افرادی که باهوش هستند بگویند اشتباه کجاست.
ادتان می آید در دوران خوش کودکی مان، چقدر خوره اختراع داشتیم؟ بزرگ تر هم که شدیم، همیشه دلمان می خواست ایده جدیدی را به دنیا معرفی کنیم که در فکر و خیالمان می توانست صنعت جهانی را تکان دهد… اما همیشه چیزی کم بود. فقدان آگاهی کافی ما و نبود شرایط لازم و از همه مهم تر، عدم وجود یک استارت یا نیرو محرکه اولیه، به فراموشی این ایده ها دامن زد.
حالا می خواهم به شما مژده بدهم که در این چند سالی که شما حواستان نبوده و مشغول گرفتاری های شخصی تان بوده اید، دنیایتان دستخوش تغییرات بزرگی شده و آن آرزوی همیشگی، محقق شده است. الان، هستند کسانی که به ایده شما بها دهند، کسانی که صرف نظر از سنگینی جیب شما و تنها با توجه به ارزش ایده تان برایتان وقت و انرژی صرف کنند و تنها با شراکت در۱۰ تا ۲۰ درصد از کسب و کار شما، شرایط اولیه لازم برای شروع کارتان را مهیا کرده و تیمی از متخصصان را به شما اختصاص دهند.
سرزمین های پیشرفته دنیا، بخش عظیمی از موفقیت های اخیرشان را مدیون همین ایده ها هستند و هستند کسانی که با ابتدای ترین و مسخره ترین ایده ها هم بازار را متحول کرده اند. شمار افرادی که ایده های فراوانی در سر داشته اند و از همین خوش فکری شان پول خوبی به جیب زده اند رو به افزایش است و حالا اسمشان در لیست ثروتمندترین های دنیاست. نام این نوع از کسب و کار، start-up (کسب و کار نوپا) است که در ادامه به توضیح بیشتر آن خواهیم پرداخت.
استارت آپ دقیقا چیست؟
لفظ استارت آپ، به شرکت یا سازمانی موقت گفته می شود که در راستای ارائه راه حل های نو برای راه اندازی یک مدل کسب و کار توسعه پذیر و تکرارشدنی ایجاد می شود. به عبارتی ساده تر، استارت آپ کسب و کاری نوپا است که از یک ایده شروع شده و با سهام داری بخش هایی تحت عنوان شتاب دهنده ها، به مرحله عرضه در بازار می رسد. اغلب این ایده ها و بازاریابی ها در راستای تکنولوژی های نوین و رسانه هستند و مهم است که بنیان گذاران این کسب و کار از مالکیت معنوی ایده های خود محافظت کنند.
شتاب دهنده ها
این ایده ها همیشه بوده اند، اما بی سرانجامی شان به شرایط و امکانات فرد بر می گردد. شتاب دهنده ها، مراکز و مجموعه هایی هستند که این کمبودها را برطرف می کنند و درواقع عامل اصلی عملی شدن این قبیل ایده ها به حساب می آیند. اکسِلِیترها یا شتاب دهنده ها این جا، شرکت هایی هستند که از ابتدای کار یک استارت آپ، آن را تحت پوشش قرار می دهند. شتاب دهنده ها ابتدا برای مدتی ایده های شرکت کننده های گوناگون را مورد بررسی قرار می دهند و بعد از میان آن ها، بهترین ها را انتخاب می کنند.
بعد از این گزینش، مبلغ کمی حدود ۲۰ هزار دلار، در اختیار استارت آپ ها قرار می گیرد و تیم مجربی از متخصصان هم به افراد با ایده های گلچین شده اختصاص می یابد. گروه های شرکت کننده، چیزی در حدود شش ماه فرصت دارند تا طرح های خود را اثبات کرده و آن را به مرحله تجاری برسانند. نکته این جاست که در مقابل این ۲۰ هزار دلار (معادل ۶۵ میلیون تومان)، شتاب دهنده ۱۰ تا ۲۰ درصد از سهام استارت آپ را از آن خواهدکرد. در حالی که اگر ایده ای عملی هم نشود یا در مرحله های بعدی شکست هم بخورد، این پول بازگردانده نمی شود و تا این جای کار چیزی به عنوان خسارت یا ضرر وجود ندارد.
بعد از گذراندن این مراحل، تیم ها شش ماه برای پیاده کردن ایده های خود فرصت دارند. شتاب دهنده ها این جا هم فضا و امکاناتی را شامل تیمی از مربیان، در اختیار استارت آپ ها قرار می دهند و در پایان این مرحله، استارت آپ ها باید دوباره نتیجه کارشان را برای داوران توضیح دهند. این جا، تعداد دیگری از تیم ها حذف می شوند و تنها چند تیم باقی مانده این فرصت را دارند تا سرمایه اصلی را از شتاب دهنده دریافت کنند. این سرمایه محدوده ای بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار دلار را شامل شده و به طبع با افزایش مقدار آن، سهام شرکت شتاب دهنده هم در کسب و کار استارت آپ بیشتر خواهدشد.
ایده های اینترنتی یا مرتبط با تکنولوژی روز دنیا در حال حاضر بهترین بازخورد را از جانب شتاب دهنده ها گرفته اند. جدولی از ۲۴ زمینه برای ایده های قابل سرمایه گذاری تهیه شده است که در زیر می بینید. دنیای مجازی، دنیای انسان های خلاق و باهوش است. همان هایی که تنها با یک ایده برنده، الان صاحب بزرگ ترین کسب و کارهای جهانی شده اند. اکنون بیایید با موفق ترین استارت آپ های اینترنتی و میزان درآمد آن ها آشنا شویم.
Amazon
سالانه ۳۴٫۲۰۴٫۰۰۰٫۰۰۰ دلار، هر ثانیه ۱۰۸۴ دلار
این سایت ابتدا در سال ۱۹۹۴ فعالیتش را تحت عنوان بزرگ ترین کتاب فروشی دنیا، یا به عبارتی اولین مجموعه مجازی از بیشترین مقدار کتاب ها آغاز کرد و بعد از رو به رویی با استقبال امیدبخش مردم، گسترش یافت. سایت آمازون چنان چه در لگویش پیداست، از a تا z را شامل می شود و از طریق آن هر کالای که فکرش را بکنید، می توان تهیه کرد. آمازون حالا با بیش از ۳۴ هزار نفر کارمند در سراسر دنیا، با اختلاف زیادی پردرآمدترین فروشنده آن لاین است و در بین تمامی سایت های وب هم بالاترین درآمد را دارد.
سالانه ۰۰۰,۰۰۰,۳۲۱,۲۹ دلار، هر ثانیه ۹۲۹ دلار
گوگل، بله همین رفیق عزیز ما که بیشتر از هر چیز و هرکس برایمان فایده داشته است. گوگل گرچه فعالیتش را دیرتر از مایکروسافت و یاهو آغاز کرد، ولی رشدی چند برابر داشت. گوگل در هر زمینه ای دستی دارد، شبکه اجتماعی می سازد، سیستم عامل می سازد و سخت افزارهای رایانه ای و الکترونیک عرضه می کند، ولی هم چنان بیشترین درآمدش از طریق موتور جست و جوگرش در می آید و بعد هم از تبلیغاتش در سایت های زیرمجموعه.
eBay
سالانه ۰۰۰,۰۰۰,۱۵۶,۹ دلار، هرثانیه ۲۹۰ دلار
این سایت بهترین جایگزین برای فروشگاه های آن لاین سنتی است و از طریق آن هرکسی می تواند کالای نو یا دست دوم یا محصول تولیدی خود را مستقیما به خریدار عرضه کند. این سایت در ۱۳ سال گذشته ۳۵ شرکت مشابه را از صاحبانشان خرید تا یکه تاز مسیر خود باشد و حالا با اختلاف زیاد بزرگ ترین حراجی آن لاین جهان شناخته می شود.
در ادامه این فهرست، «» با سالانه ۰۰۰,۰۰۰,۳۲۴,۶ دلار، هر ثانیه ۲۰۰ دلار، «علی بابا» با سالانه ۰۰۰,۶۰۰,۵۷۷,۳ دلار، هر ثانیه ۱۷۶ دلار، «نت فلیکس» با سالانه ۰۰۰,۰۰۰,۱۶۰,۲ دلار، هر ثانیه ۶۸ دلار و «فیس بوک» با سالانه ۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۲ دلار، هر ثانیه ۶۳ دلار ذکر شده اند.
در این میان، فیس بو از جالب ترین هاست. مارک زاکربرگ صاحب فیس بوک، جوان ترین میلیاردر دنیاست که از داستان به ثروت رسیدنش فیلم هم ساخته شده است. او فیس بوک را در سال ۲۰۰۴ افتتاح کرد که اکنون غالب بر ۷۵۰ میلیون عضو در سراسر دنیا دارد. بیش از ۸۰ درصد درآمد فیس بوک از طریق تبلیغات است و بالغ بر ۱۰ درصد دیگر از درآمدش هم از طریق بازی های فراوان شرکت Zynga تامین می شود.
این استارت آپ های مشهور چگونه شروع به کار کردند؟
بی شک یکی از مشترکات استارت آپ های موفق، ذهن پویا و خلاق یک «جوان» پشت ایده است. استارت آپ ها همیشه هم چندان با برنامه و محکم و مقتدر شروع به کار نکرده اند. خیلی از این کسب و کارهای نوپا در ابتدا تنها جنبه تفریحی داشته اند یا محض برطرف کردن یک نیاز نه چندان مبرم راه اندازی شده اند. خیلی هایشان حتی با ایده های احمقانه و ساده ای شروع به کار کرده اند…
فیس بوک: ابتدا تنها برای تعدادی از دانشجویان درس خوان هاروارد درست شد تا بتوانند بیشتر با هم تعامل داشته باشند، بعد از آنجایی که هارواردی ها باحال هستند، طولی نکشید که همه دانشگاه به عضویت آن درآمدند و به تبع آن ها بقیه دانشگاه و بعد هم همان طور که می بینید، همه دنیا، حتی می توان دید که بوفه ای پیر دانشکده تان یا دکه ای سر کوچه تان هم حالا سر از فیس بوک درآورده اند.
دراپ باکس (Dropbox): چقدر راحت می شود اگر بتوانیم فایل هایمان را با هم به اشتراگ بگذاریم بدون این که حجمی روی رایانه مان را اشغال کند، نه؟ این ایده حتی جدید هم نیست، بازارش اشباع شده است و کمپانی های بزرگ تری نظیر مایکروسافت آن را پشتیبانی کرده اند، اما ما می توانیم در سایتمان تنها همین یک کار را به نحو احسن انجام دهیم. بله، دراپ باکس این چنین به یکی از موفق ترین استارت آپ های جهانی تبدیل شد.
آی او اس (iOS): بیایید یک سیستم عامل جدید بسازیم که یکی از میلیون ها بازی و نرم افزار موجود در جهان هم رویش اجرا نشود. Cut و paste هم نداشته باشد. درعوض فضای جدید و userfriendlyتری داشته باشد. شرط می بندم مردم اولش فرض کنند فضا برایشان پیچیده تر شده است، ولی بعد از یک ساعت به همه رفیق هایشان از این دنیای جدید و متفاوت بگویند.
