مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تربیت در دوره‌ی سوم کودکی (دوره‌ی دبستانی)

[ad_1]

در دوره‌ی سوم کودکی که آن را کودکی بزرگ می‌نامند و برحسب این که کودک پسر باشد یا دختر از 6 تا 13 یا 14 سالگی ادامه دارد، در ممالک پیشرفته جهان، کودک عملاً شاگرد دبستان اسـت. پس آموزش و پرورش نیز باید بر پایه‌ی این واقعیت استوار باشد.
***

خصایص روانی در این دوره

- این مرحله از لحاظ تحول روانی بر روی هم و نسبت به مراحل قبل یا بعد دوره‌ی ثبات و آرامش و سازگاری سهل به شمار می‌رود. در این سنین بحران عمیق شخصیت دیده نمی شود و تکامل آن منظماً انجام می‌گیرد. می‌توان آن را با چند صفتی که به هم پیوسته‌اند دقیقاً تعریف کرد: این دوره، دوره‌ی عقل و دانائی و میل به زندگانی اجتماعی و فعالیت اسـت.
تحولات روزافزونی که تقریباً از هفت سالگی در فکر و رفتار به وقوع می‌پیوندد مفهوم کهنه‌ی «سن عقل» را بار دیگر نیرو می‌بخشد. یعنی «سن عقل» را که ژان ژاک روسو چون می‌خواست جلو شتابزدگی نابهنگام مربیان را بگیرد سخت جابجا کرد، اینل روان شناسی جدید نیز به آن قائل شده اسـت. اما نباید ناگفته بماند که سن عقل بنابر روان شناسی امروزی با سن عقل قدیم فرق دارد.

1- ظهور مفهوم اجمالی:

در این دوره، فکر هیأت جدیدی به خود می‌گیرد. «فکر مرکب از مناسبات» جانشین «فکر درهم آمیخته» دوره‌ی پیشین می‌گردد و کودک به مدد آن از جهان خارج تعبیری می‌کند که به علم ما در باره‌ی جهان بسیار نزدیک تر اسـت. وی، علیت به معنی علمی آن را درمی یابد و درست تر از دوره قبل روابط منطقی را به کار می‌برد. مقدمات فکر انتقادی نیز ظاهر می‌شود. پیاژه و والون و میشو اهمیت این پیشرفتها را نشان داده‌اند. در حدود ده سالگی کودک به مرحله‌ای می‌رسد که من آن را دوره مفهوم اجمالی (1) می‌نامیم. حال ببینیم منظور از این دوره چیست؟ بر اثر رشد و محیط تربیتی، فکر کودک حول چند مفهوم اساسی یعنی مفهوم زمان و مکان و عدد و علت و حرکت و نظایر آن که معلومات محسوس را متحد می‌سازند، سازمان می‌یابد. نحله‌ی جامعه شناسی فرانسوی نیز برای این مفاهیم در فعالیت ذهنی روزانه‌ی ما سهم بسزائی قائل اسـت. به عقیده‌ی این نحله، مفاهیم مذکور پایه و اساس فکر منطقی اسـت و به مدد آنها می‌توان واقعیت قابل مشاهده را از خلال روابط درک کرد. در واقع، حیات انسان امروزی بدون دخالت دائم این مفاهیم قابل تصور نیست. کسی که اتفاقاً مفهوم زمان یا علت را از دست داده باشد در نظر ما از قهرمان شامیسو (2) یعنی مردی که سایه‌اش را گم کرده بود عجیب تر می‌نماید. این مفاهیم عمده مسلماً به مقولات تعقل یا فهم که مورد بحث فلاسفه‌ی قدیم بود نزدیاک و به آن شبیه اسـت. اما در شاگرد مدرسه این مفهوم هنوز وسعت انتزاعی و خلوص مفهوم کلی را دارا نیست یعنی میان تجربه‌ی حسی و تصور کلی قرار دارد. از این رو، اصطلاح فکر مبتنی بر مفهوم اجمالی (3) از اندیشه‌ی مبتنی بر مفهوم کلی (4) یا اندیشه‌ی مقوله‌ای (5) برای نامگذاری این مرحله که رو به عینی شدن می‌رود مناسب تر به نظر می‌رسد.

2- علاقه به کار:

در همین زمان تغییرات دیگری صورت می‌گیرد. گرایش نسبت به کار و علاقه‌ی به آن پرورش می‌یابد. این وضع چنان که دیدیم مستلزم اتمام کار شروع شده و جستجوی نتیجه اسـت. اما تحول این امر ممکن اسـت بر اثر ناتندرستی یا بر اثر محیطی که بیشتر از حد کودک را تحت حمایت خود قرار دهد و موجب بقای رفتار کودکانه در او شود به عقب افتد.

3- دوره‌ی کمون:

اختلالات انفعالیی که در دوره قبلی به وفور دیده می‌شد در این دورہ کمیاب اسـت. بعد از مرحله‌ی فعالیت جنسی سالهای نخستین علائم کمون این حالت دیده می‌شود. به علاوه چنان که منحنی‌های مرگ و میر (6) نشان می‌دهد امکان زنده ماندن نیز در این دوره به حد اعلای خود می‌رسد.
سازگاری با محیط نیز آسان تر می‌گردد و کودک فرمانبردارتر اسـت؛ تخیل نیز تخفیف می‌یابد و گاهی همراه با میل به عجایب از میان می‌رود و در بخش دوم این مرحله، جای خود را به میل به ماجراجوئی می‌دهد. خلاصه ژول ورن (7) جانشین پرو (8) می‌شود.
با توجه به همه‌ی این امور که همراه با یکدیگر به وقوع می‌پیوندد می‌توان گفت که کودک عاقل تر شده اسـت. این امور نشان می‌دهد که چرا گاهی کودکی سوم را «بلوغ کودکی» یا «کودکی بالغ» می‌نامند. البته تعبیر دوم به درستی اولی نیست.

4- سن دانائی:

سن عقل، سن دانائی نیز هست. قوه‌ی حافظه مخصوصاً از 9 سالگی به سرعت توسعه می‌یابد. شاگرد مدرسه می‌تواند تقریباً همه چیز، حتی بی فایده ترین چیزها را در صورتی که مورد علاقه‌ی او واقع گردد یاد بگیرد. همان طور که در دوره‌ی قبل، از راه بازی راه رفتن را یاد می‌گرفت و در دوره‌ی بعد از طریق بازی به استدلال آشنا خواهد شد، اینک از راه بازی برکردن را یاد می‌گیرد. این دوره، دوره فراگرفتن همه چیز (9) اسـت. بنا بر مقتضیاتی که گفته شد، این مرحله مخصوصاً برای یاد گرفتن زبان خارجی بسیار مناسب اسـت. از این پس انواع حافظه بصری و سمعی و حرکتی (10) پدیدار می‌شود. البته انواع حافظه بعداً صورت ثابتی به خود می‌گیرند اما از همین دوره باید روش مناسبی برای پرورش آنها پیدا کرد. خاطرات وقایع زندگی روزانه برعکس زود صورت اولیه‌ی خود را از دست می‌دهد. حتی موقعی که شاگرد دبستان را در گزارش نویسی دقیق تمرین می‌دهیم باز این خاطرات اطمینان بخش نیست.
تحقیقات اشترن (11) نشان داده اسـت که تا چه حد مشهودات کودکان این سنین کم ارزش اسـت و چقدر در برابر تلقین مقاومت آنان اندک اسـت. در این دوره، کودک در کسب معلومات پیشرفتهای سریعی از خود نشان می‌دهد و این امر هم از خلال نتایج تحصیلی او به چشم می‌خورد، هم از تست‌های هوش سنجی از قبیل تست‌های بینه و سیمون که در آزمایش خود تا حدی به معلومات و تأثیر آن اهمیت داده‌اند. همچنین در این مرحله اسـت که نخستین توانائیها ظاهر می‌شود. شاگرد دبستان وقتی با هوش باشد معمولا در تمام زمینه‌ها موفق می‌شود. اما هرچه بزرگتر می‌شود نتایج کار او برحسب نوع هوش او در رشته‌ای بهتر و در رشته‌ی دیگر بدتر می‌شود. بررسی نیمرخ‌های روانی که از روی نتایج تستهای استعداد تنظیم شده اسـت نه تنها نشان می‌دهد که ظرفیت دقت و حافظه و تخیل و غیره در یک شاگرد نسبت به شاگرد دیگر فرق می‌کند بلکه شکل کلی نیمرخ با چرخش (12) ذهن خاصی مطابقت دارد که با افزایش سن رفته رفته سریعتر می‌گردد. همراه با این توانائیهای فونکسیونی رفته رفته توانائیهای پیچیده‌ای به صورت قریحه‌های مخصوص پدیدار می‌شود.

5- ظهور استعدادها:

استعداد موسیقی معمولاً زودتر از سایر توانائیها پدیدار می‌شود و در حدود 9 تا 10 سالگی تشخیص آن میسر می‌گردد. پس از آن توانائی مکانیکی که کودک خردسال از آن بی خبر اسـت به صورت مهارت فنی ظاهر می‌شود. میل به زیر و روکردن ابزارها حتی ممکن اسـت کودک مخصوصاً پسران را از توجه به اسباب بازی منصرف کند. سپس در دوره‌ی نوجوانی نوبت توانائی ریاضی و ادبی و سرانجام عملی فرا می‌رسد.
این نکته را نیز باید گفت که پیشرفت معلومات در شاگرد دبستان با میل کلی به یادگرفتن ارتباط دارد. کودک در این دوره می‌خواهد معلمی داشته باشد که خوب بیاموزد. در پایان این دوره اگر رفیق خوبی نباشد، می‌کوشد «شاگرد خوبی» باشد و از این راه در نظر کودکان دیگر معزز و محترم گردد. شاگردان بد که نادر هم نیستند در این نقش و نگار سایه‌ی زشتی هستند. در میان شاگردان تنبل کودکانی هم هستند که بی سوادی آنان نماینده‌ی هوش ضعیف ایشان اسـت ولی عده‌ی دیگر نیز بیمارند نه کودن. سرانجام عده‌ی دیگر هستند که چون درس و شیوه‌ی پرورش با احتیاجات آنان درست سازگار نیست در تحصیل شکست می‌خورند و حال آن که ممکن اسـت کودکان بسیار با هوشی باشند.

6- میل به زندگانی اجتماعی:

میل به زندگانی اجتماعی در شاگرد دبستان بسیار شدید اسـت. برای پسران، این سنین دوره‌ی رفاقت اسـت. دختران نیز احتیاج سیری ناپذیری به دوستان همجنسی خود دارند. البته این دوستی به هیچ رو با دوستی نوجوانی که با انتخاب همراه اسـت شبیه نیست. روابط اجتماعی مانند دوره‌ی گذشته تنها صورت روابط میان دو فرد را دارا نیست: شاگرد دبستان احتیاج به زندگانی گروهی دارد و مایل اسـت در فعالیت‌های مشترک شرکت کند. طفل در این دوره قادر به احساس عواطف جمعی اسـت. «ملت کودک»(13) که آلن (14) غالباً از آن سخن می‌گوید، ملت شاگرد دبستان اسـت. نقائص اخلاقی عادی شاگردان دبستان مانند خودستائی پسران و تکبر بی جای دختران نقائص اجتماعی اسـت از این رو، این دوره مخصوصاً برای کودکان هیجانی (15) و کمرو و کودکانی که برای زندگانی اجتماعی قدرت کافی ندارند، دورہ‌ی دشواری اسـت.
جامعه‌ی آموزشگاهی که کوزینه (16) آن را با ظرافت و دقت تمام مطالعه کرده اسـت از کلاس که در آن شاگردان را برای درس دور هم جمع می‌کنند ترکیب پیچیده تری دارد. لکن کلاس نیز خود هیأت اجتماعی زنده‌ای اسـت. روح همبستگی که شاگردان مدرسه را با هم متحد می‌کند هم برضد معلم به کار می‌افتد هم بر ضد تازه وارد یا رفیق بد.
در کلاس نوعی روح صنفی میان شاگردان بزرگسال پرورش می‌یابد که غالباً معلول پیروی از گروه و ترس از اجنبی اسـت. امروز جامعه سنجی (17) می‌کوشد ساخت این روحیه را روشن سازد و روابط همدلی و ناهمدلی یا الفت و نفرت را که در گروه شاگردان مدرسه وجود دارد اندازه گیری کند. حیات اجتماعی رسمی شاگرد مدرسه با فعالیت دیگری همراه اسـت و آن فعالیتی اسـت که در دسته‌ی بازیکنان دیده می‌شود. صحنه‌ی این فعالیت حیاط مدرسه و مخصوصاً کوچه اسـت. (18)

7- میل به فعالیت:

شاگرد مدرسه شیفته‌ی فعالیت اسـت. فعالیت او نیز نشانه‌ی نیروی فزاینده و شور و نشاط حیاتی شدید و سازگاری او با عالم اشیاء اسـت. این فعالیت که متنوع و عملی اسـت از فعالیت کودک کودکستانی که شبیه به بازی اسـت، به فعالیت ما بزرگسالان نزدیکتر اسـت و به صور گوناگون نمایان می‌شود. مثلاً یکی از آنها علاقه‌های عملی کودک مانند علاقه‌ی او به شکار، به باغبانی، به جمع آوری و ساختن اشیاء خرد و ریز، به بازیهای فنی و کارهای دستی اسـت. دیگر احتیاج به حرکت اسـت که در پسران به صورت پیکارجوئی و میل به پیروزی در زورآزمائی‌ها و بزودی حادثه جوئی در می‌آید. سوم دقت و مهارت در حرکات و سکنات اسـت. چهارم این که وقتی کودک خود با دستهای خود به فکری جامعه عمل می‌پوشد رضای خاطری در خود حس می‌کند. در واقع به گفته‌ی مشهور استانلی‌هال (19): «هیچ گاه به‌اندازه‌ی این دوره دست به مغز نزدیک نیست».
وقتی کودک این دوره را با کودک دوره‌ی قبل مقایسه کنیم، می‌بینیم که فعالیت عملی او با سودجوئی و تلون همراه اسـت. شاگرد مدرسه از نفع شخصی خود تصور روشنی دارد و نسبت به حقوق خود حسود اسـت و می‌خواهد موفق شود.
برخی خواسته‌اند این مرحله از تحول روحی (میان 10 و 12 سالگی) را که در طی آن آدمی می‌تواند به نحو کامل و از روی هوش، عمل خود را با دنیای خارج منطبق سازد، با عصر انسان ابتدائی که در آن انسان داننده (20) ظاهر شده اسـت برابر کنند. لکن همان طور که مقایسه میان فکر کودک شیرخوار با در خود فرورفتن (21) بیمار مبتلا به جنون جوانی (22) در خور چون و چرا اسـت مقایسه‌ی فوق نیز قابل انکار اسـت. اما این مقایسه لااقل دارای این فایده اسـت که من غیر مستقیم متذکر می‌گردد که از این دوره، کودک مانند انسان وحشی قادر اسـت در زندگانی گلیم خود را از آب بکشد. اطفال بی سرپرست شاهد این مدعا هستند. البته از لحاظ مربی این دوره هم دارای کمالی اسـت که باید از آن در گذشت. کلمه‌ی شاگرد دبستان نیز نیک نشان می‌دهد که هنوز شخصیت مختار واقعی به وجود نیامده اسـت. برای آن که کودک به عالم انسان بالغ دست یابد ترقیات و همچنین تجارب دیگری ضروری اسـت.

مراحل تربیتی و صفات مربی در دوره‌ی دبستانی

1- محیط تربیتی و مربی:

حال باید دید چه کسی باید به تربیت شاگرد دبستان بپردازد؟ ممکن اسـت در مرحله‌ی کودکی دوم هنوز بتوانیم درباره‌ی این که آیا باید کودک را علاوه بر محیط خانوادگی به محیط مدرسه نیز راهنمائی کرد، شک کنیم؛ اما بعد از هفت سالگی چنین تردیدی جایز نیست زیرا در این دوره به مدرسه رفتن از واجبات اسـت.
سن رفاقت و دانستن با تربیت در خانه سازگار نیست. به فرض این که خانواده قادر باشد خود به کودکی تعلیم دهد یا کسی را مأمور تعلیم او کند و کودک برادران و خواهرانی تقریباً همسن خود داشته باشد معهذا به مدرسه رفتن مزایای دیگری دارد. از جمله یکی از این مزایا این اسـت که در موقع مناسب مرحله‌ی جدیدی از فطام روانی را فراهم می‌کند که اهمیت آن خاطرنشان شد.
ممکن اسـت بگوئید که به مدرسه رفتن لازمه‌ی این عصر و زمان اسـت و به همان اندازه که به نظر روسولله لازم بود به مدرسه رفتن هم به نظر ما ضروری اسـت. اما بی آنکه تأثیر تحول عقاید را در اهمیت مدرسه انکار کنیم، می‌توانیم بگوئیم که شاگرد مدرسه مانند کودک شیرخوار و کودک کودکستانی واقعیت روانی خاصی دارد و از لحاظ روان شناسی و آموزش و پرورش تکوینی دوره‌ی دبستانی نیز مرحله‌ی خاصی از تربیت اسـت.
البته با تأیید ارزش محیط مدرسه در این دوره از رشد، منکر ارزش محیط خانوادگی نیستیم و آن را ناچیز نمی‌شماریم. اساساً محیط شبانه روزی برای شاگرد دبستان مطلوب نیست. کودک در این دوره هنوز به محبت خانوادگی و مواظبت و تشویق و دلجوئی احتیاج دارد و مدرسه‌ی شبانه روزی به دشواری می‌تواند این احتیاج را برآورد. این دو محیط (خانواده و مدرسه) مکمل یکدیگرند و هر یک از آنها نقش خاصی را ایفاء می‌کند زیرا روابط کودک و اشخاص پیرامون او در این دو محیط مختلف اسـت: یعنی روابط در خانه فردی تر و عاطفی تر اسـت در صورتی که در مدرسه این روابط جمعی تر و منطقی تر می‌شود. تأثیر متقابل این دو محیط را نمی‌توان به کلی از هم جدا کرد. اصولاً تشنج‌ها و رقابت‌ها و کشمکشها از همین جدائی ناشی می‌شود. غالباً گمان می‌کنند با گفتن این که تعلیم کار مدرسه و تربیت شخصیت کار خانواده اسـت، مشکل را حل کرده‌اند. در صورتی که این شیوه‌ی تفکر کلی اسـت و چندان مطلوب نیست و خواه ناخواه مدرسه به تربیت شخصیت و هوش نیز مدد می‌کند.
حتی مدرسه باید بسیار بیش از آنچه معمولاً می‌کند در این زمینه بکوشد و این به نفع شاگرد اسـت. حیات خانوادگی نیز به نوبه‌ی خود در کار تحصیلی کودک مؤثر اسـت. برای این که این مرحله از تربیت قرین موفقیت باشد، این دو محیط باید واقعاً یکدیگر را یاری کنند. و این امر مستلزم آن اسـت که هر یک از آنها به نوبه‌ی خود کوشش کافی به خرج دهد. تا وقتی که خانواده به معلم به نظر رقیب احتمالی می‌نگرد، تا موقعی که معلم، پدر یا مادری را که می‌خواهند به کلاس آمده کار او را ببینند به دخالت بیجا متهم می‌کند، این مسأله لاینحل باقی خواهد ماند. آرزوی همه‌ی ما آن اسـت که درهای خانه به روی معلم و درهای مدرسه به روی خانواده باز شود. خانواده و مدرسه به تنهائی از عهده‌ی تربیت کامل کودک برنمی آیند: محیطهای دیگر یعنی کوچه و جنگل نیز ممکن اسـت نقش مفیدی داشته باشد.
تا دوره‌ی دبستانی تأثیر کوچه در تربیت چندان محسوس نیست مگر آن که در تربیت کودک غفلت شده باشد. به عکس، برای کودک دبستانی کوچه مخصوصاً کوچه‌ای که خانه را به مدرسه وصل می‌کند واقعاً وجود دارد. کوچه برای کودک منظره‌ای متنوع و متغیر اسـت. نمی‌دانید برای کودک ده ساله‌ی شهری همان عبور از کوچه و دیدن مغازه‌ها و جعبه آئینه‌های آن و تماشای عابران و صحنه‌های دیگر، آن هم چهار دفعه در روز دیدن آنها چقدر نشاط انگیز اسـت ! من نیز اعتراف می‌کنم که این منظره یکی از زنده ترین خاطره‌های کودکی من اسـت. وانگهی، کوچه میدان عمل اسـت و آزادی در آن بیشتر از کلاس و خانه اسـت. کوچه کودک را وادار می‌کند که دائماً برای سازگاری با محیط کوشش به خرج دهد. کوچه مدرسه‌ی احتیاط و خونسردی و در عین حال مشاهده و داوری اسـت. البته خطرها و وسوسه‌ها و آمیزشهائی نیز دارد که باید برای جلوگیری از آنها احتیاطهای لازم به عمل آید اما کسانی که از خدمات بزرگ کوچه به تعلیم و تربیت غافلند عملشان سبب بسی تأسف اسـت. وقتی انسان اضطراب برخی از شاگرادن دبستان ترسو را می‌بیند که از مدرسه خارج شده می‌خواهند تنها به خانه بروند یا برخی دیگر را می‌بیند که بی اعتنا و یا گیج هستند تأسف می‌خورد: پس بیائید به شاگردان شهرهای خود رفتار در کوچه را یاد دهیم. این کار به‌اندازه‌ی یاد دادن دستور زبان یا تاریخ ملی حائز اهمیت و به همان اندازه نیز دشوار اسـت. مطالعه‌ی محیط در صورتی که با شهامت تمام تنظیم شده باشد به این کار مدد می‌کند.
نقش تربیتی جنگل نیز ممکن اسـت به دلائل دیگر سبب تعجب گروهی گردد (23) ولی این نقش را می‌توان به آسانی توجیه کرد. هم چنان که باغ در کودکان خردسال کودکستان اثر نیکو دارد، جنگل هم ممکن اسـت در شاگردان دبستان اثر سودمند داشته باشد. البته محیط جنگل هم مانند کوچه خطراتی دارد. اما این محیط به علت این که می‌تواند هوای آزاد و فضای کافی برای هرگونه بازی و فعالیت فراهم کند، خلاصه، به علت تنوع مناظر طبیعی آن، کنجکاوی کودک را ارضاء می‌کند. وانگهی، جنگل به خاطر خلوت مرموز آن که میل به حادثه جوئی را تحریک می‌کند یکی از محیطهای تربیتی خوب و سودمند برای گروه کودکان به شمار می‌رود. نهضت پیشاهنگی که جنگل را انتخاب کرده به خطا نرفته اسـت.

2- تعلیم از راه عمل:

کلام دیوئی یعنی «Learningby doing» یا «تعلیم از راه عمل» مبین روشی اسـت که در دوره‌ی دبستان بسیار مطلوب اسـت اما به شرط آن که معنی این جمله روشن باشد و بتوان حدود آن را تعیین کرد.
شاگرد دبستان در سراسر زندگانی، به روشهای عملی گرایش دارد. یعنی احتیاج طبیعی او به فعالیت و شدت وحدت روابط اجتماعی و حتی ساخت روانی او به این روشها متمایل اسـت زیرا فکر او هنوز نمی‌تواند از پشتیبانی فعالیت‌های واقعی بی نیاز باشد. وانگهی، هیچ چیز بهتر از این روشها نمی‌تواند کودک را از تندرویهای حافظه مصون دارد. و هیچ چیز بهتر از این روشها موجب تعادل و استحکام تدریجی و روزافزون شخصیت و اراده او نمی‌شود.
باری، تربیت خوب در آموزشگاه، تربیتی اسـت که شاگرد را در تحصیل دانش از طریق فعالیتها و تحقیقات شخصی شرکت دهد و به جای این که او را به شیوه‌ی رفتار آدم ساکت و کمابیش فعل پذیر و کسی که فقط گوش می‌دهد مجبور کند، به این کار و بیان مافی الضمیر خود برانگیزد. یکی از محاسن بزرگ نهضت «پرورش نو»(24) این اسـت که این ضرورت را درک کرده و در برابر خطرات تعلیم لفظی و کتابی به واکنش پرداخته اسـت.
آموزشی که بخواهد خود را با احتیاجات شاگرد منطبق سازد باید دارای خصائص زیر باشد:
الف- حتی الامکان درسهای گروهی یا جمعی را محدود کند و در عوض بر عده‌ی تمرین‌هائی بیفزاید که مستلزم تحقیق شخصی شاگرد و بررسی و اکتشاف در کلاس و مطالعه‌ی محیط باشند؛
ب- به شاگرد یاد دهد که چگونه از کتابهای کتابخانه استفاده کند؛
ج- اطاق کلاس را به صورت کارگاه و اداره درآورد به طوری که برای ساختن و اداره کردن جای کافی وجود داشته باشد؛
د- در عوض، از هرگونه جنب وجوش بیهوده و فاقد نظم و همچنین افراط در فعالیتی که کار فکری را مورد غفلت قرار دهد بپرهیزد؛
ه- بتواند در برنامه‌ی این فعالیت‌های منظم و بر طبق نقشه که قبلاً درباره‌ی آنها فکر شده اسـت، لحظاتی را برای سکوت و آرامش پیش بینی کند.
خدمتی که فرانسه به روشهای پرورشی نو کرده اسـت با این تمایل مطابقت دارد. کافی اسـت روش کار گروهی (25) کوزینه را به یاد بیاوریم. این مربی در روش خود خوشبختانه لذت تحقیق شخصی را با همکاری و معاضدت در گروه واحد به هم مربوط کرده اسـت. شیوه‌های فرنه (26) نیز که برمتن آزاد و چاپخانه در مدرسه مؤسس اسـت و همچنین شرکتهای تعاونی در آموزشگاه که به علت سود آن در مدارس ابتدائی ما رونق یافته، از این جمله‌اند. در همه‌ی این نهضتها سعی می‌شود عمل تربیت بر پایه‌ی رغبت‌های شاگرد قرار گیرد و احتیاج شاگرد به عمل و همچنین نیازهای اجتماعی او برآورده شود.
برای این که روشهای عملی در مدارس ابتدائی و در کلاسهای دبیرستانها که به این سنین مربوط می‌شود، تعمیم یابد، باید به تربیت کارمندانی پرداخت که به این روشها آشنا و به مفید بودن آنها مؤمن شده باشند و مصمم باشند سنت کهن تعلیم جمعی و تدریس از پشت میز را رها کنند. درست اسـت که در این زمینه کوششهائی شده و بر اثر ابتکار شخصی تنی چند، نتایجی به دست آمده اسـت، اما نباید فریفته این پیشرفتها شد. حقیقت این اسـت که در تعلیمات ابتدائی ما هنوز از لحاظ روانی و تربیتی اصلاح لازم به عمل نیامده اسـت.
وانگهی، نمی‌توان برای روش‌های عملی نسخه نویسی کرد. این روشها باید با یک سلسله شیوه‌هائی همراه باشد که منظور آنها سازگار کردن تعلیمات با استعداد و ذوق هر شاگرد اسـت و این کار از راه شناسائی دقیق طبیعت هر فرد میسر اسـت. از همین جا اهمیت مشاهده‌ی روانی دقیق و به کاربردن روان شناسی مخصوص مدرسه در مطالعه‌ی میزان هوش و استعدادهای شاگردان و بررسی دقیق تر کودکانی که تربیت آنان دشوار اسـت، معلوم می‌شود.
در واقع، روانشناسی تربیتی گذشته از تکوینی بودن باید اختلافی (27) نیز باشد. تنها با این دو شرط اسـت که می‌توان «مدرسه به فراخور استعداد هرکس»(28) را که کلاپارد پیوسته توصیه می‌کرد رفته رفته تحقق بخشید.
با این همه، نباید از افراط به تفریط رفت و در باره‌ی تجدد تعصب ورزید. مثلاً درست اسـت که ما لزوم علاقه مند ساختن شاگرد به کار خود را خاطرنشان ساختیم زیرا تنها موقعی آموزش ما مفید و مؤثر اسـت و شاگرد تمام نیروی خود را به کار می‌برد که رغبت او با احتیاجی مطابق باشد، اما کسانی که می‌کوشند بزور در شاگرد رغبتی پیدا کنند کار مطلوبی نمی‌کنند.
همه کس می‌داند که برخی از درسها در نظر شاگردان مستقیماً لذت بخش نیست. در این صورت من در نمی‌یابم چرا نمی‌خواهند از علاقه‌ی غیر مستقیم، مثلاً از میل طفل به پاداش استفاده کنند. اخلاق این دوره از رشد نیز نمی‌تواند به این عقیده رسمیت بخشد. شاگرد مدرسه کودک اسـت، زاهد و تارک دنیا نیست. پس کار بی غرضانه را آرمان او قرار دادن خطرناک خواهد بود زیرا کودک به فهم این امر قادر نیست. ایجاد هم چشمی نیز که شیوه‌ی رفتار اجتماعی طبیعی اسـت در مورد تشویق کودک به کار تحصیلی، وسیله‌ی تربیتی گرانبهائی می‌تواند باشد. البته نباید روح هم چشمی را علناً به کار برد و در این کار افراط کرد زیرا ممکن اسـت به حسادت و رقابتهای کینه توزانه مبدل شود. اما یکسره هم چشمی را به دور افکندن نیز بی اعتنائی به اکتشافات روان شناسی اسـت.
باری، باید بیش از هر چیز به تحولی که در مرحله‌ی دبستانی رخ می‌دهد توجه داشت. در این صورت، بدیهی اسـت که هم چنان که شاگردان کلاسهای پائین تر کمتر به بازیهای تربیتی احتیاج دارند شاگردان کلاسهای بالاتر نیز در مورد امری که مورد علاقه‌ی مستقیم آنان باشد کمتر به هم چشمی نیازمندند.
البته وقتی سروکار ما با شاگردان مسن تر اسـت باید و می‌توانیم تربیت مبتنی بر بازی را با کار و کوشش توأم کنیم اما نباید هیچ گاه این تربیت را با سختگیری ملالت آور اشتباه کرد.
بزرگترین خطر این دوره از زندگانی مانند دوره‌ی قبل، افراط در به کار واداشتن حافظه اسـت؛ پرداختن به حافظه جزء لاینفک هر درسی اسـت اما نظر به این که قدرت حافظه‌ی شاگردان غالباً بسیار اسـت به همان اندازه توجه افراطی به آن بسیار موحش خواهد بود، خاصه این که قدرت حافظه بیشتر ما را به کور راه می‌اندازد. با این که قرنهاست خطر توجه افراطی به حافظه را کسان مختلف گوشزد کرده‌اند لکن هنوز این خطر از میان نرفته اسـت.
به نظر من علت این که ما برای احتراز از این خطر در زحمتیم و حتی با این که برنامه‌های سنگین را لعنت می‌کنیم باز اجازه می‌دهیم وجود داشته باشد، این اسـت که مربیان میل دارند در طی 7 یا 8 سال تعلیمات اجباری، همه‌ی آنچه را که در این دوره به درد زندگانی خواهد خورد به کودک بیاموزند. بهانه‌ی آنان نیز این اسـت که اغلب کودکان بعداً تحصیلات خود را دنبال نخواهند کرد. نیت ایشان قابل تمجید اما نتیجه‌ی آن تأسف آور اسـت. این عده فراموش می‌کنند که سنین دبستانی تنها یکی از مراحل تربیت اسـت و کودکان در این دوره از بسیاری از چیزها بی خبرند. حال اگر بخواهیم پیش از هنگام اطلاعاتی به ایشان بدهیم باید این اطلاعات را با عجله و بی هیچ فایده به حافظه‌ی آنان تحمیل کنیم. و حال آن که آنچه را می‌خواهیم شاگرد بداند باید انتخاب کنیم و این انتخاب در صورتی میسر اسـت که آنچه را با سن او مناسب نیست به دور افکنیم. خلاصه، باید به تعلیم دانش‌هائی پرداخت که برای درک مفاهیم اساسی فعالیت ذهن لازم اسـت. این اصول دوگانه را می‌توان در راه ساده کردن قطعی و اساسی برنامه‌های تعلیمات ابتدائی در مرحله‌ی اول قرار داد و این تعلیمات را به وظیفه‌ی تکوینی آنها باز گردانید.
باری، هرچه در زندگانی کودک برای مدرسه ارزش قائل باشیم بیشتر سعی خواهیم کرد نقائص مدرسه را رفع کنیم. افراط در به کار انداختن حافظه و عجله در آموختن، تنها خطر تربیت در این دوره نیست. مدرسه مانند هر مؤسسه‌ی اجتماعی رفته رفته صورت یکنواخت و ثابت به خود می‌گیرد و به صورت محیط بسته‌ای در می‌آید. حتی مؤسسات «تربیت نو» نیز خود به زحمت از این گرایش در امان می‌مانند زیرا انقلابی ترین فکر براثر استعمال رفته رفته به صورت سنت در می‌آید. از این رو مربی باید در تماس با شاگردان دبستانی و در قبال عادیات که در این دوره بیش از هر وقت در کمین اوست در حالت آماده باش باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Stade notionnel.
2- Chamisso.
3- Pensée notionnelle.
4- Pensée conceptuelle.
5- Pensée catégorielle.
6- mortalité.
7- Jules Verne.
8- Perrault.
9- Mnémosyne.
10- Kinesthésique.
11- W. Stern.
12- Mécanisme.
13- Le people- enfant.
14- Alain.
15- Emotif.
16- Cousinet.
17- Sociométrie.
18- تحقیقاتی روان شناسان مانند Thrasher و Furfey و دورنمای مهیج L. pergaud به نام La guerre des boutons یا «نبرد غنچه‌ها» ترکیب دسته‌ی (باند) کودکان و روحیه‌ی رهبران و پیشاهنگان « رقبای دسته و نیز مریدان آنان را خوب نشان داده اسـت.
19- Stanley Hall.
20- Homo Sapiens.
21- Autisme.
22- Dément précoce.
23- البته ذکر اهمیت جنگل نظر به موقع جغرافیائی و تمدن فرانسه بوده اسـت. مترجم
24- Education Nouvelle.
25- Travail de groupe.
26- Freinet.
27- Différentiel.
28- Ecole sur mesure.

منبع مقاله :
دبس، موریس؛ (1388)، مراحل تربیت، مترجم: علیمحمد کاردان، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


15 فوریه 2016 ... در دورهی سوم کودکی که آن را کودکی بزرگ مینامند و برحسب این که کودک پسر باشد یا دختر از 6 تا 13 یا 14 سالگی ادامه دارد، در ممالک پیشرفته جهان، ...تربیت در دورهی سوم کودکی (دورهی دبستانی) ... در دورهی سوم کودکی که آن را کودکی بزرگ مینامند و برحسب این که کودک پسر باشد یا دختر از 6 تا 13 یا 14 سالگی ادامه ...این دوره هم آخرین مرحلهی رشد و تربیت است و هم دورهای است که با مراحل گذشته که معمولاً آنها را بر رویهم دوره استمرار . ... تربیت در دورهی سوم کودکی (دورهی دبستانی).افلاطون در حدود قرن سوم قبل از ميلاد ، بر اين عقيده بود كه آموزش دوران كودكي امري ... دوران كودكي يعني تا 9 سالگي از بهترين دوره هاي تربيت است و براي تأثير آن در دوره هاي ... در هيچ دوره اي از زندگي رشد جسمي و رواني كودك به اندازة سـالـهـاي پيش از دبستان ...دورهی سوم از سال 1373 تا سال 1387 تحت عنوان "مجله علومتربیتی و روانشناسی" که ... بعدی کودکان فراهم می آورند و آنچه در سنین اوّلیه و پیش دبستانی آموخته می شود هم ...5 آگوست 2016 ... شیوههای تربیت فرزند در سه دوره / تربیت غیرمستقیم قبل از هفت سال ... تسنیم، تربیت کودک به ویژه در سنین قبل از دبستان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. ... تسنیم: ممکن است والدین اطلاع کافی از روشهای تربیتی کودک در سنین ... دین را در هفت سال سوم شاهد خواهیم بود که میگوید از نوجوان به عنوان مشاور ...دوره ی پیش دبستان با دوره ی مهد كودك تفاوت های بسیاری دارد؛ چون در دوره ی مهدكودك، كودك صرفا ... در دوره ی پیش دبستانی، مربی محوریت داشته و نقش او در تربیت كودك پررنگ است، باید مربیان ... دانلود آزمون ریاضی فصل 3 ریاضی سوم ابتدایی-اذرماه 92.نتایج حاصل از تحقیقات رواشناسان و کارشناسان علوم تربیتی نمایانگر آن است که امکانات مراکز تربیت کودکان از دوره های پیش دبستانی نباید تنها برای محافظت ...از سوم دبستان تا اول راهنمایی، دوره نهفتگی است، یعنی به صورت موقت مسایل جنسی برای فرد مشغولیت ایجاد نمی کند. در این دوره آموزش های لازم به صورت تدریجی و به ...


کلماتی برای این موضوع

پیش دبستانی تا ششم ابتداییدرباره سایت در این وبلاگ سعی می کنم جدیدترین آزمون ها و نمونه سوالات پایه های اول تا تربیت نوجوان آکاایران آکابانوسایت کودک ، بارداری ، زایمان ، تربیت کودک ، بیماری های کودک ، نی نی کپی‌رایت دفتر کار معلمان تربیت بدنی دفتر کار معلمان تربیت …بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم دفتر کار معلمان تربیت بدنی دوره ی تحصیلی متوسطهپیش دبستانی و مهد کودک مهتابپدر و مادر عزیز آیا برای تربیت فرزندانتان دانشی آموخته‌اید؟ یا مهارتی کسب نموده‌اید؟چهل نکته مهم تربیتی دیگر سایت های ما وبلاگ مادران لالای فرشته فیلم کودکان لالای فرشته معرفی سایت های مفیدروش تدریس معلّم و راه کارهایی برای تقویت آن در …هدف و رسالت تعلیم و تربیت انسان سازی است باید دید که این وظیفه را چه نهادها و افرادی به نوزاد دانشنامه فرزند طبقه‌بندی مطالبدوره ی نقاهت پس از زایمان بهبود از زایمان نگاهی به مادر بودن سلامت روانی کاهش وزن چهل گام در آموزش قرآن بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم چهل گام در مسیر ارائه ی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفتاقدام پژوهی محتوای آموزشینوشته شده در تاریخ شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۴ توسط علی خداوردیبهترین روش آموزش قرآن نوشته های یک آموزگارآموزش روخوانی به کدام شیوه صحیح تر است؛ روش دیداری یا روش شنیداری ؟ تجربه نشان می


ادامه مطلب ...

روشها و فوائد تشویق در تربیت

[ad_1]

اهمیت بوسیدن کودک و در آغوش گرفتن آنها

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله:

«اکثروا من قُبلة اولادکم فانّ لکم بکلّ قُبلة درجةً فی الجنة»
فرزندان خود را زیاد ببوسید زیرا با هر بوسه برای شما مقام و مرتبتی در بهشت فراهم می شود.
روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله با اصحاب خود به راهی می رفت در میان راه با نوه خود امام حسین علیه السلام در حالیکه کودکی پیش نبود برخورد کرد. امام حسین علیه السلام با دخترکی مشغول بازی بود. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله از اصحاب خود جدا شد و به طرف امام حسین علیه السلام آمد امام حسین علیه السلام به این سو و آن سو فرار می کرد و پیامبر با رفتار کودکانه خود امام حسین علیه السلام را می خنداند سپس او را نگاهداشت و یکی از دستها را زیر چانه و دست دیگر را روی فرق سر امام گذاشت و او را بوسید و فرمود:
«انا من حسین و حسین منی احب الله من احبه»
1- باید عمل و اخلاق نیک کودک را تحسین کنید نه خود او را زیرا کودک باید به خوبی بفهمد که کار نیک ارزش دارد نه شخص، و ارزش هرکس به واسطه کار نیک اوست.
2- تشویق و تحسین نباید از حد تجاوز کند زیرا ممکن اســت بچه را به غرور و خودبینی مبتلا سازد.
3- باید اولین تقلیدها و همانند سازیهای مثبت فرزند خود را به فال نیک بگیرید و او را در مسیر مطلوب هدایت و تشویق نمایید.
4- آنها را در انجام کارهای خویش تشویق کنید چرا که آنها مایلند محصول کار خویش را با دنیایی از اشتیاق و شور به خانواده برده و خود را در معرض نسیم مهرآمیز و تشویق والدین قرار دهند.
5- با تحسین و تقدیر باعث شوید که کودک به خود اعتماد پیدا کند و اطمینان نسبت به کاری که انجام می دهد داشته باشد، این امر سبب می شود که در تصمیم گیری و اجرا، قاطعیت بیشتری از خود بروز دهد.
6- در تقدیر و تحسین کودکان خود اصل بر این اســت که به گونه ای عمل کنید که او را به وظیفه شناسی سوق دهید و مسئولیت شناس ببار آورید و عمل تزلزل درونی او را به گونه ای از میان ببرید و او را در انجام تلاشش بیش از پیش کوشا سازید همچنین تلاش و مراقبت او را به گونه ای جهت بدهید که از موفقیت خود احساس شادمانی نماید و باز هم از کودکتان بخواهید آن را ادامه دهد.
7- وقتی در مورد یک کودک به یک نظر و فکر صحیح و منطقی برخورد کردید آن فکر را تأیید کرده، و عملاً صاحب آن را تشویق کنید.
8- نباید تشویق و تقدیر از حدود متناسب خارج شود بلکه هر فعالیتی را باید مطابق با میزان لیاقت کودک و مشکلاتی که کودک رفع کرده اســت بسنجید.
9- ضروری اســت که به کودک روحیه بدهید سعی نمایید نقطه مثبتی در زندگی او پیدا کرده و آن را مورد تقدیر قرار دهید.
10- نام بزرگان و قهرمانان برجسته فضیلت را برای کودکان خود انتخاب کنید زیرا اثر تلقینی و تربیتی چنین نامهایی برای کودک، خاطره انگیز و پرافتخار اســت.
11- تحسین و تمجید شما مشوقی برای حرکت و فعالیت کودکانتان می باشد.
12- تا ممکن اســت برای هدایت فرزندان و فراگیران خویش بویژه کودکان از روشهای تشویقی استفاده کنید.
13- وقتی که کودکی در حال آموختن رفتاری تازه اســت پاداش دادن پیاپی بهترین روش یادگیری اســت.
14- توجه داشته باشید که میزان تشویق و تقدیر نباید بیش از ارزش کار کودک باشد و کودک را به تشویق و پاداش عادت ندهید.
15- در تشویق نباید مبالغه و افراط کنید تا رنگ تعلق بخود بگیرد و احیاناً رشوه پردازی تلقی شود.
16- والدین باید بدانید که تشویق به منزله منبعی اســت که نیروی اضافی برای انجام دادن کارها در بچه ها ایجاد می کند.
17- به جای سرزنش کودکانتان اعمال مثبت او را تشویق کنید.
18- متوجه باشید کودک را با ملایمت در اجرای رفتار مطلوب کمک کنید و پس از کامل شدن رفتار باید پاداش بگیرد و تشویق شود انگار که آن رفتار را خودش عملاً انجام داده اســت.
19- تحسین و تشویق شما به عمل خوب، ذوق او را در اصلاح خود برمی انگیزد.
20- سعی کنید کودک را به ازای هر پیشرفتی تشویق کنید.
21- نقطه مثبت در زندگی فرزندتان را شناخته و مورد تحسین قرار دهید.
22- برای رفتارهای خوب کودکان خود از پاداشهای طبیعی استفاده کنید. پاداشهای طبیعی بهتر از خریدن اسباب بازی و دادن پول و شیرینی اســت.
23- در تربیت کودکان خود به محبت و تشویق بیشتر از تنبیه توجه کنید.
24- به فرزندان شایسته و صالح خود امتیاز دهید.
25- علت تشویق را معین کنید تا کودک بداند برای چه کار شایسته ای تشویق شده اســت.
26- کودک را در حضور جمع تشویق کنید چون در این صورت اثر بیشتری دارد.
27- یکی از طرق ارضاء‌ انگیزه حب ذات، تشویق رفتاری اســت که کودک انجام داده، تأیید و تمجید کودک چیزی جز رضایت برای وی نیست بویژه که این تحسین در حضور جمع صورت گیرد و دیگران شاهد تحسین کودک باشند.
28- کودکانتان را تشویق کنید زیرا تشویق به منزله منبعی اســت که نیروی اضافی برای انجام دادن کارها در افراد ایجاد می کند.
29- فرمانها و دستورات خود را خوشایند کنید آن هم در لباس تشویق، ترغیب و تحریک که حتی الامکان به آزادی کودک لطمه وارد نیاید.
30- برای اینکه رفتاری در کودک تقویت شود یا دوام یابد ترتیبی بدهید که پس از اینکه کودک هر بار رفتار مورد نظر را انجام داد پاداشی به او بدهید به بیان دیگر هر رفتار مطلوب کودک نتیجه خوشایندی به دنبال داشته باشد.
31- هرچند یک بار بچه ها را در سنین گوناگون تشویق کنید تا راههای سخت و دشواری را دنبال نمایند.
32- از کودکی بچه ها را تشویق کنید تا جستجوگر و جوینده باشند.
33- بچه ها را تشویق کنید غذاهای جدیدی را امتحان کنند و سعی کنند غذای مورد علاقه خودشان را خود پخته و تهیه نمایند «البته باید یاد داده و راهنمایی کنید.»
34- کوچکترین رفتارهای مثبت و مطلوب را تشویق کنید.
35- از تشویق بیش از تنبیه استفاده نمایید، برای اینکه در پیشرفت رفتاری و درسی کودک مؤثر اســت.
36- اگر کودک عمل خوبی را انجام داد تشویق کنید ولی این تشویق نباید بصورت رشوه درآید چرا که کودک باید بداند عمل خوب به عنوان وظیفه شخصی و اجتماعی اســت بدون اینکه توقعی برای ستایش آن داشته باشد. ولی فرزندانتان را به خاطر انجام عمل خوب و اینکه او فردی وظیفه شناس اســت تشویق کنید.
37- نوجوان و جوان را از جایگاه رفیع و ارزشمندی که نزد خدا دارند مطلع کنید که در ترغیب و تشویق آنان نسبت به مسائل اخلاقی و مذهبی نقش تعیین کننده ای دارد.
38- تشویق و ترغیب و محبت و اهمیت دادن می توانند به کودکان کمک کنند پس سعی کنید تا احساس تعلق لازم را به دست آورند، که بدینوسیله انگیزه بدرفتاری در آنها از بین می رود.
39- رفتارتان با کودک همیشه با تشویق و تحسین باشد. در این صورت کودک فردی متکی به خود بار می آید.
40- والدین عزیز به این نکته توجه داشته باشید که پاداش و مجازات کودکان باید متناسب با عقل آنها باشند.
41- موفقیتهای کودک خود را تشویق کنید تا مسئولیت را تجربه کند و علایق خود را بشناسد.
42- سعی کنید علایق درونی فرزندتان را شناسایی کنید. انگشت روی کارهای مثبت او بگذارید تا از این طریق اعتماد به نفس او را تقویت کنید.
43- کودک خود را به سبب اعتراف کردن به کارهای خطایی که انجام داده اســت و گفتن حقیقت، مورد ستایش و تشویق قرار دهید و به آنها بفهمانید که گفتن حقیقت پسندیده و کتمان آن ناپسند اســت.
44- توجه داشته باشید که تأیید رفتار کودک و یا عدم تأیید لازم اســت نسبت به موارد مشخص صورت گیرد و به گونه ای نباشد که موجب ابهام و سردرگمی و تعارض فکری و عاطفی وی شود.
45- از عواملی که شما را در تشویق شاگردان به علم و دانش مدد می کند استفاده نمایید و به آنها گوشزد کنید که باید نسبت به مسائل دنیوی به امکانات و به اندازه کفایت، قناعت و بسنده کنند تا از این طریق بتوانید آنها را از انگیزه دنیاگرایی که موجب دل مشغولی و پریشانی خاطر آنها می گردد دور نگهدارید.
46- با پاداش در برابر رفتار مطلوب و پاداش ندادن در برابر رفتار نامطلوب احساس امنیت بیشتری به نوجوانان بدهید.
47- نحوه صحیح تمجید، تشویق، تحسین و تعریف کردن از فرزندان خود را در نظر داشته باشید تا نتایج نیکویی به بار آورد.
48- سعی کنید با تشویق و ترغیب، قدرت تحمل کودکان و نوجوانان را در نماز خواندن افزایش دهید و از تحقیر آنها خودداری کنید و نماز خواندن کودکان دیگر را به رخ فرزندانتان نکشید.
49- نماز را با تشویق و تأیید همراه کنید. عمل کودک را در این زمینه بستایید و آن را مهم بشمارید آن چنان که عظمت کار باورش شود.
منبع مقاله :
شیخ الاسلامی، جعفر؛ (1375)، 2222 نکته در تربیت، تهران: اسلامی، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

انواع روش های یادگیری گروهی فرهنگیان نیوز تدبیربه عبارتی دیگر در این کلاس ها اعضای گروه ها ابتدا گرد هم می آیند تا از میان موضوعاتی که نسخه چاپی فیش‌های بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای …چـاپ مربوط به بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از خانواده آذر طب اسلامی وسنتی عقیلی خراسانیدکتر احمد صادقیان مدرس حوزه و دانشگاه چکیده یکی از مباحث مطرح در بحث علم و دین کاردرمانی اوتیسمدر مورد اهمیت مدرسه ، فواید آن ، مشکلات معمول کودکان دارای اوتیسم ، نگرانی ها و چالش چکیده در شرایط دائماً در حال تغییر ما نیز باید تغییر نمائیم ، و گر نه بهای سنگینی بابت طب اسلامیدانلود فرمایشات استادضیائیطب …بررسی سیستم نورواندوکرین و الگوی سایتوکاینی افراد دارای مزاج های گرم و سرد شهرام شهابی


ادامه مطلب ...

آسیب شناسی تربیت دینی دانش آموزان

[ad_1]

چکیده

امروزه، در دنیای جدیدی که به «دنیای همراه» معروف اســت و تقریباً همه روز، شاخص های دانش و مهارت های زندگی در آن از نو تعریف می شود، یکی از مهم ترین مسائلی که توجه اغلب صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب نموده، رویکرد طرح نوین «تربیت دینی» در حوزه نظام آموزش و پرورش اســت. هر چند پس از پیروزی انقلاب اسلامی توجه به تربیت دینی دانش آموزان در صدر برنامه های وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت، تا آنان را برای زندگی کردن در یک جامعه الهی - آرمانی آماده کند، با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز تربیت دینی دانش آموزان ما با کاستی ها و متغیرهایی روبه روست، که از آنها به عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی یاد می شود.
مهم ترین مسئله در این پژوهش، گفتمان آسیب شناسی تربیت دینی با رویکرد عملی اســت؛ و هدف از انجام آن بررسی و شناخت عوامل و متغیرهایی اســت که متوجه این جنبه از تربیت دانش آموزان ما در شرایط فعلی اســت؛ و تشخیص آن، نوعی پیشگیری و
در حقیقت، تلاشی مشفقانه برای افزایش مصونیت تربیت دینی از آفات اســت.
نوع این تحقیق، توصیفی - تحلیلی اســت؛ و ابزارهای گردآوری داده ها، مبتنی بر استفاده از کتاب ها، مقالات، آرای کارشناسان تعلیم و تربیت، و حاصل مطالعات نگارنده اســت.
مولفه های توجه به عنصر زمان در تربیت دینی، هماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش، زنده کردن روحیه نقادی و حقیقت جویی دانش آموزان، پرهیز از روش های تزریقی و منفعلانه، دستیابی به هویت دینی و ارائه راهکارها به منزله عوامل آسیب زدا در گفتمان تربیت دینی، از مهم ترین یافته های این پژوهش اســت که اجرای آن توسط معلمان و متولیان تعلیم و تربیت، سبب می شود تا تربیت دانش آموزان کمتر با آسیب ها و چالش ها روبه رو شود؛ از این رو، نگارنده درصدد اســت تصویری نسبتاً روشن از موانع و آفات روند تربیت دینی در کارکردهای آموزش و پرورش و برخی مباحث مربوط به آن ارائه دهد.

کلید واژگان:

تربیت، دین، حس مذهبی، دانش آموزان، کارکرد، آسیب شناسی.

مقدمه

هر مکتبی برای سعادت و تکامل انسان برنامه ای عقیدتی، اخلاقی و عملی ارائه می دهد که به مجموعه آن، «دین» گفته می شود. این پدیده به بیان مسائل تغییر پذیری می پردازد که شامل پرسش های همیشگی در مورد حقیقت نهایی و هدف جهان طبیعی اســت (الیاده، 1374، ص5).
در اصطلاح قرآن کریم، دین همان «روش زندگی» اســت که در فطرت مردم، به ودیعه گذاشته شده اســت؛ و انسان ذاتاً به آن گرایش داشته، در پرتو رهنمودهای آموزه هایش
تربیت می شود. بنابراین اکنون این سوال مطرح اســت که چرا تربیت دینی انسانی که ذاتاً مشتاق دین اســت؛ و مذهب در درون او ریشه های بنیادین دارد، با مشکلاتی رو به روست؟ و سوال دیگر اینکه فاصله گرفتن از آموزه های دینی در نسل جوان، مخصوصاً دانش آموزان شیوع و نمود بیشتری دارد؟
بی تردید، نسل جوان و دانش آموزان خواهان فهم دقیق معارف دینی هستند؛ همچنان که تحقیقات مختلف نشان می دهد، نوجوانان و جوانان جامعه، نه تنها دین ستیز نیستند، بلکه دین باور و تربیت پذیرند؛ و از کژکارکردهایی که به نام دین تمام می شود، به شدت رنج می برند. افزون بر این پدیده جهانی شدن و رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، زندگی گرم معنوی انسان را به زندگی سرد ماشینی تبدیل کرده و هویت مذهبی او را ناشناخته و مجهول قرار داده اســت. از این رو، مشکلات تربیت دینی، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت یا علل آن را در خارج از قلمرو دین و آموزه های دینی باید جست و جو کرد.

