مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

نخستین قبر بهشت زهرا از آن کیست؟

جام جم سرا:
بهشت زهرا که اکنون معروف‌ترین مدفن اموات و درگذشتگان تهران است در تاریخ ۲۵ تیر ماه ۱۳۴۹ افتتاح شد و محمدتقی خیال که در قطعه یک، ردیف یک، قبر شماره یک را به خود اختصاص داده به عنوان اولین مرد آرام گرفته در این آرامستان به تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۴۹ فوت کرده است.
گفتنی است اولین بانوی دفن شده در آرامستان بهشت زهرا نیز زیور فقیردخت نام دارد.


ادامه مطلب ...

زهرا آیت اللهی: مهارت زندگی، جایگزین اطلاعات جنسی شد

جام جم سرا به نقل از مهرخانه: این واحد جزو درس‌های عمومی ‌الزامی ‌به شمار می‌آید و تمام دانشجویان مقطع کار‌شناسی در هر رشته‌ای که باشند بایستی این درس را بگذرانند. پنج عنوان تشکیل خانواده، تحکیم خانواده، تعالی خانواده، ایمن‌سازی خانواده و فرزندآوری؛ سرفصل‌های درس دانش خانواده و جمعیت به شمار می‌آیند.

زهرا آیت‌اللهی، مشاور ‌امور بانوان ریاست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها و مدیر گروه زنان و خانواده پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی که یکی از مؤلفان کتاب دانش خانواده و جمعیت نیز است، در گفت‌وگویی درباره ضرورت تغییر این واحد درسی گفت: در وضعیتی که دانشجویان ما در سن ازدواج بودند و هیچ اطلاعاتی راجع به معیارهای انتخاب همسر، آداب همسرداری، و تسهیل ازدواج از هیچ‌کدام از دروس دانشگاهی دریافت نمی‌کردند، درس تنظیم خانواده فقط به بحث بارداری و پیشگیری از بارداری می‌پرداخت.

وی افزود: ما نیاز داشتیم درسی در دانشگاه‌ها داشته باشیم که اولاً عمومی ‌باشد و همه دانشجویان آن را بگذرانند و ثانیاً در آن درس به موضوع تشکیل خانواده، همسرگزینی مناسب، حقوق و تکالیف همسران نسبت به یکدیگر، مهارت‌های لازم زن و شوهر جوان، راه‌های حل مشکلات خانوادگی و... پردخته شود و در ضمن آن به موضوع باروری نیز توجه گردد؛ در نتیجه درس «دانش خانواده و جمعیت» جایگزین درس تنظیم خانواده شد.


آیت‌اللهی اضافه کرد: علت دیگر این بود که کل مباحث کتاب‌های تنظیم خانواده در دانشگاه‌ها، با نگاه کنترل جمعیت و تشویق به فرزندآوری کمتر و شعار مشهوری که سال‌ها همه جا مطرح می‌شد؛ یعنی ۲ فرزند کافی است، تنظیم شده بود.

مدیر گروه زنان و خانواده پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با تأکید بر اینکه براساس تحقیقات صورت‌گرفته جمعیت ما در حال رفتن به سمت سالمندی است و به مرور زمان از جوانان کشور کاسته می‌شود و این خطر بزرگی برای جامعه ماست، گفت: اگر ما با همین سیر پیش رویم، قطعاٌ در ایران با رشد منفی جمعیت مواجه خواهیم شد.


این استاد دانشگاه افزود: مصلحت اجتماعی و سیاست‌های جمعیتی کشور اقتضا می‌کرد که این هشدار به جوانانی که در سنین ازدواج قرار دارند، داده شود. افرادی که ازدواج می‌کنند برخی خواهان فرزند نیستند، برخی یک فرزند می‌خواهند و برخی نهایتاً خواهان ۲ فرزند هستند. اگر با همین سیر پیش رویم آسیب‌های اجتماعی زیادی هم متوجه جامعه ایران و هم خانواده‌ها خواهد شد.
وی ادامه داد: الان یکی از مشکلات ما مشکلات تک‌فرزندان است که میزان تحمل سختی آن‌ها کم و توقعاتشان بالاست و افرادی که از نظر روحی و روانی بتوانند بازده زیادی برای جامعه و خانواده داشته باشند، نیستند؛ لذا باید قشر جدید جامعه اطلاع یابند که مسیر آینده کشور تشویق به فرزند آوری است؛ البته با شرایط مساعد.

آیت‌اللهی گفت: نباید شرایط را سخت گرفت؛ یک خانواده می‌تواند با امکانات اقتصادی اولیه و توان تربیتی اولیه، دارای فرزند شود، تلاش خود را بکند و به کمک خدا هم امیدوار باشد.


مشاور ‌امور بانوان ریاست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها خاطرنشان کرد: امروزه بسیاری از خانواده که وسع مالی و توان تربیتی نیز دارند نمی‌خواهند بیشتر از ۲ فرزند داشته باشند؛ به این دلیل که‌ گاه تربیت فرزند را بسیار سخت می‌بینند یا معتقد به امکانات اقتصادی وسیع هستند؛ در حالی‌که وسعت امکانات اقتصادی، بچه را نازپرورده کرده و تأثیرات تربیتی منفی دارد.


این مؤلف درباره کاستی‌های موجود در کتاب دانش خانواده و جمعیت اظهار داشت: به نظرم بحث جمعیت کتاب باید مفصل‌تر شود و از حالت اختصار بیرون بیاید. البته اشکالات حتماً وجود دارد، اما هنوز برای ما مشخص نشده است. ما سعی کردیم متناسب با نیاز واقعی دانشجویان کتاب را بنویسیم و در حال حاضر نیز این کتاب توسط اساتید خانواده در حال ازریابی نیاز‌ها و بارخوردهای دانشجویان است تا با توجه به نقص‌های موجود، آن را با ویراستاری جدید منتشر کنیم.

آیت‌اللهی با بیان اینکه کتاب تنظیم خانواده توسط پزشک زنان در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد، اما کتاب موجود توسط اساتید اخلاق تدریس می‌شود، توضیح داد: قبلاً کسانی‌ که معمولاً پزشک بودند کتاب را تدریس می‌کردند که یک مشکل وجود داشت؛ اینکه کتاب شامل دو بخش بود: بخش جمعیت و بخش تنظیم خانواده؛ و قاعدتاً پزشکان ما می‌توانستند بحث تنظیم خانواده را تدریس کنند، اما درباره جمعیت تخصصی نداشتند.

وی افزود: برای اینکه این مشکل تکرار نشود برای تمام اساتید دانش خانواده و جمعیت، کارگاه آموزشی برگزار شد تا خلأ اطلاعاتی برای آن‌ها وجود نداشته باشد و سعی می‌شود مرتب اطلاعات آن‌ها به‌روز گردد.

این استاد دانشگاه درخصوص آموزش‌های جنسی و پزشکی به اساتید این درس اظهار داشت: دختران و پسران جوان ما زمانی‌که ازدواج می‌کنند باید درباره مسائل جنسی اطلاع داشته باشند تا بتوانند زندگی زناشویی موفقی داشته باشند. این بحث همواره مطرح بوده است که این اطلاعات در چه زمانی باید به جوانان داده شود. به نظر می‌رسد دادن این اطلاعات به دختران و پسرانی که معلوم نیست تا چند سال دیگر ازدواج خواهند کرد، مناسب نیست. واقعیت این است که گاهی اوقات دادن برخی از اطلاعات باعث می‌شود که افراد به سمت آنچه به آن‌ها اطلاع داده می‌شود، کشیده شوند.

این محقق خاطرنشان کرد: در مرکز سیاست‌گذاری امور زنان در کشور از جمله مرکز مطالعات فرهنگی اجتماعی زنان مطرح شد که به جوان در آستانه عقد ازدواج این اطلاعات داده شود. پسر ۱۸ ساله‌ای که معلوم نیست چه زمانی ازدواج کند، چه ضرورتی دارد با ۳۰ مدل روش پیشگیری از بارداری آشنا شود؟ آن هم در نظامی‌ که روابط خارج از چارچوب خانواده به هیچ عنوان پذیرفته نیست. در نظام اسلامی ‌و مردمی‌ که دین را دوست دارند، اعتقاد بر این است که رابطه جنسی دختر و پسر باید از طریق ازدواج صورت گیرد و مناسب این است که این اطلاعات چه اطلاعات؛ درباره رابطه زناشویی موفق و چه راه‌های پیشگیری از بارداری، در آستانه عقد ازدواج در اختیار آن‌ها قرار گیرد.

آیت‌اللهی با بیان اینکه بایستی آموزش‌های یک ساعته‌ای را که به دختر‌ها و پسر‌ها در ضمن دادن آزمایشات لازم داده می‌شود، به آموزش‌های مفصل و کارگاه‌های یک‌روزه یا دو روزه تبدیل کنیم، ادامه داد: این طرحی است که داده شده و مشکلی ندارد؛ هم عقلانی است و هم خداپسندانه و پزشکانی که می‌خواهند تنظیم خانواده را تدریس کنند باید جذب این مراکز شوند.


ادامه مطلب ...

زهرا اسماعیلی:‌ از کشک و بادمجان، تابلویی می‌سازم اشتهابرانگیز!

همین امروز گچبری‌های قدیمی عمارت تاریخی کوشک شقاقی را مرمت می‌کند. عمارتی زیبا متعلق به دوره پهلوی اول که بعد از گذشت این همه سال از عمرش، زخم‌های زیادی خورده از باد و باران و حالا دست‌های «زهرا اسماعیلی» مرهم می‌گذارند روی این زخم‌های قدیمی.
دیوارهای عمارت کوشک حالا بجز نقش دستان معماران قدیمی ، نشانی از هنر این هنرمند هم در دل دارند. سال‌ها پشت سرهم بیایند و بروند، آدم‌های این دوره و زمانه زنده باشند یا نباشند، این خاطره از ذهن کوشک و دیوارهایش پاک نمی‌شود.


