جام جم سرا: در سخن گفتن راجع به طلاق باید به تمام جنبهها توجه کرد، بویژه از آن نظر که این اتفاق بر رابطه شما و فرزندتان اثر میگذارد. وقتی والدین و فرزندان به گونهای شفاف و حمایتگرانه پیرامون این بحران صحبت نمیکنند، تاثیر فشار این اتفاق ـ که شاید برای فرزندان فاجعه به حساب بیاید ـ به نتایج جدی و ادامهداری منتهی میشود.
یکی از سختترین صحبتهایی که با فرزندانتان خواهید داشت این است که جریان جدا شدن از همسرتان را با آنها در میان بگذارید. دکتر جان چیربان، آموزشیار دانشکده پزشکی هاروارد میگوید: «با توجه به پاسخهایی که طی پژوهشی در زمینه طلاق بر بیش از 10هزار پدر و مادر درحال جدایی و فرزندانشان انجام دادهام، دریافتهام که والدین سعی دارند از زیر بار شفافسازی راجع به طلاق و رویارویی با فرزندانشان شانه خالی کرده و به نوعی آن را سرهمبندی کنند. گاهی اوقات فرزندان وقتی متوجه طلاق والدینشان میشوند که یکی از والدین خانه را بدون هیچ توضیحی ترک میکند، یا این که اخبار ناخوشایندی راجع به پدر یا مادری که از خانه رفته است دریافت میکنند بدون این که بتوانند این حرفها را با کسی در میان بگذارند.».
برقرار نکردن ارتباطی حساس و دقیق پیرامون این تغییر بزرگ، تاثیر مخربی بر فرزندان گذاشته و سابقه ناخوشایندی از زندگی خانوادگی که ادامه خواهد داشت، در ذهن آنها ثبت میکند. فرزندان نیاز دارند در جریان تغییر و تحولات ِ خانوادگی خود قرار بگیرند تا این فرصت را داشته باشند که بتدریج احساسات و عواطف خود را بروز دهند و خود والدین نیز برای این که بتوانند فرزندان را متناسب با سن و سالشان آگاه سازند، نیازمند یاری هستند که کمک گرفتن از یک مشاور باتجربه میتواند بسیار موثر باشد.
والدین با آگاهی یافتن از نیازها و درگیریهای فرزندان خود و با پاسخدهی به تاثیر طلاق از نقطه نظر آنها، حتی میتوانند رابطهای عمیق تر با فرزندان خود برقرار کرده، درست مانند این که درون سنگرهایی که کودک از فرط تهدید به دور خود ساخته است، با او قدم بزنند و آرامآرام او را متوجه موضوع بکنند.
مهمترین پیامی که لازم است با فرزندانتان در میان بگذارید این است که شکست شما در ازدواجتان به این معنی نیست که رابطه خانوادگیتان و نیز روابط فرزندان دچار سرنوشت بدی شود. با فراهم کردن ِ رابطهای پایدار، حمایتگرانه و سالم، شما اثبات میکنید که روابط ِ عاشقانه واقعا چیست، و فرزند خود را آماده میکنید به رشدی برسد که بتواند روابط شخصی صمیمی با شما برقرار کند.
والدین به محض گذر از مرحله سخت اول، یعنی صحبت کردن و آگاهی دادن راجع به جریان طلاق خود، ممکن است احساس کنند که حالا که مساله فاش شده است و دیگر نیازی به پیگیری و برقراری روابط مستمر با فرزندان نیست، اما این تازه نقطه شروع است.
دکتر چیربان ادامه میدهد: «وقتی با والدین درباره طلاقی که در پیش دارند و تاثیر آن بر خانواده صحبت میکنم، برایم غیر عادی نیست که پاسخهایی را بشنوم که در آن سعی دارند اثر این اتفاق را بر فرزندانشان کوچک بشمرند و به خودشان این اطمینان را بدهند که همه چیز سر جای خود است و به طور مثال بگویند: «بیشتر خانوادهها طلاق را تجربه میکنند؛ والدین دوستان ِ بچههای ما نیز از هم جدا شدهاند.» والدین بسختی قبول میکنند که بر عواطف ِ منفی فرزندان خود تاثیر دارند که این نبود پذیرش میتواند ناشی از احساس گناه، به هم ریختگی یا خلأ و فقدانی باشد که خود درحال تجربه کردن آن هستند.
بیشترین رنجی که کودکان میکشند نشأت گرفته از ناچیز انگاشته شدن و رهایی عاطفی از سوی والدین است. به این معنی که والدین به آنها اهمیتی نداده و این جدایی عاطفی با گذر زمان برایشان امری عادی میشود. در عوض والدینی هم هستند که شرایط موجود را میپذیرند و تلاش میکنند که واقعیت را روشن کرده و دردی را که متوجه فرزندانشان است تسکین دهند، اینها کسانی هستند که با حساسیت و تعهدی درخور ِ پدری و مادری به سمت فرزندان باز میگردند. قطعا تفاوت محسوسی وجود دارد بین شرایط و رفتار کودکانی که به آنها گفته شده تاثیر ناشی از طلاق را نادیده بگیرند و کودکانی که با واقعیت مواجه شدهاند.
حتی پس از التیام درد طلاق، فرزندان همچنان در آموختن درسهای زندگی و نیز امور مهمی مانند: «شناخت هویت، آموختن تعهد و مسئولیتپذیری و درک حریمها» به والدین خود احتیاج دارند، پس پدر و مادر باید در دسترس بوده و مسئولانه موقع نیاز کنار آنها باشند. به همین دلیل والدینی که گمان میکنند طلاق مساله اساسی برای کودک نیست، این نکته را فراموش کردهاند که حقیقتا این خانواده کودک است که دارد از هم گسسته میشود، پس طلاق حتما فرزند را درگیر کرده و به او ربط دارد. در این شرایط چالش و هنر این است که تصمیم بگیرید چه اطلاعاتی را و چگونه به صورت موثر با فرزند خود در میان بگذارید.
لازم نیست تمام مسائل راجع به طلاق را با فرزندان به اشتراک بگذارید، اما همین که تلاش میکنید از طریق صحبت کردن، آنها را از مسائل آینده که بر زندگیشان اثر میگذارد مطلع سازید، آنها نیز متوجه دغدغه و توجه شما شده و تجربهها و احساسات بیشتری را با شما در میان خواهند گذاشت. (ضمیمه چاردیواری)
مترجم: فاطمه عمانی
منبع: psychologytoday.com
بعضی از کارشناسان تعلیم و تربیت کودکان، بهترین فاصله سنی بین فرزندان را سهچهار سال میدانند؛ به عقیده آنها وقتی کودک اول به سه چهار سالگی میرسد، میتواند بخوبی حرف بزند و قدرت درک و فهم و استقلال او به اندازهای است که زیاد به مراقبت و توجه احتیاج ندارد.
سعیده محمدی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، در گفتوگو با جامجم در این باره میگوید: در مورد تفاوت سنی به نظر میرسد بهترین فاصله سنی بین سه تا پنج سال باشد، بهتر است کمتر از سه سال نباشد چراکه مادر به دلیل دوره بارداری و شیردهی فرزند اول میزان زیادی از قوای جسمی و روانی خود را از دست داده و به نظر میرسد آمادگی لازم برای بارداری و شیردهی مجدد را نداشته باشد و بهتر است مادر زمانی را برای احیای قوای جسمی و روانی خود فرصت داشته باشد؛ در ضمن یکی دیگر از معایب این فاصله کم این است که کودک اول نتواند دو سال کامل را از شیر مادر تغذیه کند، در حالی که این امر در رشد جسمی، روانی و عاطفی کودک بسیار موثر است.
وی درباره فاصله سنی بیش از پنج سال میگوید: این فاصله موجب خواهد شد خانواده با دو کودک در شرایط و دورههای سنی متفاوت که برخوردها و رفتارهای متفاوتی از طرف والدین را میطلبد روبهرو شود و همین مساله مشکلاتی را برای خانواده به دنبال خواهد داشت. در ضمن بچههایی که تفاوت سنی کمتری دارند، اگر والدین رفتار مناسبی با آنها داشته باشند احتمال سازگاری و حتی گاهی همراهی بیشتری وجود دارد و احتمال دارد بسیاری از مسائلشان را با یکدیگر بخوبی حل کنند که همین هم موجب افزایش مهارتهایی همچون حل مساله، ارتباط موثر و همدلی خواهد شد.
