مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

زنانی که به آخر​خط رسیده‌اند

جام جم سرا:اینجا مرکز نگهداری زنان معتاد خاوران در حاشیه کلانشهر تهران است؛ مکانی که سال 86 با هدف جمع‌آوری و نگهداری زنان معتاد شهر تهران شروع به کار کرد و اکنون میزبان 45 مددجو است. دخترکان طردشده و از خانه گریخته و اکثرا بی‌هویتی که قرار است 21 روز در این مرکز بمانند، پاک شوند و آزاد و به آغوش گرم جامعه بازگردند.امکانات اندک است؛ این را پرسنل و معتادان می‌گویند و مثل همیشه گلایه و شکایت است از کمبود بودجه و امکانات. البته تمام هزینه‌ها برای مددجویان رایگان است و به عهده شهرداری تهران. دو مددیار و بهیار به صورت 24 ساعته مراقب زنان معتاد هستند. یک دکتر داخلی هم هر روز ویزیتشان می‌کند و بر رژیم غذایی‌شان نظارت دارد. نوشابه و چای پررنگ قدغن است.

اکثر قریب به اتفاق مددجویان این مرکز معتاد به شیشه و کراک هستند و متاسفانه بیشترشان هم ایدز و هپاتیت دارند. سن‌شان هم از 13 تا 70 سال در نوسان است، اما اکثریت با 20 تا 30 سال است.قرار است پس از سپری‌کردن دوران پاکسازی به آغوش گرم خانواده‌هایشان بازگردانده شوند، اما اگر خانواده‌ای وجود خارجی نداشت یا از تحویل گرفتن فرزند سرباز زد، به بهزیستی عودت داده می‌شوند و احتمالا روز از نو روزی از نو.شب است و زنان مددجو با لباس‌های متحدالشکل نو به انتظار شام نشسته‌اند.

یکی از بهیاران می‌گوید: شما الان اینها را در بهترین وضع می‌بینید. بعضی‌هایشان مشکل عصبی دارند و به قصد کشت یکدیگر را می‌زنند. اگر هم بعد از ترک، خانواده‌ای داشته باشند و به دنبال‌شان بیایند، آنقدر اذیت می‌کنند که دوباره باز می‌گردانند.وی در عین حال متذکر می‌شود اگر هم خانواده‌ای مثل خود معتاد داشته باشند که به سراغشان برای پخش مواد می‌آیند و بعد گلایه می‌کند که هر کس می‌پرسد کجا کار می‌کنی، پاسخ می‌دهم آخر دنیا، اینجا آخر دنیاست.

فریبا بیست‌وهفت ساله، فرزند طلاق است و معتاد به کراک و شیشه. پدرش دستفروش است. آستین لباسش که بالا می‌رود، دستش پر است از جای بریدگی چاقو. در زندان خودزنی کرده. از خانه که بیرون زده، با همدستی پسری ماشین می‌دزدیده‌اند؛ پسری که دوستش داشته و دو سال پیش خودکشی کرده است.صادقانه می‌گوید اگر کسی باشد که زیر پر و بالم را بگیرد و بلندم کند، دوست دارم ترک کنم. رویای زیباتری هم دارد؛ ازدواج و زندگی مشترک. می‌گوید برای پدر و مادرش مرده ‌است، حتی به دیدنش هم نمی‌آیند. به پارچه سبزرنگی که به مچ دستش بسته‌شده نگاه می‌کنم. می‌گوید نیت کرده‌ام برای آزادی و شفایم.

معصومه شوهر و دختر کوچکش را در یک تصادف رانندگی از دست داده است. می‌گوید مستاصل بوده، ناچار شده به صیغه‌شدن و همان شوهر صیغه‌ای‌اش بوده که هم باردارش کرده و هم معتاد به کراک. اینجا که آمده، با پریدن از ارتفاع، خود را از بچه خلاص کرده و حالا دوره ترک را می‌گذراند تا از کراک هم آزاد شود. نهایت آرزویش رفتن به بهزیستی و کارکردن در آنجاست.45 دلشکسته​ پس از شام و هنگام نماز هر یک به زبانی دست نیاز به درگاه الهی بلند کرده‌اند و با خدای خود حرف می‌زنند و شاید همین دلشکستگی و غربت کلید قبول انابت و حاجت باشد. غریبانی از دنیا مانده و زخم‌خورده که جز خدای خویش مأمن و پناهگاهی ندارند.

معضلی که ریشه در تاریخ دارد

مواد مخدر و مصرف آن در ایران و جهان تاریخچه‌ای طولانی دارد. سابقه آشنایی بشر با خشخاش به حدود 7000 سال پیش بازمی‌گردد. وجود لوحه‌های گلی باستانی از تمدن‌های آن زمان مؤید این امر است. همچنین استفاده غذایی و دارویی از انواع مواد مخدر در چین و هند و کشورهای دیگر در چند هزار سال پیش نیز مورد تائید قرار گرفته است. در ایران نیز «حسن صباح» مریدانی را در تپه‌های الموت گرد خود جمع آورده بود که با استفاده از اثرات مست‌کنندگی حشیش اعمال خارق‌العاده‌ای را انجام می‌داده‌اند. بر اساس نوشته مورخان، خواص روانگردان حشیش برای اقوام آریایی شناخته‌شده بوده و آنان از این ماده در عزاداری‌های خود استفاده می‌کرده‌اند. خواص تریاک نیز از سوی پزشکانی مانند محمد زکریای رازی و ابوعلی سینا توصیف شده است.

آمارهایی برای دریغ و افسوس

آمار رسمی، جمعیت معتادان در کشور را یک میلیون و 300 هزار نفر اعلام می‌کند. با این حال تاملی در این آمارهای پراکنده ما را به جمع‌بندی تاسف‌آور جمعیت سه تا چهار میلیونی معتادان ایرانی می‌رساند. آمارها می‌گوید 50 درصد معتادان ایران متاهل هستند و علاوه بر این روزانه ۶۰۰ نفر در رابطه با مواد مخدر در کشور دستگیر می‌شوند و ماهانه بیش از ۱۰۰ ایرانی به دلیل سوءمصرف مواد مخدر می‌میرند.

روابط عمومی سازمان بهزیستی نیز اعلام کرده که روزانه ۵۰۰ نفر از جوانان کشور معتاد می‌شوند و بررسی به عمل آمده نشان داده که جمعیت معتادان در ایران هر ۱۰ سال دو برابر شده و خسارت‌های ناشی از اعتیاد سالانه به بیش از 1500 میلیارد تومان می‌رسد.بتازگی نایب رئیس فراکسیون زنان مجلس با نگرانی از افزایش آمار اعتیاد زنان در کشور گفته است که فقط 10 درصد از معتادان کشور را زنان تشکیل می‌دهند، اما همین آمار به اندک هم خطرآفرین بوده و کانون خانواده‌ها را تهدید می‌کند.شهلا میرگلو بیات البته به گفته خودش این درصد را بر مبنای آ‌مارهای قدیمی مربوط به سال ۸۶ ارائه کرده است. فقط طی چهار سال گذشته رشد اعتیاد زنان سه برابر مردان بوده و اگر به همین منوال پیش برود تعداد آنان با مردان معتاد به زودی برابر خواهد شد.

پای یک مرد در میان است

طبق آمارهای مستند، اکثریت قریب به اتفاق زنان معتاد از سوی شوهران‌شان و درصد کمی هم از سوی پدران خود آلوده می‌شوند. در واقع ۹۹ درصد زنان معتاد، خانواده‌های معتاد دارند. اعتیاد زنان اکثرا ریشه در بسترهای خانوادگی مغشوش دارد. تحقیقات موسسه ملی مواد مخدر آمریکا (NIDA) نشان می‏دهد ​ زنان معتاد عمدتا همزمان با اعتیاد از فشار زیاد مشکلات جسمانی و روانی دیگری رنج می‏برند. برای مثال می‏توان از اختلالات جهاز هاضمه، انواع بیماری‌های روانی، اختلال در روابط با دیگران، عزت نفس پایین، بی‌خیالی و بی‌تفاوتی و از همه بدتر کاهش یا خلأ ارزش‏های اخلاقی و معنوی و مذهبی که زمینه‏ساز قربانی‏شدن، سوءاستفاده‏های جنسی، روابط مختل با خانواده، استثمار جنسی و مالی، ابتلا به بیماری‌های مقاربتی، بارداری‌های غیرمنتظره و مشکلات عدیده در نقش مادری​ نام برد. یکی از دلایل گرایش زنان به اعتیاد پیروی و تبعیت از مردان هم می‌تواند باشد.

مراجعه زنان معتاد برای ترک؛ زیر 10 درصد

متاسفانه عموم جامعه اعتیاد را در زنان یک موضوع غیراخلاقی می‌پندارند تا یک بیماری و همین نگرش‌های اجتماعی منفی موجود درباره رفتار غیراخلاقی زنان معتاد مانعی بزرگ در راه درمان اعتیادشان است. در واقع زنان معتاد، هراسان از تقبیح نگاه سخت جامعه به آنان از مراجعه به مراکز ترک پرهیز می‌کنند. اصولا زنان برای ترک در شرایط آسیب‌پذیرتری از مردان قرار دارند، زیرا یکی از شرایط ترک، دوربودن فرد از محیطی است که باعث وسوسه و گرایش به مصرف مجدد می‌شود. در حالی که اکثرا یکی از اطرافیان نزدیک زنان معتاد، مبتلا به اعتیاد است. معمولا زنان معتاد، شوهران معتاد دارند و مراجعه آنها باید همزمان باشد. اگر مردان از مراجعه سر باز زنند، زنان نیز اغلب نمی‌توانند به مراکز بازپروری روی بیاورند. آنها بیشتر اوقات برای مراجعه و هزینه درمان به مردان وابسته‌اند. واقعیت این است که اگر مرد معتاد باشد، ترک برای زن سخت‌تر است. زنان همچنین به دلیل پیش‌آمادگی‏های روانشناختی، خانوادگی و ریسک فاکتورهای خاص نسبت به اعتیاد به مواد مخدر بسیار آسیب‏پذیرند. به طور تقریبی می‌توان گفت مراجعه زنان به مراکز ترک اعتیاد زیر 10 درصد است.

