هرچند این لیست به معرفی بزرگترین خلاقان در عرصه تجارت میپردازد، اما در میان بزرگان تجارت، اسامی چون اسکات فورستال از شرکت اپل، اریک دیشمن از شرکت اینتل، الکس کیپمن از مایکروسافت و سباستین تروان از گوگل نیز به چشم میخورد که در دنیای فناوری حرف اول را میزنند.
شهرزاد رفعتی در سال ۲۰۰۰ از تهران به ونکوور مهاجرت کرد و در رشته علوم رایانه دانشگاه بریتیش کلمبیا به تحصیل پرداخت و سپس شرکت BroadbandTV را تاسیس کرد.
در مدت کوتاه ۳ سال، شرکت رفعتی توانست با ارائه دهندگان محتویات چندرسانه ای شریک شود. BroadbandTV موفق شد به تغییر مفهوم ارتباط میان «سارقان اینترنتی محتواهای رسانهای» و «ارائهدهندگان این محصولات» کمک کند.
گام بزرگ بعدی این شرکت در عرصه برنامههای جانبی تلفنهای همراه هوشمند ارائه محتواهای ویدیویی است.
BroadbandTV یک شرکت رسانه ای فناوری است که با اپراتورهای شبکه و فعالان تبلیغات همکاری میکند و در عرصه بهینهسازی و توزیع محتواهای ویدیویی از راه اینترنت پروتکل (IP) و شبکههای بیسیم و موبایل فعالیت دارد.
الگوریتمهای شهرزاد رفعتی وب را برای شناسایی ویدئو کلیپهای بدون حق کپی رایت اسکن میکنند.
زمانی که این فیلمها شناسایی شدند BroadbandTV به آنها یک آگهی متصل میکند و درآمد حاصل از آگهی را با تولیدکننده واقعی ویدئوکلیپ تقسیم میکند.
خانم شهرزاد رفعتی ، در مجلههای پرتیراژ کانادا به عنوان یکی از ۵ مدیر برگزیده و موفق در میان مدیران شرکتهای رسانهای کانادا شناخته و معرفی شد. از خانم رفعتی برای سخنرانی در بسیاری از سمینارها و گردهمآییهای تجاری در زمینه رسانههای پیشرفته دعوت میشود.
شهرزاد رفعتی به هر دو زبان رسمی کانادا یعنی انگلیسی و فرانسه تسلط کامل دارد.
شهرزاد رفعتی در سال ۲۰۰۰ برای تحصیل در علوم کامپیوتری از تهران به ونکوور رفت و در سال ۲۰۰۵ شرکتی به نام BroadbandTV را تأسیس نمود، شرکتی که به دوره هراس شرکتهای بزرگی مانند برادران وارنر، سونی، EA و یا NBA از اینترنت خاتمه داد. همه آنها از اینترنت به خاطر نقض کپیرایت میترسیدند. اما فناوریای که شرکت BroadbandTV فراهم آورده است، محتوای مشمول کپیرایت را نهتها در یوتیوب بلکه در هر فضای دیگری که امکان آپلود ویدئو در ان باشد، تشخیص میدهد. بر این اساس، برای مثال در عرض دو سال گذشته، هزاران ویدئو از مسابقات ورزشی که قانونا تحت مالکیت NBA یا اتحادیه بسکتبال آمریکا بودند، و بدون اجازه آپلود شده بودند، تشخیص داده شدند.
روی نیمکتی در پارک نشسته بود و سرش را بین دستانش گرفته بود و به این فکر میکرد که آیا میتواند شرکتش را از ورشکستگی نجات دهد یا نه. بدهی شرکت خیلی زیاد شده بود و راهی برای بیرون آمدن از این وضعیت نداشت. طلبکارها دائماً پیگیر طلب خود بودند. فروشندگان مواد اولیه هم تقاضای پرداخت بر اساس قرارداهای بسته شده را داشتند.ناگهان پیرمردی کنار او روی نیمکت نشست و گفت: «به نظر میاد خیلی ناراحتی.»
بعد از شنیدن حرفهای مدیر، پیرمرد گفت: «من میتونم کمکت کنم.»
نام مدیر را پرسید و یک چک برای او نوشت و داد به دستش و گفت: «این پول رو بگیر. یک سال بعد همین موقع بیا اینجا و اون موقع میتونی پولی که بهت قرض دادم رو برگردونی.» بعد هم از آنجا دور شد.
مدیر شرکت در حال ورشکستگی، یک چک ۵۰۰۰۰۰ دلاری در دستش دید که امضاء جان دی. راکفلر داشت، یکی از ثروتمندترین مردان روی زمین.
با خود فکر کرد: «حالا میتونم تمام مشکلات مالی شرکت رو در عرض چند ثانیه برطرف کنم.»
اما تصمیم گرفت فعلاً چک را نقد نکند و آن را در جای امنی نگه دارد. همین که میدانست این چک را دارد، اشتیاق و توان تازهای برای نجات شرکت پیدا کرد. توانست از طلبکاران برای پرداختهای عقبافتاده فرصت بگیرد. چند قرارداد جدید بست و چند سفارش فروش بزرگ دریافت کرد. در عرض چند ماه توانست تمام بدهیها را تسویه کند و شرکت به سودآوری دوباره رسید.
دقیقاً یک سال بعد از اتفاقی که در پارک برایش پیش آمده بود، با چک نقد نشده به پارک رفت و روی همان نیمکت نشست. راکفلر آمد اما قبل از اینکه بخواهد چک را به او بازگرداند و داستان موفقیتش را برای او تعریف کند، پرستاری آمد و راکفلر را گرفت و فریاد زد: «گرفتمش!» بعد به مدیر نگاه کرد و گفت: «امیدوارم شما را اذیت نکرده باشد. این پیرمرد همیشه از آسایشگاه فرار میکند و به مردم میگوید که راکفلر است.»
مدیر تازه فهمید این پول نبود که شرایط او را تغییر داد بلکه اعتماد به نفس به وجود آمده در او بود که قدرت لازم برای نجات شرکت را به او داده بود.
مدسه مسائل اساسی زیادی از جمله ریاضی، زبان، علوم، انضباط و علوم اجتماعی به شما می آموزد تا بتوانید در زندگی به موفقیت برسید. اما تمام چیزهایی که ارزش دانستن دارند روی تخته سیاه مدارس نوشته نمی شوند. حداقل تا به حال که این طور بوده است.
در این جا ۱۵ مهارت اساسی زندگی لیست شده است که موفقیت شما را تعیین می کنند و با این حال هنوز در برنامه درسی مدارس جای نگرفته است؛ با این که باید در آن قرار بگیرد.
۱- تشخیص کلاه برداری
مدارس به طور معمول به دانش آموزان نمی آموزند که چگونه می توان نشانه های کلاه برداری را تشخیص داد و حداقل یک بار فریب خوردن تنها راه آموختن این است که چقدر کلاه برداری دنیا را پر کرده است.
در دنیای امروز اگر بتوانید به محض دیدن یک معامله متوجه خطر آن شوید بسیار کارآمد خواهدبود؛ به ویژه در عصری که خیلی از افراد می توانند خود را در پشت چهره متغیر اینترنتی شان پنهان کنند. آموزش تشخیص کلاه برداری به دانش آموزان به آن ها اجازه می دهد که مسیری طولانی در زندگی شان پیش بروند.
۲- مذاکره
در بیشتر کلاس های درس فضای خیلی کمی به بحث و مذاکره اختصاص می یابد. هرتلاشی از سوی دانش آموزان برای بهترکردن اوضاع خودشان با ابروهای گره خورده معلم و انگشت اشاره کشیده شده اش به سوی دیوار مواجه می شود مگر آن که خود معلم روز خوبی را گذرانده باشد و تصمیم گرفته باشد که در مورد تاریخ مقرر شده برای سوال و جواب درسی خاص با دانش آموزان کوتاه بیاید. این واقعا مایه آبروریزی است.
چون زمانی که شما وارد دنیای بزرگ بزرگسالی می شوید، داشتن قابلیت مذاکره برای بیرون آمدن از برخی شرایط جدی و دشوار، حیاتی خواهدبود. استراتژی های مذاکره به خصوص در دنیای کسب و کار مورد استفاده قرار می گیرند و آموزش چگونگی تسلط بر این مهارت از سنین کودکی باعث خواهدشد که کودک بعدها در زندگی سود زیادی به دست آورد.
۳- دفاع شخصی
فکر کردن در مورد این قضیه هیچ گاه خوب نیست؛ اما واقعیت این است که متاسفانه تعداد زیادی از افراد خطرناک در دنیا وجود دارند که ممکن است روزی به دلایل مختلف شما را به شخصه هدف بگیرند. برای در امان ماندن مهم است که اصول اولیه دفاع شخصی را بیاموزید؛ هم برای محافظت از خودتان در هنگام سخنرانی و هم در صورت اتفاق به صورت فیزیکی، دفاع شخصی بخشی جدانشدنی از زندگی ست و اگر بدانید که چطور می تواند در برابرشان از خود محافظ کنید، باعث افزایش اعتماد به نفس و شادبودن شما می شود و به شما اجازه می دهد تا یک زندگی سرشار از موفقیت داشته باشید.
۴- سلامت روان
مدارس گاهی اوقات کارگاه ها و فعالیت هایی برگزار می کنند که در آن نمایندگان مختلف سلامت از کلاسی به کلاس دیگر می روند اما در اغلب موارد جنبه سلامت روان به طور کلی به مشاور مدرسه بستگی دارد؛ تازه اگر مدرسه مشاوری داشته باشد. در اغلب موارد، جوانان امروز در زمینه سلامت روان به طور عمده در ناآگاهی باقی می مانند و مسائلی مانند افسردگی، بسیار ضعیف درک می شوند. در هر مدرسه باید آموزش درست سلامت روان صورت گیرد تا همه در مورد مشکلات ذهنی آگاهی یابند.
۵- اجتماعی سازی
این روزها مدیریت پروفایل های تان در اینترنت چیزی بیش از تعداد بالای لایک هاست. این می تواند تفاوتی بین پیشنهاد کاری عالی و مواجه شدن با رشته دنباله دار طرد شدن از کار ایجاد کند. اگر ظاهر پروفایل آنلاین خود را حرفه ای نگه دارید و به طور مرتب آن را چک کنید، باعث می شود که کارفرمایان بالقوه بلوغ تان به عنوان یک فرد را به رسمیت بشناسند و مدارس واقعا باید به طور گسترده ای هنر و نظم نهفته در ایجاد هویت اینترنتی منحصر به فردتان را آموزش دهند.
۶- موارد اضطراری و کمک های اولیه
کمک های اولیه باید در فواصل مشخص، در همه مدارس و همه سنین تدریس شوند. علم به طور مرتب به دنبال راه های جدیدی ست تا از لحاظ پزشکی انسان ها را درمان کند و برخی از آن تکنیک های تنفس مصنوعی قدیمی که در زمان کودکی در تلویزیون دیده اید امروز خطرناک محسوب می شود. آموزش متناوب و به هنگام نحوه عمل در هنگام اضطرار و کمک های اولیه در مدارس می تواند کمک زیادی به فردی کند که در آینده در وضعیتی جدی گرفتار خواهدشد.
۷- تعمیرات خانگی
همان طور که شما بزرگ تر می شوید، متوجه ضرورت توانایی تعمیران اولیه خانگی خواهیدشد. یکی از بدترین احساسات دنیا این است که یک وسیله خانگی خراب شود و شما با چهره ای گنگ روبرویش بایستید و ندانید که چگونه باید تعمیرش کنید. زمانی که وارد اولین خانه خودتان می شوید، چند آموزش اولیه در مورد نحوه نگهداری و تعمیر وسایل خانه معمولی می تواند بسیار مناسب باشد.
