مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

چرا کتاب مناسبی برای کودکانِ تا ۳ ساله نداریم

جام جم سرا:

علی اصغر حاجی‌میری، مدیر انتشارات «با فرزندان» با بیان اینکه ما کتابی متناسب با وضعیت کودکان صفر تا سه سال نداریم، به ذکر مثال در این زمینه پرداخت و گفت: کتاب «شیوه‌های تقویت هوش نوزاد» اثر یک پژوهشگر فرانسوی برای کودکان سه تا شش، شش تا 9 و 9 تا 12 ماهه است. هر دوره این کتاب شامل سه کتاب کار برای بچه‌ها و یک کتاب راهنما برای پدر و مادرهاست. ما این کتاب را انتخاب و با شک و تردید منتشر کردیم. چون هزینه ترجمه و چاپ آن بسیار بالا بود و نمی‌دانستیم خانواده‌ها تا چه اندازه از کتاب برای کودک سه ماهه استقبال می‌کنند. اما واقعیت این است که در همه جای دنیا برای بچه‌های صفر تا سه سال، کتاب منتشر می‌شود و ما هنوز در این زمینه بسیار ضعیف و فقیر هستیم.

او در پاسخ به این پرسش که چرا بیشتر ناشران به ترجمه رو می‌آورند و از آثار تالیفی کمتر استقبال می‌کنند، گفت: یک بخش از مسئله به عدم بازگشت سرمایه مربوط می‌شود و اینکه ناشران در وهله نخست، فعالیت اقتصادی می‌کنند و نمی‌توانند نسبت به سرمایه خود بی‌تفاوت باشند. مساله دیگر این است که خارجی‌ها در زمینه روان‌شناسی و تقویت هوش کودکان و... کارهای بسیاری انجام داده‌اند. این آثار، تنوع دارند و آسان‌تر در اختیار ناشران قرار می‌گیرند، طبیعی است که من به عنوان ناشر ترجیح می‌دهم کاری را انتخاب کنم که در دسترس من است، کار خوبی است، نویسنده آن، موضوع را می‌شناسد و با مخاطب خود آشناست.

حاجی‌میری افزود: گرچه زمینه کار «با فرزندان» به‌گونه‌ای است که تعداد و کیفیت آثار ترجمه در آن بیشتر است اما خودمان چه‌کاره‌ایم؟ ما ایرانی‌ها با این همه ادعا در زمینه فرهنگ و امور تربیتی چه کرده‌ایم؟ به همین‌خاطر علاوه بر ترجمه، در سال‌های اخیر در زمینه تالیف هم سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. بیشتر کتاب‌ها را خودمان امتخاب می‌کنیم اما اگر نویسنده‌ای، کتابی بنویسد یا ترجمه کند، در شورای بررسی، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و اگر مورد قبول واقع شود، منتشر می‌‎شود.

حاجی‌میری از انتشار 15 عنوان کتاب تازه در سال جاری از سوی انتشارات مذکور خبر داد و افزود: تا پایان تابستان، 15 عنوان کتاب تازه منتشر می‌شود که 10 عنوان آن در ارتباط با کودکان است. ما همچنین تلاش می‌کنیم در زمینه انتشار کتاب‌-بازی و وسایل کمک آموزشی فعالانه‌تر عمل کنیم.(مهر)


ادامه مطلب ...

مسمومیت کودک دو ساله با شیشه

جام جم سرا:

به گفته او پسرک به دلیل استشمام شیشه این بلا سرش آمده است. نکته اینجاست که نظر هرکدام از والدین که درست باشد فرقی به حال کودک بستری شده ندارد. او به‌دلیل این‌که پدر و مادر مناسبی ندارد باید از همین کودکی با چنین آسیب‌هایی دست و پنجه نرم کند و اگر بتواند به سن و سال نوجوانی برسد، در خوشبینانه ترین حالت، بزهکاری کوچک خواهد شد.

برای نجات چنین کودکانی که به هزار و یک دلیل موردآزار و اذیت قرار می‌گیرند، مدتی است سامانه تلفنی او‌رژانس اجتماعی 123 در کشور راه اندازی شده، اما زیر ساخت‌ها برای فعالیت این اورژانس آماده نیست و کارشناسان این مرکز امکانات لازم را در اختیار ندارند، این درحالی است که حمایت‌های قانونی مناسبی نیز از آنها نمی‌شود تا بتوانند جدی‌تر به مسائل تلخی مانند کودک، همسر، سالمند و معلول آزاری رسیدگی کنند. یک روز با مددکاران این سازمان همراه شدیم تا از چند و چون نحوه رسیدگی این افراد به پرونده‌هایی که به آنها ارجاع می‌شود، بیشتر بدانیم.

بی‌خبر از کودک

کودک دو ساله‌ای که با مخدر شیشه مسموم شده تنها بیمار بیمارستان بهرامی نیست که به اعتقاد پزشکان به‌دلیل کودک آزاری کارش به اینجا رسیده است. کمی آن طرف تر از او پسر هفت ساله‌ای روی تخت دراز کشیده که چشمان بی‌فروغش به سقف سالن بیمارستان میخکوب شده است. پزشکان می‌گویند مرگ مغزی شده و اکنون فقط زندگی نباتی دارد. نکته اینجاست که یکی از دست‌هایش شکسته و دست دیگرش نیز به قول معروف از جا دررفته است. افزون بر این روی اعضای بدن او آثار کبودی زیادی به چشم می‌خورد. به همین دلیل پزشکان احتمال می‌دهند پسرک بر اثر کودک آزاری به کما رفته باشد. به همین دلیل از طریق سامانه 123 موضوع را با مددکاران سازمان بهزیستی درمیان گذاشته‌اند. مددکار و روان‌شناس تیم بهزیستی نیز پس از رسیدن به بیمارستان از مادر میانسال کودک درباره حادثه‌ای که برای فرزندش اتفاق افتاده پرس‌وجو می‌کنند.

وقتی مددکار سازمان بهزیستی از مادرمیانسال می‌پرسد برای کودکتان چه اتفاقی افتاده در جواب می‌شنود «نمی‌دانم می‌گویند ضربه مغزی شده‌!» به گفته او پسرک روی بالکن خانه مشغول بازی بوده و هنگامی که از روی شیطنت سرش را از بین نرده‌های بالکن رد می‌کند، دچار برق گرفتگی می‌شود و کارش به بیمارستان می‌کشد.

در ادامه وقتی مددکار اورژانس اجتماعی از مادر میانسال درباره شکستگی دست و آثار کبودی رو بدن کودک می‌پرسد، زن میانسال می‌گوید: وقتی او دچار برق گرفتگی می‌شود خواهرچهار ساله‌اش سعی می‌کند کمکش کند. فکر می‌کنم به همین دلیل دست‌هایش آسیب دیده است. مددکار اورژانس اجتماعی بعد از گفت‌وگو با والدین هر دو کودک حدس می‌زند که آنها تمام حقیقت را بازگو نمی‌کنند به همین دلیل در گزارش خود درخواست بازرسی و تحقیق محلی را مطرح می‌کند. به این ترتیب تیم دیگری از کارشناسان اورژانس اجتماعی 123 ماموریت پیدا می‌کنند تحقیقات تکمیلی پرونده را انجام داده و گزارش آن را اعلام کنند.

