مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

احسان و سولماز: تاریخ عقدمان ۸۸۸۸، روز تولد امام هشتم بود

جام‌جم‌سرا: سولماز از سرآغاز این عاشقانه می‌گوید: نوزده ساله بودم و در رشته معماری در دانشگاه آزاد مشغول به تحصیل و البته چون دیگر دختران جوان، عاشق خرید لباس. روزی متوجه شدم که چند نفر از همکلاسی‌هایم کفش‌های کتانی زیبایی را به پا کردند. نشانی محلی را که از آن خرید کرده بودند جویا شدم و به آن مغازه در پاساژ سپید واقع در تهرانپارس رفتم تا کفش بخرم. از قضا فروشنده مغازه احسان بود.


پسری که می‌شد از نگاهش نجابت را خواند. تنها یک ماه پس از این دیدار، احسان با حضور مادرش به من پیشنهاد ازدواج داد و تنها دور روز بعد هم، او و خانواده‌اش برای خواستگاری به خانه ما آمدند. البته این ازدواج از طرف دو خانواده که سنتی و مذهبی بودند به راحتی پذیرفته نشد به خصوص برادر من خیلی در این زمینه سخت‌گیر بود و به شدت با این ازدواج مخالفت می‌کرد. حدود یک ماه تحقیقات دقیق و مفصلی در رابطه با احسان انجام داد و بعد از یک ماه گفت این پسر کوچک‌ترین مشکلی ندارد. به این ترتیب خانواده من با تردید به این ازدواج رضایت دادند.

دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد. تنها باید دل‌ها به هم گره بخورد که در مورد من و سولماز این اتفاق افتاده


تردیدی که در حدود سه ماه نامزدی ما باعث شد که رفت و آمد‌های ما به شدت محدود شود. پدرم که من آخرین فرزند او بودم و من را خیلی دوست داشت، یک روز با احسان به کارگاهش رفت تا بیشتر با او آشنا شود و در این دیدار من را به احسان سپرد و از او قول گرفت که از این امانت به خوبی مراقبت کند تا پس از این خیالش آسوده باشد. پیمانی که همسرم تا امروز به آن پایبند است.

سرانجام احسان که عاشقانه امام رضا (ع) را دوست دارد و برای به دست آوردن دختر مورد علاقه‌اش به او توسل جسته، با موافقت خانواده همسرش، تاریخ هشت هشت سال هشتاد و هشت (که مصادف با میلاد امام هشتم است) را برای جاری شدن خطبه عقد مشخص می‌‌کند و در این روز با سولماز پیمان می‌بندد که تا پایان عمر در کنار او باشد. و باز هم این جمله معروف سولماز که مدام تکرار می‌کند «دوسم داره.»

از او می‌پرسیم که آیا تو هم احسان را دوست داشتی؟

می‌گوید: «راستش رو بگم، اوایل دوستش نداشتم، فقط او و رفتارش را می‌پسندیدم. چون از همه جهت ایده‌آل بود؛ پسر دست و دل باز و بامعرفتی بود که به من اعتماد داشت. از نگاهش می‌فهمیدم مرا دوست دارد. بنابراین او را انتخاب کردم. بعد از عقد هم دوستش نداشتم، چون دیگر عاشقش شده بودم.»

از احسان می‌پرسم: «چه چیزی باعث شد که این اندازه سولماز را دوست داشته باشی؟»

او با قاطعیت می‌گوید: «به نظرم دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد. تنها باید دل‌ها به هم گره بخورد که در مورد من و سولماز این اتفاق افتاده و واقعا او را دوست داشتم. خیلی تلاش کردم تا خانواده‌اش را راضی کنم، به خصوص که اوایل خود سولماز هم مردد بود و بالاخره با او صحبت کردم و به او تعهد دادم که عشق من پایدار است و من تصمیمی نمی‌گیرم، مگر اینکه درباره آن فکر کرده باشم و پس از آن، به تصمیم خود پایبند خواهم ماند. پس از این گفت‌وگو سولماز به من اعتماد کرد.

پدر او هم بعد از اینکه از من قول گرفت تا از امانتی که به من سپرده به خوبی مواظبت کنم، دیگر کمتر نگران بود و برای انجام مراسم به ما سخت نگرفتند. امروز که به گذشته نگاه می‌‌کنم، می‌بینم خداوند زندگی ما را مثل یک بازی شطرنج، مرحله به مرحله کنار هم چید و پیش برد.»

-یک ماه قبل از تصادف اتمام حجت کرده بودم

سولماز برایمان تعریف می‌‌کند: حدود یک ماه پیش از تصادف، شبی برای احسان پیام فرستادم و از او پرسیدم چقدر مرا دوست داری و اگر اتفاقی برای من بیفتد باز هم حاضری کنار من باشی؟ احسان از من درباره منظور حرف‌هایم پرسید.

سولماز که برای برگزاری چهلمین روز درگذشت مادربزرگش راهی تبریز است، در مسیر دچار سانحه می‌شود. در این حادثه او پدر، مادر و دخترعمویش را از دست می‌‌دهد و خودش هم راهی بیمارستان می‌شود. آن هم با هوشیاری سه درصد

من به او گفتم اگر مشکل بزرگی برای من پیش بیاید، مثلا چهره من به هم بریزد یا زمین‌گیر شوم، آیا باز هم حاضری مراقب من باشی و کنارم بمانی؟

احسان که نگران شده بود، در پاسخ به من گفت: «به‌‌ همان امام رضایی که تو را از او خواستم، تا ابد در کنارت خواهم ماند.» من آن روز حتی به ذهنم نمی‌رسید که چنین اتفاقی برایم بیفتد و فقط می‌خواستم از عشق همسرم به خودم مطمئن شوم، اما امروز می‌بینم که او واقعا وفادار است.»

-زندگی برای این دو دلداده به شیرینی سپری می‌شود.

احسان درکسب و کار خود موفق است و سولماز که در رشته معماری تحصیل می‌کند، در عرصه ورزشی و در رشته شنا، موفقیت‌هایی به دست می‌آورد و از همه مهم‌تر در زندگی خانوادگی هم عاشقانه‌ای را تجربه می‌کند که همه اطرافیان اگر چه آن را می‌ستایند، اما در دوام آن تردید می‌کنند! جهیزیه خود را با ذوق و شوق تهیه می‌کند و برای برگزاری مراسم عروسی آماده می‌شود.

اما تقدیر، قصه دیگری را برای او و همسر مهربانش رقم زده. سولماز که برای برگزاری چهلمین روز درگذشت مادربزرگش راهی تبریز است، در مسیر دچار سانحه می‌شود. در این حادثه او پدر، مادر و دخترعمویش را از دست می‌‌دهد و خودش هم راهی بیمارستان می‌شود. آن هم با هوشیاری سه درصد. شرایط سولماز آنقدر حاد است که پزشکان امید زیادی به بهبود او ندارند.

اما احسان، همسرش را از خدا می‌خواهد. از آنجا که شرایط جسمی سولماز مناسب نیست و بیمارستان اجازه انتقال او به تهران را نمی‌‌دهد. پدر و مادر احسان منزلی را در قزوین اجاره می‌کنند تا در این شرایط سخت، در کنار تنها پسرشان و همسرش باشند. احسان تمام مدت در بیمارستان است. یا در کنار تخت محبوبش و مشغول صحبت کردن با او و یا در نمازخانه و در حال دعا به درگاه معبودش. او از خدا می‌‌خواهد که همسرش را به او برگرداند و بار دیگر به امام هشتم (ع) متوسل می‌شود و نذر می‌کند که اگر سولماز به زندگی برگردد، خادم حرم امام رضا (ع) شود. نذری که هنوز شرایط برآورده کردنش مهیا نشده و او از این بابت ناراحت است.

احسان هر صبح به دیدار سولماز می‌آید و با وجود اینکه به او گفته‌اند همسرش نمی‌تواند غذا بخورد، هر روز برای او ناهاری را که مادرش پخته و میکس کرده، همراه می‌آورد و ساعت‌ها با سولماز صحبت می‌کند.

سرانجام عشق معجزه می‌کند و سولماز با وجود ناباوری پزشکان، به هوش می‌آید. او در اولین واکنش درباره احسان می‌پرسد و چون او را بالای تخت خود حاضر می‌بیند، احساس آرامش می‌کند و دوباره به خواب فرو می‌رود.

-۲ سال سکوت

بعد از ترخیص سولماز از بیمارستان، احسان که لحظه‌ای برای همراهی با او مردد نشده، با کمک خانواده خود و سولماز در خانه پدری همسرش از او مراقبت می‌کند. برای امکان تنفس بهتر لوله‌ای به گلوی سولماز متصل می‌شود. لوله‌ای که امکان تکلم را از او گرفته و او به کمک اشاراتی که تنها احسان متوجه آن می‌شود با اطرافیان ارتباط برقرار می‌کند.

بعد از دو سال، پزشک تصمیم می‌گیرد از این پس سولماز، بدون کمک گرفتن از این لوله تنفس کند. از بیمارش می‌خواهد برای صحبت کردن تلاش کند. اما او که شنیده، برای افرادی در شرایط او دیگر امکان تکلم وجود ندارد، برای این کار کوشش نمی‌کند.

پزشک بار دیگر از سولماز می‌‌خواهد سعی خود را بکند و به او می‌گوید کلمه‌ای که تمام این دو سال در قلبت بود و با تمام وجود می‌‌خواستی بگویی اما نمی‌توانستی، بگو... سولماز از خدا کمک می‌خواهد و با تمام توان خود «احسان» را صدا می‌کند. احسان که در آشپزخانه است و ابدا انتظار شنیدن صدای سولماز را ندارد، در خانه به دنبال صدا می‌گردد. از طرفی سولماز که دو سال تمام برای صدا کردن همسرش انتظار کشیده، دوباره او را صدا می‌کند. این بار احسان متوجه او می‌شود و با چهره‌ای که از اشک پوشیده شده، خود را به او می‌‌رساند تا چهار شب سولماز قرص‌های آرام‌ بخشش را نمی‌‌خورد و تا صبح بیدار می‌ماند و به اندازه دو سال سکوت، با تنها عشق زندگیش از درد‌ دل‌هایش می‌گوید.