۸- خودارزیابی
نگاهی طولانی و دقیق به خود و اعتراف به آن چه که واقعا در آن خوب عمل می کنید (یا برعکس) شاید یکی از چالش برانگیزترین مسائل زندگی باشد. افراد کمی هستند که می توانند واقعا این کار را انجام دهند. این کار نیازمند تمرین و دانستن این موضوع است که آن چه باید در خودتان ارتقا دهید باعث می شود که فرد بهتری در تمام جوانی زندگی باشید.
۹- تعادل
مدرسه به درستی شما را تشویق می کند تا برای ارتقای عملکرد آکادمیک خود به سختی تلاش کنید اما چیزی که به شما نمی آموزد این است که تعادل را در زندگی خود لحاظ کنید تا در تمام جوانب زندگی به سطوح بالا دست یابید؛ از داشتن زمانی آرامش بخش با خانواده گرفته تا سخت کارکردن یا گذراندن بعدازظهری لذت بخش با دوستان.
دست یابی به مفهومی مناسب از تعادل به منظور شادتر و سالم تر زندگی کردن ضروری ست. مدیریت درست زمان به شما اجازه می دهد تا مطمئن شوید که مسائلی که باید در ابتدا درنظر گرفته شوند، به هر قیمتی که شده در ابتدا درنظر گرفته می شوند.
۱۰- آشپزی
دلیلی وجود دارد که بسیاری از دانشجویان زندگی شان در طی سال های دانشجویی را با خوردن نودل های آماده می گذرانند. البته یکی از عوامل پول است اما عامل دیگر این است که افراد بالغ خیلی کمی وجود دارند که در هنگام ورود به خوابگاه دانشجویی تجربه واقعی آشپزی داشت باشند.
درست کردن غذایی که آب دهانتان را راه بیندازد صرفا مختص به سرآشپزهای موفق نیست. آشپزی مهارتی ست که می تواند دوستان و رییس تان را تحت تاثیر قرار دهد و از همه مهم تر سلامتی شما را حفظ کند. البته کلاس های آشپزی در مدارس وجود دارد اما تاکید بر چند دستور غذای خوشمزه و سالم واقعا می تواند به کودکان کمک کند تا در هنگام ورود به مقطع جدید زندگی شان بتوانند از پس آشپزی برآیند.
۱۱- کنار آمدن با واقعیت های تلخ
ساده یگویم: زندگی منصفانه نیست. اگر انتظار دارید که باشد، ناامید خواهید شد. گاهی اوقات اوضاع بر وفق مراد شماست و برخی مواقع نیست. گاهی مسائل آن قدر سخت می شود که دلتان می خواهد موهای تان را از جا بکنید، اما اگر به شما آموزش دهند که با واقعیت های تلخ کنار بیایید، می توانید زندگی شادی را به رغم فشارها و استرس هایی که زندگی به شما تحمیل می کند، داشته باشید.
۱۲- پول همه چیز نیست
داشتن یک شغل پردرآمد، خانه ای بزرگ و اتومبیلی پرزرق و برق عالی ست. ما این چنین فکر می کنیم زیرا امکانات مدرسه این را به ما آموخته است. معادله ساده ای ست: تلاش جدی در مدرسه= نمرات بهتر= چشم انداز بهتر= پول بیشتر. اما پول خوشبختی نیست. بالعکس، پول اگر در راه نادرست استفاده شود سمی خواهدبود و توانایی آن را دارد که برای افرادی که نمی توانند آن را از خوشی شان جدا کنند، بدترین ها را به همراه داشته باشد. ثروت و شادی دو مقوله جدا هستند و مدارس باید قبل از وارد شدن دانش آموزان به مقطع بالاتر، تلاشی خودآگاهانه در راستای حک کردن این مساله در ذهن دانش آموزان داشته باشد.
۱۳- یادگیری از شکست
برخی معلمان در کنار آمدن با دانش آموزانی که با ساده ترین کارها درگیر هستند به طور استثنایی عمل می کنند. اما یادگیری از شکست دقیقا آن چیزی نیست که مدرسه به آن می پردازد. خیر، مدرسه قرار است آن قدر خوب عمل کند تا در اولین جایگاه شکست نخورید. به خودی خود در خوبی ست، اما واقعیت این است که همه در برخی شرایط زندگی شکست می خورند.
اما اگر از شکست درسی بیاموزید فاجعه محسوب نخواهدشد. درک این که چه چیزی اشتباه شده و چرا طبق برنامه پیش نرفته می تواند به شما کمک کند تا سبک زندگی تان را به شکلی تنظیم کنید که دیگر این اتفاق نیفتد. این اتفاق می تواند شما را قدرتمندتر و موفق تر کند و این گونه خواهدشد.
۱۴- بخشش
گفتن این که کسی که شما را ناراحت کرده ببخشید، کار سختی ست. اگر واقعا بخواهید این کار را بکنید حتی سخت تر خواهدبود. این که اجازه دهید مسائل بی فایده کنار گذاشته شوند و به ادامه زندگی تان برسید چیزی ست که در برخی جلسات مشاوره خاص با افرادی که واقعا در شرایط واقعا مشکل ساز قرار گرفته اند مورد بحث قرار می گیرد.
اما عمل بخشش چیزی نیست که در حال حاضر در مدارس دنیا تدریس شود. بخشش فرآیند ست که نیازمند صبر و درک است. با این کار شما خود را به جای فرد دیگری قرار می دهید و به شما کمک می کند تا افراد دیگر را درک کنید و همین کار شما را به فرد موفق تری بدل می کند.
۱۵- در انتظار اتفاقات غیرمنتظره بودن
شاید آموزش این کمی سخت باشد، اما این قانونی ست که همه باید برای رسیدن به موفقیت آن را فراگیرند. دنیا مکانی مطلقا غیرقابل پیش بینی ست. فکر ترسناکی ست؛ اما اگر خود را آماده کنید، به شکلی جالب هم خواهدبود. اگر ذهنیت تان این باشد که هرچیزی ممکن است در اطراف شما اتفاق بیفتد می تواند باعث ارتقای شخصیت تان شود و به شما کم کند، در زمان های سخت نیز با زندگی کنار بیایید.
روزانه هزاران نفر به امید دستیابی به موفقیت بیشتر، مطالب زیادی درباره ی موفقیت و بهره وری می خوانند. بعضی از آنها به موفقیت می رسند و بسیاری از آنها خیر. بسیاری از انسان ها نیز خیلی ساده به خارج شدن از محدوده ی آسایش خود و تحقق بخشیدن به موفقیت های مورد نظرشان تعهدی ندارند.
الگوهای مشترک زیادی میان کارآفرینان و مدیران وجود دارد که به سادگی می تواند آنها را به بدترین دشمن خود تبدیل کند. در ادامه با ۷ نمونه از این عادات رفتاری که می توانند انسان های باهوش و توانا را از رسیدن به حداکثر ظرفیت خود باز دارند آشنا خواهید شد.
بهترین دستاورد ها در زندگی نیازمند زمان و تلاش زیادی هستند. بسیاری از نویسندگان به نوشتن داستان موفقیت های یک شبه علاقه ی زیادی دارند، اما علت این امر آن است که خوانندگان داستان های غیر معمول را دوست دارند. اغلب انسان های موفق، به مدت چند سال ساعت ها برای تحقق بخشیدن به خواسته هایشان وقت صرف کرده اند. استفاده ی نسنجیده از میانبر تنها باعث شکست زودهنگام و به تأخیر افتادن نتیجه ی نهایی می شود.
دنیای ما دنیایی احساسی است. هر کسی در مورد هر چیزی نظری دارد که این نظر در اغلب مواقع تأثیر وقایع بر احساساتشان است. اما کسانی که واقعاً روی موفقیت متمرکز اند، اجازه نمی دهند عصبانیت، افسردگی و یا ناخشنودی سد راهشان شود. این احساسات گاهی بی دلیل انرژی انسان را می گیرند. غرور نیز باعث پرت شدن حواس فرد از اهدافش می شود. انسان های موفق غرور خود را در کیف پولشان نگه می دارند و روی کاری که باید انجام دهند متمرکز می شوند.
احتمالاً هیچ کس تمام ملزومات موفقیت را به تنهایی ندارد؛ موفق ترین انسان های روی زمین نیز بدون حمایت و پشتیبانی استعداد های دیگر، ممکن بود هیچگاه به موفقیت نرسند. موفق ترین انسان ها آنهایی هستند که برای تشکیل یک تیم فوق العاده، بهترین استعداد ها را گرد هم می آورند.
بهره وری و تیک زدن فهرستی بلندبالا از کارهای ضروری اهمیت زیادی دارد. اما خیلی مواقع افراد با قربانی کردن کیفیت به پای کمیت، به خودشان ضرر می زنند. هرچه سطح موفقیتی که می خواهید به آن دست پیدا کنید بالا تر باشد، مجبور به مدیریت پیچیدگی های بیشتری خواهید بود. اداره ی شرکتی با ۵۰۰ نفر کارمند، از اداره ی یک شرکت ۵۰ نفره بی نهایت دشوارتر است. از این چالش استقبال کنید و این را بپذیرید که بهترین چیزها در زندگی نیازمند فکر و توجه زیادی هستند.
کمرویی برای افراد موفق فضیلت محسوب نمی شود. باید فرصت ها را ربود. باید با خیلی ها محکم صحبت کرد تا خواسته هایتان را برآورده کنند. هیچگاه نباید با تعلل اجازه داد فرصت ها به سادگی از کنارمان رد شوند. اگر می دانید چه می خواهید، قدم پیش بگذارید و کاری انجام دهید.
تنها تعداد کمی از انسان ها حاضرند برای پیروزی بر هوش رقبا و فتح بازار، تحقیقات بیشتری انجام دهند. این بدان معناست که باید به شدت به مشاهده، تحلیل، یادگیری و تعدیل بپردازید. شاید فکر کنید آنقدر باهوش هستید که بر اغلب رقبای خود غلبه کنید، اما بسیاری از رقبای شما تنها با تکیه بر تلاش و پشتکار خود از شما پیشی خواهند گرفت.
هیچ کس موفقیت را دو دستی به شما تقدیم نخواهد کرد، باید آن را به دست بیاورید. هیچ گاه نباید اجازه دهید یک نفر دیگر در مورد دستیابی به چیزی که استحقاقش را دارید تصمیم بگیرد. برای تجسم آینده ی دلخواه خود وقت بگذارید. این را نقطه ی آغاز قرار دهید و خودتان به آن جامه ی واقعیت بپوشانید.
نه کسی شانسی موفق می شود و نه کسی شانسی موفقیت خود را از دست می دهد. موفقیت مثل رسیدن به هر خواسته دیگری در این دنیا برای خود مراحلی دارد و فقط کسانی که از این موضوع باخبرند می توانند به موفق بودن خود امیدوار باشند.
ثریا دارابی پیش از این با راهانداختن سایت Foodspotting مشهور شد و ثروت زیادی به دست آورد. در این سایت کاربران میتوانند، عکسها غذاهای جالب و خوشمزهای را که هر روز میخورند، به اشتراک بگذارند.
این سایت شاید برای خیلیها حکم وقتگذرانی را داشته باشد اما برای پایهگذار آن، سودی سه میلیون دلاری داشته است.حال حساب کنید در آمد ماهیانه این دختر به پول ایران چقدر میشود.
در دنیای اینترنت، هر روز ایده های تازه ای متولد می شود؛ ایده هایی که شاید تا چندی پیش، توجه کسی را به خود جلب نمی کردند. سیر صعودی استفاده از تکنولوژی های نوین، امروزه به شکل گیری جامعه جوان مدیران خلاق و آشنا با تکنولوژی های روز انجامیده است.
آلکسا یک توریست متعهد به اطرافش است که متوجه می شود مردم از غذای آنها در سفرهایشان عکس می گیرند و پرسشی که در ذهن الکسا ایجاد می شود این است که این عکس ها از کجا سر در می آورند.
