مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

قتل در باغ، پیامد سوء ظن به ارتباط نامشروع

جام جم سرا: این پرونده با گزارش مردی باغبان به پلیس ورامین تشکیل شد. مرد باغبان، مهر سال84 خبر داد جسدی را در باغش پیدا کرده است. او گفت در حال بیل‌ زدن در باغ بود که به جسدی برخورد کرد اما چون چیزی از جنازه باقی نمانده است نمی‌داند جسد متعلق به کیست.

تیم جنایی پلیس ورامین، بازپرس ویژه قتل و کارشناسان بررسی صحنه جرم در محل حاضر شدند و بقایای جسد و تکه‌هایی از لباس او را پیدا کردند و تحقیقات برای مشخص‌شدن هویت مقتول آغاز شد.

بررسی‌ها حکایت از آن داشت جسد متعلق به مردی به نام فرهاد است که خانواده‌اش دو هفته قبل، گم شدن او را اعلام کرده بودند. دختر فرهاد در بازجویی‌ها گفت: «پدرم مطابق هر روز برای کار از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت.»

او با دیدن تکه‌های لباس تایید کرد جنازه متعلق به پدرش است. بازپرس به گفته‌های این دختر بسنده نکرد و برای اطمینان بیشتر آزمایش دی‌ان‌‌ای انجام گرفت و هویت فرهاد تایید شد. نکته مبهم در این پرونده نحوه از بین رفتن جسد در مدت دوهفته بود.

به گزارش جام جم سرا، پزشکی‌قانونی با انجام آزمایش‌های تخصصی گزارش کرد بعد از قتل روی جسد اسید ریخته شده و به همین دلیل فقط استخوان‌ها باقی مانده‌است. ماموران برای مشخص شدن هویت عاملان قتل درباره زندگی شخصی مقتول تحقیق کردند و فهمیدند او مدتی قبل با یکی از دوستانش به نام کمال اختلاف مالی داشت و آنها چندبار با هم درگیر شده بودند. همچنین مشخص شد فرهاد مکانیک است و در مغازه‌ای در نزدیکی باغ محل کشف جسد کار می‌کرد.

صاحب مغازه در بازجویی‌ها گفت: فرهاد در مغازه من کار می‌کرد و تا جایی که می‌دانم او به‌جز با دو برادر دامدار که نام یکی از آنها کمال است دشمن دیگری نداشت. او ناگهان سرکار نیامد و خانواده‌اش گفتند از وی خبری ندارند. من هم نمی‌دانم چه اتفاقی برای او افتاده است.

به این ترتیب دو برادر دامدار برای پاسخ‌ دادن به سوالات پلیس به اداره آگاهی برده شدند و اعترافات آنها راز این جنایت را فاش کرد.

به نقل از شرق، کمال و برادرش حسین اعتراف کردند فرهاد را دزدیدند و او را با همدستی یکی دیگر از دوستان‌شان به نام غلام به باغ کشاندند و کشتند.

کمال گفت: «سال‌ها بود که فرهاد را می‌شناختم و با هم دوست بودیم اصلا فکر نمی‌کردم آدم بدی باشد و بخواهد به ناموس مردم چشم داشته باشد اما مدتی قبل از این حادثه فهمیدم او با همسر من رابطه دارد. از شنیدن این موضوع خیلی ناراحت شدم، دستم از هرجایی کوتاه بود و نمی‌توانستم ثابت کنم فرهاد با همسرم رابطه دارد. موضوع را با فرهاد در میان گذاشتم و گفتم تو خیانت بزرگی به من کردی که به همسرم تعرض کردی. فرهاد منکر این کار شد و گفت همسرم دروغ گفته و رابطه‌ای بین آنها نبوده ‌است اما گفته‌های فرهاد را قبول نداشتم به همین خاطر هم موضوع را با برادرم مطرح کردم. حسین گفت بهترین راه این است که فرهاد را بکشیم اینطوری هم انتقام گرفته و او را به مجازات رسانده‌ایم و هم همسرت متوجه می‌شود فرهاد ضعیف‌تر از توست. روز حادثه به همراه حسین و دوست‌مان غلام نقشه را اجرا کردیم. من به بهانه‌ای فرهاد را به باغ کشاندم بعد هر کدام از ما با چاقو و چوب ضربه‌ای به او زدیم هر سه‌ ما در قتل شریک هستیم. بعد هم مقدار زیادی اسید روی بدن او ریختم و دفنش کردیم تا جسد از بین برود اما باران باریده و جسد از زیر خاک بیرون آمده‌ بود.»

ادعای ناموسی‌‌بودن انگیزه این قتل در حالی توسط کمال مطرح شد که پلیس پی‌برد درست از زمانی که کمال مدعی است متوجه رابطه فرهاد و همسرش شد، اختلاف مالی میان این دو مرد به‌وجودآمده بود و کمال قصد داشت پولی را که به فرهاد داده بود پس بگیرد. ضمن اینکه آنچه او درباره رابطه همسرش با فرهاد تعریف کرد مورد تایید همسر کمال قرار نگرفت و مدارکی که این ادعا را ثابت کند به دست نیامد.

پرونده با اعتراف هر سه‌متهم به قتل و صدور کیفرخواست به شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و بعد از اینکه متهمان جزییات قتل را به‌طورکامل توضیح دادند و دفاعیات خود را مطرح کردند با توجه به درخواست اولیای‌دم مقتول رای بر قصاص هر سه‌متهم صادر شد زیرا قضات عمل هر سه متهم را کشنده تشخیص دادند.