-سولماز را به خانه‌اش می‌برد

بعد از این اتفاق، سولماز که عاشقانه همسرش را دوست دارد و دلش نمی‌خواهد او حتی ذره‌ای رنج بکشد، از خانواده‌اش می‌خواهد به منزل پدری احسان بروند و از او بخواهند که به دنبال سرنوشتش بدون سولماز برود. درخواستی که احسان را پریشان می‌‌کند. او به خانه همسرش می‌آید و به برادر سولماز می‌گوید که می‌‌خواهد همسرش را به خانه خودش ببرد. با وجود مخالفت سولماز، احسان خانه‌ای را تهیه می‌کند. جهیزیه سولماز را در آن می‌چیند و جشن عروسی را با حضور جمعی از اقوام و دوستان برگزار می‌کند.

او برای ساعاتی که در منزل حضور ندارد، پرستاری استخدام می‌کند و برای بهبود سولماز و شیرینی روز افزون زندگیش می‌کوشد.

من یک درصد هم به این مشکلم فکر نمی‌کنم. تنها به زیبا‌تر شدن زندگی‌ام فکر می‌کنم. اهل شوخی هستم و مدام می‌خندم. بیرون می‌روم و حتی با همسرم به مسافرت‌های کوتاه می‌رویم

سولماز می‌گوید: «من هم با وجود شرایط مشکلم هر روز فکر می‌کنم که چه‌طور زندگی‌ام قشنگ‌تر بشود. من با وجود ‌اینکه شب‌ها قرص آرام‌بخش می‌خورم، هر روز صبح برای راهی کردن همسرم به محل کارش، بیدار می‌شوم و با او صحبت می‌کنم. مطمئن می‌شوم که ناهار خود را همراه می‌برد. او را به خدا می‌سپارم و بعد از خروج او از خانه می‌خوابم و به نظارت خانه‌ام اهمیت می‌‌دهم. روزانه ساعت‌ها تلفنی با همسرم صحبت می‌کنم و برای شام خوردن با او منتظر می‌مانم و در هر شرایطی پیش از آمدن او به خانه قرص خوابم را نمی‌خورم. بدون اطلاع او هیچ کاری نمی‌‌کنم و بدون او با هیچ‌کس بیرون نمی‌روم. او هم متقابلا با من درباره تمام کار‌هایش، حتی درباره فعالیت‌های کاری‌اش صحبت می‌کند. با من مهربان است. او حتی در تولیدی‌اش برایم کفش‌های زیبا و مخصوصی تهیه کرده که با وجود شرایط من، برایم قابل استفاده است.»

-زندگیمان را تحسین می‌کنند

از سولماز که عاشقانه همسرش را دوست دارد می‌پرسیم: «اگر به پنج سال پیش و قبل از تصادف برگردد، تو بین بهره‌مندی از سلامتی و زندگی عادی با احسان و عشقش کدام را انتخاب می‌کنی؟»

سولماز به احسان نگاه می‌‌کند و می‌گوید: «بار‌ها به او گفته‌ام حاضرم تا پایان عمر این شرایط را تحمل کنم، اما او را از دست ندهم. حاضر نیستم لحظه‌ای روی پا‌هایم بایستم، اما همسرم از من دور باشد. من بدون او، حتی سلامتی را نمی‌‌خواهم دلم می‌خواهد سلامتی‌ام را به دست آورم تا در کار احسان زندگی بهتر و شیرین‌تری را داشته باشم.»

او اضافه می‌کند «اوایل که این اتفاق برایم افتاده بود از خدا گله می‌کردم که چرا من؟ مگر من چه گناهی کردم که مستوجب این عقوبت هستم؟ اما بعد دیدم که خدا دری را بسته و هزار در دیگر را به رویم باز کرده است. همه، ما را دوست دارند و تمام آشنایان، زندگی مشترکمان را تحسین می‌کنند و همین برای من کفایت می‌کند. من و همسرم درکار هم آرامشی داریم که خیلی از افراد که از سلامتی کامل هم بهره‌مند هستند آن را تجربه نمی‌کنند. شاید اگر این اتفاق برای من نیفتاده بود، من این همه خوشبختی را احساس نمی‌کردم. الان من یک درصد هم به این مشکلم فکر نمی‌کنم. تنها به زیبا‌تر شدن زندگی‌ام فکر می‌کنم. اهل شوخی هستم و مدام می‌خندم. بیرون می‌روم و حتی با همسرم به مسافرت‌های کوتاه می‌رویم و هیچ‌چیز در زندگی‌ام کم ندارم، حتی احساس می‌کنم زندگیمان از گذشته هم زیبا‌تر شده.»

احسان می‌گوید: «من مطمئن هستم که خدا هرگز بد بنده‌اش را نمی‌خواهد و اگر چه شرایط مشکلی داریم اما شاید اگر اینگونه نبود، زندگی ما این اندازه قشنگ نبود. زندگی که اگر چه بعضی بعد از برنامه‌ماه عسل برایش اشک ریختند، اما برای ما سرشار از شادی است.

من آن را دوست دارم و از آن لذت می‌برم و اصلا برای همین به برنامه ماه عسل رفتیم تا به مردم بگوییم با شرایط مشکل هم می‌توان زندگی کرد و خوشبخت بود. فقط باید کمی دیدمان را تغییر دهیم و مقاوم‌تر باشیم.»

من از صبح که همسرم از خانه بیرون می‌رود به ساعت روبرویم نگاه می‌کنم و برای بازگشت او انتظار می‌کشم و اگر حتی پنج دقیقه تاخیر داشته باشد به شدت عصبی می‌شوم. او تنها کسی است که مرا درک می‌کند و شرایط من را می‌فهمد

سولماز می‌گوید: «اگر این اتفاق برای احسان می‌افتاد من نمی‌توانستم چون او رفتار کنم. من نمی‌توانستم عشق زندگی‌ام را این گونه ببینم، نمی‌توانستم ببینم عزیز‌ترین آدم زندگی‌ام که روزی سلامت و سرزنده بوده، امروز نمی‌تواند چون گذشته باشد. همسرم واقعا صبور است و با خدا رفاقت می‌کند. من هر بار احساس خستگی می‌‌کنم به او و آرامشش فکر می‌کنم و دوباره امیدوارم می‌شوم.»

-گاهی دعوا می‌کنیم

از این زوج صمیمی می‌پرسم که آیا با هم دعوا هم می‌کنید؟ احسان می‌گوید: «حقیقت این است که گاهی هم با هم دعوا می‌کنیم که مقصر تمام این مشاجرات هم من هستم. گاه گرفتار مشکلات کاری‌ام می‌شوم اما، دلخوری‌های ما از هم زودگذر است».

سولماز می‌گوید: «نه، من و عشقم به احسان دلیل اصلی تمام مشاجراتمان است. من از صبح که همسرم از خانه بیرون می‌رود به ساعت روبرویم نگاه می‌کنم و برای بازگشت او انتظار می‌کشم و اگر حتی پنج دقیقه تاخیر داشته باشد به شدت عصبی می‌شوم. او تنها کسی است که مرا درک می‌کند و شرایط من را می‌فهمد. حتی گاهی وقتی در خانه به خواب می‌رود آنقدر او را صدا می‌کنم تا به من نگاه کند و با من حرف بزند و همین علاقه من به اوست که باعث دلتنگی‌های من و مشاجرات گاه‌گاه‌مان می‌شود.»

-شایعات بعد از ماه عسل

از احسان درباره بازار داغ شایعات بعد از برنامه ماه عسل می‌پرسم. او برایم خاطره جالبی تعریف می‌کند و می‌گوید: «بعد از برنامه، آقایی به من گفت که شما چه قدر شبیه احسانی هستید که در برنامه ماه عسل شرکت کرده بود و من هم واکنشی نشان ندادم تا بیشتر درباره نظرات مردم بدانم. این آقا در ادامه به من گفت که این برنامه یک شوی تلویزیونی بود و این مساله ممکن نیست. حتما این آقا، همسر دیگری دارد... به او گفتم که من خود احسان هستم و زندگیمان به‌‌ همان اندازه که گفتیم شیرین است. او باور نمی‌کرد و نهایتا مجبور شدم تندیس برنامه را که در محل کارم گذاشته‌ام به او نشان دهم تا صداقت مرا بپذیرد.»

سولماز درباره شایعه‌ای که درباره بهره‌مندی احسان از ارثیه پدری‌اش به وجود آمده می‌گوید: تمام سهم از ارثیه و دیه والدینم را با موافقت همسرم، برای شادی روح پدرم و مادرم هزینه کردم و به ذره‌ای از آن دست نزدم. در صورتی که پس از برنامه ماه عسل، شایعه درست کرده بودند که ارث پدری‌ام را احسان برداشته!

تنها اختلاف ما در زندگی مشترکمان این است که من می‌خواهم فرزندمان دختر باشد و سولماز پسر دوست دارد

احسان اضافه می‌کند «بعد از اتفاقی که برای سولماز افتاد من با مشکل مالی در حدود صد میلیون تومان روبرو شدم. خسارتی که با کل دارایی که پدرم در تمام عمر جمع کرده بود، برابری می‌کرد. اما به پشتوانه امام هشتم و به دلگرمی سولماز، تلاشم را از سر گرفتم و امروز با لطف خدا و به برکت نفس همسرم و تلاش هر دویمان دوباره روی پای خودم ایستادم.»

او تاکید می‌کند «در زندگی‌ام هر چه دارم از دعای سولماز دارم. او امانت خدا پیش من است و خدا
هم هرگز امانتش را به دست هر کسی نمی‌سپارد و من مصمم هستم که از عهده شکر این موهبتی که خدا نصیبم کرده برایم و از این امانت به خوبی نگهداری کنم.»

-احسان دختر دوست دارد و سولماز پسر

از این زوج دوست‌داشتنی می‌خواهم درباره برنامه‌هایی که برای آینده دارند صحبت کنند. احسان می‌گوید که دوست دارد بتواند نذرش را ادا کند و سولماز می‌گوید قصد دارد تحصیلاتش را ادامه دهد و همسرش به او قول داده که در این مسیر با او همراهی کند. سولماز همچنین می‌گوید: «به تازگی با یک دکتر خوب آشنا شدم که البته این هم از لطف خداست. با کمک او سعی می‌کنم که دوباره بتوانم راه بروم. وقتی خوب شدم با همسرم به زیارت امام‌ رضا (ع) خواهیم رفت و بعد از بازگشتمان دوست داریم که صاحب فرزند شویم. چون هر دوی ما و به خصوص احسان عاشق بچه هستیم و دلم می‌خواهد همسرم به ‌آرزویش برسد.»

