مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خانواده ایرانی از تفریح می‌زند تا به تغذیه برسد

جام جم سرا: باید تا بهمن‌ صبر کرد و با اعداد و ارقام، این ماجرا را پیگیری کرد. در هرحال، آمارها می‌گویند در سال 1391، به‌طور متوسط هر خانوار ایرانی در مناطق شهری به‌طور ماهانه 62هزارو300تومان بیشتر از درآمد هزینه داشته است. این در وضعیتی بود که هزینه‌های خانوارها 24/5 درصد و درآمدهای آنها 25درصد رشد یافته بود. 26درصد هزینه‌های خانوار خرج خوراکی بود که 31درصد زیادتر شده بود و 32درصد هم سهم مسکن بود که 33درصد رشد داشت. از آن سو، درآمد پولی کارکنان دولت فقط پنج درصد و‌ کارکنان بخش خصوصی 15درصد زیاد شده بود. در این میان، اوضاع مشاغل آزاد غیرکشاورزی خوب بود که درآمد پولی‌شان 25درصد نسبت به سال قبل از آن، رشد یافته بود.

در بهمن سال گذشته، بانک مرکزی گزارش بررسی بودجه خانوار در مناطق شهری ایران در سال 1391 را منتشر کرد. این آخرین آمار در این زمینه است و هنوز شش ماه تا گزارش بعدی درباره سال 92، باقی مانده است. اولین بررسی بودجه خانوار در ایران به سال 1314 بازمی‌گردد که بانک ملی آن را برای ساکنان هفت شهر کشور محاسبه کرد و این سنت تا امروز، راه طولانی‌ای طی کرده و با تاسیس بانک مرکزی، محاسبه بودجه خانوار به این نهاد محول شده است. در این محاسبات، خانوار یک یا چندنفر هستند که در یک اقامتگاه ثابت زندگی می‌کنند و دارای خرج و تغذیه مشترکند که در 79 شهر و بین بازه اردیبهشت یک سال تا فروردین سال بعد، از آنها آمارگیری می‌شود؛ یعنی حدود 12هزار خانوار در کل ایران.


در سال 91، متوسط هزینه ناخالص یک خانواده شهری، ماهانه یک‌میلیون‌و804هزارو500تومان بود که نسبت به سال قبل از آن، 24/5 درصد رشد را نشان می‌دهد. 2/26درصد کل این هزینه، مربوط به هزینه خوراکی‌ها و آشامیدنی‌هاست. هزینه خوراکی و آشامیدنی در این سال، 4/31 درصد نسبت به سال پیش از آن، افزایش داشت. اگر ریزتر به این آمار نگاه شود، می‌توان دریافت بیشترین سهم خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها مربوط به هزینه‌های انواع گوشت است. میوه تازه با 4/2درصد، تخم پرندگان با 3/3 درصد، سبزی‌های تازه با 2/7 درصد، آرد و رشته و غلات با 2/4 درصد و انواع نان و بیسکوییت با 2/2 درصد، بیشترین نوع خوراکی‌ها و آشامیدنی‌های خانوار را در سال 91 به خود اختصاص داده بودند.
هزینه مربوط به پوشاک و کفش در این سال تنها 4/5 درصد کل هزینه‌های ناخالص خانوار بود که نسبت به سال قبل‌تر از آن، 23/6 درصد رشد داشت. مسکن و انواع سوخت و آب، یکی از مهم‌ترین هزینه‌های خانوار در سال 91 بود که حدود 32/9 درصد هزینه‌های خانوارهای شهری را شامل می‌شد و این هزینه‌ها نسبت به سال پیش از آن، 5/33 درصد افزایش یافته بود. از سوی دیگر، با توجه به اینکه هزینه‌های مصرفی آنی خیلی بالا رفته بود، خانواده‌ها سهم کمی از لوازم و اثاث و خدمات مورداستفاده در مسکن را در هزینه‌های خود در نظر گرفته بودند و این موارد حدود 4/5 درصد هزینه‌های کل خانوار را شامل می‌شد اما همین هزینه‌ها نیز 16/2 درصد نسبت به سال گذشته، افزایش یافته بود.


در کل هزینه‌های ناخالص خانوارها، به‌طور متوسط 5/5 درصد متعلق به گروه بهداشت و درمان بود و4/9 درصد هزینه‌ها به حمل‌و‌نقل، دودرصد به ارتباطات، 2/3درصد به تفریح و امور فرهنگی، دودرصد به تحصیل، 2/1 درصد به رستوران و هتل، 0/4 درصد دخانیات و 2/8 درصد به سایر هزینه‌ها مربوط می‌شد. با تورم بالای آن سال، این هزینه‌ها هم بسیار افزایش یافته بود. هزینه بهداشت و درمان از همه بیشتر رشد داشت و نسبت به سال قبل از آن، 27/5 درصد افزایش یافته بود. هزینه ارتباطات 12درصد، هزینه تفریح و امور فرهنگی 8/1درصد، هزینه تحصیل 15/4 درصد، هزینه رستوران و هتل 14/4 درصد، 54/6درصد دخانیات و بقیه هزینه‌ها 20/6 درصد رشد کرده بودند.
در سال 84 که دولت تغییر کرد، هزینه خوراکی و آشامیدنی23/7درصد هزینه‌های خانوار بود که در سال 91 این میزان رشد داشت و به 26/2 درصد رسیده بود. هزینه مسکن نیز از 27/6درصد هزینه‌های خانوار به 32/9 درصد رسیده بود. اما هزینه‌ حمل‌ونقل از سبد هزینه‌های خانوار کاهش یافته و از 15/8 درصد هزینه‌ها در سال 84 به 9/4 درصد در سال 91 رسیده بود. هزینه پوشاک و کفش هم کاهش داشت و از 5/6 درصد به4/5 درصد رسیده بود. هزینه بهداشت و درمان هم از سبد خانوار کاهش یافته و از 4/3 درصد به 5/5 درصد رسیده بود. هزینه‌های لوازم و اثاث خانه نیز با همین میزان کاهش از 5/8 درصد به 4/5 درصد رسیده بود. هزینه تفریح و امور فرهنگی، تحصیل و رستوران و هتل هم به میزان خیلی جزیی (در حد 0/1 درصد) کاهش یافته بود.
تحلیل‌های ابتدایی درباره این تغییرات می‌توان ارایه کرد؛ از جمله اینکه هزینه مصرفی جاری خانوارها مانند خوراک یا مسکن زیاد شده و خانوارها از هزینه‌هایی مثل تفریحات، رستوران و حتی حمل‌ونقل کم کرده‌اند تا در عین کمبود بودجه، بتوانند هزینه‌های ضروری‌تر خود را جبران کنند. اما در هر حال، بهتر است که در هر حوزه، به ویژگی‌های مخصوص آن توجه داشت و سپس نتیجه‌گیری کرد. وقتی که هزینه‌های درآمدی خانوارها بالا می‌رود، باید درآمدهای آنها نیز افزایش داشته باشد تا خانواده‌ها دست‌کم، همان کیفیت زندگی را داشته باشند که در سال‌های قبل‌تر داشته بودند. خانواده‌های شهری به‌طور متوسط در سال 1391، یک‌میلیون‌و742هزارو200تومان در ماه درآمد داشته‌اند. در این میان، 70/8 درصد درآمدها پولی و بقیه آن غیرپولی بوده است. درآمد خانواده‌ها نسبت به سال قبل از آن، 25درصد رشد داشت؛ درآمدهای پولی نسبت به سال پیش از آن، 19/8 درصد و درآمدهای غیرپولی 39/8 درصد زیاد شده بود. در میان درآمدهای پولی، درآمد از طریق مزد و حقوق بخش دولتی و عمومی تنها 5/3 درصد زیادتر شده بود. به نظر می‌رسید که این وضعیت در بخش خصوصی بهتر بوده است چون مزد و حقوق بخش خصوصی 15/9 درصد رشد داشت. درآمد از مشاغل آزاد کشاورزی 10/2درصد، درآمد از مشاغل آزاد غیرکشاورزی 24/8 درصد و درآمدهای پولی متفرقه 25/3 درصد رشد داشت. درآمد حاصل از فروش کالای دست دوم هم 28/2 درصد رشد یافته22/7 درصد کل درآمدهای خانوار را تشکیل می‌داد.


نتایجی که از آمارگیری بودجه خانوار در سال 91 به دست آمد، اینطور نشان می‌دادند که 23/3 درصد خانوارها بدون فرد شاغل بودند و 57/5درصد خانوارها دارای یک فرد شاغل بودند. تنها در 15/8 درصد خانوارها دو فرد شاغل وجود داشت و 3/4درصد خانوارها نیز دارای سه فرد یا بیشتر شاغل بودند. مقایسه آمارهای سال 91، نشان می‌دادند که تعداد خانوارهای بدون فرد شاغل در این سال نسبت به سال قبل‌تر، افزایش و تعداد خانوارهایی با یک فرد شاغل یا بیشتر، کاهش داشتند. نتایج، نشان‌دهنده تنوع در شغل افراد بودند؛ 3/7 درصد افراد شاغل در بخش کشاورزی، دامپروری، شکار، جنگلداری و ماهیگیری فعال بودند، 16/9 درصد در بخش صنعت و معدن، یک درصد در بخش برق و گاز و آب، 15/4درصد در بخش ساختمان و 22/6 درصد در بخش عمده‌فروشی، خرده‌فروشی، هتلداری و رستوران‌. بخش شاغل در حمل‌ونقل، انبارداری و ارتباطات 11/4 درصد شاغلان، بخش خدمات مالی، بیمه، ملکی، حقوقی و تجاری هفت درصد و بخش خدمات عمومی، اجتماعی و شخصی نیز 22 درصد از شاغلان سال 91 را شامل می‌شدند. شش درصد از اعضای شاغل خانوارها کارفرما، 32 درصد کارکن مستقل، 18/1 درصد کارکن موسسات دولتی و عمومی، 41/9 درصد کارکن موسسات خصوصی، 0/2 درصد کارکن موسسات تعاونی و 1/8 درصد کارکن خانوادگی و کارآموز بدون مزد بودند. در این آمارگیری، 62/4 درصد خانوارها مالک‌نشین و 27 درصد اجاره‌نشین بودند. 31/6 درصد خانوارها خانه دو اتاق خوابه و 45/7درصد هم خانه سه‌ اتاق خوابه و 43/1درصد خودرو شخصی داشتند.


خانوارها از نظر هزینه و درآمد، در استان‌های مختلف کشور هم متفاوت بوده است. بیشترین هزینه‌ها و درآمدها مربوط به خانوارهای استان تهران بوده است. متوسط هزینه‌های خانوار در استان تهران، ماهی دومیلیون‌و427هزارو300تومان و متوسط درآمدهای خانوار در این استان، ماهی دومیلیون‌و441هزارو800تومان بوده است. خانوارهای استان هرمزگان کمترین هزینه‌ها را با متوسط ماهانه 958هزارو300تومان و خانوارهای استان سیستان‌وبلوچستان کمترین درآمدها را با متوسط ماهانه یک‌میلیون‌و37هزارو400تومان دارا بوده‌اند. جالب اینجاست که کسری بودجه خانوارها در سطح ملی، در استان تهران دیده نمی‌شود.(شرق)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

برای خودمان زنگ تفریح بزنیم

جام جم سرا: اگر در برنامه‌هایتان چنین مقوله‌ای را درنظر می‌گیرید بسیار خوب است و هرگز از آن غافل نشوید، زیرا فواید بسیاری دارد. وارد شدن در فعالیت‌های تفریحی موجب شادی و آرامش ذهن می‌شود. تفریح می‌تواند اشکال متفاوتی داشته باشد مانند شرکت‌کردن در برنامه‌های سرگرم‌کننده، ماجراجویی یا صرفا استراحت‌ و خواندن کتاب مورد علاقه.

تفریح زنگ استراحت برای بازیابی طراوت و کارآیی و رهایی از یکنواختی است. انسان دنیای مدرن با افزایش سرعت زندگی وارد مسابقه‌ای بی‌پایان شده و چنان غرق کار است که نه‌تنها برای نزدیکان و عزیزان خود وقتی ندارد، بلکه خود را نیز فراموش کرده است. تفریح فرصتی فراهم می‌کند تا لحظه‌ای آرام بگیریم و در واقع فرصتی فراهم می‌کند که بتوانیم کنار عزیزانمان شادی را تجربه کنیم و فواید جسمانی و روحی انکارنشدنی آن فراوان است.

