چه افرادی به شهرت می رسند؟
افرادی به شهرت می رسند که چیزی مانند مذهب، هنر، سیاست، ورزش و... برا عرضه کردن داشته باشند. شهرت می تواند مثبت یا منفی باشد: «هیتلر» و «گاندی» هر دو شهرتی تاریخی دارند، اما یکی مثبت و دیگری منفی.
شهرت برای افراد لایق، یک نعمت اســت که خداوند آن را در قلوب مردم قرار می دهد؛ ولی جاه طلبی با شهرت قدری متفاوت اســت؛ در حقیقت جاه، مالکیت بر دل ها و محبوبیتی اســت که مردم را به اطاعت از فرد مشهور وا می دارد.
هیچ کس نمی تواند ادعا کند از شهرت و قدرت خوشش نمی آید؛ اگر کسی چنین بگوید، یا از عواقب آن می ترسد یا به ظاهر شکسته نفسی می کند.
برخی افراد، خوشبختی را فقط در پول و ثروت یا مقام و قدرت می دانند؛ در حالی که نیمی از ثروتمندان و صاحب منصبان جهان خوشبخت و سعادتمند نیستند. پول و ثروت، قدرت و مقام، زیبایی و ذکاوت یا مدارج عالی تحصیلی و شهرت دلیلی بر سعادت و خوشبختی نیستند.
خوشبختی واژه ای زرین، زیبا و دلپذیر اســت که در هر فرهنگ و تمدنی، آرمانی ارزشمند و محبوب شمرده می شود. نوع نگاه انسان به آفرینش و هستی، مبنای تفسیر خوشبختی اســت.
خوشبختی امری نسبی اســت، نه مطلق و هرکس از آن تعریف خاص خود را دارد؛ البته از نظر روان شناسان و جامعه شناسان، خوشبختی را هم می توان معنا کرد و هم برای آن، قالبی تعیین کرد.
هرکسی تعریفی از خوشبختی دارد، اما شاید انتهای همه آن ها به یک جا ختم شود و آن، تلاش برای احساس آرامش و شادمانی درونی اســت. از این رو نمی توان قاطعانه اعلام کرد که هر فرد مشهوری خوشبخت اســت یا بدبخت؛ چون این صرفا یک احساس درونی و انتزاعی اســت.
چه ارتباطی میان شهرت و موفقیت وجود دارد؟
ارتباط شهرت و موفقیت نیز بسته به شرایط، قابل تعریف اســت؛ درحقیقت به تعداد انسان های روی زمین می توان زندگی را معنی کرد، هیچ تعریف مشخص و کاملی از خوشبختی و موفقیت نمی توان ارائه داد گرچه قرن هاست فلاسفه نظرات گوناگونی را در این موارد اظهار کرده اند. بهتر اســت مدعی شویم موفقیت چیزی اســت که ما به طور شخصی در مورد آن تصمیم می گیریم.
چرا بسیاری از افراد مشهور به ورطه نابودی کشیده می شوند؟
افراد مشهور به دلیل ناتوانی در برقراری تعادل میان جنبه های منفی و مثبت قدرت به دست آمده از شهرت، در دام جاه طلبی و برتری جویی می افتند. بسیاری اوقات ظاهر فریبنده شهرت موجب سست بنیانی و تباهی فرد می شود. چون انسان از شهرت و قدرت ذاتی آن در جهت امیال ضدارزشی و شیطانی استفاده کرده و به هدف دستیابی به نیات پست و شوم از شهرت خود سوء استفاده می کند.
به طور کلی شهرت خوب اســت یا بد؟
شهرت تاثیر بسیار زیادی بر روی زندگی افراد مشهور می گذارد که البته تمام این تاثیرات مثبت نیستند. وقتی کسی در کانون توجه باشد، تغییراتی در زندگی اش ایجاد می شود؛ مثلا حریم خصوصی اش را از دست می دهد. حتی ممکن اســت فرد مشهور دچار غرور کاذب شده و سطح روابطش با دیگران و مردم کمتر شود و نیز ارتباطات فردی اش تحت تاثیر عناصر منفی اخلاقی اش تقویت شده و کم رنگ و سست شود.
از این رو لازم اســت به افراد مشهور، مثل برخی جوانان ورزشکار یا هنرپیشه که ظرفیت تحمل آن شهرت را ندارند. مهارت رویارویی با شرایط تازه آموخته شود تا بعدها گرفتار معضلات اخلاقی و آسیب های اجتماعی نشوند. کلاس های آموزشی متعدد کمک می کند تا افراد مشهور، مخصوصا آن هایی که از اوج فقر و رتبه های پایین اجتماعی، به سطوح بالا و موفقیت رسیده اند، بتوانند با شهرت و عواقب منفی آن، کنار بیایند و محبوب تر شوند.
فواید شهرت بیشتر اســت یا مضراتش؟
این موضوع بستگی به نوع نگاه ما دارد؛ اگر فرد از شهرتش برای انجام کارهای خیر استفاده کند، قطعا آثار مثبتی دارد. برخی از افراد مشهور هم سعی می کنند با فعالیت در امور خیریه جلب توجه کنند؛ حتی اگر واقعا نیت خیر هم داشته باشند، تظاهر بیش از حد موجب خراب شدن وجهه آنان در نظر دیگران می شود.
شهرت مانند یک شمشیر دو لبه اســت و برخی افراد اگر مشهور نباشند، شاید آدم های بهتری باشند؛ یعنی فرد از قبل زمینه برخی خصوصیات منفی را دارد و شهرت برایش یک عامل محرک تلقی می شود و موجب تقویت این عناصر منفی می شود. از طرف دیگر برخی افراد مشهور از ترس به خطر افتادن موقعیت یا حیثیتشان، خیلی از کارها را انجام نمی دهند؛ یعنی در این مورد شهرت یک عامل بازدارنده اســت.
به طور خلاصه فرد مشهور همواره مورد حسد و اتهام دیگران قرار می گیرد. فرد مشهور اگر خصائل اخلاقی درستی نداشته باشد، برای اینکه خود را از اتهامات و مکر حسودان و حملات کلامی دیگران مبرا کند و جایگاه خود را نزد مردم ارتقا دهد، ریا و تظاهر کرده و سعی می کند نقایص خود را از مردم پنهان کند و خود را دارای کمالات و فضایلی نشان دهد که در اصل هیچ کدام از آن ها را ندارد.
چرا بسیاری از افراد مشهور از مردم فرار می کنند؟
چون این افراد خلوت و آرامش یک زندگی عادی را از دست داده اند و همواره زیر نگاه دیگران هستند و مسلما تصور اینکه عده ای مدام مراقب شما باشند، موجب از بین رفتن احساس امنیت که یکی از اصلی ترین نیازهای بشر اســت، می شود. بسیاری از ناهنجاری های روانی و مشکلات روحی انسان ناشی از تخریب احساس امنیت یا فقدان آن اســت. انسان وقتی کم کم به شهرت می رسد، خشنود می شود؛ اما در گذر زمان با افزوده شدن بر دامه شهرت و کم رنگ شدن حس امنیت، ننگرانی جای آن را می گیرد. در یک کلام، مشکل اصلی این افراد از دست دادن آرامش اســت.
چه باورهای اشتباهی در مورد شهرت وجود دارد؟
در اذهان بسیاری از مردم پیش فرضی وجود دارد که شهرت به دنبال خود قدرت اجتماعی می آورد و به همین سبب شخص مشهور می تواند به آرزوها و امیال قلبی اش برسد و یا اینکه قدرت به دنبال خود ثروت مادی و پول را که یکی از ریشه های خوشبختی اســت، به همراه می آورد؛ در حالی که در عمل بسیاری از افراد مشهور که قدرتمند و ثروتمند هم هستند، فرسنگ ها از خوشبختی و آرامش فاصله دارند.