احسان با لبخند می‌گوید: «تنها اختلاف ما در زندگی مشترکمان این است که من می‌خواهم فرزندمان دختر باشد و سولماز پسر دوست دارد.» (خانواده سبز)


ادامه مطلب ...

مجموعه داری عشق به تاریخ است

جام جم سرا: اما با پا گذاشتن به دوران بزرگسالی، رفته‌رفته انگار رویاهای کودکی‌مان رنگ می‌بازد و چنان درگیر کارهای روزمره می‌شویم که حتی دیگر یادگارهای دوران کودکی‌مان را هم نگه نمی‌داریم. البته این شرح حال، شامل همه افراد نمی‌شود.

این روزها بزرگسالان زیادی وجود دارند که دست از رویاهای کودکی‌شان برنداشته‌اند و اشیایی را جمع‌آوری می‌کنند که قدمت برخی از آنها به چند دهه می‌رسد.

مجموعه‌داری، نظیر همین فعالیت‌هاست. یعنی فردی با عشق و علاقه به جمع‌آوری اشیایی دست می‌زند که گاهی یک عمر را صرف تکمیل مجموعه‌اش می‌کند و برای این کار از شهری به شهر دیگر مسافرت می‌کند.

شاید اغلب ما مجموعه‌داری را بیشتر با مجموعه‌های تمبر، سکه و اسکناس بشناسیم، اما دنیای مجموعه‌داری، دنیای وسیع و پرهیجانی است که می‌تواند همه اشیا را شامل ‌شود و البته همین فرآیند جمع کردن اشیا هم خودش نیاز به هنر، آموزش و تجربه دارد.

عبدالحمید شهمنش ، یک مجموعه‌دار قدیمی است که سال‌ها در این زمینه تخصص و تجربه دارد. شهمنش، بیش از 50 سال است که در کار جمع‌آوری تمبر، اسکناس و سکه است و جدای از این مجموعه‌ها، مجموعه‌های جالب دیگری مثل مجموعه کبریت‌های قدیمی دارد که با دیدنش هر بیننده‌ای به‌وجد می‌آید.

شهمنش، نتیجه سال‌ها زحمتش را در یک پاتوق کوچک گردآوری کرده و به صورت رایگان در معرض دید عموم گذاشته است.

«مجموعه‌داری، کاسبی نیست، عشق است.» این جمله شهمنش را اگر با زندگی شخصی‌اش مقایسه کنید، متوجه می‌شوید که خیلی هم بیراه نگفته است. شغل و حرفه اصلی او چیز دیگری غیر از کار مجموعه‌داری است. او مهندس کشاورزی است و تا مقطع کارشناسی ارشد مدیریت نیز تحصیل کرده است.

گفت‌وگو با مردی که عاشق مجموعه‌داری است و بازدید از یک عمر دستاوردهای مجموعه‌داری او، ساعت‌ها ‌ طول می کشد و تا پاسی از نیمه شب هم در پاتوق کوچک او مشغول ورق زدن تمبرها و سکه‌های تاریخی هستم که عمر برخی از آنها به بیش از صد سال می‌رسد.

او درباره این‌که چه اتفاقی افتاد که به سمت مجموعه‌داری کشیده شد، می‌گوید: پدرم در بخش تشخیص هویت پلیس بین‌الملل کار می‌کرد و به دلیل تبحری که در زمینه تشخیص جنس تقلبی از اصل داشت، رفته رفته به مجموعه‌داری علاقه‌مند شد. پدرم مجموعه‌داری را از دهه 30 خورشیدی شروع کرد و در دهه 40 نیز برای من مجموعه تمبر ‌خرید. پس از مرگ او هم من مجموعه تمبر، اسکناس و سکه‌اش را تکمیل‌تر کردم.

مجموعه گیاهان دارویی غرب کشور، جمع‌آوری 6000 کبریت با قدمتی بالای 50 سال، مجموعه علف‌های هرز و مجموعه انواع آفت‌ها هم از دیگر مجموعه‌های کم‌نظیر اوست. شهمنش می‌گوید حتی بیش از 20 سال برای جمع‌آوری مجموعه پروانه‌های مختلف وقت گذاشتم، اما یک روز در جنگ ایران و عراق، یک بمب به ساختمان مجموعه‌ام اصابت کرد و پروانه‌ها در آتش سوختند.

دنیای مجموعه‌داری، زیر و بم‌های زیادی دارد که خبرگان این حرفه به آن اشراف کامل دارند. مثلا این‌طور نیست که هر کسی چند اسکناس از چند دهه گذشته داشته باشد، به عنوان مجموعه‌دار شناخته شود، بلکه این کار نیاز به تبحر و آموزش دارد؛ مثلا برای مجموعه‌داری اسکناس، واجب است دو قطعه اسکناس با شماره سریال‌های متوالی جمع‌آوری شود. راه و رسم مجموعه‌داری، ناب‌ترین و عجیب‌ترین مجموعه‌ها و دلایل تمایل مردم به جمع کردن اشیا در طول تاریخ، پرسش‌های متنوعی است که آنها را با این مجموعه‌دار باسابقه مطرح کردیم و بی‌گمان پاسخ ‌ این پرسش ها، چشم‌انداز جدیدی از فرهنگ مجموعه‌داری را به رویتان خواهد گشود.

مجموعه‌داران به مدد مورخان می‌آیند

«گنج‌ها در خانه‌های معمولی پنهان شده است، همان اشیای قدیمی که شاید هر روز آنها را ببینیم، ولی خیلی به چشم نیاید. به همین دلیل شاید بتوانیم بگوییم به تعداد همه آدم‌ها، می‌تواند مجموعه‌های مختلف از اشیا وجود داشته باشد، حتی اگر خودشان هم این موضوع را ندانند.»

این گفته‌های شهمنش را اگر در کنار ظرف و ظروف‌های قدیمی خانه یا حتی کارنامه‌های تحصیلی دوران کودکی‌مان بگذاریم، شاید ما هم به این نتیجه برسیم که واقعا هرکدام از ما می‌توانیم یک مجموعه‌دار باشیم.

او درباره نام و نشان اولین مجموعه‌داران تاریخ معتقد است که اصلا نمی‌شود برای فرهنگ مجموعه‌داری، تاریخ و مبدا تعیین کرد تا بشود با استناد به آن درباره اولین مجموعه‌داران تاریخ حرف زد.

به باور این مجموعه‌دار، فرهنگ مجموعه‌داری، قدمتی به بلندای تاریخ دارد. مثلا شما هنوز هم در موزه‌ها، مجموعه‌های زیورآلاتی می‌بینید که گاه برخی از آنها 7000 سال قدمت دارد. مجموعه‌های متنوع از شمشیر، سپر، زره، ادوات کار، سکه، مفرغ، نقره، طلا و نقاشی هم در موزه‌ها دیده می‌شود و همه این حرف‌ها به این معنی است که بشر از دیرباز تاکنون به جمع‌آوری اشیا علاقه‌مند بوده است و این فرهنگ کهن در تاریخ اغلب کشورها وجود دارد.

اما پرسشی که شاید در ذهن شما هم ایجاد شده باشد، این است که اصلا این مجموعه‌داری در نهایت چه دردی را دوا می‌کند و به چه کاری می‌آید؟ شهمنش معتقد است که اولا کار مجموعه‌داری، یک علاقه شخصی و خصوصی است و نیاز نیست حتما به دنبال سود و فایده آن باشیم و دوم این‌که مجموعه‌داران می‌توانند به فرهنگ و تاریخ هر جامعه‌ای کمک زیادی کنند.

یک مجموعه‌دار با خرج خودش، اشیایی را جمع‌آوری می‌کند که بخشی از فرهنگ و تاریخ آن دوره تاریخی است و در حقیقت، یک مجموعه‌دار بخشی از کار دولت‌ها برای ثبت تاریخ را بدون چشمداشت انجام می‌دهد.

همچنین با توجه به این‌که در طول تاریخ، بارها شاهد جنگ و نزاع‌های خونین بوده‌ایم ـ به نحوی که گاهی آثار تاریخی یک سلسله به‌طور کامل از بین رفته است ـ همین مجموعه‌داری به مدد مورخان آمده است و آنها با مراجعه به مجموعه‌های قدیمی که با عشق جمع‌آوری شده و در جریان جنگ‌ها سالم مانده است، به تاریخ و فرهنگ آن دوره پی برده‌اند.

اینها استدلال‌هایی است که شهمنش در ستایش مجموعه‌داری بیان می‌کند و بر این باور است که جدای از خدمت تاریخی مجموعه‌داران، افراد مختلف با روی آوردن به فرهنگ مجموعه‌داری می‌توانند صبر و پشتکار، نظم، خلاقیت و روحیه کاوشگری را در خود گسترش بدهد. مثلا همین الان مجموعه‌دارانی در کشور داریم که برای تکمیل مجموعه‌شان به سراسر نقاط کشور سفر می‌کنند و به‌دنبال تکمیل مجموعه‌شان هستند.

از مجموعه زنگوله شتر تا بلیت اتوبوس

همان‌طور که گفتیم، معروف‌ترین شکل مجموعه‌داری، جمع کردن تمبر، اسکناس و سکه است، به نوعی که به گفته شهمنش، شاه‌کلید مجموعه‌داری، جمع‌آوری «تمبر» است، زیرا هم سازماندهی‌تر شده و هم بین‌المللی‌تر است و در مراودات جهانی هم زیاد استفاده می‌شود.

اما جدای از این مجموعه‌های ارزشمند، همین الان در کشور ما مجموعه‌های بسیار جالبی وجود دارد که احتمالا شما هم با شنیدنش تعجب می‌کنید و شاید با خودتان بگویید مگر می‌شود فردی در طول عمرش، این وسایل را با نظم و ترتیب و حساسیت جمع‌آوری کرده باشد.

