مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سربازان بخوانند: پارتی ندارید؟ این شماره تلفن را یادداشت کنید

جام جم سرا: وی در خصوص تدابیر ارتش درباره سربازی دانشجویان متاهل گفت: در رابطه با بحث دانشجویان، من شماره تلفنی را به شما می‌دهم که تلفن دفتر معاونت نیروی انسانی است و مسئولیت آن با من است، هر کسی که از جمع دانشجویان به بنده مراجعه کند، بنده این قول را می‌دهم که او در محل سکونت خودش سربازی کند: شماره ۸۱۹۵۲۵۰۳ شماره مذکور است.


وی همچنین افزود کسانی که مدرک بالای فوق دیپلم دارند، تا ظهر مانند کادری‌ها خدمت کنند و بعد در اختیار خودشان هستند. اگر متاهل هم باشند، یک ماه هم بنده به عنوان معاون نیروی انسانی کسری خدمت می‌دهم.

وی همچنین درباره سربازی فوتبالیست‌ها گفت: ما را وارد این طور بحث‌ها نکنید؛ هر کسی که وارد اینجا بشود، ارتش موظف است متناسب با مهارت و جایگاهش به او سرویس‌دهی کند، حالا یکی نخبه است و طرح نخبگی او را قبول می‌کنیم، یکی پروژه ارائه می‌کند و قبول می‌کنیم.

معاون نیروی انسانی کل ارتش درباره تسهیلات در رابطه با فرزندان نیروهای مسلح گفت که امسال پرسنل بانک حکمت ایرانیان را فقط از میان فرزندان پرسنل ارتش استخدام کردیم؛ البته برخی از آقایان هم اعتراض کردند، امسال هم ۲۵ درصد سهمیه دانشکده‌های افسری، پرستاری و پزشکی را بنده اعلام کردم که حتما از بین فرزندان پرسنل ارتش جذب کنند. برای اولین بار است که در این دانشگاه‌های ارتش ۲۵ درصد از پرسنل جذب می‌کنند. بسیجی‌های فعال، فرزندان شهید، فرزندان جانباز و آزاده و فرزندان نیروهای مسلح، انتخاب محل خدمتشان با خودشان است. (دانشجو)


ادامه مطلب ...

مصاحبه با یک کهنه‌سرباز : سربازان جنگ، دیده نشدند

جام جم سرا: سال پنجم جنگ 18ساله شد. دوسال سربازی‌اش را جنگید، بیسیم‌چی شاخص جنگ شد، می‌گوید: «قشنگ‌ترین لحظه بیسیم‌چی زمانی بود که گلوله آماده می‌شد.» بعد از پایان خدمت برگشت، شروع کرد به نوشتن، نوشتن از جنگ، نوشتن از عملیات‌ها، از فرماندهان، از سربازها... . می‌گوید: «جنگ شاهنامه‌ای است که هزاران رستم دارد... .»

شما چه سالی جنگ رفتید؟
سال 64 بود.

چند سال داشتید؟
18 سالم بود. 18سال، فکر می‌کنم از نظر سنی برای جوان سن کمی باشد، منتها انقلاب شده بود یکسری مسایل سیاسی در کشور ما اتفاق افتاده بود و جوانان آن موقع یک پختگی خاصی داشتند. یک مقدار از سنمان بزرگ‌تر شده بودیم.

چه نیرویی؟
من نیروی زمینی ارتش خدمت کردم بعد هم به اصفهان رفتم، شهرضا، گروه21 توپخانه، چندماهی آنجا بودم و بعد عازم جبهه جنوب شدم.

در کدام عملیات شرکت داشتید؟ مهم‌ترین عملیات چه بود؟
عملیات مختلفی بود که شاخص‌ترین آنها عملیات والفجر8 بود. من مهم‌ترین عملیاتی که در آن شرکت کردم و خیلی هم به آن علاقه‌مندم عملیات والفجر8 است که فاو سقوط کرد و ایرانی‌ها بندر فاو را گرفتند که پیروزی مهمی برای کل مردم در طول سال‌های دفاع مقدس بود.

دوران سربازی چگونه است؟
من خودم اعتقاد دارم دوران سربازی مثل دانشگاه است. واقعا یک دانشگاه مجانی است. شما هیچ تاریخی را در کشور ما سراغ نداری که مردها در یک جمعی بنشینند و این جمله را استفاده نکنند؛ «یادش بخیر سربازی که بودیم...» حالا دوران جنگ و دفاع مقدس به مراتب خیلی بهتر است چون بالاخره یک اتفاق تاریخی بود... سربازی یک‌چیز متفاوتی که داشت شیطنت‌هایش بود.

موقعی که شما می‌خواستید عازم بشوید خودتان و خانواده‌تان چه حسی داشتید؟
یک حسی آن زمان بود که من فکر می‌کنم دیگر در کشورمان اتفاق نمی‌افتد. الان خیلی سخته از بچه‌ها جداشدن، حتی خود بچه‌ها هم شاید به سختی جدا بشوند ولی واقعا آن موقع این‌طور نبود. من با اینکه برادرم جبهه بود بعد از خدمت هم جبهه بود، با اینکه من رفته بودم سربازی و مثل ما هم زیاد بودند. من همیشه نسبت به اینکه داشتم می‌رفتم سربازی حس خیلی خوبی داشتم با اینکه برادرم هم جبهه بود ولی بعد از اینکه ما بعد از دوره آموزشی وارد گروه21 توپخانه شهرضا شدیم، یادم هست تمام بچه‌های سرباز با اصرار می‌خواستند که جبهه بروند. کسی حاضر نبود در پادگان‌ها بماند و این را برای خودمان یک وظیفه می‌دانستیم شاید هم خواست خدا بود که در این اتفاق تاریخی بزرگ که در کشورمان داشت رخ می‌داد، ما هم سهمی داشته باشیم.

خانواده همین برخورد را داشتند؟
خانواده هم دقیقا همین عکس‌العمل را داشتند. شاید این قابل چاپ نباشد ولی من می‌گویم من نامه‌هایم را نگه داشته‌ام. یادم هست برای اینکه خانواده‌ام نگران نباشند در نامه‌ای برایشان نوشتم که من اینجا در آشپزخانه کار می‌کنم. بعدها که آمدم این نامه‌ها را مرتب کنم، دیدم روی نامه‌ای که نوشته بودم؛ من در آشپزخانه هستم، برادر کوچکم خط زده، چرا؟ چون خجالت می‌کشیدند حتی بگویند برادرمان در جبهه در آشپزخانه کار می‌کند. تمام خانواده‌ها با غرور و افتخار می‌گفتند بچه‌مان دارد به جبهه می‌رود. تمام دوران بی‌شیله پیله کشور ما، دوران دفاع مقدس است. تمام اقشار مردم با توان مقدسی کار کردند. هر کسی هر چیزی داشت واقعا نثار می‌کرد برای جبهه و جنگ و بچه‌های رزمنده به ویژه پدر و مادرها. ما خودمان سه برادر بودیم که هر سه جبهه بودیم، بعد من رفتم و بعد برادر کوچک‌ترمان. بعد از آن هم ما هنوز درگیریم. یعنی درست است جنگ تمام شده و دیگر خاکریز و صدای توپ و تانک و... نیست ولی ما بعد از دفاع مقدس هنوز درگیر جنگیم. بنده از سال70 تقریبا دارم درباره جنگ می‌نویسم، امسال که سال93 هست 23سال می‌شود.

بودند کسانی که نخواهند به سربازی بروند یا کسانی که از هم‌خدمتی‌های شما بودند از جنگ ترس داشته باشند و نخواهند بروند؟
شما آقای هیوا مسیح را می‌شناسید؟ ایشان نکته جالبی درباره نویسندگی گفته بودند. می‌خواهم بعد از این جواب شما را بدهم. ایشان گفته‌اند: «یک نویسنده کی موقع چاپ کتابش است؟» بعد جواب داده‌اند «شبی تابه‌حال در باغ انار خوابیدی؟ انارهایی که می‌رسد، می‌ترکد. شما اگر در آن باغ باشی از صدای ترکیدن انار وحشت می‌کنی. آن وقت موقع چاپ کتاب است.» انار مگر چقدر است. ولی از جمع انارهایی که دارند می‌ترکند وحشت می‌کنی. می‌خواهم این را به شما بگویم پیوست حرف ایشان؛ واقعا اگر کسی در دوران دفاع مقدس بود از این همه ایثار و از خودگذشتگی وحشت می‌کرد. لذت می‌برد از این همه عشق بین نیروها، بین مردم، حالا شاید کسانی هم بودند که می‌گفتند خب چرا باید برویم. ولی خب درصدش خیلی پایین بود، خیلی.

از خستگی، گرفتیم چند ساعتی خوابیدیم بعد اینکه بیدار شدیم دیدیم قبرستان، ده است که خیلی هم گلوله خورده خب بالاخره به آدم احساس وحشت دست می‌دهد. من در چاله خوابیده بودم بعد از بیدارشدن متوجه شدم جایی که خوابیده بودم قبر بود

همان‌ها هم وقتی وارد جنگ و دفاع مقدس می‌شدند به این باور می‌رسیدند که این تاریخ خیلی بزرگ است. فضایی که غالب بود خیلی بیشتر بود. شاید افرادی بودند که می‌گفتند ما نمی‌گذاریم که بچه‌مان برود. حتی کسی بود که دوران سربازی‌اش بود ولی نرفت. ولی اینها خیلی انگشت‌شمار بودند. عرض کردم که خانواده من «در آشپزخانه کارکردن» را در نامه‌ام خط زده بودند. چه برسد به اینکه من بگویم نمی‌خواهم بروم. شما هر خانواده‌ای را که می‌دیدی کسی را در جبهه داشت. فضای کشور فضایی بسیار معنوی بود. اصلا در تاریخ کشور ما مشابه ندارد.