سلامت فیزیکی

فعالیت‌های تفریحی بویژه اگر با فعالیت‌های فیزیکی همراه باشد مانند پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری اثرات مثبتی روی سلامت بدن می‌گذارد. با این نوع تفریح‌ها افراد می‌آموزند که بتدریج عادات بد زندگی‌شان را مانند سیگار کشیدن ترک و از سبک زندگی سالمی پیروی کنند. کسانی که به دلیل کم‌تحرکی و اضطراب ناشی از کار زیاد دچار چاقی و اضافه وزن شده‌‌اند با شرکت‌کردن در این‌گونه تفریح‌ها علاوه بر داشتن آرامش روحی می‌توانند از شر اضافه وزن خلاص شوند. چاقی مولد بیماری‌های قلبی، تنفسی، دیابت و آرتروز است. بنابراین تا حد زیادی می‌توان بر این بیماری‌ها کنترل داشت و از طرفی با قوی شدن سیستم ایمنی بدن از طول عمر بالایی برخوردار شد.

سلامت ذهنی

در جامعه امروز به دلیل روش بد زندگی، افراد بسیاری به اختلالات ذهنی و روحی مبتلا می‌شوند تا آنجا که سر از بیمارستان‌ها درمی آورند. تفریح می‌تواند از شدت بسیاری از بیماری‌های ذهنی بکاهد و موجب بهبود فرد بیمار شود. از جمله این اختلالات ذهنی می‌توان به افسردگی، نگرانی، حمله عصبی، پایین بودن عزت نفس و بدغذایی اشاره کرد، اما تفریح می‌تواند روی سلامت ذهن، کم‌کردن شدت افسردگی و رهایی از اضطراب تا بهبود کیفیت زندگی تاثیرگذار باشد و به فرد کمک کند نسبت به خود و محیط اطرافش احساس بهتری داشته باشد.

کاهش افسردگی

افسردگی نوعی بیماری ذهنی است که به اشکال مختلف خود را نشان می‌دهد و علائمی چون احساس تنهایی، ناامیدی، کم ارزشی، اندوه فراوان، بی‌میلی به کار و افکار خودکشی دارد. بنابر تحقیقات، مشخص شده است که تفریح و فعالیت‌های سرگرم‌کننده علائم افسردگی را به مقدار بسیار زیادی کاهش می‌دهد. در حقیقت شرکت‌کردن در فعالیت‌های مفرح در فرد ایجاد انگیزه کرده و او را به پیش رفتن تشویق می‌کند. همچنین باعث می‌شود او احساس تنهایی و اندوه نکند. اشخاصی که به دلایل افسردگی مجبور به مصرف دارو هستند می‌توانند با برنامه‌ریزی منظم و شرکت‌کردن در فعالیت‌های سرگرم‌کننده شاد، از غم رها شوند و نیاز کمتری به دارو داشته باشند.

کاهش اضطراب

استراحت، آرامش روح و تجدید قوا به وسیله شرکت کردن در برنامه‌های تفریحی و سرگرمی می‌تواند اضطراب و دلشوره فرد را کنترل کند. در دنیای پرشتاب امروزی هیچ کس در برابر اضطراب و نگرانی مصون نیست و همه ما آن را تا حدی در زندگی‌مان تجربه کرده‌ایم، اما فعالیت‌های تفریحی شاد می‌تواند در کاهش اضطراب و نگرانی در فرد بسیار موثر عمل کند. بدن انسان هنگام انجام فعالیت‌های تفریحی، هورمون‌هایی ترشح می‌کند که تنش موجود در بدن را می‌کاهد و آن را درحالت آرام و بی‌دغدغه قرار می‌دهد.

بهبود کلی کیفیت زندگی

افراد با تفریح‌ می‌توانند تصویری را که از خود در ذهن دارند به بهترین شکل ممکن تغییر دهند و از زندگی خود احساس رضایت کنند. آنها به چند دلیل کیفیت زندگی‌شان بالا می‌رود:

ـ افزایش عزت نفس به دلیل بالا رفتن احساس با ارزش بودن.

ـ رشد شخصی

ـ احساس رضایت از زندگی

عزت نفس

عزت نفس افراد به وسیله انتخاب سبک زندگی که در آن چقدر روی تمام مسائل خود بدرستی تسلط داشته باشند و این که از زندگی شان لذت ببرند بالا می‌رود و آنها می‌توانند از خود تصویری مثبت در ذهن داشته باشند. وقتی روی یک فعالیت تفریحی می‌توانیم مهارت کافی بدست آوریم، وجودمان سرشار از اعتماد به نفس می‌شود و این ویژگی به نوبه خود روی جنبه‌های دیگر زندگی‌مان ـ مانند خانواده، محیط کار ـ تاثیر مطلوبی دارد. تحقیقات نشان داده است با شرکت در فعالیت‌های تفریحی برای خود و زندگی‌مان ارزش بیشتری قائل می‌شویم.

رشد فردی و معنوی

با تفریح‌ می‌توانیم بدرستی بیندیشیم و هویت و شخصیت خود را بشناسیم. فعالیت‌های تفریحی می‌تواند به ما در درک وجود و احساسات درونی کمک کند. در حقیقت داشتن یک سرگرمی مانند شنا، بدنسازی یا صرفا تفریح در کنار خانواده بیشتر از داشتن یک موقعیت کاری می‌تواند به ما در شناختن خود واقعی مان کمک کند. مثلا وقتی کنار خانواده و عزیزان خود (بویژه در دل طبیعت)‌ هستیم، ذهن مان از اندیشیدن به موضوعات مختلف روزمره رها می‌شود و این آزادی کمک می‌کند بیش از هر زمان دیگر به خود فکر کنیم و به درک صحیحی از وجود خود دست یابیم.

رضایت از زندگی

افرادی که تفریح، یکی از برنامه‌های لاینفک زندگی‌شان است به طور کلی شادتر از دیگران بوده و از زندگی‌شان راضی هستند. آنها هرگز از انتخاب‌هایشان، حرفه و دوستان و خانواده‌شان ناراضی نیستند و به وجود آنها افتخار می‌کنند و به دلیل این احساس رضایت از زندگی، درست‌تر می‌اندیشند و به موفقیت بیشتری دست می‌یابند.

فواید اجتماعی تفریح

وجود تفریحات سالم در پارک‌ها و مکان‌های تفریحی برای حفظ یک جامعه سالم و تقویت آن بسیار ضروری است. تفریحات سالمی که در آن، افراد بسیاری حضور دارند اثرات مطلوبی روی افراد شرکت کننده می‌گذارد. آنها را به هم نزدیک‌تر می‌کند و موجب ایجاد فضای صمیمی، دوستی، طراوت و تازگی می‌شود. مردم از این فکر که به یکدیگر تعلق دارند و برای یکدیگر ارزش قائل هستند، احساس خوبی خواهند داشت.

کاهش جرایم

بنابر تحقیقات معلوم شده، جامعه‌ای که افرادش به تفریح اهمیت می‌دهند کمتر گرفتار جرایم خشونت‌بار می‌شوند و هرچه خشونت در منطقه‌ای کمتر باشد، سرزندگی و رشد فرهنگی آن منطقه افزایش می‌یابد.

افزایش داوطلبی

افرادی که در فعالیت‌های تفریحی شرکت می‌کنند احتمال این که به کمک دیگران بشتابند بسیار زیاد است و در امور خیریه بیشتر از دیگران داوطلب می‌شوند.

مراقبت از محیط زیست

این افراد از آنجایی که از محیط‌های تفریحی طبیعی بهره‌مند می‌شوند، به محیط زیست‌شان علاقه نشان داده و نسبت به آن رفتار مسئولانه‌ای دارند.

افزایش پیوندهای اجتماعی

خانواده‌هایی که در کنار یکدیگر به تفریح می‌پردازند بیش از دیگران به یکدیگر احساس نزدیکی می‌کنند و احتمال این که هرگز از یکدیگر فاصله نگیرند بسیار خواهد بود. همچنین این موضوع در خصوص زن و شوهرها کاملا صحت دارد. اعضای خانواده با شرکت‌کردن در فعالیت‌های تفریحی دسته‌جمعی، می‌توانند نسبت به یکدیگر، احساس وفاداری و اعتماد کنند و با انجام دادن کار گروهی با یکدیگر هماهنگ و همدل شوند. چنین فضایی آنها را تشویق می‌کند سبک زندگی شادشان را برای همیشه حفظ کنند. این نوع خانواده‌ها می‌توانند در خاطرات مثبت خوبی شریک باشند، خاطراتی که اغلب انگیزه‌ای برای تفریح‌های دیگر در آینده‌شان می‌شود.

جوانان

برنامه‌های تفریحی برای رشد کودکان و جوانان بسیار مفید است. بیشتر مواقع آنها از طریق این فعالیت‌ها مهارت‌های تصمیم‌گیری، همکاری‌های گروهی، ایجاد روابط مثبت با دیگران و حفظ آن را می‌آموزند. جوانان در کنار فعالیت‌های تفریحی با بازی و نوآوری، روش‌های مختلف حل مشکل را یاد می‌گیرند. آنها با معیارهای اخلاقی جامعه‌شان زودتر آشنا می‌شوند. بازی و تفریح برای کودکان یکی از اصول یادگیری و تمرین مهارت‌های زندگی است.

parks.ca.gov / مترجم: نادیا زکالوند


ادامه مطلب ...

تفریح این روزهای بچه‌پولدارهای ایران

جام جم سرا به نقل از شهروند: می‌گویند این روزها تورهای« آفرود» نیز طرفداران زیادی به خود جذب کرده است. خودروهای دو دیفرانسیل ٣٠٠- ٤٠٠‌میلیون تومانی به جنگل و کوهستان می‌زنند و کورسی گرانقیمت بین پولدارها آغاز می‌شود. سوارکاری با اسب‌های چند صد‌میلیون تومانی هم یکی دیگر از تفریحات لوکس پولدارهای تهرانی است. اگرچه دامنه این ورزش یا تفریحات گسترده‌تر است اما در این گزارش به تعدادی از گرانقیمت‌ترین ورزش‌های لوکس در ایران پرداخته‌ایم.


هر دقیقه پرواز در آسمان تهران: حداقل ١٠‌هزار تومان!

شور و هیاهویی خاص بر سایت جنت‌آباد حاکم است. یکی جلیقه می‌پوشد، یکی درحال آماده کردن بال چند‌میلیون تومانی‌اش عکس سلفی می‌گیرد. عکاسان و فیلمبرداران نیز به حالت آماده‌باش ایستاده‌اند و همهمه آن‌قدر بالا گرفته است که صدا به صدا نمی‌رسد. این‌جا جمعیتی نزدیک به ٥‌هزار نفر از بچه پولدارهای تهرانی گرد هم آمده‌اند تا شاهد رقابت هدف‌زنی خلبانان باشند.
خلبانان جوان با دوستانشان کنار بالگردها دوباره عکس می‌اندازند. قرار است آنها در ارتفاعی بیشتر از ٧٥٠ متر از سطح زمین رها شده و هرکس با چتر گشوده خود در محلی هدف‌گذاری شده فرود آید. فرود دقیق‌تر، خلبانان ماهرتر را مشخص می‌کند و به هرکدام از برگزیده‌ها یک بال ١٥‌میلیون تومانی تعلق می‌گیرد.
پاراگلایدر یکی از ورزش‌های لوکس یا شاید بتوان گفت تفریح بچه پولدارهاست. هزینه آموزش این ورزش حدود ٨/٥ ‌میلیون تومان است. اما این مبلغ تنها برای دانشجویانی است که یادگیری سریع‌تری دارند و می‌توانند تا آخرین مرحله آموزش را بدون نیاز به تمرینات و آموزش اضافه بگذرانند. دوره آموزشی شامل ٦ مرحله است و تقریبا ٢ ‌سال طول می‌کشد تا بتوانید گواهینامه پروازهای بین‌المللی را دریافت کنید. در مرحله مقدماتی آموزش که تنها ٣ هفته طول می‌کشد، باید ١/٥‌میلیون تومان بپردازید. در مرحله اول نیازی به داشتن بال پرواز ندارید و باشگاه بال‌های خود را در اختیارتان می‌گذارد، اما همین که پرواز را یاد گرفتید برای ورود به مراحل بعدی آموزش ناچارید بال بخرید.
بال‌ها یا همان چترهای نجات از آلمان وارد می‌شود و تعداد واردکنندگان آن در سرتاسر ایران به شمار انگشتان دست نمی‌رسد. برای سفارش بال بهترین راه سفارش از طریق آموزشگاهتان است وگرنه گرفتار دلالان متعدد می‌شوید و خرید یک بال بیشتر از ١٥-١٤‌میلیون تومان برایتان آب می‌خورد.