از گل‌بازی تا معماری

سن و سال زیادی نداشتم اما گل بازی و مجسمه ساختن با گل بهترین سرگرمی‌ام بود؛ شاید علاقه به هنر از همان موقع در من به وجود آمد. خوشبختانه در یک خانواده هنردوست هم بزرگ شدم و این امکان براحتی برایم فراهم بود که هنر را دنبال کنم. به خاطر همین با اینکه دیپلم نظری گرفته بودم، در دوران دانشگاه دنبال علاقه‌ای رفتم که در همه سال‌های کودکی و نوجوانی همراهم بود؛ یعنی هنر. در رشته معماری درس خواندم و همزمان به خاطر همین علاقه، به یادگیری رشته‌های هنری مختلفی هم مشغول شدم؛ سبک‌های مختلف نقاشی، مجسمه‌سازی، ویترای، نقش برجسته و... کار پتینه را هم در همین دوران یادگرفتم و حالا چندسال است که به صورت تخصصی آن را دنبال می‌کنم.


غرق در دنیای رنگ و نقش

برای من رنگ یعنی زندگی؛ دنیای رنگ یعنی دنیای زندگی؛ چون سروکارم با رنگ است، همه رنگ‌ها را هم دوست دارم مخصوصا رنگ‌های شاد و تند و تیز را. موقع کار هم دستم به سمت رنگ‌های مشکی یا قهوه‌ای نمی‌رود مگر به اجبار. به خاطر همین علاقه، لباس‌هایم پر از رنگ‌های شاد و روشن است. همین علاقه به رنگ هم باعث شده که یک فروشگاه فروش رنگ‌های دکوراتیو راه بیندازم؛ رنگ‌های خاصی که مخصوص دکور هستند و در هر مغازه رنگ‌فروشی‌ای دیده نمی‌شوند. این‌ها نسل جدید رنگ هستند و بعد از اینکه کار رنگ آمیزی یک ساختمان تمام شد به عنوان اتمام کار استفاده می‌شوند.


خودم را به چالش می‌اندازم

پتینه، هنر تقریباً جدیدی در دکوراسیون خانه‌هاست. شاید از نظر خیلی‌ها هنر قدیمی کردن اشیاء و وسایل باشد اما اگر وارد دنیای پتینه شوید می‌بینید که چقدر گسترده تر است. دست هنرمند در این کار واقعاً باز است؛ می‌تواند با استفاده از رنگ‌ها و ابزارهای مختلف بافت‌های بصری زیبا و متنوعی را روی سطوح مختلف به وجود بیاورد؛ از دیوار و سقف گرفته تا ستون و مجسمه و حتی کابینت‌های آشپزخانه، کمد و سرویس‌خواب.
خوشبختانه برعکس خیلی از کارها، در رشته پتینه و البته بیشتر کارهای دکوراتیو، کارفرماها تمایل زیادی دارند که کارشان را به هنرمندان خانم بسپارند، شاید چون ظرافت کار و سلیقه و حوصله خانم‌ها از مردها بیشتر است. حالا این وسط من همیشه دوست دارم خودم را به چالش بیندازم، یعنی کاری را قبول کنم که کمتر کسی حوصله انجامش را دارد. کارهایی که ظرافت و دقت بیشتری را می‌طلبند. از اینکه بقیه بگویند خانم اسماعیلی چطوری این کار را انجام داده؟ احساس غرور می‌کنم؛ این تعجب و تحسین خستگی را از تنم در می‌آورد.


پتینه ورق طلای برج روما

حدودا دو سال پیش بود یکی از دوستانم این پروژه را به من پیشنهاد کرد و با تأکید زیاد گفت: «پتینه این کار تماما با ورق طلاست؛ اصلاً تو می‌توانی این کار را انجام بدهی؟!»
من سابقه کار ورق طلا را داشتم، به خاطر همین قبول کردم و با کارفرمای برج روما یک قرار ملاقات و بازدید از محل گذاشتیم. روز قرار، کارفرما طرحی را که روی سنگفرش سالن بود به من نشان داد و گفت من همچین طرحی را می‌خواهم؛ می‌توانی این طرح را روی سقف سالن هم بیندازی؟ گفتم بله چرا که نه! پرسید چقدر طول می‌کشد؟ من هم گفتم حدودا یک هفته تا 10 روز. کار را قبول کردم. بعد چند طرح مختلف را برای کارفرما ایمیل کردم که از بین آنها یکی را انتخاب کرد و مشغول به کار شدم. اما وسط‌های کار چند بار احساس کردم چه کار دشوار و نفسگیری را قبول کرده‌ام؛ چون کار روی سقف، مشکل‌تر از کار روی دیوار است، حالا فکر کنید برای پتینه ورق طلا شما باید روی ورقه هایی از طلا که در ابعاد کاغذ دفتر و به نازکی کیسه فریز هستند کار کنید.

به عنوان طراح دکوراسیون منازل وقتی به خانه مشتری می‌روم، نگاه می‌کنم ببینم سلیقه‌اش چیست؟ سبک کلاسیک را می‌پسندد یا طرفدار سبک مدرن است؟
چون بالاخره اوست که می‌خواهد در این خانه و با آن طراحی دکور زندگی کند و نظرش مهم است

این ورق‌های طلا به قدری نازک هستند که در فاصله اینکه بخواهی با دست آنها را به سقف بچسبانی پودر می‌شوند و روی زمین می‌ریزند. اما خوشبختانه با همه این سختی‌ها نتیجه خیلی خوب و رضایت بخش بود و با اینکه تا دو هفته بعد از انجام این کار گردن و شانه هایم درد می‌کرد اما در نهایت کار خوبی از آب در آمد.


مرمت کوشک شقاقی

عمارت کوشک یکی از زیباترین عمارت‌های تهران است؛ یک نمونه خوب از معماری گذشته ما که هنوز هم پابرجاست. قبل از اینکه در این عمارت مشغول شوم، درباره اش چیزهایی شنیده بودم اما فرصت نشده بود از نزدیک آن را ببینم. تا اینکه مدتی پیش از طریق یکی از دوستانم باخبر شدم که سقف عمارت کوشک براثر رطوبت ریخته. برای مرمت این بنا من را معرفی کرده بودند. من هم نمونه کار بردم و تأیید شدم.برای بازدید حضوری از محل عمارت قرار گذاشتیم.
اولین چیزی که به محض ورود به بنا نظرم را جلب کرد، حوصله و دقت زیاد نقاشان قبلی این عمارت بود. متأسفانه قسمتی از سقف عمارت کوشک آسیب دیده و نیاز به مرمت داشت. مثل اینکه از بالا نم و رطوبت نشتی داده و باعث ریختن قسمتی از سقف وسط سالن و گوشه هایش که گچ بری و رنگ داشتند شده بود. کار ساده‌ای به نظر نمی‌رسید. قبل از شروع کارهم به من گفتند سازمان میراث فرهنگی تأکید کرده که رنگ‌ها دست نخورند و همان طور باشند که قبلاً بودند، یعنی دقیقا باید رنگ‌هایی را رنگسازی می‌کردیم که همپایه رنگ‌های قبلی عمارت بود و این کار یعنی اینکه بخواهی هر چیزی را به پایه یک رنگ دیگر برسانی؛ اصلاً ساده نیست.
دو سه روز که از شروع کارمان گذشت، دیدم رنگ‌های به کار رفته در بنا خیلی زیادند. حتی چندبار با خودم گفتم خدا خانه نقاش قبلی این عمارت را آباد کند! چطور این همه رنگ را اینجا کار کرده؛ ما می‌خواهیم فقط کار مرمت چند جای کوچک را انجام بدهیم این همه طول کشیده، حالا نقاش قبلی برای رنگ‌آمیزی چند روز وقت صرف کرده؟
برای مرمت کوشک ما از 12 - 13 رنگ استفاده کردیم، همه این رنگ‌ها را ساختیم؛ مثلاً قهوه‌ای در چند رنگ و چند پایه مختلف بود. یا گلبهی هم همین طور. شاید همین سختی کار باعث شده بود دو سه نفری که قبل از ما برای مرمت دعوت شده بودند، با دیدن جزئیات نقاشی‌ها و رنگ‌های داخل ساختمان بی‌خیال ادامه کار بشوند و بروند.

سعی می‌کنم تا جایی که می‌شود مسائل کاری را به خانه نیاورم؛ همیشه وقتی وارد خانه می‌شوم عین یک خانم خانه‌دار رفتار می‌کنم


جعبه ابزار جادویی من

هر کسی در کار خودش به وسیله‌ای وابسته است و با یک چیزهایی کارش را راه می‌اندازد؛ من هم برای خودم یک جعبه ابزار دارم؛ بهتر بگویم یک کیف ابزار که پر است از وسایلی که با آنها کار می‌کنم؛ مثل وودبراش، کاردک، لیسه، مقار، متر، طراز لیزری و... این کیف ابزار همیشه همراهم است، بعضی وقت‌ها سنگین‌تر است دودستی برمی‌دارم بعضی وقتها وسیله‌هایش را کمتر می‌کنم یکدستی برمی‌دارم. اما بدون این کیف جایی نمی‌روم. این جعبه ابزار، فوت جادویی کار من است.
بجز این یک لباس کار سفید هم دارم که البته دیگر سفید نیست؛ رنگین کمانی از رنگ است. سرجیب‌ها، سر آستین‌ها و...همه جایش پر از رنگ شده.