در عین حال، ترک اعتیاد به لحاظ جسمانی برای زنان سخت‌تر است. زنان از نظر روحی از مردان قوی‌تر و از نظر جسمی ضعیف‌ترند و حتی به مشکلات روحی خود نیز جنبه جسمانی می‌دهند و از آنجا که مرحله سم‌زدایی با درد جسمانی زیاد همراه است، بیشتر از مردان امکان بازگشت به چرخه سوءمصرف مواد و بازگشت به مصرف را دارند، اما با این حال خطر عود در آنها کمتر است. زنان اگر درمان شوند امکان بازگشت‌شان به مصرف​ بسیار کمتر از مردان است و مقاومت بیشتری از خود نشان می‌دهند.

پاک شده‌ها را به حال خود رها نکنیم

در حالی که اعتیاد به مواد مخدر صنعتی راه بازگشت را برای مبتلایانش بسیار سخت کرده است تا جایی که آمارها نشان می‌دهد فقط 8 درصد معتادان شیشه بعد از ترک پاک می‌مانند و بیش از 90 درصدشان دوباره به مصرف روی می‌آورند، تدارک و احیای شرایط و ملزومات بازگشت این معتادان و بخصوص زنان معتاد به جامعه و زندگی عادی شهروندی شاید نقطه عطفی در درمان اعتیاد باشد. زن معتادی که شرایط سخت ترک و درمان را پشت سرگذاشته و دست‌کم برای نزدیک به 20 روز پاک مانده است، پس از ترک کمپ درمانی، انبوهی از مشکلات را در پیش روی خود می‌بیند. معمولا خانواده‌ای چشم به راه بازگشت او نیست و اگر باشد هم اکثریت اعضایش خود معتاد و وابسته به افیون و بازگشت به چنین خانواده‌ای برای زنان رهاشده از بند اعتیاد، در حکم از چاله به در آمدن و در چاه افتادن است. از سوی دیگر، این زنان پس از بازگشت به جامعه برای معیشت و گذران زندگی هم با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند. به نظر می‌رسد اشتغال، حلقه مفقوده و فاکتور حیاتی فراموش شده در بازپروری زنان معتاد و هدایت‌شان به سمت یک زندگی سالم باشد. جای تعجب ندارد زن جوانی که بدون پشتوانه و پشتیبانی باید به خانواده‌ای بازگردد ـ البته اگر خانواده‌ای وجود داشته باشد ـ که اکثر اعضایش اهل بخیه هستند و از سوی دیگر در تامین نیازهای حداقلی زندگی دچار مشکلات و چالش‌های اساسی است، پس از مدتی دوباره از در اشتباهات گذشته وارد شده و از سر ناچاری خود را در معرض انواع و اقسام ناهنجاری‌ها و ضداخلاقی‌های اجتماعی قرار می‌دهد. جمله «معتاد بیمار است، نه مجرم» شاید دیگر تکراری و نخ‌نما شده به نظر برسد، اما واقعیتی است غیرقابل انکار، خاصه برای زنان معتاد که اکثرا خود قربانی شرایط سخت زندگی و نامرادی‌های روزگارند.(محسن محمدی /جام جم)


ادامه مطلب ...

زنانی که نان از تنور زحمت خویش می‌خورند [مجموعه عکس]

تصویر زندگی: پخت نان در سیستان و بلوچستان

سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 09:54

یکی از کارهای معمول زنان در سیستان و بلوچستان، پخت نان در خانه است. آنها انواع نان را که با عناوین تافدون، لواش، کهر، چپاتی و قتلمه از آن یاد می‌کنند، به روش سنتی طبخ می‌کنند.


ادامه مطلب ...

پای صحبت زنانی که از رابطه زناشویی خود ایدز گرفته‌اند

بعضی از آن‌ها نگران زود رنج بودن فرزندشان به خاطر نبود پدری که با بیماری ایدز از دنیا رفته هستند، یا مادرانی که به خاطر ابتلا به این بیماری از دیدن فرزندانشان محروم شده‌اند یا سوگوار فرزندان مبتلایی که از دست داده‌اند.

این زنان هنوز نمی‌توانند راز بیماری خود را در خانواده و محل کار بازگو کنند؛ چراکه هنوز کسانی هستند که اگر متوجه بیماریشان شوند از آن‌ها فرار می‌کنند و می‌ترسند که مبتلا شوند. پوستر‌ها و مجله‌هایی برای اطلاع‌رسانی درباره ایدز و مبتلایان به این بیماری در کنار میز اعضای انجمن قرار گرفته است تا به رایگان توزیع شود. رو به روی من پوس‌تر کودکی است که می‌گوید مرا بغل کنید، من شما را بیمار نمی‌کنم.

1

شوهرم نگفت بیمار است

«م-ع» زنی ۴۱ ساله است که دو بار ازدواج کرده است. «م-ع» در ازدواج دومش هم با مشکلات بسیاری مواجه شد. شوهرش به خاطر این‌که او را از دست ندهد نگفته بود که مبتلا به ایدز است و حالا او هم ایدز دارد. او دارای یک دختر است، خوشبختانه دخترش به ایدز مبتلا نشده و سالم است. اما م-ع با توجه به بیماری ایدز، هپاتیتc و بیماری کبد مجبور است کار کند تا مخارج خود و دخترش را تأمین کند.

با یک عکس ازدواج کردم

۱۳ساله که بودم با یک عکس ازدواج کردم. زمانی که از مدرسه به خانه آمدم مادرم یک عکس به دست داشت و می‌گفت باید ازدواج کنی. بعد از ازدواج صاحب ۳ پسر شدیم اما شوهر و پدر شوهرم مدام در گوشم زمزمه می‌کردند که باید مهاجرت کنیم. من گفتم که اینجا کشور ماست و دلیلی نمی‌بینم که آن را ترک کنم، می‌گفتم که خانواده من اینجا هستند و من به آن‌ها وابسته‌ام. به خاطر علاقه شدیدی که به پدرم داشتم به هیچ وجه نمی‌توانستم ایران را ترک کنم.

شوهرم با بچه‌ها فرار کرد

یک روز که از خواب بیدار شدم دیگر نه توانستم بچه‌هایم را ببینم نه شوهرم را. خانواده شوهرم به همراه فرزند‌های من به استرالیا رفته بودند.

دوران سخت بارداری

۲۶ ساله بودم که از طریق رفت و آمد در محل کارم با همسر دومم آشنا شدم. ۷ ماهه باردار بودم که فهمیدم شوهرم معتاد است. تازه فهمیدم که او یک سابقه دار حرفه‌ای است. او حتی پس از ازدواج با من نیز اعتیاد و دزدی‌اش را ترک نکرده بود. باور این مسأله که او هم معتاد بوده و هم خلافکار، مرا بسیار آزرده خاطر می‌کرد. من که هنوز در غم از دست دادن پدر و مهاجرت شوهر و فرزندان خود بودم برایم سخت بود که باور کنم باز هم دچار یک تباهی جدید در زندگی شده‌ام. خیال می‌کردم که سختی‌های زندگی من به پایان رسیده اما مشکلات بزرگ تری سر راه من قرار گرفت.

هیچ‌کس مرا از بیماری شوهرم مطلع نکرد

پس از دوران بارداری ۳ ماه مداوم تب کردم. به آزمایشگاه رفتم و پس از چند روز متوجه شدم که به ایدز مبتلا شده‌ام. آن زمان که در آزمایشگاه متوجه بیماری خودم شدم از ته دل گریه کردم و جیغ کشیدم، ‌طوری که تمام پرسنل آزمایشگاه دیگر مرا می‌شناختند و به صورتی عجیب به من نگاه می‌کردند. چند روز بعد فهمیدم که این بیماری از طریق شوهرم به من منتقل شده و او و خانواده‌اش قبل از ازدواج در جریان بیماری او بودند اما به من چیزی نگفته بودند تا مرا به عقد او در بیاورند. خوشبختانه دخترم به این بیماری مبتلا نشده بود؛ چرا که شیر مرا نخورده بود. براساس آزمایش‌های دوباره‌ای که انجام دادم متوجه شدم شوهرم مرا علاوه بر ایدز به هپاتیت c نیز مبتلا کرده و من درگیر دو بیماری هستم.

شوهرم برای این‌که مرا از دست ندهد مرا نیز مبتلا به ایدز کرد

۶ ماه دچار افسردگی شدید شدم. در‌ها را به روی خودم می‌بستم و کمتر می‌شد که کسی را ملاقات کنم. نزد یک دکتر برای من پرونده تشکیل شده بود اما آنقدر از لحاظ روحی دچار افسردگی شده بودم که تا یک ماه آنجا نرفته بودم. بعد از یک ماه برای نخستین بار با شوهرم به آنجا رفتیم. زمانی که آن دکتر از شوهرم پرسید که چرا به همسرت نگفتی که ایدز داری، او جواب داد که من او را دوست داشتم و نمی‌خواستم او از من جدا شود. می‌ترسیدم که با من ازدواج نکند و او را از دست بدهم. گاهی اوقات آن دکتر برای روحیه دادن به من و مشاوره با خانه ما تماس می‌گرفت و حالم را می‌پرسید.

شوهرم نمی‌گذاشت که دارو مصرف کنم

به خاطر وضعیت روحی بدم و این‌که سیستم دفاعی بدنم کاهش پیدا کرده بود مجبور شدم که دارو مصرف کنم. شوهرم نمی‌گذاشت که من دارو مصرف کنم. می‌گفت که می‌خواهند با این دارو‌ها ما را بکشند اما او که به فکر سلامتی من نبود می‌خواست با پول دارو‌های من برای خودش شیشه بخرد و مصرف کند. او به خاطر مصرف شیشه بسیار شکاک شده بود، از آسمان و زمین مرد می‌تراشید و مرا متهم به خیانت می‌کرد. از یک طرف نه می‌توانستم با وجود شوهرم دارو مصرف کنم و نه می‌توانستم دارو‌هایم را قطع کنم. دکترم مجبور شد که دارو‌هایم را در سطل آشغال بگذارد و از من بخواهد که به بهانه بردن آشغال‌ها آن‌ها را بردارم.

