شباهت عجیب شهاب حسینی و برادرش + عکس
شهاب حسینی عکسی از خود و برادرش را منتشر کرده است که نشان از شباهت شهاب حسینی و برادرش دارد. پورتال وهاران در این مقاله عکس شهاب حسینی و برادرش را برای شما عزیزان منتشر می کند.
جام جم سرا به نقل از سینماپرس: شهاب حسینی که جمعه شب مهمان ویژه برنامه «هفت» بود، در هنگام گفتگو درباره مسائل مختلف حوزه بازیگری با محمود گبرلو، مجری این برنامه، ناگهان صدای همسر خود پریچهر حسینی را شنید که از طریق ارتباط تلفنی با او صحبت میکرد.
مجری هفت از همسر شهاب حسینی درباره نحوه رفتار وی در خانه و میزان توجه این بازیگر به خانواده سوال کرد. پریچهر حسینی همسر شهاب حسینی اظهار کرد: ما نیز همچون بسیاری از مردم ایران شخصیت و بازی وی را دوست داشته و به او افتخار میکنیم.
او در پاسخ به سوالی دیگر مبنی بر اینکه کدام اثر سینمایی همسزش را بیشتر میپسندد ار دادن پاسخ روشن خودداری کرد و گفت: همه فیلمهای ایشان را دوست داریم.
چهارشنبه 8 بهمن 1393 ساعت 08:47
جام جم سرا: یکشنبه گذشته پدر «شهاب حسینی»، بازیگر نامآشنای سینمای کشورمان که خود دستی در نویسندگی نیز داشت دار فانی را ترک کرد. دلنوشتهای از شهاب که به روابط خانوادگی اهمیت بسیار میدهد، در فقدان پدرش و در دنیای مجازی منتشر شده است که میتوانید آن را در ادامه ببینید و بخوانید.
شهاب حسینی عکسی از خود و برادرش را منتشر کرده است که نشان از شباهت شهاب حسینی و برادرش دارد. پورتال وهاران در این مقاله عکس شهاب حسینی و برادرش را برای شما عزیزان منتشر می کند.
شهاب شادابی در سریال نفس بازی می کند. بازیگر نقش داریوش در نفس ماه رمضان ۹۶ ، شهاب شادابی نام دارد. شهاب شادابی در سربال نفس ماه رمضان ۹۶ نقش مدیر یک شرکت و نقش اصلی سربال نفس ماه رمضان ۹۶ را بازی می کند. پورتال وهاران در این مقاله بیوگرافی شهاب شادابی و عکس های شهاب شادابی را برای شما عزیزان منتشر می کند.
شهاب شادابی متولد ۱۳۶۳ در تهران، بازیگر و مدل است. شهاب شادابی فارغ التحصیل کارشناسی حرفه ای مدیریت دیپلماسی و سه مدرک از پروسافت در زمینه طراحی صفحات وب می باشد، نفر چهارم رشته فیتنس و قبل از آن هم در رشتهی بسکتبال قهرمان کشور شده است
هیچ وقت آرزو و فکر مدل شدن را در سر نداشتم. همه چیز اتفاقی بود. اینجاست که می گویند شانس یک بار به در خانه هر کسی می آید و باید آن لحظه خانه باشی، چند سال پیش توسط یکی از دوستانم به یک مراسم در خارج از کشور دعوت شدم و در این مراسم طراحان بزرگ و افرادی که در کار دیزاین بودند نیز شرکت کرده بودند. در همین مهمانی بود که از طرف شرکت زارا دعوت به همکاری شدم.
بعدها با کمپانی های دیگر هم قرا داد بستم البته برای مدل شدن آموزش های خاصی را هم دیدم، کلاس های زیادی برایم گذاشتند و سخت تمرین کردم.
اولین بار زمانی که در دو تله فیلم به کارگردانی آقای حسین قاسمی جامی حدود سال ۱۳۸۶به عنوان بازیگر نقش اول، ایفای نقش کردم، بازیا م مورد توجه ایشان قرار گرفت و جرقه ای در ذهنشان زده شد که من می توانم وارد عرصهی بازیگری شوم
در همان سال ۸۶ ، دو کار با آقای قاسمی جامی انجام دادم و بعد از آن متوجه شدم که نسبت به هنرپیشه های دیگر ضعف های زیادی دارم؛ بنابراین در کلاسهای مرحوم استاد سمندریان شرکت کردم. از بین ۳۰۰ نفر هنرآموز، ۳۰ نفر و سپس ۱۰ نفر انتخاب شدند که به لطف خدا من یکی از آن ۱۰ نفر بودم، اما موفقیتم در این عرصه را مدیون محمود معظمی هستم
بازیگری دغدغهی دوران کودکی ام نبود، اما در آن دوران کتاب های داستان زیادی می خواندم و معمولا نقش و شخصیت اصلی آن کتاب ها را در تنهایی خودم و به دور از چشم اهالی خانه، بازی می کردم. میتوانم بگویم که در دوران کودکی ام ما به ازا سازی می کردم
در حال حاضر به دلیل شرایط نامساعد مدلینگ در ایران و همچنین تصمیم خودم از صنعت مدلینگ کناره گرفته ام زندگی تئاتری من را دستخوش تغییراتی قرار داده و فکر میکنم الان خوش پوشی فقط ۵۰ درصد برایم مهم و در اولویت باشد.
راستش خیلی آدم معاشرتی نیستم. در این سال ها با هیچ کدام از بازیگران ارتباطی برقرار نکرده ام؛ البته با افردای مثل آقای رحیم نوروزی نشست و گفتوگو هایی داشته ام. بیشتر سعی کرده م با نویسندهها و کارگردانان ارتباط برقرار کنم.
ایدهآلم اسپانیاست، اما روسیه را هم دوست دارم آن هم در زمستان. همهی ما گرما را تجربه کردهایم، اما شاید هیچکدام از ما منفی ۱۸ یا ۲۲ درجه را تجربه نکرده باشیم اما در روسیه می توان آن را حس کرد
در کارنامه ورزشی خود مقام پنجمی مسابقات فیتنس ایران در سال ۱۳۸۵ و قهرمانی مسابقات بسکتبال نونهالان قهرمان تهران را دارد. وی همچنین ورزشکار رزمی است و دان ۲ موی تای دارد.
هنوز در مورد وضعیت تاهل شهاب شادابی اطلاعاتی در دست نیست
● نفس
● کیمیا
● زاویه هفتم
● فاخته
● کیمیا
● سایبر
● و …
● لینا
● دعوتنامه
● فرشتگان قصاب
● و …
اما این یک سوی ماجرا است، از سوی دیگر بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی با انتشار پستی از شهاب حسینی و نیت خالصانه اش، از او تقدیر کردند و به ارزش های دینی و ملی وی احترام گذاشتند.
شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون در گفتوگوی کوتاه در خصوص جنگ روانی که علیه تقدیم جایزهاش به ساحت مقدس امام زمان(عج) به راه افتاده است، گفت: کوچکترین اهمیتی به این موضوعات نمیدهم؛ اگر خداوند بخواهد آتش خشم و غضب و حسد تبدیل به گلستان میشود، همانگونه که برای ابراهیم شد.
وی در ادامه بیان کرد: نه تایید این افراد من را خوشحال و نه تکذیبشان من را ناراحت میکند.
پس از دریافت نخل طلای کن توسط شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون ایران، این هنرمند متعهد در نشست خبری فیلم فروشنده این جایزه را به ساحت مقدس امام زمان(عج) تقدیم کرد.
حسینی در این نشست گفت: به خاطر همزمان دریافت شدن جایزه کن با شب میلاد امام زمان (عج)، این جایزه را با کمال احترام و افتخار به آستان مقدس حضرت صاحب الزمان در جمکران تقدیم میکنم .
این سخن شهاب حسینی در رسانه ها بازتاب های مختلفی داشت. اکثر مردم دین دار ایران اسلامی از این اقدام تمجید کرده و این کار را برازنده هنرمندی متعهد دانستند.
اما جریان ضد انقلاب مانند همیشه که از هر فرصتی در جهت تخریب انقلاب اسلامی و هنرمندان متعهد به اسلام ناب محمدی استفاده می کند؛ ایجاد جنگ روانی بر علیه این اقدام شهاب حسینی را آغاز کرده است.
البته درست ۶ سال قبل کمپین های با نام “من از شهاب حسینی متنفرم”، در شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک به راه افتاده بود، آن هم به جرم حضور در جلسه ای برای بیان دغدغه های اهالی هنر. حامیان جنبش به اصطلاح سبز، عمل او را خیانت به آرمان هایشان توصیف کردند و شهاب حسینی و هر آنچه به وی ارتباط داشت مورد تنفر این دسته از افراد قرار گرفت. او را مزدور نظام نامیدند و به او بدو بیرا گفتند.
شهاب حسینی در سال ۸۹ پس از فتنه ۸۸ در دیداری حضور یافته بود که دیدار با رهبر معظم انقلاب هزینه داشت و بسیاری از آن سر باز زدند. توهم و نفرت شبه روشنفکری بار دیگر دست در دست هم، سعی داشتند هنرمندی را به خاطر بیان دیدگاه اش تحریم و بایکوت کنند.
رضا کیانیان درباره واکنشها به حرکت شهاب حسینی در تقدیم جایزهاش به امام زمان (عج) اظهارنظر کرد.
این بازیگر در اینستاگرام نوشت: «نمى دانم بالاخره به آزادى هاى شخصى اعتقاد داریم یا نه؟
شهاب حسینى، ابتدا جایزهاش را به مردم و بعد به امام زمان (ع) تقدیم مى کند. خب این یک تصمیم شخصى است! آیا به کسى اجحافى کرده؟ به کسى ضررى زده؟ آیا قبلاً قول داده بوده به امام زمان تقدیم نخواهد کرد؟ که حالا بدهکار شده؟!
