مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان

[ad_1]
مفیدستان:
اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان

با گذشت بیش از یک دهه از عمر برنامه فلسفه برای کودکان در ایران, نه تنها این برنامه بیشتر در بین اهل فلسفه و علاقمندان به امر آموزش و پروش شناخته شده, بلکه مجال بیشتری برای نقد و بررسی آن نیز فراهم شده است

با گذشت بیش از یک دهه از عمر برنامه فلسفه برای کودکان در ایران، نه تنها این برنامه بیشتر در بین اهل فلسفه و علاقمندان به امر آموزش و پروش شناخته شده، بلکه مجال بیشتری برای نقد و بررسی آن نیز فراهم شده است. پیش تر در نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت» در سه شماره به معرفی، نقد و آسیب شناسی این برنامه پرداختیم؛ اکنون به بهانه بررسی کتاب «غایب بزرگ مدرسه: کندوکاو اخلاقی» (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) نزد روح الله کریمی رفتم تا به طور اختصاصی به جایگاه اخلاق، مباحث اخلاقی و دشواری های ناشی از آن در برنامه فلسفه برای کودکان و همین طور در حلقه کندوکاو اخلاقی بپردازیم.

***

در گفت وگوهایی که پیشتر درباره فبک با متخصصان این حوزه داشتم به اندازه کافی به برنامه فلسفه برای کودکان و نقد آن پرداختم. در این گفت وگو می خواهم بیشتر بر جایگاه «اخلاق» در برنامه فبک و حلقه کندوکاو اخلاقی متمرکز شویم. ابتدا برای ما بگویید در برنامه های کلان فلسفه برای کودکان، «اخلاق» چه جایگاهی دارد و اساسا طراحان اصلی این برنامه چه معنایی از اخلاق در این برنامه مراد می کنند؟

«اخلاق» یکی از اصلی ترین دغدغه های طراحان اولیه برنامه فلسفه برای کودکان است. لیپمن و همکارانش بعد از آنکه کتاب «هری استوتلمیر» و راهنمای مربی آن، «کندوکاو فلسفی» را که بیشتر بر موضوع «تفکر نقادانه» متمرکز است تألیف کردند، بلافاصله به سراغ داستان «لیزا» و راهنمای مربی آن،«کندوکاو اخلاقی» رفتند که به موضوع «فلسفه اخلاق» اختصاص دارد. البته در همان داستان «هری» نیز موضوعات فلسفه اخلاق کم و بیش وجود دارد، همان گونه که در «لیزا» و راهنمای آن نیز موضوعات مربوط به سایر شاخه های فلسفه و از جمله تفکر نقادانه و معرفت شناسی نیز کم نیستند. سه نکته را لازم است در اینجا متذکر شوم. یکی آنکه سبک کلی برنامه فلسفه برای کودکان این گونه نیست که موضوعی را یک بار و برای همیشه طرح کند و باب بحث در مورد آن را در کتب بعدی ببندد. برنامه درسی فلسفه برای کودکان بسیار شبیه برنامه درسی مارپیچی(cyclical) است، به این معنا که ممکن است یک مفهوم به طور مستمر در سال های متوالی مورد کنکاش قرار گیرد، البته هر سال به طور دقیق تر و با جزئیات بیشتر. بنابراین موضوعات اخلاقی را در تمام کتاب های برنامه درسی فلسفه برای کودکان می توان مشاهده کرد، همان گونه که مباحث مربوط به سایر حوزه های دانش را نیز در لیزا و راهنمای آن می توان دید. نکته دوم که بی ارتباط با نکته اول نیست این است که لیپمن پیوند نزدیکی میان مهارت های تفکر نقادانه وتربیت اخلاقی می بیند و البته پیش از ورود به کندوکاو اخلاقی، تقویت مهارت های تفکر نقادانه را برای دانش آموز ضروری می داند و به همین علت هری را پیش از لیزا می نویسد، اما هم در هری به موضوعات اخلاقی می پردازد و هم در لیزا به تفکر نقادانه. نکته سوم این است که به یک معنا کل برنامه فلسفه برای کودکان با اخلاق مرتبط است و سایر کتب و اهداف، به نوعی مقدمه و زمینه ساز این هدف عمده هستند. توضیح آنکه اگر مطابق تقسیم سنتی، که فلسفه به معنای کلی یا شناخت آدمی را به دو بخش نظری و عملی تقسیم می کند، در نظر بگیریم، کندوکاو اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان در بخش علوم عملی جای می گیرد. اما نکته اینجاست که حتی به نوعی در بنیان‎های نظری این برنامه، گویا شناخت نظری نه به خاطر خود شناخت، بلکه با هدف حل مسائلی کسب می شود که در عمل در زندگی پیش پای انسان قرار می گیرد و این البته از تأثیرات پراگماتیسم دیویی بر فلسفه برای کودکان است. پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده اش اخلاق است.

اخلاق در معنای عام و خاصش یکی از پیچیده ترین و مناقشه برانگیزترین موضوعات فلسفی است. مبنای تعریف اخلاق در حلقه کندوکاو چیست؟

اخلاق در این برنامه، روابط اجتماعی و رابطه با خویشتن، هر دو، را مد نظر قرار می دهد. بخش مهمی از تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان برای توجه، تعمق و اصلاح رسالت و هدفی است که «من» در زندگی برای خود درنظر می گیرم. البته نکته پارادوکسیکال و مهم این است که راه تربیت فرد برای توجه به خویشتن خویش، ورود به اجتماع و حضور در حلقه کندوکاو و گفت وگو با دیگران است.

حال بر اساس گفته هایمان تا این جا بگویید حلقه کندوکاو اخلاقی چیست و چگونه عمل می کند؟

حلقه کندوکاو اخلاقی، کندوکاوی در باب مسائل اخلاقی و موقعیت های اخلاقی است که سعی می کند کودکان را با انتظارات جامعه آشنا کند، و در عین حال با تقویت ابزار تفکر نقادانه، خلاقانه و مراقبتی، توانایی ارزیابی این انتظارات را نیز در آن‎ها ارتقا دهد. البته حلقه کندوکاو اخلاقی ضرورتا به کودکان اختصاص ندارد. می توان حلقه کندوکاوی از پزشکان را تصور کرد که در مورد وضعیت دختری کندوکاو می کنند که پدر و شوهرش حاضر نیستند او توسط پزشک مرد زایمان کند و پزشک زنی نیز در بیمارستان حضور ندارد. آن چه به حلقه کندوکاو اخلاقی قوام می بخشد جمعی از انسان‎ها هستند که سؤال مشترکی در مورد یک مساله یا موقعیت اخلاقی دارند. البته حضور یک تسهیل گر نیز برای پیشبرد هر گفت و گوی فلسفی امری اجتناب ناپذیر است.حلقه کندوکاو اخلاقی می تواند با رشد عقلانیت و خودپیروی، تفکر نقادانه و سازگاری منطقی، تفکر خلاقانه و تخیل اخلاقی، تفکر مراقبتی، ملکه شدن فضایل اخلاقی، توجه به بستر عمل و موقعیت های مشکل آفرین و غور در مفاهیم اخلاقی موجب رشد اخلاقی شود. ویژگی برجسته حلقه کندوکاو اخلاقی در این است که صرف ارتقای یکی از این ابعاد را برای اخلاقی شدن کودک کافی نمی داند و ادعای بزرگش این است که به رشد متناسب همه این ابعاد در کودک منجر می شود. اینکه (1) جایگاه هر یک از این مولفه ها در تربیت اخلاقی تا چه میزان اهمیت دارد؛ و (2) فقدان هر یک چه پیامدی در پی می تواند داشته باشد؛ و (3) حلقه کندوکاو اخلاقی چگونه می تواند به رشد و تقویت هر یک از آن‎ها کمک کند، پاسخی طولانی می طلبد که در مقاله «بررسی مبانی نظری تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو اخلاقی» (کریمی، 1394) به طور مفصل به آن پرداخته شده است.

به نظر می رسد تفاوت های بسیار ظریف و مهمی بین مسائل اخلاقی و فلسفی وجود دارد. مشکلات به گفت وگو گذاشتن "مسائل اخلاقی" در مقایسه با "مسائل فلسفی" چیست؟ تسهیل گران حلقه کندوکاو بیشتر با چه چالش هایی دست به گریبان هستند؟

اخلاق به طور کلی و بالتبع حلقه کندوکاو اخلاقی رابطه نزدیکی با عمل دارد، به این معنا که مربی، اولیاء مدرسه و والدین خیلی زود پیامدهای گفت وگوهای کلاسی را در رفتار و گفتار کودک خود مشاهده می کنند. بحث در مورد مسائل محض فلسفی، اگر چه ممکن است بسیار بنیادی و تأثیرشان عمیق تر باشد، اما پیامد عملی شان با کمی تأخیر بروز می کند. تسهیل گر متعهد و اخلاق مداری که در کلاس هایش به موضوعات اخلاقی می پردازد، چند دل نگرانی دارد که به گمانم هیچ گاه از بین نمی روند و همواره باقی هستند. اهمّ این دل نگرانی ها عبارتند از:الف) مربی اخلاقی باید به سوی ملتزم کردن کودکان به ارزش های مورد انتظار جامعه پیش برود یا نقاد بارآوردن آن‎ها که ممکن است از التزامشان به ارزش های مورد انتظار جامعه بکاهد.ب) آنچه کودکان در حلقه کندوکاو اخلاقی در سخن می گویند، تا چه میزان در عمل به آن پایبند خواهند بود. ج)تسهیلگر چگونه می تواند مانع از آن شود که کودک در حلقه کندوکاو اخلاقی صرفا بر توجیه اعمال غیر اخلاقی اش توانا گردد. د)تسهیل گر چگونه باید عمل کند که در عین حال دیدگاه خود را تلقین نکند و طیف گسترده نظرات دانش آموزان در حلقه کندوکاو آن‎ها را به سوی نسبی گرایی اخلاقی یا بی تفاوتی اخلاقی سوق ندهد.

جناب کریمی به هر حال این موضوع بسیار پیچیده است! تک تک نگرانی هایی که مطرح کردید جای سوال دارد فقط برای نمونه کافی است به این موضوع اشاره کنم که به نظر می رسد تسهیل گر نباید دیدگاه های خاصی را تبلیغ و تقویت کند و اگر چنین کند با اهداف فلسفه برای کودکان و تفکر انتقادی در تعارض است. به هر حال این موضوع جای بررسی بیشتری دارد اما متأسفانه بررسی دقیق ترش را به زمان دیگری واگذار می کنیم. گفت وگو را با موضوع دیگری پی می گیرم. متیو لیپمن تأکید دارد که کندوکاو اخلاقی نباید با «تبیین ارزش ها و قضاوت های اخلاقی» یا برنامه های نظری موقعیت های دشوار اخلاقی یکی گرفته شود، تفاوت این ها با هم چیست؟

مهم ترین مشکل لیپمن با رویکردهای رقیب در تربیت اخلاقی از جمله رویکرد تبیین ارزش‎ها، رویکرد قضاوت اخلاقی پیاژه-کلبرگ، رویکرد مراقبتی، رویکرد سنتی و رویکرد رفتارگرایانه تک بعدی بودن و بنابراین ناکافی بودن آن‎هاست. اگر ساحات وجود آدمی را ساحت باور، ساحت عواطف و احساسات، ساحت اراده و ساحت رفتار بدانیم، هر یک از رویکردهای تربیت اخلاقی در طول تاریخ، تلاش خود را بیشتر بر پرورش یکی از این ساحات قرار داده و از ساحات دیگر غفلت کرده اند. طرفداران رویکرد تبیین ارزش‎ها و رویکرد قضاوت اخلاقی با وضوح بخشیدن و تصحیح باور کودک، طرفداران رویکرد مراقبتی با تشحیذ عواطف هم دلی و نوع دوستی در کودک، طرفداران رویکرد سنتی با تقویت اراده در کودک و رفتارگرایان با ایجاد عادت و شرطی کردن رفتار در کودک خواسته اند انسان اخلاقی تربیت کنند، اما لیپمن تأکید دارد که حلقه کندوکاو اخلاقی نباید به هیچ یک از این رویکردها فروکاسته شود.

پس یکی از نقدهای لیپمن به دیگر روش های تربیت اخلاقی این است که هر کدام فقط به یکی از ساحات وجود انسانی یعنی باور، عواطف، رفتار و اراده توجه می کنند و نگاهی همه جانبه به انسان و موجودیت او ندارند. آیا مدعی هستید که روش تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو جمع تمام این ساحات است؟

بله، دقیقا ادعا همین است که حلقه کندوکاو اخلاقی جامع مزایای سایر روش های تربیت اخلاقی است چون به تمام ساحات انسان توجه دارد. شکی نیست که تربیت اخلاقی باید به کودکان در درک ارزش ها، خواسته ها، نیازها و امیالشان کمک کند (نظریه تبیین ارزش ها)، اما همه تربیت اخلاقی این نیست. با ارائه تمرین ها در مواجهه با مسائل اخلاقی محتمل (نظریه تبیین ارزش ها و نظریه رشد قوه قضاوت اخلاقی) باید به کودکان کمک شود، اما هسته مرکزی تربیت اخلاقی این نیست. یکی دانستن تربیت اخلاقی با داوری اخلاقی (نظریه رشد قوه قضاوت اخلاقی) شبیه یکی دانستن کشاورزی با برداشت محصول است. برداشت محصول در کشاورزی امری ضروری است، اما همه کشاورزی برداشت محصول نیست. دغدغه اولیه کشاورز در واقع شخم زدن، کشت کردن، آبیاری و هزاران فعالیت دیگر برای تمهید برداشت محصول است؛ فعالیت‏هایی که بدون آن‎ها برداشت محصولی هم در کار نخواهد بود. برای این که داوری های خوب اخلاقی اتخاذ شود، ابتدا باید زمینه فراهم شود. تقویت انحصاری عقل، استدلال منطقی و تفکر انتقادی و غفلت از نقش عواطف و هیجانات در رفتار اخلاقی و نیز تأکید بیش از حد بر قواعد اخلاقی و توجه نکردن به محتوا و بستر رفتار (رویکرد قضاوت اخلاقی)، تربیت اخلاقی ناقصی است که هیچ افقی برای پر کردن شکاف بزرگ میان معرفت اخلاقی و رفتار اخلاقی در چنین تربیتی مشاهده نمی شود، اما اتکای صرف بر احساسات و عواطف و موقعیت نگری افراطی یعنی نفی کلیه قواعد عام اخلاقی (رویکرد مراقبتی) نیز قابل دفاع نخواهد بود. واضح است که تشخیص و به کارگیری درست عواطف و احساسات و درک رابطه هم زیستی آن‎ها با عقل، تعهد به کندوکاو و قوانین حاکم بر آن، همه از موهبات نظریۀ مراقبتی بر کندوکاو اخلاقی است اما در عین حال یکی از شروط حتمی تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان این است که کودکان یاد بگیرند تا آن جا که ممکن است به نحو واضح، منطقی، و مؤثر بیندیشند. کودکان باید بتوانند موضوعات اخلاقی را تشخیص دهند و در مورد آن‎ها فکر کنند. به عبارت دیگر، واضح و منطقی اندیشیدن را در موقعیت های اخلاقی عینی در زندگی به کار گیرند و البته مراقب باشند که همواره راه را برای گزینه های تازه و راه های نو باز بگذارند. تربیت اخلاقی جدای از تقویت اراده و ملکه شدن فضایل اخلاقی نمی تواند باشد (رویکرد سنتی)، اما تلقین صرف فضایل اخلاقی و کسب عادت کورکورانه، مقتدرانه و مکانیکی، به‎خصوص در جهان امروز که مراجع اقتدار فروریخته اند، تربیت اخلاقی محسوب نمی شود. توجه به رفتار اخلاقی و جامعه پذیرکردن کودکان بخشی جدایی ناپذیر از تربیت اخلاقی است (رفتارگرایی)، اما کودکی که نتواند برای روزگار خود چاره اندیشی کند و به وقت مقتضی در ارزش‎های مورد وفاق جامعه اش برای حفظ و ارتقای ارزش‎هایی والاتر تجدیدنظر کند، تربیت یافته محسوب نمی شود. لیپمن اگرچه تأکید می کند «ارزش های سنتی مورد تکریم را باید کم تر قربانی کنیم» اما در عین حال ما را توجه می دهد که «ما در جهانی زندگی می‏کنیم که مدام در حال تغییر است؛ جهانی که باید قابلیت سازگاری با وضعیت‏های جدید آن را داشته باشیم»(لیپمن، 1394: 14). خلاصه اینکه حلقه کندوکاو اخلاقی با تأکید بر سه نوع تفکر نقادانه، خلاقانه و مراقبتی در داستان‎های خود و در شیوه پیشبرد حلقه توسط تسهیل‏گر و نیز ماهیتی که برای ذات حلقه تعریف می کند، دل نگران پرورش متناسب تمام ساحات وجود کودک است.

ارتباط اندیشه های فلسفی با زندگی جاری و واقعی کودکان و نوجوانان به اندازه کافی پیچیده است و ارتباط آن با اخلاق از آن هم پیچیده تر است! اندیشیدن به مفاهیم اخلاقی در حلقه کندوکاو چگونه به زندگی واقعی آن‎ها راه می یابد؟ به عبارت دیگر آیا حلقه کندوکاو بر اخلاق عملی کودکان هم تأثیر می گذارد؟ یا تا به حال این موضوع در پژوهش ها لحاظ و آزموده شده است؟

شکاف میان نظر و عمل یکی از مشکلات همیشگی نظریه ها در تربیت اخلاقی بوده است که البته این شکاف در مورد رویکردهای باورمحور مانند رویکرد تبیین ارزش ها و قضاوت اخلاقی عمیق تر به نظر می رسد. اگر حلقه کندوکاو اخلاقی نیز به گونه ای صرفاً سقراطی تفسیر شود که گویی فقط با ارتقای مهارت های شناختی و تفکر نقادانه در پی تربیت اخلاقی کودک است، از این شکاف گریزی نخواهد بود. اما در حلقه کندوکاو اخلاقی مکانیسم هایی وجود دارد که اگر مربی ورزیده به آن‎ها توجه داشته باشد، این شکاف تا حد زیادی قابل رفو شدن است، هرچند همان گونه که پیش از این اشاره شد این نگرانی همواره همراه مربی خواهد بود:الف) برنامه فلسفه برای کودکان جایگاه ویژه ای برای بُعد عاطفی ـ هیجانی انسان قائل است. بعد عاطفی ـ هیجانی که در این برنامه ذیل تفکر مراقبتی طرح می شود، افزون بر این که در افزایش حس هم دلی و هم دردی نقش دارد، فی نفسه، عمل اصیلی برای از بین بردن شکاف نظر و عمل است.ب) حلقه کندوکاو بهترین فرصت را در اختیار دانش آموزان قرار می دهد تا اولاً با استفاده از داستان و روایت خود را در قالب شخصیت های مختلف داستان تخیل کنند. ثانیاً، اعضای حلقه روایت ها و قصه هایی از زندگی و شخصیت خود را وارد بحث می کنند و بدین وسیله این فرصت را برای سایر افراد حلقه فراهم می کنند تا زندگی و شخصیت های دیگر را نیز ببینند، تخیل اخلاقی شان را تقویت کنند و با آگاهی و وضوح بیش تری تصویر شخصی که می خواهند باشند شکل دهند. دانش آموزان، با شکل دادن و کشف هویت خود، رفتار خود را با آن هماهنگ می کنند. تخلف از باورهای اخلاقی ممکن است، اما تخلف از هویتی که برای خود شکل داده ایم و کشف کرده ایم، از آن جا که جامع وجوه ما اعم از عقلانی، عاطفی، ارادی و رفتاری است، احتمال بسیار کمتری دارد. ثالثاً در داستان لیزا و راهنمای آن، موقعیت ها و تمرین های زیادی وجود دارد که در پی تقویت تخیل اخلاقی کودکان است. ج) مشارکت در حلقه کندوکاو اخلاقی، فی نفسه، مستلزم عمل است و بسیاری از این اعمال جنبه اخلاقی دارند؛ صحبت کردن یک فعل یا عمل است، هم چنین صورت های غیرکلامی ارتباط مانند تأیید با سر، نگاه تردیدآمیز، مسخره‎نکردن نظر دیگران و احترام به نظر آن‎ها، ولو بسیار سخیف و پیش پا افتاده، که از اصول و قواعد اولیه حلقه کندوکاو است، خود، فعلی اخلاقی است. حتی حقیقت جویی، که بنیان اصلی هر حلقه کندوکاوی است، شریف ترین فضیلت اخلاقی است. فضیلت هایی مانند عدالت در این که به همه فرصت بیان نظر و دفاع از آن داده شود، آزادی در بیان نظر، خویشتن داری در رعایت قوانین حلقه کندوکاو و به انحراف نکشاندن بحث تمرین می شوند و به تدریج به صورت ملکه در می آیند.د)لیپمن ریشه اصلی شکاف نظر و عمل اخلاقی را جدایی ارزش از واقعیت در تفکر مدرن می داند. از این رو، او تلاش می کند، با نقد دوگانگی ارزش و واقعیت، ریشه شکاف نظر و عمل را بخشکاند: «ارزش ها را نباید با امیال فرد یکی دانست ... این که شما الان در حال خواندن این صفحه اید یک واقعیت است، اما این که آن را ارزش مند می یابید سبب می شود خواندن آن نه فقط یک واقعیت بلکه موضوع ارزش باشد ... واقعیت و ارزش یک چیزند که از چشم اندازهای مختلف نگریسته شده اند» (Lipman et al, 1980, P.164). از نظر لیپمن، اگر کودکان به گفت وگو درباره ارزش ها به گونه ای تشویق شوند که ارزش ها گویی اموری مستقل، مستغنی و جدای از جهان واقعیتند، به شکاف میان نظر و عمل منجر خواهد شد. اما در عوض، اگر آن‎ها را تشویق کنیم که در مورد رفتار شجاعانه، رفتار منصفانه، رفتار محترمانه، رفتار درست و رفتار عادلانه در موقعیت های خاص صحبت کنند، این شکاف را از ریشه خشکانده ایم (Lipman et al, 1980, PP.164-165).ویژگی مهم حلقه کندوکاو این است که با بازسازی موقعیت هایی از زندگی روزمره کودکان از طریق داستان یا مثال های عینی،کودکان را در موقعیتی مشابه موقعیت واقعی قرار می دهد و قضاوت اخلاقی درست با در نظر گرفتن همۀ مؤلفه های موقعیت را تکرار و تمرین می کند.

