مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آیات نور با طلای ناب زینت داده شدند + تصاویر

[ad_1]

کتابت قران کریم با طراحی های مختلف و جلوه های بصری چشم نواز از دیر باز در کار هنرمندان مختلف دیده می شود.

کتابت قران کریم با طراحی های مختلف و جلوه های بصری چشم نواز از دیر باز در کار هنرمندان مختلف دیده می شود.

جوان؛ یک هنرمند آذربایجانی پس از سه سال تلاش موفق به کتابت آیات قران با جنس طلا بر روی لایه هایی از ابریشم شد. این هنرمند با استفاده از حدود 50 متر ابریشم و سه پیمانه نیم لیتری اب طلا و نقره موفق به خلق این قران نفیس شد.

در طراحی این قران رنگ زمینه صفحات مشکی در نظر گرفته شده تا در کنار رنگ طلایی و نقره ای ایات جلوه ای درخشان به این مجموعه نفیس داده شود.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

تعبیر خواب از راه آیات و روایات معراج سماموسیکی از راه های تعبیر خواب، مراجعه به آیات قرانی و روایات به ویژه روایات معراجی پیامبر کت رضا رودکی به اندازه دو نفر جا دارد عکسکترضارودکیبهاندازهکلیه حقوق این سایت متعلق به باشگاه خبرنگاران بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع اخبار امروز باشگاه خبرنگاران اخبار،آخرین خبرها،خبر …تصادف زنجیره ای خودرو در جاده کرج فیلم یمنی در دریای عمان غرق شدند نگهداری راه لغت ضروری زبان انگلیسی را یاد بگیرید دانلودلغتضروریزبانسلام هزار بار این فایل واژه رو دانلود کردیم ذخیره شد اما اصلا اجرا نیشه نه در ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی …ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و عشق وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایگزیده ها شاهد هرجایی مشرق و مغرب هردو از آن خداست ‍‍‍‍‍‍پس شما به هر جانب روی کنیدآیا دعای دعا نویس ها درست است؟ منتظران و یاوران …آیادعایدعانویسهاآیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف راهنما و اخبار دانشگاههای ایران برای دانشجویان و …اجرای طرح خیرین دانشگاه ساز با مشارکت اعضای هیات علمی در دانشگاه محقق اردبیلی تعبیر خواب از راه آیات و روایات معراج سماموس یکی از راه های تعبیر خواب، مراجعه به آیات قرانی و روایات به ویژه روایات معراجی پیامبرص است کت رضا رودکی به اندازه دو نفر جا دارد عکس کترضارودکیبه کلیه حقوق این سایت متعلق به باشگاه خبرنگاران بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع اخبار امروز باشگاه خبرنگاران اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری تصادف زنجیره ای خودرو در جاده کرج فیلم یمنی در دریای عمان غرق شدند نگهداری راه های لغت ضروری زبان انگلیسی را یاد بگیرید دانلود لغتضروریزبان سلام هزار بار این فایل واژه رو دانلود کردیم ذخیره شد اما اصلا اجرا نیشه نه در رایانه نه ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه س ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و در کدام عشق وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ای گزیده ها شاهد هرجایی مشرق و مغرب هردو از آن خداست ‍‍‍‍‍‍پس شما به هر جانب روی کنید آیا دعای دعا نویس ها درست است؟ منتظران و یاوران حضرت مهدی آیادعایدعا آیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف خدا است راهنما و اخبار دانشگاههای ایران برای دانشجویان و متقاضیان اجرای طرح خیرین دانشگاه ساز با مشارکت اعضای هیات علمی در دانشگاه محقق اردبیلی نویسنده


ادامه مطلب ...

تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات

[ad_1]

چکیده

از دیدگاه قرآن کریم، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را به کفر و شرک متهم سازد و به این بهانه متعرض جان و مال او شود؛ بلکه اگر کسی اظهار اسلام کرد، بر مسلمانان واجب است که با آغوش باز سخنش را بپذیریند و او را مسلمان بدانند. از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که گفتار و حال ظاهری افراد، معتبر است. و اگر کسی کوچک‌ترین نشانه‌ای از خود مبنی بر مسلمان بودن؛ مثل سلام کردن، نشان داد باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محترم است.
قرآن کریم صراحتاً به مسلمانان دستور داده است که از به کار بردن کلمه‌ی «یا کافر» برای برادر مسلمان خود، خودداری نمایند.
طبق روایات صحیحی که در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد، هر کس برادر خود را کافر خطاب کند، انگار که او را کشته است، در خون او شریک است و این کفر، به خود او بر می‌گردد، اما وهابی‌ها بدون هیچ دلیل و مدرکی تمام مسلمانان را تنها به بهانه‌ی توسل و استغاثه، کافر، مشرک و محدور الدم می‌دانند. طبق مدارکی که در کتاب‌های وهابیت وجود دارد، محمد بن عبدالوهاب دو خصلت مهم داشته است:
1. تکفیر تمام اهل زمین.
2. جرئت زیاد در ریختن خون افراد بی‌گناه.
آن‌ها حتی مدعی شده‌اند که اگر کسی، از خاندان محمد بن عبدالوهاب اطاعت نکند، راهی دوزخ خواهد شد. و این تفکر با آیات و روایات معتبر السند در تضاد است.

بیان مسئله و قلمرو تحقیق

سال‌هاست که آشوب و ناامنی، بسیاری از کشورهای اسلامی را فراگرفته است. گروهی با تکفیر دیگر مذاهب اسلامی، خون آنان را مباح دانسته و به بهانه‌ی وجود شرک و بدعت در دیگر مذاهب، اسلحه به دست گرفته و مسلمانان را قتل عام می‌کنند و جالب این است که آن‌ها خود را تنها فرقه‌ی بر حق و دیگر مذاهب را باطل پنداشته و کشتار پیروان آنان را واجب می‌دانند و قربة الی الله آنان را به قتل می‌رسانند.
در این تحقیق به دنبال اثبات این مسئله هستیم که از نظر قرآن و روایاتی که خود تکفیری قبول دارند «تکفیر و کشتن هیچ مسلمانی جایز نیست و خون، مال و ناموس هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کند، محترم است.»
سپس در ادامه از کتاب‌هایی که مورد تأیید محمد بن عبدالوهاب و علمای سرشناس وهابی می‌باشند، ثابت خواهیم کرد که آن‌ها مردمی را که از مذهب وهابیت پیروی نمی‌کنند کافر و محدور الدم می‌دانند و این دیدگاه آن‌ها در تقابل مستقیم با قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد.

اهمیت تحقیق

آرامش و امنیت در هر کشوری سنگ‌بنای هر نوع پیشرفت دنیوی و اخروی است. دین اسلام برای آرامش و امنیت، اهمیت زیادی قائل شده و برهم زننده‌ی آن را محارب و مفسد فی‌الأرض خوانده است. از طرف دیگر بسیاری از تکفیری‌ها، آگاهی کامل از باورهای اصیل اسلامی ندارند و بر این باورند که اندیشه‌ی تفکیر، باوری است اسلامی و قرآنی.
از این رو بر ماست که با استدلال به آیات قرآن و روایات مورد قبول خود آنان، این باور را تصحیح و به آرامش و امنیت جامعه‌ی اسلامی کمک نماییم.
پیش از ورود به اصل بحث، برای تبیین مسئله، توضیح برخی واژه‌های کلیدی این مقاله ضروری است.

اسلام و مسلمان:

«اسلام» در لغت به معنای تسلیم شدن و صلح است و «مسلمان» کسی است که دین مبین اسلام را پذیرفته باشد و خود را تسلیم فرمان‌های خدا و پیامبرش بداند، (2) اما از نگاه شرع و اصطلاحی که اهل سنت و وهابیت قبول دارند؛ «مسلمان کسی است که با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت دهد، نماز را اقامه کرده، زکات واجب خود را پرداخت نماید، در ماه رمضان روزه بگیرد و در صورت قدرت به زیارت خانه‌ی خدا برود.» (3)
طبق روایاتی که در معتبرترین کتاب‌های اهل سنت پس از قرآن وارد شده است، هر کس با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف کند و عملاً نماز بخواند و زکات پرداخت کند، مسلمان است و جان و مالش محترم و محفوظ است.» (4) و در روایت دیگری نقل شده است: «هر کس بگوید «لا اله ‌الا الله» و تنها با زبان بر وحدانیت خداوند شهادت دهد، برای اثبات مسلمان بودن و حفظ جان و مالش کفایت می‌کند.» (5)

وهابیت:

وهابیت، فرقه‌ای است نو ظهور که در تابستان سال (1157 ق) در منطقه درعیه (سیزده کیلومتری شمال غربی شهر ریاض) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود تشکیل شد.
شیخ محمد بن عبدالوهاب و امیرمحمد بن سعود، پیمان بستند که براساس آن، حکومت و قدرت سیاسی، نسل اندر نسل در اختیار آل سعود (خاندان محمد بن سعود) و رهبری مذهبی و دینی در اختیار آل الشیخ (خاندان محمد بن عبدالوهاب) باشد و هر دو طایفه، همواره از همدیگر پشتیبانی کنند. (6)
وهابیت سه دوره در شبه جزیره‌ی عربستان حکومت کرده است که حکومت اول آن‌ها در سال (1233 ق) با دستگیری عبدالله بن سعود به دست ابراهیم پاشا پسر محمدعلی پاشا - حاکم عثمانی مصر و گردن زدن او در میدان بایزید استانبول، در عهد سلطان محمود خان عثمانی پایان یافت.
دوره دوم این حکومت در سال (1236 ق) با تصرف منطقه‌ی درعیه توسط ترکی بن عبدالله تشکیل و با کشته شدن او در سال (1249 ق) به دست پسر عمویش - مشاری بن عبدالله - جنگ قدرت میان خاندان آل سعود بالا گرفت تا این که در سال (1263 ق) طومار دومین حکومت وهابیت به دست آل رشید پیچیده شد.
حکومت سوم وهابیت با تصرف شهر ریاض در سال (1319 ق) توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن مشهور به «ابن سعود» و ملقب به «شاهین صحرا» آغاز و تا امروز در خاندان او دست به دست می‌شود.
وهابی‌ها اعتقادهای ویژه‌ای دارند که آنان را از سایر مسلمانان متمایز می‌کند، از جمله این که تمام مسلمانانِ غیر از خود را کافر می‌دانند، هرگونه استغاثه، توسل و تبرک به قبور انبیاء و صالحین را شرک می‌پندارند، از سفر برای زیارت انبیاء و صالحین، ساختن گنبد و بارگاه، گذاشتن شمع بر روی مقابر، جشن گرفتن برای تولد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و... جلوگیری می‌کنند و انجام دهنده آن را کافر و محدور الدم می‌دانند. اما مهمترین تفاوتی که آنان با سایر مسلمانان دارند، فهم آنان از توحید است. آنان معتقد هستند که فهمشان از توحید سبب نجات آنان از آتش جهنم می‌شود، در حالی که توحید دیگر مذاهب چنین خاصیتی ندارد.
محمد ناصرالدین البانی در این باره گفته است:
من اقرار می‌کنم که وهابی هستم، جماعت نجدی از این که وهابی گفته شوند نگران نیستند؛ در حالی که با مسلمانان در اصول مذهب تفاوتی ندارند. غالب مسلمانان امروز یا حنفی هستند، یا شافعی، یا مالکی و یا حنبلی. و نجدی‌ها خود را از حنابله می‌دانند و در پیروی از مذهب همانند سایر مسلمانان هستند، اما وهابی‌ها با سایر مسلمانان در یک ناحیه‌ی بسیار مهم اختلاف دارند و آن، فهم آنان از توحید است که فهم صحیحی است. فهم وهابیت از کلمه‌ی توحید و «لا اله ‌الا الله»، فهمی است که آنان را از خلود در آتش جهنم در روز قیامت نجات می‌دهد. (7)
بر همین مبنا، آنان، مسلمانان غیر از خود را کافر و مخلد در آتش جهنم می‌دانند و بر این باورند که کشتن آنان حلال و تصرف در اموالشان جایز است.

مقدمه

تکفیر و ارهاب، یکی از شوم‌ترین پدیده‌هایی است که در قرون اخیر و بیش از گذشته، امنیت جانی، مالی و آرامش خاطر جامعه‌ی اسلامی را به یغما برده است.
تکفیری‌ها با تحریک صهیونیسم و صد البته سرمایه نفتی کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس، هر روز امنیت و آرامش گوشه‌ای از سرزمین‌های اسلامی را با ارهاب، انفجار و قتل و غارت برهم می‌زنند و حتی به زن‌ها، کودکان و پیرمردها نیز رحم نمی‌کنند. و تأسف‌بارتر این که در هنگام انفجار، بریدن سر مسلمانان و کشتارهای دسته جمعی، شعار مقدس «الله اکبر» را نیز سر می‌دهند. این جریان باعث شده است که این شعار مبارک و دلنشین، به منفورترین شعار نزد سایر ادیان و مذاهب غیر اسلامی تبدیل شود.
اصلاح و تغییر این باور غلط و بسیار مخرب که عاقبت بسیار خطرناکی دارد، وظیفه‌ی تمام علمای مسلمان است و بر همین اساس بزرگان شیعه و سنی در برابر این تفکر ایستاده و آن را تقبیح و محکوم کرده‌اند.
در پیامی که حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت برگزاری کنگره‌ی عظیم حج صادر کردند، آمده است:
عناصر تکفیری که امروز بازیچه‌ی سیاست صهیونیست‌های غدّار و حامیان غربی آنان شده و دست به جنایت‌های سهمگین می‌زنند و خون مسلمانان و بی‌گناهان را می‌ریزند، کسانی از مدعیان دینداری و ملبّسین به لباس روحانیت که در آتش اختلاف‌های شیعه و سنّی و امثال آن می‌دمند، بدانند که نفس مراسم حج، باطل کننده‌ی مدعای آنان است. شگفتا! کسانی که مراسم برائت از مشرکان را که ریشه در عمل پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، جدال ممنوع قلمداد می‌کنند، خود از مؤثرترین دست‌اندرکاران ایجاد منازعه‌های خونین میان مسلمانانند. این جانب هم چون بسیاری از علمای اسلام و دلسوزان امت اسلامی بار دیگر اعلام می‌کنم که هر گفته و عملی که موجب برافروختن آتش اختلاف میان مسلمانان شود و نیز اهانت به مقدّسات هر یک از گروه‌های مسلمان یا تکفیر یکی از مذاهب اسلامی باشد، خدمت به اردوگاه کفر و شرک و خیانت به اسلام و حرام شرعی است. (8)
ابوحامد غزالی، دانشمند پر آوازه‌ی اهل سنت درباره‌ی خطر تکفیر مسلمان توسط مسلمان می‌گوید:
آن چه شایسته است که یک محصل انجام دهد، دوری کردن از تکفیر است، زیرا حلال کردن خون و مال کسانی که به سوی قبله نماز می‌خوانند و به صراحت شهادتین را می‌خوانند، خطا است. خطا کردن در ترک کشتن هزار کافر، راحت‌تر است از ریختن خون یک مسلمان. به درستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: که من به شما دستور می‌دهم که با مردم بجنگید تا زمانی که شهادتین را نگفته‌اند، زمانی که آن را بر زبان جاری کردند، خون و اموال آنان محفوظ است مگر این که حق باشد. (9)
ابن‌ناصرالدین دمشقی، شاگرد ابن‌تیمیه در کتابی که در دفاع از تکفیر ابن‌تیمیه توسط علمای اهل سنت نوشته است، درباره‌ی عواقب تکفیر یک مسلمان می‌نویسد:
پس لعن کردن مسلمان معین حرام است و بدتر از آن نسبت دادن یک مسلمان به کفر و خروج او از اسلام است، زیرا این کار عواقب بدی دارد که یکی از آن‌ها شاد کردن دشمنان این ملت پاک سرشت است و این که آن‌ها می‌توانند به خاطر لعن و تکفیر بر مسلمانان اشکال بگیرند و شرایع این دین را ضعیف جلوه دهند. (10)
و ‌ای کاش وهابی‌ها حداقل به نصیحت بزرگان خود گوش می‌دادند و لااقل به خاطر شاد نشدن دشمنان اسلام، از تکفیر و کشتار مسلمانان بی‌گناه دست می‌کشیدند.
محمد بن علی شوکانی که وهابی‌ها برای سخنان او ارزش ویژه‌ای قائلند، درباره‌ی حرمت تکفیر می‌گوید:
بدان که حکم به خروج یک مسلمان از اسلام و دخول او در کفر، برای مسلمانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، شایسته نیست؛ مگر این که برای آن دلیلی روشن‌تر از روشنایی خورشید در وسط روز، داشته باشد، زیرا در روایات صحیح، که از طریق گروهی از صحابه نقل شده است، اگر کسی به برادرش کافر بگوید، یکی از آن‌ها گرفتارش خواهد شد. این روایت در صحیح بخاری آمده است. (11)
دیگر بزرگان اهل سنت نیز در این باره مطالب زیبا و جالبی دارند که به جهت اختصار به همین اندازه بسنده می‌کنیم.
البته دوران تکفیر و ارهاب به سر آمده است، زیرا نابودی و اضمحلال، سرنوشت تمام پدیده‌های غیرعقلانی، تندرو و بی‌ترمز بوده و هست. امروزه تکفیری‌ها به جایی رسیده‌اند که فقط دیگران را نمی‌کشند، تنها غیر خودی‌ها را ذبح نمی‌کنند و سر نمی‌برند؛ بلکه در بسیاری از کشورها به جان هم افتاده‌اند و در یک کلام خوی درندگی و ددمنشی، آنان را به خودکشی و رفیق‌کشی کشانده است. و این نشانه‌ی خوبی است برای اضمحلال و نابودی کامل این پدیده‌ی شوم و نامبارک.
این تحقیق شامل دو بخش می‌شود که در قالب دو گفتار طرح شده است. در گفتار اول، حرمت تکفیر مسلمان و اهل قبله را از دیدگاه آیات قرآن کریم و روایات صحیح السندی که وهابی‌ها آن را قبول دارند، بررسی و تحلیل کرده‌ایم.
و در گفتار دوم: مدارکی به صورت مستند از کتاب‌های خود وهابی‌ها آورده‌ایم که ثابت می‌کند آن‌ها تمام مسلمانان و بلکه تمام اهل زمین را کافر و مشرک می‌دانند؛ غیر از کسانی که از وهابیت پیروی کنند.