سایت‌های پاراگلایدر، تورهای تفریحی مختلفی برگزار می‌کنند و خلبانان خود را به انواع اقلیم‌های مختلف برده تا بتوانند تنوع جغرافیای زمین را از آسمان تجربه کنند. تورهای کوهستانی، کویر، دریا، شالیزار، جنگل‌و... این تورها شامل کشورهای مختلف نیز می‌شود که پرطرفدارترین تور پاراگلایدر ایران، مربوط به ترکیه و امارات است. حداقل قیمت هر تور داخلی نزدیک به ٣‌میلیون تومان است و افراد می‌توانند با آفیش‌کردن عکاس یا فیلمبردار اختصاصی تمام لحظات پرواز خود را از زوایای مختلف ثبت کنند. حداقل هزینه فیلمبرداری و عکاسی ١٠٠‌هزار تومان است و مبنا بر فریم عکس‌ها و زمان فیلمبرداری گذاشته می‌شود. با این حساب حداقل باید ٣٠‌میلیون تومان در جیب‌تان داشته باشید تا بتوانید این ورزش را یاد بگیرید، بال و تجهیزات پرواز را بخرید و حداکثر در یک تور تفریحی شرکت کنید. مبنا را هم بر این بگذارید که یادگیری بسیار قوی دارید و با حداقل جلسات تمرینی، پرواز را یاد می‌گیرید.
البته در این میان افرادی هم هستند که بدون گرایش به یادگیری پرواز تنها می‌خواهند این تفریح را تجربه کنند. سایت‌های پروازی این افراد را به همراه یک خلبان به آسمان می‌فرستند و برای یک ربع ساعت پرواز در آسمان نفری ١٥٠‌هزار تومان دریافت می‌کنند.
«امیر حسینی» یکی از مربیان سایت پاراگلایدر تهران می‌گوید: مشتریانی داریم که سالانه ١٥ تا ٢٠‌میلیون تومان برای پرواز با پاراگلایدر هزینه می‌کنند، بدون آن‌که علاقه‌ای به یادگیری آن داشته باشند.


جت اسکی، ورزش تابستانه پولدارهای ایرانی

دریاچه فشافویه تهران پاتوق تابستانه بچه‌پولدارهایی است که به ورزش‌های آبی علاقه نشان می‌دهند. اینجا جت اسکی، جت بت و کایاک سواری طرفداران خاص خود را دارد، اما جت‌اسکی به دلیل هیجان بیشتر، پرطرفدارتر است. این ورزش تابستانه جزو تفریحات لوکس شیخ‌نشین‌های امارات نیز به شمار می‌رود و اگر کسی بخواهد در دوبی جت‌اسکی را به صورت حرفه‌ای و در سطح رقابت‌های قهرمانی پیگیری کند، باید سالانه حدود ٣٠٠‌هزار دلار هزینه کند. اما در ایران بچه پولدارها جت‌اسکی‌های اختصاصی دارند که در انبارهای مجاور دریاچه‌ها نگهداری می‌شود.
«مجتبی ساجدی»، وارد‌کننده جت‌اسکی می‌گوید: جت‌اسکی‌های وارداتی به ایران از ٤ برند یاماها، کازاواکی، تیزو و سوزوکی تأمین می‌شوند و بین ٤٥ تا ١٢٠‌میلیون تومان قیمت دارند. چیزی حدود ١٠ تا ٢٠‌میلیون تومان نیز باید برای خرید تجهیزات جت‌اسکی سواری، بیمه، مجوز و آموزش صرف کنید و هزینه اجاره سالانه انبار برای جت‌اسکی سواران بین یک تا ٢‌میلیون تومان است.
«ذاکری»، مربی جت‌اسکی نیز می‌گوید: این ورزش در ایران نوپاست اما روند استقبال از آن خوب است. کلاسه‌بندی آموزشی آن شامل ٩ طبقه است که طبقه ٤ تا ٩ آن مربوط به سطوح مختلف مربیگری و داوری است. اما ٣ سطح ابتدایی آن برای علاقه‌مندان به این تفریح است که هزینه آموزشی هر سطح حدود ٣٥٠‌هزار تومان است به علاوه ٥٠‌هزار تومان حق عضویت در انجمن ورزش‌های دریایی. البته هزینه آموزش در باشگاه‌ها و کلوب‌های مرتبط با این ورزش ممکن است بالاتر باشد.
وی ادامه می‌دهد: عضویت در انجمن ورزش‌های دریایی مزایای خاصی برای افراد دارد. به‌عنوان مثال هزینه حمل‌ونقل جت‌اسکی برای شرکت در رقابت‌های آبی برای اعضا، به عهده انجمن است. به گفته ذاکری با آموزش و آزمون مهارت، هر فرد می‌تواند مجوز و گواهینامه جت‌اسکی بگیرد و از جت‌اسکی خود در سایر آب‌های جهان استفاده کند. پیش از این پروسه اعطای مجوز جت‌اسکی سواری پیچیده‌تر بود و علاوه‌بر اداره بندر، دریابانی، سایر ارگان‌های مرتبط با مدیریت آب‌ها نیز باید مجوز را تأیید می‌کردند. اما درحال حاضر این پیچیدگی‌ها درحال حذف شدن است و راحت‌تر می‌توان مجوز جت‌اسکی سواری گرفت.


تور ورزشی با وثیقه ملکی!

«آفرود» یا اتوموبیلرانی در خارج از جاده یکی دیگر از ورزش‌های لوکس و تفریحات مورد علاقه پولدارهاست. در تهران و چند شهر بزرگ کشور، تورهای متعددی برگزار می‌شود تا بچه پولدارها با خودرو‌های دو دیفرانسیل خود طبیعت‌گردی کنند یا با هم به رقابت بپردازند. این خودروها که بیشتر شامل انواعی مانند نیسان پیکاب، اف‌جی‌کروز، لندکروز سری‌های ٦٠ تا ١٠٠، تویوتا‌هایلوکس، نیسان سافاری، پرادو ١٢٠ و نیسان پاترول است با ورود به مسیرهای دشوار طبیعی مانند جنگل، کوهستان، کویر و... به کورس با یکدیگر می‌پردازند.


تجهیزات هر خودروی آفرود بسیار گرانقیمت است، به‌طوری‌که تنها قیمت یک پرچم تزیینی کوچک برای خودروهای آفرود ١٠٠‌هزار تومان قیمت دارد. همچنین نرخ جک بادی آن به ٦٠٠‌هزار تا یک‌میلیون تومان می‌رسد. اگر خسارت طبیعت‌گردی تنها درحد آسیب به لاستیک‌ها یا سپر باشد برای هر حلقه لاستیک بین یک تا ٣‌میلیون تومان و برای سپرها یک تا ٥‌میلیون تومان هزینه دارد. البته برخی تورهای تفریحی یا مسابقه‌ای آفرود با حدود یک‌میلیون تومان، هر خودروی آفرود را بیمه بدنه می‌کند. در صورتی که بخواهید از خودروهای آفرود متعلق به تور استفاده کنید، باید سند ملک یا سفته و چک به ضمانت بگذارید تا یک خودروی ٣٥٠‌میلیون تومانی در اختیارتان بگذارند. تور خودروهای خارج از جاده یا آفرود تقریبا روزی ٣٠٠‌هزار تومان برای هر نفر هزینه دارد.


«علیرضا مداح»، مدیر یک تور آفرود می‌گوید: تا ٢سال پیش تورهای آفرود تنها در حد رقابت‌های رالی برگزار می‌شد، اما با استقبال روزافزون ایرانی‌های مرفه از این تورها، شمار تورهای آفرود قابل توجه شده است. به‌طوری که علاوه‌بر شهرهای بزرگ شهرهای متوسطی (از نظر جمعیت) مانند کرمانشاه، ساری، اهواز و... نیز به خیل برگزارکنندگان این‌گونه تورها پیوسته‌اند. این تورها دارای یک لیدر مسیر، یک لیدر تور و مدیر فنی و سرویس تعمیرات سیار است و هربار حدود ٥٠ خودروی دو دیفرانسیل را به یک کورس تفریحی می‌برند. علاوه‌بر تورها، پولدارهای تهرانی حدود ٢٢ هکتار پیست ویژه آفرود در اختیار دارند. این پیست که در ٣٥ کیلومتری تهران واقع شده است با الگوبرداری از پیست‌های آفرود آمریکا، انواع موانع طبیعی را برای این رقابت‌ها بازسازی کرده است.


اسکی‌بازان ایرانی در ارتفاعات ترکیه

اسکی ورزش زمستانه پولدارهاست که تنها هزینه خرید لباس و تجهیزات معمولی آن حداقل ٣‌میلیون تومان هزینه دارد.
«علی مرادی»، مربی و فروشنده تجهیزات اسکی می‌گوید: اگر بخواهید لباس‌های ارزانقیمت و ست بی‌کیفیت چینی تهیه کنید باید چیزی حدود یک‌میلیون تومان هزینه کنید، اما این مدل خرید بیشتر مختص اقشار متوسط است و مرفهین حتما از فروشگاه‌های دارای برند خرید می‌کنند. اسکی با دو گرایش متفاوت آلپاین و اسنوبرد تدریس می‌شود و هرکدام ست تجهیزاتی مخصوص به خود را دارد که اگر بخواهید برای خرید یک ست معمولی و حداقلی هزینه کنید دست کم باید ٣‌میلیون تومان صرف خرید کلاه، چوب و کفش‌ها کنید. آموزش اسکی نیز حداقل ٣ تا ٤‌میلیون تومان هزینه دارد به علاوه این‌که باید دارای یک خودروی مناسب باشید تا بتوانید به پیست تمرینات‌تان رفت‌وآمد کنید. پیست‌های دیزین و توچال معروف‌ترین پیست‌های اسکی تهران هستند که برای یک روز ورود به آن باید حداقل ٥٠‌هزار تومان هزینه کنید. این هزینه به جز مخارج دیگری مانند هزینه تله‌کابین برای انتقال به مبدأ حرکت، خورد و خوراک و... است. البته اقشار متوسط نیز به این پیست‌ها علاقه‌مند شده‌اند و با اجاره لباس‌ها و ست‌های اسکی از پیست‌ها، تلاش می‌کنند خود را در تفریحات زمستانه پولدارها شریک کنند.


مرادی تأکید می‌کند: ورود اقشار متوسط به پیست‌های اسکی و بعضی محدودیت‌های اجتماعی باعث شده است، پیست‌های اسکی تهران با وجود برخورداری از استانداردهای بالا، مشتریان مرفه خود را از دست بدهد و این افراد زمستان‌ها برای اسکی‌بازی به پیست‌ها و ارتفاعات ترکیه سفر کنند.


با اسب ارزان وارد نشوید!