بازی برای بزرگ سالان: angry birds حالا مدت مدیدی از موفقیتش می گذرد، اما نگران نباشید، آن چند جوان خلاق هنوز هم با ایده های درخشانشان گلیمشان را از آب بیرون می کشند. برنامه نویسان ۲۰۴۸ و clash of clans هم از ایده هایی که سادگی شان مبرهن است، شروع کرده اند و قطعا هیچ فکر شهرت و ثروت فعلی شان را نمی کردند.
این قصه پایان ندارد، تا هرکجا که بشود، می توان ادامه داد و دلیلش هم واضح است. Amazon خواست فروشگاه آن لاین باشد، PayBal بدون پشتوانه مالی و با نام مستعار واسطه مبادله مالی مردم شد، Instagram برای عکس ها فیلتر ارائه داد و اجازه داد مردم لحظه هایشان را شریک شوند… همه این ها، از ایده هایی ساده و ابتدایی، ولی توسعه پذیر و قابل تکرار شروع کردند و چنان که می بینید، به طرز شگفت آوری رشد کردند.
استارت آپ در ایران
شاید ما همیشه چند قدم دیرتر پا در عرصه های نوین تکنولوژی بگذاریم، ولی وقتی وارد میدان می شویم، تازه نفس می آییم و همه تلاشمان را به کار می گیریم. ایران به تازگی در عرصه استارت آپ ها قدم گذاشته و تا این جای کار را هم، خوب پیش آمده است. چنان که در هفته نامه مشهور اکونومیست، مجموعه Word Startup Report نام ایران را در کنار سایر کشورها همراه با استارت آپ های برترمان ذکر کرد. طبق این گزارش، دیجی کالا با ارزش تخمینی ۱۵۰ میلون دلار، سایت ویدیویی آپارات با ارزش ۳۰ میلیون دلار، کافه بازار با ارزش تخمینی ۲۰ میلیون دلار و سرویس تبلیغاتی Anetwork با ارزش تخمینی پنج میلیون دلار استارت آپ های برتر ایرانی به شمار می روند.
دیجی کالا، موفق ترین استارت آپ ایرانی، به گفته یکی از بنیان گذارانش فروش روزانه حدود ۲۰۰۰ سفارش با ۶۰۰ هزار تومان بهای میانگین دارد. با یک ضرب ساده می بینیم که فروش روزانه این مجموعه ۰۰۰,۰۰۰,۲۰۰,۱ تومان (درآمد ناخالص) می شود. این سایت در سال ۱۳۸۵ با قصد فروش کالاهای اینترنتی با پنج نیرو آغاز شد و حالا بیش از ۲۰۰ نفر پرسنل هر آن چه فکرش را کنید، از پرینتر تا ریش تراش و بیگودی و میز تحریر را عرضه می کند.
از دیجی کالا تا آپارات و فیدیلو و کافه بازار و… همه از رمزهای موفقیت استارت آپ ها در ایران، به چند عامل کوتاه اشاره می کنند: استمرار و پشتکار، شرط اول است، کسب اعتماد مردم با فاصله اندکی شرط دوم می شود و نقشی اساسی و بنیادین در موفقیت استارت آپ می شود. عدم وجود رقیب خارجی هم که از اصل برای ایرانی ها در عرصه تکنولوژی و فضاهای مجازی فراهم است. عدم وابستگی به شرایط مکانی و زمانی هم که خاصیت کسب و کارهای الکترونیکی است و عملی کردن آن در سایر انواع استارت آپ ها نیز می تواند نقش موثری داشته باشد.
شتاب دهنده های ایرانی هم به خوبی از پس کارشان بر آمده اند. آواتک، از شعارش، «پل اتصال کسب و کارها به موفقیت» پیداست که خوب با این بازار آشناست و با ارائه برنامه های شش ماهه، فضاهای کاری خلاق را حمایت کرده و برای تیم های کارآفرینی سرمایه گذاری می کند. گروه دیموند و مجموعه مپس هم عملکرد مشابه دارند و از دیگر شتاب دهنده های ایرانی به حساب می آیند.
اگر هنوز هم ایده های نوین در سر دارید، وقتتان را تلف نکنید. فراموش نکنید در هیمن ۱۰ دقیقه ای که وقتتان را گذاشتید پای خواندن این گزارش، سایت آمازون ۶۵۰٫۴۰۰ دلار درآمد داشته است. حالا که دنیا به ایده های ما احترام می گذارد، پس به خوش فکری مان اعتماد کنیم و با آگاهی از همه موانع احتمالی و ریسک ها در این راه، بگذاریم روی ایده هایمان سرمایه گذاری شود و با استمرار و پشتکار منتظر نتیجه ای شگفت انگیز شویم.
در سالهای دور چپ دست بودن فرزندان مایه ننگ بود و خانوادهها به محض آگاهی از این ویژگی، کودک را وادار به نوشتن و انجام امور خود با دست راست میکردند. این قضیه از ارتباط شیطان با دست چپ، تحویل کارنامهی اعمال بد به دست چپ در روز قیامت و اعتقاداتی که هیچگونه ارتباطی با این ترکیب ژنتیکی غالب ندارند، شروع شد. اما با گذشت زمان و پیشرفت علم محققان دریافتند که چپ دستها علاوه بر ضریب هوشی بالا نسبت به راست دستها، بطور متوسط از آنان خلاقتر نیز میباشند. البته این یافتهها و خصوصیات به همین جا ختم نمیشود.
۲۲ مردادماه روز جهانی چپ دستها
چپ دستی به مفهوم تمایل طبیعی افراد در استفاده از دست چپ برای انجام کارهای گوناگون و به ویژه نوشتن است. مطالعات گوناگون نشان میدهد ۹۰ درصد افراد جهان راست دست و فقط ۱۰ درصد آنها چپ دست هستند. از همین رو در اکثر جوامع وسایل و ابزار موردنیاز بیشتر برای راستدستها طراحی شده و برای چپ دستها اهمیت زیادی قائل نمیشوند. البته میتوان ۲۲ مرداد روز جهانی چپ دستها را به عنوان جرقهای از توجه کردن به این افراد دانست.
همچنین محققان در سالهای اخیر به دنبال درک ارتباط بین تمایل افراد با دست راست یا چپ و خصوصیات فکری و رفتاری آنان بودهاند و به نتایجی هم رسیدهاند. نقطهی اوج این پژوهشها زمانی بود که دانشمندان متوجه شدند بیشتر افراد هنرمند و موفق در گذشته و حال حاضر چپ دست هستند. افرادی همچون نیوتن، داروین، افلاطون، ارسطو و حتی حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان و باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از این دسته افراد هستند.
افراد چپ دست شطرنج بازان ماهری هستند
قاسم شاهمرادی دستیار روانشناسی بالینی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در گفتگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت: از هر ۱۰ نفر در جهان، یک نفر چپ دست است و این مشخصه در نوزادی قابل تشخیص نیست بلکه کودک در شش سالگی تمایل خود را تثبیت میکند.
وی در خصوص تمایز افراد چپ دست و راست دست اظهار داشت: چپ دستان، نیمکرهی مسلط مغزشان نمیکرهی راست است. با توجه به این مشخصه میتوان ویژگیهایی را برای آنان تعریف کرد. نیمکرهی راست مغز مسئول اعمال فضایی است بطوریکه اگر نیمکرهی راست فعال باشد فرد خلاقتر با تفکری بازتر و متفاوت از دیگران میباشد. پس افراد چپ دست در انجام کارهای خلاقانه و هنری از جمله موسیقی نسبت به افراد راست دست برتری دارند. همچنین افراد چپ دست تفکری واگرا دارند به این معنی که اگر جمعی در خصوص موضوعی نظر و تفکری یکسان و همگرا داشته باشند، افراد چپ دست نظری متفاوت خواهند داشت.
وی در خصوص برتری دیگر این افراد افزود: در برخی رشتههای ورزشی افراد چپ دست بسیار میدرخشند. الکساندر آلخین ۲۰ سال قهرمان شطرنج جهان بود و با ۵۰ نفر با چشم بسته بازی میکرد. او نیز چپ دست بود و قدرت تجسم صحنههای بازی را داشت. در بازیهایی همچون بیس بال نیز با قدرت تصور و به کارگیری دست چپ میتوان موفقتر بود.
وادارشان نکنید، لکنت زبان میگیرند
شاهمرادی تاکید کرد: همیشه افراد چپ دست از راست دستان برتر نیستند، بلکه مشکلاتی هم متوجه آنها خواهد بود. تحقیقات نشان میدهد از نظر روانشناسی، افراد چپ دست در معرض روان پریشی قرار دارند اما هنوز نتیجهی قطعی در مورد عامل بروز این اختلال در این افراد به ثبت نرسیده است. برخی معتقدند ژنی که مسئول ویژگیهای رفتاری و روان پریشی است، در افراد چپ دست بسیار فعال است. البته این رابطه همیشه برقرار نیست و هر چپ دستی روان پریش نمیشود.
وی با اشاره به دستهی دیگر از افراد ادامه داد: افرادی که با دو دست کارهای روزمره را انجام میدهند، اگر از روی تمایل باشد، نشاندهندهی تمرکز فوقالعادهی آنان است اما اگر کودک را مجبور به کار با دست راست کنیم پیامدهای جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت. یکی از پیامدها لکنت زبان است زیرا گویایی در نیمکره چپ مغز فعال است، اگر کودک را وادار به استفاده از دست راست کنیم در حقیقت نیمکرهی چپ را وادار به انجام دوکار کردهایم و این باعث آسیب رساندن به مرکز گویایی میشود. اما همانند برخی از فوتبالیستهای چپ پا که علاوه بر پای چپ از پای راست هم استفاده میکنند تا تقویت شود، افراد چپ دست هم در بزرگسالی میتوانند به صورت دلخواه از دست راست هم استفاده کنند که این امر نشاندهندهی تمرکز بالا و انعطافپذیری مغز آنان است و این افراد میتوانند هماهنگی مطلوبی بین نیمکره راست و نیمکرهی چپ مغزشان ایجاد کنند.
دنیا به کام راست دستها
ما در جامعهای زندگی میکنیم که از ابزار پیش پا افتاده همچون قیچی گرفته تا وسایل مورد نیازی مانند ماشین، برای افراد راست دست طراحی شدهاند و هر چپ دستی در طول دوران تحصیل خود باید دغدغه صندلی خوش دست و راحت را داشته باشد.
شاهمرادی تاکید کرد: با وجود این مشکلات بهتر است چپ دستان خود را با محیط وفق دهند البته ترک عادت موجب مرض است در نتیجه با کمال تمایل باید این هماهنگی را برقرار کنند.
وی در پایان گفت: راست دستها افراد منطقی هستند و در رشتههای ریاضی، فیزیک و فنی و مهندسی بیشتر موفقاند اما چپ دستها روحیهای هنری دارند و در کارهای هنری، خلاقانه و ورزشهایی که تسلط بدنی و مهارت حرکتی زیاد میطلبد، برتر هستند.
