مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بررسی بازی ABZU؛ اثر جدید کارگردان هنری بازی‌های The Journey و Flower

[ad_1]

با بررسی ABZÛ، بازی جدید طراح هنری دو بازی Flower و Journey همراه زومجی باشید.

دنیای بازی‌‌های مستقل، کتابخانه‌ای گسترده است که با سرعت هرچه تمام‌تر رو به جلو حرکت کرده و به رشد و نمو ادامه می‌دهد. حقیقت این است که با فرارسیدن ماه پایانی سال ۲۰۱۶، امسال را می‌توان با حضور بازی‌هایی از جمله Inside ،Superhot و Reigns یک سال موفق برای بازی‌های مستقل دانست. بازی‌های مستقلی که به خوبی به ما نشان داده‌اند که ایده‌ها تمام نشده و همچنان ایده است که در ذهن خوش ذوق طراحان بازی‌های ویدیویی رشد و به منصه ظهور می‌رسند. اما بیایید به دنیایی برویم که زیبایی‌اش رنگارنگ‌تر از دنیای اطراف ما است. دنیایی که به دست بشر در حال نابودی بوده و شرایط اقلیمی ایجاد شده توسط خود بشر، شرایط و گلوگاه تنفس آن را هرچه بیشتر تنگ کرده است. دنیایی زیبا با هزاران هزار گونه که هنوز هم ناشناخته هستند. در حالی که بشر به دنبال سیارات و ستارگان دیگر در سالیان سال نوری دورتر از زمین، می‌گردد، هنوز نتوانسته کیلومترها به زیر اقیانوس‌ها رفته و دنیای تاریک اما دست نخورده آنجا را کشف کند.

البته شاید اگر هیچگاه دستش به این گنجینه ی خفته نرسد، بهتر باشد. اما دنیای بازی‌های ویدیویی متفاوت است، درآنجا به هرکجا که بخواهی سفر می‌کنی، گاهی قدم برروی قمر اروپا در اطراف سیاره‌ی مشتری گذاشته و گاهی نیز به همراه لارا کرافت ساعتی را به زیر دریا به دنبال گنجینه‌ای می گردید. آب که سرمایه‌ی زیستگاه هر موجود زنده‌ در زمین است، اکنون با نفت و شرایط اقلیمی رو به سیاهی و مرگ می‌رود. مرگی که از مرجان‌های استرالیا گرفته تا نفت‌های خارج شده از نفت‌کش‌ها و مواد شیمیایی ریخته شده در درون دریا با سرعت اقیانوس‌ها را در می‌نوردد. اما این جهان پر جنب و جوش همچنان جانی در خود دارد و شاید، همین جان باشد که استودیوی جاینت اسکوئید را برای ساخت یک بازی ماجراجویی در اعماق اقیانوس‌ها مشتاق کرده است.

ABZU Zoomg

ABZÛ، اولین ساخته جاینت اسکوئید، استودیو تاسیس شده توسط مت ناوا، طراح هنری بازی‌های Flower و Journey، باری دیگر نبوغ یک طراح هنری را نشان می‌دهد که چگونه با هنر می‌توان در صنعت بازی، زیبایی‌ها را به تصویر کشید. ABZU که مخفف دو کلمه AB‌ به معنای اقیانوس و ZU‌ به معنی اکتشاف است و در کلمه «حکمت اقیانوس» معنی می‌دهد، روایتی خطی اما با شیوه‌ای منحصر به فرد را با داستانی متفاوت پیش می‌گیرد، دراین بازی رنگارنگ هیچ گفتگویی در میان نبوده و بازیکنان باید به واسطه حکاکی‌های روی خرابه‌های باستانی مدفون شده در زیر اقیانوس به درک خود از داستان برسند. درکی که هرچند مانند بازی Inside پررمز و راز نیست اما تا حدودی دارای گنگی بوده و می‌تواند دیدگاه‌های متفاوتی را به همراه داشته باشد.

ابزو ترکیبی از یک اسطوره و داستانی در ذهن خلاق مت ناوا است

اما ABZU‌ تنها زاده‌ی ذهن مت ناوا نیست، برای متوجه شدن داستان ابزو باید برگه‌های تاریخ را ورق بزنید و به اسطوره‌های بین‌النهرین بروید. افسانه‌ای که از چشمه‌ای به نام چشمه‌ی زندگی صحبت می‌کند، جایی که افسانه‌های سومری از ایزدی سخن می‌گویند که از آب شیرین آمده و در تقابلی با تیامان زاده‌ی آب شور قرار می‌گیرد. هرچند داستان آبزو تا این حد به میان این افسانه‌ی سومری شیرجه نمی‌زند اما باز هم به وفور شاهد حضور چشمه‌ی زندگی، همان چشمه‌ی نورانی و فوق‌العاده هستیم که اولین هدف شما برای بازگرداندن زندگی خواهد بود. ناوا با الهام از یک داستان افسانه‌ای و برقرار کردن ارتباط میان اسطوره و داستان بازی خود، توانسته تا داستانی باستانی را به شیوه‌ای متفاوت روایت کند.

در این بازی با یک موجود شبیه به انسان همراه می‌شوید که براساس حکاکی‌های برروی دیوار از یک قوم به ظاهر منتقرض شده می‌آید، اما با این حال هیچگونه اطلاعی در رابطه با گذشته آن نداریم. داستان بازی پیرامون موجودات دریایی، نیرویی اهریمنی و همچنین زندگی در زیر اقیانوس‌ها می‌گذرد. جایی که شخصیت اصلی داستان با ورود به مناطق جدید، با گونه‌های جدیدی از ماهی‌ها روبرو می‌شود که تعداد آنها به دهها گونه می‌رسد. در حالی که گاهی به یک دلفین چسبیده و با سرعت با سایر ماهی‌ها به بیرون از آب می‌پرید، گاهی نیز خود را درحال شنا در میان خزه‌ها خواهید یافت که در یک کلمه از آن «لذت» خواهید برد. البته گاهی اوقات سکوت مرگبار، تنها زمزمه‌ای است که به گوش می‌رسد، این همان‌جایی است که باید برای بازگرداندن زندگی به زیر اقیانوس‌ها کاری کنید. با پیشروی در داستان هرچه بیشتر به ارتباط میان خود و طبیعت اطراف پی خواهید برد. ارتباطی که به اعتقاد من در ذهن توسعه‌دهندگان، دارای ارتباطی عمیق با وقایعی است که در مقدمه بررسی ABZU‌ آورده‌ام.

ABZU Zoomg

شما می توانید با مدیتیشن نگاهی به زیست‌بوم اقیانوس بی‌اندازید

گیم‌پلی بازی بسیار مینیمال بوده و دارای ویژگی‌های محدودی است. در زیر آب می‌توانید با فعال کردن وسیله‌هایی شبیه به چراغ غواصی، از میان برخی موانع عبور کنید. گیم‌پلی ABZU در مجموع بسیار ساده است و هیچ المان خاصی را شامل نمی‌شود. شخصیت‌ اول داستان تنها شنا کرده، به تماشای ماهی‌‌ها یا لاکپشت‌های مختلف نشسته و برای بازگرداندن حیات به دنیای تاریک تلاش می‌کند.

با این حال، ABZU‌ یکی از آرامش‌بخش ترین بازی‌هایی است که در چند وقت اخیر تجربه‌ کرده‌ام. یکی از ویژگی‌های دریا، صدای دلنشین حرکت آب است که در زمان تجربه ابزو همواره در حال شنیدن آن هستید. ساخته‌ی جاینت اسکوئید به واقع یک محصول کوتاه است. با تمام وقتی که صرف کشف محیط و گشت و گذار در اقیانوس می‌کنید، این بازی در نهایت ۲ تا ۳ ساعت گیم‌پلی را ارائه می‌دهد. زمانی که بسیار کوتاه بوده و به سرعت به پایان می‌رسد.  بیاید کمی‌هم از ویژگی‌های جانبی بازی صحبت کنیم، ویژگی‌هایی که هرچند کوچک اما دارای بار مفهمومی زیادی هستند. شخصیت‌ اصلی برای بازگرداندن حیات به دنیای مرده زیر آب، سفری کوتاه را هر بار به دنیای به اعتقاد من عرفانی می‌کند، جایی که او از انرژی درونی خود به درون چشمه زندگی یا مایع حیات افزوده و زندگی را به اقیانوس‌ها باز می‌گرداند. جایی که با درک زیبایی‌ها، متوجه اهمیت زندگی زیر دریاها می‌شویم.

ABZU Zoomg

ABZU Cuneiform script

گونه‌های مختلف از ماهی، خرچنگ، لاکپشت یا عروس دریایی به وفور در جای جای بازی حضور دارند، اما این موجودات دریایی آنقدر زیاد هستند که قادر به تماشای زیبایی‌های تک تک آنها نیستید. اینجا است که توسعه‌دهندگان سنگ‌هایی را با سر کوسه قرار داده‌اند تا شخصیت اصلی با نشستن برروی آنها مدیتیشن کرده و نگاهی دقیق به هر ماهی یا سایر گونه‌های جانوری بی‌اندازد. واقعیت شخصیت‌ اصلی داستان یا حتی شما به عنوان بازیکن در جریان مدیتیشن قادر به کنترل ماهی‌ها و موجودات دیگر نیستید؛ سازندگان می‌توانستند با فراهم کردن امکان انجام این کار، ویژگی‌های دردسترس بازیکنان در روند بازی را کمی بیشتر گسترش دهند.

شخصیت‌ اصلی داستان در مجموع کارهایی نمادین زیادی را انجام می‌دهد که همانطور که اشاره شد همگی آنها به برداشت شما از داستان مربوط می‌شود. به عنوان مثال، در محیط بازی مرجان‌هایی کوچک برروی زمین قرار دارند که در هنگام واکنش شخصیت اصلی به آنها، شاهد زنده شدن یا به قولی بازگشت برخی از موجودات دریایی جدید به زندگی هستیم. بازگشتی که موجودات زیبایی را به ما یادآور می‌شود که بخاطر انسان‌ها منقرض شده و اکنون دیگر در دسترس بشریت قرار ندارند. در جریان بازی توسط هیچ موجود دریایی مورد هجوم قرار نمی‌گیرید، موجوداتی که در حقیقت دوستان بشریت بوده و در نَفسِ خود، دشمنی برای نسل بشر محسوب نمی‌شوند. با این حال، بازی همچنان دشمنی بالقوه را در خود جای می‌دهد که به اعتقاد من نشأت گرفته از نوشته‌ی کلمه ابزو به خط میخی است (تصویر بالا) که باید در تجربه بازی با این اهریمن آشنا شوید. ابزو در مجموع مکانیک کنترل آسان، بدون حاشیه و ساده‌ای را ارائه می‌دهد.

بررسی بازی No Man

جاینت اسکوئید برای ساخت ABZU از موتور گرافیکی آنریل 4 استفاده کرده است

جاینت اسکوئید برای ساخت ABZU از موتور گرافیکی آنریل 4 استفاده کرده است. یک موتور گرافیکی بسیار قدرتمند که فرصتی فوق‌العاده را برای قرار دادن صدها ماهی مجزا آن هم در یک محیط فراهم کرده است. گرافیک ابزو رنگارنگ و دقیقا آن چیزی است که برای تماشای دنیای زیر آب به واسطه‌ی یک بازی مستقل نیاز داشتیم.

در جریان مراحل به وضوح قادر به تماشای چهار فصل هستید. در حالی که در ابتدا به تماشای دنیایی سرسبز می‌پردازید، با کمی پیشروی رنگ زرد، قرمز و نارنجی سلطه بر دریا را بدست خود می‌گیرند، تفاوتی فوق‌العاده برای نوازش چشم‌های بازیکنان که هرچه بیشتر به آن نگاه می‌کنید به جزئیات و دقت هرچه بیشتر توسعه‌دهندگان پی خواهید بود. دنیای ABZU در طول دو تا سه ساعت روند بازی آنقدر تنوع دارد که از نیاز به تنوع بیشتر در محیط شما را سیراب کند. گرافیک هنری ABZU را می‌توان تلاقی هنر هشتم و سایر حوزه‌های هنر دانست و این بازی به خوبی چشم‌اندازی تازه را از دنیای زیر اقیانوس‌ها ارائه می‌دهد. چشم‌اندازی که مسلما اگر به دست یک استودیوی بزرگ می‌افتاد، ساعاتی بی نظیر را رقم می‌زد. طراحی زیبای مراحل و ایجاد اتمسفری عالی که باعث غوطه‌وری شما در دنیای زیر اقیانوس می‌شود، علی‌رغم ظاهر بسیار ساده شخصیت اصلی داستان برخلاف دقت بالا در طراحی جزئیات ماهی‌ها، باعث خودنمایی گرافیک هنری بازی خواهد شد.

از بعد گرافیک فنی نیز علی‌رغم حضور هزاران ماهی در حال حرکت،‌ متنوع و با جزئیات شاهد مشکلاتی مانند افت نرخ فریم نیستیم. بررسی این بازی در زومجی براساس نسخه استیم بازی ABZU انجام شده است. هرچند گاهی شاهد رد شدن ماهی‌ها و شخصیت‌ اصلی از داخل ماهی‌های بزرگ هستیم اما در مجموع با توجه به نورپردازی‌های زیبا و انیمیشن‌های بدون ایراد ماهی‌ها، گرافیک فنی نیز مانند گرافیک هنری بازی بدون مشکل به حساب می‌آید. البته باید گفت که برخی از ماهی‌ها حتی در زیر نور مستقیم خورشید بدون سایه هستند، که خود ایرادی دیگر است.

ABZU Zoomg

صداگذاری و به ویژه موسیقی متن، نقطه‌ی عطفی است که ABZU‌ را به محصولی عالی تبدیل می‌کند. برای آرامش و فرار از صدای تیر و تانک و موشکِ سایر بازی‌ها یا سختی‌های روزمره به یک هدست نیاز دارید تا با گذاشتن برروی سر خود، ساعتی را به صدای آب، حرکت ماهی‌ها و موسیقی فوق‌العاده گوش دهید. زمانی که در جریان اقیانوسی افتاده و به سرعت با ماهی‌های دیگر در زیر اقیانوس به سفر می‌پردازید، این صداگذاری زیبا و موسیقی متن گوشنواز بازی است که حسی آرامش بخش را به شما القا می‌کند. جاینت اسکویید برای تکمیل صداگذاری،‌ به جزئیات بسیاری از جمله صداگذاری ماهی‌ها از وال گرفته تا دلفین توجه کرده است. ورود به مناطق جدید یا لحظه‌ی دلهره آور کوتاه موجود در بازی هر یک موسیقی متن جدیدی را به همراه دارد.

ABZU از آن دست بازی‌های ویدیویی نیست که تمام بازیکنان را به خود علاقمند کند، با این حال، اگر بخواهیم لیستی از بهترین بازی‌های مستقل سال ۲۰۱۶ درست کنیم، حضور این بازی ویدیویی زیبا خالی از لطف نخواهد بود. متاسفانه با وجود جزئیات بسیار زیاد با داستانی بسیار کوتاه همراه هستیم که البته ارزش تجربه حداقل دو بار را دارد. با توجه به اقتباس جزئی توسعه‌دهندگان از یک افسانه‌ی سومری، ابزو رو نمی‌توان در حدود شخصیت‌های این اسطوره بررسی کرد، به همین دلیل ساخته‌ی مت ناوا از دید من یک محصول فوق‌العاده برای یادآوری ارتباط بشر با دریاها است. ABZU‌ اکنون در پلی‌استیشن 4، ایکس‌باکس وان و رایانه‌های شخصی در دسترس قرار دارد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی بازی ؛ اثر جدید کارگردان هنری بازی‌های و بررسی بازی ؛ اثر جدید کارگردان هنری بازی‌های و


ادامه مطلب ...