دکتر شیوا دولتآبادی، روانشناس نیز درباره کمترین فاصله سنی بین فرزند اول و دوم میگوید: زمانی میتوان گفت فرزند اول از نظر سنی آماده پذیرش فرزند دوم است که بتواند با یادآوری خاطرات خود، از جایگاه خودش نزد والدین اطمینان کامل حاصل کند.
وی میافزاید: این مساله زمانی اتفاق میافتد که از نظر رشد ذهنی و شناختی، حافظه آشکار یا اخباری او تشکیل شده باشد، به این معنا که بتواند برای خودش از خاطراتش صحبت کند و این توانایی در حدود سه سالگی به وجود میآید، برای همین در این سن دیگر کودک میتواند از مادر جدا شود و با توجه به تکامل عملکرد حافظه، عواطف و هیجانات، مهد کودک رفتنش و همین طور اضافه شدن فرزند دیگر به مجموعه خانواده از ریسک کمتری برخوردار است. (ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا به نقل از شهروند: دوهزار و ٢٠٠نفر با نفسهای بریده روی زمینهای آلوده، ذرت و یونجه میکارند و زمینِ زیر پایشان و روزگارشان، سیاه مثل آبیِ آسمانی که هیچ پیدا نیست. ٢٠ کیلومتری جاده اراک به شازند در همسایگی مشعلهایی که سر به آسمان دارند، زمینهای ٦٧٠ خانوار بوی مرگ میدهد، یونجه و ذرتشان هم.
از پالایشگاه شازند که بگذری سه مشعل بلند، آسمان را روشن کردهاند و زمین را سیاه. هوا برای نفس کشیدن سنگین است و در این بیهوایی آدمهای ساده روستا یک صبح دیگر را آغاز کردهاند؛ یک روز دیگر را زیر آسمانِ «کَزاز»؛ یکی از دهها روستای استان مرکزی که حالا دیگر سالهاست، روزها و شبهایش در محاصره صنایع بزرگ میگذرد. مشعلهای گازی و دودکشهایی که مرگ در هوا میپراکنند از هر سو در کزاز پیداست؛ «پالایشگاه نفت» و «نیروگاه حرارتی» از شمال شرق و «پتروشیمی شازند» از شمال. صنایعی که برای ساکنان این گوشه پرت برای روستاییان کزاز رونق نیاوردهاند، کسب و کار و حالِ خوش نیاوردهاند خاک و هوای آلوده، بچههای نارس، بچههای مرده، مادران مریض آوردهاند.
کزاز با «محمد جواد» شروع میشود؛ نشسته روی اولین پله یک خانه روستایی با دستهای کوچکِ لاغر، صورتی نارس و قلبی که دو سوراخ دارد: «چهار سالش است. رفته توی پنجسال اما همینطور کوچولو مانده. ماهی یکبار میبریمش تهران یکمیلیون تومان خرجش میشود. دکترها میگویند ریهاش مشکل دارد و قلبش هم سوراخ است. پسر بزرگترم سالم است اما این یکی اینجور شده. یکی از چشمانش نمیبیند و بیناییاش در حد روشنایی و تاریکی است. خیلی آزمایش گرفتند اما دکترها که چیزی نمیگویند. پرسیدند کجا زندگی میکنید گفتیم کنار پالایشگاه، گفتند از هواست. گفتهاند خوب هم نمیشود. چند ماه پیش قلبش را عمل کردیم اما همینجور کوچولو مانده. صورتش هم اینجور شده. کزاز بچه اینطوری زیاد است، کارِ یکی نیست خیلی از بچهها مریضند و اینطوری به دنیا آمدند».
«معصومه»، مادرِ محمدجواد است و یکی در میان حرفهایش، نگاهش روی صورت غیرعادی پسرش، روی جثه کوچک محمدجواد ثابت میماند و میگوید: «همینجور کوچولو مانده، صورتش هم که اینجور.»
خانه «معصومه» یکی از صدها خانهای است که شانه به شانه صنایع بزرگ نفس میکشند؛ اواخر دهه ٦٠ همان سالهایی که جنگ تمام شد و سازندگی شروع شد صنایع جدید یکییکی آمدند تا اراک بزرگترین شهر صنعتی ایران شود و روستاهایش همسایه با صنایعی که هر کدام در نوع خود از بزرگترین صنایع ایران هستند و بخشی از چرخ اقتصاد و توسعه کشور در آنها میچرخد اما پس از گذشت سالها بسیاری از آنها هنوز نتوانسته اند میزان آلایندگی و غبار مسمومی که به هوا می فرستند را مطابق استانداردها کاهش دهند و این گونه است که نه فقط در کزاز که سایه سنگین آلایندههایشان بالای سر اراک و همه روستاهایش هست. روستاهایی که حالا خیلی از آنها خالی از سکنه شدند و خیلیهای دیگر با آدمهایی مریض، با زمینهایی سیاه همان جایی که بودند ماندهاند اما دیگر زندگی روستایی در آنها رونقی ندارد. در همسایگی همین خانههاست که روزانه ١٦میلیون لیتر بنزین و ١٢میلیون لیتر گازوئیل در پالایشگاه شازند تولید میشود و همینجاست که نیروگاه حرارتی با ظرفیت تولید ۱۳۰۰ مگاوات و ۴ واحد بخار ۳۲۵ مگاواتی فعالیت میکند و صنایع بزرگ آنچنان تنگاتنگ به کزاز چسبیدهاند که پنجره همه خانههایش رو به همین دودکشها و رو به همین مشعلها باز میشود.
پشت این پنجرهها اما درد، نام دیگر مادرانِ کزاز است. نه فقط مادرانی که هوای آلوده بچههای معلول، بچههای مریض و بچههایی با قلبهای سوراخ روی دستشان گذاشته، زنانی هم هستند که مادر شدن حالا برایشان آرزویی سوخته است. آنها بچههای مرده میزایند، بچههایشان در چندماهگی در شکمهایشان میمیرند و کزاز پر است از این زنان.
«مریم»، جوان است آنقدر که پوست صورتش مثل آیینه میدرخشد. در خانهاش را که باز میکند چادر سرمهای گلداری به سر دارد، چند بار بچههایش مردهاند: «سهسال پیش ماه دوم بارداری سونوگرافی که کردیم گفتند پوچ است. پرسیدم یعنی چی؟ گفتند یعنی قلب بچه تشکیل نشده. خیلی آزمایش از من گرفتند. بعد پرسیدند کجا زندگی میکنید؟ گفتیم کزاز. گفتند دلیلش صددرصد ناشی از آلودگی هواست. یکسال پیش دوباره باردار شدم، آزمایشهای فوق تخصصی انجام دادم. همه چیز خوب بود بعد از دو ماه سونوگرافی رفتم گفتند قلب بچه شما خیلی ضعیف است و باید بچه سقط شود باز پرسیدند کجا زندگی میکنید؟ گفتیم کزاز، گفتند تأثیر آلودگی هواست.»
حالا میخواهند خانه روستاییشان را با پردههای توری و پنجرههای سرتاسری بلند و حیاط کوچکی که دارد پشت سر جا بگذارند و بروند جایی که این دودکشها، این مشعل های بلند شاید از دور پیدا باشند و نفسهایشان این طور بریده و کوتاه کوتاه بالا نیاید. بروند اراک... اراک که خودش یکی از آلایندهترین شهرهای ایران است و مریم میداند که وضع اراک هم بهتر از وضع کزاز نیست: «میدانم که الان اراک هم هوایش آلوده است و میگوید آنجا هم سقط زیاد است و بچه ها نمیمانند اما شوهرم میگوید اینجا خیلی نزدیک آلودگی است شاید اراک که باشیم بچه ما بماند.»