ظرفیت و یا توان بالقوه برای بهرهگیری از موضوعات خاص و رشد یک مهارت ویژه را استعداد میگویند که کشف درست آن کمک میکند تا فرد در زمینه درستی از زندگی گام برداشته و موفقیت را در تمام مراحل از آن خود کند.
کشف استعداد درونی برای دستیابی به اهدافی در زندگی درسی، شغلی و… مستلزم خودآگاهی میباشد، بدین معنا که انسان ویژگیهای اصلی شخصیت یعنی افکار، باورها، ارزشها، هیجانات، تمایلات، نقاط ضعف و قدرت خود را شناخته و آنها را در جهت رسیدن به اهداف مادی و معنوی مدیریت کند.
همه افراد برای پیداکردن استعدادهای پنهانی و درونی خود نیازمند تجربه هستند. اگر چه برخی با استعدادهای خاصی به دنیا میآیند اما اکثریت در جوامع مختلف آنقدر خوششانس نیستند که بتوانند در سالهای اولیه زندگی خود متوجه تواناییهای خاص خود شوند، لذا بایستی تنها به شانس تکیه نکرده و مرد عمل بود.
زمان در گذر است، پس بیشتر تلاش کنید، استعدادهای خود را انتخاب و مهارتها را ارتقا دهید و به کمال شخصی خود که عالیترین نسخه از شماست برسید.
دکتر فقیهی روانشناس در خصوص کشف استعدادهای درونی افراد گفت: زمانی که فرد با محیط اطراف تعامل داشته باشد متوجه میشود که مناسب چه کاری ساخته شده است. در این چنین شرایطی است که فرد قادر خواهد بود توانمندیهای خود را بروز و به اثبات برساند.
وی افزود: استعدادها غالباً ابعاد متفاوتی چون بعد جسمی و روانی دارند که برای کشف آنها باید مرحله به مرحله پیش رفت. برخی افراد هوش هیجانی بالا و هوش عقلی پایینی دارند و برخی بر عکس اینها هر دو هوش بالایی دارند.
گفتنی است که افراد همواره استعدادهای درونی را به صورت بینهایت دارند، اما در برخی شرایط ممکن است که کشف نشوند.
کشف استعداد کودک شما از نان شب واجبتر است
دکتر همراهی روانشناس کودکان استثنائی عنوان کرد: با توجه به شرایط سنی کودکان میتوان فهمید که چه استعدادی را در خود دارد. برخی کودکان تیز بوده و ابراز میکنند و از آینده تحصیلی و شغلی خود صحبت میکنند. شاید این گفته کودکان ثبات نداشته باشد، اما زمانی که به سنین ۵ تا ۶ سال میرسند، معمولاً استعداد درونی خود را نشان میدهند.
وی افزود: دستهای از کودکان که به مهد رفته و آموزش میبینند که به این طریق نیز مربیان مهد میتوانند دریابند که استعداد ذاتی کودکان چه سمت و سوقی دارد.
اما نکته بسیار مهم اینجاست که مادران مهمترین نقش را در کشف استعداد فرزندان دارند، که متاسفانه در حال حاضر به دلیل مشغله شغلی کمتر به فرزندان و خواستههای آنها بها میدهند و از آنها غافل میشوند.
دکتر فقیهی نیز در این خصوص خاطرنشان کرد: والدین یکی از عوامل مهمی هستند که میتواند با فراهمآوردن شرایط محیطی باعث تعامل فرزند خود با محیط شوند. همچنین آموزش و پرورش نیز در کشف استعدادها نقش دارند، البته درک استعداد فهمی در دورانهایی که فرد در سنین پایینتری قرار دارد، چون مهد و دبستان کمتر است.
در واقع با اینکه هوش پدیدهای ژنتیک و استعدادی خدادادی است، تواناییهای ذهنی افراد طی دوران زندگی و از دوران کودکی آنها کمکم شکل میگیرد.
براساس تحقیقات علمیانجام شده، با به کاربردن روشها و برنامهریزیهای خاصی در زندگی روزمره و در فضای آموزشی کودکان، میتوان قدرت تفکر و هوش آنها را پرورش داد. شما هم میتوانید از این ۹ روش برای باهوشتر کردن فرزندتان استفاده کنید.
بازی برای هوش
شطرنج، جدول، پازل و دیگر بازیهای فکری، همگی برای مغز کودک همچون ورزش هستند. بازیهایی مانند سودوکو (جدول اعداد) علاوه بر اینکه میتوانند سرگرمی لذتبخشی برای کودک شما باشند، تقویتکننده توانایی تفکر استراتژیک، حل مشکلات و تصمیمگیری در وضعیتهای پیچیده هستند.
انواع بازیهای فکری را در خانه داشته باشید و علاوه بر این، گاهی مسائلی را به طور خیالی طرح کنید و برای حل این مشکلات و مسائل ساختگی، از کودکانتان کمک بخواهید. بگذارید با وضعیتهای دشوار و موقعیتهای پیچیده تصمیمگیری مواجه شده و راههای پیشنهادی خود را برای حل مسائل به شما بازگو کنند.
در جستوجوی دانش باش
محققین معتقدند که والدینی که کودکان خود را به ارائه نظرات و ایدههای جدید تشویق کرده و کنجکاوی آنها را مورد توجه و احترام قرار میدهند، درس بزرگی به آنها دادهاند؛ اینکه «جستوجوی دانش اهمیت زیادی دارد». از کودکانتان در زمینه سرگرمیها و علایقشان سؤالاتی بپرسید و از کنجکاوی آنها حمایت کنید، نکات و موارد جدید مربوط به سرگرمیهایشان را به آنها یاد دهید و برای تشویق کنجکاویهایشان، آنها را به گردشهای آموزشی ببرید. گردش در موزههای تاریخی و طبیعی، رصدخانه و پارکهای حیوانات از این جملهاند.
ورزش، ورزش، ورزش!
مطالعات گروهی از دانشمندان آمریکایی نشان داده ارتباط مستقیمی بین فعالیتهای ورزشی کودکان دبستانی و موفقیت تحصیلی آنها وجود دارد. بنابر تحقیقات این گروه، شرکت کردن کودکان در فعالیتهای ورزشی، افزایش میزان اعتماد به نفس، مهارت در کارهای گروهی و تواناییهای مدیریتی و رهبری را به دنبال دارد.
همچنین در مطالعات آنها ثابت شده بیشتر زنانی که در موقعیت کاری در نقشهای مدیریتی و ریاست موفق بودهاند، در دوران کودکی و نوجوانی در فعالیتهای گروهی و تیمی ورزشی شرکت داشتهاند. پس به جای اینکه پس از خوردن شام، جلوی تلویزیون لم بدهید، بهتر است با کودکتان توپبازی کرده یا به پیادهروی بروید. بد نیست کودک خود را به شرکت در تیمهای ورزشی مدرسهاش تشویق کنید.
الفبای موسیقی، الفبای هوش!
شاید شنیدن سر و صدای ناهنجار کودکتان در حالی که مشغول تمرین نوازندگی و آموختن موسیقی است اصلا لذتبخش نباشد اما باید بدانید که این سرگرمیلذتبخش کودکان، یکی از مواردی است که نیمکره راست مغز آنها را پرورش میدهد.
بنابر تحقیقات دانشمندان دانشگاه تورنتو، برنامهریزی دورههای آموزش موسیقی برای کودکان منجر به افزایش ضریب هوشی و تواناییهای علمی آینده آنها خواهد شد.
هر چه سالهای آموزش موسیقی آنها بیشتر باشد، میزان این تاثیر و افزایش هوش در آنها بیشتر خواهد بود. مطالعات انجام شده نشان میدهد که آموختن موسیقی در دوران کودکی باعث کسب نمرههای بهتر در دوران دبیرستان و ضریب هوشی بالاتر در دوران بزرگسالی میشود؛ پس اجازه دهید موسیقیدان درونی کودکتان خودش را نشان دهد.
خیلی خوب است اگر او را برای دوره های عمومی یا خصوصی آموزش موسیقی ثبتنام کنید.
شیر مادر، عصاره هوش
شیر مادر اولین غذای مغز کودک است. تحقیقات انجامشده نشان میدهد که شیر مادر از ۲ جهت برای کودک مفید است؛ یکی اینکه از خطر احتمالی ابتلای کودک به بیماری جلوگیری میکند و دیگر اینکه به تنهایی یک غذای کامل برای نوزاد است. دانشمندان دانمارکی به این نتیجه رسیدهاند که تغذیه نوزاد از سینه مادر، کودک را هم سالمتر و هم باهوشتر میکند.
مطالعات ایشان نشان داده کودکانی که در دوران نوزادی ۹ ماه از سینه مادرشان تغذیه شدهاند، به نسبت آنهایی که یک ماه یا کمتر شیر مادرشان را خوردهاند، بسیار باهوشترند. پس اهمیت شیر مادر باید از ابتدا مورد توجه قرار گیرد چرا که علاوه بر تضمین سلامتی نوزاد، برای آینده او و رشد مهارتهای ذهنیاش هم مفید خواهد بود.
کامپیوتر در خدمت هوش
شاید تعجب کنید چون بازیهای کامپیوتری شهرت بدی پیدا کردهاند و بسیار مورد انتقاد قرار میگیرند. بله، درست است که بسیاری از آنها وحشیانه، بیفایده و غیرفکری هستند اما ما در مورد انواعی از بازیهای کامپیوتری صحبت میکنیم که مهارتهای فکری و استراتژیک و قدرت تصمیمگیری و خلاقیت کودک را پرورش داده و کارگروهی را به او آموزش میدهند.
امروزه در دنیا بعضی شرکتهای معتبر ساخت بازیهای کامپیوتری، در تلاش هستند تا بازیهای آموزشیای بسازند که پرورشدهنده حافظه و تواناییهای ذهنی کودکان خردسال (حتی کودکان نوپا) باشند. تحقیقات اخیر نشان میدهد کودکانی که انواع بازیهای کامپیوتری آموزشی را بازی میکنند، نسبت به آنهایی که این بازیها را تجربه نکردهاند از قدرت درک و تجسم تصویری بیشتری برخوردارند.
جالب است بدانید معلمان بریتانیایی، امروزه در کلاسهای درسشان از انواع بازیهای کامپیوتری آموزشی استفاده میکنند.
صبحانه یادت نره!
نتایج معتبر تحقیقات دقیقی که در دهه ۷۰ میلادی انجام شده، نشان داده است که خوردن صبحانه باعث تقویت حافظه، تمرکز و قدرت یادگیری میشود. کودکانی که صبحانه نمیخورند، معمولا زودتر خسته شده و کمطاقتتر و زودرنجتر هستند. این دسته از کودکان نسبت به آنهایی که روز خود را با خوردن صبحانه شروع میکنند، از سرعت عمل کمتری برخوردارند. با وجود کمبود وقت و برنامههای روزانه شلوغ امروزی شاید، کمتر کسی فرصت پیدا کند که هر روز بنشیند و صبحانه مفصلی نوش جان کند. اما کودک خود را حتی فقط با خوردن یک لیوان شیر هم شده، صبحانهخورده، روانه مهد کودک یا مدرسه کنید تا تمرکز بیشتری داشته باشد.