میان ورزش‌های لوکس، سوارکاری جایگاه خاص خود را دارد. این ورزش نه فقط در ایران که در سرتاسر دنیا یک ورزش لوکس به حساب می‌آید و هواداران آن به اندازه‌ای زیاد است که اروپایی‌ها، سالانه ٢٠‌میلیون دلار تنها برای شرط‌بندی روی عملکرد اسب‌ها هزینه می‌کنند. در باشگاه‌های ایران قیمت اسب‌ها تا ٣٠٠-٢٠٠‌میلیون تومان می‌رسد و برخی از اسب‌های خاص با نرخ ٨٠٠‌میلیون تومان نیز معامله شده‌اند.
گفته می‌شود رکورد اسب ٨٠٠‌میلیون تومانی متعلق به یکی از تاجران سرشناس تهرانی است و بیشتر این اسب‌ها از روسیه و استرالیا وارد کشور می‌شود. حداقل قیمت اسب ٢ تا ٣‌میلیون تومان است اما مربی‌ها اسب ٢ تا ٣‌میلیون تومانی را برای آموزش مناسب نمی‌دانند. این اسب‌ها تربیت نشده و سرکش هستند و حداقل نیاز به ٣‌سال تربیت دارند که تربیت آنها هزینه گزافی می‌طلبد. در این باشگاه‌های سوارکاری به شما می‌گویند که با اسب کمتر از ٢٠‌میلیون تومان وارد نشوید! البته بعضی از ٢٠‌میلیون تومانی‌ها هم کلاهبرداری هستند و دلال‌ها با سوءاستفاده از اطلاعات پایین خریدار اسب‌های ارزان و سرکش را با رقم‌های بالا می‌فروشند.
برای خرید اسب حتما باید با یک مربی سوارکاری وارد عمل شوید. علاوه‌بر سن، نژاد و فیزیک اسب، مهم‌ترین عامل برای قیمت‌گذاری آن آموزش و افتخارات اسب است. هرچه اسب شما آموزش و تعلیم بیشتری پشت سر بگذارد گرانقیمت‌تر می‌شود. اگر در مسابقات رتبه‌ای کسب کرده باشد باز هم به قیمت اسب افزوده می‌شود. غیراز ملاک‌های مالی برای انتخاب اسب، مهم‌ترین فاکتور برای پرداختن به این ورزش مانکن بودن شماست. مربیان سوارکاری می‌گویند، بهترین سوارکاران افرادی هستند که وزن زیر ٧٥ کیلوگرم دارند.
غیر از هزینه خرید اسب، باید حدود یک‌میلیون تومان برای خرید لباس و تجهیزات سوارکاری هزینه کنید. نرخ ورودی به باشگاه‌های اسب‌سواری خصوصی برای هر جلسه حدود ٣٠٠‌هزار تومان است و برای حداقل آموزش توسط مربیان خصوصی طوری که بتوانید از اسب‌تان استفاده کنید، باید بین یک تا ٢‌میلیون تومان هزینه کنید. نگهداری اسب در اصطبل‌های باشگاه نیز ماهانه بین ٣٠٠ تا ٥٠٠‌هزار تومان هزینه اجاره دارد. این در شرایطی است که باید هزینه غذا و تمیز کردن و تیمار اسب را نیز بپردازید.(مریم شکرانی)


ادامه مطلب ...

خوراکی‌های مناسب برای زنگ تفریح دانش‌آموزان

جام جم سرا: دکتر یحیی پاسدار افزود: والدین تا حد امکان از دادن ساندویچ سوسیس، کالباس، همبرگر و فلافل به دانش‌آموزان خودداری کنند، مگر در مواردی که نسبت به سالم بودن آن اطمینان داشته باشند.
این متخصص تغذیه گفت: در کنار ساندویچ، میوه‌ها نیز باید در تغذیه زنگ تفریح دانش‌آموزان لحاظ شود و بهتر است این میوه‌ها به صورت خرد شده باشد تا میل و رغبت دانش‌آموزان برای مصرف آن را افزایش دهد. میوه‌هایی مانند سیب، هلو، شلیل، گلابی، موز و انگور برای کودکان بسیار انرژی‌زا هستند. در مورد نوشیدنی مناسب برای دانش‌آموزان در مدرسه نیز باید گفت، والدین حتما شیر را برای دانش‌آموزان تهیه کرده و سعی کنند به جای آبمیوه‌هایی که از اسانس در تولید آنها استفاده شده، آبمیوه طبیعی به فرزندان خود بدهند.
پاسدار اضافه کرد: مصرف چیپس و پفک به دلیل وجود اسیدهای چرب ترانس که ریسک ابتلا به سرطان و بیماری‌های قلبی و عروقی را افزایش می‌دهد، برای دانش‌آموزان زیان‌آور است. والدین باید دانش‌آموزان را نسبت به مضرات استفاده از این نوع مواد خوراکی آگاه کنند. نباید به بوفه مدارس به شکل یک واحد درآمدزا نگاه شود، بلکه این واحد باید به‌عنوان یک واحد کمک تغذیه برای دانش‌آموزان عمل کرده و مواد مغذی موردنیاز برای سلامت دانش‌آموزان را فراهم کند.


ادامه مطلب ...

روزهای برفی، بهانه خوبی برای شادی و تفریح [مجموعه عکس]

شنبه 4 بهمن 1393 ساعت 11:07

جام جم سرا: بارش برف این روز‌ها در بسیاری از مناطق باعث شده که علاقه‌مندان به تفریح، به صورت خانوادگی، فردی یا حتی همراه با گروهی از دوستان، لحظات خود را برای شاد بودن و تفریح از دست ندهند. تصاویری از بارش برف در روستای مهنان بجنورد را به تماشا بنشینید شاید احساس خوب زندگی و خوشحالی در رگ‌های روحیه شما هم جاری شود.


ادامه مطلب ...

دنیای پورشه‌ها و پریوش‌ها و تفریح بچه‌پولدارهای تهران [+عکس]

«قضیه دور دور مثه قضیه پروفایل‌ پیکچر صفحه‌های فیس‌بوک می‌مونه؛ آدمی که عکسش توی صفحشه، خودِ واقعیش نیس؛ آدمای داخل ماشینا هم همین‌جوری‌اند. واقعیتش اینه هرجا بشه بلواری پیدا کرد که بتونیم توش دور بزنیم، می‌شه دور دور؛ فرقی هم نمی‌کنه، این بلوار می‌تونه هر کجای ایران باشه؛ چه توی سعادت‌آباد و اندرزگو، چه توی خزرشهر و یا حتی شیراز؛ هرجا که از شر ایست و بازرسی در امون باشه.»

این‌ها را «داریوش» از قدیمی‌ها و به قول خودش متخصصان دور دور می‌گوید؛ کسی که از اطرافیان «پریوش» هم به حساب می‌آید؛ کدام «پریوش»؟ پریوش اکبرزاده؛ همان راننده پورشه زردرنگی که ساعت ۴ صبحِ یکی از روزهای هفته پیش در خیابان شریعتی به یک مانع (درخت) برخورد کرد و همراه سرنشین دیگر خودرو از دنیا رفت؛ تصادفی که برخلاف دیگر تصادف‌های ساعتی‌ای که در پایتخت اتفاق می‌افتد، از یاد نرفت و با تحلیل‌های متفاوتی برای تبیین پدیده «دور دور» مواجه شد.


تراژدی پریوش

پورشه زردرنگی که پریوش سوار شده بود، متعلق به هوتن قلعه نوعی پسر امیر قلعه نویی سرمربی تیم استقلال است.
به هوتن فکر کنیم؛ او نه ورزشکار مطرحی است و نه هنر خاصی دارد، غیر از شهرت و پولداری پدر. یقینا به همین منوال ثروتش نسل به نسل بازتولید خواهد شد. او پورشه زرد رنگِ تکش را به دوست خود می‌فروشد؛ به چه کسی؟ به محمدحسین ربانی، نوه یکی از روحانیون مهم و تأثیرگذار دهه ۶٠. نیمه‌های شب که می‌شود، محمدحسین می‌خواهد پریوش را به خانه‌اش برساند؛ آن‌طور‌ها که نامزد محمدحسین در صفحه اینستاگرام خود نوشته، پریوش از او می‌خواهد که اجازه رانندگی داشته باشد: «نمی‌دونم با نبودت چه جوری باید سر کنم. این پست رو می‌ذارم خطاب به کسانی که حتی حرمت عزیزای از دست رفته رو ندارن، حرمت من نه، مادر و پدری که دارن از دوری پاره تنشون عذاب می‌کشن، این‌که دنبال موضوعی واسه شایعه‌سازی و سرگرمی‌اند. تمام دوستا و آشنا‌ها می‌دونن که من و محمدحسین نامزد بودیم، ما با هم بزرگ شدیم، عکسامون همیشه کنار هم بوده، همونجور که می‌بینین، محمدحسین فقط داشته پری رو می‌رسونده، پری دوست دخترِ دوستِ محمد بوده که به اصرارِ پری اون می‌شینه پشت فرمون. ما همه داغداریم، اگه همدردی این‌قدر سخته، با شایعه‌سازی نیازی به پاشیدن نمک رو زخم ما نیست.»
پریوش در شبکه اجتماعی اینستاگرام -به سبک اکثر دخترهایی که حساب ویژه‌ای روی ظاهر خود باز کرده‌اند- دو صفحه دارد؛ یکی از آن‌ها مدعی خصوصی بودن است و دیگری به صورت پابلیک تنظیم شده. صفحه خصوصی پریوش ٨٣ دنبال‌کننده و ٣٣۵ عکس دارد؛ صفحه عمومی او هم ۵٠هزار دنبال‌کننده با ۴۴ عکس و ۵ ویدیو. نکته جالب آن‌جاست که لحظه‌به‌لحظه به عدد ۵٠ ‌هزار اضافه می‌شود، در صورتی که دیگر عدد ۴۴ و عدد ۵ نمی‌تواند تغییری داشته باشد. سه ویدیو از ۵ ویدیویی که پریوش در صفحه خود به اشتراک گذاشته، مربوط به رانندگی او می‌شود؛ یکی از فیلم‌ها پریوش را درحال فیلمبرداری داخل ماشین از نم نم باران نشان می‌دهد و دیگری درحال همخوانی با یک آهنگ و ویدیوی سوم هم به وضع کشیدن قلیان درحال رانندگی مربوط می‌شود.
پریوش که در یک موزیک‌ویدیو به‌عنوان مدل نقش ایفا کرده، دوستان زیادی در شبکه‌های مجازی دارد که همگی عکس صفحه‌های خود را به احترام او سیاه انتخاب کرده‌اند؛ حتی بعضی از ‌‌نهایت دل‌گرفتگی دست از فعالیت در شبکه‌های اجتماعی کشیده‌اند؛ بعضی هم به صفحه وایبر او وارد شده و برایش پیغام می‌گذارند و از او می‌خواهند که پاسخ بدهد؛ برخی دیگر هم از آخرین زمان آنلاین شدنش عکس می‌گیرند و ناراحتی خود را ابراز می‌کنند. البته در مقابل هم عده زیادی از مردم با کامنتهایی که برخاسته از خشم طبقاتی است، او و سبک زندگی‌اش را نکوهش می‌کنند.
این دومین‌بار در ماه‌های اخیر است که گروه کثیری از مردم نسبت به سبک زندگی سرمایه‌دارانه واکنش نشان می‌دهند. مورد قبلی به صفحه‌ای به نام «بچه پولدارهای تهران» در اینستاگرام برمی‌گردد و حالا کامنتدانی صفحه پریوش در اینستاگرام.
نه تنها «داریوش»، متخصص پدیده دور دور، بلکه تمام دوردوربازهای سعادت‌آباد و اندرزگو و ایران زمین و جردن او را می‌شناسند و می‌گویند که در جنت‌آباد، غرب تهران، زندگی می‌کرده و وضع مادی خوبی نداشته و می‌خواسته از این طریق به آرزویش (زندگی در مناطق شمالی شهر) برسد.


٩ شب؛ سعادت‌آباد

داریوش، ٣٠‌سال دارد؛ با پورشه سفیدش از قدیمی‌های دور دور به حساب می‌آید. او ١٢سال است که دور دور می‌کند. پسرعمو‌هایش در ‌سال ٧٩ با پراید کره‌ای که داشتند دور دور می‌کرده‌اند و خودش از‌ سال ٨٢ این حرکت را شروع کرده. داریوش دور دور را یک سرگرمی و تفریح می‌داند، سرگرمی‌ای که می‌تواند آخر هفته‌های بچه‌های شمال شهر را به خوبی پر کند.
دور دور از ‌سال ٨٠ نمود خاصی در پایتخت و به‌ویژه مناطق شمالی آن پیدا می‌کند. حرفه‌ای‌های این حرکت که در سطح بالاتری از رفاه زندگی می‌کردند، در خیابان جردن حاضر شده و دوردوربازهای سطح پایین‌تر در خیابان ایران‌زمین جمع می‌شدند. کم‌کم دوردور به خیابان فرشته کشیده می‌شود و حالا با حضور دستگاه‌های نطارتی در این مناطق به سعادت‌آباد و بلوار اندرزگو رسیده است، آن هم با گشت‌های بسیار نامحسوس و ایست‌های متعددِ بازرسی.
سعادت‌آباد یکی از مکان‌های مناسب برای دور دور بازهای حرفه‌ای به حساب می‌آید؛ این منطقه پر است از ماشین‌های شاسی بلند؛ آن‌قدر که این محله توانسته ایران را به صدر کشورهایی برساند که به شدت متقاضی ماشین‌های شاسی بلند (SUV) هستند.
چرخ زدنِ داریوش و پدرام در شبِ پنجشنبه آغاز می‌شود. صدای موزیک نه فقط از ماشین داریوش، بلکه از تمامی ماشین‌های حاضر در خیابان بلند شده و هرکدام با فاصله و سرعت بسیار کم از همدیگر حرکت می‌کنند. آن‌ها به جای نگاه کردن به جلو، چشم‌هایشان دنبال ماشین‌های یکدیگر و سرنشینان آن‌ها است. داریوش و پدرام آن‌قدر در این خیابان‌ها دوردور کرده‌اند که حالا با بسیاری از سرنشینان خودروهای حاضر در خیابان دوست هستند و سلام و احوالپرسی می‌کنند. صدای موزیک کم و زیاد می‌شود؛ داریوش و پدرام یکی از دخترهای سوار بر ماشین شاسی بلند را دنبال می‌کنند؛ داریوش می‌گوید: «سفره پوشیده، بریم کنارش ببینیم چی کارس.»
در حوالی خیابان همه چیز پیدا می‌شود، همه چیز برای داشتن یک تفریح حسابی آماده است؛ اما حرکت آرام و موازی ماشین‌ها آن‌قدر ترافیک ایجاد کرده که داریوش از آن‌ها که به یکباره ثروت هنگفتی را کسب کرده‌اند و نامشان را «آقازاده‌ها» گذاشته، شکایت می‌کند.