مجموعه دکمه، تیغ ریش‌تراش، پیپ، سیگار، ظروف چینی، ظروف کریستال، زنگوله شتر، زنگوله بز، انواع قفل، کارت هدیه بانک‌ها، تل مو، قاشق، بلیت اتوبوس و صفحه گرامافون از جمله مجموعه‌های عجیب و غریبی است که شهمنش به آنها اشاره می‌کند.

نکته مهمی که این مجموعه‌دار قدیمی به آن تاکید دارد، این است که اگر فردی علاقه‌مند به مجموعه‌داری هر وسیله‌ای است، تلاش کند که ابتدا از مشورت‌های یک پیشکسوت و ریش‌سفید این کار بهره ببرد تا مجموعه‌اش با هدف و منظم شود. به گفته او، وقتی جمع کردن مجموعه‌ای هدفدار باشد، نظیرش هم در دنیا کم خواهد شد و در آن صورت، هم ارزش مادی و هم ارزش معنوی آن مجموعه بالاتر می‌رود. توصیه‌های دیگری که این مجموعه‌دار برای علاقه‌مندان این کار دارد، این است که برای جمع‌آوری تمبرهای رایج، مشترک پست شوند تا با هر بار چاپ تمبر جدید، یک بلوک یا سری از آن را داشته باشند. برای مجموعه اسکناس و سکه‌های رایج هم به بانک مراجعه کنند و اسکناس‌های تانخورده و با شماره سریال‌های متوالی را جمع‌آوری کنند. سکه‌ها را هم هرگز در معرض رطوبت قرار ندهند، زیرا رطوبت قاتل سکه‌هاست.

اشیایی هم که مجموعه‌داران نگهداری می‌کنند، معمولا قدمتی ‌حدود 150 سال دارد. در این میان تقریبا 1200 مجموعه‌دار حرفه‌ای در کشور شناسایی شده‌اند که در این کار خبره‌اند و می‌دانند چطور مجموعه‌ها را به‌طور حرفه‌ای و منظم جمع‌آوری کنند.(امین جلالوند / گروه جامعه)


ادامه مطلب ...

می‌خواهم تو را... بدون تاریخ انقضا!

بعضی چیزها در زندگی تعطیلی‌بردار نیست. می‌شود تصور کرد که خورشید چند روز به مرخصی برود؟ دنیای بدون خورشید قابل زندگی نخواهد بود. هر قسمت از زمین، می‌داند اگر چند ساعتی نور خورشید را ندارد و به ظاهر تاریک است، خورشید درست آن‌طرف، بخش دیگری از بدنش را گرم می‌کند. زمین می‌داند خورشید مردنی نیست و حتی اگر پشت ابرها هم مخفی شود، باز منفعتش را خواهد داشت. عشق، برای روابط همسران چون خورشید است که نه تعطیلی‌بردار است و نه می‌شود برای چند روز آن را به مرخصی فرستاد. البته ممکن است بعد از به دنیا آمدن بچه‌ها و زیاد شدن مسئولیت زن و شوهر مانند خورشیدی که پشت ابر است، نوع تابیدنش فرق کند، اما هست و این بودن به رابطه هویت می‌بخشد. آن‌ را قابل اعتماد می‌کند و نور و گرما به خانه می‌آورد پس به‌جای آن‌که گذر زمان را بهانه کنید تا خانه‌تان یخ بزند، کاری کنید که رابطه‌تان در اوج باشد، برای همیشه و تا روزی که زنده هستید.

عشق تعطیل نیست

وقتی ‌ سر سفره عقد بعد از آوردن گل و گلاب، بله گفتید، آیا زمان مشخص کردید؟ زمانی که حلقه ازدواج را به همسرتان دادید، به او گفتید این حلقه برای فلان مدت پیش تو باشد؟ آیا تاریخ انقضایی تعیین کردید؟ مطمئن هستم جوابتان منفی است. پس شما قرار است مادام‌العمر کنار هم باشید و کنار هم بودن بدون عشق و علاقه خسته‌کننده خواهد بود. برای این‌که بتوانید عشق را زنده نگه دارید، باید نگاهتان به او مثل یک گیاه باشد که برای بقا نیاز به رسیدگی دارد. وقتی ازدواجتان را چون یک موجود زنده در نظر بگیرید، از آن محافظت خواهید کرد.

سالی یک‌بار رابطه‌تان را چکاپ کنید

زن و شوهر باید در میانسالی هم نسبت به هم احساس نیاز داشته باشند. از دیدار و مصاحبت با هم لذت ببرند و خلوتشان زیبایی قبل را داشته باشد، اگر رابطه شما و همسرتان چنین نیست پس چکاپ عشقتان، سالم نبوده و جایی از رابطه‌تان بیمار است.

شما در روزهای میانسالی هستید و در این بخش از زندگی، سرتان شلوغ است، کارهایتان زیاد شده و حضور فرزندان نوجوان و جوان در خانه همه با هم بهانه کافی برای فراموش کردن هیجان در رابطه را ایجاد می‌کند، در حالی که‌ هیجان در این سن و سال نسبت به سال‌های اول ازدواج بیشتر مورد نیاز است.

اگر حس کردید، کمتر از قبل به با هم بودن علاقه دارید، باید فکری برای پیدا کردن علت آن و برطرف‌کردنش داشته باشید.

زیباتر از همیشه در چشم‌های من

جوانی با خود زیبایی به همراه دارد، پوست صورت یک جوان حتی بدون آرایش هم زیباست، اما درست در همین روزها افراد بیشتر به خودشان می‌رسند و وقتی وارد میانسالی می‌شوند، رسیدگی به ظاهر را فراموش می‌کنند. شاید فکر می‌کنند همسری که 20 سال آنها را دیده است، دیگر حساسیتی نسبت به ظاهرش ندارد در حالی که این یک اشتباه بزرگ خواهد بود. یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: اگر در دیده مجنون نشینی، به غیر از حُسن در لیلی نبینی. برخی از همسران این حرف را بهانه می‌کنند و می‌گویند: ما آن‌قدر یکدیگر را دوست داریم که دیگر نیازی به آراستن خودمان نیست. اما آنها فراموش می‌کنند لیلی و مجنون هنوز زیر یک سقف نرفته‌اند! هر چند محبت به طرف مقابل او را زیباتر نشان می‌دهد، اما همیشه زن و مرد به جاذبه‌های ظاهر هم نیاز دارند.

لباس‌های خوشرنگ‌، بوی عطر، آرایش برای خانم خانه و نکته‌های دیگری که نشان می‌دهد برای هم مهم هستید و به رابطه‌تان ارزش می‌گذارید، می‌تواند مثل یک تقویت‌کننده عمل کند.

سوهان روح من و تو

سن و سال جوانی با خود روحیات خاصی را ‌همراه دارد که قرار شام دونفره، گردش با دوستان هم‌سن و سال، رفتن به سینما و کنسرت و کارهایی از این قبیل، جزئی از آن است، اما وقتی سن بالاتر می‌رود، این‌طور برنامه‌ها کمرنگ شده و بیشتر مشغول زندگی روزمره می‌شوید. روزمرگی مثل سوهان روح، زن و شوهر را آزار می‌دهد حتی اگر خودشان متوجه نباشند. بدون بچه‌ها به یک پیاده‌روی ساده رفتن و بین راه دست یکدیگر را گرفتن، برنامه‌ریزی برای تفریحات خانوادگی‌، پرداختن به کارهایی که مورد علاقه‌تان بوده، اما فرصت انجام آن‌را نداشتید و... می‌تواند روحیه‌تان را طراوت ببخشد.هیچ‌وقت در چهاردیواری خانه‌تان عشق و عاشقی را تعطیل نکنید که در این صورت ضرر خواهید کرد.

خانه‌تان همیشه گرم چون چله تابستان! (ندا داوودی / چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

شیرهای تاریخ مصرف گذشته نخورید

رطوبت، چربی و دیگر ارزش‌های غذایی شیر، فسادپذیری آن را تشدید می‌کند. یکی از راه‌های جلوگیری از فساد شیر، حرارت آن با دمای بسیار بالاست که براساس میزان حرارت، شیرها را به دو نوع پاستوریزه و استرلیزه تقسیم می‌کنند. برای از بین بردن میکروب‌های بیماری‌زای موجود در شیر و پاستوریزه کردن آن، شیر را در دمای 72 تا 75 درجه سانتی‌گراد به مدت 15 تا 20 ثانیه حرارت می‌دهند و سپس آن را به‌سرعت تا 5 درجه سانتی‌گراد خنک می‌کنند. قابلیت نگهداری این نوع شیر در یخچال چند روز است، اما برای آن‌که شیر قابلیت نگهداری به مدت شش ماه داشته باشد، محصول را تا حدود 140 درجه سانتی‌گراد حرارت می‌دهند تا عاری از هرگونه میکروارگانیسم و استرلیزه شود .‌مشاهدات میدانی ما نشان می‌دهد برخی شیرهای پاستوریزه حتی هشت روز پس از پایان زمان مصرف همچنان قابل نوشیدن هستند بدون آن‌که طعم و رنگ شیر تغییر کرده باشد یا افراد مصرف‌کننده دچار مسمومیت شده باشند. ما دلیل آن را از دکتر سید امیرمحمد مرتضویان متخصص صنایع غذایی و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی جویا شدیم.

وی در گفت‌وگو با جام‌جم درباره مصرف شیرهای تاریخ مصرف گذشته می‌گوید: تاریخی که کارخانه های تولیدکننده روی کالا درج می‌کنند نشانه آن است شیر تا تاریخ اعلام شده، دچار فساد نمی‌شود، اما دلیل این‌که محصول بعد از انقضاء همچنان قابل مصرف بوده است، در حالت خوشبینانه نشانگر بالا بودن کیفیت محصول به لحاظ میکروبی و شیمیایی است.

به تاریخ مصرف اعتماد کنید

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تأکید می‌کند: برخی کارخانه‌ها برای این‌که ضریب اطمینان بالایی نسبت به کیفیت محصول ایجاد کنند، تاریخ ماندگاری را کوتاه‌تر درج می‌کنند اما این به معنای فاسد شدن محصول نیست. البته ممکن است بعد از اتمام تاریخ مصرف، طعم و مزه شیر تغییری نکند ولی درون آن سم‌هایی تولید شود که برای سلامت مصرف‌کننده مضر باشد.

