مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا (ع)

[ad_1]
میراث تفسیری امام رضا (ع) در ذیل آیات الأحکام

میراث-تفسیری-امام-رضا-(ع)-در-ذیل-آیات-الأحکام«آیات الأحکام» آیاتی از قرآن است که به تنهایی با به کمک آیات دیگر، حکم یا احکامی از مسائل فقهی را به ادامه ...

رد پای ادیپ در بوف کور

رد-پای-ادیپ-در-بوف-کوربوف کور صادق هدایت از عقده‌ی ادیپی بی‌نصیب نمانده است. آقای محمدعلی همایون کاتوزیان در نقد چنین نظری ادامه ...

عقیده‌ی ادیپی در ادب و هنر

عقیده‌ی-ادیپی-در-ادب-و-هنراگر عقده‌ی ادیپ، به اعتقاد بسیاری، جهانشمول است، پس طبیعتاً باید نشانش در بسیاری از آثار ادبی و هنری ادامه ...

عقده‌ی ادیپی و دریافت‌های گوناگون آن

عقده‌ی-ادیپی-و-دریافت‌های-گوناگون-آنعقده‌ی ادیپ، که بزرگترین کشفِ فروید و سنگ پایه‌ی روانکاوی محسوب است، در قاموس روانکاوی فرویدی، دلبستگی ادامه ...

حقوق اقلیت‌های مسلمان در کشورهای غیراسلامی

حقوق-اقلیت‌های-مسلمان-در-کشورهای-غیراسلامیبر پایه‌ی گزارش اجلاس 1980 سازمان کنفرانس اسلامی، حدود یک سوم از مسلمانان جهان در کشورهای غیر عضو این ادامه ...

حقوق اقلیت‌های دینی در قوانین ایران

حقوق-اقلیت‌های-دینی-در-قوانین-ایرانتا پیش از پیروزی انقلاب مشروطه در 1285ش، وضع حقوقی اقلیت‌های دینی، همچون سایر مردم، بیشتر تابع مشی سیاسی ادامه ...

حقوق اقلیت‌های دینی در منابع اسلامی

حقوق-اقلیت‌های-دینی-در-منابع-اسلامیدر منابع اسلامی، یعنی قرآن و حدیث و آرای فقها، امتیازات و تکالیفی برای غیرمسلمانان منظور شده است. در ادامه ...

مروری بر مالکیت فکری (حقوق معنوی)‌ در ایران

مروری-بر-مالکیت-فکری-(حقوق-معنوی)‌-در-ایرانحقوق مالکیت فکری (حقوق معنوی)، اصطلاحی حقوقی به معنای حقوق شناخته شده برای پدیدآورنده‌ی هرگونه اثر فکری ادامه ...

مروری بر حقوق خانواده در کشورهای اسلامی

مروری-بر-حقوق-خانواده-در-کشورهای-اسلامیحقوق خانواده، شاخه‌ای از حقوق مدنی است که به مقررات و قواعد شکل‌گیری، تداوم و انحلال خانواده می‌پردازد. ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع و در کجا بد است و باید امام رضا علیه السلامحیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام راسخون یار همیشه همراه اخلاق حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع آیا حیاء همیشه خوب است یا بد؟ حیاء در امام رضا امام رضا حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع کاری اجتماعی در سنت و سیره امام رضا ع موج نور اندیشه و تفکرات در موج حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا بسیج در کلام امام یار مهربان هم نشین کافه ها شداینجا دمنوش دانش سرو می شود حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع جواهری ارادت حجت الاسلام احمد کافی به امام خمینی ره اندیشهتاریخوتمدن حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع سخن به میان می آورد و از امام امت و رهبر همسر آیت‌الله العظمی بهجت درگذشت اندیشهحوزهو حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع بر پیشبرد گفتمان توحید در عصر امام رضا ع موج نور حیای پسندیده و ناپسندیده در کلام امام رضا ع تأسی به پیامبر اعظمصلی الله علیه و آله و سلم بررسی سندی متنی علم و عصمت امام در کلامی از امام رضا ع بررسی سندی متنی علم و عصمت امام در کلامی از امام رضا ع نویسندگان فال و طالع فال


ادامه مطلب ...

اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع)

[ad_1]

امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک می‌زد.

به گزارش مشرق، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن در طول شبانه‌روز است، طوریکه امام باقر (ع) در اهمیت آن می‌فرمایند: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی السِّوَاکِ لَأَبَاتُوهُ مَعَهُمْ فِی لِحَاف»، (مکارم‌الاخلاق، ص72) اگر مردم می‌دانستند مسواک زدن چه فواید مهم و فراوانی دارد، آن را حتی در بستر خواب نیز از خود جدا نمی‌کردند.

برای مسواک فوائد بسیاری بیان شده است، از جمله؛ دهان را پاکیزه و خوشبو و لثه را محکم و چشم را روشن‌تر می‌کند، اما در کنار تمام آنها، چیزی که خوب است آدمی به آن توجه کند، این است که این امر مورد توجه اهل‌بیت (ع) است، به عبارت دیگر، صرف توجه و تأکید اهل‌بیت (ع) باید برایمان بسیار قیمتی‌تر فوائد آن باشد.

یکی از بزرگان می‌گفت: شبی با یکی از دوستانی که سالها با هم همکلاس و هم بحث بودیم، سخت مشغول کار بودیم و بسیار هم خسته، ساعت از نیمه هم گذشته بود که کم‌کم احساس خواب در ما ایجاد شده بود، دوستم به خواب رفت، کمی بعد او را صدا کردم تا در بستر خود بخوابد، او با تمام خستگی بلند شد و رفت تا مسواک بزند، تعجب کردم! به او گفتم حالا که این قدر خسته‌ای، مسواک را صبح بزن، او با همان خستگی به من گفت: امام رضا (ع) مسواک زدن را بسیار دوست دارند و من تنها به خاطر اینکه امام این موضوع را دوست دارد، مسواک می‌زنم.

«کان للرضا (ع) خریطه فیها خمس مساویک، مکتوب علی کل واحد منها إسم صلاه من الصلوات الخمس، یستاک به عند تلک الصلاه.» (مکارم‌الاخلاق، ص50)

امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک می‌زد.

شاید مسواک زدن موضوعی جزئی در سیره معصومین (ع) باشد، اما تا ما چه درسی از آن می‌توانیم بگیریم؟ به یک نکته بسنده کنیم؛ امام (ع) مسواک زدن را دوست دارند، بیاییم میل امام‌مان را در تمام موضوعات از جمله این موضوع جویا شویم، امام دوست دارند، پس ما هم چون امام (ع) دوست دارند، مسواک بزنیم، در این صورت است که مسواک زدن‌مان نیز قیمت پیدا می‌کند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...14 آگوست 2016 ... اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). خلاصه خبر. به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا ، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... به گزارش فرهنگ نیوز؛ یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن در طول شبانهروز است، طوریکه امام باقر (ع) در ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... کد خبر: ۷۷۱۶۷ تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۳ اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع) امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود ...15 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...


کلماتی برای این موضوع

الف اهمیت مسواک زدن در کلام امام رضاعامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود وبر روی هر یک از آنها نام خبرگزاری تسنیم اهمیت مسواک در کلام امام رضا عاهمیتمسواکامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام اهمیت مسواک در کلام امام رضا عجنوب نیوزیکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن شمال نیوز اهمیت مسواک در کلام امام رضا عامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام اهمیت مسواک در کلام امام رضا عاهمیتمسواکدرامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام برچسب ها کلام امام رضا کلام امام رضامی بریم عسل در کلام امام رضا امام باقر ع در اهمیت گفت امام رضا ع مسواک زدن حدیث از پیامبر و امامان شیعهع درباره مسواک زدناهمیت مسواک زدن روش مسواک زدن امام رضاع نقش مواد قندی در تخریب دندان امام رضاع اهمیت مسواک زدن و رعایت بهداشت دهان از کلام معصومینعاهمیتمسواکزدناهمیت مسواک زدن و رعایت روش مسواک زدن امام رضا سیاه دانه در کلام ائمه معصومینعخبرگزاری تسنیم چرا امام هشتم رضا نامیده شد؟چرا می‎‌‌کنیم، امام رضا ع ع نیز چنین است اما در این مسواک در کلام امام رضا عیا معین الضعفاء توصیه های امام رضا ع ع هم در باب اهمیت مسواک توصیه های امام رضا کلام امام رضاع در مورد عسل


ادامه مطلب ...

قرآن هم کلام الهی است، و هم تکلم الهی

[ad_1]

خداوند سبحان رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به چند وظیفه مسئول کرد و حضرتش را با آن سمت‌ها به مردم معرفی نمود، که برخی از آن‌ها ذیلاً یاد‌آوری می‌شود.
یکی از آن وظایف حتمی رسالت و اولین آن‌ها تلاوت آیات الهی است، که آیات الهی را درست برای مردم بخواند. دوم: تبیین و تفسیر است، که آیات آسمانی است. سوم: تبیین دستورالعمل و تشریح راه عمل به قوانین و احکام آن، و همچنین تزکیه مردم از راه عمل صالح است. چهارم: هشدار مردم به اینکه ره‌آورد وحی تحمیلی بر خواسته‌های اصیل شما نیست، بلکه برابر فطرت شما و مطابق با مقتضای نهان و نهادتان می‌باشد.
فرمود؛ رسول الله تالی آیات است «یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ» (1) چنانکه آن حضرت مأمور شد که بگوید: «وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ» (2) یعنی وظیفه‌ام قرائت قرآن کریم است. چه اینکه باید مضامین آیات را، بعد از خواندن آن‌ها برای مردم تفسیر و تبیین کند. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» (3)، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» (4) سپس فرمود راه عمل به محتوای کتاب و حکمت را هم به مردم می‌آموزاند و با توضیح سیره عملی آنان را تهذیب می‌کند «وَ یُزَکِّیهِمْ». (5)
و همچنین به مردم می‌رساند که دستورات آسمانی خواسته‌ی درونی شماست و در نهانتان با آن‌ها آشنا بوده و هستید. لذا قرآن «تذکره» است، و خدای سبحان پیامبرش را به عنوان مذکر معرفی کرد «إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ». (6)
تذکره یعنی یاد‌آوری کردن. معلوم می‌شود معارف الهی در نهاد انسان بود و هست، و انسان در اثر اشتغال به طبیعت آن‌ها را فراموش کرده است. رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن است که پرده‌های غفلت را کنار بزند، و فطرت درونی را شکوفا کند و انسان را به آن عهد دیرین الهی توجه دهد، تا وی به توحید و نبوت و معاد گرایش پیدا کند، و خود را در بین راه بازگشت به سوی هدف نهایی معطل نکند.
این امور یاد شده و مانند آن‌ها سمت‌های رسمی رسول ‌اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، که باید درباره آن‌ها تدریجاً بحث شود. فهرست مباحث بعدی عبارت از گفتار در پیرامون تلاوت قرآن، و سخن در اطراف تعلیم و تبیین و تفسیر قرآن، و گفتگو درباره تهذیب و تزکیه نفس، و بحثی راجع به تذکره و یاد‌آوری قرآن و مانند آن می‌باشد.
و چون خدای سبحان رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را اسوه و الگو قرار داد و فرمود شما به پیامبر تأسی و به او اقتداء کنید «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (7) اگر این سمت‌ها را خدا برای پیامبر قرار داد شایسته بلکه بایسته است که دیگران به حضرتش در امور یاد شده اقتداء کنند.

یعنی هم در مسأله‌ی تلاوت، هم در تعلیم کتاب و حکمت، هم در تزکیه نفوس، و هم هشدار به مردم که ره‌آورد وحی سابقه فطری در نهانتان و نهادتان دارد، و این چنین نیست که دستورات وحی آسمانی برنامه‎‌های تحمیلی باشد، نظیر بسیاری از قوانین جعلی که چون واضعان آن احکام با فطرت درونی انسان‌ها آگاه نیستند، قوانین ناخواسته را بر آنها تحمیل می‌کنند. بلکه چون طراح قوانین شرع همان آفریدگار انسان‌ها است برابر تقاضای درونی آن‌ها قانون وضع می‌نماید، که وقتی آن قوانین بر فطرت انسان‌ها عرضه شد برای آن‌ها آشنا است. لذا قرآن را تذکره می‌نامند، خواه درباره معارف و خواه درباره احکام.

اما آنچه که مربوط به تلاوت است، این است که؛ در بسیاری از سور وقتی ستم‌های پیامبر را معرفی می‌کند می‌فرماید: «یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» یا خود پیامبر به حسب آنچه در سوره نمل آمده است می‌فرماید: «إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ» (8) من مأمور شدم که پروردگار این شهر - مکه - را عبادت کنم، نه بتها را و همچنین مأمور شدم که آیات قرآن را بر شما تلاوت کنم.
یعنی همانطوری که خودم آیات الهی را استماع نمودم عین همان آیات را بدون کاهش یا افزایش به سمع شما برسانم.
خدای سبحان می‌فرماید: «تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ» (9) یعنی آن‌ها آیات الهی است که ما بر تو به حق تلاوت می‌کنیم.
پس اولین مرحله‌ی تلاوت، همانا تلاوت خدای سبحان است، که به وسیله‌ی فرشته‌ی امین، آیات قرآن بر سمع مبارک رسول‌ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تلاوت می‌شود، و چون تلاوت الهی مصاحب حق است یا کسوت حق در بردارد، از گزند هر گونه فزونی یا کاستی مصون است.
روی این امر که خدا تلاوت آیات را برای اولین مرحله به خود نسبت می‌دهد، پس آنچه را که خدای سبحان قرائت نمود بعینه به پیامبر رسید. زیرا، نه خداوند سبحان فراموش می‌کند، چون «وَ مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً » (10) نه فرشتگان آن را کم یا زیاد می‌کنند، چون «لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ‌» (11) نه شیطان را به حرم امن وحی الهی راه است که بتواند فرشتگان را انساء کند تا آنان بر اساس نسیان کم و زیاد کنند و تحریف و تصحیف روا بدارند و مانند آن. زیرا خدای سبحان فرشتگان را به عنوان پیک امین معرفی کرد و آنان را به وصف ممتاز امانت ستود. «مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ» (12).
یعنی فرشته وحی نسبت به سایر ملائکه که مأموریت تلقی و حفظ و ابلاغ آن را دارند مطاع و متبوع است وگرنه مطاع نمی‌بود. و اگر زیاده یا نقص در حریم وحی راه یابد آن فرشته مسئول ابلاغ، امین نخواهد بود در حالی که خدا می‌فرماید؛ فرشته‌ی وحی هم مطاع است و هم امین.
لذا وقتی خداوند تلاوت آیات را به خود نسبت می‌دهد می‌گوید «تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ» حرف «باء» یا «باء ملابسه» است یا «باء مصاحبت» است. در هر دو حال می‌رساند که تلاوت آیات در صحبت حق است، یا در کسوت حق است. یعنی آیات الهی با پوشش حق تلاوت می‌شود یا در صحابت حق آیات خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسد. لذا هیچ ممکن نیست آیه‌ای کم یا زیاد بشود.
چون اگر آیات قرآن در صحبت حق یا زیر پوشش حق است و با لباس حق تلاوت می‌شود بنابراین نه کم خواهد شد، نه زیاد.
پس از مصدر غیب تا به سامعه‌ی مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آیات الهی آن‌طوری که باید تلاوت بشود، بدون تغییر یا تبدیل، تلاوت شد.
طرز رسیدن آنها از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امت اسلامی هم از صیانت خاصی برخوردار است. زیرا خدای سبحان رسول ‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) را در این جهت به چند صفت برجسته و ممتاز ستود. فرمود هر چه را از وحی می‌گیرد به مردم ابلاغ می‌کند، و غیر از یافته‌های وحی در معارف و قوانین و احکام چیزی نمی‌گوید. یعنی هم عقد ایجابی قضیه را حصر کرد و هم عقد سلبی قضیه را منحصر نمود. هم فرمود هر چه را که ما گفتیم به مردم می‌رساند و چیزی از آن را کتمان نمی‌کند، و هم فرمود هر چه می‌گوید وحی است.
این دو مطلب مهم در پیامبرشناسی به عنوان دو اصل مطرح است. یک اصل آن است که هر چه را ما به او گفتیم او همه را به مردم می‌رساند و چیزی را کتمان نمی‌کند، یعنی کم نمی‌کند. اصل دوم آن است که هر چه می‌گوید گفته‌ی ماست و چیزی اضافه نمی‌کند. نه بخل و ضنت باطل دارد، تا آنچه را که باید بگوید نگوید و نه سخا و بخشش بیجا، تا آنچه را که نباید بگوید، به مردم ابلاغ کند.
و چون دارای این ملکات نفسانی است از لحاظ سیر و سلوک الهی، خودش عین صراط مستقیم خواهد بود. اگر انسان کاملی هر چه را که باید بگوید می‌گوید و هر چه را هم می‌گوید وحی باشد، یعنی نه افراط را در گفتار او راه باشد که اضافه کند، نه تفریط را در رساندن او مجالی باشد، که کم کند، معلوم می‌شود که نحوه هستی او همانا صراط مستقیم است.
لذا نه تنها تلاوت او بر صراط مستقیم است، بلکه سایر سمت‌ها و شئون پیامبری او بر متن صراط مستقیم خواهد بود. یعنی تعلیم و تفسیرش بر صراط مستقیم است. تزکیه‌ی او، بر صراط مستقیم است. تذکره‌ی او هم بر صراط مستقیم است.
صراط مستقیم آن است که هم از خطر افراط دور باشد، هم از خطر تفریط. لذا خدای سبحان به رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود:
«یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ‌ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌» (13) یعنی سوگند به این کتاب که تو بر بستر صراط مستقیم قرار داری.
سوگند خدای سبحان نظیر قسم بشر نیست. قسم بشر در مقابل بینه است. مثلاً کسی که در محکمه شاهد ندارد قسم می‌خورد. ولی قسم خدای سبحان در مقابل شاهد نیست بلکه به خود بینه است و خداوند سبحان به شاهد سوگند یاد می‌کند.
مثلاً وقتی خدای سبحان می‌گوید به قرآن قسم تو بر صراط مستقیمی، یعنی به همین قرآن که خود متن دلیل و بینه است سوگند که تو حق آوردی و حق می‌گویی و بر بشر راه مستقیمی. بنابراین اگر خدای سبحان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان پوینده‌ی صراط مستقیم معرفی کرد یعنی همه شئون پیامبری او اعم از تلاوت و تبیین و تفسیر و تعلیم و تزکیه و تذکره و ... بر صراط مستقیم است.
پس همان‌طوری که تلاوت الفاظ قرآن مصون از زیاده و نقص است، همه‌ی شئون مربوط به آن منزه از فزونی و کاهش می‌باشد. یعنی از تعلیم تا تذکره و مانند آن، همه سالم از افراط و تفریط می‌باشد و برای تفهیم این صیانت همه جانبه دو قضیه جدای از هم لازم است.
لذا خدای سبحان هر دو قضیه را بطور وضوح بیان فرمود. اما راجع به صیانت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تفریط و عصمت آن حضرت از بخل و کاهش از وحی چنین فرمود: «وَ مَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ‌» (14) پیامبر بر غیب ضنت نمی‌ورزد.
ضنین یعنی بخیل و ضنت یعنی بخل. فرمود؛ پیامبر ضنین نیست. بخیل نیست که آیات الهی را کتمان کند و به مردم نرساند. در هیچ قسمی از اقسام آیات قرآنی ضنین و بخیل نیست. یعنی در همه‌ی شئون پیامبری مصون و معصوم از ضنت و بخل است. هم در تلاوت ضنین نیست، هم در تفسیر و تعلیم ضنین نیست، هم در تزکیه ضنین نیست و هم در تذکره و مانند آن.
و اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معاذالله در شأنی از شئون یاد شده چیزی را کتمان کند و به مردم نرساند، یا آن‌ها را تعلیم ندهد، یا در تزکیه آن‌ها نکوشد یا در تذکره کوتاهی روا داشته باشد، هر آینه ضنت ورزید و بخل نمود در حالی که تعبیر لطیف قرآن کریم آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به معارف غیبی ضنین نیست.
نفی ضنت و بخل و اثبات سخاوت وجود غیر از نفی خیانت و اثبات امانت است، چون امین غیر از سخی است. بنابراین مستفاد از قرآن این خواهد بود که سفره خداوندی به دست سخاوتمند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنان گسترده است و هیچ بخشش همانند جود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواهد بود، زیرا اگر دیگران با مواد غذایی جنبه طبیعی انسان‌ها را تغذیه می‌کنند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با معارف غیبی جنبه ماوراء طبیعی آن‌ها را پرورش می‌دهد و تزکیه می‌نماید.
پس همگان توسط ضیافت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مهمان علوم الهی خواهند بود. لذا از رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) نقل شد که فرمود: «القرآن مأدبة الله» (15) قرآن مأدبه خداست، یعنی غذای پخته و آماده الهی است.
احتمالاً مأدبه به معنای جای ادب‌پروری و رشد ادیبانه است. و عصاره جود الهی که با مهمانداری رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) صورت می‌پذیرد، به صورت قرآن تجلی کرد. و پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) مصون از بخل است که این جود را کتمان کند و به مردم نرساند. پس تمام روزیهای معنوی مردم که به صورت آیات قرآن کریم از مخزن غیب تنزل کرد، توسط میزبان سخاوتمند یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) به مردم می‌رسد.
این خلاصه کلام در امر اول یعنی نفی بخل و ضنت و اثبات جود و سخای پیغمبر (صلی الله علیه وآله و سلم).
و اما درباره‌ی امر دوم که هر چه پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) درباره قوانین و احکام می‌گوید وحی الهی است، نه از هوای خود می‌گوید و نه از هوس دیگران سخن می‌راند، در سوره‌ی «والنجم» چنین آمده است: «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى‌ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَ مَا غَوَى‌ وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌» (16).
مضمون این آیات همان مطلب دوم را می‌رساند. یعنی رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) همانطوری که از کاهش وحی مصون بود چون از ضنت و بخل منزه بود، از افزایش بر آن نیز معصوم است، چون گفته‌های او همان وحی است و نه غیر آن. و چون نفی بخل مستلزم نفی افزایش بر وحی نیست، لذا مطلب دوم را جدای از مطلب اول در سوره «والنجم» بیان فرمود.

خلاصه محتوای آیات یاد شده این است که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) روی میل خود یا دیگران سخن نمی‌گوید، بلکه هر چه می‌گوید وحی است. پس نه سخن دیگری را می‌گوید تا بگویند «إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ»، (17) نه سخن خود را می‌گوید که به خداوند افتراء ببندد. چون قرآن کتابی نیست که قابل افتراء باشد «وَ مَا کَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ». (18) قرآن قابل افتراء نیست. چون مثل او کسی نمی‌تواند سخن بگوید، قابل تحریف و تصحیف نیست. نمی‌شود آیاتی و سوری مثل قرآن آورد و به نام قرآن به مردم ابلاغ کرد. چون معجزه است و دیگران از آوردن مثل او عاجزند. قرآن کلام‌الله است و نه غیر.