فضای جنگ فارغ از فداکاری‌ها و شجاعت‌های رزمندگان، دشواری‌ها و سختی‌هایی داشت. بالاخره جنگ، جنگ است. هیچ کسی از جنگ خوشش نمی‌آید. با توجه به اینکه شما در حوزه ادبیات دفاع مقدس کار کرده‌اید فضای واقعی جنگ را چگونه می‌دانید؟
سربازها وقتی جلو فرمانده‌هایشان رژه خیلی‌خوبی می‌روند اگر فرمانده پشت بلندگو به اینها بگوید سربازها خوب، اینها نمی‌دانند چه باید بگویند. همه می‌مانند. ازشان تقدیر می‌کند ولی همه آنها می‌مانند که چه بگویند. ولی اگر فرمانده بگوید گروهان خیلی خوب، اینها همه می‌دانند چه بگویند می‌گویند الله‌اکبر یا... - چیزی که اعتقاد شخصی من است -در ادبیات دفاع مقدس و کارهای تصویری که انجام می‌دهیم کار خوب بوده و کار خیلی خوب انجام نداده‌ایم. به خاطر همین این فضایی که شما می‌گویید را نمی‌توانیم به تصویر بکشیم. نمی‌توانیم یک کتاب خیلی عالی بدهیم و این کتاب یک دفعه در اولین چاپش در کشور ما یک‌میلیون‌نسخه از آن به‌فروش برود و این هم خب عقبه‌هایی دارد. چون احساس می‌کنم در این کارها در درجه اول باید تبلیغات خیلی خوبی باشد و دولت از فضای فرهنگی خیلی خوب حمایت کند. اگر در فضای تصویری فیلمی ساخته شود، مثلا استاد حاتمی‌کیا همین چندوقت پیش «چ» را ساخت، باز دید خودشان را نمایش داد. من اعتقادم این است با اینکه خدمت ایشان ارادت دارم و استاد بنده هم هستند ایشان در بحث فیلمسازی زحمت زیادی کشیدند ولی باز دید خودشان را ساخت.

تصویر خودتان از جنگ چیست؟ شما چه صحنه‌هایی را می‌دیدید از آن تصاویری که به‌خاطر دارید. از آن واقعیت‌های تلخ که برایتان اتفاق افتاده بود. جایی شما به تردید افتادید یا بترسید.
اگر بخواهیم از جنبه نظامی به جنگ نگاه کنیم، جنگ ما یک‌خوبی دارد و یک‌اشکال؛ دلیلش این است که ما یک نیرو در جنگ نداشتیم، خیلی از جنگ‌های دنیا مشخص است نیرو کیست؟ ارتش است. خیلی مشخص است نیروهای پارتیزان است ولی در جنگ ما این‌طور نبود. ارتش بود، سپاه بود، بسیج بود، نیروهای مردمی بودند، نیروهای گمنام بودند؛ تازه ما زیرمجموعه نیروها هم داشتیم. کسانی بودند که کارهای بزرگی انجام دادند که همین الان هم به سراغشان بروید، حرف هم نمی‌زنند. به همین دلیل که ما واقعا یک نیرو در جنگ نداشتیم پرداختن به هشت‌سال دفاع مقدس اینطور سخت می‌شود. به دلیل اینکه هر کسی که آنجا بود یک نگرشی داشت. شما بحث سربازها را اگر مطرح می‌کنید سربازها علاوه بر عقیده‌ای که داشتند علاوه بر اعتقادی که به دین و کشورشان داشتند و واقعا مثل یک بسیجی و بسیجی‌وار جلو می‌رفتند، منتها دوران سربازی دوران شیطنت هم است و بین بچه‌ها مرسوم بود. من یادم است چندساعت بعد از گذشتن از عملیات والفجر8 یک‌سری سرباز آمده بودند و ما یکی از سربازهای قدیمی را که یک مقدار سنش بالاتر هم بود به‌جای فرمانده ارتش جا زده بودیم و او را به این سربازها معرفی می‌کردیم و این شیطنت‌های دوران سربازی را انجام می‌دادیم. ولی شاید در نیروهای دیگر این اتفاق نمی‌افتاد. ولی اگر بخواهید از دید من در نظر بگیرید اینکه آن فضای معنوی و آن فضایی که ما تردید داشته باشیم به اینکه یک موقع بخواهیم بترسیم، نه واقعا اصلا بحث ترس هیچ‌وقت نبود. چنین فضایی من ندیدم.

تلخ‌ترین صحنه‌ای که از همرزمانتان در جنگ یادتان هست.
یک دوست عزیزی داشتم، زمانی که در جزیره مجنون بودیم آنها برای آوردن یک قطعه مخابراتی رفته بودند و گلوله‌ای که عراقی‌ها زده بودند دقیقا خورده بود بغل ماشین و اینها شهید شده بودند. این اتفاقی که برایتان می‌گویم شاید در مجموع هفت‌،هشت‌دقیقه بیشتر طول نکشید. وقتی ما به بالاسر آنها رسیدیم ماشین که به‌کلی از بین رفته بود. خود اینها هم از بین رفته بودند. قطعات تکه‌تکه‌شده ماشین آنقدر داغ بود که چندساعتی صبر کردیم تا ماشین خنک شد و بعد این بچه‌ها را در پتو گذاشتند. خب از این صحنه‌ها زیاد بود ولی برای خودم چون او دوست صمیمی من بود، خیلی تلخ بود و این اتفاق هم خیلی سریع یعنی برق‌آسا افتاد. او از ما خداحافظی کرد چنددقیقه‌ای طول نکشید که گفتند ماشین را گلوله زده. فضای خاصی بود، همه به هم نگاه و گریه می‌کردند. کسی هم نمی‌توانست کاری انجام دهد. فردا ما دوباره می‌رفتیم کنار آن ماشین گریه می‌کردیم قطعاتی از آن را برمی‌داشتیم. با چه سختی‌ای رفتیم ماشین را آوردیم گذاشتیم در همان جایی که خودمان بودیم و چیزهایی مرقدمانند اطرافش درست کردیم چیزهایی احساسی که خب برایمان سخت بود. اما فضای طنزگونه در جنگ خیلی بیشتر بود. من یادم است که برادرم به‌عنوان یک بسیجی به جزیره فاو آمده بود و من قرار بود بروم ایشان را ببینم باران‌های جنوب هم باران است، آنجا خشک است اما دوساعت بعد باران می‌آید و طوری که قایق آنجا می‌رود. باران که نه هر قطره‌اش یک سطل آب بود. من با این بچه‌های بسیج برمی‌گشتم، جلو آتشبار که رسیدیم آنها به اهواز می‌رفتند من در مسیر با اینها بودم به راننده گفتم مرا اینجا پیاده کنید بنده‌خدا یک مقدار به راست جاده متمایل شد که زمین خیس بود مینی‌بوسی که همراه بسیجی‌ها بود کلا تا سقف داخل گِل رفت.

چندبار خطر از بیخ گوشتان رد شد؟
ما چون توپخانه بودیم و توپ‌های 130میلیمتری بود خب من فکر می‌کنم فضای ما مقداری با خطوط دیگر فرق می‌کرد مثلا با بچه‌هایی که جلو بودند. ولی از نظر خطر من فکر می‌کنم با خط‌مقدم خیلی فرق نداشت. به دلیل اینکه گلوله بود دیگر، شما شاید صدای صوت گلوله را می‌شنیدید که دارد می‌آید ولی خب چه عکس‌العملی باید نشان بدهی اینکه خودت را به سنگر انفرادی برسانی بخوابی روی زمین حالا آن گلوله صاف بخورد به همان سنگر انفرادی یا بغل شما یا شما جایی که پنهان شدی و... اما واقعا نسبت به آن بی‌اعتنا بودیم. اینکه بخواهیم بترسیم، اینطور نبودیم نه. یک چیز دیگری که در جبهه داشت برای من و دوستانم اتفاق می‌افتاد این بود که وقتی به مرخصی می‌آمدیم واقعا دلمان برای برگشتن تنگ می‌شد.