این متخصص صنایع غذایی با یادآوری این نکته که در چنین شرایطی امکان وجود افزودنی‌های غیرمجاز نیز دور از انتظار نیست، می‌گوید: مانند همه کشورهای دنیا، برخی تولیدکنندگان با استفاده از افزودنی‌های غیرمجاز سعی در افزایش ماندگاری شیر دارند که بدون شک وزارت بهداشت با آنان برخورد می‌کند.

دکتر مرتضویان امکان تقلب و استفاده از افزودنی‌های غیرمجاز از سوی کارخانجات بزرگ را غیرممکن می‌داند و می‌گوید: در فصل زمستان کیفیت میکروبی شیر بهتر است و بیشترین بار میکروبی مربوط به فصول بهار و تابستان است.البته گاهی برخی مغازه‌داران، شیر را برای مدت زمان طولانی بیرون از یخچال نگهداری می‌کنند و باعث فساد شیر می‌شوند که معمولا کارخانه تولیدکننده را مقصر اعلام می‌کنند.

روغن پالم ربطی به فساد شیر ندارد

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی درباره قضاوت برخی از مردم که وجود روغن پالم را دلیلی بر امکان مصرف شیرهای تاریخ مصرف گذشته می‌دانند، تأکید می‌کند: این تصور اشتباه است. فساد شیر بحثی میکروبیولوژیکی است و ربطی به چربی شیر ندارد. شیر پاستوریزه باید به رنگ سفید صدفی یا خامه‌ای و گاهی نیز مایل به زرد باشد. شیر طبیعی عاری از بوهای نامطبوع و طعم‌های فلز، تندی، تلخی، ترشی و سایر طعم‌های غیرعادی است.

این متخصص صنایع غذایی می‌افزاید: روغن پالم یک نوع روغن گیاهی است که برخی تولیدکنندگان به دلیل زیاد و ارزان بودن، آن را به جای چربی شیراستفاده می‌کنند که این، بر خلاف استانداردهای تعریف شده است و وزارت بهداشت نیز با خاطیان برخوردهای لازم را داشته است.

مصرف شیر بی‌کیفیت بهتر از نخوردن آن است

‌اهمیت مصرف شیر با توجه به نقش کلیدی و مهم آن در سلامت افراد جامعه به اندازه‌ای است که سازمان بهداشت جهانی آن را به عنوان یکی از شاخص‌های توسعه کشورها تعیین کرده است تا به دولتمردان یادآوری کند در صورتی که نسبت به تسهیل شرایط برای مصرف این ماده غذایی ارزشمند برای اعضای کشورش غفلت کنند، باید منتظر مردمانی بیمار و مبتلا به کوتاهی قد، نرمی و پوکی استخوان، نرخ بالای بیماری‌های عفونی،اختلالات بینایی و بیماری‌های دیگر باشند .‌

دکتر مرتضویان نیز با اشاره به بیماری‌های مذکور، درباره توصیه برخی کارشناسان و افراد عادی به مردم نسبت به مصرف نکردن شیر و ماست، تأکید می‌کند: کلسیم و فسفر حدود 70 درصد از مواد معدنی موجود در بدن را تشکیل می‌دهد. بنابراین نخوردن شیر که منبع غنی این عناصر است، زیان‌هایش به مراتب بیشتر است .‌وی ‌تأکیدکرد: ‌‌ممکن است کیفیت همه شیرها درجه یک نباشد اما معمولا شیرهای تولیدی از استانداردهای وزارت بهداشت برخوردار است. پس توصیه می‌شود مردم حتما شیر را حتی با کیفیت پایین مصرف کنند چرا که در غیراین صورت باید منتظر صدمات جبران‌ناپذیر آن باشند.

سهیلا فلاحی


ادامه مطلب ...

تاریخ توزیع قسمت دهم عاشقانه مشخص شد

تاریخ توزیع قسمت دهم عاشقانه مشخص شد

همچنان توزیع سریال عاشقانه با مشکل مواجه است و بعد از انتشار هر قسمت، زمان توزیع قسمت بعدی مشخص نیست، دلیل این مشکل، ممیزی هایی است که از نظر مسئولین در سریال عاشقانه رعایت نشده است! با این حال عوامل سریال عاشقانه تمام تلاش خود را می کنند که حداقل ۱۰ روز یک بار یک قسمت از عاشقانه را توزیع کنند. تا به حال ۹ قسمت از عاشقانه توزیع شده است که همه مردم بی صبرانه منتظر توزیع قسمت دهم سریال عاشقانه هستند. اما خبر خوش برای دوستداران عاشقانه این است که تاریخ انتشار قسمت دهم عاشقانه ، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۹۶ است. خبر تاریخ پخش قسمت دهم عاشقانه را مهناز افشار در اینستاگرام اعلام کرده است. پورتال وهاران در این مقاله خبر زمان توزیع قسمت دهم عاشقانه را برای شما عزیزان منتشر می کند.

زمان پخش قسمت دهم عاشقانه ۱۷ خرداد ۹۶

تاریخ توزیع قسمت دهم عاشقانه مشخص شد

زمان انتشار قسمت دهم عاشقانه ۱۷ خرداد ۹۶

گرداوری: پورتال وهاران www.vaharan.ir

(Visited 1 times, 1 visits today)
همچنین بخوانید:  جدول پخش سریال های نوروز 96 همه شبکه ها


ادامه مطلب ...

با کالاهایی که تاریخ مصرف ندارند چه کنیم؟

به گزارش جام جم آنلاین، ظاهرا کالاهایی وجود دارند که می‌توان سال‌ها از آن‌ها استفاده کرد بدون آن که خراب شوند.

یکی از این کالاها برس موی سر است در صورتیکه اینطور نیست. یعنی هرقدر که برس را بشورید باز هم چربی، شوره و دیگر موادی که می‌توانند بعدا برای پوست سر و مو زیان‌بار باشند به روی آن باقی می‌مانند. باید دانست که تاریخ مصرف یک برس مو حداکثر ۲ سال است.

کسی که بوی پا مشامش را آزرده باشد، تعجب نمی‌کند که باید مراقب کفش ورزشی‌ای بود که عرق پا به آن جذب می‌شود.

کفش ورزشی که جایگاه بسیار مناسبی برای رشد انواع و اقسام باکتری‌ها است را حتی اگر سالم هم باشد باید حداکثر سالی یک بار عوض کرد. کفش‌های مخصوص دو و میدانی را باید بعد از هر ۶۰۰ کیلومتر جایگزین کرد.

تولیدکنندگان کپسول‌های آتش‌نشانی توصیه می‌کنند که هر ۲۰ سال یک‌بار کپسول‌ها را تعویض کنید. عمر کپسول‌های آتش‌نشانی "ارزان‌قیمت" از این هم بسیار کمتر است.

بالش را باید حداکثر بعد از سه سال تعویض کرد. اکثر مردم روکش بالش و پتو را بطور مرتب می‌شورند، اما درون بالش از آنجایی که از پر، پنبه، الیاف و یا اسفنج پر شده و انسان به هنگام خواب نیز عرق می‌کند، بعد از مدتی این الیاف به محلی از تجمع باکتری‌ها و میکروب‌ها تبدیل می‌شوند. بالش که دائما با دهان، بینی، چشم و گوش در تماس است، می‌تواند به عاملی برای انتقال بیماری تبدیل شود.

بطور کلی همه وسائل بهداشت مربوط به دهان باید بعد از سه ماه تعویض شوند. این امر شامل مسواک نیز می‌شود. دقت کنید که بعد از هر سرماخوردگی باید از مسواک نو استفاده کرد، زیرا مسواکی که دوران سرماخوردگی از آن استفاده شده می‌تواند دوباره باعث بیماری شود.

از ماه ژوئیه سال ۲۰۱۶ در همه ۱۶ ایالت آلمان استفاده از دستگاه اعلام خطر آتش‌سوزی در اتاق خواب، اتاق بچه و راهرو منازل اجباری شده است. گرچه دستگاهی که می‌تواند زندگی‌های بسیاری را نجات دهد اکثرا گارانتی و ضمانتی بین ۲ تا ۵ سال دارند، اما بهتر است دستگاه و باطری‌ آن سالانه کنترل شوند.

باید دقت داشت، کرم ضد آفتابی که در این تابستان از آن استفاده شده، در تابستان سال بعد از قدرت بازدارندگی و حفاظت کمتری برخوردار است.

علیرغم شست‌وشو، عمر حوله هم ابدی نیست. حوله‌ها باید حداکثر هر سه سال یک‌بار کاملا تعویض و نو شوند.

گذر زمان حتی بر روی عطر هم تاثیر می‌گذارد. یک شیشه دربسته عطر تقریبا سه سال کیفیت خود را حفظ می‌کند. بوی معطر بسیاری از عطرها یک سال پس از باز شدن شیشه کاهش می‌یابد.

گذر زمان پریز‌های سیار چندتایی را به یکی از منابع تولید خطر تبدیل می‌کند. این پریزها بخصوص نوع ارزان‌قیمت آن می‌تواند باعث ایجاد اتصالی و آتش‌سوزی بشوند. پریز‌های سیار چند‌تایی (مخصوصا نوع ارزان آن) باید پس از دو تا سه سال تعویض شوند.

مکیدن و گاززدن دائمی پستانک توسط کودکان باعث ایجاد ترکیدگی بسیار ریز بر روی آن می‌شود. اکثر تولید کنندگان عمر پستانک را بین ۲ تا ۳ سال عنوان می‌کنند. پستانک‌هایی که برای از بین بردن میکروب‌ها و باکتری‌ها بطور مرتب در آبجوش قرار نگیرند را باید بعد از دو تا پنج هفته به دور انداخت.
اسفنج محل مناسبی برای رشد و نمو میکروب‌ها و باکتری‌ها است. حداکثر بعد از دو هفته باید آن را دورانداخت و از اسفنج جدید استفاده کرد.

