مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

یک بیماری بدتر از ایدز: عشق بطالت یا «یخچالگرایی»!

جام جم سرا: در همه این موارد هم مثل انسان‌های سرگشته رفتار می‌کنید. شاید بعضی‌ها این عنوان را قبول نداشته باشند اما چه بخواهید و چه نخواهید، دچار «بیماری یخچال گرایی» شده‌اید؛ نوعی بیماری که کمی شبیه طنز است، ولی نوعی از رفتاری است که جوان‌های دهه ۶۰ و ۷۰، جوانان عصر دیجیتال به آن دچار شده‌اند. بدانید که این نوع رفتار خیلی هم بی‌سابقه نیست.

کامو، موروسو و مردی که از کوه بالا می‌رود

احتمالا مخاطبانی که این نوشته را می‌خوانند، «بیگانه» آلبر کامو را خوانده‌اند. در این رمان ما با شخصیتی روبروییم به نام مورسو، مرد جوانی که صبح‌ها، طبق عادت سر کار می‌رود، ساعت چهار به خانه برمی گردد، نان و تخم مرغ می‌خورد و ظرف‌های انبوه نشسته را کنار می‌زند تا ظرف کثیف دیگری را به آن اضافه کند. مورسو، حتی زمانی که دست به اسلحه می‌برد و مرد عرب را می‌کشد، دقیقا نمی‌داند چه کرده است. حتی زمانی که او را دادگاهی می‌کنند و زندانی می‌شود دقیقا نمی‌داند برایش چه روی داده است. او از این جهت شبیه بسیاری از ماست، انگار سراغ یخچالی رفته و نمی‌داند از جان این سردخانه چه می‌خواهد.

کامو در آثار دیگرش هم قهرمان‌های (شما بخوانید ضد قهرمان) شبیه به این دارد. مثلا در کتاب غیرداستانی «افسانه سیزیف» او به یکی از اسطوره‌های یونان باستان رجوع می‌کند و براساس افسانه سیزیف، کتابی فلسفی می‌نویسد. سیزیف از سوی خدایان نفرین شده تا سنگی را به نوک قله کوه ببرد اما هر بار که به نزدیک قله می‌رسید، حادثه‌ای سبب می‌شود تا سنگ به ته دره فرو افتد و سیزیف از نو شروع کند. به این ترتیب او تا ابد این کار را ادامه خواهد داد و می‌داند که سنگ را به نوک قله نتواند رساند. این افراد انگار چیزهایی را در زندگیشان گم کرده‌اند و مدام در جستجوی آنند اما از آنجایی که بسیار گشته‌اند و به هدف نرسیده‌اند، دیگر دنبال چیزی نیستند. حتی در مرحله‌ای بد‌تر، شاید بعضی‌هایشان از‌‌ همان اول هم دنبال چیزی نبودند و اصلا انگیزه‌ای برای جستجو نداشتند. آن‌ها بیماران یخچال گرایی دوران خود بوده‌اند که شباهت بسیاری را با دوران ما دارند، اما به طور قطع تفاوت‌هایی هم وجود دارد.

ما شبیه نگهبان لویی شانزدهم شده‌ایم که بی‌آنکه بداند، کاری را انجام می‌دهد. او روزی در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید تو برای چی اینجا قدم می‌زنی و از چی نگهبانی می‌دهی؟ سرباز دستپاچه جواب داد قربان افسر گارد من را اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!

لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا اینجاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سرباز‌ها سر پست‌ها را به من داده، من هم به‌‌ همان روال کار را ادامه دادم! مادر لویی او را صدا زد و گفت من علت را می‌دانم. زمانی که تو سه سالت بود، این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز ۴۱ سال می‌گذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم می‌زند.

بخش زیادی از ایمیل‌های دریافتی هر کدام از ما از کسانی است که دوست نداریم روزی زنگ خانه را بزنند و داخل بیایند! در فیسبوک و توییتر هم وضع ارتباطی ما بیشتر شبیه کسی است که در یک جزیره متروک گیر افتاده و از سر تنهایی پیامی را نوشته در یک بطری توی اقیانوس می‌اندازد تا ببیند چه کسی ممکن است آن را بخواند و لایکی بزند و نظری بدهد

ما کارهایی را انجام می‌دهیم، بی‌آنکه به درستی بدانیم چرا و به چه دلیل.

نداشتن تفریح و تنوع در زندگی

یکی از دغدغه‌های نسل دیجیتال، نداشتن تنوع و تفریح واقعی در زندگی است. این روز‌ها، همه به خوبی می‌دانند که آبشار نیاگارا چند متر است، یا شمال کشور چه جاذبه‌هایی دارد اما چند نفر این مکان‌ها را از نزدیک دیده‌اند؟ ما این روز‌ها حتی به جای شرکت در رویدادهای اجتماعی، بیشتر آن‌ها را لایک می‌کنیم. مثلا چندی قبل دیدم یکی از دوستان، پیشنهاد کرده بود که رقم کمی را هر روز کنار بگذاریم تا به کودکان بی‌سرپرست کمک کنیم اما فکر می‌کنید دوستانی که این آگهی را دیده بودند چه کردند؟ آن‌ها فقط یک لایک می‌زدند و رد می‌شدند.

اینهاست که باعث می‌شود نسل ما، تنوع کمی در زندگی‌اش داشته باشد. صبح که از خواب بلند می‌شویم، یکی از اولین کار‌هایمان رساندن خودمان به گوشی، تبلت یا حتی لپ تاپ و چک کردن ایمیل‌ها و فیسبوک و توییتر و هزار اعتیاد دیگر است. من که شخصا قبل از باز شدن درست چشم‌ها، موبایلم را چک می‌کنم. البته می‌دانم که نباید دنبال اتفاق خاصی باشم و در بهترین شرایط، چندتایی به لایک‌های اینستاگرامم اضافه شده و هیچ ایمیلی آنقدر مهم نیست که خواندن حالا و ۱۰ دقیقه بعدش تفاوتی داشته باشد.

این ماجرا در لحظه به لحظه بقیه روز هم ادامه دارد. دائما پشت کامپیو‌تر و با هر بار دور شدن از کامپیو‌تر نگاه کردن به موبایل و تبلت. بالا و پایین کردن فیسبوک و توییتر و چرخیدن در فهرست بلندبالای وبلاگ‌ها و گوش کردن به رادیوهای اینترنتی تا برگشتن به خانه و پریدن پشت لپ تاپ و به تخت رفتن با یک گوشی یا تبلت در دست.

شاید در بسیاری از موارد دنبال اخبار خاصی هم نیستیم. فقط ایمیل‌ها را چک می‌کنیم و تقریبا از این همه هرزنامه (اسپم) خسته می‌شویم. ۷۰ درصد ایمیل‌های دریافتی هر کدام از ما از کسانی است که دوست نداریم روزی زنگ خانه را بزنند و داخل بیایند و در فیسبوک و توییتر هم وضع ارتباطی ما بیشتر شبیه کسی است که در یک جزیره متروک گیر افتاده و از سر تنهایی پیامی را نوشته در یک بطری توی اقیانوس می‌اندازد تا ببیند چه کسی ممکن است آن را بخواند و لایکی بزند و نظری بدهد.

بودن دائمی در شبکه اجتماعی و ارتباطات رایانه‌ای حتی یک ارتباط دوستانه هدفمند هم نیست و. شاید بهترین اسم برای این پیگیری دائم شبکه‌های اجتماعی که همه به آن دچار شده‌ایم، «ولگردی دیجیتال» باشد که اسم دیگر‌‌ همان بیماری یخچال گرایی است. البته تحقیقی جدید در دانشگاه کالیفرنیا می‌گوید که گشت زدن در وب باعث بالا رفتن توان تصمیم گیری آدم‌ها و قوی شدن توان استدلالی آن‌ها می‌شود.

این مسئله نه به خاطر کسب اطلاعات بیشتر که به دلیل تقویت مسیرهای مغزی اتفاق می‌افتد. اسکن‌های مغزی این تحقیق نشان می‌دهد که تعداد مدارهای روشن شده حین گشتن در اینترنت حتی از تعدئاد مدارهای روشن هنگام مطالعه هم بیشتر است اما اینکه چه اتفاق‌هایی برای روحیه انسان می‌افتد، از آن چیزهایی است که باید بیشتر در موردش تحقیق شود.

این روز‌ها مطالعات متنوع عصب‌شناختی که تلاش می‌کنند ظرفیت‌های عملیاتی مغز را افزایش دهند، تاکید بسیاری دارند بر «بازی» و حتی از آن بالا‌تر «هیچ کار نکردن». این محققان به شرکت‌ها پیشنهاغد می‌دهند که کارمندانشان را در ساعاتی از روز بیکار بگذارند تا مغز بتواند بدون هدف روشن بماند.