تقویم بارداری مادران در هر کجا ٩ ماه اگر هست در کزاز اما دو ماه بیشتر نیست؛ شاید هم هست دو ماه و ١٠ روز، دو ماه و ٢٠ روز و شاید هم سه ماه: «میترسیدم سونوگرافی کنم. اسمش را که میآوردند وحشت میکردم.»
«زهرا»، ٢٨ساله است و یک دختر و یک پسر دارد حالا اما مادر شدن برای سومین بار برای او یعنی کابوس مردهزایی و شنیدن چندباره این جمله که «قلبش ایستاده است»، «مرده است»، «خیلی متاسفیم»، «انشاءا.. بچه بعدی»: «در عرض دوسال دوبار بچهام مرد. قلبش... قلبش درست کار نمیکرد.»
دفعه قبل دو ماه و نیمش بود که دکترها به او گفتند بچهاش در شکمش مرده، قلبش ایستاده. جنین را آزمایش کردند از «زهرا» هم آزمایشهای زیادی گرفتند. چند هفته بعد نتیجه همه این آزمایشها را در پروندهاش نوشتند؛ چند کلمه بیشتر نبود: «آلودگی هوا، آلایندههای صنعتی».
خودش میگوید: «٩ماه بعد دوباره باردار شدم. این بار خیلی رعایت کردم. سه ماه و نیمم بود. وقتی رفتم سونوگرافی دکتر گفت از سهماهگی به بعد بچهات در شکمت مرده... نه درد داشتم نه لکهبینی و نه هیچی. »
«زهرا» را مثل «مریم» موش آزمایشگاهی کردند، آزمایش پشت آزمایش. از خودش، از جنینش و چند هفته بعد باز در پروندهاش نوشتند: «سقط به دلیل آلودگی هوا.»
حالا دیگر نه او و نه خیلی دیگر از زنان روستا جرأت بارداری ندارند از ترس مردهزایی، از ترس بچههای معلول، بچههایی با صورتهای نارس، بچههایی با صورتهای ترسناک. «فاطمه» که بچهاش مرده به دنیا آمده هنوز از یادآوری آن روزها نگاهش نگران میشود، صدایش میلرزد وقتی که میگوید: «بچهام را که به من نشان دادند صورتش شبیه آدمیزاد نبود از دماغ تا زیر چانه حالت لبشکری داشت، صورت وحشتناکی بود که هیچ وقت از خاطرم نمیرود. باور نمیکردم که این بچه من باشد.»
در کزاز پشت دیوار هر خانهای، رد پایی، نشانی و گفتوگویی از بچههایی هست که به دنیا نیامده با قلبهای بیضربان، با قلبهای سوراخ، با قلبهای نارس در بطن مادرانشان، کزاز را ندیده از دنیا رفتهاند و زنان در این خانهها پیش از آنکه پیر شوند از مادر شدن منع میشوند. روی پیشانیهایشان، روی پروندههایشان مُهرِ حاملگی پرخطر میخورد و مادرشدن برایشان میشود آرزو: «دکترها به ما میگویند در روستای شما مادران جوان یعنی آنها که زیر ٢٠سال دارند فقط در زایمان اول میتوانند زایمان سالمی داشته باشند. میگویند ما که سنمان به ٢٥سال رسیده در زایمانهای بعدی مشکل پیدا میکنیم. وقتی میگوییم اهل کزازیم روی پرونده ما مُهرِ حاملگی پرخطر میزنند.»
اینها را «عاطفه» میگوید و حرفهایش را خواهرش ادامه میدهد: «زنان روستا یا بچه مرده به دنیا میآورندیا وقتی میروند برای سونوگرافی میگویند بچه ناقصالخلقه شکل گرفته است و باید بچه را بیندازید چون اگر به دنیا بیاید معلول میشود.»
پسرش کلاس دوم است و شبها در خواب آنقدر سرفه میکند که به حالت خفگی میافتد. دکترها گفتند اگر اینجا بمانند اگر در این هوای آلوده کزاز نفس بکشند این تنگی نفسها، این خفگیهای گاه به گاه، همیشگی میشود. میماند تا آخر عمر... میشود «آسم» و میافتد به جان ریههایش.
بچههای کزاز چه آنها که به دنیا نیامده رفتهاند و چه آنها که زیر مشعلها و دودکشها چشم باز کردهاند پیش از آنکه بزرگ شوند میفهمند که آلودگی هوا و زندگی در چندصدمتری صنایع بزرگ، با آدمها چه میکند. آنها که با ریههای مریض، با قلبهای ضعیف نه میتوانند بچگی کنند و نه میتوانند مثل همه بچهها درس بخوانند: « یک روستا را با این جمعیت که نمیتوانیم از اینجا ببریم، از طرفی کسی نمی تواند بگوید این صنایع تعطیل شوند، حتما راهی برای کاهش آلایندگی اینها هست. انتظار مردم روستا این است که این صنایع ناگهان آلایندهها را در محیط پیرامونی رها نکنند، آلودگی آنها مرتب اندازه گیری شود. روزگارمان سخت شده، بچههایمان، زنهایمان بیمار شدند.خیلی از بچههای روستا که سنشان تقریبا همسن پالایشگاه و این صنایع است یعنی الان ١٤ یا ١٥سال دارند از نظر ضریب هوشی خیلی پایین هستند و مدرسه استثنایی میروند. الان حدود ٣٠ نفرند. آمار بچههای استثنایی روستای ما با آمار کل شهرستان شازند یکی است یعنی تعدادشان به نسبت جمعیت برای روستای ما خیلی بالاست. تا کلاس دوم همینجا مدرسه میروند و بعد مشخص میشود نمیتوانند مثل بقیه بچهها درس بخوانند. دکترها میگویند این بچهها عقبمانده نیستند، کند ذهنند. از کلاس دوم مدرسه، میروند مدرسه استثنایی. هر روز یک مینیبوس میآید و آنها را میبرد شازند.»
نعمتالله طهماسبی، دهیار روستا این حرفها را که میزند نامههایش را، نامههایشان را به آدمهای معروف... به آدمهای مشهور... به «محمود احمدینژاد» وقتی رئیسجمهوری بود به «حدادعادل» وقتی رئیس مجلس بود، به سازمان محیطزیست، به مسئولان پالایشگاه و خیلیهای دیگر بیرون میکشد و روی میز دهیاری روستا میگذارد: «نه... هیچکدام از نامههایمان اثر نکرد. به ما میگویند هوا آلوده نیست و همه چیز در حد استاندارد است! میگویند به شما حق آلایندگی میدهند دیگر اعتراضتان برای چیست؟»
حق آلایندگی یعنی ١٥هزارتومان برای هرکدام از اهالی روستا، ١٥ هزار تومان در ازای نفسهای سوخته، قلبهای مریض، بچههای لاغر بیمار و قلبهای نوزادانی که در شکم مادرشان سوخته است. ١٥هزارتومانهایی که بهعنوان حق آلایندگی به دهیاری کزاز میدهند نه اینکه صرف درمان و پرداخت هزینههای ناشی از عوارض آلایندهها بر سلامت مردم شود که صرف کارهای عمرانی میشود. دهیار روستا میگوید: «میدانیم دست مردم تنگ است اما اجازه نداریم از این پول به آنها وامی برای پرداخت هزینههای درمان بدهیم.»
با همین ١٥ هزارتومانها راهها و خیابانهای روستا آسفالت شده است. مثل شهرهای بزرگ خیابانها را جدول کشیدهاند، جدولها را رنگ کردهاند و در حاشیه خیابانها گل کاشتهاند. حالا این دوهزار و ٢٠٠نفری که در کزاز مرگ را زندگی میکنند پارک دارند، تاب و سرسره و دستگاههای ورزشی مدرن دارند، میدانگاه و آبنما دارند، فضای سبز عمودی دارند اما جان سالم ندارند.
