۱٫ استیو جابز (Steve Jobs) بنیانگذار Apple: “معیاری برای تعیین کیفیت باشید. اغلب افراد عادت ندارند عالی باشند ولی شما می توانید بهترین باشید.
۲٫ ریچارد برانسون (Richard Branson) بنیانگذار Virgin Group:
“بزرگترین علاقه مندی من در زندگی این بوده است که برای خودم هدف های دست نیافتنی قرار دهم و سپس تمام سعی خودم را برای رسیدن به این اهداف به کار بندم.”
۳٫ جان دی راکفلر (John D. Rockefeller) بنیانگذار Standard Oil:
“پیدا کردن یک دوست در یک تجارت خیلی بهتر از پایه گذاری یک تجارت بر اساس یک رابطه دوستانه است.”
۴٫ توماس ادیسون (Thomas Edison) مخترع لامپ :
“من هیچ وقت شکست نخوردم من فقط ۱۰ هزار راه پیدا کردم که به هدف نمی رسید.”
۵٫ ری کراک (Ray Kroc) رئیس افسانه ای مک دونالد :
“شانس با تلاش ارتباط مستقیم دارد. هر چه قدر بیشتر تلاش کنید خوش شانس تر خواهید بود. “
۶٫ دونالد ترامپ (Donald Trump) رئیس سازمان ترامپ :
“گاهی اوقات شما با شکست در یک نبرد، راهی برای پیروزی در جنگ پیدا می کنید. “
۷٫ بیل گیتس (Bill Gates) بنیانگذار Microsoft :
“موفقیت یک معلم فریبکار است . او به افراد باهوش تلقین می کند که شما هیچگاه اشتباه نمی کنید.”
۸٫ والت دیزنی (Walt Disney) بنیانگذار کمپانی والت دیزنی :
“یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیر ممکن است.”
۹٫ سام والتون (Sam Walton) بنیانگذار وال مارت :
“داشتن بالاترین سطح انتظار، کلید موفقیت در هر چیزیست.”
۱۰٫ جف بزوس (Jeff Bezos) موسس سایت آمازون :
“برند شما آن چیزی است که مردم در مورد شما می گویند، زمانی که شما در اطاق نیستید.”
۱۱٫ لری الیسون (Larry Ellison) بنیانگذار کمپانی اُراکل :
“زمانی که شما شروع به نو آوری می کنید، باید خودتان را آماده کنید که همه شما را دیوانه خطاب کنند.”
۱۲٫ هنری فورد (Henry Ford) بنیانگذار کمپانی فورد :
“چه شما فکر کنید که می توانید کاری را انجام دهید و چه فکر کنید که نمیتوانید آن کار را انجام دهید، در هر دو حالت درست فکر می کنید.”
۱۳٫ کارلوس اسلیم (Carlos Slim) صاحب کمپانی Telecoms :
“زمانی که شما برای تفکرات و اعتقادات دیگران زندگی می کنید، در حقیقت شما مرده اید.”
۱۴٫ ماری کی اش (Mary Kay Ash) بنیانگذار کمپانی آرایشی بهداشتی ماری کی :
“الزاما افراد با استعداد با انبوهی از ایده های ناب بهترین ها نیستند. بهترین ها کسانی هستند که حتی اگر فقط یک ایده دارند رسیدن به آن را دنبال می کنند.”
۱۵٫ لری پیج (Larry Page) بنیانگذار گوگل :
“زندگی دو شانس به شما داده است: یکی اینکه تغییراتی بزرگ در دنیا به وجود آورید و دیگری اینکه تغییراتی کوچک در کسانی که دوستشان دارید. هر دو اینها شانس های فوق العاده ای هستند و فراموش نکنید که فرصت شما بسیار کوتاه است و خیلی زودتر از آن چیزی که تصور کنید به پایان خواهد رسید.”
کارآفرینان برای آنکه از رقبای خود پیش بمانند و در صنعت خود موفق شوند، به مهارت های خاصی نیاز خواهند داشت. کتاب های متعددی در بازار وجود دارند که به مهارت های مورد نیاز برای اداره ی یک کسب و کار و نحوه ی پرورش آنها پرداخته اند، اما بهترین منبع برای یادگیری، رفتار حرفه ای های حوزه های مختلف است که می توانند در عمل به شما نشان دهند چگونه در حیطه ی خود پیش افتاده اند.
در ادامه ۵ مهارتی را از نظر خواهید گذراند که می توان از حرفه ای های ۵ حوزه ی دیگر فرا گرفت.
۱- ریسک پذیری؛ از جراحان
خیلی ها متوجه ریسک های بزرگی که حوزه ی بهداشت و درمان با آنها سر و کار دارد نیستند. پای سلامتی بیمار، و در برخی مواقع حتی مرگ و زندگی او در میان است. جراحان باید از پس انجام کارهای پر خطری بر بیایند و نباید اجازه دهند این خطرات بر عملکردشان تأثیری داشته باشند.
از آنجایی که کارآفرینی تماماً با خطر کردن سر و کار دارد، ریسک پذیری یکی از مهارت هایی محسوب می شود که کارآفرینان می توانند از جراحان یاد بگیرند. پزشکان طوری آموزش دیده اند که این ریسک ها را پذیرا شوند و با اعتماد به نفس درباره ی موضوعات حساس با بیماران خود صحبت کنند. متخصصین امر می گویند رمز این کار در این است که با بیمار ارتباط عاطفی نداشته باشید.
یک کارآفرین نیز باید سنگدل باشد. کارآفرینان برای پیروزی با چنگ و دندان پا به این میدان می گذارند.
و اما چند توصیه ی دیگر:
ریسک بکنید، اما ریسک های سنجیده. به خطر انداختن همه چیز بدون در نظر گرفتن حساب و کتاب های ضروری بی معناست.
در مورد کاری که می خواهید انجام دهید با کسی صحبت کنید و به نظرات او در این باره گوش دهید.
از ریسکی که می کنید نترسید.
۲- استقامت؛ از قهرمانان ورزشی
کسب و کار یعنی برد و باخت. هیچکس باخت را دوست ندارد اما هیچ راه حقیقی برای اجتناب از آن وجود ندارد. حتی نام های بزرگی مثل مارک زاکربرگ، وینس مک ماهون و لنس آرمسترانگ نیز طعم شکست را چشیده اند.
آرمسترانگ در مورد چالش هایی که پشت سر گذاشته می نویسد: «من در دوران بیماری ام طرد شدن را تجربه کردم. کسی به من توجهی نمی کرد. آنجا بود که با خودم فکر کردم باید کاری کرد». او آنقدر به تلاش هایش ادامه داد تا در نهایت ۷ بار متوالی به مقام اول مسابقات دوچرخه سواری تور دوفرانس رسید. اما پس از آنکه با اتهام دوپینگ مواجه شد این عناوین از او گرفته، و از اغلب مسابقات ورزشی منع شد. او تصمیم گرفت با این اتهام مقابله نکند. به این ترتیب سقوط حماسی این ستاره ی دوچرخه سواری که زمانی الگوی میلیونها نفر در سرتاسر جهان به شمار می رفت در تاریخ ورزش های حرفه ای جاودانه شد.
گاهی اوقات حتی استقامت نیز برای پیروز شدن کافی نیست.
و اما چند توصیه ی دیگر
ببینید چرا دفعه ی قبل شکست خورده اید، سپس یک بار دیگر با تعهد بیشتر تلاش کنید.
برای آنکه بتوانید موفق شوید، لازم است پیش از امتحان کردن کاری برای دومین بار، مطمئن شوید تلاش بیشتری به کار می گیرید.
اجازه ندهید شکست و یا نقد عملکرد شما انگیزه تان را از بین ببرد.
۳- مذاکره؛ از وکلا
مذاکره مهارتی است که تمام کارآفرینان به آن نیاز دارند. ممکن است برای مذاکرات خاص، تیمی حرفه ای داشته باشید، اما باز هم برای موفقیت خود به این مهارت نیاز خواهید داشت. جاناتان روزنفلد، وکیلی با تجربه است. او می گوید «بسیاری از دوستان کارآفرینم از من می خواهند پیرامون مذاکره توصیه هایی به آنها بکنم. توصیه ی من به آنها این است که اعتماد به نفس داشته باشند و بدانند چه می گویند. رمز کار این است که در مورد موضوع مورد بحث و رقیب خود تحقیق کنید تا بتوانید او را شکست دهید».
