شب یلدا برای تازه عروسها بسیار خاص است زیرا خانواده داماد هدایا و وسایل شب یلدا را به او هدیه میکنند. نمونههایی از هدیه شب یلدا عروس را ببینید.
شب یلدا یکی از قشنگترین شبها برای تازه عروسهاست. در این شب، خانواده داماد براساس یک رسم کهن ایرانی، به منزل خانواده تازه عروس رفته و هدایای مختلفی را به عروس خانم پیشکش میکنند.
در این شب خانواده عروس خودشان را آماده میکنند تا از خانوادهای که به تازگی با آنها وصلت کردهاند، یعنی خانواده تازه داماد پذیرایی کنند. در چنین شبی، طبق قراری نانوشته اما مرسوم، دو خانواده و آشنایان نزدیک دور هم جمع میشوند و بلندترین شب سال را با خوشحالی و شادی را به شیوه دیگری جشن میگیرند. در این میان هدایایی نیز از طرف خانواده داماد به عروس خانم تقدیم میشود که این هدایا در اساس رسوم خانوادهها در شهرهای محتلف کمو بیش متفاوت هستند.
در گذشته، خانواده داماد هدایایی که برای عروس تهیه کرده بودند را بر روی سینی بزرگی قرار میدادند که به این سینی طبق گفته میشد و داماد این طبق را بر روی سرش قرار میداد و راهی منزل خانواده عروس میشد اما این روزها در شهرهای بزرگ دیگر این رسم و رسوم فراموش شده یا رنگ و بویی مدرن گرفتهاند. البته هنوز هم هستند خانوادههایی که سعی میکنند تا حد ممکن به برخی از این سنتها پایبند بوده و با برگزاری مراسم مختلف، خوشحالی خودشان از ورود تازه عروس به خانواده خود را نشان دهند. هنوز هم برخی از خانوادهها هدایای عروس را بر روی طبقهای کوچکتر یا سبدهای چوبی، کالسکههای تزیین شده، صندوقچههای کوچک و بزرگ و ... چیده و به منزل عروس میبرند. این هدایا با پارچهها و روبانهای رنگارنگ تزیین میشود و به دست عروس خانم سپرده میشود.
در بعضی از فرهنگها به این مراسم، "شب چله ای" میگویند و خانوادهها تا پاسی از شب در کنار هم بیدار میمانند و تنقلات، آجیل، شام و شیرینی میخورند و جشن میگیرند.
هدایا و وسایل شب یلدا عروس که خانواده داماد و داماد برای عروس خانم تهیه میکنند در بیشتر فرهنگها تقریبا به یک شکل است یعنی مقادیری آجیل و میوه تزیینشده یک پای ثابت هدایای شب یلدا عروس هستند به شکل زیبایی تزیین شده و در کنار چیزهای دیگری مانند سکه طلا، لباسهای زمستانی، کفش، پارچه و ... پیشکش عرس خانم میشوند.
بسته به رسم و رسوم خانوادهها گاهی برخی افراد برای عروس چند تکه طلا مثل دستبند یا النگو و ... نیز میخرند. گاهی هم دیوان حافظ در کنار سایر هدایا قرار می گیرد و زینت بخش هدایای عروس خانم میشود.
البته در این میان، خانوادههایی که از سلیقه عروس خانم مطمین نیستند و یا فرصت کافی برای خرید ندارند، هدیهای نقدی در نظر میگیرند و به عروس تقدیم میکنند تا با میل خودش هرچه دوست دارد بخرد. کله قند تزیینشده، نقل و شیرینی و پشمک تزیین شده نیز به مفصلترشدن هدایای یلدا کمک میکنند.
یکی از مهمترین نکات در رابطه با هدیه شب یلدا عروس یا وسایل شب یلدا عروس، صرف نظر از نوع هدیه یا هدایا، تزیین زیبا و چشم نواز آنهاست. معمولا خانوادههای خوش ذوق و هنرمند خود مقداری روبان و تورهای رنگارنگ و سایر ابزار تزیینی خریداری نموده و هدایا را به زیبایی تریین میکنند. در این میان اغلب اوقات از وسایل قرمز رنگ برای تزیین استفاده میشود تا در کنار قرمزی انار و هندوانه، ترکیب رنگی زیبا ایجاد شود. از طرفی، برخی از خانوادهها با پرداخت مبلغی مشخص و دادن ایده مورد نظر، تزیین هدایای عروس را به افراد باتجربه مثل افرادی که کار طراحی و تزیین سفره عقد و گل آرایی مجالس را انجام میدهند میسپارند.
میوهآرایی نیز یکی دیگر از المانهای تزیین هدیه و وسایل شب یلدا عروس است که جلوهای باشکوه و زیبا به این مراسم میبخشد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
شنبه 15 شهریور 1393 ساعت 17:10
امروز، پانزدهم شهریور، چینیها با به راه انداختن موجی از زیبایی در کارناوالی تحت عنوان «جشنواره پروانهها»، با لذتِ تماشای نقش و نگارهایی رنگین از جلوههای طبیعت به روحیه و روان خود استراحت دادند. اگر نمیتوانید به شهرهای آنوی و کایفنگ در چین محل برگزاری این جشنواره بروید، چرا کلیک نکنید و سفری ارزان را با جامجمسرا تجربه نکنید؟! هیچ نیازی هم به تهیه بلیت و دریافت روادید نیست! قول میدهیم شما هم بخشی از لذت چینیها را با آزاد کردن احساستان طی سفری تصویری به دست آورید؛ حتی اگر چشمهایتان را نشُسته باشید!
جام جم سرا:وقتی از اهدای عضو سخن گفته میشود، همه نگاهها معطوف بیماران مرگ مغزی میشود که خانوادههایشان بدون هیچ چشمداشتی، اعضای بدن عزیزان خود را به بیماران نیازمند هدیه میدهند اما این بار فردی که عضوی از بدنش را اهدا کرد یک بیمار مغزی نبود، بلکه پسر بیست و چهار سالهای است که پس از 10 سال طاقت نداشت مادرش را که به نارسایی کلیه مبتلا بود روی تخت بیمارستان و در حال دیالیز شدن ببیند. این جوان تصمیم گرفت یکی از کلیههایش را بدون آن که مادرش بداند به او هدیه دهد.
رییس انجمن حمایت از بیماران کلیوی استان آذربایجان غربی در این باره به جامجم گفت: زن پنجاه و یک سالهای به دلیل نارسایی کلیههایش از روزهای پایانی تیر سال 1383 برای انجام دیالیز به این انجمن میآمد و به دلیل این که وضع مالی مناسبی نداشت، به مراکز درمانی معرفی میشد تا رایگان دیالیز شود.
حسن اشتری افزود: در این ده سال او تحت درمان قرار داشت و حتی نام وی در فهرست گیرندگان عضو پیوندی ثبت شده بود، اما به دلیل گروه خونی خاصی که داشت موفق به دریافت عضو نشده بود، تا این که پسر بیست و چهارساله وی یکی از کلیههایش را به مادرش اهدا کرد.
این زن پنجاه و یک ساله که نمیخواست خود را معرفی کند، به خبرنگار ما گفت: از ده سال پیش از بیماری کلیه رنج میبردم. اوایل نمیدانستم دچار ناراحتی کلیه هستم تا این که یک روز در خانه بیهوش شدم. خانوادهام وقتی مرا به بیمارستان بردند، پزشک احتمال داد دچار ناراحتی کلیه شده باشم بنابراین پس از چند آزمایش معلوم شد کلیههایم دچار مشکل شده و باید درمان جدی را شروع کنم. از آن موقع به بعد سه بار در هفته دیالیز میشدم. زن میانسال افزود: پس از مدتی هر دو کلیهام را از دست دادم و شوهرم با جمعآوری ضایعات هزینه زندگیمان را تامین میکرد. اما او نیز به دلیل بیماری کم سو شده و بسختی میتوانست کار کند بنابراین با از کار افتاده شدن شوهرم، تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتیم و دیگر پولی نداشتیم که با آن کلیه بخریم.