خوب بخور تا باهوش بشی
قند، چربیهای اشباع و دیگر خوراکیهای بیفایده را از برنامه غذایی کودکان حذف کنید و به جای آن، مواد مغذی و مفیدی که به رشد ذهنی آنها کمک میکند، جایگزین کنید. سالهای اولیه دوران کودکی ـ بهویژه ۲ سال اول ـ بسیار اهمیت دارد و لازم است تمامی مواد لازم را در رژیم غذایی کودک قرار دهید.
برای مثال رشد شبکه مغزی کودک نیاز شدیدی به میزان کافی آهن دارد چرا که در کودکان دچار کمبود آهن، جریان اعصاب کند میشود. همچنین تحقیقات انجام شده نشان میدهد که میزان مقاومت در برابر بیماریها در کودکانی که تغذیه سالمی ندارند بسیار کم است. بنابراین تغذیه نادرست باعث میشود کودکان از مدرسه و همسالان خود عقب بمانند و دچار افت تحصیلی شوند. پس اگر میخواهید کودکتان در مدرسه نمره بهتری بگیرد، به تغذیه او هم توجه کنید.
دوستی که هوش هدیه میدهد
کتاب یکی از روشهای مفید قدیمی است که امتحاناش را پس داده اما بعضی مواقع در مقابل روشهای تکنولوژیک امروزی برای تقویت هوش، دستکم گرفته میشود؛ در حالی که کتاب قابل دسترسترین، کمهزینهترین و در عین حال موفقیتآمیزترین روش برای آموزش و رشد ذهنی کودکان در تمامی سنین است. برای کودکانتان از سنین پایینتر کتاب خواندن را شروع کنید. آنها را برای عضویت در کتابخانه ثبتنام کنید و کتابخانه منزلتان را پُر از کتاب کنید.
بارها نظیر این جملات را از خانم ها شنیده ایم که می گویند « همیشه مردانی بر سر راه ما سبز می شوند؛ که صد و هشتاد درجه با معیارهای ما فرق دارند. اگر در جایی چندین مرد خوب و یک مرد فریبکار وجود داشته باشد، ما آن مرد فریبکار را جذب می کنیم ؛ هر مردی که تابحال ملاقات کرده ایم کسل کننده و یا متظاهر بوده است، تازه اگر در رسیدن به مرد ایده آل مان خیلی خوش شانس باشیم ، دیر یا زود متوجه می شویم که او متأهل است.
براستی چرا چنین است ؟ آیا این مسائل تنها برای دختران با ضریب هوشی متوسط و یا زنانی که موفقیت چندانی در زندگی شان کسب نکرده اند، رخ می دهد؟
آیا شما نیز دختری باهوش و موفق بوده و در جستجوی مرد مناسب هستید؟ آیا مایلید بدانید که چگونه می توان از هوش و خرد خود جهت خلق ارتباطات لذت بخش استفاده نموده و ازدواجی با ثبات و موفق داشت؟
سینا تهرانی مربی خصوصی برخی از دختران و پسران موفق داخلی و خارجی در عرصه های مختلف است و به همین دلیل یکی از بهترین گزینه ها برای پرداختن به این موضوع مهم است. او در بخش نخست سلسله گفت و گوهای خود با خبرنگار فردا، به تشریح نقش پدران و مادران این گروه از دختران در روند انتخاب شریک زندگی فرزندانشان پرداخته است.
امروزه مربیان مهارت های زندگی کاری فراتر از وظایف مشاورین خانواده برعهده دارند و به شدت مورد توجه مردان و زنان و بخصوص افراد موفق و باهوش قرارگرفته اند. زیرا مربیان علاوه بر ارائه راهکارهای هوشمندانه، روش گذر از بحران های مختلف زندگی را نیز به مراجعین خود آموزش می دهند و در شرایط مختلف در کنار آنها هستند. سیناتهرانی یکی از اعضای گروه مربیان سایت درس زندگی دات کام است که روش های مفید و متفاوتی را برای حل مشکلات و اختلافات زناشویی پیشنهاد می کند.
او شیوه اساتید دانشگاه استنفورد را در پیش گرفته است و در زمینه آموزش مهارت های موفقیت در زندگی شخصی ، تنها به دختران و پسرانی خدمات خود را ارائه می دهد که او را قانع کنند که لازم است به آنها برای رسیدن به خواسته هایشان کمک کند و یا آنها باید یک موفقیت قابل توجه در یکی از عرصه های تحصیلی، فردی یا شغلی کسب کرده باشند و یا یکی از مراجعین موفق او، معرّف شان باشد.
قبل از آغاز رسمی گفت و گو از سیناتهرانی خواهش کردیم تا تعریفی کوتاه از جامعه دختران باهوش و موفق مورد بحث ما ارائه دهد؟
ایشان در این مورد به خبرنگار « فردا » گفت: دختران و مردان باهوشی که من با آنها سروکار دارم، یا افرادی هستند که در تحصیلات آکادمیک و کسب مدارج عالی تحصیلی بسیار موفق عمل کرده و در رشته خود جزء بهترین ها هستند و یا زنان و مردان موفقی می باشند که در اموری همچون ورزش، هنر، اقتصاد، سیاست، تجارت و … جزء بهترین ها به حساب می آیند.
از سیناتهرانی پرسید اگر دختری باهوش و یا موفق است پس چرا در انتخاب همسر، احمقانه عمل می کند؟
این مربی مهارت های زندگی گفت « اجازه بدهید از لفظ احمقانه استفاده نکنیم و بجای آن بگوییم چرا درست عمل نمی کند. منظور از درست عمل نکردن این دختران خاص، صرفاً انتخاب شریک زندگی نیست بلکه منظور تصمیمی است که این دسته از زنان می گیرند که چگونه با مردان رفتار کنند.
در دسته زنان باهوش و موفق، گرایش متناقضی وجود دارد که موجب می شود نسبت به گذشته در ارتباط با جنس مخالف اشتباهات فاحش تری مرتکب شوند و برای چنین مسأله ای دلیلی بسیار واقعی وجود دارد. امروزه در میان اغلب این زنان ، شکاف عمیق تری میان انگیزه های ناآگاهانه ،آرزوها ، باورها و توقعات آگاهانه وجود دارد. دیدگاه آنها با دیدگاه مادرانشان تفاوت های زیادی دارد. در زندگی آنها تحصیلات؛ کار، هویت و استقلال مالی از عناصر مهم و چالش برانگیز است. نگرش آنها در مورد عشق و صمیمیت با گذشته فرق دارد و مشکل ایشان یکپارچگی و هماهنگی آن با استقلال شخصی شان در دنیای شغل محور امروز است.
در میان اغلب خانم های باهوش یا موفق این تصور اشتباه در اثر تجربیات واقعی و عینی منفی شکل گرفته است که حتی یک مرد خوب نیز پیدا نمی شود. اما همین خانم ها بعد از فراگیری آموزش های لازم ، طرز فکرشان تغییر کرده و به این باور رسیده اند که مردان خوب زیادی هم وجود دارد، مردان مهربان و با ملاحظه ای که از صمیم قلب خواهان ارتباطی با دوام و ازدواجی موفق هستند.
به عقیده شما اغلب زنان موفق یا باهوش چگونه مردانی را جذب می کنند؟
سیناتهرانی در پاسخ به « فردا » گفت « برخی از زنان مردانی را جذب می کنند که خودمحور بوده و هیچ تمایلی به دادن تعهد پایدار در رابطه ندارند. این دسته از مردان حساسیت چندانی برای حفظ رابطه با ثبات از خود نشان نمی دهند و انتقادپذیری شان نیز ناچیز است. برخی از مردان نیز عاشق کارشان هستند و وقت چندانی را به رابطه مشترکشان اختصاص نمی دهند، به همین دلیل بعضاً رابطه آنها با دختران کسل کننده می شود.
برخی از دختران باهوش یا موفق نیز مردی را جذب می کنند که به ظاهر همه معیارهای یک مرد ایده آل را دارد اما بعدها متوجه می شوند که او متأهل است و با زیرکی خود، زن باهوش و موفق را اسیر خود کرده است و در عین حال تمایلی هم ندارد که از همسرش جدا شود.
بسیاری از زنان خاص نیز مردان موفق و شایسته ای را جذب می کنند اما به دلیل تاثیرپذیری غلط از رفتار دوران کودکی والدین خود و نیز فقدان مهارت لازم در ارتباط با این دسته از مردان، براحتی آنها را از خود دور می کنند.
یعنی شما می خواهید بگویید این زنان خاص، به سادگی مردان نامناسب را انتخاب نموده و یا مردان شایسته را از دست می دهند؟
سیناتهرانی پاسخ داد « موضوع به این سادگی ها نیست، به نظر من آنچه باعث می شود تا زنان موفق چنین افرادی را جذب کنند، انتخاب ناآگاهانه است که ناشی از الگوهایی است که در دوران کودکی آنها شکل گرفته است. بررسی ها و تحقیقات علمی نشان می دهد که هرچه زنی باهوش تر و با درایت تر باشد، انتخاب ها و الگوهای رفتاری او با مردان، مخرب تر و ساده لوحانه تر است. متأسفانه اغلب این زنان با تاثیرپذیری از پدران و مادران خود به دنبال مردی کامل و بی نقص می باشند و چون مهارتهای خارج شدن از قالب نهادینه شده ی الگوهای دوران کودکی خود را ندارند، یا مردانی را جذب خود می کنند که شایستگی های مورد نظر آنها را ندارند و یا براحتی مردان شایسته را ناخواسته از خود دور می کنند.
سیناتهرانی در ادامه به خبرنگار « فردا » گفت: اشتیاق زن برای یافتن مردی کامل، در تجربه های اوایل دوران کودکی و به ویژه ریشه در رابطه بین پدر و دختر دارد. اغلب زنان موفقی که با آنها برخورد داشته ام، عاشق پدرشان بوده اند و همواره دوست داشتند مورد عشق و محبت ایشان قرار گیرند. پدرها نیز نقش حمایتی خود را در قبال دخترشان دوست داشتند و عاشق کمک کردن به او بودند. چنین رفتاری از سوی پدران باعث می شد تا فرزندشان را از رویارویی با موقعیت های دشوار دور کنند، اغلب چنین پدرانی پسرانشان را به قوی بودن، ماجراجویی و دخترانشان را به شیرین، مطیع و منفعل بودن تشویق می کردند.
از سوی دیگر اغلب دختران و زنان موفق امروزی، از الگویی مادرانه پیروی می کنند که احساس ترس و اضطراب را با خود دربردارد. مادری که در ارتباط با شوهرش به شدت مطیع بوده به دخترش فشار زیادی می آورده تا کارهایی را انجام دهد که خودش به شدت از انجام آن پرهیز می کرده و لذا شکل گیری این ترس و وابستگی به نسل بعدی نیز منتقل گشته است، در نتیجه مادران وابسته، بصورت ناآگاهانه به دخترانشان آموزش می دادند در جستجوی مردی باشند که دست به خطر بزند و از آنها حمایت و مراقبت کند.