گفتار اول: دیدگاه قرآن و روایات درباره‌ی تکفیر اهل قبله

در بخش اول برای اثبات حرمت تکفیر اهل قبله، به سراغ آیات قرآن کریم خواهیم رفت که صراحتاً کافر خواندن دیگران را غیر مشروع اعلام کرده‌اند و در بخش دوم به روایاتی استناد می‌کنیم که در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت وجود دارد و وهابی‌ها نیز این روایات را برای خود حجت می‌دانند.

بخش اول: حرمت تفکیر از دیدگاه قرآن

قرآن کریم، در آیات متعدد در برابر پدیده‌ی تکفیر، قتل، فساد و غارت موضع‌گیری و آن را محکوم کرده است تا جایی که کشتن بی‌دلیل یک انسان را برابر با کشتن تمام بشریت دانسته است:
(مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا)؛ (12)
هر کسی انسانی را جز برای انتقام، قتل یا فساد در روی زمین بکشد، مانند آن است که همه مردم را کشته باشد، و هر که شخصی را از مرگ نجات دهد گویی همه‌ی مردم را زنده کرده است.
(وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً)؛ (13)
و هر کس، فرد با ایمانی را از روی عمد بکشد، مجازاتِ او دوزخ است در حالی که جاودانه در آن می‌ماند و خداوند بر او غضب می‌کند و او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.
این منطق قرآن است که به صراحت، کشتن انسان‌ها را جنایت بزرگ و گناه آن را به اندازه‌ی نسل‌کشی تمام بشریت تلقی کرده است، اما تکفیر باوران، بدون هیچ دلیل و حجتی کشتن هر کسی را جایز می‌دانند، مسلمان باشد، غیر مسلمان، زن باشد یا کودک، جوان باشد یا مسن، برای آن‌ها تفاوتی نمی‌کند، مهم این است که بتوانند خوی درندگی خود را تشفّی دهند.

1. هر کس بر شما سلام کرد، نباید او را کافر بخوانید:

تردیدی نیست که پدیده‌ی ارهاب و کشتار مسلمین، نتیجه‌ی مستقیم تفکر تکفیر است و اگر این باور، علاج و از جامعه اسلامی ریشه کن نشود، جامعه‌ی اسلامی هیچ‌گاه روی آرامش را نخواهد دید.
قرآن کریم راجع به حرمت تکفیر اهل قبله می‌فرماید:
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى‌ إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الْدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِنْ قَبلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُم فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً)؛ (14)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که در راه خدا گام بر می‌دارید پس خوب وارسی کنید و کسی را که به شما اظهار اسلام می‌کند نگویید تو مؤمن نیستی، که بهره‌ی ناپایدار زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست. پیش‌تر خودتان نیز همین‌گونه بود.
این آیه به روشنی به تمام مسلمانانی که برای جهاد خارج می‌شوند، دستور می‌دهد که اگر کسی نزد شما اظهار اسلام کرد، با آغوش باز سخنش را بپذیرید و حق ندارید که به او بدگمان بوده و بدون دلیل، اسلام او را رد کنید. و سپس در ادامه می‌افزاید که مبادا برای به دست آورد غنیمت و اموال بی‌ارزش دنیا دیگران را متهم به کفر نموده و آن‌ها را به قتل رسانید. و نیز صراحتاً دستور می‌دهد که اگر یقین ندارید که شخصی مؤمن هست یا کافر، وظیفه دارید که تحقیق و وارسی کنید و تا زمانی که کفر آن شخص برای شما روشن نشده است، حق ندارید تنها با شبهه‌ی کفر و شرک، با او بجنگید و او را بکشید.
هم‌چنین از این آیه استفاده می‌شود که از دیدگاه اسلام، گفتار و حال ظاهری افراد معتبر است، اگر کسی گفت: من موحد هستم، مسلمانان حق ندارند از باطن او تفتیش و به بهانه‌ی این که او در باطن مسلمان نیست خونش را بریزند، زیرا این تنها خداوند است که از دل‌ها و باطن افراد خبر دارد.
درباره شأن نزول این آیه نیز روایات مختلفی نقل شده است. در تعدادی از کتاب‌های اهل سنت آمده که این آیه درباره‌ی اسامه‌ی بن زید که تعدادی از یهودی‌ها را بعد از گفتن شهادتین کشته بود، نازل شده است. (15)
در کتاب‌های روائی و تفاسیر اهل سنت افراد دیگری نیز نام برده شده است و البته در بیشتر آن‌ها بدون ذکر نام و به عنوان یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده شده است.
قرطبی در این باره می‌نویسد:
درباره‌ی قاتل و مقتول در این قصه اختلاف شده است، دیدگاه اکثر علما که در سیره‌ی ابن‌اسحاق، مصنف أبی‌داود و استعیاب ابن‌عبدالبر آمده، این است که قاتل محلم بن جثامه و مقتول بن الأضبط بوده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محلم را نفرین کرد و او تنها هفت روز بعد از آن زنده ماند، هنگامی که می‌خواستند دفن کنند، زمین بدن او را قبول نمی‌کرد، بار سوم وقتی دیدند که زمین بدنش را قبول نمی‌کند، او را در بیابانی رها کردند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زمین شرورتر از او را نیز قبول می‌کند. (16)
در صحیح بخاری و صحیح مسلم که معتبرترین کتاب‌های اهل سنت بعد از قرآن به شمار می‌روند، آمده است:
ابن‌عباس گفت: مردی چند گوسفند داشت و با تعدادی از مسلمانان برخورد کرد و گفت: السلام علیکم، اما مسلمانان او را کشتند و گوسفندانش را گرفتند؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد... (17)
و مسلم نیشابوری در صحیح خود می‌نویسد:
از أسامة بن زید نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به همراه لشکری فرستاد، هنگام صبح در منطقه‌ی جهینه، مردی را دستگیر کردیم، او «لا اله ‌الا الله» گفت، اما من با نیزه او را کشتم. در دل ناراحت شدم، جریان را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان گذاشتم، آن حضرت سؤال کرد: آیا او «لا اله ‌الا الله» گفت و او را کشتی؟ گفتم: ‌ای پیامبر خدا او از ترس اسلحه‌ی من این جمله را گفت. فرمود: آیا قلب او را شکافتی تا متوجه شوی که قلب او نیز این سخن را گفته یا نه؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این قدر این جمله را تکرار کرد که آرزو کردم ‌ای کاش امروز اسلام آورده بودم. (18)
فخرالدین رازی در شأن نزول این آیه می‌نویسد:
تمام مفسران اجماع دارند که این آیات درباره‌ی گروهی از مسلمانان نازل شده است که تعدادی از کافران را ملاقات کردند و آن‌ها اسلام آوردند، اما توسط مسلمانان - به این خیال که آن‌ها از ترس مسلمان شده‌اند - کشته شدند. براساس این فرضیه، این آیه درباره‌ی نهی مؤمنان از کشتن کسانی که اظهار ایمان می‌کنند، نازل شده است. (19)
جالب این است که ابن‌عبدالبر قرطبی شخصی را که توسط صحابه در این قضیه کشته شده، جزء اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است. وی در کتاب الإستیعاب می‌نویسد:
این آیه درباره‌ی «مرداس بن نهیک فزاری» نازل شده است که چوپانی تعدادی از گوسفندان به عهده داشت. او با لشکری از مسلمانان که در آن لشکر اسامه بن زید حضور داشت و فرمانده آن سلمه بن الأکوع بوده، ملاقات کرد. وقتی با اسامه رودررو شد، به او سلام کرد و گفت: که من مؤمن هستم، اما اسامه خیال کرد که او ترس کشته شدن، سلام کرده و او را کشت. پس خداوند این آیه را نازل کرد... (20)
و جالب‌تر این که شوکانی گفته:
به این آیه استدلال شده بر این که اگر کسی کافری را بعد از این که «لا اله ‌الا الله» گفت، بکشد، کشته می‌شود، زیرا خون، مال و خانواده‌ی کافر با گفتن این کلمه مصون می‌شود. (21)
و حتی ابن‌تیمیه حرانی که تئوریسین اصلی تفکر تکفیری به شمار می‌رود، درباره‌ی شأن نزول این آیه می‌گوید:
این آیه درباره‌ی کسانی نازل شده است که مرد چوپانی را یافتند که او گفت من مسلمان هستم، ولی سخن او را تصدیق نکردند و گوسفندانش را گرفتند، پس خداوند به آن‌ها دستور داد که تحقیق و وارسی کنند و از تکذیب کسی که ادعای اسلام کرده، به علت طمع در اموال او، نهی کرده است. (22)
و در کتاب دیگر خود می‌نویسد:
بین مسلمانان اختلافی وجود ندارد که اگر دشمن حربی با دیدن شمشیر اسلام بیاورد، چه اسیر باشد و چه آزاد، اسلامش صحیح است و توبه‌اش از کفر پذیرفته می‌شود، اگر این وضعیت او اقتضا می‌کند که باطنش برخلاف ظاهر او است.
و نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از منافقین اعمال ظاهری آنان را می‌پذیرفت و باطن آن‌ها را به خداوند واگذار کرده بود با این که خداوند خبر داده است که آن‌ها «سوگند خود را سپر خود قرار داده‌اند» و خداوند فرموده است: «به خدا سوگند می‌خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‌اند در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‌اند و پس از اسلام آوردنشان، کافر شده‌اند و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند». با این توضیح دانسته می‌شود که اگر کسی اظهار اسلام کرد و از کفر توبه نمود، از او پذیرفته می‌شود. (23)
در کتاب الجواب الصحیح در تفسیر همین آیه آمده است:
خداوند به مسلمانان دستور داده است در هنگام جهاد، تحقیق و وارسی کنند و به کسی که وضعیت او مشخص نیست، برای به دست آوردن مال دنیا، نگویند که مؤمن نیست. اگر چنین کنند، خبر دادن آن‌ها از این که مؤمن نبوده، خبری است بدون دلیل و بلکه از روی هوای نفس و این که اموال او را به دست بیاورند. حتی اگر این قضیه در دارالحرب اتفاق بیفتد و سلام دهد. (24)
کاش وهابی‌ها سخن ابن‌تیمیه را که از سخن خداوند نیز ارزشمندتر می‌دانند، می‌پذیرفتند و اندیشه‌ی تکفیر و ارهاب و قتل را از مخیله خود بیرون می‌کردند، اما انگار توصیه، روایت و آیه، تأثیری بر آن‌ها ندارد و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار نخواهد کرد.
و باز هم فخرالدین رازی در ذیل آیه می‌گوید:
من می‌گویم: این آیه اشاره دارد به این که آن چه در قلب می‌گذرد، غیر معلوم و اجتناب از ظن واجب است. پس حکم به ظاهر می‌شود و به کسی که عملی را انجام می‌دهد حق نداریم بگوییم ظاهرسازی می‌کند و هم‌چنین نمی‌توانیم به کسی که اسلام آورده منافق بگوییم، اما خداوند از دل‌ها باخبر است و زمانی که به کسی بگوید مؤمن نیست، یقین حاصل می‌شود. (25)
قرطبی، مفسر نامدار مالکی مذهب در این باره می‌گوید: «این آیه، باب بزرگی را در فقه باز می‌کند و آن این که احکام بر معیار ظاهر و گمان اجرا می‌شود، نه با معیار یقین و اطلاع از اسرار درونی». (26)
و در نهایت از آیه استفاده می‌شود که اگر کسی کوچک‌ترین نشانه‌ای از خود مبنی بر مسلمان بودن را نشان داد، باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محفوظ است، زیرا در بین مسلمانان مرسوم و متعارف این است که وقتی به همدیگر رسیدند، سلام می‌کنند و سلام کردن یکی از نشانه‌های مسلمان بودن است؛ یعنی برای این که حکم به اسلام کسی بکنیم، تنها یک نشانه ظاهری کافی است.
علاءالدین خازن در تفسیر خود در این باره می‌نویسد:
مقصود از این آیه همان سلام کردن است. یعنی اگر کسی بر شما سلام کرد، نگویید که او به خاطر ترس از کشته شدن سلام کرده است و سپس با شمشیر به او حمله کنید تا اموالش را بگیرید؛ بلکه باید از کشتن او دست بکشید و آن چه را که برای شما اظهار کرده، از او بپذیرید. (27)
بغوی، مفسر پرآوازه‌ی اهل سنت در ذیل این آیه می‌گوید:
من می‌گویم: اگر جنگ‌آوران مسلمان وارد شهر یا دهستانی شدند و شعار اسلام را دیدند، نباید با آنان بجنگند، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی با قومی قصد جنگ داشت و صدای اذان را می‌شنوید، از جنگ دست می‌کشید.
از ابن‌عصام از پدرش نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی لشکری را می‌فرستاد به آن‌ها می‌فرمود: «اگر مسجدی را دیدید و یا صدای اذان شنیدید، هیچ کس را نکشید.» (28)
اما تکفیری‌ها کسانی را می‌کشند که هر روز و هر لحظه شعارشان «لااله‌الاالله و محمد رسول الله» است، پنج نوبت نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، زکات می‌دهند و...

