عوامل زیستی و روانی، هر دو در شاد بودن دخالت دارند
خیلیها ذاتا آدمهای شادی هستند. به هر بهانهای میخندند، وجودشان سرشار از انرژی مثبت است و همیشه و در هر شرایطی چهره شان متبسم است و برخی نیز کاملا برعکس..
بررسی روانشناسان و روان پزشکان ثابت کرده است که عوامل زیستی و روانی، هر دو در شاد بودن دخالت دارند یعنی هم ژنتیک و محیط خانواده و هم جامعهای که در آن زندگی میکنیم، میتواند بر احساس شادمانی ما اثرگذار باشد، اما آیا ما میتوانیم انتخاب و تلاش کنیم که شادتر باشیم یا نه؟ و تا چه حد سبک زندگی و رفتاری که برمیگزینیم، تعیینکننده شادمانی ماست؟
دکتر رحیمنیا، روانپزشک، معتقد است: بسیاری از مطالعات نشان میدهد که نهایتا نگاه خود ما به دنیا، به خودمان و به آینده است که تعیینکننده میزان شادمانی ماست. بر این اساس، با تغییر نگرش میتوانیم زندگی شادتری داشته باشیم. فقط باید راهکارهای عملی برای شادتر زیستن را یاد بگیریم و آنها را به کار ببندیم.
این فلوشیپ اختلالات روان تنی تاکید میکند: یکی از مهمترین راههای شاد زیستن، آرزوپردازی، برنامهریزی و گام برداشتن در مسیر آرزوهای شخصی است. البته بسیاری از عوامل تعیینکننده شادی در اختیار ما نیستند (مانند نقشی که هورمونها یا مزاج در شاد بودن دارند)، ولی ما میتوانیم با تغییر در نگرش و عملکرد، سهم مهمی در شادزیستن خودمان داشته باشیم.
شادی در ژن شماست
بیشک نمیتوان منکر شد که بعضی افراد، ذاتا شادتر از دیگران هستند و با مسائل ساده، احساس سرخوشی و شادی میکنند و برخی دیگر، براحتی احساس شادی نمیکنند.
لاریجانی، روانشناس بالینی میگوید: در عین این که شغل ثابت، درآمد کافی و زندگی خانوادگی رضایتبخش، مولفه های مهمی در احساس شادی فرد هستند، اما تحقیقات زیادی نشان داده است که احساس شادی میتواند به زمینه ژنتیک فرد هم مربوط باشد. در واقع تا حدی احساس شادی به شخصیت و عوامل ژنتیک فرد برمیگردد. اگر احساس شادی نمیکنید الزاما اتفاق غیرعادی نیفتاده، اما راههایی وجود دارد که میتوان با کمک آنها احساس شادی خود را افزایش داد.
تلاش فراوان و توقع اندک
به گفته دکتر رحیمنیا، افرادی که برای کمترین تلاشهای خود، انتظارات فراوان دارند، کمتر از دیگران از زندگیشان راضی و خوشحال خواهند بود. پس اگر میخواهیم زندگی شادتری داشته باشیم، باید از توقعاتمان کم کنیم و بر سعیمان بیفزاییم.
لاریجانی میافزاید: باید به خودمان و تفریحات خاص خودمان و ورزش نیز بپردازیم. همیشه لازم است وقتهایی را برای این گونه فعالیتها بگذاریم. اشتغال زیاد به مسائل زندگی باعث میشود از تفریح کردن غافل شوید. پس در هر شرایطی که هستید، بخشی از روز را به تفریح و بازی اختصاص دهید.
با افراد شادتر در ارتباط باشید
یادتان باشد، افسرده دل، افسرده کند انجمنی را ،یعنی شادمانی هم به اندازه افسردگی مسری است.
بر این اساس، دکتر رحیمنیا میگوید: افرادی هستند که مجاورت آنها به ما انگیزه و امید و اعتماد به نفس میدهد. معاشرت با اینها، گوهری گرانقدر است که ما را پر از انرژی میکند. یادمان باشد، ما هم در قبال دیگران همین وظیفه را داریم. گاهی با یک جمله زیبا میتوانیم اطرافیانمان را شاد کنیم؛ مثلا با گفتن نظر مثبتمان درباره زیبایی یا هوش یا متانت آنها یا این که مرتب به یادشان بیاوریم که چقدر دوستشان داریم.
لاریجانی در این باره میافزاید: ممکن است افراد خوبی اطراف شما باشند که از آنها فاصله گرفتهاید. ارتباط بیشتر با افراد صمیمی، حس آرامش و امنیت را بالا میبرد و باعث بهبود خلق میشود. پس دوستان خوب قدیمی را کنار نگذارید و با آنها حتی به صورت تلفنی در ارتباط باشید. از افرادی که به شما حس منفی میدهند، پرهیز کنید. آنها زندگی را برای شما سخت میکنند.
با افراد شادتر در ارتباط باشید
با ترسهایمان بجنگیم
شاید باورش دشوار باشد، ولی هنوز افرادی هستند که از ترس چشم خوردن، خودشان را از برخورداری از بسیاری داشتههایشان محروم میکنند؛ مثلا ترجیح میدهند منزل کوچکتری داشته باشند، با وجود این که استطاعت خانه بزرگ تر را دارند، مبادا که چشم بخورند!
دکتر رحیمنیا با بیان این مطالب میگوید: غلبه بر ترسهای بیمورد، گامی به سوی شادکامی است.
نقش قربانی را کنار بگذارید
یکی از رایجترین مانع ها در برابر شادبودن، جاذبهای است که در داشتن نقش قربانی نهفته است. جمله «فقط به خاطر بچههام، بیمارانم، کشورم، و…» را زیاد میشنویم.
دکتر رحیمنیا معتقد است: در این نوع فرهنگ، رنج کشیدن نهتنها به یک ارزش تبدیل میشود، بلکه به آن یک معنای ثانوی فداکاری هم اضافه میشود. مشکل اینجاست که گویی اگر در زندگیمان جایی را برای لذت بردن و شادبودن خودمان داشته باشیم، دیگر نمیتوانیم آن تصویر معنوی فداکار را داشته باشیم. بنابراین ترجیح میدهیم خودمان را از بسیاری خوشیها محروم کنیم.
غذاهای شادیآور بخورید
امروزه درباره رابطه بین مواد غذایی و اثر آنها بر مغز بررسیهای زیادی شده است و چند ماده موثر که خلق را بهبود میبخشند و احساس شادی را بیشتر میکنند، پیدا شدهاند.
کلسیم، آهن، امگا۳ و اسیدهای چرب، ویتامین B6، B12، کروم، منیزیم، ویتامین D و روی با تاثیراتی که بر مغز دارند، باعث افزایش حس سرزندگی و خوشحالی میشوند .بی شک با خوردن موادی چون گردو، قهوه، شکلات، ماست،سبزیجات و میوهها بویژه زردآلو، انار، تربچه، قارچ و چای سبز میتوانید شادیتان را افزایش دهید.
منتظر نباشید که شادتان کنند
برای شاد بودن، وجود شرایط خاص یا افراد خاص ضروری نیست و هیچ کس قادر نیست ما را شاد کند، مگر خودمان.
افرادی که ناخودگاه خود را شایسته شادی نمیدانند، تلاشی برای به دست آوردن آن نمیکنند. عدهای آن را محصول شانس میدانند و باور ندارند خودشان میتوانند شادی را به زندگی خود بیاورند، اما واقعیت این است که خود ما در شاد بودنمان خیلی نقش داریم. اگر همه کارها و فعالیتهای خود را محدود به یک نفر یا یک کار کنیم، این وضعیت باعث نگرانی مداوم از دست دادن میشود که به نوبه خود، حس شادی و لذت بردن را به طور چشمگیری کاهش میدهد. پس بهتر است برای شاد بودن، فعالیتهای مختلف و روابط متنوع داشته باشیم.
به یاد داشته باشید که اگر فکر کنید باید فلان شغل یا موقعیت یا ماشین را داشته باشید تا شاد باشید، شادی امروزتان را از دست میدهید.
