مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سابقه‌ی فلسفه نقّادی

[ad_1]
... برخی دیگر مانند کانت قبل از هر چیز تحقیق درباره‌ی خود معرفت و قوه‌ای که منشأ این معرفت است- یعنی عقل- را لازم شمردند و به نقد و نقّادی عقل انسان پرداختند و تحقیقات خود را «فلسفه» یا «فلسفه نقّادی» ...
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

فلسفه تحلیلی چیست؟ فلسفه نوفلسفه تحلیلی راسل به هیچ عنوان توضیح داده نشده خواهشمند است در این مورد توضیح کامل سایت سارا شعر تاریخ ادبیات معاصر تحولات …تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ١ جستار آزاداندیشی جستار بیانات رهبری کلیدواژه آزاداندیشی یک نکته‌ی دیگری که یکی از دانشجویان عزیز فیش‌های تاریخ حوزه های علمیهجستار بیانات رهبری کلیدواژه تاریخ حوزه های علمیهبافران بافرانبافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین …کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین وکاملترین وبلاگ دانلودکتاب ونرم بیوگرافی علی اکبر رائفی پور سربازان مبارزدربارهمابسم الله الرحمن الرحیم بیوگرافی علی اکبر رائفی پور علی اکبر رائفی پور کیست ؟ علی اکبر فلسفه تحلیلی چیست؟ فلسفه نو دکتر سروش دباغ فلسفه تحلیلی متضمن چه معنایی است؟ وجه تمایز آن با دیگر نحله های فلسفی چیست؟ سایت سارا شعر تاریخ ادبیات معاصر تحولات ادبیات فارسی از تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ١ دوره پیش جستار آزاداندیشی جستار بیانات رهبری کلیدواژه آزاداندیشی یک نکته‌ی دیگری که یکی از دانشجویان عزیز گفتند فیش‌های تاریخ حوزه های علمیه جستار بیانات رهبری کلیدواژه تاریخ حوزه های علمیه بافران بافران بافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین وکاملترین وبلاگ کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین وکاملترین وبلاگ دانلودکتاب ونرم افزاررایگان بیوگرافی علی اکبر رائفی پور سربازان مبارز دربارهما بسم الله الرحمن الرحیم بیوگرافی علی اکبر رائفی پور علی اکبر رائفی پور کیست ؟ علی اکبر رائفی é é é


ادامه مطلب ...

فلسفه حلال و حرام بودن غذاها چیست؟

دین مبین اسلام علاوه بر توجه ویژه به مسائل معنوی رهنمودهای فراوانی در رابطه با تغذیه دارد که نشانگر تاثیر تغذیه صحیح و اسلامی بر سلامت جسم و روح است. هرچند حتی هنوز هم حکمت برخی از دستورات اسلامی برای دانشمندان کشف نشده ولی این به معنای بی دلیل بودن آنها نیست. زیرا در سایر موارد بعد از سالها ثابت شده که دستورات اسلامی پرده از چه نکات علمی ای برداشته اند که بشر بعد از پیشرفت تنها به بخشی از آن دست یافته است. نخستین و مهمترین رهنمود اسلام درباره مواد غذایی مصرفی این است که “حلال” باشند. لذا در آیه ۱۱۹ از سوره انعام می خوانیم:

«وَ مَا لَکُمْ أَلاَّ تَأْکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَإِنَّ کَثِیرًا لَّیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ.»
«چرا از آنچه نام خدا بر آن یاد شده نمی خورید و خدا چیزهایی را که بر شما حرام شده به تفصیل بیان کرده است، مگر آنگاه که ناچار گردید. بسیاری بی هیچ دانشی دیگران را گمراه پندارهای خود کنند؛ هر آینه پروردگار تو به متجاوزان از حد داناتر است.»
                                                                                                                                          *** 
سه نکته:
* شبهه ای که منحرفین ترویج می کردند
گروهى با شبهه افکنى و مقایسه میان حیوان ذبح شده و مرده، مردم را به انحراف کشیده و مى گفتند: چرا حیوانى را که ما مى کشیم حلال است و آنچه را خدا مى کشد، حرام؟ این آیه ضمن هوشیار نمودن مردم، پاسخ آنان را نیز مى دهد.
** فلسفه خوراکی های حلال و حرام در کلام امام رضا(ع)
امام رضا علیه‏ السلام در روایتی می ‏فرمایند:
“خداوند تبارک و تعالی هیچ خوردنی و نوشیدنی را حلال نکرده مگر آن که در آن منفعت و مصلحت بوده است و هیچ خوردنی و نوشیدنی را حرام نکرده مگر آن که در آن زیان و نابودی و فساد بوده است. پس هر چیزِ سودمند و نیروبخش جسم که باعث تقویت بدن ‏باشد، حلال شده و هر چیزی که قوای جسمانی را از بین ببرد و یا موجب مرگ شود، حرام است.” (مستدرک الوسایل، جلد ۱۶، صفحه ۲۳۳)
*** در اسلام بن بست وجود ندارد!
نکته جالب دیگر در آیه این است که نشان می دهد در اسلام هیچ راهی به بن بست ختم نمی شود! یعنی اگر کسی بگوید حالا که من به حلال دسترسی ندارم، یا حیوانی برای ذبح اسلامی نیست اگر مردار هم نخورم از گرسنگی می میرم، آیه می فرماید: «الاّ ما اضطررتم الیه» یعنی اضطرار، تکلیف را ساقط مى‏کند. اسلام هیچکس را بیش از اندازه توانش تکلیف نمی کند و تکالیف متناسب با توان انسانها و شرایط آنهاست.


ادامه مطلب ...

سابقه‌ی فلسفه نقّادی

[ad_1]
... برخی دیگر مانند کانت قبل از هر چیز تحقیق درباره‌ی خود معرفت و قوه‌ای که منشأ این معرفت است- یعنی عقل- را لازم شمردند و به نقد و نقّادی عقل انسان پرداختند و تحقیقات خود را «فلسفه» یا «فلسفه نقّادی» ...
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

فلسفه تحلیلی چیست؟ فلسفه نوفلسفه تحلیلی راسل به هیچ عنوان توضیح داده نشده خواهشمند است در این مورد توضیح کامل سایت سارا شعر تاریخ ادبیات معاصر تحولات …تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ١ جستار آزاداندیشی جستار بیانات رهبری کلیدواژه آزاداندیشی یک نکته‌ی دیگری که یکی از دانشجویان عزیز فیش‌های تاریخ حوزه های علمیهجستار بیانات رهبری کلیدواژه تاریخ حوزه های علمیهبافران بافرانبافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین …کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین وکاملترین وبلاگ دانلودکتاب ونرم بیوگرافی علی اکبر رائفی پور سربازان مبارزدربارهمابسم الله الرحمن الرحیم بیوگرافی علی اکبر رائفی پور علی اکبر رائفی پور کیست ؟ علی اکبر فلسفه تحلیلی چیست؟ فلسفه نو دکتر سروش دباغ فلسفه تحلیلی متضمن چه معنایی است؟ وجه تمایز آن با دیگر نحله های فلسفی چیست؟ سایت سارا شعر تاریخ ادبیات معاصر تحولات ادبیات فارسی از تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ١ دوره پیش جستار آزاداندیشی جستار بیانات رهبری کلیدواژه آزاداندیشی یک نکته‌ی دیگری که یکی از دانشجویان عزیز گفتند فیش‌های تاریخ حوزه های علمیه جستار بیانات رهبری کلیدواژه تاریخ حوزه های علمیه بافران بافران بافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین وکاملترین وبلاگ کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین وکاملترین وبلاگ دانلودکتاب ونرم افزاررایگان بیوگرافی علی اکبر رائفی پور سربازان مبارز دربارهما بسم الله الرحمن الرحیم بیوگرافی علی اکبر رائفی پور علی اکبر رائفی پور کیست ؟ علی اکبر رائفی é é é


ادامه مطلب ...

آشنایی با حقیقت و فلسفه امامت

[ad_1]

بامداد-امامت در لغت
واژه «امامت» در لغت به معناى رهبرى و پیشوایى، و «امام» به معناى مقتدا و پیشواست، خواه انسان باشد،‌یا چیز دیگر، چنان‌که ابن فارس گفته است: «امام، کسى است که در کارها به او اقتدا می‎شود، و پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ امام ائمه، و خلیفه، امام رعیت، و قرآن، امام مسلمان است».(۱)

قرآن کریم، همان‌گونه که برخى از انسان‎ها را امام نامیده، کتاب آسمانى حضرت موسى (ع) را نیز امام خوانده است، آن‌جا که در مورد حضرت ابراهیم (ع) فرموده است:
«إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً».(۲)
من تو را پیشواى مردم قرار دادم.
و درباره کتاب حضرت موسى (ع) فرموده است:
«وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَهً».(۳)
پیش از قرآن کتاب موسى به عنوان پیشوا و مایه رحمت، نازل گردید.
و در جاى دیگر، لوح محفوظ را نیز «امام مبین» خوانده و می‎فرماید:
«وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فِى إِمامٍ مُبِینٍ».(۴)
هر چیزى را در «امام مبین» (لوح محفوظ) برشمرده‎ایم.

re718

امامت در اصطلاح متکلمان
متکلمان اسلامى براى امامت تعاریف مختلفى ذکر کرده‎اند، و غالباً امامت را «ریاست و رهبرى عمومى جامعه در زمینه امور دینى و دنیوی» دانسته‎اند، نمونه‎هایى از این تعاریف را یادآور می‎شویم:
۱٫ امامت، رهبرى عمومى دینى است که در برگیرنده ترغیب مردم به آن چه مایه حفظ مصالح دینى و دنیوى آن‎ها، و بازداشتن آنان از آن چه مایه زیان آن‎ها است، می‎باشد.(۵)
۲٫ امامت، رهبرى و بالاصاله در امور دین است.(۶)
۳٫ امامت، جانشینى پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ در برپاداشتن دین است به گونه‎اى که پیروى او بر همه امت واجب است.(۷)
۴٫ امامت، رهبرى عمومى در امر دین و دنیا به عنوان جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ است.(۸)

توضیحات
۱٫ مقصود از قید «بالاصاله» در تعریف دوم، احتراز از رهبرى به نیابت از امام است،‌مانند نواب خاصه و عامه امام عصر(عج) .
۲ . مقصود از «امور دینی» در دو تعریف اول و دوم این نیست که وظیفه امام منحصر در اداره امور دینى مردم است، و هیچ‌گونه مسؤولیتى نسبت به امور دنیوى ندارد، بلکه مراد این است که امور دنیوی، منهاى جنبه‎هاى اخلاقى و دینى آن‎ها، از شؤون امامت نیست. مثلاً قضاوت در این‌که کدام اثر هنرى برجسته‎ترین آثار هنرى است، ‌از وظایف ویژه امام به شمار نمی‎رود، هر چند امام می‎تواند واجد چنین مهارت علمى باشد، و احیاناً برجسته‎ترین هنرمند را نیز معرفى کند، ولى این کار را به عنوان یک صاحب نظر و هنرشناس انجام می‎دهد، نه به عنوان امام».(۹)
۳٫ وجه این‌که در تعاریف علماى اهل سنت بر مسئله خلافت و جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ تأکید شده، و در تعاریف علماى شیعه قید «بالاصاله» آمده، ‌این است که علماى شیعه در عین این‌که امام را خلیفه و جانشین پیامبر می‎دانند، او را خلیفه الهى و منصوب از جانب خداوند می‎دانند، ولى علماى اهل سنت امام را برگزیده از جانب مردم به عنوان جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ می‎دانند، نه خلیفه خداوند، چنان‌که در بحث‎هاى آینده توضیح داده خواهد شد.
۴٫ خلافت و امامت دو عنوان براى یک حقیقت می‎باشند که هر یک ناظر به جنبه خاصى از آن است، خلافت ناظر به جنبه ارتباط آن با خدا و پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ و امامت ناظر به جنبه ارتباط آن با امت اسلامى، ‌یعنى قیادت و رهبرى آن‎ها است، بدین جهت در روایات و نیز کلمات متکلمان اسلامى هر دو تعبیر به کار رفته است.

ابعاد مسئله امامت
مسئله امت، ابعاد گوناگونى دارد، مهم‎ترین آنها عبارتند از:
۱٫ بعد اعتقادى
از این نظر که حفظ و بقاى دین به امامت وابسته است، امامت یک مسئله اعتقادى است؛ زیرا اعتقاد به حدوث و بقاى دین بر هر مسلمانى واجب است، بنابراین اعتقاد به آن چه حدوث و بقاى دین در گرو آن است نیز واجب است، حدوث دین وابسته به نبوت، و ادامه آن وابسته به امامت می‎باشد، بنابراین، همان‌گونه که اعتقاد به نبوت، اعتقادى دینى و واجب است، اعتقاد به امامت نیز چنین است.

۲٫ بعد سیاسى
سیاست، عبارت است از تدبیر امور جامعه از طریق تدوین قوانین لازم و اجراى آن‎ها، و غایت عقلانى آن اصلاح زندگى مادى و معنوى افراد جامعه است. و چنان‌که بحث‎هاى آینده بیان خواهد شد، اصلاح زندگى مادى و معنوى بشر، از طریق تعلیم معارف الهى و اجراى احکام دینى، فلسفه اصلى امامت را تشکیل می‎دهد.(۱۰)

۳٫ بعد تاریخى
مسئله امامت در امتداد نبوت و خاتمیت است، ‌از این رو در مرحله‎اى از تاریخ اسلام آغاز شده و تا امروز ادامه یافته و از این پس نیز تا آخرین لحظه حیات دنیوى بشر باقى خواهد بود. بنابراین، چگونگى تعیین نخستین امام، و امامان پس از او، و عکس‌العمل مسلمانان در این‌باره و بالاخره حوادث تاریخى امامت، از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار می‎رود.
هر یک از ابعاد یاد شده مربوط به علم خاصى است، بعد اعتقادى آن از مسایل علم کلام است. بعد سیاسى آن در علومى مانند فلسفه سیاست و جامعه‌شناسى مورد بحث واقع می‎شود، و بعد تاریخى آن بخشى از تاریخ اسلام را تشکیل می‎دهد، بحث درباره امامت از بعد سیاسى و تاریخى اختصاص به علماى اسلام ندارد، و مبتنى بر داشتن باور اسلامى نیست، ولى بحث درباره آن از جنبه‌ اعتقادى مبتنى بر ایمان اسلامى ومخصوص متکلمان اسلامى است، مگر آن که کسى کلام اسلامى را از جنبه تاریخى مطالعه کند که در این صورت بحثى پیرامون دینى خواهد بود.

فلسفه و ضرورت امامت
فلسفه و ضرورت امامت، همان فلسفه و ضرورت نبوت است جز در ابلاغ وحى تشریعى و آوردن شریعت که با ختم نبوت پایان پذیرفته است. تبیین و توضیح این نکته را طى عناوین زیر یادآور می‎شویم:

۱٫ تبیین مفاهیم قرآن
یکى از وظایف پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ تبیین معانى و مفاهیم قرآن کریم بود، خداوند خطاب به پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ می‎فرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ».(۱۱)
ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آن‌چه براى مردم نازل می‎شود را براى آن‎ها تبیین نمایى.
پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ نیز در حدیث ثقلین، عترت (ع) خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است:
«اِنّى تارِکُ فیکُمُ الثِّقْلَینْ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی».
من دو شیئى گرانبها را در میان شما می‎گذارم، این دو عبارتند از: کتاب خدا، و عترت من.
یعنى فهم حقایق قرآن را باید با راهنمایى عترت (ع) آموخت.
هم چنین تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی‎دانند، چنان‎که قرآن کریم می‎فرماید:
«وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ».(۱۲)
و در روایات آمده است که: ائمه معصومین (ع) راسخان در علم می‎باشند.(۱۳)

۲٫ داورى در منازعات
در بحث نبوت یادآور شدیم که یکى از اهداف نبوت، داورى در اختلاف و منازعات بوده است، چنان‌که خداوند می‎فرماید:
«فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ».(۱۴)
خدا پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهند برانگیخت، و کتاب را به حق با آنان نازل کرد، تا در اختلافات مردم داورى کند.
نکته جالب توجه در این آیه شریفه آن است که داورى به کتاب نسبت داده شده است، زیرا معیار داورى همان احکام الهى است که کتاب در برگیرنده آن‎ها است.
بدیهى است اختلاف و نزاع به زمان پیامبران اختصاص ندارد، لیکن از آن‎جا که حل این اختلافات به وجود افراد برگزیده از جانب خدا نیاز دارد، پس از ختم نبوت نیز این ضرورت وجود دارد، و در نتیجه وجود امام، بسان پیامبر، امرى لازم و ضرورى است.

۳٫ ارشاد و هدایت انسان‎ها
ارشاد و هدایت انسان‎ها در زمینه اعتقاد، احکام دینى، و مسایل اخلاقى و اجتماعى، یکى دیگر از اهداف رسالت پیامبران الهى است. این نیز هدف از ویژگی‎هاى نبوت نیست و به انسان‎هایى که در عصر پیامبران زندگى می‎کردند اختصاص نداشته است. بنابراین، اگر بعثت پیامبران به انگیزه ارشاد و هدایت بشر کارى بایسته و لازم بوده است، این بایستگى و لزوم در مورد امامت نیز موجود است.

۴٫ اتمام حجت بر بندگان
یکى از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، ‌قرآن در این‌باره می‎فرماید:
«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ».(۱۵)
پیامبرانى بشارت دهنده و بیم دهنده (را برانگیخت) تا پس از فرستادن رسولان، مردم بر خدا حجت نداشته باشند.
این امر نیز اختصاص به زمان خاصى ندارد، از این روى امام على (ع) فرموده است:
«لا تَخْلُو الأرضُ مِنْ قائِمِ للهِ بِحُجهٍ إما ظاهِراً مَشهوراً و أو خائِفاً مَعموراً، لِئلا تَبْطُلْ حُجَجُ اللهِ وَ بَیناتُه… یَحْفَظُ اللهُ بِهِم حُحَجَهُ و بَیّناتِهِ اُولئکَ خُلَفاءُ الله فى أرضهِ، وَ الدُعاهُ اِلى دینِهِ.»(۱۶)
زمین از حجت خدا خالى نخواهد بود، یا آشکار و مشهور است و یا خائف و پنهان، تا حجت‎ها و دلایل الهى باطل نگردد… خدا به وسیله آن‎ها حجت‎ها و دلایل خود را حفظ می‎کند… آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او می‎باشند.