بنابراین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) نه تنها هر چه را از خدای سبحان دریافت نمود می‌گوید، بلکه هر چه را هم می‌گوید عین وحی است. پس در مقام تلاوت نه تفریطی در کار است که چیزی از وحی را بر مردم نخواند، نه افراطی در کار است که چیزی غیر از وحی بر آن بیفزاید.
آیات سوره‌ی «نجم» یک مطلب لطیف‌تری را هم در بردارد. همانطوری که آیه «وَ مَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ‌» دو نکته را فهماند، یکی اینکه پیامبر هر چه را شنید می‌گوید. نکته دیگر اینکه رسالت و رساندن پیام خداوندی همانا جود و بخشش است، در آیات سوره‌ی «والنجم» هم دو نکته وجود دارد. یکی اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) هر چه را می‌گوید گفته‌ی خداست «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌» یعنی نه از خود اضافه می‌کند و نه از دیگران اضافه می‌نماید. سخن غیر خدا را نمی‌گوید.
نکته دوم آنکه نطقش عین وحیی است که تجلی می‌کند. نظیر «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمَى» (19) این کلام خداست که از زبان رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) شنیده می‌شود. همانطوری که طبق آیه‌ی سوره‌ی انفال دست خداست که از آستین پیامبر بدر آمده. آن خدایی که دست ندارد، دست بی‌دستی خدا از آستین رسول‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) برآمده «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمَى» یعنی این رمی تو در حقیقت رمی خداست، اینجا می‌فرماید نطق تو عین وحی است، یعنی هم کلام تو در حقیقت کلام خداست، و هم تکلم تو تکلم خداست.
پس دو مطلب از آیه استفاده می‌شود؛ یکی اینکه کلام، کلام‌الله است. دیگری اینکه تکلم، تکلم الهی است.
«ان هو» یعنی آن نطق نیست «الا وحی». نه اینکه آنچه را که تو نطق می‌کنی برابر با وحی است، یا آنچه که وحی شده تو آن را نطق می‌کنی، بلکه مراد آن است که، تکلم تو و نطق تو همان تکلم الهی است. لذا هم امام صادق (سلام‌الله علیه) فرمود، و هم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج‌البلاغة آمده است که خدای متعالی برای بندگانش در کتابش تجلی کرد «فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه». (20)
آنچه که از امام ششم (علیه السلام) رسید و مرحوم شیخ‌بهائی (رضوان‌الله علیه) آن را در تفسیر «فاتحة‌الکتاب» نقل فرمود این است که: «لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه ولکنهم لایبصرون» (21) و اما آنچه که از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج‌البلاغة آمد با آنچه یاد شد تفاوت مختصر دارد.
در حدیثی که از امام ششم (علیه السلام) نقل شد عنوان «کلام» دارد و در حدیث نهج‌البلاغه عنوان «کتاب» نقل شد و قرآن هم کلام خداست و هم کتاب خداوند سبحان است.
نتیجه آنکه؛ نه تنها کلام، کلام الله است، بلکه تکلم هم تکلم الهی است. گویا خدای سبحان فرموده است «و ما تکلمت اذ تکلمت و لکن الله تکلم و...».
و بر این اساس می‌توان آنچه را که مرحوم شیخ بهائی از امام ششم (علیه السلام) نقل کرد توجیه نمود. مرحوم شیخ بهائی در همان تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی «فاتحة‌الکتاب» از امام صادق (سلام الله علیه) چنین نقل نمود که آن حضرت بعضی از جملات سوره‌ی فاتحةالکتاب را مثلاً «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‌» (22) یا «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ‌» (23) را آن قدر تکرار نمود که «فخر مغشیاً علیه» (24) مدهوش شد و افتاد. سپس خود حضرت فرمود؛ اینقدر من این کلمه را تکرار کردم که گویا از متکلمش شنیدم.
معلوم می‌شود متکلم این کلمات دیگری است. و اگر خدای سبحان درباره قرآن چنین فرمود: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (25) یعنی هرگاه یکی از مشرکین استیمان کرد، امان خواست که بیاید کلام الله را بشنود به او جوار و پناهندگی بده، تا بیاید و کلام‌الله را بشنود و به مأمن خود برگردد. در این آیه آمده که «حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللَّهِ» یعنی تا کلام خدا را بشنود. نه یعنی آنچه که در کتاب بنام قرآن است، شما برای او بخوانید. کلام، وقتی کلام الله است که متکلمش الله باشد. پس هم اکنون هم گوینده قرآن الله است. منتها ما از زبان رسول‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) می‌شنویم، پس متکلم حقیقی این کلمات خدای سبحان است و مجرای این تکلم زبان مبارک معصوم (سلام الله علیه) است.
«ان هو» یعنی آن نطق جز وحی نیست. هم کلام، کلام الله است هم تکلم، تکلم الهی است. بنابراین، هم متلو کلام الله است، هم تلاوت آن تکلم الله است.
«تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ» پس اگر خوب گوش فرا دهیم، خداوند سبحان است که بر ما تلاوت می‌کند، با ما سخن می‌گوید. لذا شایسته است وقتی جمله «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» را می‌شنویم بگوئیم: «لبیک» زیرا که متکلم هم اکنون با ما شفاهاً خطابی و ندایی دارد.
بنابراین، آنچه که به سمع ما می‌رسد عین همانست که از مبدأ متعال تنزل کرد و بر قلب و سمع پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) فرود آمد، و هیچ‌گونه دگرگونی در آن راه نیافت و لازم است که آیات الهی را با همه خصوصیاتی که دارد در گوش دل جا داد تا سامعه، ظرف آیات کریم گردد و نه معبر آن. چه اینکه خدای سبحان در این باره می‌فرماید: «تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ» (26) یعنی فقط گوش‌های شنوا و دل‌های پذیرا ظرف معارف قرآنی خواهد بود و گرنه گوش‌های دیگران معبر و گذرگاه آن می‌باشد نه وعاء.
و چون این آیات قرآن کریم بدون افراط و تفریط و کم و کاست به سمع ما رسیده است و این نزول و رسیدن هم به نحو تجلی است نه تجافی، بنابراین اگر ما همراه با همین آیات الهی ترقی نمائیم و به درستی به آن اعتصام جوئیم یقیناً به عالی‌ترین مراتب آن خواهیم رسید. زیرا قرآن کریم رشته ناگسستنی حق است که بین خداوند سبحان و بین هر بنده صالحی آویخته است. نه آنکه فقط بین خدای سبحان و قلب و سمع مبارک رسول‌الله(صلی الله علیه وآله و سلم) آویخته باشد، بلکه به تمام دل‌ها و گوش‌های انسانی تا انقراض جهان تکلیف رسیده و می‌رسد و در تمام این مراحل در صحبت حق یا در کسوت حق می‌باشد.
نشانه‌ی آنکه سلسله وحی به مجرد رسیدن به سمع و قلب مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) منقطع نمی‌شود، آن است که خدای سبحان فرمود رسول گرامی آنچه می‌گوید عین وحی است «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌» پس آنچه را که ما می‌شنویم عین حق است که شنیده‌ایم. آنگاه فرمود «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ». (27)
و چون عین آنچه که از خدا صادر شده است، بدون افزایش و کاهش به سمع ما می‌رسد، در مقام تلاوت آیات دستورات فراوانی رسیده است که آن دستورها را باید به عنوان وظیفه‌ی عبادی انجام دهیم. منظور از بحث تفسیر تنها این نیست که یک سلسله مفاهیم قرآنی در ذهن ترسیم شود، بلکه وظیفه انسان سالک آن است که؛ هم آیات الهی را به طور ترتیل قرائت نماید، و هم به تزکیه و تذکره توفیق پیدا کند. و گرنه تفسیر و تبیین و تعلیم که در حد گفتن و شنیدن و به ذهن سپردن باشد رهگشای انسان سالک نخواهد بود.
اگر گوینده یا شنونده آیات قرآن تعهد عملی نسبت به آن نداشته باشد، صرف درس و بحث قرآن زادراه او نمی‌باشد.
هدف اصیل تلاوت و تعلیم و تفسیر قرآن همانا نفس و دل است گرچه هر کدام از امور یاد شده از اهمیت خاصی برخوردارند. مثلاً تلاوت آیات قرآنی آنقدر مهم است که امیرالمؤمنین (سلام‌الله علیه) به فرزندش «این حنفیه» می‌فرماید؛ لااقل روزی پنجاه آیه از این عهدالله را تلاوت کن. و اگر کسی روزانه در حد تلاوت پنجاه آیه با قرآن که عهد است ارتباط برقرار نکند خود را از فیض مهمی محروم نموده است.
اگر خدای سبحان به ما فرمود؛ به رسول‌الله اقتدا کنید «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» یعنی در همه‌ی مراحل قرآن‌شناسی به آن حضرت تأسی کنید. هم در تلاوت، هم در تعلیم و تبیین، هم در تزکیه و هم در تذکره.
از رسول‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) چنین نقل شده است که هر شب مسبحات ششگانه را تلاوت می‌کرد و آن شش سوره که با تسبیح شروع می‌شوند، عبارتند از سوره‌های: حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن و أعلی. گرچه مرحوم مجلسی اول سوره اسراء را هم که آغاز آن «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ» (28) قرار دارد جزء مسبحات آورده و قرائت آن را نیز هر شب همانند سایر مسبحات مستحب دانسته است.
بنابراین؛ لازم است انسان سالک یک برنامه‌ی عملی از لحاظ تلاوت قرآن داشته باشد. مثلاً هر شب قبل از خوابیدن سوره‌ی مبارکه‌ی «واقعه» را تلاوت کند. تلاوت قرآن آنقدر مؤثر است که اگر کسی با اخلاص آیاتی را قرائت کند مشمول فیض خداوند سبحان می‌شود، گرچه معانی آن‌ها را نداند. البته به آن هدف اصیل دست نمی‌یابد. ولی همین فیض خاص زمینه دست‌یابی به فیض برتر را فراهم می‌کند. زیرا قرآن هم کلام الهی است و هم تکلم الهی.
یعنی همانطوری که دست پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) مظهر دست خدای سبحان قرار گرفت و از این جهت فرمود «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ»، دست پیروان پیغمبر هم مظهر دست خدای سبحان شد. و از این جهت به آنان فرمود: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» (29) یعنی کافران را شما نکشتید بلکه خداوند سبحان کشت. و این تناسب و ارتباط معنوی بین ظاهر و مظهر ایجاب می‌نماید که خداوند کار مظاهر قدرت را که همانا سپاهیان اسلام‌اند به خودش نسبت دهد، و به آنان بفرماید که شما مشرکان را نکشید بلکه خداوند آن‌ها را کشت.
این‌گونه دقت‌های قرآنی مسئله توحید افعالی را تبیین می‌کند، نه جبر و مانند آن را که عقلا و نقلا، محال و باطل می‌باشد. لذا خدای سبحان فعل‌های نیک و خیر را که به نحوه وجود و کمال وجودی برمی‌گردند، در عین آن که به فاعل نزدیک آن‌ها نسبت می‌دهد، به خودش نیز منسوب می‌داند. و اگر آن فعل‌های خیر را از فاعل‌های مباشر آن سلب می‌کند ناظر به آن است که استقلال و مبدأ ذاتی بودن را از آنان سلب نماید، نه استناد و فاعلیت را.
لذا در هنگام اعزام نیروهای رزمنده به صحنه نبرد علیه باطل چنین می‌فرماید: «قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ» (30) یعنی با کافران مبارزه کنید خداوند می‌خواهد آن‌ها را با دست شما عذاب کند؛ که در این آیه قتال و مبارزه را به مؤمنان نسبت داد و تعذیب را به خودش، ولی در عین حال همان قتال را تعذیب دانست. و چون قتل و تعذیب و مانند آنها از اوصاف فعلی حق‌اند نه از اوصاف ذات الهی و هرگونه صفت فعل را از مقام فعل انتزاع می‌کنند نه از مقام ذات، بنابراین عمل مؤمنین همانا ظهور فعل خداست.
پس تلاوت آیات الهی که از زبان اهل ایمان شنیده می‌شود به منزله تکلم خداوند و تلاوت الهی به شمار می‌رود. لذا شایسته است به خوبی آن را استماع کرد و به آن اضغاء نمود. «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا» (31) چه اینکه شایسته است در اصل تلاوت قرآن نیز به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اقتداء کنیم چون آن حضرت مأمور به تلاوت قرآن بود، ما هم در خود احساس مأموریت نماییم، و با تدبر تام آن را تلاوت کنیم.
گاهی انسان در حال تلاوت به معنای لطیفی برخورد می‌کند که ظهور آن معنا، در اثر ظهور متکلم می‌باشد. بسیاری از معارف در حین تلاوت برای انسان روشن می‌شود.
روایات فراوانی در اهمیت تلاوت قرآن کریم آمده. چه اینکه روایات فراوانی درباره شفاعت قرآن وارد شده است. یعنی این کتاب الهی در قیامت به بهترین چهره متمثل می‌شود، آن چنان که هر گروهی می‌پندارند این حقیقت تمثل یافته، از سنخ آنها است، لکن از جمال برتری برخوردار است. مثلاً مؤمنان، انبیاء اولیاء، صلحا و شهداء هر کدام گمان می‌کنند که این حقیقت نورانی از نوع آن‌ها است و به صف آنان متصل می‌شود، ولی می‌بینند که از صفوف همه آن‌ها می‌گذرد و به مقام خاص خود می‌رسد و سرانجام از دیگران که واجد شرایط‌اند شفاعت می‌نماید.
پس حقیقت قرآن فوق آن است که آن را در مقام‌های معهود، منحصر بدانیم. و برای آنکه بهره‌های بیشتری از او برده باشیم شایسته است که تلاوت آن با تدبر در معارف آن همراه باشد.
مثلاً وقتی به آیات رحمت می‌رسیم به معنای آن آشنا شده و محتوای آن را که همانا رحمت مخصوص است از خدای سبحان مسئلت کنیم. وقتی به آیات عذاب می‌رسیم از خدای سبحان طلب آمرزش و بخشایش و نجات کنیم، که با تلاوت آیات آن، قلب را از هر گرد و غباری برهانیم.
از این رو قبلاً باید آداب تلاوت قرآن را فرا گرفت. مثلاً باید دهان‌ها را تطهیر نمود. زیرا قرآن باید از این دهان‌ها بگذرد، و چون دهان راه عبور قرآن است و خود قرآن نیز از هر آلودگی پاک است لذا معبر و گذرگاه او نیز باید کاملاً پاک باشد، و تطهیر دهان، غیر از تنظیف دندان است چون مسواک نمودن و دندان را تمیز کردن گوشه‌ای از برنامه وسیع تطهیر دهان است. چه اینکه در تطهیر دهان لازم است که، نه غذای حرام وارد دهان بشود و نه حرف بد از دهان بیرون بیاید.
خلاصه آنکه لب را، دندان را، فضای کام را، زبان را که قلیل‌الجرم است و کثیرالجرم، همه و همه را باید پاک نگه داشت تا قرآن با همه حروف گوناگونی که دارد از مجاری دهان بگذرد.
در جوامع روایی ما آمده است که مردم را جز زبان بد چیزی به جهنم نمی‌برد «هل یکب الناس علی مناخر هم فی النار الا حصائد ألسنتهم» (32) یعنی چیزی جز درو نمودن محصول مزرعه زبان، مردم را به رو وارد جهنم نمی‌کند. اگر دهان پاک شد، نه حرف بد از دهان بیرون آمد، نه غذای بد به دهان رفت، آنگاه شایسته است که همانند کانال و نهر آب زلال قرآن گردد.
مگر، با دهانی که بوی بد می‌دهد، می‌توان آیات الهی را درست تلاوت کرد. چون گناه بوی بد دارد و انسان تبهکار را رسوا می‌کند. دستور دینی آن است که استغفار کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند. «تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب» (33) یعنی با استغفار معطر بشوید که بوی بد گناهان، شما را رسوا نکند. معلوم می‌شود گناه بدبوست و انسان را رسوا می‌کند، و بهترین عامل برای پرهیز از آن همانا استغفار است.
پس لازم است که انسان با دهان پاک قرآن را تلاوت کند. اگر فضیلت تلاوت قرآن روشن گردد، و معلوم شود که قرآن عهد الهی است هرگز فیض عظیم تلاوت آن، لااقل روزانه پنجاه آیه، از ما سلب نمی‌شود.

تلاوت قرآن وقت فراوان نمی‌خواهد. اگر کسی اهل حساب باشد می‌بیند بسیاری از وقت‌هایش به هدر می‌رود، ولی اگر اهل برنامه باشد و عمر خود را در خدمت قرآن بگذراند برکت زندگی او کاملاً مشهود خواهد شد. و انسان متعهد هم برای زمان خود ارزش قائل است و هم برای مجلس و مکان خود احترام قائل است. درباره اهمیت فراگیری علوم الهی در هر مجلسی چنین از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شد که: «من جلس مجلساً و لم یزدد فیه من العلم شیئاً لم یزدد من الله الا بعداً» اگر کسی جایی بنشیند و چیزی در آن جا یاد نگیرد به همان اندازه از خدا دور می‌شود. کسی که از خدا دور شد از فیضش بهره نمی‌برد. «أُولئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ». (34)

آنکه از خداوند سبحان دور است به حال خود رها می‌شود. اگر انسان خویشتن خویش را دریابد، می‌بیند بسیاری از فضائل الهی و نفسانی را می‌تواند با وقت کم ادراک کند. آنگاه عمرش پر برکت می‌شود.
خلاصه اگر اهمیت تلاوت قرآن با امور یاد شده روشن گردد که قرآن بهترین بخشش و سخای خداوند است و همچنین کلام خدا و نیز تکلم خدایی است، هرگز حاضر نیستیم بین خود و قرآن فاصله بیندازیم. مگر نه آن است که نیروی سامعه می‌خواهد لذت ببرد؟ چرا لذت را با شنیدن تکلم الهی تأمین نکنیم و از راه باطل آن را به لذت مادی سرگرم کنیم؟ اگر برای کسی روشن شد که قرآن، هم کلام الله است، هم، تکلم الهی است، چگونه به استقبال آن نمی‌شتابد؟
اگر کسی مزاج روحی خود را با گناه مسموم کرد از شهد قرآن لذت نمی‌برد. همانطوری که انسان معتادی که مزاجش را مسموم کرد از عسل لذت نمی‌برد و فقط از آن سم لذت می‌برد، کسی که با گناه مزاج روحی خود را مسموم کرد از تلاوت قرآن لذت نمی‌برد. چرا ما از شنیدن غیبت لذت می‌بریم و از شنیدن تکلم الهی لذت نمی‌بریم؟ جز آن است که این مزاج را مسموم کرده‌ایم؟ جز آن است که این گناهان نگذاشت ما طعم گوارای کلام الهی را بچشیم، و در کنار سفره‌ی جود خدا بنشینیم؟
تعبیر لطیف خداوند سبحان این است که قرآن جود الهی است، و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در رساندن این بخشش الهی بخل نمی‌ورزد، بلکه همه‌ی عطایا و مواهب الهی را به انسان‌های مستعد ابلاغ کرد. قرآن به منزله تکلیف محض و تحمیل صرف نیست بلکه عطای خاص الهی است و چون آن حضرت در رساندن سخای خدایی بخل نورزید، شما هم در پذیرش و فهمیدن آن بخل نورزید. «سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (35) یعنی شما اگر بخل ورزیدید و جود نکردید، از بدن نکاستید و به جانتان ندادید، آنچه که بخل ورزیدید خواه در مسائل مالی و خواه از لحاظ صرف وقت به منظور تلاوت و تدبر در قرآن، همان بخل، طوق لعنتی خواهد شد و در قیامت بگردنتان آویخته خواهد شد.
حقیقت جود را امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین بیان فرمود: «جودوا بها علی أنفسکم» (36) یعنی از آسایش بدن بکاهید و بر ترقی جانتان بیافزایید و خیلی به آسایش بدن نیاندیشید. از لذائذ بدنی به منظور تأمین لذت معنوی و روحی، بکاهید. بهترین جود همانا دانی را فدای عالی نمودن، و طبیعت را به ماورای طبیعت رساندن است، و اگر کسی از بخشش لازم دریغ نمود و بخل ورزید هر بخلی در قیامت به صورت طوق لعنت گردن گیر خواهد شد. و این همان تجسم عمل است.
اگر رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «أجود الاجواد الله و أنا أجود بنی‌آدم» (37) یعنی بخشنده بالاصالة و بالذات خدای سبحان است و در بین افراد بشر من از همه بخشنده‌ترم، برای این است که سفره‌ای که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پهن نمود هیچ بخشنده‌ای پهن نکرد. اگر سخاوتمندان به نام دنیا چون حاتم طائی و دیگران به مردم آب و نان می‌دادند، رسول گرامی به جوامع انسانی آب حیات داده است. پس سخای هیچ بخشنده‌ای در جهان امکان به جود و سخای رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌رسد. و بعد از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سائر اولیای الهی از دیگران بخشنده‌ترند، که انسان‌ها را به فراگیری علوم الهی دعوت نموده و فرا می‌خوانند.
و چون بحث درباره‌ی اهمیت تلاوت قرآن و تدبر در آن مبسوط است.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 2.
2. سوره‌ی نمل، آیه‌ی 92.
3. سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 2.
4. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 44.
5. سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 2.
6. سوره‌ی غاشیه، آیه‌ی 21.
7. سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 21.
8. سوره‌ی نمل، آیات 91 و 92.
9. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 108.
10. سوره‌ی مریم، آیه‌ی 64.
11. سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 27.
12. سوره‌ی تکویر، آیه‌ی 21.
13. سوره‌ی یس، آیات 1 تا 4.
14. سوره‌ی تکویر، آیه‌ی 24.
15. بحار ج 92، ص 19.
16. سوره‌ی نجم، آیات 1 تا 4.
17. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 103.
18. سوره‌ی یونس، آیه‌ی 37.
19. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 17.
20. نهج‌البلاغه صبحی صالح ص 204.
21. بحار ج 92، ص 107.
22. سوره‌ی فاتحه، آیه‌ی 5.
23. سوره‌ی فاتحه، آیه‌ی 4.
24. مفتاح الفلاح، تفسیر فاتحه، ص 292.
25. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 6.
26. سوره‌ی حاقه، آیه‌ی 12.
27. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 149.
28. سوره‌ی اسراء آیه‌ی 1.
29. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 17.
30. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 14.
31. سوره‌ی أعراف، آیه‌ی 204.
32. کافی ج 2، ص 115.
33. بحار ج 93، ص 278.
34. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 44.
35. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 180.
36. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 183.
37. ارشاد القلوب، فی ثواب الموعظة، ص 18.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن …این مقاله با رویکرد نظری و تحلیلی، برخی از ویژگی‌های نوشتاری تورات، انجیل و قرآن را دعاها و اذکار الهی رزق و روزیدعاها و اذکار الهی رزق و روزی وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و مطالب آثار و برکات روزه، آثار و برکات روزه در کلام ائمه علیهم آثار و برکات روزهتاثیر روزه بر بدنآثار اجتماعی روزهاثار وفواید روزهآثار روزه در رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکاپس از آشنایی با وجود ستایش ها و ملامت های بسیاری که در قرآن برای انسان ذکر شده رابطه قرآن و انسان با خواندن عنوان مقاله فارغ از این سؤال که آیا میان قرآن و انسان رابطه ای وجود دارد دو دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن مطلوب در خواب وبلاگ انواع دعا رابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآنرابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآن شکرالله جهان مهین عضو هیأت علمی ومدیر تحقیق نقش قرآن در زندگی انسان چیستنقش قرآن در زندگی انسان چیست؟ قرآن چیزی جز کتاب هدایت در زندگی نیست هدی للمتقینعلم کلام ویکی فقهعلمکلامعلم کَلام یا کلام‌شناسی دانشی است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهان‌بینی دینی بر علم صرف و نحو عربی بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ما سالهای سال به قرائت قرآن پرداختیم،اما چنانکه شاید و دعاها و اذکار الهی رزق و روزی دعاها و اذکار الهی رزق و روزی وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و مطالب مذهبی بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن کریم این مقاله با رویکرد نظری و تحلیلی، برخی از ویژگی‌های نوشتاری تورات، انجیل و قرآن را بررسی دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن مطلوب در خواب وبلاگ انواع دعا و ذکر آثار و برکات روزه، آثار و برکات روزه در کلام ائمه علیهم آثار و برکات روزهتاثیر روزه بر بدنآثار اجتماعی روزهاثار وفواید روزهآثار روزه در قرآن رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکا آیا انسان یک موجود دو سرشتی است؟ نیمی از وجودش نور است و نیمی تاریکی؟ چگونه است که قرآنهم او تحقیق نقش قرآن در زندگی انسان چیست نقش قرآن در زندگی انسان چیست؟ قرآن چیزی جز کتاب هدایت در زندگی نیست هدی للمتقین رابطه قرآن و انسان با خواندن عنوان مقاله فارغ از این سؤال که آیا میان قرآن و انسان رابطه ای وجود دارد دو سؤال به رابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآن رابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآن شکرالله جهان مهین عضو هیأت علمی ومدیر گروه علم کلام ویکی فقه علمکلام علم کَلام یا کلام‌شناسی دانشی است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهان‌بینی دینی بر مبنای علم صرف و نحو عربی بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ما سالهای سال به «قرائت» قرآن پرداختیم،اما چنانکه شاید و باید به


ادامه مطلب ...

محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (ع)

[ad_1]

نویسندگان: مصطفی اسفندیاری (فقیه)، (1)
حسن عبداللهی (2)
علیرضا نادریان لایین (3)
 


چکیده

کلام امامان معصوم (علیهم السلام) در کنار معانی والای انسانی که نشان از روحیه‌ی متعالی و اندیشه‌ی اسلامی ایشان دارد، مملو از واژگان و ترکیب‌های زیبا و تأمّل‌برانگیزند که روح آدمی را جلا می‌دهند. بیان ظرافت‌های بلاغی در کلام این بزرگان، امری ضروری است. از این روی شرح و بسط این موضوع از تکالیف مهم دانسته شده و در نوشتار حاضر به موازنه‌ی محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (علیهما السلام) همت گماشته شده است تا توانایی این بزرگواران برای مخاطب آشکار شود. آن بزرگواران سخنان و نصایح گهربار خویش و مبادی اسلام و ارزش‌های اخلاقی را در قالب سخنانی مملو از تصاویر بدیعی بیان کرده و صنعت‌های لفظی مختلفی چون جناس، سجع و ... را به کار گرفته‌اند تا بر عمق معنی و تأثیرگذاری کلام خویش بیافزایند و تأثیر و زیبایی آن را دوچندان کنند، بی‌آنکه از عمق و معانی دینی ذره‌ای بکاهند.
در این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای نگارش یافته، سعی بر آن است به موازنه‌ی نمونه‌هایی از محسنات لفظی سخنان این دو امام (علیه السلام) که در کنار معانی والا و ترکیب‌های بی‌نظیر در پوشش صنایع بدیع جای گرفته‌اند و از طبع دلکش ایشان برآمده است، پرداخته شود.

مقدمه

کلام امامان معصوم (علیهم السلام) از عمق مباحث قرآنی و دینی و مطالب اخلاقی ناب اسلامی نشئت می‌گیرد، بدین لحاظ، تأثیر والایی بر خواننده دارد. همین امر باعث شده است از دیرباز، به نسخه‌ی شفابخش برای امور معنوی و اخلاقی جامعه‌ی اسلامی تبدیل شوند و راهنمایی‌هایشان سکان‌دار کشتی اخلاق بشریت در هجمه‌های مکرر فرهنگ‌های بیگانه شود. صحت این سخن زمانی آشکارتر می‌شود که به پژوهش در سخنان این بزرگان پرداخته شود. از دیگر سو، بیان این نکته نیز شایان اهمیت است که کتاب‌هایی چون نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه در کنار اینکه نمونه‌ی ممتازی در زمینه‌ی هدایت بشر به سوی رویه‌ی صحیح زندگی به شمار می‌روند، از نظر ادبی نیز در جایگاه والایی قرار دارند.
از نظر بلاغت و قوت بیانی، تمجیدهای فراوانی از سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) شده است، تا آنجا که بزرگان ادب، درباره‌ی کلام حضرت علی (علیه السلام) گفته‌اند: «بالاتر از سخن بنده و پایین‌تر از سخن خداست» (مطهری، 1372: 358).
تمام این گفته‌ها در پی اثبات یک نتیجه‌اند و آن اینکه اهمیت سخن بزرگان تنها از نظر صبغه‌ی دینی، نصیحت‌گونه و از جنس هدایت بشری نبوده، بلکه از نظر ادبی و بلاغی نیز در درجه‌ی بالایی قرار دارند، در حدی که جزو نوادر بی‌بدیل ادبیات عربی و دینی به شمار می‌روند.
همین نکته، نگارندگان را ترغیب کرد تا از رهگذر این مقاله به پژوهش درباره‌ی سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) بپردازند.
پژوهش پیرامون فنون بلاغی، در ابتدا منحصر به قرآن و زیبایی‌های ادبی آن بود. ابوزکریا یحیی‌بن زیاد کوفی، مشهور به فراء در کتابش معانی‌القرآن به بررسی آرایه‌های ادبی قرآن پرداخت. این جریان ادامه داشت تا اینکه نوبت به افرادی چون جاحظ در کتاب البیان و التبیین و ابن المعتز در کتاب معروفش البدیع می‌رسد. بدون شک پژوهش پیرامون علم بدیع و محسنات لفظی در بلاغت عربی ادامه داشته و خواهد داشت.
کتاب ترجمه و شرح اشعار منسوب به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امامان معصوم (علیهم السلام) که توسط عالم گرانقدر، حسن عبداللهی، جمع‌آوری شده، دربردارنده‌ی بخشی از اشعار و خطبه‌های امام سجاد (علیه السلام) بوده که در درجه‌ی بالایی از مناجات است و نشان ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار دارد. کتاب صحیفة الرضا (علیه السلام) نیز توسط استاد جواد قیومی‌اصفهانی گردآوری شده و مجموعه‌ی کاملی از دعاها و زیارت‌های امام (علیه السلام) است. مطالب این دو کتاب ارزشمند، جدا از بلاغت، در درجه‌ی بالایی از مناجات قرار دارند. علاوه بر آن، دربرگیرنده‌ی ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار بوده و دارای مشخصه‌های اخلاقی، دینی و اجتماعی است.
با توجه به غنای این دو مجموعه، از نظر مضامین، کمال تجربه و ساخت بی‌نقص، بیان ارزش ادبی و فنی این دو در گرو زیبایی است که در بندهای این دو کتاب وجود دارد.
نگارندگان مقاله‌ی حاضر تلاش می‌کنند به واسطه‌ی شناسایی و موازنه‌ی آرایه‌های ادبی این دو منبع، به بررسی زیبایی‌های آنها بر اساس شواهد و به صورت موردی بپردازند. بنابراین در این مسیر پژوهشی خود به شیوه‌ی تحلیلی گام نهاده‌اند و پیرامون محسنات لفظی و اثر آن بر جان شنوندگان سخن می‌گویند.
این بررسی به بیان مهم‌ترین راه‌هایی که در ایجاد موسیقی نثر مؤثّرند مانند: سجع، موازنه و ... می‌پردازد. ویژگی این مقاله، در روش بررسی و هدفی است که دنبال می‌کند. روش کار، کتابخانه‌ای و بررسی توصیفی- تحلیلی موضوع با بهره‌گیری از مثال‌های ممتازی است که حاوی محسنات لفظی هستند، آنگاه در حد امکان به شرح مثال‌ها پرداخته می‌شود.
در مقاله‌ی پیش‌رو سعی بر این است تا از منابع مختلف و صحیح‌ترین نظریه‌ها، برای بیان زیبایی فنی مثال‌ها بهره گرفته شود و محسنات بدیعی با شواهد بلیغی از سخنان امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) آراسته شود، ولی به جهت کوتاهی مجال، به شرح مختصری پیرامون آنها اکتفا می‌شود و بیشتر محسنات لفظی به صورت آماری بیان می‌شود. امیدواریم نوشتار حاضر راهی به سوی فهم کلام امامان معصوم (علیهم السلام) باشد و با توجه به اینکه پژوهش مستقلی در این زمینه انجام نشده است، پیش از بیان شواهد مثالی و کاربست صنایع بدیع لفظی در آن، به معرفی مختصری از علم بدیع پرداخته می‌شود تا مخاطب با اشراف کامل، ادامه‌ی مطالب را مورد مطالعه قرار دهد.

پیشینه

درباره‌ی امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) تحقیقات و پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است که قابل شمارش نیست و مجالی برای بیان تک تک آنها وجود ندارد، امّا در زمینه‌ی بررسی اصول بلاغی و به خصوص موازنه‌ی محسنات لفظی در سخنان این دو بزرگوار، تاکنون هیچ تحقیق و پژوهش مستقلی صورت نگرفته که همین امر منجر شده است تا یکی از نوآوری‌های اصلی مقاله‌ی حاضر، موازنه و بررسی محسنات لفظی در کلام این دو بزرگوار باشد.
شایان ذکر است که موازنه‌ی حاضر تنها یک بیان صرف شواهد مثالی بدون تحلیل نیست، بلکه در این مقاله، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلامِ هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و تحلیل توان این دو بزرگوار در زمینه‌ی بلاغت عربی و چگونگی به کارگیری محسنات لفظی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است تا از این رهگذر ثابت شود که این بزرگواران در کنار قیادت دینی، در زمینه‌ی بلاغت و بیان عربی نیز یکه‌سوارانی بی‌بدیل بودند.

علم بدیع

دانشی است که به کمک آن، روش‌های زیبایی‌بخش کلام که سخن را زیبا و مقبول می‌سازند، شناخته می‌شوند، البته پس از رعایت مطابقت سخن با مقتضای حال و روشنی دلالت آن بر مراد، این روش‌ها در دو مجموعه دسته‌بندی می‌شوند: یک مجموعه به لفظ و آرایش آن و دیگری به معنا و زیباسازی آن برمی‌گردد. اولی را آرایه‌های لفظی و دومی را آرایه‌های معنوی می‌نامند (قزوینی، 1430ق: 287).
محسنات لفظی مربوط به زیباسازی لفظ بوده و نشانه‌ی آن این است که اگر لفظ به مرادف خود تغییر یابد، زیبایی آن از بین می‌رود، از جمله آرایه‌های لفظی: جناس، سجع، و ... هستند، این محسنات در کتاب‌های بدیعی، کمتر از محسنات معنوی‌اند (میدانی، 1416ق: 317).
نمونه‌های محسنات لفظی در کلام دو بزرگوار عبارت‌اند از:

اقتباس

به کارگیری قرآن کریم یا حدیث شریف در شعر و نثر را گویند. در متن به اینکه سخن از آن اوست، تصریح ندارد و مانعی نیست که لفظ اقتباس شده را به زیاده یا نقصان یا تقدیم و تأخیر تغییر دهد، چراکه قصد از این کار، نشان دادن مهارت و محکم کردن رابطه میان سخن گوینده و کلام اقتباس شده است (4) (تونانی، بی‌تا: 217).
نمونه‌های اقتباس در صحیفةالرضا عبارت‌اند از:
- سیدی و أن عرفتَ من عملی شیئاً وأشرکنی فی الرّحمة معهما و ارحمهُما کما ربیانی صغیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
- یا مُحیی العِظام و هی رَمیم و مُنشِئُها بعد الموت (همان: 48).
- اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و البِسه در عک الحصینه (همان: 54).
امام (علیه السلام) در این نمونه‌ها، از آیه‌ی 24 سوره‌ی اسراء (5) و آیه‌ی 78 سوره‌ی یس (6) و در مورد پایانی، از حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر اقتباس کرده‌اند.
نمونه‌های اقتباس در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- ما هذاالتقصیر و قد وخطک القتیر، ووافاک النذیر، و إلی الله المصیر (عبداللهی، 1383: 221).
- ستنقل من القصور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالجبور، کل نفسٍ ذائقةالموت (همان: 222).
- یا من یجیب دعا المضطر فی الظلم***یا کاشف الضُّرِّ و البلوی مع السَّقَم (همان: 236).
- فإنَّک مِنِّی یا علی موالفاً کهارون *** من موسی اخٌ لی و صاحب (همان: 176). (7)
امام (علیه السلام) در این نمونه‌‎ها، از آیات 28 و 185 سوره‌ی آل عمران (8) و آیه‌ی 62 سوره‌ی نمل (9) و حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی حضرت علی (علیه السلام) اقتباس کرده‌اند (ابن ابی‌الحدید المدائنی، 1998م: 3757).
در این صنعت بدیع به خاطر همگونی که بین کلام مدنظر گوینده و مطلب اقتباس‌شده پدید می‌آید، در شنونده، تلذذخاطر ایجاد می‌شود و کلام، بهتر در ذهن مخاطب جای می‌گیرد. چون معمولاً مطالب مورد اقتباس، از جمله مطالب مشهور و مقبول طبع مخاطبان است و همین عامه‌پسندبودن باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام و زیباتر شدن سخن گوینده می‌شود.
اقتباس باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام بر شنونده می‌شود. شواهد مثالی مربوط به امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) از زیبایی بالایی برخوردار بوده و البته ظرافت‌های کلامی هر دو امام همام (علیه السلام) قابل تأمّل است.
در شواهد بالا، تسلط هر دو امام (علیه السلام) بر آیات قرآنی و توان بیانی، کاملاً آشکار بوده و این مهم از رهگذر شواهد بیان‌شده آشکار است.
سخنان امام رضا (علیه السلام) بیشتر حالت نصیحت‌گونه و با لطافت بیانی خاصی بوده؛ در حالی‌که سخن امام سجاد (علیه السلام) تاحد زیادی رسمی و تنبیه‌گونه است و به نوعی به طور مستقیم، عقلانیت فرد را هدف قرار داده‌اند. همین خطاب عقل‌گرایانه منجر به ایجاد نوعی خشونت در کلام ایشان شده، چراکه کلام، عاطفه‌ی کمتری دارد.

ترصیح

تقسیم سخن به قسمت‌های گوناگون و آوردن هر لفظ با موافق آن در وزن و روی و به سخنی دیگر، به کارگیری سجع‌های متوازی در کلام است (عبدالحمید، 2001م: 106).
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أللهم أشعِب به الصَّدع وارتق به الفَتق و أمِت به الجُور و أظهِر به العدل (قیومی اصفهانی، 1378: 54).
- اللّهم اعطِه فی نَفسهِ و أهلِه و ذُریته و أمَّته و جمیع رعیته ما تُقرٌ به عَینُه و تُسرُّبه نفسُه (همان: 70).
- إنَّهُ لا یذِل من والَیتَ و لا یعِّزُ من عادَیت یا مَن تفرَّد بالملک فلا نِدَّ له فی مَلکوت سُلطانه و توحَّدَ بالکبریاء فلا ضِدَّله فی جبروت شأنه (همان: 86).
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- ماذا الرای العازب، و الرُّشد الغائب، و الأمل الکاذب، ستنُقَل من القُصور و ربّاتِ الخدور و الجذل و السرور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالحبور (عبداللهی، 1383: 222).
- فیا قلیل التحصیل و یا کثیر التعطیل، و یا ذالأمل الطویل، بناؤک للخَراب و أجلک إلی اقتراب (همان: 223).
- أُفٍ لدنیا، لا یرقی سلیمها و لا یصحُّ سقیمها و لایندمل کلومها، و عودها کاذبة و سهامها صائبة و آمالها خائبة (همان: 226). (10)
ترصیح، در واقع کاربرد متقارن سجع‌های متوازی است. پس در مجموعه سجع متوازی وارد می‌شود و این اشتراک الفاظ در وزن و قافیه بر غنای موسیقی کلام اثرگذار است. به خاطر تکلیف بالا، کاربرد ترصیع در شعر و نثر کم است، با این وجود، این آرایه در صحیفه امام رضا (علیه السلام) و کلام امام سجاد (علیه السلام) بدون تکلف و فراوانی وجود دارد و شاهد تأثیر موسیقایی و زیبایی آن در کلام هستیم.
در موازنه‌ی بین کلام این دو امام همام (علیهما السلام) این نکته قابل ذکر است که واژه‌های امام رضا (علیه السلام) از نرمی و همگونی بیشتری برخوردارند و این مهم، متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر عباسی بوده، البته این بدین معنا نیست که واژه‌های امام سجاد (علیه السلام) دشوار یا دارای غرابت استعمال‌اند، تنها نوع چینش واژگانی امام رضا (علیه السلام) روان‌تر بوده که این امر در کاربرد اسلوب‌ها، کلمه‌ها و لغت‌های حضرت آشکار است.

تشابه‌الاطراف

نوعی مراعات‌نظیر بوده، گویی سخن با آنچه با آغازش متناسب است، ختم شود (محمود یاسین، 1418ق: 139).
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- واجعَل لَه مِن لَدُنکَ علی عدُوِّک و عدوِّه سُلطاناً نصیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 54)
- یعلَمُ ما یسرون و ما یعلنون فَسیکفیکَهمُ الله و هو السُّمیع البَصیر (همان: 156).
نمونه‌هایی از آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- اعتمادک علی الصحة والسلامة خُرقٌ، و سکونک إلی المال و الولد حمقٌ (عبداللهی، 1383: 229)

- فعقبی حلاوات الزمان مریرةٌ *** و إن عذُبت حیناً فحیناً خرابقُ (همان: 229). (11)

شواهد مثال در موارد بالا نمایانند و نیازی به بیان ندارند، امّا این نکته قابل ذکر است که در این صنعت بدیع، نوعی تشابه معنوی میان بندهای سخن وجود دارد و میان آغاز و پایان جمله ارتباط ایجاد می‌شود که با اندک دقتی در کلمه‌های آغازین و پایانی آشکار است. همین مسئله باعث زیبایی دوچندان کلام می‌شود. موضوع شایع در این آرایه، کاربرد آن در بازی با الفاظ است، به گونه‌ای که زیبایی آن متأثر از تداعی و ارتباط خاصی است که میان کلمه‌ها وجود دارد. در این مقطع، کلام امام سجاد (علیه السلام) صائب‌تر بوده، چراکه به نوعی، از صنعت بدیعی مذهب کلامی که نوعی صنعت بدیعی معنوی است، نیز بهره برده‌اند، هرچند کلام امام رضا (علیه السلام) نیز بار معنایی کاملی را افاده می‌کند، امّا کلام امام سجاد (علیه السلام) صلابت بیشتری داشته و عقلانی‌تر است. همین عقلانی‌بودن یکی از امتیازهای این صنعت بلاغی بوده که باعث جذابیت بیشتر کلام امام سجاد (علیه السلام) شده است.

تلمیح

اشاره به قصه یا شعری است بدون آنکه یادی از آن شود (تفتازانی، 1422ق: 92).
مقصود از این اشاره آن است که هرچه در ذهن دارد، نزد مخاطب تثبیت کند.
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- و بِوَصیه المُختار المُسمّی عندک بقسیم الجنّة و النّار (قیومی اصفهانی، 1378: 42).
- و أیده بِروحِ القُدس مِن عندک و اسلُکهُ من بین یدیه و من خلفه رصداً (همان: 44).
عبارت اول، اشاره به ولایت امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم اشاره به لیلةالمبیت و داستان معروف آن دارد. این آرایه و فراوانی در کلام حضرت مشاهده می‌شود.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- وجدی رسول الله فی کلِّ مشهدٍ *** و شیخی أمیرالمؤمنین وزیره (عبداللهی، 1383: 207).
- و آلک أمسوا کالإماء بذلَّةٍ *** تشاعُ لهم بین الأنام فَجایعُ (همان: 209). (12)

در مثال‌های بالا عبارت اول، اشاره به وصیت‌های امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم، اشاره به داستان اسرای کربلا و حرکت ایشان به سوی شام دارد. این صنعت بدیعی به خاطر تناسبی که میان موضوع اصلی و قصه‌ی مورد استفاده و تداعی آن در ذهن مخاطب دارد، داستان را در ذهن شنونده زنده می‌کند، به خاطر تشبیه و بهره‌گیری از داستان، مخاطب را جذب می‌کند و سخن نزد وی تصویر می‌شود. البته نوع ایجاز نیز دربردارد، از دیگر سو، با توجه به ابهامی که در برخی از تلمیح‌ها نهفته است، مخاطب به فکر و دقت‌نظر نیاز دارد تا به مقصود برسد. این امر بر زیبایی کلام اثر می‌گذارد، برای فهم زیبایی سخن باید شنونده به داستان آگاه باشد، از این‌روی تأثیر این آرایه را در کلام ایشان مشاهده می‌کنیم. در مقام موازنه‌ی کلام، هر دو امام همام (علیه السلام) بار معنایی کاملی دارند، فقط امام سجاد (علیه السلام) بیشتر به یاد حوادث کربلا سخن می‌گویند و به همین علت اکثر تلمیح‌های ایشان به واقعه‌ی مذکور ارتباط پیدا می‌کند، حال آنکه امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام اغنای مخاطب خویش هستند و بیشتر به مطالب کلی نظر دارند.

حسن انتها

اینکه متکلم، سخن خود را با چیزی ختم کند که احساسات را به حرکت وادارد و خیال را برانگیزد، از آن جهت که ختم سخن، آخرین چیزی است که گوش آن را می‌شنود، پس اگر نیکو باشد دل‌ها بدان می‌گرایند و گوش‌ها از آن لذت می‌برند. زیباترین سخن آن است که انتهای کلام را بنمایاند و بارزترین افکار را با انسجام در خود جای دهد که آن را «براعة المقطع و حسن الخاتمه» نیز گویند (محمود یاسین، 1418ق: 171).
شواهد این آرایه در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- یا سامِعَ کلِّ صوتٍ؛ و یا سابِقَ کل فوتٍ، یا مُحیی العِظامِ و هی رَمیم، و مُنشِئها بعد الموت صلِّ علی محمّدٍ و آل محمدٍ واجعل لی من کلِّ همٍّ رجا و مَخرجاً و جمیعِ المؤمنین، إِنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قدیر (قیومی اصفهانی، 1378: 48).
نکته‌ی قابل توجه اینکه در اینجا جمعی از آرایه‌های بعدی گرد هم آمده‌اند، مثلاً اسلوب جمع و تلمیح نیز در این کلام وجود دارد.
- حَسبی من هو حَسبی، حسبی من لم یزل حسبی، حسبی من کان مُنذُ قَطُّ کنتُ لم یزل حسبی، حسبی الله لا اله الا هو، علیه توکَّلتُ و هو ربُّ العرشِ العَظیم. (همان: 96).
شواهد این صنعت بدیعی در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أفامِنتَ الأیام و طول الأسقام، و نُزولِ الحِمام، و الله یدعوا إلی دارالسلام (عبداللهی، 1383: 220).
- التوبة و اغسل الحوبة، و حسن العمل قبلَ حلول الأجل و انقطاع الأمل، فکل غائبٌ قادمٌ و کل غریبٍ غارمٌ، و کل مفرطٌ نادمٌ. فاعمل للخلاص قبل القصاص، و الاخذ بالنَّواص (همان: 233).
- و الخُلود إلی دارالاحزان، و السّکون إلی دارالهوان و قدنطق القرآن بالبیان الواضح فی سورة الرَّحمان «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (26) وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ» (همان: 213). (13)
همان‌گونه که از نام این صنعت بدیعی برمی‌آید، حسن ختام، خلاصه‌ی افکار نثرنویس است، به همین دلیل در خاتمه‌ی کلام می‌آید و باید از نظر تأثیرگذاری در حدی باشد که جان‌ها و طبایع را به حرکت درآورد و دل‌ها را مجذوب کند. این زیبایی، برگرفته از فیض روحی برخاسته از اعمال قلب است، پس خاتمه، جدا از متن نیست، بلکه به منزله‌ی اعضای جسم است و باید در شروع و پایان زیبا باشد، چون که شروع و پایان سخن، معنا و مقصود را بیان می‌دارند (محمود یاسین، 1418ق: 176).
در شواهد مثال کاملاً واضح است که امام سجاد (علیه السلام) از کلام خود به عنوان حربه‌ایی برای بیدارسازی مخاطب و جامعه بهره می‌برند، در حالی که امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام بیان و خطابه هستند، بدین جهت سخنان ایشان روان‌تر و ساده‌تر است.

