مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خسته‌ام، خسته؛ نه انگیزه دارم، نه حوصله

جام جم سرا:
هر فردی باید در قبال اتفاقات زندگی‌اش، خودش مسئولیت ۱۰۰ درصدی را برعهده بگیرد. اینکه ما همیشه تلاش کنیم شرایط را تغییر دهیم، کاری نشدنی است اما می‌توانیم خودمان را تغییر دهیم. هر انسانی شایسته آن است که زندگی خوبی داشته باشد. حقیقت این است که تنها یک نفر مسئول کیفیت زندگی ماست و آن شخص، خود ما هستیم.

دیگران را سرزنش نکنید:
بعضی افراد، دیگران را به دلیل رخ دادن اتفاق‌های ناخوشایند در زندگیشان، سرزنش می‌کنند. این افراد والدین، رئیس، دوستان، رسانه‌ها و بدشانسی را مقصر مشکلات زندگیشان می‌دانند چون نمی‌خواهند قبول کنند که خودشان مسئول زندگیشان هستند. این افراد نمی‌خواهند و دوست ندارند که مشکلاتشان را ریشه‌ای حل کنند. زمان آن رسیده است که بیرون از خود دنبال مقصر نگردید زیرا این شما هستید که کیفیت زندگیتان را تعیین می‌کنید؛ بنابراین برای رسیدن به موفقیت در زندگی، اولین و مهم‌ترین قدم این است که مسئولیت پذیر شوید.

توجیه و تنبلی را کنار بگذارید:
تنبلی را کنار بگذارید. مطمئن باشید که شخصی پیدا نمی‌شود که تلاش کند تا شما را به خواسته‌‌هایتان برساند. بهانه‌های الکی را کنار بگذارید و همه اشتباهاتتان را توجیه نکنید. مدام به این فکر نکنید که چرا تا این لحظه در زندگیتان موفق نشده‌اید. گذشته، گذشته است و مهم این است که از این به بعد چه تصمیم‌هایی می‌گیرید. باید باور کنید که شما از این قدرت برخوردار هستید که شرایط را تغییر دهید و موفق شوید.

پاسخ به اتفاقات مساوی با پیامد است:
تصور کنید که اتفاقی می‌افتد و شما ۵ میلیون تومان برنده می‌شوید. اگر شما آن را در یک شب خرج کنید و بابت هزینه‌های تفریح یا خرید وسایل غیر ضروری بپردازید، انگار چنین پولی را برنده نشده‌اید اما اگر در‌‌ همان اتفاق، آن را در کاری سرمایه گذاری کنید، پیامدش این خواهد بود که ارزش دارایی‌های شما افزایش یابد. شرایط زندگی ما که در حال حاضر در آن هستیم، از این فرمول به دست می‌آید: پاسخ به اتفاقات مساوی با پیامد. بنابراین پاسخ‌های متفاوت به هر اتفاق، پیامدهای متفاوت خواهد داشت.

چند نکته مهم:
*برای شروع هر کاری، نگرانی‌‌هایتان را کنار بگذارید و با قدرت کارتان را شروع کنید. نگرانی و اضطراب‌های بیش از حد، فقط سرعت شما را برای رسیدن به موفقیت می‌گیرد.
*باید میل به تجربه و خطر کردن را در خودتان بیشتر کنید تا خودتان را برای تغییر در شرایط آماده‌تر کنید.
*از سوال کردن نترسید و از اینکه نظرات دیگران با شما همخوانی نداشته باشد، ناراحت نشوید. به نظرات دیگران فکر کنید و در صورت منطقی بودن، از آن‌ها استفاده کنید.

با این حال و اگر با برنامه ریزی صحیح به نتیجه مورد نظرتان نرسیدید، فقط به این فکر کنید که من چه کارهایی نکردم، چه زحمت‌هایی نکشیدم و چه تصمیمات اشتباهی گرفتم که به نتیجه مورد نظرم نرسیدم. زود ناامید نشوید و بدانید که برای موفقیت بیش از همه چیز به پشتکار نیاز دارید. (محسن رجبی -مشاور خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

30 توصیه مهم را با حوصله بخوانید

ا- هر روز ۱۰ تا ۳۰ دقیقه پیاده‌روی کنید و هنگام راه رفتن، لبخند بزنید. این بهترین داروی ضدافسردگی است.
۲- هر روز حداقل ۱۰ دقیقه در یک مکان کاملاً ساکت و بی‌سر و صدا بنشینید.
۳- هرگز از خوابتان نزنید. یک دستگاه ضبط فیلم بخرید و برنامه‌های تلویزیونی مورد علاقه‌تان که شب‌ها دیروقت پخش می‌شوند را ضبط کنید و روز بعد ببینید.
۴- هر روز صبح که از خواب بلند می‌شوید، جمله زیر را تکمیل کنید: «هدف امروز من....................... است.»
۵ - با این سه «الف» زندگی کنید: انرژی، اشتیاق و احساس یگانگی
۶- نسبت به سال قبل کتاب‌های بیشتری بخوانید و بازی‌های بیشتری انجام دهید.
۷- هر روز زمانی را برای دعا، مدیتیشن، یوگا و یا نظایر آن بگذارید.
۸ - با افراد بالا‌تر از ۷۰ ساله و نیز افراد کمتر از ۶ ساله وقت بگذرانید.
۹- هنگام بیداری، رویا‌پردازی کنید.
۱۰ - بیشتر از میوه‌ها و سبزیجات تغذیه کنید.
۱۱- چای سبز، مقداری زیادی آب، کلم، بادام و فندق را در رژیم غذایی روزانه‌تان بگنجانید.
۱۲- سعی کنید هر روز بر روی لب حداقل سه نفر لبخند بیاورید.
۱۳- ریخت و پاش و آشفتگی را از خانه، ماشین و میز کارتان دور سازید.
۱۴- انرژی خود را صرف شایعات، موضوعات گذشته، افکار منفی یا چیزهایی که از کنترل شما خارج است نکنید. در عوض، انرژی خود را مصروف جنبه‌های مثبت «زمان حاضر» سازید.


۱۵- بدانید که زندگی مانند مدرسه است و شما برای یادگیری به اینجا آمده‌اید. مسائل، جزئی از برنامه درسی است که ظاهر می‌شوند و از بین می‌روند، درست مثل مسائل کلاس ریاضی، امّا درس‌هایی که از آن‌ها یاد می‌گیرید برای همیشه پا برجا می‌ماند.
۱۶- صبحانه را زیاد، ناهار را متوسط و شام را کم بخورید.
۱۷- خودتان را جدّی نگیرید، هیچکس دیگر هم این کار را نمی‌کند.
۱۸- لزومی ندارد که در هر بحثی برنده شوید، اختلاف نظر‌ها را بپذیرید.
۱۹- با گذشته خود صلح کنید تا «حال»تان خراب نشود.
۲۰- هرگز زندگی خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.
۲۱- هیچکس مسئول شادی و رضایت شما نیست بجز خودتان.
۲۲- هر مصیبت یا ضایعه‌ای که برایتان پیش می‌آید به خودتان بگوئید: «آیا ۵ سال دیگر، این اتفاق اهمیتی خواهد داشت؟»
۲۳- همه را به خاطر همه چیز ببخشید.
۲۴- آنچه دیگران درباره شما فکر می‌کنند به شما مربوط نیست.
۲۵- هر وضعیتی، چه خوب و چه بد، تغییر خواهد کرد.
۲۶- هنگام بیماری، کارتان از شما مراقبت نمی‌کند، دوستانتان از شما مراقبت می‌کنند. تماس خود را با آن‌ها حفظ کنید.
۲۷ - بهترین اتفاق برای شما هنوز روی نداده است.
۲۸-‌ به افراد خانواده‌تان همیشه تلفن کنید و به‌ آنها بگویید که به فکرشان هستید.
۲۹- هر شب قبل از رفتن به رختخواب، جمله زیر را تکمیل کنید. «من امروز به خاطر...................... خوشحال و سپاسگزارم».(زندگی سالم)


ادامه مطلب ...

بازیگر نقش کیمیا: رای ندادم، حوصله صف ندارم

بازیگر نقش کیمیا: رای ندادم، حوصله صف ندارم

مهراوه شریفی نیا حاصل ازدواج محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان هرچند بازیگری در سینما را از دوران کودکی و با فیلم پرمخاطب “سفر جادویی” شروع کرد اما در سالهای بعد چنان که باید نتوانست نقشهای درجه یکی را در سینما به دست آورد. مهراوه شریفی نیا ازدواج نکرده و مجرد است.