کارگردان شهر موش‌ها: چرا زن و مرد به جای رفاقت، رقابت می‌کنند؟

یکی از نشریات با او مصاحبه‌ای درباره زندگی، جوانان امروز و دیروز، تفاوت‌های نسل‌های قدیم و جدید، روابط و اشتراکات و گونه‌گونی زنان و مردان انجام داده است که این هنرمند نام‌آشنا با نقبی به خاطرات خود به آن‌ها پاسخ داده است. جام جم سرا برخی بخش‌های صرفا سینمایی آن را کوتاه کرده و بقیه حرف‌های خواندنی آن را پیش رویتان گذاشته است.

***

بیش از ٤ دهه فعالیت هنری از مرضیه برومند فردی ساخته که هم جامعه‌اش را خوب می‌شناسد و هم می‌داند جامعه به چه خوراک فرهنگی نیاز دارد. از دوران کودکی این هنرمند سال‌ها می‌گذرد اما آثار او نشان‌دهنده شناخت ژرفی است که از کودک سرزمینش ایران دارد.
یک صبح سرد زمستانی قرارمان بود برای دیدار با هنرمندی که دوران کودکی بسیاری از متولدین دهه‌های ٥٠ و ٦٠ با آثارش گره خورده است. تا پیش از این شنیده‌هایم در مورد رفتارش خبر از آدم تلخی می‌داد که خیلی دل و دماغ صحبت کردن ندارد. آن روز اما تمام آنچه درباره او شنیده بودم نقش برآب شد. مرضیه برومند گفت‌و گو را با لبخندی شیرین که حکایت از امید و احترام داشت آغاز کرد و بدون کم و کاست تا پایان یک همنشینی دو ساعته ادامه‌اش داد.
با او درباره نگاهش به کودکان پریروز، دیروز و امروز صحبت کردم، حال و روز مردمان کوچه و بازار در این دوران را به بحث نشستم و از طبیعت سخن گفتم:

* یک دنیا کودکی

من تحلیلگر نیستم؛ اما می‌توانم به خاطراتم رجوع کنم و برداشت‌هایم را برایتان بگویم. من بچگی خوبی را گذراندم و دوره جذابی داشتم. در یک محله جنوب‌شرقی تهران، خیابان دلگشا، میدان کلانتری که الان هم به‌‌ همان نام است، دوران کودکی‌ام را تا ١٨ سالگی گذراندم. خاطرات خیلی زیبایی از آن زمان دارم.

چرا زن و شوهر‌ها تا این اندازه با یکدیگر بد هستند و زود طلاق می‌گیرند؟ پس چرا ازدواج می‌کنید؟ چرا زن و مرد به جای رفاقت با یکدیگر رقابت می‌کنند؟ زن جای خودش است و مرد هم جای خودش


خاطرم هست بچه بازیگوش و پرجنب‌و‌جوشی بودم. زیبا‌ترین بازی‌هایم را در کوچه بن‌بست، شکلی که آن زمان برایم خیلی بزرگ بود، انجام می‌دادم. اخیرا که به کوچه دوران کودکی‌ام رفتم، فضا خیلی کوچک‌تر از آنچه پیش از این در ذهنم ثبت شده بود به نظر می‌رسید. آن روز‌ها اما با حس و حال کودکی‌ام، به نسبت اندازه خودم، همه آن فضا و میدان و محله را بزرگ می‌دیدم. فاصله خانه تا مدرسه (دبستان ماندانا) به نظرم بسیار طولانی می‌آمد، گرچه فاصله کوتاهی بود. حتی از آن مسیر هم خاطرات زیادی دارم.


* بازی‌هایی که جایشان خالی‌ست

ما با بچه‌های همسایه، بازی‌های زیادی می‌کردیم. در آن دوره، خانواده‌ها پرجمعیت بودند و تعداد بچه‌ها زیاد بود. ما ۶ بچه بودیم. پایمان را که درون کوچه می‌گذاشتیم، ناگهان می‌دیدیم از هر خانه ۴-۵ بچه بیرون می‌آیند. مثل امروز نبود که تک‌فرزندی باشد.
گرچه می‌دانم به دلیل معضلات زیادی که وجود دارد، بچه‌دار شدن، سخت است اما فکر می‌کنم اگر کسی بچه‌دار شود، یک بچه خیلی کم است. چراکه ارتباط با خواهر و برادر در خانواده، بچه‌ها را تربیت می‌کند و خیلی چیز‌ها در این ارتباط به او آموخته می‌شود. زمانی که پدر و مادر، میان فرزندانشان عدالت را برقرار کنند، خودخواهی‌ها و تک‌روی‌ها از روحیه بچه‌ها دور می‌شود و آن‌ها را عدالتخواه بار می‌آورد.


* تک‌فرزندی یعنی بار آوردن بچه‌های خودخواه

امروز، هر خانواده یک فرزند دارد و آن بچه، گل سرسبد خود و خانواده و همسایگان آپارتمان است و حاضر نیست کسی به او از گل نازک‌تر بگوید. چنین بچه‌ای، معمولا خودخواه بار می‌آید و با خودخواهی به زندگی‌اش ادامه می‌دهد.
می‌گویید قایم‌باشک؟ بچه‌های امروز با چه کسی قایم‌باشک بازی کنند؟ و کجا بازی کنند؟ خانه ما، خانه قدیمی‌ای بود که تراس داشت، اتاق‌های تودرتو‌یی داشت که به ما اجازه بازی کردن می‌داد. هیجان قایم‌باشک و گرگم به هوا را احساس می‌کردیم اما امروز بچه‌ها کجا باید قایم شوند؟ بروند در کوچه؟ کدام کوچه؟ دیگه کوچه‌ای وجود ندارد. نه‌تن‌ها برای بچه‌ها، فضایی وجود ندارد، بلکه امنیتی هم باقی نمانده است.


چند وقت پیش با من در مورد مسائل زیست‌محیطی مصاحبه می‌کردند. می‌گفتند شما، مردم را به پیاده‌روی تشویق کنید. می‌گفتم پیاده‌روی در کدام پیاده‌رو؟ پیاده‌رویی وجود ندارد که مردم پیاده‌روی کنند؛ با فرض این‌که هوا آلوده نباشد و شرایط، مساعد باشد. ما با دست خودمان، همه‌چیز را نابود کردیم. خودرو‌ها بر ما سوار شدند. ظاهرا خودرو، وسیله‌ای برای قمپز درکردن و شخصیت آوردن شده است! یکی با پراید متشخص می‌شود، یکی با بنز، یکی با لکسوس!


* زندگی دیروز و زندگی امروز

کودکی ما، سرشار از لحظات زیبای انسانی بود. با وجود این‌که، پدرم کارمند دولت بود و دستش به دهانش می‌رسید، مانند بقیه زندگی می‌کردیم و فاصله طبقاتی، در محله ما احساس نمی‌شد. تلویزیون ابتدا در خانه ما آمد اما‌‌ همان تلویزیون، تقسیم می‌شد. همه می‌آمدند در خانه ما تلویزیون می‌دیدند، تا این‌که خودشان بخرند. تلفن نیز به همین نحو. تلفن خانه ما، تلفن همه محل بود. همه همسایه‌ها، این شماره را به فامیل و دوستانشان داده بودند و به ما زنگ می‌زدند و ما هم همسایه‌ها را صدا می‌کردیم.
آن زمان، همسایه‌ها خیلی با هم دعوا و بحث می‌کردند؛ اما باز به سرعت با هم دوست می‌شدند و آشتی می‌کردند. منظره خانه‌هایی که تمام درهای آن‌ها باز بود، همواره در ذهن من باقی مانده است. هیچ خانه‌ای، در‌هایش بسته نبود. همه می‌توانستند به راحتی وارد خانه یکدیگر شوند. اگر کسی می‌خواست باقالی پاک کند، وسط کوچه این کار را می‌کرد. زن‌ها، وسط کوچه می‌نشستند و می‌گفتند و می‌خندیدند و باقالی یا سبزی هم پاک می‌کردند. گاهی سر بچه‌هایشان دعوا می‌کردند، آشتی می‌کردند؛ درد و دل می‌کردند.
بازی‌های آن موقع، بازی‌های جذابی بود. با این‌که بازی‌های نمایشی بود اما ما لشکرکشی می‌کردیم و فامیل‌های همسایه‌ها که در روزهای جمعه به مهمانی می‌آمدند، جمع بزرگی بودند. قشون‌کشی می‌کردیم که دختر فلان پادشاه را پسر بهمان پادشاه گرفت و بازی می‌کردیم. خیلی هیجان‌انگیز بود؛ قصه‌سازی می‌کردیم.
ارتباط با طبیعت، هر چند محدود اما داشتیم. در‌‌ همان محله، درخت‌های توتی که در کوچه بودند را به وضوح به یاد می‌آورم. یکی از سرگرمی‌هایمان، پرورش کرم ابریشم و دیدن پیله‌های آن‌ها بود. داخل کوچه، مغازه باز می‌کردیم؛ گوشه حیاطمان، کته درست می‌کردیم. گرچه بازی‌های من، بسیار دخترانه بود اما بازی‌های پر شر و شور پسرانه هم انجام می‌دادم. از درخت بالا می‌رفتم؛ دعوا و کتک‌کاری می‌کردم.


* اولین جرقه‌های علاقه به هنر

از دوران دبستان، علاقه من به عرصه نمایش، مشهود بود. من از‌‌ همان دوره دبستان، بازی و کارگردانی هم می‌کردم. در آن زمان، گروه تئا‌تر داشتم. گرچه علاقه‌مندی به هنر، در خانواده ما وجود داشت؛ با این‌که مادر من، یک زن کم‌سواد معمولی بود اما بسیار خلاق و هنرمند بود و احساس هنری را به درستی می‌فهمید. همه ما استعداد هنریمان را از مادر و استعداد ادبیمان را از پدر به ارث برده‌ایم. مادر این عرصه را برای ما فراهم می‌کرد که در خانه نمایش بدهیم و به همسایه‌ها برای دیدن این نمایش، بلیت می‌دادیم. پسر‌ها را هم راه نمی‌دادیم؛ گاهی آن‌ها روی تیر چراغ برق می‌رفتند و نمایش ما را نگاه می‌کردند.
مادرم، همیشه بقچه‌ای داشت که در آن، لباس‌های رنگارنگ و کلاه و از این چیز‌ها بود که هروقت می‌خواستیم نمایش بدهیم، مادرم این‌ها را جلوی ما می‌ریخت تا بازی کنیم و سرمان گرم شود.
خاطرات من از بچگی، دوستان و همکلاسی‌ها، معلمان و مدیر مدرسه‌ام در مقطع اول و دوم دبستان، خانم شفیعی مادر سروش حبیبی (مترجم)، بود. من سال‌ها بعد، در انستیتوی فرانسه هم‌کلاس شدم. جالب این‌جاست که او من را شناخت و آشنایی داد و کتاب خداحافظ گاری کوپر را به من کادو داد. داخل کتاب نوشت: «برای دوست، همکلاسی و شاگرد».
معلمان بی‌نظیری داشتیم که تک‌تک آن‌ها در خاطر ما، مانده و حک شده‌اند. وقتی که می‌گفتند «معلم»، کسی به ذهن می‌آمد که از صمیم قلب و روحش، خواستار تعلیم و آموزش بود. این‌طور نبود که از سر بیکاری، به این طرف آمده باشند. اکثرا، افراد درجه یک بودند.


* تفریح در طبیعت گم شده

نمی‌دانم چه تحلیلی از بچه‌های امروز بکنم که نه تحرکی دارند و نه علاقه‌ای به تحرک. متاسفانه وقتی پدر و مادر، بچه‌ها را به مسافرت می‌برند، به یک ویلا می‌روند و آن‌جا دوباره می‌نشینند. دیگر حاضر نیستند دست بچه‌ها را بگیرند و آن‌ها را به طبیعت ببرند. پا را روی گاز می‌گذارند و به ویلا می‌رسند؛ بعد هم منقل و کباب. بچه‌ها را هم نمی‌دانم چه کار می‌کنند. فقط می‌دانم، حداکثر اگر جایی باشد، دوچرخه‌سواری می‌کنند. پدر و مادر‌ها، بچه‌ها را به جنگل، دشت، کویر و کوه نمی‌برند تا آن‌ها را از نزدیک با طبیعت آشنا کنند.

«کار کردن زن به هر قیمتی»، آرامش را از مرد خانه می‌گیرد. مرد، در عین حال که به همسرش عشق می‌ورزد، می‌خواهد همسرش از او مراقبت کند و نیاز به محبت و مواظبت دارد


پدر من، هر سال، ٣ماه تابستان، ما را به گلابدره و امامزاده قاسم می‌برد؛ آن‌جا باغی را اجاره می‌کرد. نمی‌دانم چرا هیچ‌وقت به ذهنش نرسید که آن‌جا را بخرد! هیچ‌وقت احساس نکرد که لازم است! باغ‌های بزرگ، ساختمان‌های قدیمی، درختان شاتوت و گردو. ما ٣ماه تابستان را آن‌جا بودیم. هر هفته هم یکی از بچه‌های فامیل، مهمان ما بودند؛ دخترخاله، دخترعمو و... با هم بازی می‌کردیم؛ از درخت بالا می‌رفتیم. همیشه هم دست و پایمان زخمی یا از گردو و شاتوت، سیاه بود.
من آن زمان، رودخانه گلابدره را تنهایی بالا می‌رفتم. در ٨، ٩سالگی، تنها می‌رفتم؛ آن‌قدر که به طبیعت علاقه داشتم. برادر من هم کوهنورد بود و من هم زیاد از کوه می‌شنیدم و آن را می‌شناختم. ساعت‌ها به رودخانه، به آب و سنگ‌های رنگی داخل آن نگاه می‌کردم. دیگر در حال خودم نبودم. سنگ‌ها را جمع می‌کردم. یا این‌که گُل‌ها را لای دفتر‌هایم خشک می‌کردم و بعدا با آن‌ها، تابلو درست می‌کردم. همیشه دلم برای آن روز‌ها و آن کار‌ها تنگ می‌شود. با خودم می‌گویم ‌ای کاش بتوانم دوباره گل‌ها را جمع و خشک کنم و آن‌ها را بچسبانم.
خلاصه، آن زمان، در ٣ماه تابستان، عشق می‌کردیم! مهمان‌های خانوادگی زیادی داشتیم که جمعه‌ها می‌آمدند. حال و هوای آن روز‌ها، دقیقا شبیه فضای فیلم «درخت گلابی» آقای مهرجویی است.
مادر من هم به معنای واقعی، اسباب‌کشی می‌کرد و‌‌ همان یک یخچالی که داشتیم را با خودش می‌آورد. نصف زندگی را به آن باغ منتقل می‌کرد. پدر را هم می‌گفتیم به «شهر» می‌رود برای کار.
بعد به میدان تجریش می‌آمدیم. زیبا‌ترین لحظات زندگیمان بود که به آن‌جا برویم و ساندویچ کتلت بخوریم و به سینما بهار که رو باز بود، برویم. کنار آن رودخانه پرآبی که آن زمان بود، بنشینیم و گرد یا بلال بخوریم و لذت دنیا را ببریم.


* ارج و قرب یک مادر فداکار

مادرم، خدابیامرز، خیلی فداکار بود. آن زمان که ١۴، ١۵ساله بودم، تابستان‌ها، بار و بنه سفر را می‌بست و ما را با دوستانمان به بندر انزلی می‌برد و پلاژ اجاره می‌کردیم. دو تا پلاژ سیمانی اجاره می‌کرد و بین یک تا دو ماه، داخل پلاژ بودیم. با این‌که ویلا نداشتیم اما خیلی خوش می‌گذشت. مادرم با چراغ سه فیتیله، غذا درست می‌کرد. خیلی کار سختی بود که ۴، ۵ بچه نوجوان را با خود به مسافرت ببری و مسئولیت آن‌ها را بپذیری اما مادرم این کار را می‌کرد.