سرخط اطلاعات بیماریهایی که جان مردم کزاز را نشانه رفته در دستان «علیرضا قربانی» است؛ مسئول دفتر بهداشت و عضو شورای روستا که میگوید حال اهالی روستا خوش نیست و درد و مرض، دردِ بیدرمان به جانشان افتاده است: «سرطان در روستا زیاد است، سرطان خون داریم. سقط جنین خیلی داریم. آسم و بیماریهای عصبی هم بین مردم زیاد است. یک نوع سردردی در روستا شایع است که همه مردم دارند. برای همین خیلی مسکن میخورند. نه اینکه آمار نداشته باشیم اما گفتند محرمانه است نباید بگویید. فقط آلودگی هوا که نیست. آلودگی آب هم داریم؛ البته نه آب شرب اما آب کشاورزی ما آلوده است. پسابهای پتروشیمی دقیقا وارد زمینهای کشاورزی کزاز میشود. به خاطر همین هم هست روستا دیگر خاک خوب ندارد.»
خاکِ خوب، خاطره سالهای دور است؛ روزهایی که کزاز ٥٠٠ هکتار باغ داشت، باغهایش سیب و انگور مرغوب داشتند و مردانش در زمینهای سبز، در خاک حاصلخیز خیار و گوجه، سیبزمینی و پیاز و گندم و جو میکاشتند حالا از زمینها یونجههای سیاه میروید، و زمینها... همه از نفس افتادهاند. کشاورزان دیروز حالا با زمینهای سوخته یا کارگر شهرهای دور شدهاند یا راننده ماشین و کشاورزی هم در کزاز حالا نفسهای آخر را میکشد. «حسن» یکی از آنهاست که میگوید: «زمینهایمان دیگر محصول نمیدهد. هم خاک آلوده است و هم حرارت و گرمای مشعلهای پتروشیمی زمینها را سوزانده. قبلا از هر هکتار ٥٠ خروار علوفه برداشت میکردیم الان به ١٥ خروار هم نمیرسد. در هر هکتار ٤ تن لوبیا برداشت میکردیم حالا به یک تن هم نمیرسد. برای مبارزه با آفتزدگی ناشی از آلودگی هوای منطقه، ١٠ نوع سم مصرف میکنیم اما بازهم فایده ندارد. باغها که همه خشک شدند الان اهالی روستا میوه مصرفیشان را هم از بیرون میخرند. یک وقتی در قم محصولاتِ کَزاز را روی هوا میبردند به بهترین قیمت میخریدند الان میگویند محصولات شما آلوده است حتی یونجه ما را نمیخرند... میگویند سیاه است، گاو و گوسفندها را مریض میکند.»
روی زمینهای سوخته کزاز، دو قدم مانده به جهنم، آلودگی نه فقط آدمها که دامها را، گاوها و گوسفندان را هم با خود برده است: «گوسفندها را که میکشیم جگرشان، همان قسمت وسط ریههایشان ما بهش میگوییم «پُفی»، سیاهِ سیاه است. دکترها میگویند دامهایتان بدنشان عفونت دارد. به خاطر آب و هوا و غذای آلودهای که میخورند دیگر سالم نیستند.»
در همجواری کزاز که سالهاست پنجره همه خانههایش رو به هوای بسته است اگرچه مردم میگویند، هر چه درد دارند از این هوای آلوده است اما علی شیرازی زاده، مدیرعامل شرکت پالایش نفت شازند که ٢٥ درصد بنزین کشور را تولید می کند، میگوید که آلاینده های این پالایشگاه آنقدری نیست که مردم نگرانند و خطری برای سلامت آنها ندارد. پیش از این در سال ٩٢ که بحث آلودگی در اراک بالا گرفت و میزان گوگرد هوا به هشت برابر حد مجاز رسید و خیلیها انگشت اتهام را به سمت صنایع شازند نشانه رفتند، مسئولان پالایشگاه نفت شازند، اعلام کردند تولید نفت کوره را برای کاهش آلودگی هوا تا ٨٠ درصد کاهش میدهند و تقریبا متوقف میکنند تا الگویی برای سایر صنایع باشند. حالا شاید با توجه به همین پیشینه و فعالیتهاست که شیرازیزاده میگوید:«در حال حاضر با تولید ١٦ میلیون لیتر بنزین یورو ٤ که در استان مرکزی، تهران و البرز توزیع میشود، توانستهایم بخشی از آلودگی هوا را در شهرهای مختلف کشور کاهش دهیم. درباره میزان آلایندگی این پالایشگاه هم، آلایندگی در حد مجاز و بسیار پایین است.»
حالا پرونده آلایندگی این پالایشگاه روی میز مسئولان دولتی است. ماجرای آلودگی در این بخش از اراک از میانه تابستان امسال جدیتر شده است، آن طور که امیر انصاری، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی میگوید، «متاسفانه هرگاه حجم تولیدات پالایشگاه بنا به ضرورت اعلامی از کشور افزایش می یابد بر حجم آلایندگی های آن نیز افزوده میشود. اگر حجم تولیدات پالایشگاه در حد استانداردهای تعریف شده باشد هرگز شاهد افزایش حجم آلایندهها نخواهیم بود. در مرداد امسال افزایش آلاینده های وضعیت خاصی را در اراک ایجاد کرد به طوری که این شرایط اداره کل حفاظت محیط زیست استان مرکزی را مجبور به اعزام کارشناسان واحد آزمایشگاهی به پالایشگاه امام خمینی شازند کرد و کمیته اضطرار در فرمانداری شازند تشکیل شد. وضعیت به گونهای شده بود که همه مراکز درمانی و بهداشتی به حالت آماده باش درآمدند و همه مسابقات ورزشی را هم لغو کردیم. در حال حاضر پروندهای در این رابطه در دادستانی مطرح است و طی مکاتباتی از مسئولان خواستار پاسخگویی در این رابطه شدهایم.»
به گفته رئیس محیط زیست استان مرکزی یکی دیگر از اقداماتی که برای کاهش آلودگی هوا ناشی از صنایع آلاینده مستقر در همسایگی کزاز و روستاهایش انجام شده، تامین گاز برای نیروگاه حرارتی شازند بوده تا این نیروگاه استفاده از مازوت را تعطیل کند.
این روزها اما پرونده صنایع بزرگ شازند و تاثیری که بر آلودگی هوا دارند، هنوز باز است. صنایعی که مدیران آنها میگویند آلودگیشان را کاهش دادهاند و البته این سه یعنی پتروشیمی و پالایشگاه و نیروگاه تنها سه صنعت بزرگ از ٢٤٠٠ شرکت صنعتیای هستند که در اراک، بزرگترین شهر صنعتی ایران فعالیت میکنند. صنایعی که سالهاست سمفونی دودها و آلایندهها در این شهر به راه انداختهاند.
هر چه هست، این روزها؛ یعنی بیست و اندی سال پس از افتتاح صنایعِ بزرگ در همسایگی خانههای کوچک کزاز، حالا آدمهایی از روزگارِ صنعتی شدن به جا ماندهاند که هر کدامشان روایتِ زنده یک جنگند؛ جنگِ صنعت با انسان، جنگِ انسان با سرطان و جنگ بچههای به دنیا نیامده با مرگ. کزاز یعنی دوهزار و٢٠٠نفری که زندگی در چندقدمی پالایشگاه، نیروگاه و پتروشیمی، بچههایشان، باغهایشان و نفسهایشان را از آنها گرفته است.
روزگار مردم کَزاز در این گوشه پرت، در چهاردیواری دردهایشان میگذرد نه فقط با نفسهای سوخته که روزگارِ آنها، زندگیِ آنها و نسلِ آنها سوخته است. (شیده لالمی)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا به نقل از آی بانو: «هری هریسون»، یکی از پرفروشترین نویسندهها در زمینه آموزش به والدین به حساب میآید. یکی از کتابهای او بیش از ۳/۵ میلیون بار به چاپ رسیده است. در بیش از ۲۵ برنامه تلویزیونی حضور داشته است و در بیش از ۷۵ شبکه رادیویی شرکت کرده است. کتابهای این نویسنده در بیش از ۳۵ کشور جهان به چاپ رسیده است. این مطلب او درباره روشهای برخورد محکم با بچههاست:
امروزه به نظر میرسد بسیاری از والدین درواقع نمیخواهند نقش پدر و مادر را ایفا کنند! البته منظورم این نیست که فرزندانشان را دوست ندارند بلکه منظورم این است نمیخواهند محکم باشند و تربیت بچهها را جدی بگیرند! چرا که فکر میکنند گفتن «نه» موجب ریختن اشک و گریه فرزندشان میشود و یا عبارتی چون «تو دیگه دوست من نیستی» یا «ازت متنفرم» را بشنوند. بعد از بیان این عبارات و دیدن واکنش فرزندشان، به شدت احساس گناه کرده و به سمتشان رفته و با نوازش و قربان صدقه بهشان قول میدهند که حتما در اسرع وقت خواستهشان را برآورده میکنند!
