مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تنبیه بدنی کم شده، تنبیه روانی هم نکنیم

معاون پرورشی آموزش و پرورش دیروز به ایسنا گفت موارد تنبیه بدنی اندک است و اگر گزارشی به دست وزارتخانه برسد، با خاطیان برخورد می‌شود، یعنی قبول است که در مدارس هنوز تنبیه بدنی وجود دارد.

در سال‌های اخیر لااقل ما رسانه‌ها موارد متعددی از برخوردهای فیزیکی در مدارس را شرح داده‌ایم که موید وجود این تنبیه‌هاست؛ اخباری از کوبیدن کتاب به سر دانش‌آموز تا زندانی کردن او در انباری.

پس نمی‌شود برخوردهای خشن فیزیکی در مدارس را منکر شد؛ هرچند امروز برخلاف گذشته این تنبیه‌ها همه‌گیری ندارد و کتک‌ها فقط نصیب عده‌ای خاص و در شرایطی خاص می‌شود اما تنبیه جسمی که کم شده، تنبیه روانی کم نشده و آزارهای روانی زیر پوست بیشتر مدارس می‌لولد.

آماری نداریم که به آن استناد کنیم، ولی مشاهدات و تجربیاتی داریم که محکم‌ترین دلیل برای اثبات وجود تنبیه‌های روانی است.

توهین، تحقیر، کوچک شمردن، سرکوب‌کردن نظرات و دست‌کم گرفتن بچه‌ها این روزها در خیلی از مدارس وجود دارد که شاید جایگزینی است برای تنبیه بدنی که حالا چون مردم نسبت به آن حساس شده‌اند و مجازات قانونی نیز دارد، نمی‌تواند زیاد استفاده شود.

تنبیه‌های روانی در گذشته هم وجود داشت، آن‌قدر زیاد که حس می‌کردی انسان به دردنخور هستی که وقت سیستم آموزشی را می‌گیری؛ آن هم فقط به علت یک رفتار کودکانه یا واکنشی از سر نوجوانی.

حالا هم این حس منفی به گروهی از جمعیت دانش‌آموزی کشور منتقل می‌شود و طعم شیرین یادگیری را در کام آنها به تلخی می‌برد. آموزش با چاشنی تنبیه؟ مگر می‌شود؟ بی‌شک هیچ‌کس با تنبیه جسمی و روانی، دانش‌آموزی منضبط‌تر و درسخوان‌تر نمی‌شود، بعلاوه تنبیه با روح آدمی سازگاری ندارد و او را گریزپا می‌کند.

عده‌ای هم به همین دلیل از مدرسه گریزان شده‌اند و شوق تحصیل ندارند، ولی با این حال تنبیه هنوز هم هست، نه به شوری و غلظت قبل، ولی هست.

این اتفاق اما با تصمیم آموزش و پرورش برای متحول شدن تعارض دارد؛ تحول به این معنی که چیزی باشیم بجز این‌که هستیم، به دست نمی‌آید مگر با تغییر تفکر، نوع نگاه و نگرش ما به آموزش که حتما بساط تنبیه را از هر نوعش جمع می‌کند و دانش‌آموزانی بار می‌آورد پرشور، مشتاق یادگیری و جسور در بیان نظرات، بی‌ترس از مواخذه و سرکوب شدن.

مریم خباز - ‌گروه جامعه


ادامه مطلب ...

علائم جسمی در اختلالی روانی: افسردگی

جام جم سرا به نقل از ایسنا: افسردگی می‌تواند در قالب علائم جسمی مثل سردرد، کمردرد، درد عضلات و مفاصل، درد قفسه سینه، درد در سیستم گوارشی، خستگی، بی‌خوابی و ... نیز بروز کند. کارشناسان سلامت روان معتقدند بخش‌های احساسی مغز که تحت تاثیر افسردگی قرار می‌گیرند به بروز احساس درد در بدن کمک می‌کنند. به همین دلیل نیز افسردگی، شما را نسبت به محرک‌های فیزیکی درد حساس‌تر می‌سازد.

متخصصان همچنین معتقدند که افسردگی وضعیت پلاکت‌های خونی را نیز تغییر داده و در برخی بیماران موجب بروز بیماری‌های قلبی و عروقی می‌شود.

به نقل از هلتیرمیشیگان، بسیاری از مراجعات به مراکز درمانی در واقع مرتبط با همین علائم فیزیکی افسردگی هستند چرا که اغلب مردم فکر می‌کنند دچار یک مشکل جسمی شده‌اند در حالی که عامل این دردها ریشه در افسردگی دارند. البته بسیاری از ناراحتی‌ها و مشکلات جسمی مانند سردرد می‌توانند سرچشمه‌های دیگری نیز داشته باشند و بنابراین هنگام تشخیص افسردگی باید علائم جسمی و روانی را با هم در نظر گرفت.


ادامه مطلب ...

مادر روانی دوقلوهایش را کشت

به گزارش جام‌جم، ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه چهارشنبه گذشته مردی با پلیس شهرستان مشهد تماس گرفت و از کشته شدن دوقلوهای پسرش در یکی از محله‌های این شهر خبر داد.

ماموران کلانتری طبرسی جنوبی با اعزام به محل مورد نظر مشاهده کردند مردی وحشتزده مقابل در ساختمانی ایستاده که با مشاهده ماموران گفت: قاتل همسرم است، هنوز باور ندارم او دو فرزند چهارده ماهه‌مان را کشته باشد.

ماموران همراه مرد صاحبخانه وارد خانه‌اش شده و در پذیرایی با اجساد غرق در خون دو کودک در حالی رو‌به‌رو شدند که زن جوانی کنارشان ایستاده بود و چاقویی خون آلود به‌دست داشت. او بشدت می‌گریست و حاضر به جدایی از اجساد فرزندانش نبود.

ماموران با نزدیک شدن به این زن، او را آرام کرده و چاقو را از دستش گرفتند تا به خودش آسیبی وارد نکند. با وقوع این حادثه تلخ، موضوع به قاضی علی موحدی‌راد، کشیک ویژه قتل دادسرای مشهد گزارش شد و دقایقی بعد او همراه کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی در محل جنایت حاضر شد.

با حضور بازپرس و کارآگاهان جنایی، دستور بازداشت زن قاتل در صحنه حادثه صادر شد و او برای تحقیقات به پلیس آگاهی و اجساد دو فرزندش به پزشکی قانونی منتقل شد.

پدر دو کودک در اظهارات اولیه به بازپرس پرونده گفت: من و همسرم هیچ مشکلی نداشتیم و نمی‌دانم او با چه انگیزه‌ای دست به این جنایت زده است. همسرم پس از زایمان دوقلوها از نظر روحی بیمار شده و تحت درمان پزشک بود. عصر روز حادثه همسرم با من تماس گرفت و در حالی که می‌گریست فریاد زد هر دو پسرمان را کشته و تلفن را قطع کرد. چندبار با تلفن همراه وی و خانه‌مان تماس گرفتم، اما کسی پاسخگو نبود. سریع محل کارم را ترک کرده و زمانی که به خانه بازگشتم با پیکر بی‌جان دو قلو‌ها روبه‌رو شدم.