مفهوم شناسی واژگان

آسیب شناسی: اصطلاح آسیب شناسی در همه رشته های علوم، به ویژه در روان شناسی و تعلیم و تربیت کاربرد خاص دارد. این اصطلاح امروزه معادل واژه «pathology» به کار می رود؛ و آن عبارت اســت از مطالعه و بررسی موقعیت ها و وضعیت های بیمارگونه و نابهنجار اجتماعی که متوجه یک نظام یا گروه و یا سازمان شود (ساروخانی، 1371، ص 716).
دین: در لغت به معنای انقیاد، اطاعت، تسلیم و جزا آمده اســت؛ و در اصطلاح، مجموعه عقائد، اخلاق، قوانین و مقرارتی اســت که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان باشد (جوادمی آملی، 1372، ص94).
تربیت دینی: برای این واژه تعاریف گوناگونی ارائه شده اســت؛ و کارشناسان تعلیم و تربیت بر تعریف واحدی از آن اتفاق نظر نداشته، هر کدام با توجه به مکتب تربیتی مورد نظر خود، آن را تعریف کرده اند. در اینجا منظور از تربیت، تغییر در رفتار و کردار دینی اســت که کودک و نوجوان را با وظایف و شرایع دینی آشنا می کند؛ مبانی اعتقادی را در آنان رشد می دهد؛ و فطرت الهی و انسانی آنان را بارور می سازد (ضرابی، 1386، ص68).
آسیب شناسی تربیت دینی: مطالعه آفات و آسیب هایی اســت که در روند تربیت دینی متربیان رخ می دهد. این پدیده، مسئله اصلی در این تحقیق اســت که مهم ترین عوامل و مولفه های آن به شرح زیرند:

بی توجهی به عنصر زمان

زمان از شرایط ضروری تربیت دینی اســت. آنچه امروزه نظاره گر آن هستیم، ناهنجاری های عمیق ارزشی و دینی در بین نوجوانان و جوانان اســت؛ در حالی که همین قشر، در سال های نه چندان دور، نقش بسیار چشمگیری در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؛ و بسیاری از آنان در دوران هشت سال دفاع مقدس حماسه های پرشور و غیر قابل توصیفی را آفریدند. به واسطه وضعیت کنونی ای که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگون، از جمله «حرکت زمان» اســت.
متأسفانه این دستورالعمل مهم که عنصر زمان را از شرایط لازم تربیت دینی می داند، کمتر مورد توجه مربیان تربیتی، معلمان دینی و حتی والدین بوده اســت. گاهی والدین می خواهند شیوه ها و روش هایی را که به نسل و مقتضیات زمان دیگر تعلق دارد، به اجبار به فرزندان خویش تحمیل نمایند، در حالی که فرزندان، به دلیل تغییر شرایط و موقعیت اجتماعی، به دنبال خواسته ها و مطالبات دیگری هستند.
کینگسلی دیویس به این نکته مهم اشاره کرده که: والدین در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان سعی دارند محتویات کهن فرهنگی را به آنان بیاموزند، و فراموش می کنند که از دوران کودکی خودشان تاکنون، زندگی به طور فزاینده ای، دگرگون شده اســت. والدین، در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان با شیوه ها و نهادهای مشخص جامعه، ظاهراً فراموش می کنند آنچه برای خودشان نهادینه شده اســت، برای نوجوانان و جوانان بسیار انتقادبرانگیز یا بیزارکننده اســت (سرمد، 1373، ص180).
برای گشودن چنین گره ای، مربیان تربیتی و والدین، باید با تلفیق ارزش ها، نگرش ها و اعتقادات اصیل با روش های نوین، نسل جدید را با آموزه های دینی گذشته بهتر آشنا کنند.
آینده نگری و توجه به عنصر زمان، به اولیا و مربیان امروزی کمک می کند تا کاروان عظیم و عزیز تعلیم و تربیت را با اطمینان بیشتری هدایت نمایند. شهید مطهری(ره) می گوید: «حقیقت این اســت که عصر ما از نظر دینی و مذهبی مخصوصاً برای طبقه نوجوان و جوان، عصر اضطراب، دودلی و بحران اســت. مقتضیات عصر و زمان با یک سلسله تردیدها به وجود آمده و سوالات کهنه و فراموش شده را نیز، از نو مطرح ساخته اســت» (مطهری، 1379، ص13).
بنابراین دانش آموزان خواهان فهم دقیق و به روز از معارف دینی و عمل به آموزه های مذهبی در جامعه هستند. آنان باید برای زندگی در جامعه فردا تربیت شوند؛ و باید پذیرفت که «آینده»، امروز و دیروز نیست؛ و ویژگی های خاص خود را دارد؛ از این رو باید دانش آموزان را به روز تربیت کنیم. استمرار برنامه های گذشته به هیچ وجه، دردهای امروز و فردا را درمان نمی کند؛ و انعطاف ناپذیری در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها و پافشاری ناآگاهانه بر برداشت ها و برنامه های گذشته، و عدم فهم متناسب با شرایط زمان، می تواند آسیب جدی به تربیت دینی دانش آموزان وارد کرده، زمینه را برای دین گریزی آنان فراهم کند.

بی توجهی خانواده ها به آموزه های دینی

دانش آموزان بیش از هر کسی دیگر، با والدین خویش تمام دارند، و مفاهیم مذهبی را از آنان یاد می گیرند؛ از این رو، تربیت دینی از وظایف اولیه پدر و مادر محسوب می شود.
بسیاری از خانواده ها، به دلیل عادت ها و باورهای به ارث رسیده از نسل های گذشته، راهکارهای مورد استفاده خود را در تربیت دینی فرزندان درست می شمارند، و بر کاربرد آنها پافشاری و چه بسا، آنها را مطابق با آموزه های دینی و برخاسته از قرآن و سنت قلمداد می کنند؛ حال آنکه دین نفی کننده این راهکارهاست و ترک آن را توصیه می کند. همچنین، رفتار نامعقول برخی از خانواده ها از قبیل عدم تشویق فرزندان به انجام اعمال دینی مانند: نماز خواندن، روزه گرفتن، قرآن خواندن، عدم مشارکت والدین در مراسم مذهبی، بدگویی از مبلغان دین و معلمان دینی و قرآن، موجب خنثی شدن تلاش های مربیان و معلمان در زمینه تربیت دینی دانش آموزان می شود، مثلاً در مدرسه با پند و اندرز، هر اندازه بر نماز خواندن یا راست گویی تاکید شود؛ و از آثار مثبت آن سخن بگویند، چنانچه محیط خانواده آلوده بوده، تعهدی نسبت به این ارزش ها نداشته باشد، زمینه فراگیری آموزه های دینی را در دانش آموزان تخریب خواهد کرد.
مطالعات و تحقیقات نشان می دهد تا زمانی که اعضای خانواده ها به اعتقادات مذهبی خود پایبند باشند، فرزندانشان کمتر از دین و آموزه های دینی گریزان هستند. در پژوهشی که توسط مرکز تحقیقات اجتماعی کشور مصر صورت گرفته 72% نوجوانان بزهکار، جزو خانواده هایی بوده اند که به مسائل دینی اهمیت نمی دادند (طالبان، 1380، ص38).
تحقیقات صورت گرفته در کشور ما نیز، مؤید همین مطالب اســت. اگر مشاهده می شود که دانش آموزان نسبت به مسائل دینی رغبت و تمایلی از خود نشان نمی دهند، مربوط به عوامل محیطی و خانوادگی اســت.
از این نمونه و ده ها نمونه دیگر، مشخص می شود که نظام آموزش و پرورش، در تربیت دینی، از ناحیه خانواده ها آسیب پذیر اســت؛ و تلاش های نهاد آموزش و پرورش توسط والدین خنثی می شود. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ؛ (تحریم، 6) «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و اهل خانه خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند، حفظ کنید».
همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم یغفر لکم؛ «فرزندانتان را احترام کنید و آداب آنان را نیکو کنید تا آمرزیده شوید» (مجلسی، 1404ق، ج104، ص95).
باز نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«وای به حال فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان؛ گفته شد: یا رسول الله! از پدران مشرک آنان شکایت دارید؟ فرمودند: نه! از پدران مومن که چیزی از واجبات دینی را به فرزندان آموزش نمی دهند؛ و اگر خود فرزندان، به دنبال فراگیری معارف دینی باشند، آنان را از این کار منع می کنند؛ و نسبت به فرزندان به متاع اندک و کم ارزش دنیا راضی می شوند، من و چنین پدرانی از همدیگر بیزار هستیم» (نوری، 1411ق، ج2، ص625).
براساس آموزه های قرآن کریم و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نتیجه می گیریم که اولین و موثرترین مرحله و جایگاه تربیت دینی، خانواده اســت؛ و در خانواده، مادران برای مسئولیت پذیری تربیت دینی، از شایستگی بیشتری برخوردارند. از این رو، مادران آگاه و متعهد به وظایف تربیتی، می توانند نظام آموزش و پرورش را در این امر خطیر یاری دهند؛ بنابراین پیشنهاد می شود برای حفظ نهاد خانواده و تقویت کارکرد مثبت تربیتی آن، اقدامات زیر صورت گیرد:
1. حمایت فرهنگی و تکریم مادران؛
2. آموزش و تقویت مهارت های تربیتی مادران؛
3. حمایت مالی از مادران خانه دار و برجسته، در موقعیت های تربیتی فرزندان؛

ناهماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش

محیط اجتماعی در مقایسه با نظام آموزش و پرورش، تاثیر وسیع و نامحدودی بر دانش آموز دارد؛ زیرا تربیت دینی، توسط نظام آموزش و پرورش با خودپرستی، آزادی عمل، سودجویی و بسیاری از خواسته های مورد علاقه دانش آموزان در تعارض اســت؛ حال آن که محیط اجتماعی با بسیاری از علایق فردی، هماهنگ اســت. حضرت علی (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: «شباهت اخلاقی مردم به محیط اجتماعی و مقتضیات زمان خودشان، بیشتر از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران آنان اســت» (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1379، ص375).

ناپختگی مربیان و معلمان

یکی دیگر از مولفه های مهم که مانع تربیت صحیح دانش آموزان در حوزه دین می شود، وجود مربیان و معلمان ناکارآمد اســت. در مکتب حیات بخش اسلام، نقش معلم در رفتار و تکوین شخصیت دانش آموزان، بسیار با اهمیت معرفی شده اســت؛ از این رو، اولین ویژگی ای که در دین، برای معلم و مربی آمده اســت، آغاز تربیت از خود معلم و مربی اســت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه می فرمایند: «خداوند مرا ادب آموخت» (پاینده، 1366، ص21).
دومین ویژگی و شرایط که دین برای معلم و مربی قایل شده، الگو بودن معلم برای دانش آموزان اســت؛ زیرا به میزان قابل توجهی، شخص تربیت پذیر، محتاج یک الگوی زنده و موفق اســت تا بتواند در عمل با مشاهده و مقایسه، نقاط ضعف خویش را دریابد.
سومین ویژگی مهمی که دین برای معلم و مربی تجویز نموده اســت که معلمان باید از کرامت و احترام شایسته برخوردار باشند، تا امکان تربیت دینی دانش آموزان فراهم شود؛ به طوری که امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «به کسی که دانش را به او یاد می دهید، احترام بگذارید؛ و نیز، به کسی که دانش را از او فرا می گیرید، احترام بگذارید» (مجلسی، 1404، ج2، ص41).
از این رو، اخلاق شایسته معلمان دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان به مسائل دینی دارد. طرح این مطلب از آن جهت حائز اهمیت اســت که معلم دینی با روح و روان دانش آموزان سروکار دارد. اعتقادات هر کسی عامل اصلی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی اوست؛ و معلم دینی، شخصیتی اســت که این اعتقادات را در ذهن دانش آموز شکل می دهد.
آگاهی از مسائل تربیتی، اساس انتخاب یک فرد برای حرفه معلمی اســت. معلم دینی که به منزله نماینده دین در کلاس حاضر می شود، با ذره بین دقیق دانش آموزان، مورد آزمایش قرار می گیرد؛ و به طور غیر مستقیم رفتار او به دین نسبت داده می شود.
آموزش و پرورش ما در بسیاری از موارد، کسانی را در سمت معلم دینی، به کار گماشته که به علت ناپختگی و رفتار نامناسب و نیز، عدم بینش و شناخت کافی از دین، موجبات یأس، افسردگی و نفرت دانش آموزان را نسبت به مسائل دینی فراهم آورده (محمدی، 1382، ص322-323).

مشتبه شدن تربیت دینی با آموزش دینی

نظام تعلیم و تربیت کشور وظایف گسترده و چندبعدی ای در زمینه تربیت دینی فرزندان این سرزمین برعهده دارد. اشتباه یکی بودن تربیت دینی با آموزش دینی نباید بیشتر از این تکرار و تنها به تدریس یک سلسله از مطالب دینی اکتفا شود. برای یک تربیت صحیح دینی حتی اگر آموزش ها حذف شود، لطمه زیادی به آن نخواهد خورد؛ زیرا در یک تربیت صحیح، ایجاد زمینه برای رشد و شکوفایی ابعاد مختلف شخصیت مد نظر اســت که در نهایت، شکوفایی قلبی و تجلی ایمان، یکی از محصولات آن خواهد بود؛ در حالی که یکی از اشتباه های معلمان دینی این اســت که میان حس مذهبی و دانش مذهبی ملازمه ای قایل می شوند؛ و چنین می پندارند که شرط قطعی مذهبی شدن و مذهبی بودن، تراکم اطلاعات و اندوخته های حفظی و صوری دانش دینی اســت؛ در صورتی که اگر آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی نباشد، نه تنها به تقویت تمایلات فطری کمک نمی کند، بلکه خود، می تواند مانع و حجاب بزرگی در برابر این تمایلات خودانگیخته شود. برای پی بردن به عدم وجود چنین ملازمه ای، توجه به این سوال کافی اســت که آیا فراوانی و تراکم مطالب دینی در کتب درسی توانسته اســت به تقویت حس مذهبی دانش آموزان منجر شود؟ و آیا بالا بودن نمره درس دینی، ارتباطی با کیفیت رغبت دینی دارد؟ دانش مذهبی بدون حس مذهبی پدیده بی حاصلی اســت؛ آن هم در عصری که بحران های تربیتی، تمام محیط را فرا گرفته و زمینه گمراهی بیشتر دانش آموزان را مهیا نموده اســت؛ و این واقعیتی اســت که هر کس با اندک تأملی می تواند به آن پی ببرد؛ چنان که مولوی، در بیت:
ز آنکه از قرآن بسی گمره شدند ... زین رسن قومی درون چه شدند (2)
اشاره به این واقعیت دارد که اگر تقوا و تزکیه درونی در فرد ایجاد نشود، دانش صرف، حتی اگر دانش قرآن باشد، با همه تقدس و عظمتی که دارد، موجب سقوط بیشتر فرد می شود؛ به گفته یکی از کارشناسان، مشکل تربیت دینی ما این نیست که ما دغدغه دین نداریم، بلکه مشکل این اســت که دغدغه تظاهر به دین داریم؛ و از این رو، تربیت دینی صرفاً در ظواهر و شعائر دینی، بدون توجه به جوهره و باطن آن خلاصه می شود؛ و همین سبب شده اســت، گاهی شاهد برخی ناهنجاری های هویتی - مذهبی در میان نوجوانان و جوانان باشیم؛ و این سوالات مطرح شود که چرا آموزش های دینی، به تربیت دینی نمی انجامد؟ چرا تبلیغات دینی به رفتارهای دینی منتهی نمی شود؟ چرا برگزاری مراسم مذهبی در سطح جامعه؛ آن طور که باید، به درونی شدن این ارزش ها منجر نمی شود؟ و بالاخره حلقه مفقود شده تربیت مذهبی کدام اســت؟ در حالی که اگر در کنار تأکید بر آموزش مذهبی، بر شکوفایی حس مذهبی دانش آموزان نیز، تاکید شود، به ایمان درونی سرشار از زایندگی و معنایابی در زندگی منجر خواهد شد(علیا نسب، 1386، ص33-34).

بی توجهی به تفاوت های فردی و روحیه حقیقت جویی

انتظار یکسان از افراد متفاوت و به کارگیری روش های یکسان برای همه دانش آموزان، یکی دیگر از عوامل آسیب پذیری تربیت دینی اســت. یکی از بزرگ ترین خطاها در حیطه تربیت دینی، هم رنگ سازی اســت. یکسان دیدن جامعه ی دانش آموزان و یا یک دست کردن آنان، تفکری اســت که حتی اگر میسر هم باشد، مقبول نیست. عدم توجه به وسع دانش آموزان، چه در فهم تکلیف و چه در عمل به تکلیف، ضروری اســت که باعث دل زدگی و انزجار متربیان می شود؛ و روحیه حقیقت جویی را در نهاد آنان خاموش می کند. تربیت واقعی آن اســت که مربی روحیه نقادی را در ذهن متربی زنده کرده، سبب شود تا فراگیر به هرچیزی یقین نکند. کاربرد روش های سنتی، متربی را وادار می کند، قوانین سخت و تحمیلی را بی چون و چرا بپذیرد؛ در حالی که تعلیم و تربیت نمی تواند با آموزش یک سلسله نصایح اخلاقی قالبی و بی بنیاد به متربی، به سرمنزل مقصود برسد. اخلاق اسلامی و تربیت دینی مستلزم انتخاب و اختیار اســت. اخلاق و تربیت، به تنهایی و به طور انتزاعی به کار یادگیری و آموزش نمی آید؛ و موضوعی اســت که از شوق همکاری «من های» آزاد سر بر می آورد؛ از این رو، آموزش و پرورش باید امکانات کاملی برای زندگی آینده دانش آموزان و کسب تجربه های اجتماعی آنان فراهم آورد (سیدین، 1372، ص55-56).

تعجیل در تربیت

از دیگر آفات و عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی دانش آموزان، تعجیل در عبور از مراحل تربیت اســت. مربیانی که قبل از زمان مقرر انتظاراتی از متربیان و دانش آموزان دارند، همچون کوردلانی هستند که در بهار، درخت را برای به دست آوردن میوه تکان می دهند؛ چنین افرادی، نه تنها در بهار میوه ای به دست نمی آورند، بلکه با اقدام عجولانه خود گذشته از اینکه سبب ریختن شکوفه های بهاری می شوند، خود را از میوه های تابستانی و پاییزی محروم می کنند.
هیچ مربی دلسوزی تاکنون قادر نبوده اســت که صرفاً مطابق آرزوهای خود، زمان عبور از مراحل تربیت را تنظیم کند؛ و متربی را بدون توجه به واقعیت های مراحل تربیت از مراحل قبلی عبور داده، به مراحل بعدی برساند.
پذیرش و تحمل و احترام به متربیانی که، به هر دلیل، در مراحل اولیه تربیتی متوقف مانده اند، لازمه عمل تربیتی اســت. حتی پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام مدت رسالتشان، نتوانسته اند، همه مخاطبان و متربیان خویش را به مرحله ایدئال و مورد نظر خویش، ارتقا دهند (صادقی، 1382، ص149-150).

تربیت سطحی و زودگذر

از دیگر عوامل آسیب زا در تربیت دینی، اکتفا به تربیت سطحی و زودگذر اســت؛ حال آنکه برای رسیدن به هدف اصلی لازم اســت، تربیت تا آنجا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر متربی نهادینه شود؛ و این امر همان راهکار نافذ در میدان تربیت اســت که از آن به درونی سازی آموزه های دینی یاد می شود؛ از این رو، این گام باید از دوران کودکی آغاز شده، با آموزش مناسب و نظارت مستمر، به ثمر نشیند.
اگر اسلام رعایت اصول و گام های تربیتی را از آغاز طفولیت، به تناسب رشد سنی و عقلی توصیه می کند، همه و همه، گویای عبور از برون به درون و از سطح به عمق اســت. عدم استمرار در تربیت دینی، تلاش های مربی را در این عرصه، عقیم می سازد. آموزش باید تا زمان اقناع فکری، و تربیت باید تا نیل به تثبیت قلبی و درونی سازی آموزه های دینی ادامه یابد.
اولیای الهی در سیره خود، روش غیر مستمر را نمی پسندیدند؛ مثلاً آنان برای یاددهی قرآن به فرزندان خویش، به آموزش اکتفا نمی کردند، بلکه افزون بر آن با تشویق و وادار کردن آنان به قرائت قرآن، گام های موثری بر می داشتند، تا فرزندان با قرآن انس گیرند.
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «پدرم ما را جمع می کرد و از مامی خواست تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم؛ هر کس را که توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هرکس را که نمی توانست، به گفتن ذکر امر می کرد» (کلینی، 1387ق، ج2، ص498).
تشویق به تمرین و تکرار و وادارسازی متربیان در زمینه عمل به آموزه های دینی به ویژه در سنین هفت تا سیزده سالگی، سبب می شود فراگیران توانایی های لازم برای مقید شدن به این رفتارها را در سنین نوجوانی و جوانی به دست آورند؛ زیرا آنان در این دوره از روحیات استقلال طلبانه ای برخوردارند که به سادگی به هر توصیه ای تن نمی دهند، مگر آنکه تا حدی به آن عادت کرده باشند. امام صادق (علیه السّلام) باز در این زمینه می فرمایند: «ما فرزندان خود را از هفت سالگی، به روزه گرفتن امر می کنیم، تا به روزه داری عادت کنند؛ و توان آن را به دست آورند» (همان، ج3، ص409).
بنابراین، توصیه به عمل، بدون سخت گیری، به تدریج، سبب ایجاد عادات رفتاری در فراگیران و درک لذت عمل به آموزه های دین، و مشاهده آثار آن و میل به استمرار می شود.

برداشت های غلط از دین

بعضی از مربیان و معلمان دینی نتوانسته اند واژه «دین» را به شکل صحیح و کارآمد به دانش آموزان تفهیم کنند؛ به طوری که وقتی فراگیران واژه دین را می شنوند، «معنویت» را در مقابل آن قرار داده، آن را یک نیاز معنوی قلمداد کرده، این گونه قضاوت می کنند که نیاز به معنویت، فقط در مواقع سختی ها و گرفتاری ها مفید اســت؛ و در سایر مواقع، نیازی به دین نیست. از این رو، برای دین، نقشی در زندگی روزمره خود قایل نیستند؛ در صورتی که دین، همان «زندگی» اســت؛ و تا دین نباشد، زندگی معنا و مفهوم ندارد. این برداشت غلط، موجب حذف دین از زندگی می شود؛ و وقتی آنان احساس کنند که دین در معنادهی به زندگی تأثیری ندارد، به تدریج آن را کنار می گذارند؛ و از این رهگذر، تربیت دینی شان با آسیب جدی روبه رو می شود.

استفاده از روش های منفعلانه و ایستا

با آنکه آموزش و پرورش قرن بیست و یکم، در فرایند و تربیت تاکید زیادی بر روش های فعال و مشارکتی دارد، متأسفانه، هنوز بسیاری از دبیران و معلمان در آموزش معارف دینی، به جای استفاده از روش های فعال و پویا از روش های منفعلانه و ایستا استفاده می کنند. آن که فعال اســت. خلاق اســت؛ و آن که منفعل اســت مقلد. در روش فعال، نبض و مهار موقعیت ها به دست دانش آموزان اســت؛ و در روش منفعلانه دانش آموزان مقلدند. آن که منفعلانه عمل می کند، همیشه منتظر اســت ببیند که دیگران چه می کنند. انفعال کسالت و خستگی می آورد و روش فعال سرزندگی و پویایی.
مفهوم به کارگیری روش های فعال و پویا این نیست که بازگویی داشته ها و دانسته ها نارواست؛ سخن بر سر آن اســت که نوآوری در بیان همان مطالب و طراوت بخشیدن به همان آگاهی ها، به مدد کسب آگاهی های تازه تر و بازسازی، تصحیح و تکمیل آنها، فضایی خواهد ساخت که هنگام عرضه کردن آنها، کسالت و بی حالی دامن گیر دانش آموزان نشود. امروزه بهره گیری از تکنولوژی آموزشی و وسایل نو، برای عرضه بهترو موثرتر، به این پویایی کمک خواهد کرد. روش های نوین در آموزش، تبلیغ و ارتباط، از بایسته ترین مسائل روزگار ماست که همه مربیان باید بدان توجه کنند، تا دانش آموزان از آموزه های دینی و ارزش های مذهبی فاصله نگیرند (سنگری، 1382، ص 132-133).

استفاده از روش های تزریقی و تلقینی محض

روش های تربیتی در آموزش و پرورش ما، هنوز القای یک سویه اســت. بسیاری از معلمان، هنوز دانش آموزان را گوش می پندارند و خویشتن را زبان؛ از این رو، به دانش آموزان هیچ گونه فرصتی نمی دهند که در ساختن خویش، اصلی ترین نقش را ایفا کنند؛ حال آنکه روش های نشئت گرفته از مکتب تربیتی دین مبین اسلام، بستر هدایت و شکوفایی اســت، تا متربی خود، بفهمد که چه باید بکند؛ و آنگاه، راه را به کمک پاهای خویش طی کند.
خداوند سبحان پس از مطرح کردن الهام فجور و تقوا به نفس انسانی می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا* وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا؛ (شمس؛ 9 و10) «هرکس نفس خود را از گناه پاک ساز به یقین رستگار خواهد شد؛ و هرکس آن را به گناه پلید گرداند، زیانکار خواهد شد».
در این آیات، کوشش و جوشش فرد، اساس رشد و کمال یا سقوط و گمراهی معرفی شده اســت. اصولاً تربیت حقیقی آن اســت که تمام زمینه ها فراهم شود تا فرد خود را شکوفا ساخته، توانمندی های خویش را نشان دهد؛ از این رو، از منظر نهج البلاغه علم اکتسابی بدون در نظر گرفتن علم فطری نمی تواند بستر شکوفایی استعدادهای فرد را مهیا سازد.
مولای متقیان حضرت علی(علیه السّلام) در این زمینه می فرماید: العلم علمان: مطبوع و مسموع و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع؛ «علم دو نوع اســت: علم فطری و علم اکتسابی. علم اکتسابی اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود» (دشتی، 1379، ص708).
پس، در فرایند تربیت، روش هایی که یک سویه باشد، و مجال و فرصتی را به متربی ندهد تا به بازنگری، نقد، ترمیم و احیاناً رد دید گاهه ها بپردازد، عقیم و نابارور خواهد بود.