هشت‌سال بعد از این حادثه و در حالی‌که حکم قصاص تایید شده و به مرحله اجرا رسیده و سه‌ متهم در انتظار طناب‌دار بودند اولیای‌دم تصمیم گرفتند رضایت بدهند. از آنجایی که تنها ولی‌ دم قانونی فرهاد دخترش بود او بدون هیچ قیدوشرطی در دادسرای جنایی تهران حاضر شد و رضایت خود را اعلام کرد.

روز گذشته متهمان به‌لحاظ جنبه عمومی جرم مورد محاکمه قرار گرفتند. آنها با بیان اینکه از کرده خود پشیمان هستند از دادگاه درخواست تخفیف مجازات کردند و هیات قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.


ادامه مطلب ...

رابطه نامشروع نوعروس امروز با خواستگار دیروز

جام جم سرا به نقل از باشگاه خبرنگاران :حمید جوانی است 27 ساله با ظاهری مرتب و آراسته . لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارد و از اینکه کلانتری دارای واحد مشاوره و مددکاری است شگفت زده شده و به قول خودش حالا که همه چیز لو رفته،دوست دارد تحلیل روانشناختی اش را بنویسند تا عبرتی برای دیگران شود.داستان زندگیزاش را به نقل از خودش بخوانید:

دانشجوی ترم سوم مترجمی زبان انگلیسی بودم،عاشق رشته ام بودم و دوست داشتم در رشته ام پیشرفت کنم. سرم گرم مطالعه و یادگیری بودم و از حوادث جاری و رایج در دانشگاه بی خبر بودم . فقط متوجه شده بودم که یکی از همکلاسی های دخترم به بهانه های مختلف می خواهد به من نزدیک شود.

وقت تلف کردن نداشتم و او را بدون رو دربایسی جواب می کردم.اما او انگار دست بردار نبود.وقت آزمون پایان ترم بود و خودم را برای آزمون اماده می کردم.گوشی تلفنم زنگ خورد .شماره برایم ناشناس بود آن را بدون جواب گذاشتم اما او دست بردار نبود .وقتی جواب دادم خودش بود و با التماس از من جزوه خواست.

نمی دانم چرا ولی شاید برای اینکه از دستش خلاص شوم قول دادم جزوه را به وی برسانم . با هم قرار گذاشتیم؛ وقتی دیدمش سوار بر خودروی بسیار گرانی بود و سر وضعش با وقتی که دانشگاه می آمد کلی فرق داشت.جزوه را که به وی دادم کلی تشکر کرد و اصرار کرد که باید مرا تا خوابگاه برساند. از سر کنجکاوی قبول کردم ، برای کسی مثل من که تا به حال با هیچ دختری هم کلام نشده بودم خیلی سخت بود .

در طول مسیر فقط او صحبت می کرد و من با حرکات سر تایید می کردم. بعد از آن روز هرازگاهی به من پیامک می داد. یک روز که خانواده ام برای دیدنم آمده بودند از استاد معذرت خواهی کردم که زودتر بروم. وقتی از کلاس بیرون آمد پیام داد که می تواند خانواده ام را به خانه خواهرش ببرد که مسافرت هستند.حسابی وسوسه شدم اما خجالت کشیدم و قبول نکردم.اما او به دنبالم آمده بود و خودش را به خانواده ام معرفی کرد و ضمن تعریف زیاد از من از آنها خواست به خانه خواهرش بروند.خانواده من هم بدتر از خودم خجالتی بودند.

بالاخره قبول کردند. راستش دیگر حسابی درگیرش شده بودم فقط نمی توانستم ارتباط برقرار کنم. کم کم ارتباطمان زیاد شد تا حدی که برای دیدنش لحظه شماری می کردم...

ترم آخر بودیم و خودم را برای آزمون ارشد آماده می کردم. اما راستش حواسم زیاد به درس نبود .دوست داشتم از او خواستگاری کنم و قال قضیه را بکنم. ولی نمی توانستم تا اینکه خودش زنگ زد و با گریه گفت که برایش خواستگار آمده وخانواده اش اصرار دارند وی جواب مثبت بدهد.

حالم خیلی بد شد. دلم را به دریا زدم و گفتم تکلیف دل من چه می شود؟ همین یک جمله راکه گفتم تلفن را قطع کردم ،می ترسیدم . اما او دوباره زنگ زد و گفت حالا که از تو مطمئن شده ام به جنگ خانواده ام می روم.

بعد از مدتی به خواستگاری اش رفتم . پدرش می گفت که تو در حال حاضر هیچی نداری اما من دخترم را به امید آینده درخشان تو می دهم.

عقد ساده ای گرفتیم و لحظه های شیرین زندگی مان شکل گرفت...او خیلی دختر خوبی بود و من در کنارش احساس خوشبختی می کردم تا آن شب لعنتی ...نیمه های شب بود و من مشغول ترجمه بودم تا اینکه پیام برایم آمد. شماره ناشناس بود و برایم ویدیویی فرستاده بود..بازش کردم.خداااای من باورم نمی شد ...

دوباره سه باره صدبار نگاه کردم ..فیلمی بود مبتذل از کسی که همه چیزم بود...مانده بودم.شماره اش را گرفتم قبل از اینکه زنگ بخورد قطع کردم. رفتم سراغ یخچال و هر چه قرص بود همه را خوردم، خودم را به اتاق رساندم .گوشیم را قفل کردم و دراز کشیدم و منتظر مرگ شدم.