عامل جنایت روز پنجشنبه به شعبه ۸۰۵ دادسرای ناحیه ۸ ویژه شهرستان مشهد منتقل شد و تحت بازجویی قضایی قرار گرفت.

اعتراف مادر به ۲ قتل

زن متهم به قتل در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: من قاتل دو فرزندم هستم. جز دو قلو‌هایم دختری ۹ ساله دارم. چند ماه بعد از به دنیا آمدن دوقلو‌هایم به نام‌های علیرضا و امیر وضع روحی و روانی‌ام بد‌ شده بود. زمانی که دوقلو‌هایم پنج ماهه بودند یک بار تصمیم به کشتن آنها گرفتم و در حال خفه کردن یکی از فرزندانم بودم که مادرم با شنیدن صدای گریه پسر دیگرم از آشپزخانه به اتاق نشیمن آمد و با مشاهده آن صحنه پسرم را نجات داد و مرا چند هفته به خانه‌اش برد تا دور از بچه‌هایم باشم و به آنها آسیبی نرسانم.

زن جوان ادامه داد: بعد از آن حادثه نسبت به دو قلو‌هایم بی‌تفاوت شده بودم. روز حادثه زمانی که شوهرم در خانه نبود و دختر ۹ ساله‌ام به مدرسه رفته بود، وارد آشپزخانه شدم و پس از جستجوی فراوان کارد بزرگی را برداشتم و به سمت پسرانم که با توپ کوچکی در حال بازی کردن بودند، رفتم. با دیدن آنها صدایشان زدم تا شاید حرف بزنند، اما پاسخی ندادند. وقتی به خودم آمدم پسرانم را کشته بودم. یک ساعت کنار اجساد دوقلو‌هایم گریستم و بعد با شوهرم تماس گرفتم.گناهکارم، زود‌تر اعدامم کنید، می‌خواهم پیش پسران دو قلویم بروم.

رئیس شعبه ۸۰۵ دادسرای ناحیه ۸ ویژه شهرستان مشهد در این باره به جام‌جم گفت: با اعتراف‌های تکان‌دهنده این زن سی و شش ساله و با توجه به تحقیقات اولیه در پرونده که نشان می‌دهد این زن مدتی از بیماری روحی رنج می‌برده و تحت درمان بوده، از کارشناسان پزشکی قانونی خواسته شد بررسی‌های لازم را انجام دهند تا مشخص شود این زن در زمانی که مرتکب جنایت شده دچار جنون آنی شده بوده یا نه؟

بازپرس علی موحدی‌راد افزود: از نظر قضایی اگر مشخص شود که عامل جنایت هنگام ارتکاب قتل فرزندانش مبتلا به جنون شده، مسئولیت کیفری از او سلب می‌شود و او تا روزی که سلامت روانی‌اش را به دست آورد باید در مراکز روان درمانی بستری شود، اما اگر مشخص شود که وی در زمان جنایت جنون نداشته مسئولیت عمل خود را باید به عهده بگیرد و در دادگاه به اتهام قتل‌هایی که انجام داده مجازات می‌شود و از نظر قانون حکم قصاص در انتظار وی است. این حکم در حالی اجرا نمی‌شود که ولی دم قربانیان حادثه که پدر خانواده است از وی گذشت کند و متهم از جنبه عمومی جرم در دادگاه محاکمه و به سه تا ده سال حبس محکوم می‌شود.

هشدار قاضی

وی خاطرنشان کرد: متاسفانه افراد جامعه زمانی که دچار خشونت، وسواس‌های بی‌رویه، پرخاشگری، افسردگی و مشکلات روحی و روانی می‌شوند از مراجعه به مراکز روان‌درمانی خودداری می‌کنند و این باور غلط در ذهنشان وجود دارد که اگر به مراکز روان‌درمانی یا نزد مشاوران و روان‌شناسان بروند آنها را دیوانه خطاب می‌کنند که این باور بسیار غلط است و افراد باید هر‌گاه متوجه شدند دچار مشکلات و بحران‌های روحی شده‌اند پیش از این‌که به خود و دیگران آسیب برسانند و جان دیگران را به خطر بیندازند برای خروج از این بن‌بست‌ها و بهبود روحی به روان‌شناسان مراجعه کنند.

موحدی‌راد خاطرنشان کرد: افسردگی پس از زایمان بر اساس گفته پزشکان امری طبیعی است که اگر به آن توجه شود قبل از هر اقدام خطرناکی قابل درمان است. این افسردگی گاهی مدتی پس از زایمان بروز می‌کند و اطرافیان بیمار با مشاهده آن باید او را نزد پزشکان متخصص ببرند.


ادامه مطلب ...

اوضاع روانی مدیران و مربیان مهد کودک ارزیابی می‌شود

جام جم سرا: آرزو ذکایی‌فر گفت: این طرح در حال حاضر در مراحل مطالعاتی و تهیه و تدوین قرار دارد و تا قبل از پایان سال کلیت آن نهایی و از سال آینده در تمامی مهدهای کودک‌ سراسر کشور اجرایی خواهد شد.

وی در این رابطه ادامه داد: در حال حاضر نیز در گزینش مربیان و مدیران مهد‌ها، دریافت گواهی سلامت روان و جسم آن‌ها بسیار مهم است و آن گواهی در پرونده مهدهای کودک‌ وجود دارد.

مدیرکل دفتر امور کودکان و مهدهای کودک‌ بهزیستی در ارتباط با تفاوت‌های این طرح با گواهی روانی و جسمانی که در حال حاضر در مهدهای کودک وجود دارد، گفت: در طرح «پرونده سلامت روانی و اجتماعی برای مربیان و مدیران مهدهای کودک»، ارزیابی کاملی از مدیران جدیدالورود و سابق صورت گرفته و به طور کلی و عمومی وضعیت روانی آنان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

ذکایی‌فر ادامه داد: در این طرح مربیان و مدیران در طول سال دو بار مورد ارزیابی‌های روانی و اجتماعی قرار گرفته تا مطمئن شویم این افراد از سلامت کامل برخوردار هستند.

وی همچنین ضمن اشاره به اینکه در این طرح به طور ثابت پرونده‌ای برای تمام مربیان و مدیران در سازمان بهزیستی تشکیل می‌شود، گفت: اگر در ارزیابی‌های صورت گرفته نیاز به مداخله سازمان بهزیستی برای خروج این افراد از چرخه مربیگری و مدیریت مهد‌ها باشد، حتما اقدامات لازم در این خصوص صورت می‌گیرد.

مدیرکل دفتر امور کودکان و مهدهای کودک‌ سازمان بهزیستی کشور در ارتباط با هدف اجرای این طرح گفت: با توجه به اهمیت مهدکودک و همچنین اثرگذاری همه جانبه آن بر رشد کودکان، هدف ارزیابی مستمر مربیان و مدیران است تا سلامت‌ترین افراد در مهد‌ها حضور یابند تا مطمئن شویم در کنار آموزش‌هایی که به کودکان ارائه می‌شود، از نظر روانی و اجتماعی نیز به بهترین شکل نگهداری و تربیت می‌شوند.