متأسفانه عده اى به او فحاشى مى کنند!و از او طلبکارند! یادتان باشد او به کسى فحش نداد، ولى ناسزا شنید! او به کسى قولى نداده بود که ضدش را عمل کند، اما خیلى ها از او انتظارات خود خواسته داشتند و چون او کار خودش را کرد، ناراحت شدند!
اول، چرا توقع داریم؟ و دوم چرا فحاشى مى کنیم؟
دفتر مشاوره شهاب مرادی ، آدرس تلگرام و اینستاگرام و کلاس مجردها، هیچ بیوگرافی از شهاب مرادی در ویکی پدیا نیست ولی شهاب مرادی متولد ۲۲ اسفند ۱۳۵۰ است و دارای ۲ فرزند پسر به نام های حسین و هادی و یک دختر هدی می باشد.
telegram.me/moradishahab
حاج ابراهیم مرادی پدر حجت الاسلام شهاب مرادی در فروردین ۱۳۹۴ درگذشت.
پاسخ تند خسرو معتضد به شهاب مرادی
خسرو معتضد به انتقادات اخیر شهاب مرادی از سریال «معمای شاه» پاسخهای تندی داده است.
خسرو معتضد به انتقادات اخیر شهاب مرادی از سریال «معمای شاه» پاسخهای تندی داده است.
به گزارش ایسنا، «تماشاگران امروز» نوشت: این روزها که سریال «شهرزاد» و «معمای شاه» به عنوان دو پروژه تاریخی موضوع صحبت محافل و سوژه مطبوعات شده و بازار مچگیری از سریالهای تاریخی داغ است، ما هم به دنبال گفتوگو با خسرو معتضد درباره سریال معمای شاه، خواستیم جانب انصاف را رعایت کنیم و درباره ایرادات تاریخی سریال شهرزاد اطلاعاتی کسب کنیم.
از آنجایی که به جز خسرو معتضد «کارشناس فنی تاریخ»(!) دیگری وجود نداشت باز هم سراغ او رفتیم. اما معتضد گفت که به خاطر کمبود وقت نهتنها این سریال را نمیبیند، بلکه سریالهایی را که از تلویزیون پخش میشوند هم نمیبیند. پس موضوع گپمان شد آخرین خبر داغ این روزها یعنی انتقاد تند و تیز و دور از انتظار شهاب مرادی از سریال محبوب معتضد. جوابهای او ما را شوکه کرد.
صحبتهای شهاب مرادی درباره سریال معمای شاه را شنیدهاید؟
بله! اتفاقا ایشان با من هم دوست است. هفته پیش آمده در تلویزیون گفته سریال معمای شاه ایراداتی دارد. ایشان که اطلاعات تاریخی ندارد، برای چه درباره سریال تاریخی اظهارنظر کرده است؟ من شنیدهام که گفته در این سریال روابط زنها و مردها نشان داده میشود. خب این واقعیت است! در تاریخ آمده … اینها مطالبی است که ملکه ثریا در کتاب «کاخ تنهایی» که «لویی والنتین» نوشته، گفته است. خب آقای شهاب مرادی که تاریخ نمیخواند برای چه این حرف را زده و ایراد گرفته است.
پس انتقادهای ایشان را اساساً وارد نمیدانید؟
او فقط کتابهای خودش را میخواند. گفته من به بچههایم گفتهام این فیلم را نگاه نکنند. خب بچههای شما این سریال را نگاه نکنند، در فضای مجازی که مطالب خیلی بدتر و کثیفتری هست. او گفته این فیلم اخلاق مردم را فاسد میکند. خب آقای ورزی که معلم اخلاق نیست، فقیه نیست، عالم نیست. ورزی یک فیلمساز است. به او گفتهاند این فیلم را بساز، او هم ساخته است. اگر بخواهد فیلم تاریخی محض بسازد که کسی نگاه نمیکند! برای همین یک داستان ملودرام هم در کنارش روایت میکند.
کسی با درام سریال مشکلی ندارد، به بخشهای تاریخی ایراد وارد میکنند…
بخشهای تاریخی این سریال واقعیت است و اتفاق افتاده. آقای مرادی قبول ندارد، برود کتاب تاریخ بخواند. اسدالله علم در شش جلد کتابش میگوید، شاهنشاه امروز اراده فرمودند فلان دوشیزه از سوئد آمد، فلان دوشیزه از نروژ آمد. شاه که امام معصوم نبوده استغفرالله! خب همین کارها را کرده که حکومتش از بین رفته است. اغلب کسانی که به قدرت میرسند این کارها را میکنند. الان هم همین آقازادهها و میلیونرها این کارها را میکنند. نمیشود زن را از تلویزیون حذف کرد. نمیشود بگوییم چهره زن را نشان ندهند.
ایشان ایرادهایی به باورناپذیری سریال گرفتهاند؛ یک بخشش هم اطلاعات تاریخی است.
اطلاع نداشتن از یک موضوع نباید باعث نفی آن بشود. خب من هم اطلاعات فقهی ندارم. سوالاتم را از عالمان فقهی میرسم. آقای عزیز! شما در تلویزیون میگویید من این برنامه را نمیبینم، شما هم نبینید. خب این برنامه با سرمایه این مملکت ساخته شده و تاریخ این مملکت را روایت میکند. وظیفه ندارد که از شاه تعریف کند.
بد مطلق هم باورپذیر نیست. به نظر شما نمیشود سفید و سیاه را با هم گفت تا اثر باورپذیر شود؟
بله! آنها خوبیهایی هم داشتهاند، اما در زمان خودشان به اندازه کافی گفته شده است… هر جا شاه میرفت به دست و پایش میافتادند. اما اینها را شما نمیتوانید در تلویزیون بگویید. چون مردم میگویند پس چرا انقلاب کردید؟ شاه اگر خوب بود که سقوط نمیکرد. در آن زمان مردم از رفتن شاه گریه خوشحالی کردند.
دقیقا بگویید کدام حرف آقای مرادی اشتباه بوده؟
این آقا گفته سفیر آمریکا به رضا شاه دستور داده. آقای مرادی! شما هنوز نمیدانی در زمان رضاشاه سفیر آمریکا عددی نبوده. اصل، سفیر انگلیس بوده است و او دستور داده. تو اگر میتوانی سفیران انگلیس در ایران را نام ببر! من بگویم؟ سِر هرمان نورمن، سر رابرت کلایو، ریدر ویلیام بولارد، سر هوراس سیمور، نیکلاس جان برینگتون و… (و همچنان ادامه میدهد) تازه الان هیچ کتابی هم جلوی من نیست! تو که درباره سریال تاریخی اظهار نظر میکنی، باید اطلاعات اولیه داشته باشی. شما برو حرف خودت را بزن. شما ۱۰ سال است برنامه اخلاق در خانواده و آیینهخانه را اجرا میکنی اما چقدر در این سالها آمار طلاق پایین آمده؟ چقدر جنایات کمتر شده؟ خوشصحبتی، خوشقیافه هم هستی، باید حرفهایت روی مردم اثر گذاشته باشد، پس چرا هنوز در صفحه حوادث روزنامهها پر از خبرهای جنایتهای فجیع همسرکشی و خیانت است؟ به اینها پاسخ بده.
هفته نامه تماشاگران امروز: روحانی به روز می خواهید؟ شهاب مرادی. خوش رو و جوان پسند می خواهید؟ شهاب مرادی. آشنا به رسانه و رگ خواب مخاطب می خواهید؟ شهاب مرادی. این خصوصیات و خیلی ویژگی های دیگر، از حجت الاسلام شهاب مرادی چهره و شخصیتی خاص ساخته است. کسی که با فالوئرهای بسیار در فضای مجازی، فرد محبوب رسانه های رسمی هم هست. یک روحانی به شدت رسمی که خوب بلد است مفاهیم عمیق سنتی و انتقادبرانگیز را در یک بسته بندی فوق العاده شیک، جوری ارائه کند که حتی مخالفانش هم مرعوب شوند.
شهاب مرادی که حتی اسمش هم جذابیت لازم را برای تبدیل شدن به سلبریتی طیف های مختلف و متضاد دارد اما، می گوید آنچه او ارائه می دهد شائبه ای نباید برانگیزد. نه علاقه اش به پیگیری سینمای هالیوود و موسیقی و انتقاداتی که به محدودیت ها و فیلترینگ و پارازیت وارد می کند و نه اصرارش بر شکل سنتی ازدواج و فرزندآوری و رعایت شعائری که دگراندیش ها و نواندیشان دینی بر نمی تابند.
شهاب مرادی که علاقه اش را به تکنولوژی و مظاهر یک زندگی مرفه و شیک پنهان نمی کند و در عین حال همان نگاه بدبینانه و سختی را به آمریکا و غرب دارد که میان جدی ترین اصولگرایان می توان سراغ کرد. اما هرچه هست، او امروز چهره ای مطلوب و کاملا قابل اعتماد برای همه ارکان و نهادهای کشور است و چنان اعتماد به نفسی دارد که می گوید اگر نامزد حضور در مجلس شورای اسلامی شده بود هر دو جناح او را در فهرست های شان می گذاشتند. ادعایی که البته معلوم نیست چقدر به واقعیت نزدیک است.
