مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تبیین راهبردهای پژوهشی استخراج الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت از دیدگاه شهید مطهری (ره)

[ad_1]
نویسندگان:
سید مجتبی عزیزی (1)
سیدجواد حسینی (2)

چکیده

شهید مطهری یکی از مشاهیر اسلام‌شناس معاصر و یکی از بهترین اندیشمندانی است که می‌توان از اندیشه‌ی او برای استخراج الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی استفاده نمود. به عبارت دیگر از اندیشه و آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌توان برای تبیین بنیان‌ها و زیرساخت‌های الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی بهره برد. این ادعا به دو دلیل است: 1. قدرت علمی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در اسلام شناسی؛ 2. تسلط او بر فرهنگ، تمدن و هویت ایرانی.
مقاله‌ی حاضر در پی دستیابی به راهبردهای پژوهشی برای استخراج الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت از آثار و آرای استاد شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) است. بر این مبنا تلاش خواهد شد تا با ارائه‌ی برخی از مهم‌ترین راهبردهای پژوهشی مبتنی بر آثار و آرای این استاد شهید، زمینه برای تحقیقات بیشتر در جهت استخراج الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت فراهم شود. پنج محور پژوهشی زیر، مواردی هستند که مقاله‌ی حاضر به آنها خواهد پرداخت:
1. بارسازی مفاهیم اسلامی مانند سعادت، عدالت، تقوا، زهد، احیای فکر دینی و ... .
2. شناسایی و تبیین مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی مانند: محبت، علم، جهاد، همبستگی و وحدت، پویایی و تحرک، تعادل و ... .
3. شناسایی و طرح الگوهای جامعه‌ی دینی مانند: الگوی جامعه‌ی نبوی، الگوی جامعه‌ی علوی و الگوی جامعه‌ی مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
4. بازتعریف مفاهیم حکومت اسلامی و ولایت فقیه مانند: بنیان‌های سیاسی اسلام، فقاهت، عدالت فقهی، امر به معروف و نهی از منکر، اجتهاد، قدرت، و... .
5. تبیین اصول مبنایی تمدن اسلامی مانند: اصل تقدم پیشگیری بر درمان، اصل اصلاح گری مبتنی بر بصیرت، اصل لحاظ نمودن مقتضیات زمان، اصل تعاطف و تراحم و... .

مقدمه

به طور قطع تبیین همه‌ی جوانب یک جامعه‌ی ایدئال و الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به سوی چنین جامعه‌ای از نگاه شهید مطهری- رحمت الله علیه- کاری نیست که با یک یا چند مقاله‌ی محدود قابل تکمیل باشد؛ چنین موضوع گسترده و ذو ابعادی، نیازمند بررسی‌های مختلف است و حتی می‌توان مدعی شد که همه‌ی آثار استاد شهید در این زمینه کافی و وافی به مقصود نیستند. (3) از این رو آنچه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که راهبردهای کلان متخذ از اندیشه‌ی شهید مطهری استخراج شوند و مبتنی بر آنها، زمینه‌های پژوهشی مختلفی را تعیین نمود که بر مبنای آن می‌توان در نهایت الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را ترسیم نمود. به این ترتیب مقاله‌ی حاضر مدعی آن نیست که الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت مبتنی بر آثار شهید مطهری را به نحو تام و کامل و جامع ارائه خواهد نمود، بلکه در پی آن است که حیطه‌های اصلی پژوهشی مورد نیاز برای رسیدن به چنین نتیجه‌ای را مشخص نماید و نشان دهد که نه تنها اندیشه‌ی بارور شهید مطهری در این زمینه توانایی مبنا قرار گرفتن را دارد بلکه در هر حیطه، شهید گرامی و استاد ارجمند ما گام‌های مهم و حیاتی اولیه را برداشته است و زمینه برای دست یابی به الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را آماده نموده است.
با توجه به آنچه ذکر شد، باید توجه داشت که پنج محور اصلی این مقاله در حقیقت پنج راهبرد تحقیقاتی و پژوهشی در جهت ترسیم الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت هستند. به عبارت دیگر، برای دست یابی به الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت لازم است که در پنج حیطه‌ی اصلی و اساسی زیر پژوهش‌های تفصیلی و عمیقی طراحی شوند. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که شهید مطهری در هر پنج حیطه گام‌های اساسی و مهمی برداشته‌اند و زمینه را برای تکمیل این مباحث فراهم آورده‌اند. این پنج حیطه عبارتند از: 1. بازسازی مفاهیم اسلامی مانند سعادت، عدالت، تعاون، تقوا، زهد، احیای فکر دینی و...؛ 2. تبیین مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی مانند محبت، علم، جهاد، همبستگی و وحدت، پویایی و تحرک، تعادل و...؛ 3. تعیین مفاهیم حکومت اسلامی و ولایت فقیه مانند بنیان‌های سیاسی اسلام، فقاهت، عدالت فقهی، امر به معروف و نهی از منکر، اجتهاد، قدرت، و... . 4. تبیین اصول مانند: اصل پیشگیری بر درمان، اصل اصلاح گری مبتنی بر بصیرت، اصل لحاظ نمودن مقتضیات زمان، اصل تعاطف و تراحام و...؛ 5. توجه به الگوهای جامعه‌ی دینی مانند: الگوی جامعه‌ی نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)، الگوی جامعه‌ی علوی (سلام الله علیه) و الگوی جامعه‌ی مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
البته باید خاطر نشان کرد که راهبردهای پژوهشی موردنیاز برای طراحی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت منحصر در پنج راهبرد مذکور نیست، اما این پنج مورد از موارد لازم و مورد نیازاند. بر این اساس در این مقاله ابتدا در قسمت مقدمه به تبیین جایگاه، شخصیت، نقش و آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌پردازیم و سپس تلاش خواهد شد تا در ذیل هر یک از بخش‌ها، به تبیین عنوان مشخص شده بپردازیم. ابتدا به مسئله‌ی بازسازی مفاهیم دینی از سوی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) و اهمیت آن در جامعه‌ی امروزی خواهیم پرداخت. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله اندیشمندانی بود که به این مهم پی برد و درصدد رفع این خلأ برآمد. این بخش، بنیان مقاله می‌باشد؛ چرا که با تبیین این بخش، سایر بخش‌ها نیز معنا پیدا می‌کنند. در بخش بعدی به تبیین مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی از سوی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) خواهیم پرداخت. در این بخش درصدد آن هستیم برخی مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی مطلوب را که در تفکر شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) مطرح شده است را برشماریم و سپس در مرحله‌ی بعد به توضیح بنیان‌های مفاهیم سیاسی اندیشه‌ی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) به عنوان بخش اجرایی و ضامن اجرا شدن سایر مفاهیم خواهیم پرداخت. این بخش از آن سو مهم است که به تبیین حکومت و سیاست در زمان غیبت در تفکر شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) ورود خواهیم داشت. در ادامه به تبیین اصول تمدن اسلامی خواهیم پرداخت. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) معتقد بود که اسلام دارای تمدنی بزرگ و فراگیر بوده که امروز دچار نوعی افول و خمودگی شده است که باید با احیای فکر اسلامی درصدد بازسازی آن باشیم.
برای رسیدن به نقطه‌ی مطلوب در امر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و عدالت نیازمند منظومه‌ی فکری منسجم و کامل هستیم؛ منظومه‌ی فکری منسجمی که از جهان بینی، ایدئولوژی، اصول و فروع مشخصی برخوردار باشد. به عبارت روشن‌تر نیازمند منظومه‌ی فکری‌ای هستیم که از یک مکتب سرچشمه گرفته شده باشد و برای تمامی سؤالات، مسائل و نیازهای زمان، جواب داشته باشد. به نظر می‌رسد با توجه به مبانی مفروض، اسلام مکتبی کامل و مبتنی بر جهان بینی توحیدی می‌باشد که به واسطه‌ی داشتن منبع غنی از معارف، توانایی پاسخ گویی به تمامی نیازها در تمامی زمان‌ها و مکان‌ها را دارا می‌باشد. اقتضای خاتمیت دین خاتم نیز چنین می‌باشد که در هر زمان و مکانی کمبود و محدودیت نداشته باشد. (4)

معرفی شهید مطهری

پیش از آنکه بخواهیم به تبیین راهبردهای الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت از دیدگاه شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) بپردازیم، لازم است این نکته را روشن سازیم که چرا استاد شهید مطهری را برای چنین اقدامی انتخاب کرده‌ایم و چرا معتقدیم که با اتکا به مبانی معرفتی و چارچوب ارزشی- بینشی این متفکر معاصر می‌توان الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را مطابق با نیازهای امروز جامعه‌ی اسلامی ایران ارائه نمود.
به نظر می‌رسد شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله اندیشمندانی بوده است که توانسته‌اند با نگاه مبتنی بر توحید محوری به ارائه‌ی منظومه‌ی فکری بپردازند. بی‌شک شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله اندیشمندان و روشنفکران قرن اخیر می‌باشد که آثار و منظومه‌ی فکری او هنوز از بهترین و عمیق‌ترین آثار موجود می‌باشد. عمق، تنوع، توانایی پاسخ گویی به شبهات و مشکلات، گستره‌ی مطالعات، آشنایی با مسائل روز و... از جمله ویژگی‌های شخصیت و آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌باشد.
در یک نگاه کلان می‌توان بیان داشت که شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) ارتباط بین انسان و سایر موجودات عالم را بر چهار نوع رابطه تقسیم می‌کند:
1. رابطه‌ی انسان با خدا؛
2. رابطه‌ی انسان با خود؛
3. رابطه‌ی انسان با انسان‌های دیگر؛
4. رابطه‌ی انسان با طبیعت. (مطهری، 1384: 29-30)
به این ترتیب در یک رویکرد جامع باید تمام مفاهیم متناسب و ناظر به این چهار رابطه، تبیین و توضیح داده شود. به نظر می‌رسد که در تفکر شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌توان مبانی لازم برای پوشش دادن به چنین رویکرد جامعی را یافت و تنوع و کثرت آثار آن استاد گرامی و عمق و محتوای برجسته‌ی آن، امکان جامه‌ی عمل پوشاندن به چنین مهمی را ممکن ساخته است.
این استاد و فیلسوف مجاهد، شخصیتی ذوابعاد بود، که در حوزه و دانشگاه تأثیرات بسیار مهمی از خود برجای گذاشت. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله روحانیونی بود که در محیط حوزه به تحصیل پرداخت و در آن فضا رشد نمود و از محضر مراجع، علما و استوانه‌های حوزه‌ی علمیه‌ی قم استفاده نمود. سپس وارد محیط دانشگاهی شد و توانست با دانشی که از محیط حوزه بدست آورده بود، ارتباط وثیقی با نسل جوان و دانشگاهی ایجاد نماید. شخصیتی که در آشنا ساختن نسل جوان انقلابی و هدایت جامعه‌ی آن روز به سوی معارف اصیل اسلامی نقش بسیار تعیین کننده‌ای داشت؛ تأثیری که تا امروز نیز باقی است.
وى با جامعیت و آشنایی عمیقی که با معارف اسلامی داشت، توانست شبهات، مسائل و معضلات جامعه را به خوبی مورد بررسی قرار دهد و با استفاده از منابع دینی درصدد پاسخ گویی به آنها برآید. استاد گرامی ما در این زمینه به تصریح بیان می‌دارد:
این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشته‌ام، تنها چیزی که در همه‌ی نوشته‌هایم آن را هدف قرار داده‌ام حل مشکلات و پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه‌ی مسائل اسلامی در عصر مطرح است. نوشته‌های این بنده، برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با اینکه موضوعات این نوشته‌ها کاملاً با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه‌ی اینها یک چیز بوده و بس. دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین تدریجاً در نظر مردم، واژگونه شده است، و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می‌شود. این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه‌ی برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند، ضربه و صدمه می‌بیند. هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئی‌اش از یک طرف، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر، سبب شده که اندیشه‌های اسلامی در زمینه‌های مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گیرد. بدین سبب این بنده وظیفه‌ی خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید. (مطهری، 1372: 15)
شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از این طریق توانست چهره‌ی اسلام را در قرن اخیر روشن‌تر سازد و بیان دارد که دین مبین اسلام توانایی پاسخ گویی به مسائل و مشکلات روز را دارد و همچنین توانست نسل جوان را با فرهنگ دینی تربیت کند که ثمره‌ی آن در انقلاب اسلامی نمودار شد. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در باب دغدغه‌ی اصلی خود در تألیف آثارش تأکید می‌نماید:
"این بنده هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده و درباره‌ی آنها قلم فرسایی کرده است لازم‌ترین موضوعات بوده است. تنها چیزی که ادعا دارد این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل، تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی (عقده گشایی) کند و حتی الامکان حقایق اسلامی را آنچنان که هست ارائه دهد، فرضاً نمی‌تواند جلوی انحرافات عملی را بگیرد، باری حتی الامکان با انحرافات فکری مبارزه نماید و مخصوصاً مسائلی را که دستاویز مخالفان اسلام است، روشن کند و در این جهت (الأهم فالاهم) را- لااقل به تشخیص خود- رعایت کرده است. (همان، 16)"
بعد دیگری از شخصیت شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) که باید مورد توجه قرار بگیرد، عمق اطلاعات و تسلط ایشان بر منابع اسلامی است که او را می‌توان یکی از مهم‌ترین اسلام شناسان قرن اخیر دانست. امام خمینی (رحمة‌الله ‌علیه) نیز در پی شنیدن خبر شهادت شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) بر اسلام شناسی بودن ایشان تکیه می‌نمایند:
"اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعه‌ی اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری- قدس سره- را تسلیت و تبریک عرض می‌کنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده‌ی خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی‌ها و انحرافات مبارزه‌ی سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه‌ی اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود... . (صحیفه‌ی امام، 1380: 178)"
خصوصیت بارز دیگر استاد شهید، بیان روان و قلم گویای او است. زبان گویا و روان، جامعیت، تنوع و تلاش برای پاسخ گویی به مسائل و مشکلات روز جامعه از جمله مشخصه‌ها و ویژگی‌های شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) و آثار او می‌باشد. امام خمینی (رحمة‌الله ‌علیه) در اولین سال شهادت شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) به این نکته توجه دادند:
"... او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی، با زبان مردم و بی‌قلق و اضطراب، به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بی‌استثنا آموزنده و روان بخش است... (همان، ج 14، 325)"
شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در تمامی زمینه‌های علوم اسلامی ورود داشته و در بیشتر رشته‌های مهم علوم انسانی دارای مطالعات وسیع بودند. تنوع آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) طیف وسیعی از رشته‌ها و زمینه‌ها را در بر می‌گیرد. نگاهی به مجموعه کتاب‌های ایشان نشان می‌دهد که دسته‌ی اول این کتاب شامل کتاب‌هایی است که در زمینه‌های فلسفه، منطق و کلام می‌باشد. این کتب عبارت‌اند از: اصول فلسفه و روش رئالیسم (6جلد)، الهیات شفاء (2جلد)، توحید، معاد، نبوت، عدل الهی، فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی تاریخ (2جلد)، مقالات فلسفی (3جلد)، خاتمیت، ختم نبوت، پیامبر امّی، شرح منظومه (2 جلد)، شرح مبسوط منظومه (4 جلد)، حرکت و زمان در فلسفه‌ی اسلامی (2 جلد)، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی (5 جلد)، شش مقاله (جهان بینی الهی و جهان بینی مادی)، اسلام و مقتضیات زمان (2 جلد)، فطرت، مسئله‌ی شناخت، انسان کامل، نقدی بر مارکسیسم، انسان و سرنوشت، علل گرایش به مادی گری، امداد‌های غیبی در سرنوشت بشر، تکامل اجتماعی انسان به ضمیمه‌ی هدف زندگی، تعلیم و تربیت در اسلام، حق و باطل به ضمیمه‌ی احیای تفکر اسلامی.
دسته‌ی دوم کتاب‌های شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) ذیل عنوان مبانی فقهی- حقوقی می‌گنجد که شامل با این کتاب‌ها می‌باشد: نظام حقوق زن در اسلام، مسئله‌ی حجاب، جهاد، آشنایی با علوم اسلامی (3جلد)، ده گفتار، بیست گفتار، حکمت‌ها و اندرز‌ها، مسئله‌ی ربا به ضمیمه‌ی بیمه.
دسته‌ی سوم کتب شهید مطهری شامل کتبی می‌باشد که در حیطه‌ی علوم قرآنی، تفسیر و حدیث می‌باشد. کتب آشنایی با قرآن (دوره‌ی 8 جلدی) و سیری در نهج البلاغه جزو این دسته می‌باشند.
دسته‌ی چهارم شامل کتبی است در زمینه‌ی ادبیات فارسی و عربی که عرفان حافظ، آینه‌ی جام، آشنایی با علوم اسلامی، جلد 1و3 می‌توان در این دسته جای داد.
دسته‌ی پنجم شامل کتبی است در زمینه‌ی تاریخ ایران و اسلام این کتب عبارت‌اند از: خدمات متقابل ایران و اسلام (جلد 1و2)، سیری در سیره‌ی نبوی، سیری در سیره‌ی ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام)، سیری در نهج البلاغه، قیام و انقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، الغدیر و وحدت جهان اسلام، امامت و رهبری، پیامبر امّی، ختم نبوت، جاذبه و دافعه‌ی علی (علیه السلام)، حماسه‌ی حسینی (جلد 1-3)، ولاءها و ولایت‌ها.
دسته‌ی ششم از کتب شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در ذیل عنوان زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌گنجد. کتاب‌هایی نظیر پیرامون انقلاب اسلامی، پیرامون جمهوری اسلامی، نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر، حماسه‌ی حسینی (3 جلد)، سیری در سیره‌ی نبوی، امامت و رهبری، آزادی معنوی، نقدی بر مارکسیسم، نظری به نظام اقتصادی اسلام، مسئله‌ی ربا به ضمیمه‌ی بیمه، مسئله‌ی حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، جاذبه و دافعه‌ی علی (علیه السلام)، اخلاق جنسی در اسلام و غرب.
حتی می‌توان بیان داشت که شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) برای کودکان و نوجوانان نیز اثر ارزنده‌ای مانند کتاب داستان راستان را ارائه نموده است. هرچند که این کتاب خاص کودکان نیست. (5)
شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) تنها در حوزه‌ی نظری و فکری فعال نبودند بلکه در زمینه‌های بسترسازی فرهنگی و فعالیت‌های سیاسی نیز فعال بودند. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) نه تنها از جنبه‌های فکری و فرهنگی، بلکه در بُعد مبارزات سیاسی نیز بر خلاف تصور رایج که ایشان را از چهره‌های برجسته و تأثیرگذار سیاسی نمی‌داند، ورود داشتند. شاهد این ماجرا قرار گرفتن ایشان از سوی حضرت امام در صدر شورای انقلاب می‌باشد.

شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) و بازسازی مفاهیم دینی

بحث از مفاهیم و اثر آنها در شکل دهی به اندیشه و عمل اجتماعی یکی از مباحث مهم معرفت شناسی است. از جمله مهمترین اقداماتی که برای شکل دهی به یک منظومه‌ی معرفتی و تمدنی بایستی صورت گیرد بازتعریف و بیان تلقی آن منظومه‌ی فکری از مفاهیم مهم عرصه‌ی مطالعات انسانی و اجتماعی است. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) خود در مورد اهمیت مفاهیم اسلامی الهی به جامعه و تعیین وضعیت کنونی ما در کتاب وزین ده گفتار و ضمن بحث از انحطاط مسلمین در عصر حاضر بیان می‌دارد:
"در میان کشورهای دنیا به استثنای بعضی کشورها، کشورهای اسلامی عقب مانده‌ترین و منحط‌ترین کشورهاست. نه تنها در صنعت عقب هستند، در علم عقب هستند، در اخلاق عقب هستند، در انسانیت و معنویت عقب هستند. چرا؟ یا باید بگوییم، اسلام، یعنی همان حقیقت اسلام در مغز و روح این ملت‌ها هست، ولی خاصیت اسلام این است که ملت‌ها را عقب می‌برد (دشمنان دین هم بزرگ‌ترین حربه‌ی تبلیغی آنها همین انحطاط فعلی مسلمین است) و یا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما به صورت مسخ شده موجود است، توحید ما توحید مسخ شده است، نبوت ما نبوت مسخ شده است، ولایت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قیامت ما کم و بیش همین طور. تمام دستورهای اصولی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده. در دین صبر هست، زهد هست، تقوا هست، توکل هست. تمام اینها بدون استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است. شاید همان اندازه که تا به حال در این جلسات بحث شده است این مطلب را تا اندازه‌ای روشن کند. مثلاً راجع به تقوا بحث شده است. اگر مطالعه کرده باشید، شاید بتواند آن جزوه‌ها به شما ثابت بکند که تا به حال تقوا به یک صورت مسخ شده‌ای در ذهن ما بود. هر موضوعی که بحث شده همه این گونه است، که می‌فهماند اسلام معکوس شده است. (مطهری، 1368: 145)"
البته باید اذعان داشت که وضعیت کشورهای اسلامی و خاصه ایران اسلامی در طول قریب به چهل سالی که از زمان این ابراز نظر استاد شهید می‌گذرد، بسیار تفاوت کرده است و خصوصاً ایران اسلامی در دوران پرافتخار جمهوری اسلامی توانسته است گام‌هایی بلند در جهت رفع این معضلات بردارد. اما از این ابراز نظر استاد می‌توان دریافت که ایشان نقشی جدی و مهم برای تلقی‌های اجتماعی از مفاهیم اساسی مطالعات انسانی و اجتماعی در وضعیت جاری جوامع قائل هستند و علت وضع وخیم کشورهای اسلامی را در دوران خود- که تا وضعیت کنونی نیز کم و بیش ادامه دارد- تلقی‌های ناصحیح آنها از مفاهیم دینی می‌دانند.
بر مبنای آنچه ذکر شد، به نظر می‌رسد که به واسطه‌ی باز تعریف مفاهیم مذکور، یکی از مهم‌ترین بنیان‌های فکری تمدن شکل می‌گیرد و در تمام عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و... تحولی عظیم اتفاق می‌افتد. ما در ادامه نشان خواهیم داد که استاد شهید مطهری در این زمینه کاری بس عظیم انجام داده‌اند و مفاهیم اساسی بسیاری را مورد بازسازی و بازتعریف قرار داده‌اند. بررسی تفصیلی این مفاهیم البته نیازمند پژوهش‌های گسترده‌ای است که مقاله‌ی حاضر در پی طراحی استراتژیک آنهاست. نگاهی به مجموعه‌ای از این مفاهیم، زمینه‌ی تحقیق و بازتعریف سایر مفاهیم موردنیاز را فراهم می‌آورد. برخی از مفاهیم عبارت‌اند از:

1. تقیه

تقیه از ماده‌ی «وقی» است، مثل تقوا که از جای وقی است. تقیه معنایش این است: در یک شکل مخفیانه‌ای در یک حالت استتاری از خود دفاع کردن و به عبارت دیگر سپر به کار بردن، هرچه بیشتر زدن و هر چه کم‌تر خوردن؛ نه دست از مبارزه برداشتن حاشا و کلا. (مطهری، 1384: 150)

2. عدالت

... عدالت را به یک معنای دیگر می‌شود معنا کرد که اگر به آن توجه شود، می‌توان گفت آن هم مساوات است، اما مساوات به شکل دیگر. معنایی که قدما برای عدالت ذکر می‌کنند این است: اعطاء کل ذی حق حقه هر چیزی و هر شخصی در متن خلقت با یک شایستگی مخصوص به خود به دنیا آمده است. حقوق هم از همین جا یعنی از ساختمان ذاتی اشیا پیدا می‌شود (مطهری، 1384: 188)
پایه‌ی عدالت، حقوق واقعی است که وجود دارد. عدالت معنایش مساوات نیست، عدالت معنایش موازنه به شکلی که پای حقوق در کار نباشد نیست بلکه عدالت بر پایه‌ی حقوق واقعی و فطری استوار است. فرد حق دارد، اجتماع هم حق دارد. عدالت از اینجا پیدا می‌شود که حق هر فردی به او داده شود. عدالت رعایت همین حقوق است... . (همان، 204)
عدالت برای جامعه حکم همان اعتدال برای مزاج را دارد. (همان، 256)
تعریف عدالت از دیدگاه استاد شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) یعنی نقطه‌ی مقابل تبعیض (مطهری، 1372: 223)
عدالت هم عبارت است از اینکه به هر ذی حقی حقش را بدهیم. (همان، 224)
عدالت واقعیت دارد چون حق واقعیت دارد. حق از متن خلقت گرفته شده است؛ چون خلقت واقعیت دارد هر موجودی در متن خلقت یک شایستگی و یک استحقاق دارد. (همان)
از نظر مذهب و طریقه‌ی ما اصل عدل بسیار مهم است و در ردیف مسائلی از قبیل مسائل اخلاقی نیست. (مطهری، 1370: 11)
عدالت سائس و اداره کننده‌ی عموم است؛ چیزی است که پایه و مبنای زندگی عمومی و اساس مقررات است. (همان، 14) از نظر زندگی اجتماعی و از جنبه‌ی عمومی که افراد اجتماع را به صورت یک واحد در می‌آورد، از این نظر که بنگریم، می‌بینیم که عدل از جود بالاتر است. عدل در اجتماع به منزله‌ی پایه‌های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله‌ی رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. (همان، 16)

3. اخلاق

اخلاق عبارت است از ملکاتی که انسان باید خودش را براساس آنها بسازد. به عبارت دیگر اگر انسان مجموع استعدادهایش را متناسب با آنچه خلق شده است، پرورش بدهد (از حد افراط و تفریط پرهیز کند و در یک حد میانه قرار بدهد) دارای زیبایی عقلی می‌شود. (همان، 163)
پس اخلاق برمی‌گردد به توازن ریشه‌ی اخلاق عدل. عدل به معنای توازن اینکه می‌گویند عدالت یا عدل ریشه‌ی اخلاق است، مقصودشان توازن است. اخلاق یعنی حالت موازنه میان مجموع استعدادهای انسانی. (همان، 164)

4. زهد

به طور مسلم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) زاهدانه زندگی می‌کردند و در زندگی، بر خود سخت می‌گرفتند. این عمل را دو نحو می‌توان تفسیر کرد:
"یکی اینکه بگوییم دستور اسلام به طور مطلق برای بشر این است که از نعمت‌ها و خیرهای این جهان محترز باشد، اسلام همان طوری که به اخلاص در عمل و توحید در عبادت و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور می‌دهد، به احتراز و اعراض از نعمت‌های دنیا هم دستور می‌دهد... . تفسیر دیگر اینکه بگوییم فرق است بین آن امور که مربوط به عقیده و یا اخلاق و یا رابطه‌ی انسان با خدای خودش است و بین این امر که مربوط به انتخاب طرز معیشت است، اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) بر خود در غذا و لباس و مسکن و غیره سخت می‌گرفتند نه از این جهت است که توسعه در زندگی بالذات زشت و ناپسند است، بلکه مربوط به چیزهای دیگر بوده؛ یکی مربوط بوده به وضع عصر و زمانشان که برای عموم مردم وسیله فراهم نبود، فقر عمومی زیاد بود، در همچو اوضاعی مواسات و همدردی اقتضا می‌کرد که به کم قناعت کنند و مابقی را انفاق کنند. به علاوه آنها در زمان خود زعیم و پیشوا بودند؛ وظیفه زعیم و پیشوا که چشم همه به او است با دیگران فرق دارد. (مطهری، 1370: 173-174)"
یک اصل ثابت و تغییرناپذیر این است که یک نفر مسلمان باید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا نداند. باید زندگی خود را با زندگی عموم تطبیق دهد. معنی ندارد در حالی که عموم مردم در بدبختی زندگی می‌کنند، عده‌ی دیگر با مستمسک قرار دادن قُل مَن حَرَّمَ زِینَهَ اللهِ الَّتیِ أَخرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزقِ در دریای نعمت غوطه ور بشوند هرچند فرض کنیم که از راه حلال به چنگ آورده باشند. (همان، 175) اصل ثابت و تغییرناپذیر دیگری که در همه‌ی حال و همه‌ی زمان‌ها پسندیده است، زهد به معنای عزت نفس و مناعت طبع و بلند نظری است که انسان در همه حال و همه‌ی زمان‌ها خوب است نسبت به امور مادی بی‌اعتنا باشد، دین را به دنیا و فضیلت و اخلاق را به پول و مقام نفروشد، به امور مادی به چشم وسیله نگاه کند و نه به چشم هدف و مقصد. اما سایر امور که مربوط به توسعه و تضییق و بود و نبود وسایل زندگی است، یک امر ثابت و تغییرناپذیری نیست، ممکن است در زمانی تکلیف جوری اقتضا کند و در زمانی دیگر جور دیگر، همان طوری که رسول خدا (علیه السلام) و علی مرتضی (علیه السلام) طوری زندگی کردند و سایر ائمه (علیهم السلام) طوری دیگر. (همان، 177)

5. آزادی

ببینیم معنی آزادی چیست؟ این آزادی و آزادگی که می‌گویند یعنی چه؟ آزادی یکی از لوازم حیات و تکامل است؛ یعنی یکی از نیازمندی‌های موجود زنده، آزادی است. فرق نمی‌کند که موجود زنده از نوع گیاه باشد، یا از نوع حیوان و یا از نوع انسان، به هرحال نیازمند به آزادی است. منتها آزادی گیاه متناسب با ساختمان آن است، آزادی حیوان طور دیگری است، انسان به آزادی‌های دیگری ماورای آزادی‌های گیاه و حیوان نیاز دارد. هر موجود زنده خاصیتش این است که رشد می‌کند، تکامل پیدا می‌کند متوقف نیست، سر جای خودش نایستاده است. جمادات که رشد و تکامل ندارند، نیازمند به آزادی هم نیستند، اصلاً آزادی برای جمادات مفهوم ندارد. ولی گیاه، باید آزاد باشد. (مطهری، 1373: 14)
آزادی یعنی چه؟ یعنی نبودن مانع، انسان‌های آزاد، انسان‌هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکامل‌شان هست، مبارزه می‌کنند. انسان‌هایی هستند که تن به وجود مانع نمی‌دهند. این هم تعریف مختصری از آزادی. (همان، 15)

6. آزادی معنوی

نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است. تفاوتی که میان مکتب انبیا و مکتب‌های بشری هست در این است که پیغمبران آمده‌اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر، آزادی معنوی بدهند، و آزادی معنوی است که بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد. تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست و این است درد امروز جامعه‌ی بشری که بشر امروز می‌خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی‌رود، یعنی نمی‌تواند، قدرتش را ندارد، چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت، انبیا، دین، ایمان و کتاب‌های آسمانی نمی‌توان تأمین کرد. حال ببینیم آزادی معنوی یعنی چه؟ انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگونی است، در وجود انسان هزاران قوه‌ی نیرومند هست، انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد. جاه طلبی و افزون طلبی دارد. در مقابل، عقل دارد، فطرت دارد، وجدان اخلاقی دارد. انسان از نظر معنا، از نظر باطن و از نظر روح، خودش ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن هم هست یک آدم برده و بنده باشد؛ یعنی ممکن است انسان بنده حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد، اسیر خشم خودش باشد، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممکن است از همه‌ی اینها آزاد باشد. (همان، 20)