* خوشبختی‌های الان فردی شده است

نمی‌دانم؛ شاید بچه‌های الان هم خوشی می‌کنند اما ما نمی‌فهمیم. شاید خوشی آن‌ها هم این است که پای کامپیو‌تر و تبلت و این چیز‌ها باشند اما چیزی که مطمئنم بد‌ترین اتفاقی است که افتاده، این است که خوشبختی، دیگر در «جمع» نیست؛ در «فرد» است. آسایش در فرد است. گرچه نمی‌دانم چطور یک نفر می‌تواند احساس آرامش داشته باشد؛ اگر دوستش، همسایه‌اش، فامیلش یا خواهر و برادرش احساس خوشی و آرامش نکنند. من این‌گونه تربیت شدم که مادامی که اطرافیانم، دوستانم، شهر و کشورم و حتی مردم جهان، در آسایش نباشند، من آرامشی احساس نمی‌کنم. نمی‌توانم هیچ چیزی را فردی ببینم.


* تفاوت بچه‌های دو دهه ۶٠ و ٧٠

من باور دارم که فشار و تحدید شرایط، همواره نیرویی وارد می‌کند که نیرویی در مقابل آن نیز از سوی افرادی که به آن‌ها فشار وارد شده، بروز می‌کند. من به یاد دارم که در آن زمان نیز خانواده‌هایی که به شدت سنتی بودند و رفتار فرزندانشان را محدود می‌کردند و در همه احوال، آن‌ها را تحت فشار قرار می‌دادند، بچه‌هایشان به مسیر خوبی وارد نشدند.
من فکر می‌کنم، این‌ها، عکس‌العملی است به همه محدودیت‌هایی که به نسل گذشته (دهه ۶٠) وارد شد. محدودیت‌هایی که البته در باطن نمی‌توانند کاری از پیش ببرند.‌‌ همان زمان کاملا به خاطر دارم جمله‌ای را که مادرم به خاله‌ام می‌گفت؛ جمله این بود که اگر پرنده‌ای را در قفس بیندازی، زمانی که در قفس را لحظه‌ای باز کنی، پرنده فرار خواهد کرد اما اگر آن را‌‌ رها بگذاری، پرنده به روی شانه تو خواهد نشست.
منظورش این بود که نباید بچه‌ها را در قفس انداخت. الان نیز هر چه فشار اجتماعی، اقتصادی و غیره بر مردم وارد شود، بیش از آن‌که آن‌ها را کنترل کند، مردم را جری می‌کند.


* ماهواره و اینترنت رابطه زن و مرد را مشمئزکننده کرده است

کما این‌که در آن زمان، آزادی اطلاعات و ابزارهای گردش اطلاعات تا این اندازه و به این شدت نبوده است. موبایل و کامپیو‌تر و ماهواره و نرم‌افزارهای وایبر و واتس‌آپ و... نبود. گرچه من نمی‌دانم چرا بچه‌های امروز تا این اندازه دوست دارند که ارتباط مستقیم و نزدیک و رودررو را تعطیل ‌کنند و تنها به سمت فضای مجازی بروند.
من می‌گویم باید تعادل را رعایت کرد. در عین ‌حال که می‌توان از چنین ابزارهایی در صورت لزوم استفاده کرد، نباید ارتباط نزدیک را فراموش کرد. مانند مثالی که در مورد خودرو زدم؛ نباید این ابزار‌ها بر ما سوار شوند. ما باید از آن‌ها استفاده کنیم، نه این‌که آن‌ها از ما.

من اصلا قایل نیستم که به دلیل برابری زن و مرد، یک خانم ۵ صبح بیدار شود و بچه‌اش را بغل کند و ببرد مهدکودک، سوار مترو و اتوبوس شود و به اداره برود و پشت میز بنشیند و ماهی یک میلیون و ٢٠٠‌هزار تومان پول بگیرد و ٧٠٠‌هزار تومان را پول مهدکودک بدهد؛ اما خودش بچه را نگهداری نکند و به امورات خانه کمک نکند


البته من با آزادی اطلاعات و گردش آزادانه آن مشکلی ندارم، بلکه به شدت موافق آن هم هستم اما گاهی می‌بینم که حرف‌های مشمئزکننده‌ای در فضای مجازی یا برنامه‌های ماهواره‌ای زده می‌شود. بسیاری از روابط انسانی و خانوادگی را زیر سوال می‌برند. احترام میان زن و مرد را از بین می‌برند.
به نظرم یکی از زیبا‌ترین چیزهایی که در عالم خلقت وجود دارد، روابط میان زن و مرد و جنس نر و ماده در طبیعت است. طبیعت را نگاه کنید و ببینید که چگونه این دو جنس، با یکدیگر کامل می‌شوند. ببینید طاووس نر برای جلب توجه طاووس ماده، چه می‌کند. نباید اجازه بدهیم که زیبایی عشق و زیبایی رابطه از میان برود.


* تمنای عشق زیباتر از وصال است

آن روز‌ها، در نوجوانی و جوانی، ما هم مثل همه بچه‌های دیگر عاشق می‌شدیم. به یک پسر همسایه علاقه‌مند می‌شدیم. ۶ ماه طول می‌کشید تا به هم نگاه کنیم؛ یک‌سال طول می‌کشید تا سرمان را تکان دهیم و به هم سلام کنیم. چند ماه دیگر طول می‌کشید تا یک نامه توسط یک واسطه به دست ما می‌رسید. این‌ها به نظر من زیبا است. این‌که به سرعت و از‌‌ همان ابتدا، به ‌‌نهایت وصال برسید که دیگر زیبا نیست. تمنا از خود وصال زیبا‌تر است. دورانی که آرزوی وصال در سر داری، از لحظه وصال قشنگ‌تر است. البته خود وصال، احترام دارد؛ شأن و زیبایی خاصی دارد که در ادبیات و فرهنگ ما و همه جهان وجود دارد اما به نظرم امروزه، پایمال و کثیف و لوث شده است. دیگر چیزی وجود ندارد که ذهن و قلب را درگیر و میل به زندگی و امید را برای ما زنده کند.


* زیبایی روابطمان را به دست خودمان از بین می‌بریم

جوانان امروز وقتی با یکدیگر آشنا می‌شوند، آن‌قدر با وایبر و واتس‌آپ و تلفن و موبایل و اس‌ام‌اس و‌ هزار چیز دیگر باهم ارتباط دارند که زیبایی یک رابطه را با دستان خودشان می‌گیرند و از بین می‌برند. همه چیز به روزمرگی رسیده؛ رابطه زن و شوهر‌ها نیز به همین نحو. چرا زن و شوهر‌ها تا این اندازه با یکدیگر بد هستند؟ زود طلاق می‌گیرند؟ پس چرا ازدواج می‌کنید؟ چرا زن و مرد به جای رفاقت با یکدیگر رقابت می‌کنند؟ زن جای خودش است و مرد هم جای خودش. هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد. چرا می‌خواهید خود را بر دیگری برتری دهید؟


* مسئله را خلط نکنیم: زن و مرد با هم فرق دارند

زن و مرد با هم فرق دارند. مگر می‌شود با هم فرق نداشته باشند؟ مدتی پیش، برنامه مستندی را می‌دیدم که در آن نشان می‌داد از زمان جنینی، ساختار مغزی زن و مرد با یکدیگر متفاوت است. مرکز احساسات زن در مغز او، با مغز مرد تفاوت دارد. توانایی‌ها و کارایی‌های زن و مرد با یکدیگر متفاوت است. این‌که هنر نیست که بگویم چون با مرد‌ها برابرم و شأن و حرمت انسانی من به اندازه یک مرد است، پس میز را بلند کنم! خب کمرم درد می‌گیرد!
هنوز در المپیک، زن و مرد‌ها با یکدیگر مسابقه نمی‌دهند. دو زنان و مردان از یکدیگر جدا است. نباید بعضی مسائل را با هم خلط کرد. در این‌که شأن انسانی زن و مرد با یکدیگر برابر است، حرفی نیست؛ اما من دوست ندارم که یک مرد ظرف بشورد و یک زن، میز را بلند کند. هرکس باید به تناسب ویژگی‌های فیزیکی و روحی خود، یک کار را انجام دهد. من اصلا قایل نیستم که به دلیل برابری زن و مرد، یک خانم ۵ صبح بیدار شود و بچه‌اش را بغل کند و ببرد مهدکودک، سوار مترو و اتوبوس شود و به اداره برود و پشت میز بنشیند و ماهی یک میلیون و ٢٠٠‌هزار تومان پول بگیرد و ٧٠٠‌هزار تومان را پول مهدکودک بدهد؛ اما خودش بچه را نگهداری نکند و به امورات خانه کمک نکند.
من فکر می‌کنم، بهتر است آن خانم، در خانه‌اش بنشیند، بچه‌اش را تربیت کند و به شوهرش عشق بورزد اما گاهی، یک خانم، پزشک یا مهندس است؛ آن‌ها کارشان اجتماعی است و لزومی ندارد آن را‌‌ رها کند و در خانه بماند.
باید تعادل را میان کار اجتماعی و خانه، برقرار کرد اما «کار کردن زن به هر قیمتی»، آرامش را از مرد خانه می‌گیرد و مرد‌ها، به‌خصوص مرد‌های ما در ایران، زن - مادر می‌خواهند. یعنی مرد، در عین حال که به همسرش عشق می‌ورزد، می‌خواهد همسرش از او مراقبت کند و نیاز به محبت و مواظبت دارد. گرچه من به چیزهایی که می‌گویم، اطمینان مطلق ندارم. هیچ چیزی را نمی‌توان با اطمینان بیان کرد. هرکسی نظر خودش را دارد. شاید من اشتباه می‌کنم اما این‌ها، نگاه من به جهان است.


* اغلب بچه‌های نسل امروز فردگرا و بی‌آرمانند

نسل من، نسل آرمان‌خواهی بود و هست. برای رسیدن به آرمانش تلاش می‌کرد و پای آن می‌ایستاد تا به آن برسد؛ چه اگر رسیده، چه نه، اما آرمان داشت. مشکل نسل امروز این است که آرمانی ندارد. نگاه‌شان به آینده، نگاهی گنگ است. تصویر واضح و روشنی از جامعه آرمانی خود ندارند که بخواهند برای رسیدن به آن تلاش کنند. جامعه آرمانی آن‌ها، جامعه‌ای فردی است. گرچه من، همه بچه‌های نسل امروز را مصداق این حرف‌ها نمی‌دانم. افراد باهوش و فرهیخته‌ای هم میان آن‌ها وجود دارد که با آرمان‌های جمعیشان زندگی می‌کنند و برای به دست آوردنش، تلاش می‌کنند. (علی پاکزاد+مجتبی پارسا/شهروند)


ادامه مطلب ...

مرد باید همان ابتدا مهریه همسرش را بدهد ازدواجم با کارگردان خارجی صحت ندارد

به گزارش جام جم آنلاین ، آتنا فقیه نصیری با بازی در این سریال شخصیت سارای مهربان و مقاوم در برابر سختی‌ها و مصائب زندگی را بخوبی به تصویرکشید و از آن شاهکاری عاطفی و تاثیرگذار به وجود آورد. امروز پای صحبت آتنه فقیه نصیری نشستیم تا بیشتر با روحیات او آشنا شویم.

کی و کجا به دنیا آمدید؟

23 آبان سال 1347. در شناسنامه‌ام نوشته شده تهران، اما حقیقتش من در شهر آقاجاری استان خوزستان به دنیا آمدم. پدرم اصالتا اهل کلاردشت مازندران و افسر شهربانی بود. به‌دلیل ماموریت پدرم، خانواده ما تا دوسالگی من در خوزستان سکونت داشتند. من آنجا به دنیا آمدم اما شناسنامه‌ام متولد و صادره از تهران به ثبت رسیده است.

کجا بزرگ شدید؟

در تهران بزرگ شدم و فقط سال 58 به مدت یک سال و نیم در چالوس زندگی کردیم. پدرم در آن هنگام بازنشسته شده بود و تصمیم گرفته بود مدتی را در آنجا بگذرانیم. به جز آن یک سال و نیم که در چالوس گذراندیم بیشتر دوران کودکی و نوجوانی‌ام در خیابان قیطریه گذشت.

کمی راجع به خلق و خوی والدینتان صحبت کنید:

معمولا هرکسی پدر و مادر خود را بهترین پدرومادر دنیا می‌داند و نظر من هم همین است. والدین من دو انسان واقعی و بزرگوار بودند و من همواره خود را مدیون آنها می‌دانم. پدرم نسبت به همه بخشش و مهربانی داشت و براستی به ما درس محبت و انسانیت آموخت. مادرم هم مهربان بود و در عین حال نظم و مقررات را در منزل ما حاکم کرده بود، به طوری که ما بیشتر حرف او را گوش می‌کردیم. آن دو درسهای خوبی به من یادداده‌اند و خاطرات قشنگی از خود به یادگار گذاشته‌اند.

چند خواهر و برادر دارید؟ روابط شما با آنها چگونه است؟

یک خواهر به نام سارا دارم که نزدیک پنج سال از من کوچک‌تر است. معمولا خواهرها در دوران کودکی با هم تفاهم زیادی ندارند. من هم در آن دوران خواهرم را به‌دلیل آن که از من کوچک‌تر بود چندان جدی نمی‌گرفتم، اما در عوض در حال حاضر او را با یک دنیا عوض نمی‌کنم. خواهرم برای من به بهترین دوست و کمک حالم تبدیل شده و ارزش بسیار بالایی در زندگی من پیداکرده است.

به نظر شما دوران کودکی نسل‌های قبل با کودکان امروز چه تفاوتی داشته است؟

نوع زندگی ما در دوران قدیم برخلاف این دوره کاملا دسته جمعی بود. ما در آن دوران دیدارهای مکرری با اقوام خود داشتیم و مرتب یکدیگر را در منزل‌های مختلف به‌خصوص خانه مادربزرگ ملاقات می‌کردیم. منزل مادربزرگم بزرگ بود و گاهی خانوداه‌ها به همراه ده نوه در آنجا جمع می‌شدند. این برای بچه‌ها بهترین فرصت بود که با هم به بازی و شورونشاط بپردازند و انرژی انباشته دوران طفولیت را در بهترین مکان که همان خانه پرمهر مادربزرگ بود تخلیه کنند. در آن زمان بزرگ‌ترها هم به خوبی با شیطنت بچه‌ها کنار می‌آمدند و سروصداها را تحمل می‌کردند. این محدود به منزل مادربزرگ نمی‌شد و ما زمان زیادی را در منزل دیگر اقوام سر می‌کردیم و حتی با دوست و آشنا به مسافرت می‌رفتیم. به راستی آن دوران خوش‌ترین دوران زندگی بود و ما بچه‌ها روزگار بسیار شیرینی داشتیم. ما انواع و اقسام بازی‌های دسته جمعی را انجام می‌دادیم و به شدت از این کار مشعوف می‌شدیم. یکی از بازی‌های محبوب دوران کودکی من کش بازی بود که در مدرسه از بچه‌ها یادگرفته بودم. تابستان‌ها را هم به شنا و ورزش‌های تابستانی می‌گذراندیم. یادآوری هرکدام از این خاطرات برای من سرشار از لطف و لذت است. اما بچه‌های این زمانه بیشتر وقت خود را در تنهایی به سر می‌برند و مجبورند پای بازی‌های کامپیوتری در انزوا به سر ببرند. ما در نسل‌های قبلی فرهنگ اجتماعی شدن را از همان هنگام کودکی یاد می‌گرفتیم اما بچه‌های این نسل به دلیل کم شدن رفت و آمد خانواده‌ها با یکدیگر از این نعمات محرومند.