این مربی حرفه ای مهارت های زندگی در ادامه به خبرنگار « فردا » گفت: من مراجعین بسیاری داشته ام که نسخه جوان تر مادران خود بوده اند. مادری که همیشه تسلیم شوهرش بوده و حتی برای خرید یک چیز جزئی از او اجازه می گرفته ، باعث شده تا دختر کوچکی که اکنون تبدیل به یک دختر موفق در تحصیلات آکادمیک یا تجارت شده است در جستجوی مردی باشد که همه چیز را برایش مهیا کند.
اگر مادر این دختر موفق، اعتمادبه نفس بیشتری داشت و نسبت به برطرف شدن نیازها و حقوق شخصی اش حساس تر بود، امکان نداشت که اجازه دهد همسرش چنین نیروی کنترل کننده یکطرفه ای را در خانواده اعمال کند و در نتیجه اکنون دختر جوانش الگوی متعادل تری داشت تا اطمینان بیشتری به خودش داشته باشد و به زن بودنش افتخار کند.
شما به نقش مادران این دختران باهوش در شکل گیری دیدگاه شان نسبت به مردان اشاره کردید، آیا برای پدران این خانم های موفق نیز در این زمینه نقشی قائل هستید؟
او در این رابطه گفت « بله قطعاً، اتفاقاً نقش پدران بسیار پررنگ تر است. من در اثر تجربیاتی که در مسیر کمک به این دسته از دختران خاص داشته ام با طیف متفاوتی از پدران مواجه بوده و هستم که ناخواسته به بازیگری موثر و منفی در هدایت دخترانشان بسوی انتخاب مردان نامناسب تبدیل شده اند.
سیناتهرانی در ادامه مصاحبه خود با « فردا » به معرفی هریک از این پدران پرداخت.
پدران قدرتمند
وی در این رابطه گفت « یکی از الگوهایی که به ارتباط دختران و زنان موفق با مردان دیگر لطمه می زند داشتن پدران قدرتمند است که باعث شکل گیری آرمان گرایی بیش از حد در این خانمهای باهوش می گردد. بارها در مراجعین خود دیده ام که اظهار می داشتند؛ پدری خوش سیما، محترم و موفق دارند که هر مردی در رقابت با او دچار مشکل می شود. هرچند بسیاری از این خانمها تلاش می کردند که مرد مقابل خود را با پدرشان مقایسه نکنند اما بطور ناخودآگاه چنین چیزی رخ می داد.
مراجعه کننده ای داشتم که مادرش را خیلی زود و بعد از تولد از دست داده بود و لذا با پدرش که مردی پویا ، تندخو و یک تاجر موفق بود، زندگی می کرد. آن خانم جوان غرق در هیبت و عظمت پدرش بود. در نتیجه او مردانی را که دارای قدرت و هیبت پدرش نبودند، ناچیز می شمرد. متأسفانه این نگاه بطور وسیع دامنه ای از مردانی را دربر می گرفت که بطور بالقوه برای ازدواج با او مناسب بودند.
به نظر شما چرا اینگونه است؟
سیناتهرانی به « فردا » گفت: اغلب برای این دختران سخت است که از پدر قدرتمندشان دور شوند. آنها صرفاً با فاصله گرفتن از حضور فیزیکی پدرشان، از قید وابستگی به او رها نمی شوند. رفتن به دانشگاه یا زندگی در خانه ای مستقل یا به سرکار رفتن، لزوماً خواسته زن را برای تحت مراقبت بودن تغییر نمی دهد و این دیدگاه به سهولت به مرد جدیدی که در مسیر زندگی اش قرار گرفته است، انتقال داده می شود.
به عقیده شما چاره کار در چیست؟
رهایی از بند وابستگی مستلزم دانستن مهارت هایی است که به یک دختر خاص بیاموزد که چگونه با ترس های وابستگی و اضطراب ناشی از آنها مقابله کند. همچنین می بایست مهارتهای تصویری او نیز تقویت شود تا مردان را همانگونه که هستند، بپذیرد نه اینکه بر طبق تصورات دوران کودکی خود آنها را با پدرش مقایسه کند.
در آرزوی عشق
سیناتهرانی در ادامه به خبرنگار « فردا » گفت « عده ای از ما بسیار خوش اقبال بوده ایم که پدر و مادرمان احساس ارزش و عشق را در ما شکل داده اند. اما بیشتر ما نیز با احساس عشق ناقص رها شده ایم. زخم های این آسیب اولیه ممکن است به ناامیدی و یأسی منجر شود که در بزرگسالی بصورت مانعی برای عشق دربیاید. در نتیجه بجای محبت، این تصور که ما استحقاق داریم تنها دریافت کننده باشیم، در واقع باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند. مراجعه کننده ای داشتم که از نظر تحصیلات، تجارت و زیبایی بی نظیر بود اما به دلیل آنکه در دوران کودکی والدینش از هم طلاق گرفته بودند، عشق و محبت آنها را بخوبی تجربه نکرده بود، به همین دلیل در بزرگسالی علیرغم خصوصیات مثبت فراوان، مردها را فراری می داد. او به دلیل ترس از شکست عاطفی و از دست دادن عشق طرف مقابلش، از همان ابتدای رابطه تلاش می کرد تا به هر نحوی که شده احساس عاشقانه خود را بروز دهد اما همین امر مردان را به این تصور اشتباه سوق می داد که حتماً او مشکلی دارد که به اینصورت با آنها خودمانی می شود. در حالیکه حقیقتاً او دختری بی نظیر بوده و هست.
از او خواستم تا با روش من در ارتباط با کسی که تصور می کند برای زندگی مشترک مناسب است رفتار کند. اولین گام برای زن در اصلاح این ویژگی تشخیص و پذیرش اشتیاقش است که شاید از کنترل خارج باشد، به ایشان آموختم که چگونه اشتیاقش را مهار کند نه اینکه آنرا انکار یا سرکوب کند. در طی جلساتی، عزت نفس و اعتمادبه نفس لازم را به او دادم و از او خواستم تا اجازه دهد رابطه اش با آن مرد به تدریج و بطور متقابل آشکار شده و رشد کند. خوشبختانه تغییر رفتار او نتیجه مثبت خودش را نشان داد.
باید توجه داشت که نیاز به وابستگی هم مردان را به دردسر می اندازد و هم زنان را، زن یا مردی که در اوایل آشنایی با طرف مقابل به او می گوید دوستش دارد در واقع ذهنیت نیاز به وابستگی را در آن شخص ایجاد کرده و یا او را از خود فراری می دهد و یا باعث می شود تا طرف مقابل، فرد نیازمند عشق را به بازی گرفته و هرگونه که می خواهد با او رفتار کند.
فقدان پدر در دوران کودکی
سیناتهرانی در ادامه به خبرنگار « فردا » گفت « مفهوم والدین مفهومی عمیق و قدرتمند است. وقتی دختری در زندگی اش فاقد پدر است، پدری خیالی خلق می کند. این تخیل از تماشای تلویزیون و فیلم ، مطالعه کتاب و مشاهده پدران دیگر در او شکل می گیرد و به تدریج ترکیبی از پدر رویایی در ذهن او ترسیم می شود. تصویری که شکل گرفته از جالب ترین ، راحت ترین و دوست داشتنی ترین عناصر ترکیب شده است.
پدر تخیلی او پیوسته قوی و حمایتی است. وجود چنین رویای آرزومندانه ای در دختری که بدون پدر، بزرگ شده است کاملاً طبیعی اما اغلب تحریف شده است و به ندرت در این پدر خیالی نقایصی وجود دارد.
اشتیاق قوی به داشتن پدر و برخورداری از عشق او ، اغلب زن را به ادامه جستجویش در بزرگسالی رهنمود می کند. مراجعه کننده ای داشتم که در سن ۳۴ سالگی هنوز قادر نبود با هیچ مردی ارتباطی شاد و با دوام داشته باشد، او می گفت: وفتی دو ساله بودم پدرم فوت کرد، اما من همیشه در این فکر بودم که شخصیت او چگونه بوده است، به همین خاطر در طول دوران کودکی و نوجوانی درباره او رویاپردازی می کردم و او را می دیدم که برای کمک به من می آمد یا مرا از حادثه ای بدنجات می داد. من می دانستم اگر فقط او در کنارم باشد، احساس امنیت می کنم.
سیناتهرانی در ادامه افزود « متأسفانه رویاپردازی این زن موفق در تجارت، باعث بروز مشکلاتی در ارتباطش با مردان شده بود. او هنوز هیچ کس را نیافته بود که در کنارش احساس امنیت کند، کسی که بتواند مطمئن باشد مانند پدرش او را ترک نمی کند. به علاوه مردانی که آن خانم با آنها آشنا شده بود با تصویری که او سالها قبل از پدر خود در ذهنش ساخته بود، جور در نمی آمدند. به همین دلیل او مردان شایسته زیادی را از خود رنجانده بود، به همین دلیل لازم بود تا مهارت های دگرگونی در تصویر ذهنی اش را به او بیاموزم تا گره ذهنی وی در این خصوص بخوبی مرتفع شود.
پدر بی خیال یا بی تفاوت
سینا تهرانی در ادامه به نقش پدران بی تفاوت یا بی خیال در زندگی دختران باهوش و موفق پرداخت و در این مورد به خبرنگار « فردا » گفت: « یکی دیگر از عواملی که باعث می شود تا دختران و زنان موفق در ارتباط با مردان و جذب مرد دلخواه خود با مشکل مواجه شوند، وجود پدرهایی است که تنها سایه ای از آنها در خانواده دیده می شود. پدرهایی که از نظر عاطفی بود و نبودشان در خانه به چشم نمی آید.
چنین پدرانی علاقه چندانی به فرزند خود و کارهایی که انجام می دهد، از خود نشان نمی دهند، رابطه عاطفی خاصی میان آنها وجود ندارد و همین امر باعث می شود تا دختری که اکنون به سن بزرگسالی رسیده در جستجوی مردان شیک و زرق و برقدار باشد، مردانی که جلب توجه زیادی بکنند. مردانی که ویژگی های برجسته و خاصی داشته باشند. چنین افرادی در ابتدا برای دختران باهوش هیجان انگیزند اما در واقع از این فراتر نمی روند و همان کسانی نیستند که این دختران خاص دوست دارند، داشته باشند. چنین دخترانی از درگیر شدن با مردانی که شبیه پدران خود هستند، می ترسند.