و اما چند توصیه ی دیگر:
در چشمان طرف مقابل خود نگاه کنید و اقتدار خود را به او نشان دهید. مراقب باشید نشانه ای از اضطراب در رفتارتان نباشد.
برای بازی خود نقشه ای داشته باشید و هدفتان را مشخص کنید. از موضع خود فاصله نگیرید.
تسلیم نشوید و نشانه ای از شکست بروز ندهید؛ حتی اگر احساس کردید در آستانه ی شکست قرار دارید.
۴- حل مسئله؛ از گیمر ها
علم نشان داده است کسانی که به بازی های ویدیویی می پردازند، مهارت های حل مسئله ی بهتری دارند. علت این امر آن است که در اغلب بازی ها فرد باید برای مشکلات متفاوت، به راه حل های منحصر به فردی دست پیدا کند تا بتواند به مرحله ی بعدی راه یابد.
در نهایت تمام آنچه که در حل مسئله اهمیت دارد حفظ انگیزه و مبارزه تا پیروزی است. کارآفرینان نیز به شکلی مشابه باید کسب و کار خود را مثل یک بازی در نظر بگیرند، و دشواری هایی که پیش رو دارند را آزمونی برای وارد شدن به مرحله ی بعدی بدانند.
و اما چند توصیه ی دیگر:
طرح بریزید و برای رسیدن به هدف خود سخت تلاش کنید.
انگیزه ی خود را حفظ کنید و وقتی به هدفتان رسیدید موفقیت خود را گرامی بدارید.
تسلیم نشوید؛ اگر مشکلی به وجود آمد، به راه حل های احتمالی آن نگاهی بیاندازید و بهترین راه حل را امتحان کنید. اگر نتیجه نداد، به سراغ راه حل بعدی بروید.
۵- توضیح دادن؛ از آموزگاران
کارآفرینان چیزهای مختلفی را باید توضیح دهند، آن هم گاهاً برای کسانی که هیچ درکی از موضوع مورد بحث ندارند. اما معلم ها، چون با همه نوع دانش آموز و دانشجویی سر و کار دارند می توانند در این زمینه یاری رسان باشند. آموزگاران برای توضیح مسائل مختلف، راه های منحصر به فردی پیدا می کنند. گاهی اوقات از مثال های عینی استفاده می کنند و گاهی از پژوهش های مختلف نقل قول می کنند. موفقیت آنها نتیجه ی مهارت استثنایی شان در توضیح موضوعات تازه، و نیز صبر است. صبر نیز از جمله مهارت هایی است که کارآفرینان باید داشته باشند.
و اما چند توصیه ی دیگر:
مخاطب خود را خوب بشناسید. قابلیت های ذهنی شان را در نظر بگیرید و همیشه توضیحات خود را از پیش طرح ریزی کنید.
از سؤال پرسیدن و پاسخ دادن خجالت نکشید. همیشه از فهمیده شدن نقطه نظر خود به شکل صحیح، اطمینان کامل حاصل کنید.
برای توضیح موضوعات تازه از مثال و بیانی ساده بهره بگیرید، به ویژه اگر مخاطب شما حرفه ای نیست. استفاده از زبان تخصصی یا واژه های فنی می تواند اثر معکوس داشته باشد.
اغلب کارآفرینان موفق تمایل دارند از اشتباهات و موفقیت های دیگران یاد بگیرند. شما نیز باید درس گرفتن از دیگران را برای خود به یک عادت تبدیل کنید و کسب و کار خود را بهبود ببخشید.
نیما کیوانی ،کارشناس ارشد معماری، کارشناس مرمت و احیا بناهای تاریخی، مدرس دانشگاه در رشته های معماری و مرمت ابنیه، مدیر دفتر معماری کیوانی و همکاران، رئیس هیئت مدیره شرکت ساختمانی “اهورا نقش آریا”
۱- موسس استودیو معماری ، کیوانی و همکاران ، در ۱۳۸۸ – تهران
۱- معماری ، معماری ، کارشناس ارشد – ۸۸
۲- معماری ، مرمت ، کارشناسی – ۸۳
در سال ۱۳۸۸ توسط دو برادر معمار، نیما کیوانی و سینا کیوانی تشکیل شد. پروژه های طراحی شده توسط آنها در طیف های متفاوت معماری از جمله ساختمانهای مسکونی و تجاری و مرمت آثار باستانی بوده است. توجه به زیبایی شناسی و عملکرد و حس فضای خلق شده همراه با در نظر گرفتن معماری بومی همواره اساس تفکر شکل گیری معماری این استودیو بوده است.
مسابقهی A’ Design Award یکی از معتبرترین مسابقات بینالمللی طراحی دنیاست که هر ساله، طراحان خلاق بسیاری از کشورهای جهان را گرد هم میآورد تا برای کسب مقام در رشتههای مختلف این چالش جهانی با هم رقابت کنند.
آنچه اعتبار این مسابقه را از سایر مسابقات بینالمللی طراحی متمایز میکند، پروسهی داوری آثار است؛ داوری این مسابقه در چندین مرحله و با مشارکت بیش از ۸۰ داور از میان کارشناسان حرفهای سراسر جهان اعم از؛ چهرههای آکادمیک، مدیران شرکتهای بزرگ، مهندسین و تکنسینهای اجرا، برندگان جوایز دورههای گذشته و مدیران برندهای معتبر جهان انجام میشود.
امسال(۲۰۱۶ میلادی) پروژهی « ساختمان مسکونی اُرسیخانه » از ایران، کار مشترک دو برادر معمار به نام های « نیما کیوانی » و « سینا کیوانی » ، برندهی مدال برنز این مسابقه در بخش معماری، ساختمان و سازه شده است.
و همچنین این پروژه امسال فینالیست و نامزد دریافت جایزه معمار در بخش ساختمان های مسکونی بود.
ساختمان مسکونی اُرسی خانه – استودیو معماری کیوانی و همکاران برنده مدال برنز جایزه بین المللی طراحی A Design Award
نیما کیوانی یاد گرفته است که زندگیاش را بر اساس پنلها و برنامههای مشخصی که دارد، بگذراند. برادرش، سینا هم او را در این مسیر همراهی می کند.
نیما کیوانی تلفنهای مربوط به ساختمان «ارسیخانه» را که تازگیها حسابی معروف شده، جواب میدهد و همان اول کار در پاسخ میگوید: «من متولد سال ۶۰ هستم.
دیگر جوان نیستم اما برادرم که اتفاقا پسر آرام و ساکتی است، سال ۶۶ به دنیا آمده و ما کار را با هم انجام دادیم، دقیقا هشت سال پیش من به شوخی به دوستانم گفتم تا قبل از سیوپنجسالگی یک جایزهی بینالمللی میبرم و همه به من خندیدند. حالا من برنده شدهام.
آن موقعها واقعا جوان بودم. اگر تمام اینها را به جوانی قبول دارید، صحبت کنیم.» و همینجا بود که صحبت ما با نیما شروع شد.
او ماجرای کارها و زندگیاش را از همان کودکی تا امروز برایمان تعریف کرد تا بدانیم چطور میشود دو برادر دههی شصتی، به خاطر ساختمان «ارسیخانه» که در نزدیکی پل گیشاست
جایزهی «آ دیزاین» (A Design Award) را که بزرگترین و مطرحترین جایزهی بینالمللی طراحی در دنیاست، به دست بیاورندماجرای زندگی متفاوت نیما به همان سالهایی برمیگردد که او در آستارا به دنیا آمده بود و تمام کودکیهایش در یک خانهباغ چندهزار متری سپری شده بود.
اصلا دویدن و بازی کردن و کلی کشفهای مختلف در این باغ موجب شده بود، روحیات او با افرادی که در آپارتمان بزرگ شدهاند، تفاوت اساسی پیدا کند.
او کمکم شیفتهی شعرهای سهراب سپهری میشود. همین بوده که گاهی کنار پدربزرگش مینشسته و با هم شعر میخواندهاند. وقتی درخت و چلچله و شعر هست، طبیعی است که نیما دستی هم به ساز ببرد و نوازندگی سنتی و خصوصا ضرب زدن را هم شروع کند (حالا بماند که بعدها آن را خیلی رسمی ادامه نمیدهد). راستی «نیما» بودنش هم در کل این ماجرا بیتأثیر نبوده است.
خودش که میگوید: «اسم من را به خاطر نیمایوشیج، نیما گذاشتهاند چون زمانی نیمایوشیج در آستارا دبیر ادبیات بوده و اتفاقا مادرم هم به شعرهای نیما علاقه داشت. مادرم شیفتهی ادبیات است و بعدتر من هم این را به ارث بردم.» البته این علاقه در خانوادهی ما موروثی است.