۵٫ برقرارى عدل و امنیت
از اهداف دیگر نبوت برقرارى عدل و امنیت اجتماعى است،‌ چنان‎که در آیه ۲۵ سوره حدید آمده است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».
رسولان خود را با دلایل فرستادیم و کتاب و میزان را با آنان نازل کردیم تا مردم به قسط پایدار گردند.
این هدف نیز از ویژگی‎هاى نبوت نبوده و به انسان‎هاى گذشته اختصاص ندارد، بلکه از نیازهاى همیشگى بشر می‎باشد، و در نتیجه تحقق بخشیدن به آن یک آرمان الهى و پایدار است، که پس از نبوت، از طریق امامت تحقق می‎پذیرد.
امام على (ع) درباره اهداف حکومت دینى، کلامى دارد که بیانگر فلسفه امامت از جنبه سیاسى و حکومتى آن است، آن جا که می‎فرماید:
«اللّهُمَّ اِنّکَ تَعْلَمُ اَنّهُ لَمْ یَکُنِ الّذى کانَ مِنَّا مَنَافَسَهُ فِى سُلطَانٍ, وَ لا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِن لِنرِدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ، وَ نَظر الْاِصْلاحَ فِى بِلادِکَ، فَیأمَنَ الْمَظلُومُونَ مِنْ عِبَادِکْ، وَ تُقامُ المُعَطَّلَهَ مِنْ حُدودِکْ».(۱۷)
خدایا تو می‎دانى که آن چه انجام دادیم به انگیزه مسابقه در کسب سلطنت به دست آوردن متاع پست دنیوى نبود، بلکه به خاطر این بود که نشانه‎هاى از بین رفته دینت را بازگردانیم، و اصلاح و آبادى را در شهرها و روستاها آشکار سازیم، تا بندگان مظلومت امنیت یابند، و قوانین و حدود تعطیل شده برپا گردد.

ضرورت امامت و آراء متکلمان
از آنچه درباره فلسفه و اهداف امامت بیان گردید، می‎توان ضرورت آن را نیز به دست آورد؛ زیرا اهداف و آرمان‎هاى یاد شده از ضرورت‎هاى حیات دنیوى و اخروى انسان می‎باشند. لزوم وجود رهبر در یک جامعه تا به حدى است که اگر دسترسى به امام عادل امکان نداشته باشد، حتى وجود امام غیرعادل از نبودن آن بهتر است، زیرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعى و سلب امنیت همگانى منجر می‎شود، که پی‎آمدهاى تلخ آن به مراتب از پی‎آمدهاى ناگوار امام و پیشواى غیر عادل بدتر است، از این رو امام على (ع) فرموده‎اند:
«لا بُدَ لِلنّاسِ مِنْ أمیرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ».(۱۸)
ضرورت وجود امام تقریباً‌ مورد قبول همه متکلمان اسلامى است، هر چند در این‌که این ضرورت مقتضیات حکم عقل است یا شرع، و بشرى است یا الهی، دیدگاه‎هاى آنان متفاوت است. اشاعره وجوب آن را شرعى، و عدلیه وجوب آن را عقلی، دانسته‎اند.
عدلیه نیز دو دسته‎اند:, شیعه وجوب آن را الهى و تعیین امام را فعل خداوند، ولى معتزله وجوب آن را بشرى و تعیین امام را وظیفه مسلمانان می‎دانند.(۱۹)

امامت و قاعده لطف
مفاد قاعده لطف که یکى از قواعد کلامى مورد قبول متکلمان عدلیه است ـ این است که هر فعلى از جانب خداوند که در سعادتمندى مکلفان مؤثر است، بدون آن که اختیار را از آنان سلب کند، یک ضرورت و واجب عقلى است و مقتضاى عدل و حکمت خداوند می‎باشد، به گونه‎اى که ترک آن با عدل و حکمت خداوند سازگار نیست. و نبوت از مصادیق بارز این قاعده است.
از دیدگاه متکلمان امامیه، امامت نیز حکم نبوت را دارد، و از مصادیق دیگر قاعده لطف است. سید مرتضى ـ رحمه الله علیه ـ در توضیح این مطلب می‎نگارد:
هر عاقلى که از شیوه زندگى اجتماعى و عادات مردم آگاه است، می‎داند که هرگاه در میان مردم رهبرى با تدبیر و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهى از بین رفته؛ و یا دست کم، ‌مردم به رعایت عدل و انصاف نزدیک‎تر خواهند بود.
و هرگاه چنین رهبرى وجود نداشته باشد، ‌امر برعکس آن چه گفته شد خواهد شد.
بنابراین، رهبرى، لطف در انجام واجب و ترک قبیح است، پس واجب است که خدا مکلفان را از آن محروم نسازد.(۲۰) ن: ۲۲۹۵ م

منابع :
(۱) . مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۲۸٫
(۲) . بقره/ ۱۲۴٫
(۳) . هود/ ۱۷٫
(۴) . یس/ ۱۲٫
(۵) . این تعریف از خواجه نصیرالدین‌طوسى در کتاب قواعد العقاید است، ص ۱۰۸، شایان ذکر است کتاب یاد شده همراه با پانوشت‎هاى نگارنده، توسط مرکز مدیریت حوزه علمیه قم چاپ شده است.
(۶) . این تعریف از سدیدالدین حمصى رازى در کتاب المنقذ من التقلید، است، ج ۲، ص ۲۳۶، این کتاب در دو جلد توسط انتشارات جامعه مدرسین قم چاپ شده است.
(۷) . این تعریف از قاضى عضدالدین ایجى اشعرى است، شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۴٫
(۸) . این تعریف از سعدالدین تفتازانى اشعرى است، شرح مقاصد، ج ۵، ص ۲۳۲٫
(۹) . این توضیح برگرفته از کلام سدیدالدین حمصى است، به کتاب المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۳۸ـ۲۳۶ رجوع نمایید.
(۱۰) . با این بیان روشن می‎شود که ابعاد فرهنگی،‌اقتصادى، نظامى و سایر ابعاد اجتماعى امامت، همگى زیر مجموعه بعد سیاسى می‎باشند، از این رو به ذکر جداگانه آنها‎نیاز نیست.
(۱۱) . نحل/ ۴۴٫
(۱۲) . آل عمران/ ۷٫
(۱۳) . اصول کافى، ج ۱، کتاب حجت، باب الراسخین فى العلم.
(۱۴) . بقره/ ۲۱۳٫
(۱۵) . نساء/ ۱۶۵٫
(۱۶) . نهج البلاغه، صبحى صالحى کلمات قصار، شماره ۱۳۹٫
(۱۷) . نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱٫
(۱۸) . نهج البلاغه، خطبه ۴۰٫
(۱۹) . قواعد العقائد، تألیف خواجه نصیرالدین ‎طوسى، تحقیق على ربانى گلپایگانی، ص ۱۱۰٫
(۲۰) . الذخیره فى علم الکلام، ص ۴۱۰٫

منبع:al-shia.org

 

نوشته آشنایی با حقیقت و فلسفه امامت اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آشنایی با حقیقت و فلسفه امامت امامت در لغت واژه امامتآشناییحقیقتفلسفهامامتگل رز آشنایی با انواع گل رز و روشهای تکثیر و آشنایی با حقیقت و فلسفه امامت حقیقت و فلسفه امامت مذهبی اصول و فروع دینحقیقت و فلسفه امامت آن با خدا و امامت فلسفه و حقیقت و فلسفه امامت آشنایی با قوانین و امکانات حقیقت و فلسفه امامت ابزارهای حقیقت و فلسفه امامت حقیقت و فلسفه امامت فلسفه و ضرورت امامت به گونه‎اى که ترک آن با عدل و حکمت اندیشه قم؛ تنها مرکز حوزوی پاسخگویی تخصصی به سؤالات و آشنایی با فلسفه حقیقت و فلسفه امامت امامت در ضرورت امامت پس از ختم نبوت امامت و امامت دین و اندیشه امامتامامت چیستامامت و نبوتامامت و ولایتامامت در و روایات آشنایی با فلسفه امامت آشنایی با قوانین و امکانات جمع بندی حقیقت امامت حقیقت و فلسفه امامتقرآن و فلسفه امامت قرآن و فلسفه امامت حقیقت‌ را که‌ هدف آمدند و با توجّه‌ به طلبه پاسخگو پرسش از شما پاسخ ازما تفاوت خلافت و امامت سایرمباحثآرشیومقالاتکلیات و فلسفه بنابراین، امامت، حقیقت بسیار مسئله امامت و خلافت با اهداف خدا و مبانی نظری نبوت و امامت لب المیزاناز طریق استدلال در امر نبوت و امامت و توجه به حقیقت و روش فلسفه و امامت با دکتر قاسم کاکایی » دانلود مجموعه کتب استاد شهید مرتضی مطهری مستند تلویزیونی حدیث سرو دانلود ۵ مجموعه جمال نجفی سلام کار بسیار جالبتون وهمرا با چرا محمد بن حنفیه در کربلا حاضر نشد ضمن عرض خوش آمد گویی با توجه به کاربر محور بودن انجمن همه مطالب سایت مورد تائید نمی باشد و جمع بندی چهارمی در زیارت عاشورا کیست؟ چهارمی در زیارت عاشورا کیست؟ شیخ مفیدکسی که با سند صحیح از بحار و احتجاج امام عصر عج به او ذکر و دعا برای باطل ساختن ھر گونه سحر و جادو برای باطل کردن ھر گونه سحر و جادو روز پنجشنبه طناب کتابخانه شیعه کتابخانه ادیان و مذاهب کتابخانه شیعه کتابخانه ادیان و مذاهب انیس گنج دانایی کتاب است فروغ صبح دانایی کتاب است دانلود کتب فرهنگی مذهبی آشنایی با کتاب های علامه سید مرتضی عسکری علاّمه‌ سیّد مرتضی‌ عسکری، دارای‌ تألیفات رنگ، روانشناسی زندگی حال به بررسی مفصل‌تری از رنگ‌ها می‌پردازیم ویژگی‌های رنگ آبی آبی رنگی است صاف و روشن، با دانلود کتاب آشنایی با سامانه های ارسال و دریافت پیامک برخی ازمنابع فارسی مرتبط با مواد آزمون دوره دکتری آینده پژوهی مفاهیم ،مبانی ، اصول و دانلود کتب فرهنگی مذهبی کتاب بسیار زیبای هفت شهر عشق نوشته ی آقای مهدی خدامیان آرانی مقدمه کتاب هر سال با فرا فرق بین حقیقت و واقعیت تفاوت بین حقیقت و واقعیت تفاوت حقیقت و واقعیت حقیقت و مجاز حقیقت و انسان خدا حقیقت و واقعیت حقیقت و زیبایی فرق حقیقت و واقعیت


ادامه مطلب ...

پیوند حدیث و فلسفه

[ad_1]

اگر چه خاست‌گاه و قالب و مسائل فلسفه اسلامی ، در اصل، همان فلسفه ارسطویی و نوافلاطونی و دیگر مکتب‌های فلسفی یونانی و یونانی‌مآب بوده است، اما به اعتقاد شماری از فلاسفه مسلمان و نیز تاریخ‌نگاران فلسفه اسلامی، بسیاری از مباحث فلسفه اسلامی ریشه در قرآن و حدیث دارد. (۱)

استناد فلسفه به قرآن و حدیث

درصد کم استناد

فلسفه اسلامی از دیگر علوم اسلامی ، مانند کلام و اخلاق و عرفان ، استناد کمتری به قرآن و حدیث داشته است و حتی برخی منتقدان فلسفه اسلامی، شماری از آموزه‌های فلسفی را متعارض یا منافی با مضامین صریح قرآن و حدیث دانسته‌اند. (۲) (۳)

علت استناد کم

در هر صورت، در کتاب‌های فلسفی به جهت عقلی بودن سرشت این علم و ابتنای آن بر داده‌های سایر علوم بشری ، توجه و استناد به حدیث به ندرت دیده می‌شود.

حدیث در فلسفه مشاء

این نکته در آثار فیلسوفان مشائی (مثلا فارابی ، ابن ‌سینا و ابن ‌رشد) بیشتر صادق است؛ هر چند ابن ‌رشد، در مقام اثبات هماهنگی دین و فلسفه ، در برخی کتاب‌های خود که صبغه فلسفی کمتری دارند، به چند حدیث استشهاد کرده است. (۴) (۵) (۶) (۷) (۸) (۹) (۱۰) (۱۱) (۱۲)

نظر ابن رشد درباره سخنان دین

به نظر ابن ‌رشد، (۱۳) در دین دوگونه سخن وجود دارد: ظاهر و باطن ، و سخنان باطن را، به سبب خفا ، جز با برهان عقلی نمی‌توان دریافت، چنان‌که جز اهل برهان آن‌ها را درنمی‌یابند.
وی برای نمونه به آیه اِستوا در قرآن (۱۴) و حدیث نزول خداوند در هر شب به آسمان دنیا ، اشاره کرده است.

استناد ابن سینا و عامری

از فیلسوفان متقدم، ابن ‌سینا در التنبیهات و الاشارات (۱۵) (۱۶) فقط یک حدیث نبوی (کُلٌّ مُیسَّرٌ لِما خُلِقَ له) در پایان دو بحث خود نقل کرده است که مستقیمآ مرتبط با بحث فلسفی نیست، (۱۷) اما فیلسوف هم‌عصر او، ابوالحسن عامری ، که آمیزه‌ای از گرایش مشائی و نوافلاطونی دارد، در السعادة و الاسعاد به احادیث بسیاری استناد کرده است. (۱۸) (۱۹) (۲۰) (۲۱) (۲۲) (۲۳)

حدیث در فلسفه اشراق

فیلسوفان اشراقی در کتاب‌های خود به احادیث بیش‌تر توجه کرده‌اند.

آثار سهروردی

چنان‌که شهاب‌الدین سهروردی به احادیثی استشهاد کرده و این احادیث در کتاب‌های فلسفی بعد از او نیز مورد توجه قرار گرفته است، مانند دو حدیث نبوی «اَوَّلُ ما خَلَق‌اللّه العقل» (۲۴) (۲۵) (۲۶) (۲۷) (۲۸) و «کَلِّموا النّاسَ علی قَدْرِ عُقولِهم» (۲۹) که برگرفته از این حدیث پیامبر است: «إنّا معاشرَ الأنبیاء اُمِرنا اَن نُکلِّم الناسَ علی قَدْر عقولهم» (۳۰) و دو حدیث از امام علی علیه‌السلام: «لو کُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدْتُ یقینا» (۳۱) (۳۲) (۳۳) و «إنَّ فی بَین جَنْبیَّ لَعلْمَآ جَمّآ لَوْ أَبذُلُه لَاُقتَل»، (۳۴) که صورت تغییر یافته این سخن امیرمؤمنان به کمیل‌ بن زیاد نخعی است: «إنّ ههُنا لَعِلماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَه حَمَلة». (۳۵)

حدیث در فلسفه پس از قرن دهم

از قرن دهم به بعد، در میان فلاسفه شیعه چون میرداماد و صدرالدین شیرازی و فیض کاشانی ، که علاوه بر فلسفه در دیگر دانش‌های اسلامی، از جمله حدیث ، نیز متبحر بودندــ استناد به حدیث در آثار فلسفی و نیز شرح و حاشیه‌نویسی بر کتاب‌های حدیثی با روی‌کرد فلسفی رواج یافت.

آثار میرداماد

میرداماد در قَبَس چهارم از کتاب‌ القَبَسات ، (۳۶) در بحثِ فلسفی حدوثِ دَهری ، از آیات و احادیث شاهد آورده و در تفسیر و توضیح آیات و احادیث، مباحث فلسفی آورده است.
او در آثار دیگر خویش نیز در مباحثی چون جبر و تفویض ، (۳۷) خلق و بعث مخلوقات (۳۸) و وحدت واجب‌ بالذات (۳۹) نیز به احادیث استشهاد کرده است.

آثار ملاصدرا

صدرالدین شیرازی علوم منقول را نزد استادانی چون بهاءالدین عاملی خوانده بود. (۴۰) (۴۱) (۴۲)
او علاوه بر این‌که بر جامعِ حدیثی کافی شرح نوشته، در کتاب‌های فلسفی خویش نیز بارها به احادیث استشهاد کرده است.

الحکمةالمتعالیه

برخی از احادیثی که صدرالدین شیرازی در الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة به شرح و تأویل آن‌ها پرداخته است عبارت‌اند از: «لَو دُلِّیتُم بِحَبْلٍ عَلَی الأَرْضِ لَهَبِطَ (لَهَبِطْتُم) علی‌اللّه» (۴۳) (۴۴) «و مَن قالَ فیمَ فَقَد ضَمِنه و مَن قالَ عَلامَ فَقَد أَخلی مِنه» (۴۵) «أرضُ الجَنّةِ الکرسیُّ و سَقفُها عَرشُ الرَّحمنِ» (۴۶) «لی مَعَ اللّهِ وَقتٌ لایسَعُنی فیهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبیٌّ مُرسَلٌ» (۴۷) «بُعِثْتُ لِاُتَمِّم مَکارِمَ الاخلاقِ» (۴۸) «أنا مَدینَة العِلم و عَلیٌّ بابُها» و احادیث دیگر در فضائل علی علیه‌السلام (۴۹) حدیث درباره فرمان پیامبر اکرم به علی علیه‌السلام و جبرئیل به نشستن بر صراط و اجازه ندادن به رد شدن کسی جز با داشتن ولایت علی (۵۰) و احادیثی از پیامبر و اهل‌بیت درباره پرونده اعمال انسان‌ها. (۵۱)
صدرالدین شیرازی (۵۲) همچنین جمله دعایی «رَبِّ أَرِنی الأشیاءَ کَما هِیَ» را مأثور ، و آن را مستجاب دانسته است.

الشواهدالربوبیه

او در الشواهدالربوبیة (۵۳) (۵۴) نیز به چندین حدیث استناد کرده است.