تازه‌به‌دوران رسیده‌ها

داریوش که حتی ژشت پشت ماشین نشستن و فرمان به دست گرفتنش نشان می‌دهد که سال‌ها دور دور کردن او را خسته کرده، می‌گوید: «واقعیتش دوردور حالا دیگه مال تازه به دورون رسیده‌هاس، همونا که بعد از‌ سال ٩٠ و بحران اقتصادی یه شبه از نارمک رسیدن به ولنجک.»
داریوش که می‌پذیرد با این حرف خودش را هم زیر سوال برده، صحبت‌هایش را ادامه می‌دهد: «اصلا می‌شه از استایل آدما فهمید که تازه به دورون رسیده ان. اونا معمولا بنزهای سفیدی دارن و تجربه ثابت کرده که اکثرا بازاری هستن. ما اونا رو خیلی خوب تشخیص می‌دیم.»
داریوش فورا با دست یکی از سرنشینان خودروی آبی رنگی را نشان می‌دهد و می‌گوید: «همینو ببین، از کلاه دفرمه و رنگ ماشینش می‌شه متوجه شد. اونا چیزی واسه ارایه کردن ندارن و فقط با ماشین خودشونو نشون می‌دن. همین‌طوریه که با سرعت بیشتر از ٢٠٠کیلومتر می‌رونن و خودشونو به در و دیوار می‌زنن و کشته می‌شن.»
او که حواسش به سرنشینان تمام خودروهای اطرافش هست، صدای موزیک را کمتر می‌کند و ادامه می‌دهد: «تازه به دورون رسیده‌ها توی محلِ دوردور حاضر می‌شن و ماشینشون رو بغل خیابون پارک می‌کنن و شروع می‌کنن به رخ گرفتن، مث همین پسری که نشسته روی کاپراش.»
داریوش معتقد است کسی که دوردور می‌کند، کلا آدم تازه به دوران رسیده‌ای است، اما این حرکت به یک اعتیاد آخر هفته‌ای تبدیل شده و حذف آن سخت است. پدرام هم دنبال حرف‌های داریوش را می‌گیرد و می‌گوید: «تا‌ سال ٨٩، ٩٠ می‌شد آدم خوب توی دور دور پیدا کرد؛ اما بعد از سال ٩٠ که فقرا فقیر‌تر و پولدار‌ها پولدار‌تر شدن، آدمایی رشد کردن که ماشینای مدل بالایی خریدن، در صورتی که هیچی نداشتن، هیچی.»
او فرق خودش با تازه به دوران رسیده‌ها را در این‌جا می‌داند که آن‌ها تمام فکر و ذکرشان این است که پز بدهند و بگویند ما هستیم، درصورتی که او و دوستانش به جنبه تفریحی قضیه هم نگاه می‌کنند. پدرام در یکی از دوردور‌ها با دختری دوست می‌شود که تنها زندگی می‌کرده؛ وقتی که فردای شبِ دوردور از او می‌خواهد که به خانه‌اش برود، می‌گوید: «سر راه یه فرش ١٢متری هم بخر و بیار، من تنها زندگی می‌کنم و وسایل خونم از همین راه تهیه می‌شه.»
پدرام معتقد است بعضی‌ها آن‌قدر راحت پول در می‌آورند که به راحتی هم خرج می‌کنند و آن را از دست می‌دهند و عده‌ای را هم پررو می‌کنند. او این کار را در حالت فعلی مخصوص آقازاده‌هایی می‌داند که با ماشین خود می‌خواهند مخ تعداد بیشتری از آدم‌ها را بزنند. پدرام افرادی را سراغ دارد که با گذر موقت برای ایامی مثل عید ماشین وارد می‌کنند و بعد از تعطیلات آن‌ها را از قشم برمی‌گردانند یا بعضی هم در پارکینگ خانه‌ها خاک می‌خورند تا دوباره عید بیاید و شروع کنند به دور درو کردن.


دور دورِ باکیفیت

دوردوربازهای حرفه‌ای اعتقاد دارند که بهترین حالت برای دوردور این است که ‌ای‌کانتکت (ارتباط دیداری) داشته باشید و در یک خیابان دوطرفه چشم در چشم شوید. شلوغ‌ترین روزهای دوردور هم شب‌های آخر هفته است؛ البته کارکشته‌هایی مثل داریوش و پدرام روزهایی مثل یکشنبه و چهارشنبه را انتخاب می‌کنند؛ چراکه دیگر از شلوغی جمعه و حضور تازه به دوران رسیده‌ها خبری نیست و با دوست‌های فابریک خود مواجه می‌شوند. ظهرهای جمعه خیابان ایران زمین از معروف‌ترین دوردورهای تهران است؛ حوالی ساعت ٣ و ۴ همه آن‌جا جمع می‌شوند و تا ٧ و ٨ دور می‌زنند و بعدش هم به خانه می‌روند و داستان ادامه پیدا می‌کند. جمعه‌ها ساعت ٣ تا ٨ مرده‌ترین زمان روز تعطیل به حساب می‌آید، اما در پاتوق‌های دوردور غلغله است؛ اندرزگو، ایران‌زمین، سعادت‌آباد.
داریوش می‌گوید این میعادگاه‌های مشخص برای دوردور، باعث شده که مردم برای ابراز خوشحالیِ دسته‌جمعی از یک اتفاق مثل پیروزی تیم‌ملی فوتبال در این مکان‌ها جمع شوند.


پلنگ‌ها و خیابان‌ها

چرخ زدن در سعادت‌آباد ادامه دارد، همین‌طور صدای موزیکِ پورشه داریوش و سیگار پدرام. یک ٢٠۶ سفیدرنگ با موزیک خارجی‌ای که صدای آن را به بی‌‌‌نهایت رسانده درحال حرکت است؛ نگاه سرنشینانش مشخص می‌کند که برای دوردور حاضر شده‌اند. آن‌ها نه از چشم داریوش و نه از دید پدرام نمی‌توانند دور بمانند. پدرام می‌گوید: «چه پلنگ‌هایی، خودشونو خفه کردن.»
آن‌ها به دخترهایی که خیلی آرایش می‌کنند «پلنگ» می‌گویند. پلنگ‌ها مشغول کشیدن سیگار در ماشین هستند. جور کردن پلنگ‌ها برای داریوش و پدرام و البته پورشه سفیدرنگی که همراه آنهاست خیلی راحت است؛ با یک تکه‌انداختن و دلقکبازی کوچک و یا یک چشم در چشم شدن و حرکت کردنِ موازی ماشین جذب می‌شوند؛ مخصوصا آن‌که داریوش می‌گوید فردا جمعه است و خیلی از این‌ها دنبال جایی برای گذراندن فردای تعطیلشان هستند. کنار پلنگ دیگری می‌آییم؛ او فورا تقاضای سیگار و سی‌دی می‌کند و با «نه» شنیدن از داریوش گازش را به نشانه اعتراض می‌گیرد و رد می‌شود تا از لکسوس مشکی‌رنگی که جلو‌تر دارد می‌راند لوازم مورد نیازِ امشبش را تهیه کند.
داریوش از قدیمی‌های «دوردور» است و به این راحتی‌ها به کسی باج نمی‌دهد: «من توی سابقه ١٢ساله دوردور کردن، دخترایی رو دیدم که با چشم گریون چرخ می‌زدن، وقتی که سراغشون می‌رفتم از خیانت دوست پسرشون می‌گفتن؛ معمولا راحت‌تر می‌شه مخ اینا رو زد، هرچند که گشت‌های نامحسوس کارو مقداری سخت کردن.»


از ایست بازرسی و گشت نامحسوس تا تصادف

حوالی میدان کاج هم ایست‌های بازرسی وجود دارد و هم گشت‌های نامحسوسی که با موتور و ون سفید چرخ می‌زنند. دور دورِ داریوش و پدرام و همراهانشان که ادامه پیدا می‌کند با ایست بازرسی مواجه می‌شویم؛ صدای موزیک کم، کمربند‌ها بسته و سیگار‌ها غلاف می‌شود. داریوش خبره این کار است و براحتی از ایست عبور می‌کند اما ماشین جوان‌تر‌ها،‌‌ همان پلنگ‌هایی که تقاضای سیگار و سی‌دی داشتند متوقف می‌شود. حرفه‌ای‌های دوردور چَم و خَم کار دستشان آمده و می‌دانند به چه شکل این سد‌ها را دور بزنند و به هدف خود برسند. کمی جلو‌تر یک خودروی بی‌ام‌و متوقف شده و سرنشینان آن درحال سوار شدن در ونِ سفیدرنگی هستند که به‌طور نامحسوس در خیابان حرکت می‌کرد. حواس بچه‌ها حتی به صدای موتور‌ها هم هست؛ هر موتوری که از کنارشان رد می‌شود، دستپاچه می‌شوند؛ چراکه ممکن است گشت باشد و طعم دوردور امشبشان با دستگیری تلخ شود.
ایست‌هایی که در سعادت‌آباد گذاشته شده، آن‌قدر بچه‌ها را ترسانده، که از فرعی‌ها و کوچه پس کوچه‌ها رانندگی می‌کنند و به قرارهای هفتگی و همیشگی خود می‌رسند و با چهره‌های آشنا در خیابان، موازیِ هم، گاز می‌دهند. کار به جایی رسیده که در این فرعی‌ها هم ترافیک قابل توجهی به وجود آمده.
داریوش می‌گوید: «دور دور، پلیس رو کلافه کرده، هرجا رو که می‌بندن، از یه جای دیگ بیرون می‌زنه. الان رو به روی بیمارستان مدرس رو بستن، بچه‌ها از کوچه پس کوچه‌ها خودشونو به میدون کاج می‌رسونن و به جای بالای میدون، پایین اون دور دور می‌کنن.» صدای موزیک باز هم بلند می‌شود، داریوش می‌خواهد سرعتش را زیاد کند که ماشین شاسی بلندی که درحال خوش و بش کردن با ماشین یکی از دخترهاست و طبیعتا حواسش به جلو نیست، با ترمز ماشین دیگری به پشتش برخورد می‌کند و تصادفی شکل می‌گیرد و راه دوباره بند می‌آید.
حالا ماشین‌های دیگر می‌توانند از این موقعیت استفاده کرده و با حذف شدن یکی از گلادیاتورهای سعادت‌آباد، سراغ پلنگی بروند که دنبال یک دوست تازه است.