7. آزادی اجتماعی

انسان یک موجود خاصی است و زندگی او زندگی اجتماعی است. علاوه بر این در زندگی فردی خود، موجود تکامل یافته‌ای است و با گیاه و حیوان بسیار تفاوت دارد. گذشته از آزادی‌هایی که گیا‌هان و حیوانات به آنها نیازمندند یک سلسله نیازمندی‌های دیگری هم دارد که ما آنها را به دو قسم منقسم می‌کنیم. یک نوع آزادی اجتماعی است. آزادی اجتماعی یعنی چه؟ یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه‌ی سایر افراد اجتماع، آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند، به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند؛ یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند. این را می‌گویند آزادی اجتماعی. خودِ آزادی اجتماعی هم می‌تواند انواعی داشته باشد که فعلاً کاری با آن نداریم. پس یکی از اقسام آزادی، آزادی اجتماعی است که انسان از ناحیه‌ی افراد دیگر آزاد و قدرتمند از قدرت خودشان سوءاستفاده کرده و افراد دیگری را در خدمت خودشان گرفته‌اند، آنها را به منزله‌ی برده‌ی خودشان قرار داده‌اند و میوه‌ی وجود آنان را که باید متعلق به خودشان باشد، به نفع خود چیده‌اند. می‌دانید کلمه‌ی استثمار یعنی چه؟ یعنی چیدن میوه‌ی دیگری. هر کسی وجودش مثل یک درخت پر میوه است. میوه‌ی درخت، وجود هر کسی یعنی محصول کار و فکرش، محصول کار و فکرش، محصول فعالیتش، محصول ارزشش، باید مال خودش باشد.
وقتی که افراد کاری می‌کنند که محصول درخت وجود دیگران را به خودشان تعلق می‌دهند. (همان، 15 و16)
در نص قرآن مجید، یکی از هدف‌هایی که انبیا داشته‌اند، این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند یعنی افراد را از اسارت و بندگی و بردگی یکدیگر نجات بدهند. قرآن کتاب عجیبی است! بعضی از معانی و مفاهیم است که در یک عصر به اصطلاح گل می‌کند، زنده می‌شود، اوج می‌گیرد، و در عصرهای دیگر اگر نگاه بکنید، آن قدر اوج نداشته است. در بعضی از عصرها می‌بینیم که برخی از کلمات به حق اوج می‌گیرد. وقتی به قرآن مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم چقدر در قرآن این کلمه اوج دارد، و این عجیب است. یکی از حماسه‌های قرآنی، همین موضوع آزادی اجتماعی است. (همان، 17)

8. تربیت

تربیت عبارت است از یک سلسله عوامل که موجودات زنده برای رشدشان به آنها احتیاج دارند. مثلاً یک گیاه برای رشد و نموش به آب و خاک احتیاج دارد، به نور و حرارت احتیاج دارد. یک حیوان هم این نیازها را دارد، به علاوه یک سلسله احتیاجات انسانی که همه‌ی آنها در کلمه‌ی تعلیم و تربیت جمع است. این عوامل به منزله‌ی غذاهایی است که باید به یک موجود زنده برسد تا رشد بکند. باور نکنید که یک موجود زنده بتواند بدون غذا رشد بکند. قوه‌ی غاذیه یکی از لوازم زندگی موجود زنده است. (همان، 14)

9. امنیت

امنیت یعنی چه؟ یعنی موجود زنده چیزی را در اختیار دارد، حیات دارد، لوازم و وسایل حیات را هم دارد. باید امنیت داشته باشد، تا آنچه دارد از او نگیرند یعنی از ناحیه یک دشمن، از ناحیه‌ی یک قوه‌ی خارجی، آنچه دارد از او سلب نشود. انسان را در نظر می‌گیریم. انسان هم به تعلیم و تربیت احتیاج دارد و هم به امنیت یعنی جان دارد، جانش را از او نگیرند، ثروت دارد، ثروتش را از او نگیرند، سلامت دارد، سلامتش را از او نگیرند، آنچه دارد از او نگیرند. (همان، 15)

10. صنعت

صنعت عبارت است از «ساختن» به معنای اینکه شیء یا اشیایی را تحت یک نوع پیراستن‌ها آراستن‌ها قرار می‌دهند، میان اشیا و میان قوای اشیا ارتباط برقرار می‌کنند، قطع و وصل‌هایی صورت می‌گیرد در جهت مطلوب انسان و آنگاه این شیء می‌شود مصنوعی از مصنوع‌های انسان. فرض کنید که از طلا یک حلقه‌ی انگشتر یا یک زیور دیگری می‌سازیم، آن را می‌دهیم یا به قول معروف پرداخت می‌کنیم، وضع مخصوصی به آن می‌دهیم، و می‌شود یک مصنوع برای ما. ولی تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعدادهای درونی‌ای را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعالیت در آوردن و پروردن. لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر در مورد غیر جاندار این کلمه را به کار ببریم، مجازاً به کار برده‌ایم نه اینکه به مفهوم واقعی آن شیء را پرورش داده‌ایم. یعنی یک سنگ و یا یک فلز را نمی‌شود پرورش داد آن طور که یک گیاه یا یک حیوان و یا یک انسان را پرورش می‌دهند. (مطهری، 1373: 57 و58)

11. اجتهاد و فقاهت

اجتهاد به طور سر بسته به معنای صاحب نظر شدن در امر دین است، ولی صاحب نظر بودن و اعمال نظر کردن در امور دینی از نظر ما که شیعه هستیم، دو جور است: مشروع و ممنوع. همان طوری که تقلید نیز بر دو قسم است: مشروع و ممنوع.
اما اجتهادی که از نظر ما ممنوع است، به معنای تقنین و تشریع قانون است؛ یعنی مجتهد، حکمی را که در کتاب و سنت نیست، با فکر خودش و رأی خودش وضع کند. این را در اصطلاح «اجتهاد رأی» می‌گویند. این گونه اجتهاد از نظر شیعه ممنوع است. (مطهری، 1368: 97) به هر حال اجتهاد تدریجاً معنای صحیح و منطقی پیدا کرد، یعنی به کار بردن تدبر و تعقل در فهم ادله‌ی شرعیه که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم که مقدمه‌ی شایستگی و استعداد تعقل و تدبر صحیح و عالمانه می‌باشند. علمای اسلام تدریجاً برخوردند که استنباط و استخراج احکام از مجموع ادله‌ی شرعیه احتیاج دارد به یک سلسله علوم و معارف ابتدایی از قبیل علوم ادبیه و منطق، و به دانستن قرآن و تفسیر و حدیث و رجال حدیث و شناختن قواعد علم اصول و حتی اطلاع بر فقه سایر فرق. (مجتهد) به کسی گفتند که این علوم را واجد باشد. (همان، 103)

امر به معروف و نهی از منکر

اگر در منطق اسلام امر به معروف و نهی از منکر آن اندازه توسعه نمی‌داشت، به ما نمی‌گفتند که: بها تقام الفرائض، و تأمن المذاهب، و تحل المکاسب، و ترد المظالم، و تعمر الارض، و ینتصف من الاعداء، و یستقیم الامر، زیرا این فکر کوچک و محدود که فعلاً در مغز ماها به نام امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد، هر اندازه هم که لباس عمل بپوشد ممکن نیست این همه آثار نیک به بار آورد. (همان، 79)

13. تقوا

چیزی که نسبتاً عجیب به نظر می‌رسد، ترجمه فارسی این کلمه به «پرهیزگاری» است. دیده نشده تاکنون احدی از اهل لغت مدعی شده باشد که این کلمه به این معنا هم استعمال شده (همان، 19)
از آنچه در اطراف لغت «تقوا» گفته شد تا اندازه‌ای می‌توان معنا و حقیقت تقوا را از نظر اسلام دانست ولی لازم است به موارد استعمال این کلمه در آثار دینی و اسلامی بیشتر توجه شود تا روشن گردد که تقوا یعنی چه. مقدمه‌ای ذکر می‌کنم.
انسان اگر بخواهد در زندگی اصولی داشته باشد و از آن اصول پیروی کند، خواه آنکه آن اصول از دین و مذهب گرفته شده باشد و یا از منبع دیگری، ناچار باید یک خط مشی معینی داشته باشد، هرج و مرج بر کارهایش حکمفرما نباشد. لازمه‌ی خط مشی معین داشتن و اهل مسلک و مرام و عقیده بودن این است که به سوی یک هدف و یک جهت، حرکت کند و از اموری که با هوا و هوس‌های آنی او موافق است اما با هدف او و اصولی که اتخاذ کرده منافات دارد، خود را «نگهداری» کند.
بنابراین تقوا به معنای عام کلمه، لازمه‌ی زندگی هر فردی است که می‌خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند و از اصول معینی پیروی نماید. تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین و اصولی که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود. چیزی که هست حفظ و صیانت خود از گناه که نامش تقواست به دو شکل و دو صورت ممکن است صورت بگیرد، و به تعبیر دیگر ما دو نوع تقوا می‌توانیم داشته باشیم: تقوایی که ضعف است و تقوایی که قوت است. (همان، 21)

14. رشد

اگر بخواهیم کلمه‌ی رشد را به مفهوم عام خودش که شامل همه‌ی انواع رشدها در همه‌ی موارد بشود، تعریف کنیم باید بگوییم: رشد یعنی (اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره برداری یکی از سرمایه‌ها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده می‌شود، داشته باشد) یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن و وسیله‌ای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهره برداری از آن را داشته باشد چنین شخصی در آن کار و در آن شأن رشید است. حال آن چیز هرچه می‌خواهد باشد؛ همه‌ی آن چیزها و اشیایی که وسایل و سرمایه‌های زندگی هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد مردی که ازدواج می‌کند خود ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسایل و به تعبیر دیگر سرمایه‌های زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد. (مطهری، بی‌تا: 102 و103)

15. رشد ملی

رشد فقط به فرد منحصر نمی‌شود، در مورد ملت‌ها نیز سرمایه‌های طبیعی، فرهنگی و انسانی و امثال آن، سرمایه‌هایی است که در اختیار ملت‌ها قرار دارد، و رشد ملی عبارت است از لیاقت و شایستگی یک ملت برای نگهداری و بهره برداری و سود بردن از سرمایه‌ها و امکانات طبیعی و انسانی خود. به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهره برداری از آنها را دارد، به همان اندازه رشید است. (همان، 103)

16. رشد فکری

نشانه‌ی رشد فکری: بچه پس از دوران شیرخوارگی، فی الجمله که قوای مغزی و شعوری اش رشد می‌کند، حالت سؤال پیدا می‌کند، درباره‌ی چیزهایی که دور و برش هستند سؤالاتی می‌کند، باید به سؤالاتش طبق فهم خودش جواب داد، نباید گفت فضولی نکن، به تو چه؟ خود این سؤال علامت سلامتی مغز و فکر است، معلوم می‌شود قوای معنوی اش رشد کرده و قوت گرفته است. این سؤالات اعلام طبیعت است، اعلام خلقت است، دستگاه خلقت احتیاج جدیدی را اعلام می‌کند که باید به آن رسید. همین طور است حالت جامعه. اگر در جامعه یک احساس نو و ادراک نو پیدا شد علامت یک نوع رشد است. این هم اعلام خلقت است که احتیاج جدیدی را نشان می‌دهد. اینها را باید با هوا و هوس و شهوت پرستی فرق گذاشت. نباید اشتباه کرد و اینها را هوا و هوس دانست. (مطهری، 1368: 219-220)

17. رشد فردی و اخلاقی

اولین رشدی که انسان باید از آن بهره مند باشد رشد فردی، شخصی و اخلاقی است. این سؤال پیش می‌آید که آیا اغلب افراد می‌توانند این سرمایه را اداره و از آن بهره برداری کنند؟ باور کنید کمتر کسی است که چنان که باید از سرمایه‌های فردی و شخصی خود بهره برداری کند. به مناسبت اینکه مجمع ما مجمع علمی است و همان طوری که در آغاز سخن عرض کردم مجمع ما دو بعدی است یکی از دو مثال متناسب است با بعد علمی مجمع ما و دیگری با بعد دینی آن. مثال اول که متناسب با بعد علمی مجمع ماست مربوط است به قوای هوشی و قوای ادراکی انسان. افراد از نظر هوش، فهم، استعداد و حافظه با یکدیگر اختلاف دارند. انسان‌های رشید از حافظه‌ی خود بهره برداری صحیح می‌کنند ولی آدم‌های غیر از رشید، ممکن است حافظه‌ی بسیار نیرومندی نیز داشته باشند اما نتوانند از آن استفاده کنند. آدم غیر رشید تصور می‌کند. حافظه یک انبار است. انباری که باید دایماً آن را پر کند، هر چه پیدا کرد، آنجا پرت کند. عیناً مانند انبار یک خانه که احیاناً وارد می‌شوی می‌بینی یک تکه‌ی حلبی، یک قطعه‌ی فلز، یک میز شکسته، یک صندلی شکسته در آنجا افتاده است. اما آدمی که رشید باشد در بهره برداری از حافظه‌ی خود دقت می‌کند. اولین کاری که انجام می‌دهد عمل انتخاب است.
یعنی حافظه‌ی خود را مقدس می‌شمارد، حاضر نیست هر چه شد در آن سرازیر کند. (مطهری بی‌تا: 104)

18. خوش بینی دینی به دنیا و جهان

اساساً بدبینی به خلقت و آفرینش و به گردش و نظام عالم با فلسفه‌ی اسلام، یعنی با هسته‌ی مرکزی فلسفه‌ی اسلام که توحید است، سازگار نیست. این گونه نظریه‌ها یا باید بر ماتریالیسم و مادیت و انکار مبدأ حق حکیم عادل مبتنی باشد، و یا براساس ثنویت و دوگانگی وجود و هستی، همان طوری که در برخی فلسفه‌ها یا آیین‌ها به دو اصل و دو مبدأ برای هستی معتقد شده‌اند: یکی را مبدأ خیرات و نیکی‌ها و دیگری را مبدأ شر و بدی‌ها دانسته‌اند. اما در دینی که براساس توحید و اعتقاد به خدای رحمان و رحیم و علیم و حکیم بنا شده، جایی برای این افکار باقی نمی‌ماند. (مطهری، 1370: 240)

19. امامت

رشد یعنی قدرت مدیریت، وقتی که انسان می‌خواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع رشد، اداره‌ی انسان‌های دیگر باشد، آن را مدیریت و رهبری می‌نامیم. این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی (هدایت) و به تعبیر رساتر (امامت) نامیده می‌شود. دقیق‌ترین کلمه‌ای که بر کلمه‌ی امامت منطبق می‌شود همین کلمه‌ی رهبری است. فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایی و امامت رهبری است. نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمایی است. راهنما چه می‌کند؟ راه را نشان می‌دهد. وظیفه اش بیش از این نیست که راه را نشان دهد، ولی بشر علاوه بر راهنمایی به رهبری نیاز دارد. یعنی نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهی که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند. نبوت راهنمایی است و یک منصب است، اما امامت رهبری است و منصب دیگری است. (مطهری، بی‌تا: 108-109)

20. رهبری

رهبری و مدیریت که موضوع اصلی بحث است، خود مستلزم نوعی از رشد است؛ زیرا رهبری در حقیقت عبارت است از: بسیج کردن نیروی انسان‌ها و بهره برداری صحیح از نیروهای انسانی، (همان، 103)

21. علم و علوم اسلامی

منظور اسلام از علم چه علمی است؟ ممکن است کسی بگوید مقصود از همه‌ی این تأکید و توصیه‌ها علم خود دین است؛ یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم به خود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم، علم دین باشد در حقیقت به خودش توصیه کرده و درباره‌ی علم به معنا اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می‌ماند، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالارفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد، با آشنایی با خودش مخالف نیست، بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید. پس اگر منظور اسلام از علم، به خصوص علم دینی باشد، باید گفت موافقت اسلام با علم صفر است و نظر اسلام درباره‌ی علم منفی است. برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد، جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره‌ی علم منحصراً علوم دینی است. این احتمال فقط از ناحیه‌ی طرز عمل مسلمین در قرن‌های اخیر که تدریجاً دایره‌ی معلومات را کوچک‌تر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده، والا آنجا که می‌فرماید: (حکمت، گمشده‌ی مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو اینکه بخواهید از دست مشرکان بگیرید)، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ در جمله‌ی (اطلبوا العلم و لو بالصین) چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار اینکه در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده، یاد شده. قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان‌های دیگر مرکز علوم دینی نبوده است. گذشته از همه‌ی اینها در متن سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است، اما نه تحت عنوان اینکه فلان علم باشد یا فلان علم، بلکه تحت عنوان علم نافع، علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانست

عبارات مرتبط با این موضوع

دکتر مهدی حمزه نژاد دانشگاه علم و صنعت ایران …دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت همایش های ملی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار هاهمایش ملی هزار و یک شب و ادبیات ایران و جهان اردیبهشت ماه محورهای همایش دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاعفارس گزارش می‌دهد مشروح اولین روز رای اعتماد مجلس …فارس گزارش می‌دهد مشروح اولین روز رای اعتماد مجلس به وزرای پیشنهادی دولت یازدهم دکتر مهدی حمزه نژاد دانشگاه علم و صنعت ایران دانشکده دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت همایش های ملی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها اولین همایش ملی چالش های گفتمانی فراروی آینده انقلاب اسلامی ایران آبان ماه تا بهمن ماه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع فارس گزارش می‌دهد مشروح اولین روز رای اعتماد مجلس به وزرای به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، جلسه علنی مجلس شورای اسلامی صبح امروز با دستور


ادامه مطلب ...

ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن

[ad_1]

چکیده:

عالم انباشته از پدیده‌های مختلف است که همه آن‌ها دارای یک ویژگی مشترک‌اند مبنی بر این که یک سیر وجود تا فنا را طی می‌نمایند. بررسی علل و عوامل به وجود آمدن، بقا، رشد و بلوغ و گسترش این پدیده‌ها تا رسیدن به مرحله فنا و نابودی فعالیتی علمی است که توسط‌اندیشمندان عرصه‌های علوم مختلف صورت می‌پذیرد.
سیر منطقی تبیین و توصیف در راستای رسیدن به یک قاعده کلی برای پیش بینی یک فرآیند علمی است.
در عرصه علوم طبیعی و فیزیکال این امر چندان دشوار نبوده ولیکن در حوزه علوم انسانی، به ویژه پدیده‌‌های سیاسی – امنیتی این امر بسی دشوار می‌‌نماید.
شناخت جامع و نظام مند و تبدیل پیچیدگی در یک پدیده و سیستمی کردن آن با سرلوحه قرار دادن شعار «فهم مسئله، خود نیمی از فرآیند حل مسئله است» در این نوع از پدیده‌ها لازم و ضروری است. گذر از وانمود به نمود و از نمود به بود و هست که همان قاعده نهفته در روابط پدیدارهاست نیز از جمله وظایف محققان علوم انسانی و اجتماعی است.
یکی از پدیده‌های امنیتی که امروزه جهان اسلام و شاید نظام بین الملل را مورد تهدید قرار داده، قرائت‌ها و برداشت‌های انحرافی و البته افراطی از دین اسلام در جریان‌های نظری – عملی تکفیری‌هاست. گذر از فضای تئوریک و ورود به عرصه اصول و ارزش‌ها به نحوی که منجر به رفتارهای بی‌رحمانه و دور از هر نوع انسانیت، ویژگی برجسته این جریان و کنش گران اصلی آن می‌باشد و شاید با وجود این پیچیدگی، ریشه یابی آن برای علمای عرصه امنیت کمی دشوار باشد. با این اوصاف نگارندگان این جستار با روی کردی اجتهادی، سعی در ترسیم مدلی کاربردی جهت تحلیل جامع این پدیده پرداخته و پس از شناخت طول و عرض و عمق آن به ارائه راهبردهایی کارآمد برای مقابله با آن با روش طوفان مغزی و یا خبرگی به روش دلفی اقدام خواهند نمود.
کلید واژه : مدل، تحلیل، تحلیل جامع، تبیین، جریان تکفیری، راهبرد.

مقدمه

رسیدن به ماهیت و حقیقت پدیده‌ها در سایه سار جهاد علمی و قلم فرسایی‌های جامعه علمی میسور می‌باشد. گذر از تقلید و رویکرد مرید و مرادی در نظریه پردازی و رسیدن به مرحله، تولید راهی است که محققان واقعی قادر به آن هستند. سعی‌ای که در آن، زمان و مکان دو عامل مجهول عالم برای آن‌ها هیچ مفهومی نداشته و ندارد. البته باید این نکته را نیز کرد که هر تلاشی، تلاش علمی و در خور نقد و بررسی و حتی مطالعه نیست، زیرا به قول «کانت» (5)»: «مرزهای دانش‌ها را‌اندر هم آمیختن، افزایش دانش‌ها نیست، بلکه ناقص کردن آنهاست.» (6)
گذر از مرحله تئوری و رسیدن به مدل و در نهایت گزاره‌های انشایی که نزدیک به انضمام و رفتار شدن است، باید سرلوحه فعالیت‌‌های علمی‌اندیشمندان عرصه‌های مختلف قرار گیرد. بدین منظور پدیده‌ها باید با هویت سه گانه: تبیین، تعلیل! و توصیف در راستای رسیدن به قواعد بین الاذهانی که قابلیت تعمیم پذیری داشته و قادر به پیش بینی منطقی باشند را با یکدیگر دارا باشند.
مفاهیم دارای ویژگی‌هایی هستند که در حوزه تعریف لغوی و اصطلاحی تحت ابزار منطق قابل توضیح هستند و در ادامه این مدل‌ها هستند که قابلیت تقلیل مفاهیم در روی کردی کمّی، با استفاده از عدد و هندسه را دارند.
بهره گیری از روایت معروف امام علی (علیه السلام) که در حوزه شناخت گذشته و حال و آینده راهنمای نویسندگان این نوشتار بوده است. کلامی گهربار که تمام علم و فلسفه علم دو هزار و‌اندی سال‌اندیشمندان غرب را در خود دارد. گذشته‌ای که به دنبال تبیین بوده، حالی که به دنبال توصیف بوده و آینده‌ای که در راستای پیش بینی و تعاقب پدیده‌هاست. با زبانی ساده تر، گذشته؛ یعنی پارادایم حاکم و کبرای قضیه و حال و مصادیق نیز به عنوان صغرای قضیه و در نهایت آینده‌ای که نتیجه یک قیاس منطقی فرض می‌شود.
برای بهره گیری از این سخن حکیمانه، محققان این مقاله سعی نمودند در راستای تبیین و توصیف و پیش بینی با مطالعه موردی جریان تکفیری که جریانی پیچیده و از جنس امنیتی است، به ارائه مدل‌های متعددی در ساحت‌های مختلف دست یافته و همچون طبیبی در مرحله شناخت این بیماری سعی و اهتمام خود را مصروف دارند و در ادامه به گزاره‌هایی چند در تشریح آن دست یافته و پس از آن به راهبردهایی عملیاتی در هر یک از این ساحت‌ها اقدام نمایند.
نوع تحقیق حاضر، اکتشافی – قیاسی بوده و با روش دلفی (7) و خبرگی در جمع‌اندیشمندان عرصه امنیت مدل جامعه تحلیل پدیده جریان تکفیری ترسیم شده و در نهایت راهبردنویسی صورت خواهد پذیرفت. بنابراین سؤالاتی را که محققان به دنبال پاسخ گویی آن هستند این است که:
«مدل جامع تحلیل پدیده‌ها چیست؟، مدل تبیینی پدیده چیست؟ مدل توصیفی پدیده چیست؟، مدل پیش بینی حرکت یک پدیده چیست؟؛ جریان تکفیری در مدل جامع چگونه توزیع شده و چه گزاره‌هایی را به ما القاء می‌کند؟؛ راهبردهایی که مستخرج از مدل و گزاره‌هاست چه خواهد بود؟
فرآیندی را که ما در این تحقیق در پیش گرفتیم بر این اساس استوار است که ابتدا مدل‌ها ترسیم گردیده و در ادامه گزاره‌های خبری را که می‌توان با تطبیق جریان تکفیری به دست آورد بیان داشته و در نهایت به ارائه گزاره‌هایی تجویزی در حوزه راهبردهای مقابله با این جریان اقدام خواهیم کرد.

تعریف عملیاتی مفاهیم و اصطلاحات

سیر منطقی رسیدن به یک تئوری تا رفتار این گونه است که ابتدا دریافت مفاهیم صورت گرفته و بعد درهم آمیختن و انسجام آنها با یکدیگر و تبدیل کردن مفاهیم به گزاره‌هایی خبری که قابل صدق و کذب بوده و در ادامه، رسیدن به مدل و مثال و صورتی که مفهوم و نظریه را در روی کردی تقلیل گرایانه (8) از کیف به کمّ نازل کرده و در نهایت، رسیدن به قانون و قواعدی که بتوان به انضمام و هنجار نزدیک شود.
با توجه به مطالب فوق از دید محققان این نوشتار، آنچه در قرآن در خصوص ابواب شناختی انسان بیان شده است به عنوان مثال، آیه شریفه (إِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفؤادَ کُلُّ إولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسؤُولاً) جامعیت این سیر را نشان داده است. باید جامعه علمی با این دیدگاه آشنا و عجین شود، در هندسه معرفتی زیر به نمایش درآمده است:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: العلاقة المنطقیة بین طبقات علم ما مع الاسالیب و تناسقها مع ابواب المعرفة فی القرآن (رمضان: 1392)

پایه و اساس تحلیل پدیده‌ها در راستای رسیدن به تئوری و مدل در عصر حاضر برآمده از نگاه به انسان به صورتی افراطی می‌باشد که باید به آن در این مقال بیش از پیش نظر افکند. آری، پس از دوره رنسانس به عنوان عصر طلایی و انقلاب در بسیاری از علوم و دیدگاه‌ها، غرب در ورطه مادی گرایی افراطی (9) و انسان محوری (10) غوطه ور شد و تمام عرصه‌های زندگی او را این نگاه به انسان تعریف نموده است، اما قرآن به عنوان کتاب جامع و اسلام به عنوان دین کامل، هویت اصلی انسان را به صورت متعادل تعریف نموده است.

1. مدل

مدل، از ریشه لاتینی Modus به معنای‌اندازه گرفته شده است (11) و در لغت به معنای الگو و سرمشق است. (12) مدل، «جزئی کوچک یا بازسازی کوچکی از یک شیء بزرگ است که از لحاظ کارکرد با شیء «واقعی یک سان است». (13) مدل، شباهت زیادی به شیء یا پدیده اصلی دارد. مدل به ما می‌آموزد که در شرایط و وضعیت‌های گوناگون چه ملاک یا معیار و روش خاصی را در پیش گیریم. (14)
مدل برآمده از تئوری است و تئوری پس از شکسته شدن در تعریف و ویژگی‌های منحصر به فرد خود تبدیل به مدل یا الگو می‌شود. البته مدل عمدتاً تئوریک بوده در حالی که الگو بر پایه عمل و رفتار استوار است.
مدل به عنوان یک نقطه شروع از واقعیت است که دیدگاه ما را در رابطه با واقعیت، ساده می‌کند. هم چنین مدل، مشخصه‌های اساسی و بنیادی واقعیت را نمایندگی می‌کند. بنابراین، مدل، چیزی است که واقعیت را نشان داده و جنبه‌های معین از دنیای واقعی را که در ارتباط با مسائل تحت بررسی می‌باشد، شرح می‌دهد و به تصویر می‌کشد و روابط مهم و با اهمیت بین جنبه‌های مختلف را آشکار و روشن می‌سازد. (15)
برخی از محققان، مخالف استفاده از مدل هستند و مدل را فقط یک نوع دست آویز فکری و کمک روانی در راه تشکیل نظریه‌ها به شمار می‌آورند. (16)

2. تحلیل و مدل تحلیلی

واژه Analysis در لغت به معنای تجزیه و تحلیل و کاویدن است. (17) تحلیل، در اصطلاح به یکی از مراحل انجام تحقیق تبیینی گفته می‌شود. در این مرحله رابطه میان متغیرهای وابسته و مستقل بررسی و ترسیم می‌شود. (18)
مدل تحلیلی: در مواردی که تحقیق ما تبیینی است، لازم است پس از تعیین چارچوب نظری، نسبت به تدوین مدل تحلیلی اقدام کرد. مراد از این کار برقراری رابطه قبلی بین متغیرها و یا مفاهیمی است که در طرح نظری به کار می‌روند. به عبارت دیگر، به جای ارتباط هر یک از متغیرها و یا مفاهیم با متغیر وابسته، به روابط بین مفاهیم و متغیرهای مستقل با یکدیگر و متغیر مورد نظر می‌پردازد. (19)
مدل تحلیلی، راهنمای محقق در کار منظم جمع آوری و تحلیل داده‌های حاصل از مشاهده یا تجربه، که در ادامه کار تحقیق می‌آیند، می‌باشد. مدل تحلیلی مانند یک لولایی عمل می‌کند که طرح نظری مسئله تحقیق تدوین شده محقق را با کار بعدی (مشاهده و تحلیل اطلاعات) به یکدیگر متصل می‌کند. (20)

3. تحلیل جامع

واژه “Analysis” در لغت به معنای «تحلیل» و «تجزیه و تحلیل» است. (21) هر پدیده‌ای سیری از گذشته، حال و آینده را باید طی نماید و چه زیبا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده است که: «خدا رحمت کند انسانی را که بداند از کجا آمده، در کجا واقع شده و به کجا عازم است» کلامی تامّ که راهنمای محقق برای ترسیم مدلی جامع در تحلیل پدیدارهاست:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: علم برآمده از کلام معصوم (منبع: محققین، 1393)

تطبق مفهومی این نمودار بیان گر این حقیقت است که علم شامل قواعد و نظریاتی است که در پدیده‌ها بوده و با نمودهای خاص، خود را به انسان و عقل او عرضه می‌کند و انسان با ابزارهای معرفتی به شکار این قواعد می‌پردازد. تبیین یا تعلیل پدیده‌ها که معطوف به گذشته است و توصیف آن که معطوف به اکنون و حال بوده، برای رسیدن به قاعده‌ای که شمولیت داشته و توان پیش بینی را به انسان داده و هم چنین قدرت تبیین دیگر پدیده‌های مشابه را داشته باشد همه ماهیت علم را تشکیل می‌دهد.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: ماهیت علم به زبان ساده (منبع: محققین، 1393)

تحلیل کیفی در سه سطح قابل انجام است: توصیف، تبیین و تفسیر در راستای ترسیم آینده (22) تحلیل، عبارت است از شکستن کل به اقسام مختلف به منظور تعیین ماهیت آن که بر دو گونه ی طبیعی قابل تقسیم است. تحلیل، جزئی جداناپذیر از تبیین است، زیرا تبیین در ذات خود، نیاز به تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها دارد؛ بنابراین، رابطه میان این دو، عموم و خصوص مطلق است. (23)