چه شد که به دنیای بازیگری کشیده شدید؟ از چه‌زمانی احساس کردید که به این حرفه علاقه دارید؟

من به بازیگری فکر نمی‌کردم و خیلی اتفاقی وارد این عرصه شدم. اولین بار سال 69 بود که آقای بیضایی نقشی را برای فیلم مسافران به من پیشنهاد کردند. البته من در آن فیلم بازی نکردم، اما بعد از آن آقای ابوالحسن داوودی به من پیشنهاد بازی در فیلم جیب‌برها به بهشت نمی‌روند را دادند و من قبول کردم. به همین راحتی سر از دنیای بازیگری درآوردم و در این حرفه باقی ماندم.

به نظر شما پیشرفت فرهنگی مردم در دوره‌های اخیر چه بوده است؟

به نظر من مردم نسبت به امتیازها و سجایای وجود خود آگاه‌تر شده‌اند. دیگر مثل دوره‌های قبلی لازم نیست یک دختر فکرکند حتما باید در سن بیست سالگی ازدواج کند و بلافاصله بچه‌دار شود. شاید پیشتر این اصول که به طرزی بسته و خشک بین مردم جاافتاده بود همه را ملزم به اطاعت می‌کرد و به همین دلیل همه اصرارداشتند برطبق همان اصول از پیش تعیین شده عمل کند. خوشبختانه الان طرزفکر مردم باز و روشن‌تر از گذشته شده و انسان‌ها می‌توانند خودشان برای زندگی خویش تصمیم‌گیری کنند و من بابت این مساله خرسندم.

در روابط زناشویی زن و مردی که کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، چگونه می‌توانند زندگی بهتری داشته باشند و برای هم، همسران بهتری باشند؟

سوال سختی است. اما به نظر من زن و مرد درعین حال که به یکدیگر علاقه دارند نباید بیش از وابسته شوند. هرکدام باید برای حریم شخصی همسر خود و فضایی که به طور معقول هر انسانی برای خود لازم دارد ارزش قائل شوند. درست است که زن و مرد درکنار هم از من به ما تبدیل می‌شوند اما نمی‌توان فرد را به دلیل ازدواج به طورکلی از استقلال محروم کرد. زوجین باید به این استقلال احترام بگذارند.

در زندگی‌تان تا چه‌اندازه فرد هدفمندی هستید؟ آیا از شکست می‌ترسید؟

هدفمند هستم اما احساس می‌کنم باید پشتکار بیشتری داشته باشم. راستش را بخواهید از شکست کمی می‌ترسم اما این را دلیل آن نمی‌دانم که از زندگی دست بکشم و هیچ کاری را از ترس شکست خوردن انجام ندهم. اگر در راهی شکست بخورم بلافاصله به راهی دیگر می‌اندیشم و چیزی را جایگزین آن عملکرد قبلی می‌نمایم. این شیوه کمک می‌کند که بتوانم خط سیر زندگی ام را در مسیری درست ادامه دهم.

برای شاد شدن خود چه می‌کنید؟

به معاشرت کردن با خانواده و دوستان اهمیت می‌دهم و از بودن با آنها لذت می‌برم. از این گذشته، فیلم می‌بینم، موسیقی گوش می‌کنم، کتاب مطالعه می‌کنم و با دیگر سرگرمی‌های سالم و لذتبخش روحیه ام را تقویت می‌کنم.

تا چه‌ اندازه اهل محبت کردن به دیگرانید و حد و مرز آن چیست؟

تا جایی که از دستم بربیاید به دیگران محبت می‌کنم اما چیزی که در این زمینه برایم اهمیت دارد این است که آیا طرف مقابل این محبت را درک می‌کند یا نه. مطمئنا به فردی مهرمی ورزم و محبت می‌کنم که توان درک محبت را داشته باشد. اما به طورکلی مهر و عاطفه دیگران در قلبم وجود دارد و دوست دارم به آنها خوبی کنم و مهرورزی نمایم. در این میان، خانواده برایم ارزشی بسیاربالاتر دارد و من اوج عشق قلبی‌ام را به خانواده عزیز و دوست داشتنی‌ام تقدیم می‌نمایم.

ولی معتقد هستم افراط در هر کاری خوب نیست، در برخورد با آدم‌های اطرافمان هم نباید بیش از اندازه محبت کنیم، به قول معروف اندازه نگهدار که‌ اندازه نکوست.

زن بودن را معجزه خوانده‌اند، نظر شما چیست؟

زن توانایی مادر شدن، زایش و متولدکردن یک موجود دیگر را دارد و از این رو، معجزه‌ای بزرگ در عالم هستی محسوب می‌شود. این که می‌تواند یک انسان دیگر را در قالب کودکی خرد به دنیا بیاورد، در دامان پرمهر خود رشددهد و به سامان برساند اعجازی بی‌نظیر است و موهبتی بزرگ برای او به‌شمار می‌رود. و همه زنان باید قدر ارزش مادری خود را بدانند و بدانند ارزشی اسمانی است.

حال که به موضوع اعجاز زن بودن رسیدیم بحث راجع به مهریه‌های گزاف را هم مطرح کنیم. آیا مهریه سنگین به زن ارزش می‌بخشد یا موجب استحکام زندگی او درکنار شوهرش است؟

من این مساله را قبول دارم که زن به تامین مالی و امنیت احتیاج دارد اما گمان نمی‌کنم این امنیت با یک نوشته در کاغذ تضمین شود. مرد باید قول مبلغی را بدهد که توان پرداختش را داشته باشد و موضوع عندالمطالبه را رعایت کند، اما خانم‌ها هم نباید مبالغ گزاف را درخواست کنند و می‌بایست با این مساله کاملا معقول رفتارکنند. یک یادداشت برروی برگه مهریه ضامن امنیت هیچ زنی نیست و به نظر من اگر مردی می‌خواهد حس فراغ خاطر را به همسر خود هدیه کند باید در همان ابتدای ازدواج مبلغ مهریه را به او تقدیم نماید.

بعضی از والدین بیش از حد خرج فرزند خود می‌کنند. مثلا چند سال است که برخی از پدر و مادرها ماشین‌های لوکس گرانقیمت برای دختر یا پسر خود می‌خرند و به این ترتیب جوان بیست ساله سوار خودرو صد میلیونی ویراژ می‌دهد و حسرت بر دل همسن و سالان خود می‌گذارد، بی‌آن‌که حتی ریالی از پول آن را خود پرداخت کرده باشد. در این باره چه نظری دارید؟

بچه‌هایی که از سوی والدین بیش از حد تامین می‌شوند و در اوج جوانی بدون هیچ کاروتلاشی به هررفاهی دست می‌یابند بعدها از لحاظ شخصیتی دچار مشکل می‌شوند و دستخوش تخریب قرارمی گیرند. اما من این را قبول ندارم که یک نفر نباید داشته باشد چون دیگران به دارایی او غبطه می‌خورند. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که انسان‌های آن با هم متفاوتند و هرکس باید اختیار زندگی خودش را داشته باشد تا آن‌گونه که می‌خواهد زندگی کند. اگر کسی می‌خواهد برای فرزند خود گران‌ترین خودرو را تهیه کند جوان‌های دیگر نباید به او غبطه بخورند و باید یاد بگیرند که با این تفاوت‌ها کنار بیایند. اما با این موافقم که رفاه بیش از حد موجب تخریب جوان است.

شما بیشتر به قناعت و ساده زیستی گرایش دارید یا تجمل‌گرایی و مخارج فراوان؟

من به هیچ وجه اهل تجمل‌گرایی نیستم و در منزلی ساده با یک‌سری وسایل ساده زندگی می‌کنم. مثلا تلویزیونی که دارم مدل قدیمی است و ال‌سی‌دی یا ال‌ای‌دی نگرفته‌ام. خیلی‌ها به من می‌گویند تلویزیونت را با یک مدل جدید عوض کن اما من پاسخ می‌دهم این تلویزیون جوابگوی نیاز من است و هر وقت سوخت یک تلویزیون جدید می‌گیرم. به‌طورکلی به ساده زیستی علاقه دارم و از این سبک زندگی راضی ام. اما گاهی اوقات در بعضی موارد که احساس می‌کنم روحم احتیاج دارد برای خودم خرج می‌کنم تا شادابی روحم حفظ شود مثلا به مسافرت می‌روم تا خوشحال و بانشاط شوم.

رمز محبوبیت را در چه می‌دانید و به باور شما چرا بعضی از انسان‌ها به طورکلی فردی عزیز و دوست‌داشتنی برای اکثر افراد محسوب می‌شوند؟

من اصلی‌ترین راز جذابیت و محبوبیت را در راستگویی و صداقت می‌دانم. این هنر زیبایی است که یک نفر بتواند خودش باشد و به دور از هر دورویی و تقلب و تزویر، هر آنچه را در وجودش است بدون هیچ رنگ آمیزی به دیگران تقدیم نماید و هرکس این‌گونه زندگی کند در قلب دیگران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار می‌شود.

کدام خصلت آدم‌ها شما را ناراحت می‌کند؟

پشت سر هم حرف‌های نادرست زدن و غیبت کردن مرا خیلی ناراحت می‌کند. مثلا چندی پیش با شیطنت یک آشنا در فضای مجازی و اینترنت نوشتند که من با کارگردانی انگلیسی ـ آمریکایی ازدواج کردم، در حالی که اصلا چنین چیزی واقعیت ندارد و من در تعجبم که چرا برخی از ما آدم‌ها از حاشیه درست کردن برای دیگران لذت می‌بریم. همین‌جا اعلام می‌کنم من هرگز با این شخص ازدواج نکرده‌ام و آن شخص هم حتما از این خبر کذب ناراحت می‌شود و نادرست است که ما همنوعان خود را آزار دهیم.

غیبت کردن و حرف درآوردن برای دیگران خیلی خیلی ناشایست است و همه باید این خصلت را از خود دور کنیم.

نظرتان راجع به عمل جراحی‌های زیبایی فراوانی که در این دوره زیاد انجام می‌شود، چیست؟ بعضی از خانم‌ها انواع و اقسام عمل‌ها را انجام می‌دهند و باز هم به‌دنبال روش‌هایی نو برای زیباتر شدنند. آیا با این کار موافقید؟

این طبیعی است که هرکسی دوست داشته باشد زیباتر شود و چهره‌ای قشنگ‌تر داشته باشد. اما دلیل این عمل‌های جراحی زیبایی چیز دیگری است. مدت زمانی است که یک سری رسانه‌ها تبلیغ اعمال خاصی برای زیبایی را می‌کنند و روش‌های خاصی را برای زیباتر شدن به صورت اپیدمی درآورده‌اند؛ گویی استانداردهای زیبایی همین است که اینها تعیین می‌کنند. به طور طبیعی هرکسی هم می‌خواهد زیبا باشد و این باعث می‌شود تا عمل جراحی‌های مد روز طرفداران فراوانی پیداکنند. البته این کار درست نیست و الزاما اجرای روشی که مد است چهره‌ای قشنگ به همراه نمی‌آورد. اما ما هم نمی‌توانیم خانم‌ها را از انجام این کارها منع کنیم. آنها وقتی از این و آن می‌شنوند که فلان خانم بینی‌اش را عمل کرده و گونه و لب‌هایش را برجسته کرده و خیلی چهره خوبی پیدا کرده، گمان می‌کنند که همین روش می‌تواند به آنها هم زیبایی ببخشد. در واقع یک جوان باید خیلی اعتماد به‌نفس داشته باشد تا بتواند اسیر این استانداردهای کلیشه‌ای نشود و همه هم به این اعتماد به نفس دست نیافته‌اند.

بعضی افراد به‌خصوص خانم‌ها در مقام مدیر و مدبر خانواده به حفظ اسرار داخلی زندگی اهمیت می‌دهند، اما عده‌ای دیگر براحتی جزئیات خصوصی‌ترین مسائل زندگی‌شان را در اختیار دیگران قرار می‌دهند و به بهانه درددل کردن چیزی از زندگی شخصی خود و اعضای خانواده‌شان را برای دیگران نامکشوف نمی‌گذارند. با این دسته افراد مشکلی ندارید؟

من با آبروداری موافقم و به هیچ وجه روش افرادی که اسرار زندگی‌شان را برای دیگران بازگو می‌کنند نمی‌پسندم. خودم مسائل زندگی خصوصی‌ام را به‌راحتی برای دیگران بازگو نمی‌کنم و بر این باورم که دلیلی ندارد دیگران همه چیز را راجع به من بدانند. به طور قطع در هر زندگی اسرار خصوصی نهفته است که ممکن است دانستنش برای عده‌ای انسان‌های کنجکاو شیرین باشد اما آن اسرار باید در صندوقچه‌ای حفظ شوند و کلید آن نباید به دست هیچ محرم و نامحرمی بیفتد.

بیماری ام اس که خودتان از ابتلا به آن خبر دادید، هواداران‌تان را نارحت کرد، چگونه متوجه این بیماری شدید؟

دو سال پیش هنگام بازی در سریال «شمعدونی» به بیماری‌ام پی بردم و البته در حال درمانم و خیلی نگران نیستم. خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست و می‌توانم کارهای شخصی‌ام را انجام دهم. به هر حال چندان این بیماری را برای خودم بزرگ نکرده‌ام، با آن کنار آمده‌ام و تعجب هم می‌کنم که چرا بیماری من این‌قدر برای دیگران مهم است.

خوب چون مردم شما را دوست دارند.

مردم لطف دارند ولی جای نگرانی نیست.

این روزها در فیلم یا سریالی هم مشغول بازی هستید؟

نه، ترجیح می‌دهم فعلا کار نکنم. با آمپول‌هایی که به خاطر بیماری‌ام تزریق می‌کنم تا 24 ساعت دچار تب و لرز می‌شوم و به همین خاطر پیشنهادی را نپذیرفته‌ام تا کمی استراحت کنم.

با توجه به بیماری‌تان آیا در نوع تغذیه‌تان تغییری ایجاد شده است؟

نه، چیزی تغییر نکرده و همه چیز مثل سابق است.

پزشکان برایتان ورزش یا کار خاصی تجویز نکرده‌اند؟

فقط پیاده‌روی سبک و ملایم. و این برایم خیلی خوب است و آرامم می‌کند.

چقدر مراقب تغذیه‌تان هستید؟

من آدم خوش خوراکی هستم و هر چیزی را که دوست داشته باشم می‌خورم و از آن لذت می‌برم. پرهیز خاصی هم که ندارم.

مصرف سرخ کردنی‌ها را کم نکرده‌اید؟

نه، بیماری من پرهیز غذایی ندارد و همه چیز می‌خورم.

در زندگی‌تان بیشتر اهل عجله هستید یا آرامش؟

عجله، عجله، عجله! (با خنده)

به چه نوع موسیقی بیشتر علاقه دارید؟

بیشتر موسیقی خارجی گوش می‌دهم، اما به موسیقی سنتی ایران علاقه زیادی دارم.

به شعرا علاقه دارید؟

بله علاقه دارم. نیما یوشیج و شفیعی کدکنی شعرای محبوب من هستند.

چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کنید؟

کتاب‌های گوناگون مطالعه می‌کنم و در عالم ادبیات از هر باغی گلی می‌چینم. به رمان خیلی علاقه دارم، و از کتاب‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخی هم به‌شدت استقبال می‌کنم. یکی از کتاب‌هایی که خیلی دوست داشته‌ام و از مطالعه‌اش لذت برده‌ام کتاب مرشد و مارگاریتا اثر بولگاکف نویسنده روس بوده است.