از بیسیم‌چی‌بودنتان بگویید. خبرهایی که می‌شنیدید یا خبرهایی که می‌دادید... .
کار بیسیم‌چی یک‌چیز جالبی بود. مخابرات به‌طور کلی در هر نیرویی اولین نیرویی است که مستقر می‌شود و آخرین نیرویی است که برمی‌گردد. گاهی می‌گویند مخابرات خیلی راحت بود ولی سیستم مخابراتی در ارتش و کل نیروهای رزمنده یک سیستم عجیب‌وغریب بود. خود حضرت امام در دیدار با شهید خوشرو، فرمانده گروه401 مخابرات و دوستانی که به قم رفته بودند گفته بود: سلسله‌اعصاب ارتش و نیروهای مسلح مخابرات است و دقیقا همینطور است و خیلی حایزاهمیت است. وقتی همه رزمنده‌ها کارشان تمام می‌شد تازه کار ما شروع می‌شد. چون ما باید می‌رفتیم سیم‌هایی که قطع شده بود را گره می‌زدیم و به این راحتی نبود. سیم‌ها شش‌تا رشته بود که سه‌تا رشته مسی بود که شما به‌راحتی گره می‌زدی. سه‌تا رشته فولادی بود که این فولادی‌ها را نمی‌شد به‌راحتی گره زد. یک گره خاصی داشت باید حتما آن گره را می‌زدی تا ارتباط برقرار شود. خب فولاد بود دیگر. با آن عجله‌ای که بعد از عملیات داشتیم. با دستمان سیم‌ها می‌گرفتیم و جلو می‌رفتیم وقتی آن سیم داخل دست می‌رفت یعنی آن سیم پاره است. حالا قسمت مسی خیلی مهم نبود ولی قسمت فولادی واقعا دردناک بود. ولی چیز جالبی که یادم است، ما وقتی با بیسیم صحبت می‌کردیم خب کد داشت دیگر، مثلا به گلوله می‌گفتیم نخود- لوبیا و خیلی چیزهای دیگر را استفاده می‌کردیم. بعضی‌وقت‌ها که عملیات بود و دنبال این کدها می‌گشتیم و مثلا می‌خواستیم بگوییم شلیک کن یا فلان کار، بچه‌هایی که آن‌طرف خط بودند متوجه می‌شدند، بچه‌ها زبان زرگری را بلد بودند. فوری از این چیزها استفاده می‌کردیم. قشنگ‌ترین لحظه بیسیم‌چی زمانی بود که گلوله آماده می‌شد. ما به دیده‌بان‌ها اطلاع می‌دادیم که گلوله آماده است و آنها به ما اعلام آمادگی می‌کردند. یا مثلا سرباز‌ها وقتی می‌گفتند «الله‌اکبر» یعنی آمادگی کامل بود و ما هم در جواب می‌گفتیم «جانم فدای رهبر.» اینها لحظه‌های خیلی قشنگی بود و یک احساس شور خیلی قشنگی داشت. ولی خب بیسیم بود دیگر، گاهی فرکانس می‌افتاد روی فرکانس عراقی‌ها یا مثلا نیروهای دیگر بسیج و سپاه. همدیگر را اذیت می‌کردیم آنها می‌گفتند آقا از فرکانس ما خارج شوید ما داریم فلان کار را انجام می‌دهیم. ولی در مجموع خود بیسیم‌چی‌بودن یک حس خاصی داشت. بیسیم روی دوش آدم بود و من هم خیلی علاقه‌مند بودم. دنبال فرمانده می‌دویدم، دوست داشتم.

تمام دوران جنگ شما بیسیم‌چی بودید؟
یعنی به‌طورکلی بیسیم‌چی باشم؟ نه. طبیعتا سرباز وقتی وارد یک‌جایی می‌شد تا آموزش‌های لازم را می‌دید و تا قابلیت‌های خودش را نشان می‌داد طول می‌کشید تا فرماندهان به او اعتماد کنند.

چند مدت بیسیم‌چی بودید؟
تقریبا فکر می‌کنم ما از زمانی که وارد جبهه شدیم من به دلیل علاقه‌ای که به مخابرات و این بحث‌هایی که در محدوده بیسیم‌چی بود، داشتم، همیشه دنبال این بودم که این قضیه را به سمت خودم بیاورم. مثلا سعی می‌کردم این قابلیت را نشان دهم که فرمانده‌مان این اعتقاد را پیدا کند که بیسیم‌چی باشم و آخر هم این اتفاق افتاد. من بیسیم‌چی شدم و هم در مخابرات آتش‌بار بودم و هم وقتی عملیات می‌شد آنقدر به فرمانده می‌چسبیدم که حالا او بخواهد یک دستوری بدهد. گاهی فرمانده به من می‌گفت تو چقدر به من نزدیک می‌شوی یک‌خرده دورتر باش. (خنده). این کار را خیلی دوست داشتم.

در عملیات والفجر8 هم بیسیم‌چی بودید؟
بله... در عملیات والفجر8، ما جایی مستقر شده بودیم که دقیقا همان شب آن موضعی که ما بودیم را زدند؛ قبل از شروع عملیات که هیچ‌وقت این یادم نمی‌رود که اینقدر صدای گلوله و آتش و اینها زیاد بود. نزدیک بهمن‌شیر بودیم، موج انفجار و صدای نور شلیک گلوله‌ها زیاد بود. آن شب یادم است که با فرمانده‌مان بودیم و من و فرمانده و یک راننده. جای خواب نبود. آنجا یک دهی بود به نام «قفاد»، وقتی از خستگی، گرفتیم چند ساعتی خوابیدیم بعد اینکه بیدار شدیم دیدیم قبرستان، ده است که خیلی هم گلوله خورده خب بالاخره به آدم احساس وحشت دست می‌دهد. من در چاله خوابیده بودم بعد از بیدارشدن متوجه شدم جایی که خوابیده بودم قبر بود.

برای شروع عملیات و بعد از پایانش شما با چه کسی صحبت می‌کردید؟
ما در عملیات‌ها اصولا کارمان به صورتی بود که وقتی عملیات می‌شد به ما اعلام می‌کردند. بچه‌ها پراکنده بودند و در سطح آتش‌بار هر کسی در گوشه‌ای نشسته بود، یا کار روزمره انجام می‌داد یا توپ تعمیر می‌کرد یا نامه می‌نوشت. بلندگو هم که نبود وقتی چیزی می‌شد ما بدوبدو بیرون می‌آمدیم، فریاد می‌زدیم ماموریت، ماموریت... که بچه‌ها مثل آتش‌نشان‌ها سریع لباسشان را می‌پوشیدند ماسک‌های ضدگازشان را برمی‌داشتند و همه‌چیز را برمی‌داشتند و پای توپ می‌رفتند. من به‌عنوان بیسیم‌چی که بودم، با فرمانده آتش‌باری که آنجا بود در سطح آتش‌بار می‌چرخیدیم که حین ماموریت به توپ‌ها و سرباز‌ها سر می‌زد که ببیند چه‌کار می‌کنند. وقتی هم ماموریت تمام می‌شد از طریق بیسیم و تلفن‌های هندلی و قورباغه‌ای که می‌گفتند ما اطلاع می‌دادیم...

عملیات والفجر8 چقدر طول کشید؟
فکر کنم چند روزی بود. دقیقا اواخر سال 65 بود.

لحظه موفق‌شدن عملیات چطور بود؟ پشت بیسیم چه گفتید؟
خیلی قشنگ بود وقتی ما شنیدیم بندر فاو سقوط کرده. شادی‌هایمان هم عجیب و غریب بود؛ مثلا هورا می‌کشیدیم. صلوات می‌فرستادیم. مثلا در یک جایی 10نفر ایستاده‌اند از آن 10نفر، یکی تکبیر می‌گوید، یکی هورا می‌کشد.

قاعدتا شما اولین کسی بودید که خبردار می‌شدید.
طبعا بله، در آن قسمتی که بودیم ما سریع می‌فهمیدیم که مثلا عملیات پیروز شده، ولی خب نه، آن ریز پیروزی عملیات را بعدها ما هم از طریق اخبار و اینجور مسایلی که در جبهه پخش می‌شد متوجه می‌شدیم. حالا فرمانده‌ها خیلی سریع‌تر متوجه می‌شدند که چه اتفاقی افتاده است.

شده بود اشتباه هم بکنید؟
بله، اشتباه هم رخ می‌داد دیگر. ولی اشتباهات اینقدر بزرگ نبود. من یک‌بار یادم است قرار بود از گرمدشت آبادان به سمت جزیره مجنون برویم و ما خودمان گرا را انتخاب کردیم. من شدم «ببر یک» و کسی که آن طرف دستگاه بود شد «ببر دو.» ما با فرماندهی در آمبولانس بودیم؛ اول دسته، بعد از ما توپ‌ها بود یک‌جیپ نظامی آخر دسته با یک‌فرمانده رده‌پایین‌تر. من تا حدودی از او می‌پرسیدم که موقعیت چنده وقتی می‌گفت پنج-پنج، یعنی همه چیز خوب است. یک جایی از من سوال کرد پنج - پنج، صدایش را نشنیدم. فرمانده‌مان هم که بسیار آدم نظامی خاصی بود و خیلی عجیب بود، یک لحظه به من گفت: «چی شد؟» من ترسیدم جواب بدهم گفتم قربان گفتند پنج – پنج. چون سرباز قدیمی هم بودم از من انتظار نداشت که چنین اشتباهی بکنم. گفت: «بزنید کنار.» زدیم کنار. پایین آمدیم، گفت: «اینجوری «پنج - پنج» است؟ پس کو توپخانه؟» هیچ‌کس نبود؛ یعنی در حقیقت توپخانه را گم کرده بودیم. که بعد من همانجا از ماشین پیاده شدم، آنها رفتند به همان مقری که آنجا قرار بود به ما بدهند من همانجا ایستادم و با فرکانس بیسیم پیام می‌فرستادم. آنها را پیدا کردم و گفتم من فلان جا ایستادم، چون تاریکی مطلق بود. ایستادم که دوستان برسند وارد مقر شوند و آخرین ماشینی که وارد شد و آنها داخل رفتند و من با آخرین ماشین رفتم.

تنبیه هم می‌شدید؟
صددرصد...

شما در دوران جنگ ازدواج کردید؟
نه. من سال 72 ازدواج کردم.

آن موقع عاشق نشده بودید؟
اتفاقا یکی از اتفاقاتی که در جنگ می‌افتاد چنین چیزهایی بود. بعضی‌ها متاهل بودند بعضی‌ها نامزد داشتند. شما باید در یک فضایی هم قرار بگیری تا متوجه شوید که اصلا این فضا چیست. داستانی نوشتم که این ماجرای عشق یک دختر شادگانی بود. در هفت کلمه این را نوشتم. در حقیقت انتظار آن دختر بود برای دیدن آن سربازی که عاشقش بود. چرا موضوعات عشقی هم خیلی زیاد بود.