همان گونه که بشر در دوران رنسانس دست به تحولی عظیم به سوی پیشرفت و تعالی زد، هریک از ما نیز برای رسیدن به بالندگی نیازمند نوعی رنسانس در چهارچوب ها و باورهای ذهنی هستیم تا افق های تازه ای را بگشاییم و از آن طریق به بالاترین توانایی های فردی مان دست یابیم. شهرت و محبوبیت شاید در تمام جوامع بشری مولفه هایی اغواگر و جذاب برای بسیاری از انسان ها باشند، ولی استفاده درست از هر فرایندی نیازمند به کارگیری و دانستن الفبای آن نظام اســت و در غیر این صورت به بیراهه کشیده خواهیم شد.
این تصویر خلاصه سخنرانی های انگیزشی اسـت. سخنران انگیزشی یا نویسنده کتاب انگیزشی می خواهد شما را قانع کند که باید از فرد پایینی عبرت بگیرید. نباید تسلیم شوید و باید تا موفقیت تلاش کنید. اما در زندگی واقعی ما تصویری از مقطع زمین را نداریم که بدانیم چه قدر با الماس ها فاصله داریم؟ دو سانتی متر یا 200 کیلومتر؟ آیا اصلا الماسی در کار اسـت؟ این یادداشت نقدی اسـت بر این گونه متون و سخنرانی های انگیزشی. در این یادداشت می خواهم زیرآب این قبیل حرف های پوچ را بزنم.
-
-
ادعایی که نمی توان آن را رد کرد
فرض کنیم من به سراغ یکی از سخنرانان انگیزشی بروم و به او بگویم که من دو سال پیش پای سخنرانی شما نشسته بودم، از شما آموختم که تسلیم نشوم اما تلاش های دو سال گذشته من هیچ نتیجه ای نداشته و کسب و کارم روز به روز وضع بدتری پیدا کرده اسـت. به همین دلیل تصمیم گرفته ام که تسلیم شوم و شرکتم را تعطیل کنم.
-
آن استاد انگیزشی شاید همان عکس را به من نشان دهد و من را به مرد تسلیم شده پایینی تشبیه کند. اما نکته بسیار مهم این اسـت که نمی توان حرف او را رد کرد. شاید واقعا اگر یک سال دیگر تلاش کنم موفق شوم، ولی اگر نشدم چه؟ اگر بعد از یک سال دیگر تلاش، دوباره پیش استاد انگیزشی آمدم و دوباره همان گفت و گوها بین ما تکرار شد چه؟ آیا این بار می توانم حرف او را رد کنم؟ نه!
اگر شما از من بپرسید چه طور می توانم یک کیک خوب درست کنم من باید به شما دستور پخت کیک را بدهم. مثلا من در دستور کیک می نویسم در فر در دمای 175 درجه سانتی گراد به مدت 45 دقیقه پخته شود. اما اگر بخواهم برای موفقیت کسب و کار شما نسخه بپیچم همه چیز آکنده از ابهام خواهد بود. به شما میگویم که مشتری تان را بشناسید و ارزش مطلوب را به او ارائه کنید. اما برای شناخت مشتری تان به تحقیقات بازار نیاز دارد. تحقیقات بازار پیچیده و هزینه بر اسـت. و بسیاری از کسب و کارها به سراغ آن نیم روند. آن ها با درک شهودی خود از بازار عمل می کنند و معمولا مهارت کافی برای این کار را نیز ندارند.
این وضع مانند این اسـت که شما برای اولین بار در زندگی تان می خواهید کیک بپزید و من به شما بگویم کیک را در «دمای مناسب» و «به میزان کافی» بپزید، آن هم در شرایطی که فر قدیمی شما هم درجه حرارت را درست نشان نمی دهد و در خانه ساعت هم ندارید.
می توان گفت که به احتمال زیاد کیک تان یا می سزد یا به قدر کافی نمی پزد. پس از چند بار خراب کردن کیک، از این وضع کلافه می شوید و می روید پای سخنرانی کسی می نشینید که به شما می گوید باید انگیزه کافی برای پختن کیک را داشته باشی و باید در ذهنت مجسم کنی که یک کیک خوب پخته ای. شاید با شنیدن این توصیه ها انگیزه بیشتری پیدا کنید که فردا هم دوباره پختن کیک را امتحان کنید اما شانس تان برای پختن کیک خوب بیش تر از دیروز نخواهد بود.
در ستایش تسلیم شدن
سخنران انگیزشی برای هزار نفر سخنرانی می کند. هر یک از آنان شرایط متفاوتی دارند. اما سخنران برای همه آن ها نسخه یکسانی می پیچد، باور داشتن به موفقیت و تسلیم نشدن. اما سرسخت بودن و تسلیم نشدن همیشه هم ارزشمند نیست.
به عنوان مثال فرض کنید فردی که واقعا توانایی ذهنی اندکی دارد توانسته در سن 45 سالگی و پس از سال ها تلاش و اخراج از دانشگاه و دوباره رفتن به دانشگاه و افتادن واحدهای درسی مدرک لیسانس خود را بگیرد. خب باید از این فرد پرسید که شما که توانایی ذهنی کمی برای تحصیل داری چه اصراری داشتی که مدرک لیسانس بگیری؟ چرا نرفتی به سراغ کارهایی که مطابق با قابلیت های تو باشد؟ مثلا ممکن اسـت آن فرد در ارتباط برقرار کردن با دیگران بسیار توانمند باشد و می توانست فروشنده خوبی باشد. شاید اگر این فرد یک مغازه کوچک باز می کرد تا به حال توانسته بود تاجر موفقی شود.
حالا به کمک روحیه سرسخت خود چه چیزی به دست آورد؟ هیچ. برخی از کسب و کارها به دلایل مختلف از جمله شرایط محیطی و... محکوم به نابودی هستند. شاید بتوان به زحمت آن ها را سرپا نگه داشت اما در بسیاری اوقات منفعتی متناسب با این زحمت در انتظار ما نخواهد بود.
نکته مهم این اسـت که درایت کافی داشته باشید تا بدانید چه زمانی باید تسلیم شوید و شجاعت کافی داشته باشید تا بدانید چه زمانی باید تسلیم شوید و شجاعت کافی داشته باشید که در زمانی که تشخیص داده اید، تسلیم شوید.
عبرت گرفتن از گورستان کسب و کارها
موفقیت یک کسب و کار الزامات زیادی دارد. شما باید یک کسب و کار را طراحی کنید، طرح تان را به اجرا بگذارید و سپس در عمل آن را اصلاح کنید. هر کسب و کار جنبه های متعددی دارد و برای بررسی هر یک از این جنبه ها ناچارید که تحلیل هایی بسیار بسیار پیچیده تر از موضوع دمای فر و زمان پخت کیک را فراهم کنید. این که کسی به شما بگوید که باید انگیزه کافی داشته باشید تا بتوانید کسب و کارتان را به موفقیت برسانید حرف درستی اسـت، اگر شما انگیزه نداشته باشید، با بارش اولین قطرات باران پاییزی به زیر پتو می لغزید و سر کار نمی روید.
بدیهی اسـت که برای موفقیت کسب و کارتان باید انگیزه داشته باشید، اما داشتن انگیزه تنها شرط ضروری اولیه اسـت. مثلا اگر شما مهاجر غیرقانونی باشید نمی توانید رییس جمهور ایران شوید. ما این که ایرانی باشید هم برای این که رییس جمهور شوید کافی نیست. migna.ir داشتن انگیزه نیز اگرچه لازم اسـت اما در رقابت با سایر رقبای باانگیزه کمی به شما نخواهد کرد. دلیل موفقیت شرکت هایی که توانسته اند در دنیای کسب و کار افسانه شدند، این نبوده که مدیر آن ها بیش تر از دیگران انگیزه داشته اند یا مثلا بیش تر از دیگران به موفقیت خودشان باور داشته اند.
عوامل بسیار پیچیده تر و قابلیت های بسیار سطح بالاتری این گونه موفقیت ها را رقم می زند. همین طور اگر سری به قبرستان کسب و کارها بزنید، کسب و کارهایی را می بینید که صاحبان آن ها تا پای جان برای شان زحمت کشیده اند اما نمی دانستند که باید کیک را در چه دمایی یا به چه مدت بپزند.