ذکایی‌فر ضمن اشاره به آموزش‌های مستمر مربیان و مدیران مهد‌ها در طول سال در قالب آموزش‌های مقدماتی، تکمیلی، بازآموزی و غیره گفت: هدف ما در مهدهای کودک رشد یکپارچه و یکسان کودکان در تمام زمینه‌های جسمانی، روان‌شناختی و معنوی است.

مدیرکل دفتر امور کودکان و مهدهای کودک‌ سازمان بهزیستی کشور ادامه داد: براین اساس در سال‌های اخیر اقدامات مهمی همچون یکسان‌سازی محتوای مهدهای کودک انجام شده است.

وی در پایان گفت: در حال حاضر ۱۷ هزار مهدکودک در سراسر کشور فعال است که تمام آن‌ها از محتوای آموزشی یکسان، خصوصا محتواهای ۱۰ جلدی با محتوای دینی، برخوردار هستند تا در جهت رشد یکپارچه و یکسان کودکان در مهد‌ها اقدامات لازم صورت گیرد. (ایسنا)


ادامه مطلب ...

افسردگی، شایع‌ترین اختلال روانی: زنان، بیش از مردان

جام جم سرا: احمد حاجبی در حاشیه هماش ملی سلامت روانی در مجتمع تفریحی دریاکنار بابلسر با بیان اینکه نظام پیشین سلامت نتوانست به نیاز مردم پاسخ دهد، اظهار داشت: با تغییراتی که در حال حاضر درباره نظام سلامت در کشور اتفاق افتاده، امیدوارم به بخشی از نیازها پاسخ دهیم.

وی با بیان اینکه عمده‌ترین تغییر در حوزه سلامت درباره بهداشت و درمان بوده است، بیان داشت: برخی این تغییرات را مربوط به تزریق اعتبار می‌دانند و می‌گویند اختصاص اعتبار موجب تغییرات شده است اما این گونه نبوده و باید گفت تدبیر در مدیریت و استفاده درست از اعتبارات موجب این تغییرات شده است.

مدیرکل دفتر سلامت روان وزارت بهداشت با اشاره به اینکه در گذشته در کشور ما درباره روانشناسان نگاه خوبی نمی‌شده، گفت: اکنون نیاز و نگاه مردم تغییر کرده و مردم برای گذران زندگی خود در تمام جنبه‌ها به مشاوره مراجعه می‌کنند پس نیاز است ما نیز زمینه‌ای فراهم کنیم تا جوابگوی نیازهای آنها باشیم.

حاجبی با بیان اینکه یکی از ارکان مهم در بحث تحول سلامت در بخش بهداشت بحث ارائه خدماتی است که برای سلامت روان ارائه می‌شود، تصریح کرد: مهم‌ترین اتفاق در این زمینه این است که در بحث نظام ارائه بهداشت اولیه، ما شکل جدید کارشناس سلامت روان را خواهیم داشت و این یعنی استفاده از روانشناسی که آموزش مختص به ارائه خدمات در نظام مراقبت‌های پزشک اولیه را دیده و بر این اساس خدمات را ارائه می‌دهد.

وی اضافه کرد: در این طرح براساس پیش‌بینی انجام شده برای هر دو مرکز شهری یک کارشناس سلامت روان داریم. در حال حاضر مراکز بیمه‌ای ما برای بیماران حاد 56 روز در طی یکسال را پوشش بیمه‌ای می‌دهند.
او اظهار کرد: در طرح تحول سلامت به دنبال این هستیم این مقدار را به یک عدد منطقی برسانیم و آن را ارتقا دهیم به این منظور که بیماران ما در بیمارستان دیگر مشکل پرداخت نداشته باشند.

این مسئول همچنین با اشاره به اقدامات انجام شده درباره پیشگیری از اعتیاد گفت: بازبینی پروتکل درمان با آگونیست، اعلام چگونگی شیوه نظارت بر مراکز درمان،اجرای دستورالعمل درمان با محرک‌ها، آماده‌ کردن پیش‌نویس درمان مصرف آسیب‌رسان، مسمومیت و الکل از جمله اقداماتی است که در حوزه اعتیاد انجام شده است.

حاجبی با اشاره به اینکه درمان بیماری افسرگی از مهم‌ترین اقدامات در طرح تحول سلامت است، تصریح کرد: باید زمینه‌ای فراهم کنیم تا از ابتلا مردم به بیماری‌های روانی جلوگیری شود و این مسئله جزء با توانمندسازی افراد میسر نمی‌شود.

وی با تاکید بر آموزش برای توانمندسازی افراد اذعان داشت: آموزش مهارت زندگی، مدیریت استرس، برقراری ارتباط و چگونگی حل‌کردن مسائل در زندگی از جمله مواردی است که توجه به آن می‌تواند موجب توانمندسازی افراد شود.

حاجبی همچنین با تاکید به خودمراقبتی و افزایش سطح سواد سلامت روان جامعه، شایع‌ترین اختلال در کشور را افسرگی با شیوع 12/7 درصد اعلام کرد و گفت: این بیماری در زنان بیشتر از مردان است. (فارس)


ادامه مطلب ...

حرف‌های ناشنیده از زبان مجرم روانی

ساختمان ٢ طبقه در انتهای محوطه‌ای سرسبز، که ساکنانش هر روز در دنیایی ناآشنا، شانه به شانه یکدیگر راه می‌روند، غذا می‌خورند، بازی می‌کنند، فیلم می‌بینند، به ظاهر آرام است. آرامش ساکنان آسایشگاه روانی امین‌آباد درمقایسه با هیاهوی ساکنان شهر تصویر غیرقابل باوری دارد.
١٠ هم اتاقی که دنیای بیرون آنان را «روانی» می‌شناسد، در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، نفس می‌کشند و با هم کنار می‌آیند. اینجا از دعوا و اختلاف خبری نیست، بعضی‌ها بیشتر روز را می‌خوابند و بعضی‌ها در اتاق کار و درمان مشغول بازی یا مشاوره با مددکارانند. ساختمان ٢ طبقه بخش سینا یک و سینا دو، مخصوص مردان است. تخت‌های اتاق‌هایش هر از چند گاهی پر و خالی می‌شود از کسانی که روزی ساکنان شهر بودند و حالا امین‌آباد شهرشان است. در میان همه این آرامش تزریقی و دارو زده، یک صدا اما همچنان رهایت نمی‌کند. یک صدا که آرامش اهالی آسایشگاه را مچاله می‌کند؛ صدای دنباله‌دار و افسارگسیخته زنجیری نا آشنا.