همسر مهراوه شریفی نیا لیست امید بیوگرافی مهراوه شریفی نیا اینستاگرام مهراوه شریفی نیا

شریفی نیا اما در تلویزیون حضور فعالی داشت و فارغ از نتیجه نهایی کار در سریالهای مختلفی از “روز حسرت” و “ساعت شنی” تا “خداحافظ بچه” و “آشپزباشی” و این اواخر هم “کیمیا” حضور داشته است.

“کیمیا” با بازی مهراوه در نقش اصلی به واسطه گافهای فراوانی که چه در ساده انگاری روایت و چه در سطحی پنداشتن چهره پردازی داشت فراوان اسباب نقد را موجب شد.

مهراوه شریفی نیا در گفتگو با “تماشاگران امروز” فارغ از بحث درباره فعالیتهای هنری درباره بیزاری اش از سیاست سخن گفته و ریشه آن را هم زندانی بودن پدر و مادر خود در دوران کودکی وی دانسته است.

در کودکی من، بابا و مامان بابت سیاست در زندان بودند

وی گفت: کلا من یک آدم سرخورده سیاسی هستم. در دوران کودکی من، بابا و مامان با سیاست درگیر بوده اند و بابتش چند سال زندان بوده اند. بعد اتفاقی که می افتد این است که انقلاب می کنی، فکر می کنی فلان می شود و نمی شود.

وی ادامه داد: همه جای دنیا همین است. بخاطر همین رفتم تاریخ خواندم. ایده آلهای انقلاب که هیچ کجای دنیا پیاده نمی شود.

رای ندادم/ از لیست امید هم فقط ۳ نفر را می شناختم

مهراوه افزود: من نه آنقدر سواد سیاسی دارم، نه از پشت پرده خبر دارم و کلا از سیاست خوشم نمی آید. از آن لیست امید هم فقط ۳ نفر را می شناختم.

جزو ۵۰ درصد خاموش بودم

مهراوه شریفی نیا در پاسخ به این سوال که آیا بالاخره رای دادید بیان داشت: نه. به گزارش سینماژورنال مهراوه در پاسخ به اینکه جزو ۵۰ درصد خاموش بودید اظهار داشت: بله…

حوصله صف ندارم

این بازیگر در چرایی این رای ندادن گفت: حوصله صف ندارم. یک بار سال ۸۸ رای دادم. این بار شناختی نداشتم و فرصتی هم نبود که بروم شناخت پیدا کنم.

او ادامه داد: این دوره هم تا ساعت ۶ بعدازظهر مردد بودم که بروم یا نه. شاید هم چون کسی اطرافم نبود تشویقم کند رای ندادم. بعد فکر کردم بروم فقط به خبرگان رای دهم.

*سینماژورنال

اینستاگرام مهراوه شریفی نیا بیوگرافی مهراوه شریفی نیا لیست امید همسر مهراوه شریفی نیا


ادامه مطلب ...

زندگی حوصله درد مرا ندارد

[ad_1]

بیماران صعب‌العلاج، چشم انتظار حمایت‌های اجتماعی

بیماری که گاه در ماه 100 میلیون تومان هزینه درمانش می‌شود و این هزینه را دولت می‌پردازد، اما همین بیمار خیلی اوقات رضایتمندی ندارد، چون شغل ندارد و نمی‌تواند نقش اجتماعی‌اش را ایفا کند.ممکن است این درد، این همراه همیشگی همه چیز زندگی‌ات را تغییردهد. ممکن است آمپول، بیمارستان‌های سفید و دستگاه‌های بزرگ و عجیب و غریب بشوند یک جزء جدایی ناپذیر از زندگی‌ات. با این همه اگر تنها نباشی و فراموشت نکنند، تحمل هر دردی امکان پذیر است. هر چند سخت، هر چند تلخ!

زندگی حوصله درد مرا نداردبه گزارش مشرق، زندگی با این همراه همیشگی آسان نیست. همراهی که از بچگی با تو و زندگیت در هم تنیده با همه دردها و رنج‌هایش. اصلاً یک جورهایی انگار نشسته روی  همه زندگیت، مثل غبار. باید بپذیری‌اش این همراه ناخواستنی را. خو کنی به درد همیشگی، به بودنش. این همراه زندگی، علاقه، دنیا، آینده و اولویت‌هایت را تغییر می‌دهد چه بخواهی و چه نخواهی؛ اما کاش زندگی هم کمی با تو همراهی کند. همه‌اش دارو، درمان و پزشک نیست.

دوست داری خوشحال باشی، زندگی کنی. صبح اول وقت سر کارت باشی و شب خسته برگردی خانه. میان کسانی که دوستت دارند. خیلی‌ها که بیماری خاص دارند نه فقط از دردها که همنشین همیشگی‌شان است که از نبود این همراهی‌ها گلایه دارند.

مثل سلیمان، مهدی و سامان که مبتلا به هموفیلی هستند. به زندگی با این همراه همیشگی عادت کرده‌اند اما به عوارض جانبی‌اش هنوز نه.

خبرنگار روزنامه "ایران" در ادامه می نویسد:  در کانون هموفیلی ایران هستم. همان جا که دو آدمک چسبیده به هم نشانه معروفش است.

انجمنی غیر دولتی برای حمایت از این بیماران با 12 هزار عضو. هموفیلی نوعی بیماری ارثی است که خون در محل بریده شده‌اش بند نمی‌آید. یعنی نوعی اختلال در سیستم انعقاد خون.

برای بیماران شهرستانی همه چیز سخت‌تر است

 سلیمان کتانی نارنجی پوشیده با شلوار سفید ورزشی.عصایی زیر بغلش زده. پای راستش می‌لنگد. از در که وارد می‌شود صورتش پر از خنده است. از مهاباد کردستان آمده: « 9 ساله بودم فهمیدم هموفیلی دارم. زندگی ما در شهرستان خیلی سخت است. دارو کم پیدا می‌شود تو شهرستان‌ها. در مهاباد کانون هم نداریم باید برای هر کاری برویم ارومیه اما هیچ جا مثل تهران به ما نمی‌رسند.» 

او تعریف می‌کند ماهانه فقط 4 تا 5 فاکتور خونی می‌گیرد که کمتر از نیازش است. فاکتورهای خونی را نشانم می‌دهد درست مثل شیشه پنی سیلین است. یک شیشه با گرد سفید که بیماران مبتلا به هموفیلی تزریقش می‌کنند. این فرآورده همراه همیشگی‌شان است.

محمد هم ویروس هپاتیت گرفته. دقیقاً نمی‌داند چه سالی. لابد همان موقع که خون‌های آلوده وارد کشور شد. با خوشحالی می‌گوید الان خوب است، ویروس هپاتیتش کنترل شده.

یاد حسین می‌افتم.  12 سال قبل که به کانون هموفیلی آمدم اینجا بود به خاطر تزریق خون آلوده به ایدز و هپاتیت مبتلا شده بود. سراغ او را می‌گیرم. می‌گویند چند سالی است رفته. برای همیشه. یادم می‌آید آن روز با خنده و شوخی به من گفت: «اگر روزی از گورستان رد شدی و سنگ قبرم را دیدی حداقل تو به خاطر بیاور که من بی‌گناه بوده‌ام.» من آن روزها به حسین گفتم از مرگ حرف نزنیم...

زندگی حوصله درد مرا ندارد

 سلیمان اما روبه رویم نشسته، آهی می‌کشد: «در 9 سالگی فهمیدم مبتلا هستم. برای همین پایم این طوری شد. بچه بودم بازی می‌کردم، پایم خونریزی کرد. فاکتور کم بود، مفصل‌هایم ورم کرد. پسر بچه‌ها را نمی‌شود از فوتبال و توپ جدا کرد دیگر. زمان ما هم که خدمات درمانی درستی نبود. الانش هم مثل تهران نیست. الان بچه خونریزی کند سریع مادر فاکتور تزریق می‌کند، اگر زنگ ورزش باشد فاکتور می‌زند. زمان ما این طور نبود؛ هر بار بیمارستان می‌رفتیم و پلاکت می‌زدیم. فرآورده‌ها خام بود. هر بار خونریزی باعث شد پایم این طوری شود یک پایم کوتاه‌تر است، پای راستم.» 

