مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تجاوز جنسی به دو دختر نوجوان در جزیره خصوصی توسط رئیس جمهور آمریکا + عکس

تجاوز جنسی به دو دختر نوجوان در جزیره خصوصی توسط رئیس جمهور آمریکا + عکس

یکی از قربانیان آزار جنسی کودکان که توسط شاهزاده انگلیسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود به تازگی اعلام کرده است «بیل کلینتون» رئیس‌جمهور اسبق آمریکا با دو دختر نوجوان رابطه غیراخلاقی داشته است.

عکس تجاوز جنسی عکس آزار جنسی تجاوز جنسی به کودکان تجاوز جنسی

گزارش‌هایی به تازگی منتشر شده است که نشان می‌دهد «بیل کلینتون» رئیس‌جمهور اسبق آمریکا، آزار جنسی کودکان در یک جزیره خصوصی که متعلق به «جفری اپستین» میلیاردر آمریکایی بوده است را مخفی می‌کرده است.

این گزارش‌ها همچنین حاکی از آن است که کلینتون علاوه بر آن، احتمالاً خود در این اقدام اشتباه آزار جنسی کودکان نقش داشته است.

پایگاه اطلاع‌رسانی «رادار آنلاین» گزارش کرده است در مصاحبه‌ای با «ویرجینیا رابرتس» که مدعی است بعنوان یک برده جنسی برای شاهزاده اندرو، شاهزاده انگلیسی کار می‌کرده است، به این مسئله پی برده است که بیل کلینتون چندین سفر به این جزیره خصوصی داشته است و در حین یکی از سفرهای سال ۲۰۰۲ خود، ظاهراً با دو دختر جوان کم سن و سال رابطه داشته است.

رابرتس می‌گوید: دو دختر جوان بودند که من به خوبی آنها را نمی‌شناسم و تنها می‌دانم که دو دختر از نیویورک بودند. یادم می‌آید که از جفری پرسیدم بیل کلینتون اینجا چه می‌کند و او لبخند زد و گفت «من به او مدیون هستم» ولی هرگز نگفت که به چه دلیل به او مدیون است.

از طرف دیگر رادار گزارش کرد که تاریخچه پروازها تأیید می‌کند که کلینتون یکی از مسافران هواپیمای خصوصی بوئینگ ۷۲۷ ایپستین بوده است.

روزنامه انگلیسی «ساندی تایمز» چندی پیش گزارش کرد که در پی شکایت یک زن ۳۰ ساله در دادگاهی آمریکایی، شاهزاده انگلیس به نام اندرو متهم به رابطه غیر اخلاقی با دختران نوجوان و زیر سن قانونی شده است. (اینجا)

بررسی ابعاد این مساله افشا کرد، یک سرمایه گذار و بانکدار آمریکایی با نام «جفری اپستین» میلیاردر متهم به فساد اخلاقی، دختران نوجوان را برای مقامات سیاسی داد و ستد می‌کرده است.

عکس تجاوز جنسی عکس آزار جنسی تجاوز جنسی به کودکان تجاوز جنسی

زن ۳۰ ساله‌ای با نام «جین دو شماره ۳» در دادگاهی در فلوریدای آمریکا علیه پرنس انگلیس شکایت کرده بود و در اظهارات خود گفته بود یک سرمایه‌ گذار آمریکایی به نام «جفری اپستین» وی را در سن ۱۷ سالگی به عنوان برده جنسی اجاره کرده و وی را در سه نوبت برای روابط غیر اخلاقی، در اختیار پرنس اندرو گذاشته است.

بر اساس شکایات ارائه شده به دادگاه، این زن در سن ۱۷ سالگی مجبور به روابط غیر اخلاقی با پرنس اندرو در لندن، نیویورک و در یک جزیره‌ خصوصی در دریای کارائیب شده است. اندرو پسر دوم ملکه انگلیس و پنجمین نفر در صف وارثان تاج و تخت انگلیس است.

گزارش‌های پیشین حاکی از آن است که این بانکدار آمریکایی از دوستان نزدیک شاهزاده انگلیس است و در جشن تولد ملکه در سال ۲۰۰۰ نیز حضور داشت و در کنار «جیس لین مکس ول» دوست خود که دختر غول رسانه‌ای معروف «رابرت مکس ول» است، در عکس‌های این مراسم دیده می‌شود.

بیل کلینتون درباره این اتهاماتی که علیه وی مطرح شده هنوز اظهارنظری ارائه نکرده است.

منبع: فارس
تجاوز جنسی تجاوز جنسی به کودکان عکس آزار جنسی عکس تجاوز جنسی


ادامه مطلب ...

آنچه از زندگی خصوصی سیما بینا نمی دانید +دانلود فول آلبوم

آنچه از زندگی خصوصی سیما بینا نمی دانید +دانلود فول آلبوم

سیما بینا فرزند احمد بینا، یکی از اهالی با ذوق خراسان (بیرجند) و پوراندخت ایران نژاد، بانویی فرهیخته از اهالی کرمان است. پدر سیما، شاعر و آهنگساز اولین ترانه های او بود.

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

سیما بینا، (متولد ۱۴ دی ۱۳۲۳ برابر با ۴ ژانویه ۱۹۴۵ در بیرجند)، نوازنده، نقاش، آهنگساز و خواننده آوازها و ترانه‌های محلی ایرانی است. او از کودکی در کنار احمد بینا پدری که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگ‌ساز ترانه‌های اولیه او بود رشد کرد.
سیما از ۹ سالگی کار خود را با اجرای موسیقی دررادیو آغاز کرد و بعدها موسیقی را نزد استادان بزرگی چون جواد معروفی و زرین پنجه فرا گرفت و ردیف موسیقی سنتی را نزد عبدالله خان دوامی آموخت. با این همه، علاقه اش به موسیقی محلی ایران، خاصه موسیقی زادگاهش خراسان، سبب شد که به رغم درخشش در برنامه «گل ها» مسیر مستقلی را در پیش گیرد: «گردآوری و اجرای ترانه ها و آوازهای محلی».

او یکی از نخستین زنان ایرانی است که با تلاش زیاد در احیای موسیقی نواحی و پاس داری از آن کوشید و از این نظر جایگاه ویژه ای در تاریخ موسیقی این سرزمین دارد. سالیان اخیرِ زندگی او به آمد و شد بین ایران و خارج گذشته است. دفتر کاری او در شهر کلن آلمان است؛ شهری که آن را همچون پایگاهی برای برگزاری کنسرت ها و رتق و فتق روابط هنری اش برگیزده.

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

نمی خواهد هنرمندِ کوچ کرده به شمار رود و تاکید می کند که هنرش در این سرزمین ریشه دارد. می گوید که ورکشاپ ها و کلاس های خصوصی اش در تهران همچنان برقرار است، هر چند که به دلیل سفرهای پیاپی نظم سابق را ندارد.

از همان دقایق اول مکالمه او را زنی مهربان، صمیمی و فروتن می یابیم که با آرامش و حوصله سخن می گوید و از قضاوت و سوگیری درباره این و آن پرهیز می کند. می گوید هر کسی که زحمت می کشد احترام دارد.

صاحب پسر و دختری هنرمند است که از آنها با ستایش یاد می کند. آرش و آسا میتویی حاصل ازدواج او با همسرِ درگذشته اش، مهندس عزیز میتویی هستند.

آرش موسیقی راک را برگزیده و هنرمندی جدی با سبک و سیاقی شخصی است. آسا هم سال های قابل توجهی از عمر خود را به طراحی لباس پرداخته است و پیش تر مجموعه ای را ملهم از پوشش زنان نواحی ایران طراحی و ارائه کرده بود که مادر، تعدادی از آنها را برای اجراهای خود انتخاب کرده است.

آسا اکنون در مادرید زندگی می کند و به تدریس در مدرسه ای بین المللی اشتغال دارد. می گوید هر دو عاشق شعر و ادبیات فارسی هستند و از کودکی در تمحیطی فرهنگی و ادبی رشد کرده اند. از عشقش به نوه کوچک و باهوش خود حرف می زند و از همراهی عاشقانه همسرش. او را بزرگترین حامی و همراه خود می داند؛ مردی که عاشق موسیقی است، ضعف های او را در کارهایی که به تکنولوژی مربوط می شود جبران می کند؛ و در سفرهای پژوهشی پا به پایش می آید و عکس و فیلم می گیرد.

گفتگو با سیما بینا را با پرسش هایی درباره موسیقی محلی و مجموعه لالایی ها که برای گردآوریشان سال ها زحمت کشیده ادامه می دهیم.

خانم بینا، شما بخش زیادی از عمر هنری تان را صرف پژوهش در موسیقی اقوام ایرانی و بازخوانی آنها به صورت به یادماندنی کرده اید. ویژگی بخصوصی در ذات این موسیقی هست که با آن احساس همدلی می کنید؟

– چیزی که می توانم بگویم این است که خود من از میان همین اقوام هستم. من از کودکی با ترانه ها و نغمه های محلی خراسانی شروع به خواندن کردم و با راهنمایی پدرم، که استعدادی در زمینه موسیقی و آواز در من دیده بود، کم کم با موسیقی همین منطقه جنوب خراسان و شهر بیرجند و اطرافش که زادگاه پدری ام بود آشنا شدم. طبعا این موسیقی مثل زبان دوم من شده بود. با آن مأنوس شدم و با دوستان و قوم و خویش هامان و مردم این منطقه خو گرفتم و در واقع توی این فرهنگ رشد کردم ولی صرفا به موسیقی محلی نپرداختم.

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

شاید بهتر باشد بگویم که در اجرای موسیقی محلی مهارت و تخصص پیدا کردم. همه نوع موسیقی اصیل ایران، موسیقی ردیفی و غیره را کار کردم؛ در هر زمینه ای از موسیقی سنتی که فکر کنید. اجراهای زیادی از کار آهنگسازان بزرگ در برنامه «گل ها» داشته ام که از رادیو ایران پخش می شد.

و برنامه «گلهای صحرایی»؟

– بله. در واقع به خاطر آهنگ های محلی من بود که برنامه «گل های صحرایی» به مجموعه برنامه های «گل ها» اضافه شد.

حالا که دور از ایران هستید صرفا از منابعی که قبلا گردآوری کرده بودید استفاده می کنید یا هنوز راه هایی برای دسترسی به منابع قومی دارید؟ منظورم آرشیوهای موجود در خارج از ایران است یا اینکه مثلا افراد علاقمند و پژوهشگران موسیقی قومی مجموعه یا قطعه ای را برایتان بیاورند و پیشنهاد کنند بخوانید؛ قطعه ای که قبلا نشنیده باشید.

– من در خارج از کشور نیستم. اشتباه نکنید، من از ایران دور نشدم. دفتر هنری من آن هم برای تنظیم سفرهای مربوط به کنسرت ها و فستیوال های موسیقی و ارائه سی دی و دی وی دی و غیره در خارج از کشور است اما همچنان با مردم سرزمین خودم و اقوام مختلف ایران ارتباط دارم. خیلی وقت ها، هماخنطور که گفتید، افرادی علاقمند لطف می کنندو اشعار و سروده های و دوبیتی هاشان را برای من می فرستند یا اینکه می گویند موسیقی محلی شان را بخوانم. و چقدر عالی است و چه مهربان اند آنها.

ولی وقتی من می خواهم روی موسیقی یک منطقه کار کنم، ترجیح می دهم که به آن منطقه سفر کنم و با مردم با ذوق و هنرمند و نوازنده ها و خواننده های مختلفش ارتباط برقرار کنم. دوست دارم با مقام های موسیقی شان آشنا بشوم، با مقام های قدیمی، قصسه ها و زبان و تاریخ و روایت شان. دلم می خواهد بروم و از نزدیک با همه اینها آشنایی کامل پیدا کنم. در مورد موسیقی محلی بیشتر می خواهم کنجکاوی و پژوهش کنم تا اینکه فقط یک آهنگ را تقلید و اجرا کنم.

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

خانم بینا، بعضی می گویند موسیقی مقامی همان موسیقی نواحی است. عده ای مخالف این تعریف اند و می گویند موسیقی ایرانی قبل از اینکه دستگاهی بشود عبارت از مجموعه ای مقام یا موغام بوده که در واقع نغمه های بازمانده از عهد باستان هستند. به عنوان یک پژوهشگر خواننده، که خاستگاه هنری تان خراسان یعنی یکی از مهدهای موسیقی مقامی است، می توانید کمی درباره این اصطلاح توضیح بدهید؟

– قطعا باید نظر دوم درست تر باشد؛ موسیقی مقامی مجموعه ای از نغمه های بازمانده از عهد باستان است. آوازها و بسیاری از مقام های سازی و آوازیِ خراسان و بلوچستان و لرستان و دیگر جاها از دل تاریخ سینه به سینه می آیند و بسیاری از آنها در تدوین ردیف موسیقی کلاسیک ما به زیبایی جا گرفته اند. البته همیشه آدم های با ذوقی در نواحی پیدا می شوند که نغمه ها و ترانه های زیبایی را می سرایند و می خوانند که در میان مردم بسیار تکرار و شناخته می شوند؛ آهنگگ هایی با ریتم های مختلف و خاص که بیشتر مردم ناحیه آنها را برای خودشان می خوانند، بدون آنکه سراینده شان را بشناسند.

در دوره های اخیر، شاهد رواج موسیقی تلفیقی بوده و هنرمندانی را دیده ایم که سعی کرده اند موسیقی اقوام مختلف را با هم ترکیب کنند و حتی به اجرای همزمان موسیقی ردیفی یا قومی ایران با سایر ملل رو آورده اند. شما هیچ وقت تجربه اینچنینی داشته اید؟

– خیلی از نمونه های این نوع موسیقی را از جوان ها و هنرمندان ایران یا سایر کشورها شنیده ام. البته درست از کار درآمدن و دلنشین شدن این نوع موسیقی کار آسانی نیست. اگر کاملا آگاهانه انجام نشود، واقعا ممکن است هویت موسیقی خودمان را هم خدشه دار کند که در بسیاری از اجراها متاسفانه اینطور شده. به نظر من موزیسین هایی که به موسیقی تلفیقی می پردازند، علاوه بر ذوق و عشق به موسیقی، لازم است از موسیقی هایی که برای خلق و تنظیم آهنگ یا قطعه تلفیقی به کار می برند، حس و شناخت درستی داشته باشند. من خودم در این زمینه کاری نکرده ام ولی مجموعه موسیقی «حافظ» را که آرش، پسرم طی سال ها کار کرده است خیلی دوست دارم و یکی از قطعات این آلبوم را به صورت امتحانی با او خواندم و لذت بردم.

هرگز آن را منتشر نکردید؟

– نه، آن یک کار امتحانی بود. آرش توی فیس بوک خودش گذاشت، در همین حد.

پیشنهادهایی هم داشته اید بخصوص از طرف کسانی که روی تلفیق موسیقی اقوام و ملل کار می کنند؟

– بله ولی قبول نکرده ام. نه اینکه بگویم بد است، نه! خیلی هم دوست دارم و شاید یک وقتی این کار را بکنم. به نظر من فردی که می خواهد کار تلفیق را انجام بدهد باید یک موزیسین جدی باشد…

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

خب، آرش گزینه مناسبی است. نه؟

– بله. خودم هم ترجیح می دهم این کار را با او انجام بدهم ولی از طرفی دلم می خواهد او با موسیقی خودش مطرح شود. او خیلی زحمت کشیده و عمرش را روی این کار گذاشته. می خواهم با نام خودش و روی سبک خودش کار کند.

نظرتان درباره گروه هایی مثل رستاک، که با رویکردی جوانگرایانه تر دست به تنظیم قطعاتت موسیقی قومی ایران زده اند چیست؟

– بچه های گروه رستاک خیلی با ذوق اند و اصولا اکثر «جوان های قلعه پیر» در کارشان فوق العاده باهوش و با ذوق و صبورند.

جوان های قلعه پیر؟

– بله. این اسم یکی از کارهای من است… اما منظورم از آن اشاره به ایران است.

دقیق تر بگویم؛ موزیسین های سنتی معتقدند که رویکرد گروه رستاک زیادی پاپ است. شما که سال ها در زمینه موسیقی محلی کار کرده اید در این باره چه فکر می کنید؟

– من اصولا هیچ وقت درباره کسی نظر نمی دهم. نمی خواهم از موضع بالا درباره کسانی که کار می کنند و زحمت می کشند، قضاوت کنم. بنابراین به همان جواب بسنده می کنم.

چقدر ممکن است هنگام اجرا در اصل ترانه های محلی دخل و تصرف کنید؟

– تا حدودی. بیشتر دوبیتی های محلی و آوازها گفته های مردان عاشق است که برای خوندن زن مناسب نیست، چرا که وقتی من آنها را می خوانم در واقع راوی هستم ولی خب در عین حال دوست ندارم دست به ترکیب قدیمی و اصیل شان بزنم. منظورم ترجیع بندهایی است که تکرار می شود و میان مردم محل با همان نام و نشان شناخته شده است.

اما در جایی گفته بودید که عبارت «عزیز بشینه کنارم» را خودتان با تغییراتی در اصل ترانه ساخته اید.

– بله. گاهی ممکن است با ظرافت یک کلمه را عوض کنم. مثلا این عبارت در اصل «دختر بشینه کنارم» بود که من در اجرای خودم خواندم «عزیز…» یا در جایی «پری جان، امان امان» را تبدیل کردم به «پریشان، امان امان».

من در موسیقی شمال خراسان که اشعارش به زبان کُردی یا ترکی خوانده می شد هم به یاری دوست هنرمند، محمد ابراهیم جعفری، اشعاری با احوال زمانه خودمان روی ترانه گذاشتم که آن آهنگ ها را همزمان با زبان کردی و ترکی و فارسی اجرا می کردم؛ البته با حفظ اصالت خودش. در واقع، ادامه کار در زمینه موسیقی محلی و اقوام ایرانی مرا به اصالت و قدمت این موسیقی واقف کرد و هر روز دفتر تازه ای برای تلاش من در این زمینه باز می شود. شناخت مردم هر منطقه و نزدیکی و همدلی با آنها از طریق موسیقی… چه کاری بهتر از این؟

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

شما روی لالایی ها یا زمزمه های مادرانه اقوام ایرانی کار کرده و آلبوم مفصلی هم منتظر کره اید. کمی درباره چند و چون جمع آوری و اجرای آنها و همینطور نقاشی هایی که برایشان کشیده اید توضیح دهید.

– بله، دوست دارم در این مورد بیشتر حرف بزنم تا کار معرفی شود چون حس می کنم این همه زحمت من ناشناخته مانده. من عاشق بچه ها هستم و فکر لالایی ها سالیان پیش از تهیه یک سی دی برای خواب کودکان شروع شد که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به من پیشنهاد کرده بود.

کانون قبل از انقلاب یا بعد از آن؟

– حدود شروع انقلاب. در ادامه این پروژه، کار دلخواه من گردآوری لالایی های مناطق مختلف ایران بود که طی ۱۵ سال به مجموعه ای کامل بدل شد. کتابی با لحنی صمیمانه و با توضیحات لازم در مورد موسیقی و شعر و تاریخ لالایی ها، همراه با چهار سی دی که شامل چهل لالایی است گردآوری کردم. این لالایی ها را طی سفرهای زیاد و با کمک دوستانم و پژوهشگران مختلف از شهرها و روستاهای ایران جمع کردم. یکی یکی آنها را با لحن و آهنگی که داشت تمرین و بازخوانی کردم.