این مرد کیست؟

حرف‌هایش را نمی‌فهمم، آرام با خودش جملاتی مبهم را زمزمه می‌کند، چشمانش نگران است و وقتی من، به‌عنوان تنها زن رو‌به‌رویش می‌نشینم با زنجیر آهنینی که به پایش بسته شده، درحالی‌که سکندری می‌خورد، خجالت‌زده خودش را جمع می‌کند. پسرک سرباز همچنان در تعقیب اوست و یک لحظه رهایش نمی‌کند.
به سمت اتاقش می‌رود، با همان پاهای در بند روی تختش دراز می‌کشد. معذب است و خیره به زنجیر، انگار فهمیده است که وجه تمایزش با بقیه بیماران نظرم را جلب کرده. اسمش عباس است و همه می‌دانند برای چه اینجاست. سال‌ها قبل به‌خاطر اختلال روانی و توهم، همسرش را به قتل رسانده و با تشخیص کمیسیون پزشکی به‌عنوان مجرم روانی به آسایشگاه منتقل شده.
کمی آن طرف‌تر مرد میانسالی نشسته که در سال‌های جوانی‌اش خواننده اُپرا بوده. نامش رازمیک است؛ یکی از هم اتاقی‌های عباس و عضو گروه موسیقی آسایشگاه. گاهی هم برای دل خودش می‌خواند. سال‌ها قبل وقتی در جریان تقسیم ارثیه با خانواده‌اش درگیر شد، سر از امین‌آباد درآورد و حالا یکی از قدیمی‌های آسایشگاه است.
محمد یکی دیگر از ساکنان این اتاق درحالی‌که با وحشت از کنارم عبور می‌کند، می‌گوید: «فردا مرخص می‌شوم». وقتی بهانه هم‌صحبتی را به دستم داد درباره عباس از او می‌پرسم. چرا پاهای هم اتاقی‌ات با زنجیر بسته شده؟ محمد آرام می‌گوید: «میگن قاتله، زنش را کشته».
چه احساسی داری از این که هم اتاقیته؟
«عباس پسر خوبیه اما من از ماموری که همیشه همراهشه می‌ترسم.»


نیم قرن عدم اجرای قانون

ترس، واژه غریبی نیست، احساس نا امنی آن هم برای بیمارانی که به‌دلیل اختلال، وحشتزدگی و ترس به آسایشگاه منتقل شده‌اند. حسی که می‌تواند با تشدید بیماری همراه شود. حالا آنها باید با همه ترس‌ها و توهمات مبهم‌شان، حضور سایه سربازهای زندان را که در شیفت‌های ۲۴ ساعته برای محافظت از مجرمان روانی به آسایشگاه می‌آیند تحمل کنند.
حکایت عجیب قرارگرفتن بیماران روانی که مرتکب جرم شده‌اند در کنار بیماران روانی عادی بحث دیروز و امروز نیست. جای خالی آسایشگاه مخصوص مجرمان روانی حدود نیم قرن است که در ایران احساس می‌شود، یعنی ۴۹‌سال پس از تصویب قانون اقدامات تامینی. قانونی که در‌سال ۱۳۳۹ به تصویب رسید، در ماده ۴ خود ضرورت تاسیس محل مناسب برای مجرمان روانی را تصویب کرد. به نوشته این قانون «هرگاه مجرمان مجنون یا مختل المشاعر مخل نظم یا امنیت عمومی بوده و دارای حالت خطرناک باشند و دادگاه تشخیص دهد که برای جلوگیری از تکرار جرم نگهداری یا معالجه مجرم در تیمارستان مجرمان لازم است در این صورت حکم به نگاهداری یا معالجه او در تیمارستان مجرمان خواهد داد.»
در ادامه هم ماده ۲ همین قانون دولت را مکلف کرده بود که ظرف ۵‌سال از تاریخ تصویب قانون یعنی تا ۱۲ اردیبهشت‌ماه ‌سال ۱۳۴۴ اقدام به تأسیس بیمارستان روانی برای مجرمان غیرمسئول کند.
درحالی‌که تعداد زیادی از مجرمان که به حکم قاضی برای تشخیص سلامت یا اختلال روانی به سازمان پزشکی قانونی معرفی می‌شوند، به جای زندان به آسایشگاه‌های روانی که کمیسیون پزشکی تاییدشان می‌کند، فرستاده می‌شوند.


تبعیض، بیماری را تشدید می‌کند

زندگی در دنیایی که هیچ یک از آدم‌هایش شبیه هم نیستند گاهی مشکلات فراوانی را رقم می‌زند. حتی نگاه آسیب‌شناسانه به یک اجتماع کوچک مثل شاگردهای یک مدرسه یا ساکنان یک ساختمان به تفکیک موقعیت و اختلافات طبقاتی احساس خوشایندی را برای افراد به همراه ندارد، چه برسد به این‌که این تفاوت‌ها و تبعیض‌ها در قشر آسیب‌پذیرتر جامعه رخ دهد.


مردی که با برچسب مجرم روانی و با پاهای زنجیر شده در میان بیماران و کادر پزشکی آسایشگاه حضور دارد قطعا علاوه بر آسیب‌های روحی که در درازمدت برای اطرافیانش خواهد داشت خودش نیز قربانی این تفاوت خواهد شد. او تنها بیماری است که پاهایش زنجیر دارد و ماموری مدام حرکاتش را زیرنظر دارد.
در اتاق کار و درمان هم اوضاع چندان جالب نیست.
«میترا اشتری» کار درمانگر بخش سینا ٢، در رابطه با فعالیت بیمارانی که پاهایشان با زنجیر قفل شده است، می‌گوید: « این بیماران با توجه به محدودیت‌های حرکتی که دارند، نمی‌توانند مثل دیگران تمام بازی‌ها و حرکات ورزشی را انجام دهند. به همین خاطر برای تخلیه انرژی‌شان بیشتر بوکس و دارت کار می‌کنند.»
اما تبعیض تنها در اتاق کار و درمان اتفاق نمی‌افتد بلکه مجرمان به دلیل پیوند بیماری و جرمی که در پرونده‌شان ثبت شده برای انجام خیلی کارها یا رفتن به برخی قسمت‌های آسایشگاه هم محدودیت دارند.
«علیرضا قهرمانی» سرپرستار بخش سینا یک، در رابطه با مشکلات نگهداری مجرمان روانی در این بخش می‌گوید: « در استانداردهای کلی باید بخش بیماران روانی با مجرمان روانی تفکیک شود، اما متاسفانه چنین امکانی در آسایشگاه‌ها وجود ندارد و همه بیماران با یکدیگر و بدون تفکیک بستری می‌شوند. هر از چند گاهی مجرمانی که به دلیل اختلال روانی مرتکب جرم شده‌اند و یا در دوران محکومیت در زندان دچار بیماری‌های روانی شده‌اند، با حکم قضایی به این آسایشگاه معرفی می‌شوند. طول درمان این بیماران گاهی در چند هفته و گاهی سال‌ها طول می‌کشد و حتی بعضی از این بیماران مجرم به دلیل اختلال‌های مزمن یا نداشتن سرپرست به بخش بلوک آسایشگاه فرستاده می‌شوند. درواقع بخش بلوک که به‌تازگی به پردیس تغییرنام داده است، بخشی است که بیمار تا آخر عمرش در آن‌جا نگهداری می‌شود. بیمارانی که جرایمی مانند قتل، کلاهبرداری و اختلاس را در پرونده‌شان دارند، باید با یک مامور پلیس و پابند در آسایشگاه نگهداری شوند. هرچند به‌طورکلی ما به مشکلات قضایی بیمار توجهی نداریم و اولویت برای کار ما درمان این بیماران است اما به‌هرحال این بیماران به دلیل مجرم بودن از رفتن به جاهای غیرضروری مانند پارک، سینما و... محروم هستند و باید بر این موارد نظارت کنیم. مسأله دیگری که برای این بیماران وجود دارد این است که بیماری روانی احتمال بازگشت دارد و معمولا خانواده‌های مجرمان روانی که در آسایشگاه بستری می‌شوند، آنها را حمایت نمی‌کنند و به همین دلیل ترخیص آنها هم گاهی با ریسک بالایی انجام می‌شود. »