نیما در مدرسهی حکیم نظامی که دومین مدرسهی ایران به سبک مدرن مانند دارالفنون است و در سال۱۲۸۷ ساخته شده، درس خوانده. حرف به اینجا که میرسد، حسابی پز آستارا را میدهد و میگوید: «حتما میدانید که آستارا اولین شهری بوده که ریشهکن شدن بیسوادی در آن اعلام شده. از طرفی، آستارا یا اولین یا جزء اولین شهرهایی بوده که مدرسهی دخترانه داشته اما بگذریم… اصلا همین اولینها و همان مدرسهی حکیم نظامی، افتخار زادگاه من است.»
تمام کودکیهای نیما که پر از هیجان و یادگرفتنهای متنوع بود، سپری میشود تا وقتی که مثل خیلیهای دیگر به آن دوران عجیب سردرگمی میرسد؛ روزگاری که سراغ استعدادهایش میرود تا بداند جواب آن موضوع انشای قدیمی «در آینده میخواهید چه کاره شوید؟» برای او چه میشود.
اتفاقا از همینجا هم یکسری از اختلاف نظرهای او اطرافیانش شروع میشود. نیما شاگرد زرنگ و درسخوان مدرسه بوده که همه کلی آرزوی دکتری و مهندسی برایش داشتهاند ولی او در کمال ناباوری همگان، رشتهی هنر را انتخاب میکند.
از همان اول هم دور رشتههای پزشکی را خط میکشد چون مطمئن بوده که نمیتواند با خون و خونریزی هیچ ارتباطی برقرار کند.
خلاصه، نیما سر حرفش میایستد و جا خالی نمیکند و در دانشگاه سوره، لیسانس مرمت و احیای ابنیهی تاریخی را میخواند.
بماند که از همان موقع هم خودش خوب میدانسته که چقدر معماری را دوست دارد و بعدها میخواهد طرحی نو در این رشته دراندازد. پس تمام زندگیاش را براساس همین اهداف میچیند و بعد از آن کارشناسی ارشد رشتهی معماری را میخواند.
برادرش سینا هم در همین گیرودار به رشتهی او علاقهمند میشود و کمکم به همپای جدی او در تمام پروژههایش تبدیل میشود.
به لیست علاقهمندیهای نیما باید کارتئاتر، سینما و کارگردانی را هم اضافه کرد. او وقتی هفده یا هجده ساله بوده، دوست داشته که در دانشگاه در یکی از رشتههای مربوط به این حوزه، درس بخواند اما این کار را نکرده و امروز از تصمیمش خوشحال است چون معتقد است که میتوان این حوزه را با مطالعات جانبی و کار تجربی هم امتحان کرد.
اتفاقا در همان سالهایی هم که در دانشگاه سوره بوده، بیشتر اوقات کار تئاتر و فیلمسازی میکرده و در جشنوارهی بینالمللی تهران حاضر میشود و «کانون فیلم و عکس آستارا» را راهاندازی میکند، البته چند NGOدیگر هم در همین حوزهی فیلم و عکس و تئاتر تاسیس میکند که چون بیشترشان یا به نتیجه نمیرسند یا بعد از مدتی منحل میشوند، بیخیال توضیح دادن دربارهشان میشود.
در کنار اینها، با صدا و سیمای استانی هم کار میکند و مدتی هم در رادیوی استانی کار گویندگی انجام میدهد اما بخش تلخ ماجرا اینجاست که آنقدر برای فیلمسازی سنگ جلوی پای او میاندازند که دیگر عطایش را به لقایش میبخشد و میچسبد به همان کار معماری.
راستی در تمام فعالیتهای هنری نیما، سینا، برادرش هم حضور داشته است. اصلا هر جا و در هر هنری که نیما وارد میشده، سینا هم همراه او بوده است. تنها تفاوتشان در این است که سینا کمی ساکتتر و آرامتر است.
اینها همهی ماجرای همان چند سال پرشور جوانی است که دانشگاه رفتن هم هیجانهای فعالیتهای متفاوت را زیادتر میکند.
بعد از مدتی نیما کمکم سرش گرم حساب و کتاب زندگی میشود و با خودش میگوید زندگی هم خرج دارد و باید همه چیز را خیلی واقعیتر از گذشته ببینم. همان موقع ابتدا در شهرداری آستارا مشغول کار میشود و سپس سربازیاش را در یک شرکت مشاور میگذراند.
سال۸۴ ستاد «بزرگداشت روز معماری و هفتهی معماری کشور» تشکیل میشود و نیما در سال۸۵ مشاور دبیرکل این ستاد و مدیر هماهنگی و پیگیریهای ستاد میشود.
همین ماجرا، نقطهی عطف زندگی او میشود که برای سخنرانی بین آن همه استاد معماری و هماهنگ کردن برنامههای سنگین ستاد، باید اعتماد به نفسش را بیشتر میکرده و اطلاعاتش را بالاتر میبرده و خلاصه دنیای جدیدتری را تجربه میکرده است.
همان روزها بود که دیگر آن سمتهای پرطمطراق قبلی مثل «مسئول کانونهای فرهنگی هنری دانشگاه سوره» یا «مسئول کانون نمایش سوره» چندان برایش رنگی نداشت و دلخوشی ایجاد نمیکرد ولی تجربههای خوبی در آن سالها اندوخته بود
مثل اینکه دانشگاه جایی نیست که در آن فقط باید درس خواند؛ اتفاقا فضایی است که باید نحوهی تعامل با دیگران و مدیریت کردن را در آن یاد گرفت.
بعد حضور در همان ستاد، فرصتی شد تا تجربههای قبلیاش را عملی کند و حسابی از آنها یاد بگیرد.
نیما کیوانی یاد گرفته است که زندگیاش را بر اساس پنلها و برنامههای مشخصی که دارد، بگذراند؛ مثلا او شعر میگوید و داستان مینویسد و اتفاقا همیشه آنلاین است و سریع آنها را منتشر میکند ولی هنوز زمان چاپ نوشتههایش نرسیده است.
یکی از ریشههای این تجربه به روزهایی برمیگردد که او هم مثل خیلی از آدمهای دیگر، کلی کلاس میرفته و دورههای آموزشی متفاوتی میدیده و بعد فهمیده، این همه یادگرفتن، قابلیت ایجاد توهم را هم دارد.
پس هیچ وقت به دست آوردن یک موفقیت او را بینهایت خوشحال نمیکند.
شکستهای مختلف هم موجب نمیشود که به شدت احساس خسران و زیان کند چون تمام آن کارهای گروهی یا شخصی به او ثابت کرده که همیشه وقتی در زندگیاش شکستهای بزرگ رخ داده، بعدتر موفقیتهای بزرگتری نصیبش شده است.
او برای خودش قواعدی هم تنظیم کرده؛ قواعدی نظیر اینکه: «لذت بردن از زندگی، یکی از وظایف مهم ماست.» یا «موفقیت باید به صورت درونی به ما لذت بدهد.» خودش هم مثل عقیدههایش زندگی میکند و حتی به دوستانش هم میگوید: «باید به کارتان ایمان داشته باشید و تلاشتان را بکنید.
همانطور که من این کار را کردم. شاید برایتان جالب باشد بدانید، هشت سال پیش در جمعی دوستانه من به شوخی (البته در دلم جدی بودم) گفتم که من تا قبل از سیوپنجسالگی یک جایزهی بینالمللی میگیرم.
همه به من خندیدند ولی من به کارم ایمان داشتم و به نتیجه هم رسیدم. آرزویم هم این است که یک آرشیتکت بینالمللی شوم».
وبسایت بازده: هر کسی در برههای از زندگیاش ناامیدی را تجربه میکند. گاهی، دربارهی چیزی به مسخرگی یک فرصت کاری از دست رفته. گاهی نیز دربارهی چیزی بامعناتر، مثل یک انتخابات ریاست جمهوری! در این نوشتار با ما همراه باشید تا راهنمای یک کارآفرین برای کنار آمدن با ناامیدی را با هم مرور کنیم.
تماشای سخنرانی پذیرش شکست هیلاری کلینتون به من یادآوری کرد که مدیریت احساس نا امیدی میتواند چقدر چالشبرانگیز باشد. فقط میتوانم تصور کنم چه حسی دارد؛ که بعد از یک عمر خدمت یک انتخابات را ببازی، صدها میلیون دلار سرمایهگذاری را از دست بدهی، و نامزدی خستهکننده و برگزاری کمپین حتما برای او ویرانگر بوده است.