گفته می‌شود این روشن بودن بدون هدف باعث روشن شدن مسیرهای عصبی می‌شود که در زندگی روزمره و شغلی، آگاهانه سراغشان نمی‌رویم و دقیقا به همین دلیل است که هنگام «هیچ کاری نکردن» گاهی ایده‌های عجیب یا راه حل‌های بدیعی به ذهنمان می‌رسد که قبلا هیچ‌گاه به آن‌ها فکر نکرده بودیم.

در فلسفه کلمه «پوچ» به تعارض بین تمایل نوع بشر برای جستجوی ارزش درونی و معنا در زندگی و ناتوانی انسان در یافتن آن اطلاق می‌شود. در اینجا «پوچ» به معنای «ناممکن از لحاظ منطقی» نیست، بلکه بیشتر به معنای «ناممکن از لحاظ منطقی» نیست، بلکه بیشتر به معنای «ناممکن از لحاظ انسانی» است.

ذهن انسان و جهان هیچکدام به صورت جدا پوچی را سبب نمی‌شوند، بلکه «پوچی» از طبیعت متناقض این دو با هم برمی آید. هیچ انگاری بنابراین یک مکتب فلسفی است که بیان می‌کند تلاش انسان برای یافتن معنا در ‌‌نهایت با شکست مواجه می‌شود، زیرا میزان خالصی اطلاعات و محدوده بسیار گسترده نادانسته‌ها قطعیت را ناممکن می‌کند و با این حال برخی از هیچ انگاران بر این عقیده‌اند که با با وجود چنین حقیقتی فرد باید پوچی را بپذیرد و به جستجو و پژوهش برای یافتن معنا ادامه دهد.

بطالت و یخچال

چنانچه گفتیم، بطالت یکی از دلایلی است که در ‌‌نهایت بدل به بیماری یخچال گرایی می‌شود. واژه انگلیسی «idleness» به معنی بطالت برابر با کلماتی مانند بیکاری، تنبلی، بیهودگی، سستی، بیحالی و بی‌کارگی است. معانی گوناگون بطالت نشان می‌دهد که با مفاهیم متفاوت و در عین حال مشابهی روبرو هستیم.

در بررسی پژوهش‌های علمی انجام شده در مورد بطالت نیز این چندگانگی دیده می‌شود. تنوع معانی و برداشت‌های موجود از بطالت نشان می‌دهد که با پدیده‌ای دارای معنی صریح و مشخص سروکار نداریم. بنابراین فهم درست آن نیازمند رجوع به برخی قراین و مفاهیم دیگر مانند کار، زمان، هدف، پوچی، ملال، استراحت و فراغت است.

ویرجینیا وولف می‌گوید: «در بطالت و رویاهای ماست که‌گاه حقیقت فرو نهفته بالا می‌آید و آشکار می‌شود.» یا آگاتا کریستی معتقد بود که اختراع‌زاده بطالت است و نه احتیاج، و آنتوان چخوف می‌نویسد هیچ شادی نیست که با بطالت برابر نباشد و تنها آنچه بی‌فایده است، می‌تواند لذتبخش تلقی شود. و بالاخره فیلسوف معروف برتراند راسل مقاله‌ای در ستایش بطالت نوشته است که در آن با نگاهی انتقادی نسبت به کار و انواع آن می‌گوید که نیل به شادی و سعادت بشر در تقلیل سازمان یافته کار تحقق می‌یابد.

بطالت تنش عصبی به وجود می‌آورد که در ارتباط نزدیک با گرسنگی قرار دارد، بنابراین افراد سعی می‌کنند با پرخوری یا پرنوشی تنش خود را کاهش دهند که هر دو منجر به چاقی می‌شود

نکته مهم برای ما این است که بطالت دقیقا با استراحت فکر همراه نیست. مثلا شما خسته و کلافه‌ای و نمی‌دانی چه کنی، اما ذهنتان آرام هم نیست. به این ترتیب می‌توان گفت که بطالت در بسیاری از موارد با خستگی، استرس و فرسودگی همراه خواهد بود و شما بدون آنکه کاری انجام داده باشی، خسته‌ای. بطالت دارای اثرات منفی جسمانی و روان‌شناختی است و شما حس می‌کنی در حال از دست دادن انرژی هستی، در حالی که در واقعیت چنین نیست. شما به همین دلیل است که مدام سراغ یخچال می‌روید، بدون آنکه بدنتان واقعا به غذا نیاز داشته باشد.

افزایش وزن و چاقی که خود مادر بسیاری از بیماری‌ها به شمار می‌آید، یکی از پیامدهای دوره‌های طولانی بطالت است. بطالت سوخت و ساز بدن را کم می‌کند و بدن مستعد تجمع چربی در بافت‌ها می‌شود. افراد برای سوزاندن کالری‌هایی که مصرف می‌کنند، نیاز به فعالیت دارند و وقتی مدت‌ها غیرفعال هستند، کالری‌های ذخیره شده تبدیل به چربی می‌شود.

بطالت تنش عصبی به وجود می‌آورد که در ارتباط نزدیک با گرسنگی قرار دارد، بنابراین افراد سعی می‌کنند با پرخوری یا پرنوشی تنش خود را کاهش دهند که هر دو منجر به چاقی می‌شود.
بیماری یخچال گرایی، یا هر اسم دیگری، این روز‌ها به شدت ما را تهدید می‌کند واصلا حواسمان به این مسائل نیست. انگار دچار مرگی خاموش شده‌ایم.|میگنا


ادامه مطلب ...

مصاحبه‌ای خواندنی با یک قربانی ایدز: خونِ آلوده و رنج ما

جام جم سرا:

به مناسبت چنین روزی و با توجه به فعالیت دوباره این شرکت فرانسوی در ایران، گفت‌وگویی انجام شده با برخی افرادی که این اتفاق زندگی‌شان را زیر و رو کرده است: مادری که پسرش را بر اثر تزریق فاکتور خونی آلوده و ابتلا به ایدز از دست داده؛ و فردی که بر اثر تزریق خون آلوده، به ایدز مبتلا شده، برادر مبتلا به ایدزش را از دست داده و حالا مادرش بر اثر ناراحتی ناشی از این قضیه در بیمارستان روانپزشکی بستری شده است. شنیدن و خواندن حرف‌هایشان کار ساده‌ای نیست. آنها عصبانی و آزرده‌اند و بعد از گذشت این همه سال هنوز ذره‌ای از دردشان التیام پیدا نکرده. ممکن است خیلی‌ها آن روزها و آن قصور و کوتاهی را یادشان رفته باشد اما این خانواده‌ها هنوز از بی‌توجهی‌هایی که شده، از نادیده گرفتن لحظه‌لحظه‌هایی که قابل توصیف نیستند، از این که بی هیچ گناهی از خانه و خانواده طرد شده‌اند و از این که مسئولان برای دلجویی از آنها کوتاهی کرده‌اند، رنج می‌برند. آنها می‌گویند هنوز هم وقت برای جبران باقی است و مسئولان می‌توانند غرامتی را که باید سال‌ها پیش از این شرکت گرفته می‌شد حالا بگیرند.

این گفت‌وگو به همت نوید نامور انجام شد، مستندسازی که با ساخت مستند چند قطره خون، سعی کرد مدارک و اسنادی را جمع کند و به نمایش دربیاورد که شاید بشود گوشه‌ای از روزها و لحظه‌های سخت این خانواده‌ها را به تصویر کشید و سندی باشد برای به یاد ماندن قصوری که انجام گرفته است.

گفت‌وگو با نوید نامور مستندساز، محمد سیراوند مبتلا به ایدز بر اثر تزریق فاکتور خونی آلوده و خانم نعیمی مادر مسعود نعیمی که بر اثر تزریق خون آلوده و ابتلا به ایدز در کودکی جانش را از دست داده؛ گفت‌وگویی که چندین بار با گریه‌های مادر مسعود قطع و دوباره از سر گرفته شد:


آقای نامور، شما مستند چند قطره خون را درباره ورود فاکتورهای خونی آلوده و ابتلای بیماران هموفیلی به ایدز ساختید و مدارک زیادی را برای این مستند جمع‌آوری کردید. با توجه به مدارک و شواهدی که در دست دارید، به اتفاقی که سال‌ها پیش افتاده اما ظاهرا هنوز به نتیجه نرسیده اشاره کنید.