بخش زنان مجرم در آسایشگاه روانی

چند متر آن طرف‌تر بخش زنان است؛ ساختمانی دیگر که بیماران روانی از جنس و نسل‌هایی پس و پیشتر از من را در فضای منجمدش «آسایشگاهی» کرده. فضا شلوغ است و مبهم، دختر جوانی با گیسوی بافته به سمتم می‌آید.
می‌گوید: «اومدی دنبال من؟!»
گویی همه منتظرند، منتظر یک آشنا. اما نه! اینجا منطق بر مداری دیگرگونه می‌چرخد.

دختری می‌گفت ۷‌هزار و۳۴۲‌سال سن دارد. بیراه هم نمی‌گفت. اینجا خیلی‌ها محکوم به ماندن هستند، تا ابد.
سراغ سرپرستار بخش رفتم. مریم ده‌بزرگی سرپرستار بخش قانون یک، در رابطه با مجرمان روانی زن در این آسایشگاه میگوید: «زنان مجرمی که دچار اختلالات روانی هستند با نامه قضایی به این بخش از آسایشگاه معرفی می‌شوند تا تحت درمان قرار گیرند. بعد از مدتی هم که بهبود پیدا می‌کنند، از طریق کادر مددکاری با دادسرا یا زندان مکاتبه می‌کنیم و اجازه ترخیص می‌گیرم. در این بخش هم ما فعلا فقط یک بیمار مجرم داریم که به قتل بچه خواهر شوهرش متهم است.»
برای دیدن این زن اجازه می‌گیرم اما به گفته سر پرستار بخش، خانواده‌های این‌ها هم اجازه ملاقات ندارند، اما گفت و گو با مامور زنی که از این بیمار متهم به قتل مراقبت می‌کند حکایت دردناک‌تری از این فضا را دستگیرم کرد.
این مامور جوان که از ندامتگاه زنان شهرری به اینجا منتقل شده در رابطه با شرایط کارش در آسایشگاه روانی می‌گوید: « گاهی زندانی‌ها به دلایل مختلف دچار اختلالات روانی می‌شوند و به همین خاطر برای تحت درمان قرار گرفتن باید همراه مامور به آسایشگاه‌های روانی منتقل شوند. شرایط اینجا برای من سخت است و احساس امنیت ندارم. اگر متهمی قصد فرار داشته باشد من وسیله‌ای برای دفاع ندارم اما ۲ تا سرباز بیرون از آسایشگاه نگهبانی می‌دهند. به‌هرحال این شغلمه، اما بعد از پایان شیفت‌هایی که اینجا هستم سعی می‌کنم همه چیز را فراموش کنم.»
از او راجع به شرایط زنی می‌پرسم که علاوه بر عنوان بیمار روانی، لقب قاتل را هم یدک می‌کشد. او می‌گوید: « از صبح که میام حرفی نمی‌زنه، بیشتر روز رو می‌خوابه و حرف‌هاش معمولا مبهمه. موقع صبحانه و ناهار زنجیر پاهاش رو باز می‌کنیم اما از ساعت ۲ ظهر تا صبح فردا پاهایش رو با زنجیر می‌بندیم.»
در تمام طول صحبت، همچنان صدای دخترکی در گوشم زنگ می‌زند که می‌پرسید «آمدی من را با خودت ببری؟»؛ اما بی‌جواب و گیج از بخش خارج می‌شوم.


آمار تکان‌دهنده از مجرمان روانی

مجرمانی که دچار اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی هستند سال‌هاست که بین آسایشگاه و زندان سرگردانند. با اینکه پزشکان می‌گویند بیمار روانی حتی پس از بهبود هم امکان عود بیماری را دارد اما به جز کسانی که در آسایشگاه ماندگار می‌شوند خیلی‌ها هم با تشخیص کمیسیون پزشکی بعد از مدتی مرخص شده‌اند. این ترخیص‌ها همیشه هم پایانی خوش نیست. خیلی‌ها محکومیت‌شان تمام می‌شود اما تضمینی برای بهبودشان وجود ندارد. همین چند‌سال پیش بود که زنی در تهران به‌دلیل اختلالات روانی یکی از فرزندانش را به قتل رساند و بعد از این که محکومیتش را دریک آسایشگاه روانی سپری کرد، چند ماه بعد از آزادی دوباره فرزند دیگرش را به قتل رساند.
البته علم روانشناسی و انواع اختلالات روانی آن‌قدر گسترده است که خیلی چیزها در این فرآیند قابل پیش‌بینی نیست اما نداشتن آسایشگاهی مخصوص مجرمان روانی هم به گفته کارشناسان می‌تواند امنیت را چه برای جامعه و چه برای مجرم تامین کند.
سیدمهدی صابری عضو هیات علمی مرکز تحقیقات پزشکی قانونی که سال‌هاست با ارایه مقالات مختلف یکی از حامیان تاسیس بیمارستانی مخصوص مجرمان روانی است در این‌باره می‌گوید: «‌متهمان یا زندانی‌هایی که دچار اختلالات روانی هستند باید قبل از منتقل شدن توسط کمیسیون پزشکی سازمان پزشکی قانونی مورد بررسی یا تایید قرار گیرند. تعدادی که ماهانه به بیمارستان‌های روانی معرفی می‌کنیم حداقل ۱۰ تا ۱۵ نفر است، البته همه این‌ها نیاز ندارند تا به صورت درازمدت بستری شوند، زیرا خیلی‌ها به دلیل مصرف مواد مخدر یا تاثیر دوران محکومیت‌شان در زندان دچار اختلال‌های روانی می‌شوند که به یک دوره درمانی نیاز پیدا می‌کنند. به‌هرحال به‌طورکلی هر‌سال بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ مورد بیماران کیفری فقط در استان تهران به آسایشگاه‌ها منتقل می‌شوند. اما این بیماران فضای ویژه‌ای لازم دارند و انتقال آنها به آسایشگاه‌های روانی علاوه بر تاثیری که بر روند درمان بیماران دیگر خواهد گذاشت احتمال تشدید بیماری مجرمان روانی را نیز به‌وجود می‌آورد. به همین خاطر ضرورت ساختن آسایشگاه یا حتی بخش‌هایی که مخصوص مجرمانی که دچار اختلالات روانی هستند سال‌هاست که در کشور احساس می‌شود. با این حال اخیرا دیدگاه‌های مثبتی برای ایجاد فضایی مخصوص این مجرمان، از سوی مسئولان ارایه شده است. بررسی آمارها در کشورهایی که دارای آسایشگاه یا زندان مجرمان روانی هستند نشان‌دهنده کاهش و عدم تکرار جرم از سوی مجرمان روانی است که بعد از دوران محکومیت، بهبود پیدا کرده و به جامعه بازگشته‌اند».