آمده تهران تا پایش را عمل کند از مشکلات مالی گلایه دارد: « کارم آزاد است. سوپر مارکت زده‌ام، خانمم و مادر خانمم کمکم می‌کنند. چون اگر ما چیز سنگین برداریم خونریزی می‌کنیم.»  خوابگاه کانون هموفیلی 40 تخته است با سه وعده غذای گرم. هر بیمار مجاز است سه روز از امکانات خوابگاه استفاده کند و با نامه پزشک تا هر زمان لازم باشد.

به کتانی هایش اشاره می‌کند الان بیمارستان امام مجانی عمل می‌کند. چاره‌ای نیست کوتاه شده باید درستش کنم. کاش کمک هزینه‌ای به ما می‌دادند، مثل کشورهای دیگر.»

 بیشتر بچه‌ها بیکارند، کاش زودتر بازنشسته شویم

مهدی 35 ساله خجالتی است. موقع حرف زدن سرش پایین است:«از نوع شدید هموفیلی هستم. دو سالگی مبتلا شدم. فاکتور 8 کمتر از یک درصد. موقع کارهای سخت باید فاکتور بزنم. ما نیازمان به فاکتور خونی زیاد است.بعضی اوقات شب خوابیده ام صبح موقع بلند شدن زمین گیر شده ام.یعنی آنقدر بدن مان خونریزی می‌کند که سر کار هم نمی‌توانیم بیاییم.خونریزی‌ها گاهی باعث می‌شود مفاصل مان ورم کند. درد عذاب دهنده‌ای دارد.سهمیه ماهانه‌ام کم است و جوابگوی وزنم نیست قبلاً در  ماه 20  تا می‌گرفتم الان 10 تا می‌گیرم.»

مهدی در دبیرخانه انجمن هموفیلی کار می‌کند:«اینجا درکم می‌کنند اما بقیه که کارشان مثل من نیست. کار ما باید پشت میزی باشد.فیزیکی و سخت نباشد در حد نوشتن یعنی کارهای ملایم.» مهدی برایم می‌گوید دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری دائمی تا چه‌اندازه دشوار است:«از نظر روحی خیلی اوقات اذیتت می‌کند.من نه می‌توانم زیاد بنشینم نه زیاد راه بروم.بچه که بودم  مادرم کولم می‌کرد و تا بیمارستان می‌برد الان توی خانه تزریق می‌کنم.» خدا را شکر می‌کند آلودگی ویروسی ندارد، برادرش هپاتیت C گرفت اما بالاخره درمان شد.

«مشکلات مالی از همه سخت‌تر است. بچه‌ها کار پیدا نمی‌کنند هر جا کارت معافیت پزشکی  مان را می‌بینند  کار نمی‌دهند می‌گویند حتماً مشکل جدی داشتی معاف شده‌ای.اکثر بیمارها بیکارند. من شانس آوردم. 15 ساله اینجا هستم.کاش می‌شد با همان 20 سال بازنشسته بشویم.30 سال  کار برای ما خیلی زیاد است. امیدوارم  دولت قانونی به نفع ما بگذارد.»

تا دلت بخواهد ویروس گرفتم

  سامان  فوق لیسانس دارد.با انرژی است و با شور و هیجان  زیاد حرف می‌زند. با خنده‌ای می‌گوید با  این  بیماری  فراوان ویروس گرفتم. هم اچ آی وی و هم هپاتیت.دقیق نمی‌داند چه سالی ولی  حدس می‌زند، حوالی همان سال‌های 64- 65.همان سال‌های فراموش نشدنی  ورود خون‌های آلوده به کشور.الان 44 ساله است.

« بدن ما فاکتور انعقادی 8 ندارد. کمتر از یک هستم یعنی خیلی هموفیلی دارم. بازنشستگی پیش از موعد تقاضای بیشتر ماست. خیلی از امکانات زندگی ام را به خاطر عوارض هموفیلی از دست داده‌ام. چند تا از عوارضش همین ویروس هاست.در شرایطی قرارمی‌گیری که مسائل روانی داغونت می‌کند.»

در یک کمپانی نفتی کار می‌کرده در بخش خرید خارجی. می گوید آفتاب و استرس مدام سیستم ایمنی بدنش را نشانه می‌گرفت. بارها  مریضی  دمار از روزگارش در‌آورد. دو سال طول کشید تا  دوباره  خوب شود:«شرایط روحی ام را می‌گویم و گرنه جسمی که دو هفته‌ای خوب شدم.»

سامان دست‌هایش را به هم گره و اخم می‌کند:«هموفیلی به  پشت و پناه  نیاز دارد. خانواده‌ای که حمایتت کند.جامعه‌ای که پشتت بایستد.نمی دانید چقدر در بیماری ما یا بیماران خاص دیگر این حمایت‌ها لازم است.مادرم وقتی فهمید ویروس ایدز دارم تا سال‌ها  به من نگفت.همین ندانستن باعث شد بروم دانشگاه، مدرک بگیرم. دمش گرم دعایش می‌کنم.»

این روزها کار و کاسبی خودش را دارد:«بزرگترین چالش ما داشتن شغل و خانه است. اینجا یک تعاونی مسکن داریم.همان مسکن مهر تا حدی قابل حل است.اما اشتغال خیلی سخت است. هر جا کارت معافیت پزشکی ببری کار نمی‌گیری. می‌گویند حتماً مشکلی داری که معافیت گرفتی. خدا  به داد بچه‌های ما برسد.خیلی‌ها بیکارند.کار دائمی ندارند خیلی‌ها مسافرکشند. اینها بعد از مدتی دیگرلگن و پا ندارند.این کار برای بیماری ما خوب نیست.»

پریسا حاتمی، مددکار کانون هموفیلی هم می‌گوید:«مهم‌ترین نیاز بیماران  مبتلا به هموفیلی  اشتغال است چون الان شرایط درمانی خیلی بهتر شده.حتی بیمارانی که می‌گویند فاکتور خونی کم دارند اگر هنگام خونریزی به بیمارستان مراجعه کنند فاکتور می‌گیرند. نمی‌دانید بیماران ما با وجود بیماری چقدر زحمت می‌کشند تا فارغ التحصیل شوند. وقتی  با همه این سختی موفق به اخذ مدرک می‌شوند اگر بخواهند جایی کار کنند، معافیت پزشکی مانع می‌شود.»

بازنشستگی پیش از موعد و اشتغال

آیا یک بیمار خاص یا بیماری که مبتلا به  بیماری صعب العلاج است قادر است مانند بقیه 30 سال کار کند؟ آیا این بیماران نباید زودتر از دیگران بازنشسته شوند؟

احمد قویدل، مدیر کانون هموفیلی ایران این روزها دغدغه‌اش پیگیری همین موضوع است. به قول خودش تا نتیجه نگیرد از پا نمی‌نشیند: «بازنشستگی پیش از موعد برای این بیماران استدلالی ساده دارد. دولت برای  بیماران دیر درمان و تأمین سلامت‌شان سوبسیدهای زیادی در حوزه دارو و درمان پرداخت می‌کند. نکته کلیدی اینکه سازمان تأمین اجتماعی، دولت و وزارت رفاه  باید درک کنند، این بیماران چندین برابر حقوقشان در ماه را صرف تهیه دارو می‌کنند که این نه منطق اجتماعی دارد و نه از نظر اقتصادی قابل توجیه است. آنها قادر نیستند مانند انسان‌های عادی 30 سال کار کنند. بنابراین باید به بازنشستگی پیش از موعد برسند. ارزیابی تعداد بیماران خاص و صعب العلاج اولین قدم در این باره است، چراکه همین الان کسی نمی‌داند شمار این بیماران در کشور چقدر است.» 

به گفته احمد قویدل اگر از بیماران خاص حمایت اجتماعی نشود، یعنی ما داریم از آنها به شکل نباتی حمایت می‌کنیم. چراکه بیمار بدون حمایت اجتماعی نه هیچگاه شاد است و نه رضایتمند.