مشکل اینجاست. یک قانون طبیعی وجود دارد و آن این است که فرزندان برای رضایت والدین تا آنجا که بتوانند تلاش میکنند و برای بشر لازم است این قانون ادامه داشته باشد. فرزندان کارهایی انجام میدهند که تمایلی به انجامش ندارند اما برای راضی نگه داشتن والدینشان انجامش را بر خود لازم میدانند. یک نوجوان به این علت به سمت الکل و مواد مخدر نمیرود چون میترسد شدت خشم پدرش بیشتر از فشار و دعوت دوستانش به این کار باشد. و این گونه یاد میگیرند که چطور تصمیم سنجیدهای بگیرند، و اینگونه خود را آماده کنند تا وارد دنیای بزرگسالی شوند.
قوانین به هر حال موجب ناراحتی کودکان و بزرگسالان میشود. گفتن «نه» چه به کودک ۲ ساله و چه به نوجوان ۱۶ ساله موجب خشم و عصبانیتشان میشود. اگر شما هم از آن دسته والدینی هستید که دیدن عصبانیت فرزندشان موجب ناراحتی و دل رحمیشان میشود پس باید منتظر عواقبش باشید: فراموش کردن قوانین و پذیرفتن هر چه بیشتر درخواستهایشان (حتی خرید ماشین به هنگام جشن فارغ التحصیلیشان!)
چرا والدین دست به چنین رفتارهایی میزنند؟ چون طاقت دیدن عصبانیت فرزندشان را ندارند! امروزه والدین آنقدر درگیر مشغلههای زندگی و کاری خودشان هستند که صحبت درمورد مدرسه فرزندانشان را چیز مسخرهای میدانند. آنها ترجیح میدهند در مقابل خواست فرزندانشان کوتاه بیایند تا اینکه بخواهند به آنها درسهایی از احترام، صداقت، اخلاق و ارزشها بدهند، علتش هم این است که این چیزها درسهای سختی به شمار میآیند و البته باعث دلخوری فرزندانشان نیز میشوند!
والدین محکم ده چیز را هرگز فراموش نمیکنند:
۱- فرزندان، ذاتا تروریست عاطفی محسوب میشوند! آنها میتوانند احساس ضعف و درماندگی والدینشان را حس کنند و میدانند که چگونه از این وضعیت به نفع خود بهره برداری کنند (مستقیم به سمت قلب نشانه میگیرند!). آنها استاد فریب دادن هستند و اگر میگویند از شما متنفرند به این خاطر است که مطمئن هستند این عبارت جواب میدهد!
۲-باید به خاطر بسپاریم اگر میخواهیم فرزندانمان را به شیوهای درست تربیت کنیم لازم است در مقابل عصبانیتشان بایستیم و در این راه ثابت قدم باشیم.
۳-فراموش نکنید نوجوانان خصوصا از لحاظ عاطفی مثل دیوانهها هستند! در این سن و سال مغزشان همچنان در حال رشد است پس سعی نکنید برایشان دلیل و برهان بیاورید تا قانع شوند چون در این حالت انگار دارید برای مغز یک کلم برهان میآورید! شما نمیتوانید طرز تفکر آنها را تغییر بدهید اما قطعا میتوانید در واکنش خود تغییر ایجاد کنید.
۴ -اجازه دهید فرزندتان عصبی بشود اما نه به شکلی توهین آمیز و نپخته.
۵ -نیاز نیست با جوش و خروش بسیار خشم خود را بیان کنید. زمانی که رفتارآنها موجب خشمتان میشود در حد اعتدال عصبانیتتان را نشانشان دهید و بخواهید تا برخوردشان را تغییر دهند. مساله مهم این است که دریابیم «چه کسی» باید «چه کسی» را راضی نگه دارد.
۶- هنگامی که فرزندتان عصبی میشود حتما بر این قضیه که متوجه گفتهها و رفتارشان در حین عصبانیت باشند، پافشاری کنید.
۷-بدانید که خشم فرزندتان موقتی است و دلیل این عصبانیتها هر روز متفاوت از روز قبل است.
بدانید هرچه واکنشتان نسبت به عصبانیت فرزندتان کمتر باشد و هرچه بیشتر با این خشم کنار بیایید، هر دویتان کمتر درگیر تداوم مشکلتان میشوید.
۸- هرگز علت گفتن «نه» را توضیح ندهید. تنها گفتن «اینجا خانه من است، اینها قوانین اینجا هستند، و نه» کافی است. اگر بخواهید بیش از اینها به فرزندتان بگویید و یا دلیل و برهان بیاورید شک نکنید که آنها همراه با این توضیحاتتان وارد بحث و جدل میشوند.
۹- میتوانید بخاطر رفتارهای فرزندتان عصبی شوید، حتی میتوانید سرشان داد بکشید و بخاطر رفتارهای بدشان تنبیهشان کنید اما اینها به این معنی نیستند که فرزندتان را دوست ندارید.
۱۰- والدین بیباک میدانند رها کردن فرزندان آن هم درست زمانی که فرزندشان به آنها به عنوان یک دوست نیاز دارد نه تنها بیشهامتی است بلکه یک شکست به شمار میآید. بدون وجود مسائلی چون قانون، تنبیه، نظم و انتظار، در پرورش فرزندانمان، نسلی که از کودکانمان به وجود میآید نسلی خواهد بود که در آن فرزندانمان برای همیشه کودک باقی خواهند ماند.
جام جم سرا به نقل از سلامت: اما اختلافات زناشویی چه کمرنگ و سطحی باشد، چه عمیق و خشونتآمیز اثرات زیانباری در مسیر رشد کودکان بر جای میگذارد و در آینده شاهد بزرگسالانی با اختلالات رفتاری خواهیم بود. دکتر محمود تلخابی (دکترای تعلیم و تربیت و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان) تاثیر اختلافات زناشویی را در رشد کودکان توضیح میدهد.
کودک به محیط عاطفی سالم نیاز دارد
بچهها به یک محیط عاطفی سالم و پرنشاط نیاز دارند که در آن بتوانند در یک مسیر طبیعی و بر مبنای ابعاد مختلف وجودیشان رشد طبیعی داشته باشند. بنابراین اگر بخواهیم بدانیم از والدین چه انتظاری میتوان داشت باید گفت وقتی زن و مرد تصمیم میگیرند که صاحب فرزندی شوند باید ابتدا محیط سالمی برای رشد کودک به وجود بیاورند.
بسیاری از رفتارهایی که والدین بهعنوان کنشهای طبیعی از آن یاد میکنند در همین یک جملهای که گفتیم خلاصه میشود؛ یعنی توانایی فراهم کردن یک محیط مناسب برای رشد طبیعی فرزندان. در واقع وظیفه اصلی والدین فراهم کردن بستر مناسب برای تربیت کودکان است.
اختلافهای زناشویی یکی از عواملی است که رشد طبیعی فرزندان را دچار اختلال میکند و در محیطهایی که چنین اختلافهایی بین والدین وجود دارد، نمیتوان انتظار داشت که فرزندان رشد طبیعی داشته باشند. چون در این شرایط در فرزندان حس بیاعتمادی به وجود میآید و محیطی با روابط خشونتآمیز که مناسبات انسانی در آن آسیب می بیند، برای رشد کودکان مناسب نیست و تربیت آنها را دچار مشکل خواهد کرد.