در دکوراسیون نظر مشتری مهم است

با اینکه بیشتر دوست دارم شاخه فعالیتم همین کارهای هنری باشد، اما به عنوان طراح دکوراسیون منازل هم کار می‌کنم. در این مواقع وقتی برای اولین بار به خانه مشتری می‌روم، نگاه می‌کنم ببینم سلیقه مشتری‌ام چیست؟ سبک کلاسیک را می‌پسندد یا طرفدار سبک مدرن است؟
درست است که من طراحی دکوراسیون خانه را به عهده دارم اما بالاخره او قرار است که در این خانه زندگی کند و نظرش واقعاً مهم است، باید با این فضا بخوبی ارتباط بگیرد و احساس راحتی و آرامش داشته باشد، این احساس راحتی و آرامش در فضایی که با سلیقه اش جور نیست به دست نمی‌آید. بعد از اینکه با سلیقه و علائق مشتری آشنا شدم، به وسیله‌ها و مبلمان منزلش نگاه می‌کنم. اگر قرار نیست مبلمان را تغییر بدهد و می‌خواهد از همان‌ها استفاده کند باید به جزئیاتشان دقت کنم، به اینکه در چه سبکی هستند. بر اساس آنها دیوارها، سقف و قاب دروپنجره‌ها را طراحی می‌کنم. به اضافه اینکه رنگ‌ها را متناسب با لوازم منزل، پرده، تابلو‌ها و... انتخاب می‌کنم.
با اینکه از قدیم می‌گویند کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد اما خوشبختانه این ضرب‌المثل در مورد من مصداق پیدا نمی‌کند. چون برای دکوراسیون خانه خودم هم وقت زیادی گذاشته‌ام. مثلاً چند وقت پیش کابینت‌هایم را پتینه کردم. نکته جالب اینجا بود که کابینت‌هایم را عوض نکردم همان قبلی‌ها بودند اما اینقدر با این کار ظاهرشان تغییر کرد و زیباتر شدند که خیلی‌ها فکر می‌کردند کابینت‌ها را عوض کرده‌ام. یا اینکه دیوار پشت تلویزیون را رنگ دکوراتیو زدم و ظاهر بهتری پیدا کرد. حتی سرویس‌‌خواب خودمان را هم پتینه کردم و فوق‌العاده هم زیبا شد.


برای کارهای خانه هم وقت می‌گذارم

سعی می‌کنم تا جایی که می‌شود مسائل کاری را به خانه نیاورم؛ همیشه وقتی وارد خانه می‌شوم عین یک خانم خانه‌دار رفتار می‌کنم، طوری که اگر کسی من را ببیند فکر می‌کند اصلاً شاغل نیستم اینقدر که برای کارهای خانه وقت می‌گذارم و همیشه همه چیز سر جای خودش است. کلا کارهای خانه و آشپزی را دوست دارم و اینکه چطور این کارها را انجام می‌دهم برایم مهم است. به دکور غذا و میزی که می‌چینم اهمیت می‌دهم، به اینکه وقتی میز می‌چینم همه چیز با سلیقه کنار هم چیده شده باشند.

از مد خوشم نمی‌آید، بالطبع طرفدار مد هم نیستم. به نظرم هر کسی باید رنگی را که بیشتر به رنگ پوست و تیپ و ظاهرش می‌آید بپوشد تا اینکه تابع مد باشد

بجز این چون دوست دارم هرچیزی که با دست خودم خلق می‌کنم با دیگر چیزها متفاوت باشد، سعی کنم غذاهایم را با رعایت کوچکترین چیزها و جزئیات زیبا کنم. مثلاً غذا شاید یک کشک و بادمجان معمولی باشد که همه درست می‌کنند اما دیزاین این کشک و بادمجان می‌تواند شبیه یک تابلوی زیبا و پر از گل باشد. درحقیقت همیشه غیر از عطر و بوی غذا که اشتهابرانگیز است و برای منحصر به فرد شدنش از ادویه‌های مختلف استفاده می‌کنم، برای ظاهر غذا هم وقت می‌گذارم. حتی این سلیقه را وقتی که ظرف میوه را می‌چینم هم به کار می‌برم. میوه‌ها با آن ترکیب رنگی فوق‌العاده‌شان می‌توانند در کنار هم به یک تابلوی زیبا روی میز تبدیل شوند. به خاطر همین همیشه میهمان‌های من می‌دانند که وقتی به خانه ام دعوت می‌شوند باید منتظر دیدن چیزهای جدید باشند.


تابع مد نیستم

از مد خوشم نمی‌آید، بالطبع طرفدار مد هم نیستم. به نظرم هر کسی باید رنگی را که بیشتر به رنگ پوست و تیپ و ظاهرش می‌آید بپوشد تا اینکه تابع مد باشد و هم چیزی را بپوشد که زیباترش نمی‌کند و هم از نظر اقتصادی به خرج می‌اندازدش. مثلاً شاید یک مانتویی را بپوشم که ۱۰ سال پیش خریده‌ام، اما الان همین مانتو را وقتی می‌پوشم خیلی‌ها می‌پرسند از کجا خریدی ؟ چقدر زیباست و... در صورتی که اصلاً این مانتو روی مد نیست.
خیلی وقت‌ها هم پیش آمده لباس‌هایم را با وسایل ساده‌ای تزئین کرده‌ام و به قولی ظاهرشان را جدیدتر کرده‌ام. مثلاً تمام لباس‌های شبم را با منجوق و اکلیل تزئین می‌کنم. دلم می‌خواهد هر چیزی که درست می‌کنم به نوعی سلیقه من در آن به کار رفته باشد و امضای من پای آن کار باشد. حالا چه کار هنری باشد چه کار خانه و آشپزی. (مینا مولایی/ بانو)


ادامه مطلب ...

زهرا اسماعیلی:‌ از کشک و بادمجان، تابلویی می‌سازم اشتهابرانگیز!

همین امروز گچبری‌های قدیمی عمارت تاریخی کوشک شقاقی را مرمت می‌کند. عمارتی زیبا متعلق به دوره پهلوی اول که بعد از گذشت این همه سال از عمرش، زخم‌های زیادی خورده از باد و باران و حالا دست‌های «زهرا اسماعیلی» مرهم می‌گذارند روی این زخم‌های قدیمی.
دیوارهای عمارت کوشک حالا بجز نقش دستان معماران قدیمی ، نشانی از هنر این هنرمند هم در دل دارند. سال‌ها پشت سرهم بیایند و بروند، آدم‌های این دوره و زمانه زنده باشند یا نباشند، این خاطره از ذهن کوشک و دیوارهایش پاک نمی‌شود.


از گل‌بازی تا معماری

سن و سال زیادی نداشتم اما گل بازی و مجسمه ساختن با گل بهترین سرگرمی‌ام بود؛ شاید علاقه به هنر از همان موقع در من به وجود آمد. خوشبختانه در یک خانواده هنردوست هم بزرگ شدم و این امکان براحتی برایم فراهم بود که هنر را دنبال کنم. به خاطر همین با اینکه دیپلم نظری گرفته بودم، در دوران دانشگاه دنبال علاقه‌ای رفتم که در همه سال‌های کودکی و نوجوانی همراهم بود؛ یعنی هنر. در رشته معماری درس خواندم و همزمان به خاطر همین علاقه، به یادگیری رشته‌های هنری مختلفی هم مشغول شدم؛ سبک‌های مختلف نقاشی، مجسمه‌سازی، ویترای، نقش برجسته و... کار پتینه را هم در همین دوران یادگرفتم و حالا چندسال است که به صورت تخصصی آن را دنبال می‌کنم.


غرق در دنیای رنگ و نقش

برای من رنگ یعنی زندگی؛ دنیای رنگ یعنی دنیای زندگی؛ چون سروکارم با رنگ است، همه رنگ‌ها را هم دوست دارم مخصوصا رنگ‌های شاد و تند و تیز را. موقع کار هم دستم به سمت رنگ‌های مشکی یا قهوه‌ای نمی‌رود مگر به اجبار. به خاطر همین علاقه، لباس‌هایم پر از رنگ‌های شاد و روشن است. همین علاقه به رنگ هم باعث شده که یک فروشگاه فروش رنگ‌های دکوراتیو راه بیندازم؛ رنگ‌های خاصی که مخصوص دکور هستند و در هر مغازه رنگ‌فروشی‌ای دیده نمی‌شوند. این‌ها نسل جدید رنگ هستند و بعد از اینکه کار رنگ آمیزی یک ساختمان تمام شد به عنوان اتمام کار استفاده می‌شوند.


خودم را به چالش می‌اندازم

پتینه، هنر تقریباً جدیدی در دکوراسیون خانه‌هاست. شاید از نظر خیلی‌ها هنر قدیمی کردن اشیاء و وسایل باشد اما اگر وارد دنیای پتینه شوید می‌بینید که چقدر گسترده تر است. دست هنرمند در این کار واقعاً باز است؛ می‌تواند با استفاده از رنگ‌ها و ابزارهای مختلف بافت‌های بصری زیبا و متنوعی را روی سطوح مختلف به وجود بیاورد؛ از دیوار و سقف گرفته تا ستون و مجسمه و حتی کابینت‌های آشپزخانه، کمد و سرویس‌خواب.
خوشبختانه برعکس خیلی از کارها، در رشته پتینه و البته بیشتر کارهای دکوراتیو، کارفرماها تمایل زیادی دارند که کارشان را به هنرمندان خانم بسپارند، شاید چون ظرافت کار و سلیقه و حوصله خانم‌ها از مردها بیشتر است. حالا این وسط من همیشه دوست دارم خودم را به چالش بیندازم، یعنی کاری را قبول کنم که کمتر کسی حوصله انجامش را دارد. کارهایی که ظرافت و دقت بیشتری را می‌طلبند. از اینکه بقیه بگویند خانم اسماعیلی چطوری این کار را انجام داده؟ احساس غرور می‌کنم؛ این تعجب و تحسین خستگی را از تنم در می‌آورد.