چیزی که در دو سال گذشته شهاب مرادی را در راس خبرها نگه داشته، فعالیت های اینستاگرامی یا حرف های جوان پسندش در تلویزیون نبوده؛ حضورش در راس زمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران بوده که رسانه ها و کاربران فضای مجازی مهم ترین خروجی و دستاورد آن را تعطیلی آموزش موسیقی در فرهنگسرا دانستند. تصمیماتی تندروانه که در زمان وقوع، منتقدانش را واداشت تا بگویند، بفرمایید! این هم از آقای مرادی. مرد خوش صحبت تلویزیون که موقع تصمیم گیری که شد، ماهیت و افکار بسته اش را به نمایش گذاشت.
خود شهاب مرادی اما در این زمینه حرف های متفاوتی دارد. بخش بیشتر توضیحاتش درباره مشکلاتی که در زمان حضور در شهرداری داشته، آ، د رکورد است و غیرقابل چاپ. اما بخشی از آن را برای اولین بار در این مصاحبه می خوانید؛ همان طور که صحبت هایش را درباره فرهادی و شجریان و صدا و سیما و خیلی چیزهای دیگر اینجا می خوانید. صبحت های یک روحانی را که سابقه حضور در وزارت کشور دوران مصطفی پورمحمدی، معاونت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، هیات منصفه دادگاه مطبوعات را، در کنار کارهای فرهنگی و برگزاری کلاس های خانواده و ازدواج امروزش، یکجا دارد. حرف هایش ممکن است او را به آنها که کمتر می شناسندش و درباره اش پیش داوری دارند، بیشتر معرفی کند. شاید هم ابهاماتی را که این آخوند خوش خلق و صمیمی و مطلقا حکومتی بر می انگیزد، بیشتر کند.
دستاویز ما برای این گفت و گو پرده برداری از راز و رمز محبوبیت شهاب مرادی بود. اصرار ما بر اینکه او به هر حال سلبریتی است و البته مصائب و البته امتیازات- شهرت را تجربه کرده است، و ناخرسندی خودش از لفظ سلبریتی. اگرچه تایید می کند که محبوبیت اش پیر و جوان و مسجد و خیابان نمی شناسد. این را سر همان قرارمان برای مصاحبه می شد به خوبی لمس کرد. وقتی که عکاسی از او در یک خیابان نسبتا خلوت، به جمع شدن عابران منجر شد و ماشین های عبوری هرکدام بوقی برایش زدند و جمله گفتند و خلاصه برای بیرون کشیدنش از این معرکه مشقتی کشیدیم!
همین چند دقیقه ای که در خیابان رو به روی دفتر ما بودید تا به اینجا آمدید، هرکس نمی دانست هم می فهمید که شما چه اوضاعی دارید. به نظر می رسد با این تنوع طرفدار و مخاطب کلا زندگی اجتماعی سختی دارید؟
من این مساله را پذیرفته ام. بیشتر از اینکه بخواهم ارزیابی کنم شهرت سخت است یا آسان، دلپذیر است یا دل آزار، آن را پذیرفته ام.
تاحالا پیش آمده که حوصله نداشته باشید و بخواهید از این مساله فرار کنید؟
گاهی آدم یک کار اورژانس دارد. مثلا بچه بغل آدم است، حالش بد شده، روی لباسش بالا آورده… اتفاق افتاده در این حالت داشتم به اورژانس بیمارستان می رفتم، طرف آمده سوال می پرسد. می گویم بچه! می گوید خب حاج آقا ما هم سهم داریم!
الان این خاطره واقعی بود؟
بله. بدترش هم پیش آمده. در تشییع جنازه مادربزرگم در خیابان که به دنبال جنازه می رفتیم، چند بار من را نگه داشتند که سوال بپرسند. یا در روضه یا در زیارت و… هستی، می آیند سوال می پرسند. مثلا یک بار می خواستم به تاجیکستان بروم. دو ساعت بین دو پرواز تهران مشهد، مشهد دوشنبه فرصت داشتم تا به حرم بروم. همان جا سوال می پرسند. گاهی سوال های مهم و حیاتی و گاهی هم سوال های غیرضروری می پرسند.
پس حسابی شاکی هستید!
نه اصلا. گفتم که پذیرفته ام. البته بعضی ها هم برای اینکه بگویند ما خیلی مهم هستیم مدام بهانه می آورند که «سخت است»، می گویند «ما خیلی معروف هستیم و مردم مدام می خواهند سوال بپرسند و عکس بگیرند» و «از زندگی افتادیم، این خیلی سخت است»، «با بچه های مان پارک هم نمی توانیم برویم» و… ولی من از آن دسته نیستم. قبول دارم که این شرایط سخت است اما خودمان این شکل از زندگی را انتخاب کردیم. مثلا در بعضی سفرهای هوایی داخل و خارج تمام مدت مشغول جواب دادن به دیگران هستم ولی وقتی با ماشین با خانواده به جایی می رویم، خودمان پنج نفر داخل ماشین هستیم و خیلی هم به ما خوش می گذرد.
کسانی که از شما سوال می پرسند چطور افرادی هستند؟ شما را اذیت می کنند؟
تقریبا از تمام اقشار. تفاوتی که وجود دارد به چهره ها مردم صرفا ابراز علاقه می کنند اما شرایطی که من دارم در کنار ابراز لطف، خصوصی ترین هیجانات و مسائل درونی خودشان رادر کمترین زمان و بیشترین هیجان بیان می کنند و انتظار وقت گذاشتن دارند، شاید در کنارش عکس هم بگیرند و یادگاری بخواهند اما اصل قصه درددل یا مشاوره و مطالبه راهکار است.
تصوری که قبل از معمم شدن این بود که ارتباطات سطحی یا گاهی توهین و سرکار گذاشتن باشد. در ابتدا گمان نمی کردم ارتباطات انقدر جدی و عمیق باشد. مثلا یک مرد ۶۰ ساله شخصی ترین نگرانی ها یا مهم ترین راز زندگی اش را ظرف چند ثانیه به آدم می گوید؛ مثلا اقرار به دزدی، ظلم به اطرافیان و… و این بیشتر از هر چیز نیازمند دوست داشتن قلبی مردم، حوصله و احترام گذاشتن به هیجانات هرچند نابجای آنهاست.
چه زمانی توهین ها بیشتر بود؟
بعد از فیلم مارمولک جوی وجود داشت اما دیگر دوره اش تمام شده.
یعنی شما به آن فیلم گلایه داشتید؟
خود فیلم مارمولک در این که فحش بدهند یا اهانت کنند تاثیر داشت.
شما جزو منتقدان آن فیلم بودید؟
نکته ای هم که به آقای تبریزی و هم به آقایان محمدی و پرستویی عزیز گفتم این بود که اگر اسم فیلم، مارمولک نبود، مثلا رضا یا توبه بود، اصلا حاشیه ای ایجاد نمی کرد. از نظر محتوایی هم خود رضا کاش در آخر فیلم باز به فکر رفتن از ایران نبود و اگر توبه می کرد و برمی گشت خیلی بهتر بود. و یا در رفتار آن خانم که توبه می کند هم یک نوع آشفتگی روانی می بینیم. به نظرم نمی رسید که متحول شده.
در نهایت شما می گویید بازتاب خوبی برای روحانیت نداشت؟
اساس پرداختن به روحانیت و نقد آن امر مثبتی است اما این فیلم به صورت مقطعی بله. واکنش خوبی را به دنبال نداشت.
این ارتباط مردمی که می گویید جایی که روحانیت به سمت مسوولیت می رود، سخت می شود.
مگر مدرس نبود. هم، شانی مثل شورای نگهبان داشت، هم شان نمایندگی داشت و هم در پایین تر از مجلس در مدرسه سپهسالار درس می داد. امام (ره) در آن زمان به کلاسش رفته بودند و می فرمودند وقتی درس می داد اصلا به نظر نمی رسید مسوولیتی دارد. با مردم ارتباط داشت.
الان یک روحانی که باید با چهارتا محافظ این طرف و آن طرف برود چطور می تواند با مردم ارتباط داشته باشد؟
پاسخ به این پرسش نیازمند تحلیل است. بعضی هایش تحلیل های امنیتی دارد. ببینید وقتی دانشمند هسته ای را ترور می کنند، آن وقت در هر سطحی، آدمی که در سیستم کلی ترقی هسته ای برای ما نقشی ایفا می کند باید از او محافظت شود. موضوعی که در بادیگارد نقد می شود. به همان میزان که فرد، محدود شود و نتواند عادی زندگی کند، در نشاط و کارایی او تاثیر می گذارد.
الان حرف من را تایید می کنید؟
بله. تایید می کنم و می گویم از اهداف این ترورها فقط حذف فیزیکی نبوده است. می خواهند هزار نفر دیگر را هم بترسانند و طبیعتا در فاز بعدی، بخشی از کارایی اجتماعی آن هزار نفر از بین می رود.
می خواهیم برگردیم به فضایی که دور یک روحانی به وجود می آید. شما گفتید تعبیر سلبریتی را دوست ندارید. ولی این یک واقعیت است. سلبریتی هم باید مصائب شهرت را بکشد. شما خودتان به پارک و سینما می روید؟
با خانواده و دوستانم سینما می روم. بعضی وقت ها که یک فیلم را خیلی دوست داشته باشم، شده که سینما را دربست کردیم و رفتیم فیلم را دیده ایم.
یک دوره ای (شهرداری) دست تان باز بوده؛ هر وقت می خواستید به سینما بروید سالن دربست می گرفتید.
همان زمان هم بلیت می خریدیم و می رفتیم.
مثلا کدام فیلم را خیلی دوست داشتید؟
شیار ۱۴۳٫ یک بار رد کارپت را هفت، هشت نفری با دوستانم رفتیم و دیدیم. خیلی هم همه خسته بودیم ولی گفتم من این فیلم را ندیده ام و باید ببینم.