هر صدای بلند، یک تاثیر سوء
هر صدای بلندی که در محیط خانه شنیده شود، روی ذهن کودک تاثیر منفی میگذارد و مانعی در مقابل رشد طبیعی او محسوب میشود بنابراین اختلافات زناشویی با توجه به میزان، شدت و دوامشان هر کدام تاثیرات مختلفی روی فرزندان دارند و شدت آثار سوء و زیانبارشان با یکدیگر متفاوت است. برای مثال اگر اختلاف بین زن و شوهر پایدار است و وجود این اختلافات منجر به طلاق عاطفی بین همسران شده، در چنین محیطی میزان آسیبپذیری کودک فوقالعاده بالاست چون در یک تعارض وحشتناک قرار میگیرد و فکر میکند از میان پدر و مادر باید به کدام یک از آنها اتکا کند و با اتکا به یکی دیگری را از دست خواهد داد و در مقابل این موضوع، بهای از دست دادن او چه خواهد بود.
این شرایط برای کودک بسیار فاجعهآمیز خواهد بود. اما اگر اختلاف در سطح ناپایدار اتفاق میافتد باید فراوانی آن را بررسی کرد. یعنی اختلافات بین زن و شوهر بهطور معمول در هر هفته، هر ماه یا در هر روز چند بار اتفاق میافتد.
در تمام این موارد هیچ شرایط اختلافبرانگیزی وجود ندارد که موجب اختلال در رشد کودکان نشود یعنی در تمام حالات و تعداد دفعاتی که زن و شوهر با هم به بحث میپردازند رشد طبیعی کودک دچار اختلال میشود چون با اختلاف زن و شوهر شرایط نامناسبی در فضای عاطفی خانه حکمفرما میشود که روی کودکان تاثیر سوئی بر جای میگذارد.
کودک مفهوم «دیگری» را از خانواده میآموزد
طبیعی است که هر چقدر میزان اختلاف و نوع مواجهه والدین شدیدتر باشد یعنی اختلاف زناشویی حالت خشنتری به خود بگیرد یا گاهی به زد و خورد فیزیکی منجر شود، تاثیرات سوء بیشتری روی رشد طبیعی کودکان دارد و گاهی در دورههای سنی بالاتر پیامدهای این اختلافات در شکلهای مختلف روی رفتار کودکان بروز پیدا خواهد کرد.
برای مثال بحث تعلق اجتماعی که در دوره نوجوانی منجر به انتخاب دوست و ایجاد روابط سالم با دوستان میشود، به شدت وابسته به شرایط عضویت فرد در خانوادهای است که در آن تربیت شده و مسائلی را تجربه کرده است.
اگر تجربه کودک از محیط خانوادهاش خوب و خوشایند بوده باشد، در وجود او از دیگری بهعنوان یک مفهوم تاثیر مثبتی ساخته میشود. یعنی در چنین شرایطی مفهوم «دیگری» شخصی میشود که میشود با او زندگی کرد، به او اعتماد کرد یا به او احترام گذاشت. در واقع کودکان با پاگذاشتن در سنین نوجوانی این تاثیرات را در دیگران جستجو خواهند کرد. بنابراین نقشی که خانواده در ساختن اینگونه مفاهیم در ذهن کودکان دارد، بسیار حائز اهمیت است.
جام جم سرا به نقل از خراسان: معمولا پس از گذشت یکی، دو ماه از شروع سال تحصیلی، میزان دغدغه والدین در زمینه درس و مشق بچهها دچار تغییر میشود. ماهنامه سپیده دانایی به راهکارهایی اشاره کرده که والدین میتوانند با عمل به آنها به ارتباط بهتر و موثرتری با اولیای مدرسه و فرزندشان دست یابند.
۱ - به کادر مدرسه و معلمان بازخورد مثبت بدهید و از کارهای خوبشان قدردانی کنید.
۲ - سعی کنید در همکاریهای خود با اولیای مدرسه، نگرشی مثبت و دور از پیش داوری داشته باشید.
۳ - از توانمندیها، استعدادها و علاقههای فرزندتان با معلمانش صحبت کنید.
۴ - با کمک اولیای مدرسه مشخص کنید از فرزندتان چه انتظاراتی دارید و اهدافی را برای پیاده شدن این انتظارات تعیین کنید.
۵ - در صورت نیاز هر چه سریعتر با معلم فرزندتان قرار ملاقات بگذارید و درباره مشکلات و نگرانیهایی که درباره فرزندتان دارید با او صحبت کنید.
۶ - در جلسههای اولیا و مربیان شرکت کنید و در پی پاسخ به پرسشهایی باشید که برایتان پیش آمده است.
۷ - ببینید که بهترین روش ارتباط برقرار کردن با معلم فرزندتان چیست؛ ملاقات حضوری، تلفن یا ایمیل؟!
۸ - از قوانین و انتظارات مدرسه باخبر باشید و بکوشید آنها را در منزل به کار بندید.
۹ - سعی کنید ارتباط خوبی با سایر والدین داشته باشید و به نظرات آنها هم توجه کنید.
۱۰ - چنان چه مسئلهای ذهنتان را مشغول کرده است آن را بیپرده ولی محترمانه، صادقانه و بدون تأخیر با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
۱۱ - نشریات مربوط به کلاس یا مدرسه فرزندتان را مطالعه کنید.
۱۲ - از ساعات کاری و حضور معلمان و دیگر کارکنان مدرسه مطلع باشید.
۱۳ - پیشنهاد برگزاری جلسهای فرهنگی را بدهید. در این جلسه والدین میتوانند درباره فرهنگ، ارزشها و شیوههای تربیتیشان با اولیای مدرسه تبادل نظر کنند.
۱۴ - درباره نحوه رفتار اولیای مدرسه با والدین، بازخورد دهید تا بتوانید بهترین تعامل ممکن را با هم داشته باشید.
۱۵ - دوستان صمیمی فرزندتان را بشناسید و با والدین آنها آشنا شوید.
۱۶ - به ایجاد یک مرکز ویژه والدین در مدرسه کمک کنید و از توانمندیهای والدین متخصص بهره گیرید.
۱۷ - سعی کنید به همراه والدین دیگر در مدرسه، کتابخانهای برای والدین برپا کنید.
۱۸ - به رشد و گسترش برنامههای حمایت از والدین (مشکل دار) کمک و در این برنامهها شرکت کنید.
۱۹ - در سمینارها و کارگاههای مختلفی که درباره موضوعات فرزندپروری برگزار میشود، شرکت کنید.
۲۰ - در کلاسهایی با مضمون رشد و تحول کودک، آموزش نظم و انضباط به کودک و... شرکت کنید.
۲۱ - در جشنهای مدرسه که والدین نیز در آن شرکت دارند، حضور داشته باشید. به ویژه اگر قرار است از فرزندتان قدردانی شود.
۲۲ - به همراه والدین دیگر جلسات هفتگی ترتیب دهید و در آن درباره کتابهایی که در حوزه تعلیم و تربیت خواندهاید بحث کنید.
۲۳ - برای فرزندتان پرونده حاوی اطلاعات پزشکی، عکس، اثر انگشت و... تهیه کنید.
۲۴ - هر روز درباره آنچه در مدرسه گذشته، با فرزندتان گپ بزنید.
۲۵ - از نقاط ضعف و قوت فرزندتان در دروس مدرسه آگاه شوید.
۲۶ - مکان آرامی را با امکانات مناسب برای درس خواندن فرزندتان فراهم کنید.
۲۷ - به فرزندتان کمک کنید تا تمرینهای بزرگ و سخت را به بخشهای کوچک قابل حل تبدیل کند.
۲۸ - به همراه فرزندتان زمان مشخصی را برای نوشتن تکالیف و خواندن درسهایش در نظر بگیرید.
۲۹ - همیشه سعی و تلاش فرزندتان را تشویق و موفقیتهایش را تحسین کنید.
۳۰ - درباره علاقهها، سرگرمیها و استعدادهایتان با فرزندانتان صحبت کنید.
