یکی از نشانههای سرطان دهانه رحم، عفونتهای دستگاه تناسلی است که متأسفانه بیشتر زنان آن را جدی نمیگیرند و سعی میکنند با روشهای خانگی و خودسرانه بیماری را درمان کنند یا اینکه وقتی علائم بیماری بهبود پیدا کرد، درمان را رها میکنند اما باید بگوییم همین عفونتها گاهی تبدیل به ضایعات پیش سرطانی شده و بعد از حداقل ۵ سال به سرطان واقعی تبدیل میشوند. سرطانی که عنوان مسری بودن را یدک میکشد و بدون هیچ گونه علائمی خاص- آن هم با دوره نهفتگی طولانی- در میان سلولهای دهانه رحم تودههای بدشکل سرطانی را تشکیل میدهد.
دکتر موسوی رئیس انجمن زنان و زایمان ایران، سرطان دهانه رحم یا سرطان سرویکس را از جمله سرطانهایی نام میبرد که علت ویروسی دارد و اغلب از طریق مقاربت جنسی منتقل میشود.
او میگوید: هر دو نوع سرطان کبد و دهانه رحم منشأ ویروسی دارند. سرطان کبد از طریق ویروس هپاتیت و سرطان دهانه رحم از طریق ویروس پاپیلومای انسانی منتقل میشوند. حدود صد نوع مختلف از این ویروس وجود دارد که تنها ۲۰ نوع از آن در دستگاه تناسلی عفونت ایجاد میکنند و ۸۰ نوع دیگر باعث بروز زگیلهای پوستی میشوند. همچنین از ویروسهای عامل عفونت دستگاه تناسلی، ۱۳ نوعشان پرخطر هستند و باعث ایجاد سرطان میشوند و باقی ویروسها زگیلهای عفونی به وجود میآورند که معمولاً بدخیم نیستند و منجر به خارشهای پوستی در بیمار میشوند. انواع عفونتهای دستگاه تناسلی هنگامی که در بافت دهانه رحم، سلولهای سرطانی ایجاد میکنند، معمولاً بدون علامت هستند و بیمار متوجه بیماریاش نمیشود.
به گفته رئیس انجمن زنان و زایمان، دو رده سلول در دهانه رحم وجود دارد. زمانی که این سلولها در حال تکثیر هستند، ویروس فرصت پیدا کرده و وارد هسته سلولها میشود و سلول را از کنترل خارج و به طرف تکثیر تومور پیش میبرد.
او به زنان توصیه میکند، از آنجا که این ویروس مدت زمان طولانی در دستگاه تناسلی باقی میماند و این زمان بین ۵ تا ۱۰ سال طول میکشد، زنان باید در این سالها از آزمایشهای غربالگری سلولهای دهانه رحم استفاده کنند. یکی از این آزمایشها لزوم آزمایش «پاپ اسمیر» است. چنانچه این ویروس در مراحل اولیه کشف شود، سرطان قابل درمان است. روشهایی مانند جراحی، لیزر درمانی، سوزاندن و منجمد کردن، سلولهای تخریبشده سرطانی را از بین میبرد و سلامتی را به بیمار هدیه میدهد. عامل اصلی این سرطان تماس از طریق مقاربت بویژه ارتباط جنسی است.
دکتر موسوی هشدار میدهد که عامل ویروسی سرطان دهانه رحم همچنین در دستگاه تناسلی مردان در چینهای پوستی سالها مخفی شده و به حالت کمون باقی میماند و در مردان سرطانهای دستگاه تناسلی یا سرطان دستگاه مقعد ایجاد میکند.
به گفته این متخصص زنان و زایمان، آمارهای کشوری و مرکز کنترل سرطان، سرطان دهانه رحم را جزو سیزدهمین سرطان شایع در کشور اعلام کرده است ولی آلودگی ویروسی که به آن «مرحله پیش سرطانی» (دیس پلازی) میگویند و هیچگونه علامتی نیز ندارد، نسبت به گذشته افزایش داشته و در حال شیوع است. (در مرحله دیس پلازی ویروس وارد سلولها شده و سلولها را تخریب میکند و فرمان تکثیر بیرویه سلولها را صادر میکند و تغییرات سرطانی در سلول ایجاد میشود). (فریبا خان احمدی/ایران)
محسن نایبی با اشاره به اجرای طرح آسمان آبی، زمین پاک در سطح شهر تهران گفت: احترام به حقوق شهروندی منحصر به فرهنگ ترافیکی در سطح شهر و خیابان نیست و همانطور که احترام به خط سفید در راستای حقوق شهروندی در ترافیک شهری لازم الاجراست مسافران مترو نیز باید با احترام به نمادهای فرهنگی در حمل ونقل ریلی و شهر زیرزمینی، حریم واگنهای بانوان را بطور کامل رعایت کنند.
وی با بیان اینکه انجام سفری ایمن و آرام برای مسافران عزیز جزء وظایفی است که همیشه سرلوحه فعالیتهای ما بوده است، اظهار داشت: ارتقاء سطح آرامش و آسایش شهروندان یکی از اهداف مهم در برنامه این شرکت است و از لوازم تکریم مسافران محترم مترو، حمایت از حقوق بانوان و آقایان در استفاده مطلوب از خدمات است.
مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه افزود: امروز مسافران مترودر زمینه برخورداری از فرهنگ سفر و استفاده از مترو در سطح و تراز خوبی قرار گرفتهاند که این مهم باید روز به روز ارتقاء یابد تا بدین وسیله ارائه خدمات بهینه به بهترین شکل صورت گیرد.
نایبی با اشاره به اینکه رعایت و حفظ حریم انسانها در زندگی فردی و اجتماعی مهم است و حفظ حریم واگنهای بانوان احترام به حقوق شهروندی است، تصریح کرد: با درخواست مسافران خانم، طرح اختصاص واگن بانوان اجرایی شد و مورد استقبال مسافران محترم نیز قرار گرفت ولی متاسفانه برخی از آقایان با عدم رعایت حقوق شهروندی و ورود به این واگنها مراتب ناراحتی مسافران خانم را فراهم میکنند.
وی با بیان اینکه برخورداری ازمحیط آرام و امن در واگنهای بانوان از خواستهها و مطالبات به حق شهروندان و مسافران عزیز است خاطرنشان کرد: عوامل مستقر در ایستگاهها و عوامل انتظامی مترو به جد این موضوع را پیگیری و مانع از ورود آقایان به واگن خانمها میشوند و داخل قطارها نیز بین واگن بانوان و واگن عمومی، سازههایی تعبیه شده که امکان تردد وجود ندارد.
مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو تهران همچنین با اشاره به این موضوع که اطلاع رسانی و فرهنگ سازی نیز در این حوزه به صورت کامل انجام شده است، تاکید کرد: تحقق این مهم و آرامش و آسایش بانوان محترم مستلزم همکاری متقابل آقایان و بانوان در رعایت حقوق یکدیگر و همکاری این دو قشر با خدمتگزاران مردم در شرکت بهره برداری مترو تهران است.
به گزارش جام جم سرا، وی با بیان اینکه ورود آقایان به واگنهای بانوان نقض حقوق شهروندی است با اشاره به مسئله حقوقی این موضوع نیز گفت: طبق آئین نامهها و مقررات عمومی شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه، حضور آقایان در واگنهای بانوان ممنوع است و طبق ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی چنانچه خانمی به این موضوع اعتراض کند و این اقدام فرد، ایجاد مزاحمت برای بانوان تلقی شود، جرم بوده و برخورد قضایی در دستور کارعوامل انتظامی مستقر در مترو قرار میگیرد.
نایبی تاکید کرد: شرکت بهره برداری مترو تهران طرح حفظ حریم واگنهای بانوان را با جدیت و قاطعیت پیگیری و اجراء میکند.
مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه اجرای مطالبات به حق و خواستههای مسافران عزیز را جزء وظایف خدمتگزاران مردم در مترو تهران دانست و از آنها خواست با تدابیر توام با حفظ حرمت مسافران برای ایجاد نظم و انضباط در خور شأن شهروندان و مسافران عزیز اهتمام ویژه داشته باشند.
وی همچنین در پایان از مسافران عزیز خواست ضمن همکاری با عوامل اجرایی ایستگاهها، شرکت بهرهبرداری مترو تهران را برای انجام سفرهایی توام با آرامش و آسایش یاری کنند. (ایسنا)
برای بالا بردن احتمال باروری کارشناسان پیشنهادهای متعددی دارند که برخی از آنها در مطلب پیش رو آورده شده است.
از سه ماه قبل از اقدام به بارداری، قرص نخورید
مصرف قرصهای ضدبارداری آسیبی به کیفیت دورههای قاعدگی یا باروری شما نمیزند؛ اما بدن نیاز به کمی زمان دارد تا دوباره آمادگی لازم برای باروری را پیدا کند. احتمالا بعد از قطع مصرف این داروها بینظمیهایی در قاعدگی یا لکهبینی بین عادتها خواهید داشت؛ اما لازم است که از سه ماه قبلتر از اقدام به بارداری، مصرف این قرصها بهطور کامل قطع شود. به عقیده متخصصان زنان و زایمان، اگر بدن بهطور کامل از اثرات هورمونهای ناشی از قرصهای ضدبارداری خلاص نشده باشد، امکان سقطجنین بالا خواهد رفت؛ در نتیجه توصیه میشود قبل از بارداری بهتر است سه بار پریود شوید.