نامور: آشنایی من با این پرونده از طریق دکتر صابری وکیل این پرونده انجام شد که الان هم عضو شورای شهر تهران هستند. وقتی این موضوع را به من گفتند خواستم به سهم خودم کاری در این زمینه کرده باشم ضمن این که باید از تهیه‌کننده‌ این مستند هم تشکر کنم که گفت تمام عواید حاصل از این فیلم را اختصاص می‌دهد برای مبارزه با ایدز در کودکان ایرانی. موضوع این است که در حدود سالهای 63 - 62 بود که شرکت فرانسوی مریو برای بیماران مبتلا به هموفیلی فاکتور هشت فرستاد که این فاکتورها 300 نفر را آلوده به اچ آی وی کرد. تا قبل از این جریان ما هیچ نشانه‌ای از ابتلا به این بیماری نداشتیم و این بیماری در ایران وجود نداشت. فرانسوی‌ها اطلاع داشتند که محصولاتشان آلوده است و این محصولات را به ده کشور از جمله ایران فرستادند. یک سال قبل از شروع این فاجعه آمریکایی‌ها به فرانسوی‌ها هشدار دادند که سیستمهای ویروس زدایی شما روی ویروسهای غلاف دار مانند هپاتیت و اچ آی وی بی تاثیر است و محصولاتتان آلوده است اما آنها توجه نکردند. نکته ناراحت‌کننده دیگر این است که این شرکت فرانسوی هفت سال این موضوع را از ایران پنهان کرد در حالی که چند ماه بعد عراق این موضوع را فهمید و این بیماران را ایزوله کرد. تمام کشورهای دیگر از این موضوع اطلاع داشتند و بیمارانشان را ایزوله کردند ولی به کشور ما اطلاع ندادند و باعث شد این بیماری در کشورمان گسترش پیدا کند.

نعیمی: مدت‌ها بعد از مرگ مسعود همچنان به کانون هموفیلی می‌رفتم. تقریبا در سال‌ 73 بود که آقای قویدل رییس کانون هموفیلی که زحمت زیادی برای این بچه‌ها کشیدند، گفتند کسانی که مبتلا شده‌اند می‌خواهند شکایت کنند، اگر شما هم می‌خواهید می‌توانید شکایت کنید. تاسف‌بار است که مسئولین انتقال خون ایران در آن زمان این موضوع را می‌دانستند ولی برای فرافکنی گفتند این موضوع تقصیر ما نیست و شاید مادر این افراد مشکل داشته‌اند! یعنی به جای این که این موضوع را بپذیرند، درد دیگری را هم اضافه کرده و به مادران این بچه‌ها تهمت زدند

چه شد که بعد از هفت سال این موضوع را به ایران گفتند؟

نامور: بعد از هفت سال اینطور به نظر می‌رسد که مدیرعامل وقت شرکت با آنها دچار اختلاف می‌شود و این آلودگی را به ایران اطلاع می‌دهد؛ یعنی باز هم با اطلاع رسمی شرکت نبوده بلکه به دلیل مقابله‌جویی بوده است. چرا وزارت بهداشت فرانسه به ایران هشدار نداد؟ چرا هفت سال بعد نماینده این شرکت این خبر را داد در حالی که به فاصله پنج ماه بعد از ارسال آنها پرونده چنین موضوعی در فرانسه باز می‌شود و خبردار می‌شوند. چرا گذاشتند این فاجعه اینقدر ابعادش گسترده شود؟ فاجعه دیگری که اینجا اتفاق می‌افتد این است که وقتی مدیرعامل شرکت این پیغام را به وزیر وقت بهداشت ایران می‌فرستد که دکتر رضا ملک‌زاده بوده، وزارت بهداشت ایران نامه‌ای را صادر می‌کند و می‌گوید این حرف صحت ندارد و حتما شما قصد و غرضی دارید که این حرف را می‌زنید. این کار بسیار عجیب است چون باعث می‌شود چند سال هم وزارت بهداشت ایران این بیماری را پنهان کند و هنگامی این موضوع را اعلام می‌کنند که دیگر کار از کار گذشته و اصلا امکان ایزوله کردن این بیماران وجود نداشته و بیماری دیگر علائمش را نشان داده بود. بعد از این که در سالهای 74 - 75 این بیماری دیگر خودش را نشان داد، با این توهم که منابع خونی ایرانی به دلیل مسائل اعتقادی که ما داریم پاک است و‌ بیاییم خودمان فاکتور خونی تولید کنیم و آن را وارد نکنیم؛ شروع به تولید کردند غافل از این که این بیماری ده سال است وارد ایران شده و دیگر نمی‌توانیم بگوییم پاک است. پالایشگاه خون را در کنار برج میلاد ایجاد کردند و 2200 نفر هم از این طریق آلوده به ایدز و هپاتیت شدند.


چطور؟ مگر نظارتی روی آن وجود نداشت؟

نامور: چون بدون سیستمهای ویروس زدایی این پالایشگاه را راه‌اندازی کردند ضمن این که اسنادی در آن پرونده داریم که از روسیه کیت‌های تشخیص اچ آی وی خریدند که تاریخ مصرف گذشته بوده است.


تکلیف افرادی که بر اثر این خون‌ها آلوده شدند چه شد؟

نامور: درباره کسانی که از طریق شرکت فرانسوی بیمار شده بودند امکان گرفتن غرامت وجود داشت اما جالب است که دولت ایران به جای این که مشکل را از شرکت فرانسوی پیگیری کند تمام مسئولیت را به گردن خودش گرفته و به این بیماران غرامت میدهد در حالی که مبلغ این غرامت بسیار زیاد است. حالا هم این شرکت به ایران برگشته،‌ در ایران نمایندگی زده و مشغول فعالیت است. در تاریخچه این شرکت هم که در وبسایت آنها آمده، به این موضوع اشاره شده است. من خودم سعی کردم با این شرکت ارتباط برقرار کنم و درباره ورود آنها به ایران سوال بپرسم اما اصلا نه ما را به آنجا راه می‌دهند و نه جوابی می‌دهند. من حتی نامه رسمی به آنها زدم و گفتم در مستندی که می‌سازم شما هم حق دارید اسنادی که دارید را ارائه کنید و از خودتان دفاع کنید اما آنها باز هم جواب ندادند.

مگر بقیه کشورها غرامت نگرفتند؟ چرا کشور ما نتوانسته غرامت بگیرد؟

نامور: عراق در شرایطی که بی‌ثبات بود توانست یکی دو سال پیش غرامت بگیرد ولی ایران همچنان نتوانسته غرامت بگیرد و به نظر می‌رسد اراده‌ای برای این کار وجود ندارد. من معتقدم مهمترین عامل کاری است که در وزارت بهداشت انجام شد و نامه زدند که این موضوع صحت ندارد. این نامه باعث شده است از طرف ایران هیچ پیگیری انجام نشود چون ممکن است آنها همین نامه را بگذارند و بگویند شما خودتان گفتید این موضوع درست نیست. وزارت بهداشت در این زمینه کم‌کاری کرده ولی وزارت امور خارجه بیشترین کار را کرده است. وزارت امور خارجه نامه داده و گفته همه در حال گرفتن غرامت هستند، شما هم نامه بدهید تا ما پیگیری کنیم اما هیچ کاری انجام نشد. زمانی که وزارت بهداشت ایران پای میز محاکمه می‌آید تمام اسناد را از بین می‌برد. چرا مسوولان وقت وزارت بهداشت مورد تعقیب قضایی قرار نمی‌گیرند؟


آقای سیراوند، از ابتلا به اچ آی وی بگویید. در آن زمان چند ساله بودید؟

سیراوند: ما سه برادر هموفیلی بودیم، حسین برادر بزرگتر من بود، مجتبی برادر وسطی و من هم کوچکترین پسر. هر سه نفر ما هموفیلی بودیم و نیاز به فرآورده‌های خونی داشتیم. در حدود سالهای 62 - 63 فرآورده خونی به ما تزریق کردند که در آن فاکتورها اچ آی وی بود و افرادی که از آن تزریق کردند مبتلا شدند. برادرم حسین اچ آی وی گرفت ولی من هم هپاتیت بی گرفتم و هم اچ آی وی. حسین هفت ساله بود که مبتلا شد و من شش هفت ماه بیشتر نداشتم.