شوهرم به زندان رفت

به خاطر یک سرقت شوهرم دستگیر شد و به زندان رفت. زمانی که برای طلاق به دادگاه رفتم و پرونده‌های سرقت او را از نزدیک دیدم واقعاً متعجب شدم. تعداد بی‌شماری از پرونده‌های سرقت او روی میز دادگاه وجود داشت.

یک وکیل خیر وکالت مرا به عهده گرفت و توانستم طلاق خودم را از او بگیرم. بعد از حکم دادگاه برای طلاق، قرار بر این شد که شوهرم هفته‌ای ۴ ساعت دخترش را ببیند. پس از این‌که از زندان آزاد شد با این‌که علاقه‌ای به دیدن فرزندش نداشت، برای آزار و اذیت من هم هفته‌ای یک بار دخترش را می‌ بیند. پس از مدتی برای درمان بیماری هپاتیت دارو مصرف کردم اما کبدم بعد از مدتی به دارو‌ها مقاوم و دچار مشکل شد. مدتی است که با انجمن احیا آشنا شده‌ام و در کلاس‌های مشاوره اینجا شرکت می‌کنم. آشنایی با این انجمن خیلی به روحیه‌ام کمک کرده است. پس از یک مدت فردی که از او نگهداری می‌کردم فوت شد و مجبور بودم که دنبال کار دیگری برای تأمین مخارج خودم و دخترم باشم. در حال حاضر مشغول به کار هستم و مخارج خودم و دخترم را تأمین می‌کنم. دلم خیلی برای پسرانم تنگ شده، در حال حاضر پسر بزرگم ۲۶ ساله، پسر بعدی‌ام ۱۷ و آخری ۱۲ ساله هستند، کاش سرنوشت برای من طور دیگری رقم می‌خورد و می‌توانستم در کنار آن‌ها باشم. می‌خواهم بدانند که همیشه به یادشان هستم و خیلی دوستشان دارم.

2

دلم برای پسرم تنگ شده است

س-ش، زنی ۲۵ ساله است که از طریق شوهرش به ایدز مبتلا شده. فرزند دخترش را در ۱۱ ماهگی از دست می‌دهد و پسرش را پس از مرگ شوهرش از او می‌گیرند. او ۲ سال است که فرزند خود را ندیده است و می‌گوید تنها هدف زندگی‌اش دیدن فرزندش است. او می‌گوید اگر پسرش روزی این گزارش را خواند باید بداند که مادرش او را‌‌ رها نکرده است و او را خیلی دوست دارد.

تلخی مرگ فرزند

یک پسر داشتم که دوباره حامله شدم اما دخترم در ۱۱ ماهگی به علت نارسایی کبد فوت شد و من را تنها گذاشت. شوهرم به خاطر مرگ دخترمان مریض شد و به بیمارستان منتقل شد. غم از دست دادن دخترم به یک طرف، شوهر مریضم هم یکی از دغدغه‌های آن روز‌هایم بود.

مرگ شوهرم

۲۵ روز پس از بستری شدن شوهرم فهمیدم که او به ایدز مبتلا شده. پس از مشاوره با دکتر قرار شد که من و پسرم هم آزمایش دهیم، تا مطمئن شویم که به این بیماری مبتلا نشده‌ایم. پس از آزمایش فهمیدیم که من نیز به ایدز مبتلا شدم اما خدا رو شکر جواب آزمایش پسرم منفی بود و او مبتلا نشده بود. پس از مدت کوتاهی شوهرم به خاطر این بیماری فوت کرد و مرا تنها گذاشت.

پسرم را از من گرفتند

پس از این جریان خانواده شوهرم به حکم دادگاه حضانت فرزندم را از من گرفتند و تصمیم بر این شد که بعد از ۱۸ سالگی پسرم تصمیم بگیرد که می‌خواهد پیش من بماند یا نه، چرا به جرم این‌که شوهرم مرا به ایدز مبتلا کرده حضانت فرزندم را به خانواده شوهرم دادند و پسرم را نیز از محبت مادری محروم کردند .

خودکشی کردم

چندین بار دست به خودکشی زدم. تحمل داغ‌هایی که در این مدت کوتاه به من وارد شده بود برای روح جوان من سخت بود. یک دختر ۲۳ ساله چطور می‌تواند مرگ و از هم پاشیدگی تمام خانواده‌اش را در یک مدت کوتاه تحمل کند و با یک بیماری به سمتی‌‌ رها شود. از طریق یک رهگذر متوجه شدم که مرکزی به نام بیماری‌های رفتاری در کرمانشاه وجود دارد. زمانی که به آنجا رفتم اطلاعاتی را درخصوص ایدز دریافت کردم و فهمیدم ایدز هم مانند تمام بیماری‌ها یک بیماری است. در آنجا به من دارو داده شد تا بیماری‌ام را در یک حالت ثابت نگه دارند و از گسترش بیماری جلوگیری کنند. در آن زمان سیستم مقاومتی بدنم در حالت ۳۰۰ بود و قادر نبودم که با این بیماری کنار بیایم. باید بگویم که سیستم مقاومتی بدن افراد هرچقدر کاهش پیدا کند، افراد بیشتر به مرگ نزدیک می‌شوند. پزشکان مرکز به من یادآور می‌شدند که تو هیچ بیماری خاصی نداری فقط روحیه خودت را از دست دادی و دیگر خودت را باور نداری. زادگاهم هر لحظه برای من یادآور خاطرات تلخ بود. پیشنهاد‌هایی برای ترک زادگاهم به من داده شد، ترک زادگاهم می‌توانست به من در کنار آمدن با بیماری‌ام کمک کند.

ترک زادگاهم

دکتر‌ها نیز به من پیشنهاد می‌دادند که اگر یک مدت کوتاه زادگاهت را ترک کنی بهتر می‌توانی روحیه‌ات را به دست آوری، پس برای بهتر شدن روحیه خودم و فراموش کردن اتفاق‌های گذشته زادگاهم را ترک کردم و به تهران آمدم. در تهران با یک انجمن مشاوره در شهریار آشنا شدم و مرتب برای مشاوره به آنجا می‌رفتم. روحیه‌ام را توانستم تا حدودی به دست آورم و سیستم مقاومتی بدنم از ۳۰۰ به ۱۰۴۸ رسید که این نشانه خوبی در وضعیت بیماری و روحی‌ام بود. به خاطر نداشتن دفترچه بیمه به کمیته امداد معرفی و از آنجا به بهزیستی منتقل شدم. بهزیستی نیز مرا به انجمن احیاء معرفی کرد و اکنون ۳ هفته است که در کلاس‌های مشاوره و آموزشی اینجا شرکت می‌کنم.

۲ سال است که پسرم را ندیدم و اکنون دیدن پسرم تنها هدف زندگی من است. می‌خواهم زمانی که بزرگ شد از مشکلاتم و رنج‌هایی که در نبودش کشیدم بگویم. می‌خواهم به او بگویم که چگونه خواهر و پدرش را از دست دادیم و چگونه مرا از محبت مادری محروم کردند. می‌خواهم بداند که مادرش را از ابراز محبت مادری محروم کردند و مادرش او را‌‌ رها نکرده است. پسرم اگر روزی این گزارش را می‌خوانی بدان که مادرت خیلی دوستت دارد.

3

هنوز دوستش دارم

سال ۸۷ با همسرم ازدواج کردم. شوهرم بیرون از خانه کار می‌کرد و من نیز خانه دار بودم. رابطه مون خیلی خوب بود و خیلی همدیگر را دوست داشتیم. ۲ سال بود که از ازدواجم می‌گذشت. یک شب که برای میهمانی به خانه مادرم رفته بودیم حال شوهرم بد شد. مجبور شدم که او را به اتاق ببرم تا استراحت کند زیرا که نمی‌توانست محیط شلوغ آنجا را تحمل کند.

باور واقعیت‌های تلخ زندگی

کمی که گذشت حال شوهرم بهتر نشد. او را به بیمارستان بردیم. دکتر پس از معاینه برای او یک آزمایش نوشت. پس از چند روز متوجه شدیم که به ایدز و هپاتیت cمبتلا شده است. هیچ وقت متوجه نشدیم که چگونه به این بیماری مبتلا شده است اما حدس‌هایی نیز می‌توان در مورد چگونگی ابتلا او زد. شوهرم ۱۰ سال قبل از ازدواج با من اعتیاد داشت و به زندان رفته بوده و حدس می‌زند که در زندان مبتلا شده است.

افسرده شدم

۱۰ سال پیش زمانی که شوهرم اعتیاد داشت با زنی ازدواج می‌کند، اما آن زن به خاطر اعتیاد او را ترک می‌کند و طلاق می‌گیرد. او پس از ۱۰ سال تصمیم می‌گیرد که ازدواج کند و اعتیاد را کنار بگذارد. بعد از آن اعتیاد را کنار می‌گذارد و با من ازدواج می‌کند. شوهرم حدس می‌زند که بیماری‌اش به خاطر زندان باشد اما در این مورد مطمئن نیست. دکتر به من توصیه کرد که برای اطمینان بیشتر آزمایش بدهم. پس از آزمایش متوجه شدم که من هم به ایدز مبتلا شدم. زمانی که متوجه بیماری خودم شدم تا یکی دو ساعت حالت عادی نداشتم و باور نمی‌کردم که مبتلا شده‌ام. پس از مدتی که بیماری خودم را باور کردم، دچار افسردگی شدم و نزد روانپزشک مراجعه کردم. شوهرم همیشه می‌گوید اگر می‌دانستم که بیمار هستم هیچ وقت تو را بیمار نمی‌کردم و در این مورد بسیار عذاب وجدان دارد.