بیماری که گاه در ماه 100 میلیون تومان هزینه درمانش می‌شود و این هزینه را دولت می‌پردازد، اما همین بیمار خیلی اوقات رضایتمندی ندارد، چون شغل ندارد و نمی‌تواند نقش اجتماعی‌اش را ایفا کند.ممکن است این درد، این همراه همیشگی همه چیز زندگی‌ات را تغییردهد. ممکن است آمپول، بیمارستان‌های سفید و دستگاه‌های بزرگ و عجیب و غریب بشوند یک جزء جدایی ناپذیر از زندگی‌ات. با این همه اگر تنها نباشی و فراموشت نکنند، تحمل هر دردی امکان پذیر است. هر چند سخت، هر چند تلخ! /


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

جای پای بارانجای پای باران محیطی زیبا وآموزنده دوستدار آرامش و لبخند نوید بخش یک زندگی با نشاط زندگی زیباست دنگ، دنگ ساعت گیج زمان در شب عمر می‌زند پی در پی زنگ زهر این فکر که این دم گذر استخدایا چقدر بدبختم چرا فراموشم کردی؟خدایا چقدر بدبختم چرا فراموشم کردی؟ شرح بدبختیام براتون که ببینید بدبخت تر از من هم راه زندگیترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را فروغ فرخزاد شعرهای ناببعد هـــــا نــــــام مرا بــــــاران و بــاد نــــــرم می شویند از رخســــار سنگاین سطرها جواب ندارد ، این سطرها سوال ندارد تاریخ من سیاهی محض است ، ربطی به سال و ماه نامِ من عشق است، آیا می شناسیدم؟رفتی و بی تو ذوقِ می نوشی نیست کاری م به جز سکوت و خاموشی نیست دانی تو و عالمی سراسر جملات زیبا،عارفانه رسول طالبیگاهی اوقات زندگی حس شوخ طبعی بیرحمانه ای داره، چیزی رو که همیشه دنبالش بودی در بدترین به پروژه پاراگراف رنگی سلام کنید رنگی رنگی پاراگراف رنگیرنگی رنگی این دفعه یک کمپین در مورد پاراگراف مورد علاقه شما از یک کتاب برگزار کرده همیشه حرف از رفتن هاست کاش کسی با آمدنش …شعربه خاطر خودت می‌گویم که سردت نشودکه دلت نلرزد که ترس برت ندارد که دستت خالی نماند


ادامه مطلب ...

آیا باید بیکاری و سر رفتن حوصله بچه‌ها را برطرف کرد؟

[ad_1]

bored-children

بچه‌ای که حوصله‌اش سر رفته باشد والدین را کلافه میکند که همین امر موجب به فکر افتادن والدین برای پر کردن وقت فرزند خود است.

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ آیا شما بچه‌هایتان را در طول ماه‌های بی‌چارچوب تابستان با کلاس‌های تابستانی، کلاس شطرنج، آموزشگاه‌های هنری، کلاس آشپزی، باشگاه ورزشی یا برنامه‌های مشابه سرگرم می‌کنید؟ یا شاید با همه اینها؟

فعالیت‌ها و کلاس‌های تابستانی زیادی هستند، برای پر کردن وقت بچه‌ها و مراقبت از آنها در اوقات بدون مدرسه‌شان. اما روان‌شناسان و متخصصین رشد کودکان می‌گویند پر کردن بیش از حد برنامه بچه‌ها در طول تابستان غیرضروری است و می‌تواند نهایتا مانع کشف علایق بچه‌ها توسط خودشان شود.

«نقش شما به عنوان والدین این است که بچه‌ها را آماده کنید تا در جای خودشان در جامعه قرار گیرند. بزرگ‌سال بودن به معنی مشغول کردن خود و پر کردن اوقات فراغت خود به شکلی است که فرد را خوشحال کند.» لین فرای، روان‌شناس کودک با تمرکز بر آموزش که در لندن فعالیت می‌کند این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «اگر والدین تمام زمان خود را صرف پر کردن وقت آزاد بچه‌شان کنند، بچه دیگر هیچ وقت یاد نخواهد گرفت که خودش این کار را انجام دهد.»

فرای تنها کسی که به مزایای سر رفتن حوصله اشاره می‌کند نیست. دکتر ترزا بلتون، فلوی مهمان دانشگاه آنجلیای شرقی با تمرکز بر ارتباط بین سر رفتن حوصله و تخیل، به بی‌بی‌سی می‌گوید که سر رفتن حوصله برای توسعه «انگیزش‌های درونی»، که به خلاقیت اجازه وجود و بروز می‌دهند، حیاتی است.

سر رفتن حوصله فرصتی است تا زمان، به جای گذراندنِ عجولانه زندگی، صرف اندیشه درباره‌اش شود.

و اگر چه ممکن است ظرفیت ما برای خلاقیت با وجود تمام جذابیت‌های اینترنت تقلیل یافته باشد، دهه‌هاست که کارشناسان درباره اهمیت هیچ‌کار نکردن بحث می‌کنند.

در سال ۱۹۹۳، آدام فیلیپس، روان‌کاو می‌نویسد «ظرفیتِ رسیدن به مرحله سر رفتن حوصله و ملالت ممکن است موفقیتی در روند توسعه توانایی‌های کودک باشد.» سر رفتن حوصله فرصتی است تا زمان، به جای گذراندنِ عجولانه زندگی، صرف اندیشه درباره‌اش شود. او در کتابش به نام On Kissing, Tickling, and Being Bored: Psychoanalytic Essays on the Unexamined Life، این را می‌نویسد؛ «یکی از ظالمانه‌ترین خواسته‌های بزرگ‌سالان از بچه‌ها این است که بچه باید به موضوعی علاقه‌مند شود؛ به جای اینکه زمان بگذارد تا خودش موضوع علاقه‌اش را پیدا کند. سر رفتن حوصله جزئی لازم از این روندِ زمان گذاشتن است.»

فرای پیشنهاد می‌کند در ابتدای تابستان، والدین با بچه‌هایشان، حداقل آنهایی که بزرگ‌تر از چهار سال دارند، بنشینند و با کمک هم لیستی از چیزهایی که بچه‌ها ممکن است در طول تعطیلات دوست داشته باشند بنویسند، کارهای ساده و پایه‌ای مانند کارت بازی، کتاب خواندن، یا دوچرخه سواری یا کارهای پیچیده‌تر مانند پخت یک شام شیک، اجرای نمایش، یا تمرین عکاسی.

سپس وقتی بچه‌تان در طول تابستان پیش شما آمد و از سر رفتن حوصله شکایت کرد، به او بگویید برود و به لیست نگاه کند.

فرای می‌گوید: «این کار بارِ گفتن «می‌خواهم این کار را بکنم» را روی دوش آنها می‌گذارد.»

ممکن است بچه‌ها برای مدتی با ناراحتی بیکار بچرخند و واقعا حوصله‌شان سر برود، بسیار مهم است که بدانیم این زمان تلف نمی‌شود.

«سر رفتن حوصله هیچ عیبی ندارد. گناه که نیست، هست؟! من فکر می‌کنم لازم است بچه‌ها یاد بگیرند چطور حوصله‌شان سر برود تا بتوانند برای خودشان انگیزه ایجاد کنند تا کاری انجام دهند. سر رفتن حوصله راهی برای بچه‌هاست تا متکی به خود شوند.»

همین نظریه در سال ۱۹۳۰ توسط برتراند راسل فیلسوف ارائه شد که در کتاب خود «تسخیر خوشبختی» (در ایران با نام «شاهراه خوشبختی») فصلی را به ارزش بالقوه بیکاری و سر رفتن حوصله اختصاص داده. او می‌نویسد که تخیل و ظرفیت بر آمدن از عهده سر رفتن حوصله باید در کودکی آموخته شود:

«بهترین شکل رشد کودک زمانی اتفاق می‌افتد که مثل یک گیاه جوان، بدون مزاحمت در همان خاک ثابت خود رها شود. سفر بیش از حد، تنوع بیش از حد تأثیرات، برای کم سن و سال‌ها خوب نیست و در حالی که بزرگ می‌شوند باعث می‌شود از تحملِ یکنواختیِ بارور عاجز باشند.»


