بر اساس مطالعات ۳۱ ساله استرالیاییها، هیچ رابطهای میان استفاده از موبایل و سرطان مغز وجود ندارد.
اما این برچسبهای دستوری در سال 2013 طبق قانون جدید از روی موبایلها حذف شد تا داستان جنجالی رابطه میان موبایل و سرطان مغز مردود اعلام شود.
در آن سوی دنیا، محققان استرالیایی نیز که تعداد مبتلایان به سرطان مغز را مورد سنجش قرار دادهاند به این نتیجه رسیدهاند که هیچ رابطه مستقیمی میان استفاده از موبایل و سرطان مغز وجود ندارد.
جامعه آماری آنها تعداد مبتلایان بین سالهای 1982 الی 2013 بوده است و آمار آنها نشان میدهد که رابطه افزایشی معناداری که بتوان از آن استنباط کرد که موبایلبهدستان سرطان مغز گرفتهاند، وجود ندارد.
در این مدت، این بیماری در بین زنان روند افزایشی نداشته و فقط در مردان 70 مورد افزایش در مقایسه با سالهای قبل دیده شده و با توجه به استفاده همگانی مردم از موبایل، رقم مذکور چیزی را ثابت نمیکند.
از سوی دیگر از دهه 1980 به این سو، با فناوریهایی مانند سی تی اسکن و ... راههای تشخیص سرطان نیز آسانتر شده است و بنابراین رابطهای بین افزایش وقوع سرطان و استفاده از موبایل مشاهده نشده است.
اما همچنان بسیاری از سازمانها رابطه ذهنی بین استفاده از موبایل و افزایش بیماریهایی مانند سرطان را مردود ندانستهاند ولی کاربران علیرغم این دغدغه علمی همچنان حاضر نیستند از موبایل خود دل بکنند.
جام جم سرا:
داستان عاشق و معشوقهایی که یکدیگر را میبینند و برای رسیدن به هم سر از پا نمیشناسند و فورا ازدواج میکنند و ازدواجشان سرشار از عشق و محبت و آسودگی است را فقط در داستانهای خیالی و فیلمهای هالیوودی میتوان پیدا کرد. واقعیت زندگی فراتر از این خیالات است. منظورمان این نیست که عشقی وجود ندارد؛ عشق هست اما واقعیتهای زندگی هم هستند.
باید بدانید حتی دونفر عاشق هم در طول سالها تغییر میکنند. اصلا تغییر جزو ذات آدمی است و گاهی رویدادهای محیط باعث تسریع این روند میشوند.
به نقل از برترینها، استرسهای جامعه بر پویایی اشتیاق و علاقه تاثیر میگذارند و هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. روزهای هیجانانگیز هر رابطهای پس از گذشت زمان رو به سردی مینهد و دیگر دو طرف، آن شور اولیه را ندارند. اینها واقعیت زندگی هستند. قرار نیست از میزان عشق کاسته شود، فقط هیجانها کاهش مییابند. البته گاهی هم منجر به رویدادهای ناراحت کننده میشود که چندان خوشایند نیست. اما زندگی همین است و نتیجه هر رابطهای مستقیما به انتخابهای خود آدمی بستگی دارد.
آدمها در طول زمان به تغییر نیاز دارند. وقتی کسی به شما میگوید: «تو عوض شدهای!» لزوما حرف بدی نزده است. گاهی به این مفهوم است که شما از زندگی کردن برای دیگران دست کشیدهاید و میخواهید به روش خود زندگی کنید. گاهی اوقات هم این معنا را دارد که دیگر آن شریک مهربان قبلی نیستید که من عاشقت شدم!
در این مطلب میخواهیم ببینیم این تغییر کردنها چه تاثیراتی بر روابط زن و مرد دارند. برای درک بهتر این مساله، تجربههای واقعی زوجهایی را ذکر کردهایم که اخیرا مکالمه آنها حول محور: «تو تغییر کردهای!» میچرخیده است. در میان صحبتهای آنها میتوان نکات ارزشمندی درک کرد.