کلانتری نبرد

هر چند بیشتر شهروندان کشور از وجود سامانه 123 اطلاع ندارند، اما هر روز به ماموران اورژانس اجتماعی 123 پرونده‌های جدیدی مانند گزارش کودک آزاری از سوی کارشناسان بیمارستان بهرامی ارجاع می‌شود، در کنار رسیدگی به این پرونده‌ها اعضای تیم اورژانس 123 باید به پرونده‌های قبلی خود نیز رسیدگی کنند. برای نمونه از اوایل آذر سال گذشته پرونده‌ای در اورژانس اجتماعی تشکیل شده که از این حکایت دارد که پسر خردسالی از سوی پدرش تنبیه بدنی شدید می‌شود، مددکارهای اورژانس اجتماعی وقتی در جریان این پرونده قرار گرفتند به محل حادثه رفته و بعد از تحقیقات محلی و گفت و گو با کودک یقین پیدا کردند که او شرایط نامناسبی دارد به همین دلیل برای حمایت از او پرونده‌ای قضایی تشیکل داده و پیگیری‌های خود را آغاز کردند، اما مشکل اینجاست که این پیگیری‌ها زمانبر است تا آنجا که بر اساس قانون برای پدری که متهم این پرونده است تاکنون سه بار احضاریه صادر شده، اما او تاکنون در دادسرا حاضر نشده تا به پرسش‌های قاضی پرنده پاسخ دهد. متاسفانه تاکنون این پرونده راه به جایی نبرده، زیرا رسیدگی به آن پروسه‌ای طولانی دارد. این در حالی است که امروز ماموران اورژانس اجتماعی 123 قصد دارند برای دادن احضاریه دیگری همراه ماموران پلیس سراغ متهم پرونده بروند.

به این ترتیب با ماموران اورژانس اجتماعی راهی کلانتری نبرد می‌شویم، اما مشکل اینجاست با این‌که مددکاران کاور مخصوص و کارت شناسایی همراه دارند، ماموران پلیس با آنها مانند اشخاص عادی برخورد می‌کنند. همین ماجرا سبب می‌شود آنها وقت زیادی را در کلانتری‌ها، مراکز پزشکی قانونی و دادسراها از دست بدهند، زیرا بارها پیش آمده به‌دلیل کمبود نیرو در کلانتری‌ها آنها نتوانسته‌اند همان موقع برای رسیدگی به پرونده‌ها اقدام کنند.

بعد از حدود نیم ساعت، یکی از ماموران پلیس به مددکاران می‌گوید متهم پرونده نشانی خود را تغییر داده است. به این ترتیب قرار می‌شود ماموران تحقیقات بیشتری انجام دهند و گزارش خود رابه مقام قضایی اعلام کنند.

کودک آزاری درمدرسه

به این ترتیب اعضای تیم اورژانس اجتماعی، کلانتری را ترک می‌کنند تا به پرونده‌های دیگری رسیدگی کنند. یکی از این پرونده‌ها که بتازگی تشکیل شده براساس تماس‌های فردی است که خود را معلم یکی از مدارس کودکان استثنایی تهران معرفی کرده است. در این پرونده شخص تماس گیرنده ادعا کرده کودک معلولی از سوی مادرش بشدت تنبیه می‌شود. از آنجا که برای رسیدگی به این پرونده باید به داخل مدرسه رفت مددکارها ابتدا با شماره تلفنی که در پرونده ثبت شده، تماس می‌گیرند. فردی که تلفن را جواب می‌دهد خود را مدیر مدرسه معرفی و ادعا می‌کند، چنین ماجرایی صحت ندارد. به گفته یکی ازمددکارهای اورژانس اجتماعی مدیران مدارس دوست ندارند گشت اورژانس اجتماعی وارد مدرسه آنها شود، زیرا آنها فکر می‌کنند نظر خانواده‌ها با دیدن گشت اورژانس اجتماعی درباره اولیای مدرسه تغییر خواهد کرد. افزون بر این در چنین مواردی اعضای اورژانس اجتماعی نمی‌توانند بسرعت مداخله کرده و خود را به کودک آسیب‌دیده برسانند، زیرا وارد شدن به چنین محیط‌هایی فقط با دستور مقام قضایی امکانپذیر است، در حالی که این پروسه زمانبر بوده و چنانچه کودک با مشکلی جدی روبه‌رو باشد ممکن است تلاش مددکارهای اورژانس حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را پیدا کند به همین دلیل باید مسئولان تدابیری بیندیشند تا برخی مددکارهای او‌رژانس اجتماعی بتوانند مانند ضابط قضایی عمل کرده و در مواقع لزوم بلافاصله وارد عمل شوند.

پرونده‌ای که ختم بخیر شد

پرونده دیگری که کارشناسان اورژانس اجتماعی باید امروز بررسی کنند به نوجوان پانزده ساله‌ای به نام بهروز مربوط می‌شود که تا مدتی قبل از سوی عموی خود تنبیه بدنی می‌شد. ماجرا از این قرار است که مدتی قبل بهروز با سامانه 123 تماس گرفته و ادعا می‌کند عمویش او را تنبیه می‌کند. بنابراین یکی از خودروهای گشت اورژانس اجتماعی به محل زندگی او رفت و به اعضای خانواده تذکر می‌دهد وحالا امروز کارشناسان اورژانس اجتماعی قصد دارند به خانه بهروز رفته و از او درباره تغییر رفتار عمویش بپرسند.

وقتی به محل زندگی بهروز رسیدیم، او برای خرید از خانه خارج شده بود به همین دلیل کارشناسان چند دقیقه‌ای منتظر بهروز ماندند. آن روز مددکاران با بهروز صحبت کرده و به او مشاوره دادند، پسرک نیز به ماموران گفت رفتار عمویش بهتر شده و دیگر کتکش نمی‌زند. با توجه به این‌که زیرساخت‌ها برای فعالیت بیشتر گشت‌های اورژانس اجتماعی وجود ندارد مسئولان این سازمان تمایل زیادی به تبلیغ درباره فعالیت این سامانه ندارند، زیرا به طور حتم با اطلاع‌رسانی، شهروندان بیشتری با این سامانه تماس می‌گیرند، اما کمبود‌های موجود نیز به طور حتم برای مسئولان این سامانه مشکل ساز خواهد شد، به همین دلیل باید از مسئولان خواست بودجه بیشتری را به چنین مراکزی اختصاص دهند. (مهدی آیینی/‌گروه جامعه)


ادامه مطلب ...

خندیدن، راز 100 ساله شدن

جام جم سرا: آدم‌ها فعل خندیدن را به سه شکل متفاوت صرف می‌کنند: لبخند‌زدن، ‌خندیدن و قهقهه ‌زدن. شما جزو کدام گروه هستید؟ پژوهشگران مرکز تحقیقاتی علوم روانی انگلیس، علاوه بر این تقسیم‌بندی اعلام کرده‌اند کسانی که قهقهه می‌زنند بیشتر از دو گروه دیگر عمر می‌کنند. در واقع میانگین طول عمر افرادی که خنده‌های کوچکی دارند، 54 سال، آنهایی که خنده‌های متوسطی دارند، 73 سال و قهقهه‌زن‌ها، 80 سال است. البته اگر این افراد علاوه بر قهقهه‌زدن سبک زندگی سالمی هم داشته باشند به احتمال 90 درصد شمع صد سالگی‌شان را فوت می‌کنند. خنده همچنین به کاهش هورمون‌های تولیدکننده استرس مانند کورتیزول و اپی نفرین منجر می‌شود. حتی هنگام خنده، مغز اندروفین‌هایی را آزاد می‌کند که در کاهش بعضی دردهای جسمانی هم موثر است.