۳۱ - هر شب ساعتی را به مطالعه اختصاص بدهید و از فرزندانتان هم بخواهید در این ساعت به مطالعه کتاب غیردرسی، مجله یا روزنامه بپردازند (شما و همسرتان نیز در این زمان به مطالعه موضوعات مورد علاقهتان بپردازید).
۳۲ - از میان برنامههای تلویزیون یک یا دو مورد را انتخاب و با هم تماشا کنید؛ سپس درباره آن به بحث و گفتوگو بپردازید.
۳۳ - از معلمان فرزندتان بازیها و فعالیتهایی را که میتواند به یادگیری او کمک کند، جویا شوید.
۳۴ - به فرزندتان کمک کنید تا چند هدف تحصیلی برای خودش مشخص و برنامهای را برای دستیابی به این اهداف طرح ریزی کند.
۳۵ - در فعالیتهایی که به شما کمک میکند با فناوریهای آموزشی جدید آشنا شوید، شرکت کنید.
۳۶ - با توجه به شغلتان بکوشید برنامهای برای بازدید دانش آموزان از محل کارتان طرح ریزی کنید.
۳۷ - برگههای نظرسنجی مدرسه را با دقت پر کنید و پیشنهاد بدهید.
۳۸ - برای تعطیلات پایان هفته پیشنهاد اردو بدهید و در برنامه ریزی و برگزاری آن کمک کنید.
۳۹ - در صورت لزوم با توجه به تخصص و مهارتهایی که دارید، در کارهای کلاسی به معلم فرزندتان کمک کنید.
۴۰ - از پدر و مادرها بخواهید که بر اساس تخصصشان در فعالیتهای داوطلبانهای مانند رسیدگی به بهداشت فردی دانش آموزان شرکت کنند.
۴۱ - در یاری رساندن به اولیای مدرسه فعال باشید و از کمکهای دانش آموزان داوطلب هم بهرهمند شوید.
۴۲ - هر هفته زمان خاصی را به صحبت با معلمان و اولیای مدرسه اختصاص دهید.
۴۳ - راههایی برای جلب همکاری پدر و مادرها و افزایش فعالیتهای داوطلبانه آنها پیدا کنید.
۴۴ - از معلمها بخواهید با شناسایی دانش آموزان توانمند، گروههایی را برای فعالیتهای داوطلبانه مختلف تشکیل دهند.
۴۵ - به منظور ارزیابی فعالیتهای داوطلبانه، گردهماییهای ماهانهای تشکیل دهید.
۴۶ - درباره آن دسته از قوانین و خط مشیهای مدرسه که روی فرزندتان تأثیر میگذارد، اطلاعات کافی به دست آورید.
۴۷ - در جلساتی که به منظور بررسی نیازهای تحصیلی خاص دانش آموزان برگزار میشود، شرکت کنید.
۴۸ - از پایبند بودن اولیای مدرسه به قوانین و مقررات مدرسه اطمینان یابید.
۴۹ - در صورتی که مدرسه فرزندتان سایت ندارد، نسبت به راه اندازی آن اقدام کنید.
۵۰ - به مدرسه کمک کنید که یک کتابچه راهنما درباره حقوق و مسئولیتهای دانش آموزان تهیه کند.
۵۱ - با داوطلبان عضویت در انجمن اولیا و مربیان آشنا شوید و با آگاهی در انتخابات شرکت کنید.
۵۲ - اخبار مربوط به آموزش و پرورش را دنبال کنید.
۵۳ - دست کم هر دو هفته یک بار به مدرسه فرزندتان بروید.
۵۴ - نسبت به نشر هفته نامهای درباره مشکلات مدرسه، محله، دانش آموزان و والدین اقدام کنید.
۵۵ - با کمک اولیای مدرسه، پدر و مادرها و دانش آموزان نمایشگاهی تشکیل و عواید آن را به افراد نیازمند اختصاص دهید.
۵۶ - انعطاف پذیری برنامه کاریتان را بیشتر کنید و زمانی را نیز به مدرسه فرزندتان اختصاص دهید.
۵۷ - ساکنان مرفه محل را به کمک به مدرسه تشویق کنید.
۵۸ - برنامهای را برای بازبینی وضعیت جسمانی دانش آموزان طرح ریزی کنید.
۵۹ - افراد بانفوذ شهر را به عضویت انجمن اولیا و مربیان درآورید.
۶۰ - از فرزندتان بخواهید هرگونه انتقادی که از اولیای مدرسه یا معلم خود دارد با شما در میان بگذارد و در صورت معقول بودن انتقادهای فرزندتان، آنها را با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
۶۱ - بکوشید الگوی خوبی برای فرزندتان باشید و خودتان به حرفهایی که به او میزنید عمل کنید.
جام جم سرا: یک روانشناس با اشاره به اینکه بسیاری از والدین شاغلند و بیرون از خانه کار میکنند، گفت: این موضوع باعث شده فرصت کافی برای سپری کردن در کنار فرزندانشان نداشته باشند.
مریم کوشافر تاکید کرد: وقت گذاشتن برای فرزندان یک نیاز است که والدین باید در این رابطه جدی باشند.
وی بیان داشت: در زمان با هم بودن میتوانید در مورد مسایل روزمره صحبت کنید و یا در خصوص مسائل مختلف تبادل نظر کنید.
کوشافر با تاکید بر اینکه والدین باید به صحبتهای فرزندانشان گوش کنند، ادامه داد: توجه نشان دادن به حرفهای فرزندان ضروری است.
وی زمان غذا خوردن را فرصت مناسبی برای با هم بودن خانواده ذکر کرد و گفت: میتوان صرف غذا در کنار اعضای خانواده را به عنوان یک قانون خانوادگی در نظر گرفت و از تنها غذا خوردن صرف نظر کرد.
این روانشناس با اشاره به اینکه فرزندان بسیار علاقهمندند تا برنامهای برای انجام برخی فعالیتها همراه پدر یا مادر در طول هفته داشته باشند، ادامه داد: به عنوان مثال رفتن به تفریحات و یا برنامههای ورزشی مناسب است.
وی عنوان کرد: میتوانید به همراه خانواده خود بازیهای دسته جمعی کنید، برای گردش در طبیعت روزی را اختصاص دهید یا گاهی همگی به سینما بروید. (ایمنا)
جام جم سرا: بر اساس قانون اصلاح قوانین تنظیم جمعیت و خانواده و هم راستا با سیاستهای کلان کشور مبنی بر افزایش جمعیت، این سازمان محدودیتهای قانونی تحت پوشش قرار گرفتن بیمه فرزندان چهارم و به بعد و همچنین محدودیت درپرداخت کمک هزینه ایام بارداری و دیگر مزایای قانونی به این بیمه شدگان را لغو کرده است.
برای دریافت کمک هزینه بارداری بیمه شدگان این سازمان باید ظرف یک سال پیش از زایمان، حق بیمه ۶۰ روز کار را به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کرده باشند، در مدت استراحت مشغول کار نبوده، مزد یا حقوق دریافت نکرده باشند و در تاریخ اعلام بیماری، مشغول به کار بوده و یا در مرخصی استحقاقی باشند.
لازم به ذکر است میزان کمک هزینه بارداری، معادل دو سوم آخرین مزد یا حقوق بیمه شده با در نظر گرفتن روزهای استراحت است که از اولین روز شروع استراحت، محاسبه و پرداخت میشود. مدت مرخصی زایمان برای مادرانی که فرزاندانشان را از شیر خود تغذیه میکنند، شش ماه است که سه ماه آن باید بعد ازتاریخ زایمان باشد.
براساس مصوبه سال ۸۶ مجلس شورای اسلامی، مدت استراحت دوران بارداری، زایمان و شیر دهی (موضوع ماده ۳ قانون ترویج تغذیه با شیر مادر) از چهار به شش ماه افزایش یافته است. مدت مرخصی زایمان برای وضع حملهای دوقلو شش ماه و برای زایمانهای سه قلو یا بیشتر یکسال خواهد بود.