این گیرنده عضو پیوندی اضافه کرد: سالها از پی هم میگذشت و حال من هر روز وخیمتر میشد چند روز پیش پسرم به ملاقاتم آمد و گفت یک اهداکننده کلیه بدون هیچ چشمداشتی میخواهد یکی از کلیههایش را به من هدیه کند. با شنیدن این حرف گریستم و خدا را شکر کردم که هنوز انسانهایی هستند که برای رضای خدا کار نیک انجام میدهند. هزاران بار دهنده عضو و خانوادهاش را دعا کردم که به یاریام شتافتند.
وی خاطرنشان کرد: هر چه از او خواستم نام دهنده کلیه را بگوید حاضر به گفتن نام وی نشد و زمانی متوجه شدم، فرزندم کلیه خود را به من هدیه کرده که او را در ورودی اتاق عمل دیدم. لحظهای که روی برانکارد بودم و به سمت واحد پیوند میرفتم، او را دیدم که خود را برای عمل آماده میکرد. پسرم با دیدن من خندید و خواست آرام باشم. فهمیدم او همان فردی است که به من کلیه هدیه کرده است.
دیگر نمیتوانستم رنج مادرم را ببینم
پسر بیست و چهار ساله این زن نیز به خبرنگار ما گفت: در این سالها وقتی رنج مادرم را میدیدم عذاب میکشیدم و نمیتوانستم این همه درد و رنج او را تحمل کنم.وقتی همه راهها را بر روی خود بسته دیدم تنها چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که خود دست به کار شوم و یکی از کلیههایم را به او هدیه کنم، اما میدانستم اگر او بداند دهنده کلیه من هستم آن را نخواهد پذیرفت.
وی افزود: دعا میکردم بعد از آزمایش پاسخ مثبت از پزشکان بگیرم و عمل پیوند انجام بشود تا مادرم نجات یابد. وقتی جواب آزمایشها آمد و متوجه شدم این کار عملی است، خوشحال شدم و از این که توانستم دین خود را به مادرم ادا کنم، خوشحالم و امیدوارم او از من راضی باشد.( معصومه ملکی /گروه حوادث)
جام جم سرا: دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
من متولد سال ۱۳۵۴ در محلهٔ سرآسیاب دولاب واقع در منطقهٔ ۱۴ تهران هستم. از کلاس اول راهنمایی، از روز اول تعطیلات مدرسه تا روز آخر، ۲ نوبت کار میکردم. صبح تا حدود ساعت ۴ بعدازظهر بستنی میفروختم و بعد از آن باقلوافروشی میکردم، یادم هست، روزانه ۹۰ تومان سود میکردم؛ ۶۰ تومان از راه بستنیفروشی و ۳۰ تومان از راه باقلوافروشی. ۲۷ سال پیش، این درآمد خوبی بود.
چه شد که وارد حوزهٔ آموزش شدید؟
بعد از اتمام دوران دبیرستان و همزمان با ورود به دانشگاه به طور جدی تدریس را آغاز کردم. البته قبل از آن در دوران دبیرستان به همکلاسیها و بچههای محل به صورت پراکنده، در دروس مختلف کمک میکردم. به درس شیمی خیلی علاقه داشتم. به یاد دارم سال ۱۳۷۲که دیپلم گرفتم نیازمندیهای روزنامهٔ همشهری، تازه تاسیس شده بود. من به دفتر نمایندگی نیازمندیهای شعبهٔ میدان امامحسین(ع) رفتم و تقاضای چاپ ۱۰ نوبت آگهی تدریس شیمی، با عنوان «تدریس شیمی - تضمینی - کلیهٔ حقالتدریس بعد از قبولی - ساعتی ۱۰۰۰ تومان» را کردم و تلفن منزل را هم در آگهی درج کردم. در روز یکی، دو تا دانشآموز زنگ میزدند و سی، چهل نفر معلم! خانواده دانشآموزان تا میپرسیدند شما چند سال سابقهٔ تدریس دارید یا مدرک تحصیلی شما چیست؟ و متوجه میشدندکه دانشجوی ترم یک هستم و تازه شروع به تدریس کردهام، خداحافظی میکردند. فقط در این ۱۰ نوبت آگهی، یک خانواده به من اعتماد کرد و برای دخترشان که در دیماه امتحان نهایی داشت [در آن زمان دانشآموزان سال چهارم دبیرستان بعد از خرداد و شهریور، در دیماه نیز فرصت امتحان دادن و پاسکردن دروس خود را داشتند]، فرصت تدریس را به من دادند. منزل ایشان در خیابان سوم سعادتآباد، بالاتر از میدان کاج بود و طی این مسیر از منطقهٔ ۱۴ به منطقهٔ ۲، با ساعتی ۱۰۰۰ تومان آن هم تضمینی خیلی توجیه اقتصادی نداشت ولی برای شروع کارم، بسیار جذاب بود و من راضی بودم. بعد از دو جلسه تدریس شیمی، از من خواستند که ریاضیات و فیزیک هم تدریس کنم. جمعاً این ۳ درس را طی ۳۰ جلسهٔ ۲ساعته تمام کردم و پس از قبولی دانشآموز در این ۳ درس، مبلغ ۶۰ هزار تومان به عنوان اولین درآمدم از تدریس را دریافت کردم.
شما گفتید روزی یکی، دو تا دانشآموز زنگ میزد و سی، چهل نفر معلم؛ معلمها چرا تماس میگرفتند؟
درست است، معلمهای دروس دیگر، غیر از شیمی زنگ میزدند و میگفتند اگر شما رفتید تدریس و دانشآموزان نیاز به تدریس سایر دروس داشتند، ما را معرفی کنید. من یکی، دو روز اول توجه نمیکردم و چون میخواستم تلفن اِشغال نشود، میگفتم چشم، اگر موردی بود به شما خبر میدهم. بعد از چند روز به این فکر افتادم، تلفن معلمها را در هر درس با سابقهٔ تدریس، نشانی منزل و... بگیرم و یک بانک اطلاعاتی درست کنم. بعد از گذشت پنج، شش روز یک بانک اطلاعاتی حدود ۲۰۰ نفره از معلمان و دبیران دروس مختلف تهران را داشتم و به این فکر افتادم که با این معلمها میتوانم یک آموزشگاه تدریس خصوصی راهاندازی کنم و در متن آگهیهای جدید بنویسم، «تدریس تمامی دروس در تمامی مقاطع تحصیلی.» همین کار را هم کردم و چون آگهی صرفاً برای درس شیمی نبود، تقریباً روزی ۳ تا ۴ تا دانشآموز در دروس مختلف جذب میکردم و دروس غیر از شیمی را به معلمها و دبیرانی که توانایی و سابقهٔ تدریس خوبی داشتند، ارجاع میدادم و دبیران بابت این معرفی، ۳۰ درصد از حقالتدریس را به من میدادند. تا پایان سال ۷۳ به این شیوه کار میکردم. سال ۷۴ تصمیم گرفتم دفتری اجاره کنم و این کار را به صورت حرفهای انجام دهم و عملاً یک آموزشگاه تأسیس کنم. میدان رسالت در شرق تهران را انتخاب کردم و یک دفتر حدوداً ۲۵۰ متری به مبلغ ۲میلیون تومان رهن و ماهیانه ۷۵ هزار تومان اجاره کردم و آموزشگاهی به نام «اندیشمندان» را تأسیس کردم. شرایط کاری در آن مقطع خیلی خوب بود. بعد از یکی، دو سال، شعبهٔ دوم آموزشگاه را در سعادتآباد تأسیس کردم.