2. اطلاق کلمه‌ی «یا کافر» بر مسلمان جایز نیست

علاوه بر آنچه گذشت، در ة آیات دیگری نیز وجود دارد که اطلاق کلمه‌ی «کافر» را بر مسلمانان حرام اعلام کرده است.
خداوند متعال در می‌فرماید:
(وَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الْاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیَمانِ)؛ (29)
و عیب یکدیگر را به رخ نکشید و همدیگر را به لقب‌های زشت مخوانید که بدنامی است، نام کفر و فسوق پس از ایمان.
ابن‌عبدالبر قرطبی در تفسیر این آیه می‌نویسد:
جماعتی از اهل علم درباره‌ی آیت (وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ...) گفته‌اند که مقصود از آن این است که شخصی به برادرش بگوید که ‌ای کافر و ‌ای فاسق. این تفسیر موافق حدیث است؛ پس قرآن و سنت از فاسق خواندن مسلمان و تکفیر او نهی کرده است، آن هم به بیانی که هیچ اشکالی در آن نیست. (30)
و در کتاب الإستذکار پس از نقل روایتی در حرمت تکفیر می‌نویسد:
جماعتی از مفسران درباره‌ی این آیه گفته‌اند: که مقصود از آن این است که مردی به برادرش بگوید که ‌ای کافر و ‌ای فاسق. عکرمه، حسن بصری و قتاده همین نظر را داشته‌اند. نتیجه‌ی سخن مجاهد نیز همین می‌شود، زیرا او نیز گفته که مقصود این است که کسی را کافر بخوانی در حالی که مسلمان است. (31)
طبری در تفسیر خود، بیهقی در شعب الإیمان و تعداد دیگری از علمای اهل سنت، روایاتی را نقل از عکرمه نقل کرده‌اند که مقصود از این آیه تکفیر مسلمانان است. (32)

3. اگر شهادتین را بخواند، نماز بخواند و زکات بدهد، کشتن او جایز نیست

خداوند کریم در آیه 5 سوره توبه، ابتدا به مسلمانان دستور می‌دهد که پس از تمام ماه‌های حرام، مشرکان را هر کجا که یافتید بکشید و همه جا به کمینشان بنشینید، اما در ادامه می‌فرماید:
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الْصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)؛ (33)
اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز کنید که خداوند بخشنده‌ی مهربان است.
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)؛ (34)
پس اگر توبه کردند و نماز به پا داشتند و زکات دادند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات [خود] را برای قومی که می‌فهمند توضیح می‌دهیم.
محمد بن اسماعیل بخاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود:
از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند، نماز را اقامه نکنند و زکات نپردازند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جان‌شان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (35)
ابن‌جریر طبری، مفسر نامدار اهل سنت در ذیل این آیه می‌نویسد:
خداوند فرموده است: اگر این مشرکانی که دستور دادم آن‌ها را بکشید، از کفر و شرک دست کشیدند و به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، نمازهای واجب را خواندند، زکات واجب را ادا کردند، آن‌ها برادر دینی شما هستند. بلی آن‌ها برادران شما در دینی هستند که خداوند به پیروی از آن دستور داده و او همان اسلام است. همین مطالبی را که من گفتم، مفسران نیز گفته‌اند. از قتاده نقل شده است که اگر آن‌ها توبه کردند، نماز خواندند و زکات دادند، پس برادران دینی شما هستند. ابن‌عباس گفته است که طبق این آیه، خون اهل قبله، محترم است. (36)
قرطبی دیگر مفسر پرآوازه اهل سنت، تصریح می‌کند که اگر مشرک توبه کرد، خون و مال او محترم است؛ حتی اگر هنوز نماز نخوانده باشد و هنوز زکات پرداخت نکرده باشد:
با توجه به این آیه روشن می‌شود که خداوند کشتن را بر شرک معلق کرده است و سپس توبه را آورده است. اصل این است که کشتن تا زمانی است که شخص مشرک باشد و با زایل شدن شرک، کشتن نیز زایل می‌شود و این بدان معنا است که زوال کشتن به مجرد توبه است و خواندن نماز و پرداخت زکات شرط نیست. بنابراین کشتن به مجرد توبه ساقط می‌شود؛ قبل از این که زمان نماز و زمان دادن زکات فرا برسد و این مطلب روشن است. نظیر این آیه، این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند و نماز را اقامه نکنند و زکات ندهند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (37)
ابن‌قیم جوزیه، شاگرد ابن‌تیمیه می‌گوید: «مسلمانان اجماع دارند که اگر کافری «لااله‌الاالله و محمد رسول الله» بگوید: وارد اسلام شده است.» (38)
تذکر این نکته نیز ضروری به نظر می‌رسد که ایمان آوردن و توبه از شرک، یک امر قلبی و درونی است و کسی غیر از خداوند از آن آگاه نیست؛ بنابراین طبق این دو آیه، هر کسی ظاهراً از شرک توبه کند و در ظاهر نماز بخواند، زکات پرداخت کند، حکم مسلمان بر او جاری شده و از اهل قبله به حساب می‌آید.
و طبق نص صریح قرآن کریم، چنین کسی برادر دینی همه‌ی مسلمانان به شمار می‌رود و خون و مال او محترم است.
جمال‌الدین غزنوی حنفی در این باره می‌گوید:
اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و او همان ایمانی است که بر بندگان واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیت‌های قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری می‌شود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است. (39)
حتی اگر کسی یقین داشته باشد که این شخصی که ادعای ایمان می‌کند، منافق است و ایمان واقعاً در قلب او رسوخ نکرده است، وظیفه دارد که حکم اسلام را بر او جاری کند؛ همان طوری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همین حکم را بر مشرکانی که در فتح مکه تسلیم شده بودند و واقعاً اسلام نیاورده بودند، اجرا کرد:
ابن‌تیمیه حرانی در این باره می‌نویسد:
بر منافقین احکام ظاهری اسلام جاری می‌شود. از هیچ یک از طلقا (آزاد شدگان در فتح مکه) بعد از فتح دشمنی با خدا و رسول او دیده نشده است؛ بلکه از همدیگر ارث می‌بردند و بر آن‌ها نماز خوانده می‌شدند، در قبرستان‌های مسلمانان دفن شدند و احکام اسلام بر آن‌ها جاری شد، همان طوری که بر دیگر مسلمانان جاری می‌شد. (40)
ابن‌کثیر دمشقی سلفی که شاگرد ابن‌تیمیه به شمار می‌رود، نیز در این باره گفته است:
شافعی گفته: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کشتن منافقان جلوگیری می‌کرد تا زمانی که اظهار اسلام می‌کردند، با این که می‌دانست آن‌ها منافق هستند، زیرا آن چیزی که آن‌ها اظهار می‌کردند، اثر کفر آن‌ها را از بین می‌برد».
مؤید سخن شافعی، این حدیث صحیح است که همگان بر صحت آن اجماع دارند و در صحیحین نیز وارد شده که آن حضرت فرمود:
به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا این که کلمه‌ی توحید را بر زبان جاری کنند. هر وقت چنین کردند، خون و مال آن‌ها محفوظ است مگر به حقی که اسلام داده است و حساب قیامت آن‌ها با خداوند است». معنای روایت است که هر کس شهادت به وحدانیت خداوند داد، احکام اسلام در ظاهر بر او جاری می‌شود و اگر واقعاً به توحید اعتقاد داشت، ثواب آن را در آخرت خواهد چشید و اگر اعتقاد نداشت، جریان حکم اسلام بر او در دنیا و همراهی آن‌ها با اهل ایمان، فایده‌ای برای او در آخرت نخواهد داشت. (41)
حال از وهابی‌ها می‌پرسیم: اگر کسی مسلمان زاده باشد و یک عمر نماز خوانده باشد و زکات پرداخت کرده باشد و با صدای رسا فریاد بزند که من مسلمانم، می‌توان او را تکفیر و خونش را مباح اعلام کرد؟
این چند نمونه از آیات قرآن کریم بود که بر طبق آن، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر نماید.

بخش دوم: حرمت تکفیر از دیدگاه روایات اهل سنت

علاوه بر روایاتی که در تفسیر آیات گذشته، از کتاب‌های اهل سنت بیان شد، روایات فراوان دیگری نیز در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت یافت می‌شود که براساس آن‌ها، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر کند.

1. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، انگار که او را کشته است

بخاری در صحیح خود آورده است: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:... لعن مؤمن همانند کشتن اوست و هر کس به مؤمنی نسبت کفر دهد، همانند این است که او را کشته باشد.» (42)
طبق این روایت، گناه تکفیر یک مؤمن به اندازه‌ی گناه کشتن اوست و همان طور که گذشت، جزای کسی که یک مؤمن را بکشد، طبق نص صریح قرآن کریم، خلود در جهنم، خشم و لعنت خداوند و عذاب عظیم خواهد بود. (43)

2. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، خودش گرفتار کفر می‌شود

بخاری، در همین باب روایات دیگری را نیز نقل کرده است:
از ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: زمانی که مردی به برادر خود می‌گوید: «ای کافر»، به راستی که یکی از آن‌ها گرفتار کفر می‌شود.
همین روایت از عبدالله بن عمر نیز نقل شده است. (44)
این روایت بدین معنا است که اگر کسی به برادر خودش کافر بگوید، اگر واقعاً آن شخص کافر است، گناهی نکرده و اگر کافر نباشد، خود شخص گوینده در قیامت کافر محشور خواهد شد، چنانچه در روایت دیگری در بخاری آمده است:
ابوذر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که می‌فرمود: هیچ شخصی، دیگری را به فسق و کفر متهم نمی‌کند؛ مگر این که به خودش بر می‌گردد، اگر آن شخص این چنین نباشد. (45)
مسلم نیشابوری نیز در صحیح خود روایت دیگری را از جناب ابوذر (رحمه الله) این چنین نقل کرده است: «هر کسی شخصی را کافر بخواند و یا بگوید که ‌ای دشمن خدا و آن شخص این چنین نباشد، به خود گوینده بر می‌گردد.» (46)
ابن‌دقیق العید، از علمای نامدار اهل سنت در شرح این روایت می‌گوید:
این جمله، هشدار بزرگی است به کسانی که یکی از مسلمین را تکفیر می‌کنند؛ در حالی که کافر نیست. این منجلاب بزرگی است که افراد زیادی از متکلمین و از کسانی که به اهل سنت و اهل حدیث منسوب هستند، در آن گرفتار شده‌اند. در آن هنگام که در عقیده‌ای با هم اختلاف کرده‌اند، پس بر مخالفین خود خشمگین شده و حکم به کفر او کرده‌اند. حجاب این گناه را گروهی از حشویه پاره کرده‌اند. این هشدار بزرگ به آن‌ها نیز داده شده است، زمانی که دشمنان آن‌ها این چنین نیستند. (47)
ابن‌عبدالبر در کتاب التهمید خود در شرح این جمله می‌گوید:
معنای این جمله که فرمود: «فقد باء بها أحدهما» این است که اگر کسی که به او گفته شد، ‌ای کافر، واقعاً هم کافر باشد، گناه کفر بر گردن خود اوست و گوینده گناهی نکرده است، چون راست گفته است، اما اگر چنین نباشد، گوینده گرفتار گناه بزرگی شده است که با گفتن این جمله به پای او نوشته می‌شود. این نهایت ممانعت و نهی از به کار بردن جمله «ای کافر» برای یکی از اهل قبله است. (48)
ابن‌حجر عسقلانی درباره‌ی این روایات می‌نویسد:
نظر حق این است که این روایت درباره‌ی ممانعت مسلمان از به کار بردن کلمه «یا کافر» برای برادر مسلمانش هست... و معنای حدیث این است که تکفیر به خود گوینده برمی‌گردد. آن‌چه بر می‌گردد تکفیر است نه خود کفر؛ مثل این که آن شخص خودش را تکفیر کرده باشد، زیرا او کسی را تکفیر کرده که مثل خود است. و طوری او را تکفیر کرده که جز کسی که اعتقاد به بطلان دین اسلام داشته باشد، تکفیر نمی‌شود. (49)

3. هر کس اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است

طبرانی در معجم الکبیر به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد که اگر کسی اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است:
عبدالله بن عمر نقل می‌کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از اهل «لا اله ‌الا الله» دست بردارید و آن‌ها را به علت گناه تکفیر نکنید، زیرا اگر کسی اهل «لا اله ‌الا الله» را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است. (50)
طبق این روایت، هیچ کسی حق ندارد، مسلمانی را که کلمه توحید را بر زبان جاری می‌کند، تکفیر کند و اگر چنین کند، خود او کافر است، اما متأسفانه وهابی‌ها به بهانه‌های واهی؛ مثل سفر برای زیارت، توسل به انبیاء و... مسلمانان را تکفیر و حکم به کشتن آنان می‌دهند. و این برخلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

4. صحابه، هیچ مسلمانی را تکفیر نکردند:

از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است که آن‌ها به هیچ یک از اهل قبله، کلمه «یا کافر» و «یا مشرک» را به کار نمی‌برده‌اند.
طبرانی در معجم اوسط خود می‌نویسد:
ابوسفیان می‌گوید به جابر گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، کافر خطاب می‌کنید؟ گفت: خیر. گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، مشرک می‌گویید؟ گفت: پناه بر خدا (از چنین کاری). (51)
حتی طبق گفته‌ی اهل سنت، امیرمؤمنان (علیه‌السلام) کسانی که با و جنگیده‌اند را نیز تکفیر نکرده است. ابن‌أبی‌شیبه در کتاب المصنف و بیهقی در سن کبری خود می‌نویسند:
از ابوالبختری نقل شده است که از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) درباره‌ی اهل جمل سؤال شد که آیا آن‌ها مشرک هستند؟ فرمود: از شرک دور شدند. سؤال کردند: آیا آن‌ها منافق هستند؟ فرمود: منافقین خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند. گفته شد که پس آن‌ها چی هستند؟ فرمود: آن‌ها برادران ما هستند که بر ما سرکشی کرده‌اند. (52)
وقتی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) که از دیدگاه وهابیت یکی از خلفای راشدین به حساب می‌آید، دشمنان و محاربین خود را تکفیر نکرده است، چرا وهابی‌ها که خود را مسلمان و پیرو و خلفای اربعه می‌دانند، مسلمین را بدون هیچ گناهی تکفیر می‌کنند، می‌کشند و آرامش و امنیت جامعه‌ی اسلامی را به ویرانی، تخریب و فساد تبدیل می‌کنند؟!

5. امت اسلام، هیچ‌گاه دچار کفر نخواهند شد

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:
معاویه بن أبی‌سفیان خطبه می‌خواند و می‌گفت: «هر کس که خداوند در حق او اراده‌ی خیر نماید، به وی فهم دین نصیب خواهد کرد. من - رسول الله - تقسیم کننده‌ی علوم و معارف شریعت هستم، اما عطا کننده‌ی اصلی، خداوند است. و این امت همچنان بر دین خدا استوار خواهد ماند و مخالفت مخالفان به آن‌ها ضرری نخواهد رساند تا این که قیامت فرا رسد. (53)
سلیمان بن عبدالوهاب، برادر محمد بن عبدالوهاب در وجه دلالت این آیه بر حرمت تکفیر اهل قبله می‌نویسد:
وجه دلالت روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده است که این امت تا قیامت همواره بر صراط مستقیم خواهند بود. روشن است که این اموری که شما وهابی‌ها، مسلمانان را برای آن تکفیر می‌کنید، از گذشته و به صورت آشکارا در تمام شهرها انجام می‌شده است. اگر این کارها، همان بت‌های بزرگ و انجام دهنده‌ی آن بت‌پرست بودند، طبیعی است که امر امت مستقیم نبود؛ بلکه برعکس بود و شهرهای آن‌ها بلاد کفر بود و بت به صورت واضح پرستش و احکام اسلام بر بت‌پرستان اجرا می‌شده است. (54)
طبق این روایت، مسلمانان همواره در صراط مستقیم هستند، یعنی آن‌ها هرگز کافر و مشرک نمی‌شوند. لااقل همه‌ی مسلمانان هیچ‌گاه به صورت دسته جمعی مشرک و کافر نمی‌شوند، اما در گفتار دوم ثابت خواهیم کرد که وهابی‌ها مدعی هستند که تمام مسلمانان در عصر محمد بن عبدالوهاب کافر بوده‌اند، حتی خود محمد بن عبدالوهاب پیش از تحقیق و تعلیم کافر و مشرک بوده است.
سلیمان بن عبدالوهاب در ادامه می‌نویسد:
این برخلاف مذهب شماست، زیرا از دیدگاه شما تمام امت بت‌پرس هستند و شهرهای مسلمانان مملو از بت است. از دیدگاه شما تمام شهرهای مسلمانان از چیزهایی پر شده است که شما آن را بت می‌پندارید. و شما گفته‌اید که اگر کسی انجام دهنده‌ی این کارها را تکفیر نکند، خود او کافر است. (55)
بنابراین، دیدگاه وهابیت، در تضاد کامل با این روایت است.
روایات درباره‌ی حرمت تکفیر بیش از آن است که در این مقاله گنجانده شود و از آن جایی که این روایات را از معتبرترین کتاب‌های اهل سنت نقل کردیم، برای رسیدن به مقصودمان کافی است. از این رو از اطاله‌ی کلام خودداری می‌شود.
از آن چه گذشت، این مطلب ثابت شد که تکفیر مسلمان، از دیدگاه صحیح‌ترین روایات اهل سنت، حرام و گناه بسیار بزرگی است که طبق برخی از روایات معادل کشتن است و تکفیر به خود تکفیر کننده برمی‌گردد.