پتینه ورق طلای برج روما

حدودا دو سال پیش بود یکی از دوستانم این پروژه را به من پیشنهاد کرد و با تأکید زیاد گفت: «پتینه این کار تماما با ورق طلاست؛ اصلاً تو می‌توانی این کار را انجام بدهی؟!»
من سابقه کار ورق طلا را داشتم، به خاطر همین قبول کردم و با کارفرمای برج روما یک قرار ملاقات و بازدید از محل گذاشتیم. روز قرار، کارفرما طرحی را که روی سنگفرش سالن بود به من نشان داد و گفت من همچین طرحی را می‌خواهم؛ می‌توانی این طرح را روی سقف سالن هم بیندازی؟ گفتم بله چرا که نه! پرسید چقدر طول می‌کشد؟ من هم گفتم حدودا یک هفته تا 10 روز. کار را قبول کردم. بعد چند طرح مختلف را برای کارفرما ایمیل کردم که از بین آنها یکی را انتخاب کرد و مشغول به کار شدم. اما وسط‌های کار چند بار احساس کردم چه کار دشوار و نفسگیری را قبول کرده‌ام؛ چون کار روی سقف، مشکل‌تر از کار روی دیوار است، حالا فکر کنید برای پتینه ورق طلا شما باید روی ورقه هایی از طلا که در ابعاد کاغذ دفتر و به نازکی کیسه فریز هستند کار کنید.

به عنوان طراح دکوراسیون منازل وقتی به خانه مشتری می‌روم، نگاه می‌کنم ببینم سلیقه‌اش چیست؟ سبک کلاسیک را می‌پسندد یا طرفدار سبک مدرن است؟
چون بالاخره اوست که می‌خواهد در این خانه و با آن طراحی دکور زندگی کند و نظرش مهم است

این ورق‌های طلا به قدری نازک هستند که در فاصله اینکه بخواهی با دست آنها را به سقف بچسبانی پودر می‌شوند و روی زمین می‌ریزند. اما خوشبختانه با همه این سختی‌ها نتیجه خیلی خوب و رضایت بخش بود و با اینکه تا دو هفته بعد از انجام این کار گردن و شانه هایم درد می‌کرد اما در نهایت کار خوبی از آب در آمد.


مرمت کوشک شقاقی

عمارت کوشک یکی از زیباترین عمارت‌های تهران است؛ یک نمونه خوب از معماری گذشته ما که هنوز هم پابرجاست. قبل از اینکه در این عمارت مشغول شوم، درباره اش چیزهایی شنیده بودم اما فرصت نشده بود از نزدیک آن را ببینم. تا اینکه مدتی پیش از طریق یکی از دوستانم باخبر شدم که سقف عمارت کوشک براثر رطوبت ریخته. برای مرمت این بنا من را معرفی کرده بودند. من هم نمونه کار بردم و تأیید شدم.برای بازدید حضوری از محل عمارت قرار گذاشتیم.
اولین چیزی که به محض ورود به بنا نظرم را جلب کرد، حوصله و دقت زیاد نقاشان قبلی این عمارت بود. متأسفانه قسمتی از سقف عمارت کوشک آسیب دیده و نیاز به مرمت داشت. مثل اینکه از بالا نم و رطوبت نشتی داده و باعث ریختن قسمتی از سقف وسط سالن و گوشه هایش که گچ بری و رنگ داشتند شده بود. کار ساده‌ای به نظر نمی‌رسید. قبل از شروع کارهم به من گفتند سازمان میراث فرهنگی تأکید کرده که رنگ‌ها دست نخورند و همان طور باشند که قبلاً بودند، یعنی دقیقا باید رنگ‌هایی را رنگسازی می‌کردیم که همپایه رنگ‌های قبلی عمارت بود و این کار یعنی اینکه بخواهی هر چیزی را به پایه یک رنگ دیگر برسانی؛ اصلاً ساده نیست.
دو سه روز که از شروع کارمان گذشت، دیدم رنگ‌های به کار رفته در بنا خیلی زیادند. حتی چندبار با خودم گفتم خدا خانه نقاش قبلی این عمارت را آباد کند! چطور این همه رنگ را اینجا کار کرده؛ ما می‌خواهیم فقط کار مرمت چند جای کوچک را انجام بدهیم این همه طول کشیده، حالا نقاش قبلی برای رنگ‌آمیزی چند روز وقت صرف کرده؟
برای مرمت کوشک ما از 12 - 13 رنگ استفاده کردیم، همه این رنگ‌ها را ساختیم؛ مثلاً قهوه‌ای در چند رنگ و چند پایه مختلف بود. یا گلبهی هم همین طور. شاید همین سختی کار باعث شده بود دو سه نفری که قبل از ما برای مرمت دعوت شده بودند، با دیدن جزئیات نقاشی‌ها و رنگ‌های داخل ساختمان بی‌خیال ادامه کار بشوند و بروند.

سعی می‌کنم تا جایی که می‌شود مسائل کاری را به خانه نیاورم؛ همیشه وقتی وارد خانه می‌شوم عین یک خانم خانه‌دار رفتار می‌کنم


جعبه ابزار جادویی من

هر کسی در کار خودش به وسیله‌ای وابسته است و با یک چیزهایی کارش را راه می‌اندازد؛ من هم برای خودم یک جعبه ابزار دارم؛ بهتر بگویم یک کیف ابزار که پر است از وسایلی که با آنها کار می‌کنم؛ مثل وودبراش، کاردک، لیسه، مقار، متر، طراز لیزری و... این کیف ابزار همیشه همراهم است، بعضی وقت‌ها سنگین‌تر است دودستی برمی‌دارم بعضی وقتها وسیله‌هایش را کمتر می‌کنم یکدستی برمی‌دارم. اما بدون این کیف جایی نمی‌روم. این جعبه ابزار، فوت جادویی کار من است.
بجز این یک لباس کار سفید هم دارم که البته دیگر سفید نیست؛ رنگین کمانی از رنگ است. سرجیب‌ها، سر آستین‌ها و...همه جایش پر از رنگ شده.


در دکوراسیون نظر مشتری مهم است

با اینکه بیشتر دوست دارم شاخه فعالیتم همین کارهای هنری باشد، اما به عنوان طراح دکوراسیون منازل هم کار می‌کنم. در این مواقع وقتی برای اولین بار به خانه مشتری می‌روم، نگاه می‌کنم ببینم سلیقه مشتری‌ام چیست؟ سبک کلاسیک را می‌پسندد یا طرفدار سبک مدرن است؟
درست است که من طراحی دکوراسیون خانه را به عهده دارم اما بالاخره او قرار است که در این خانه زندگی کند و نظرش واقعاً مهم است، باید با این فضا بخوبی ارتباط بگیرد و احساس راحتی و آرامش داشته باشد، این احساس راحتی و آرامش در فضایی که با سلیقه اش جور نیست به دست نمی‌آید. بعد از اینکه با سلیقه و علائق مشتری آشنا شدم، به وسیله‌ها و مبلمان منزلش نگاه می‌کنم. اگر قرار نیست مبلمان را تغییر بدهد و می‌خواهد از همان‌ها استفاده کند باید به جزئیاتشان دقت کنم، به اینکه در چه سبکی هستند. بر اساس آنها دیوارها، سقف و قاب دروپنجره‌ها را طراحی می‌کنم. به اضافه اینکه رنگ‌ها را متناسب با لوازم منزل، پرده، تابلو‌ها و... انتخاب می‌کنم.
با اینکه از قدیم می‌گویند کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد اما خوشبختانه این ضرب‌المثل در مورد من مصداق پیدا نمی‌کند. چون برای دکوراسیون خانه خودم هم وقت زیادی گذاشته‌ام. مثلاً چند وقت پیش کابینت‌هایم را پتینه کردم. نکته جالب اینجا بود که کابینت‌هایم را عوض نکردم همان قبلی‌ها بودند اما اینقدر با این کار ظاهرشان تغییر کرد و زیباتر شدند که خیلی‌ها فکر می‌کردند کابینت‌ها را عوض کرده‌ام. یا اینکه دیوار پشت تلویزیون را رنگ دکوراتیو زدم و ظاهر بهتری پیدا کرد. حتی سرویس‌‌خواب خودمان را هم پتینه کردم و فوق‌العاده هم زیبا شد.


برای کارهای خانه هم وقت می‌گذارم

سعی می‌کنم تا جایی که می‌شود مسائل کاری را به خانه نیاورم؛ همیشه وقتی وارد خانه می‌شوم عین یک خانم خانه‌دار رفتار می‌کنم، طوری که اگر کسی من را ببیند فکر می‌کند اصلاً شاغل نیستم اینقدر که برای کارهای خانه وقت می‌گذارم و همیشه همه چیز سر جای خودش است. کلا کارهای خانه و آشپزی را دوست دارم و اینکه چطور این کارها را انجام می‌دهم برایم مهم است. به دکور غذا و میزی که می‌چینم اهمیت می‌دهم، به اینکه وقتی میز می‌چینم همه چیز با سلیقه کنار هم چیده شده باشند.

از مد خوشم نمی‌آید، بالطبع طرفدار مد هم نیستم. به نظرم هر کسی باید رنگی را که بیشتر به رنگ پوست و تیپ و ظاهرش می‌آید بپوشد تا اینکه تابع مد باشد

بجز این چون دوست دارم هرچیزی که با دست خودم خلق می‌کنم با دیگر چیزها متفاوت باشد، سعی کنم غذاهایم را با رعایت کوچکترین چیزها و جزئیات زیبا کنم. مثلاً غذا شاید یک کشک و بادمجان معمولی باشد که همه درست می‌کنند اما دیزاین این کشک و بادمجان می‌تواند شبیه یک تابلوی زیبا و پر از گل باشد. درحقیقت همیشه غیر از عطر و بوی غذا که اشتهابرانگیز است و برای منحصر به فرد شدنش از ادویه‌های مختلف استفاده می‌کنم، برای ظاهر غذا هم وقت می‌گذارم. حتی این سلیقه را وقتی که ظرف میوه را می‌چینم هم به کار می‌برم. میوه‌ها با آن ترکیب رنگی فوق‌العاده‌شان می‌توانند در کنار هم به یک تابلوی زیبا روی میز تبدیل شوند. به خاطر همین همیشه میهمان‌های من می‌دانند که وقتی به خانه ام دعوت می‌شوند باید منتظر دیدن چیزهای جدید باشند.


