شاید بیشتری آسیب طلاق یک زوج را فرزندان شان متحمل شوند در حالی که خود زوج عمق این مسئله را درک نمیکنند.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ آیا شما پدر یا مادری هستید که به تازگی از همسرتان جدا شدهاید؟ فرزند شما چندساله است؟ آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که در آستانه بازگشایی مدارس و پسازآن، فرزندتان با چه چالشهایی روبهرو خواهد شد؟ آیا میدانید که برای رویارویی با چالشهای احتمالی چه کارهایی باید انجام دهید؟
طلاق و جدایی والدین برای کودکان و نوجوانان بویژه در سنین مدرسه، تجربهای دردناک است. برخلاف بزرگسالان، کودکان نمیتوانند آینده را درست پیشبینی کنند و حدس بزنند که زندگی بدون پدر یا مادر چگونه خواهد بود. آنها نمیدانند که از این به بعد چطور و چگونه باید نیازهای خود را برآورده کنند؛ چه کسی به آنها کمک خواهد کرد و روال زندگی و آینده آنها چگونه خواهد بود.
کودکان دبستانی، در سنین ۶ تا ۸ سال، در فعالیتهای مدرسه، در فکر موفقیت و در ارتباط با همسالان، در فکر رشد روابط هستند. این کودکان بعد از طلاق والدین ممکن است در انجام دادن تکالیف و وظایف مدرسه با مشکل روبهرو شوند. آنها معمولاً از فعالیتهای اجتماعی کنارهگیری میکنند و در ارتباط با همسالان خود مشکلات بسیاری را تجربه خواهند کرد.
بیشتر کودکان ۹ تا ۱۲ ساله، با والدینشان مخالفت میکنند. این کودکان بسیار آسیبپذیرند و به دقت رفتارهای والدینشان را زیر نظر دارند تا رفتارهای خود را شکل دهند. هر چند در این دوره کودکان علل جدایی را بهتر از قبل درک میکنند، اما ممکن است آن را درست یا نادرست ارزیابی کنند. پژوهشها نشان داده است که تقریباً ۲۵ درصد این کودکان، یکی از والدین را به عنوان «والد خوب» و دیگری را به عنوان «والد بد» مینامند. توانایی این کودکان از درک وضعیت روحی والدینشان باعث میشود تا به جای آنکه به دنبال کارهای خود و فعالیتهای درس و مدرسه بروند، ناچار مسئولیت مراقبت روانی از والدینشان را به عهده بگیرند؛ به این ترتیب ممکن است در مدرسه عملکرد ضعیفی داشته باشند و رفتارهای مشکلساز و پرخطر از خود نشان دهند. مقاومت در برابر نظم و انضباط نیز در این کودکان بسیار دیده میشود.
در سن ۱۳ تا ۱۷ سالگی، درخواست نوجوان برای خودنظمدهی، شروع رفتارهای خودمختارانه، کسب موفقیتهای تحصیلی و حرفهای و شکلدهی رفتارهای صمیمانه با دیگران، ممکن است دستخوش بحران شود و این بحرانها ممکن است به ناسازگاری نوجوان بیانجامد (هترینگتون و همکاران، ۱۹۹۹). نوجوانانی که طلاق والدین را تجربه میکنند، ممکن است به نظم و محدودیت واکنش بیشتری نشان دهند، بیشتر وقتشان را با دوستان و همسالان بگذرانند و نتوانند به آسانی روی تکالیف درسی خود تمرکز داشته باشند.
برای پیشگیری از مشکلات کودکان و نوجوانان در این شرایط، پدر و مادرها باید نکاتی را در نظر بگیرند:
در سنین ۶ تا ۱۲ سالگی، کودکان نظراتی خاص برای حضور در خانه هرکدام از والدین دارند. آنها معمولاً تمایل دارند که به صورت مساوی در خانه هرکدام از والدین باشند، اما این امکانپذیر نیست. پژوهشها نشان دادهاند برای کودکانی که به مدرسه میروند، جابهجای زیاد، به آشفتگی در برنامهریزی میانجامد و در عملکرد تحصیلی آنها اختلال ایجاد میکند.
استفاده از کودکان ۶ تا ۱۲ ساله به عنوان پیامرسان یکی از خطرات بزرگی است که ممکن است در این دوره روی دهد، چراکه فرزندان آنقدر بزرگ هستند که بتوانند پیام والدین را به یکدیگر منتقل کنند و نیز آنقدر کوچک هستند که نمیتوانند در مقابل پدر یا مادرشان نه بگویند. استفاده از کودک به عنوان ابزاری برای این کار میتواند روی تمرکز و توجه او آثار منفی و جبرانناپذیری داشته باشد.
نوجوانان به دلایل گوناگون ممکن است بخواهند از هر دو والد دوری کنند و بدین ترتیب از درس و مدرسه هم فاصله بگیرند. در چنین شرایطی سعی کنید آنها را درک کنید و از یک روانشناس بخواهید به فرزندتان کمک کند تا فاصله او با شما بیشتر از این نشود.
در سنین نوجوانی، تصمیمگیری برای حضور در خانه هرکدام از والدین باید با مشورت نوجوان باشد. برخی از نوجوانان ترجیح میدهند بیشتر در خانه یکی از والدین باشند تا از این طریق راحتتر بتوانند با دوستان و همکلاسان خود ارتباط برقرار کنند.
نکته: توجه به این نکته ضروری است که برخی از نوجوانان موضوع حضور در خانه هر کدام از والدین را تبدیل به موضوعی برای تحتفشار قراردادن والد دیگر میکنند تا از این طریق بتوانند به خواستههایشان برسند. والدین باید مراقب باشند که در این دام نیفتند.
اشتغال ذهنی به جدایی والدین و مشکلات پس از جدایی، عامل مهمی برای کاهش توجه و تمرکز کودکان و نوجوانان پس از جدایی است. در صورت وجود مشکلات تحصیلی، والدین باید فرزندان خود را درک کنند، از انتظار خود نسبت به آنها بکاهند و با کمک به درس و همزمان حمایت عاطفی، آنها را یاری کنند تا بتوانند مرحله دشوار سازگاری پس از طلاق را با کمترین خطر و آسیبی سپری کنند.
اطلاع دادن به مربی و مسئولان مدرسه نیز مهم است. اگر مربیان از وضعیت روانی و مشکلات خانوادگی کودک باخبر باشند، نه تنها از انتظارات خود میکاهند، بلکه میکوشند بیشتر از کودک حمایت کنند. درک، توجه، محبت و مهربانی مسئولان مدرسه نسبت به این کودکان باعث میشود که آنها انگیزه بیشتری برای حضور در مدرسه و پیگیری فعالیتهای درسی پیدا کنند.
خانواده پایهگذار بخش مهمی از سرنوشت ما اسـت و در تعیین سبک و خطمشی زندگی و آینده، اخلاق، صحت و سلامتروانیمان نقش بزرگی برعهده دارد. رشد عاطفی و سلامتروانی کودک به خانواده و محیط خانوادگی بستگی دارد.
در کانون خانوادههای نابسامان، خانوادههایی که از فروغ هرگونه محبت، گرم و روشن نشده اسـت، دشواری کودکان از شیطنتها و شلوغکردنهای ساده شروع میشود و به انواع بزهکاریها، طغیانها، انجامدادن اعمال شنیع و جنایات و عمل منافی عفت و دزدی منتهی میشود. محرومیت عاطفی که معمولا از تیرگی روابط خانوادگی به وجود میآید، یکی از علل مهم بزهکاری نوجوانان اسـت.
وضعیت مغشوش خانواده، ستیز و... اختلاف بین پدرومادر و رفتار خشونتآمیز والدین، از علل مهمی اسـت که جوانان را دچار نگرانی و ناامنی کرده، در خود فرو میبرد و به کنارهگیری دیگران بهویژه پدرومادر میکشاند. جوان در چنین شرایطی روابط خود را با والدین گسسته، گاه در نتیجه فشار یا خواست درونی ناچار میشود برای ارضای نیازهای مادی و معنوی خود یا انتقام گرفتن از والدین بهخاطر محرومیتها و سختگیریهای نابجای آنها دست به کارهای خلاف بزند.
گاهیاوقات خانوادههایی که در آن پدر و مادر از هم جدا نشدهاند، نسبت به خانوادههای گسسته اثر مخربتری روی فرزندان دارند، بدینمعنی که اگر اولیا با هم تجانس و توافق نداشته و همیشه درحال نزاع و مشاجره باشند، کودک احساس حقارت و ناامنی شدیدی خواهد کرد. اغلب اوقات منشأ اضطراب بزرگسالان را میتوان در اختلاف پدر و مادر آنها در زمان کودکی یافت.