چکاپ کامل داشته باشید
نگرانی از وضع سلامت بدن ممکن است باعث کاهش باروری شود؛ برای مثال، داشتن اضافهوزن، مصرف دخانیات، تغذیه نامناسب، خستگی زیاد، استرسهای شدید و... ممکن است روی احتمال باروری تاثیر منفی بگذارد؛ در نتیجه لازم است قبل از اقدام به باروری به پزشک مراجعه کنید و چکاپ کامل شوید. علاوه بر این، در صورت وجود هر نوع بیماری مزمن یا ژنتیکی، درمانهای سنگین دارویی، کمکاری تیروئید، دیابت، فشارخون بالا یا سابقه خانوادگی بیماریهای جدی لازم است که قبل از بارداری بررسیهای لازم روی سلامت زن و شوهر انجام شود. بهتر است آزمایش خون بدهید، هورمونهایتان بررسی شود و واکسنهای لازم را بزنید. داشتن آگاهی از وضع سلامتتان باعث میشود با خیال راحت و آرامش بیشتری اقدام به بارداری بکنید. حتما با متخصص زنان و زایمان مشورت کنید تا آزمایشهای لازم را برایتان تجویز کند.
به دوره تخمکگذاری حساستر باشید
اگر سیکل قاعدگیتان مرتب است، میتوانید بسادگی دوره تخمکگذاری را که 14 روز قبل از شروع قاعدگی است، تخمین بزنید. از سه روز قبل تا سه روز بعد از این تاریخ، دوره باروری شما کلید میخورد. چون اسپرم به مدت سه روز در داخل دستگاه تناسلی زن زنده میماند. اگر قاعدگی نامنظمی دارید، باید زمان تخمکگذاری را به شیوه دیگری محاسبه کنید. در این صورت باید به علائم فیزیکی بدن مانند درد در زیر شکم، ترشحات واژینال و احساس درد در ناحیه سینهها حساستر باشید. دمای بدن نیز نشاندهنده زمان تخمکگذاری است. از روز بعد از تخمکگذاری دمای بدن افزایش چشمگیری مییابد. میتوانید هر روز صبح در یک ساعت و شرایط مشخص دمای بدن خود را اندازه بگیرید. همچنین میتوانید از تستهای تخمکگذاری استفاده کنید. این تستها میزان هورمون Lh در ادرار را (که 24 تا 36 ساعت قبل از تخمکگذاری آزاد میشود) اندازهگیری میکند.
نزدیکی را بیشتر کنید
علاوه بر شناسایی دوره تخمکگذاری بهتر است که برقراری رابطه را بیشتر کنید؛ چون در اوج نظم دوره قاعدگی نیز امکان دارد تاریخ تخمکگذاری جابهجا شود. مراقب خود و همسرتان باشید و سعی کنید روابط بیشتری برقرار کنید. چهار بار نزدیکی در هفته به جای یک بار، احتمال بارداری در عرض شش ماه را از 17 به 83 درصد افزایش میدهد.
حالتهای مناسبی انتخاب کنید
منیدانهها شناور هستند و بهواسطه سیگنالهای شیمیایی هدایت میشوند؛ اما بیشتر متخصصان توصیه میکنند که برای هدایت هرچه بیشتر منیدانه وضع مناسبی برای آمیزش انتخاب شود. یعنی بدن در وضعی قرار بگیرد که بیشترین منیدانه به گردنه رحم برسد. در نتیجه لازم است حالتی انتخاب کنید که زاویه دخول در بیشترین و میزان خروج اسپرم در پایینترین حد خود باشد.
بعد از نزدیکی دراز بکشید
بعد از اتمام نزدیکی بلافاصله از جای خود بلند نشوید و به مدت 10 دقیقه به پشت بخوابید و در گرفتن دوش عجله نکنید.
تغذیه سالم داشته باشید
بیشک تجربهاش را داشتهاید که تغذیه نامناسب و رژیمهای لاغری سفت و سخت روی عادت ماهانه شما تاثیر میگذارد. رژیمهای سخت لاغری باعث کمبود ویتامین در بدن میشود و علاوه بر آن شما را خسته و افسرده میکند؛ البته اضافهوزن نیز بهطور مستقیم روی باروری تاثیر میگذارد؛ بنابراین لازم است که تغذیه سالم و متنوعی داشته باشید. روزانه پنج واحد میوه و سبزیجات، دو سهم غذایی پروتئینهای حیوانی و گیاهی (ماهی، گوشت، تخممرغ، عدس، سویا و...)، سه سهم غذایی قندهای دیرجذب (غلات کامل، پاستا، برنج، نان تهیهشده از آرد کامل)، سه محصول لبنی (ماست، شیر، پنیر) و چربیهای سالم (ماهی، روغنهایگیاهی، دانهها و مغزها) داشته باشید. فراموش نکنید که از مصرف مواد غذایی چرب و قندی بکاهید و روزانه آب کافی بنوشید.
ورزش کنید
برای افزایش احتمال باروری لازم است وزن خود را مهار کنید و احساس سلامت زیادی داشته باشید. وقتی بدن شما از نظر جسمی و روحی در آمادگی کامل باشد، میلتان به برقراری رابطه بیشتر افزایش مییابد و احتمال باروریتان نیز بیشتر میشود. ورزشهای مناسب و سبکی انجام دهید. نرمشهای آرامتنی کمک زیادی به شما خواهد کرد.
استرستان را مهار کنید
استرس باعث افزایش هورمون کورتیزول میشود که به هورمون استرس معروف است. این هورمونها روی هیپوتالاموس تاثیر میگذارند و باعث کاهش ترشح هورمون GnRH (هورمون تاثیرگذار روی هیپوفیز و تحریککننده ترشح هورمونهای جنسی FSH وLH) میشود. این تاثیر باعث بروز اختلال در تخمکگذاری میشود تا جایی که حتی به قطع قاعدگی هم منجر میشود.
مصرف ماست کمچرب را کاهش دهید
نتایج یک پژوهش آمریکایی نشان میدهد خانمهایی که روزانه بیش از دو محصول لبنی کمچرب مصرف میکنند بیشتر در معرض ناباروری قرار میگیرند. مصرف بیش از اندازه ماست و شیر کمچرب باعث افزایش اختلال در تخمکگذاری میشود. شیر کمچرب در مقایسه با شیر کامل حاوی بیشترین میزان آندروژن، پرولاکتین و فاکتور رشد است. در نتیجه لازم است که روزانه دو محصول لبنی کامل میل کنید.
ترکیبات سمی ممنوع
همه ما بدون اینکه بدانیم، در معرض ترکیباتی سمی قرار داریم که روی باروری تاثیر منفی میگذارد. در عرض کمتر از 50 سال که تولید ترکیبات شیمیایی در سراسر جهان با افزایش 85 درصدی همراه بوده است، کمیت منیدانهها به میزان 50 درصد کاهش و میزان ابتلا به سرطان بیضه نیز 50 درصد افزایش یافته است. قرارگیری در معرض ترکیبات سمی موجود در هوا، مصرف مواد غذایی آلوده به آفتکشها، نوشیدن آب حاوی ترکیبات شیمیایی یا تماس با شویندهها و... باعث کاهش احتمال باروری میشود.
مایعات سالم بنوشید
آبمیوههای طبیعی یا آب معمولی جزو بهترین گزینههاست. توجه داشته باشید که مصرف زیاد قهوه یعنی بیش از شش فنجان در روز نیز باعث کاهش باروری میشود.
سیگار دشمن سلامت و باروری
مصرف دخانیات احتمال باروری را بهطور چشمگیری کاهش میدهد. لازم است قبل از بارداری سیگار را ترک کنید. باید بدانید که مصرف دخانیات در طول بارداری خطر سقطجنین و ناهنجاریهای جدی در نوزاد را بالا میبرد.
تاثیر گرما در اسپرم
منیدانهها از گرما بیزار هستند. بیضهها داخل کیسه بیضه و با فاصله از بدن قرار دارند و دمای آنها 4ـ2 درجه کمتر از دمای بدن است. افزایش دمای بیضهها حتی به میزان یک تا دو درجه، کمیت و کیفیت منیدانهها را به خطر میاندازد؛ در نتیجه لازم است که آقایان از سونا، حمام و جکوزیهای خیلی گرم بپرهیزند. از نشستنهای طولانیمدت و بخصوص انداختن پا روی هم و نشستن طولانیمدت روی صندلیهای گرمکننده اتومبیل بپرهیزید. از پوشیدن لباسهای تنگ با جنس الیاف مصنوعی خودداری کنید. جنسهای کتان و نخی را انتخاب کنید. انجام برخی از ورزشها را محدود کنید. لپتاپ را روی پاهایتان قرار ندهید. استفاده طولانیمدت از تلفنهای همراه به سلامت شما آسیب میزند و احتمال پدر و البته مادر شدن را کاهش میدهد.