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

کاروفناوری کَلالهکاران ارجمند، سلام و عرض ادب خداوند را شاکریم که براساس سند تحوّل بنیادین آموزش و آموزش خانواده اس ام اس مدرسهشعر در مورد مدرسه اول …در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت تشدید بگذاریم تا نیم الف آیا مسئولان ارشد ناجا خبر دارند در آموزشگاه های در آمریکا و کانادا در اکثر ایالتها برای گرفتن گواهینامه رانندگی مراحل زیر طی می شود استاد علی اکبر رائفی پور راز خود را فاش کرد …استادعلیاکبررائفیپوراستاد علی اکبر رائفی پور راز خود را فاش کرد…برای کنترل غریزه شهوت در سنّ نوجوانی یا جوانی چه باید …راه ها و روش های کم کردن و از بین بردن شهوت و تمایلات جنسی برای افراد مجرد باید دانست الف برای ترغیب جوانان به ازدواج و فرزندآوری، دولت باید برای ترغیب جوانان به ازدواج و فرزندآوری، دولت باید چه تشویق‌هایی در نظر بگیرد؟گزارش و تصاویری تاسف بار از مزاحمت های خیابانی …گزارشوتصاویریتاسفبارتوجه چنانچه این مطلب با جستجوی شما مطابقت ندارد، حتما مطالب مرتبط را در انتهای مطلب نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در نیاز جنسی ۱۱میلیون جوان مجرد چگونه تامین میشود؟ …گرچه این تاخیر در ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج خود دلایل متعددی دارد که اتخاذ سیاست مشکلات در مورد انــواع مـانـیـتــــــــــور آرشیو سلام دوستان مانیتور من روشن نمی شد گفتن از منبع تغذیه شه، مثلا درستش کرده و آوردم خونهمن فقط از خدا زن میخوام دکتر محمد آذربایجانی …خدایا من زن میخوام دلم گرفته، بعضی وقتها آنقدر دلم میگره و تحت فشار می افتم که دلم می شوهرم سرد مزاج است نوعروس پرسش یک سال است که ازدواج کردم متوجه شدم که شوهرم در مسایل جنسی سرد مزاجه ومن فوق با مخالفت والدین در ازدواج، چه باید کرد؟ شهر سوالبا عرض سلام و تحیت و تشکر از شما بخاطر حسن اعتمادتان با لحاظ مطالب فوق در قبال چنین غرایز جنسی و ارتباطات همسری اهمیت و ضرورت طرح مسئله ی ارتباطات غریزی چیست ؟ پاسخ – یکی از عوامل ایجاد اختلاف بین پناهندگی دات کام مشاهده مبحث خاطرات و اخبار مهاجرت و سفر به مکزیک ماجرای سفر دو جوان ایرانی به مکزیک و دیپورت رنجنامه مکزیک سفر به مکزیک آیا اثرات خودارضایی بعد از ترک از بین میره؟ جدید اثراتخودارضاییبعدترکآیا تمام مشکلات زناشویی با زوج درمانی حل میشوند چه کسانی باید عمل لابیاپلاستی را سوژه های خبری مردمی زیر ذره بین را اینجا …ذره بین یکی از بسته های خبری پر بیننده و تاثیر گذار اخبار است که بیشتر به موضوعات راه برای درمان افسردگی که می‌تواند جایگزین …احساس افسردگی و غمگین بودن، واکنش طبیعی بدن به مشکلات و فقدان‌های زندگی است گاهی این دلیل ارتباط زنان متاهل با پسران مجرد مجله …۳ احساس تنهایی کردن مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری کانون دانشاگرچه والدین امروزی از نظر تحصیلات و اطلاعات در مقایسه با گذشته نمونه اند ولی هنوز


ادامه مطلب ...

حوصله ام سر رفته!

[ad_1]
مفیدستان:
حوصله ام سر رفته!

خبرگزاری آریا - بی‌حوصله خسته و بی‌حوصله , بی‌هدف
«چندمین بار است که این مسیر را می‌آیم. حوصله خودم هم سر رفته از بس مغازه‌ها را نگاه کردم و پیاده‌رو‌ها را گز کردم. دلم نمی‌خواهد برگردم به خانه. می‌دانم پایم به خانه نرسیده امر و نهی‌ها و سۆال و جواب‌ها شروع می‌شود. تمام عصرهایم را همین‌طور می‌گذرانم، بی‌آن‌که بدانم از این همه وقت‌گذرانی چه می‌خواهم. »

به کجا چنین شتابان؟
اگر حوصله‌تان از زندگی و خانه و درس و خیلی چیزهای دیگر سر رفته و خیابان‌های شهر را جایی برای انعکاس تنهایی و جوانی یافته‌اید، باید چاره دیگری بیابید. وقت شما و بیش از همه خودتان ارزش‌مندتر از آن هستید که در پیچ‌و‌خم‌ها از بین بروید. درست است که گاهی آن‌قدر خسته و بی‌حوصله می‌شوید که دل‌تان یک تنهایی دبش و کمی قدم زدن می‌خواهد اما این با آن‌که مدام و مستمر در حال راه رفتن‌های بی‌هدف باشید، فرق می‌کند. بازار‌گردی و رفت‌و‌آمد‌های روزانه آن هم فقط به دلیل شب کردن روز‌، یا همراهی با دوستان فقط به این علت که نمی‌خواهید با خانواده باشید؛ جالب و منطقی نیست. اگر حس می‌کنید نیازمند هم‌نشینی با دوستان یا در خود فرو رفتن و دوری از جمع هستید یا هر کار نامتعارف مانند نشستن در یک پارک به مدت زیاد بدون قصد وکار آرام‌تان می‌کند و دوست دارید از وضعیت کنونی رها شوید؛ راه‌های بهتری را تجربه کنید..

چرا این چنین؟
گاه هر چقدر تلاش می‌کنید تا خود را سرگرم و دلگرم زندگی و کار نشان دهید، نمی‌شود. هوای کمی قدم زدن به سرتان می‌زند و بد هم نیست. اما به مرور این خواست شما عادتی می‌شود که نمی‌توانید از آن دل بکنید. شاید اوقاتی باشد که کار و مشغله خود را به‌خاطر این خیابان‌گردی‌ها کنار بگذارید. به‌طور حتم تمام این بی‌هدفی‌ها ناپسند نیست و شاید بدترین نتیجه‌اش اتلاف وقت باشد. گاهی از نصیحت‌ها عصبانی می‌شوید یا احساس می‌کنید دیگر جایی در خانه ندارید و از آن‌چه تحمیل نظر می‌دانید، فرار می‌کنید، پس از همه‌چیز دل می‌کنید و به خیابان‌ها و مغازه‌ها پناه می‌برید ولی گاه در همین راه رفتن‌ها مجبور می‌شوید به‌خاطر برخی چیزها بایستید.

عواقب!
اگر این‌گونه راه رفتن و پیمودن مسیر عادی شود و یک نیاز تلقی گردد، به یقین از کار و زندگی ساقط خواهید شد و تمام وقت خود را هدر خواهید داد. جدا از این به تدریج با سلایق دیگری آشنا می‌شوید که ممکن است با فرهنگ و آداب شما سازگار نباشد، ولی آن‌ها را می‌پذیرید. ضمن این‌که برای هماهنگی با دوستان جدید شاید تن به ناخواسته‌هایی نیز بدهید.
بی‌حوصله خسته و بی‌حوصله , بی‌هدف
فراغت تان را طلا کنید
یادتان باشد پر کردن مناسب اوقات فراغت می‌تواند باعث افزایش خلاقیت، انرژی، اشتیاق و احساس مفید بودن در زندگی بشود و حس بد بیکار یا بی‌فایده بودن را از ما دور کند، پس جوانی‌تان را به پای راه‌هایی که نمی‌دانید به کجا ختم می‌شوند، هدر ندهید!

اگر می‌خواهید بهترین بهره را از زمان خود ببرید، توجه به این نکات می‌تواند شما را یاری کند. نخست برای اوقات فراغت خود برنامه‌ریزی کنید. این اوقات تنها زمانی برای شما واقعا مفید خواهند بود که بتوانید روی آن چیزی که دوست دارید به خوبی تمرکز کنید. خود را در انتخاب برنامه‌ریزی آزاد بگذارید تا با انتخاب مناسب بتوانید احساس کنید بیشترین بهره را از زمان خود برده‌اید.

اولین چیزی که باید بدانید آن است که خودتان باید شخصا و براساس آنچه برایتان مهم است برنامه‌ریزی کنید. درواقع هیچ‌کس به خوبی خود شما نمی‌داند از چه چیزهایی لذت می‌برید و از پرداختن به چه کارهایی احساس رضایت و خشنودی می‌کنید.