چه زمانی متوجه شدید که به بیماری اچ آی وی مبتلایید؟

سیراوند: ما سه برادر هموفیلی بودیم، حسین برادر بزرگتر من بود، مجتبی برادر وسطی و من هم کوچکترین پسر. هر سه نفر ما هموفیلی بودیم و نیاز به فرآورده‌های خونی داشتیم. در حدود سالهای 62 - 63 فرآورده خونی به ما تزریق کردند که در آن فاکتورها اچ آی وی بود و افرادی که از آن تزریق کردند مبتلا شدند. برادرم حسین اچ آی وی گرفت ولی من هم هپاتیت بی گرفتم و هم اچ آی وی. حسین هفت ساله بود که مبتلا شد و من شش هفت ماه بیشتر نداشتم

سیراوند: بیماری حسین را سه چهار سال بعد به مادرم گفتند چون مریض و خیلی لاغر شده بود و وقتی به بیمارستان رفتیم فهمیدند که بیمار شده و به خانواده اطلاع دادند؛ ولی با واکنش‌هایی که خانواده ما داشتند و ناراحت و نگران شده بودند، جواب اچ آی وی مثبت من را نمی‌گفتند تا این که در 18 سالگی متوجه شدیم که من هم مبتلا هستم.


بعد از این که خانواده شما متوجه شدند که برادرتان به اچ آی وی مبتلا شده اقدامی برای اعتراض و شکایت کردند؟

سیراوند: چندین سال بعد که فهمیدیم من هم مبتلا هستم شکایت کردند و به ما غرامت دادند اما چه غرامتی؟ این مسائل با هیچ پولی جبران نمی‌شود. من الان روزانه بیشتر از سی قرص مصرف می‌کنم، چه کسی جوابگوی این مشکلات ماست؟ میلیاردها تومان را هم بدهند به درد ما نمی‌خورد.

بعد از دادن غرامت، برای دارو و درمانهای بعدی یا حمایت برای اشتغال و مواردی مانند اینها کاری برای شما انجام نشد؟

سیراوند: خیر کاری انجام نشد در حالی که الان بعضی از داروهای ما بسیار گران است و نمی‌توانیم از عهده آنها بربیاییم. برادرم در اثر همین مشکلات دارویی فوت کرد. هیچکدام از مسئولان با ما حتی دیداری هم نداشتند و حتی وقتی ما به دیدن یکی از مسئولان رفتیم، ما را از اتاقشان بیرون کردند. مسئولان به ما کمک نکردند ولی یکی از کسانی که در این پرونده زحمت زیادی برای ما کشید آقای قویدل رییس کانون هموفیلی‌ها بود که به خاطر به نتیجه رسیدن این پرونده زحمات زیادی کشید و از جان و مالش گذشت. ما رنجهایی کشیده‌ایم که جبران‌پذیر نیست، برادرم حسین که اچ آی وی مثبت بود سال 89 فوت کرد، پدرم به خاطر رنج ناشی از مرگ برادرم سکته کرد، فلج شد و سه سال زمینگیر بود تا این که فوت کرد. مادرم با سختی ما را بزرگ کرد و به خاطر سختی‌هایی که در اثر این اتفاق‌ها کشید، الان در امین‌آباد بستری شده است در حالی که شب عید باید در کنار من بود اما وضعیت روحی و روانی بسیار بدی داشت.

نعیمی: خانم سیراوند جزو اولین مادرهایی بود که سعی می‌کرد این پرونده به نتیجه برسد و مادرهای دیگر پشت سر ایشان اعتراض می‌کردند. این درست است که به قدری اذیت شده باشد که از لحاظ روحی دچار مشکل شود؟


خانم نعیمی، شما بگویید چطور شد که پسرتان به ایدز مبتلا شد؟

نعیمی: مسعود فرزند دوم من بیماری هموفیلی داشت، تقریبا هشت ماهه بود که فهمیدیم بیماری هموفیلی دارد و باید فاکتور بگیرد. وقتی مسعود پنج ساله بود و برای ختنه کردن او را به بیمارستان بردیم گفتند باید فاکتورهای زیادی بگیرد و برای او تهیه کردیم. همیشه هم از این فاکتورهای فرانسوی برای مسعود می‌گرفتیم. بعد از یک ماه دیدیم مدام مریض می‌شود یا این که وقتی سرما می‌خورد خوب نمی‌شود، کاهش وزن دارد و ضعیف شده است. این موضوع ما را نگران کرد و به ما پیشنهاد کردند که آزمایش خون از او بگیریم. به پدرش گفتند مشکلی در خون او هست و باید بفرستیم فرانسه تا جواب بدهند که مشکل چیست. تا این که گفتند باید در اتاق ایزوله باشد و پرستاری او را هم پرستارها به عهده نمی‌گیرند بلکه مادرش باید باشد که پرستاری او را به عهده بگیرد. کم‌کم به من گفتند که اچ آی وی گرفته است. خیلی زمان سختی بود. اصلا نمی‌توانم رفتاری که در آن دوره با ما می‌شد و سختی‌هایی که در آن دوره کشیدیم را الان برایتان توصیف کنم. مدام از ما آزمایش خون می‌گرفتند. نمی‌گذاشتند با دخترم تماس داشته باشم. مرگ مسعود ضربه بزرگی به زندگی من زد. دیگران شوهرم را مقصر می‌دانستند و شوهرم من را. وقتی همه فهمیدند مسعود اچ آی وی گرفته دوستان و نزدیکان ما را تنها گذاشتند. حتی بچه‌های آنها با بچه‌های ما بازی نمی‌کردند.

چه زمانی متوجه بیماری پسرتان شدید؟

نعیمی: مسعود سال 59 به دنیا آمد و سال 66 متوجه شدیم که بیمار شده است و هشت ماه بعد فوت کرد. تازه سه ماه بود که مدرسه می‌رفت. اولین بچه‌ای که در ایران دچار بیماری اچ آی وی شد مسعود بود و بعد که به کانون هموفیلی می‌رفتم کم کم متوجه شدم افراد دیگری هم بر اثر این خون‌ها به بیماری ایدز مبتلا شده‌اند.


در آن زمان هم که آگاهی زیادی نسبت به این بیماری وجود نداشت.

نعیمی: بله ما اصلا نمی‌دانستیم این بیماری چه بیماری پیچیده و خطرناکی است. مردم هم نمی‌دانستند از چه طریقی این بیماری منتقل می‌شود و همه ما را طرد می‌کردند چون فکر می‌کردند با یک معاشرت ساده هم ممکن است مبتلا شوند. بعد از فوت مسعود نزدیکترین افراد خانواده هم از ما دوری کردند.


بعد از این که فهمیدید پسرتان به بیماری ایدز مبتلا شده، علت ابتلا و این که بر اثر تزریق خون آلوده بوده را هم متوجه شدید؟

نعیمی: در پرونده‌اش ایست قلبی زده بودند و به ما چیز خاصی نگفتند، روزهای اول می‌گفتند تاریخ مصرف یکی از داروها تمام شده بوده، بعد از مدتی گفتند چون قبلا مسافرت به خارج از کشور داشتید این بچه این بیماری لاعلاج را از آنها گرفته ولی بعد به ما گفتند که مشکل فاکتورهای خونی آلوده بوده است.


بعد که علت اصلی را به شما گفتند، چه کار کردید؟

نعیمی: مدت‌ها بعد از مرگ مسعود همچنان به کانون هموفیلی می‌رفتم. تقریبا در سال‌ 73 بود که آقای قویدل رییس کانون هموفیلی که زحمت زیادی برای این بچه‌ها کشیدند، گفتند کسانی که مبتلا شده‌اند می‌خواهند شکایت کنند، اگر شما هم می‌خواهید می‌توانید شکایت کنید. تاسف‌بار است که مسئولین انتقال خون ایران در آن زمان این موضوع را می‌دانستند ولی برای فرافکنی گفتند این موضوع تقصیر ما نیست و شاید مادر این افراد مشکل داشته‌اند! یعنی به جای این که این موضوع را بپذیرند، درد دیگری را هم اضافه کرده و به مادران این بچه‌ها تهمت زدند. روزی که این حرف در دادگاه مطرح شد، دادگاه بسیار شلوغ شد و نظم دادگاه کاملا به هم ریخت. کسانی که شاکی بودند بسیار از این موضوع ناراحت شدند و اعتراضهای زیادی کردند که نه تنها اشتباه کرده‌اید بلکه حالا افراد را متهم هم می‌کنید؟ حرف‌هایی در دل من هست که نمی‌توانم آنها را به زبان بیاورم. اگر می‌دانستند که این داروها آلوده است به یک نوع مقصرند و اگر هم نمی‌دانستند آلوده است باز هم مقصرند و کوتاهی کرده‌اند، چرا برای این موارد مجازات نمی‌شوند؟