١١ شب؛ بلوار اندرزگو

ساعت ١١شده؛ خیابان شلوغی خود را حفظ کرده. دوردورباز‌ها از ایست‌ها و گشت‌های سعادت‌آباد خسته شده‌اند و به اندرزگو می‌روند، به میعادگاه مشهور بچه مایه‌دارهای پایتخت؛ بوگاتی، مازراتی، پورشه، کاپرا، بی‌ام‌و. آن‌ها ایستگاهِ هم را می‌گیرند و با اسکل کردن یکدیگر وقت می‌گذرانند. یکی از دختر‌ها که سوار بر یک هیوندای در بلوار حرکت می‌کند، چشم پدرام را می‌گیرد.
«سه جاشو عمل کرده، اگه بهش توراهی نخوره سراغ دوست پسرش می‌ره؛ البته ما یه شانس داریم، مدل ماشینمون بالاتره، اگه مکالمه شو قطع کرد، یعنی می‌خواد پا بده.»
این اتفاق هم می‌افتد؛ به خودرویش که نزدیک می‌شویم، شیشه را پایین می‌دهد و پورشه داریوش قرار با دوست پسرش را به هم می‌ریزد و شکل رابطه‌شان را عوض می‌کند. مسیر را که ادامه می‌دهیم، دختری کنار دوست پسرش سوار بر پرشیا درحال رانندگی است، او به داریوش و پورشه‌اش چشمکی می‌زند و میزان عمق رابطه‌ای که با همراهش دارد را مشخص می‌کند. حالا ممکن است همراه او خیلی دوستش داشته باشد، عاشقش باشد، از کار و زندگی‌اش گذشته باشد، اما پولی ندارد که بخواهد پرشیایش را به پورشه داریوش تبدیل کند. داریوش هم با همه این اوصاف بی‌خیال این مورد می‌شود و با حرف پدرام متوجه دختری با موهای چتری می‌شود که سوار بر یک مازراتی است. ماشین‌ها با یک، دو، سه و یا چهار سرنشین رد می‌شوند؛ اکثرا براساس جنسیت تفکیک شده‌اند. خیلی‌ها از متلک‌هایی که داریوش با پورشه‌اش به آن‌ها می‌اندازد شاد می‌شوند و به خود می‌بالند. پدرام شیشه را پایین می‌دهد و به راننده خانم ٢٠۶ سفیدرنگی می‌گوید: «لاستیک لاستیک، پنچر شده.»
او هم جدی می‌گیرد و دستپاچه می‌شود. بعد از چند لحظه پدرام قهقهه‌ای می‌زند و می‌گوید: «دیدی گولت زدم؟ می‌خواستم سر صحبتو باهات باز کنم.»
او هم که‌ هاج و واج مانده، می‌خندد و از شوخی پدرام استقبال می‌کند؛ اسمش را می‌گوید و شماره‌اش را برای پدرام می‌خواند. پدرام می‌گوید: «اینا همش شگردهایی واسه پایین کشیدن شیشه ماشین دخترهاس، با هر دلقک بازی این کارو انجام می‌دیم. البته اگه ماشینت خوب باشه، پنجره شیشه ماشین اکثر دختر‌ها اتوماتیک پایین میاد.»


وقت‌گذرانی از روی ناچاری

داریوش از آدم‌هایی است که علاقه‌ای به دور دور در آخر هفته‌ها ندارد؛ او می‌گوید: «من اصلا این کارو، کار چیپی می‌دونم. اما خب مسأله اینجاس که ما هیچ تفریح جایگزین دیگه‌ای نداریم. وقتی بچه‌ها حتی نمی‌تونن با هم به ورزشگاه برن، چه انتظاری می‌شه داشت؟»
خیابان برای داریوش و دوستانش به یک پاتوق تبدیل شده، پاتوق جذابی که توانسته جای کافه‌ها را هم بگیرد؛ حالا خیابان به کافه‌ای بزرگ تبدیل شده که آدم‌ها در آن حرکت می‌کنند.
داریوش می‌گوید: «ایران جاهای خوبی واسه گشتن و تفریح کردن داره، اما بحث اینجاس که بچه‌ها جرات نمی‌کنن باهم برن. بچه‌ها توی خیابونا گم و گور شدن و نمی‌دونن چه تفریحای مناسب‌تری می‌تونه وجود داشته باشه. اصلا لذت یه صبحونه توی کافه روباز رو نمی‌شه با هیچی عوض کرد.»
به قول پدرام، دور دور یک تفریح خاص است که نهایتا ٢٠درصد از جوانان تهران می‌توانند آن را انجام دهند؛ چراکه این تفریح توانایی مالی خاصی می‌طلبد. البته این تفریح یا وقت‌گذرانی توانسته برای عده‌ای سود اقتصادی فراوان داشته باشد؛ دوردور باعث پیشرفت و توسعه بسیاری از شغل‌ها شده، داریوش می‌گوید: «امیر چاکلت رو دوردور، امیر چاکلت کرد، حالا چندتا مغازه دیگه هم داره. من یادم میاد اینجا‌ها همش زمین خاکی بود.»


قضیه ماشین و شخصیت

«اونقد دور دور کرده که دیگه نمی‌تونه رانندگی کنه، پاهاش درد گرفته»؛ «با خودش قهره، حرف زدن باهاش حوصله می‌خواد»؛ این‌ها حرف‌های رد و بدل شده بین داریوش و پدرام در بلوار اندرزگو است. نگاه آن‌ها همه بلوار را دربرگرفته و یک نفر هم از زیر دستشان در نمی‌رود؛ با یک نگاه همه را تا آخر می‌شناسند و حتی تا تعداد دوست‌های پسر سابقشان هم پیش می‌روند. داریوش معتقد است که دختر‌ها می‌گویند پول امنیت می‌آورد؛ برای همین دنبال ماشین‌های مدل بالا هستند؛ چراکه پشت‌بندش ویلا و چیزهای دیگر هم هست؛ او می‌گوید: «خرج کردن واسه دختر‌ها یه وظیفه شده. این‌که اونو سوار کنی و بیرون ببری و خرج کنی و بعدشم برسونی خونه. اصلا بین دختر‌ها کل کل شده که دوست کدومشون بیشتر خرج می‌کنه. دختر‌ها با نگاه کردن به ماشین طرف مقابل دوستاشونو انتخاب می‌کنن.»
پدرام هم در ادامه صحبت‌های داریوش می‌گوید: «اتفاق عجیبی که توی چند سال اخیر افتاده اینه که خیلی از دختر‌ها به بهونه این‌که امنیت ندارن، پدر و مادرشون رو مجاب می‌کنن که ماشین داشته باشن، من پدر و مادرهایی رو می‌شناسم که مدل ماشینشون از مدل ماشین بچه‌شون پایین‌تره.»
«آنیتا»، دختر خوش‌چهره و صدایی که در دور دورِ امشب با داریوش دوست شده اما چیز دیگری می‌گوید. او در پاسداران زندگی می‌کند؛ موازی پورشه داریوش حرف‌هایش را با صدای بلند می‌زند: «پسری که توی دوردور باشه تکلیفش مشخصه.»
او نمی‌خواهد قبول کند که تمام دختر‌ها دنبال پول پسر‌ها هستند و برای همین در دور دور‌ها دنبال ماشین مدل بالا می‌گردند.
«البته تجربه به ما دختر‌ها ثابت کرده که آدمایی که سوار ماشینای مدل پایین هستن ممکنه برخوردای مناسبی نداشته باشن و واسه همینه که بچه‌ها با پسرایی که ماشینای گرون‌ قیمت دارن راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کنن.»
آنیتا دوردور را یک هواخوریِ بدون دردسر می‌داند که پیاده‌روی و خستگی هم ندارد و هر وقت که حوصله‌اش سر می‌رود این کار را انجام می‌دهد. او انتخاب‌هایش را تنها براساس مدل ماشین طرف مقابل نمی‌داند و می‌گوید به طرز صحبت کردن و دیگر موارد اخلاقی هم بستگی دارد، وگرنه دوستی به‌‌ همان یک شب و حرکت کردنِ موازی در خیابان خلاصه می‌شود.
آنیتا می‌گوید: «دوردور واسه این به وجود اومده که حوصله آدم سر می‌ره و دنبال دوست جدیده و جای دیگه‌ای هم وجود نداره. موزیک داریم و هوای خنک و هیچ خستگی هم در کار نیس؛ چه چیزی از این بهتر؟ البته خیلی از بچه‌ها واقعا هیچ هدف خاصی از دور دور ندارن و همینجوری میان و حتی دنبال دوست جدید هم نیستن؛ به صورت لحظه‌ای این کارو انجام می‌دن.» به قول داریوش که سرنشین هر ماشینی را که اراده کند به چنگ می‌آورد.


دوستی‌های دور دوری

راه بند آمده؛ دو دختر که سوار یک بنز شده‌اند، از همه سو درخواست دارند. آن‌ها می‌توانند به تنهایی یک خیابان را ببندند و راننده‌های تمام ماشین‌ها را به له‌له بیندازند؛ قدرتی که شاید در ایست‌های بازرسی و گشت‌های نامحسوس هم پیدا نشود.
«آتوسا» نام یکی از آن‌هاست؛ شگردهای داریوش او را به حرف می‌اندازد: «این کار توی هر گروه سنی انجام می‌شه. من خودم دوستای ۴٠ساله‌ای دارم که این کارو انجام می‌دن و دخترهای خوبی هم هستن و فقط دنبال دوست می‌گردن. البته معمولا شکست می‌خورن و اون وقت نسبت به کل افراد جامعه بی‌اعتماد می‌شن. طبیعتا این رابطه‌ها بدون هیچ اعتمادی شکل می‌گیره و هر دو طرف می‌دونن که طرف مقابل همون شب به آدمای زیادی شماره داده و از آدمای زیادی هم شماره گرفته. این رابطه‌ها از اساس با یه اشکال شکل می‌گیره.»
داریوش که دوست‌های دختر زیادی دارد، وقتی کانتکت‌های گوشی‌اش را نشان می‌دهد، بیش از ۵٠درصد از لیست بلندبالای دوست‌های دخترش را در دو دور پیدا کرده: «همه اینا هرزه نیستن. اما خب دوستی‌هایی که با دوردور شکل می‌گیره، پایدار نیس. واقعیتش، این دوستی‌ها بیخوده و با چرخ زدنِ بیشتر می‌شه ده تا دیگه هم پیدا کرد. هرچقدر هم که خوب باشی، ماشینتو نشونه شخصیتت می‌دونن. من آدمایی رو می‌شناسم که توی خونه کوچیکِ اجاره‌ای زندگی می‌کنن اما ماشین مدل بالا سوار می‌شن تا از این طریق شخصیت خودشونو نشون بدن.»
ترافیک سنگین است و کسی نمی‌خواهد از لاین خلوت بلوار عبور کند. در قسمتی از خیابان یک بی‌ام‌و موازی با یک لکسوس درحال حرکت است. پسری می‌خواهد شماره‌اش را به یکی از دخترهای سوار بر لکسوس بدهد، دختر هم با لبخند و روی باز آیفونِ خود را بالا گرفته و در صفحه لاک (قفل) گوشی‌اش ادای ذخیره کردن شماره را درمی‌آورد. دوردور مصافِ کل کل باز‌ها است. سرنشینان پشت ماشین این دختر‌ها هم سگ‌های سفید و سیاهی هستند که سرشان را چند لحظه یکبار از شیشه بیرون می‌آورند.
دور دورباز‌ها هفته‌ای چندبار همدیگر را می‌بینند و ناخودآگاه با هم آشنا شده‌اند، برای همین سعی می‌کنند هر هفته با ماشین جدیدی در صحنه حاضر شوند. ساعت ١١:٣٠ است، موزیک‌ها و سرعت‌ها کم و زیاد می‌شود. خیلی‌ها از دور دورِ خود به نتیجه رسیده‌اند و حالا به مقصد می‌روند. بعضی از دختر‌ها سوار بر ماشین مدل بالایشان چشمکی می‌اندازند و با لبخند رد می‌شوند. داریوش به این لبخند‌ها می‌گوید «خنده حرص»؛ چون نمی‌توان به آن‌ها رسید و تنها می‌خواهند به این ترتیب پسر‌ها را عذاب دهند. آدم‌های داخل ماشین یک پیک‌نیک کوچک راه انداخته‌اند؛ ۴نفره، دونفره، و دنبال آدم‌هایی برای افزایش این تعداد هستند.


١٢ بامداد؛ برگر فکتوریِ سعادت‌آباد

ساعت ١٢ است، دور دور به پایان رسیده و در برگر فکتوری سعادت‌آباد نشسته‌ایم. داریوش دوباره کانتکت‌های گوشی‌اش را نشان می‌دهد و دوست‌هایش را مرور می‌کند: «این الهه‌س، پنجشنبه توی دور دور دوست شدیم و یکشنبه باهم رفتیم استانبول. واقعیتش اینه که دوستی‌های غیردور دور پایدار‌تر بودن و به یه مهمونی رفتن ختم نشدن. واقعیتش اینه که دخترهایی که دور دور نمی‌اومدن حالا ازدواج کردن، اما دور دوری‌ها نتونستن ازدواج کنن، مث خود من که توی ٣٠سالگی همین‌طوری موندم و اونقد دوست زیاد داشتم که دیگه نمی‌تونم ازدواج کنم.»
داریوش که حالا پخته‌تر شده و دیگر مثل جوانی‌اش استفاده از وسایل نقلیه عمومی را ننگ نمی‌داند و تنها به خاطر آن‌که ٣‌سال از تهران دور بوده دلش برای دور دور تنگ شده و هر از گاهی این کار را انجام می‌دهد، می‌گوید: «صحبتِ دور دور توی بقیه کشور‌ها یه چیز مسخره‌س؛ اونجا‌ها اینقد تفریح هست که آدم دنبال این کار‌ها نره. وقتی یکی از دوستام توی ترکیه از من پرسید که تفریح شما چیه و منم قضیه دور دور رو گفتم، اصلا نمی‌تونست باور کنه.»