تابع مد نیستم

از مد خوشم نمی‌آید، بالطبع طرفدار مد هم نیستم. به نظرم هر کسی باید رنگی را که بیشتر به رنگ پوست و تیپ و ظاهرش می‌آید بپوشد تا اینکه تابع مد باشد و هم چیزی را بپوشد که زیباترش نمی‌کند و هم از نظر اقتصادی به خرج می‌اندازدش. مثلاً شاید یک مانتویی را بپوشم که ۱۰ سال پیش خریده‌ام، اما الان همین مانتو را وقتی می‌پوشم خیلی‌ها می‌پرسند از کجا خریدی ؟ چقدر زیباست و... در صورتی که اصلاً این مانتو روی مد نیست.
خیلی وقت‌ها هم پیش آمده لباس‌هایم را با وسایل ساده‌ای تزئین کرده‌ام و به قولی ظاهرشان را جدیدتر کرده‌ام. مثلاً تمام لباس‌های شبم را با منجوق و اکلیل تزئین می‌کنم. دلم می‌خواهد هر چیزی که درست می‌کنم به نوعی سلیقه من در آن به کار رفته باشد و امضای من پای آن کار باشد. حالا چه کار هنری باشد چه کار خانه و آشپزی. (مینا مولایی/ بانو)


ادامه مطلب ...

عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن ۲۰۱۷ برای فیلم تهران تابو

عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن ۲۰۱۷ برای فیلم تهران تابو

فیلم تهران تابو در جشنواره کن ۲۰۱۷ حضور داشت. زهرا امیر ابراهیمی در فیلم تهران تابو بازی کرده بود. گلشیفته فراهانی هم برای حضور فیلم تابو تهران در جشنواره کن ۲۰۱۷ به زهرا امیر ابراهیمی تبریک گفته است. پورتال وهاران در این مقاله عکس های زهرا امیر ابراهیمی در کن ۲۰۱۷ را برای شما عزیزان منتشر می کند. همچنین متن تبریک گلشیفته فراهانی به زهرا امیر ابراهیمی را می توانید بخوانید.

زهرا امیر ابراهیمی بازیگر سابق کشورمان در جشنواره کن حاضر شد.

این بازیگر ۳۶ ساله, سالها پیش بخاطر حاشیه های پیش آمده در زندگی شخصی اش, مجبور به مهاجرت از ایران شد.

زهرا امیر ابراهیمی در فیلم تابو تهران در جشنواره کن ۲۰۱۷

عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو

پیام تبریک گلشیفته فراهانی به زهرا امیر ابراهیمی

Tehran Taboo played by @zarrrrrr je suis fière fière fière de toi ma plus belle. #cannesfilmfestival تهران تابو با بازى زهرا أمیرابراهیمى. چقدر به تو افتخار میکنم زیباترین

عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو

گردآوری: پورتال وهاران www.vaharan.ir

(Visited 1 times, 1 visits today)
همچنین بخوانید:  درگذشت همسر افشین یداللهی (شبنم رحمتیان)


ادامه مطلب ...

تبریک گلشیفته فراهانی به زهرا امیر ابراهیمی برای حضور در جشنواره کن ۲۰۱۷

تبریک گلشیفته فراهانی به زهرا امیر ابراهیمی برای حضور در جشنواره کن ۲۰۱۷

زهرا امیر ابراهیمی برای فیلم تهران تابو (یا تابوی تهران) در جشنواره کن ۲۰۱۷ حضور یافت. گلشیفته فراهانی در اینستاگرام این افتخار را به زهرا امیر ابراهیمی تبریک گفته است. پورتال وهاران در این مقاله متن تبریک گلشیفته فراهانی به زهرا امیر ابراهیمی را برای شما عزیزان منتشر می کند.

پیام تبریک گلشیفته فراهانی به زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن ۲۰۱۷

پیام تبریک گلشیفته فراهانی به زهرا امیر ابراهیمی

Tehran Taboo played by @zarrrrrr je suis fière fière fière de toi ma plus belle. #cannesfilmfestival تهران تابو با بازى زهرا أمیرابراهیمى. چقدر به تو افتخار میکنم زیباترین

عکس های زهرا امیر ابراهیمی در جشنواره کن 2017 برای فیلم تهران تابو

گردآوری: پورتال وهاران www.vaharan.ir

(Visited 1 times, 1 visits today)
همچنین بخوانید:  مصاحبه با آلین جوهرچی در مورد جدایی حسن جوهرچی و همسرش


ادامه مطلب ...

عکس گلشیفته فراهانی و زهرا امیرابراهیمی در جشنواره کن ۲۰۱۷

عکس گلشیفته فراهانی و زهرا امیرابراهیمی در جشنواره کن ۲۰۱۷

زهرا امیرابراهیمی و گلشیفته فراهانی دو بازیگر ایرانی هستند که چند سالی است که بنا به دلایل گوناگون از کشور مهاجرت کرده و در این روزها و بنا به برگزاری جشنواره کن ۲۰۱۷ عکس جدید گلشیفته فراهانی در جشنواره کن ۲۰۱۷ و همینطور عکس زهرا امیرابراهیمی ۲۰۱۷ در فضای مجازی منتشر شده است که در این مقاله از پورتال وهاران این عکسها را برای شما همراهان عزیز منتشر کرده ایم.

عکس بازیگران زن ایرانی در جشنواره کن ۲۰۱۷

زهرا امیرابراهیمی بازیگر مهاجر ایرانی امسال با انیمیشن تابو تهران محصول مشترک کشورها آلمان و اتریش در جشنواره کن حضور دارد.

در ادامه میتوانید عکس دو نفره گلشیفته فراهانی و زهرا امیر ابراهیمی را در جشنواره کن مشاهده نمایید:

گلشیفته فراهانی و زهرا امیرابراهیمی در جشنواره کن

عکس گلشیفته فراهانی و زهرا امیرابراهیمی در جشنواره کن 2017

عکس گلشیفته فراهانی و زهرا امیرابراهیمی در جشنواره کن 2017 عکس گلشیفته فراهانی و زهرا امیرابراهیمی در جشنواره کن 2017

گردآوری: پورتال وهاران www.vaharanir

(Visited 1 times, 1 visits today)
همچنین بخوانید:  مراسم تشییع عارف لرستانی فروردین 96 + عکس


ادامه مطلب ...

زهرا حقانی، زن ۲۷ ساله ایرانی انیشتین آینده جهان + عکس

زهرا حقانی، زن ۲۷ ساله ایرانی انیشتین آینده جهان + عکس

مجله فوربس نوشت: شاید انیشتین بعدی یک زن ایرانی ۲۷ ساله با نام زهرا حقانی zahra haghani باشد.

 

عکس زهرا حقانی بیوگرافی زهرا حقانی zahra haghani

 خیلی سخت است که کسی انیشتین را دوست نداشته یا کسی به کارهای تحقیقاتی او علاقه نداشته باشد.

نشریه فوربس در مقاله ای می نویسد:« انیشتین بعدی شاید یک زن ایرانی ۲۷ ساله با نام«زهرا حقانی» باشد.

این نشریه افزود: او یک محقق ایرانی است که دکترای خود را در مطالعات نیروی جاذبه زمین و اختر شناسی، از دانشگاه شهید بهشتی ایران دریافت کرده و اکنون به عنوان استادیار دانشکده فیزیک در دانشگاه دامغان مشغول فعالیت است.

وی به تبیین نظریات و تئوری های آلبرت انیشتین و کشفیاتی که در سال های اخیر بر اساس فرضیه ها از جمله تصویر برداری های دوربین فضایی هابل از یک ستاره در حال انفجار که نور برآمده از آن گروهی از کهکشان ها را نابود کرده، می پردازد.

نشریه فوربس می نویسد: « شرکتی با نام «اسپارو» در حال تحقیق و تهیه گزارشی از اسامی دانشمندان و پژوهشگرانی از سراسر دنیاست که در رابطه با انیشتین به تحقیق می پردازند و زهرا حقانی، یکی از افرادی است که توجه این شرکت را به خود جلب کرده تا نظریات و بررسی های او مورد توجه قرار گیرد. »

این شرکت از زهرا حقانی به عنوان «انیشتن آینده» یاد کرده است.

عکس زهرا حقانی بیوگرافی زهرا حقانی zahra haghani

zahra haghani بیوگرافی زهرا حقانی عکس زهرا حقانی


ادامه مطلب ...

مصاحبه با زهرا رکوعی مجری اخبار + عکس همسرش علیرضا نادری

مصاحبه با زهرا رکوعی مجری اخبار + عکس همسرش علیرضا نادری

معمولا شب‌ها او را در شبکه ۳ سیما، با شور و انرژی خاصی در بخش اخبار شبانگاهی ساعت ۲۲ می‌بینیم.

 معتقد است در سالیان اخیر سازمان صدا و سیما اعتماد بیشتری نسبت به سالیان گذشته به خانم‌ها پیدا کرده است و از استعدادها و توانایی‌ بانوان ایرانی در بخش‌های خبری به خوبی استفاده می‌کند.زهرا رکوعی نیز تاکنون موفق به کسب مقام‌های درخشانی در حوزه‌های خبری شده است و با اینکه هنوز بسیار جوان است، اما تجربیات گرانبهایی را در طول این سال‌ها در زمینه خبر کسب کرده است.