عضو شبکه‌های اجتماعی هستید؟

نه نیستم. حقیقتش علاقه چندانی به این شبکه‌ها ندارم و آنها را جذاب نمی‌دانم. مدتی پیش به دلیل تشویق دیگران صفحه اینستاگرام بازکردم. در این صفحات برای من پیام زیاد می‌آمد و به خصوص یکی از خانم‌ها خیلی سریع برای من پیام‌های پی‌در‌پی می‌فرستاد. من برای او نوشتم که خانم شما به من لطف دارید که مرتب پیغام می‌فرستید اما من در ساعت‌های مختلف روز این فرصت و روحیه را ندارم که لحظه به لحظه به شما پاسخ بدهم و جوابگوی تمام کامنت‌های شما باشم. متاسفانه برداشت این خانم از حرف من بد بود و با نفرین و ناسزا به من پاسخ داد. من چنان از این عکس‌العمل ناراحت شدم که تصمیم گرفتم صفحه اینستاگرامم را خصوصی کنم. همین عوامل باعث می‌شود حس کنم شبکه‌های اجتماعی زیاد جذاب و کارگشا نیستند و کمتر سراغشان بروم.

در میان سریال‌های قدیمی و جدید به کدام‌ها بیشتر علاقه دارید؟

محبوب‌ترین سریال زندگی من دایی جان ناپلئون بوده است، اما در سال‌های اخیر هم سریال‌های خیلی خوبی ساخته شده‌اند. از تماشای سریال‌های پشت‌بام تهران و بیمار استاندارد لذت فراوانی برده‌ام.

در میان کارهایی که خودتان انجام داده‌اید، کدام را بیشتر دوست داشته‌اید؟

داستان یک شهر و مدار صفر درجه. به این دو کار بسیار علاقه دارم و به هردو افتخار می‌کنم.

آشپزی‌تان چطور است؟

خوب است. در حد نیاز می‌توانم آشپزی کنم.

سایر هنرها چطور؟ تا چه حد اهل دیگر هنرها هستید؟

اعتراف می‌کنم که جز بازیگری با هنرهای دیگر آشنایی چندانی ندارم. اما در عوض خواهر عزیزم هزارویک هنر دارد. او گرافیست و نقاش است، مجسمه‌سازی و سفالگری می‌کند، چاپ روی پارچه انجام می‌دهد و انواع لوازم زینتی را می‌سازد. به نظر می‌رسد که او بخش عمده هنر را به ارث برده و چیزی برای من باقی نگذارده است!

شما بازیگری توانا هستید و در این عرصه قابلیت هنری خود را ثابت کرده‌اید. حال کلام آخر خود را با هموطنان و خوانندگان روزنامه جام‌جم بفرمایید.

دوستشان دارم و آرزو می‌کنم که همه آنها قدر زندگی خودشان را بدانند تا بتوانند در فضایی شاد و دور از هر نوع غم و اندوه روزگارشان را بگذرانند. با بهترین آمال و آرزوهای من برای تمامی‌شان.

چاردیواری


ادامه مطلب ...

بازیکن پرسپولیس که با دختر کارگردان معروف ازدواج کرده کیست؟

بازیکن پرسپولیس که با دختر کارگردان معروف ازدواج کرده کیست؟

بازیکن تیم فوتبال پرسپولیس که این روزها داغدار از دست دادن هادی نوروزی کاپیتان فقید تیمش است چندی پیش ازدواج کرد و به جرگه متاهلان پیوست. نکته قابل توجه درباره همسر این بازیکن اینجاست که پدر همسر وی، منتقد، کارگردان و سرمایه گذار فیلم ها و سریال های تلویزیونی است و آثار بنامی هم از وی به جا مانده است.

قرار بود جشنی در همین خصوص به زودی برگزار شود که به خاطر درگذشت هادی نوروزی به تعویق افتاد.

حالا سایت اعلام کننده این خبر چرا اسمی از این دو زوج نبرده خدا عالم است.

بازیکنان کنونی باشگاه فوتبال پرسپولیس در فصل ۹۵–۱۳۹۴

فهرست زیر بازیکنان کنونی پرسپولیس را نشان می‌دهد. بازیکنانی که سهمیه زیر ۲۳ سال هستند با علامت «*» و بازیکنانی که سهمیه زیر ۲۱ سال هستند، با «**» مشخص شده‌اند.
تا تاریخ ۹ تیر ۱۳۹۴
شمارهنقشبازیکن
۱همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسدروازه‌بانسوشا مکانی
۲همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسهافبکامید عالیشاه
۳همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمدافعوحید حیدریه*
۴همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمدافعمایکل اومانیا
۶همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمدافعمحسن بنگر
۸همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسهافبکاحمد نوراللهی*
۹همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمهاجممهدی طارمی
۱۰همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسهافبکفرشاد احمدزاده*
۱۱همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسهافبککمال کامیابی‌نیا
۱۲همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسدروازه‌بانمرتضی قدیمی‌پور**
۱۴همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمهاجمجری بنگستون
۱۵همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمدافعمحمد انصاری
۱۶همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمهاجمرضا خالقی‌فر
شمارهنقشبازیکن
۱۷همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمهاجمسید علی فاطمی*
۱۸همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسهافبکمهرداد کفشگری
۱۹همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسهافبکمیلاد کمندانی*
۲۰همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمدافععلیرضا نورمحمدی
۲۳همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمدافعلوکا ماریچ
۲۷همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسمدافعرامین رضاییان
۲۹همسر بازیکنان پرسپولیس بازیکنان پرسپولیس ازدواج فوتبالیست ها ازدواج بازیگران اخبار پرسپولیسهافبکمحمد رحمتی**
۴۰ایرانمدافعبابک حاتمی
۷۰ایرانمهاجمعلی علیپور*
۷۷ایرانهافبکمحسن مسلمان
۸۸ایراندروازه‌بانایمان صادقی
اخبار پرسپولیس ازدواج بازیگران ازدواج فوتبالیست ها بازیکنان پرسپولیس همسر بازیکنان پرسپولیس


ادامه مطلب ...

اقدام غیراخلاقی کارگردان ایرانی با یک خانم در کره جنوبی + عکس

اقدام غیراخلاقی کارگردان ایرانی با یک خانم در کره جنوبی + عکس

علی هوشمند در گفت و گو با صبح زاگرس با بیان اینکه فیلم سینمایی ممیرو به کارگردانی هادی محقق از سوی حوزه هنری به بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم بوسان کره جنوبی ارسال نشده است گفت: به هر حال جمع نقیضه ای شد و از طرفی یک هنرمند هم استانی توانست در یک جشنواره جهانی مقام کسب کند و از سوی دیگر توقع می رفت یک فیلمساز مسلمان شئونات اسلامی را رعایت کند.

کارگردان ممیرو بیوگرافی هادی محقق

وی بیان کرد: به هرحال توقع می رود یک هنرمند فیلمساز مسلمان در همه عرصه ها و احوالات مقید به شعایر اسلامی باشد این کارگردان هم استانی هم باید هیجانات و احساسات خود را کنترل می کرد و ساده از کنار ارزشها نمی گذشت.

هوشمندی مصافحه و روبوسی با کارگردان فیلم ممیرو را مایه تاسف دانست و گفت:امیدواریم در فضای فرهنگی و هنری شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.

در نماهنگ تصویری که از مراسم بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم پوسان کره جنوبی درشبکه های اجتماعی منتشر شده است سید هادی محقق کارگردان دهدشتی فیلم ممیرو پس از حاضر شدن بر روی سن و اجرای یک موسیقی محلی مورد تشویق قرار می گیرد اما پس از آن در اقدامی خلاف شرع و غیراخلاقی با چند خانم مصاحفه و روبوسی می کند.

این اقدام کارگردان فیلم ممیرو موجب ناراحتی بسیاری از کهگیلویه و بویراحمدی ها و جامعه هنری این استان نیز شده است.

فیلم بلند «ممیرو» به تهیه‌کنندگی مجید برزگر و کارگردانی هادی محقق در بخش اصلی بیستمین دوره جشنواره جهانی پوسان به عنوان نماینده سینمای ایران حضور یافت.

این فیلم دومین اثر هادی محقق پس از «او خوب سنگ می زند» است که توانسته بود در جشنواره‌های مختلف جهانی به نمایش درآید و در بخش بین‌الملل بیست و هفتمین جشنواره کودک و نوجوان اصفهان نیز جایزه‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را ازآن خود کرد.

فیلم سینمایی «ممیرو»  با سبکی متفاوت و نگاهی تازه داستان تنهایی‌ ایاز ، پیرمرد واخورده از زندگی پر مشقت خود را روایت می‌کند که بعد از اتفاقی مهیب در زندگی، با نوه خود روزگار می‌گذراند و خود را مسبب همه اتفاقات می‌داند.

عوامل این فیلم عبارتند از: نویسنده و کارگردان: هادی محقق. مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا. تدوین: مجید برزگر. طراح صحنه و لباس: حسین قزلباش. طرح چهره پردازی: پدرام زرگر. صدابردار: علی عدالت دوست. طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی. مدیر تولید: حامد غلامی. دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: هادی دیباجی منشی صحنه: آزاده فیروزبخت. دستیار تدوین: حمیدرضا برزگر. طراح گرافیک: طاها ذاکر. طراح جلوه های ویژه بصری: فرید ناظر فصیحی. عکاس: سعیده شریفی.

بازیگران: یداله شادمانی. میثم فرهومند. فاطمه بهادر. پریسا واصلی. مهیار آب روان. منوچهر اشکویی. طلوع جهانبازی. تهیه کنندگان:سید رضا محقق. مجید برزگر

فیلم های سینمایی «ممیرو» ساخته هادی محقق و «درخت گردو» ساخته «یرلان نورمحمدف» فیلم ساز قزاقستانی برنده جایزه فیپرشی جشنواره «بوسان» کره جنوبی شدند.

بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم پوسان از ۹ تا ۱۹ مهرماه امسال در کره جنوبی برگزار شد.

سی و نهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم سائوپائولو نیز میزبان فیلم «ممیرو» به کارگردانی سید هادی محقق (کارگردان جوان دهدشتی) خواهد بود.

سی و نهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم سائوپائولو ۲۲ اکتبر ۲۰۱۵ با حضور چهره های سرشناس سینمای نوین جهان آغاز به کار کرد. این جشنواره که مهم ترین رویداد سینمایی آمریکا لاتین است در بخش مسابقه فیلم های اول خود شاهد حضور فیلم «ممیرو» آخرین ساخته هادی محقق است.

سی و نهمین جشنواره بین المللی فیلم سائوپائولو از ۲ تا ۱۳آبان ماه در برزیل برگزار می شود.

تصاویر زیر مربوط به هادی محقق کارگردان فیلم ممیر درحال روبوسی با خانم ها در بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم بوسان کره جنوبی است که در شبکه های اجتماعی انتشار یافته است.

کارگردان ممیرو بیوگرافی هادی محقق
کارگردان ممیرو بیوگرافی هادی محقق
کارگردان ممیرو بیوگرافی هادی محقق
کارگردان ممیرو بیوگرافی هادی محقق
بیوگرافی هادی محقق کارگردان ممیرو


ادامه مطلب ...

آتنه فقیه‌ نصیری: ازدواجم با کارگردان خارجی صحت ندارد +عکس

آتنه فقیه‌ نصیری: ازدواجم با کارگردان خارجی صحت ندارد +عکس

پشت سر هم حرف‌های نادرست زدن و غیبت کردن مرا خیلی ناراحت می‌کند. مثلا چندی پیش با شیطنت یک آشنا در فضای مجازی و اینترنت نوشتند که من با کارگردانی انگلیسی ـ آمریکایی ازدواج کردم.

اگر به سال ۷۲ برگردید سریال زیبا و پرطرفدار «خاله سارا» را به یاد می‌آورید که از محبوبیت فراوانی بین مردم برخوردار بود و می‌توانست تمام اعضای خانواده را برای ساعتی پای تلویزیون بنشاند. سارا پزشک جوانی بود که طبق تقاضای خود و برای خدمت به روستایی دورافتاده رفته بود و در آنجا خانواده گمشده خود را جستجو می‌کرد.
  همسر آتنه فقیه نصیری مصاحبه بازیگران طلاق آتنه فقیه نصیری درمان ام اس بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیماری بازیگران

آتنه فقیه نصیری با بازی در این سریال شخصیت سارای مهربان و مقاوم در برابر سختی‌ها و مصائب زندگی را بخوبی به تصویرکشید و از آن شاهکاری عاطفی و تاثیرگذار به وجود آورد. امروز پای صحبت آتنه فقیه نصیری نشستیم تا بیشتر با روحیات او آشنا شویم.

کی و کجا به دنیا آمدید؟

۲۳ آبان سال ۱۳۴۷٫ در شناسنامه‌ام نوشته شده تهران، اما حقیقتش من در شهر آقاجاری استان خوزستان به دنیا آمدم. پدرم اصالتا اهل کلاردشت مازندران و افسر شهربانی بود. به‌دلیل ماموریت پدرم، خانواده ما تا دوسالگی من در خوزستان سکونت داشتند. من آنجا به دنیا آمدم اما شناسنامه‌ام متولد و صادره از تهران به ثبت رسیده است.

کجا بزرگ شدید؟

در تهران بزرگ شدم و فقط سال ۵۸ به مدت یک سال و نیم در چالوس زندگی کردیم. پدرم در آن هنگام بازنشسته شده بود و تصمیم گرفته بود مدتی را در آنجا بگذرانیم. به جز آن یک سال و نیم که در چالوس گذراندیم بیشتر دوران کودکی و نوجوانی‌ام در خیابان قیطریه گذشت.

همسر آتنه فقیه نصیری مصاحبه بازیگران طلاق آتنه فقیه نصیری درمان ام اس بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیماری بازیگران

کمی راجع به خلق و خوی والدینتان صحبت کنید:

معمولا هرکسی پدر و مادر خود را بهترین پدرومادر دنیا می‌داند و نظر من هم همین است. والدین من دو انسان واقعی و بزرگوار بودند و من همواره خود را مدیون آنها می‌دانم. پدرم نسبت به همه بخشش و مهربانی داشت و براستی به ما درس محبت و انسانیت آموخت. مادرم هم مهربان بود و در عین حال نظم و مقررات را در منزل ما حاکم کرده بود، به طوری که ما بیشتر حرف او را گوش می‌کردیم. آن دو درسهای خوبی به من یادداده‌اند و خاطرات قشنگی از خود به یادگار گذاشته‌اند.

چند خواهر و برادر دارید؟ روابط شما با آنها چگونه است؟

یک خواهر به نام سارا دارم که نزدیک پنج سال از من کوچک‌تر است. معمولا خواهرها در دوران کودکی با هم تفاهم زیادی ندارند. من هم در آن دوران خواهرم را به‌دلیل آن که از من کوچک‌تر بود چندان جدی نمی‌گرفتم، اما در عوض در حال حاضر او را با یک دنیا عوض نمی‌کنم. خواهرم برای من به بهترین دوست و کمک حالم تبدیل شده و ارزش بسیار بالایی در زندگی من پیداکرده است.