می‌خواهم بچه دار شوم

پس از مدتی حال روحی‌ام بهتر شد و باور کردم که ایدز نیز مانند بیماری‌های دیگر است. پس از ۲ سال بچه دار شدم اما متأسفانه فرزندم در ۵ ماهگی به خاطر بیماری‌ام فوت شد. در آن زمان شنیده بودم که فرزند از طریق سزارین به ایدز مبتلا نمی‌شود و من نیز می‌خواستم که طعم مادر بودن را حس کنم اما متاسفانه شانس با من یار نبود و ۲ بار سقط جنین داشتم و نتوانستم صاحب فرزند شوم. از‌‌ همان دوران ازدواج تحت نظر پزشک هستم تا باردار شوم و تمام تلاش خودم را برای بچه دار شدن می‌کنم. با این شرایط هیچ وقت ناشکری نکردم و تسلیم رضای خداوند بودم. بعد از این‌که فهمیدم که از طریق شوهرم مبتلا شدم هیچوقت علاقه‌ام را نسبت به او از دست ندادم زیرا که او از عمد مرا به این بیماری مبتلا نکرده بود و خودش هم نمی‌دانست که بیمار است.

خوشبختانه حالم بهتر است

از طریق یکی از دوستانم با انجمن احیا آشنا شدم. آشنایی با این انجمن تأثیر مهمی در زندگی و روحیه‌ام داشت. در حال حاضر ۳ سال است که با شوهرم دارو مصرف می‌کنیم و بهتر از قبل هستیم. مقاومت بدنی من در سال‌های اول ۱۰۰ بود و در حال حاضر خوشبختانه و به لطف خداوند به ۸۰۰ رسیده است. باید بگویم که مقاومت بدنی اگر زیر ۱۰۰ باشد بسیار خطرناک است.

نمی‌توانم بگویم که بیمارم

در انجمن احیا جلسه‌هایی برای تقویت اعتماد به نفس تشکیل می‌شود که این جلسه‌ها توانسته تا حدود زیادی روحیه‌ام را تقویت کند. در اینجا با اعضای انجمن به پارک و سفرهای زیارتی می‌رویم. برای تأمین داروهای خود و شوهرم و علاقه‌ای که به بچه‌ها دارم از فرزند یک خانم شاغل نگهداری می‌کنم. رابطه او با من خیلی خوب است و مرا خیلی دوست دارد اما متأسفانه هنوز نتوانستم به خاطر ضعف فرهنگ جامعه به آن‌ها بگویم که بیمار هستم. خوشبختانه از زمانی که کار می‌کنم روحیه‌ام خیلی بهتر شده است.(ایران/ یاســـمن صادق شیرازی)


ادامه مطلب ...

حکایت زنانی که معلوم نیست چگونه به زندگی بازمی‌گردند

معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده گفت: ۵۰۰ زن کارتن‌خواب در تهران وجود دارد که باید به وضعیت آن‌ها رسیدگی کنیم.

زمان زیادی از حضور اولین زن کارتن‌خواب در خیابان‌ها و اطراف شهر می‌گذرد. از آن زمان تا کنون هر روز تعداد این زنان افزایش پیدا کرده است. سرای مهربانو که به تازگی توسط دولت و موسسه طلووع بی‌نشان‌ها افتتاح شد، ویژه زنان آسیب‌دیده اجتماعی است. افرادی که در این مکان حضور می‌یابند «خودمعرف» هستند و به آنان خدمات کاملا رایگان ارائه می‌شود.
اکبر رجبی (مدیرعامل موسسه و NGO طلوع بی‌نشان‌ها) گفت: با تغییر نگاه به زنان کارتن‌خواب و داشتن نگاهی از روبرو و بدون سرزنش می‌توانیم آن‌ها را به جامعه بازگردانیم. پیش از هرچیز، یادمان باشد که فقط در روزهای زمستان نباید یاد کارتن‌خواب‌ها بیفتیم. رسانه‌ها، وقتی هوا سرد می‌شود یادشان می‌افتد که کارتن‌خواب‌هایی هم هستند.

وی افزود: ۵۰۰ نفر زن در خیابان‌ها و بیابان‌های اطراف تهران کارتن‌خواب هستند. زنان دیگر کارتن‌خواب توانسته‌اند به مراکز کمک و NGO ها بروند. اما درباره این ۵۰۰ زن کارتن‌خواب باید بگوئیم تعداد این افراد زیاد نیست. ما می‌توانیم به این افراد کمک کنیم و آن‌ها را به اجتماع برگردانیم؛ ما یعنی همه مردم و نه صرفا مسئولین. کما اینکه مثال‌های بسیار زیادی در این‌باره وجود دارد؛ سال‌ها پیش اولین زن و مرد کارتن‌خواب ایران پس از بهبود یافتن و سلامتی با یکدیگر ازدواج کردند.

وی ادامه داد: دلایل و سرنوشت‌های مختلفی از زندگی می‌تواند برای کارتن‌خوابی یک زن وجود داشته باشد؛ اعتیاد، زندانی بودن شوهر و آواره‌شدن به‌دلیل نداشتن پول اجاره و... . اما این موضوع اهمیت چندانی ندارد. آنچه که برای همه ما باید در وهله اول اهمیت داشته باشد این است که این افراد را به جامعه بازگردانیم.

مدیرعامل موسسه طلوع در پاسخ به این سوال که در ارتباط با افراد کارتن‌خواب چه‌کار باید بکنیم، اظهار کرد: چه کار می‌توانیم بکنیم؟ مهم‌ترین کار، تغییر نگاه است. ما باید نگاهی از روبرو به این افراد داشته باشیم و نه نگاهی از سر سرزنش. این زنان پیش از این بسیار سرزنش شده‌ و مورد انواع آزار و اذیت فکری، روحی و جسمی قرار گرفته‌اند. ما مردم با نگاهمان به این افراد آسیب می‌زنیم. نگاه ما به کارتن‌خواب‌ها نگاهی ساخته شده است که باید تغییرش دهیم. بسیاری از این افراد می‌ترسند؟ چرا باید بترسیم؟
وی ادامه داد: مردم گمان می‌کنند که این افراد می‌توانند به آن‌ها آسیب بزنند. درحالی‌که این نگاه ما است که به آن‌ها آسیب وارد می‌کند. هیچ چیزی برای ترس در این افراد وجود ندارد. آن‌ها هستند که از جامعه ترسیده‌اند؛ تصور کنید که خیلی از زنان کارتن‌خواب تا صبح شروع به راه رفتن می‌کنند تا مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و یا تعداد زیادی از آن‌ها به دنبال جایی می‌گردند که نور چراغی آن‌جا را روشن کرده باشد، برای این‌که این روشنایی، هرچه باشد، به آن‌ها حسی از امنیت می‌دهد.

رجبی در ادامه گفت: کارتون‌خوابی یعنی تنهایی به‌اضافه تنهایی. تنهایی اول، تنهایی خود فرد است و تنهایی دوم تنهایی او در بین اجتماع. برای کمک به کارتن‌خواب‌ها، باید اعتماد این افراد را جلب کنیم، چرا که این افراد اعتمادشان را نسبت به اطراف و جامعه از دست داده‌اند. نباید آن‌ها را مقصر بدانیم. باید در کمک به این افراد همیشه یادمان باشد که ما به آن‌ها نیاز داریم و نه آن‌ها به ما. بهترین کار یاری گرفتن از NGOهاست.

وی درباره این‌که چطور می‌توانیم به این افراد کمک کنیم، توضیح داد: در مواجهه و شناخت این افراد، هر کسی می‌تواند نقش کمک‌کننده را داشته باشد. کمک به این افراد دو مرحله اصلی دارد؛ مرحله اول سرپناه نداشتن این افراد است و مرحله دوم تلاش برای ترک اعتیاد آن‌ها اگر معتاد هستند. اعتیاد چیزی است که اغلب کارتن‌خواب‌ها به‌دلیل تنهایی و نداشتن کمک مردم، به آن پناه می‌برند؛ اگر مردم به آن‌ها کمک کنند، آن‌ها به اعتیاد پناه نمی‌برند... .

اکبر رجبی با انتقاد از تمرکز رسانه‌ها و مردم بر زندگی‌ای که این افراد پیش از بازگشت به جامعه و پاک‌شدن دارند، گفت: چرا پس از پاک‌شدن سراغ این افراد را نمی‌گیریم و آن‌ها را نمی‌بینیم؟ باید همه بدانند که بسیاری از این زنان و مردان تبدیل به هنرمندانی می‌شوند که آثار آن‌ها ثبت جهانی می‌شود. باید باور کنیم که این افراد نیز مانند همه ما توانایی‌های بسیار زیادی دارند و جامعه به آن‌ها نیازمند است.

وی با توجه به نقش رسانه‌ها گفت: شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌ها و NGOها می‌توانند نقش مفیدی در تغییر نگاه مردم به کارتن‌خوابی و کارتن‌خواب‌ها و سایر کمک‌های اجتماعی داشته باشند. من امیدوار هستم که این اتفاق بیفتد. در جامعه‌ای که اسطوره‌های آن برای دفاع از ناموس و جلوگیری از فقر و اعتیاد و ... جنگیده‌اند، این اتفاق باید بتواند رخ دهد.

او همچنین با انتقاد از نگاه مردم به خیریه گفت: متاسفانه نگاه بسیاری از مردم ما به خیریه نگاهی منفی است. با این شرایط وضعیت مالی NGOها برای کمک به زنان کارتن‌خواب خوب نیست. اما ما به کمک‌های موجود تمام تلاشمان را می‌کنیم. (پایگاه خبری فرارو)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

عکس های زنانی که عشق و توهم باربی بودن دیوانه شان کرده!