جناس

به آن تجنیس و مجانسه نیز گویند، عبارت است از توافق دو لفظ در نطق با وجود اختلافشان در معنا (لادقی، 1963م: 207). سبب این نام‌گذاری آن است که ترکیب حروف الفاظ آن از یک جنس هستند. جناس دوگونه است: تام و ناقص (ابوالعدوس، 1427ق: 276).
انواع آن عبارت‌اند از:

1. جناس مضارع

جناسی است که در آن دو حرف مختلف و هم‌مخرج وجود دارد، مقصود از تقارب آنچه در نزد علمای تجوید است، نیست، بلکه شامل حروف هم‌مخرج می‌شود (تونانی، بی‌تا: 130).
این صنعت، برخی اوقات در مباحث علم تجوید نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- و إن رَددتَ مع ذلک سُؤالی و خابت إلیک امالی (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- و بِکَ أعُوذ و بک ألوذ (همان: 118).
- حینَ تَطَوَّلتَ علیَّ بالرِّضا و تَفَضَّلتَ بالعَفوِعمّا مَضی (همان: 44).
- و افتَح لَهُ فتحاً یسیرا و اجعَل لَه من لدُنک عَلی عَدوِّکَ وَ عَدوَّه سُلطاناً نصیرا (همان: 54).
شاهد در«سوالی و أمالی»، «أعوذ و الوذ»، «تَطَوَّلتَ و تَفَضّلت»، «یسیر و نَصیر» است که حروفش متقارب المخرج‌اند، درموارد مثالی بالا، امام رضا (علیه السلام) با ظرافت بسیار بالایی این صنعت را به کار برده‌اند.
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أما أعبَرتَ بمن مضی من أسلافکَ وَ من وارَته الارضَ من آلافک (عبداللهی، 1383: 184).
- تمکَّن من دُنیاه، و نال منها مُناه (همان: 187).
- و کثرة تعبه فی طلابها، و تکادحه فی إکتسابها و تکابده من أسقامها و أوصابها (همان: 192). (14)
شاهد در «أسلافک و آلافک»، «دنیاه و مناه» و «تکادحه و تکابده» است که حروفش متقارب المخرج‌اند. این تقارب تلفظی و مخرجی باعث زیباتر شدن کلام حضرت شده است و شنونده متأثر از شباهتی که میان حروف دو لفظ متفاوت احساس می‌کند، سرخوش می‌شود.
به کارگیری این صنعت باعث می‌شود تا القای کلام به وسیله‌ی مخاطب نیز روان‌تر و سهل‌تر شود، چرا که جناس مضارع به خاطر زیبایی که دارد موجب آمادگی بیشتر مخاطب برای شنیدن و برداشت مفهوم ذهنی گوینده شده و این امر از ویژگی‌های اختصاصی این صنعت است.
زیبایی کلام ائمه (علیهم السلام) در این‌گونه شواهد مثالی فنی آشکارتر می‌شود. هر دو امام همام (علیهما السلام) به خوبی از این صنعت استفاده کرده‌اند، کلام امام سجاد (علیه السلام) عقلانی‌تر و رسمی‌تر و به نوعی مانند اسلوب علمی بوده، در حالی که کلام امام رضا (علیه السلام) از سلاست خاصی برخوردار است و واژه‌های راحت‌تر و همگون‌تری را به کار برده‌اند.

2. جناس اشتقاق و شبه‌اشتقاق

دو نوع دیگر نیز به جناس، ملحق می‌شوند، یکی، اشتقاق که دو لفظ را با هم جمع کند، دوم، مشابهت دو لفظ را جمع کند که شبه‌اشتقاق نامیده می‌شود (عبدالحمید، 2001م: 100).

جناس اشتقاق

به کارگیری اشتقاق‌ها از یک ماده‌ی لغوی را گویند، دیور جراند و دریسلر آن را «تکرار جزئی» می‌نامند. اتحاد ریشه‌ی معجمی از دو طرف را گویند. آنچه اشتقاق را از دیگر نمونه‌های تکرار جدا می‌سازد، احتمال گوناگون بودن شاهد مثال‌های آن است، چون امکان دارد از یک ماده بیش از یک اشتقاق باشد، در این زمینه زبان عربی از دیگر زبان‌ها متمایز می‌شود (همان).
پیرامون این آرایه، نمونه‌های فراوانی در صحیفه امام رضا (علیه السلام) وجود دارد، از جمله:
- إلهی بَدَت قُدرتُکَ وَ لَم تَبدُ هیئةً لکَ (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
- فَجَهَلُوکَ وَ قَّدروکَ و التّقدیرُ علی غیرِ ما به شبَّهوکَ، فإنّا بریءٌ یا إلهی من الذین بالتَّشبیه طَلَبوکَ (همان: 54).
- اللَّهمَّ و أمِنهُ بأمانِکَ الوَثیق و انصرهُ بنَصرکَ العزیز ... و قوَّة بقُّوتِکَ ... اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (همان: 5).
- حتّی تحلیّنا مَحلَّه. (همان: 54).
در «بدت و تبد»، «قدروک و التقدیر»، «انصر و قوة»، «ال و عاد» و «حلّ و تحلُّ» این نوع جناس وجود دارد. در این مورد برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- بلی اوردته بعد عزِّ و منعةٍ *** مواردَ سوءٍ ما لهنَّ مصادر (عبداللهی، 1383: 193).
- والله یعلمُ انّا لا نُحبُّکُم *** ولا نَلومُکُم أن لا تُحِبُّونا (همان: 247).
- من عرف الرَّبِّ فلم تُغنِه*** معرفةَ الرَّب فذاک الشَّقی (همان: 248). (15)

در «أورد و موارد»، «نحبکم و تحبونا» و «عرف و معرفة» این نوع جناس وجود دارد. برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است. کاربرد همگون ریشه‌ها منجر شده است کلام نوعی آهنگ و ریتم به خود بگیرد و تلفظ آن روان‌تر و سلیس‌تر شود. از رهگذر این موضوع، کلام گوینده در سیاق بهتری قرار گرفته، مطلوب طبع واقع شده است و تأثیر کامل‌تری بر مخاطب می‌گذارد.
هر دو امام (علیه السلام) نصیحت‌گونه عمل می‌کنند و صبغه‌ی ارشاد بر کلامشان، غلبه تامی دارد، البته کلام امام رضا (علیه السلام) نوعی استیناس در بردارد، البته امام سجاد (علیه السلام) نیز از این مهم بی‌بهره نبودند بیشتر از اسلوب حکیم و مذهب کلامی و سایر صنایع بلاغی عقلانی و اثباتی مانند کیفیت شناخت خدا در مثال سوم استفاده کرده‌اند.

جناس شبه‌اشتقاق

آنگاه که دو لفظ جناس از یک ریشه مشتق نشوند ولی میان حروف مشابهت فراوانی باشد، به گونه‌ای که مخطاب تصور کند آن دو از یک ریشه مشتق شده‌اند، در اینجا جناس شبه‌اشتقاق وجود دارد که آن را جناس «مشابهت یا جناس مطلق» نیز می‌نامند.
نمونه‌های آن را در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- حتی لایستَخفی بِشیءٍ من الحَق مَخافةَ أحدٍ من الخَلق (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
- و بالله أستَنجح و بِمُحمَّدٍ رسولُ الله و آلِ محمَّد ... و علیهم أتوجه (همان: 82).
در کلمه‌های «الحق و الخلق» و «أستنجح و أتوجه» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- و کُفِّن فی ثوبین واجتمعت له *** مُشیعةً إخوانه و العشائر (عبداللهی، 1383: 196).
- أکابر اولادٍ یهیجُ إکتئابُهُم *** إذا ما تناساه البنونُ الاصاغرُ (همان: 197).
- لنحن علی الحوض رُوادَهُ *** نَذُودُ وَ نَسقی ورّادَهُ (همان: 202). (16)

در کلمه‌های «مُشیعَةً و العشائر»، «أکابر و إکتئابُهُم» و «رُواد و ورّاد» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند که از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست. پی‌بردن به همین خطای ذهنی باعث تلذذ مخاطب و توجه بیشتر به کلام شده است تا از خطای احتمالی مجدد در امان باشد، از دیگر سو، همین تشابه که در واقع عدم تشابه بوده، باعث جای‌گیری بهتر کلام در ذهن مخاطب شده است و پس از فهم تفاوت بین دو کلمه، مطلب برایش لذت‌بخش‌تر می‌شود.
این صنعت به خاطر فنی‌بودن، بیشتر در کلام بزرگان ادب و بلاغت عربی و موارد گوناگونی از آن در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد، همین امر مهر تأییدی بر توان ادبی امامان همام (علیهم السلام) است. این شاهد مثال واضح نیاز چندانی به توضیح ندارد و در زیبایی آن همین بس که به مثابه ترازویی برای نمایاندن توان ادبی و بلاغی فرد است.

3. جناس مُصَحّف

یعنی دو لفظ در تعداد حروف و ترتیب، مشابه و در نقطه‌ها، مختلف باشند، به گونه‌ای که اگر یکی از نقطه‌ها زدوده شود، از کلمه‌ی دیگر متمایز نمی‌شود (تونانی، بی‎‌تا: 128).
شاهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
- و اللهُ مُحیطٌ بی و یحجزکَ عنّی و یحولُ بَیتی بحَولِه و قُوَّتِهِ (قیومی اصفهانی، 1378: 162).
شاهد در «یحولُ و بِحَولِ» است که «الباء و الیاء» در آن اختلاف دارند. این آرایه بر زیبایی کلام حضرت افزوده است.
شاهد آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت است از:
- عُد إلی ذکر المنقول إلی الثری، و المدفوع إلی هول ما تری (عبداللهی، 1383: 199). (17)
شاهد در «ثری و تری» است که «ث و ت» در تعداد نقطه‌ها اختلاف دارند. اگر نقطه‌های این دو لفظ برداشته شود، خواننده دچار تشویش می‌شود. از دیگر سو، همین اختلاف ساده گاهی منجر به قرار گرفتن مخاطب در ورطه‌ی حالت معماگونه در خواندن کلام و درک مفهوم مدنظر باشد. وجود این آرایه بر زیبایی کلام امامان همام (علیهم السلام) افزوده است.

4. جناس لاحق

یعنی اختلاف در نوع حروف باشد، حال آنکه وزن یکی است و تقاربی میان دو کلمه نیست. این اختلاف یا در ابتدا یا در وسط یا در پایان قرار می‌گیرد (جرجانی، 2003م: 231).
شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أن ترحم والدی الغریبین فی بُطونِ الجَنادل، البَعیدینِ مِنَ الأهلِ و المنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- یا سامِعَ کلِّ صوتٍ و یا سابقَ کلِّ فَوتٍ (همان: 48)، در این مورد جناس مضارع نیز به کار رفته است.
- التی یرجِعُ إلیها الغالی و یلحَقُ بنا التالی (همان: 43).
- اللهم أمنحنا أکتافهم و ملّکنا أکنافهم (همان: 86).
«الغریبین و البَعیدین»، «سامَعَ و سابقَ»، «الغالی و التالی» و «أمنحنا و ملّکنا» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام حضرت رضا (علیه السلام) افزوده است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- بذلک جری القلم علی صفحة اللوح فی القدم فما هذا التَّلهف و النَّدم (عبداللهی، 1383: 214).
- أفراسها غائرة و سطواتها قاهره (همان: 216).

- و من ساءنا ساء میلاده *** فیوم القیامة میعاده (همان: 202). (18)

«قلم و قدم»، «غائرة و قاهره»، «المعاد و مهاد» و «میلاده و میعاده» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام امام سجاد (علیه السلام) افزوده است، در اکثر موارد کلام امامان همام (علیه السلام) دربردارنده‌ی موارد متنوعی از مثال‌ها است.

5. جناس غیرتام «متکنف الوسط»

قیدی از قیدهای مذکور که در جناس تام مختلف باشد و دوگونه است: یکی اینکه به زیاده، یک حرف در اول یا وسط یا آخر مختلف باشند، دوم اینکه به زیاده، بیش از یک حرف مختلف باشند (قزوینی، 1430ق: 377). شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- فإنَّ استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا عَسیر (قیومی اصفهانی، 1378: 72).
- والفَضلُ و الفَضیلة (همان: 82).
- و لا یمثِلُ بنظیرٍ و لا یغلَبُ بظَهیر (همان: 88).
- اللهم صلِّ علی نورک و سراجک و ولی ولیک و وصیّ وصیک (همان: 238).
در «یسر و عسیر»، «الفضل و الفضیلة»، «نظیر و ظهیر» و «ولی ولیک و وصیّ وصیک» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود.
شاهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت است از:
- کیف أمنتَ هذه الحالة و أنت صائر إلیها لا محالة (عبداللهی، 1383: 200). (19)
در «الحالة و المحالة» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود. در این شاهد مثال، تفاوت بین دو مورد تنها در یک حرف است که با کاهش یا افزایش آن، معنی کلمه و در فضای کلی‌ر معنای جمله تغییر می‌یابد.
اینجاست که مفهوم آرایه‌های لفظی و تأثیر آن بر زیبایی ظاهری کلام آشکار می‌شود. این آرایه در کلام امام رضا (علیه السلام) به وفور وجود دارد، چون حضرت در دایره‌ی بیانی وسیع‌تری سخن می‌گفتند، توان بیشتری برای بازی با الفاظ نیز داشتند، در حالی که امام سجاد (علیه السلام) معمولاً از دعا و کلام خویش، هدف اصلاح فرد و اجتماع را داشتند، بدین جهت توان کمتری در بازی با الفاظ مهیا بود.

6. جناس مکرر

به آن، جناس مزدوج یا مردد نیز می‌گویند، یعنی دو رکن مجاور از جناس‌ها در نهایت سجع، در نثر یا نظم بیاید (قزوینی، 1430ق: 381).
شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- اللّهم فادعنی یومَ حَشری و نَشری (قیومی اصفهانی، 1378: 160).
- راموا اقامة الإمام بعقولِ حائرةٍ بائرةٍ (همان: 258).
شاهد مثال در «حشری و نشری» و «حائرةٍ و بائرةٍ» است و به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أین السلف الماضون، والأهلون و الأقربون؟ و الاولون و الآخرون (عبداللهی، 1383: 217).
- أنفرح بنعیمٍ زائل، و سُرورٍ حائل و رفیقٍ خاذل (همان: 221). (20)
مثال‌های بالا به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند. مثال‌هایی که می‌آوریم علاوه بر دارابودن شاهد مثال‌های مطرح، موارد بلاغی دیگری نیز دربردارند، مثلاً شاهد اول امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر جناس مکرر دارای صنایع طباق و مراعات‌نظیر نیز است.

ردالعجز علی‌الصدر

اینکه یکی از دو لفظ مکرر «متفق در لفظ و معنی» یا مجانس «متفق در لفظ و نه در معنی» یا ملحق به آن دو، یکی در اول و دیگری در آخر بند بیاید، این مورد دلالت بر توان شاعر، آشنایی وی با ظرافت‌های سخن و اطاعت الفاظ از او دارد، آنگاه که جمله‌ای می‌خوانیم احساس می‌کنیم که الفاظ آن با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است (عبدالحمید، 2001م: 98).
شاهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
- ولاکان قلبُک إلهٌ نَدعوهُ وَنتعوَّذُ به و نتضرَّع إلیه و نَدعُک (قیومی اصفهانی، 1378: 180).
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- جزائی تُعذِّبُنی و لکن *** أعوذ بحُسن عفوکَ عن جزائی
رجائی کان مُنقطعاً بذنبی *** رجائی منک حقَّق رجائی (عبداللهی، 1383: 171).
- و یسنُجُ آمالاً طوالاً بعیدةً *** ویعلَمُ أنَّ الدهر للنَّسجِ خارقُ (همان: 221). (21)

این موارد شاهد فراوانی در کلام حضرت دارد و دلالت بر توان و آشنایی ایشان با ظرافت‌های سخن و طاعت الفاظ از امامان همام (علیهم السلام) دارد. از دیگر سو، آنگاه که این‌گونه اشعار را می‌خوانیم، احساس می‌کنیم الفاظ آن به نوعی با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است. به همین دلیل، مخاطب به محض شنیدن سرآغاز کلام می‌تواند جمله‌های پایانی را حدس بزند، همین امر باعث زیباتر شدن جمله و دلچسب‌تر شدن مطلوب و مقصود گوینده بر مخاطب شود. وجود این صنعت بدیعی در سخن فرد نشان از قدرت بیانی و تسلط وی بر شیوه‌های بدیعی دارد، البته این نکته درباره‌ی امامان معصوم (علیهم السلام) نیز مصداق دارد.

سجع

اصل کلمه‌ی سجع از «سجعت الناقة» گرفته شده و آن زمانی است که شتر ماده صدایش را در حالتی مشخص بکشد، سجع در صورتی صحیح است که دارای یکسری شروط باشد، از جمله: داشتن الفاظ زیبا و خوش مدل بودن، طوری که شنونده از شنیدن آنها لذت ببرد، الفاظ در خدمت معانی باشند، معانی به دست آمده از این الفاظ زشت نباشند و هریک از سجع‌ها بر معنی متفاوت با سجع قبلی دلالت داشته باشند تا سجع مورد نظر، به نوعی تکرار بی‌فایده تبدیل نشود (تونانی، بی‌تا: 134).
سجع بر کلمه‌ی آخر بند اطلاق می‌شود البته بنا بر توافقش با کلمه‌ی آخر بند قبلی، گاهی اوقات نیز فقط بر خود این توافق بدون توجه به بندها اطلاق می‌شود (کرمی، 1375ق: 175).
بنابراین سجع یعنی همگونی حرف آخر کلمه‌ها در تمام موارد، به جز وزن، بهترین نوع سجع آن است که فقره‌هایش با هم مساوی باشند. سجع چهارگونه است: متوازی، مطرف، مرصّع و مشطور (ابوالعدوس، 1427ق: 289).
بهترین سجع آن است که طبیعی، خودجوش و بدون تکلف باشد (لادقی، 1963م: 211).
بنابراین سجع در نثر مانند وزن در شعر است.
انواع سجع‌ها عبارت‌اند از:

1. سجع متوازی

همراهی لفظ آخر از ابتدای بند اول با کلمه‌ی آخر از بند دوم در لفظ و وزن و روی است (ابوالعدوس، 1427ق، 289).
مثال‌های آن در صحیفةالرضا(علیه السلام) عبارت‌اند از:
- من مَشارقِ الأرض و مغاربِها و برِّها و بَحرها و سَهلها و جَبلها (قیومی اصفهانی، 1378: 56)
- اللهّم یا فارِجَ الهمِّ و کاشِفَ الغمِّ (همان: 132).
- یا ماجدُ یا کریم، یا واحِدُ یا کریم (همان: 134).
در مثال‌های بالا «فارِجَ و الغَمِّ» تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند.
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أتاهُ من الله ما لا یُردُّه و نزل به من قضائه ما لا یصّدُّهُ (عبداللهی، 1383: 188).
- فلم تُتعِشه من صرعته و لم ثُقله من عثرته (همان: 193).
- حیث لا ینفعُهُ الاستعبار و لاینجیه الاعتذار من هول المنیة و نزول البلیة (همان: 194). (22)
در مثال‌های بالا، شواهد این نوع از جناس تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند، همین‌جاست که تأثیر بارز سجع بر زیباسازی کلام مشخص‌تر می‌شود، چراکه همین جمله‌های زیبا و بااحساس و آهنگین اگر خالی از سجع بود چیزی جز مجرد یکسری لفظ نبود، حتی اگر معنی را نیز افاده می‌کردند، البته این بدین معنا نیست که در آوردن این‌گونه صنعت‌ها افراط صورت گیرد، بلکه بایستی میانه‌روی رعایت شود. مبحث سجع به خاطر هماهنگی که متأثر از همگونی بین الفاظ ایجاد می‌کند، بسیار مقبول خواننده و شنونده می‌شود، به همین جهت ادباء، توجه و اهتمام خاصی به این صنعت بدیعی داشتند. بهترین نوع سجع، آن است که آسان، غیرعمدی و بدون تکلف و تصنع باشد.
این صنعت بدیعی، در کلام امام رضا (علیه السلام) بیشتر خودنمایی می‌کند. این مهم نشان از برتری ایشان یا ضعف امام سجاد (علیه السلام) در کلام ندارد، بلکه همان‌گونه که بیان شد امام سجاد (علیه السلام) متأثر از شرایط مخاطب، به خاطر رعایت مقام و برای القای بهتر کلام، ناچار بودند اسلوبی عقلانی‌تر و رسمی‎‌تر در پیش گیرند.

2. سجع مطرَّف

اگر دو لفظ در وزن، متفاوت و در قافیه، همگون باشند، سجع مطرف نامیده می‌شود (قزوینی، 1430ق: 384).
شواهد مثال‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
- اللهمَّ اهدنا فیمن اهدیت و عافنا فیمن عافیت (قیومی اصفهانی، 1378: 198).
- یا الله یا ربَّ الأرباب و یا سیدالسادات (همان: 178).
شاهد در «اهدیت و عافیت» و «الارباب و السادات» است. آنچه در جناس مطرف مهم بوده، خیال خواننده بر تکرار لفظ اول است و آنگاه که یک حرف دیگر بر آن وارد شود، و ذهنیت قبلی بازگردد (عبدالحمید، 2001م: 106).
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- فلو رأیت الاصغر من اولاده و قد غلب الحُزن علی فؤاده (عبداللهی، 1383: 197).
- و التبس علیه أمرُهُ من الاولاد و مفارقة الآباء و الاجداد و الإمتعاض بشماتة الحُسّاد (همان: 212). (23)
شاهد در«اولاد و فؤاد» و «الاجداد و الحسّاد» است (عبدالحمید، 2001م: 106).
همین امر منجر به زیباسازی کلام از یک سو و جاگیری بهتر مطالب در ذهن مخاطب از دیگر سو می‌شود. در این مجال هر دو امام (علیه السلام) به زیبایی این صنعت را به کار گرفته‌اند.