البته باید متذکر شد که اختلاف والدین لزوما باعث ایجاد اختلالات روانی کودکان نمیشود، زیرا گاهی کودکانی بودهاند که با وجود خانواده ناآرام توانستهاند به خوبی با محیط خود سازش یابند و زندگی سالمی داشته باشند. ولی به طورکلی اغلب کودکانی که در خانوادههای غیرعادی پرورش پیدا میکنند، تحتتأثیر سوء آن قرار خواهند گرفت.
تعارض ازدواجی برای کودکان، پیامدهای بدی دارد. کودکان و نوجوانان والدینی که تعارض مکرر شدید دارند و آنها که مشکلات را به روش خصمانهای حل میکنند، مشکلات عاطفی و رفتاری بیشتری داشته و نسبت به کودکان خانوادههای متعادل، عزتنفس پایینتری دارند.
محققان پی بردهاند که ناسازگاری ازدواجی والدین با ناسازگاری ازدواجی فرزندانشان در سالهای بعدی رابطه دارد. وقتی والدین حسود، کجخلق، منتقد، سلطهگر و زود خشم هستند، بچههای آنها این روند را در روابط ازدواجی خودشان ادامه میدادند.
تعارض والدین برای رفاه عاطفی و رفتاری کودکان زیانبار اسـت. طبق تحقیقات انجام شده اگر والدین در تعارض قبل از طلاق باشند برای کودکان بهتر اسـت که آنها طلاق بگیرند تا به ازدواج ادامه دهند.
از هم گسیختگی یک خانواده معمولا تأثیر ژرفی در زندگی اعضای آن میگذارد و حتی گاهی آنها را به بیسازمانی شخصیتی یا بیسازمانی شخصیت که یکی از کجرویهای اجتماعی اسـت، سوق میدهد. محیط خانواده رابطه مستقیمی با بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم دارد و از هم گسیختگی خانواده غالبا منجر به فرار کودکان از منزل، مدرسه و ولگردی میشود.
قبل از بچهدار شدن به نوع رابطه و چگونگی رفتار با فرزندانتان فکر کنید
شاید بتوان گفت که آمادهسازی برای پدر یا مادر شدن و ایفای چنین نقشی در طول زمان کودکی به وجود میآید، مراقبتی که از کودک صورت میگیرد، برای آمادهسازی عاطفی و دادن الگوی عینی جهت ایفای نقش والدینی کودک در آینده سودمند اسـت.
از نظر پارسونز، احساس ایمنی به دوران کودکی محدود میشود، در این دوران کودک، محبت بیقیدوشرط والدین را دریافت میکند. خانواده، اساسیترین نهاد «جامعهپذیرکردن» کودکان، بهویژه در سالهای حساس اولیه زندگی اسـت. خانواده، تحتشرایط صحیح، کودکان را آماده میسازد تا تواناییهای بالقوه خود را شناسایی کنند و بهعنوان افراد بالغ نقشهای سودمندی را درجامعه برعهدهگیرند.
کودکان در فرآیند جامعهپذیری در خانواده، امر و نهی والدین، تقلید و همانندسازی را که از مهمترین شیوههای انتقال ارزشها، هنجارها و سنتهای اجتماعی اسـت، یاد میگیرند. درحقیقت در خانواده اسـت که کودکان میآموزند چهچیزی درست یا چهچیزی غلط اسـت و چهچیزی خوب یا چهچیزی بد اسـت.
عدممراقبت دقیق والدین و بیتوجهی آنان به امر تعلیموتربیت فرزندانشان، اساس کجرویها را در کودکی پایهگذاری میکند که این امر در نوجوانی با شدت و حدت ظاهر میشود.
مهمترین عوامل موثر در بزهکاری فرزندان، روش تربیتی نارس یا اختلال در شبکه ارتباطی خانواده اسـت، والدینی که با کودکان خود مهربان نیستند بیشتر احتمال دارد که فرزندانی بزهکار داشته باشند.
افزایش احتمال بزهکاری در خانوادههایی وجود دارد که والدین از روشهای انضباطی بسیار سختگیرانه یا بسیار بیبندوبار و فریبنده استفاده میکنند یا شیوه انضباطی به جای آنکه مبتنیبر استدلال باشد مبتنیبر تنبیه بدنی اسـت یا والدین نسبت به فرزندان خود بهجای آنکه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بیتوجه، غافل و تمسخرکننده هستند.
بچه انسانی اسـت که اعمالی از او سر میزند، برای آنکه حس عزتنفس را در کودک تقویت کنید، باید بین بچه و اعمال او تفاوت گذاشت، بچهای شکست میخورد، شکست خورده نیست، بلکه انسانی اسـت با امکان و فرصت تازه برای رشد و شکوفایی بهتر.
فرزندان نیاز دارند تا والدینشان با آنها بنشینند و صحبت کنند و بهبازی و شوخی بپردازند. بعضی از والدین به این مسائل توجه نمیکنند آنها با این کار، نسبت به فرزندانشان غفلت میورزند. باید حد و حدودی برای خواسته فرزندان تعریف کرد. تفاوت بین رفتار درست و نادرست به آنها آموخته شود.
یکی از موثرترین عوامل توسعه روابط بین والدین و فرزندان، دلگرمکردن فرزندان اسـت. با این کار بر نقاط قوت و محاسن او تأکید میشود و اعتمادبهنفس و عزتنفس را در او بهوجود میآورد. برای اینکه کودکان به خودشان اعتقاد پیدا کنند، باید به آنان اعتقاد داشت. برای اینکه کودک احساس لیاقت کند، باید گاهگاهی او را تشویق کرد. هر کودکی برای داشتن احساس امنیت باید حداقل یک نفر را دوست داشته باشد و توسط یک نفر دوست داشته شود.
ایجاد عشق و علاقه بین فرزندان و والدین بستگی به نحوه بهوجودآوردن ارتباط بین آنان دارد. جو خانواده ممکن اسـت رقابتی یا همکارانه، خصمانه یا دوستانه، استبدادی یا اختیاردهنده، منظم یا توأم با هرج و مرج باشد. جو خانواده، مدلی از روابط انسانی را به کودکان عرضه میدارد.
فشار و خشونت رفتار والدین به نوبه خود موجب اختلال عصبی در کودکان و نوجوانان میشود، محیط و رفتار نامناسب خانواده یکی از انگیزههای بزهکاری در کودکان و نوجوانان اسـت. کودکانی که از عطوفت و محبت والدین برخودار نباشند به دشواریهای روانی دچار میشوند. پدران و مادران نخستین کسانی هستند که میتوانند اضطراب را در نوجوانان پدیدآورند.
روابط نادرست والدین با کودک از نظر مهرورزی و عاطفی و سختگیریهای افراطی آنها ازجمله عوامل انحراف نوجوان اسـت. روابط والدین با فرزند باید براساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد تا اعتمادبهنفس را در نوجوانان ایجاد کند. کانون سرد و بیفروغ و خالی از محبت و نوازش خانواده، اثر شومی در کودک بهجا میگذارد.
پرخاشگری، بزهکاری و سایر مشکلات رفتاری نمایانگر اختلالاتی در روابط بین والدین و نوجوانان اسـت. از آنجا که دلبستگی بهخانواده ارتباط معکوسی با دلبستگی به همسالان دارد، هر قدر نوجوان به دلیل احساس تعلق که در خانواده از آن محروم اسـت، به گروه همسالان جذب شود، خانواده بیشتر او را طرد میکند و او بیشتر جذب همسالان ناهنجار خود میشود.
مشکلات مالی و فقر میتواند بر آینده فرزندان تأثیر گذارد
فقر بیگمان به وجودآورنده سختیها و ناملایماتی اسـت که اگر نتوان در برابر آنها مبارزه کرد، خواه، ناخواه انسان را بهزانو درمیآورد. بیشتر محرومیتها و برآوردهنشدن تمایلات که باعث عدماطمینان اجتماعی میشود، متکی به عامل فقر اسـت و نمیتوان آن را نادیده گرفت. بحران اقتصادی و کاهش درآمدها و در نتیجه، فقر عمومی رابطه نزدیکی با جرایم نوجوانان دارد. ناکامی ناشی از فقر و تنگدستی کودک را به انحرافات گوناگون میکشاند.
آلفرد مارشال در کتاب «تئوریهای اقتصادی سرمایهداری» مینویسد: «در محیط فقر، بهویژه در مناطق پرجمعیت، فقر اقتصادی موجب از میان رفتن و پژمرده شدن استعدادهای انسانی میشود، جنایت، فحشا، فساد و رفتار خلاف اخلاق در درجه اول ناشی از فقر اسـت.»