اور اینکه از ظهور عروسک های باربی (Barbie) بیش از نیم قرن می گذرد، بسیار سخت و دشوار است. عروسک های باربی از زمان ارائه در نمایشگاه اسباب بازی نیویورک در سال 1959 میلادی، یک بخش حیاتی و مهمی از صنعت اسباب بازی محسوب شده است. این عروسک ها که از لحاظ آناتومی بدن غیر طبیعی و نادرست هستند، در هر مناسبتی ظهور کردند، گاهی در هیبت یک فضانورد یا یک پلیس و یا یک دکتر و حتی در هیبت جورج واشنگتون!

منتقدان بر این باورند که عروسک های باربی، معیارهای زیبایی را در دختران کوچک و کم سن و سال منحرف کرده اند؛ یک اثرگذاری منفی که دختر بچه ها را تا بزرگسالی همراهی می کند. در اینجا تعدادی از این زنان و دختران را خواهید دید که دوست دارند با هر ترفندی، خود را شبیه به عروسک های باربی کنند اما نتیجه کار … . عکس های زیر را حتما ببینید:

1. آزوسا ساکاموتو ((Azusa Sakamoto

وقتی آزوسا فقط 15 سال داشت، او غرق در فرهنگ آمریکایی شد. عاشق هر چیزی که امریکایی بود حتی باربی! این دختر شروع به خرید هر چیزی کرد که او را شبیه به عروسک های مشهور باربی می کرد. این دختر، ژاپن اصیل خود را برای رسیدن به آفتاب کالیفرنیا ترک کرد. هم اکنون او صاحب یک سالن مانیکور و پتیکور با تم و قالب باربی در شهر لس آنجلس است. تخمین زده می شود که این دختر سالانه حدود 70 هزار دلار بابت لباس، اسباب بازی، اکسسوار و هر چیزی که حال و هوای عروسک های باربی را دارد، هزینه می کند.

زنانی با شکل و شمایل باربیزنانی با شکل و شمایل باربی

2. جرمی اسکات (Jeremy Scott)

جرمی اسکات، مدیر خلاق برند مشهور مد و لباس موشینو (Moschino)، البسه ای شبیه به لباس های باربی و کِن (Ken and Barbie) طراحی کرد تا خود و استلا ماکسول سوپر مدل برند موشینو، بر تن کنند.

زنانی با شکل و شمایل باربیزنانی با شکل و شمایل باربی

3. کری مایلز (Kerry Miles)

خانم مایلز که یک فرزند دختر نیز دارد، وقتی که زندگی برای وی کسل کننده شد، به این ایده رسید که باید خود را شبیه به عروسک های باربی کند. دلبستگی شدید خانم مایلز به عروسک باربی باعث شد تا این زن بیش از 100 هزار دلار برای عمل های زیبایی هزینه کند. این زن حتی 20 هزار دلار هم برای دخترش کنار گذاشته است تا در صورت تمایل دخترش به ادامه راه مادر، برای جراحی های زیبایی او هزینه کند! خانم مایلز امیدوار است که دخترش نیز راه او را ادامه دهد و با جراحی لیپوساکشن و پروتز سینه، خود را به یک عروسک باربی تبدیل کند.

زنانی با شکل و شمایل باربیزنانی با شکل و شمایل باربی

4. کافه باربی

این کافه و رستوران در کشور تایوان، از میز و صندلی ها گرفته تا لباس های کارمندان خود که با موضوع باربی هستند، به عنوان اولین رستوران و کافه طرح باربی در جهان شناخته می شود. بله، گویا آرزوی طرفداران عروسک های باربی در این رستوران به حقیقت پیوسته است. غذاهای موجود در منوی غذایی این رستوران از نام ها و طراحی های خاص مربوط به عروسک باربی و عشاق افراطی این عروسک ایده گرفته اند.

زنانی با شکل و شمایل باربیزنانی با شکل و شمایل باربی

/ تابناک با تو


ادامه مطلب ...

زنانی که برای هیتلر، حامله می‌شدند + عکس

زنانی که برای هیتلر، حامله می‌شدند + عکس

در طی ۱۲ سال حکومت رایش سوم، در آلمان و نروژ برنامه عجیبی اجرایی شد، این برنامه به تازگی در کتاب جالبی که ۱۰۰ رخداد جالب تاریخی ۲۰ قرن را در ۶ قاره دنیا نقل کرده، فهرست شده است.
یکی از چیزهایی جالبی که در این کتاب به آن اشاره شده است، برنامه‌‌ای موسوم به Lebensborn یا چشمه زندگی بود. این برنامه را اس اس پایه نهاده بود و سازمان ثبت‌شده‌ای به همین نام برای آن وجود داشت و هدف اصلی آن افزایش میزان تولد کودکانی با ویژگی‌های شاخص نژاد آریایی بود.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
یکی از زنانی که درگیر این برنامه شد و در کتاب روی داستان زندگی او تمرکز شده است، زنی به نام هیلدگارد تروتز بود، او یک حامی وفادار و مشتاق نازی‌ها بود، تا آنجا که مدالی به پاس این تلاش‌های او به او در سال ۱۹۳۳ اهدا شده بود. او در این زمان به صور هفتگی در همایش‌های نازی‌ها شرکت می‌کرد، در سخنرانی‌ها شوق ساختن یک آلمان نوی بهتر به شرکت‌کنندگان القا می‌شد و جوانان می‌فهمیدند که چقدر برای ساختن این آینده بهتر، تلاش آنها ارزشمند خواهد بود.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
تروتز به زودی چهره شاخص، سازمان محلی‌اش شد، اما قسمت زیادی از این محبوبیت او به ویژگی‌های فیزیکی او ربط داشت: موهای بلوند و چشمان آبی او شاخص نژاد آریایی شمال اروپا بود.
در سال ۱۹۳۶، او تنها ۱۸ سال داشت و تازه تحصیل را تمام کرده بود و در پی یافتن کاری برای آینده خود بود. در این زمان او با رهبر سازمان زنانی حامی هیتلر، گفتگویی کرد که آینده‌اش را تغییر داد. به او گفته شد که آلمان بیش از هر چیز، به افرادی به نژاد خالص نیاز دارد و برای چه او برای پیشوا، چنین فرزندانی را به ارمغان نیاورد.
ترونز در این زمان نمی‌دانست که در آن زمان، مدتی است که برنامه‌ای با حمایت دولتی به نام Lebensborn در حال اجراست. در این برنامه بدون ملاحظات معمول برای ازدواج قانونی یا شرعی، زنانی با ویژگی‌های نژادی به اصطلاح برتر آریایی انتخاب می‌شدند، با افسران اس اس همخوابه و حامله می‌شدند.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
تروتز هم در همین راستا، مورد آزمایشات پزشکی قرار گرفت و مثل زنان دیگری که وارد برنامه می‌شد، پیشینه‌اش مورد بررسی قرار گرفت، مبادا که خون یهودی در رگ‌هایش جاری باشد. حالا که سربلند از آزمایشات بیرون آمده بود، می‌توانست از بین یک گروه افسران اس اس، «شریک» دلخواه خود را پیدا کند.
او را به قلعه‌ای در باوارایا بردند. در آنجا ۴۰ دختر دیگر با نام‌های ساختگی زندگی می‌کردند. شرایط زندگی در قلعه بسیار لوکس و تشریفاتی بود. اتاق‌های برای بازی و ورزش داشت و مجهز به کتابخانه و سالن موسیقی و حتی سینما بود. به گفته تروتز، تا به آن زمان غذاهایی به آن خوبی نخورده بود. هیچ نیازی به کار نبود و گروهی از خدمتکاران به آنها خدمت می‌کردند.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
کل قلعه را یک پزشک بلندپایه عضو اس اس کنترل می‌کرد. او زنی را که وارد می‌شد به دقت معاینه می‌کرد، مبادا که بیماری ژنتیکی، اعتیاد به الکل یا کندذهنی داشته باشند.
به زن‌های قلعه اخطار داده شده بود که هیچ حق قانوین نسبت به کودکانی که به دنیا خواهند آورد، نخواهند داشت. کودکان به انستیتوهای پرورشی مخصوصی فرستاده می‌شدند تا در شرایطی ایده‌آل برای خدمت وفادارانه به هیتلر، پرورده شوند.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
افسران بلند قد، قوی، چشم‌آبی و موبلوند، به آنجا آورده می‌شدند، تا بعد از آشنایی مختصر یک هفته‌ای در جریان تماشای فیلم، بازی و همایش‌ها، دخترها یکی از آنها را برای فرزندآوری انتخاب کنند.
یکی از اجزای اصلی برنامه Lebensborn  حفظ اسرار و شرایط محرمانه بود. بعد از اینکه دخترها، انتخابشان را می‌کردند، دقیقا ۱۰ روز بعد از گذشت آخرین عادت ماهانه‌‌شان، یعنی در زمانی که بهترین شرایط فیزیولوژیک برای لقاح و حاملگی است، یک آزمایش پزشکی دیگر انجام می‌شود و بعد اجازه نزدیکی داده می‌شد.
تروتز در آن زمان از این برنامه خوش‌اش می‌آمد، نه فقط به خاطر بی‌قیدی و لذات جسمانی همراه‌اش، بلکه برای اینکه تصور می‌کرد، چقدر در خدمات پیشوای عزیزش قرار گرفته است. همان افسری که تروتز را در جریان چند دیدار، باردار کرد، هفته بعد برای باردار کردن دوستانش مورد استفاده قرار گرفت. ۹ ماه بعد او زایمانی، نه‌چندان آسان داشت. در آن زمان زنان «خوب» آلمانی دوست داشتند که در روندی کاملا طبیعی، زایمان کنند و تزریق مسکن به آنها، گناهی مثل پذیرفتن دموکراسی منحط غربی داشت!
او دو هفته به نوزادش شیر داد و بعد کودک از او گرفته شد. تروتز دیگر هیچگاه نه کودک‌اش را دید و نه پدر فرزندش را.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
در سال‌های بعدی تروتز تلاش کرد که کودکان دیگری به دنیا آورد، او او سرانجام عاشق یکی از افسران جوان شد و با هم ازدواج کردند. البته او به شوهرش گفت که در برنامه Lebensborn  شرکت کرده و چقدر شگفت‌زده شد که شوهرش به اندازه او از این همکاری او، خشنود نیست! البته همسرش نمی‌توانست آزادانه او را سرزنش کند، آخر او وظیفه‌اش را در قبال هیتلر انجام می‌داد! تروتز هیچگاه نفهمید که چه بر سر فرزندش آمده است.
آما در آلمان بعد از جنگ و حکومت نازی‌ها، این پیشنیه خانم تروتز همچون داغ ننگی بر روی او ماند، طوری که هیچگاه نتوانست از آن رها شود.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
برآورد می‌شود که در طی این برنامه عجیب، حدود ۲۰ هزار نوزاد، زاده شدند. بسیاری از آنها پس از جنگ، زمانی که نرخ موالید آلمان به شدت پایین آمده بود، به فرندخواندگی پذیرفته شدند. هنوز که هنوز است، بیشتر این افراد، بختی برای دانستن پیشینه واقعی خودشان نداشته‌اند و نمی‌دانند که در چه شرایطی نطفه‌شان نهاده شده است.
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
همسر هیتلر بیوگرافی هیتلر Lebensborn
در سال ۲۰۰۶، بیش از ۳۰ نفر از افرادی که تحت همین برنامه زاده شده بودند و در آن زمان دیگر بیش از ۶۰ سال داشتند، در یکی از شهرهایی که برنامه Lebensborn  در آن اجرا می‌شد، با هم ملاقات کردند تا با گفتگو با هم از اضطراب دیرپای خود بکاهند.
*منبع: یک پزشک
Lebensborn بیوگرافی هیتلر همسر هیتلر