3. سجع مرصّع

آن است که الفاظ درهر دو بند از نظر وزن و قافیه همگون باشند.
مثال‌های این صنعت در صحیفه عبارت‌اند از:
- اللهمَّ و طهِّر منهم بلادک و أشفِ منهم عِبادک و أعزِّ به المؤمنین و أحی به سُننَ المُرسلین (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
- أسألکَ کفایة الأذی، والعافیة و الشفاء، و النصر علی الأعداء، و التوفیق لما تُحب وَ ترضی (همان: 138).
شاهد در «طهِّر منهم بلادک و أشف منهم عبادک» و «و اعزِّ به المؤمنین و أحی به سنن المرسلین» است. از مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أتفرح بنعیمٍ زائلٍ و سُرورٍ حائلٍ و رفیقٍ خاذلٍ (عبداللهی، 1383: 221).
- إی کم تکدح و لاتقنع، و تجمع و لاتشبعِ، ماذا الرأی العازب و الرُشدَ الغائب و الأمل الکاذب (همان: 222).
- فیا قلیل التَّحصیل و یا کثیرالتعطیل و یا ذالأمل الطَّویل (همان: 223). (24)
در سجع بیان قرینه مهم است. اگر در این زمینه اختلالی پیش آید زیبایی را از بین می‌برد، چون همین زیباگویی باعث متمایز و دلچسب شدن جمله می‌شود. هرچه کلمه‌ها از نظر وزن و قافیه همگون‌تر باشند، زیباتر است، بدین صورت که اگر این موارد حذف شوند، جمله، خشک و بی‌روح می‌شود. بهترین سجع آن است که در تعداد و نوع کلمه‌ها همگون باشد. زیبایی جمله نیز از همین همنشینی متأثر می‌شود، مفردات جمله باید زیبا، پرکاربرد و غیرتکراری بوده و فاصله‌ها نیز سکون داشته باشند (محمود یاسین، 1418ق: 77).
سجع مرصّع به تأثیرگذاری کلام کمک شایانی می‌کند و به خاطر آهنگ همگونی که به سخن می‌دهد، در جان شنونده تأثیر می‌گذارد، از همین روی کاربرد این صنعت در کلام امام سجاد (علیه السلام) بیشتر دیده می‌شود که البته با توجه به مقصود حضرت کاربست این صنعت مقبول‌تر بوده است تا بتواند بر خواننده تأثیرگذارتر باشد.

لزوم ما لایلزم

به این صنعت «التزام، تضمین، تشدید و إعنات» نیز گفته می‌شود، یعنی ادیب قبل از حرف روی- یا همان قافیه- در شعر یا آنچه در معنی حرف روی است در نثر- یعنی قبل از حرف پایانی جمله- حرفی بیاورد که لزومی ندارد و بدون آن نیز سجع یا قافیه کامل باشد (تفتازانی، 1422ق: 239).
شاعر یا ناثر قبل از حرف آخر در بیت‌ها یا سجع‌های خویش ملتزم به چیزی شود که نیازی بدان نیست، بدین‌صورت که به دو یا سه حرف آخر در وزن و ... که در نظام قافیه‌بندی نیازی به همگونی آنها نیست، ملتزم شود (ابوالعدوس، 1427ق: 295).
نمونه‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
- أن ترحمَ والِدیَّ الغریبین فی بُطونِ الجَنادِل، البَعیدین مِن الأهلِ و المَنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- و إن ردَدتَ مع ذلک سؤالی و خابَت إلَیک آمالی (همان: 44).
- أحین تطوَّلتَ عَلی بالرضا و تفضَّلت بالعَفو عمّا مضی أم حینَ زِدت العفو و الغُفران، باستیناف الکرمِ و الإحسان (همان: 44).
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:

-ألا أیها المأمول فی کُلِّ حاجتی *** شَکَوتُ إلیک الضُرِّ فاسمع شکایتی
ألا یا رجائی أنت کاشفُ کُربتی *** فَهب لی ذُنوبی کلِّها واقضِ حاجتی (عبداللهی، 1383: 181).
- لیت شعری هل عاقلٌ فی الدیاجی *** بات من فجعة الزَّمان یناجی (همان: 182).

- فحسِّن الاعمال و جَمِّلِ الأفعال و قصِّرِ الآمال الطِّوال (همان: 213). (25)
در این صنعت و همه‌ی محسنات لفظی، مهم، غیرعمدی بودن آن است. در این صنعت نباید اثری از تکلف و صنعت‌پردازی وجود داشته باشد، چراکه همین مسائل غیرلازم منجر به سنگین‌تر شدن مطلب و دیرفهم‌تر شدن مقصود می‌شود. کاربرد این صنعت لفظی شاهد مثالی است بر توان بیانی و بلاغی گوینده که البته امامان همام (علیهم السلام) در این زمینه از یکه‌تازان ادب عربی بودند و دعاها و گفته‌هایشان بر تارک ادبیات عربی می‌درخشد.

نتیجه‌گیری

از نتایج مهم به دست‌آمده از مقاله‌ی پیش‌رو این است که:
هر دو امام (علیهما السلام) توجه بالایی به ساخت و بافت کلام داشته و سعی کرده‌اند معانی خویش را در قالب بهترین الفاظ بیان کنند، بدون اینکه از ارزش معنایی آن کاسته شود. طبیعی است که امام سجاد (علیه السلام) متأثر از عرب بودن جامعه‌ی عصر خویش الفاظ سنگین‌تری به کار گیرند و امام رضا (علیه السلام) متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر خویش، زبانی ساده‌تر به کار بندند. از دیگر سو، امام سجاد (علیه السلام) در کلام خویش بیشتر عقلانی و رسمی سخن گفته‌اند، به همین دلیل سخن ایشان صلابت بیشتری دارد، البته چون ایشان در مقام اصلاح جامعه بودند، این کاربرد طبیعی به نظر می‌رسد.
بارزترین جزئیات بنای متن ادبی مانند: سجع، جناس و سایر محسنات لفظی در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد. هدف تمام این محسنات، بیان مفاهیم ذهنی گوینده به بلیغ‌ترین شکل است.
نوع گفتار این دو بزرگوار از این مهم پرده برمی‌دارد که ایشان رد سخنان و ادعاهای خویش، زبانی آسان به کار می‌گرفتند که دارای ویژگی‌های زیبای بیانی، سلیس بودن عبارت‌‌ها و آهنگین بودن است. به علاوه سخنانشان، خالی از الفاظ غریب و ترکیب‌های پیچیده بود و بیشتر گرایش به تجدید و ابتکار داشتند، تمام این موارد منجر شده تا کلام، تأثیر فنی و جمالی خاصی بر متن ادبی داشته باشد، اهمیت معنی و ارزش آن در کلام آشکارتر می‌شود و توجه بالای امامان (علیهم السلام) به الفاظ و موسیقی ترکیب‌ها و تمرکز ایشان بر ریختن این موارد در قالب اسلوب جذاب را می‌رساند. البته ایشان تلاش بالایی برای خلق معانی و نوآوری انجام دادند.
در موازنه‌ی حاضر، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلام هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و توان تحل

عبارات مرتبط با این موضوع

محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد ع محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد ع


ادامه مطلب ...

ارزش نیت در کلام معصومین

[ad_1]

نیت خوب صاحب خویش را به بهشت مى برد.

ارزش نیت در احادیث معصومین

ارزش نیت در احادیث معصومین

حدیث (۱) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

اَلنِّیَّةُ الحَسَنَةُ تُدخِلُ صاحِبَهَا الجَنَّةَ؛

نیت خوب صاحب خویش را به بهشت مى برد.

نهج الفصاحه ،ص۱۴۳ ،ح۳۱۶۳


حدیث (۲) امام على علیه السلام :

وُصولُ المَرءِ اِلى کُلِّ ما یَبتَغیهِ مِن طیبِ عَیشِهِ وَ اَمنِ سِربِهِ وَ سَعَةِ رِزقِهِ بِحُسنِ نیَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلقِهِ؛

آدمى با نیّت خوب و خوش اخلاقى به تمام آن چه در جستجوى آن اســت، از زندگى خوش و امنیت محیط و وسعت روزى، دست مى یابد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص۹۲ ، ح ۱۶۰۷

حدیث (۳) قال على علیه السلام :

مَن حَسُنَت نیَّتُهُ أَمَدَّهُ التَّوفیقُ؛

هر کس نیّتش خوب باشد، توفیق یاریش خواهد نمود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص   ۹۲ ، ح ۱۶۰۵

حدیث (۴) قال على علیه السلام :

حُسنُ النِّیَّةِ مِن سَلامَةِ الطَّویَّةِ؛

نیّت خوب، برخاسته از سلامت درون اســت.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص   ۹۲ ، ح ۱۶۰۱

حدیث (۵) قال السجاد علیه السلام :

اَللّهُمَّ … وَانتَهِ بِنیَّتى إِلى أَحسِنِ النِّیّاتِ وَ بِعَمَلى إِلى أَحسَنِ العمالِ، اَللّهُمَّ وَفِّر بِلُطفِکَ نیَّتى؛

خدایا … نیّتم را به بهترین نیّت ها و عملم را به بهترین اعمال برسان، خدایا به لطف خود نیّت مرا کامل گردان.

صحیفه ی سجادیه ،ص ۹۲ ،دعای ۲۰  (دعای ایشان در طلب مکارم اخلاق)

حدیث (۶) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

قالَ اللّه  تَعالى: إِذا هَمَّ عَبدى بِحَسَنَةٍ و َلَم یَعمَلها کَتَبتُها لَهُ حَسَنَةً فَإِن عَمِلَها کَتَبتُها لَهُ عَشرَ حَسَناتٍ إِلى سَبعِمِائَةِ ضِعفٍ وَ إِذاهَمَ بِسَیِّئَةٍ و َلَم یَعمَلها لَم أَکتُبها عَلَیهِ فَإِن عَمِلَها کَتَبتُها عَلَیهِ سَیِّئَةً واحِدَةً؛

خداى والا مى فرماید: وقتى بنده من کار نیکى اراده کند و نکند آن را یک کار نیک براى وى ثبت کنم و اگر بکند ده کار نیک تا هفتصد برابر ثبت کنم و وقتى کار بدى اراده کند و نکند بر عهده او ثبت نکنم و اگر بکند یک کار بد بر عهده او ثبت کنم.

نهج الفصاحه ،ص۵۹۳

حدیث (۷) قال على علیه السلام :

إِذا فَسَدَتِ النِّیَّةُ وَقَعَتِ البَلیَّةُ؛

هرگاه نیّت فاسد شود، بلا و گرفتارى پیش مى آید.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص۹۲ ، ح ۱۶۰۸

حدیث (۸) قال الصادق علیه السلام :

صاحِبُ النِّیَّةِ الصّادِقَةِ صاحِبُ القَلبِ السَّلیمِ ، لأَنَّ سَلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المَحذوراتِ بِتَخلیصِ النِّیَّةِ للّه  فِى المورِ کُلِّها؛

کسى که نیّت درست داشته باشد، دل سالم و پاک دارد، زیرا سالم داشتن دل از وسوسه هاى شیطانى به سبب خالص گردانیدن نیّت در همه کارها براى خداوند اســت.

مصباح الشریعه ، ص۵۳

حدیث (۹) قال على علیه السلام :

و َلَو أَنَّ النّاسَ حینَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ و َتَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعوا إِلى رَبِّهِم بِصِدقٍ مِن نیّاتِهِم وَ وَلَهٍ مِن قُلوبِهِم، لَرَدَّ عَلَیهِم کُلَّ شارِدٍ ، و َأَصلَحَ لَهُم کُلَّ فاسِدٍ؛

اگر مردم به هنگامى که بلاها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، با نیت هاى خوب و دلى مشتاق به پروردگارشان پناه مى بردند، بى گمان هر از دست رفته اى به آنان باز مى گشت و هر فاسدى اصلاح مى شد.

نهج البلاغه (صبحی صالح) ، ۲۵۷ -مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج۵ ،ص۱۸۴

حدیث (۱۰) قال الصادق علیه السلام :

ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النِّـیَّةُ؛

اگر اراده قوى باشد، هیچ بدنى براى انجام دادن کار، ناتوان نیست.

من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۰، ح ۵۸۵۹

حدیث (۱۱) امام على علیه السلام :

عِندَ فَسادِ النِّیَّةِ تَرتَفِعُ البَرَکَةُ؛
 هرگاه نیّت ها فاسد باشد، برکت از میان مى رود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص۹۲ ، ح ۱۶۱۰

حدیث (۱۲) قال على علیه السلام :

لا یَفوزُ بِالجَنَّةِ اِلاّ مَن حَسُنَت سَریرَتُهُ و َخَلُصَت نیَّتُهُ؛

به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن کس که باطنش نیکو و نیّتش خالص باشد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص۱۶۸ ، ح ۳۳۲۵

حدیث (۱۳) امام کاظم علیه‏ السلام :

کَما لا یَقومُ الْجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الحَیَّةِ فَکَذلِکَ لا یَقومُ الدّینُ اِلاّ بِالنِّیَّةِ الصّادِقَةِ وَ لا تَثْبُتُ النِّیَّةُ الصّادِقَهُ اِلاّ بِالْعَقْلِ؛

همان گونه که قوام جسم، تنها به جانِ زنده اســت، قوام دیندارى هم تنها به نیّت پاک اســت و نیّت پاک، جز با عقل حاصل نمى‏شود.

تحف العقول، ص ۳۹۶

حدیث (۱۴) پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله :

ما اَسَرَّ عَبْدٌ سَریرَةً اِلاّ اَلْبَسَهُ اللّه‏ُ رِداءَها اِنْ خَیْرا فَخَیْرٌ وَ اِنْ شَرّا فَشَرٌّ؛

هیچ کس نیتى را در دل پنهان نمى‏ کند، مگر اینکه خداوند آن نیت را (در رفتار و کردار او) همانند لباس ظاهر مى‏ کند، با نیت خوب ظاهر خوب و با نیت بد ظاهر بد خواهد داشت.

نهج الفصاحه ،ص۶۹۵ ،ح۲۶۱۶

حدیث (۱۵) پیامبر صلى ا‏لله‏ علیه ‏و ‏آله :

نیَّةُ الْمُؤمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نیَّةُ الْکافِرِ شَرُّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کُلُّ عامِلٍ یَعْمَلُ عَلى نیَّتِهِ؛

نیت مؤمن بهتر از عمل او، و نیت کافر بدتر از عمل اوست و هر کس مطابق نیت خود عمل مى‏کند.

(کافى(ط-الاسلامیه)، ج ۲، ص ۸۴ )

حدیث (۱۶) امام على علیه‏ السلام :

عَوِّدْ نَفْسَکَ حُسْنَ النِّیَّةِ وَ جَمیلَ الْمَقْصَدِ، تُدْرِکْ فى مَباغیکَ النَّجاحَ؛

خودت را به داشتن نیّت خوب و مقصد زیبا عادت ده، تا در خواسته ‏هایت موفق شوى.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،ص۹۲ ، ح ۱۶۰۲

حدیث (۱۷) امام صادق علیه‏ السلام:

مَن حَسُنَت نیتُهُ زیدَ فی رزقِه.
هر که خوش نیت باشد روزیش زیاد می شود.

تحف العقول ، ص۲۹۵ – کافی(ط-الاسلامیه)، ج۲، ص۱۰۵

حدیث (۱۸) امام باقر علیه‏ السلام:

إذا عَلِمَ اللهُ حُسنَ نیةٍ مِن أحَدٍ إکتَنَفَهُ بِالعِصمَةِ
هرگاه خداوند ببیند کسی حسن نیت دارد او را در پناه خود حفظ می کند

اعلام الدین فی صفات المومنین ، ص۳۰۱ – بحارالانوار(ط-بیروت)، ج۷۵ ، ص۱۸۸

بامداد

مطالب مرتبط :

نیت روزه چگونه باید باشد ؟

مهم، نیت آدمه! / کاریکاتور

اجرای «اپرای عاشورا» نیت سی‌ساله من اســت

نیت کن و ثواب ببر!

ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت یکدیگر و به نیت ازدواج


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

الف صفات شیعه در کلام اهل بیت علیهم السلام ۱وقتی شیعه حقیقی باشی یعنی در حرف و عمل پیرو معصوم و قرآن مجید هستیدر این صورت شیعه …تفاوت مذهب شیعه و ستی در امر ازدواجسوال فقهیلطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل انجمن گفتگوی دینی را در جستجوی گوگل چرا حتماً باید ماه‌های حرام در چهار ماه باشد ذی القعده ذی چرا حتماً باید ماه‌های حرام در چهار ماه باشد ذی القعده ذی الحجه رجب و محرم باشد؟چرا نبوت در نسل حضرت یوسف قطع شد؟در هیچ متن روائی معتبری وارد نشده است که علت عدم جایگزینی نبوت در نسل حضرت یوسف علیه سایت خبری تحلیلی کلمه نامه شکوری‌راد به محمود صادقی پافشاری شما بر حق تفحص در امور اقتصادی م واکنش فارسی العربیةاسلام و مساله تعیین جنسیت جنینارزش های پست مدرن، نارضایتی از پزشکی؛ گرایش به طب مکمل اهمیت طب و طبیب در نگاه علامه یک کلاغ سگ پارس نمی‌کند و معنی غذا در عربی بول …از جراید تا لحظه انتشار یک کلاغ این شایعه را در هیچ یک از خبرگزاری‌های داخلی نیافته استسوالات درس الی دینی همراه با جواب وپیام … هوالفتاح العلیم متن سولات تشریحی کتاب فلسقه۱ سوالات درس ششم منطق جدید سال سوم


ادامه مطلب ...

اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع)

[ad_1]

امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک می‌زد.

به گزارش مشرق، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن در طول شبانه‌روز است، طوریکه امام باقر (ع) در اهمیت آن می‌فرمایند: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی السِّوَاکِ لَأَبَاتُوهُ مَعَهُمْ فِی لِحَاف»، (مکارم‌الاخلاق، ص72) اگر مردم می‌دانستند مسواک زدن چه فواید مهم و فراوانی دارد، آن را حتی در بستر خواب نیز از خود جدا نمی‌کردند.

برای مسواک فوائد بسیاری بیان شده است، از جمله؛ دهان را پاکیزه و خوشبو و لثه را محکم و چشم را روشن‌تر می‌کند، اما در کنار تمام آنها، چیزی که خوب است آدمی به آن توجه کند، این است که این امر مورد توجه اهل‌بیت (ع) است، به عبارت دیگر، صرف توجه و تأکید اهل‌بیت (ع) باید برایمان بسیار قیمتی‌تر فوائد آن باشد.

یکی از بزرگان می‌گفت: شبی با یکی از دوستانی که سالها با هم همکلاس و هم بحث بودیم، سخت مشغول کار بودیم و بسیار هم خسته، ساعت از نیمه هم گذشته بود که کم‌کم احساس خواب در ما ایجاد شده بود، دوستم به خواب رفت، کمی بعد او را صدا کردم تا در بستر خود بخوابد، او با تمام خستگی بلند شد و رفت تا مسواک بزند، تعجب کردم! به او گفتم حالا که این قدر خسته‌ای، مسواک را صبح بزن، او با همان خستگی به من گفت: امام رضا (ع) مسواک زدن را بسیار دوست دارند و من تنها به خاطر اینکه امام این موضوع را دوست دارد، مسواک می‌زنم.

«کان للرضا (ع) خریطه فیها خمس مساویک، مکتوب علی کل واحد منها إسم صلاه من الصلوات الخمس، یستاک به عند تلک الصلاه.» (مکارم‌الاخلاق، ص50)

امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک می‌زد.

شاید مسواک زدن موضوعی جزئی در سیره معصومین (ع) باشد، اما تا ما چه درسی از آن می‌توانیم بگیریم؟ به یک نکته بسنده کنیم؛ امام (ع) مسواک زدن را دوست دارند، بیاییم میل امام‌مان را در تمام موضوعات از جمله این موضوع جویا شویم، امام دوست دارند، پس ما هم چون امام (ع) دوست دارند، مسواک بزنیم، در این صورت است که مسواک زدن‌مان نیز قیمت پیدا می‌کند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...14 آگوست 2016 ... اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). خلاصه خبر. به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا ، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... به گزارش فرهنگ نیوز؛ یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن در طول شبانهروز است، طوریکه امام باقر (ع) در ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... کد خبر: ۷۷۱۶۷ تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۳ اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع) امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود ...15 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...


کلماتی برای این موضوع

الف اهمیت مسواک زدن در کلام امام رضاعامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود وبر روی هر یک از آنها نام خبرگزاری تسنیم اهمیت مسواک در کلام امام رضا عاهمیتمسواکامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام اهمیت مسواک در کلام امام رضا عجنوب نیوزیکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن شمال نیوز اهمیت مسواک در کلام امام رضا عامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام اهمیت مسواک در کلام امام رضا عاهمیتمسواکدرامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام برچسب ها کلام امام رضا کلام امام رضامی بریم عسل در کلام امام رضا امام باقر ع در اهمیت گفت امام رضا ع مسواک زدن حدیث از پیامبر و امامان شیعهع درباره مسواک زدناهمیت مسواک زدن روش مسواک زدن امام رضاع نقش مواد قندی در تخریب دندان امام رضاع اهمیت مسواک زدن و رعایت بهداشت دهان از کلام معصومینعاهمیتمسواکزدناهمیت مسواک زدن و رعایت روش مسواک زدن امام رضا سیاه دانه در کلام ائمه معصومینعخبرگزاری تسنیم چرا امام هشتم رضا نامیده شد؟چرا می‎‌‌کنیم، امام رضا ع ع نیز چنین است اما در این مسواک در کلام امام رضا عیا معین الضعفاء توصیه های امام رضا ع ع هم در باب اهمیت مسواک توصیه های امام رضا کلام امام رضاع در مورد عسل


ادامه مطلب ...

وحدانیت خدا در کلام امیرالمومنین علیه السلام

[ad_1]

فرآوری: دکتر جعفری- بخش اعتقادات شیعه تبیان

اثبات خدا،برهان ،توحید

در نامه 31 که بسیار نامه ارزنده‌ای است امیرالمومنین (علیه السلام) به فرزندش امام حسن مجتبی سلام الله علیه در باب  مسائل تربیتی نوشته اند .در این نامه معارف ناب وزلالی نگاشته شده البته  طبیعی هم هست نویسنده امیرالمومنین (علیه السلام) و مخاطب هم امام حسن (علیه السلام) و فرزندان حضرت که ما هم جزء فرزندان معنوی حضرت محسوب می شویم . توصیه می کنم عزیزان حتماً این نامه را با دقت مطالعه بکنند.

 در بخشی از این نامه حضرت برهانی را بر وحدانیت خداوند متعال اقامه کرده که این برهان در جای دیگری دیده نمی شودام تنها مختص به امیرالمومنین (علیه السلام) هست.

وحدانیت خدا در کلام امیرالمومنین 

خلاصه برهان این است که اگر خدایی جز الله بود این همه پیغمبر که آمدند، آنها می گفتند که ما از طرف آن خدا آمدیم یا اینکه همان گونه که از الله وحی دریافت می کردند از آن خدا هم دریافت می کردند و می گفتند این بخش و حی را از خدا( الله ) گرفتیم و بخش دیگر از وحی را هم از خدای دوم گرفتیم اما از آنجا که همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم اولاً فقط گفتند ما رسول الله هستیم و ثانیاً جز از خداوند متعال هیچ مطلبی و هیچ وحیی را نقل نکردند. از این می فهمیم که اگر خدایی جز الله بود او هم برای خود پیغمبرانی می فرستاد یا وحیی برای همین پیغمبران می فرستاد. 