کارآفرینی برای بنیانگذاران مثل سوار شدن در یک ترن هوایی است. وقتی به یک کسب و کار فکر میکنید، دو نوع سرمایه وجود دارد: سرمایهگذاری پولی و عاطفی.
از بین افراد یک سازمان، معمولا بنیانگذاران بیشترین سرمایهگذاری عاطفی را دارند. هر چه باشد آن کسبوکار بچهشان است – و برای کارآفرینان زندگی کار است و کار، زندگی. بد یا خوب، هر چیزی که برای یک کسب و کار یا در آن اتفاق میافتد، به نوعی شخصی است.
وقتی ناامیدی از راه میرسد – که همیشه این اتفاق میافتد –میتوانید خیلی راحت بگذارید در چندین جبهه شما را زمینگیر کند. با این حال، به خاطر شرکت، تیم، و درایت خود، باید بیاموزید چطور به طرزی مثبت با این وضعیت کنار بیایید.
من در بسیاری از زمینهها تخصص ندارم، اما حوزهای که در آن تجارب زیادی دارم کنار آمدن با ناامیدی است. دوست دارم آنچه طی این سالها آموختهام به اشتراک بگذارم تا دوستان کارآفرینم بتوانند بهتر با چالشهایی کنار بیایند که در زندگیشان روبرو میشوند.
قوی بمانید و ظاهرتان را حفظ کنید
نگرشها به شدت واگیر هستند، به ویژه در یک سازمان کوچک. این امر در جنبههای بسیاری صدق میکند، اما به خصوص در مورد نگرش رهبر مهم است. اگر یک تیم رهبر را در حالتی افسرده ببیند، مثل آتش همه جا پخش میشود. برای رهبران حیاتی است که چهرهی خود را حفظ کنند.
من به عنوان یک روش پنهان کردن حقیقت به این کار نگاه نمیکنم، ابدا. بلکه مسئله آن است که اجازه ندهید احساسات گریزانتان روحیهی اطرافیانتان را تحت تاثیر قرار دهد. به نظر مسخره میآید، اما رهبران خوب با آه و ناله کردن فخر نمیفروشند.
من در طول دورهی حرفهایم تجارب زیادی برای کنار آمدن با ناامیدی کسب کردهام. اتفاقی هست که خیلی خوب در ذهنم مانده است. من فرصت داشتم با گروهی که به آنها اعتماد داشتم، احترام میگذاشتم، و تحسین میکردم معاملهی دگرگون کنندهای انجام دهم اما در نهایت به لطف نیروهایی خارج از کنترل من، با شکست مواجه شد.
دردناک بود، اما فهمیدم نمیتوانم اجازه دهم ناامیدی شخصیام بر عملکردم یا روحیهی اعضای تیمم تاثیر بگذارد. تنها راه کنار آمدن با ناامیدی تشخیص و پذیرش آن و حرکت به سوی چیزهای بزرگتر و بهتر بود.
شکست هیچ لذتی ندارد، و کار خیلی راحتی است که بگذارید عواطف بر شما غلبه کند. مهم نیست آن موقع چقدر ناراحت، سرخورده، یا عصبانی هستید، توانایی نشان دادن وقار تحت فشار یکی از تحسینبرانگیزترین ویژگیهایی است که یک رهبر میتواند داشته باشد. با این حال، به ندرت به طور طبیعی اتفاق میافتد؛ باید در طول زمان پرورش داده شود. وقتی با ناامیدی روبهرو میشوید سعی کنید موقعیت را با وقار، فهم و احترام کنترل کنید.
وقتی خبرهای ناامیدکننده دریافت میکنم، تلاش میکنم مطمئن شوم طرف دیگری که دخیل است، تحسین مرا به خاطر تمام کارهای که در آن راه انجام گرفت، تشخیص دهد. در حالیکه همهچیز آنطور که میخواهیم پیش نمیرود، وقتی تمام افراد دخیل در یک موقعیت آن را با افتخار، احترام، و شفافیت مدیریت کنند، آینده با فرصتهایی برای همکاری مجدد، درخشان میماند.
کنترل ناامیدی آن لحظه با وقار و بزرگی، در ایجاد احترام متقابل بسیار موفق عمل میکند.
به پیشروی فکر کنید، مهم نیست چه میشود
کسب و کار، مثل زندگی، فوتبال، و سیاست، بازی سانتیمترها است. من متوجه شدهام بیشتر کسب و کارهای موفق توسط مجموع تمام تصمیمهای کوچک و تعاملاتی تعریف میشوند که هرروز رخ میدهند، نه توسط حرکات راهبردی عظیم.
این حقیقت ساده مسئولیت را به عهدهی رهبران و تیمها میگذارد که از تک تک لحظات بهره ببرند. هنگام مواجه با ناامیدی میتوانید تسلیم شکست شوید یا به پیشروی ادامه دهید. افراد موفق شجاع واقعی را نشان میدهند و حتی در برابر ناامیدی و موانع، سانتیمتر به سانتیمتر، و لحظه به لحظه جلو میروند.
صرف نظر از آنکه هیلاری کلینتون چه احساسی داشت، نمیتوانم در میان چهرههای سرشناس به مثال امروزی بهتری فکر کنم که در برابر شکست و ناامیدی وقار را نشان دهد. کارآفرینان باید توجه کنند، و تلاش کنند دفعهی بعد که با ناامیدی مواجه میشوند، با نصف درایت کلینتون پاسخ نشان دهند.
آماده سازی در راستای همان بحث هدف گذاری است و تحقیق در مورد این که کارمان را براساس چه مهارت هایی آغاز کنیم. در اجرا اما بسیار مهم است که ما چگونه عمل کنیم. بر این نکته تاکید می کنم که ایرانی ها در هدف گذاری بسیار قوی هستند و شاید هر روز پر از ایده و هدف های مختلف باشند، ولی در اجرا معمولا دچار چالش های اساسی هستیم. باید توجه کنیم هدف گذاری یا به اصطلاح تجاری سازی ایده، امری ذهنی است؛ ولی به گمان من، مرحله اجرا حیطه ای است که باید بخشی از این ذهنیات را تعطیل کنیم و با تمام توان یا به اصطلاح عامیانه دیوانه وار وارد آن شویم. البته این اجرا کاری جزء به جزء و قدم به قدم است و شرایطش متناسب با فرد انجام دهنده است.
یادمان باشد پدیده ها و اتفاقات بزرگ، کسب و کار ما را به موفقیت نمی رسانند. فکر نکنیم برای موفقیت حتما باید یک اتفاق و پدیده خیلی بزرگ وجود داشته باشد تا انجامش دهیم و به موفقیت برسیم. از نظر من هیچ عامل بزرگی وجود ندارد؛ ولی عوامل بسیار بسیار کوچک و قدم های بسیار بسیار کوچک وجود دارد که باید برداریم تا موفقیتی را که می خواهیم رقم بزنیم.
تفاوت انسان های موفق یا ناموفق در این است که موفق ها فکر می کنند عوامل کوچک بسیار مهم هستند و باید به آنها توجه کنند. در حالی که ناموفق ها بر این گانند که موارد و عوامل کوچک اهمیت چندانی ندارند و از جزییات عبور می کنند و فقط دنبال کلیات هستند. می دانید چرا در مرحله اجرا می گویند 90 درصد ورشکستگحی ها در یک قدمی موفقیت اتفاق می افتد؟ با توجه به تحلیل هایی که داشته ام نودار رشد هر کسب و کاری در سال ها و مراحل اولیه بسیار کند و آرام آرام جلو می رود.
البته این بستگی به عمر محصول هم دارد؛ یک محصول مم کن است عمرش 50 سال باشد، عمر محصولی دیگر 500 سال یا عمر محصول سوم فقط 5 سال. اما این حرکت آرام و کند به مرحله ای می رسد که وقتی تکه های کوچک این پازل را کنار هم می گذاریم و قدم های کوچک را بر میداریم، در مرحله بعد با برداشتن یک قدم بزرگ و با یک هوشمندی مناسب، آن جهش و سیر صعودب قابل توجه اتفاق می افتد.
یک جایی هست که شما باید در عرض دو ماه به آن مرحله صعود برسید و در مواردی، این صعود، چهار یا پنج سال یا بیشتر به طول می انجامد. یادتان باشد اگر شما عمر محصول تان را 50 سال در نظر می گیرید، باید در وهله اول منتظر باشید آن کسب و کار به شرایط مطلوب و بلوغ برسد که این شرایط در چهار یا پنج سال اول بسیار کند است و به آهستگی جلو می رود.