بعد از تأسیس اندیشمندان، همچنان تدریس میکردید یا صرفاً مدیریت آموزشگاهها را عهدهدار بودید؟
خیر. من شخصاً تا سال ۱۳۸۵ تدریس هم میکردم. در همان سالهای ۷۴ و ۷۵ هم که آموزشگاه داشتم علاوه بر مدیریت آموزشگاه، در آموزشگاهها و مدارس مناطق دیگر تهران، شیمی کنکور را درس میدادم و گاه تحت عنوان دبیرپروازی برای کلاسهای نکته، تست و جمعبندی به شهرهای یزد و اصفهان دعوت میشدم و در طول یکسال به بیش از هزار نفر شیمی درس میدادم. همواره مفاهیم شیمی را به زبان ساده، با طنز و شعر آمیخته میکردم تا یادگیری آن برای دانشآموزان راحتتر باشد.
درآمد شما از تدریس در مدارس چقدر بود؟ در ازای یک جلسه تدریس به شما چقدر پرداخت میکردند؟
در سالهای مختلف متفاوت بود. ولی هیچوقت پول تدریس برایم مهم نبود و به یاد ندارم هنگام قرارداد با مدیران مدارس و مؤسسات آموزشی در خصوص حقالتدریسم از جانب من پیشنهادی مطرح شده باشد و اساساً با اکثر آنها بدون قرارداد کار میکردم. این مدیران بعد از مدتی بالاترین پرداختی خود را به من اختصاص میدادند. به طور کلی با شرط و شروط در کار مخالفم و معتقدم اگر فردی به کار خود ایمان داشته باشد و به درستی وظایف خود را انجام دهد، نتیجه آن دیده میشود و نیاز به سر و صدا و شرط و شروط ندارد. یعنی بهگونهای میشود که آن مدیر برای حفظ اعتبار مدرسه یا مؤسسه خود به شما نیاز خواهد داشت.
برخورد شما با دانشآموزان چگونه بود، شما یک دبیر سختگیر بودید یا خیر؟
نه، کاملاً برعکس. رابطهام با دانشآموزان کاملاً صمیمی و شاد بود. همواره آنها را به اسم کوچکشان صدا میکردم و به یاد ندارم با دانشآموزی برخورد بدی کرده باشم.
امروز درآمد یک بازیکن لیگ برتر در یک تیم شهرستانی با مدرک تحصیلی دیپلم برای یک فصل بازی، معادل ۳۰ سال حقوق یک معلم با مدرک تحصیلی لیسانس است! |
من حتی زنگهای تفریح، کمتر در دفتر مدرسه بودم و بیشتر اوقات، زنگهای تفریح با دانشآموزان یا والدین آنها بودم و سعی میکردم حتیالامکان در اردوهای دانشآموزی شرکت کنم تا روحیات دانشآموزانم را بشناسم.
به نظر شما آیا معلّمان در جایگاه واقعی خود از نظر منزلت و رفاه اجتماعی قرار دارند؟ و یک معلم به چه میزان میتواند در تربیت نیروی انسانی کارآمد مفید باشد؟
معلمی، شغل شریفی است و اگر معلم به کارش علاقهمند باشد و به اجبار وارد این حوزه نشده باشد، میتواند در سرنوشت دانشآموزان تأثیر زیادی بگذارد. اما مسائل مالی هم خیلی مهم هستند. متأسفانه دولتها و وزرای آموزشوپرورش در طول این ۲۰ سال که من به یاد دارم، هیچ حرکت قابل توجهی انجام ندادهاند. شما، امثال من را نمیتوانی ملاک قرار دهی، دبیران کنکور، درآمدهای ویژهای دارند و یک استثنا به حساب میآیند و درصد این دبیران در سراسر کشور به یک درصد هم نمیرسند و ۹۹ درصد دیگر در شرایط مطلوبی نیستند و یک معلّم با دغدغههای اقتصادی نمیتواند با آرامش و مطالعهٔ قبلی در کلاس درس حاضر شود و به مسائل درسی، روحی و شخصیتی دانشآموزان بپردازد. متأسفانه در ایران دولتها از این موضوع غافلند و نتایج مخرب آن تا نسلها باقی میماند. غافل از اینکه این یک میلیون معلّم و کادر آموزشی قرار است در طول یک سال ۱۳میلیون دانشآموز را از ساعت ۷ صبح تا ۳ بعدازظهر و در مدارس ۲ نوبته تا ساعت ۲۰ مدیریت کند و به آنها هم علم یاد بدهند، هم ادب و هم در این دنیای پیشرفته، مسائل مدیریتی، شخصیتی، اخلاقی، عاطفی و... و مگر نه اینکه سن یادگیری و فرمپذیری شخصیتی و روحی یک فرد همین سنین کودکی و نوجوانی است؟ به اعتقاد من کمتوجهی به این موضوعات در بلندمدت، هزینههای زیادی را به کشور تحمیل میکند.
اگر وزیر آموزش و پرورش بودید، به طور متوسط به معلمان چقدر حقوق می دادید؟
امروز درآمد یک بازیکن لیگ برتر در یک تیم شهرستانی با مدرک تحصیلی دیپلم برای یک فصل بازی، معادل ۳۰ سال حقوق یک معلم با مدرک تحصیلی لیسانس است! به اعتقاد من، حقوق یک معلم برای سال ۱۳۹۳ باید حداقل ۳ میلیون تومان باشد. این در حالی است که در حال حاضر حقوق یک معلم حتی به یک میلیون و پانصد هزارتومان هم نمیرسد.
چه شد که از تدریس و آموزش به سمت نشر و کتاب و انتشارات گاج حرکت کردید؟
من چون خودم جزو دانشآموزان مناطق کم برخوردار تهران بودم و امکانات آموزشی در مدارس ما ضعیف بود، همواره در طول تدریس، علاقه داشتم، آنچه را که در درس شیمی میدانم به نفرات بیشتری انتقال دهم. مثلاً به جای سالی هزار دانشآموز، یکصدهزار نفر، بلکه بیشتر از آن بهره ببرند و این کار فقط از طریق تألیف یک کتاب جامع و خوب امکانپذیر بود ولی به دلیل مشغله زیاد تدریس، هیچگاه فرصت نمیکردم که این کار را به صورت جدی انجام دهم و تألیف یک کتاب به گونهای که دانشآموزان را از کلاس درس تا حد امکان بینیاز کند، کار دشواری است. هم تجربه تدریس میخواهد و هم حوصله زیاد. تا اینکه ۱۳۷۹، در یکی از روزهایی که به عنوان دبیر پروازی برای تدریس به یزد میرفتم، دوست فرهیخته و عزیزی که هماکنون در قید حیات نیستند، به نام آقای مهندس حمید قندهاری از من خواستند که یک روز هم در دبیرستان بهاباد که در ۲۰۰ کیلومتری شهر یزد واقع شده است، برای تدریس و رفع اشکال درس شیمی بروم. ایشان ساکن تهران بودند ولی در آن مقطع در روستای بهاباد کارهای تحقیقاتی و عامالمنفعه میکردند. من هم با کمال میل پذیرفتم. وقتی با بچههای آن روستا مواجه شدم، دیدم که امکانات آموزشی در آنجا تقریباً صفر است ولی شوق اشتیاق به یادگیری در چشمان تکتک آنها دیده میشد. آنها به صورت شبانهروزی با کتابهای آموزشی آن هم به صورت محدود، خودشان را برای کنکور آماده میکردند.