کاستی در برنامه ریزی و محتوای آموزشی

برنامه ریزی درسی و محتوای آموزشی صحیح، یکی دیگر از مولفه های مهم در تربیت صحیح دانش آموزان، به شمارمی رود. با اینکه برنامه ریزی درسی به منزله یک فرایند و محتوای آموزشی به منزله یک سند، نقش موثری در تربیت دارند، آسیب ها و آفاتی آنها را تهدید می کند.
نخستین آسیب، فقدان برنامه ریزان و کارشناسان با صلاحیت، در طراحی و تولید برنامه های درسی دینی اســت. آموزش و پرورش برای برنامه ریزی درس دینی، به کارشناسان و صاحب نظرانی نیاز دارد که در آموزش معارف دینی متخصص باشند. یقیناً افرادی که در معارف دینی تخصص ندارند، قادر به برنامه ریزی درسی و ایجاد تنوع در محتوای آموزشی نیستند. وجود تنوع در مطالب کتاب های دین و زندگی، استفاده از آثار نویسندگان و متفکران اصیل و مشورت کردن با خود دانش آموزان برای انتخاب مطالب درس دینی، می تواند این اطمینان را به دانش آموزان بدهد که به هیج وجه، هدف از کلاس دینی، تحمیل پاره ای از آموزه های از پیش تعیین شده نیست. مثلاً از دانش موزان می توان پرسید به کدام یک از مطالب دینی علاقه بیشتری داشته یا نسبت به آن احساس نیاز می کنید؟ تا برنامه کلاسی آنان براساس خواست و نیاز تنظیم شود. وجود چند نوع کتاب تدوین شده می تواند دایره انتخاب دانش آموزان را وسیع تر سازد؛ به طوری که به کتاب دینی به منزله یک کتاب مقدس بنگرند؛ و آن را کتابی نپندارند که پر از مسائل قدیمی اســت که در دنیای امروز کاربردی ندارد. این تجربه ای اســت که در برخی از کشورها وجود دارد. از این رو، در مدارس مختلف کتاب های مختلفی در ساعات تدریس دینی عرضه می شود (عبدالکریمی، 1382، ج1، ص221).
همچنین عدم آشنایی برنامه ریزان و مولفان کتب دینی با دین پژوهی های معاصر و تغییر و تحولات نوینی که در عرصه دین پژوهی صورت گرفته اســت، یکی دیگر از آسیب های جدی در برنامه ریزی و محتوای آموزشی اســت. بی تردید دین داران معاصر، به دلیل آشنایی با منطق و عقلانیت جدید، نسبت به تعرض عقلانیت مدرن، بیشتر آگاه بوده، این تعارض را بر گوشت و پوست خود بیشتر احساس می کنند؛ از این رو، تلاش های آنان در مقایسه با تلاش های نظری گذشتگان، بهتر می تواند به ما در فهم تعارض ها و چالش های موجود، در برابر تفکر دینی، در جهان معاصر، کمک کند. لیکن به نظر می رسد هنوز مولفان کتب درسی دینی در آموزش و پرورش با حوزه های جدید دین پژوهی، کمتر آشنایی داشته، و یا آشنایی خویش را در تدوین کتب درسی دینی انعکاس نداده اند که این نقیصه نیز، یکی دیگر از آسیب های جدی نظام آموزش و پرورش کشور در عرصه تعلیم و تربیت اســت؛ بنابراین مطالعه دستاوردهای جدید در عرصه دین پژوهی و استفاه از این دستاوردها در زمینه کتب درسی دینی، می تواند گام موثری در جهت اصلاح تعلیم و تربیت دینی در نظام آموزش و پرورش کشور باشد (همان، ص217).

نادیده گرفتن نیروی عشق در دانش آموزان

عشق، سازنده زندگی و معنادهنده جهان بیرون برای انسان اســت. بدون عشق رابطه استوار میان انسان و طبیعت و انسان و خدا، وجود نخواهد داشت. تربیت دینی، یعنی عشق به دین. تا زمانی که متربی از درون، عشق به دین را در خود نیابد، تشویق به دین و تبلیغ مفاهیم دینی از بیرون، نه تنها موثر واقع نمی شود، بلکه اثر معکوس دارد؛ بنابراین اساس تربیت دینی به زنده شدن قلب انسان بر می گردد. مرکز تغییر و تحول عواطف آدمی قلب اوست. در قلب اســت که نور حق می تابد؛ و خدا را یاد می کند؛ از این رو، برنامه های تربیتی باید مبتنی بر زنده کردن و مجذوب کردن دل ها باشد.
در تعلیم و تربیت ما آنچه کمتر بدان توجه می شود، احوالات درونی دانش آموزان و نادیده گرفتن نیروی عشق وجودی آنان اســت؛ زیرا تمام روش ها و فنون، از طریق برنامه ها و طرح های عاریه ای و بیرونی برای تغییر رفتار فراگیران مهیا شده اســت، بدون آنکه توجهی به امیال و نیازهای درونی آنان شود؛ و حال آنکه اساس و بنیاد تربیت، ریشه در تمایالات درونی و آمادگی های عاطفی و روانی فرد دارد؛ و بدون این آمادگی، هر گونه اقدام تربیتی منحر به شکست می شود. این تصور غلط اســت که تربیت دینی صرفاً، دادن یک مشت اطلاعات مذهبی و آموزش های صوری دین به متربی اســت، زیرا؛ اگر این آموزش ها و اطلاعات با برانگیختگی درونی و شوق عاطفی همراه نشود، نتیجه معکوسی داده، حتی ممکن اســت تمایلات فطری را که ذاتاً خداجو و خداپرست اند، تضعیف و تحریف نماید.
در عرفان و خداشناسی، معرفت درونی و هدایت تکوینی، زیربنای معرفت بیرونی و هدایت اکتسابی اســت؛ و تاشوق درون حاصل نشود، معارف و پیام های بیرونی موثر واقع نخواهند شد؛ زیرا همه معارف و معادن کمال و هدایت در درون طبیعت آدمی به ودیعه نهاده شده اســت (ضرابی، 1386، ص74-75).
گفته اند که کار معلمی شور و شوق و هنر اســت، اما این سه عنصر را که زاییده وجود و جوهر شخصیت آدمی اســت، می توان از بیرون و به طور اکتسابی فراهم آورد؟ و آیا شور و شوق و هنر آموختنی اســت؟ (مطهری، 1368، ص180).
شاید بتوان فنون، روش ها و اطلاعات تربیتی را از طریق برنامه های جاری و آموزش های صوری، به دانش آموزان منتقل کرد؛ اما هرگز نمی توان شور، عشق، هنر و شوق را که مایه های عاطفی و درونی بشر هستند و باید از درون بجوشند، به طور مکانیکی و اکتسابی آموخت.

عدم دستیابی به هویت دینی

دانش آموزان از نظر ذهنی، حداکثر کارایی هوشی را دارند؛ بنابراین گرایش به فلسفه زندگی، آنان را به سوی مسائل اخلاقی و مذهبی سوق می دهد؛ و سعی می کنند در این دوره، هویت مذهبی خو را شکل دهند؛ اما اگر سطح رشد شناختی آنان با سطح معارف دینی ای که ارائه می شود، همخوانی نداشته باشد، دچار نوعی سردرگمی و در نهایت، بی رغتبی نسبت به دین می شوند. نوجوان به علت توانمندی های ذهنی، باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی از خانواده و دیگران به او القا شده اســت، کنار می نهد و می خواهد معارفی را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد، اما از یک سو، بسیاری از اوقات، آنچه به منزله دین به او عرضه می شود، برای وی قانع کننده نیست؛ و از سوی دیگر، در برخی موارد نوجوان می خواهد همه آموزه های دینی اعم از احکام و عقاید را با مقیاس عقل بسنجد و فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد، صحیح هستند؛ و در غیر این صورت، درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند. همه این عوامل، دست به دست هم می دهند؛ و موجب می شوند، هویت دینی نوجوان به خوبی شکل نگیرد؛ و نوجوان نسبت به آموزه های دینی دچار بحران شده، نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند.
حضرت علی (علیه السّلام) با اشاره به این حقیقت، گرایش به کفر را ناشی از ضعف معرفتی انسان دانسته، می فرمایند: «اگر افراد هنگام برخورد با مسائلی که نمی دانند درنگ نمی کردند و عجولانه تصمیم نمی گرفتند، گمراه نمی شدند» (محمدی ری شهری، 1416ق، ج2، ص152).
بنابراین یکی از علل دین گریزی و ضعف تربیتی در همه انسان ها به ویژه دانش آموزان، عدم دستابی به هویت دینی اســت.

ایجاد تضاد بین مذهب و نیازهای طبیعی

از نظر روان شناسی مذهبی، یکی از علل عقب گرد دینی نوجوانان و جوانان این اســت که بعضی از مبلغان دین میان مذهب و نیازهای طبیعی، تضاد برقرار می کنند(مطهری، 1367، ص127)؛ مخصوصاً در جامعه ای که حکومت دینی حاکمیت داشته باشد، اگر حقوق تکوینی انسان عین حقوق خداوند اســت، جامعه و حکومت دینی باید تلاش زیادی در زمینه برآوردن خواسته های طبیعی افراد داشته باشد، در غیر این صورت، ناکامی جامعه از تامین نیازهای نسبی، به حساب دین گذاشته و مانع رویکرد دینی می شود. در جامعه کنونی، نسل جوان در پشت سد نیازهای گوناگون، زمین گیر شده اســت؛ در حالی که ناخواسته و نادرست، عامل این ناکامی ها را در حکومت دینی می پندارد. در عرصه تربیت دینی، نباید میان دین و حکومت دینی و خواسته های طبیعی بشر دیواری وجود داشته باشد؛ و نسل امروز آن را لمس کند؛ در غیر این صورت، دین گریزی حتمی خواهد شد.

پدیده شکاف نسل ها

با وضعیتی که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران خویش، متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگونی از جمله، پدیده جهانی شدن، رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، امکان دستیابی جوانان و نوجوانان در دهکده کوچک جهانی به همدیگر، آشنایی نسل حاضر با شیوه های جدید زندگی و تنوع تامین نیازهاست که پدیده ای به نام «شکاف نسل ها» را ایجاد کرده اســت. مسئله شکاف نسل ها، چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، بلکه یک مشکل اجتماعی محسوب می شود؛ زیرا این پدیده زمانی اتفاق می افتد که ارزش ها و هنجارهای یک نسل، به نسل بعدی منتقل نشود؛ مسئله ای که کم و بیش، در جوامع امروزی مخصوصاً جامعه اسلامی و دینی اتفاق افتاده اســت؛ چرا که نسل امروزی ما، به طور مستقیم، بیشتر تحت نفوذ زمینه های اقتصادی اســت تا زمینه های عقیدتی و دینی. دانش آموزان نسل های قبلی، فرزندان قرآن، افکار و ارزش های دینی و الهی بودند، اما دانش آموزان امروز، فرزندان تصاویر، پیام های بازرگانی و ارزش های فردی و خصوصی هستند (ربانی، 1380، ص19).
بنابراین اگر در جامعه دینی، ارزش های مذهبی و هنجارهای دینی نسل قبل به نسل بعدی منتقل نشود، جامعه، هویت مذهبی خود را از دست داده، معلوم نیست فردای آن چگونه خواهد بود.

سیاست زدگی و گرایش ها

آخرین مولفه ای که در این نوشتار به منزله یکی دیگر از عوامل آسیب زا، در حوزه تربیت دینی از آن یاد می شود، «سیاست زدگی» اســت. متاسفانه، امروزه بعضی از افراد، از دریچه منابع سیاسی به مسائل دینی نگریسته، و آنها را تحلیل می کنند؛ و همچنین بعضی از سیاست مداران و سیاست زدگان با کاربرد شگردهایی که دارند، بر جامعه دینی و علمی تاثیر گذاشته؛ کارهای بسیار سستی را به نام دین منتشر می کنند؛ در صورتی که علمای سابق، همچون آیت الله مرتضی مطهری (ره) و مرحوم علامه طباطبایی (ره) به این گونه آسیب ها توجه داشتند؛ و جلوی آن را می گرفتند (صاحبی؛ 1381، ص4).
انتظاری که امروزه در سطح آموزش و پرورش کشور، از دین داری دانش آموزان می رود، در هاله ای از ابهام فرو رفته و با جریانات سیاسی درهم آمیخته اســت. دین داری و بی دینی افراد با ترازوی برخورد سیاسی شان محک زده می شود؛ از این رو، بازار بدبینی، تهمت و غیبت رواج پیدا می کند. در این آشفته بازاری که سیاست و برخوردهای تند برای دین و دین باوری درست کرده اســت، دانش آموز را در پایه های اعتقادی خود دچار تزلزل و تردید نموده اســت؛ بنابراین نوجوان در پیدا کردن شحصیتی محبوب که بتواند او را سرمشقی برای زندگی اش قرار دهد، دچار سردرگمی می شود؛ و از ترس اینکه مبادا به او برچسب فساد و بی دینی یا ارتجاع برنند، مضطرب شده، مرتکب ندانم کاری می شود.
در چنین شرایطی، تمام راه ها برروی دین داری یک دانش آموز، بسته و در نتیجه؛ تربیت صحیح دینی او غیر ممکن می گردد.

راهکارهای و پیشنهادها

به منظور بهینه سازی وضعیت تربیت دینی دانش آموزان و رفع آسیب های آن از سطح جامعه، راهکارهایی که خود، می توانند موضوع یک پژوهش مستقل باشند، به صورت ذیل ارائه می گردند:
- از مهم ترین ضرورت های عصر حاضر، در جامعه کنونی ما رویکرد طرح نوین تربیت دینی اســت؛
- در تربیت دینی باید از هرگونه افراط و تفریط خودداری شود و اصل تعادل و اعتدال همواره مد نظر باشد؛
- تربیت دینی نباید حالت آمرانه داشته، بلکه باید به گونه ای باشد که دانش آموز به درون خویش مراجعه کرده، پاسخ را از درون خویش بگیرد؛
- با توجه به زمینه های دین گریزی در عصر حاضر، لازم اســت مربیان تربیتی و معلمان دینی، آموزه های دینی را با سهولت و آسان گیری بیان، و از هر گونه سخت گیری و ایجاد بدبینی اجتناب نمایند؛
- در تربیت دینی باید به چگونگی ارتباط میان دین و دنیا توجه کرد؛ به گونه ای که دانش آموزان تضادی میان آن دو تصور نکرده، تلاش برای دنیا نیز، با رعایت اهداف الهی، امری دینی تلقی شود؛
- والدین باید حس مذهبی فرزندان را پرورش دهند؛ و مهارت های لازم را در توانمندی کافی برای حفظ دین نمایند؛ زیرا در عصر کنونی تمام دشمنان آشکار و پنهان، هم قسم شده اند که برای استحاله فرهنگی و مذهبی نوجوانان و جوانان، اصلاً کوتاهی نکنند؛
- عواطف در دانش آموزان، نقش فعال تری دارد، بنابراین سیر تربیت دینی را باید از عواطف آغاز نمود، تا اعتقادات درونی عمیق شده، در سرزمین قلب آنان ریشه بدواند؛ آنگاه، با براهین عقلی می توان عواطف را آرایش، پیرایش و تعدیل نمود؛
- اخلاق شایسته معلمین دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان دارد؛
- آموزش و پرورش در جهت اصلاح کار دینی خود، بکوشد از میان افراد علاقه مند و تحصیل کرده ای که از شخصیت قوی اجتماعی برخوردارند، معلمان دینی و قرآن را انتخاب کند؛
- مربیان پرورشی و معلمان معارف، نباید ابزار توجیه سیاست های مدیران مدارس باشند؛ بلکه با بی طرفی و روحیه نقادانه و مستقل و داشتن قدرت تحلیل و قضاوت، متهم به توجیه گری قدرت نشده، کار و تلاششان اثربخش شود؛
- معلمان پژوهنده رشته معارف، با آشنایی و آگاهی از دانش های جدید، روش های علمی و نیازهای زمان، وارد عرصه دین پژوهی شوند؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی، به جای ظاهرسازی به درونی کردن ارزش های دینی توجه کنند؛ زیرا تامین صورت ظاهر در آداب دینی برای نیل به اهداف تربیت مذهبی، کافی نیست؛
- با تقویت مبانی اعتقادی و روح تعبد و حفظ ارزش های دینی در میان مدیران مدارس، آموزگاران و معلمان تمام رشته ها، می توان دانش آموزان را از آفت دین گریزی نجات داد؛
- تربیت دینی نباید با علایق قومی و مذهبی دانش آموزان در تعارض قرار گیرد؛
- محیط اجتماعی مدارس باید به گونه ای سامان دهی شود که منجر به تولید ارزش های اجتماعی گردد؛
- تربیت دینی باید به کمک ارزش ها صورت گیرد؛ و در صورت ارزشمند نبودن آموزه های دینی از نظر دانش آموزان، باید تدابیری اتخاذ شود که آموزه های دینی ارزشمند شده؛ سپس به تربیت دینی اقدام کنیم؛
- از مادران خانه دار که در تربیت فرزندان نقش بسزایی ایفا می کنند، حمایت مالی شود؛
- مربیان تربیتی براساس انگیزه و نگرش تربیتی انتخاب شوند؛
- مربیان تربیتی و معلمان با به کارگیری روش های نوین تربیتی، روحیه نقادی و حقیقت جویی را در اذهان دانش آموزان زنده کنند؛
- تربیت دینی دانش آموزان باید به حالت استمرار داشته باشد؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی از به کارگیری روش های تزریقی و تلقینی محض، جداً اجتناب نمایند؛
- در طراحی و تولید برنامه های درس دینی؛ از برنامه ریزان و کارشناسان با صلاحیت استفاده شود؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی، به جای تربیت مستقیم از روش تربیت «نمادین» استفاده کنند؛ زیرا تربیت صحیح در گرو ارتباط میان مربی و متربی اســت. در این راهبرد شناخت نیازها، حساسیت ها؛ تجربه ها و نحوه استفاده از نشانه ها و نمادها، می تواند در تسهیل انتقال مفاهیم و درونی ساختن ارزش ها، نقش تعیین کننده ای داشته باشد.

پی نوشت :

1.کارشناس ادبیات عرب و دبیر ز بان عربی استان اصفهان، شهر زواره.
2.مثنوی معنوی.

منابع تحقیق
1. قرآن کریم.
2. الیاده، میرچا و دیگران (1374)، فرهنگ ودین؛ هیئت مترجمان زیر نظر بهاء الدین خرم شاهی، نو، تهران.
3.ابن شهر آشوب مازندرانی، محمدعلی (1379)، مناقب آل ابی طالب، مکتبه علامه، قم.
4. پاینده، ابوالقاسم (1366)، نهج البلاغه، جاویدان، تهران.
5. جوادی آملی، عبدالله (1372)، شریعت در آینه معرفت، فرهنگی رجا، تهران.
6. دشتی، محمد (1379)، ترجمه نهج البلاغه، ائمه(علیه السّلام)، قم.
7. ربانی، رسول (1380)، جامعه شناسی جوانان، آوای نور، تهران.
8. ساروخانی، باقر(1371)، دائره المعارف علوم اجتماعی، کیهان، تهران.
9. سرمد، غلام علی (1373)، درآمدی بر جامعه شناسی تعلیم و تربیت، دانشگاهی، تهران.
10. سنگری، محمدرضا (1382)، «آسیب شناسی روش ها در قلمرو تربیت دینی»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران.
11. سیدین، غ (1372)، مبانی تربیت فرد و جامعه از دیدگاه اقبال، ترجمه محمد بقایی، برگ، تهران.
12. صاجی، محمدجواد(1381)، خبرنامه دین پژوهان، ش10، مهر و آبان.
13. صادقی، معصومه (1382)، «مبانی نظری آسیب شناسی تربیت دینی»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران.
14. ضرابی، عبدالرضا (1386)، «آزادی و تربیت دینی»، ماهنامه معرفت، ش117، موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
15. طالبان، محمدرضا (1380)، دین داری و بزهکاری، فجر اسلام، تهران.
16. عبدالکریمی، بیژن (1382)، «آسیب شناسی پاره ای از مبانی نظری تعلیم و تربیت دینی در ایران»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران

کلماتی برای این موضوع

نقش معلم در تربیت دینی دانش آموزاننقش معلم در تربیت دینی دانش آموزان بتول فتاحیمدیر دبیرستان صدرای بافق چکیده در آسیب شناسی خانواده،نقش خانواده در تربیت فرد ، …آسیب شناسی خانواده ، اهمیت خانواده زیبا وب ،سایت مفید برای خانواده های بررسی رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش بررسی رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش‌آموزانپژوهشی مقالات علمی آسیب شناسی دینی اشاره اصطلاح آسیب شناسی در همه ی رشته های علوم اعم از ریاضی ، تجربی چرا دانش آموزان ایرانی درس نمی خوانند؟شایدم بشه گفت یک دانش آموز یا دانشچو برای چه به خود زحمت بدهد نمره بگیردو درس بخواند و راه ایجاد انگیزه برای حضور دانش آموزان در نماز جماعت …نتایج تحقیقات بیش از فرهنگی اسفرورین قزوین پیرامون راهکارهای جذب دانش آموزان به مدرسه راهنمایی نمونه شهید ایرانمنش پروژه مهرپروژه مهر مدرسه راهنمایی نمونه دولتی شهیدعلی ایرانمنش بافت مشکلات کیفی و کمی آموزش و پرورش ایران در قرن در کشور ما ایران، فراگیرترین نهادی که به امر آموزش و تربیت نیروی انسانی می‌پردازد اقدام پژوهی محتوای آموزشی آب نما آبشار آکواریوم اورانوس دیسکس پرت آنجل بوفالو لجن خوار اسکار مرجان سیلور آب درس مطالعات اجتماعی در مدارس را چگونه جذاب تدریس …این گفتگو را جناب آقای فریبرز بیات سردبیر محنرم مجله رشد علوم اجتماعی با من انجام


ادامه مطلب ...

تربیت در دوره‌ی بلوغ (نوجوانی)

[ad_1]

دوره‌ی نوجوانی و جوانی

- دوره نوجوانی و جوانی از 12 تا 18 یا 20 سالگی ادامه دارد و در دختر و پسر و افراد مختلف پایان آن فرق می‌کند. این دوره هم آخرین مرحله‌ی رشد و تربیت اســت و هم دوره‌ای اســت که با مراحل گذشته که معمولاً آنها را بر رویهم دوره کودکی می‌نامند تفاوت فاحش دارد.
از لحاظ زیست شناسی این دوره با بیداری عمل جنسی که از خلال پدیده‌ی بلوغ ظاهر می‌شود مقارن اســت. از لحاظ روان شناسی دارای خصائصی پیچیده تر ولی روشن تری اســت. این خصائص عبارتند از:
1- تأثیر روزافزون جنبه‌ی انفعالی در روحیات؛
2- گسترش سریع افق فکری از راه علاقه‌ها و رغبت‌های متعدد؛
3- درونی شدن بیش و کم آشکار حیات روحی که قبلا در اعمال و افعال پخش و پراکنده بود؛
4- فردی شدن رفتار که با سرعت صورت می‌گیرد. این تفرد خود بر اثر افزایش تفاوتهائی ظاهر می‌شود که بر حسب این که فرد دختر باشد یا پسر و محیطهای مختلف و افراد پدید می‌آید. به حدی که در طی دوره‌ی نوجوانی صور مختلف و متنوعی از رشد مشاهده می‌کنیم و به آن توالی مراحلی که در طی دوره‌ی کودکی دیده می‌شد کمتر برمی خوریم. وقتی از دریچه‌ی جامعه شناسی به این دوره نگاه کنیم می‌بینیم که این دوره زمینه را برای قبول شدن در جمع بزرگسالان فراهم می‌کند و این امر خود بر اثر یک سلسله کارآموزی‌های اجتماعی و فرهنگی صورت می‌گیرد.
هر یک از این اطلاعات عمومی و کلی، مسائل تربیتی خاصی را پیش می‌آورد و برحسب این که با آغاز یا انجام این دوره‌ی طولانی روبرو باشیم به صور مختلفی جلوه می‌کند.
در سالهای نخستین این دوره، تربیت شخصیت در درجه‌ی اول اهمیت قرار دارد در حالی که در سالهای بعد، تربیت فرهنگی و تمدنی (یعنی آشنائی با علم و ادب) حائز اهمیت بیشتر اســت و بنابراین، تکیه گاه‌های مربی نیز تغییر می‌کند. از این رو نیز با وجود وحدت این مرحله از تربیت، باید آن را به دو دوره متمایز تقسیم کرد که هر چند به صراحت و روشنی مراحل کودکی نیستند، لکن آن قدر تفاوت دارند که می‌توان آنها را سنین مشخص و معینی شمرد. یکی از این دو دوره، دوره‌ی نگرانی آور بلوغ یعنی از 12 تا تقریباً 16 سالگی اســت و دیگری دوره‌ی شور و شوق جوانی اســت که از 16 تا 20 سالگی به طول می‌انجامد.
***
دوره‌ی بلوغ هم برای شاگرد و هم برای مربی مرحله‌ی نگرانی اســت. اما نگرانی نوجوان با نگرانی مربی فرق دارد. نگرانی نوجوان معلول انعکاس تغییرات بدنی او در حیات روانی اوست. در حالی که نگرانی مربی از اینجا ناشی می‌شود که درست یا نادرست تصور می‌کند خطراتی در کمین شاگرد اوست یا نتیجه‌ی مشکلات جدیدی اســت که در راه انجام دادن وظیفه‌ی تربیتی، وی با آن مواجه خواهد شد.