4. تبیین

تبیین، درصدد پاسخ گویی به پرسش از «چراها» و نیز تبیین یک پدیده اجتماعی و پاسخ برای یک مسئله است. این مسئله ممکن است یک مسئله اجتماعی یا یک مسئله جامعه شناختی باشد. (24)
در تبیین کمّی علّی، ابزار یا اشخاص‌های آماری به کار برده شده، همانند روش‌هایی است که در تجزیه و تحلیل مقایسه‌ای استفاده می‌شود. تفاوت عمده بین این دو روش در این است که در تجزیه و تحلیل علّی، روابط علت و معلولی بین متغیرهای مستقل و وابسته مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و پژوهش گر با رد یا تأیید فرض‌های آماری به تأیید یا رد روابط و معلولی می‌پردازد. (25)
با این اوصاف اگر تجزیه و تحلیل کیفی باشد، تبیین و علت کاوی به صورت مطالعه زمینه‌های اجتماعی – تاریخی تأثیرگذار بر متن یا واقعه و با هدایت تئوری تحلیل انجام می‌شود و واقعه در قالب قانونی کلی، تبیین می‌شود. در این سطح از قاعده تبیین قیاسی – قانونی استفاده می‌شود. (26)

5. جریان تکفیری

در حوزه تعریف عملیاتی از جریان تکفیری باید ابتدا به عرصه تاریخی این موضوع نظر افکند که این نگاه در کدام زمینه خود را نمایانده است. (27)
در طول تاریخ اسلام، افراد و فرقه‌ها و گروه‌هایی بوده‌اند که مخالفان خود را تکفیر می‌کردند و با کوچک ترین عاملی آنان را خارج از دین اسلام می‌شمردند و حکم به وجوب قتل آنان می‌دادند. شروع این پدیده مخرب، از خوارج آغاز شد و در دور قرن اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه داده‌اند، بنابراین، تعریف تکفیر به معنای ساده عبارت است از: کافر خواندن و خارج از دین خواندن طیفی از مسلمانان توسط عده‌ای دیگر که خود را محقّ یا مسلمان واقعی فرض می‌کردند.
فرقه وهابی از جمله جریان‌هایی است که در مقابل امت اسلامی قرار گرفته است. وهابیان با استفاده از آیاتی که درباره کفار و مشرکان صدر اسلام و اقوام جاهلی نازل شده، مسلمانان را به کفر و شرک متهم می‌سازند و اعمال مسلمانان را مطابق اعمال کفار قلمداد می‌کنند. آن‌ها با داشتن افکاری خشن، سبب ایجاد اختلاف، تشتّت، درگیری و جنگ میان مسلمانان و خشنودی کفار و استعمارگران شده‌اند.
مطابق نظر اسلام، مسلمان کسی است که شهادتین را بر زبان جاری می‌سازد، گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگری داشته باشد.
بر اساس شریعت اسلامی صحیح نیست فرقه‌ای از فرق اسلامی را بی‌دلیل متهم به کفر کرد، مادامی که اعتراف به شهادتین کند و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نکند.
زمینه ساز جریان تکفیر در سرزمین مقدس حجاز، برخی عالمان درباری این دیار هستند. در فضای کنونی سیاسی – امنیتی منطقه آسیای میانه و با در نظر گرفتن وجود حجم عظیم انرژی جهان در این منطقه که سیاست استکباری به دنبال متشنّج کردن این عرصه برای به یغما بردن این منابع است، یکی از اصول اولیه این سیاست، اصل اختلاف بینداز و حکومت کن است و بهترین شیوه نیز بهره گیری از درگیری درون ایدئولوژیکی یا قومی – مذهبی است. گرچه سابقه شکل گیری گروه‌های تکفیری به پیش از وقوع ناآرامی در سوریه بر می‌گردد، مسلماً وقوع بحران در سوریه، به تسریع زایش این پدیده کمک نمود.
تکفیری‌ها که شاخص‌های متعددی در تشابه آن‌ها با خوارج دوره علومی و دوره اموی وجود دارد، در حال حاضر با استفاده از مفتی‌های منحرف، به شدت در حال تخریب نام اسلام در جهان هستند و رسانه‌های غربی ضد اسلام، در طول این مدت بیشترین بهره‌ها را از نابسامانی اوضاع تکفیری‌ها در تقویت پایه‌های اسلام هراسی خود برده‌اند. حال پرسش اساسی این است که: خوارج که بودند؟ چه کردند؟ شباهت آن‌ها با جریان تکفیری که در سرزمین‌های اسلامی، از جمله: سوریه و عراق در حال فعالیت هستند چیست؟ بحثی است که در ادامه خواهد آمد.
ابن ابی الحدیدی گوید: وقتی علی (علیه السلام) از صفین به کوفه برگشت، خوارج راه خود را جدا کردند و به طرف صحرای کوفه که حروراء نامیده می‌شد، رفتند و این شعار را تکرار می‌کردند:
لاحکم إلا الله و لوکره المشرکون، ألا إن معاویه و علیاً اشرکا فی حکم الله؛ حکم و داوری فقط از آن خداست؛ گرچه مشرکان کراهت داشته باشند. به راستی که معاویه و علی در حکم خدا شرک ورزیدند». آنان در همان جا مستقر شدند. (28)
خوارج که در ابتدا دوازده هزار نفر از اهل کوفه و بصره و دیگر شهرها بودند، (29) اشعث بن قیس را به عنوان فرمانده جنگ، و عبدالله بن الکوا را به عنوان امام جماعت سپاه برگزیدند. (30) امیرمؤمنان نخست ابن عباس را به سوی آن‌ها فرستاد و او پس از گفت و گو با آنها به سوی علی (علیه السلام) برگشت.
حضرت فرمود: تا زمانی که خونی نریخته و یا مالی را غارت نکرده باشند، متعرض آن‌ها نشوید. خوارج با این که در بیرون کوفه اردو زده بودند، امّا پیوسته بین کوفه و حروراء در حال رفت و آمد بودند و گاه به مسجد می‌آمدند و با تکرار شعار: «لا حکم الا لله» موجب آزار مردم و تحریک آن‌ها می‌شدند. ادامه این وضع آن قدر خسته کننده و ملال آور بود که مردم به حضرت می‌گفتند: آیا از برخوردهای آن‌ها خسته نشده ای؟ چرا به نابودی آنها اقدام نمی‌کنی؟ (31)
خارجیان پس از خروج از صحرای حروراء، در بین راه دست به شرارت‌های زیادی زدند که موجب شد امیرمؤمنان تصمیم نهایی را درباره آنها بگیرد. از جمله آن شرارت‌ها، به شهادت رساندن عبدالله بن خباب بود. وی یکی از چهره‌های محترمی بود که امیرمؤمنان ولایت و حکومت مدائن را به او سپرده بود. عبدالله در سفری که ظاهراً به سوی کوفه داشت، همراه خانواده اش در دام خوارج گرفتار شد و با وضع رقّت باری خود و همسرش در کنار نهر به شهادت رسیدند.
تداعی این اتفاق در این ایام با ریختن خون کودکان و زنان و سال خوردگان – که گروه‌های افراطی – تکفیری همه روزه در حال انجام چنین جنایاتی هستند – چیزی است که اسلام به شدت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. پیش از تکفیری‌ها نیز «خوارج» - یا گروهی از ایشان – همین کارها را می‌کردند؛
«فضل بن شاذان» می‌گوید: و از ایشان – یعنی خوارج – کسانی هستند که قتل زنان و فرزندان را روا می‌دارند و می‌گویند: جایگاه آنان نیز همچون نطفه‌ها در پشت مشرکان است و می‌گویید: «لا حکم الّا الله» و خود در تمامی این گفته‌ها و کرده‌ها، به نظر خویش عمل می‌کنند و بنابراین، طبق رأی خود می‌کشند و حلال و حرام می‌کنند و با این حال، خوارج نیز یک سان نیستند و هم دیگر را می‌کشند و از یکدیگر تبرّی می‌جویند.
با مراجعه به سنت مطهر نبوی (صلّی الله علیه و آله و سلم)، ملاحظه می‌کنیم که قتل ایشان را به شدت رد کرده و با قاطعیت تمام، ارتکاب چنین جنایاتی را نهی می‌کند؛ در حدیثی آمده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم)، قتل زنان و فرزندان را نهی فرمود.
و در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است:
رسول خدا قتل زنان و فرزندان را در «دارالحرب» نهی فرمود، مگر آن که در جنگ شرکت داشته باشند و حتی اگر زنان جنگیدند باید تا آنجا که می‌شود آن‌ها را به حال خود گذاشت و بیمی به خود راه نداد. وقتی از کشتن آن‌ها در «دارالحرب» نهی فرموده، به طریق اولی در «دارالسلام» باید چنین باشد.
اما در اخبار و اطلاعات آشکار و پنهان، نشان از تفاسیر به رأی، محقّ دانستن خود و کافر دانستن دیگر مذاهب از جمله ویژگی‌های جریان افراطی است که در اذعان صریح مقامات کاخ سفید، این جریان با گره خوردن با تروریست‌های غرب به دنبال بر هم زدن نظم منطقه و انسجام درون منطقه‌ای و اسلامی و به ویژه، گسترش بیداری اسلامی و صدور انقلاب و نقش آفرینی ایران در نفوذ منطقه‌ای بوده است. شکافی مذهبی که تبعات آن گریبان گیر جهان اسلام شده و منافع آن خواسته یا ناخواسته به جریان سازان اصلی؛ یعنی غرب و آمریکا معطوف خواهد بود.

6. راهبرد

استراتژی ساده نبود و درک نظریه استراتژی برای فهم منطق و پیچیدگی آن ضروری است. نظریه استراتژی ارائه گر واژگان و تعاریف، مقدمات و قضایا، فرضیات اصلی آزمون پذیر و روش آزمون آن فرضیات و تغییرات لازم در آن نظریه می‌باشد؛ (32) بنابراین، استراتژی عبارت است از چارچوبی که مجموعه حرکات و اقدامات اصلی را برای دست یابی به اهداف ترسیم کرده و چگونگی منابع را برای به دست آوردن موقعیت‌های مطلوب و خنثی کردن تهدیدات در حال و آینده بیان می‌دارد. (33)
استراتژی همچون سیاست، هنر احتمالات است، اما تعداد کسانی که از احتمالات آگاهی دارند معدود است. (34) کل فرآیند استراتژی در مورد «نحوه» (مفهوم یا روش) استفاده رهبری «از قدرت» (منابع یا ابزار) موجود کشور برای اعمال کنترل بر شرایط و موقعیت‌های جغرافیایی به منظور نیل به «اهداف» مطابق با سیاست کشور را استراتژی است. (35)
تعاریف فوق باید در یک معادله منطقی به نمایش درآید، زیرا محققان این نوشتار بر این باورند که گذر از مفاهیم و تعاریف پایه‌ای و رسیدن به یک نظام و مدل خاص در راهبرد می‌تواند یاری گر ما در این نوشتار باشد.
S=E+M+W
راه‌ها S_Strategy= راهبرد E: Ends= اهداف M:Means = منابع W: Ways
تعریف جامع و ساده: راهبرد عبارت است از راه‌های رسیدن به اهداف با امکانات و منابع

مدل تبیینی

«کانون یابی» به قلمروی اشاره دارد که در آن تبیین‌های مناسبی از برخی پدیده‌های مورد تبیین یافت می‌شود. مفهوم «کانون یابی» به مشکل کشف تبیین‌ها ارجاع دارد. این مفهوم نه به یک متغیر منفرد مستقل، بلکه به یک جهان گفتمانی اشاره دارد که در آن، این نوع متغیر یا مجموعه‌ای از این نوع متغیرها یا تعمیم‌ها به متغیرهای دیگری که احتمالاً یافت می‌شوند، ارجاع می‌یابند. (36)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل تبیین جامع پدیده (منبع: محققین، 1393)

هیچ پدیده‌ای در این عالم بدون علت به وجود نیامده و قاعده کلی فلسفی که در عالم صُدفه وجود ندارد جاری و ساری است. پدیدارهای طبیعی عمدتاً تک یا دو علتی هستند، اما پدیده‌های انسانی دارای پیچیدگی‌های خاص خود بوده، زیرا بازیگر اصلی این پدیده‌ها انسان‌ها هستند، بنابراین، جریان‌هایی که در علوم انسانی شکل می‌گیرند دارای لایه‌های مختلف علّی هستند که عبارتند از: نقطه کانونی یا علّت اساسی که پدیده از آن جا نشئت گرفته است و بعد لایه اولیه علت‌ها که علل معروف اربعه بوده و لایه ثانویه که عبارت است از علت‌های ایجادی، تثبیتی و گسترش در سطح و عمق را شامل می‌شود و در مدل ذیل به نمایش درآمده است:
منظور از علت کانونی، نحوه پیدایش یک پدیده می‌باشد که به تعبیر بوزان می‌تواند ریشه در اغراض بازی گران و یا ماهیت سازمان‌ها داشته باشد. (37)
تقریباً اولین کسی که مفصلاً به موضوع علل پرداخته ارسطو است. ارسطو بیان می‌کند که فلسفه علم، بررسی علل اولیه است به دلیل این که از حیرت سرچشمه گرفته است و به دلیل این که فلسفه علل اولیه را بررسی می‌کند بهترین نوع علم است، در حالی که انتزاعی ترین علوم است، دقیق ترین علوم است. در مابعدالطبیعه ارسطو چهار نوع علت را بر می‌شمارد: اولین علت، جوهر شیء است (علت صوری) دومین علت، ماده یا موضوع (علت مادی)، سومین علت، منشاء حرکت؛ یعنی علت فاعلی است و چهارمین علت، علت غایی است بنابراین، ارسطو علل را به چهار دسته تقسیم کرده است.
الف) آن چیزی که وجود یک شیء بسته به اوست گاهی چیزی است که ملاک فعلیت این شیء است؛ یعنی فعلیت پیدا کردن این شیء از او است و این، صورت است.
ب) اگر آن چیز، مناط بالقوه بودن این شیء یعنی معلول باشد آن، ماده است.
ج) اما اگر چیزی که علت خوانده می‌شود خارج از وجود و ذات شیء باشد، یا چیزی است که شیء به علت آن به وجود آمده است، علت غایی نامیده می‌شود.
د) و یا شیء از او بوجود آمده است که علت فاعلی نامیده می‌شود.
ما نباید در پدیده‌های انسانی مانند پدیده‌های تجربی و مادی نگاه کنیم، زیرا پدیده‌های انسانی و اجتماعی دارای پیچیدگی‌های خاص خود هستند، مبنی بر این که پدیده‌ها دارای لایه‌های متعدد درونی از علت‌ها هستند و دارای یک نقطه کانونی بوده که باید محقق واقعی به آن دست یابد. مدل فوق بیانگر این نکته است، اما در لایه ثانویه علت‌ها ما با علل چهارگانه دیگری رو به رو هستیم: علت ایجادی که چه علل و عواملی موجب پیدایش یک پدیده می‌باشد و در ادامه چه علل یا عواملی موجب تثبیت این پدیده شده است، زیرا بسیاری از پدیده‌ها پس از به وجود آمدن، قدرت ابراز وجود را در عرصه زمانی ندارند و به زبان ساده، سریع از صحنه روزگار محو می‌شوند. علت گسترش در سطح که همان مکان و جغرافیاست نیز یکی از علت است و در نهایت علت‌های نفوذ در عمق که منظور ما در این مدل، عللی است که باعث شده یک‌اندیشه یا جریان در حوزه باورها و ارزش‌ها نفوذ کرده است.

مدل توصیفی پدیده

توصیف، به معنای شرح، چگونگی و چیستی مسئله است. گاهی تبیین را توصیف می‌نامند، اما توصیف، به تشریح وضع موجود و حال یک پدیده نظر دارد، در حالی که تبیین به دنبال علم و پارادایم کلان که مصادیق آن در توصیف بیان می‌شود نظر دارد. توصیف، رویدادها را به کمک واژه‌ها و جمله‌ها، معین می‌سازد و با این امر، ساخته‌های ذهنی را ایجاد می‌کند. آن‌ها اصطلاحاتی هستند که به پژوهش گر کمک می‌کند تا مشاهده یک واقعیت را به موارد گسترده تر تعمیم دهد. (38)
مدل توصیفی پدیده به تجزیه و تحلیل کیفی جریان تکفیری ناظر است، در تحلیل توصیفی چگونگی صفات هر یک از متغیرهای موجود، در تحلیل تشریح می‌شود. در این سطح، نظام معانی متن یا واقعه جدا از زمینه‌های اجتماعی آن تحلیل می‌گردد. (39)

1. مدل سه بعدی توصیف پدیده

منظور از سه بعدی بودن این مدل توصیفی عبارت از توصیف پدیده در سه بعد: طول زمان، عرض مکان و عمق در مخاطب و‌اندیشه است. تحلیل کیفی را باید روی کرد مسلط بر تحقیقات دوره فرامدرن و محصول انتقادات مکتب انتقادی فرانکفورت از روش‌های کمّی دانست که گستره وسیعی از علوم انسانی را در بر گرفته است. (40)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیفی پدیده (منبع: محققین، 1393)

اگر بپذیریم که پدیده‌ها مقولاتی «زمینه وند» (41) هستند که به یک باره پدیدار نمی‌شوند، بلکه طی فرایندی تدریجی در بستر جامعه شکل و تکوین می‌یابند، در آن صورت مشخص می‌شود که هر پدیده‌ای دارای یک هویت اجتماعی است که دوره قبل از ظهور عینی آن را نیز شامل می‌شود. برخی از امنیت پژوهان همین روی‌کرد را در مقام تحلیل امنیت مورد توجه قرار داده و از وجود هویت‌های اجتماعی شده (42) برای پدیده‌های امنیتی سخن گفته‌اند که ما را به ریشه‌های اجتماعی امنیت رهنمون می‌شود. (43)
تعداد بازی گران بر عدم تجانس تأثیر می‌گذارد؛ یعنی هر چه تعداد [بازی گران دخیل] بیشتر باشد... میزان [احتمالی] نابرابری یا تعارض تأثیر [می پذیرد] بنابراین، تعداد بیشتر بازی گران، عدم تجانس را افزایش می‌دهد.» (44)
مکان و سطح و جغرافیا چیست؟ «دیگر آن جایی (Outside) وجود ندارد – جهان به هم نزدیک شده است. یک زمین واحد داریم. در این فضا تهدیدات و فرصت‌های تازه روییدن گرفته است.» (45)
ملاحظات جغرافیایی به دلیل عینیت و تأثیرگذاری شان از دیرباز مدنظر استراتژیست‌ها در مقام تحلیل پدیده‌ها بوده‌اند. به همین دلیل است که حجم متون منتشر شده در این زمینه بسیار و تقسیمات پدیده‌ها از این منظر متنوع می‌باشد. البته طرح بحث جهانی شدن و بروز پدیده تراکم مکانی، مانع از توسعه فزاینده ملاحظات جغرافیایی شده است تا آنجا که‌اندیشه گرانی چون: «کارل یاسپرس» (46) از بی‌اثر شدن این شاخص در منظومه فکری انسان معاصر سخن رانده‌اند.
در نگرش جدید جایگاه و میزان نقش افرینی عنصر جغرافیا تعدیل شده و تصویری نوین از منطقه و به تبع آن، تهدید منطقه‌ای ارائه می‌گردد. از این منظر منطقه امنیتی عبارت است از: دسته‌ای از کشورها که از حیث امنیتی وابستگی متقابل دارند یا تصور می‌نمایند که این گونه هستند این کشورها مستمراً تحت تأثیر یک یا چند عامل خارجی امنیتی هستند. (47)
عنصر دیگر در این مدل، بعد زمان است؛ یعنی پدیده‌ها پس از تولد، سیر رشد، نمو، بلوغ، افول و نابودی را طی می‌نمایند. بنابراین، زمان یکی از عوامل توصیف کننده یک پدیده محسوب می‌شود.
بعد سوم به سطوح‌اندیشه‌ای و لایه‌های باوری بعلاوه گسترده مخاطبان نظر دارد. این که یک پدیده چگونه اپیدمی شده و مخاطب بیشتری را به خود جلب و جذب نموده، یا مبتلا به کرده است، ضمن این که این ابتلا در چه عمقی از باورها، استدلالات و رفتارها را شامل شده، نکته‌ای است که یک تحلیل گر در توصیف یک پدیده باید مدنظر قرار دهد.

2. مدل توصیف جامع پدیده

در توصیف جامع، علاوه بر مدل‌های که ارائه می‌شود از زوایای مختلف دیگری که در جدول شماره یک بیان داشتیم استفاده خواهیم نمود. بیان ابعاد یک پدیده در ماهیت، سطح، جغرافیا، تقارن، پیچیدگی، تعادل، هویت مادی و معنوی، جنس عینی و ذهنی پدیده، کانون و انگیزه و در نهایت، کار ویژه پدیده می‌تواند شناخت جامع تر و در ادامه ارائه گزاره‌های بیشتری به تحلیل گر دهد.

جدول شماره 1- مدل تحلیل توصیفی جامع یک پدیده در ابعاد مختلف

ردیف

معیار تحلیل پدیده

گونه

1

ماهیت پدیده

سیاسی – اقتصادی – نظامی – اجتماعی – زیست محیط – فناورانه – و ...

2

سطح پدیده

فردی – گروهی – ملی – منطقه‌ای – بین المللی – جهانی

3

جغرافیای پدیده

داخلی – خارجی – مرزی

4

تقارن پدیده

متقارن – نامتقارن

5

پیچیدگی پدیده

بسیط – پیچیده

6

تعادل پدیده

متعادل – نامتعادل

7

هویت پدیده

مادی – معنوی

8

جنس پدیده

عینی – ذهنی

9

کانون پدیده

بازیگران – ساختاری

10

انگیزه پدیده

عمدی – غیر عمدی

11

کار ویژه‌های پدیده

ایذایی، واقعی، آزمایشی، اصلی


3. تحلیل توصیفی با بهره‌گیری از مدل لایه‌لایه‌ای علت‌ها

در تحلیل لایه‌لایه‌ای علّت‌ها، حالت‌های مختلف دانستن، اعم از علمی – تجربی، تفسیری – تأویلی و فلسفی – انتقادی یکپارچه می‌شوند. ارزش و سودمندی این روش در پیش بینی بهتر و دقیق تر آینده پدیده‌ها نیست، بلکه با ایجاد فضاهای گذار، زمینه لازم را برای خلق قواعد جامع فراهم می‌کند. هم چنین کاربرد این روش هنگام سیاست گذاری عمومی در عرصه برخورد با پدیده‌های مختلف در درازمدت به تهیه بینش‌های جامع تر، ژرف تر و اثربخش تر منجر می‌شود.
تحلیل لایه لایه‌ای علت‌ها از چهار سطح تشکیل می‌شود که عبارتند از: لیتانی، علت‌های اجتماعی، جهان بینی و گفتمان مسلط و در نهایت اسطوره – استعاره.
1- سطح اول لیتانی نام دارد که در فرهنگ دینی به معنای مراسم دعا و مناجات دسته جمعی است. لیتانی سطحی ترین لایه بوده و معرف دیدگاه رسمی و پذیرفته شده از واقعیت است.
2- سطح دوم سطح علت‌های اجتماعی و معرف دیدگاه سیستمیک است. در این سطح، داده‌های سطح لیتانی توضیح داده شده و مورد سؤال قرار می‌گیرند.
3- سطح سوم نمایان گر جهان بینی و گفتمان است. در این سطح فرض‌های استدلالی که بر بستر جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها قرار دارند و ناخودآگاه هستند، واکاویده می‌شوند.
4- سطح چهارم نشان اسطوره‌ها و استعاره‌هاست. این سطح در واقع معرف ابعاد انگیزشی ناخودآگاه موضوع است. (48)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیف لایه‌لایه‌ای پدیده (منبع: محققین، 1393)

روش تحلیل لایه‌لایه‌ای علت‌ها با حرکت بالا و پایین در سطوح چهارگانه، نگرش‌های مختلف شناختی را وارد می‌کند، اما آنها را در سطوح مختلف مرتب می‌کند ... در واقع بازگشت از لایه‌های پایین تر گفتمان و استعاره به لایه سطحی لیتانی به تهیه سیاست‌های کل نگرتر در حوزه مطالعات پدیده‌های مختلف، به ویژه پدیده‌های امنیتی منجر خواهد شد. (49)

4. تحلیل توصیفی از نظام و ساختار یک پدیده

هر پدیده‌ای فارغ از یک نظام و سیستم نیست. هنگامی که سخن از سازمان به میان می‌آید، نخستین چیزی که به ذهن مخاطب خطور می‌کند ساختار سازمان است. ساختار سازمان خود بیان گر نمودار سازمانی، میزان تمرکز، حیطه اختیارات، ارتباطات سازمانی، کنترل، مدیریت و ... است.
بر اساس دیدگاه نظریه پردازان، مدیریت ساختارو استراتژی متأثر از یکدیگرند، اما گروهی از نظریه پردازان نیز هم چون: فیلیپس، پیترز و واترمن با این دیدگاه چندان موافق نبودند و چارچوب جدیدی برای نگرش و بررسی سازمان ارائه کردند. بر اساس نظر آن‌ها تغییر و حرکت سازمان نشئت گرفته از تعامل هفت بعد: ساختار، استراتژی، سیستم، حرکت، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک است.
سه بعد: ساختار، استراتژی و سیستم، ابعاد سخت سازمان و به چهار بعد دیگر؛ یعنی سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک سازمان، ابعاد نرم اطلاق می‌شود. دلیل انتخاب این واژه‌ها نیز این است که مفاهیم ابعاد سخت؛ یعنی ساختار، سازمان و استراتژی عینی، ملموس، عملی و به سادگی تعریف شدنی هستند و ابعاد سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک غیر ملموس، غیرعملی و به سختی قابل تعریف و توصیف شدنی است.

الف ساختار:

شامل اصول تقسیم کار و تخصصی سازی و همآهنگی، ویژگی‌های اصلی نمودار سازمانی (وظیفه ای، متمرکز و ...) نحوه ارتباط افراد در سازمان، الگوهای طبقه بندی و کنترل می‌باشد. در طراحی سازمان و نحوه ارزیابی ساختار، پرسش‌های زیر مطرح می‌شود.
سازمان متمرکز است یا غیرمتمرکز؟ چه وظایفی به عنوان وظیفه اصلی سازمان تلقی می‌شود؟ آیا بین وظایف کلیدی سازمان تنشی وجود دارد؟ و در صورت وجود، این تنش چیست؟ آیا در سازمان گروه‌های غیر رسمی وجود دارد؟ ساختار غیر رسمی شامل ارتباطات بین مدیران، گروه‌ها و ... چگونه است؟

ب. استراتژی:

استراتژی مشتمل بر الگو، سیاست، برنامه، اقدام، تصمیم و تخصیص منابع است و به سه سؤال کلیدی: سازمان چیست؟ چه می‌کند؟ چرا چنین می‌کند؟ پاسخ می‌دهد به علاوه ویژگی‌های متمایز: عوامل کلیدی موفقیت، نحوه نگرش سازمان به محیط داخلی و خارجی، نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها، مواردی هستند که در طراحی استراتژی مورد توجه قرار می‌گیرد.

ج. سبک:

سبک از دو جهت قابل بررسی است: از بعد فرهنگ سازمانی که بیان گر ارزش‌ها و اعتقادات مسلط که جزو ویژگی‌های ماندگار زندگی سازمانی است و از بعد سبک مدیریت که بیان گر طرز تفکر مدیران و نحوه عمل آنها و نیز موضوعاتی که مدیر، فکر و برنامه ریزی خود را بر روی آن‌ها انجام می‌دهد است.

د. سیستم‌ها:

رویه‌ها و فرآیندهایی که به صورت رسمی و غیر رسمی در خصوص انجام وظایف و امور محوله در سازمان درحال پیاده سازی است و نیز سیستم‌های ارزیابی و برنامه ریزی، سیستم‌ها و مکانیزم تشویق و تنبیه، سیستم تخصیص منابع مالی، ساز و کار بررسی و پیاده سازی نظام بودجه سیستم مدیریت منابع انسانی و ...

هـ. مهارت‌ها:

بیان گر ویژگی‌های متمایز و اصلی سازمان و این که سازمان توانایی انجام چه کاری را بهتر از سایر سازمانها دارا می‌باشد و نیز نحوه حفظ مزیت رقابتی شرکت نسبت به سایر رقبا.

و. کارکنان سازمان:

کارمندانی که در حال فعالیت در سازمان هستند دارای چه مشخصه‌هایی از نظر: تحصیلات زمینه‌ها و تجربه‌های گذشته شغلی، نحوه و مکانیزم تشویق و تنبیه کارمندان سازمان، معیارها و ملاک‌های انتخاب و ارتقا در شغل، معیارها و فرهنگ سازمان.

ز. ارزش‌های مشترک:

ایده‌های اساسی، اعتقاداتی که سازمان به کارمندانش القا می‌کند.