-صادق نــوابی/ مشاور و تحلیل گر مسائل کسب و کار
این بخش بد ماجراست. بخش خوب این اسـت، که هر ناهمواریای در مسیر، وقتی که آن را از سر راه بردارید، به یک پیروزی نهایی بدل میشود و به همراه آن تجربه و دانشی ارزشمند به دست میآورید.
آن چه را که برای فائق آمدن بر موانع مسیر موفقیت نیاز اسـت را در زیر میخوانید:
پذیرای تغییر باشید:
باید حاضر باشید که طرز فکر، کارهایتان و سبک زندگیتان را تغییر دهید. فرد موفق به طور پیوسته در حال تغییر اسـت. وقتی که به طور مستمر به سوی هدفی در حال حرکتید، تغییر همیشگی به روشی برای زندگی بدل میشود. در کل، بسیاری از مردم علاقهای به تغییر ندارند، چون تغییر آدم را به زحمت میاندازد. اینکه ندانید که چه چیزی در انتظارتان اسـت، ممکن اسـت نامطمئن و ترسناک به نظر برسد. بنابراین، بسیاری از مردم وقتی که چیزها شروع به تغییر میکنند، خود را عقب میکشند، حتی اگر این تغییر لازمۀ حرکت به سوی چیزی بهتر باشد.
اعتماد به نفس داشته باشید:
اعتماد به نفس و ایمان داشته باشید که هر اتفاقی که بیافتد، شما اوضاع را کنترل خواهید کرد. هیچ تضمینی در زندگی وجود ندارد و مسلماً هیچ تضمینی هم نیست که دقیقاً آنچه را به دنبالش هستید به دست خواهید آورد. همه باید به خواستههایشان ایمان داشته باشند و به برنامۀشان اعتماد داشته باشند و آن را به اجرا بگذارند. این دستورالعمل موفقیت اسـت. شرایط ممکن اسـت به شما در رسیدن به هدف نهاییتان کمک کند، یا اینکه مانع شود، و این بخشی از ناشناختههاست که ما را به هراس میاندازند. با این وجود، نتیجه مهم نیست، مهم این اسـت که بدانید، هر اتفاقی که بیافتد، شما دیگر در جای سابق نیستید و به نسبت گذشته تجربیات و دانش بیشتری دارید.
با ناکامیها کنار بیایید:
مسیر رسیدن به موفقیت چاله چوله دارد. چیزها همیشه آنطور که برنامه دارید پیش نمیروند، و بنابراین همه چیز به قابلیت مدارا با مشکلات و گذر از آنها برمیگردد. حس منفی ناشی از ناکامی معمولاً بسیار آدم را درگیر میکند؛ با این وجود بهتر اسـت به دشواریها اینگونه نگاه کنید که زمانی که بر آنها فائق آیید، تبدیل به موفقیتهایتان خواهند شد. به یاد داشته باشید، تنها راهی که میتوانید موفقیت را تجربه کنید، این اسـت که این موانع را بشکافید و از آنها عبور کنید. پس به راهتان ادامه دهید.
سلامت و تندرستیتان را در اولویت قرار دهید:
اگر در بهترین وضعیت خود نباشید، رسیدن به بالاترین هدفهایتان بسیار سختتر خواهد بود. تغییر، حتی تغییرات مثبت، میتواند موجب استرس شود و استرس مزمن میتواند باعث بیماریهای جسمی و روحی گردد. مهم اسـت که همیشه از نظر احساسی در بهترین حالت باشید و خیلی سریع در صدد حل هر نوع مسئلهای که ممکن اسـت گریبانگیر سلامتتان باشد، برآیید. راههای زیادی برای مدیریت استرس وجود دارد که از جمله میتوان به مدیتیشن، ورزش و سایر تکنیکهای ریلکسیشن اشاره نمود.
تسلیم نشوید؛ تمرکز داشته باشید:
رسیدن به موفقیت آسان نیست. موانع و شکستها درس هستند، نه مقصد. روی تحولات مثبتی که میخواهید در زندگیتان روی دهد تمرکز کنید و به اهدافتان و تواناییتان در رسیدن به آنها باور داشته باشید.
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی اســت.
وقتی که صحبت از ساختن یک زندگی موفق میشود، اغلب ما چند مهارت که به صورت متداول گفته میشود که شما را به این هدف میرساند در ذهن داریم. عاداتی چون مدیریت زمان، تفکر خلاق و انضباط فردی، بیش از همه به عنوان کلید موفقیت مطرح میشوند.
به گزارش هافینگتون پست، ما یاد گرفتهایم که قابل اتکا بودن و برقراری ارتباط به شکل موثر مهم هستند. و همه از اهمیت حیاتی مصمم بودن و مدیریت موثر پول مطلع هستند.
مسلماً اینها و دیگر عادات خوبی که به صورت معمول توصیه میشوند، همه در یافتن رسیدن به زندگی خوب به ما کمک میکنند. اما مهارتهای دیگری هم هست که به همین میزان در رسیدن به زندگی خوب و شیرین موثر اســت.
در زیر با 10 مهارت برای رسیدن به موفقیت آشنا میشوید که هر چند شاید خیلی به گوشتان نخورده باشند، اما بسیار در رسیدن به زندگی خوب موثر هستند.
چگونه "نه" گفتن
اکثر ما طوری تعلیم دیدهایم که بیش از آنکه به تمایلات شخصی خود اهمیت دهیم به سعی در راضی نگاه داشتن دیگران داشته باشیم. حتی وقتی که موفق میشویم خود را از انجام کاری که به آن تمایل نداریم خلاص کنیم، باز هم پیش میآید که نسبت به رد درخواست طرفمان احساس گناه میکنیم. اما اشتباه نکنید؛ آموختن نه گفتن و اینکه نسبت به نه گفتن احساس بدی نداشته باشیم، مهارتی ضروری برای داشتن یک زندگی موفق اســت.
چگونه پاسخ رد را بپذیریم
از همان آغاز کودکی که برای زندگی به دیگران وابسته بودیم، به ما یاد دادهاند تا مقبولیت در بین دیگران و تایید آنها برایمان ارزشمند باشد. این امر باعث میشود که زمانی که تایید دیگران را دریافت نمیکنیم، دچار ترس شدید شویم. از طرفی ترس از پاسخ رد شنیدن و پس زده شدن بسیاری از ما را از رفتن به دنبال بزرگترین رویاهایمان بازمیدارد. آموختن اینکه حتی اگر دیگران با ما موافق نباشند نیز مشکلی نیست، کلید خوشبختی اســت.
چگونگی فهمیدن اینکه چه میخواهید
هنگامی که با جهان آشنا میشویم، بسیاری از ما برای جلب محبت و تایید دیگران، در تشخیص اینکه دیگران چه میخواهند و اولویت بخشیدن به خواستههای آنان متخصص میشویم. این عادتی نیست که بتواند شما را به شکوفایی شخصی رهنمون سازد. آموختن اینکه چگونه آنچه را حقیقتاً میخواهید را شناسایی کنید و همچنین جرات افتخار کردن به آن را داشته باشید، چیزی نیست که به ما یاد دهند، اما مسلماً برای رسیدن به موفقیت حیاتی اســت.
چگونه به راهنماییهای درونی گوش کنید
به عنوان یک تکنیک متداول به ما یاد دادهاند که به حرف پدر و مادرها و سپس به حرف آموزگارانمان گوش کنیم و به خرد درونی خود وقعی نگذاریم. آموختن توجه کردن به راهنماییهای درونی میتواند نقش بزرگی در داشتن یک زندگی شاد ایفا کند. با آموختن اینکه خرد خود را به رسمیت بشناسید و از آن پیروی کند میتواند فواید بسیاری را برایتان به همراه بیاورد.