شما چطور؟
خود من خیلی اجازه نمی‌دادم این مسایل به ذهنم بیاید و زیاد برایم مهم نبود. من بیشتر دنبال نوشتن بودم. فکر می‌کنم یکی از افرادی باشم که تمام طول خدمت خود را نوشتم. شاید یکی از معدود افرادی باشم که جلو تمام تابلوهایی که در جبهه بود، عکس انداختم. آبادان، اهواز، جزیره مجنون، مقر شهدای والفجر8 و... یادم است سربازی داشتیم که نامزدش به اهواز آمده بود. حالا چطور متوجه شده بود، نمی‌دانم. قشنگ یادم است خدا رحمتش کند «شهید میمندی» بود. وقتی متوجه شده بود نامزدش به اهواز آمده حتی فرمانده‌مان تیر هوایی هم زد که نرو، ولی رفت. گفت نه من باید بروم نامزدم را ببینم و فرمانده هم البته جلوگیری نکرد و اجازه داد برود و رفت دو، سه‌روز هم اهواز بود و بعد برگشت. بعدها نزدیک آبادانی که گفتم خدمتتان، گلوله زدند ترکش خورد و شهید شد.

سربازان جنگ ویتنام در کشورشان بازوبند مخصوصی دارند. یک سرباز این جنگ در خیابان که راه می‌رود مردم خیلی به او احترام می‌گذارند. در فرانسه یک جایگاه خاصی دارند، در مراکز عمومی حمل و نقل ولی ما الان مثلا می‌رویم جلوی یک‌مرکز نظامی می‌گوییم من سرباز جنگ هستم، یا مثلا ما بچه‌ها وارد بنیاد شهید می‌شویم، یک‌خواسته خیلی کوچک داریم، هیچ اتفاقی برایمان نمی‌افتد

بعد از آن از نامزدش خبری نشد؟
نه دیگر، چون ما بعدها دیگر ارتباط نداشتیم... . من از کتاب فرماندهان جنگ، شهیدهمت را خوانده‌ام. ایشان با همسرش در طول جنگ آشنا شده، مطلب خیلی جالبی که من از شهیدهمت خوانده‌ام این است که همسرش از او خواسته بود حلقه را از دستش خارج کند، حاج‌همت به همسرش گفته بود من می‌خواهم این همیشه در دستم باشد که سایه تو را بالای سرم احساس کنم. از این اتفاقات ما خیلی در جنگ داریم.

فکر می‌کنید سربازان جنگ چقدر دیده شده‌اند؟
اصولا حکومت مثل یک پدر برای مردم می‌ماند. فرقی نمی‌کند دولت هم همین‌طور. حالا شما می‌بینید در خانواده‌ای مثلا چهار تا پسر هستند اگر پدر بیاید به اینها بگوید بارک‌الله، به یکی بگوید آفرین، به دیگری یک تشویقی دیگر بدهد اما یکی از آن پسرها را نبیند، آن بچه پیش خودش فکر می‌کند که چرا... ما هم خودمان را فرزند حکومت می‌دانیم. فرزند دولت و نظام می‌دانیم. دوست داریم به عنوان کسانی که جنگیدیم و به عنوان کسانی که در کنار فرماندهانمان بودیم، در طول دفاع مقدس، پدر، ما را هم ببیند. ما را نمی‌بینند، این دلیل مظلومیت ماست. اصلا شما ببینید کجای سینما هست؟ تاریخ شفاهی جنگ، کجا ما مشخص هستیم؟ کدام پس‌کوچه‌ای در کشور ما به اسم سربازان جنگ است. اصلا خیابان و اتوبان و جنگل و پارک و... هیچ، ‌یک کوچه! شما یک میدان در تهران نشان دهید که نوشته باشد میدان سربازان دوران دفاع مقدس. اگر مظلوم نبودیم سه‌میلیون‌نفر شرکت‌کننده بزرگ‌ترین آمار شرکت‌کننده در جنگ، لااقل در تهران یک کوچه به اسمش بود. وقتی در چنین جایی حتی اسممان هم نیست، خب مظلومیم دیگر. وقتی به بنیادشهید می‌رویم و می‌گوییم از همه بیشتر در دوران دفاع مقدس جنگیدیم به ما می‌گویند کنار بروید. ما باز هم می‌آییم برای نظام و کشورمان کار خودمان را انجام می‌دهیم چون وظیفه‌مان را می‌دانیم اما خب معلوم است که مظلوم هستیم. من همین‌جا از آقایان قالیباف و مهندس چمران می‌خواهم کوچک‌ترین کاری که می‌شود انجام داد یک اسم اتوبان به نام سربازان دفاع مقدس بگذارند که حداقل مردم و جوانان رد می‌شوند، بگویند اینها که بودند. ما کجای تاریخ شفاهی جنگ هستیم. کجای قصه‌ها و رمان‌های جنگ هستیم. الان هم می‌گوییم وظیفه‌مان است باز هم برای کشورمان می‌جنگیم. اگر آمدیم در کارهای سیاسی شرکت کردیم، وظیفه‌مان بود. اگر در ادبیات دفاع مقدس شرکت کردیم، وظیفه‌مان بود. اگر آمدیم خانه، سرباز ایران را راه‌اندازی کردیم، وظیفه بود. اگر بخواهیم الان با این خانه سربازان جنگ را دور همدیگر بیاوریم جمع کنیم و یک شبکه راه‌اندازی کنیم که این شبکه باز می‌آید به کشورمان خدمت می‌کند باز وظیفه خود را انجام می‌دهیم ولی به هرحال برای مسوولان هم کوچک‌ترین کار، نامگذاری است بیایند این‌کار را انجام بدهند. نه فقط ما، یکی از قشرهایی که به نظر من مظلومند واقعا، همسران نظامی‌ها بودند. فرقی هم نمی‌کرد چه نیرویی، کسانی که متاهل بودند. همسرانشان واقعا زجر کشیدند و افتخاری نصیب خودشان کردند. خب حالا یک نیروی نظامی می‌رفت می‌جنگید ولی همسرش خانه و زندگی‌اش را نگه می‌داشت. واقعا هیچ‌وقت به اینها پرداخته نشده، این زن‌ها چه کار بزرگی در دوران جنگ انجام دادند. سربازها اولین نیروی نظامی یعنی اسلحه‌شناس بودند که به جبهه اعزام شدند؛ یعنی افرادی بودند که اسلحه را می‌شناختند آن هم به دلیل اینکه منقضی‌خدمتان 56 نیروهایی بودند که در خانه خود و کنار زن و بچه‌هایشان بودند و کار و زندگی می‌کردند، همراه با شروع جنگ اینها ازشان خواستند که دوره احتیاطشان را دوباره برگردند و اکثر قریب‌به‌اتفاق آنها برگشتند. ما سهم‌خواهی نمی‌کنیم و هیچ‌وقت هم به‌خاطر این مسایل این کار را نکردیم ولی می‌گویم، مثلا اگر برویم و بگوییم یک سرباز جنگ به یک نامه نیاز دارد آنها انجام نمی‌دهند. سربازان جنگ ویتنام در کشورشان بازوبند مخصوصی دارند. یک سرباز این جنگ در خیابان که راه می‌رود مردم خیلی به او احترام می‌گذارند. در فرانسه یک جایگاه خاصی دارند، در مراکز عمومی حمل و نقل ولی ما الان مثلا می‌رویم جلوی یک‌مرکز نظامی می‌گوییم من سرباز جنگ هستم، یا مثلا ما بچه‌ها وارد بنیاد شهید می‌شویم، یک‌خواسته خیلی کوچک داریم، هیچ اتفاقی برایمان نمی‌افتد. حالا آن احترام عمومی که جای خود دارد. البته این را خدمتتان عرض کنم مردم و مسوولان وقتی بحثی می‌شود واقعا به ما احترام می‌گذارند ولی ما می‌گوییم یک اتوبان هست دیگر به اسم اتوبان بسیج، غیر از این است مگر، خب یک اتوبان هم به اسم سربازان دفاع مقدس بزنند. بسیجی و سپاهی و ارتشی و سرباز جنگ و تمام نیروها هیچ فرقی با هم نمی‌کنند. همه در کنار هم بودیم این افتخار آفریده شده، ولی خب آدم یک‌مقدار احساس مظلومیت می‌کند. (شرق)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

یک سال حبس برای غیبت غیرموجه سربازان

جام جم سرا به نقل از مهر : اساس ماده ۵۹ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح، کارکنان وظیفه نیروهای مسلح (سرباز) هرگاه در زمان صلح بیش از ۱۵ روز ‌متوالی مرتکب غیبت شده و عذر موجه نداشته باشند فراری محسوب و چنانچه‌ دستگیر شده باشند به حبس از سه ماه تا یک سال یا سه ماه تا یک سال اضافه خدمت ‌محکوم می‌گردند.

‌همچنین بر اساس ماده ۶۰ قانون مذکور کارکنان وظیفه فراری در زمان صلح هرگاه شخصاً خود را معرفی و‌ مشغول خدمت شوند به ترتیب زیر با آنان رفتار می‌شود:

‌الف- چنانچه برای اولین بار مرتکب فرار از خدمت شده و ظرف مدت شصت روز ‌از شروع غیبت شخصاً خود را معرفی نمایند بدون ارجاع پرونده به مرجع قضایی در مقابل هر روز ‌غیبت و فرار، دو روز به خدمت دوره ضرورت آنان افزوده می‌شود. این اضافه خدمت‌ بیش از سه ماه نخواهد بود.