5. تحلیل و توصیف ابعاد پدیده

1. بعد امنیتی

مفهوم امنیت (50) یکی دیگر از واژگانی می‌باشد که تا کنون به یک تعریف جامع و مانع نرسیده است. امنیت که در لغت به معنای در امان بودن، ایمنی، بی‌ترسی، آرامش و آسودگی است (51) به حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویارویی با هر نوع تهدید و حمله اطلاق می‌شود. (52) باری بوزان نیز «امنیت را حفاظت در برابر خطر (امنیت عینی)، احساس ایمنی (امنیت ذهنی) و رهایی از تردید (اعتماد به دریافت‌های شخصی) می‌باشد» تعریف نموده است. (53)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیخ تصویر: مدل توصیف سازمانی پدیده (منبع: محققین، 1393)

امنیت در سه سطح: نرم، سخت و نیمه سخت قابل ترسیم است، اما بهره گیری از همه این ظرفیت‌ها در یک راهبرد هوش مند امری است که غرب و به ویژه آمریکا به دنبال آن است. استراتژی «قدرت تغییر» (54) که اوباما با روی کارآمدن خود سعی در تغییر تفسیر چهره آمریکا در سطوح بین المللی و منطقه‌ای (خصوصاً منطقه خاورمیانه) دارد به نوعی بهره گیری از قدرت نرم می‌باشد. قدرتی که از مباحث محوری علم سیاست و مورد‌اندیشه و تأمل در متون و آثار سیاسی بوده و به دلیل اهمیت آن در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی برای اجرای خط مشی‌ها و برنامه‌ها و تحقق اهداف و منافع ملی، (55) مورد بهره برداری ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است.
تفسیر قدرت در سیاست قدرت نرم عبارت است از پدید آوردن آثار مطلوب (56) و سلطه انسان بر انسان (57) هم چنین توانایی فرد یا گروه در کسب تسلیم و اطاعت دیگران (58) که کنترل و رفتار دیگران (59) را به همراه خواهد داشت.
هدف بهره گیری از قدرت نرم همانا ایجاد آثار و نتایج مورد نظر است (60) که مخاطبان اصلی آن را بر خلاف اهداف «قدرت» که دولت‌ها، نخبگان سیاسی، گروه‌های ذی نفوذ و نهادهای حکومتی می‌باشند، مردم، نهادهای فروملی و NGOها تشکیل می‌دهد.
زمانی که تهدید، ماهیت پیچیده پیدا می‌کند، هر یک از بازی گران و ابزارهای لازم جهت ایجاد، گسترش و تقویت قدرت نیز باید دارای ماهیتی پیچیده باشند. (61) پیچیدگی و درهم تنیدگی اهداف، ابزار و مسائلی که در قدرت نرم وجود دارد سبب می‌شود که تحلیل گران، در آن، واحد، وضعیت محیطی را در سطوح مختلف: داخلی، منطقه‌ای (محیط نزدیک) و بین المللی یا سیستمی (محیط دوردست) در ابعاد: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی وگاهاً اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده تا به یک تصویری درست از وضعیت حال و آینده دست یابند.
نقطه اشتراک تهدید نرم و قدرت نرم در ابزارها و روش‌هاست بدین صورت که به کار بردن ابزار سخت و قدرت نظامی صرف بر ضد نظام‌های ایدئولوژیک که پایه‌های سیاست و افکار عمومی را دین، اعتقاد و مبانی دینی تشکیل می‌دهد، نه ممکن است و نه کارآمد. در این شرایط، به مرور ادبیات قدرت نرم (62) در مراکز تحقیقاتی غرب شکل گرفت (نای، 1378: 26) و سپس ترکیبی از قدرت سخت و نرم به عنوان قدرت هوشمند (63) در دستور کار سیاستمداران آمریکایی قرار گرفت.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح تصویر: Smart Power (Source: Researchers, 2014)

قدرت سخت دارای ساختاری هرمی با منطق «بالا به پایین» است، حال آن که قدرت نرم در ساختاری کروی و با منطق «دیالکتیک متن – بازی‌گر» تولید می‌شود.
در قدرت سخت قدرت به آمریت تعبیر شده و سبب گسست بین عامل و موضوع قدرت می‌شود، اما قدرت نرم با عنصر اقناع تعریف شده و قدرت در فضای ارتباط متقابل پدید می‌آید؛ یعنی عامل و موضوع بر یکدیگر تأثیرگذار هستند.
تهدید سخت، مستقل از مؤلفه‌های محیطی تعریف می‌شود، در حالی که در تهدید نرم، پدیده‌های اجتماعی مرتبط با مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، حالتی ترکیبی دارد، ولی تهدید نرم، امتزاجی از مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، ماهیتی متعصب دارد، ولی تهدید نرم، تصویری ژلاتینی از قدرت است. تهدید سخت، بر سرمایه مادی بازی گر و تهدید نرم بر سرمایه اجتماعی بازی گر استوار است. (64)
برخی از دانشمندان سیاسی، عوامل و عناصر دیگری را نیز در عداد عوامل تشکیل دهنده و مؤثر در قدرت، اعم از نرم و سخت بر شمرده‌اند که اهم آن‌ها عبارتند از:
وضعیت جغرافیایی (شامل: آب و هوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دست‌رسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) جمعیت و نیروی انسانی، ظرفیت صنعتی، ترابری و ارتباطات، استعدادهای علمی و اختراعات و ابتکارات، سیستم اقتصادی، سازمان اداری و دولتی، موقعیت استراتژیک، ایدئولوژی و اخلاق اجتماعی، اطلاعات و آگاهی، تاسیسات نظامی و انتظامی، خرد رهبری و روحیه ملی. (65)
قدرت نرم مکمل قدرت سخت است به طوری که بی‌توجهی به قدرت نرم می‌تواند قدرت سخت را تضعیف کرده، استراتژی قدرت یک نظام را به نحو محسوسی تضعیف کند. در واقع، موفقیت نه از جانب قدرت سخت و نه از جانب قدرت نرم، هیچ یک به تنهایی به دست نمی‌آید. برای رسیدن به موفقیت باید ترکیب بهینه‌ای از آن‌ها را به کار برد. (66) تفسیر جدیدی از «قدرت» در عصر کنونی که به عصر اطلاعات تعبیر شده، نه فقط از ساختار نظامی قوی و سخت، بلکه آمیزه‌ای از قدرت سخت و نرم است (67) و حد فاصل بین قدرت نرم و سخت را قدرت امنیتی – اطلاعات نامیدند.

2. بعد سیاسی (68)

آن جا که سخن از قدرت و تفکیک و تنظیم روابط، وظایف و اختیارات یک سیستم باشد، بحث سیاسی است.
حال قدرت قاهره کدام است و تنظیم قدرت چگونه باید شکل گیرد؟ بنابراین، «شأن و عزت حاکم نیز همچون قدرت او باید از شأن و مرتبت هر یک از اتباع و [حتی] کل اتباع از این طرح باشد، زیرا حاکمیت سرچشمه شأن و عزت است ... اگرچه آن‌ها [اتباع] وقتی دور از نظر حاکم هستند، برخی بیشتر و برخی کمتر در مرتبت خود می‌درخشند، لیکن در حضور او بیش از ستارگان در حضور خورشید درخشش ندارند.» (69)
این ایده اساسی متعاقباً نزد هگ

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن

[ad_1]

چکیده:

عالم انباشته از پدیده‌های مختلف است که همه آن‌ها دارای یک ویژگی مشترک‌اند مبنی بر این که یک سیر وجود تا فنا را طی می‌نمایند. بررسی علل و عوامل به وجود آمدن، بقا، رشد و بلوغ و گسترش این پدیده‌ها تا رسیدن به مرحله فنا و نابودی فعالیتی علمی است که توسط‌اندیشمندان عرصه‌های علوم مختلف صورت می‌پذیرد.
سیر منطقی تبیین و توصیف در راستای رسیدن به یک قاعده کلی برای پیش بینی یک فرآیند علمی است.
در عرصه علوم طبیعی و فیزیکال این امر چندان دشوار نبوده ولیکن در حوزه علوم انسانی، به ویژه پدیده‌‌های سیاسی – امنیتی این امر بسی دشوار می‌‌نماید.
شناخت جامع و نظام مند و تبدیل پیچیدگی در یک پدیده و سیستمی کردن آن با سرلوحه قرار دادن شعار «فهم مسئله، خود نیمی از فرآیند حل مسئله است» در این نوع از پدیده‌ها لازم و ضروری است. گذر از وانمود به نمود و از نمود به بود و هست که همان قاعده نهفته در روابط پدیدارهاست نیز از جمله وظایف محققان علوم انسانی و اجتماعی است.
یکی از پدیده‌های امنیتی که امروزه جهان اسلام و شاید نظام بین الملل را مورد تهدید قرار داده، قرائت‌ها و برداشت‌های انحرافی و البته افراطی از دین اسلام در جریان‌های نظری – عملی تکفیری‌هاست. گذر از فضای تئوریک و ورود به عرصه اصول و ارزش‌ها به نحوی که منجر به رفتارهای بی‌رحمانه و دور از هر نوع انسانیت، ویژگی برجسته این جریان و کنش گران اصلی آن می‌باشد و شاید با وجود این پیچیدگی، ریشه یابی آن برای علمای عرصه امنیت کمی دشوار باشد. با این اوصاف نگارندگان این جستار با روی کردی اجتهادی، سعی در ترسیم مدلی کاربردی جهت تحلیل جامع این پدیده پرداخته و پس از شناخت طول و عرض و عمق آن به ارائه راهبردهایی کارآمد برای مقابله با آن با روش طوفان مغزی و یا خبرگی به روش دلفی اقدام خواهند نمود.
کلید واژه : مدل، تحلیل، تحلیل جامع، تبیین، جریان تکفیری، راهبرد.

مقدمه

رسیدن به ماهیت و حقیقت پدیده‌ها در سایه سار جهاد علمی و قلم فرسایی‌های جامعه علمی میسور می‌باشد. گذر از تقلید و رویکرد مرید و مرادی در نظریه پردازی و رسیدن به مرحله، تولید راهی است که محققان واقعی قادر به آن هستند. سعی‌ای که در آن، زمان و مکان دو عامل مجهول عالم برای آن‌ها هیچ مفهومی نداشته و ندارد. البته باید این نکته را نیز کرد که هر تلاشی، تلاش علمی و در خور نقد و بررسی و حتی مطالعه نیست، زیرا به قول «کانت» (5)»: «مرزهای دانش‌ها را‌اندر هم آمیختن، افزایش دانش‌ها نیست، بلکه ناقص کردن آنهاست.» (6)
گذر از مرحله تئوری و رسیدن به مدل و در نهایت گزاره‌های انشایی که نزدیک به انضمام و رفتار شدن است، باید سرلوحه فعالیت‌‌های علمی‌اندیشمندان عرصه‌های مختلف قرار گیرد. بدین منظور پدیده‌ها باید با هویت سه گانه: تبیین، تعلیل! و توصیف در راستای رسیدن به قواعد بین الاذهانی که قابلیت تعمیم پذیری داشته و قادر به پیش بینی منطقی باشند را با یکدیگر دارا باشند.
مفاهیم دارای ویژگی‌هایی هستند که در حوزه تعریف لغوی و اصطلاحی تحت ابزار منطق قابل توضیح هستند و در ادامه این مدل‌ها هستند که قابلیت تقلیل مفاهیم در روی کردی کمّی، با استفاده از عدد و هندسه را دارند.
بهره گیری از روایت معروف امام علی (علیه السلام) که در حوزه شناخت گذشته و حال و آینده راهنمای نویسندگان این نوشتار بوده است. کلامی گهربار که تمام علم و فلسفه علم دو هزار و‌اندی سال‌اندیشمندان غرب را در خود دارد. گذشته‌ای که به دنبال تبیین بوده، حالی که به دنبال توصیف بوده و آینده‌ای که در راستای پیش بینی و تعاقب پدیده‌هاست. با زبانی ساده تر، گذشته؛ یعنی پارادایم حاکم و کبرای قضیه و حال و مصادیق نیز به عنوان صغرای قضیه و در نهایت آینده‌ای که نتیجه یک قیاس منطقی فرض می‌شود.
برای بهره گیری از این سخن حکیمانه، محققان این مقاله سعی نمودند در راستای تبیین و توصیف و پیش بینی با مطالعه موردی جریان تکفیری که جریانی پیچیده و از جنس امنیتی است، به ارائه مدل‌های متعددی در ساحت‌های مختلف دست یافته و همچون طبیبی در مرحله شناخت این بیماری سعی و اهتمام خود را مصروف دارند و در ادامه به گزاره‌هایی چند در تشریح آن دست یافته و پس از آن به راهبردهایی عملیاتی در هر یک از این ساحت‌ها اقدام نمایند.
نوع تحقیق حاضر، اکتشافی – قیاسی بوده و با روش دلفی (7) و خبرگی در جمع‌اندیشمندان عرصه امنیت مدل جامعه تحلیل پدیده جریان تکفیری ترسیم شده و در نهایت راهبردنویسی صورت خواهد پذیرفت. بنابراین سؤالاتی را که محققان به دنبال پاسخ گویی آن هستند این است که:
«مدل جامع تحلیل پدیده‌ها چیست؟، مدل تبیینی پدیده چیست؟ مدل توصیفی پدیده چیست؟، مدل پیش بینی حرکت یک پدیده چیست؟؛ جریان تکفیری در مدل جامع چگونه توزیع شده و چه گزاره‌هایی را به ما القاء می‌کند؟؛ راهبردهایی که مستخرج از مدل و گزاره‌هاست چه خواهد بود؟
فرآیندی را که ما در این تحقیق در پیش گرفتیم بر این اساس استوار است که ابتدا مدل‌ها ترسیم گردیده و در ادامه گزاره‌های خبری را که می‌توان با تطبیق جریان تکفیری به دست آورد بیان داشته و در نهایت به ارائه گزاره‌هایی تجویزی در حوزه راهبردهای مقابله با این جریان اقدام خواهیم کرد.

تعریف عملیاتی مفاهیم و اصطلاحات

سیر منطقی رسیدن به یک تئوری تا رفتار این گونه است که ابتدا دریافت مفاهیم صورت گرفته و بعد درهم آمیختن و انسجام آنها با یکدیگر و تبدیل کردن مفاهیم به گزاره‌هایی خبری که قابل صدق و کذب بوده و در ادامه، رسیدن به مدل و مثال و صورتی که مفهوم و نظریه را در روی کردی تقلیل گرایانه (8) از کیف به کمّ نازل کرده و در نهایت، رسیدن به قانون و قواعدی که بتوان به انضمام و هنجار نزدیک شود.
با توجه به مطالب فوق از دید محققان این نوشتار، آنچه در قرآن در خصوص ابواب شناختی انسان بیان شده است به عنوان مثال، آیه شریفه (إِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفؤادَ کُلُّ إولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسؤُولاً) جامعیت این سیر را نشان داده است. باید جامعه علمی با این دیدگاه آشنا و عجین شود، در هندسه معرفتی زیر به نمایش درآمده است:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: العلاقة المنطقیة بین طبقات علم ما مع الاسالیب و تناسقها مع ابواب المعرفة فی القرآن (رمضان: 1392)

پایه و اساس تحلیل پدیده‌ها در راستای رسیدن به تئوری و مدل در عصر حاضر برآمده از نگاه به انسان به صورتی افراطی می‌باشد که باید به آن در این مقال بیش از پیش نظر افکند. آری، پس از دوره رنسانس به عنوان عصر طلایی و انقلاب در بسیاری از علوم و دیدگاه‌ها، غرب در ورطه مادی گرایی افراطی (9) و انسان محوری (10) غوطه ور شد و تمام عرصه‌های زندگی او را این نگاه به انسان تعریف نموده است، اما قرآن به عنوان کتاب جامع و اسلام به عنوان دین کامل، هویت اصلی انسان را به صورت متعادل تعریف نموده است.

1. مدل

مدل، از ریشه لاتینی Modus به معنای‌اندازه گرفته شده است (11) و در لغت به معنای الگو و سرمشق است. (12) مدل، «جزئی کوچک یا بازسازی کوچکی از یک شیء بزرگ است که از لحاظ کارکرد با شیء «واقعی یک سان است». (13) مدل، شباهت زیادی به شیء یا پدیده اصلی دارد. مدل به ما می‌آموزد که در شرایط و وضعیت‌های گوناگون چه ملاک یا معیار و روش خاصی را در پیش گیریم. (14)
مدل برآمده از تئوری است و تئوری پس از شکسته شدن در تعریف و ویژگی‌های منحصر به فرد خود تبدیل به مدل یا الگو می‌شود. البته مدل عمدتاً تئوریک بوده در حالی که الگو بر پایه عمل و رفتار استوار است.
مدل به عنوان یک نقطه شروع از واقعیت است که دیدگاه ما را در رابطه با واقعیت، ساده می‌کند. هم چنین مدل، مشخصه‌های اساسی و بنیادی واقعیت را نمایندگی می‌کند. بنابراین، مدل، چیزی است که واقعیت را نشان داده و جنبه‌های معین از دنیای واقعی را که در ارتباط با مسائل تحت بررسی می‌باشد، شرح می‌دهد و به تصویر می‌کشد و روابط مهم و با اهمیت بین جنبه‌های مختلف را آشکار و روشن می‌سازد. (15)
برخی از محققان، مخالف استفاده از مدل هستند و مدل را فقط یک نوع دست آویز فکری و کمک روانی در راه تشکیل نظریه‌ها به شمار می‌آورند. (16)

2. تحلیل و مدل تحلیلی

واژه Analysis در لغت به معنای تجزیه و تحلیل و کاویدن است. (17) تحلیل، در اصطلاح به یکی از مراحل انجام تحقیق تبیینی گفته می‌شود. در این مرحله رابطه میان متغیرهای وابسته و مستقل بررسی و ترسیم می‌شود. (18)
مدل تحلیلی: در مواردی که تحقیق ما تبیینی است، لازم است پس از تعیین چارچوب نظری، نسبت به تدوین مدل تحلیلی اقدام کرد. مراد از این کار برقراری رابطه قبلی بین متغیرها و یا مفاهیمی است که در طرح نظری به کار می‌روند. به عبارت دیگر، به جای ارتباط هر یک از متغیرها و یا مفاهیم با متغیر وابسته، به روابط بین مفاهیم و متغیرهای مستقل با یکدیگر و متغیر مورد نظر می‌پردازد. (19)
مدل تحلیلی، راهنمای محقق در کار منظم جمع آوری و تحلیل داده‌های حاصل از مشاهده یا تجربه، که در ادامه کار تحقیق می‌آیند، می‌باشد. مدل تحلیلی مانند یک لولایی عمل می‌کند که طرح نظری مسئله تحقیق تدوین شده محقق را با کار بعدی (مشاهده و تحلیل اطلاعات) به یکدیگر متصل می‌کند. (20)

3. تحلیل جامع

واژه “Analysis” در لغت به معنای «تحلیل» و «تجزیه و تحلیل» است. (21) هر پدیده‌ای سیری از گذشته، حال و آینده را باید طی نماید و چه زیبا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده است که: «خدا رحمت کند انسانی را که بداند از کجا آمده، در کجا واقع شده و به کجا عازم است» کلامی تامّ که راهنمای محقق برای ترسیم مدلی جامع در تحلیل پدیدارهاست:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: علم برآمده از کلام معصوم (منبع: محققین، 1393)

تطبق مفهومی این نمودار بیان گر این حقیقت است که علم شامل قواعد و نظریاتی است که در پدیده‌ها بوده و با نمودهای خاص، خود را به انسان و عقل او عرضه می‌کند و انسان با ابزارهای معرفتی به شکار این قواعد می‌پردازد. تبیین یا تعلیل پدیده‌ها که معطوف به گذشته است و توصیف آن که معطوف به اکنون و حال بوده، برای رسیدن به قاعده‌ای که شمولیت داشته و توان پیش بینی را به انسان داده و هم چنین قدرت تبیین دیگر پدیده‌های مشابه را داشته باشد همه ماهیت علم را تشکیل می‌دهد.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: ماهیت علم به زبان ساده (منبع: محققین، 1393)

تحلیل کیفی در سه سطح قابل انجام است: توصیف، تبیین و تفسیر در راستای ترسیم آینده (22) تحلیل، عبارت است از شکستن کل به اقسام مختلف به منظور تعیین ماهیت آن که بر دو گونه ی طبیعی قابل تقسیم است. تحلیل، جزئی جداناپذیر از تبیین است، زیرا تبیین در ذات خود، نیاز به تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها دارد؛ بنابراین، رابطه میان این دو، عموم و خصوص مطلق است. (23)

4. تبیین

تبیین، درصدد پاسخ گویی به پرسش از «چراها» و نیز تبیین یک پدیده اجتماعی و پاسخ برای یک مسئله است. این مسئله ممکن است یک مسئله اجتماعی یا یک مسئله جامعه شناختی باشد. (24)
در تبیین کمّی علّی، ابزار یا اشخاص‌های آماری به کار برده شده، همانند روش‌هایی است که در تجزیه و تحلیل مقایسه‌ای استفاده می‌شود. تفاوت عمده بین این دو روش در این است که در تجزیه و تحلیل علّی، روابط علت و معلولی بین متغیرهای مستقل و وابسته مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و پژوهش گر با رد یا تأیید فرض‌های آماری به تأیید یا رد روابط و معلولی می‌پردازد. (25)
با این اوصاف اگر تجزیه و تحلیل کیفی باشد، تبیین و علت کاوی به صورت مطالعه زمینه‌های اجتماعی – تاریخی تأثیرگذار بر متن یا واقعه و با هدایت تئوری تحلیل انجام می‌شود و واقعه در قالب قانونی کلی، تبیین می‌شود. در این سطح از قاعده تبیین قیاسی – قانونی استفاده می‌شود. (26)

5. جریان تکفیری

در حوزه تعریف عملیاتی از جریان تکفیری باید ابتدا به عرصه تاریخی این موضوع نظر افکند که این نگاه در کدام زمینه خود را نمایانده است. (27)
در طول تاریخ اسلام، افراد و فرقه‌ها و گروه‌هایی بوده‌اند که مخالفان خود را تکفیر می‌کردند و با کوچک ترین عاملی آنان را خارج از دین اسلام می‌شمردند و حکم به وجوب قتل آنان می‌دادند. شروع این پدیده مخرب، از خوارج آغاز شد و در دور قرن اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه داده‌اند، بنابراین، تعریف تکفیر به معنای ساده عبارت است از: کافر خواندن و خارج از دین خواندن طیفی از مسلمانان توسط عده‌ای دیگر که خود را محقّ یا مسلمان واقعی فرض می‌کردند.
فرقه وهابی از جمله جریان‌هایی است که در مقابل امت اسلامی قرار گرفته است. وهابیان با استفاده از آیاتی که درباره کفار و مشرکان صدر اسلام و اقوام جاهلی نازل شده، مسلمانان را به کفر و شرک متهم می‌سازند و اعمال مسلمانان را مطابق اعمال کفار قلمداد می‌کنند. آن‌ها با داشتن افکاری خشن، سبب ایجاد اختلاف، تشتّت، درگیری و جنگ میان مسلمانان و خشنودی کفار و استعمارگران شده‌اند.
مطابق نظر اسلام، مسلمان کسی است که شهادتین را بر زبان جاری می‌سازد، گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگری داشته باشد.
بر اساس شریعت اسلامی صحیح نیست فرقه‌ای از فرق اسلامی را بی‌دلیل متهم به کفر کرد، مادامی که اعتراف به شهادتین کند و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نکند.
زمینه ساز جریان تکفیر در سرزمین مقدس حجاز، برخی عالمان درباری این دیار هستند. در فضای کنونی سیاسی – امنیتی منطقه آسیای میانه و با در نظر گرفتن وجود حجم عظیم انرژی جهان در این منطقه که سیاست استکباری به دنبال متشنّج کردن این عرصه برای به یغما بردن این منابع است، یکی از اصول اولیه این سیاست، اصل اختلاف بینداز و حکومت کن است و بهترین شیوه نیز بهره گیری از درگیری درون ایدئولوژیکی یا قومی – مذهبی است. گرچه سابقه شکل گیری گروه‌های تکفیری به پیش از وقوع ناآرامی در سوریه بر می‌گردد، مسلماً وقوع بحران در سوریه، به تسریع زایش این پدیده کمک نمود.
تکفیری‌ها که شاخص‌های متعددی در تشابه آن‌ها با خوارج دوره علومی و دوره اموی وجود دارد، در حال حاضر با استفاده از مفتی‌های منحرف، به شدت در حال تخریب نام اسلام در جهان هستند و رسانه‌های غربی ضد اسلام، در طول این مدت بیشترین بهره‌ها را از نابسامانی اوضاع تکفیری‌ها در تقویت پایه‌های اسلام هراسی خود برده‌اند. حال پرسش اساسی این است که: خوارج که بودند؟ چه کردند؟ شباهت آن‌ها با جریان تکفیری که در سرزمین‌های اسلامی، از جمله: سوریه و عراق در حال فعالیت هستند چیست؟ بحثی است که در ادامه خواهد آمد.
ابن ابی الحدیدی گوید: وقتی علی (علیه السلام) از صفین به کوفه برگشت، خوارج راه خود را جدا کردند و به طرف صحرای کوفه که حروراء نامیده می‌شد، رفتند و این شعار را تکرار می‌کردند:
لاحکم إلا الله و لوکره المشرکون، ألا إن معاویه و علیاً اشرکا فی حکم الله؛ حکم و داوری فقط از آن خداست؛ گرچه مشرکان کراهت داشته باشند. به راستی که معاویه و علی در حکم خدا شرک ورزیدند». آنان در همان جا مستقر شدند. (28)
خوارج که در ابتدا دوازده هزار نفر از اهل کوفه و بصره و دیگر شهرها بودند، (29) اشعث بن قیس را به عنوان فرمانده جنگ، و عبدالله بن الکوا را به عنوان امام جماعت سپاه برگزیدند. (30) امیرمؤمنان نخست ابن عباس را به سوی آن‌ها فرستاد و او پس از گفت و گو با آنها به سوی علی (علیه السلام) برگشت.
حضرت فرمود: تا زمانی که خونی نریخته و یا مالی را غارت نکرده باشند، متعرض آن‌ها نشوید. خوارج با این که در بیرون کوفه اردو زده بودند، امّا پیوسته بین کوفه و حروراء در حال رفت و آمد بودند و گاه به مسجد می‌آمدند و با تکرار شعار: «لا حکم الا لله» موجب آزار مردم و تحریک آن‌ها می‌شدند. ادامه این وضع آن قدر خسته کننده و ملال آور بود که مردم به حضرت می‌گفتند: آیا از برخوردهای آن‌ها خسته نشده ای؟ چرا به نابودی آنها اقدام نمی‌کنی؟ (31)
خارجیان پس از خروج از صحرای حروراء، در بین راه دست به شرارت‌های زیادی زدند که موجب شد امیرمؤمنان تصمیم نهایی را درباره آنها بگیرد. از جمله آن شرارت‌ها، به شهادت رساندن عبدالله بن خباب بود. وی یکی از چهره‌های محترمی بود که امیرمؤمنان ولایت و حکومت مدائن را به او سپرده بود. عبدالله در سفری که ظاهراً به سوی کوفه داشت، همراه خانواده اش در دام خوارج گرفتار شد و با وضع رقّت باری خود و همسرش در کنار نهر به شهادت رسیدند.
تداعی این اتفاق در این ایام با ریختن خون کودکان و زنان و سال خوردگان – که گروه‌های افراطی – تکفیری همه روزه در حال انجام چنین جنایاتی هستند – چیزی است که اسلام به شدت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. پیش از تکفیری‌ها نیز «خوارج» - یا گروهی از ایشان – همین کارها را می‌کردند؛
«فضل بن شاذان» می‌گوید: و از ایشان – یعنی خوارج – کسانی هستند که قتل زنان و فرزندان را روا می‌دارند و می‌گویند: جایگاه آنان نیز همچون نطفه‌ها در پشت مشرکان است و می‌گویید: «لا حکم الّا الله» و خود در تمامی این گفته‌ها و کرده‌ها، به نظر خویش عمل می‌کنند و بنابراین، طبق رأی خود می‌کشند و حلال و حرام می‌کنند و با این حال، خوارج نیز یک سان نیستند و هم دیگر را می‌کشند و از یکدیگر تبرّی می‌جویند.
با مراجعه به سنت مطهر نبوی (صلّی الله علیه و آله و سلم)، ملاحظه می‌کنیم که قتل ایشان را به شدت رد کرده و با قاطعیت تمام، ارتکاب چنین جنایاتی را نهی می‌کند؛ در حدیثی آمده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم)، قتل زنان و فرزندان را نهی فرمود.
و در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است:
رسول خدا قتل زنان و فرزندان را در «دارالحرب» نهی فرمود، مگر آن که در جنگ شرکت داشته باشند و حتی اگر زنان جنگیدند باید تا آنجا که می‌شود آن‌ها را به حال خود گذاشت و بیمی به خود راه نداد. وقتی از کشتن آن‌ها در «دارالحرب» نهی فرموده، به طریق اولی در «دارالسلام» باید چنین باشد.
اما در اخبار و اطلاعات آشکار و پنهان، نشان از تفاسیر به رأی، محقّ دانستن خود و کافر دانستن دیگر مذاهب از جمله ویژگی‌های جریان افراطی است که در اذعان صریح مقامات کاخ سفید، این جریان با گره خوردن با تروریست‌های غرب به دنبال بر هم زدن نظم منطقه و انسجام درون منطقه‌ای و اسلامی و به ویژه، گسترش بیداری اسلامی و صدور انقلاب و نقش آفرینی ایران در نفوذ منطقه‌ای بوده است. شکافی مذهبی که تبعات آن گریبان گیر جهان اسلام شده و منافع آن خواسته یا ناخواسته به جریان سازان اصلی؛ یعنی غرب و آمریکا معطوف خواهد بود.

6. راهبرد

استراتژی ساده نبود و درک نظریه استراتژی برای فهم منطق و پیچیدگی آن ضروری است. نظریه استراتژی ارائه گر واژگان و تعاریف، مقدمات و قضایا، فرضیات اصلی آزمون پذیر و روش آزمون آن فرضیات و تغییرات لازم در آن نظریه می‌باشد؛ (32) بنابراین، استراتژی عبارت است از چارچوبی که مجموعه حرکات و اقدامات اصلی را برای دست یابی به اهداف ترسیم کرده و چگونگی منابع را برای به دست آوردن موقعیت‌های مطلوب و خنثی کردن تهدیدات در حال و آینده بیان می‌دارد. (33)
استراتژی همچون سیاست، هنر احتمالات است، اما تعداد کسانی که از احتمالات آگاهی دارند معدود است. (34) کل فرآیند استراتژی در مورد «نحوه» (مفهوم یا روش) استفاده رهبری «از قدرت» (منابع یا ابزار) موجود کشور برای اعمال کنترل بر شرایط و موقعیت‌های جغرافیایی به منظور نیل به «اهداف» مطابق با سیاست کشور را استراتژی است. (35)
تعاریف فوق باید در یک معادله منطقی به نمایش درآید، زیرا محققان این نوشتار بر این باورند که گذر از مفاهیم و تعاریف پایه‌ای و رسیدن به یک نظام و مدل خاص در راهبرد می‌تواند یاری گر ما در این نوشتار باشد.
S=E+M+W
راه‌ها S_Strategy= راهبرد E: Ends= اهداف M:Means = منابع W: Ways
تعریف جامع و ساده: راهبرد عبارت است از راه‌های رسیدن به اهداف با امکانات و منابع

مدل تبیینی

«کانون یابی» به قلمروی اشاره دارد که در آن تبیین‌های مناسبی از برخی پدیده‌های مورد تبیین یافت می‌شود. مفهوم «کانون یابی» به مشکل کشف تبیین‌ها ارجاع دارد. این مفهوم نه به یک متغیر منفرد مستقل، بلکه به یک جهان گفتمانی اشاره دارد که در آن، این نوع متغیر یا مجموعه‌ای از این نوع متغیرها یا تعمیم‌ها به متغیرهای دیگری که احتمالاً یافت می‌شوند، ارجاع می‌یابند. (36)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل تبیین جامع پدیده (منبع: محققین، 1393)

هیچ پدیده‌ای در این عالم بدون علت به وجود نیامده و قاعده کلی فلسفی که در عالم صُدفه وجود ندارد جاری و ساری است. پدیدارهای طبیعی عمدتاً تک یا دو علتی هستند، اما پدیده‌های انسانی دارای پیچیدگی‌های خاص خود بوده، زیرا بازیگر اصلی این پدیده‌ها انسان‌ها هستند، بنابراین، جریان‌هایی که در علوم انسانی شکل می‌گیرند دارای لایه‌های مختلف علّی هستند که عبارتند از: نقطه کانونی یا علّت اساسی که پدیده از آن جا نشئت گرفته است و بعد لایه اولیه علت‌ها که علل معروف اربعه بوده و لایه ثانویه که عبارت است از علت‌های ایجادی، تثبیتی و گسترش در سطح و عمق را شامل می‌شود و در مدل ذیل به نمایش درآمده است:
منظور از علت کانونی، نحوه پیدایش یک پدیده می‌باشد که به تعبیر بوزان می‌تواند ریشه در اغراض بازی گران و یا ماهیت سازمان‌ها داشته باشد. (37)
تقریباً اولین کسی که مفصلاً به موضوع علل پرداخته ارسطو است. ارسطو بیان می‌کند که فلسفه علم، بررسی علل اولیه است به دلیل این که از حیرت سرچشمه گرفته است و به دلیل این که فلسفه علل اولیه را بررسی می‌کند بهترین نوع علم است، در حالی که انتزاعی ترین علوم است، دقیق ترین علوم است. در مابعدالطبیعه ارسطو چهار نوع علت را بر می‌شمارد: اولین علت، جوهر شیء است (علت صوری) دومین علت، ماده یا موضوع (علت مادی)، سومین علت، منشاء حرکت؛ یعنی علت فاعلی است و چهارمین علت، علت غایی است بنابراین، ارسطو علل را به چهار دسته تقسیم کرده است.
الف) آن چیزی که وجود یک شیء بسته به اوست گاهی چیزی است که ملاک فعلیت این شیء است؛ یعنی فعلیت پیدا کردن این شیء از او است و این، صورت است.
ب) اگر آن چیز، مناط بالقوه بودن این شیء یعنی معلول باشد آن، ماده است.
ج) اما اگر چیزی که علت خوانده می‌شود خارج از وجود و ذات شیء باشد، یا چیزی است که شیء به علت آن به وجود آمده است، علت غایی نامیده می‌شود.
د) و یا شیء از او بوجود آمده است که علت فاعلی نامیده می‌شود.
ما نباید در پدیده‌های انسانی مانند پدیده‌های تجربی و مادی نگاه کنیم، زیرا پدیده‌های انسانی و اجتماعی دارای پیچیدگی‌های خاص خود هستند، مبنی بر این که پدیده‌ها دارای لایه‌های متعدد درونی از علت‌ها هستند و دارای یک نقطه کانونی بوده که باید محقق واقعی به آن دست یابد. مدل فوق بیانگر این نکته است، اما در لایه ثانویه علت‌ها ما با علل چهارگانه دیگری رو به رو هستیم: علت ایجادی که چه علل و عواملی موجب پیدایش یک پدیده می‌باشد و در ادامه چه علل یا عواملی موجب تثبیت این پدیده شده است، زیرا بسیاری از پدیده‌ها پس از به وجود آمدن، قدرت ابراز وجود را در عرصه زمانی ندارند و به زبان ساده، سریع از صحنه روزگار محو می‌شوند. علت گسترش در سطح که همان مکان و جغرافیاست نیز یکی از علت است و در نهایت علت‌های نفوذ در عمق که منظور ما در این مدل، عللی است که باعث شده یک‌اندیشه یا جریان در حوزه باورها و ارزش‌ها نفوذ کرده است.