دیگر مرا نمیدید
فاطمه ۳۷ ساله میگوید: «حدود سه سال از زندگی ما نگذشته بود که متوجه تغییرات روحی همسرم شدم. او خیلی راحت سالگرد ازدواجمان را فراموش کرده بود و تعریف و تمجید از من و ظاهر و کارهایم که همیشه برایش کاری عادی بود، بسیار کاهش پیدا کرده بود. قبلا بزرگترین بحث ما این بود که کدام رستوران را برای شام رزرو کنیم؟ اما اکنون سر هیچ و پوچ هم با هم دعوا داریم. این زندگی خسته کننده شده بود! به همین دلیل با او صحبت کردم و خواستم روزمرّگی سایه افکنده بر زندگیمان را از بین ببریم و همین کمک کرد تا برخی از عادتهای کسلکننده را با همکاری هم ترک کنیم.»
نکته آموزشی: اینکه پس از مدتی ظاهر و اندام و جذابیت چهره طرف مقابل دیگر آن جاذبه قبلی را برایمان نداشته باشد کاملا عادی است. همه انسانها به نادیده گرفتن چیزهایی که زیاد میبینند، عادت میکنند. مسلما کسی دوست ندارد نادیده گرفته شود. این مساله در هر دو جنس زن و مرد مصداق دارد. همه انسانها، فارغ از جنسیت، به توجه و دیده شدن نیاز دارند و این کار بسیار ساده است. با یک برنامهریزی ساده برای شام بیرون رفتن در سالگرد ازدواج یا قرار گذاشتنهای متداوم در یک کافه که پاتوق همیشگی شما بوده است، میتوانید روح تازهای به زندگی روزمره خود ببخشید.
او استرس کارهایش را به خانه میآورد
سارا ۳۲ ساله میگوید: «همسر من وکیل است. هنگامی که حجم کاری او زیاد میشود، رفتارش به کلی تغییر میکند. خیلی سریع عصبانی، تند مزاج و دمدمی میشود و نمیتواند از هیچ چیز لذت ببرد یا خوشحال باشد. دیگر آن «آقای خوشحال»ی که همیشه بود نیست. این شرایط وقتی بدتر میشود که فشار کاری او افزایش مییابند. من میتوانم تاحدی او را درک کنم. اما انتظار دارم او هم درک کند که این رفتار چه آسیبی به رابطه ما میزند. دمدمی بودن او به عادت برایش تبدیل شده است.»
نکته آموزشی: گاهی آدمها نیاز دارند به آنها یادآوری شود رفتارهای آنها چه تاثیراتی روی حالات روحی دیگران دارد. انسانها باید هرچند وقت یکبار، طرز فکر و رفتارهای خود را مورد بازبینی قرار دهند تا از احساسات واقعی و رفتارهایشان آگاه شوند. گاهی آدمی با تکرار یک عادت نمیتواند تاثیرات منفی آن بر اطرافیان را ببیند و درک کند. گاهی از خود بیرون بیایید و رفتارهایتان را بسنجید. اگر میخواهید احساسات خود را تخلیه کنید، خیلی خوب، این کار را بکنید اما بدانید چطور این کار را انجام میدهید.
وقتی یک شریک عاطفی برای خود انتخاب کردهاید، باید نیازهای او را نیز در ردیف نیازهای خود قرار دهید. باید درک بالایی داشته باشید. اگر میخواهید تنها باشید، باشگاه بروید یا بیشتر وقت خود را در محل کار سپری کنید، این را برای شریکتان توضیح دهید که این شرایط موقتی است. این حق او است که بازگشت مهربانی شما را ببیند. به گونهای رفتار نکنید که او شما را معتاد کار فرض کند و تصور کند با کارتان ازدواج کردهاید.