به این ترتیب، کوشش او برای فقرزدایی چهبسا در مجاری غیرقانونی ضداجتماعی افتاده و به جنایت کشیده شود. تنگدستی در خانواده باعث میشود زنان برای تأمین موادغذایی و نیازهای زندگی از ایفای وظایف خود عاجز باشند به نحوی که تربیت فرزندان را رها ساخته و به کار در خارج از منزل بپردازند، همبستگی مثبت بین میزان طلاق و فقر وتنگدستی وجود دارد.
نداشتن مسکن مناسب برای خانوادهها، تفریحات سالم و پرکردن اوقات فراغت برای فرزندان و همچنین عدم توانایی این خانوادهها جهت محافظت فرزندان از مفاسد موجود در محیطهای ناسالم و معاشرت با افراد ناباب همگی ناشی از فقر و تهیدستی خانواده اسـت.
برخی جامعهشناسان فقر و بینوایی را از عوامل بهوجود آورنده جرم دانسته، میگویند که در فرد تهیدست عقده حقارت ایجاد میشود و او را به ارتکاب جرم وامیدارد، غالبا دخترانی که منحرف شدهاند از یکسو دارای زندگی محقر بوده؛ ولی از سوی دیگر، تمایل داشتهاند لباسهای فاخر و تجملات دیگر داشتهباشند.
جوانانی که باید در همان اتاق پدر و مادر خود یا سایر برادران و خواهران بزرگتر یا کوچکتر زندگی کنند و ناچارند هرگونه صدا، تمایل، سلیقه متضاد و دخالتهای بجا و بیجای دیگران را از نزدیک احساس و تحمل کنند، واجد آمادگی بیشتری برای ارتکاب جرم هستند. از نظر آسیبشناسی اجتماعی، بیکاری و فقر نیز میتواند عامل عمدهای در پیدایی نابسامانیهای رفتاری و روانی و در نتیجه موجب بالا رفتن انواع کجروییهای اجتماعی بهخصوص اعتیاد به مواد مخدر و حتی خودکشی باشد.
نابسامانیهای اقتصادی- اجتماعی از قبیل فقر، تورم، گدایی، بیکاری، فقدان امنیت مالی و حقوقی و دیگر عواملی که باعث محرومیت میشوند، زمینه مساعدی را برای انواع مختلف آسیبهای اجتماعی چون خودکشی، سرقت، اعتیاد به موادمخدر، الکلیسم، طلاق و گدایی و... فراهم میآورد.
آگاهی در مقابل وظایفی که نسبت به فرزندان باید داشت باشیم
خانواده مهمترین و اصیلترین رکن و اساس هر جامعه اسـت و هر شخص بسته به اینکه چه نوع تربیتی در خانواده به دست آورده، طبق همان یادگیری در جامعه عمل خواهد کرد. والدین شخصیت کودک را رنگ میدهند، خطمشی و رفتار او را در زندگی معین میکنند و براساس روش تربیتی خود، کودکی آرام یا متعادل میپرورانند.
نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف اسـت برای والدین (ماده1168ق.م) و هر فردی، شایسته احراز مقام پدری و مادری نیست، درست اسـت که بلوغ و رشد جسمی زمینه را برای ازدواج فراهم میکند اما قبل از ازدواج باید به وظایف خود آشنا و بهمسائل کلی تربیت آگاه و در قبال مسئولیت خود هوشیار باشند.
نقش والدین در شکلگیری شخصیت فرزندان بهخصوص در کودکی و نوجوانی و موفقیت آنان در مسیر زندگی بسیار مهم اسـت. والدین با تأمین فضای امن و پرمحبت و سازنده و ارایه الگوهای مثبت، بهترین تکیهگاه برای فرزندان بوده و سبب ایجاد و افزایش اعتماد به نفس در آنان میشوند.
90درصد ارزشها در 8سال اول کودکی شکل میگیرد. یعنی شخصیت انسان در این سالها، شکل میگیرد. اغلب مشکلات رفتاری ناشی از عدم توجه و پیشگیری از افتادن در دام مشکلات، مربوط به این مرحله سنی اسـت. هر رفتار نادرست کودک، نتیجه طبیعی بیتوجهی و سستی در تربیت او در این مرحله آغازین سنی اسـت.
باید قبل از بروز بعضی مشکلات رفتاری به فکر پیشگیری بود، چون اگر ظاهر شوند، علاجشان سخت خواهد بود. زیرا در وجود کودک نقش بسته و آنها را به دور از چشم والدین، تمرین کرده اسـت تا به صورت عادت و ملکه درآمدهاند؛ بنابراین در این صورت درمان آنها سخت خواهد بود.
فرزندان در کودکی بیش از هر مقطع دیگری تحتتأثیر تلقین و عادت قرار میگیرند. باید سعی کرد خیر به او تلقین شود و او را به انجام کارهای خیر عادت داد. کودک براساس آنچه والدین به او عادت دادهاند رشد و نمو میکند. باید به کودکان آموخته شود که با روحیه امیدوار و خوشبینی به مسائل نگاه کنند نه با روحیه یأس و بدبینی. اعتماد به نفس را باید به کودکان آموخت، باید به کودک آموخت که پیشنهاد و ابتکار داشته باشد.
وجود فرزندان برای ازدواج یک شمشیر دولبه اسـت برخی شواهد نشان میدهد که احتمال طلاق زوجهای دارای فرزند اندکی کمتر از زوجهای بدون فرزند اسـت. در نظر بگیرید که بیشتر زوجین مطلقه بچهدار بودهاند، بههرحال وجود فرزندان یک مانع اطمینانبخش برای جلوگیری از نابسامانی ازدواج نیست.
طلاق و ازهم پاشیدگی خانواده، زندگی و آینده فرزندان را تحتالشعاع قرار میدهد
هنگامی که طلاق زنجیره خانواده را از هم میگسلد، پدر و مادر هویت جداگانهای مییابند ولی آنکس که دیگر نامی ندارد و بیپناه و متزلزل در جامعه رها میشود، فرزند اسـت. جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست؛ بلکه در تمام مراحل زندگی فرزندان اثرات منفی و زیانباری را برجای خواهد گذاشت.
پراکندهشدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین، پس از گسیختگی و از هم پاشیدگی خانواده، آنها را از داشتن مواهب و مزایای خانواده محروم و هویتفردی و خانوادگی فرزندانطلاق را مختل میکند.
آسیبشناسان اجتماعی بر این باورند که پس از جدایی والدین، مسائل روحی و روانی بسیاری برای فرزندان ایجاد میشود ازجمله بدبینی به جنس والد دیگر و بیخبرماندن از روحیات و ساختار وجودی او که آسیبهای آن بعدها در ازدواج چنین فرزندانی آشکار میشود. مشکلات روانی و جسمانی، تربیتی، احساس گناه و سردرگمی، اختلال در هویت و احتمال گرایش به بزهکاری را میتوان ازجمله آثار مخرب و زیانبار معنوی و مادی طلاق روی فرزندان برشمرد.
براساس مقایسهای که انجام شده، محققان به استدلالهایی فراوانی دست یافتهاند که فرزندان خانوادههای طلاق بیش از دیگران دچار مشکلات رفتاری، عاطفی، سلامتی و تحصیلی هستند و دوران نوجوانی، اوج آسیبپذیری آنان اسـت. علل مشکلات کودکان پس از طلاق متفاوت اسـت، شاید نخستین علت واکنشهای عاطفی کودکان نسبت به طلاق عدمآمادگی آنها برای جدایی والدین باشد و عوامل دیگری ازجمله بههمخوردن سبک زندگی بیپولی، غیبت یکی از والدین و ضعف سرپرستی میتواند در این امر موثر باشد.
وضع نامناسب خانواده که بر اثر جدایی و طلاق یا ناسازگاری پدرومادر یا غیبت ممتد پدر یا نقص تربیتی مادر و عدمتوجه آنان به تربیت فرزندانشان پیش میآید، میتواند در تربیت آنها اثرگذاشته و آنان را به سوی جرم سوق دهد. چون راهنمای اخلاقی، امر و نهی به خود او واگذار شده اسـت و درون وی نوعی کشمکش بین هوای نفسانی و وجدان نارسیده و ناپخته او جریانمییابد و رفع این کشمکش ممکن اسـت در خارج به صورت جرمی نمودار شود.
آنچه کودک یا نوجوان در خانواده بهعنوان یک جامعه کوچک میآموزد، در ساختار رفتاری او شکل میگیرد و ثبات پیدا میکند بعدها همین رفتار را در جامعه بزرگتر از خانواده یا اجتماع بهمرحله اجرا میگذارد.
طلاق به بچهها آسیب میزند، بچههایی که ناراحت میشوند ناراحتی خود را به شکلی نشان میدهند که بعضیاوقات این ناراحتی متوجه خودشان میشود، احساس ضایعه، ردشدن، ترکشدن، تنهایی، هراس، گناه، ترس و خشم بهشدت آسیبمیزند. بسیاری از صاحبنظران، رابطه مستقیم میان طلاق و افزایش بزهکاری، مصرف موادمخدر و اخراجشدن از مدارس میبینند.