سلامت قلب با خندیدن

اگر بدانید که به گفته محققان مرکز پزشکی دانشگاه مریلند، خنده باعث اتساع لایه داخلی عروق خونی و افزایش جریان خون می‌شود و خطر بروز سکته را بشدت کاهش می‌دهد، احتمالا بیشتر می‌خندید و به جای انتخاب گزینه لبخند، گزینه قهقهه را انتخاب خواهید کرد. برای کسانی هم که فرصت یا علاقه‌ای برای انجام تمرینات بدنی مانند ایروبیک، دویدن یا پیاده‌روی ندارند، خنده جانشین مناسبی است! اگر پس از یک خنده عمیق، ضربان خود را اندازه بگیرید، خواهید دید 15 تا 20 بار در دقیقه افزایش داشته و این حالت به مدت سه تا پنج دقیقه باقی می‌ماند. این مساله باعث شده برخی محققان خنده را پیاده‌روی درونی بنامند. این روش، بویژه برای افرادی که به هر دلیلی امکان تمرینات فیزیکی ندارند یا در بستر بیماری هستند، جانشین مناسبی برای ورزش به شمار می‌رود و به حفظ سلامتشان کمک می‌کند.

لاغری به شرط خنده

اگر اهل رژیم گرفتن نیستید، می‌توانید یک راه‌حل ساده‌تر را انتخاب کنید؛ لطفا نیم‌ساعت در روز از ته‌ دل بخندید! شاید این جمله عجیب و خنده‌دار باشد، اما محققان می‌گویند خنده و خوشحالی باعث از بین بردن کالری‌های اضافی در بدن می‌شود.

به گفته متخصصان انگلیسی، برای رسیدن به وزن ایده‌آل باید به همه مسائل ساده بخندید و شاد باشید، زیرا خندیدن هم کالری‌های اضافی را از بین می‌برد و هم میزان استرس‌های روزانه را تا 50 درصد کاهش می‌دهد. جالب این‌که بر اساس آمارها افرادی که زندگی را راحت و ساده می‌گیرند و به مشکلات لبخند می‌زنند، 30 درصد بیشتر از بقیه افراد از تناسب‌اندام لازم برخوردار هستند. این در حالی است که داشتن تناسب اندام و از بین بردن استرس‌ روزمره تا ده سال به عمر افراد اضافه می‌کند.

با خندیدن کمک کنید

شاید باور نکنید، اما با خندیدن به روش قهقهه‌ای به اطرافیانتان کمک می‌کنید طول عمر بیشتری داشته باشند! بله، این موضوع حقیقت دارد. خندیدن با صدای بلند مثل خمیازه مسری است و خندیدن با دهان باز و همراه قهقهه موجب سرایت خنده به دیگران می‌شود. حالا این موضوع چه اهمیتی دارد؟ اینقدر خودخواه نباشید! قرار نیست همه فواید خندیدن برای شما باشد. با هم بخندید تا به این ترتیب هم خودتان صد ساله شوید و هم افرادی که از مصاحبت با شما لذت می‌برند.

Share


ادامه مطلب ...

عروس 21 ساله: به من فرصت دهید... لطفاً

جام جم سرا: راضیه که در زندان سپیدار اهواز به سر می‌برد، روز گذشته در گفت‌وگویی تلفنی با شرق، ضمن درخواست از رییس قوه‌‌قضاییه برای نجات جانش جزییاتی از زندگی‌اش را توضیح داده که «جام جم سرا» به منظور اطلاع‌رسانی به خوانندگان، آن را بازنشر می‌کند:

***

‌ وقتی ازدواج کردی نوجوان بودی. رابطه‌ات با شوهرت چطور بود؟

وقتی 14ساله‌ بودم ازدواج کردم. شوهرم با من بدرفتاری می‌کرد. من هم بچه‌ بودم و نمی‌توانستم او را درک کنم همین هم علت اصلی اختلاف ما بود. خیلی اذیت می‌شدم حتی چندین‌‌بار از او کتک خوردم چون می‌دانستم کسی کمکم نمی‌کند و گفتن اینکه چقدر با شوهرم اختلاف دارم فقط خودم را جلوی دیگران خراب می‌کند. به همین خاطر سکوت می‌کردم و تلاشم این بود که خودم اختلافات را حل کنم. او هیچ‌وقت جلو دیگران آنطور که در خانه تنها بودیم با من رفتار نمی‌کرد. همیشه جلو دیگران من را مقصر نشان می‌داد.

‌چرا از هم جدا نشدید؟

مدتی بعد از ازدواج‌ بچه‌دار شدیم وجود بچه وضعیت را سخت‌تر کرد. طلاق هم سخت‌ شده‌ بود البته به‌خاطر مشکلاتی که داشتم یکبار تصمیم به جدایی گرفتم اما‌ مساله با وساطت خانواده حل شد و من دوباره به زندگی‌ با شوهرم برگشتم. رفتار شوهرم طوری بود که همیشه تحقیر می‌شدم هر وقت سر مساله‌ای با هم بحث می‌کردیم دعوا راه می‌افتاد و او با فحاشی سعی می‌کرد من را ساکت کند. این رفتارها خسته‌ام کرده‌ بود تا اینکه روز حادثه به میهمانی رفتیم و برگشتیم و دوباره با هم بحث کردیم. او دو سیلی به صورتم زد و بعد خوابید آنقدر ناراحت شدم که تا صبح نتوانستم بخوابم. خیلی ناراحت بودم. اصلا متوجه کاری که می‌کردم نبودم اگر می‌فهمیدم چه ضربه‌ای به خودم و فرزندم و اطرافیانم می‌زنم این کار را نمی‌کردم نمی‌دانستم اگر شوهرم را بکشم چه عاقبتی در انتظارم است. به سمتش شلیک و بعد هم جسد را دفن کردم. آنقدر بچگانه فکر می‌کردم که دروغ گفتم و مدعی ‌شدم شوهرم گم شده ‌است.

در عالم بچگی خودم فکر می‌کردم اگر این حرف را بزنم کسی متوجه نمی‌شود. حتی با یکی از برادرشوهرهایم به دانشگاه شوهرم رفتیم تا مثلا دنبال او بگردیم پدر و برادرشوهرم از بویی که در خانه من بود متوجه شده و جسد را پیدا کرده ‌بودند. بعد که با برادرشوهرم به آگاهی رفتیم آنها به من گفتند جسد پیدا شده و من هم خیلی راحت موضوع را تعریف کردم.

‌می‌دانستی اگر شوهرت را بکشی قصاص می‌شوی؟

هیچ درکی از کاری که کرده‌ام نداشتم. می‌دانم اشتباه‌های زیادی انجام دادم ضربه بزرگی به خانواده شوهرم و فرزندم زدم و با هیچ چیز نمی‌توان آن را جبران کرد اما در آن زمان واقعا بچه‌ بودم. فکر می‌کردم بعد از اینکه شوهرم را بکشم وقتی علتش را بگویم من را آزاد می‌کنند نمی‌دانستم چه کار زشتی مرتکب می‌شوم.

‌پیش از این یک‌بار پای چوبه‌‌دار رفتی. درباره آن روز توضیح بده.