مرا محدود کرده بود
مریم ۴۱ ساله میگوید: «پس از چند سال که از زندگی مشترک من و همسرم گذشت، او به انسان درونگرایی تبدیل شد و از من نیز میخواست همانند خودش باشم. حدود ۸ سال از زندگی مشترک ما گذشته بود که سرانجام تصمیم گرفتم به او بگویم از اینکه مرا محدود میکند و میخواهد در خودم باشم، ناراحت و ناراضی هستم. من دوست داشتم بیرون بروم و زندگی اجتماعی بهتری داشته باشم. دیدن و بودن در کنار آدمها برایم ارزش و اعتبار بیشتر از این داشت که مدام در خانه و تنها باشم. به او گفتم من نیاز دارم بیشتر بیرون بروم و از اینکه در زندگی فقط با او باید معاشرت داشته باشم، خسته شدهام. ابتدا او بسیار ناراحت شد. اما یادش آوردم که در ابتدای زندگی چگونه بودیم، اینکه من در گروهی زنانه فعالیت اجتماعی داشتم، به طور حرفهای تنیس بازی میکردم و وقتم را با دوستانم سپری میکردم. به او گفتم من ذاتا هنوز همان انسان اجتماعی آن روزها هستم. بالاخره به تدریج توانستم کاری کنم که هم خودم بیشتر بیرون بروم و هم با یکدیگر فعالیتها و معاشرتهای اجتماعی بیشتری داشته باشیم.»
نکته آموزشی: شما باید یاد بگیرید بدون ضعف نشان دادن، با دیگران سازش و مدارا کنید. در زندگی باید میان استقلال و عدم استقلال تعادل برقرار کنید. منظور این است، بتوانید با دوستان و اطرافیان خود معاشرت داشته باشید، اما نه هر شب و دایمی. باید در کنار حفظ زندگی زناشویی خود، زندگی اجتماعیتان را نیز ادامه دهید. زنها عموما بسیار اجتماعیتر از مردها هستند. این مساله با بالا رفتن سن آنها بیشتر هم میشود. به همین دلیل، بسیار مهم است در رابطه خود بر متقابل بودن رفتارها تمرکز و تاکید داشته باشید.
بچهدار شدن جمع دونفره ما را از بین برده بود
فرشته ۳۵ ساله میگوید: «چند سال نخست زندگی ما واقعا عالی و رویایی بود. اما به محض اینکه بچهدار شدیم، همه آن خوشیها پایان یافت. همسر من نقش یک پدر مسوول را به عهده گرفت و همه حواس خود را به دو دخترمان داد. او در میان این «پدر مهربان بودن» فراموش کرده بود که همسری هم دارد و باید شوهر خوبی هم باشد. دیگر کمتر به من توجه میکرد و تقریبا رابطه دونفره ما به صفر رسیده بود. من دوست نداشتم به او حس گناه بدهم به همین دلیل همه این شکایتها را در دل خود نگه میداشتم. تا اینکه متوجه شدم این دردهای درونی مرا به فکر کردن به طلاق سوق میدهد. این تفکر باعث شد تا به حرف بیایم و به او بگویم چقدر از اینکه دیگر رابطه دونفرهای با هم نداریم ناراحت هستم. البته این کار استرس زیادی برایم داشت. اما از اینکه همه وقت ما را بچهها پر کرده بودند بسیار ناراضی بودم. تا اینکه همسرم شدت ناراحتی و افسردگی مرا درک کرد و پس از آن هفتهای یک بار با هم تنها بودیم. به بچهها آموختیم که این ساعتها مختص پدر و مادر است و در آن روز برای آنها پرستار میگرفتیم. این باعث زنده شدن دوباره رابطه دونفره ما شد.»
نکته آموزشی: بسیاری از رابطههای عاشقانه و هیجانانگیز زن و شوهرها پس از بچهدار شدن از بین میرود. اما باید این توان را داشته باشید که آن اشتیاق را پس از حضور بچهها نیز حفظ کنید. تربیت بچهها و مراقبت از آنها مستلزم این نیست که شما همه وقت و زندگی و رابطه خود را فدای آنها کنید. زن یا شوهر بودن به اندازه مادر یا پدر بودن مهم است. این نکته را فراموش نکنید و به روش خود، برای با هم بودن برنامه ریزی کنید.
جام جم سرا: مادر، فرزند خویش را دوست دارد و او را جگر گوشه خود میداند. مادر پسر را برای خود میخواهد و همچنان که ایثار گرانه همه مهر و محبت خویش را نثار رشد و کمال فرزندش کرده، خود نیز به مهر و محبت او در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایام پریشانی و بیماری به ویژه در دوران پیری بیشتر میشود. مادر دلواپس رابطه عروسش با دست پروردهاش است. بعضی از مادرها حتی بعد از سالها نمیتوانند نگرانیشان را از وضعیت فرزندشان پنهان کنند. حتی گاهی نگران غذای او هستند و فکر میکنند عروسشان نمیتواند غذای دلخواه پسرشان را درست کند. این حمایتهای افراطی زمینه ساز مشکلاتی میشود. مادر خود را تنها حامی و دلسوز پسر میداند و با ازدواج پسر، خود را در کنار پسر نمیبیند.