باید میانگین و تعادلی میان این دو برقرار شود. نباید مدیر همه کارها را خودش انجام دهد. بعضی از مدیران در این دام می افتند و وقتی دلیلش را می پرسی می گویند هیچ کس نمی تواند به اندازه و کیفیت من کار را انجام دهد. این حرف بسیار منطقی و درست است. هیچ کس نمی تواند کاری را آن جور که ما می خواهیم به خوبی ما انجام دهد. فرض کنیم در بهترین حالت 60 درصد کاری که ما می خواهیم انجام شود و خودمان یک کار را صددرصدی انجام دهیم. کدام بهتر است؟ در دنیای کار و کسب باید به همان 50- 60 درصد رضایت داد. از آن طرف هم مدیری داریم که اصلا وارد کار اجرا نمی شود و فقط می گوید من مدیرم، من می گویم و دیگران باید انجام دهند که این هم راه به جایی نمی برد.
لازم است که کار یک بار از طرف خود شخص انجام شود تا شرایط را بشناسد و بعد آن را به دیگران انتقال دهد. در مرحله انتقال کار به دیگران باید بسیار هوشیار باشیم و در اولین گام ارزش های کار را توضیح دهیم و اینکه این کار چه شرایطی دارد. باید شیوه های اجرای کار را برای شخص اجرا کننده تشریح کنیم و از این جا تازه مرحله سوم اجرا که پیگیر است آغاز می شود. در ایران این مرحله پیگیری بسیار ضعیف است. کاری را که می سپاریم دست دیگران، دیگر پیگیری نمی کنیم.
یادمان باشد برای پیگیری لازم نیست شما مدام بالای سر طرف باشید تا ببینید چه کار می کند یا نمی کند. باید یکسری KPI یا شاخص های کلیدی عملکرد تعریف کنیم و براساس آن کار او را در دوره های زمانی مختلف بسنجیم.
نه خیلی ریر و دقیق شرح شغلی منسجم برایش ایجاد کنید که دقیقا ساعت 8 این کارف ساعت 9 این کار و ساعت 10 این کار را انجام دهد؛ و نه از آن طرف هم خیلی کلی شرح وظایف تعریف شود؛ بلکه جاهایی باید شرح شغل تعریف کرد و در جاهایی هم این ارزش را به فرد داد که بتواند در آن چارچوب، خلاقیت ها، ویژگی ها یا تفاوت در اجرا را با آن کسی که صاحب ایده یا صاحب کار است، داشته باشد.
همه ما درمورد موفقیت های کارآفرینان برتر جهان شنیده ایم و البته به میزان ثروت و محبوبیت آنها هم ممکن است حسودی کرده باشیم اما کارآفرین بودن به چه معناست؟
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ این روزها واژهی کارآفرینی زیاد به گوشمان میخورد. در برنامههای مختلف تلویزیونی میبینیم میهمانان کارآفرین از نخستین روزهای شروع کسبوکارشان میگویند و اینکه چطور صاحب مشاغل موفق و پردرآمد شدهاند. شاید در مواجهه با این مصاحبهها از خودتان پرسیده باشید آیا من هم میتوانم کارآفرین باشم؟ اگر این جرقه در ذهنتان زده شده که به حوزهی کارآفرینی وارد شوید، ابتدا لازم است تصویر ذهنی درستی از این مفهوم بسازید. در ادامه با ما همراه باشید تا این مفهوم کلیدی را به شما معرفی کنیم.
کارآفرین به کسی گفته میشود که علاوه بر برخورداری از خلاقیت بالا، دارای روحیهی خطرپذیری است و میتواند برای حل مشکلات دنیای امروز راهکارهای عملی و مبتکرانه ارائه دهد. انسانهای کارآفرین موجب ظهور مشاغل جدید میشوند و میتوانند با تشخیص زودهنگام فرصتهای رشد، نیرو و نشاط تازهای به تشکیلاتی که سالها از عمرشان میگذرد ببخشند.
بارزترین شکل کارآفرینی راهاندازی یک کسبوکار جدید است که به آن استارتاپ گفته میشود. در سالهای اخیر، مفهوم کارآفرینی از حوزهی کسبوکار فراتر رفته و به ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز وارد شده است.
کارآفرینی طیف وسیعی از فعالیتها را شامل میشود که بسته به نوع کسبوکار و ایدهی پشت آن متفاوتند. از فعالیتهای کارآفرینی کوچکمقیاس که انفرادی و پارهوقت اجرا میشوند گرفته تا پروژههای وسیعتر که فرصتهای شغلی بیشتری را فراهم میکنند، همگی نمونههایی از کارآفرینی محسوب میشوند.
بسیاری از کارآفرینان برای تأمین سرمایهی لازم جهت شروع کسبوکار جدید خود میتوانند به سرمایهگذاران خطرپذیر (venture investors) یا سرمایهگذاران فرشته (angel investors) رجوع کنند. این قبیل سرمایهگذاران، نیازهای مالی استارتاپهای نوپا را برطرف میکنند و مهمترین منبع تأمین سرمایهی کارآفرینی به شمار میروند. ناگفته نماند این سرمایهگذاران فقط از استارتاپهایی حمایت خواهند کرد که پتانسیل سودآوری قابل توجهی داشته باشند یا سودآوری آنها پیشتر ثابت شده باشد.
این روزها، کارآفرینی به بخش جداییناپذیر مشاغل سازمانی تبدیل شده است. به فعالیتهای کارآفرینی در داخل شرکتها یا تشکیلات بزرگتر، کارآفرینی درونسازمانی (intrapreneurship) گفته میشود. این نوع کارآفرینی زمینهساز تأسیس شرکتهای اشتقاقی یا اِسپین-آف (spin-off) خواهد شد، به این معنی که بخشی از یک شرکت به کسبوکار مستقل تبدیل شده و در زیرشاخهی شرکت مادر فعالیت میکند. امروزه، شرکتهای بسیاری به پتانسیل سودآوریِ فعالیتهای کارآفرینی درونسازمانی پی بردهاند. برای مثال، گوگل به کارمندانش اجازه میدهد ۲۰ درصد اوقات کاریِ خود را به توسعهی پروژههای مبتکرانه اختصاص دهند.
«تخریب خلاق» (creative destruction) و «نوآوری تدریجی» (Incremental innovation) دو مفهوم مهم در مبحث کارآفرینی به شمار میروند که در ادامه، هر یک از آنها را با ذکر مثال معرفی میکنیم.
جوزف شومپیتر، اقتصاددان آمریکایی، میگوید:
کارآفرین کسی است که میخواهد و میتواند هر ایده یا طرح جدیدی را به یک نوآوری موفق تبدیل کند.
شومپیتر مفهوم تخریب خلاق را در علم اقتصاد مطرح کرد. این مفهوم برگرفته از آموزههای مارکس بوده و بر نوآوری اقتصادی و چرخهی کسبوکار دلالت دارد. شومپیتر معتقد بود تفکر خلاق موجب رشد اقتصادی مداوم و بلندمدت میشود. به عبارت دیگر، طراحی محصولات جدید و ابداع شیوههای نوینِ انجام کار نقش بسزایی در رونق کسبوکار دارند و به دلیل فروش بیشتر موجب پویایی اقتصادی خواهند شد. در فرآیندهای صنعتی، روی کار آمدن یک محصول جدید میتواند به قیمت کنار گذاشته شدن محصولات قدیمیتر تمام شود و به همین دلیل است که شومپیتر از تفکر خلاق به عنوان یک فرآیند تخریبگر یاد میکند. گوشیهای آیفون نمونهای از محصولاتی هستند که با این زمینهی فکری به بازار عرضه شدند.
در نوآوری تدریجی، تحولات بزرگ نتیجهی فرعی نوآوریهای کوچک دانسته میشوند. به بیان دقیقتر، نوآوری تدریجی یعنی ابداع روشهای جدید به منظور افزایش بهرهوری فرآیندهای در جریان. فعالیتهای مبتنی بر نوآوری تدریجی به دنبال بهبود فرآیندهای تولید هستند. تویوتا از جمله تولیدکنندگان برتر صنایع خودروسازی است که در فرآیندهای تولید بر نوآوری تدریجی تأکید دارد و از سیستم تولیدِ به هنگام (just-in-time) استفاده میکند. در این سیستم، تولید فقط بر اساس نیاز، در زمان نیاز و به تعداد نیاز انجام میشود. کاهش تولید ضایعات، افزایش هماهنگی میان بخشهای مختلف تولید، جلوگیری از اتلاف هزینه و در نتیجه، افزایش بهرهوری در طولانیمدت نمونههایی از پیامدهای سیستم تولید به هنگام است.