یک ماشین پاترول داشتم. آن را فروختم و از وزارت ارشاد، مجوز چاپ کتابم را گرفتم. کتابفرشها میگفتند کتابها را امانی به ما بده و ۳ ماه بعد بیا هر چه فروخته شد پس از کسر ۵۰ درصد قیمت پشت جلد، پرداخت کنیم! چون قصد سفر داشتم کتاب را به دبیران شیمی سراسر کشور هدیه دادم، همین کار آن را معروف کرد و مرا از سفر باز داشت |
تیمهای ۳ نفره تشکیل داده بودند، مثلاً کتاب آموزشی فیزیک به مدت دو روز در اختیار یک تیم بود و سایر کتابها در اختیار تیمهای دیگر و به صورت چرخشی از این تعداد محدود کتاب استفاده میکردند. آقای مهندس قندهاری میگفت: «این دانشآموزان با همین امکانات، همهساله رتبههای خوبی در کنکور کسب میکنند و اگر امکانات بیشتر باشد، قطعاً رتبههای بهتری به دست خواهند آورد.» بعد از بازگشت از یزد و مشاهده اثربخشی کتابهای آموزشی در روند تحصیلی دانشآموزان در نقاط کمبرخوردار، بیدرنگ شروع به تألیف کتاب شیمی به زبان ساده نمودم و سعی کردم تمامی تجارب دوران تدریسم را به زبانی شیوا و آسان برای دانشآموزان به رشتهٔ تحریر درآورم، به گونهای که یک دانشآموز بدون نیاز به معلم شیمی بتواند این درس را بیاموزد.
تألیف این کتاب حدوداً یکسال طول کشید و همزمان نیز قصد مهاجرت به کشور آلمان را برای زندگی و ادامه تحصیل داشتم. برای چاپ کتاب به ناشران زیادی مراجعه کردم، ولی همگی میگفتند این کتاب فروش نمیرود، چون سهم مطالب آموزشی آن نسبت به پرسشهای ۴ گزینهای آن بیشتر است. در آن مقطع، کتابهای تست از فروش خوبی برخوردار بودند و به نوعی ابزار کار معلمان کنکور بودند؛ ولی من اعتقادم غیر از این بود، چون هدفم از تألیف این کتاب، آموزش به دانشآموزان به زبان ساده بود. خصوصاً دانشآموزان نقاط کمبرخوردار که از امکانات آموزشی کنکور کمبهره یا بیبهره بودند. به یاد میآورم، سال ۱۳۸۰ یک ماشین پاترول داشتم و آن را فروختم و از وزارت ارشاد، مجوز چاپ کتابم را تحت عنوان «ناشر مؤلف» گرفتم و آن را در شمارگان ۵۰۰۰ نسخه چاپ کردم. ابتدا سعی کردم، کتابها را بفروشم که در فروش با مشکلات زیادی از سوی کتابفروشان و توزیعکنندگان کتاب روبهرو بودم. من به عنوان یک معلم با این بازار آشنا نبودم و آنها تا ۵۰ درصد قیمت پشت جلد کتاب را برای حق توزیع و فروش میخواستند و این موضوع برای من قابل قبول نبود، چون هزینهٔ تمام شده آن کتاب، تازه بدون احتساب حقالتألیف خودم بیش از ۵۰ درصد بود. جالب اینکه میگفتند کتابها را به صورت امانی در اختیار ما قرار بده و پس از ۳ ماه مراجعه کن، هر تعداد را که فروخته باشیم پس از کسر ۵۰ درصد از قیمت پشت جلد، پرداخت و الباقی را مرجوع میکنیم!
من این شرایط را نپذیرفتم و چون قصد سفر داشتم و کتاب را کتاب مفیدی میدانستم، تصمیم گرفتم، تمامی ۵۰۰۰ نسخه از کتاب را به دبیران شیمی سراسر کشور هدیه دهم، بنابراین نامهای نوشتم و ویژگیهای کتابم را به معلمان توضیح دادم و همراه با کتاب از طریق مدارس برایشان به رسم هدیه فرستادم.
چند روز بعد از ارسال کتابها، یک اتفاق جالب افتاد و آن اینکه معلمان بعد از مطالعه کتاب، تقاضای خرید به تعداد زیاد برای دانشآموزان خود را داشتند، گاه به تلفن درج شده در کتاب زنگ میزدند یا به دانشآموزان خود میگفتند این کتاب را تهیه و با خود داشته باشند. طبیعی بود دانشآموزان برای تهیه کتاب به کتابفروشیها مراجعه میکردند و کتابفروشان و توزیعکنندگان، این بار حاضر بودند کتاب را با تخفیف ۳۰ درصد به جای ۵۰ درصد آن هم به صورت نقدی تهیه کنند.
این کتاب آنقدر با استقبال روبهرو شد که دبیران و دانشآموزان خواهان سایر دروس با این شیوه نگارش یعنی توضیح مفاهیم درس به زبان ساده به همراه پرسشهای ۴ گزینهای بودند و من برای پاسخگویی به این نیاز، تصمیم گرفتم که از مهاجرت صرف نظر کنم و در شهریورماه ۱۳۸۱، مجوز انتشارات بین المللی گاج را گرفتم.
به نظرتان در دستیابی به هدفتان موفق بودهاید؟
من از آغاز تأسیس گاج، یک هدف اساسی را برای خودم در نظر گرفتم و آن «توسعه عدالت آموزشی» بود. به عبارت دیگر دوست داشتم که تمام دانشآموزان بتوانند تا حد ممکن از امکانات آموزشی یکسان برخوردار باشند.
علاقهمندم هرجا نام یک کتاب خوب و اثرگذار مطرح شد، نام ایران هم مطرح شود، به عبارت دیگر نام ایران عزیز مترادف با کتاب و فرهنگ باشد و نه نفت و گاز |
اینکه تمامی امکانات آموزشی در کلانشهرها مستقر است و دانشآموزان شهرهای کوچک و روستاها و دانشآموزان کمبضاعت شهرهای بزرگ از این امکانات برخوردار نبودند، همواره موجب به هم ریختگیام بود و یک کتاب آموزشی جامع تنها راهکار ارزانی است که میتواند عدالت آموزشی را برقرار کند. من همواره به مؤلفان خود در گاج گفتهام که تمام توان و تجربهٔ خود را به کار گیرید و آنچه را که میدانید و برای دانشآموزان لازم و مفید است را به زبان ساده و با یک طبقهبندی منحصر به فرد به رشتهٔ تحریر درآورید و از مطرحکردن مفاهیم و مطالب خارج از کتاب درسی اجتناب کنید، مگر آنکه آن مطلب در یادگیری مفاهیم کتاب درسی به صورت مستقیم تأثیرگذار باشد.
آیا در توسعهٔ فعالیت خود به اهدافتان رسیدهاید؟
در ایران تا حدود زیادی بله، ولی هنوز جای کار بسیار است. من آرزو دارم در آیندهای نهچندان دور، پرآوازهترین ناشر جهان شوم و علاقهمندم هرجا نام یک کتاب خوب و اثرگذار مطرح شد، نام ایران هم مطرح شود، به عبارت دیگر نام ایران عزیز مترادف با کتاب و فرهنگ باشد و نه نفت و گاز.
این هدف بزرگ و قابل تقدیری است، آیا برای رسیدن به آن اقداماتی هم کردهاید یا صرفاً در حد یک ایده است؟
ایده بینالمللیشدن از روز اول با من بود، نام کامل گاج، انتشارات بینالمللی گاج است، یعنی از روز اول تأسیس گاج این نام را انتخاب کردم، ولی از سال ۲۰۱۳ مشغول بررسی بازار نشر دنیا هستم و تقریباً در طول ۱۰سال گذشته در تمامی نمایشگاههای مهم بینالمللی کتاب شرکت کردهام و خوشبختانه محتوای تعداد زیادی از کتابهای تألیفی ایران، چه معاصر و چه ادبیات و متون کهن، قابلیت ترجمه و عرضه در سطح بینالمللی را دارند.