ملاقات تمام است

رفتن به آسایشگاه روانی امین‌آباد با همه حس‌های تلخ و شیرینش تجربه‌ای غریب است. تجربه‌ای درهم آمیخته با صدای زنجیر پابند متهمان، که زخمه‌هایش در آن آسایشِ تزریق شده به آسایشگاه تا مدت‌ها در فضای مبهم ذهنت می‌پیچد؛ بوی مایع ضدعفونی، فضاهای باز که زیر آن نور مریضِ مهتابی، سرشار است از قصه‌های منحصر به فرد، اتاق‌های کوچک و تن‌های محصور در آن، خنده‌های بی‌انتها و اشک‌های بی‌آخر. همه این‌ها روزگاری ساکنان همین شهر بودند. چه مجرم، چه غیر آن، نمرده‌اند؛ همچنان گوشه‌ای از شهر را منزل کرده‌اند، دورتر از روزمرگی ما.


حرفهای ناشنیده از یک مجرم روانی

نیمه‌شب با صدایی مبهم از خواب بیدار شد، همزادش بالای سرش نشسته بود، ملافه‌های سفیدرنگ خونی بود. ناصر فریاد می‌زد. با همزادش به سمت آیینه رفت، پشت سرش ایستاد و فریاد ‌زد: «زن برادرت؛ روح همسرت را تسخیر کرده، او نمی‌خواهد تو زندگی کنی! همان‌طور که پدر و مادرت را کشت تو را هم خواهد کشت!»
قصه ناصر از زبان خودش این است؛ اما پرونده کیفری‌اش نشان می‌دهد او دچار توهم است. توهمی که او را قاتل کرد و به آسایشگاه کشاند.
می‌پرسم: «چه شد که آوردنت آسایشگاه؟»
سخت و مبهم حرف می‌زند: «زن برادرم، پدر و مادرم را کشت من هم برای انتقام، مادرش را به قتل رساندم، حالا می‌گن من توهم دارم.»
با توضیح دکتر متوجه می‌شوم او به افسردگی سایکوتیک دچار است و تماس با واقعیت را از دست داده.
ناصر می‌گوید: «جریان خیلی پیچیده است، نمی‌تونم واقعیت رو توضیح بدم. چشم و ذهنم می‌گن زن داداشم هویتش رو منتقل کرده به همسرم. تو غذام دارو می‌ریختن و هر شب موقع خواب از بدنم خون می‌رفت.»
از او راجع‌به شرایطش می‌پرسم از این‌که آسایشگاه بهتر است یا زندان؟ بی‌حال می‌خندد و حرف عجیبی می‌زند: «درسته که این‌جا تو آسایشگاه از زندان خیلی راحت‌ترم، اما هر روز با خودم فکر می‌کنم که اگر در زندان بودم حرفام رو باور می‌کردند اما حالا که اینجام هیچ‌کس حرفام رو باور نمی‌کنه.»(بهناز مقدسی/شهروند)


ادامه مطلب ...

مردمانی با اختلالات روانی زیاد و روابط اجتماعی کم

با توجه به این‌که تعداد کل بیکاران مطلق کشور از سوی مرکز آمار ایران ٢‌میلیون و ۵۰۰‌هزار نفر اعلام شده است و معاون وزیر کار می‌گوید، ۳۱‌درصد از این افراد یعنی ۷۷۵‌هزار نفر، دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، باید دید در کوتاه‌مدت و دراز مدت این مسأله چه اثرات اجتماعی و اقتصادی مخربی را در جامعه و خانواده‌های ایرانی از خود به جا می‌گذارد. البته اگر لشکر جدیدی که در راه است را هم به این تعداد اضافه کنیم ماجرا ابعاد تازه‌تری پیدا می‌کند. مقامات وزارت کار همچنین اعلام کرده‌اند که به‌زودی ٥‌میلیون و ۳۰۰‌هزار کارجوی فارغ‌التحصیل دانشگاه، راهی بازار کار خواهند شد و مسئولان باید در این‌باره برنامه‌ریزی‌‌های جدی داشته باشند.
هر چند گاهی در مورد درستی این آمار‌ها تردید‌هایی در میان مردم و خود افراد بیکار وجود دارد. گاهی با یک نگاه به اقوام و همسایه‌ها و اعضای خانواده خود و یک حساب سرانگشتی متوجه می‌شویم که نکند این آمار بیشتر است. بله، زیادند کسانی که معتقدند تعداد بیکاران در ایران حدود ۱۰‌میلیون نفر و تعداد دانشگاه‌ رفته‌های بیکار حدود ٥‌میلیون نفر است، اما این محاسبات با آمار ارایه شده هماهنگی ندارد و بهتر آن است که ما همین آمار را ملاک بگیریم.
تازه‌ترین آمار نرخ بیکاری در ایران نشان می‌دهد در ۱۹ استان از ۳۱ استان کشور، نرخ بیکاری افزایش یافته است.
استان‌های خراسان‌ شمالی و کهگیلویه و بویراحمد با حدود ۱۶ درصد، بالاترین نرخ بیکاری را از آن خود کرده‌اند. استان‌های ایلام، چهارمحال و بختیاری، گیلان، اصفهان، لرستان و کرمانشاه از دیگر استان‌هایی هستند که همگی با نرخ بیکاری ٢ رقمی، در رتبه‌های بعدی این آمار قرار دارند. بر اساس این گزارش، استان تهران با حدود ۵ درصد، کمترین نرخ بیکاری را در بین استان‌های کشور از آن خود کرده است.
نباید فراموش کنیم که جمعیت ایران در ۳۰‌سال گذشته تقریبا ٢ برابر شده و حدود ۷۰‌درصد جمعیت کشور زیر ۳۵‌سال دارند و هر ساله دست کم حدود ٨٠٠‌هزار نفر وارد بازار کار ایران می‌شوند و ایران توان کافی برای پاسخگویی به این حجم از متقاضیان کار را ندارد. چندی ‌پیش محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت حسن روحانی، در گفت‌وگو با شبکه خبر مدعی شد که در نتیجه ایجاد ۴۰۰‌هزار شغل طی ٦ ماه نخست سال‌جاری، نرخ بیکاری ایران به ٩/٥درصد کاهش یافته است.
مرکز آمار ایران در آخرین گزارش خود با تأیید سخنان محمدباقر نوبخت مبنی بر «تک‌رقمی بودن نرخ بیکاری در ایران» را اعلام کرد که نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله ۲/۲۰‌درصد است. این نرخ، بیشتر از ٢ برابر نرخ عمومی به شمار می‌رود. در این گزارش که روز ۱۸ مهرماه‌ سال‌جاری منتشر شد، اعلام شد که نرخ بیکاری در زنان تقریبا ٢ برابر مردان بوده و بیکاری در نقاط شهری نیز بیشتر از نقاط روستایی بوده است.
در این حال، علی ربیعی، وزیر کار ایران هشدار داده بود که اگر اقدام لازم انجام نگیرد، در ‌سال ۱۴۰۰ جمعیت بیکار ایران از ۶‌میلیون به ۱۰‌میلیون نفر می‌رسد. ربیعی در گزارشی که به مجلس ایران ارایه داد اعلام کرد که بیکاری در بازار کار ایران درحال حاضر به یکی از پرچالش‌ترین مسائل کشور در بخش داخلی تبدیل شده است.
بیکاری به‌رغم مسائل پیچیده اقتصادی و اجتماعی که دارد، اثرات فردی مخربی را نیز در پی دارد. اثراتی که موجب رخت بر بستن نشاط اجتماعی می‌شود. فرد بیکار، به علت این‌که تولید کار نمی‌کند، احساس بی‌ارزشی می‌کند. ارزش هر انسانی به کاری است که عهده‌دار انجام آن است. به همین دلیل است که وقتی یک روز کار مفیدی انجام نمی‌دهیم، احساس بی‌ارزشی و بی‌فایده بودن می‌کنیم. شادابی خود را از دست می‌دهیم و زمینه بروز انحرافات اجتماعی را در خود نمایان می‌سازیم.
کار منزلت اجتماعی افراد را ارتقا می‌دهد. فرد به علت دارا بودن زمینه فعالیت در رشته مورد علاقه خود به کسب سرمایه‌اجتماعی اقدام می‌کند و با افزایش سطح تحصیلات، درآمد، منزلت و موقعیت اجتماعی بهتری به دست می‌آورد. بیکاری مهم‌ترین علت افزایش بزهکاری‌های اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش بزه در جامعه مدت‌هاست که ثابت شده است. کاهش روابط اجتماعی و سست شدن پیوند فرد با پیکره اجتماع از دیگر آثار سوء بیکاری است. اجتماعی که در آن بیکاری ریشه دوانیده باشد، به سرعت شاهد کاهش جریان‌های اجتماعی مثبت خواهد بود و مباحثی همچون سازگاری، همکاری، توافق در مقابل تعارض و مخالفت رنگ می‌بازد.
باید دید در صورتی که مسأله بیکاری حل نشود و تبدیل به بحران بیکاری شود آیا اهرم‌های لازم اجتماعی برای جلوگیری از آسیب‌های اجتماعی و کاهش آن تدارک دیده شده است؟ به نظر چنین نمی‌آید! (روزنامه شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