ب- چنانچه پس از مدت ۶۰ روز خود را معرفی کنند و یا‌ سابقه فرار از خدمت داشته باشند به حکم دادگاه به حبس از دو تا ۶ ماه محکوم‌ می‌گردند.

ج- چنانچه در زمان جنگ یا بسیج و فراخوان عمومی یا هنگامی که یگان مربوط‌در آماده‌باش رزمی باشد و ظرف حداکثر دو ماه از تاریخ شروع جنگ یا بسیج و فراخوان‌عمومی یا اعلام آماده‌باش رزمی خود را معرفی کنند از تعقیب و کیفر معاف خواهند بود. ‌ درصورتی که معرفی پس از مدت مذکور باشد یا در این مدت و یا پس از آن دستگیر شوند ‌حکم فراری در زمان جنگ را خواهند داشت.

تذکر مهم: البته باید به این نکته توجه داشت که قاضی رسیدگی کننده به پرونده می‌تواند بر اساس شرایط خاصی که یک سرباز مرتکب جرم شده است مانند مشکلات خانوادگی، نیاز شدید مالی و... همچنین ندامت، سوابق اخلاقی و مذهبی مثبت و حسن شهرت و فقدان سابقه فرار از خدمت و غیره؛ مجازات حبس را به جزای نقدی از یک میلیون ریال تا ۱۰ میلیون ریال یا اضافه خدمت از ۲ تا ۴ ماه تبدیل نماید.


ادامه مطلب ...

سربازان غایب: تصویبش کنید؛ بگذارید به زندگی برگردیم

جام جم سرا: کاربران که در میان آنها زنان و بویژه مادران نیز خبر را خوانده بودند، با ارسال نظرات خود عموما از پیشنهاد چنین طرحی استقبال کردند و آن را راهی برای رهایی از بلاتکلیفی و سردرگمی مشمولان مذکور بویژه متأهلان دیده‌اند.

به نظر می‌رسد مهمترین بخش این نظرات، نظر آنهاست که خواهان تصویب نهایی این پیشنهاد در مجلس شورای اسلامی و سپس شورای نگهبان شده‌اند و البته تعدادی از کسانی که خدمت سربازی را پشت سر گذاشته‌اند نیز، در نظراتی متفاوت، اکثریتی این طرح را ناعادلانه دانسته‌اند و اقلیتی از نظردهندگان نیز آن را مفید ارزیابی کرده‌اند. با این حال، هم در میان سربازی‌رفتگان و هم در میان مشمولان غایب، کسانی هم چنین طرحی را مختص غایبان پولدار دانسته‌اند.

نکته مهم، این که بر اساس آنچه سردار موسی کمالی، جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح امروز در جمع خبرنگاران اعلام کرده، شمار کسانی که مشمول طرح خرید خدمت سربازی قرار می‌گیرند، حدود یک و نیم میلیون نفر است؛ آماری که عمدتا از قشر جوان جامعه به شمار می‌روند و به دلیل غیبت و نداشتن کارت معافیت یا پایان خدمت، نمی‌توانند در جامعه منشا اثر باشند یا به بیانی دیگر، آن طور که باید و شاید مفید نخواهند بود و لازم است مسئولان دولتی، نیروهای مسلح، مجلس و... در این باره تصمیم مقتضی گیرند.

در ادامه گزیده‌ای از نظرات این کاربران را ذیل دو مطلب «پیشنهاد دولت برای خرید سربازی» و «مبلغ خرید سربازی: 20 تا 50 میلیون» ذکر کرده‌ایم؛ این نظرات بدون ویرایش نوشتاری منتشر شده است:

احمد: خیلی خوبه همه یک خدمت به دولت بدهکاریم جه اعزام بشیم یااین که مبلغی برای درامدکشور داشته باشیم احسن به مجلس.

حامد بهران نیا: خدا خیرتون بده هم یک کمکی به دولت میشه هم خیلی ها از بلاتکلیفی نجات پیدا میکنن.

نیما: ضمن تشکر از دکتر روحانی عزیز بابت مطرح کردن پیشنهاد معافیت غائبین بیشتر از 10 سال دوره خدمت ضرورت، عاجزانه خواهشمندم بدون توجه به بهانه جویی عده قلیلی افراد که اساسا علاقه مند به زدن ساز مخالف با عملکرد دولت هستند و این بار با شعار تبعیض طبقاتی داعیه مخالفت با این طرح به واقع مصلحت اندیشانه را دارند، از تمامی توانتون در جهت تصویب این طرح در مجلس استفاده کنید و به این ترتیب بیش از یک میلیون نیروی جوان کشور، که دست کم به مدت 10 سال از تمامی حقوق اجتماعی محروم بوده اند، مجددا به روند عادی زندگی برگردونید.

امیر: بی عدالتیه !! باید این قانون شامل حال افراد تحصیلکرده هم بشود فوق لیسانس به بالا افرادی که سالها درس خوندن و در حین درس کار کردن این افرا د قانونم زیر پا نذاشتن بلکه 6 تا 10 سال مشغول تحصیل بودن

امید: طرح بسیارخوبیه اونایی که 10سال خدمت نرفتن قاعدتا دیگه قصد رفتن ندارن...پس دردی از دولت دوا نمی کنن... این طوری هم یه پولی عاید دولت می شه، هم اون بیچاره ها کارت پایان خدمت دستشون میرسه...به شرطی که اونقدر مبلغ رو بالا اعلام نکنن که فراری ها فراری تر بشن... یادمه سالی که من سربازیمو خریدم قیمت کارت معافی اندازه یه پراید بود!

احسان: چرا بعضیها فکر می کنند حقشون داره ضایع میشه؟! مطمئن باشید اینایی که الان بیش از 10 سال غیبت دارن بدلیل یه مشکلی نرفتن و انقدر از حق و حقوقات قانونی خودشون محروم شدن که پشیمون هستن و دوباره به عقب برگردن حتما میرن خدمت. ولی با ادامه روند فعلی هیچکدوم تو این سن و سال و شرایط زندگی امکان اعزام به خدمت ندارند و اگر هم به زور برن هیچ کارایی ندارند. در عوض جریمه میشن و این پول در بخشهای دفاعی و نظامی به درد میخوره و میتونه شرایط یه عده دیگه رو بهتر کنه. من صمیمانه از دولت محترم تشکر میکنم که عقلانیت رو به جای قوه قهریه به کار بردند و با این کار خدمت به کشور و جوونها کردند.

چوب خورده: با سلام منم الان 15 ساله که فراری هستم وبه اونایی که میخوان ده سال خودشونو عقب بندازن تا بعد از ده سال معاف بشن ظلم به خودشون کردن بنده فرارم به علت تصادف کردن و منجربه فوت شدن برادرم بود که سرپرستی به عهده من افتاد با خانواده خودمو سرپرستی دوتا یتیم ازطرفی مادرو پدر پیرم با ناراحتی قلبی ایا میتونستم برم خدمت کنم اگر خدمت سربازی سه سال هم که باشه باید رفت خدمت کرد چون واقعا زجر کشیدم باهمه تفاسیر اگه خدمت سربازی برای من دوماه هم که باشه نمیتونم خدمت کنم به اون دسته از عزیزانی که با این قانون مخالف هستند عرض کنم که شاید نتونم خدمتو بخرم ولی ارزوم اینه که این قانون اجرایی بشه لاقل اونایی که میتونن ازین فلاکت بیرون بیان من که 15 سال از بهترین دوران جوانیمو به بدبختی گذروندم واقعا سخته الانم با سه فرزند خودمو دو فرزند یتیم نمیتونم برم خدمت امیدوارم قانون خوبی باشه که ماهم بتونیم .

سیروس: اول ازدولت اقای روحانی بابت پیشنهادش متشکرم .دوم اینکه معمولا اونایی که خدمت بیش از ده سال غیبت دارنددارای همسر وفرزند هستند ومجلس باموافق بودن این طرح به زن وبچه مشمول کمک کرده اند .سوم هم اینکه اینایی که خدمت نرفته اند بیش از نرفتنشون به خدمت سربازی به خاطر نداشتن مدرک بیش از پیش به خودشون ضربه زدند و خودشان را اززندگی عقب انداختند.

موسوی: عالیست اونایی که رفتن زندگی میکنند اما اونایی که نرفتن تاوان این نرفتن را کشیده اند و زندگی آنها خراب شده انشاالله تصویب بشه.

حسن: اونی که میگه من رفتم تبعیضه،،،فقط یکیشو میگم کسی که 15سال از بهترین روزای جونیشو دارم میگم گوش کن 15سال رواز رانندگی کردن محروم بوده، نه بازم میگم هیچ جای دولتی راش ندادن.، بازم بگم نه عزیزم خدمت نرفتن سر خودتو بریدنه،به خودت ظلم کردنه پس دعا کن تصویب شه خیلیا برگردن به زندگی.