آیا در راه اندازی انتشارات گاج، فرد یا سازمان خاصی هم با شما مشارکت داشتهاند؟
خیر. در ابتدای فعالیت گاج همان سالهای ۸۲-۸۱ به چند نفر از همکاران خود [معلمان دروس مختلف] پیشنهاد شراکت دادم، ولی هیچیک نپذیرفتند و معتقد بودند بازار از کتابهای آموزشی اشباع است. میگفتند اگر سال ۱۳۷۰ بود خوب بود ما هم میآمدیم و سرمایهگذاری میکردیم و به من هم توصیه میکردند وارد این حوزه نشوم، کار پرزحمت و پرریسکی است.
شما این اعتقاد را نداشتید؟
خیر، چون من حرف جدیدی برای گفتن داشتم و قرار نبود از روش کسی کپیبرداری کنم. به قول جبران خلیل جبران: «اگر آوازت زیبا و دلنشین باشد، حتی اگر وسط بیابان باشی، کسی را خواهی یافت که به آوازت گوش فرا دهد.» البته که اوج رقابت دانشآموزان در کنکور، دههٔ هفتاد بود و کتابهای نکته و تست از رونق بسیار خوبی برخوردار بودند، ولی من در تولید کتابهای آموزشی هدفم متفاوت بود. من آموزش را به زبان ساده و نه برای دانشآموزان در کلاسهای کنکور، بلکه برای دانشآموزان کمبهره و یا بیبهره از خدمات آموزشی مدنظر داشتم.
آیا ورود شما به حوزه نشر، باعث کاهش شمارگان کتابهای سایر ناشران آموزشی شده است؟
به نظرم خیر، من به کمک همکارانم در تألیف، ذائقههای جدیدی برای دانشآموزان ایجاد کردیم و اساساً به نیازهایی پاسخ دادیم که تا آن مقطع کمتر به آنها فکر شده بود. قبل از ورود گاج به عرصه نشر، عمدهٔ کتابهای پرفروش آموزشی یا از جنس حلالمسایل بودند و یا نکته و تست، اما ما در گاج معتقد به کتابهای آموزشمحور، کتابهای کار در کلاس و کار در منزل، کتابهای جمعبندی و... بودیم.
مؤلفان شما با مؤلفان سایر ناشران چه تفاوتی دارند؟
ساختار تألیف ما با ناشران دیگر متفاوت است. من چون خودم هم معلم بودهام، هم نویسنده و هم ناشر، توانستهام یک ارتباط منطقی بین این جایگاهها برقرار کنم. من معتقدم نویسندگی یک شغل است و نمیتوان به عنوان شغل دوم به آن نگریست. در اکثر مواقع مؤلفان ۷ روز هفته را تدریس میکنند و ساعات آخر روز با خستگی زیاد چند ساعتی را هم به تألیف اختصاص میدهند. این موضوع کیفیت تألیف را پایین میآورد. ما در گاج در سال ۱۳۸۴ برای اولینبار در ایران ساختمان تألیف راهاندازی کردیم بهگونهای که به هر دپارتمان یک واحد مجهز به کتابخانه مرتبط و سایر امکانات مورد نیاز تألیف اختصاص دادیم و نویسندگان و ویراستاران به طور منظم حداقل ۳ روز در هفته به تألیف مشغولند و در روزهای دیگر نوشتههای خود را در کلاس درس به بحث میگذارند.
آموزشوپرورش، منتقد ناشرانی است که به تولید کتابهای حلالمسائل مشغولند و این نقد کاملاً بجا و درست است. در حقیقت تولید این کتابها، دانشآموزان را از فکر کردن باز میدارد و آنها را تنبل میکند |
از سوی دیگر بین مدیران دپارتمانها، جلسات منظم برگزار میشود که دپارتمانهای دروس مختلف در روشها و استانداردهای تألیف که برایشان مشخص کردهایم فاصله نگیرند چرا که دانشآموز انتظار دارد زمانی که کتاب ادبیات گاج را خواند و تصمیم گرفت کتاب عربی را نیز تهیه کند، این دو کتاب در روشهای تألیف خیلی با هم تفاوت نداشته باشند، چرا که او انتظار سبک و روش ادبیات را از عربی گاج دارد.
تفاوت خدمات گاج با کانون فرهنگی آموزش در چیست؟
اساساً تمامی مؤسسات آموزشی یک کار را با روشهای متفاوت انجام میدهند و هر موسسه؛ متقاضیان و علاقهمندان خودش را دارد. در حال حاضر تمرکز ما در گاج بیشتر روی کتاب است و تمرکز کانون روی آزمونهای آزمایشی، به همین علت در تولید کتاب گاج حرف اول را میزند و در برگزاری آزمون، کانون.
آموزشوپرورش همواره منتقد جدّی کتابهای آموزشی و کمکآموزشی بوده است. به نظر شما این نقد به حوزهٔ کتابهای آموزشی وارد است؟
برداشت شما درست نیست. سازمان تألیف کتب درسی آموزشوپرورش، منتقد ناشرانی است که به تولید کتابهای حلالمسائل مشغولند و این نقد کاملاً بجا و درست است. در حقیقت تولید این کتابها، دانشآموزان را از فکر کردن باز میدارد و آنها را تنبل میکند و اساساً این کتابها آموزشی نیستند. ولی به حوزهٔ کتابهای آموزشی نه تنها نقدی ندارد بلکه از آنها حمایت نیز میکند. در طول این چند سال، دهها جلد از کتابهای گاج منتخب جشنواره رشد آموزشوپرورش شدهاند. از سوی دیگر خود آموزشوپرورش در انتشارات مدرسه به تولید کتابهای آموزشی و کمکآموزشی مشغول است و با ناشران بخش خصوصی رقابت میکند.
اگر کنکور به طور کامل حذف شود، گاج هم ضعیف میشود؟
خوشبختانه در سالهای اخیر کنکور از تب و تاب افتاده است و دانشآموزان دیگر استرس سالهای گذشته را ندارند بهدلیل آنکه ظرفیت پذیرش دانشجو در رشتههای مختلف تقریباً برابر با تعداد داوطلبان کنکور است و رقابت فقط در رشتههای خاص و دانشگاههای خاص است و این موضوع برای همیشه خواهد بود. در تمام دنیا نیز دانشگاههای خاص و رشتههای خاص متعلق به افراد سختکوش هستند. کمرنگ شدن کنکور تأثیری بر فعالیت گاج ندارد، چرا که عمدهٔ کتابهای گاج، کتابهای غیرتستی و غیرکنکوری است و گاج از مقطع پیشدبستانی تا کارشناسیارشد کتاب دارد.
اگر شما ناشر آموزشی نبودید، مثلاً ناشر کتابهای عمومی بودید، میتوانستید سالیانه ۱۰میلیون جلد کتاب چاپ کنید؟
قطعاً نه، بازار نشر آموزشی با نشر در سایر حوزهها کاملا متفاوت است، خرید کتابهای آموزشی برای یک دانشآموز یا دانشجو، یک ضرورت است ولی در مورد سایر کتابها اینطور نیست، کلاً در دنیا کتابهای آموزشی از فروش خوبی برخوردارند. (خبرآنلاین)
جمعه 11 مهر 1393 ساعت 12:58
در فرهنگ ژاپن، یکی از سنتهای رایج شرکتها برای تشکر از مشتریان خود بابت انتخاب و خرید محصولاتشان، این است که پس از خرید به وی هدیهای میدهند و این هدیه هم معمولاً یک رول کاغذ توالت است! بتازگی یک شرکت بازاریابی در این کشور تغییراتی در بسته بندی هدایای خود داده است که توجه مشتری را بیش از پیش به خود جلب میکند.