شاید قرار است تهران به این شکل توسعه یافته شود، از صف مترو و اتوبوس کاسته و به تعداد ماشن‌های مدل بالای تک سرنشین اضافه شود و پدیده «رژه تجمل» روز به روز نمایان‌تر از پیش جلوه کند. پول‌های بادآورده آن‌قدر زیاد شده که دیگر صاحبانش نمی‌دانند با آن چه بلایی باید سر خود و دیگران بیاورند. پول‌های بادآورده‌ای که تنها می‌تواند به خشم طبقاتی بیفزاید و اکثریت جامعه را - که زیر خطی به نام فقر روزگار می‌گذرانند - به فکر تغییر و دگرگونی جهت رفع این اختلاف بیندازد و آن‌ها را از پورشه، پورشه‌سوار و کارخانه تولید پورشه متنفر کند. آدم یاد مادر و پسری می‌افتد که اردیبهشت‌ماه‌ سال ٩٢ با خرید یک خودرو پیکان در خیابان‌ها به تصادف عمدی با خودروهای مدل بالا می‌پرداختند و حداقل به ازای هر تصادف از راننده خودرو دیگر مبلغ ۵٠٠‌ هزار تومان جهت بیعانه، می‌گرفتند تا در ادامه به پلیس مراجعه کرده و میزان خسارت وارده را ارزیابی کنند.
یک سوال، فکر می‌کنید نتیجه شکاف طبقاتی چه خواهد شد؟ (امیر هاتفی‌نیا/شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

تفریح اینها به اعتیاد رسید

ذهن‌مان را پاک کنیم از این که فقط آدم‌های مفلوک معتاد می‌شوند، بشوییم این ذهنیت را که تنها آدم‌های محتاج نان از سرناچاری دنبال سیخ و سنگ می‌روند، خط بکشیم روی این باور که معتادها آدم‌های وازده‌ای بوده‌اند که از سر بیچارگی پای بساط نشسته‌اند .

روی دیگر سکه اعتیاد، نقش آدم‌هایی ضرب شده که نه مفلوک بوده‌اند و نه آسمان‌جل که برعکس در رفاهی غرق بوده‌اند که راه را عوضی نشانشان داده است. زندگی معصومه، سولماز و سپیده سه زن مصرف‌کننده‌ای که ماه‌هاست درکمپ ترک اعتیاد چیتگر برای خلاصی از شیشه با وسوسه‌هایشان می‌جنگند همین روی سکه است. اینها راه راعوضی رفته‌اند، هیچ کدام تصور معتاد شدن نداشتند اما شدند، هر سه قصدشان خوش بودن بود ولی ناخوشی نصیبشان شد و هر سه می‌خواستند حسی متفاوت را تجربه کنند که فقط مواد می‌توانست به آنها بدهد .

اینها خیلی چیزها را تجربه کرده‌اند، حظ پس از مصرف را، عالم هپروت معروف را،‌ نشئگی و خماری را اما هر سه وقتی حسابی اسیر اعتیاد شدند زنی را دیدند شکسته، خموده، عصبی و گستاخ که شباهتی با خود واقعی‌شان نداشت، موجودی که می‌توانست آلت دست این و آن شود، مورد سوء‌استفاده قرار بگیرد و شخصیتش پایمال شود. این سه اما مدت‌هاست می‌کوشند با ترک اعتیاد، دوباره تصویری خوب از خود بسازند. این 3 زن پسِ ذهن‌شان فشارهای سهمگین وسوسه‌های بازگشت به اعتیاد را دارند، اما در تلاش‌اند تا به خانواده‌ای فکر کنند که آنها را رنجانده‌اند، به پول‌هایی که مفت از دست داده‌اند، به گذشته‌ای که نابودش کرده‌اند، به تفریحات پوچی که دلبسته‌اش بودند، به جوانی‌ای که آن را سوزاندند و به این‌که باید همت کنند و از دست رفته‌ها را دوباره به دست بیاورند .

روایت اول: معصومه می‌خواست غم نخورد

تورج در زندگی معصومه، نامی است که همه روایت‌ها به آن ختم می‌شود. او کاسب است (فروشنده مواد)، اولین بار مواد را او دست معصومه داده، هم او بوده که معصومه را تا کارتن‌خوابی کشیده، او که خرج موادش را هم معصومه می‌داده و برای تورج شده بود موش آزمایشگاهی. معصومه که روبه‌رویمان می‌نشیند، زنی تکیده‌تر از 40 ساله به چشم می‌آید، با چند دندان ریخته، سیه‌چرده و به طور ملموسی ساده و زودباور. خانه شخصی معصومه که دراوج ارتباطاتش با تورج پاتوق مصرف‌کننده‌ها بود، حالا به تسخیر یک زورگیر درآمده که مددکاران کمپ ترک اعتیاد بانوان چیتگر می‌کوشند از راه‌های قانونی این خانه را پس بگیرد.

او به خاطر دلبستگی به تورج و وابستگی به موادی که او برایش تهیه می‌کرد خانه و کاشانه خود را ترک و کارتن خواب شد.

گاهی در محوطه درختکاری شده پشت بیمارستان امام، گاهی زیر درخت‌های کاج ترمینال آزادی، بعضی روزها داخل سرسره‌های خرطومی‌شکل پارک‌ها و پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها در صحن حرم شاه عبدالعظیم. معصومه می‌گوید خوابیدن در حرم بهترین حال او بوده، اما شنبه که می‌رسیده او هم عزا می‌گرفته مخصوصا زمستان‌ها که تا مغز استخوانش سوز می‌گرفته است.

معصومه دست‌هایش را به هم گره می‌کند، شانه‌ها را بالا می‌دهد و نگاهش را به گوشه سقف می‌دوزد تا اولین بار مصرفش را برایمان تعریف کند، روزی که باز هم نام تورج در آن شنیده می‌شود. این روز، روزغمناکی برای معصومه بوده، روزی پر از دلتنگی او برای از دست دادن پدر و مادر و برادرش در مدت‌زمانی کوتاه. تورج آن روز از راه رسید و به معصومه پایپی داد که تعلیمش حبس کردن نفس در سینه و نفس کشیدن با دماغ بود. معصومه ترسید اما تورج گفت که شیشه حالش را جا می‌آورد و غصه‌هایش را دود می‌کند که معصومه هم نفسی کشید و بازدمی بیرون داد. این شروع اعتیاد معصومه است، شروع بدبختی‌هایش، شروع باج‌گیری‌های تورج از او وآغاز شکنجه‌هایش. معصومه دست می‌گذارد روی پای چپش و توضیح می‌دهد که این پا، ناقص شده و لنگ می‌زند، پایی که تورج شیشه‌هایی را که به دستش می‌رسید رویش امتحان می‌کرد و با سرنگ انسولین می‌ریخت توی رگ‌های معصومه، او هم جیغ می‌کشید، توهم می‌زد، لشکر حشرات را روی پوستش حس می‌کرد و درد می‌کشید، اما این باجی بود که تورج از او می‌گرفت بابت تهیه موادی که معصومه بیشتر از اکسیژن به آن وابسته بود . معصومه اما دیگر دلش نمی‌خواهد به آن روزها برگردد، او از خفتی که کشیده تنفر دارد، از کارهایی که مرتکب شده شرمسار است و دنبال معصومه معصوم می‌گردد، زنی که معصومیتش را برای آرامشی قلابی ذبح کرده است .

روایت دوم: سولماز، همه‌چیز داشت

داستان بیراهه رفتن سولماز پایانی دارد که پراز افسوس است، با تکرار مداوم واژه پدر. می‌گوید از پدرش سوءاستفاده کرده، مردی مهربان و دلسوز که تا می‌توانست پول به پایش می‌ریخت. بچه‌پولداری‌اش هنوز هم بعد از 12 سال مصرف بی‌وقفه مواد و تکیدگی ناشی از آن در ظاهرش پیداست، دختری 33 ساله، گرافیست و مرفه که امروز سه ماه و 12 روز از پاکی‌اش می‌گذرد.

روایت اعتیاد سولماز از بعد از فارغ‌التحصیلی‌اش شروع می‌شود، همزمان با روزگاری که نامزدش رهایش کرد و سراغ زنی شیشه‌فروش رفت. سولماز فکر می‌کرد این شیشه چیست که توانست مرد دلخواهش را از او جدا کند و وقتی دنباله این سوال را گرفت خودش هم پای بساط مصرف نشست. کنجکاو بود و زخم خورده، شیشه اما حالش را جا آورد و سرخوشی‌ای در وجودش ریخت که می‌توانست با آن فیل هوا کند و سوپرمنی باشد برای خودش.

معصومه دست می‌گذارد روی پای چپش و توضیح می‌دهد که این پا ناقص شده و لنگ می‌زند، پایی که تورج شیشه‌هایی را که به دستش می‌رسید رویش امتحان می‌کرد. او هم جیغ می‌کشید، توهم می‌زد، لشکر حشرات را روی پوستش حس می‌کرد و درد می‌کشید

سولماز از آزادی زیادش می‌گوید، از این که هر وقت هر جا که می‌خواست می‌رفت، از مهمانی‌های شبانه‌اش، از دورهمی‌هایی که عاشقش بود، از دود، از هیجان داشتن حال‌های متفاوت، از شهامت امتحان کردن چیزهای ناشناخته و از پولی که به او قدرت عمل می‌داد و همیشه دراختیارش بود .

اما دنیای پوشالی سولماز خیلی زود از هم پاشید، از زمانی که اعتیادش رو شد و وجهه‌اش در خانه شکست با این حال او 12 سال به اعتیادش چسبید، حتی در 2 سالی که پدرش پول توجیبی‌اش را قطع کرد. در این 2 سال سولماز طلاهایش را می‌فروخت، گوشواره‌ها، دستبندها و ساعت طلای نابش را، این گونه بود که او برای خرج مواد کم نیاورد. اما او یک روز بالاخره شکست که همان سرآغاز تحولش شد، روزی که مردی که مواد برایش جور می‌کرد 2 بار به 2 بهانه به او سیلی زد. ضرب این سیلی‌ها اما سولماز را به خودش آورد، می‌گوید: «دیدم شخصیتم به کف رسیده، اصلا شخصیت ندارم ».

این حس نابودی او را دوباره روی پا کرد و آورد به سمت کمپ، به محیطی زنانه و تیمارگر که از سولماز شیشه‌ای وغرق شده آن روز، دختری معترف به اشتباه، پشیمان و با انگیزه ساخته. او حالا دوست دارد به شغل سابقش برگردد، به کلاس تعلیم نقاشی به بچه‌ها، البته اگر بتواند با پشیمانی حسی که سوءاستفاده از اعتماد پدرش به جان او ریخته، کنار بیاید .

روایت سوم: سپیده: ای‌کاش آزاد نبودم

زندگی سپیده با یک افسوس بزرگ و یک ای‌کاشِ از ته دل گره خورده که مربوط می‌شود به 9 سال قبل، به روزی که دانش‌آموزی 16 ساله بود و به سمت شمال رفت. قرار در یکی از ویلاهای شمال بود، جایی که دخترپسرهای مجرد بساط عیش و نوش می‌چیدند و تا خرخره خلاف می‌کردند. سپیده اهل الکل بود، آن روز هم تا توانست نوشید، اما لحظه‌ای که کم آورد هم‌پیاله‌ها توصیه کردند که دود بگیرد و راحت شود که شد، با چند کام از شیشه درون پایپ .

این آغاز اعتیاد اوست، ‌آغاز آشنایی‌اش با جوان‌های خلافکار، از سارق خودروهای لوکس گرفته تا مردان خیابانی و موادفروش. غرق‌شدگی سپیده در دنیای اعتیاد فقط چند ماه طول کشید، اما همه چیز را با آن تجربه کرد، ‌طرد شدن از خانه، پناه آوردن به خیابان، ولگردی، وقت‌کشی، روابط نامشروع، زندان به جرم خرید مواد، باز هم در یکی از ویلاهای شمال .

سپیده می‌گوید به جایی رسیدم که آب از سرم گذشته بود، انگار دوست داشتم لاابالی و بی‌قید باشم، می‌خواستم رها باشم،
بکن نکن نشنوم و اعتیاد و پاتوق‌گردی این اجازه را به من می‌داد .