چگونه لذت خود را در اولویت قرار دهید
در اکثر فرهنگها، داستان این اســت که اول کار، بعداً پاداش؛ تازه اگر خوش شانس باشیم! ما پیش پیش زحمتمان را میکشیم و به امید پاداش مینشینیم. اما در اغلب موارد نتیجۀ این رویکرد به زندگی، استرس و بدبختی اســت. داشتن ارادۀ این که شادی و لذت را مستقلاً به زندگیتان بیافزاید، راه خردمندانهای برای رسیدن به موفقیت حقیقی اســت.
چگونه خود را در اولویت قرار دهید
معمولاً در جامعۀ ما، خودخواهی مورد سرزنش قرار میگیرد و بیتوجهی به خود مورد ستایش. با این وجود، اگر قبل از همه به فکر خودمان نباشیم به شخصی بیفایده در دنیا بدل خواهیم شد. آموختن اینکه به شکلی موثر به خود توجه کنیم، به ما امکان میدهد تا به بهترین شکل در خدمت اهدافی که مشتاقانه در قلبمان داریم باشیم و بدین ترتیب انسانهای بهتری برای دنیا باشیم.
چه وقت تسلیم شویم
به اکثر ما یاد دادهاند که فارغ از رنج و هزینهها همواره مقاومت و پایداری کنیم، چرا که هر چه بخواهیم ارزش سخت کار کردن را دارد. اما بعضی وقتها ایثار و مشقتهایمان به چیزی جز نتایج بیخاصیت نمیانجامد و نهایتاً خسته و درمانده میشویم. کسانی که تجربۀ این موارد را داشتهاند، درک میکنند که مسیرهای پررنج و غم، پایانهای شاد ندارند. این امر اهمیت اینکه بدانیم چه زمانی تسلیم شویم و چگونه، دو چندان میکند.
چگونه آنچه را که هست بپذیریم و از آن لذت ببریم
بیشتر، بزرگتر، بهتر و سریعتر، دغدغۀ بسیار از آدمهای در جستجوی خوشبختی اســت. اما اگر یاد نگیریم که لحظۀ اکنون را در آغوش گیریم و از آنچه که زندگی به اکنون به ما داده لذت ببریم، نباید امیدی داشته باشیم که در آینده نیز هر چه که رقم خورد ما را خوشحال کند.
چگونه تقاضای کمک کنیم
ترس از نه شنیدن و سربار دیگران شدن (یا شاید تمایل ما به مستقل بودن)، اغلب ما را از تقاضای کمکی که برای رسیدن به چیز دلخواهمان بدان نیازمندیم بازمیدارد. بهتر اســت این مسائل برای خودتان حل کنید، چرا که انجام بسیاری از کارهای بزرگ بدون همکاری دیگران ممکن نیست. تقاضای کمک و حمایت کردن، بیشک یکی از مهمترین مهارتهای رسیدن به موفقیت اســت.
چگونه بگیریم
ما معمولاً دادن را خوب یاد گرفتهایم، اما گرفتن را خوب بلد نیستیم. وقتی که دریافت کننده هستیم حس بدی به ما دست میدهد. از آنجایی که فرهنگ ما دادن و اهدا کردن را میستاید، به راحتی پیش میآید که دچار فقدان مهارت گرفتن شویم. این عادت برای موفقیت مهم اســت و باید آن را بیاموزیم.
کلمات کلیدی: مهارتهای زندگی،موفقیت،زندگی موفق
وبسایت مدیر سبز: فیلیپ نایت با داراییای به ارزش خالص ۱۱ میلیارد دلار توسط مجله فوربز به عنوان بیست و سومین مرد ثروتمند آمریکا معرفی شد. اگر با این نام آشنا نیستید، نمیدانید که وی چطور به این ثروت رسیده اســت. او این ثروت را به ارث نبرده، هیچ تکنولوژی اینترنتی ایجاد نکرده و از طریق معامله ابزار مشتقه نیز به آن نرسیده اســت.
شواهدی نیز این مدعا را تایید میکند. ری کراک مؤسس مک دونالد گفته معروفی دارد که «اگر ریسک پذیر نیستید باید خود را از کسب و کار کنار بکشید.»
ویکتور کیام رییس و مدیر اجرایی محصولات رمینگتون این مطلب را طور دیگری بیان میکند «کارآفرینان ریسک پذیرند. آنها حاضر هستند در جایی که اعتبار و یا سرمایهشان در معرض خطر اســت برای حمایت از یک ایده و یا سازمان ریسک کنند.»
ولی رویکرد همه کارآفرینان به کسب و کار چنین بیپروا نیست. برخی از آنان راههای محافظهکارانهتری را انتخاب میکنند.
این گفته من را به داستان فیلیپ نایت برمیگرداند.
در اواخر دهه ۱۹۵۰ فیل عضو تیم دوی دانشگاه ارگان بود. در آن زمان کفشهای دو در آمریکا از مواد بازیافتی کمپانیهای پلاستیک سازی ساخته میشد. قیمت یک جفت کفش جدید تنها ۵ دلار بود، ولی این کفشها بیشتر از یک مسابقه دوی پنج مایلی دوام نمیآوردند. فیل کیفیت کفشهای خود را تا جایی که میتوانست بهبود داد و تا اندازهای توانست به دوام بهتری دست پیدا کند. بعدها هنگامی که دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه استنفورد شد، واحدی درسی درباره گسترش تجارتهای کوچک اخذ کرد. موضوع یکی از تکالیف ایجاد یک تجارت کوچک بود.
با توجه به تجربه دوران دانشجوییاش به عنوان یک ورزشکار، فیل تولید و فروش کفشهای ورزشی با کیفیت بهتر را به عنوان موضوع انتخاب کرد. به منظور کاهش هزینهها کشور ژاپن را برای تولید در نظر گرفت.(در آن زمان تولید در ژاپن به مراتب کم هزینه تر از آمریکا بود.) و پس از تولید، بازاریابی در آمریکا در رقابت با کانورس٫ کدس و دیگر نامهای معروف تجاری آمریکایی انجام میشد.
از این که چه نمره ای به آن تکلیف داده شد اطلاعی ندارم، ولی حدس میزنم نمره خوبی بوده باشد.
فیل بعد از پایان تحصیلات تکمیلی به شرق دور سفر کرد. در ژاپن به دنبال کفشهایی که در فروشگاه های دپارتمان دیده بود رفت. او به خصوص تحت تأثیر مارک تایگر قرار گرفته بود. به سرعت با رییس شرکت تماس گرفت و با او درباره تجربه تلخش در رابطه با کفشهای آمریکایی صحبت کرد. آنها به منظور بررسی امکان داد و ستد تجاری با هم ملاقات کردند. و بلافاصله بعد از آن فیل امتیاز پخش کفشهای تایگر در غرب آمریکا را بدست آورد.
فیل در مدتی که منتظر رسیدن نمونهها بود، به عنوان حسابدار مشغول کار شد. همچنین در دانشگاه ایالت پورتلند به تدریس پرداخت. با وجود تجربه ای که از پروژه دوران تحصیل خود بدست آورده بود، فیل به این نتیجه رسید که هنوز درباره کفشهای ورزشی چیزی نمیداند. به همین دلیل، اوقات فراغت خود را صرف شناخت هر چه بیشتر این تجارت کرد.
یک سال بعد، زمانی که نمونهها دریافت شد، او طرح تجاری خود را آماده کرده بود و توانسته بود با رابطهای مهمی در آمریکا آشنا شود. یکی از این رابطها بیل بومن بود، مربی افسانه ای تیم دوی دانشگاه اورگن. فیل امیدوار گرفتن یک تایید از جانب بورمن بود. ولی بورمن کار بهتری برای او انجام داد. او موافقت کرد که شریک فیل شود.
این دو در ۲۵ ژانویه سال ۱۹۶۴ طی یک توافق غیر رسمی شرکت ورزشهای روبان آبی را تشکیل دادند و هر کدام از آنها به مبلغ ۵۰۰ دلار سرمایه گذاری کردند.