ادامه مطلب ...

زنانی که باعث موفقیت شرکت بنز شدند

صنعت خودروسازی جهان بدون شرکت بنز احتمالا راه دیگری را می‏پیمود و در وضعیت فعلی قرار نداشت و بنیانگذار شرکت بنز نیز احتمالا اگر مادر دیگری داشت، راه دیگری را پیموده بود.

میلیونر شدن راز موفقیت ثروتمند شدن پولدار شدن بیوگرافی کارل فردریش

کارل فردریش بنز در سال 1844 به دنیا آمد. خانواده وی در آن زمان وضع مالی مناسبی نداشتند و به همین خاطر انتظار می‏رفت که فردریش نیز آینده چندان درخشانی در پیش نداشته باشد. به خصوص اینکه تنها زمانی که کارل 2 سال داشت پدرش در یک حادثه در خطوط راه آهن کشته می‏شود و مادرش به تنهایی سرپرستی وی را بر عهده می‏گیرد. اما مادر کارل اصرار داشت که وی در بهترین وضعیت تحصیل کند. او به رغم مشکلات مالی، فردریش را به مدرسه ای خوب فرستاد و همواره به او تاکید می‏کرد که باید تلاش کند تا تحصیلات خود را به بهترین نحو ممکن پیش ببرد.

البته فردریش نیز به گفته مادر خود عمل کرد به طوری که عملکرد تحصیلی درخشان او مورد توجه مسوولان مدرسه قرار گرفت. او در 15 سالگی در امتحان ورودی رشته مکانیک دانشگاه کارلسروهه قبول شد و در سال 1864 در 19 سالگی تحصیل خود در دانشگاه را به اتمام رساند. علاقه او به مکانیک نیز به پدرش مربوط می‏شد چرا که پدر کارل در راه آهن کار می‏کرد و به همین خاطر نیز کارل اگرچه خاطره چندانی از پدرش به یاد نداشت اما به رشته مکانیک علاقه مند شد. در دوران دانشجویی، زمانی که بنز با دوچرخه تردد می‏ کرد، در مورد خودرویی که بدون اسب قادر به حرکت باشد می‏اندیشید. او پس از دوران تحصیل، برای سال ها در شرکت های مختلف از پل سازی گرفته تا شرکت تولید آهن فعالیت می‏کرد. اما ذهن او همواره به دنبال ایده هایی بود که در مورد اختراع خودرو داشت. او در نهایت توانست موتوری گازوئیلی را برای خودرو طراحی کند. او در سال 1879 اختراع موتور گازوئیلی را ثبت کرد و 7 سال بعد یعنی در سال 1886 نخستین خودروی تولیدی خود را به ثبت رساند.

از زمان اختراع موتور گازوئیلی تا اختراع خودرو، بنز راه سختی را طی کرد و با مشکلات بسیاری مواجه شد اما بالاخره توانست بر آن ها غلبه کند و تا زمان مرگش یعنی سال 1929، به ثروت و شهرت هنگفتی دست یابد. البته مادر کارل فدریش بنز، تنها زن تاثیرگذار در زندگی او به حساب نمی‏آید، بلکه برتا رینگر که زمانی نامزد کارل محسوب می‏شد و بعدها با او ازدواج کرد نیز در دوره ای بحرانی از زندگی کارل فدریش به کمک وی آمد و با فروش جهیزیه اش، مشکلات مالی کارل بنز را حل و فصل کرد. در واقع شاید همانقدر که بنز سواران امروز خود را مدیون کارل فردریش بنز می‏دانند، باید قدردان زنانی که در زندگی او حضور داشتند یعنی مادر و همسرش نیز باشند.

بیوگرافی کارل فردریش پولدار شدن ثروتمند شدن راز موفقیت میلیونر شدن ۱۳۹۳-۰۶-۰۱


ادامه مطلب ...

مردان عاشق چه زنانی هستند و آنها را دوست دارند؟

می خواهید بدانید شوهر شما دوست دارد چگونه رفتار کنید؟ دوست دارید زن محبوب او باشید؟این مقاله را بخوانید…

تا به حال چند بار از گفته‌ها یا نگفته‌ها، رفتارها و حرف‌های مرد زندگی خود دلخور شده‌اید؟ احتمالا دست آخر به این نتیجه رسیده‌اید که مساله، از مرد بودن او ناشی شده است.

مرد عاشق مرد رمانتیک زندگی عاشقانه زندگی رمانتیک زن عاشق ذهن مرد

وقتی زن‌ها در باره مشکلاتی که با مردانشان دارند سخن می‌گویند، به احتمال زیاد از عبارات اینچنینی استفاده می‌کنند: «می‌دونی که، مردها این جوری هستن دیگه» یا این که «آخه اون یه مرده، تقصیری نداره». زنان دیگر هم با شنیدن این درددل‌ها سرتکان داده، می‌خندند و پشت سر هم تائید می‌کنند. اما در واقع از این روش به عنوان سرپوشی بر پریشانی و ناامیدی‌شان از برقراری ارتباط‌ صمیمی با همسر خود استفاده می‌کنند.

به یاد داشته باشید این ایده که مردان به لحاظ ژنتیک‌ موجودات کاملی نیستند، سبب می‌شود که نتوانند با زنان خود در فضایی امن و آسوده ارتباط درست و منطقی برقرار کنند.

نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهد که مردان و زنان بیشتر از آن که متفاوت باشند با هم شباهت دارند، از ساختار مغزی مشابهی بهره‌مند هستند، خواسته‌ها و نیازهای یکسانی در پیشرفت زندگی و برقراری ارتباط دارند و تفاوت‌های آنها اگرچه مهم‌، ولی جزئی است، پس نباید از آنها به عنوان ابزاری برای راندن مردان به فضایی دور و متروک از عالم زنان استفاده کرد.

در جامعه این ذهنیت شکل گرفته که مردان باید از همان دوران کودکی مطابق با ارزش‌های فرهنگی مردانه رفتار کنند. این استانداردها شامل کنترل عواطف مرد توسط خودش، برنده و برتر بودن به هر قیمتی و آسیب‌پذیر نبودن است. در مقابل اگر آنها از این قواعد، تمام و کمال تبعیت نکنند و عواطف خود را نشان دهند، اغلب از جانب دیگران به داشتن رفتار «زنانه» و «زن صفت» بودن متهم می‌شوند. ولی تحقیقات نشان می‌دهد مردانی که احساس می‌کنند باید سرسختانه از استانداردهای معمول جنس مذکر تبعیت کنند، با احتمال بیشتری عواطفی را سرکوب می‌کنند که آنها را آسیب‌پذیر جلوه می‌دهد. جالب این است که بسیاری از این حالات سانسور شده، همان صمیمیت عاطفی است که لازمه برقراری رابطه‌ای رمانتیک با شریک زندگیشان است.

متاسفانه زنان نیز اغلب به این ضعف دامن می‌زنند، اما رویکرد موثرتر این است که با اقدامی فکر شده و موثر در کنار همسر خود، به او کمک کرده تا این مشکل فرهنگی ناگوار را برطرف کنند. پیشنهاد می‌شود به پنج نکته‌ای که دکتر جیل وِبِر، روان‌شناس بالینی، اشاره می‌کند، توجه کنید:

مرد شما عمیقا می‌خواهد که او را به خاطر خودش دوست داشته باشید، نه به دلیل کارهایی که می‌تواند برای شما انجام دهد.

جامعه معمولا به ما می‌آموزد که ارزش جنس مذکر به کارکرد اوست ـ یعنی توانایی او در فعالیت، قبول مسئولیت، کنترل کردن، برتر بودن و کسب موفقیت ـ از ترس این که مبادا برچسب «زن صفت» بگیرد. اجازه ندهید که این نقش ظاهری او، شما زنان را به اشتباه بیندازد.

حقیقت این است که زیر پوشش این همه شرط و شروط، کودکی است درست مانند شما‌ که می‌خواهد به دلیل چیزی که هست دوست داشته شود. او آرزوی ارتباط با زنی را دارد که تحت هر شرایطی با او آرام بگیرد، حتی اگر همیشه برنده، سازنده و درصدر نباشد. بسیار محتمل است که نتواند از چنین خواسته قلبی خود با شما سخن بگوید و به همین علت ممکن است شما هم هرگز متوجه احساس ناخوشایند او نشوید.