673


ادامه مطلب ...

یک‌چهارم جمعیت کشور اختلال روانی دارند

دکتر مجید صادقی توجه به بهداشت روان در کشور را در کاهش بروز بیماری‌های روانی بسیار با اهمیت دانست و گفت: بیماری‌های روانی بعد از بیماری قلب و عروق و تصادفات رانندگی جاده‌ای؛ بیشترین آمار را به خود اختصاص می‌دهد و از هر ۴ خانواده یک خانواده درگیر بیماری روان است.

وی با تاکید بر اینکه اضطراب و افسردگی تقریبا دو سوم بیماری روانی را تشکیل می‌دهند، خاطرنشان کرد: بیماری‌های روانی خاموش و بی‌سر و صدا هستند و اضطراب و افسردگی جزو شایع‌ترین بیماری روانی است که در زنان به دلیل تفاوت‌های فیزیولوژیک و نقش اجتماعی زنان در جامعه یک و نیم تا دو برابر بیشتر از مردان بروز می‌کند و ممکن است تا پایان عمر بیمار به آن مبتلا باشد.


جوانان، بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری‌های روانی‌اند

این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران دوره جوانی را بیشترین زمان ابتلا به بیماری‌های روانی دانست و یادآور شد: بیماری‌های روانی باعث تغییراتی در مغز بیمار می‌شود و به شکل اختلالات روانی در بیمار بروز می‌کند که بروز این بیماری‌ها از دهه ۲ و ۳ عمر فرد که در اوج توانمندی و بالا بودن عملکرد است ایجاد می‌شود. همچنین در دوران سالمندی بیمار به زوال عقل و آلزایمر هم دچار می‌شود.

صادقی با تاکید بر این مطلب که مبتلایان یه بیماری‌های روانی دچار بیشترین تغییر حالت در بدن می‌شوند، بیان کرد: تغییر در عملکرد، ایجاد افکار غیر معمول، تغییر در خلق و خو و خواب، بی‌اشتهایی، عدم تمایلات جنسی، افسردگی‌های بی‌جهت و خوشی‌های بی‌دلیل از عوارض ابتلا به بیماری‌های روانی است. همچنین در مواردی بیمار با علایم جسمی مانند سر دردهای غیر عادی، دل درد، سوء هاضمه، مشکلات قاعدگی و دردهای پراکنده در بدن به روانپزشک مراجعه می‌کند.


مشکلات روانی در کودکان به صورت بیش فعالی بروز می‌کند

نایب رئیس انجمن روان‌شناسان ایران بروز بیماری‌های روانی را در کودکان به صورت بیش فعالی دانست و افزود: بیش فعالی و کم توجهی بیماری است که در پسران بیشتر از دختران ایجاد می‌شود که باید درمان شود تا فرد در آینده با مشکل جدی مواجهه نشود. همچنین والدین روش‌های فرزندپروری را به شکل صحیحی اجرا کنند و با شناختن ظرفیت و توانایی‌های کودک خود و دیگران؛ توقع انجام فعالیت‌ها را از وی داشته باشند.

وی با اشاره به این نکته که درصد قابل توجهی از این بیماران قابل درمان هستند، اظهار کرد: بسیاری از بیماری‌های دیگر مانند دیابت و فشار خون درمان نشده باعث بروز بیماری‌های روانی در فرد می‌شود و با کنترل، مصرف داروهای تجویز شده توسط پزشک معالج و درمان آن‌ها می‌توان از مبتلا شدن فرد به بیماری‌های روانی جلوگیری کرد.


مهاجرت عاملی موثر در افزایش بروز اختلال روانپزشکی

این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران مهاجرت را عامل موثری در افزایش بروز بیماری‌های روانی دانست و گفت: مهاجرت از روستا به شهر و از شهر‌ها به کشور‌های دیگر باعث افزایش بیماری‌های روانی و آسیب به فرد می‌شود. شهرنشینی و آلودگی هوا همدر بروز بیماری‌ها موثر است.

صادقی تغذیه مناسب، تغییر در سبک زندگی، ورزش و وقت گذراندن با خانواده را راهکاری موثر در جلوگیری از بروز بیماری‌های روانی دانست و در پایان خاطرنشان کرد: بهتر است که به این بیماران روانی برچسب نزنیم، طردشان نکنیم و فکر نکنیم که باید از آن‌ها دوری کرد زیرا آن‌ها به دلیل ترس از برچسب خوردن در جامعه از مراجعه کردن به پزشک خودداری می‌کنند. (ایسنا)

208


ادامه مطلب ...