گفتار دوم: وهابی‌ها تمام مسلمانان را کافر می‌دانند

در گفتار پیشین ثابت شد که از دیدگاه آیات و روایات صحیح السند، کافر خواندن مسلمانان حرام است. در گفتار دوم به دنبال این هستیم که ثابت کنیم وهابی‌ها تمام مسلمانان را کافر و مشرک می‌دانند و برای اثبات این مطلب به مدارکی از کتاب‌های خود وهابی‌ها استناد خواهیم کرد.
در تاریخ اسلام، گروه‌ها و مذاهب مختلفی بوده‌اند که دیگران را کافر و محدور الدم و تنها خود را مسلمان واقعی می‌دانسته‌اند که یکی از این گروه‌ها در صدر اسلام به نام خوارج، ظهور و در مدت کوتاه جنایت‌های فراوانی علیه مسلمین انجام داده و حتی به زن باردار نیز رحم نکرده و جنینش را از شکم او درآوردند و کشتند.
وهابیت، دین نو ظهوری که در سال (1157 ق) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود از سرزمین نجد سر درآورد، همانند خوارج، دیگر مسلمانان را تکفیر و خون، مال و ناموسشان را برای خود حلال می‌دانند.
براساس همین تفکر، آن‌ها در هر سه دوره‌ی حکومت خود، به شهرهای مسلمان‌نشین که اکثراً از پیروان مذاهب اربعه‌ی اهل سنت نیز بوده‌اند، هجوم آورده و آنان را کشتند، اموالشان را به غارت برده و زنان را نیز اسیر خود کردند.
هر چند که برای اثبات این فرضیه ضرورتی به استدلال و استناد به کتاب‌های خود وهابی‌ها احساس نمی‌شود و مردم با چشم خود روزانه شاهد جنایت‌های وهابی‌ها در سرزمین‌های مختلف اسلامی هستند، اما در عین حال ما در گفتار دوم مدارکی را از کتاب‌های خود وهابی‌ها ارائه می‌کنیم تا جای هیچ‌گونه انکاری باقی نماند. و البته به علت محدودیت در حجم مقاله، ناچار هستیم که به دوازده مورد از این مستندات بسنده نماییم.

1. محمد بن عبدالوهاب: من و اساتیدم تا امروز معنای توحید را نمی‌دانستیم

محمد بن عبدالوهاب در نامه‌ای که به مردم ریاض نوشته، تصریح می‌کند که من و تمام اساتیدم و تمام مسلمانان و اساتیدشان تا امروز معنای توحید را نمی‌دانستیم و آن چه که بدان عمل می‌کردیم، دین اسلام نبوده است:
من از وضعیت خودم به شما خبر می‌دهم. قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست، من قبل از این که دنبال علم بروم و تحقیق کنم اصلاً معنای «لا اله ‌الا الله» را نمی‌دانستم. کسانی که مرا می‌شناسند نیز اعتقاد دارند که من معنای «لا اله ‌الا الله» را قبل از این که خداوند، خیری بر من منت نهد نمی‌دانستم و اسلام را نمی‌شناختم. استادان من نیز هیچ کدام معنای «لا اله ‌الا الله» را نمی‌دانستند و هیچ کدام از آن‌ها دین اسلام را نمی‌شناختند. هر کس خیال کند که معنای «لا اله ‌الا الله» و یا معنای اسلام را قبل از این می‌دانست یا ادعا کند استادهای او تا پیش از این، معنا

عبارات مرتبط با این موضوع

افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خوردر همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خور در همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین رأس مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

آیات حقوقی تورات

[ad_1]

مقدمه

در این پیوست آیات حقوقی تورات به ترتیب کتاب مقدس شماره شده‌اند. به دلایل گوناگونی از موضوعی کردن این آیات دوری کرده‌ایم. منبع این پیوست عبارت است از ترجمه‌ی کتاب مقدس (به همت انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل)، و عنوان‌ها از نگارنده است. توضیحات و افزوده‌های نگارنده در کروشه آمده است. شماره‌ی آیات در این نوشته براساس نسخه‌ی مذکور است که با تَنَخ گاه تا چند آیه تفاوت دارد.
گرچه در این فهرست سعی بر جمع‌آوری کل احکام حقوقی تورات بوده، به دلیل گرایش کیفری کتاب، این فهرست نیز بیشتر رنگ و بوی کیفری گرفته است و از این‌رو، چه بسا این نوشته جامعِ کل احکام حقوقی نباشد.
در احکام کیفری نیز سعی بر آن بوده تا جرایم و مجازات‌ها در معنای خاصشان احصا شوند. از این رو، برای مثال، آن دسته از جرایم دینی خاص که مجازات الاهی در پی دارند نه قضایی، معمولاً در این فهرست نیامده‌اند.

سفر پیدایش

پیدایش، باب 9

قتل

5. و هر آینه انتقام خون شما را برای جان شما خواهم گرفت؛ از دست هر حیوان آن را خواهم گرفت و از دست انسان انتقام جان انسان را از دست برادرش خواهم گرفت.
6. هر که خون انسان ریزد خون وی به دست انسان ریخته شود؛ زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت.

سفر خروج

خروج، باب 18

صفات قاضی (و نیز رک: تثنیه، 1: 9 – 18)

13. بامدادان واقع شد که موسی برای داوری قوم بنشست و قوم به حضور موسی از صبح تا شام ایستاده بودند.
14. و چون پدرزدن موسی آنچه را که او به قوم می‌کرد دید گفت: این چه کار است که تو با قوم می‌نمایی؟ چرا تو تنها می‌نشینی و تمامی قوم نزد تو از صبح تا شام می‌ایستند؟
15. موسی به پدرزن خود گفت که قوم نزد من می‌آیند تا از خدا مسئلت نمایند.
16. هرگاه ایشان را دعوا شود نزد من می‌آیند و میان هر کس و همسایه‌اش داوری می‌کنم و فرایض و شرایطع خدا را بدیشان تعلیم می‌دهم.
17. پدر زن موسی به وی گفت: کاری که تو می‌کنی خوب نیست.
18. هر آینه تو و این قوم نیز که با تو هستند خسته خواهید شد؛ زیرا که این امر برای تو سنگین است؛ تنها این را نمی‌توانی کرد.
19. اکنون سخن مرا بشنو، تو را پند می‌دهم و خدا با تو باد و تو برای قوم به حضور خدا باش و امور ایشان را نزد خدا عرضه دار.
20. و فرایض و شرایع را بدیشان تعلیم ده و طریقی را که بدان می‌باید رفتار نمود و عملی را که می‌باید کرد بدیشان اعلام نما.
21. و از میان تمامی قوم مردان قابل را که خداترس و مردان امین که از رشوت نفرت کنند جست‌وجو کرده، برایشان بگمار تا رؤسای هزاره و رؤسای صده و رؤسای پنجاهه و رؤسای دَهه باشند.
22. تا بر قوم پیوسته داوری نمایند و هر امر بزرگ را نزد تو بیاورند و هر امر کوچک را خود فیص دهند؛ بدین‌طور بار خود را سبک خواهی کرد و ایشان با تو متحمل آن خواهند شد.
23. اگر این کار را بکنی و خدا تو را چنین امر فرماید آنگاه یارای استقامت خواهی داشت و جمیع این قوم نیز به مکان خود به سلامتی خواهند رسید.
24. پس موسی سخن پدرزن خود را اجابت کرده، آنچه او گفته بود به عمل آورد.
25. و موسی مردان قابل از تمامی اسرائیل انتخاب کرده، ایشان را رؤسای قوم خود ساخت – رؤسای هزاره و رؤسای صده و رؤسای پنجاهه و رؤسای دَهه.
26. و در داوری قوم پیوسته مشغول می‌بودند؛ هر امر مشکل را نزد موسی می‌آورند و هر دعوای کوچک را خود فیصل می‌دادند.

خروج، باب 20

ده فرمان (و نیز رک: تثنیه، 5: 1-21)

1.و خدا تکلم فرمود و همه‌ی این کلمات را بگفت:
2. من هستم یهوه، خدای تو، که تو را از زمین مصر و از خانه‌ی غلامی بیرون آوردم.
3. تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.
4.صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیرزمین است برای خود مساز.
5. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما؛ زیرا من، که یهوه خدای تو می‌باشم، خدای غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سیّم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند می‌گیرم.
6. و تا هزاره پشت بر آنانی که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند رحمت می‌کنم.
7. نام یهوه خدای خود را به باطل مبر؛ زیرا خداوند کسی را که اسم او را به باطل برد بی‌گناه نخواهد شمرد.
8. روز سبت [- شبات] را یاد کن تا آن را تقدیس نمایی.
9. شش روز مشغول باش و همه‌ی کارهای خود را به جا آور.
10. اما روز هفتمین سبت یهوه خدای تو است؛ در آن هیچ کار مکن، تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و بهیمه‌ات و مهمان تو که درون دروازه‌های تو باشد.
11. زیرا که در شش روز خداوند آسمان و زمین و دریا و آنچه را که در آنها است بساخت و در روز هفتم آرام فرمود؛ از این سبب، خداوند روز هفتم را مبارک خوانده، آن را تقدیس نمود.
12. پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهای تو در زمینی که یهوه خدایت به تو می‌بخشد دراز شود.
13. قتل مکن.
14. زنا مکن.
15. دزدی مکن.
16. بر همسایه‌ی خود شهادت دروغ مده.
17. به خانه‌ی همسایه‌ی خود طمع مورز و به زن همسایه‌ات و غلامش و کنیزش و گاوش و الاغش و به هیچ چیزی که از آن همسایه‌ی تو باشد طمع مکن.

خروج، باب 21

جرایم بر ضد اشخاص

12. هر که انسانی را بزند و او بمیرد هر آینه کشته شود.
13. اما اگر قصد او نداشت، بلکه خدا وی را به دستش رسانید آنگاه مکانی برای تو معین کنم تا بدان‌جا فرار کند.
14. لیکن اگر شخصی عمداً بر همسایه‌ی خود آید تا او را به مکر بکشد، آنگاه او را از مذبح من کشیده، به قتل برسان.
15. و هر که پدر یا مادر خود را زند هر آینه کشته شود.
16. و هر که آدمی را بدزدد و او را بفروشد یا در دستش یافت شود هر آینه کشته شود.
17. و هر که پدر یا مادر خود را لعنت کند هر آینه کشته شود.
18. و اگر دو مرد نزاع کنند و یکی دیگری را به سنگ یا به مشت زند و او نمیرد لیکن بستری شود،
19. اگر برخیزد و با عصا بیرون رود آنگاه زننده‌ی او بی‌گناه شمرده شود، امّا عوض بیکاری‌اش را ادا نماید و خرج معالجه‌ی او را بدهد.
20. و اگر کسی غلام یا کنیز خود را به عصا بزند و او زیردست او بمیرد، هر آینه انتقام او گرفته شود.
21. لیکن اگر یک دو روز زنده بماند، از او انتقام کشیده نشود؛ زیرا که زرخرید او است.
22. و اگر مردم جنگ کنند و زنی حامله را بزنند و اولاد او سقط گردد و ضرری دیگر نشود البته غرامتی بدهد موافق آنچه شوهر زن بدو گذارد و به حضور داوران ادا نماید.
23. و اگر اذیتی دیگر حاصل شود آنگاه جان به عوض جان بده.
24. و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا.
25. و داغ به عوض داغ و زخم به عوض زخم و لطمه به عوض لطمه.
26. و اگر کسی چشم غلام یا چشم کنیز خود را بزند که ضایع شود، او را به عوض چشمش آزاد کند.
27. و اگر دندان غلام یا دندان کنیز خود را بیندازد، او را به عوض دندانش آزاد کند.
28. و هرگاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد گاو را البته سنگسار کنند و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بی‌گناه باشد.
29. و لیکن اگر گاو قبل از آن شاخزن می‌بود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاه نداشت و او [= گاو] مردی یا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نیز به قتل رسانند.
30. و اگر دیه بر او گذاشته شود آنگاه برای فدیه‌ی جان خود هر آنچه بر او مقرر شود ادا نماید.
31. خواه پسر خواه دختر را شاخ زده باشد به حسب این حکم با او عمل کنند.
32. اگر گاو غلامی یا کنیزی را بزند سی مثقال نقره به صاحب او داده شود و گاو سنگسار شود.

قوانین مربوط به اموال

33. و اگر کسی چاهی گشاید یا کسی چاهی حفر کند و آن را نپوشاند و گاوی یا الاغی در آن افتد؛
34. صاحب چاه عوض او [= حیوان] را بدهد و قیمتش را به صاحبش ادا نماید و میته از آن او باشد.
34. و اگر گاو شخصی گاو همسایه‌ی او را بزند و آن بمیرد، پس گاو زنده را بفروشند و قیمت آن را تقسیم کنند و میته را نیز تقسیم نمایند.
35. اما اگر معلوم بوده باشد که آن گاو قبل از آن شاخزن می‌بود و صاحبش آن را نگاه نداشت، البته گاو به عوض گاو بدهد و میته از آن او باشد.

خروج، باب 22

قوانین مربوط به اموال

1. اگر کسی گاوی یا گوسفندی بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد به عوض گاو پنج گاو و به عوض گوسفند چهارگوسفند بدهد.
2. اگر دزدی در رخنه کردن گرفته شود و او را بزنند به طوری‌ که بمیرد بازخواست خون برای او نباشد.
3. اما اگر آفتاب بر او طلوع کرد، بازخواست خون برای او هست، البته مکافات باید داد و اگر چیزی ندارد به عوض دزدی که کرد فروخته شود.
4. اگر چیزی دزدیده شده از گاو یا الاغ یا گوسفند زنده در دست او یافت شود دو مقابل آن را رد کند.
5. اگر کسی مرتعی یا تاکستانی را بچراند یعنی مواشی خود را براند تا مرتع دیگری را بچراند از نیکوترین مرتع و از بهترین تاکستان خود عوض بدهد.
6. اگر آتشی بیرون رود و خارها را فراگیرد و بافه‌های غله یا خوشه‌های نادرویده یا مزرعه سوخته گردد، هر که آتش را افروخته است البته عوض بدهد.
7. اگر کسی پول یا اسباب نزد همسایه‌ی خود امانت گذارد و از خانه‌ی آن شخص دزدیده شود هرگاه دزد پیدا شود دوچندان رد نماید.
8. و اگر دزد گرفته نشود آنگاه صاحب خانه را به حضور حکّام بیاورند تا حکم شود که آیا دست خود را بر اموال همسایه‌ی خویش دراز کرده است یا نه.
9. در هر خیانتی از گاو و الاغ و گوسفند و رخت و هر چیز گم شده که کسی بر آن ادعا کند امر هر دو به حضور خدا برده شود و برگناه هر کدام که خدا حکم کند دو چندان به همسایه‌ی خود رد نماید.
10. اگر کسی گاوی یا الاغی یا گوسفندی یا جانوری دیگر به همسایه‌ی خود امانت دهد و آن بمیرد یا پایش شکسته شود یا دزدیده شود و شاهدی نباشد،
11. قسم خداوند در میان هر دو نهاده شود که دست خود را به مال همسایه‌ی خویش دراز نکرده است؛ پس مالکش قبول بکند و او عوض ندهد.
12. لیکن اگر از او دزدیده شد به صاحبش عوض باید داد.
13. و اگر دریده شد آن را برای شهادت بیاورد و برای دریده شده عوض ندهد.
14. و اگر کسی حیوانی از همسایه‌ی خود عاریت گرفت و پای آن شکست یا مرد و صاحبش همراهش نبود البته عوض باید داد.
15. اما اگر صاحبش همراهش بود عوض نباید داد و اگر کرایه شد، برای کرایه آمده بود [و فقط کرایه‌اش به وی تعلق می‌گیرد].

قوانین عفافی، اخلاقی و دینی

16. اگر کسی دختری را که نامزد نبود فریب داده، با او هم‌بستر شد البته می‌باید او را زن منکوحه‌ی خویش سازد.
17. و هرگاه پدرش راضی نباشد که او را بدو دهد موافق مهر دوشیزگان نقدی بدو باید داد.
18. زن جادوگر را زنده مگذار.
19. هر که با حیوانی مقاربت کند هرآینه کشته شود.
20. هر که برای خدای غیر از یهوه و بس قربانی گذراند البته هلاک گردد.
21. غریبی را اذیت مرسانید؛
22. و بر او ظلم مکنید؛ زیرا که در زمین مصر غریب بودید.
23. بر بیوه‌زنی یا یتیمی ظلم مکنید و هرگاه بر او ظلم کردی و او نزد من فریاد برآورد، البته فریاد او را مستجاب خواهم فرمود.
24. و خشم من مشتعل شود و شما را به شمشیر خواهم کشت و زنان شما بیوه شوند و پسران شما یتیم.
25. اگر نقدی به فقیری از قوم من که همسایه‌ی تو باشد قرض دادی مثل رباخوار با او رفتار مکن و هیچ سود بر او مگذار.
26. اگر رخت همسایه‌ی خود را به گروگرفتی آن را قبل از غروب آفتاب بدو رد کن.
27. زیرا که آن فقط پوشش او و لباس برای بدن او است؛ پس در چه چیز بخوابد؟ و اگر نزد من فریاد برآورد هرآینه اجابت خواهم نمود؛ زیرا که من کریم هستم.
28. به خدا ناسزا مگو و رئیس قوم خود را لعنت مکن.