منبع: جام جم آنلاین
با آمدن دنیای مجازی و افزایش سفر به مقاصد مختلف مانند تحصیل، کار، خدمت سربازی و غیره آگاهی ما نسبت به فرهنگ های مختلف بیشتر شده است. اما آیا این به معنای آن است که می توانیم با کسی از هر فرهنگی و با هر میزان تفاوت فرهنگی ای ازدواج موفقی داشته باشیم؟
ممکن است شما به موردی برای ازدواج بر بخورید که با اینکه از یک فرهنگ دیگری است اما اکثر قریب به اتفاق شرایط مورد نظر شما را دارد. در این موقعیت چه کار می کنید؟ آیا با فاکتور گرفتن تفاوت فرهنگی فقط شرایط موافق را در نظر می گیرید؟ یا بر عکس آنقدر به خاطر تفاوت فرهنگی مته به خشخاش می گذارید که طرف با همه ویژگی های خوبش از دستتان می رود؟ اجازه بدهید قبل از اینکه درباره پاسخ به این سوالات صحبت کنیم، کمی به تأثیری که فرهنگ روی هر یک از ما می گذارد بپردازیم.
یک مادر معنوی
تأثیر فرهنگ آنقدر نامحسوس است که شاید تعیین کردن اولویت ها برای شما کار آسانی به نظر نرسد. برای اینکه بتوانید این کار را انجام دهید برای مثال از مهم ترین باورها و اعتقاداتتان شروع کنید. چه باورهایی خط قرمز شما هستند؟ آیا در مورد پوششی که از فرهنگتان آموخته اید حساسیت زیادی دارید؟ چه شکل از آداب معاشرت را می پسندید و …
اگر از شما بخواهند که فرهنگ را در چند جمله کوتاه تعریف کنید چه می گویید؟ آیا جز این است که فرهنگ را مادری می دانید که از زمان قبل از تولدتان کار پرورش شخصیت، تفکر، رفتار و احساسات شما را شروع کرده است؟ اگر بخواهیم تأثیر فرهنگ بر خودمان را به صورت دقیق تر و جزئی تر بررسی کنیم می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم.
۱٫ تفکر و باورها. فرهنگ قبل از هر نقش دیگری طرز تفکر ما را تحت تأثیر قرار می دهد. به دنبال تفکر، باورهای ما هم تغییر می کنند. برای مثال در زمینه ازدواج، در بعضی فرهنگ ها باور این است که پسرها باید تا بیست سالگی ازدواج کنند. یا بعضی فرهنگ های دیگر، به شدت روی ازدواج فامیلی تأکید می کنند.
۲٫ آداب و رسوم. فرهنگ روی تشریفاتی که ما برای مناسبت ها و کارهای مختلف طراحی می کنیم اثر می گذارد. مثلاً بعضی فرهنگ ها تشریفات پر آب و تاب تری برای ازدواج قائلند در حالی که فرهنگ دیگر رسوم ساده تری برای ازدواج دارد.
۳٫ انتظارات فردی و جمعی. تردیدی نیست که فرهنگ روی انتظارات ما از همدیگر تأثیر می گذارد. برای مثال درآداب و رسوم ازدواج، بعضی از خانواده های عروس رسم دارند که در اعیاد خانواده داماد برایشان هدیه های بزرگ بیاورند و این مسئله هم انتظاراتی را برای آنها به وجود می آورد.
۴٫ سبک زندگی.فرهنگ کوچکترین مسائل زندگی ما را هم تحت تأثیر قرار می دهد از پوشش مان گرفته تا طرز نشستن سر سفره و شکل غذاهایمان.
۵٫ هدف گذاری هایمان. برای مثال بعضی از فرهنگ ها هنوز هم که هنوز است به تحصیل بالاتر از نه کلاس برای دخترانشان اعتقادی ندارند. با این حساب، طبیعتاً نوع هدف گذاری این دختران برای آینده شان متفاوت از دخترانی خواهد بود که برای تصمیم گیری درباره آینده شان آزادی بیشتری دارند.
همان طور که دیدید تأثیر فرهنگ روی ما غیر قابل انکار است و هیچ کسی نیست که بتواند سایه فرهنگی را که در آن بزرگ شده کاملاً از سر خودش بر دارد. با توجه به این نکته درک تبعات کم لطفی به این مقوله مهم در ازدواج آسان تر به نظر می رسد.
فرهنگ روی انتظارات ما از همدیگر تأثیر می گذارد
لطفاً از کنار فرهنگ بی تفاوت رد نشوید
با توجه به آثار وسیع فرهنگ بر زندگی و شخصیت ما تعجبی ندارد که می بینیم بعضی از زن و شوهرها به خاطر تفاوت های فرهنگی پایشان به دادگاه های خانواده باز می شود و کارشان به طلاق می کشد. این اتفاق به سه شکل برای این افراد به وقوع می پیوندد:
۱٫ خانواده علیه خانواده. یک گروه از این زن و شوهرها خودشان به صورت فردی با هم اختلافی نداشته اند اما به خاطر تفاوت های فرهنگی که بین آنها بوده است، خانواده ها با هم نساخته اند و آنقدر با هم کش مکش کرده اند که عرصه را به فرزندانشان هم تنگ کرده اند.
۲٫ عروس یا داماد علیه خانواده دیگری. برعکس این هم می تواند اتفاق بیفتد یعنی یکی از خانواده ها به خاطر تفاوت فرهنگی که با عروس یا داماد خود دارد، انتظاراتش توسط او برآورده نمی شود و به همین دلیل با او اختلاف پیدا می کند. در چنین وضعیتی این احتمال وجود دارد که طرف دیگر به تدریج از این کش و قوس ها خسته بشود و یا به حمایت خانواده اش وارد گود بشود و در نتیجه کم کم قضیه بیخ پیدا کند.
۳٫ عروس و داماد علیه هم. گاهی هم خانواده ها علیرغم تفاوت های فرهنگی تحمل و انعطاف لازم را به خرج می دهند و با همدیگر و یا عروس و دامادشان تنشی پیدا نمی کنند اما این خود عروس و داماد هستند که نمی توانند تفاوت های فرهنگی همدیگر را درک و تحمل کنند و سر مسائل بزرگ و کوچک به جان هم می افتند.
با این حساب عاقلانه ترین کار این به نظر می رسد که قبل از وقوع واقعه علاجی بیندیشیم.
با دید باز تصمیم بگیرید
با این اوصاف این انتظار از شما وجود دارد که قبل از اینکه به خواستگاری بروید و یا عقد کنید، درباره تفاوت های فرهنگی خود و طرف مقابلتان حسابی فکر کنید. شاید این راهکارهای ما هم بتوانند به شما کمک کنند:
۱٫ درباره فرهنگ طرف مقابل تحقیق کنید. فرض کنید می خواهید به خواستگاری دختری بروید که از یک فرهنگ دیگر است. یکی از بهترین راه ها برای پی بردن به تفاوت های فرهنگی تان این است که درباره فرهنگی که او در آن بزرگ شده است تحقیق کنید. برای این کار می توانید از سایت های معتبر،کتاب ها و مجلات، صحبت با افراد بی طرفی که در آن فرهنگ زندگی کرده اند و یا می کنند و در مرحله آخراز صحبت با خود دختر برای تحقیق استفاده کنید.
۲٫ اولویت های فرهنگی خودتان را هم تعیین کنید. البته تأثیر فرهنگ آنقدر نامحسوس است که شاید تعیین کردن اولویت ها برای شما کار آسانی به نظر نرسد. برای اینکه بتوانید این کار را انجام دهید برای مثال از مهم ترین باورها و اعتقاداتتان شروع کنید. چه باورهایی خط قرمز شما هستند؟ آیا در مورد پوششی که از فرهنگتان آموخته اید حساسیت زیادی دارید؟ چه شکل از آداب معاشرت را می پسندید و …
۳٫ سبک سنگین کنید. حالا وقتش رسیده که تناسب فرهنگی خود و طرف مقابلتان را بسنجید. مسلماً منظور از تناسب فرهنگی این نیست که شما و همسرتان باید از لحاظ فرهنگی دقیقاً مثل هم باشید. بلکه همین قدر که شکاف فرهنگی بینتان وجود نداشته باشد می تواند نشانه ای مبنی بر وجود تناسب نسبی باشد البته باز هم باید بررسی های بیشتری انجام شود.
۴٫ مشاوره بگیرید. بهتر است به سبک سنگین کردن های خودتان اکتفا نکنید و فرد دیگری را هم وارد ماجرا کنید. چرا که از قدیم گفته اند هر سری یک عقلی دارد! می توانید از یک دوست آگاه و دلسوز کمک بگیرید اما ارجح این است که به مشاورین تخصصی ازدواج مراجعه کنید.