نقش بلوغ روانی و عاطفی در احساس رضایت از زندگی

دکتر آناهیتا خدابخش کولایی افزود: بلوغ روانی پس از بلوغ جنسی در انسان صورت می‌گیرد که با تغییر عادات همراه است مانند تغییر در روابط، تغییر در کار‌ها و ترک بعضی عادت‌ها.
وی اضافه کرد: دومین عامل مهم در رضایت از زناشویی، رشد عاطفی است. رشد عاطفی جلوی خشونت‌های خانوادگی را می‌گیرد یعنی اگر زن و شوهر به لحاظ عاطفی به رشد کافی رسیده باشند، وقتی در زندگی با مشکل مواجه شدند سعی می‌کنند با علاقه به صحبت‌های هم گوش دهند و برای حل آن راهی بیابند. در حالی‌ که اگر رشد عاطفی کافی نداشته نباشند، صحبت‌های آن‌ها با عصبانیت و درگیری همراه خواهد بود و به نتیجه نخواهد رسید.

این مشاور خانواده درباره ازدیاد درگیری در بعضی خانواده‌ها اظهار کرد: عاملی که از اهمیت بسیاری برخوردار است و پیش از ازدواج باید مورد توجه قرار گیرد، باور به ارزش‌های اخلاقی مشابه است. یعنی دو نفر به مسائل اخلاقی نگاه مشترکی داشته باشند. بهتر است زوج، تشابه پایگاه اجتماعی- اقتصادی داشته باشند و از پایگاه مشابهی برخاسته باشند. ویژگی‌ای که در انتخاب همسر و دوام زندگی مشترک نقش بسیار مهم و تعیین‌کننده‌ای دارد، مسئلهٔ هم کفو بودن است. هر قدر بین دو نفر، هماهنگی، همفکری و تناسب بیشتری وجود داشته باشد، ازدواج استوار‌تر و مستحکمتر خواهد بود.

خدابخش کولایی با بیان اینکه در رضایت از زندگی بحث مکمل بودن مطرح است، گفت: رابطه‌ زن و شوهر، نه مثل مدل‌های زندگی سنّتی - که در آن زن خانه‌دار و مرد نان‌آور است- خشک و غیرقابل انعطاف است و نه این‌که زن و شوهر نقش برابر داشته باشند، رو به روی هم قرار گیرند و بر سر قدرت جدال کنند. آنچه در رابطه‌ زن و شوهر مطلوب است، تناسب و مکمل بودن است، یعنی هر کس نیمه‌ای از زندگی را کامل کند.

او در پاسخ به این پرسش که چه عوامل دیگری در رضایت از زناشویی اهمیت دارند، اظهار کرد: یک نکته مهم این است که زن و شوهر مشکلات جنسی نداشته باشند و از این لحاظ احساس رضایت کنند.
وی افزود: از عوامل تاثیرگذار دیگر می‌توان به اعتماد متقابل، صداقت، قدردانی، وفاق و همدلی اشاره کرد. در واقع این‌که زن و شوهر از هم سپاسگزاری کنند و زحمات همدیگر را ارج نهند و درک کنند، تأثیر بسیاری در رضایت آن‌ها از زندگی مشترکشان دارد. برای دستیابی به رضایت در زندگی زناشویی، نیاز به صمیمیت وجود دارد. صمیمیت در همه‌ ابعاد روانی، فراغت، جسمی، روحی، معنوی و... باید وجود داشته باشد. صمیمیت به زن و شوهر امکان می‌دهد از دنیای تنهایی و جدایی به در‌آیند و به فضای یکپارچگی احساس قدم بگذارند.

خدابخش اضافه کرد: منظور از صمیمیت در میان گذاشتن و با هم سهیم شدن مکنونات قلبی است. در میان گذاشتن عمیق‌ترین احساسات، رویا‌ها، خواسته‌ها، نگرانی‌ها و شادی‌هاست. صمیمیت بدون در میان گذاشتن احساسات و عواطف خود با دیگران ایجاد نمی‌شود.

وی درباره رضایت از زندگی زناشویی گفت: این موضوع فقط به زن و شوهر خلاصه نمی‌شود. خانواده‌ها هم در این میان نقش مهمی دارند. اینکه دخالت بی‌مورد در زندگی فرزندان خود نداشته باشند وآنان را‌ طوری تربیت کنند که به استقلال روانی برسند و ایمان داشته باشند زندگی خودشان رامی‌سازند.

خدابخش کولایی گفت: علت فروپاشی بسیاری از ازدواج‌ها این است که زن و شوهر نمی‌دانند چگونه با اختلافات خود کنار بیایند. به همین دلیل است که توصیه می‌شود زن و مردی که قصد ازدواج دارند در زمینهٔ حل اختلافات مهارت کافی کسب کنند. بهترین ازدواج‌ها، آنهایی است که زن و شوهر با هم رک‌ و‌ راست هستند. رسیدن به این مهم امکان‌پذیر نیست مگر اینکه آن‌ها به اختلافات خود با یکدیگر پی ببرند و درصدد حل‌و‌فصل این اختلافات برآیند، زیرا در این فرآیند است که زن و شوهر می‌توانند یکدیگر را بیشتر بشناسند و برای هم احترام بیشتری قائل شوند. (خانواده سالم)


ادامه مطلب ...

«سلفی گرفتن» در گروه اختلالات روانی قرار می‌گیرد

این متخصصان می‌گویند: جنون فزاینده سلفی گرفتن به زودی به نوعی اعتیاد آسیب‌شناسی منجر خواهد شد و این اعتیاد باید به عنوان یک اختلال روانی در نظر گرفته شود. با افزایش جنون عکس گرفتن از خود یا همان سلفی و انتشار عکس‌ها روی سایت‌های اجتماعی، فرد عملاً خود را در معرض گرایش به خودشیفتگی قرار می‌دهد.
روانشناسان روسی با استناد به این واقعیت، اکنون این موضوع را مورد بحث و مذاکره قرار داده‌اند و ادعا می‌کنند که سلفی گرفتن نه تنها نشانه‌ای از پایین بودن اعتماد به نفس و خودبینی است بلکه در موارد شدید حتی می‌تواند به بیماری تبدیل شود.
به گزارش سایت اینترنتی آربی‌تی‌اچ، این متخصصان می‌گویند: اگرچه در نگاه اول این کار کاملاً بی‌ضرر و عادی به نظر می‌رسد اما افزایش تمایل فرد برای به اشتراک گذاشتن مداوم عکس‌هایی از خود برای گرفتن تأیید دوستان در قالب «لایک کردن» و دریافت تحسین‌های آن‌ها می‌تواند در فرد وابستگی ایجاد کند و این وابستگی در موارد شدید به جایی می‌رسد که فرد نیاز به درمان‌های روانشناسی پیدا می‌کند.
به اعتقاد روانشناسان روسی، همان گونه که اعتیاد به اینترنت در فهرست بیماری‌های روانی دسته‌بندی می‌شود، این تشخیص در مورد اعتیاد به بازی‌های آنلاین،‌ شبکه‌های اجتماعی یا عکس سلفی نیز صدق می‌کند.
این روانشناسان همچنین تاکید کردند که افراد جوان در گروه سنی 13 تا 30 سال و عمدتاً دختران، بیشتر مستعد ابتلا به «جنون سلفی» هستند. (ایسنا)


ادامه مطلب ...