چقدر حیف که اینها در دسترس ایرانیان داخل کشور نیست. امیدی هست که بتوانید این مجموعه را در ایران هم ارائه کنید؟

– تا حالا که نشده و دلیلش هم آن چهارتا سی دی است که خودم خواندم. من اول فکر می کردم که این مجموعه، چون آوای مادرهاست و مال حالا هم نیست و از خیلی قدیم بوده، شاید مجوز بگیرد. آنها هم با کتاب مشکلی نداشتند ولی قانونا صدای زن را نمی شد منتشر کرد و ممنوع بود. البته حالا دیده ام که صدای خانم ها به صورت هایی – اغلب به شکل کرال – منتشر می شود ولی خب اسم و سابقه من خیلی مشخص است و برای همین گرفتن مجوز ممکن نبود.

برخورد بسیار خوبی هم با من شد. آقای مرادخانی که آن موقع در تالار وحدت مسئول بودند خیلی به بنده لطف داشتند. برای اجازه این کار اول سراغ ایشان رفتم. شخصا استقبال زیادی کردند ولی خب این قانون است. کسی نمی تواند کاری بکند. ما این مجموعه را حتی در ایران چاپ هم نکردیم. چاپش در دبی انجام شد. خواهرم، هما بینا که در زبان انگلیسی تخصص دارد و سال ها در دانشگاه تدریس کرده، تمام متن و اشعار این لالایی ها را با دقت و ظرافت و احساس مسئولیت ترجمه کرد.

خواهر دیگرم، لیلا بینا، در کارهای کامپیوتری و گرافیک و طراحی صفحات آنها کمک کرد. لالایی ها را هر وقت که آمده می شدند یک یکی در استودیوی پسرم، آرش میتویی، ضبط می کردم و این کار مدت ها طول کشید. او هم خیلی در تنظیم و تدوین این مجموعه و فضاسازی ها و افکت های لازم برای لالایی ها به من کمک کرد. به طور کلی، کار خیلی ساده بود ولی وقت و تلاش زیادی برد. آرزوی من این است که روزی بتوانم این لالایی ها را در ایران منتشر کنم.

یعنی علاوه بر ساز و آواز، از افکت های صوتی دیگری هم استفاده کرده اید؟

– بله. مثلا در جایی، علاوه بر صدای خودم، از صدای مادرها هم استفاده کرده ام و آن صداها را با افکت های خاصی در ترانه به کار برده ام. در مرحله دیگر از دوستان و هنرمندان نوازنده که سازهای مختلفی را می زدند خواهش کردم که نغمه های مناسب برای این لالایی ها بنوازند و با ترنم سازهایشان این مجموعه را شیرین و دلنشین کنند.

دوستان دیگری هم در تهیه این مجموعه به یاری من آمدند، مثل لعیا اعتمادی که نت نویسی لالایی ها را به عهده گرفت و فرخ حسامیان که به وسیله کی بورد فضایی در متن لالایی ها گذاشت. همینطور تعدادی از طرح های خودم و عکس هایی از دوستان هنرمندم، مسعود مستوفی، محمد کوچک پور و حسین شبیری در این کتاب هست. خلاصه، تمام مراحل تهیه این مجموعه آنقدر با مهر و عشق خودم و دوستان همیارم همراه شده که مثل دل همه مادرها مهربان و صمیمی است.

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

ظاهرا رشته تحصیلی شما نقاشی بوده اما همه سیما بینا را به عنوان خواننده و موزیسین می شناسند. نقاشی هایی که در کتاب لالایی ها آمده اند اولین آثار تجسمی هستند که منتشر می کنید یا قبلا هم نمایشگاه داشته اید؟

– اینهاط رح های ساده ای هستند که من ضمن نوشتن توی دفترم می کشیدم. برای خودم خیلی نقاشی می کنم. نقاشی پناه من است. زمانی که در دانشگاه هنرهای زیبا بودم نمایشگاه های فردی و جمعی زیادی در گالری های مختلف داشتم. الان هم از طرف گالری ها دعوت می شوم و به زودی نمایشگاهی از نقاشی هایم خواهم داشت.

در کجا؟

– هنوز گالری مشخصی را در نظر نگرفته ام ولی دوست دارم در ایران باشد. فعلا به یک نمایشگاه بین المللی نقاشی دعوت شده ام که بازاری است از آثار هنری هنرمندان مختلف و هر کسی یک کار می گذارد.

عالی است! برگردیم به لالایی ها. در جایی گفته بودید که مادرتان لالایی های زیادی بلد بوده و از حافظه ایشان بهره زیادی برده اید. خود شما برای فرزندانتان لالایی ساخته اید و اگر ساخته اید از آنها هم در این مجموعه استفاده کرده اید؟

– بله، مادرم لالایی های کرمانی را بلد بود و من در شروع این پروژه اول به سراغ او رفتم و بعد قدم در این راه گذاشتم اما ملالایی هایی از خودم در این مجموعه نیست. اینها لالایی های خیلی قدیمی مادرهای ایرانی اند.

خانم بینا، به نظر شما بین «لالایی» در مفهوم کلی کلمه و ملودی های محلی، که گاه خیلی ساده و دُوری به نظر می رسند، به لحاظ فرمی نسبتی وجود دارد یا خیر؟

– البته. چون لالایی ها مربوط به مادرهاست، از هر شهر و دیار و با هر حال و احوالی، خیلی وقت ها مقام های موسیقی محلی نوای کلام لالایی ها می شود. حتی اغلب همین لالایی ها سینه به سینه نقل می شود و به صورت ترانه های محلی بین مردم رواج پیدا می کند. چه بسیار که از لالایی هایی که مادران در خلوت خوانده اند ترانه ها و آهنگ ها و حتی مقام های موسیقی محلی زاده شده است. به طور کلی، در لالایی ها مادر لزوما نه شاعر بوده نه موسیقی دان و نه خواننده. بیشتر صداقت و حال مادر و عشق او به کودکش در لالایی ها مطرح می شود.

به جز لالایی های اقوام ایرانی، به لالایی های اقوام دیگر هم توجه کرده اید و اگر کرده ایدفکر می کنید شباهت ها و تفاوت هایشان در چیست؟

– بله، من لالایی های اقوام دیگر را هم گوش کرده ام. در آنها هم کشیدگی صدای مادر به کودک احساس امنیت و آرامش می دهد. به طور کلی آهنگ های لالایی و اشعار آنها برای این منظور یعنی خواباندن و آرام کردن کودک ساخته شده اند که اکثرا با ساز و نوایی آرام و کلامی امیدبخش و ساده اجرا و ضبط شده اند.

به نظر می رسد لالایی های ایرانی تم حزن انگیزی دارند. آیا این مربوط می شود به ویژگی های موسیقی ایرانی و مخوقعیت زن در فرهنگ ایران یا اینکه در ذاتِ زمزمه های مادرانه اندوهی هست؟

– محزون بودن نوای لالایی ها مختص ایران و موسیقی ایرانی نیست. در لالایی های غیر ایرانی هم من خیلی وقت ها این حزن و کشیدگی و دلتنگی را در لحن موسیقی حس کرده ام. البته موسیقی ما این حال و هوای حزن انگیز را کما بیش دارد. این تم حزن انگیز مربوط می شود به احوالات مادرها و شاید تنهایی شان. انگار با کودکشان درد دل می کنند.

ریتم در لالایی ها چگونه است؟ آیا لالایی ها ریتم های مشخص و محدودی دارند و مثلا به طرف یک ضرب آهنگ منظم و متوالی می روند که باعث تمرکز می شود؟

– ریتم های لالایی ها معمولا آرام و کشیده است، برای اینکه بچه را بخواباند ولی ممکن است ابتدا با ریتم های مشخص تر و مهیج تری شروع شود که بچه را متوجه مادر کند.

یعنی تنوع ریتمیک دارد؟

– بله، تا حدودی اما بیشتر کشیده و آرام است. در ضمن هر مادری مطابق حس و نیاز خودش یک جور لالایی می خواند. برای همین می توان گفت به تعداد مادرها در شکل لالایی ها تنوع هست، یعنی خیلی کلیشه ای نیست.

یکی از جذاب ترین ویژگی های شما به عنوان خواننده، پرفورمنس یا کنش اجرایی تان روی صحنه است که در عین متانت و ملاحت، رفتار خاص خود را دارید. البته زیبایی ظاهر و لباس های محلی تان هم به این جذابیت می افزاید اما در موسیقی معاصر ایران، مسئله اجرا یکی از فراموش شده ترین پدیده هاست. بیشتر خوانندگان جدی موسیقی ایرانی عمدا اخم می کنند و روی سن خیلی ساکن و بی حرکت هستند، اینطور نیست؟

– ممنون از لطف شما. در واقع شما دارید مرا تشویق می کنید! به هر حال حرکات خواننده ای که در معنای شعر و حس آهنگ فرو می رود، به طور طبیعی با حال و هوای همان ملودی و آهنگ منطبق می شود. مثل حرف زدن است دیگر. طبعا هر کلام و آهنگی در موسیقی حس و حال پیام خاص خودش را دارد. بی خودی نمی شود ادا و اطوار درآورد.

فکر می کنید توانسته ایددر شناساندن موسیقی قومی ایران به غیر ایرانیان موفق باشید؟

– مطمئنم که موسیقی محلی ایران تا حد بسیار زیادی به هنرمندان جهان و در فستیوال های موسیقی جهانی معرفی شده است، کما اینکه برای اجرای موسیقی محلی به فستیوال های بسیاری دعوت می شوم. مثلا در سال ۱۹۹۵ جشنواره موسیقی هلند صرفا برنامه های محلی خراسان را به عنوان فستیوال موسیقی خراسان در شهرهای خودش و در بلژیک برگزار کرد. همینطور رادیو WDR آلمان، که هر سال یک فستیوال موسیقی جهانی برپا می کند، سال ۲۰۰۰ به موسیقی محلی ایران پرداخت و از همه هنرمندان موسیقی خراسان دعوت کرد و حتی در این فستیوال رقص محلی تربت جام با مدیریت فاروق کیانی، و رقص های محلی بیرجند به صورتی باشکوه برگزارشد.

کمی درباره برنامه های فعلی تان حرف بزنید و اینکه آیا کنسرتی در پیش دارید؟

– الان برای تهیه مجموعه ای از موسیقی خراسان و افغانستان با گروهی از استادان موسیقی افغان تمرین می کنم. اتفاقا دو نفر از گروه ما هنرمندان اسپانیایی هستند که سازهای شرقی مثل رباب، دلربا، تنبور افغانی و عود می نوازند. شاید اگر از کارها راضی باشم آنها را برای اجرای کنسرت در چند شهر آمریکای شمالی ببرم.

دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده

با توجه به ترکیب ملیتی و قومیتی گروه، آیا این پروژه گامی به طرف موسیقی تلفیقی است یا اینکه صرفا از سازهای شرقی استفاده می کنید و موسیقی یک حوزه تمدنی واحد را می نوازید و می خوانید؟

– فقط آهنگ های محلی افغانستان و خراسان است. شاید بهتر است بگویم کار ما به تلفیق اقوام و سازهای شان با هم نزدیک تر است تا تلفیق موسیقی (می خندد)، کما اینکه در کنسرت های من، که در آنها موسیقی محلی مناطق مختلف اجرا می شود، طبعا هنرمندان نوازنده از اقوام مختلف کُرد، لُر، فارس و غیره کنار هم می نشینند و با زبان موسیقی ارتباط های دوستی و همدلی برقرار می کنند.

دانلود فوق آلبوم سیما بینا

دانلود همه آلبوم ها و آهنگ های اجرا شده توسط سیما بینا

البوم زیبا و خاطره انگیز آوای صحرا با صدای بیادماندنی سیما بینا

 
دانلود آهنگ جدید سیما بینا دانلود آهنگ جدید بیوگرافی سیما بینا بیوگرافی خواننده
   download-shir alimerdun                download-ala dokhtar
    download-khosro o shirin                       download-ya rabb

آلبوم افغانستان :     دانلود

********************

آلبوم آوای صحرا ۱ :     دانلود

********************

آلبوم آوای صحرا ۲ :     دانلود

********************

آلبوم عشق گل :     دانلود

********************

آلبوم گل سرخ :     دانلود

********************

آلبوم گلهای صحرایی :     دانلود

********************

آلبوم همدل :     دانلود

********************

آلبوم حنایی :     دانلود

********************

آلبوم لاله زار :     دانلود

********************

آلبوم موسیقی شمال خراسان :     دانلود

********************

آلبوم نوایی :     دانلود

********************

آلبوم شولا :     دانلود

********************

آلبوم یا مولا :     دانلود

********************

آلبوم زلفای یارم :     دانلود

بیوگرافی خواننده بیوگرافی سیما بینا دانلود آهنگ جدید دانلود آهنگ جدید سیما بینا


ادامه مطلب ...

پدر و مادر آنجلینا جولی + رازهای از زندگی خصوصی

پدر و مادر آنجلینا جولی + رازهای از زندگی خصوصی

آنجلینا جولی Angelina Jolie در زندگی خصوصی و کاری فراز و نشیب‌های فراوانی را تجربه کرده است. این بازیگر و کارگردان آمریکایی که جایزه اسکار را هم در کارنامه دارد، روز چهارم ژوئن ۲۰۱۵ (۱۴ خرداد ۱۳۹۴) چهل ساله می‌شود.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

پدر و مادر آنجلینا جولی، جان ویت و مارچلین برتراند، هر دو بازیگر بودند. آنها همکاران خود ژاکلین بیسه و ماکسیمیلیان شل را به عنوان پدرخوانده و مادرخوانده (والدین تعمیدی) او انتخاب کردند. ویت که از جمله به خاطر هنرنمایی در فیلم “کابوی نیمه‌شب” به شهرت رسید، پیش از اینکه آنجلینا جولی به یک سالگی برسد، خانواده خود را ترک کرد. به همین دلیل سال‌ها بین او و آنجلینا رابطه‌ای وجود نداشت.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

آنجلینا جولی در مدرسه منزوی بود. او در برهه‌ای به دلیل فشارهای روحی حتی بدن خود را با تیغ می‌برید. جولی تا ۲۰ سالگی انواع و اقسام مواد مخدر را امتحان کرد. در نهایت کار به جایی رسید که او در سن ۲۴ سالگی به دلیل درهم شکستگی روحی به مدت ۷۲ ساعت در یک کلینیک روانپزشکی بستری شد.

آنجلینا جولی در سال ۱۹۹۵ در فیلم “هکرها” نخستین نقش هالیوودی خود را بازی کرد. او سر صحنه فیلمبرداری با جانی لی میلر، بازیگر بریتانیایی (تصویر) آشنا شد. آنها در سال ۱۹۹۶ با هم ازدواج کردند. اگرچه این پیوند چندان دوام نیاورد اما دوستی جولی و میلر تا امروز پایدار مانده است.

آنجلینا جولی در سال ۲۰۰۰ به خاطر هنرنمایی در درام روانشناسانه “دختر، گسیخته‌شده” (Girl, Interrupted) اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کرد.

جولی در همان سال (۲۰۰۰) با بیلی باب تورنتون (بازیگر) ازدواج کرد. او تا سال ۲۰۰۳ که همسر تورنتون بود ظرف کوچکی حاوی خون همسر خود را به گردن می‌آویخت.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

او در سال ۲۰۰۲ مداکس، یک پسر یتیم کامبوجی را به فرزندخواندگی پذیرفت؛ اندکی بعد هم از همسرش، تورنتون جدا شد.

آنجلینا جولی و برد پیت در جریان فیلمبرداری اکشن-کمدی “آقا و خانم اسمیت” (۲۰۰۵) با هم بیشتر آشنا شدند و رابطه برقرار کردند. پیت آن زمان هنوز همسر جنیفر آنیستون بود. جولی در سال ۲۰۰۶ اعلام کرد که باردار است.

در سال‌های پس از آن مرتب به شمار فرزندان این زوج افزوده شد. مداکس (کامبوج)، زاهارا (اتیوپی) و پکس (ویتنام) به همراه شایلو و دوقلوها، ناکس و ویوین (۲۰۰۸).

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

آنجلینا جولی و برد پیت در اوت ۲۰۱۴ با هم ازدواج کردند.

آنجلینا جولی یک سال پیش از ازدواج به دلیل وجود سابقه ژنتیکی سرطان در خانواده، هر دو سینه خود را با عمل جراحی خارج کرد. او در مارس ۲۰۱۵ هم تخمدان‌های خود را خارج کرد. جولی همواره تصریح کرده که این دو عمل جراحی کوچکترین اثر منفی‌ای بر زنانگی او نگذاشته‌اند.

*ماجرای اعتیاد «جولی» از زبان فروشنده مواد/هفته‌ای سه بار هروئین و کوکائین به او می‌فروختم، در میان آن همه مواد و چاقو از آرزویش برای سرپرستی یک کودک می‌گفت

* «فرانکلین میرز»، یک فروشنده مواد مخدر سال ۲۰۰۵ در مصاحبه‌ای جنجالی با مجله «لایف اند استایل»، گفت: اولین بار فوریه سال ۱۹۹۷ میلادی در هتل چلسی با آنجلینا جولی ملاقات کردم فکر کنم تنها ۲۱ داشت.

ما هفته‌ای دو تا سه بار همدیگر را می‌دیدیم، او از من کوکائین و هروئین می‌خرید، هر بار به طور متوسط حدود ۱۰۰ دلار (نیم گرم کوکائین و یک دهم گرم هروئین).

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

یک بار هم برای تحویل جنس به آپارتمانش در منهتن رفتم، از چیزی که می‌دیدم شوکه شده بودم، تمام در و دیوار پوشیده بود از عکس‌های جسد و او همانجا به من گفت که آرزو دارد که سرپرستی کودکی را به عهده بگیرد. من از این حرف شوکه شدم، آخر در میان آنهمه مواد و چاقو، او از سرپرستی یک کودک حرف می‌زد، او به جمع‌آوری انواع چاقو علاقه داشت.

«جولی» هم‌اکنون سرپرستی سه کودک را به عهده گرفته است.

*ماجرای روان‌پریشی و خودزنی‌های جولی/پدر جولی: دخترم دست به کارهای خطرناکی می‌زند که به ذهن هیچ‌کس نمی‌رسد

 اولین بار «جان ویت»، بازیگر هالیوودی و پدر «آنجلینا جولی»، مشکلات روحی روانی دخترش را در جمع رسانه‌ها فاش کرد که همین موضوع سبب شد که از آن پس روابط پدر و دختر تیره و تار شود.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

                   آنجلینا جولی در کنار پدر و برادرش

 در پی طلاق «آنجلینا جولی» از همسر دومش،«بیلی تورنتون»، در سال ۲۰۰۲ میلادی، «جان ویت» فاش کرد که آنجلینا به شدت از بیماری روحی روانی رنج می‌برد تا جاییکه علاوه بر خود زنی، دست به برخی کارهای شرورانه‌ای می‌زند که خیلی دور از ذهن است.

«جولی» و «تورنتون» پیش از طلاقشان نیز یکی از جنجالی‌ترین زوج‌های هالیوود بودند، آن دو خون یکدیگر را در شیشه‌ای که به گردنشان آویزان بود با خود حمل می‌کردند.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

«ویت» ۶۳ ساله در مصاحبه‌هایش گفت: تمامی مشکلات او ریشه در کودکی‌اش دارد، ازدواج نافرجام من و مادرش و رابطه‌ای که من خارج از خانواده داشتم همه اینها به او صدمه زیادی دید، من و او پس از طلاق از مادرش به ژاپن سفر کردیم ولی او همواره همچون روحی سرگردان بود، فکر می‌کردم همه این‌ها موقت باشد ولی مدت‌ها بعد در مورد او متوجه‌ چیزهای خیلی بدی شدم از خودزنی گرفته تا خودکشی.