ولی الهام اصلی کسب و کار از آنجا به سراغش آمد که در بازگشت به سانفرانسیسکو، کلی عکس از غذاهای مختلف داشت که نمی توانست مشخصا بگوید کجا این غذا را خورده است یا نامش چیست! بنابراین تصمیم گرفت کتابی گردآوری کند و عکس های غذاها سر از آن کتاب درآوردند.
در آن زمان، ثریا که هنوز در مجله تایمز کار می کرد، بسیار از ایده این کسب و کار استقبال کرد، چون فکر می کرد این ایده سه چیز را همزمان در خود دارد: یک ماشین توصیه به مشتریان، نرم افزاری برای پیداکردن چیزهای جدید و یک فعالیت تعاملی بین کاربران! و البته غذا هم موضوعی بود که برای همه افراد جذاب بود.
ثریا به زودی متوجه شد که می توان گروه بزرگی از کاربران را حول این نرم افزار گردآوری کرد. ثریا کماکان مشاوره هایی به فود اسپاتینگ می داد و در حالی که از تایمز به Drop.io می رفت تا تجربیاتی در خصوص توسعه محصول بیندوزد، فود اسپاتینگ نرم افزار آیفون را در SXSW2010 در معرض نمایش عموم گذاشت.
ثریا کم کم حس کرد که می خواهد بیشتر درگیر این پروژه باشد، پس ملاقات هایی با تد و آلکسا ترتیب داد و اینها شرکتی را به وجود آوردند تا کار این نرم افزار را دنبال کند. اولین استخدام آنها در سپتامبر ۲۰۱۰ بود. اما قبل از فود اسپاتینگ هزاران هزار سایت و برنامه برای توصیه کردن رستوران ها به افراد وجود داشت، ولی فود اسپاتینگ اولین برنامه ای است که این قدر در جزئیات ریز می شود تا بتواند به شما پیشنهاد دهد حالا که در این رستوران هستید چه غذایی را امتحان کنید.
چه بخواهید در خیابان های ویتنام غذا بخورید چه در خیابان های دیگر… فود اسپاتینگ در خدمت شماست. از طرفی ممکن است بسیاری از افراد پرمشغله حتی هفته ای سه بار در رستوران غذا بخورند، ولی به ندرت خطر سفارش دادن یک غذای جدید را به جان بخرند.
اما در آن سوی داستان ثریا در خانواده ای بزرگ شده که عاشق غذا بوده اند؛ مادربزرگش آشپز بوده و خاله اش خدمات غذای مجالس ارائه می داد. او موفقیت های زنان دیگر همچون کاترینا فیک را می ستاید، به طوری که مشارکت های او در وبت سایت Flickr غیرقابل چشم پوشی است و می گوید تقریبا هر روز با یک زن کارآفرین ملاقات می کند که ایده ای در زمینه تغییر چشم انداز مدیا و تکنولوژی دارد.
ثریا همچنین در فود اسپاتینگ، همکاری با برنامه جهانی غذا را شروع کرده است. در این فراخوان که با درخواست هزینه یک برگر ۱۰($) که می تواند ۴۰ کودک را سیر کند منتشر شده است، همکاران او امیدوارند تا بت وانند با جمع آوری کمک های مردمی، برای ۱۰ هزار کودک غذا فراهم کنند.
ثریا در سال ۲۰۱۰ از سوی نشریه فست کمپانی به عنوانی کی از افراد خلاق برتر معرفی شد. فود اسپاتینگ به سرعت موردتوجه نشریاتی مانند Fast, Mashable, Tech crunch CNN و The wall street Journal, company قرار گرفت. در ۲۰۱۰ یکی از ۵۰ وب سایت برگزیده مجله تایم شد و به عنوان یک نرم افزار فوق العاده در سفر توسط Travel+Leisure Mag انتخاب شد.
او موفقیتش را مدیون گستره ارتباطی است که از ابتدای کار در فود اسپاتینگ با شرکت هایی همچون google، Facebook و Twitter داشته است. اخیرا فود اسپاتینگ با همکاری فیس بوک پروژه F8 را بنا نهاده که به کاربران اجازه می دهد از طریق فیس بوک هم اطلاعات موردنر خود را به اشتراک گذاشته و یا دریافت نمایند.
این پروژه توسط شخص مارک زوکربرگ معرفی شد.
ثریا دارابی نقشش را جوش دادن شرکت های برند فود اسپاتینگ با سایر برندها و ایجاد رابطه های همزیستی با سازمان هایی مانند Bravo, Travel Channel مجله New York و مجله Goutmet می داند. بد نیست بدانید که حضور فود اسپاتینگ در نمایشگاه SXSW2010 به پشتیبانی مالی بلک بری انجام شد و اکنون آنها در حال خلق نرم افزاری برای بک بری هستند که بدون این همکاری و شراکت هیچ یک از این دو دستاورد برای محصول جالب آلکسا اتفاق نمی افتاد.
فود اسپاتینگ ارتباط تنگاتنگی نیز با فیس بوک و گوگل دارد و به پشتوانه این همکاری ها توانسته است این موفقیت خیره کننده را به دست آورد.
ثریا دارابی در حال حاضر استراتژیست در زمینه رسانه های جدید است که در ABC News کار می کند با Archtitzer نیز همکاری دارد. توییتر او بیش از ۴۲۴ هزار و گوگل پلاس او حدود ۱۴۳ هزار دنبال کننده دارد.
بهنوش بختیاری مدتی است سردبیری مجله «دیده بان» را هم بر عهده دارد و خلاصه اینکه سرش حسابی گرم کار و زندگی است. دلیلی که باعث شد در مجله کسب و کارمان سراغ این بازیگر برویم، ورودش به حوزه صنعت چرم کشور است. با بهنوش بختیاری این بار به عنوان مدیر توسعه و سهامدار یکی از برندهای چرم ایرانی به گفتگو نشستیم و توصیه های او را درباره موفقیت در کسب و کار شنیدیم؛ توصیه های بازیگری که به قول خودش بعد از ورود به این کار، مفهوم کار تیمی را فهمیده است.
بازیگری زندگی ام را تامین نمی کند
بهنوش بختیاری سال هاست در سریال و فیلم های سینمایی با درونمایه طنز، نقش آفرینی می کند و جزو معدود بازیگرانی است که در صفحه اینستاگرامش ۳ میلیون دنبال کننده دارد.
بازیگری، شغل بهنوش بختیاری است و از آن تامین معاش می کند اما مدتی قبل چند فیلم بد بازی کرد و بعد از به نمایش در آمدن آن فیلم ها، به شدت از کرده خود پشیمان شد. از همان موقع به این فکر افتاد که در مسیر زندگی اش تغییراتی بدهد: «من به بازیگری به چشم عشق نگاه می کنم؛ خیلی از همکارانم همین نگاه را دارند اما برای ما، بازیگری علاوه بر عشق، کاری است که زندگی مان را هم تامین می کند و از آن پول درمی آوریم. انگیزه اصلی که باعث شد من تصمیم بگیرم وارد دنیای تجارت بشوم این بود که برخی از تهیه کنندگان در پرداخت حقوق من خیلی بدقولی می کردند و همین مسئله برای من مشکل ایجاد می کرد.»
صداقت این کار جذبم کرد
بهنوش بختیاری به واسطه سال ها فعالیت در عرصه سینما و داشتن تعداد زیادی طرفدار، برای برندها گزینه خوبی برای همکاری به حساب می آید. او از سال قبل پیشنهادات رنگارنگی برای فعالیت های برند و مدلینگ داشت اما سال قبل زمانی که تصمیمش برای کار جدی شد و شروع به بررسی پیبشنهادات رسیده کرد، به یک برند تولید چرم پاسخ مثبت داد و با آنها همراه شد: «برندهای لباس برای من پیشنهادات زیادی داشتند اما چون این کار در کشور ما از نگاه من خیلی حرفه ای دنبال نمی شود، دلم نمی خواست جزیی از آن باشم.
کار دیگری که به من پیشنهاد می شد تبلیغ لوازم آرایش بود که این کار هم خیلی با معیارهای من هماهنگ نبود. بعد از اینها با تعدادی از برندها به توافق رسیدم تا کارم را شروع کنم اما وقتی پای قرارداد می رفتیم همه چیز تغییر می کرد و صداقتی که اوایل درباره آن صحبت کرده بودیم اصلا به چشم نمی خورد اما برندی که در حال حاضر با آن کار می کنم از همان روز اول با صداقت وارد کار شد و تا همین الان هم تنها چیزی که بین ما بوده فقط صداقت است. همین مسئله من را مجاب می کند که از جان و دل برای این مجموعه وقت بگذارم و کار کنم.»
سهام خریدم و شریک شدم
بهنوش بختیاری دلش نمی خواست صرفا یک چهره تبلیغاتی برای کاری که تازه آن را شروع کرده باشد. او دوست داشت زندگی اش را از راه سرمایه گذاری در این کار تامین کند: «وقتی برای عقد قرارداد با این برند به دفتر کارشان رفتم متوجه شدم کیفیت محصولاتی که تولید می کنند، بسیار خوب است. البته در ابتدا کم و کاستی هایی هم داشت که به مرور زمان حل شد اما کاری که من می دیدم از نظر جنس، دوخت و طراحی کمتر از کیفیت و کفش هایی که به اسم برندهای خارجی به ما می فروشند نبود، برای اهمین تصمیم گرفتم به عنوان سهامدار در این کارخانه مشغول شوم نه صرفا به عنوان یک چهره تبلیغاتی. نکته مهمی که مرا برای ادامه حضور در این کار ترغیب کرد، ایرانی بودن برند بود. تمام حساب و کتاب های مالی ما در زمان مقرر صورت گرفت و این برای من که سال ها برای دریافت حق خودم با مشکل روبرو بودم به شدت هیجان انگیز بود.»
در تمام شهرها، شعبه داریم
بعد از گذشت یک سال از حضور بهنوش بختیاری در صنعت چرم، برندی که او در آن شراکت دارد به عنوان یک برند محبوب مصرف کنندگان انتخاب شد و نشان زرین گرفت.
به نظر می رسد حضور این بازیگر با بیش از ۳ میلیون طرفدار، در موفقیت این برند نقش عمده ای ایفا کرده است: «رمز موفقیت گروه ما این است که هر کسی در سمتی که دارد مشغول به کار است و کاری ندارد که بقیه چه می کنند. در مجموعه ما همه دوست ندارند رییس باشند، چیزی که متاسفانه در اکثر تجارت ها وجود دارد.»
قطعات کامپیوتر می فروختم
بهنوش بختیاری قبل از وارد شدن به حیطه بازیگری دستی هم بر آتش کسب و کار داشت و اتفاقا آنجا هم موفق بود اما حضور در تلویزیون و سینما دیگر به او مجال کار کردن نداد: «سال ها قبل، مشکلات مالی زیادی داشتم و دلم می خواست دستم توی جیب خودم باشد، برای همین دوتا کار انجام می دادم؛ یکی خرید و فروش قطعات کامپیوتری و دیگری فروش لنزهای رنگی.
از این کارها سود خوبی به دست می آوردم اما ورود به دنیای بازیگری دیگر اجازه نداد مانند گذشته در آن کارها فعالیت داشته باشم. مدت ها گذشت و به دلیل بدحسابی تهیه کنندگان وارد بازار کار شدم. یک سالن زیبایی راه انداختم که به دلایلی آن را جمع کردم. بعد وارد دنیای مجله و سردبیری شدم و سال گذشته هم تجارت اصلی ام را انتخاب کردم.
مدت کوتاهی است که اصول اولیه کار تیمی را یاد گرفته ام که فکر می کنم عمده دلیلش به خاطر جلساتی است که هر چند وقت یک بار با بچه های گروه تشکیل می دهیم. ما در این جلسات اصول کاری مان را بازبینی می کنیم و اگر نقصی در کار وجود داشته باشد حتما به یکدیگر گوشزد می کنیم. مثلا مدتی قبل دوستانی که من در صفحه اینستاگرام دارم به من گفتند که از ما خرید کرده اند اما دوخت دور کار را دوست نداشته اند. من سریع این مسئله را به مسئول مربوطه انتقال دادم و خدا را شکر آن مشکل هم برطرف شد.