منبع: تبیان
این روزها با رکود بخش مسکن و فراز و نشیب های بازار ارز و البته کاهش سودهای بانکی هرکسی که مقداری پول دارد به دنبال روشهای سرمایه گذاری مطمئن است روشی که در نهایت بیشترین بازدهی را داشته باشد کاملاً به شما و تصمیماتی که میگیرید بستگی دارد.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ تا به حال دیدهاید انگار چند نفر در حوزهی کاریشان به بالاترین نقطه صعود میکنند یا از خودتان پرسیدهاید چرا بعضی سرمایه گذاران مانند وارن بافت میلیاردر میشوند در حالی که دیگران دائم به همان نتایج “متوسط” میرسند؟
سرمایه گذاران فقط از طریق تصمیمهای عالی خرید، یا به خاطر حساب سپردهی بازنشستگی قابل ملاحظه، یا از طریق تامین مالی شرکتها به پول هنگفت نمیرسند. آنها تمایلات فوقالعادهای دارند که عمیقا در وجودشان رخنه کردهاست.
این اصلا یک رویداد تصادفی نیست که بعضی سرمایه گذاران پیروزی را کشف میکنند در حالیکه دیگران هرگز به اهدافشان نمیرسند.
یقینا خصوصیاتی وجود دارد که بدون شک سرمایهگذارانی مانند آقای بافت را از سرمایه گذاران متوسط متمایز میکند…آنها اساسا کارها را به روش دیگری انجام میدهند.
برای اینکه کفشهای یک سرمایهگذار پربار و موفق را بپوشید، باید برای شروع، اول مانند آنها فکر و رفتار کنید. یعنی عادتهایشان را درک کنید و آنها را در رویکرد مخصوص خودتان به کار بگیرید.در این نوشتار 5 عادت سرمایه گذاران خیلی موفق آمدهاست.
مطالعات، مشاهده، و تحلیل فراوان همهجا، از جمله در تلویزیون، اینترنت، مجلهی والاستریت ژورنال دربارهی سرمایهگذاری موجود است. قبل از سرمایهگذاری در یک شرکت، از محصولشان استفاده کنید، دربارهی آن کسبوکار مطالعه کنید. هرچه آن کسبوکار را بهتر درک کنید، نسبت به سرمایهگذاریتان بیشتر احساس اطمینان میکنید.
سرمایهگذاران موفق پشت هر تصمیم خرید یا فروش سهام یک علت دقیق دارند و فقط به خاطر اینکه یک تحلیلگر در تلویزیون خریدن یک سهام را توصیه میکند، دست به این کار نمیزنند.
برای اینکه به اهداف سرمایهگذاریتان برسید، باید دربارهی پورتفوی خودتان همین رویکرد را در پیش بگیرید.
تعداد بسیار زیادی سازمان برای سرمایهگذاری وجود دارد و ممکن است خیلی از آنها ظرفیت آن را داشتهباشند که گزینهی خوبی برای سرمایهگذاری باشند، اما معنیاش لزوما این نیست که شما باید در آنها سرمایهگذاری کنید.
اگر هیچچیز دربارهی فناوری نمیدانید، چرا دوست دارید در یک شرکت فناوری سرمایهگذاری کنید؟ آیا میدانید چگونه افزارهی بعدی تلفن همراه، یا گرایشهای فناوری را که روی سرمایهگذاری در آن کسبوکار تاثیر دارد، ارزشیابی کنید؟ به سرمایهگذاری در حوزهای بپردازید که به خوبی میشناسید.
اگر با آن کسبوکار و محصولاتاش، و صنعتی که در آن کار میکند بیگانه باشید؛ برایتان دشوارتر خواهد بود که دربارهی سرمایهگذاری تصمیمهای هوشمندانه بگیرید. سرمایهگذاران موفق همیشه روی چیزی سرمایهگذاری میکنند که آن را به خوبی میشناسند و تلاشهای سرمایهگذاریشان را درون حلقهی چیزهایی متمرکز میکنند که از آن سررشته دارند. مثلا، وارن بافت روی سهام فناوری سرمایهگذاری نمیکند، علت آن ساده است، چون این حوزهای نیست که در آن سررشته دارد.
تنوع مهم است. اگر فقط در ۲ یا ۳ شرکت سرمایهگذاری کنید نمیتوانید یک سرمایهگذار موفق باشید. برای اینکه یک سرمایهگذار موفق باشید، همیشه مشخص کنید به هر نوع صنعت یا شرکت چهقدر میخواهید اختصاص دهید و سپس سرمایه گذاریتان را تنوع دهید تا ریسک را کاهش دهید و شانس موفقیتتان را بالا ببرید. سرمایهگذاران موفق درتنوع دادن به سرمایهگذاری و توزیع ریسک بهترین هستند. در نظر داشتهباشید، اساس تصمیمگیریهای سرمایهگذاری پربار دانش و تحلیل کسبوکار و صنعت است. هرچه دانش بیشتری داشتهباشید، میتوانید تصمیمهای بهتری بگیرید. هر سرمایهگذار موفق یک راهبرد سرمایهگذاری معین و تعریفشده دارد و آن راهبرد را حفظ میکند. در این بین، بعضی سرمایهگذاران موفق مانند وارن بافت راهبرد تمرکز روی پورتفو را ترجیح میدهند.
همانطور که وارن بافت میگوید: “تنوع یک حفاظ در برابر بیخبری و نادانی است. این برای کسانی که میدانند چه میکنند مفهوم خیلی کمی دارد.”
وقتی هیجان به ما دست میدهد و درگیر طرز فکر کوتاهمدت میشویم، گاهی تصمیمهای بسیار بدی میگیریم. وقتی پای سرمایهگذاری در میان است- صبور باشید- بلندمدت فکر کنید. یعنی برای ماهها و سالها صبر داشتهباشید، نه فقط برای چند ساعت، چند روز، یا چند هفته. همهی سرمایهگذاران موفق برای دیدن پیروزی خیلی صبور هستند. آنها وقتی بعد از محاسبه و بررسی یک کسبوکار، روی آن سرمایهگذاری میکنند، آماده هستند صبر کنند تا طرحشان تحقق پیدا کند.
وقتی یک سرمایهگذار دربارهی تجربه صحبت میکند، اساسا دربارهی آزمونهایی که با آنها مواجه شده، ناکامیهایی که داشته، درسهایی که آموخته، و پیروزیهایی که بهدست آوردهاست صحبت میکند. یک فرد بدون محاسبات غلط، پیشبینی اشتباه، و خطا هرگز نمیتواند یک سرمایهگذار موفق شود.
موفقها خطا میکنند اما از این اشتباهها دلسرد نمیشوند، چون میدانند اشتباه بخشی از فرآیندی است که باید طی کنند تا یک سرمایهگذار بهتر شوند.
ما وقتی در بازار سهام سرمایهگذاری میکنیم، ممکن است احساس درماندگی کنیم- انگار پیامدها کاملا از کنترلمان خارج هستند. اما اساسا اینطور نیست. با گرفتن تصمیمات گسترده و هوشمندانه بر اساس عادادت و ویژگیهای ذکرشده در بالا، میتوانیم به تصمیمهای سرمایهگذاریمان نظم بدهیم و از فجایع مالی اجتناب کنیم.
هفت راه ساده برای اینکه روز بهتری را بگذرانید
اگر طالب یک روز بانشاط هستید و میخواهید روزهای اینچنینی را در زندگی خود بیشتر از هرکسی تجربه کنید در ادامه این مقاله با ما همراه شوید:
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ وقتی کسی برای بار اول به یک روانپزشک مراجعه میکند، معمولاً در حال تغییر مسیر زندگی است. یا اتفاق بزرگی افتاده یا در حال افتادن یا در آستانه افتادن است. هدف ما کمک کردن به مراجعین از در این مرحله گذار است.