همسر مجری معروف همسر مجری زن همسر زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری بیوگرافی زهرا رکوعی
چه شد که جذب گویندگی خبر شدید؟
در سال ۷۸ زمانی که ۱۷ سال داشتم، اطلاعیه‌ای را در روزنامه دیدم مبنی بر اینکه باشگاه خبرنگاران جوان تاسیس شده است و از افراد علاقه‌مند ثبت‌نام می‌کند. از آنجا که از کودکی واقعا کار خبرنگاری را دوست داشتم، ضمن اینکه توانایی انجام این کار را هم در خود احساس می‌کردم، در باشگاه ثبت‌نام کردم و دوره‌های مختلف خبری را گذراندم. تا سال ۱۳۸۰ به عنوان خبرنگار سیاسی، اجتماعی، نظامی در باشگاه خبرنگاران جوان فعال بودم، ضمن اینکه در طول این چند سال موفق به کسب چندین مقام در باشگاه خبرنگاران جوان شدم و به عنوان خبرنگار برتر سال ۷۹ و ۸۰، نفر اول جشنواره دفاع مقدس و دومین جشنواره خبر و برنامه‌های سیاسی و رادیو در سال‌های ۸۱ و ۸۲ شناخته شدم و همچنین در سال ۸۰ موفق به دریافت لوح بهترین گزارش انتخاباتی از باشگاه شدم. بعد از آن به رادیو معرفی شدم و به عنوان خبرنگار به مدت ۴-۳ ماه به همراه ۳ نفر دیگر به‌صورت آزمایشی شروع به کار کردیم. از میان ۲ نفر در دوره‌های آزمایشی قبول شدیم و به عنوان گزارشگر تا سال ۸۴ در رادیو مشغول به کار شدم. در سال ۸۴ بخش خبر سیما به من پیشنهاد تست گویندگی داد. با پذیرفته‌شدن در تست گویندگی وارد بخش خبر شبکه ۳ شدم.

اولین خبری که خواندید چه بود؟
سال ۸۴ در تاریخی که «حرمین شریفین» در عراق بمبگذاری شد، آن شب اولین شب اجرای من بود و باید این خبر را می‌خواندم. به شدت دچار استرس شده بودم. یادم است خبرهای بسیار زیادی از عراق به دستمان می‌رسید و شب پرخبری بود. چون شب اول اجرایم بود، این نگرانی و استرس را در بین اعضای تحریریه هم احساس کردم. به هر حال خبر سنگین بود. بعد از اجرا نوار شاهد را که در سازمان موجود است، دیدم و خوشبختانه از آن استرس و نگرانی در چهره‌ام خبری نبود.

همسر مجری معروف همسر مجری زن همسر زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری بیوگرافی زهرا رکوعی

از نوع گویش خبرخوانی اخبار شبانگاهی و علت تفاوت آن با سایر بخش‌های خبری بگویید؟
اخبار شبانگاهی ساعت ۱۰ شب پخش می‌شود. مردم معمولا آن ساعت از کار روزانه به خانه برگشته‌اند و یا در حال صرف شام و استراحت هستند. از طرفی هم دوست دارند که در جریان آخرین اخبار روز قرار بگیرند. به همین علت ما طی ۱۵ دقیقه به‌طور خلاصه و مفید و با نوع ادبیات و کلمات راحت و با ریتم بسیار تند آخرین اخبار را به اطلاع مردم می‌رسانیم.

چرا تند؟!
خواندن هر خبر را برای گوینده ۶ ثانیه در نظر می‌گیرند. به همین علت ما مجبور هستیم خیلی سریع این اخبار را بخوانیم. در عین حال باید طوری خبر را مدیریت کنیم که مخاطب متوجه شود که چه می‌گوییم. به همین علت برخی از دوستان که من را بیرون می‌بینند، می‌گویند که چقدر تند خبر می‌خوانید یا اینکه نفست نمی‌گیرد آنقدر تند اخبار را می‌خوانی و … چاره‌ای نداریم اگر قرار باشد که هر خط را بیشتر از ۶ ثانیه بخوانیم، از تصاویر عقب می‌افتیم.

در مقام گوینده این بخش خبری، چه معایب و مزیت‌هایی را بر این تندخواندن می‌بینید؟
یکی از ایرادات تند خواندن این است که به گوینده فشار می‌آورد باید یاد بگیرد چگونه نفس‌گیری کند و از طرفی هم نگران است، از تصویر عقب نماند یا در حین خواندن خبر تصویر عوض نشود، چون بخش خبری ما به‌گونه‌ای است که همه بخش‌های آن از تصاویر تشکیل شده و اگر گوینده عقب بیفتد بیننده‌‌ای که تازه تلویزیون را روشن کرده تصویری که می‌بیند با خبری که می‌شنود متفاوت می‌شود. بعضی از بینندگان معتقدند یکی دیگر از معایب این نوع خبرخوانی به این است که به مخاطب خیلی فرصت فکر کردن داده نمی‌شود.

گاهی اوقات در خواندن بعضی خبرهای خارجی لحن خواندن خبر بیشتر شبیه متلک‌گویی به آن شخصیت یا خبر است، آیا این سیاست اخبار شبانگاهی است. یا تابع سلیقه اخبارگو است؟
به‌نظر من یک گوینده موفق کسی است که همه اخبار را مثل هم و با یک ریتم نخواند، چون در آن صورت حوصله مخاطب سر می‌رود. مثلاً خواندن خبر فوت «قیصر امین‌پور» مسلماً با خواندن خبر بعدی آن که یک حادثه بود و یا خبر قبلی آن که سیاسی بود باید متفاوت باشد. گاهی اوقات هم پیش می‌آید که من خبرها را متناسب با آنچه که سردبیر برای من نوشته است، می‌خوانم.گاه در بعضی از خبرها از ضرب‌المثل‌ها استفاده می‌شود مثل دست از پا درازتر که به کرّات در اخبار خارجی شنیده می‌شود.به این دلیل است که برایم در آن خبر نوشته شده است.

یعنی نویسنده‌ای برای این قبیل مثل‌ها وجود دارد؟
همان‌طور که یک روزنامه، خبرنگار دارد، سردبیر دارد ما هم سردبیر و دبیر خبر داریم. علاوه بر اینکه گوینده خبر هستم دبیر خبر این بخش هم هستم یعنی در پشت صحنه هم فعالیت می‌کنم. دبیر خبر، وقتی خبرها را تنظیم می‌کند آنها را برای سردبیر از طریق سیستم کامپیوتری ارسال می‌کند سردبیر در واقع خبرها را تنظیم نهایی می‌کند، ویرایش نهایی را انجام می‌دهد در واقع من روی آنتن از خودم نمی‌گویم دست از پا درازتر، بلکه این مثل در خبر برای من نوشته شده است.

چرا این ضرب‌المثل‌ها دایره گسترده‌ای ندارد و محدود هستند. خط قرمزی وجود دارد؟
خیلی وقت‌ها این لفظی که ما در اخبار به‌کار می‌بریم در اصل خبر آمده است و شاید اصلاً سردبیر هم هیچ دخل و تصرفی روی اضافه کردن کلمات نداشته باشد اما اگر قرار باشد خودمان چیزی را به خبر اضافه کنیم چارچوب خاصی را در این موارد داریم.

آیا سازمان صدا و سیما دوره‌هایی برای به روز کردن گویندگان برنامه‌ریزی کرده است؟
بله، معمولاً دانشگاه صدا و سیما دوره‌های آموزشی برای گویندگان می‌گذارد اما یکی دیگر از سیاست‌های سازمان این است که تلاش می‌کند گوینده‌ها به عنوان دبیر خبر هم حضور داشته باشند. اتفاقاً چند وقت پیش با آقای «بابان» که صحبت می‌کردیم، ایشان می‌گفتند یکی از نقاط قوت بخش اخبار شبانگاهی این است که خود شما به عنوان دبیر خبر فعالیت می‌کنید.

طی سال‌های اخیر حضور خانم‌ها در بخش‌های خبری بیشتر شده است و …
اعتماد سازمان نسبت به توانایی‌های بانوان در سال‌های اخیر واقعا بیشتر شده است، همه به این باور رسیده‌اند که خانم‌ها هم دارای توانایی و استعدادهای زیادی برای اجرای خبر هستند.

یک اجرای پرانرژی چقدر از خبرگو انرژی می‌گیرد؟
زمانی که قصد داشتم گویندگی را شروع کنم، تعدادی از گویندگان باسابقه رادیو و حتی تلویزیونی به من گفتند: «رکوعی روی آنتن همیشه سعی کن خودت باشی.»
از دوران کودکی شخصیتی شیطان و پرانرژی داشتم و اصولا انسان شادی هستم و در این مورد واقعا خدا را شکر می‌کنم. از طرفی شبکه سوم، شبکه جوان است و جوان هم پرانرژی و شادابی، می‌طلبد کسی که مجری این شبکه می‌‌شود همان‌قدر جوان و پرانرژی باشد تا بتواند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند، در عین حال یکی دیگر از سیاست‌های اخبار شبانگاهی پرانرژی بودن و شاداب بودن است.

بخش اخبار شبانگاهی به عنوان پربیننده‌ترین بخش خبری بعد از بخش خبری ۲۱ شناخته شده است، در مقام گوینده این بخش خبری فقط سیاست‌هایی که ذکر کردید را عامل موفقیت این برنامه می‌دانید؟
در موفقیت یک برنامه همه عوامل دست به دست هم می‌دهند. مجری، خبرها، شیوه خبرخوانی، ریتم خبر، ساعت پخش و حتی شبکه‌ای که برنامه از آن پخش می‌شود مانند حلقه‌های یک زنجیر است که همه به هم متصل هستند و باعث جذب مخاطب می‌شوند.

آیا در منزل برنامه را برایتان ضبط می‌‌کنند تا…
از سال ۸۴ که گویندگی را شروع کردم تا به امروز، هر شبی که اجرا دارم در خانه فیلم‌ها را برایم ضبط می‌کنند، حتی اگر یک شب هم شرایط فراهم نشود از فیلم شاهد سازمان استفاده می‌کنم. اجرایم را می‌بینم تا ایراداتم را پیدا کنم. حتی خیلی وقت‌ها از پدر و مادر و همسرم می‌پرسم که مثلا امشب چطور بودم، امشب خبرها را خوب خواندم و …

ظاهرا با همسرتان همکار هستید؟
بله، آقای علیرضا نادری نیز تهیه‌کننده و مجری شبکه سه هستند .

ممکن است روزی برسد که گویندگی خبر را کنار بگذارید و به شغل دیگری بپردازید؟
چو فردا شود فکر فردا کنیم.