در نیمی از بچههایی که با آنها صحبت شده، مشخص شده که خود را علت اصلی طلاق پدر و مادرشان میدانند. آنها با خود فکر میکنند «اگر رفتار بهتری میداشتم، اگر کارهای خانه را بیشتر انجام میدادم، اگر اتاقم را مرتب میکردم یا نمرات درسی بهتری میگرفتم» پدرومادرم با هم زندگی میکردند. اگر فرزند بهتری میبودم این اتفاقات نمیافتاد. این سرزنشکردن خویشتن سبب میشود که احساس خود ارزشمندی از دست برود. احساس امنیتخاطر تمام شود و افسردگی شکل گیرد.
از دست دادن والدین، چه بهصورت یتیمشدن و چه بهصورت طلاق و نیز داشتن خواهران و برادران ناتنی و داشتن نامادری و در هر حال کمتوجهی به نوجوانان از عوامل ناسازگاری اسـت که زمینه را برای ناکامی و ولگردی، عقبافتادگی در مدرسه و اجتماع فراهم میکند و باعث میشود در مواقعی که نیاز به تغییراتی در مسکن، وسایل و لوازمزندگی، زناشویی خود یا خواهر و برادرش به وجود آید، فرد توان تأمین و انجام آن را نداشته باشد لذا بهتناسب اهمیت مسائل و با توجه به شرایط، فرد مجبور میشود به بزهکاری روی آورد؛ خصوصا اگر پدر یا مادر وی اقدام به ازدواجمجدد کنند شرایط جدیدی بهوجود میآید که ارتکاب به بزهکاری را تشدید میکند.
همه چیز برای رفع نیازها
حجت ا... درویشپور، روانشناس به روابط فرازناشویی در غرب اشاره کرد و یادآور شد: در اروپا و آمریکا با توجه به ساختار خانوادگی شان واژه فرازناشویی باهدف برآورده کردن نیازهای جنسی و عاطفی به وفور مشاهده میشود. مرد و زن در کشورهای دیگر به دنبال روابط عاطفی بیرون از خانهاند و در این حالت به همسرشان غیرمتعهد هستند تا رضایت روان و احساس خود را فراهم کنند. آنها برای برطرف کردن نیازهایشان خود را در رابطهای غیر از زندگی مشترک میگذارند که همین رابطه غیر از زناشویی، بحرانهای اخلاقی، افسردگی، ناامنی روانی و پریشانی را در سطح جامعه پرورش میدهد.
حرکت جامعه ایران به سمت اماونیسم
وی در ادامه این موضوع به ایران پرداخت و گفت: ایران هم از این امر مستثنا نیست، در سالهای اخیر واژگانی همچون دوست اجتماعی، دوست خانوادگی و ارتباطات فرازناشویی در جامعه دیده میشود که از طریق ابزارهای مانند موبایلهای هوشمند، آرام آرام نگاه جامعه به سمت اومانتیسیسم کشیده شده اسـت، به این معنا که نگاه جامعه انسان گرا میشود و دیگر افراد برای تعالی و رشد جسم و روح شان تلاشی نمیکنند و فقط به دنبال این هستند که نیازهای عاطفی و جنسی و حتی در برخی موارد خواستههای اقتصادی خودشان را بیرون از محیط خانه جست وجو کنند.
تنها در پی لذت بردن
در این شرایط انسان تنها به لذت بردن و نداشتن تعهد به عهد و پیمانی که با همسر خود بسته می اندیشد و همزمان با این کار نقش زن و مرد در محیط خانواده نابود میشود چرا که در این شرایط مرد دیگر به فکر تامین نیازهای مادی و روحی همسر خود نیست بلکه در واقع برای زندگی پنهانی ای که برای زن دیگر مهیا کرده تلاش میکند. یعنی سعی میکند در زندگی غیرزناشویی خود با برآورده کردن نیاز زن، او را همواره راضی نگه دارد تا به نوعی زن هم خواستههای او را فراموش نکند. بنابراین در چنین خانواده ای نقش زن و مرد یا همان همسری روزبه روز کمرنگ میشود.
از آموزههای دینی غافل شدیم
این روانشناس با تاکید به اهمیت دین در حفظ خانواده تاکید کرد: نگاه دین در زمینه محرم بودن حائز اهمیت اسـت چرا که اگر برای آموزههای دینی مانند گذشته ارزش قائل میشدیم امروزه دچار بحرانهایی مانند از دست دادن کانون گرم خانواده نبودیم. دین تاکید میکند که مرد با خواهرهمسر خود محرم نیست یا حتی زن با برادر شوهر خود محرم نیست بنابراین در این زمینه مرزبندی مشخصی وجود دارد لذا طبق این مرزبندی دقیق دیگر مرد یا زن نمیتوانند با برادرشوهر یا خواهرزن خودشان وقت صرف کنند تا از طریق تبادل واژگان محبت آمیز به یکدیگر حسی را در وجودشان شکل دهند.
استفاده مکرر از واژگانی همچون جانم، عزیزم و... به مرور زمان در بیوشیمی مغز تاثیرمی گذارد و افراد را به همدیگر وابسته میکند یعنی در این حالت هورمونهای کورتیزول (عشق و عاطفه) که در بدن وجود دارد ترشح میکنند واین هورمونها با گذشت زمان و البته باسرعت آهسته باعث شرطی شدن مغز میشوند که در این صورت این واژگان را باید از فردی که همسر خود نیست، بشنود ودر این شرایط برای او وابستگی به ارمغان آورده اسـت، این مرحله که بیوشیمی مغز وابسته شنیدن الفاظ مهرآمیزشده مقدمهای برای خیانت زن به مرد یا برعکس اسـت.
طلاق عاطفی زمینه ساز روابط فرازناشویی
درویشپور در ادامه گفت: بنابراین یکی از اساسیترین دلایل شیوع چنین رفتارهایی در بنیان خانواده، کاهش روابط عاطفی، یا همان طلاق عاطفی اسـت که این روزها باعث افزایش آمار طلاق شده اسـت. طلاق عاطفی به این معناست که مرد و زن احساسات خود را در بیرون از خانه از طریق جنس مخالف خود دریافت و تامین کنند، به عنوان مثال زن هنگامی که در محیط کار یا پارک مردی را مشاهده کند که برای او از کلمات محبت آمیز استفاده میکند، خواسته یا ناخواسته ذهنش را درگیر میکند و حتی مرد هم برای تامین نیازهای حسی، خود را در آغوش زن دیگر به غیر از زن قانونی خود میبیند که در این شرایط پای هر دو در این زمینه میلغزد چرا که با وجود تعهدی که برای زندگی مشترک خود دادند و حتی عهد و پیمانی را که با عشق و محبت در روزهای اول زندگی با همدیگربستهاند به فراموشی سپرده و اکنون با آن مسیری که در ابتدای زندگی برای آینده خود ترسیم کردهاند، فاصله بسیار زیادی دارند.
اثرات افشای روابط فرازناشویی بر زن
درویش پور در ادامه به اثرات افشای روابط فرازناشویی پرداخت و تصریح کرد: هنگامی که زن از ارتباط پنهانی هسمر خود آگاه میشود، دچار افسردگی، تعارضات روحی و روانی، اختلال هورمونی، بیخوابی، پرخوری و استرس میشود. در این شرایط زن در خلوت خود به این نتیجه میرسد که با وجود اینکه سالها با همسر خود در زیر یک سقف مشترک زندگی کرده اما او را نمیشناسد و حس سرخوردگی و بیگانگی به او دست میدهد. حس بیگانگی او با محیطی که سالها با همسرش در آن زندگی کرده و حتی به نوعی به همسر خود هم بیگانه میشود چرا که تصور میکند او را با گذشت سالها نمیشناسد در این حالت زن دچارتعارض روانی شده که اگر در این محیط باقی بماند، افسردگی را در پی خواهد داشت.
درویشپور در ادامه بحث اثرات روابط فرازناشویی بر زوجین، نتیجه میگیردکه بنابراین ارتباطات فرازناشویی در گام نخست باعث آسیب روانشناختی میشود و بهداشت روانی افرادی که در محیط خانواده زندگی میکنند به ورطه نابودی میکشاند. در گام دوم سبب از هم پاشیدگی نقشهای تعریف شده در نظام خانواده میشود که این به مرور زمان برای جامعه به شدت بحران زاست چرا که ممکن اسـت کانون خانواده دچار از هم گسستگی شود.