خانم جوانی که مدیر یک مجموعه بسیار موفق است، می گفت « در کودکی عاشق پدرم بودم و ناامیدانه به عشق او نیاز داشتم اما او مردی پرمشغله ، کناره گیر و بدون محبت بود. آخرین باری که سعی کردم پدرم را بغل کنم هشت سال سن داشتم. آن روز سالگرد تولد پدرم بود. من با اجازه مادرم تا دیروقت بیدار ماندم که او از سفر کاری برگردد. وقتی پدر جلوی در رسید به طرفش دویدم و بغلش کردم اما او مرا از خودش دور کرد. به نظرم او همیشه با محبت کردن مشکل داشت. وقتی بزرگتر شدم مادرم به من گفت که آنها رابطه زناشویی خوبی نداشتند. »
این خانم موفق در تجارت، هرگز نتوانست بفهمد چرا پدرش به عشق او پاسخ نمی داد. او می گفت« آقای تهرانی! خیلی دلم می خواست بدانم چه ایرادی دارم که پدرم از من فاصله می گیرد و پیوسته تلاش می کردم که دختر بهتری باشم تا عشق و محبت او را بدست بیاورم. »
سیناتهرانی در ادامه به « فردا » گفت: متأسفانه اشتیاق افراطی آن خانم به خوشحال کردن و عطش سیری ناپذیری اش به محبت ، باعث شتاب گرفتن مردان می شد اما نه به سمت او ، بلکه در جهت مخالف.
پدر این خانم مردی بود که نه تنها او، بلکه سایر اعضای خانواده را نادیده می گرفت. حال دختر ۳۸ ساله چنین پدری که صاحب کسب و کار بسیار موفقی است، در اعتماد کردن به مردان مشکل داشت. او همه مردان را مثل پدرش خودخواه و بی ثبات می دید. بنابراین امیدی نداشت که بتواند در کنار مردی احساس امنیت و توجه کند و به قدری از آنچه که در دوران کودکی فاقد آن بوده؛ عصبانی بود که قبل از اینکه مردی فرصت داشته باشد به نحوی شایستگی هایش را به اثبات برساند، خانم جوان وی را کنار می گذاشت.
من به او آموختم که جستجو برای کمبود عشق پدر به وضوح فعالیتی بی فایده است. هر مردی هرقدر هم مایل به انجام اینکار باشد، نمی تواند آنچه را زنی در بچگی فاقدش بوده است، جبران کند. این نوع عشق را فقط پدر و مادر می توانند به کودک خود بدهند. اشتیاق هایی از این دست به ندرت هشیارانه تعریف می شوند. زنانی که درگیر این جستجو می شوند. می دانند که همیشه از جانب مردان ناامید خواهند شد، اما علتش این نیست که مرد انتخابی شان بی کفایت است، بلکه علت آن توقعات از قبل تعریف شده و نابجای خودشان است.
پدرانی که فرشته نجات هستند
آقای تهرانی در ادامه به نقش پدران منجی پرداخت و به خبرنگار « فردا » گفت: دختران و زنان بسیاری را دیده ام که بدون توجه به اینکه چقدر قوی یا شایسته هستند، نیازی پنهانی به یک منجی دارند، متأسفانه در جامعه ما دختران و پسران از دوران کودکی به مستقل بودن تشویق نمی شوند. آنها آموزش می بینند تا بجای اینکه به خودشان کمک کنند، منتظر دریافت کمک از دیگری باشند. دختر خانمی به من می گفت « آقای تهرانی من همیشه به مردان وابسته می شوم. من هرگز تشخیص نداده ام که چرا چنین وضعیتی مرا درمانده و وابسته می کند »
متأسفانه این دختر جوان یادگرفته بود که مهارت های خودش را در حل مشکلات نادیده بگیرد و در عوض به رفتار ماهرانه اش برای دریافت کمک از جانب مردان متکی باشد. او آموخته بود که چطور مردان را ترغیب کند تا او را نجات دهند. پدری که بیش از حد حمایت کننده است، شاید خیال کند که پدری دوست داشتنی و با محبت است اما در واقع او دارد وابستگی و نیازمند بودن را به دخترش آموزش می دهد. به احتمال قوی این دختر در بزرگسالی به دنبال مردی است که احساس مشابهی از امنیت و مراقبت را برایش مهیا کند.
بارها دیده ام که رفتار دختر در یافتن مردی که حامی او باشد اغلب آگاهانه نیست. زنان می دانند که امکان ندارد نجات داده شوند و از خطرات و ناامنی های زندگی دور بمانند. با این حال این تصور گمراه کننده بگونه ای تعجب برانگیز متداول است، حتی بنده بارها در میان زنان خردمند و توانا نیز با این مساله مواجه بوده و هستم.
آقای تهرانی این چه اشکالی دارد ؛ خب همه ما می خواهیم از ما مراقبت شود و مورد عشق و محبت قرار بگیریم؟
این مربی سایت درس زندگی دات کام به « فردا » گفت: هیچ اشکالی ندارد، اما باید برای برخی از این توجهات به خودمان نیز متکی باشیم. متأسفانه بیشتر اوقات زنان آموزش می بینند که این نیازها را از طریق انتخاب همسر برطرف کنند اما من معتقدم شوهر باید چیزی بیشتر از راه حل مشکل باشد.
تنها درکی واضح از تجربیات اولیه با پدر، زنان را قادر می سازد خودشان را از تجربه های ناآگاهانه که می تواند در ارتباطات بزرگسالی مشکل زا باشد، رها کنند. شکست در شکل دادن جدایی از پدر می تواند موجب تعارضاتی عمیق شود و حتی اطمینان بخش ترین ارتباطات را نیز تخریب کند.
پدرانی که صراحت کلام ندارند
سیناتهرانی در این باره به خبرنگار « فردا » گفت: متأسفانه بارها با دخترانی مواجه بوده ام که تحت تأثیر پدری بدخلق و کنترل کننده قرار داشته اند که باعث شده تا این دختران با پدرشان رک و صریح نباشند زیرا رفتار کنترل کننده پدر منجر به شکل گیری احساس ترسی مبهم اما مداوم در درون دختر گردیده است.
این احساس ترس باعث می شود تا دختر به فکر دور زدن پدرش برآید و بیاموزد که چگونه دل پدرش را بدست آورد و او را به مسیری هدایت کند که به نفعش تمام می شود. در اثر ناتوانی پدر در کنترل ارتباط همراه با صداقت، دختر نیز بسوی پنهانکاری و عدم اعتماد سوق داده می شود. بدیهی است این احساسات و رفتارها باعث می شود تا دختری که بزرگ شده است در ارتباطاتش با مردان، بصورت غیرمستقیم و با عدم صراحت عمل کند.
البته بعضاً نیز دیده شده است که دختران در این مورد تحت تأثیر رفتار غیرصریح مادر با شوهر خود قرار گرفته اند. مادری که با تکیه بر ترفندهای غیرصریح، همسرش را به اجابت خواسته های خود ترغیب می کرد و همواره نیز در اینکار موفق بوده است، بطور ناخواسته به دخترش می آموزد که در ارتباط با مردان اینگونه عمل کند زیرا دختران و پسران در دوران کودکی قدرت قضاوت ندارند تا ببینند چه رفتارهایی سالم و قابل تأیید است و چه رفتارهایی تحریف شده و نامناسب. آنها براحتی آنچه را مشاهده می کنند، می آموزند. این فرآیند همان الگوبرداری یا همانندسازی است. نمی توان انتظار داشت دختری کوچک از خودش بپرسد « آیا راههای دیگری برای زن بودن به غیرازآنچه که در مادرم می بینم وجود دارد یا خیر ؟ البته بعدها که دختر بزرگ شد ممکن است چنین سوالی برایش ایجاد شود اما دیگر دیر شده زیرا او در قالب الگوی رفتاری نامناسب فرورفته است و تنها راهش این است که مهارت بیرون آمدن از آن الگو را بیاموزد.
چنین دخترانی در بزرگسالی و در حین ارتباط گرم و صمیمانه با مردان، در مورد هر حرکتی که همانند رفتارهای پدرشان نباشد، به سرعت طلبکارانه و انتقادی رفتار می کنند. آنها توقع دارند مردان دیگر نیز نظیر پدرانشان تحت تاثیر رفتار غیر صریح و متملقانه آنها فریب بخورند و بدون قید و شرط و بدون هیچ ملاحظه ای خواسته هایشان را اجابت کنند. بدیهی است مردان شایسته براحتی چنین دخترانی را کنار می گذارند.
در هفته های آتی و در بخش دوم گفت و گوی خود با سیناتهرانی به واکنش مردان در برابر زنان باهوش و موفق خواهیم پرداخت که می تواند نقش موثری در شکل گیری رفتار هوشمندانه این دسته از زنان در ارتباط با مردان داشته باشد.
به مردان در برابر این دختران کوچولوی بابا چگونه پاسخ می دهند؟
یک تصور اشتباه در میان زنان وجود دارد و آن اینکه مردان در واقعا زنانی را ترجیح می دهند که به قدرتمندی یا باهوشی خودشان نیستند، اما واقعیت ها نشان می دهد که درصد بسیار بالایی از مردان زنانی دلربا ، شیرین، عاشق پیشه و صاف و ساده را ترجیح می دهند.
همانگونه که عرض کردم الگوهای رفتاری نامناسب و انتقال نامناسب نیازها در دختران توسط پدران و بعضاً مادران شکل گرفته و تقویت می گردد. بسیاری از دختران وقتی بزرگتر می شوند به استفاده از همین الگوها ادامه می دهند تا مرد زندگی شان را وادار کنند به گرمی به آنها پاسخ دهد. اساساً مردان نیز به این ویژگی زنان پاسخ مثبت می دهد زیرا این رفتار موجب می شود تا آنها احساس کنند که همه چیز را تحت کنترل دارند.
مردان از احساس درماندگی در یک کودک یا دختربچه آزرده نمی شوند، زیرا این اقتضای سن است اما از زن درمانده آزرده می شوند. زیرا درماندگی زن باعث می شود تا توقعاتش از مرد بیشتر شود. همچنین مردان ممکن است به منفعل بودن زنان، چیزی که از نظر اجتماعی برای خودشان ممنوع شده است، حسادت بورزند.
من بارها از مردان این جملات را شنیده ام که ما نمی خواهیم زنی داشته باشیم که سرجایش لم بدهد و از ما توقع داشته باشد. ما نیاز به همسری واقعی داریم نه دختربچه ای که از او مراقبت کنیم. پس ما چه؟ وقتی احساس آزردگی و ناراحتی می کنیم، چه کسی باید ما را تسلی بدهد؟
اغلب مردان موفق و خاصی که زنان باهوش و موفق به دنبالشان هستند. در جستجوی دختربچه ای نیستند که دائم از آنها توجه و محبت بخواهد. امروزه آنها بیشتر از همیشه در جستجوی شریک زندگی هستند. دختران باهوش و موفق لازم است بصورتی واقع بینانه این موضوع را درک کنند که مردان نیازهای وابستگی نیرومندی دارند که در قشر موفق های آن شدتش بیشتر هم می شود، و وقتی زنی درمانده نشان می دهد، مرد اغلب او را به عنوان شخصی ضعیف در نظر می گیرد که ظرفیتی برای ارضای نیازهایش ندارد و صرفاً برای مدتی کوتاه می تواند او را سرگرم کند.
برای زنانی که رفتار بچگانه را به عنوان راهبردی مسلط در ارتباطاتشان با مرد بکار می برند، مرد کامل همیشه با پدر همیشه ستایشگرشان کمی اختلاف دارد. خواه مردان پدارنه یا ستایشگر باشند یا نه، این زنان آنان را اینگونه مشاهده می کنند.