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی هم سعی داشته است بین طریقه حکمت و معرفت حاصل از آن و معارف منقول از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام جمع کند و اثبات کند که بین آن‌دو منافاتی نیست. (۵۵)
او برای این منظور در کتاب فلسفی اصول‌المعارف (۵۶) (۵۷) (۵۸) (۵۹) به برخی احادیث استشهاد کرده است.
همچنین در برخی از شروح و تعلیقاتی که بر احادیث کتاب‌ الوافی خودش نوشته به مشرب ملاصدرا در حکمت و فلسفه پای‌بند بوده است. (۶۰)

تفسیر احادیث توسط فلاسفه

تأویل فلسفی احادیث در روزگار صدرالدین شیرازی به اوج خود رسید و پس از او نیز شاگردان و پیروان مکتب فلسفی او، مانند ملاهادی سبزواری و دیگر حکمای متأخر، در آثار خویش به شرح و تبیین و تأویل فلسفی احادیث پرداختند. (۶۱)

شرح توحید صدوق

از آن جمله محمد بن حیدر رفیعا (متوفی ۱۰۸۲) در الحاشیة علی اصول‌الکافی ، (۶۲) (۶۳) ملارجب علی تبریزی و قاضی سعید قمی (متوفی ۱۱۰۷) که با مشرب فلسفی کتاب التوحید ابن ‌بابویه را شرح کرده است. (۶۴) (۶۵) (۶۶) (۶۷) (۶۸)

شرح بحارالانوار

در دوره معاصر ، سید محمدحسین طباطبائی ، مفسر نامور و از استادان بنام فلسفه اسلامی ، بر شماری از احادیث مجلدات نخست بحارالانوار مجلسی توضیحات و تعلیقاتی با روی‌کرد فلسفی نوشته است. (۶۹) (۷۰) (۷۱) (۷۲) (۷۳) (۷۴) (۷۵) (۷۶) (۷۷) (۷۸)

استناد عصار به احادیث

سیدکاظم عصار ، استاد فلسفه اسلامی، نیز در مباحث فلسفی ، از جمله در بحث جبر و اختیار (۷۹) و بَداء، (۸۰) (۸۱) (۸۲) به احادیث استشهاد کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

۱. نصر، ص ۲۷.
۲. محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۷۹ـ۸۱، چاپ سلیمان دنیا، قاهره (۱۹۸۷).
۳. مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۳۲۸.
۴. ابن ‌رشد، فصل‌المقال فی تقریر مابین‌الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۹۵، او، وجوب النظر العقلی و حدودالتأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
۵. ابن ‌رشد، فصل‌المقال فی تقریر مابین‌الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۰۷، او، وجوب النظر العقلی و حدودالتأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
۶. ابن ‌رشد، فصل‌المقال فی تقریر مابین‌الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۰۹، او، وجوب النظر العقلی و حدودالتأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
۷. ابن ‌رشد، فصل‌المقال فی تقریر مابین‌الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۱۱، او، وجوب النظر العقلی و حدودالتأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
۸. ابن ‌رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۴، او، نقد علم الکلام ضداً علی‌الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعآ عن‌العلم و حریة الاختیار فی‌الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۹. ابن ‌رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۵۰، او، نقد علم الکلام ضداً علی‌الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعآ عن‌العلم و حریة الاختیار فی‌الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۰. ابن ‌رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۸۴، او، نقد علم الکلام ضداً علی‌الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعآ عن‌العلم و حریة الاختیار فی‌الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۱. ابن ‌رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۸۷، او، نقد علم الکلام ضداً علی‌الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعآ عن‌العلم و حریة الاختیار فی‌الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۲. ابن ‌رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۲۰۷، او، نقد علم الکلام ضداً علی‌الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعآ عن‌العلم و حریة الاختیار فی‌الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
۱۳. ابن ‌رشد، فصل‌المقال فی تقریر مابین‌الشریعة و الحکمة من الاتصال، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۱، او، وجوب النظر العقلی و حدودالتأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
۱۴. اعراف/سوره۷، آیه۵۴.
۱۵. ابن ‌سینا، التنبیهات و الاشارات، ج۱، ص۶۶، چاپ محمود شهابی، تهران ۱۳۳۹ش.
۱۶. ابن ‌سینا، التنبیهات و الاشارات، ج۱، ص۱۵۷، چاپ محمود شهابی، تهران ۱۳۳۹ش.
۱۷. ابن ‌بابویه، التوحید، ج۱، ص۳۵۶، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷.
۱۸. محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، ج۱، ص۱۵۰، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
۱۹. محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، ج۱، ص۲۴۲ـ۲۴۶، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
۲۰. محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۱۴، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
۲۱. محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، ج۱، ص۳۸۸ـ۳۹۲، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
۲۲. محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، ج۱، ص۴۲۳ـ۴۲۴، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
۲۳. محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، ج۱، ص۴۳۳ـ۴۳۵، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
۲۴. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج ۲، تهران ۱۳۸۰ش.
۲۵. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۱، ص۲۶۴، تهران ۱۳۸۰ش.
۲۶. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۳، ص۱۴۸، تهران ۱۳۸۰ش.
۲۷. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۳، ص۲۶۸، تهران ۱۳۸۰ش.
۲۸. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۸۱، تهران ۱۳۸۰ش.
۲۹. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۰۴، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۰. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۳.
۳۱. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۰۴، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۲. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۱۸، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۳. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۳۵.
۳۴. یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۰۴، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۵. علی‌ بن ابی‌طالب (علیه السلام)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم (بی‌تا).
۳۶. محمدباقر بن محمد میرداماد، کتاب القبسات، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۴۲، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ش.
۳۷. محمدباقر بن محمد میرداماد، مصنفات میرداماد: مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها، ج۱، الایقاظات، ص۲۲۲ـ ۲۵۵، ج ۱، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۸۱ش.
۳۸. محمدباقر بن محمد میرداماد، مصنفات میرداماد: مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها، ج۱، خلسة الملکوت، ص۳۰۲ـ۳۰۵، ج ۱، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۸۱ش.
۳۹. محمدباقر بن محمد میرداماد، تقویم الایمان، ج۱، ص۲۸۶ـ ۲۸۹، چاپ علی اوجبی، تهران ۱۳۷۶ش.
۴۰. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح الاصول الکافی، ج۱، ص۴۹، ج ۱، چاپ رضا استادی، تهران ۱۳۸۴ش.
۴۱. علی‌خان‌ بن احمد مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، ج۱، ص۴۹۱، مصر ۱۳۲۴، چاپ افست تهران (بی‌تا).
۴۲. یوسف‌ بن احمد بحرانی، لؤلؤة البحرین، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی‌تا).
۴۳. سفر۱، ج ۱، ص ۱۱۴، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۴۴. محمد بن عیسی ترمذی، سنن‌الترمذی، ج۵، ص۷۸، ج ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
۴۵. سفر۳، ج ۱، ص ۱۴۲، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۴۶. سفر۳، ج ۱، ص ۳۰۴، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۴۷. سفر۳، ج ۱، ص ۲۸۵، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۴۸. سفر۴، ج ۱، ص ۸۸، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۴۹. سفر۴، ج۱، ص۳۸۰، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۵۰. سفر۲، ج ۲، ص ۲۹۰، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۵۱. سفر۲، ج ۲، ص ۲۹۴، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۵۲. سفر۴، ج ۱، ص ۳۰۶، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
۵۳. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۳۳، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ش.
۵۴. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۹۱ـ ۲۹۲، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ش.
۵۵. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، ج۱، ص۴ـ۵، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
۵۶. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، ج۱، ص۴، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
۵۷. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، ج۱، ص۱۰، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
۵۸. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، ج۱، ص۴۵ـ۴۶، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
۵۹. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
۶۰. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
۶۱. محمد بیدهندی، «بررسی و تحلیل برخی تأملات تأویلی ملاصدرا در کتاب و سنت»، ج۱، ص۴ـ۱۹، خردنامه صدرا، ش ۳۸ (زمستان ۱۳۸۳).
۶۲. محمد بن حیدر رفیعا، الحاشیة علی‌الاصول الکافی، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۴۷، چاپ محمدحسین درایتی، قم ۱۳۸۲ش.
۶۳. محمد بن حیدر رفیعا، الحاشیة علی‌الاصول الکافی، ج۱، ص۳۵۹ـ۳۶۱، چاپ محمدحسین درایتی، قم ۱۳۸۲ش.
۶۴. محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق، ج۱، مقدمه حبیبی، صه، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۴۱۵ـ۱۴۱۹.
۶۵. محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق، ج۱، ص۱۱۷ـ۱۲۲، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۴۱۵ـ۱۴۱۹.
۶۶. ، محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، ج۱، ص۱۴۷، شرح توحید الصدوق، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۴۱۵ـ۱۴۱۹.
۶۷. محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق، ج۱، ص۱۵۲ـ۱۵۳، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۴۱۵ـ۱۴۱۹.
۶۸. محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق، ج۱، ص۱۶۱، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۴۱۵ـ۱۴۱۹.
۶۹. مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۰۰.
۷۰. مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۰۴.
۷۱. مجلسی، بحارالانوار، ج۷، ص۳۵۳۶.
۷۲. مجلسی، بحارالانوار، ج۷، ص۳۹.
۷۳. محمدحسین حسینی طهرانی، مهرتابان: یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه محمدحسین طباطبائی تبریزی، ج۱، ص۳۵ـ۳۹، (بی‌جا) : باقرالعلوم، (بی‌تا).
۷۴. ابراهیم سید علوی، «تعلیقات علامه طباطبایی بر بحارالانوار»، ج۱، ص۲۵ـ ۶۶، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۵، قم: دفتر تنظیم و نشر آثار علّامه طباطبائی، (بی‌تا).
۷۵. محسن کدیور، «عقل و دین از نگاه محدث و حکیم»، ج۱، ص۹۷ـ ۱۳۳، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۴.
۷۶. محسن کدیور، «عیار نقد در منزلت عقل»، ج۱، ص۱۵۹ـ۲۰۴، در شناختنامه علّامه طباطبایی.
۷۷. علی ملکی میانجی، «نقد عیار»، ج۱، ص۱۳۷ـ۱۵۶، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۴.
۷۸. علی ملکی میانجی، «نقد مقاله عقل و دین»، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۶۲، در شناختنامه علّامه طباطبایی.
۷۹. محمدکاظم عصّار، مجموعه آثار عصّار، ج۱، ص۵۶۲، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۶ش.
۸۰. محمدکاظم عصّار، مجموعه آثار عصّار، ج۱، ص۴۰، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۶ش.
۸۱. محمدکاظم عصّار، مجموعه آثار عصّار، ج۱، ص۴۲، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۶ش.
۸۲. محمدکاظم عصّار، مجموعه آثار عصّار، ج۱، ص۶۱، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۶ش.

فهرست منابع:
ابن ‌بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷.
ابن ‌رشد، فصل‌المقال فی تقریر مابین‌الشریعة و الحکمة من الاتصال، او، وجوب النظر العقلی و حدودالتأویل (الدین و المجتمع)، بیروت ۱۹۹۹.
ابن ‌رشد، الکشف عن مناهج الادلة فی عقائد الملة، او، نقد علم الکلام ضداً علی‌الترسیم الأیدیولوجی للعقیدة و دفاعآ عن‌العلم و حریة الاختیار فی‌الفکر و الفعل، چاپ محمد عابد جابری، بیروت ۲۰۰۱.
ابن ‌سینا، التنبیهات و الاشارات، چاپ محمود شهابی، تهران ۱۳۳۹ش.
یوسف‌ بن احمد بحرانی، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی‌تا).
محمد بیدهندی، «بررسی و تحلیل برخی تأملات تأویلی ملاصدرا در کتاب و سنت»، خردنامه صدرا، ش ۳۸ (زمستان ۱۳۸۳).
محمد بن عیسی ترمذی، سنن‌الترمذی، ج ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
محمدحسین حسینی طهرانی، مهرتابان: یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه محمدحسین طباطبائی تبریزی، (بی‌جا) : باقرالعلوم، (بی‌تا).
محمد بن حیدر رفیعا، الحاشیة علی‌الاصول الکافی، چاپ محمدحسین درایتی، قم ۱۳۸۲ش.
یحیی‌ بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تهران ۱۳۸۰ش.
ابراهیم سید علوی، «تعلیقات علامه طباطبایی بر بحارالانوار»، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۵، قم: دفتر تنظیم و نشر آثار علّامه طباطبائی، (بی‌تا).
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح الاصول الکافی، ج ۱، چاپ رضا استادی، تهران ۱۳۸۴ش.
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ش.
محمد بن یوسف عامری، السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۳۶ش.
محمدکاظم عصّار، مجموعه آثار عصّار، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۶ش.
علی‌ بن ابی‌طالب (علیه السلام)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم (بی‌تا).
محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفة، چاپ سلیمان دنیا، قاهره (۱۹۸۷).
محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، اصول المعارف، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۴۱۵ـ۱۴۱۹.
محسن کدیور، «عقل و دین از نگاه محدث و حکیم»، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۴.
محسن کدیور، «عیار نقد در منزلت عقل»، در شناختنامه علّامه طباطبایی.
کلینی، اصول کافی.
مجلسی، بحارالانوار.
علی‌خان‌ بن احمد مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، مصر ۱۳۲۴، چاپ افست تهران (بی‌تا).
علی ملکی میانجی، «نقد عیار»، در شناختنامه علّامه طباطبایی، ج ۴.
علی ملکی میانجی، «نقد مقاله عقل و دین»، در شناختنامه علّامه طباطبایی.
محمدباقر بن محمد میرداماد، تقویم الایمان، چاپ علی اوجبی، تهران ۱۳۷۶ش.
محمدباقر بن محمد میرداماد، کتاب القبسات، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ش.
محمدباقر بن محمد میرداماد، مصنفات میرداماد: مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها، ج ۱، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۸۱ش.

منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانه‌ی دانشنامه‌ی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دین و زندگی فلسفه و منطقدین و زندگی فلسفه و منطق تست دین و زندگی سوم دبیرستان ما زنده بر آنیم که آرام دانشکده کلام، فلسفه و ادیاندانشکده فقه و حقوق مذاهب اسلامی ـ واحد زاهدان مقطع کارشناسی فلسفه و عرفان اسلامی اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیثتا قرن پانزدهم میلادی، تجزیه و تحلیلهای اقتصادی، بر پایه اخلاق صورت می‏گرفت از آن پس پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث …پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث امر به معروف و نهی از منکر انذار تذکر حدیث ثقلین ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادحدیثثقلینمعنای ثقل ثِقْل در لغت به معنای بار سنگین و گنج است منابع حدیث ثقلین در بسیاری از سند حدیث اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین …سند حدیث اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا خواهند کرد چگونه اطلاعات حکمت و معرفتماهنامه فلسفی حکمت و معرفت سخن دبیر دفتر ماه پیوندهای فرهنگی ایران و شبه قاره هنددینی و فلسفه سوالات درس به درس فلسفه سوم …دینی و فلسفه سوالات درس به درس فلسفه سوم دبیرستان رشته ادبیات علمی ، آموزشی ، مذهبیچهل حدیث گوهربار از حضرت امام حسن مجتبی علیه …چهل حدیث گوهربار از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام چهل حدیث گهربار منتخب قالَ حج در قرآن و روایات مطالب پیشنهادی حج در کلام رهبری زائران بیت الله الحرام بخوانند فلسفه و اسرار عمیق حج دین و زندگی فلسفه و منطق دین و زندگی فلسفه و منطق تست دین و زندگی سوم دبیرستان ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث امر به معروف پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث امر به معروف و نهی از منکر انذار تذکر پیامک حدیث ثقلین ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد حدیثثقلین معنای ثقل ثِقْل در لغت به معنای بار سنگین و گنج است منابع حدیث ثقلین در بسیاری از کتاب‌های دانشکده کلام، فلسفه و ادیان دانشکده فقه و حقوق مذاهب اسلامی ـ واحد زاهدان مقطع کارشناسی فلسفه و عرفان اسلامی اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث «اخلاق اقتصادی» بخشی از آموزه‏های اسلامی است که از یکسو، مؤلفه‏های رشد و توسعه اقتصادی و دینی و فلسفه سوالات درس به درس فلسفه سوم دبیرستان رشته ادبیات دینی و فلسفه سوالات درس به درس فلسفه سوم دبیرستان رشته ادبیات علمی ، آموزشی ، مذهبی سند حدیث «اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن سند حدیث «اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا خواهند کرد» چگونه است؟ فلسفه اشراق ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد فلسفهاشراق مکتب فلسفی اشراق توسط شهاب‌الدین سهروردی یا شیخ‌الاشراق در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی می اطلاعات حکمت و معرفت ماهنامه فلسفی حکمت و معرفت سخن دبیر دفتر ماه پیوندهای فرهنگی ایران و شبه قاره هند حدیث و حکمة عن الهجرة حدیث و دعاء عن الام حدیث و مزاح کنزة و مینا حدیث و تفسیره حدیث و لیسعک بیتک حدیث و ایت حدیث و مغزل


ادامه مطلب ...

فلسفه عبادت چیست؟

[ad_1]
بامداد-عبادت به معنای اظهار ذلّت، عالی‏ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است. در اهمیّت آن، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریح) برای عبادت است. خداوند می‏فرماید
»و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»[۱] هدف آفرینش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است.
کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است:
«و لقد بعثنا فی کلّ امّه رسولاً أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»[۲] پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است.
روشن است که خدای متعال، نیازی به عبادت ما ندارد، «فانّ اللّه غنیٌّ عنکم»[۳] و سود عبادت، به خود پرستندگان بر می‏گردد، همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلّم ندارد.

re1154
آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وا می‏دارد (یا باید وادار کند) اموری است، از جمله:
۱ـ عظمت خدا
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می‏بیند، نا خود آگاه در برابر او احساس خضوع و فرو تنی می‏کند. آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم می‏کند.
۲ـ احساس فقر و وابستگی
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرش خضوع می‏کند.
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند به اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وا می‏دارد. خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی‏شد.
۳ـ توجّه به نعمت‌ها
انسان، همواره در برابر برخورداری از نعمت‏ها، زبان ستایش و بندگی دارد. یاد آوری نعمت‏های بیشمار خداوند، می‏تواند قوی‌ترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد. در مناجات‏های امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمت‏های خداوند، حتی قبل از تولّد انسان، به یاد آورده می‏شود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده می‏سازد آنگاه در خواست نیاز از او می‏کند. خداوند هم می‏فرماید:
»فلیعبدوا ربَّ هذا البیت، الّذی أطعمهم من جوعٍ و ءامنهم من خوفٍ»[۴]

مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، او را که از گرسنگی سیر شان کرد و از ترس، ایمنشان نمود.
در آیه‏ای دیگر است که پروردگارتان را بندگی کنید، چون شما را آفرید.
۴ـ فطرت
پرستش، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. این روح پرستش، که در انسان فطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به «خدا پرستی» می‏رسد، و گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف، به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت‏ها کشیده می‏شود.
انبیاء برای ایجاد حسّ پرستش نیامده‏اند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است.
علی ـ علیه السلام ـ می‏فرماید: «فبعث اللّه محمّدا بالحقّ لیخرج عباده من عباده الأوثان الی عبادته»[۵] خداوند، محمّد ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ را به حق فرستاد، تا بندگانش را از بت‌پرستی، به خدا پرستی دعوت کند.
بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحید در عبادت می‏کند، نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد. مثل میل به غذا که در هر کودکی هست، ولی اگر راهنمایی نشود، به جای غذا، خاک می‌خورد و لذّت هم می‏برد!
اگر رهبری انبیاء نباشد، مسیر این میل فطری منحرف می‏شود و به جای خدا، معبودهای دروغین و پوچ پرستیده می‏شود. آنگونه که در نبود حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ و غیبت چهل روزه‏اش، مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله‌ی طلایی سامری روی آوردند.
فلسفه عبادات
احکام و برنامه‏های عبادی اسلام، همه حکمت و فلسفه دارد:
اولاً: به دلیل صدها آیه و حدیث، که مردم را به تعقّل و تفکر فرا می‏خواند و هیچ مکتبی به اندازه اسلام به اندیشیدن دعوت نکرده است.
ثانیاً: یکی از انتقادهای شدید قرآن بر مشرکان و بت پرستان، تقلید کور کورانه و بی دلیل از نیاکان است.
ثالثاً: خود قرآن، بارها در کنار بیان احکام و دستورها، به دلیل آن هم اشاره کرده است. امامان معصوم نیز در روایات، به بیان این حکمت‏ها پرداخته‏اند و دانشمندان اسلام، گاهی به تألیف کتاب هایی پیرامون این موضوع اقدام کرده‏اند.[۶] به علاوه، با پیشرفت دانش بشری، روز به روز پرده از اسرار احکام الهی و دستورهای دینی برداشته می‏شود و هر چه از عمر اسلام می‏گذرد، بر عظمت و جلوه‌ی آن افزوده می‏گردد.
با توجه به همه‌ی نکات فوق، یاد آور می‏شود که:
۱ـ لازم نیست دلیل همه احکام را، همه مردم در همه زمان‏ها بدانند. گاهی دلیل برخی از آن‏ها الآن روشن نیست ولی گذشت زمان، آنرا روشن می‏سازد.
۲ـ در فلسفه احکام، تنها نباید نظر به فواید و آثار مادّی آن‏ها داشت و تنها به بعد اقتصادی و بهداشتی و… توجه کرد و از آثار روحی و معنوی آخرتی آن غافل بود.
۳ـ کسی که خدا را حکیم و دستورهایش را بر اساس حکمت می‏داند، نباید بخاطر اینکه امروز دلیل حکمی را نمی‏داند از انجام آن تخلّف کند. مریض، اگر بگوید: تا از خواص دارو آگاه نشوم مصرف نمی‏کنم، از درد خواهد مرد. البته باید دارو را مصرف کند و در صدد شناخت هم باشد.
۴ـ در هر جا که از قرآن و حدیث، دلیل محکمی بر فلسفه حکمی نداریم، بهتر است ساکت باشیم و با یک سری توجیهات و حدسیّات دلیل تراشی نکنیم.
۵ـ اگر از بعضی اسرار جهان هستی آگاه شدیم، مغرور نشویم و توقع نداشته باشیم که دلیل همه چیز را بدانیم.
۶ـ از مدار عادی خارج نشویم و به دامن وسوسه‏ها نیفتیم، همچنانکه مردم در مراجعه به پزشک، خود را در اختیار او قرار می‏دهند یا برای تعمیر اتومبیل خود، مکانیک را سؤال پیچ نمی‏کنند (چون به آگاهی پزشک و مکانیک، اعتقاد و باور دارند) در مسائل دینی هم که به قانون خدا گردن می‏نهند، باید بپذیرند و عمل کنند. چرا که خداوند، هم مهربان‏تر است، هم داناتر و حکیم‏تر. هم آینده را می‏داند، و هم آثار ظاهری و باطنی و نهان و آشکار را.
۷ـ اگر گوشه‏ای از اسرار حکم خدا را دانستیم، نباید خیال کنیم بر همه‌ی اسرار واقف گشته‏ایم. آنکه دست خود را در دریا فرو می‏برد، حق ندارد پس از بیرون آوردن دستش، به مردم بگوید: این همه‌ی آب دریاست، بلکه باید بگوید: از آب دریا، این مقدار به سر انگشت من رسیده است. آنکه فلسفه‌ی حکمی را بفهمد، نمی‏تواند خیال کند که آنچه فهمیده، تمام است و دیگر جز آن چیزی نیست. مگر با عقل و فکر محدود انسانی، می‏توان به عمق احکامی که از علم بی انتهای خدا سر چشمه گرفته، پی برد؟
۸ـ همان عقلی که ما را به فهمیدن فلسفه‌ی احکام دعوت می‏کند، همان می‏گوید: اگر جایی ندانستی، از آگاهانِ با تقوا بپرس. این همان تعبّد در مقابل اولیاء دین است.
اینک، پس از این مقدّمات، نمونه هایی را از قرآن و حدیث نقل می‏کنیم که اشاره به فلسفه‎ی احکام دارد.
امّا قرآن:
درباره‌ی نماز می‏گوید:

نماز، انسان را از فحشاء و منکر باز می‏دارد.[۷] در جای دیگر می‏گوید: نماز را برای یاد و توجّه به من بپا دار.[۸] و در جای دیگر: با یاد خدا، دل‏ها آرام می‏گیرد.[۹] درباره روزه می‏گوید:

روزه بر شما واجب شد، تا آنکه اهل تقوا شوید.[۱۰] چون بیشتر گناهان، از فوران غریزه‌ی غضب و شهوت است.
روزه، جلوی طغیان آنها را می‏گیرد و تقوا پدید می‏آورد. و به همین جهت، آمار جنایات و جرایم در ماه رمضان کاهش می‏یابد.
درباره‌ی حج می‏گوید:

به زیارت حج بروند، تا منافعی فراوان بدست آورند.[۱۱] فوائد و آثار اجتماعی و سیاسی حج، چیزی نیست که جای شک و شبهه باشد.
درباره زکات می‏گوید:

از مردم و اموالشان زکات بگیر، تا آنان را (از روح بخل و دنیا پرستی) پاک کنی.[۱۲] درباره قمار و شراب می‏گوید:

شیطان توسّط آن‏ها میان شما دشمنی و کینه برقرار می‏کند و شما را از یاد خدا دور می‏سازد.[۱۳] و قصاص را، مایه حیات اجتماع می‏داند[۱۴] چرا که در جامعه، اگر جنایتکار، به کیفر نرسد، آن جامعه مرده و جنایت پرور و مظلوم کوب می‏شود و امنیّت (که حیات اجتماعی است) از میان می‏رود.
این‏ها نمونه هایی از آیات قرآن بود که به آثار و حکمت‏های احکام الهی اشاره داشت.
امّا حدیث:
از میان انبوه احادیث درباره‌ی این موضوع، تنها به چند جمله از یکی از سخنان امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه اشاره می‏کنیم:[۱۵] »فرض اللّه الایمان تطهیرا من الشرک و الصلوهَ تنزیهاً عن الکِبر و الزکوه تسبیباً للرّزق…»
خداوند، ایمان را برای پاکسازی از شرک، واجب ساخت و نماز را برای پاک ساختن از تکبر، و زکات را بعنوان سبب سازی برای رزق و روزی و…
ایمان به خدا، انسان را از افکار شرک آلود و عشق‏های پوچ و تکیه‌گاه‌های ناتوان نجات می‏بخشد.
نماز، که توجه به سرچشمه‌ی همه‌ی بزرگی‏ها و استمداد از کانون قدرت و عظمت است، کبر را از انسان می‏زداید.
زکات، مهره‏های از کار افتاده‌ی جامعه را به کار می‏اندازد و محرومان و ورشکستگان را به نوا و قدرت می‏رساند و مهر و عطوفت نسبت به مردم را در دل‏ها زنده می‏سازد و محبّت مال و دنیا، از دل زکات دهنده بیرون می‏رود.

 

[۱] . ذاریات/۵۶٫

[۲] . نحل/۳۶٫
[۳] . زمر/۷٫
[۴] . قریش/۳ـ۴٫
[۵] . نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷٫
[۶] . مانند: علل الشرایع از صدوق و دهها کتاب درباره‌ی اسرار نماز و حج و… .
[۷] . «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» عنکبوت/۴۵٫
[۸] . «اقم الصلوه لذکری» طه/۱۴٫
[۹] . «الا بذکر الله تطمئن القلوب» رعد/۲۸٫
[۱۰] . «لعلکم تتّقون» بقره/۱۸۳٫
[۱۱] . «لشهدوا منافع لهم» حج/۲۸٫
[۱۲] . «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم» توبه/۱۰۳٫
[۱۳] . «یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء و یصدّکم عن ذکر الله» مائده/۹۱٫
[۱۴] . «ولکم فی القصاص حیاه…» بقره/۱۷۹٫
[۱۵] . نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۲۵۲، فیض الاسلام، حکمت ۲۴۴٫

منبع:andisheqom.com

نوشته فلسفه عبادت چیست؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

فلسفه روز عرفه چیست روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است که حق تعالی بندگان چرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟ مرکز …علت اصلی نماز خواندن ما تنها و تنها واجب بودن آن است؛ یعنی ما نماز را به جهت این که فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چیستتاریخ آبان تعداد بازدید فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چیست ؟فلسفه کشتن این همه حیوان در روز عید قربان چیست…حکمت و راز بسیاری از عبادت ها برای انجام دهندگان آن ها پوشیده نیست مثلاً نماز ذکر هایی شهود چیست؟شهود چیست؟ و ما اوتیتُم مِنَ العِلم اِلاُ قَلیلاَ شهود چیست؟فلسفه عادت ماهیانه خانمها چیست؟ آیا در این زمان …فلسفه عادت ماهیانه خانمها چیست؟ آیا در این زمان نباید مرد مورد ارضاء قرار گیرد غیردخولنماز چیست؟تاثیر نماز بر سلامت روانی کودکان حواس پرتی در نماز نماز چیست؟ موجبات و علل حواس پرتی فلسفه حیات در قرآن اغلب گمان می‏کنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعیدین و زندگی فلسفه و منطقدین و زندگی فلسفه و منطق تست دین و زندگی دوم دبیرستان ما زنده بر آنیم که آرام فلسفه روز عرفه چیست روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است که حق تعالی بندگان خویش چرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟ مرکز ملی علت اصلی نماز خواندن ما تنها و تنها واجب بودن آن است؛ یعنی ما نماز را به جهت این که دستور شهود چیست؟ شهود چیست؟ و ما اوتیتُم مِنَ العِلم اِلاُ قَلیلاَ شهود چیست؟ نماز چیست؟ تاثیر نماز بر سلامت روانی کودکان حواس پرتی در نماز نماز چیست؟ موجبات و علل حواس پرتی در نماز فلسفه کشتن این همه حیوان در روز عید قربان چیست؟ مرکز ملی حکمت و راز بسیاری از عبادت ها برای انجام دهندگان آن ها پوشیده نیست مثلاً نماز ذکر هایی دارد فلسفه عادت ماهیانه خانمها چیست؟ آیا در این زمان نباید مرد فلسفه عادت ماهیانه خانمها چیست؟ آیا در این زمان نباید مرد مورد ارضاء قرار گیرد غیردخول فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چیست تاریخ آبان تعداد بازدید فلسفه عزاداری برای امام حسین علیه السلام چیست ؟ دین و زندگی فلسفه و منطق دین و زندگی فلسفه و منطق تست دین و زندگی دوم دبیرستان ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم چرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟ تاثیر نماز بر سلامت روانی کودکان حواس پرتی در نماز نماز چیست؟ موجبات و علل حواس پرتی در نماز فلسفه حیات در قرآن اغلب گمان می‏کنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت انجام می فلسفه عبادت در اسلام فلسفه عبادت فلسفه عبادت و نیایش


ادامه مطلب ...

اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان

[ad_1]
مفیدستان:
اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان

با گذشت بیش از یک دهه از عمر برنامه فلسفه برای کودکان در ایران, نه تنها این برنامه بیشتر در بین اهل فلسفه و علاقمندان به امر آموزش و پروش شناخته شده, بلکه مجال بیشتری برای نقد و بررسی آن نیز فراهم شده است

با گذشت بیش از یک دهه از عمر برنامه فلسفه برای کودکان در ایران، نه تنها این برنامه بیشتر در بین اهل فلسفه و علاقمندان به امر آموزش و پروش شناخته شده، بلکه مجال بیشتری برای نقد و بررسی آن نیز فراهم شده است. پیش تر در نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت» در سه شماره به معرفی، نقد و آسیب شناسی این برنامه پرداختیم؛ اکنون به بهانه بررسی کتاب «غایب بزرگ مدرسه: کندوکاو اخلاقی» (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) نزد روح الله کریمی رفتم تا به طور اختصاصی به جایگاه اخلاق، مباحث اخلاقی و دشواری های ناشی از آن در برنامه فلسفه برای کودکان و همین طور در حلقه کندوکاو اخلاقی بپردازیم.

***

در گفت وگوهایی که پیشتر درباره فبک با متخصصان این حوزه داشتم به اندازه کافی به برنامه فلسفه برای کودکان و نقد آن پرداختم. در این گفت وگو می خواهم بیشتر بر جایگاه «اخلاق» در برنامه فبک و حلقه کندوکاو اخلاقی متمرکز شویم. ابتدا برای ما بگویید در برنامه های کلان فلسفه برای کودکان، «اخلاق» چه جایگاهی دارد و اساسا طراحان اصلی این برنامه چه معنایی از اخلاق در این برنامه مراد می کنند؟

«اخلاق» یکی از اصلی ترین دغدغه های طراحان اولیه برنامه فلسفه برای کودکان است. لیپمن و همکارانش بعد از آنکه کتاب «هری استوتلمیر» و راهنمای مربی آن، «کندوکاو فلسفی» را که بیشتر بر موضوع «تفکر نقادانه» متمرکز است تألیف کردند، بلافاصله به سراغ داستان «لیزا» و راهنمای مربی آن،«کندوکاو اخلاقی» رفتند که به موضوع «فلسفه اخلاق» اختصاص دارد. البته در همان داستان «هری» نیز موضوعات فلسفه اخلاق کم و بیش وجود دارد، همان گونه که در «لیزا» و راهنمای آن نیز موضوعات مربوط به سایر شاخه های فلسفه و از جمله تفکر نقادانه و معرفت شناسی نیز کم نیستند. سه نکته را لازم است در اینجا متذکر شوم. یکی آنکه سبک کلی برنامه فلسفه برای کودکان این گونه نیست که موضوعی را یک بار و برای همیشه طرح کند و باب بحث در مورد آن را در کتب بعدی ببندد. برنامه درسی فلسفه برای کودکان بسیار شبیه برنامه درسی مارپیچی(cyclical) است، به این معنا که ممکن است یک مفهوم به طور مستمر در سال های متوالی مورد کنکاش قرار گیرد، البته هر سال به طور دقیق تر و با جزئیات بیشتر. بنابراین موضوعات اخلاقی را در تمام کتاب های برنامه درسی فلسفه برای کودکان می توان مشاهده کرد، همان گونه که مباحث مربوط به سایر حوزه های دانش را نیز در لیزا و راهنمای آن می توان دید. نکته دوم که بی ارتباط با نکته اول نیست این است که لیپمن پیوند نزدیکی میان مهارت های تفکر نقادانه وتربیت اخلاقی می بیند و البته پیش از ورود به کندوکاو اخلاقی، تقویت مهارت های تفکر نقادانه را برای دانش آموز ضروری می داند و به همین علت هری را پیش از لیزا می نویسد، اما هم در هری به موضوعات اخلاقی می پردازد و هم در لیزا به تفکر نقادانه. نکته سوم این است که به یک معنا کل برنامه فلسفه برای کودکان با اخلاق مرتبط است و سایر کتب و اهداف، به نوعی مقدمه و زمینه ساز این هدف عمده هستند. توضیح آنکه اگر مطابق تقسیم سنتی، که فلسفه به معنای کلی یا شناخت آدمی را به دو بخش نظری و عملی تقسیم می کند، در نظر بگیریم، کندوکاو اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان در بخش علوم عملی جای می گیرد. اما نکته اینجاست که حتی به نوعی در بنیان‎های نظری این برنامه، گویا شناخت نظری نه به خاطر خود شناخت، بلکه با هدف حل مسائلی کسب می شود که در عمل در زندگی پیش پای انسان قرار می گیرد و این البته از تأثیرات پراگماتیسم دیویی بر فلسفه برای کودکان است. پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده اش اخلاق است.

اخلاق در معنای عام و خاصش یکی از پیچیده ترین و مناقشه برانگیزترین موضوعات فلسفی است. مبنای تعریف اخلاق در حلقه کندوکاو چیست؟

اخلاق در این برنامه، روابط اجتماعی و رابطه با خویشتن، هر دو، را مد نظر قرار می دهد. بخش مهمی از تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان برای توجه، تعمق و اصلاح رسالت و هدفی است که «من» در زندگی برای خود درنظر می گیرم. البته نکته پارادوکسیکال و مهم این است که راه تربیت فرد برای توجه به خویشتن خویش، ورود به اجتماع و حضور در حلقه کندوکاو و گفت وگو با دیگران است.

حال بر اساس گفته هایمان تا این جا بگویید حلقه کندوکاو اخلاقی چیست و چگونه عمل می کند؟

حلقه کندوکاو اخلاقی، کندوکاوی در باب مسائل اخلاقی و موقعیت های اخلاقی است که سعی می کند کودکان را با انتظارات جامعه آشنا کند، و در عین حال با تقویت ابزار تفکر نقادانه، خلاقانه و مراقبتی، توانایی ارزیابی این انتظارات را نیز در آن‎ها ارتقا دهد. البته حلقه کندوکاو اخلاقی ضرورتا به کودکان اختصاص ندارد. می توان حلقه کندوکاوی از پزشکان را تصور کرد که در مورد وضعیت دختری کندوکاو می کنند که پدر و شوهرش حاضر نیستند او توسط پزشک مرد زایمان کند و پزشک زنی نیز در بیمارستان حضور ندارد. آن چه به حلقه کندوکاو اخلاقی قوام می بخشد جمعی از انسان‎ها هستند که سؤال مشترکی در مورد یک مساله یا موقعیت اخلاقی دارند. البته حضور یک تسهیل گر نیز برای پیشبرد هر گفت و گوی فلسفی امری اجتناب ناپذیر است.حلقه کندوکاو اخلاقی می تواند با رشد عقلانیت و خودپیروی، تفکر نقادانه و سازگاری منطقی، تفکر خلاقانه و تخیل اخلاقی، تفکر مراقبتی، ملکه شدن فضایل اخلاقی، توجه به بستر عمل و موقعیت های مشکل آفرین و غور در مفاهیم اخلاقی موجب رشد اخلاقی شود. ویژگی برجسته حلقه کندوکاو اخلاقی در این است که صرف ارتقای یکی از این ابعاد را برای اخلاقی شدن کودک کافی نمی داند و ادعای بزرگش این است که به رشد متناسب همه این ابعاد در کودک منجر می شود. اینکه (1) جایگاه هر یک از این مولفه ها در تربیت اخلاقی تا چه میزان اهمیت دارد؛ و (2) فقدان هر یک چه پیامدی در پی می تواند داشته باشد؛ و (3) حلقه کندوکاو اخلاقی چگونه می تواند به رشد و تقویت هر یک از آن‎ها کمک کند، پاسخی طولانی می طلبد که در مقاله «بررسی مبانی نظری تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو اخلاقی» (کریمی، 1394) به طور مفصل به آن پرداخته شده است.