مترجم: فاطمه مهدیپور
منبع: topsante و Espacesanteleslucioles - (ضمیمه سیب روزنامه جام جم)
بیش از نیمی از زنان بالای ۵۰ سال به بیماری پوکی استخوان مبتلا میشوند که میتواند به شکستگی استخوان منجر شود. فاکتورهای اصلی خطرزا در بروز پوکی استخوان شامل مصرف ناچیز کلسیم، استعمال سیگار و مصرف برخی انواع داروها و یائسگی هستند. علاوه بر این، استرسهای طولانی مدت میتواند بر متابولیسم بدن و در نهایت خطر ابتلا به پوکی استخوان تاثیر بگذارد. همچنین بیتوجهی افراد افسرده به حفظ سلامت خود نیز ممکن است خطر ضعف استخوانی را افزایش دهد و حتی امکان دارد آنان را به استعمال مواد دخانی و خودداری از انجام فعالیتهای بدنی ترغیب کند.
در این بررسی بیش از ۱۱۰۰ زن ۶۰ تا ۷۰ ساله فنلاندی حضور داشتند. روی این افراد تستهایی انجام گرفت تا میزان سلامت استخوان آنان اندازهگیری شود. متخصصان در این مطالعه مشاهده کردند به طور کلی تراکم استخوانی این زنان در طول یک دوره ۱۰ ساله کمابیش ۴ درصد کاهش پیدا کرده است. با این حال میزان تراکم استخوانی در زنانی که از زندگیشان رضایت داشتند بیش از ۵۲ درصد بالاتر از شرکت کنندگانی بود که از زندگیشان راضی نبودند.
بر اساس نتایج این بررسی، تغییرات در رضایت از زندگی در طول مدت ۱۰ سال انجام مطالعه با شدت تراکم استخوانی مرتبط بوده است.
به نقل از هلث دی نیوز، متخصصان فنلاندی با بیان اینکه در این مطالعه هنوز ارتباط مستقیم این دو عامل با یکدیگر مورد تایید قرار نگرفته اظهار داشتند: آنچه مشاهده شد این است که سطح بالایی از رضایت از زندگی میتواند فرد را در مقابل ابتلا به پوکی استخوان حفاظت کند اما انجام مطالعات بیشتر در این زمینه ضروری است. (ایسنا)
مرضیه جمالی کسی است که از ۱۴ سال پیش هر روز در این مغازه کوچک با این کلمهها جمله که نه، زندگی میسازد، شاید شما او را نشناسید، اما اگر برحسب اتفاق سری به قائمشهر بزنید میبینید که بزرگ و کوچک او را میشناسند. زن جوانی که شغلی متفاوت و البته غیرمتعارف را برای کسب درآمد انتخاب کرده و به عنوان بانوی تابلوساز کشورمان هم شناخته شده است. برای اینکه با ماجرای زندگی این بانوی هنرمند آشنا شوید این گزارش را از دست ندهید.
۱۳۵۴/۶/۳۰؛ در شناسنامه مرضیه جمالی این اعداد مقابل کلمه تاریخ تولد ثبت شده و این یعنی، شهریوری که گذشت، مرضیه چهلمین شمع زندگیاش را هم خاموش کرد. زندگیای که میتوانست مثل خیلی از زندگیهای دیگر شب و روزهایی تکراری و شبیه هم داشته باشد، بیهیچ اتفاق تازه، حرف و حرکت جدیدی اما به لطف استقامت و جسارت بازیگر نقش اولش، پر از اتفاقهای تازه و نو شد. جسارت و استقامتی که ریشه در علاقهای قدیمی کرد: «از بچگی، از وقتی خیلی کوچک بودم خوشنویسی را دوست داشتم. دوران راهنمایی در مدرسه خطم از همه بهتر بود، همیشه به خاطر خط خوبم مورد تشویق قرار میگرفتم و معلمهایم همیشه برای خط خوش مرا مثال میزدند.»
لطفا علاقه آن روزهای مرضیه را به خطاطی دستکم نگیرید؛ چون جرقه کار امروزش همان روزها در حیاط خانهشان در روستای اسماعیل کلای جویبار زده شد؛ روزی که مرضیه با قلممو و رنگ روی دیوار حیاطشان با حروف درشت نوشت: «پارچهنویسی!» یک کلمه خیلی ساده که بعد از گذشت این همه سال هنوز روی دیوار حیاط خانه پدریاش جا خوش کرده تا هر وقت چشمش به آن میافتد، فراموش نکند چقدر بین آرزوی او و کار امروزش فاصله بوده: «دوران راهنمایی و دبیرستان را گذراندم؛ اتفاقا درسم هم خوب بود، اما آنقدر به خط و خوشنویسی علاقه داشتم که کنکور ندادم. در عوض خواهر بزرگم کمک کرد و اسمم را در کلاسهای خوشنویسیکه در قائمشهر برگزار میشد نوشت.»
ورود به کلاس خوشنویسی نقطه شروع کار امروز مرضیه بود: «حدود ۱۵ جلسه در کلاسهای انجمن شرکت کردم و به صورت جهشی مدرک عالی خوشنویسی را گرفتم؛ اتفاقی که برای خودش یک رکورد بود. چون خیلیها مدت زیادی برای رسیدن به این مدرک صرف میکنند، اما من به خاطر علاقه شدیدم به خوشنویسی مثل تشنهای که به آب رسیده همه چیز را خیلی سریع یاد میگرفتم.»
از تدریس تا رویای تابلوسازی
صفحات تقویم زندگی مرضیه را که ورق میزنیم بعد از مدرک عالی خوشنویسی نوشته شده؛ «تدریس» عددهای بالای تقویم را نگاه کنید؛ مهرماه ۱۳۷۳ است. مدرسهها تازه باز شدهاند و مرضیه جمالی دوباره پا به مدرسه گذاشته اما این بار در مقام یک معلم: «بعد از گرفتن مدرک خوشنویسی به این فکر افتادم که آن را به بقیه هم یاد بدهم. بخصوص بچههایی که نمیتوانستند در کلاسهای انجمن شرکت کنند. به همین دلیل به چند مدرسه سر زدم و از مهر ۷۳ به عنوان معلم خوشنویسی وارد دنیای کار شدم، اما هیچوقت رویای پارچهنویسی و دیوارنویسی از ذهنم دور نشد.»
این اولین کار این بانوی هنرمند بود، کاری که دو سال او را در مدارس دخترانه شهرشان پایبند کرد؛ سالهای آرامی که بزرگترین اتفاق زندگی مرضیه را برایش رقم زدند؛ خدا همسری را سر راه او قرار داد که برای رسیدن به رویای دوران کودکیاش، نه تنها سد راه نشد که همراهتر از هر آدم دیگری به او برای رسیدن به هدفش کمک کرد: «همسرم فرشید باوند یکی از اقوام دورمان بود. خیلی ساده با هم ازدواج کردیم. با اینکه خیلی دوست داشتم کار دیوارنویسی و.. را ادامه بدهم، اما قبل از ازدواج نتوانستم نظرش را در این باره بپرسم. ولی بزرگترین شانس زندگیام این بود که همسرم وقتی از علاقهام خبردار شد نه تنها مخالفتی نکرد که مثل کوه پشتم ایستاد و کمکم کرد.»
برای باور این ادعا بهتر است ادامه ماجرا را از زبان خودش بخوانید؛ البته با این توضیح که او در این مدت مادر هم شده بود و ادامه کار در مدارس برایش سختتر: «استخدام نبودم و از مرخصی زایمان و... هم خبری نبود، درآمد زیادی هم نداشتم. از طرف دیگر پارچهنویسی را به صورت تجربی و خودآموز در خانه شروع کرده بودم و میدیدم این همان کاری است که از آن لذت میبرم.»
کارآموزی در کارگاه
یادگرفتن تابلوسازی شاید برای مردها کار سادهای باشد، اما اگر شما یک زن باشید کمتر کسی پیدا میشود این کار را به شما یاد بدهد! باور نمیکنید؟ ماجرا را از زبان کسی بخوانید که حالا به عنوان اولین بانوی تابلوساز ایران شناخته میشود: «برای اینکه اصول و فنون تابلونویسی را یاد بگیرم احتیاج داشتم مدتی را جایی شاگردی کنم، اما پیش هر تابلونویسی که میرفتم میگفت شما را چه به این کار؟ این کار مردانه است. برای خانمها مناسب نیست! شما نمیتوانید! و من نمیدانستم که چرا نمیتوانم؟! به خاطر همین باز هم اصرار میکردم و میگفتم شما به من این فرصت را بدهید، اگر موفق نشدم و نتوانستم، حق با شماست، اما متاسفانه خیلیها حتی فضا و فرصت یادگرفتن را هم به من نمیدادند.»