فرزندم بدان اگر برای پروردگارت شریکی بود حتما پیامبران آن شریک خدا هم می آمدند و می گفتند ما هم از طرف آن خدا آمدیم و حتماً تو آثار حکومت، پادشاهی و سلطنت آن خدا را هم می دیدی ولی نه آثاری از سلطنت خدایی غیر از الله هست نه آثاری از حکومت و ملک غیر خدا هست

 نکته ای که از این مطلب دریافت می شود این است:

اگر خدایی جز الله بود او هم برای خود  پیامبرانی می فرستاد که آنها هم می آمدند و می گفتند ما از طرف خدای دوم آمدیم نه خدای اول که الله باشد یا دست کم آن خداها به همین پیامبران هم وحی می فرستادند و این پیامبران نیز می گفتند بخشی از وحیی که ما به شما نقل می کنیم از الله و بخشی هم از خدای دیگر است. ولی از آنجا که هیچ پیغمبری نبوده که جز از طرف خدا( الله ) آمده باشد و جز از الله وحی دریافت کرده باشد می فهمیم خدایی جز الله نیست. 

فرمایش حضرت به این شکل است: 

فرزندم بدان اگر برای پروردگارت شریکی بود حتما پیامبران آن شریک خدا هم می آمدند و می گفتند ما هم از طرف آن خدا آمدیم و حتماً تو آثار حکومت، پادشاهی و سلطنت آن خدا را هم می دیدی ولی نه آثاری از سلطنت خدایی غیر از الله هست نه آثاری از حکومت و ملک غیر خدا هست و تو حتماً کارهای او ، ویژگی های او و صفات او را می دانستی ولی خدا اله واحدی است، خدای واحدی است که همان گونه که خودش خودش را توصیف کرده هیچ کس در حکومت او با او متضاد نیست و با او مزاحمتی ندارد . 

هرگز زوال پذیر نیست و در آینده هم زائل نخواهد شد. او قبل از همه اشیاء هست منتها بدون اینکه اوّلیت داشته باشد که آخریت نداشته باشد.آخر همه اشیاء است اما نه اینکه انتها داشته باشد. در عین حال که آخر هست اول هم هست. او بزرگتر از این هست که بخواهد ربوبیت خودش را با احاطه بر قلب ها و بینشها تثبیت بکند و ... . 

خلاصه فرمایش حضرت این است :

 با توجه به این که پیغمبری جز از طرف الله نیامده و اثری در عالم جز الله نیست. اثر سلطنتی، اثر ملکی جز از الله نیست. پس پی می بریم که خدائی جز الله وجود ندارد و این برهان، برهان زیبا و دقیق و ساده ای است.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف

 

خدای مشرکان!!

خدای مشرکان!!

هدف نهایی خدا از خلقت انسان؟!

هدف نهایی خدا از خلقت انسان؟!

کافرانی که منکر خدا نیستند!

کافرانی که منکر خدا نیستند!

علت استغفار پیامبران !!

علت استغفار پیامبران !!


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ …آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را احادیث حکمتدر ایام کودکى از امام حسین علیه السّلام در باره صداى حیوانات سؤال کردند؛ چون از شرائط رازجاودانگی قرآن دانشگاه علم و صنعت ایران گروه …قرآن کتاب شور و شیدایی علی نصیری بسم الله الرحمن الرحیمالف چرا مرگ بر آمریکا ؟؛ چرا مذاکره با آمریکا؟این روز ها ایامی است که در تاریخ انقلاب اسلامی با تظاهرات ضد آمریکایی شناخته می‌شودزندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی …اعجاز قرآن اعجاز عددی قرآن ریاضیات در قرآن ریاضی در قرآن زندگی نامه بزرگانزندگی زندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی …یکی از شاخصه های پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام دلاویز و پرجاذبه پیامبر احادیث حکمت امام باقر علیه السلام مى فرمود چون وفات امام حسن علیه السلام در رسید، گریه آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ شهر سوال آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را مرتبط رازجاودانگی قرآن دانشگاه علم و صنعت ایران گروه معارف قرآن کتاب شور و شیدایی علی نصیری بسم الله الرحمن الرحیم الف چرا مرگ بر آمریکا ؟؛ چرا مذاکره با آمریکا؟ این روز ها ایامی است که در تاریخ انقلاب اسلامی با تظاهرات ضد آمریکایی شناخته می‌شود زندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی موضوعات مذهبی معانی اعجاز قرآن اعجاز عددی قرآن ریاضیات در قرآن ریاضی در قرآن زندگی نامه بزرگانزندگی نامه زندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی موضوعات مذهبی معانی یکی از شاخصه های پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم ص


ادامه مطلب ...

محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (ع)

[ad_1]

نویسندگان: مصطفی اسفندیاری (فقیه)، (1)
حسن عبداللهی (2)
علیرضا نادریان لایین (3)
 


چکیده

کلام امامان معصوم (علیهم السلام) در کنار معانی والای انسانی که نشان از روحیه‌ی متعالی و اندیشه‌ی اسلامی ایشان دارد، مملو از واژگان و ترکیب‌های زیبا و تأمّل‌برانگیزند که روح آدمی را جلا می‌دهند. بیان ظرافت‌های بلاغی در کلام این بزرگان، امری ضروری است. از این روی شرح و بسط این موضوع از تکالیف مهم دانسته شده و در نوشتار حاضر به موازنه‌ی محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (علیهما السلام) همت گماشته شده است تا توانایی این بزرگواران برای مخاطب آشکار شود. آن بزرگواران سخنان و نصایح گهربار خویش و مبادی اسلام و ارزش‌های اخلاقی را در قالب سخنانی مملو از تصاویر بدیعی بیان کرده و صنعت‌های لفظی مختلفی چون جناس، سجع و ... را به کار گرفته‌اند تا بر عمق معنی و تأثیرگذاری کلام خویش بیافزایند و تأثیر و زیبایی آن را دوچندان کنند، بی‌آنکه از عمق و معانی دینی ذره‌ای بکاهند.
در این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای نگارش یافته، سعی بر آن است به موازنه‌ی نمونه‌هایی از محسنات لفظی سخنان این دو امام (علیه السلام) که در کنار معانی والا و ترکیب‌های بی‌نظیر در پوشش صنایع بدیع جای گرفته‌اند و از طبع دلکش ایشان برآمده است، پرداخته شود.

مقدمه

کلام امامان معصوم (علیهم السلام) از عمق مباحث قرآنی و دینی و مطالب اخلاقی ناب اسلامی نشئت می‌گیرد، بدین لحاظ، تأثیر والایی بر خواننده دارد. همین امر باعث شده است از دیرباز، به نسخه‌ی شفابخش برای امور معنوی و اخلاقی جامعه‌ی اسلامی تبدیل شوند و راهنمایی‌هایشان سکان‌دار کشتی اخلاق بشریت در هجمه‌های مکرر فرهنگ‌های بیگانه شود. صحت این سخن زمانی آشکارتر می‌شود که به پژوهش در سخنان این بزرگان پرداخته شود. از دیگر سو، بیان این نکته نیز شایان اهمیت است که کتاب‌هایی چون نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه در کنار اینکه نمونه‌ی ممتازی در زمینه‌ی هدایت بشر به سوی رویه‌ی صحیح زندگی به شمار می‌روند، از نظر ادبی نیز در جایگاه والایی قرار دارند.
از نظر بلاغت و قوت بیانی، تمجیدهای فراوانی از سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) شده است، تا آنجا که بزرگان ادب، درباره‌ی کلام حضرت علی (علیه السلام) گفته‌اند: «بالاتر از سخن بنده و پایین‌تر از سخن خداست» (مطهری، 1372: 358).
تمام این گفته‌ها در پی اثبات یک نتیجه‌اند و آن اینکه اهمیت سخن بزرگان تنها از نظر صبغه‌ی دینی، نصیحت‌گونه و از جنس هدایت بشری نبوده، بلکه از نظر ادبی و بلاغی نیز در درجه‌ی بالایی قرار دارند، در حدی که جزو نوادر بی‌بدیل ادبیات عربی و دینی به شمار می‌روند.
همین نکته، نگارندگان را ترغیب کرد تا از رهگذر این مقاله به پژوهش درباره‌ی سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) بپردازند.
پژوهش پیرامون فنون بلاغی، در ابتدا منحصر به قرآن و زیبایی‌های ادبی آن بود. ابوزکریا یحیی‌بن زیاد کوفی، مشهور به فراء در کتابش معانی‌القرآن به بررسی آرایه‌های ادبی قرآن پرداخت. این جریان ادامه داشت تا اینکه نوبت به افرادی چون جاحظ در کتاب البیان و التبیین و ابن المعتز در کتاب معروفش البدیع می‌رسد. بدون شک پژوهش پیرامون علم بدیع و محسنات لفظی در بلاغت عربی ادامه داشته و خواهد داشت.
کتاب ترجمه و شرح اشعار منسوب به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امامان معصوم (علیهم السلام) که توسط عالم گرانقدر، حسن عبداللهی، جمع‌آوری شده، دربردارنده‌ی بخشی از اشعار و خطبه‌های امام سجاد (علیه السلام) بوده که در درجه‌ی بالایی از مناجات است و نشان ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار دارد. کتاب صحیفة الرضا (علیه السلام) نیز توسط استاد جواد قیومی‌اصفهانی گردآوری شده و مجموعه‌ی کاملی از دعاها و زیارت‌های امام (علیه السلام) است. مطالب این دو کتاب ارزشمند، جدا از بلاغت، در درجه‌ی بالایی از مناجات قرار دارند. علاوه بر آن، دربرگیرنده‌ی ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار بوده و دارای مشخصه‌های اخلاقی، دینی و اجتماعی است.
با توجه به غنای این دو مجموعه، از نظر مضامین، کمال تجربه و ساخت بی‌نقص، بیان ارزش ادبی و فنی این دو در گرو زیبایی است که در بندهای این دو کتاب وجود دارد.
نگارندگان مقاله‌ی حاضر تلاش می‌کنند به واسطه‌ی شناسایی و موازنه‌ی آرایه‌های ادبی این دو منبع، به بررسی زیبایی‌های آنها بر اساس شواهد و به صورت موردی بپردازند. بنابراین در این مسیر پژوهشی خود به شیوه‌ی تحلیلی گام نهاده‌اند و پیرامون محسنات لفظی و اثر آن بر جان شنوندگان سخن می‌گویند.
این بررسی به بیان مهم‌ترین راه‌هایی که در ایجاد موسیقی نثر مؤثّرند مانند: سجع، موازنه و ... می‌پردازد. ویژگی این مقاله، در روش بررسی و هدفی است که دنبال می‌کند. روش کار، کتابخانه‌ای و بررسی توصیفی- تحلیلی موضوع با بهره‌گیری از مثال‌های ممتازی است که حاوی محسنات لفظی هستند، آنگاه در حد امکان به شرح مثال‌ها پرداخته می‌شود.
در مقاله‌ی پیش‌رو سعی بر این است تا از منابع مختلف و صحیح‌ترین نظریه‌ها، برای بیان زیبایی فنی مثال‌ها بهره گرفته شود و محسنات بدیعی با شواهد بلیغی از سخنان امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) آراسته شود، ولی به جهت کوتاهی مجال، به شرح مختصری پیرامون آنها اکتفا می‌شود و بیشتر محسنات لفظی به صورت آماری بیان می‌شود. امیدواریم نوشتار حاضر راهی به سوی فهم کلام امامان معصوم (علیهم السلام) باشد و با توجه به اینکه پژوهش مستقلی در این زمینه انجام نشده است، پیش از بیان شواهد مثالی و کاربست صنایع بدیع لفظی در آن، به معرفی مختصری از علم بدیع پرداخته می‌شود تا مخاطب با اشراف کامل، ادامه‌ی مطالب را مورد مطالعه قرار دهد.

پیشینه

درباره‌ی امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) تحقیقات و پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است که قابل شمارش نیست و مجالی برای بیان تک تک آنها وجود ندارد، امّا در زمینه‌ی بررسی اصول بلاغی و به خصوص موازنه‌ی محسنات لفظی در سخنان این دو بزرگوار، تاکنون هیچ تحقیق و پژوهش مستقلی صورت نگرفته که همین امر منجر شده است تا یکی از نوآوری‌های اصلی مقاله‌ی حاضر، موازنه و بررسی محسنات لفظی در کلام این دو بزرگوار باشد.
شایان ذکر است که موازنه‌ی حاضر تنها یک بیان صرف شواهد مثالی بدون تحلیل نیست، بلکه در این مقاله، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلامِ هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و تحلیل توان این دو بزرگوار در زمینه‌ی بلاغت عربی و چگونگی به کارگیری محسنات لفظی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است تا از این رهگذر ثابت شود که این بزرگواران در کنار قیادت دینی، در زمینه‌ی بلاغت و بیان عربی نیز یکه‌سوارانی بی‌بدیل بودند.

علم بدیع

دانشی است که به کمک آن، روش‌های زیبایی‌بخش کلام که سخن را زیبا و مقبول می‌سازند، شناخته می‌شوند، البته پس از رعایت مطابقت سخن با مقتضای حال و روشنی دلالت آن بر مراد، این روش‌ها در دو مجموعه دسته‌بندی می‌شوند: یک مجموعه به لفظ و آرایش آن و دیگری به معنا و زیباسازی آن برمی‌گردد. اولی را آرایه‌های لفظی و دومی را آرایه‌های معنوی می‌نامند (قزوینی، 1430ق: 287).
محسنات لفظی مربوط به زیباسازی لفظ بوده و نشانه‌ی آن این است که اگر لفظ به مرادف خود تغییر یابد، زیبایی آن از بین می‌رود، از جمله آرایه‌های لفظی: جناس، سجع، و ... هستند، این محسنات در کتاب‌های بدیعی، کمتر از محسنات معنوی‌اند (میدانی، 1416ق: 317).
نمونه‌های محسنات لفظی در کلام دو بزرگوار عبارت‌اند از:

اقتباس

به کارگیری قرآن کریم یا حدیث شریف در شعر و نثر را گویند. در متن به اینکه سخن از آن اوست، تصریح ندارد و مانعی نیست که لفظ اقتباس شده را به زیاده یا نقصان یا تقدیم و تأخیر تغییر دهد، چراکه قصد از این کار، نشان دادن مهارت و محکم کردن رابطه میان سخن گوینده و کلام اقتباس شده است (4) (تونانی، بی‌تا: 217).
نمونه‌های اقتباس در صحیفةالرضا عبارت‌اند از:
- سیدی و أن عرفتَ من عملی شیئاً وأشرکنی فی الرّحمة معهما و ارحمهُما کما ربیانی صغیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
- یا مُحیی العِظام و هی رَمیم و مُنشِئُها بعد الموت (همان: 48).
- اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و البِسه در عک الحصینه (همان: 54).
امام (علیه السلام) در این نمونه‌ها، از آیه‌ی 24 سوره‌ی اسراء (5) و آیه‌ی 78 سوره‌ی یس (6) و در مورد پایانی، از حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر اقتباس کرده‌اند.
نمونه‌های اقتباس در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- ما هذاالتقصیر و قد وخطک القتیر، ووافاک النذیر، و إلی الله المصیر (عبداللهی، 1383: 221).
- ستنقل من القصور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالجبور، کل نفسٍ ذائقةالموت (همان: 222).
- یا من یجیب دعا المضطر فی الظلم***یا کاشف الضُّرِّ و البلوی مع السَّقَم (همان: 236).
- فإنَّک مِنِّی یا علی موالفاً کهارون *** من موسی اخٌ لی و صاحب (همان: 176). (7)
امام (علیه السلام) در این نمونه‌‎ها، از آیات 28 و 185 سوره‌ی آل عمران (8) و آیه‌ی 62 سوره‌ی نمل (9) و حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی حضرت علی (علیه السلام) اقتباس کرده‌اند (ابن ابی‌الحدید المدائنی، 1998م: 3757).
در این صنعت بدیع به خاطر همگونی که بین کلام مدنظر گوینده و مطلب اقتباس‌شده پدید می‌آید، در شنونده، تلذذخاطر ایجاد می‌شود و کلام، بهتر در ذهن مخاطب جای می‌گیرد. چون معمولاً مطالب مورد اقتباس، از جمله مطالب مشهور و مقبول طبع مخاطبان است و همین عامه‌پسندبودن باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام و زیباتر شدن سخن گوینده می‌شود.
اقتباس باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام بر شنونده می‌شود. شواهد مثالی مربوط به امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) از زیبایی بالایی برخوردار بوده و البته ظرافت‌های کلامی هر دو امام همام (علیه السلام) قابل تأمّل است.
در شواهد بالا، تسلط هر دو امام (علیه السلام) بر آیات قرآنی و توان بیانی، کاملاً آشکار بوده و این مهم از رهگذر شواهد بیان‌شده آشکار است.
سخنان امام رضا (علیه السلام) بیشتر حالت نصیحت‌گونه و با لطافت بیانی خاصی بوده؛ در حالی‌که سخن امام سجاد (علیه السلام) تاحد زیادی رسمی و تنبیه‌گونه است و به نوعی به طور مستقیم، عقلانیت فرد را هدف قرار داده‌اند. همین خطاب عقل‌گرایانه منجر به ایجاد نوعی خشونت در کلام ایشان شده، چراکه کلام، عاطفه‌ی کمتری دارد.

ترصیح

تقسیم سخن به قسمت‌های گوناگون و آوردن هر لفظ با موافق آن در وزن و روی و به سخنی دیگر، به کارگیری سجع‌های متوازی در کلام است (عبدالحمید، 2001م: 106).
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أللهم أشعِب به الصَّدع وارتق به الفَتق و أمِت به الجُور و أظهِر به العدل (قیومی اصفهانی، 1378: 54).
- اللّهم اعطِه فی نَفسهِ و أهلِه و ذُریته و أمَّته و جمیع رعیته ما تُقرٌ به عَینُه و تُسرُّبه نفسُه (همان: 70).
- إنَّهُ لا یذِل من والَیتَ و لا یعِّزُ من عادَیت یا مَن تفرَّد بالملک فلا نِدَّ له فی مَلکوت سُلطانه و توحَّدَ بالکبریاء فلا ضِدَّله فی جبروت شأنه (همان: 86).
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- ماذا الرای العازب، و الرُّشد الغائب، و الأمل الکاذب، ستنُقَل من القُصور و ربّاتِ الخدور و الجذل و السرور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالحبور (عبداللهی، 1383: 222).
- فیا قلیل التحصیل و یا کثیر التعطیل، و یا ذالأمل الطویل، بناؤک للخَراب و أجلک إلی اقتراب (همان: 223).
- أُفٍ لدنیا، لا یرقی سلیمها و لا یصحُّ سقیمها و لایندمل کلومها، و عودها کاذبة و سهامها صائبة و آمالها خائبة (همان: 226). (10)
ترصیح، در واقع کاربرد متقارن سجع‌های متوازی است. پس در مجموعه سجع متوازی وارد می‌شود و این اشتراک الفاظ در وزن و قافیه بر غنای موسیقی کلام اثرگذار است. به خاطر تکلیف بالا، کاربرد ترصیع در شعر و نثر کم است، با این وجود، این آرایه در صحیفه امام رضا (علیه السلام) و کلام امام سجاد (علیه السلام) بدون تکلف و فراوانی وجود دارد و شاهد تأثیر موسیقایی و زیبایی آن در کلام هستیم.
در موازنه‌ی بین کلام این دو امام همام (علیهما السلام) این نکته قابل ذکر است که واژه‌های امام رضا (علیه السلام) از نرمی و همگونی بیشتری برخوردارند و این مهم، متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر عباسی بوده، البته این بدین معنا نیست که واژه‌های امام سجاد (علیه السلام) دشوار یا دارای غرابت استعمال‌اند، تنها نوع چینش واژگانی امام رضا (علیه السلام) روان‌تر بوده که این امر در کاربرد اسلوب‌ها، کلمه‌ها و لغت‌های حضرت آشکار است.

تشابه‌الاطراف

نوعی مراعات‌نظیر بوده، گویی سخن با آنچه با آغازش متناسب است، ختم شود (محمود یاسین، 1418ق: 139).
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- واجعَل لَه مِن لَدُنکَ علی عدُوِّک و عدوِّه سُلطاناً نصیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 54)
- یعلَمُ ما یسرون و ما یعلنون فَسیکفیکَهمُ الله و هو السُّمیع البَصیر (همان: 156).
نمونه‌هایی از آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- اعتمادک علی الصحة والسلامة خُرقٌ، و سکونک إلی المال و الولد حمقٌ (عبداللهی، 1383: 229)

- فعقبی حلاوات الزمان مریرةٌ *** و إن عذُبت حیناً فحیناً خرابقُ (همان: 229). (11)

شواهد مثال در موارد بالا نمایانند و نیازی به بیان ندارند، امّا این نکته قابل ذکر است که در این صنعت بدیع، نوعی تشابه معنوی میان بندهای سخن وجود دارد و میان آغاز و پایان جمله ارتباط ایجاد می‌شود که با اندک دقتی در کلمه‌های آغازین و پایانی آشکار است. همین مسئله باعث زیبایی دوچندان کلام می‌شود. موضوع شایع در این آرایه، کاربرد آن در بازی با الفاظ است، به گونه‌ای که زیبایی آن متأثر از تداعی و ارتباط خاصی است که میان کلمه‌ها وجود دارد. در این مقطع، کلام امام سجاد (علیه السلام) صائب‌تر بوده، چراکه به نوعی، از صنعت بدیعی مذهب کلامی که نوعی صنعت بدیعی معنوی است، نیز بهره برده‌اند، هرچند کلام امام رضا (علیه السلام) نیز بار معنایی کاملی را افاده می‌کند، امّا کلام امام سجاد (علیه السلام) صلابت بیشتری داشته و عقلانی‌تر است. همین عقلانی‌بودن یکی از امتیازهای این صنعت بلاغی بوده که باعث جذابیت بیشتر کلام امام سجاد (علیه السلام) شده است.

تلمیح

اشاره به قصه یا شعری است بدون آنکه یادی از آن شود (تفتازانی، 1422ق: 92).
مقصود از این اشاره آن است که هرچه در ذهن دارد، نزد مخاطب تثبیت کند.
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- و بِوَصیه المُختار المُسمّی عندک بقسیم الجنّة و النّار (قیومی اصفهانی، 1378: 42).
- و أیده بِروحِ القُدس مِن عندک و اسلُکهُ من بین یدیه و من خلفه رصداً (همان: 44).
عبارت اول، اشاره به ولایت امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم اشاره به لیلةالمبیت و داستان معروف آن دارد. این آرایه و فراوانی در کلام حضرت مشاهده می‌شود.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- وجدی رسول الله فی کلِّ مشهدٍ *** و شیخی أمیرالمؤمنین وزیره (عبداللهی، 1383: 207).
- و آلک أمسوا کالإماء بذلَّةٍ *** تشاعُ لهم بین الأنام فَجایعُ (همان: 209). (12)

در مثال‌های بالا عبارت اول، اشاره به وصیت‌های امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم، اشاره به داستان اسرای کربلا و حرکت ایشان به سوی شام دارد. این صنعت بدیعی به خاطر تناسبی که میان موضوع اصلی و قصه‌ی مورد استفاده و تداعی آن در ذهن مخاطب دارد، داستان را در ذهن شنونده زنده می‌کند، به خاطر تشبیه و بهره‌گیری از داستان، مخاطب را جذب می‌کند و سخن نزد وی تصویر می‌شود. البته نوع ایجاز نیز دربردارد، از دیگر سو، با توجه به ابهامی که در برخی از تلمیح‌ها نهفته است، مخاطب به فکر و دقت‌نظر نیاز دارد تا به مقصود برسد. این امر بر زیبایی کلام اثر می‌گذارد، برای فهم زیبایی سخن باید شنونده به داستان آگاه باشد، از این‌روی تأثیر این آرایه را در کلام ایشان مشاهده می‌کنیم. در مقام موازنه‌ی کلام، هر دو امام همام (علیه السلام) بار معنایی کاملی دارند، فقط امام سجاد (علیه السلام) بیشتر به یاد حوادث کربلا سخن می‌گویند و به همین علت اکثر تلمیح‌های ایشان به واقعه‌ی مذکور ارتباط پیدا می‌کند، حال آنکه امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام اغنای مخاطب خویش هستند و بیشتر به مطالب کلی نظر دارند.