خصائص بدنی و روانی در دوره‌ی نوجوانی

- می‌دانیم که رشد طبیعی بدن به صورت سه رشته پدیده‌هائی جلوه می‌کند که بر اثر عمل غده‌های درون ریز حاصل می‌شود: از جمله می‌توان از آخرین رشد قد و وزن نام برد که در دختران زودتر از پسران صورت می‌گیرد. دیگر ظهور صفات جنسی فرعی یا ثانوی اســت که خود نشانه‌ی پدیده‌ی عمده‌ای اســت. سوم رشد دستگاه تناسلی اســت که عادت ماهانه در دختران و نخستین احتلام در پسران از آثار آن به شمار می‌رود.
این تغییرات عمیق و دشواریهای گذران رشد که غالباً همراه آنهاست روی هم رفته در روحیات شخص اثر می‌کند و سبب اختلال و تشنجی می‌شود که جنبه‌های خاص متعددی به خود می‌گیرد و از مشخصات این دوره اســت.
حالت هیجانی غنی تر می‌شود و در عین حال وضع عاشقانه به خود می‌گیرد و حتی گاهی به صورت حساسیت و هیجان شدید در می‌آید. توجه و دقت نسبت به بدن بیدار می‌شود. در دختران مخصوصاً حجب و حیا ظاهر می‌گردد. کنجکاویها و بازیهای جنسی و کامجویی پسران جوان به دست خود و به وسیله‌ی بدن خود و شور و التهاب جدیدی که نوجوانان را به سوی جنسی دیگر می‌کشاند، همه و همه نشانه‌هائی اســت که اغلب با بیداری میل به بدن دیگری آن هم به رنگ جنسی آن همراه اســت.
در پایان این مرحله، رفاقت جای خود را به احساسات پرتوقع تر و مشکلی پسندتر یعنی به دوستی می‌دهد که غالبا مقدمه‌ی پیدا شدن عشق اســت. احتیاج به دوست داشتن نه تنها احساسات آتشین دوره‌ی نوجوانی را سیراب می‌کند بلکه به عشق‌های گذران دبیرستان و حتی گاهی به نخستین عشق که در آن مهربانی و عطوفت شدید معمولاً بر میل به تملک برتری دارد، دامن می‌زند.
تغیر و تلون علائق و عقاید و همچنین میل به مباحثه، مقدمه‌ی پختگی عقلی اســت. طغیان خیال که هنوز درست زنجیر نشده و از نزدیک به حیات هیجانی مربوط اســت، فورانهای انفعال را به احساساتی مبدل می‌سازد که سراسر حیات روانی را فرا می‌گیرد. خیال بافی یکی از شیوه‌های اختصاصی تفکر در این دوره اســت و گاهی نیز هیأت خطرناکی به خود می‌گیرد. یکی از آنها «خواب دیدن در بیداری» اســت که در آن ناسازگاری با واقعیات با پناه بردن به عالم خیال همراه می‌شود. این خیال بافی روی هم رفته دهلیزی اســت که به رفتار عجیب نوجوان که می‌توان آن را عمل خیالی نامید منتهی می‌شود. در طی این دوره، فکر مبتنی بر مفهوم کلی جانشین فکر مبتنی بر مفهوم اجمالی (1) می‌شود و استعدادهای فردی بیش از پیش پدیدار می‌گردد. لکن ممکن اســت این ترقیات عقلی عظیم که بر دوام تحولی دلالت دارد که از کودکی اول پیوسته صورت می‌گیرد، به واسطه اختلالات مربوط به بلوغ پنهان ماند.
اختلال خلقی در این دوره بسی محسوس تر اســت. بی ثباتی، حرکتی معمولاً سطحی اســت و چه بسا ممکن اســت در موارد حاد به صورت حال و جذبه‌ی خاصی (2) تنزل کند. مخالفت با نزدیکان و دیگران مخصوصاً با محیط خانوادگی و مدرسه به صور مختلف از نافرمانی تا فرار از خانه و مدرسه در می‌آید. این عناد نشانه‌ی میل به تشخص طلبی اســت. این وضع که شبیه به دوره‌ی دوم کودکی اســت در طی دوره‌ی نوجوانی گسترش می‌یابد.
حجب و کمروئی مخصوصاً در پسران دال بر این اســت که تماس با دیگران برای آنان دشوار اســت، در عین حال حاکی از آن اســت که نوجوان بیش از پیش به شخصیت خود پی می‌برد.
باری، نوجوانان در سالهای اول این دوره مایلند ایفای نقشی را به عهده بگیرند و اشخاصی را که سرمشق خود قرار می‌دهند به حد پرستش دوست می‌دارند. همچنین پی در پی نقش اشخاصی خیالی را بازی می‌کند و از خلال این «پرسوناژها» یا اشخاص نمایشی خود را می‌جویند بی آنکه آن را بیابند.
شخصیت آنان از صفات دیگران تشکیل شده اســت و این صفات عاریتی به عناصر پایدار طبیعت خود آنان افزوده می‌شود و بنابراین پیوسته گسسته و نامتعادل و متغیر می‌ماند.
تحول روانی نیز خود جنبه‌ی شگفت انگیزی دارد. غالباً ورود به دوره‌ی نوجوانی نخست به صورت سیر قهقرائی نمودار می‌شود. گوئی روح کودکانه بر اثر سرعتی که به دست آورده و تحت تأثیر دائم محیط مدرسه، هم چنان ادامه دارد. لکن بزودی این ظاهر زیبا ناساز می‌گردد و خلق و خو آشفته می‌شود و ارزشهای سنین قبل، بهای خود را از دست می‌دهد. سپس نیازمندیهای جدیدی پدید می‌آید و مژده می‌دهد که دوران کودکی طی شده و دوره‌ی نوجوانی فرا رسیده اســت. نوع و سرعت و اهمیت نسبی تغییراتی که صورت می‌گیرد در افراد مختلف بسیار متفاوت اســت و بر اثر وضع زندگانی نیز گوناگون می‌شود؛ مثلاً نوجوانی که در زیر دست استادکار شاگردی می‌کند با دانش آموز دبیرستانی فرق دارد.
دوره‌ی بلوغ نماینده این اســت که رشد طبیعی اعضاء بار دیگر حمله‌ی خود را آغاز می‌کند و به صورت عاملی نمودار می‌شود که مبین رشد اســت. عامل تربیت و تمرین و ممارست که در دوره‌ی دبستانی عامل بسیار نیرومندی به شمار می‌رفت، گاهی تحت الشعاع رشد طبیعی بدن قرار می‌گیرد چنان که در سالهای اول زندگانی نیز چنین بود. اما این قیاس نباید ما را به خطا اندازد زیرا رشد اعضاء در دوره‌ی بلوغ مانند سالهای اول حیات ذاتاً عصبی نیست بلکه بیشتر مربوط به ترشح غدد درون ریز یا هورمونهاست. این رشد بیشتر در میل جنسی اثر دارد نه در قدرت حرکتی عمومی. وانگهی، در شرایطی صورت می‌گیرد که با شرایط کودکی اول بسیار تفاوت دارد. به عبارت دیگر، این رشد در رفتاری اثر می‌کند که در تمام مدت کودکی تحت تأثیر تربیت بوده اســت. ظهور ناگهانی غریزه‌ی جنسی مخصوصاً با مجموعه‌ای از عادات و قواعد اجتماعی و اخلاقی برخورد پیدا می‌کند که سد راه آن اســت یا در برابر آن می‌ایستد و یا مسیرش را تغییر می‌دهد. و همین مشکلات تا حد زیادی مبین شیوه‌ی بحرانی اعمال دوره‌ی بلوغ اســت. علاوه بر این، تنها رشد بدن دست اندرکار نیست. کارآموزیهای مهمی که به وسیله آنها آدمی با تکالیف حیات بزرگسالان سازگار می‌شود نیز در طی این سنین دشوار آغاز می‌شود. بنابراین، تنها یادگرفتن امور گذشته نیست که با دوره‌ی بلوغ در کشمکش اســت؛ آموزشهای فعلی نیز در سر راه بلوغ سبز می‌شود و تنازع و تناقض این دوره را تشدید می‌کند.
باری، برای درک اسرار نوجوانی، اطلاع از معلومات زیست شناسی و جامعه شناسی کافی نیست. نظر زیست شناسان و پزشکان که تنها به تغییرات بدنی اهمیت می‌دهند همان اندازه گمراه کننده اســت که دید جامعه شناسانی که فقط به انواع یادگیری اهمیت می‌دهند. این دو دید چون آینه‌ای کج نما نوجوانی را نادرست جلوه می‌دهد. مسأله‌ی روانی حقیقی همان مطالعه‌ی تأثیر و تأثر دو جانبه‌ی اعمال بدنی و اجتماعی در وجود فردی اســت که هم این آثار را تحویل می‌گیرد و هم آنها را دگرگون می‌سازد. کار مربی این اســت که میان این دو فشار، تعادلی برقرار کند تا راه را بر ترقی شخصیت نوجوان هموار سازد.
***

اصول آموزش و پرورش در دوره‌ی نوجوانی

با در نظر گرفتن این خصائص عمومی، ملاحظه می‌کنیم که وظایف مربی در طی این دوره به همان اندازه که تعریفش آسان اســت تحقیق در آن دشوار اســت.
نخست باید نوجوانان را یاری کرد تا به آسانی از این سنین پرآشوب بگذرند. نباید گذاشت این سنین باعث التهاب بیهوده و بی ثمر و تجارب پرخطر گردد. آنگاه باید به حیات روحی که تکثرش از دوره‌ی پیش کمتر اســت وحدت بخشید. برای این کارها لازم اســت مربی با شاگرد خود تماس نزدیک داشته باشد. لکن همه کس می‌داند که در دوره‌ی نوجوانی این تماس از هر دوره دیگر دشوارتر اســت. مخصوصاً پدران و مادران دائماً شکایت دارند و از این می‌نالند که دیگر قادر نیستند حال فرزند خود را که بالغ شده اســت دریابند.
اما حقیقت این اســت که چنین عدم تفاهمی تنها میان ما و نوجوانان وجود ندارد، بلکه ما از حال و کار کودکان نیز بی خبریم و این به علت تفاوتهای عمیقی اســت که میان ساخت ذهنی ما و آنان وجود دارد. اما این تفاوتها را حدس می‌زنیم اما نمی‌فهمیم. وقتی سروکار ما با کودکان اســت، این فاصله طبیعی به نظر می‌رسد و ما را نگران و آشفته نمی‌کند. در صورتی که چون نوجوانان به وضع و حال ما نزدیکترند، گمان می‌کنیم می‌توانیم به آسانی به روحیات آنان پی ببریم. حال اگر میان ما و ایشان پرده‌ای حائل گردد و این حجاب ما را به شگفتی آرد و آشفته کند خطا از ماست زیرا ما گاهی ایشان را کودک می‌انگاریم و حال آن که دیگر بچه نیستند و گاهی با آنان مانند بزرگسالان رفتار می‌کنیم و حال آن که هنوز چنین نیستند. خلاصه، اگر بخواهیم نوسانهای اعمال و افکار آنان را که تعجب آوراست پابپا دنبال کنیم، کار بسیار دشواری را به عهده گرفته ایم . البته نوجوانان هم در این عدم تفاهم تا حدی مقصرند زیرا بسیار زود عصیان می‌کنند و نمی‌خواهند اعتماد از خود نشان دهند و حتی گاهی ادای کسی را در می‌آورند که هیچ کس به فهم کار و بار او قادر نیست. مخصوصاً هرچه بیشتر از خود نافرمانی و سرسختی نشان می‌دهند توقعشان از ما بیشتر می‌شود. نوجوانان برخلاف کودکان معلمی نمی‌خواهند که معلوماتش آنان را به اعجاب آورد بلکه خواستار کسی هستند که مسائل آنان را بفهمد و به هنگام خود بتواند از آنان انتقاد کند و در عین حال قادر باشد در لحظات دشوار زندگانی پشتیبانشان باشد. پس تربیت این دوره باید بیش از هر دوره‌ی دیگر با دوستی و محبت همراه باشد.
اما این طرز عمل جدید که نوجوانان از مربی انتظار دارند مستلزم نزدیکی و آشنائی با ایشان اســت در حالی که تحصیلات آنان طوری اســت که به عکس باید با عده‌ی کثیری متخصص سروکار داشته باشند که حداکثر هفته‌ای چند ساعت بیشتر به دیدارشان نایل نمی‌شوند. بنابراین، تردیدی نیست در این که باید در هر مدرسه یک معلم اصلی وجود داشته باشد تا دانش آموزان بیشتر با او در تماس باشند. این معلم می‌تواند به نحو مؤثرتری به تربیت شخصیت نوجوانان مدد کند و از این راه تا حدی از نتایج وخیم پراکندگی تعلیمات جلوگیری نماید.
مشکل دیگر از اینجا ناشی می‌شود که تنوع و اختلاف منش‌ها در این دوره ظاهر و بارز می‌گردد. پس باید بیش از پیش تربیت را با تنوع و تفاوت طبیعت‌های فردی سازگار و متناسب نمود. به عبارت دیگر، نمی‌توان با نوجوان آتشین خو (3) و نوجوان خیالباف به یک شیوه رفتار کرد و یا نوجوان پرشور را با نوجوان بلغمی مزاج با یک چوب راند. فایده‌ی اطلاعات و راهنمائی‌های منش شناسی نیز از همین جاست. نخستین کار ما باید سعی در این موضوع باشد که ببینیم کودک ما به کدام دسته یا «تیپ» تعلق دارد. تحقیقات نوع شناسی (4) پنجاه سال اســت افراد را به انحاء مختلف طبقه بندی کرده اســت. البته این طبقه بندی‌ها به قدری متنوع اســت که انسان متحیر می‌ماند کدام را انتخاب کند. وانگهی، تعیین این که فلان فرد به کدام گروه تعلق دارد از انتخاب یکی از طبقه بندیهای منش دشوارتر اســت. کار دوم این اســت که در شناختن نوع و گروهی که کودک به آن تعلق دارد به نحو کلی و انتزاعی اکتفا نکنیم بلکه سعی کنیم جنبه‌ی بدیع و بیهمتای منش کودک را مورد مطالعه قرار دهیم. چه مانند هیمنز (5) و لوسن (6) منش‌ها را به هشت دسته از قرار عصبی و بلغمی و مانند آن تقسیم کنیم و چه از طبقه بندیهای سرشتی که از روان شناسی مرضی الهام می‌گیرد و به انواع شبه گسیخته روان (7) و شبه هیستریک (8) و شبه مصروع (9) و مانند آن قائل اســت، سخن بگوئیم، پیوسته باید انواع منش‌ها را وسیله‌ی مطالعه و تحقیق موقت فردیت تلقی کنیم. سعی عمده‌ی ما باید بر این باشد که عمل تربیتی را با واقعیت خلقی منطبق سازیم که خود بی نهایت متنوع و متفاوت اســت. گزافه گوئی نیست اگر ادعا کنیم که سازمان تربیتی جمعی ما در حال حاضر این انطباق با منشا هر شاگرد را به نحو خاصی دشوار می‌سازد.
مراتب جنبه‌های مختلف تربیت در طی این دوره نسبت به دوره‌ی پیش وارونه اســت. آنچه در درجه‌ی اول اهمیت اســت تربیت عقلی نیست بلکه بیشتر تربیت منش یا صریحتر بگوئیم تربیت شخصیت اســت. زیرا آنچه به نظر ما اساسی اســت تلاش نوجوان در راه تشخص طلبی اســت. اگر به عادات فعلی خود توجه کنیم در صحت آنچه گفته شد تردیدی باقی نمی‌ماند. از نظر نوجوانانی که به تحصیلات خود ادامه می‌دهند (یا لااقل به گمان خانواده و دبیرانشان) تربیت فکر و به نحو پراکنده تری، حاضر کردن خود برای امتحانات تقریباً تنها مسأله‌ی مهم این دوره اســت. کسانی که از این دوره وارد کارآموزی یا شاگردی می‌شوند تربیت شغلی حتی بیش از آنچه درباره‌ی دانش آموزان گفته شد ذهن آنان را به خود مشغول می‌دارد. البته همه‌ی ما به ضرورت تربیت منش اذعان داریم ولی می‌گذاریم این کار خود به خود و هرجور که پیش آید، چه خوب و چه بد و خلاصه دور از نظارت و مراقبت ما انجام گیرد. در سازمان تربیتی کنونی وقتی مواظبت بیش از اندازه‌ای را که درباره‌ی تربیت عقلی نوجوانان مبذول می‌شود با مساعی ناچیز و پراکنده‌ای که در راه تربیت شخصیت آنان به کار می‌رود مقایسه می‌کنیم، بی اختیار به این فکر می‌افتیم که روان شناسی هنوز آن طور که در آموزش و پرورش دوره‌ی دبستانی اثر کرده در آموزش و پرورش دوره‌ی بلوغ تأثیر ندارد. هرچه کودک بزرگتر می‌شود تأثیر روان شناسی مانند چرم ساغری کوتاه تر و محدودتر می‌شود.
این دشواریها باید عزم ما را برانگیزد تا با استفاده از امکانات جدیدی که رشد فراهم می‌آورد نوجوانان را به نحوی همآهنگ تربیت کنیم. اصول تربیت فرد در این دوره با دوره‌ی قبل فرق دارد. مثلا در این دوره نمی‌توان به قدرت مطلق عادت، اعتماد کرد زیرا فرد تازه بالغ تغییر و تازگی و بی سابقه بودن امور را بیشتر می‌پسندد. قانون اعتدال نیز ارزش خود را از دست می‌دهد و جای خود را به محرکهای هیجان آمیز واگذار می‌کند. عامل انفعالی هم که سایر عوامل را تحت الشعاع قرار می‌دهد همیشه احساسات خانوادگی نیست؛ غالباً علاقه‌ی به شخص بیگانه مثلاً دبیر نقش برجسته‌ای را ایفا می‌کند. از این پس مدرسه نیز مانند خانواده نیازمندیهای نوجوانان را بر نمی‌آورد. نوجوان در این دوره به همه‌ی چیزهائی که ما آنها را سبب حواسپرتی می‌دانیم علاقه نشان می‌دهد. همین علاقه‌های هیچ و پوچ و عجیب او حتی در صورتی که با برنامه‌های مدرسه مغایر باشد ممکن اســت در تربیت او سودمند واقع گردد.
نوجوانان به زندگانی مشترک با نوجوانان دیگر علاقه‌ی وافر دارند. اما این زندگانی اشتراکی با حیات اجتماعی گروه کودکان متفاوت اســت. اجتماع نوجوانان محیطی اســت که ممکن اســت در شخصیت هر یک از آنان اثر عمیق داشته باشد. رقابت و همچشمی که در زندگانی کودک دبستان اثر آن چنان مهمی داشت که گفته شد اینک با وضع نفسانی جدیدی همراه می‌شود که با خودشناسی رابطه‌ی نزدیک دارد. یعنی رفتار جدیدی به وجود می‌آورد که همان رقابت با خویش اســت (10). مقایسه خود با خود، رفته رفته جای مقایسه خود با دیگران را می‌گیرد. شاگرد به ترقیات خود علاقه مند می‌شود و با کمی و کاستی‌های خود به مبارزه برمی خیزد و می‌کوشد تا در دیده‌ی خود به ترقی و تعالی نائل گردد. از طرف دیگر، فعالیت او صورت انطباق با زمان حال را از دست می‌دهد و متوجه آینده می‌شود؛ یعنی نوجوان نقشه‌های دور و دراز طرح می‌کند. باری، میل به کمال مطلوب جانشین علاقه‌ی عملی و آنی می‌شود.
این دگرگونیها با تغییرات نیرومند حساسیت و تخیل پیوند دارد لکن دلیل بر رشد و ترقی عزم و اراده شخصی نیز هست. و همین اراده شخصی که هنوز سست و ناپایدار اســت و تناقضات آن اندک نیست رفته رفته پایه و مایه‌ی جدیدی را برای تربیت فراهم می‌کند. مربی باید از این عزم و اراده پشتیبانی کند و آن را ورزیده سازد به قسمی که رفته رفته به اراده و عزمی فعال مبدل گردد.
در این جاست که در تربیت تکوینی به معنائی که منظور ماست تغییر قاطعی روی می‌دهد. زیرا درست اســت که این جهش‌های جدید در نخستین مرحله‌ی تجلی خود به ناتوانی آمیخته و عاری از مهارت و حیران کننده‌اند اما رفته رفته جوانان را به تحصیل شخصیت قادر می‌سازند.
ما در برابر یکی از آن اوضاع پرماجرائی قرار داریم که در طی ادوار رشد آدمی به وقوع می‌پیوندد. بلوغ دوره‌ای اســت که در آن به شرط این که ما شاگرد خود را در تلاشی که می‌کند یاری کنیم می‌تواند از حد میانه‌ای که غالب اشخاص بالغ از روی خودپرستی گرفتار آن می‌شوند بگذرد. اما در همین زمان، جامعه نیز با تمام سنگینی خود بر دوش فرد تازه بالغ فرو می‌آید تا او را برای تکالیف معینی مهیا کند. هیأت اجتماعی تلاش تربیتی خود را سراسر در راه تحقق این هدف متشکل می‌سازد و این امر چه بسا استعدادهای فطری نوجوانان را خرد می‌کند یا آنها را عاطل و باطل می‌گذارد. البته چنین تربیتی فقط تمرین سودجویانه و صورت مضحکی از تربیت تکوینی اســت که می‌خواهد به رشد و توسعه‌ی تمامیت و کمال انسانی مدد کند.
***

تربیت بدنی و جنسی

تربیت بدنی و جنسی و مخصوصا تربیت اخلاقی به پرورش شخصیت تازه بالغ مدد می‌کند. بیداری رشد به بهداشت بدن اهمیت روزافزونی می‌بخشد. نخستین سعی ما باید بر این باشد که غذای مقوی تر و بیشتری را برای نوجوانان فراهم کنم بتواند به رشد سریع بدنشان مدد کند و از عواقب لاغر شدن و خستگی مفرط جلوگیری نماید. هدف دوم این اســت که مواظب و مراقب اختلالات رشد باشیم تا نیرویی که هر روز رو به تزاید می‌رود، ورزیده شود. دوره‌ی بلوغ، به حقیقت، دوره‌ی ورزش نیست بلکه مرحله‌ای قبل از دوره‌ی ورزش اســت؛ باید از راه تقلیل مدت مسابقات و تبدیل زمین ورزش وسیع به زمین ورزش کوچکتر، ورزشهای گروهی را به بازیهای جمعی مبدل ساخت و از میان ورزشهای پهلوانی آنهائی را انتخاب کرد که مستلزم کوشش و تلاش شدید و طولانی نباشد، باید پیوسته از ترتیب دادن «رکورد» و تشویق نوجوانان به شکستن آن اجتناب کرد.
این احتیاطهای مقدماتی از این جهت باید به عمل آید که نوجوانان غالباً به علت شتابزدگی و ناشکیبائی از رعایت آن سرباز می‌زنند. فعالیت‌های بدنی باید با معاینه پزشکی دقیق و در فواصل زمانی معین و با اندازه گیری منظم وزن و قد همراه باشد.
هیچ کس منکر این نیست که تربیت بدنی و ورزش برای دختران نیز مانند پسران حائز اهمیت اســت. تربیت بدنی و ورزش کودک را برای عبور از دوره‌ی بلوغ آماده می‌کند و کارش را آسان می‌سازد. فوائد تربیت بدنی و ورزشی به بدن محدود نمی‌شود یعنی در شخصیت عقلی و اجتماعی و اخلاقی نیز مؤثر اســت.
تغییرات بلوغ به معنی اخص کلمه، مستلزم تربیت جنسی اســت ولی هنوز نه در خانواده به این تربیت اهمیت کافی داده می‌شود نه در مدرسه. اغلب اوقات پدر و مادر از بجا آوردن وظیفه‌ی خود شانه خالی می‌کنند و دبیران نیز خود را به کری می‌زنند در صورتی که باید این نکته را خوب به خاطر داشت که تربیت جنسی جزء لاینفک وظایف مربیان اســت. اگر ما مسأله‌ی جنسی را از لحاظ اهمیت در ردیف سایر فعالیتهای انسانی قرار دهیم و آن را موضوع جداگانه و امری نشماریم که گفتگوی از آن گناه اســت، بسیاری از مشکلاتی که امروز ظاهراً وجود دارد از میان خواهد رفت.
اثر حیات جنسی در انواع مختلف رفتار نوجوانان دیده می‌شود و وقتی این امر را از سایر جنبه‌های فعالیت او جدا می‌کنیم خطر این اســت که افکار وسواسی و وحشتهای دوره‌ی بلوغ در او پرورش یابد.
چنان که دیدیم حتی کودک هم نوعی فعالیت جنسی از خود نشان می‌دهد که هنوز رنگ تناسلی ندارد و نادیده انگاشتن آن با خطرات جدی همراه اســت. اما بلوغ مسائل جدیدی را پیش می‌آورد. مربی در اینجا دو وظیفه دارد. اول این که باید نوجوانان را از وقوع این تغییرات که آنان را غافلگیر و غالباً نگران می‌کند آگاه سازد؛ دوم این که باید از ظهور برخی از انحرافهای معمولاً غریزه‌ی جنسی جلوگیری کند و هرگاه به چنین انحرافهائی برخورد، آنها را به راه راست باز آورد. جهالت و شتابزدگی جنسی در واقع دو خطر بسیار بزرگ در این مرحله از رشد آدمی اســت.
مطلع ساختن کودکان که در دوره‌ی دبستان آغاز شده اســت، در دوره‌ی بلوغ اهمیت بیشتری پیدا می‌کند و در عین حال وضع جدیدی به خود می‌گیرد. بهتر آن اســت که در این دوره، از گفتگوها و مباحثات جمعی که بسیار از شاگردان را ناراحت می‌کند اجتناب کنیم و بیشتر به بحث و گفتگوهای انفرادی بپردازیم. باید پسران و دختران را از 12 سالگی از بلوغ قریب الوقوع خود آگاه ساخت. (11) این وظیفه را پدر و مادر به عهده دارند و هرگاه خود را برای انجام دادن آن قادر نمی‌بینند باید شخص دیگری را به عنوان نماینده‌ی خود مأمور این کار کنند. مادر باید دختر خود را از وقوع عادت ماهانه مطلع سازد. نباید گذاشت دختر به سن عادی نخستین عادت ماهانه‌ی خود برسد و از این واقعه به روشنی خبر نداشته باشد. وقتی چنین شد دختر بی این که به وحشت افتد یا احساس شرم کند می‌داند که این امر کاملاً طبیعی اســت. وانگهی، می‌داند در این دوره چه احتیاطهائی را باید به جا آورد. در همین موقع نیز می‌توان به آسانی معنی مادر بودن را برای دختر تشریح کرد و زیبائی آن را به وی تذکر داد. پدر نیز باید با پسر خود همین گفتگوها را بکند تا او نیز از پیشآمدهائی نظیر نعوظ و احتلام نگران نشود. بدین نحو، پدر و مادر و مربی در فکر نوجوانان خود زندگی جنسی و خانوادگی را به هم نزدیک می‌کنند و از این راه نمی‌گذارند میان قلمرو جسم و سایر قسمتهای حیات شکافهای خطرناک امروزی به وجود آید. البته نباید نوجوانان را از جسم خود متنفر ساخت بلکه باید کاری کرد تا جسم را عنصر اساسی شخصیت خود بدانند و به آن احترام گزارند.
در عین حال، باید نوجوانان، خاصه پسران را از «عادات زشت» مخصوصاً استمناء و تظاهر به عشقبازی با خود (12) که در این دوره شیوع دارد برحذر داشت. این امر در صورتی که به درازا بکشد نشانه‌ی بیماری روانی خواهد شد. لکن از آغاز دوره‌ی نوجوانی این کار عیب بی اهمیتی اســت که درمان آن آسان اســت به شرط آن که مربی بکوشد اعتماد شاگرد را به خود جلب کند و از این که احساس گناهکاری در او بیدار شود، اجتناب ورزد و برای او فعالیت‌های سالمی فراهم کند که بتواند امیال نوظهور او را تشفی بخشد یا جهت آنها را تغییر دهد. غذای ساده و سبک و عادت به برخاستن به محض بیداری و دوش گرفتن و تمرین بدنی در این مورد بسیار مفیدتر و مؤثرتر از عتاب و خطابها یا نطقهای اخلاقی و موعظه اســت.
در پایان دوره‌ی بلوغ می‌توان به بیان پدیده‌ی توالد و تناسل در موجودات زنده و سپس در آدمی پرداخت. تجربه نشان می‌دهد که این گونه گفتگوها در صورتی که به جا صورت گیرد و با مهارت رهبری شود ممکن اســت بی این که نوجوان را پریشان سازد راهنمای او گردد. این که اعتراض کرده و گفته‌اند که تربیت جنسی جز این که کنجکاوی نگران جوانان را به حد افراط تحریک کند فایده‌ای ندارد بی اساس به نظر می‌رسد. حتی وقتی بر اثر خطای مربی خطری پیش آید خطر این کار بسی کمتر از آن اســت که بگذاریم نوجوان از روی اتفاق و از راه خواندن کتابهائی که معنیش را درست نمی‌داند یا گفت وشنودهائی که با رفقای مسن تر و پیشرس تر از خود می‌کند به این امور آشنا شود.