*رابطه جولی با پدر و مادرش/به پدرم بگویید برود پی کارش؛ مادرم بهترین مادر دنیا بود، ۱۴ ساله که بودم، من و دوست پسرم دو سال در کنار او زندگی کردیم

 جولی که از ابتدا رابطه چندان صمیمی با پدرش نداشت در پی مصاحبه‌های جنجالی پدرش با رسانه‌ها به کلی با او قطع ارتباط کرد.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

                                 پدر و مادر جولی

در یک میهمانی هالیوودی که علاوه بر «آنجلینا جولی»، «جان ویت» نیز حضور داشت، زمانیکه پدرش جلو رفت تا او را در آغوش بگیرد، جولی به یکی از بادی گاردها دستور داد که جلو برود و به وی بفهماند که باید برود پی کارش.

البته جولی با مادرش رابطه نسبتا خوبی داشته،  به عقیده او مادرش او را می‌فهمیده و او نیز دوست دارد برای فرزندانش چون مادرش باشد.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

 مادر جولی در سن ۵۶ سالگی براثر ابتلا به بیماری سرطان تخمدان در بیمارستان لس‌آنجلس درگذشت

«جولی» در ستایش مادرش که چند سال پیش درگذشت،  می‌گوید: او مادر ایده‌آلی بود زمانیکه تنها ۱۴ سال داشتم او اجازه داد که من و دوست پسرم دو سال تمام بدون هیچ دغدغه‌ای در خانه او زندگی کنیم، دوست دارم برای فرزندانم چنین مادری باشم.

جولی هم‌اکنون از همسر غیرقانونی‌اش «براد پیت» صاحب سه فرزند است.

*رابطه غیرمتعارف «جولی» و برادرش همه را شوکه کرد/براد پیت: زمانیکه برادر انجی (آنجلینا) نامزد کرد نفس راحتی کشیدم

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

در مراسم اسکار سال ۲۰۰۰ میلادی زمانیکه «آنجلینا جولی و برادرش در برابر مردم و رسانه‌ها به طرز غیرمعمولی یکدیگر را بوسیدند، جنجال‌های رسانه‌ای در رابطه با رابطه غیر متعارف این دو شروع شد، علی‌رغم انکار این دو، ولی جنجال رسانه‌ها تا مدت‌ها ادامه داشت ولی این نگرانی حتی به «براد پیت» نیز منتقل شده تا جائیکه زمانیکه «جیمز هاون» (برادر جولی)،نامزد کرد، براد پیت بسیار خوشحال شد زیرا به عقیده «پیت»، جیمز به طرز غیر معمولی تمام جزئیات زندگی «جولی» را زیر ذره‌بین قرار داده بود.

حتی زمانیکه فرزند «پیت» و «جولی» به دنیا آمد و آنها نام شیلو را برای فرزندشان انتخاب کردند، «جیمز هاون» نام این دختر را بروی پلاک ماشینش هک کرد.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

*جولی: با آنهمه کارهای مخوف، شانس‌آوردم که زنده ماندم/پیت: آنجی هنوز هم دختر بدی است

«آنجلینا جولی» در مصاحبه با شبکه سی‌بی‌اس در بوداپست هنگام ساخت فیلم «در سرزمین خون و عسل» ضمن اشاره به زندگی پر از فراز و نشیب گذشته‌اش گفت: من دوران سیاه و پرفشاری را پشت سر گذاشتم و اینکه در جوانی نمردم و اکنون اینجا هستم، بسیار خوش‌شانسم.

وی افزود: در حقیقت شاید مردم نتوانند تصور کنند که من چه کارهای خطرناکی کرده‌ام، من بدترین‌ها را انجام داده‌ام و به خیلی دلایل الان دیگر نبایدم زنده می‌بودم… کارهای بسیار خطرناک و چه شانس‌ها و فرصت‌هایی که برباد رفتند.

جولی در این مصاحبه جنجالی متذکر شد که آن دختر بد هنوز بخشی از وجود من است… ولی خوب این دختر بد اکنون سرجایش نشسته و تنها گاهی اوقات خودش را برای «براد پیت» رو می‌کند.

این بازیگر ۳۷ ساله هالیوود این مصاحبه را در پاسخ به مصاحبه‌ای که «براد پیت» کرده بود، انجام داد.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

«پیت» در این مصاحبه گفته بود که «انجی» هنوز هم دختر بدی است، با این تفاوت که خودش را جلوی دیگران کنترل می‌کند و در خانه آن را به من نشان می‌دهد.

یکی از پرستاران سابق بچه‌های «پیت و جولی» در مصاحبه با مجله «این‌تاچ ویکلی» فاش کرده است که «جولی» در خانه با «پیت» با اشک و آه و داد و فریاد صحبت می‌کند.

*نشریات آمریکایی: آیا جولی مادر بدی است؟/اعتراف پرستار بچه‌های جولی و پیت: بچه‌ها فیلم‌های غیر ‌اخلاقی می‌بینند، مدوکس ۱۰ساله رانندگی می‌کند و شراب می‌نوشد

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

       افشاء سازی پرستار سابق بچه‌های جولی و پیت

در حالیکه «آنجلینا جولی» و «براد پیت» همواره به عنوان پدر و مادری خندان و مهربان همراه با شش فرزند و فرزند‌خوانده‌هایشان در برابر نگاه کنجکاو مردم و رسانه‌ها ظاهر می‌شوند ولی مصاحبه جنجالی پرستار بچه‌هایشان با مجله «این‌تاچ ویکلی»، همه را تعجب زده کرد.

«آنجلینا جولی» و «براد پیت»، هم‌اکنون صاحب سه فرزند به نام‌های «شیلو» ۵ ساله، «ناکس و ویون» ۳ ساله و سه فرزند خوانده به نام‌های «مدوکس» ۱۰ ساله، پکس ۸ ساله و زهرا ۷ ساله هستند.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

پرستار بچه‌ای که پیش از این برای مدتی در خانه این دو زوج هالیوودی، مشغول به کار بود در مصاحبه جنجالی خود با «این تاچ ویکلی» گفت: رفتار بچه‌ها وحشتناک است، مدوکس همواره از کلمات رکیک استفاده می‌کند، زهرا همیشه به فرانسه فحش می‌دهد، آنها همیشه در حال دعوا هستند به خصوص مدوکس و پکس، شیلو نیز پس از هر دعوا خودزنی می‌کند، برای همین همیشه صورت و دست‌هایش زخمی است، آن دو نیز  در واقع هیچ کنترلی روی بچه‌ها ندارند.

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

                 صورت زخمی شیلو براثر خودزنی

وی افزود: «پیت» و «جولی»، حقیقتا والدین بدی هستند، جولی اعتقاد دارد که کنترل خانه باید در دست بچه‌ها باشد تا اعتماد به نفسشان بالا برود، این دو به بچه‌های اجازه می‌دهند که فیلم‌هایی با درجه R (تماشای فیلم برای بچه‌های زیر ۱۷ سال ممنوع است) ببینند و حتی مدوکس اجازه دارد که در محوطه خانه رانندگی کند و مشروب بنوشد.

این پرستار درباره رفتار جولی با بچه‌ها نیز افزود: زمانیکه «جولی» در خانه است، اکثر اوقات خود را در اتاقش در حال صحبت‌ کردن با تلفن می‌گذراند و گاه که مست می‌کند، بچه‌ها را اتاق‌‌هایشان حبس می‌کند، او همواره دوست دارد که یک مادر ایده‌آل باشد ولی در حقیقت زمان زیادی را با بچه‌هایش سپری نمی‌کند.

این درحالی است که «جولی» پیش از این بارها در مصاحبه‌هایش مادر خود را ایده‌آل‌ترین مادر دنیا نامیده و گفته است: «هیچگاه نمی‌خواهم از آن دسته والدینی باشم که فرزندانم را ترغیب کنم که به چیزی که نیستند وانمود کنند، از نظر من تنها والدین بد می‌توانند اینکار را بکنند».

«با آنکه نمی‌توانم برای فرزندانم به خوبی مادرم باشم ولی همواره یک قانون طلایی دارم و آن این است که همواره یکی از ما دو نفر باید در خانه در کنار بچه‌ها باشیم».

«جان ویت»، پدر جولی، چند سال پس از مصاحبه جنجالی‌اش با رسانه‌ها مبنی بر اعتیاد و روان‌پریشی «جولی»، هنگامی که «پیت » و «جولی»، «مدوکس» را به فرزندخواندگی پذیرفتند، در جمع رسانه‌ها حاضر شد و گفت: به شدت می‌ترسم که مشکلات روانی دخترم ، پسرخوانده‌اشان، «مدوکس»، را به خطر بیاندازد.

*مادر «زهرا» خواستار بازگشت فرزندش شد، مادر «پکس» می‌خواهد فرزندش را ببیند/«جولی» مانع دیدار مادر و فرزند شد

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

زمانیکه «پیت» و «جولی»، زهرا را به فرزندی پذیرفتند، ادعا کردند که مادر او براثر ابتلا به بیماری ایدز درگذشته و زهرا نیز به این بیماری مبتلاست، در حالیکه چند سال بعد «این‌تاچ ویکلی»، مجله‌ای آمریکایی که به زندگی هنرمندان و اسرار آنها می‌پردازد، پرده از این راز برداشت که مادر واقعی زهرا پیدا شده، در حالیکه هیچکدام به بیماری ایدز مبتلا نیستند.

این مجله در خبر خود افزود که مادر زهرا خواستار بازگشت فرزندش شده است، این درحالی است که به گفته برخی رسانه‌های غربی این زوج هالیوودی از شهرت و پول خود استفاده کرده و مانع این اتفاق شده‌اند.

البته این موضوع در رابطه با «پکس»، فرزند خوانده ویتنامی این دو نیز تکرار شد.

مادر پکس که «فام تو دونگ» نام دارد، به خاطر اعتیاد مجبور شده تا فرزندش را در زمان تولد در بیمارستان ترک کند و «جولی» و «پیت» او را در سه سالگی به فرزندی پذیرفته‌اند.

علی‌رغم اصرار زیاد مادر ویتنامی بر ملاقات فرزندش، «جولی» حتی در سفر انسان‌دوستانه‌اش (!) به ویتنام مانع دیدار این مادر و فرزند شده است.

مادر پکس برای پس گرفتن فرزند حتی مدت زمانی است که اعتیاد خود را کنار گذاشته ولی تاکنون در این زمینه موفقیتی به دست نیاورده است.

*رابطه «جولی» با پدر و مادر «پیت»/جولی: دوست دارم دخترم لباس پسرانه بپوشد، رفتار مادر پیت غیرمحترمانه است

همسر برد پیت همسر آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت بیوگرافی آنجلینا جولی بیماری آنجلینا جولی براد پیت ازدواج آنجلینا جولی Angelina Jolie

یکی دیگر از مواردی که همواره سوژه رسانه‌ها بوده رابطه نه چندان دوستانه «آنجلینا جولی» با مادر «پیت» است.

مادر «پیت» به شدت نسبت به روش‌های تربیتی جولی در رابطه با فرزندانش بالاخص شیلو منتقد است.

«جولی» همواره لباس پسرانه به تن شیلو می‌کند ولی مادر پیت اعتقاد دارد که او یک دختر است و باید همانند دخترها لباس بپوشد.

علی‌رغم تمام ظاهرسازی‌ها برای دوستانه نشان دادن رابطه این عروس و مادر شوهر، جولی سرانجام در یکی از مصاحبه‌های خود به این مسئله اعتراف کرد.

«جولی» گفت: به نظرم شیلو دختر جذابی است به همین خاطر لباس پسرانه به تنش می‌کنم، در ضمن خود او نیز دوست دارد که به این سبک لباس بپوشد ولی رفتار «جین» (مادر پیت) غیرمحترمانه است.

Angelina Jolie ازدواج آنجلینا جولی براد پیت بیماری آنجلینا جولی بیوگرافی آنجلینا جولی بیوگرافی برد پیت همسر آنجلینا جولی همسر برد پیت


ادامه مطلب ...

داستانی ۱۸+ از زندگی خصوصی یک زن خیابانی

داستانی ۱۸+ از زندگی خصوصی یک زن خیابانی

آرایش غلیظی ندارد. کف کفشش تخت تخت است و مانتویی هم که به تن دارد به اندازه کافی بلند است. نمی‌توانم نامش را «زن خیابانی» بگذارم. در خانه پدرش زندگی می‌کند؛ پدری که تکنسین یک شرکت بوده و ۱۳ سال پیش از میان آنها رفته است. مادرش به تنهایی ۶ فرزند را به دندان کشیده و حالا تنها ۲ نفر از آنها در خانه مانده‌اند. باقی ازدواج کرده‌اند و به گفته «معصومه» داستان ما، زندگی خوبی هم دارند.

زن خیابانی دختر خیابانی
معصومه چهارمین فرزند خانواده است و ۲۸ سال دارد. از ۲۰ سالگی این کار را شروع کرده است. وقتی درباره دلیلش می‌پرسم در یک کلام توجیه می‌کند: «مشکل مالی پیدا کردم».

و مدعی می‌شود: حقوق بازنشستگی پدرم ۷۰۰ هزار تومنه که ۴۰۰ تومنش بابت اجاره خونه میره. از خواهر و برادرام هم کمک نمی‌گیریم.

«اولین باری که دست به این کار زدم، ۲۰ سالم بود. با دوستام رفته بودیم شیراز. توی یه قهوه‌خونه قلیون می‌کشیدیم و حرف می‌زدیم. خانمی حدودا ۴۵ ساله با چندتا دختر وارد شدن و روی تخت کنار ما نشستن. کم کم با هم گرم گرفتیم. خانمی که سنش از بقیه بالاتر بود پیشنهادش رو مطرح کرد. گفت اگه پول کم آوردید من می‌تونم براتون مشتری جور کنم».

از معصومه می‌خواهم احساسی را که اولین بار داشته برایم توصیف کند. این‌که آیا ترسیده بود یا پشیمان نبود؟

با لبخندی که در کل مدت گفت‌وگو از لبانش پاک نشد، جواب داد: نه، نترسیده بودم. اون زمان از لحاظ روحی اون‌قدر داغون بودم که دیگه چیزی برام مهم نبود.

حتی اولین مشتری‌اش را هم به خاطر دارد. یک پیرمرد بالای ۵۰ سال.

– از اون کار ۳۰ هزار تومن گیرمون اومد. فکر کن، سال ۸۵ بود، ۳۰ هزارتومن واسه ما خیلی پول بود.

منوی کافی‌شاپ را به دستش می‌دهم. می‌گوید رژیم است. از رژیمش هم برایم تعریف می‌کند که پیش دکتر فلانی رفته است و قول داده در فلان مدت، فلان کیلو وزن کم کند. چقدر شبیه سایر آدم‌های دور و برم هست.

می‌پرسم: می‌ارزد؟

فکر می‌کند جنبه مالی‌اش را می‌گویم. جواب می‌دهد: من همه کاری کردم. از منشی‌گری مطب بگیر تا فروشندگی. اول و آخرش برگشتم سر این کار. هرجا که کار کنی بعد از یه مدت پیشنهادهای صاحبکارا شروع میشه. ماهی ۳۰۰ تومن حقوق میدن، هر انتظاری هم دارن. توی بازار هم که نمیشه از این کارا کرد؛ تابلو میشی و دیگه نمی‌تونی جایی کار کنی.

و ادامه می‌دهد: الان ماهی ۳ تومن درمیارم.

دوباره می‌پرسم: نه، منظورم سختیاشه. به تحقیرش، خطرش، آبروریزیش می‌ارزه؟

جواب می‌دهد: بستگی به خانوم رئیست داره.

جمله‌اش را درست متوجه نمی‌شوم. با اصطلاحاتش آشنا نیستم. توضیح می‌دهد: خانوم رئیس، خاله، مامان … همه چی بهشون می‌گن. همون کسی که واسطه ما با مشتریاست. اگه پیش آدم مطمئنی کار کنی خیالت راحته.

بعد شروع می‌کند به یادآوری خاطراتش؛ از سفر شیراز که برگشتم، به «فریبا» معرفی شدم. اونم واسطه بود.

از فریبا که حرف می‌زند لبخندش کشدارتر می‌شود. فریبا کسی بوده که معصومه را مجاب کرده تحصیلاتش را که در پایه دوم دبیرستان رها کرده بود، ادامه دهد. معصومه حالا دیپلم حسابداری دارد. از فریبا به خوبی یاد می‌کند. کسی که اجازه نمی‌داد با امثال معصومه بدرفتای شود. به خاطر آنها با دیگران درگیر می‌شد. حتی دخترها را مجبور می‌کرد تحت نظر دکتر باشند.

می‌گوید: فریبا بود که چم و خم کارو بهمون یاد میداد…

دلم می‌خواهد فریبا را ببینم. این را به معصومه می‌گویم و قبول می‌کند. راهی خانه فریبا می‌شویم. نه این‌که به این راحتی دیدارمان را قبول کند، به خاطر اعتمادش به معصومه است که ما را می‌پذیرد. ظاهرا دوستی عمیقی دارند. احتمالا از باب درد مشترک!

از معصومه می‌پرسم «تا حالا کسی از مشتریا بوده که بهش علاقه‌مند بشی؟»

جواب می‌دهد: واسه من پیش نیومده اما یکی از دخترا بود که یکی از مشتریاش عاشقش شد. آب توبه ریخت رو سرش و ازدواج کردن. الان سه تا بچه دارن، یکی از یکی خوشگل‌تر …

لبخند می‌زنم. حداقل یک نفر نجات پیدا کرده است.

معصومه می‌گوید: فکر نکن همه برای مشکل مالی این کارو می‌کنن. یه دختره بود به اسم نگار. خونه داشت توی بالاشهر تهرون به چه بزرگی. وقتی بهش گفتیم چرا این کارو می‌کنی، یه کلمه می‌گفت و دهن همه رو می‌بست؛ کمبود محبت.

آهی می‌کشد و می‌گوید: بالاخره هر کسی توجیهات خودشو داره.

به خانه فریبا رسیده‌ایم؛ یک واحد سرایداری در یک آپارتمان‌. خانه ۹۰ متری فریبا زیباست و در کمال تعجب، تمیز و مرتب. دو اتاق خواب دارد؛ یکی نزدیک در ورودی و یکی هم آخر راهرو.

به اطراف خانه نگاهی می‌اندازم. باورم نمی‌شود در جایی ایستاده‌ام که تنها راجع به آن شنیده بودم.

فریبا از اتاقش بیرون می‌آید. معصومه گفته بود ۴۰ سال دارد اما حداقل ۵۰ ساله به نظر می‌رسد. قد بلند است و به طرز باورنکردنی لاغر … فقط ردیف جلوی دندان‌هایش باقی مانده است. معصومه گفته بود تریاک می‌کشد. رفتارش چندان دوستانه نیست. بی‌حوصله و خشک سلام می‌کند. تعارف می‌کند که چیزی می‌خوریم یا نه؟ نمی‌خوریم. معصومه سر حرف را باز می‌کند و از فریبا می‌خواهد داستان زندگی‌ش را تعریف کند. باز هم بی‌حوصله پاسخ می‌دهد: چی بگم آخه؟ معصومه کمکش می‌کند: تعریف کن چی شد اومدی اینجا.