نامور : طبق قوانین بین‌المللی سلامت یک دارو را وزارت بهداشت کشور مبدا باید تایید کند، وزارت بهداشت فرانسه این داروها را تایید کرده بود اما هیچوقت به ایران هشدار نداد و آلودگی این داروها را اعلام نکرد. بعد می‌گویند ایران ناقض حقوق بشر است و جالب است که اقدامات خودشان را در این زمینه نادیده می‌گیرند. متهم ردیف اول این پرونده لورن فابیوس است که نخست وزیر فرانسه بوده و چون فرانسویها از این آلودگی اطلاع داشتند ولی آن را نگفتند، دادگاه حکم به برکناری او می‌دهد و سی سال از صحنه سیاست خارج می‌شود و حالا در این دولت وزیر امور خارجه شده و دم از حقوق بشر می‌زند. وقتی می‌دانند دارویی کشنده است ولی آن را به دیگر کشورها می‌فرستند چه معنی جز قتل عام دارد؟

با متخلفان ایرانی این قضیه چه برخوردی شد؟

نامور: الان کسی که تحت پیگرد است، رییس وقت سازمان انتقال خون بوده است. در آن دوره برای او حکم محرومیت مادام‌العمر از مشاغل دولتی را دادند و گفتند چون ده سال از آن تاریخ گذشته ایشان دیگر تحت پیگرد قرار نمی‌گیرد. وقتی ما فیلم مستندی که ساخته بودیم را در روز ملی درگذشتگان این پرونده نمایش دادیم، آیت الله شبیری زنجانی حضور داشت که مسئول شعبه‌ای از دیوان عالی کشور بود که این پرونده در آن جریان داشت. ایشان گفت این پرونده در شعبه من بوده ولی من نمی‌دانستم این اتفاق‌ها افتاده، پرونده را دوباره به جریان می‌اندازیم و بعد از آن حکم منع تعقیب رییس وقت سازمان انتقال خون لغو شد و آخرین جلسه دادگاه او همین چند روز پیش برگزار شد در حالی که نقش وزیر بهداشت وقت و معاون او را هم در این قضیه نباید فراموش کرد. دولت ایران محکوم شد به پرداخت غرامت و عذرخواهی رسمی از قربانیان شد. غرامت را می‌دهند اما عذرخواهی نمی‌کنند در حالی که عذرخواهی کردن شاید بتواند کمی از داغ خانواده‌های داغدار این پرونده کم کند.


با توجه به این شرایط، خواسته‌ای که از مسئولان دارید چیست؟ به نظر شما چطور می‌توان کم‌کاری‌هایی را که در گذشته در حق این افراد انجام شده جبران کرد؟

نعیمی: این مسائل با هیچ چیزی جبران نمی‌شود اما سوالی که من از مسئولان دارم این است که اگر دولت ایران به دولت فرانسه چنین هدیه‌ای را می‌دادند و آنها هم به بچه‌های مردم می‌دادند، خانواده‌های فرانسوی چه کار می‌کردند؟ دولت فرانسه برای خانواده آنها چکار می‌کرد و چطور آنها را قانع می‌کرد؟ اگر یک سوزن در دست بچه‌های این افراد برود چه کار می‌کنند؟ پس چرا برای ما که این بلا سرمان آمده کاری انجام نمی‌شود؟ نه دولت فرانسه برای ما کاری کرد و نه مسئولان خودمان. یک دلجویی و یک عذرخواهی ساده از ما نکردند. ما هر بار خواستیم اعتراض کنیم گفتند چیزی نگو، سکوت کن، موضوع سیاسی می‌شود، بچه تو ایست قلبی کرده است. من بهترین روزها و سالهای زندگی‌ام را یا در بیمارستان بودم یا در بهشت زهرا. این اتفاق در کشورهای دیگر هم افتاد اما در کشورهای دیگر از آنها حمایت و عذرخواهی کردند اما تنها کشوری که بی تفاوت از کنار این مسائل گذشت ایران بود.

نامور: حدود یک ماه پیش این شرکت فرانسوی نامه‌ای را در اختیار رسانه‌ها قرار داده و اعلام آمادگی کرده که حاضر است برای پرداخت این غرامت با مسئولان ایرانی وارد مذاکره شود اما تا اینجا هیچ اقدامی صورت نگرفته است. کسی که باید این پیگیری را انجام دهد؟ وزارت بهداشت باید این کار را بکند که جای سوال است که چرا این کار را نمی‌کند. وزارت بهداشت حدود 100 میلیارد دیگر باید غرامت بدهد، این هزینه از کجا پرداخت می‌شود؟ چرا از این شرکت گرفته نمی‌شود؟ این وظیفه من مستندساز نیست که به این مساله ورود پیدا کنم بلکه وظیفه دولت ایران است. در بیشتر کشورها،‌ غرامتی که دولت‌ها دادند کمتر از غرامتی است که شرکت پرداخت کرده است. دولت‌ها غرامت را گرفته‌اند و مبلغی را که به افراد داده‌اند از آن کم کرده‌اند و مابقی را به بیماران داده‌اند. الان هم کشور ما می‌تواند آن غرامت را از شرکت فرانسوی بگیرد، پولی را که داده‌اند بردارند و مابه‌التفاوتش را به بیماران بدهند.

سیراوند: الان من زندگی نمی‌کنم بلکه با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنم. چطور می‌توانند یک روز از زندگی ما را تصور کنند که این همه سختی کشیده‌ایم و زندگی‌مان به خاطر این اشتباه‌ها و کم‌کاری‌ها از بین رفته است؟ چرا غرامت ما را از این شرکت فرانسوی نمی‌گیرند؟ ضمن این که خواسته ما این است که اگر قرار است غرامت بدهند، به خود ما بدهند به جای این که به دولت بدهند.

نامور: اگر مسئولین و وزارت بهداشت در این زمینه کاری نمی‌کنند و نمی‌خواهند غرامت بگیرند، خود این افراد می‌خواهند دست به دست هم دهند و به این جریان وارد می‌شوند تا حقشان را از این شرکت بگیرند. دکتر علی صابری اعلام آمادگی کرده که به این پرونده رسیدگی کند. از مجموع آن 300 نفر تنها 20 نفر زنده مانده‌اند و چون بچه‌هایشان با کانون هموفیلی ارتباط ندارند سخت می‌شود آنها را پیدا کرد اما اگر به دکتر صابری مراجعه کنند می‌توانند پیگیر شکایت از این شرکت فرانسوی باشند. این شرکت داخل خاک ایران کار می‌کند و باید طبق قوانین ایران پاسخگو باشد. در قانون ایران این جرم مشمول مرور زمان نمی‌شود چون جنایی است و همچنان می‌توان آن را پیگیری کرد. این افراد باید ببینند که دولت‌شان مانند دولت‌های دیگر حامی منافع آنها هستند. امیدوارم دولت آقای روحانی در این زمینه وارد عمل شود و حق این افراد را از این شرکت فرانسوی بگیرد.(فهیمه حسن‌میری/خبرآنلاین)


ادامه مطلب ...

جدیدترین آمار ایدز در ایران

جام جم سرا:
عباس صداقت اظهار داشت: بر اساس آمار جمع آوری شده از دانشگاه‌های علوم پزشکی، تا تاریخ یک دی ماه 1392 مجموعاً 27 هزار و 416 نفر افراد مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی شده اند که 89 درصد آنان را مردان 11درصد را زنان تشکیل می‌دهند.

وی افزود: تاکنون 5 هزار و 428 نفر مبتلا به ایدز شناسایی شدند و 5 هزار 616 نفر از افراد مبتلا فوت کرده اند. 45.9 درصد از مبتلایان به HIV در زمان ابتلا در گروه سنی 25 تا 34 سال قرار داشتند که بالاترین نسبت در بین گروه‌های سنی را به خود اختصاص می‌دهند.

به گفته صداقت علل ابتلا به HIV در بین کل مواردیکه از سال 1365 تاکنون در کشور به ثبت رسیده‌اند به ترتیب، تزریق با وسائل مشترک در مصرف کنندگان مواد (68.5 درصد)، رابطه جنسی (13.1 درصد) و انتقال از مادر به کودک (1.3 درصد) بوده است و راه انتقال در 17.1 درصد از این گروه نامشخص مانده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت بهداشت، رئیس اداره ایدز خاطرنشان کرد: در مقایسه این آمار با مواردیکه ابتلا آنان در سال 1391 گزارش شده است، اعتیاد تزریقی 52 درصد، برقراری روابط جنسی 33 درصد، و انتقال از مادر مبتلا به کودک 3.4را تشکیل داده است. در 11.6 درصد از موارد شناسایی شده در این سال راه انتقال نامشخص بود و هیچ مورد جدید ابتلا از راه خون و فرآورده‌های خونی گزارش نشده است، ضمناً 74.4 درصد موارد شناسایی شده در این سال را مردان 25.6 درصد را زنان تشکیل می‌دهند.(تسنیم)


ادامه مطلب ...