از سوی دیگر عروس هم با دنیایی از آرزوها پای به زندگی جدیدی گذاشته و میخواهد به دور از دخالت کسی زندگیاش را اداره کند. او همه توجه، محبت و فکر همسرش را برای خود میخواهد و نمیتواند جایگاه اول این محبت همسرش را به جای خود به مادر شوهرش بدهد. او مایل نیست کس دیگری جز او به شوهرش چیزی بگوید، از او چیزی بخواهد و یا فکر و اندیشه او را حتی برای زمان کوتاهی در اختیار داشته باشد حتی اگر آن شخص مادر او باشد.
در برخی خانواده ها، دخالت مستمر مادرشوهر در برنامه زندگی زوجهای جوان و احضار پی در پی پسر و در اختیار گرفتن بخش قابل توجهی از اوقات او زمینه بدبینی و پیش فرضهای نادرستی را در ذهن عروس ایجاد میکند.
به نقل از تبیان، این مشکلات زمانی پیش میآید که عروس یا مادرشوهر، خواسته یا ناخواسته غرق در خود بینی، خود خواهی و وابستگیهای نامعقول عاطفی میشوند و فقط به تأمین خواستههای خود فکر میکنند. ریشه نگرشهای منفی به عروس یا مادرشوهر در خودپرستیها و خودخواهیها، ضعف شخصیت، تعصبات غیر معقول و محدودیتهای فکری، بدآموزیها و بیبهره بودن از شیوههای مطلوب تربیتی و روشهای برقراری یک ارتباط مۆثر است. برای آن که مشکلی در این زمینه پدید نیاید، سه طرف مسئله باید مسائلی را در خود بازنگری کنند:
انتظارات معقول از مادرشوهر:
** فکر و تلاش و رفتارش در جهت تحکیم روابط میان عروس و پسرش باشد و زمینه دوستی، مودت و محبت میان آنها را بیشتر کند. در واقع عروس برای مادرشوهر همچون دختری عزیز و دوست داشتنی باید باشدو آرامش و راحت او را آرزوی قلبی خود بداند.
** به استقلال فکری و سلیقه شخصی عروس احترام بگذارد، که این تأثیر مستقیم بر آرامش زندگی زوج جوان دارد. گرمی زندگی مشترک آنها در دور بودن از دخالتها و اظهار نظرهای غیر لازم است.
** به جای زبان انتقاد و رفتار دخالتگرانه باید رفتار حمایتی همراه با تکریم شخصیت زوج جوان داشته باشد.
** گفتارو رفتارش به گونهای باشد که بقیه فرزندانش (خواهر و برادر شوهر) تایید و تکریم را از او بیاموزند.
** پسرش را به حمایت همه جانبه از همسرش تشویق کند و از او بخواهد که همسرش را همراز خود بداند.
انتظارات معقول از عروس:
** مادر شوهر را مثل مادر خود بداند.
** بداند که برخلاف بسیاری از باورهای نادرست و ذهنیتهای غلط، مادرشوهر از شخصیتی والا برخوردار است و وجودش منبع خیر و برکت است. سعی کند نگرشهای منفی نسبت به مادرشوهر را از ذهن دور کند.
** از هیچ کوششی برای تکریم منزلت مادرشوهر دریغ نکند. احترام به مادر و پدر همسر از اصول مهم زندگی مشترک است.
** هر قدر در برابر مادرِ همسر خود مهربان و صبور باشد، محبت را در دلِ همسر خود بیشتر میکند.
انتظارات معقول از داماد:
** بیشترین مسئولیت را در تلطیف قلب مادر شوهر و عروس بر عهده دارد.
** باید بعد از ازدواج رابطه عاطفی را با مادر خود بیشتر کند و از تکریم شخصیت او غافل نماند.
** هرگز ذرهای از کاستیهای زندگی مشترک و ضعفها و کوتاهیهای احتمالی همسرش را به مادرش انتقال ندهد، بلکه همیشه از مهر و محبت و گرمی و صمیمیت همسر خود بگوید.