یک بسته آرد که کمی از آن مصرف شده و بقیه در یک ظرف دربسته نگهداری می‌شود را می‌توان در هر آشپرخانه‌ای یافت. مواد غذایی از این دست هم عمر جاودانه ندارند و پس از مدتی می‌توان در آن کرم‌های بسیار کوچکی را یافت. آرد حداکثر شش ماه پس از بازکردن بسته قابلیت نگهداری دارد و در صورت مصرف نشدن باید به زباله دان ریخته شود.

صندلی حمل نوزاد را برخی بخاطر زمان کوتاه استفاده از آن بصورت دست دوم می‌خرند و یا اینکه پس از مصرف آن را به انبار منتقل می‌کنند تا برای کودک بعدی‌شان مورد استفاده قرار گیرد. در نظر داشته باشید که پلاستیکی که در این صندلی‌ها بکار رفته نیز به مرور زمان شکننده می‌شوند. عمر مفید این صندلی‌ها بسته به شرکت تولید کننده حداکثر بین ۵ تا ۱۰ سال است.

گذر زمان حتی بر روی کلاه ایمنی نیز تاثیر می‌گذارد. اگر تاریخ مصرفی بر روی بسته‌بندی این کلاه ‌نوشته نشده، بهتر است بعد از ۵ سال از کلاه‌های جدید استفاده کرد.

برخی از اینکه چرا اسپری دفع حشرات جلوی پشه مزاحم را نمی‌گیرد تعجب می‌کنند. این اسپری‌ها معمولا بعد از ۲ سال دیگر تاثیرشان را از دست می‌دهند.


ادامه مطلب ...

بیماری‌های عفونی مرگبار در طول تاریخ

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ایسنا، داروهای مدرن و رعایت اصول بهداشتی به بشر کمک کرده تا بر بیماری‌های عفونی مرگبار کنترل پیدا کرده و حتی بتوانند برخی از آنها همچون آبله را ریشه کن کند اما برخی از آنها همچنان با انسان است و اغلب قربانیان آنها از میان فقیرترین و آسیب‌پذیرترین افراد هستند.

سایت لایوساینس در مقاله‌ای به تعدادی از این بیماری‌های عفونی فاجعه‌بار اشاره کرده‌ که به شرح زیر است:

آبله

در سال ۱۹۷۵ این بیماری در یکی از مناطق بنگلادش به شکل وحشت‌آوری شیوع پیدا کرد که موجب شد ۴۶ درصد مبتلایان به آن در بیمارستان داکا جان خود را از دست بدهند. محققان معتقدند آبله که موجب بروز ضایعات پوستی می‌شود حدود ۳۰۰۰ سال پیش در هند یا مصر بروز کرده است. ویروس واریولا طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت (WHO) که عامل بیماری آبله است یک سوم مبتلایان را از بین می‌برد و به نابینا شدن مابقی مبتلایان منجر می‌شود. این بیماری در سال ۱۹۸۰ و پس از اجرا شدن کمپین‌های واکسیناسیون طولانی مدت ریشه کن شد. آخرین نمونه‌های باقی مانده از این ویروس در آزمایشگاه‌های آمریکا و روسیه نگهداری می‌شوند.

طاعون

این بیماری کشنده قدیمی بر خلاف آبله همچنان با بشر است. این بیماری از باکتری‌هایی ناشی می‌شوند که کک‌ها عامل انتقال آن هستند و عامل قتل عام در مناطقی از جهان از جمله اروپا در قرن چهاردهم بوده و موجب از بین رفتن یک سوم جمعیت شده است. این بیماری در سه شکل ظاهر می‌شود اما شناخته شده‌ترین آن طاعون خیارکی است که با ورم دردناک غددهای لنفاوی شناخته می‌شود. اکنون بیماری طاعون در حیوانات سراسر جهان به خصوص غرب آمریکا و آفریقا پیدا می‌شود. در سپتامبر ۲۰۱۶ سازمان جهانی بهداشت از ۷۸۳ مورد ابتلا به طاعون در سراسر جهان خبر داد.

مالاریا

اگرچه این بیماری قابل پیشگیری و درمان پذیر است اما تاثیرات فاجعه باری در آفریقا داشته به گونه‌ای که طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت ۲۰ درصد مرگ و میر تمامی کودکان از این بیماری ناشی می‌شود. همچنین این بیماری در قاره‌های دیگرهم وجود دارد. انگل عامل این بیماری از طریق نیش پشه منتقل می‌شود و علائم اولیه بیماری شامل تب و لرز است و نشانه‌هایی شبیه به آنفلوآنزا دارد. در سال ۱۹۵۱ این بیماری با کمک حشره‌کش‌های DDT در آمریکا ریشه کن شد. همچنین اقدامات دیگر سازمان جهانی بهداشت برای ریشه کن کردن این بیماری تنها در برخی مناطق موفقیت آمیز بوده است.


آنفلوآنزا

طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت این بیماری عفونی و فصلی عامل سه تا پنج میلیون مورد شدید ابتلا به بیماری و حدود ۲۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار مورد فوتی در سال در سراسر جهان است. همچنین این بیماری در سال ۱۹۱۸ عالم گیر شد به گونه‌ای که ۵۰ میلیون قربانی در جهان برجا گذاشت.

سل

این بیماری ریه‌های فرد را مورد هدف قرار می‌دهد و باعث می‌شود بیمار دچار سرفه‌های خونی شود. باکتریوم انتقال دهنده این بیماری تمام افراد آلوده به آن را بیمار نمی‌کند. بیش از یک سوم جمعیت جهان در حال حاضر این باکتریوم را در بدن خود دارند و حامل آن هستند. همچنین از میان افراد آلوده به سل پنج تا ۱۰ درصد افراد دچار علائم بیماری می‌شوند. عفونت سل در میان افراد آلوده به ویروس HIV شایع‌تر است.

HIV /ایدز

طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت در پایان سال ۲۰۱۵ حدود ۳۶ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در جهان به ویروس HIV آلوده و یک میلیون و ۱۰۰ هزار نفر قربانی این بیماری بوده‌اند. تاثیرات مرگبار ویروس HIV بر سلول‌های سیستم ایمنی اولین بار در سال ۱۹۸۱ مشاهده شد. این ویروس از طریق نابود کردن بخشی از سیستم ایمنی، قربانیان خود را در برابر تمامی انواع بیماری‌ها آسیب پذیر می‌کند.

وبا

این بیماری که موجب اسهال شدید می‌شود در صورتیکه معالجه نشود، می‌تواند در مدت چند ساعت بیمار را از بین ببرد. باکتریوم عامل این بیماری در غذا و آب آلوده به مدفوع وجود دارد. به دلیل رعایت اصول بهداشتی موارد ابتلا به وبا در کشورهای صنعتی برای مدت ۱۰۰ سال نادر شده است. در طول قرن ۱۹ وبا از مبدا اصلی‌اش در هند گسترش پیدا کرد و در تمامی قاره‌ها میلیون‌ها قربانی برجا گذاشت. به تازگی شیوع وبا در هائیتی و پس از وقوع زلزله فاجعه بار سال ۲۰۱۰ گزارش شده که بیش از ۹۰۰۰ کشته بر جا گذاشته و تا آوریل سال ۲۰۱۶، ۷۷۵ هزار نفر را بیمار کرده است.

هاری

این بیماری دیگر تهدید جدی در آمریکا به حساب نمی‌آید اما همچنان عامل کشنده‌ای در دیگر مناطق جهان است. طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت هر سال در کشورهای آفریقایی و آسیایی ده‌ها هزار نفر به دلیل این بیماری فوت می کنند. این بیماری از طریق بزاق حیوان آلوده به خصوص سگ به انسان منتقل می‌شود. نشانه‌های اولیه این بیماری در انسان به سختی شناسایی می‌شود چرا که با علائم مشابه به آنفلوآنزا ظاهر می‌شود. اما با پیشرفت بیماری، بیمار دچار توهم و بیخوابی شده و رفتارهای غیرمعمول از خود نشان می‌دهد.

ذات الریه

این بیماری همچون هاری یا آبله ترسناک و دلهره آور نیست اما این عفونت ریوی می‌تواند بخصوص برای افراد بالای ۶۵ و کمتر از پنج سال کشنده باشد. این بیماری از باکتری، ویروس یا ترکیبی از هر دوی آنها ناشی می‌شود.

اسهال عفونی

روتاویروس شایع‌ترین دلیل گاسترو آنتریت ویروسی (التهاب روده و معده) است که می تواند کشنده باشد. در سال ۲۰۱۳، ۲۱۵ هزار کودک زیر پنج سال در جهان بر اثر این بیماری کشته شده‌اند و حدود ۲۲ درصد این مرگ و میرها تنها در هند رخ داده است.

ابولا

بیماری ویروسی ابولا اگرچه نادر است اما اغلب عفونت کشنده‌ای به حساب می‌آید و می‌تواند از طریق یکی از پنج نسخه ویروس ابولا ناشی شود. این ویروس به سرعت گسترش پیدا کرده و بر واکنش ایمنی بدن غلبه کرده و موجب تب، درد عضلانی، سردرد، ضعف، اسهال، استفراغ و درد شکمی ‌می‌شود. برخی از مبتلایان به این بیماری در مراحل پایانی بیماری‌شان دچار خونریزی از بینی و دهان هم می‌شوند. جدیدترین شیوع بیماری ابولا مربوط به غرب آفریقا در سال ۲۰۱۴ است. تا آوریل سال ۲۰۱۶ تقریبا ۱۱ هزار و ۳۰۰ نفر بر اثر ابتلا به ‌آن جان خود را از دست داده‌اند. این ویروس از طریق ترشحات بدن بین افراد منتقل می‌شود.

بیماری کروتزفلد جاکوب (جنون گاوی)

این بیماری همان طور که از نامش مشخص است از طریق گاو به انسان منتقل می‌شود. انسان از طریق مصرف گوشت گاو آلوده به این بیماری به آن دچار می‌شود.