تربیت اخلاقی

دشوارترین قسمت تربیت شخصیت در دوره‌ی بلوغ تربیت جنسى نیست؛ دشواری تربیت اخلاقی از این هم بیشتر اســت.
تا این دوره، حیات اخلاقی تقریباً جز تجلی عادات اجتماعی که از خارج بر اراده‌ی کودک تحمیل می‌شود و همچنین قواعد مرسوم و مقبول چیزی نیست. اما حیات اخلاقی نخستین بار به صورت تعالی به سوی خیر درمی آید و آن از شخصیتی ناشی می‌شود که تشنه‌ی خودمختاری اســت. البته ممکن اســت همان طریق اخلاقی کودک دبستانی را دنبال کنیم و افرادی بار آوریم که اعمال آنان از روی اصل عدالت و تعاون منظم شده و کاملاً افتخارآمیز باشد. اما این کار در حکم این اســت که در میان راه اخلاق تکوینی توقف کنیم؛ به عبارت دیگر، این کار در حکم آن اســت که منابع تکامل اخلاقی مخصوص نوجوانان را عاطل و مهمل بگذاریم.
در تعریف این امکانات جدید می‌توان گفت که اینها به طور کلی با اخلاق باز (13) مطابقت دارند که برگسن آن را در کتاب «دو سرچشمه‌ی اخلاق و دین» در برابر اخلاق بسته (14) قرار می‌دهد. امکانات اخلاقی جدید همان اخلاق فردی به جای اخلاق اجتماعی و اخلاق آرمانی به جای اخلاق مقرراتی اســت.
نکته عمده‌ای که شرط تعالی ممکن به سوی خیر اســت، تلاشی در راه اثبات شخصیت خویش اســت که با بلوغ آغاز می‌شود و در طول این دوره بسط و توسعه می‌یابد. این تلاش برحسب طبیعت افراد گاهی به صورت «بحران بی همتائی یا بدیع بودن»(15) بیش و کم شدید ظاهر می‌شود. در این وضع، شخص از راه مخالفت با محیط به خویشتن خود پی می‌برد. گاهی نیز این حالت به صورت تحولی منظم تر جلوه می‌کند. اما در هر حال، نوجوانان پیوسته به سوی حیاتی شخصی تر و خصوصی تر می‌روند و می‌خواهند آزاد باشند و بتوانند به میل خود رفتار کنند. غالباً در خصوص ارزش خود احساس تند و مبالغه آمیزی دارند و از روی احساسات، اعمال خود را تنظیم می‌کنند مثلاً خوب رفتار کردن در نظر آنان یکی از طرق اثبات و رشد شخصیت اســت اما این اخلاق شخصی، اخلاق احساساتی نیز هست، یعنی بر پایه‌ی عشق به خیر قرار دارد. البته این وضع به هیچ رو شگفت انگیز نیست زیرا به نظر ما احساسات یکی از اعمال حیاتی بارز دوره‌ی نوجوانی اســت. در سنین نوجوانی در وهله‌ی اول میل به زندگانی پاک تر و سخاوتمندانه تر و بی غرضانه تر پیدا می‌شود. اما در دوره‌ی بعد، این نگرانی در راه خیر، به تحسین و تمجید پرشوری از خیر مبدل می‌گردد. خلاصه، سرانجام به «اخلاق ارزشها» می‌رسیم . در مرکز این اخلاق انواع رفتاری قرار دارد که در نظر نوجوانان بسی گرانبهاست و آن عبارت از فداکاری و یکرنگی و پاکدلی و رحم و شفقت و قهرمانی و حالاتی مانند اینهاست. اما در دوره‌ی بلوغ، ارزشهای اخلاقی به اصول تبدیل نمی‌شود بلکه در وجود سرمشقهای انسانی تجلی می‌کند و صورتهائی به خود می‌گیرد که نوجوانان سعی می‌کنند به هیأت آنها درآیند. نوجوانان این اشخاص نمونه را آئینه آرمان و کمالی می‌دانند که خود آنها را حس می‌کنند. مربی می‌تواند در این دوره آنان را وادار کند به ندای پاکان و قهرمانان (چنان که برگسن گفته اســت) گوش فرا دهند. در کسانی که طبع دینی دارند، ندای پاکان همان ندای الهی اســت. برای نوجوانان مسیحی زندگانی عیسی عالیترین نمونه اســت.
باری، پایه‌ی حیات اخلاقی آنان نه مانند گذشته قاعده اســت و نه هنوز وظیفه بلکه بیشتر توقع اســت. نوجوانان مشکلات را برای آن دوست دارند که می‌توان بر آنها فائق شد. از امور عادی و متوسط و سازشکاری متنفرند. آنچه آنان را جلب می‌کند امری اســت که مستلزم کوشش و عشق باشد. نگرانی آنان را به انتقاد از رفتار خود متمایل می‌سازد. اراده‌ای که هنگام ایستادگی در برابر امیال خود به کار می‌برند و احساس ارزش خود که وقتی خوب عمل می‌کنند آنان را از کار خود راضی می‌کند و سبب احساس غرور و سربلندی می‌شود، همه اینها عناصری اســت که می‌توان با استفاده از آنها توقع اخلاقی را در نوجوانان آبدیده و ورزیده ساخت.
فضائل به جای آن که مانند دوره‌ی قبل بر پایه‌ی عدالت قرار گیرد در حول احساس افتخار گرد می‌آید. لاک در این که افتخار را اصل هر گونه تربیت اخلاقی می‌پنداشت به خطا می‌رفت. اما باید اذعان کرد که فلسفه او بیشتر از اخلاق اجتماعی دورکیم با احتیاجات این دوره از زندگانی مطابقت دارد. بیرگی و نادرستی و دغلکاری و حسابگری به نظر نوجوانان اموری زشت و خوار شمردنی اســت در صورتی که دلیری و خوش قولی و از خودگذشتگی در خور ستایش و تحسین اســت. از این لحاظ و با این دید، نیک و زیبا و امر اخلاقی و جمالی و ذوقی پیوستگی نزدیک دارند. این عدم صراحت، یا بهتر بگوئیم، این ابهام و به هم آمیختگی یکی از خصائص و اوصاف دیگر دوره‌ی بلوغ اســت. در 15 سالگی یک حرکت بجا و شایسته، یک رفتار دلاورانه، یک شعار آمیخته به غرور، نوعی کمال اخلاقی ایجاد می‌کند. البته این حرکات بزرگسالان را به خنده می‌اندازد زیرا با مرحله‌ی معینی از روح اخلاقی مطابقت دارد که ایشان آن را طی کرده‌اند.
باری، گمان این که رسیدن به دوره‌ی نوجوانی سیر طبیعی و عمومی به سوی خیر اســت نوعی ساده لوحی اســت زیرا چنان که نشان دادیم درست اســت که پرورش، امکانات جدیدی در اختیار دارد لکن در عین حال با دشواریهای جدیدی نیز برخورد می‌کند. از جمله نقائص عادی بلوغ، گستاخی و شوخ چشمی و پرروئی و بی ادبی اســت که در واقع جلوه‌های تشخصی طلبی به شمار می‌روند و از راه تمسک به افتخار جوئی در جوانان و به سختی و با رنج فراوان می‌توان با آنها مبارزه یا بهتر بگوئیم معامله بمثل کرد. وانگهی ، نباید فراموش کرد که دوره‌ی اخلاق شخصی، دورهای اســت که در طی آن اخلاق بد نیز بر اثر فشار غرائز و امیال پیش می‌آید، خاصه موقعی که شرایط محیط نیز به آن مدد می‌کند. حال اگر ما این خطر را حقیر بشماریم، بزهکاری نوجوانان با خشونت تمام آن را به خاطر ما می‌آورد. بیداری اخلاق شخصی نیز بدون خطر صورت نمی‌گیرد. نخستین نقص، اخلاق خیالی یا رویائی اســت که به جای این که در عمل احساس شود به صورت خیال واهی در می‌آید. هرچه سرمشق بیشتر مورد تحسین باشد، یعنی از ذهن دورتر باشد این حالت وحشتناک تر اســت.
بنابراین، مربی باید هرچه بیشتر برای شاگردان خود موقعیتهای نیکوکاری فراهم کند. گاهی کار نیک (BA)(16) پیشاهنگان یعنی نیکوکاری هر روز را مسخره می‌کنند در صورتی که شعار والائی اســت که جوانان آرماندوست را وادار می‌کند تا در ابرهای تیره خیال سردرگم نشوند. وانگهی، باید شور و شوق اخلاقی که ما جوانان را در راه آن تشویق می‌کنیم با مقدورات واقعی آنان متناسب باشد. افراط و تفریط یکی از خصائص نوجوانی اســت و تقویت این حالت سبب ظهور خیالات واهی خطرناکی می‌شود که نومیدیهای خطرناکتری را به دنبال دارد. آدمی در پانزده سالگی نمی‌تواند مسؤولیتهای بیش از حد سنگین را هرچند به آنها علاقه داشته باشد بر دوش گیرد. زیرا چه بسا در زیر بار این مسؤولیتها خرد می‌شود یا به اختلالات عمیقی دچار می‌گردد.
عیب دوم، عیب اخلاقی صرفاً ذهنی اســت که به تماشای تصویرخود یا خودپرستی و خودپسندی منجر می‌گردد. بسیاری از نوجوانان مدتی به خودپرستی و خودپسندی متمایل می‌شوند و این حالت در آخرین تحلیل یکی از صور نگرانی و از خود کامجوئی مربوط به دوره‌ی بلوغ اســت که به موازات کشف خود ظاهر می‌شود. وانگهی، چه بسا بعد از سن شرو بن (17) باید سن نارسیس (18) را طی کرد. اما یکی از وظایف مربی آن اســت که نگذارد نوجوان در ناسازگاری با محیط و در خود فرورفتن و احتیاج به تنهائی مبالغه کند به حدی که در خودستائی یا تحسین تصور خود باقی بماند. باید به هر قیمت که باشد نوعی زندگانی اجتماعی به وجود آورد که حالت تفرعن و تشخص طلبی را تعدیل کند. برای این کار عامل نیرومندی در دست اســت و آن همدلی و همدردی اســت که از خلال دوستیهای میان نوجوانان و در نهضت‌ها و سازمانهای جوانان و مانند آن دیده می‌شود.
ملاحظه می‌کنید که چگونه تربیت اجتماعی جزئی از تربیت در دوره‌ی بلوغ به شمار می‌رود. البته این امر مانند دوره‌ی قبل عامل اصلی تربیت نیست اما وسیله گرانبهائی اســت و در تربیت شخصیت سدی به شمار می‌رود.
بعضی گرچه این برنامه را محدود و متعادل می‌دانند ولی معتقدند با بلندپروازی زیاده از حد نیز همراه اســت. البته راست اســت که تمام شاگردان قادر نیستند در اجرای این برنامه کوشش لازم به خرج دهند. طبایع کند و سنگین هنوز به قاعده و ترس از قدرت احتیاج دارند. اما از طرف دیگر، نباید فراموش کرد که بلوغ مقدمه‌ی پیدایش احساس شخصیت اســت و نتایج این حالت به تمامی در دوره بعد ظاهر می‌گردد. بندرت می‌توان از همین دوره به احساس ارزش خود و محرکات بی غرضانه تر از دوران سوم کودکی متوسل شد. همه‌ی این امور کافی اســت تا صحت راه تربیت شخصیت را در این دوره به ترتیبی که نشان دادیم ثابت کند.
***

تربیت عقلی

در دوره‌ی بلوغ تربیت عقلی دارای هدفهای دوگانه زیر اســت:
1- گشودن راه پیشرفتهای فکر انتزاعی؛
2- متوجه ساختن تربیت در جهت استعدادهای شاگردان
مطالعه‌ی ما نیز شامل یک قسمت عمومی اســت که برای همه‌ی نوجوانان معتبر اســت و قسمت دیگر که ما در آن نوجوانان محصل و نوجوان شاگرد کارگاه و نوجوانان روستائی را جداگانه در نظر خواهیم گرفت.
چنان که دیدیم با وجود تلاطم انفعالی بلوغ، فکر به ترقی خود ادامه می‌دهد. نه تنها میزان عقل و هوش هم چنان (و البته کندتر از سابق) ترقی می‌کند، بلکه استعدادهای فردی به صراحت می‌رسد و امکانات تعقل افزایش می‌یابد و تفکر قوت می‌گیرد و تحلیل درونی پدیدار می‌شود. مقارن 15 سالگی مرحله‌ی مفهوم اجمالی جای خود را به تصورات کلی یا مفاهیم کلی (19) می‌دهد. این فکر هنوز اندکی رنگ خود (20) دارد یعنی هنوز نوجوانان واقعیت پیرامون خود را با رجوع به خود در می‌یابند؛ به عبارت دیگر، قضاوت آنان بیطرفانه نیست و مثلاً در بحث به مخالفت با عرف (21) مایلند. روحیه‌ی خودخواه نوجوان نماینده‌ی مرحله‌ای میان خودمداری کودکانه و عینی بودن آرمانی انسان بالغ و کامل اســت. در این دوره، دو تصور جدید پیدا می‌شود که مفاهیم اصلی را که در سنین دبستانی در ذهن به وجود آمده بود تکمیل می‌کند. این دو مفهوم عبارتند از مفهوم قانون و مفهوم محیط.
تحصیل این دو مفهوم که در دوره‌ی دبستانی آغاز شده بود از این پس باید مورد توجه مربی باشد.
تصور قانون علمی بر استدلال استقرائی مبتنی اســت و نتیجه و پایان رشد فکر علی به شمار می‌رود، یعنی روابط میان پدیده‌ها را به عناصر ثابت و قابل اندازه گیری برمی گرداند و تصور موجبیت یا جبر علمی (22) را دخالت می‌دهد و از این راه به تصور نوجوان از جهان، یگانگی و وحدت می‌بخشد. تعلیم علوم تجربی نوجوان را در نیل به تصور قانون و تصور علت یاری می‌کند. بنابراین، از 14 سالگی باید به این گونه تعلیمات اهمیت بسیار داده شود.
تصور محیط پیچیده تر از تصور قانون علمی اســت و تنظیم و تشکیل آن زمان بیشتری لازم دارد. محیط از دو راه یعنی از راه روابط دوگانه‌ی کالبد زنده (ارگانیسم) با پیرامون خود و یک مرکز و یک محیط تعریف می‌شود محیط در فرد اثر می‌کند و زندگانی فرد بسته به آن اســت.
در عین حال نیز فرد بر محیط اثر می‌گذارد و خود در تغییر آن مؤثر اســت. نتیجه‌ی این تأثیر و تأثر متقابل همان سازگاری موجود زنده اســت.
به دست آوردن تصور محیط به دو علت برای کودکان دشوار اســت: از طرفی به علت تعداد و تکثر روابطی که کالبد زنده را با محیط مربوط می‌کند و از طرف دیگر و از این مهمتر آن که روابط به روابطی که مفاهیم اصلی مانند مفهوم علیت نمونه‌ای از آن را به دست می‌دهد محدود نمی‌شود. مخصوصاً وقتی که منظور محیط انسانی باشد شهر و خانواده و انواع ابتکارات و وقایع و اوضاع و احوال کیفیت علّی را دگرگون می‌کند. از این رو، توضیح این پیوستگیهای ظریف، کاری اســت که مدتی دراز لازم دارد.
مطالعه‌ی محیط که امروزه در مدارس ابتدائی معمول و مرسوم شده تنها مرحله‌ی اول این کار اســت: این نوع مطالعه در عین این که به تربیت قدرت مشاهده‌ی دقیق و صریح مدد می‌کند، این تصور را در ذهن کودک به وجود می‌آورد که محیط بر جانداران تأثیرات متعدد دارد. بر اثر بلوغ نیز می‌توان مفهوم کامل تری از کالبد زنده به نوجوان داد و عملی موجود زنده را در پیرامون خود مطالعه کرد. در طی دوره‌ی بعد شاگرد می‌تواند نحوه و نتایج روابط دوگانه میان فرد و محیط پیرامون خود را دریابد. و تنها در این موقع اســت که تصور محیط به طور کامل در ذهن ایجاد می‌شود. پیدایش این تصور، نخست از راه علوم طبیعی یعنی گیاه شناسی و زیست شناسی و جغرافیا و سپس از طریق علوم انسانی مانند روان شناسی و جامعه شناسی و تاریخ تسهیل می‌شود.
باری، تصور محیط دارای اهمیت فوق العاده اســت زیرا گرچه مفهوم محیط به تازگی در طی پیشرفت و رشد علوم پدید آمده اســت اما به نظر من امروز این مفهوم به ‌اندازه مفهوم زمان و عدد و علت برای درست فکر کردن لازم اســت: به مدد این مفهوم اســت که آدمی می‌تواند خود را در جهانی که در آن زندگی می‌کند جایگزین سازد. تربیت عقلی همه نوجوانان هم باید بر پایه‌ی مشترکی استوار گردد.

مسأله‌ی راهنمائی

همین که بلوغ آغاز می‌شود، مسأله‌ی راهنمائی شاگردان پیش می‌آید. لکن منظور از این راهنمائی نخستین ، تعیین راهی اســت که رفته رفته روشن تر خواهد شد. از این رو، باید آنقدر انعطاف پذیر باشد که بتوان در طی تحصیل نوجوان را از نو راهنمائی کرد. اطلاعاتی که بر اثر بررسیهای روانی درباره‌ی استعدادهای کودک 12 یا 13 ساله در دست اســت همیشه برای راهنمائی قطعی او کافی نیست. در عوض، به وسیله‌ی تستهای هوشی و از روی نتایج تحصیلی می‌توان معمولاً بدون زحمت در پایان کودکی سوم کسانی را که مستعد تحصیلات طولانی نیستند و باید به طرف کارآموزی راهنمائی شوند تشخیص داد، بدین ترتیب باید مسائل نوجوانان محصل و مسائل نوجوانان کارآموز را جداگانه و یکی پس از دیگری در نظر گرفت.
در طی مرحله‌ی قبل، تعلیمات برای همه‌ی شاگردان مشترک بود. در سن بلوغ، ترکیب استعدادهائی که رفته رفته ظاهر می‌شود چندین گونه تحصیل را میسر می‌سازد و هر یک از آنها بر مبنای ماده‌ی درس اصلی و فقط یک رشته قرار دارد: مثلاً یکی تربیت ادبی باستانی (کلاسیک) اســت که پایه‌ی آن زبان لاتینی و یونانی اســت. دیگر تربیت جدید اســت که یا برمبنای یک زبان زنده یا تعلیم عمومی قرار دارد. سوم تربیت فنی اســت که مبنای آن کار در کارگاه اســت. بعلاوه دو ماده‌ی عمومی در هر آموزش و پرورش ضروری به نظر می‌رسد: یکی ادبیات و دیگری ریاضیات. البته مقدار این دو ماده در شعبه‌های مختلف تغییر می‌کند اما در هرحال شایسته اســت در تمام برنامه‌های دوره‌ی بلوغ این دو ماده جای خاصی داشته باشد. در دنیای فعلی هرکسی احتیاج دارد اطلاعاتی محکم در ریاضیات داشته باشد. هم چنان که هرگاه تعلیم ادبی نیافته باشد نسبت به امور انسانی در هر تمدنی بیگانه خواهد ماند.
بدین ترتیب، هر رشته‌ی تحصیلی شامل یک ماده‌ی اصلی و دو ماده‌ی مشترک عمومی اســت و مواد دیگر را می‌توان قطعاً مواد فرعی دانست. تنها با این شرط می‌توان وحدت تربیت باستانی و جدید یا فنی را حفظ کرد.
یکی از ناتوانیهای تعلیمات کنونی ما این اســت که در آن هر ماده مدعی اســت که محور معرفت به شمار می‌رود. البته این ادعا صحیح و معقول اســت زیرا هرگونه مطالعه به شرط آن که عمیق باشد تربیت کننده اســت. مثلاً به خوبی می‌توان تربیتی تصور کرد که مبنای آن تاریخ یا علوم طبیعی یا جغرافیا و مانند آنها باشد. اینها همه رشته‌هائی هستند که می‌شود ایجاد آنها را مفید دانست. اما باید در هر رشته به جای آن که وقت شاگرد را در پنج یا شش علم متضاد و معارض با یکدیگر پراکنده سازیم، تعلیمات را بر طبق آن ماده‌ی اصلی سازمان دهیم که معرفتی را تعریف و معین می‌کند. اما از آنجائی که هنوز سلسله مراتب کافی میان تعلیمات رشته‌ی معینی به وجود نیامده اســت در حال حاضر کار به معارف متعدد و سنگین و زیان بخشی کشیده اســت که مانع وحدت تربیت می‌شود و مسؤول سنگینی برنامه‌ها و خستگی زیاده از حد شاگردان اســت.
تا دیروز بعد از ترک تحصیلی، تربیت هنرآموزان در تمام عمر همان تربیت حرفه‌ای بود و بس؛ یعنی تربیت آنان تقریباً به اتفاق واگذار می‌شد. اما این وضع رسوا تا حدی از میان رفته اســت. تا این اواخر سعی بر این بود که تعلیمات ابتدائی را یک سال و سپس دو سال تمدید کنند و این راه حل مأیوس کننده‌ای بود. اما امروز سعی می‌کنند دختران و پسران هنرآموز را در مدارس جدید و در مراکز کارآموزی با تربیت عمومی و حرفه‌ای آشنا کنند و این مهمترین کوشش تربیتی اســت که از بدو سازمان تعلیمات ابتدائی تا کنون در فرانسه به عمل آمده اســت.
آنچه را که ژول فری (23) در قرن گذشته برای کودکان ملت انجام داد امروز سعی می‌کنند برای نوجوانان طبقه‌ی کارگر انجام دهند. مراکز هنرآموزی بعد از امتحان راهنمائی حرفه‌ای که در واقع برای هنرآموزان در حکم راهنمائی تحصیلی اســت شاگردان را برای مشاغل مختلف که در مراکز مختلف تعلیم داده می‌شود، اماده می‌کنند. دوره قانونی هنرآموزی از 14 تا 18 سالگی اســت و بنابراین به دو مرحله‌ی رشد مربوط می‌شود. ولی امیدواریم دوره‌ی هنرآموزی (یعنی آشنائی به مشاغل) قبل از 16 سالگی صورت نگیرد و مختص دوره‌ی جوانی باشد.
عجالة در هر سنی بخواهند هنرآموزی را آغاز کنند، نباید فراموش کنند که مرکز حرفه آموزی نه مدرسه ابتدائی تمدید شده اســت نه دبیرستان فنی سرپائی. کسانی که به این گونه مراکز می‌روند سعی می‌کنند هرچه زودتر مدرسه‌ای را که در آن توفیق حاصل نمی‌کنند ترک گویند. به علاوه روشها و تمرینها و تعلیمات مقدماتی نیز نه با ذوق آنان سازگار اســت نه با سن آنان. تا چندی پیش معلمان این مراکز مخصوصاً در کارگاه نخست کارگرانی بودند که در آموزش و پرورش تجربه نداشتند. در تعلیمات عمومی نیز معلمان همان آموزگاران قدیم بودند که با شاگرد دبستانی کار کرده بود

کلماتی برای این موضوع

تربیت نوجوان آکاایران آکابانوبا هم دیگه بلوغ میشیم سرم داد می زنی؟ برو تو اطاقت دادگاه رسمی است، قیام کنید یک کار مشکل دوره ی نوجوانی در این مقاله به ذکروتوضیح اجمالی مورد از مشکلات دوران نوجوانی می پردازیمدر مقاله ی تربیت جنسی کودکان مطالب دیگر در بخش نکات تربیتی نخبه پروری تأثیر رنگها برتفکر و خلاقیت روانشناسی و روانشناسی بررسی تربیت فرزنداز نظر اسلام و روان …موضوع سمینار بررسی تربیت فرزند از نظر اسلام و روان شناسی استاد فیض ا رحیمی دانشجو روان شناسی نوجوانی میانبرهای رفتار با نوجوان لجباز پژوهش ها نشان می دهد که در سنین نوجوانی، تغییرات میگنا روان شناسی دنیای پررمز و راز نوجوانیمعنای نوجوانی نوجوانی به چه معنی است؟ واژه لاتین آن از کلمه یونانی گرفته شده که همه چیز درباره‌ی ماهواره؛ شبکه‌های ماهواره چگونه موجب بلوغ جریان جلوگیری از منکرات توسط حزب‌الله در جنوب لبناندرگیری‌های مقاومت با نیروهای دبیرستان هیات امنایی شهید سالدورگریک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج راه روشن آرامش مقاله اختلالات رفتاری و عاطفی …نوشته شده در ۹۲۱۰۱۷ساعت توسط لیلا صادقی شفیع میگنا اعلام شرایط پذیرش دانشجو در دانشگاه …لام میخواستم بگم که رشته تربیت معلم بیشتر برای متاهل ها خوبهمامجردها رشته های دیگه


ادامه مطلب ...

نقش کمرنگ پدر در تربیت کودک

[ad_1]

مشکلات اقتصادی و سختی تامین دخل و خرج و معیشت خانواده پدران را مجبور به کار طولانی مدت حتی شبانه‌روزی کرده است تا جایی که حتی فرصت کافی برای برقراری ارتباط لازم با فرزندان را از آنها سلب کرده است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، زمانای قدیم وقتی یک پدر خسته از سرکار می آمد با استقبال گرم خانواده و روی خوش آنها مواجه می شد و متعاقبا پدر هم خسته ولی با روی باز با آنها رفتار میکرد،ولی حالا تو این دوره زمونه بابا ها اینقدر خود را درگیر کار و گرفتاری کرده اند که نه فرصت بودن در کنار خانواده را دارند و نه وقتی به خانه برمیگردند حوصله سرو کله زدن و صحبت کردن را دارند و با پرتاب کردن کیف و کت خود به اطراف و نشستن پای تلویزیون و بالا و پایین کردن کانال ها زمانی که در خانه هستند را اینگونه سپری می کنند. حالا پاس کردن فلان چک، قرار دیدار با مدیرعامل یک شرکت خارجی هم مثل یک فیلم سینمایی جلوی چشم آنها رژه می رود.

امروزه متأسفانه فقدان پدر در جامعه ما یکی از غیرمنتظره‌ترین وقایع اجتماعی است. به نظر می‌رسد گرفتاری‌های شغلی پدران امروزی در بیرون از منزل فرصت و حوصله ارتباط مناسب عاطفی را به فرزندان به حداقل می‌رساند، به خصوص وقتی بچه‌ها به سن نوجوانی می‌رسند. نیاز به کمک فکری و کنترل مقتدرانه والدین دارند و انجام این کار به تنهایی از طرف ما در مسیر نیست، پدری که ساعت‌های زیادی در خارج از خانه انرژی و وقتش را برای به دست آوردن درآمد بیشتر می‌گذراند یا مادر و پدری که بر سر خیلی از موارد زندگی با یکدیگر تفاهم و همدلی ندارند، به طور مسلم نمی‌توانند الگوی رفتاری و اخلاقی مناسبی برای فرزندانشان باشند، پس در ایفای وظایف و مسئولیت خود هم موفق نیستند.