فعالیت‌هایی را برگزینید که به شما احساس رهایی، آرامش و مفید بودن بدهند و با انجام آنها حس جوانی، نشاط و شادمانی پیدا کنید.

از رویاهای خود درباره کارهایی که به آنها علاقه دارید تصویرسازی کنید و آنها را برای خود بنویسید.

از پرداختن به مسائلی که برای شما تولید استرس می‌کنند دوری کنید و نگذارید اضطراب و نگرانی اوقات فراغت شما را خراب کند. اگر قصد سفر دارید این مهم نیست که با چه وسیله‌ای سفر کنید، حتما زمان خاصی به مقصد برسید و کارهای خاصی انجام دهید،مهم این است که شما بتوانید آزاد و رها از تمام لحظات خود استفاده کنید.

دایره فعالیت‌های خود را وسیع‌تر کنید و به راه‌های گوناگونی بیندیشید. با توجه به موقعیت زمانی، مالی و سایر مسائل، علایق خود را کشف کنید. بدین‌ترتیب اوقات فراغت شما به سفری برای خودشناسی بیشتر تبدیل می‌شود و به شما کمک می‌کند تا بیشتر رشد کنید. مثلا ببینید آیا واقعا خودتان به تماشای تلویزیون علاقه دارید یا چون همه افراد خانواده تلویزیون تماشا می‌کنند شما هم به ناچار آن را برمی‌گزینید.

فهرستی از کارهایی که برایتان انرژی‌بخش هستند و پس از انجام آنها حس خوبی پیدا می‌کنید، بنویسید سرگرمی‌های مفید و مورد علاقه خود را بررسی کنید.یادگیری یک زبان جدید، استفاده از برنامه‌های خودآموز کامپیوتر برای آموزش زبان، نوشتن داستان کوتاه یا مطالعه کتاب، نمایشنامه و... می‌تواند حس مفید بودن را به شما القا کند.

یکی از راه‌هایی که حس مفید بودن به شما می‌دهد، شرکت در برنامه‌های داوطلبانه یا خیریه است. پس برای انجام اینگونه کارها داوطلب شوید. فراموش نکنید سهیم شدن در کارهای گروهی و داوطلب شدن در امور خیریه یا هر کاری که به نوعی کمک به دیگران محسوب می‌شود می‌تواند در زندگی خود شما نیز تأثیر مثبتی داشته باشد.

کمک به دیگران باعث حس مفید بودن در انسان می‌شود و لذتی را به او می‌بخشد که با هیچ لذت دیگری قابل قیاس نیست. شما حتی می‌توانید داشته‌های خود را به دیگران تعلیم دهید؛ مثلا برای تعطیلات آخر هفته می‌توانید با دوستان خود برنامه‌ریزی کنید و داشته‌هایتان را با یکدیگر مبادله کنید. ممکن است یکی از دوستانتان اطلاعات خوبی در زمینه کامپیوتر دارد، در عوض شما هم می‌توانید بسیار خوب پیانو بزنید. پس بهترین کار این است که مهارت‌های خود را در اختیار یکدیگر قرار دهید. مطمئن باشید در پایان، هر دو احساس خوبی خواهید داشت. به علاوه شما می‌توانید در بسیاری از کارهای دیگر نیز به‌طور داوطلبانه شرکت کنید از جمله: انجام کارهایی از طریق اینترنت، انجام امور خیریه و دادن اعانه و کمک‌های مادی مختلف، کارهایی در حمایت از حیوانات، ملحق شدن به گروه‌های امداد برای کمک به افراد بی‌پناه، ناتوان، سالمندان و... .

زندگی خود را جمع‌وجور و پاکسازی کنید. اگر شما از افرادی هستید که همیشه دور خود را با وسایل غیرضروری پر کرده‌اید، چاره‌ای برای آن بیندیشید. اوقات فراغت، بهترین زمان برای رها شدن از همه آنهاست. برای این کار راه‌های زیادی وجود دارد. شما می‌توانید خیلی از لوازم خود را جمع‌آوری کنید و آنها را به انجمن‌های خیریه اهدا کنید. ممکن است تی‌شرتی داشته باشید که سال‌هاست حتی یک‌بار هم آن را نپوشیده‌اید؛ درحالی‌که شاید این لباس بتواند به درد کسی بخورد که واقعا به آن احتیاج دارد. پس نخستین تعطیلات خود را به بررسی بیشتر وسایل خود اختصاص دهید. این کار هم به نفع خودتان است و هم دیگران.

لحظاتی را به یادگیری اختصاص دهید. اما دقت کنید اگر یادگیری صرفا برای شرکت در امتحان، طی کردن دوره‌های آموزشی خاص و شرکت در رقابت‌های مختلف نباشد می‌تواند لذت بیشتری به شما بدهد. هنگامی که به خواست خود موضوعی را برای یادگیری انتخاب می‌کنید می‌توانید درست به اندازه زمانی که کانال تلویزیونی را برای تماشا کردن برمی‌گزینید از آن لذت ببرید. درواقع هنگامی که به یادگیری برای فرصتی برای یاد گرفتن بیشتر می‌نگرید، ذهن‌تان نیز با لذت بیشتری آماده دریافت اطلاعات می‌شود.
منابع: آستان مهر/همشهری آنلاین


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

☺حوصله ام سر رفته☺ آموزش تضمینی اذیت و آزار …☺حوصله ام سر رفته☺ آموزش تضمینی اذیت و آزار کردن دیگران چندتا راه کار واسه سرگرم نامِ من عشق است، آیا می شناسیدم؟چراغی آورده ام در پیشِ آفتاب که آفتاب را با این چراغ می بینم حاشا اگر چراغ نیاوری تست شخصیت مینه سوتا ، فرم بلند ام ام …تست شخصیت مینه سوتا ، فرم بلند ام ام پی آی خانه ام ابری است اشعار سهراب سپهریگردش سایه ها انجیر کهن سر زندگی اش رامی گسترد زمین باران را صدا می زند گردش ماهی آب را جوک و اس ام اس زناشویی خنده دارزن یه به شوهرش میگه شوهر همسایه هر روز صبح که میخواد بره سر کار زنش رو میبوسه تو چرا شازده کوچولو شازده کوچولو اثر آنتوان دو سن‌تگزوپه‌ری برگردان احمد شاملو اهدانامچه ۱ یک بار شش و حالا من یک دانشجوی مهاجر اماسم سابق وبلاگ و حالا من یک مطلقه ام اینستاگرام چه کار کنم با دخترخاله ام؟ – بلوغ راهی به سوی آسمان – ‬بلوغ راهی به سوی آسمان سلام‏‏ من خودم جوونم وما جوونا اکثرا دچار همین مشکل هستیم اطلاعات خودرو سواری مدیا موتورز ام جی …بستگی داره از ماشین چه انتظاری داشته باشی ، از هر نظر ام جی ، یک سر و گردن بالاتر از دانلود کلیپ سر بریدن زن لخت کلیپ سر بریدن توسط داعشکلیپ سر بریدن های داعشکلیپ سر بریدن داعشی ها معاون حوصله ام سر رفته ساله ☺حوصله ام سر رفته☺ آموزش تضمینی اذیت و آزار کردن دیگران ☺حوصله ام سر رفته☺ آموزش تضمینی اذیت و آزار کردن دیگران چندتا راه کار واسه سرگرم شدن نامِ من عشق است، آیا می شناسیدم؟ چراغی آورده ام در پیشِ آفتاب که آفتاب را با این چراغ می بینم حاشا اگر چراغ نیاوری، آفتاب خود خانه ام ابری است اشعار سهراب سپهری ناودانها شر شر باران بی صبری است آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است کفشهایی منتظر در چارچوب در شازده کوچولو آموزش خانواده اس ام اس مدرسهشعر در مورد مدرسه اول مهر آموزش خانواده اس ام اس مدرسهشعر در مورد مدرسه اول مهر روز بازگشایی مدرسه نکات ناب تست شخصیت مینه سوتا ، فرم بلند ام ام پی آی تست شخصیت مینه سوتا ، فرم بلند ام ام پی آی اکلیل الجبل بیا برگردیم دیدنی های چشم نواز ما چقدر فقیر هستیم سرنوشت دردناک زن نخبه کلبه تنهایی من قسمت سی ام و سی و یکم رمان قرار نبود کلبه تنهایی من قسمت سی ام و سی و یکم رمان قرار نبود جوک و اس ام اس زناشویی خنده دار زن یه به شوهرش میگه شوهر همسایه هر روز صبح که میخواد بره سر کار زنش رو میبوسه تو چرا این کار در کوچه سار های کاهگلی آبادی من در کوچه سار های کاهگلی آبادی من بیاد همه هم ولایتی ها ، هر کجا که باشند، یاد و نام پاکشان را حوصله ام سر رفته ساله من حوصله ام سر رفته عکس حوصله ام سر رفته دانلود عکس حوصله ام سر رفته حوصله ام سر رفته چکار کنم


ادامه مطلب ...