دوست داشتید به جای اینکه گوینده خبر باشید خودتان سوژه خبری می‌شدید؟
فکر کنم همین الان هم سوژه خبری شده‌ام.

پیش آمده که در حین خواندن خبر توپوق بزنید؟
توپوقی که واقعا توپوق باشد را یادم نمی‌آید.

همسر مجری معروف همسر مجری زن همسر زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری بیوگرافی زهرا رکوعی

از اضطراری‌ترین شرایطی که خبر خواندید بگویید. نامه آقای احمدی‌نژاد به جورج بوش را به خاطر دارید؟
آن شب گوینده خبر من بودم. نامه‌ای که برای ما آمده بود در استودیوی خبر ۲۱ بود و آقای حیدری داشتند آن را می‌خواندند. از نامه هم یک نسخه برای ما فکس شده بود. از آنجایی که تمام استودیوهای خبری در یک استودیو هستند و هر کدام در گوشه‌ای دکور خود را تعبیه کرده‌اند آن شب قرار شد تمام خبرها حذف شود و فقط نامه خوانده شود. من هم استرس این را داشتم که از نامه فقط یک نسخه است و مانده بودم چه‌کار کنم.

در پخش خبر جایی داریم به نام کابین. سردبیر به من گفت داخل کابین بروم و خبر را بخوانم. من به کابین رفتم و شروع به خواندن نامه کردم. با توجه به اینکه نامه طولانی بود و ما در یک‌ربع نمی‌توانستیم تمام آن را بخوانیم در حینی که من نامه را می‌خواندم و عکس آقای احمدی‌نژاد روی آنتن بود سردبیر کنار من ایستاده بود و قسمت‌های مهم نامه را برای من علامت می‌زد که حتما بخوانم،‌یعنی وقتی من یک صفحه را تا آخر می‌خواندم صفحه بعدی را که سردبیر آن را تنظیم خبری کرده بود از دست وی می‌گرفتم و می‌خواندم. گاهی اوقات به دلیل زنده بودن و اهمیت خبرها و مهم‌ترین ارزش خبری آن یعنی تازه بودن، پیش می‌آید که وقتی داخل استودیو می‌رویم تازه صفحه به صفحه خبر به دستمان می‌رسد.

تلخ‌ترین خاطره‌ای که تا به حال در این عرصه تجربه کردید چیست؟
تلخ‌ترین خاطره‌ام مربوط می‌شود به سقوط هواپیمای C-۱۳۰. با اکثر بچه‌هایی که در آن هواپیما بودند، همکار بودم. وقتی خبر سقوط هواپیما را به من دادند اصلا نفهمیدم خودم را چگونه به شهرک توحید رساندم. باور کنید سخت‌ترین روز کاری‌ام از سال ۷۸ تاکنون چه در حیطه خبرنگاری و چه در حیطه گویندگی همان روز بود. در آن زمان هنوز گزارشگر رادیو بودم و باید از این حادثه گزارش زنده تهیه می‌کردم و باور کنید از شدت ناراحتی به‌قدری پاهایم سست شده بود که قادر نبودم روی پا بایستم.

منبع: تهران امروز

بیوگرافی زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری همسر زهرا رکوعی همسر مجری زن همسر مجری معروف


ادامه مطلب ...

زهرا نعمتی در کنار همسرش رهام شهابی +عکس و مصاحبه

زهرا نعمتی در کنار همسرش رهام شهابی +عکس و مصاحبه

جشن ازدواج زهرا نعمتی با رهام شهابی ، یک زوج قهرمان که امروز عروس خانم تاریخ ساز شد. زهرا خانم نعمتی دختر کرمانی تیم ملی تیر و کمان معلولان ایران سال  ۱۳۸۳  در یک حادثه رانندگی ویلچر نشین شد.

زندگی بر زهرا سخت شد ولی تمام نشد با همت و تلاش زیاد ادامه داد و امروز اولین زن طلایی ایران شد .

ورزش معلولان همسر زهرا نعمتی همسر رهام شهابی پور بیوگرافی زهرا نعمتی بیوگرافی رهام شهابی پور

زهرا نعمتی (متولد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۴) عضو تیم‌ملی تیراندازی با کمان بانوان معلول ایران است. وی نخستین و تنها زن در تاریخ ورزش ایران است که موفق به کسب مدال طلا در سطح بازی‌های جهانی المپیک و پارالیمپیک شده است. او هم‎چنین، در ۲۹ می ۲۰۱۳ (۸ خرداد ۱۳۹۲) در مراسم کمیته بین‎المللی المپیک در سن پترزبورگ روسیه مفتخر به دریافت جایزه معتبر ورزشکار برتر پارالیمپیک ۲۰۱۲ لندن از سوی «بنیاد بین‎المللی اسپورت آکورد» شد. حامی مالی زهرا نعمتی به مدت دوسال تا پایان مسابقات المپیک ۲۰۱۶ شرکت پتروآذرپاد می‌باشد.

زهرا نعمتی همسر «رهام شهابی پور» عضو تیم‌ملی تیراندازی با کمان مردان معلول ایران است. این زوج قهرمان، جشن عروسی خود را پس از دریافت مدال طلای زهرا نعمتی در دهکده المپیک لندن ۲۰۱۲ برگزار کردند.

زهرا نعمتی از ۱۲ سالگی ورزش تکواندو را آغاز کرد و موفق به کسب کمربند مشکی دان یک شد.پله‌های موفقیت در تکواندو را به خوبی طی می‌کرد تا این‌که  از بد روزگار در یک سانحه تصادف کمرش آسیب دید و از آن به بعد ویلچرنشین شد. بعد از آسیب‌دیدگی تصمیم گرفت به ورزش ادامه بدهد. به‌طور اتفاقی وارد رشته تیراندازی با کمان شد و به خوبی پیشرفت کرد.

ورزش معلولان همسر زهرا نعمتی همسر رهام شهابی پور بیوگرافی زهرا نعمتی بیوگرافی رهام شهابی پور
رهام شهابی پور همسر زهرا نعمتی ۳۳ ساله فوق دیپلم و اهل سیر جان است. جالب این که او هم مانند زهرا نعمتی فرزند چهارم خانواده می‌باشد رشته ورزشی وی هم تیر و کمان است و به دلیل سقوط از ارتفاع معلول شده است .

برخلاف هیجان تمام گفت‌وگوهای قبل، این مصاحبه برای همه رنگ و بوی دیگری داشت. اولین‌بار در بازی‌های پارالمپیک لندن بود که خبر را شنیدیم زهرا نعمتی و رهام شهابی‌پور اعضای تیم اعزامی تیراندازی با کمان ایران در بازی‌های لندن بودند. البته مدال طلای زهرا نعمتی یک امتیاز بسیار بزرگ برای ورزش ایران محسوب می‌شد اما چیزی که تمام این اتفاقات را تحت تاثیر خود قرار داد خبر ازدواج آنها بود. زهرا نعمتی و رهام شهابی مدت‌ها قبل با هم در جریان تمرینات تیراندازی با کمان آشنا بودند ولی دست سرنوشت همه چیز را به بازی‌های لندن کشاند تا خبر اول کاروان ایران پیوند زناشویی آنها باشد.زوج موفق ورزش ایران در این گفت‌وگو به ما می‌گویند دقیقا چه اتفاق‌هایی افتاد تا داستان پرفراز و نشیب زندگی‌‌شان به اینجا رسید. زندگی با امید بزرگ به آینده، چیزی که ممکن است خیلی‌ها با وجود داشتن تمام شرایط از آن دور باشند.

ورزش معلولان همسر زهرا نعمتی همسر رهام شهابی پور بیوگرافی زهرا نعمتی بیوگرافی رهام شهابی پور

    آشنایی تان با یکدیگر چطور شکل گرفت و چطور تصمیم به ازدواج گرفتید؟

شهابیپور: حدود ۶ سال پیش در کرمان یک انجمن برگزار می‌شد به اسم انجمن نخاعی پویای کرمان که در آنجا بود با خانم زهرا نعمتی آشنا شدم. بعد از این نشست‌ها هر دوی ما با رشته تیراندازی با کمان آشنا شدیم. حدود ۵-۴ سال هم در این باشگاه فعالیت داشتیم در کل آشنایی ما ۶ سال طول کشید بعد از آن، تصمیم به ازدواج گرفتیم.

زهرا نعمتی: من و رهام ۶ سال است که با هم آشنا شدیم و ۴ سال و نیم است که تیراندازی با کمان را با هم شروع کردیم و از وقتی رو به این ورزش آوردیم روزبه‌روز رابطه‌مان بیشتر شد و این صمیمیت و دوستی بین ما شکل گرفت و کم‌کم تصمیم گرفتیم که زندگی خیلی خوبی را با هم بسازیم.

    جالب است همیشه تیراندازی رشته خشنی به نظر می‌رسد اما در مورد شما باعث شکل گرفتن یک عشق شد.

به نظر من نه تنها تیراندازی خشن نیست بلکه رشته‌ای است به شدت لطیف. شاید شما فکر کنید به دلیل علاقه‌ای است که من به این رشته دارم اما کسانی که این رشته را به شکل حرفه‌ای دنبال می‌کنند از لطافت این ورزش خبر دارند، به خصوص که تیراندازی با روح فرد سر و کار دارد و همچنین جسم را هم درگیر می‌کند. خود من از وقتی که تیراندازی با کمان را شروع کردم با روح و خدای خودم ارتباط بهتری برقرار کردم و با تمام وجود از تیراندازی لذت می‌برم و معتقدم تیراندازی با کمان به هیچ وجه رشته خشنی نیست، طبیعی است در هر کاری اگر آرامش‌ات بیشتر حفظ شود موفق‌تر خواهی بود و تیراندازی برای من اینطور است.

   قبل از رشته تیراندازی با کمان هم در رشته خاصی از ورزش فعالیت داشتید؟

شهابیپور: قبل‌ها که مشکل جسمی نداشتم در رشته کاراته فعالیت داشتم و تا کمربند قهوه‌ای پیش رفته بودم.