ماربورگ

این بیماری ویروسی همچون ابولا از طریق ترشحات بدن بین افراد منتقل می‌شود. ویروس ماربورگ اولین بار در سال ۱۹۶۷ در آلمان شناسایی شد. در آن سال یکی از کارکنان آزمایشگاه های این کشور که در حال آزمایش روی میمون‌های آلوده به این ویروس و وارداتی از اوگاندا بود، آلوده شد. خفاش‌های میوه خوار نیز از ویروس ماربورگ آلوده نمی‌شوند اما می‌توانند میزبان ویروس‌ها به حساب آیند. محققان معتقدند خفاش‌ها می توانند بسیاری از ویروس‌ها را که موجب بیماری در انسان می‌شود به او منتقل کنند بدون آنکه خود بیمار شوند.

سندرم تنفسی خاورمیانه

خفاش‌های میوه خوار همچنین عامل سندرم تنفسی خاورمیانه هستند؛ بیماری تنفسی ویروسی که اولین بار در عربستان در سال ۲۰۱۲ شناسایی شد. افراد مبتلا به کرونا ویروس سندرم تنفسی خاورمیانه دچار بیماری شدید تنفسی از جمله تب، سرفه و تنگی نفس می‌شوند. این بیماری اغلب کشنده است.

تب دنگی

ویروس‌های منتقله از پشه که تب دنگی تنها یکی از آنهاست در سال مرگ ۵۰ هزار انسان را در سراسر جهان رقم می‌زنند. تب دنگی بیماری است که یکی از چهار ویروس DENV۱، DENV۲، DENV۳ و DENV۴ عامل آن است و از طریق پشه بین افراد منتقل می‌شود. امکان سرایت این بیماری از فردی به فرد دیگر وجود ندارد و اغلب با علائمی مشابه با آنفلوآنزا ظاهر می‌شود.

تب زرد

این بیماری نیز همچون تب دنگی از طریق پشه‌ها بین افراد منتقل می‌شود. بیشتر مبتلایان به این بیماری دچار یرقان یا دیگر علائم شدید نمی‌شوند، هر چند در صورتیکه بیماری وارد مرحله دوم و سمی شود سیستم بدن از جمله کبد و کلیه‌ها تحت تاثیر آن قرار می‌گیرند. نیمی از بیماران پس از آنکه وارد مرحله سمی بیماری شوند در مدت هفت تا ۱۰ روز فوت می‌کنند. برای ساکنان ۴۷ کشور آمریکای مرکزی، آمریکای جنوبی و آفریقایی و افرادی که به این مناطق سفر می‌کنند واکسن کاملا موثری برای مقابله با این بیماری وجود دارد.

هانتا ویروس

این بیماری از طریق جوندگان بخصوص موش به انسان منتقل می‌شود. همچنین در صورتیکه فرد در تماس با ترشحات بدن این حیوانات باشد به این بیماری مبتلا می‌شود. مواردی از ابتلا به این بیماری در آمریکا، کشورهای آسیایی و اروپایی و بخش‌هایی از آمریکای مرکزی و جنوبی مشاهده شده که با علائمی همچون تب، ضعف و استفراغ همراه است و موجب خونریزی و نارسایی کلیوی می‌شود.

سیاه زخم

سیاه زخم بیماری عفونی است که از باکتریوم باسیلوس آنتراسیس ناشی می‌شود و در خاک یافت می شود و همیشه حیوانات وحشی و اهلی را آلوده می‌کند. انسان از طریق تماس با حیوان آلوده یا مصرف محصولات حیوانی به آن مبتلا می‌شود.

سیاه سرفه

سیاه سرفه عفونت باکتریایی دستگاه تنفسی است که به طور خاص برای کودکان خطرناک است. همچنین سرفه‌های طولانی مدت ناشی از بیماران می‌تواند به توقف تنفس منجر شود. طبق اعلام مرکز کنترل و پیشگیری از امراض آمریکا حدود ۵۰ درصد نوزادان مبتلا به سیاه سرفه باید در بیمارستان بستری شوند و ۲۵ درصد نوزادان بستری شده در بیمارستان به عفونت ریوی مبتلا می‌شوند. بیشتر افرادی که در سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲ بر اثر سیاه سرفه فوت کرده‌اند نوزادان زیر سه ماهگی بوده‌اند.

کزاز

واکسنی که بدن را در برابر سیاه سرفه مصون می‌کند می‌تواند در برابر کزاز هم موثر باشد. این بیماری از باکتری کلوستریدیوم تتانی ناشی می‌شود که با تولید مواد سمی در بدن گرفتگی دردناک ماهیچه‌ها را به دنبال دارد. گردن و فک اولین قسمت‌های بدن هستند که تحت تاثیر این بیماری قرار می‌گیرند. این باکتری از طریق پوست وارد بدن می‌شود اما در مکان‌های کثیف یا خاک و روده حیوانات و انسان نیز وجود دارد.

مننژیت

مننژیت به التهاب مننژ یا غشای پوشاننده مغز و نخاع مرتبط است. این بیماری عفونی می‌تواند از فاکتورهای مختلفی از جمله ویروس‌ها، باکتری‌ها و قارچ‌ها ناشی شود. مننژیت‌های ویروسی و باکتریایی شایع‌ترین انواع آن هستند و می‌توانند از فردی به فرد دیگر منتقل شود. در حالیکه مننژیت باکتریایی اغلب از طریق روبوسی کردن منتقل می‌شود مننژیت ویروسی به طور معمول از طریق تماس با مدفوع فرد آلوده گسترش پیدا می‌کند. برخی از افراد پس از وارد شدن ضربه به سر، عمل جراحی روی مغز یا ابتلا به نوع خاصی از سرطان دچار مننژیت می‌شوند که این نوع از بیماری مسری نیست.

سیفلیس

سیفلیس یک نوع بیماری مقاربتی است که به راحتی درمان می‌شود اما در صورتیکه به درستی مداوا نشود می‌تواند به مشکلات جدی در بیمار منجر گردد. در مراحل اولیه بیماری زخم‌هایی روی دستگاه تناسلی بیمار ظاهر می‌شود که ممکن است افراد آن را جدی نگیرند. مرحله دوم بیماری بیشتر قابل توجه است و معمولا با ظاهر شدن جوش در یک یا چند بخش بدن همراه است. همچنین بیماری می تواند با علائم دیگری همچون تب، ورم غدد لنفاوی و دردهای ماهیچه‌ای خود را نشان دهد.

سارس

سندرم حاد تنفسی یا سارس در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ عالم گیر شد و به کشته شدن بیش از ۷۵۰ نفر در سراسر جهان منجر شد. این بیماری از طریق خفاش منتقل می‌شود و علائم آن شامل تب بالا، سرفه‌های خشک، تنگی نفس و ذات الریه است.

جذام

این بیماری مزمن و مسری از باکتریومی به نام مایکوباکتریوم لپرا ناشی می‌شود. جذام بر پوست، عصب پیرامونی، دستگاه تنفسی و چشم‌ها اثر می‌گذارد و در صورتیکه درمان نشود ضعف ماهیچه‌ها و آسیب دائمی اعصاب را به دنبال دارد. افراد مبتلا به جذام برای جلوگیری از شیوع بیماری قرنطینه می شوند اما به گفته پزشکان این بیماری خیلی مسری نیست. جذام از طریق ترشحات فرد آلوده به هنگام سرفه یا عطسه کردن منتقل می‌شود و لمس کردن بیمار به تنهایی انتقال‌دهنده عفونت نیست. همچنین کودکان بیش از بزرگسالان در معرض ابتلا به جذام هستند.

سرخک

یکی از مسری‌ترین بیماری‌ها در میان تمامی بیماری‌های عفونی سرخک است که با ظاهر شدن جوش‌های قرمز رنگ روی پوست شناخته می‌شود. دیگر علائم این بیماری ویروسی با نشانه‌های سرماخوردگی‌های معمولی مشابه است. سرخک به اندازه ای مسری است که ۹۰ درصد افراد به راحتی و هنگام قرار گرفتن در کنار فرد مبتلا به آن آلوده می‌شوند. خوشبختانه افراد می‌توانند با تزریق واکسن در برابر این بیماری واکسینه شوند.

زیکا

ویروس زیکا از گروه فلاوی ویروس‌هاست که از طریق پشه‌ها منتقل می‌شوند. این ویروس اولین بار در سال ۱۹۴۷ شناسایی شد و به طور خاص برای بیشتر افراد خطرناک نیست اما می تواند مشکلات جدی را متوجه جنین و نوزاد کند. از هر پنج فرد آلوده به ویروس یک نفر دچار بیماری می‌شود و علائمی همچون تب، حساسیت پوستی، درد مفصل و التهاب ملتحمه از نشانه‌های این بیماریست که به طور معمول شدت آن کاسته شده و تنها برای چند روز ادامه پیدا می‌کند. هر چند نارسایی شدید مادرزادی به خصوص میکروسفالی با ویروس زیکا مرتبط است علاوه بر این زیکا موجب سقط جنین در زنان باردار می‌شود.


ادامه مطلب ...

عرضه شیر پاستوریزه "کاله" با تاریخ غیرواقعی

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ایسنا، در جریان بازرسی کارشناسان سازمان استاندارد از واحد تولیدی کاله تهران، مشاهده شد که این واحد تولیدی آگاهانه نسبت به درج تاریخ غیرواقعی (پنج روز بعد) روی محصول شیر پاستوریزه اقدام کرده است.

بنابر گزارش سازمان استاندارد، واحد تولیدی "کاله" تهران همچنین اقدام به درج نشان استاندارد روی شیرفرادما (استریل) بدون اخذ مجوز استاندارد و نیز درج آدرس محل تولید به صورت غیرواقعی (استان مازندران) روی محصولات خود کرده است.

لازم به ذکر است، تخلفات صورت گرفته توسط واحد تولیدی "کاله" تهران، حسب قوانین و مقررات از طریق مراجع قضایی پیگیری می‌شود.


ادامه مطلب ...

تاریخ و زمان ولنتاین 2017 به همراه جملات زیبای دکتر شریعتی درباره عشق

تاریخ و زمان روز ولنتاین 2017 و سپندارمذگان

– 26 بهمن (14 فوریه ) مصادف با روز ولنتاین
– جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یا جشن مژده گیران یکی از جشن‌های ایرانی است که در روز 5 اسفند برگزار می‌شود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند.