زن خیابانی دختر خیابانی

به قول خودش از عشق پسرعموی خدا خیر نداده‌اش بوده که کارش به اینجا کشیده است. عاشق پسر عمویش بوده اما او زیر قول و قرارها زده و با کس دیگری ازدواج کرده است. بعد از ازدواج او، فریبا که حالا ۲۳ سال داشته دیگر دلیلی برای ماندن در شهر خودشان نداشته است. شبانه به سمت شهری دیگر راهی می‌شود. در این شهر با مرد متاهلی به نام «حمید» آشنا می‌شود و بعد از ادواج موقت با او باردار می‌شود. حمید به سقط جنین اصرار دارد اما فریبا زیر بار نمی‌رود و از دست حمید فرار می‌کند. خانه‌ای برای خودش اجاره می‌کند و تا به دنیا آمدن کودک همان‌جا می‌ماند. از قضا یکی از همسایه‌ها از همان واسطه‌ها بوده است. زیر پایش می‌نشیند که با یک بچه سر چه کاری می‌خواهی بروی؟ خرجت را از کجا در می‌آوری؟ و این آغاز ورود فریبا به این کار می‌شود. سه ماه بعد از تولد نوزاد است که حمید، فریبا را پیدا می‌کند. وقتی از کار جدیدش مطلع می‌شود بچه را با زور و دعوا می‌گیرد و به دست زنش می‌دهد اما فریبا را ترک نمی‌کند. عوض آن، بساط قمارش را این بار در خانه او علم می‌کند. پسر فریبا حالا ۱۷ ساله است و نزد نامادری و برادرهای ناتنی‌اش بزرگ می‌شود. هیچ اطلاعی هم از وجود فریبا ندارد. اینجای داستان، فریبا گریه‌اش می‌گیرد …

دیگر وقت رفتن است. این را از اشاره‌های معصومه می‌فهمم. دیدار کوتاهی بود اما برای من همین دیدار نیم ساعته کفایت می‌کرد. در راه برگشت، معصومه با نفرت از حمید حرف می‌زند. می‌گوید: فریبا کمبود محبت داره. روحیه‌ش خیلی حساس و زودرنجه. بارها وقتی توی زندان بوده حمید دار و ندارشو پای قمار فروخته اما هربار بعد از آزاد شدن بازم اونو به زندگیش راه داده.

سوال تکراری‌ام هنوز به قوت خود باقی است: ارزششو داره؟

– ببین، توی این کار پشیمون می‌شی، گریه می‌کنی، اذیت می‌شی اما نمیتونی رهاش کنی.

«زنان بسیاری هستند که برخلاف معصومه نه جایی برای خواب دارند و نه پولی برای گذران زندگی روزانه».

این توصیف مدیرعامل موسسه حمایت از زندگی سالم است از وضع معصومه در مقایسه با دیگر مواردی که در مراکز حمایت از زنان آسیب‌دیده پناه داده شده‌اند.

«چوب‌بند»، با اشاره به وضعیت زنان خیابانی اظهار می‌کند: بسیاری از این زنان ادعا می‌کنند که از بی‌خانمانی بوده است که دست به این کار زده‌اند و اگر تنها جای خوابی برای آنها وجود داشت هیچ‌گاه تهدید جانی این کار را به جان نمی‌خریدند.

او که داور دادگاه خانواده نیز هست، ادامه می‌دهد: در مورد افرادی مانند معصومه یا فریبا بیشتر از هر چیز احتمال می‌رود که این افراد در بازه‌ای از زندگی، ضربه روحی شدیدی را متحمل شده‌اند و از آن پس، رفتاری تلافی‌جویانه را پیشه کرده‌اند.

وی درباره راهکارهای نجات چنین افرادی توضیح می‌دهد: از جایی به بعد، هدف، وسیله را برای این افراد توجیه می‌کند و به جایی می‌رسند که حتی با وجود باورهای درونی هم، هنوز دست از این کار نمی‌کشند. بنابراین می‌توان گفت که بهترین راه نجات برای این افراد «پیشگیری» است چرا که بازگرداندن ارزش‌ها به چنین افرادی مستلزم درمان تخصصی و ایجاد شرایط اجتماعی مناسب برای آنهاست.

از بیرون که به داستان معصومه نگاه می‌کنم دختری را می‌بینم که ۸ سال پیش در سفری به شیراز، یک وجب آب از سرش گذشته است و حالا صد وجب دیگر هم ظاهرا برایش اهمیتی ندارد. دختری را می‌بینم که راحتی پول درآوردن را در ساعات کاری کمتر می‌بیند و نه در ارزش‌هایی که زیر پا نابود می‌شوند. دختری را می‌بینم که به حال زندگی فریبا تاسف می‌خورد اما حداقل در مقابل من شکایتی از راه زندگی خودش نداشته است.

نمی‌دانم، شاید باید دعا کنم روزی کسی پیدا شود و روی سر معصومه آب توبه بریزد و دوباره ارزش‌های زندگی را یادآور شود.

بی‌تردید بخش زیادی از اظهارات معصومه‌ها و فریباها، ادعاها و توجیهاتی است که خودشان هم می‌دانند مبنای محکمی ندارد؛ چنان‌که معصومه یک بار از مشکل مالی می‌گوید، یک بار از شدت داغان بودن روحیه‌اش و نهایتا هم از اعتیاد به این کار. اما به هر حال، فارغ از آنچه این قربانیان مدعی هستند، باید بپذیریم که این قشر در جامعه ما وجود دارند و متاسفانه واقعیاتی غیر قابل انکارند. مدتی قبل هم وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی بر این مهم تاکید کرد که نباید این طیف را انکار کنیم بلکه باید برای حل این معضل گام برداریم. باید باور کنیم که امروز لاپوشانی و انکار این بیماری، هیچ کمکی به درمانش نمی‌کند.

گزارش از: مهرنوش پورآقاجان
منبع: ایسنا

دختر خیابانی زن خیابانی


ادامه مطلب ...

رضا رویگری: آمریکا جهنمی بیش نیست + پاسخ به حواشی زندگی خصوصی

رضا رویگری: آمریکا جهنمی بیش نیست + پاسخ به حواشی زندگی خصوصی

رضا رویگری بازیگر سینما و تلویزیون به تمام شایعات زندگی اش پاسخ می دهد:

*چرا اینقدر شایعه درباره فوت شما زیاد شده است؟!

مگه زیاد شایعه شده؟!

*پس از گفتگوی شما با یک نشریه که چندی پیش بود، این شایعات سرزبانها افتاد. نظرات فراوانی هم درباره شما در دنیای مجازی منتشر شد.

از آنجا که خودم از دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی دور هستم، دوست دارم این نظرات را از زبان شما بشنوم…

همسر رضا رویگری پسر رضا رویگری بیوگرافی رضا رویگری ازدواج رضا رویگری آهنگ جدید رضا رویگری

*مثلا این که چرا همسرتان را رها کردید و یک زن جوان گرفتید؟! یا از این دستها حرف های خاله زنکی…

(باخنده) فکر کنم حسودی می کنند!

*بین این شایعات مرگ و ازدواجتان، ارتباطی می بینید؟!

نه، فکر نکنم این گونه باشد. این دو قضیه ارتباطی به هم ندارند. شاید عده ای مرا خیلی دوست دارند و با این کار می خواهند اسم من در خبرگزاری ها باشد! پس از این شایعات تماس های فراوانی از داخل و خارج ایران داشتم که خیلی از دوستان من نگران شدند. ده نمکی تماس گرفته بود و می گفت با خودت حرف می زنم یا روحت؟! این که پخش شایعه مرگ چه نفعی برای برخی دارد را متوجه نمی شوم! چند روز پیش شبکه خبر برای تهیه گزارشی به خانه آمد و درباره این موضوع مفصل صحبت کردیم اما نمی دانم چرا پخش نمی کنند؟! جدیدا حرفهای من را از تلویزیون پخش نمی کنند!

*حرف خاصی زدید که حساسیت زا باشد؟!

اصولا من حرف زیاد می زنم!(می خندد) مثلا محرم از تلویزیون با من تماس گرفتند که چرا نهضت امام حسین(ع) هنوز بعد از هزار وچهار صد سال زنده است؟! گفتم به دلیل این که دنبال پورشه و برج و مازراتی نبود. حرف بدی زدم؟! واقعیت را گفتم اما این حرف من را هم پخش نکردند!

*چند سال تنها زندگی کردید؟!

به سال نرسید. چندماه بین ازدواج اول و دوم من فاصله بود. این شایعه بود که من بلافاصله از همسر قبلی ام جدا شده و با تارا ازدواج کردم. به این گونه نبود. من از دو سال قبل از جدایی رسمی، به نوعی تنها زندگی می کردم و می خواستیم که جدا شویم. یک سال و هشت ماه بعد از جدایی هم که با تارا ازدواج کردم.

همسر رضا رویگری پسر رضا رویگری بیوگرافی رضا رویگری ازدواج رضا رویگری آهنگ جدید رضا رویگری

*خیلی از مردم می پرسند چرا از همسر قبلی خود جدا شدید؟!

من حس می کنم مردم کمی بیکار هستند و دنبال حواشی مختلف می گردند. این مورد هم جز مسائل شخصی و خصوصی زندگی هست اما مردم به شدت درباره مسائل شخصی کنجکاو هستند. همسر قبلی من عاشق کارش بود و از صبح تا شب سرکار بود و خیلی به فکر زندگی نبود. وی دفتر روانشناسی داشت و همه وقت و زندگی اش کارش بود.

تارا: البته خیلی خانم خوب و دوست داشتنی بودند.

*این روزها کم کار هستید یا پیشنهادهای خوبی به شما می شود؟!

بیشتر نقش های الکی پیشنهاد می شود و به اجبار قبول می کنم. ماهی سه میلیون تومان اجاره خانه ام هست و خرج زندگی را باید از راه بازیگری در بیاورم. مجبورم خیلی از پیشنهادها را قبول کنم. یک اتفاق جالب چند روز پیش برایم افتاد.برای بستن قرارداد به یک دفتر سینمایی رفتم. به من گفتند یک سکانس بازی کن تا ببینم. کارگردان جوانی بود که می گفت باید اول تست دهی تا بعد قرارداد ببندیم! تارا هم گفت شما اول یک دکوپاژ بچین تا بفهمیم که کارگردانی، بعد از بازیگران تست بگیر!

*چه شد که با تارا ازدواج کردید؟

چندسال پیش برای برنامه ای به شیراز رفته بودم. تارا یک دوست داشت که دوست مشترکمان محسوب می شد. ستاره به تارا گفت که یک دوست هنرپیشه ام برای چند روز به شیراز می آید و اسم من را برد، تارا هم گفت که تا به حال اسمش را نشنیده و نمی شناسمش! به هرحال ستاره و تارا برای استقبال من به فرودگاه آمدند و همانجا برای اولین بار همدیگر را دیدیم. تا من را دید، گفت آقای رویگری چقدر شما خوش تیپ هستید! همانجا بود که عشق شوری در میان ما نهاد! معمولا هم همه عاشق من می شوند. من در اوایل آشنایی مان گفتم تارا من آینده تو نیستم و باید به زندگی ات برسی اما واقعا بدون تارا هم نمی توانستم زندگی کنم. (باخنده) حرفی زدم که جذب من شود!

*مگر می شود رضارویگری را فردی نشناسد؟!

حتما نمی شناخته! اهل دروغ گفتن نیست!

تارا: خیلی وقتها پیش می آید که شما بازیگری را تنها به چهره می شناسید و حتی اسمش به ذهن شما نمی آید. این اتفاق برای خیلی از مردم افتاده. از سوی دیگر من شانزده سالگی برای ادامه تحصیل به مالزی رفتم و از دنیای فیلم و تلویزیون ایران دور بودم. به همین دلیل اصلا شناختی از رضا نداشتم. تنها هدیه تهرانی و امین حیایی و گلزار را می شناختم.

*یا مثلا می گفتند که خانواده اش به شدت مخالف ازدواج با شما هستند.

اینگونه نیست! پدر و مادرش به شدت من را قبول دارند و دوستم دارند. شاید شیطنت برخی از همکاران شما باعث شده تا حرفهای ما به نحو مناسبی انعکاس پیدا نکند.

تارا: پدر من همیشه با من راحت بود و خیلی صمیمی بودیم.پس از آشنایی با رضا، عده ای پشت سرش حرف زده بودند و گفته بودند که شخصیت خوبی ندارد. یک روز پدرم از من خواست که درباره رابطه ام با رضا توضیح دهم. می خواست مطمئن شود رضا دنبال سوءاستفاده از من نیست. گفتم که رضا هیچ قولی برای بازیگری و این مسائل نداده و حرفش فقط ازدواج است. بالاخره پدر هست و روی دخترش حساس! یک روز رضا به منزل آمد و با پدرومادر ملاقات داشت و تمام شائبه ها از بین رفت. به هرحال این اختلاف سنی چهل و چهار ساله، کمی ذهنشان را درگیر کرده بود. یکی از شرایط آنها این بود که رضا اجازه بدهد درسم را تمام کنم.

همسر رضا رویگری پسر رضا رویگری بیوگرافی رضا رویگری ازدواج رضا رویگری آهنگ جدید رضا رویگری

*تمام شد درستان؟

تارا: مشغول تحصیل بودم که رضا سکته کرد و به خاطر مراقبت از وی درس را رها کردم.

*داستان سکته شما چه بود؟!

یک زمانی شایعات فراوانی برای من به وجود آمد و فشارهای پشت سرهم باعث شد که سکته کنم.

تارا: رضا قبلا هم سابقه بیماری داشت و چون ورزش می کردیم، فکر می کرد همین ورزش برای سلامتی کافی است و قرصهایش را مصرف نمی کرد. زمانی که سکته کرد، فشارش بیست و چهار بود.

*شایعه کرده بودند که آقای رویگری به خاطر خوردن مشروب فراوان سکته کرده.

(می خندد) به من می گویند معتاد هستم اما من حتی سیگار هم نمی کشم. از این حرفها زیاد شنیده ام.

تارا: اوایل آشناییم با رضا، دوستانم خیلی پشت سر رضا حرف می زدند. همین مشروب، اعتیاد و … یک روز به رضا گفتم واقعا معتاد هستی؟! رضا به من گفت که چند ماه هست من را می شناسی، اگر قرار بود معتاد باشم که می فهمیدی! برخی از مردم تنها با حرف زدن پشت سر دیگران، زنده هستند!

*پسر شما هم مثل خودتان زود ازدواج کرد.

خدارحمت کند پدرم را، در سن پانزده سالگی می خواست من ازدواج کنم. و البته روحانی شوم. شاید باور نکنید اما من جامع و المقدمات را هم خواندم اما بعد مسیر زندگی ام عوض شد و سمت هنرپیشگی رفتم. پسر من متولد ۵۳ هست و زود ازدواج کرد.

* شما نوه هم دارید؟

یک دختر هشت ساله به اسم آوا. یک فیلم هم به اسم دهه شصتیها با خودم بازی کرده است.

*رابطه شما به پسرتان چطور است؟!

خدا را شکر!

*چرا رابطه شما با پسرتان شکرآب است؟!

این شایعاتی است که می سازند. پسرم در سن جوانی برای فراگیری موسیقی به هند رفت و همان جا با همسرش که ایرانی هست، آشنا شد و نوه من هم هند به دنیا آمد. خیلی ارتباط نزدیکی با هم نداشتیم. مدتی است به ایران بازگشت و دورادور در ارتباطیم. این که شکرآب باشد و این حرف ها نیست!

*اما رابطه تان خیلی هم خوب نیست. احیانا از ازدواج و طلاقتان دلخور نیست که در ارتباط نیستید؟!

نه، اصلا این حرفها نیست. کیارش حرف من را گوش نمی کرد و ناراحت شدم. وی گریمور خوبی بود و گفتم کار را ول نکن اما حرفم را گوش نداد و الآن هم پشیمان است. در سریال ولایت عشق جز گروه گریم آقای معیریان بود و سمت بازیگری هم رفت. هرچه گفتم حرفم را گوش نداد و شاید به خاطر همین کمی بینمان دلخوری باشد.

همسر رضا رویگری پسر رضا رویگری بیوگرافی رضا رویگری ازدواج رضا رویگری آهنگ جدید رضا رویگری

*پدر به شدت مخالف کار شما بود؟!

خیلی مذهبی بود و می گفت نباید مطرب شود! بعد از آنکه ایران ایران را خواندم، رابطه اش با من خوب شد و به من افتخار می کرد.

*چه شد که شما ایران ایران را خواندید؟!

آهنگساز دو سه نفر از ترس قبول نکردند که این ترانه را اجرا کنند. صدای من را در جایی شنیده بود و از من خواست این کار را اجرا کنم. ما هم شبانه به استودیو رفتیم و آن کار ماندگار را ضبط کردیم.

*چرا همان زمان خوانندگی را ادامه ندادید؟!

شرایط موسیقی در دهه شصت خوب نبود و محیط موسیقی پاپ بسته بود. دهه هفتاد دوباره سراغ خوانندگی رفتم و چند تیتراژ خوانده و سپس آلبوم جمع کردم. تا امروز هم سه آلبوم من روانه بازار شده است.

*شنیده ام دهه شصت به کل، فعالیت هنری خود را تعطیل کرده بودید…

درست است. سه سال با یکی از دوستان ترشی درست می کردم و می فروختم. یک تئاتر درباره زندگی حلاج کار کرده بودیم و رییس تئاتر شهر جلوی کار ما را گرفت. دلیلش هم این بود که صدای رویگری تحریک کننده است! من هم خودم را ممنوع الکار کرده و به ساخت و فروش ترشی روی آوردم.

*چه شد به دنیای هنر بازگشتید؟

مرحوم رضا ژیان یک روز سراغم آمد و گفت رضا بسه دیگه، این چه کاریه داری می کنی؟! خسته نشدی؟! گفتم چطور مگه؟! گفت یه کار تلویزیونی گرفتم، بیا یه نقش داره مخصوص خودت. نقش شیر محله بهداشت. با آن نقش به شهرت رسیدم و دوباره به دنیای هنر بازگشتم. بعد محله بهداشت، کانیمانگا و اجاره نشین ها و… (باخنده) دنیای ترشی را هم فراموش کردم.

*چه شد به آمریکا رفتید؟

تئاتر معرکه در معرکه که نوشته آقای میرباقری بود را برای اجرا به آمریکا بردیم. یک سالی در آمریکا سکونت داشتم. آنجا نمایشگاه نقاشی برگزار کرده و تابلوهایم را فروختم. کنسرت هم در لس آنجلس برگزار کردم که آلبوم اول از همان کنسرت بیرون آمد.

*پس باید شما را هم خواننده لس آنجلسی بنامیم. چرا در آنجا نماندید و به ایران برگشتید؟

آن جا از بیرون، نمای خوبی دارد و بهشت است و گرنه جهنمی بیش نیست. از یک سو دلتنگی بسیار برای خانواده و وطن و از سوی دیگر این که یک دلار باید از زیرپای فیل دربیاوری! آنجا به سختی می توانید پول دربیاورد. البته وضع من بد نبود. مثلا دکترهای ایرانی مقیم آمریکا مسجدی در جنوب لس آنجلس ساخته بودند و برای مراسم افتتاحش از من دعوت کردند. من هم رفتم و چند کار زنده خواندم و سه هزار دلار گرفتم یا برای مراسم شب احیا مرا دعوت کردند تا برایشان مداحی کنم. این گونه درآمدزایی داشتم. در کل زندگی در آنجا بسیار سخت بود.