اتفاق سرنوشتساز دیگر زندگی مرضیه جمالی در همین روزها رخ داد، آن هم درست زمانی که او از در کارگاه یکی از قدیمیترین استادان خوشنویسی قائمشهر گذشت و پا به کارگاه او گذاشت: «به استاد شایسته گفتم من مدرک عالی خوشنویسی دارم و دوست دارم فنون تابلوسازی را یادبگیرم. از من پرسید پارچهنویسی بلدی؟ گفتم بله. بعد خطم را که دید خیلی تشویقم کرد و گفت تاحالا شاگردی نداشتم که به این سرعت و به این خوش خطی پارچه بنویسد. از آن به بعد من در کارگاه ایشان مشغول به کار شدم.» یک فضای دو سه متری از یک کارگاه ۲۰۰ متری. این همان فرصتی بود که مرضیه جمالی برای شروع میخواست: «در ماههای اول، بیشتر کارهای پارچهنویسی را انجام میدادم، چون سرعتم زیاد بود سریع کارم را تمام میکردم و بعد میرفتم کنار دست استاد میایستادم و کار یاد میگرفتم. مثلا وقتی ایشان تابلوهای نئون را میساختند من به جزئیاتی که رعایت میکردند دقت کرده و سعی میکردم هم کار یاد بگیرم و هم خیلی توی دست و پای بقیه نباشم.»
تحقق یک رویا
مرضیه جمالی پنج سال در کارگاه استاد شایسته شاگردی کرد و کار یاد گرفت تا اینکه بالاخره این امکان برایش به وجود آمد که کارش را بصورت مستقل شروع کند: «از همان سال اول به همه فوت و فنهای تابلوسازی مسلط شده بودم با این حال به پیشنهاد استاد شایسته درکارگاه او ماندم تا هم تجربه بیشتری پیدا کنم و هم مشتریها من را به عنوان یک تابلوساز ماهر بشناسند، اما بالاخره بعد از پنج سال درست وقتی که دخترم پیش دبستانی میرفت برای خودم یک مغازه اجاره کرده و مستقل شدم.»
خیلی وقتها همکارانم میپرسند خانم جمالی شما واقعا خودت روکش میزنی؟ چون این کار خیلی سخت است و باور نمیکنند یک زن بتواند روکش بزند. الان دو سال است تابلوی الایدی هم میسازم |
حالا رویای مرضیه به حقیقت پیوسته بود: «روزهای اولی که مغازه را باز کرده بودم هنوز جواز نداشتم. به خاطر همین به یک ماه نکشید که مغازه را پلمب کردند. من هم برای جواز اقدام کردم، اما رئیس آن زمان اتحادیه گفت که ما اصلا به زنها جواز نمیدهیم! خیلی ناراحت شدم و گفتم اگر شده تا نهاد ریاستجمهوری میروم تا جواز بگیرم چون این کار را بلدم و مانعی برای انجام ندادنش نمیبینم. بعد دوباره آقای شایسته واسطه شد و من و کارم را در اتحادیه تائید کرد و به این ترتیب موفق شدم به اسم خودم جواز بگیرم.»
حالا ۱۴ سال است که مرضیه چراغ تابلوسازیاش را روشن نگهداشته و تابلوهای کوچک و بزرگ زیادی برای مشتریها ساخته است: «همیشه خودم نجاری میکنم، لحیم کاری میکنم، ورق برش میزنم و تنها کاری که بلد نیستم جوشکاری است که آن را هم میخواهم یاد بگیرم. تا حالا همیشه جوشکار برایم فریم تابلو را ساخته و تحویل داده و بعد خودم فریم را روکش کردهام. خیلی وقتها همکارانم میپرسند خانم جمالی شما واقعا خودت روکش میزنی؟ چون این کار خیلی سخت است و باور نمیکنند یک زن بتواند روکش بزند. الان دو سال است تابلوی الایدی هم میسازم؛ به صورت تجربی یادگرفتهام که لامپها را چطور بچینم و دقت کنم که مثبت و منفیشان کدام است، بعد با سیمهای مخصوص لحیم کنم تا اتصال داشته باشند، اما کارهای سنگینی مثل نصب را همسرم انجام میدهد یا اینکه از نصاب کمک میگیرم.»
مرضیه جمالی را حالا شما هم میشناسید؛ بانوی پرتلاشی که در یک شهر کوچک سراغ کاری غیرمتعارف رفت و موفق شد؛ بانویی که مدتهاست روزش را با دستگاه پرچ و لحیم، با منگنه، پیچگوشتی، انبردست، فلکسیکش و رنگ و قلممو شب میکند و برای رسیدن به امروز از موانع زیادی گذشته است.
فکر نمیکردم در این کار ماندگار شود
داوود شایسته هنرمند هفتاد ساله قائمشهری بیش از ۴۵ سال است در رشته تابلوسازی فعالیت میکند. در این سالها شاگردان زیادی تربیت کرده، شاگردانی که هر کدام حالا برای خودشان یک تابلوساز حرفهای هستند، اما از بین همه آنها سختکوشی و جسارت یکی از شاگردها بیشتر از بقیه در ذهناش مانده است: «خانم جمالی همراه همسرشان آقای باوند به کارگاه من آمد و اظهار علاقه کرد که این کار را یاد بگیرد. من هم قبول کردم. با خودم گفتم شاید سختیهای کار را ببیند و مثل خیلیهای دیگر که برای یادگرفتن تابلوسازی میآیند و بعد از دیدن سختیهای کار، قید ادامهاش را میزنند، او هم کار را رها کند. اصلا فکر نمیکردم در این کار ماندگار شود، بخصوص که مادر هم بود و یک دختر کوچک داشت و نسبت به خیلی از شاگردهای دیگرم شرایط سختتری داشت، اما خانم جمالی با جدیت خاصی در کارگاه ماند. خطش واقعا زیبا بود، تسلط زیادی به پارچهنویسی داشت و علاقه زیادی هم به یادگرفتن فنون دیگر نشان میداد.
همسرش هم واقعا حمایتش میکرد و این نکته مهمی برای موفق شدنش بود. روز به روز که از کارآموزی ایشان در کارگاه میگذشت من پیشرفتش را به چشم میدیدم. خیلی زود هم فهمیدم واقعا میخواهد تابلوسازی را به صورت حرفهای یاد بگیرد به همین دلیل فقط به یادگرفتن یک تخصص قانع نبود و سعی میکرد تا وقتی که در کارگاه است هر چیزی را که میتواند یاد بگیرد؛ از برقکاری، سیمکشی و بنرسازی گرفته تا ساخت تابلوی نئون، برش شبرنگ و... . حالا برای خودش یک استاد است و میتواند کارآموزهای زیادی داشته باشد.»
مینا مولایی / جامجم
در این آزمایش اثرات لحظهای نوعی پروتئین موسوم به تروپونین بررسی میشود که هشدار میدهد ماهیچههای قلب ممکن است در معرض آسیب و تخریب باشند. در تستهای استاندارد فعلی که در بسیاری از مراکز ملی سلامت مورد استفاده دارند تنها با بررسی مقدار این پروتئین، خطر حمله قلبی بررسی میشود اما دقت این تستهای استاندارد از نوع جدید به مراتب کمتر است چون در تست جدید تغییرات لحظهای تروپونین بررسی می شود و به این ترتیب حساسیت تست در تشخیص خطر سکته بالاتر میرود.
متخصصان انگلیسی در بررسیهای خود نشان دادند تست استاندارد فعلی برای انجام این آزمایش بسیاری از موارد سکته قلبی در زنان را که دچار علائم درد در قفسه سینه هستند تشخیص نمیدهد.
حمله قلبی یک وضعیت اورژانسی است و تشخیص به هنگام و درمان آن میتواند فرد را از خطر مرگ نجات دهد. در این بررسی 126 زن و مرد که به حمله قلبی مشکوک بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. با استفاده از تست قدیمی تروپونین نشان داده شد که تعداد مردان مبتلا به این بیماری نسبت به زنان دو برابر است اما زمانی که از تست جدید استفاده شد تعداد زنان مبتلا به سکته قلبی 22 درصد افزایش یافت.
به نقل از شبکه خبری بی بی سی، دکتر «آنوپ شا» گفت: در حالی که تعداد زنان و مردان شرکت کننده در این مطالعه با هم برابر بوده با تست قدیمی، احتمال سکته قلبی در تعداد زنان کمتری تشخیص داده شد در حالی که با آزمایش جدید احتمال تشخیص سکته در زنان دو برابر بیشتر شد. (خبرگزاری ایسنا)
294
چه فرقی میکند نامش چه باشد، مهم کوله باری از تجربههای غم انگیز است که که درونش را غارت کرده است.
منتظرم شروع کنند، مادر رخصت میخواهد و من تنها چشمهایم را به نشانه تایید باز و بسته میکنم، میپرسد نامش را نیاز دارم یا نه!؟ میگویم: فرقی نمیکند! میگوید: رسالت داریم به مردم کشورمان بگوییم اینجا برزخ است، برزخ!
خودش را خدیجه معرفی میکند و میگوید: در تهران زندگی میکردم، تنها پسرم را بر اثر تصادف از دست دادم، دختر کوچکم ناراحتی اعصاب گرفت، همسرم از زندگی ما جدا شد و من به سختی کار میکردم. با توجه به شرایط دخترم تصمیم گرفتم برای تغییر روحیهاش به یک کشور خارجی سفر کنم.
آرایشگاه داشتم، درآمدم بد نبود، یک خانمی به عنوان مشتری به آنجا آمد، سر درددلم باز شد؛ این خانم پیشنهاد داد که تور مسافرتی دارد و قیمتش هم بسیار مناسب است. فقط از من خواست برای گذرنامه خودم و دو دخترم اقدام کنم.