اول اردیبهشت بود ساعت 12ظهر به من گفتند قرار است حکم اجرا شود. خانواده‌ام را خبر کرده‌ بودند. آنها آمدند و ملاقات آخر انجام شد فقط خدا می‌داند من تا صبح چه زجری کشیدم. ساعت 9 صبح بود که من و زنی دیگر را برای اجرای حکم بردند. بعد از اینکه حکم آن زن اجرا شد نوبت به من رسید. مادرشوهرم آمده بود به دست و پایش افتادم به او گفتم فکر می‌کنی اگر خوشبخت بودم و زجر نمی‌کشیدم دست به چنین کاری می‌زدم؟ فکر می‌کنی اگر می‌توانستم کاری را که می‌کنم، درک کنم خودم را این‌طور بدبخت می‌کردم؟ مادرشوهرم خیلی ناراحت بود گریه می‌کرد و می‌گفت این حکم باید اجرا شود تا تو عبرتی باشی برای کسانی که شوهرشان را می‌کشند.

گفتم زمانی که این اتفاق افتاد من 17ساله‌ بودم شما که می‌دانید چقدر بچه ‌بودم خواهش می‌کنم من را این‌طور تنبیه نکنید. واقعا نادان بودم. مادرشوهرم رضایت نداد گفت باید حکم اجرا شود. پایم را روی صندلی گذاشتم تا برای اجرای حکم بالا بروم همانجا گفتم من فقط 17سالم بود در این موقع خانم محمدی (قاضی اجرای حکم) که در محل حضور داشت گفت صبر کنید. او با چند مسوول هماهنگی کرد و بعد گفت حکم فعلا اجرا نمی‌شود او گفت دستور آمده تا درباره پرونده با توجه به نوجوان‌بودن من در زمان وقوع جرم یک‌بار دیگر استعلام گرفته ‌شود.

حال بدی داشتم تا چند روز کاملا گیج بودم. واقعا مردم. تحمل آن لحظات خودش مثل اعدام‌شدن است، هم برای من که داشتم بالای چوبه‌‌دار می‌رفتم و هم برای مادرشوهرم که اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد. او داغدار فرزندش است چهارسال است بچه‌ام را ندیدم و می‌دانم ممکن است تا آخر عمرم هم او را نبینم درد مادرشوهرم را می‌فهمم اما از او خواهش می‌کنم به جوانی‌ام رحم کند. اشتباهاتم را می‌پذیرم و درخواست دارم من را زن 17ساله‌ای ببینند که قدرت تصمیم‌گیری درستی نداشت.

‌دقیقا چه خواسته‌ای از مسوولان قضایی داری؟

آن طور که وکیلم گفته درخواست اعاده دادرسی رد شده و حالا فقط رییس قوه‌‌قضاییه می‌تواند به من کمک کند. از آیت‌الله لاریجانی خواهش می‌کنم داستان زندگی‌ام را بخواند و برای بررسی وضعیتم فرصتی دوباره بدهد.


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

«متادون» دختر 4 ساله را کشت

جام جم سرا: روز یکشنبه گذشته ماموران کلانتری کاظم آباد مشهد با صدور دستوری از سوی موحدی راد (قاضی ویژه قتل عمد) بررسی‌های خود را درباره چگونگی مرگ مشکوک دختر خردسالی که قبل از رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست داده بود آغاز کردند.
به نقل از خراسان، بررسی های پلیس نشان داد: پدر کودک شربت متادون (داروی ترک اعتیاد) را در یخچال نگهداری می کرده که دختر وی آن را به اشتباه و به جای آب نوشیده بود. خانواده وی وقتی او را به بیمارستان رساندند که دیگر علایم حیاتی نداشت.


ادامه مطلب ...

دانشمندان: شکل صورت ما حاصل دعواهای صدهزار ساله است

جام جم سرا: پژوهشی جدید نشان می‌دهد که میلیون‌ها سال جنگ و دعوا، چهره انسان را تغییر داده و موجب شده که آرواره‌های مردان در مقایسه با زنان، محکم‌تر شود.

به گزارش دیلی تلگراف، از شواهد چنین برمی‌آید که پس از آن که نیاکان ما یاد گرفتند که چگونه مشت‌هایشان را حواله صورت همدیگر کنند، صورت‌های ما این گونه فرگشت یافت تا آسیب ناشی از مشتزنی‌های وحشیانه به کمترین مقدار ممکن برسد.

پژوهشگران ساختار استخوانی استرالوپیس‌ها (نوعی انسان‌نمای دوپا) را که در 4 تا 5 میلیون سال پیش زندگی کرده و مقدم بر ظهور خانواده هومو (نیای انسان امروزی) بودند، مورد مطالعه قرار دادند آنها دریافتند که به احتمال قریب به یقین، صورت و فک استرالوپیس‌ها تنها به این دلیل محکم‌ترین استخوان‌های این موجود بوده‌اند که باید برای مشت خوردن آمادگی می‌داشتند. به باور این گروه از دانشمندان، این میراثی است که تا به امروز ادامه یافته و به ما کمک می‌کند تا دریابیم که چرا چهره مردان خشن‌تر از چهره زنان است.

همان گونه که امروزه هم می‌بینیم، مردان در شروع فرگشت هوموسپین‌ها نیز انعطاف پذیری کمتری نسبت به زنان داشتند و در مقایسه با زنان، احتمال بیشتری وجود داشت که درگیر معادل‌های ماقبل تاریخی دعواهای چاله میدانی شوند.

پژوهشگر اصلی این مقاله، دکتر دیوید کرییر از دانشگاه یوتا در آمریکا، می‌گوید: «استرالوپیس‌ها یک سری ویژگی‌های متمایزکننده‌ای داشتند که احتمالا توان دعوا را در آنها بیشتر می‌کردند، مانند حالت دست‌ها که اجازه مشت کردن دست را می‌داد و به طور موثری سیستم ظریف ماهیچیه‌ اسکلتی دست را به چماق کارامدی برای ضربه زدن تبدیل می‌کرد. اگر براستی فرگشن نسبت دست‌های ما با انتخابی برای رفتار جنگجویانه در ارتباط باشد، در آن صورت باید انتظار داشته باشید که هدف اولیه فرگشت صورت، برای محافظت بهتر در زمان برخورد مشت با آن و کاهش جراحت باشد».

این پژوهش که در ژورنال biological reviews منتشر شده است، در راستای تحقیقی قبلی است که بیان می‌کند سهمی که خشونت در تکامل بشر دارد، خیلی بیشتر از چیزی است که متخصان بخواهند به آن اذعان کنند.

در سال‌های اخیر، زیست شناسی به نام دکتر کرییر به بررسی پاهای کوتاه شمپانزه‌‌‌ها، شباهت آنها با پاهای انسان‌ها و نسبت‌ دست‌های این نخستینیان پرداخته است. او می‌گوید که این ویژگی‌ها تا حد زیادی در راستای نیاز به جنگ تکامل یافته‌اند.

او در ارتباط با آخرین پژوهش خود می‌گوید: «زمانی که انسان‌های امروزی با دست‌های خالی با هم دعوا می‌کنند، معمولا اولین هدف حمله، صورت است. چیزی که ما یافته‌ایم این است که استخوان‌هایی که بیشترین میزان شکستگی‌ها را در دعواها دارند، همان بخش‌هایی از جمجمه هستند که شاهد بیشترین افزایش استحکام در طول دوران تکامل نخستینیان بوده‌اند. این استخوان‌ها همچنین بخش‌هایی از جمجمه هستند که بزرگ ترین تفاوت را بین مردان و زنان؛ هم در استرالوپیس‌ها و هم درانسان‌‌ها؛ نشان می‌دهند. به عبارت دیگر، صورت زنان و مردان به خاطر بخش‌هایی از جمجمه که در دعواها شکسته می‌شدند، متفاوت هستند و این بخش‌ها در مردان بزرگ‌تر است».