هشدار به گردشگران: نیم میلیون تایلندی ایدز دارند

جام جم سرا:روزنامه بانکوک پست به نقل از نارونگ ساهامیتاپات معاون بهداشت عمومی وزارت بهداشت تایلند، نوشت: 250 هزار نفر از این تعداد آزمایش اچ.آی.وی داده اند و از وضعیت خود آگاه هستند و تحت درمان قرار گرفته اند.

او از افرادی که در معرض خطر ابتلا به ویروس اچ.آی.وی هستند خواست به طور منظم آزمایش های لازم را انجام دهند. پس از آزمایش افرادی که به این ویروس مبتلا نیستند می توانند در آینده اقدامات محافظتی بیشتری انجام دهند و کسانی نیز که جواب آزمایش آنها مثبت است می توانند از خدمات درمانی استفاده کنند.

نارونگ ساهامیتاپات گفت: آزمایش اچ.آی.وی در بیمارستان های سراسر تایلند در سال یک بار رایگان است و سایر خدمات مشاوره ای نیز به شهروندان ارائه می شود.

وزارت بهداشت تایلند روز اول جولای (11 تیر) را به عنوان روز آزمایش و مشاوره رایگان اعلام کرده است تا افراد را به آزمایش تشویق کند.

ویروس نقص ایمنی انسانی نوعی ویروس آهسته گستر و عامل بیماری ایدز است. این ویروس با مختل کردن کارکرد و ویران کردن گونه ای از یاخته های مسئول هماهنگی ایمنی منجر به نقص دستگاه ایمنی بدن انسان می شود که به آن ایدز می گویند.

از زمان ورود اچ.آی.وی به بدن تا بروز ایدز ممکن است بین شش ماه تا 10 سال و یا بیش تر به درازا بکشد در این مدت گرچه فرد به ظاهر تندرست به نظر می رسد، ولی ممکن است ویروس از او به دیگران سرایت کند.

ترس از نتیجه مثبت آزمایش و نوع نگاه جامعه به افراد مبتلا به این ویروس از جمله عواملی است که بسیاری از افراد در معرض خطر، تمایلی برای آگاهی از وضعیت خود ندارند.(ایرنا)


ادامه مطلب ...

ایدز به روایت وزیر بهداشت

جام جم سرا:دکتر سیدحسن هاشمی در حاشیه نشست مشترک ستاد مبارزه با مواد مخدر با وزارت بهداشت، با بیان اینکه در این جلسه مجموعه تصمیمات اتخاذ شد، افزود: قرار است راهکارهای اجرایی مربوط به پیشنهادات ارائه شده در راستای پیشگیری و درمان اعتیاد، طی دو هفته آینده مشخص شوند و بتوانیم با عمق و محتوای بیشتری در حوزه پیشگیری و درمان اعتیاد و همچنین مشکل کمپ‌های ترک اعتیاد حرکت کنیم.

وی ادامه داد: در حال حاضر با آسیب‌های روحی، روانی و اجتماعی و ناشی از اعتیاد مواجه هستیم و در کنار آن بیماریهای ناشی از اعتیاد بسیار مخرب هستند که این موضوع با توجه به سوءمصرف موادمخدر جدید، پیچیده‌تر شده است.

وزیر بهداشت با بیان اینکه این موضوع معلول بدرفتاری افراد و گاهی اوقات غفلت خانواده‌هاست گفت: البته نقش دولت و مجلس را در این خصوص نفی نمی‌کنیم و گاهی اوقات تصمیمات آنها زمینه‌ساز رفتار غلط می‌شود.

هاشمی با اشاره به اینکه در این جلسه تمرکز ما بر روی بیماری ایدز بود، گفت: اعتیاد از جمله عوامل موثر در شیوع ایدز است. درباره پیشگیری از وقوع ایدز در نقاط مختلف کشور در پی اعتیاد نیز تصمیماتی گرفته شده که مراحل اجرایی آن طی دو هفته آینده مشخص می‌شود. باید گفت تجمع معتادان در قالب کمپ‌ها می‌تواند شیوع ایدز را به دنبال داشته باشد.

وی درباره علت ارائه نشدن آمارهای دقیق از ایدز و اعتیاد در کشور، افزود: آمارهایی که اعلام می شود، دقیق هستند. در حال حاضر آمار ایدز 27 هزار نفر در کشور است که معمولا آن را به علت پنهان‌کاری مردم، ضرب‌ در 4 می‌کنند.

وزیر بهداشت ادامه داد: آمار ایدز نسبت به چند سال گذشته افزایش یافته اما باید گفت مخفی‌کاری در این خصوص در میان نبوده و باید راهکارهایی پیدا شود که این بیماری بیش از این گسترش نیابد.(مهر)


ادامه مطلب ...

خطر ایدز و هپاتیت با نگهداری میمون خانگی

جام جم سرا:علاقه به نگهداری گونه‌های جانوری وحشی و یا گونه های غیربومی طی سالهای اخیر به شدت در بین اقشار مختلف مردم رواج یافته است.

این در حالیست که نگهداری از گونه های جانوری وحشی بومی و غیربومی از جمله ایگوانا، سنجاب، مار، لاک پشت، سمندر، میمون و غیره به عنوان حیوان خانگی و نگهداری آنها در منزل علاوه بر امکان ابتلا به برخی بیماری های مشترک بین انسان و حیوان منجر به صید هرچه بیشتر این گونه ها از طبیعت توسط افراد سودجو و تهدید نسل آنها در زیستگاه های طبیعی خواهد شد، بطوریکه نسل برخی از این گونه ها در طبیعت در حال انقراض است.

تبدیل حیوانات خانگی به گونه مهاجم با فرار از دست صاحبان

همچنین در بسیاری موارد افراد پس از مدتی، از نگهداری این حیوانات خسته شده و آنها را در عرصه های طبیعی رها می کنند و یا فرار برخی از این حیوانات از دست صاحبانشان و پناه بردن آنها به طبیعت این حیوانات را به گونه های مهاجم تبدیل می کند.

یکی از حیواناتی که این روزها موارد متعددی از نگهداری آن به عنوان حیوان خانگی به چشم می خورد میمون رزوس است که تاکنون در چندین مورد بصورت آزاد در پارک های جنگلی و یا عرصه های طبیعی مشاهده شده که به نظر می رسد از دست صاحبشان گریخته و یا رها شده اند.

خطر انقراض گونه های بومی با ورورد گونه های مهاجم به کشور

در این رابطه مدیر دیده بان محیط زیست و حیات وحش کشور می گوید: گونه های مهاجم تهدیدی جدی برای اکوسیستم های طبیعی و تنوع زیستی کشور به شمار می روند.

به اعتقاد کیوان هوشمند، این گونه ها علاوه بر رقابت بر سر منابع غذایی با گونه های بومی، با انتقال بیماری ها و تداخل ژنتیکی می توانند موجبات انقراض گونه های بومی را فراهم سازد.

فروش قاچاقی رزوس به قیمت یک میلیون تومان

او با اشاره به اینکه متقاضیان نگهداری میمون رزوس این گونه را به قیمت حدود یک میلیون تومان از فروشندگان غیر قانونی خریداری می کنند می افزاید: رزوس بصورت قاچاق از راه های غیرقانونی از کشور های جنوب شرق آسیا وارد کشور می شود.

آسیب جدی رزوس به اکوسیستم های طبیعی عربستان و آمریکا

آنطور که هوشمند می گوید: میمون رزوس نیز یک گونه مهاجم بوده که در برخی از کشورهای جهان از جمله عربستان صعودی، ایالات متحده و … با فرار از قفس و پناه بردن به طبیعت به عنوان آسیب جدی اکوسیستم های طبیعی مطرح شده و خطر آن برای معرفی به عنوان یک گونه مهاجم به طبیعت کشور ما نه تنها دور از ذهن نیست بلکه با ادامه روند موجود بسیار محتمل است.

تکرار تجربه ورود راکون به جنگلهای شمال

مدیر دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران به ورود گونه مهاجم راکون به جنگل های شمال کشور به ویژه جنگل های استان گیلان در منطقه تالش اشاره می کند و می گوید: ورود راکون به جنگل های شمال کشور منجر به کاهش جمعیت پرندگان منطقه و همچنین ده ها اثر شناخته شده و یا ناشناخته در تخریب محیط زیست شده است.