صدایش به بغض مینشیند و ادامه میدهد: همیشه از خارج از کشور میترسیدم، اما بالاخره دلم را راضی کردم که دخترانم را بردارم و به این سفر بروم. سفر زمینی بود و مقصد سوریه و زیارت. تو اتوبوس بودیم که این خانم کنارم نشست و گفت: میخواهم از دمشق مسافران را راهی مالزی کنم که چند روزی هم در آن کشور تفریح کنند، همراهشان میروی؟ من به شدت مخالفت کردم و گفتم پولی برای این سفر همراه ندارم. گفت ایرادی ندارد من قرض میدهم شما آنجا خرید کن بیار به تهران بفروش و پول من را پس بده. با نارضایتی قلبی پذیرفتم که همراهشان بروم و در اسرع وقت پول این خانم را پس بدهم.
دو روز در سوریه بودیم بعد از دو روز با ما و چند تن دیگر از مسافران تماس گرفتند و گفتند سریع خودتان را به فرودگاه برسانید از آنجا به قطر رفتیم. در سالن ترانزیت بودیم که سر و کله این دو خانم که دو خواهر هم بودند، پیدا شد. ما را از سالن ترانزیت به سالن پرواز انتقال دادند. در زمان تحویل بار چمدانهای خودشان را با چمدانهای ما همراه کردند و همه تگهای چمدان بر روی بلیت دخترم چسبانده شد.
وقتی خواستیم به سمت سالن پرواز برویم یکی از خواهرها بر روی زمین نشست و گفت: پادرد بشدت آزارم میدهد. در همان لحظه کسی با ویلچر آمد و به ما گفتند از بخش دیگری با ویلچر وی را سوار خواهیم کرد. ما هم که کاملا بیاطلاع بودیم. من و دو دخترم به همراه دو تا خانم دیگر و یک پسر جوان، سوار پرواز شدیم. تمام طول پرواز هواپیما را گشتیم ولی این دو نفر را ندیدم.
رسیدیم مالزی و از پرواز پیاده شدیم تا ساعت ۱۲ شب تو فرودگاه منتظر این دو تا خانم بودیم. بچهها خسته شده بودند و خانم همراهمون بچه چهار سالهاش از خستگی بیتابی میکرد. ساکها را برداشتیم و به سمت گیت خروج رفتیم. چمدانهای خانمها را هم که تگش بر روی بلیت دخترم بود برداشتیم. گفتیم شاید بیایند و بگیرند. ساکهای ما که رد شد ساک این خانمها را پلیس باز کرد و چند تا اسپری از توی آن درآورد و یکی از آنها را شروع کرد به زدن. اسپری خوش بو کننده بود فکر میکنم. ما را روانه دفتر پلیس کردند و رفتارشان مشکوک شد. اسپری را با چکش باز کردند و پلاستیکی از آن خارج کردند که چیزی شبیه یخ در آن بود. ما هنوز نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده است. فقط میگفتند «شابو»، «شابو». ما هم نه زبان بلد بودیم نه دلیل این کارها را میدانستیم. بالاخره از طریق کامپیوتر با دختر بزرگ من که در آن زمان ۱۸ ساله بود ارتباط برقرار کردند و به ما فهماندند ماده مخدر شیشه به همراه داریم و حکممان در این کشور اعدام است.
زن هنوز هم با یادآوری آن اتفاق درد میکشد. این از رفتار و سرتکان دادنهای گاه و بیگاهش معلوم است. دختر هنوز صلوات میفرستد و تسبیح را تکان میدهد، دختر کوچکتر اما سکوت محض کرده و فقط زمین را نگاه میکند.
شوکه شده بودیم، باورمان نمیشد این بلا به سرمان آمده باشد. ما تا صبح آنجا نشسته بودیم و ساکها به جای نامعلومی رفته بود. نخستین کاری که انجام شد جداکردن دختر چهارساله همسفرمان بود. به او گفتند نمیتوانی با بچه به زندان منتقل شوی و باید بچهات را تحویل دهی. همسفرم در آن شرایط بد، بچه را به نگهبان تحویل داد. اسپریها تقسیم شد و هر کدام در ساک یکی از ما قرار گرفت. ما را مستقیم به دادگاه منتقل کردند، پولهایمان را گرفتند، تمام وسایلمان را گرفتند و روز دادگاه اصلی از ۱۰ ساک، تنها ۶ ساک را آوردند که خالی خالی بود و ما در نهایت ۶ اکتبر سال ۲۰۱۱ حتی با رد آزمایش دی. ان.ای به زندان منتقل شدیم.
مادر خسته میشود از تعریف. نگاهی به دخترانش میکند، آنها را برده بود خارج برای تفریح. برای اینکه غم از دست دادن برادر را فراموش کنند. وقتی عازم سفر شدند دختری ۱۸ ساله و ۱۷ ساله بودند و حال ۲۲ ساله و ۲۳ سالهاند. نگاهی میکند به دخترانش. میگوید: خیلی سختی کشیدیم خیلی. مریم دختر بزرگمه سه روز تو زندان از عفونت گوش تو کما بود. داشت از دستم میرفت. از عفونت آنجا تمام بدنش زخم شده بود. یکسال زخم داشت بدنش. زندان مالزی آب ندارد، باورتان میشود!؟ صبح به صبح یک سطل میدهند برای هفت نفر، آن یک سطل هم برای حمام است هم برای دستشویی و هم برای خوردن!
حمام و توالت در اتاق هست. بدون هیچ پوششی! اتاق دو در سه است و هر هفت نفر باید در آن زندگی کنند. از کجایش بگم خانم؟!
اشک در چشمهای به گود نشستهاش جمع میشود: «عفونت بیداد میکند. سال اول دستشوییها را در کیسه میریختیم و به بیرون پرت میکردیم تا کمتر در معرض عفونت باشیم، اما بعد از یک سال پشت پنجرههای کوچک اتاق هم فنس کشیدند! و دو سال از صبح تا شب و از شب تا صبح در اتاق حبس بودیم. اسمش را زندان بگذارم یا قفس! فقط میدانم آنجا زندان نیست، قفس هم شرف دارد، آنجا برزخ است، برزخ!»
کابوس شبانه روزی
ما اینجا چیزی را زندگی کردیم که زندگی ما نبود. سه سال و سه ماه فقط گاهی درها باز میشد و بیرون میرفتیم. فقط چند بار! یادمان نمیرود؛ وقتهایی که ناخودآگاه استخوانهای غذا را کنار میگذاشتم که یواشکی از گرسنگی به دندان بکشیم. این همه مدت است که قاشق ندیدیم.! اینجا کسی با قاشق غذا نمیخورد. باید با دست غذا میخوردیم. با دستهای زخمی و عفونت کرده.
«کجنگ. آخر دنیا بود. زندان نیست. ته دنیاست! زندان بیمرام است، ولی اینجا، ته دنیا بیوفاتر است؛ ما مجرم نبودیم. قطعیت حکم نداشتیم ولی زخمهای تنمان این را نمیگوید که ما بیگناه بودیم».
این درددلهای زندانیهای ایرانی تبرئه شده از زندان مالزی است. مریم دختری است ۲۴ ساله. آرزو داشت در ایران معمار خوبی شود. برای تفریح آمده بود مالزی. مریم از شرایط سخت زندان در مالزی این گونه میگوید: در سلول نمیتوانستیم تکان بخوریم، بدنمان زخم شد، خودشان اسم این زخمهای عفونی را «گورابه» گذاشته بودند. زخمهای کشنده. من از صورت به پایین دچار این زخم شدم. هیچ دکتری نیست. هیچ دارویی نیست. دوست دارند با این زخمها بمیری. میگویند یک زندانی کمتر، بهتر.
اکتبر سال ۲۰۱۱ به جرم حمل موادمخدر خطرناک در فرودگاه مالزی دستگیر شدیم. از وجود موادمخدر شیشه در چمدانمان بیخبر بودیم. اما چون اسم من روی چمدانهای همسفران بود، با خواهر و مادرم دستگیر شدیم. «دی.ان.ای» روی چمدانها با ما همخوانی نداشت و بالاخره توانستیم در دادگاه ثابت کنیم بیتقصیریم و بعد از سه سال و سه ماه آزاد شدیم.
مریم خاطرات تلخش را به سختی مرور میکند، در حرف زدنش بغض دارد. میگوید: کابوس من شبهای زندان است و سگهایی که هفتهای یک بار به اتاق میآوردند! ساعت سه عصر شام را میدادند و خاموشی میزدند و ما تا صبح نباید یک کلام حرف میزدیم. حالا مگر شب به صبح میرسید؟ سخت نبود، وحشتناک بود.
هفتهای یکبار از اتاق به سالن میرفتیم برای سرشماری. موقع خروج سگهایی را برای جستجو به اتاق میآوردند که تمام اتاق را لیس میزدند! این صحنه خوف آورترین صحنه زندگیام بود. در زندان حتی خارجیهایی که اعتقاد به جهنم ندارند میگفتند اینجا جهنم است و خدا در اینجا خشمگین است.