به نظر می رسد تفاوت های بسیار ظریف و مهمی بین مسائل اخلاقی و فلسفی وجود دارد. مشکلات به گفت وگو گذاشتن "مسائل اخلاقی" در مقایسه با "مسائل فلسفی" چیست؟ تسهیل گران حلقه کندوکاو بیشتر با چه چالش هایی دست به گریبان هستند؟

اخلاق به طور کلی و بالتبع حلقه کندوکاو اخلاقی رابطه نزدیکی با عمل دارد، به این معنا که مربی، اولیاء مدرسه و والدین خیلی زود پیامدهای گفت وگوهای کلاسی را در رفتار و گفتار کودک خود مشاهده می کنند. بحث در مورد مسائل محض فلسفی، اگر چه ممکن است بسیار بنیادی و تأثیرشان عمیق تر باشد، اما پیامد عملی شان با کمی تأخیر بروز می کند. تسهیل گر متعهد و اخلاق مداری که در کلاس هایش به موضوعات اخلاقی می پردازد، چند دل نگرانی دارد که به گمانم هیچ گاه از بین نمی روند و همواره باقی هستند. اهمّ این دل نگرانی ها عبارتند از:الف) مربی اخلاقی باید به سوی ملتزم کردن کودکان به ارزش های مورد انتظار جامعه پیش برود یا نقاد بارآوردن آن‎ها که ممکن است از التزامشان به ارزش های مورد انتظار جامعه بکاهد.ب) آنچه کودکان در حلقه کندوکاو اخلاقی در سخن می گویند، تا چه میزان در عمل به آن پایبند خواهند بود. ج)تسهیلگر چگونه می تواند مانع از آن شود که کودک در حلقه کندوکاو اخلاقی صرفا بر توجیه اعمال غیر اخلاقی اش توانا گردد. د)تسهیل گر چگونه باید عمل کند که در عین حال دیدگاه خود را تلقین نکند و طیف گسترده نظرات دانش آموزان در حلقه کندوکاو آن‎ها را به سوی نسبی گرایی اخلاقی یا بی تفاوتی اخلاقی سوق ندهد.

جناب کریمی به هر حال این موضوع بسیار پیچیده است! تک تک نگرانی هایی که مطرح کردید جای سوال دارد فقط برای نمونه کافی است به این موضوع اشاره کنم که به نظر می رسد تسهیل گر نباید دیدگاه های خاصی را تبلیغ و تقویت کند و اگر چنین کند با اهداف فلسفه برای کودکان و تفکر انتقادی در تعارض است. به هر حال این موضوع جای بررسی بیشتری دارد اما متأسفانه بررسی دقیق ترش را به زمان دیگری واگذار می کنیم. گفت وگو را با موضوع دیگری پی می گیرم. متیو لیپمن تأکید دارد که کندوکاو اخلاقی نباید با «تبیین ارزش ها و قضاوت های اخلاقی» یا برنامه های نظری موقعیت های دشوار اخلاقی یکی گرفته شود، تفاوت این ها با هم چیست؟

مهم ترین مشکل لیپمن با رویکردهای رقیب در تربیت اخلاقی از جمله رویکرد تبیین ارزش‎ها، رویکرد قضاوت اخلاقی پیاژه-کلبرگ، رویکرد مراقبتی، رویکرد سنتی و رویکرد رفتارگرایانه تک بعدی بودن و بنابراین ناکافی بودن آن‎هاست. اگر ساحات وجود آدمی را ساحت باور، ساحت عواطف و احساسات، ساحت اراده و ساحت رفتار بدانیم، هر یک از رویکردهای تربیت اخلاقی در طول تاریخ، تلاش خود را بیشتر بر پرورش یکی از این ساحات قرار داده و از ساحات دیگر غفلت کرده اند. طرفداران رویکرد تبیین ارزش‎ها و رویکرد قضاوت اخلاقی با وضوح بخشیدن و تصحیح باور کودک، طرفداران رویکرد مراقبتی با تشحیذ عواطف هم دلی و نوع دوستی در کودک، طرفداران رویکرد سنتی با تقویت اراده در کودک و رفتارگرایان با ایجاد عادت و شرطی کردن رفتار در کودک خواسته اند انسان اخلاقی تربیت کنند، اما لیپمن تأکید دارد که حلقه کندوکاو اخلاقی نباید به هیچ یک از این رویکردها فروکاسته شود.

پس یکی از نقدهای لیپمن به دیگر روش های تربیت اخلاقی این است که هر کدام فقط به یکی از ساحات وجود انسانی یعنی باور، عواطف، رفتار و اراده توجه می کنند و نگاهی همه جانبه به انسان و موجودیت او ندارند. آیا مدعی هستید که روش تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو جمع تمام این ساحات است؟

بله، دقیقا ادعا همین است که حلقه کندوکاو اخلاقی جامع مزایای سایر روش های تربیت اخلاقی است چون به تمام ساحات انسان توجه دارد. شکی نیست که تربیت اخلاقی باید به کودکان در درک ارزش ها، خواسته ها، نیازها و امیالشان کمک کند (نظریه تبیین ارزش ها)، اما همه تربیت اخلاقی این نیست. با ارائه تمرین ها در مواجهه با مسائل اخلاقی محتمل (نظریه تبیین ارزش ها و نظریه رشد قوه قضاوت اخلاقی) باید به کودکان کمک شود، اما هسته مرکزی تربیت اخلاقی این نیست. یکی دانستن تربیت اخلاقی با داوری اخلاقی (نظریه رشد قوه قضاوت اخلاقی) شبیه یکی دانستن کشاورزی با برداشت محصول است. برداشت محصول در کشاورزی امری ضروری است، اما همه کشاورزی برداشت محصول نیست. دغدغه اولیه کشاورز در واقع شخم زدن، کشت کردن، آبیاری و هزاران فعالیت دیگر برای تمهید برداشت محصول است؛ فعالیت‏هایی که بدون آن‎ها برداشت محصولی هم در کار نخواهد بود. برای این که داوری های خوب اخلاقی اتخاذ شود، ابتدا باید زمینه فراهم شود. تقویت انحصاری عقل، استدلال منطقی و تفکر انتقادی و غفلت از نقش عواطف و هیجانات در رفتار اخلاقی و نیز تأکید بیش از حد بر قواعد اخلاقی و توجه نکردن به محتوا و بستر رفتار (رویکرد قضاوت اخلاقی)، تربیت اخلاقی ناقصی است که هیچ افقی برای پر کردن شکاف بزرگ میان معرفت اخلاقی و رفتار اخلاقی در چنین تربیتی مشاهده نمی شود، اما اتکای صرف بر احساسات و عواطف و موقعیت نگری افراطی یعنی نفی کلیه قواعد عام اخلاقی (رویکرد مراقبتی) نیز قابل دفاع نخواهد بود. واضح است که تشخیص و به کارگیری درست عواطف و احساسات و درک رابطه هم زیستی آن‎ها با عقل، تعهد به کندوکاو و قوانین حاکم بر آن، همه از موهبات نظریۀ مراقبتی بر کندوکاو اخلاقی است اما در عین حال یکی از شروط حتمی تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان این است که کودکان یاد بگیرند تا آن جا که ممکن است به نحو واضح، منطقی، و مؤثر بیندیشند. کودکان باید بتوانند موضوعات اخلاقی را تشخیص دهند و در مورد آن‎ها فکر کنند. به عبارت دیگر، واضح و منطقی اندیشیدن را در موقعیت های اخلاقی عینی در زندگی به کار گیرند و البته مراقب باشند که همواره راه را برای گزینه های تازه و راه های نو باز بگذارند. تربیت اخلاقی جدای از تقویت اراده و ملکه شدن فضایل اخلاقی نمی تواند باشد (رویکرد سنتی)، اما تلقین صرف فضایل اخلاقی و کسب عادت کورکورانه، مقتدرانه و مکانیکی، به‎خصوص در جهان امروز که مراجع اقتدار فروریخته اند، تربیت اخلاقی محسوب نمی شود. توجه به رفتار اخلاقی و جامعه پذیرکردن کودکان بخشی جدایی ناپذیر از تربیت اخلاقی است (رفتارگرایی)، اما کودکی که نتواند برای روزگار خود چاره اندیشی کند و به وقت مقتضی در ارزش‎های مورد وفاق جامعه اش برای حفظ و ارتقای ارزش‎هایی والاتر تجدیدنظر کند، تربیت یافته محسوب نمی شود. لیپمن اگرچه تأکید می کند «ارزش های سنتی مورد تکریم را باید کم تر قربانی کنیم» اما در عین حال ما را توجه می دهد که «ما در جهانی زندگی می‏کنیم که مدام در حال تغییر است؛ جهانی که باید قابلیت سازگاری با وضعیت‏های جدید آن را داشته باشیم»(لیپمن، 1394: 14). خلاصه اینکه حلقه کندوکاو اخلاقی با تأکید بر سه نوع تفکر نقادانه، خلاقانه و مراقبتی در داستان‎های خود و در شیوه پیشبرد حلقه توسط تسهیل‏گر و نیز ماهیتی که برای ذات حلقه تعریف می کند، دل نگران پرورش متناسب تمام ساحات وجود کودک است.

ارتباط اندیشه های فلسفی با زندگی جاری و واقعی کودکان و نوجوانان به اندازه کافی پیچیده است و ارتباط آن با اخلاق از آن هم پیچیده تر است! اندیشیدن به مفاهیم اخلاقی در حلقه کندوکاو چگونه به زندگی واقعی آن‎ها راه می یابد؟ به عبارت دیگر آیا حلقه کندوکاو بر اخلاق عملی کودکان هم تأثیر می گذارد؟ یا تا به حال این موضوع در پژوهش ها لحاظ و آزموده شده است؟

شکاف میان نظر و عمل یکی از مشکلات همیشگی نظریه ها در تربیت اخلاقی بوده است که البته این شکاف در مورد رویکردهای باورمحور مانند رویکرد تبیین ارزش ها و قضاوت اخلاقی عمیق تر به نظر می رسد. اگر حلقه کندوکاو اخلاقی نیز به گونه ای صرفاً سقراطی تفسیر شود که گویی فقط با ارتقای مهارت های شناختی و تفکر نقادانه در پی تربیت اخلاقی کودک است، از این شکاف گریزی نخواهد بود. اما در حلقه کندوکاو اخلاقی مکانیسم هایی وجود دارد که اگر مربی ورزیده به آن‎ها توجه داشته باشد، این شکاف تا حد زیادی قابل رفو شدن است، هرچند همان گونه که پیش از این اشاره شد این نگرانی همواره همراه مربی خواهد بود:الف) برنامه فلسفه برای کودکان جایگاه ویژه ای برای بُعد عاطفی ـ هیجانی انسان قائل است. بعد عاطفی ـ هیجانی که در این برنامه ذیل تفکر مراقبتی طرح می شود، افزون بر این که در افزایش حس هم دلی و هم دردی نقش دارد، فی نفسه، عمل اصیلی برای از بین بردن شکاف نظر و عمل است.ب) حلقه کندوکاو بهترین فرصت را در اختیار دانش آموزان قرار می دهد تا اولاً با استفاده از داستان و روایت خود را در قالب شخصیت های مختلف داستان تخیل کنند. ثانیاً، اعضای حلقه روایت ها و قصه هایی از زندگی و شخصیت خود را وارد بحث می کنند و بدین وسیله این فرصت را برای سایر افراد حلقه فراهم می کنند تا زندگی و شخصیت های دیگر را نیز ببینند، تخیل اخلاقی شان را تقویت کنند و با آگاهی و وضوح بیش تری تصویر شخصی که می خواهند باشند شکل دهند. دانش آموزان، با شکل دادن و کشف هویت خود، رفتار خود را با آن هماهنگ می کنند. تخلف از باورهای اخلاقی ممکن است، اما تخلف از هویتی که برای خود شکل داده ایم و کشف کرده ایم، از آن جا که جامع وجوه ما اعم از عقلانی، عاطفی، ارادی و رفتاری است، احتمال بسیار کمتری دارد. ثالثاً در داستان لیزا و راهنمای آن، موقعیت ها و تمرین های زیادی وجود دارد که در پی تقویت تخیل اخلاقی کودکان است. ج) مشارکت در حلقه کندوکاو اخلاقی، فی نفسه، مستلزم عمل است و بسیاری از این اعمال جنبه اخلاقی دارند؛ صحبت کردن یک فعل یا عمل است، هم چنین صورت های غیرکلامی ارتباط مانند تأیید با سر، نگاه تردیدآمیز، مسخره‎نکردن نظر دیگران و احترام به نظر آن‎ها، ولو بسیار سخیف و پیش پا افتاده، که از اصول و قواعد اولیه حلقه کندوکاو است، خود، فعلی اخلاقی است. حتی حقیقت جویی، که بنیان اصلی هر حلقه کندوکاوی است، شریف ترین فضیلت اخلاقی است. فضیلت هایی مانند عدالت در این که به همه فرصت بیان نظر و دفاع از آن داده شود، آزادی در بیان نظر، خویشتن داری در رعایت قوانین حلقه کندوکاو و به انحراف نکشاندن بحث تمرین می شوند و به تدریج به صورت ملکه در می آیند.د)لیپمن ریشه اصلی شکاف نظر و عمل اخلاقی را جدایی ارزش از واقعیت در تفکر مدرن می داند. از این رو، او تلاش می کند، با نقد دوگانگی ارزش و واقعیت، ریشه شکاف نظر و عمل را بخشکاند: «ارزش ها را نباید با امیال فرد یکی دانست ... این که شما الان در حال خواندن این صفحه اید یک واقعیت است، اما این که آن را ارزش مند می یابید سبب می شود خواندن آن نه فقط یک واقعیت بلکه موضوع ارزش باشد ... واقعیت و ارزش یک چیزند که از چشم اندازهای مختلف نگریسته شده اند» (Lipman et al, 1980, P.164). از نظر لیپمن، اگر کودکان به گفت وگو درباره ارزش ها به گونه ای تشویق شوند که ارزش ها گویی اموری مستقل، مستغنی و جدای از جهان واقعیتند، به شکاف میان نظر و عمل منجر خواهد شد. اما در عوض، اگر آن‎ها را تشویق کنیم که در مورد رفتار شجاعانه، رفتار منصفانه، رفتار محترمانه، رفتار درست و رفتار عادلانه در موقعیت های خاص صحبت کنند، این شکاف را از ریشه خشکانده ایم (Lipman et al, 1980, PP.164-165).ویژگی مهم حلقه کندوکاو این است که با بازسازی موقعیت هایی از زندگی روزمره کودکان از طریق داستان یا مثال های عینی،کودکان را در موقعیتی مشابه موقعیت واقعی قرار می دهد و قضاوت اخلاقی درست با در نظر گرفتن همۀ مؤلفه های موقعیت را تکرار و تمرین می کند.

کتاب «غایب بزرگ مدرسه: کندوکاو اخلاقی» کتاب راهنمایی برای کتاب لیزا و لیلا و همین طور معلمان و تسهیل گران حلقه کندوکاو است. ابتدا بگویید ویژگی کتاب لیزا و بومی شده آن یعنی کتاب لیلا چیست؟

داستان لیزا کتابی است که به طور اختصاصی بر موضوعات اخلاقی با هدف تربیت اخلاقی نوجوانان 13 تا 15 سال متمرکز شده است. این داستان شامل یازده فصل و بیست و نه قسمت است. شخصیت های اصلی داستان نوجوانانی هستند هم سن همان نوجوانانی که مخاطب داستانند و در موقعیت هایی تصویر می شوند که به احتمال فراوان برای همسالان آن‎ها پیش خواهد آمد. آن‎ها با هم دعوا می کنند، در بازی جِرزنی می کنند، به هم پشت پا می زنند، وسایل خود را با هم تاخت می زنند، در مورد معلمینشان صحبت می کنند، رشد طبیعی و بدنی شان در دوره بلوغ را پشت سر می گذارند، والدینشا ن از دنیا می رود، در کلاس هایشان بحث هایی مشابه کلاس های فلسفه به سبک لیپمن را با معلمین، مدیر و معاون مدرسه دارند و... (داستان «لیلا» را به معنای دقیق کلمه نمی توان بومی شده «لیزا» دانست، بلکه شاید عبارت درست تر متناسب سازی شده برای مدارس ایران باشد. در داستان «لیلا» موقعیت ها در اکثر قریب به اتفاق همان موقعیت های داستان «لیزا»ست، با این تفاوت که به جای یک مدرسه آمریکایی که در آن دختر و پسر مختلطند، در یک دبیرستان دخترانه روایت می شود و شخصیت ها و برخی از اتفاقات جزئی متناسب با این تغییر فضا تغییر کرده اند). اگرچه ردپایی از موقعیت هایی مشابه موقعیت های دشوار اخلاقی(dilemma) که کلبرگ برای عبور از مراحل اخلاقی پیشنهاد می کند نیز در این کتاب قابل مشاهده است، اما همان گونه که لیپمن تأکید می کند تربیت اخلاقی فقط این نیست، و بنابراین موقعیت ها نیز صرفاً موقعیت های دشوار اخلاقی نیستند. مفهوم اخلاق در این کتاب بسیار گسترده است، مثلاً سیگار کشیدن، تاتو کردن، دوستی، هویت یابی و خودشناسی، منحصر به فرد بودن، آرزو داشتن، نگاه به استعدادها و توانایی های فردی، احساس حقارت، غرور، تلافی و... که از مسائل مبتلا به نوجوانان در این سنین است، در این داستان مطرح شده است. علت اینکه عنوان ترجمۀ فارسی راهنمای مربی آن را «غایب بزرگ مدرسه» گذاشتم همین گستردگی موضوعات مطروحه در آن و نیاز شدید مدرسه های ما به چنین مباحثی است. واقعا وقتی تک تک تمرین ها، طرح بحث ها و ایده های اصلی در این کتاب را ترجمه می کردم به حال خود و سایر دانش آموزان قدیم و حتی کنونی کشورم حسرت می خوردم که چه نکات لازمی بوده است که ما در دوران مدرسه هیچ در مورد آن‎ها نخواندیم و نیندیشیدیم و چه نکات غیر لازمی بوده است که عمر و وقت و انرژی خود را برای آن‎ها به هدر دادیم و اکنون نه چیزی از آن‎ها در خاطر ما مانده است و نه به خاطر آوردن آن‎ها می تواند کمکی به ما در زندگیمان باشد. به هیچ عنوان ادعا نمی کنم که این کتاب و راهنمای آن، همه «غایب های بزرگ مدرسه» را دربرمی گیرد یا حق مطالب را در مواردی که مطرح کرده، تمام کرده است، اما حتما طیف گسترده ای از موضوعات را، به ویژه به طور صریح و روشن در «غایب بزرگ مدرسه»، می توان یافت که واقعاً جایشان در مدرسه های ما خالی است و دانش آموز ما فارغ التحصیل می شود بدون اینکه لحظه ای در مورد هیچ یک از این موضوعات اندیشیده یا مهارت های لازمی که این کتاب درصدد انتقال آن‎هاست تمرین کرده باشد. ما متأسفانه هنوز به لزوم ورزیدگی شهروندان در بسیاری از این مهارت ها وقوف پیدا نکرده ایم، چرا که شاید بسیاری از آن‎ها را اصلاً مهارت اکتسابی نمی دانیم.