جام جم سرا: بنا بر تحقیقات انجام شده هدیه، بخش مهمی از روابط و تعاملات جوامع انسانی را در بر میگیرد و تعریف مشخصی از این روابط ایجاد میکند. هدیه، پیوند بین اعضای خانواده و دوستان حتی طرفهای کاری و تجاری را محکم میکند. مردم وقتی به یکدیگر هدیه میدهند، اول از همه نشان میدهند که برای یکدیگر ارزش قائل هستند و به یکدیگر اهمیت میدهند. همچنین موجب میشود که به یکدیگر بیشتر فکر کنند و توجه نشان دهند. اگرچه مفهوم هدیه در فرهنگهای مختلف گاهی متفاوت است، اما در اصل نشاندهنده توجهی است که افراد به یکدیگر ابراز میکنند.
هدیه دادن و گرفتن، واضحترین روشی است که فرد میتواند علاقه خود را به طرف مقابل نشان دهد و حتی برعکس، ممکن است فردی بخواهد با کمترین صدمه به طرف مقابل رابطهشان را پایان دهد. او میتواند این کار را با هدیه دادن انجام دهد. افرادی که به مقوله هدیه توجهی ندارند، معمولا این علائم و اشارات اجتماعی را بسادگی از دست میدهند.
بنا بر گفته روانشناسان هدیه دادن و گرفتن میتواند برای افراد بسیار مهم باشد و موجب سلامت روح و در نهایت جسم دو طرف شود. در حقیقت این عمل افراد را در شرایط برد ـ برد قرار میدهد و احساسات خوب و بسیار خوشایندی در هر دو طرف ایجاد میکند و موجب صمیمیت و در نتیجه احساس امنیت بیشتر میشود. در حقیقت هدیه دادن و گرفتن باعث ترشح هورمون «سروتونین» میشود که در مغز افراد تنظیمکننده حالات روحیشان است.
از طرفی تحقیقات نشان داده است که هدیه دادن به مراتب بیش از هدیه گرفتن شادی میآورد و وقتی این عمل به عادتی در زندگی تبدیل شود، مسلما میتواند جلوی افسردگی را بگیرد. زیرا فرد هدیهدهنده از اینکه توانسته دیگری را شاد کند، احساس باارزش بودن میکند. در واقع هدیه دادن را میتوان در زمره کارهای نوعدوستانه قرار داد. بویژه زمانی که این کار بدون چشمداشت و توقع تلافی انجام شود، بسیار فرحبخش است.
هدیه خوب
هدیه دادن به نظر ساده و بیدغدغه میآید، اما باید گفت کاری بسیار سخت و پیچیده است و اول از همه باید آداب آن را بخوبی بدانید. هدیه خریدن از این نظر سخت است که معمولا نمیدانیم طرف هدیه گیرنده به چه چیزی علاقهمند است. درواقع نمیتوانیم براحتی وارد مغز او شده و از دریچه چشمهای او دنیا را ببینیم و بفهمیم که او واقعا چه میخواهد. حتی گاهی اوقات این ناتوانی به تهیه هدایایی منجر میشود که از نظر گیرنده ارزشی ندارند.
از طرفی رسم و رسومهای مختلف در فرهنگهای گوناگون هدیه دادن را بسیار سختتر میکند. معمولا در جوامعی که از تنوع فرهنگی برخوردارند، هنگام تهیه هدیه باید بسیار مراقب بود تا هدیهایمناسب تهیه شود. درواقع باید از سنتهای یکدیگر که گاه از شهری با شهر دیگر متفاوت است باخبر بود. در هر حال دادن هدیه خوب و عالی چیزی است که فرد هدیهدهنده به آن بسیار توجه دارد. در زیر به برخی از ویژگیهای یک هدیه خوب اشاره شده است:
هدیه بیمنظور
پیش از هر چیز باید گفت یک هدیه خوب و باارزش هدیهای است که بدون منظور و بدون توقع جبران داده شود. زیرا اگر توقع جبران به میان آید، اولا فرد گیرنده هدیه را در شرایط خاصی قرار میدهید و او احساس میکند که مجبور است برایتان هدیه بخرد و در ثانی به او میفهمانید که هدیهتان صمیمانه و از ته قلب نبوده است.
هدیه گرانقیمت
اگر هدیهتان باعث شود که دریافتکننده احساس فقیر بودن کند، هدیهای واقعی نیست، بلکه با این کار به او میفهمانید که شما قدرت خرید بسیار بالایی دارید و میخواهید این موضوع را به رخ او بکشید. از آنجا که مردم به محض دریافت هدیه خواه ناخواه به فکر جبران آن میافتند، خریدن هدایای گرانقیمت دریافتکننده هدیه را به دردسر میاندازد و آن هدیه را به تلخترین خاطره زندگیاش تبدیل میکند. بنابراین مراقب باشید هدیهای تهیه کنید که طرف مقابل را به زحمت نیندازید.
هدیه خاص
گاهی اوقات برخی افراد صرفا برای رفع تکلیف هدیه میخرند و در اینگونه مواقع جوراب، کمربند و از این قبیل کالاها را مناسب میدانند. اگرچه این اجناس نیز بسیار ضروری است، اما با دادن این نوع هدایا نمیتوانید به دریافتکننده این احساس را بدهید که برایتان مهم هستند و آنها احساس خاص بودن نمیکنند. اگر میخواهید چنین حسی به او بدهید بهتر است برایش چیزی بخرید که بسیار شادترش کند. گاهی خریدن یک کتاب که به آن علاقه داشته است میتواند یک هدیه خاص برای او محسوب شود.
پول بهعنوان هدیه
برخی به جای خریدن هدیه، پول میدهند. دادن پول این مفهوم را میرساند که فرد گیرنده هدیه آنقدر ارزش و اهمیت نداشته است که به خودمان زحمت فکر کردن درباره هدیه یا بازار رفتن بدهیم و این موضوع را به سادگی با دادن پول به او میفهمانیم. بنابراین اگر میخواهید به گیرنده هدیه بگویید برایتان مهم است هرگز پول هدیه ندهید.
هرگز نمیتوان ارزش هدایا را با پول سنجید. دادن هدیه یعنی نشان دادن علاقه فرد به طرف مقابل. بنابراین میتوانید کاری غیر از خریدن جنس و کالا انجام دهید. مثلا میتوانید غذای مورد علاقه او را آماده کرده و او را به صرف غذا در زمانی مناسب دعوت کنید. در حقیقت با این کار به او نشان میدهید که چقدر برایتان مهم است.
تفکر پشت هدیه
خود هدیه چندان مهم نیست، بلکه تفکر پشت آن از اهمیت برخوردار است. بنابراین در مورد هدیهای که میخرید به دقت فکر کنید. به طور کلی به کسی که میشناسید هدیهای بدهید که دوست دارد. معمولا در صحبتهایتان میتوانید متوجه شوید که او چه چیزی دوست دارد. اگر هم کاملا نمیدانید طرف مقابل چه چیزی دوست دارد، هدیهای بگیرید که احتمال میدهید برایش کاربردی باشد.
همیشه خریدن اجناس و کالا نمیتواند خاطرهانگیز باشد، ولی میتوانید مثلا برای او بلیت یک کنسرت یا یک کلاس تفریحی و ورزشی که دوست دارد، تهیه کنید. به این وسیله میتوانید خاطرهای شیرین در ذهن او به جا بگذارید.
اگر فردی که برایش هدیه میخرید وقت بسیار کمی دارد، بنابراین برایش هدیه پردردسر نخرید. مثلا خریدن یک پازل 5 هزار قطعهای میتواند بدترین هدیه عمرش باشد، اما خریدن کتابهای صوتی که هنگام انجام دادن کارهایش بتواند به آن گوش کند، گزینه مناسبی است.