همه فیلم ها برای تان این طور است که باید حتما ببینید؟
اغلب فیلم ها را می بینم. الان بیشتر فیلم های اسکاری ۲۰۱۵ را دیده ام.
این ارتباط با مردم را شما در دنیای حقیقی و مجازی دارید. سایت تان هم خیلی پربازدید و فعال است. گرچه اخیرا کمتر فعالیت دارید. سایت و اینستاگرام تان را که می بینیم گاهی به نظر می رسد از بعضی مسائل و سوال های تکراری و بعضی رفتارها دلزده می شوید.
بعضی مخاطبان من در اینستاگرام می گفتند ما اینجا اعصاب مان خرد می شود، نمی آییم.
اینستاگرام فضای نامطلوبی دارد. قبول دارید؟
زمانی که من با اینستاگرام آشنا شدم، تعداد کمی در دنیا آن را می شناختند و در ایران که خیلی کمتر. بعضی ایرانی ها که عکس از نیمرو، کله پاچه و جوجه کباب می گذاشتند. آن طرفی ها هم جوراب شان را با لباس های دیگرشان می گذاشتند و عکس می گرفتند که این لباس های من است. من جزو اولین آخوندهایی بودم که به اینستاگرام آمدم. با یک آزمون و خطا آن را شروع کردم. اینستاگرام در ایران خیلی گرفت.
برای اینکه فیلتر نبود.
حضور اقشار مختلف خودش موجب کنترل اجتماعی می شود و فرهنگ آن محیط را می سازد.
حضور امثال شما هم در فیلتر نشدن اینستاگرام موثر بود؟
رد نمی کنم.
وارد اینستاگرام شدید و…
کاربرد اینستاگرام برای کاربر خیلی راحت است. شما ببینید من برای ساختن سایتم چقدر وقت و هزینه گذاشتم. چقدر حرص خوردم. چقدر اذیت شدم. شاد تعجب کنید که پولم را هم خوردند (خنده). سال ۸۶ طرف ۵۰۰ هزار تومان از من گرفت که یک کاری انجام بدهد. رفت و تلفنش را هم خاموش کرد. چون من همه کارهایم را هم خودم انجام می دهم.
ادمین ندارید؟
نه.
اعتماد ندارید؟
من می گویم وبسایت، شخصی است و من باید خودم کارهایم را انجام بدهم. بعضی ها می نویسند وبسایت شخصی حجه الاسلام استاد فلانی! اینکه دیگر وبسایت شخصی نیست. کسی که به خودش نمی گوید حجه الاسلام. مثل اینکه پیغامگیر تلفن خانه شما این باشد که منزل صاحب قلم نامدار، سردبیرمجله تماشاگران… اینکه درست نیست. وبسایت مثل ایمیل می ماند. مگر ایمیل شما را شخص دیگری چک می کند؟ هیچ کس به مدیریت سایت و اینستاگرام من دسترسی ندارد.
سخت می شود. زمان زیادی می خواهد.
مدیریت زمان مهم است.
این را یکی از وظایف خودتان می دنید.
بله. بالاخره این هم نوعی ارتباط است.
مدیریت کامنت های اینستاگرام خیلی سخت است.
همه را می خوانم و هرکس به من یا به دیگران بی ادبی کند، بلافاصله بلاکش می کنم.
پست هایی هم داشته اید که خیلی واکنش منفی داشته و حذف شان کرده باشید؟
ببخشید، اینجا پلیس فتاست؟ (خنده)
یک پست درباره «فرزند بیشتر» گذاشت که خیلی بازخورد منفی داشت.
قبول ندارم، آن پست هنوز هست. آن چه شما بازخورد منفی برداشت می کنید، مشارکت و اظهارنظر واقعی مخاطب است که اتفاقا بسیار برایم ارزشمند است. هیچ وقت انتظار ندارم همه با من موافق باشند و این اظهارنظرها ذات یک رسانه واقعی است. ما باید به انتقاد گوش بدهیم یا نه؟ کسانی که توهین را می پذیرند کسانی هستند که گدایی توجه می کنند. مخاطب من در فضای مجازی باید ادب را رعایت کند و نظرش را هم واضح بگوید.
خب یک وقت بازخورد اجتماعی منفی دارد و مردم با نظر شما موافق نیستند.
هدفم همراهی گرفتن نیست. گاهی هدفم فقط این است که از مردم نظر بگیرم.
وقتی اینقدر نظر منفی می گیرید برای تان تامل برانگیز نمی شود که شاید دارید اشتباه می کنید؟
در مسیر نسل و نسل آوری، جمهوری اسلامی خطا کرده.
خطایش چه بوده؟
فرزند کمتر زندگی بهتر. یک زمانی مخالفت با این حرف، سخن ضدانقلابی تلقی می شود. ما در کلاس مجردها درباره این موضوع صحبت کردیم. سال بعدش آقا در این باره صحبت کردند ولی هنوز هم فرمان کلی کشور در دستگاه های اجرایی، قانون گذاری و فرهنگی به سمت فرزند بیشتر نرفته.
دلیلش این نیست که از نظر ظرفیت کشور…
آن ظرفیت را باید ایجاد کنند. آگاهی مردم نسبت به این موضوع باید افزایش پیدا کند. بخشی هم راست می گویند. مشکلاتی وجود دارد که وزارت بهداشت و مجلس باید آنها را برطرف کنند. ما می گوییم که الان در نقطه طلایی جمعیت هستیم، اگر ضریب زاد و ولد بالاتر نرود، حتما با یک حالت سینوسی پایین می آید. در نتیجه جوان در کشور خیلی کم می شود و در نهایت ما یک کشور پیر و فرتوت می شویم. آیا من باید درباره این موضوع حرف بزنم یا نه؟ حتما باید به این فکر کنم که وقتی حرف می زنم همه برایم کف بزنند؟
چرا اینقدر برای فضای مجازی وقت می گذارید؟
شاید همین میزان وقت را خیلی ها بی هدف به وبگردی یا در شبکه های اجتماعی یا دیدن سریال های تکراری بگذرانند. من فضای مجازی را دنیای حقیقی می دانم. گذشت آن زمان که مردم خودشان را در فضای مجازی پنهان می کردند. هر کس باید با اسم و فامیل خوش در فضای مجازی باشد. بعد هم ادمین یعنی چی؟ یک وزیر یا باید صفحه داشته باشد یا نه. اگر صفحه دارد خوش باید پست بگذارد و خوش هم نگاه کند. فوقش بدهد به بغل دستی اش بگوید اگر دیدی کسی فحش داد بلاکش کن.
شهاب مرادی که همیشه بازخورد مثبت می گیرد و اغلب با قربانت بروم و فدایت شوم و یک ماچ بده رو به رو می شود…
من در سایتم ۱۶۰ هزار ایمیل داشتم، به اندازه انگشتان دست هم فحش در آنها نبوده. این با تصور روز اول من در سال ۸۵ و یا تصور دیگران خیلی متفاوت است. پیام های اغواگرانه هم شاید دو سه پایم بیشتر نبوده.
در این فضای مثبت وقتی یک پست می گذارید و مردم بازخورد منفی نشان می دهند، همیشه از قبل انتظارش را دارید یا شگفت زده هم می شوید؟
بعضی اوقات هم واقعا شگفت زده می شوم و به آن فکر می کنم. مثلا ظهر جمع یک پست گذاشتم که الان آیینه خانه پخش می شود. یک ساعت هم کامنت ها را جواب دادم و بعد رفتم وضو گرفتم. آمدم گوشی را نگاه کردم دیدم یک نفر ۱۰۶ بار زنگ زده. یک بار دیگر زنگ زد. گوشی را برداشتم. یک آقای گفت حاج آقا سلام، خیلی برنامه خوبی بود، فلان موضوع و فلان موضوع را به مسوولان بگو و… خیلی برایم جالب بود.
از لیست تماس های اسکرین شات گرفتم. این هم برایم جالب بود که با پیش شماره های مختلف در یک بازه زمانی با من تماس گرفته بودند و این ۹۱۳ هم ۱۰۶ بار تماس گرفته بود. این اسکرین شات را در اینستاگرام گذاشتم. برای خودم جالب بود که چطور توانسته در نیم ساعت ۱۰۶ بار تماس بگیرید؟ نرم افزاری روی گوشی اش داشته؟ انتظار هر چیزی داشتم جز اینکه کل موضوع بشود اعتراض به اسکرین شات و اینکه «چرا اپل داری»؟! یک نفر نگفت چه جالب در این لیست، هم ۹۱۱ هست، هم ۹۱۳، هم ۹۱۴ و…
شما یک جا گفته بودید جامعه ما معنوی است ولی به نظر ما غیرمعنوی است. جامعه خشن و بی اخلاقی است.
بعضا افراد متدین مانند شما ممکن است با دیدن برخی مظاهر بی اخلاقی و بی دینی در جامعه، تحت تاثیر خشمی بسیار درونی و با مکانیزم تعمیم، از این برداشت ها داشته باشد که با واقعیت و آمار فاصله دارد، اما حاکی از خوب بودن خودشان است. اما اگر خالی از خشم و نگرانی و به دور از ترس نگاه کنیم همچنان موارد بسیاری برای ستایش این مردم از جنبه دین و اخلاق وجود دارد. بحث مفصلی می شود.