حسن انتها

اینکه متکلم، سخن خود را با چیزی ختم کند که احساسات را به حرکت وادارد و خیال را برانگیزد، از آن جهت که ختم سخن، آخرین چیزی است که گوش آن را می‌شنود، پس اگر نیکو باشد دل‌ها بدان می‌گرایند و گوش‌ها از آن لذت می‌برند. زیباترین سخن آن است که انتهای کلام را بنمایاند و بارزترین افکار را با انسجام در خود جای دهد که آن را «براعة المقطع و حسن الخاتمه» نیز گویند (محمود یاسین، 1418ق: 171).
شواهد این آرایه در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- یا سامِعَ کلِّ صوتٍ؛ و یا سابِقَ کل فوتٍ، یا مُحیی العِظامِ و هی رَمیم، و مُنشِئها بعد الموت صلِّ علی محمّدٍ و آل محمدٍ واجعل لی من کلِّ همٍّ رجا و مَخرجاً و جمیعِ المؤمنین، إِنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قدیر (قیومی اصفهانی، 1378: 48).
نکته‌ی قابل توجه اینکه در اینجا جمعی از آرایه‌های بعدی گرد هم آمده‌اند، مثلاً اسلوب جمع و تلمیح نیز در این کلام وجود دارد.
- حَسبی من هو حَسبی، حسبی من لم یزل حسبی، حسبی من کان مُنذُ قَطُّ کنتُ لم یزل حسبی، حسبی الله لا اله الا هو، علیه توکَّلتُ و هو ربُّ العرشِ العَظیم. (همان: 96).
شواهد این صنعت بدیعی در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أفامِنتَ الأیام و طول الأسقام، و نُزولِ الحِمام، و الله یدعوا إلی دارالسلام (عبداللهی، 1383: 220).
- التوبة و اغسل الحوبة، و حسن العمل قبلَ حلول الأجل و انقطاع الأمل، فکل غائبٌ قادمٌ و کل غریبٍ غارمٌ، و کل مفرطٌ نادمٌ. فاعمل للخلاص قبل القصاص، و الاخذ بالنَّواص (همان: 233).
- و الخُلود إلی دارالاحزان، و السّکون إلی دارالهوان و قدنطق القرآن بالبیان الواضح فی سورة الرَّحمان «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (26) وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ» (همان: 213). (13)
همان‌گونه که از نام این صنعت بدیعی برمی‌آید، حسن ختام، خلاصه‌ی افکار نثرنویس است، به همین دلیل در خاتمه‌ی کلام می‌آید و باید از نظر تأثیرگذاری در حدی باشد که جان‌ها و طبایع را به حرکت درآورد و دل‌ها را مجذوب کند. این زیبایی، برگرفته از فیض روحی برخاسته از اعمال قلب است، پس خاتمه، جدا از متن نیست، بلکه به منزله‌ی اعضای جسم است و باید در شروع و پایان زیبا باشد، چون که شروع و پایان سخن، معنا و مقصود را بیان می‌دارند (محمود یاسین، 1418ق: 176).
در شواهد مثال کاملاً واضح است که امام سجاد (علیه السلام) از کلام خود به عنوان حربه‌ایی برای بیدارسازی مخاطب و جامعه بهره می‌برند، در حالی که امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام بیان و خطابه هستند، بدین جهت سخنان ایشان روان‌تر و ساده‌تر است.

جناس

به آن تجنیس و مجانسه نیز گویند، عبارت است از توافق دو لفظ در نطق با وجود اختلافشان در معنا (لادقی، 1963م: 207). سبب این نام‌گذاری آن است که ترکیب حروف الفاظ آن از یک جنس هستند. جناس دوگونه است: تام و ناقص (ابوالعدوس، 1427ق: 276).
انواع آن عبارت‌اند از:

1. جناس مضارع

جناسی است که در آن دو حرف مختلف و هم‌مخرج وجود دارد، مقصود از تقارب آنچه در نزد علمای تجوید است، نیست، بلکه شامل حروف هم‌مخرج می‌شود (تونانی، بی‌تا: 130).
این صنعت، برخی اوقات در مباحث علم تجوید نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- و إن رَددتَ مع ذلک سُؤالی و خابت إلیک امالی (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- و بِکَ أعُوذ و بک ألوذ (همان: 118).
- حینَ تَطَوَّلتَ علیَّ بالرِّضا و تَفَضَّلتَ بالعَفوِعمّا مَضی (همان: 44).
- و افتَح لَهُ فتحاً یسیرا و اجعَل لَه من لدُنک عَلی عَدوِّکَ وَ عَدوَّه سُلطاناً نصیرا (همان: 54).
شاهد در«سوالی و أمالی»، «أعوذ و الوذ»، «تَطَوَّلتَ و تَفَضّلت»، «یسیر و نَصیر» است که حروفش متقارب المخرج‌اند، درموارد مثالی بالا، امام رضا (علیه السلام) با ظرافت بسیار بالایی این صنعت را به کار برده‌اند.
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أما أعبَرتَ بمن مضی من أسلافکَ وَ من وارَته الارضَ من آلافک (عبداللهی، 1383: 184).
- تمکَّن من دُنیاه، و نال منها مُناه (همان: 187).
- و کثرة تعبه فی طلابها، و تکادحه فی إکتسابها و تکابده من أسقامها و أوصابها (همان: 192). (14)
شاهد در «أسلافک و آلافک»، «دنیاه و مناه» و «تکادحه و تکابده» است که حروفش متقارب المخرج‌اند. این تقارب تلفظی و مخرجی باعث زیباتر شدن کلام حضرت شده است و شنونده متأثر از شباهتی که میان حروف دو لفظ متفاوت احساس می‌کند، سرخوش می‌شود.
به کارگیری این صنعت باعث می‌شود تا القای کلام به وسیله‌ی مخاطب نیز روان‌تر و سهل‌تر شود، چرا که جناس مضارع به خاطر زیبایی که دارد موجب آمادگی بیشتر مخاطب برای شنیدن و برداشت مفهوم ذهنی گوینده شده و این امر از ویژگی‌های اختصاصی این صنعت است.
زیبایی کلام ائمه (علیهم السلام) در این‌گونه شواهد مثالی فنی آشکارتر می‌شود. هر دو امام همام (علیهما السلام) به خوبی از این صنعت استفاده کرده‌اند، کلام امام سجاد (علیه السلام) عقلانی‌تر و رسمی‌تر و به نوعی مانند اسلوب علمی بوده، در حالی که کلام امام رضا (علیه السلام) از سلاست خاصی برخوردار است و واژه‌های راحت‌تر و همگون‌تری را به کار برده‌اند.

2. جناس اشتقاق و شبه‌اشتقاق

دو نوع دیگر نیز به جناس، ملحق می‌شوند، یکی، اشتقاق که دو لفظ را با هم جمع کند، دوم، مشابهت دو لفظ را جمع کند که شبه‌اشتقاق نامیده می‌شود (عبدالحمید، 2001م: 100).

جناس اشتقاق

به کارگیری اشتقاق‌ها از یک ماده‌ی لغوی را گویند، دیور جراند و دریسلر آن را «تکرار جزئی» می‌نامند. اتحاد ریشه‌ی معجمی از دو طرف را گویند. آنچه اشتقاق را از دیگر نمونه‌های تکرار جدا می‌سازد، احتمال گوناگون بودن شاهد مثال‌های آن است، چون امکان دارد از یک ماده بیش از یک اشتقاق باشد، در این زمینه زبان عربی از دیگر زبان‌ها متمایز می‌شود (همان).
پیرامون این آرایه، نمونه‌های فراوانی در صحیفه امام رضا (علیه السلام) وجود دارد، از جمله:
- إلهی بَدَت قُدرتُکَ وَ لَم تَبدُ هیئةً لکَ (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
- فَجَهَلُوکَ وَ قَّدروکَ و التّقدیرُ علی غیرِ ما به شبَّهوکَ، فإنّا بریءٌ یا إلهی من الذین بالتَّشبیه طَلَبوکَ (همان: 54).
- اللَّهمَّ و أمِنهُ بأمانِکَ الوَثیق و انصرهُ بنَصرکَ العزیز ... و قوَّة بقُّوتِکَ ... اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (همان: 5).
- حتّی تحلیّنا مَحلَّه. (همان: 54).
در «بدت و تبد»، «قدروک و التقدیر»، «انصر و قوة»، «ال و عاد» و «حلّ و تحلُّ» این نوع جناس وجود دارد. در این مورد برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- بلی اوردته بعد عزِّ و منعةٍ *** مواردَ سوءٍ ما لهنَّ مصادر (عبداللهی، 1383: 193).
- والله یعلمُ انّا لا نُحبُّکُم *** ولا نَلومُکُم أن لا تُحِبُّونا (همان: 247).
- من عرف الرَّبِّ فلم تُغنِه*** معرفةَ الرَّب فذاک الشَّقی (همان: 248). (15)

در «أورد و موارد»، «نحبکم و تحبونا» و «عرف و معرفة» این نوع جناس وجود دارد. برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است. کاربرد همگون ریشه‌ها منجر شده است کلام نوعی آهنگ و ریتم به خود بگیرد و تلفظ آن روان‌تر و سلیس‌تر شود. از رهگذر این موضوع، کلام گوینده در سیاق بهتری قرار گرفته، مطلوب طبع واقع شده است و تأثیر کامل‌تری بر مخاطب می‌گذارد.
هر دو امام (علیه السلام) نصیحت‌گونه عمل می‌کنند و صبغه‌ی ارشاد بر کلامشان، غلبه تامی دارد، البته کلام امام رضا (علیه السلام) نوعی استیناس در بردارد، البته امام سجاد (علیه السلام) نیز از این مهم بی‌بهره نبودند بیشتر از اسلوب حکیم و مذهب کلامی و سایر صنایع بلاغی عقلانی و اثباتی مانند کیفیت شناخت خدا در مثال سوم استفاده کرده‌اند.

جناس شبه‌اشتقاق

آنگاه که دو لفظ جناس از یک ریشه مشتق نشوند ولی میان حروف مشابهت فراوانی باشد، به گونه‌ای که مخطاب تصور کند آن دو از یک ریشه مشتق شده‌اند، در اینجا جناس شبه‌اشتقاق وجود دارد که آن را جناس «مشابهت یا جناس مطلق» نیز می‌نامند.
نمونه‌های آن را در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- حتی لایستَخفی بِشیءٍ من الحَق مَخافةَ أحدٍ من الخَلق (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
- و بالله أستَنجح و بِمُحمَّدٍ رسولُ الله و آلِ محمَّد ... و علیهم أتوجه (همان: 82).
در کلمه‌های «الحق و الخلق» و «أستنجح و أتوجه» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- و کُفِّن فی ثوبین واجتمعت له *** مُشیعةً إخوانه و العشائر (عبداللهی، 1383: 196).
- أکابر اولادٍ یهیجُ إکتئابُهُم *** إذا ما تناساه البنونُ الاصاغرُ (همان: 197).
- لنحن علی الحوض رُوادَهُ *** نَذُودُ وَ نَسقی ورّادَهُ (همان: 202). (16)

در کلمه‌های «مُشیعَةً و العشائر»، «أکابر و إکتئابُهُم» و «رُواد و ورّاد» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند که از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست. پی‌بردن به همین خطای ذهنی باعث تلذذ مخاطب و توجه بیشتر به کلام شده است تا از خطای احتمالی مجدد در امان باشد، از دیگر سو، همین تشابه که در واقع عدم تشابه بوده، باعث جای‌گیری بهتر کلام در ذهن مخاطب شده است و پس از فهم تفاوت بین دو کلمه، مطلب برایش لذت‌بخش‌تر می‌شود.
این صنعت به خاطر فنی‌بودن، بیشتر در کلام بزرگان ادب و بلاغت عربی و موارد گوناگونی از آن در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد، همین امر مهر تأییدی بر توان ادبی امامان همام (علیهم السلام) است. این شاهد مثال واضح نیاز چندانی به توضیح ندارد و در زیبایی آن همین بس که به مثابه ترازویی برای نمایاندن توان ادبی و بلاغی فرد است.

3. جناس مُصَحّف

یعنی دو لفظ در تعداد حروف و ترتیب، مشابه و در نقطه‌ها، مختلف باشند، به گونه‌ای که اگر یکی از نقطه‌ها زدوده شود، از کلمه‌ی دیگر متمایز نمی‌شود (تونانی، بی‎‌تا: 128).
شاهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
- و اللهُ مُحیطٌ بی و یحجزکَ عنّی و یحولُ بَیتی بحَولِه و قُوَّتِهِ (قیومی اصفهانی، 1378: 162).
شاهد در «یحولُ و بِحَولِ» است که «الباء و الیاء» در آن اختلاف دارند. این آرایه بر زیبایی کلام حضرت افزوده است.
شاهد آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت است از:
- عُد إلی ذکر المنقول إلی الثری، و المدفوع إلی هول ما تری (عبداللهی، 1383: 199). (17)
شاهد در «ثری و تری» است که «ث و ت» در تعداد نقطه‌ها اختلاف دارند. اگر نقطه‌های این دو لفظ برداشته شود، خواننده دچار تشویش می‌شود. از دیگر سو، همین اختلاف ساده گاهی منجر به قرار گرفتن مخاطب در ورطه‌ی حالت معماگونه در خواندن کلام و درک مفهوم مدنظر باشد. وجود این آرایه بر زیبایی کلام امامان همام (علیهم السلام) افزوده است.

4. جناس لاحق

یعنی اختلاف در نوع حروف باشد، حال آنکه وزن یکی است و تقاربی میان دو کلمه نیست. این اختلاف یا در ابتدا یا در وسط یا در پایان قرار می‌گیرد (جرجانی، 2003م: 231).
شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أن ترحم والدی الغریبین فی بُطونِ الجَنادل، البَعیدینِ مِنَ الأهلِ و المنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- یا سامِعَ کلِّ صوتٍ و یا سابقَ کلِّ فَوتٍ (همان: 48)، در این مورد جناس مضارع نیز به کار رفته است.
- التی یرجِعُ إلیها الغالی و یلحَقُ بنا التالی (همان: 43).
- اللهم أمنحنا أکتافهم و ملّکنا أکنافهم (همان: 86).
«الغریبین و البَعیدین»، «سامَعَ و سابقَ»، «الغالی و التالی» و «أمنحنا و ملّکنا» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام حضرت رضا (علیه السلام) افزوده است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- بذلک جری القلم علی صفحة اللوح فی القدم فما هذا التَّلهف و النَّدم (عبداللهی، 1383: 214).
- أفراسها غائرة و سطواتها قاهره (همان: 216).

- و من ساءنا ساء میلاده *** فیوم القیامة میعاده (همان: 202). (18)

«قلم و قدم»، «غائرة و قاهره»، «المعاد و مهاد» و «میلاده و میعاده» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام امام سجاد (علیه السلام) افزوده است، در اکثر موارد کلام امامان همام (علیه السلام) دربردارنده‌ی موارد متنوعی از مثال‌ها است.

5. جناس غیرتام «متکنف الوسط»

قیدی از قیدهای مذکور که در جناس تام مختلف باشد و دوگونه است: یکی اینکه به زیاده، یک حرف در اول یا وسط یا آخر مختلف باشند، دوم اینکه به زیاده، بیش از یک حرف مختلف باشند (قزوینی، 1430ق: 377). شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- فإنَّ استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا عَسیر (قیومی اصفهانی، 1378: 72).
- والفَضلُ و الفَضیلة (همان: 82).
- و لا یمثِلُ بنظیرٍ و لا یغلَبُ بظَهیر (همان: 88).
- اللهم صلِّ علی نورک و سراجک و ولی ولیک و وصیّ وصیک (همان: 238).
در «یسر و عسیر»، «الفضل و الفضیلة»، «نظیر و ظهیر» و «ولی ولیک و وصیّ وصیک» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود.
شاهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت است از:
- کیف أمنتَ هذه الحالة و أنت صائر إلیها لا محالة (عبداللهی، 1383: 200). (19)
در «الحالة و المحالة» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود. در این شاهد مثال، تفاوت بین دو مورد تنها در یک حرف است که با کاهش یا افزایش آن، معنی کلمه و در فضای کلی‌ر معنای جمله تغییر می‌یابد.
اینجاست که مفهوم آرایه‌های لفظی و تأثیر آن بر زیبایی ظاهری کلام آشکار می‌شود. این آرایه در کلام امام رضا (علیه السلام) به وفور وجود دارد، چون حضرت در دایره‌ی بیانی وسیع‌تری سخن می‌گفتند، توان بیشتری برای بازی با الفاظ نیز داشتند، در حالی که امام سجاد (علیه السلام) معمولاً از دعا و کلام خویش، هدف اصلاح فرد و اجتماع را داشتند، بدین جهت توان کمتری در بازی با الفاظ مهیا بود.

6. جناس مکرر

به آن، جناس مزدوج یا مردد نیز می‌گویند، یعنی دو رکن مجاور از جناس‌ها در نهایت سجع، در نثر یا نظم بیاید (قزوینی، 1430ق: 381).
شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- اللّهم فادعنی یومَ حَشری و نَشری (قیومی اصفهانی، 1378: 160).
- راموا اقامة الإمام بعقولِ حائرةٍ بائرةٍ (همان: 258).
شاهد مثال در «حشری و نشری» و «حائرةٍ و بائرةٍ» است و به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أین السلف الماضون، والأهلون و الأقربون؟ و الاولون و الآخرون (عبداللهی، 1383: 217).
- أنفرح بنعیمٍ زائل، و سُرورٍ حائل و رفیقٍ خاذل (همان: 221). (20)
مثال‌های بالا به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند. مثال‌هایی که می‌آوریم علاوه بر دارابودن شاهد مثال‌های مطرح، موارد بلاغی دیگری نیز دربردارند، مثلاً شاهد اول امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر جناس مکرر دارای صنایع طباق و مراعات‌نظیر نیز است.

ردالعجز علی‌الصدر

اینکه یکی از دو لفظ مکرر «متفق در لفظ و معنی» یا مجانس «متفق در لفظ و نه در معنی» یا ملحق به آن دو، یکی در اول و دیگری در آخر بند بیاید، این مورد دلالت بر توان شاعر، آشنایی وی با ظرافت‌های سخن و اطاعت الفاظ از او دارد، آنگاه که جمله‌ای می‌خوانیم احساس می‌کنیم که الفاظ آن با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است (عبدالحمید، 2001م: 98).
شاهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
- ولاکان قلبُک إلهٌ نَدعوهُ وَنتعوَّذُ به و نتضرَّع إلیه و نَدعُک (قیومی اصفهانی، 1378: 180).
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- جزائی تُعذِّبُنی و لکن *** أعوذ بحُسن عفوکَ عن جزائی
رجائی کان مُنقطعاً بذنبی *** رجائی منک حقَّق رجائی (عبداللهی، 1383: 171).
- و یسنُجُ آمالاً طوالاً بعیدةً *** ویعلَمُ أنَّ الدهر للنَّسجِ خارقُ (همان: 221). (21)

این موارد شاهد فراوانی در کلام حضرت دارد و دلالت بر توان و آشنایی ایشان با ظرافت‌های سخن و طاعت الفاظ از امامان همام (علیهم السلام) دارد. از دیگر سو، آنگاه که این‌گونه اشعار را می‌خوانیم، احساس می‌کنیم الفاظ آن به نوعی با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است. به همین دلیل، مخاطب به محض شنیدن سرآغاز کلام می‌تواند جمله‌های پایانی را حدس بزند، همین امر باعث زیباتر شدن جمله و دلچسب‌تر شدن مطلوب و مقصود گوینده بر مخاطب شود. وجود این صنعت بدیعی در سخن فرد نشان از قدرت بیانی و تسلط وی بر شیوه‌های بدیعی دارد، البته این نکته درباره‌ی امامان معصوم (علیهم السلام) نیز مصداق دارد.

سجع

اصل کلمه‌ی سجع از «سجعت الناقة» گرفته شده و آن زمانی است که شتر ماده صدایش را در حالتی مشخص بکشد، سجع در صورتی صحیح است که دارای یکسری شروط باشد، از جمله: داشتن الفاظ زیبا و خوش مدل بودن، طوری که شنونده از شنیدن آنها لذت ببرد، الفاظ در خدمت معانی باشند، معانی به دست آمده از این الفاظ زشت نباشند و هریک از سجع‌ها بر معنی متفاوت با سجع قبلی دلالت داشته باشند تا سجع مورد نظر، به نوعی تکرار بی‌فایده تبدیل نشود (تونانی، بی‌تا: 134).
سجع بر کلمه‌ی آخر بند اطلاق می‌شود البته بنا بر توافقش با کلمه‌ی آخر بند قبلی، گاهی اوقات نیز فقط بر خود این توافق بدون توجه به بندها اطلاق می‌شود (کرمی، 1375ق: 175).
بنابراین سجع یعنی همگونی حرف آخر کلمه‌ها در تمام موارد، به جز وزن، بهترین نوع سجع آن است که فقره‌هایش با هم مساوی باشند. سجع چهارگونه است: متوازی، مطرف، مرصّع و مشطور (ابوالعدوس، 1427ق: 289).
بهترین سجع آن است که طبیعی، خودجوش و بدون تکلف باشد (لادقی، 1963م: 211).
بنابراین سجع در نثر مانند وزن در شعر است.
انواع سجع‌ها عبارت‌اند از:

1. سجع متوازی

همراهی لفظ آخر از ابتدای بند اول با کلمه‌ی آخر از بند دوم در لفظ و وزن و روی است (ابوالعدوس، 1427ق، 289).
مثال‌های آن در صحیفةالرضا(علیه السلام) عبارت‌اند از:
- من مَشارقِ الأرض و مغاربِها و برِّها و بَحرها و سَهلها و جَبلها (قیومی اصفهانی، 1378: 56)
- اللهّم یا فارِجَ الهمِّ و کاشِفَ الغمِّ (همان: 132).
- یا ماجدُ یا کریم، یا واحِدُ یا کریم (همان: 134).
در مثال‌های بالا «فارِجَ و الغَمِّ» تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند.
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أتاهُ من الله ما لا یُردُّه و نزل به من قضائه ما لا یصّدُّهُ (عبداللهی، 1383: 188).
- فلم تُتعِشه من صرعته و لم ثُقله من عثرته (همان: 193).
- حیث لا ینفعُهُ الاستعبار و لاینجیه الاعتذار من هول المنیة و نزول البلیة (همان: 194). (22)
در مثال‌های بالا، شواهد این نوع از جناس تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند، همین‌جاست که تأثیر بارز سجع بر زیباسازی کلام مشخص‌تر می‌شود، چراکه همین جمله‌های زیبا و بااحساس و آهنگین اگر خالی از سجع بود چیزی جز مجرد یکسری لفظ نبود، حتی اگر معنی را نیز افاده می‌کردند، البته این بدین معنا نیست که در آوردن این‌گونه صنعت‌ها افراط صورت گیرد، بلکه بایستی میانه‌روی رعایت شود. مبحث سجع به خاطر هماهنگی که متأثر از همگونی بین الفاظ ایجاد می‌کند، بسیار مقبول خواننده و شنونده می‌شود، به همین جهت ادباء، توجه و اهتمام خاصی به این صنعت بدیعی داشتند. بهترین نوع سجع، آن است که آسان، غیرعمدی و بدون تکلف و تصنع باشد.
این صنعت بدیعی، در کلام امام رضا (علیه السلام) بیشتر خودنمایی می‌کند. این مهم نشان از برتری ایشان یا ضعف امام سجاد (علیه السلام) در کلام ندارد، بلکه همان‌گونه که بیان شد امام سجاد (علیه السلام) متأثر از شرایط مخاطب، به خاطر رعایت مقام و برای القای بهتر کلام، ناچار بودند اسلوبی عقلانی‌تر و رسمی‎‌تر در پیش گیرند.