ریشه این بحث در مورد جنبه تاریک طبیعت انسان، به ژان ژاک روسو، فیلسوف شهیر فرانسوی برمی‌گردد که عقیده داشت که تا قبل از تمدن، انسان‌ها «وحشی‌های نجیب» بودند. دکتر کرییر می‌گوید که این ایده که تمدن، نژاد انسان‌ها را ویران ساخته و ما را خشن کرده است، در علوم اجتماعی قدرت زیادی دارد. ولی این نظریه با واقعیت‌ها همخوانی ندارد.

دکتر کرییر می‌افزاید: «اگر در‌می‌یافتیم که شاخص‌های آناتومی که ما را از دیگر نخستینیان متمایز می‌کنند، توان دعوای ما را بهبود نبخشیده‌اند، آنگاه می‌شد این فرضیه را رد کرد که اجداد اولیه ما خشن بوده‌اند. چیزی که تحقیق ما نشان می‌دهد این است که بسیاری از ویژگی‌های آناتومی شمپانزه‌های بزرگ و اجداد ما یعنی هومینین‌های اولیه، (همانند ایستادن روی دو پا، نسبت دست‌ و شکل صورت‌ ما) در حقیقت توان دعوا را بهبود می‌دهند».

محقق دیگر این پژوهش، دکتر مایکل مورگان از دانشکده پزشکی دانشگاه یوتا می‌گوید: «من فکر می‌کنم نظریه ما منطقی است و پاسخی برای برخی از پرسش‌هایی یافته که مدت‌ها بود در نظریه‌های موجود بدون پاسخ مانده بودند. پرسش‌هایی در مورد این که چرا ساختار ماهیچه‌ای و اسکلتی صورت ما به این ترتیب فرگشت یافته‌اند. پژوهش ما درباره صلح است. ما به دنبال درک و فهمیدن و مواجه شدن با خشونت نوع بشر و تمایلات خشونت ‌آمیز آن هستیم. صلح با خود ما شروع می‌شود و سرانجام از طریق خودشناسی و فهمیدن اینکه ما از کجا آمده‌ایم، به دست می آید. ما امیدواریم که از طریق این پژوهش خود را در آینه پیدا کنیم و کار سخت تغییر نفس خود به سوی انسانی بهتر را آغاز کنیم».(مجید جویا/خبرآنلاین)


ادامه مطلب ...

قصه‌دوزی‌های «بی‌بی حاضر» ۸۸ ساله |مجموعه عکس|

نمایشگاهی متفاوت از عروسک‌های پارچه‌ای

پنج شنبه 12 تیر 1393 ساعت 16:49

«بی‌بی‌حاضر امیدواری» هنرمند ۸۸ ساله کازرونی، مدتهاست که به دوخت و تولید عروسک‌های پارچه‌ای بر مبنای قصه‌های کهن پارسی مشغول است. حالا او نمایشگاهی انفرادی از برساخته‌هایش برپا کرده که تا ۱۳ تیر در خانه هنرمندان برپاست. اگر فرصت رفتن به آن نمایشگاه را ندارید، فرصت تماشای آثارش را در ادامه برایتان فراهم کرده‌ایم؛ این فرصت را دیگر، از دست ندهید!


ادامه مطلب ...

معتاد ۱۵ ساله: ۹ ساله بودم که کراک خوردم

جام جم سرا: مهیار نوجوان است؛ نوجوانی که ۱۵-۱۴سال بیشتر ندارد ولی روزهایی را در زندگی تجربه کرده که شاید افراد بالغ هم تجربه نکرده باشند. به‌هیچ‌عنوان ابعاد بدنش به کمپ ترک اعتیاد نمی‌آمد ولی آنطوری که خودش می‌گوید، دوبار برای ترک اینجا آمده. مهیار نوجوانی است که شش‌سال است به هرویین اعتیاد دارد؛ یعنی از ۹سالگی موادمخدر مصرف می‌کند. او حتی جمعیت ایران را هم نمی‌داند یعنی کسی به او نیاموخته است.
نوجوان ۱۵ساله‌ای است که تا سوم ابتدایی بیشتر مدرسه نرفته، آمده به کمپ تا در ادامه زندگی، مخدر را از ذهن حذف کند؛ حالا خسته است و نمی‌تواند به این وضعیت ادامه دهد. بیش از یک‌سوم زندگی خود را موادمخدر مصرف کرده و در ادامه سال‌های زیادی را پیش‌رو خواهد داشت؛ سال‌های جوانی، بزرگسالی، میانسالی و... روزهای زیر فشار زندگی.
مهیار یکی از هواداران بایرن‌مونیخ است و وقتی که تیم محبوبش در جریان لیگ قهرمانان از گردونه مسابقات کنار رفت، بسیار شوکه شد و برای رهایی از این ناراحتی، ترجیح داد با مصرف مواد شکست را تسکین دهد. روایت می‌کند که اولین‌بار ۹ساله بوده که وقتی روی پاهای پدرش نشسته بود، پدر مقداری کراک به دهانش گذاشت و این اولین آشنایی مهیار با موادمخدر بود. با مصرف این مواد، حالتی جدید را تجربه می‌کرد؛ سرش گیج می‌رفت و دایم می‌خندید و رفته‌رفته همین حالت را تکرار می‌کرد تا اینکه هر روز دستش پی چیزی می‌گشت تا باز سرش گیج برود و بخندد.
در خانواده‌ای رشد کرده که یک برادر دارد و از وقتی که چشمانش را باز کرده، والدینش اعتیاد داشته‌اند و برادر بزرگش که دوسال با هم تفاوت سنی داشتند هم، ناخواسته به‌سوی اعتیاد گرایش پیدا کرده. ولی حالا برادرش یک‌سالی است که کنار گذاشته و محیط زندگی قبلی خود را ترک کرده و به پایتخت رفته تا زندگی تازه‌ای را آغاز کند؛ آن‌ها در یکی از روستاهای اطراف رشت با اوضاع ناگوار اجتماعی و فرهنگی زندگی می‌کنند.


موادمخدر مورداحتیاجش را در خانه می‌یابد؛ روی یخچال، زیر تلویزیون، روی تاقچه، زیر فرش، روی پاهای پدر و.... مادر که او هم همزمان با مهیار برای ترک اعتیاد به کمپ بانوان رفته، بازنشسته است و مخارج زندگی را با حقوق بازنشستگی تامین می‌کند و زمانی که کسی خانه نباشد و مهیار بداند که مادرش چندروزی خانه نیست، کیسه بر دوش مشغول جمع‌آوری ضایعات پلاستیک و آهن از حاشیه اتوبان می‌شود و روز خود را می‌گذراند و در انتها، مبلغی را که از فروش ضایعات به دستش می‌رسد، با کمک دوستانش به موادمخدر تبدیل می‌کند تا از درد خماری به‌در آید. درد خماری یک نوجوان را مجبور می‌کند تا به هر کاری دست بزند؛ همانند یک معتاد بیست‌وچندساله برای گریز از درد خماری به‌دنبال یک‌تکه پلاستیک یا یک‌تکه آهن می‌گردد. برخی مواقع که اطرافیان می‌بینند مهیار خمار است، اجازه می‌دهند که چند پک بزند تا کمی آرام شود؛ نوجوانی که هنوز بسیاری از حس‌های موجود را تجربه نکرده، از درد خماری می‌ترسد و درد پا و اشک چشم و....