** همین طور هرگز گلههای احتمالی مادر و خواهر خود را به همسرش انتقال ندهد.
** اجازه ندهد که فرصتی فراهم شود تا شخصیت همسرش را مورد نقد قرار دهند.
این مشکل عموما برای زوجهای جوان رخ میدهد، اما گاهی دیده میشود که زندگی زن و شوهرانی که حتی سه دهه از ازدواجشان میگذرد هم به این مسیر کشیده میشود.
براستی چه باید کرد؟ ازدواجی که با علاقه و چشمان باز صورت میگیرد، باید زیبایی عاطفی خود را حفظ کند. بهطور منطقی، یک دختر و پسر با دنیایی از امید و آرزو پیوند زناشویی میبندند و در دل میپندارند که این عشق قرار است با ازدواج و زندگی در کنار هم به اوج برسد، پس چرا گذشت ثانیهها و ساعتها، زندگی آنها را دستخوش عادت و یکنواختی میکند، به نحوی که یک روز چشمانشان را باز میکنند و میبینند نسبت به شریک زندگیشان حسی ندارند و ماتمزده با خود میگویند: واویلا! قرار است من یک عمر در کنار این آدم زندگی کنم؟
چرا نسبت به همسر خود بیاحساس شدهاید؟ آیا فکر میکنید در انتخابتان اشتباه کردهاید و این فرد نمیتواند نیازهای عاطفی شما را در حد توقعتان برآورده کند؟ اگر چنین انتظاری از همسرتان دارید، آیا هیچ وقت کلاهتان را قاضی کردهاید که اگر او پاسخگوی نیازهای روحی شما نیست، آیا شما همسری ایدهآل برای او بودهاید؟ اختیارات هر زندگی مشترک در دستان دو نفر تقسیم میشود؛ پس متناسب با مرد یا زن بودنتان، نیمی از وظایف به عهده شماست و نیم دیگر بر دوش او خواهد بود. حال بگویید که کارنامه خود را از وظایفتان به چه نحو ارزیابی میکنید؟ همه چیز صحیح و سالم و عالی است و پیکان تقصیرات را تنها باید به سمت همسرتان نشانه بگیرید؟
ازدواج به خودی خود نباید هدف باشد. بسیاری از دختران و پسران، نهایت هدف خود را در پیوند زناشویی با فرد محبوبشان میبینند و کمال آرزویشان، شب جشن عروسی با همان فرد رویایی است تا چندی پس از ازدواج هم هنوز در سایه وصال به سر میبرند، اما کمکم مشکلات چنگ و دندان نشان میدهند و این زوج جوان که آمادگی رویارویی با سختی در زندگی با همسر محبوبشان را نداشتهاند، هر روز به نحوی دلشکسته و سرخورده میشوند. پس از گذشت چند ماه یا چندسال، دیگر از آن گرمای روز اول خبری نیست و سردی و بیعلاقگی بین آن دو جریان خواهد یافت.
هرگز اجازه ندهید زندگی متاهلیتان به این مسیر برود و حتی اگر به یکدیگر دلسرد شدهاید، مطمئن باشید که با تلاش میتوانید گرمایی شدیدتر از روز اول را به زندگیتان برگردانید، اگر زمانی نسبت به همسرتان حس داشتهاید، بدانید که این فرد همان محبوب روز اول شماست و این رفتارهای اشتباه دو نفرهتان بوده که مسیر عشقتان را انحراف بخشیده است. با به کار بستن این نکات، به نجات زندگی مشترکتان کمک کنید:
ریشهیابی کنید
اگر معتقدید که زمانی همسرتان را دوست داشتهاید و مانند الان، نسبت به او بیحس نبودهاید، پس دلیلی برای این سردی رابطه وجود دارد. همانطور که روزی او را دیدید و در اولین نگاه شیفتهاش شدهاید، یا اینکه بر اثر اتفاقی به او علاقه پیدا کردهاید، این بیاحساسی کنونیتان نسبت به او هم باید از یک زمانی و در اثر وقوع حادثهای شروع شده باشد. شاید از او بیمسئولیتی دیدهاید، احساس کردید که نسبت به شما بیتوجه است، خانوادهاش را به شما ترجیح داده و یا با شما بداخلاقی کرده است. در هر صورت علتی وجود دارد که باعث شده علاقهای که روزی نسبت به همسرتان داشتید، حالا نداشته باشید. به گذشته برگردید و مساله را ریشهیابی کنید و ببینید اگر او کار اشتباهی کرده، شما باید چه عکسالعمل درستی انجام میدادید که ندادهاید. پس از بررسی شرایط آن زمان و اکنون، به جبران همه چیز و درست کردنشان مبادرت بورزید. راه اشتباه را یکبار رفتهاید و نتیجهاش را هم دیدهاید. اکنون نوبت هموار کردن مسیرهای کج و معوجی است که طی کردهاید. به یاد آورید که آیا اشتباه نخست از او سر زده یا شما؟ اگر شما اشتباه کردهاید، باید همه چیز را جبران کنید و اگر هم او اشتباه کرده، فکر کنید و ببینید که شما چه عکسالعمل درستی میتوانستهاید از خود نشان دهید. آستینها را بالا بزنید که بیش از این جایز نیست درنگ کنید.