این جلسات تب رای هر شغلی لازم است. الان من حتی در کار بازیگری هم از این جلسات همفکری استفاده می کنم. من از این دوستان خیلی چیزها یاد گرفته ام. ما بازیگرها خیلی نظم و ترتیب نداریم اما از روزی که وارد این کار شده ام و با اعضای گروه کار کرده ام، «نظم» وارد زندگی ام شده که ای این بابت خیلی خدا را شاکر هستم.»
کیفیت خوب، بهترین تبلیغ است
با این که بهنوش بختیاری مدت هاست به عنوان چهره تبلیغاتی برند خودش معروف شده و عکس هایش به وفور در اینترنت دیده می شود اما اعتقاد دارد کیفیت از تبلیغات مهمتر است: «به نظر من همانطور که وقتی یک نفر وارد رستوران می شود و غذای خوب رستوران او را برای حضور دوباره در آنجا تشویق می کند، اگر به کسی جنس خوبی بدهی قطعا دهان به دهان آوازه خوب بودن محصولات به گوش همه می رسد.
کار بد هم همینطور است، اگر یک دنیا تبلیغ کنی و حتی یک بازیگر تراز اول هم برای تبلیغاتت بیاوری ممکن است اوایل کار مشتری زیادی داشته باشی اما مدتی که بگذرد دیگر کسی به کالایی که می فروشی توجه نمی کند. به همین دلیل است که من اعتقاد دارم کیفیت خوب، خودش بهترین تبلیغ است.»
کارآفرینی را دوست دارم
از سال گذشته تا همین اواخر دی که ما با بهنوش بختیاری پشت میز گفتگو نشستیم، برند او و همکارانش توانسته برای بیش از ۷۰۰ نفر کارآفرینی کند که این مسئله بختیاری را به شدت هیجان زده می کند چون او عاشق این است که مفید باشد و کاری برای بهبود جامعه اش انجام بدهد. اگر به پرونده فعالیت های اجتماعی اش در سال های اخیر هم نگاهی بیندازید، این تمایل برای «کاری کردن» را حتما می بینید: «این روزها تمام تمرکز من روی برند چرم مان است. همه انگیزه ام پول نیست، دلم می خواهد به واسطه کار ما چهارتا جوان هم سر کار بروند. بیشتر از همه دلم می خواهد خانم ها در فعالیت های اقتصادی مشارکت کنند و در این شرایط سخت مالی کمک حال خانواده شان باشند. ته آرزوی من ماشین بنز و خانه آنچنانی نیست، عشق من این است که کارآفرینی کنم؛ برای همین است که هنوز یک پراید دارم که من را از این شهر به آن شهر ۹می برد.
من همیشه دلم می خواست کاری راه بیندازم که وسعت زیادی داشته باشد و بتواند چند نفری را سر کار بیاورد اما مثلا راه اندازی یک کارخانه و تولید کیف و کفش چرم به سرمایه میلیاردی نیاز داشت و من قطعا به تنهایی نمی توانستم این کار را انجام دهم چون این همه پول نداشتم اما خوشحالم که توانستم هر چند اندک در این تجارت سهیم باشم و قدمی در حوزه کارآفرینی بردارم.
یک مسئله دیگر که خیلی به کار ما برکت داده، شرکت در کارهای خیریه است. مدیرعامل شرکت به هر شهرستانی که برای افتتاح شعبه جدید می رود، قبل از رسیدن به محل افتتاحیه اول به خیریه آن شهر سر می زند و هر چقدر که در توانش باشد به آنجا کمک می کند و بعد به کار خودش می رسد.»
مشتری مداری اولویت اصلی ماست
تحصیلات آکادمیک ممکن است در اغلب کارها نقش اصلی را ایفا کند اما بختیاری در کار خودش مشتری مداری را بعد از صادق بودن در کیفیت و تولید کالا، جزو اصلی ترین پایه های کار می داند: «مشتری بعد از اینکه از کیفیت کار مطمئن می شود به دنبال احترام است. اگر فروشنده و مدیرانی که یک مغازه رستوران، کافی شاپ و هر جای دیگر را مدیریت می کنند به مشتری احترام بگذارند و در برخورد با او شایسته عمل کنند، قطعا برگ برنده در دست شان است. ما بارها در ضرب المثل های خودمان هم شنیده ایم که می گویند «طرف به روی بازه می ره خونه کسی، نه به در باز».
در تجارت و کسب و کار هم دقیقا ماجرا به همین شکل است. اگر کیفیت کار خوب باشد اما فروشنده و کسانی که با مشتری در ارتباط هستند نتوانند ارتباط مناسبی با مشتری برقرار کنند قطعا کار رونق نمی گیرد. مدیران و سرمایه گذاران کار باید بدانند مشتری مهمترین ناظر روی کار آنهاست. هر تجارتی به مشتری وابسته است.
نمی شود مشتری را ندیده گرفت. مشتری به مدیران کارخانه ها و برندها فرصتی برای ادامه کار می دهد و هر شخصی باید از این فرصت استفاده کند. روی شاد و لب خندان و اولویت دادن به خواسته های مشتری از مهمترین اصولی است که در کسب و کار وجود دارد و باید به آن توجه کرد و علاوه بر این، انتقاداتت مشتری را هم باید در نظر گرفت چون ما برای آنها کار می کنیم و تنها کسانی را که باید راضی نگه داریم، مشتریان مان هستند.»
منبع : مجله سرنخ – میترا شکری
سایت هایی که با قالب آماده وردپرس روز به روز در ایران و جهان همه گیر تر می شوند و برندهای بزرگتری به سمت استفاده از آن کشیده می شوند. این سایت ها به دلیل قالب های آماده ای که دارند و برنامه نویسی نمی خواهند، کارآفرینی اینترنتی را برای بسیاری از علاقه مندان این حوزه آسان کرده اند که با بازدهی بسیار خوبی هم همراه است. با توجه به این تحول، تصمیم گرفتیم با علی حاجی محمدی بنیانگذار برند همیار وردپرس در ایران گفت و گویی داشته باشیم و درباره چند و چون این فناوری و تاثیری که می گذارد صحبت کنیم که در ادامه می خوانید:
با عرض سلام. من علی حاج محمدی، بنیانگذار مجموعه همیار وردپرس هستم. کار اصلی من طراحی سایت بود و با یک سری از سیستم های مدیریت محتوا که به وسیله گروه های برنامه نویسی خارجی ایجاد میشوند، کار می کردم. سیستم های مختلفی از جمله datalife را آزمایش کردم. بعد از مدتی به سیستمی برخوردم که بسیار قدرتمند کار میکرد و پیش می رفت. برنامه نویسان آن سیستم هم افراد قدرتمندی بودند. اسم این سیستم وردپرس بود. تاریخچه وردپرس اینطور بود که اولین سیستم آن در آدرس wordpress.com بوده و یک سیستم وبلاگ دهی مثل بلاگفا بود. فعالیت خوبی داشتند. مدیر این سیستم، آقای مت مولنوگ، سیستم وبلاگش را به صورت رایگان عرضه کرد.
ده پانزده سالی هست که وردپرس مشغول فعالیت است. گروهی هم در ایران بودند که روی وردپرس فارسی کار و هسته آن را عرضه میکردند. وقتی خودم کار با این سیستم را شروع کردم و خواستم که وبسایت مشتریانم را با استفاده از وردپرس طراحی کنم، متوجه شدم که هیچ منبع فارسی ای در این زمینه وجود ندارد و مجبور بودم سوالاتی که در حین طراحی سایت مشتریان پیش می آمد را به انگلیسی جستجو کنم. اینطور شد که وبلاگی هم ایجاد کردم تا مشکلاتی که با آنها برخورد میکردم و راه حلشان را در آن بنویسم تا افرادی که سطح زبانی بالایی ندارند هم بتوانند از آن استفاده کنند. من فقط اطلاعاتی که به دست آورده بودم را با کاربران به اشتراک می گذاشتم اما متوجه شدم که گوگل به بلاگ من نمره ۵ داد. برایم عجیب بود و کارشناسانی که در زمینه سئو کار میکردند هم به من گفتند که این نمره اشتباه شده و درست نیست. بعد از چند وقت که رنک وبلاگم بالا رفت، شرکت های مختلفی با من تماس گرفتند و درخواست درج آگهی دادند. وقتی برای وبلاگم تبلیغات گرفتم، متوجه شدم که درآمد تبلیغات از درآمد طراحی سایت با آن همه دردسر راحت تر و شیرین تر است. برای همین تصمیم گرفتم مانور بیشتری روی سایتم بدهم و محتوای بیشتری در آن گذاشتم و آموزش هایم را کامل تر کردم. تعداد آموزش های بلاگم که بالا رفت، تعداد افرادی که مایل به آموزش خصوصی بودند هم زیاد شد. من شروع کارم در اصفهان بود و جالب است بدانید که درآمد طراحی سایت در اصفهان خیلی زیاد نیست. برای همین تصمیم گرفتم سرفصلی آماده کنم و دوره ای تحت عنوان «صفر تا صد طراحی سایت» برای اولین بار در ایران تدریس کنم و فرآیند طراحی اولیه در فتوشاپ، کد نوشتن و تبدیل به وردپرس را آموزش دهم. البته از همان اول خیلی از همکارانم با این قضیه مخالف بودند و دوست نداشتند که کار طراحی سایت کاری همه گیر شود. در حالی که این یک فرهنگ جا افتاده ست و کسی که بخواهد هرطور که شده یاد میگیرد.
اولین دوره من در تابستان برگزار شد و استقبال مردم بسیار عالی بود. دوره دوم که در پاییز برگزار شد اما با اقبال زیادی مواجه نشد. زمستان دوره ای نگذاشتم و تصمیم گرفتم برای بهار مجددا کلاس بگذارم. به دلایلی بهار را در تهران شروع کردم و تصمیم گرفتم که در همینجا دوره بعدی را برگزار کنم و تا مقدمات این کار را فراهم کردم، تابستان شده بود. دوره های من ۱۶ نفره بود اما در تهران ۳۲ نفر ثبت نام کردند. استقبال خیلی بیشتر شده بود. با بررسی هایی که در گوگل آنالیز (ابزار گوگل که آمار و روند بازدید سایت را نشان میدهد) انجام دادم، متوجه شدم که وقتی میخواهم کاری را حضوری انجام دهم، باید شهر را متناسب با بازدیدکننده ها انتخاب کنم. ۱۶ درصد بازدیدکننده های من تهران و حدود ۵ درصد اصفهان بودند. بنابراین می بایست که تلاش من در اصفهان چندین برابر تهران باشد.
بله. من حول و حوش سال ۹۱ دفتری در تهران گرفتم و تعداد کارمندانم را افزایش دادم و کارمند طراحی وب گرفتم که در طراحی ها کمکم کند. همانطور که گفتم سومین دوره صفر تا صد که در تهران برگزار شد بسیار موفقیت آمیز بود و همان جا بود که چندین نفر از شمال و جنوب ایران تماس گرفتند و درخواست کردند که از کلاس ها فیلم برداری شده و به صورت اینترنتی فروخته شود. ایده بدی نبود. از طریق شبکه های اجتماعی فیلمبردار پیدا کردم و کلاس ها را به صورت پکیج عرضه کردم و همین پکیج ها باعث شدند که من درآمد خوبی به دست آورم و از رنج ۶۰۰هزار تا یک میلیون تومان درآمد ماهانه به دست آمده از طراحی سایت به ۲۰ میلیون تومان درآمد آموزش برسم. همین باعث شد که من کار طراحی سایت را رها کنم و به آموزش بقیه مباحثی که بلد بودم، بپردازم.