عاطفی کردن فضای زندگی وظیفه اصلی زنان شاغل

تهرانی روانشناس در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت: مدیریت زندگی اگر از سوی خانم‌هایی که چه شاغل و چه خانه‌دار هستند، به زیبایی اتفاق بیفتد، مردها جذب زندگی زناشویی و خانوادگی خود می‌شوند. زما‌ن‌هایی که مردان بیرون از خانه صرف می‌کنند به دلیل آن است که فضای خوشایندی در خانه وجود ندارد تا به خانه بازگردند و به اهل خانه رسیدگی کنند، اگر این فضا لذت بخش باشد، آقایان از هر جایی که مشغول به کار باشند به آن فضای لذت بخش برمی‌گردند. اگر آن منبع لذت بخش همسر و خانه‌ی آن ها باشد، قطعاً مردها به خانه بر‌می‌گردند و زمان کافی با همسر و بچه‌هایشان را صرف می‌کنند و قطعاً کیفیت مدیریت زندگی به دست خانم‌ها است که باید به درستی اجرا شود.

پدر سرمشق زندگی فرزندان است

وی با اشاره به نقش‌ پدر در خانواده بیان کرد: مسلماً پدر نقش بسیار مهمی در خانواده دارد، با این که مادر بیشتر وقت خود را صرف بچه‌ها می‌کند اما رفتارهای پدر به عنوان یک الگو برای فرزندان شاخص‌تر و بارزتر است. مسلماً یک پدر باید به همسر و فرزندانش بپردازد و یک زمانی را با همسر و یک زمانی را با بچه‌ها داشته باشد و حتماً‌ بخشی از زمان خود را به تفریح با آن‌ها اختصاص دهد و به مسائل و مشکلات آن‌ها اهمیت بدهد ولی اگر یک آمار سرانگشتی داشته باشیم واقعاً‌ تا چه اندازه به این مسائل در خانواده اهمیت می‌دهیم و تا چه حد آن را اجرا می‌کنیم.

تهرانی روان‌شناس تصریح کرد: اگر فرد مورد نظر (پدر خانواده) از سلامت روان برخوردار باشد، یعنی ما با یک فرد بیمار مواجه نباشیم قطعاً مدیریت بهترین ارتباط پدر با فرزند و همسر به دست خانم است، این که خانم چه فضایی را ایجاد کند که پدر ارتباط ها را به خوبی برقرار کند، که باز هم این مسئله بستگی به این دارد که پدر از سلامت روان برخوردار باشد و شرایط و امنیت مالی در حدی نباشد که خود آن باعث آسیب جدی به خانواده شود، در صورتی که سلامت روان وجود داشته باشد نقش پدر پررنگ‌تر است.

وی تأکید کرد: اگر مدیریت زندگی به خوبی اجرا شود، حضور پدر و نقش آن پررنگ‌تر خواهد بود و بسیار تأثیرگذار است زیرا نوع ارتباط پدر با همسر را بچه‌ها می‌بینند و به شدت روی آن ها تأثیرگذار است و از پدر برای زندگی آتی خود الگو می‌گیرند.

جلوی ضرر را هرجا بگیریم منفعت است

این روان‌شناس در پاسخ به این سئوال در خصوص حضور کمرنگ پدران و تأثیر آن بر سلامتی فرزندان در آینده تصریح کرد: قطعاً هر فاکتوری را که فاقد آن باشیم، می‌تواند در آینده بر سلامتی فرزندان تأثیرگذار باشد ولی گاهی پدرها به قدری زیبا مدیریت می‌کنند و زمان باقی‌مانده‌ای که می‌توانند، باشند به قدری کیفیت آن را در ارتباط با فرزندانشان بالا می‌برند که می‌تواند تا حدودی کمیت آن را نیز پوشش دهد.

پدران باید بدانند فرصت‌های تعطیلی زمان خوبی است که در کنار خانواده به سفرهای کوتاه بروند، بدون صحبت کردن درباره کارشان یا بدون فکر کردن به مشکلات در خصوص کار، وقت و انرژی خود را برای خانواده‌شان بگذارند و در کنار آن ها لحظات خوبی را سپری کنند.

تصویر آرمانی پدر برای فرزند

تردیدی نیست که مسئولیت عمده تربیت فرزندان در مراحل اولیه رشد و تحول به ویژه در دوران جنینی، شیرخوارگی و پیش‌دبستانی به عهده مادر است اما این امر بدون حمایت و کمک‌های پدر میسر نیست.

فرزادفر روان‌شناس کودکان در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران عنوان کرد: نقش پدر از 2.5 تا 3 سالگی فرزند پررنگ می‌شود و از آن زمان پدر معنا پیدا می‌کند تا قبل از آن قاعدتاً نقش مادر پررنگ‌تر است، ولی باز هم در آن زمان نقش پدر کمرنگ نیست، پدر با حمایتی که از مادر می‌کند تأثیر بسیار مهم بر شکل‌گیری شالوده شخصیتی فرزند می‌گذارد.

وی افزود: موضوع دیگر تصویر آرمانی است که پدر به نوعی برای فرزندان خود ارائه می‌کند، هرچه قدر پدر آن تأثیر آرمانی که از خودش دارد با آن واقعیتی که درحال حاضر با آن زندگی می‌کند، به هم نزدیکتر باشد اضطراب فرزند کمتر خواهد شد و این می‌تواند بسیار مفید و مؤثر باشد.

رفتار امروز پدر فردای فرزندان را رقم می زند

فرزادفر با اشاره به عامل دیگری که باعث پررنگ‌ شدن نقش پدر می‌شود، خاطرنشان کرد: یک مسئله‌ی دیگر که نقش پدر را پررنگ می‌کند، ارتباطی است که برای هر دو جنس هم دخترها و هم پسرها اتفاق می‌افتد. پسر با پدر الگوهای مردانه را همانندسازی می‌کند و دختر که به نوعی باید در زندگی آینده خود با مردها یا مردهای زندگی نظیر همسر، همکار یا فرزند پسرش ارتباط بگیرد.

بنابراین آن چیزی که پدر از خود به جا می‌گذارد، بسیار در شکل گیری روابط عاطفی آینده فرزند مهم است. در پسرها این مسئله پررنگ‌تر می‌شود، دلیل آن هم این است که پسرها باید با پدر همانند‌سازی کنند و الگوهای مردانه را از پدر یاد بگیرند و این مسئله اگر در پسرها به درستی اتفاق نیفتد از نوجوانی مشکلاتی را برای آن‌ها به وجود می‌آورد.

زمان با فرزندان هزینه‌ای که برای باباها ندارد

این روان‌شناس کودک تصریح کرد: هر چقدر تأثیرها و حمایت‌هایی که فرزندان از پدر می‌گیرند به درستی ایفا شود قاعدتاً در عزت‌نفس و اعتماد به نفس فرزند نسبت به توانمندی خود رنگ و بوی بیشتری پیدا می‌کند.

وی بیان کرد: پدر ناچار است، بخشی از وقت و انرژی خود را بیرون از خانه‌ برای تأمین معیشت خانواده و نیازهای مالی و اقتصادی آن ها صرف کند اما یک بخش مهم‌تری که حضور پدر را برای فرزند پررنگ می‌کند، کوچکی از وقت اوست که برای بچه‌ها می گذارند و به عنوان حمایت کننده و پشتیبان قدرت حل کردن مسائل کوچک و بزرگ زندگی فرزند خود را داشته باشد و این که پدر چقدر به فرزند خود احساس امنیت را فراهم می‌کند. هر اندازه که پدر بتواند در این مسئله به خوبی ایفای نقش کند قاعدتاً بسیار کمک حال فرزند خود خواهد بود.

معکوس عمل نکنید

وی در پایان تصریح کرد: یک نکته‌ی دیگری که نقش پدر را برای فرزندان پررنگ می‌کند نوع برخورد پدر با واقعیت‌ها و قوانین اطراف او است اگر پدری بگوید این کار درست است، این کار غلط است و خودش به آن چیزی که می‌گوید، عمل نکند تقریباً می‌توانیم فرزندش نیز به همان راهی خواهد رفت که خودش رفته است.

اگر پدران از روحیه فرزندان خودآگاه نباشند، توانمندی‌ها کودکانشان را نشناسند و شرایط مناسبی برای خلوت‌های دونفره پدر و فرزندی فراهم نکنند، بدون شک در آینده فرزندانشان تأثیرگذار است.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


21 ژانويه 2016 ... نقش کمرنگ پدر در تربیت کودک. مشکلات اقتصادی و سختی تامین دخل و خرج و معیشت خانواده پدران را مجبور به کار طولانی مدت حتی شبانهروزی کرده ...مشکلات اقتصادی و سختی تامین دخل و خرج و معیشت خانواده پدران را مجبور به کار طولانی مدت حتی شبانهروزی کرده است تا جایی که حتی فرصت کافی برای برقراری ...در پایان مقاله زیانهای دوری پدر از فرزندان و کم رنگ شدن نقش پدر در تربیت فرزندان مختصراً شرح داده شده است. مقدمه: انسان دارای مسئولیت های زیادی است که باید آنها را ...مشکلات اقتصادی و سختی تامین دخل و خرج و معیشت خانواده پدران را مجبور به کار طولانی مدت حتی شبانهروزی کرده است تا جایی که حتی فرصت کافی برای برقراری ...نقش پدری را کمرنگ نکنیم نقش پدر,جایگاه پدر,مدیریت خانواده,نقش پدر ومادر, کمرنگ ... خانه باشد و نظارت بر فرزندان نداشته باشد، مشکلات تربیتی زیادی ایجاد خواهد شد. ... در روایات آمده است که کودکان خود را با قدری از مشکلات به آرامی آشنا سازید تا در ...کم رنگ شدن نقش پدر در تربیت فرزند. داشتن فرزند صالح آرزوی هر پدر و مادری است. والدین که پس از تحمل سختی ها و دشواری های دوران نوزادی و کودکی و نوجوانی حالا ...نقش پدر در تربیت فرزند پسر,نقش پدر تربیت فرزند,نقش پدر مادر در تربیت فرزندان ... مقتدر و مهربان چون پدر کم رنگ شدن نقش پدر در تربیت فرزندان، پدیده ی ...تربیت سفری است که از دوران کودکی آغاز و هدف آن، شکوفا ساختن استعدادهای کودک است. تربیت مجموعه ... کم رنگ شدن نقش پدر در تربیت فرزندان تکناز : همانند سازی ...23 سپتامبر 2012 ... ... که آنها در مراقبت از کودک نقش كمرنگي نداشته اند و گاها تربیت فرزند را ... به گزارش مهرخانه، باید توجه داشت که نقش پدر در واکسینه شدن فرزندان ...


کلماتی برای این موضوع

کمرنگ بودن نقش پدرها در تربیت کودکتربیت کودک زمانای قدیم وقتی یک پدر خسته از سرکار می آمد با استقبال گرم خانواده و روی نقش کمرنگ پدر در تربیت کودک نقشکمرنگپدردرتربیتکودکوی با اشاره به نقش‌ پدر در خانواده بیان کرد مسلماً پدر نقش بسیار مهمی در خانواده دارد کمرنگ بودن نقش پدرها در تربیت کودکوی با اشاره به نقش‌ پدر در خانواده بیان کرد مسلماً پدر نقش بسیار مهمی در خانواده دارد زمانی که نقش پدران کمرنگ می‌شود مشاورهزمانی که نقش پدران کمرنگ می نقش مؤثر تربیتیپدرتربیت کودکانروش تربیت کودکانک نقش پدر در تربیت کودکان تا سال اهمیت زیادی … حضور پدر در خانواده کمرنگ در تربیت کودک نقش نقش پدر در تربیت نقش فرزندان در تربیت پدر و مادرنقش فرزندان در تربیت پدر و نقش فرزندان در یا همین امشب که زیر نور کمرنگ چراغ برچسب ها تربیت کودکتربیت کودکنقش کمرنگ پدر در تربیت کودک کمرنگ بودن نقش پدرها در تربیت کودکوظایف والدین ،رابطه والدین با فرزندان ،والدین موفقمسئولیت یک پدر در دو فرمول غلط در تربیت کودک نقش پدران در تربیت فرزندشان نقش بازی در تربیت کودک روانشناسی کودک …نقش بازی در تربیت کودک در این بازی کودک نقش فرضی او قرار است در آینده پدر شود و اهمیت نقش پدر در تربیت کودکان تا سال حضور پدر در خانواده کمرنگ پدر در دو سال نخست زندگی کودک نقش پدر در


ادامه مطلب ...

پسری تربیت کنید که به زنان احترام بگذارد

[ad_1]
روزنامه آسیا: جایگاه زنان در سرتاسر جهان متفاوت اسـت. برخی شهرها و کشورهایی در گوشه و کنار جهان وجود دارند که مردان در آنها هیچ ارزش و احترامی برای زنان قائل نیستند.

بدترین قسمت ماجرا این اسـت که همان مادری که خوب می داند عدم احترام از جانب دیگران چه تاثیر مخربی بر شخصیت خودش دارد و از این موضوع زجر می کشد، خودش پسری را بزرگ می کند و پرورش می دهد که دقیقا مانند پدرانش به همه زنان، از جمله مادر خودش توهین می کند. به همین دلیل هم این روزها رویکرد فمینیستی بسیار پرطرفدار و معروف اسـت. فمینیم به معنای نفرت از مردان نیست بلکه این رویکرد دربالره احترام به تمام زنان فارغ از سن، نژاد، ملیت و مذهبی اسـت که دارند.

اگر فرزند پسر دارید و می خواهید در آینده از او فردی با تربیت، معقول و اصیل بسازید، بهتر اسـت به نکات زیر نگاهی بیندازید زیرا این روش ها در تربیت فرزندی به شما کمک می کنند که احترام گذاشتن به دیگر بانوان را بلد باشد.

پسری تربیت کنید که به زنان احترام بگذارد(slideshow)
موفقیت های تان را با او به اشتراک بگذارید

پسر شما حتما باید بداند که زنان هم درست همانند مردان حق دارند موفق باشند. او باید درک کند که زنان هم اهدافی دارند و برای رسیدن به آنها نیز قدرت کافی را دارند. حتما لازم نیست اهل کسب و کار باشید یا موفقیت های مالی را با فرزندتان در میان بگذارید. حتی همین الان هم شما یک مادر موفق هستید، پس تا آنجا که امکان پذیر اسـت اجازه دهید فرزندتان نیز این موضوع را بداند.

درباره زنان موفق دیگری که سرتاسر جهان زندگی می کنند و از بخش های مختلف این کره خاکی هستند هم با پسرتان حرف بزنید. به این ترتیب او به این درک هم می رسد که نژاد، ملیت یا حتی مذهب تفاوتی بین انسان ها به وجود نمی آورد. به پسرتان بیاموزید هر زنی حق انتخاب دارد. اینکه انتخاب کند شیوه زندگی اش چگونه باشد. برخی از زنان برای رسیدن به اهداف شغلی بالای خود تلاش و کوشش بسیار می کنند در حالی که برخی از آنها ترجیح می دهند در خانه بمانند و تمام تلاش شان را برای مادر بودن به کار گیرند.

از پدرشان بد نگویید

اگر با همسرتان زندگی می کنید یا حتی اگر از او جدا شده اید، هرگز درباره پدر فرزندتان در برابر او بدگویی نکنید. پسر شما باید بفهمد که زنان هم به مردان احترام می گذارند. سعی کنید تا آنجا که ممکن اسـت هنگامی که فرزندتان در خانه اسـت از دعواهای زناشویی اجتناب کنید. اگر همسر سابق تان برای شما احترامی قائل نیست و شما هم نمی توانید در این رابطه هیچ کاری انجام دهید، به این معنا نیست که شما هم باید از او متنفر باشید.

به یاد داشته باشید که شما نمونه و الگویی برای پسرتان هستید. پس بهتر اسـت حواس تان به این الگو باشد و آن را خراب نکنید. زمانی که پسرتان بزرگ شود، خواهد فهمید که همیشه حق با پدرش نبوده اسـت. هر چه الان به او بگویید بی فایده اسـت.

پسری تربیت کنید که به زنان احترام بگذارد(slideshow)
درباره حقوق زنان با او گفتگو کنید

این موضوع مهمی اسـت که شما و پسرتان، نه همیشه و هر روز بلکه هر از گاهی، با ذهن باز درباره حقوق زنان با یکدیگر صحبت کنید. این موضوع را با تعریف تاریخ آغاز کنید. وی باید بداند که زنان در طول تاریخ چقدر برای برابری جنسیتی جنگیدند. اگ رپسرتان نوجوان اسـت باید بداند که چه تعداد از زنان در معرض تجاوز و آزار و اذیت جنسی قرار دارند. این موضوعات به هیچ وجه جالب نیستند اما اینکه مرتبا درباره آنها با پسرتان صحبت کنید به شما کمک می کند فرزندی را تربیت کنید که فارغ از هر موضوعی به زنان احترام می گذارد.

در ضمن حواس تان باشد با گفتن این حرف ها پسرتان از مرد بودن خود احساس گناه نکند. بگذارید او بداند که بسیاری از مردان نیز از عدم وجود برابری جنسیتی رنج می برند و رحم و شفقت زیادی نسبت به زنان دارند.

اجازه ندهید به دنبال هوا و هوس خود برود

حتما شما پسرتان را بسیار دوست دارید و می خواهید هر ثانیه او را خوشحال و شاد کنید اما اینکه اجازه دهید پسرتان دنبال هر هوا و هوسی برود به مثابه این اسـت که به او بیاموزید زن فقط برای راضی نگه داشتن مرد و برطرف کردن نیازهای او خلق شده و غیر از این کار دیگری ندارد. به عنوان مادر باید بدانید چه زمانی بدون توجه به اشک ها و خواسته های نا به جای فرزندتان به او «نه» بگویید.

پسری تربیت کنید که به زنان احترام بگذارد(slideshow)
درباره زنان دیگر هم بد نگویید

شاید از پوشش همکار خانم تان در محل کار خوش تان نیاید یا شاید رفتار مادر، خواهر یا خاله و عمه شوهرتان را دوست نداشته باشید. این مشکل شماست. پسرتان نباید بشنود که شما چگونه آنها را قضاوت می کنید. به عبارت دیگر، با این رفتار شما، پسرتان فکر می کند برخی از زنان خوب هستند، در حالی که برخی دیگر نه تنها خوب نیستند بلکه حتی شایستگی محترم شمرده شدن را هم ندارند. تمام سعی خود را بکنید که مخصوصا هنگامی که پسرتان در نزدیکی شماست، احساس تان را کنترل کنید.

او را در انجام مسئولیت ها و کارهای خانه دخالت دهید

مادرها، مخصوصا زمانی که دختر دارند، به ندرت از پسرهای شان می خواهند در کارهای خانه مانند آشپزی، نظافت و سایر کارهای خانه به آنها کمک کنند. شمنا و همسرتان باید برای پسرتان مثال بزنید و به او نشان دهید که حتی زمانی که موضوع مربوط به مسئولیت ها و کارهای خانه باشد هم زنان و مردان برابرند.

اگر هم پسر و هم دختر دارید، حواس تان باشد و مطمئن شوید که در کارهای خانه فقط یکی از آنها را به کار نگیرید. هر دو آنها را با هم در کارهای خانه دخالت دهید.

پسری تربیت کنید که به زنان احترام بگذارد(slideshow)
پرورش پسری که احترام به زنان را آموخته باشد، کار سخت و غیرقابل درکی نیست و شما به عنوان یک مادر نباید نسبت به این مسئله چشم پوشی کنید. اول از همه، پسر شما همسر آینده کسی اسـت و شما هم قطعا می خواهید پسرتان همان طور که به همه زنان احترام می گذارد، با همسرش نیز محترمانه رفتار کند. آیا فکر نمی کنید این موضوع که با پسرتان درباره حقوق زنان صحبت کنید، مهم باشد؟

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

وظایف شوهر نسبت به زن سرپرستی خداوند حکیم در قرآن کریم می فرمایند الرّجالُ قوامون علی النساء مردان قرائتی مبارز کلیپامام صادق علیه سلام فرمود کسى که ایمان برجعت ما ندارد و متعه عقد موقت را حلال نداند دلیل ارتباط زنان متاهل با پسران مجرد مجله …متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری فرهنگی شنیده می‌شود که در مواردی جزئی مریخی ها و ونوسی ها در اتاق خوابزنان به این جمله‌ها احتیاج دارند سیاستهای زنانه در جذب همسر باورهای خطرناک در زندگی اسلام و مساله تعیین جنسیت جنینبا سلام من دو فرزند پسر دارم الحمداللهوالان دو سه هفته ای است که باردارم دلم میخواد نشانه های عاشق شدن یک مرد را بشناسید روانشناسیآن ها احتمال این که زندگی شان به موفقیت ختم می شود را نه با شمارش معیارهای ظاهری و مالی چرا آقایان ناگهان خانمی که عاشقش هستند را ترک …سلام به همه بامعرفتها با ایمانها وبا وجدانها با پسری که خیلی ادعا میکرد دوستم داره روش برخورد با افرادی که خود را عقل کل میدانند مردمانآیا تا به حال با کسی برخورد داشته اید که احساس می کند عقل کل است و همه چیز را می داند و فان وسرگرمیمتن آهنگ جدید ندیم بنام برس به زندگیت برس به زندگیت فکر من نباش و یه جوری می گذرونه نیاز جنسی ۱۱میلیون جوان مجرد چگونه تامین میشود؟ …واسه چی باید ازدواج کنند آخه؟ روابط آزاد جنسی که وجود داره تا به یکی می گی سلام می گه


ادامه مطلب ...

آداب تربیت کودک پیش از دبستان در اسلام

[ad_1]
مفیدستان:

اسلام در ارتباط با تربیت کودکان پیش از دبستان چه می‌گوید؟

 Islam and Raising Children

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ با مراجعه به احادیث می‌توان به نکات عملی و جالبی در ارتباط با تربیت کودکان در سنین پیش از مدرسه دست یافت.

وقتی حضرت یوسف به برادرش بنیامین رسید، به وی گفت با اینکه برادر عزیزت را گم کرده بودی، چگونه توانستی ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند شوی؟! بنیامین گفت من پدر بزرگواری دارم که به من فرمود: فرزندم! اگر می‌توانی فرزندانی داشته باشی که زمین را با تسبیح و توحید خداوند گران‌بها سازند، این کار را انجام بده! این روایت و روایات مشابه، یکی از پایه‌های نظری تشکیل خانواده را بیان می‌کنند. از دیدگاه اسلام، نظریه تشکیل خانواده دو پایه اساسی دارد که یکی مربوط به همسران و دیگری درباره فرزندان است. آنچه مربوط به فرزندان است، «تربیت نسل توحیدی» است. بر اساس این نظریه، یکی از اموری که فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده را تبیین می‌کند، تربیت فرزندان موحّد است. در این میان، مسئله این است که برای تحقق این امر چه باید کرد و چه اموری به موحّدشدن فرزندان کمک می‌کنند و وظایف والدین در این باره چیست؟ گاه دیده می‌شود که برخی والدین در این زمینه بی‌تفاوت هستند و کاری به این مسئله ندارند و گاه برخی چنان در این زمینه پافشاری کرده و سخت‌گیری می‌نمایند که نتیجه عکس گرفته می‌شود.

در برخی متون دینی صحبت از آزادگذاشتن فرزندان در هفت سال نخست است که می‌تواند دستاویز عملکرد نخست نیز باشد و در برخی دیگر از متون به حساسیت تربیت در کودکی و مسئولیت والدین در باره آن پرداخته شده که می‌تواند پایه عملکرد دوم قرار گیرد. در این فرصت برآنیم تا این مسئله را از دیدگاه اسلام در مقطع تولد تا پیش از دبستان بررسی کنیم. در این باره مسائلی وجود دارد که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

  1. انتخاب نام نیک: نام، تابلو و نشان هر فرد است. این مسئله می‌تواند از سویی رویکرد جامعه‌شناسانه داشته باشد که با نظریه برچسب‌زنی ارتباط پیدا می‌کند و از سوی دیگر، می‌تواند رویکردی روان‌شناسانه داشته باشد. بر این اساس، نام و نشان، بر رویه فرد و جهت‌گیری او تأثیر گذاشته و می‌تواند سرنوشت او را تغییر دهد. به همین دلیل، اسلام عزیز بر آن تأکید جدی داشته است. نام‌های توحیدی و ارزشی می‌توانند به توحیدی‌شدن و دین‌داربودن فرزندان کمک کنند. به همین دلیل، پیامبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، نام‌های نازیبا، مشرکانه و غیردینی را تغییر می‌دادند. «روانشناسی نام» از دیدگاه اسلام، مسئله دامنه‌داری است که نمی‌توان در این فرصت بدان پرداخت؛ اما از مسائلی است که در حوزه تربیت کودک می‌توان آن را بررسی کرد.
  2. فرصت بازی دادن. شاید بتوان گفت که بازی‌کردن، باید حالت غالب در هفت‌سال نخست باشد؛ به گونه‌ای که او در ارضای نیاز به بازی، آزاد باشد و در عین حال، هر کار تربیتی باید با محوریت این عنصر و آمیخته با آن صورت پذیرد. در روایات اسلامی، از این دوره به عنوان زمانی برای بازی‌کردن یاد شده که نباید هیچ آموزش سازمان‌یافته و یا کار برنامه‌ریزی شده‌ای از او خواست؛ بلکه باید به او فرصت بازی داد و حتی با او کودکی کرد و به بازی پرداخت. به همین جهت، معصومان، علیهم‌السلام، به کودکانشان اجازه بازی می‌دادند و با آنان بازی می‌کردند. جالب اینکه این امر را می‌توان یکی از عوامل تربیت دینی کودک به‌شمار آورد؛ زیرا این کار، موجب حلیم‌بودن او در بزرگسالی می‌گردد؛ بنابراین، همیشه تربیت دینی با روش مستقیم صورت نمی‌گیرد.
  3. از اموری که آموزش آن به کودک توصیه شده، توحید است. توحید اساس و شالوده اسلام است. در برخی روایات آمده سعی کنید اولین سخن فرزندتان «لا اله الا الله» باشد. وقتی زبان کودک فصیح شد و توانست به‌خوبی سخن بگوید، «لا اله الا الله» گفتن را به وی آموزش دهید. روشن است تحقق این امر به آن است که در فضای خانه و خانواده و لابه‌لای بازی با کودک و سخنانی که به او گفته می‌شود، ذکر توحید پررنگ باشد تا کودک هنگام سخن‌گفتن، آن را تکرار کند. این نشان می‌دهد که هر چند در این سن، تربیت رسمی و منظم وجود ندارد، از راه‌های دیگر می‌توان توحید را منتقل ساخت. چه زیباست که هنگام بازی با کودک، به‌جای به‌کاربردن کلمات بی‌معنا، برخی از مهم‌ترین ذکرها بر زبان جاری شوند. جالب این که در روایتی از امام باقر، علیه‌السلام، و امام صادق، علیه‌السلام، سن این کار مشخص شده و آمده که در سه سالگی به کودک گفته شود این ذکر را بگوید و سپس او را رها کنید. قسمت پایانی حدیث نشان می‌دهد که گفتن این ذکر و توصیه به آن، نباید پایدار و مستمر باشد. همین که این جمله را بگوید، کافی است. این می‌تواند با توجه به روحیات کودک در این سن که بیشتر به بازی علاقه‌مند است، متناسب باشد؛ اما در عین حال، او به حال خود نیز واگذار نشده است.