وقتی به هوش آمدم در بیمارستان بودم . او بالای سرم بود..هر چه گریه کرد هیچ حرفی نزدم . فقط از دوستم خواستم گوشی تلفنم را به بیمارستان بیاورد. گوشی را به او دادم . گفتم رمزش را که میدانی کلیپی داخل آن است نگاه کن. گوشی هم برای خودت... با تعجب گوشی را گرفت و برایم توضیح داد که همان خواستگارش بوده که به خاطر من جوابش کرده ..قبل از دانشگاه با او ارتباط داشته و...

برایم بی معنا بود. گفتم این راز بین من و تو می ماند فقط به این شرط که بی سرو صدا از هم جدا شویم. قبول کرد. طلاق گرفتیم.

من ماندم و کوهی از سوال : چرا؟ کم کم سیگاری شدم..قلیان می کشیدم و روز و شبم به بطالت می گذشت.
بی خیال دانشگاه شدم . اتاقی اجاره کردم و مشغول کار ترجمه شدم ...بعضی وقتها به شدت حوصله ام سر می رفت، احساس تنهایی می کردم ..تا اینکه یکبار که برای دانشجویی دختر که کار ترجمه می کردم پیامک اشتباهی فرستادم او که شماره مرا نداشت انگار بدش نمی‌آمد با من ناشناس کل کل کند.

چند پیامک که دادم به نظرم کار جالبی آمد..ادامه دادم . بعد از آن شماره‌های دیگری را هم گرفتم ...این قضیه ادامه داشت وقتی به خودم آمدم دیدم یک مزاحم تلفنی شده‌ام که به راحتی در دل قربانیانم جا می گرفتم و آنها چنان وابسته ام می شدند که برایم کارت شارژ ، پول و . . . می‌فرستادند، حتی عده‌ای از آنان را می‌توانستم برای ایجاد رابطه فریب دهم، آن هم تنها با شگرد خواستگاری کردن. می‌خواستم انتقام دوران زندگی‌ام را بگیرم ولی قبلش با شکایت 5 تن از کسانی که از آنان در قالب خواستگار کلاهبرداری کرده بودم دستگیر شدم.

زیاد طول نکشید که پسر خجالتی دیروز، کلاهبردار حرفه‌ای شده بود،‌کسی که دیروز در جواب دختران را فقط با سر تکان دادن می‌داد،‌ امروز با چرب زبانی دل آنان را به دست می‌آورد و دست به کلاهبرداری می‌زد، البته حمید می‌گفت؛ دخترانی که به راحتی با پسران صحبت می‌کنند، خیانتکارند و حقشان است که از آنان کلاهبرداری شود.


ادامه مطلب ...

سرانجام ارتباط نامشروع: شلیک گلوله به مرد مزداسوار

جام جم سرا به نقل از خراسان: ساعت ۲۰ آخرین روزهای شهریور، ۳ جوان نقابدار که سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت بودند و جوان مزداسواری را تعقیب می‌کردند، وارد توس ۹۱ شدند. ناگهان یکی از سرنشینان موتورسیکلت سلاح کلت کمری را بیرون کشید و در حال حرکت چند گلوله به سمت راننده ۲۵ساله شلیک کرد. راننده مزدا ۱۶۰۰ تک کابین که وحشتزده به حرکت خود ادامه می‌داد، دستش را روی سرش گرفت که گلوله‌ای به دستش اصابت کرد اما سرنشین موتورسیکلت که دیگر کنار خودرو قرار گرفته بود، با شلیک‌های متعدد، توان حرکت را از او گرفت و کنترل فرمان از دست راننده خارج شد.


راننده مذکور که گلوله‌ای نیز به قفسه سینه‌اش اصابت کرده بود، خون آلود روی فرمان افتاد و خودروی او نیز به دیوار مدرسه دخترانه برخورد کرد. سرنشین موتورسیکلت به آرامی و با خونسردی تمام و در حالی که چشمان حیرت زده شهروندان به او خیره شده بود، از موتورسیکلت پیاده شد. او در خودرو را گشود و پس از آنکه نگاهی به پیکر بی‌جان راننده جوان کرد سوار بر موتورسیکلت شد و به همراه همدستانش از صحنه حادثه گریخت.


دقایقی بعد با اطلاع شهروندان، خودروهای پلیس آژیرکشان به محل حادثه رسیدند و با دیدن جسد مقتول، ماجرا را به قاضی ویژه قتل عمد اعلام کردند.

با حضور قاضی و عوامل بررسی صحنه جرم در توس ۹۱، بررسی‌های قضایی در این باره آغاز شد اما عاملان جنایت مسلحانه با طراحی یک نقشه حساب شده هیچ سرنخی از خود بر جای نگذاشته بودند، بنابراین به دستور بازپرس شعبه ۸۱۱ مجتمع قضایی شهیدقدوسی مشهد پوکه‌های به جا مانده از شلیک گلوله و دیگر آثار در حالی جمع آوری شد. شیشه‌های خودرو نیز بر اثر اصابت گلوله شکسته بود. هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که اعضای خانواده مقتول به صحنه حادثه رسیدند و بدین ترتیب هویت مقتول که «ع» نام داشت، شناسایی شد.


رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی درباره چگونگی کشف راز این جنایت هولناک گفت: پس از آنکه پرونده به دستور قاضی ویژه قتل عمد، برای دستگیری عاملان قتل به پلیس آگاهی ارسال شد، این پرونده در اختیار یکی از کارآگاهان زبده اداره جنایی پلیس آگاهی قرار گرفت و از‌‌ همان لحظات اولیه، تحقیقات با شیوه فنی و تخصصی ادامه یافت.