ما زیاد دادگاه میرفتیم، چون جرممان قطعی نشده بود و هیچ مدرکی علیه ما وجود نداشت. در این دادگاهها، سفارت ایران در مالزی خیلی به ما دلگرمی میداد. به دادگاه که میرفتیم برایمان ادامس میآوردند، ما آدامس را میجویدیم و بعد آدامس جویده شده را قایم میکردیم و میبردیم برای بچههای اعدامی. هر کسی نیم ساعت میجوید میداد نفر بعدی! داشتن مداد جرم بود. نمیتوانستیم مداد داشته باشیم. نوک مداد را قایم میکردیم و نگه میداشتیم. باورتان میشود در جایی از دنیا آدامس و مداد آرزو باشد؟
هر سال منتظر شب عید بودیم. چون تنها روزی بود که از طرف ایرانیها برایمان غذا و کباب از بیرون میآوردند. همه ۳۶۵ روز برای این زمان روزشماری میکردیم. کباب هم آرزوی ما شده بود، حتی برای اعدامیها و حبس ابدیها.
ما حدود ۵۰ دادگاه را پشت سر گذاشتیم، در دادگاههای مالزی قاضی هیچ کاره است. حرف قاضی خریدار ندارد. دادستان تاثیرگذار است و رای نهایی را صادر میکند. ما در این سه سال و سه ماه، یکبار دیگر هم تبرئه شدیم با رای قاضی، اما دادستان بعد از یک هفته این رای را ملغی اعلام کرد و ما دوباره یک سال در زندان بسر بردیم.
مریم در پاسخ به این سوال که توصیهات به مردم ایران چیست، کمی فکر میکند و میگوید: «قدر ایران رو بدونند، قدر مردم کشورمان را بدونند. قدر همدیگر رو بدونند. اینجا صدای دهل از دور شنیدن خوش است. اینجا اگر سفارت نباشه ما بیکس وکاریم. تنها پناهمون بعد از خدا، خود ایرانیها هستند. زندانیان تمامی کشورها در زندان مالزی از ما میخواستند به سفارت کشورمان مشکلات را بگوییم، چون بعد از حضور نمایندگان سفارت و انجمن حمایت از زندانیان، گاهی قرص و آب به ما میدادند».
زهره دیگر زندانی تبرئه شده از زندان مالزی است که اکنون در ایران به سر میبرد. دستهایش آثار عمیق زخم دارد و رگش خط خودکشی. موهایش را پسرانه کوتاه کرده و در برابر هر جمله از طرف مادر و خواهرش به راحتی میشکند و اشکش سرازیر میشود. او فقط ۲۳ سال دارد. آخرین نفری است که اعلام آمادگی میکند برایمان حرف بزند.
زهره در بیمارستان در تهران کار میکرده و از زندگیاش این گونه میگوید: اسمم زهره است ۲۳ سالم است، سه سال پیش آمدم مثلا سفر خارج که روحیهام بعد از فوت برادرم عوض شود. از ۱۵ سالگی کار میکردم، چون پدری نداشتیم بخواهد هزینه زندگی ما را بدهد. سفری آمدیم که سر یک اعتماد بیخود و بیجا زمینگیر شدیم.
من همیشه در فکرم این بود که خارج کجاست؟ آدمهای خارج چه شکلی هستند؟ این سه سال و خردهای هیچ جور جبران نمیشود. هیچ جور. الان حاضرم همه زندگیام را بدهم و برگردم ایران. اما هنوز هم نمیدانم میتوانم در ایران زندگی عادی داشته باشم یا نه! در زندانهای مالزی لحظه به لحظه آرزوی مرگ میکردم، جلو چشمم زنی بود که پوست بدنش را میکند و میتراشید چون دارویی نبود که زخمهایش را خوب کند. بدترین زندانیان نیز آفریقاییها بودند چون در کنار آنها امنیت جانی نداشتیم، سر دعوا با یکی از این آفریقاییها من را فرستادند انفرادی، آنجا برای نخستین بار خودزنی کردم. تمام دستهایم را بردیم، سرم را میکوبیدم به دیوار و آرزوی مرگ میکردم.
زهره سعی میکند بغض فروخورده این سالهایش را قورت دهد، میگوید: هر روز به خدا میگفتم چرا مرا نمیبری، چرا من با این همه سختی نمیمیرم!
بار دوم هم خودکشی کردم. گفتم شاید بمیرم و بذارند مادر و خواهرم بروند اما دریغ! من در ایران مریض بودم الان مریضتر شده ام؛بیماری روحی.
وی با مرور خاطرات زندان میگوید: «دو تا قرص سر درد در جیبم نگه داشته بودم. به همین دلیل اینقدر به وسیله کماندوهای زندان کتک خوردم که کاملا بیهوش شدم و پس از آن مرا به یک زندان دیگر منتقل کردند. روزی که داشتند مرا میبرند مادرم سه بار مرد و زنده شد. چون بیهیچ خبری یک نفر را جدا میکنند اصلا نمیدانی میبرند اعدام یا جای دیگر! روزهای سختی است؛ خیلی سخت.
او ادامه میدهد: «من رو منتقل کردند یک زندان دیگه، دو ماه در آن زندان نمیگذاشتند از اتاق بیرون بیام. آفتاب ندیده بودم، وقتی از زندان آمدم بیرون نور چشمهایم را میزد. امان از اتاقهای زندان، هرچه نگویم بهتر است، جایی که هم دستشویی میکنی و هم حمام و هم غذا میخوری با هفت نفر آدم دیگه».
از او میپرسم آرزویت چیست؟ میگوید «یک بار دیگه فقط بشنوم: فرودگاه امام خمینی (ره)».
زهره و پنج زندانی دیگر ایرانی پس از تبرئه در مالزی به ایران بازگشتند و وی در فرودگاه امام خمینی (ره) به آرزویش رسید. این شش تبعه ایران (پنج زن و یک مرد) اکتبر سال ۲۰۱۱ به اتهام حمل مواد مخدر شیشه در فرودگاه بین المللی کوالالامپور بازداشت شده بودند. آنها با پیشنهاد سفر رایگان به سوریه و مالزی و حمل وسایل تجاری، فریب باندهای قاچاق مواد مخدر را خورده و در ۱۱ چمدان به نام آنها، پنج کیلو و ۷۰۰ گرم ماده مخدر شیشه از دمشق به کوالالامپور قاچاق شده بود. اکنون دستکم ۲۰۰ ایرانی به اتهامهای مختلف که اکثرا حمل مواد مخدر است در ۱۲ زندان مالزی بسر میبرند. بیشتر این افراد به دلیل عدم توجه به هشدارهای پلیس برای انتقال بستههای مشکوک گرفتار باندهای قاچاق مواد مخدر شدهاند.
متوسط سن ایرانیان زندانی در مالزی حدود ۳۵ سال است و بیشتر آنان در دام باندهای قاچاق مواد مخدر گرفتار شدهاند که به دلیل مهارتهای زیاد، ردی از خود برجای نمیگذارند. (خبرگزاری ایرنا)
وحیده نگین در همایش مسیر توسعه اجتماعی با تاکید بر برنامه ششم توسعه که در مجموعه تلاش برگزار شد، افزود: کشور ما در شرایط فعلی و در جهت مقاوم سازی اقتصاد ملی به مشارکت زنان بیش از پیش نیاز دارد.
وی اظهار داشت: اگرچه سخن از نقش زنان در توسعه یافتگی ممکن است سخنی نو و تازه نباشد اما همواره پرسشهای بیپاسخ مختلفی در این بخش وجود داشته است. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای عملیاتی کردن برنامههایی که در حوزههای کاری خود دارد بیش از سایر وزارتخانهها و نهادهای کشور نیاز به بهرهمندی ازظرفیتها و پتانسیلهای زنان دارد. این وزارتخانه برای پیشبرد سیاستهای رفاه اجتماعی نیاز دارد توجه ویژهای به نقش زنان داشته باشد.
وی افزود: وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای توسعه اشتغال نیاز دارد که اشتغال زنان را به عنوان نیمی از جمعیت فعال کشور دنبال کند، ضمن آنکه در این وزارتخانه ضرورت دارد در توسعه بخش تعاون توجه ویژهای به تعاونیهای زنان صورت گیرد. این وزارتخانه با جامعه هدفی از زنان روبرو است که نیازمند توجه ویژهای هستنند که اگر برای حمایت از این قشر تدابیر مناسب و موثر اتخاذ نشود آثار ناگوار آن به صورت مسائل حاد اجتماعی بروز خواهد کرد.
به گفته مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در امور زنان و خانواده، با نگاهی به روند تاریخی نقش زنان در مسیر توسعه اقتصادی اجتماعی کشور درمی یابیم که برغم وجود قوانین و اسناد بالادستی از جمله اصول دهم، بیستم و بیست و یکم قانون اساسی؛ سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور و مواد ۲۲۷ و ۲۳۰ قانون برنامه پنجم توسعه؛ همواره موانع زیادی برای مشارکت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان وجود داشته است. در عین حال اما زنان ایرانی با تلاشهای مضاعف خود این موانع را یک به یک رفع کردهاند و موفقیتهای خود را به عرصه اجتماعی کشاندهاند.
نگین به موانع مشارکت اجتماعی زنان اشاره و ریشه این موانع را در نادیده گرفتن توانمندیهای زنان عنوان کرد و گفت: توانمندسازی زنان و ایجاد زمینه مشارکت اجتماعی آنان علاوه بر اثرات کوتاه مدت و بلندمدت در فرآیند توسعه، اثرات بین نسلی هم خواهد داشت.