آقای دکتر، برخی از زنان هشیارانه باور دارند که عشوه گری، حیله گری و به اصطلاح خودشان زیرکی در ارتباطشان با مرد ضروری است و تنها راهی است که می توانند امید داشته باشند، آنچه را می خواهند بدست می آورند
اگر منظورتان جذب مردان به دردنخور و بنجل است بله حق با این زنان است اما من سالهاست که با زنان باهوش یا موفق بسیاری در ارتباطم که ثابت کرده اند چنین رفتار غیرمنصفانه ای عواقب خطرناکی دربرداشته و بارها و بارها باعث شده تا زنان موفق مردانی را جذب کنند که ویژگی مثبت خاصی نداشته اند و بعد از مدتی نیز آنها را کنار گذاشته اند.
اغلب وقتی از دختران می پرسم چرا با طرف مقابلتان بگونه ای غیرمنصفانه رفتار کرده اید، پاسخ می دهند: ما از همان کودکی همینگونه رفتار می کردیم و همواره موفق بودیم.
الگوهایی ارتباطی که بچه ها در اوایل کودکی خود می آموزند اگر با شرایط زندگی بزرگسالی متناسب باشد، بسیار مفید خواهد بود اما اغلب وقتی راه حل های قدیمی برای موقعیت های جدید بکار می روند،مشکل رخ می دهد. آنچه در ارتباط با پدر در کودکی مناسب بود، ممکن است در ارتباط با همسر مخّرب باشد.
به عنوان مثال خانم موفقی می گفت یک روز قرار بود دوستم به همراه گروهی از زنان و مردان به یک تور یکروزه برود من به دوست خود گفتم که اگر بروی من نمی آیم. اما او رفت و برای همیشه مرا ترک کرد.
چه چیزی دختران موفق را به این رفتار غیرمنصفانه ترغیب می کند؟
ترس از برطرف نشدن نیازهایشان ! هر شخصی می خواهد نیازهای اولیه اش برطرف شود، البته آنچه مورد تأکید است، خود نیازها نیست بلکه روشهای مناسبی است که برای ارضای آنها بکار می بریم. احمقانه است که باور داشته باشید رفتار غیرمنصفانه روشی موفق برای کسب هدف موردنظرمان است، این روش براحتی مردان را بیزار می کند و آنها را فراری می دهد.
سیناتهرانی متخصص مهارت های موفقیت فردی و شغلی است و مهارتهای موفقیت در زندگی و کسب و کار را به مردم می آموزد. او مربی خصوصی بسیاری از مردان و زنان موفق است، مربی ای که اصول کاری خودش را دارد و تنها به کسانی مشاوره یا آموزش می دهد که او را تحت تاثیر قرار دهند. به گفته وی آنها باید یک موفقیت قابل توجه در یکی از عرصه های فردی یا شغلی کسب کرده باشند یا افرادی قوی و موفق که اغلب از مراجعین خودش بوده اند، آنها را معرفی کرده باشد.
در بسیاری از موارد شاهد این هستم که شهرت و آوازه مردان موضوع تخیلات زنان بوده است، البته مردان نیز درباره زنان زیبا خیال پردازی می کنند، اما تفاوت این دو در این است که بیشتر تخیلات مردان ، تخیلات جنسی است اما بیشتر تخیلات زنان، تخیلات عاطفی است.
به نظر شما چرا اینگونه است؟
اغلب مردان بزرگسال برای زندگی مستقل آموزش دیده اند اما زنان در طول زندگی خود عشق ، محبت و احساس عاشقانه را آموزش می بینند. در نتیجه مردان گرایش دارند درباره آنچه به وجود خواهند آورد تمرین و خیال پردازی کنند، در حالیکه زنان گرایش دارند درباره آنچه برایشان رخ خواهد داد تصویر پردازی کنند. در بسیاری از مواقع این خیال پردازی ها درباره آینده شامل مرد، ارتباط عاشقانه و عشق است.
من در کارگاه های آموزشی ای که با زنان دارم، گاهی از آنها می خواهم خیالات و تخیلاتشان را درباره مردان بنویسند. نقطه مشترک این نوشته ها، شامل هیجانات، موقعیت ها و خصوصیات مشخصی است که برای بینندگان داستان های درام تلویزیونی و خوانندگان رمان های عاشقانه آشناست. شانس برخوردی فوق العاده در محیطی خارجی ، نظیر رستورانی مجلل، ساحلی آفتابی و هنگام قدم زدن در صبحی مه آلود و رویایی وجود دارد.
یعنی شما می گویید زنان باهوش وقت خود را صرف خیالبافی می کنند و در رویای غریبه های اسرارآمیز و مبهم غرق می شوند؟
نخیر من می خواهم بگویم اشتیاق ها بطور ناخودآگاه با بینش ها و نگرش های آگاهانه تغییر نمی کند و این شکاف میان این دو است که ممکن است باعث شود زنی باهوش دست به انتخابی نادرست بزند. زیرا زنان به روش های مختلف قربانی تلاش های هماهنگی بوده اند که در باورها و رفتارشان نسبت به مردان ریشه دارد. خواه این پیام ها از والدین، کتاب ها، تلویزیون ، فیلم ها یا تبلغات باشد یا نه ، زنان تشویق می شوند که باور کنند براستی شاهزاده ای آرمانی در جایی در بیرون وجود دارد.
تاریخ انتشار : شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۲:۰۲
ضریب هوشی متاثر از عوامل ذاتی و اکتسابی است که با شناخت کامل دسته دوم میتوانید هوشی سرشار را برای فرزندتان رقم بزنید.
وی اظهار داشت: نمی توان گفت که تنها وراثت بر ضریب هوشی و استعداد افراد دخالت دارد، همچنین اگر کودکی باهوش به دنیا بیاید این بدان معنا نیست که تا آخر عمر از این هوش برخوردار است.
اقدمی تصریح کرد: ممکن است پدر و مادر از نظر ژنتیکی زمینه هوش سرشار را داشته اما در محیطی قرار نگرفته باشند که این ویژگی شکوفا شود. این والدین با انتقال این ویژگی به فرزند خود و قرار گرفتن کودک در شرایط شکوفایی و بروز استعدادها زمینه تقویت هوش را در فرزندشان فراهم میکنند.
این متخصص ایمونولوژی با بیان اینکه در دوران بارداری انجام برخی تمرین ها موجب شکوفایی هوش کودک می شود، بیان کرد: در زمان بارداری توصیه هایی در رابطه با نوع تغذیه و انجام ورزش برای مادران تحت نظر پزشک وجود دارد، همچنین در دوران پس از تولد، قرارگیری کودک در شرایط شکوفایی استعدادها و آموزش به وی بسیار حائز اهمیت است.
وی عنوان کرد: آلودگی های محیطی و مواد صنعتی شیمیایی خصوصا سرب تا حدود زیادی می تواند در کاهش میزان هوش و استعداد افراد موثر باشد، همچنین آرامش در محیط اطراف، پاکی هوا و تغذیه مناسب در افزایش هوش وی تاثیرگذار است.
اقدمی با تاکید بر اینکه رنگ ها در میزان ضریب هوشی افراد تاثیر چشمگیری دارند، اشاره کرد: مردم ایران به دلیل استفاده از رنگ های متنوع در محیط زندگی معمولا از ضریب هوشی خوبی برخوردار هستند. استفاده از رنگ های مختلف در محل زندگی باعث تقویت هوش تشخیص رنگ در کودک می شود.
این متخصص ایمونولوژی یادآور شد: هر عملی که سبب تقویت رشد مغز شود، می تواند در افزایش ضریب هوشی فرد موثر باشد.
وی افزود: رشد مغز معمولا در خواب اتفاق می افتد و داشتن خواب کافی در کودکان در کنار سایر مراقبت ها در افزایش ضریب هوشی فرد تاثیر بسزایی دارد.
مرجع : سایت خبری باشگاه خبرنگاران جوان
دیگران حرفهای ما را بسیار متفاوتتر از آنچه منظور ماست، تفسیر میکنند. وقتی شما بدون ملاحظه چیزی میگویید، حرفهایتان منجر به ایجاد احساسی بد در سایرین میشود. این اشتباهات زمانی اتفاق میافتد که ما در مورد چیزی که اطلاعی از آن نداریم اظهار نظر میکنیم. درک پیامدهای حرفها نیاز به آگاهیِ اجتماعی دارد که به معنای توانایی درک احساسات و موقعیت سایر افراد است. در این مقاله شما با ۹ عبارتی آشنا میشوید که افراد باهوش هرگز در مکالمهها بهکار نمیبرند.
موسسهی تلنت اسمارت (TalentSmart) با آزمایشِ هوشِ عاطفیِ (EQ) بیش از یک میلیون نفر، کشف کرده که آگاهی اجتماعی، مهارتی است که بسیاری از افراد از آن بیبهره هستند. ما دچارِ کمبودِ آگاهیِ اجتماعی هستیم زیرا اغلب بر حرفهایی که میخواهیم در جوابِ سایرین بدهیم و تاثیر حرفهای دیگران روی خودمان تمرکز داریم به همین دلیل معمولا توجهی به دیدگاه دیگران نداریم. این مسئله، مشکلآفرین است زیرا آدمها پیچیده هستند و شما نمیتوانید بدون توجه کامل به افراد، آنها را درک کنید. خوبیِ آگاهیِ اجتماعی این است که میتوان تنها با اصلاحاتی اندک در گفتار، به طور عمیقی روابط با افراد را بهبود بخشید.
به این دلیل افرادی که هوش عاطفی بالاتری دارند، مراقب هستند تا در محاورات خود از برخی اصطلاحات رایج خودداری کنند. در ادامه ۹ مورد از بدترین عباراتی که باید از آنها اجتناب کنید، بیان میشود.
افراد خسته، از نظر دیگران اصلا جذاب نیستند. آنها اغلب چشمانی گودافتاده و موهایی آشفته دارند، تمرکز ندارند و بدخُلق به نظر میرسند. گفتن این عبارت به افراد به این معنی است که آنها ویژگیهای مذکور را دارا میباشند.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «همه چیز روبهراه است؟»
برخی افراد وقتی میبینند کسی خسته و آشفته به نظر میرسد، میخواهند به او کمک کنند بنابراین میپرسند آیا همه چیز خوب است یا نه. به جای توجه به وضعیت ظاهری نامناسبِ فرد، تنها حالش را بپرسید تا باب گفتگو باز شود و او بتواند احساسش را با شما در میان بگذارد. مهمتر از هر چیز این است که از نظر او، شما فردی دلسوز و همراه خواهید بود نه گستاخ و بیملاحظه.
باز هم یک عبارت به ظاهر خوب که در واقع نوعی تعارف است. این جمله، این حس را در فرد ایجاد میکند که مورد نقد قرار گرفته است. گفتن عبارت «چقدر لاغر شدهای» باعث میشود طرف مقابل فکر کند که قبلا چاق یا نامناسب به نظر میرسیده است.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «عالی به نظر میرسی.» این عبارت خیلی خوب است. سعی کنید به جای مقایسهی ظاهر فرد با گذشتهاش، تنها از ظاهر مناسب فعلیِ او تعریف کنید و به ظاهر قبلیاش اشاره نکنید.