کتاب «غایب بزرگ مدرسه» یکی از کتاب های دوازده گانه فبک برای آموزش مربیان است. لطفا برای ما بگویید این اثر چگونه اداره حلقه را آموزش می دهد؟

در بطن هر صفحه از داستان «لیزا» چندین ایده فلسفی وجود دارد که مشخص است به اقتضای داستانی بودن کتاب جای مانور زیادی روی آن نبوده است. در برنامه فلسفه برای کودکان اصل بر این است که تسهیل گر موضوعی را در کلاس به بحث بگذارد که پرسش اکثر دانش آموزان باشد یا علاقمند باشند در مورد آن بیشتر و عمیق تر بدانند. بنابراین، نمی توان به طور قطعی تعیین کرد که از آن همه موضوع و ایده مطروحه در داستان اصلی، چه ایده و موضوعی مورد توجه بچه ها قرار می گیرد. بنابراین در کتاب راهنمای مربی سعی شده است تا آنجا که ممکن است تعداد بیشتری از ایده های فلسفی که احتمالا برای بچه ها جالب یا برای آن‎ها چالش برانگیز است تبیین شود و برای آن‎ها طرح بحث و تمرین ارائه گردد. این سه قسمت را در تمام کتاب‎های راهنمای مربی در برنامه فلسفه برای کودکان که متأثر از سبک لیپمن بوده اند می توان مشاهده کرد: تبیین ایده اصلی، ارائه طرح بحث و ارائه تمرین. در قسمت ایده اصلی،مفاهیم فلسفی مستتر در بطن داستان بیشتر تبیین، و به برخی لایه های پنهان داستان نیز اشاره می شود. همچنین ممکن است گذری مختصر به تاریخ آن ایده فلسفی و دیدگا ه های مختلف در مورد آن هم بشود. مربی باید پیش از ورود به کلاس صفحات مربوط به آن قسمت از داستان را که قصد ارائه آن در حلقه کندوکاو را دارد، از راهنمای مربی مطالعه کرده باشد و با تسلط به ایده های فلسفی مستتر در داستان وارد کلاس شود. از طرح بحث ها و تمرین ها نیز به فراخور بحث می تواند در حلقه کندوکاو استفاده نماید.

آیا این کتاب برای بزرگسالانی که می خواهند برای نخستین بار با نگاهی متفاوت به مسائل اخلاقی بیندیشند یا افرادی که می خواهند با شیوه جدیدی این موضوعات اخلاقی را مورد تفکر و تأمل فلسفی قرار دهند، مفید است؟

بله، هم کتاب داستان و هم راهنمای آن از جنبه های متعددی می تواند برای بزرگتر ها نیز قابل استفاده باشد. غیر از جنبه های آموزشی که بزرگترها می توانند طیف گسترده ای از مفاهیم فلسفی و اخلاقی را در این کتاب شناسایی کنند که برخی بالضروره برای یک تربیت اخلاقی درست و کامل لازمند، بسیاری از موقعیت هایی که در داستان تصویر می شوند پیش از این برای ما نیز در زندگی رخ داده اند و ما ممکن است به راحتی از کنار آن‎ها گذشته باشیم. کتاب های اینچنینی فلسفه، اخلاق و تفکر عمیق را به متن زندگی ما وارد می کنند و از ما می خواهند عمیق تر نگاه کنیم، زندگی را دست کم نگیریم و به صورت جزمی وجهه نظر خود به مسائل و موضوعات زندگی را تنها یا کامل ترین وجهه نظر ممکن ندانیم. به محدودیت های انسانی خود و پیچیدگی های موقعیت های اخلاقی بیشتر واقف شویم و تلاش کنیم نگاهی عمیق تر و سازگارتر داشته باشیم.

حلقه کندوکاو اخلاقی چگونه با تفاوت های میان کودکان مختلف و تسهیل گران و معلمان روبه رو می شود؟

به طور کلی تربیت اخلاقی را با توجه به رویکردش نسبت به افراد جامعه و تکثر و اختلاف آن‎ها می توان به چند دسته تقسیم کرد. برخی از رویکردها در تربیت اخلاقی تلاش می کنند تا آنجا که ممکن است اختلاف ها را کم کنند و مردم را به سوی یک شکلی و یک رنگی سوق دهند. این رویکرد را می توان رویکرد وحدت طلبانه نامید. نظام های تربیتی در جوامع کمونیستی نمونه اعلای چنین رویکردی است. رویکرد دوم رویکردی است که اختلاف ها را به رسمیت می شناسد و هرگونه تلاش برای ایجاد وحدت را نادرست و عبث می داند. طرفداران پست مدرن از این گونه تربیت اخلاقی دفاع می کنند. این رویکرد را می توان تکثرطلبانه دانست. رویکرد سوم که به گمان من حلقه کندوکاو اخلاقی به آن نزدیک می شود می توان وحدت در کثرت نامید. در این رویکرد هر کسی در حلقه دیدگاه و رویکرد خود را دارد و اتفاقاً این اختلاف و تکثر دیدگاه ها و حتی به یک معنا اختلاف روش کار در شیوه کار تسهیل گر و هدایت حلقه توسط او همگی بر غنای حلقه می افزاید. حلقه های کندوکاو همگن یعنی حلقه هایی که همه اعضا دیدگاه همانند دارند، به هیچ وجه حلقه های ایده آلی نیست. در چنین شرایطی حتی توصیه می شود تسهیل گر با نوعی مثال های نقض نشان دهد که دیدگاه مورد وفاق حلقه بلااشکال نیست. بنابراین اعضای حلقه به مرور یاد می گیرند که اختلاف انسان‎ها و دیدگاه های آن‎ها را ارج بنهند و اتفاقاً آن را برای رشد خود نیز ضروری بدانند. اما این بدان معنا نیست که حلقه کندوکاو نیز تکثرطلبانه است و با فهم تکثر، وظیفه آن به اتمام رسیده است. اعضای حلقه کندوکاو اگرچه اختلاف را گرامی می دارند، اما برای رسیدن به نوعی توافق و وحدت نظر تلاش می کنند. اینکه زیربنای معرفت شناختی این رویکرد چه باوری به حقیقت می تواند باشد، بخشی از طرح پژوهشی من در سال پیش روست.

به هر حال کاملا مشخص است که حلقه کندوکاو یک حلقه بسته بندی شده و از قبل آماده نیست، موضوع اخلاق هم، به مراتب پیچیده تر از موضوعات دیگر است. اول می خواهم بدانم تمهیدات اصلی بنیانگذاران فلسفه برای کودکان، برای موارد پیش بینی نشده ای که در حلقه رخ می دهد چیست؟

کاملاً حق با شماست. نمی توان تسهیل گر را همچون یک ربات تربیت کرد که برای تمام موقعیت های کلاس از پیش برنامه ریزی شده باشد. ماهیت سیال و پیچیده فلسفه ورزی مانع چنین چیزی خواهد بود. اتفاقا یکی از جذابیت های کلاس های فلسفه برای کودکان برای معلمان این است که تقریباً هیچ دو کلاس مشابهی نخواهند داشت و به تکرار فرسوده کننده ای که نظام حافظه محور سنتی بر معلم تحمیل می کرد دچار نخواهد شد. تسهیل گر حتما لازم است واجد تمام مهارت هایی باشد که قصد پرورش آن‎ها در کودکان را دارد. تسهیل گر به معنای جدید و دقیقی الگوی کودکان است. همین مهارت ها به تسهیل گر کمک می کند که بتواند در موقعیت های پیش بینی نشده بهترین تصمیم را بگیرد، و این دقیقا یکی از همان مهارت هایی است که او قصد پرورش آن‎ها در کودکان را دارد.

کاملا آشکار است که در حلقه کندوکاو اخلاقی نقش معلم بسیار حساس و کلیدی است. معلم ها چگونه برای هدایت این حلقه آموزش می بینند؟

پرورش تسهیل گر در کشورهای مختلف و روایت های متفاوت برنامه فلسفه برای کودکان فرق می کند، اما تقریبا در تمام دوره های تربیت تسهیل گر، درصدی به دروس نظری و درصدی به دروس عملی اختصاص داده می شود. در دروس نظری تلاش می شود در مورد مبانی تربیتی، روان شناختی، اخلاقی، معرفت شناختی و...، تاریخچه آن، تفاوت آن با سایر رویکردها، داستان‎های استاندارد برای حلقه کندوکاو و... مطالبی ارائه گردد. البته پیشنهاد اصولی بنیانگذاران این است که حتی خود این مطالب نیز در حلقه های کندوکاو با تسهیل گران مورد گفت وگو قرار گیرد. در دروس عملی تلاش می شود کاملا فضای کلاس با کمک سایر تسهیل گران شرکت کننده بازسازی شود. همچنین لازم است تسهیل گران غیرحرفه ای زیر نظر یک تسهیل‎گر حرفه ای در کلاس های واقعی با حضور دانش آموزان به مرور کسب مهارت کنند.

با این که توضیحات روشنی دادید اما هنوز هم این پرسشم سر جای خود باقی ست که معلم ها یا تسهیل گران چگونه می توانند مطمئن باشند که توانایی اداره حلقه را دارند؟

مربی ورزیده و حرفه ای که ناظر بر تسهیل‎گری مربی در حال آموزش است، می تواند تشخیص دهد آیا او توانایی و شایستگی حداقلی لازم جهت هدایت حلقه را به دست آورده است یا نه. البته همواره تأکید شده است که «خوداصلاحی» صرفاً فرآیندی برای دانش آموزان نیست و تسهیل‎گران نیز باید دائماً خود را ارزیابی کنند و کارشان را ارتقا دهند. این ارزیابی می تواند توسط خود تسهیل‎گر، سایر همکاران، تسهیل‎گر حرفه ای، اولیای مدرسه، دانش آموزان و والدین آن‎ها صورت پذیرد.

درست است اما کیفیت، دقت و درستی کار و مهارت معلم ها چگونه محک زده می شود؟ جناب کریمی اگر تا این حد بر معلم ها و مهارتشان تأکید می کنم، آشکارا حاکی از نگرانی ها و دغدغه هایم از وظیفه تسهیل گر و معلم است. ممکن است برنامه و اصول و اساس حلقه کندوکاو اخلاقی بسیار هم مطلوب باشد، اما معلم از عهده اداره حلقه برنیاید و آن وقت حلقه به ضد خودش تبدیل شود!

کاملاً حق با شماست. واقعاً اگر مربی در حلقه کندوکاو اخلاقی به خوبی عمل نکند، نه تنها به رشد اخلاقی منجر نخواهد شد، بلکه به خطراتی مانند نسبی گرایی اخلاقی، بی تفاوتی اخلاقی یا انسانی که بر توجیه کارهای نادرست خود بسیار تواناست و حتی خودش را هم با دلایل محکم قانع می کند و فریب می دهد،می انجامد. البته اهمیت آموزش های پایه و استاندارد جهت مربیگری حلقه های فلسفی با کودکان از جمله حلقه کندوکاو اخلاقی بسیار حیاتی است. اما لازم است نکته دیگری را در اینجا اضافه کنم. اگر نظامی تربیتی داشته باشیم که بسیار هم عالی باشد اما فقط عده کمی نخبه با توانایی های خارق العاده بتوانند آن را اجرا کنند و آموزش آن شیوه به مربیان دیگر و در نتیجه توسعۀ صحیح آن بسیار دشوار باشد، این حتما نکته منفی بزرگی برای آن خواهد بود. علت ترویج بسیاری از شیوه های تربیتی به طور کلی در تاریخ و به طور خاص در سبک های مختلفی که در برنامه فلسفه برای کودکان وجود دارد، سادگی انتقال آن به دیگران بوده است. به گمان من سبک لیپمن در پیشبرد حلقه کندوکاو کمی دشوار است و هر چه تسهیل گر بیشتر به ظرایف آن آگاه می شود، اجرای کلاس به نوعی برای او مشکل تر می گردد.به نظر می رسد آنچه از سنت خود لیپمن در این باره به ما رسیده است، در برخی موارد چندان راهگشا نیست. می خواهم بگویم لیپمن نظریه پرداز خیلی خوبی بود، اما به گمانم اجراکننده چندان خوبی نبوده است. بیشتر آثار او متمرکز بر تهیه محتوا برای کلاس ها در سنین مختلف و کتاب ها و مقالات نظری جهت جاانداختن نظریه اش در جامعه علمی آمریکا و در سایر نقاط جهان بوده است. البته نسخه هایی که برای اجرا بعدها توسط شاگردان بی واسطه و با واسطه او ارائه شد، دارای ظرایف و نکات عملی بیشتری جهت اجرای درست حلقه کندوکاو است. اشاره کردم که هرچه تسهیل گر در اجرای حلقه ماهرتر می گردد، بیشتر بر دشواری هدایت حلقه واقف می شود. اما باید متذکر شوم که این دوره نیز همیشگی نخواهد بود و به مرور هر چه تسهیل گر به استادی در هدایت حلقه نزدیک تر شود، از این دشواری اولیه کاسته می گردد. پس در ابتدا افرادی که بیرون از حلقه در حال نظاره کردن آن هستند ممکن است با خود بگویند: «چه کار ساده ای! من هم می توانم». در این مرحله مربی باید بداند که اگر به طور مستقل شروع به کلاسداری حلقه کندوکاو به ویژه حلقه کندوکاو اخلاقی کند بسیار بی گدار به آب زده است و به احتمال فراوان دانش آموزان و حتی خود او به عوارضی که اشاره شد دچار خواهند شد. او حتماً باید دوره های مربیگری را بگذراند و البته زیر نظر یک مربی ورزیده مانند شاگردی که در حال یاد گرفتن یک فن و مهارت است شاگردی کند و از کلاس‎های ساده تر شروع کند و کم کم مقداری از هدایت حلقه را به دست گیرد تا به مرور در این کار به مرحله ای برسد که بتواند خود به طور مستقل کلاس هایی با موضوعات چالش برانگیزتر را هدایت نماید.

شما در مطالعات اخیرتان بر تربیت اخلاقی از نگاه خواجه نصیرالدین طوسی متمرکز شده و اشاره کرده اید که او اندیشه هایش را وامدار اخلاق نیکوماخوس ارسطوست و بخش اساسی تربیت ما ایرانی ها نیز همین نگاه است. به نظر شما نکات منفی و مثبت نگاه تربیتی خواجه نصیر چیست؟

کتاب اخلاق ناصری، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی (597- 672ه.ق) از مشهورترین و تأثیرگذارترین کتبی است که در زمینه اخلاق و تربیت اخلاقی در جهان اسلام نگاشته شده است. این کتاب به ویژه به این دلیل که یکی از معدود کتاب هایی بوده که تا آن زمان در ایران زمین تربیت اخلاقی، سیاست منزل و سیاست مدن را با قلمی شیوا و دلنشین به زبان پارسی بیان کرده، در ایران و البته بالتبع در کل جهان اسلام بسیار مورد توجه قرار گرفته است و آثار بسیار زیادی چه با الگوبرداری از آن و چه در شرح و بسط آن نگاشته شده است. البته با دقت بیشتر در اخلاق ناصری متوجه می شوید که این کتاب بیشتر ترجمه و اقتباس از چند اثر دیگر است و به جز چند نکته نه چندان مهم و تاثیرگذار،به لحاظ محتوایی اصالت ندارد. البته خود خواجه طوسی هم در این مورد ادعایی ندارد و به صراحت می گوید: «آنچه در این کتاب [=اخلاق ناصری] تحریر می افتد از جوامع حکمت عملی، بر سبیل نقل و حکایت و طریق اخبار و روایت متقدم و متأخر بازگفته می آید بی آنکه در تحقیق حق و ابطال باطل شروعی رود» (نصیرالدین، 1356: 43).روش خواجه نصیر این است که در هر یک از مقاله ها یا بخش های اخلاق ناصری، از چند کتاب اقتباس می کند و بهره می برد، البته در مقاله اول، نقش تهذیب الاخلاق بسیار پررنگ تر از سایرین است، همان گونه که در مقاله دوم، کتاب السیاسه نوشته ابوعلی سینا و در مقاله سوم ، کتاب السیاسه المدنیه و کتاب فصول المدنی فارابی همین نقش را ایفا می کند. اخلاق ناصری و تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق ابن‎مسکویه(325-421 ه. ق) که تا حد زیادی، دست‎کم در زمینه تربیت اخلاقی، محتوای واحدی دارند (چون سیاست منزل و به ویژه سیاست مدن در تهذیب الاخلاق نیامده است)، سهم عمده بار تربیت اخلاقی فلسفی را در تمدن اسلامی، به‎ویژه در میان شیعیان و به‏خصوص در ایران زمین، تا پیش از ورود مدارس جدید بر دوش می کشیده اند. تهذیب الاخلاق، همچنان یکی از کتب اصلی طلاب حوزه های علمیه در زمینه حکمت عملی و اخلاق محسوب می شود و این خود نشانی بر تأثیر عمیق این کتاب و نسخه فارسی آن، اخلاق ناصری، بر نوع تربیت اخلاقی کودکان و نوجوانان در سنت تمدن اسلامی است. البته باید پذیرفت که تهذیب الاخلاق ابن‎مسکویه نیز به نوعی تفسیری از اخلاق نیکوماخوسی ارسطوست. بنابراین، در پژوهشی که بر مبانی نظری تربیت اخلاقی در سنت اسلامی – ایرانی داشتم، به ترتیب به نصیرالدین طوسی و از او به ابن‎مسکویه و از ابن‎مسکویه به ارسطو رسیدم. اما نکته مهم این است که فلاسفه مسلمان اگرچه اخلاق نیکوماخوس را سنگ بنای خود برای بنا کردن نظام اخلاقی خود قرار دادند، اما آن را با تفسیری نوافلاطونی و تا حدی عرفانی، که آمادگی بیشتری برای ورود به جامعه ای با اخلاق دینی داشت، فهمیدند. اندیشمندان مسلمان اخلاق فضیلت ارسطویی را که فضایلش متناسب با مدینه یونانی بود، از آن بافت جدا کرده و تلاش می کردند اعتباری جهانشمول که با دینی جهانشمول سازگار باشد، به آن بدهند. برای مثال، کسب عادت برای کسب فضیلت نزد ارسطو، به عنوان نقطه ثقل تربیت اخلاقی او، در بافت زندگی شهری یونانی به‎ناگزیر با تمایلات عاطفی و امور عقلانی، به‎عنوان شاخصه های عینی زندگی اجتماعی و سیاسی یونانی، درپیچیده بود، اما چه در جهان مسیحی و چه در جهان اسلام، از این مؤلفه های بعضا واضح در متن اخلاق نیکوماخوسی چشم پوشی شد تا تفسیری مکانیکی از کسب عادت ارائه شود و بدین ترتیب نه نیازی به تعقل برای فضیلت‎مند شدن احساس شود و نه لازمه آن شهروند جامعه ای دموکراتیک از نوع مدینه آتنی باشد.