*پس از بازگشت هم ممنوع الکار شدید. درست است؟!

بله، یکی از دوستان لطف کرده و پشت سرم خیلی حرف زده بود. این که آمریکا پناهنده شدم، یا کوکائین مصرف می کنم و زن اسرائیلی گرفته ام! تصمیم داشت از ریشه من را بزند. دوست قدیمی من هم بود. به هرحال به لطف آن دوست قدیمی، چند سالی را در دهه هفتاد ممنوع الفعالیت بودم. البته هیچ وقت دلیل ممنوع الکاری ام را نگفتند و رسما هم اعلام نکردند که ممنوع الفعالیت هستم.

*پس چگونه به این نتیجه رسیدید؟!

به یکباره پیشنهادهایی که به من می شد کاهش پیدا کرد و آنهایی هم که پیشنهاد کار می دادند، پشیمان می شدند. بعدتر یکی از دوستان گفت که وقتی اسم شما را به ارشاد اعلام می کنیم، آن ها می گویند بهتر است از رضا رویگری استفاده نکنید. این بهتر است یعنی اگر استفاده کنید، فیلم توقیف می شود!

تارا: دهه هفتاد رضا ممنوع الکار بوده، پس حق داشتم که وی را نشناسم!

*توجیه نکنید که رضا رویگری را نمی شناسید! مگر می شود فردی در ایران وی را نشناسد؟!

الان هیچ فردی مثل تارا من را نمی شناسد!

تارا: برای من اصلا اهمیتی ندارد که حرفم را باور می کنید یا خیر اما واقعا حقیقت را گفتم.

*چه شد از ممنوع الکاری خارج شدید؟!

خودم هم نمی دانم! خودشان ممنوع الکار می کنند و بعدتر خودشان اجازه فعالیت می دهند.

*در دوران ممنوع الکاری چه کار می کردید؟ ترشی نساختید؟!

نه، دیگر سراغ ترشی نرفتم. قبلا هم این حرف را زده ام، اگر در سینما نگذارند کار کنم، سراغ تلویزیون می روم. تلویزیون نشد، نقاشی. نقاشی را از من بگیرند، خوانندگی و آهنگسازی. به هرحال آنقدر هنر دارم که بتوانم گلیم خود را از آب دربیاورم. در دوران ممنوع الکاری، نقاشی هایم را می فروختم. مثلا یک کلکسیونر از من درخواست می کرد نقاشی با امضای من داشته باشد و من هم پول زیادی می گرفتم و برایش نقاشی می کردم. آموزشگاهی هم داشتم و نقاشی تدریس می کردم.

*بعد از مختار هم مدتی نبودید. دلیل آن چه بود؟!

آن زمان هم نمی دانم به چه دلیل من را ممنوع الکار کرده بودند! دلیلش را هم هیچ وقت متوجه نشدم. به ویژه آن که در مختار نقش بسیار کلیدی و مهمی داشتم. من تا به حال در ایران یک ده آفرین هم به خاطر فعالیتهای هنری ام نگرفته ام اما در عراق برای ایفای نقش کیان ایرانی، به من جایزه دادند. چهار سال زندگی من را به هم ریختند و در تلویزیون اجازه فعالیت نداشتم.

*مختار تلفات جانی زیاد داشت یا شایعه است؟!

نه، این گونه نبوده. شاید منظورشان مار و مارمولک بوده(می خندد). مصدومیت زیاد بود که اکثرش هم سراغ من می آمد. در صحنه ای که کیان به شهادت می رسد، امین صلاحلو تبر را محکم زد و سرش کنده شد و زیر چشم من زخم شد. در شاهرود شمشیر به پایم رفت و از آن ور خارج شد. رفتم دکتر و گفت آقای رویگری چه شده؟! گفتم شمشیر خوردم. فردایش که تبر به چشمم خورد، دوباره پیش همان دکتر رفتم و گفت چه شده؟ گفتم تبر به چشمم خورده!نگاهی با تعجب کرد و گفت آقای رویگری، شما مطمئن هستید که در قرن بیستم زندگی می کنید؟!

*با اکثر بازیگران که صحبت می کنم، همه از طلبهایشان می گویند. شما هم جز طلبکاران هستید؟!

زیاد. نزدیک به ده پروژه هست که حضور داشتم اما پولی نداده اند. از گرفتن آن پول ها هم ناامید شده ام. شکایت هم کرده ام اما فیلم ها پخش شده و اصلا نتوانسته ام کاری انجام دهم. برای اولین بار از طریق شما می خواهم اسامی چند نفر از این بدهکاران را اعلام کنم، شاید خجالت کشیده و طلب من را بدهند. یکی آقای بیژن شیرمرد هست که چند ده میلیون از وی طلب دارم. دیگری آقایی به نام فارسیجانی بود که او هم چند میلیون تومان من را بلوکه کرده است. هرکاری هم انجام می دهم، نمی توانم پولم را از آن ها بگیرم. امروز کمی پیش قسط می دهند. مثلا قرارداد شما بیست میلیون تومان است، یک میلیون را می دهند و باید برای باقی پول به دنبالشان بدوی!

*برای آخرین آلبوم هم خودتان از جیبتان هزینه کردید؟!

بله، صد و ده میلیون تومان هزینه تهیه آلبوم شد که از جیب دادم و تنها بیست میلیون تومانش برگشت. قراربود اسپانسر به ما پول بدهد که نداد! موسیقی هم برای ما درآمدزایی نداشت. دلم می خواهد صدایم که آماده تر شد یک کنسرت بزرگ در تهران برگزار کنم که امیدوارم روزی این اتفاق بیفتد!

منبع: راه دانا

آهنگ جدید رضا رویگری ازدواج رضا رویگری بیوگرافی رضا رویگری پسر رضا رویگری همسر رضا رویگری


ادامه مطلب ...

عکس های خصوصی مهراوه شریفی نیا لو رفت و جنجال به پا شد!

عکس های خصوصی مهراوه شریفی نیا لو رفت و جنجال به پا شد!

جنجال عکس های خصوصی مهراوه شریفی نیا

مهراوه شریفی نیا ، نسبت به انتشار عکس های شخصی اش در فضای مجازی واکنش نشان داد.

مهراوه شریفی نیا بازیگر سریال کیمیا در آخرین پست اینستاگرام خود با اشاره به سرقت عکس های خصوصی اش ، نسبت به این عمل زشت واکنش نشان داد.

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

پی نوشت:

چه فرقى مى کنه؟

سرقت مسلحانه از بانک

یا دستبرد زدن به فایل هاى شخصى کامپیوتر یک نفر و دستکارى عکس هاى آلبوم خصوصى.
سرقت همون سرقته و سارق همون سارق.

صفحه ى اینستاگرام باعث شده من شما رو در بخش هایى از زندگیم شریک کنم، اما در همه ى عکس ها به قوانین،شئونات و اعتقادات خودم و جامعه احترام گذاشتم.

حتى وقتى به مناسبت یک میلیونى شدن فیلمى از ساز زدنم در خونه منتشر کردم با رعایت تمام ضوابط بود.

متاسفانه این اولین بار نیست که به حریم شخصى افراد تجاوز مى شه.

شش سال قبل شخصى تعدادى از عکس هاى کاملا خصوصى من رو در فضاى مجازى پخش کرد. برخى دیگر هم با دست بردن در عکس ها به این فضا دامن زدند. من ترجیح دادم براى ایجاد نشدن حاشیه سکوت کنم.

اون شخص بیمار و تکثیرکنندگان حسابشان با خداست.

او خدا آگاه و ناظر بر همه ى ماست.

اما اینکه چرا امروز بعد از اینهمه سال دوباره باید موضوع عکس هاى شش سال قبل مطرح بشه برام عجیبه!

آیا حکم افرادى که در دست به دست کردن و به تماشا نشستن عکس هاى خصوصى و دستکارى شده ى دیگران شریک مى شوند با مال خرانِ اموالِ به سرقت رفته تفاوتى دارد؟

امیدوارم ما شبیه اون دسته از آدما نباشیم. …

استفاده از واژه ى کشف حجاب براى عکس هاى شخصى که بدون خواست و رضایت کسى منتشر شده، درست نیست.

کاش بیشتر مواظب قضاوت هامون باشیم.

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

عصبانیت مهراوه شریفی نیا از انتشار بدون رضایت عکس هایش

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

واکنش مهراوه شریفی نیا به سوتی های کیمیا
مهراوه شریفی نیا با انتشار پستی در اینستاگرام به حواشی اخیر سریال کیمیا واکنش نشان داد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهراوه شریفی نیا بازیگر سریال کیمیا با انتشار پستی در صفحه شخصی اینستاگرامش به کسانی که با هر بهانه ای دنبال ایراد گرفتن از این سریال هستند واکنش نشان داد.

اى واى سوتى کیمیا! اون موقع مگه موبایل بوده؟ تقدیم به کسایی که دنبال بهانه میگردن گیر بدن!

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

واکنش مهراوه شریفی نیا به سوتی های کیمیا

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

عکس کودکی مهراوه شریفی نیا در کنار عروسک هایش

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

عکس نوزادی مهراوه شریفی نیا در آغوش مادرش

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

مهراوه شریفی نیا در کنار پسر عمه اش

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیانمونه ای از عکس های بدون حجاب مهراوه شریفی نیا لو رفته است

کشف حجاب بازیگران عکس لو رفته بازیگران عکس جدید بازیگران بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

 البته این عکس ها مربوط به چندین سال پیش است

 

اینستاگرام مهراوه شریفی نیا بیوگرافی مهراوه شریفی نیا عکس جدید بازیگران عکس لو رفته بازیگران کشف حجاب بازیگران


ادامه مطلب ...

الهه رضایی (مجری) در کنار پسرش + زندگی شخصی و خصوصی

الهه رضایی (مجری) در کنار پسرش + زندگی شخصی و خصوصی

الهه رضایی در سال ۶۵ ازدواج کرده و همسرش پزشک و متخصص قلب است. دو فرزند دختر و پسر دارد.

همسر الهه رضایی عکس جدید بازیگران خانواده مجری مشهور بیوگرافی مجریان بیوگرافی الهه رضایی

الهه رضایی متولد ۱۲ بهمن ۱۳۴۲ است. تحصیلاتش لیسانس علوم تربیتی است و تا سال ۸۷ کارمند سازمان صدا و سیما بوده و بعد از آن بازنشسته شده و اینک به اداره مهد کودکش مشغول است.

الهه رضایی در سال ۱۳۵۸ و هنگامی که ۱۵ ساله بود، برای اجرا در برنامه کودک پذیرفته شد و فعالیت خود را آغاز کرد. در تیر ماه همین سال بود که اولین اجرای خود را مقابل دوربین انجام داد. او در دهه شصت خورشیدی به عنوان مجری برنامه کودکان توانست به اوج معروفیت خود در تلویزیون برسد. وی در سال ۱۳۷۸ اجرای برنامه کودک را کنار گذاشت. پس از آن در برخی برنامه های بزرگسالان به عنوان مجری به فعالیت پرداخت. وی پس از گذشت سال ها، در سال ۱۳۸۹، در برنامه ای تحت عنوان «بچه های دیروز»، که کارتون ها و برنامه های قدیمی را بمنظور تجدید خاطره پخش می کرد، به اجرای برنامه پرداخت.

کار کردن پرونده ای درباره «نوستالژی» در این مطلب، بهانه ای شد تا با یکی از محبوب ترین و نوستالژیک ترین شخصیت های دوران کودکی مان گفتگو کنم. «خانم رضایی» دقیقا همان کسی بود که بعدازظهرهای روزهای دور کودکی در قاب شیشه ای تلویزون های قدیمی مان می دیدیم؛ به همان اندازه ملیح، شیرین، خوش بیان و مهربان و دوست داشتنی. او در حال حاضر مدیریت مهد کودکی را برعهده دارد که دهه شصتی ها و بعضا دهه پنجاهی ها، بچه هایشان را به مأمن امن آن می سپارند. دیدن چهره به یادماندنی و دلنشین خانم مجری آن روزها، برایم یادآور خاطرات دلچسب بسیاری بود که حتما با خواندن این گفتگو برای شما هم زنده می شود. با ما همراه باشید.

خانم الهه رضایی چرا کار اجرا را بعد از بازنشستگی رها کردید؟

– علتش بیشتر تغییر علاقمندی های سازمان صدا و سیما نسبت به نحوه اجرا بود. من ده سالی غیر از کار کودک، کار بزرگسال کردم ولی در کار کودک موفق تر بودم؛ چون با وضعیت صورت و چهره من، کار کودک هماهنگ تر بود و البته عادت ذهنی مخاطبان هم موثر بود. بعد از ۸۷ چون خیلی دیگر به کار بزرگسال تمایلی نداشتم و برای کودک هم روش اجرا و فرمت کار عوض شد و با روش من هماهنگ نبود، حداقل من ترجیح دادم در روش خودم تغییری ایجاد نکنم و گروه های جدید و جوان های پرانرژی تر وارد کار کودک شوند.

خانم مجری محبوب، مدیر مهد کودک شد

همه ما می دانیم که شما و همینطور خانم خامنه که برای ما دهه شصتی ها دو شخصیت بسیار نوستالژیک هستید، اجرای بسیار به یادماندنی و متمایزی داشتید. خودتان فکر می کنید چه چیزی باعث ماندگاری اجرای شما شد؟

– شاید یکی از دلایل آنکه بچه های دیروز خیلی به آن اشاره می کنند، این بود که هر چیز که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و شاید آن علاقمندی که در وجود من شخصا و همینطور خانم خامنه بود، روی اجرای ما تاثیر می گذاشت.

دلیل دیگرش هم این بود که برنامه دیگری هم نبود. امکانات تفریحی و استفاده از رسانه های جمعی خیلی محدود بود. بچه ها اینترنت و کامپیوتر و سی دی کارتون های مختلف نداشتند. اگر بخواهیم کلی تر نگاه کنیم یک مثلث بود که یک سرش معلم و مدرسه بود، یک سرش مادر و یک سر دیگر تلویزیون و بچه ها هر جا که احساس خلأ می کردند، شاید به دیگری پناه می بردند و خستگی مدرسه را نیز با برنامه کودک در می کردند.

اما اکثرا می گویند جمله هایی که گفته می شد و آرامش کلامی که وجود داشته، برای آنها دلنشین بوده است. ما باید بچه ها را نصیحت می کردیم و برای همین سعی می کردیم حرف هایی که می زنیم با آرامش باشد تا حرف ما با بچه ها بهتر بپذیرند و ما هم با زبان خودمان و نه به زبان کودکانه که امروز باب شده است، با بچه ها حرف می زدیم.

به نظر من همین هم باعث می شد که بچه ها شما را باور می کردند و اینقدر از شما حرف شنوی داشتند و هر چقدر می گفتید برو عقب، ما هم می رفتیم تا به در و دیوار می خوردیم یا سر از بالکن و پاسیو درمی آوردیم!!!

الهه رضایی – (با خنده) بله، بچه های دیروز خیلی صداقت داشتند و ساده تر بودند.

همسر الهه رضایی عکس جدید بازیگران خانواده مجری مشهور بیوگرافی مجریان بیوگرافی الهه رضایی

اتفاقا الان شما در مهد کودک کار می کنید، با بچه های همین ده شصتی ها. با دهه هفتادی ها هم که کمابیش در ارتباط بوده اید. از نظر شما هر کدام چه ویژگی داشتند؟

– خب دهه شصتی ها در یک دوران سختی در کشورمان رشد کردند. ما سال ها مسئله جنگ و تبعات آن را داشتیم؛ به همین دلیل شصتی ها بچه های آرام تر و محتاط تری هستند و شادابی، پرانرژی بودن، شیطنت و بازیگوشی دهه هفتاد به بعد خیلی بیشتر است.

از طرفی دهه شصتی ها چون خودشان در دوران کودکی سختی ها و کمبودهایی داشتند، سعی می کنند همه وسایل و امکانات را برای بچه هایشان فراهم کنند و بیش از حد بچه ها را آزاد می گذارند. تفاوتشان بیشتر در آرام بودن و پرهیاهو بودنشان است؛ البته باز در این دهه هم از ۶۵ تا ۷۰، شرایط متفاوت تری بود و از ۶۵ به بعد بچه ها شرایط آرام تر و بهتری را تجربه کردند.

همسر الهه رضایی عکس جدید بازیگران خانواده مجری مشهور بیوگرافی مجریان بیوگرافی الهه رضایی

راجع به کارتون ها و کلا برنامه های کودک امروز چه نظری دارید؟

– حقیقت اش در حال حاضر مدت هاست که برنامه ها را ندیدم؛ ولی چون به اقتضای شغلم با بچه های کوچک و والدین شان در تماس هستم، می توانم بگویم به میزان زیادی کارتون های خشن، روحیه بچه ها را تغییر داده است. بچه هایی که روحیه آرامی داشتند را ترسناک و مضطرب بار آورده وبقیه هم بچه های سخت و خشنی شدند. به نظر می آید که بعضی از کارتون های امروز تاثیر خوبی نداشتند.

بعد از اینکه شبکه پویا راه اندازی شد، چون کارتون های دهه های گذشته را نشان می داد، من از مادرهای بچه ها می شنیدم که بچه هایشان کارتون های قدیمی را بیشتر دوست دارند و استقبال می کنند. حتی همان کارتون هایی که از دید ما نخ نما شدند؛ مثل پسر شجاع یا حنا دختری در مزرعه؛ در صورتی که کارتون های امروزی والت دیزنی فوق العاده زیبا و جذاب است اما انگار همان سادگی کارتون های قدیمی و ریتم ساده ای که داشتند، باعث می شود بچه های جدید هم با آنها خیلی ارتباط برقرار کنند.

اصلا یکی از دلایلی که بچه های جدید اینقدر با بچه های قدیم فرق کردند برمی گردد به تنوع رسانه ها.

الهه رضایی – بله. هم تنوع رسانه ها و بخش دیگر هم به رویکرد خانواده ها برمی گردد که به راحتی اجازه می دهند بچه ها هر برنامه ای را ببینند؛ مثلا زمان ما اجازه نمی دادند بچه ها ۸ و ۹ شب تلویزیون نگاه کنند و همه باید این ساعت می خوابیدند اما الان بچه ها از آخرین سریال های تلویزیونی هم خبر دارند.

شاید هم گاهی چون مادرها مشغولیت های زیادی دارند و حوصله ندارند، به بچه ها اجازه می دهند که بنشینند پای تلویزیون و برنامه های مختلف را ببینند تا خودشان بتوانند به کارشان برسند و توی این برنامه ها هم دعوا، خشونت، بدآموزی و … وجود دارد و بچه ها هم یاد می گیرند و چیزهایی را می فهمند که آن سن زمان فهمیدنش نیست.

یک گله ای که بچه های دیروز دارند این است که چرا نقاشی هایی را که می فرستادند، نشان نمی دادند؟ راستی اصلا نقاشی هایمان را چه کار کردند؟!