به نظر شما دوران کودکی نسل‌های قبل با کودکان امروز چه تفاوتی داشته است؟

نوع زندگی ما در دوران قدیم برخلاف این دوره کاملا دسته جمعی بود. ما در آن دوران دیدارهای مکرری با اقوام خود داشتیم و مرتب یکدیگر را در منزل‌های مختلف به‌خصوص خانه مادربزرگ ملاقات می‌کردیم. منزل مادربزرگم بزرگ بود و گاهی خانوداه‌ها به همراه ده نوه در آنجا جمع می‌شدند. این برای بچه‌ها بهترین فرصت بود که با هم به بازی و شورونشاط بپردازند و انرژی انباشته دوران طفولیت را در بهترین مکان که همان خانه پرمهر مادربزرگ بود تخلیه کنند. در آن زمان بزرگ‌ترها هم به خوبی با شیطنت بچه‌ها کنار می‌آمدند و سروصداها را تحمل می‌کردند. این محدود به منزل مادربزرگ نمی‌شد و ما زمان زیادی را در منزل دیگر اقوام سر می‌کردیم و حتی با دوست و آشنا به مسافرت می‌رفتیم. به راستی آن دوران خوش‌ترین دوران زندگی بود و ما بچه‌ها روزگار بسیار شیرینی داشتیم. ما انواع و اقسام بازی‌های دسته جمعی را انجام می‌دادیم و به شدت از این کار مشعوف می‌شدیم. یکی از بازی‌های محبوب دوران کودکی من کش بازی بود که در مدرسه از بچه‌ها یادگرفته بودم. تابستان‌ها را هم به شنا و ورزش‌های تابستانی می‌گذراندیم. یادآوری هرکدام از این خاطرات برای من سرشار از لطف و لذت است. اما بچه‌های این زمانه بیشتر وقت خود را در تنهایی به سر می‌برند و مجبورند پای بازی‌های کامپیوتری در انزوا به سر ببرند. ما در نسل‌های قبلی فرهنگ اجتماعی شدن را از همان هنگام کودکی یاد می‌گرفتیم اما بچه‌های این نسل به دلیل کم شدن رفت و آمد خانواده‌ها با یکدیگر از این نعمات محرومند.

چه شد که به دنیای بازیگری کشیده شدید؟ از چه‌زمانی احساس کردید که به این حرفه علاقه دارید؟

من به بازیگری فکر نمی‌کردم و خیلی اتفاقی وارد این عرصه شدم. اولین بار سال ۶۹ بود که آقای بیضایی نقشی را برای فیلم مسافران به من پیشنهاد کردند. البته من در آن فیلم بازی نکردم، اما بعد از آن آقای ابوالحسن داوودی به من پیشنهاد بازی در فیلم جیب‌برها به بهشت نمی‌روند را دادند و من قبول کردم. به همین راحتی سر از دنیای بازیگری درآوردم و در این حرفه باقی ماندم.

همسر آتنه فقیه نصیری مصاحبه بازیگران طلاق آتنه فقیه نصیری درمان ام اس بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیماری بازیگران

به نظر شما پیشرفت فرهنگی مردم در دوره‌های اخیر چه بوده است؟

به نظر من مردم نسبت به امتیازها و سجایای وجود خود آگاه‌تر شده‌اند. دیگر مثل دوره‌های قبلی لازم نیست یک دختر فکرکند حتما باید در سن بیست سالگی ازدواج کند و بلافاصله بچه‌دار شود. شاید پیشتر این اصول که به طرزی بسته و خشک بین مردم جاافتاده بود همه را ملزم به اطاعت می‌کرد و به همین دلیل همه اصرارداشتند برطبق همان اصول از پیش تعیین شده عمل کند. خوشبختانه الان طرزفکر مردم باز و روشن‌تر از گذشته شده و انسان‌ها می‌توانند خودشان برای زندگی خویش تصمیم‌گیری کنند و من بابت این مساله خرسندم.

در روابط زناشویی زن و مردی که کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، چگونه می‌توانند زندگی بهتری داشته باشند و برای هم، همسران بهتری باشند؟

سوال سختی است. اما به نظر من زن و مرد درعین حال که به یکدیگر علاقه دارند نباید بیش از وابسته شوند. هرکدام باید برای حریم شخصی همسر خود و فضایی که به طور معقول هر انسانی برای خود لازم دارد ارزش قائل شوند. درست است که زن و مرد درکنار هم از من به ما تبدیل می‌شوند اما نمی‌توان فرد را به دلیل ازدواج به طورکلی از استقلال محروم کرد. زوجین باید به این استقلال احترام بگذارند.

در زندگی‌تان تا چه‌اندازه فرد هدفمندی هستید؟ آیا از شکست می‌ترسید؟

هدفمند هستم اما احساس می‌کنم باید پشتکار بیشتری داشته باشم. راستش را بخواهید از شکست کمی می‌ترسم اما این را دلیل آن نمی‌دانم که از زندگی دست بکشم و هیچ کاری را از ترس شکست خوردن انجام ندهم. اگر در راهی شکست بخورم بلافاصله به راهی دیگر می‌اندیشم و چیزی را جایگزین آن عملکرد قبلی می‌نمایم. این شیوه کمک می‌کند که بتوانم خط سیر زندگی ام را در مسیری درست ادامه دهم.

برای شاد شدن خود چه می‌کنید؟

به معاشرت کردن با خانواده و دوستان اهمیت می‌دهم و از بودن با آنها لذت می‌برم. از این گذشته، فیلم می‌بینم، موسیقی گوش می‌کنم، کتاب مطالعه می‌کنم و با دیگر سرگرمی‌های سالم و لذتبخش روحیه ام را تقویت می‌کنم.

تا چه‌ اندازه اهل محبت کردن به دیگرانید و حد و مرز آن چیست؟

تا جایی که از دستم بربیاید به دیگران محبت می‌کنم اما چیزی که در این زمینه برایم اهمیت دارد این است که آیا طرف مقابل این محبت را درک می‌کند یا نه. مطمئنا به فردی مهرمی ورزم و محبت می‌کنم که توان درک محبت را داشته باشد. اما به طورکلی مهر و عاطفه دیگران در قلبم وجود دارد و دوست دارم به آنها خوبی کنم و مهرورزی نمایم. در این میان، خانواده برایم ارزشی بسیاربالاتر دارد و من اوج عشق قلبی‌ام را به خانواده عزیز و دوست داشتنی‌ام تقدیم می‌نمایم.

ولی معتقد هستم افراط در هر کاری خوب نیست، در برخورد با آدم‌های اطرافمان هم نباید بیش از اندازه محبت کنیم، به قول معروف اندازه نگهدار که‌ اندازه نکوست.

زن بودن را معجزه خوانده‌اند، نظر شما چیست؟

زن توانایی مادر شدن، زایش و متولدکردن یک موجود دیگر را دارد و از این رو، معجزه‌ای بزرگ در عالم هستی محسوب می‌شود. این که می‌تواند یک انسان دیگر را در قالب کودکی خرد به دنیا بیاورد، در دامان پرمهر خود رشددهد و به سامان برساند اعجازی بی‌نظیر است و موهبتی بزرگ برای او به‌شمار می‌رود. و همه زنان باید قدر ارزش مادری خود را بدانند و بدانند ارزشی اسمانی است.

حال که به موضوع اعجاز زن بودن رسیدیم بحث راجع به مهریه‌های گزاف را هم مطرح کنیم. آیا مهریه سنگین به زن ارزش می‌بخشد یا موجب استحکام زندگی او درکنار شوهرش است؟

من این مساله را قبول دارم که زن به تامین مالی و امنیت احتیاج دارد اما گمان نمی‌کنم این امنیت با یک نوشته در کاغذ تضمین شود. مرد باید قول مبلغی را بدهد که توان پرداختش را داشته باشد و موضوع عندالمطالبه را رعایت کند، اما خانم‌ها هم نباید مبالغ گزاف را درخواست کنند و می‌بایست با این مساله کاملا معقول رفتارکنند. یک یادداشت برروی برگه مهریه ضامن امنیت هیچ زنی نیست و به نظر من اگر مردی می‌خواهد حس فراغ خاطر را به همسر خود هدیه کند باید در همان ابتدای ازدواج مبلغ مهریه را به او تقدیم نماید.

همسر آتنه فقیه نصیری مصاحبه بازیگران طلاق آتنه فقیه نصیری درمان ام اس بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیماری بازیگران

بعضی از والدین بیش از حد خرج فرزند خود می‌کنند. مثلا چند سال است که برخی از پدر و مادرها ماشین‌های لوکس گرانقیمت برای دختر یا پسر خود می‌خرند و به این ترتیب جوان بیست ساله سوار خودرو صد میلیونی ویراژ می‌دهد و حسرت بر دل همسن و سالان خود می‌گذارد، بی‌آن‌که حتی ریالی از پول آن را خود پرداخت کرده باشد. در این باره چه نظری دارید؟

بچه‌هایی که از سوی والدین بیش از حد تامین می‌شوند و در اوج جوانی بدون هیچ کاروتلاشی به هررفاهی دست می‌یابند بعدها از لحاظ شخصیتی دچار مشکل می‌شوند و دستخوش تخریب قرارمی گیرند. اما من این را قبول ندارم که یک نفر نباید داشته باشد چون دیگران به دارایی او غبطه می‌خورند. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که انسان‌های آن با هم متفاوتند و هرکس باید اختیار زندگی خودش را داشته باشد تا آن‌گونه که می‌خواهد زندگی کند. اگر کسی می‌خواهد برای فرزند خود گران‌ترین خودرو را تهیه کند جوان‌های دیگر نباید به او غبطه بخورند و باید یاد بگیرند که با این تفاوت‌ها کنار بیایند. اما با این موافقم که رفاه بیش از حد موجب تخریب جوان است.

شما بیشتر به قناعت و ساده زیستی گرایش دارید یا تجمل‌گرایی و مخارج فراوان؟

من به هیچ وجه اهل تجمل‌گرایی نیستم و در منزلی ساده با یک‌سری وسایل ساده زندگی می‌کنم. مثلا تلویزیونی که دارم مدل قدیمی است و ال‌سی‌دی یا ال‌ای‌دی نگرفته‌ام. خیلی‌ها به من می‌گویند تلویزیونت را با یک مدل جدید عوض کن اما من پاسخ می‌دهم این تلویزیون جوابگوی نیاز من است و هر وقت سوخت یک تلویزیون جدید می‌گیرم. به‌طورکلی به ساده زیستی علاقه دارم و از این سبک زندگی راضی ام. اما گاهی اوقات در بعضی موارد که احساس می‌کنم روحم احتیاج دارد برای خودم خرج می‌کنم تا شادابی روحم حفظ شود مثلا به مسافرت می‌روم تا خوشحال و بانشاط شوم.

رمز محبوبیت را در چه می‌دانید و به باور شما چرا بعضی از انسان‌ها به طورکلی فردی عزیز و دوست‌داشتنی برای اکثر افراد محسوب می‌شوند؟

من اصلی‌ترین راز جذابیت و محبوبیت را در راستگویی و صداقت می‌دانم. این هنر زیبایی است که یک نفر بتواند خودش باشد و به دور از هر دورویی و تقلب و تزویر، هر آنچه را در وجودش است بدون هیچ رنگ آمیزی به دیگران تقدیم نماید و هرکس این‌گونه زندگی کند در قلب دیگران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار می‌شود.

کدام خصلت آدم‌ها شما را ناراحت می‌کند؟

پشت سر هم حرف‌های نادرست زدن و غیبت کردن مرا خیلی ناراحت می‌کند. مثلا چندی پیش با شیطنت یک آشنا در فضای مجازی و اینترنت نوشتند که من با کارگردانی انگلیسی ـ آمریکایی ازدواج کردم، در حالی که اصلا چنین چیزی واقعیت ندارد و من در تعجبم که چرا برخی از ما آدم‌ها از حاشیه درست کردن برای دیگران لذت می‌بریم. همین‌جا اعلام می‌کنم من هرگز با این شخص ازدواج نکرده‌ام و آن شخص هم حتما از این خبر کذب ناراحت می‌شود و نادرست است که ما همنوعان خود را آزار دهیم.

غیبت کردن و حرف درآوردن برای دیگران خیلی خیلی ناشایست است و همه باید این خصلت را از خود دور کنیم.

نظرتان راجع به عمل جراحی‌های زیبایی فراوانی که در این دوره زیاد انجام می‌شود، چیست؟ بعضی از خانم‌ها انواع و اقسام عمل‌ها را انجام می‌دهند و باز هم به‌دنبال روش‌هایی نو برای زیباتر شدنند. آیا با این کار موافقید؟

این طبیعی است که هرکسی دوست داشته باشد زیباتر شود و چهره‌ای قشنگ‌تر داشته باشد. اما دلیل این عمل‌های جراحی زیبایی چیز دیگری است. مدت زمانی است که یک سری رسانه‌ها تبلیغ اعمال خاصی برای زیبایی را می‌کنند و روش‌های خاصی را برای زیباتر شدن به صورت اپیدمی درآورده‌اند؛ گویی استانداردهای زیبایی همین است که اینها تعیین می‌کنند. به طور طبیعی هرکسی هم می‌خواهد زیبا باشد و این باعث می‌شود تا عمل جراحی‌های مد روز طرفداران فراوانی پیداکنند. البته این کار درست نیست و الزاما اجرای روشی که مد است چهره‌ای قشنگ به همراه نمی‌آورد. اما ما هم نمی‌توانیم خانم‌ها را از انجام این کارها منع کنیم. آنها وقتی از این و آن می‌شنوند که فلان خانم بینی‌اش را عمل کرده و گونه و لب‌هایش را برجسته کرده و خیلی چهره خوبی پیدا کرده، گمان می‌کنند که همین روش می‌تواند به آنها هم زیبایی ببخشد. در واقع یک جوان باید خیلی اعتماد به‌نفس داشته باشد تا بتواند اسیر این استانداردهای کلیشه‌ای نشود و همه هم به این اعتماد به نفس دست نیافته‌اند.

بعضی افراد به‌خصوص خانم‌ها در مقام مدیر و مدبر خانواده به حفظ اسرار داخلی زندگی اهمیت می‌دهند، اما عده‌ای دیگر براحتی جزئیات خصوصی‌ترین مسائل زندگی‌شان را در اختیار دیگران قرار می‌دهند و به بهانه درددل کردن چیزی از زندگی شخصی خود و اعضای خانواده‌شان را برای دیگران نامکشوف نمی‌گذارند. با این دسته افراد مشکلی ندارید؟

من با آبروداری موافقم و به هیچ وجه روش افرادی که اسرار زندگی‌شان را برای دیگران بازگو می‌کنند نمی‌پسندم. خودم مسائل زندگی خصوصی‌ام را به‌راحتی برای دیگران بازگو نمی‌کنم و بر این باورم که دلیلی ندارد دیگران همه چیز را راجع به من بدانند. به طور قطع در هر زندگی اسرار خصوصی نهفته است که ممکن است دانستنش برای عده‌ای انسان‌های کنجکاو شیرین باشد اما آن اسرار باید در صندوقچه‌ای حفظ شوند و کلید آن نباید به دست هیچ محرم و نامحرمی بیفتد.

بیماری ام اس که خودتان از ابتلا به آن خبر دادید، هواداران‌تان را نارحت کرد، چگونه متوجه این بیماری شدید؟

دو سال پیش هنگام بازی در سریال «شمعدونی» به بیماری‌ام پی بردم و البته در حال درمانم و خیلی نگران نیستم. خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست و می‌توانم کارهای شخصی‌ام را انجام دهم. به هر حال چندان این بیماری را برای خودم بزرگ نکرده‌ام، با آن کنار آمده‌ام و تعجب هم می‌کنم که چرا بیماری من این‌قدر برای دیگران مهم است.

خوب چون مردم شما را دوست دارند.

مردم لطف دارند ولی جای نگرانی نیست.

این روزها در فیلم یا سریالی هم مشغول بازی هستید؟

نه، ترجیح می‌دهم فعلا کار نکنم. با آمپول‌هایی که به خاطر بیماری‌ام تزریق می‌کنم تا ۲۴ ساعت دچار تب و لرز می‌شوم و به همین خاطر پیشنهادی را نپذیرفته‌ام تا کمی استراحت کنم.

با توجه به بیماری‌تان آیا در نوع تغذیه‌تان تغییری ایجاد شده است؟

نه، چیزی تغییر نکرده و همه چیز مثل سابق است.

پزشکان برایتان ورزش یا کار خاصی تجویز نکرده‌اند؟

فقط پیاده‌روی سبک و ملایم. و این برایم خیلی خوب است و آرامم می‌کند.

چقدر مراقب تغذیه‌تان هستید؟

من آدم خوش خوراکی هستم و هر چیزی را که دوست داشته باشم می‌خورم و از آن لذت می‌برم. پرهیز خاصی هم که ندارم.