تاثیر روابط فرازناشویی بر فرزندان
این رواشناس همچنین به تاثیر روابط فرازناشویی بر فرزندان نیز پرداخته و تاکید میکند: روابط فرازناشویی علاوه براینکه روی روان مرد و زن تاثیر میگذارد برای فرزندانی که در این محیط پرورش پیدا میکنند هم پیامدهای جبران ناپذیری دارد که این پیامدها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در زندگی فرزندان اثرگذار اسـت به عنوان مثال در این خانه مرد و زن در حال پرخاشگری و توجیه روابط نادرست خود هستند در این شرایط کودکانی هم که در محیط حضور داشته باشند در رفتارهایشان پرخاشگری دیده میشود که میتوان گفت این پرخاشگری همان تاثیر مستقیم اینگونه روابط اسـت چرا که در خانهای بزرگ شدهاند که لحظه لحظه دوران کودکیشان را با تنش و دعوا گذراندهاند و این پرخاشگری و رفتارهای نادرست جزو وجودی آنها شده اسـت.
اما تاثیر غیر مستقیم و بلندمدت این گونه رفتارها در محیط خانه را میتوان به کرات در جامعه مشاهده کرد همین نزاعهای خیابانی که در سالهای اخیرافزایش یافته یکی از علتهایش می تواند نشأت گرفته از این روابط باشد به این معنا که فرد نزاع کننده به دلیل روحیه پرخاشگری ای که در محیط خانه توسط والدین خود دیده اسـت همان روحیه در وجود او هم نهفته و فقط منتظر فرصت مناسبی اسـت تا به گونه ای این حالت پرخاش را بروز دهد بنابراین محیطی بهتر از جامعه برای خود پیدا نمیکند. این یکی از اثرهای بلندمدت روابط غیراز همسری اسـت که نه تنها باعث نابسامانی خانه بلکه سبب نابسامانی جامعه هم میشود.
وی با بیان اینکه روابط فرازناشویی میتواند برای هر قشری رخ دهد، می گوید: این گونه روابط برای هر قشری از جامعه میتوانداتفاق بیفتد. اگر انسانی نتواند مهارتهای دینی و آموزههای فرهنگی را در زندگی خود به کار برد دچار چنین روابطی می شود . البته برخی زنان با توجیه اینکه از لحاظ مالی دارای ضعف هستند به این نوع روابط چراغ سبز نشان میدهند و مردان هم به دلیل اینکه روابط جنسیشان توسط همسران شان تامین نمیشود به روابط پنهانی روی میآورند در صورتی که این گونه توجیهات چه توسط مرد و چه زن صورت مسئله را پاک کردن اسـت در صورتی که باید نسبت به مسائل زندگی رویکرد مبتنی بر حل مسئله داشت نه اینکه صورت مسئله را پاک کرد.
رسانهها مقصرند
در زمینه شیوع روابط فرازناشویی و روحیه پرخاشگری در خانه و جامعه، رسانهها میتوانند ابزار موثری باشند در چند سال گذشته رویکرد رسانههایی همچون تلویزیون و رادیو به گونهای بوده اسـت که با ساخت برنامهها و فیلمها، نزاع، دعواو خیانت را در میان خانوادهها پررنگ کرده اسـت در صورتی که رسانه باید با سازوکارمناسب و برنامه ریزی بیشتر به ساخت فیلم بپردازد.
البته در زمینه ساخت برنامهها و فیلمها باید از کارشناسان و جامعهشناسان وروانشناسان راهنمایی بگیرند تا بتوانند هدفهای بهتری را در جامعه دنبال کنند. باید سریالهایی را متناسب با نیازهای جامعه بسازند تا مردم کمتر تحث تاثیر شبکههایی فارسی وان و جم قرار بگیرند.
خشونت و پرخاشگری ممکن اسـت گاهی نشانه ای از یک اختلال روانی باشد که به صورت ژنتیکی از والدین به فرزندان منتقل می شود و در این حالت به جز درمان کاری نمی توان کرد.
وی اذعان کرد: وقتی کودکی در هر یک از محیط های خانه، مدرسه و اجتماع خشونت را تجربه می کند و توجهش به تعامل انسان ها با یکدیگر از طریق پرخاشگری، تندخویی تحریک پذیری جلب می شود، به روش شرطی سازی آموزش می بیند که او نیز برای احقاق خواسته های خود به این روش ها متوسل شود.
این روانپزشک با بیان اینکه رفتارهای خشونت آمیز به طور ناخواسته باعث پرخاشگر شدن کودک می شود، تصریح کرد: در معاینات کلینیکی و بالینی این کودکان متوجه تاثیر خشونت، پرخاشگری و رفتارهای نامتعادل خانواده بر رفتارهای آنها می شویم که والدین نیز در این رابطه از عصبی و پرخاشگری وی اظهار ناراحتی می کنند.
وی با اشاره به زمینه ژنتیک در رفتارها و خصوصیات فردی بیان کرد: خشونت و پرخاشگری ممکن اسـت گاهی نشانه ای از یک اختلال روانی باشد که به صورت ژنتیکی از والدین به فرزندان منتقل می شود و در این حالت به جز درمان کاری نمی توان کرد.
این روانپزشک با بیان اینکه پیشگیری از اختلالات رفتاری به راحتی امکانپذیر اسـت، افزود: با آموزش به خانواده ها برای جلوگیری از تندخویی و پرخاشگری و رعایت احترام متقابل در محیط خانه می توان از کودک انتظار فرد محترم و آرام را داشت.
قربانی تصریح کرد: اگر در کنار پرخاشگری علائمی مانند کم خوابی، اضطراب و رفتارهای تهاجمی نظیر خودزنی و خودکشی اسـت این رفتارها نشانه یک بیماری اسـت که نیاز به درمان های دارویی دارد و بایستی به روانپزشک ارجاع داده شود.
وی افزود: در صورتی که محیط خانواده زمینه پرخاشگری را در کودک فراهم می کند، رفتار وی تک علامت و بدون علائم بیماری بوده و روانشناس و مشاور با ترغیب خانواده به تغییر رفتار و آموزش های لازم برای خویشتنداری و کنترل خشم به کودک به تغییر رفتار وی کمک می کند که نیازمند همکاری بیشتر خانواده ها در این زمینه هستیم.
منبع : باشگاه خبرنگارانالبته تاثیرات طلاق لزوما منفی نیست، تحقیقات نشان داده اســت کودکانی که از وضعیت پرآشوب خانواده، جایی که در آن شاهد مشاجرات و زد و خوردهای والدین، آزار و اذیت جسمانی خود و سوءاستفاده های مکرر یا نادیده گرفتن خود بودند، به وضعیت بهتر و شادتری در پی طلاق انتقال می یابند، نه تنها با مشکلات کمتری رو به رو می شوند بلکه آرامش و بالندگی بیشتری از خود نشان می دهند.
در علت یابی سازگاری کودکان و نوجوانان با طلاق خطرزای کلیدی وجود دارد مانند سن کودک که در همین مجله بارها به تفاوت های سنی کودکان در برخورد با طلاق اشاره شده اســت. اما این مطلب در مورد تفاوت شخصیتی اســت. درواقع کودکان از همان ابتدای تولد با هم متفاوتند.
خُلق و خوی سخت یا خُلق و خوی راحت؟
ابتدا کمی در مورد اینکه خلق و خو چیست توضیح دهم. خلق و خو تفاوت های فردی تقریبا با ثبات در واکنش های کودک در برابر محیط و خود گرانی اســت که از همان ابتدای زندگی آشکار می شود. کودکان را براساس خلق و خود به سه دسته راحت، دشوار و کندجوش تقسیم می کنند.
کودکان راحت در مقایسه با کودکان دشوار در نوباوگی به سرعت با برنامه های روزمره مثل خوابیدن و خوردن، خو می گیرند و درمجموع سرحال هستند و راحت می شود با آن ها تعامل کرد. پدر و مادرها از همان ابتدا متوجه می شوند که آیا کودک دشواری دارند یا کودک راحت. از این بگذریم، واکنش های این کودکان به طلاق متفاوت اســت همان طور که به بقیه جنبه های زندگی واکنش متفاوت دارند.
کودکان راحت، کمتر به دنبال بحران هستند و اگر هم دچار بحران شوند راحت تر با خشم و اضطراب آن کنار می آیند. تحقیقات نیز نشان می دهد که کودکان با خلق و خوی راحت که در خانواده مورد حمایت قرار دارند، قادر به تحمل فشار بیشتری پس از جدایی و طلاق هستند که این توانایی می تواند قدرت آن ها را در رویارویی با چالش های سازگاری در مراحل بَعد بالا برد.
با بچه سخت چه کنیم؟
پیشنهاد ما این اســت که برای بچه های سخت شما باید:
یاد بدهید هیجانش را کنترل کند: برای این کار می توانید از تصویر، داستان، نمایش و مواردی از این قبیل استفاده کنید تا ضمن آموزش انواع هیجانات به کودک، به او یاد دهید که چگونه می تواند به صورت سالم هیجانات خود مانند خشم را بروز دهد.