همچنین چنانچه بیمه شده زن در طول دوره بارداری به عوارضی دچار شود که سلامتی مادر و فرزند را تهدید کند و طبق نظرپزشک معالج و تائید شورای پزشکی سازمان نیاز به استراحت پزشکی داشته باشد، غرامت دستمزد این ایام پرداخت خواهد شد.(مهر)
جام جم سرا: همایون هاشمی اظهار داشت: پیرو ملاقاتی که با یکی از خانوادههای دارای فرزندان چهارقلو داشتیم برای ارائه خدمات ویژه به این خانوادهها تصمیماتی گرفته شد. این خدمات شامل کمکهزینه حق پرستاری به صورت ماهیانه حدود ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان، سهمیه شیرخشک، ارائه سبدهای غذایی به خانواده و ماهیانه ۵۲ هزار تومان به هر یک از نوزادان این خانوادهها خواهد بود.
وی ادامه داد: همچنین یکی از کمکهای عمده سازمان بهزیستی به این خانوادهها کمکهزینه تامین مسکن آنهاست.
رئیس سازمان بهزیستی افزود: در بخشنامهای به تمام استانها قرار است که تعداد خانوادههای دارای فرزندان ۳سهقلو و بالاتر در سراسر کشور شناسایی شوند تا بتوانیم خدمات مذکور را به آنها ارائه دهیم ضمن اینکه این خدمات به صورت مستمر تا دو سالگی این نوزادان ادامه خواهد داشت. همچنین بخشی از هزینه مهدکودک چندقلوها و هزینه تحصیلی آنها تا بزرگسالی نیز تامین توسط این سازمان تامین میشود. (تسنیم)
دکتر هادی صدر، کارشناس و مشاور خانواده در ادامه نکاتی را مطرح میکند تا اگر شما پدر یا مادر هستید یا خواهر و برادر کوچکتر از خودتان دارید، بهترین عکس العمل را در زمان دیدن دعوای فرزندتان با بچههای دیگران از خود نشان دهید.
دلایل دعوای بچهها را نمیدانید
اگر والدین بدانند چرا بچهها با هم دعوا میکنند، میتوانند به آنها کمک کنند تا بدانند چه کاری را باید انجام دهند تا این تنشها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بقیه بچهها و فرزندشان حاکم شود. توجه داشته باشید که بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند. معمولا والدین نمیدانند چه زمان باید اجازه دهند دعوای فرزندشان روند عادی خودش را طی کند و چه زمان دخالت کنند و وارد عمل شوند و از ادامه دعوا جلوگیری کنند.
توجه به فرزند به محض شروع دعوا
بچهها به دلایل مختلفی با هم بحث و دعوا میکنند و باعث اذیت هم میشوند. گاهی آنها خسته و عصبی و گرسنه هستند، گاهی نیز به دنبال جلب توجه هستند، گاهی میخواهند قدرت خود را اثبات کنند و گاهی نیز دنبال یک همبازی و همراه هستند.
بعضی اوقات برای اینکه بچهها بتوانند توجه والدینشان را جلب کنند، وارد یک عادت بد و چرخه معیوب میشوند چراکه تا زمانی که آنها ساکت، آرام و منطقی هستند و با دوستهایشان همکاری و بازی میکنند، شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع میکنند، شما به سراغ فرزندتان میروید، با او حرف میزنید و حتی او را حمایت و نصیحت میکنید و برای او وقت میگذارید.
اگر چنین رفتارهایی در واکنشهای شما دیده میشود، وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامههای گذشته تصمیم بگیرید که زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند، به آنها توجه کنید و آنها را تشویق و تحسین کنید.
خونسرد نبودن و مراقبت همیشگی از کودک
شما به عنوان پدر و مادر یا یک بزرگتر باید گاهی سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحثهای کوچک بیتوجه باشید، گویی نه چیزی میبینید و نه چیزی میشنوید. شما باید سرگرم کار خودتان شوید، خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید. بعضی مواقع لازم است کارهای بچهها را نادیده بگیرید البته مشروط به اینکه هیچ کدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند.
اگر میبینید اوضاع خارج از کنترل نیست، ممکن است ترک کردن اتاق برای شما مفید باشد. چشم پوشی و نادیده گرفتن، زمانی اثر بهتری دارد که شما سعی میکنید زمانی که بچهها رفتارهای خوب و مناسب دارند به آنها توجه کنید و آنها را تحسین و تشویق کنید. به بچهها بیاموزید که توجه را به روش مثبتی بطلبند و با رفتارهای منفی متوسل به جلب توجه نشوند.
مقایسه کردنهای آگاهانه و ناآگاهانه
مقایسه کردن کودکان با یکدیگر، یکی دیگر از دلایل دعوای آنها با یکدیگر است. گاهی شما متوجه نیستید ولی ممکن است به دلایل مختلف بچهها را با یکدیگر مقایسه کنید و شاید فکر میکنید چنین مقایسهای کودک را شرمنده میکند و انگیزهای میشود تا او بهتر عمل کند اما برعکس، مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت در بچهها میشود و روابط آنها را با هم خراب میکند. بنابراین از مقایسه کودکان با یکدیگر اجتناب و به آسیبهای آن فکر کنید.
آموزش ندادن مهارت برقراری ارتباط موثرتر به فرزند
عصر ایران نیز در همین باره مینویسد که به نظر میرسد بعضی بچهها توانایی خاصی برای جذب بقیه بچهها به بازی دارند ولی عدهای از بچهها در این زمینه مشکل دارند و زود به این نتیجه میرسند که باید با بحث و دعوا دیگران را درگیر بازی کنند؛ یعنی هدف اصلی آنها این است که با بچه دیگری بازی کنند، اما نمیدانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند. شما میتوانید به فرزندتان بیاموزید که چگونه با دیگران ارتباط بهتر و موثرتری برقرار کند تا این مشکل را رفع کنید.
تشویق فرزند به کتک کاری
پدر و مادرها نباید کتک زدن و دعوا را به فرزندشان بیاموزند چراکه خشونت روش خوبی برای حل مشکلات نیست و لازم است این مسئله را کاملا به کودک فهماند. به او یاد دهید کتک زدن دوستان نه تنها کار درستی نیست، بلکه میتواند خطرناک هم باشد.
نباید سیلی را با سیلی جواب داد حتی اگر فرزند شما خشن است و عادت به زدن دوستانش دارد، بهتر است او را تهدید کنید که در صورت تکرار این عمل، تنبیه خواهد شد.
شاید بپرسید که اگر به فرزندم بگویم کتک نزن یا دعوا نکن، پس چگونه از خود دفاع کردن را به او بیاموزم؟ پاسخ این است که به او بگویید اگر دیگران به او حمله کردند فورا یکی از بزرگترها را باخبر کند.
متاسفانه گاهی والدین به این موضوع بیتوجهند و حتی وقتی کودک از یکی از دوستان به آنها گله میکند، اهمیتی به اصل ماجرا نمیدهند و میگویند اشکالی ندارد. روش صحیح در این مواقع این است که دلیل دعوا را جویا شوید و به فرزندتان بیاموزید چگونه با کودکی که او را زده، برخورد کند.
منظور آموزش سیلی در مقابل سیلی نیست بلکه باید رفتار درست را به او بیاموزید؛ به طور مثال به کودک بگویید به کسی که تو را زد با جدیت بگو: «تو دیگر دوست من نیستی و من دیگر با تو بازی نخواهم کرد.»
شرط دخالت والدین در دعوای کودکان
با این حال و اگر کودکی به تنهایی موفق به مدیریت دعوایش نشد، شما میتوانید با کودکی که او را کتک زده است، مستقیم صحبت کنید. بهترین روش، بیان این جمله است: «اگر دست از کار زشتت برنداری، با من طرف خواهی بود» توجه داشته باشید که کودک تا ۸ سالگی به حمایت والدین نیاز دارد و باید بفهمد که میتواند روی کمک آنها حساب کند. به این ترتیب اعتماد به نفس او بالاتر میرود و در آینده رفتارهای بهتری از خودش نشان خواهد داد. (خراسان)