علاقه ذاتی انسان به نگهداری جانوران اهلی

دکتر محمود مرعشی کارشناس بیماری های حیات وحش در سازمان حفاظت محیط زیست نیز در مورد نگهداری گونه های وحشی و غیربومی به عنوان حیوان خانگی می گوید: زندگی انسان و حیوانات از گذشته های بسیار دور به هم گره خورده است. انسان های نخستین برای تامین غذا دست به شکار حیوانات می زدند ولی با پیشرفت جامعه بشری و اهلی کردن یکسری از حیوانات توسط انسان، پایه دامپروری نهادینه شد و رابطه انسان با برخی حیوانات به یک رابطه هم زیستی متقابل تبدیل شد.

به گفته او ، گوسفند، بز، گاو، سگ، گربه، خرگوش، مرغ و خروس، کبوتر و بوقلمون از جمله جانورانی بودند که اهلی شده و زندگی در کنار انسان را تجربه کردند.

مرسوم شدن حیوانات خانگی با صنعتی شدن جوامع

مرعشی معتقد است: با صنعتی شدن جوامع و به دنبال آن صنعتی شدن دامپروری، زندگی برخی از این حیوانات به مزارع و دامداری ها محدود شد ولی کماکان علاقه انسان به نگهداری حیوانات بر سر جای خود باقی ماند که این موضوع منجر به ایجاد گروهی از حیوانات تحت عنوان حیوانات خانگ شد و یکسری از جانوران با توجه به ویژگی هایشان از جمله داشتن هم زیستی مناسب با انسان یا همان اهلی بودن، وضعیت بهداشت، کم خطر بودن برای سلامت، یا به عبارتی کم بودن تعداد بیماریهای مشترک با انسان در این گروه قرار می گیرند.

آنطور که این کارشناس بیماری های حیات وحش می گوید: مردم هر کشور با توجه به فرهنگ و یا پیشینه تاریخی آن سرزمین علاقمند به نگهداری برخی گونه ها هستند. برای مثال مردم کشور آلمان علاقه زیادی به نگهداری سگ های با نژاد مختلف از جمله نژادهای منحصر به کشور خودشان را دارند و درایران مثال های فراوانی وجود دارد که ازجمله می توان به علاقمندی شاهزادگان قاجار به نگهداری ازانواع گربه ها اشاره کرد.

علاقه هنجار شکنان به نگهداری گونه‌های وحشی نا متعارف

به گفته او ، در این میان همیشه انسان های هنجار شکن نیز وجود دارند که اقدام به نگهداری گونه های نامتعارف از جمله انواع گونه های وحشی از قبیل میمون، شیر، پرندگان شکاری، خزندگان، آهو و … در منازل مسکونی خود می کنند که این موضوع در درجه اول منجر به تهدید سلامت خود و اطرافیانشان و بعد به مخاطره انداختن سلامت حیوان و از همه مهمتر تهدید و تخریب تنوع زیستی و محیط زیست می شود.

افزایش بیماری های ناشی از استرس با نگهداری حیات وحش در مجاورت انسان

مرعشی معتقد است: گونه های حیات وحش همان طور که اسم حیات وحش را یدک می کشند تنها باید در محیط طبیعی خود زندگی کنند ولی متاسفانه خودخواهی عده ای از انسان ها باعث شده برخی از گونه های حیات وحش را از محیط زندگی طبیعی دور و در محیط پر استرس نزدیک به انسان نگهداری کنند که با توجه به روند تکامل این جانوران که اساس آن دوری از انسان و گزندهای آن تعریف شده ، با این اقدام عملا استرس مضاعفی را برای حیوان در تمام طول زندگی اش ایجاد کرده، موجب بروز انواع بیماری های ناشی از افزایش استرس می شوند.

تلفات پرندگان خانگی بر اثر انواع بیماری های قارچی و میکروبی

آنطور که این مقام مسئول در سازمان محیط زیست می گوید: یکسری از این بیماری ها بین حیات وحش و انسان مشترک بوده و می تواند سلامت فرد را نیز به مخاطره بیاندازد که موارد بسیار زیادی از پرندگان وحشی نگهداری شده در منازل مسکونی که دچار انواع بیماری های قارچی و میکروبی شده اند و متاسفانه یکسری از این ضایعات نیز غیرقابل برگشت بوده و اغلب منجر به تحمیل درد و رنج فراوان و در نهایت تلف شدن پرنده می شود، گویای این واقعیت تلخ است.

نگهداری میمون به دلیل دانش کم و اطلاعات ناکافی

او ادامه می دهد: میمون رزوس یا (Macaca mulatta) نیز یکی از جانوران وحشی مناطق جنوب شرقی آسیاست که متاسفانه در سال های اخیر به صورت قاچاق و از راه های غیر قانونی وارد کشور ما شده و برخی از مردم از روی دانش پایین و اطلاعات ناکافی در این زمینه، مبادرت به نگهداری از این حیوان در منازل مسکونی می کنند.

خطر ابتلا به ایدز، هپاتیت، کزاز و تب زرد با نگهداری رزوس

به گفته مرعشی، با توجه به نزدیکی ساختار آناتومیکی و فیزیولوژی پریمات ها با انسان، بیشترین بیماری های مشترک انسان و حیوانات متعلق به این جانوران است که در این میان گروهی از بیماری ها بسیار مهلک و کشنده بوده و متاسفانه هیچ راه پیشگیری ندارند که می توان به ایدز، کزاز، تب زرد، هپاتیت، مننژیت، بیماری های ناشی از هرپس ویروس ها و انواع بیماری های انگلی داخلی و همچنین قارچ های پوستی و.. اشاره کرد.

این کارشناس بیماری های حیات وحش تأکید می کند: ممکن است این بیمار یها به صورت مخفی در بدن میمون ها وجود داشته باشد ولیکن هیچ علایم بالینی را نشان ندهد و میمون به عنوان یک مخزن عمل کرده و با ورود عامل بیماری به بدن انسان، علایم بروز یابد.

آسیب رزوس به محیط زیست کمتر از شانه دارخزر و فیتو فاگ هامون نیست

او با بیان اینکه گونه مهاجم واژه ای است که برای گونه های غیربومی هر منطقه که خطر پخش شدن در طبیعت را دارند به کار می رود ادامه می دهد: متاسفانه کشور ما در خصوص آسیب های وارده از گونه های مهاجم خصوصا در سال های اخیر بی نصیب نبوده که از مهمترین موارد آن می توان به شانه دار دریای خزر اشاره کرد که منجر به پایین آمدن شدید صید و صیادی و از بین رفتن بسیاری از گونه های بومی دریای خزر شد.


به گفته مرعشی، ورود ماهی فیتوفاگ به دریاچه هامون که منجر به از بین بردن نی ها و در نتیجه خشکی تالاب و به دنبال آن نابودی دامپروری و زندگی در حاشیه تالاب شد نیز نمونه دیگری از ورود گونه های مهاجم به کشور است.

شاید خطر انتقال بیماری های مانند ایدز، هپاتیت و کزار این بار پیش از آنکه تب نگهداری میمون رزوس مانند ایگوانا فراگیر شود جلوی قاچاق این گونه مهاجم به طبیعت کشور و صرف هزینه های میلیونی از سوی افراد نا آگاه برای نگهداری ان را بگیرد با این حال خوب است که مسئولان با توجه به هشدارهای کارشناسان در مبادی ورودی کشور نظارت بیشتری برای قاچاق اینگونه و جرایم سنگینتری برای متخلفان در نظر گیرند .(مهر)


ادامه مطلب ...

تشخیص زودهنگام ایدز در کشور فراهم شد

جام جم سرا:یکی از اقدامات خوب در حوزه HIV/ایدز استقرار 11 آزمایشگاه تخصصی و قطب تشخیصی این بیماری است که دسترسی به نظام تشخیص HIV را بیشتر خواهد کرد.

دکتر عباس صداقت در گفتگو با ایسنا افزود: این آزمایشگاه‌ها در 11 نقطه کشور استقرار یافته‌اند و هر یک از این آزمایشگاه‌ها، استان‌های معین خود را پوشش خواهند داد. اندازه‌گیری سطح ایمنی بیماران، اندازه‌گیری بار ویروس در بدن بیماران، تشخیص زودرس بیماری بویژه در نوزادان و همچنین آزمایش‌های تکمیلی HIV در این آزمایشگاه‌های قطب پیش بینی شده است.