او گاهی به آینده هم فکر می‌کند و در آن، مهیار یک راننده تاکسی است و مسافرکشی می‌کند و فرزند دارد و تشکیل خانواده می‌دهد. البته هنوز هم معتاد است و موادمخدر مصرف می‌کند ولی حالا دوست دارد که ترک کند و دیگر مواد مصرف نکند. برود پایتخت و با برادرش در یک شرکت ساختمانی مشغول به کار شود و گذشته را فراموش کند. برود دنیا را بشناسد و زندگی را از چشمان یک فردی که تا دیروز یک مصرف‌کننده بوده ولی حالا دیگر چیزی مصرف نمی‌کند ببیند. برادرش دایما با او صحبت می‌کند و می‌گوید بعد از ترک، برود پیشش و با هم زندگی کنند.

از پدرش چندماهی هست که خبر ندارد و مادرش هم که در کمپ بستری است، از اعضای خانواده فقط با برادرش در ارتباط است و به حرف‌هایش گوش می‌دهد و افراد همنشینش در کمپ که مهیار را به بازگشت به زندگی دعوت می‌کنند و با او بسیار در این خصوص صحبت می‌کنند و تا حدودی قانع شده که دیگر راه سابق را نرود، برود پی درس‌خواندن و برای جامعه خود مفید باشد، فکر‌های منفی نکند و برای پاک‌زندگی‌کردن تلاش کند.
مهیار کمی بی‌حوصله شده و پا‌هایش را می‌مالد. با بی‌میلی صحبت می‌کند. می‌گوید: «من می‌تونم برم؟ خسته شدم، پاهامم درد می‌کنه، برم؟» پاکت سیگارش را که بین کش شلوارک و شکمش گذاشته است، بیرون می‌آورد و از اتاق خارج می‌شود.

مسوول کمپ ترک اعتیاد می‌گوید: «چندروزی هست که ما او را آورده‌ایم اینجا. نمی‌آمد ولی با حربه‌های خاصی بالاخره راضی‌اش کردیم که بیاید. یکی، دوسال پیش هم آورده بودیمش، ترک کرد ولی وقتی رفت بیرون، بعد از چندروز دوباره شروع کرد به مصرف.»
مهیار می‌خواهد بعد از باخت تیم محبوبش همانند یک انسان عادی ناراحت باشد و با برد تیمش هم خوشحالی و شادمانی بدون مخدر را تجربه کند. تغییر به تنها هدف او برای زندگی تبدیل شده است. می‌خواهد شبی را در آرامش به خواب رود و صبح بدون فکر به اعتیاد تا شب سخت کار کند و وقتی به خانه می‌آید، دیگر روی یخچال، روی تلویزیون، روی تاقچه، زیر فرش، روی پاهای پدر و... خبری از موادمخدر نباشد و تن خسته‌اش را به دود نفرین‌شده نسپارد و آرام‌آرام زندگی کند (سیاوش پورعلی/شرق)


ادامه مطلب ...

زمزمه 7 ساله شدن دوره ابتدایی

دیروز معاون ابتدایی آموزش و پرورش که پیش‌دبستانی‌ها زیرنظر مستقیم این معاونت کار می‌کنند در گفت‌وگو با مهر از واژه «تا چند سال آینده» برای زمان آغاز اجباری شدن دوره پیش‌دبستانی استفاده کرد که تاریخی معلق است و می‌تواند خیلی دور یا خیلی نزدیک باشد، اما به هر حال حتمیتی در خود دارد که قابل تامل است.

اجباری شدن این دوره تحصیلی از این بابت مهم است که فعلا پیش‌دبستانی یک دوره رسمی در نظام تعلیم و تربیت است، اما چون حضور در آن اجباری نیست بسیاری از نوآموزان از ورود به آن محروم می‌شوند و طبیعی است این محرومیت سرآغاز تبعیض آموزشی است که موجب ورود کلاس اولی‌های دانش‌آموخته و نیاموخته به مدارس می‌شود و سرانجام، آموزش به دانش‌آموزانی که سطح دانایی‌شان یکدست نیست به ایجاد شکاف در کلاس‌های درس منتهی می‌شود.

حتما به همین دلایل است که آموزش و پرورش قصد اجباری کردن این دوره تحصیلی را دارد و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز دو سال قبل از ورود به مدرسه یعنی پنج و شش سالگی را سن تحصیل در پیش‌دبستانی تعیین کرده است.

مجلس نیز دقیقا به همین دلایل، همسو با این سیاست حرکت می‌کند تا آنجا که فرهاد بشیری، از اعضای کمیسیون آموزش و پرورش از اجباری شدن پیش‌دبستانی دفاع می‌کند و در گفت‌وگو با جام‌جم، اجرای این بند از سند تحول را مطالبه جدی نمایندگان می‌داند اما این اجباری شدن فقط با قرار دادن لفظ اجبار در یک دستورالعمل و ابلاغ آن به سراسر کشور میسر نمی‌شود، بلکه ملزوماتی دارد که هم معاون ابتدایی وزیر آموزش و پرورش و هم دبیرکل شورای عالی این وزارتخانه بر آن اذعان دارند؛ ملزوماتی چون فضا، نیروی انسانی و محتوای آموزشی.

تسهیلات برای مناطق محروم

آخرین آمار معاونت ابتدایی آموزش و پرورش از پوشش 36 درصدی نوآموزان در مراکز پیش‌ دبستانی حکایت دارد که در مقایسه با جمعیت کلاس اولی‌ها که در سال‌های اخیر همواره رقمی حدود یک میلیون نفر بوده، عدد کوچکی است.

مفهوم پوشش 36 درصدی این است که از صد نوآموز واجد شرایط فقط 36 نفر وارد مراکز پیش‌ دبستانی می‌شوند و 64 نفر از آموزش‌های این دوره محروم می‌مانند که اگر این درصد در جمعیت کل نوآموزان محاسبه شود نتیجه، باز ماندن دوسوم از کودکان کمتر از شش سال از تحصیل در دوره پیش‌دبستانی است.

در این میان مسلما وضع شهرها از مناطق روستایی بهتر است و درصد پوشش نوآموزان شهری بیشتر از روستاییان و عشایر.

از همین بابت است که محمد دیمه‌ور، معاون ابتدایی وزیر می‌گوید توسعه کمی مراکز پیش‌ دبستانی در همه نقاط کشور در دستور کار است و از مشارکت بخش خصوصی استقبال می‌شود.

پس به این ترتیب اگر سیاست توسعه پیش‌دبستانی‌ها به جدیت پیگیری شود به احتمال زیاد با ورود بخش خصوصی به این حوزه تعداد مراکز پیش‌دبستانی افزایش می‌یابد و شانس دسترسی به این مراکز بیشتر می‌شود که تقریبا نیمی از کار به‌این ترتیب انجام می‌شود اما مهم‌تر از این، اتخاذ تدبیر برای یافتن راه‌های تامین هزینه‌های این مراکز است که بویژه خانواده‌های روستایی و عشایر را با چالش روبه‌رو می‌کند.

اما گویا آموزش و پرورش برای رفع این دغدغه برنامه دارد که محمد دیمه‌ور در قالب تسهیلات برای مناطق محروم از آن یاد می‌کند.