در صفحه تان بین مخاطبان بگومگو هم دارید؟
به نسبت دیگر صفحات بگومگو در صفحه ام خیلی کم است اما نباید فراموش کرد که اصل این بگومگوها چه در حالت شدید آن در برخی صفحات که باعث می شود فرد صفحه خود را ببندد و از اینستاگرام خداحافظی کند، یا مثل صفحه من که رنگ غالبش سلام و صلوات والتماس دعا و… است، ارتباط مستقیم با طلاق ها و قهرها دارد. تازه طلاق در جامعه ما به نسبت بهم خوردن دوستی ها و شراکت های کاری و قهرهای فامیلی کمتر است اما رسمی است و آمار دارد چون طلاق ثبت می شود و همه می فهمند. اگر آما طلاق اینقدر بحرانی و نگران کننده است در سایر حوزه های ارتباطی دیگر وضع نگران کننده تر است و نقش بگومگوها را نباید دست کم گرفت. باید مهارت گذر از بگومگوهای بی حاصل را همه بیاموزیم.
و نمود آن هم در فضای مجازی است.
بله. که سر یک کلمه این طور به هم می ریزند. اصلا گوشی من اپل است. نمره ام در این درس ۱۹ است. دیگر چرا فحش می دهید؟ اگر لازم باشد گوشی هوشمند ایران داشته باشیم این کوتاهی از وزارت صنایع و گمرک است که گوشی خوب ایرانی نداریم.
جی ال ایکس هست.
آیا جی ال ایکس صددرصد ایرانی است؟ یا مثل هاوایی.
هوآوی. معلوم است که اصلا با اینها سر و کار نداشته اید.
اصلا دوست ندارم ایرانی جنس ضعیف دستش بگیرد. بعضی چیزها فریبکاری است و من این توفیق را داشته ام که در این باره موارد زیادی را مشاهده کنم. زمانی که وزارت شکور بودم در یک سال مشاور چهار وزیر بودم. شاید چنین چیزی صد سال یک بار اتفاق نیفتد. استاندار داشتیم که می خواسته برود به خانه شهید سر بزند، سر کوچه از زانتیا پیاده می شده، سوار پیکان می شده می رفته.
شما هیچ وقت از این کارها نکرده اید؟
اینها باعث می شود که از این کارها استفراغم بگیرد. که مثلا در یک جیبم نوکیا ۱۱۰۰ باشد و در جیب دیگرم اپل. روی آنتن تلویزیون هم گوشی ام روی میز است.
ماشین تان چی؟
ماشین را که مردم می بینند.
ماشین تان چیست؟
پژو ۲۰۶ اما مناسب جاده نیست.
برای جاده چه چیزی مناسب است؟
حداقل زیر ۳۰۰۰ سی سی نباشد.
و ایتالیایی هم باشد…
نه ژاپنی بهتره. (خنده)
ایرادی ندارد بگوییم، دوست دارید همه چیز در زندگی تان ایده آل باشد؟
دوست داشتن نیست، نیاز است. این گوشی مدام جلوی چشم من است. روزی یک ساعت کامنت های اینستاگرام را چک می کنم. ایمیلم را با گوشی چک می کنم. ای کاش دیگران مثل من از گوشی استفاده کنند. (گوشی اش را نشان می دهد بخش برنامه ها مفصل و منظم پر است. در قسمت نوت هم قدیمی ترین یادداشت مربوطه به ۲۰۱۱٫۸٫۱۹ با سرفصل های «فیلترینگ معنا ندارد، محدودسازی درست نیست» و… است)
اینکه فیلترینگ معنا ندارد را جایی نگفته اید؟
چرا. در جمع حزب ا… سایبر.
در تلویزیون نگفته اید.
گفته ام.
درباره پارازیت هم در تلویزیون صحبت کرده اید؟
بله در برنامه این شب ها گفتم تلویزیون یک بار برای همیشه کارشناس ها را بیاورد درباره پارازیت صحبت کنند که آیا ضرر دارد یا نه. تکلیف مردم را روشن کنید. نمی شود استخوان لای زخم جامعه بگذارید. باید بیایید خیال مردم را راحت کنید. درباره فیلترینگ هم دیدگاهم این بود که فیلترینگ باید طوری باشد که دولت اول به مردم احترام بگذارد. مصرف کننده ایرانی باید محترم باشد. ما وقتی از تلگرام استفاده می کنیم این برای تلگرام منافع دارد، تلگرام وظیفه دارد به ما به زبان فارسی خدمات بدهد. دیگر اینکه تلگرام وظیفه دارد به ما به زبان فارسی خدمات بدهد. دیگر اینکه تلگرام وظیفه دارد مطابق فرهنگ ایرانی ها به ما خدمات بدهد و صفحه ای که کاربر ایرانی تلگرام نمی خواهد را براساس ریپورت آنها ببندد.
شما قبلا فیلم و سریال ها را خیلی حرفه ای دنبال می کردید. الان که می گویید فیلم های اسکار ۲۱۵ را هم دیده اید.
از فیلم های ۲۰۱۶ هم یکی دو تا دیده ام.
پشیمان نمی شوید؟
مثلا تعبیر وارونه یک رویا را با وجودی که خیلی خسته شدم و خیلی حرص خوردم تا انتها دیدم.
شهرزاد را دیدید؟
بله کامل دیدم.
دوست داشتید؟
کارهایی مثل شهرزاد را از این حیث که خیلی خوش ساخت است و بازی ها عالی است، همه می پسندند. بازی آقای نصیریان فوق العاده بود. یک ماه قبل از شروع این سریال با ایشان سفری به شیراز داشتیم و تقریبا یک روز را از صبح تا شب با هم بودیم. خیلی مرد نجیب، دوست داشتنی و محترمی هستند و من خیلی دوست داشتم در این سال ها یک یازی به یادماندنی داشته باشند. خودم اقرار می کنم که فکر نمی کردم نقش ایشان به این خوبی دربیاید.
آقای حسینی (قباد) به من گفت که: «آقای فتحی یک بار به من گفت دیالوگ را چرا نمی گویی؟ گفتم من محو تماشای بازی آقای نصیریان شده ام!» بازی و کارگردانی این سریال عالی بود. البته یکسری انتقادها هم به آن هست که می گویند یک مقدار به عشق مثلثی نزدیک می شود. من به آقای امامی (تهیه کننده) هم اینها را گفتم- هیچ وقت نشده در رسانه ها به کسی انتقاد کنم که قبل به خودش نگفته باشم، حتی اگر سریال معماگونه ای(!) باشد-.
یعنی آقای ورزی (کارگردان سریال معمای شاه) هم انتقادات شما را از قبل می دانست؟
آقای حقانی می دانست. در مورد شهرزاد بعضی ها این نقد را داشتند که یک جاهایی عشق مثلثی می شود. یک مرد و دو زن یا یک زن و دو مرد؛ این کشمکش ها در سریال هست و این نقدها به آن وارد است. ولی خوبی های این سریال و خوش ساختی اش و خانواده های خوبی که در این سریال می بینیم شاید این عیب را تا حدودی پوشانده باشد. یعنی حتی شخصیت های بزن بهادری که دست شان به خون آلوده است، خانواده های سالمی دارند.
این خطای تکراری که اگر یک آدمی آدم می کشد، هرزه و بد است و جوراب هایش را نمی شوید و… در این سریال نبود. ما به آثار عاشقانه خیلی احتیاج داریم و این نیاز مثل روز روشن است. وقتی ۵۰ درصد طلاق ها در پنج سال اول ازدواج است یعنی بچه های ما عشق ورزی بلد نیستند. شاید دختربازی بلد باشند یا خدای نکرده بی پروایی در روابط را بلد باشند ولی اینکه عشق بازی بلد باشند را کجا باید یاد بگیرند؟ یا باید رمان عاشقانه ای بخوانند یا فیلمی باشد و… هنر باید بتواند این موضوع را پشتیبانی کند.
این ایراد را در تلویزیون نمی بینید که اصلا به این موضوع نمی پردازد؟
بله.
این مساله را در سینمای آمریکا خیلی قوی نمی بینید.؟
عشق به میهن و عشق به خانواده در محصولات آنجا خیلی پررنگ است. منطق دفاع از خانواده برای طرفین دعوا همیشه یک منطق مقبول و درست است. بعد هم عشق به کشور در همه فیلم ها و سریال های شان هست. ولی در جامعه ما و در بین هنرمندان شاید چون احساس می کنند اگر اپوزیسیون باشند بهتر و بیشتر دیده می شوند، کمتر شاهد چنین ابراز علاقه و عشق هستیم. البته وقتی درباره هنر حرف می زنیم باید همیشه در ذهن مان باشد که «آسمان، کشتی ارباب هنر می شکند». باید هوای هنرمندان را داشت. هم امثال ما که مسوولیتی نداریم و نگاه نقاد یا طرفدارانه داریم و هم کسانی که مدیریت دارند باید هوای اهالی هنر را داشته باشند.
سلیقه و ذائقه شما در دنبال کردن آثار هنری چیست؟
دنبال دغدغه هایم می گردم البته بازی و ساخت خوب در انتخاب اثر برایم اهمیت بسیار دارد. مثلا فیلم The Room را دیدم، از وسط های داستان، فیلم می افتد و آن جذابیت لازم را ندارد ولی مثلا بخشی از فیلم Gravity (جاذبه) را ایستاده می دیدم. من دوست دارم خودم را به فیلم بسپارم. اینکه مدام دنبال این باشم که این بخش کروماکی است و آن بخش جلوه های کامپیوتری را نرمال نمی دانم. واقعا فیلم ها را انگار سه بعدی می بینم. سه چهار بار در طی دیدن فصل اول سریال شهرزاد گریه کردم، یکی دو بارش برای قباد بود (خنده). نکته دیگری که سریال شهرزاد داشت به نظرم این بود که شاید جنبه تحریک کنندگی داشت.