به اعتقاد مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، ضرورت دارد برای برداشتن موانعی که در حال حاضر برای مشارکت اقتصادی اجتماعی زنان وجود دارد، تدبیر شود تا زنان بتوانند ازتمام ظرفیتهای خوداستفاده کنند.
وی ابراز امیدواری کرد که همایش زنان در مسیر توسعه اجتماعی با تاکید بر برنامه ششم توسعه نه به سیاق گذشته بلکه آغازگر یک حرکت عظیم و تعیین کننده در جهت ارائه راهکارهای کارشناسی و عملی برای استفاده بهینه از ظرفیت وپتانسیلهای زنان در راستای توسعه پایدار کشور باشد.
نگین تصریح کرد: تمام پیشنهادهایی که در همایش و پنلهای تخصصی آن ارائه میشود به صورت یک مجموعه واحد و بسته اجرایی در اختیار تدوین کنندگان و تهیه کنندگان برنامه ششم توسعه قرار میگیرد. امیدوارم در پایان این همایش، بتوانیم راهکارهای اجرایی و عملیاتی در راستای اهداف برگزاری آنکه همانا بهبود وضعیت زنان و استفاده مناسب از ظرفیتها وپتانسیلهای آنان در فرآیند توسعه کشور جهت درج در برنامه ششم توسعه است، ارائه کنیم. (خبرگزاری ایرنا)
457
از حوادث طبیعی و غیر طبیعی گرفته تا طلاقهایی که هر روز بیشتر میشود، عاملی بر پیدایش پدیده زنان سرپرست خانوار به شمار میرود و با وجود وعدههای فراوان مسئولان دولتی برای سامان بخشیدن مشکلات این گروه از مردم، اما همچنان گره مشکلات زنان سرپرست خانوار کور است. آمارها میگوید که تعداد زنان سرپرست خانوار ایرانی هر ساله افزایش یافته؛ چنان که رئیس مرکز آمار ایران اوایل امسال اعلام کرد که با روند رشد تعداد زنان سرپرست خانوار، ۱۵ درصد خانوادهها تا سال ۹۵ توسط زنان اداره خواهند شد.
در روزهای اخیر نیز اخباری تاسفبار از جامعه زنان سرپرست خانوار منتشر شد که «۸۲ درصد زنان سرپرست خانوار بیکار هستند»، «تعداد زنان سرپرست خانوار ۵ درصد افزایش یافته»، «با مسئله کاهش سن زنان سرپرست خانوار رو به رو هستیم» و... از جمله آنها بود. عناوینی که خود گواه بر بحرانی شدن موضوع زنان سرپرست خانوار است و اگر فکری به حال آنها نشود، با افزایش آمار طلاق باید منتظر افزایش بیش از حد تعداد این زنان بود.
این روزها، تصویر عجیبی نیست دیدن زنی ۱۸ ساله با شکمی برآمده که در گوشه خیابان در حال دستفروشی است. وقتی از کنارش میگذرید، میگوید همسرش فوت کرده و او مجبور است برای سیر کردن شکم خود و به دنیا آوردن فرزندش، کار کند.
از این دست زنان این روزها در گوشه و کنار شهر زیاد دیده میشود. بعضیهایشان که تخصص بیشتری دارند یا کاری بلدند در کارگاهها مشغول کارند. اما همین هم در کل ماجرا توفیری ندارد. اینکه در خیابان کار کند یا در کارگاه، فرقی نمیکند مهم این است که زنی مجبور است برای گذران زندگی بدون داشتن سایه مردی بالای سرش و بدون هیچ کمکی، کار کند. اما این تصویر هر سال در حال تکثیر است تا آنجا که قائم مقام وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته آمار زنان سرپرست خانوار از سال ۷۵ تا ۹۰، پنج درصد افزایش داشته و در حال حاضر از ۹ درصد به ۱۳. ۷۷/۱۳ درصد رسیده است.
دکتر ابوالحسن فیروز آبادی مشکل نگرانکننده زنان را نسبت بیکاریشان به مردان دانسته که زنان دو برابر مردان بیکار هستند. اما تلختر از همه اینها، این است که به گفته سرپرست کمیته امداد امام خمینی سن زنان سرپرست خانوار در حال کاهش است: به طوریکه در حال حاضر خانم ۱۶ سالهای را به عنوان زن سرپرست خانوار زیرپوشش داریم.
قوانینی که اجرا نمیشوند
اما «زنان سرپرست خانوار» اتفاق تازهای نیست که بخواهیم در آینده دربارهشان فکر کنیم. بعد از جنگ هم حتی زنانی بودند که به خاطر از دست دادن همسرشان، بیسرپرست شده بودند و برای تامین آینده فرزندانشان مجبور بودند سر در کسب و کار فرو برند.
در قانون اساسی برای حمایت از زنان سرپرست خانوار، اصولی در نظر گرفته شده است؛ اصل ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی دولت را موظف به بیمه خاص بیوهها، زنان سالخورده و بیسرپرست کرده است. در اصل ۲۹ قانون اساسی نیز برخورداری از تامین اجتماعی برای این زنان، به عنوان یک حق مطرح شده است. همچنین در این اصل گفته شده تامین و حمایت این زنان از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم خواهد بود. اما بیکاری ۸۲ درصد از زنان سرپرست خانوار چیز دیگری میگوید و شاید نشان از نادرست اجرا شدن این قوانین داشته باشد.
عادل آذر، رئیس مرکز آمار ایران سه سال پیش اعلام کرد ۱۲، درصد خانوارهای ایرانی توسط زنان اداره میشوند. اما بر اساس آمار منصور قمشه معاون حقوقی و امور مجلس کمیته امدادای رقم در سال ۸۵ تنها ۵/۶ درصد بوده است.
حسین انواری، سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) نیز درباره وضعیت زنان سرپرست خانوار میگوید که این زنان در گفتمان ما مغفول ماندهاند. زنان سرپرست خانوار اغلب با مشکلات بسیاری از جمله مشکلات اقتصادی، فرهنگی و بیماریهایی که منشا روانی دارند، رو به رو هستند. همچنین فضای تربیتی فرزندان آنها نیز مخدوش شده و با مشکلاتی همچون عدم نشاط، پرخاشگری، تحقیر اجتماعی و فقدان حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی رو به رو هستند. بیشتر این زنان مهارتهای لازم برای مدیریت زندگی خود را کسب نکردهاند و نرخ آسیبپذیری در آنها بالاست.
به گفته انواری، حمایتهای لازم از این زنان صورت نگرفته است: در برنامه پنجم توسعه موارد مختلفی همچون تقویت نهاد خانواده و جایگاه زن، عدالت اجتماعی، ارتقای امنیت اجتماعی، حمایت از اقشار محروم و.... عنوان شده بود که متاسفانه اکنون در آستانه برنامه ششم شاهدیم که بخش عظیمی از آنها اجرایی نشده است.
دولت چه میکند؟
انواری به قانون پنجم توسعه اشاره کرد؛ بد نیست بدانید بر اساس ماده ۲۳۰ همین قانون، دولت مکلف است با همکاری سازمانها و دستگاههای ذیربط از جمله معاونت امور زنان و خانواده رئیسجمهور با هدف تقویت نهاد خانواده و جایگاه زنان در عرصههای اجتماعی برای استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه زمینهها گام بردارد. طرح بیمه زنان خانهدار نیز که در سال ۱۳۸۰ از سوی دولت هفتم کلید خورد و قرار بود تمام ۲۰ میلیون زن خانهدار در ایران بیمه شوند، بعد از فراز و فرودهای فراوان بالاخره سال گذشته با تغییر نام به بیمه زنان سرپرست خانوار، دی ماه سال گذشته تصویب شد، اما هنوز از اجرایی شدن آن خبری نیست.
گرچه حرف و حدیثهای فراوانی در این زمینه وجود دارد اما از طرف دولت فعالیت چندانی برای این قشر آسیبپذیر وجود ندارد. بعد از بحث بیمه زنان سرپرست خانوار، بحث لایحه حمایت از خانواده مطرح شد.
این لایحه موضوعاتی مانند بیمه، معاف از مالیات، تسهیل در استخدام، مسکن، مهارتآموزی، هدایت تعاونیها به سمت مشاغل خانگی و... را شامل میشود.
به گفته ملاوردی این طرح هنوز به مجلس ارائه نشده و در حد یک حرف باقی مانده. جالب اینکه همین اواخر هم کمیته امداد طرح ازدواج مجدد زنان مطلقه را که سرپرست خانوار شدهاند مطرح کرده است!
چه باید کرد؟
با همه اینها به نظر میرسد اگر زنها فکری به حال خودشان نکنند، کسی هم آستینی برای آنها بالا نخواهد زد! ملاوردی که چند روز پیش در مراسم افتتاح دهه کسبوکار درباره زنان و مشکلات اقتصادی و معیشتی آنها صحبت کرده، گفته است: باتوجه به اینکه فقر زنان جنبه اقتصادی ندارد و جنبه اجتماعی و روانی آن بسیار مهمتر است، توانمندی زنان و تحولات ساختاری برای مبارزه با فقر جامعه ضروری است البته فقر زنان تنها مربوط به درآمد نیست بلکه قدرت، اعتماد، خودباوری و پذیرش اجتماعی در حل این مسئله بسیار مهم است.