طی ۵ سال بعد، بیل مشغول ارتقا طراحی کفشهای خودشان شد و فیل نمونه های وارداتی ژاپنی را در پشت وانت مدل پلی موث والیانت خود به مسابقات دو میدانی، در پسفیک نورتوست میبرد و میفروخت. در این فاصله هر دو نفر کار روزانه خود را حفظ کردند. هیچ کدام از آنها پس انداز و یا حقوقش را در معرض ریسک قرار نداد. آنها کم کم شروع ناچیز خود را به یک تجارت کوچک، با ۴۵ نفر کارمند و فروشی نزدیک به ۱ میلیون کفش در سال تبدیل کردند.
همین موقع بود که نام شرکت را تغییر دادند. ایده اولیه فیل-ـ بعد ششم ـ رد شد. سپس یکی از دوستانشان به نام جف جانسون نامی را پیشنهاد کرد که دریک خواب به او الهام شده بود. نام خدای یونانی پیروزی، خدایی بالدار: نایک
موفقیت نایک افسانهای اســت. و گاهی مواقع هنگام بیان این داستان، نویسندگان کسب و کار فیل نایت و بیل بورمن را به عنوان نمونه کارآفرینان ریسک پذیر معرفی میکنند.
همانطور که میدانید این گفته از واقعیت فاصله دارد. آنها بیشتر افرادی محتاط و حتی در برخی مواقع ترسو بودهاند.
من دهها تجارت کارآفرین موفق را یا به تنهایی و یا با مشارکت دیگران شروع کرده و یا برای ایجاد آن مشاوره دادهام. دو مورد از این تجارتها شرکتهایی بودند که دهها شرکت کوچکتر از آنها منشعب شده اســت. بر اساس تجربه شخصی من، مطمئنترین و بیخطرترین راه برای ایجاد یک تجارت موفق این نیست که ایده جدیدی را پرورش داده و تمام سرمایه خود را صرف آن کنید. بلکه باید مانند فیل نایت به آهستگی شروع کنید. ابتدا منابع، رابطها و طرح تجاری خود را مشخص کنید و شغل فعلیتان را تا زمانی که درآمد حاصل از تجارتتان به حدی برسد که دیگر نیازی به حقوق روزانه نداشته باشید حفظ کنید.
محققان پژوهشگاه فناوریهای نوین علوم زیستی «ابنسینا» موفق به تولید واکسنی برای پیشگیری و درمان سرطان در فاز حیوانی شدند.
دکتر حجتاله ربانی مجری طرح از طرح تولید واکسن برای سرطان خبر داد و خاطرنشان کرد: ایده ما در این طرح تحقیقاتی این بود که همانند برخی از بیماریها که دارای واکسن هستند، برای پیشگیری از سرطان، واکسنی تولید کنیم تا از بدو تولد به نوزادان تزریق شود تا آنها مبتلا به سرطان نشوند.
وی از تولید این واکسن خبر داد و با تاکید بر این که واکسن تولید شده برای پیشگیری از انواع سرطانها کاربرد دارد، ادامه داد: این واکسن متشکل از آنتی ژنهای پروتئینی است و مطالعات فاز حیوانی آن نیز طی شده است.
ربانی با بیان این که وزارت بهداشت از این طرح حمایت نکرده است، گفت: بسیاری از کشورها درصدد تولید این واکسن هستند و این در حالی است که شانس تهیه این واکسن بسیار کم است چرا که این واکسن بر اساس تغییراتی که در ساختار پروتئین یک نوع سلول خاص ایجاد میشود، به دست میآید.
وی با تاکید بر اینکه این واکسنها تنها برای پیشگیری به کار نمیروند بلکه در حوزه درمان نیز وارد شده است، گفت: میزان دوز واکسن درمانی و یا تعداد آن با دوز پیشگیری متفاوت است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه «ابن سینا» با بیان اینکه این واکسنها بر اساس نوع آنتی ژنهای هر فرد تولید نمیشود، اظهار کرد: این واکسنها فردی نبوده بلکه عمومی هستند و به صورت اختصاصی برای از بین بردن سلولهای سرطانی به کار میرود.
تولید آنتی بادی علیه سلولهای بنیادی
دکتر ربانی تولید آنتی بادی بر ضد سلولهای بنیادی را از دیگر زمینههای تحقیقاتی خود نام برد و افزود: آنتی بادیهای ضدمارکرهای سلولهای بنیادی ابزار تحقیقاتی برای همه محققان کشور است که هم اکنون تولید 15 مارکر سلولهای بنیادی را در دستور کارداریم که تعدادی از آنها ساخته شده است.
به گفته وی، این بیومارکرها علاوه بر جلوگیری از خروج ارز، برای انجام فعالیتهای تحقیقاتی پژوهشگاه مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
این شرکت آلمانی که در سال ۱۹۲۴ توسط دو برادر تاسیس شد، طی نزدیک به یک قرن توانست تبدیل به نامی شناختهشده در جهان شود؛ به طوری که محصولات این برند در بیش از ۱۲۰ کشور جهان به فروش میرسد و با استخدام بیش از ۱۱ هزار کارمند، یکی از تولیدکنندگان بزرگ پوشاک و لوازم ورزشی جهان به شمار میرود. در این گزارش تلاش میکنیم موفقیت این شرکت را در راه تبدیل شدن به برندی جهانی بررسی کنیم.
استراتژی بهبود محصولات نیز یکی از رویکردهای مهم پوما در جهت ارائه محصولات خاص و منحصربهفرد اســت که از سال ۲۰۱۵ روی آن تمرکز ویژهای دارد. در این رویکرد، طراحی منحصربهفرد و استفاده از فناوریهای نوآورانه در تولید محصولات، در دستور کار تولیدکنندگان این برند قرار گرفته اســت. خصوصا معرفی کفشهای جدید زنانه که طراحی و رنگبندیهای خاصی داشتهاند، در همین راستا بوده اســت. بهبود کیفیت توزیع نیز ازجمله اقدامات استراتژیک پوما برای حفظ موقعیت جهانی خود بوده، ارتباط با خردهفروشیهای مشهور جهانی و بهبود کیفیت فروشگاهها ازجمله اقدامات گروه پخش و توزیع پوما در این زمینه بوده اســت، ضمن اینکه فروش و توزیع آنلاین نیز بهعنوان یکی از شیوههای جدید فروش در دستور کار این کمپانی قرار گرفته و سعی در بهبود کیفیت آن دارد.
سرعت بخشیدن به ساختار این کمپانی و افزایش زیرساختهای آن یکی دیگر از اولویتهای استراتژیک برند پوما محسوب میشود که از طریق گسترش تعداد نمایندگیهای این برند در سایر کشورهای جهان پیگیری میشود. افزایش نمایندگیها در کنار بهبود کیفیت آنها از اولویتهای اصلی پوما در این استراتژی به شمار میروند. استفاده از فناوری اطلاعات و بهبود زیرساختهای آن نیز ازجمله رویکردهای مهم پوما برای پیشرفتهای بیشتر آن بوده اســت. با ظهور فناوریهای جدید، پوما نیز خود را از این سیستمها بینیاز ندیده و با استخدام تیمهای تحقیقاتی متخصص، سعی در بهبود کیفیت فناوریهای خود داشته و با ارائه سیستمعاملهای پیشرفته به دنبال بهبود کیفیت طراحی، توسعه و برنامهریزیهای خود اســت.
پرش گربهسان به سوی قدرت و برتری
بیشتر
افراد جهان با شنیدن نام پوما، پرش گربهسانی وحشی را به خاطر میآورند که
با قدرت و انعطافپذیری بالا و بسیار زیبا روی نام پوما در حرکت اســت.