– اتفاقا زمان پخش برنامه بچه های دیروز یک خانم یا آقایی پیامک زده بود و گفته بود در آن زمان چون نقاشی من را نشان نداده بودید، من هم رفتم یک لیوان آب ریختم روی تلویزیون که خانم مجری را خیس کنم و تلویزیونمان سوخت! (با خنده) بله متاسفانه این مشکل را به خاطر محدودیت زمان دائما داشتیم. نقاشی ها را هم که اصلا نمی شد نگهداری کنیم و عملا امکانش نبود. شما می دانید چقدر نقاشی به ما می رسید؟ اگر می خواستیم نگهداری کنیم، باید اندازه چندتا اتاق را فقط برای آرشیونقاشی ها خالی می کردیم. آن زمان چون بچه ها سرگرمی زیادی نداشتند و برنامه های تلویزیونی یا مسابقات مختلف نبود که بتوانند در آن شرکت کنند، برای همین تنها چیزی که می توانستند با آن هم مطرح شوند و اسمشان خوانده شود و هم لذت ببرند، نقاشی بود.

خانم مجری محبوب، مدیر مهد کودک شد

خانم رضایی شاید خیلی از بچه ها در آن زمان به بچه های شما حسودی می کردند! بچه های خودتان رابطه شان با شغل شما چطور بود و چه حسی داشتند؟

– اتفاقا بچه های من خیلی راضی نبودند؛ چون حس می کردند مادرشان دارد با بچه های دیگر تقسیم می شود. بعد هم جلوی دوربین بودن همانطور که می دانید دردسرهای خاص خودش را دارد؛ چون نمی توانستم با بچه هایم در بیرون از منزل راحت باشم. بچه های من هیچ جا راحت نبودند.

چه انتقادهایی معمولا از شما می شد؟

الهه رضایی – چرا کارتون کم پخش می شد یا چرا نقاشی ما را نشان نمی دادند.

یا چرا اینقدر می گفتید «برید عقب تر»!

الهه رضایی – (با خنده) بله! یا یک انتقادی که از ما داشتند این بود که چرا اینقدر نصیحت می کنیم که این انتقادی بود که خود ما هم البته داشتیم و دوست نداشتیم که این آموزش ها خیلی مستقیم باشد و بیشتر من دوست داشتم به صورت عملی آموزش داده می شد.

در آخر اگر توصیه ای برای بچه های دیروز دارید بفرمایید.

الهه رضایی – در حال حاضر خیلی از بچه های دیروز خودشان صاحب فرزند هستند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فزندانشان بیشتر وقت بگذارند و آنها را با تلویزیون و سی دی های مختلف سرگرم نکنند و حتما از کمک کارشناسان استفاده کنند و اگر به مشکلی در تربیت فرزندشان برخوردند، تصور نکنند که خودشان به تنهایی می توانند حلش کنند.

مجله موفقیت

 

بیوگرافی الهه رضایی بیوگرافی مجریان خانواده مجری مشهور عکس جدید بازیگران همسر الهه رضایی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی امیرحسین صدیق + زندگی خصوصی در روستا کمرد

بیوگرافی امیرحسین صدیق + زندگی خصوصی در روستا کمرد

امیرحسین صدیق (متولد ۸ آبان ۱۳۵۱ خورشیدی در نیشابور) بازیگر تئاتر سینما و تلویزیون ایران است.

وی پدرش علی صدیق را زمانی که ۷ سال بیشتر نداشت در سانحه تصادف رانندگی از دست داد (اول مهر ۱۳۵۸). اوج درخشش او در شماری از ساخته‌های مرضیه برومند کارگردان مشهور ایرانی بوده است.

پدر و مادر : علی صدیق و زهره دهسنگی

همسر امیرحسین صدیق علی صدیق زهره دهسنگی بیوگرافی بازیگران بیوگرافی امیرحسین صدیق

رامین ناصرنصیر ، ارژنگ امیرفضلی، امیرحسین صدیق ، شقایق فراهانی ، نادر سلیمانی (فیلم سینمایی دزد و پری۲ )

امیرحسین صدیق، بازیگر سینما و تلویزیون را بسیاری هنوز با عنوان و نام آقای پدر در مجموعه زیبای زی زی گولو به یاد دارند، او چند سالی است که خانه و کاشانه خود را به روستایی در حوالی پایتخت منتقل کرده و معتقد است «یکی از دلایل بدحالی مردم دور شدن از طبیعت است. آرامش روستا را با زندگی در تهران عوض نمی‌کنم». او متولد سال ۱۳۵۱ است و از حدود ۵ سال پیش تاکنون در روستای کمرد زندگی می‌کند؛ روستایی در ۲۰ کیلومتری شرق پایتخت. گفت‌وگو با او را در همین زمینه بخوانید.

همسر امیرحسین صدیق علی صدیق زهره دهسنگی بیوگرافی بازیگران بیوگرافی امیرحسین صدیق

amir hosein sedigh

«آقای پدر»: آرامش روستا را با تهران عوض نمی‌کنم

آقای صدیق! چه زمانی تصمیم گرفتید از تهران نقل‌مکان کنید؟

من در سن ۳۰ سالگی تصمیم گرفتم که وقتی ۴۰ ساله شدم دیگر تهران زندگی نکنم و خوشبختانه موفق شدم قبل از ۴۰ سالگی به این رویایم جامه عمل بپوشانم و با همه سختی‌هایی که داشت عاقبت در روستای کمرد ساکن شدم. حدود ۷ سال پیش یک باغ قدیمی در کمرد خریدم و شروع به ساخت خانه‌ام در باغ کردم. البته از وقتی اولین اتاق ساخته شد من به اینجا نقل‌مکان کردم.

چرا از پایتخت رفتید؟

چون تهران از همه نظر شهر غیرقابل‌تحملی شده است؛ شلوغی، ترافیک، آلودگی و…. به نظرم در دهه اخیر اوضاع بد‌تر هم شده است. از سوی دیگر ما هم خیلی از ارزش‌هایمان را از دست داده‌ایم و کم‌کم برخی ضد ارزش‌‌ها جای ارزش‌های واقعی انسانی ما را می‌گیرند.

منظورتان چیست؟

شاید بد نیست یک مثال بزنم مثلا فردی که در مدت کوتاهی یا به قول معروف یک‌شبه پولدار می‌شود مورد احترام همه خواهد بود و از وی به عنوان یک انسان زرنگ یاد می‌شود در حالی که در گذشته تلاش و زحمت ارزشمند بود. کسی که با تلاش روزی به دست می‌آورد باید مورد احترام باشد. همه ظواهر تمدن را داریم اما متاسفانه در بسیاری از موارد فرهنگ استفاده از آن را نداریم و همه ما در سراشیبی فرهنگی در حرکت هستیم.

پس شما از پایتخت نقل‌مکان کردید تا جایی دور از این مسائل آزار‌دهنده بتوانید آرامش داشته باشید؟

بله.

 زندگی کردن در روستا سخت نیست؟

چرا خیلی سخت است. من در این سال‌ها متوجه شدم چرا بسیاری از روستاییان از سراسر ایران به شهر‌ها می‌آیند. متاسفانه به‌رغم تبلیغات و تشویق‌هایی که در مورد خروج مردم از شهرهای بزرگ و به‌ویژه تهران می‌شد در عمل هیچ‌گونه امکاناتی در این زمینه داده نشد. این در حالی است که روستای کمرد در نزدیکی تهران قرار دارد با این حال ما مشکلات زیادی داریم که یکی از ساده‌ترین آن‌ها نبود گازوئیل است. ما در اینجا گاز نداریم و باید از گازوئیل استفاده کنیم اما حتی به قیمت آزاد هم به سختی می‌توانم گازوئیل پیدا کنم.

چرا از انرژی خورشیدی استفاده نمی‌کنید؟

اتفاقا همین تصمیم را داشتم اما متاسفانه دستگاه‌ها چینی و نامرغوب است و استفاده از آن‌ها اصلا مقرون به صرفه نیست.

با این همه مشکلات گاهی وسوسه نمی‌شوید به تهران برگردید؟

نه، من همه این سختی‌ها را پذیرفته‌ام و حاضر نیستم آرامش زندگی در اینجا را با سکونت در تهران عوض کنم.

یعنی فقط با نقل‌مکان از پایتخت موفق شدید به این آرامش برسید؟

آرامش درونی و فردی است و الزاما به مکان زندگی مربوط نیست. من آرامش را به صورت فردی پیدا کردم، آرامشی که از درون من نشات می‌گیرد و زندگی در روستا هم توانسته در این زمینه به من کمک کند. وقتی از زرق و برق و شلوغی و هیاهوی شهری دور هستم حس خوبی دارم. خیلی وقت‌ها که در تهران هستم حس یک روستایی را دارم و تعجب می‌کنم که چرا مردم این‌گونه با هم برخورد می‌کنند و گاهی بر سر هر مساله کوچکی دعوا و جر و بحث راه می‌اندازند.

لطفا کمی واضح‌تر بگویید، راز رسیدن به این آرامش درونی چیست؟

فرمول رسیدن به آرامش من متعلق به خودم است و شاید برای شما سودبخش نباشد. به قول رضا مارمولک در فیلم مارمولک، ساخته کمال تبریزی، به تعداد آدم‌ها راه رسیدن به خدا هست. بیشتر ما همیشه از دیگران و محیط انتظار داریم در حالی که آرامش را باید در وجود خودمان پیدا کنیم. گاهی پیش آمده که سرم کلاه رفته و مشکلی برایم ایجاد شده اما سعی می‌کنم جواب بدی‌ها را با بدی ندهم و همین به من آرامش می‌دهد.

همسر امیرحسین صدیق علی صدیق زهره دهسنگی بیوگرافی بازیگران بیوگرافی امیرحسین صدیق

در واقع به خودتان بدهکار نیستید و این آرامش‌بخش است؟

بله، همین که مال کسی را نمی‌خورم و دیگران را آزار نمی‌دهم باعث می‌شود آرامش داشته باشم و شب‌ها راحت سرم را روی بالش بگذارم.

اما گاهی مال آدم را می‌خورند و این آرامش را برهم می‌زند؟

سعی می‌کنم خودم را با فکر گذشته‌ها آزار ندهم و فراموشش کنم. درضمن از اینجامعه خشن تا حد امکان تاثیر نگیرم.

به نظرم شغل شما هم با همه جذابیت‌هایش تا حدودی می‌تواند مختل‌کننده آرامش باشد. شما فرد معروفی هستید، همین معروف بودن گاهی آرامشتان را بر هم می‌زند، درست است؟

بله، بخشی از زندگی شخصی ما از بین می‌رود، چشم‌های زیادی به ماست. از سوی دیگر برخی معتقدند یک هنرپیشه باید الگو باشد و همه این‌ها گاهی فشارهایی به هنرپیشه‌ها وارد می‌کند. با این حال چاره‌ای نیست و این جزیی از زندگی هنرپیشه‌هاست.

یک روز تعطیلتان را چگونه در منزلتان می‌گذرانید؟

فیلم می‌بینم و به گل‌ها و گیاهانم می‌رسم. رسیدگی به گل‌ها خیلی به من آرامش می‌دهد. به نظر من یکی از مهم‌ترین دلایل بدحالی این روزهای خیلی‌ها دور شدنشان از طبیعت است.

حتما شنیده‌اید که می‌گویند ورزش خیلی در آرامش انسان تاثیر دارد، شما اهل ورزش هستید؟

به صورت دوره‌ای ورزش‌های مختلف را تجربه کرده‌ام اما هرگز یک ورزش را به طور مستمر و دائم ادامه نداده‌ام. با این حال سلامت امروزم را مدیون‌‌ همان ورزش‌های دوره‌ای هستم.

همسر امیرحسین صدیق علی صدیق زهره دهسنگی بیوگرافی بازیگران بیوگرافی امیرحسین صدیق

چه ورزش‌هایی انجام داده‌اید؟

یادم است برای بازی در یک فیلم باید سوارکاری یاد می‌گرفتم، بعد به مدت ۳ سال سوارکاری را ادامه دادم و حتی در مسابقات پرش اسب هم شرکت کردم. دوچرخه‌سواری کوهستان، دو ماراتن و شنا هم از دیگر ورزش‌هایی است که انجام داده‌ام.

و فوتبال؟

راستش خیلی اهل فوتبال نیستم و تا به حال بازی نکرده‌ام.

بیوگرافی امیرحسین صدیق بیوگرافی بازیگران زهره دهسنگی علی صدیق همسر امیرحسین صدیق


ادامه مطلب ...

نسیم ادبی و همسرش ابراهیم اثباتی از ازدواج و زندگی خصوصی می گویند+عکس

نسیم ادبی و همسرش ابراهیم اثباتی از ازدواج و زندگی خصوصی می گویند+عکس

میزبان نسیم ادبی و همسرش ابراهیم اثباتی شدیم و گپ و گفت جالبی با این زوج هنرمند داشتیم که به گفته خودشان هرچند خیلی درگیر کارشان هستند اما با کار تفریح می‌کنند و از این شرایط رضایت دارند.

این گفت‌وگوی خواندنی را با زوج دوست‌داشتنی عالم بازیگری و موسیقی از دست ندهید.

نسیم ادبی، Nasim Adabi بازیگر خوب و شناخته‌شده عرصه تئاتر است و همه تئاتربین‌های حرفه‌ای از سال‌ها پیش این بازیگر و تئاترهایی را که او  در آنها نقش‌آفرینی کرده می‌شناسند.

ادبی همچنین امسال موفق شد جایزه بهترین بازیگر جشنواره تئاتر فجر را دریافت کند. اما آنهایی که بیشتر به دنیای تصویر علاقه دارند این بازیگر جوان را با فیلم‌های سینمایی و البته سریال محبوب «شهرزاد» می‌شناسند؛ سریالی که این روزها حسابی جایش را در دل مردم باز کرده و کمتر کسی است که ماجراهای جذاب آن را دنبال نکند.

نسیم ادبی (متولد ۱۳۵۵ – تهران) بازیگر سینما و تئاتر اهل کشور ایران است.

همسر نسیم ادبی همسر ابراهیم اثباتی بیوگرافی نسیم ادبی بیوگرافی ابراهیم اثباتی Nasim Adabi

نسیم ادبی و همسرش ابراهیم اثباتی

instagram Nasim Adabi

آشنایی هنری ما

نسیم ادبی: برای بازی در تئاتر «شمس پرنده» به کارگردانی خانم پری صابری دعوت شدم و ابراهیم هم برای ساخت موسیقی در همان تئاتر همکاری داشت و آشنایی اولیه‌مان به این صورت شکل گرفت. مدتی گذشت و قرار شد تئاتر «آنتیگونه» به کارگردانی خانم صابری در ایتالیا روی صحنه برود و من و آقای اثباتی در این سفر کاری همسفر شدیم که همین سفر باعث شد بیشتر یکدیگر را بشناسیم. آشنایی‌مان به سال ۸۰ برمی‌گردد و هفت سال است که با هم ازدواج کرده‌ایم.

شناخت پیش از ازدواج پیش‌نیاز است

نسیم ادبی: به شناخت پیش از ازدواج معتقدم؛ البته می‌دانم همه‌چیز را نمی‌توان تا قبل از رفتن زیر یک سقف رفتن در مورد طرف مقابل فهمید چون تا وقتی شما زیر یک سقف نرفته‌اید فرصتی برای آنکه خودتان را به صورت کامل ابراز کنید و نشان دهید پیدا نمی‌کنید اما قطعا شناخت پیش از ازدواج بسیار موثر است چون دوطرف می‌توانند با علایق و سلایق هم آشنا شوند و روحیات یکدیگر را تا حدی بشناسند که خیلی مهم است.

ابراهیم اثباتی: آشنایی پیش از ازدواج مثل دروس پیش‌نیاز دانشگاه است. یک‌سری دروس را می‌گذرانید و دانستن در مورد آنها باعث می‌شود  برای درس‌های بعدی کمتر در چالش بیفتید. یک‌سری شناخت و سبک و سنگین کردن‌ها در این دوران به وجود می‌آید که می‌تواند در زندگی‌تان به کمک شما بیاید. درواقع تجربه‌هایی که دو طرف در این دوران کسب می‌کنند به زمانی که زیر یک سقف می‌روند کمک می‌کند تا از خواسته و روحیات هم شناخت بیشتری داشته باشند و در نهایت به درک درست‌تری از زندگی مشترک‌شان برسند.

چرا با همسرم ازدواج کردم

نسیم ادبی: ابراهیم روحیه‌ای دارد که من همیشه خیلی دوست داشته‌ام. ایشان بسیار آدم جذابی در جمع‌هاست و از کمک کردن به دیگران لذت می‌برد. در هر جمعی حضور داشته باشد، همه دوست دارند با او صحبت و درددل کنند. حتما شما هم با شخصیت‌هایی که در جمع‌ها حضوری گرم دارند، آشنا هستید؛ ابراهیم یکی از همین آدم‌هاست. او به حرف‌های همه گوش می‌کند و سعی می‌کند تا حد توان به دیگران کمک کند. ابراهیم شخصیت بسیار حمایتگری دارد و خیلی اهل خانواده و خانواده‌دوست است.

از همه مهم‌تر اینکه ابراهیم اعتقاداتی دارد که به آنها پایبند است که این برای من خیلی جالب است. من  انسان‌هایی را که روی عقایدشان پایبند و ثابت‌قدم هستند، دوست دارم و به نظرم این ویژگی خیلی اهمیت دارد.  شخصا نمی‌توانم به آدم‌هایی که هیچ اعتقادی در زندگی‌شان ندارند و به هیچ‌چیزی اهمیت نمی‌دهند، اعتماد کنم چون فکر می‌کنم انسان‌های بی‌ثباتی هستند.

ابراهیم معاشرتی و خونگرم است و ما حرف‌های زیادی برای گفتن با هم داشتیم و داریم و از همان ابتدای آشنایی‌مان حس کردم می‌توانم خیلی چیزها از او یاد بگیرم و واقعا هم از زمان آشنایی‌مان تا به حال خیلی چیزها از او یاد گرفته‌ام و هرگز احساس تنهایی نکرده‌ام. از همان زمان آشنایی‌مان هم چنین حسی را داشتم؛ اینکه می‌توانم با او درددل و صحبت کنم و در کنارش حس خوبی داشته باشم.

ابراهیم اثباتی: نسیم جان خیلی به من لطف دارند. من فکر می‌کنم ممکن است دو روح به هم برسند و نسبت به هم کشش داشته باشند. شما طبیعتا در زندگی و روابط اجتماعی‌تان  به افراد بسیاری برخورد می‌کنید اما کسی را می‌توانید دوست داشته باشد که با حضورش به شما تلنگری بخورد  و موج و هیجانی در وجودتان ایجاد شود که تداومش براساس خصوصیات و خلقیات طرف مقابل‌تان باشد. چنین حسی می‌تواند برای‌تان جاذبه خلق کند و به سمت آن فرد گرایش پیدا ‌کنید.

من هرقدر بیشتر با نسیم معاشرت و رفاقت داشتم بیشتر حس می‌کردم او مرا از نظر عاطفی و روحی کامل  می‌کند. هیجاناتی در روح نسیم وجود دارد که فکر می‌کنم اصلا دلیل موفقیتش در بازیگری هم همین هیجانات باشد. این شور و شوق و هیجان برای من که شاید سکون بیشتری دارم خیلی پرکشش بود. احساس کردم می‌توانیم مکمل یکدیگر باشیم و خدا را شکر باهم هماهنگ شدیم.

دنیای موزیسین‌ها قشنگ است 

ابراهیم اثباتی: از سال ۷۳ به صورت حرفه‌ای برای تئاتر موسیقی کار می‌کنم. عاشق فضاهای دراماتیک هستم و تا الان برای نزدیک به ۶۰ تئاتر موسیقی ساخته‌ام. یک گروه موسیقی هم به سرپرستی و آهنگ‌سازی خودم دارم که تا دوسال پیش «وصل یار» نام داشت  ولی به‌تازگی نام جدیدی برای آن انتخاب کرده‌ایم که هنوز رسمی نشده است.