اولین دامنه ای که ثبت کردم، داستان جالبی دارد. من دامنه wordpress98.com را ثبت کردم ولی بعد از مدتی که رتبه خوبی به دست آوردم و بازدیدهایم زیاد شدند، ایمیل هایی دریافت کردم و متوجه شدم که wordpress.com از من به دلیل شباهت دامنه شکایت کردند و مدعی شدند که رتبه و بازدید خوبی که به دست آورده ام، ناشی از شباهت اسمی وبسایتم به وبسایت فوق بود. به هرحال در این ماجرا آنها برنده شدند و من دامنه ام، یعنی هویت وبسایتم را از دست دادم.
حتما بخوانید گزارش اولین جامعه وردپرسی
ما از سال ۹۰ کارمان را شروع کردیم و اولین هدفمان این بود که فرهنگ سازی کنیم تا مردم از وردپرس و سیستم های رایگان بدون نیاز به کد نویسی های پیچیده استفاده کنند. ما دوباره دپارتمان طراحی وبسایت را ایجاد کرده ایم. خدمات طراحی وبسایت بر پایه وردپرس است که فقط هزینه هایی مانند طراحی قالب اختصاصی، افزونه نویسی، هماهنگی با پنل های پیامکی، درگاه های بانکی، سیستم پستی و ایجاد فروشگاه آنلاین از آنها گرفته میشود و برای نصب وردپرس از آنها وجهی گرفته نمیشود. عمده فعالیت ما آموزش بوده و هست. تا به امروز به صورت فروش پکیج های آموزشی فعالیت میکردیم اما از این به بعد قصد داریم دوره های آنلاین برگزار کنیم.
بر اساس تصمیمی که گرفتیم، دوره صفر تا صد را در تابستان امسال متوقف کردیم و در حال حاضر دوره ای حضوری تحت عنوان «وبمستران هوشمند» ایجاد کردیم. دلیل جدا شدن من از دوره صفر تا صد و روی آوردن به وبمستران هوشمند این است که به دلیل ابزارهای آماده ای که در حال حاضر موجود است، کسی حاضر نیست حتی یک خط کدنویسی کند و ترجیح میدهد از یک قالب آماده استفاده کرده و همان را توسعه دهد.
طبق گزارش های اعلام شده، حدود ۲۵ درصد از فضای اینترنت جهان بر پایه وردپرس است و جزو پر استفاده ترین سیستم هاست. در ایران تا چند سال پیش اصلا استفاده از یک سیستم آماده جا افتاده مرسوم نبود ولی ما داریم تلاش می کنیم تا این فرهنگ را جا بیندازیم و تغییری که ایجاد شده این است که ذهنیت مردم از برنامه نویسی و تصور دشوار بودن وبسایت و منوهای سخت آن فاصله گرفته است. همیار وردپرس نشان داده است که خود وردپرس سیستمی کاملا ساده و لذت بخش است و میتوان تنها در عرض ۵ دقیقه وبسایتی ایجاد کرد. علاوه بر این برای طراحان وب بستری فراهم کرده تا بتوانند بر روی آن بستر کسب درآمد کنند.
ما هر سال یا هر دو سال نسخه ای جدید ارائه میدهیم و نگرش های جدیدمان را در آن اعمال میکنیم. من تا دو سال قبل علاقه زیادی به جذب تبلیغات داشتم ولی در نسخه جدید سایت تبلیغات به کلی حذف شده و فضای عریض و فوق العاده ای برای خواندن مقالات ایجاد شده است زیرا تبلیغات چشمک زن و ستون کناری که حاوی مطالب متفرقه بود نیز حذف شده تا حواس کاربر پرت نشود. ضمنا تصمیم گرفته ایم که مطالب سطح بالاتری نیز عرضه کنیم و در این راستا از اساتید بزرگی مانند آقای بقوسیان، آقای رضا شیرازی دعوت کرده ایم تا با همکاری کنند. وجه تمایز این نسخه مطالب سطح بالا یا همان مطالب اکسیژنی (بر اساس شعارمان که اکسیژن وردپرسی ها هست) و دوره های آنلاین است. تا چند روز آینده فروش پکیج ها نیز متوقف میشود و هرکسی بخواهد از آموزش های ما استفاده کند باید از دوره های آنلاین استفاده کند.
دوست دارم در آینده کاربران و کسانی که از مطالب همیاروردپرس استفاده میکنند، بخشی از بار آموزشی سایت را به عهده گرفته و مطالب آموزشی ایجاد کنند و با ما همکاری کنند. هدف من این است که در آینده همیاروردپرس به بزرگترین منبع در زمینه وردپرس تبدیل شود و این منابع را تا حد امکان به صورت رایگان در اختیار کاربران قرار دهیم.
علی حاجی محمدی: متاسفانه یا خوشبختانه بنده رشتم دانشگاهیم هیچ ارتباطی به نرم افزار نداره. بنده در رشته مهندسی مواد – گرایش متالوژی صنعتی در حال سپری کردن دوران مقدس دانشجویی هستم.
جالبه، من دانشجویان نرم افزار زیادی رو دیدم که تجربه راه اندازی یک وبلاگ ساده رو هم ندارند…
شما فرمودید که قبل از وردپرس با چند سی ام اس دیگه کار کردید، می تونم بپرسم با چه سی ام اس هایی و دلیل اصلی شما برای انتخاب وردپرس چی بوده؟
خب بنده با نیوک و دیتالایف کار کردم اما توی این سیستم ها هم ضعف پشتیبانی دیدم و هم محدودیت طوری که خیلی از کارهای پیش پا افتاده که میخواستم پیاده سازی کنم هم هزینه جدا میخواست و هم اینکه خود اصل این سیستم ها در بین سایر زبان ها آنقدر محبوب و رضایت بخش نبود و با توجه به شهرت جوملا و وردپرس و تست این دو سیستم تصمیم به انتخاب وردپرس نمودم.
آیا وردپرس مزیتی داره که اگه جوملا کاران به اهمیتش پی ببرن جوملا رو رها کنن؟
هر سیستم یه مزیتی داره و یک سری معایب، وردپرس انعطاف پذیری زیادی داره اما برای این انعطاف منابع خوب فارسی نیست اما جوملا هم کتاب چاپ شده دارد و هم سی دی های آموزشی در بازار و اکثر دانشجویان نرم افزار هم با جوملا آشنا میشوند، اما بنظر بنده انتخاب سیستم نمیتواند تعصبی باشد و باید با توجه به هدفی که برای سایت دارید سیستم را انتخاب کنید.
وقتی ایده رونمایی از مارکت وردپرس را داشتیم اکثر دوستان و اطرافیان بر این عقیده بودند که امکان فروش فایل های وردپرسی نیست ولی خب میخواستم یک درآمدزایی برای اهالی وردپرس ایجاد کنند تا هم از وردپرسیبودن خود افتخار کنند و هم از درآمدی که دارند رضایت داشته باشند به همین دلیل تصمیم به راه اندازی گرفتیم و با کمک دوستان راه اندازی نمودیم.
سایت های رقیبی وجود داشتند که یکی از آنها جشن ۱۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومانی فروش هم گرفته بود که ذهن ما را حسابی مشغول کرده بود که آیا اصلا به این عدد میرسیم یا خیر ولی دیدیم خیلی ساده بعد از ۳ ماه به اید عدد رسیدیم و در پایین مطلبی که برای جشن ۱۰ میلیون تومانی گرفیم نوشتیم که به امید جشن ۱۰۰ میلیون تومانی !
این جشن دیگر برای ما یک رویا بود که خدا کمک کرد و توانستیم بعد از ۹ ماه جشن ۱۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومانی را بگیریم و اکنون که در برهه زمان یک سالگی هستیم میتوانیم افتخار کنیم که ۲۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان کارآفرینی کرده ایم و برای وردپرس کارها تا الان ۱۶۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان سودآوری داشته ایم.
– مدیر و موسس همیار وردپرس و مارکت وردپرس
– نویسنده آموزش های وردپرس مجله موفقیت
– نویسنده قسمت کارگاه وردپرس روزنامه کلیک جام جم
– مشاور راهاندازی سایت در رادیو اقتصاد (FM98)
منبع : همیار وردپرس
نازنین دانشور Nazanin Daneshvar هستم. متولد ۱۶ آذر ۱۳۶۲ در تهران. لیسانس مهندسی نرمافزار و فوقلیسانس IT از دانشگاه امیرکبیر دارم. حدود ۱۰ سال است که در زمینه تجارت الکترونیک در داخل و خارج از کشور فعالیت میکنم. در سالهای اخیر بهعنوان مدیر فنی در آلمان و انگلستان فعالیت داشتم. همیشه بهدنبال راهاندازی کسبوکاری مستقل بودم. همیشه فکر میکردم که در ایران کاری انجام دهم. در آلمان در شرکت Groupon کار میکردم و در بخش فنی فعالیت داشتم. ایده راهاندازی سیستمی مشابه این شرک، در ایران ذهن مرا مشغول کرده بود. زمانی که کارمند بودم بر این پروژه هم کار میکردم که خودم بتوانم سایت مستقلی داشته باشم.
instagram nazanin_dnr
مردادماه امسال! سایت تخفیفان ۵ سال است که فعالیت خود را آغاز کرده است. کار اصلی را با یکی از همکاران آلمانی انجام دادم. کارم نوشتن پروژههای تجارت الکترونیک بود. بخش فنی پروژه را خودمان انجام دادیم و فعالیت سایت آغاز شد.
فروشندگان در سایت ما محصولات و خدماتشان را با تخفیف ویژه سایت تخفیفان ارائه میدهند. مشتریان میتوانند کوپن تخفیف موردنظرشان را تهیه کرده و سپس از فروشندگان، محصولات را با تخفیف ویژه دریافت کنند. این سیستم برای کاربران کاملا رایگان است.
سایت ما در واقع یک سیستم تبلیغات است. شرکای تجاری ما محصولات و خدماتشان را با درصد تخفیف قابلتوجهی ارائه میدهند و از طرف دیگر مشتریان کوپن تخفیف خریداری میکنند. اینکار باعث میشود که برای شرکای تجاری خود در یک بازه زمانی کوتاه مشتریان زیادی ایجاد کنیم. کاربران با عضو شدن در سایت و وارد کردن آدرس ایمیلشان هر روز از ما پیشنهادهای جدیدی دریافت میکنند.
سیستم ما هزینه اولیهای برای شرکای تجاری ندارد، بنابرین مورد استقبال قابلتوجهی قرار گرفته است.
اولین کاری که انجام دادیم استفاده از سیستم تبلیغاتی گوگل بود. کلیدواژههایی را انتخاب کردیم تا مردم با جستجوی آنها تبلیغ ما را ببیند و به سایت تخفیفان هدایت شوند. از بنرهای تبلیغاتی نیز استفاده میکنیم. انتهای هر ماه نتایج را دقیقا بررسی میکنیم تا ببینیم هزینه هر کلیک و کاربر چقدر تمام میشود و آیا ادامه یک تبلیغ خاص بهصرفه است یا خیر.
اولین مذاکره زمانی انجام شد که من در ایران نبودم! یک روز خواهرم با پدرم به رستوران رفته بودند. پدرم مدیر رستوران را صدا کرده بود و سر میزشان توضیح داده بود که ما چنین کاری انجام میدهیم! و شما تخفیفی درنظر بگیرید تا ما مشتریانی به رستوران شما بفرستیم. آن مدیر هم استقبال میکند و بدون هیچ قراردادی همکاری آغاز میشود. سپس از آرایشگاهی که مادرم میرفت و عینکفروشی که پدرم عینک میخرید و … فعالیت آغاز شد. بعد قراردادهایی تنظیم کردیم و کار جدیتر شد. خیلی موارد را خودمان بلد نبودیم و با سعی و خطای زیاد کارها را پیش می بردیم. ما سعی کردیم در هر زمینه با برندهای خوب همکاری کنیم.