آرش: به نظرم بسیار قانون خوبی هست 1 - قانون بدون تبعیض هست یعنی شامل کسانی میشود که 10 سال هست سربازی نرفته اند و این هم شامل پولدارها میشه و هم بقیه اقشار جامعه. 2 - کسی که بیش از 10 سال هست خدمت نرفته دیگه نمیخواد بره و اصلا به درد سربازی هم نمیخوره پس بگذارید حداقل جریمه اش را بده .3 - تعداد زیادی از افراد قریب به اتفاق متاهل از بلاتکلیفی خارج میشن اونا که خدمت نمیرن دیگه به درد کار دولتی هم نمیخورن و خودشون یه کاسبی راه انداختن بگذاریم از این در به دری نجات پیدا کنند. 4- مقداری پول هم به حساب دولت واریز میشه که با اون میتونه بودجه دفاعی و رفاهی سربازان و... را کامل کنه - به قول معروف هم اونا ذینفع هستند هم دیگران از پول به دست امده منفت میبرند .

اسماعیل تقوی: در مورد خدمت سریازی باید عرض کنم ما ده سال است که خارج از ایران زندگی میکنیم و این خیلی مهمه که مشمولان خارج از کشور بتوانند خدمت سربازی خود را خریداری کنندشما دقت کنید کسانی از این قبیل مایل هستند در کشور خود سرمایه گذاری کنند و رفت و امد داشته باشند اما متاسفانه با قانون جدید که سالی دوبار به مدت سه ماه نمیشود برنامه ریزی کرد و سرمایه گذاری به کشورهای دیگری انتقال میابد و این برای کشور بسیار زیان اور است. اضمن تشکر امیدوارم مسئولین کشور به این مهم توجه کنند و تمهیداتی فراهم اورند تا هم کار ایجاد شود و هم سرمایه های ارزی وارد کشور شود.

طالب: پس ما و امثال ماها که رفتیم از دین و شرفمان دفاع کردم چی همرزم سربازداشتم که جلوی چشمان من پر پر شد جواب انها را کی میده فراریها که فرار کردندوپشت جبهه را خالی کردند من خودم جانبازمارفتم تا از ناموسم دفاع کنم وپشیمان هم نیستم حالا میگید سرباز فراری بیایند سربازیشان را بخرند .یعنی چی .

حمید رضا بیگی: این کار درست است چون عده ای به دلیل مساعل خانوادگی وکاری به خدمت نمیروندوهیچ راه حلی برای مشکلات نرفتن این قشر در قانون دیده نشده است ونظام هم هیچ تقصیری ندارد واین قشر بهیچ وجه به خدمت نمیروند تا بعد از چند سال خود به خود معاف شوند پس بهتره بفروشند تا کمکی به بودجه کشور شود ولی اگر جنگی شد مردونه بیان .

عطیه: من به عنوان یک مادر که یک پسر سرباز غایب داره از دولت محترم برای این خبر تشکر می کنم . اینجوری بچه های ما از سردرگریبونی در می یان. حالا عقلشون نرسید بموقع نرفتن سربازی . باید تا آخر عمر مثل دزدها زندگی کنند؟

سمانه: خیلی خوشحالم . برادر من شاملشون می شه . بخدا نه کار داره نه زندگی به خاطر غیبت . خوب جریمه ش کنید ولی بهش امکان زندگی و آینده سازی بدید . ممنون از دولت برای این طرح.


ادامه مطلب ...

سردار کمالی: تسهیلاتی برای سربازان غایب مقیم دیگر کشورها داریم

جام جم سرا: «مهاجرت مغز‌ها»... به دنبال معنای دقیق و مشخصی از این واژه می‌گردم و به این تعاریف برمی‌خورم: «به مهاجرت متخصصان و نخبگان علمی از کشور گفته می‌شود که یکی از معضلات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی است. بنا بر آمار مجلس شورای اسلامی ایران در سال ۸۹، ۶۰ هزار نفر از ایرانی‌هایی که مهاجرت کردند و از کشور خارج شدند، در زمره مهاجران نخبه دسته‌بندی می‌شوند. این افراد غالباً دارای مقام‌هایی در المپیادهای علمی بوده یا جزو نفرات بر‌تر کنکور یا دانشگاه‌ها هستند.»
علاو بر آن، این آمار‌ها هم به چشمم می‌خورد: «به گزارش صندوق بین‌المللی پول سالانه حدود ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیلکرده به امید زندگی و موقعیت شغلی بهتر از کشور خارج می‌شوند. حدود ۴۲۰ هزار نفر از مجموع مهاجران علمی ایرانی فقط در امریکا زندگی می‌کنند که ۲۵۰ هزار مهندس و پزشک و بیش از ۱۷۰ هزار ایرانی دیگر با سایر مدارک علمی بالا هستند.».


صندوق بین‌المللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود همین طور ادعا می‌کند که ایران در میان ۹۱ کشور، بیشترین میزان مهاجرت مغز‌ها را به خود اختصاص داده است و اما این میزان مهاجرت مساوی است با از دست دادن سرمایه‌ای بیشتر از میلیون‌ها دلار در هر سال. سرمایه‌هایی که رفته‌اند؛ اما این راه یکطرفه نیست و کم نیستند کسانی که آن‌سوی مرز‌ها هستند و در آرزوی بازگشت به سرزمین خود بسر می‌برند اما موانع زیادی پیش رویشان است که یکی از آن‌ها می‌تواند خدمت سربازی باشد.
این گزارش هم فقط به همین یک عامل از بین تمام عوامل ممکن می‌پردازد چراکه این عامل می‌تواند آخرین مانع بازگشت باشد. آخرین مانع برای کسانی که با موانع دیگر کنار آمده‌اند و آن‌ها را برای خودشان حل کرده‌اند اما وقتی به این مانع می‌رسند پشت دروازه می‌مانند و درهای بازگشت را به روی خود بسته می‌بینند. مانعی که دو سال خدمت سربازی پیش رویشان قرار می‌دهد و مانع بازگشت بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور است. ایرانیانی که بازگشت خیلی از آن‌ها می‌تواند با بار علمی یا سرمایه‌های مالی همراه باشد.


با چند تایی از این افراد صحبت می‌کنم و از دلایلشان برای بازگشت می‌پرسم و اینکه چرا تاکنون تصمیمشان را عملی نکرده‌اند.


رضا در رشته دکترای تخصصی مهندسی برق در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا فارغ‌التحصیل شده و جزو شاگردان ممتاز این دانشگاه به شمار می‌آید. او حالا قصد بازگشت به کشورش را دارد و می‌خواهد تخصصی را که به دست آورده در کشور خودش به کار گیرد اما سربازی تنها عامل بازدارنده او به حساب می‌آید و مسیر بازگشت را برایش ناهموار کرده است.


محمدعلی هم ۳۳ ساله است و از‌‌ همان دوران کودکی همراه با خانواده‌اش به استرالیا مهاجرت می‌کند. او فارغ‌التحصیل رشته مدیریت کارآفرینی است و قصد دارد به کشورش بیاید تا بتواند با برنامه‌هایی که در سر دارد در راه اشتغالزایی برای جوانان هموطن خود گام بردارد و در وطن خود زندگی کند.

آن‌طور که محمد علی می‌گوید، مدت هاست که به این موضوع فکر می‌کند و برای فکرهایی که در سر دارد برنامه‌ریزی‌های زیادی هم کرده اما آنچه تا به حال مانع عملی شدن این تصمیم می‌شود‌‌ همان دو سالی است که باید برای رفتن به سربازی از دست بدهد و شاید این مسأله مانع تحقق اهدافش شود: «من و خیلی از کسانی که به این سن و سال رسیده‌ایم و سن سربازی رفتنمان گذشته سخت است که زمان را از دست بدهیم و از برنامه‌های زندگیمان عقب بیفتیم. تنها عاملی که مانع بازگشت من به کشور شده هم همین موضوع است.‌ای کاش مسئولان برای امثال من که می‌توانیم حداقل برای عده‌ای جوان کارآفرینی کنیم فکری می‌کردند و تسهیلاتی در نظر می‌گرفتند.»


از این دست نمونه‌ها زیاد است و شاید شما هم این افراد را بشناسید. افرادی مثل محمد علی یا مثلاً جوانی که در شهر سیاتل امریکا صاحب یک شیرینی فروشی معروف است و با اینکه کار و بار سکه‌ای دارد می‌خواهد به کشور بازگردد و همین‌جا کار و کاسبی‌اش را گسترش دهد. پدرش هم صاحب معروف‌ترین شیرینی فروشی منطقه تهرانپارس است و همه اهالی محل شیرینی فروشی‌اش را می‌شناسند و به عنوان بهترین شیرینی فروشی محله از آن یاد می‌کنند.
این مرد تاجر مدتی است که فکر بازگشت به کشور را در سر می‌پروراند اما خدمت سربازی او را از این کار باز می‌دارد و به گفته خودش هیچ جور این دو سال با برنامه‌های زندگی‌اش منطبق نیست و نمی‌تواند خود را با آن سازگار کند.


تسهیلاتی برای مشمولان خارج از کشور

بازگشت این افراد به کشور فرصتی است که نباید آن را از دست داد و اگر حتی با برداشتن یک مانع بتوان راه ورودشان به کشور را هموار کرد.
اعتقاد سردار موسی کمالی جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح نیز همین است: «یکی از اهداف مطرح کردن موضوع پرداخت جریمه‌ها برای معافیت از خدمت سربازی گامی است در راه حل این مسأله و اصل قضیه برای همین است. برای اینکه عده‌ای به هر دلیل از قانون تمکین نکردند و در صورتی که مشمول بوده‌اند به خدمت سربازی اعزام نشده‌اند. حالا این افراد یا داخل کشور هستند یا خارج و به دلیل همین مشکلات برای ماندن در خاک کشور دچار مشکلاتی هستند اما به هر حال بیشتر از ۸ سال است که غیبت دارند و خیلی‌هاشان نزدیک به ۵۰ سال سن دارند و این مسأله برایشان مشکل ساز شده است. مشکلاتی که هم خود و هم خانواده‌هایشان با آن درگیر هستند.»