من در طول این سالها درس مهمی آموختهام. علاوه بر بحث درباره آن «موضوع بزرگ» که مراجع را به اتاق من میآورد و به همان اندازه، مهم است که روی هر روزِ او هم تمرکز شود. صحبتکردن درباره اینکه فرد چطور وقت خود را میگذراند و زندگی روزمرهاش را مدیریت میکند ضروری است. فهم عادات و آیینها نه تنها به من کمک میکند بدانم آنها کیستند؛ بلکه باعث میشود، بتوانم تغییرات کوچکی پیشنهاد بدهم که شاید به آنها کمک کند کمی احساس بهتری داشته باشند. اغلب، دستکاری کوچکی در روال روز به روزشان ممکن است باعث شود، احساس قدرت بیشتری داشته باشند، حتی در مواجهه با استرس.
همانطور که انی دیلارد نویسنده میگوید، «اینکه روزمان را چگونه میگذرانیم، در واقع یعنی چگونه زندگیمان را میگذرانیم.» این جمله دیلارد برای همه ما صدق میکند. کارهایی که روزانه انجام میدهیم در دراز مدت تعیین میکند که چه کسی هستیم.
اینها هفت راه برای استفاده بیشتر و بهتر از روزتان هستند:
هر روز، به دنبال فرصتی باشید که دانشتان را گسترش دهید. به یک پادکست گوش کنید، مقالهای جالب بخوانید، از یک دوست چیز جدیدی یاد بگیرید. یادتان باشد که هر کس را میبینید چیزی میداند که شما نمیدانید.
برای یک نفر دیگر، کاری بکنید، هر کاری. این تقویتکنندهای فوری برای حالتان است. وقت گذاشتن برای مهربانی نسبت به سایرین همچنین به شما کمک میکند که احساس کنترل بیشتری داشته باشید.
وقتی فرصت پیدا میکنید که کاری انجام دهید که بیشترین تواناییتان در آن است، میدرخشید. بر اساس تحقیقات، کارکنانی که از تواناییهایشان استفاده میکنند از آنانی که نمیکنند عملکرد بهتر و احساس برآوردگی و کمال بیشتری دارند.
فعالانه تصمیم بگیرید که خوب بخورید، بیشتر حرکت کنید و بهتر بخوابید. هر لقمه غذا، هر قدم اضافی، و هر ساعت استراحت اضافی تأثیر قابل توجهی دارد. تصمیمات هر روزه شما روی کیفیت سلامتی و زندگیتان اثر میگذارد.
اهداف بلند مدتتان کدامند؟ هر روز لااقل یک کار انجام دهید که شما را قدمی، هر چقدر هم کوچک، به آن اهداف نزدیکتر کند.
مهم نیست چقدر کوچک، کاری کنید که دنیا را بهتر کنید. این کار میتواند به سادگی برداشتن تکهای زباله از روی زمین باشد.
حداقل ۳۰ ثانیه را صرف تفکر و تأمل درباره آنچه به دست آوردهاید و درک و قدردانی از آنچه دارید کنید. ابراز تشکر یکی از سادهترین راههای بهتر شدن حالتان است.
داشتن تفکری خلاق ساده نیست اما آنقدرها هم سخت نخواهد بود اگر شما بخواهید. با ما همراه شوید تا 10 روش به دست آوردن تفکری خلاقانه را بررسی کنیم.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ به ندرت پیش میآید که ایدهای درخشان خودش زنگ در خانهی شما را بزند. «جان اینگلدو»، در کتاب جدیدش به نام «چگونه ایدههای عالی داشته باشیم: راهنمای تفکر خلاقانه» به معرفی ۵۳ استراتژی پرداخته است. ما در اینجا ۱۰ مورد از بهترین استراتژیهای این کتاب را برای دستیابی به موفقیت بزرگ بعدیتان ارائه میکنیم.
با جان اینگلدو، عکاس و استاد مدعو در دانشکدهی فیلم، رسانه، و طراحی دانشگاه «وست لندن» برای دستیابی به ایدههایی درخشان همراه میشویم.
ما به بسیاری از چیزها، اشیا، ساختمانها، فضاها، مواد، فناوری، و سیستمها از دریچهی عادت و آشنایی نگاه میکنیم و از احتمالات متعدد دیگری که برای استفاده از آنها وجود دارد، چشمپوشی میکنیم. باید با این گرایش موجود در ذهن خود مبارزه کنید. این پرسش که «چه کار دیگری میتوانم با آن انجام دهم؟» باعث اختراعات و ایدههای جدید میشود.
پیشنهاد: زباله را به طلا تبدیل کنید. تمام نامههای دور انداختنی صندوق پست خود را به چیزهایی ارزشمند تبدیل کنید. چه کار دیگری میتوانید با روزنامه انجام دهید؟
پروفسور «گای کلاکستون»، استاد علوم، دریافته است که افراد خلاق، متخصصِ دقیق نگاه کردن هستند. آنها توانایی بالایی در مشاهدهی نکات ظریف، جمعآوری و استفاده از چیزهایی دارند که دیگران آنها را نادیده میگیرند. داشتن کنجکاوی فعال در مورد جهانی که در اطراف شما است، باعث ظهور ایدههای جدید میشود. کنجکاو باشید و به خوبی اطرافتان را ببینید.
پیشنهاد: چهرهها، حیوانات، حروف و اعدادی را که به طور تصادفی در اثر فرسایش، تعمیر، گذر زمان، پوسیدگیها، نشتها، شکستگیها، جابجاییها، نور، سایه، باران یا برف ایجاد میشود کشف و جمعآوری کنید. برخی از این موارد تنها زمانی خود را آشکار میکنند که شما به آنها کج، وارونه یا در جهت معکوس نگاه کنید.
مشکلات اغلب پشت اطلاعات بیش از حد، پنهان شدهاند. چالش پیش روی خود را با صرف زمان برای درک و تعریف مشکل، روشن و مشخص کنید. آیا میتوانید آن را در ۱۰ کلمه، ۵ کلمه، و یا حتی ۳ کلمه ساده کنید؟
پیشنهاد: نویسندهی معروفی به نام «ارنست همینگوی» چالشی را برای نوشتن یک داستان در ۶ کلمه برگزار کرد. شما هم امتحان کنید یا آن را به صورت یک چالش توییتری در آورید و داستانی با تنها ۱۴۰ حرف ارسال کنید.
نامعقول بودن در قلب تعدادی از خلاقانهترین ایدههای مربوط به قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی قرار دارد. «لوئیس کارول» و «ادوارد لیر» از پوچی و نامعقول بودن موقعیتها در داستانسرایی استفاده میکردند؛ برادران «مارکس»، «اسپایک میلیگان»، و «مونتی پایتون» از نامعقول دیدن امور، به عنوان منبعی برای کمدی بهره میبردند. «ساموئل بکت» هم از آن برای درام استفاده میکرد؛ «فرانک زاپا» برای موسیقی؛ «السا اسکیاپارلی» در طراحی مد و دادائیستها و سوررئالیستها از آن برای خلق هنر استفاده میکردند.
پروژه: از سیستم علامت زبان بصری استفاده کنید و نشانههای نامعقول و خلاف عادتی را بسازید که بینندگان را گیج کند، تحریک کند یا به خنده وادارد.
استفاده از سیستمهای آماده، موفق، آزمایش شده و مطمئنِ موجود در یک حیطهی عمل در حیطهی دیگر میتواند به نوآوری بزرگی منجر شود.
«اوون مک لارن» اولین کالسکهی تاشوی بچهها را با استفاده از سیستم طراحی شدهی ارابههای فرود تاشوی هواپیماهای «اسپیت فایر» که مربوط به جنگ جهانی دوم بود، ساخت. «جیمز دایسون» از سیستم گردبادی که برای جذب خاکارههای موجود در کارخانههای چوببُری استفاده میشد بهره گرفت و آن را در جاروهای خانگی به کار برد. اینها هر دو انقلابی در طرحهای تثبیت شدهی پیشین بود. اگر شما در حال حاضر سیستمی را ناامیدکننده یا ناکافی میدانید، سعی کنید سیستم دیگری را از زمینهای دیگر قرض بگیرید.
پیشنهاد: نگاهی به سیستمهای تغییر سریع صحنهی تئاتر بیندازید و آنها را برای تغییر محل زندگی و یا فضای کار خود به خدمت گیرید.
تغییر در چگونگی نگاه کردن به چیزی، میتواند امکانات و ایدههای جدیدی را برای ما آشکار کند. این کار را میتوانید با جستجوی تمام زوایای دید امکانپذیر، و با تغییر دادن بافت زمینه انجام دهید.