ما خودمان اقدام کردیم، بارها رفتیم، جلسه گذاشتیم و صحبت کردیم و حتی تعهداتی دادیم تا حاضر به همکاری شوند. آنها هیچکدام پیشقدم نشدند و این تلاش و پیگیری خودمان بود که باعث آغاز همکاری شد. البته پس از آغاز همکاری وقتی آنها استقبال مشتریان را دیدند، این همکاریها ادامه پیدا کرد.
درحال حاضر در تهران ۱۳ نفر هستیم. یکی از همکاران در دفتر مستقر نیست، ولی بقیه در دفترمان فعالیت میکنند. البته ۳ نفر هم در کرج فعالیت میکنند.
پرداخت در سایت تخفیفان انجام میشود. امکان پرداخت آنلاین هم وجود دارد. مثلا فرض کنید یک رستوران، غذایی را با قیمت ۷۰۰۰ تومان میفروشد و این غذا با تخفیف ویژه در سایت تخفیفان با قیمت ۳۰۰۰ تومان ارائه میشود. کاربر ۳۰۰۰ تومان را به سایت تخفیفان میپردازد و کوپن آن غذا را دریافت میکند. سپس به رستوران مراجعه میکند و با ارائه آن کوپن از غذا استفاده میکند. در رستوران پولی پرداخت نمیشود. ما با آن رستوران قرارداد داریم و تسویهحساب توسط ما انجام میشود.
این موارد حتما بر کار تاثیر میگذارند. مثلا حدود یک ماه پیش مشکلی که در دروازه پرداخت بانک ما پیش آمد باعث شد حدود ۶۰۰ سفارش را از دست بدهیم. ولی با آموزشهای مرحله به مرحله به مشتریان و کمک به آنها در جهت حل مشکلات تلاش کردیم و روند رو به پیشرفتی در استفاده از اینترنت برای خرید مشاهده میشود که جای امیدواری دارد.
من در خارج از ایران موقعیتی نسبتا خوب و شغل پایداری داشتم و وقتی برگشتم همه به من میگفتند که چرا به ایران برگشتم. دلیلش حس خاصی بود که به من میگفت میتوان در ایران کار خوبی ارائه کرد و نمیخواستم تا آخر عمر خودم را ملامت کنم که میشد در ایران کسبوکار موفقی راهاندازی کرد و من اینکار را نکردم. الان از موقعیت خودم و بچههای تیم راضی هستم و اینجا در شرکت مانند یک خانواده هستیم. همه به یکدیگر کمک میکنیم. خوشحالم که توانستیم روحیه خوب و متفاوتی در شرکت ایجاد کردیم.
بله یافتن افراد مناسب کار بسیار سختی است. من در کنفرانسی که در دانشگاه تهران برگزار شد صحبت کردم و شرکت خودمان و شرایط را توضیح دادم و دعوت کردم که اگر کسی مایل به همکاری با ما است اعلام کند. فردی که انتخاب میشود یک دوره آزمایشی با ما کار میکند و سپس برای همکاری طولانیمدت تصمیمگیری میکنیم. نکته مهمتر آن است که وقتی فرد مناسبی پیدا میکنیم به راحتی رهایش نمیکنیم و کاری میکنیم که اینجا بماند.
البته این موضوع به پیشنهاد آن ایمیل بستگی دارد ولی بهطور متوسط میزان باز شدن ایمیلها چیزی در حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد است که با توجه به آمارهایی که از سایتهای خارجی مشابه داریم، میزان بسیار بالایی است.
البته. میزان باز شدن ایمیلها در ابتدای کار کمتر بود. ما از تست AB استفاده میکنیم. یعنی قبل از آنکه ایمیلی را به تمام اعضای سایت ارسال کنیم. دو نسخه مختلف آن ایمیل را یعنی نسخه A و نسخه B را به بخشی از اعضا ارسال میکنیم و سپس میزان باز شدن هرکدام را بررسی کنیم. هرکدام از گزینهها که نرخ بازشدن بیشتری داشت بهعنوان نسخه نهایی انتخاب میشود تا برای همه اعضا ارسال شود.
تخفیفان ترکیب دو کلمه تخفیف و آن است که کلمه دوم به زبان انگلیسی و بهمعنی روشن است. درواقع معنی نام سایت آن است که تخفیف فعال است و میتوان از آن استفاده کرد.
من دوست دارم در آینده در ماه هزار مرکز را در ایران معرفی کنیم. ما در حال حاضر در تهران حدود ۶۰ مرکز فروش را معرفی میکنیم. میخواهیم در تمام شهرهای ایران شعبه داشته باشیم.
من همیشه گفتهام که راز موفقیت در این کسبوکار صرفا داشتن دانش فنی نیست. نقطه قوت این کار آشنایی کامل با نوع و مدل این کسبوکار است. اگر مشکل صرفا راهاندازی یک سایت باشد که هرکسی میتواند با پرداخت مبلغی به یک شرکت، سایتی را راهاندازی کند. من سعی کردم ساختار این کسبوکار را بهدرستی درک کنم تا بتوانم موفق شوم. بحث فنی کار شاید ۱۰ درصد موضوع باشد. ۹۰ درصد باقیمانده عملیات لازم برای رشد کسبوکار است.
روزی کاری من از رختخواب شروع میشود. بهمحض بیدار شدن با موبایلم سفارشات را کنترل میکنم. سپس در محل کار، اگر ایمیلهای تشویقکنندهای دریافت کردهایم برای بچهها ارسال میکنم تا روحیه بهتری داشته باشند. زمانی را به فکر کردن درباره ایدههای جدید اختصاص میدهم و فکر میکنم چگونه میتوانیم از بقیه متمایز باشیم. هر روز هم به خودم قول میدهم که ساعت ۶ از محل کارم خارج شوم، ولی معمولا زودتر از ۸ یا ۹ شب این اتفاق نمیافتد.
ایده سایت تخفیفان چگونه شکل گرفت؟(از زبان نازنین دانشور)
از انگلستان برگشته بودم و ما در یکی از این خانههای کلنگی شهرک غرب زندگی میکردیم که مادرم مجبور بود هر دفعه خریدش را سه طبقه از پلههایش بکشد بالا. خب ایران که نبودم همه مایحتاجات را از طریق یک سوپرمارکت آنلاین سفارش میدادیم که دم در خانه تحویل میداد و اتفاقا پروژه آخرمان هم توسعه بستر نرمافزاری لازم برای همین سوپرمارکت اینترنتی بود. گفتم خب بگذار همین را راه بیندازیم. اولین دفتر هم یکی از همین اتاقهای اضافی خانه و میز و صندلیهای کهنه مادرم بود که تمیز کردیم و سوپرمارکت الکترونیکی زدیم.
کسی نمیدانست ما فقط یک اتاق و یک کامپیوتر بودیم. طرح ما گسترش محل به محل مبتنی بر خردهفروشی همان محل بود اما ناگهان کل کشور ما را شناختند و ظرف یک روز سه هزار سفارش برای ما میآمد که عمدتا مواد غذایی بود و نیاز به تحویل فوری داشت. ما آمادگی چنین استقبالی را نداشتیم.» بدین ترتیب پروژه اول او به نام میدونک، اولین سوپر مارکت الکترونیکی در ایران، شکست میخورد. اما باعث میشود این بار نازنین دانشور با ایدهای جدید و حسابشده وارد بازار شود، با ایده سایت تخفیفان
وی با سرمایه اولیه حدود ۵۰ میلیون تومان کار خویش را آغاز کرد.
نت برگ یکی از موفق ترین سایت های تخفیف گروهی ایرانی است، مدیر این سایت، علیرضا صادقیان است.
روش کار سایت نت برگ به این صورت است که با مذاکره و شراکت با کسب و کارهای تراز اول در سطح شهر و استفاده از قدرت خرید گروهی به طور روزانه پیشنهادهای جالب و جذابی از کالاها و خدمات مختلف با تخفیفهای ۴۰ تا ۹۰ درصد را روی وبسایت خود قرار میدهد.
کاربر بعد از اینکه کالا یا خدماتی را از سایت نت برگ خریداری کرد با داشتن یک پرینت یا کد مربوط به آن به فروشنده مراجعه کرده و از تخفیف نت برگ استفاده می کند. این شیوه کسب و کار که به تخفیف و خرید گروهی معروف است از متداولترین روشهای بازاریابی و فروش خصوصا در اینترنت است.
از دیگر مزایای سایت نت برگ معرفی خدمات و محصولات در یک مجموعه پر بازدید بدون پرداخت هزینه است، وقتی کالا یا خدماتی در رسانه تجاری و قدرتمندی مثل نت برگ مطرح می گردد به نوعی تبلیغات تاثیر گذار با کمترین هزینه انجام شده است. شرکت ها و فروشندگان در این روش برای معرفی کسب وکار خود نه تنها هیچ هزینهای پرداخت نمیکنند، بلکه درآمدی نیز از همکاری با نتبرگ و حضور مشتریان جدید کسب میکنند.
در این روش پس از توافقات اولیه، کارشناسان بازاریابی نت برگ با همکاری شرکت مذبور بسته ای پیشنهادی از فروش را انتخاب کرده و برای مدت زمان مشخصی بر روی سایت قرار می دهند. آنچه این بسته را برای مشتری جذاب و قابل انتخاب می کند تخفیف قابل ملاحظه ای است که از خرید آن محصول یا خدمات دریافت می کند، همچنین فروشنده هم با افزایش فروش و صرفه جویی در هزینه های تبلیغاتی و اطلاع رسانی به سود بیشتر می رسد.
علیرضا صادقیان متولد ۱۳۶۴ و فارغ التحصیل رشته کارشناسی صنایع از دانشگاه علم صنعت ایران و کارشناسی ارشد رشته MBA از دانشگاه کلمبیا در آمریکاست. او در حال حاضر مدیر عامل شرکت کسب و کار نوین ایرانیان و صاحب برند اینترنتی نتبرگ است، نت برگ جز برترین سایت های تجارت الکترونیک ایران می باشد و دارای نماد اعتماد ملی، مجوز فعالیت از وزارت بازرگانی، برنده جایزه مدیر خلاق بوده و تنها سایت ایرانی است که عضو اتحادیه جهانی سایتهای خرید گروهی میباشد.
صادقیان در یکی از مصاحبه هایش نقطه شروع و ایده نت برگ را سایت گروپان می داند و می گوید: در زمان دانشجویی ام یکی از دوستان خارجی به من گفت سایت گروپان در دنیا بسیار موفق بوده ولی در ایران هنوز اجزا نشده است، آنها پیشنهاد همکاری دادند که در ایران این موضوع را پیگیری کنیم و شروع به بررسی کردیم. با پسر عمویم تصمیم گرفتیم شروع به کار کنیم که همچنان هم شریک هستیم. من درسم در دانشگاه کلمبیا تمام نشده بود ولی به ایران آمدم و طی چند هفته تیمی به همراه ۵ نفر از دوستان و همکاران قدیمی تشکیل دادیم و حدود یک سال درباره طراحی سایت، اسم سایت و روشهای کار تحقیق کردیم.
علیرضا صادقیان تشکیل یک تیم کاری منسجم و هماهنگ را یکی از مهمترین عوامل موفقیت نتبرگ می داند و می گوید تیم کاری نت برگ در حال حاضر نزدیک ۵۰ نفر پرسنل دارد و شاید یکی از مهم ترین موارد تفاوت و برتری ما نسبت به سایر سایت های رقیب در ایران، برخورداری نت برگ از یک تیم اجرایی قوی و با تجربه در زمینه تجارت الکترونیک علاوه بر یک تیم کارا در بخش فنی است.
صادقیان مهمترین هدف مجوعه نتبرگ را اینگونه تشریح می کند: مهم ترین هدف ما فراهم کردن امکان خرید برای افراد با تخفیف های بالا و قیمت های مقرون به صرفه است، اما در این روش که بر قدرت خرید گروهی اتکا دارد ما روشی را بنا کرده ایم که در آن هم صاحبان کسب و کارهای مختلف به دلیل جذب مشتریان جدید منتفع می شوند و هم خریداران به دلیل دریافت تخفیف های بسیار بالای سایت.