صبور باشید: این کودکان ممکن اســت گاهی با پرخاشگری و فاصله گرفتن از دیگران باعث ناراحتی شما و اطرافیان بشوند اما از طرفی اگر شما نیز آنان را طرد کنید عملا شاهد بیشتر شدن بدرفتاری خواهید بود. همچنین این بچه ها ممکن اســت بعد طلاق در خورد و خوراک و حتی خواب دچار بی نظمی شدید شوند، باید آنان را با حوصله همراهی کنید.
فرصت دهید: به آنان فرصت بیشتری برای سازگاری با طلاق بدهید: بچه های سخت کلا سخت با تغییرات کنار می آیند، تغییرات طلاق هم که گسترده و فشارزا اســت. باید کمی بیشتر به آنان مهلت دهید تا شرایط جدید را بپذیرید.
کودکان برون گرا یا درون گرا؟
کودکان از نظر میزان تمایل به تعاملات اجتماعی به دو گروه برون گرا و درون گرا تقسیم می شوند. البته بسیاری از کودکان در حد وسط این تفاوت ها قرار دارند. کودکان برون گرا تعامل بیشتری برای حضور در جمع دارند، بازی های گروهی را می پسندند، مهارت های کلامی بیشتر دارند، راحت تر ارتباط برقرار می کنند، دوستان بیشتری دارند، هیجانات خود را بهتر ابراز می کنند و البته حمایت اجتماعی بیشتری، در مقایسه با کودکان درون گرا دارند.
همین تفاوت ها می تواند واکنش این کودکان به طلاق را نیز تحت تاثیر قرار دهد. به طوری که کودکان برون گرا، بحران طلاق را راحت تر طی می کنند زیرا تفاوت های مورد اشاره باعث سازگاری بهتر آنان می شود. البته قابل تصور اســت که برقراری رابطه بهتر و بیشتر و همچنین ابراز هیجانات در این کودکان می تواند بسیار کمک کننده در عبور از تنش طلاق باشد. در مقابل کودکان درون گرا به دلیل کم رویی سخت تر با طلاق کنار می آیند و در صورتی که در این کودکان کم رویی ادامه یابد، به احتیاط زیاد، عزت نفس پایین و تنهایی منجر می شود؛ در نوجوانی نیز خطر اضطراب شدید افزایش می یابد.
برای والدین کودکان درون گرا نیز چند پیشنهاد دارم تا بتوانند به سازگاری فرزند خود بهتر کمک کنند:
مهارت های اجتماعی را به آن ها بیاموزید: آنان را بیشتر به دریافت حمایت اجتماعی ترغیب کنید. آموزش مهارت های اجتماعی به این کودکان بسیار ضروری اســت. برای این امر بهتر اســت موقعیت های اجتماعی بیشتری برای آنان فراهم کنید و از تشویق و ترغیب های لازم استفاده کنید. البته این کودکان را نباید مجبور به تعامل اجتماعی کرد بلکه فقط باید آموزش داد و بستر را آماده کرد. هر چه بیشتر وارد تعامل اجتماعی کرد بلکه فقط باید آموزش داد و بستر را آماده کرد. هرچه بیشتر وارد تعامل اجتماعی شوند، راحت تر هم حمایت اجتماعی دریافت می کنند. حمایتی که هم بعد از طلاق شما نیاز دارید و هم فرزندتان.
کمکشان کنید احساساتشان را بروز دهند: به آنان کمک کنید تا احساسات خود در مورد طلاق را بیان کنند. این کودکان کمی سخت به بیان احساسات می پردازند. بخشی از آن به دلیل این اســت که فکر می کنند نباید این احساسات را داشته باشند. یا گمان دارند که پذیرفته نشوند. لازم اســت با احساسات آنان همدلی کنید و به طرق مختلف مانند نقاشی اجازه بروز احساسات بدهید. همیشه نیز احساسات آنان را طبیعی جلوه دهید.
رنجشان را درک کنید: سعی کنید رنج آنان را درک کنید. در نهایت این بچه ها بیشتر مایل هستند تا در خود فرو روند و با خودشان هم خلوت کنند. به این رفتار تا جایی که می توانید احترام بگذارید و بیشتر شنوا باشید و نصیحت گر.
* دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی
والدین باید مطمئن شوند که کودکان و نوجوانان سراغ چه سایتهایی میروند و این مستلزم این اســت که پدرها و مادرها سطح اطلاعات خود را بالا ببرند.
صبح پدر بیخبر از همهجا به شرکت رفت و وقتی لپتاپ را به اینترنت وصل کرد با پیغامی عجیب روی صفحه روبهرو شد «اطلاعات داخل رایانه شما سرقت شده اســت، برای بازگرداندن آن دو روز وقت دارید 1500 دلار به حساب.... واریز کنید».
ابتدا فکر کرد این موضوع یک شوخی از طرف دوستانش اســت اما وقتی بیشتر بررسی کرد متوجه هک شدن اطلاعاتش شد. خود را به پلیس فتا رساند که تحقیقات کارشناسان نشان داد شیطنت آرمان، پدرش را در دام هکرها گرفتار کرده اســت؛ هکرهایی که در خارج از کشور منتظر یک اشتباه قربانیان خود هستند.
سرهنگ علینیک، مشاور رئیس پلیس فتا در این باره میگوید: در همه کشورهای پیشرفته سالیان سال اســت که والدین به کمک نرمافزارهای ویژه فعالیت فرزندان خود را در اینترنت کنترل میکنند و حتی با استفاده از رمز عبور، اجازه ورود کودکان را به بسیاری از سایتها نمیدهند. اما در کشور ما نظارت چندانی بر این موضوع وجود ندارد، زیرا بسیاری از والدین ایرانی از نظر اطلاعات در سطح پایینتری نسبت به فرزندانشان قرار دارند و همین موضوع باعث میشود آنها نتوانند نظارتی داشته باشند.
وی با بیان اینکه والدین باید مراقب کودکان در کار با رایانه و تکنولوژیهای روز باشند، گفت: این مراقبت از کار با رایانه تا فعالیت در فضای مجازی را شامل میشود. والدین بهجای آنکه استفاده از اینترنت را برای فرزندان ممنوع کنند، روش استفاده صحیح از اینترنت را به آنها بیاموزند. باید فرزندان را تشویق کرد همواره هر آنچه را که در اینترنت برایشان اتفاق میافتد به آنها بگویند و به این وسیله رابطه صمیمانهای بین آنها برقرار شود. عدهای از خانوادهها نداشتن وقت کافی را بهانه میکنند و بدون آگاه کردن کودک درباره محیط مجازی به او اجازه میدهند ساعات زیادی را در اینترنت بگذراند.
این کارشناس پلیس فتا انتشار اطلاعات شخصی را یکی از تهدیدات کار در فضای مجازی برشمرد و گفت: متاسفانه کودکان براحتی اطلاعات شخصی خود و خانواده را در فضای مجازی منتشر میکنند و این عاملی برای سوءاستفاده از آنها میشود. والدین باید در این زمینه هوشمندانه عمل کنند. والدین باید به کودکان آموزش دهند که ممکن اســت کاربران فضای مجازی با اسم و سن و موقعیت واقعی خود وارد این محیط نشده باشند، بنابراین اعتماد به آنها خطرناک اســت. باید به کودکان یاد داد که هیچیک از اطلاعات شخصی خود را در اینترنت اعلام نکنند و به افرادی که در دنیای واقعی آنها را نمیشناسند پست الکترونیکی ارسال نکنند.
والدین باید مطمئن شوند که کودکان و نوجوانان سراغ چه سایتهایی میروند و این مستلزم این اســت که پدرها و مادرها سطح اطلاعات خود را بالا ببرند.
نیکنفس با اشاره به نرمافزارهای امنیتی خانواده گفت: امروزه نرمافزارهایی تولید شده که والدین با این نرمافزار میتوانند تمام رفتارهای آنلاین کودکان خود را مشاهده و آنها را کنترل کنند، این نرمافزار به والدین اعلام میکند که فرزند آنها با چه کسی بیش از همه به گفتوگوی اینترنتی پرداخته یا به کدام سایتها سر زده اســت.
وی ادامه داد: نرمافزارهای فیلترینگ خانگی نیز یکی از بهترین راههای مسدودسازی راههای دسترسی به سایتهای غیراخلاقی اســت. اکنون چهار نرمافزار فیلترینگ خانگی برای استفاده شهروندان در سایت پلیس فتا وجود دارد که شهروندان میتوانند با دانلود و نصب آنها روی سیستم کامپیوتر خانگی خود دسترسی کودکان به سایتهای مستهجن را محدود کنند.