نسیم ادبی: شغل ابراهیم را خیلی دوست دارم و فکر می‌کنم دنیای موزیسین‌ها خیلی قشنگ است. دنیای آنها با دنیای ما بازیگران فرق دارد. من شاید تا قبل از ازدواجم خیلی به این تفاوت‌ها فکر نمی‌کردم اما از وقتی با ابراهیم زندگی مشترک‌مان را شروع کرده‌ایم بیشتر با حال و هوای بچه‌هایی که در این رشته فعالیت می‌کنند آشنا شده‌ام چون رفت و آمدم با این افراد زیاد شده است. من حتی مدتی در گروه «وصل یار» به عنوان همخوان همکاری می‌کردم.

کلا دنیای بچه‌های موزیسین با دنیای ما فرق دارد. منظورم از تفاوت این نیست که آنها بهترند یا ما؛ این تفاوت را وقتی هر دو عالم بازیگری و موسیقی را بشناسید، بهتر درک می‌کنید. جالب اینکه دو هنر خیلی به هم مربوطند و شاید حتی بتوان گفت بدون هم کامل نمی‌شوند. به نظر من هنرمندان فعال در موسیقی تودار، خوددار و آرام هستند اما بازیگران پرهیجان‌تر و برونگرا‌تر هستند.

موسیقی کلاسیک ایرانی و گیتار

ابراهیم اثباتی: من موسیقی کلاسیک ایرانی می‌نوازم؛ همان نوع موسیقی‌ای که غالبا با نام موسیقی سنتی می‌شناسند و البته من این واژه را قبول ندارم چون موسیقی سنتی قالب دیگری است و موسیقی کلاسیک ایرانی استایل خودش را دارد و با موسیقی سنتی متفاوت است. من به خاطر علاقه‌ام به هنرهای دراماتیک نوع موسیقی‌ام هم موسیقی تصویری است و حتی وقتی یک تصنیف ساده کار می‌کنم، حتما فراز و نشیب‌ها و فضا‌سازی‌هایش تصویری است. این نوع موسیقی را از دنیای تئاتر که عاشق آن هستم آموخته‌ام و می‌توانم بگویم موسیقی‌ام در حال حاضر فیوژن یا تلفیقی است.  ساز زدن را با تنبور شروع کردم اما در روند کاری‌ام نواختن سازهای دیگری مثل تار و سه تار را آموختم و در ارکستر دیوان می‌نوازم که سازی اصیل ایرانی است و شاید کمتر نامش را شنیده باشید و کمتر هم استفاده می‌شود.

نسیم ادبی: من هم مدتی سه‌تار و گیتار می‌زدم اما هیچ‌وقت نتوانستم در نواختن‌شان به تبحر برسم چون همیشه درگیر کارهای بازیگری بوده‌ام و برای تمرین وقت نگذاشته‌ام. گیتار را تا مراحل خوبی پیش رفته بودم اما مجبور شدم آن را کنار بگذارم چون وقتی شما مشغول یادگیری نواختن یک ساز می‌شوید باید برایش وقت بگذارید و تمرین کنید. با یک روز یا دو روز کلاس رفتن در هفته کسی ساز زدن یاد نمی‌گیرد و باید حداقل سه ساعت در روز تمرین کرد. به نظرم استعدادم در زمینه موسیقی خوب است و اگر ادامه می‌دادم شاید می‌توانستم در حوزه موسیقی هم فعالیت کنم.

ابراهیم اثباتی: البته نسیم جان سازی را همیشه همراه خود دارد که موهبتی الهی است و آن هم حنجره‌اش است. نسیم صدای بسیار خوبی دارد که دامنه بسیار وسیع و خاصی دارد. امیدوارم در آینده از این ساز بیشتر استفاده کند.

خانه‌مان پر از آهنگ است 

نسیم ادبی: من عاشق ساز و موسیقی هستم و در خانه‌مان مرتب نوای موسیقی شنیده می‌شود. الان هم که به خاطر برنامه‌ای که قرار است ابراهیم در اردیبهشت داشته باشد هفته‌ای یک روز در خانه‌مان تمرین گروهی دارند. کلا ابراهیم همیشه در خانه یا مشغول ساز زدن است یا آهنگسازی برای کارهای مختلف. موسیقی با زندگی ما عجین شده که برای من اتفاقی زیباست.

بهترین تفریح‌مان تماشای تئاتر است

نسیم ادبی: تئاتر رفتن مهم‌ترین و بهترین تفریح ماست و همیشه در اولین فرصتی که پیدا کنیم به تماشای تئاتر می‌رویم. دوستان تئاتری زیادی داریم و همیشه دوستان‌مان تئاترهایی را روی صحنه دارند که می‌توانیم از تماشای‌شان لذت ببریم. سینما کمتر می‌رویم اما در خانه گاهی فیلم می‌بینیم.  متاسفانه کمتر پیش می‌آید به مسافرت برویم چون در سال‌های اخیر همیشه سر کار بوده‌ام و فرصت مسافرت دست نداده است؛ البته بارها تصمیم گرفته‌ایم به سفر برویم ‌اما درگیری‌های کاری مجالی برای این کار نگذاشته است.

ابراهیم اثباتی: کنسرت هم می‌رویم و کلا عاشق تفریحات فرهنگی هستیم. تئاتر علاقه و شغل هر دوی ماست و دوستان‌مان هم اکثرا در این حرفه هستند.

نسیم ادبی: عاشق رستوران رفتن هستیم. خیلی دوست داریم به رستوران برویم یا گاهی برویم جایی قهوه بخوریم و این عادت را از دوران ابتدای آشنایی‌مان هم داشته‌ایم.

ابراهیم اثباتی: تمام رستوران‌های تهران را دیگر می‌شناسیم.

همسر نسیم ادبی همسر ابراهیم اثباتی بیوگرافی نسیم ادبی بیوگرافی ابراهیم اثباتی Nasim Adabi
کار و زندگی‌مان در هم گره خورده 

نسیم ادبی: کار ما همان تفریح ماست. تماشای تئاتر یا تمرین تئاتر و موسیقی هم شغل‌مان است و هم تفریح‌مان و به شکلی در هم تنیده شده‌اند که دیگر قابل تفکیک نیستند. شغل من مثل معلمی نیست که مثلا تا ساعت دو در مدرسه و سرکارم باشم و بعد به زندگی‌ام برسم. درواقع کار و زندگی ما یکی شده است.

منتقدهای بی‌تعارفی هستیم

ابراهیم اثباتی: من چون عاشق نسیم هستم، او را هم روی صحنه تئاتر دوست دارم و هم در دنیای تصویر. نسیم، بازیگر خیلی خوبی است و من همه کارهایش را دوست دارم. تئاترهایش همه خوبند و سریال «شهرزاد» هم برایم پرکشش است.

نسیم فهم و درک موسیقایی بالایی دارد و من همیشه وقتی کاری را اتود بزنم نسیم اولین کسی است که دوست دارم آن را بشنود و نظرش را بگوید و اگر تایید کند، خوشحال می‌شوم. نظراتش برایم مهم و موثر است. همسرم  هم همیشه در مورد کارهایش از من سوال می‌کند.

نسیم ادبی: درواقع منتقد کارهای  یکدیگر هستیم و بی‌تعارف هم این کار را می‌کنیم؛ از هم ناراحت هم نمی‌شویم؛ مثلا ابراهیم تئاترهایم را می‌بیند و در موردشان نظر می‌دهد و می‌گوید فلان بخش خوب بود یا در آن بخش نباید آن‌طور بازی می‌کردی و… . من هم متقابلا در مورد موسیقی او نظراتم را می‌گویم. احساس می‌کنم به این شکل آدم‌ها می‌توانند رشد کنند. اینکه مدام بخواهیم از هم تعریف کنیم و به‌به و چه‌چه بگوییم به ارتقای کارمان کمکی نمی‌کند.

پیش از انتخاب نقش با ابراهیم مشورت می‌کنم

نسیم ادبی: معمولا پیش از انتخاب کارهایم با ابراهیم مشورت می‌کنم؛ مثلا می‌گویم  فلان پیشنهاد را دارم یا در مورد نقش و طرح اصلی کار با او صحبت می‌کنم و نظراتش را می‌شنوم. گاهی ممکن است بگوید به نظرم این نقش به تو نمی‌خورد یا اینکه بگوید تازه سرکار بودی و بهتر است استراحت کنی.

کادوی مخصوص من، موبایل

نسیم ادبی: برایم مهم است روز تولدم و سالروز ازدواج‌مان یاد همسرم بماند. معمولا تولد‌های ابراهیم را جشن می‌گیرم. منظورم از جشن، مهمانی نیست. ما حتی در خانواده‌مان  گاهی با یک کیک کوچک و جمع خودمان تولد‌ها را جشن می‌گرفتیم و در خانه من و ابراهیم  هم جریان همین‌طور است.

بهترین و بیشترین هدیه‌ای که از همسرم گرفتم موبایل است. همیشه از سر بدشانسی یا موبایل‌هایم گم شده‌اند یا دزد زده یا از دستم افتاده و نابود شده‌اند. خلاصه اینکه همسرم همیشه گزینه‌ای خوب برای خرید هدیه در دست دارد. (می‌خندد)

وقتی پدر یا مادر باشید دیگر فقط به خودتان فکر نمی‌کنید

نسیم ادبی: دوست دارم بچه داشته باشم و بهش فکر می‌کنم. به نظرم تجربه پدر یا مادر شدن برای هر فردی رشد و تعالی به دنبال دارد. وقتی یک انسان تبدیل به پدر یا مادر می‌شود دیگر از اینکه تنها به خودش فکر کند جدا می‌شود و مسئولیتی را قبول می‌کند که تا آخر عمر گلویش را می‌چسبد و رهایش نمی‌کند. (می‌خندد)

ابراهیم اثباتی: من هم عاشق بچه هستم. اوایل فکر می‌کردیم با توجه به شغل‌مان بچه‌دار شدن سخت باشد اما هرچه جلوتر رفتیم متوجه شدیم خیلی‌ها در شرایط ما زندگی می‌کنند و حتی بیشتر از یک فرزند دارند.

همسر نسیم ادبی همسر ابراهیم اثباتی بیوگرافی نسیم ادبی بیوگرافی ابراهیم اثباتی Nasim Adabi

ماجرای «شهرزاد»

نسیم ادبی: آقای فتحی نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» به کارگردانی خانم ساناز بیان را دیده بودند و این اولین باری بود که بازی مرا می‌دیدند. پس از آن دستیارشان با من تماس گرفتند و برای بازی در سریال «شهرزاد»  دعوت به کار شدم. نقشی که در آن تئاتر داشتم نقش شهلا جاهد بود و بسیار با نقش حمیرا که در سریال «شهرزاد» دارم، متفاوت بود. آقای فتحی برایم توضیح دادند نقش حمیرا یک دختر پرجنب‌وجوش و پرهیجان است  که نسبت به عشق ناآشناست.

این دختر خیلی زود ازدواج کرده و به او اجازه داده نشده درس بخواند و یک‌سری حسادت‌ها نسبت به خواهر کوچک‌ترش دارد و متلک‌هایی که به شهرزاد هم می‌اندازد بیشتر از آنکه از روی بدجنسی و حسادت باشد از روی نادانی است.

من فیلمنامه را خواندم و بعد از خواندن نقش فکر کردم این دختر چقدر پررو است. (می‌خندد) و به آقای فتحی گفتم مردم با دیدن این کاراکتر به من فحش می‌دهند. (می‌خندد) ولی آقای فتحی به من اطمینان دادند نقش خوب است و گفتند اگر مردم به تو فحش بدهند، یعنی اینکه نقش را خوب ایفا کرده‌ای.

منبع : مجله زندگی ایده آل – الناز دیمان

Nasim Adabi بیوگرافی ابراهیم اثباتی بیوگرافی نسیم ادبی همسر ابراهیم اثباتی همسر نسیم ادبی


ادامه مطلب ...

آنچه از زندگی خصوصی پوراندخت مهیمن نمی دانید +عکس

آنچه از زندگی خصوصی پوراندخت مهیمن نمی دانید +عکس

پوراندخت مهیمن: با شوهرم (صحرایی)، که همکارم در اداره تئاتر بود، در سال ۱۳۵۵ ازدواج کردم و در سال ۱۳۵۶ تک فرزندم، (طوفان) به دنیا آمد. او فارغ‌التحصیل رشته راه و ساختمان است.

همسر پوراندخت مهیمن همسر بازیگران عکس جدید بازیگران زندگی خصوصی بازیگران بیوگرافی پوراندخت مهیمن

با نگاهی به ویژگی‌های مردم اصفهان مثل بسیاری از شهرهای کشورمان در اولین نظر آنها را افرادی سختکوش و هدفمند می‌یابیم که در راه رسیدن به آمال و آرزوهایشان از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی‌کنند و تا نهایت گوهر وجود خود را به کارنگیرند و به اوج اعتلای موفقیت نرسند از پا نمی‌نشینند. مردمانی باروحیه و خوش مشرب که در شهری تاریخی و زیبا زندگی می‌کنند که نصف جهانش می‌خوانند.

پوراندخت مهیمن (متولد ۱۳۳۲) بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی است.

پوراندخت مهیمن هم یکی از همین اصفهانی‌های فعال است که در کنار تلاش و کوشش بسیار، صداقت و مهربانی هم چاشنی کارش است و براحتی توانسته از خود چهره‌ای فراموش نشدنی در تلویزیون و سینمای ایران برجای گذارد. در یک عصر بهاری با خانم مهیمن گفت‌وگو نشستیم و ایشان صبورانه پاسخگوی پرسش‌های ما شد.

همسر پوراندخت مهیمن همسر بازیگران عکس جدید بازیگران زندگی خصوصی بازیگران بیوگرافی پوراندخت مهیمن

اول کمی‌از خودتان بگویید. کجا به دنیا آمدید؟

من در محله عباس‌آباد اصفهان به دنیا آمدم.

شغل پدرومادرتان چه بود؟

پدرم مدیر یک کارخانه نساجی بود و مادرم خانه‌دار.

اگر بخواهید والدین خود را توصیف کنید، چه می‌گویید؟

هرچه از خوبی و مهربانی آنها بگویم کم گفته‌ام. آنها محیط زندگی ما را سراسرآرامش و محبت کرده بودند و چیزی جز عشق نثارمان نمی‌کردند. من در مراسم فوت هردوی آنها می‌گفتم شاید اگر سرسوزنی تندی و بداخلاقی از خود نشان می‌دادند ما به این حد داغدار رفتن‌شان نمی‌شدیم. اما آنها همیشه خوب و باگذشت بودند، مثل همه پدر و مادرها. والدین نازنینی که خاطره‌ای جز خوبی از خود برجای نگذاشتند و به همین دلیل با این که سال‌هاست از درگذشت‌شان می‌گذرد من هنوز نتوانسته‌ام با نبودشان کنار بیایم.

چند خواهروبرادر دارید و روابط شما با هم چگونه است؟

ما پنج خواهر و همه با هم دوست بودیم. پدرمان ما را به ترتیب حروف الفبا نامگذاری کرد. اولی اشرف، دومی‌ بدرالزمان، سومی‌که من بودم پوراندخت، سومی ‌و چهارمی ‌هم که دوقلو بودند و از من پنج سال کوچک‌تر بودند توراندخت و ثریا. متاسفانه توراندخت چندین سال پیش به همراه شوهرش و دختر ۱۵ ساله‌اش از اصفهان عازم تهران بودند که هواپیمای فوکر در اثر نقص فنی به کوه‌های کرکس اصابت کرد و سقوط کرد. از بین رفت. خواهرم به همراه سایر مسافران در آن هواپیما بدرود حیات گفت.

برای شادی روح آنها طلب آمرزش می‌کنیم. در چه رشته‌ای تحصیل کرده‌اید؟

فوق‌دیپلم دانشگاه هنر هستم.

چه شد به سمت بازیگری کشیده شدید؟

من از بچگی شیفته بازیگری بودم و دوست داشتم نقش بازی کنم. در دوران کودکی برای همکلاسی‌هایم تئاتر و پانتومیم اجرا می‌کردم. عشق به بازیگری از همان دوران کودکی در وجودم ریشه گرفته بود. از این گذشته به تماشای فیلم هم خیلی علاقه داشتم و تا می‌توانستم فیلم می‌دیدم. همین عشق و علاقه شدید مسیر زندگی ام را به سمت هنرپیشه شدن هدایت کرد. وارد دانشگاه هنر شدم و از همین طریق قدم به عالم بازیگری گذاشتم.

دنیای بازیگری خوب است؟

بازیگری یعنی یک دنیا خاطره. ما برای موفقیت در این حرفه باید بسیاری از چیزهای شخصی‌مان را فدا کنیم و چیزهای زیادی را از دست می‌دهیم. اما درعوض آن‌قدر دنیایش قشنگ و زیباست که وقتی پیش خود محاسبه می‌کنیم، درمی‌یابیم که به تمام سختی‌هایش می‌ارزیده است. مثلاً ما در فیلم «وضعیت سفیدـ دو سال تمام تا مرتضی‌گرد می‌رفتیم و برمی‌گشتیم. هر روز از ساعت ۴ صبح تا ۹ شب درگیر بودیم. این رفت و برگشت بسیار سنگین و زمانبر بود. ببینید چه عشقی باید در کار باشد که ما با وجود عاطفه و علاقه‌ای که به خانواده خود داریم بازهم تلاش می‌کنیم کارمان را به بهترین نحو ممکن به انجام برسانیم.

کدام‌یک از کارهایتان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟

پاسخی که می‌دهم شاید کمی‌تکراری به نظر برسد، اما کار برای ما مانند فرزندانمان است. من هم مثل هر هنرمند دیگری برای تک تک کارهایم زحمت کشیده و تلاش کرده‌ایم. شاید یکی بهتر از آب درآمده باشد و دیگری به آن خوبی به نظر نرسد، اما درهرصورت ما تلاش خود را کرده‌ایم. خوب و بدشدن یک فیلم یا سریال تلویزیونی بسته به یکسری عوامل است که در کنار هم قرار می‌گیرد و به‌طور کلی به یک کار شکل می‌دهد. تمام اینها دست ما بازیگران نیست و ما تنها یک بخش از آنیم.

شما همواره بازیگری محبوب بوده‌اید و مردم دوست‌تان داشته‌اند. علت این محبوبیت را در چه می‌دانید؟

مردم نازنین همواره به من لطف داشته اند و من همیشه بسیار قدردان و سپاسگزار آنها هستم. من این را به دلیل لطف خدای مهربان و مردم عزیز می‌دانم. اما خودم هم همواره اصراردارم تا سرحدامکان قلبم را فقط و فقط جایگاه خوبی‌ها کنم و آن را از کینه و حسد و سایر صفات ناپسند به دور نگاه دارم. حیف از ما انسان‌ها نیست در این مدت زمانی که در این دنیا زندگی می‌کنیم به یکدیگر عشق نورزیم و به جای خوبی و محبت، بدی را میهمان وجود خود کنیم؟! من همیشه سعی می‌کنم نکات مثبت زندگی را ببینم و همین باعث شده روحیه بهتری داشته باشم و مورد لطف و محبت هموطنان گرانقدرم قرارگیرم.

کی و چگونه ازدواج کردید؟

من در ۱۹ سالگی ازدواج کردم. همسرم از آشنایان بودند و به خواستگاری‌ام آمدند. شکرخدا خوب زندگی کرده‌ایم و من الان یک پسر ۳۷ساله به نام طوفان دارم. طوفان ازدواج کرده و من الان یک نوه در راه دارم!