مردان، برخلاف زنان، در بیان عواطف «ظریف‌تر» خود، دچار مشکل می‌شوند. اگر این نکته کلیدی را در ذهن داشته باشید، از این پس می‌توانید چیزهای مهمی را درباره همسر خود بفهمید. با توجه به وضع و روحیه او سر صحبتی صمیمانه را باز کرده و با بیان این عبارات وارد شوید که چقدر دوست‌داشتنی است، وقت گذراندن با او چقدر برایتان شیرین است و این که چقدر دوست دارید درباره روزی که پشت سر گذاشته اید با او صحبت کنید.

زنی که خودش را دوست دارد
اگر از مرد خود به عنوان مهره‌ای استفاده می‌کنید که نسبت به خودتان احساس بهتری داشته باشید، باید بدانید که هرگز برای شما کافی نیست و پیوسته به دنبال ابزار دیگری خواهید گشت. برداشت او از این وابستگی می‌تواند به‌قدری ناگوار باشد که احساس کند نمی‌تواند خود واقعی‌اش را بروز دهد. معمولا بین عدم رضایت شخصی زنان از خودشان و تمایل آنها به انتقاد شدید از همسرانشان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. افراد ویژگی‌هایشان را در دیگران منعکس می‌کنند.

به عبارت ساده‌تر، اگر شما از خودتان ناراحت باشید، احتمالا مدام از همسر خود و دیگران انتقاد می‌کنید. تجربه نشان می‌دهد بازخوردی که از دیگران می‌گیرید باید تا ۷۵ درصد مثبت و حداکثر ۲۵ درصد منفی باشد. اگر این نسبت معکوس است، در ذهن خود تصویر غیرواقعی و بشدت قهرمانانه‌ای از مردان ساخته اید و در پی انتقادهای ناتمام شما، آنها نیز خود را در دامی می‌بینند که هرگز نمی‌توانند از آن رها شوند و در مقابل با بی توجهی و نادیده گرفتن شما، واکنش نشان می‌دهند.

او از مریخ نیامده
عباراتی نظیر «مردها از مریخ آمده‌اند» این کلیشه را تقویت می‌کند که مردها نمی‌توانند درباره احساسات خود صحبت کنند. کسانی که این حرف‌ها را سر زبان‌ها می‌اندازند معمولا همان‌هایی هستند که پیش از این می‌گفتند مردانی که ابراز احساسات می‌کنند، بیش از حد زنانه هستند. اگر شما نیز جزو زنانی هستید که همین ایده را دارید، دست نگه دارید و فرصتی دوباره به مرد خود بدهید. واقعیت این است که زنان شفاهی‌تر هستند آنها مشخصا درباره احساسات خود سریعتر و مختصرتر از مردان صحبت می‌کنند، اما مردان نیز از فکر و احساس خود، بخوبی آگاهند. به جای این که او را به تمسخر بگیرید، وقتی متوجه می‌شوید که مساله‌ای حساس برای او جدیت پیدا کرده است، درباره‌اش سوال‌ و حتی از او تشکر کنید که مساله را با شما در میان گذاشته است. اگر چنین شیوه‌ای را به کار ببندید، مطمئن باشید ‌ او بعد از این بیشتر سخن خواهد گفت و خواهید دید ‌ پشت ظاهر مردانه‌اش، انسانی است که می‌تواند بوضوح و با طمأنینه صحبت کرده و احساساتی درست شبیه به شما داشته باشد.

یک زن شوخ طبع و پرانرژی
در زندگی مدرن امروزه، بسیاری از زنان صاحب مشاغل و پست‌های کلیدی در سازمان‌ها هستند و حتی تجارت خود را مدیریت می‌کنند. در چنین شرایطی بسیار محتمل است که در نزدیکی شریک زندگی خود نیز، مدام از دستور جلسه امروز و فردا سخن بگویید و به کارهایی که باید انجام دهید ‌بیندیشید. این درحالی است که او دوست دارد شما را در حالی ببیند که از کنترل و اداره امور فارغ شده‌اید و خود معمولی و سرزنده‌تان درست در لحظه اکنون با او وقت بگذراند. وقتی بدون هیچ‌گونه دستور جلسه و کنترل گری با همسر خود، وقت می‌گذرانید عشق او فرصت عمیق شدن می‌یابد و او احساس می‌کند که یک انسان واقعی است که شما او را می‌بینید و می‌شنوید، نه کسی که به عنوان بخشی از برنامه روزانه‌تان به سراغش می‌روید.

مردان و عشق به ستوده شدن
توجه داشته باشید اگر همسرتان را به خاطر قدرتش ستایش کنید، او احساس قدرت و برتری می‌کند. آنان دوست دارند همیشه قوی به نظر برسند، بنابراین زنان باید از قدرت همسران خود تعریف و تمجید کنند، زیرا مردان به توجه همسرشان نیاز دارند. به عنوان مثال از او بخواهید در کنسرو را باز کند یا در جابه‌جایی وسایل سنگین کمک کند. این درخواست، احساس نا‌امنی را در شما از بین می‌برد و به او اعتماد به نفس می‌بخشد. در اینجا به جای دستور تنها با یک تحسین ساده به او انرژی می‌دهید.

صلیب سرخ در خانه
بر‌خلاف آنچه زنان تصور می‌کنند مردها پس از یک درگیری نمی‌توانند بلافاصله روابط‌شان را ترمیم کنند، در حالی که این‌گونه نیست، مردان از تنهایی و ناراحتی همسرشان بیم دارند و سعی می‌کنند صلح را در زندگی مشترک بنا کنند. یک نفس عمیق بکشید و بدون عصبانی شدن درباره موضوعی خاص با همسرتان صحبت کنید. از او بخواهید صادقانه صحبت کند و از او به خاطر صداقت‌اش قدردانی کنید.


ادامه مطلب ...

مردان چه زنانی را بیشتر دوست دارند؟ ۱۰ خصلت بد خانم ها

آقایـون خـانم ها را دوست دارند. قیافه، بو، طرز راه رفتن وصـحبـت کردن تـنـها چـنـد نـمـونـه از دلایـلی هسـتـــند که آقایون فــکر میـکنند خانم ها موجوداتی آسمانی هستند.در حـالیکه زنـدگی بدون وجود اونها غیر ممکنه اما مطمئنا باهاشون هم نمی تونیم زندگی کنیم. عـلــت این که چرا نمی تونیم باهاشون زندگی کنیم تاحدود بسیار زیادی به این مطلب بر میگرده کــه اونها کامل و بی عـیـب نیـــستند. من از روی تحلیل های بسیار زیاد ۱۰ نمـونــه از کارهای خانم ها رو کشف کردم که آقایون رو واقـعا کفری می کـنـــه و باعث میشه که مردها به سر حد جنون برسند.

مردها دوست دارند چه بشنوند مردان چه زنانی را بیشتر دوست دارند روانشناسی زنان و دختران رازهای شوهرداری موفق رابطه جنسی زن چیزهایی که پسران دوست دارند آموزش شوهر داری آموزش زناشویی آموزش رابطه جنسی

شماره ۱

خانم ها وانمود می کنند که پاک و معصوم هستند چیزی که در تعداد بسیار زیادی از خانم ها دیده می شود این است که قصد دارند تا وانمود کنند در زیر یک نور الهی هستند و همیشه از شما خیلی پاک تر هستند. هیچ وقت حاضر نیستند تا اعتراف کنند که به خیابان گردی می روند و تعداد دوست پسرهایشان از ۵ نفر هم بیشتر است. البته آن دسته از خانمهایی که واقعا پاک و معصوم می باشند قابل تحسین هستند اما بقیه باید از سرپوش گذاشتن روی کارهایشان دست بردارند. این حق مسلم خانم هاست که به اندازه آقایون سرگرمی داشته باشند و از زندگی خود لذت ببرند و نهایتا هم مردی را برای زندگی آینده خود پیدا کنند که قادر به درک تمام این موارد باشد.

شماره ۲

از سایر خانم ها انتقاد می کنند برای چه هیچ خانمی نمی تواند از خانم دیگر تعریف کند؟ اونها دوست دارند از تمام مسائل مربوط به خانم های دیگر ایراد بگیرند حال از وزن و مدل مو گرفته تا… تنها یک خانم می تواند تشخیص دهد که کفش خانم دیگری با کیفش ست نیست و با همین مطلب می تواند او را به خاک سیاه بنشاند. البته عده بسیار معدودی از خانم ها می توانند جذابیت خانم های دیگر را بپذیرند (و خوشبختانه او را به جمع دوستانه شان دعوت کنند) اما بسیاری از آنها دوست ندارند

همسرانشان جذب زیبایی و محبوبیت خانم های دیگر شوند. اما با وجود تمام این حرف ها آقایون به طور ناخودآگاه خانم های زیبا و جذاب را خواهند دید.

شماره ۳

حسودی می کنند .بیشتر اوقات تنها اشاره به اسم یک خانم دیگر می تواند برای شما مرگ را به همراه داشته باشد. حال تصور کنید چگونه می خواهید در جنگی که به دلیل رفتن شما به کلاب رقص شبانه به وجود آمده آست پیروز شوید

شماره ۴

خود را نیازمند نشان می دهند بعضی از خانمها همیشه چند خط مشی بسیارسری را دنبال می کنند. آنها از همسرانشان انتظار دارند که تمام توجهشان را به آنها معطوف کنند، آنها را تر و خشک کنند و به آنها بگویند که تا چه حد وجودشان استثنایی و ویژه است. آنها می خواهند مردها را به یک

صندوقچه احساسات تبدیل کنند و از آنها انتظار پشتیبانی اخلاقی، ذهنی و عاطفی دارند.در این قسمت یک تضاد جدی بین آن دسته از خانم ها که ذکر شد و دسته دیگری که به بیرون از خانه رفته، کار می کنند و خود را مستقل نشان می دهند وجود دارد. دسته دوم جزء گروهی هستند که هنگام عاشقی واقعا متزلزل می شوند. البته شاید دانستن این مطلب برای شما خالی از لطف هم نباشد که آقایون خانم های سرسخت را ترجیح می دهند زیرا حداقل در این حالت می توانند اندکی آرامش ذهنی خود را حفظ کنند.