جعبههای مربوط به سیمهای شستشو و قوطیهای صابون مواردی آشنا در سوپر مارکت هستند. تختهای نامرتب در اتاق خواب هر نوجوانی هست و لاشهی گاو و گوسفند را میتوان در پستوی هر مغازهی قصابیای پیدا کرد، اما آنها را در یک گالری هنری قرار دهید تا یک اثر هنری بزرگ خلق کنید! نزدیک به ۱۰۰ سال پیش، «مارسل دوشان» اولین هنرمندی بود که درک کرد چنین تغییری میتواند اثرگذار باشد. او به چشم دید که یک نمایشگاه هنری از سرامیکهای سرویس بهداشتی که بر پشت به صورت صاف قرار گرفته بودند، چه ولولهای بر پا کرد.
پیشنهاد: چیزهای عادی را قابل توجه کنید. به یک فروشگاه مصالح ساختمانی بروید و یک شیء ارزانقیمت پیدا کنید که با تغییر موقعیت آن در خانه، هدف جدید و تعجبآوری پیدا کند.
استفاده از فرآیندهای تغییر و تحول به شدت برانگیزانندهی ایدهها است. تبدیل چیزها از یک فرم و یا محیط به دیگری، میتواند افکار را در جهات کاملا جدید و هیجانانگیز هدایت کند. یادتان باشد که یک ایده منجر به ایدهی دیگری میشود.
«واسیلی کاندینسکی»، هنرمند نامدار روسی، موسیقی کلاسیک را به نقاشی های انتزاعی تبدیل کرد و رنگهای مختلفی را برای مشخص کردن احساسات متفاوتی که توسط موسیقی برانگیخته میشوند، انتخاب کرد. همچنین او ماشینی را اختراع کرد که اصوات موسیقی را به دستورالعملهایی برای نقاشی تبدیل میکرد.
پیشنهاد: کلمات زیر را به علایم و نشانههای رمزی (تایپوگرافی) تبدیل کنید: تنبل، شاد، صدای بلند، نرم.
بداهه عمل کردن، خلاقیت به رغم تمام محدودیتهاست. نوعی نحوهی تفکر و عمل است که به راهحلهایی در موقعیتهای بسیار چالش برانگیز منجر میشود. مانند زمانی که افراد خود را در زندان، تکوتنها در جایی دورافتاده، در محاصره، اسیر، گمشده در دریا و در کشتی شکسته یا در حال غرق شدن مییابند.
پیشنهاد: چالش «مایلهای طراحی». برای مثال در ابتکار «مایلهای غذایی» فاصلهی زیادی که مواد غذایی از محل تولید تا میز غذا طی میکنند به چالش کشیده شد. قصد این کمپین حمایت از انتخاب محصولات محلی بود، محصولات محلی برای رسیدن به دست مصرفکننده حداقل فاصله را طی میکنند و در این جابجایی کوتاه منابع جهان کمتر تهی میشود. چالش «مایلهای طراحی» هم مشابه همین چالش است. تنها از چیزهایی استفاده کنید که دم دست شماست. شما هم میتوانید با حل مشکلات، تنها با استفاده از چیزهایی که در جیب خود، روی میز، مواد در دسترس، چیزهای باقی مانده از کاری دیگر یا تنها با استفاده از چیزی که در فاصله بسیار کوتاهی از شما هست، خود را به چالش بکشید.
برای تولید سریع و مداوم ایدهها، درک اینکه چه شرایطی شما را بیشتر به خلاقیت وا میدارد، ضروری است. «چایکوفسکی»، پیوتر ایلیچ چایکوفسکی، آهنگساز شهیر روسی، میگوید: «اگر منتظر حس و حال لازم شویم، بیآنکه برای بدست آوردنش در میان تلاشهایمان حرکتی کرده باشیم، خیلی ساده به آدمهای بیعمل و بیانگیزه بدل میشویم.»
پیشنهاد: فرایندهای منجر به خلاقیت را در قهرمانان ایدهپردازی که به آنها علاقهمندید کشف کنید. برخی از این شیوهها بسیار نامتعارفاند، مثلا «فریدریش شیلر»، شاعر آلمانی، دریافت زمانی بهتر کار میکند که بوی سیب فاسد را استشمام کند.
از همه چیز زندگی و تجربهی خود برای ایجاد جرقهی ایده استفاده کنید: چیزهایی که در مورد خود یا خانوادهتان میدانید و چیزهایی که ریشههای شما هستند.
همانطور که «آل ژان»، یکی از نویسندگان اصلی مجموعهی کارتونی «سیمپسونها» میگوید: «شما ایدهها را از زندگی واقعی دریافت میکنید. از معلمانی که داشتهاید، مشکلاتی که فرزندانتان در مدرسه با آنها برخورد میکنند و چیزهایی که در روزنامهها میخوانید.»
تربیت فرزند موفق و شاد آرزوی هر پدر و مادری است که البته میتواند در حس رضایت و شادی خود پدر و مادر نیز موثر باشد، اما چه چیزی باعث شاد بودن یک انسان در طول زندگی میشود؟
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اغلب از پدر و مادرها خطاب به فرزندشان شنیدهایم که: «تنها چیزی که میخواهم دیدن شادیِ توست». با اینکه به تعداد افراد مختلف تعاریف متفاوتی از شادی هم وجود دارد، اما در عمق این آرزو همهی ما خواستهی مشترکی داریم، اینکه کودکانمان از زندگی لذت ببرند، عشق بورزند، دوست داشته شوند، در مواجهه با سختیهای زندگی قوی باشند و اگر ناراحت شدند به سرعت به حال خوب قبلیشان بازگردند.
در دنیایی که بر کارایی تاکید دارد، شادی مزیت بزرگی محسوب میشود. مردمان شاد در کار و عشق به طور متوسط موفقتر از افراد ناشاد هستند. افراد شاد بازخوردهای بهتری درباره کارشان میگیرند، مشاغل با اعتبار بیشتر و درآمد بیشتری دارند؛ با احتمال بالاتری ازدوج میکنند، و در ازدواج خود رضایت بیشتری را تجربه میکنند.
در این مقاله و مقالهی بعد نکاتی را با هم مرور خواهیم کرد که با توجه به آنها میتوانید محیطی امن، شاد و مثبت برای فرزندانتان فراهم کنید. محیطی که پر از الهام، شگفتی و لذت باشد. پدر و مادری باشید الهامبخش شادمانی، و فرزندانتان را برای شاد بودن آماده کنید.
از خودتان شروع کنید
جالب است که اولین قدم برای داشتن فرزندان شاد این است که کمی خودخواه باشید و به خودتان توجه کنید. میزان شادی شما بر شادی و موفقیت فرزندتان اثر شدیدی میگذارد. در کتاب «پرورش شادی: ۱۰ قدم آسان تا کودکان و والدین شادتر» میخوانیم:
«تحقیقات گسترده توانستهاند ارتباط قابل توجهای بین افسردگی مادران و مشکلات رفتاری و عملکردهای منفی در کودکان آنها را اثبات کنند. افسردگی والدین منجر به مشکلات رفتاری در کودکان شده و پدر و مادری آنها را کم اثر میکند».
سرایت شادی از والدین به فرزندان منحصر به دلایل ژنتیکی نیست، با این که بر اساس همین مطالعه معلوم شد والدین شاد با احتمال بالاتری فرزندان شاد دارند، اما این تحقیق نتوانست عامل ژنتیکی دخیل در این امر را بیابد.
چطور میتوانید نمونهی شادتری از خودتان باشید؟ هر هفته زمانی را با دوستان خود بگذرانید.
به این دلیل که خنده مسری است، با فامیل و دوستانی رفتوآمد کنید که خوشخنده هستند. خندهی آنها احتمالا باعث خندهی شما میشود، ولی حتی اگر شما با آنها نخندید، صرفِ بودن در کنار آنها خلق شما را شادتر خواهد کرد. متخصصین علم اعصاب معتقدند شنیدن صدای خندهی دیگران نورونهای آینهای مغز شنونده را به گونهای تحریک میکند که گویی خود او در حال خندیدن است.