9 سال ازجوانی سپیده در این دنیا گذشت، او همه چیز را از دست داد، او دنبال خوشی می‌گشت اما ناخوشی نصیبش شد، او که معنی تفریح و جوانی کردن را غلط فهمیده بود .

اما بخت با سپیده یار بود که مردی سر راهش قرارگرفت که او را دوست داشت و نمی‌خواست سپیده شیشه‌ای شکسته را ببیند؛ امیر نقطه عطف زندگی سپیده است. روایت او که به اینجا می‌رسد گونه‌هایش گل می‌اندازد و دهانش با ذوقی کودکانه باز می‌شود، اما کنج لبش زود جمع می‌شود، وقتی فلش بکی به 9 سال قبل می‌زند و یاد سفر16 سالگی‌اش به شمال می‌افتد، یاد بزرگ‌ترین افسوس زندگی‌اش که ‌ای‌کاش آن روز مادرش به او اجازه سفر نمی‌داد یا روزهای بعدترش خانواده مانع آزادی‌های بی‌حد و حصرش می‌شدند.

10 عامل اصلی گرایش به مواد مخدر

کمیته مبارزه با موادمخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام چند سال قبل گزارش راهبردی علل گرایش به اعتیاد در کشور را منتشر کرد که تحلیلی برمطالعات انجام شده درکشور دراین حوزه بود. عنوان یکی از این مطالعات «پیمایش نگرش ایرانیان به مصرف موادمخدر» بود که درسال 84 دلایل عمده گرایش به مواد مخدر را میان جوانان بررسی می‌کرد. این پژوهش در نهایت نشان داد که دوستان ناباب، خانواده معتاد، محل زندگی آلوده، بیکاری، طلاق، ضعف تربیتی و آموزشی، ناآگاهی، دردسترس بودن یا ارزانی مواد،‌ یاس و ناامیدی، مشکلات روانی و تنگناهای اقتصادی و فقرجزو 10 عامل اصلی گرایش به مواد مخدر هستند .

همچنین دراین سال پژوهشی دیگربا عنوان «شیوع‌شناسی مصرف موادمخدرمیان دانشجویان دانشگاه‌های دولتی» نیزانجام شد که دلایل گرایش دانشجویان به موادمخدر را این گونه گزارش داد: فرار از مشکلات، یاس و ناامیدی، تفریح و لذت‌جویی،کنجکاوی، استفاده دارویی برای درمان دردها، غلبه برخواب و خستگی در دوره‌های خاص مثل امتحانات .

مریم خباز

جامعه


ادامه مطلب ...

تفریح وحشتناک جوانان ژاپنی + تصاویر

به گزارش جام جم سرا به نقل از جام نیوز، طبق گفته ها این اقدام در ژاپن روز به روز طرفداران بیشتری بین جوانان ژاپنی پیدا می کند و نگرانی ها را در این خصوص که این مواد می تواند برای آنها خطرناک باشد را افزایش می دهد.

گفتنی است که این مواد 24 ساعت در پیشانی دوام دارند و پس از آن پیشانی فرد به حالت اولیه خود باز می گردد.

-

-


ادامه مطلب ...

تفریح ۱۰ دلاری ، ابر میلیاردر روس در سواحل ترکیه (عکس)

تفریح ۱۰ دلاری ، ابر میلیاردر روس در سواحل ترکیه (عکس)

آندری ملنیچنکو” ششمین ثروتمند روسیه با حدود ۱۴ میلیارد دلار ثروت، روز گذشته با کشتی تفریحی سوپر لوکس خود در سواحل دهکده تفریحی”اولودنیز” در استان “موغلا” در جنوب غرب ترکیه (دریای اژه) لنگر انداخت و پس از چند ساعت شنا و حمام آفتاب و دراز کشیدن در پلاژ عمومی با پرداخت ۳۰ لیره (۱۰ دلار = ۳۵ هزار تومان) ورودیه پلاژ عمومی، ترکیه را ترک کرد.

به گزارش سی ان ان ترک حضور کشتی سوپر لوکس این میلیاردر روس در سواحل اولودنیز توجه ها را به سمت خود جلب کرد. او با ۵ محافظ شخصی خود از کشتی سوپر لوکس خود که در سال ۲۰۰۸ از یک شرکت سازنده آلمانی تحویل گرفته است، پیاده شده و به پلاژ عمومی آمد.

ملنیچنکو بلاروسی الاصل که موسس یکی از بزرگ ترین گروه های تجاری و صنعتی روسیه   – MDM – و سهامدار اصلی چند شرکت بزرگ صنعتی دیگر است بابت چند ساعت تفریح خود در سواحل ترکیه تنها ۳۰ لیره به عنوان ورودیه عمومی پرداخت کرد.

این میلیاردر روس نام کشتی خود را به حرف نخست همسرش “الکساندرا” (A-HAMILTON) گذاشته است.

ملنیچنکو و همسرش آلکساندرا

 

میلیاردرهای روس ثروتمندان روس توریستی ترکیه Andrey Melnichenko

داخل کشتی تفریحی سوپر لوکس ملنیچنکو

میلیاردرهای روس ثروتمندان روس توریستی ترکیه Andrey Melnichenko

 کشتی ملنیچنکو

میلیاردرهای روس ثروتمندان روس توریستی ترکیه Andrey Melnichenko

حضور و شنای ملنیچنکو در ساحل اولودنیز

میلیاردرهای روس ثروتمندان روس توریستی ترکیه Andrey Melnichenko

Andrey Melnichenko

Andrey Melnichenko توریستی ترکیه ثروتمندان روس میلیاردرهای روس


ادامه مطلب ...

آمارهای شگفت انگیز از هزینه تفریح در ایران

ایرانی‌ها چند درصد درآمد خود را تفریح می‌کنند و آیا هزینه‌های تفریح در میان استان‌های مختلف متفاوت است؟ آمارهای بانک مرکزی در پاسخ این سوالات بسیار جالب است.

بررسی آمارهای درآمد و هزینه خانوارها (منتشر شده توسط بانک مرکزی)در سال ۹۳ نشان می‌دهد در میان ۳۱ استان کشور چهار استان خراسان جنوبی، سمنان، ایلام و کهگیلویه و بویراحمد بیش از دیگر استان‌ها برای تفریح و امور فرهنگی هزینه می‌کنند. در مقابل چهار استان سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری، کردستان و البرز کمترین هزینه را برای تفریح و امور فرهنگی می‌پردازند.

استانی مانند تهران یا اصفهان و فارس که انتظار می‌رفت با توجه به فراهم بودن زیرساخت های فرهنگی، بیش از دیگران برای تفریح و امور فرهنگی هزینه کنند، به ترتیب رتبه ۲۵، ۱۴ و ۲۳ را دارند. اگرچه سایر هزینه‌ها مانند مسکن در استان‌هایی مانند تهران بیشتر است اما از طرفی درآمد سالانه تهرانی‌ها برای مثال دو برابر خراسان جنوبی است.

از طرفی استان‌هایی مانند خراسان جنوبی، ایلام و کهگیلویه وبویراحمد جزو استان‌های محروم و فقیر محسوب می‌شود و اینکه خانوارها در خراسان جنوبی سالانه دو میلیون و ۳۸۶ هزار تومان یا در کهگیلویه و بویر احمد دو میلیون و ۲۷۰ هزار تومان صرف تفریح و امور فرهنگی و هتل و رستوران کنند، کمی با داده‌های آماری دیگر و تصور اولیه این استان‌ها هماهنگ نیست.

چون در مقابل استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری و کردستان که شرایطی مشابه استان‌های صدر لیست دارند، در انتهای لیست قرار گرفته‌اند که کمترین هزینه را برای تفریح می‌پردازند. این سه استان به ترتیب سالانه ۵۱۹، ۹۰۲ و ۵۶۷ هزار تومان برای تفریح و هتل و رستوران هزینه می‌کنند.

 

بر این اساس چند سوال مطرح می‌شود؛ اول اینکه بانک مرکزی در بررسی آماری خود از تفریح و امور فرهنگی چه تعریفی ارائه داده و چه زیرمجموعه‌هایی را در بر می‌گیرد که برخی از استان‌های محروم و فقیر در صدر لیست قرار گرفته‌اند؟ دومین سوال اینکه آیا ممکن است این مرجع آماری در محاسبات خود اشتباه کرده باشد و سومین سوال هم این است که داده‌های مرکز آمار ایران چه می‌گوید؟

طبقه‌بندی بین‌المللی از هزینه و درامد خانوار یک طبقه‌بندی کلی است که هزینه‌ها را در ۱۲ گروه اصلی و زیرگروه‌های مختلف دسته‌بندی کرده است. اول اینکه در میان این داده‌ها گروهی با عنوان هزینه تفریح و سرگرمی (به معنای گذران وقت و خوشگذرانی) عنوان نشده است. به همین دلیل در این گزارش، ترکیبی از هزینه‌های امور فرهنگی و تفریحی و هتل و رستوران معادل هزینه تفریح در ایران گرفته است. هزینه هتل و رستوران که واضح است. اما چه مواردی در زیر گروه امور فرهنگی و تفریحی قرار می‌گیرد؟

• تجهیزات سمعی و بصری، عکاسی و داده‌پردازی و لوازم آن

• سایر وسایل عمده با دوام برای تفریح و فرهنگ(لوازم موسیقی، میز پینگ پنگ و …)

• سایر اقلام و حیوانات خانگی (اسباب بازی، گل و گیاه)

• خدمات فرهنگی و تفریحی(بلیط مسابقات، استخر، باشگاه، آموزش موسیقی، سینما، موزه و …)

• روزنامه ، کتاب، لوازم‌التحریر(کتاب‌های درسی و غیردرسی)

• هزینه مسافرت‌های دسته‌جمعی (مسافرت های مذهبی و تفریجی داخل و خارج)

با بررسی این گروه‌ها به نظر نمی‌رسد استان‌های محروم کشور دارای برخی از زیرساخت‌ها مانند سینما، موزه، باشگاه و موارد این چنینی باشند یا مثلا ۰٫۱ درآمد سالانه‌ خود را صرف خرید وسایل تفریحی بادوام کنند!

اما آیا آمارهای بانک مرکزی مشکل دارد؟ بررسی داده‌های مرکز آمار تنها در یک مورد نشان می‌دهد که هزینه تفریح فرهنگی استانی مانند خراسان جنوبی نصف آن آماری است که بانک مرکزی گزارش داده است. ارائه دو آمار متفاوت که به گفته کارشناسان آماری از یک طبقه‌بندی واحد استفاده می‌کنند، قابل توجه است.

نکته قابل توجه دیگر این است که ممکن است نمونه آماری انتخاب شده بسیار کوچک بوده و نتوانسته همه اطلاعات را به درستی منعکس کند. نمونه این اشتباه در بررسی آمار هزینه تفریح خانوارها به تفکیک بعدخانوار مشاهده می‌شود.

گزارش‌های بانک مرکزی نشان می‌دهد هزینه تفریح خانوارها با تعداد اعضای خانوار ارتباط دارد. هرچه تعداد اعضای خانوار بیشتر می‌شود، هزینه تفریح کمتر می‌شود. اما بررسی داده‌‌های آماری نشان می‌دهد در مورد خانوارهای ۹ نفره این گونه نیست. مثلا خانوارهای هشت نفره سالانه یک میلیون و ۵۶۵ هزار تومان برای تفریح هزینه می‌کنند، خانوارهای ۹ نفره سه میلیون و ۱۷۷ هزار تومان و خانوارهای ۱۰ نفر و بیشتر یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان! آماری که باز هم این سوال را ایجاد می‌کند که چرا هزینه تفریح یک خانوار ۹ نفره دو برابر یک خانوار هشت یا ۱۰ نفره است؟

پاسخ به نظر چندان سخت نمی‌رسد. نمونه آماری این طرح در سال ۹۳ معادل ۱۲۰ هزار نفر بود. ۰٫۲ درصد این تعداد دارای خانوار ۹ نفره بوده‌اند، یعنی اطلاعات جمع‌اوری شده برای خانوارهای ۹ نفره از اطلاعات به دست آمده از ۲۴ خانوار حاصل شده و تعمیم آن به کل کشور چندان صحیح به نظر نمی‌رسد. اما بانک مرکزی چنین مواردی را در گزارش تدوین شده لحاظ نکرده و نتیجه آن این می‌شود که بررسی آمارهای آن شگفتی‌آفرین است.


ادامه مطلب ...