پارس نیوز
اگر مادر در سنین پایین ازدواج کرده باشد، فرزندان او نیز در سنین جوانی ازدواج می کنند و ازدواج والدینی که به طلاق ختم شود باعث می شود تا فرزندانشان برای اینده تصمیم گیری بهتری را اتخاذ کنند.
تحقیقات دانشگاه ایالتی اوهایو نشان می دهد اگر مادر در سنین پایین ازدواج کرده باشد، فرزندان او نیز در سنین جوانی ازدواج می کنند و ازدواج والدینی که به طلاق ختم شود باعث می شود تا فرزندانشان برای اینده تصمیم گیری بهتری را اتخاذ کنند.
این گزارش آماری توسط سازمان ملی جوانان طی نظرسنجی از زنان و مردان 14 الی 22 ساله متولد شده در سالهای 1957 الی 1964 بدست آمد.
محققان معتقدند پس از اینکه فرزندان شاهد طلاق والدین خود هستند آن ها شاید به زمان و مراقبت بیشتری برای انتخاب شریک زندگی خود نیاز داشته باشند.
بر اساس آمار مرکز ملی پژوهش های ازدواج و خانواده، ازدواج مردم ایالات متحده از میانگین سنی 29.2 سال برای مردان و 27.5 سال برای زنان برخوردار اســت.
ازدواج های سالم برای سلامت جسمی و روانی زوجین مهم اســت و انجمن روانشناسی آمریکا اشاره می کند که رشد در یک خانه شاد از فرزندان در برابر مشکلات روانی، فیزیکی، آموزشی و اجتماعی محافظت می کند.
باشگاه خبرنگاران
دکتر لئونارد ساکس پزشک کودکان، در حوزه ی خود شناخته شده و جنجالی اســت. او در کتاب تازه ی خود به چند موردی اشاره می کند که لازم اســت والدین برای داشتن فرزندانی موفق هر روز انجام دهند. در ادامه هفت سؤالی را از نظر خواهید گذراند که باید هر روز از خودتان بپرسید.
۱- آیا فرزندان من می دانند به آنها عشق می ورزم؟هر چیز دیگری در باب فرزندان از همین جا نشأت می گیرد؛ به همین دلیل اســت که به موفقیت آنها بیشتر از موفقیت خودتان اهمیت می دهید. اما موضوع به همین سادگی نیست که هر روز به آنها بگویید دوستشان دارید (با اینکه این هم ایده ی خوبی اســت)، و به طور قطع به معنی تن دادن به تمام خواسته های آنها نیز نخواهد بود.
در عوض، موضوع کاملاً به صداقت و بلوغ بر می گردد. باید صادقانه از خودتان بپرسید وقتی فرزندانتان ۲۰، ۳۰، ۴۰ ساله یا بیشتر شدند، این را به رسمیت می شناسند که شما همواره هر کاری که کرده اید به خاطر این بوده اســت که بهترین ها را برای آنها می خواسته اید؟
۲- آیا در مقام یک پدر یا مادر رفتار می کنم؟
هر پدر و مادری ممکن اســت مثل بزرگسال ها با فرزندانش رفتار کند تا آنها نیز به رفتار کردن مثل بزرگتر ها عادت کنند. اما بچه ها بزرگسال نیستند. با این حال بسیاری از والدین به امید احترام به انتخاب های فرزندانشان و تشویق آنها به تصمیم گیری، از تصمیم های خود کنار می کشند و مطیعانه به فرزندانشان اجازه می دهند تصمیماتی بگیرند که در واقع مربوط به آنها نیست؛ بلکه وظیفه ی والدین آنهاست.
ساکس می گوید: «قرار نیست اختیارات خود به عنوان والدین را به فرزندانتان واگذار کنید». او برای مثال به والدینی اشاره می کند که اجازه داده بودند فرزند ۸ ساله شان در مورد مدرسه ای که قرار بود برود تصمیم نهایی را بگیرد و می گوید: «من شاهد موارد بسیاری بوده ام که در آنها فرزند خانواده به وضوح تصمیم اشتباهی گرفته بود و والدین نیز این را می دانستند، اما در مقابل این تصمیم او خود را کاملاً مطیع و بی اختیار می دانستند. در نهایت این فرزند اســت که ضررش را می بیند».
۳- آیا بر استفاده ی آنها از فناوری نظارت و کنترل کامل دارم؟
هر پدر و مادری دوست دارد فرزندش یاد بگیرد مشکلات را به فرصت تبدیل کند. با این حال، وقتی فرزندان شما به بلوغ لازم نرسیده اند، احتمال اینکه فرصت ها را به دردسر تبدیل کنند بیشتر خواهد بود. در قرن بیست و یکم نیز احتمالاً میدان مینی بزرگ تر و خطرناک تر از فناوری های شخصی برای بچه ها وجود ندارد.
بحث فقط به سرک کشیدن تصادفی کودکان به دنیاهای ناشناخته ی اینترنت و دیدن چیزهای به غایت نامناسب ختم نمی شود، بحث بر سر اعتیاد محض آنان به استفاده از دستگاه هایی اســت که حتی بزرگسالان نیز در استفاده از آنها نمی توانند جلوی خود را بگیرند.
ساکس در این باره می گوید: «حالا بچه هایی ۱۰، ۱۲، ۱۴ یا ۱۶ ساله را می بینید که ساعت ۲ بامداد در رختخواب با تلفن هوشمندشان مشغولند. هیچ بچه ای نباید بدون نظارت والدین در اتاق خود به تنهایی از موبایل استفاده کند.
این فقط نظر من نیست. این توصیه ی رسمی آکادمی پزشکان کودکان آمریکاست. جالب اینجاست که بسیاری از والدین این را توصیه ای غیرممکن می دانند. آنها فکر می کنند در بسیاری حوزه ها هیچ اختیاری روی فرزند خود ندارند».
۴- آیا فرزندانم از توجه کامل من برخوردارند؟
همه ی ما مشغله های فراوانی داریم. اینکه در حال حاضر مشغول خواندن این مطلب در بخش «مدیران فردا»ی وبسایت دیجیاتو هستید احتمالاً به آن معناست که آرزوهای بزرگی در سر دارید و می خواهید در دنیای خود تغییراتی ایجاد کنید.
با این حال فرزندان شما اغلب مواقع نیاز دارند شما تمام این بلندپروازی ها را کنار بگذارید و خیلی ساده با آنها وقت بگذرانید.
قانون شماره ی یک به اعتقاد ساکس این اســت که بلا استثنا هر شب شام را در کنار یکدیگر بخورید. او می گوید: «با انتقال این موضوع که بودن در کنار یکدیگر در منزل در آن زمان مشخص اولویت اول همه ی شماست، این پیام را به آنها منتقل می کنید که خانواده از اهمیت زیادی برخوردار اســت.
بسیاری از فرزندان این روزها به دنبال اضافه کردن فعالیت های فوق برنامه ای به زندگی خود هستند که چرایشان را نمی دانند. این می شود که در ۱۵ سالگی دچار فرسودگی می شوند و رابطه ی آنها با خانواده شان دچار اختلال می شود».
ساکس توصیه می کند استفاده از ایرباد یا هدفون در هنگام کنار هم قرار گرفتن اعضای خانواده در اتومبیل ممنوع شود. او می گوید: «زمانی که اعضای خانواده داخل اتومبیل با یکدیگر می گذرانند با ارزش اســت. این زمان برای این اســت که هم شما به حرف های فرزندتان گوش دهید و هم آنها به حرف های شما».
۵- آیا به خاطر چیزهایی که واقعاً ارزش تمجید دارند آنها را تشویق می کنم؟
ساکس می گوید: «اولین کار این اســت که فروتنی را به آنان آموزش دهیم. چون بسیاری از بچه ها به دلایل مختلف بیش از حد به خودشان غره می شوند، بی آنکه بدانند این فرهنگ اعتماد به نفس کاذب تنها به دلخوری و رنجش ختم می شود».
۶- آیا ارزش پول را در حد اعتدال به آنان نشان می دهم؟
پول مهم اســت. حتی برنی سندرز هم با این موضوع موافقت می کند. بهره مندی از آن دنیایی از حق انتخاب های مختلف در اختیار ما قرار می دهد و نداشتنش فرصت ها را از ما می گیرد. اما آیا پول از هر چیز دیگری مهم تر اســت؟ موفق ترین انسان های روی زمین اینطور فکر نمی کنند.
ساکس می گوید: «معنای زندگی را به فرزندان خود بیاموزید. معنای زندگی نمی تواند صرفاً در پیدا کردن یک شغل خوب خلاصه شود. آن را در دستیابی به چیزی خاص هم نمی توان خلاصه کرد. بلکه معنای زندگی این اســت که به عنوان یک انسان چه کسی هستید. هر کسی باید برای این سؤال پاسخی داشته باشد».