اینکه تاریخ آن مقطع را خیلی صرفا سیاسی و در جهت مصدق و فاطمی نشان می داد. به نظرم الان برای مخاطب، مصدق و کاشانی و فداییان اسلام خیلی فرق ندارد و حساسیت هایی که در گذشته بوده الان زیاد وجود ندارد. خود این هم رعایت انصاف در حق تاریخ نیست. البته من اشتباهات تقویمی را نمی گویم، این دست اشتباهات در همه سریال ها قابل اغماض است.
می گویید کارگردان و نویسنده نسبت به مصدق سمپاتی دارند؟
نه. به نظرم یک جوری اغراق آمیز می خواهد بگوید این سمپاتی وجود دارد. من از افراد غریبه ای که اتفاقی با آنها در جمع های گوناگونی در روز برخورد دارم می پیرم که آیا کسی تا به حال درگیر این جنبه از سریال شده یا خیر، کمتر کسی درگیر این بخش شده و حتی شاید اکثر از سیاسی بودن این فرد لج شان گرفته و شاید دوست داشته اند یک عاشقانه ای می دیدند که این قدر سیاسی نبود.
شاید هم یک مقدار خواسته قضیه عاطفی و خانوادگی ماجرا را ارتقا بدهد.
بله. و ایراد دیگر اینکه کاراکتر شهرزاد خیلی امروزی تر از دیروز است. این نقدی است که نویسنده تفکرات فمنیستی داشته است.
نویسنده می گوید این به دلیل این است که قابل درک تر باشد.
به هر حال توصیفی از دیروز که نیست هیچ، از امروز هم خیلی امروزی تر شده. این یک مقدار موضوع را نچسب می کرد، ولی به نظرم یک نکته خوب سریال شهرزاد این است که داستان دارد و خیلی قصه گو است. ولی اینکه چرا حشمت را کشتند و برادرش به جایش آمد، نمی دانم. سریال تعلیق های خوشمزه ای داشت. قسمت آخر خیلی زود جمع شد. به نظرم اگر یک مقدار فرهادی طورتر بود بهتر بود. اگر یک مقدار پایان بازداشت خوب بود.
سلیقه شما اصغر فرهادی را می پسندد؟
اینجا نباید اینقدر جمع می شد.
در یک برنامه به جایزه اسکار فرهادی نقدی داشتید و حمل بر این شد که نسبت به خود کارگردان و خود فیلم هم موضع دارید.
گفتم نسبت به آقای فرهادی مساله ای ندارم ولی این موضوع نباید من را از اظهارنظر بازدارد. نباید بگویم حالا که تب اسکار است پس من هم تبریک بگویم و بگویم «البته یکسری ملاحظاتی هم هست که بعدا می گویم» و آن «بعدا» هم هیچ وقت پیش نیاید. من چیزی را که دشمن ما، آمریکا، بابت آن منت سرم بگذارد مایه مباهات نمی دانم، ولی اگر مردم فقط در یک سینما بعد از فیلم برای فیلمساز دست بزنند آن موفقیت را به او تبریک می گویم.
من فیلم ملکه را در سینما ندیده بودم. تلویزیون آن را پخش کرد. وقتی تمام شد، ساعت یک و نیم شب به میلاد کی مرام زنگ زدم و گفتم واقعا کیف کردم. بازی تو عالی بود. در آن لحظه دیدم باید به او تبریک بگویم. معمولا هم آن ساعت ها بیدار هستند. کی مرام هم گفت تبریک تو برای من از هزار سیمرغ ارزشمندتر بود.
شما هم جزو کسانی هستید که می گویید درباره الی بهتر از جدایی بود؟
بله. درباره الی بهتر بود.
جدایی را سیاه تر می بینید؟
کمی.
شما با این فرضیه که می گویند سیاه نمایی می کنند تا جایزه بگیرند موافقید؟
این طور نیست که به هر فیلمی که سیاه نمایی کند جایزه بدهند.
بادیگارد را دوست داشتید؟
من حاتمی کیا را دوست دارم.
از کی تا حالا کارهایش را دوست ندارید؟
خودش را خیلی بیشتر دوست دارم و چ بهتر از بادیگارد بود.
آژانس؟
آژانس از همه فیلم هایش بهتر است.
از فیلم های امسال «ابد و یک روز» را دیده اید؟
هنوز ندیده ام ولی باید حتما آن را در سینما ببینم.
آخرین فیلمی که در سینما دیده اید کدام بوده؟
«یتیم خانه» آقای طالبی بود. به نظرم این موضوع ارزشش را دارد که چند فیلم در مورد آن ساخته شود.
پرداختش مناسب بود؟
هنوز اکران نشده. نظر نمی دهم.
آقای جیرانی گفته بودند دیالوگ های این فیلم خوب نبود.
دیالوگ بعضی جاها خوب نبود ولی به نظرم این فیلم همین قدر که بتواند این موضوع یک خطی را در ذهن جا بیندازد که نیمی از جمعیت ایران در یک قحطی از ابین رفته اند و این از تاریخ ما پاک شده، کافی است. این همه یک خطی را جا می اندازد و موفق است. برای فیلم زحمت کشیده شده و قاب هایش قشنگ است.
فارغ از مسائل سیاسی می دانیم که به آثار شجریان علاقه مند هستید.
ان شاءالله خدا شفایش بدهد و بهبودی کامل پیدا کند. آن زمان که ما شجریان گوش می کردیم خیلی ها که الان از او طرفداری می کنند، می گفتند اینها چیست گوش می کنید؟ یاد بدهکاری ها و بدبختی های مان می افتیم و… ولی استاد با سلیقه شنونده کاری کرده که کسانی که شجریان گوش می کردند، دیگر هیچ چیزی به گوش شان این جور دلنشین نمی آید.
ربنا را بچه های تو و نسل تو هر سالی گوش کنند لذت می برند. شما چهارگاهش را گوش کن، لذت می بری. من ابوعطایش را دوست دارم و واقعا به نظرم شجریان یک اتفاق بی تکرار است. آواز را در نقطه ای قرار داده که دیگر دست کسی به آن نیم رسد. سال های متمادی طلبگی در موسیقی داشته. من یک بار شنیدم که ایشان گفت من بخشی از آوازم را از ساز آقای شهناز یاد گرفته ام. این یعنی طلبگی، که تو دنبال آموزه باشی و از هر جایی که بتوانی آن را به دست بیاوری. نفس این تلاش ستودنی است.
از ارتباطات تان استفاده نکرده اید که مشکل او حل شود؟
ابتدای بروز مسائل تلاش کردم و می دانم افراد دیگری هم سعی خود را کرده اند اما احساس می کنم طرفین خودشان هم باید بخواهند.
شما آقای علی عسگری (مدیر جدید صدا و سیما) را می شناسید؟
نه.
خودتان نسبت به تلویزیون نقدی دارید؟
خودم نقد ندارم. بچه هایم هم نقد ندارند. نوه هایم هم در آینده نقد نخواهند داشت. (خنده)
جدای از تدریس که می دانیم دوستش دارید، بین منبر، تلویزیون و فضای مجازی کدام را ترجیح می دهید؟
منبر را بیشتر دوست دارم.
آیا در جلسات ختم هم منبر می روید؟
گاهی.
از افراد مشهور در ختم چه کسانی منبر رفته اید؟
خیلی یادم نیست. خسرو شکیبایی، چهلم قربانیان زلزله بم در این شهر، آیدین نیکخواه بهرامی، مرتضی پاشایی، محمدعلی اینانلو و…
با زوج های جوان و مجردها زیاد در ارتباط هستید. اگر توصیه ای بخواهید به آنها بکنید چه خواهدبود؟
خوبی های خودتان و بدی های همسرتان را فراموش کنید.
فکر می کنید اصلی ترین مشکل جوان ها در راه ازدواج چیست؟
آرزوهای والدین، چشم و هم چشمی و کاهش مسوولیت پذیری پسران.
فکر می کنید بزرگ ترین مشکل زوج ها که به طلاق منجر می شود چیست؟
خطا در مرحله انتخاب همسر، نداشتن مهارت زندگی مشترک و نادیده گرفتن ضعف های خلقی و شخصیت خود.
چرا آموزش موسیقی در فرهنگسراها در زمان ریاست شما تعطیل شد؟
آموزش تعطیل نشد. مدیریت آموزش سازمان دغدغه هایی داشت که درست بود؛ می گفتند آموزش ما در رشته های مختلف هنری باید اصطلاحا تحصیلات تکمیلی باشد در حد فوق لیسانس و دکترا نه پیش دبستانی و دبستان، چرا که آموزش های ابتدایی از ماموریت های ما خارج است در حالی که مربیان برای همین کلاس های ابتدایی هم از تخصص لازم برخوردار نبودند و همان موقع سازمان مورد نقد موسیقی دانان مسوول هم بود که معلم آشپزی در فرهنگسرا موسیقی درس می دهد اما چون محل درآمدی بود برای فرهنگسرا، احتمال نمی دادند آن روش نادرست اصلاح شود. مقرر کردیم آموزش های تخصصی هنر از جمله موسیقی را برنامه ریزی و اجرا کنند با نگاه حمایتی و بدون درآمدزایی مانند مکتب آواز تهران که مقدمات آن انجام شده بود.
نکته دیگری که به آن به عنوان یک اصل معتقد هستم عدم رقابت با بخش خصوصی است که باید همیشه و همه جا جدی گرفته شود و مورد مطالبه همه باشد. خیلی از آموزشگاه داران اعتراض می کردند و این اعتراض آنها به حق بود که سازمان فرهنگی هنری با فضای رایگان و کلاس های ارزان تر عرصه را بر ۳۰۰ آموزشگاه موسیقی خصوصی تهران که از ارشاد مجوز دارند تنگ کرده است. دغدغه دیگر ما هم حمایت از آثار فاخر بود که از توان بخش خصوصی خارج بود.