کتاب «غایب بزرگ مدرسه: کندوکاو اخلاقی» کتاب راهنمایی برای کتاب لیزا و لیلا و همین طور معلمان و تسهیل گران حلقه کندوکاو است. ابتدا بگویید ویژگی کتاب لیزا و بومی شده آن یعنی کتاب لیلا چیست؟

داستان لیزا کتابی است که به طور اختصاصی بر موضوعات اخلاقی با هدف تربیت اخلاقی نوجوانان 13 تا 15 سال متمرکز شده است. این داستان شامل یازده فصل و بیست و نه قسمت است. شخصیت های اصلی داستان نوجوانانی هستند هم سن همان نوجوانانی که مخاطب داستانند و در موقعیت هایی تصویر می شوند که به احتمال فراوان برای همسالان آن‎ها پیش خواهد آمد. آن‎ها با هم دعوا می کنند، در بازی جِرزنی می کنند، به هم پشت پا می زنند، وسایل خود را با هم تاخت می زنند، در مورد معلمینشان صحبت می کنند، رشد طبیعی و بدنی شان در دوره بلوغ را پشت سر می گذارند، والدینشا ن از دنیا می رود، در کلاس هایشان بحث هایی مشابه کلاس های فلسفه به سبک لیپمن را با معلمین، مدیر و معاون مدرسه دارند و... (داستان «لیلا» را به معنای دقیق کلمه نمی توان بومی شده «لیزا» دانست، بلکه شاید عبارت درست تر متناسب سازی شده برای مدارس ایران باشد. در داستان «لیلا» موقعیت ها در اکثر قریب به اتفاق همان موقعیت های داستان «لیزا»ست، با این تفاوت که به جای یک مدرسه آمریکایی که در آن دختر و پسر مختلطند، در یک دبیرستان دخترانه روایت می شود و شخصیت ها و برخی از اتفاقات جزئی متناسب با این تغییر فضا تغییر کرده اند). اگرچه ردپایی از موقعیت هایی مشابه موقعیت های دشوار اخلاقی(dilemma) که کلبرگ برای عبور از مراحل اخلاقی پیشنهاد می کند نیز در این کتاب قابل مشاهده است، اما همان گونه که لیپمن تأکید می کند تربیت اخلاقی فقط این نیست، و بنابراین موقعیت ها نیز صرفاً موقعیت های دشوار اخلاقی نیستند. مفهوم اخلاق در این کتاب بسیار گسترده است، مثلاً سیگار کشیدن، تاتو کردن، دوستی، هویت یابی و خودشناسی، منحصر به فرد بودن، آرزو داشتن، نگاه به استعدادها و توانایی های فردی، احساس حقارت، غرور، تلافی و... که از مسائل مبتلا به نوجوانان در این سنین است، در این داستان مطرح شده است. علت اینکه عنوان ترجمۀ فارسی راهنمای مربی آن را «غایب بزرگ مدرسه» گذاشتم همین گستردگی موضوعات مطروحه در آن و نیاز شدید مدرسه های ما به چنین مباحثی است. واقعا وقتی تک تک تمرین ها، طرح بحث ها و ایده های اصلی در این کتاب را ترجمه می کردم به حال خود و سایر دانش آموزان قدیم و حتی کنونی کشورم حسرت می خوردم که چه نکات لازمی بوده است که ما در دوران مدرسه هیچ در مورد آن‎ها نخواندیم و نیندیشیدیم و چه نکات غیر لازمی بوده است که عمر و وقت و انرژی خود را برای آن‎ها به هدر دادیم و اکنون نه چیزی از آن‎ها در خاطر ما مانده است و نه به خاطر آوردن آن‎ها می تواند کمکی به ما در زندگیمان باشد. به هیچ عنوان ادعا نمی کنم که این کتاب و راهنمای آن، همه «غایب های بزرگ مدرسه» را دربرمی گیرد یا حق مطالب را در مواردی که مطرح کرده، تمام کرده است، اما حتما طیف گسترده ای از موضوعات را، به ویژه به طور صریح و روشن در «غایب بزرگ مدرسه»، می توان یافت که واقعاً جایشان در مدرسه های ما خالی است و دانش آموز ما فارغ التحصیل می شود بدون اینکه لحظه ای در مورد هیچ یک از این موضوعات اندیشیده یا مهارت های لازمی که این کتاب درصدد انتقال آن‎هاست تمرین کرده باشد. ما متأسفانه هنوز به لزوم ورزیدگی شهروندان در بسیاری از این مهارت ها وقوف پیدا نکرده ایم، چرا که شاید بسیاری از آن‎ها را اصلاً مهارت اکتسابی نمی دانیم.

کتاب «غایب بزرگ مدرسه» یکی از کتاب های دوازده گانه فبک برای آموزش مربیان است. لطفا برای ما بگویید این اثر چگونه اداره حلقه را آموزش می دهد؟

در بطن هر صفحه از داستان «لیزا» چندین ایده فلسفی وجود دارد که مشخص است به اقتضای داستانی بودن کتاب جای مانور زیادی روی آن نبوده است. در برنامه فلسفه برای کودکان اصل بر این است که تسهیل گر موضوعی را در کلاس به بحث بگذارد که پرسش اکثر دانش آموزان باشد یا علاقمند باشند در مورد آن بیشتر و عمیق تر بدانند. بنابراین، نمی توان به طور قطعی تعیین کرد که از آن همه موضوع و ایده مطروحه در داستان اصلی، چه ایده و موضوعی مورد توجه بچه ها قرار می گیرد. بنابراین در کتاب راهنمای مربی سعی شده است تا آنجا که ممکن است تعداد بیشتری از ایده های فلسفی که احتمالا برای بچه ها جالب یا برای آن‎ها چالش برانگیز است تبیین شود و برای آن‎ها طرح بحث و تمرین ارائه گردد. این سه قسمت را در تمام کتاب‎های راهنمای مربی در برنامه فلسفه برای کودکان که متأثر از سبک لیپمن بوده اند می توان مشاهده کرد: تبیین ایده اصلی، ارائه طرح بحث و ارائه تمرین. در قسمت ایده اصلی،مفاهیم فلسفی مستتر در بطن داستان بیشتر تبیین، و به برخی لایه های پنهان داستان نیز اشاره می شود. همچنین ممکن است گذری مختصر به تاریخ آن ایده فلسفی و دیدگا ه های مختلف در مورد آن هم بشود. مربی باید پیش از ورود به کلاس صفحات مربوط به آن قسمت از داستان را که قصد ارائه آن در حلقه کندوکاو را دارد، از راهنمای مربی مطالعه کرده باشد و با تسلط به ایده های فلسفی مستتر در داستان وارد کلاس شود. از طرح بحث ها و تمرین ها نیز به فراخور بحث می تواند در حلقه کندوکاو استفاده نماید.

آیا این کتاب برای بزرگسالانی که می خواهند برای نخستین بار با نگاهی متفاوت به مسائل اخلاقی بیندیشند یا افرادی که می خواهند با شیوه جدیدی این موضوعات اخلاقی را مورد تفکر و تأمل فلسفی قرار دهند، مفید است؟

بله، هم کتاب داستان و هم راهنمای آن از جنبه های متعددی می تواند برای بزرگتر ها نیز قابل استفاده باشد. غیر از جنبه های آموزشی که بزرگترها می توانند طیف گسترده ای از مفاهیم فلسفی و اخلاقی را در این کتاب شناسایی کنند که برخی بالضروره برای یک تربیت اخلاقی درست و کامل لازمند، بسیاری از موقعیت هایی که در داستان تصویر می شوند پیش از این برای ما نیز در زندگی رخ داده اند و ما ممکن است به راحتی از کنار آن‎ها گذشته باشیم. کتاب های اینچنینی فلسفه، اخلاق و تفکر عمیق را به متن زندگی ما وارد می کنند و از ما می خواهند عمیق تر نگاه کنیم، زندگی را دست کم نگیریم و به صورت جزمی وجهه نظر خود به مسائل و موضوعات زندگی را تنها یا کامل ترین وجهه نظر ممکن ندانیم. به محدودیت های انسانی خود و پیچیدگی های موقعیت های اخلاقی بیشتر واقف شویم و تلاش کنیم نگاهی عمیق تر و سازگارتر داشته باشیم.

حلقه کندوکاو اخلاقی چگونه با تفاوت های میان کودکان مختلف و تسهیل گران و معلمان روبه رو می شود؟

به طور کلی تربیت اخلاقی را با توجه به رویکردش نسبت به افراد جامعه و تکثر و اختلاف آن‎ها می توان به چند دسته تقسیم کرد. برخی از رویکردها در تربیت اخلاقی تلاش می کنند تا آنجا که ممکن است اختلاف ها را کم کنند و مردم را به سوی یک شکلی و یک رنگی سوق دهند. این رویکرد را می توان رویکرد وحدت طلبانه نامید. نظام های تربیتی در جوامع کمونیستی نمونه اعلای چنین رویکردی است. رویکرد دوم رویکردی است که اختلاف ها را به رسمیت می شناسد و هرگونه تلاش برای ایجاد وحدت را نادرست و عبث می داند. طرفداران پست مدرن از این گونه تربیت اخلاقی دفاع می کنند. این رویکرد را می توان تکثرطلبانه دانست. رویکرد سوم که به گمان من حلقه کندوکاو اخلاقی به آن نزدیک می شود می توان وحدت در کثرت نامید. در این رویکرد هر کسی در حلقه دیدگاه و رویکرد خود را دارد و اتفاقاً این اختلاف و تکثر دیدگاه ها و حتی به یک معنا اختلاف روش کار در شیوه کار تسهیل گر و هدایت حلقه توسط او همگی بر غنای حلقه می افزاید. حلقه های کندوکاو همگن یعنی حلقه هایی که همه اعضا دیدگاه همانند دارند، به هیچ وجه حلقه های ایده آلی نیست. در چنین شرایطی حتی توصیه می شود تسهیل گر با نوعی مثال های نقض نشان دهد که دیدگاه مورد وفاق حلقه بلااشکال نیست. بنابراین اعضای حلقه به مرور یاد می گیرند که اختلاف انسان‎ها و دیدگاه های آن‎ها را ارج بنهند و اتفاقاً آن را برای رشد خود نیز ضروری بدانند. اما این بدان معنا نیست که حلقه کندوکاو نیز تکثرطلبانه است و با فهم تکثر، وظیفه آن به اتمام رسیده است. اعضای حلقه کندوکاو اگرچه اختلاف را گرامی می دارند، اما برای رسیدن به نوعی توافق و وحدت نظر تلاش می کنند. اینکه زیربنای معرفت شناختی این رویکرد چه باوری به حقیقت می تواند باشد، بخشی از طرح پژوهشی من در سال پیش روست.

به هر حال کاملا مشخص است که حلقه کندوکاو یک حلقه بسته بندی شده و از قبل آماده نیست، موضوع اخلاق هم، به مراتب پیچیده تر از موضوعات دیگر است. اول می خواهم بدانم تمهیدات اصلی بنیانگذاران فلسفه برای کودکان، برای موارد پیش بینی نشده ای که در حلقه رخ می دهد چیست؟

کاملاً حق با شماست. نمی توان تسهیل گر را همچون یک ربات تربیت کرد که برای تمام موقعیت های کلاس از پیش برنامه ریزی شده باشد. ماهیت سیال و پیچیده فلسفه ورزی مانع چنین چیزی خواهد بود. اتفاقا یکی از جذابیت های کلاس های فلسفه برای کودکان برای معلمان این است که تقریباً هیچ دو کلاس مشابهی نخواهند داشت و به تکرار فرسوده کننده ای که نظام حافظه محور سنتی بر معلم تحمیل می کرد دچار نخواهد شد. تسهیل گر حتما لازم است واجد تمام مهارت هایی باشد که قصد پرورش آن‎ها در کودکان را دارد. تسهیل گر به معنای جدید و دقیقی الگوی کودکان است. همین مهارت ها به تسهیل گر کمک می کند که بتواند در موقعیت های پیش بینی نشده بهترین تصمیم را بگیرد، و این دقیقا یکی از همان مهارت هایی است که او قصد پرورش آن‎ها در کودکان را دارد.

کاملا آشکار است که در حلقه کندوکاو اخلاقی نقش معلم بسیار حساس و کلیدی است. معلم ها چگونه برای هدایت این حلقه آموزش می بینند؟

پرورش تسهیل گر در کشورهای مختلف و روایت های متفاوت برنامه فلسفه برای کودکان فرق می کند، اما تقریبا در تمام دوره های تربیت تسهیل گر، درصدی به دروس نظری و درصدی به دروس عملی اختصاص داده می شود. در دروس نظری تلاش می شود در مورد مبانی تربیتی، روان شناختی، اخلاقی، معرفت شناختی و...، تاریخچه آن، تفاوت آن با سایر رویکردها، داستان‎های استاندارد برای حلقه کندوکاو و... مطالبی ارائه گردد. البته پیشنهاد اصولی بنیانگذاران این است که حتی خود این مطالب نیز در حلقه های کندوکاو با تسهیل گران مورد گفت وگو قرار گیرد. در دروس عملی تلاش می شود کاملا فضای کلاس با کمک سایر تسهیل گران شرکت کننده بازسازی شود. همچنین لازم است تسهیل گران غیرحرفه ای زیر نظر یک تسهیل‎گر حرفه ای در کلاس های واقعی با حضور دانش آموزان به مرور کسب مهارت کنند.

با این که توضیحات روشنی دادید اما هنوز هم این پرسشم سر جای خود باقی ست که معلم ها یا تسهیل گران چگونه می توانند مطمئن باشند که توانایی اداره حلقه را دارند؟

مربی ورزیده و حرفه ای که ناظر بر تسهیل‎گری مربی در حال آموزش است، می تواند تشخیص دهد آیا او توانایی و شایستگی حداقلی لازم جهت هدایت حلقه را به دست آورده است یا نه. البته همواره تأکید شده است که «خوداصلاحی» صرفاً فرآیندی برای دانش آموزان نیست و تسهیل‎گران نیز باید دائماً خود را ارزیابی کنند و کارشان را ارتقا دهند. این ارزیابی می تواند توسط خود تسهیل‎گر، سایر همکاران، تسهیل‎گر حرفه ای، اولیای مدرسه، دانش آموزان و والدین آن‎ها صورت پذیرد.

درست است اما کیفیت، دقت و درستی کار و مهارت معلم ها چگونه محک زده می شود؟ جناب کریمی اگر تا این حد بر معلم ها و مهارتشان تأکید می کنم، آشکارا حاکی از نگرانی ها و دغدغه هایم از وظیفه تسهیل گر و معلم است. ممکن است برنامه و اصول و اساس حلقه کندوکاو اخلاقی بسیار هم مطلوب باشد، اما معلم از عهده اداره حلقه برنیاید و آن وقت حلقه به ضد خودش تبدیل شود!

کاملاً حق با شماست. واقعاً اگر مربی در حلقه کندوکاو اخلاقی به خوبی عمل نکند، نه تنها به رشد اخلاقی منجر نخواهد شد، بلکه به خطراتی مانند نسبی گرایی اخلاقی، بی تفاوتی اخلاقی یا انسانی که بر توجیه کارهای نادرست خود بسیار تواناست و حتی خودش را هم با دلایل محکم قانع می کند و فریب می دهد،می انجامد. البته اهمیت آموزش های پایه و استاندارد جهت مربیگری حلقه های فلسفی با کودکان از جمله حلقه کندوکاو اخلاقی بسیار حیاتی است. اما لازم است نکته دیگری را در اینجا اضافه کنم. اگر نظامی تربیتی داشته باشیم که بسیار هم عالی باشد اما فقط عده کمی نخبه با توانایی های خارق العاده بتوانند آن را اجرا کنند و آموزش آن شیوه به مربیان دیگر و در نتیجه توسعۀ صحیح آن بسیار دشوار باشد، این حتما نکته منفی بزرگی برای آن خواهد بود. علت ترویج بسیاری از شیوه های تربیتی به طور کلی در تاریخ و به طور خاص در سبک های مختلفی که در برنامه فلسفه برای کودکان وجود دارد، سادگی انتقال آن به دیگران بوده است. به گمان من سبک لیپمن در پیشبرد حلقه کندوکاو کمی دشوار است و هر چه تسهیل گر بیشتر به ظرایف آن آگاه می شود، اجرای کلاس به نوعی برای او مشکل تر می گردد.به نظر می رسد آنچه از سنت خود لیپمن در این باره به ما رسیده است، در برخی موارد چندان راهگشا نیست. می خواهم بگویم لیپمن نظریه پرداز خیلی خوبی بود، اما به گمانم اجراکننده چندان خوبی نبوده است. بیشتر آثار او متمرکز بر تهیه محتوا برای کلاس ها در سنین مختلف و کتاب ها و مقالات نظری جهت جاانداختن نظریه اش در جامعه علمی آمریکا و در سایر نقاط جهان بوده است. البته نسخه هایی که برای اجرا بعدها توسط شاگردان بی واسطه و با واسطه او ارائه شد، دارای ظرایف و نکات عملی بیشتری جهت اجرای درست حلقه کندوکاو است. اشاره کردم که هرچه تسهیل گر در اجرای حلقه ماهرتر می گردد، بیشتر بر دشواری هدایت حلقه واقف می شود. اما باید متذکر شوم که این دوره نیز همیشگی نخواهد بود و به مرور هر چه تسهیل گر به استادی در هدایت حلقه نزدیک تر شود، از این دشواری اولیه کاسته می گردد. پس در ابتدا افرادی که بیرون از حلقه در حال نظاره کردن آن هستند ممکن است با خود بگویند: «چه کار ساده ای! من هم می توانم». در این مرحله مربی باید بداند که اگر به طور مستقل شروع به کلاسداری حلقه کندوکاو به ویژه حلقه کندوکاو اخلاقی کند بسیار بی گدار به آب زده است و به احتمال فراوان دانش آموزان و حتی خود او به عوارضی که اشاره شد دچار خواهند شد. او حتماً باید دوره های مربیگری را بگذراند و البته زیر نظر یک مربی ورزیده مانند شاگردی که در حال یاد گرفتن یک فن و مهارت است شاگردی کند و از کلاس‎های ساده تر شروع کند و کم کم مقداری از هدایت حلقه را به دست گیرد تا به مرور در این کار به مرحله ای برسد که بتواند خود به طور مستقل کلاس هایی با موضوعات چالش برانگیزتر را هدایت نماید.

شما در مطالعات اخیرتان بر تربیت اخلاقی از نگاه خواجه نصیرالدین طوسی متمرکز شده و اشاره کرده اید که او اندیشه هایش را وامدار اخلاق نیکوماخوس ارسطوست و بخش اساسی تربیت ما ایرانی ها نیز همین نگاه است. به نظر شما نکات منفی و مثبت نگاه تربیتی خواجه نصیر چیست؟

کتاب اخلاق ناصری، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی (597- 672ه.ق) از مشهورترین و تأثیرگذارترین کتبی است که در زمینه اخلاق و تربیت اخلاقی در جهان اسلام نگاشته شده است. این کتاب به ویژه به این دلیل که یکی از معدود کتاب هایی بوده که تا آن زمان در ایران زمین تربیت اخلاقی، سیاست منزل و سیاست مدن را با قلمی شیوا و دلنشین به زبان پارسی بیان کرده، در ایران و البته بالتبع در کل جهان اسلام بسیار مورد توجه قرار گرفته است و آثار بسیار زیادی چه با الگوبرداری از آن و چه در شرح و بسط آن نگاشته شده است. البته با دقت بیشتر در اخلاق ناصری متوجه می شوید که این کتاب بیشتر ترجمه و اقتباس از چند اثر دیگر است و به جز چند نکته نه چندان مهم و تاثیرگذار،به لحاظ محتوایی اصالت ندارد. البته خود خواجه طوسی هم در این مورد ادعایی ندارد و به صراحت می گوید: «آنچه در این کتاب [=اخلاق ناصری] تحریر می افتد از جوامع حکمت عملی، بر سبیل نقل و حکایت و طریق اخبار و روایت متقدم و متأخر بازگفته می آید بی آنکه در تحقیق حق و ابطال باطل شروعی رود» (نصیرالدین، 1356: 43).روش خواجه نصیر این است که در هر یک از مقاله ها یا بخش های اخلاق ناصری، از چند کتاب اقتباس می کند و بهره می برد، البته در مقاله اول، نقش تهذیب الاخلاق بسیار پررنگ تر از سایرین است، همان گونه که در مقاله دوم، کتاب السیاسه نوشته ابوعلی سینا و در مقاله سوم ، کتاب السیاسه المدنیه و کتاب فصول المدنی فارابی همین نقش را ایفا می کند. اخلاق ناصری و تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق ابن‎مسکویه(325-421 ه. ق) که تا حد زیادی، دست‎کم در زمینه تربیت اخلاقی، محتوای واحدی دارند (چون سیاست منزل و به ویژه سیاست مدن در تهذیب الاخلاق نیامده است)، سهم عمده بار تربیت اخلاقی فلسفی را در تمدن اسلامی، به‎ویژه در میان شیعیان و به‏خصوص در ایران زمین، تا پیش از ورود مدارس جدید بر دوش می کشیده اند. تهذیب الاخلاق، همچنان یکی از کتب اصلی طلاب حوزه های علمیه در زمینه حکمت عملی و اخلاق محسوب می شود و این خود نشانی بر تأثیر عمیق این کتاب و نسخه فارسی آن، اخلاق ناصری، بر نوع تربیت اخلاقی کودکان و نوجوانان در سنت تمدن اسلامی است. البته باید پذیرفت که تهذیب الاخلاق ابن‎مسکویه نیز به نوعی تفسیری از اخلاق نیکوماخوسی ارسطوست. بنابراین، در پژوهشی که بر مبانی نظری تربیت اخلاقی در سنت اسلامی – ایرانی داشتم، به ترتیب به نصیرالدین طوسی و از او به ابن‎مسکویه و از ابن‎مسکویه به ارسطو رسیدم. اما نکته مهم این است که فلاسفه مسلمان اگرچه اخلاق نیکوماخوس را سنگ بنای خود برای بنا کردن نظام اخلاقی خود قرار دادند، اما آن را با تفسیری نوافلاطونی و تا حدی عرفانی، که آمادگی بیشتری برای ورود به جامعه ای با اخلاق دینی داشت، فهمیدند. اندیشمندان مسلمان اخلاق فضیلت ارسطویی را که فضایلش متناسب با مدینه یونانی بود، از آن بافت جدا کرده و تلاش می کردند اعتباری جهانشمول که با دینی جهانشمول سازگار باشد، به آن بدهند. برای مثال، کسب عادت برای کسب فضیلت نزد ارسطو، به عنوان نقطه ثقل تربیت اخلاقی او، در بافت زندگی شهری یونانی به‎ناگزیر با تمایلات عاطفی و امور عقلانی، به‎عنوان شاخصه های عینی زندگی اجتماعی و سیاسی یونانی، درپیچیده بود، اما چه در جهان مسیحی و چه در جهان اسلام، از این مؤلفه های بعضا واضح در متن اخلاق نیکوماخوسی چشم پوشی شد تا تفسیری مکانیکی از کسب عادت ارائه شود و بدین ترتیب نه نیازی به تعقل برای فضیلت‎مند شدن احساس شود و نه لازمه آن شهروند جامعه ای دموکراتیک از نوع مدینه آتنی باشد.

برنامه های دیگر شما برای پژوهش بر موضوع تربیت اخلاقی چیست؟ و به چه کاری در این زمینه مشغول هستید؟

هم اکنون در حال تکمیل نهایی و ویراستاری طرحی هستم که به دنبال مقایسه تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و تربیت اخلاقی نزد اندیشمندان مسلمان مانند خواجه نصیرالدین طوسی است و شمه ای از آن را در پاسخ به سؤال پیشین شرح دادم. بر تفاسیر مختلفی که از کسب عادت ارسطویی ارائه شده است کار می کنم. به نظر می رسد تفاسیری که طی سی چهل سال اخیر از کسب عادت ارسطویی به طور خاص و از اخلاق فضیلت ارسطویی به طور عام ارائه شده است قرابت زیادی با تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو اخلاقی دارد. مهم ترین نقطه مشترک آن‎ها همان تاکیدشان بر رشد همه جانبه ساحات وجود آدمی در تربیت اخلاقی است. اما نکته ای که روی آن تأکید دارم این است که حتی امثال دیوید کار، جان اشتوتل، نانسی شرمن، ریچارد سورابجی و برنیات که تفاسیری جالب و جامع از اخلاق ارسطویی ارائه می دهند و نشان می دهند که ارسطو اتفاقا بسیار بر عقلانیت و عواطف سوای بر عمل و اراده تأکید داشته است، روشی عملیاتی که بتوان آن را در کلاس اجرا کرد و تمام این ساحات را با هم مد نظر قرار داد، نه از ارسطو استخراج می کنند و نه خود ارائه می دهند.من تنها حلقه کندوکاو اخلاقی را سراغ دارم که چنین الگوی عملی را ارائه کرده است.

در آخر به یکی از جدیدترین کتاب های در دست انتشار شما با عنوان «فلسفیدن با ملانصر الدین» بپردازیم. چرا اسکار برنی فیه و همسرش ایزابل میلون، داستان‎های ملانصرالدین را برای آموزش اندیشه ورزی فلسفی به کودکان انتخاب کرده اند؟

اول باید متذکر شوم که این کتاب را من و همکارم دکتر مهرنوش هدایتی به صورت مشترک ترجمه کرده ایم که انشاالله مهرماه امسال از سوی انتشارات حکمت منتشر خواهد شد. اسکار برنی فیه در مقدمه مفصلی که بر این کتاب نگاشته است قصد دارد دقیقاً به همین پرسش شما پاسخ دهد. از نظر برنی فیه ملانصرالدین بیشتر از آنکه شخصی خاص باشد نماینده سنتی شفاهی و مکتوب است که در نقاط مختلف جهان به ویژه حوزه مدیترانه در کسوت های مختلف عیان می شود. نکته خاصی که در همه این حکایت ها خودنمایی می کند، چیزی است که برنی فیه از آن به «روش سلبی» یاد می کند و آن را در آیرونی سقراط، شوخ طبعی های دلقک، طنزنویس و کاریکارتوریست نیز می توان سراغ گرفت. همین ویژگی ها چنین داستان‎هایی را تبدیل به محرک هایی عالی برای آغاز یک گفت وگوی غنی فلسفی می کند. ملانصرالدین در بین استادان روش سلبی نیز جهات برجسته ای دارد از جمله اینکه محبوب است و حکایت هایش برای اغلب مردم جذاب است و هر کس به فراخور خود آن را درک می کند. همچنین گستره موضوعاتی که در حکایات ملانصرالدین وجود دارد بسیار زیاد است.