طبق گفته‌های او قرار بر این است که هزینه‌های مراکز پیش‌ دبستانی با توجه به درصد محرومیت مناطق کاهش یابد و در روستاهایی که محرومیت بالایی دارند این دوره به صورت رایگان برگزار شود و دولت هزینه‌های آموزش در این مراکز را تقبل کند.

اگر این حرف عملی شود نقطه عطفی برای زندگی کودکان مناطق محروم خواهد بود؛ بویژه برای نوآموزان مناطق مرزی و دوزبانه که تاکنون بسیاری از آنها به علت ناتوانی مالی و همچنین در دسترس نبودن مراکز پیش‌دبستانی از آموزش‌های قبل از ورود به مدرسه محروم شده‌اند.

قیمت‌های میلیونی ترمز تحصیل در پیش‌دبستانی

هزینه‌های مراکز پیش‌دبستانی بخصوص آنهایی که نه به‌عنوان ضمیمه در مدارس دولتی، بلکه به صورت غیردولتی و کاملا مستقل از فضاهای دولتی کار می‌کنند گاه به حدی است که بسیاری از خانواده‌های شهری را نیز از تحصیل کودک خویش در این مراکز منصرف می‌کند.

در تهران این اتفاق را می‌شود به وفور دید، ولی در عین حال موارد بسیاری را نیز می‌توان مشاهده کرد که خانواده‌ها دست در جیب می‌کنند و میلیون‌ها تومان به‌عنوان شهریه می‌پردازند تا کودکشان یک سال پیش‌دبستانی را بی‌دغدغه طی کند.

پیگیری‌های جام‌جم، فعالیت مراکزی را تائید می‌کند که بیش از چهار میلیون تومان شهریه دریافت می‌کنند و البته بابت این شهریه خدمات رفاهی چشمگیری نیز ارائه می‌دهند، مثل یک پیش‌دبستانی غیردولتی در منطقه 2 تهران.

البته این شهریه‌های گزاف که پیگیری‌های جام‌جم را تا رقم‌های نزدیک به 10 میلیون تومان نیز رساند (که یادآور شهریه‌های تحصیل در دانشگاه‌های غیردولتی است و حتی گاه یک سر و گردن از هزینه‌های این مراکز بالا می‌زند) تا حدودی متاثر از قانونی است که نحوه تعیین شهریه‌های پیش‌دبستانی‌ها را تعیین می‌کند، قانونی که می‌گوید شهریه این مراکز 80 درصد شهریه ثابت مدرسه ابتدایی است.

طبق این قانون اگر یک مدرسه ابتدایی غیردولتی پنج میلیون تومان شهریه دریافت کند هزینه پیش‌دبستانی مستقر در آن چهار میلیون تومان خواهد بود که واضح است خیل عظیمی از مردم توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند.

پس اگر قرار است اجباری شدن تحصیل در پیش‌دبستانی در دستور کار آموزش و پرورش قرار بگیرد باید برای هزینه‌های آن نیز فکری شود، چون اجباری شدن این دوره، راه اختیار مردم را می‌بندد و آن وقت اگر مردم مجبور، توانایی تامین هزینه‌ها را نداشته باشند این هزینه‌های سنگین دردسرساز می‌شود.

توسعه کیفی، نیاز پیش‌دبستانی‌ها

تئوری‌ها می‌گوید کودکانی که آموزش‌های پیش‌دبستانی را می‌گذرانند نسبت به کودکانی که این آموزش‌ها را ندیده‌اند، مستقل‌تر و منظم‌ترند و ثبات عاطفی‌شان بیشتر، ضمن این که اضطراب کمتری دارند و روحیه مشارکت و فعالیت‌های گروهی نیز قوی‌تر است.

پس روی کاغذ همه چیز به نفع برقراری دوره پیش‌دبستانی و تائید‌کننده آن است، اما این‌که در عمل نیز چنین نتایجی به دست می‌آید یا نه بستگی به عملکرد این مراکز دارد.

این همان لزوم توسعه کیفی مراکز پیش‌دبستانی است که در آموزش و پرورش نیز مورد توجه است البته فقط توجه داشتن به این موضوع کافی نیست و در اجرا نیز باید اتفاقاتی رخ دهد که پیش‌ دبستانی‌ها کیفی شوند، از جمله تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص، طراحی فضاهای مناسب برای آموزش و تولید محتوای آموزشی استاندارد تا همه نوآموزان در همه نقاط کشور از آموزش‌های یکسان و همسطح بهره‌مند شوند و راه بروز تبعیض آموزشی مسدود شود.

مریم خباز ‌-‌ گروه جامعه


ادامه مطلب ...

هانیه 16 ساله: توی خیابون، سانت‌به‌سانت مواد می‌فروشند

جام جم سرا: بنابه گفته رسول زرگرپور، استاندار اصفهان «درحالی‌که آمار زنان معتاد در کشور 16درصد است؛ این آمار در استان اصفهان دوبرابر میانگین کشوری است.»
با فرض جمعیت پنج میلیون نفری استان اصفهان طبق برآورد تحقیقی 95هزارنفر در این استان معتاد به مواد مخدر هستند که هشت‌هزارو800نفر آنان را زنان معتاد تشکیل می‌دهند. این را مجتبی ناجی، کارشناس مسوول پیشگیری و امور اعتیاد اداره کل بهزیستی استان اصفهان می‌گوید و ادامه می‌دهد: «این آمار معتادان شامل کسانی است که طبق تعریف «معتاد»، اگر مواد مصرف نکنند علایم خماری در آنها بروز می‌کند و برای رسیدن به حال سرخوشی به‌طور پیوسته میزان مصرف خود را افزایش می‌دهند و به‌دلیل وابستگی به مواد مجبور به مصرف مداوم هستند.‌»

طبق برآورد حدود یک‌ونیم‌برابر این تعداد، سوءمصرف‌کنندگان هستند که بالفعل معتاد نیستند، اما بالقوه معتادند. با وجود اینکه سال‌هاست از اعتیاد به‌عنوان یک بیماری نام برده می‌شود اما این بیماری وقتی به زنان می‌رسد بیشتر از هرچیز انگ اجتماعی و طردشدن از خانواده و جامعه است تا بیماری.

نمی‌دونم شما می‌فهمید حال بد یعنی چه؟ اصطلاح ما وقتی که بعد از ترک، وسوسه میشی دوباره مصرف کنی. الان دختربچه 11‌ساله داریم که همه نوع مواد رو می‌شناسه و می‌گه مواد کی بهتره

مینا 42ساله و مطلقه است. می‌گوید: «17سالم بود که شوهر کردم، از غم تنهایی و غربت، شوهرم مصرف‌کننده بود، پیشنهاد داد که مواد مصرف کنم اما دوسال بعد به‌خاطر اعتیاد طلاقم داد. 22سال معتاد بودم. دوسال پاک بودم اما چون جایی نداشتم، نه خونه و خونواده، رفتم سراغ دوستای قدیمی. بعد از 22سال اعتیاد تصمیم گرفتم دوباره ترک کنم چون دیگه چیزی برای باختن ندارم.»

نسرین با تایید حرف مینا وارد بحث می‌شود، می‌گوید: «شرایط روحی برای ترک خیلی مهمه، من هفت‌ساله که بهبود یافته‌ام. ماه دیگه تولد هفت‌سالگیمه. 12سال مصرف‌کننده بودم، 27سالگی، پاک شدم؛ نمی‌دونم شما می‌فهمید حال بد یعنی چه؟ اصطلاح ما وقتی که بعد از ترک، وسوسه میشی دوباره مصرف کنی. مصرف من تریاک بود هیچ اطلاعی نداشتم. الان دختربچه 11‌ساله داریم که همه نوع مواد رو می‌شناسه و خودش رو، ساقی معرفی می‌کنه و می‌گه مواد کی بهتره.»