مدل توصیفی پدیده

توصیف، به معنای شرح، چگونگی و چیستی مسئله است. گاهی تبیین را توصیف می‌نامند، اما توصیف، به تشریح وضع موجود و حال یک پدیده نظر دارد، در حالی که تبیین به دنبال علم و پارادایم کلان که مصادیق آن در توصیف بیان می‌شود نظر دارد. توصیف، رویدادها را به کمک واژه‌ها و جمله‌ها، معین می‌سازد و با این امر، ساخته‌های ذهنی را ایجاد می‌کند. آن‌ها اصطلاحاتی هستند که به پژوهش گر کمک می‌کند تا مشاهده یک واقعیت را به موارد گسترده تر تعمیم دهد. (38)
مدل توصیفی پدیده به تجزیه و تحلیل کیفی جریان تکفیری ناظر است، در تحلیل توصیفی چگونگی صفات هر یک از متغیرهای موجود، در تحلیل تشریح می‌شود. در این سطح، نظام معانی متن یا واقعه جدا از زمینه‌های اجتماعی آن تحلیل می‌گردد. (39)

1. مدل سه بعدی توصیف پدیده

منظور از سه بعدی بودن این مدل توصیفی عبارت از توصیف پدیده در سه بعد: طول زمان، عرض مکان و عمق در مخاطب و‌اندیشه است. تحلیل کیفی را باید روی کرد مسلط بر تحقیقات دوره فرامدرن و محصول انتقادات مکتب انتقادی فرانکفورت از روش‌های کمّی دانست که گستره وسیعی از علوم انسانی را در بر گرفته است. (40)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیفی پدیده (منبع: محققین، 1393)

اگر بپذیریم که پدیده‌ها مقولاتی «زمینه وند» (41) هستند که به یک باره پدیدار نمی‌شوند، بلکه طی فرایندی تدریجی در بستر جامعه شکل و تکوین می‌یابند، در آن صورت مشخص می‌شود که هر پدیده‌ای دارای یک هویت اجتماعی است که دوره قبل از ظهور عینی آن را نیز شامل می‌شود. برخی از امنیت پژوهان همین روی‌کرد را در مقام تحلیل امنیت مورد توجه قرار داده و از وجود هویت‌های اجتماعی شده (42) برای پدیده‌های امنیتی سخن گفته‌اند که ما را به ریشه‌های اجتماعی امنیت رهنمون می‌شود. (43)
تعداد بازی گران بر عدم تجانس تأثیر می‌گذارد؛ یعنی هر چه تعداد [بازی گران دخیل] بیشتر باشد... میزان [احتمالی] نابرابری یا تعارض تأثیر [می پذیرد] بنابراین، تعداد بیشتر بازی گران، عدم تجانس را افزایش می‌دهد.» (44)
مکان و سطح و جغرافیا چیست؟ «دیگر آن جایی (Outside) وجود ندارد – جهان به هم نزدیک شده است. یک زمین واحد داریم. در این فضا تهدیدات و فرصت‌های تازه روییدن گرفته است.» (45)
ملاحظات جغرافیایی به دلیل عینیت و تأثیرگذاری شان از دیرباز مدنظر استراتژیست‌ها در مقام تحلیل پدیده‌ها بوده‌اند. به همین دلیل است که حجم متون منتشر شده در این زمینه بسیار و تقسیمات پدیده‌ها از این منظر متنوع می‌باشد. البته طرح بحث جهانی شدن و بروز پدیده تراکم مکانی، مانع از توسعه فزاینده ملاحظات جغرافیایی شده است تا آنجا که‌اندیشه گرانی چون: «کارل یاسپرس» (46) از بی‌اثر شدن این شاخص در منظومه فکری انسان معاصر سخن رانده‌اند.
در نگرش جدید جایگاه و میزان نقش افرینی عنصر جغرافیا تعدیل شده و تصویری نوین از منطقه و به تبع آن، تهدید منطقه‌ای ارائه می‌گردد. از این منظر منطقه امنیتی عبارت است از: دسته‌ای از کشورها که از حیث امنیتی وابستگی متقابل دارند یا تصور می‌نمایند که این گونه هستند این کشورها مستمراً تحت تأثیر یک یا چند عامل خارجی امنیتی هستند. (47)
عنصر دیگر در این مدل، بعد زمان است؛ یعنی پدیده‌ها پس از تولد، سیر رشد، نمو، بلوغ، افول و نابودی را طی می‌نمایند. بنابراین، زمان یکی از عوامل توصیف کننده یک پدیده محسوب می‌شود.
بعد سوم به سطوح‌اندیشه‌ای و لایه‌های باوری بعلاوه گسترده مخاطبان نظر دارد. این که یک پدیده چگونه اپیدمی شده و مخاطب بیشتری را به خود جلب و جذب نموده، یا مبتلا به کرده است، ضمن این که این ابتلا در چه عمقی از باورها، استدلالات و رفتارها را شامل شده، نکته‌ای است که یک تحلیل گر در توصیف یک پدیده باید مدنظر قرار دهد.

2. مدل توصیف جامع پدیده

در توصیف جامع، علاوه بر مدل‌های که ارائه می‌شود از زوایای مختلف دیگری که در جدول شماره یک بیان داشتیم استفاده خواهیم نمود. بیان ابعاد یک پدیده در ماهیت، سطح، جغرافیا، تقارن، پیچیدگی، تعادل، هویت مادی و معنوی، جنس عینی و ذهنی پدیده، کانون و انگیزه و در نهایت، کار ویژه پدیده می‌تواند شناخت جامع تر و در ادامه ارائه گزاره‌های بیشتری به تحلیل گر دهد.

جدول شماره 1- مدل تحلیل توصیفی جامع یک پدیده در ابعاد مختلف

ردیف

معیار تحلیل پدیده

گونه

1

ماهیت پدیده

سیاسی – اقتصادی – نظامی – اجتماعی – زیست محیط – فناورانه – و ...

2

سطح پدیده

فردی – گروهی – ملی – منطقه‌ای – بین المللی – جهانی

3

جغرافیای پدیده

داخلی – خارجی – مرزی

4

تقارن پدیده

متقارن – نامتقارن

5

پیچیدگی پدیده

بسیط – پیچیده

6

تعادل پدیده

متعادل – نامتعادل

7

هویت پدیده

مادی – معنوی

8

جنس پدیده

عینی – ذهنی

9

کانون پدیده

بازیگران – ساختاری

10

انگیزه پدیده

عمدی – غیر عمدی

11

کار ویژه‌های پدیده

ایذایی، واقعی، آزمایشی، اصلی


3. تحلیل توصیفی با بهره‌گیری از مدل لایه‌لایه‌ای علت‌ها

در تحلیل لایه‌لایه‌ای علّت‌ها، حالت‌های مختلف دانستن، اعم از علمی – تجربی، تفسیری – تأویلی و فلسفی – انتقادی یکپارچه می‌شوند. ارزش و سودمندی این روش در پیش بینی بهتر و دقیق تر آینده پدیده‌ها نیست، بلکه با ایجاد فضاهای گذار، زمینه لازم را برای خلق قواعد جامع فراهم می‌کند. هم چنین کاربرد این روش هنگام سیاست گذاری عمومی در عرصه برخورد با پدیده‌های مختلف در درازمدت به تهیه بینش‌های جامع تر، ژرف تر و اثربخش تر منجر می‌شود.
تحلیل لایه لایه‌ای علت‌ها از چهار سطح تشکیل می‌شود که عبارتند از: لیتانی، علت‌های اجتماعی، جهان بینی و گفتمان مسلط و در نهایت اسطوره – استعاره.
1- سطح اول لیتانی نام دارد که در فرهنگ دینی به معنای مراسم دعا و مناجات دسته جمعی است. لیتانی سطحی ترین لایه بوده و معرف دیدگاه رسمی و پذیرفته شده از واقعیت است.
2- سطح دوم سطح علت‌های اجتماعی و معرف دیدگاه سیستمیک است. در این سطح، داده‌های سطح لیتانی توضیح داده شده و مورد سؤال قرار می‌گیرند.
3- سطح سوم نمایان گر جهان بینی و گفتمان است. در این سطح فرض‌های استدلالی که بر بستر جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها قرار دارند و ناخودآگاه هستند، واکاویده می‌شوند.
4- سطح چهارم نشان اسطوره‌ها و استعاره‌هاست. این سطح در واقع معرف ابعاد انگیزشی ناخودآگاه موضوع است. (48)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیف لایه‌لایه‌ای پدیده (منبع: محققین، 1393)

روش تحلیل لایه‌لایه‌ای علت‌ها با حرکت بالا و پایین در سطوح چهارگانه، نگرش‌های مختلف شناختی را وارد می‌کند، اما آنها را در سطوح مختلف مرتب می‌کند ... در واقع بازگشت از لایه‌های پایین تر گفتمان و استعاره به لایه سطحی لیتانی به تهیه سیاست‌های کل نگرتر در حوزه مطالعات پدیده‌های مختلف، به ویژه پدیده‌های امنیتی منجر خواهد شد. (49)

4. تحلیل توصیفی از نظام و ساختار یک پدیده

هر پدیده‌ای فارغ از یک نظام و سیستم نیست. هنگامی که سخن از سازمان به میان می‌آید، نخستین چیزی که به ذهن مخاطب خطور می‌کند ساختار سازمان است. ساختار سازمان خود بیان گر نمودار سازمانی، میزان تمرکز، حیطه اختیارات، ارتباطات سازمانی، کنترل، مدیریت و ... است.
بر اساس دیدگاه نظریه پردازان، مدیریت ساختارو استراتژی متأثر از یکدیگرند، اما گروهی از نظریه پردازان نیز هم چون: فیلیپس، پیترز و واترمن با این دیدگاه چندان موافق نبودند و چارچوب جدیدی برای نگرش و بررسی سازمان ارائه کردند. بر اساس نظر آن‌ها تغییر و حرکت سازمان نشئت گرفته از تعامل هفت بعد: ساختار، استراتژی، سیستم، حرکت، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک است.
سه بعد: ساختار، استراتژی و سیستم، ابعاد سخت سازمان و به چهار بعد دیگر؛ یعنی سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک سازمان، ابعاد نرم اطلاق می‌شود. دلیل انتخاب این واژه‌ها نیز این است که مفاهیم ابعاد سخت؛ یعنی ساختار، سازمان و استراتژی عینی، ملموس، عملی و به سادگی تعریف شدنی هستند و ابعاد سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک غیر ملموس، غیرعملی و به سختی قابل تعریف و توصیف شدنی است.

الف ساختار:

شامل اصول تقسیم کار و تخصصی سازی و همآهنگی، ویژگی‌های اصلی نمودار سازمانی (وظیفه ای، متمرکز و ...) نحوه ارتباط افراد در سازمان، الگوهای طبقه بندی و کنترل می‌باشد. در طراحی سازمان و نحوه ارزیابی ساختار، پرسش‌های زیر مطرح می‌شود.
سازمان متمرکز است یا غیرمتمرکز؟ چه وظایفی به عنوان وظیفه اصلی سازمان تلقی می‌شود؟ آیا بین وظایف کلیدی سازمان تنشی وجود دارد؟ و در صورت وجود، این تنش چیست؟ آیا در سازمان گروه‌های غیر رسمی وجود دارد؟ ساختار غیر رسمی شامل ارتباطات بین مدیران، گروه‌ها و ... چگونه است؟

ب. استراتژی:

استراتژی مشتمل بر الگو، سیاست، برنامه، اقدام، تصمیم و تخصیص منابع است و به سه سؤال کلیدی: سازمان چیست؟ چه می‌کند؟ چرا چنین می‌کند؟ پاسخ می‌دهد به علاوه ویژگی‌های متمایز: عوامل کلیدی موفقیت، نحوه نگرش سازمان به محیط داخلی و خارجی، نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها، مواردی هستند که در طراحی استراتژی مورد توجه قرار می‌گیرد.

ج. سبک:

سبک از دو جهت قابل بررسی است: از بعد فرهنگ سازمانی که بیان گر ارزش‌ها و اعتقادات مسلط که جزو ویژگی‌های ماندگار زندگی سازمانی است و از بعد سبک مدیریت که بیان گر طرز تفکر مدیران و نحوه عمل آنها و نیز موضوعاتی که مدیر، فکر و برنامه ریزی خود را بر روی آن‌ها انجام می‌دهد است.

د. سیستم‌ها:

رویه‌ها و فرآیندهایی که به صورت رسمی و غیر رسمی در خصوص انجام وظایف و امور محوله در سازمان درحال پیاده سازی است و نیز سیستم‌های ارزیابی و برنامه ریزی، سیستم‌ها و مکانیزم تشویق و تنبیه، سیستم تخصیص منابع مالی، ساز و کار بررسی و پیاده سازی نظام بودجه سیستم مدیریت منابع انسانی و ...

هـ. مهارت‌ها:

بیان گر ویژگی‌های متمایز و اصلی سازمان و این که سازمان توانایی انجام چه کاری را بهتر از سایر سازمانها دارا می‌باشد و نیز نحوه حفظ مزیت رقابتی شرکت نسبت به سایر رقبا.

و. کارکنان سازمان:

کارمندانی که در حال فعالیت در سازمان هستند دارای چه مشخصه‌هایی از نظر: تحصیلات زمینه‌ها و تجربه‌های گذشته شغلی، نحوه و مکانیزم تشویق و تنبیه کارمندان سازمان، معیارها و ملاک‌های انتخاب و ارتقا در شغل، معیارها و فرهنگ سازمان.

ز. ارزش‌های مشترک:

ایده‌های اساسی، اعتقاداتی که سازمان به کارمندانش القا می‌کند.

5. تحلیل و توصیف ابعاد پدیده

1. بعد امنیتی

مفهوم امنیت (50) یکی دیگر از واژگانی می‌باشد که تا کنون به یک تعریف جامع و مانع نرسیده است. امنیت که در لغت به معنای در امان بودن، ایمنی، بی‌ترسی، آرامش و آسودگی است (51) به حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویارویی با هر نوع تهدید و حمله اطلاق می‌شود. (52) باری بوزان نیز «امنیت را حفاظت در برابر خطر (امنیت عینی)، احساس ایمنی (امنیت ذهنی) و رهایی از تردید (اعتماد به دریافت‌های شخصی) می‌باشد» تعریف نموده است. (53)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیخ تصویر: مدل توصیف سازمانی پدیده (منبع: محققین، 1393)

امنیت در سه سطح: نرم، سخت و نیمه سخت قابل ترسیم است، اما بهره گیری از همه این ظرفیت‌ها در یک راهبرد هوش مند امری است که غرب و به ویژه آمریکا به دنبال آن است. استراتژی «قدرت تغییر» (54) که اوباما با روی کارآمدن خود سعی در تغییر تفسیر چهره آمریکا در سطوح بین المللی و منطقه‌ای (خصوصاً منطقه خاورمیانه) دارد به نوعی بهره گیری از قدرت نرم می‌باشد. قدرتی که از مباحث محوری علم سیاست و مورد‌اندیشه و تأمل در متون و آثار سیاسی بوده و به دلیل اهمیت آن در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی برای اجرای خط مشی‌ها و برنامه‌ها و تحقق اهداف و منافع ملی، (55) مورد بهره برداری ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است.
تفسیر قدرت در سیاست قدرت نرم عبارت است از پدید آوردن آثار مطلوب (56) و سلطه انسان بر انسان (57) هم چنین توانایی فرد یا گروه در کسب تسلیم و اطاعت دیگران (58) که کنترل و رفتار دیگران (59) را به همراه خواهد داشت.
هدف بهره گیری از قدرت نرم همانا ایجاد آثار و نتایج مورد نظر است (60) که مخاطبان اصلی آن را بر خلاف اهداف «قدرت» که دولت‌ها، نخبگان سیاسی، گروه‌های ذی نفوذ و نهادهای حکومتی می‌باشند، مردم، نهادهای فروملی و NGOها تشکیل می‌دهد.
زمانی که تهدید، ماهیت پیچیده پیدا می‌کند، هر یک از بازی گران و ابزارهای لازم جهت ایجاد، گسترش و تقویت قدرت نیز باید دارای ماهیتی پیچیده باشند. (61) پیچیدگی و درهم تنیدگی اهداف، ابزار و مسائلی که در قدرت نرم وجود دارد سبب می‌شود که تحلیل گران، در آن، واحد، وضعیت محیطی را در سطوح مختلف: داخلی، منطقه‌ای (محیط نزدیک) و بین المللی یا سیستمی (محیط دوردست) در ابعاد: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی وگاهاً اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده تا به یک تصویری درست از وضعیت حال و آینده دست یابند.
نقطه اشتراک تهدید نرم و قدرت نرم در ابزارها و روش‌هاست بدین صورت که به کار بردن ابزار سخت و قدرت نظامی صرف بر ضد نظام‌های ایدئولوژیک که پایه‌های سیاست و افکار عمومی را دین، اعتقاد و مبانی دینی تشکیل می‌دهد، نه ممکن است و نه کارآمد. در این شرایط، به مرور ادبیات قدرت نرم (62) در مراکز تحقیقاتی غرب شکل گرفت (نای، 1378: 26) و سپس ترکیبی از قدرت سخت و نرم به عنوان قدرت هوشمند (63) در دستور کار سیاستمداران آمریکایی قرار گرفت.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح تصویر: Smart Power (Source: Researchers, 2014)

قدرت سخت دارای ساختاری هرمی با منطق «بالا به پایین» است، حال آن که قدرت نرم در ساختاری کروی و با منطق «دیالکتیک متن – بازی‌گر» تولید می‌شود.
در قدرت سخت قدرت به آمریت تعبیر شده و سبب گسست بین عامل و موضوع قدرت می‌شود، اما قدرت نرم با عنصر اقناع تعریف شده و قدرت در فضای ارتباط متقابل پدید می‌آید؛ یعنی عامل و موضوع بر یکدیگر تأثیرگذار هستند.
تهدید سخت، مستقل از مؤلفه‌های محیطی تعریف می‌شود، در حالی که در تهدید نرم، پدیده‌های اجتماعی مرتبط با مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، حالتی ترکیبی دارد، ولی تهدید نرم، امتزاجی از مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، ماهیتی متعصب دارد، ولی تهدید نرم، تصویری ژلاتینی از قدرت است. تهدید سخت، بر سرمایه مادی بازی گر و تهدید نرم بر سرمایه اجتماعی بازی گر استوار است. (64)
برخی از دانشمندان سیاسی، عوامل و عناصر دیگری را نیز در عداد عوامل تشکیل دهنده و مؤثر در قدرت، اعم از نرم و سخت بر شمرده‌اند که اهم آن‌ها عبارتند از:
وضعیت جغرافیایی (شامل: آب و هوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دست‌رسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) جمعیت و نیروی انسانی، ظرفیت صنعتی، ترابری و ارتباطات، استعدادهای علمی و اختراعات و ابتکارات، سیستم اقتصادی، سازمان اداری و دولتی، موقعیت استراتژیک، ایدئولوژی و اخلاق اجتماعی، اطلاعات و آگاهی، تاسیسات نظامی و انتظامی، خرد رهبری و روحیه ملی. (65)
قدرت نرم مکمل قدرت سخت است به طوری که بی‌توجهی به قدرت نرم می‌تواند قدرت سخت را تضعیف کرده، استراتژی قدرت یک نظام را به نحو محسوسی تضعیف کند. در واقع، موفقیت نه از جانب قدرت سخت و نه از جانب قدرت نرم، هیچ یک به تنهایی به دست نمی‌آید. برای رسیدن به موفقیت باید ترکیب بهینه‌ای از آن‌ها را به کار برد. (66) تفسیر جدیدی از «قدرت» در عصر کنونی که به عصر اطلاعات تعبیر شده، نه فقط از ساختار نظامی قوی و سخت، بلکه آمیزه‌ای از قدرت سخت و نرم است (67) و حد فاصل بین قدرت نرم و سخت را قدرت امنیتی – اطلاعات نامیدند.

2. بعد سیاسی (68)

آن جا که سخن از قدرت و تفکیک و تنظیم روابط، وظایف و اختیارات یک سیستم باشد، بحث سیاسی است.
حال قدرت قاهره کدام است و تنظیم قدرت چگونه باید شکل گیرد؟ بنابراین، «شأن و عزت حاکم نیز همچون قدرت او باید از شأن و مرتبت هر یک از اتباع و [حتی] کل اتباع از این طرح باشد، زیرا حاکمیت سرچشمه شأن و عزت است ... اگرچه آن‌ها [اتباع] وقتی دور از نظر حاکم هستند، برخی بیشتر و برخی کمتر در مرتبت خود می‌درخشند، لیکن در حضور او بیش از ستارگان در حضور خورشید درخشش ندارند.» (69)
این ایده اساسی متعاقباً نزد هگ

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام

[ad_1]

چکیده

یکی از مهم‌ترین عوامل فتنه‌گری در جهان اسلام، ظهور اندیشه سلفی‌گری تکفیری است. این جریان به عنوان یک نظام اعتقادی مذهبی مطلق‌گرا با کار ویژه و عقبه‌‌ی ایدئولوژیکی - هویتی خاصی که دارد، با تعریف بخش قابل ملاحظه‌ای از مسلمانان علی الخصوص شیعیان به عنوان «دگر» خود و تقویت تفکر دوگانه «ما در مقابل آن‌ها»، از طریق دو قطبی کردن جهان اسلام بر مبنای تشدید «شکاف شیعه- سنی» می‌تواند ضمن مخدوش کردن وحدت اسلامی در جهان اسلام با ایجاد منازعه مذهبی، ثبات و تعادل جوامع اسلامی را بر هم زده و از این طریق، امنیت کشورهای اسلامی را با چالش مواجه کند. هدف این پژوهش، تدوین راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام است. در این پژوهش ابتدا جهت برشمردن مهم‌ترین تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری از بیانات مقام معظم رهبری استفاده گردیده و سپس با استفاده از روش پیمایش، مطالعات میدانی و تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها به شیوه SWOT به ارائه راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا پرداخته است. سپس راهبردهای ارائه شده با استفاده از روش ماتریس کمی برنامه‌ریزی استراتژیک (QSPM) اولویت بندی شده است. براساس نتایج به دست آمده وضعیت ج.ا.ا و جهان اسلام در مواجهه با جریان‌های تکفیری در حالت تدافعی قرار دارد و باید راهبردهای مناسب در جهت کم کردن نقاط ضعف داخلی و مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری تدوین و اجرا گردد.

1-کلیات

1-1. بیان مسئله

در طول اعصار و قرون متمادی، دین و مذهب همواره نیرومندترین عامل برای ایجاد نظم و ثبات در ابعاد گوناگون روابط اجتماعی و سیاسی بوده است و باورهای مذهبی، تداوم اجتماع را از طریق معنابخشی به حیات جمعی و قاعده‌مند سازی مناسبات گروهی، تضمین کرده‌اند. لکن تفاسیر مختلف از دین موجب شکل‌گیری نحله‌ها، فرقه‌ها و دسته‌ها مختلف بوده است که پیامد آن شقاق اجتماعی، عدم ثبات و ناپایداری سیاسی است. دین اسلام نیز در عین استواری و مصونیت کتاب آسمانی آن و روشنی راه حقیقت از این قاعده مستثنا نشده است. تاریخ اندیشه اسلامی همراه فراز و فرودها و آکنده از تحولات و دگرگونی‌ها و تنوع برداشت‌ها و نظریه‌هاست. در این تاریخ پر تحول، فرقه‌ها و مذاهب گوناگون، با انگیزه‌ها و مبانی مختلفی ظهور نموده و برخی از آنان پس از چندی به فراموشی سپرده شده‌اند و بعضی نیز با سیر تحول، هم چنان در جوامع اسلامی نقش آفریدند.
از جمله جریان‌های مهم و تأثیرگذار فکری و پرنفوذ در جهان اسلام که طی صد سال اخیر محرک و موجد جنبش‌های سیاسی و اجتماعی فراوانی در کشورهای اسلامی بوده، جریان سلفی‌گری و تفکر بازگشت به سلف صالح است. البته باید دانست سلفی‌گری به معنای عام و به عنوان یک مکتب فکری، سابقه‌ای دیرینه دارد، اما این گونه مطرح می‌شود که مختص جهان اسلام و فرقه‌های مذهبی خاصی نیست. بلکه در غالب مکاتب فکری و فرقه‌های دینی و مذهبی، گونه‌ای از سلفی‌گری وجود دارد که می‌توان آن را بازشناسی کرد؛ هر چند ممکن است قضاوت یکسانی در مورد نوع و شکل بروز آن وجود نداشته باشد. اگر در یک معنای عام‌تر، سلفی‌گری را نوعی نگاه واپس‌گرانه به گذشته‌‌ی ملت و یا پیروان یک اندیشه و مکتب بدانیم قابل تصور است که سلفی‌گری از تنوع قابل توجهی برخوردار باشد. در چنین نگاهی به سلفی‌گری می‌توان گفت به لحاظ ذهنی و روانی ملت‌ها در مقاطعی از حیات تاریخی‌شان کم و بیش دوره‌های درخشانی از قدرت تأثیرگذار بر سرنوشت خود و سرنوشت سایر ملت‌ها را تجربه کرده‌اند. این گونه تجربه‌های تاریخی در ادوار بعدی که نوعی انحطاط گریبان این گونه ملت‌ها را گرفته همواره بازگشت به موقعیت گذشته را به عنوان یک آرمان در اذهان زنده نگه داشته است.
در جهان اسلام، سلفی‌گری- به عنوان یک نظام اعتقادی مذهبی مطلق‌گرا با کار ویژه و عقبه ایدئولوژیکی- هویتی خاصی که دارد، با تعریف خیل کثیری از مسلمین علی الخصوص شیعیان به عنوان «دگر» خود و تقویت تفکر دوگانه «ما در مقابل آن‌ها»، از طریق دو قطبی کردن جهان اسلام بر مبنای تشدید «شکاف شیعه- سنی» می‌تواند ضمن مخدوش کردن انسجام اسلامی در جهان اسلام با ایجاد منازعه مذهبی، ثبات و تعادل جوامع اسلامی را بر هم زده و از این طریق امنیت ملی کشورهای اسلامی را با چالش مواجه کند.
یکی از گونه‌های برآمده از جریان سلفی‌گری، سلفی‌گری تکفیری است.براساس آموزه‌های این جریان، انسان‌ها به مؤمنین و کافران تقسیم می‌شوند. این طرز تفکر به نوبه‌‌ی خود برای تغییر آیین، مطیع کردن، و یا حذف کسانی که کافر تلقی می‌شوند، یک منطق عقلانی ایجاد می‌کند. مفاهیم مذهبی از قبیل «لامذهبان»، «معصیت کاران»، و «بدعت گذاران»، که مؤمنین و کافرین را مقایسه می‌کنند، می‌توانند هرگونه اقدامی از جمله حملات تروریستی به اعضای گروه بیگانه را توجیه کنند.
در میان شخصیت‌های جهان اسلام تأکید بر بازگشت به گذشته و سلف صالح بدون شک سهم اصلی از آن «ابن تیمیه» است. وی بیش از سیصد جلد کتاب تألیف کرده و اندیشه و آرای خود را در آن‌ها توضیح داده است. در این میان، گرایش‌های فکری گوناگون در میان سلفیان به وجود آمد که می‌توان از سلفیه‌‌ی وهابی عربستان سلفیه‌‌‌ی دیوبندی شبه قاره و سلفیه‌‌ی اخوان المسلمین مصر یاد کرد که شاخه‌هایی از هر کدام در ایران نیز فعالیت دارند.
از سوی دیگر، در دهه‌های اخیر، نگاه ابزاری قدرت‌های استعماری به اقوام و موضوع فرق و مذاهب در حوزه‌های مورد علاقه‌‌ی خارجی آن‌ها پررنگ‌تر شده است. جوامع دینی و مذهبی به تناسب برجستگی مسائل دینی و مذهبی در آن‌ها که متضمن و موجد افتراق، اختلاف و رقابت و در نتیجه به صورت بالقوه، مستعد خشونت و درگیری هستند، همچون ابزاری ارزان در دست بیگانگان به منظور دست‌یابی به مطامع و نیات خویش نظیر تضعیف و تجزیه کشورها به بازی گرفته می‌شوند. در این راستا و در سال‌های اخیر، قدرت‌های فرا منطقه‌ای، بالاخص آمریکا و انگلستان تلاش داشتند. نقشه سیاسی جدیدی در منطقه ترسیم کنند. بر طبق اقدامات آن‌ها، این نقشه براساس وفاداری فرقه‌ای ترسیم خواهد شد.
در مجموع، باید گفت با وجود تحرکات رو به رشد جریان‌های تروریستی، در عرصه، تهدیدات نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران، جریان‌های سلفی تکفیری در این عرصه توان تهدید آفرینی بیشتری دارند. تمایل برخی از دولت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای و سرویس‌های اطلاعاتی آنان به حمایت از جریان‌ها و گروه‌های ضدشیعی، فضای مطلوبی را جهت ایجاد و تعمیق گسست مذهبی در میان مسلمانان جهان و گستراندن منازعات شیعه و سنی در کل جهان اسلام فراهم می‌نماید و عدم توجه به موقع و دقیق در این خصوص می‌تواند تهدیدات امنیتی جبران ناپذیری را برای کشور به دنبال داشته باشد؛ لذا شناخت جریان‌های سلفی و گروه‌های منتسب به آن و نسبت سنجی آن‌ها با منافع و ملاحظات امنیتی جمهوری اسلامی ایران و تدوین راهبردهای مواجهه با آن‌ها بسیار مهم می‌باشد. در این پژوهش نگارنده با توجه به تهدیدهای نرم افزاری جریان‌های تکفیری از دیدگاه مقام معظم رهبری به دنبال تدوین راهبردهای مواجهه با این توسط ج.ا.ا در جهان اسلام می‌باشد.

2-1. اهمیت و ضرورت تحقیق

تدوین راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا است. به دلایل متعدد از اهمیت خاصی برخوردار است؛ از جمله این دلایل می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1-2-1. اهمیت تحقیق از حیث نظری

* ضرورت نظریه‌پردازی بومی در حوزه مسائل امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با هدف شناخت بهتر و جامع‌‌تر آن.
* کمبود اطلاعات کافی در خصوص جایگاه و جریان شناسی گروه‌های سلفی‌گری تکفیری در جهان اسلام در بین مسئولان ذی ربط و عوامل تصمیم‌گیر.