تاریخ و زمان روز ولنتاین 2017تاریخ و زمان روز ولنتاین 2017

روز ولنتاین – روز ولنتاین 26 بهمن (14 فوریه ) تقریبا یکی از مناسبت‌هایی است که در سراسر جهان طرفداران خودش را دارد، چرا که عشق و دوست داشتن موهبتی جهانی است، و عشاق روز ولنتاین را با هدیه دادن به یکدیگر جشن می گیرند.

گفته می شود که در ایران باستان،نیز بیست قرن پیش از میلاد روزی موسوم به روز عشق بوده است. منابع کهن از جمله ابوریحان جشن سپندارمذگان را در روز پنجم اسفند ذکر کرده‌اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان می‌زیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، بعضی منابع و به اشتباه تاریخ ذکر شده نیز 6 روز به عقب آورده اند که این کار نادرست است. زیرا طبق منابع کهن و همانطور که از نام آن پیداست این جشن به روز اسپند یعنی پنجمین روز ماه از ماه اسفند اشاره دارد. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام دارد.

در این مطلب به دیدگاه جالب دکتر شریعتی در مورد عشق و دوست داشتن می پردازیم:

* عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

* عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می‌گیرد

* عشق در غالب دل‌ها، در شکل‌ها و رنگ‌های تقریبا مشابهی متجلی می‌شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است
اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می‌گیرد و چون روح‌ها بر خلاف غریزه‌ها هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش را دارد می‌توان گفت: که به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست

*عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل‌ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست

* عشق، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار رابطه دارد. چنانچه شوپنهاور می‌گوید: شما بیست سال سن بر سن معشوقتان بیفزائید، آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه کنید
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج وجذب زیبایی‌های روح که زیبایی‌های محسوس را بگونه‌ای دیگر می‌بیند

* عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است
اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت

*عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری بطول انجامد ضعیف می‌شود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می‌کشد و تنها با بیم و امید و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می‌ماند
اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است، دنیایش دنیای دیگری است

* عشق جوششی یکجانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد که کیست یک خود جوششی ذاتی است و از ین رو همیشه اشتباه می‌کند و در انتخاب بسختی می‌لغزد و یا همواره یکجانبه می‌ماند و گاه، میان دو بیگانه نا‌همانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی‌بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو رو شنایی آن، چهره یکدیگر را می‌توانند دید و در اینجا است که گاه، پس جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می‌نگرند، احساس می‌کنند که هم را نمی‌شناسند و بیگانگی و نا آشنایی پس از عشق درد کوچکی نیست

اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می‌بندد و در زیر نور سبز می‌شود و رشد می‌کند و ازین رو است که همواره پس از آشنایی پدید می‌آید و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می‌خوانند و پس از آشنا شدن است که خودمانی می‌شوند

*دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رو در بایستی‌ها احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم می‌گریزد و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می‌شود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفر به چشم می‌بینند که به پهن‌دشت بی کرانه مهربانی رسیده‌اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق‌های روشن و پاک و صمیمی ایمان در برابرشان باز می‌شود و نسیمی نرم و لطیف همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا بلرزه می‌آورد

دوست داشتن هر لحظه پیام الهام‌های تازه آسمانهای دیگر و سرزمین‌های دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستان‌های دیگر را بهمراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ هر لحظه، بر سر و روی این دو میزند

*عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست
اما دوست داشتن، در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌کند و با خود به قله بلند اشراق می‌برد. / فان سرا


ادامه مطلب ...

تاریخ دقیق و پیشینه سپندار مذگان، روز عشق ایرانی

جشن سپندار مذگان چه روزی است؟

جشن اسفندگان (سپندارمذگان): یکی از جشن‌های ایرانی است که در روز پنجم اسفند برگزار می‌شود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. امروز زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ – پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. عموم پژوهشگران (از جمله استادان: ابراهیم پورداوود، جلیل دوستخواه، رضا مرادی غیاث آبادی و پرویز رجبی) زمان درست این جشن را پنجم اسفند می‌دانند و ابداعات جدید در انتقال آن به 29 بهمن را نادرست می‌انگارند.
واژه فارسی «اسفند»: در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت-Spandarmat» و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی-SpentaArmaiti» بر گرفته شده است.

تاریخ دقیق سپندار مذگان، روز عشق ایرانیتاریخ دقیق سپندار مذگان، روز عشق ایرانی

پیشینه: در گاه‌شماری‌های گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به‌عنوان نماد مهر مادری و باروری می‌پنداشتند.در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می‌شده‌است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می‌شد، جشنی ترتیب می‌دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه، «مهر» نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب می‌گرفت و می‌بینیم که چگونه هر جشنی با معنی و مفهوم عمیق خود برای مردم شادی می‌آفرید.

روز آبان در ماه آبان جشن «آبانگان» است یعنی جشن ستایش آب و روز آذر در ماه آذر جشن «آذرگان» است یعنی جشن ستایش آتش و همین طور روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ» یا «اسفندار مذ» نام داشت که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند. «سپندارمذگان» روز زن و زمین است.روز پنجم اسفند در همه گاه‌شماری‌های ایرانی به عنوان روز جشن اسپندار مذگان شناخته می‌شود.

آیین ها: در این روز مردان به همسران خود هدیه می‌دادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی می‌نشاندند و از آنان اطاعت می‌کردند و به آنان هدیه می‌دادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدت‌ها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار می‌شد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد می‌گردید

اختلاف در زمان برگزاری: هم‌اکنون در برخی جاها، به جای روز سپندارمذ (پنجم) از ماه سپندارمذ (اسفند)، روز 29 بهمن را روز جشن سپندارمذگان می‌دانند. درباره پرسش بخاطر وجود دوگانگی‌ها باید گفت که جشن‌ها و فاصله‌های میان آنان در نوشته‌های کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه‌های مشخصی است که به مانند دانه‌های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنان، موجب گسست همه این رشته خواهد شد.

چنانکه در منابع ایرانی آمده‌است، جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسپندگان است.

این اندازه‌ها و فاصله‌های تعریف شده در نوشته‌ها و ریشه‌نامه‌های کهن ایرانی، تنها با گاه‌شماری ایرانی با ماه‌های 31 روزه (مبدأ هجری خورشیدی کنونی) که بزرگترین دستاورد دانش گاه‌شماری در جهان است، همسان است؛ ولی با کتابچه‌ای نوساخته که در چند سال گذشته در ایران با نام سالنمای دینی زرتشتیان چاپ می‌شود، هماهنگی ندارد. چرا که در این کتابچه، فاصله 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله 40 روزه شب چله (یلدا) تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه جشن سده تا سپندارمذگان (اسپندگان) به 19 روز رسیده‌است که این فاصله‌ها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخ‌نامه‌های ایرانی هماهنگی ندارد.

این‌ها نمونه‌هایی از آشفتگی‌هایی است که منتشرکنندگان این کتابچه در ذهن نوجویان ایجاد کرده و نه تنها نظام قانونمند گاه‌شماری ایرانی را مخدوش کرده‌اند، بلکه اختلال‌هایی نیز در تقویم سنتی یزدگردی زرتشتی که در میان بسیاری از زرتشتیان ایران و عموم زرتشتیان هند و جهان رواج دارد، به وجود آورده‌اند.

قدمت 20 ساله این تقویم، دستکاری‌های فراوان در گاه‌شماری ایرانی و زرتشتی نبود هیچگونه سامانه کبیسه‌گیری و تعریف مشخص از طول سال، مبدأ سالشماری ساختگی و نیز اختلاف‌های فراوان با دیگر زرتشتیان جهان باعث شده که زرتشتیان نیز چنین دستکاری‌هایی در قواعد سنتی و دینی را نادرست شمارند.

از این رو، زمان درست شب یلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن سپندارمذگان (اسپندگان) در 5 اسفند است
آیین ها و دیگر نام ها:این جشن را با نام‌های جشن برزیگران هم نامیده‌اند.در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی به‌خصوص برگزار می‌شده‌است. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه می‌خریدند و از آنان قدردانی می‌کردند. امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته -چنانکه ابوریحان روایت کرده‌است- عوام کارهای دیگری هم می‌کردند چون آیین‌های جادویی برای دورکردن خرفستران. اما ابوریحان این آیین‌ها را تازه و نااصیل خوانده‌است.

نظر تعدادی از استادان ایران‌شناس در باره زمان درست جشن اسفندگان

استاد دکتر جلال خالق مطلق می‌نویسد:

ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه که در سال 391 هجری تألیف کرده است، آنجا که درباره ی جشن های ایرانی سخن می گوید، از جشنی نام می برد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ، یعنی در پنجم اسفند برگزار می شد.
در ایران کهن، یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و بویژه دختران «دم بخت» به همسرگزینی تشویق می شدند و از این رو این جشن را «مردگیران» می نامیدند.
سپس تر با نفوذ بیشتر مذهب این جشن نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یکسال پارسایی و خانه داری و شوهردوستی هدیه می گرفتند، تا اینکه همین نیز رفته رفته فراموش شده است.
روز این جشن پنجم اسفند بود. پر بیراه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم، کنگره ها و جلسات ویژه ی مسایل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد.

استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی در پاسخ پرسشی نوشته است:

جشن اسفندگان یا سپندارمذگان برابر است با پنجمین روز از ماه اسفند در همه گاهشماری‌های ایرانی. در باره وجود دوگانگی‌ها باید گفت که جشن‌ها و فاصله‌های میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه‌های مشخصی است که به مانند دانه‌های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد.
چنانکه در منابع ایرانی آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسفندگان است.
این اندازه‌ها و فاصله‌های تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی، تنها با گاهشماری ایرانی با ماه‌های سی و یک روزه (مبدأ هجری خورشیدی فعلی) که بزرگترین دستاورد دانش گاهشماری در جهان است، مطابق است؛ ولی با کتابچه‌ای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام سالنمای دینی زرتشتیان چاپ می‌شود، مطابقت پیدا نمی‌کند. چرا که در این کتابچه، فاصله 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله 40 روزه شب یلدا تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسیده است. این فاصله‌ها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخ‌نامه‌های ایرانی هماهنگی ندارد.
از این رو، زمان درست شب یلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است.


ادامه مطلب ...