اتفاقات خوب را به یاد آورید
چه شد که روزی عاشقش شدید؟ از او چه دیدید که بهعنوان شریک زندگی خود انتخابش کردید؟ دیدارهای شاد و لذتبخشی که دفعات اول باهم داشتید را در ذهنتان مرور کنید. او چه گفت و شما چه جوابی دادید؟ چه هدایایی بینتان رد و بدل شد؟ کدام پیامکش را بارها با عشق خواندید؟ حس و حال خود را در آن روزهایی که قرار بود او را ببینید به یاد آورید. ماه عسل چه اتفاقاتی افتاد؟ روزهای اول زندگی مشترکتان را به یاد میآورید. وقتی قرار بود شامگاه، پس از یک روز کاری همدیگر را ببینید چه احساسی داشتید؟ او چه کارهایی برای شما کرد که زمانی توانسته بود تا آن اندازه در دلتان جا باز کند؟ سعی کنید تمامی خاطرات شیرینتان را در ذهن خویش مانند یک سریال تصویر کنید. تاثیر بسیار عمیقی خواهد داشت. دوباره علاقه پیدا میکنید که همان روزها و حسها را بین خودتان به وجود آورید. در این میان، هرگونه خاطره بد را ممنوع نمایید.
تکرار کنید
آری، آن اتفاقات شیرین را دوباره تکرار کنید. شما دیگر حق اشتباه کردن ندارید. روزی دانه عشق بین شما دو نفر جوانه زده و قرار بوده این دانه با پیوند زناشویی بستن شما دو نفر به نهالی در حال رشد تبدیل شود، اما ریشه نهال چندان قوی نیست و بادها آن را میشکنند و طوفانها براحتی آن را از جای درمیآورند. با خود عهد کنید اینبار آنقدر به این نهال رسیدگی میکنید تا تبدیل به درختی تناور با ریشههای قوی در دل خاک شود و بتواند تا نهایت در این دنیا به حیات خود ادامه دهد.
لیلا رعیت / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
سرهنگ ابراهیم ملاشاهی درتشریح جزئیات این خبر گفت: در پی وقوع یک فقره فوت مشکوک، بر اثر ضربات چاقو بلافاصله کاراگاهان پلیس آگاهی استان سیستان و بلوچستان بررسی موضوع را به طور ویژه آغاز کردند.
رییس پلیس آگاهی استان سیستان و بلوچستان افزود: کاراگاهان پلیس پس از انجام بررسیهای دقیق و اقدامات گسترده تخصصی سر نخهایی از دخالت همسر مقتول در این رابطه به دست آوردند.
ملاشاهی با بیان اینکه ماموران با هماهنگی مراجع قضایی همسر مقتول را دستگیر و برای بررسی بیشتر به مقر پلیس منتقل کردند، گفت: این متهم که در ابتدا منکر انجام هر گونه جرمی بود اما پس از مواجهه با مستندات جمع آوری شده توسط پلیس لب به اعتراف گشود و به دلیل اینکه خودش با فرد دیگری رابطه نامشروع داشته با همکاری وی اقدام به قتل همسرش کرده است..