خروج، باب 23

قوانین حاکم بر رسیدگی

1.خبر باطل را انتشار مده و با شریران همداستان مشو که شهادت دروغ دهی.
2. پیروی بسیاری برای عمل بد مکن و در مرافعه محض متابعت کثیری سخنی برای انحراف حق مگو.
3. و در مرافعه‌ی فقیر نیز طرفداری او منما. [...]
6. حق فقیر خود را در دعوای او منحرف مساز.
7. از امر دروغ اجتناب‌نما و بی‌گناه و صالح را به قتل مرسان؛ زیرا که ظالم را عادل نخواهم شمرد.
8. و رشوت مخور؛ زیرا که رشوت بینایان را کور می‌کند و سخن صدیقان را کج می‌سازد.
9. و بر شخص غریب ظلم منما؛ زیرا که از دل غریبان خبر دارید، چون که در زمین مصر غریب بودید.

خروج، باب 31

روز شبات

14.پس سبت را نگاه دارید؛ زیرا که برای شما مقدس است. هر که آن را بی‌حرمت کند هرآینه کشته شود و هر که در آن کار کند آن شخص از میان قوم خود منقطع شود.
15. شش روز کار کرده شود و در روز هفتم سبت آرام و مقدس خداوند است. هر که در روز سبت کار کند هر آینه کشته شود.

سفر لاویان

لاویان، باب 5

شهادت

1. و اگر کسی گناه ورزد و آواز قَسَم را بشنود و او شاهد باشد، خواه دیده و خواه دانسته، اگر اطلاع ندهد گناه او را متحمل خواهد بود.

لاویان، باب 6

جبران خسارت

1. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
2. اگر کسی گناه کند و خیانت به خداوند ورزد و به همسایه‌ی خود دروغ گوید، درباره‌ی امانت یا رهن یا چیز دزدیده شده، یا مال همسایه‌ی خود را غصب نماید،
3. یا چیز گم شده را یافته، درباره‌ی آن دروغ گوید و قسم دروغ بخورد، در هر کدام از کارهایی که شخصی در آنها گناه کند،
4. پس چون گناه ورزیده مجرم شود؛ آنچه را که دزدیده یا آنچه را غصب نموده یا آنچه نزد او به امانت سپرده شده یا آن چیز گم شده را که یافته است رد بنماید؛
5. یا هر آنچه را که درباره‌ی آن قسم دروغ خورده هم اصل مال را رد بنماید و هم پنج یک آن را بر آن اضافه کرده، آن را به مالکش بدهد، در روزی که جرم او ثابت شده باشد.

لاویان، باب 18

جرایم جنسی و گناهان دینی

6.هیچ کس به احدی از اقربای خویش نزدیکی ننماید تا کشف عورت او بکند؛ من یهوه هستم.
7. عورت پدر خود یعنی عورت مادر خود را کشف منما؛ او مادر توست، کشف عورت او مکن.
8. عورت زن پدر خود را کشف مکن؛ آن عورت پدر توست.
9. عورت خواهر خود، خواه دختر پدرت خواه دختر مادرت، چه مولود در خانه چه مولود بیرون، عورت ایشان را کشف منما.
10. عورت دختر پسرت و دختر دخترت، عورت ایشان را کشف مکن؛ زیرا که اینها عورت توست.
11. عورت دختر زن پدرت که از پدر تو زاییده شده باشد، او خواهر توست؛ کشف عورت او را مکن.
12. عورت خواهر پدر خود را کشف مکن؛ او از اقربای پدر تو است.
13. عورت خواهر مادر خود را کشف مکن؛ او از اقربای مادر تو است.
14. عورت برادر پدر خود را کشف مکن و به زن او نزدیکی منما؛ او (به منزله‌ی) عمه‌ی تو است.
15. عورت عروس خود را کشف مکن؛ او زن پسر تو است، عورت او را کشف مکن.
16. عورت زن برادر خود را کشف مکن؛ آن عورت برادر تو است.
17. عورت زنی را با دخترش کشف مکن و دختر پسر او یا دختر دختر او را مگیر تا عورت او را کشف کنی؛ اینان از اقربای او می‌باشند و این فجور است.
18. و زنی را با خواهرش مگیر تا هووی او بشود و تا عورت او را با وی مادامی که زنده است کشف نمایی.
19. و به زنی در نجاست حیضش نزدیکی منما تا عورت او را کشف کنی.
20. و با زن همسایه‌ی خود هم‌بستر مشو تا خود را با وی نجس سازی.
21. و کسی از ذریت خود را برای [بت] مولک [= مولخ] از آتش مگذران و نام خدای خود را بی‌حرمت مساز؛ من یهوه هستم.
22. و با ذکور مثل زن جماع نکن، زیرا که این فجور است.
23. و با هیچ بهیمه جماع مکن تا خود را با آن نجس سازی و زنی پیش بهیمه نایستد تا با آن جماع کند؛ زیرا این فجور است.
24. به هیچ کدام از اینها خویشتن را نجس مسازید؛ زیرا به همه‌ی اینها، امت‌هایی که من پیش روی شما بیرون می‌کنم نجس شده‌اند.
25. و زمین نجس شده است و انتقام گناهش را از آن خواهم کشید و زمین ساکنان خود را قی خواهد نمود.
26. پس شما فرایض و احکام مرا نگاه دارید و هیچ کدام از این فجور را به عمل نیاورید، نه متوطّن و نه غریبی که در میان شما مأوا گزیند.
27. زیرا مردمان آن زمین که قبل از شما بودند جمیع این فجور را کردند و زمین نجس شده است.
28. مبادا زمین شما را نیز قی کند اگر آن را نجس سازید، چنان که امت‌هایی را که قبل از شما بودند قی کرده است.
29. زیرا هر کسی که یکی از این فجور را بکند همه‌ی کسانی که کرده باشند از میان قوم خود منقطع خواهند شد.
30. پس وصیت مرا نگاه دارید و از این رسوم زشت که قبل از شما به عمل آورده شده است عمل منمایید و خود را به آنها نجس مسازید؛ من یهوه خدای شما هستم.

لاویان، باب 19

11. دزدی مکنید و مکر منمایید و با یکدیگر دروغ مگویید.
12. و به نام من قسم دروغ مخورید که نام خدای خود را بی‌حرمت نموده باشی؛ من یهوه هستم.
13. مال همسایه‌ی خود را غصب منما و ستم مکن و مزدِ مزدور نزد تو تا صبح نماند.
14. کر را لعنت مکن و پیش روی کور سنگ لغزش مگذار و از خدای خود بترس؛ من یهوه هستم.
15. در داوری بی‌انصافی مکن و فقیر را طرفداری منما و بزرگ را محترم مدار و درباره‌ی همسایه‌ی خود به انصاف داوری بکن.
16. در میان قوم خود برای سخن‌چینی گردش مکن و بر خون همسایه‌ی خود نایست؛ من یهوه هستم.
17. برادر خود را در دل بغض منما؛ البته همسایه‌ی خود را تنبیه کن و به سبب او متحمل گناه مباش.
18. از ابنای قوم خود انتقام مگیر و کینه مورز و همسایه‌ی خود را مثل خویشتن محبت نما. [...]
20. و مردی که با زنی هم‌بستر شود و آن زن کنیز و نامزد کسی باشد، اما فدیه نداده شده و نه آزادی به او بخشیده، ایشان را سیاست باید کرد، لیکن کشته نشود، زیرا که او آزاد نبود.
21. و مرد برای قربانی جرم خود قوچ قربانی جرم را نزد خداوند به در خیمه‌ی اجتماع بیاورد.[...]
29. دختر خود را بی‌عصمت مساز و او را به فاحشگی وا مدار، مبادا زمین مرتکب زنا شود و زمین پر از فجور گردد.
30. سبت‌های مرا نگاه دارید و مکان مقدس مرا محترم دارید، من یهوه هستم.
31. به اصحاب اجنّه توجه مکنید و از جادوگران پرسش منمایید تا خود را به ایشان نجس سازید؛ من یهوه خدای شما هستم. [...]
35. در عدل هیچ بی‌انصافی مکنید، یعنی در پیمایش یا در وزن یا در پیمانه.
36. ترازوهای راست و سنگ‌های راست و ایفه‌ی راست و هین راست بدارید؛ من یهوه خدای شما هستم که شما را از زمین مصر بیرون آوردم.
37. پس جمیع فرایض مرا و احکام مرا نگاه دارید و آنها را به جا آورید؛ من یَهوه هستم.

لاویان، باب 20

مجازاتِ بت‌پرستی و جرایم جنسی و ...

1.و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
2. بنی‌اسرائیل را بگو هر کسی از بنی‌اسرائیل یا از غریبانی که در اسرائیل مأوا گزینند که از ذریت خود به [بت] مولک بدهد، البته کشته شود؛ قوم زمین او را با سنگ سنگسار کنند.
3. و من روی خد را به ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت؛ زیرا که از ذرّیت خود به مولک داده است تا مکان مقدس مرا نجس سازد و نام قدوس مرا بی‌حرمت کند.
4. و اگر قوم زمین چشمان خود را از آن شخص بپوشانند، وقتی که از ذرّیت خود به مولک داده باشد، و او را نکشند،
5. آنگاه من روی خود را به ضد آن شخص و خاندانش خواهم گردانید و او را و همه‌ی کسانی را که در عقب او زنا کار شده، در پیروی مولک زنا کرده‌اند از میان قوم ایشان منقطع خواهم ساخت.
6. و کسی که به سوی صاحبان اجنّه و جادوگران توجّه نماید تا در عقب ایشان زنا کند من روی خود را به ضدّ آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت.
7. پس خود را تقدیس نمایید و مقدس باشید؛ زیرا من یهوه خدای شما هستم.
8. و فرایض مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید؛ من یهوه هستم که شما را تقدیس می‌نمایم.
9. و هر کسی که پدر یا مادر خود را لعنت کند، البته کشته شود؛ چون که پدر و مادر خود را لعنت کرده است. خونش بر خود او خواهد بود.
10. و کسی که با زن دیگری زنا کند، یعنی که با زن همسایه‌ی خود زنا کند، زانی و زانیه البته کشته شوند.
11. و کسی که با زن پدر خود بخوابد و عورت پدر خود را کشف نماید هر دو البته کشته شوند؛ خون ایشان بر خود ایشان است.
12. و اگر کسی با عروس خود بخوابد، هر دوی ایشان البته کشته شوند؛ [چون] فاحشگی کرده‌اند؛ خون ایشان بر خود ایشان است.
13. و اگر مردی با مردی مثل با زن بخوابد هر دو فجور کرده‌اند؛ هر دوی ایشان البته کشته شوند؛ خون ایشان بر خود ایشان است.
14. و اگر کسی زنی و مادرش را بگیرد؛ این قباحت است؛ او و ایشان به آتش سوخته شوند تا در میان شما قباحتی نباشد.
15. و مردی که با بهیمه جماع کند البته کشته شود و آن بهیمه را نیز بکشید.
16. و زنی که به بهیمه نزدیک شود تا با آن جماع کند آن زن و بهیمه را بکش، البته کشته شوند؛ خون آنها بر خود آنها است.
17. و کسی که خواهر خود را، خواه دختر پدرش خواه دختر مادرش باشد، بگیرد و عورت او را ببیند و او عورت وی را ببیند، این رسوایی است، در پیش چشمان پسران قوم خود منقطع شوند؛ چون که عورت خواهر خود را کشف کرده است متحمل گناه خود خواهد بود.
18. و کسی که با زن حایض بخوابد و عورت او را کشف نماید، او چشمه‌ی او را کشف کرده است و او چشمه‌ی خون خود را کشف نموده است؛ هر دوی ایشان از میان قوم خود منقطع خواهند شد.
19. و عورت خواهر مادرت یا خواهر پدرت را کشف مکن؛ آن کس خویش خود را عریان ساخته است؛ ایشان متحمل گناه خود خواهند بود.
20 و کسی که با زن عمومی خود بخوابد، عورت عموی خود را کشف کرده است؛ متحمل گناه خود خواهند بود، بی‌کس [= بی‌اولاد] خواهند بود.
21. و کسی که زن برادر خود را بگیرد، این نجاست است؛ عورت برادر خود را کشف کرده است، بی‌کس خواهند بود.
22. پس جمیع فرایض مرا و جمیع احکام مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید تا زمینی که من شما را به آنجا می‌آورم تا در آن ساکن شوید شما را قی نکند.
23. و به رسوم قوم‌هایی که من آنها را از پیش شما بیرون می‌کنم رفتار ننمایید؛ زیرا که جمیع این کارها را کردند، پس ایشان را مکروه داشتم. [...]
27. مرد و زنی که صاحب اجنّه یا جادوگر باشد البته کشته شوند؛ ایشان را به سنگ سنگسار کنید؛ خون ایشان بر خود ایشان است.

لاویان، باب 21

جرایم جنسی

1.و خداوند به موسی گفت: به کاهنان... خطاب کرده، به ایشان بگو: [...]
7. زن زانیه یا بی‌عصمت را نکاح ننمایند و زن مطلقه از شوهرش را نگیرند؛ زیرا او برای خدای خود مقدس است. [...]
9. و دختر هر کاهنی که خود را به فاحشگی بی‌عصمت ساخته باشد، پدر خود را بی‌عصمت کرده است؛ به آتش سوخته شود.

لاویان، باب 24

مجازات کفرگویی و جرایم بر ضد اشخاص

10. و پسر زن اسرائیلی که پدرش مردِ مصری بود در میان بنی‌اسرائیل بیرون آمد و پسر زن اسرائیلی با مرد اسرائیلی در لشکرگاه جنگ کردند.
11. و پسر زن اسرائیلی اسم را کفر گفت و لعنت کرد، پس او را نزد موسی آوردند... .
12. و او را در زندان انداختند تا از دهن خداوند اطلاع یابند.
13. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
14. آن کس را که لعنت کرده است بیرون لشکرگاه ببر و همه‌ی آنانی که شنیدند دست‌های خود را بر سر وی بنهند و تمامی جماعت او را سنگسار کنند.
15. و بنی‌اسرائیل را خطاب کرده، بگو هر کسی که خدای خود را لعنت کند متحمل گناه خود خواهد بود.
16. و هر که اسم یهوه را کفر گوید هر آینه کشته شود؛ تمامی جماعت او را البته سنگسار کنند، خواه غریب خواه متوطّن؛ چون که اسم را کفر گفته است کشته شود.
17. و کسی که آدمی را بزند که بمیرد البته کشته شود.
18. و کسی که بهیمه را بزند که بمیرد عوض آن را بدهد، جان به عوض جان.
19. و کسی که همسایه‌ی خود را عیب رسانیده باشد چنان که او کرده باشد به او کرده خواهد شد:
20. شکستگی عوض شکستگی، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان، چنان‌که به آن شخص عیب رسانیده، همچنان به او رسانیده شود.
21. و کسی که بهیمه را کشت عوض آن را بدهد اما کسی که انسان را کشت، کشته شود.
22. شما را یک حکم خواهد بود خواه غریب، خواه متوطن؛ زیرا که من یهوه خدای شما هستم.
23. و موسی بن اسرائیل را خبر داد و آن را که لعنت کرده بود بیرون لشکرگاه بردند و او را به سنگ سنگسار کردند؛ پس بنی‌اسرائیل چنان‌که خداوند به موسی امر فرموده به عمل آوردند.