صداقت ادامه داد: با توجه به تامین تجهیزات برای راه‌اندازی آزمایشگاه‌های قطب HIV ، در حال حاضر 8 مورد از این آزمایشگاه‌ها مستقر شده‌اند و 3 مورد باقیمانده نیز تا پایان شهریور ماه نهایی خواهند شد. استقرار این آزمایشگاه‌ها تحولی در نظام تشخیص HIV در کشور خواهد بود.

وی افزود: به این ترتیب با استقرار این آزمایشگاه‌های قطب، دسترسی به آزمایش‌های تخصصی HIV امسال افزایش یافته و انجام مراقبت‌های لازم برای HIV نسبت به گذشته تسهیل‌ یافته‌تر خواهد شد.

صداقت با اشاره به تجهیزات گران قیمت مورد نیاز جهت استقرار این آزمایشگاه‌ها، ادامه داد: طبیعی است که بهره‌برداری از این آزمایشگاه‌ها نیازمند تدوین پروتکل‌های مربوطه و تربیت نیروی انسانی ماهر داشت. استقرار این 11 آزمایشگاه تخصصی تشخیص HIV کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است و البته برنامه آن است که در سال‌های آینده تعداد این آزمایشگاه‌ها افزایش یابد.

رییس اداره ایدز وزارت بهداشت گفت: آزمایشگاه‌های قطب تخصصی HIV وظیفه آموزش و کنترل کیفی سایر آزمایشگاه‌ها را بر عهده دارند.


ادامه مطلب ...

سپر جدیدی برای مقابله با بیماری ایدز

جام جم سرا: آزمایش کاندوم VivaGel اثربخشی 99/9 درصدی را در مقابل ویروس اچ‌آی‌وی، تب‌خال و موارد ویروس پاپیلومای انسانی نشان می‌دهد. شرکت زیست فناوری استرالیا Starpharma این کاندوم را با ژل ضد ویروسیِ مخصوصی تولید کرده است که نقش موثری در مقابله با بیماری‌های مقاربتی ایفا می‌کند.

به نقل از ایسنا، کاندوم با ژل مخصوص VivaGel‌ پوشش داده شده است که حاوی 0.5 درصد داروی غیر‌آنتی بیوتیکی و ضد میکروبی astodrimer sodium است و چنان که گفته شده، اثربخشی بالایی در برابر ویروس اچ‌آی‌وی دارد. ژل مورد استفاده بر روی کاندوم در عین کاهش خطر انتقال ویروس اچ‌آی‌وی و عفونت‌های منتقله جنسی (STIs)، از اثربخشی بسیار بالایی در پیشگیری از بارداری نیز برخوردار است.

به گزارش جام جم سرا، این محصول موفق به دریافت گواهی ارزیابی کیفیت از اداره محصولات بهداشتی- درمانی استرالیا (TGA) شده که معادل گواهی استاندارد اروپا (CE)‌ است.


ادامه مطلب ...

رشد خزنده ایدز جنسی در جوانان

جام جم سرا:دکتر مسعود مردانی با بیان اینکه شایع‌ترین سن ابتلا به HIV در ایران از دهه دوم زندگی شروع شده و زمینه ابتلا تا دهه چهارم زندگی گسترش دارد، گفت: متوسط این سن در ایران بین 20 تا 45 سال است.

وی شایع‌ترین روش‌های ابتلا را در چهار - پنج سال گذشته، استفاده از سرنگ مشترک در معتادان تزریقی مواد دانست و گفت: متاسفانه در حال حاضر راه انتقال از طریق مقاربت جنسی در کشور رو به افزایش است.

مردانی عمده تلاش کمیته کشوری ایدز را شناسایی افراد پرخطر، کشف افرادی که مبتلا به ایدز هستند اما از ابتلای خود اطلاع ندارند و تشویق آنها به انجام آزمایش ایدز جهت آغاز درمان عنوان کرد و افزود: بر اساس آمار ثبت شده حدود 28 هزار مبتلا به ایدز در کشور وجود دارند. این درحالیست که طبق تخمین‌های سازمان جهانی بهداشت، وجود 80 تا 90 هزار مورد ایدز /HIV در کشور پیش بینی می‌شود.

وی افزود: در نتیجه این آمار حدود 70 هزار نفر مبتلا به ایدز در کشور داریم که یا از بیماری خود خبر ندارند یا آن را کتمان می‌کنند.

این عضو کمیته کشوری ایدز پیشنهاد این کمیته را در زمینه پیشگیری از گسترش HIV/AIDS، شناسایی افرادی که بیشتر در معرض این بیماری هستند و تشویق آنها در جهت مشاوره و اقدام به انجام آزمایش ایدز عنوان کرد.

وی در همین زمینه افزود: عمده افراد در معرض خطر ابتلا به ایدز افرادی هستند که یا در معرض اعتیاد از هر نوعی اعم از تزریقی، استنشاقی و... هستند، سابقه زندان یا رفتارهای پرخطر جنسی دارند.

مردانی با ابراز نگرانی از افزایش شیوع ایدز از طریق مقاربت جنسی میان جوانان گفت: بنابراین باید این اقشار را تشویق کنیم که از وسایل محافظتی استفاده کرده و همچنین نسبت به انجام آزمایش HIV اقدام کنند تا در صورت ابتلا، بیماری در مراحل اولیه شناسایی شده، از پیشرفت آن پیشگیری شودو از ابتلای دیگران جلوگیری شود.

مردانی افزود: علاوه بر آن، افراد دیگری نظیر روسپی‌ها که آمار آنها به طور غیررسمی در کشور زیاد است نیز در معرض شدید ابتلا به ایدز قرار دارند. بر همین اساس لازم است که این افراد شناسایی و تحت کنترل و درمان قرار گیرند.

به گزارش جام جم سرا، وی با تاکید بر اهمیت بحث پیشگیری از ابتلا به HIV/AIDSگفت: اقدام در جهت آموزش عمومی و تشویق مردم و بویژه جوانان در جهت انجام آزمایش ایدز به صورت اختیاری از جمله اولویت‌ها و سیاست‌هایی است که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد. در این صورت می‌توان با استفاده از روش‌های نوین درمانی از پیشرفت این بیماری در مراحل اولیه ابتلا جلوگیری کرد.

مردانی ادامه داد: در حال حاضر این امکان وجود دارد که HIV را در مراحل اولیه بیماری با مصرف روزانه یک قرص کنترل کرد. بنابراین باید از طریق صداوسیما، اصحاب رسانه، مطبوعات، روحانیون، خانواده‌ها و...آموزش‌های میدانی را برای افراد و بویژه جوانان ایجاد کنیم.

وی در پایان با تاکید دوباره بر بحث آموزش و پیشگیری گفت: در حال حاضر کشورهایی مانند استرالیا و کشورهای اروپای غربی دیگر با مشکلی تحت عنوان ایدز مواجه نیستند. علت این مهم نیز مبارزه با ایدز از طریق سلاح برنده، ارزان ، موثر و منطقی "آموزش" است.(ایسنا)


ادامه مطلب ...

ابوالفضل پورعرب: از ایدز و اعتیاد گفتند اما نگفتند سرطان دارد |عکس|

جام جم سرا: پورعرب با بیان مراتب سپاس خود از مردم برای دعا‌هایشان که با تلاش پزشکان در درمان و بازگشت سلامتی به او همراه بود افزود: بیماری سرطانم خوش خیم بود.

بازیگر فیلمهای نرگس و عروس که با چهره‌ای متفاوت از سالهای جوانی و آنچه پیش‌تر از وی دیده بودیم در تلویزیون حاضر شده بود، با اشاره به اینکه چندی است به دنیای سینما بازگشته، گفت با دنیای بازیگری خداحافظی کرده و قصد فیلمسازی دارد.


وی اظهار کرد: برای من جالب است کسانی که مرا می‌شناختند هرگز در این دوره ۴ ساله بیماری به من زنگ نزدند و البته چه بسیار کسانی که با من کاری نداشته‌اند اما همواره جویای حالم بودند.


به گزارش جام‌جم‌سرا، او با اشاره به انتشار شایعه درگذشت خود در برخی رسانه‌ها، با عذرخواهی از پسرش گفت: با پسرم تماس گرفته بودند و گفته بودند پدرت فوت کرده. ما هم مثل دیگران خانواده‌ای داریم، فرزند و مادر و اقوام و دوستانی داریم، این شایعات آن‌ها را نگران می‌کند.


پورعرب در پایان سخنانش در حالی که با مردم صحبت می‌کرد گفت: رمز مانایی بازیگر، مردمی بودن اوست. این مردم هستند که بازیگری را ماندگار یا گذرا می‌کنند. من از همه می‌خواهم با هم کمی مهربان‌تر باشیم.


ادامه مطلب ...