سرهنگ کارآگاه حسین بیدمشکی افزود: ساعاتی بعد از ماجرای قتل، کارآگاهان به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می‌داد راننده یک دستگاه خودروی سمند در حالی که بسیار مضطرب بود برای تعمیر خودرو به یک تعمیرگاه در اطراف محل جنایت مراجعه کرده است و رهگذران اسلحه کلتی را که در حالت اضطراب از کمر وی روی زمین افتاده، مشاهده کرده‌اند. پیگیری شبانه همین سرنخ مشخص کرد که راننده خودرو نسبتی نیز با مقتول دارد. بنابراین راننده با توجه به مشخصات خودروی سمند که به طور امانت در دست او بود، به همراه برادرش دستگیر و برای انجام بازجویی به پلیس آگاهی هدایت شد.

این مقام ارشد انتظامی خاطرنشان کرد: در بازجویی‌های پلیسی مشخص شد که آنان در جنایت مسلحانه نقش داشته‌اند و در ادامه تحقیقات نیز عامل اصلی قتل که در شمال کشور به سر می‌برد در حالی با شگردهای تخصصی دستگیرشد که همسر او نیز با صدور دستوراتی از سوی قاضی حسینی بازداشت شده بود.

سرهنگ بیدمشکی با اشاره به اعترافات متهمان گفت: عامل اصلی قتل که جوان ۲۸ساله‌ای به نام «م» است و در حضور مقام قضایی به تناقض گویی پرداخته بود، در بازجویی‌ها ادعا کرد: «ع» (مقتول) در یک مجلس عروسی فامیلی با همسرم که از بستگانش می‌باشد به طور تلفنی ارتباط برقرار کرده بود که مدتی بعد من پی به ارتباط نامشروع آنان بردم و موضوع را به برادران همسرم گفتم اما وقتی آن‌ها این ماجرا را باور نکردند پرینت تلفن همسرم را که به نام خودم بود، گرفتم و به آن‌ها نشان دادم و بدین ترتیب نقشه قتل «ع» را کشیدیم.


وی افزود: چند روز قبل از وقوع جنایت، منزل اجاره ای‌ام واقع در بولوار توس را تخلیه کردم و سپس از همسرم خواستم تا با دادن یک پیامک عاشقانه او را به منزل مذکور بکشاند. وقتی «م» با پیامک همسرم به محل آمد و ما را دید سوار خودرو خود شد و فرار کرد. ما هم ۳نفری سوار موتورسیکلت شدیم و او را تعقیب کردیم که در ‌‌نهایت من با شلیک گلوله وی را به قتل رساندم.

این گزارش حاکی است، در پی اعترافات صریح آنان، مقام قضایی با صدور قرار بازداشت موقت عامل اصلی قتل را به اتهام مشارکت و مته‌مان دیگر را به اتهام معاونت در جنایت مسلحانه در حالی روانه زندان کرد که اتهام رابطه نامشروع نیز به همسر متهم به قتل تفهیم شده است. بررسی‌های بیشتر در این باره از سوی قاضی ویژه قتل عمد همچنان ادامه دارد.


ادامه مطلب ...

قتل همسر، پایان رابطه‌ای نامشروع

سرهنگ ابراهیم ملاشاهی درتشریح جزئیات این خبر گفت: در پی وقوع یک فقره فوت مشکوک، بر اثر ضربات چاقو بلافاصله کاراگاهان پلیس آگاهی استان سیستان و بلوچستان بررسی موضوع را به طور ویژه آغاز کردند.

رییس پلیس آگاهی استان سیستان و بلوچستان افزود: کاراگاهان پلیس پس از انجام بررسی‌های دقیق و اقدامات گسترده تخصصی سر نخ‌هایی از دخالت همسر مقتول در این رابطه به دست آوردند.

ملاشاهی با بیان اینکه ماموران با هماهنگی مراجع قضایی همسر مقتول را دستگیر و برای بررسی بیشتر به مقر پلیس منتقل کردند، گفت: این متهم که در ابتدا منکر انجام هر گونه جرمی بود اما پس از مواجهه با مستندات جمع آوری شده توسط پلیس لب به اعتراف گشود و به دلیل اینکه خودش با فرد دیگری رابطه نامشروع داشته با همکاری وی اقدام به قتل همسرش کرده است..

رییس پلیس آگاهی سیستان و بلوچستان با اشاره به اینکه این متهم به همراه همدستش قصد فرار از کشور را داشت، گفت: کاراگاهان موفق شدند طی یک عملیات سریع همدست این متهم را نیز دستگیر کردند. متهمان پس از تکمیل تحقیقات به مراجع قضایی معرفی شدند. (خبرگزاری ایسنا)


ادامه مطلب ...

رابطه نامشروع با دختر جوان ، با جنایت تمام شد

رابطه نامشروع با دختر جوان ، با جنایت تمام شد

رابطه پنهانی با دختر جوان جنایت تلخی را رقم زد. قتلی که با یک دوستی مخفیانه آغاز شد و با قتل برای سرقت طلا پایان یافت. دختر جوان هیچ‌گاه نمی‌دانست رابطه‌ای که با عشق وارد آن شده دروغ است و مرد موردعلاقه‌اش نقشه‌ای شوم را برایش رقم زده است.

 قتل دختر جوان فیلم رابطه جنسی عکس رابطه جنسی رابطه نامشروع اخبار قتل اخبار جنایی

سکانس اول

لیلا برای دیدن دوستش از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. مادر نگاهش به در گره خورده بود. چندبار با تلفن همراه دخترش تماس گرفت اما فقط یک جمله تکراری را می شنید: «دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد.»