لوگوی
برند پوما که در سال ۱۹۴۸ طراحی شد، با تغییرات اندکی تاکنون به همان شکل
اولیه خود باقی مانده اســت. ترکیب کلی این لوگوی شناختهشده شامل پرش یک
حیوان و حروف کلمه پوما با قلم درشت اســت. حیوانی از خانواده گربهسانان که
میتواند گربه، شیر یا پلنگ باشد، با جهشی زیبا و خاص در لوگوی این برند
مشخص شده اســت که مفاهیمی از شجاعت و قدرت را به ذهن بینندگان این لوگو
متبادر میکند. دو رنگ سیاه و سفیدی که در لوگوی پوما به کار رفته نیز
مفاهیم قدرت و برتری را انتقال میدهند. به طور کلی میتوان گفت نشان پوما
ترکیبی کلی از حروف، تصاویر و رنگ اســت و مهمترین مفهومی که منتقل میکند
شجاعت، اعتمادبهنفس و قدرت اســت. در این میان خصوصا فونت جسورانه این لوگو
در انتقال این مفاهیم بسیار موثر واقع شده اســت. استفاده از قلم درشت و رنگ
سیاه برای نوشتن کلمه پوما در پرش هنرنمایانه گربهسان وحشی آن، بهخوبی
میتواند حس قدرت، برتری و اعتمادبهنفس را در میان بینندگان ایجاد کند.
در سالهای اخیر، حضور در رسانههای اجتماعی یکی از رویکردهای مهم تبلیغاتی تولیدکنندگان بزرگ جهانی اســت که برند پوما نیز از این روند برکنار نمانده اســت. فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و... ازجمله صفحات مهم اجتماعی هستند که در دنیای تجارت امروز نقش مهمی ایفا میکنند. در همین راستا یکی از اقدامات خلاقه برند پوما در سالهای اخیر، راهاندازی یک کمپین بزرگ تبلیغاتی در فیسبوک بوده اســت با عنوان «پوما: آخرین پادشاه کفش و پوشاک فوتبال». در این کمپین، کاربران فیسبوکی میتوانستند عکسها و پوسترهای مورد نظر خود را در ارتباط با محصولات ورزشی پوما به اشتراک بگذارند و حتی از تصویر خودشان استفاده کنند.
همچنین به جای قرار دادن عکس، کاربران میتوانستند طرحی نیز در زمینه محصولات پوما ارائه دهند. این کمپین به کاربران فیسبوکی پوما این فرصت را میداد که خلاقیت خود را با دیگر طرفداران این برند به اشتراک بگذارد و در یک کمپین پرهیجان شرکت کنند، ضمن اینکه میتوانستند تصاویر و طرحهای مورد نظر خود را در توییتر نیز به اشتراک بگذارند. راهاندازی این کمپین هیجانانگیز، ضمن اینکه طرفداران برند پوما را در روند بازاریابی این شرکت شریک میکرد، از طریق به اشتراکگذاری طرحها و عکسهای کاربران در سایر صفحات اجتماعی مانند توییتر، دایره بازاریابی خود را نیز گستردهتر میکرد.
فضای رقابتی، محرکی تاثیرگذار
تنوع برندهای مختلف در زمینه محصولات ورزشی میتواند نقطه قوتی برای این برندها در نظر گرفته شود. نایک، آدیداس، ریباک، پوما و... در محیطی سرسخت و رقابتی در کنار یکدیگر به تولید محصولات مختلف ورزشی میپردازند. محققان بازاریابی معتقدند که حضور در فضای رقابتی میتواند بهعنوان اهرمی مثبت برای برندها در نظر گرفته شود. برند پوما نیز از این اصل برکنار نبوده و با قرار گرفتن در محیط رقابتی، سعی در بهبود روشهای بازاریابی و کیفیت محصولات خود دارد. کارنامه فروش جهانی این برند و جایگاهی که در سطح جهان یافته نیز بهخوبی بیانگر این نکته اســت که فضای رقابتی موجود در میان برندهای ورزشی، عامل مثبتی در جهت تقویت و پیشرفت برند پوما بوده اســت.
پوما، اسپانسر ستارگان
زنان، آینده این شرکت هستند
توجه به زنان بهعنوان یک گروه مصرفکننده بزرگ برای محصولات پوما، ازجمله اقدامات جدید این برند اســت که خصوصا با ساختن کلیپهای تبلیغاتی و فعالیت گسترده در شبکههای اجتماعی به صورت گستردهای دنبال میشود. تیم تحقیقاتی و تولیدی پوما در سالهای اخیر به این اعتقاد رسیده اســت که آینده این کمپانی از آن زنان اســت. آنها معتقدند حضور گسترده زنان در فعالیتهای ورزشی که هرساله گسترش بیشتری نیز پیدا میکند، میتواند عاملی تاثیرگذاری در زمینه آینده محصولات این شرکت باشد. ضمن اینکه در حال حاضر طرحهای ورزشی پوشاک زنان در زمینه مد و فشن جهانی نیز بسیار تاثیرگذار بوده و طرحهایی که در این زمینه ارائه میشوند، بیشتر حال و هوای محصولات ورزشی را دارند.
تیم
بازاریابی پوما نیز به این نکته توجه ویژهای داشته و با همکاری ستارههای
معروف جهانی مانند ریحانا (خواننده سرشناس آمریکایی)، تمرکز عمدهای روی
پوشاک ورزشی زنانه از خود نشان داده اســت. این خواننده خصوصا در زمینه معرفی
مدلهای جدید کفشهای ورزشی زنانه پوما، فعالیت چشمگیری در سالهای اخیر
داشته اســت.
وبسایت پنجره خلاقیت: برگر کینگ (Bk) یک رستوران فستفود زنجیرهایست. حالا ۱۱۱۰۰ شعبه از آن در ۶۶ کشور دنیا ایجاد شده اسـت. برخی از این شعبهها به صورت خانوادگی اداره میشوند. این رستوران زنجیرهای در استرالیا به نام هانگری جک (Hungry Jack) شناخته میشود.
یکی از شعب این رستوران در ژاپن قرار دارد و به نوآوریهای عجیب و غریبش مشهور شده اسـت. البته ژاپن به طور کلی در زمینه خلاقیت در آشپزی و چیدمان رستوران رتبه بسیار خوبی در سطح دنیا دارد. در سال ۲۰۱۲ برگر کینگ ژاپن نوعی همبرگر سیاه رنگ به نام کوروبرگر عرضه کرد که از گوشت گوساله مخلوط با فلفل سیاه، پنیر چدار و سس پیاز و سیر خوابانده در جوهر سیاه یک نرم تن دریایی تهیه و در نان سیاه رنگی سرو میشد که زغال بامبو در آن به کار رفته بود.
حال این شعبه از برگر کینگ به دنبال ایجاد مزیت رقابتی دیگریست و این بار از رنگ و شهرت سامورایی برای همبرگرهای خود استفاده کرده اسـت: دو همبرگر جدید این شرکت که از ماه ژوئیه امسال عرضه شده اند، کاملا به رنگ قرمز هستند و «آکا سامورایی» نامیده میشوند (آکا به معنای قرمز اسـت).
حال بیایید ببینیم که قضیه اصلی و پشت پرده فروش همبرگرهای قرمز در ژاپن چه بوده اسـت و چطور میتوانیم با بودجهای کم، توجه دیگران را به برند خود جلب کنیم.
میبینیم که در دنیای فستفود ابتکارات زیادی رخ نمیدهد و با این حال برگرکینگ ژاپن توانسته اسـت توجه زیادی را به همبرگرهای قرمز و سیاهش جلب کند. به طور قطع چیزی در این همبرگرهای قیرمانند وجود داشته که مردم را جذب کرده اسـت. با جستجو در گوگل در مییابیم که بیش از ۱۵۰ عنوان تنها به زبان انگلیسی به این همبرگرها پرداختهاند. این اخبار به اصول اولیه پرداخته اسـت اما ما میخواهیم بیشتر بدانیم. چرا این اتفاق افتاد؟
ما چند سوال در مورد همبرگرهای قرمز و سیاه رنگاز ماسانوری تاتسویوا، مدیرکل تجاری برگر کینگ ژاپن، پرسیدهایم که در ادامه میخوانیم.