The post کارآفرینی چیست؟ کارآفرین کیست؟ appeared first on آلامتو.
کار آفرین هستید؟ آیا میدانید در کدام دسته از کارآفرینان قرار دارید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ در این مطلب با انواع کارآفرینان برتر آشنا خواهید شد. تمرکز این نوشتار بر انواع طبقه بندی از انواع کارآفرینان است. از این رو انواع کارآفرینان در ۷ نوع طبقه بندی مرسوم به همراه توضیحات مختصر فهرست می شوند:
۱. کارآفرین تاجر
همانطور که از نام آن بر میآید، کارآفرینان تاجر عهدهدار فعالیتهای تجاری هستند. آنها محصول نهایی تولیدشده را از تولیدکنندگان میخرند و آنها را مستقیما یا از طریق خردهفروشی به مشتریان میفروشند. آنها به عنوان واسطه، عمدهفروش، دلال، و خردهفروش بین تولیدکننده و مشتری ارتباط برقرار میکنند.
۲. کارآفرین تولیدکننده
کارآفرینان تولیدکننده، اقدام به تولید محصول میکنند. آنها نیازهای مشتریان را شناسایی میکنند، و سپس، به تحقیق و کاوش در مورد منابع و فناوری مورد نیاز برای تولید محصولاتی میپردازند که بتوانند نیازهای مشتریان را برطرف کنند. به عبارت دیگر، کارآفرینان تولیدکننده مواد اولیه را به محصول نهایی تبدیل میکنند.
۳. کارآفرین کشاورز
کارآفرینانی را که عهدهدار حرفهی کشاورزی هستند کارآفرینان کشاورزی میگویند. آنها طیف گستردهای از فعالیتهای کشاورزی نظیر کشت، بازاریابی محصولات کشاورزی، آبیاری، مکانیزاسیون، و فناوری را پوشش میدهند.
۱. کارآفرین فنی
کارآفرینانی که صنایع را بر پایهی علم و فناوری ایجاد و هدایت میکنند، کارآفرینان فنی نامیده میشوند. به عبارت دیگر، این افراد کارآفرینانی هستند که در کسب و کار خود از علم و فناوری بهره میبرند. طبق انتظار، آنها در کسب و کارشان از روشهای نوین و نوآورانه استفاده میکنند.
۲. کارآفرینان غیرفنی
از جنبهی کاربرد فناوری در کسب و کار، به آن دسته از کارآفرینانی که فنی نباشند کارآفرینان غیرفنی میگویند. علم و فناوری به عنوان نقطهی قوت آنها در کسب و کار به حساب نمیآید. آنها برای بقای کسب و کارشان، و دستیابی به رشد و موفقیت در بازار رقابتی از روشهای جایگزین و تقلیدی استفاده میکنند.
۱. کارآفرین خصوصی
کارآفرین خصوصی کسی است که به تنهایی یک کسب و کار را راهاندازی میکند. وی تنها صاحب آن کسب و کار است و همهی خطرات پیش رو را به تنهایی متحمل میشود.
۲. کارآفرین دولتی
هنگامی که دولت یا حکومت عهدهدار سرمایهگذاری صنعتی یا تجاری باشد، به آن کارآفرین دولتی میگویند.
۳. کارآفرین مشترک (مشاعی)
هنگامی که یک کارآفرین خصوصی با همکاری دولت اقدام به راهاندازی یک تشکیلات کسب و کاری میکند، به آن کارآفرین مشترک میگویند.
۱. کارآفرین مرد
وقتی یک تشکیلات کسب و کاری متعلق به مردان باشد و توسط آنها اداره و کنترل شود، به آنها کارآفرینان مرد میگویند.
۲. کارآفرین زن
کارآفرین زن به زنانی گفته میشود که صاحب یک تشکیلات کسب و کاری هستند و آن را با حداقل درصد ۵۱ قدرالسهم سرمایه اداره میکنند و حداقل ۵۱ درصد از نیروی کار آن تشکیلات را به زنان اختصاص میدهند.
۱. کارآفرین خُرد
به کارآفرینی که تا ۱۵۰،۰۰۰ دلار در کارخانه و ماشینآلات سرمایهگذاری کند، کارآفرین خرد میگویند.
۲. کارآفرین متوسط
به کارآفرینی که بین ۱۵۰،۰۰۰ تا ۷۵۰،۰۰۰ دلار در کارخانه و ماشینآلات سرمایهگذاری کند، کارآفرین متوسط گفته میشود.
۳. کارآفرین کلان
به کارآفرینی که بیش از ۷۵۰،۰۰۰ دلار در کارخانه و ماشینآلات سرمایهگذاری کند، کارآفرین کلان میگویند.
کلارنس دانهوف (۱۹۴۹)، بر اساس مطالعاتاش در زمینهی کشاورزی در امریکا، به این حقیقت دست یافت که در مرحلهی اولیهی رشد اقتصادی، کارآفرینان از انگیزه و ابتکار کمتری برخوردارند و با شروع رشد اقتصادی اشتیاق و نوآوریشان افزایش مییابد؛
بر همین اساس، وی انواع کارآفرینان را در چهار گروه طبقهبندی میکند که هر یک را به صورت مجزا توضیح میدهیم:
۱. کارآفرینان نوآور
کارآفرینان نوآور افرادی هستند که کالاهای جدید معرفی میکنند، روشهای نوینِ تولید ایجاد میکنند، بازارهای جدید پیدا میکنند و تشکیلات کسب و کار را از نو ساماندهی میکنند. لازم به ذکر است چنین کارآفرینانی تنها زمانی به صورت موثر کار میکنند که تشکیلات کسب و کاری به سطوح خاصی از پیشرفت رسیده باشد، و افراد آن به دنبال تغییرات و اصلاحات باشند.
۲. کارآفرینان مقلد
ویژگی اینگونه افراد این است که میتوانند نوآوریهای موفقی را به کار ببندند که توسط کارآفرینان نوآور ایجاد شدهاند. کارآفرینان مقلد هیچگونه تغییراتی را از جانب خودشان نوآوری نمیکنند، بلکه تنها فنون و فناوریهایی را تقلید میکنند که توسط دیگران نوآوری شدهاند. این گونه کارآفرینان به صورت ویژهای مناسبِ مناطق توسعهنیافته هستند زیرا میتوانند برای تقلید و ایجاد ترکیبی جدید از عوامل تولیدی که در مناطق توسعهیافته وجود دارند، روحیه و انگیزهی سریع و ناگهانی به تشکیلات کسب و کاری وارد کنند.
۳. کارآفرینان محافظهکار
کارآفرینان محافظهکار در تجربهی هرگونه تغییری در کسب و کار، احتیاط و تردید زیادی به خرج میدهند. آنها تنها وقتی دست به تقلید فنون و روشها میزنند که کاملا برایشان محرز شده باشد که شکست در انجام آن کار تنها به تغییرات نسبی و خفیفی در جایگاه کسب و کارشان منجر شود.
۴. کارآفرینان متعصب
اینگونه کارآفرینان با هر فرصتی برای تغییر در ساختار تولید مخالف هستند؛ حتی به این قیمت که نسبت به دیگران شدیدا دچار کاهش بازده شوند. چنین کارآفرینانی ممکن است دچار ضرر و زیان شوند ولی حاضر نیستند در روشهای جاری تولیدشان هیچگونه تغییری اعمال کنند.
در ادامه به یکی دیگ از تقسیم بندی های انواع کارآفرینان اشاره میشود که توسط برخی دانشمندان علوم رفتاری طبقهبندی شدهاند:
۱. گردانندگان تنها
این قبیل کارآفرینان اساسا به تنهایی کار میکنند، و یا در صورت لزوم، چند کارمند استخدام میکنند. در آغاز، بیشتر کارآفرینان کسب و کارشان را اینگونه راه میاندازند.
۲. شرکای فعال
شرکای فعال، نوعی از کارآفرینانی هستند که یک تشکیلات کسب و کاری را به صورت سرمایهگذاری مشترک آغاز/ اداره میکنند. نکتهی حائز اهمیت در موردشان این است که آنها به صورت فعال در گرداندنِ کسب و کار مشارکت میکنند. کارآفرینانی را که فقط عهدهدار تامین مالی برای تشکیلات کسب و کاری هستند و مشارکت فعالی در فعالیتهای کسب و کاری ندارند، صرفا “شریک” مینامند.