معاون رییسجمهور ماندگاری نابرابریها و تبعیضها را نشانه موفق نبودن دیدگاههای مختلف در حوزه زنان عنوان کرده و گفته: باید به سمت رویکردی حرکت کنیم تا نیازهای عملی و استراتژیک زنان بهطور همزمان موردتوجه قرار گیرد و این مسائل از طریق جریانسازی جنسیتی در توسعه همهجانبه مورد بررسی و هدفگذاری قرار گیرد.
به گفته ملاوردی ترکیب سنی، تحصیل، درآمد و فقر اقتصادی از آسیبهای زنان سرپرست خانوار است که باید مورد توجه مسئولان قرار گیرد: تامین نیازهای اساسی اعضای خانواده توسط سرپرست خانوار، وجود تبعیضهای جنسیتی و نابرابری در عرصههای مختلف اجتماعی و اقتصادی، از دیگر عواملی هستند که موجب آسیبپذیری بخش قابلتوجهی از جامعه زنان سرپرست خانوار شده است و همزمان با این تغییرات با پدیدههای دیگری مانند زنانه شدن پدیده سالمندی و به تبع آن زنانه شدن سرپرستی خانوار و گسترش سرپرستی خانوار توسط زنان به دلیل فوت همسر، بالا رفتن سن ازدواج و افزایش میزان طلاق مواجه هستیم.
طرحی برای حمایت از زنان سرپرست خانوار
در کنار همه طرحهایی که تا به حال مطرح شدهاند اما به جایی نرسیدهاند، طرحهای جدیدی نیز متولد میشوند که معلوم نیست به کجا خواهند رسید.
ملاوردی از اجرایی شدن طرحی در شهرری خبر داده که به وسیله آن، به موفقیتهایی دست پیدا کردهاند: ضرورت ایجاد هماهنگی و پرهیز از موازی کاری از طریق تمرکز برنامهریزی و تقسیم کار تشکیلاتی و وزارتی و یکپارچهسازی بانکهای اطلاعاتی، موجب شد با اجرای آزمایشی «طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» در شهرری با شناسایی نقایص و کاستیهای این طرح، طرح جامعی را برای اجرا در سراسر کشور ارائه دهیم.
مولاوردی با اشاره به برنامههای دولت در حوزه زنان سرپرست خانوار گفته: مجموعه دستگاههایی که به عنوان خانواده دولت تدبیر و امید در حال فعالیت هستند، طرحها و برنامههای متعددی را مانند لایحه بیمه زنان خانهدار، طرح ارزشگذاری کار خانگی زنان، بسته سیاستی- اجرایی اشتغال زنان که یکی از گروههای هدف آن زنان سرپرست خانوار است، ساماندهی زنان در سکونتگاههای غیررسمی که در قالب تفاهمنامه با دستگاههای اجرایی در حال پیگیری است و همچنین طرح تحول نظام سلامت، برای حمایت از این گروه از زنان در دستور کار خود قرار دادهاند.
همچنین مذاکرات چندجانبهای را برای نتیجه بخشی و اثربخشی حمایتهای دولت از زنان سرپرست خانوار با دستگاههای مرتبط برای بازاریابی آغاز کردهایم. به عنوان مثال برای محصولات صنایع دستی این زنان به دنبال ارائه یک طرح ضربتی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی هستیم تا با همافزایی، تجمیع امکانات و تسهیلات دستگاههای مختلف در جهت تقویت اشتغالزایی زنان حرکت کنیم (محبوبه شعاعی/روزنامه قانون)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
356
به عنوان مثال، بهزیستی از ایجاد خانههای امن نام میبرد که زنان آسیبدیده را مورد حمایت قرار میدهد. آنوقت باید یک نفس راحت بکشیم و خیالمان راحت باشد که زنان و دخترانمان وقتی مورد خشونت قرار میگیرند، نهادی وجود دارد که به آن پناه ببرند، نه اینکه کارد به استخوانشان برسد و مجبور شوند عامل خشونت را بهقتل برسانند، آن هم درحالیکه میدانند ممکن است بهخاطر این عمل قصاص شوند. اما چرا خیالمان راحت نیست و چرا ٩٠درصد فرار دختران از منزل «فرار از» است و نه «فرار به»؟ مگر خانههای امن و اورژانس اجتماعی برای تحتحمایت قرار دادن این افراد ایجاد نشدهاند؟ پس چرا گزینه انتخابی این دختران آسیبدیده در منزل، فرار است و نه پناهبردن به اورژانس اجتماعی؟
در زمان حضور قوانین، سیاستها و طرحها ممکن است با دو اتفاق روبهرو شویم: از یکسو قوانینی وجود دارند که جامع هستند و راهگشا اما عملیاتی نمیشوند و از سویی دیگر، در برخورد با برخی پدیدهها، خلأ نبود قوانین راهگشا، احساس میشود. آنوقت است که قانون بازیاش میگیرد و هرجا که بخواهد سر و کلهاش پیدا میشود و هر جا که نخواهد، غیب میشود!
چند وقتی است که بهصورت پراکنده اما مداوم خبر دانشآموزان شینآبادی که سال ٩١ در حادثه آتشسوزی مدرسهشان دچار آسیبدیدگی شدند را میشنویم، از دادن کامل دیه به این دانشآموزان تا گرفتن مستمری مادامالعمر یا دادن هزینه به خانوادههای این دانشآموزان برای هر بار سفر به تهران و قرار گرفتن آنها در کلاس هوشمند و دادن لپتاپ به آنها. اینکه در قبال این دانشآموزان که بهخاطر ساختار غیرایمن مدرسه دچار حادثه شدهاند و همه زندگیشان تحتالشعاع آن قرار گرفته است، از سوی مسئولان تعهدی دیده میشود، اتفاق خوبی است. اما سوال اینجاست که با سایر مواردی که بهصورت مشابه ممکن است اتفاق افتاده باشد یا در آینده شاهد آن باشیم، چه برخوردی صورت میگیرد؟
قانون در اینجا نقش اصلی خود را که بازکردن گرهای از مشکلات مردم است، بهخوبی ایفا میکند، اما در سایر موارد هم چنین است؟ یا باید عادت کنیم که رسانهایشدن یکمسأله و مطرحشدن آن در اذهان عمومی تنها راهحل ما برای حل مسائلی از ایندست است؟
چندی پیش وکیل دانشآموزان شینآبادی گفت: دولت ردیف بودجهای درسال ٩٤ برای تأمین معیشت و دریافت مستمری کودکان شینآباد از محل بیمه روستاییان، کشاورزان و عشایر برای آنها اختصاص داده است.
همچنین نماینده مردم پیرانشهر در مجلس، از موافقت کمیسیونهای اجتماعی و بهداشت مجلس با در نظر گرفتن ردیفی مستقل درحدود ١٢میلیارد تومان جهت پرداخت مستمری دایم به دانشآموزان شینآبادی خبر داده و حالا سوال این است که دولت و مجلس باید برای «دانشآموزان شینآباد» تصمیم بگیرند یا همه دانشآموزان؟ دانشآموزانی که ممکن است از تنبیه بدنی و روانی توسط معلم گرفته تا شرایط غیرایمن مدرسه دچار آسیب شوند و بهخاطر رسانهاینشدن مسأله یا پیگیر نبودن مدام از حقی مانند حقوقی که به دانشآموزان شینآبادی تعلق گرفته است، محروم شوند و اصلا مگر باید پیگیر قانون بود تا اجراییشود؟ و نمیدانیم تکلیف ١٣ دانشآموز مدرسه روستای سفیلان که در سال ٨٣ بهخاطر استفاده از بخاری نفتی دچار سوختگی ٤٠ درصد شدند، ٨ دانشآموز درودزن فارس که در سال ٨٥ دچار سوختگی شدند، دانشآموزان خوابگاه شبانهروزی در سیستانوبلوچستان در سال ٨٩ که دچار سوختگی شدند، دانشآموزان دبیرستان شبانهروزی چابهار که در سال ٩٠ دچار سوختگی شدند و نمونههای دیگری که کسی از آن خبردار نشده است، چه میشود؟! و کاش قوانین ما در جایی که باید، حضور یابند و در جهت حل مسأله اجتماعی گام بردارند، قوانینی که خود بهخود قدرت اجرایی داشته باشند و بهصورت فراگیر برای همه افراد عمل کنند و برای اعمال اثر، منتظر سر و صدا بپاکردن رسانهها، آن هم درمورد شخص یا اشخاصی خاص نباشند و اگر کارکرد مثبتی ندارند، تغییر کنند.
اگر خانههای امن برای زنان موردخشونت قرارگرفته امن نیست و اگر دختران ترجیح میدهند فرار کنند و آسیبهای فراوانی را تحمل کنند اما به اورژانس اجتماعی مراجعه نکنند، باید در نحوه سازماندهی این مراکز بازنگری شود.(اسما روانخواه - پژوهشگر اجتماعی/روزنامه شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
662