2. سجع مطرَّف

اگر دو لفظ در وزن، متفاوت و در قافیه، همگون باشند، سجع مطرف نامیده می‌شود (قزوینی، 1430ق: 384).
شواهد مثال‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
- اللهمَّ اهدنا فیمن اهدیت و عافنا فیمن عافیت (قیومی اصفهانی، 1378: 198).
- یا الله یا ربَّ الأرباب و یا سیدالسادات (همان: 178).
شاهد در «اهدیت و عافیت» و «الارباب و السادات» است. آنچه در جناس مطرف مهم بوده، خیال خواننده بر تکرار لفظ اول است و آنگاه که یک حرف دیگر بر آن وارد شود، و ذهنیت قبلی بازگردد (عبدالحمید، 2001م: 106).
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- فلو رأیت الاصغر من اولاده و قد غلب الحُزن علی فؤاده (عبداللهی، 1383: 197).
- و التبس علیه أمرُهُ من الاولاد و مفارقة الآباء و الاجداد و الإمتعاض بشماتة الحُسّاد (همان: 212). (23)
شاهد در«اولاد و فؤاد» و «الاجداد و الحسّاد» است (عبدالحمید، 2001م: 106).
همین امر منجر به زیباسازی کلام از یک سو و جاگیری بهتر مطالب در ذهن مخاطب از دیگر سو می‌شود. در این مجال هر دو امام (علیه السلام) به زیبایی این صنعت را به کار گرفته‌اند.

3. سجع مرصّع

آن است که الفاظ درهر دو بند از نظر وزن و قافیه همگون باشند.
مثال‌های این صنعت در صحیفه عبارت‌اند از:
- اللهمَّ و طهِّر منهم بلادک و أشفِ منهم عِبادک و أعزِّ به المؤمنین و أحی به سُننَ المُرسلین (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
- أسألکَ کفایة الأذی، والعافیة و الشفاء، و النصر علی الأعداء، و التوفیق لما تُحب وَ ترضی (همان: 138).
شاهد در «طهِّر منهم بلادک و أشف منهم عبادک» و «و اعزِّ به المؤمنین و أحی به سنن المرسلین» است. از مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أتفرح بنعیمٍ زائلٍ و سُرورٍ حائلٍ و رفیقٍ خاذلٍ (عبداللهی، 1383: 221).
- إی کم تکدح و لاتقنع، و تجمع و لاتشبعِ، ماذا الرأی العازب و الرُشدَ الغائب و الأمل الکاذب (همان: 222).
- فیا قلیل التَّحصیل و یا کثیرالتعطیل و یا ذالأمل الطَّویل (همان: 223). (24)
در سجع بیان قرینه مهم است. اگر در این زمینه اختلالی پیش آید زیبایی را از بین می‌برد، چون همین زیباگویی باعث متمایز و دلچسب شدن جمله می‌شود. هرچه کلمه‌ها از نظر وزن و قافیه همگون‌تر باشند، زیباتر است، بدین صورت که اگر این موارد حذف شوند، جمله، خشک و بی‌روح می‌شود. بهترین سجع آن است که در تعداد و نوع کلمه‌ها همگون باشد. زیبایی جمله نیز از همین همنشینی متأثر می‌شود، مفردات جمله باید زیبا، پرکاربرد و غیرتکراری بوده و فاصله‌ها نیز سکون داشته باشند (محمود یاسین، 1418ق: 77).
سجع مرصّع به تأثیرگذاری کلام کمک شایانی می‌کند و به خاطر آهنگ همگونی که به سخن می‌دهد، در جان شنونده تأثیر می‌گذارد، از همین روی کاربرد این صنعت در کلام امام سجاد (علیه السلام) بیشتر دیده می‌شود که البته با توجه به مقصود حضرت کاربست این صنعت مقبول‌تر بوده است تا بتواند بر خواننده تأثیرگذارتر باشد.

لزوم ما لایلزم

به این صنعت «التزام، تضمین، تشدید و إعنات» نیز گفته می‌شود، یعنی ادیب قبل از حرف روی- یا همان قافیه- در شعر یا آنچه در معنی حرف روی است در نثر- یعنی قبل از حرف پایانی جمله- حرفی بیاورد که لزومی ندارد و بدون آن نیز سجع یا قافیه کامل باشد (تفتازانی، 1422ق: 239).
شاعر یا ناثر قبل از حرف آخر در بیت‌ها یا سجع‌های خویش ملتزم به چیزی شود که نیازی بدان نیست، بدین‌صورت که به دو یا سه حرف آخر در وزن و ... که در نظام قافیه‌بندی نیازی به همگونی آنها نیست، ملتزم شود (ابوالعدوس، 1427ق: 295).
نمونه‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
- أن ترحمَ والِدیَّ الغریبین فی بُطونِ الجَنادِل، البَعیدین مِن الأهلِ و المَنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- و إن ردَدتَ مع ذلک سؤالی و خابَت إلَیک آمالی (همان: 44).
- أحین تطوَّلتَ عَلی بالرضا و تفضَّلت بالعَفو عمّا مضی أم حینَ زِدت العفو و الغُفران، باستیناف الکرمِ و الإحسان (همان: 44).
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:

-ألا أیها المأمول فی کُلِّ حاجتی *** شَکَوتُ إلیک الضُرِّ فاسمع شکایتی
ألا یا رجائی أنت کاشفُ کُربتی *** فَهب لی ذُنوبی کلِّها واقضِ حاجتی (عبداللهی، 1383: 181).
- لیت شعری هل عاقلٌ فی الدیاجی *** بات من فجعة الزَّمان یناجی (همان: 182).

- فحسِّن الاعمال و جَمِّلِ الأفعال و قصِّرِ الآمال الطِّوال (همان: 213). (25)
در این صنعت و همه‌ی محسنات لفظی، مهم، غیرعمدی بودن آن است. در این صنعت نباید اثری از تکلف و صنعت‌پردازی وجود داشته باشد، چراکه همین مسائل غیرلازم منجر به سنگین‌تر شدن مطلب و دیرفهم‌تر شدن مقصود می‌شود. کاربرد این صنعت لفظی شاهد مثالی است بر توان بیانی و بلاغی گوینده که البته امامان همام (علیهم السلام) در این زمینه از یکه‌تازان ادب عربی بودند و دعاها و گفته‌هایشان بر تارک ادبیات عربی می‌درخشد.

نتیجه‌گیری

از نتایج مهم به دست‌آمده از مقاله‌ی پیش‌رو این است که:
هر دو امام (علیهما السلام) توجه بالایی به ساخت و بافت کلام داشته و سعی کرده‌اند معانی خویش را در قالب بهترین الفاظ بیان کنند، بدون اینکه از ارزش معنایی آن کاسته شود. طبیعی است که امام سجاد (علیه السلام) متأثر از عرب بودن جامعه‌ی عصر خویش الفاظ سنگین‌تری به کار گیرند و امام رضا (علیه السلام) متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر خویش، زبانی ساده‌تر به کار بندند. از دیگر سو، امام سجاد (علیه السلام) در کلام خویش بیشتر عقلانی و رسمی سخن گفته‌اند، به همین دلیل سخن ایشان صلابت بیشتری دارد، البته چون ایشان در مقام اصلاح جامعه بودند، این کاربرد طبیعی به نظر می‌رسد.
بارزترین جزئیات بنای متن ادبی مانند: سجع، جناس و سایر محسنات لفظی در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد. هدف تمام این محسنات، بیان مفاهیم ذهنی گوینده به بلیغ‌ترین شکل است.
نوع گفتار این دو بزرگوار از این مهم پرده برمی‌دارد که ایشان رد سخنان و ادعاهای خویش، زبانی آسان به کار می‌گرفتند که دارای ویژگی‌های زیبای بیانی، سلیس بودن عبارت‌‌ها و آهنگین بودن است. به علاوه سخنانشان، خالی از الفاظ غریب و ترکیب‌های پیچیده بود و بیشتر گرایش به تجدید و ابتکار داشتند، تمام این موارد منجر شده تا کلام، تأثیر فنی و جمالی خاصی بر متن ادبی داشته باشد، اهمیت معنی و ارزش آن در کلام آشکارتر می‌شود و توجه بالای امامان (علیهم السلام) به الفاظ و موسیقی ترکیب‌ها و تمرکز ایشان بر ریختن این موارد در قالب اسلوب جذاب را می‌رساند. البته ایشان تلاش بالایی برای خلق معانی و نوآوری انجام دادند.
در موازنه‌ی حاضر، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلام هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و توان تحل

عبارات مرتبط با این موضوع

محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد ع محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد ع


ادامه مطلب ...

توحید صفاتی در کلام امیرالمومنین علیه السلام!

[ad_1]

توحید به معنای یکتا دانستن خدا است. یکی از اقسام توحید، توحید صفاتی است. جز شیعه هیچ یک از فرق اسلامی نتوانستند توحید صفاتی را بفهمند آن هم به برکت فرمایشات امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه می باشد که در رابطه با توحید است .

فرآوری : دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان

شیعه

توحید صفاتی در کلام امیرالمومنین علیه السلام

حضرت می فرماید: " اول الدین معرفته " آغاز دین شناخت خداست و " کمال معرفته التصدیق به " و کمال معرفت این است که انسان خدا را باور داشته باشد و " کمال التصدیق به توحیده " کمال باور  به خدا و تسلیم خدا این است که انسان به توحید برسد .
پس توحید آخرین حد معرفت است و" کمال التوحید هی الاخلاص له " و آخرین حد توحید هم اخلاص است. یعنی در نهایت توحید نظری به توحید عملی منتهی می شود. توحید عملی عصاره توحید نظری است و آخرین حد در توحید نظری اخلاص در توحید عملی است.  بنابراین اخلاص می شود فرآیند، بر آیند و عصاره معرفت انسان . "

من قرنه فقد ثنّاه " هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست

" کمال الاخلاص له نفی الصّفات عنه " کمال اخلاص این است که انسان صفات زائد را از خداوند متعال نفی بکند یعنی صفتی زائد بر ذات برای خدا قبول نداشته باشد، چرا؟ " لشهادة کلّ صفة أنّها غیر الموصوف " چون هر صفتی شهادت می دهد او غیر موصوف است.
 ولی در انسان این طور است که عالم بودن یک امراست و انسان بودنش ی امر دیگری است . انسان ، ذاتش است و عالم صفتش است. این دو از هم جدا هستند. در خداوند متعال اینگونه نیست. الله و عالم یکی است. الله اگر الله باشد محال است که عالم نباشد. عالم حقیقی هم همان الله است و اینها دو تا نیستند. اگر دو تا باشند شرک می شود.
 " شهادة کلّ موصوف أنّه غیر الصفّة " هر موصوفی هم ، شهادت می دهد که غیر از صفتش ست.
" فمن وصف الله سبحانه قرن " هر کس که بخواهد خدا را با صفات زائد بر ذات توصیف بکند برای خدا قرینه قرار داده و همراه خدا چیز دیگری قرار داده و او را در واقع دو تا کرده .
 " من قرنه فقد ثنّاه " هر کس برای خداوند متعال قرینه ای قرار بدهد در واقع  خدا را دو تا کرده. دو گانه یعنی صفت و موصوف هر دو را به عنوان خدا گرفته در حالی که اینها دو تا نیست.
" من ثنّئه فقد جزّئه " هر کس که خدا را دوتا بکند خدا را تجزیه کرده .
 " من جزّئه فقد جهله " و هر کس که خدا را تجزیه بکند در واقع نسبت به خدا جهل داشته.

وحدت حقه حقیقیه

 وقتی می گوییم خداوند یکتاست یعنی یگانه است یعنی دو، بر نمی دارد. در اصطلاح روایات و در اصطلاح اسلامی به آن می گویند وحدت حقه حقیقیه که این با وحدت عددی که در بقیه موجودات هست فرق می کند.
واجب الوجود با لذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است. بنابراین جایی که خدا هست دیگر هیچ چیز باقی نمی ماند " لیس فی الدار غیره ". یعنی پهنا و گستردگی ذاتی خداوند آنقدر وسیع است که چیزی را باقی نمی گذارد که تصور بشود هست.
دویی دیگر باقی نمی گذارد " لیس فی الدار غیره، غیره دیّار "  او که هست دیگر هیچی نیست. او هستیی است که وقتی او هست دیگر  مثل او چیز دیگری  باقی نمی ماند.

برهان صرف الوجود

برهان صرف الوجود این است که وجود مطلق و وجود صرف تعدد بر نمی دارد. امکان ندارد که ما برای وجود مطلق دو و مثل و مانندی تصور بکنیم. فرض کنید اگر شما آب را بدون هیچ قیدی تصور کنید هر چه هست درون همین آب است که یا جزء آن است  یا عین خودش هست. آب مطلق، آبی که هیچ قیدی ندارد و دیگر دو بر نمی دارد اما یک قید برایش آوردیم  مثلاً گفتیم آب باران  آن وقت دو بردار می شود و می گوییم آب غیر باران، آب چشمه. با گفتن آب شور و اضافه کردن این قید از اطلاق خارج می شود  و دو برداشتنش دیگر محال نیست.

وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

وجود صرف که ذات باریتعالی و واجب الوجود است این گونه است و دیگر دو بر نمی دارد. وجود مطلق همه هستی را فرا می گیرد. این برهان را برهان صرف الوجود می گویند و فقط تصور می خواهد. همین قدر که انسان بتواند وجود محض و وجود صرف را تصور بکند دیگر تعدد معنا ندارد.
البته این برهان به شکل دیگری هم مطرح می شود و آن وجود محض هست. وجود بی نهایت هم دو بر نمی دارد. این برهان می تواند دو تا حد وسط داشته باشد. یک حد وسطش بی نهایت ولا حدّیه است. حد وسط دیگر صرف الوجود و محض الوجود است. وجود محض، دو بر نمی دارد. وجود بی حد هم دو بر نمی دارد. هر کدام از این دو حد وسط را که تصور بکنیم به سادگی پی می بریم که وجود بی نهایت دو تا نمی تواند باشد. چنانکه وجود مطلق و وجود محض هم دو تا نمی تواند باشد.

کلام آخر:

معرفت، بر آیندش توحید است. اگر توحید حاصل شد همه مراتب معرفت و دین را داریم. دین، اول دین، سرآغاز دین و شروع دین معرفت خداست و بر آیند دین هم معرفت خداست.
 تنها کافی است وجود محض و وجود صرف را تصور بکنیم تا تصور کردیم می بینیم دو بر نمی دارد و یکی است. یا وجود بی حد و بی نهایت را کافی است فقط تصور بکنیم ، بی نهایت که شد دیگر جائی برای غیر باقی نمی گذارد. این برهان را برهان صرف الوجود گویند.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
غیرانتفاعی غیرانتفاعی!

غیرانتفاعی غیرانتفاعی!

چرا در وجود خدا شک نمی کنید؟

چرا در وجود خدا شک نمی کنید؟

روش علم کلام

روش علم کلام

برهان تجربه دینی

برهان تجربه دینی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

در وصف حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها …خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین چرا می گویند تسبیحات اربعه؟تسبیحات در رکعت سوم و چهارم نماز ، به جای سوره ی حمد می توان ذکر تسبیحات اربعه را دین وزندگی تایبادفایل راهنمای معلم کتاب دین و زندگی پایه دهم و همچنین بودجه بندی دین و زندگی دهم و سوم و آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ …آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را سوالات متن درس دین و زندگی دین وزندگیسوالسوالات متن درس دین و زندگی س والات متن درس نشانه ی بیداری و هوشیاری و بافران بافرانبافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل در وصف حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها مؤسسه جهانى سبطین ع خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که چرا می گویند تسبیحات اربعه؟ تسبیحات در رکعت سوم و چهارم نماز ، به جای سوره ی حمد می توان ذکر تسبیحات اربعه را قرائت کرد دین وزندگی تایباد فایل راهنمای معلم کتاب دین و زندگی پایه دهم و همچنین بودجه بندی دین و زندگی دهم و سوم و پیش آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ شهر سوال آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را مرتبط سوالات متن درس دین و زندگی دین وزندگی سوال سوالات متن درس نشانه ی بیداری و هوشیاری و ورود به وادی انسانیت چیست ؟ توضیح دهید بافران بافران بافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به


ادامه مطلب ...

پیدایش کلام اسلامی

[ad_1]
عدم ذکر نام علی (علیه السلام) در قرآن

عدم-ذکر-نام-علی-(علیه-السلام)-در-قرآنهرچند نام حضرت علی (علیه السلام) در آیات قرآن مجید ذکر نشده است، اما آیات متعددی درباره آن حضرت نازل ادامه ...

آیا دلیلی بر نصب ائمه (ع) در قرآن هست؟

آیا-دلیلی-بر-نصب-ائمه-(ع)-در-قرآن-هستاین شبهه که یکی از شبهات قدیمی و معروف اهل سنت هم است، ادعای نبود نصب امامت حضرت علی (علیه السلام) در ادامه ...

دیدگاه‌های فلسفی ابراهیم نظّام

دیدگاه‌های-فلسفی-ابراهیم-نظّامنظّام به راستی از ذهنی بسیار دقیق و عمیق فلسفی برخوردار بوده و مسایل فلسفی را به شدت و قوّت به خود جلب ادامه ...

نخستین فیلسوف مسلمان

نخستین-فیلسوف-مسلمانابواسحاق ابراهیم بن سیّار بلخی بصری، مشهور به نظّام یکی از مشایخ و استادان نامدار فرقه‌ی معتزله است که ادامه ...

جبر و اختیار در کلام قدیم

جبر-و-اختیار-در-کلام-قدیماز مسایل مهم در علم کلام و فلسفه درباره‌ی افعال انسان. لغت جبر از اضداد، یعنی دارای معانی مقابل، است ادامه ...

قدریان نخستین

قدریان-نخستینمسئله‌ی قدر پیش از اسلام در میان قوم عرب مورد بحث بوده است. قول به قدر، که عقیده به نوعی جبر است، در ادامه ...

کلام سنّی و منازعات الهیّاتی

کلام-سنّی-و-منازعات-الهیّاتیمبحث کلام گسترده است و موضوعات متعدّدی را در برمی‌گیرد، از این روی، واکنش اهل سنّت به کلام پیچیده و متنوّع ادامه ...

نگاهی به کلام قدیم

نگاهی-به-کلام-قدیمکلام، یا علم الکلام (علم کلام)، در اسلام عنوان آن شاخه از علم است که معمولاً به «الهیّات نظری» ترجمه ادامه ...

پیدایش کلام اسلامی

پیدایش-کلام-اسلامیاز منابع معتبر اسلامی چنین برمی‌آید که در زمان حیات رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) بحث و جدال ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ارتباط طب اسلامی با علم نجومکلام جالب علامه حسن …ارتباط طب اسلامی با علم نجومکلام جالب علامه حسن زادهدانلود فیلمپیدایش پدیده نفاق در اسلام از منظر قرآنعنوان مقاله پیدایش پدیده نفاق در اسلام از منظر قرآنرشته الهیات و معارف اسلامی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادرشتهالهیاتومعارفرشته الهیات و معارف اسلامی از رشته‌های گروه آزمایشی علوم انسانی دانشگاهی در ایران دانشکده علوم قرآن و حدیث دانشکده فقه و حقوق مذاهب اسلامی ـ واحد بندر عباساخلاق اسلامی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاداخلاقاسلامیخوی اسلامی اخلاقی است که در چارچوب اسلام است اخلاق اسلامی سه بخش اصلی دارد رابطه با جستار هویت اسلامیجستار بیانات رهبری کلیدواژه هویت اسلامی به نظر ما بیدارى اسلامى به وجود آمده است پایگاه مجلات تخصصی نور پایگاه مجلات تخصصی نور از مجموعه پایگاه های مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی است طلاب عرفانی اهل سنت و جماعت منطقه تالش معرفی …طلاب عرفانی اهل سنت و جماعت منطقه تالش معرفی کتابهای اسلامی و عرفانیدانلود مذهبی معنای حق در نگاه اندیشمندان اسلامیدر اصطلاح حقوقی، حقوق و وظایف افراد و گروه ها به عنوان انسان هایی که موجودند و هر انقلاب اسلامی و جنبش دانشجویی دیگرانمقدّمه یافتن نخستین بارقه‌ها و نقطه عطف انقلاب اسلامی چندان آسان نیست همچنان که ارتباط طب اسلامی با علم نجومکلام جالب علامه حسن زاده سایت ارتباط طب اسلامی با علم نجومکلام جالب علامه حسن زادهدانلود فیلم رشته الهیات و معارف اسلامی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد رشتهالهیاتو رشته الهیات و معارف اسلامی از رشته‌های گروه آزمایشی علوم انسانی دانشگاهی در ایران، دانش پیدایش پدیده نفاق در اسلام از منظر قرآن عنوان مقاله پیدایش پدیده نفاق در اسلام از منظر قرآن اخلاق اسلامی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد اخلاقاسلامی خوی اسلامی اخلاقی است که در چارچوب اسلام است اخلاق اسلامی سه بخش اصلی دارد رابطه با خدا دانشکده علوم قرآن و حدیث دانشکده فقه و حقوق مذاهب اسلامی ـ واحد بندر عباس طلاب عرفانی اهل سنت و جماعت منطقه تالش معرفی کتابهای اسلامی طلاب عرفانی اهل سنت و جماعت منطقه تالش معرفی کتابهای اسلامی و عرفانیدانلود مذهبی طلاب جستار هویت اسلامی جستار بیانات رهبری کلیدواژه هویت اسلامی به نظر ما بیدارى اسلامى به وجود آمده است؛ سعى شد پایگاه مجلات تخصصی نور پایگاه مجلات تخصصی نور از مجموعه پایگاه های مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی است که آرام بخش دلها داستانی زیبا از امام علی علیه السلام درباره آرام بخش دلها داستانی زیبا از امام علی علیه السلام درباره نماز « الر ، کتاب انزلناه الیک معجزه دات کام آیا میدانید حضرت محمدصپیامبر ما هزار تا معجزه داشت کلام اسلامی جمیل مجله تخصصی کلام اسلامی کلام اسلامی مؤثر صور کلام اسلامی کلام اسلامی اجمل الصور کلام اسلامی کلام اسلامی ودینی فلسفه و کلام اسلامی


ادامه مطلب ...