گفت وگو با روح الله کریمی - منیره پنج تنی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط

اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکانسایت آفتاب اخلاقدربرنامهفلسفهبرایکودکان ۱۳۹۵۹۲ پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده بیشتر برگزاری نشست تخصصی با عنوان اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای برگزارینشستتخصصیباعنواناخلاقورشد ۱۳۹۵۹۴ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی ، روش حلقه کند و کاو را پیشنهاد می کند آیا حلقه کند و کاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود ؟ اگر بیشتر اینک فلسفه ۱۳۹۵۴۲۶ به همین دلیل نیز وقتی سخن از آموزش یا انتقال فلسفه به قشری خاص، به ویژه کودکان و نوجوانان به میان می‌آید، و از آن مهم‌تر، این سخن در قالب برنامه‌ای مدون درآمده و بیشتر اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان قلم تو پایگاه وبلاگ نویسان اخلاقدربرنامهفلسفهبرایکودکان ۱۳۹۵۹۱۱ پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده بیشتر برگزار ی نشست تخصصی باعنوان « اخلاق ورشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای ۱۳۹۴۵۳۱ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی ، روش حلقه کند و کاو را پیشنهاد می کند آیا حلقه کند و کاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود ؟ اگر بیشتر بزرگ کردن کودکان با اخلاق – فلسفه برای کودکان بزرگکردنکودکانبااخلاق ۱۳۹۵۹۸ نموده و بودن شما در این راه را ارج می نهد هدف ما آموزش و ترویج برنامه فلسفه برای کودکان، ترویج فرهنگ گفتگو و تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی نزد کودکان به اشتراک گذاری بیشتر اخبار نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و ۱۳۹۳۱۰۲۵ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی، روش حلقه کندوکاو را پیشنهاد می کند همچنین به پرسش هایی مانند آیا حلقه کندوکاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان بیشتر عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه ۱۳۹۴۴۲۲ ظ عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه های تخصصی فلسفه برای کودکان • فلسفه اخلاق تعداد نمایش چکیده متن اصلی دریافت موافقین ۰ بیشتر جایگاه برنامه ی درسی فلسفه برای کودکانسایت راسخون جایگاهبرنامهیدرسیفلسفهبرایکودکا ۱۳۹۴۴۲۸ می نگرد وی معتقد است که برنامه ی فلسفه برای کودکان تنها برنامه ی یی است که با انجام فلسفه به روش مباحثه ملزومات رشد اخلاقی کودک را تأمین می کند و این با درگیر کردن کودک بیشتر پایگاه تخصصی فلسفه و عرفان اسلامی ۱۳۹۲۷۲۲ عذر تقصیر به پیشگاه عرفان و تصوف اسلامی به چاپ می رسد نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان» «قانون» ابن سینا تصحیح و منتشر می شود همایش علمی بیشتر اینک فلسفه ۱۳۹۵۴۲۶ به همین دلیل نیز وقتی سخن از آموزش یا انتقال فلسفه به قشری خاص، به ویژه کودکان و نوجوانان به میان می‌آید، و از آن مهم‌تر، این سخن در قالب برنامه‌ای مدون درآمده و بیشتر اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان قلم تو پایگاه وبلاگ نویسان اخلاقدربرنامهفلسفهبرایکودکان ۱۳۹۵۹۱۱ پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده بیشتر برگزار ی نشست تخصصی باعنوان « اخلاق ورشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای ۱۳۹۴۵۳۱ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی ، روش حلقه کند و کاو را پیشنهاد می کند آیا حلقه کند و کاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود ؟ اگر بیشتر بزرگ کردن کودکان با اخلاق – فلسفه برای کودکان بزرگکردنکودکانبااخلاق ۱۳۹۵۹۸ نموده و بودن شما در این راه را ارج می نهد هدف ما آموزش و ترویج برنامه فلسفه برای کودکان، ترویج فرهنگ گفتگو و تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی نزد کودکان به اشتراک گذاری بیشتر اخبار نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و ۱۳۹۳۱۰۲۵ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی، روش حلقه کندوکاو را پیشنهاد می کند همچنین به پرسش هایی مانند آیا حلقه کندوکاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان بیشتر عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه ۱۳۹۴۴۲۲ ظ عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه های تخصصی فلسفه برای کودکان • فلسفه اخلاق تعداد نمایش چکیده متن اصلی دریافت موافقین ۰ بیشتر جایگاه برنامه ی درسی فلسفه برای کودکانسایت راسخون جایگاهبرنامهیدرسیفلسفهبرایکودکا ۱۳۹۴۴۲۸ می نگرد وی معتقد است که برنامه ی فلسفه برای کودکان تنها برنامه ی یی است که با انجام فلسفه به روش مباحثه ملزومات رشد اخلاقی کودک را تأمین می کند و این با درگیر کردن کودک بیشتر پایگاه تخصصی فلسفه و عرفان اسلامی ۱۳۹۲۷۲۲ عذر تقصیر به پیشگاه عرفان و تصوف اسلامی به چاپ می رسد نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان» «قانون» ابن سینا تصحیح و منتشر می شود همایش علمی بیشتر کندوکاو احلاقی؛ تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکانپژوهشگاه ۱۳۹۵۹۲۴ پست الکترونیک سیستم تغذیه سامانه فیش حقوق سامانه‌ی جدید فیش حقوقی تماس با ما گالری تصاویر آرشیو اخبار کندوکاو احلاقی؛ تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان ١٣١١١٣٩٤ بیشتر آشنایی با برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان فبکآدابکده آدابکده ۱۳۹۳۱۲۱۴ تفکر یا تفلسف اگر چه عنوان رایج این برنامه ، فلسفه برای کودکان و نوجوانان است ، اما هدف این برنامه آموزش فلسفه به معنای رایج کلمه به کودکان و نوجوانان نیست ، این بیشتر


ادامه مطلب ...

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع)

[ad_1]
مفیدستان:
جلوه های اخلاق در سرزمین حسین ع

• پیامبر ص هدف عملی بعثت خود را دعوت به اخلاق و تمامیت بخشی مکارم اخلاقی در تار و پود جامعه انسانی معرفی کردند
' انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ' 1

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع)

مقدمه :

• پیامبر(ص) هدف عملی بعثت خود را دعوت به اخلاق و تمامیت بخشی مکارم اخلاقی در تار و پود جامعه انسانی معرفی کردند :

" انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق " 1

• و خود در اتصاف به آنها ، در عالی ترین سظوح اخلاقی قرار گرفتند :

" و انک لعلی خلق عظیم " 2

• و بعنوان یک الگوی عملی ، نمونه ای شدند برای امکان فعلیت بخشی به دعوت اخلاقی خود :

" لقد کان لکم فی رسول الله اسوهٔ حسنهٔ " 3

• و در سیر تاریخی دعوت خود ، عترت خود را بعنوان الگوهای گرانسنگ خود به بشریت تشنه اخلاق معرفی کردند :

" انی قد خلفت فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا : کتاب الله و عترتی اهل بیتی " 4

• و در آن بین ، یکی از آنها ، امام حسین(ع) بوده که در توصیف خود چنین می فرمایند :

" لکم فِیَّ اسوهٔ " 5

آنچه که در بررسی نهضت امام (ع) ، در تواریخ و کتب مختلف مشاهده می شود ، همه گونه ویژگیهای عبودیت و سیاست و عقلانیت امام برجسته شده ولی اصلی ترین شاخصه ایشان که او را به الگویی تمام عیار در اخلاق انسانی بدل کرده است ، فقط در لابلای متون و آنهم فرع حرکت ایشان ، دیده می شود .

در این مجال به بخشی از تصمیمات و رفتارهای امام و تربیت شدگانش ، در مدت امامت ایشان پرداخته می شود ، باشد که چهره اخلاقی ایشان که همان هدف بعثت پیامبر(ص) در الگو سازی بوده است را بهتر بشناسیم :

1- پایبندی اخلاقی به قرارداد صلح برادرش با معاویه

با رحلت امام حسن(ع) ، کوفیان در نامه ای به امام(ع) ، ضمن بی اهمیت خواندن قرارداد مصالحه ، از ایشان خواستند که معاهده را بشکند و به پشتیبانی آنها ، با حکومت معاویه به مقابله برخیزد ، ولی امام(ع) ضمن حمایت از تصمیم برادر خود ، محترمانه به درخواست آنها جواب منفی می دهد :

" امیدوارم که برادرم در آنچه کرد خداوندش موفق می‏داشت ، اما من امروز چنین اندیشه‏ای ندارم ، خدایتان رحمت فرماید .... " 6

2- وفای به قول برای رفتن به کاخ ولید ( حاکم مدینه )

ولید پس از فوت معاویه و دستور یزید مبنی بر اخذ بیعت از امام و عبدالله بن زبیر ، پیکی پیش آنها فرستاد که به دار العماره بیایید ، با شما کاری دارم .

آنها به او گفتند :

" برو هم اکنون می آییم ." 7

و امام پس از آن با رعایت موارد تامینی ، به دار العماره رفتند . ( در حالیکه عبداله بن زبیر از مدینه بسوی مکه فرار کرد . )

3- رعایت ادب عرفی پس از شنیدن فوت معاویه

وقتی امام وارد دار العماره شدند و خبر فوت معاویه را از زبان ولید شنیدند فرمودند :

" انا لله و انا الیه راجعون ، خدا معاویه را رحمت کند و ترا پاداشی بزرگ دهد ." 8

4- عدم توسل به دروغ جهت فرار از دستور بیعت

وقتی امام با دستور ولید مبنی بر الزام یزید به اخذ بیعت مواجه می شوند ، علیرغم تصمیم به عدم بیعت ، برای رهاسازی خود از آن شرایط سخت ، به هیچ دروغی متوسل نشده ، بلکه می فرمایند :

" اینکه گفتی بیعت کنم ، کسی همانند من به نهانی بیعت نمی کند ، گمان ندارم به بیعت نهانی من بسنده کنی و باید آنرا میان مردم علنی کنیم . "

و ولید پذیرفت که تا فردا به تاخیر افتد . 9

5- شفاف سازی هدف خود بعنوان اصلاحات نه شورش

امام قبل از خروج از مدینه ، وصیتنامه ای نوشته و به برادر خود محمد حنفیه می دهد که ضمن خنثی سازی احتمال ترور ایشان توسط حکومت به بهانه خارجی بودن ، هدف انسانی اخلاقی خود را چنین می فرمایند :

" حقیقت آنکه من از روی سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده ام و جز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدم (ص) . اراده دارم امربه معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیرت جدم و پدرم علی بن ابیطالب (ع) رفتار کنم ." 10

6- مشورت با یاران و خود داری از خود رایی

• وقتی اما قصد خروج خود را از مدینه با محمد حنفیه مطرح کرد ، محمد فرمود :

به مکه برو ، اگر امنیت یافتی چه بهتر و گرنه به کوه¬ها و شهرهای مختلف مسافرت کن ...

امام فرمود:

" ای برادر ، به حق خیرخواهی و دلسوزی کردی ، امیدوارم نظر تو استوار و با موفقیت همراه باشد. "

• پس از شنیدن خبر شهادت مسلم و هانی در نزدیکیهای کوفه ، جلسه مشورتی با یاران همراه خود تشکیل داده و وقتی ، نظر اکثریت آنها به ادامه حرکت بود ، به آن عمل کردند . 11

7- بردن خانواده جهت حفظ حرمت آنها

از آنجا که امام احتمال این را می دادند که در صورت خروج از مدینه بدون خانواده ، امکان تعرض حکومت به خانواده ایشان ، برای تحت فشار قرار دادن و تسلیم او وجود دارد ، خانواده را با خود همراه کرده تا ضمن تقویت دلیل عدم شورشی بودن خود ، بتواند از کیان و حرمت خانواده خود نیز دفاع کند . 12

8- اعتقاد به رعایت حقوق مردم در حرکت خود

• هر چند امام معتقد بودند که برای اصلاح یک جامعه ، کاراترین روش ، گرفتن حکومت می باشد ولی از آنجا که آن را نه از حقوق الهی خود ، که از حقوق مردم می دانستند ، پس از دریافت نامه های متععد کوفیان ، نامه ای به آنها نوشتند تا از اراده قطعی آنها مطمین شوند :

" اینک ... شخص مورد اعتماد از خانواده خود را به سوی شما گسیل داشتم و به او دستور دادم که مرا از وضعیت ..و رای شما مطلع گرداند ، پس اگر برای من بنویسد که ، نظر بزرگان ... شما بر همان چیزی استقرار یافته که فرستادگان شما به اطلاع من رساندند و در نامه هایتان خواندم ، به سرعت‏ به سوی شما خواهم آمد ان شاءالله ." 13

• و با رسیدن پاسخ مسلم که :

نیروهای مردمی کوفه با شما هستند ، پس با رسیدن نامه من با تعجیل ، به کوفه حرکت کنید . 14

امام بسوی آنها حرکت کرده و آنگاه بود که سخن از عدم لیاقت یزید و لیاقت خود در امر ولایت بر مردم ، به زبان راندند :

" شما آگاهید که این قوم ـ بنی امیه ـ پیروی از شیطان را برگزیدند و از اطاعت خدا روی برتافتند ، فساد و تباهی را آشکار و حدود الهی را تعطیل نمودند و فیی ء را به تصرف خود درآوردند ، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام نمودند و حال آنکه من به این امر ـ سرپرستی و حکومت بر مردم و جانشینی پیامبر (ص) ـ سزاوارترم ؛ به دلیل جایگاهم نسبت به رسول خدا ." 15

9- خروج ناگهانی از مکه جهت حفظ حرمت خانه خدا

بعد از گذشت 125 روز در مکه ، وقتی خبر طرح ترور خود در مراسم حج در موقع احرام را شنیدند ، در حالیکه دو روز به عید قربان مانده بود ، از ادامه حج منصرف شده و بسرعت از آنجا خارج شدند ، که مبادا دشمن با استفاده از حرمت حمل سلاح در مراسم احرام ، نسبت به تعرض و قتل ایشان اقدام کرده و حرمت خانه خدا را بشکند و در جواب بعض دوستان علت خروج خود را چنین می فرمایند :

" ای اباهرم ! بنی امیه با فحاشی و ناسزا گویی احترام مرا درهم شکستند ، من راه صبر و شکیبایی را در پیش ‍ گرفتم . و ثروتم را از دستم ربودند ، باز هم شکیبایی کردم ولی چون خواستند خونم را بریزند ناچار به فرار شدم ." 16

10- پرداخت کرایه شتران مسیر کوفه

امام در مسیر کوفه با کاروانی یمنی روبرو شده که چند شتر از آنها برای حمل بارها و اصحاب کرایه کرده و پیشنهاد کرد تا هر کجا که او را همراهی کنند کرایه آنها محفوظ است و داده خواهد شد که تعدادی قبول کرده و با امام همراه شدند . 17

11- أب دادن به حتی اسبان حر در مواجهه با او

وقتی امام با سپاه 1000 نفری حرّ بن یزید ریاحی در ورودی کوفه مواجه شدند ، چون هنگام ظهر بود و هوا به شدت گرم بود ، امام آنها را دید که از شدّت تشنگی بخاطر طی مسیری دراز ، در حال تلف شدن هستند ، در یک عمل اخلاقی زیبا ، به یارانش دستور داد تا ضمن آب دادن به آنها ، حتی به اسبانشان نیز آب بدهند . یاران امام به آن لشکر آب دادند و سپس به طرف اسبانشان رفتند و ظرفها و طشتها را پر از آب کردند و هرگاه سه یا چهار یا پنج بار آب می دادند ، اسب را کنار می زدند و دیگری را آب می دادند تا اینکه همه ی اسبان را آب نوشاندند . 18

12- اعتقاد به عدم پیش دستی در جنگ

• در روز دوم محرم که سپاه امام اجبارا در کربلا اردو می زنند ، زهیر بن قین به امام عرض می کند که : ای پسر پیامبرخدا ، جنگ با اینان ، آسانتر از جنگ کسانی است که پس از این به مقابله می آیند ، به جان خودم ، از پی اینان که می بینی کسانی بسوی ما می آیند که تاب مقابله آنها نداریم .

امام فرمود : " من کسی نیستم که جنگ آغاز کنم ." 19

• در همان ابتدای صبح عاشورا ، مسلم بن عوسجه نزد امام آمد و گفت : بگذار او ( شمر ) را با تیر بزنم ، او فاسقی از دشمنان خداست و خدا این گونه فرصت پیش آورده است .

امام فرمود : " تیر نینداز ؛ دوست ندارم که آغاز گر جنگ باشم ." 20

13- نهایت تلاش امام برای جلوگیری از جنگ و نجات همراهان خود

وقتی که امام در ورودی کوفه ، متوجه بحرانی شدن اوضاع و عدم امکان برخورداری از حمایت کوفیان شدند ، حداکثر تلاش خود را برای خروج از معرکه و رفتن به جایی امن و نجات جان خود و همراهان نمودند که از جمله آنها 5 مرحله درخواست بازگشت ( 2 مرحله درخواست از حر ، 2 مرحله درخواست از عمرسعد تا قبل از عاشورا و یک مرحله دیگر درخواست در روز عاشورا ) بود که با عبارات مشابه زیر بیان فرمودند :

" ای مردم ! اگر دعوت شما از من از روی اکراه بوده است رهایم کنید به سوی محل اَمن خویش باز می گردم . " 21

14- درخواست مذاکره با عمرسعد جهت جلوگیری از جنگ

امام ، وقتی با دستورهای مکرر ابن زیاد مبنی بر بستن آب و سخت کردن شرایط مواجه می شوند و احتمال وقوع جنگ را بیش از پیش احساس میکنند ، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام داده بگونه ایکه در روز هشتم محرم ، به درخواست امام ، چند بار جلسه محرمانه بین او و عمرسعد برگزار و نهایتا با پیشنهاداتی که امام ، برای ترک مخاصمه می کنند ، ابن سعد نامه ای به ابن زیاد نوشته و با خوشحالی تمام و امید به خاتمه خوش غایله ، به او اعلام میکند :

" خداوند متعال ، آتش جنگ ما را خاموش کرد . زیرا حسین ، هم اینک حاضر است :

از همان جایی که آمده است ، برگردد ؛

و یا به سوی یکی از مرزهای کشور برود و بسان سایر مسلمانان زندگی کند . نه از او بر ضد ما و نه از ما بر ضد او چیزی در میان نباشد ؛

و یا به جانب شام نزد یزید رفته دستش را در دست او گذاشته و اختلافش را با وی حل و فصل کند .

ای عبیدالله ، این پیشامد ، هم می تواند موجب خرسندی تو و هم موجب اصلاح امت باشد ". 22

15- فداکاری امام و آزاد گذاشتن یاران و خانواده برای نجات خود

در شب عاشورا ، وقتی که امام مطمین می شود که دشمن راهی برای جلوگیری از جنگ نگذاشته و احتمال جنگ نابرابر در فردای آن بشدت بالاست و تبعا کشته شدن همه جنگاوران امام قابل پیش بینی است ، بیعت خود را از آنها برداشته و می فرمایند :

" .. بدانید که میدانم فردا روزمان با این دشمنان چه خواهد شد . بدانید که من اجازه تان میدهم با رضایت من همگیتان بروید که حقی بر شما ندارم ، اینک که شب فرا رسیده و پرده خود را بر شما افکنده است ، از تاریکی آن سود جویید و آنرا وسیله رفتن خود کنید ، هر یک از شما دست در دست یکی از مردان من گذارده ، به شهر و دیار خودتان روی آورید و پراکنده شوید تا آنگاه که خداوند گشایشی عنایت کند . زیرا این مردم تنها مرا می خواهند و هنگامی که بر من دست یافتند، از تعقیب دیگران دست بر می دارند . " 23

16- قدردانی از یاران و خانواده همراه خود

امام چون استقامت و وفاداری یاران و خانواده خود را می بینند که در این حدود 6 ماهه با او در همه شرایط سخت و طاقت فرسا و حتی مرگ آفرین ، همراه بودند و حاضر به جان فشانی در راه و هدف مقدس ایشان هستند ، خاضعانه از همه آنها در شب عاشورا ، با کلمات زیبای زیر تشکر و قدردانی می فرمایند :

" من نه یارانی باوفاتر از یاران خود می شناسم ، و نه اهل بیتی پاکتر و باصفاتر و خون گرمتر از اهل بیت خود. پس خداوند همگی شما را از من پاداش خیر دهاد ." 24

17- ارتباط بی وقفه عاشقانه با معبود

هدف اصلی امام در نهضت کربلا اصلاح اندیشه دینی مردم و خالص کردن نگرش معنوی آنها بود و خود ایشان الگوی تمام عیار معنویت و سیر و سلوک عرفانی بودند . اما در این سلوک عارفانه و مشی طریقت عاشقانه ، هرگز از انجام عبادات شریعت غافل نشدند ، بگونه ای که در تمام لحظات حرکت ایشان ، دعا و نیایش و نماز اول وقت حتی در بارش مرگ و شهادت روز عاشورا ، موج می زند .

• از نمونه های بارز آن ، نماز اول وقت در هنگام برخورد با حر است . 25

• و دیگر آنکه ، وقتی امام روز تاسوعا متوجه قصد حمله ابن سعد می شوند ، شب را از آنها مهلت می گیرند ، تا آخرین لحظات را به فرصتی برای نجوای عاشقانه با معشوق بدل نمایند :

" (برادرم عباس ) پیش ابن سعد برو و اگر می توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و ما امشب را با خدای خود راز و نیاز کنیم . خدا می داند که من نماز کردن و قرآن خواندن و دعای بسیار و استغفار را همیشه دوست داشته ام . " 26

و پس از آنکه مهلت یافت ، او و یاران تا صبح به نیایش و نجوا با معشوقی که فردا با او هم حجله خواهند شد پرداختند . 27

• و از آن زیباتر ، نماز ظهر عاشوراست که در آن شرایطی که مرگ سایه اش را بر همه کسان امام پهن کرده بود ، ولیکن امام با شنیدن ندای اذان ، بسوی خدایش نماز خوف می گذارد و در کنار رقص و عشق بازی میان خون و شمشیر ، آخرین زمزمه های عابدانه خود را نیز بجای می آورد :

" و امام به ابوثمامه که ظهر را یادآور شده بود فرمودند: نماز را بیاد آوردی ، خدایت جزو نمازگزاران و ذکرگویانت بدارد ، بله الان وقت نماز است . " 28

" و آنگاه نماز خوف خواندند و .... " 29

18- دعوت خواهر به حفظ آرامش و پایین نیاوردن ارزش خود

امام سجاد نقل می کنند که :

پس از آنکه پدرم شب عاشورا همه سخنان لازم را با یاران و خانواده بعمل آورد ، در گوشه ای به نجوا با خدای خود نشست و شعری خواند که من و عمه ام زینب ، از آن بوی بلا استشمام کردیم . من جلوی اشکم را گرفتم ولی عمه ام بخاطر رقت زنانه اش نتوانست خود را کنترل کند و سراسیمه با سر برهنه پیش او رفت و با بیتابی ناله زد که : ای کاش پیش از این مرده بودم ، برادرم به انتظار کشته شدنی ؟

پدرم در حالیکه چشمانش پر از اشک بود گفت :" اگر مرغ قطا را رها کنند خواهد خوابید . "

و اینجا بود که عمه ام به سر و صورت خود زد و گریبان چاک کرد و بیهوش بر زمین افتاد .

پدرم آبی به رویش پاشید و پس از دلداری او گفت : " خواهرکم قسمت می دهم و قسم مرا رعایت کن که بر من گریبان ندری و چهره نخراشی و وای نگویی و مرگ نخواهی . "

و سپس او را به خیمه پیش من آورد و رفت . 30

19- زیباترین جلوه های صبر و ادب در لحظه های حتی پر از مرگ

• حضرت زینب(س) ، به سبب سرشت اخلاقی ایمانی خود و سفارش برادرش امام(ع) در مقام صبر و رضا ، در هیچ مرحله ای از عاشورا و بعد از آن نه به فریادی متوسل شدند و نه سخن سبکی که حاکی از ضعف و حقارت باشد می کنند .