نتبرگ شرکتی است با ۱۲۰ کارمند که به واسطه آن میتوانید از فروشگاهها، مراکز خدمات مختلف و غیره تخفیف بگیرید. این شرکت با فعالیت در تهران، کرج، اصفهان، مشهد، شیراز و قزوین ۲ میلیون مشترک دارد. نتبرگ ماهانه حدود ۲-۳ میلیارد تومان برای مشترکان خود تخفیف میگیرد. این شرکت چهار سال است که با هدف معرفی مکانهای جدید و ارائه تخفیف خوب به فعالیت مشغول است و به موفقیتهایی دست پیدا کرده.
سیستم تخفیف روزانه (Daily Deal) چیست؟
سیستم تخفیف روزانه به نفع مشتری، کسبوکار و ما است. برای مشتری، چون روزانه ایمیلهای ما را دریافت میکند و از محصولات جدید روز با خبر میشود و میتواند از آنها با تخفیف استفاده میکند. برای کسبوکار، چون کسبوکاری که تازه شروع به کار کرده نیاز به بازاریابی و مشتری دارد. روشهای سنتی مانند روزنامه و تراکت ریسک بالایی دارند به این علت که تضمینی ندارد و نیاز به سرمایهگذاری دارند اما سرویس ما برای شروع کاملا رایگان است. برای ما هم نفع دارد، چون از فروش کسبوکارها سهم خود را برمیداریم که این سهم بسته به نوع کسبوکار متفاوت است.
نت برگ از کجا شروع شد؟
نتبرگ در واقع از ۵ سال پیش شروع شد. زمانی که من در دانشگاه کلمبیا دانشجوی مدیریت بودم. یکی از دوستان من پیشنهاد شروع این کار را در ایران داد و در آن زمان ایران هنوز این سرویس را نداشت. من به همراه پنج نفر از دوستانم این کار را از راه دور شروع کردیم. و بعد از چند ماه اسم انتخاب کردیم و دفتر گرفتیم. کار رو با سرمایه گذاری خودمان در سیزدهم مرداد شروع کردیم و اولین سایت جدی تخفیف روزانه در ایران بودیم. یک ماه پیش از شروع رسمی، با تبلیغات گسترده موفق شدیم بیست هزار ایمل دریافت کنیم.
کسبوکارها را چگونه انتخاب میکنید؟
ما یک تیم بازاریابی حدود ۵۰ نفر برای این کار اختصاص دادهایم. که ۴۰ نفر آنها در سطح شهر هستند و با کسبوکارهایی که تازه شروع کردهاند مذاکره میکنند. ۱۰ نفر دیگر هم در دفتر هستند و به تماسهای ورودی پاسخ میدهند.
تقسیم نیروی انسانی در نتبرگ چگونه است؟
در نتبرگ حدود ۱۲۰ نفر کار میکنند. در تهران ۵۰ نفر در بخش فروش، ۱۰ نفر در مرکز تماس، ۱۰ نفر مسئول محتوای وبسایت، ۶ نفر در بخش حسابداری، ۲۰ نفر در قسمت فنی، ۳ نفر در منابع انسانی، ۶ نفر هم در مدیریت شرکت.
چگونه موفق شدید اعتماد خریداران را جلب کنید؟
کار سادهای نبود اما با ارائه سرویس و پیشنهادهای خوب ممکن شد. ما در تهران روزانه ۳۰ پیشنهاد تخفیف جدید و در شهرستانها حداقل ۴ پیشنهاد تخفیف جدید به سایت اضافه میکنیم. همچنین در چهار سال گذشته که ما فعالیت کردیم حدود ۲۰۰ سایت این کار را شروع کردند اما خیلی از آنها موفق به ادامه نشدند و در تهران تنها ۵ سایت دیگر این سرویس را به طور جدی ارائه میدهند.
به نظر شما داشتن یک انبار برای کالاها و فروش آن در سایتهای تخفیف روزانه ایده خوبی است؟
خیر. فروش کالا در سایت های مختلف زیادی با تخفیف انجام میشود و تمرکز ما این نیست. مزیت رقابت ما دادن تخفیف برای خدمات است نه کالاها.
چه اندازه نگران پیشرفت رقبا هستید؟
به نظر من فاصله ما با رقبا خیلی زیاد است و جایی برای نگرانی وجود ندارد. فروش روزانه ما حدود ۲۰ هزار نتبرگ است. تبلیغات مستمر و ارائه سرویس خوب ما را از سایرین جلو انداخت. حتی ۱۰ بانک هم قصد ورود به این بازار را داشتند ولی موفق نبودند. همچنین سایتهای مهم فروش کالا برای ما تحدید نیستند، چون آنها خدمات نمیفروشند و محدود به کالا هستند.
نتبرگ چه مشکلات یا چالشهایی دارد؟
یکی از مشکلاتی که پیش آمده، زمانی است که مشتریان با برخی صاحبان کسبوکار تماس میگیرند تا اطلاعات بیشتر بدست بیاورند اما آنها مانع خرید افراد از نتبرگ میشوند و مشتری را مستقیم به فروشگاه خود هدایت میکنند تا سهم ما را پرداخت نکنند.
آیا در فکر فروش نتبرگ هستید؟
خیر. چون نتبرگ یک شرکت سودآور است ما به فروش آن فکر نمیکنیم. اما خب اگر پیشنهاد خوبی داشته باشیم آن را بررسی میکنیم.
سید جلال الدین سجادی متولد ۱۳۶۶ در شهرستان ایذه.
جوانی که ۱۶ اختراع ثبت کرده است: درخشش ایرانی بـا اختـراعـات جـهـانـی
جوانی که در نمایشگاه بین المللی اختراعات ۲۰۰۸ ژنو به خاطر اختراعش مدال طلاگرفت و نامش را در عرصه جهانی ثبت کند.
مخترع دستگاه شاخص و رفلکتور در زمینه نقشه برداری.
مخترع ویلچر بالابرند از پله ها،
اختراعات دیگروی هم مربوط به کنترل عبور و مرور ماشین های نظامی، پرده هوشمند الکترونیکی، جا نمازی قبله ثابت، چند طرح نظامی پدافند، سطح طراز شونده زیر هلی کوپتر نظامی، سطح طراز شونده زیر دوربین های نقشه برداری و نظامی، سیستم خاک گیر خانه که در زابل به علت این مشکل مردم در معرض بیماری های خطرناک قرار دارند، عرشه متحرک هواپیمای نظامی روی کشتی و …
از اختراعات وی ۱۶ اختراع به ثبت رسیده و تاییده آنها را نیز ایشان گرفته اند ولی به گفته ایشان تعداد متعدد دیگری از اختراعات وی هنوز به ثبت نرسیده.
پیشنهاد های کشور های خارجی به ایشان ، از سوئیس، اتریش و دانشگاهی از آمریکا پیشنهاد برای دستگاه شاخص و رفلکتور داشته اند.
برای کسب پول و تجربه به عنوان یک شاگرد بنا و گچ کار شروع به کار کردم و به مرور با فراگرفتن مهارت های مکانیکی در انجام کارهای پیشرفته تر ورود کردم. نمی دانم چرا در کشور ما که کشور جوانی است توجهی به جوانان نمی شود. من به عنوان یک جوان با کلی ایده ثبت شده، برای شرکت در مسابقات جهانی و تولید انبوه نیاز به حمایت داشتم. چون اینجا به من اجازه نمی دادند خودم را ثابت کنم. مهاجرت کردم و در ترکیه بودم که مادرم تماس گرفت و گفت اگر برنگردی حلالت نمی کنم. برگشتم و ماندم.
بیست و ششمین برنامه “ماه عسل” میزبان جوانی بود که با تکیه بر دانش و مهارت خود امروز به عنوان یکی از برترین مخترعین ایران شناخته می شود.جلال سجادی جوانی است که به واسطه افتخاراتی که کسب کرده روز گذشته روی صندلی “ماه عسل” تکیه زد. جلال در سال ۱۳۶۶ در روستای سادات حسینی در شهرستان ایذه استان خوزستان متولد شد و ۸ سال است که در تهران زندگی می کند. جلال از زیبایی، طراوت، سرسبزی و خنکای روستایش تعریف کرد. پدرش بازنشسته سازمان شهرداری و مادرش خانه دار است. ۶ خواهر و برادر دارد و فرزند دوم خانواده است. کودکی پر شیطنتی داشته و از نوجوانی فکر اقتصادی و یاری گر داشته و پس از بازنشستگی پدرش در کار به او کمک می کرده است. جلال اذعان داشت: در دوران دبیرستان برای انجام کارهای ساختمانی به اصفهان می رفتم، این را می گویم تا جوان ها بدانند که هم کار نشد ندارد و هم نباید در خوشان این تفکر را ایجاد کنند که دست به هیچ کاری نزنند. برای کسب پول و تجربه به عنوان یک شاگرد بنا و گچ کار شروع به کار کردم و به مرور با فراگرفتن مهارت های مکانیکی در انجام کارهای پیشرفته تر ورود کردم. وی افزود: تمام وقت خود را صرف درس خواندن نمی کردم اما حتما بعد از آمدن به خانه درس می خواندم و هر روز مرور می کردم.
جلال از آرزوهایش گفت: همیشه دوست داشتم در زندگی یک فرد مفید باشم و بتوانم ۲ نفر را مشغول کنم. چه خلبان، چه پزشک و یا در هر کار دیگری باید مفید بود. جوی که آن زمان وجود داشت با الان خیلی متفاوت بود. آن روزها زجر و نیاز مردم را می دیدی و دوست داشتی مفید باشی و مفید بودن آنجا سرافرازی داشت. در آن منطقه روستایی این امکان وجود نداشت که هر رشته ای که دوست داری درس بخوانی. من در ایذه و در رشته ریاضی تحصیل کردم. اما از میان شغل ها همیشه به دندان پزشکی علاقه داشتم و در آینده یک دندان پزشک خواهم شد. در یکی از قوی ترین دبیرستان ها تحصیل کردم و همیشه شاگرد اول بودم. وی اظهار کرد: ۱۷ ساله بودم که مسئله بیماری پدرم پیش آمد و نیاز بود به اصفهان بروم، کار کنم و درآمد داشته باشم. کارهایی را انجام می دادم که در باور و توان خیلی از دوستانم نمی گنجید، کار هرگز برایم عار نبود. بدون هیچ معلم و کلاس خصوصی درس خواندم و در کنکور شرکت و رتبه خوبی کسب کردم. از همان دوران دبیرستان کارهای مکانیکی می کردم، مثلا سیستم سرمایش و خنک کننده برای اتاقم ساختم. مثلا از کودکی به دنبال اختراع و فکر برای آبیاری متفاوت باغچه بودم اما کسی نبود که حمایت و یا راهنمایی کند. جلال افزود: در یک مقطعی شرایطی پیش می آید که باید خودت را از آن نجات بدهی، شرایط بدی نبود، اما این را می گویم تا دیگران فکر نکنند برای اینکه اتفاقی در زندگی کسی بیافتد و یا به جایی برسد باید همه شرایط در زندگی اش فراهم شده باشد. این طور نیست. مهم این است که یک فکر بزرگ، یک دل بزرگ، و پشتکار داشته باشد. وی تصورش از یک مخترع را این گونه عنوان نمود: در نوجوانی تصور می کردم که مخترع یک آدم خارق العاده و غیر عادی است که دسترسی به او امکان ندارد و فرازمینی است.