۳. مخترع
چنین کارآفرینانی میتوانند با شایستگی و نوآوری محصولاتی جدید اختراع کنند. علاقهی اساسی آنها در پژوهش و فعالیتهای نوآورانه نهفته است.
۴. چالشپذیر
این گروه از کارآفرینان تنها به این دلیل خود را وقف صنعت کردهاند که مملو از چالش است. هرگاه به نظرشان برسد از عهدهی یک چالش بر آمدهاند، دنبال چالشهای جدید میگردند.
۵. خریدار
اینها کارآفرینانی هستند که علاقهی چندانی به تحمل ریسک ندارند. بنابراین، برای کاهش ریسک موجود در راهاندازی یک تشکیلات کسب و کاری جدید، ترجیح میدهند تشکیلات در حال پیشرفتی را خریداری کنند.
۶. کارآفرینان دائمی
کسب و کار برای این گروه از کارآفرینان به عنوان بخش جداییناپذیر زندگی تلقی میشود. معمولا، تشکیلات و کسب و کارهای خانوادگی که عمدتا بر مهارتهای فردی وابستهاند، جزء اینگونه کارآفرینیها طبقهبندی میشوند.
وبسایت آی تی ایران - آناهیتا جمشید نژاد: مشاهده موفقیت کارآفرینان جوان، روزنه امیدی به سوی آینده است. نسل هزاره اغلب برای حل مشکلات منحصربهفرد خود، شروع به تاسیس شرکتها و استارتآپها میکند. آنها فرصتهایی را مشاهده میکنند که ممکن است همتایان مسنترشان از آن فرار کنند؛ و با این کارآفرینی به افراد جامعه خود منفعت فراوانی میرسانند.
مانند همه کارآفرینان بزرگ، آنها مشکلات بزرگ را به عنوان فرصتهای عظیم میبینند و کارمندان، مشتریان و سرمایهگذاران را متقاعد میکنند که همراهی با آنها زندگی همه را تغییر خواهد داد. از این پس در این ستون به تجربه این کارآفرینان جوان در مسیری که پیمودهاند و فنون و مهارتهایی که بهکار بردهاند، میپردازیم.
در دانشگاه پنسیلوانیا او میخواست تا راهی برای دستکاری بیولوژی و ساخت اجزای زنده بدن انسان بیابد. او خیلی زود با ریکاردو سولورزانو، دیگر دانشجوی بیولوژی از میامی، آشنا شد و این دو شروع بهکار روی چاپگرهای زیستی (bioprinter) سهبعدی کردند. اکنون کابررا و سولورزانو موسسان بیوباتس (BioBots) هستند که تولیدکننده پرینترهای سهبعدی 10 هزار دلاری با قابلیت تولید بافت و استخوان انسانی است. این دو کارآفرین جوان از اجزای چاپ سهبعدی موجود استفاده کردند که اصولا برای تولید پلاستیکها و فلزات استفاده میشدند و در نهایت از آنها برای تولید چاپگر زیستی استفاده کردند.
در شروع کار کابررا و همکارانش، هیچ کدام از تصمیماتشان روشن نبود. یک شتابدهنده استارتآپ در فیلادلفیا وجود داشت که تصمیم گرفت روی این پروژه سرمایهگذاری کند و یک آزمایشگاه، فضای اداری و وکیل در اختیار آنها بگذارد. این زمانی بود که کابررا و همکارانش به این پروژه به عنوان یک کسب و کار فکر کردند.
کابررا و سولورزانو مدل اولیه خود را در یک آپارتمان بیرون محوطه دانشگاه پنسیلوانیا تولید کردند. این مدل اولیه برای پذیرفتن آنها در برنامه شتابدهنده استارتآپها توسط تیم Dreamit Health (تیمی که از استارتآپهای خدمات درمانی حمایت میکند) به اندازه کافی خوب بود. جایی که آنها توانستند 50 هزار دلار در سرمایهگذاری تامین کنند و با تنی چند از مشاوران نیز ملاقات داشته باشند.
هرچند جایزهای که آنها بردند کمتر از انتظارشان بود و کابررا که به تازگی در مقطع دکترا در دانشگاه پنسیلوانیا پذیرفته شده بود، یک تابستان را وقت داشت تا روی این پروژه کار و پول کافی برای آن فراهم کند. برای کابررا مهم آن بود که بداند مشتریانش چه کسانی خواهند بود و چه کسانی برای این دستگاه پول خواهند پرداخت. او دریافت که محققان و دانشگاهیان به این حوزه علاقه زیادی نشان میدهند.
پس با آنها جلساتی را ترتیب داد و در مورد این پرینترها به آنها توضیحاتی داد. او میگوید: «ما روی تولید معدههای کوچک کار کرده بودیم. چند معامله مانند این انجام دادیم اما هیچ ایدهای نداشتیم که چه باید بکنیم. به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم در اینجا یک کسبوکار راه بیندازیم. هیچ کدام از ما پیشینه کاری نداشتیم و نیاز به پول نقد بیشتری احساس میکردیم. بنابراین به جستوجوی افرادی رفتیم که حاضر بودند روی پروژه ما سرمایهگذاری کنند و بخشی از این پروژه عظیم باشند.
ما از هر شتابدهنده استارتآپی که تصورش را بکنید، درخواست کمک کردیم.» پس از تصحیح نمونه اولیه در اوایل سال 2015، او 5/ 1 میلیون دلار در سرمایهگذاری مرحله کشت ایده یا (seed funding) وارد کرد. اکنون بیوباتس به حدود 100 مشتری در تعداد زیادی از کشورها فروخته شده است.
گرچه هدف نهایی برای بیوباتس و برای صنعت چاپ زیستی، تولید ارگانهای کامل برای پیوند عضو انسان است، بیشتر کاربرد فعلی آن در حوزه تحقیق و پژوهش است. دانشمندان میتوانند بافتهایی را تولید کنند تا عکسالعمل این بافتها را نسبت به مواد شیمیایی و داروها ببینند.
کابررا این پرینترها را در قیمتهای معقولی به فروش میرساند که تقریبا هر آزمایشگاهی میتواند از عهده آن بربیاید. این محصولات برای طیف بسیار گستردهای از افراد در حوزههای مختلف، در تخصصهای متفاوت و حتی کسانی که تجربه مهندسی در این حوزهها را ندارند ایجاد میشود.
توصیههایی برای کارآفرینان
کابررا میگوید: موسس یک استارتآپ بودن بالا و پایینهای بسیاری دارد. در این مسیر با لحظاتی مواجه میشوید که یک یا دو هفته میگذرد، هیچ کدام از تماسهای شما پاسخ داده نمیشود و نمیتوانید به سطح بعدی دلخواهتان برسید. لحظات ناامیدکنندهای وجود خواهند داشت؛ بنابراین شما باید بتوانید تا آخر دوام بیاورید.
باید خوشبین باشید. باید اهمیت تیم خود را به یاد داشته باشید. همه موسسان استارتآپ نمیتوانند مدیران اجرایی باشند؛ اینکه بدانید کدام یک از افراد در تیمتان برای چه نقشی مناسب هستند از اهمیت بسزایی برخوردار است.
مارک زاکربرگ مدیر عامل شرکت فیسبوک، یوری میلنر کارآفرین روسی و استفان هاوکینگ فیزیکدان به طور انحصاری به سیگنالهای دریافتی از سیاره 'Earth 2.0' گوش خواهند داد.
این سیاره که نام رسمی آن"پروکسیما-بی"(Proxima b) اسـت، سیارهای صخره ای اسـت که دارای شرایط مناسبی برای حیات بوده و تنها چهار سال نوری از زمین فاصله دارد.
ماه گذشته دانشمندان با بررسی پروکسیما قنطورس موفق به کشف سیاره ای شبیه زمین شدند که در دامنه این سیاره قرار دارد.
این سیاره، "پروکسیما-بی" نامگذاری شده و نزدیکترین سیاره فراخورشیدی اسـت که تاکنون کشف شده اسـت.
پیش از این هم صدها سیاره دیگر فراخورشیدی هم اندازه این سیاره کشف شده اما این سیاره بسیار به زمین نزدیک اسـت.
به گفته دانشمندان شانس بسیار زیادی وجود دارد که این سیاره برای حیات مناسب باشد.