یکی از زیباترین نمونه های آن ، لحظه مشاهده در خون غلتاندن برادرش امام است که در حالی که شمر و سربازان آنها ، امام را دوره کرده تا آخرین ضربه ها را وارد کرده و سر از بدنش جدا کنند ، بسوی او رفته و عمر سعد را نه به توهین و یا نفرین ، که با لحنی حاکی از نهایت تحقیر اوست خطاب می کند :

" ای عمر ! ابوعبدالله کشته می شود و تو نگاه می‏کنی؟ "

و اینجاست که عمر سعد را چنان در هم می شکند که از شرم ، اشکهایش بر گونه و ریشهایش سرازیر می شود و اولین فردی می شود که بر این همه خباثت ، می گرید . 31

• وقتی که یاران امام به ملکوت پیوسته و او یکه و تنها به رزم شجاعانه خود ادامه می دادند ، هر از چند گاهی بازگشتی بسوی خیمه ها می کردند و آخرین حمایتهای خود را از آنها به عمل می آوردند . در یکی از این بازگشتها در حالی که کنار خیمه ای می نشینند تا لحظه ای آرام گیرند و خانواده را در آغوش گرفته به صبر بخوانند ، کودکش عبدالله ( علی اصغر ) را روی زانوی او نشان ده در آغوش می گیرد . در این حالست که تیری به او پرتاب و بر گلویش می نشیند . امام دست خود را زیر گلوی کودک گرفته و خون را بر زمین ریخته و بی هیچگونه سخنی حاکی از ضعف ، چنین دعا می کنند :

"خداوندا ! اگر فیروزی آسمان را از ما گرفته ای ، چنان کن که به سبب خیر باشد و انتقام ما را از این ستمگران بگیر . " 32

• با اتمام جنگ و شهادت امام و همه یاران همراه ، حمله به خیمه ها آغاز شد . دریکی از این یورشها ، شمر و سربازانش به سوی خیمه امام سجاد(ع) که در آن زمان هم نوجوانی بیش نبودند و هم بیمار ، تاختند و شمر فریاد کرد: " چرا این را نکشیم ؟ "

حمید بن مسلم که از کاتبان وقایع در لشگر عمر سعد بود ، فریاد کرد : " سبحان الله ، کودکان را هم می کشیم ؟ این کودک است ".

و چنان ایستادگی کرد تا رییس او ، عمر سعد رسید و سربازان را از ادامه جنایاتشان در حمله به خیمه ها باز داشت ، هر چند ربوده شده ها را کسی باز نگرداند .

در اینجا بود که امام(ع) بدون هیچگونه بغض و کینه ای ، حمید بن مسلم را دعا می کنند که :

" پاداش خیر یابی ، خدای به گفتار تو شری از من دور کرد . " 33

20- اجازه رفتن به یاران در عاشورا حتی در نهایت تنهایی

یکی از یاران امام بنام ضحاک بن عبدالله مشرقی همدانی ، در شب عاشورا به امام می گوید :

من قرض دارم و نان خور دارم ؛ اما اگر اجازه دهی که وقتی دیدم جنگاوری نمانده بروم ؛ و چندان که برای شما سودمند باشد و موجب دفاع از شما شود می جنگم .

امام به ایشان اجازه دادند .

او تا روز عاشورا در کنار امام ماند ، اما به محض مشاهده شهادت اکثر یاران امام و حتمی شدن غلبه دشمن ، جنگی کرده و سپس اجازه دیشب امام ، برای رفتنش را به امام یادآور شد .

امام فرمود : " اگر می توانی بروی ، اجازه داری . او نیز حضرت را ترک و از صحنه پیکار خارج شد و بعدا یکی از راویان کربلا گشت ." 34

21- مقدم داشتن فرزندان خود جهت حضور در میدان

در روز عاشورا ، یاران امام ، پیش دستی کرده و اجازه حضور او و خانواده اش را در میدان جنگ ندادند تا همگی شهید شدند ، آنگاه بود که نوبت به اعضای فامیل خود امام رسید ؛ که امام(ع) ، در اولین گام ، به درخواست فرزند عزیز خود علی اکبر ، او را به میدان فرستادند و پس از آن بود که دیگر اعضای خانواده به میدان رفتند و به شهادت رسیدند . 35

22- حفاظت از حریم خانواده حتی در آخرین لحظات

امام پس از کشته شدن اصحاب و یاران و تنها شدن ، برای رفع تشنگی و تجدید قوا ، صف دشمن را شکافت و خود را به آب فرات رساند . همین که با اسب در شریعه قرار گرفت و دست به سوی آب دراز کرد، یکی از لشکریان عمر سعد به دروغ فریاد زد :

ای حسین ، آیا از نوشیدن آب بهره‏مند شده و لذت می‏بری ، در حالی که اهل‏ بیت تو مورد تعرّض واقع شده‏اند؟! حضرت آب را از دست ریخت و بر قوم حمله کرد ، صف آنان را درید و خود را به خیمه رسانید ، دید خیمه‏ها سالم است و مورد هجوم واقع نشده است. 36

23- پذیرش شهادت و زیر بار ذلت نرفتن

امام ، در روز عاشورا همه روشهای ممکن را برای جلوگیری از جنگ بکار گرفتند ، چه آگاه کردن سربازان از دلیل آمدنش و چه درخواست بازگشت به منطقه ای امن ؛ ولی وقتی متوجه شدند که ابن زیاد به چیزی جز کشتن او و یا اسارت ذلیلانه همچون بردگان و سپس کشتن او ( همانند مسلم ) رضایت نمی دهد ، جنگیدن تا آخرین قطره خون را انتخاب کردند و با کلمات آتشین و عاشقانه زیر اعلام کردند که ، زندگی چند روزه دنیا زیر بار ذلت و ظلم ، به جاودانگی در محفل الهی نمی ارزد :

• " آگاه باشید که این فرزندخوانده ، فرزند فرزندخوانده مرا مخیّر گذاشته است بین انتخاب مرگ با ذلت و خواری ، و حال آنکه او هرگز به خواسته اش درباره من نخواهد رسید و هرگز خواری و ذلت را بر نخواهم گزید ... " 37

• " نه بخدا مانند ذلیلان تسلیم نمی شوم و مانند بردگان گردن نمی نهم ... من مرگ همراه خدا را به جاوید بودن با شما خوشتر دارم . " 38

24- اعلام اینکه هر زندگی ای ، ارزش زیستن ندارد

یکی از آموزه های اخلاقی امام ، اعلام این اصل زیبای انسانی بود که در سیر کمالی بسوی خدا ، چند صباح بودن در دنیا ، آنگاه ارزش دارد که با اخلاقی زیستن ، هر لحظه زندگیش گامی به محفل انس الهی ، نزدیکتر شود و الا مرگ و رهایی از ننگ و ذلت ، بهترین گزینه انسانی است ، و این نکته در سخنان متعدد امام در مسیر کوفه تا شهادت ، از برجستگی خاصی برخوردار است که غیر از سخنان بند 23 ، سخنان زیر نیز آموزش شیوه اخلاقی زیستن است :

• " همانا که زندگی با ظالمان جز درد و رنج نیست و اینگاه است که مرگ ،شهادت و حضور در محفل انس الهی خواهد بود."39

• " مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش" . 40

25- حتی در لحظه مرگ نیز فریادگر اخلاق آزادگی بودند

امام در آخرین لحظات عمر خود ، وقتی که مواجه با حمله دشمن به خیمه و خانواده اش می شود، فریاد برمی آورد:

" وای بر شما ! اگر دین ندارید و از روز معاد نمی ترسید ، در کار دنیاتان چونان آزادگان و جوانمردان باشید." 41

و گویی فریادشان بلند است که : اگر به اخلاق دینی در دفاع از مظلوم و بی پناه ، پایبند نیستید ، به اخلاق آزادگی ، جوانمرد باشید .

و امام حتی در آن شرایط مرگ و شهادت خود ، نه در مقام اهانت به کسی است ، که آخرین تلاشهایش را در تربیت اخلاقی حتی دشمنان بکار گرفته و سخن از آزادگی و اخلاق و منش انسانی می کند و این نه به استناد به دین شناسنامه ای کسی است که آنها نیز به آن مدعی اند و معتقد به صحت عملکرد دینی خود .

محمد صالحی

زیرنویسها :

1- مستدرک الوسائل، ج11، ص 187، باب6، ح1. ح ١٢٧٠١

2- قلم 4

3- احزاب 21

4- تاریخ الیعقوبی ج1 ص 149 – ترجمه تاریخ یعقوبی ج1 ص 500 به بعد

5- تاریخ الطبری، ج 5، ص 403 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2994 ) - الکامل فی التاریخ، ج2، ص 553.

6- " اما اخی فارجو ان یکون الله وفقه و سدده فیما یاتی و اما انا فلیس رای الیوم ذاک فالصقوا رحمکم الله بالارض و اکمنوا فی البیوت و احترسوا من الظنهٔ مادام معاویهٔ حیا فان یحدث الله به حدثا و انا حی کتبت الیکم برایی‏ " . ابو حنیفه دینوری ، الاخبار الطوال ، ص‏203 ترجمه ص 269

7- فَقَالَ: أجیبا، الأمیر یدعوکما، فقال لَهُ: انصرف، الآن نأتیه . الطبری ج 5 ص 339 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2906 )

8- فَقَالَ حُسَیْن: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ! و رحم اللَّه مُعَاوِیَهٔ، و عظم لک الأجر! - همان

9- أما مَا سألتنی من البیعهٔ فإن مثلی لا یعطی بیعته سرا، وَلا أراک تجتزئ بِهَا منی سرا دون أن نظهرها عَلَی رءوس الناس علانیهٔ، قَالَ: أجل - همان

10- و انی لم اخرج اسرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امهٔ جدی ( ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرهٔ جدی و ابی علی بن ابی‏طالب . - مقتل خوارزمی ، ج‏1، ص‏188 - بحارالانوار ، ج‏44، ص‏329.

11- فإنی ذاهب یَا أخی، قَالَ: فانزل مکهٔ فإن اطمأنت بک الدار فسبیل ذَلِکَ، وإن نبت بک لحقت بالرمال، وشعف الجبال، وخرجت من بلد إِلَی بلد حَتَّی تنظر إِلَی مَا یصیر أمر الناس، وتعرف عند ذلک الرأی، فإنک اصوب ما تکون رأیا وأحزمه عملا حین تستقبل الأمور استقبالا، وَلا تکون الأمور عَلَیْک أبدا أشکل منها حین تستدبرها استدبارا،

قَالَ:یا أخی، قَدْ نصحت فأشفقت، فأرجو أن یکون رأیک سدیدا موفقا . الطبری ج 5 ص 398 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2986 )

12- کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی ص 406

13- " و قد بعثت الیکم ... ثقتی من اهل بیتی و امرته ان یکتب الی .... رایکم فان کتب الی انه قد اجمع رای ملاکم و ذوی الفضل ....منکم علی مثل ما قدمت علی به رسلکم و قرات فی کتبکم اقدم علیکم و شیکا ان شاءالله...; " - الطبری ج 5 ص 353 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2935 )

14- " عجل الاقبال حین یاتیک کتابی فان الناس کلهم معک " - الطبری ج 5 ص 375 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2982 )

15- فقد علمتم انّ رسول اللّه ـ (ص) ـ قد قال فی حیاته : من رأی سلطاناً جائراً مستحلاّ لحرم اللّه ناکِثاً لعهداللّه مخالفاً لسنهٔ رسول اللّه یعمل فی عباداللّه بالاثم و العدوان ثم لم یغیّر بقول و لا فعل کان حقیقاً علی اللّه اَنْ یدخله مدخله و قد علمتم ان هؤلاء القوم قد لزموا طاعهٔ الشیطان و تولّوا عن طاعهٔ الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفیی ء و اَحَلّوا حرام اللّه و حرموا حلاله و انّی احق بهذا الامر لقرابتی من رسول اللّه ـ (ص ) ـ " الفتوح ، ج 5 ، ص 91

16- یا اَباهِرهٍ! اِنَّ بَنِی اُمَیَّهَٔ شَتَمُوا عِرْضِی فَصَبَرْتُ وَاَخَذُوا مالی فَصَبَرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِی فَهَربْتُ ... - مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 226. لهوف ، ص 62 - ابن اعثم ص 873

17- فلقی عیرا قد أقبلت من الیمن، فاستأجر من أهلها جمالا لرحله وأصحابه، وقال لأصحابها: " من أحب أن ینطلق معنا إلی العراق وفیناه کراءه وأحسنا صحبته، ومن أحب أن یفارقنا فی بعض الطریق أعطیناه کراء علی قدر ما قطع من الطریق " فمضی معه قوم وامتنع آخرون. الارشاد ج 2 ص 68

18- قال الْحُسَیْنُ لِفِتْیَانِهِ: اسْقُوا الْقَوْمَ وَ ارْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفًا،] فَقَامَ فِتْیَانُهُ فَرَشَّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفًا، فَقَامَ فِتْیَهٌٔ وَسَقَوُا الْقَوْمَ مِنَ الْمَاءِ حَتَّی أَرْوَوْهُمْ، وَأَقْبَلُوا یَمْلَئُونَ الْقِصَاعَ وَالأَتْوَارَ وَالطِّسَاسَ مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ یُدْنُونَهَا مِنَ الْفَرَسِ، فَإِذَا عَبَّ فِیهِ ثَلاثًا أَوْ أَرْبَعًا أَوْ خَمْسًا عُزِلَتْ عَنْهُ، وَسَقَوْا آخَرَ حَتَّی سَقَوُا الْخَیْلَ کُلَّهَا.- الطبری ج 5 ص 401 (ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2989)

19- فَقَالَ لَهُ زهیر بن القین: یا بن رَسُول اللَّهِ، إن قتال هَؤُلاءِ أهون من قتال من یأتینا من بعدهم، فلعمری لیأتینا من بعد من تری مَا لا قبل لنا بِهِ، [فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْن: مَا کنت لأبدأهم بالقتال،] الطبری ج 5 ص 409 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3001 )

20- فَقَالَ له مسلم بن عوسجهٔ: یا بن رَسُول اللَّهِ، جعلت فداک! أَلا أرمیه بسهم! فإنه قَدْ أمکننی، ولیس یسقط منی سهم، فالفاسق من أعظم الجبارین، فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْن: لا ترمه، فإنی أکره أن أبدأهم الطبری ج 5 ص 424 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3022 )

21- ایّها الناس اذا کرهتمونی فدعونی انصرف الی مأمنی من الأرض - الطبری ج 5 ص 425 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3025 )

22- أما بعد: فإن الله قد أطفأ النائرهٔ وجمع الکلمهٔ وأصلح أمر الأمهٔ، هذا حسین قد أعطانی أن یرجع إلی المکان الذی أتی منه أو أن یسیر إلی ثغر من الثغور فیکون رجلا من المسلمین، له ما لهم وعلیه ما علیهم، أو أن یأتی أمیر المؤمنین یزید فیضع یده فی یده، فیری فیما بینه وبینه رأیه، وفی هذا [لکم] رضی و للأمهٔ صلاح – الارشاد ج 2 ص 87 ، الطبری ج 5 ص 389

تذکر: اینکه امام همه موارد فوق را مطرح کرده باشند ، جای بحث دارد که هدف این مقاله نیست ، بلکه بحث بر سر تلاشهای امام برای جلوگیری از جنگ است .

23- أَلا و إنی أظن یومنا من هَؤُلاءِ الأعداء غدا، أَلا و إنی قَدْ رأیت لکم فانطلقوا جمیعا فِی حل، لیس عَلَیْکُمْ منی ذمام، هَذَا لیل قَدْ غشیکم، فاتخذوه جملا ... ثُمَّ لیأخذ کل رجل منکم بید رجل من اهل بیتی، تفرقوا فِی سوادکم ومدائنکم حَتَّی یفرج اللَّه، فإن القوم إنما یطلبونی، ولو قَدْ أصابونی لهوا عن طلب غیری . الطبری ج 5 ص 418 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3015 )

24- أَمَّا بَعْدُ، فإنی لا أعلم أَصْحَابا أولی وَلا خیرا من أَصْحَابی، وَلا أهل بیت أبر وَلا أوصل من أهل بیتی، فجزاکم اللَّه عنی جمیعا خیرا . - الطبری ج 5 ص 418 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3015 )

25- الطبری ج 5 ص 401 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2982 )

26- قَالَ: ارجع إِلَیْهِم، فإن استطعت أن تؤخرهم إِلَی غدوهٔ وتدفعهم عند العشیهٔ لعلنا نصلی لربنا اللیلهٔ وندعوه ونستغفره، فهو یعلم أنی قَدْ کنت أحب الصَّلاهٔ لَهُ وتلاوهٔ کتابه وکثرهٔ الدعاء والاستغفار! الطبری ج 5 ص 417 (ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2982)

27- فلما أمسی حُسَیْن وأَصْحَابه قاموا اللیل کله یصلون ویستغفرون، ویدعون ویتضرعون - الطبری ج 5 ص 421 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3018)

28- قالَ: ذکرت الصَّلاهٔ،جعلک اللَّه من المصلین الذاکرین! نعم،هَذَا أول وقتها -الطبری ج 5 ص439 (ج7 ترجمه الکترونیکی ص 3042)

29- فصلی الحسین بأصحابه صلاهٔ الخوف – الارشاد ج2 ص 105

30- عن علی ابن الْحُسَیْن بن علی قَالَ: إنی جالس فِی تِلَکَ العشیهٔ ... و عمتی زینب عندی تمرضنی، ... و أبی یقول : یَا دهر أف لک من خلیل ... وکل حی سالک السبیل

... فعرفت مَا أراد، ... فرددت دمعی ..فأما عمتی ..، وَ هِیَ امرأهٔ، و فی النساء الرقهٔ و الجزع، فلم تملک نفسها أن و ثبت تجر ثوبها، و انها لحاسره حتی انتهت الیه، فقالت: وا ثکلاه! . ...: فنظر إِلَیْهَا الْحُسَیْن ع فَقَالَ : یَا أخیهٔ، لا یذهبن حلمک الشَّیْطَان، قالت: .. استقتلت نفسی فداک ، فرد غصته، و ترقرقت عیناه، وَ قَالَ: لو ترک القطا لیلا لنام، قالت: یا ویلتی...و لطمت وجهها ، و أهوت إِلَی جیبها و شقته، و خرت مغشیا عَلَیْهَا ، فقام إِلَیْهَا الْحُسَیْن فصب عَلَی وجهها الماء، [وَقَالَ لها: یَا أخیهٔ، ... قَالَ: فعزاها بهذا و نحوه، وَ قَالَ لها: یَا أخیهٔ، إنی أقسم عَلَیْک فأبری قسمی، لا تشقی علی جیبا، وَلا تخمشی علی وجها، وَ لا تدعی علی بالویل والثبور إذا أنا هلکت،] قَالَ: ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّی أجلسها عندی، وخرج إِلَی أَصْحَابه . - الطبری ج 5 ص 420 ( ترجمه الکترونیکی ج 7 ص 3017)

31- قال: فو الله إنه لکذلک إذ خرجت زینب ابنهٔ فاطمهٔ أخته، وکأنی أنظر إِلَی قرطها یجول بین أذنیها وعاتقها وَهِیَ تقول: لیت السماء تطابقت عَلَی الأرض! وَقَدْ دنا عُمَر بن سَعْد من حُسَیْن، فَقَالَتْ: یَا عُمَر بن سَعْدٍ، أیقتل أَبُو عَبْد اللَّهِ وأنت تنظر إِلَیْهِ! قَالَ: فکأنی أنظر إِلَی دموع عمر وَهِیَ تسیل عَلَی خدیه ولحیته، قَالَ: وصرف بوجهه عنها. - الطبری ، ج 5 ص 452 ( ترجمه ج7 الکترونیکی ص 3060 )

32- قَالَ: أتی الْحُسَیْن بصبی لَهُ، فهو فِی حجره، إذ رماه أحدکم یَا بنی أسد بسهم فذبحه، فتلقی الْحُسَیْن دمه، فلما ملأ کفیه صبه فِی الأرض ثُمَّ قَالَ: رب إن تک حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذَلِکَ لما هُوَ خیر، و انتقم لنا من هَؤُلاءِ الظالمین، الطبری ج 5 ص 446 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3055 ) - الارشاد ج2 ص 108

33- قالَ، انتهیت إِلَی عَلِیّ بن الْحُسَیْن بن علی الأصغر وَ هُوَ منبسط عَلَی فراش لَهُ ، وَ هُوَ مریض، وإذا شمر بن ذی الجوشن فِی رجالهٔ مَعَهُ یقولون: أَلا نقتل هَذَا؟ قَالَ: فقلت: سبحان اللَّه! أنقتل الصبیان! إنما هَذَا صبی، قَالَ: فما زال ذَلِکَ دأبی أدفع عنه کل من جَاءَ حَتَّی جَاءَ عُمَر بن سَعْد، فَقَالَ:

أَلا لا یدخلن بیت هَؤُلاءِ النسوهٔ أحد، وَ لا یعرضن لهذا الغلام المریض، ومن أخذ من متاعهم شَیْئًا فلیرده علیهم قال: فو الله مَا رد أحد شَیْئًا، قَالَ: [فَقَالَ عَلِیّ بن الحسین: جزیت من رجل خیرا! فو الله لقد دفع اللَّه عنی بمقالتک شرا - الطبری ، ج 5 ص 454 ( ترجمه ج7 الکترونیکی ص 3062 ) – تذکر : حمید بن مسلم بعدا یکی از راویان کربلاشد .

34- الطبری ج 5 ص 418 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3015 ) و الطبری ج 5 ص 444 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3050 )

35- ولم یزل یتقدم رجل رجل من أصحابه فیقتل ، حتی لم یبق مع الحسین علیه السلام إلا أهل بیته خاصهٔ. فتقدم ابنه علی بن الحسین علیه السلام .. الطبری ج 5 ص 446 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3055 ) - الارشاد ج2 ص 106

36- یا اباعبداللَّه! تتلذّذ بشرب الماء و قد هتکت حرمک؟! فنفض الماء من یده و حمل علی القوم فکشفهم فاذا الخیمه سالمه - مناقب آل ابی‏طالب، ج3، ص254

37- " اَلا و انّ الدّعی ابن الدّعی قد ترکنی بین السّلّهٔ و الذّلّهٔ و هیهات له ذلک منی، هیهات منا الذّلّهٔ. "- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 7، ( تذکر : عبارت «الدعی ابن الدعی» در بعضی از کتب روایی بدون سند و در بعضی با سند مجهول به امام نسبت داده شده است )

38- لا وَ اللَّهِ لا أعطیهم بیدی إعطاء الذلیل، وَ لا أقر إقرار العبید عباد اللَّه، إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ .. فو الله للموت مَعَهُ أحب إلی من الخلد معکم 0الطبری ج 5 ص 425 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3025 )

39- فإنی لا أَرَی الموت إلا شهادهٔ ، وَ لا الحیاهٔ مع الظالمین إلا برما – سخن امام در مسیر کربلا - الطبری ج 5 ص 404 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2994 )

40- اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ وَ الْعارُ اَوْلی مِنْ دُخُول ِالنّار – سخن امام قبل از شهادت - مقتل عوالم و مثیرالاحزان

41- فَقَالَ الْحُسَیْن: ویلکم! إن لَمْ یَکُنْ لکم دین، وکنتم لا تخافون یوم المعاد، فکونوا فِی أمر دُنْیَاکُمْ أحرارا ذوی أحساب ، امنعوا رحلی و أهلی من طغامکم و جهالکم - الطبری ج 5 ص 450 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3058 )

توجه : آدرس طبری عربی ، فایل موجود در کتابخانه نرم افزاری shamela بوده و آدرس فارسی ، فایل پی دی اف ترجمه ابوالقاسم پاینده است .

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


ادامه مطلب ...

اخلاق آدم

[ad_1]

چگونه آدم باشیم!

اخلاق آدم

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - طنز > عبدالله مقدمی:
قدیم‌ها پدر و مادرها وقتی می‌خواستند سربه‌سر بچه‌شان بگذارند، می‌گفتند: اگر امسال اخلاقت‌ را خوب کنی، شوهرت می‌دهیم یا زنت می‌دهیم.