آرام و قرار نداشت و همراه همسرش راهی کلانتری شده تا برای یافتن او از پلیس کمک بگیرند. ماموران عکس و مشخصات لیلا را گرفته و تحقیقات در این زمینه را آغاز کردند. هر روز زن و مرد میانسال از یافتن دخترشان ناامیدتر می شدند. لیلا اگر قرار بود یک ساعت دیر به خانه بیاید موضوع را تلفنی به مادر می گفت و بعد از گذشت سه روز هیچ تماسی نگرفته بود. پلیس مشخصات او را از زندان، بیمارستان ها و حتی پزشکی قانونی استعلام کرد، اما هیچ نشانی از دختر جوان نبود. تحقیقات از دوستان لیلا هم هیچ نتیجه ای همراه نداشت.

سکانس دوم

در حالی که هیچ ردی از لیلا نبود، اظهارات زن جوانی در پلیس آگاهی روند رسیدگی به این پرونده را وارد مرحله تازه ای کرد.

زن جوانی با مراجعه به ماموران گفت: مدتی است شوهرم دچار مشکلات مالی شده و این موضوع او را عصبی کرده اما از چند روز قبل رفتار او به طور ناگهانی تغییر کرده و گوشه گیر شده بود. هر روز هم وضع او بدتر می شد.

ابتدا تصور کردم به دلیل بیکاری و بی پولی است، ولی دیروز شوهرم وقتی که خیلی ناراحت بود ادعا کرد برای سرقت طلاهای دختری، او را به خانه کشانده و سپس به قتل رسانده و حالا هم خیلی ناراحت است. وقتی این موضوع را شنیدم تصور کردم شوخی می کند اما او خیلی جدی بود. به بهانه ای امروز از خانه خارج شدم تا این موضوع را به پلیس گزارش دهم. دیگر نمی توانم با یک قاتل زندگی کنم.

سکانس سوم

پس از این ادعا، ماموران تجسس در این رابطه را آغاز کرده و در نخستین گام مرد جوان به نام اشکان را دستگیر کردند. متهم به قتل در ابتدا منکر هرگونه جنایتی شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: با انگیزه سرقت طلا، دختر جوان را کشتم. حالا هم دچار عذاب شده ام. پس از این اعترافات مشخص شد مقتول همان دختر ناپدید شده است. با راهنمایی اشکان جسد پیدا شد و خانواده لیلا هم با مراجعه به پزشکی قانونی جسد را شناسایی کردند.

مرد جوان صحنه جنایت را بازسازی کرد و متخصصان پزشکی قانونی هم پس از معاینات تخصصی سلامت روحی – روانی او را تائید کردند. پرونده در دادسرا تکمیل شده بود و باید راهی ایستگاه محاکمه می شد.

سکانس چهارم

هفته گذشته و حدود یک سال پس از قتل، اشکان در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری پای میز محاکمه قرار گرفت . او باید از خود دفاع می کرد تا پنج قاضی جنایی درباره سرنوشت او تصمیم گیری کنند.

در ابتدای جلسه دادگاه که به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: با توجه به اعترافات متهم، بازسازی صحنه قتل و درخواست اولیای دم، ارتکاب قتل از سوی اشکان برای دادسرا محرز است و برای او درخواست مجازات قانونی را دارم. پس از قرائت کیفرخواست نوبت به اولیای دم رسید تا خواسته خود را مطرح کنند. آنها وقتی در جایگاه قرار گرفتند برای قاتل تقاضای قصاص کردند و گفتند حاضرند حتی تفاضل دیه را هم پرداخت کنند.

قتل دختر بی گناهشان زندگی آنها را سیاه کرده بود و به هیچ عنوان حاضر به بخشش نبودند.

حالا نوبت اشکان بود تا به دفاع از خود بپردازد. مرد جوان در حالی که پابند پاهایش را به هم دوخته و کشیدن صدای زنجیر روی زمین سکوت حاکم بر دادگاه را شکسته بود در جایگاه متهم قرار گرفت و مامور زندان هم با فاصله ای کوتاه پشت سر او ایستاد. رئیس دادگاه اتهام قتل عمدی را به متهم تفهیم کرد که او با قبول اتهامش گفت: پس از ازدواج بیکار شده و بی پولی فشار عصبی زیادی روی من وارد کرده بود. از سوی دیگر در زندگی مشترک هم با همسرم با مشکلاتی روبه رو شده بودم. یک روز که عصبی بودم یکی از دوستانم، دختری را به من معرفی کرد تا با او ارتباط داشته باشم. دوستم مدعی بود اگر وارد این رابطه شوی، از لحاظ عاطفی به آرامش می رسی. من خیلی همسرم را دوست داشتم اما مشکلات روحی باعث شد وارد این رابطه شوم. بعد از اولین قرار با دختر جوان متوجه طلاهای او شدم. با خودم گفتم مدتی با این دختر ارتباط برقرار می کنم و بعد هم طلاهایش را می دزدم و حداقل برای مدتی پول دارم. از ابتدا فقط برای این که بتوانم پول هایش را سرقت کنم با او دوست شدم.