زندگی حوصله درد مرا ندارد

[ad_1]

بیماران صعب‌العلاج، چشم انتظار حمایت‌های اجتماعی

بیماری که گاه در ماه 100 میلیون تومان هزینه درمانش می‌شود و این هزینه را دولت می‌پردازد، اما همین بیمار خیلی اوقات رضایتمندی ندارد، چون شغل ندارد و نمی‌تواند نقش اجتماعی‌اش را ایفا کند.ممکن است این درد، این همراه همیشگی همه چیز زندگی‌ات را تغییردهد. ممکن است آمپول، بیمارستان‌های سفید و دستگاه‌های بزرگ و عجیب و غریب بشوند یک جزء جدایی ناپذیر از زندگی‌ات. با این همه اگر تنها نباشی و فراموشت نکنند، تحمل هر دردی امکان پذیر است. هر چند سخت، هر چند تلخ!

زندگی حوصله درد مرا نداردبه گزارش مشرق، زندگی با این همراه همیشگی آسان نیست. همراهی که از بچگی با تو و زندگیت در هم تنیده با همه دردها و رنج‌هایش. اصلاً یک جورهایی انگار نشسته روی  همه زندگیت، مثل غبار. باید بپذیری‌اش این همراه ناخواستنی را. خو کنی به درد همیشگی، به بودنش. این همراه زندگی، علاقه، دنیا، آینده و اولویت‌هایت را تغییر می‌دهد چه بخواهی و چه نخواهی؛ اما کاش زندگی هم کمی با تو همراهی کند. همه‌اش دارو، درمان و پزشک نیست.

دوست داری خوشحال باشی، زندگی کنی. صبح اول وقت سر کارت باشی و شب خسته برگردی خانه. میان کسانی که دوستت دارند. خیلی‌ها که بیماری خاص دارند نه فقط از دردها که همنشین همیشگی‌شان است که از نبود این همراهی‌ها گلایه دارند.

مثل سلیمان، مهدی و سامان که مبتلا به هموفیلی هستند. به زندگی با این همراه همیشگی عادت کرده‌اند اما به عوارض جانبی‌اش هنوز نه.

خبرنگار روزنامه "ایران" در ادامه می نویسد:  در کانون هموفیلی ایران هستم. همان جا که دو آدمک چسبیده به هم نشانه معروفش است.

انجمنی غیر دولتی برای حمایت از این بیماران با 12 هزار عضو. هموفیلی نوعی بیماری ارثی است که خون در محل بریده شده‌اش بند نمی‌آید. یعنی نوعی اختلال در سیستم انعقاد خون.

برای بیماران شهرستانی همه چیز سخت‌تر است

 سلیمان کتانی نارنجی پوشیده با شلوار سفید ورزشی.عصایی زیر بغلش زده. پای راستش می‌لنگد. از در که وارد می‌شود صورتش پر از خنده است. از مهاباد کردستان آمده: « 9 ساله بودم فهمیدم هموفیلی دارم. زندگی ما در شهرستان خیلی سخت است. دارو کم پیدا می‌شود تو شهرستان‌ها. در مهاباد کانون هم نداریم باید برای هر کاری برویم ارومیه اما هیچ جا مثل تهران به ما نمی‌رسند.» 

او تعریف می‌کند ماهانه فقط 4 تا 5 فاکتور خونی می‌گیرد که کمتر از نیازش است. فاکتورهای خونی را نشانم می‌دهد درست مثل شیشه پنی سیلین است. یک شیشه با گرد سفید که بیماران مبتلا به هموفیلی تزریقش می‌کنند. این فرآورده همراه همیشگی‌شان است.

محمد هم ویروس هپاتیت گرفته. دقیقاً نمی‌داند چه سالی. لابد همان موقع که خون‌های آلوده وارد کشور شد. با خوشحالی می‌گوید الان خوب است، ویروس هپاتیتش کنترل شده.

یاد حسین می‌افتم.  12 سال قبل که به کانون هموفیلی آمدم اینجا بود به خاطر تزریق خون آلوده به ایدز و هپاتیت مبتلا شده بود. سراغ او را می‌گیرم. می‌گویند چند سالی است رفته. برای همیشه. یادم می‌آید آن روز با خنده و شوخی به من گفت: «اگر روزی از گورستان رد شدی و سنگ قبرم را دیدی حداقل تو به خاطر بیاور که من بی‌گناه بوده‌ام.» من آن روزها به حسین گفتم از مرگ حرف نزنیم...

زندگی حوصله درد مرا ندارد

 سلیمان اما روبه رویم نشسته، آهی می‌کشد: «در 9 سالگی فهمیدم مبتلا هستم. برای همین پایم این طوری شد. بچه بودم بازی می‌کردم، پایم خونریزی کرد. فاکتور کم بود، مفصل‌هایم ورم کرد. پسر بچه‌ها را نمی‌شود از فوتبال و توپ جدا کرد دیگر. زمان ما هم که خدمات درمانی درستی نبود. الانش هم مثل تهران نیست. الان بچه خونریزی کند سریع مادر فاکتور تزریق می‌کند، اگر زنگ ورزش باشد فاکتور می‌زند. زمان ما این طور نبود؛ هر بار بیمارستان می‌رفتیم و پلاکت می‌زدیم. فرآورده‌ها خام بود. هر بار خونریزی باعث شد پایم این طوری شود یک پایم کوتاه‌تر است، پای راستم.» 

آمده تهران تا پایش را عمل کند از مشکلات مالی گلایه دارد: « کارم آزاد است. سوپر مارکت زده‌ام، خانمم و مادر خانمم کمکم می‌کنند. چون اگر ما چیز سنگین برداریم خونریزی می‌کنیم.»  خوابگاه کانون هموفیلی 40 تخته است با سه وعده غذای گرم. هر بیمار مجاز است سه روز از امکانات خوابگاه استفاده کند و با نامه پزشک تا هر زمان لازم باشد.

به کتانی هایش اشاره می‌کند الان بیمارستان امام مجانی عمل می‌کند. چاره‌ای نیست کوتاه شده باید درستش کنم. کاش کمک هزینه‌ای به ما می‌دادند، مثل کشورهای دیگر.»

 بیشتر بچه‌ها بیکارند، کاش زودتر بازنشسته شویم

مهدی 35 ساله خجالتی است. موقع حرف زدن سرش پایین است:«از نوع شدید هموفیلی هستم. دو سالگی مبتلا شدم. فاکتور 8 کمتر از یک درصد. موقع کارهای سخت باید فاکتور بزنم. ما نیازمان به فاکتور خونی زیاد است.بعضی اوقات شب خوابیده ام صبح موقع بلند شدن زمین گیر شده ام.یعنی آنقدر بدن مان خونریزی می‌کند که سر کار هم نمی‌توانیم بیاییم.خونریزی‌ها گاهی باعث می‌شود مفاصل مان ورم کند. درد عذاب دهنده‌ای دارد.سهمیه ماهانه‌ام کم است و جوابگوی وزنم نیست قبلاً در  ماه 20  تا می‌گرفتم الان 10 تا می‌گیرم.»

مهدی در دبیرخانه انجمن هموفیلی کار می‌کند:«اینجا درکم می‌کنند اما بقیه که کارشان مثل من نیست. کار ما باید پشت میزی باشد.فیزیکی و سخت نباشد در حد نوشتن یعنی کارهای ملایم.» مهدی برایم می‌گوید دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری دائمی تا چه‌اندازه دشوار است:«از نظر روحی خیلی اوقات اذیتت می‌کند.من نه می‌توانم زیاد بنشینم نه زیاد راه بروم.بچه که بودم  مادرم کولم می‌کرد و تا بیمارستان می‌برد الان توی خانه تزریق می‌کنم.» خدا را شکر می‌کند آلودگی ویروسی ندارد، برادرش هپاتیت C گرفت اما بالاخره درمان شد.