آن وقت، آن بچه که احتمالاً فکر می‌کرد زن یا شوهر، فوق فوقش مثل بچه‌های فامیل یا همسایه است که می‌آیند و دو ساعت با آدم بازی می‌کنند و می‌روند، می‌زدند زیر گریه که نه، من همین الآن زن یا شوهر می‌خواهم.

حتی مورد داشتیم که بابا و مامان به پسرشان هم گفته بودند که شوهرت می‌دهیم و آن بچه باور کرده بود. اما از زن و شوهر و ازدواج که بگذریم، همه‌ی پدر و مادرها یک شرط ثابت داشتند و آن هم این بود که: «اخلاقت را خوب کن».

 حالا همه‌ی این‌ها را بابای ما برایمان تعریف کرد که بگوید توی این دوره و زمانه نمی‌شود سر بچه‌ها کلاه گذاشت و اخلاقشان الکی‌الکی خوب نمی‌شود. البته منظور بابای آدم از اخلاق خوب این است که مثلاً اگر آدم با ایشان از بغل ذرت‌‌مکزیکی‌فروشی رد شد، بهش گیر ندهد که بابا، من ذرت‌مکزیکی می‌خواهم، حالا تبلت و موبایل و دوچرخه که هیچ.

یا مثلاً اگر تی‌شرت نو خرید، یک جوری آن را بپوشد که اگر سه ماه دیگر مامان خواست آن را عوض کند، بتواند آن را به فروشنده بدهد و بگوید که نو است و آن فروشنده باور کند. باور کنید!

یعنی به محض این‌که آدم دلش از این چیزها بخواهد یا بخواهد کمی شلوغ کند و احیاناً چهار پنج تا شیشه و لوستر هم بشکند، آن‌وقت دیگر آدم اخلاقش خوب نمی‌شود. خب ما دوست داریم که اخلاق خوب داشته باشیم، اما وقتی دلمان هوس یک شوت سوباسایی توی اتاق می‌کند باید از بین اخلاق و دل یکی را انتخاب کنیم دیگر!

 

اگر خواهی شود شیرین زبانت

بیفتد رونقی توی دکانت

بکن آویزه‌ی گوش خود این پند:

خوش‌اخلاقی بکن با دوستانت


تصویرگری: مجید صالحی

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن …روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم ع داریم که به وجود انسان هایی قبل از اخلاق در قران کریم ج فصل دوم نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان درس اخلاق داستان کوتاه جانانمعلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند او به آن‌ها گفت دغدغه‌های اخلاق و دین وبسایت دکتر سید حسن … کانالِ تلگرامِ دغدغه های اخلاق و دین برای کسب اطلاع درباره فصلنامه اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلاماخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام چه کسی می‌تواند نقش غضب را در حیات انسان انکار کند؟چگونه خوش اخلاق بشم ؟ شهر سوالمن به جوون ۲۲ساله هستم من هرچقدر میخوام اخلاق خوبی نسبت به دوستان و اشنا داشته باشم هابیل و قابیل و فرزندان حضرت آدمع با چه کسانى …هابیل و قابیل و فرزندان حضرت آدمع با چه کسانى ازدواج کردند؟عکس های آدم رنگی ها از بسته پستی تیرماه رنگی …بسته پستیرنگی رنگی هر ماه برای آدم رنگی هایی که بسته پستی رو سفارش بدن یه عالمه چیزهای رنگی استجابت دعا برای ازدواج دختر پرسمان دانشجویی ـ اخلاقاخلاق و خُلق به معنای مجموعه‌ای از سرشت و صفات باطنی است چنان‌که خلقت و خَلق به تعریف اخلاق در مکاتب مختلف اخلاق از مقولاتی است که با فطرت بشر سرشته است و همواره در زندگی او از آغازین روزهای اخلاق در قران کریم ج فصل دوم نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان یک امر آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن داشتند روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم ع داریم که به وجود انسان هایی قبل از حضرت درس اخلاق داستان کوتاه جانان معلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند او به آن‌ها گفت که حقوق و اخلاق پزشکی حقوق و اخلاق پزشکی بحث و بررسی حقوق و اخلاق پزشکی در نظام سلامت حقوق و اخلاق پزشکی دغدغه‌های اخلاق و دین وبسایت دکتر سید حسن اسلامی اردکانی کانالِ تلگرامِ «دغدغه های اخلاق و دین» برای کسب اطلاع درباره فصلنامه نقد اخلاق اسلامی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد اخلاقاسلامی خوی اسلامی اخلاقی است که در چارچوب اسلام است اخلاق اسلامی سه بخش اصلی دارد رابطه با خدا اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام چه کسی می‌تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انکار کند؟ من أخلاق النبی صلى الله علیه وسلم من أخلاق النبی صلى الله علیه وسلم کان النبی صلى الله علیه وسلم أحسن الناس خُلقاً وأکرمهم گروه سبز مازندران قطع اجرای حسینی اخلاق در خانواده چرا گروه سبز مازندران قطع اجرای حسینی اخلاق در خانواده چرا پیش اگاهی و مبارزه فرهنگی با چگونه خوش اخلاق بشم ؟ شهر سوال من به جوون ۲۲ساله هستم من هرچقدر میخوام اخلاق خوبی نسبت به دوستان و اشنا داشته باشم نمیتونم


ادامه مطلب ...

نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

[ad_1]
غلات برای دیابتی ها

غلات-برای-دیابتی-هاغلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...

غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2

غذاهای-سالم-برای-افراد-مبتلا-به-دیابت-نوع-2دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...

عوارض جانبی ملوکسیکام

عوارض-جانبی-ملوکسیکامملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...

عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAID

عوارض-جانبی-مصرف-طولانی-مدتNSAIDداروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...

عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.

عوارض-جانبی-لووتیروکسین-که-باید-بدانیدافرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...

عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبی

عوارض-جانبی-گلیکوزیدهای-قلبیگلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...

عوارض جانبی کرم کتوپروفن

عوارض-جانبی-کرم-کتوپروفنکاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...

عوارض جانبی سیمواستاتین

عوارض-جانبی-سیمواستاتیندر صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...

عوارض جانبی پنتوپرازول

عوارض-جانبی-پنتوپرازولپنتوپرازول دارویی بوده که توسط تعدادی از پزشکان برای درمان بیماری های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …دومین کنگره ملی توانمند سازی جامعه در حوزه مشاوره ، خانواده و تعلیم و تربیت اسلامیهمایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها اولین همایش ملی خیر ماندگار،مطالعه و ارزیابی امور خیریه در ایران تا اسفند ماه همایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن ماه


ادامه مطلب ...

شما هم می توانید خوش اخلاق شوید!!

[ad_1]

خوش اخلاق به کسی گفته می شود که با گشاده رویى، زبانی ملایم و برخوردی شاد و محبت آمیز با مردم روبرو می شود، و در هر شرایطی این توانایی را دارد که با خوش رویى برخورد کند.

فرآوری: آمنه اسفندیاری - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

حسن خلق

خلق یک حالت روحی اسـت که آدمی را در رفتار و کردار به حسن سلوک با مردم وادار می سازد. از جمله آرزوهایی که هر خردمند دوراندیش برای دست یافتن به آن بدون وقفه می کوشد این اسـت که دارای شخصیت جذاب، ارجمند، دوست داشتنی و گرامی در میان مردم باشد و این آرزو، درست همانند بدست آوردن علم، شجاعت و دیگر عادات پسندیده، یک آرزوی بسیار ارزشمند و هدفی بس والا به شمار می آید که تنها برای صاحبان فضل و شایستگی های ویژه قابل دسترسی اسـت. آنچه یاد آور شدیم، تنها زمانی موجب رفعت منزلت و شان انسان می شود که قرین حسن خلق باشد و در آیینه جمال و درخشش خیره کننده آن بتابد، وگرنه ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد و به یک چهره ملالت آور مبدل خواهد شد. به همین دلیل اسـت که حسن خلق، ملاک ارزشها، رشته پیوند آنها، معیار شایستگی کسب مجد و عظمت و نیل به محبت و عزت به شمار می آید.
دین اسلام همواره پیروان خود را به حُسن خلق و نرم خویی و ملایمت در گفتار و رفتار فراخوانده و از درشتی و تندخویی بازداشته اسـت؛ چون این آموزه یکی از مهم ترین عوامل قدرت، موفقیت و پیروزی انسان در زندگی اسـت. چنانچه همین، عامل موفقیت پیامبران الهی بویژه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در جذب قلوب انسان ها و گسترش دین بوده اسـت.

حسن خلق در روایات

دست دادن همراه با صمیمیت و احترام، اولین راه موثّر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و جلب محبت دیگران اسـت

خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) از خلق کریم به تکریم یاد می نمایند و زیوریافتگان به آنرا بطور اعجاب انگیزی می ستایند و با شیوه های گوناگون تشویقی به آن ترغیب می کنند. پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: برترین شما کسانی اند که اخلاقشان نیکوتر، مهمان نواز، انس گیر، انس پذیر و سهل الوصول تر باشند.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: کاملترین مومنین از نظر ایمان، نیک خلق ترین آنان اسـت.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «انسان مومن پس از فرایض، با هیچ دستاویزی محبوب تر از خوی نیک، به محضر خداوند بار نمی یابد» و نیز آنحضرت فرمود: خداوند به بنده اش، بخاطر حسن خلق، به اندازه رزمنده راه خدا که دائما در جبهه حضور دارد، ثواب می دهد.
پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: انسان دارای خوی نیک همانند روزه دار شب زنده دار پاداش دارد.

راه کارهای تحصیل خوش اخلاقی در زندگی

نکته ای که پیش از پرداختن به این راه کارها لازم اسـت گفته شود، این اسـت که عامل زیربنایی برای خوش رفتاری، عوامل شخصیتی اسـت؛ زیرا تنها چیزی که اثری عمیق بر روابط ما با دیگران می گذارد، همین عوامل اسـت. عوامل رفتاری بدون داشتن پشتوانه شخصیّتی، فقط تأثیر موقّتی دارند.
بعضى از مردم به طور طبیعى خوش اخلاق و خوش برخوردند و این یکى از مواهب الهى اسـت که نصیب هر کس نشده اسـت. باید خدا را با تمام وجودش شکر گویند، ولى گروهى چنین نیستند، اما می توانند با تمرین و ممارست و به کار بستن اصولی دقیق، حسن خلق و خوش اخلاقی را در وجود خود زنده کنند و چنان در عمق جانشان نفوذ کند که طبیعت ثانویّه شود. (الأخلاق فى القرآن، ج  3، ص 123)
در این جا برخی از راه کارهای تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن، که در کتاب های اخلاقی آمده، بیان می شود:
1. توجه به ارزش و آثار معنوی و مادی خوش اخلاقى و آثار نیک آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن؛ براى این منظور بهترین راه، مطالعه آیات و روایاتی اسـت که در زمینه خوش اخلاقی و بداخلاقی وارد شده اسـت. (جامع السعادات، ج  1، ص 343  ? 344؛ الأخلاق فى القرآن، ج  3، ص 123)
2. تمرین و ممارست؛ (المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج  5، ص 103  ? 104) یعنی تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران. تمرین یکى از عوامل رشد و پرورش صفات اخلاقى اسـت. براى انجام رفتار و کردار پسندیده ای همچون خوش اخلاقی و خوش رویی، باید تمرین کرد تا به آن عادت نمود. حضرت امام علی (علیه السلام) فرمود: «نفست را به انجام اعمال پسندیده عادت ده» (لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواع1 محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 341) تمرین و تکرار نسبت به یک خصلت زیبا یا زشت، آن را به صورت عادت یا طبیعت دوّم انسان در می آورد؛ امام على (علیه السلام) فرمود: «عادت، طبیعت دوم اسـت» (تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 43) وقتى چیزى به صورت عادت درآمد، به تدریج اعضا و جوارح انسان را کنترل کرده، بر وجود او مسلّط می شود؛ به فرموده امیر مومنان علی (علیه السلام): «عادت بر هر انسانى حکومت می کند» (عیون الحکم و المواع1 ص 403)

حتّى وقتى کسی عمیقاً غمگین و ناراحت اسـت، سعی کند خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید. چنان که امام على (علیه السلام) در توصیف مومن می فرماید: «شادى مومن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان اسـت» (عیون الحکم و المواع1 ص 226)

هر کس قادر اسـت در مدتی با یک تصمیم قوى و عزم جزم با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد و در این مدت با رویى گشاده، لبى خندان و رابطه اى صمیمى برخورد نماید، نرم و زیبا سخن بگوید، که قطعاً نتایج خوبى خواهد گرفت. یکی از مهم ترین کارهایی که در این زمینه باید تمرین کرد سلام و احوال پرسى توأم با تبسم، دست دادن همراه با صمیمیت و احترام، اولین راه موثّر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و جلب محبت دیگران اسـت. چنان چه در آموزه های دین اسلام، نسبت به سلام کردن، مصافحه، احترام و محبت، سفارش و اهتمام فراوان شده اسـت.
3. مطالعه احوال انسان های خوش اخلاق و بداخلاق؛ در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با کمی دقت در احوال دیگران خواهیم دید که افراد خوش اخلاق در زندگی و روابط خود موفّق تر و شادتراند، سالم تر زندگی می کنند و بیشتر مورد احترام مردم هستند. و در مقابل؛ افراد بداخلاق منزوی، و دارای شخصیتی شکننده  تر هستند و از زندگی خود جز رنج و زحمت نصیبی ندارند.
4. پرورش عواطف انسانی: یکى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او اسـت. دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت اسـت. انسان های مهربان شاخص ترین و دوست داشتنی ترین افراد جامعه هستند. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین می شود. باید توجه نمود که این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى؛ یعنى ایجاد رابطه  عاطفى مثبت، محبت کردن و دوست داشتن دیگران به دست می آید و بد اخلاقى که در واقع همان رابطه  عاطفى منفى اسـت، موجب کدورت و عذاب زندگى خواهد بود و دیگران را از گرداگرد انسان می پراکند.
حتّى وقتى کسی عمیقاً غمگین و ناراحت اسـت، سعی کند خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید. چنان که امام على (علیه السلام) در توصیف مومن می فرماید: «شادى مومن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان اسـت» (عیون الحکم و المواع1 ص 226)


                                   
منابع:
سایت حوزه
اسلام کوئیست
بحارالانوار ج 71

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

نقاشی های ناخودآگاه ، شخصیت شما را آشکار می کندنقاشی های ناخودآگاه ، شخصیت شما را آشکار می کند مطمئناً تا به حال این تجربه را داشته مشاوره زوج همرازسلام من خیلی اتفاقی وبلاگ شما رو پیدا کردم من احساس میکنم باید با یه نفر حرف بزنم برای لاغر شدن، شام را جدی بگیریدنباید وعده‌ی غذایی شام را دست کم بگیرید، بلکه بالعکس باید برای وعده‌ی شام نیز ارزش دلیل که دختران شما را رد می کنند آکالباس‌هایتان هم خیلی مهم است این به آن معنا نیست که حتماً باید کت و شلوار تنتان کنید و کاروفناوری کَلالهبه وبلاگ کاروفناوری کلاله خوش آمدید دوستان لطف نمایید در نظر سنجی کاروفناوری که در فال امروز شما سه شنبه آذر ،فال روزانه بر اساس …فال روزانه متولدین تیر امروز شما مجبورید در مورد مسائل مالی تصمیم گیری کنید فان وسرگرمیفان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران آیا شما میدونین رنگی رنگی داره وسایل اسکرپ بوک …سلام رنگی رنگی مهربون و خوش ذوقخسته نباشید یه سوال دارم… من پک اسکرپ بوک پلنر عادی به سایت وکالت خوش آمدید تماس با ماباسلام خدمت شما حدود سال۸۳ ازدواج کردم در اردیبهشت سال ۸۵ به دلیل ضرب و شتم همسرم از قرائتی مبارز کلیپبنای اسلام تشکیل خانواده است صیغه یک ضرورته برای جلوگیری ازگناهه ک بسیار هم حقه


ادامه مطلب ...

اخلاق سفر در بیانات امام علی (ع)

[ad_1]

1- شرائط همسفر

سفر کردن خوب اسـت،
اما سفارش کردند که به تنهائی سفر نکنیم،
و در انتخاب همسفر نیز احتیاط لازم را داشته باشیم.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
با کسی که ارزش و مقدار و فضیلت تو را نمی داند سفر مکن. زیرا کسی که قدر تو را نشناسد با تو رفتار صحیحی نخواهد داشت و چه بسا به آبروی تو ضربه خواهد زد.(1)

2- حقوق همسفران

وقتی چند نفر پذیرفتند که در یک سفر طولانی با هم باشند، از نظر اسلام حقوق متقابلی بر عهده ی همه خواهد بود، که حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
حقوق همسفران چند چیز اسـت:
1-توشه ی خود را با دیگران مصرف کردن و با دوستان شریک شدن.
2- مخالفت نکردن با رفیقان ( پرهیز از اختلاف و درگیری)
3- خدا را در همه جا، بلندی و پستی، هنگام حرکت و فرود آمدن فراوان یاد کردن.(2)

***

• رعایت حقّ همسفر ذِمّی(3)

امیرالمؤمنین (ع) در راه کوفه با یک نفر ذمّی همسفر گردید.
مرد ذمّی به آن حضرت گفت:
بنده ی خدا کجا می روی؟
امام پاسخ داد:
می خواهم به کوفه بروم.
بعد از مدتی، مرد ذمّی به راه دیگری برگشت و خواست از حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) جدا شود،
حضرت نیز مقداری به دنبال او راه می رفت.
مرد ذمّی گفت:
بنده ی خدا مگر نگفتی که به کوفه می روی؟
امام علی (ع) فرمود: آری به کوفه می روم.
ذمّی گفت: راهی که می روم راه کوفه نیست.
حضرت علی (ع) فرمود: می دانم راه کوفه نیست.
گفت: پس چرا با من می آیی؟
فرمود:
قال لَهُ اَمیرُالمُؤمِنِین (ع) هذا مِن تَمامِ الصُّحبَهِ اَن یُشَیِّعِ الرَّجُلُ صاحِبَهُ هَنیئَهً اِذا فارَقَهُ وَ کَذلِکَ اَمَرنا نَبِیُّنا(ص)

***

«کمال رفاقت آن اسـت که شخص در وقت جدا شدن به احترام رفیق، مقداری او را مشایعت کند، پیامبر ما (ص) به ما چنین یاد داده اسـت.»

***

مرد ذمّی گفت:
راستی آیا پیامبر شما چنین دستوری داده اسـت؟
فرمود: آری
ذمّی گفت:
پس آنان که به او ایمان آورده اند در اثر این اخلاق پسندیده اسـت، گواهی می دهم که من نیز بر دین تو هستم.
آنگاه با آن حضرت به کوفه آمد و چون امام را شناخت، اسلام آورد.(4)

***

3- مشکل گُم شدن

حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
هر گاه در سفر گُم شدید، و راه به جائی نبردید، با صدای بلند بگوئید:
یا صالِحُ أغِثنی
«ای نیکوکار، به دادم برس.»
که افرادی از مسلمانان جن در همه جا هستند، به کمک شما آمده، شما را راهنمائی خواهند کرد.(5)

4- روش استفاده از حیوانات

حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
اسبِ سواری من هرگز سرنگون نشد، زیرا به هنگام سواری بر روی زراعت کسی نراندم و کشتزار کسی را پایمال نکردم.(6)

پی نوشت ها :

1- حلیه المتقین، باب 14، فصل نهم و دهم
2- حلیه المتقین باب 14 فصل نهم و دهم
3- ذمی به یهودیان و مسیحیانی می گویند که در پناه اسلام زندگی می کنند.
4- کافی ج 2 ص 670 کتابُالعِشره بابُ حُسنِ الصَّحابِه
5- حلیله المتقین باب 14 فصل نهم و دهم
6- حلیله المتقین باب 13 فصل پنجم

منبع مقاله: دشتی، محمد؛ (1380)، امام علی (ع) و اخلاق اسلامی، قم: انتشارات امیرالمؤمنین (ع)، جلد اول چاپ سوم.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


4 مه 2016 ... اخلاق سفر در بیانات امام علی (ع). نویسنده: محمد دشتی. ۱- شرائط همسفر سفر کردن خوب است، اما سفارش کردند که به تنهائی سفر نکنیم، و در انتخاب ...منتخب سخنان امام علی (ع)روش زندگي با مردم :با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، ... ... راهنمای سفر,آداب سفر,سخن امامان در مورد سفر ... ترين تنهايي خود پسندي است، 4- و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست.منتخب سخنان امام علی (ع)روش امام علی سخن از حضرت علی..امام علی زندگی نامه ... راهنمای سفر,آداب سفر,سخن امامان در مورد سفر ... احادیث اخلاقى از پيامبر,حدیث از پیامبر ...مذهبیاحادیث و سخنان بزرگانچهل حديث اخلاقي از امام رضا عليه السلام : ... حدیث زیبا در مورد توبه · راهنمای سفر,آداب سفر,سخن امامان در مورد سفر .... يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَكُونُ الْعافِيَةُ فيهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ . زمانى بر ...رَوِّضُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ يَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ ... حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترين شما، آنان كه نرمخو و بى آزارند، با ديگران انس می ...31 مارس 2016 ... امام علي (علیه السلام ) : دنيا منزل گذران و آخرت مقر جاودان است ، فرصت را غنيمت ... با ارتکاب مکارم اخلاق زينتش کنيد و از پليديهاي گناه مصونش داريد . ..... مولا علي (علیه السلام ) : از گفتارهاي غير ضروري پرهيز کن زيرا آن سخنان عيوب ...گزيده جملات قصار امام علي (ع) ... وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ. ... 4 و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست. ..... (تصاویر) سفر رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی به اصفهان ...20 آگوست 2009 ... شعری در دیوان منسوب به امام علی علیه السلام هست كه می گوید: تغرب عن الاوطان فی طلب العلی *** و سافر ففی الاسفار خمس فوائد. تفرج هم و اكتساب ...حضرت علی علیه السلام از زمان ظهور اسلام همواره در جبهه ی حقّ بود و رفتار و شجاعت و جوانمردی اش تصویری زیبا از اسلام را متجلّی می کرد. او جلوه ی واقعی و کامل حق به شمار ...


کلماتی برای این موضوع

نامه امام علیع به مالک اشتر ای مالک اگر شب هنگام …نامه امام علی ع به مالک اشتر عهدنامه مالک وقتی حضرت امیرالمومنین علی ع ، مالک اشتر بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلامدر آستانه‌ی سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها ۱ در حسینیه امام خمینیبیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالیرهبرانقلاب در دیدار روحانیون خراسان شمالیمراجع تقلید کنونی مکرر به بنده گفته اند که چهل حدیث کوتاه از امام سجاد عالسلام علیک خواننده محترم در این حدیث حدیثی بهم علم داد از شما ممنونم من خودم عبداله دارالقرآن علامه طباطبائیتفسیر المیزان اثری ارزشمند از علامه طباطبایی است که در طول ۲۰ سال در ۲۰ جلد تألیف و سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عسیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی ع سفیر رحمت و مهربانییک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتبا درج این ابزار در سایت و وبلاگ خود ، می توانید صفحاتی که بیشترین بازدید را در بازه نماهنگ های امام و رهبری،کلیپ امام،کلیپ رهبریامام خامنه ای مدظله العالی کلیپ امام خمینی قدس سرهمهدویت امام حسین عمهمترین اثر قیام امام حسین علیه السلام هر هدفی دارای اثریست و یا باید گفت امید هست که کلیپ درس های اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانیآیت …درس های اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانی کلیپ های سخنرانی از درس اخلاق آیت الله مجتهدی


ادامه مطلب ...

اخلاق آدم

[ad_1]

چگونه آدم باشیم!

اخلاق آدم

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - طنز > عبدالله مقدمی:
قدیم‌ها پدر و مادرها وقتی می‌خواستند سربه‌سر بچه‌شان بگذارند، می‌گفتند: اگر امسال اخلاقت‌ را خوب کنی، شوهرت می‌دهیم یا زنت می‌دهیم.