لاویان، باب 25

سال یووِل

11. این سال پنجاهم برای شما یوبیل [= یووِل] خواهد بود، زراعت مکنید و حاصل خودروی آن را مچینید و انگورهای موی پازش نکرده‌ی آن را مچینید.
12. چون که یوبیل است برای شما مقدس خواهد بود، محصول آن را در مزرعه بخورید.
13. در این سال بویل هر کس از شما به ملک خود برگردد.
14. و اگر چیزی به همسایه‌ی خود بفروشی یا چیزی از دست همسایه‌ات بخری یکدیگر را مغبون مسازید.
15. برحسب شماره‌ی سال‌های بعد از یوبیل از همسایه‌ی خود بخر و برحسب سال‌های محصولش به تو بفروشد.
16. برحسب زیادتی سال‌ها قیمت آن را زیاده کن و برحسب کمی سال‌ها قیمتش را کم‌نما؛ زیرا که شماره‌ی حاصل‌ها را به تو خواهد فروخت.
17. و یکدیگر را مغبون مسازید و از خدای خود بترسید. [...]
23. و زمین به فروش ابدی نرود؛ زیرا زمین از آن من است و شما نزد من غریب و مهمان هستید.
24. و در تمامی زمین ملک خود برای زمین فکاک بدهید.
25. اگر برادر تو فقیر شده، بعضی از ملک خود را بفروشد، آنگاه ولیّ او که خویش نزدیک او باشد بیاید و آنچه را که برادرت می‌فروشد انفکاک نماید.
26. و اگر کسی ولیّ ندارد و برخوردار شده، قدر فکاک آن را پیدا نماید،
27. آنگاه سال‌های فروش آن را بشمارد و آنچه را که زیاده است، به آن کسی که فروخته بود رد نماید و او به ملک خود برگردد.
28. و اگر نتواند برای خود پس بگیرد، آنگاه آنچه فروخته است به دست خریدار آن تا سال یوبیل بماند و در یوبیل رها خواهد شد و او به ملک خود خواهد برگشت.
29. و اگر کسی خانه‌ی سکونتی در شهر حصاردار بفروشد تا یک سال تمام بعد از فروختن آن حق انفکاک آن را خواهد داشت؛ مدت انفکاک آن یک سال خواهد بود.
30. و اگر در مدت یک سال تمام آن را انفکاک ننماید، پس آن خانه که در شهر حصاردار است برای خریدار آن نسلاً بعد نسل برقرار باشد، در یوبیل رها نشود.
31. لیکن خانه‌های دهات که حصارگرد خود ندارد با مزرعه‌های آن زمین شمرده شود، برای آنها حق انفکاک هست و در یوبیل رها خواهد شد.
32. و اما شهرهای لاویان، خانه‌های شهرهای ملک ایشان حق انفکاک آنها همیشه برای لاویان است.
33. و اگر کسی از لاویان بخرد پس آنچه فروخته شده است از خانه یا از شهر ملک او در یوبیل رها خواهد شد، زیرا خانه‌های شهرهای لاویان در میان بنی‌اسرائیل ملک ایشان است.
34. و مزرعه‌های حوالی شهرهای ایشان فروخته نشود؛ زیرا که این برای ایشان ملک ابدی است.
35. و اگر برادرت فقیر شده، نزد تو تهی‌دست باشد او را مثل غریب و مهمان دستگیری نما تا با تو زندگی نماید.
36. از او ربا و سود مگیر و از خدای خود بترس تا برادرت با تو زندگی نماید.
37. نقد خود را به او به ربا مده و خوراک خود را به او به سود مده.

سفر اعداد

اعداد، باب 5

جبران خسارت

5. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
6. بنی‌اسرائیل را بگو هر گاه مردی یا زنی به هر کدام از جمیع گناهان انسان مرتکب شده، به خداوند خیانت ورزد و آن شخص مجرم شود،
7. آنگاه گناهی را که کرده است اعتراف بنماید و اصل جرم خود را رد نماید و خمس آن را بر آن مزید کرده به کسی که بر او جرم نموده است بدهد؛
8. و اگر آن کس را ولی نباشد که دیه‌ی جرم به او داده شود، آنگاه دیه‌ی جرمی که برای خداوند داده می‌شود، از آن کاهن خواهد بود، علاوه بر قوچ کفاره که به آن درباره‌ی وی کفاره می‌شود.
9. و هر هدیه‌ی افراشتنی از همه‌ی موقوفات بنی‌اسرائیل که نزد کاهن می‌آورند از آن او باشد.
10. و موقوفات هر کس از آن او خواهد بود و هر چه که کسی به کاهن بدهد از آن او باشد.

آزمون اُردالی

11. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
12. بنی‌اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو هرگاه زن کسی از او برگشته، به وی خیانت ورزد،
13. و مردی دیگر با او هم‌بستر شود و این از چشمان شوهرش پوشیده و مستور باشد، آن زن نجس می‌باشد و اگر بر او شاهدی نباشد و در عین فعل گرفتار نشود،
14. و روح غیرت بر او بیاید و به زن خود غیور شود و آن زن نجس نشده باشد،
15. پس آن مرد زن خود را نزد کاهن بیاورد و به جهت او برای هدیه، یک عشر ایفه‌ی آرد جوین بیاورد و روغن بر آن نریزد و کندر بر آن ننهد؛ زیرا که هدیه‌ی غیرت است و هدیه‌ی یادگار که گناه را به یاد می‌آورد.
16. و کاهن او را نزدیک آورده، به حضور خداوند برپا دارد.
17. و کاهن آب مقدس در ظرف سفالین بگیرد و کاهن قدری از غباری که بر زمین مسکن باشد گرفته، بر آب بپاشد.
18. و کاهن زن را به حضور خداوند برپا داشته، موی سر او را باز کند و هدیه‌ی یادگار را که هدیه‌ی غیرت باشد بر دست آن زن بگذارد و آب تلخ لعنت بر دست کاهن باشد.
19. و کاهن به زن قسم داده، به وی بگوید: اگر کسی با تو هم‌بستر نشده و اگر به سوی نجاست به کسی غیر از شوهر خود برنگشته پس از این آب تلخ لعنت مبرّا شوی.
20. و لیکن اگر به غیر از شوهر خود برگشته، نجس شده و کسی غیر از شوهرت با تو هم‌بستر شده است،
21. آنگاه کاهن زن را قسم لعنت بدهد و کاهن به زن بگوید: خداوند تو را در میان قومت مورد لعنت و قسم بسازد به اینکه خداوند ران تو را ساقط و شکم تو را منتفخ گرداند.
22. و این آب لعنت در احشای تو داخل شده، شکم تو را منتفخ و ران تو را ساقط بسازد، و آن زن بگوید: آمین آمین.
23. و کاهن این لعنت‌ها را در طوماری بنویسد و آنها را در آب تلخ محو کند.
24. و آن آب لعنت تلخ را به زن بنوشاند و آن آب لعنت در او داخل شده، تلخ خواهد شد.
25. و کاهن هدیه‌ی غیرت را از دست زن گرفته، آن هدیه را به حضور خداوند بجنباند و آن را نزد مذبح بیاورد.
26. و کاهن مشتی از هدیه برای یادگاری آن گرفته، آن را بر مذبح بسوزاند و بعد از آن، آن آب را به زن بنوشاند.
27. و چون آب را به او نوشانید اگر نجس شده و به شوهر خود خیانت ورزیده باشد، آن آب لعنت داخل او شده، تلخ خواهد شد و شکم او منتفخ و ران او ساقط خواهد گردید و آن زن در میان قوم خود مورد لعنت خواهد بود.
28. و اگر آن زن نجس نشده، طاهر باشد، آنگاه مبرّا شده، اولاد خواهد زایید.
20. این است قانون غیرت هنگامی که زن از شوهر خود برگشته، نجس شده باشد.
30. یا هنگامی که روح غیرت بر مرد بیاید و بر زنش غیور شود آنگاه زن را به حضور خداوند برپا بدارد و کاهن تمامی این قانون را درباره‌ی او اجرا دارد.
31. پس آن مرد از گناه مبرّا شود و زن گناه خود را متحمل خواهد بود.

اعداد، باب 15

بی‌حرمتی به روز شبات

32. و چون بنی‌اسرائیل در صحرا بودند کسی را یافتند، که در روز سبت هیزم جمع می‌کرد.
33. و کسانی که او را یافتند که هیزم جمع می‌کرد او را نزد موسی و هارون و تمامی جماعت آوردند.
34. و او را در حبس نگاه داشتند؛ زیرا که اعلام نشده بود که با وی چه باید کرد.
35. و خداوند به موسی گفت: این شخص البته کشته شود؛ تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه با سنگ‌ها سنگسار کنند.
36. پس تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه آورده، او را سنگسار کردند و بمُرد، چنان‌که خداوند به موسی امر کرده بود.

اعداد، باب 25

هدف مجازات

4. [چون قوم اسرائیل با دختران بیگانه زنا کردند و خدایان ایشان را پرستیدند] خداوند به موسی گفت که تمامی رؤسای قوم را گرفته، ایشان را برای خداوند پیش آفتاب به دار بکش تا شدت خشم خداوند از اسرائیل برگردد.
$ اعداد، باب 27
$ قوانین ارث (و نیز رک: اعداد، 36: 1- 10)
8. و بنی اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسی بمیرد و پسری نداشته باشد ملک او را به دخترش انتقال نمایید.
9. و اگر او را دختری نباشد، ملک او را به برادرش بدهید.
10. و اگر او را برادری نباشد ملک او را به برادران پدرش بدهید.
11. و اگر پدر او را برادری نباشد ملک او را به هر کس از قبیله‌اش که خویش نزدیک‌تر او باشد بدهید تا مالک آن بشود.

اعداد، باب 35

شهرهای پناهگاه

9. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
10. بنی‌اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو، چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید،
11. آنگاه شهرها برای خود تعیین کنید تا شهرهای ملجأ [= پناهگاه] برای شما باشد تا هر قاتلی که شخصی را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند.
12. و این شهرها برای شما به جهت ملجأ از ولیّ مقتول خواهد بود تا قاتل پیش از آنکه به حضور جماعت برای داوری بایستد نمیرد.
13. و از شهرهایی که می‌دهید شش شهر ملجأ برای شما باشد.
14. سه شهر از آن طرف اردن بدهید و سه شهر در زمین کنعان بدهید تا شهرهای ملجأ باشد.
15. به جهت بنی‌اسرائیل و غریب و کسی که در میان شما وطن گزیند این شش شهر برای ملجأ باشد تا هر که شخص را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند.
16. و اگر او را به آلت آهنین زند که مُرد او قاتل است و قاتل البته کشته شود.
17. و اگر او را با دست خود به سنگی که از آن کسی کشته شود بزند تا بمیرد او قاتل است و قاتل البته کشته شود.
18. و اگر او را به چوب‌دستی که به آن کسی کشته شود بزند تا بمیرد او قاتل است و قاتل البته کشته شود.
19. ولیّ خون خود قاتل را بکشد؛ هر گاه به او برخورد او را بکشد.
20. و اگر از روی بغض او را با تیغ زد یا قصداً چیزی بر او انداخت که مُرد،
21. یا از روی عداوت او را با دست خود زد که مُرد، آن زننده چون که قاتل است البته کشته شود؛ ولیّ خون هر گاه به قاتل برخورد او را بکشد.
22. لیکن اگر او را بدون عداوت سهواً تیغ زند یا چیزی بدون قصد بر او اندازد،
23. و اگر سنگی را که کسی به آن کشته شود نادیده بر او بیندازد که بمیرد و با وی دشمنی نداشته و بداندیش او نبوده باشد،
24. پس جماعت در میان قاتل و ولیّ خون بر حسب این احکام داوری نمایند.
25. و جماعت قاتل را از دست ولیّ خون رهایی دهند و جماعت وی را به شهر ملجأ او که به آن فرار کرده بود برگردانند و او در آنجا تا موت رئیس کهنه [= کاهن اعظم] که به روغن مقدس مسح شده است ساکن باشد.
26. و اگر قاتل وقتی از حدود شهر ملجأ خود که به آن فرار کرده بود بیرون آید،
27. و ولیّ خون او را بیرون حدود شهر ملجأش بیابد پس ولیّ خون قاتل را بکشد قصاص خون برای او نشود.
28. زیرا که می‌بایست تا وفات رئیس کهنه در شهر ملجأ خود مانده باشد و بعد از وفات رئیس کهنه قاتل به زمین ملک خود برگردد.
29. و این احکام برای شما در قرن‌های شما در جمیع مسکن‌های شما فریضه‌ی عدالتی خواهد بود.
30. هر که شخصی را بکشد پس قاتل به گواهی شاهدان کشته شود و یک شاهد برای کشته شدن کسی شهادت ندهد.
31. و هیچ فدیه به عوض جان قاتلی که مستوجب قتل است مگیرید، بلکه او البته کشته شود.
32. و از کسی که به شهر ملجأ خود فرار کرده باشد فدیه مگیرید که پیش از وفات کاهن [اعظم] برگردد و به زمین خود ساکن شود.
33. و زمینی را که در آن ساکنید ملوث مسازید؛ زیرا که خون زمین را ملوّث می‌کند و زمین را برای خونی که در آن ریخته شود کفاره نمی‌توان کرد، مگر به خون کسی که آن را ریخته باشد.
34. پس زمینی را که شما در آن ساکنید و من در میان آن ساکن هستم نجس مسازید؛ زیرا من که یهوه هستم در میان بنی‌اسرائیل ساکن می‌باشم.

اعداد، باب 36

قوانین ارث (تکمله‌ی اعداد، 27: 1- 11)

[پس از آنکه قانون مقرر کرد که اگر متوفا پسر نداشته باشد ارث وی به دخترانش می‌رسد، سرانِ قبیله‌ای که چنین موردی در آن وجود داشت این مسئله را مطرح کردند:]
3. پس اگر ایشان [= این دخترانی که وارث پدر متوفا شده‌اند] به یکی از پسران سایر اسباط بنی‌اسرائیل منکوحه شود ارث [سبط] ما از میراث پدران ما قطع شده، به میراث سبطی که ایشان به آن داخل شوند اضافه خواهد شد و از بهره‌ی میراث ما قطع خواهد شد.
4. و چون یوبیل بنی اسرائیل شود ملک ایشان به ملک سبطی که به آن داخل شوند اضافه خواهد شد و ملک ایشان از ملک پدران ما قطع خواهد شد [...].
6. [موسی پس از تصدیق سخن سران قبیله گفت که این دختران] به هر که در نظر ایشان پسند آید به زنی داده شوند، لیکن در قبیله‌ی سبط پدران خود فقط به نکاح داده شوند.
7. پس میراث بنی‌اسرائیل از سبط به سبط منتقل نشود، بلکه هر یکی از بنی‌اسرائیل به میراث سبط پدران خود ملحق باشند.
8. و هر دختری که وارث ملکی از اسباط بنی‌اسرائیل می‌شود، به کسی از قبیله‌ی سبط پدر خود به زنی داده شود تا هر یکی از بنی‌اسرائیل وارث ملک آبای خود گردند.
9. و ملک از یک سبط به سبط دیگر منتقل نشود، بلکه هر کس از اسباط بنی‌اسرائیل به میراث خود ملصق باشند.

سفر تثنیه

تثنیه، باب 1

انتخاب قضات

9. [موسی گفت:] و در آن وقت به شما متکلم شده، گفتم من به تنهایی نمی‌توانم متحمل شما باشم.
10. یهوه خدای شما، شما را افزوده است و اینک شما امروز مثل ستارگان آسمان کثیر هستید.
11. یهوه خدای پدران شما، شما را هزار چندان که هستید بیفزاید و شما را بر حسب آنچه به شما گفته است برکت دهد.
12. لیکن من چگونه به تنهایی متحمل محنت و بار و منازعت شما بشوم؟
13. پس مردان حکیم و عاقل و معروف از اسباط خود بیاورید تا ایشان را بر شما رؤسا سازم.
14. و شما در جواب گفتید سخنی که گفتی نیکو است که بکنیم.
15. پس رؤسای اسباط شما را که مردان حکیم و معروف بودند گرفته، ایشان را بر شما رؤسا ساختم تا سروران هزاره‌ها و سروران صدها و سروران پنجاه‌ها و سروران ده‌ها و ناظران اسباط شما باشند.
16. و در آن وقت داوران شما را امر کرده، گفتم دعوای برادران خود را بشنوید و در میان هرکس و برادرش و غریبی که نزد وی باشد به انصاف داوری نمایید.
17. و در داوری طرفداری مکنید؛ کوچک را مثل بزرگ بشنوید و از روی انسان مترسید، زیرا که داوری از آن خدا است و هر دعوا که برای شما مشکل است نزد من بیاورید تا آن را بشنوم.

تثنیه، باب 4

شهرهای پناهگاه

41. آنگه موسی سه شهر به آن طرف اردن به سوی مشرق آفتاب جدا کرد.
42. تا قاتلی که همسایه‌ی خود را نادانسته کشته باشد و پیش‌تر با وی بغض نداشته به آنها فرار کند و به یکی از این شهرها فرار کرده، زنده ماند.
43. یعنی باصر در بیابان در زمین همواری به جهت رئوبینیان، و راموت در جلعاد به جهت جادیان، و جولان در باشان به جهت مَنَسیّان. (1)

تثنیه، باب 5

[در این باب ده فرمان تکرار شده است. رک: خروج، باب 20.]