متهم ادامه داد: روز حادثه با لیلا تماس گرفتم و با او در مقابل خانه مان قرار گذاشتم. وقتی رسید از او خواستم وارد خانه شود تا من حاضر شوم. ابتدا قبول نکرد و اصرارهای من باعث شد قبول کند. وقتی وارد خانه شد، خفه اش کردم و هر چه طلا در دست و گردنش بود درآوردم، سپس جسد را در خودرو گذاشتم و در محل خلوتی رها کردم. بعد از قتل حال روحی ام خیلی بد بود و یک روز در حالی که به شدت عذاب وجدان داشتم دیگر نتوانستم تحمل کنم و به همسرم گفتم به خاطر تو و بی پولی مجبور شدم دختری را به قتل برسانم. ماجرای قتل را کامل تعریف کردم و چند ساعت بعد ماموران آمدند و من را بازداشت کردند. بیکاری و بی پولی باعث شد این کار را بکنم و به دلیل قتلی که مرتکب شده ام پشیمان هستم و درخواست دارم اولیای دم مرا ببخشند. اشتباه بزرگی کردم، قصدم این نبود که به دختر آنها آسیبی وارد کنم؛ فقط برای این که طلاها را بدزدم این کار را کردم. لیلا از نقشه من بی خبر بود و قربانی مشکلات زندگی من شد». پس از آخرین دفاعیات متهم، رئیس دادگاه ختم رسیدگی به این پرونده را اعلام کرد و قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند. حالا متهم به قتل در زندان منتظر نظر قضات درباره سرنوشتش است.

اخبار جنایی اخبار قتل رابطه نامشروع عکس رابطه جنسی فیلم رابطه جنسی قتل دختر جوان


ادامه مطلب ...

اجبار دختران دانش آموز به روابط نامشروع جنسی!

اجبار دختران دانش آموز به روابط نامشروع جنسی!

تحقیقات “انجمن ملی جلوگیری از خشونت علیه کودکان” نشان میدهد که از هر ۱۰ دختر دانش آموز در انگلیس، ۴ نفر مجبور به روابط نامشروع جنسی شده‌اند.

فیلم تجاوز جنسی عکس رابطه جنسی عکس تجاوز جنسی رابطه جنسی با دختر تجاوز جنسی

به گزارش پرس تی وی، براساس تحقیقات دانشگاه‌های “بریستل” و “لندشایر مرکزی”، همراه “انجمن ملی جلوگیری از خشونت علیه کودکان”، میزان روابط نامشروع اجباری در نوجوانان انگلیسی نسبت به چهار کشور دیگر نظرسنجی شده شامل بلغارستان، قبرس، ایتالیا و نروژ بیشتر بوده است.

به نوشته‌ روزنامه‌ انگلیسی گاردین، این تحقیقات از ۴ هزار و ۵۰۰ کودک دانش آموز و مصاحبه با ۱۰۰ جوان در سراسر این پنج کشور به عمل آمده است.

این تحقیقات همچنین مشخص کرده است از ۵ دانش آموز دختر ۱۳ تا ۱۷ ساله در انگلیس، یک نفر متحمل خشونت‌های فیزیکی و یا ارعاب شده است.

دکتر کریستین بارتر محقق ارشد انجمن ملی جلوگیری از خشونت علیه کودکان، این وضع را نتیجه ی حمایت نکردن از نوجوانان می داند.

وی می‌گوید: یافته‌های تحقیقات ما در سراسر اروپا نشان می دهد که خشونت و سوء استفاده، آنلاین و آفلاین، در روابط مردم عامل یک مشکل اصلی است، با این وجود در بسیاری از کشورها به آن توجه نمی‌شود به در پی آن نوجوانان از خدمات مناسب و حمایت چندانی برخوردار نمی شوند.

تجاوز جنسی رابطه جنسی با دختر عکس تجاوز جنسی عکس رابطه جنسی فیلم تجاوز جنسی


ادامه مطلب ...

ازدواج اجباری دختر ۱۶ ساله و خیانت و رابطه جنسی نامشروع با پسر جوان

ازدواج اجباری دختر ۱۶ ساله و خیانت و رابطه جنسی نامشروع با پسر جوان

یک نوعروس در حالی‌که فقط چند ماه از ازدواج اجباری‌اش با مرد مکانیک می‌گذشت، به خاطر رابطه پنهانی با پسر جوانی بازداشت شد.

عکس رابطه جنسی عکس تجاوز جنسی رابطه جنسی عروس و داماد خیانت همسر خیانت زن تجاوز جنسی

سکینه تنها ۱۶ سال دارد. او تن به ازدواجی داده بود که اصلاً نظرش را درباره آن نپرسیده بودند. در خانه آنها حرف آخر را پدر می‌زد.

مدتی پیش مرد جوانی به نام عزیز با مراجعه به پلیس آگاهی ادعا کرد همسرش به‌طرز اسرارآمیزی ناپدید شده است. او در این باره افزود: تنها چندماه پیش بود که ما با هم ازدواج کردیم. من همه تلاشم را انجام دادم تا او در زندگی کم و کسری نداشته باشد. این اواخر رفتارش عجیب شده بود، دائماً خود را در اتاقش حبس می‌کرد.

باتوجه به اطلاعاتی که از نشانی‌های ظاهری این دختر در اختیار مأموران قرار گرفته بود آنها تجسس‌های گسترده‌ای را برای به‌دست آوردن ردی از نوعروس ناپدید شده آغاز کردند.

در حالی‌که چند روزی از این ماجرا می‌گذشت بررسی روی تلفن همراه وی مشخص کرد او روز‌های آخر پیش از ناپدید شدن در شبکه‌های اینترنتی عضو شده و با افراد مختلفی چت کرده است.

بررسی‌های تخصصی روی این اطلاعات نشان داد پسر جوانی با مشخصات محمد با او تماس تلفنی هم داشته است. بدین ترتیب تلاش‌ها برای به‌دست آوردن ردی از این پسر دانشجو آغاز شد تا اینکه مخفیگاه او در یکی از خانه‌های ویلایی حاشیه شهر به‌دست آمد.