2-2-1. اهمیت تحقیق از نظر کاربردی

* افزایش گروه‌های افراط‌‌گرا و تروریستی منتسب به سلفیت تکفیری در جهان اسلام که از مذهب برای توجیه اقدامات خود بهره می‌برند.
* افزایش عملیات‌های تروریستی به ویژه بمب‌گذاری از نوع انتحاری با اهداف مذهبی علیه شیعیان.
* رشد گرایش به تفکرات و فرقه‌های ضد شیعی (به عنوان ایده حاکمیت جمهوری اسلامی ایران) در میان جریان‌های سلفی.
* تلاش جریان‌های سلفی برای دو قطبی کردن جهان اسلام بر مبنای تشدید اختلافات شیعه- سنی.
* تقلیل هویت اسلامی به هویت فرقه‌ای باعث تضعیف انسجام اسلامی در جهان اسلام و آسیب پذیری در برابر هجمه بیگانگان علیه جهان اسلام.
* فقدان راهبرد کلان و هماهنگ برای مدیریت مسائل مرتبط با سلفیت تکفیری در جمهوری اسلامی ایران.
با عنایت به موارد فوق و با توجه به این که یکی از معضلات موجود در مدیریت امنیتی این موضوعات و یا پیش‌گیری از امنیتی شدن آن‌ها فقدان یا کمبود منابع پژوهشی تبیینی و راهبردی در این مقولات است که بتوان با اتکا به یافته‌های آن‌ها یک برنامه مشخص و نسبتاً جامع، قابل انعطاف، راهبردی و آینده‌نگر را برای مدیریت این مسائل طراحی نمود. پژوهش حاضر به دنبال آن است که بخشی از این کمبود را برطرف نماید.

3-1. هدف تحقیق

هدف تحقیق، دست‌یابی به راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا است.

4-1. سؤال تحقیق

راهبردهای بهینه جهت مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا چیست؟

5-1. نوع تحقیق

نوع تحقیق به کار رفته در این پژوهش کاربردی می‌باشد.

6-1. روش تحقیق

در این پژوهش با توجه به دو بخش نظری و کاربردی، از روش توصیفی- تحلیلی و موردی زمینه‌ای استفاده خواهد شد.

7-1. جامعه آماری و حجم نمونه

متخصص بودن اعضا در روش دلفی یکی از شروط جامعه آماری در این نوع از پژوهش‌هاست. بررسی‌ها نشان می‌دهد که تعداد اعضای به کار گرفته شده در پژوهش‌هایی که تاکنون با کاربرد این روش به انجام رسیده‌اند. بین 10 تا 1685 نفر متغیر بوده است. با وجود این، هنگامی که میان اعضاء، تجانس وجود داشته باشد، حدود 20 تا 30 عضو توصیه شد‌ه است. (صالحی، 41:1389) با توجه به بهره گیری از تکنیک‌های دلفای SWOT که در آن‌ها از پرسش‌گر متخصص استفاده می‌شود، جامعه آماری در این پژوهش شامل کارشناسان شورای عالی امنیت ملی، فرماندهان ارشد نیروهای مسلح مرتبط با موضوع با جایگاه راهبردی، کارشناسان امنیتی و استادان (در رشته‌های مرتبط) دانشگاه‌ها می‌باشند که در زمینه تهدیدات سلفی‌گری تکفیری، صاحب نظر و متخصص هستند و در شناخت و بررسی موضوع پژوهش می‌توانند محقق را یاری رسانند. این افراد به عنوان پانل دلفی شناخته می‌شوند؛ و حجم نمونه سی نفر از متخصصین امر انتخاب گردید.

8-1. ابزار تحقیق

در این پژوهش از مجموعه‌ای از روش‌ها (روش جمع‌آوری کتاب خانه‌ای و اسنادی) بررسی مدارک و اسناد، مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته (1) محقق با کارشناسان و آگاهان موضوع و روش پرسش نامه برای گردآوری اطلاعات استفاده خواهیم نمود. البته محور ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه خواهد بود.

2- چارچوب مفهومی- نظری

1-2. مبانی مفهومی

از آن جا که نظریه‌ها بر ارکان مفهومی استوارند و تحدید معنایی واژگان، پیش شرط طراحی نظریه‌ها و شناخت واقعیت‌ها می‌باشد. لازم می‌آید تا ارکان مفهومی موضوع تبیین گردد. مهم‌ترین مفاهیم مورد بحث عبارتند از:

1-1-2. سلفی‌گری تکفیری

الف. سلف:

«سلف» در لغت به معنای گذشته، قبل و پیشینه آمده است (عابدی، 51:1390)؛ و «سَلَفَ، یَسِلفُ، سَلفاً و سلوفاً» نیز صیغه‌های صرفی و مصدر «پیشی گرفتن» است. به گفته ابن فارس واژه سلف « س ل ف» را به معنای دلالت بر تقدم و ماسبق (قبل) دانسته و سلف را کسانی می‌داند که در گذشته بوده‌اند. (ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ص 95)
در معنای اصطلاحی اهل سنت، سلف را گروهی از مسلمانان، شامل صحابه، تابعین و تابعین تابعین می‌دانند. آن‌ها از این سه نسل را به دلیل نزدیکی زمان و مکانی و در نتیجه، تلقی بهتر وحی، بهترین مردم (خبره) می‌دانند. از نگاه آنان این عصر شایسته‌ترین عصر اسلامی و سزاوارترین آن‌ها به اقتدا و پیروی از آن می‌باشد. (البوطی، 1389، 19) دلیل اهل سنت در این زمینه، حدیث خیریه است:
بهترین مردم (مردمان) قرن من هستند؛ سپس کسانی که در پی ایشان می‌آیند و سپس دیگرانی که در پی آنان می‌آیند. پس از ایشان، مردمانی می‌آیند که گواهی هر یک، سوگندشان و سوگند هر کدام گواهی‌شان را نقش می‌کند. (2)
به نظر آن‌ها، مفاد این حدیث نشان دهنده برتر بودن این سه نسل از دیگر مسلمانان است؛ از سوی دیگر، هر قرن را معادل صد سال گرفته‌اند و کلاً دوران سلف را معمولاً سیصد سال می‌پندارند. (3) البته اهل سنت درباره مفهوم این «برتری»، با یکدیگر اختلاف دارند (4) از سوی دیگر، اهل سنت در شیوه پیروی از سلف، بر این باورند که «پیروی از سلف در مقید شدن به ظاهر جزء جزء الفاظ و کلماتی که آنان ادا کرده، یا مقید شدن به موضع‌گیری‌های خاص و موردی که آنان در پیش گرفته‌اند نخواهد بود، چرا که آنان خود نیز چنین کاری را انجام نداده‌اند؛ بلکه تنها رجوع به قواعدی است که آنان در تفسیر و تأویل متون دینی معیار و میزان قرار داده بودند، و نیز به اصولی است که آنان برای اجتهاد و تأمل و استدلال در اصول و احکام داشتند. » (5)
191281

ب. سلفی‌گری (6) (السلفیه):

اصطلاح سلفیه، در آثار محققانِ مسلمان، عمدتاً در دو معنا به کار رفته است: (7) در معنای نخست، سلفیه بر کسانی اطلاق می‌شود که مدعی هستند در اعتقادات و احکام فقهی، به سلف صالح اقتدا می‌کنند و در معنای دوم، که کاربرد آن به دوران بیداری مسلمانان در عصر حاضر برمی‌گردد، سلفیه بر کسانی اطلاق گردیده است که برای بیداری مسلمانان و رهایی آنان از تقلید فکری غرب و اتکا و اعتماد آنان به فرهنگ و تمدن دیرینه خویش و رجوع به قرآن و سنت، با نگاهی تازه و اندیشه‌ای نو برای حل معضلات و مسائل فکری جدید و استخدام فن و تکنیک و علوم تجربی بر مبنای فرهنگ اسلامی و تطهیر چهره نورانی اسلام از غبار بدعت‌ها و خرافه‌هایی که در طول چهارده قرن بر آن نشسته بود تلاش کرده‌اند. آن‌ها عنوان «سلفیه» را نشانی برای خویش قرار دادند؛ به این معنا که:
می‌بایست همه رسوباتی که پاکی و صفای اسلام را به تیرگی مبدّل ساخته و همه بدعت‌ها و خرافه‌ها و ... را از اسلام دور کرد... تا دین اسلام به عنوان دین کار و تلاش و زندگی، مورد توجه قرار گیرد. (8)
سلفی‌گری از منظر پژوهش حاضر، نوعی «جریان سیاسی» از درون حوزه دین و مذهب در تاریخِ متأخر اسلامی به شمار می‌رود که در عین ارتزاق از سلف‌گرایی، مبتنی بر مناسبات خاصی از قدرت سیاسی با رویکرد منحصر به فرد است که در معنای کلان، بر تمامی رهیافت‌ها و جریان‌های ایدئولوژیک «دولتی» و «غیر دولتی» (9) قابل اطلاق است و درصدد تجدید خلافت تاریخی و بر ساختن جوامع سنی مذهب بر پایه‌‌ی قرائت سلفی از اسلام می‌باشد. در تعریف عملیاتی از مفهوم سلفی‌گری می‌توان آن را مقوله‌‌ی مشکک و دارای مراتب دانست که در عالَمِ خارج، طیف وسیعی از سلفی‌گری «سنتی» و «معتدل» تا «سلفی‌گری افراطی» را در بر می‌گیرد. (10)
مفاهیم محوری سلفی‌گری در این پژوهش عبارت‌اند از:

اول:

سلفی‌گری، جریانی «فکری» و «ایدئولوژیک» است که برآیند تعاملات اجتماعیِ خاص در تاریخ اهل سنت برآورد می‌شود. ایدئولوژیک بودن آن به این دلیل است که سلفی‌ها با تبدیل دین به ابزار قدرت سیاسی به دنبال یک برنامه و پروژه‌ی سیاسی با راهبردها و مقاصد خاص هستند. ضمن این که با استفاده از سازوکارهای هویتی به مقوله‌‌ی «هویت دگر» اهمیت ویژه‌ای داده و از بسیج توده‌های اهل سنت بهره می‌گیرند. از سوی دیگر از آن جا که عقبه‌‌ی سلفی‌گری دارای یک منظومه و پشتوانه‌‌ی فکریِ دیرپا است. می‌توان آن را جریانی فکری در نظر گرفت که دارای مبانی خاص خود است و از مناسبات درونی سلفی‌گری به معنای عام تغذیه می‌کند. البته این معنا، مانع از آن نمی‌شود که اهمیت شرایط سیاسی را در ایدئولوژیک‌تر شدن و سیاسی‌تر شدن سلفی‌گری، دخیل ندانیم. بلکه به اعتقاد نگارنده شرایط سیاسی عامل تسهیل کننده در کنار متغیر تعیین کننده و ماهیت سیاسی آن است.

دوم:

«سلفی‌گری» از منظر پژوهش حاضر پیش از هر چیزی «یک جریان» در تاریخ متأخر اسلامی است. این به معنای نفی ماهیت پروژه‌‌ای آن در مراحل اولیه‌‌ی شکل‌گیری یا بعد از آن نیست، بلکه تأکید بر این است که سلفی‌گری دفعتاً به وجود نیامده بلکه طی یک فرایند طولانی در اثر فراهم شدن بسترها و شرایط اجتماعی و فکری حاصل شده است و اینک نگاه سلفی‌ها به آن، شبیه نگاه به یک پدیده‌‌ی نوظهور و ساخته و پرداخته‌‌ی افراد خاص نیست. از این رو تلقی «جریان محوری» از سلفی‌گری نیازمند مطالعه پیشینه‌‌ی تاریخی، شرایط اجتماعی و عناصرِ مؤثر دیگر در این رهیافت ارزیابی می‌شود.

سوم:

سلفی‌گری یک «جریان سیاسی» به معنای عام است، چنان که نسبتی با «قدرت» دارد و به صورت سلبی یا ایجابی با آن مرتبط می‌شود. ضمناً این ارتباط فقط در حوزه سیاست تعریف نشده و می‌تواند نمودهای فرهنگی، اقتصادی، ارتباطی و ... داشته باشد.

چهارم:

تأکید بر «سیاسی» بودن سلفی‌گری، تصریح بر ماهیت اصلی جریانی است که در عین ابتنا بر پایه‌های عقیدتی، مناسبات خاصی از قدرت سیاسی را باز تولید می‌کند؛ لذا با این رویکرد به جای این که دین به سیاست جهت دهد با سیاست تعریف می‌شود و در حقیقت، رویکرد سیاسی آن، تأثیر عمیقی بر تفسیر دینی آن دارد. بدین رو ورود سلفی‌گری، به عرصه‌های سیاست، راه تفسیرهای مصلحت گرایانه و قدرتمندانه را به شریعت گشود و اکنون شاهد پیدایش یک شریعت سیال و بی تعین در این حوزه هستیم که عمدتاً تابعی از متغیر قدرت سیاسی است.

پنجم:

با تفسیری که این جریان از دین و تحولات تاریخ صدر اسلام ارائه می‌کند، می‌توان استنباط کرد که خلافت تاریخی، منبع اقتدار و مشروعیت آن به شمار می‌آید و آرمانی است که هر جریان سلفی، احیای آن را در سر می‌پروراند. ادبیات سلفی‌گری به این آرمان کمک کرده و واژه‌های «کافر» و «مؤمن» و «مطیع» و «عاصی» و نیز «تکفیر»، جملگی در راستای الگوی خلافت تاریخی و برای رسیدن به غایت سیاسی و احیای مجدد آن به کار گرفته می‌شوند.

ششم:

عنصر سیاسی آن از بدو پیدایش تا دوره‌‌ی معاصر جزء خصائص ذاتی و جدایی ناپذیر آن به شمار آمده و شالوده‌‌ی اصلی آن را تشکیل می‌دهد. این معنا و مفهوم از رعایت اصل منظومه اندیشی در بررسی پدیده‌‌ی «سلفی‌گری» و تطورات تاریخی آن به دست می‌آید. به گونه‌ای که امروزه اعتقاد به تقدیرگرایی در حیات سیاسی و به تبع آن اصل «امتثال یا فرمان برداری سیاسی»، بخش عمده‌ای از تجویزهای سیاسی آن را سامان می‌دهد. هم‌چنان که سلفی‌های وهابی با شعارِ «لا نکران و لا هجران و لا خروج» نافرمانی و تمرّد از حاکم و لو حاکم طاغی و ظالم مطلق را جایز ندانسته آن را مترتب بر مفاسد و خلاف مصلحت امت اسلامی می‌دانند. از سوی دیگر رابطه‌‌ی جریان سلفی‌گری با قدرت‌ها و حکومت‌ها رابطه‌‌ی مشکوک و قابل مطالعه است؛ چه این که این جریان فکری هم در زمان بنی امیه و هم در زمان بنی عباس و هم احیانا از طرف حکومت‌های پس و پیش از آن‌ها تقویت شده است. احتمالاً حکّام وقت با تقویت افکار ظاهری می‌توانستند به حکومت خود مشروعیت بخشند. (11)

هفتم:

جریان سلفی‌گری از بدو تولید فکری تداوم یافته ولی از نظر تمرکز موضوعی، متغیر بوده و به دلیل این که منازعه‌‌ی سیاسی، بخشی از ایدئولوژی آن است، طی دهه‌های اخیر عمدتاً نگاه امنیتی آن بر محور ضدیت با غرب، تشیع و انقلاب اسلامی ایران می‌چرخد. ژئوپلتیک جدید شیعه و ارتباط آن با ایران، وزن این چرخه را تا حدود قابل توجهی به سمت ایران متمرکز نموده است.

هشتم:

یکی از مختصات جریان سلفی‌گری و محیط ادراکیِ آن (12) «فرقه‌گرایی خود بنیاد (13) و مخرِّب است؛ «خود بنیاد» از آن رو که این جریان با تفسیر انحصارطلبانه از «فرقه ناجیه»، مبدع ارزش‌ها و باورهای جدیدی، ذیل «سلفی‌گری» است که اکثریت مسلمانان، آن را خلاف کتاب و سنت می‌دانند. «مخرِّّب» به این دلیل که این جریان با تکفیر فرقه‌های اسلامی و حتی جوامع مسلمان (14) در قالب مأموریت خاص (15) به اقدام تخریبی علیه آن‌ها مبادرت نموده و این اقدامات را آشکارا «مقدس» می‌شمرد. سلفی‌ها در این زمینه با رد هرگونه تفسیر تجدید نظرطلبانه، اغلب همچون ایمن ظواهری چهره‌‌ی برجسته‌‌ی القاعده معتقدند که بنا بر اقتضائات و الزامات روز (تنگناهای سلفی‌گری)، کاهش اختلاف میان مذاهب مختلفِ اهل سنت ضرورت پیدا کرده است. (16)

نهم:

از جمله ویژگی‌های سلفی‌گری، ابزارگرایی ناشی از تقدم عمل بر اندیشه است. مسئله «اصالت ظواهر» (17) در بین سلفی‌ها نوعی ابزارگرایی (18) ناشی از تقدم عمل بر نظر را در نظام فکری این جریان باز می‌نماید که با ایده‌های ماکیاولیستی (19) هم خوانی دارد. به طوری که جریان‌های افراطیِ سلفی‌گری، برای رسیدن به هدف، تمام راه‌های غیر مشروع را پیشنهاد می‌کنند (20) به عنوان مثال، آن‌ها با استناد به اقوال اقطاب سلفی مانند ابن تیمیه، اعمال غیرشرعی، نظیر «دروغ» و «أخذ مال حرام در همه‌‌ی اشکال آن» را جایز می‌شمارند. (21)
جریان سلفی‌گری با تکیه بر این میراث تاریخی و با الهام از انگاره پردازی‌های سلفی، گسترده‌ترین شبکه تروریستی در جهان را سازماندهی کرده که به دلیل بهره‌گیری از اشکال مختلف خشونت ورزی، نظیر «تروریسم انتحار (22)، نماینده‌‌ی شاخصِ» تررویسم نوین (23) دوران معاصر به حساب می‌آید.
البته در بیان مفهوم سلفی‌گری باید به موارد ذیل نیز توجه داشت:

اول:

سلفی‌گری مفهومی عام، مطلق و منسجم نیست و میان جریان‌های مختلف آن، کاملاً تضاد وجود دارد. بی شک این تضادها را باید به گونه‌ای شفاف روشن کرد تا توهم وجود دشمنی منسجم در برابر جهان اسلام برطرف شود.

دوم:

هر چند جریان‌هایی مختلف به عنوان سلفی‌گری شناخته می‌شوند، اما همه‌‌ی آن‌ها از نظر اندیشه‌ای، در ردیف سلفی‌گری مصطلح قرار نمی‌گیرند. بسیاری از آن‌ها در سیر تاریخی خود، به جریان‌های رادیکالی تبدیل شده‌اند و سلفی‌گری وهابی، آن‌ها را در مسیر رادیکالیسم مذهبی و سیاسی قرار داده است؛ در حالی که در گذشته دست کم در مقام عمل چنین نبوده‌اند. بنابراین هنگامی که عنوان سلفی‌گری به مکتبی داده می‌شود، بدین معنا نیست که الزاماً در ردیف سلفی‌گری وهابی قرار دارد؛ بلکه از نظر مبانی به مبانی عام سلفی‌گری نزدیک است.

سوم:

ممکن است حتی در یک گرایش سلفی‌گری، چند جریان وجود داشته باشد که در حوزه‌های مختلف به شدت با یکدیگر مخالف باشند؛ چنان که در سلفی‌گری‌های وهابی، شبه قاره و مصر، چنین وضعیتی کاملاً دیده می‌شود از آن جا که هدف این نوشتار کوتاه، تمرکز بر مهم‌ترین مصداق سلفی‌گری، یعنی وهابیت است، تنها به جریان‌های داخلی این گونه پرداخته خواهد شد و به دیگر جریان‌های سلفی‌گری، اشاره خواهد شد.

چهارم:

سلفی‌گری با وجود اختلاف‌های عمیق در مبانی اعتقادی و سیاسی جریان‌های درونی خود، به دنبال ایجاد رهبری واحد در میان آن‌هاست و این وظیفه را سلفی‌گری وهابی بر عهده گرفته است. این جریان، امروزه خود را عهده‌دار رهبری جریان‌های سلفی معاصر می‌داند و با توجه به ظرفیت‌های مختلف تبلیغی، مالی، رسانه‌ای و موقعیتی (استیلا بر حرمین شریفین) و ... همه تلاش خود را برای سامان‌‌دهی دیگر جریان‌های سلفی به کار گرفته است و در حقیقت، از آن‌ها در راستای هدف‌های خود بهره برداری می‌کند. این در حالی است که مبانی بسیاری از جریان‌هایی که به عنوان سلفی‌گری شناخته می‌شوند، با مبانی سلفی‌گری وهابی متضاد و مغایر است.

ج. کفر:

کفر در لغت به معنای ستر، نهان کردن و پوشاندن است. (24) و در اصطلاح علم فقه و کلام، تفاوت‌هایی دارد. کفر در علم فقه معمولاً در برابر اسلام قرار می‌گیرد. در علم فقه، حد نصاب مسلمان بودن و خروج از مرز کفر، جاری شدن شهادتین بر زبان است و کسی که شهادتین را نگوید کافر می‌شود. در این موارد، کفر بیشتر مربوط به امور ظاهری است و بیانگر نوع تعامل مسلمانان با کفار است. برای نمونه، در علم فقه بیشتر درباره احکام کفر، مانند شیوه تعامل مسلمانان در اموری همچون معاملات، ازدواج و ارث بردن کافر از مسلمانان بحث می‌شود. (25) در واقع حکم به کفر مسلمانی که ضروری دین را انکار کرده، موضوع بحث ارتداد و از دایره تکفیر بیرون است. فقیهان به تفصیل به مقوله ارتداد پرداخته‌اند و آن را «بیرون آمدن از دین» دانسته‌اند که با انکار ضروری دین تحقق می‌یابد که عبارت است از: «انکار الوهیت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین، با التفات به این که ضروری است، به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود». (26) ارتداد فرد با وجود شرایطی چون بلوغ، عقل، اختیار و قصد و با اقرار خود او یا گواهی عادل اثبات می‌گردد و احکامی چون وجوب قتل و جدایی از همسر را برای وی به بار می‌آورد.
اما در علم کلام، کفر در برابر «ایمان» به کار می‌رود و مفهوم، مرزها و معیارهای کفر به دقت بررسی می‌شود. در علم کلام، کفر جدای از انکار لسانی، از افعال قلوب شمرده می‌شود. پس کفر در علم کلام، انکار چیزی است که شان آن، ایمان آوردن به آن است؛ به عبارت دیگر، انکار هر یک از متعلقات ایمان موجب کفر می‌شود. (27)

د. سلفی‌گری تکفیری:

مقصود از تکفیر اهل قبله، کافر خواندن و نسبت دادن کفر و کافر خواندن کسی است که اظهار اسلام نموده و به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اقرار می‌نماید، که تکفیر او موجب می‌گردد آثار دنیوی خاص بر آن مترتب می‌گردد. (28)
سلفی‌گری تکفیری به گرایش گروهی از سلفیون گفته می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمرد. براساس مبنای فکری آنان، میان ایمان و عمل تلازم وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد و مرتکب کبائر شود، از دین خارج شده و کافر شمرده می‌شود.
چنین دیدگاهی موجب شده است که مسلمانان را به علت انجام امور مذهبی خود، در ردیف مشرکان قرار دهند و در نتیجه آنان «مهدور الدم» شمارند.

2-1-2. تهدیدات امنیتی

تهدید، مفهومی انتزاعی است که درهم تنیدگی عمیقی با مفهوم امنیت دارد. (29) تا جایی که بسیاری از نظریه‌پردازان و متفکران این حوزه، امنیت را با تهدید معنا نموده‌اند و حتی رویکرد « ناامنی به جای امنیت» خود به یکی از رویکردهای مسلط مطالعات امنیتی تبدیل شده و در این چارچوب آنچه در مباحث قرار دارد تهدید است. (30) تعریف دقیق تهدید به دلیل چند وجهی بودن آن و ارتباط آن با امنیت ملی، منافع ملی، (31) اهداف ملی(32) و راهبردهای ملی (33)، پیچیده و مشکل است؛ لذا صاحب نظران به تناسب نگرش به تهدید و ادراکشان از آن تعریفی ارائه نموده‌اند. (34) تهدید که معادل آن در زبان انگلیسی Threat می‌باشد در لغت، معانی مختلف اما نزدیک به هم دارد. فرهنگ لغت معین آن را به ترسانیدن، بیم دادن و یا بیم کردن معنا کرده است. (35) فرهنگ آکسفورد تهدید را این گونه تعریف می‌کند: «امکان به وحشت انداختن، ترساندن یا ایجاد فاجعه برای یک فرد یا جامعه. آسیب زدن به کسی یا چیزی، نتایج ناخوشایند به بار آوردن.» (36)
تهدید از نظر اصطلاحاتی عبارت است از: «به هرگونه نیت، قصد و اقدامی که ثبات و امنیت یک سازمان یا کشور را به خطر اندازد تهدید می‌گویند.» (37) یا «به خطر انداختن کیان یک فرد، سازمان، جامعه، منطقه یا جهان را تهدید می‌گویند.» (38) و در جای دیگر گفته شده: «تهدید عبارت است از توانایی‌ها، نیات و اقدامات دشمنان بالفعل و بالقوه (داخلی و خارجی) جهت ممانعت از دست‌یابی موفقیت‌آمیز خودی به علایق و مقاصد امنیت ملی یا مداخله به نحوی که نیل به این علایق و مقاصد به خطر بیفتد.» (39)
آنچه در مقام ارزیابی تعاریف پیشین می‌توان اظهار کرد، آن است که دیدگاه‌های مذکور برای تعریف تهدید تنها به یک یا چند عنصر توجه داشته‌اند. این در حالی است که در مقام تعریف- به دلیل تغییر و تحول عناصر مزبور- لازم است ویژگی‌های کلانی مدنظر قرار گیرند که در صورت تغییر عناصر و مصادیق خاص، اعتبار تعریف مخدوش نشود؛ لذا از دیدگاه نگارنده تهدید عبارت است از:
نوعی مخاطره نسبت به منافع بازیگر که امکان مدیریت آن در چارچوب اصول و ضوابط قانونی، با هزینه قابل قبول و از طریق اصلاحی، به دیلی شیوع علائم نظری و کاربردی آن، وجود ندارد. (40)

الف. ماهیت تهدید: سخت، نیمه سخت یا نرم

طبقه بندی تهدیدات براساس نرم، [نیمه سخت] و سخت، در واقع با خلق مفهوم تهدیدات نرم ایجاد شد. (41) در مورد تهدیدات نرم و سخت، تلقی واحدی وجود ندارد؛ برخی تهدیدات نرم را تهدیداتی غیرنظامی مانند تهدیدات محیط زیست، جرایم، فساد، و .... دانسته‌اند.
دبیر کل سابق سازمان ملل (کوفی عنان) تهدیدات سخت سازمان را تروریسم و سلاح‌های کشتار جمعی و تهدیدات نرم را فقر، ایدز، و محیط زیست معرفی کرده است. برخی از پژوهش‌ها نیز تلقی دیگری از این تقسیم دارند. این تلقی از دو جهت قابل بحث است:

- از جهت ابزار و شیوه‌های تهدید:

در برخی از تهدیدات، ابزارها و شیوه‌های تهدید کننده، سخت و توأم با زور و اجبار است مانند تهدید نظامی یا تحریم اقتصادی؛ اما در مواردی ابزار یا شیوه مردم استفاده، نرم و غیرخشونت آمیز است مانند استفاده از رسانه، فیلم و روش اقناع.