رییس پلیس آگاهی سیستان و بلوچستان با اشاره به اینکه این متهم به همراه همدستش قصد فرار از کشور را داشت، گفت: کاراگاهان موفق شدند طی یک عملیات سریع همدست این متهم را نیز دستگیر کردند. متهمان پس از تکمیل تحقیقات به مراجع قضایی معرفی شدند. (خبرگزاری ایسنا)
به گزارش جام جم آنلاین ، این مطالعات نشان داده است افراد مسنی که به بهداشت دهان و دندان خود اهمیت میدهند نسبت به هم سن و سالان خود که به این موضوع توجهی ندارند کمتر در معرض خطر حمله قلبی یا سکته مغزی قرار میگیرند.
در واقع در جرمگیری دندان پلاکهای بسته شده روی دندان یا لثه پاک میشود. این پلاکها محل تجمع باکتریهایی است که میتواند به بیماری لثه منجر شود.
از آنجا که بیماری لثه را عفونت باکتریایی ایجاد می کند، محققان تصور میکنند این بیماری با حمله قلبی یا سکته مغزی ناشی از بیماری مزمن التهاب رگهای خونی ارتباط دارد. درمان بیماری لثه میتواند سطح مواد التهابی در خون را کاهش دهد.
ثابت شده است جرمگیری دندان با 31 درصد کاهش خطر حمله قلبی در آینده و 15 درصد کاهش سکته مغزی مرتبط است.
به گزارش جام جم آنلاین ، این مطالعات نشان داده است افراد مسنی که به بهداشت دهان و دندان خود اهمیت میدهند نسبت به هم سن و سالان خود که به این موضوع توجهی ندارند کمتر در معرض خطر حمله قلبی یا سکته مغزی قرار میگیرند.
در واقع در جرمگیری دندان پلاکهای بسته شده روی دندان یا لثه پاک میشود. این پلاکها محل تجمع باکتریهایی است که میتواند به بیماری لثه منجر شود.
از آنجا که بیماری لثه را عفونت باکتریایی ایجاد می کند، محققان تصور میکنند این بیماری با حمله قلبی یا سکته مغزی ناشی از بیماری مزمن التهاب رگهای خونی ارتباط دارد. درمان بیماری لثه میتواند سطح مواد التهابی در خون را کاهش دهد.
ثابت شده است جرمگیری دندان با 31 درصد کاهش خطر حمله قلبی در آینده و 15 درصد کاهش سکته مغزی مرتبط است.
بر اساس مطالعات ۳۱ ساله استرالیاییها، هیچ رابطهای میان استفاده از موبایل و سرطان مغز وجود ندارد.
اما این برچسبهای دستوری در سال 2013 طبق قانون جدید از روی موبایلها حذف شد تا داستان جنجالی رابطه میان موبایل و سرطان مغز مردود اعلام شود.
در آن سوی دنیا، محققان استرالیایی نیز که تعداد مبتلایان به سرطان مغز را مورد سنجش قرار دادهاند به این نتیجه رسیدهاند که هیچ رابطه مستقیمی میان استفاده از موبایل و سرطان مغز وجود ندارد.
جامعه آماری آنها تعداد مبتلایان بین سالهای 1982 الی 2013 بوده است و آمار آنها نشان میدهد که رابطه افزایشی معناداری که بتوان از آن استنباط کرد که موبایلبهدستان سرطان مغز گرفتهاند، وجود ندارد.
در این مدت، این بیماری در بین زنان روند افزایشی نداشته و فقط در مردان 70 مورد افزایش در مقایسه با سالهای قبل دیده شده و با توجه به استفاده همگانی مردم از موبایل، رقم مذکور چیزی را ثابت نمیکند.
از سوی دیگر از دهه 1980 به این سو، با فناوریهایی مانند سی تی اسکن و ... راههای تشخیص سرطان نیز آسانتر شده است و بنابراین رابطهای بین افزایش وقوع سرطان و استفاده از موبایل مشاهده نشده است.
اما همچنان بسیاری از سازمانها رابطه ذهنی بین استفاده از موبایل و افزایش بیماریهایی مانند سرطان را مردود ندانستهاند ولی کاربران علیرغم این دغدغه علمی همچنان حاضر نیستند از موبایل خود دل بکنند.