زهرا نعمتی: من قبل از اینکه دچار سانحه شوم از ۱۲ سالگی تکواندو را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کردم و کمربند مشکی دان یک را داشتم اما بعد از اتفاقی که برایم پیش آمد ۲ سال تمام به فیزیوتراپی می‌رفتم و تمام تلاشم را می‌کردم که به وضعیت جسمی بهتر برگردم اما خدا را شکر امیدم را از دست ندادم و به لطف خدا توانستم تیراندازی را دنبال کنم.

ورزش معلولان همسر زهرا نعمتی همسر رهام شهابی پور بیوگرافی زهرا نعمتی بیوگرافی رهام شهابی پور

    یعنی این مشکل جسمی به تازگی برای شما پیش آمده است؟

شهابیپور: من سال ۸۰ در اثر یک سانحه دچار مشکل نخاعی شدم آن موقع در اداره برق کرمان پیمانکار بودم و بر اثر برق‌‌گرفتگی از چراغ برق پرت شدم و این مشکل برایم پیش آمد.

زهرا نعمتی: در سال ۸۳ دانشجوی رشته گیاه پزشکی دانشگاه جیرفت بودم و در راه برگشت به کرمان دچار تصادف شدم و بی‌‌احتیاطی راننده باعث شد دچار آسیب‌دیدگی نخاع شوم و به مدت ۳ هفته در بیمارستان بستری شدم. بعد از این اتفاق به خاطر خانواده‌ام سعی کردم روحیه‌ام را حفظ کنم همان‌طور که گفتم تا ۲ سال بعد از این اتفاق درگیر رفت و آمد به فیزیوتراپی بودم و بعد از گذراندن این دوران سراغ رشته تیراندازی با کمان رفتم و در حال حاضر هم یک مزون لباس عروس دارم.ما در شروع زندگی‌مان مطمئنا با مشکلاتی روبه‌رو خواهیم شد باید صبرمان را تقویت کنیم، البته این شرایطی است که من و همسرم با جان و دل برای با هم بودن آن را پذیرفته‌ایم.

    با توجه به اینکه هردوی شما از لحاظ جسمانی شرایط مشابهی را دارید فکر می‌کنید این شرایط مشابه چقدر روی ازدواج‌تان تاثیر گذاشت؟

شهابیپور: خب، این شرایط جسمی به خودی خود یکسری محدودیت‌ها برای آدم به وجود می‌آورد. اما درک این شرایط برای کسی که خودش درگیر این ماجراست ملموس‌تر و  راحت‌تر از کسی است که این شرایط جسمی را ندارد. ما در بین دوستانمان کسانی را دیده‌ایم که تصمیم به ازدواج با کسی گرفته‌ که شرایط سالم داشته و بعد از ازدواج زندگی‌شان درگیر مشکلاتی شده است. منظورم این است که درک شرایط جسمانی برای کسی که خود او هم این شرایط را دارد راحت‌تر است.من در تاریخ ۱۰ آذرماه، سال۸۰ دچار سانحه برق‌گرفتگی شدم و حدود یک‌ماه در بیمارستان بستری شدم تا به شرایط جراحی رسیدم. وقتی از بیمارستان مرخص شدم، دکترها به این نتیجه رسیدند که درمان خاصی برای کسانی که آسیب‌ جدی نخاعی دیده‌اند هنوز وجود ندارد. اینطور شد که نزدیک به ۱۰ سال است که روی ویلچر نشسته‌ام.

    به هر حال این شرایط جسمی سختی‌های خودش را دارد فکر می‌کنید با کنار هم قرار گرفتن شما دو نفر با این شرایط جسمانی مشابه اوضاع بهتر خواهد شد؟

زهرا نعمتی: در طول این چند سال نامزدی به هر دوی ما ثابت شده که با یکدیگر بهتر می‌توانیم با مشکلات‌مان کنار بیاییم و چقدر هم حل کردن این مشکلات برای هر دوی ما لذتبخش است.

   هیچ وقت در تیراندازی طرف مقابل را رقیب خودتان دانستید؟

زهرا نعمتی: بله، ما معمولا رقبای خیلی خوب با هم هستیم و در رشته‌مان با هم شوخی نداریم. به هر حال کار و حرفه هر دوی ما تیراندازی است و شاید این مسئله پوئن مثبتی برای من بوده و شاید دیگر خانم‌ها این شانس را نداشتند که در کنار همسرشان بتوانند تمرین کنند. به هر حال رهام از قهرمانان جهانی است و این اتفاق باعث پیشرفت من می‌شد و سعی می‌کردم هر طور شده خودم را به رهام برسانم و مسلم است که همه این شرایط خیلی به من کمک کرد.

شهابیپور: نمی‌شود گفت رقیبیم اما همیشه حریف تمرینی هم هستیم. اینکه مسابقات به طور جداگانه بین خانم‌ها و آقایان برگزار می‌شود شاید همین شرایط تمرین من و همسرم باعث پیشرفت هر دوی ما در این ورزش شده است.

    کری هم برای یکدیگر می‌خوانید؟

شهابیپور: بله، کری خواندن در همه رشته‌های ورزشی وجود دارد. بعضی وقت‌ها من برای همسرم کری می‌خوانم و گاهی او برای من.

زهرا نعمتی: همان‌طور که گفتم ما در رشته تیراندازی با کمان شوخی نداریم. اما به وقتش کری هم برای هم می‌خوانیم و یکی از دلایل پیشرفت هر دوی ما همین ایجاد رقابت و کری بین ما بود. من کسب مدال طلا را مدیون زحمات رهام هستم. او خیلی برای من واقعا زحمت کشید، به من روحیه داد و اعتمادبه‌نفس در هر شرایطی به من می‌داد.

    چطور از بین همه رشته‌های ورزشی سراغ تیراندازی با کمان رفتید؟

شهابیپور: قبل از اینکه دچار معلولیت شوم به این رشته علاقه داشتم ولی در استان کرمان امکانات تیراندازی فراهم نبود. بعد از سانحه نخاعی، من در انجمن یکسری اطلاعات از این رشته گرفتم و این رشته جزو معدود ورزش‌هایی بود که افراد معلول می‌توانستند همزمان با افراد توانمند رقابت داشته باشند و این قضیه باعث ایجاد انگیزه برای ما شد که این حرفه را دنبال کنیم. البته در ابتدا فعالیتمان به صورت جدی و حرفه‌ای، این رشته نبود و بعد کم‌کم به تیراندازی با کمان علاقه‌مند شدیم و وقتی سازمان بهزیستی کرمان امکاناتی برای این رشته فراهم کرد و در اختیار انجمن قرار داد تصمیم گرفتیم این ورزش را جدی‌تر دنبال کنیم و به مرور زمان علاقه زیادی به این رشته پیدا کردیم.

    در کنار این حرفه شغل دیگری هم دارید؟

شهابیپور: تا قبل از مسابقات پارالمپیک فروشگاه داشتم اما به دلیل شرایط و مسابقات فشرده‌ای که داشتیم، دیگر نتوانستم اداره فروشگاه را دنبال کنم.

زهرا نعمتی: من هم مزون لباس عروس دارم.

    چرا تصمیم گرفتید ازدواج‌تان را در لندن برگزار کنید؟

شهابیپور: اعلام این ازدواج از طریق همکاران شما بود. واقعیت این است که من و خانم نعمتی از مدت‌ها پیش با هم نامزد بودیم اما این مسئله در فدراسیون جانبازان اعلام نشده بود و خیلی از دوستان از این قضیه اطلاع نداشتند و تنها کسانی که از این نامزدی مطلع بودند بچه‌های انجمن تیر و کمان بودند. در لندن آقای خسروی‌وفا، رئیس کمیته پارالمپیک از نامزدی من و خانم نعمتی باخبر شد و برای گفتن تبریک به نزد ما آمد و اینگونه بود که نامزدی ما از طریق خبرنگارها در رسانه‌ها منتشر شد.

اعتراف کنید کدام‌تان در این رشته ورزشی حرفه‌ای‌تر هستید و معمولا کدام یک از شما طرف دیگر را بیشتر راهنمایی می‌کند؟

شهابیپور: خانم نعمتی پدیده این رشته هستند و سال‌ها باید بگذرد تا کسی در رشته تیراندازی با کمان بتواند به این جایگاه برسد. با توجه به اینکه در هر زمینه‌ای به پیشرفت رسیدن با استعداد و اراده و پشتکار میسر می‌شود. من فکر می‌کنم استعداد خانم نعمتی از من بیشتر بوده است، به خصوص که در همه در ورزش‌ها بحث قدرت و فعالیت‌های عضلانی مهم است اما در تیراندازی با کمان  بحث قدرت عضلانی  شاید ۲۰درصد ماجراست و مابقی برمی‌گردد به توانایی‌های ذهنی کسی که بتواند تیراندازی کند و فکر می‌کنم در این قضیه هم خانم نعمتی از من بااستعدادتر است.

زهرا نعمتی: من می‌گویم رهام. او حق مربی را بر گردن من دارد. این مدالی که من کسب کردم نتیجه زحمات اوست. در شرایطی که از لحاظ روحی یا تکنیکی و تاکتیکی به هم می‌ریختم کسی که بیشترین کمک را به من کرد رهام بود. به هر حال ما در ماه فقط ۱۰ روز زیر نظر مربی‌مان کار می‌کردیم و همه کمک‌ها برای من از طرف همسرم بود.

اولین اقدام‌ برای آینده‌تان چیست؟

زهرا نعمتی:  ما تصمیم داریم به یاری خدا و کمک مسئولان در جزیره کیش کار تفریحی راه‌اندازی کنیم و امیدوارم مسئولان از ما حمایت کنند و هدف اول ما برای تشکیل زندگی برپایی این پروژه است.

بیوگرافی رهام شهابی پور بیوگرافی زهرا نعمتی همسر رهام شهابی پور همسر زهرا نعمتی ورزش معلولان


ادامه مطلب ...