آن وقت، آن بچه که احتمالاً فکر می‌کرد زن یا شوهر، فوق فوقش مثل بچه‌های فامیل یا همسایه است که می‌آیند و دو ساعت با آدم بازی می‌کنند و می‌روند، می‌زدند زیر گریه که نه، من همین الآن زن یا شوهر می‌خواهم.

حتی مورد داشتیم که بابا و مامان به پسرشان هم گفته بودند که شوهرت می‌دهیم و آن بچه باور کرده بود. اما از زن و شوهر و ازدواج که بگذریم، همه‌ی پدر و مادرها یک شرط ثابت داشتند و آن هم این بود که: «اخلاقت را خوب کن».

 حالا همه‌ی این‌ها را بابای ما برایمان تعریف کرد که بگوید توی این دوره و زمانه نمی‌شود سر بچه‌ها کلاه گذاشت و اخلاقشان الکی‌الکی خوب نمی‌شود. البته منظور بابای آدم از اخلاق خوب این است که مثلاً اگر آدم با ایشان از بغل ذرت‌‌مکزیکی‌فروشی رد شد، بهش گیر ندهد که بابا، من ذرت‌مکزیکی می‌خواهم، حالا تبلت و موبایل و دوچرخه که هیچ.

یا مثلاً اگر تی‌شرت نو خرید، یک جوری آن را بپوشد که اگر سه ماه دیگر مامان خواست آن را عوض کند، بتواند آن را به فروشنده بدهد و بگوید که نو است و آن فروشنده باور کند. باور کنید!

یعنی به محض این‌که آدم دلش از این چیزها بخواهد یا بخواهد کمی شلوغ کند و احیاناً چهار پنج تا شیشه و لوستر هم بشکند، آن‌وقت دیگر آدم اخلاقش خوب نمی‌شود. خب ما دوست داریم که اخلاق خوب داشته باشیم، اما وقتی دلمان هوس یک شوت سوباسایی توی اتاق می‌کند باید از بین اخلاق و دل یکی را انتخاب کنیم دیگر!

 

اگر خواهی شود شیرین زبانت

بیفتد رونقی توی دکانت

بکن آویزه‌ی گوش خود این پند:

خوش‌اخلاقی بکن با دوستانت


تصویرگری: مجید صالحی

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن …روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم ع داریم که به وجود انسان هایی قبل از اخلاق در قران کریم ج فصل دوم نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان درس اخلاق داستان کوتاه جانانمعلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند او به آن‌ها گفت دغدغه‌های اخلاق و دین وبسایت دکتر سید حسن … کانالِ تلگرامِ دغدغه های اخلاق و دین برای کسب اطلاع درباره فصلنامه اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلاماخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام چه کسی می‌تواند نقش غضب را در حیات انسان انکار کند؟چگونه خوش اخلاق بشم ؟ شهر سوالمن به جوون ۲۲ساله هستم من هرچقدر میخوام اخلاق خوبی نسبت به دوستان و اشنا داشته باشم هابیل و قابیل و فرزندان حضرت آدمع با چه کسانى …هابیل و قابیل و فرزندان حضرت آدمع با چه کسانى ازدواج کردند؟عکس های آدم رنگی ها از بسته پستی تیرماه رنگی …بسته پستیرنگی رنگی هر ماه برای آدم رنگی هایی که بسته پستی رو سفارش بدن یه عالمه چیزهای رنگی استجابت دعا برای ازدواج دختر پرسمان دانشجویی ـ اخلاقاخلاق و خُلق به معنای مجموعه‌ای از سرشت و صفات باطنی است چنان‌که خلقت و خَلق به تعریف اخلاق در مکاتب مختلف اخلاق از مقولاتی است که با فطرت بشر سرشته است و همواره در زندگی او از آغازین روزهای اخلاق در قران کریم ج فصل دوم نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان یک امر آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن داشتند روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم ع داریم که به وجود انسان هایی قبل از حضرت درس اخلاق داستان کوتاه جانان معلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند او به آن‌ها گفت که حقوق و اخلاق پزشکی حقوق و اخلاق پزشکی بحث و بررسی حقوق و اخلاق پزشکی در نظام سلامت حقوق و اخلاق پزشکی دغدغه‌های اخلاق و دین وبسایت دکتر سید حسن اسلامی اردکانی کانالِ تلگرامِ «دغدغه های اخلاق و دین» برای کسب اطلاع درباره فصلنامه نقد اخلاق اسلامی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد اخلاقاسلامی خوی اسلامی اخلاقی است که در چارچوب اسلام است اخلاق اسلامی سه بخش اصلی دارد رابطه با خدا اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام چه کسی می‌تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انکار کند؟ من أخلاق النبی صلى الله علیه وسلم من أخلاق النبی صلى الله علیه وسلم کان النبی صلى الله علیه وسلم أحسن الناس خُلقاً وأکرمهم گروه سبز مازندران قطع اجرای حسینی اخلاق در خانواده چرا گروه سبز مازندران قطع اجرای حسینی اخلاق در خانواده چرا پیش اگاهی و مبارزه فرهنگی با چگونه خوش اخلاق بشم ؟ شهر سوال من به جوون ۲۲ساله هستم من هرچقدر میخوام اخلاق خوبی نسبت به دوستان و اشنا داشته باشم نمیتونم


ادامه مطلب ...

نسبت فقه و اخلاق در آموزه‌های امام رضا (علیه‌السلام)

[ad_1]

چکیده

نسبت فقه و اخلاق، نه تنها از دیرباز محل تأمل عالمان دینی بوده و ذهن آنان را مشغول ساخته است، بلکه در شرایط امروز، به دلیل تحولات اجتماعی و فرهنگی گسترده در زندگی بشر و تغییرات رخ داده در سبک زندگی، نیاز حس شده به توسعه‌ی فقه و نیاز به پاسداشت از جایگاه اخلاق در حیات اجتماعی، بازنگری در این مسئله ضرورتی افزون یافته است. در میان ائمه اطهار (علیه‌السلام) چنین می‌نماید که امام رضا (علیه‌السلام) - به سبب شرایط اجتماعی و فرهنگی موجود در عصر آن حضرت - توجهی خاص به فقه و اخلاق مبذول داشته و در سطح گسترده‌ای به جوانب مختلف این مسئله پرداخته شده است. در این راستا می‌توان دریافت که نگرش طیفی به الزام‌های دینی، توجه به علل الاشرایع و خاستگاه‌های اخلاقی و انسانی احکام و تکیه بر تأدیب در رفتار دینی و برخی دیگر از شیوه‌های مواجهه‌ی خاص با مسائل شریعت که در احادیث آن حضرت دیده می‌شود، مبنای استواری برای پیوستگی فقه و اخلاق در آموزه‌های امام رضا (علیه‌السلام) را فراهم آورده است که درک دقایق آن، می‌تواند الگویی کارآمد برای بازنگری‌های ما در مسائلی خود، در عصر حاضر باشد.
کلید واژه : اخلاق، فقه، امام رضا (علیه‌السلام)، معارف

مقدمه

نسبت فقه و اخلاق از دیرباز محل گفتگو میان عالمان بوده است و این نسبت به خصوص زمانی پیچیده می‌شود که سخن از اخلاق دینی در میان باشد. هم برای فقه و هم اخلاق دینی سرچشمه‌های ‌اصلی نصوص دینی عبارت از قرآن و احادیث‌اند و هر دو درباره‌ی باید و نباید‌ها ‌سخن می‌گویند؛ بنابراین نه از حیث دستوری بودن و نه از حیث منابع، تفاوت معناداری میان آن دو وجود ندارد. شاید بتوان گفت قابل تکیه‌ترین وجه تمایز میان فقه و اخلاق دینی مرزهایی باشد که به طور تعینی در تاریخ علوم اسلامی کشیده شده و این در حالی است که به هنگام سخن گفتن در باب نصوص، تطبیق این مرزبندی‌ها مشکل و گاه ناممکن است. تا آنجا که به قرآن کریم بازمی‌گردد، کشیدن مرزی روشن میان آیات فقهی (آیات الاحکام) و آیات اخلاقی ممکن نیست و در احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و اهل بیت (علیه‌السلام) نیز به همان اندازه تفکیک مشکل است؛ چه بسیارند احادیثی که از نگاه فقیهان، حدیث فقهی تلقی شدند و برای اخلاقیان، مستندی برای استخراج اصول اخلاقی بودند.
در میان عالمان اسلامی، اختلافی در این باره وجود ندارد که تخلق به فضیلت‌های اخلاقی و پرهیز از رذیلت‌ها می‌تواند انسان را به سوی تعالی برد؛ اما پرسش درباره‌ی حداقل‌های ‌لازم است. در حالی که طیفی از عالمان، فقه و اخلاق را دو حوزه‌ی در هم تنیده می‌دانند و حداقل الزام‌ها برای یک انسان را محدود به دستورهای صورت‌بندی شده به عنوان احکام فقهی نمی‌شمارند، طیف دیگری از عالمان وجود دارند که به ورعی فقیهانه روی می‌آورند و الزام‌های عملی را به الزام‌های فقهی محدود می‌سازند.
در خصوص آنچه گفته شد، اهمیت فراوانی دارد تا با تفحصی روشمند، مشخص شود موضع ائمه اهل بیت (علیه‌السلام) و راهکار ارائه شده از سوی آنان چه بوده و کلیت همین موضع و راهکار، مسئله‌ی مقاله حاضر است، هرچند که تفصیل آن بسیار فراتر از یک مقاله است. در این راستا، به نظر می‌رسد تفحص درباره‌ی نسبت میان فقه و اخلاق در احادیث رسیده از امام رضا (علیه‌السلام) هم فراوان و هم راهگشا باشد و بتوان با ارائه‌ی تحلیلی بر این احادیث، گامی در راستای صورت‌بندی این پیوستگی به جلو برداشت.

گذری بر مکاتب رقیب در تعلیم اخلاقی

در تاریخ مکاتب اخلاقی در سده‌های نخست هجری، یکی از مکاتب شناخته شده مکتب پیشوایان اهل بیت (علیه‌السلام) است که در عین پیوستگی و هماهنگی، گسسته از اوضاع اجتماعی و نیاز فرهنگی عصر هر یک از ائمه (علیه‌السلام) نیز نبوده است.
در طول سده‌ی دوم هجری، ویژگی تعالیم امام باقر (علیه‌السلام) نسبت به امامان پیشین، گستردگی آموزش‌ها ‌و پرداختن مفصل‌تر به بررسی مکارم و مَساوی اخلاقی است و آنچه در تعلیم‌های ‌آن حضرت بیشتر بدان توجه شده، وجوهی از اخلاق اجتماعی چون تأکید بر رسیدگی به احوال مؤمنان، کیفیت تنظیم روابط میان آنان و حتی آداب مصاحبت و مصاحب‌گزینی است (مثلاً نک: کلینی، 1391ق، ج2: 180-181؛ ابونعیم اصفهانی، 1351ق، ج3: 184-187).
در تعالیم اخلاقی امام صادق (علیه‌السلام) نمی‌توان چند مقوله را مورد تأکید قرار داد: آموزش‌هایی درباره‌ی چگونگی رفتار و مراودت شیعیان با عامه‌ی مسلمین، تعالیمی درباره‌ی وظایف و حقوق شیعیان نسبت به یکدیگر و مواعظ گوناگون در باب تخلق به مکارم اخلاق و پرهیز از مساویِ اخلاق. همچنین بخشی از آموزه‌های آن حضرت ناظر به نقد گرایش‌های صوفیانه است که در آن روزگار به شکلی آغازین تداوم یافته بود و در مقابل، آن حضرت پیروانش را به زندگی متعارف و معیشتی متعادل فرا می‌خواند (نک: کلینی، 1391ق، ج5: 65-70، ج6: 441-444 ؛ ابونعیم اصفهانی، 1351ق، ج3: 193).
باید گفت به موازات این مکتب در سده‌ی دوم هجری، مکاتب اخلاقی دیگری نیز شکل گرفته بود که در گفتگو با مکتب یاد شده بوده‌اند. مکتبی که در سده‌ی اول هجری به اهتمام فقهای سبعه در مدینه شکل گرفته و بر پایه‌ی نگرشی فقیهانه نهاده شده بود و در آن بر ورعی فقهی تکیه می‌شد که عبارت از به جای آوردن واجبات دینی و پرهیز از محرمات شرع بود (ابونعیم اصفهانی، 1351ق، ج2: 162). همین مسیر در سده‌ی دوم هجری از سوی عالم مشهور مدینه مالک بن انس دنبال شد که بر همان سیاقِ تعالیم سنتی مدنیان در باب زهد و تنسک، با پرهیز از بهره‌های ‌دنیوی به شدت مخالفت می‌ورزید و از زهد و ورع، تفسیری فقیهانه داشت (نک: دمیری، بی‌تا، ج2: 317-318). وی در مقدمه‌ی رساله‌ای که خطاب به خلیفه هارون نوشت پس از ذکر مرگ و قیامت، به برپایی عبادات شرعی با نگرشی فقیهانه تأکید داشت (مالک بن انس، 1373ق: 6-8).
در مروری بر مکاتب اخلاقی در عراق نیز باید به سه مکتب اصلی اشاره کرد که در اواخر سده‌ی اول هجری شکل گرفتند و در طول سده‌ی بعد دوام یافتند: مکتب خوف‌گرای بصره به پیشوایی حسن بصری (م، 110ق) که با خصوصیاتی چون تکیه بر خوف از عقاب، پرهیز از کوشش برای دنیا و تأکید بر زهد، کثرت عبادت و مداومت بر حزن شناخته می‌شد و نگرش حداکثری آن به زهد و دنیا‌پرهیزی دستورهای آن را در فاصله‌ای بسیار از بایدهای فقهی قرار می‌داد. مکتب اهل رجای بصره به پیشوایی ابن سیرین (م، 110ق) که ضمن تأکید بر رجا، با خصوصیاتی چون دعوت به کوشش برای دنیا در حدی متعارف، ورع و اجتناب از محرمات و شبهه‌ها، اعتدال در عبادت و تأکید بر کثرت استغفار، خوش‌رویی و اختلاط با مردم شناخته می‌شد و موضع آن در قبال نسبت فقه و اخلاق به مکتب مدینه نزدیک بود. مکتب ارجای کوفه با شاخص ابوحنیفه که در زندگی فردی، عمل را با همه‌ی ارزش آن، جدا از حقیقتی به نام ایمان می‌انگاشت و بدون آنکه به عاصی وعده‌ی بهشت دهد، او را مؤمن و برادر دینی دیگر افراد جامعه می‌شمرد؛ این مکتب که برخی از چهره‌های شاخص آن از فقها بودند، از آنجا که عمل را مستقیماً با ایمان مرتبط نمی‌ساخت، نیازی هم نمی‌دید که یک پیرویِ حداقلی در سطح فقهی را از پیروی حداکثری فراتر از دستورهای فقهی جدا سازد (نک: پاکتچی، 1377ش: 222-232).
پس از این گذار کوتاه بر دیدگاه ‌معاصران از عامه و فضای موجود در محافل علمی آن عصر در خصوص رابطه‌ی میان بایدهای ‌فقهی و اخلاقی، تلاش می‌شود تا نشان دهیم موضع امام رضا (علیه‌السلام) در مواجهه با این تنوع مکاتب چه بوده و چه نسبتی میان فقه و اخلاق دینی در احادیث آن حضرت ترسیم شده است.

مقوله‌بندی احکام و نسبت فقه و اخلاق

یکی از چالش‌های مهم در محافل فقهی در طول سده‌ی دوم هجری، نحوه‌ی رویارویی با احکام قرآن کریم و ارتباط میان آن‌ها با سنت نبوی است. در طول آن سده، دو جریان هم عرض وجود داشت که تعارض فکری آن دو، برخی از چالش‌های ‌علمی سده‌ی دوم را رقم می‌زد.
یکی از این دو جریان که در سده‌های بعد، از اهمیت آن کاسته شد، ولی با مضامین قرآنی، احادیث نبوی و تعالیم اهل بیت (علیه‌السلام) سازگارتر بود، سنت را نه در عرض کتاب، بلکه در طول آن قرار می‌داد. نزد این جریان، دستور خدا در کتاب، اصلِ شریعت و «مَا سَنَّه‌ُ رَسُولُ اللهِ» بسط آن بود و کتاب و سنت نه دلیل‌هایی به سوی حکم شرعی، بلکه خودِ تشریع بودند و در نگاهی سلسله مراتبی، کتاب به عنوان حکم خداوند در مرتبه‌ای بالاتر از سنت دانسته می‌شد. البته این نگاه سلسله مراتبی به کتاب و سنت، با یک اصل مسلم نیز همراه بود و آن، اینکه تخلف از الزام‌های سنت نبوی نیز جایز نیست. در این نگرش، ثمره‌ی نگریستن به کتاب و سنت در طول هم و نه در عرض هم، یکی آن بود که احکام شریعت ماهیتاً ذومراتب است و نه همه در یک مرتبه؛ اینکه برای مواجهه با تخلف از شریعت، باید مواجهه نیز ذومراتب باشد و دیگر اینکه در موارد سهو، نسیان یا تزاحم، مبنای ترجیح باید مراتب راجع به منشأ حکم باشد، یعنی اینکه از کتاب گرفته شده، از سنت است یا به طرقی دیگر به دست آمده است.
شواهدی در دست است که نشان می‌دهد نگرش اخیر به رابطه‌ی بین کتاب و سنت را می‌توان در آموزه‌های ‌امام باقر (علیه‌السلام) (مثلاً ابن بابویه، 1404ق، ج1: 338-339)، امام صادق (علیه‌السلام) (مثلاً کلینی، 1391ق، ج2: 383) و امام کاظم (علیه‌السلام) (مثلاً طوسی، 1364ش، ج1: 109) بازجست و چنان که در سطور بعد می‌آید در آموزه‌های امام رضا (علیه‌السلام) نیز دوام یافته است.
در تقابل با جریانی که ذکر شد، جریان دیگری قرار داشت که تعالیم آن در سده‌های بعد به گفتمان غالب در محافل تبدیل شد؛ این جریان وجود احکام شریعت نسبت به کتاب و سنت را پیشینی می‌شمرد و به دنبال آن بود تا با استفاده از ابزارهایی به محتوای موجود در پسِ کتاب و سنت دست یابد. این اندیشه در سده‌ی دوم، به خصوص در محافل اصحاب حدیث قوام گرفت و صورت مدون آن در الرسالة از محمدبن ادریس شافعی (م،204ق) امام مذهب شافعی ارائه شد (مثلاً نک: شافعی، 1358ق: 19-20 و 39). این جریان، کتاب و سنت را دلیل‌هایی برای رسیدن به حکم شرع می‌شمرد و از آنجا که کارکرد هر دوی آن‌ها را دلالت می‌دانست، تمایز معناداری در مراتب - از آن سنخ که پیشتر گفته شد - بین آن دو قائل نبود؛ مسئله، بیان حکم در قالب یک دلیل بود و شارع مقدس ممکن بود مردم را به حکمی معین از احکام شرع، با دلیل کتاب، سنت یا با دلیلی دیگر آگاه سازد.
گفتنی است در فضای چالش‌هایی که میان این دو جریان وجود داشت، برای آنان که قائل به عدم مراتب میان احکام کتاب و قرآن بودند، تقسیم احکام بر پایه‌ی نوعی حصر عقلی انجام می‌شد یا در مجموعه ادله حکمی هست یا نیست؛ اگر نیست وضعیت اباحه است و اگر حکم هست یا حکم رخصت ترک دارد یا ندارد، اگر رخصت ترک دارد در صورت امر ندب (استحباب) است و در صورت نهی کراهت و اگر رخصت ترک ندارد در صورت امر وجوب است و در صورت نهی حرمت. این همان الگویی است که در منابع اصولی در سده‌های بعد با عنوان احکام خمسه تثبیت شده است. اما برای آنان که نسبت احکام را مراتبی می‌دیدند، این مقوله‌بندی بسط یافته و صورتی طیفی به خود گرفته است. بازتاب این گونه از نگرش و ثمره‌ی آن در مقوله‌بندی احکام در حدیثی به نقل از احمد بن حسن میثمی از امام رضا (علیه‌السلام) این گونه دیده می‌شود:
خدای عزوجل حرام کرده حرام را و حلال کرده حلال را در فریضه کرده است فرایض را. پس آنچه وارد شود در حلال کردن حرام خدا یا حرام کردن حلال خدا یا برداشتن و فریضه‌ای در کتاب خداست که در رسم کتاب موجود است و ناسخی آن را نسخ نکرده است، پس اینها چیزهایی باشند که عملی به آن‌ها در دین خدا جایز نباشد، زیرا که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) حلال خدا را حرام نمی‌کند و فرایض خدا را تغییر نمی‌دهد و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در تمام اینها تابع خدا و تسلیم او و رساننده از اوست و به وفق سخن خداوند «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یوحَى إِلَی» (حقاف/9) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) تابع خداست و از جانب خدا ادا کند. آنچه به آن مأمور شود در راستای تبلیغ رسالت ... و همین طور بسا هست که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از اموری نهی کرده و در آن باره نهی او موافق نهی خداوند است یا امر به اموری کرده، پس آن امر واجب و لازم است به عنوان عِدلی برای فرایض خدا و این امر او با امر خدا موافق است. پس آنچه نهی تحریمی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در چیزی وارد شود و بعد از آن خلاف آن نهی - به نقل از ائمه‌ (علیه‌السلام) - وارد شود، عمل به آن جایز نیست و همچنین است در امر او، زیرا که ما ترخیص نکنیم چیزی را که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ترخیص نفرموده و امر نکنیم به خلاف آنچه او امر کرده است، مگر ضرورت خوف عارض شود. اما اینکه حلال کنیم آنچه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) حرام کرده است یا حرام کنیم آنچه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) حلال کرده است، هرگز چنین امری صورت نپذیرد، زیرا که ما تابع رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) باشیم و امر او را مسلم داریم، چنان که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) تابع پروردگار و بر امر او تسلیم بود. خداوند تعالی فرمود: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/7) و البته اموری هست که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از آن نهی فرماید به نهی انزجار و کراهت نه نهی تحریم و اموری هست که به آن‌ها امر فرماید نه به عنوان فرض و وجوب، بلکه به عنوان فضیلت و رجحان در دین؛ در این امور ترخیص هست برای آن کس که مانع داشته باشد و آن کس که مانع نداشته باشد. پس آنچه از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نهی کراهت یا امر به فضیلت باشد، کاربست رخصت در آن ممکن است (ابن بابویه، 1984م، ج2: 22-24).
همان گونه که مشاهده می‌شود، نگاه مراتبی به احکام کتاب و سنت، زمینه‌ساز یک نگرش طیفی به باید و نباید‌ها ‌شده و این نگاه چنان ظرفیتی در الگوی ارائه شده پدید آورده است که سخن از فضایل و ضد فضایل بتواند در طیفی از باید و نبایدها قرار گیرد که یک سوی آن واجبات قرآنی و سوی دیگر آن محرمات قرآنی است.
گفتنی است نگاه مشابهی نزد عالمان متقدم حنفی نیز دیده می‌شود که پیشتر درباره‌ی رابطه‌ی این مذهب فقهی با مکتب اخلاقی ارجا در کوفه سخن به میان آمد و اشاره شد که چگونه نگرش‌های ‌این مکتب، ظرفیت یک نگاه طیفی به اعمال انسان را فراهم آورده است. به هر روی مقوله‌بندی مرسوم در کتاب‌های اصولی حنفیان برای اعمال انسان، به خوبی نشان دهنده‌ی آن است که دیدگاه آنان چقدر به دیدگاه منقول از اهل بیت (علیه‌السلام) و مشخصاً امام رضا (علیه‌السلام) نزدیک است. در طبقه‌بندی حنفیان، عملی که انجام دادن آن در شرع طلب شده شامل طیفی از فرض، واجب، سنت و مندوب (مستحب) و آنچه ترکش طلب شده شامل حرمت، کراهت تحریم و کراهت تنزیه است (2) (نک: سرخسی، بی‌تا، ج1: 110-115؛ ابن نجیم، بی‌تا، ج1: 69، ج2: 277؛ بیضاوی، بی‌تا، ج1: 76-77؛ طحطاوی، 1318ق، ج1: 181).