«مشکلات مالی از همه سخت‌تر است. بچه‌ها کار پیدا نمی‌کنند هر جا کارت معافیت پزشکی  مان را می‌بینند  کار نمی‌دهند می‌گویند حتماً مشکل جدی داشتی معاف شده‌ای.اکثر بیمارها بیکارند. من شانس آوردم. 15 ساله اینجا هستم.کاش می‌شد با همان 20 سال بازنشسته بشویم.30 سال  کار برای ما خیلی زیاد است. امیدوارم  دولت قانونی به نفع ما بگذارد.»

تا دلت بخواهد ویروس گرفتم

  سامان  فوق لیسانس دارد.با انرژی است و با شور و هیجان  زیاد حرف می‌زند. با خنده‌ای می‌گوید با  این  بیماری  فراوان ویروس گرفتم. هم اچ آی وی و هم هپاتیت.دقیق نمی‌داند چه سالی ولی  حدس می‌زند، حوالی همان سال‌های 64- 65.همان سال‌های فراموش نشدنی  ورود خون‌های آلوده به کشور.الان 44 ساله است.

« بدن ما فاکتور انعقادی 8 ندارد. کمتر از یک هستم یعنی خیلی هموفیلی دارم. بازنشستگی پیش از موعد تقاضای بیشتر ماست. خیلی از امکانات زندگی ام را به خاطر عوارض هموفیلی از دست داده‌ام. چند تا از عوارضش همین ویروس هاست.در شرایطی قرارمی‌گیری که مسائل روانی داغونت می‌کند.»

در یک کمپانی نفتی کار می‌کرده در بخش خرید خارجی. می گوید آفتاب و استرس مدام سیستم ایمنی بدنش را نشانه می‌گرفت. بارها  مریضی  دمار از روزگارش در‌آورد. دو سال طول کشید تا  دوباره  خوب شود:«شرایط روحی ام را می‌گویم و گرنه جسمی که دو هفته‌ای خوب شدم.»

سامان دست‌هایش را به هم گره و اخم می‌کند:«هموفیلی به  پشت و پناه  نیاز دارد. خانواده‌ای که حمایتت کند.جامعه‌ای که پشتت بایستد.نمی دانید چقدر در بیماری ما یا بیماران خاص دیگر این حمایت‌ها لازم است.مادرم وقتی فهمید ویروس ایدز دارم تا سال‌ها  به من نگفت.همین ندانستن باعث شد بروم دانشگاه، مدرک بگیرم. دمش گرم دعایش می‌کنم.»

این روزها کار و کاسبی خودش را دارد:«بزرگترین چالش ما داشتن شغل و خانه است. اینجا یک تعاونی مسکن داریم.همان مسکن مهر تا حدی قابل حل است.اما اشتغال خیلی سخت است. هر جا کارت معافیت پزشکی ببری کار نمی‌گیری. می‌گویند حتماً مشکلی داری که معافیت گرفتی. خدا  به داد بچه‌های ما برسد.خیلی‌ها بیکارند.کار دائمی ندارند خیلی‌ها مسافرکشند. اینها بعد از مدتی دیگرلگن و پا ندارند.این کار برای بیماری ما خوب نیست.»

پریسا حاتمی، مددکار کانون هموفیلی هم می‌گوید:«مهم‌ترین نیاز بیماران  مبتلا به هموفیلی  اشتغال است چون الان شرایط درمانی خیلی بهتر شده.حتی بیمارانی که می‌گویند فاکتور خونی کم دارند اگر هنگام خونریزی به بیمارستان مراجعه کنند فاکتور می‌گیرند. نمی‌دانید بیماران ما با وجود بیماری چقدر زحمت می‌کشند تا فارغ التحصیل شوند. وقتی  با همه این سختی موفق به اخذ مدرک می‌شوند اگر بخواهند جایی کار کنند، معافیت پزشکی مانع می‌شود.»

بازنشستگی پیش از موعد و اشتغال

آیا یک بیمار خاص یا بیماری که مبتلا به  بیماری صعب العلاج است قادر است مانند بقیه 30 سال کار کند؟ آیا این بیماران نباید زودتر از دیگران بازنشسته شوند؟

احمد قویدل، مدیر کانون هموفیلی ایران این روزها دغدغه‌اش پیگیری همین موضوع است. به قول خودش تا نتیجه نگیرد از پا نمی‌نشیند: «بازنشستگی پیش از موعد برای این بیماران استدلالی ساده دارد. دولت برای  بیماران دیر درمان و تأمین سلامت‌شان سوبسیدهای زیادی در حوزه دارو و درمان پرداخت می‌کند. نکته کلیدی اینکه سازمان تأمین اجتماعی، دولت و وزارت رفاه  باید درک کنند، این بیماران چندین برابر حقوقشان در ماه را صرف تهیه دارو می‌کنند که این نه منطق اجتماعی دارد و نه از نظر اقتصادی قابل توجیه است. آنها قادر نیستند مانند انسان‌های عادی 30 سال کار کنند. بنابراین باید به بازنشستگی پیش از موعد برسند. ارزیابی تعداد بیماران خاص و صعب العلاج اولین قدم در این باره است، چراکه همین الان کسی نمی‌داند شمار این بیماران در کشور چقدر است.» 

به گفته احمد قویدل اگر از بیماران خاص حمایت اجتماعی نشود، یعنی ما داریم از آنها به شکل نباتی حمایت می‌کنیم. چراکه بیمار بدون حمایت اجتماعی نه هیچگاه شاد است و نه رضایتمند.

بیماری که گاه در ماه 100 میلیون تومان هزینه درمانش می‌شود و این هزینه را دولت می‌پردازد، اما همین بیمار خیلی اوقات رضایتمندی ندارد، چون شغل ندارد و نمی‌تواند نقش اجتماعی‌اش را ایفا کند.ممکن است این درد، این همراه همیشگی همه چیز زندگی‌ات را تغییردهد. ممکن است آمپول، بیمارستان‌های سفید و دستگاه‌های بزرگ و عجیب و غریب بشوند یک جزء جدایی ناپذیر از زندگی‌ات. با این همه اگر تنها نباشی و فراموشت نکنند، تحمل هر دردی امکان پذیر است. هر چند سخت، هر چند تلخ! /


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

جای پای بارانجای پای باران محیطی زیبا وآموزنده دوستدار آرامش و لبخند نوید بخش یک زندگی با نشاط زندگی زیباست دنگ، دنگ ساعت گیج زمان در شب عمر می‌زند پی در پی زنگ زهر این فکر که این دم گذر استخدایا چقدر بدبختم چرا فراموشم کردی؟خدایا چقدر بدبختم چرا فراموشم کردی؟ شرح بدبختیام براتون که ببینید بدبخت تر از من هم راه زندگیترس از خدا عامل خودباوری و اعتماد به نفس امام علی علیه السلام در حکمت ترس از خدا را فروغ فرخزاد شعرهای ناببعد هـــــا نــــــام مرا بــــــاران و بــاد نــــــرم می شویند از رخســــار سنگاین سطرها جواب ندارد ، این سطرها سوال ندارد تاریخ من سیاهی محض است ، ربطی به سال و ماه نامِ من عشق است، آیا می شناسیدم؟رفتی و بی تو ذوقِ می نوشی نیست کاری م به جز سکوت و خاموشی نیست دانی تو و عالمی سراسر جملات زیبا،عارفانه رسول طالبیگاهی اوقات زندگی حس شوخ طبعی بیرحمانه ای داره، چیزی رو که همیشه دنبالش بودی در بدترین به پروژه پاراگراف رنگی سلام کنید رنگی رنگی پاراگراف رنگیرنگی رنگی این دفعه یک کمپین در مورد پاراگراف مورد علاقه شما از یک کتاب برگزار کرده همیشه حرف از رفتن هاست کاش کسی با آمدنش …شعربه خاطر خودت می‌گویم که سردت نشودکه دلت نلرزد که ترس برت ندارد که دستت خالی نماند


ادامه مطلب ...