تثنیه، باب 13

6. و اگر برادرت که پسر مادرت باشد یا پسر یا دختر تو یا زن هم آغوش تو یا رفیقت که مثل جان تو باشد تو را در خفا اغوا کند و گوید که برویم و خدایان غیر را که تو و پدران تو نشناختید عبادت نماییم،
7. از خدایان امت‌هایی که به اطراف شما می‌باشند خواه به تو نزدیک و خواه از تو دور باشند از اقصای زمین تا اقصای دیگر آن،
8. او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بروی رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن.
9. البته او را به قتل رسان؛ دست تو اول به قتل او دراز شود و بعد دست تمامی قوم.
10. و او را به سنگ سنگسار نما تا بمیرد؛ چون که می‌خواست تو را از یهوه خدایت که تو را از زمین مصر از خانه‌ی بندگی بیرون آورد منحرف سازد.
11. و جمیع اسرائیلیان چون بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتکب نخواهند شد.
12. اگر درباره‌ی یکی از شهرهایی که یهوه خدایت به تو به جهت سکونت می‌دهد خبر یابی،
13. که بعضی پسران بلّیعال [= افراد فاسد یا خبیث] از میان تو بیرون رفته، ساکنان شهر خود را منحرف ساخته، گفته‌اند برویم و خدایان غیر را که نشناخته‌اید عبادت نماییم.
14. آنگاه تفحّص و تجسس نموده، نیکو استفسار نما و اینک اگر این امر صحیح و یقین باشد که این رجاست در میان تو معمول شده است،
15. البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و آن را با هر چه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما.
16. و همه‌ی غنیمت آن را در میان کوچه‌اش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه خدایت به آتش بالکُلّ بسوزان و آن تا به ابد تلی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد.
17. و از چیزهای حرام شده چیزی به دستت نچسبد تا خداوند از شدت خشم خود برگشته، بر تو رحمت و رأفت بنماید و تو را بیفزاید...

تثنیه، باب 15

شمیطا

1.و در آخر هر هفت سال انفکاک نمایی.
2. و قانون انفکاک این باشد: هر طلبکاری قرضی را که به همسایه‌ی خود داده باشد منفک سازد و از همسایه و برادر خود مطالبه نکند؛ چون که انفکاک خداوند اعلام شده است.
3. از غریب مطالبه توانی کرد، اما هر آنچه از ما تو نزد برادرت باشد دست تو آن را منفک سازد.

تثنیه، باب 16

قضات

18. داوران و سروران در جمیع دروازه‌هایی که یهوه خدایت به تو می‌دهد بر حسب اسباط خود برایت تعیین نما تا قوم را به حکم عدل داوری نمایند.
19. داوری را منحرف مساز و طرفداری منما و رشوه مگیر؛ زیرا که رشوه چشمان حکما را کور می‌سازد و سخنان عادلان را کج می‌نماید.
20. انصاف کامل را پیروی نما تا زنده مانی و زمینی را که یهوه خدایت به تو می‌دهد مالک شوی.

تثنیه، باب 17

شهادت، قضاوت و ...

2. اگر در میان تو در یکی از دروازه‌هایت که یهوه خدایت به تو می‌‌دهد مرد یا زنی پیدا شود که در نظر یهوه خدایت کار ناشایسته نموده، از عهد او تجاوز کند،
3. و رفته، خدایان غیر را عبادت کرده، سجده نماید، خواه آفتاب یا ماه یا هر یک از جنود آسمان که من امر نفرموده‌ام،
4. و از آن اطلاع یافته، بشنوی، پس نیکو تفحص کن و اینک اگر راست و یقین باشد که این رجاست در اسرائیل واقع شده است،
5. آنگاه آن مرد یا زن را که این کار بد را در دروازه‌هایت کرده است بیرون آور و آن مرد یا زن را با سنگ‌ها سنگسار کن تا بمیرند.
6. از گواهی دو یا سه شاهد آن شخصی که مستوجب مرگ است کشته شود، از گواهی یک نفر کشته نشود.
7. اولاً دست شاهدان به جهت کشتنش بر او افراشته شود و بعد از آن دست تمامی قوم؛ پس بدی را از میان خود دور کرده‌ای.
8. اگر در میان تو امری که حکم بر آن مشکل شود به ظهور آید، در میان خون و خون، و در میان دعوا و دعوا، و در میان ضرب و ضرب، از مرافعه‌هایی که در دروازه‌هایت واقع شود، آنگاه برخاسته، به مکانی که یهوه خدایت برگزیند برو؛
9. و نزد لاویان کهنه و نزد داوری که در آن روزها باشد رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتوای قضا مخبر خواهند ساخت.
10. و برحسب فتوایی که ایشان از مکانی که خداوند برگزیند برای تو بیان می‌کنند عمل نما و هوشیار باش تا موافق هر آنچه به تو تعلیم دهند عمل نمایی.
11. موافق مضمون شریعتی که به تو تعلیم دهند و مطابق حکمی که به تو گویند عمل نما و از فتوایی که برای تو بیان می‌کنند به طرف راست یا چپ تجاوز مکن.
12. و شخصی که از روی تکبّر رفتار نماید و کاهنی را که به حضور یهوه خدایت به جهت خدمت در آنجا می‌ایستد یا داور را گوش نگیرد آن شخص کشته شود؛ پس بدی را از میان اسرائیل دور کرده‌ای.
13. و تمامی قوم چون این را بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر از روی تکبر رفتار نخواهند نمود.

تثنیه، باب 18

9. چون به زمینی که یهوه خدایت به تو می‌‌‌دهد داخل شوی یاد مگیر که موافق رجاسات آن امت‌ها عمل نمایی.
10. و در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند و نه فالگیر و نه غیب‌گو و نه افسونگر و نه جادوگر.
11. و نه ساحره و نه سؤال کننده از اجنه و نه رمال و نه کسی که از مردگان مشورت می‌کند.
12. زیرا هر که از این کارها را کند نزد خداوند مکروه است و به سبب این رجاسات یهوه خدایت آنها را از حضور تو اخراج می‌کند.
13. نزد یَهوه خدایت کامل باش.
14. زیرا این

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …مرکز اطلاع رسانی مدیریت حوزه علمیه قم معاونت آموزش سامانه نجما نجاح خدمات مرکز امر به معروف و نهی از منکر در آیات قرآنبدیهی است که ارجاعات این نوشته ها همه از آیات قرآن می باشد قدم به قدم جلو می رویموبلاگ حقوقی محمد حسنیگردآوری مقالات و مطالب حقوقی محمد مولودی قلایچی چکیده به طور معمول ،چه در فقه ده فرمان و الواح در تفاسیر شیعه و سنیده فرمان الواح جفر علم امام بنی اسرائیل مقاله حاضر گرچه رویکرد برون مذهبی دارد و از حقوق کیفری قرآن در ترازوی منتقدان قصاص بخش …قصاص از قوانین امضایی است و نوآوری دین اسلام نیست قصاص در مکاتب بشری پیش از ادیان مصباح الهدیمصباح الهدی فضیلت های ماه مبارک رمضان مصباح الهدیسیره علویبوستان نهج البلاغه قرانبنا به گفته استاد معرفت، آیات نخست سوره علق به عنوان نبوت بوده است و قرآن به عنوان آیه وکل شیئ احصیناه فی امام مبین به چه معناست؟آیه وکل شیئ احصیناه فی امام مبین به چه معناست؟مسیحیت جهنم آیا جهنم وجود دارد ؟ با گذشت چندین سال این دره وادی گهنون – دره جهنم به محلی بسیار بد بو – پر از مردار موضوعات و بایسته‌های پژوهش در حوزه میان‌رشته‌ای …موضوعات و بایسته‌های پژوهش در حوزه میان‌رشته‌ای قرآن و علوم گروه قرآن و علم مرکز مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی مرکز اطلاع رسانی مدیریت حوزه علمیه قم معاونت آموزش سامانه نجما نجاح خدمات مرکز مدیریت حوزه امر به معروف و نهی از منکر در آیات قرآن بدیهی است که ارجاعات این نوشته ها همه از آیات قرآن می باشد قدم به قدم جلو می رویم وبلاگ حقوقی محمد حسنی گردآوری مقالات و مطالب حقوقی محمد مولودی قلایچی چکیده به طور معمول ،چه در فقه اسلامی و «ده فرمان» و «الواح» در تفاسیر شیعه و سنی ده فرمان الواح جفر علم امام بنی اسرائیل مقاله حاضر گرچه رویکرد برون مذهبی دارد و از این رو مصباح الهدی مصباح الهدی فضیلت های ماه مبارک رمضان مصباح الهدی سیره علویبوستان نهج البلاغه قران بنا به گفته استاد معرفت، آیات نخست سوره علق به عنوان نبوت بوده است و قرآن به عنوان کتاب حقوق کیفری قرآن در ترازوی منتقدان قصاص بخش دوم قصاص از قوانین امضایی است و نوآوری دین اسلام نیست قصاص در مکاتب بشری پیش از ادیان یهود و آیه وکل شیئ احصیناه فی امام مبین به چه معناست؟ آیه وکل شیئ احصیناه فی امام مبین به چه معناست؟ مسیحیت جهنم آیا جهنم وجود دارد ؟ با گذشت چندین سال این دره وادی گهنون – دره جهنم به محلی بسیار بد بو – پر از مردار جانوران موضوعات و بایسته‌های پژوهش در حوزه میان‌رشته‌ای قرآن و علوم موضوعات و بایسته‌های پژوهش در حوزه میان‌رشته‌ای قرآن و علوم گروه قرآن و علم مرکز تحقیقات


ادامه مطلب ...

علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی

[ad_1]

بخش قرآن تبیان

وحدت

با نگاهی به اوضاع  جوامع اسلامی در عصر حاضر به وضوح در می یابیم که قدرت بر اقدامِ کشورهای اسلامی در امور دینی و فرهنگی کم رنگ تر از گذشته شده و نه تنها پیشرفتی در توسعه آرمان های الهی و برنامه های دینی در سطح بین الملل، آنگونه که انتظار می رود حاصل نشده است بلکه در برخی ابعاد پسرفت نیز صورت گرفته است.
نه تنها جوامع اسلامی پس از گذشت 1400 سال از بعثت حضرت محمد مصطفی (صلی الله و علیه وآله) با جهاد در ابعاد علمی و فرهنگی واقتصادی و نظامی، کفر و شرک را به انحطاط و نابودی نکشانده اند، بلکه با ایجاد جنگ های داخلی و قتل عام گسترده یکدیگر کمر به نابودی خود بسته و چهره زشت و خشونت باری از خود در مقابل تماشاگران جامعه جهانی به نمایش گذاشته اند.
داعش با حمایت عربستان و برخی کشورهای عربی به سرکردگی آمریکا و صهیونیزم به جان ملت های مسلمان در عراق و سوریه و... افتاده و با تکفیر مسلمین سر از بدن آنها جدا می کند. در یمن، فلسطین، بحرین ، لیبی ، مصر و تونس و افغانستان و نیجریه و... نیز مسلمین با انواع سختی ها و دشواری های سیاسی، نظامی و... دست و پنجه نرم می کنند. در برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز مسلمین از برگزاری مناسک دینی منع شده و حتی در صورت رعایت ظواهر دینی از جمله حجاب از ادامه تحصیلات نیز محروم می شوند. چند هزار مسلمان در حرم امن الهی با لب تشنه جان سپردند بدون آنکه بانیان این جنایت ذره ای اظهار تاسف نشان دهند و نه تنها تقصیر را به گردن نگرفتند بلکه در سال بعد نیز شیعیان ایرانی را از حج بیت الله الحرام منع کردند در حالی که این عملشان مخالف آموزه های قطعی اسلام است.

عوامل تضعیف قوای مسلمین

ما در روزگاری گذران عمر می کنیم که مسلمان با مسلمان،کاری را می کند که در صدر اسلام کفار و مشرکین قسی القلب با پیامبر و صحابی ایشان می کردند.
حال این سوال مطرح است که چه عواملی سبب تضعیف قوای مسلمین شده و مسیر تجدید حیات و رشد و تکامل آرمانهای الهی را سد کرده است؟

اجباری نبودن پیروی و اطاعت از رهبر ، وجه تمایز بین رهبری رهبران الهی و رهبران طاغوت است. فرعون قوم خود را با تهدید و تطمیع مطیع خود کرد همچنان که قرآن می فرماید: «استخفّ قومه فَأطاعوه» (زخرف، 54) اما خداوند به پیامبرش درنحوه ی برخورد با کفار چنین می فرماید: (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ  وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ)" ما به آنچه آنها مى گویند آگاهتریم و تو مامور نیستى که آنها را مجبور به ایمان کنى و با قهر و اجبار به سوى اسلام بکشانى"(ق، 45)

قبل از هر چیز از باب مقدمه باید بیان کنیم که استضعاف از دو طریق حاصل می شود:
1- از طریق عامل درونی 2- از طریق عامل بیرونی
اما مهمترین عامل درونی را می توان استضعاف رهبران الهی توسط پیروان خود نام برد. یک ملت زمانی به رشد و بالندگی خواهد رسید که دارای رهبری مقتدر و با تدبیر باشد. رهبری که تدبیر می کند و دستوراتش اطاعت می شود. اگر در جامعه ای از دستورات رهبران الهی تمرد و سرپیچی شود این رهبران توسط ملت خودشان (عامل درونی) به استضعاف کشیده شده اند و در نتیجه این جامعه روی خوشی و سعادت را نخواهد دید و همواره چشم طمع  متجاوزین و بیگانگان برآن بوده و طعمه ای لذیذ برای صیادان استعمارگر به شمار خواهند رفت.

رهبر قوم خود را با زور به سعادت نمی رساند

آنچه که مسلمین در مورد رهبری دینی باید به آن توجه داشته باشند این است که هیچگاه رهبر، به اجبار تدبیر امور آنها را به عهده نخواهد گرفت و اینگونه نیست که به زور قوم خود را به سعادت برساند و این مسئله ای است که قرآن در مورد شیوه ی رهبری پیامبران و اولیای برحق تذکر می دهد.
اجباری نبودن پیروی و اطاعت از رهبر ، وجه تمایز بین رهبری رهبران الهی و رهبران طاغوت است. فرعون قوم خود را با تهدید و تطمیع مطیع خود کرد همچنان که قرآن می فرماید: «استخفّ قومه فَأطاعوه» (زخرف، 54) اما خداوند به پیامبرش درنحوه ی برخورد با کفار چنین می فرماید: (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ  وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ)" ما به آنچه آنها مى گویند آگاهتریم و تو مامور نیستى که آنها را مجبور به ایمان کنى و با قهر و اجبار به سوى اسلام بکشانى"(ق، 45)

چگونگی رابطه رهبر الهی با مردمش

رابطه رهبر الهی با مردمش بر اساس ایمان و عشق و محبت است نه ترس و تطمیع: «لو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القلب لانفضّوا من حَولِک» اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى  شدند.
قوم بنی اسرائیل نمونه ای قرآنی است که تبعات پیروی و عدم پیروی از پیامبران را بارها تجربه کرده اند. چندین بار با پیروی از موسی نبی به پیروزی های بزرگی دست یافتند و بارها رهبران خود را به استضعاف کشیده و با تخلف از دستورات ایشان به خواری و ذلت افتادند.
جناب هارون رهبری است که در غیاب حضرت موسی (علیه السلام) توسط قوم خود به استضعاف کشیده شد. حضرت هارون در جواب موسی (علیه السلام) که از ایشان پرسید چرا امانت داری نکردی و جلوی انحرافشان را نگرفتی چنین گفت: (قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی) «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند»(اعراف، 150)
همین  امر سبب شد تا خدا به آنها سخت بگیرد و تنها راه توبه ایشان را کشتار یکدیگر قرار دهد.
نکته قابل توجه در این ماجرا آنجاست که بنی اسرائیل قبل از این ماجرا توسط مستکبرین، به گونه ای تضعیف شده بودند که پسران آنها توسط فرعونیان ذبح شده و زنانشان به اسارت برده می شدند اما زیر سایه رهبری موسای نبی با تحمل مشقت ها و سختی ها از رنج ها و مصیبت ها رها شدند و طعم شیرین پیروزی را چشیدند، ولی دوباره به دلیل نافرمانی از رهبرشان، تضعیف شدند و طعم تلخ شکست و خواری را به خود چشاندند.

رابطه رهبر الهی با مردمش بر اساس ایمان و عشق و محبت است نه ترس و تطمیع: «لو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القلب لانفضّوا من حَولِک» اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى  شدند.