این ایدهها را از کجا به دست آوردهاید و چه فرآیندی را طی کرده اید؟
تاتسویوا: ما به همراه تیم بازاریابی، تحقیق و توسعه نشستیم و به دنبال ایدهای عجیب گشتیم. زمانی که ما داشتیم در این مورد فکر میکردیم، داخل رستوران آزمایش طعم و مزه انجام داده بودیم. ما ۹۳ رستوران در ژاپن داریم و امسال صدمین رستورانمان را نیز افتتاح خواهیم کرد.
در آن زمان ما بودجه زیادی برای تبلیغات در دست نداشتیم؛ بنابراین تمام کارها را خودمان انجام دادیم. ما از هیچ آژانس خلاقیتی برای این محصولات بهره نبردهایم. و بدین طریق به پول زیادی برای افزایش آگاهی نسبت به برند احتیاج نبود.
برگرکینگ نسبت به رستورانهای رقیب رستوران بزرگی نبود. مک دونالد نزدیک به ۳۰۰۰ شعبه در ژاپن دارد. رستوران MOS برگر، که یک رستوران بومیست، حدود ۱۴۰۰ شعبه دارد.
چند نفر در تیم بازاریابی شما حضور داشتند؟
آقای تاتسویوا: پنج نفر که شامل تیم تحقیق و توسعه نیز بود.
خب چرا این بار از رنگ قرمز استفاده کردید؟
آقای تاتسویوا: چهار سال بود که داشتیم همبرگرهای سیاه را تولید میکردیم و میخواستیم امسال اتفاق جدیدی رخ دهد. همچنین داشتیم به ساندویچ انگری ووپر (نوعی ساندویچ پر از فلفل جالاپنو) فکر میکردیم که در برخی از فروشگاهها عرضه میشد اما رنگ آن مانند ساندویچهای معمولی بود. به این فکر افتادیم که اگر آن را به رنگ قرمز تولید کنیم باعث کنجکاوی مردم شده و نمایانگر طعم تند آن خواهد بود.
آیا رستورانهای دیگر از این ایدهها تقلید کردند؟
آقای تاتسویوا: امسال در شعبه سنگاپور برگرکینگ ساندویچهایی به رنگ سیاه و سفید عرضه شد. همچنین شعبه مالزی برگر کینگ نیز نوعی ساندویچ سیاه به نام نینجا دارد.
شما در روز اول آوریل فروش یک روزه ادکلن Flame-Grilled را داشتید که به همراه یک همبرگر ووپر عرضه میشد. چرا ادکلن؟ (این ادکلن رایحه ساندویچ ووپر، به طور مشخصتر بوی مخلوطی از سس مایونز، کاهو، پیاز، گوجه فرنگی و گوشت گوساله را دارد!)
آقای تاتسویوا: این ایده از شعبه آمریکای شمالی برگر کینگ بوده اسـت. آنها چندین سال پیش این کار را کردند. ما فکر کردیم که میتوانیم آن را برای روز اول آوریل، که روز شایعهسازیست، به ژاپن بیاوریم.
کلمه ووپر به معنای یک دروغ بزرگ اسـت و روز اول آوریل هم روز دروغگویی اسـت که مردم میتوانند به هم دروغ بگویند و یکدیگر را سرکار بگذارند. ما درخواست دادیم و از طرف انجمن مراسمهای سال ۲۰۱۴ ژاپن اجازه گرفتیم که روز اول آوریل را روز ووپر نامگذاری کنیم.
ما فکر کردیم که اگر روز شروع فروش این عطر را اول آوریل اعلام کنیم، مردم آن را دروغ اول آوریل حساب میکنند (و بدین شکل بیشتر در این مورد صحبت میکنند). اما ما واقعا آن را تولید کردیم و واقعا هم موثر بود. با یک شرکت تولید عطر داخلی صحبت کردیم و از او خواستیم چنین عطری با این رایحه بسازد. واقعا سفارش خاصی برای آنها بود و به سختی برای تولید آن تلاش کردند.
فروش چطور بود؟
به عنوان فروشی که تنها در یک روز صورت میگرفت، عالی بود و رکورد محسوب میشد.
هفته نامه شنبه - فهیمه خراسانی: کیفیت محصول، قیمتگذاری و توزیع مناسب، در کنار توسعه روند بازاریابی را میتوان از عوامل اصلی پیشرفت برند کانن در راستای فعالیتهای تبلیغاتی بهشمار آورد.
شرکت کانن بهخوبی این نکته را دریافته اســت که در دنیای امروز، دیگر کمتر فردی اســت که با داشتن گوشی هوشمند خود، برای ثبت لحظات زندگی به سوی دوربینهای پیشرفته عکاسی برود؛ اما با این حال این دوربینها در عکاسی حرفهای برای رسانههای تصویری کماکان قابل استفاده بوده و بسیاری از افرادی که به عکاسی علاقهمند هستند نیز به این دوربینها گرایش نشان میدهند. در همین راستا کانن، با وجود انواع گوشیهای هوشمند پیشرفته، کماکان جایگاه خود را در بازار دوربین حفظ کرده اســت.
تمرکز روی محصول
محصول بهعنوان اصلیترین جزء یک فرآیند تبلیغاتی بهشمار میرود؛ هرچه کیفیت، خلاقیت و کاربردی بودن یک محصول از درجه بالایی برخوردار باشد، تأثیرگذاری بیشتری روی مخاطب خواهد داشت و در نهایت آنچه مصرفکنندگان را دوباره بهسوی یک برند بازمیگرداند، کیفیت محصولی اســت که ارائه داده اســت. یکی از نقاط قوت برند کانن در استراتژیهایی که بهکار میبرد، نوآوری و خلاقیت در ارائه محصولات اســت.
کیفیت عالی در کنار قیمت مناسب
کانن معتقد اســت که مسیر موفقیت از جاده کیفیت میگذرد؛ به این معنا که آنچه در نهایت موفقیت یک شرکت تولیدی را تضمین میکند، درجه کیفیت محصولات آن اســت و همانگونه که پیشتر نیز ذکر شد، گروه تولیدی کانن تمرکز ویژهای روی مسئله دارد.
اما از دیگر مواردی که باعث جذب بیشتر مصرفکنندگان میشود، نحوه قیمتگذاری محصولات اســت؛ شرکت کانن که در یک فضای رقابتی شدید با دیگر تولیدکنندگان بزرگ جهانی قرار گرفته اســت نیز به اهمیت نحوه قمیتگذاری پی برده و تلاش میکند با ارائه محصولاتی با قیمتهای معقول، طیف بیشتری از مشتریان را برای خود داشته باشد.
توزیع سریع و خدمات مناسب
از آنجایی که رضایتمندی مشتری از مهمترین عوامل در گسترش بازار و فروش بیشتر اســت، هر برندی باید برای جلب بیشتر رضایت مشتریان خود تلاش کند. در این میان رسیدن آسان و کمهزینه محصول به دست مشتریان، میتواند یکی از راهکارهای مهم جلب رضایت مصرفکنندگان باشد.
توزیع مناسب یکی دیگر از راهکارهای برند کانن اســت که بهطور مستقیم در راستای اهداف بازاریابی آن پیش میرود. همکاری مناسب با سیستم حملونقل باعث شده اســت که محصولات کانن به راحتی، با حداقل هزینه و بدون هیچ مشکلی به دست مصرفکنندگان برسد.
فروش اینترنتی آسان
از آنجایی که در عصر دیجیتال زندگی میکنیم، خرید و فروش اینترنتی در میان مردم جهان امری شناختهشده اســت و بنابراین طبیعی اســت که برندهای معتبری مانند کانن از اهمیت چنین فضایی غافل نباشند. بر همین اساس یکی دیگر از خدمات برند کانن به مشتریان، راهاندازی یک وبسایت کامل و مناسب اســت که کاربران اینترنتی بهراحتی میتوانند از نوع محصولات، کیفیت، خصوصیات، قیمت آنها و دیگر موارد لازم باخبر شوند و در نهایت یک خرید راحت و مناسب اینترنتی داشته باشند.