هیچ چیز جالبتر از این نیست که هدیهتان را کادو پیچ دریافت کنید. حتی اگر بلیت رفتن به یک مکان تفریحی است آن را در یک برگه کادو بپیچید یا در پاکت مخصوص هدیه قرار دهید تا هدیه گیرنده از باز کردن کادو لذت ببرد. در ضمن مهم است برای چه کسی چه کاغذ کادویی انتخاب میکنید، مثلا کاغذ کادو با طرح پروانه برای کسی که به طبیعت علاقه دارد، بسیار مناسب است.
نوشتههای زیبا
همیشه روی کاغذ کادوی هدیهتان سخنی زیبا بنویسید. البته تا آنجا که میتوانید از نوشتن جملات کلیشهای اجتناب کنید. گاهی میتوانید خاطرات زیبایتان را که با هم داشتید در جملهای زیبا بیان کنید و به پاس آن روزها هدیهتان را پیشکش نمایید، اما اگر هم نمیدانید چه بنویسید یک جستجوی ساده در اینترنت میتواند جملات بیشمار زیبایی در این خصوص در اختیارتان قرار دهد.
گاهی اوقات دادن هدیهای که نشان دهد دوست دارید با فرد گیرنده هدیه ارتباط محکمتری برقرار کنید، میتواند بهترین هدیه باشد. مثلا خرید بلیت دونفره سینما و هر مکان تفریحی دیگر.
زمان و توجه
البته هدیه نباید حتما پولی باشد. شما اگر کسی را دوست دارید و میخواهید به او نشان دهید که برایتان مهم است میتوانید با اختصاص دادن بخشی از وقت تان و گوش کردن به صحبتهای او و همدردی نشان دادن به او بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد. به این وسیله او میتواند باارزشترین هدیه را که توجه خالصانه شماست، دریافت کند.
psychologytoday / مترجم: نادیا زکالوند
اوتیسم یک اختلال رشدی دوره کودکی است. کودکان مبتلا به اوتیسم در تعاملات اجتماعی و برقراری ارتباط احساسی با دیگران مشکل دارند، و اغلب به رفتارهای تکراری علاقه نشان می دهند.
سن شروع این اختلال قبل از سه سالگی است و کودکان دارای این اختلال رفتارهای همچون عدم برقراری تماس چشمی، عدم اشاره مستقیم به اشیا، مشکل در درک احساسات دیگران یا بیان احساسات خود، فرار از بغل شدن یا تماس فیزیکی با دیگران، عدم تمایل به صحبت کردن، مشکل در بیان نیازهای خود از خود بروز می دهند.
به گزارش مهر، تشخیص اوتیسم بسیار مشکل است، زیرا هیچ تست پزشکی برای تشخیص آن وجود ندارد (مانند آزمایش خون و...)، تنها راه تشخیص مشاهده رفتار کودک است. همچنین درمان قطعی برای آن وجود ندارد.
امروزه عامل ژنتیک مهمترین عامل این اختلال شناخته می شود اما اضطراب و استرس مادر در دوران بارداری یکی از عوامل فعال کننده این ژن قلمداد می شوند البته مواد موجود در آفت کش ها و... نیز تاثیر خود را در فعال شدن این ژن دارند. اما نکته مهمی که باید مد نظر قرار داد محیط مادر در دوران بارداری است.
امروزه در هزاره سوم که شاهد گسترش استرس ها و اضطرابها به خصوص در کلانشهرها هستیم مادران با استرس و اضطراب خود می توانند زمینه را برای اوتیسم هموارتر کنند. این احتیاط نیست بلکه وظیفه مادران است.
اوتیسم در بسیاری از کلانشهرها یک نگرانی مهم برای بهداشت عمومی قلمداد می شود بطوریکه در یکی از بزرگترین پروژه های مطالعاتی آمریکا تا امروز، به نام سید(SEED) با صرف بودجه ای عظیم به دنبال کشف علل این اختلال هستند.
در همین راستا انجمن علمی کودکان استثنایی ایران در فعالیتی موثر اقدام به برگزاری همایش اوتیسم با هدف معرفی روش های درمانی مفید و توجه ویژه به نیازهای والدین با حضور متخصصین مجرب این حوزه در تاریخ ۹ مهر ماه ۹۴ در محل دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران نموده است.
سازمان ها و نهاد های مرتبط چون بهزیستی، آموزش و پرورش کودکان استثنایی و دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در این همایش حضور خواهند داشت.
محققان دانشگاه بریتیش کلمبیا میگویند هدیه دادن تاثیر بیشتری بر میزان شادمانی دارد. آنها 632 آمریکایی را مورد مطالعه قرار داده و میزان شادمانی و عادتهای آنها در مورد پول خرج کردن را مورد ارزیابی قرار دادند.
نتایج نشان داد: افراد پول بیشتری صرف خودشان میکنند تا دوستان و خویشاوندانشان و این نسبت به طور میانگین برابر است با 1.714 دلار در برابر 146 دلار. با این حال شادمانی افراد تا اندازه زیادی با هدیههایی که به دیگران میدهند، همبستگی نشان میدهد.
هدیه گرفتن نیز اثر بسیار زیادی بر میزان شادمانی دارد. در مطالعهای که از سوی محققان استرالیایی انجام شد از 174 دانشجو که نیمی زن و نیمی مرد بودند، خواسته شد که یک تجربه به یاد ماندنی مربوط به هدیه را بنویسند. در بیشتر آنها یعنی حدود 70 درصد، این تجربه در خصوص هدیه گرفتن بود. هرچند نتایج در بین جنسهای مختلف، متفاوت بود؛ 92 درصد از زنان بر گرفتن هدیه تمرکز کرده بودند، در حالی که تجربه توصیفی 55 درصد از مردان مربوط به هدیه گرفتن بود.
به گزارش ایسنا، روانشناسان تکاملی میگویند که تفاوت بین دو جنس چندان غیرمنتظره نیست، چرا که در قلمرو حیوانات معمولا جنس نر است که به ماده غذا میدهد.
محققان همچنین میگویند که مردان در این خصوص تاکتیکیتر عمل میکنند. آنها معمولا هدیه میدهند تا پیامی را منتقل کنند مثل این که «من آدم پولداری هستم» در حالی که زنان بیشتر دوست دارند به دلایلی همچون روز تولد هدیه بدهند.
در واقع علت بروز چنین آسیبهای شنوایی در این دسته از نوزادان آن است که کودکان زودرس که در واحد مراقبتهای اولیه نوزادان (NICU) نگهداری میشوند غالبا در برابر نورهای شدید اتاق، چشمهایشان را میبندند، اما امکان بستن گوشهایشان را در مقابل صداهای بلند و آزاردهنده ندارند. این مساله با توجه به انتقال بسیار سریع نوزاد از رحم مادر به محیط بسیار شلوغ واحد مراقبتهای اولیه نوزادان (NICU)، احتمال آسیبپذیری نوزادان در معرض خطر را افزایش میدهد.
دکتر زهرا جعفری، رئیس انجمن علمی شنواییشناسی ایران در این باره به جامجم میگوید: شواهد علمی فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد نویز زیاد از حد بخش مراقبتهای ویژه نوزادان، بر رشد و تکامل نوزادان اثرات منفی دارد و آنها را در معرض ناتوانیهای شنوایی، زبانی و شناختی قرار میدهد.
این عصبشناس میافزاید: از سوی دیگر، نوزادان نارس نسبت به صدای زیاد، حساسیت ویژهای دارند زیرا دستگاه شنوایی آنها در مراحل حساس رشد عصبی قرار دارد و آنها دیگراز طریق بافت و پوشش رحم مادر، محافظت نمیشوند.
آغاز شنوایی از هفته 26 بارداری
جنین طی دوران رشد در رحم مادر قادر به شنیدن صدای قلب مادر و حتی صدای خود اوست و حتی بلافاصله پس از به دنیا آمدن، مادر را از روی صدای قلبش تشخیص میدهد.
این دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران با اشاره به این که رشد دستگاه شنوایی، فرآیند دقیق و پیچیدهای است که در دوران بارداری شروع میشود، میگوید: تمام ساختارهای مهم گوش ازجمله حلزون شنوایی، در فاصله هفتههای 23 تا 25 بارداری شکل میگیرند. بنابراین، بجز در موارد وجود ناهنجاریهای مادرزادی، حتی نوزادانی که زودرس به دنیا میآیند، قبل از ورود به بخش NICU از قدرت شنیدن برخوردارند.
دکتر جعفری با تاکید بر این که جنین انسان تقریبا از هفته 26 زندگی از قدرت دریافت و واکنش به اطلاعات شنوایی برخوردار است، میافزاید: در هفته سیام جنینی، دستگاه شنوایی به حدی از بلوغ رسیده است که میتواند صداهای پیچیده را تحلیل کرده و واجهای گفتاری مختلف را از یکدیگر تشخیص دهد که احتمالا شروع رشد زبان و گفتار است. در نهایت طی هفته 35 جنینی، پردازش شنوایی در تسهیل یادگیری و حافظه به کار میرود. آنچه مهم است حفاظت از دستگاه شنوایی نوزاد در برابر آن دسته از محرکات صوتی است که هنوز قادر نیست از عهده پردازش آنها برآید.
حساسیت شنوایی نوزاد نارس
پیشرفت در مراقبت از نوزادان، احتمال زنده ماندن نوزادان زودرس را افزایش داده است، اما این نوزادان هنوز مستعد بروز مشکلات رشدی هستند که ممکن است در تمام طول عمر باقی بماند.
این متخصص عصب شناسی با بیان این که شواهد علمی فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد صدای زیاد بر رشد و تکامل نوزادان اثرات منفی دارد، میگوید: انتقال بسیار سریع نوزاد از رحم مادر به محیط بسیار شلوغ NICU، احتمال آسیبپذیری نوزادان پرخطر را افزایش میدهد. نوزادان نارس ممکن است هفتهها و حتی ماهها را در NICU بگذرانند. در این مدت، آنها از شنیدن اصوات مادرانه بیولوژیک که در رحم قابل شنیدن بود، محروم میشوند. این صداها را باندهای فرکانس پایین صدای مادر و تحریک ریتمیک و مداوم ضربان قلب مادر تشکیل میدهند.
این متخصص تاکید میکند: زمانی که دستگاه شنوایی در دوره حساس رشد خود قرار دارد، محرومیت از این صداها میتواند بر تکامل نواحی شنوایی مغز و نواحی مربوط به فراگیری گفتار و زبان، تاثیرات بارزی داشته باشد. صداهای بلند، تغییرات فیزیولوژیک ناخواستهای را در ضربان قلب، فشار خون، تنفس و اکسیژنگیری نوزاد باعث میشود. صدای بلند همچنین میتواند موجب هوشیاری زیاده از حد و تاثیرات منفی بر دستگاههای قلبی ـ عروقی و تنفسی شود.
بهبود تجربه شنوایی اولیه نوزاد
اولین تجربه شنوایی نوزادان نارس در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان NICU دریافت میشود پس تردیدی نیست که تجربه حضور طولانیمدت در این بخش بر روند رشد و تکامل نوزادان زودرس تاثیر دارد.
به همین دلیل دکتر جعفری تاکید میکند این امر موضوعی است که نباید از آن غافل شد یا دستکم گرفته شود. چراکه میتوان NICU را به محیطی مساعد و غنی برای تجارب شنوایی مفید، تبدیل کرد. آنچه باید انجام شود، حفاظت نوزادان در مقابل اصوات آسیب زننده و ارائه تحریک صوتی مناسب با استفاده از صداهای شبیه اصوات قابل شنیدن در رحم مادر برای جبران نشنیدن صداهای گفتاری و صدای ضربان قلب مادر است.
بهبود محیط صوتی بخش مراقبتهای ویژه نوزادان
کارهای بسیاری وجود دارد که میتوان برای بهبود محیط صوتی بخش مراقبتهای ویژه نوزادان انجام داد:
ـ تغییر طراحی NICU از فضای باز و بزرگ به اتاقهای خصوصی با تاکید بر مراقبتهای خانواده ـ محور
ـ اصلاح، جایگزینی یا تعمیر تجهیزات دستگاههای هشداردهنده در NICU که در حد غیرضروری، بالاست
ـ استفاده از دستگاههای هشداردهنده با صدای آرام
ـ آموزش اعضای NICU شامل پزشکان، پرستاران، درمانگران تنفسی و والدین درباره تاثیرات منفی نویز بر رشد کودکان
ـ مراقبت از نوزاد به شیوه کانگرویی
ـ پخش صدای مادر در محفظه نگهداری نوزاد نارس
ـ قرار دادن نوزادان در معرض موسیقیهای باکلام، مانند لالاییهای مادرانه
پونه شیرازی
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، نوید پوریا متخصص تغذیه با بیان اینکه مصرف میوه جات باعث بهبود سرطان دستگاه گوارشی می شود، گفت: مصرف روزانه سه عدد میوه باعث بهبود سلامت پوست و مو می شود.
وی به میوه های بنفش مانند تمشک، بادمجان، آلو، کشمش و ریحان اشاره کرد و اظهار داشت: آنتو سیانین، فنولیک و آنتی اکسیدان موجود در این میوه جات و سبزیجات باعث جوان شدن پوست و کاهش بیماریهای سرطانی، آلزایمر و قلبی می شود.
این متخصص تغذیه با بیان اینکه میوه جات قرمز رنگ حاوی آنتوسیانین و لیکوپن هستند، تاکید کرد: مصرف میوه جات قرمز رنگ مانند گوجه فرنگی، توت فرنگی، انگور قرمز، گیلاس و سیب قرمزاز بروز بیماری های قلبی، آسیب به بافت های سلولی و کاهش و افزایش فشار خون جلوگیری می کند.
پوریا با بیان اینکه مصرف میوه جات کلسترل خون را به حداقل می رساند، گفت: میوه جات و سبزیجات سبزرنگ دارای رنگدانه های کلرفیل و ایندولس و حاوی منیزیم و فولیت هستند که همین عوامل باعث کاهش سقط جنین می شود.
به گفته وی؛ لوتئین و اگزانتین موجود در لوبیا سبز، آووکادو، نخود و فلفل و کلم سبز، خیار، مارچوبه واسفناج باعث کاهش بیماری های چشمی می شوند.
این متخصص تغذیه با بیان اینکه مصرف میوه جات و سبزیجات خام باعث افزایش سیستم دفاعی بدن می شود، تصریح کرد: مصرف آردهای تصفیه شده در شیرینیجات باعث افزایش کالری و چربی در بدن می شود.
پوریا با بیان اینکه مصرف قند و شکر باعث کاهش کلاژن پوست و پیری زودرس می شود، تاکید کرد: مواد غذایی مانند اسنک، چیپس، پفک و نمک باعث آسیب به دستگاه های گوارشی بدن می شود.
به گفته وی؛ مصرف مواد غذایی مانند سوسیس، همبرگر، کالباس و گوشت قرمز باعث ایجاد چروک بر پوست و پیری زودرس می شود.
این متخصص تغذیه به پتاسیم و ویتامین ث میوه جات و سبزیجات با رنگ های زرد و نارنجی اشاره کرد و افزود: با مصرف هویج، کدو تنبل، انبه، موز و خربزه سلامت چشم و پوست خود را تضمین کنید.
پوریا با بیان اینکه مصرف نوشیدنیهای گازدار برای سلامت بدن مضر است اظهار داشت: مصرف این نوشیدنی ها خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی، افزایش فشار خون، سکته و کبد را فراهم می کند.