علل الشرایع و نسبت فقه و اخلاق

تفحصی از احادیث برجای مانده از امام رضا (علیه‌السلام)، نشان می‌دهد که دامنه‌ی وسیعی از روایت‌های آن حضرت در مقام بیان علل الشرایع‌اند یا در آن‌ها احکام شرعی به صورت معلّل بیان شده‌اند. فارغ از کاربرد فقهی این بیانات که در صورت صحت سند و کافی بودن دلالت می‌تواند برای یک فقیه علت منصوص تلقی شود و زمینه‌ی قیاس منصوص العله - یا به تعبیر دیگر تعمیم حکم - را فراهم آورد، کارکرد دیگر این مباحث ایجاد همبستگی میان فقه و اخلاق است. باید توجه داشت در بسیاری از علت‌های ‌بیان شده برای احکام فقهی، به انگیزه‌هایی توجه شده است که طبق هر تعریفی در حوزه‌ی اخلاق جای می‌گیرد و بدین ترتیب، امام در این دست احادیث بر نوعی رابطه‌ی سببی میان تشریع احکام و رسیدن به تعالی اخلاقی تأکید می‌ورزد. این نوع از همبستگی، یعنی تشریع برای رسیدن به تعالی اخلاقی را می‌توان به طور نمونه در بندهای زیر از حدیث بلند محمد بن سنان از امام رضا (علیه‌السلام) در باب علل باز جست:
«و علت (تشریع) نماز همانا اقرار به ربوبیت خدای عزوجل، خلع کردن شریکان و قرار گرفتن در پیش خداوند جبار در حال خواری، بیچارگی، خضوع و اعتراف و طلب بخشایش از گناهان گذشته است.» در ادامه‌ی همین حدیث درباره‌ی وجه سجده و گذاردن صورت بر زمین افزون بر غرضِ تعظیم خداوند گفته می‌شود این عمل برای آن است که انسان دائماً هشیار باشد و نه فراموش کار و این یادکرد دائم، مانع او از انواع فساد می‌شود (ابن بابویه، 1385ق، ج2: 317؛ همان، 1404ق، ج1: 214-215؛ نزدیک به همین مضمون در حدیث فضل بن شاذان: همان، 1385ق، ج1: 257-256؛ همان، 1984م، ج2: 110-111).
در بند دیگری از حدیث محمدبن سنان، در باب علت زکات، علاوه بر تأمین نیاز فقیران گفته می‌شود زکات موجب آموخته شدن نفس به صبر، خو گرفتن انسان به شکر نعمت‌ها، ایجاد روحیه‌ی رأفت و مهربانی نسبت به ضعیفان، عطوفت بر بیچارگان و برانگیخته شدن بر رسیدگی به آنان است (همان، 1385ق، ج2: 369؛ همان، 1404ق، ج2: 8؛ همان، 1984م، ج2: 96).
در همان حدیث، به هنگام سخن از علت حج، به عللی اشاره می‌شود مانند اینکه: حج برای آن است تا انسان از هر گناهی که در آن افتاده، به درآید، از امور گذشته توبه کار شود و آینده‌ای درست را آغاز کند و افزوده می‌شود که صرف مال و سختی بدنی که در حج پیش می‌آید، موجب می‌شود انسان از شهوات و لذات برحذر ماند. در ادامه ثمره‌های ‌دیگری بر حج مترتب شده، مانند: ترک قساوت قلب، ترک فراموشی ذکر، اندیشیدن به حقوق دیگران و بازداشتن نفس از فساد و به این نکته اشاره شده است که مناسک حج به عنوان موقعیتی که امکان اجتماع مسلمانان در آن وجود دارد، شرایط را برای اهل مکنت فراهم می‌سازد تا با مشکلات ناتوانان روبرو شوند و در راستای تأمین نیازهای آنان گام بردارند (همان، 1385ق، ج2: 404-405؛ همان، 1984م، ج2: 97).
در بخش دیگری از حدیث محمدبن سنان، در سخن از علت روزه به مواردی مانند: تقویت صبر، بریدن از شهوات و توجه یافتن به مشکلات نیازمندان و بیچارگان یاد شده است (همان، 1385ق، ج2: 378؛ همان، 1404ق، ج2: 73؛ همان، 1984م، ج2: 98؛ نزدیک به همین مضمون در حدیث فضل بن شاذان: همان، 1385ق، ج1: 270؛ همان، 1984م، ج2: 123).
در همان حدیث بلند، در سخن از مباحثی خارج از عبادات نیز ملاحظه‌های ‌اخلاقی در سطح گسترده‌ای دیده می‌شود. به عنوان نمونه، درباره‌ی اینکه چرا زن پس از 9 طلاق، به طور ابدی بر شوهرش حرام می‌شود، عبرت گرفتن در این باب است که نباید زن را ضعیف داشت و به او ظلم کرد و اینکه فرد به این بهانه بار دیگر رفتار خود را محاسبه کند و در ارزیابی اعمال خود تأمل کند (همان، 1385ق، ج2: 507؛ همان، 1404ق، ج3: 502؛ همان، 1984م، ج2: 102).
متن مشابهی در باب علل الشرایع به نقل فضل بن شاذان نیشابوری از امام رضا (علیه‌السلام) وجود دارد که آن نیز دربردارنده‌ی داده‌های ‌گسترده‌ای در پیوستگی میان فقه و اخلاق است. از جمله در بندی از این حدیث درباره‌ی اینکه چرا انسان الزام شده است که خداوند را عبادت کند، گفته می‌شود «از آن رو که یاد او را فراموش نکنند، ادب او را ترک نکنند و امر و نهی او را به بازی نگیرند، چه صلاح و قوام ایشان در آن است و اگر چندی بدون عبادت رها شوند، قلب‌های ‌آنان قساوت می‌یابد» (همان، 1385ق، ج1: 256؛ همان، 1984م، ج2: 110).
در حدیث فضل بن شاذان، در ذکر علت نماز جماعت یکی از علل آن دانسته شده است که تجمع برای نماز، زمینه را برای مساعدت در نیکوکاری، تقوا و پرهیز از بسیاری گناهان فراهم می‌سازد (همان: 212؛ همان: 116).
همچنین در حدیث فضل بن شاذان درباره‌ی علت احرام در حج، مواردی چون: خشوع قبل از دخول به حرم، پرهیز از لهو و اشتغال به لذات دنیا، قصد و روی آوردن به سوی خانه‌ی خدا با تمامی وجود تذلل نفس و خضوع به هنگام آمدن به سوی آن ذکر شده است (همان: 274؛ همان: 127).

احتیاط در مرزهای فقه و اخلاق

یکی از حوزه‌هایی که همواره در مرزهای فقه و اخلاقی، مورد توجه عالمان اسلامی قرار داشته، احتیاط و رفتاری قرین حزم است. احتیاط چه از سوی مفتی باشد و چه از سوی مقلد، چه برآمده از شبهه‌ی حکمیه باشد و چه موضوعیه به تمام اقسامی که در مباحث فقهی شناخته شده، رفتاری است برای جبران جهل؛ اما نوع خاصی از احتیاط هم وجود دارد که فراتر از حالت‌های ‌یاد شده است و اساساً انگیزه‌ی آن جبران جهل و شک در حکم یا موضوع نیست، بلکه هدف از آن تأدیب نفس، آسوده ساختن وجدان و حصول اطمینان بیشتر در جلب رضای الهی است. در حالی که احتیاط جبرانی، کاملاً در دامنه‌ی ورعِ فقیهانه قرار می‌گیرد، احتیاط تأدیبی، مرزهای فقه را در می‌نوردد و دیوار میان فقه و اخلاق را برمی‌دارد. برخلاف احتیاطِ جبرانی که مربوط به وضعیتی دو حالته است، احتیاط تأدیبی، طیفی است و می‌تواند دارای درجات و مراتب باشد.
احتیاط جبرانی، اگر مربوط به تشخیص حکم باشد، دامنگیر مفتی است به هنگامی که از طرق ظنی به دنبال استنباط حکم شرعی از ادله‌ی تفصیلیه است، اما فرض آنکه معصوم در موقعیت جهل نسبت به حکم قرار گیرد و به احتیاط جبرانی روی آورد، خلاف پیش‌فرض شناخته در عقاید امامیه در باب علم ائمه (علیه‌السلام) است. بر این پایه زمانی که در احادیث منقول از ائمه (علیه‌السلام) سخن از احتیاط در مقام بیان حکم است، هرگز نباید به معنای احتیاط جبرانی گرفته شود و بنابر پیش‌فرض یادشده، چنین مواردی باید بر احتیاط تأدیبی حمل شود.
در احادیث منقول از ائمه (علیه‌السلام) بارها احتیاط به عنوان یک اصطلاح محوری دیده می‌شود و به طبع در آن میان احادیثی وجود دارند که از احتیاط جبرانی سخن می‌گویند؛ از آن جمله می‌توان به دو حدیث اشاره کرد که عبدالرحمن بن حجاج از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل کرده است؛ یکی در باب کفاره‌ی دو محرم که با هم حیوانی را شکار کنند (کلینی، 1391ق، ج4: 391؛ طوسی، 1364ش، ج5: 467) و دیگر کسی که بخواهد شمشیر مزین به نقره را در ازای سکه‌ی طلا به طور نسیه بفروشد (همان، ج5: 251؛ همان، ج7: 113؛ همان، 1363ش، ج3: 98). اما در میان معصومان، آن امام که با استفاده از تعبیر احتیاط به مواردی متعدد از احتیاط تأدیبی پرداخته، امام رضا (علیه‌السلام) است و بر همین پایه، آموزه‌های ‌آن حضرت در حوزه‌ی پیوند میان اخلاق و فقه از موقعیتی ویژه برخوردار است.
به عنوان نمونه‌ای از این گونه احتیاط در حدیث امام رضا (علیه‌السلام) می‌توان به حدیث بزنطی از آن حضرت در خصوص عده‌ی متعه اشاره کرد. در متن حدیث که عبارت کوتاهی است، چنین آمده است: «امام رضا (علیه‌السلام) گفت: ابوجعفر (علیه‌السلام) گفت: عده‌ی متعه 45 روز است و احتیاط 45 شب است» (کلینی، 1391ق، ج5: 458). عبارت اول سخن امام باقر (علیه‌السلام) است و عبارت اخیر سخنی از سوی شخص امام رضا (علیه‌السلام) است. گفتنی است سخن امام باقر (علیه‌السلام) با هر دو لفظ «خمسة و أربعون یوما» و «خمسة و أربعون لیلة» توسط برخى از اصحاب آن حضرت مانند زراره بن اعین و محمد بن مسلم نقل شده است (حمیری، 1413ق: 361؛ احمد بن محمد بن عیسی، 1408ق: 83 و 89؛ برقی، 1331ش: 330؛ کلینی، 1391ق، ج5: 458، ج6: 175؛ ابن بابویه، 1404ق، ج3: 464؛ طوسی، 1364ش، ج7، 259). اما احتیاط یادشده در عبارت منقول از امام رضا (علیه‌السلام)، ظاهراً از آن روست که روایت‌های دیگری به نقل از امام صادق (علیه‌السلام) در میان امامیه رواج داشته است، با این مضمون که عده در متعه به اندازه‌ی یک قاعدگی است، برای آن که خون می‌بیند و برای آن که خون نمی‌بیند گذشتن یک ماه است (احمد بن محمد بن عیسی، 1408ق: 85).(3) همین مضمون در روایتی نامشهور به امام باقر (علیه‌السلام) نیز نسبت داده شده است (حمیری، 1413ق: 361)، همان گونه که در طیفی از روایت‌ها ‌از امام صادق (علیه‌السلام) نیز قول به 45 روز دیده می‌شود (عاصم بن حمید، 1405ق: 31؛ احمد بن محمد بن عیسی ، 1408ق: 82، 85؛ طوسی، 1363ش، ج3: 150 و 152؛ همان، 1364ش، ج7: 264-265).
برخی روایت‌ها ‌به وضوح حکایت از آن دارند که چنین اختلافی میان اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی عده‌ی متعه وجود داشته است (نک: کلینی، 1391ق، ج5: 451) و به نظر می‌رسد حدیث منقول از امام رضا (علیه‌السلام) عملاً وجه جمعی میان این دو قول از باب حمل 45 روز بر احتیاط باشد که البته احتیاط تأدیبی خواهد بود. در واقع باید گفت آن قولی که از حیث احتیاط در حدیث امام رضا (علیه‌السلام) وانهاده شده، همان قول به عده‌ی یک ماهه است.
نمونه‌ی دیگر از احتیاط تأدیبی را می‌توان در نسبت میان متعه و محدود بودن زنان به عدد چهار جستجو کرد. البته قول مشهور نزد امامیه همواره آن بوده است که محدود بودن عدد زنان به چهار، اختصاص به نکاح دائم دارد و متعه زیر شمول آن قرار نمی‌گیرد. همین قول مشهور در احادیث امامیه، از امام باقر (علیه‌السلام) (احمد بن محمد بن عیسی، 1408ق: 89؛ کلینی، 1391ق، ج5: 451 ؛ طوسی، 1363ش، ج3: 147؛ همان، 1364ش، ج7: 259) و هم امام صادق (علیه‌السلام) (کلینی، همان؛ عیاشی، 1381ق، ج1: 234؛ ابن بابویه، 1404ق، ج3: 461؛ طوسی، 1363ش، ج3: 147؛ همان، 1364ش، ج7: 258) نقل شده است.
در چنین فضایی حدیثی از امام رضا (علیه‌السلام) وجود دارد با این مضمون که: «متعه را جزو چهار همسر قرار دهید.» راوی که صفوان بن یحیی و در روایتی بزنطی است از امام سؤال می‌کند: «آیا از روی احتیاط؟» و حضرت پاسخ می‌دهد «بلی.» در یکی از دو ضبط این حدیث، امام، قرار دادن متعه در شمار چهار همسر را از امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کند (طوسی، 1363ش، ج3: 148؛ همان، 1364ش، ج7: 259) و در روایتی دیگر سخن از زبان خود اوست (حمیری، 1413ق: 362).(4) قول به اینکه متعه در شمار چهار همسر قرار می‌گیرد، از امام صادق (علیه‌السلام) نیز نقل شده است (طوسی، 1364ق، ج7: 259). به هر روی کاملاً دیده می‌شود که امام یکی از دو قول منقول از امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) را از باب احتیاط تأدیبی بر قول دیگر ترجیح داده است.
به عنوان تتمه‌ی سخن جا دارد گفته شود در مواردی که در احادیث امام رضا (علیه‌السلام) از احتیاطی فراتر از احتیاط جبرانی سخن آمده است، می‌توان نمونه‌هایی را بازجست که به اصل تشریع حکم بازمی‌گردد و درصدد آن است تا نشان دهد حکمت تشریع کاملاً یا به صورت جزئی رعایت احتیاط بوده است، احتیاطی که شاید بتوان از آن به احتیاط تشریعی تعبیر کرد و باید به تمایز مبنایی آن از احتیاط تأدیبی توجه داشت. در میان نمونه‌های ‌احتیاط تشریعی در کلام منقول از امام رضا (علیه‌السلام) می‌توان به این موارد اشاره کرد:
حدیث محمد بن سنان از آن حضرت در خصوص اینکه چرا تحقق بینونه در طلاق برای مملوک دو طلاق است (ابن بابویه، 1385ق: 507؛ همان، 1984م، ج2: 102)؛ این در حالی است که اصل این حکم از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مرفوعاً و از شماری از صحابه و تابعین موقوفاً و نیز از برخی از ائمه (علیه‌السلام) متقدم شیعه نقل شده است و توسعه‌ای در اقوال که مجالی برای احتیاط تأدیبی باقی گذارد در میان نیست (نقل عایشه از پیامبر: دارمی، 1407ق، ج2: 224؛ بخاری، 1397ق، ج2: 128؛ ابوداوود سجستانی، 1369ق، ج2: 257؛ ترمذی، 1395ق، ج3: 488؛ ابن ماجه، 1952م، ج1: 672؛ نقل ابن عباس از پیامبر: ابو داوود سجستانی، همان؛ نقل ابن عمر از پیامبر: ابن ماجه، 1952م، همان؛ دارقطنی، 1386ق، ج4: 38؛ نقل از زبان امام علی (علیه‌السلام): قاضی نعمان، 1409ق، ج2: 321؛ طوسی، 1413ق: 238 و 575؛ نقل از عمربن خطاب: صنعانی، 1403ق، ج7: 221؛ منصور، 1403ق، ج1: 344-345؛ نقل از عبدالله بن عمر: دارقطنی، 1386ق، ج4: 38-39؛ بیهقی، 1414ق، ج7: 369؛ نقل از ابراهیم نخعی: سعید بن منصور، 1403ق، ج1: 344؛ نقل از قاسم و سالم: بخاری، 1397ق، ج2: 128؛ نقل از امام باقر (علیه‌السلام): کلینی، 1391ق، ج6: 169؛ نقل از امام صادق (علیه‌السلام): کلینی، همان؛ طوسی، 1364ش، ج8: 154؛ نقل از امام کاظم (علیه‌السلام): طوسی، 1363ش، ج3: 335؛ همان، 1364ش، ج8: 135).
مورد دیگر از احتیاط تشریعی، مربوط به پاسخ امام رضا (علیه‌السلام) خطاب به محمد بن سنان در خصوص آن است که چرا در همه‌ی حقوق «قاعده البینة علی المدعی و الیمین علی من انکر)، صادق است، اما در مبحث قتل، یمین بر مدعی است و بینه بر مدعی علیه (ابن بابویه، 1385ق: 542؛ همان، 1984م، ج2: 103). در این باره هم احادیثی وجود دارد دال بر آنکه تشریع این حکم بازگشت به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دارد (بخاری، 1407ق، ج6: 2630؛ مسلم، 1955م، ج3: 1295-1296؛ کلینی، 1391ق، ج7: 361؛ قاضی نعمان، 1383ق، ج2: 428؛ طوسی، 1364ش، ج10: 166). توضیح همین تشریع در حدیثی از بریدبن معاویه از امام صادق (علیه‌السلام) (کلینی، همان؛ قاضی نعمان، همان؛ طوسی، همان) و هم به روایت ابوبصیر از آن حضرت (کلینی، 1391ق، ج7: 362و 415؛ ابن بابویه، 1404ق، ج4: 98؛ طوسی، 1364ش، ج6: 229) نیز آمده است و نشان می‌دهد که احتیاط در آن، تشریعی و از سنخ احتیاط یادشده در مورد پیشین است.

رویکرد فرافقهی در بیان احکام

در پی‌جویی از پیوستگی فقه و اخلاق در آموزه‌های ‌امام رضا (علیه‌السلام) بجاست در این بخش به مسائلی اشاره کرد که از حیث موضوع، در حیطه‌ی مسائل فقهی می‌گنجد و از همین رو، فقیهان به آن‌ها پرداخته‌اند؛ اما در احادیثی که از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده، گونه‌ای از تبیین دیده می‌شود که کاملاً یا به صورت جزئی فرافقهی است.
بخشی از این تبیین‌های ‌فرافقهی مربوط به مسائلی است که در آن‌ها، وجوب و فضیلت به صورت معطوف در قالب امر یا حرمت و ضد فضیلت به صورت معطوف در قالب نهی آمده است. البته در چنین احادیثی، گاه مورد وجوب و حرمت به صراحت آمده و گاه پیش فرض انگاشته شده است.
به عنوان نمونه‌ای از امر می‌توان به حدیثی اشاره کرد که در باب خریدن آب به بهای گزاف برای وضو وارد شده است؛ متن حدیث مشتمل بر پرسش صفوان بن یحیی از امام رضا (علیه‌السلام) است درباره‌ی کسی که نیاز به وضو برای نماز دارد و آب در دسترس او نیست؛ سپس با کسی مواجه می‌شود که حاضر است آب وضو را به 100 درهم یا هزار درهم در اختیار او قرار دهد و او توانایی پرداختن آن مبلغ را دارد. آیا چنین فردی باید آب را بخرد و وضو بسازد یا تیمم کند. امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ می‌فرماید که باید آب را بخرد و وضو بسازد (کلینی، 1391ق، ج3: 74؛ ابن بابویه، 1404ق، ج1: 35؛ طوسی، 1364ش، ج1: 406). باید دانست بسیاری از فقها بر اساس این حدیث فتوا به وجوب نداده‌اند و از نظر آنان در کنار وجوب وضو به عنوان پیش‌فرضِ بحث، مضمون این حدیت نوعی امر به فضیلت است. تنها طیفی از فقها مانند سید مرتضی، امر موجود در این حدیث را به وجوب بازگردانده‌اند (نک: آبی، 1408ق، ج1: 97؛ علامه حلی، 1414ق، ج2: 163-164؛ ابن فهد، 1407ق، ج1: 197-198).
به عنوان نمونه‌ای از نهی می‌توان حدیثی را یاد کرد که در آن خوردن برخی حیوانات مانند اسب و قاطر - دست کم نزد فقها - به مثابه نهی از ترک فضیلت و نه نهی حرمت دانسته شده است (طوسی، 1363ش، ج4 : 74؛ همان، 1364ش، ج9: 42). عموم فقها از جمله شیخ طوسی، این حدیث را منصرف به کراهیت و نه حظر دانسته‌اند (همان).
بخشی از آنچه می‌توان به عنوان یک رویکرد فرا فقهی در بیان احکام تلقی کرد، مواردی است که به نظر می‌رسد امام رضا (علیه‌السلام) با ارجاع به مناطات اخلاقی، به تفصیل شقوق یا تعمیم یک حکم فقهی پرداخته است. از جمله نمونه ‌این عملکرد را می‌توان در حدیثی مشاهده کرد که ناظر به توسعه‌ی مواردی است که جواز عزل برای شوهر تأیید شده است. در این حدیث که به نقل یعقوب جعفی از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده، موارد جواز عزل شامل شش دسته از زنان می‌شود که در طیفی از آن‌ها علتی با صورت‌بندیِ کاملاً فقهی - مانند کنیز بودن - و در طیفی دیگر علتی کاملاً عقلی - مانند یقین به نازا بودن - و سرانجام در طیف سوم علل اخلاقی مانند سلطه‌جو بودن زن و بدزبان بودن او جای داده شده که اموری نسبی از سنخ ضد ارزش ‌اخلاقی است و امکان صورت‌بندی فقهی آن وجود ندارد یا دست کم چنین صورت‌بندی انجام نشده است (برای حدیث، نکا: ابن بابویه، 1362ش: 329؛ همان، 1404ق، ج3: 443؛ همان، 1984م، ج1: 251؛ طوسی، 1364ش، ج7: 491).
شاید بتوان به عنوان نمونه‌ای دیگر از همین دست، به حدیثی به نقل معمر بن خلاد از امام رضا (علیه‌السلام) اشاره کرد که در آن معمر از امام پرسش می‌کند که آیا مرد می‌تواند با زنی به متعه ازدواج کند و سپس او را از شهری به شهری دیگر ببرد؟ امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ، این جمله را فرموده است: «یجوز النکاح الآخر ولا یجوز هذا» (کلینی، 1391ق، ج5: 467) که اگر خبری خوانده شود،(5) معنایش این است که اجبار زن متعه برای همراه شدن در سفرها، مربوط به آن نکاح دیگر - یعنی نکاح دائم - است و در این نوع نکاح - یعنی متعه - چنین اجباری جایز نیست. ظاهراً همان گونه که برخی از شارحان نیز فهمیده‌اند مقصود آن است که اساس مناط متعه با چنین اجباری سازگاری ندارد و نمی‌توان به زن متعه تحمیل کرد که همراه مرد از این شهر به آن شهر رود؛ هر چند بی‌تردید اگر زن خود به چنین سفری راضی باشد بحثی در میان نخواهد بود (فیض کاشانی، 1365ش، ج22: 676؛ مجلسی، 1393ق، ج8: 502؛ همان، 1363ش، ج2: 257).
بخشی از مباحث فرافقهی که می‌تواند پیوستگی فقه و اخلاق را بازنمود کند، اشاره به وضعیت افضل در مورد فعلی است که حکم فقهی اصلِ آن روشن است. به عنوان نمونه می‌توان به مسئله‌ی مهریه اشاره کرد که اصل مسائل آن روشن است؛ در استناد به کتاب و سنت، ابهام در آنجا نیست که مهریه، امری لازم در تحقق عقد نکاح باشد یا پس از عمل زناشویی پرداخت آن بر شوهر لازم باشد؛ اما در حدیثی از امام رضا (علیه‌السلام) به این نکته اشاره شده است که در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) گاه زنی در ازای آموختن سورهای از قرآن، در ازای یک درهم یا مشتی گندم زوجیت مردی را می‌پذیرفت و بدین ترتیب بر فضیلت کاستن از مهریه تأکید کرده است (کلینی، 1391ق، ج5: 414؛ احمد بن محمد بن عیسی، 1408ق: 115؛ طوسی، 1364ش، ج7: 366).(6)
سرانجام باید به مواردی از امر در احادیث امام رضا (علیه‌السلام) توجه کرد که در آن‌ها امر نه ناظر به وجوب شرعی، بلکه ناظر به تنظیم روابط بین مردم و حسن سلوک است و به منظور پیشگیری از سوءتفاهم و منازعه صادر شده است. بهترین نمونه برای این دست احادیث که ناظر به پیوستگی میان فقه و اخلاق هستند، حدیث سلیمان بن جعفر جعفری از امام رضا (علیه‌السلام) است، در این حدیث اشاره می‌شود که امام رضا (علیه‌السلام) با تعابیر قاطع و مؤکد، به اطرافیان خود دستور داده است هیچ کسی را اجیر نکنند، مگر آنکه مزد او را پیشاپیش به دقت معین سازند و مبلغ مزد را موکول به توافق بعدی نکنند (کلینی، 1391ق، ج3: 288-289؛ طوسی، 1364ش، ج7: 212)؛ این در حالی است که از نظر فقهی، اگر به صورت پسینی صلحی صورت گیرد، می‌تواند اجاره‌ی بی‌اشکال باشد و حتی اگر صلح ممکن نباشد، مرافعه می‌تواند بر اساسی اجرة‌المثل قابل حل باشد.