پس چرا اینقدر موضوع داغ شد؟
این موارد را قبل از اجرا در نشستی مشترک با رییس خانه موسیقی و معاون هنری وزارت ارشاد در دفتر ما طرح و توافق کردیم اما مدتی پس از اجرا، شاید مشکلات و فشارهای دیگر از جمله مطالبات صنفی و انتقادهای آشکار آنها به خانه موسیقی و نارضایتی هایشان که هنوز هم ادامه دارد باعث شد موضوع داغ شود. عدم صدور مجوز یا لغو پی در پی کنسرت ها که هیچ ربط و ارتباطی با سازمان ما نداشت و ارشاد و سایر نهادها باید پاسخگو می بودند و چند موضوع دیگر که نیاز به پاسخگویی افراد دیگری داشت با طرح خبر تعطیلی کلاس های موسیقی در فرهنگسراها به حاشیه رفت و این خبر به دلایل مختلف از جمله حساسیت خود موضوع موسیقی و شهرت رییس سازمان و رسانه ای بودنم میدانی شد برای قهرمان بازی و بازی رسانه ای دو سه نفر برای فرار از پاسخ گویی.
حرف های نگفته بسیار است که از بیان آنها صرف نظر می کنم در روایات ما آمده مومن بگومگو نمی کند و لو کانَ مُحقّا. به آن جوسازی های رسانه ای، از جمله حمله VOA و غیره، واکنشی نشان ندادم و تمام شد. البته بعد از دوره مدیریت من، بر اثر همان فشارهای رسانه ای کلاس های آموزش موسیقی به همان شیوه نامطلوب و غیرتخصصی بازگشت. هرچند بعد از مدتی با مخالفت صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی مواجه شد که آقای مجتبی شاکری از اعضای شورای شهر تهران، آن را در صحن علنی شورا بیان کرد و رسانه ای شد.
شما با همه این صحبت هایی که می کنید اصولگرا شناخته می شوید.
من خودم هستم؛ یعنی شهاب مرادی و البته حزب اللهی.
خودتان را جناحی نمی دانید؟ مردم شما را اصولگرا می دانند.
مردم هم من را جناحی نمی دانند.
به طور مشخص اگر در تهران شما کاندیدا بودید…
حتما در دو لیست بودم.
امسال قراربود در دو لیست کسی نباشد. برای مجلس خبرگان ممکن بود.
آنجا هم خیلی ها گفتند بیایم.
با این جمله به ملت بدهکار هستید.
هیچ وقت مجلس در اهدافم نبوده.
چرا؟
مفصل است بگذریم.
اگر در مجلس بودید به برجام رای می دادید.
اگر در مجلس بودم به برجام رای می دادم.
شما جزو دلواپس ها نیستید؟
من از آمریکا بدم می آید و به آمریکا بدبینم، ولی به بچه های انقلاب و کسانی که رهبر انقلاب بارها آنها را متدین خوانده بدبین نیستم.
اگر می خواستید درباره تلویزیون تصمیمی بگیرید، چه تصمیمی می گرفتید؟
تلویزیون باید مسائل امروز را ببیند. فضای مجازی، مساله امروز ماست و مهم ترین چیز در فضای مجازی مخاطب و کاربر است. زمانی آنهایی که در حوزه ارتباطات کار می کردند در همین دو نظریه کاشت و دریافت حرف می زدند. امروز بحث این است که تو نه می کار و نه می توانی ارسال کنی، تا او هرجور می خواهد دریافت کند. خود این آدمی که الان کف خیابان است تولیدکننده محتوا است. خودش رسانه است. این آدم ها همه رسانه هستند. تلویزیون در درجه اول باید فضای مجازی را بپذیرد و بعد همتش را بگذارد تا هم به مردم کاربری یاد بدهد و هم از دولت مطالبه کند که سرویس دهنده ها به مخاطبان ایرانی خدمات فارسی بدهند. ما خیلی باید روی اینها حساس باشیم که مخاطب یاد بگیرد چطور از دستگاه و اپلیکیشن هایش استفاده کند. اما نکته مهم این است که خیلی از این افراد خودشان بلد نیستند از فضای مجازی استفاده کنند.
مشکل دیگر تلویزیون، در بخش خبر و فضای سیاسی است. مثلا رییس سازمان صدا و سیما دارد عوض می شود صغیر و کبیر هم می دانند، روزنامه جام جم نمی نویسد و تلویزیون هم نمی گوید. در صورتی که باید این خبر را مطرح کنند. این باعث جلب اعتماد مردم می شود. خبر ما بسیار راستگوتر از شبکه های خبری دیگر است. به طور خاص از جرثومه فساد بی بی سی. بی بی سی بلد است با مخاطب چطور رفتار کند. کاری می کند که شما به او اعتماد کنید.
مساله سوم در عرصه نمایش هم تلویزیون باید قصه گو باشد. سریال قصه گو مردم را جذب می کند. سریال های الان ضعیف هستند و مردم را جذب نمی کنند. من سریال پایتخت را خیلی دوست داشتم. مردم انعکاس زندگی خودشان را در آن می دیدند. دیگر اینکه نوجوان و جوان در تلویزیون ما برنامه ندارد. آدم امروز با آدم دیروز دویست سال فرق کرده. اینها امروز باید در برنامه خودشان حضور داشته باشند. ما هنوز متوجه نشده ایم که مسائل اجتماعی مهم تر از مسائل اقتصادی و مسائل اقتصادی مهم تر از مسائل سیاسی هستند. در اخبار ما این موضوع برعکس است. وقتی هم به مسائل اجتماعی می رسد، کسانی که در این حوزه ها کار می کنند هم جهت گیری و سوگیری سیاسی دارند.
به این بخش که می گویید رسانه خودمان از بی بی سی راستگوتر است می شود انتقاد کرد. اصلا یکی از مشکلات رسانه ما همین است.
بی بی سی واقعا راستگو نیست. دروغ می گوید و حرفه ای هم دروغ می گوید. آدم خوشش می آید.
تلویزیون با بخش بزرگی از جامعه مشکل دارد و آنها را به رسمیت نمی شناسد.
شاه کلید تمام این حرف ها همین است که موضوعات فرهنگی اجتماعی مهم تر از سیاسی و اقتصادی است. اگر تلویزیون های ما کابلی بود شما می توانستید ببینید واقعا مردم چی می بینند.
خود شما چقدر تلویزیون را دنبال می کنید، چه برنامه هایی را به صورت روتین می بینید؟
برنامه های غیرتکراری شبکه مستند را می بینم و برنامه های گفت و گومحور. الان بچه هایم نوجوان هستند اما در مورد خردسالی و کودکی آنها، یکی از برنامه های روزانه ام دیدن برنامه های کودک سیما بود که بچه هایم تماشا می کردند.
گفت گو: سیامک رحمانی – فرهاد عشوندی – فاطمه پاقلعه نژاد
با تشکر از مهدی زرافشان و علی جورابچی
امیر شهاب رضویان amirshahab razavian عزیز به همراه رابعه مدنی مادر گرامیشان در مراسم اکران خصوصی فیلم یک دزدی عاشقانه در سینما کورش به تماشای فیلم خود نشستند.
امیر شهاب رضویان فرزند سید میرزا رضویان و رابعه مدنی می باشد.
امیرشهاب رضویان Amir Shahab Razavian (متولد ۴ خرداد ۱۳۴۴ در همدان) کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است. وی فیلمسازی را با ساخت فیلمهای کوتاه شروع کرد از سال ۱۳۵۹ در سینمای آزاد همدان مشغول به کار شد.
وی حدود چهل فیلم کوتاه و شش فیلم بلند در کارنامه خود دارد. وی برای ساخت فیلم سومش مینای شهر خاموش برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از بیست و پنجمن جشنواره فیلم فجر شده است. فیلم چهارم وی تابستان عزیز برنده پروانه زرین بهترین فیلمنامه، بهترین تصویربرداری، جایزه ویژه هیئت داوران و جایزه شورای شهر همدان از بیست چهارمین جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان همدان مهرماه ۱۳۸۹ و برنده تندیس سیمین چهلمین دوره جشنواره فیلم رشد آبان ماه ۱۳۸۹ شده است. فیلم ششم وی سفر زمان برنده پروانه زرین بهترین جلوههای بصری و برنده جایزه ویژه صندوق کمک به کودکان سازمان ملل متحد یونیسف یونیسف از بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان مهرماه ۱۳۹۲ شده است.وی سابقه بازیگری در فیلم استراحت مطلق را نیز در کارنامه هنری خود دارد.
امشب (۲۶ مرداد ۹۵) خندوانه میزبان اقای کارگردان و خانم بازیگر است (شهاب رضویان و مادرش رابعه مدنی)
روزنامه هفت صبح در مطلبی مدعی شد که یکی از دلایل مهم کنار گذاشته شدن رضویان ،آرایش سبیلهای امیر شهاب رضویان بوده است.
وحید سعیدی در بخشهایی از یادداشت خود نوشته است که چند سال قبل هم جیرانی نیز دلیل کناره گیری خود از هفت را درگیر بودن به خاطر ساخت سریال عنوان کرده بود و ترجیح داده جایش را به مجری دیگری بدهد.
دلیلی که بعدها ثابت شد و دلیل این جابجایی ،تصمیم مدیریتی بوده است .با گذشت چهار سال همین اتفاق برای شهاب رضویان می افتد و این بار هم اعلام شده که او می خواهد فیلم جدیدش را شروع کند اما آیا واقعا این دلیل را کسی باور می کند.