به گفته سردار کمالی، برای کسانی که مقیم کشورهای دیگر هستند و می‌خواهند با پرداخت جریمه غیبت سربازی به کشور بازگردند، تسهیلاتی در نظر گرفته می‌شود که پس از تصویب این لایحه با توجه به کشور محل اقامت افراد و در نظر گرفتن شرایط دیگر در آیین نامه‌ها عنوان خواهد شد. البته در مورد مبلغ این جریمه‌ها هم باید گفت که مقادیری مطرح شده اما هنوز به صورت قطعی تعیین نشده است.


سردار کمالی همچنین از مشکلاتی می‌گوید که سربازان غایب با آن دست و پنجه نرم می‌کنند: «خیلی‌های دیگر هم به دلیل اینکه کارت معافی ندارند از طرف کارفرما‌ها دچار سوء‌استفاده قرار می‌گیرند و نمی‌توانند دم بزنند. همین مسأله هم می‌تواند باعث گرفتار شدن این افراد در خلاف و بزهکاری شود. مجموع این عوامل سبب شد که به دنبال راهی برای بازگرداندن این افراد به جامعه باشیم و خب این افراد به هرحال از قانون تمکین نکرده‌اند و باید فرقی با بقیه داشته باشند. پرداخت جریمه دوران غیبت هم به عنوان عادلانه‌ترین راه برای این افراد در نظر گرفته شد. در سال‌های گذشته غایبانی که مدت‌ها از غیبتشان می‌گذشت بخشیده می‌شدند اما الان به دلیل سوءاستفاده‌هایی که از این ماجرا شده چنان سیاستی در پیش نیست.»


رقمی کمرشکن

دکتر محمدرضا خندان جامعه‌شناس اما نظر دیگری دارد. او معتقد است رقم عنوان شده برای پرداخت این جریمه‌ها بین ۲۰ تا ۵۰ میلیون، به نحوی است که کمتر کسی از پس آن بر می‌آید و بیشتر به یک اتمام حجت با مشمولان غایب شبیه است.
به گفته این جامعه‌شناس، ‌ طبق آمار تعداد دانشجویانی که در دانشگاه‌های خارجی بورسیه شدند بسیار بیشتر از کسانی است که با خرج و مخارج خودشان به خارج از کشور رفتند. کسانی که خودشان مخارج خود را می‌دهند و وضع مالی خوبی دارند خب شاید بتوانند چنین رقمی را بپردازند اما خیلی‌های دیگر که دانشگاه هزینه‌هایشان را تأمین می‌کند مشخص است که وضع مالیشان به نحوی نیست که حالا بتوانند این رقم را بپردازند: «این فرم سربازی به گونه‌ای است که نیروهای جوان را به فکر پیدا کردن راه‌های گریز می‌اندازد در حالی که اگر برنامه‌ریزی درستی صورت بگیرد و نظام وظیفه از نیرو‌های کارآمد به شکلی که رضایت آن‌ها را جلب کند استفاده کند، سود زیادی از وجود این نیرو‌ها خواهد برد.» (ایران)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

خرید خدمت سربازان فراری؛ 30 میلیون تومان

غلامعلی جعفرزاده با اشاره به بررسی موضوع سرباز فراری‌ها در جلسه عصر روز یکشنبه کمیسیون تلفیق خاطرنشان کرد: مشکلی در کشور به نام سرباز فراری وجود دارد؛ این‌ها افرادی هستند که بالای ده سال از موعد خدمتشان گذشته و خدمت سربازی انجام نداده‌اند و حداقل سن آن‌ها هم سی سال است. از طرفی آن‌ها به درد نظام وظیفه هم نمی‌خورند و نمی‌شود آن‌ها را اجباری به سربازی برد.

وی افزود: این‌طور هم نیست که همه کسانی که سربازی نرفته‌اند سرمایه‌دار بوده‌اند، برخی هم اقشار متوسط و پایین هستند و بعضی از آن‌ها از قوم و قبیله‌هایی هستند که زود ازدواج کرده‌اند و نتوانسته‌اند به سربازی بروند.

وی با تاکید بر این‌که «بحث فروش سربازی مطرح نیست» تصریح کرد: این افراد باید جرائمی پرداخت کنند که بتوانند از برخی تسهیلات شهروندی مثل انجام کار اقتصادی، داشتن دفترچه بیمه و برخی مسائل این‌چنینی استفاده کنند اما حتی در صورت پرداخت جریمه از برخی حقوق دیگر مثل نامزدی شورای شهر، نمایندگی مجلس و استخدام دولت محروم خواهند بود.

این عضو کمیسیون تلفیق مجلس با بیان این‌که «ر‌ها کردن سربازان فراری و داشتن برخورد قهری نتیجه نمی‌دهد» یادآور شد: عاقلانه‌ترین کار این است این افراد فراخوانده شوند و از آن‌ها جرائم نقدی اخذ شود در این صورت کارت قرمز سربازی به آن‌ها داده می‌شود که در قبال آن از برخی حقوق شهروندی برخوردار می‌شوند.

وی خاطرنشان کرد: به موجب مصوبه کمیسیون تلفیق افراد مجرد بالای سی سال سن که سربازی نرفته‌اند ۳۰ میلیون تومان جریمه می‌شوند و سالیانه ۱ میلیون تومان به این مبلغ اضافه می‌شود. همچنین کسانی که روستایی و تحت پوشش کمیته امداد و نهادهای حمایتی بودند و به خاطر فقر نتوانستند به سربازی بروند از تخفیفات ۵۰ درصدی جریمه برخورد ار می‌شوند. همچنین به ازای تاهل دو سال و به ازای هر فرزند شش ماه از سقف تعیین شده کاسته خواهد شد.(ایسنا)


ادامه مطلب ...

اعطای شغل به سربازان دارای تحصیلات تکمیلی

سردار محمدتقی عصار با بیان این مطلب در نشست خبری هفتمین جشنواره حضرت علی‌اکبر (جوان سرباز) تصریح کرد: سربازان، فداکار‌ترین قشر نیروی مسلح و از جمله نیروی انتظامی هستند و پایه استقلال و امنیت کشور را تشکیل می‌دهند بنابراین بسیار حائز اهمیت است که با توجه به سن جوانان سرباز برنامه‌ها در نیروهای مسلح و از جمله ناجا متناسب با سربازان جوان باشد.
این مقام ارشد نیروی انتظامی گفت: یکی از کارهای بسیار خوب به منظور خوشایندسازی محیط برای سربازان آمایش سرزمینی کارکنان وظیفه است. هم اکنون محور ۳۰۰ کیلومتر را برای سربازان قرار داده‌ایم که هر سربازی حداکثر تا ۳۰۰ کیلومتر از محل زندگی خود دور خواهد بود؛ بر آنیم که سربازان را در شهرستان خود به کار گیریم اما اگر شهرستان کوچک و محدود بود در استان و در ‌‌نهایت در استان همجوار خود به سربازی می‌رود و این امر مطلوبیت خدمت سربازی را بالا می‌برد.


سردار عصار ادامه داد: برای اولین بار در نیروی انتظامی به سربازانی که دارای مدرک تحصیلی کار‌شناسی ارشد و بالا‌تر هستند به شکل سرباز عمومی نگاه نمی‌شوند و مثل یک پرسنل رسمی برایشان حکم صادر می‌شود و صاحب شغل می‌شوند و دیگر برای کارهای عمومی از آن‌ها استفاده نمی‌شود.
وی به تقدیر از سربازان ساعی ناجا اشاره کرد و بیان داشت: سالانه بیش از ۳ هزار سرباز ساعی در نیروی انتظامی معرفی می‌شوند که یک ماه از سربازیشان به عنوان تشویق کسر می‌شود. در قسمت ایثارگران ناجا یک سرفصل جدی سربازان هستند چرا که برای سربازان شهید نیز مثل کادر رفتار می‌کنیم و سربازان جانباز نیز مستمری‌بگیر می‌شوند.
سردار عصار در پاسخ به پرسشی در مورد به کارگیری سربازان حرفه‌ای‌تر در مرزهای شرقی کشور اظهار داشت: تنها آموزش در این رابطه کافی نیست و ابعاد گوناگونی مدنظر است. در به کارگیری سربازان نقاط مرزی برای آنکه به دنبال فرسودگی و تکراری شدن محیط، ذهنشان خسته نشود مواردی چون جابجایی، کم کردن میزان حضور، مسابقات فرهنگی ورزشی و... مدنظر است؛ به طور مثال به جای ۲۱ ماه خدمت ۱۸ ماه خدمت در نظر گرفته شده تا محدودیت خدمت برای سربازان این مناطق بیشتر شود.
وی در مورد میزان خدمت در انواع مناطق عملیاتی، درگیر و غیر درگیر گفت: خدمت در مناطق آرام ۲۱ ماه، در مناطق غیردرگیر ۱۹ ماه و در مناطق درگیر و عملیاتی ۱۰ ماه با احتساب مدت آموزش است. این مقام ارشد انتظامی در خاتمه تعداد سربازان شهید نیروی انتظامی را ۸ هزار نفر اعلام و خاطرنشان کرد: ۹ هزار سرباز نیز در نیروی انتظامی از بدو انقلاب تاکنون به درجه جانبازی نائل شده‌اند. (مهر)


ادامه مطلب ...