داستان گویی قرآن تنها برای بیان تاریخ نیست

ذکر این داستان ها در قرآن برای وقت گذارنی و صرفا بیان تاریخ یهود نیست بلکه نقل آن برای عبرت گیری مسلمین آمده است.
چه بسیار شبیه است وضع مسلمین با یهود زمان موسی! مسلمین نیز در چنگال مشرکین قریش مستضعف بودند: وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ  فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ...(بخاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهى کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار، و آنها مى  خواستند شما را به ضعف و ناتوانى بکشانند و آن چنان که مى  ترسیدید مشرکان و مخالفان شما را به سرعت بربایند) اما خدای قادر متعال آنها را یاری کرد و نجات داد: فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِه (ولى خداوند شما را پناه داد و با یارى خود شما را تقویت کرد)
اما همین مسلمین بعد از پیامبر و دوران حضرت امیرالمومنین با سرپیچی از اطاعت ایشان به وضعی دچار شدند که شامیان خانه و کاشانه ایشان را به یغما می بردند و به آتش می کشیدند ولی به مقابله با انها بر نمی خواستند.
حضرت در خطبه معروف خود در وصف مردمش چنین خطابه می خواند: اى مرد نمایان نامرد! اى کودک صفتان بى خرد که عقل  هاى شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمى  دیدم و هرگز نمى  شناختم! شناسایى شما - سوگند به خدا- که جز پشیمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون و سینه  ام از خشم شما مالامال است! کاسه هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانى و ذلّت پذیرى، رأى و تدبیر مرا تباه کردید... امّا دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیى نخواهد داشت. (نهج البلاغه خطبه 27)
در دوران خلافت امام حسن مجتبی (علیه السلام) ایشان را در میدان جنگ رها کردند و امام مجبور به پذیرش صلح شد. بعد از معاویه نیز فرزند پیامبرشان را رها کردند و در احیای سنت نبوی، امام حسین (علیه السلام) را یاری نکردند. با آنکه از کوفیان هجده هزار بیعت کننده نامه به حضرتش نوشتند ولی در وقت عمل امام را بی یاور گذاشتند تا خاندان وحی به مسلخ رود و اهل بیت ایشان به اسارت برده شود؛ ننگی که تا قیامت از پیشانی چنین مسلمانانی پاک نخواهد شد.

گمان نکنیم چون مسلمان شدیم خدا بی چون و چرا ما را بر کفار غلبه می بخشد بلکه اگر زیر پرچم رهبران الهی نه رهبران طاغوت! گرد آمدیم و با تمام وجود سر به فرمان ایشان بودیم، آنوقت از این وضع رقت بار نجات خواهیم یافت. اما مادامی که ندای تفرقه در میان مسلمین به گوش می رسد و وحدت و یکپارچگی بین موحدین فراگیر نشده است وضع به همین منوال خواهد یود.

سخن آخر

خدای قادر سنتش بر این قرار گرفته که (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم) اگر با گذشتن از مال و جانتان در راه خدا و پیشرفت آرمان های الهی گذشتید و جهاد کردید من نیز شما را یاری می کنم و اسباب غلبه بر دشمنانتان را فراهم مى سازم. گمان نکنیم چون مسلمان شدیم خدا بی چون و چرا ما را بر کفار غلبه می بخشد بلکه اگر زیر پرچم رهبران الهی نه رهبران طاغوت! گرد آمدیم و با تمام وجود سر به فرمان ایشان بودیم، آنوقت از این وضع رقت بار نجات خواهیم یافت. اما مادامی که ندای تفرقه در میان مسلمین به گوش می رسد و وحدت و یکپارچگی بین موحدین فراگیر نشده است وضع به همین منوال خواهد یود.


منبع:
وبلاگ گامی به سوی سعادت
قطعات فراموش شده قرآن

قطعات فراموش شده قرآن

ربا خوارى یک نوع کفر است

ربا خوارى یک نوع کفر است

بلای قومی که از رهبرشان پیروی نکردند

بلای قومی که از رهبرشان پیروی نکردند

5توصیه مهم قرآنی برای وحدت و همبستگی میان مسئولین

5توصیه مهم قرآنی برای وحدت و همبستگی میان مسئولین


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و …نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و روایات کریمه گل گلیمقاله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیاز آنجا که مقوله پوشش و لباس منحصر به انسان است، لذا از جمله مسائلی است که انسان عزت از منظر قرآن و سنت تبلور و تجسّم آیات قرآن کریم و احادیث نبوی، در همه زمینه‏ها، از جمله عزت، به طور کامل همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …چهارمین همایش گرامیداشت قیام ۲۹ بهمن مردم و مولفه های ماندگاری انقلاب اسلامی جامعه شناسی انحرافات آسیب شناسی اجتماعی بررسی علل بیان مسأله خودکشی به عنوان بخشی از انحرافات اجتماعی شناخته شده است و آن عبارت است الف بد حجابی از منظر دینداری حاکمانتحلیل بی حجابی از منظر سیاست چگونه است؟ رابطه بی حجابی و سیاست را اغلب از دو زاویه قرآن و عوامل رویکرد به خشونتپی جویی عوامل و اسباب رویکردهای خشونت آمیز، بر اساس برخی از مکتب ها و نظریه های فلسفی مقدمه و تعریف موضوع وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعیمقدمه آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق می شودکه در چارچوب اصول اخلاقی و تاریخی فرهنگی قرآنی اقتصاد مقاومتی مبانی …سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب آسیب شناسی در عزای حضرت حسین عآسیب شناسی در عزای حضرت حسین ع مراسم سوگواری حضرت سیدالشهداع از دیرباز نقشی بسیار علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی حال این سوال مطرح است که چه عواملی سبب تضعیف قوای های الهی جوامع اسلامی از منظر علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی سبب تضعیف قوای جوامع اسلامی پس از گذشت علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی عللتضعیفجوام علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی بررسی علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات وحی بررسی علل تضعیف جوامع اسلامی از اسلامی از منظر آیات علل تضعیف جوامع اسلامی مقالات قرآنی علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی برای ترویج آیات الهی علل بیماری بررسی علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات وحی بررسی علل تضعیف جوامع اسلامی از جوامع اسلامی از منظر آیات الهی و برنامه های مقالات دینی و اخلاقی علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر اقتصاد اسلامی علم منطق فرق و مذاهب اسلامی اخلاق و تربیت اسلامی رشوه ترس از خاک علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات به وب سایت شخصی محمدرضا نوری شاهرودی خوش آمدید علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات الهی اگر گفتن سیم است خاموشی زر است سال در یک خانواده مقالات دینی و اخلاقی ارزش‌های انسان در نگاه قرآن اخلاق و تربیت اسلامی رشوه ترس از در آیات و علل تضعیف جوامع اسلامی از منظر آیات


ادامه مطلب ...

با این آیات هفتاد هزار بدی از نامه اعمال انسان دور میشود

[ad_1]
بامداد-علی (ع) گفت: رسول اکرم (ص) روزی فرمود: یا علی خواهی تو را چیزی آموزم که اگر خلق هفت آسمان و زمین جمع گردند نتوانند به تو بدی و آسیبی رسانند و هیچ کس بر تو ظفر نیابد. گفتم: بلی. فرمود: هفت آیه در قرآن است آن را این گونه بر خود بخواند و بدم. اول: از پیش رو، دوم: پشت سر، سوم: بالای سر، چهارم: به سوی پایین، پنجم: بر طرف راست، ششم: بر طرف چپ و هفتم بر تمام اعضاء.

re1793

خواص آیات قرآن

یا علی! هر کس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار بدی را از نامه عمل او دور کند و هفتاد هزار حور نامه عمل او نویسد و هفتادهزار قصر در بهشت برایش بنا کند و هفتاد هزار حور و قصور و غلمان  به او کرامت فرماید و هفتاد هزار حله از حریر و دیبای بهشتی به او بپوشاند چنان که صفت آنها را حق داند و دیگری نداند. یا علی! هر کس این هفت آیه را بخواند و به خود بدمد اگر نزد امراء و حکام رود البته عزیز و مکرم باشد اگر چه بر او خشم گرفته باشند، نرم گرداند. (و آن هفت آیه این است):
قُل لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما کَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلنا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَّکَّلِ الْمُؤمِنُونَ.
(سوره توبه(۹)، آیه۵۱)
بگو هرگز نرسد ما را مگر آنچه را نوشت خدا بر ما، اوست صاحب اختیار ما و بر خدا توکل کنند گروندگان.
وَ اِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرًّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلَّ شَیءٍ قَدیرٌ. (سوره انعام(۶)، آیه ۱۷)
و اگر برساند تو را خدای سختی پس نیست بازدارنده مر آن را مگر او و اگر برساند به تو نیکویی پس او بر هر چیزی تواناست.
وَ ما مِنْ دابَّهٍ فی الْأرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ ر‍ِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلُّ فی کِتابٍ مُبینٍ. (سوره هود (۱۱) آیه ۶)
و نیست هیچ جنبنده‌ای در زمین مگر بر خداست روزی او و می‌داند قرارگاهش و آرامگاهش را به جملگی در کتابی روشن است.
اَنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی  اللهِ رَبّی وَ رَبَّکُمْ ما مِنْ دابَّهٍ اِلاّ هُوَ اخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. (سوره هود (۱۱) آیه ۵۶)
همانا من توکل کردم بر خدای پروردگارم و پروردگار شما نیست هیچ جنبنده‌ای مگر که اوست گیرنده موی پیشانیش را همانا پروردگار من به راه راست است.
وَ کَاَیَّنْ مِنْ دابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللهُ یَرْزُقُها وَ اِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (سوره عنکبوت (۲۹) آیه۶۰)
و چه بسیار جنبنده ه برنمی‌دارد روزی خود را، خدا روزی می‌دهد او را و شما را و او شنوای داناست.
ما یَفْتَحِ اللهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ. (سوره فاطر (۳۵) آیه۲)
آنچه گشاده گرداند خدا برای مردمان از رحمت، پس نیست بازگیرنده مر آنرا و ‌آنچه را بازگیرد پس نیست فرستنده مر او را بعد از گرفتن او و اوست غالب درست کردار.
وَ لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأرْضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ قُلْ اَفَرَاَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ اَرادِنیَ اللهُ بِضُّرً هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضٌرِّهِ اَوْ اَرادَنی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیهِ یَتَوَکَلُّ الْمُتَوَکَلُّونَ (سوره زمر (۳۹) آیه ۳۸)
و اگر بپرسی از ایشان کی آفرید آسمان‌ها و زمین را هر آینه خواهند گفت البته خداست. بگو خبر دهید که آنچه را می‌خوانید از غیر خدا اگر خواست به من خدای ضرری را آیا ایشانند دفع کننده ضررش یا اگر خواست به من رحمت و احسانی آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش. بگو که بس است مر خدا بر او توکل می‌کنند توکل کنندگان

 

منبع: sadaf-ebase.iran.sc

نوشته با این آیات هفتاد هزار بدی از نامه اعمال انسان دور میشود اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان
9 ساعت قبل ... با این آیات هفتاد هزار بدی از نامه اعمال انسان دور میشود - نامه اعمال,آیات ,اعمال ,دفع کننده ضرر,توکل کنندگان,خواص آیات قرآن,بهشت ,دیبای بهشتی.با این آیات هفتاد هزار بدی از نامه اعمال انسان دور میشود - بامداد | نیازنگار.12 مارس 2016 ... این آیات قرآن هفتاد هزار بدی را از نامه عمل انسان دور کند — شهادت طلب .... هفت ايه را بخواند يا با خود دارد حق تعالي هفتادهزار بدي را از نامه ي عمل او دور .... پس از آن، آتش جهنم هفتاد هزار سال راه از او دور میشود. 37 . مدونة علی صیفوری - داروخانه ی ... هر کس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار بدی را از نامه ... فضیلت و خواص سوره طور این آیات قرآن هفتاد هزار بدی را از نامه عمل انسان دور کند . .... یک انسان میتواند و یا جراتش را دارد که بیاید و مابین دو انسان درگیر یک پرونده ...این آیات قرآن هفتاد هزار بدی را از نامه عمل انسان دور کند .... برخی شبهه میکنند که با توجه به آیات قرآن، حجاب فقط برای زنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و مۆمنه وضع ...29 آگوست 2013 ... درباره فضیلت و منزلت این آیه، از پیامبر (ص) نقل شده که آیه الکرسی سید آیه ها و ... امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه سوره حمد و توحید و قدر را با آیه الکرسی بخوانید .... ولی در میزان عمل، یک هزار و شیطان را دور میکند و خداوند رحمان را خشنود میسازد. .... خواسته های اولیه و همیشگی انسان هاست و مردم از هر گونه حادثه و بدی ای که زندگی ...4 ا کتبر 2015 ... خدا هزار بلای دنیوی را از او دور می كند، كه آسان ترین آن بازگشت از دین است و در ... بده و نيز بنويس: .... هر کس با ایمان این آیات را بر پوست آهو با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن .... بلیات نگاه دارند و بنویسند برای او مثل اعمال هفتاد هزار ملک . ... السلام فرمودند : هر کس وقتی صبح می شود و این دعا را بخواند چیزی در آن روز.اگر هر کس این سوره را بخواند، خداوند غم و غصه را از او زائل می کند و محبت انسان ها را جلب .... هر کس این سوره ی جلیله را بخواند قلب او از وسوسه شیطان دور می شود. .... هر کس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار بدی را از نامه عمل او ...این آیات قرآن هفتاد هزار بدی را از نامه عمل انسان دور کند ... منتظر به دنیا آمدن فرزندی است، با این رسم آشنایی دارند و از آن به قرآن اندازون یا لول اندازون یاد میكند و معمولا در۵ ...رسول اکرم ص فرمودند: چون روز قیامت شود به بنده خدا امر میشود که وارد آتش دوزخشود، چون ... بسم الله الرحمن الرحیم و پا در دوزخ مینهدآتش دوزخ هفتاد هزار سال راه از او دور می شود. ... در این هنگام بندهعاصی به فرشتگانی که حاضرند میگوید: در این نامه عمل چیزی نوشته .... رسول خدا (ص) غالبا اول و آخر سوره را نمی دانستند کجا است، تا آنکه آیه بسم ...


عبارات مرتبط با این موضوع

انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟بیست و هفت هزار امضای الکترونیک فرهنگیان …بیست و هفت هزار امضای الکترونیک فرهنگیان سراسر ایران پای نامه اعتراضی معلم سبزواری قرآن درمانی و دعا درمانی سماموسکاربردهای دعا و نیایش نیز این گونه است؛ چرا که انسان همان طوری که می تواند از اسباب ذکر و دعا تعویذ عافیت از سحر در دعاهای رازگونه وسرّی که از مولایمان امام باقرعازامیرمؤمنانع گنجور خیام رباعیات رباعی شمارهٔ ۴۱علی نوشته من قصد بی احترامی ندارم اما اشتباه میکنید این نقد بگیر و دست از آن نسیه ارتباط با دوست پسر، بعد از ازدواج شهر سوالبا عرض سلام وتحیت و ضمن سپاس از اعتماد شما خواهر گرامی حتی در صورتی که ایشان به شما ارتباط ایثارگران با رییس جمهور ایثار خبربا سلاماز بعضی بزرگان شنیده ایم که اگر کسی قصد رفتن به جبهه را داشته ودر راه بعللی اصلا نگران نباشید، همه انسانها به بهشت می …به گزارش گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز ، امروزه شبکه های اجتماعی به خصوص نوع موبایلی دحوالارض چه روزی است؟ از موارد تهیه شده شما ممنونم اجرتان با خدا باشد موفق باشیدکتاب هدایت سر گذشت پیامبران وشجره نامه انانکتاب هدایت سر گذشت پیامبران وشجره نامه انان پایگاه جامع آشنائی باقران کریم علوم این آیات قرآن هفتاد هزار بدی را از نامه عمل انسان دور کند این آیات قرآن هفتاد هزار بدی را از نامه عمل انسان دور هفتاد هزار بدی را از نامه خواص هفت آیه پر فضیلت هفتاد هزار بدی را از نامه عمل او دور کند و هفتاد هزار حور نامه عمل او با این کار هفتاد مورد از تناقضات قرآن حقیقت تصمیم میگیرد که بعضی از آیات را با و اصولن سنجش اعمال انسان بر چه معلوم میشود که این انسان در نگاه اسلام با این توجه انسان جزای اعمال با عدل الهی یکی از این مضمون آیات بسیاری از دایره المعارف اسلام پدیا » انسان انسان بنابر این، انسان از شود که آیات قرآن در این زمینه با هم انسان مجرد از هر بدی و جن چیست؟خواب جنیانتولید مثل جنیانمکان جنیانمرگ جنیان عمر از این آیات در می زیرا انسان را از راه حقیقت دور کرده تنها ترس از دیدار با این دعاها و اذکار الهی دفع بلا و آفت و محفوظ ماندن مثل اعمال هفتاد هزار به برکت این آیات هزار شر و بدی از نامه این آیات را با فضیلت خواندن سوره های قرآن خیر و سلام فضیلتخواندن هزار بدی را از نامه عمل او دور و هفتاد هزار حله از این اذکار با گروهی از ذکرمعبود ذکر و دعا گشایش در کار و زندگی جای بهشت مرقوم و نوشته شده است و با این دعا هزار بدی از او اندوه است از انسان دور فضیلت سوره های قرآنی خیر و سلام فضیلتسوره هزار بدی را از نامه عمل او دور و هفتاد هزار حله از انسان با خواندن دعا از


ادامه مطلب ...