اگر در یک زندگی مشترک با همسرتان هستید اجازه ندهید به دنیا آمدن بچهها در رابطهی شما خللی ایجاد کند. بر اساس تحقیق چاپ شده در مجلهی رشد کودک (۲۰۱۱) والدینی که در ازدواجهای ناپایدار رنج میکشند، برای مثال در فکر طلاق هستند، باعث ایجاد مشکلات خواب در کودکان نوپای خود میشوند. در این مطالعه مشخص شد ازدواج مشکلدار، هنگامی که کودک ۹ ماه دارد، در مشکلات خواب او در ۱۸ ماهگی نیز دخیل است. شاید به این دلیل که خانهی مشکلدار خانهی استرس آلودهایست، و استرس از عوامل مشکلات خواب به شمار میرود.
احتمال زیادتری وجود دارد که والدینی که احساسات منفی نسبت به نوزادانشان بروز میدهند یا برای ادارهی آنها رفتاری خشن از خود نشان میدهند، با کودکی خشن در سنین مهدکودک روبرو شوند. این خبر خوبی نیست چرا که بین رفتارهای خشن فرد در ۵ سالگی با رفتارهای خشونتآمیز او در سالهای بعدی زندگی، حتی در برخورد با شریک زندگیاش، رابطه وجود دارد. پس اگر خود را در چرخهی والد خشمگین، بچهی خشمگین، والد خشمگینتر یافتید سعی کنید این چرخه را با تغییر رفتار خودتتان اصلاح کنید. در گذر زمان متوجه میشوید که مشکلات شما با هم کمتر خواهد شد.
اگر حدس میزنید که افسردهاید به خاطر خودتان و فرزندتان کمک حرفهای بگیرید. تحقیقات نشان میدهد مادران افسرده در نگهداری کودکانشان دچار مشکل هستند، و در مقایسه با مادران غیر افسرده به گریه کودکشان واکنشهای گنگی نشان میدهند. بر اساس یافتههای تحقیق انجام شده در سال ۲۰۱۱ مشخص شد مادران افسرده با سبک فرزندپروری منفی، استرس را در کودکان خود ایجاد میکنند، کودکان بزرگ شده توسط این مادران در سالهای پیش از مدرسه به راحتی دچار استرس و نگرانی میشوند. یافتهها واضح هستند، اما محققان میگویند امیدوارند!، چرا که فرزندپروری مثبت حتی زمانی که خود پدر مادر با مشکلات سلامت روانی درگیر هستند، قابل آموزش است.
با شادمانی بدرخشید! بر طبق تحقیق ارائه شده در فستیوال علوم اجتماعی در سال ۲۰۱۱، شوخی کردن با کودکان نوپا به آنها کمک میکند برای موفقیتهای اجتماعی آماده شوند. زمانی که والدین شوخی میکنند و ادا در میآورند، به بچههای کوچک ابزاری برای تفکر خلاقانه، پیدا کردن دوست و مدیریت استرس میدهند. اگر گاهی «مبارک» فرزندتان شوید، بعدها بابت موفقیتهایی که بدست میآورند ممنون شما خواهند بود.
همهی ما حتی اگر نخواهیم اعتراف کنیم به میزان زیادی تحت تاثیر محیط خودمان هستیم. تلاشهای شما برای شاد کردن کودکانتان به دلیل زمان و قدرت شما محدود هستند، در حالیکه محیطی که درآن زندگی میکنید بر شما (و کودکانتان) اثری مداوم بر جای میگذارد.
چطور اثر تلاشهای عمدی شما برای شاد بودن کودکتان را با کنترل بر محیط میتوان به حداکثر رساند؟ راه سادهای سراغ داریم، خودتان و فرزندتان کمتر تلویزیون ببینید، تلویزیونِ کمتر، شادی بیشتر. در کتاب «پرورش شادی: ۱۰ قدم آسان تا کودکان و والدین شادتر» میخوانیم: «تحقیقات جدید ارتباط محکمی بین شادی و ندیدن تلویزیون یافتهاند. جامعهشناسها نشان میدهند که مردمان شاد بسیار کمتر از مردمان ناشاد تلویزیون میبینند. البته ما نمیدانیم که آیا دیدن تلویزیون مردم را ناشاد میکند یا اینکه مردمانی که پیش از این نیز شاد نبودهاند گرایش بیشتری به تماشای تلویزیون دارند».
اما با اطمینان فعالیتهایی را سراغ داریم که به فرزندان ما کمک میکند به افرادی شاد و سازگار تبدیل شوند. اگر کودکان ما مشغول تماشای تلویزیون باشند، پس در حقیقت از انجام آن کارها که در درازمدت باعث شادی آنها میشود دور افتادهاند.
اگر به خاطر سپردن نکاتی که تا اینجا گفتیم سخت است، میتوانید نکات بالا را تبدیل به عادت کنید تا بر این مشکل غلبه کنید. فکر کردن به این روشها شاید سخت باشد اما زمانی که عادتها شکل بگیرند عمل کردن بر اساس آنها کار آسانی است. چطور به کودکتان برای ساختن عادتهای شادیآفرین پایدار کمک میکنید؟ کارتِر (Carter) به تعدادی روش قدرتمند برای ایجاد یک عادت اشاره میکند که یافتههای علمی نیز از آنها حمایت میکند.
هر هفته زمانی را به یاد گرفتن چیزی تازه به همراه فرزند خود اختصاص دهید. این کار نه تنها به او نشان میدهد که چقدر برای دنبال کردن کنجکاوی و یادگیری ارزش قائلید، بلکه زمینهای را برای شما فراهم میکند که تا در این مسیر مشکلات همدیگر را درک کنید و در کنار هم موفقیتهای مشترکتان را جشن بگیرید. با هم به کلاس حرکات موزون ، سمینار دفاع شخصی یا کارگاه باغبانی بروید و در کنار هم رشد کنید. به مرور زمان مهارتهایی که با هم آموختهاید تبدیل به تجارب پیونددهندهای میشود که هر کجای دنیا باشید شما را به هم مرتبط میکند.
این روزها مطالب بسیاری دربارهی مدیتیشن و ذهنآگاهی میبینیم که هر دو را به عنوان ابزارهایی قدرتمند برای دستیابی به شادی معرفی میکنند. اما وادار کردن کودکان به انجام مرتب آنها چالش دشواری است، آیا کاری هست که به خوبی این دو عمل کند؟ بله! زمان بازی بیشتر. بر اساس کتاب پرورش شادی: ۱۰ قدم آسان تا کودکان و والدین شادتر، «بسیاری از کودکان در زمان بازی به نوعی مشغول انجام تمرینات ذهنآگاهی-لذت بردن تمام و کمال از لحظهی حال- هستند». امروزه کودکان زمان کمتری را به بازی در خانه یا بیرون از آن میگذرانند. طی دو دههی گذشته از مدت زمان بازیهای بدون ساختار و خودانگیختهی کودکان ۸ ساعت در هفته کاسته شده است. بازی تلف کردن وقت نیست، بلکه برای رشد و یادگیری در کودکان لازم است.
در همان کتاب میخوانیم: «محققان بر این باورند که کاهش شدید زمان بازیهای بدون ساختار، تا حدی مسئول کاهش سرعت رشد شناختی و احساسی کودکان است». بازیهایی که توسط خود کودک هدایت شود، بازیهای بدون ساختار (به همراه بزرگسالان یا بدون آنها)، علاوه بر کمک به کودکان برای تنظیم رفتارها و احساساتشان (خودتنظیمی)، باعث رشد هوشی، جسمی، اجتماعی، و احساسی در آنها میشود. دستورالعمل سفت و سختی برای این مورد لازم ندارید، کافیست زمان بیشتری را برای بازی در بیرون از خانه برای فرزندتان در نظر بگیرید.
گاهی اوقات علم چیزهایی را اثبات میکند که پدربزرگها و مادربزرگها پیش از این به ما گفته بودند. درست است! بهتر است شام را خانوادگی میل کنید. این رسم ساده به پرورش کودکانی بهتر با شادی بیشتر کمک میکند. در کتاب پرورش شادی: ۱۰ قدم آسان تا کودکان و والدین شادتر، میخوانیم: مطالعات نشان میدهند کودکانی که به طور مرتب شام را به همراه خانواده صرف میکنند از لحاظ احساسی پایدارتر هستند و با احتمال کمتری دچار سوء مصرف الکل و مواد مخدر خواهند شد، نمرات بهتری کسب میکنند، و در گروه نوجوانان دختر، این نوجوانان نشانههای افسردگی کمتری بروز میدهند. در زمینهی آماده کردن بچهها برای مدرسه شام خانوادگی حتی از خواندن کتاب برای بچهها هم اثربخشتر بوده است. نهایتا اینکه یافتههای ذکر شده در مورد صرف شام به شکل خانوادگی، حتی با کنترل متغیر همبستگی بین اعضای خانواده همچنان معتبر بود.