مأموران برای بازداشت او وارد عمل شدند و نوعروس ۱۶ ساله به همراه پسر جوان بازداشت شدند.

عروس نوجوان درباره ماجرای ازدواج و فرارش از خانه گفت: به اصرار خانواده‌ام با عزیز که ۲۷ ساله بود و در یک مکانیکی کار می‌کرد ازدواج کردم چون او کسی نبود که من دوستش داشتم زندگی برایم تیره و تارشده بود و برای دور بودن از وی صبح به مدرسه می‌رفتم و بعد از آن هم به اتاق خوابم پناه می‌بردم و خانواده‌ام را چون خائنی می‌دیدم که مرا در آتش ناخواسته انداخته‌اند و مرا درک نمی‌کنند.

امتحانات سال دوم را خراب کرده بودم، اندوهگین و کسل بودم، دیگر از این زندگی خسته شده بودم، احساس تنهایی و بی‌کسی به سراغم آمده بود، نمی‌توانستم خودم را به کاری مشغول کنم، نیاز به کسی داشتم که در کنارش احساس آرامش کنم این در حالی بود که از عزیز متنفر بودم، او هر کاری می‌کرد که دل مرا به‌دست آورد من هر روز از او دورتر می‌شدم.

 یک روز در مدرسه از طریق دوستانم و به پیشنهاد آنها برای اینکه از این حالت کسالت‌بار رها شوم با شبکه مجازی« لاین» آشنا شدم. ابتدا نمی‌دانستم چطور شبکه‌ای است اما چون دختری تنها بودم این فرصت را غنیمت شمردم تا بتوانم از طریق آن اوقات و فکرم را مشغول کنم.

با گوشی که داشتم عضو شبکه لاین شدم و این ابتدای کشیده شدن من به منجلابی بود که از آخرش بی‌اطلاع بودم.

در این شبکه با افراد مختلفی آشنا شدم. در میان آنها پسر جوانی که خود را دانشجو معرفی می‌کرد توجه‌ را جلب کرد. وقتی او با چرب‌زبانی به من ابراز علاقه کرد ناخواسته در دامی که برایم پهن کرده بود گرفتار شدم. با حرف‌هایش مرا به خود وابسته کرد. آنقدر حرف‌های خوب می‌زد که فکر می‌کردم او شاهزاده قصه‌های من است و شوهرم را کاملاً فراموش کرده بودم.

در هر فرصتی با او تماس می‌گرفتم و با هم ساعت‌ها حرف می‌زدیم. یک روز او پیشنهاد داد که با هم بیرون برویم. ابتدا ترسیدم اما وقتی احساس کردم ناراحت شده است، پذیرفتم. به اتفاق هم ساعتی را در خیابان‌های شهر چرخیدیم، ناگهان او مرا به خانه ویلایی در حاشیه شهر برد. نمی‌خواستم داخل خانه بروم اما او با اجبار مرا به داخل برد. دیگر فهمیده بودم که در چه دامی گرفتار شده‌ام اما کاری از دستم برنمی‌آمد. او تهدید کرده بود اگر به خواسته‌اش تن ندهم همه صحبت‌ها و عکس‌هایی که از من دارد را در اختیار خانواده و شوهرم قرار خواهد داد.

وی در پایان گفت: اگر مادر و پدرم با من رفیق بودند و به جای کتک زدن و استفاده از حرف‌های رکیک که مرا  به جنون نزدیک می‌کرد، تن به ازدواج اجباری نمی‌دادند، زندگی من اینچنین نبود و چون در خانوده من ایمان و معنویت رنگی نداشت، من به بیراهه کشیده شدم و دوستی از طریق لاین فقط تنهایی مرا پر کرد که اول به‌صورت تفننی بود که با هوسرانی شکل گرفت.

روزنامه ایران

 

تجاوز جنسی خیانت زن خیانت همسر رابطه جنسی عروس و داماد عکس تجاوز جنسی عکس رابطه جنسی


ادامه مطلب ...

باردار شدن دختر ۲۰ ساله از رابطه نامشروع با پسر ۱۲ ساله + عکس

باردار شدن دختر ۲۰ ساله از رابطه نامشروع با پسر ۱۲ ساله + عکس

دختر ۲۰ ساله بعد از برقراری رابطه با یک پسر ۱۴ ساله باردار شد و به همین دلیل زندانی شد.

برتانی لنای ویانت” امریکایی در یک رستوران کار می کند و به خاطر برقرار کردن رابطه جنسی با یک پسر نابالغ از سوی دادگاه ایالتی گناهکار شناخته شده و بزودی راهی زندان میشود.

فیلم رابطه جنسی عکس رابطه نامشروع عکس رابطه جنسی عکس تجاوز جنسی
مادر این نوجوان زمانیکه عکسهای سونوگرافی و بارداری این دختر را دید با پلیس تماس گرفت و پرده از این ماجرا برداشت . بعد از بازجویی از پسر نوجوان مشخص شد که او ماههاست با این زن رابطه دارد.

این پسر که نامش فاش نشده است ۱۴ سال سن دارد و میگوید زمانیکه فهمید “بریتانی” از او باردار است مرتبا او را نزد پزشک میبرد تا با انجام معاینات مستمر از سلامت فرزندش با خبر باشد. پلیس بعد از اینکه این خانم فرزندش را به دنیا آورد او را بازداشت کرد.