- از جهت هدف و سوژه تهدید:

در برخی از موارد، هدف تهدید کننده موضوعات سخت و عینی است مانند تخریب اماکن و تأسیسات نظامی و سیاسی، کشتن انسان‌ها و اما در موارد دیگر ممکن است هدف تهدید کننده تغییر نگرش‌ها، افکار و علایق افراد یا جامعه باشد. اگرچه معمولاً ابزار و شیوه سخت با هدف سخت و برعکس ابزار و شیوه نرم با هدف نرم تناسب دارند، اما ممکن است در موارد خاص از ابزار سخت برای اهداف نرم نیز استفاده شود؛ بنابراین در تقسیم بندی فوق از هر دو معیار می‌توان استفاده نمود. (42)

* اول) تهدیدات سخت

هرگاه استقلال و تمامیت ارضی کشور در خطر بالقوه یا بالفعل اقدامات نظامی یک کشور، اتحادیه کشورهای خارجی یا گروه‌های معارض مسلح داخلی قرار بگیرد، تهدید سخت واقع شده است. (43) در واقع اعمال قدرت نظامی برای تحمیل اراده و تأمین منافع همان تهدید سخت است. در این نوع تهدید، هدف، اشغال سرزمین است. تهدید سخت، متکی بر روش‌های فیزیکی، عینی و سخت افزارانه است. رفتار خشونت آمیز، براندازی آشکار، حذف دفعی، اشغال، تجزیه و الحاق سرزمین، ویژگی این تهدید است. ظهور و پیشینه تاریخی این تهدید مربوط به دوره استعمال کهن بوده که نظام‌های سلطه با استفاده از لشکرکشی، کشتار، تصرف سرزمین و الحاق آن (ایجاد مستملکات و مستعمرات)، اراده خود را تحمیل و مافع خویش را تأمین کرده‌اند. جنگ داخلی، اشغال نظامی محدود، بمباران مراکز راهبردی، اشغال نظامی گسترده، جنگ نیابتی، کنترل مسیر انرژی و ... اشکال تهدید سخت به شمار می‌آیند.
تهدیدات سخت متکی به روش‌های فیزیکی، عینی، سخت‌افزارانه و همراه با اعمال و رفتارهای خشونت آمیز، براندازی آشکار و با استفاده از شیوه زور و اجبار و حذف دفعی و اشغال سرزمین است. این تهدیدات عمدتاً محسوس، واقعی و عینی و با عکس العمل‌های فیزیکی همراه می‌باشد. در حقیقت خشونت آمیز بودن در روش اقدام و سخت افزاری بودن در پیامد اقدام دو معیار اصلی تهدیدات است. این تهدیدات اغلب با ابزارها و تجهیزات مرگبار انجام شده و نتیجه آن تخریب، انهدام، کشتار و وحشت آفرینی است. ظهور این نوع تهدیدات عمدتاً مربوط به دوره استعمار کهن است که قدرت‌های استعماری با لشکرکشی، اعمال زور و کشتار و اشغال و الحاق سرزمین، اهداف خود را تأمین می‌کردند. (44) شکل‌های مدرن تهدید سخت در عصر حاضر در لشگرکشی آمریکا و متحدان آن به عراق و افغانستان مشاهده می‌شود. (45)
* دوم) تهدیدات نیمه سخت (46)
تهدید نیمه سخت نیز عبارت از اعمال قدرت از راه نفوذ در نظام سیاسی- امنیتی یک کشور برای تحمیل اراده و تأمین منافع است. هدف این نوع تهدید، اشغال حکومت و نهادهای حاکمیت است. تهدیدهای نیمه سخت، متکی بر کاربرد نظام اطلاعاتی، امنیتی و نفوذ در دولت‌هاست که روش‌های آن، بنا به شرایط، ترکیبی از ابزارهای سخت و نرم است. ظهور این تهدیدها مربوط به دوره استعمار نو بوده که نظام سلطه با استفاده از کاربرد قدرت امنیتی و بدون بهره‌گیری از لشکرکشی و اشغال فیزیکی سرزمین، نظام حکومت و سیاست یک کشور را در اختیار خود قرار داده و از این طریق به تحمیل اراده پرداخته و منافع خود را تأمین کرده‌اند. کودتا، شورش، اعتراض، انقلاب مخملی، جرایم سازمان یافته، انقلاب رنگی و ... اشکال جنگ و تهدید نیمه سخت به شمار می‌آید. (47)

*) سوم) تهدیدات نرم

تهدیدات نرم را می‌توان تحولاتی دانست که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوهای رفتاری مورد قبول یک نظام سیاسی می‌شود. تهدید نرم، نوعی سلطه کامل در ابعاد سه گانه حکومت، اقتصاد و فرهنگ است که از طریق استحاله‌ی الگوهای رفتاری ملی در این حوزه‌ها و جایگزینی الگوهای نظام سلطه‌ای تهدید محقق می‌شود. با این نگرش، تمامی اقداماتی که موجب شود تا اهداف و ارزش‌های حیاتی یک نظام سیاسی (زیرساخت‌های فکری، باورها و الگوهای رفتاری در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سیاست) به خطر افتد، یا موجب ایجاد تغییر و دگرگونی اساسی در عوامل تعیین کننده هویت ملی یک کشور شود، تهدید نرم به شمار می‌آید. در تهدید نرم، بدون منازعه و لشکرکشی فیزیکی، کشور مهاجم اراده خود را بر یک ملت تحمیل و آن را در ابعاد گوناگون با روش‌های نرم افزارانه اشغال می‌کند. تردید در مبانی و زیرساخت‌های فکری یک نظام سیاسی، بحران در ارزش‌ها و باورهای اساسی جامعه، بحران در الگوهای رفتاری جامعه و بحران‌های پنج‌گانه سیاسی (هویت، مقبولیت، مشارکت، نفوذ و توزیع) را می‌توان از مؤلفه‌های این تهدید نام برد. تغییرات حاصل از تهدید نرم، ماهوی، آرام، ذهنی، تدریجی و نرم افزارانه است. این تهدید همراه با آرامش و خالی از روش‌های فیزیکی و با استفاده از ابزارهای تبلیغات، رسانه، احزاب، تشکل‌های صنفی و قشری و شیوه القاء و اقناع انجام می‌پذیرد. در حال حاضر جهانی سازی فرهنگی مترادف با مفهوم تهدید نرم تلقی می‌شود. (48)
هر دولت و جامعه‌ای برای استحکام پیدا کردن فیزیک خود نیازمند یک ایده پیونددهنده و یک ایدئولوژی سازمان دهنده است. ایدئولوژی سیاسی- اقتصادی- مذهبی و اجتماعی می‌تواند در خدمت ایده دولت قرار گیرد و به طور تنگاتنگی با ساختارهای نهادینه دولت مرتبط گردد. در برخی از اوقات یک ایدئولوژی سازمان دهنده به گونه‌ای به شکل عمیق در دولت جا افتاده است که تغییر آن عواقب شدید و ویران کننده‌ای دارد. (49) تهدید نرم تلاش می‌کند تا این بنیان‌های اساسی و ارزش‌های خاص را هر نظام را هدف بگیرد. قبلاًَ تهدید علیه منافع یک بازیگر به لحاظ جنس و ماهیت بیشتر از جنس تهدید سخت بود؛ به این معنا که وجه قالب تهدید، علیه منافع عینی و مشهود بازیگر مورد هجوم بوده است و برای تحقیق و شکل گرفتن این نوع تهدید از ابزارهای سخت و قدرت نظامی و فشارها اقتصادی استفاده می‌شده است.
تهدیدات نرم را می‌توان با دو معیار اساسی از تهدیدات سخت باز شناخت: اولین معیار، غیرخشونت آمیز بودن روش تهدید و معیار دوم، نرم افزاری بوددن پیامد تهدید است. لحاظ کردن غیر خشونت آمیز بودن در روش و نرم افزاری بودن در پیامد تهدید در واقع خالص کردن و ناب کردن تهدیدات نرم و تمایز قطعی میان چنین تهدیداتی با تهدیدات سخت است. با توجه به معیار دوگانه تهدیدات نرم، این نوع تهدید را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول از تهدیدات نرم دارای روش خشونت آمیز، اما با پیامد نرم افزاری یا غیر خشونت‌آمیز است، مانند: استفاده از سلاح‌های حاوی انرژی هدایت شده به منظور از کار انداختن شبکه‌های دیجیتالی یک شهر یا سازمان. در دسته دوم، آن تهدیداتی قرار دارد که روش آن غیر خشونت آمیز، اما پیامدهایش خشونت آمیز است؛ مانند استفاده از کرم‌ها و بمب‌های منطقی که سیستم کنترل و فرمان سدها یا ناوبری هواپیما را از کار انداخته، موجب سقوط یا تصادم هواپیماها، یا تخریب مناطق پایین دستی سدها بر اثر جاری شدن سیل می‌گردد. دسته سوم از تهدیدات نرم شامل آن دسته از تهدیداتی است که روش و پیامدهای آن غیرخشونت آمیز است. به این دسته از تهدیدات غیر کشنده نیز گفته می‌شود؛ مانند استفاده از روش عملیات روانی که پیامد آن امتناع و مجاب ساختن مخاطب به انجام کار یا اقدامی است که تهدیدگر به آن تمایل دارد. ضمن آن که خود روش نیز نرم افزاری است. (50)

4-1-2. راهبرد (51)

از نظر معناشناسی، واژه «استراتژی» ریشه‌‌ی یونانی دارد و ابتدا به صورت «استراتگوس» و به مفهوم یک نقش (یک فرمانده در نقش فرماندهی یک ارتش) به کار می‌رفت. پس از آن به معنای «هنر یک فرمانده نظامی» تعبیر شد که به مهارت‌های رفتاری و روان شناختی فرمانده اشاره داشت. در حدود 450 سال پیش از میلاد به معنای مهارت مدیریتی (اداره، رهبری، قدرت) به کار رفت. این واژه در زمان اسکندر (330 پیش از میلاد) به مهارت به کارگیری نیروها برای غلبه بر مقاومت و مخالفت و ایجاد یک نظام یکپارچه دولت جهانی اشاره داشت». (52)
گذشته از تعاریف سنتی از استراتژی، امروزه شاهد فراز و فرودهای بسیاری در مفهوم استراتژی هستیم که جای رویکرد سنتی که در آن استراتژی هنر راهبری نیروهای نظامی معنا گردیده بود استراتژی با رویکرد جامع و تحت عنوان استراتژی بزرگ به صورت زیر یاد می‌شود:
استراتژی عبارت است از: هدایت و مدیریت تمامی منابع یک ملت و یا گروهی از ملت‌ها، جهت کسب اهداف سیاسی معین. (53)
در چارچوب فضای مبتنی بر وجود ملت- کشورها، می‌توان استراتژی را چنین تعریف نمود:
برنامه بلند مدت طراحی شده‌ای که برای نحوه اربرد کلیه امکانات (بالفعل/ بالقوه) در راستای نیل به اهدف در سطح ملی، در دوره زمانی مشخص که با توجه به شرایط داخلی و خارجی هر بازیگر، توسط دولت‌ها طراحی و به اجرا گذرانده می‌شود. در این تعریف جند نکته لحاظ شده است:
اولاً: ماهیت استراتژی فقط نظامی نیست؛
ثانیاً: سطح تحلیل ملی است؛ لذا ماهیت کلان نگر آن مورد تأکید قرار گرفته است.
ثالثاً: از حیث، ابعاد جامع بوده و حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... را به صورت همزمان مدنظر دارد؛
رابعاً: زمان‌‌مند و مکان‌مند است؛ بدین معنا که بازیگران حاضر در تحقق استراتژی و دوره زمانی تحقق اهداف باید مشخص باشند؛
وبالاخره آن که ماهیت جمعی آن مورد توجه قرار گرفته است؛ بدین معنا که طراحی استراتژی صرفاً امری دولتی ارزیابی نمی‌شود، بلکه در بستر شرایط داخلی و با مدیریت دولت‌ها انجام می‌شود. (54)
همان طور که مشاهده می‌گردد از راهبرد، تلقی‌های متفاوتی وجود دارد که به رغم اختلاف، از اصول مبنایی واحد و یکسانی برخوردارند. به همین علت می‌توان آن‌ها را تعابیری تکامل یافته از این مفهوم ارزیابی نمود. نگارنده پنج نسل از تعاریف را از یکدیگر تمییز داده که عبارتند از: هنر جنگیدن، مدیریت جنگ، برنامه ریزی سازمانی، مدیریت ملی و بالاخره مهندسی جهانی. در پژوهش حاضر «نسل چهارم» (یعنی مدیریت ملی) مدنظر است.

2-2 چارچوب نظری

چارچوب نظری تحقیق، قلمرو تئوریکی طرح است و اساساً نگرش و چشم اندازنظری است که برای بررسی موضوع تحقیق پذیرفته می‌شود.
انتخاب چارچوب نظری، به مسئله تحقیق و کیفیت اطلاعات علمی به دست آمده از مرحله مطالعات اکتشافی (55) بستگی دارد که محقق بعد از واکاوی ادبیات نظری موضوع تحقیق و طبقه بندی داده‌های جمع‌آوری شده برحسب همگرایی‌ها و تضادهای موجود در رویکردها، در مرحله طراحی چهارچوب نظری پژوهش، تئوری یا تئوری‌های مختلف را به عنوان بنیان کار علمی خود قرار می‌دهد که گمان می‌رود می‌توانند پشتوانه تئوریکی موضوع مورد مطالعه قرار بگیرند.

1-2-2. بازشناسی چارچوب‌های نظری تهدید نرم امنیتی

یکی از روش‌های مناسب در فهم ماهیت پدیده‌ها، طبقه بندی آن‌ها بر مبنای عوامل متفاوت است. طبقه بندی تهدیدها، ابعاد و زوایای گوناگون تهدید را نمایان می‌سازد. ضمن آن که با توجه به دسته بندی‌های متفاوت مانند طراحی راهبرد، مقابله با تهدید، تحلیل تهدید یا تفسیر آن استفاده نمود. (56) عبدالله خانی با شش شاخص (57) و افتخاری با یازده شاخص، عمده‌ترین گونه‌های تهدید را بررسی نموده‌اند. (58) نظریه‌پردازان غربی نیز دسته بندی‌های مختلفی ارائه داده‌اند. برای مثال، باری بوزان، تهدیدها را به تهدیدهای نظامی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و سیاسی تقسیم می‌کند. (59) رابرت ماندل، ابعاد اساسی تهدید و امنیت ملی را چهار بعد اصلی نظامی، اقتصادی، منابع/ محیطی و فرهنگی/ اجتماعی معرفی می‌کند. (60) برخی از صاحب نظران معتقدند تهدید و به کارگیری آن در حوزه امنیت ملی، تابع فرهنگ راهبردی و گفتمان‌های مختلف امنیتی است. (61) بنابراین در مکاتب و رهیافت‌های مختلف امنیتی، تهدید، نقش و جایگاه متفاوتی دارد. برای مثال در نظریه‌های واقع‌گرایی به ویژه نظریه «توازن تهدید» و «مکتب کپنهاگ»، تهدید، نقش محوری در امنیت ملی دارد، در حالی که در نظریه‌هایی مانند سازه انگاری و نظریه قدرت نرم، تهدید در حاشیه قرار داشته و مسائل دیگر اهمیت می‌یابد. از سوی دیگر، هدف‌ها، سطح، حوزه‌های تهدید و چگونگی اندازه‌گیری آن در رهیافت‌های امنیتی متفاوت است؛ (62) لکن از آنجا که تهدید، مقوله‌ای «زمینه‌وند» (63) به شمار می‌آید و شناخت مفهومی و مصداقی آن بدون توجه به ساخت اجتماعی جامعه مورد بحث اصولاً ممکن نیست، در این قسمت از پژوهش لازم می‌آید تا اسناد بالادستی حاکم بر جامعه ایران مورد بررسی و متناسب با موضوع «تهدید نرم» بازخوانی و تحلیل شود.
اسناد مرجعی که در این ارتباط لازم است مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از: اندیشه و عمل رهبران جمهوری اسلامی ایران، قانونی اساسی و سند چشم‌انداز در افق 1404 که با توجه به کوتاهی مجال و جامعیت نظرات رهبر معظم انقلاب چارچوب نظری این تحقیق برای تبیین تهدیدات نرم ناشی از فعالیت‌های جریان‌های تکفیری سلفی‌گری در جهان اسلام بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در قالب نظریه امنیت نرم و براساس گفتمان ایجابی از امنیت و با تکیه بر آرا و اندیشه‌های مقام معظم رهبری ساخته شده است.

2-2-2. مقام معظم رهبری و تحلیل ماهیت شناسانه تهدیدات نرم

آنچه در تحلیل اندیشه مقام معظم رهبری در موضوع حاضر باید مورد توجه قرار گیرد، دستگاه معرفت شناخته‌ای است که به دلیل ماهیت فلسفی آن، جامع و فراگیر است و توان لازم برای تحلیل پدیده‌های مختلف سیاسی و اجتماعی در اختیار دارد. اصولاً دستگاه‌های معرفت شناختی فلسفی از این مزیت برخوردارند که مستند به اصول کلان وضع شده، به پیروان خود توان تحلیل ماهیت و شناخت مصادیق را می‌دهند. بر این اساس، مؤلفه‌ها و مصادیق تهدید نرم را از دید مقام معظم رهبری بررسی می‌کنیم:

الف.

عبارات مرتبط با این موضوع

راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام


ادامه مطلب ...

تبیین راهبردهای پژوهشی استخراج الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت از دیدگاه شهید مطهری (ره)

[ad_1]
نویسندگان:
سید مجتبی عزیزی (1)
سیدجواد حسینی (2)

چکیده

شهید مطهری یکی از مشاهیر اسلام‌شناس معاصر و یکی از بهترین اندیشمندانی است که می‌توان از اندیشه‌ی او برای استخراج الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی استفاده نمود. به عبارت دیگر از اندیشه و آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌توان برای تبیین بنیان‌ها و زیرساخت‌های الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی بهره برد. این ادعا به دو دلیل است: 1. قدرت علمی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در اسلام شناسی؛ 2. تسلط او بر فرهنگ، تمدن و هویت ایرانی.
مقاله‌ی حاضر در پی دستیابی به راهبردهای پژوهشی برای استخراج الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت از آثار و آرای استاد شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) است. بر این مبنا تلاش خواهد شد تا با ارائه‌ی برخی از مهم‌ترین راهبردهای پژوهشی مبتنی بر آثار و آرای این استاد شهید، زمینه برای تحقیقات بیشتر در جهت استخراج الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت فراهم شود. پنج محور پژوهشی زیر، مواردی هستند که مقاله‌ی حاضر به آنها خواهد پرداخت:
1. بارسازی مفاهیم اسلامی مانند سعادت، عدالت، تقوا، زهد، احیای فکر دینی و ... .
2. شناسایی و تبیین مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی مانند: محبت، علم، جهاد، همبستگی و وحدت، پویایی و تحرک، تعادل و ... .
3. شناسایی و طرح الگوهای جامعه‌ی دینی مانند: الگوی جامعه‌ی نبوی، الگوی جامعه‌ی علوی و الگوی جامعه‌ی مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
4. بازتعریف مفاهیم حکومت اسلامی و ولایت فقیه مانند: بنیان‌های سیاسی اسلام، فقاهت، عدالت فقهی، امر به معروف و نهی از منکر، اجتهاد، قدرت، و... .
5. تبیین اصول مبنایی تمدن اسلامی مانند: اصل تقدم پیشگیری بر درمان، اصل اصلاح گری مبتنی بر بصیرت، اصل لحاظ نمودن مقتضیات زمان، اصل تعاطف و تراحم و... .

مقدمه

به طور قطع تبیین همه‌ی جوانب یک جامعه‌ی ایدئال و الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به سوی چنین جامعه‌ای از نگاه شهید مطهری- رحمت الله علیه- کاری نیست که با یک یا چند مقاله‌ی محدود قابل تکمیل باشد؛ چنین موضوع گسترده و ذو ابعادی، نیازمند بررسی‌های مختلف است و حتی می‌توان مدعی شد که همه‌ی آثار استاد شهید در این زمینه کافی و وافی به مقصود نیستند. (3) از این رو آنچه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که راهبردهای کلان متخذ از اندیشه‌ی شهید مطهری استخراج شوند و مبتنی بر آنها، زمینه‌های پژوهشی مختلفی را تعیین نمود که بر مبنای آن می‌توان در نهایت الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را ترسیم نمود. به این ترتیب مقاله‌ی حاضر مدعی آن نیست که الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت مبتنی بر آثار شهید مطهری را به نحو تام و کامل و جامع ارائه خواهد نمود، بلکه در پی آن است که حیطه‌های اصلی پژوهشی مورد نیاز برای رسیدن به چنین نتیجه‌ای را مشخص نماید و نشان دهد که نه تنها اندیشه‌ی بارور شهید مطهری در این زمینه توانایی مبنا قرار گرفتن را دارد بلکه در هر حیطه، شهید گرامی و استاد ارجمند ما گام‌های مهم و حیاتی اولیه را برداشته است و زمینه برای دست یابی به الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را آماده نموده است.
با توجه به آنچه ذکر شد، باید توجه داشت که پنج محور اصلی این مقاله در حقیقت پنج راهبرد تحقیقاتی و پژوهشی در جهت ترسیم الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت هستند. به عبارت دیگر، برای دست یابی به الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت لازم است که در پنج حیطه‌ی اصلی و اساسی زیر پژوهش‌های تفصیلی و عمیقی طراحی شوند. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که شهید مطهری در هر پنج حیطه گام‌های اساسی و مهمی برداشته‌اند و زمینه را برای تکمیل این مباحث فراهم آورده‌اند. این پنج حیطه عبارتند از: 1. بازسازی مفاهیم اسلامی مانند سعادت، عدالت، تعاون، تقوا، زهد، احیای فکر دینی و...؛ 2. تبیین مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی مانند محبت، علم، جهاد، همبستگی و وحدت، پویایی و تحرک، تعادل و...؛ 3. تعیین مفاهیم حکومت اسلامی و ولایت فقیه مانند بنیان‌های سیاسی اسلام، فقاهت، عدالت فقهی، امر به معروف و نهی از منکر، اجتهاد، قدرت، و... . 4. تبیین اصول مانند: اصل پیشگیری بر درمان، اصل اصلاح گری مبتنی بر بصیرت، اصل لحاظ نمودن مقتضیات زمان، اصل تعاطف و تراحام و...؛ 5. توجه به الگوهای جامعه‌ی دینی مانند: الگوی جامعه‌ی نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)، الگوی جامعه‌ی علوی (سلام الله علیه) و الگوی جامعه‌ی مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
البته باید خاطر نشان کرد که راهبردهای پژوهشی موردنیاز برای طراحی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت منحصر در پنج راهبرد مذکور نیست، اما این پنج مورد از موارد لازم و مورد نیازاند. بر این اساس در این مقاله ابتدا در قسمت مقدمه به تبیین جایگاه، شخصیت، نقش و آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌پردازیم و سپس تلاش خواهد شد تا در ذیل هر یک از بخش‌ها، به تبیین عنوان مشخص شده بپردازیم. ابتدا به مسئله‌ی بازسازی مفاهیم دینی از سوی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) و اهمیت آن در جامعه‌ی امروزی خواهیم پرداخت. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله اندیشمندانی بود که به این مهم پی برد و درصدد رفع این خلأ برآمد. این بخش، بنیان مقاله می‌باشد؛ چرا که با تبیین این بخش، سایر بخش‌ها نیز معنا پیدا می‌کنند. در بخش بعدی به تبیین مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی از سوی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) خواهیم پرداخت. در این بخش درصدد آن هستیم برخی مؤلفه‌های جامعه‌ی دینی مطلوب را که در تفکر شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) مطرح شده است را برشماریم و سپس در مرحله‌ی بعد به توضیح بنیان‌های مفاهیم سیاسی اندیشه‌ی شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) به عنوان بخش اجرایی و ضامن اجرا شدن سایر مفاهیم خواهیم پرداخت. این بخش از آن سو مهم است که به تبیین حکومت و سیاست در زمان غیبت در تفکر شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) ورود خواهیم داشت. در ادامه به تبیین اصول تمدن اسلامی خواهیم پرداخت. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) معتقد بود که اسلام دارای تمدنی بزرگ و فراگیر بوده که امروز دچار نوعی افول و خمودگی شده است که باید با احیای فکر اسلامی درصدد بازسازی آن باشیم.
برای رسیدن به نقطه‌ی مطلوب در امر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و عدالت نیازمند منظومه‌ی فکری منسجم و کامل هستیم؛ منظومه‌ی فکری منسجمی که از جهان بینی، ایدئولوژی، اصول و فروع مشخصی برخوردار باشد. به عبارت روشن‌تر نیازمند منظومه‌ی فکری‌ای هستیم که از یک مکتب سرچشمه گرفته شده باشد و برای تمامی سؤالات، مسائل و نیازهای زمان، جواب داشته باشد. به نظر می‌رسد با توجه به مبانی مفروض، اسلام مکتبی کامل و مبتنی بر جهان بینی توحیدی می‌باشد که به واسطه‌ی داشتن منبع غنی از معارف، توانایی پاسخ گویی به تمامی نیازها در تمامی زمان‌ها و مکان‌ها را دارا می‌باشد. اقتضای خاتمیت دین خاتم نیز چنین می‌باشد که در هر زمان و مکانی کمبود و محدودیت نداشته باشد. (4)

معرفی شهید مطهری

پیش از آنکه بخواهیم به تبیین راهبردهای الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت از دیدگاه شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) بپردازیم، لازم است این نکته را روشن سازیم که چرا استاد شهید مطهری را برای چنین اقدامی انتخاب کرده‌ایم و چرا معتقدیم که با اتکا به مبانی معرفتی و چارچوب ارزشی- بینشی این متفکر معاصر می‌توان الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را مطابق با نیازهای امروز جامعه‌ی اسلامی ایران ارائه نمود.
به نظر می‌رسد شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله اندیشمندانی بوده است که توانسته‌اند با نگاه مبتنی بر توحید محوری به ارائه‌ی منظومه‌ی فکری بپردازند. بی‌شک شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله اندیشمندان و روشنفکران قرن اخیر می‌باشد که آثار و منظومه‌ی فکری او هنوز از بهترین و عمیق‌ترین آثار موجود می‌باشد. عمق، تنوع، توانایی پاسخ گویی به شبهات و مشکلات، گستره‌ی مطالعات، آشنایی با مسائل روز و... از جمله ویژگی‌های شخصیت و آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌باشد.
در یک نگاه کلان می‌توان بیان داشت که شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) ارتباط بین انسان و سایر موجودات عالم را بر چهار نوع رابطه تقسیم می‌کند:
1. رابطه‌ی انسان با خدا؛
2. رابطه‌ی انسان با خود؛
3. رابطه‌ی انسان با انسان‌های دیگر؛
4. رابطه‌ی انسان با طبیعت. (مطهری، 1384: 29-30)
به این ترتیب در یک رویکرد جامع باید تمام مفاهیم متناسب و ناظر به این چهار رابطه، تبیین و توضیح داده شود. به نظر می‌رسد که در تفکر شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) می‌توان مبانی لازم برای پوشش دادن به چنین رویکرد جامعی را یافت و تنوع و کثرت آثار آن استاد گرامی و عمق و محتوای برجسته‌ی آن، امکان جامه‌ی عمل پوشاندن به چنین مهمی را ممکن ساخته است.
این استاد و فیلسوف مجاهد، شخصیتی ذوابعاد بود، که در حوزه و دانشگاه تأثیرات بسیار مهمی از خود برجای گذاشت. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از جمله روحانیونی بود که در محیط حوزه به تحصیل پرداخت و در آن فضا رشد نمود و از محضر مراجع، علما و استوانه‌های حوزه‌ی علمیه‌ی قم استفاده نمود. سپس وارد محیط دانشگاهی شد و توانست با دانشی که از محیط حوزه بدست آورده بود، ارتباط وثیقی با نسل جوان و دانشگاهی ایجاد نماید. شخصیتی که در آشنا ساختن نسل جوان انقلابی و هدایت جامعه‌ی آن روز به سوی معارف اصیل اسلامی نقش بسیار تعیین کننده‌ای داشت؛ تأثیری که تا امروز نیز باقی است.
وى با جامعیت و آشنایی عمیقی که با معارف اسلامی داشت، توانست شبهات، مسائل و معضلات جامعه را به خوبی مورد بررسی قرار دهد و با استفاده از منابع دینی درصدد پاسخ گویی به آنها برآید. استاد گرامی ما در این زمینه به تصریح بیان می‌دارد:
این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشته‌ام، تنها چیزی که در همه‌ی نوشته‌هایم آن را هدف قرار داده‌ام حل مشکلات و پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه‌ی مسائل اسلامی در عصر مطرح است. نوشته‌های این بنده، برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با اینکه موضوعات این نوشته‌ها کاملاً با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه‌ی اینها یک چیز بوده و بس. دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین تدریجاً در نظر مردم، واژگونه شده است، و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می‌شود. این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه‌ی برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند، ضربه و صدمه می‌بیند. هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئی‌اش از یک طرف، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر، سبب شده که اندیشه‌های اسلامی در زمینه‌های مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گیرد. بدین سبب این بنده وظیفه‌ی خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید. (مطهری، 1372: 15)
شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) از این طریق توانست چهره‌ی اسلام را در قرن اخیر روشن‌تر سازد و بیان دارد که دین مبین اسلام توانایی پاسخ گویی به مسائل و مشکلات روز را دارد و همچنین توانست نسل جوان را با فرهنگ دینی تربیت کند که ثمره‌ی آن در انقلاب اسلامی نمودار شد. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در باب دغدغه‌ی اصلی خود در تألیف آثارش تأکید می‌نماید:
"این بنده هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده و درباره‌ی آنها قلم فرسایی کرده است لازم‌ترین موضوعات بوده است. تنها چیزی که ادعا دارد این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل، تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی (عقده گشایی) کند و حتی الامکان حقایق اسلامی را آنچنان که هست ارائه دهد، فرضاً نمی‌تواند جلوی انحرافات عملی را بگیرد، باری حتی الامکان با انحرافات فکری مبارزه نماید و مخصوصاً مسائلی را که دستاویز مخالفان اسلام است، روشن کند و در این جهت (الأهم فالاهم) را- لااقل به تشخیص خود- رعایت کرده است. (همان، 16)"
بعد دیگری از شخصیت شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) که باید مورد توجه قرار بگیرد، عمق اطلاعات و تسلط ایشان بر منابع اسلامی است که او را می‌توان یکی از مهم‌ترین اسلام شناسان قرن اخیر دانست. امام خمینی (رحمة‌الله ‌علیه) نیز در پی شنیدن خبر شهادت شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) بر اسلام شناسی بودن ایشان تکیه می‌نمایند:
"اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعه‌ی اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری- قدس سره- را تسلیت و تبریک عرض می‌کنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده‌ی خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی‌ها و انحرافات مبارزه‌ی سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه‌ی اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود... . (صحیفه‌ی امام، 1380: 178)"
خصوصیت بارز دیگر استاد شهید، بیان روان و قلم گویای او است. زبان گویا و روان، جامعیت، تنوع و تلاش برای پاسخ گویی به مسائل و مشکلات روز جامعه از جمله مشخصه‌ها و ویژگی‌های شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) و آثار او می‌باشد. امام خمینی (رحمة‌الله ‌علیه) در اولین سال شهادت شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) به این نکته توجه دادند:
"... او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی، با زبان مردم و بی‌قلق و اضطراب، به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بی‌استثنا آموزنده و روان بخش است... (همان، ج 14، 325)"
شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در تمامی زمینه‌های علوم اسلامی ورود داشته و در بیشتر رشته‌های مهم علوم انسانی دارای مطالعات وسیع بودند. تنوع آثار شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) طیف وسیعی از رشته‌ها و زمینه‌ها را در بر می‌گیرد. نگاهی به مجموعه کتاب‌های ایشان نشان می‌دهد که دسته‌ی اول این کتاب شامل کتاب‌هایی است که در زمینه‌های فلسفه، منطق و کلام می‌باشد. این کتب عبارت‌اند از: اصول فلسفه و روش رئالیسم (6جلد)، الهیات شفاء (2جلد)، توحید، معاد، نبوت، عدل الهی، فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی تاریخ (2جلد)، مقالات فلسفی (3جلد)، خاتمیت، ختم نبوت، پیامبر امّی، شرح منظومه (2 جلد)، شرح مبسوط منظومه (4 جلد)، حرکت و زمان در فلسفه‌ی اسلامی (2 جلد)، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی (5 جلد)، شش مقاله (جهان بینی الهی و جهان بینی مادی)، اسلام و مقتضیات زمان (2 جلد)، فطرت، مسئله‌ی شناخت، انسان کامل، نقدی بر مارکسیسم، انسان و سرنوشت، علل گرایش به مادی گری، امداد‌های غیبی در سرنوشت بشر، تکامل اجتماعی انسان به ضمیمه‌ی هدف زندگی، تعلیم و تربیت در اسلام، حق و باطل به ضمیمه‌ی احیای تفکر اسلامی.
دسته‌ی دوم کتاب‌های شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) ذیل عنوان مبانی فقهی- حقوقی می‌گنجد که شامل با این کتاب‌ها می‌باشد: نظام حقوق زن در اسلام، مسئله‌ی حجاب، جهاد، آشنایی با علوم اسلامی (3جلد)، ده گفتار، بیست گفتار، حکمت‌ها و اندرز‌ها، مسئله‌ی ربا به ضمیمه‌ی بیمه.
دسته‌ی سوم کتب شهید مطهری شامل کتبی می‌باشد که در حیطه‌ی علوم قرآنی، تفسیر و حدیث می‌باشد. کتب آشنایی با قرآن (دوره‌ی 8 جلدی) و سیری در نهج البلاغه جزو این دسته می‌باشند.
دسته‌ی چهارم شامل کتبی است در زمینه‌ی ادبیات فارسی و عربی که عرفان حافظ، آینه‌ی جام، آشنایی با علوم اسلامی، جلد 1و3 می‌توان در این دسته جای داد.
دسته‌ی پنجم شامل کتبی است در زمینه‌ی تاریخ ایران و اسلام این کتب عبارت‌اند از: خدمات متقابل ایران و اسلام (جلد 1و2)، سیری در سیره‌ی نبوی، سیری در سیره‌ی ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام)، سیری در نهج البلاغه، قیام و انقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، الغدیر و وحدت جهان اسلام، امامت و رهبری، پیامبر امّی، ختم نبوت، جاذبه و دافعه‌ی علی (علیه السلام)، حماسه‌ی حسینی (جلد 1-3)، ولاءها و ولایت‌ها.
دسته‌ی ششم از کتب شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) در ذیل عنوان زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌گنجد. کتاب‌هایی نظیر پیرامون انقلاب اسلامی، پیرامون جمهوری اسلامی، نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر، حماسه‌ی حسینی (3 جلد)، سیری در سیره‌ی نبوی، امامت و رهبری، آزادی معنوی، نقدی بر مارکسیسم، نظری به نظام اقتصادی اسلام، مسئله‌ی ربا به ضمیمه‌ی بیمه، مسئله‌ی حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، جاذبه و دافعه‌ی علی (علیه السلام)، اخلاق جنسی در اسلام و غرب.
حتی می‌توان بیان داشت که شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) برای کودکان و نوجوانان نیز اثر ارزنده‌ای مانند کتاب داستان راستان را ارائه نموده است. هرچند که این کتاب خاص کودکان نیست. (5)
شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) تنها در حوزه‌ی نظری و فکری فعال نبودند بلکه در زمینه‌های بسترسازی فرهنگی و فعالیت‌های سیاسی نیز فعال بودند. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) نه تنها از جنبه‌های فکری و فرهنگی، بلکه در بُعد مبارزات سیاسی نیز بر خلاف تصور رایج که ایشان را از چهره‌های برجسته و تأثیرگذار سیاسی نمی‌داند، ورود داشتند. شاهد این ماجرا قرار گرفتن ایشان از سوی حضرت امام در صدر شورای انقلاب می‌باشد.

شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) و بازسازی مفاهیم دینی

بحث از مفاهیم و اثر آنها در شکل دهی به اندیشه و عمل اجتماعی یکی از مباحث مهم معرفت شناسی است. از جمله مهمترین اقداماتی که برای شکل دهی به یک منظومه‌ی معرفتی و تمدنی بایستی صورت گیرد بازتعریف و بیان تلقی آن منظومه‌ی فکری از مفاهیم مهم عرصه‌ی مطالعات انسانی و اجتماعی است. شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) خود در مورد اهمیت مفاهیم اسلامی الهی به جامعه و تعیین وضعیت کنونی ما در کتاب وزین ده گفتار و ضمن بحث از انحطاط مسلمین در عصر حاضر بیان می‌دارد:
"در میان کشورهای دنیا به استثنای بعضی کشورها، کشورهای اسلامی عقب مانده‌ترین و منحط‌ترین کشورهاست. نه تنها در صنعت عقب هستند، در علم عقب هستند، در اخلاق عقب هستند، در انسانیت و معنویت عقب هستند. چرا؟ یا باید بگوییم، اسلام، یعنی همان حقیقت اسلام در مغز و روح این ملت‌ها هست، ولی خاصیت اسلام این است که ملت‌ها را عقب می‌برد (دشمنان دین هم بزرگ‌ترین حربه‌ی تبلیغی آنها همین انحطاط فعلی مسلمین است) و یا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما به صورت مسخ شده موجود است، توحید ما توحید مسخ شده است، نبوت ما نبوت مسخ شده است، ولایت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قیامت ما کم و بیش همین طور. تمام دستورهای اصولی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده. در دین صبر هست، زهد هست، تقوا هست، توکل هست. تمام اینها بدون استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است. شاید همان اندازه که تا به حال در این جلسات بحث شده است این مطلب را تا اندازه‌ای روشن کند. مثلاً راجع به تقوا بحث شده است. اگر مطالعه کرده باشید، شاید بتواند آن جزوه‌ها به شما ثابت بکند که تا به حال تقوا به یک صورت مسخ شده‌ای در ذهن ما بود. هر موضوعی که بحث شده همه این گونه است، که می‌فهماند اسلام معکوس شده است. (مطهری، 1368: 145)"
البته باید اذعان داشت که وضعیت کشورهای اسلامی و خاصه ایران اسلامی در طول قریب به چهل سالی که از زمان این ابراز نظر استاد شهید می‌گذرد، بسیار تفاوت کرده است و خصوصاً ایران اسلامی در دوران پرافتخار جمهوری اسلامی توانسته است گام‌هایی بلند در جهت رفع این معضلات بردارد. اما از این ابراز نظر استاد می‌توان دریافت که ایشان نقشی جدی و مهم برای تلقی‌های اجتماعی از مفاهیم اساسی مطالعات انسانی و اجتماعی در وضعیت جاری جوامع قائل هستند و علت وضع وخیم کشورهای اسلامی را در دوران خود- که تا وضعیت کنونی نیز کم و بیش ادامه دارد- تلقی‌های ناصحیح آنها از مفاهیم دینی می‌دانند.
بر مبنای آنچه ذکر شد، به نظر می‌رسد که به واسطه‌ی باز تعریف مفاهیم مذکور، یکی از مهم‌ترین بنیان‌های فکری تمدن شکل می‌گیرد و در تمام عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و... تحولی عظیم اتفاق می‌افتد. ما در ادامه نشان خواهیم داد که استاد شهید مطهری در این زمینه کاری بس عظیم انجام داده‌اند و مفاهیم اساسی بسیاری را مورد بازسازی و بازتعریف قرار داده‌اند. بررسی تفصیلی این مفاهیم البته نیازمند پژوهش‌های گسترده‌ای است که مقاله‌ی حاضر در پی طراحی استراتژیک آنهاست. نگاهی به مجموعه‌ای از این مفاهیم، زمینه‌ی تحقیق و بازتعریف سایر مفاهیم موردنیاز را فراهم می‌آورد. برخی از مفاهیم عبارت‌اند از:

1. تقیه

تقیه از ماده‌ی «وقی» است، مثل تقوا که از جای وقی است. تقیه معنایش این است: در یک شکل مخفیانه‌ای در یک حالت استتاری از خود دفاع کردن و به عبارت دیگر سپر به کار بردن، هرچه بیشتر زدن و هر چه کم‌تر خوردن؛ نه دست از مبارزه برداشتن حاشا و کلا. (مطهری، 1384: 150)

2. عدالت

... عدالت را به یک معنای دیگر می‌شود معنا کرد که اگر به آن توجه شود، می‌توان گفت آن هم مساوات است، اما مساوات به شکل دیگر. معنایی که قدما برای عدالت ذکر می‌کنند این است: اعطاء کل ذی حق حقه هر چیزی و هر شخصی در متن خلقت با یک شایستگی مخصوص به خود به دنیا آمده است. حقوق هم از همین جا یعنی از ساختمان ذاتی اشیا پیدا می‌شود (مطهری، 1384: 188)
پایه‌ی عدالت، حقوق واقعی است که وجود دارد. عدالت معنایش مساوات نیست، عدالت معنایش موازنه به شکلی که پای حقوق در کار نباشد نیست بلکه عدالت بر پایه‌ی حقوق واقعی و فطری استوار است. فرد حق دارد، اجتماع هم حق دارد. عدالت از اینجا پیدا می‌شود که حق هر فردی به او داده شود. عدالت رعایت همین حقوق است... . (همان، 204)
عدالت برای جامعه حکم همان اعتدال برای مزاج را دارد. (همان، 256)
تعریف عدالت از دیدگاه استاد شهید مطهری (رحمة‌الله ‌علیه) یعنی نقطه‌ی مقابل تبعیض (مطهری، 1372: 223)
عدالت هم عبارت است از اینکه به هر ذی حقی حقش را بدهیم. (همان، 224)
عدالت واقعیت دارد چون حق واقعیت دارد. حق از متن خلقت گرفته شده است؛ چون خلقت واقعیت دارد هر موجودی در متن خلقت یک شایستگی و یک استحقاق دارد. (همان)
از نظر مذهب و طریقه‌ی ما اصل عدل بسیار مهم است و در ردیف مسائلی از قبیل مسائل اخلاقی نیست. (مطهری، 1370: 11)
عدالت سائس و اداره کننده‌ی عموم است؛ چیزی است که پایه و مبنای زندگی عمومی و اساس مقررات است. (همان، 14) از نظر زندگی اجتماعی و از جنبه‌ی عمومی که افراد اجتماع را به صورت یک واحد در می‌آورد، از این نظر که بنگریم، می‌بینیم که عدل از جود بالاتر است. عدل در اجتماع به منزله‌ی پایه‌های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله‌ی رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. (همان، 16)

3. اخلاق

اخلاق عبارت است از ملکاتی که انسان باید خودش را براساس آنها بسازد. به عبارت دیگر اگر انسان مجموع استعدادهایش را متناسب با آنچه خلق شده است، پرورش بدهد (از حد افراط و تفریط پرهیز کند و در یک حد میانه قرار بدهد) دارای زیبایی عقلی می‌شود. (همان، 163)
پس اخلاق برمی‌گردد به توازن ریشه‌ی اخلاق عدل. عدل به معنای توازن اینکه می‌گویند عدالت یا عدل ریشه‌ی اخلاق است، مقصودشان توازن است. اخلاق یعنی حالت موازنه میان مجموع استعدادهای انسانی. (همان، 164)

4. زهد

به طور مسلم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) زاهدانه زندگی می‌کردند و در زندگی، بر خود سخت می‌گرفتند. این عمل را دو نحو می‌توان تفسیر کرد:
"یکی اینکه بگوییم دستور اسلام به طور مطلق برای بشر این است که از نعمت‌ها و خیرهای این جهان محترز باشد، اسلام همان طوری که به اخلاص در عمل و توحید در عبادت و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور می‌دهد، به احتراز و اعراض از نعمت‌های دنیا هم دستور می‌دهد... . تفسیر دیگر اینکه بگوییم فرق است بین آن امور که مربوط به عقیده و یا اخلاق و یا رابطه‌ی انسان با خدای خودش است و بین این امر که مربوط به انتخاب طرز معیشت است، اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) بر خود در غذا و لباس و مسکن و غیره سخت می‌گرفتند نه از این جهت است که توسعه در زندگی بالذات زشت و ناپسند است، بلکه مربوط به چیزهای دیگر بوده؛ یکی مربوط بوده به وضع عصر و زمانشان که برای عموم مردم وسیله فراهم نبود، فقر عمومی زیاد بود، در همچو اوضاعی مواسات و همدردی اقتضا می‌کرد که به کم قناعت کنند و مابقی را انفاق کنند. به علاوه آنها در زمان خود زعیم و پیشوا بودند؛ وظیفه زعیم و پیشوا که چشم همه به او است با دیگران فرق دارد. (مطهری، 1370: 173-174)"
یک اصل ثابت و تغییرناپذیر این است که یک نفر مسلمان باید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا نداند. باید زندگی خود را با زندگی عموم تطبیق دهد. معنی ندارد در حالی که عموم مردم در بدبختی زندگی می‌کنند، عده‌ی دیگر با مستمسک قرار دادن قُل مَن حَرَّمَ زِینَهَ اللهِ الَّتیِ أَخرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزقِ در دریای نعمت غوطه ور بشوند هرچند فرض کنیم که از راه حلال به چنگ آورده باشند. (همان، 175) اصل ثابت و تغییرناپذیر دیگری که در همه‌ی حال و همه‌ی زمان‌ها پسندیده است، زهد به معنای عزت نفس و مناعت طبع و بلند نظری است که انسان در همه حال و همه‌ی زمان‌ها خوب است نسبت به امور مادی بی‌اعتنا باشد، دین را به دنیا و فضیلت و اخلاق را به پول و مقام نفروشد، به امور مادی به چشم وسیله نگاه کند و نه به چشم هدف و مقصد. اما سایر امور که مربوط به توسعه و تضییق و بود و نبود وسایل زندگی است، یک امر ثابت و تغییرناپذیری نیست، ممکن است در زمانی تکلیف جوری اقتضا کند و در زمانی دیگر جور دیگر، همان طوری که رسول خدا (علیه السلام) و علی مرتضی (علیه السلام) طوری زندگی کردند و سایر ائمه (علیهم السلام) طوری دیگر. (همان، 177)

5. آزادی

ببینیم معنی آزادی چیست؟ این آزادی و آزادگی که می‌گویند یعنی چه؟ آزادی یکی از لوازم حیات و تکامل است؛ یعنی یکی از نیازمندی‌های موجود زنده، آزادی است. فرق نمی‌کند که موجود زنده از نوع گیاه باشد، یا از نوع حیوان و یا از نوع انسان، به هرحال نیازمند به آزادی است. منتها آزادی گیاه متناسب با ساختمان آن است، آزادی حیوان طور دیگری است، انسان به آزادی‌های دیگری ماورای آزادی‌های گیاه و حیوان نیاز دارد. هر موجود زنده خاصیتش این است که رشد می‌کند، تکامل پیدا می‌کند متوقف نیست، سر جای خودش نایستاده است. جمادات که رشد و تکامل ندارند، نیازمند به آزادی هم نیستند، اصلاً آزادی برای جمادات مفهوم ندارد. ولی گیاه، باید آزاد باشد. (مطهری، 1373: 14)
آزادی یعنی چه؟ یعنی نبودن مانع، انسان‌های آزاد، انسان‌هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکامل‌شان هست، مبارزه می‌کنند. انسان‌هایی هستند که تن به وجود مانع نمی‌دهند. این هم تعریف مختصری از آزادی. (همان، 15)

6. آزادی معنوی

نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است. تفاوتی که میان مکتب انبیا و مکتب‌های بشری هست در این است که پیغمبران آمده‌اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر، آزادی معنوی بدهند، و آزادی معنوی است که بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد. تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست و این است درد امروز جامعه‌ی بشری که بشر امروز می‌خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی‌رود، یعنی نمی‌تواند، قدرتش را ندارد، چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت، انبیا، دین، ایمان و کتاب‌های آسمانی نمی‌توان تأمین کرد. حال ببینیم آزادی معنوی یعنی چه؟ انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگونی است، در وجود انسان هزاران قوه‌ی نیرومند هست، انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد. جاه طلبی و افزون طلبی دارد. در مقابل، عقل دارد، فطرت دارد، وجدان اخلاقی دارد. انسان از نظر معنا، از نظر باطن و از نظر روح، خودش ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن هم هست یک آدم برده و بنده باشد؛ یعنی ممکن است انسان بنده حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد، اسیر خشم خودش باشد، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممکن است از همه‌ی اینها آزاد باشد. (همان، 20)

7. آزادی اجتماعی

انسان یک موجود خاصی است و زندگی او زندگی اجتماعی است. علاوه بر این در زندگی فردی خود، موجود تکامل یافته‌ای است و با گیاه و حیوان بسیار تفاوت دارد. گذشته از آزادی‌هایی که گیا‌هان و حیوانات به آنها نیازمندند یک سلسله نیازمندی‌های دیگری هم دارد که ما آنها را به دو قسم منقسم می‌کنیم. یک نوع آزادی اجتماعی است. آزادی اجتماعی یعنی چه؟ یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه‌ی سایر افراد اجتماع، آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند، به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند؛ یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند. این را می‌گویند آزادی اجتماعی. خودِ آزادی اجتماعی هم می‌تواند انواعی داشته باشد که فعلاً کاری با آن نداریم. پس یکی از اقسام آزادی، آزادی اجتماعی است که انسان از ناحیه‌ی افراد دیگر آزاد و قدرتمند از قدرت خودشان سوءاستفاده کرده و افراد دیگری را در خدمت خودشان گرفته‌اند، آنها را به منزله‌ی برده‌ی خودشان قرار داده‌اند و میوه‌ی وجود آنان را که باید متعلق به خودشان باشد، به نفع خود چیده‌اند. می‌دانید کلمه‌ی استثمار یعنی چه؟ یعنی چیدن میوه‌ی دیگری. هر کسی وجودش مثل یک درخت پر میوه است. میوه‌ی درخت، وجود هر کسی یعنی محصول کار و فکرش، محصول کار و فکرش، محصول فعالیتش، محصول ارزشش، باید مال خودش باشد.
وقتی که افراد کاری می‌کنند که محصول درخت وجود دیگران را به خودشان تعلق می‌دهند. (همان، 15 و16)
در نص قرآن مجید، یکی از هدف‌هایی که انبیا داشته‌اند، این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند یعنی افراد را از اسارت و بندگی و بردگی یکدیگر نجات بدهند. قرآن کتاب عجیبی است! بعضی از معانی و مفاهیم است که در یک عصر به اصطلاح گل می‌کند، زنده می‌شود، اوج می‌گیرد، و در عصرهای دیگر اگر نگاه بکنید، آن قدر اوج نداشته است. در بعضی از عصرها می‌بینیم که برخی از کلمات به حق اوج می‌گیرد. وقتی به قرآن مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم چقدر در قرآن این کلمه اوج دارد، و این عجیب است. یکی از حماسه‌های قرآنی، همین موضوع آزادی اجتماعی است. (همان، 17)

8. تربیت

تربیت عبارت است از یک سلسله عوامل که موجودات زنده برای رشدشان به آنها احتیاج دارند. مثلاً یک گیاه برای رشد و نموش به آب و خاک احتیاج دارد، به نور و حرارت احتیاج دارد. یک حیوان هم این نیازها را دارد، به علاوه یک سلسله احتیاجات انسانی که همه‌ی آنها در کلمه‌ی تعلیم و تربیت جمع است. این عوامل به منزله‌ی غذاهایی است که باید به یک موجود زنده برسد تا رشد بکند. باور نکنید که یک موجود زنده بتواند بدون غذا رشد بکند. قوه‌ی غاذیه یکی از لوازم زندگی موجود زنده است. (همان، 14)

9. امنیت

امنیت یعنی چه؟ یعنی موجود زنده چیزی را در اختیار دارد، حیات دارد، لوازم و وسایل حیات را هم دارد. باید امنیت داشته باشد، تا آنچه دارد از او نگیرند یعنی از ناحیه یک دشمن، از ناحیه‌ی یک قوه‌ی خارجی، آنچه دارد از او سلب نشود. انسان را در نظر می‌گیریم. انسان هم به تعلیم و تربیت احتیاج دارد و هم به امنیت یعنی جان دارد، جانش را از او نگیرند، ثروت دارد، ثروتش را از او نگیرند، سلامت دارد، سلامتش را از او نگیرند، آنچه دارد از او نگیرند. (همان، 15)

10. صنعت

صنعت عبارت است از «ساختن» به معنای اینکه شیء یا اشیایی را تحت یک نوع پیراستن‌ها آراستن‌ها قرار می‌دهند، میان اشیا و میان قوای اشیا ارتباط برقرار می‌کنند، قطع و وصل‌هایی صورت می‌گیرد در جهت مطلوب انسان و آنگاه این شیء می‌شود مصنوعی از مصنوع‌های انسان. فرض کنید که از طلا یک حلقه‌ی انگشتر یا یک زیور دیگری می‌سازیم، آن را می‌دهیم یا به قول معروف پرداخت می‌کنیم، وضع مخصوصی به آن می‌دهیم، و می‌شود یک مصنوع برای ما. ولی تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعدادهای درونی‌ای را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعالیت در آوردن و پروردن. لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر در مورد غیر جاندار این کلمه را به کار ببریم، مجازاً به کار برده‌ایم نه اینکه به مفهوم واقعی آن شیء را پرورش داده‌ایم. یعنی یک سنگ و یا یک فلز را نمی‌شود پرورش داد آن طور که یک گیاه یا یک حیوان و یا یک انسان را پرورش می‌دهند. (مطهری، 1373: 57 و58)

11. اجتهاد و فقاهت

اجتهاد به طور سر بسته به معنای صاحب نظر شدن در امر دین است، ولی صاحب نظر بودن و اعمال نظر کردن در امور دینی از نظر ما که شیعه هستیم، دو جور است: مشروع و ممنوع. همان طوری که تقلید نیز بر دو قسم است: مشروع و ممنوع.
اما اجتهادی که از نظر ما ممنوع است، به معنای تقنین و تشریع قانون است؛ یعنی مجتهد، حکمی را که در کتاب و سنت نیست، با فکر خودش و رأی خودش وضع کند. این را در اصطلاح «اجتهاد رأی» می‌گویند. این گونه اجتهاد از نظر شیعه ممنوع است. (مطهری، 1368: 97) به هر حال اجتهاد تدریجاً معنای صحیح و منطقی پیدا کرد، یعنی به کار بردن تدبر و تعقل در فهم ادله‌ی شرعیه که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم که مقدمه‌ی شایستگی و استعداد تعقل و تدبر صحیح و عالمانه می‌باشند. علمای اسلام تدریجاً برخوردند که استنباط و استخراج احکام از مجموع ادله‌ی شرعیه احتیاج دارد به یک سلسله علوم و معارف ابتدایی از قبیل علوم ادبیه و منطق، و به دانستن قرآن و تفسیر و حدیث و رجال حدیث و شناختن قواعد علم اصول و حتی اطلاع بر فقه سایر فرق. (مجتهد) به کسی گفتند که این علوم را واجد باشد. (همان، 103)

امر به معروف و نهی از منکر

اگر در منطق اسلام امر به معروف و نهی از منکر آن اندازه توسعه نمی‌داشت، به ما نمی‌گفتند که: بها تقام الفرائض، و تأمن المذاهب، و تحل المکاسب، و ترد المظالم، و تعمر الارض، و ینتصف من الاعداء، و یستقیم الامر، زیرا این فکر کوچک و محدود که فعلاً در مغز ماها به نام امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد، هر اندازه هم که لباس عمل بپوشد ممکن نیست این همه آثار نیک به بار آورد. (همان، 79)

13. تقوا

چیزی که نسبتاً عجیب به نظر می‌رسد، ترجمه فارسی این کلمه به «پرهیزگاری» است. دیده نشده تاکنون احدی از اهل لغت مدعی شده باشد که این کلمه به این معنا هم استعمال شده (همان، 19)
از آنچه در اطراف لغت «تقوا» گفته شد تا اندازه‌ای می‌توان معنا و حقیقت تقوا را از نظر اسلام دانست ولی لازم است به موارد استعمال این کلمه در آثار دینی و اسلامی بیشتر توجه شود تا روشن گردد که تقوا یعنی چه. مقدمه‌ای ذکر می‌کنم.
انسان اگر بخواهد در زندگی اصولی داشته باشد و از آن اصول پیروی کند، خواه آنکه آن اصول از دین و مذهب گرفته شده باشد و یا از منبع دیگری، ناچار باید یک خط مشی معینی داشته باشد، هرج و مرج بر کارهایش حکمفرما نباشد. لازمه‌ی خط مشی معین داشتن و اهل مسلک و مرام و عقیده بودن این است که به سوی یک هدف و یک جهت، حرکت کند و از اموری که با هوا و هوس‌های آنی او موافق است اما با هدف او و اصولی که اتخاذ کرده منافات دارد، خود را «نگهداری» کند.
بنابراین تقوا به معنای عام کلمه، لازمه‌ی زندگی هر فردی است که می‌خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند و از اصول معینی پیروی نماید. تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین و اصولی که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود. چیزی که هست حفظ و صیانت خود از گناه که نامش تقواست به دو شکل و دو صورت ممکن است صورت بگیرد، و به تعبیر دیگر ما دو نوع تقوا می‌توانیم داشته باشیم: تقوایی که ضعف است و تقوایی که قوت است. (همان، 21)

14. رشد

اگر بخواهیم کلمه‌ی رشد را به مفهوم عام خودش که شامل همه‌ی انواع رشدها در همه‌ی موارد بشود، تعریف کنیم باید بگوییم: رشد یعنی (اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره برداری یکی از سرمایه‌ها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده می‌شود، داشته باشد) یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن و وسیله‌ای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهره برداری از آن را داشته باشد چنین شخصی در آن کار و در آن شأن رشید است. حال آن چیز هرچه می‌خواهد باشد؛ همه‌ی آن چیزها و اشیایی که وسایل و سرمایه‌های زندگی هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد مردی که ازدواج می‌کند خود ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسایل و به تعبیر دیگر سرمایه‌های زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد. (مطهری، بی‌تا: 102 و103)

15. رشد ملی

رشد فقط به فرد منحصر نمی‌شود، در مورد ملت‌ها نیز سرمایه‌های طبیعی، فرهنگی و انسانی و امثال آن، سرمایه‌هایی است که در اختیار ملت‌ها قرار دارد، و رشد ملی عبارت است از لیاقت و شایستگی یک ملت برای نگهداری و بهره برداری و سود بردن از سرمایه‌ها و امکانات طبیعی و انسانی خود. به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهره برداری از آنها را دارد، به همان اندازه رشید است. (همان، 103)

16. رشد فکری

نشانه‌ی رشد فکری: بچه پس از دوران شیرخوارگی، فی الجمله که قوای مغزی و شعوری اش رشد می‌کند، حالت سؤال پیدا می‌کند، درباره‌ی چیزهایی که دور و برش هستند سؤالاتی می‌کند، باید به سؤالاتش طبق فهم خودش جواب داد، نباید گفت فضولی نکن، به تو چه؟ خود این سؤال علامت سلامتی مغز و فکر است، معلوم می‌شود قوای معنوی اش رشد کرده و قوت گرفته است. این سؤالات اعلام طبیعت است، اعلام خلقت است، دستگاه خلقت احتیاج جدیدی را اعلام می‌کند که باید به آن رسید. همین طور است حالت جامعه. اگر در جامعه یک احساس نو و ادراک نو پیدا شد علامت یک نوع رشد است. این هم اعلام خلقت است که احتیاج جدیدی را نشان می‌دهد. اینها را باید با هوا و هوس و شهوت پرستی فرق گذاشت. نباید اشتباه کرد و اینها را هوا و هوس دانست. (مطهری، 1368: 219-220)

17. رشد فردی و اخلاقی

اولین رشدی که انسان باید از آن بهره مند باشد رشد فردی، شخصی و اخلاقی است. این سؤال پیش می‌آید که آیا اغلب افراد می‌توانند این سرمایه را اداره و از آن بهره برداری کنند؟ باور کنید کمتر کسی است که چنان که باید از سرمایه‌های فردی و شخصی خود بهره برداری کند. به مناسبت اینکه مجمع ما مجمع علمی است و همان طوری که در آغاز سخن عرض کردم مجمع ما دو بعدی است یکی از دو مثال متناسب است با بعد علمی مجمع ما و دیگری با بعد دینی آن. مثال اول که متناسب با بعد علمی مجمع ماست مربوط است به قوای هوشی و قوای ادراکی انسان. افراد از نظر هوش، فهم، استعداد و حافظه با یکدیگر اختلاف دارند. انسان‌های رشید از حافظه‌ی خود بهره برداری صحیح می‌کنند ولی آدم‌های غیر از رشید، ممکن است حافظه‌ی بسیار نیرومندی نیز داشته باشند اما نتوانند از آن استفاده کنند. آدم غیر رشید تصور می‌کند. حافظه یک انبار است. انباری که باید دایماً آن را پر کند، هر چه پیدا کرد، آنجا پرت کند. عیناً مانند انبار یک خانه که احیاناً وارد می‌شوی می‌بینی یک تکه‌ی حلبی، یک قطعه‌ی فلز، یک میز شکسته، یک صندلی شکسته در آنجا افتاده است. اما آدمی که رشید باشد در بهره برداری از حافظه‌ی خود دقت می‌کند. اولین کاری که انجام می‌دهد عمل انتخاب است.
یعنی حافظه‌ی خود را مقدس می‌شمارد، حاضر نیست هر چه شد در آن سرازیر کند. (مطهری بی‌تا: 104)

18. خوش بینی دینی به دنیا و جهان

اساساً بدبینی به خلقت و آفرینش و به گردش و نظام عالم با فلسفه‌ی اسلام، یعنی با هسته‌ی مرکزی فلسفه‌ی اسلام که توحید است، سازگار نیست. این گونه نظریه‌ها یا باید بر ماتریالیسم و مادیت و انکار مبدأ حق حکیم عادل مبتنی باشد، و یا براساس ثنویت و دوگانگی وجود و هستی، همان طوری که در برخی فلسفه‌ها یا آیین‌ها به دو اصل و دو مبدأ برای هستی معتقد شده‌اند: یکی را مبدأ خیرات و نیکی‌ها و دیگری را مبدأ شر و بدی‌ها دانسته‌اند. اما در دینی که براساس توحید و اعتقاد به خدای رحمان و رحیم و علیم و حکیم بنا شده، جایی برای این افکار باقی نمی‌ماند. (مطهری، 1370: 240)

19. امامت

رشد یعنی قدرت مدیریت، وقتی که انسان می‌خواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع رشد، اداره‌ی انسان‌های دیگر باشد، آن را مدیریت و رهبری می‌نامیم. این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی (هدایت) و به تعبیر رساتر (امامت) نامیده می‌شود. دقیق‌ترین کلمه‌ای که بر کلمه‌ی امامت منطبق می‌شود همین کلمه‌ی رهبری است. فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایی و امامت رهبری است. نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمایی است. راهنما چه می‌کند؟ راه را نشان می‌دهد. وظیفه اش بیش از این نیست که راه را نشان دهد، ولی بشر علاوه بر راهنمایی به رهبری نیاز دارد. یعنی نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهی که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند. نبوت راهنمایی است و یک منصب است، اما امامت رهبری است و منصب دیگری است. (مطهری، بی‌تا: 108-109)

20. رهبری

رهبری و مدیریت که موضوع اصلی بحث است، خود مستلزم نوعی از رشد است؛ زیرا رهبری در حقیقت عبارت است از: بسیج کردن نیروی انسان‌ها و بهره برداری صحیح از نیروهای انسانی، (همان، 103)

21. علم و علوم اسلامی

منظور اسلام از علم چه علمی است؟ ممکن است کسی بگوید مقصود از همه‌ی این تأکید و توصیه‌ها علم خود دین است؛ یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم به خود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم، علم دین باشد در حقیقت به خودش توصیه کرده و درباره‌ی علم به معنا اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می‌ماند، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالارفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد، با آشنایی با خودش مخالف نیست، بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید. پس اگر منظور اسلام از علم، به خصوص علم دینی باشد، باید گفت موافقت اسلام با علم صفر است و نظر اسلام درباره‌ی علم منفی است. برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد، جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره‌ی علم منحصراً علوم دینی است. این احتمال فقط از ناحیه‌ی طرز عمل مسلمین در قرن‌های اخیر که تدریجاً دایره‌ی معلومات را کوچک‌تر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده، والا آنجا که می‌فرماید: (حکمت، گمشده‌ی مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو اینکه بخواهید از دست مشرکان بگیرید)، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ در جمله‌ی (اطلبوا العلم و لو بالصین) چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار اینکه در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده، یاد شده. قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان‌های دیگر مرکز علوم دینی نبوده است. گذشته از همه‌ی اینها در متن سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است، اما نه تحت عنوان اینکه فلان علم باشد یا فلان علم، بلکه تحت عنوان علم نافع، علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانست

عبارات مرتبط با این موضوع

دکتر مهدی حمزه نژاد دانشگاه علم و صنعت ایران …دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت همایش های ملی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار هاهمایش ملی هزار و یک شب و ادبیات ایران و جهان اردیبهشت ماه محورهای همایش دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاعفارس گزارش می‌دهد مشروح اولین روز رای اعتماد مجلس …فارس گزارش می‌دهد مشروح اولین روز رای اعتماد مجلس به وزرای پیشنهادی دولت یازدهم دکتر مهدی حمزه نژاد دانشگاه علم و صنعت ایران دانشکده دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت همایش های ملی همایش ها ، کنفرانس ها و سمینار ها اولین همایش ملی چالش های گفتمانی فراروی آینده انقلاب اسلامی ایران آبان ماه تا بهمن ماه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع فارس گزارش می‌دهد مشروح اولین روز رای اعتماد مجلس به وزرای به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، جلسه علنی مجلس شورای اسلامی صبح امروز با دستور


ادامه مطلب ...