وی با اشاره به اینکه برخی زوجین در زمان نامزدی به بهانه های متفاوت و به صورت مدام با یکدیگر قهر می کنند، تصریح کرد: در زمان قهر سعی کنید برای پایان دادن به اختلافات پیش قدم باشید، زیرا گاهی قهر به مدت طولانی به مشکلات بزرگتر و حادتر دامن میزند.
این مشاوره خانواده با اشاره به اینکه زوجین از ورود دیگران به حریم خصوصی خانواده خود باید جلوگیری کنند، تاکید کرد: در زمان ازدواج تمام وقت خود را برای خانواده بگذارید و برای تحکیم بنیان آن از رفتن به مهمانی های دوستانه و مسافرت های مجردی خودداری کنید.
وی با بیان اینکه گاهی اعتیاد همسر باعث ایجاد مشکلات جدی در خانواده می شود، تاکید کرد: هنگام بروز مشکلاتی نظیر اعتیاد همسر، هرگز بدون مشورت با بزرگترها و یا مشاوره زندگی خود را ترک نکنید.
ناطقی به دیگر دلایل طلاق اشاره کرد و ادامه داد: مشکلات معیشتی، بیماری روانی همسر، سوء رفتار همسر، ازدواج تحمیلی، دخالت اطرافیان، خیانت، شک و بی اعتمادی نسبت به همسر از دیگر دلایل جدایی زوجین به شمار میروند.
این مشاور خانواده در پایان یادآور شد: زوجین برای حل مشکلات زندگی باید تلاش کنند نه اینکه زندگی خود را رها کرده و حرف از جدایی بزنند.
گاهی اوقات حتی صبورترین انسانها نیز توان مقاوت دربرابر موضوعی را ندارند و صبرشان لبریز میشود، در این شرایط چه کاری میتوان کرد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ اینجا پیشنهادهایی برایتان آوردهایم که به صبر از دیدی فراتر از انفعالی نگاه کنید و آن را به یکی از مهمترین مهارتهای زندگی کردن تبدیل کنید.
از زمانهای خیلی قدیم گفتهاند که صبر یکی از فضیلتهای اخلاقی است. شاید یکی از چیزهایی که باعث آزارتان میشود همین است که همیشه گفتهاند باید صبر داشته باشید. در دنیای مدرن امروز نیاز داریم که کمی بیشتر در این مورد توجیهمان کنند. ما به شواهد و مدارکی نیاز داریم که نشانمان دهد صبر کردن در زندگی به نفعمان خواهد بود.
در دنیای به شدت رقابتی امروز، صبور بودن یعنی دوم شدن یا شاید هم آخر شدن. به عبارت دیگر، صبر شاید به چشم «ضعف» دیده شود.
لغتنامه مریاموبستر، صبر را اینطور معنی میکند، «توانایی حفظ آرامش و اذیت نشدن در زمان انتظار طولانی یا در برخورد با مشکلات یا افراد سرسخت». نکته خاصی در این معنی دیده نمیشود. با اینکه «حفظ آرامش» یا «اذیت نشدن» در مواجه با «مشکلات» یا «افراد سرسخت» عالی به نظر میرسد ولی واقعاً مشخص نیست که اینکار چطور باید انجام شود و چه حسی در فرد ایجاد میکند.
۱) پذیرش آنچه که در زمان حال وجود دارد.
۲) درک اینکه همه چیز تغییر میکند.
۳) تصور نکردن اینکه شما تنها و جدا از دیگران هستید.
صبر شاید به نظر چندان جذاب نرسد ولی برای سلامت و کارایی شما ضروری است. و تصور نکنید که فقط افرادی مثل حضرت ایوب و دالایلاما از پس آن برمیآیند. علوم روانشناسی جدید بر آن تاکید دارند و وقتی منتظر اتفاق بعدی در زندگیتان هستید، تنها کاری است که باید انجام دهید.
بیصبری و بیحوصلگی شما را نه تنها از مقاصد خوبتان بلکه از افراد مهم زندگیتان دور میکند.
وقتی در خانه یا هر جای دیگری دچار خشم و کلافگی میشوید، دلیل آن این است که از این سه مولفه که در بالا اشاره کردیم دور شدهاید.
در زیر توصیهها و پیشنهادهایی آوردهایم که کمکتان میکند به صبر از دیدی فراتر از فقط منفعل بودن و انتظار کشیدن نگاه کنید و بتوانید آن را به یکی از مهمترین مهارتهای زندگیتان تبدیل کنید.
آیا این خشم باعث میشود کنترل بهتری روی اوضاع پیدا کنید؟ آیا قدرت فکر کردنتان را تقویت میکند یا مسدود؟ لبریز شدن صبر و در رفتن از کوره چه تاثیرات منفی بر خودتان و دیگران خواهد داشت؟ اینکار چه هزینههایی برایتان به دنبال دارد؟
این واکنشها چطور میتواند شما را درمورد مرزهای ظرفیت صبرتان آگاه کند؟ لازم نیست دردی که ممکن است اینکار برایتان به همراه داشته باشد را دوست داشته باشید ولی آیا اصلاً دوست دارید بخاطر این فرصت برای تقویت صبر و ظرفیت سلامتتان قدردان باشید؟
خودتان را به تمرین کردن صبر متعهد کنید.
سعی کنید خودتان را در موقعیتهایی که لازم است درمقابل میل به واکنشهای احساسی در زمان خستگی و کلافگی مقاومت کنید، قرار ندهید. تمرینات صبر را برای زمانهایی نگه دارید که احتمال لبریز شدن صبرتان کمتر است.
از من بپرسید میگویم یک وعده غذای زوری که عکسهایش بسیار زیباست و در جستوجوهای اینترنتی میتوان زیباترین میزهای غذا را با نام صبحانه پیدا کرد. اما وقتی خودت میخواهی همان صبحانه را بخوری نمیدانم چرا نمیشود!
و اگر از شما بپرسند، میگویید: البته که صبحانه اولین وعدهی غذایی برای تأمین مواد لازم برای بدن است و البته آنها که صبحانه میخورند به بدنشان کلسیم، فیبر، روی و آهن بیشتری وارد میکنند و در وعدههای غذایی بعدی هم بدنشان ویتامینها و مواد معدنی بیشتری جذب میکند.
اگر صبحانه بخوریم...
تحقیقات مختلفی در این زمینه صورت گرفته که یکی از معروفترین آنها را پژوهشگران دانشگاه مینهسوتا انجام دادهاند. این تحقیق نشان میدهد بچههایی که قبل از رفتن بهمدرسه صبحانه میخورند، نمرههای دیکته و ریاضی بهتری میگیرند، در مدرسه تمرکز بیشتری دارند و با دیگران بهتر رفتار میکنند و البته نسبت به دانشآموزانی که برای خوردن صبحانه از خواب بیدار نمیشوند، سالمترند.
دانشآموزانی که با خوردن صبحانه روانهی مدرسه میشوند، مشکلات رفتاری کمتری دارند.
بنابراین آنهایی که 20 دقیقه قبل از آغاز کلاس، صبحانه میل میکنند، نسبت بهگروهی که یک ساعت قبل، صبحانه مصرف کردهاند بیشتر تمرکز دارند و نمرههای بالاتری میگیرند.
با توجه به این نکته که بیشترین فعالیت فکری دانشآموزان در ساعتهای آغاز روز است، پس صبحانه باید شامل مواد غذاییای باشد که بتواند یک سوم کل انرژی مورد نیاز روزانه را (معادل600 تا700 کالری برای پسران و حدود 500 تا 600 کالری برای دختران) تأمین کند.
نخوریم چه میشود؟
یک انتخاب، خوردن صبحانه است که به آن اشاره شد. انتخاب دیگر نخوردن صبحانه است که ببینیم چه تبعاتی دارد: نخوردن صبحانه باعث میشود دانشآموزان احساس خستگی کنند و در نتیجه عصبیتر باشند.