حضور برند کانن در صفحات مجازی خردهفروشیهای بزرگ مانند آمازون، ایبی و... نیز از دیگر استراتژیهای بازاریابی آنلاین این شرکت بهشمار میرود که باعث افزایش گردش مالی این شرکت و در نهایت سودآوری بیشتر آن شده اســت.
توسعه بازاریابی
یکی از مهمترین نکاتی که در هر شیوه تبلیغاتی باید به آن پایبند بود، توسعه دادن و ارتقا بخشیدن به روند بازاریابی اســت؛ به این معنا که یک برند نباید تنها به شیوههایی که در پیش گرفته و موفقیتهایی که برایش به ارمغان آمده اســت، اکتفا کند؛ بلکه باید به دنبال توسعه روشهای تبلیغاتی و ترویج متفاوتی از محصولات خود باشد.
تاریخچه
شرکت کانن که در سال ۱۹۳۷ در ژاپن تأسیس شده، امروزه یکی از نامهای آشنا در دنیای تصویربرداری بهشمار میرود که در کنار رقبای مشهوری مانند سامسونگ، سونی، کاسیو و... به رشد خود ادامه داده اســت. تولید دوربینهای مختلف و تجهیزات جانبی مربوط به عکاسی و تصویربردای، از محصولات عمده و شناختهشده این برند بهشمار میرود؛ ضمن اینکه انواع دستگاههای کامپیوتری مانند پرینتر، دستگاههای فتوکپی و... نیز از دیگر محصولات این برند معتبر اســت.
این شرکت که تولید خود را با دوربینهایی با لنزهای سادهتر در دهه ۴۰ میلادی آغاز کرده بود، کمکم همگام با پیشرفت فناوری، به توسعه تکنولوژی محصولات خود پرداخته و استفاده از نور خورشید و لنزهای پیشرفتهتر با قابلیت بزرگنمایی را در دستور کار خود قرار داد.
ماشینحسابهای خورشیدی نیز از دیگر تولیدات نوآورانه این برند در سالهای آغازین فعالیت آن بوده و در حال حاضر نیز این شرکت معتبر، با ارائه محصولاتی که خلاقیت و نوآوری در آنها حرف اول را میزند، خاص بودن محصولات خود را در بین مصرفکنندگان به اثبات رسانده اســت. در حال حاضر تجهیزات اداری که این برند تولید میکند، سازگار با محیط زیست بوده و قابلیت بازیافت دارد؛ همچنین دوربینهای دیجیتال این گروه تولیدی نیز با داشتن حسگرهای متعدد، صفحه نمایش السیدی و... نشاندهنده پیشرفتهای نوین و قابل توجه محصولات این برند اســت.
وبسایت دیجی کالا - محمد توسلی لاریجانی: استخدام از اثرگذارترین اقدامات و تصمیمات سازمانها در حوزهی مدیریت منابع انسانی اسـت؛ آنقدر مهم که بعضی صاحبنظران، استخدام را سنگ بنای موفقیت سازمانها در مدیریت منابع انسانی میدانند. استخدام افراد مناسب و شایسته کمک میکند تا استراتژیهای سازمان اجرا شده و اهداف سازمان محقق شوند.
استخدام از استراتژی سازمان هم اثر میپذیرد و بر آن اثر میگذارد. همچنین استخدام کارکنان جدید از مهمترین اقداماتی اسـت که بر فرهنگ سازمانها آثاری ژرف و پایدار دارد. استخدام کارکنان خلاق، سازمان را خلاق و استخدام کارکنان منظم، سازمان را منظم می کند؛ همانگونه که استخدام افراد مطیع، گوش به فرمان، راضی به وضع موجود و کم انرژی، سازمان را به رکود و سکون میکشاند.
البته گاهی مشاهده میشود که علیرغم موارد ذکر شده، شایستهترین نیروها جذب نمیشوند. دلایل بسیاری در عدم جذب نیروی شایسته و همسو با فرهنگ سازمان وجود دارند که یکی از مهمترین آنها تمایل برخی مدیران ارشد به انتخاب زیردستانی مطیع و قابل کنترل یا به اصطلاح رواج کوتولهپروری در سازمان اسـت.
مدیران بدون توجه به اینکه زیر مجموعهی ضعیف (کوتوله) حاصلی جز بهرهوری پایین، کاهش سرعت فرآیندهای کاری و نهایتا افزایش حجم کاری خودشان نخواهد داشت، تنها به دنبال حفظ جایگاه خود، به دنبال زیردستانی گوش به فرمان هستند.
ریشه یابی
هر کدام از ما ممکن اسـت مشکل فوق را در محیط کارمان شنیده یا حتی آنرا تجربه کرده باشیم. این وضعیت، از نظر بسیاری ناپسند اسـت و معمولا بحثهای مفصلی به صورت غیررسمی در سازمان در این رابطه ایجاد میشود. اما آیا وقتی خودمان مدیر ارشد، مدیر میانی یا سرپرست هستیم، جهت حفظ جایگاه خود، زیردستانی کوتوله را استخدام نخواهیم کرد؟ در ادامه به برخی دلایل این عارضه سازمانی اشاره شده اسـت:
۱ـ عدم همسویی اهداف مدیر و اهداف سازمان
زمانی که نگرش مدیران تنها حفظ جایگاه سازمانی خودشان باشد و نه اهداف و استراتژی سازمانی، همواره مدیران به دنبال نیروهایی هستند که هیچگاه احساس خطر نکنند. گاهی مهمترین فاکتور در انتخاب مدیران زیردستی، منافع شخصی مدیر اسـت نه مصالح کاری! این نگرش در سازمانهایی که مدیریت از مالکیت جدا اسـت، بیشتر به چشم میخورد.
گاهی مدیران دلایل تمام موفقیتها را ناشی از مدیریت خود میدانند و بالعکس دلایل تمام شکستها را اعضای تیم خود یا سایر تیمها میدانند. فرهنگ کار انفرادی، ما را به سمت و سویی سوق خواهد داد که تمایلی به تفویض اختیار به زیر دستان نخواهیم داشت و دنبال کارکنانی خواهیم بود که خواهان اختیار و استقلال نباشند.
۳ـ خودآگاهی پایین
گاهی خود بزرگبینی و اعتقاد بیش از حد مدیران به خودشان باعث میشود همواره به دنبال افرادی در زیرمجموعه خود باشند که آنها را تایید کنند. این مدیران هیچگاه دنبال دریافت بازخوردی در جهت شناسایی ضعفهایشان نیستند. فرهنگ انتقاد ناپذیری ریشههای بسیاری دارد که هر فرد بر اساس گذشتهی خودش باید دنبال شناسایی این ریشهها و رفع آنها باشد.
تلقی غلطی وجود دارد که هر چه سطح فرد در سازمانی بالاتر میرود باید کمتر کار کند. در نتیجه فرد با این رفتار روز به روز از تخصص و مفاهیم روز دنیا در رشتهی خودش دور خواهد شد. حالا این فرد نمیخواهد جایگاه خودش را بهخطر بیاندازد؛ بنابراین دنبال نیروهایی با تخصص کمتر از خودش میگردد.
البته از طرف دیگر کارشناسان هم باید ظرفیت داشته باشند؛ یعنی زمانی که مدیر کمی از لحاظ فنی به روز نبود، بلافاصله لیاقت او را مورد تردید قرار نداده و خود را برتر از او تلقی نکنند. کسب مهارتهای مدیریتی نیاز به تجربهی بسیار دارد. شاهد این مطلب را زیاد دیدهاید که همه خود را کارشناستر از کارشناسان میدانند.
۵ـ عدم هدف گرایی
سقف اهداف برخی افراد تنها دستیابی به سمتهای مدیریتی اسـت و کمتر به فراتر از آن فکر میکنند. دستیابی به بخشی از سهام شرکت، ایجاد کسب و کار مستقل و… میتواند اهدافی باشند که مدیران را مجبور به جذب نیروهای بسیار مستعد کنند. در این میان نگرش هیات مدیره هم سهم بسزایی دارد که از آن نباید گذشت.