نویسنده این مطلب درادامه نوشته :یکی از دلایل مهم کنار گذاشته شدن رضویان ،آرایش سبیلهای امیر شهاب رضویان بوده است.تلویزیون کلا نسبت به آرایش سبیلهای مجریانش حساس است . آنها این نکته را از روز اول به رضویان متذکر شده بودند .
«من از کودکی به سینما علاقه داشتم. مجبور بودم برای برادرم کارهای مختلف در منزل انجام دهم تا من را به همراه خود به سینما ببرد. این هنر برای من خیلی جلوه داشت. وقتی که امیرشهاب (رضویان) پسرم به سمت حرفه کارگردانی رفت بسیار خوشحال شدم. در آن زمان وقتی خودش یا حتی دوستانش میخواستند برای پایاننامه فیلم بسازند من به نوعی به آنها کمک میکردم. حتی وسایل منزلم را هم در اختیار آنها میگذاشتم. البته بازیگری هم به صورت افتخاری انجام میدادم» اینها صحبتهای یک مادر مهربان است که هنوز طعم بازیش را در فیلم ها و سریالهایی چون شمس العماره، وضعیت سفید، بوسیدن روی ماه و این اواخر پایتخت ۲ به خاطر داریم. مدنی این بار از خاطرات شیرین دوران معلمی و مادر بودنش برای خبرنگار «نامه» گفت:
شما در فیلم بوسیدن روی ماه در نقش خاله فروغ بسیار خوش درخشیدید چه شد که برای بازی انتخاب شدید؟
من نابازیگر بودم و در حال حاضر هم هستم. امیر شهاب رضویان، پسرم، درباره حضور در این فیلم با من صحبت کرد و من همان زمان گفتم میترسم و بلد نیستم. ایشان گفتند که بهتر است یک تست بازی بدهم، خوشبختانه تست به نتیجه رسید. خودم را واقعاً جای «خاله فروغ» گذاشتم و دیگر رابعه مدنی نبودم. من سالیان بسیاری در این حرفه بودم و در فیلمهای کوتاه و بلند بسیاری حضور داشتم؛ ۶ فیلم برای امیرشهاب بازی کردم و ۲ فیلم کوتاه هم برای دوستش.
در دوران جنگ، خود شما برای اینکه فرزندانتان درکنارتان باشند چه کاری انجام میدادید و چه حسی داشتید؟
وقتی بچههایم سرباز بودند و در کنار من حضور نداشتند، هر رزمندهای را که میدیدم، هر دعای خیری که بلد بودم، بدرقه راهش میکردم تا همه عزیزشان به سلامت در کنارشان بازگردند.
شما قبلا این حس انتظار را تجربه کرده بودید؟
بله، ۲ سال شهاب در اوج جنگ به سربازی رفت و رنج بسیاری کشیدم. بعد از او نیز پسردومم برای سربازی به جنگ رفت و من با تمام وجودم این انتظار را حس کرده بودم. امیدوارم هیچ کس چشم انتظار نباشد چرا که تلخترین واقعه در زندگی است. آدمها هیچ وقت نمیخواهند چشم انتظاری را بپذیرند و همیشه به خود امید میدهند.
چند فرزند دارید؟
۳ فرزند دارم، یک دختر و ۲ پسر
ارتباطتان با آنها چگونه است؟
خیلی خوب است و وقتی پیش آنها هستم همسن آنها میشوم. در حال حاضر هم نوه دختریم پیش من است.
نوههایتان وقتی بازی شما را در فیلمها میبینند چه بازخوردی دارند؟
خیلی خوشحال میشوند و تشویقم میکنند.
گفتید که پیش از این معلم بودید؟
بله، من ۳۰ سال مربی کودک بودم و خیلی تجربهها در مدت خدمتم به آموزش و پرورش، آموختم. معتقدم که یک معلم باید در حرفه خود موفق باشد. بعد از بازنشستگی وارد حرفه سینما شدم.
در چه مقطعی مشغول تدریس بودید؟
پیش دبستانی، زیباترین و مشکلترین مقطع.
وقتی شاگردانتان را میبینید چه حسی دارید؟
شاگردان من الان همه برای خودشان مردان و زنانی هستند که بسیار موفقند. وقتی به همدان میروم شاگردانم مانند بچههایم هوایم را دارند؛ آنها دلخوشی من هستند. هرگز دلم نمیآید به آنها بگویم شاگردانم، چرا که تک تک آنها بچههایم هستند. مقطع پیش دبستانی دورهای است که بچهها تازه از مادر جدا میشوند و تا به این شرایط عادت کنند ماهها طول میکشد و در آن زمان معلم باید به واقع هم مادر باشد هم معلمی کند.
امروز، روز مادر است و فردا روز معلم؛ چه حسی دارید؟
از نظر من همه روزها زیباست و کلمه مادر وقتی میآید آن روز زیباتر هم میشود چرا که واژه مادر مقدس است و زیبایی و عاطفه درونی وجود مادر را در هیچ وجودی نمی بینید. معلم هم در کنار او چون شمعی است که میسوزد تا بچهها از آن روشنی داشته باشند.
از دوران خدمت در آموزش و پرورش چه چیزی بیشتر از همه در ذهنتان باقی مانده است؟
همیشه یاد روزهایی میافتم که نزدیک این ایام به بچهها میگفتم برایم کادو نیاورند و پیش از آن طی نامهای به اولیا از آنها نیز این درخواست را داشتم. از بچههایم می خواستم تا حسشان را برایم نقاشی کنند و این گرانبهاترین کادویی بود که میتوانستند به من بدهند.
هنوز هم این نقاشیها را دارید؟
تا چند ساال پیش داشتم وهربار که آنها را نگاه میکردم تک تک بچههایم را به خاطر میآوردم و با خاطرهشان گریه میکردم.
اولین روزی که خودتان به مدرسه رفتید را هم به خاطر دارید؟
بله در آن زمان سن دختران را بیش از آنچه که بود در شناسنامه میگرفتند تا بتوانند زود ازدواج کنند. روز اولی که به مدرسه رفتم پایم به زمین نمیرسید، معلم من دختر جوانی بود به اسم خانم ابطحی که امیدوارم خداوند رحمتش کند او بسیار به ما محبت کرد و برایمان به مانند مادر بود.
روز اولی که به عنوان معلم وارد مدرسه شدید اولین چیزی که برایتان تداعی شد چه بود؟
همان لحظهای که خودم رفتم مدرسه و زمانی که دیدم بچهها گریه میکنند آنها را بغل کردم و آرامشان کردم و با تمام وجود برایشان مادر بودم. زیباترین دوره زندگی یک مادر وقتی است که معلم میشود مخصوصا در مقطع ابتدایی.
بهترین هدیهای که از فرزندان و دانشآموزانتان گرفتید؟
نقاشیهایی که برایم میکشیدند بهترین هدیه شاگردانم بود، درمورد فرزندانم نیز بالاترین هدیه قبولی در دانشگاه بود.
و در آخر؟
امیدوارم همه انسانها خوشبخت باشند و هیچ کس غم نبیند.
بارش شهاب در مراسم افتتاحیه المپیک توکیو ۲۰۲۰
تاریخ انتشار : شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۲۳
یک کمپانی ژاپنی به نام ALE قصد دارد که نورپردازی افتتاحیه بازیهای المپیک توکیو ۲۰۲۰ را با پر کردن آسمان از شهاب سنگهای رنگارنگ و نورانی در آسمان توکیو انجام دهد.
اوایل این هفته این کاوشگر موفق به کشف یک شهاب سنگ فلزی کوچک شد که دارای برخی از ویژگیهای عجیب و غریب بود.
به گزارش گیزمودو، اوایل این هفته این کاوشگر موفق به کشف یک شهاب سنگ فلزی کوچک شد که دارای برخی از ویژگیهای عجیب و غریب بود.
کنجکاوی با استفاده از تصویرساز کنترل از راه دور ChemCam یک شات دقیق و نزدیک از این جسم که اصطلاحا Egg Rock نام گرفته ضبط کرده است.
محققان در دانشگاه ایالتی آریزونا نشان دادند که این شهاب سنگ از نیکل-آهن ساخته شده است.
این شهاب سنگ آهنی به احتمال زیاد از هسته سیارهای یک خرده سیاره سرچشمه گرفته و احتمالا از کمربند سیارکها آمده است.
کاوشگر کنجکاوی پیشتر نیز موفق به یافتن شهاب سنگ بر سطح مریخ شده بود اما این شیء جدید دارای برخی از ویژگیهای منحصر به فرد بوده که شهاب سنگهای پیشین نداشتند.
این شهاب سنگ به طرز قابل ملاحظهای صاف بوده و در عین حال دارای چندین شیار عمیق است که به الگوهای آب و هوایی کلاسیک اشاره دارد.
سطح مریخ مملو از شهاب سنگ بوده و بنابراین یافتن موارد این چنینی غیر معمول نیست .شهاب سنگها میتوانند به مدت میلیونها سال بر روی سیاره سرخ بمانند و شرایط آب و هوایی مانند رطوبت و اکسیژن و اکسیده شدن بر روی آنها تاثیری ندارد.
این شهاب سنگها با توجه به ماهیت آهنی که دارند بسیار با دوام بوده و به احتمال زیاد در مقایسه با اجسام کم تراکم احتمال بیشتری برای سالم ماندن آنها وجود دارد.
مریخ همچنین دارای یک جو بسیار نازک بوده بنابراین انواع شهاب سنگها در اطراف آن پراکنده شدهاند.