سربازان افغانی ۱۵۰ سال پیش + عکس

سربازان افغانی ۱۵۰ سال پیش + عکس

جان برک عکاس ایرلندی احتمالا اولین کسی است که با سفر به افغانستان در زمان جنگ دوم این کشور با نیروهای استعمارگر انگلیسی در سال ۱۸۷۸تا۱۸۸۰ توانسته است از این کشور عکس تهیه کند.

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

“جان برک” از مهندسین استخدام شده قوای سلطنتی انگلیس بود که همراه با “ویلیام بیکر” عکاس انگلیسی به هند رفت و کار عکاسی را با دستیاری وی آغاز کرد.

اندکی بعد و با آغاز جنگ دوم انگلیس و افغانستان از قوای انگلیسی خواست تا او را به عنوان عکاس ارتش همراه خود ببرند؛ درخواستی که از سوی ارتش رد شد. با این حال برک تصمیم گرفت با هزینه شخصی به افغانستان برود و از زندگی، مناظر و البته قوای استعماری بریتانیا در افغانستان عکاسی کند. با این حال از عکس های برجای مانده اینطور بر می آید که عکاس ایرلندی بیشتر از زندگی روزمره مردم و وضعیت اجتماعی افغانستان به مناظر طبیعی و محل اردوی ارتش انگلیس علاقمند بوده است. با این وجود اندک عکس های او از شهر و مردم این کشور از جذابیت و ارزش تاریخی ویژه ای برخوردار است. مجموعه عکس های برک با عنوان “جنگ افغانستان”در موزه کتابخانه بریتانیا قابل دسترسی است.

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس جمعی کارگران در کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

نمایی از مزارع شمال کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

ژنرال “جنکینز” و امیر یعقوب خان (در وسط تصویر) در کنار داوود شاه و حبیب خان پیش از امضای معاهده “گندمک”

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

مسجد موسوم به “بالاچوک”در کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

جابجایی مسافران با قایق در رودخانه کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

گروهی از اسرای افغان در اختیار قشون موسوم به “شیخ”

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس جمعی از چند نوجوان در “کفیرستان”

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس گروهی از “امیر شیرعلی” امیر افغانستان و ملازمانش

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

نمایی از بازار “جلال آباد” در ولایت “ننگرهار”

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

نمایی از “بالاحصار” کابل در زمان جنگ دوم این کشور

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

سران قبایل محلی افغان و یک افسر بریتانیا در تنگه “خیبر”

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

سران قبایل محلی در نشستی در کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس جمعی سربازان افغان و افسر بریتانیایی

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

خانواده گدا در کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس جمعی از پنج تن از مقامات محلی کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس گروهی از طبیبان کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس گروهی از مقامات محلی کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

نمایی از قلعه “بالاحصار” در کابل

 

 

عکس افغانی عروسی افغانی زن افغانی دختر افغانی دختر افغانستان اخبار افغانستان

عکس جمعی از سربازان نظمیه کابل

 

 

اقامتگاه امیر افغانستان در غرب “جلال آباد”

 

 

مقبره تیمورشاه در کابل

 

 

سه دختر افغان در کابل

 

 

کارگران معدن در منطقه “شیر دروازه”

 

 

عکس جمعی از سربازان نظمیه کابل

 

 

عمله طرب در کابل

 

 

اخبار افغانستان دختر افغانستان دختر افغانی زن افغانی عروسی افغانی عکس افغانی


ادامه مطلب ...

شناسایی جنون سربازان با ردیاب پوشیدنی

[ad_1]

 

شناسایی جنون سربازان با ردیاب پوشیدنی

تاریخ انتشار : سه شنبه ۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۴۴

 

محققان دانشگاه تکنولوژی میسوری دستگاهی برای فعالیت‌های افرادی که با مشکل جنون و زوال عقل روبه‌رو هستند ساخته اسـت که می‌توان آنها را شناسایی کرد.

به گزارش ستاره ها؛ محققان دانشگاه تکنولوژی میسوری دستگاهی برای فعالیت‌های افرادی که با مشکل جنون و زوال عقل روبه‌رو هستند ساخته اسـت که می‌توان آنها را شناسایی کرد. البته این دستگاه بجز برای بیماران دارای جنون و زوال عقل برای ارتش و اثبات سلامت سربازان نیز کاربرد دارد و مفید اسـت.

 

گفته می‌شود در امریکا برای آموزش هر سرباز 80 هزار دلار در مدت 10 هفته دوره آموزشی، هزینه می‌شود بنابراین اگر سربازی دارای جنون یا زوال عقل باشد باید چندین بار آموزش ببیند و این کار برای ارتش هزینه زیادی در بر دارد، چرا که آموزش نیروهای ارتش بسیار گران اسـت و اگر یکی از آنها از نظر سلامت جسمی و روحی مشکل داشته باشد می‌توان با جدا کردن آن فرد از تلف شدن زمان و هزینه جلوگیری کرد.

 

این دستگاه که ردیاب پوشیدنی اسـت و Fitbit on soldier نام دارد واکنش‌های فیزیولوژی سربازان مانند ضربان قلب، سرعت تنفس، دمای بدن، رطوبت، فشار هوا و... را نیز ثبت و بر آنها نظارت می‌کند و تشخیص می‌دهد که فرد یا سرباز دچار جنون و  زوال عقل اسـت یا خیر. این دستگاه که دارای GPS اسـت و از طریق بلوتوث کار می‌کند، فرد دارای زوال عقل و جنون را نه تنها شناسایی، بلکه ردیابی نیز می‌کند.

 

این ردیاب ظاهرش مانند ساعت بزرگ اسـت ولی طراحی آن به گونه‌ای اسـت که نیازی به بستن به مچ دست نیست و می‌توان آن را به قسمت‌های دیگر بدن نیز متصل کرد . گفتنی اسـت درباره قیمت این دستگاه فناورانه و اینکه چه زمانی به تولید انبوه خواهد رسید، هنوز خبری منتشرنشده اسـت.

مرجع : روزنامه ایران

 

 

 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

شناسایی جنون سربازان با ردیاب پوشیدنی


ادامه مطلب ...

خورشید سربازان اشک نهم (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

 مهرداد دوم اشکانی با سپاهش از کنار باغ سبزی می گذشت سایه درختان باغ مکان خوبی بود برای استراحت .
فرمانروا دستور داد در کنار دیوار بزرگ باغ لشکریان کمی استراحت کنند . باغبان نزدیک پادشاه ایران زمین آمده و از او و سربازان دعوت کرد که به باغ وارد شوند . مهرداد گفت ما باید خیلی زود اینجا را ترک کنیم و همین جا مناسب است . باغبان گفت دیشب خواب می دیدم خورشید ایران در پشت دیوار باغم است و امروز پادشاه کشورم را اینجا می بینم . مهرداد گفت اشتباه نکن آن خورشید من نیستم آن خورشید سربازان ایران هستند که در کنار دیوار باغت نشسته اند .
از این همه فروتنی و بزرگی پادشاه ایران زمین اشک در چشمان باغبان گرد آمد .
مهرداد دوم ( اشک نهم ) بسیار فروتن بود و همواره در کنار سربازان خویش و بدور از تجملات بود . اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : فرمانروای شایسته ارزش سربازان را کمتر از خود نمی داند .

اشک نهم به ما آموخت ارتش ایران یگانه و یکتاست.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستانک داستان های کوتاه و آموزندهداستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در روز به متشکرم داستانک داستان های کوتاه و آموزندهمتشکرم داستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک حدیث احادیث …پیامک پیام کوتاه، اس ام اس داستانک کوتاه جمله جملات زیبا احادیث حدیث روایت محتوایی پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک امام …پیامک پیام کوتاه، اس ام اس داستانک کوتاه جمله جملات زیبا احادیث حدیث روایت محتوایی مسجد جامع فهرج از قدیمی‌ترین مساجد ایران عکسخبرگزاری پانا مسجد جامع فهرج واقع در کیلومتری شهر یزد ساخته شده نیمه اول قرن اول حقه‌های حرفه‌ای‌ها در عکاسی عکستحریریه پارسینه در قسمت از ایده و خلاقیت، نمای روز برایتان حقه های عکاسی مبتکرانه رو عشق حسینیالسلام علیک یا اباعبدالله قدوم تو کربلا را بهشت کرد و خون تو نینوا را با ملکوت آشنا داستانک داستان های کوتاه و آموزنده داستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در روز به متشکرم داستانک داستان های کوتاه و آموزنده متشکرم داستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در روز پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک حدیث احادیث روایات پیامک پیام کوتاه، اس ام اس داستانک کوتاه جمله جملات زیبا احادیث حدیث روایت محتوایی فرهنگی پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک امام حسین ع پیامک پیام کوتاه، اس ام اس داستانک کوتاه جمله جملات زیبا احادیث حدیث روایت محتوایی فرهنگی مسجد جامع فهرج از قدیمی‌ترین مساجد ایران عکس خبرگزاری پانا مسجد جامع فهرج واقع در کیلومتری شهر یزد ساخته شده نیمه اول قرن اول هجری است عشق حسینی ما ملت روضه ایم باران چشمان ما، هزار بار از ابرها عطش زداتر است ما کام نوزادان خود را با اشک حقه‌های حرفه‌ای‌ها در عکاسی عکس تحریریه پارسینه در قسمت از ایده و خلاقیت، نمای روز برایتان حقه های عکاسی مبتکرانه رو


ادامه مطلب ...