نتیجه‌گیری

از مجموع آنچه ذکر شد، می‌توان نتیجه گرفت که امام رضا (علیه‌السلام) در راستای تأکید بر پیوستگی میان فقه و اخلاق حرکت کرده، فارغ از آنکه صرفاً بر التزام به اصول اخلاقی تأکید شود، مبناهایی برای این پیوستگی ارائه کرده و در خلال احادیث مختلف و به مناسبت‌هایی که پیش آمده، گونه‌های ‌متنوعی از رابطه‌ی میان حوزه‌ی فقه و اخلاق را برقرار ساخته است. به نظر می‌رسد بتوان این مبانی را بدین شکل صورت‌بندی کرد: تکیه بر نگرش طیفی به الزام‌های دینی به جای نگرش ‌مرزبندی شده بر اساس ملاک‌های ‌دوگانی (صفر و یکی)، توجه به علل الشرایع و پرداختن به خاستگاه‌های اخلاقیِ تشریع، توجه دادن به احتیاط تأدیبی و رویکردهای فرافقهی در تبیین مسائل فقهی. به نظر می‌رسد بسط دستاوردهایی از این سنخ در احادیث امام رضا (علیه‌السلام) و نیز پی‌جویی آموزه‌های ‌مشابه در تعالیم دیگر ائمه اهل بیت (علیه‌السلام) نمی‌تواند زمینه‌ای برای توسعه‌ی پیوندها میان دو حوزه‌ی فقه و اخلاق را فراهم آورد؛ دو حوزه‌ای که در اصل نصوص شریعت مرز قاطعی میان آن‌ها دیده نمی‌شود و ضرورت‌های امروزی برای توسعه‌ی دانش فقه، اقتضا دارد این توسعه به گونه‌ای صورت گیرد که پیوستگی فقه با اخلاق همواره مدنظر باشد و اصول اخلاقی در مسیر این توسعه نادیده گرفته نشود.

پی‌نوشت‌ها

1- استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام) apakatchi @gmail.com.
2- در تعاریف حنفیان که مربوط به سده‌های پسین است، سنت متواتر به کتاب الحاق شده است و در واقع به جای آنکه رابطه‌ی مرتبه‌ای میان حکم خدا و حکم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) برقرار شود، جدایی طیف‌ها به میزان قطعی الصدور بودن مرجع حکم منوط شده است.
3- در غالب منابع حدیثی، عبارت «و ان کانت لا تحیض شهر» (احمدبن محمدبن عیسی، 1408ق: 85) به «و ان کانت لا تحیض فشهر و نصف» تبدیل شده است (کلینی، 1391ق، ج5: 451 و 458؛ طوسی، 1364ش، ج8: 165)، اما این امر واضح که فاصله‌ی هر قاعدگی از قاعدگی بعد حدود یک ماه است، موجب می‌شود که پیشنهاد کنیم صورت اخیر حاصل تحریف حدیث اصلی و هماهنگ سازی آن با احادیثی است که مدت زمان عده را 45 روز گفته‌اند.
4- گفتنی از جهت‌های مختلف دقت ضبط در روایت حمیری کمتر از روایت شیخ طوسی است: اول آنکه راوی در هر دو حدیث بزنطی است، اما در حدیث طوسی، بزنطی پرسش و پاسخ میان صفوان بن یحیی و امام رضا (علیه‌السلام) را گزارش می‌کند و در حدیث حمیری، بزنطی خود نقش سؤال کننده را گرفته است. دوم آنکه در روایت طوسی این پرسشگر است که واژه‌ی احتیاط را به کار می‌برد و از امام تأیید می‌گیرد؛ اما در روایت حمیری واژه‌ی احتیاط به عنوان تمه‌ی سخن از زبان امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است.
5- برخی از متأخرین عبارت را استفهامی خوانده، آن را استفهام انکاری فرض کرده و معنایی عکس از حدیث برداشت نموده‌اند که دیگر شاهد مثال بحث ما نخواهد بود (مثلاً نک: خواجویی، 1411ق، ج2: 280-281).
6- البته باید توجه داشت که تأکید بر افضل بودن یک حالت نسبت به حالت دیگر، ضرورتاً به سبب فضیلتی اخلاقی نیست و ممکن است ناظر به رسم فرهنگی باشد؛ مانند تفاوتی که میان عرب و ایرانیان درباره‌ی زمان پرداخت مهریه وجود داشت و در حدیث بزنطی از امام رضا (علیه‌السلام) برای آن کس که به رسم ایرانیان تصمیم دارد مهریه را در آغاز زناشویی نپردازد، امر شده است برای امتثال رسم دیگر در حد جزئی، بخشی از مهریه پیش از زفاف پرداخت شود (کلینی، 1391ق، ج5: 413؛ طوسی، 1363ش، ج3: 221؛ همان، 1364ش، ج7: 358). البته این امر نزد عموم فقها امر الزام آور تلقی نشده است.

منابع تحقیق :
قرآن کریم.
آبی، حسن بن ابیطالب، (1408ق) کشف الرموز. به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1362ش). الخصال. به کوشش علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1385ق). علل الشرایع نجف: المکتبة الحیدریة.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1404ق). من لایحضره الفقیه. به کوشش علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین.
ابن بابویه، محمدبن علی، (1984م). عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، بیروت: مؤسسة الاعلمی.
ابن فهد حلی، احمد بن محمد، (1407ق). المهذب البارع. به کوشش مجتبی عراقی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
ابن ماجه، محمد بن یزید، (1952-1953م). السنن. به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره: دار احیاء الکتب العربیة.
ابن نجیم، زین بن ابراهیم، (بی‌تا). البحر الرائق. بیروت: دار المعرفة.
ابو داوود سجستانی، سلیمان بن اشعث، (1369ق). السنن. به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره: دار احیاء السنة النبویة.
ابونعیم اصفهانى، احمدبن عبدالله، (1351ق). حلیة الاولیاء. قاهره: مطبعة السعادة.
احمدبن محمدبن عیسی، (1408ق)، انوادر. قم: مدرسة الامام المهدی (علیه السلام).
بخاری، محمد بن اسماعیل، (1397ق/ 1977م). التاریخ الصغیر. به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب/ قاهره: دارالوعی/ دار التراث.
بخاری، محمد بن اسماعیلی، (1407ق). الصحیح. به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت : دار ابن کثیر.
برقی، احمد بن محمد، (1331ش). المحاسن. به کوشش جلال الدین محدث، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
بیضاوی، عبدالله بن عمر، (بی‌تا). نهایة السؤال فی شرح منهاج الاصول. بیروت: عالم الکتب.
بیهقی، احمد بن حسین، (1414ق). السنن الکبری. به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه: دارالباز.
پاکتچی، احمد، (1377ش). «اخلاق دینی». دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد7، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
ترمذی، محمد بن عیسی، (1395-1398ق). السنن. به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره: مکتبة مصطفی البابی.
حمیری، عبدالله بن جعفر، (1413ق). قریب الاسناد. قم: مؤسسة آل البیت (علیه السلام).
خواجویی، محمد اسماعیلی بن حسین، (1411ق). الرسائل الفقهیة. قم: مطبعة سید الشهداء.
دارقطنی، علی بن عمر، (1381ق). السنن. به کوشش عبدالله هاشم یمانی، بیروت : دار المعرفة.
دارمی، عبدالله بن عبدالرحمان، (1407ق). السنن. به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد السبع العلمی، بیروت: دارالکتاب العربی.
دمیری، محمد بن موسی، (بی‌تا). حیاة الحیوان. قاهره: مکتبة مصطفی البابی.
سرخسی، محمدبن احمد (بی‌تا)، الاصول. به کوشش ابوالوفا افغانی، حیدرآباد دکن: لجنة احیاء المعارف النعمانیة.
سعید بن منصور، (1403ق). السنن. به کوشش حبیب الرحمن الاعظمی، بمبئی: الدار السلفیة.
شافعی، محمد بن ادریس، (1358ق). الرسالة. به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره: مکتبه‌ی مصطفی البابی الحلبی.
صنعانی، عبدالرزاق بن همام، (1403ق). المصنف. به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: المکتب الاسلامی.
طحطاوی، احمد بن محمد، (1318ق). حاشیة علی مراقی الفلاح. قاهره:مکتبة مصطفی البابی الحلبی.
طوسی، محمد بن حسن، (1363ش). الاستبصار. به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران: دارالکتاب الاسلامیة.
طوسی، محمد بن حسن، (1364ش). تهدیب الاحکام به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
طوسی، محمدبن حسن، (1413ق). الامالی. قم: مؤسسه بعثت.
عاصم بن حمید، (1405ق). «اصل». ضمن الاصول الستة عشر، قم: دار الشبستری.
علامه حلی، حسن بن یوسف، (1414ق). تذکرة الفقهاء. قم: مؤسسة آل البیت (علیه‌السلام).
عیاشی، محمد بن مسعود، (1380-1381ق). التفسیر. تهران: کتابخانه علمیه اسلامیه.
فیض کاشانی، محمدمحسن، (1369ش). الوافی. اصفهان: مکتبة الامام امیرالمؤمنین (علیه السلام).
قاضی نعمان، (1383ق). دعائم الاسلام. به کوشش آصف فیضی، قاهره: دارالمعارف.
قاضی نعمان، (1409-1412ق). شرح الاخبار. به کوشش محمد حسینی جلالی، قم: جماعة المدرسین.
کلینی، محمدبن یعقوب، (1391ق). الکافی. به کوشش علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
مالک بن انس، (1373ق). الرسالة. قاهره: مکتبة محمود علی صبیح.
مجلسی، محمد باقر، (1363ش). مرآة العقول. به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
مجلسی، محمد تقی، (1393ق). روضة المتقین، به کوشش حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، تهران: بنیاد کوشانپور.
مسلم بن حجاج، (1955-1956م)، الصحیح. به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره: مکتبة عیسی البابی.

منبع مقاله :
فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی، سال اول، شماره‌ی سوم، پاییز 1392

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آموزه‌های اخلاقی و تربیتی امام رضا علیه‌السلام… است؛ در تمام آموزه‌ها و توصیه گرفته است؛ امام رضا علیه‌السلام نیز می بررسی اصول مناظره با تکیه بر مناظرات امام رضاع در وهنری امام رضا علیه السلام نسبت فقه و اخلاق در کشور و آموزه‌های دین سبک‌زندگی در آموزه‌های امام حسن عسکریعبخشفرهنگیسبکزندگی اسلامی در آموزه های امام آید این اخلاق در امام علیه السلام نوشته و سبک زندگی اقتصادی امام رضا علیه السلام – اسلامی و اخلاق اسلامی در سبک سیره ی امام رضا علیه السلام فقه و اخلاق امام رضاعلیه السلام و دفاع عقلانی از دینامامرضاعلیهامام رضاعلیه السلام در خلال اصول و فقه و جز تحقیق در آموزه های دینی و امام رضا علیه السلام دانشنامه‌ی اسلامیامامرضاعلیهالسلامحضرت امام رضا علیه‌السلام در و در حالی که اهل فقه و اخلاق امام رضا اخلاق و رفتار امام رضا اخلاق و رفتار امام رضا که امام رضا علیه السلام در امام رضا علیه السلام مقالات دینی و اخلاقی سبک زندگی اسلامی در آموزه های اخلاق و تربیت سخاوت و بخشندگی امامعلیه السلام سبک زندگی اسلامی در آموزه های نسبت عدالت و اخلاق در نهج نسبت عدالت و اخلاق در …نسبتعدالتواخلاقدر و آموزه‌های امام علی علیه السلام نسبت اخلاق و نسبت عدالت و اخلاق در تربیت دینی و اخلاقی کودک از دیدگاه امام رضا علیه السلاممقاله امام رضا علیه السلام، به معرفی و نشر سیره رضوی و معرفی امام رئوف علیه السلام و امام رضاع و دفاع عقلانی از دین تبیان مبلغین امام رضاع و دفاع عقلانی از دین امام رضاعلیه السلام در خلال جلسات علمی فراوان که با صاحبان نشانه های عاقل از نگاه امام رضاع سماموس رستگاری به معنای رهایی از هر آن چیزی است که آرامش و آسایش آدمی را به مخاطره می افکند و لذا می حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران گروه معارف بسم اللّه الرحمن الرحیم» حکومت از نگاه علی علیه السلام نخست باید دانست که حکومت و گوشت گراز حرام است؟ لطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل انجمن گفتگوی دینی را در جستجوی گوگل اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث «اخلاق اقتصادی» بخشی از آموزه‏های اسلامی است که از یکسو، مؤلفه‏های رشد و توسعه اقتصادی و استفتائات زیارت از مراجع عظام تقلید لطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل انجمن گفتگوی دینی را در جستجوی گوگل جایگاه اخلاق در اسلام پرسمان دانشجویی ـ اخلاق جایگاهاخلاقدر اخلاق و خُلق به معنای مجموعه‌ای از سرشت و صفات باطنی است چنان‌که خلقت و خَلق به معنای شکل پاسخ امام خامنه ای به افراط و تفریط صادق شیرازی و هاشمی علی احمدی خواه پاسخ در تاریخ اسفند ۲۴م ۱۳۹۳ ۰۸۴۷ چه قدر سطح فهم ما بالاست فرق بین فقیه و سایت شخصی دکتر رضا برنجکار تحصیلات کارشناسی فلسفه غرب از دانشگاه شهید بهشتی ، کارشناسی ارشد فلسفه غرب از دانشگاه نفی سلطه‌پذیری در سیاست خارجی دولت اسلامی دیگران چکیده دولت اسلامی براساس آموزه‌های دینی، نیازها و ضرورت‌های زندگی عصر کنونی باید در ابعاد


ادامه مطلب ...

نسبت اخلاق و سیاست در آموزه‌های اهل بیت (ع) با تأکید بر سیره‌ی رضوی

[ad_1]
غلات برای دیابتی ها

غلات-برای-دیابتی-هاغلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...

غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2

غذاهای-سالم-برای-افراد-مبتلا-به-دیابت-نوع-2دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...

عوارض جانبی ملوکسیکام

عوارض-جانبی-ملوکسیکامملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...

عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAID

عوارض-جانبی-مصرف-طولانی-مدتNSAIDداروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...

عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.

عوارض-جانبی-لووتیروکسین-که-باید-بدانیدافرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...

عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبی

عوارض-جانبی-گلیکوزیدهای-قلبیگلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...

عوارض جانبی کرم کتوپروفن

عوارض-جانبی-کرم-کتوپروفنکاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...

عوارض جانبی سیمواستاتین

عوارض-جانبی-سیمواستاتیندر صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...

عوارض جانبی پنتوپرازول

عوارض-جانبی-پنتوپرازولپنتوپرازول دارویی بوده که توسط تعدادی از پزشکان برای درمان بیماری های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …دومین کنگره ملی توانمند سازی جامعه در حوزه مشاوره ، خانواده و تعلیم و تربیت اسلامیهمایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها اولین همایش ملی خیر ماندگار،مطالعه و ارزیابی امور خیریه در ایران تا اسفند ماه همایش های اجتماعی و اقتصادی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها همایش بین المللی افق های نوین در علوم تربیتی ، روانشناسی و آسیب های اجتماعی بهمن ماه


ادامه مطلب ...

میلاد پیامبر اکرم (ص) آخرین پیامبر اخلاق

[ad_1]

میلاد پیامبر اکرم (ص) در تاریخ 17 ربیع الاول سال عام الفیل بوده است. در سال میلاد پیامبر اکرم ابرهه با لشکر خود به خانه خدا در مکه حمله کرد.

سرانجام پس از قرن ها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ ترین هدایتگر انسان ها پا به عرصه وجود گذاشت. باران «رحمة للعالمین» باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فوران نمود و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور کرد.

میلاد پیامبر اکرم در چه شهری بود؟

امام على(ع) در رابطه با مکان تولد پیامبر فرموده اند: «مولده بمکة»

مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که به واسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید: «و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»

شهر مکه شرافتش را از میلاد پیامبر اکرم دریافت کرد: «لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد»؛ «اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.»

تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان در آن، شرافت یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.

میلاد پیامبر اکرم. تاریخ تولد پیامبر. ولادت حضرت محمد

میلاد پیامبر اکرم در چه سالی بود؟

میلاد پیامبر اکرم را در عام الفیل معادل سال 570 میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان 17 ربیع الاول بوده است.

امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را این گونه توصیف مى کنند: «کریما میلاده» پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.

برنامه انبیاء تکریم انسانهاست و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر براى تتمیم کرامت ها پا به عرصه وجود نهاده، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.

حوادث آسمانی مصادف با میلاد پیامبر اکرم

با میلاد پیامبر (ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفت گانه رفت و آمد مى کرد، وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم (ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.

حوادث زمینی مصادف با میلاد پیامبر اکرم

حوادثى نیز در زمین رخ داد. مهمترین آن ها عبارتند از:

  • به لرزه در آمدن ایوان کسرى و فرو ریختن چهارده کنگره آن
  • خاموش شدن آتشکده فارس
  • خشک شدن دریاچه ساوه
  • سرنگون شدن بتها و اتفاقات دیگرى که در کتب تاریخ اسلام به تفصیل بیان شده است.
میلاد پیامبر اکرم. تاریخ تولد پیامبر. عکس میلاد پیامبر اکرم

نامگذاری پیامبر اکرم

در هفتمین روز پس از میلاد پیامبر اکرم، «عبدالمطلب‏» براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه که از عموم قریش‏ دعوت شده بودند، نام فرزند خود را «محمد» گذارد. وقتى از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید، در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.

قطعا الهام غیبى در انتخاب این نام بى‏دخالت نبوده است؛ زیرا نام محمد، اگر چه در میان اعراب معروف بود ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود. طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان به دست آورده‏اند، تا آن روز فقط 16 نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.

چرا پیامبر اکرم محمد نامیده شد؟

هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد، اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتاب هاى آسمانى، از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند، باید علایم آن حضرت آن چنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند. یکى از آن علایم، نام آن حضرت است که بعد از میلاد پیامبر اکرم مشخص گردیده است. باید مصداق آن به قدرى کم باشد، که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد. مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد. در این صورت، به طور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است، به خوبى شناخته خواهد شد.

میلاد پیامبر اکرم. ولادت حضرت محمد. تاریخ تولد پیامبر

شبهه علما در میلاد پیامبر اکرم

قرآن مجید، رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مى‏کند. در سوره‏هاى آل عمران، محمد، فتح و احزاب، به ترتیب در آیه‏هاى 138، 2، 29 و 40، او را به نام‏«محمد» و در سوره ‏«صف» آیه 6 به نام ‏«احمد» خوانده است. علت داشتن دو نام چنان که در تاریخ منعکس است این است که مادر رسول خدا،پیش از جدش، نام او را «احمد» گذارده بود. بنابراین، آن چه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفته‏اند که: «انجیل‏»، به تصریح قرآن، در سوره‏ «صف آیه 6»، ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او «محمد» است نه احمد،بى اساس است؛ زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام‏ «احمد» معرفى نموده است، در چند جا او را به نام‏ «محمد» خوانده است. اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر، قرآن مجید باشد (چنان که هست)، قرآن او را به هر دو اسم نامیده و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر «احمد» معرفى نموده است.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

میلاد پیامبر اکرم ص آخرین پیامبر اخلاق میلاد پیامبرمیلاد پیامبر اکرم ص در تاریخ ربیع الاول سال عام الفیل بوده است در سال میلاد پیامبر میلاد پیامبر اکرم ص آخرین پیامبر اخلاقمیلاد پیامبر اکرم ص در تاریخ ربیع الاول سال عام الفیل بوده است در سال میلاد پیامبر میلاد رسول اکرم خجسته میلاد پیامبر اکرم بیوگرافی حضرت محمداخلاق پیامبر پیامبر اکرم ص پیامبر اکرم ص مظهر اخلاق و مهروزی نماینده ولی …پیامبر اکرم ص مظهر اخلاق و مراسم جشن باشکوه میلاد پیامبر اکرمص آخرین خبرهـا طلوع مهر ویژه نامه ولادت رسول اکرم صلی الله علیه …ندای آسمانی در هنگام ولادت پیامبر اکرم ، جوانی اخلاق و عرفان در ملکوتِ میلادِ میلاد حضرت پیامبراکرمصو امام جعفرصادقع مبارک …میلاد نور مبارک ولادت حضرت پیامبر اکرم ص میلاد مسعود پیامبر اکرم آخرین پیامبر محمد ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادمحمد آخرین پیامبر میلاد پیامبر شناسی، طب، ریاضیات، اقتصاد، روان‌شناسی، اخلاق منابع برای نام‌ها و خاستگاهزندگیخصوصیات اخلاقی پیامبر ص در احادیث پرسمان دانشجویی ـ اخلاقخصوصیات اخلاقی پیامبر ص پیروزى پیامبر اکرم صلی الله پیامبر ص و اخلاق او سؤال ولادت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّمولادت پیامبر آزادیهای بی‌حد آنها را با گسترش اخلاق و عفت محدود کرد و از آنها که پیامبر اعظم ص فصل دوم خصوصیات اخلاقی پیامبر اعظم صاینک به ذکرگوشه ای از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرمص بهترین شما خوش اخلاق ترین رسول نور حضرت محمد ص تاریخ، سیره، زندگینامه، احادیث و سخنان پیامبر اعظم حضرت محمد ص با استفاده از کتاب، مقاله اهمیت سلام از نظر پیامبر ص چیست؟ گنجینه پاسخ‌ها اسلام قرآن تفسیر علوم قرآنی چهارده معصوم پیامبر اکرم ص مناقب و ویژگی ها آخرین پیامبر پیامبری اس ام اس برای همه اس ام اس جدید خنده دار اس ام اس جوک و سرکاری جملات پ ن پ اس ام اس پ ن پ اس ام اس پسرانه الف اکبرگنجی حقانیت قرآن و نبوت پیامبرص ادعای غیرقابل این آدرس اینترنتی که شما داده بودید ، به لطف فضای آزادی فکر و اندیشه که جا ایجاد کرده است زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت جانان هر آیین و تمدنی روی آیینها و تمدنهای پیشین خود می تواند برخیزد و رشد نماید در شمال شرق ایران زنانه زنان و حضرت فاطمه عملکرد سیاسی حضرت زهرا علیهاالسلام در دفاع از حریم ولایت، پس از دوران رحلت پیامبر اکرم صلی عایشه چگونه از دنیا رفت؟ گنجینه پاسخ‌ها اسلام کوئست قرآن تفسیر علوم قرآنی چهارده معصوم پیامبر اکرم ص مناقب و ویژگی ها آخرین پیامبر پیامبری معجزات حضرت محمدص معجزه دات کام آیا میدانید حضرت محمدصپیامبر ما هزار تا معجزه داشت دفتر پرسش ها و پاسخ ها « شیعه و اهل سنت پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم رهبری در


ادامه مطلب ...