پس باید پیشاپیش به شما تبریک بگوییم. در تربیت فرزند چه چیزهایی برای شما مهم بود؟

همیشه این نکته تاکید داشتم که محیط خانه را امن و آرام نگاه دارم تا فرزندم بتواند در یک فضای پراحترام و به دور از هرنوع دعوا و خشونت بزرگ شود. احساس می‌کنم فضایی که ما پدرومادرها برای بچه خود درست می‌کنیم اصلی‌ترین عامل شکل دهی به شخصیت فرزند است. کسی که می‌خواهد فرزندش درست تربیت شود و صاحب فضل و کمال باربیاید باید با همسر خود رفتاری معقول داشته باشد و محیط خانه را گرم و پرنشاط کند. فرزند خودبه خود در این محیط خوب از آب درمی‌آید.

من وقتی از گوشه و کنار می‌شنوم که می‌گویند بچه فلانی خوب نیست و والدینش را اذیت می‌کند پاسخ می‌دهم بچه‌ها هیچ‌وقت بد نیستند. کودکی که در یک محیط به دنیا می‌آید و والدین بدون ملاحظه حضور او با هم بدرفتاری می‌کنند، خشونت می‌ورزند، حرمت یکدیگر را زیر پا می‌گذارند و به این ترتیب کوچک‌ترین اهمیتی به رشد فرزند خود در این محیط نمی‌دهند چگونه می‌تواند خوب تربیت شود و درنهایت به جوانی مودب و شایسته تبدیل گردد؟ به راستی بچه‌ها گناهی ندارند و مسئول اصلی خود ما پدرومادرها هستیم. ما باید تلاش کنیم نکات خوب را به فرزندانمان یاددهیم و خیرخواهی، نوعدوستی و انسانیت را در وجود آنها نهادینه کنیم. اما من شانسی هم بابت پسرم آورده‌ام و آن این است که او از لحاظ روحی بشدت به من شبیه است و طرز فکری نزدیک به خودم دارد. او بسیار عاطفی و بامحبت است و من بابت این مساله بسیار خرسندم.
همسر پوراندخت مهیمن همسر بازیگران عکس جدید بازیگران زندگی خصوصی بازیگران بیوگرافی پوراندخت مهیمن
شما تنها یک فرزند دارید. آیا با تک فرزندی موافقید؟

نه، حقیقتش خودم اصلاً و ابداً با تک فرزندی موافق نیستم. مسلم است که زندگی با چند فرزند کامل تر و شیرین تر می‌شود. هرکس باید حداقل دو فرزند داشته باشد و تک فرزندی چه برای بچه و چه برای پدرومادر بسیارسخت است. هرکس به خواهر و برادر احتیاج دارد و والدینی که فقط یک فرزند دارند هم همیشه جای خالی فرزندان دیگر را حس می‌کنند. من به همه توصیه می‌کنم حداقل دو فرزند داشته باشند تا روزگار شیرین‌تر و بهتری در خانواده داشته باشند.

نسبت به خواهرزاده‌هایتان چه حسی دارید؟ چگونه خاله‌ای هستید؟

عاشق همه آنها هستم. من در خانواده ای بزرگ شدم که در آن پدرومادر فقط عشق نثار می‌کردند و بالطبع ما هم محبت کردن را از آنها یاد گرفتیم. من خواهرزاده‌هایم را هم مانند تنها فرزندم خیلی دوست دارم و حتی رابطه خوبی با بچه‌های آنها دارم. خاله یا عمه بودن حس بسیارخوبی است و امیدوارم همه بتوانند از این نعمت بهره ببرند.

چون خودتان چهار خواهر داشته‌اید، الان از نعمت خاله بودن بهره‌مندید، اما بچه‌هایی که تک فرزندند هرگز نمی‌توانند به این آرزو برسند.

بله، همین طور است و این هم از معایب تک فرزندی است. به پسر خودم می‌گویم حتماً صاحب فرزند دوم بشود و گاهی هم که خواهرزاده‌هایم با من صحبت می‌کنند و اصراردارند که داشتن همان یک فرزند برایشان کافی است آنها را از این مساله برحذر می‌کنم. افرادی که تنها یک فرزند دارند در یک دوره متوجه می‌شوند که داشتن فقط یک بچه چه مضراتی می‌تواند در پی داشته باشد و من البته امیدوارم آن زمان زیاد دیر نشده باشد.

از شما در مقام یک دختر، همسر و مادر سوال می‌کنیم به نظر شما چه چیزی در وجود زن است که از او یک اسطوره ساخته است؟ به بیان دیگر، خانم‌ها چگونه می‌توانند گوهر پنهان وجود خود را به فعلیت درآورند و به همان معجزه ای تبدیل شوند که از ابتدای خلقت برای آنها تعیین شده است؟

زن اگر بخواهد می‌تواند به کامل ترین موجود خلقت تبدیل شود. مادری که فداکار است، گذشت فراوان می‌کند، به خانواده خود عشق می‌ورزد، انعطاف پذیر است، زندگی را به درستی مدیریت می‌کند و کم و کاستی‌های روزگار را مدبرانه مدیریت می‌کند و می‌گذراند به همان معجزه‌ای که باید باشد تبدیل شده است. قدیمی‌ها می‌گفتند مادر عاشق بی توقع است. در هر رابطه ای توقع وجود دارد اما مادر فقط دوست دارد عشق بورزد و هیچ انتظار و توقعی ندارد. تنها چیزی که پدرومادر از بچه می‌خواهند آن است که قدر محبتشان را بداند و با آنها بخوبی رفتار کند.

شما خودتان یک پسر دارید که خدا را شکر او را بخوبی تربیت کرده و به ثمر رسانده‌اید. به نظرتان والدینی که پسر دارند باید با او چگونه رفتاری داشته باشند تا او مجذوب رفقای ناباب نشود و به ورطه اعتیاد نیفتد؟

به پسر باید بموقع توجه کرد، او را در حد معقول کنترل کرد، تفریحات سالمی‌را که مناسب اوست در اختیارش نهاد، برای او برنامه‌ریزی‌های درست فراهم کرد، امکانات موسیقی، سفر، ورزش، مطالعه، تماشای فیلم و امثال این تفریحات درست را برای او فراهم آورد تا او از سنین بحرانی و حساس عبورکند و شخصیتش به شکل درستی شکل بگیرد. پدرومادر باید با زبان خوب با او صحبت کنند تا فرزند مجذوب والدینش شود و نه رفقای ناباب. والدین نه با لجبازی بلکه سیاستمدارانه باید رفت و آمدهای فرزند خود را کنترل کنند تا او به بیراهه کشیده نشود. بعضی از پدرومادرها در زمانی که اوج احتیاج فرزند به آنهاست به او توجه نمی‌کنند، زبان او را نمی‌فهمند، تلاشی برای خوب شکل گرفتن شخصیت او نمی‌کنند و وقتی بچه به راه خطا افتاده به او ناسزا می‌گویند. فایده این جنگ و جدال و ناسزاگویی چیست؟ اگر کسی خوشبختی فرزند خود را می‌خواهد باید جوابگوی سوالات و احتیاجات او باشد. بچه‌ها بخصوص در سنین نوجوانی بشدت به والدین خود محتاجند تا راه درست را با محبت و کنترل درست به آنها نشان دهند. پدرومادر هرگز نباید با فرزند خود لجبازی کنند چون این روش درمورد جوان امروزی به هیچ وجه جوابگو نیست. ما خودمان هم زمانی جوان بود‌ و همین حال و هوا را داشته‌ایم. بد نیست گاهی به گذشته‌ها سفر کنیم و احساسات قدیم خود را دوباره به یاد بیاوریم. به‌این ترتیب می‌توانیم خیلی راحت‌تر با فرزند خود همدردی کرده و روحیه آنها را درک کنیم.

در سال‌های اخیر بشدت شاهد افزایش آمار طلاق بوده‌ایم. نظرتان در این باره چیست؟ چگونه می‌توان به زندگی‌های زناشویی دوام بخشید و دلیل این طلاق‌های زودهنگام چیست؟

من وقتی به زندگی جوانان این دوران نگاه می‌کنم احساس می‌کنم «من» بودن در میان آنها بسیار پررنگ شده و هریک از زوجین اصراردارند حرف خود را به کرسی بنشانند و خود برنده نهایی میدان باشند. این طرز فکر باید صددرصد اصلاح شود. زندگی میدان جنگ نیست. دونفر که با هم پیمان زناشویی می‌بندند درواقع به نحوی قرار یکی شدن گذاشته اند. آنها شریک شادی و غم یکدیگرند و باید پابه پای هم پیش بروند.

زن و مردی موفق می‌شوند که تصمیم به کامل کردن یکدیگر دارند و از همان ابتدا برای خوشبخت کردن هم تلاش می‌کنند. چرا بعضی از زن و مردها از اول زندگی یک شمشیر به دست می‌گیرند تا با هم بجنگند و قاطعانه خواسته خود را به کرسی نشانند؟ مگر آنها زن و شوهر نیستند؟ مگر با هم یکی نشده‌اند؟ مگر قرار نیست تمام فرازونشیب‌های زندگی را همراه با هم طی کنند و در بُردوباخت‌های زندگی شریک هم باشند؟

مسلم است یکچنین زندگی بعد از گذشت یکی دوسال به طلاق و جدایی می‌رسد. اما اگر این من بودن‌ها به کنار برود و زن و مرد با هم یکی شوند، دل‌هایشان را یکی کنند، پول‌هایشان را کنار هم بگذارند، داشته و نداشته‌هایشان را با هم تقسیم و اهداف مشترکی را برای خود تعیین کنند قطعا راه سعادت و خوشبختی را پیداکرده‌اند و تا ابد می‌توانند در کنار هم یک زندگی نمونه را به پیش ببرند.

نظرتان راجع به مهریه‌های سنگین چیست؟ آیا مهریه بالا را عاملی برای حفظ زندگی مشترک می‌دانید؟

مهریه سنگین اشتباه محض است و مردم نباید خود را پایبند آن کنند. ارزش یک دختر به مراتب بیشتر از آن است که بتوان آن را با پول سنجید و این مهریه موجب نزول قدر و منزلت او می‌شود. ما زمانی به فرهنگ بعضی از کشورها ایراد می‌گرفتیم و می‌گفتیم آنها دختر خود را به مبلغی می‌فروشند. حالا هم خودمان داریم با تعیین این اعداد و ارقام برای مهریه همین کار را انجام می‌دهیم. مهریه به هیچ وجه عامل دوام یک زندگی نیست و این برای بسیاری از خانواده‌ها به اشتباه جاافتاده است.

در بعضی از زندگی‌ها که برای زن مهریه‌ای سنگین تعیین شده تا بین زن و مرد بر سر مساله‌ای اختلاف می‌افتد زن می‌گوید اگر مرا اذیت کنی طلاق می‌گیرم و مهریه ام را هم طلب می‌کنم؛ مرد هم از آن سو می‌گوید من که ندارم این مبلغ را بپردازم پس مجبورم بسازم و سکوت کنم. حقیقتاً این چه نوع زندگی است؟ آیا این واقعاً خوشبختی است؟ چرا والدین به جای آن‌که خوب زندگی کردن را به دختران خود یادبدهند می‌خواهند با تعیین مهریه‌های گزاف به او ارزش ببخشند؟ مگر ما کم دیده ایم دخترانی که سنگین ترین مبالغ مهرشان بوده و درنهایت همان دختر طلاق گرفته بدون آن که چیز خاصی نصیبش شود و یا حتی اگر هم گرفته باشد ذره‌ای طعم خوشبختی را نچشیده است. زندگی دو نفر معامله نیست، تجارت نیست، بلکه یکی شدن و خوشبخت شدن است. دختر و پسر باید از اول به فکر شکل‌دهی روزگاری شیرین باشند، اما متاسفانه سال‌هاست که این مهریه سنگین هم در مملکت ما به صورت یک اپیدمی ‌درآمده و مردم ما هم با وجود این که نتیجه آن را به کرّات دیده‌اند بازهم دست از این کار برنمی‌دارند.

نظرتان راجع به زندگی با قناعت و یا درمقابل تجمل‌گرایی چیست؟ شما قناعت و صرفه‌جویی را بیشتر می‌پسندید یا تجمل‌گرایی و زندگی همراه با ریخت و پاش‌های غیرضروری؟

مسلماً قناعت و صرفه‌جویی معقول و منطقی را می‌پسندم. سلامتی روح و جسم بزرگ‌ترین دارایی هر انسانی است. کسی که آرامش روحی دارد، می‌تواند در یک خانه ۴۰ متری با خوشی و خوشبختی زندگی کند و در مقابل، فردی هم که ناراحت و عصبی است در یک قصر هم غم و اندوه را تجربه می‌کند. قناعت معقول برای هر فردی واجب است وخوشا به حال کسی که بتواند این ویژگی خوب را در وجود خود به صورت یک عادت درآورد. چشم وهمچشمی‌ و تجمل‌گرایی بیش از حد موجب آزار روح است و منتج به بیماری می‌شود.

در مورد شبکه‌های اجتماعی که در این دوران بسیار فراوان شده اند و هرروز یکی از آنها با عنوانی جدید سربرمی‌آورد و انسان‌ها را اسیر خود می‌کند چه عقیده‌ای دارید؟ آیا خودتان عضو هیچ شبکه اجتماعی هستید؟

تا کمی ‌قبل عضو هیچ شبکه اجتماعی نبودم و بتازگی به‌دلیل اصرار دیگران فقط عضو تلگرام شده‌ام. زیاد هم به آن سر نمی‌زنم و خودم را درگیر این قصه نمی‌کنم. شاید در حد استفاده اندک خوب باشد اما ایرانی‌ها استفاده از این شبکه‌ها را از حد گذرانده‌اند، به طوری که شبکه‌های اجتماعی به عاملی برای جدایی افراد خانواده از هم تبدیل شده است. وقتی به مهمانی و مسافرت می‌روید، می‌بینید همه سرشان درموبایل است درحالی که قرار است عده ای گرد هم بیایند و دقایقی را با هم خوش بگذرانند. بچه‌ها هم نباید تا این حد درگیر موبایل شوند. بچه نیاز به کارتون لطیف و قشنگ دارد نه موبایلی که در آن بازی‌های خشن و خطرناک نصب شده است. زمان قدیم سرگرمی‌های بهتری وجود داشت. یک ساعت برنامه کودک بود که گاهی کارتون‌های خوب و آرامش بخش می‌داد. همان بس بود و دل بچه‌ها را گرم می‌کرد. بچه نباید سرگرم بازی‌های خشن شود یا کارتون‌های خشن تماشاکند، چون ناخودآگاه روحیه ای خشن پیدا می‌کند.

تکنولوژی به زندگی ما آمده تا بتوانیم با استفاده درست از آنها روزگار بهتری داشته باشیم، نه این که غرقش بشویم و همدیگر را فراموش کنیم. اگر درست زندگی کنیم بسیاری از ناراحتی‌ها که در اثر فشارهای اقتصادی بر ماست کمتر می‌شود و شرایط را راحت‌تر می‌توان تحمل کرد. البته درعین حال امیدوارم بزودی این فشارها هم برداشته شود و مردم بتوانند در شرایط بهتری زندگی کنند.

مدت‌هاست که عمل‌های جراحی زیبایی بین خانم‌ها بخصوص جوان‌ترها مدشده و هرکس به بهانه‌ای تغییراتی در بینی، گونه، چانه، لب، پوست و غیره ایجاد می‌کند. در این رابطه چه صحبتی دارید؟

اصلاً خوب نیست. انگار آدم‌ها همه از یک دستگاه فتوکپی رد و شبیه به هم شده‌اند. شاید باورتان نشود، ولی من یک‌بار بر سر صحنه فیلمبرداری یک خانم را با خانم دیگری اشتباه گرفتم، چون هردوی آنها در اثر این عمل‌های زیبایی شکل هم شده بودند. این نوع کارها در این حد اصلاً خوب نیست. چهره خدادادی نعمتی است که باید آن را حفظ کنیم. چرا باید به دلیل مد زمانه در آن دست ببریم و هویت خود را دستخوش تزلزل کنیم؟!

خانم مهیمن شما روحیه خوب و سرزنده‌ای دارید. رمز این شادابی روحی در چیست؟

من به شکرگزاری بسیار پایبندم. بعد از هر نماز دستانم را بالا می‌برم و می‌گویم خدایا تمام این گل‌های یاس و محمدی، و سایر گل‌های زیبا و خوشبوی جهان تقدیم تو باد که این قدر به من بنده خود لطف داری و مهربانی را به انتها رسانده ای. بابت هرچیزی از خدای مهربان و بزرگوار تشکر می‌کنم و او را سپاس می‌گزارم، و همین شکرگزاری روحیه ام را خوب می‌کند. انرژی‌ام مضاعف می‌شود، انگیزه برای فعالیت بیشتری دارم و…

چه عالی. خوشبختانه درمورد معجزه شکرگزاری کتاب‌های فراوانی نوشته شده و مردم دیگر از قدرت آن در خوشبختی آگاه شده‌اند. اهل ورزش کردن هستید؟

بله. پیاده‌روی را به صورت مستمر انجام می‌دهم. اما خیال دارم ورزش کردن را به شکلی جدی تر از قبل در برنامه روزمره ام بگنجانم. چون سلامتی نعمتی است که اگر از دست برود، براحتی هم به دست نمی‌آید.

آشپزی‌تان چطور است؟

راستش همه می‌گویند دستپختم خوب است و معمولا بقیه از تمام غذاهایم راضی‌اند. من هم از آنها هستم که با عشق و علاقه آشپزی می‌کنم و همین چاشنی برای خوشمزه کردن غذا کافی است.

اهل مطالعه و تماشای فیلم هستید؟

بله، زیاد. هم کتاب می‌خوانم و هم فیلم تماشا می‌کنم. فیلم‌های ایرانی و خارجی را تماشا می‌کنم و معمولاً فیلم‌های مطرح روز را بیشتر دنبال می‌کنم. کتاب خواندن هم که باید جزئی از زندگی همه ما باشد.

تا چه اندازه به فقرا انفاق و در امورخیریه شرکت می‌کنید؟

من به انفاق خیلی اعتقاد دارم و در تمام عمر سعی کرده ام گوشه ای از زندگی ام را با لذت کمک به همنوع پرکنم. همیشه در حد توانم انفاق کرده‌ام و امیدوارم خدای مهربان این عمل را از من قبول کند. لذت خوبی دارد کمک به دیگران و بلند کردن افتاده‌ای که گرفتار است.

معمولاً هنرمندان به دلیل شغلشان زیاد سفر می‌کنند. شما نظرتان راجع به سفر چیست و کدام مناطق ایران را بیشتر از بقیه دوست دارید؟

من سفرکردن را خیلی دوست دارم و در ایران از همه جا بیشتر به زادگاه خودم اصفهان ارادت دارم. سعی می‌کنم سفر بروم چون هم در روحیه ام تاثیر گذار است و هم تجربه از آن کسب می‌کنم.

و کلام آخرتان برای تمامی ‌هموطنان؟

برای همه آنها آرزوی سلامتی و صلح و صفای کامل دارم. خوشبخت باشند و سلامت.

بیوگرافی پوراندخت مهیمن زندگی خصوصی بازیگران عکس جدید بازیگران همسر بازیگران همسر پوراندخت مهیمن


ادامه مطلب ...