برنامه های دیگر شما برای پژوهش بر موضوع تربیت اخلاقی چیست؟ و به چه کاری در این زمینه مشغول هستید؟

هم اکنون در حال تکمیل نهایی و ویراستاری طرحی هستم که به دنبال مقایسه تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و تربیت اخلاقی نزد اندیشمندان مسلمان مانند خواجه نصیرالدین طوسی است و شمه ای از آن را در پاسخ به سؤال پیشین شرح دادم. بر تفاسیر مختلفی که از کسب عادت ارسطویی ارائه شده است کار می کنم. به نظر می رسد تفاسیری که طی سی چهل سال اخیر از کسب عادت ارسطویی به طور خاص و از اخلاق فضیلت ارسطویی به طور عام ارائه شده است قرابت زیادی با تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو اخلاقی دارد. مهم ترین نقطه مشترک آن‎ها همان تاکیدشان بر رشد همه جانبه ساحات وجود آدمی در تربیت اخلاقی است. اما نکته ای که روی آن تأکید دارم این است که حتی امثال دیوید کار، جان اشتوتل، نانسی شرمن، ریچارد سورابجی و برنیات که تفاسیری جالب و جامع از اخلاق ارسطویی ارائه می دهند و نشان می دهند که ارسطو اتفاقا بسیار بر عقلانیت و عواطف سوای بر عمل و اراده تأکید داشته است، روشی عملیاتی که بتوان آن را در کلاس اجرا کرد و تمام این ساحات را با هم مد نظر قرار داد، نه از ارسطو استخراج می کنند و نه خود ارائه می دهند.من تنها حلقه کندوکاو اخلاقی را سراغ دارم که چنین الگوی عملی را ارائه کرده است.

در آخر به یکی از جدیدترین کتاب های در دست انتشار شما با عنوان «فلسفیدن با ملانصر الدین» بپردازیم. چرا اسکار برنی فیه و همسرش ایزابل میلون، داستان‎های ملانصرالدین را برای آموزش اندیشه ورزی فلسفی به کودکان انتخاب کرده اند؟

اول باید متذکر شوم که این کتاب را من و همکارم دکتر مهرنوش هدایتی به صورت مشترک ترجمه کرده ایم که انشاالله مهرماه امسال از سوی انتشارات حکمت منتشر خواهد شد. اسکار برنی فیه در مقدمه مفصلی که بر این کتاب نگاشته است قصد دارد دقیقاً به همین پرسش شما پاسخ دهد. از نظر برنی فیه ملانصرالدین بیشتر از آنکه شخصی خاص باشد نماینده سنتی شفاهی و مکتوب است که در نقاط مختلف جهان به ویژه حوزه مدیترانه در کسوت های مختلف عیان می شود. نکته خاصی که در همه این حکایت ها خودنمایی می کند، چیزی است که برنی فیه از آن به «روش سلبی» یاد می کند و آن را در آیرونی سقراط، شوخ طبعی های دلقک، طنزنویس و کاریکارتوریست نیز می توان سراغ گرفت. همین ویژگی ها چنین داستان‎هایی را تبدیل به محرک هایی عالی برای آغاز یک گفت وگوی غنی فلسفی می کند. ملانصرالدین در بین استادان روش سلبی نیز جهات برجسته ای دارد از جمله اینکه محبوب است و حکایت هایش برای اغلب مردم جذاب است و هر کس به فراخور خود آن را درک می کند. همچنین گستره موضوعاتی که در حکایات ملانصرالدین وجود دارد بسیار زیاد است.

گفت وگو با روح الله کریمی - منیره پنج تنی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط

اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکانسایت آفتاب اخلاقدربرنامهفلسفهبرایکودکان ۱۳۹۵۹۲ پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده بیشتر برگزاری نشست تخصصی با عنوان اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای برگزارینشستتخصصیباعنواناخلاقورشد ۱۳۹۵۹۴ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی ، روش حلقه کند و کاو را پیشنهاد می کند آیا حلقه کند و کاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود ؟ اگر بیشتر اینک فلسفه ۱۳۹۵۴۲۶ به همین دلیل نیز وقتی سخن از آموزش یا انتقال فلسفه به قشری خاص، به ویژه کودکان و نوجوانان به میان می‌آید، و از آن مهم‌تر، این سخن در قالب برنامه‌ای مدون درآمده و بیشتر اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان قلم تو پایگاه وبلاگ نویسان اخلاقدربرنامهفلسفهبرایکودکان ۱۳۹۵۹۱۱ پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده بیشتر برگزار ی نشست تخصصی باعنوان « اخلاق ورشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای ۱۳۹۴۵۳۱ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی ، روش حلقه کند و کاو را پیشنهاد می کند آیا حلقه کند و کاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود ؟ اگر بیشتر بزرگ کردن کودکان با اخلاق – فلسفه برای کودکان بزرگکردنکودکانبااخلاق ۱۳۹۵۹۸ نموده و بودن شما در این راه را ارج می نهد هدف ما آموزش و ترویج برنامه فلسفه برای کودکان، ترویج فرهنگ گفتگو و تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی نزد کودکان به اشتراک گذاری بیشتر اخبار نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و ۱۳۹۳۱۰۲۵ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی، روش حلقه کندوکاو را پیشنهاد می کند همچنین به پرسش هایی مانند آیا حلقه کندوکاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان بیشتر عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه ۱۳۹۴۴۲۲ ظ عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه های تخصصی فلسفه برای کودکان • فلسفه اخلاق تعداد نمایش چکیده متن اصلی دریافت موافقین ۰ بیشتر جایگاه برنامه ی درسی فلسفه برای کودکانسایت راسخون جایگاهبرنامهیدرسیفلسفهبرایکودکا ۱۳۹۴۴۲۸ می نگرد وی معتقد است که برنامه ی فلسفه برای کودکان تنها برنامه ی یی است که با انجام فلسفه به روش مباحثه ملزومات رشد اخلاقی کودک را تأمین می کند و این با درگیر کردن کودک بیشتر پایگاه تخصصی فلسفه و عرفان اسلامی ۱۳۹۲۷۲۲ عذر تقصیر به پیشگاه عرفان و تصوف اسلامی به چاپ می رسد نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان» «قانون» ابن سینا تصحیح و منتشر می شود همایش علمی بیشتر اینک فلسفه ۱۳۹۵۴۲۶ به همین دلیل نیز وقتی سخن از آموزش یا انتقال فلسفه به قشری خاص، به ویژه کودکان و نوجوانان به میان می‌آید، و از آن مهم‌تر، این سخن در قالب برنامه‌ای مدون درآمده و بیشتر اخلاق در برنامه فلسفه برای کودکان قلم تو پایگاه وبلاگ نویسان اخلاقدربرنامهفلسفهبرایکودکان ۱۳۹۵۹۱۱ پس اگر اخلاق را به معنایی گسترده حل مسائلی که انسان در مواجهه با خود و دیگران با آن‎ها برخورد می کند، بدانیم، برنامه فلسفه برای کودکان یا اساساً یا دست کم هدف عمده بیشتر برگزار ی نشست تخصصی باعنوان « اخلاق ورشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای ۱۳۹۴۵۳۱ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی ، روش حلقه کند و کاو را پیشنهاد می کند آیا حلقه کند و کاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود ؟ اگر بیشتر بزرگ کردن کودکان با اخلاق – فلسفه برای کودکان بزرگکردنکودکانبااخلاق ۱۳۹۵۹۸ نموده و بودن شما در این راه را ارج می نهد هدف ما آموزش و ترویج برنامه فلسفه برای کودکان، ترویج فرهنگ گفتگو و تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی نزد کودکان به اشتراک گذاری بیشتر اخبار نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و ۱۳۹۳۱۰۲۵ برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان جهت رشد اخلاقی، روش حلقه کندوکاو را پیشنهاد می کند همچنین به پرسش هایی مانند آیا حلقه کندوکاو می تواند باعث رشد اخلاقی کودکان بیشتر عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه ۱۳۹۴۴۲۲ ظ عنوان مقاله لیزا پدیدآورندگان متیو لیپمن مترجم حمیده بحرینی حوزه های تخصصی فلسفه برای کودکان • فلسفه اخلاق تعداد نمایش چکیده متن اصلی دریافت موافقین ۰ بیشتر جایگاه برنامه ی درسی فلسفه برای کودکانسایت راسخون جایگاهبرنامهیدرسیفلسفهبرایکودکا ۱۳۹۴۴۲۸ می نگرد وی معتقد است که برنامه ی فلسفه برای کودکان تنها برنامه ی یی است که با انجام فلسفه به روش مباحثه ملزومات رشد اخلاقی کودک را تأمین می کند و این با درگیر کردن کودک بیشتر پایگاه تخصصی فلسفه و عرفان اسلامی ۱۳۹۲۷۲۲ عذر تقصیر به پیشگاه عرفان و تصوف اسلامی به چاپ می رسد نشست «اخلاق و رشد اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان» «قانون» ابن سینا تصحیح و منتشر می شود همایش علمی بیشتر کندوکاو احلاقی؛ تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکانپژوهشگاه ۱۳۹۵۹۲۴ پست الکترونیک سیستم تغذیه سامانه فیش حقوق سامانه‌ی جدید فیش حقوقی تماس با ما گالری تصاویر آرشیو اخبار کندوکاو احلاقی؛ تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان ١٣١١١٣٩٤ بیشتر آشنایی با برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان فبکآدابکده آدابکده ۱۳۹۳۱۲۱۴ تفکر یا تفلسف اگر چه عنوان رایج این برنامه ، فلسفه برای کودکان و نوجوانان است ، اما هدف این برنامه آموزش فلسفه به معنای رایج کلمه به کودکان و نوجوانان نیست ، این بیشتر


ادامه مطلب ...

از منظر قرآن فلسفه مهریه ای که برای زنان در نظر گرفته شده اسـت، چیست؟

[ad_1]

دادن مهر به زنان مسئله‌اى نیست که فقط اسلام آن‌را تأسیس کرده باشد، بلکه این مسئله پیشینه‌ای طولانی در تاریخ بشر دارد و در میان مردم و در سنن ازدواجشان متداول بوده اسـت. سنت خود بشر بر این جارى بوده و هست که پول و یا مالى را که ارزش اقتصادی داشته باشد، مهریه زنان قرار دهند، و در حقیقت این پول را عوض عصمت او قرار دهند.[

فلسفه مهریه

دادن مهر به زنان مسئله‌اى نیست که فقط اسلام آن‌را تأسیس کرده باشد، بلکه این مسئله پیشینه‌ای طولانی در تاریخ بشر دارد و در میان مردم و در سنن ازدواجشان متداول بوده اسـت. سنت خود بشر بر این جارى بوده و هست که پول و یا مالى را که ارزش اقتصادی داشته باشد، مهریه زنان قرار دهند، و در حقیقت این پول را عوض عصمت او قرار دهند.[1]


در عصر جاهلیت با توجه به این‌که براى زنان ارزشى قائل نبودند، غالباً مهر را که حق مسلم زن بود در اختیار اولیاى آنها قرار می‌دادند، و آن‌را ملک مسلّم آنها می‌دانستند. گاهى نیز مهر یک زن را ازدواج زن دیگرى قرار می‌دادند. به این‌گونه که مثلاً برادرى، خواهر خود را به ازدواج دیگرى در می‌آورد که او هم در مقابل، خواهر خود را به ازدواج وى درآورد، و مهر این دو زن همین بود.


اسلام بر تمام این رسوم ظالمانه خط بطلان کشید، و مهر را یک حق مسلّم برای زن در نظر گرفت، و در قرآن مردان را به رعایت کامل این حق توصیه کرده اسـت: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً»؛[2] مهر زنان را به طیب خاطر به آنها بدهید. و اگر پاره‌اى از آن‌را با کمال رضایت به شما بخشیدند بگیرید که خوش و گوارایتان باد.


البته، در اسلام براى مهر مقدار معیّنى تعیین نشده اسـت، بلکه این موضوع بسته به توافق زوجین دارد، اگر چه در روایات فراوانى تأکید شده اسـت که مهر را بسیار سنگین قرار ندهید،[3] ولى این یک حکم الزامى نیست، بلکه از مستحبّات به شمار می‌رود.
با توجه به این مسئله نباید تصور کرد که؛ مرد و زن هر دو از ازدواج و زناشویى به طور یکسان بهره می‌گیرند، و پیوند زناشویى پیوندى اسـت بر اساس منافع متقابل طرفین؛ لذا چه دلیلى دارد که مرد مبلغ کم یا زیادى را تحت عنوان مهر به زن پرداخت کند؟ و این موضوع به شخصیت زن لطمه می‌زند، و شکل خرید و فروش به ازدواج می‌دهد؟!


در پاسخ این تصور باید گفت؛ اگر چه که مرد و زن هر دو از زندگى زناشویى به طور یکسان سود می‌برند، ولى نمی‌توان انکار کرد که در صورت جدایى زن و مرد، زن متحمل خسارت بیشترى خواهد شد؛ زیرا:


اولاً: مرد براساس استعداد خاص بدنى معمولاً در اجتماع نفوذ و تسلط بیشترى دارد؛ وضع زندگى اجتماعى بشر را که مشاهده می‌کنیم - حتى در جوامعی که زنان به اصطلاح از آزادى کامل برخوردارند - نشان می‌دهد که مشاغل پُر درآمد بیشتر در دست مردان اسـت.


ثانیاً: مردان براى انتخاب همسر مجدد امکانات بیشترى دارند، ولى زنان بیوه، بویژه با گذشت قسمتى از عمرشان و از دست رفتن سرمایه جوانى و زیبایى، امکاناتشان براى انتخاب همسر جدید کمتر اسـت.


با توجه به این جهات روشن می‌شود که امکانات و سرمایه‌اى را که زن با ازدواج از دست می‌دهد بیش از امکاناتى اسـت که مرد از دست می‌دهد، و در حقیقت مهر چیزى به عنوان جبران بخشی از خسارت زن و وسیله‌اى براى تأمین حداقل‌های زندگى آینده او اسـت.


ثالثاً: علاوه بر این؛ مهر معمولاً اهرمی در برابر تمایلات مرد نسبت به جدایى و طلاق محسوب می‌شود. درست اسـت که مهر از نظر قوانین اسلام با برقرار شدن پیمان ازدواج به ذمه مرد تعلق می‌گیرد و زن فوراً حق مطالبه آن‌را دارد، ولى چون معمولاً به صورت بدهى بر ذمه مرد می‌ماند، هم اندوخته‌اى براى آینده زن محسوب می‌شود، و هم پشتوانه‌اى براى حفظ حقوق او و از هم نپاشیدن پیمان زناشویى اسـت. البته این موضوع استثنائاتى دارد، اما آنچه گفته شد در غالب موارد صادق اسـت.
لذا در اسلام مهر به هیچ وجه جنبه بها و قیمت کالا ندارد، و بهترین دلیل آن همان صیغه عقد ازدواج اسـت که در آن رسماً مرد و زن به عنوان دو رکن اساسى پیمان ازدواج به حساب آمده‌اند، و مهر یک چیز اضافى و در حاشیه قرار گرفته اسـت؛ به همین دلیل اگر در صیغه عقد، اسمى از مهر نبرند عقد باطل نیست؛ بنابراین، مهر جنبه جبران خسارت و پشتوانه‌ای براى احترام به حقوق زن دارد، نه قیمت و بها.[4]


در همین راستا باید گفت؛ تعبیر قرآن از مهر به واژه «صداق» در حقیقت اشاره به فلسفه آن اسـت که «مصادقت» در تعهد زوجیت اسـت. به بیان دیگر؛ مهر و یا صداق، نشانی از راست‌گویی مرد در پیمان خود به تشکیل خانواده اسـت؛ زیرا ممکن اسـت مردی، خانمی را به رؤیاهاى شیرین ازدواج بفریبد و چون به کام دل خود رسید به دست فحشایش رها سازد. مرد باید براى اثبات صداقت خود در محبت زن و حسن نیتش در ادعای زناشویى، مالى را بر عهده گیرد و این مال همان مهر اسـت.[5]


البته، در برخی از روایات فلسفه مهر برای زنان، نصف بودن ارث آنان نسبت به مردان عنوان شده اسـت، تا از این طریق جبران نصف ارث آنها شده باشد: «عَنْ أَبِی عَبْدِ الله(ع) قَالَ‏ قُلْتُ لِأَیِّ عِلَّةٍ صَارَ الْمِیرَاثُ‏ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ‏ قَالَ لِمَا جُعِلَ لَهَا مِنَ الصَّدَاق‏»؛[6] عبدالله بن سنان، می‌گوید به امام صادق(ع) گفتم براى چه میراث مذکّر دو مقابل میراث زن قرار داده شده؟ آن‌حضرت فرمودند: «زیرا در مقابل آن خداوند براى زنان مهریّه قرار داده اسـت».


دلایل دیگری را نیز برای مهریه می‌توان در نظر گرفت، اما آنچه گفته شد کافی اسـت.
 
[1]. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏4، ص 169، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. نساء، 4.
.[3] مانند: «در مهریه‌هاى زنان، زیاده‌روى نکنید؛ چرا که زنان، در واقع، باران خداوند سبحان‌اند»؛ شریف الرضى، محمد بن حسین‏، المجازات النبویة، محقق، صبحی صالح، صبحى،‏ ص 177، قم، دارالحدیث‏، چاپ اول، 1422ق.
[4]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 263 – 265، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، ج ‏2، ص 23، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.
[6]. ابن بابویه، محمد بن على‏، علل الشرائع، ج ‏2، ص 570، قم، کتاب فروشى داورى‏، چاپ اول، 1385ش، 1966م‏.‏

اسلام کوئست

مطالب مرتبط :

همه چیز درباره نحوه وصول مهریه!

مهریه ام رو ببخشم یا نه !

مهریه تان را به روز محاسبه کنید

کلک جدید مردان حقه‌باز برای پرداخت مهریه زنان+جزییات

مهریه خانم ها اسلحه ای در برابر آقایان!


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

حجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایاتحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایات جوانی از انصار، در مدینه با زنی برخورد کردبرابر کردن دیه زن و مرد در قانون جدید مجازات اسلامی، … بهمن ۲۰ام ۱۳۹۲ موضوع ۱۰۴۶ بظ سلام ایمیلی که در اینجا وارد کردم، ایمیل اصلی من وظایف متقابل زن و شوهر به یکدیگر از نظر اسلاموظایف متقابل زن و شوهر به یکدیگر از نظر اسلام وظایف زن و شوهری از دید اسلام وظایف اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعیآیا برای جبران حق الناس می‌شود قرآن ختم کرد و …آیا می توانم در ماه مبارک رمضان یک دور ثواب ختم قرآن را برای از بین بردن حق الناس هایی عدم تمکین و دادخواست اختیار زوجه دومکاربر محترم و دوست عزیز با این اوصافی که و لحنی در کلام جنابعالی مشخص است عصبانی به مصاحبه با خانمی که همسر موقت است مجله اینترنتیچه متأهل و چه مجرد این سومین مصاحبه‌ی زنان‌پرس با کسی است که تجربه عقد موقت دارد نوشته های خواندنی کیانا وحدتی پدرم ای که احساس تو پاکترین احساس استتو می نوازی برای عشق، برای احساس عشرت سر ا ی کا بل نظر مراجع بزرگوار درباره ازدواج …نوشته شده توسط رامین در سه شنبه سوم دی ۱۳۸۷ و ساعت ۱۱۱ قبل از ظهر


ادامه مطلب ...