وقتی دانشآموز گرسنه باشد انرژی بدنش کاهش پیدا میکند و به دنبال کاهش انرژی بدن نیروی کافی برای فکر کردن ندارد، پس تمرکزش پایین میآید و در نتیجه یادگیری به شدت افت پیدا میکند.
بهطور کلی تغذیهی نامناسب که به میزان کافی آهن، ید و پروتئین وارد بدن نکند، روی رشد ذهنی و بهرهی هوشی (IQ ) تأثیر میگذارد.
چه بخوریم بهتر است؟
برای تأمین انرژی مورد نیاز بدن در ابتدای صبح انواع نان، مربا، کره، عسل، خامه، حلیم، پنیر، تخممرغ، عدسی و غلات آمادهی صبحانه مثل برشتوک توصیه میشود. تکههایی از یک سیب برشزده به همراه پنیر و گردو که پروتئین و فیبر دارند میتواند صبحانهی سالمی باشد.
البته میتوانید یک تخممرغ سفت شده را بین دو لایه نان گرد سبوسدار قرار بدهید و یک پرتقال تازه به صبحانهتان اضافه کنید.
اگر باز هم میل نداشتیدبرای خودتان پیتزای صبحانه آماده کنید؛ به این ترتیب که یک تکه نان ترد را در نظر گرفته، 3 قاشق غذاخوری پنیرکمچرب روی آن ریخته و تکههای برشخوردهی گوجهفرنگی را روی آن قرار دهید و در پایان حدود یک قاشق چایخوری روغنزیتون و مقدار کمی نمک و فلفل روی آن بریزید.
حالا برای این که نتایج منفی نخوردن صبحانه را از خودمان دور کنیم بهتر است دنبال راههایی بگردیم که اشتهایمان زیاد شود. مثل همان تصاویر میزهای صبحانه که در جستوجوهای اینترنتی دیدیم و ما را بهخوردن صبحانه مشتاق میکند.
اولین راه این است که شبها کمتر شام بخوریم. این کار به احساس گرسنگی اول صبح خیلی کمک میکند. میتوانیم به خوردن صبحانهای متفاوت فکر کنیم و همچنین به صبحانه به عنوان بخشی از درمان یک بیماری نگاه کنیم و اشتها ندارم و نمیتوانم بخورم، را کنار بگذاریم و البته بهتر است وعدههای غذایی را در وقتهای معین و مشخصی صرف کنیم.
مثلاً صبحانه ساعت هفت صبح، اگر ناهار در مدرسه هستیم ساعت 12 و اگر در خانه صرف میکنیم بعد از پایان مدرسه و در نهایت شام را حدود ساعت 9 شب بخوریم.
برای خوردن صبحانه
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - اصغر بادپر:
به هزار و یک دلیل بهتر است صبحانه بخوریم، اما به یک دلیل خیلی مشخص، نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم! دلیل ما این است: وقتی از خواب بیدار میشویم اشتها نداریم.
اصلاً اول صبح دهان ما مزهی تلخی میدهد؛ چهطور میتوانیم به یک صبحانه کامل فکر کنیم؟ البته تابستانها وضعیت فرق میکند. دیر بیدار میشویم و فرصت داریم مدتها چرت بزنیم تا کمکم اشتهایمان باز شود. ما چنین آدمهایی هستیم! نگو که تابستان آنقدرها مهم نیست و نگو که اتفاقاً در فصل مدرسه باید حتماً صبحانه بخوریم!
از من بپرسید میگویم یک وعده غذای زوری که عکسهایش بسیار زیباست و در جستوجوهای اینترنتی میتوان زیباترین میزهای غذا را با نام صبحانه پیدا کرد. اما وقتی خودت میخواهی همان صبحانه را بخوری نمیدانم چرا نمیشود!
و اگر از شما بپرسند، میگویید: البته که صبحانه اولین وعدهی غذایی برای تأمین مواد لازم برای بدن است و البته آنها که صبحانه میخورند به بدنشان کلسیم، فیبر، روی و آهن بیشتری وارد میکنند و در وعدههای غذایی بعدی هم بدنشان ویتامینها و مواد معدنی بیشتری جذب میکند.
تحقیقات مختلفی در این زمینه صورت گرفته که یکی از معروفترین آنها را پژوهشگران دانشگاه مینهسوتا انجام دادهاند. این تحقیق نشان میدهد بچههایی که قبل از رفتن بهمدرسه صبحانه میخورند، نمرههای دیکته و ریاضی بهتری میگیرند، در مدرسه تمرکز بیشتری دارند و با دیگران بهتر رفتار میکنند و البته نسبت به دانشآموزانی که برای خوردن صبحانه از خواب بیدار نمیشوند، سالمترند.
دانشآموزانی که با خوردن صبحانه روانهی مدرسه میشوند، مشکلات رفتاری کمتری دارند.
بنابراین آنهایی که 20 دقیقه قبل از آغاز کلاس، صبحانه میل میکنند، نسبت بهگروهی که یک ساعت قبل، صبحانه مصرف کردهاند بیشتر تمرکز دارند و نمرههای بالاتری میگیرند.
با توجه به این نکته که بیشترین فعالیت فکری دانشآموزان در ساعتهای آغاز روز است، پس صبحانه باید شامل مواد غذاییای باشد که بتواند یک سوم کل انرژی مورد نیاز روزانه را (معادل600 تا700 کالری برای پسران و حدود 500 تا 600 کالری برای دختران) تأمین کند.
یک انتخاب، خوردن صبحانه است که به آن اشاره شد. انتخاب دیگر نخوردن صبحانه است که ببینیم چه تبعاتی دارد: نخوردن صبحانه باعث میشود دانشآموزان احساس خستگی کنند و در نتیجه عصبیتر باشند.
وقتی دانشآموز گرسنه باشد انرژی بدنش کاهش پیدا میکند و به دنبال کاهش انرژی بدن نیروی کافی برای فکر کردن ندارد، پس تمرکزش پایین میآید و در نتیجه یادگیری به شدت افت پیدا میکند.
بهطور کلی تغذیهی نامناسب که به میزان کافی آهن، ید و پروتئین وارد بدن نکند، روی رشد ذهنی و بهرهی هوشی (IQ ) تأثیر میگذارد.
برای تأمین انرژی مورد نیاز بدن در ابتدای صبح انواع نان، مربا، کره، عسل، خامه، حلیم، پنیر، تخممرغ، عدسی و غلات آمادهی صبحانه مثل برشتوک توصیه میشود. تکههایی از یک سیب برشزده به همراه پنیر و گردو که پروتئین و فیبر دارند میتواند صبحانهی سالمی باشد.
البته میتوانید یک تخممرغ سفت شده را بین دو لایه نان گرد سبوسدار قرار بدهید و یک پرتقال تازه به صبحانهتان اضافه کنید.
اگر باز هم میل نداشتیدبرای خودتان پیتزای صبحانه آماده کنید؛ به این ترتیب که یک تکه نان ترد را در نظر گرفته، 3 قاشق غذاخوری پنیرکمچرب روی آن ریخته و تکههای برشخوردهی گوجهفرنگی را روی آن قرار دهید و در پایان حدود یک قاشق چایخوری روغنزیتون و مقدار کمی نمک و فلفل روی آن بریزید.
حالا برای این که نتایج منفی نخوردن صبحانه را از خودمان دور کنیم بهتر است دنبال راههایی بگردیم که اشتهایمان زیاد شود. مثل همان تصاویر میزهای صبحانه که در جستوجوهای اینترنتی دیدیم و ما را بهخوردن صبحانه مشتاق میکند.
اولین راه این است که شبها کمتر شام بخوریم. این کار به احساس گرسنگی اول صبح خیلی کمک میکند. میتوانیم به خوردن صبحانهای متفاوت فکر کنیم و همچنین به صبحانه به عنوان بخشی از درمان یک بیماری نگاه کنیم و اشتها ندارم و نمیتوانم بخورم، را کنار بگذاریم و البته بهتر است وعدههای غذایی را در وقتهای معین و مشخصی صرف کنیم.
مثلاً صبحانه ساعت هفت صبح، اگر ناهار در مدرسه هستیم ساعت 12 و اگر در خانه صرف میکنیم بعد از پایان مدرسه و در نهایت شام را حدود ساعت 9 شب بخوریم.