پروکسیما-بی چهار سال نوری از زمین فاصله داشته که نسل های آینده فضاپیماهای فوق سریع میتوانند در چند دهه آینده به این سیاره سفر کنند.
این سه نفر برای تامین منابع مالی یک پروژه بلندپروازانه که " Breakthrough Listen نام دارد، 100 دلار(76 میلیون پوند) کنار گذاشته اند.
آنها در این پروژه از قدرتمند ترین تلسکوپ جهان برای گوش دادن به پیامهای موجودات فرازمینی استفاده خواهند کرد.
اوایل ماه آینده، این تیم با استفاده از رصدخانه پارکس در استرالیا به جستجوی امواج رادیویی که با گازهای گلخانه ای طبیعی متفاوت اسـت خواهند پرداخت.
از این رصدخانه برای دریافت تصاویر تلویزیونی زنده از فرود آپولو 11 در ماه در سال 1969 استفاده شد. پیشبینی مدت زمان این پژوهش و جستجو امری دشوار اسـت اما در حال حاضر تمامی شرایط برای انجام این کار مهیا شده اسـت. این گروه امیدوار اسـت که این بار از تکرار سیگنالهای غلط که توسط تلسکوپ رادیویی راتان-600 در روسیه گرفته شده بود جلوگیری شود.
5454
وبسایت پنجره خلاقیت: احساس میکنید که قرار اســت روزی به موفقیت برسید. نسبتا خود را قدرتمند احساس میکنید. قرار اســت به زودی کار بزرگی انجام دهید. به نظرتان ارزش کار شما خیلی زیاد اســت. معروف هستید. تنها چیزی که احتیاج دارید کمی زمان بیشتر اســت… اگر زمان بیشتری داشتید تمام این اتفاقات میافتاد.
جمله معروف «هر چیز که در جستن آنی، آنی» اینجا مصداق دارد. به چه دلیل؟ چون بر پایه علم واقعی نوشته شده اســت. روانشناسان به مدت مدیدی رابطه بین مغز و بدن را مطالعه کردند. زمانی که ما احساس مشخصی داریم، به همان شیوه عمل میکنیم. برعکس آن نیز صدق میکند. زمانی که ما به شیوه مشخصی عمل میکنیم، همان احساس مرتبط را خواهیم داشت.
رایجترین مثال ممکن لبخندزدن اســت. لبخندزدن فقط یک پاسخ به یک احساس خوشحالی نیست. عمل لبخندزدن در واقع میتواند کاری کند که شما واقعا احساس شادی کنید. همین اصل در جمله «هر چیز که در جستن آنی، آنی» نیز صدق میکند. زمانی که دنبال انجام کاری باشید، احساسات، عواطف، سطح اعتماد به نفس و رویکرد کلی شما به همان سمت خواهند رفت. نتیجه چیست؟ در نهایت به خواستهتان خواهید رسید.
2. با اعتماد به نفس عمل کنید. مهم نیست چه میشود
یکی از بهترین داراییهای شما اعتماد به نفس شماست. مشکل اینجاست که ذهن سرشار از ترس و دودلی به سختی میتواند اعتماد به نفس از خود بروز دهد. بسیاری از کارآفرینان و افراد موفق آینده دچار شرایطی به نام سندرم ایمپاستر هستند؛ احساس کوچک بودن و نبود اطمینان شخصی از جایگاه و دستاوردهای خود که به خودویرانگری مشهور اســت.
این سندرم در دنیای پر سرعت کارآفرینی بسیار شایع اســت. حتی موفقترین افراد نیز تجربه شک و دودلی نسبت به خود را داشتهاند.شما یا میتوانید تسلیم افکار دروغین مغزتان و در نتیجه دچار سندرم ایمپاستر شوید یا بدون توجه به آن افکار از خودتان اعتماد به نفس نشان دهید.
من اعتماد به نفس را پیشنهاد میکنم. اعتماد به نفس شما را تحت پوشش خود قرار میدهد. حتی اگر خودروی مناسبی ندارید، کت و شلوار ارزانی پوشیدهاید یا حتی دفتر کار شخصی نیز ندارید، باز هم اعتماد به نفس داشته باشید.
3. از دیگران کمک بخواهید
افراد باهوش میدانند که چقدر باهوش نیستند! به خاطر همین اســت که این افراد همیشه از دیگران تقاضای کمک میکنند. تنها دلیلی که من چیزهایی از بازاریابی اینترنتی میدانم به دلیل باهوش بودنم نیست. به خاطر این اســت که از دیگران راجع به آن سوال پرسیدهام.
4. در انتخاب افرادی که با آنها وقت میگذرانید گزینشی عمل کنید.
کارآفرینان ارزش زمان را میدانند. آنها درک کردهاند که «گذراندن زمان» معادل «خرج کردن پول» اســت و تنها این تفاوت وجود دارد که پول منبعی قابل تجدید اســت اما زمان خیر. به همین دلیل، شما باید با افرادی وقت بگذرانید که حال شما را بهتر میکنند. شما نباید وقتتان را در جایی بگذرانید که باهوشترین فرد آنجا هستید؛ بلکه باید در جایی قرار بگیرید که در چالش قرار بگیرید و رشد پیدا کنید. افراد موفق وقتشان را در کنار دیگر افراد موفق میگذرانند. زمانی که بحث سرمایهگذاری زمانی پیش میآید، باید تصمیمات هوشمندانهای اتخاذ کنید.
5.خوب بپوشید
چه دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، مردم شما را از روی آنچه پوشیدهاید،قضاوت میکنند. من قبلا لباسهای مناسبی نمیپوشیدم. زمانی که چند تغییر استراتژیک و کمهزینه در کمد لباسهایم ایجاد کردم، همه چیز تغییر کرد. نرخ مشاورهام بیش از دو برابر شد، مشتریان با ارزشی به دست آوردم و کسب و کارم متحول شد.
آیا تمام این تحولات به دلیل کمد لباسهایم بود؟ البته شانس نیز دخیل اســت؛ اما لباسهایم واقعا تاثیرگذار بودند. من اکنون پول زیادی برای لباسهایم خرج میکنم اما به طور کلی تغییر شیوه لباس پوشیدن خرج زیادی در بر ندارد.
فقط لباسهای خوب نیستند که تاثیر خوبی بر جا میگذارند. باید لباس مناسب انتخاب کرد. سیلویا هیولت، یکی از مدیران قدرتمند عرصه تجارت میگوید: «شما باید طوری به نظر برسید که انگار عضوی از گروه هستید و باید طوری به نظر برسید که انگار بهتر از بقیه اعضای گروه هستید.»
6. ریسکپذیر باشید.
کارآفرینان خوب میزان ریسکپذیری خوبی دارند. راز مهم ریسکپذیر بودن این اســت که شروع به ریسکپذیری کنید. به نظر ساده میآید، اما واقعیت همین اســت. با ریسکهای کوچکی شروع کنید که ضرر زیادی را به شما نزند. در نهایت چگونگی محاسبه ریسک یک تصمیم را خواهید آموخت و از همان موقع میزان ریسکپذیریتان افزایش خواهد یافت. با اعتماد به نفس ریسک کنید. این کار به شما میآید.
7. بیوگرافی آنلاین خود را بنویسید
اگر کسی بخواهد اطلاعات بیشتری در مورد شما بداند، چه میکند؟ نام شما را در گوگل جستجو میکند. این کار فضولی نیست. آنها فقط میخواهند بدانند که شما چه کسی هستید، چه میکنید و کارتان چیست. شما باید آنچه را که آنها در اینترنت میبینند و تاثیرگذاریشان را شکل دهید. اگر خودتان حضور خود در اینترنت را شکل دهید، میتوانید هویتی ایجاد کنید که با آنچه میخواهید بشوید تطابق داشته باشد.پروفایل شما در تمام سایتهای اجتماعی باید منسجم و رقابتی باشد. این زندگینامه شماست و رویآیندهتان تاثیر خواهد گذاشت. برای نوشتن آن زمان و توجه کافی را مبذول کنید.
نتیجه
هر شخص موفقی دورهای را پشت سر گذاشته که در آن موفق نبوده اســت. موفقیت پس از رشد و توسعه ایجاد میشود.اکنون زمان آمادهشدن شماست. سخت کار کنید و به آن دل بدهید. اگر میخواهید به آنچه که باید برسید، باید در همان مسیر حرکت کنید. شما به عنوان یک کارآفرین، موفقیت را چگونه نشان میدهید؟