حکمت و فلسفه قربانی کردن در عید بزرگ قربان چیست؟

[ad_1]

قربانی کردن در عید قربان نماد مبارزه با تعلّقات نفسانی اســت

 فلسفه قربانی در عید قربان

تمام دستورات و قوانین اسلام بر اساس حکمت یا حکمت‌های بسیار دقیق و سودمند به حال مخلوقات وضع شده اســت. از جمله قوانین و احکام اسلام این اســت که بر حاجیان واجب اســت در روز عید قربان در سرزمین منی قربانی کنند. بعضی از حکمت‌های  قربانی در حج عبارتند از: توجّه حاجیان به قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره، کسب تقوا و تقرّب به خداوند، کمک به مستمندان و... .

فلسفه قربانی در حج چیست؟
سوال: در ذیل آیات 196 سوره بقره گفته شده؛ «هرکس از عمره تمتع به حج باز آید هرچه میسّر و مقدور اوست از جنس شتر و گاو و گوسفند قربانی کند». کشتن این همه حیوان چه دردی از مردم دوا می‌کرد. رسوم عبادی که دردی از درد مردم دوا نکند،به چه کار می‌آید؟ این رسم نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه برای عرب بدبخت از نظر بهداشتی صد در صد دارای مشکلاتی هم بوده اســت؟

از آنجا که قانون‌گذار و شارع احکام اسلام خداوند حکیم اســت، تمام دستورات و قوانین اسلام بر اساس حکمت یا حکمت‌های بسیار دقیق و سودمند برای مخلوقات وضع شده اســت هر چند ممکن اســت ما از بسیاری از علل و حکمت‌های آن آگاه نباشیم. از جمله قوانین و احکام اسلام این اســت که؛ افرادی که حج تمتع بجا می‌آورند واجب اســت در روز عید قربان در سرزمین منی قربانی کنند. (موسوی شاهرودى، سید مرتضى، جامع الفتاوى (مناسک حج)، ص 193 و 195؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، مناسک الحج، ص 131)

دانشمندان جهان اسلام با استفاده از آیات و روایات حکمت‌ها و فلسفه‌های متعددی برای قربانی در حج بیان کرده‌اند که در این‌جا به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

1. قربانی نماد مبارزه با تعلّقات نفسانی: قربانی کردن حاجیان در روز عید قربان، نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره اســت. همان‌طوری که دستور خداوند به حضرت ابراهیم (علیه السلام) در مورد ذبح حضرت اسماعیل (علیه السلام) برای این منظور بوده اســت تا آن‌حضرت در پرتو این عمل با سرسخت‌ترین و ریشه دارترین عامل تعلّق نفس که حُبّ و دوستی فرزند اســت مبارزه کند و با اطاعت از خدا تعلّق نفسانی را ریشه کن سازد.

 

بنابر این، همان‌طور که اطاعت از این دستور نقش تربیتی بزرگی در جهت رهایی از زندان نفس و تعلّقات حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت اسماعیل (علیه السلام) داشته و مقام و منزلت آنان را نزد خداوند بالاتر برده اســت. بر این اساس، قربانی کردن حاجیان در واقع نوعی جهاد با نفس در جهت زدودن تعلّقات و وابستگی‌های دنیایی و مادی و رهایی از زندان مال‌پرستی و دنیاطلبی اســت. (برگرفته از سایت پرسمان قرآن)

2. کسب تقوا و تقرّب به خداوند: قرآن مجید در این زمینه می‌فرماید: «نه گوشت‌ها و نه خون‌هاى آنها، هرگز به خدا نمی‌رسد. آن‌چه به او می‌رسد، تقوا و پرهیزگارى شماست...»؛ (حج، 37: «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماۆُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْکُمْ...») زیرا اصولاً خدا نیازى به گوشت قربانى ندارد، چرا که او نه جسم اســت و نه نیازمند، او وجودى اســت کامل و بی‌انتها از هر جهت.


به دیگر سخن؛ هدف خداوند از واجب کردن قربانی درروز عید قربان آن اســت که حاجیان با پیمودن مدارج تقوا در مسیر یک انسان کامل قرار گیرند و روز به روز به خدا نزدیک‌تر شوند، همه عبادات کلاس‌هاى تربیت اســت. قربانى، درس ایثار و فداکارى و گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا را به انسان‌ها می‌آموزد، و درس کمک به نیازمندان و مستمندان اســت. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏14، ص 109)

اگر تنها به حکمت‌های گفته شده نظر داشته باشیم، حتی در صورتی که از گوشت‌های قربانی هیچ استفاده‌ای نشود باز این حکمت‌ها می‌تواند حاصل شود.

3. کمک به مستمندان و اطعام آنان: از آیات قرآن کریم به خوبى استفاده می‌شود که یکی از اهداف قربانى کردن این اســت که گوشت آن به مصرف‌هاى لازم برسد هم قربانى کننده از آن استفاده کند و هم قسمتى را به فقیران نیازمند برساند. بر اساس این هدف ارزشمند، مسلمانان مجاز نیستند گوشت‌هاى قربانى را در سرزمین منى بر روى زمین بیندازند تا گندیده شود و یا در زیر خاک‌ها مدفون کنند، بلکه گوشت‌های حاصل از قربانی در روز عید قربان در سرزمین مقدس منی باید در درجه اول به مصرف افراد نیازمند آن سرزمین برسد و اگر نیازمندانى در آن روز و در آن سرزمین پیدا نشوند باید آن را به مناطق دیگر حمل کنند و در اختیار نیازمندان قرار دهند.

 

حتی بر اساس این حکمت نیز اگر این گوشت‌ها به موقع به دست افراد نیازمند نرسد و فاسد گردد نباید گفت پس قربانی لازم نیست! بلکه مسلمانان باید سعی کنند با استفاده از امکانات پیشرفته این ثروت عظیم را حفظ کرده و در اسرع وقت در اختیار نیازمندان قرار دهند. به عبارت دیگر؛ نباید گفت چون به دست فقرا نمی‌رسد قربانی نکنید، بلکه باید گفت چون قربانی واجب اســت و یکی از حکمت‌های آن هم استفاده فقرا از این گوشت اســت، باید امکانات لازم را فراهم کرد.

خوشبختانه در چند سال اخیر، امکانات بسیارى خوبی در کشتارگاه‌های مکه فراهم شده اســت و مسئولان حج تا حد زیادی موفّق شده‌اند با منجمد کردن این گوشت‌ها جلو اسراف را گرفته و آنها را به مصرف نیازمندان برسانند. اگرچه این موفّقیت هنوز به مرحله صد در صد نرسیده اســت، اما با موفّقیت‌های بزرگی که در این راه حاصل شده اســت تا آن استفاده صد در صد تنها فاصله اندکی باقی اســت.


اسلام کوئست ، تبیان

مطالب مرتبط :

عید قربان در بیان آیت الله جوادی آملی

اعمال مجرب شب و روز عید قربان

شب عید قربان،شب برگزیده خداوند متعال

عید سعید قربان مبارکــــــــــــــــــــــ

آمدی عید قربان! ... (شعر)


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

فلسفه کشتن این همه حیوان در روز عید قربان چیست…حکمت و راز بسیاری از عبادت ها برای انجام دهندگان آن ها پوشیده نیست مثلاً نماز ذکر هایی اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعییک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتبا درج این ابزار در سایت و وبلاگ خود ، می توانید صفحاتی که بیشترین بازدید را در بازه ذکری برای رفع اضطراب ونگرانیلطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل انجمن گفتگوی دینی را در جستجوی گوگل جملات بسیار زیبا وارامش دهنده ، تقدیم به تو دوست …خوشا شیراز و وضع بی مثالش خــداونـــدا نگه دار ؛ از زوالشسـرو نــاز شــــــــــــــــــــــــیــرازهمسرم با صدای بلندی گفت تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی ؟ میشه بیای و به پارسینهپارسینه سایت خبری پارسینه اوباما تمدید قانون تحریمهای ایران را امضاء خبرگزاری فارس صفحه اصلی افسر سابق سیا اذعان کرد موساد، سیا و منافقین در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران دیه اعضای زن نصف مرد …احکام اسلامیزن مسلمانیک آنچه بعنوان فلسفه ی احکام می گوییم، در خیلی مواقع حدسیات خودمان است و صددرصد نمی دیدن خواب در چه ساعاتی صحت دارد ؟ منتظران و یاوران …دیدن خواب در چه ساعاتی صحت دارد و اگر فردی آینده زندگی خود را در خواب ببیند آیا تعبیر


ادامه مطلب ...

غذای نذری امام حسین و فلسفه نذری دادن در محرم

[ad_1]

نذری امام حسین، نیتی است که فرد با توسل به امام حسین در هنگام گرفتاری به جهت دفع بلا و رفع گرفتاری انجام داده و پس از رسیدن به حاجت ادا می‌کند.

نذر یعنی آن‌که فردی تصمیم ‌بگیرد برای رضای خدا کاری انجام بدهد. آن کار که می‌‌تواند انجام کاری خیر و یا ترک گناهی باشد، به خودی خود مستحب بوده اما بعد از اثر نذر، و البته با شرایطی که در متون اسلامی ذکر شده است واجب می‌شود.

معمولاً نذرهایی که انسان می‌کند به صورت مشروط است یعنی مثلاً نذر می‌کند که؛ اگر بیماریم معالجه شد، روز قبل از ماه رمضان را روزه می‌گیرم.

نذری تنها مخصوص دین اسلام نیست و آنطور که از تاریخ برمی‌آید، نشانی از این سنت پسندیده در دیگر ادیان الهی نیز موجود است. در عزاداری‌های محرم برخی از ارامنه و زرتشتیان که به حضرت ابوالفضل(ع) و اباعبدالله الحسین(ع) ارادت ویژه ای دارند، هر ساله از قند و چای هیئت‌های مسلمان گرفته تا چند رأس گوسفند نذر می‌کنند و در این مراسم معنوی شرکت می کنند.

نذری امام حسین، قیمه نذری، ماه محرم، محرم و صفر، نذری یاب، غذای نذری

نذورات در بین مسلمانان در ایام مختلفی وجود دارد که ماه محرم از ویژه‌ترین این ایام است و نذری‌های زیادی در آن ادا می شود؛ آیین نذری دادن به عزاداران امام حسین(ع) یا "نذری امام حسین" سنتی دیرینه و پسندیده در میان مسلمانان جهان و به خصوص شیعیان دنیاست که در کشور ما رواج بیشتری دارد و علی‌الخصوص، در شب و روز تاسوعا و عاشورا به اوج خود می‌رسد.
بیشتر این نذری‌ها به صورت طبخ غذا و پخش آن میان مردم و عزاداران امام حسین(ع) است، به علاوه توزیع غذای نذری امام حسین در دسته‌ها و هیئت‌های مذهبی در این ایام بسیار معمول است.

گذشته از فلسفه نذری دادن، به سراغ معرفی غذاهای نذری امام حسین می‌رویم تا ببینیم برای مثال چرا غذایی مثل "قیمه" به غذای نذری اما حسین معروف شده است؟

قیمه معروف‌ترین غذای نذری امام حسین:

قدمت ادای نذری به صورت چلو خورشت قیمه زیاد نیست و کم‌تر از 100 سال می‌شود. تا قبل از آن، انواع شربت، نان و خرما، شیرداغ و انواع آش از مرسومات مراسم عزاداری بوده‌اند که قدمت آن‌ها به دوره صفویان می‌رسد. از آن دوره، مراسم سوگواری شکل و شمایل رسمی و باشکوهی به خود گرفت اما اینکه چرا قیمه غذای اصلی این مراسم شده، دقیقا معلوم نیست و دلایل متفاوتی برای آن ذکر می‌شود که هیچ کدام سندیت ندارد.
  • گروهی معتقدند که خورشت قیمه یکی از غذاهایی است که به راحتی و به طور گروهی می‌توان آن را تهیه کرد و با استفاده از گوشت قربانی و خرد‌کردن آن به شکل قیمه، امکان پخش‌کردن غذا به طور یکسان برای همه عذاداران میسر است. 
  • برخی دیگر معتقدند که در زمان رضاخان و هنگامی که سوگواری در ملا عام ممنوع اعلام شد و مجالس عزاداری به خانه‌ها رفت، شکل پذیرایی هم تغییر کرد و کار به شکلی شد که زنان خانه‌دار با غذاهای خانگی به استقبال سوگواران رفتند. یکی از این غذاهای خانگی همه‌پنسد و ساده، خورشت قیمه بود و شاید همین مورد یکی از دلایل به شهرت رسیدن قیمه نذری امام حسین باشد.
  • شیعیان هند و پاکستان که درصد کمی از جمعیت کشورشان را تشکیل می‌دهند نیز در ایام محرم، غذاهایی مثل نان، کباب و نوعی خوراک شبیه قیمه را در مراسم خود پخته و  بین مردم تقسیم می‌کنند.
نذری امام حسین، غذای نذری، قیمه نذری، شربت نذری، آش نذری، خورشت قیمه

همان‌طور که گفته شد، یکی از خوشمزه‌ترین غذاهایی که همه ما در طول زندگی خورده‌ایم و مزه آن زیر دندان‌مان مانده، قیمه نذری است و اینکه چرا قیمه نذری اینقدر خوشمزه است دلایل بسیاری می‌تواند داشته باشد.

  1. معمولا در غذای نذری از بهترین مواد اولیه استفاده می‌شود.
  2. در مصرف زعفران امساک نمی‌شود.
  3. گوشت گوسفند تازه و به مقدار زیاد در پخت خورشت به کار می‌رود.
  4. از ادویه‌جات و عطردهنده‌هایی مانند هل، دارچین و گلاب هم به مقدار فراوان استفاده می‌شود.
علاوه بر این، صرف غذای نذری امام حسین پس از مراسم و در جمع عزاداران حال و هوای خاص خود را دارد که در به یادماندنی شدن غذا تاثیر عمده‌ای می‌گذارد.

زیبایی محرم و نذری‌های آن زمانی دلنشین‌تر می‌شود که از تجملات و اسراف جلوگیری شود و این نذورات شامل همه اقشار چه غنی و چه فقیر شود تا همه در این ایام همدل و یک‌رنگ باشند. 
البته نذری دادن فقط به پخش مواد خوراکی و انواع غذاها محدود نمی‌شود بلکه؛ می‌توان با ادای نذرهای معنوی نظیر گرفتن روزه، ختم قرآن و ذکر صلوات گروهی، در تزکیه نفس و ارتقای روح عزاداران  امام حسین تاثیر به‌سزایی داشت و ثواب جمعی برد. 

شاید بهترین نذرها برای مقابله با شبیخون فرهنگی دشمن و بالابردن آگاهی قشر جوان، توزیع محصولات فرهنگی مانند سی‌دی‌های سخنرانی موثر، کتب مذهبی ساده و زیبا و قابل فهم برای عموم مردم باشد.
فرهنگ عاشورا تا پایان عرصه تاریخ ماندگار است. فرهنگی که اساس حرکت‌های مختلف در طو ل 1400 سال پس از قیام پسر بهترین مخلوق خدا در روی زمین است. 
فرقی نمی‌کند که در کجا زندگی کنیم، همین کافی است که به امام حسین (ع) و خاندان پاک ایشان متوسل شویم و با تمام وجود برای حاجت‌مان نذر کنیم و در این روزهای زیبا با دلی پر از شکر و توسل نذرمان را ادا کنیم.

گردآوری: گروه آشپزی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

فلسفه نذری دادن در محرم چیست؟ ایران نازنذری دادن فقط مخصوص آیین مقدس اسلام نیست بلکه آنچه که از تاریخ برمی آید نشان از این اربعین دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟ آکازیارت اربعین اربعین امام حسین پیامک اربعین دانلود زیارت اربعین عکس اربعین دانلود ارباب صدای قدمت می آید مجله گیزمیزاربابصدایقدمتمیآیدآقای فری نوشهر قضیه اینه که سفره ای که برای امام حسین پهن میشه باید خیلی بیشتر از سفره آداب دوستی، معیار و آداب دوستی و رفاقت در نگاه …آداب دوستیآداب دوستی و معاشرتآداب دوستی در اسلامآداب دوستی چیستآداب دوستی و مقالات مذهبیاحکام دینی اوقات شرعی اصول دیناعمال …تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به مجله اینترنتی دلگرم می باشد و نحر شترقربانی کردن در روز عاشورا در اصفهان …خانم عزیز فلسفه تمام این داستان ها از دید جوشان خورشت قیمه منشا گرفته است گویا شما در دانلود آهنگ های علی گرائیلی؛ خواننده مازندرانیعلی گرائیلی خواننده مازندرانی دانلود میشه اول روی هر اهنگی که می خوای کلیک کن بعد فریدالدین حدادعادل؛ آقازاده تصمیم سازخطر انفجار خودرو در هر نقطه کشور تغییر استراتژی داعش در موصل اگر زنجانی همکاری می فرهنگ و هنر،آداب و رسوم،فرهنگ مردم،هنر های سنتینوروزروز مادرسفره هفت سینطالع بینی سالفال سالفرهنگ و هنرآداب زندگی آداب معاشرت بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان فلسفه نذری دادن در محرم چیست؟ ایران ناز نذری دادن فقط مخصوص آیین مقدس اسلام نیست بلکه آنچه که از تاریخ برمی آید نشان از این سنت در اربعین دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟ آکا زیارت اربعین اربعین امام حسین پیامک اربعین دانلود زیارت اربعین عکس اربعین دانلود نوحه ارباب صدای قدمت می آید مجله گیزمیز اربابصدایقدمتمیآید آقای فری نوشهر قضیه اینه که سفره ای که برای امام حسین پهن میشه باید خیلی بیشتر از سفره ها توی آداب دوستی، معیار و آداب دوستی و رفاقت در نگاه امامان آکا آداب دوستیآداب دوستی و معاشرتآداب دوستی در اسلامآداب دوستی چیستآداب دوستی و دوستیابی مقالات مذهبیاحکام دینی اوقات شرعی اصول دیناعمال مستحبی تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به مجله اینترنتی دلگرم می باشد و استفاده از نحر شترقربانی کردن در روز عاشورا در اصفهان تصویری خانم عزیز فلسفه تمام این داستان ها از دید جوشان خورشت قیمه منشا گرفته است گویا شما در این دانلود آهنگ های علی گرائیلی؛ خواننده مازندرانی علی گرائیلی خواننده مازندرانی دانلود میشه اول روی هر اهنگی که می خوای کلیک کن بعد روی چیز فریدالدین حدادعادل؛ آقازاده تصمیم ساز خطر انفجار خودرو در هر نقطه کشور تغییر استراتژی داعش در موصل اگر زنجانی همکاری می کرد به فرهنگ و هنر،آداب و رسوم،فرهنگ مردم،هنر های سنتی نوروزروز مادرسفره هفت سینطالع بینی سالفال سالفرهنگ و هنرآداب زندگی آداب معاشرتغذاهای بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتع


ادامه مطلب ...