احسان علیخانی اعلام کرد: جلال سجادی مخترع جوانی است که کلی عنوان و مدال و اختراع دارد و دعوت از جوان های موفق ایرانی که خود را به اثبات رسانده اند و کارهای بزرگی کرده اند، یکی از مطالبات جدی مخاطبین از ما بود. وی همچنین دریافت جایزه بهترین بازیگر و بهترین فیلم جشنواره فیلم مسکو را به فرهاد اصلانی و رضا میرکریمی برای فیلم “دختر” تبریک گفت. وی همچنین با اشاره به ۱۲ تیر سالگرد سقوط هواپیمای ایرباس در آب های خلیج فارس را تسلیت گفت و یادآور شد: هیچ گاه نفهمیدیم چرا این اتفاق افتاد و چرا به فرمانده آن ناو آمریکایی مدال افتخار داده و تشویق و تشکر شد. اما باید به یاد داشته باشیم که برای ماجرایی مثل هیروشیما هر ساله به صورت نمادین و سمبولیک مراسم یادبود برگزار می کنند چون یک پیام بزرگی به دنیا دارد و این که اگر کسی چنین خبط و خطایی بکند تا نوه و نتیجه و ندیده اش باید به تاریخ و بشریت جواب بدهد. پس ساده ترین کاری که می شود کرد این است که حواس مان به چنین روزی باشد، چرا که آن همه زن و مرد و بچه در آن پرواز بودند و بی گناه از بین رفتند. در ادامه آیتم مراسم یادبود شهادت مسافران پرواز ۱۲ تیر و رهاسازی کبوتران به آسمان با حضور هنرمندانی نظیر پرویز پرستویی، علی نصیریان، حسن پورشیرازی، مهتاب کرامتی، پرویز شیخ طادی و سعید راد پخش شد.
علیخانی از جلال سجادی پرسید: چگونه از پس شیطنت های دوران کودکی و نوجوانی توانستی به آن جایگاه فرازمینی یک مخترع که در ذهن خود ساخته بودی برسی؟ جلال در پاسخ به این سؤال تصریح کرد: اینکه چگونه می توان ایده های ذهنی را تبدیل به اختراع کرد نکته جالبی است. من معتقدم بهترین و با ارزش ترین اختراع، اختراعی است که بتواند مشکلی را حل کند. بر اساس دسته بند شخصی خودم اگر سطوح تکنولوژی را از ۱ تا ۱۰ در نظر بگیریم، در کشور نیاز داریم که اختراعات مان در سطح ۵ قرار داشته باشد. سطح علمی بچه های ایرانی خیلی بالا است و اختراعات شان همه در سطح ۱۰ است و در دنیا حرف برای گفتن دارند. وی افزود: سال اول دانشگاه در کار با دوربین های نقشه برداری ایراداتی مشاهده کردم و متوجه شدم که در ثبت مختصات خطا به وجود می آید. آن زمان برای خودم یک فضای علمی ایجاد کرده بودم و اکثر اختراعاتم همان زمان بود.
علیخانی با طرح این سؤال که چه اتفاقی باعث شد تصمیم بگیری خلق و اختراع کنی از جلال خواست تا راجع به انتخاب مسیر خود و انگیزه برای اختراع توضیح دهد. جلال پاسخ داد: این موضوع هیچ ارتباطی به پذیرش دانشگاه و سطح کیفیت آن ندارد. فقط کسی می خواهد این کار را انجام بدهد باید این نکته را در نظر بگیرد که من می خواهم این کار را کنم. چون الان معمولا همه منتظر هستیم که یک اتفاق خاص برای مان رقم بخورد. قرار نیست درس های دانشگاه خود به خود ما را منقلب بکنند، ما باید درس بخوانیم، راه را استاد نشان می دهد و به کیفیت آموزشی دانشگاه نباید کار داشته باشیم. پس انتخاب مسیر یک تصمیم کاملا فردی است و خودت باید عمل کنی. احسان علیخانی از جلال خواست تا درباره تفاوت خودش با دیگران در انتخاب مسیر برای آینده صحبت کند. جلال اظهار کرد: من می توانم به این فکر کنم که دانشگاه بروم یا نروم تأمین هستم و نیازی به ایجاد تغییر و تحول در جایی نیستم، از مؤثر واقع شدن ناامید و یا فقط به دنبال کسب مدرک باشم. یا اینکه بگوید من عمرم را در دانشگاه صرف می کنم و باید انگیزه داشته باشم.
وی افزود: وقتی برای انجام یک کار بزرگ انگیزه داشته باشی، اما هیچ آشنا و پشتوانه ای نداشته باشی، به این نتیجه می رسی که خودت باید کار را انجام بدهی و نباید هرگز ناامید بشوی. تا زمانی که خودم را ثابت نکرده بودم کسی من را تحویل نمی گرفت. از زمانی که در مسابقات جهانی اختراع شرکت کردم و به عنوان مخترع برتر دنیا شناخته شدم ۸ سال می گذرد و هر سال برای من به اندازه ۶۰ سال تجربه بود. بارها به در بسته خوردم ولی آنقدر پررو بودم که ناامید نشدم. من را یک پسر ۱۸ ساله می دیدند و به هیچ وجه اعتماد نمی کردند و با این بهانه که این کار قانونی نیست من را رد می کردند. خیلی ها هنوز هم من را باور نمی کنند. در مواجهه با هر نهاد و ارگانی با قانون های بسته برخورد می کردم. من در مسابقات استانی و کشوری شرکت کردم. در جشنواره شیخ بهایی به عنوان جوان ترین طرح برگزیده کسب و کار از وزیر کار جایزه گرفتم. علیخانی عنوان کرد: در این جشنواره صاحبان ایده و اختراع با سرمایه گذاران و صاحبین کسب و کار برخورد می کردند و ممکن بود توسط آنها جذب بشوند و این نکته متمایزی است.
جلال اذعان داشت: نمی دانم چرا در کشور ما که کشور جوانی است توجهی به جوانان نمی شود. من به عنوان یک جوان با کلی ایده ثبت شده، برای شرکت در مسابقات جهانی و تولید انبوه نیاز به حمایت داشتم. من را از استان داری به سازمان جوانان، از آنجا به فرمانداری فرستادند. جلساتی تشکیل شد و در نهایت به هیچ نتیجه ای نرسیدم. فکر می کردم به محض ثبت اختراع کل دنیا به دنبالم می آید و این فکر اشتباهی بود. نا امید نشدم اما تصمیم گرفتم از ایران بروم تا خودم را ثابت کنم. چون اینجا به من اجازه نمی دادند خودم را ثابت کنم. مهاجرت کردم و در ترکیه بودم که مادرم تماس گرفت و گفت با این حال و روز پدرت رفتی، اگر برنگردی حلالت نمی کنم. برگشتم و ماندم. من مشاوری نداشتم و خیلی از نخبه های ما در مسیرشان مشاور نداشتند.
احسان علیخانی از پدر و مادر جلال دعوت کرد تا وارد قاب “ماه عسل” شوند. مادر جلال گفت: من به حضور جلال احتیاج داشتم و حتی در صورت موفقیت و پول بیشتر در خارج از کشور دوست نداشتم برود. جلال گفت: من به خوزستان رفتم، اما تحویلم نگرفتند و ۳ میلیون تومان پول شرکت در مسابقات را برای من تأمین نکردند. استان دار سیستان و بلوچستان و بچه های دانشگاه زابل و آقای دکتر ده مرده به من پول دادند و پدرم ۱۵ میلیون وصیغه برای سربازی را از طریق یکی از دوستانش تأمین کرد. من در مسابقات شرکت کردم و مدال طلا گرفتم. حاج آقا حسین طائب و بچه های یکی از شرکت های دانش بنیان که من را جذب کردند و در تهران خانه و ماشین در اختیارم قرار دادند. امکان تحصیل خواهرانم را در تهران فراهم کردند. مرکز نخبگان آزمایشگاه بسیج تازه راه افتاده بود و تنها از طریق بسیج حمایت شدم و در نهایت مدال هایم را به شهدای تاسوکه در سیستان و بلوچستان اهدا کردم.
علیخانی از جلال خواست تا راجع به اختراع پهکواد توضیح دهد. جلال سجادی عنوان کرد: ما کوادراتور و پهپاد داریم. جلال با اشاره به اولین اختراعش گفت: یکی از بچه های ما برای بالارفتن از پله با ویلچر اذیت می شد و من به این فکر کردم که چه کمکی می توانم به او بکنم و ویلچر بالارو از پله را اختراع کردم. اختراعات من راجع به علمی بوده که من داشتم و نیازی که در جامعه وجود داشت. به نظرم با اختراع باید مشکلات را حل کرد. پهکواد هم همین است. شناسایی و کارهای امداد و نجات از جمله کارهایی است که به وسیله پهپاد انجام می شود. باندی برای پریدن و باندی برای نشستن می خواهد. برای جلوگیری از زمین خوردن سرعتش باید از یک حدی بیشتر باشد. اما کوادراتور یک پرنده عمودپرواز است که مداومت پروازی نداشته است. من پهکواد را به گونه ای طراحی کردم که بدون نیاز به باند پرواز می کند و این امکان را دارد که در نقطه دلخواه در آسمان ثابت بماند. و مداومت پروازی این پرنده ها بیشتر از ۲۰ دقیقه نبود که من به ۱۰ ساعت رساندم. وی افزود: در حال حاضر روی طرح شیرین کردن آب های شور کار می کنیم تا دستگاه مربوطه را سازگار با محیط کنیم.
احسان علیخانی از پدر جلال پرسید: فکر می کردید پسرتان روزی تبدیل به چنین مخترع بزرگی بشود که کشور به او افتخار کند؟ آقای سجادی بیان کرد: از اول چنین فکری نمی کردیم. تا اینکه در مسابقات جهانی شرکت کرد و مدال و تشویق و عنوان جوان ترین مخترع را کسب کرد. با وجود اینکه پدر و مادر جلال تا کلاس نهم درس خواندند تمام فرزندانشان در رشته های پزشکی تحصیل کرده و به جز جلال دو برادر دیگر او نیز مخترع هستند. جلال اعلام کرد: پدرم تا به حال دو بار پیوند کلیه انجام داده است. امروز، بعد از اینکه ما تحصیلات مان را تمام کردیم، پدرم آزمایش انجام داد و مشخص شده شیمیایی است و به همین دلیل هر بار کلیه اش را از دست داده است. ولی ما از سهمیه استفاده نکردیم. علیخانی گفت: کسی مشکلی با این موضوع ندارد، این یک بحث قدیمی است کسی بخواهد معامله هم بکند هیچ وقت حاضر نمی شود در ازای تحصیل رایگان و بدون کنکور در دانشگاه از جان و سلامتی پدرش بگذرد. وی به عنوان سؤال پایانی پرسید: با توجه به بحث جدی مهاجرت معکوس که می تواند درد کشور ما را درمان کند، تو بعد از جدایی از روستایی که در آن متولد شدی، برای روستا و شهر و خطه ات چه کاری حاضری انجام بدهی؟ جلال پاسخ داد: دوست دارم برگردم و کاری کنم که تمام جوان های آنجا مشغول به کار بشوند. وی همچنین از حاج آقا سام، مهندس رازدشت، آقای حسنی و دکتر زمانی که در این راه به او کمک کرده بودند تشکر کردند. جلال حسینی اذعان داشت: من یک پارتی خیلی قوی داشتم که همه ما می توانیم داشته باشیم. پارتی من خدا بود. با خدا معامله می کردم و پشتوانه من خدا است.
سمت راست: جلال سجادی،مهمان امروز ماه عسل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺨﺘﺮﻋﺎﻥ ﺑﺮﺗﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۶ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﮐﺴﺐ ﻣﺪﺍﻝ ﻃﻼ ﺩﺭ ﺭﺷﺘﻪ ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ ﻭ ﻣﺪﺍﻝ ﻧﻘﺮﻩ ﺩﺭ ﺭﺷﺘﻪ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﮊﻧﻮ ﺳﻮﺋﯿﺲ ﺷﺪ.
سمت چپ : سید صفدر حسینی، رییس برکنارشده صندوق توسعه ملی هر دو اهل روستای سادات حسینی از توابع دهدز و ایذه خوزستان