از این گذشته، امر دیگری که در تربیت توحیدی کودک تأثیر دارد، وفاکردن به وعده است. کودک در این سن، به ویژه پدر خود را «ربّ» خود می‌داند؛ بنابراین بدقولی‌کردن پدر می‌تواند در آینده، فرزند را نسبت به خداوند بی‌اعتماد کند و او را به سمت گناه بکشاند.

  1. موضوع دیگری که آموزش آن توصیه شده، ولایت پیامبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، و اهل بیت ایشان، علیهم‌السلام، است. در ادامه روایتی که بخشی از آن پیشتر گذشت و سنِّ سه‌سال را برای آموزش توحید مشخص ساخته بود، آمده که پس از گذشت حدود هشت‌ماه از آن تاریخ، از او خواسته شود که بگوید «محمد رسول‌الله» سپس به حال خود رها شود تا چهارسال آن تمام شود. آن‌گاه از او خواسته شود صلوات بفرستد و بگوید «صلی‌الله علی محمد و آله». جمله نخست، آشناسازی با اصل رسالت پیامبر اکرم، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، است و جمله دوم، دو نکته دارد: یکی اضافه‌شدن اهل‌بیت است و دیگری درود‌فرستادن بر حضرت و خاندان مبارکشان که شعار اسلام است.
  2. موضوع دیگر، نماز است. برای آموزش نماز و زمان آن، در روایات با تعابیر مختلفی سن مشخص شده و از شش‌سالگی، بین شش و هفت‌سالگی و نیز هشت‌سالگی یاد شده است. گاه نیز سخن از سن به میان نیامده و ملاک‌هایی بیان شده؛، مانند رسیدن به سن درک و تمیز و شناختن دست راست از چپ. با توجه به این ملاک‌ها شاید بتوان علت تفاوت در ذکر سن را نیز تفاوت مخاطبان حضرت در ملاک‌ها دانست.

در برخی روایات آمده که این امر از سن تمیز و تشخیص کودک و با موضوع قبله و سجده آغاز می‌شود. در همان روایت پیشین آمده که پس از آموزش ولایت، کودک را باید رها کرد تا پنج سال او تمام شود. وقتی پنج سال او تمام شد، از او پرسیده شود که دست راست و چپش کدام است. اگر دانست، صورت او به سمت قبله برگردانید و از او بخواهید که سجده کند. سپس تا هفت‌سالگی به حال خود رها شود. وقتی هفت‌سال او تمام شد، یک مرحله بالاتر رفته و به صورت ابتدایی وضو به او آموزش داده شود و از او خواسته شود که دست و صورت خود را بشوید و نماز بخواند. این نمازخواندن بیش از یک سجده به‌جای‌آوردن است و طبیعی است که باید در این بین مراحل نماز به او آموزش داده شده باشد. سپس رها شده تا نه سال او تمام شود. آنگاه به صورت کامل، وضو به او آموزش داده شده و خواسته شود به صورت منظم نماز بخواند و بر آن پافشاری شود.

  1. موضوع دیگر، روزه است. یک موضوع مشخص است و آن اینکه این کار باید پیش از بلوغ شروع شود؛ اما برای زمان روزه، دو ملاک بیان شده است: یکی طاقت‌داشتن و دیگری نزدیک‌شدن به بلوغ که هر دو می‌توانند قابل جمع باشند و به یک مسئله که همان طاقت‌داشتن باشد، اشاره داشته باشد. جالب اینکه تأکید شده در این سن، روزه تمرینی است، نه تکلیفی و تصریح شده که به اندازه توان باید روزه بگیرند و سپس افطار کنند و دوباره روزه بگیرند، تا هنگام اذان. در این نوع روزه مهم این است که توان خویشتن‌داری کودک افزایش یابد و تا جایی که ممکن است صبر نماید، نه اینکه به مجرد گرسنگی یا تشنگی افطار نماید. بعد از این مرحله تمرینی، نوبت به تکلیف می‌رسد که برای این مرحله تصریح شده که بین ۱۴ و ۱۵‌سال باید بر این امر پافشاری کرد و به جدّ از فرزند خواست و وی را مورد مؤاخذه قرار داد.
  2. موضوع دیگر، آموزش قرآن کریم است. در روایات، بر آموزش قرآن کریم توصیه شده و آن یکی از حقوق کودک بر پدر دانسته شده و برکات فراوانی برای آن نقل شده است؛ اما درباره زمان آن کمتر به صراحت سخن گفته شده است. در برخی از روایات، پیش از بلوغ آمده است. در برخی دیگر از روایات آمده که وقتی کودک عاقل شد و توانست قرآن را بخواند، نماز به وی آموزش داده شود. این نشان می‌دهد که طبیعتاً آموزش قرآن از پیش از این مرحله باید آغاز شده باشد.
  3. از مسائل مهم در این زمینه آن است که در عین اینکه تقریباً زمان هر کدام از موضوعات مشخص شده، اما باید تفاوت میان کودکان رعایت شود. گاه برخی را می‌توان زودتر به یکی از این امور واداشت و برخی را دیرتر. امام باقر(ع) در این باره می‌فرماید: «ما کودکان خود را وقتی پنج‌ساله‌اند، به نماز امر می‌کنیم؛ ولی شما کودکانتان را وقتی هفت‌ساله شدند، به نماز امر کنید. ما کودکان خود را وقتی هفت‌ساله‌اند، به روزه وامی‌داریم؛ به اندازه‌ای که توان دارند، چه تا نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر. وقتی تشنگی و گرسنگی بر آنان چیره شد، افطار می‌کنند تا اینکه به روزه عادت کنند و توان آن را بیابند؛ ولی شما کودکانتان را وقتی نُه‌ساله شدند، به اندازه‌ای که توان دارند، به روزه وادارید و وقتی تشنگی بر آنان چیره شد، افطار کنند.» بنابراین، هرچند نباید نسبت به تربیت دینی بی‌تفاوت بود و باید در زمان‌های تقریباً مشخصی آنها را انجام داد، باید شناور عمل کرد و تفاوت میان آن‌ها را درنظر گرفت.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بازی و خلاقیت خلاقیت و بازی صفحه کارگروهی …بدون هیچ تردیدی زمین‌های بازی بخشی کامل و جدانشدنی از خاطرات هر کودکی است بازی و خلاقیت خلاقیت و بازی صفحه کارگروهی خلاقیت ، بازی و بدون هیچ تردیدی زمین‌های بازی بخشی کامل و جدانشدنی از خاطرات هر کودکی است


ادامه مطلب ...

5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد

[ad_1]

وب‌سایت نی‌نی یاری - سلطانی نژاد: در این مقاله سوالاتی مطرح شده که با پرسیدن این سوالات از فرزندان می توانید حالت ذهنی آن ها را به حالت شاد تغییر دهید. شاید شما به صورت طبیعی آدم شاد و راحتی هستید. این به دلیل انتخاب هایی اسـت که در زندگی انجام می دهید و البته  ژنتیک هم تاثیر دارد.


5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد (1)

 ایده روانشناسی مثبت این اسـت که افراد می توانند با تغییر رفتار و افکار خود شادتر و خوشحال تر باشند. شاد بودن بیشتر یک عادت اسـت تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی شما بستگی دارد، اما چیزهای زیادی هستند که می توانند شما را شادتر کنند.

۱۱ سوالی که در این مقاله آمده اسـت روی این نکته تمرکز دارند که چگونه فرزندان شما می توانند خودشان را شادتر کنند. این سوالات در نهایت در ذهن کودک قرار می گیرند و خودشان به دنبال جواب این سوالات می گردند. با این کار شما به آن ها هدیه بزرگی می دهید و این هدیه شادی اسـت.


سوالاتی که به تربیت فرزندان شاد کمک می کنند:

۱- بهترین قسمت امروزت چی بود؟

این سوال خوبی قبل از خواب اسـت. با پرسیدن این سوال فرزند شما قبل از  خواب احساس رضایت و شادی می کند. این سوال عادت تمرکز روی بهترین بخش روز را در فرزندان ایجاد می کند و اگر به صورت منظم پرسیده شود به بخشی از طبیعت آن ها تبدیل می شود.

۲- چه چیزهایی هستند که به خاطرشون شکرگزار هستی؟


 بهترین موقع پرسیدن این سوال هنگام صرف شام اسـت. همه اعضای خانواده به صورت نوبتی می توانند به خاطر چیزهایی که در آن روز داشتند و اتفاق های خوبی که افتاده شکرگزاری کنند. یک رابطه بسیار قوی بین شادی و سپاسگزار بودن وجود دارد.

۳- خودت چطوری می خوای این مسئله را حل کنی؟

وقتی فرزندتان مشکلی را پیش شما مطرح کند، به نرمی و گرمی این سوال را از او بپرسید. سعی نکنید مشکل او را حل کنید. در طولانی مدت این به ضرر آن ها خواهد بود. به آن ها فرصت دهید خودشان مسائل خودشان را حل کنند و از تلاش برای حل کردن مسائل و حل کردن آن ها حس اعتماد به نفس به دست بیاورند. این هدیه ای ارزشمند اسـت که می توانید به آن ها بدهید. اگه فرزندتان به شما گفت که نمی دانم چطور این مسئله را حل کنم، پاسخ دهید که من هم دقیقاً نمی دانم چه کار باید کرد، بیا با هم مسئله را حل کنیم. آدم های شاد کسانی هستند که مسائل پیش روی خود را حل شدنی می دانند و به توانایی خودشان در حل مسائل اعتماد دارند.


5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد (1)

۴- چه احساسی داشتی؟

یکی از اساسی ترین بخش های شاد بودن، توانایی  فهمیدن و بیان احساسات اسـت. اگر بتوانید احساسات خود را بیان کنید یعنی می توانید آن ها را درک کرده و از دیگران درخواست پشتیبانی کنید. وقتی فرزندتان مشکلی برایش پیش آمده و از چیزی ناراحت اسـت و پیش شما می آید از او در مورد چیزی که ناراحتش کرده سوال بپرسید و با بی توجهی نگویید که” این که چیزی نیست "یا "بیا این بستنی رو بخور”. صحبت کردن در مورد چیزهایی که فرزندتان را ناراحت کرده او را نسبت به احساساتش آگاه تر می کند و موجب می شود از دانسته هایش در مورد احساسات خود به شکل موثر استفاده کند.

۵- فکر می کنی او چه احساسی دارد؟

شما می توانید در هر موقعیتی با پرسش سوال در مورد احساسات دیگران،شفقت و دلسوزی فرزند خود را پرورش دهید. دلسوزی و همدلی موجب می شود فرزندان شادتر داشته باشید. آنها روابط قوی تری با دیگران و احساس بهتری نسبت به  خودشان خواهند داشت و زندگی شان معنادار تر می شود.

                                                                                                                                                                                                                                                ادامه دارد...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


25 جولای 2016 ... 5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد. شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی ...5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد. شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی شما بستگی دارد، اما ...26 جولای 2016 ... کودک و خانواده, تربیت کودک کاهش تعداد کودکان و نوجوانان حاضر در کانون اصلاح و تربیتشاد بودن بیشتر ... 5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد (1).25 جولای 2016 ... شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی شما بستگی دارد، اما چیزهای زیادی ...25 جولای 2016 ... نینی - نژاد: این سوالاتی شده با این از می حالت آن را حالت تغییر شاید به طبیعی شاد راحتی این دلیل هایی که زندگی می و ژنتیک تاثیر روانشناسی ...25 جولای 2016 ... شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی شما بستگی دارد، اما چیزهای زیادی ...25 جولای 2016 ... 5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی ...شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی شما بستگی دارد، اما چیزهای زیادی هستند ک.25 جولای 2016 ... سایت کودک ، نی نی آکامراقبت دوران بارداری آکاایران: شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به ...25 جولای 2016 ... 5 راهکار برای تربیت فرزندان شاد. شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی ...


کلماتی برای این موضوع

راهکار پیامبر برای تربیت دینی فرزندان راهکار پیامبر برای تربیت دینی فرزندان تربیت کودکان و نوجوانان نقش خانواده در اسلام تربیت کودک کودک کودک را وادار به حضور در جمع نکنید مشکلات رفتاری کودک خردسال نقش کدامیک از والدین در وظایف والدین ،رابطه والدین با فرزندان ،والدین موفقبهترین راه برای پولدار شدن حتما ببینید عشق و شهوت نیاز جنسی مشهد هر شب هزار تومان وای خدا چقدر انتخاب اسم واسه دختر سخته صفحه ویژگی کرایوتراپی یا فریز کردن رَحِم چند دلیل مهم برای انجام تست غربالگری سرطان سینهمقالات پزشکی و بهداشتی،توصیه های پزشکی ، …اخبار پزشکی مقالات پزشکی شناخت بیماری ها علائم بیماری ها درمان بیماری ها بیماری چگونه فرزندان نعمت الله گرجی با دستور امام خمینی …مرحوم حاج احمدآقا زنگ زده و آقای گرجی را دعوت کرده بود او هم هاج و واج مانده بود که با راه ایجاد انگیزه برای حضور دانش آموزان در نماز جماعت …مقد مه نماز میراث تمامی انبیاء است هر پیامبری که مبعوث به رسالت شدانسانها را به نماز وبلاگ روانشناسی شفای درون روانشناسی کودک و …مفهوم مرگ برای کودکان کودکان زیر ۳ سال، درکی از مفهوم مرگ و کودکان زیر ۵ سال، درکی از راهنما و اخبار دانشگاههای ایران برای دانشجویان و …راهنما و اخبار دانشگاههای ایران برای دانشجویان و متقاضیان ورود به دانشگاه راهنما و پارسینهپارسینه سایت خبری پارسینه تصرف حلب توسط ارتش سوریه، پایان انقلاب نیست


ادامه مطلب ...

راهکارهای ساده برای تربیت کودک شاد

[ad_1]

وب‌سایت نی‌نی یاری: در این مقاله سوالاتی مطرح شده که با پرسیدن این سوالات از فرزندان می توانید حالت ذهنی آن ها را به حالت شاد تغییر دهید.

 

سوالاتی برای تربیت کودک شاد
 
راهکارهای ساده برای تربیت کودک شاد

 ۶- چگونه می توانیم به نیمه پر لیوان نگاه کنیم؟


به فرزندان خود یاد بدهید در هر موقعیت مثبت باشند. شاید پرسیدن این سوال از نوجوانان مناسب نباشد اما کودکان از این سوال خوششان می آید. می توانید مثال درست کردن شربت لیمو از لیموترش را برای آن ها بزنید و بگویید مشکلات و ناراحتی ها مثل لیمو ترش می مانند و شما می توانید از آن ها شریت شیرین درست کنید. حالا می توانی برای من یک شریت شیرین درست کنی؟

۷- از کدام قسمت آن می توانیم بیشتر یاد بگیریم؟

در هر موقعیتی، در هر برنامه تلویزیونی، کتاب یا مسافرت چیزی برای یاد گرفتن وجود دارد. افراد شاد، کنجکاو و دائماً در حال یادگیری هستند. می توانید با پرسیدن این سوال آن ها را به فرزندان شاد و کنجکاو تبدیل کنید.

۸- چه برنامه ای برای آخر هفته داری؟

تحقیقات نشان داده که انتظار تجربه های خوب، بیشتر از خود تجربه به ما شادی می دهد. سعی کنید عادت انتظار اتفاق های خوب هر چند کوچک را در فرزندان خود پرورش دهید. کودکی که تمام هفته به خاطر بستنی که قرار اسـت آخر هفته در خانه درست شود هیجان زده اسـت، کودک شادی خواهد شد.

۹- ما چه کار می توانیم کنیم تا کسی را شاد کنیم؟

با فرزند خود به عیادت یک بیمار بروید یا با او در یک کار خیرخواهانه شرکت کنید، این کار باعث می شود او به کارهایی که انجام داده افتخار کند. تحقیقات نشان داده اسـت که بخشیدن باعث ترشح اندروفین در مغز می شود و حال خوبی در فرد ایجاد می کند. فرزندان به این حالت عادت می کنند و می خواهند این حال خوب را دوباره دریابند. سخاوتمندی و بخشش را به زندگی روزمره فرزندان خود اضافه کنید. وقتی با هم بیرون از خانه هستید سعی کنید چیز کوچکی برای دیگران بخرید. برای دیگران نقاشی بکشید. مردم ازخرید برای دیگران بیشتر از خریدن برای خود، خوشحال می شوند و روابط بهتری با دیگران ایجاد می کنند.

راهکارهای ساده برای تربیت کودک شاد

 ۱۰- امروز چه برنامه ای برای بیرون رفتن داری؟

بیرون رفتن و انجام فعالیت های بدنی با فرزندان باعث می شود آن ها بیشتر در فعالیت ها مشارکت کنند. ورزش کردن موجب ترشح اندورفین در مغز می شود که فرد را شاد می کند. بهترین راه آموزش ورزش کردن به فرزندان این اسـت که خودتان ورزش کنید. فرزندانی که پدر و مادر آن ها ورزش می کنند با احتمال بیشتری به فعالیت های بدنی روی می آورند. نور خورشید نیز به تقویت قوای ذهنی و خواب بهتر کمک می کند که تاثیر زیادی در شادی فرد دارند.

۱۱- شادترین لحظاتت چه زمانی هایی هستند؟

اگر توجه فرزندان خود را به تجربه هایی جلب کنید که بیشترین لذت را از آن ها برده اند، به آن ها کمک کرده اید که این توانایی را کسب کنند تا بتوانند موقعیت هایی را که از آن لذت می برند ایجاد کنند. محققان حالتی را در انسان کشف کرده اند که در این حالت فرد کاملاً در لحظه حال اسـت و متوجه گذشت زمان نمی شود. این حالت لذت بخش ترین حالت انسان هاست. به فرزندان خود کمک کنید به این حالت برسند. بعضی کودکان هنگام بازی کردن به این حالت می رسند. بهترین حالت وقتی اسـت که فرزندان شما شغلی را پیدا کرده اند که آن ها را در این حالت قرار می دهد. در این صورت آن ها در واقع هیچ وقت کار نمی کنند و از کار کردن لذت می برند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


26 جولای 2016 ... راهکارهای ساده برای تربیت کودک شاد. شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی ...1 آوريل 2003 ... کی شاد" شاد بودن یکی ازبزرگترین هدایا است که کودک می تواند از والدین خود بگیرد. مطلب زیر به شما می گوید چطور به کودکانتان عزت نفس و ...متخصصان معتقدند، کودکان شاد ویژگی های مشخصی دارند، از جمله: عزت نفس، خوش بینی و خویشتنداری. چنانکه خواهید دید، ایجاد و پرورش این ویژگی ها بسیار ساده تر از ...جمعه, 07 آبان 1395. کودکان و والدینتعلیم و تربیت چگونه کودکانی شاد تربیت کنیم؟ ... راهکارهایی برای تربیت فرزندان شاد · چگونگی تنبیه ... پدر و مادر می توانند با استفاده از این روش های ساده شادی و نشاط را در وجود بچه ها زنده نگه دارند: با فرزندان به ...روشهای پرورش کودک شاد چگونه کودک شاد داشته باشیم تربیت فرزند,تربیت فرزند شاد,تربیت کودک شاد,اموزش پرورش کودک شاد,روشهای تربیت کودک شاد,راههای ... تربیت فرزند، به همین سادگی · راهکارهای هماهنگ شدن والدین برای تربیت کودکان · شیوه ...18 آگوست 2016 ... نی نی یاری، سلطانی نژاد: این مطلب دومین قسمت از مقاله تربیت فرزندان شاد است. در این مقاله سوالاتی مطرح شده که با پرسیدن این سوالات از فرزندان می ...دسته بندیتحقیق و پژوهشحقوق و قضاییمشاوره خانوادهتعلیم و تربیتتغذیه و بهداشتامداد و حمایتتفریحات و ورزشمناطقنهضت ... راهکارهای ساده برای تربیت کودک شاد.24 سپتامبر 2016 ... راهکارهای ساده برای تربیت کودک شاد. مجله اینترنتی سندوج. شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی ...26 جولای 2016 ... شاد بودن بیشتر یک عادت است تا یک نعمت که خداوند به مردم می دهد. اگرچه مقداری از شادی شما به خصوصیات بدنی شما بستگی دارد، اما چیزهای زیادی ...ده روش ساده برای تربیت کودکان شاد را که برای کودکان از حدود سن دو ساله تا ... وی به پسر سرزنش شده اش گفت که هرگز اجازه ندهد کسی به اهداف و رویاهایش راه پیدا کند .


کلماتی برای این موضوع

تربیت کودک کودک مراقبت در دوران بارداریمراقبت از کودککودک داریمراقبت از نوزادتغذیه مناسب بارداری تعلیم و تربیت،تعلیم و تربیت کودکان،تربیت کودک…کتاب تربیت کودکروانشناسی کودک کتاب تربیت کودکروانشناسی کودکتربیت کودکانتربیت راهکارهای آموزش زبان دوم به کودکانهمین که کودک به دنیا می‌آید، برخی پدر و مادرها برنامه آموزش زبان را پیش از هر چیزی در پیشنهاداتی برای تربیت فرزندان و دانش آموزان،اجازه …چگونه در دانش آموزان ایجاد انگیزه نماییم،اجازه جسارت ورزی در مدارس،روشهای محبت به روانشناسی کودکان ،روانشناسی کودک ،روانشناسی کودک …بچهغذای کودکاناتاق بچهکودکاننوزادروانشناسی کودک بازی کودکان تست هوش کودکانمهد راهنمایی نمونه امام سجادععنبرآبادراهنمایی نمونه امام سجادععنبرآباد وبلاگ عصری که ما در آن زندگی می کنیم به کلی راه ساده و عملی برای ارتباط با خدا از اینکه برای ملاقات با رئیس اداره و یا مسوولان بلند پایه باید از فیلترهای مختلف رشد و تکامل کودک ، خلاقیت کودک کودکرشد و تکامل کودکرشد و تکامل کودکانرشد و تکامل کودک رشد و تکامل کودک سالهرشد و راه ایجاد انگیزه برای حضور دانش آموزان در نماز جماعت …نتایج تحقیقات بیش از فرهنگی اسفرورین قزوین پیرامون راهکارهای جذب دانش آموزان به سبک های اصلی تربیتی دانشنامه فرزندنوزادوالدین آسان گیر والدین آسان گیر معتقدند که تنها عشق لازم است، از تنبیه کودک اجتناب می


ادامه مطلب ...

چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟

[ad_1]

وب سایت کودک آنلاین: اگر از مهارت های تربیتی مثل الگو بودن، آگاهی دادن، تشویق، گفتگو، حمایت به جا، تعیین چارچوب و پایبند بودن به آن استفاده کنید و یاد بگیرید خشم تان را به شکلی سالم تخلیه نمایید به خواسته ها و اهداف تان می رسید .

 15 روش ایجاد روحیه ادب و احترام در کودک

1 . در برخورد با فرزندتان و دیگران از لطفا و خیلی ممنون استفاده کنید.

 

2 . وقتی کسی صحبت می کند ، تفاوتی نمی کند بچه باشد یا بزرگسال ، وسط حرفش نپرید. اگر مجبور شدید حرف او را قطع کنید حتما کلمه ببخشید را به کار ببرید.

 

3 . در سال سینما ، هنگام پخش فیلم ، صحبت نکنید.

 

4 . موقع رانندگی به ماشین های مقابل راه بدهید ( وقتی دیگران به همین ترتیب به شما احترام می گذارند، از آنها تشکر کنید ).

 

5 . موقع عطسه یا سرفه کردن ، جلوی دهان و بینی خود را با دستمال بگیرید.

 

6 . غذا را با دهان بسته بجوید. با دهان پر صحبت نکنید . اول لقمه را قورت بدهید و بعد حرفتان را بزنید.

 

7 . تحت هیچ شرایطی روی زمین آشغال نریزید.

 

8 . وقتی به رستوران می روید پس از صرف غذا میزتان را مرتب کنید.

 

9 . قبل از وارد شدن به اتاقی که درش بسته اســت ، در بزنید.

 

10 . برای دعوت دیگران به نشستن ، از کلمه بفرمایید استفاده کنید.

 

11. در اتوبوس و مترو صندلی خود را به کسی که ایستادن برایش دشوار اســت بدهید.

 

12 . بابت محبت و هدیه ای که دیگران به شما می دهند ، از آنها تشکر کنید . بگذارید شخصی که به شما محبت کرده بداند که بابت لطفش از او ممنون هستید .

 

13 . آهسته و بدون ایجاد سر و صدا آدامس بجوید و موقعی که خواستید آدامستان را دور بیندازید ، آن را داخل یک تکه دستمال گذاشته و به سطل آشغال بیندازید.

 

14 . بسیاری از افراد به دود سیگار ، ادکلن ، نوع خاصی از غذا ، سر وصدا ، آلاینده های محیطی ، بوی رنگ ، دود ماشین یا کافئین حساسیت دارند. مراعات حال آنها را بکنید و حتی اگر این چیزها خودتان را اذیت نمیکند.

 

15.  برای فرزندتان الگو باشید . اگر توقع دارید کاری را انجام دهد ، ابتدا خودتان را مقید به انجام آن بکنید تا هم تاثیر حرفتان بیشتر باشد و هم تقاضای تان از او ، منطقی تر به نظر برسد ( پدری که به فرزند خود می گوید دروغ گفتن کار بدی اســت ولی خودش دروغ می گوید نباید انتظار داشته باشد فرزندش فردی راستگو بار بیاید ) .


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ چگونه کودک را با شخصیت بار آوریم چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟کودک مودب تربیت کودک مودب روش های تربیت کودک با ادبتربیت کودککودک باادبتربیت کودک بچه چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ چگونه کودکانی با شخصیت تربیت چگونه کودکانی با شخصیت قورت داد چه کنیم چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ واضحچگونهکودکانیباشخصیتچگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ واضح آرشیو وب فارسیبرترین ها وب سایت کودک آنلاین آلنی سانال چگونه کودکان با شخصیت تربیت کنیم؟چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ والدین ضمن این که مقداری از خصایص خود را به کودکانی با شخصیت تربیت کنیم ایران نازکودکانی با شخصیت تربیت چگونه کودک را با شخصیت هستند سفارش می کنیم با کودک چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ واضحچگونهکودکانیباشخصیتچگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟وب‌سایت سخت افزار سیمین نوربخش با زندگی در عصر چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ …چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ والدین ضمن این که مقداری از خصایص خود را به چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟چگونهکودکانیباشخصیتروانشناسی رشد و آموزش مقاله‌ها و نوشته‌های روانشناسی رفتاری کودک چگونه کودکانی با چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟اما گذراندن وقت با فرزند به معنی کنار گذشتن همه چیز و کتاب خواندن، توپ بازی، پیاده روی


ادامه مطلب ...