وقتی کسی از رابطهای شخصی یا حرفهای خارج شده است، گفتن این عبارت به این معناست که او انتخاب مناسبی نداشته و سلیقهی خوبی ندارد.
به جای گفتن این عبارت، به او بگویید: «خودش ضرر کرده». این عبارت نشاندهندهی دید خوشبینانه و مشتاقانهی شماست و دارای لحن منتقدانه نیست.
هیچکس همیشه یا هرگز کاری را انجام نمیدهد. افراد خودشان را در یک بُعد یا موقعیت نمیبینند، بنابراین نباید آنها را اینگونه توصیف کنید. این عبارات باعث میشود افراد موضع دفاعی بگیرند و دلشان نخواد حرف شما را بشنوند. که حالت خیلی بدی است، زیرا احتمالا شما وقتی این عبارات را به کار میبرید که میخواهید چیز مهمی بگویید و بحث راه بیاندازید.
به جای این عبارات به سادگی به این نکته اشاره کنید که طرف مقابل چه کاری انجام داده که به نظر شما اشتباه بوده. حقیقت را بگویید. اگر تکرار این رفتار، واقعا مسئلهساز شده است میتوانید بگویید «به نظر میرسد که تو اغلب این کار را انجام میدهی» یا «متوجه شدهام که تو اغلب این کار را انجام میدهی».
عبارت «تو نسبت به» به عنوان یک توصیفکننده میتواند توأمان هم مهربانانه هم بیادبانه باشد. هیچکس نمیخواهد تا دمِ مرگ مانند یک ورزشکار عالی به نظر برسد یا خیلی خوب باشد. افراد تنها میخواهند سالم و متناسب باشند.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «فوقالعاده به نظر میرسی.»
این عبارت معجزه میکند. عبارات هوشمندانه نیازی به توصیفکننده ندارند.
ما گاهی بعضی چیزها را فراموش میکنیم. به نظر میرسد که بیان این عبارت و تکرار آن نوعی توهین تلقی میشود و پذیرش آن برای افراد سخت است، مخصوصا افرادی که واقعا مشتاق هستند تا دیدگاه شما را بدانند. تکرار این جمله بیانگر آن است که شما شخصیت متزلزلی دارید یا خود را بهتر از دیگران میدانید یا هر دو. افرادی که از این عبارت استفاده میکنند واقعا چنین احساسی دارند.
به جای اینکه این عبارت را تکرار کنید، ببینید چطور میتوانید حرفهایتان را به طور واضحتر و جالبتری منتقل کنید. به این ترتیب هیچکس حرفهای شما را فراموش نخواهد کرد.
مسلما اگر برای کسی آرزوی موفقیت بکنید، دنیا به آخر نمیرسد اما میتوانید آرزوی بهتری برای او داشته باشید، زیرا این عبارت به طور نامحسوسی بر این دلالت دارد که او برای موفق شدن به شانس نیاز دارد.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «من مطمئنم که از پسِ این کار برمیآیی.»
این جمله بهتر از آرزوی موفقیت است، زیرا نشان میدهد که آن شخص شایستگی و اعتماد به نفس لازم برای کسب موفقیت را دارد و شما با گفتن این جمله از سایرین که تنها آرزوی موفقیت میکنند متمایز خواهید شد.
شاید نسبت به سوال و نظری که از شما خواسته شده، بیتفاوت باشید اما نظر شما برای کسی که سوال را پرسیده مهم است و گرنه نظرتان را نمیپرسید.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «من نمیتوانم با قاطعیت در این مورد نظری بدهم، اما به نظر من بعضی موارد هستند که بهتر است آنها را مد نظر داشته باشی…»
وقتی نظرتان را ارائه میدهید، حتی اگر بیطرف باشید و نظر خاصی نداشته باشید، نشان میدهید که برای کسی که از شما نظر خواسته اهمیت قائل هستید.
این عبارت یک روش پرخاشگرانه برای توجیه اشتباهاتِ خود و معطوف کردن توجه دیگران به اشتباه سایر افراد است (کسی که حالا دیگر باید اشتباه او را بخشیده باشید).
به جای آن بگویید: «متاسفم.»
پذیرش اشتباهات بهترین راه برای منطقی و آرام کردن بحث است. پذیرشِ خطا یک راه شگفتانگیز برای جلوگیری از تشدید آن است.
در مکالمات روزانه، چیزهایی به ظاهر کوچک وجود دارند که میتوانند همه چیز را عوض کنند. این پیشنهادات را در صحبتهایتان لحاظ کنید تا بازخوردهای مثبت آن را در زندگی ببینید.
منبع : سایت چطور
به گزارش خبرنگار گروه دانستنیهای خبرگزاری فارس، «واسیلی دیمیتریِنکو» از سیاستمداران صاحبان روسیه که در منطقه شرقی این کشور سکونت دارد، همواره در حزب خود موفق عمل کرده اســت و این موفقیت را مدیون موجودات فضایی میداند.
او که در سن 69 سالگی بهسر میبرد ادعا کرد هر نظریه و طرحی که برای بهبود وضعیت شرق روسیه مطرح کرده در سطح عالی بوده اســت و بهترین نتایج از آن به دست آمده اســت.
دیمیتریِنکو هفته گذشته در انتخابات پارلمان روسیه هم شرکت کرد و در شعارهای تبلیغاتی خود گفت که در پست جدید هم میتوانند بهترین اقدامات را انجام دهد. او که یکی از اعضای حزب لیبرال-دموکرات Yabloko محسوب میشود، از سیاستمداران دموکرات حمایت میکند و با سیاستهای ارایه شده از سوی پوتین مخالفت دارد.
او با موهای سفید و عینک طبی خود یک تبلیغ ویدیویی را به اشتراک گذاشت و در آن گفت: «این فرصت را فراهم کنید تا تلاشهای ما موجبات توسعه منطقه را فراهم کند. ما با پارلمان جدید همه مشکلات را حل خواهیم کرد».
دیمیتریِنکو در ادامه صحبتهای تبلیغاتی خود گفت: «تفاوت اصلی بین من و دیگر نامزدهای انتخابات مجلس روسیه در این اســت که من یک متخصص ویژه در برقراری ارتباطات تصویری بین زمین و افراد باهوش در کرات دیگر هستم».
ادعای او به سرعت در رسانههای روسیه منتشر شد و البته مقامات حزب Yabloko هیچ بیانیهای را مبنی بر تکذیب صحبتهای این کاندیدا مطرح نکردند.
انتهای پیام /
داستانی از لتونی
اربابی کارگر کشاورزی داشت که در انجام دادن هر کاری استاد بود. یک روز شایع شد که دهقان دیگی ساخته اسـت که بدون آتش میتوان در آن چیز پخت. ارباب موضوع را که شنید نزد او رفت و گفت:اگر میخواهید فردی باهوش باشید به راهکارهای زیر عمل کنید.این راهکار کمی در اجرا دشوار اسـت. خیلی ها سعی می کنند با حرف زدن دیگران را تحت تاثیر قرار بدهند. اما شما زمانی که به دیگران گوش می دهید می توانید مطالب جدیدی بیاموزید، به اطلاعاتی دست می یابید
که تا آنموقع از آنها بی خبر بوده اید و همچنین از موضوعاتی که برای طرف مقابل اهمیت دارد مطلع می شوید. اگر کمتر و سنجیده تر صحبت کنید، دیگران قطعا به صحبت های شما گوش می دهند ولی هر چه بیشتر صحبت کنید احتمال اینکه اصلا به صحبت های شما گوش ندهند
بیشتر میشود.شاید خیلی ها بگویند کاربرد گرامر صحیح امری غیر ضروری اسـت، ولی واقعیت این نیست. کاربرد صحیح دستور زبان تاثیر بسزایی در تفسیر صحبت های شما توسط دیگران دارد. در خیلی موارد نحوه استفاده شما از زبان میزان تحصیلات و همچنین آداب اجتماعی شما را به نمایش می گذارد
و قطعا دوست ندارید که این ویترین خود را خراب کنید.هر چه تعداد لغاتی که با آنها آشنایی دارید بیشتر باشد، انتقال افکارتان راحت تر خواهد بود. با تسلط به تعداد بیشتری از واژگان، درک تفاوت های کوچک در معنی کلمات شما را در رعایت نکات بسیار ظریفی در ارتباطات با افراد کمک می کند.
فقط مراقب باشید کاربرد کلمات شما را به یک فرهنگ لغات گویا تبدیل نکند. واژگان جدید را بیاموزید و سعی کنید آنها را به کار گیرید اما باید آنها را طوری به کار گیرید که جملات شما غیرطبیعی به نظر نرسند.اگر تمایل دارید که بتوانید در مکالمات با سایرین شرکت کنید و خودتان هم موضوعاتی را برای بحث و تبادل نظر پیش بکشید،
بیشتر مطالعه کنید. مطالعه هر مطلبی می تواند مفید باشد: داستانی، تاریخی، شعر، نمایشنامه و تمامی سبک ها. ایده های متعدد می تواند به شما نگرشی گسترده تر بدهد که نظر دیگران را جلب خواهد کرد. هر وقت هم لازم شد از نقل قول استفاده کنید تا علاقه شما به مطالعه خود را نشان دهد.نگارش نتیجه تفکر اسـت.
هر چه بیشتر بنویسید، بیشتر به باورهای خود می اندیشید و آنها را ویرایش می کنید. نامه، مقاله یا حتی پست های وبلاگی؛ همه اینها کمک می کنند که بتوانید عقاید خود را راحت تر بیان کنید. وقتی ایده های خود را به نگارش در می آورید، فرصت کافی برای تفکر دارید و این تمرین خوبی اسـت که به شما فرصت نظم و ترتیب دادن به افکارتان را می دهد. بدین ترتیب حس اعتماد به نفس شما برای اظهار نظر در جمع افزایش می یابد.
همه ما علایقی داریم و از بعضی چیزها هم ناخشنود می شویم. برای اینکه بتوانید قدرت تفکر خود را افزایش دهید سعی کنید نظری که کاملا با نظر شما مخالف اسـت را به بحث و بررسی بگذارید و از آن دفاع کنید. وکلا و مذاکره کنندگان در این فن بسیار حرفه ای هستند. در اینجاست که گاهی متوجه می شویم نظرات و باورهای ما ایراداتی دارند و یاد می گیریم
که در مباحثه با دیگران کمی انعطاف پذیرتر باشیم که نشانه بلوغ فکری ماست.شاید تنها نشانه مهم افراد باهوش این اسـت که آماده یادگیری و اصلاح اشتباهات هستند. در خصوص عقاید و نظرات خود با دیگران بحث و مذاکره کنید، ولی اگر طرف مقابل توانست موردی را پیش بکشد که نمی توانستید با آن مخالفت کنید، به اشتباه خود اعتراف کنید و آنچه آموخته اید را در طرز فکر و نگرش خود به کار گیرید.