۷- آیا اجازه می دهم بچگی کنند؟
با همه ی چیزهایی که گفته شد باید در نظر داشت که بچه ها فقط بچه هستند و باید فرصت بازی کردن، رشد کردن، و بزرگ شدن به عنوان یک کودک را داشته باشند. آنها در آن سن برای تمرکز مداوم روی رسیدن به موفقیت متمرکز نیستند. آنها مثل بسیاری از بزرگسالان بابت اینکه خوشحال هستند یا نه، استرس نمی گیرند.
از توماس جفرسون نقل می شود که «ما سرباز می شویم، تا فرزندان ما کشاورز شوند، تا فرزندانشان بتوانند هنرمند باشند». شما نباید فرزندان خود را درگیر چالش هایی کنید که خودتان با آنها دست به گریبان هستید. قطعاً نمی خواهید آنها نیز در سنین پایین با چالش های خودشان مواجه شوند. بنابراین از خودتان بپرسید آیا من می توانم در فهمیدن میزان اهمیت موضوعات مختلف پیرو فرزندم باشم؟ آیا حاضر هستم از آنها درس بگیرم؟
کوچکی واقعی اندازه دستگاه تناسلی در مردان بیماری بسیار نادری اســت. البته مثل هر بیماری دیگر، کوچکی واقعی دستگاه تناسلی در مردان یا «کوچکی مرضی دستگاه تناسلی» تعریف علمی خاص خود را دارد و صرف ادعای فرد، نمیتواند دلیل وجود مشکل در وی باشد. ممکن اســت فرد انتظارات خاصی از خود داشته باشد که دلیل وجود بیماری نیست. هر پسر بچه بالای یک سال که طول دستگاه تناسلی وی در حالت کشیده کمتر از 1/9 سانتیمتر اســت، باید مورد بررسی قرار گیرد. علل زیادی برای آلت تناسلی کوچک در پسر بچهها وجود دارد که اگر بموقع تشخیص داده شوند، کمک زیادی میتوان به این کودکان کرد.
امروزه با پیشرفت فناوری حتی میتوان در ماههای آخر بارداری با سونوگرافی داخل رحم مادر این بیماری را در جنین پسر تشخیص داد. نکته قابل ذکر این اســت که در کودکان چاق، آلت تناسلی در زیر چربی ناحیه عانه مخفی میشود که اصطلاحا به آن «آلت تناسلی دفن شده یا مخفی شده» میگویند و این با آلت تناسلی کوچک فرق میکند. در بسیاری از موارد با بزرگ شدن کودک و کاهش وزنش، این مشکل برطرف میشود ولی گاهی جهت برطرف شدن آن به عمل جراحی نیاز دارد.
تشخیص زود و بموقع «کوچکی واقعی دستگاه تناسلی» اهمیت بسیاری دارد چون با درمان مناسب و بموقع، این کودکان تقریباً دستگاه تناسلی طبیعی خواهند داشت. اندازه آلت تناسلی در سن بلوغ رابطه مستقیم با زمان درمان دارد. هر قدر درمان زودتر انجام شود، اندازه آلت تناسلی در سن بلوغ نزدیک تر به میزان طبیعی خواهد بود. شاید بد نباشد موضوع را با مثال، قابل فهمتر کنیم. مثلا طول متوسط طبیعی آلت تناسلی کشیده شده در نوزاد 30 هفتهای 1/5 سانتیمتر، نوزاد 34 هفتهای 2/5 سانتیمتر، کودک دو ساله 2/6 سانتیمتر، کودک چهار ساله 3/3 سانتیمتر، کودک هفت ساله 3/8 سانتیمتر، کودک ده ساله 3/9 سانتیمتر و بالغین 9/3 سانتیمتر حد استاندارد اســت.
برای درمان «کوچکی واقعی دستگاه تناسلی» دو راه وجود دارد؛ دارودرمانی که بیشتر قبل از 14 سالگی مؤثر اســت و عمل جراحی که بعد از سن بلوغ انجام میشود. در این میان هیچ دستگاهی که مورد تأئید مجامع علمی معتبر باشد، برای تغییر قابل ملاحظه اندازه آلت تناسلی وجود ندارد و دستگاههایی که در اینترنت یا شبکههای ماهوارهای تبلیغ میشوند، فقط موهومات هستند.
این دستگاهها نهتنها بیفایدهاند، بلکه در مواردی عوارض زیانبار شدیدی را نیز به همراه دارند. همین سودجویان داروهایی را تبلیغ میکنند که معتقدند صد در صد مؤثر و تضمینی هستند، اما به نظر من واقعیت ندارند و خوانندگان به هیچ وجه نباید در دام این افراد و تبلیغات بیفتند. فراموش نکنید افراد بالغ چاق که دارای کوچکی واقعی دستگاه تناسلی هستند، در ابتدا باید وزنشان را کاهش دهند (وزن ایدهآل = قد منهای 100) و سپس تحت عمل جراحی قرار بگیرند. البته عمل جراحی بسیار کمککننده اســت ولی انتظارات نامعقول بعضی از بیماران را برآورده نمیکند.
دکتر محمدرضا صفرینژاد
جراح و متخصص بیماریهای کلیه و مجاری ادراری
وبسایت نینی یاری - سلطانی نژاد: در این مقاله سوالاتی مطرح شده که با پرسیدن این
سوالات از فرزندان می توانید حالت ذهنی آن ها را به حالت شاد تغییر دهید.
شاید شما به صورت طبیعی آدم شاد و راحتی هستید. این به دلیل انتخاب هایی
اسـت که در زندگی انجام می دهید و البته ژنتیک هم تاثیر دارد.
۱۱
سوالی که در این مقاله آمده اسـت روی این نکته تمرکز دارند که چگونه فرزندان
شما می توانند خودشان را شادتر کنند. این سوالات در نهایت در ذهن کودک
قرار می گیرند و خودشان به دنبال جواب این سوالات می گردند. با این کار شما
به آن ها هدیه بزرگی می دهید و این هدیه شادی اسـت.
۱- بهترین قسمت امروزت چی بود؟
این سوال خوبی قبل از خواب اسـت. با پرسیدن این سوال فرزند شما قبل از خواب احساس رضایت و شادی می کند. این سوال عادت تمرکز روی بهترین بخش روز را در فرزندان ایجاد می کند و اگر به صورت منظم پرسیده شود به بخشی از طبیعت آن ها تبدیل می شود.
۲- چه چیزهایی هستند که به خاطرشون شکرگزار هستی؟
۳- خودت چطوری می خوای این مسئله را حل کنی؟
وقتی
فرزندتان مشکلی را پیش شما مطرح کند، به نرمی و گرمی این سوال را از او
بپرسید. سعی نکنید مشکل او را حل کنید. در طولانی مدت این به ضرر آن ها
خواهد بود. به آن ها فرصت دهید خودشان مسائل خودشان را حل کنند و از تلاش
برای حل کردن مسائل و حل کردن آن ها حس اعتماد به نفس به دست بیاورند. این
هدیه ای ارزشمند اسـت که می توانید به آن ها بدهید. اگه فرزندتان به شما گفت
که نمی دانم چطور این مسئله را حل کنم، پاسخ دهید که من هم دقیقاً نمی
دانم چه کار باید کرد، بیا با هم مسئله را حل کنیم. آدم های شاد کسانی
هستند که مسائل پیش روی خود را حل شدنی می دانند و به توانایی خودشان در حل
مسائل اعتماد دارند.
یکی از اساسی ترین بخش های شاد بودن، توانایی فهمیدن و بیان احساسات اسـت. اگر بتوانید احساسات خود را بیان کنید یعنی می توانید آن ها را درک کرده و از دیگران درخواست پشتیبانی کنید. وقتی فرزندتان مشکلی برایش پیش آمده و از چیزی ناراحت اسـت و پیش شما می آید از او در مورد چیزی که ناراحتش کرده سوال بپرسید و با بی توجهی نگویید که” این که چیزی نیست "یا "بیا این بستنی رو بخور”. صحبت کردن در مورد چیزهایی که فرزندتان را ناراحت کرده او را نسبت به احساساتش آگاه تر می کند و موجب می شود از دانسته هایش در مورد احساسات خود به شکل موثر استفاده کند.
۵- فکر می کنی او چه احساسی دارد؟
شما
می توانید در هر موقعیتی با پرسش سوال در مورد احساسات دیگران،شفقت و
دلسوزی فرزند خود را پرورش دهید. دلسوزی و همدلی موجب می شود فرزندان شادتر
داشته باشید. آنها روابط قوی تری با دیگران و احساس بهتری نسبت به خودشان
خواهند داشت و زندگی شان معنادار تر می شود.
ادامه دارد...