مصرف سرخ کردنی‌ها را کم نکرده‌اید؟

نه، بیماری من پرهیز غذایی ندارد و همه چیز می‌خورم.

در زندگی‌تان بیشتر اهل عجله هستید یا آرامش؟

عجله، عجله، عجله! (با خنده)

به چه نوع موسیقی بیشتر علاقه دارید؟

بیشتر موسیقی خارجی گوش می‌دهم، اما به موسیقی سنتی ایران علاقه زیادی دارم.

به شعرا علاقه دارید؟

بله علاقه دارم. نیما یوشیج و شفیعی کدکنی شعرای محبوب من هستند.

چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کنید؟

کتاب‌های گوناگون مطالعه می‌کنم و در عالم ادبیات از هر باغی گلی می‌چینم. به رمان خیلی علاقه دارم، و از کتاب‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخی هم به‌شدت استقبال می‌کنم. یکی از کتاب‌هایی که خیلی دوست داشته‌ام و از مطالعه‌اش لذت برده‌ام کتاب مرشد و مارگاریتا اثر بولگاکف نویسنده روس بوده است.

عضو شبکه‌های اجتماعی هستید؟

نه نیستم. حقیقتش علاقه چندانی به این شبکه‌ها ندارم و آنها را جذاب نمی‌دانم. مدتی پیش به دلیل تشویق دیگران صفحه اینستاگرام بازکردم. در این صفحات برای من پیام زیاد می‌آمد و به خصوص یکی از خانم‌ها خیلی سریع برای من پیام‌های پی‌در‌پی می‌فرستاد. من برای او نوشتم که خانم شما به من لطف دارید که مرتب پیغام می‌فرستید اما من در ساعت‌های مختلف روز این فرصت و روحیه را ندارم که لحظه به لحظه به شما پاسخ بدهم و جوابگوی تمام کامنت‌های شما باشم. متاسفانه برداشت این خانم از حرف من بد بود و با نفرین و ناسزا به من پاسخ داد. من چنان از این عکس‌العمل ناراحت شدم که تصمیم گرفتم صفحه اینستاگرامم را خصوصی کنم. همین عوامل باعث می‌شود حس کنم شبکه‌های اجتماعی زیاد جذاب و کارگشا نیستند و کمتر سراغشان بروم.

در میان سریال‌های قدیمی و جدید به کدام‌ها بیشتر علاقه دارید؟

محبوب‌ترین سریال زندگی من دایی جان ناپلئون بوده است، اما در سال‌های اخیر هم سریال‌های خیلی خوبی ساخته شده‌اند. از تماشای سریال‌های پشت‌بام تهران و بیمار استاندارد لذت فراوانی برده‌ام.

در میان کارهایی که خودتان انجام داده‌اید، کدام را بیشتر دوست داشته‌اید؟

داستان یک شهر و مدار صفر درجه. به این دو کار بسیار علاقه دارم و به هردو افتخار می‌کنم.

آشپزی‌تان چطور است؟

خوب است. در حد نیاز می‌توانم آشپزی کنم.

سایر هنرها چطور؟ تا چه حد اهل دیگر هنرها هستید؟

اعتراف می‌کنم که جز بازیگری با هنرهای دیگر آشنایی چندانی ندارم. اما در عوض خواهر عزیزم هزارویک هنر دارد. او گرافیست و نقاش است، مجسمه‌سازی و سفالگری می‌کند، چاپ روی پارچه انجام می‌دهد و انواع لوازم زینتی را می‌سازد. به نظر می‌رسد که او بخش عمده هنر را به ارث برده و چیزی برای من باقی نگذارده است!

شما بازیگری توانا هستید و در این عرصه قابلیت هنری خود را ثابت کرده‌اید. حال کلام آخر خود را با هموطنان و خوانندگان روزنامه جام‌جم بفرمایید.

دوستشان دارم و آرزو می‌کنم که همه آنها قدر زندگی خودشان را بدانند تا بتوانند در فضایی شاد و دور از هر نوع غم و اندوه روزگارشان را بگذرانند. با بهترین آمال و آرزوهای من برای تمامی‌شان.

چاردیواری

بیماری بازیگران بیوگرفی آتنه فقیه نصیری درمان ام اس طلاق آتنه فقیه نصیری مصاحبه بازیگران همسر آتنه فقیه نصیری


ادامه مطلب ...

ازدواج عجیب و غریب بازیگر زن سینما با یک کارگردان +عکس

ازدواج عجیب و غریب بازیگر زن سینما با یک کارگردان +عکس

فریبا نادری از زبان خودش

متولد هزار و سیصد و شصت و سه؛ یعنی در مرز سی سالگی هستم. خانواده ای شش نفره دارم. با دنا، دختر همسر مرحومم، مسعود رسام زندگی می کنم. عزم خود را جزم کردم که از سی سالگی، دهه پرکاری داشته باشم و بیشتر به فعالیت هنری بپردازم.

همسر مسعود رسام همسر فریبا نادری همسر بازیگران دنا رسام بیوگرافی مسعود رسام بیوگرافی فریبا نادری اینستاگرام فریبا نادری

نخستین باری که برای مسعود آشپزی کردم

اولین باری که در عمرم آشپزی کردم، در زندگی با مسعود رسام بود. تا قبل از آن سمت آشپزی نرفته بودم. اولین بار ته چین مرغ درست کردم اما خرابکاری کردم، چون بیشتر از آنچه که لازم بود، ماست ریختم اما مسعود خورد و کلی هم تعریف کرد. من هم بهم برخورد که چرا ایرادم را نگفته و ده روزی قهر کردم.

چقدر کدبانو هستی؟

در این مورد اعتماد به نفس بالایی دارم. خانه داری را یک شغل سخت می دانم و قطعاً اگر بازیگر نمی شدم خانه داری را انتخاب می کردم. از خانه داری لذت می برم. البته به جز جارو برقی کشیدن!!!! (با خنده)

از مطبخ چه خبر؟

لوبیاپلو و عدس پلو در آشپزخانه ما جایگاه ویژه ای دارند. انواع و اقسام املت ها را برای صبحانه درست و از فر هم زیاد استفاده می کنم.

رژیم غذایی

نمی توانم از لذت غذا خوردن بگذرم اما چون غذاهای چرب می خورم گاهی لازم می دانم که رژیم بگیرم تا بخشی از این چربی از بین برود.

خلاف همیشه که در آتلیه یا دفتر مجله با آدم‌معروف‌ها برای مصاحبه قرار می‌گذاشتیم این بار به پیشنهاد فریبا نادری در کافه قرار گذاشتیم تا گفت‌وگوی گرم‌تری داشته باشیم. همراه دمنوش گل گاوزبان و مخلفات که آن را هم مهمان فریبا نادری بودیم.

همسر مسعود رسام همسر فریبا نادری همسر بازیگران دنا رسام بیوگرافی مسعود رسام بیوگرافی فریبا نادری اینستاگرام فریبا نادری

 آشنایی فریبا نادری با مسعود رسام

هیجده، نوزده سالم بود که همراه دوست گریمورم به دفتر مسعود رسام رفتم تا تست بازیگری بدهد. مسعود بازیگران فیلم «مروارید سرخ» را انتخاب می‌کرد و از افراد مختلف تست می‌گرفت. من هم اصلا در این فکرها نبودم که از اتاق بیرون آمد و گفت: نوبت شماست. گفتم: من برای تست نیامدم؛ دوستم آمده است. مسعود هم گفت حالا که تا اینجا آمده‌ای بیا تست بده.  آن روز خیلی خوشحال شدم اما می‌دانستم خانواده‌ام مخالفت می‌کنند.

در تست که قبول شدم برای مدتی به کلاس‌های آموزشی بهروز بقایی رفتم تا توانایی‌های بازیگری‌ام را تقویت کنم. در قراردادی که برای بازی در آن فیلم بستم قید شده بود که خانواده‌ام بتوانند سر صحنه حاضر شوند. «مروارید سرخ» فیلمی بود که باعث شد با مسعود رسام آشنا شوم.

دوران عاشقی فریبا نادری و همسرش

بعد از آشنایی با مسعود رسام و گذشت زمان حس می کردم که او احساس خاصی نسبت به من دارد. مسعود عاشقم شده بود و یک روز آن را بر زبان آورد. من هم در مقابل عاشق شدم؛ یعنی او من را هم عاشق کرد. بعد از دوران عاشقی تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم. شاید خیلی‌ها فکر کنند من از بیماری او خبر نداشتم که تن به این ازدواج دادم اما این جور نبود؛ من از سال ۸۳ می‌دانستم که مسعود سرطان دارد. سال ۸۵ که با من ازدواج کرد دکترها می‌گفتند کمتر از شش ماه دیگر سرطان کار خودش را خواهد کرد اما معجزه عشق، امید و همنشینی با هم باعث شد که تا سال ۸۸  با سرطان بجنگد.

این جور وقت‌ها خیلی‌ها آدم را قضاوت می‌کنند. ممکن است فکر کنند به خاطر ثروت مسعود رسام بوده که من حاضر شدم با مردی که ۲۷ سال با من اختلاف سنی دارد ازدواج کنم. کسانی که مسعود رسام را از نزدیک می‌شناسند از وضعیت زندگی او خبر دارند و می‌دانند که او ثروتمند نبود. ازدواج با مسعود آنقدر عاشقانه و مهم بود که با وجود مخالفت‌های خانواده این کار را کردم.

همسر مسعود رسام همسر فریبا نادری همسر بازیگران دنا رسام بیوگرافی مسعود رسام بیوگرافی فریبا نادری اینستاگرام فریبا نادری

فریبا نادری و عکس همسرش مسعود رسام

حتی پدرم حاضر نبود من را ببیند و این اتفاق نیفتاد تا زمانی که مسعود تسلیم سرطان شد و از دنیا رفت. همه چیز در آن زمان کوتاه با مسعود برایم خاطره‌انگیز بود و تا همین چند ماه پیش با دختر او در یک خانه زندگی می‌کردیم. من همیشه در زندگی‌ام آدم محافظه‌کاری بودم و دنبال این بودم که بی‌دلیل خودم را در معرض قضاوت دیگران یا مشکل قرار ندهم اما دوست داشتن و عشق آنقدر قوی است که محافظه‌کاری نمی‌شناسد. مسعود رسام از کودکی برایم بت بود و وقتی نام او و برادرش در تیتراژ می‌آمد لذت می‌بردم. چهارشنبه‌شب‌ها این اجازه را داشتم که بیدار بمانم و «خانه سبز» را ببینم. او خاطرات نسلی را رقم زده و برای همیشه در خاطرم می‌ماند.

یک مسلمان دو آتشه

من یک مسلمان معتقدم. شاید ظاهرم مثل عرفی باشد که در جامعه وجود دارد اما به احکام دینم پایبندم. نماز می‌خوانم و مرجع تقلیدم آیت‌الله مکارم شیرازی هستند که بارها با دفترشان تماس گرفته‌ام تا در موارد مختلف سوال کنم و جوابم را بگیرم. خمس و زکات هم جزو چیزهایی است که همیشه سر وقت آنها را پرداخت می‌کنم و از واجبات زندگی من است. بی‌اندازه عاشقان امامان (ع) هستم و دوستشان دارم.

اینها عزیزدل هستند. به حرف مردم هم کاری ندارم که ممکن است چه فکری کنند. وقتی برای زیارت به نجف و کربلا رفته بودم و عکس‌های آن را در اینستاگرام گذاشتم بعضی‌ها حرف‌هایی زدند که نشان می‌داد هنوز فرهنگ و جنبه استفاده از یک فضای مجازی جا نیفتاده. می‌گفتند چطور آنجا رفته‌ای چادر به سر کرده‌ای و وقتی برگردی دوباره کشف حجاب خواهی کرد. پیش خودشان فکر نکرده بودند که شما در همین امامزاده صالح  (ع) که می‌روی چادر می‌دهند تا سر کنی و حرمت فضا را نگه‌داری. آن وقت از من توقع داشتند با پوشش همیشگی‌ام که عرف شهر تهران است در آنجا حضور پیدا کنم. امام رضا (ع)، امام حسین (ع) و حضرت علی (ع) بیشترین احترام را برای ایشان قائل هستم و من وظیفه داشتم که آن طور رفتار کنم.

همسر مسعود رسام همسر فریبا نادری همسر بازیگران دنا رسام بیوگرافی مسعود رسام بیوگرافی فریبا نادری اینستاگرام فریبا نادری

فریبا نادری متولد ۱۳۵۸ ( البته به نقلی هم ۱۳۶۳) است در حالی که شوهر خود را بعد از ۳ سال زندگی خیلی زود از دست داد .

نقش آقای رسام در شهرت فریبا خیلی زیاد بود زیرا فریبا در دو مورد از مهمترین فیلم های رسام نقش مهمی داشت دو تا از معروف ترین فیلم های مسعود رسام یعنی: مادر و “غیر محرمانه”

غیر محرمانه همان سریالی بود که از شبکه ۵ بود و در آن سریال موضوع یک ماشین سخن گو بود.

مادر هم که یک فیلم زیبا با بازی به یاد ماندنی و فوف العاده ی فاطمه گودرزی همراه بود.

در آن فیلم نیز فریبا نقش دختر خانواده را داشت.

مسعود رسام تقریبا ۵۲ ساله بود که فوت شد.

همسر مسعود رسام همسر فریبا نادری همسر بازیگران دنا رسام بیوگرافی مسعود رسام بیوگرافی فریبا نادری اینستاگرام فریبا نادری

فوت ناگهانی مسعود رسام ضربه ای سنگین بر زندگی فریبا بود به طوری که او مدت ها خانه نشین شد و دچار بیماری روحی نیز شد

مسعود رسام (متولد ۱۳۳۶، تهران – درگذشت ۱۰ آبان ۱۳۸۸، تهران) ، کارگردان و تهیه کننده تلویزیونی ایرانی بود.

وی دانش‌آموخته مدرسه عالی تلویزیون و سینما بود. نخستین فعالیت‌های رسام در زمینه‌های تئاتر و تلویزیون درسال ۱۳۵۸ آغاز شد.

رسام در تاریخ ۱۰ آبان ماه ۱۳۸۸ در بیمارستان لاله تهران در پی بیماری سرطان خون درگذشت. مسعود رسام فرزندی به نام دنا رسام دارد.

همسر مسعود رسام همسر فریبا نادری همسر بازیگران دنا رسام بیوگرافی مسعود رسام بیوگرافی فریبا نادری اینستاگرام فریبا نادری

مسعود رسام در تهیه مجموعه تلویزیونی خانه سبز و دیگر فیلم‌ها همکاری نزدیکی با بیژن بیرنگ داشت.
فهرست آثاری چند که مسعود رسام تهیه کنندگی یا کارگردانی آنها را (به تنهایی یا با همکاری شخص دیگری) برعهده داشته‌است:

  • چاق و لاغر
  • دنیای شیرین
  • دنیای شیرین دریا
  • مادر
  • سیب خنده
  • همسران
  • خانه سبز
  • سرزمین سبز
  • مروارید سرخ
  • تولدی دیگر
  • دریایی‌ها
  • غیر محرمانه
  • بزرگمرد کوچک
  • نوعی دیگر
  • سرزمین
  • قطار ابدی
  • مجید دلبندم
  • علی و غول جنگل
  • دو مرغابی در مه
  • ماموریت
  • منبع موثق
  • هاچین و واچین
  • در خانه
  • محله بهداشت
  • از نو بسازیم
  • محله برو بیا
  • برده رقصان
  • کیف
  • شازده کوچولو
  • این خانه دور است
  • پیر وفا (تاریخ اسلام)
اینستاگرام فریبا نادری بیوگرافی فریبا نادری بیوگرافی مسعود رسام دنا رسام همسر بازیگران همسر فریبا نادری همسر مسعود رسام


ادامه مطلب ...