او طبق قوانین ایالتی پنسیلوانیا به خاطر برقراری رابطه با یک نوجوان که به سن قانونی نرسیده و از نظر قانون نابالغ است مجرم شناخته شده و به پرداخت ۲۰ هزار دلار جریمه محکوم شد. و در حال حاضر با قرار  وثیقه دادگاه روانه زندان شده است.
در حال حاضر فرزند او نزد مادرش است . چگونگی ملاقات و آشنایی این زوج هنوز مشخص نشده است و اینکه آیا آنها برای ادعایشان تست تعیین والد انجام داده اند یا خیر منتشر نشده است.

منبع : نیک صالحی

 

عکس تجاوز جنسی عکس رابطه جنسی عکس رابطه نامشروع فیلم رابطه جنسی


ادامه مطلب ...

رابطه نامشروع در ازای دریافت شارژ موبایل!

رابطه نامشروع در ازای دریافت شارژ موبایل!

رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فرماندهی انتظامی استان همدان از دستگیری مردی که با ایجاد صفحه ای در یکی از شبکه های اجتماعی خود را به جای یک زن به کاربران معرفی کرده بود خبر داد.

سرهنگ ” سید غلامرضا حسینی ” رئیس پلیس فتا همدان گفت: کارآگاهان پلیس فتا هنگام رصد فضای مجازی در یکی از شبکه های اجتماعی به صفحه ای برخورد کردند که صاحب صفحه با بارگذاری عکس یکی از بازیگران مشهور که شبیه به یکی از بازیگران ایرانی بود، اعلام کرده بود که مالک این صفحه بیرجندی است.

سرهنگ”حسینی” افزود: کارآگاهان با ردزنی سایبری و شگردهای خاص ورود به صفحه را آغاز کردند که مشخص شد صاحب صفحه علاوه بر بارگذاری تصاویر مبتذل، طوری جلوه داده بود که در قبال دریافت وجه و حتی شارژ با کاربران رابطه نامشروع برقرار می کند.

وی تصریح کرد: کارآگاهان با ایجاد تله سایبری مشخصات صاحب صفحه را در بیرجند پیدا کردند که با هماهنگی های قضائی به محل سکونت صاحب صفحه مراجعه و مرد ۲۵ ساله را دستگیر و تمام دستگاه های دیجیتالی وی کشف و به پلیس فتا منتقل شد.

سرهنگ “حسینی” خاطر نشان کرد: متهم از افراد سابقه دار بوده که جهت سیر مراحل قانونی تحویل مقام قضائی گردید .

منبع: باشگاه خبرنگاران
اخبار حوادث اخبار همدان حوادث همدان رابطه نامشروع جنسی عکس رابطه جنسی عکس رابطه نامشروع


ادامه مطلب ...

تشویق به روابط جنسی نامشروع ، ازدواج سفید و زنای رایگان در یک مجله داخلی!

تشویق به روابط جنسی نامشروع ، ازدواج سفید و زنای رایگان در یک مجله داخلی!

نشریه زرد زنان امروز  در یادداشتی شنیع به قلم یکی از شبه روشنفکرهای ضددین، به حمایت از زنای رایگان« ازدواج سفید» و تبلیغ روابط جنسی نامشروع پرداخت.! این هفته نامه که ارتباط نزدیکی با عناصر گروهک نهضت آزادی، اصلاح طلب و جریان ملی گرا دارد، در شماره ۲۰ خود در مطلبی به قلم «ن.ب.ک» یکی از فمنیست های ضددین و در حمایت از اقدام شنیع زنای رایگان «ازدواج سپید» و هجمه به دین اسلام نوشت:

همسر شهلا شرکت مجله زنان امروز عکس رابطه جنسی بیوگرافی شهلا شرکت ازدواج سفید آموزش رابطه جنسی

«من حتی رابطه های دوستی بین پسران و دختران را که به ازدواج منجر می شود سنتی می دانم چون معتقدم دو نفر که می خواهند تا پایان عمر در کنار هم زندگی آرامی داشته باشند تا تجربه زندگی مشترک زیر یک سقف را داشته باشند نمی توانند تصمیم صحیحی برای انتخاب خود بگیرند که این امر متأسفانه به دلایل مذهبی و سنتی در کشور مقدور نیست.» گفتنی است، مراسم جشن آغاز کار این هفته نامه، با حضور گروهی از فعالان کودتای ضدانتخاباتی سال ۸۸ برگزار شده بود.

در جلسه صبح امروز (دوشنبه ۷ اردیبهشت) هیئت نظارت بر مطبوعات، موضوع ترویج پدیده مغایر با ارزش‌های دینی و ملی که به «ازدواج سفید» مصطلح شده، مطرح شد و برخی مطالب مجله «زنان امروز» مصداق ترویج و توجیه این ناهنجاری تشخیص داده شد و بر اساس بند ۲ ماده ۶ قانون مطبوعات مغایر با عفت عمومی دانسته  و منجر به توقیف نشریه و ارجاع آن به دادگاه شد.

همسر شهلا شرکت مجله زنان امروز عکس رابطه جنسی بیوگرافی شهلا شرکت ازدواج سفید آموزش رابطه جنسی

زنان امروز ماهنامه‌ای به مدیرمسئولی شهلا شرکت است که انتشار آن در خردادماه ۱۳۹۳ پس از نزدیک به هفت سال توقیف از سر گرفته شده بود.

منبع : مهر و پارس نیوز

آموزش رابطه جنسی ازدواج سفید بیوگرافی شهلا شرکت عکس رابطه جنسی مجله زنان امروز همسر شهلا شرکت


ادامه مطلب ...