شماره ۵

رمزی صحبت میکنند جمله قدیمی ” نظر تو چیه؟” یکی از مثال هایی است که خانم ها برای تست کردن احساسات و روحیات آقایون به کار می برند. آنها می خواهند به این طریق متوجه احساسات واقعی مردها نسبت به خودشان شوند. آنها در مورد نقاط ابهام سوال می کنند و بر اساس طرز تفکر

آنها ما باید پاسخ سوالات را درست مطابق آنچه در ذهن آنهاست بدهیم در غیر این صورت جزئی از روح آنها به شمار نخواهیم رفت و به عبارتی نیمه گمشده آنها نخواهیم بود. می توانید این منظره رقت آور را تصور کنید: مردی که آماده پردازش سوالات همسر خود است، او به دنبال پاسخ مناسب می گردد ولی هیچ چیز به ذهنش نمی رسد، همسرش دست به کمر در جلوی او ایستاده و از فاصله نسبتا زیادی به او خیره شده و و پای خود را مرتبا به زمین می زند. آقایون عزیز هیچ راه فراری جز ارائه جواب ندارید فقط باید امیدوار باشید که سرانجام کارتان به بیرون از خانه در کنار زباله ها کشیده نشود!

شماره ۶

تجاوز به حریم شخصی همه خانم ها این تمایل غریزی و نا خودآگاه را دارند که هر طور می خواهند با مردها رفتار می کنند و تمام وسایل شخصی آنها را مال خود می کنند. به عنوان مثال هنگامیکه لباسی را دوست ندارند، به راحتی به خود اجازه می دهند که بر سر کشوی لباسهای ما رفته و آن را زیر و رو کنند تا چیزی را که مناسب حالشان است پیدا کنند و مثلا ژاکت جدید مورد علاقه ما را بر میدارند و می پوشند. حال تصور کنید که شما به متعلقات شخصی آنها نزدیک شوید و یا نه، فقط در مورد مدل مویشان نظر بدهید، آنچنان جهنمی برپا خواهد شد که شعله های آن همه جا را فرا می گیرد. بنابراین شما فکر نمی کنید که زندگی یک زمین بازی جوانمردانه است؟

شماره ۷

بیش از اندازه احساساتی می شوند آنها به خاطر هر چیزی گریه می کنند: یک فیلم غم انگیز ( و یا حتی شاد)، شکستن ناخنشان، خراب شدن مدل موها و … و بدتر از همه اینها زمانی است که از ما انتظار همدردی دارند، تنها کاری که باید انجام دهید سرو کله زدن با خانمی است که به شما چسبیده و گریه و زاری راه انداخته است. البته منظور من این نیست که آقایون بی عاطفه هستند و هیچ گونه احساسی ندارند اما مشکل اینجاست که خانم ها بیش از اندازه “مامانی” هستند و متاسفانه بسیاری از آقایون کوچکترین نکته ای در مورد تسلی خاطر به خانم ها نمی دانند. البته این حقیقت که خانم ها اندکی ظریف و آسیب پذیر هستند نکته جالبی است زیرا شما به راحتی می توانید آنها را دلداری دهید تا موضوع را فراموش کنند. شما که نمی خواهید سیلی از اشکهای او در خانه شما جاری شود؟

شماره ۸

آنقدر خرید می کنند تا از حال بروند هنگامی که زمان خرید فرا می رسد در طول روز زمان کافی برای خانم ها وجود ندارد. حال از گشت و گذار در مراکز خرید و تماشای ویترین مغازه ها گرفته تا خرج کردن تمام موجودی همسرانشان. آنها می توانند ساعت های طولانی را در پشت ویترین یک مغازه کفش فروشی صرف کنند و اصلا هم به آب و غذا و دیگر مسئولیت هایی که در زندگی بر دوش آنهاست

فکر نکنند. اما تا اینجا همه چیز قابل تحمل است فقط دعا کنید آنروز فرا نرسد که آنها تصمیم بگیرند تا شما را نیز به همراه خود ببرند. ما همراهشان می رویم از این مغازه به آن مغازه، سرگردانی های بی هدف، چند قدم به جلو و دوباره به عقب تا زمانیکه تمام جزئیات البته بجز برچسب قیمت مورد بررسی قرار گیرد.

شماره ۹

پیوسته صحبت می کنند متاسفانه “کریس راک” نیز این تجربه تلخ را داشته است. روزی در یک مصاحبه تلویزیونی یک سوال از خانمی پرسید که او برای ۴۵ دقیقه در مورد آن توضیح داد! بیشتر خانمها عاشق صحبت کردن هستند و هنگامیکه به آنها میدان دهید بدون توقف پیش خواهند رفت. البته تصور نکنید که گفته های آنها برای ما اهمیت ندارد ما فقط نمی خواهیم گزارش ثانیه به ثانیه تمام جزئیات را بدانیم.

شماره ۱۰

از روابط جنسی به عنوان یک سلاح استفاده می کنند در جدال جنسی همه چیز بر سر کسی خراب می شود که شلوار بر تن دارد. اغلب خانمها برای نشان دادن برتری خود نسبت به مردها به آنها از موضع روابط جنسی حمله می کنند. البته من به نوبه خود به کارگیری این روش موذیانه را تحسین می کنم ولی این واقعا منصفانه نیست که آنها از ابتدایی ترین نیازهای انسانی اینطور سوء استفاده کنند. یاد بگیرید آنها را تحمل کنید اگر با کفایت و تدبیر کافی با مسائل مربوط به خانم ها برخورد کنید رفتارهای آزاردهنده آنها چندان هم غیرقابل تحمل به نظر نمی رسد. تنها شانس شما این است که خود را با آنها وفق دهید شما هم رفتارهای رنجش آور و آزار دهنده مخصوص به خود را دارید، هیچ انسانی کامل نیست، و من فکر می کنم این مطلب تنها چیزی است که هم خانم ها و هم آقایون می توانند بر سر آن به توافق رسند.


ادامه مطلب ...

راز ماندگاری عطر برخی از خانمها چیست | راز زنانی که همیشه بوی خوب می دهند

راز ماندگاری عطر برخی از خانمها چیست | راز زنانی که همیشه بوی خوب می دهند

عطر زدن زنان

راز ماندگاری عطر برخی از خانمها چیست؟ 

آیا کسی را می شناسید که همیشه و در هر زمانی بوی خوبی بدهد؟ درست است خانم هایی هستند که همیشه بوی خوب می دهند. گذشته از انتخاب صحیح عطر یکسری استراتژی های خاص در رابطه با زمان و مکان استفاده از عطر وجود دارد که روی اثر بخشی بوی عطر و ماندگاری آن تاثیر بسزایی دارد و این ها همان مواردی هستند که این خانم ها هنگام استفاده از عطر رعایت می کنند.

اکنون بیایید درباره ۸ راز زنانی که همیشه بوی خوب می دهند بخوانیم.

 

آن ها عطرهای قوی انتخاب می کنند 

هیچ کدام از عطرها بوی یکسانی ندارند. عطرهای مرکبات خیلی زود از بین می رود اما عطرهای تند و چوبی مثل چوب صندل ماندگاری بیشتری دارند. بنابراین اگر ماندگاری عطر برایتان اهمیت زیادی دارد سعی کنید عطرهای این خانواده را هنگام خرید انتخاب کنید.

 

آن ها چند لایه عطر استفاده می کنند 

بیشتر عطرهای مورد علاقه شما از ژل شستشو گرفته تا لوسیون بدن و روغن بدن رایحه متفاوتی دارند. وقتی چند تا از این محصولات را با هم استفاده کنید بدن تان عطرهای مختلفی به خودش می گیرد و در تمام روز همراه شما می ماند.

 

آن ها می دانند عطر را روی کدام قسمت از بدن استفاده کنند 

هنگام استفاده از عطر فراتر از مچ دست بروید و روی قسمت های گرم بدن مثل شکم، سینه، پشت زانو و پشت گوش ها اسپری کنید. حرارت این قسمت های بدن باعث می شود بوی عطر بیشتر شود و نت میانی و نت پایه آن کاملا بیرون بزند.

 

آن ها عطر را روی پوست نمی مالند 

بیشتر ما طبق عادت بعد از این که عطر را روی مچ دست می زنیم، مچ هر دو دست را به هم می مالیم. این کار باعث می شود بوی عطر کم شده و ماندگاری آن هم از بین برود.

 

آن ها می دانند که چه زمانی از عطر استفاده کنند 

بهترین زمان برای استفاده از عطر بعد از حمام زمانی که بدن مرطوب است می باشد. رطوبت، بوی عطر را روی پوست حفظ می کند. این کار مانع لکه دار شدن لباس یا تیره شدن جواهرات تان می شود.

 

آن ها پوست را مرطوب نگه می دارند 

قبل از استفاده از عطر پوست را با کرم مرطوب کننده مرطوب کنید. پوست خشک عطر را به خود جذب می کند و باعث سریع تر از بین رفتن عطر می شود. پوست مرطوب باعث می شود عطر ماندگاری بیشتری داشته باشد.

 

آن ها از عطر به خوبی نگهداری می کنند

مولکول های عطر اگر در معرض رطوبت و گرما باشند زود از بین می روند. بنابراین سعی کنید عطرها را داخل حمام نگهداری نکنید و همیشه در مناطق خشک و خنک نگهداری کنید. به عنوان مثال بالای کمد یا روی میز آرایش.

 

آن ها در طول روز عطر استفاده می کنند 

البته نکاتی که در بالا اشاره کردم تا حد زیادی تاثیر گذار هستند. بنابراین هر وقت قرار بود زمان زیادی بیرون از خانه باشید (به عنوان مثال از محل کار می خواهید به یک قرار ملاقات بروید.) سعی کنید یکی از عطرهای مورد علاقه تان را همراه خود داخل کیف داشته باشید تا بتوانید از آن در طول روز استفاده کنید.


ادامه مطلب ...