نسرین که پس از بهبودی با ایجاد کانون، چندسالی است با همکاری سازمان بهزیستی به زنان معتاد برای ترک کمک می‌کند، ادامه می‌دهد: «سه، چهارسال قبل آمار مراجعه ماهانه حداکثر30 مورد بود، در حال حاضر آمار ماهانه 60نفر به بالاست همه در سن‌های خیلی کم.»

ناجی می‌گوید: «در‌حال‌حاضر سن شیوع اعتیاد در خانم‌ها 13سال است و طبق آمار 73درصد از زنان معتاد، بین 18 تا 29ساله هستند.»
ناجی با بیان اینکه عواملی از قبیل تغییرات اجتماعی، وجود فرد معتاد در خانواده، مشکلات عاطفی، مشغولیت و سرگرمی کمتر زنان و پیدایش مواد روانگردان صنعتی سبب شده تا شیوع اعتیاد در زنان بیشتر شود، می‌گوید: «اعتیاد در زنان، آسیب‌ها و عوارض بیشتری نسبت به مردان دارد چراکه جامعه نسبت به اعتیاد زنان حساس‌تر است.»

اما با وجود درمان سخت در زنان و آسیب‌پذیربودن آنها نسبت به اعتیاد در مقایسه با مردان معتاد، خدمات درمانی بسیار اندکی به آنها در استان ارایه می‌شود. از مجموع 35کمپ ترک اعتیاد در استان، 33کمپ مخصوص آقایان و 67مرکز درمان سرپایی اعتیاد همگی مردانه است.
ناجی می‌گوید: «سال گذشته از هشت‌هزارو800 زن معتاد استان تنها 478 نفر برای درمان به کمپ (مرکز اقامتی میان‌مدت) مراجعه کرده‌اند در‌حالی‌که در استان، زنان معتاد بسیاری داریم که برای ترک به سیستم درمانی دسترسی ندارند.»
او ادامه می‌دهد: «امسال یک مرکز توانمندی‌سازی و جامعه‌پذیری بهبودیافتگان معتاد که یک مرکز اقامتی خاص بانوان است، افتتاح شده تا از زنان و دخترانی که سیستم حمایتی‌ای مثل خانواده یا فامیل ندارند یا کمی پذیرای آنها نیست، نگهداری کند. مرکزی که درحال‌حاضر هانیه و مینا در آن سکونت دارند.»

نسرین می‌گوید: «الان دیگه فقط زنان بی‌سواد و عادی، معتاد نیستن، خانم‌هایی میان کمپ که از نظر خونوادگی خیلی سطح بالا هستند. یکی از مراجعه کننده‌ها استاد دانشگاهه. الان، مواد نقل هر مجلسی شده.»
به طور متوسط چند ساعت طول می‌کشد که مواد تهیه کند؟
هانیه می‌گوید: «چندساعت؟ شناس باشی ظرف پنج‌دقیقه. شناس نباشی حداقل 20 تا 30دقیقه، توی خیابون، سانت‌به‌سانت مواد می‌فروشند.»

هزینه مصرف روزانه یک معتاد حداقل 50هزار تومنه. گفته می‌شه که یه زن و دختر چطور روزی 50هزارتومن پول مواد را جور میکنه. این واقعیت یه زن معتاده نه اون چیزی که توی فیلم‌ها و سخنرانی‌هاست. این بحث‌ها باید توی جامعه باز بشه

در شهر سنتی‌ای مثل اصفهان آمار اعتیاد در زنان بالاست. نسرین می‌گوید: «نمی‌دونم چیزی که می‌گم درست باشه یا نه اما به تجربه خودم کسی که اعتیاد و سختی ترک آن را درک کرده به نظر من بیشتر از فساد و فقر، ناآگاهیه که باعث اعتیاد میشه. الان آگاهی نیست. اینکه می‌گن توی آرایشگاه‌ها مواد توزیع می‌شه خنده داره. چندوقت پیش از طرف ستاد خواستن چند تا از بچه‌ها برن توی مدرسه درباره اینکه دانش‌آموزان مواد مصرف نکنند، صحبت کنند. من می‌گم این کار اشتباهه. دانش‌آموز چیزی که می‌بینه اینه که یکی همسن خودش شیشه و سیگار مصرف کرده الان هم ترک کرده و خوب شده پس چرا اون تجربه نکنه، وقتی خوب‌شدن اینقدر راحته.»

او ادامه می‌دهد: «اما کسی از واقعیت اعتیاد هم چیزی می‌گه. الان هزینه مصرف روزانه یک معتاد حداقل 50هزار تومنه. این واقعیت گفته می‌شه که یه زن و دختر چطور روزی 50هزارتومن پول مواد را جور میکنه. این واقعیت یه زن معتاده نه اون چیزی که توی سریال، فیلم‌ها و سخنرانی‌هاست. وقتی به یه دختر 14ساله داخل کمپ می‌گم خیلی درد‌ داری می‌گه نه به اندازه دردی که ساقی به من می‌داد. این بحث‌ها باید توی جامعه باز بشه. حتما اگر هانیه آگاه بود واقعیت اعتیاد چیه از 11سالگی نمی‌شد مصرف‌کننده. در مقابل آسیب‌هایی که بعد از اعتیاد برای یک زن معتاد هست، خماری اعتیاد هیچی نیست.»

ناجی، کارشناس اداره بهزیستی اصفهان، می‌گوید: «با وجود اینکه تعداد زنان معتاد در استان قابل توجه است اما امکان ارایه خدمات درمانی برای آنها ناچیز است. حرکت دولت به‌سمت خصوصی‌سازی شامل‌حال درمان اعتیاد هم شده. در حال حاضر متقاضی برای تاسیس مراکز ترک اعتیاد مردان بیش از نیاز است اما در مورد زنان به‌دلیل حساسیت‌هایی که وجود دارد درخواستی نیست.

درحالی‌که درمان اعتیاد در زنان سخت‌تر است. پس اگر دولت از نظر طبی پذیرفته که اعتیاد یک بیماری است باید برای درمان آن در زنان که بسیار آسیب‌پذیرتر هستند، یک استراتژی داشته باشد.
ناجی با توجه به پراکندگی زنان معتاد در استان اصفهان می‌گوید: «با برنامه‌ریزی می‌توان از طریق خانه‌های بهداشت، خدمات درمانی اعتیاد را در سطح استان در دسترس زنان قرار داد. چراکه با بودجه یک‌میلیاردو200میلیون‌تومانی اعتیاد، بهزیستی در سال نمی‌تواند بیشترازاین به زنان خدمات ارایه دهد.»
این خدماتی است که مینا به وجود آنها بسیار نیازمند است. او می‌گوید: «بار دومه که ترک کردم، امید دارم که ما هم خوب بشیم اما نیازه که دیگران هم به ما کمک کنن؛ چون تنهایی نمی‌تونیم. عوارض روحی و روانی اعتیاد چیزی نیست که به‌راحتی خوب بشه واقعیت اینه ما بهبود پیدا نمی‌کنیم، فقط بهتر می‌شویم.» (شرق)


ادامه مطلب ...