بررسی بازی ABZU؛ اثر جدید کارگردان هنری بازی‌های The Journey و Flower

[ad_1]

با بررسی ABZÛ، بازی جدید طراح هنری دو بازی Flower و Journey همراه زومجی باشید.

دنیای بازی‌‌های مستقل، کتابخانه‌ای گسترده است که با سرعت هرچه تمام‌تر رو به جلو حرکت کرده و به رشد و نمو ادامه می‌دهد. حقیقت این است که با فرارسیدن ماه پایانی سال ۲۰۱۶، امسال را می‌توان با حضور بازی‌هایی از جمله Inside ،Superhot و Reigns یک سال موفق برای بازی‌های مستقل دانست. بازی‌های مستقلی که به خوبی به ما نشان داده‌اند که ایده‌ها تمام نشده و همچنان ایده است که در ذهن خوش ذوق طراحان بازی‌های ویدیویی رشد و به منصه ظهور می‌رسند. اما بیایید به دنیایی برویم که زیبایی‌اش رنگارنگ‌تر از دنیای اطراف ما است. دنیایی که به دست بشر در حال نابودی بوده و شرایط اقلیمی ایجاد شده توسط خود بشر، شرایط و گلوگاه تنفس آن را هرچه بیشتر تنگ کرده است. دنیایی زیبا با هزاران هزار گونه که هنوز هم ناشناخته هستند. در حالی که بشر به دنبال سیارات و ستارگان دیگر در سالیان سال نوری دورتر از زمین، می‌گردد، هنوز نتوانسته کیلومترها به زیر اقیانوس‌ها رفته و دنیای تاریک اما دست نخورده آنجا را کشف کند.

البته شاید اگر هیچگاه دستش به این گنجینه ی خفته نرسد، بهتر باشد. اما دنیای بازی‌های ویدیویی متفاوت است، درآنجا به هرکجا که بخواهی سفر می‌کنی، گاهی قدم برروی قمر اروپا در اطراف سیاره‌ی مشتری گذاشته و گاهی نیز به همراه لارا کرافت ساعتی را به زیر دریا به دنبال گنجینه‌ای می گردید. آب که سرمایه‌ی زیستگاه هر موجود زنده‌ در زمین است، اکنون با نفت و شرایط اقلیمی رو به سیاهی و مرگ می‌رود. مرگی که از مرجان‌های استرالیا گرفته تا نفت‌های خارج شده از نفت‌کش‌ها و مواد شیمیایی ریخته شده در درون دریا با سرعت اقیانوس‌ها را در می‌نوردد. اما این جهان پر جنب و جوش همچنان جانی در خود دارد و شاید، همین جان باشد که استودیوی جاینت اسکوئید را برای ساخت یک بازی ماجراجویی در اعماق اقیانوس‌ها مشتاق کرده است.

ABZU Zoomg

ABZÛ، اولین ساخته جاینت اسکوئید، استودیو تاسیس شده توسط مت ناوا، طراح هنری بازی‌های Flower و Journey، باری دیگر نبوغ یک طراح هنری را نشان می‌دهد که چگونه با هنر می‌توان در صنعت بازی، زیبایی‌ها را به تصویر کشید. ABZU که مخفف دو کلمه AB‌ به معنای اقیانوس و ZU‌ به معنی اکتشاف است و در کلمه «حکمت اقیانوس» معنی می‌دهد، روایتی خطی اما با شیوه‌ای منحصر به فرد را با داستانی متفاوت پیش می‌گیرد، دراین بازی رنگارنگ هیچ گفتگویی در میان نبوده و بازیکنان باید به واسطه حکاکی‌های روی خرابه‌های باستانی مدفون شده در زیر اقیانوس به درک خود از داستان برسند. درکی که هرچند مانند بازی Inside پررمز و راز نیست اما تا حدودی دارای گنگی بوده و می‌تواند دیدگاه‌های متفاوتی را به همراه داشته باشد.

ابزو ترکیبی از یک اسطوره و داستانی در ذهن خلاق مت ناوا است

اما ABZU‌ تنها زاده‌ی ذهن مت ناوا نیست، برای متوجه شدن داستان ابزو باید برگه‌های تاریخ را ورق بزنید و به اسطوره‌های بین‌النهرین بروید. افسانه‌ای که از چشمه‌ای به نام چشمه‌ی زندگی صحبت می‌کند، جایی که افسانه‌های سومری از ایزدی سخن می‌گویند که از آب شیرین آمده و در تقابلی با تیامان زاده‌ی آب شور قرار می‌گیرد. هرچند داستان آبزو تا این حد به میان این افسانه‌ی سومری شیرجه نمی‌زند اما باز هم به وفور شاهد حضور چشمه‌ی زندگی، همان چشمه‌ی نورانی و فوق‌العاده هستیم که اولین هدف شما برای بازگرداندن زندگی خواهد بود. ناوا با الهام از یک داستان افسانه‌ای و برقرار کردن ارتباط میان اسطوره و داستان بازی خود، توانسته تا داستانی باستانی را به شیوه‌ای متفاوت روایت کند.

در این بازی با یک موجود شبیه به انسان همراه می‌شوید که براساس حکاکی‌های برروی دیوار از یک قوم به ظاهر منتقرض شده می‌آید، اما با این حال هیچگونه اطلاعی در رابطه با گذشته آن نداریم. داستان بازی پیرامون موجودات دریایی، نیرویی اهریمنی و همچنین زندگی در زیر اقیانوس‌ها می‌گذرد. جایی که شخصیت اصلی داستان با ورود به مناطق جدید، با گونه‌های جدیدی از ماهی‌ها روبرو می‌شود که تعداد آنها به دهها گونه می‌رسد. در حالی که گاهی به یک دلفین چسبیده و با سرعت با سایر ماهی‌ها به بیرون از آب می‌پرید، گاهی نیز خود را درحال شنا در میان خزه‌ها خواهید یافت که در یک کلمه از آن «لذت» خواهید برد. البته گاهی اوقات سکوت مرگبار، تنها زمزمه‌ای است که به گوش می‌رسد، این همان‌جایی است که باید برای بازگرداندن زندگی به زیر اقیانوس‌ها کاری کنید. با پیشروی در داستان هرچه بیشتر به ارتباط میان خود و طبیعت اطراف پی خواهید برد. ارتباطی که به اعتقاد من در ذهن توسعه‌دهندگان، دارای ارتباطی عمیق با وقایعی است که در مقدمه بررسی ABZU‌ آورده‌ام.

ABZU Zoomg

شما می توانید با مدیتیشن نگاهی به زیست‌بوم اقیانوس بی‌اندازید

گیم‌پلی بازی بسیار مینیمال بوده و دارای ویژگی‌های محدودی است. در زیر آب می‌توانید با فعال کردن وسیله‌هایی شبیه به چراغ غواصی، از میان برخی موانع عبور کنید. گیم‌پلی ABZU در مجموع بسیار ساده است و هیچ المان خاصی را شامل نمی‌شود. شخصیت‌ اول داستان تنها شنا کرده، به تماشای ماهی‌‌ها یا لاکپشت‌های مختلف نشسته و برای بازگرداندن حیات به دنیای تاریک تلاش می‌کند.

با این حال، ABZU‌ یکی از آرامش‌بخش ترین بازی‌هایی است که در چند وقت اخیر تجربه‌ کرده‌ام. یکی از ویژگی‌های دریا، صدای دلنشین حرکت آب است که در زمان تجربه ابزو همواره در حال شنیدن آن هستید. ساخته‌ی جاینت اسکوئید به واقع یک محصول کوتاه است. با تمام وقتی که صرف کشف محیط و گشت و گذار در اقیانوس می‌کنید، این بازی در نهایت ۲ تا ۳ ساعت گیم‌پلی را ارائه می‌دهد. زمانی که بسیار کوتاه بوده و به سرعت به پایان می‌رسد.  بیاید کمی‌هم از ویژگی‌های جانبی بازی صحبت کنیم، ویژگی‌هایی که هرچند کوچک اما دارای بار مفهمومی زیادی هستند. شخصیت‌ اصلی برای بازگرداندن حیات به دنیای مرده زیر آب، سفری کوتاه را هر بار به دنیای به اعتقاد من عرفانی می‌کند، جایی که او از انرژی درونی خود به درون چشمه زندگی یا مایع حیات افزوده و زندگی را به اقیانوس‌ها باز می‌گرداند. جایی که با درک زیبایی‌ها، متوجه اهمیت زندگی زیر دریاها می‌شویم.

ABZU Zoomg

ABZU Cuneiform script

گونه‌های مختلف از ماهی، خرچنگ، لاکپشت یا عروس دریایی به وفور در جای جای بازی حضور دارند، اما این موجودات دریایی آنقدر زیاد هستند که قادر به تماشای زیبایی‌های تک تک آنها نیستید. اینجا است که توسعه‌دهندگان سنگ‌هایی را با سر کوسه قرار داده‌اند تا شخصیت اصلی با نشستن برروی آنها مدیتیشن کرده و نگاهی دقیق به هر ماهی یا سایر گونه‌های جانوری بی‌اندازد. واقعیت شخصیت‌ اصلی داستان یا حتی شما به عنوان بازیکن در جریان مدیتیشن قادر به کنترل ماهی‌ها و موجودات دیگر نیستید؛ سازندگان می‌توانستند با فراهم کردن امکان انجام این کار، ویژگی‌های دردسترس بازیکنان در روند بازی را کمی بیشتر گسترش دهند.

شخصیت‌ اصلی داستان در مجموع کارهایی نمادین زیادی را انجام می‌دهد که همانطور که اشاره شد همگی آنها به برداشت شما از داستان مربوط می‌شود. به عنوان مثال، در محیط بازی مرجان‌هایی کوچک برروی زمین قرار دارند که در هنگام واکنش شخصیت اصلی به آنها، شاهد زنده شدن یا به قولی بازگشت برخی از موجودات دریایی جدید به زندگی هستیم. بازگشتی که موجودات زیبایی را به ما یادآور می‌شود که بخاطر انسان‌ها منقرض شده و اکنون دیگر در دسترس بشریت قرار ندارند. در جریان بازی توسط هیچ موجود دریایی مورد هجوم قرار نمی‌گیرید، موجوداتی که در حقیقت دوستان بشریت بوده و در نَفسِ خود، دشمنی برای نسل بشر محسوب نمی‌شوند. با این حال، بازی همچنان دشمنی بالقوه را در خود جای می‌دهد که به اعتقاد من نشأت گرفته از نوشته‌ی کلمه ابزو به خط میخی است (تصویر بالا) که باید در تجربه بازی با این اهریمن آشنا شوید. ابزو در مجموع مکانیک کنترل آسان، بدون حاشیه و ساده‌ای را ارائه می‌دهد.

بررسی بازی No Man

جاینت اسکوئید برای ساخت ABZU از موتور گرافیکی آنریل 4 استفاده کرده است

جاینت اسکوئید برای ساخت ABZU از موتور گرافیکی آنریل 4 استفاده کرده است. یک موتور گرافیکی بسیار قدرتمند که فرصتی فوق‌العاده را برای قرار دادن صدها ماهی مجزا آن هم در یک محیط فراهم کرده است. گرافیک ابزو رنگارنگ و دقیقا آن چیزی است که برای تماشای دنیای زیر آب به واسطه‌ی یک بازی مستقل نیاز داشتیم.

در جریان مراحل به وضوح قادر به تماشای چهار فصل هستید. در حالی که در ابتدا به تماشای دنیایی سرسبز می‌پردازید، با کمی پیشروی رنگ زرد، قرمز و نارنجی سلطه بر دریا را بدست خود می‌گیرند، تفاوتی فوق‌العاده برای نوازش چشم‌های بازیکنان که هرچه بیشتر به آن نگاه می‌کنید به جزئیات و دقت هرچه بیشتر توسعه‌دهندگان پی خواهید بود. دنیای ABZU در طول دو تا سه ساعت روند بازی آنقدر تنوع دارد که از نیاز به تنوع بیشتر در محیط شما را سیراب کند. گرافیک هنری ABZU را می‌توان تلاقی هنر هشتم و سایر حوزه‌های هنر دانست و این بازی به خوبی چشم‌اندازی تازه را از دنیای زیر اقیانوس‌ها ارائه می‌دهد. چشم‌اندازی که مسلما اگر به دست یک استودیوی بزرگ می‌افتاد، ساعاتی بی نظیر را رقم می‌زد. طراحی زیبای مراحل و ایجاد اتمسفری عالی که باعث غوطه‌وری شما در دنیای زیر اقیانوس می‌شود، علی‌رغم ظاهر بسیار ساده شخصیت اصلی داستان برخلاف دقت بالا در طراحی جزئیات ماهی‌ها، باعث خودنمایی گرافیک هنری بازی خواهد شد.

از بعد گرافیک فنی نیز علی‌رغم حضور هزاران ماهی در حال حرکت،‌ متنوع و با جزئیات شاهد مشکلاتی مانند افت نرخ فریم نیستیم. بررسی این بازی در زومجی براساس نسخه استیم بازی ABZU انجام شده است. هرچند گاهی شاهد رد شدن ماهی‌ها و شخصیت‌ اصلی از داخل ماهی‌های بزرگ هستیم اما در مجموع با توجه به نورپردازی‌های زیبا و انیمیشن‌های بدون ایراد ماهی‌ها، گرافیک فنی نیز مانند گرافیک هنری بازی بدون مشکل به حساب می‌آید. البته باید گفت که برخی از ماهی‌ها حتی در زیر نور مستقیم خورشید بدون سایه هستند، که خود ایرادی دیگر است.

ABZU Zoomg

صداگذاری و به ویژه موسیقی متن، نقطه‌ی عطفی است که ABZU‌ را به محصولی عالی تبدیل می‌کند. برای آرامش و فرار از صدای تیر و تانک و موشکِ سایر بازی‌ها یا سختی‌های روزمره به یک هدست نیاز دارید تا با گذاشتن برروی سر خود، ساعتی را به صدای آب، حرکت ماهی‌ها و موسیقی فوق‌العاده گوش دهید. زمانی که در جریان اقیانوسی افتاده و به سرعت با ماهی‌های دیگر در زیر اقیانوس به سفر می‌پردازید، این صداگذاری زیبا و موسیقی متن گوشنواز بازی است که حسی آرامش بخش را به شما القا می‌کند. جاینت اسکویید برای تکمیل صداگذاری،‌ به جزئیات بسیاری از جمله صداگذاری ماهی‌ها از وال گرفته تا دلفین توجه کرده است. ورود به مناطق جدید یا لحظه‌ی دلهره آور کوتاه موجود در بازی هر یک موسیقی متن جدیدی را به همراه دارد.

ABZU از آن دست بازی‌های ویدیویی نیست که تمام بازیکنان را به خود علاقمند کند، با این حال، اگر بخواهیم لیستی از بهترین بازی‌های مستقل سال ۲۰۱۶ درست کنیم، حضور این بازی ویدیویی زیبا خالی از لطف نخواهد بود. متاسفانه با وجود جزئیات بسیار زیاد با داستانی بسیار کوتاه همراه هستیم که البته ارزش تجربه حداقل دو بار را دارد. با توجه به اقتباس جزئی توسعه‌دهندگان از یک افسانه‌ی سومری، ابزو رو نمی‌توان در حدود شخصیت‌های این اسطوره بررسی کرد، به همین دلیل ساخته‌ی مت ناوا از دید من یک محصول فوق‌العاده برای یادآوری ارتباط بشر با دریاها است. ABZU‌ اکنون در پلی‌استیشن 4، ایکس‌باکس وان و رایانه‌های شخصی در دسترس قرار دارد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی بازی ؛ اثر جدید کارگردان هنری بازی‌های و بررسی بازی ؛ اثر جدید کارگردان هنری بازی‌های و


ادامه مطلب ...