مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

شوهرم دیگر مرا نمی‌خواهد!

جام جم سرا: برای پاسخ لازم است اطلاعات بیشتری مانند اینکه چند سال است ازدواج کرده‌اید، چه مدت در دوران عقد بوده‌اید، آیا فرزندی دارید یا خیر و... داشته باشیم اما به طور کلی باید گفت زمانی که یکی از زوجین در قبال طرف مقابل رفتارهایی انجام می‌دهد که به بی‌تفاوتی و بی‌توجهی تفسیر می‌شود، از آنجا ناشی می‌شود که طرف مقابل در پاسخ به انتظاراتش از سوی همسرش احساس کمبود می‌کند و تصمیم به بی‌توجهی می‌گیرد.

دلیل بی‌تفاوتی را کشف کنید

باید جست‌و‌جو کنید تا دریابید که کدام یک از انتظارات همسرتان را نتوانسته‌اید، برآورده کنید. هر کدام از خواسته‌های همسرتان که پاسخ مناسبی به آن‌ها نداده‌اید، می‌تواند دلیل اصلی بی‌توجهی همسرتان به شما باشد. با این حال و اگر فرض را بر این بگیریم که ازدواج شما با رضایت شخصی هر ۲ نفرتان و خانواده‌ها انجام شده و در اوایل ازدواج مشکلات خاصی از این دست نداشته‌اید، پس می‌توان این حدس را زد که در جریان زندگی باورهایی در همسرتان درباره شما ایجاد شده و رفتارهایی انجام داده است تا شما احساس مورد بی‌توجهی قرار گرفتن داشته باشید.

انتظارات همسرتان را شناسایی کنید

برای گام اول در خود و همسرتان بررسی کنید که خواسته‌ها و انتظارات شما از یکدیگر چه هستند و تا چه اندازه در اجرای آن موفق بوده‌اید. در صورتی که در این زمینه عملکرد مطلوبی داشته‌اید و با وجود توجه به نیازهای همسرتان باز هم این رفتار‌ها در همسرتان ادامه دار شده است، باید این مسئله در همسرتان بررسی شود که آیا نسبت به زندگی مشترک کنونی‌اش احساس رضایت دارد یا خیر و به طور کلی چه ارزیابی از وضعیت کنونی خودش دارد. پیشنهاد می‌شود در این زمینه با همسرتان صحبت کنید و در صورت نیاز از کمک حرفه‌ای یک مشاور متخصص در مسائل زوجین هم بهره‌مند شوید. (جواد غفوری نسب - کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

شوهرم از زنان دیگر تعریف می‌کند

جام جم سرا: بخشی از این تعریف در مقابل رویشان است مثلا از آشپزی، سلیقه، خانه‌داری و... آنها تعریف می‌کند و بخشی از آن هم بعد از برگشت از مهمانی و پشت سرشان است. همیشه به من می‌گوید: فلان خانم چقدر خوش‌لباس است یا این اواخر حتی یکبار گفت کاش تو هم مثل فلان دوستت بودی! دیگر تحمل این رفتار او را ندارم. نمی‌توانم تحمل کنم...

پاسخ مشاور: شما حق دارید که از این رفتار همسرتان آزرده شوید، اما چند نکته در حرف‌های شما وجود دارد که خود می‌تواند نشانه امیدی برای بهبود روابط باشد. اول از همه گفت‌وگویتان را این‌طور شروع کردید: همسرم مرد بدی نیست! یعنی شما او را مرد نامناسب و بیمار و هوسبازی نمی‌دانید. رفتار او با خانم‌ها باعث ناراحتی شما شده نه شک شما!

باید چند چیز را مورد توجه قرار دهید. اول این‌که احتمالا رفتار ایشان از اول همین‌طور بوده و شما با علم این‌که خط قرمز‌های رفتاریشان کم است، بله گفتید و ازدواج کردید. دوم این‌که شاید برخی از این تعاریف همان ضرب‌المثل قدیم است که به در می‌گوید تا دیوار بشنود! ممکن است همسرتان احساس کمبودی دارد یا خواسته‌ای را نمی‌تواند مستقیم بیان کند، آن وقت از دیگران تعریف می‌کند تا شما هم تغییری در خود ایجاد کنید.پیشنهاد من مانند همیشه این است که با همسرتان در این خصوص صحبت کنید. به او بگویید که رفتارش باعث دلخوریتان می‌شود، اما فراموش نکنید اگر به گونه‌ای حرف بزنید که احساس کند در حال محاکمه او هستید یا می‌خواهید برای او و رفتارهایش خط قرمز تعیین کنید، نه تنها نمی‌پذیرد بلکه بیشتر جبهه گرفته و ممکن است برعکس رفتار کند.

اگر از آشپزی زنی تعریف می‌کند، شما هم سعی کنید غذاهای مورد علاقه او را درست کنید. اگر از لباس پوشیدن زنی تعریف می‌کند، شما هم سعی کنید مطابق سلیقه همسرتان لباس بپوشید.

همسر شما این تغییرات را می‌بیند و زمانی که در یک جلسه گرم خانوادگی با مهربانی و بدون توهین، به او بگویید که در زمان تعریف کردن زیاد او از زنان، چقدر احساس بدی را تجربه می‌کنید و حس می‌کنید شما را دوست ندارد یا در رفتارتان مشکلی وجود دارد که او چنین حرفی را می‌زند، مطمئن باشید او هم پذیرش بیشتری پیدا می‌کند.

تنها راه نفوذ در مردان این است که احساسات آنها را درگیر کنید. اگر بخواهید در مقابلشان لشکرکشی کنید، چیزی جز یک جنگ دائمی نصیبتان نمی‌شود و کسی که بیشتر آسیب می‌بیند شما هستید زیرا روحیه آقایان با جنگ، همخوانی بیشتری دارد. پس با رسیدگی به خود، خانه و اموری که برای همسرتان مهم است اول از همه خود را در نظر او پررنگ‌تر کنید و سپس در یک فضای مناسب از او بخواهید تا بیشتر رعایت کند. امیدوارم موفق شوید. (ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...

من طلاق می‌خوام؛ طلاهام کمه و شوهرم برام طلا نمی‌خره

جام جم سرا به نقل از مردمسالاری: چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق خود را ارائه کرد و درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم برای من طلا نمی‌خرد. من همیشه عاشق طلا و جواهرات بودم و دوست داشتم که صندوقچه‌ای از طلا داشته باشم. اما الان یک سال است که با شوهرم ازدواج کرده‌ام و او تنها روز عروسیمان برایم طلا خرید و بعد از آن دیگر هیچ وقت این کار را نکرد.
وی افزود: هر بار به او می‌گویم که به مغازه طلا فروشی برویم تا من طلا بخرم بهانه می‌آورد و می‌گوید که دوست ندارد زن زیادی طلا بیندازد.
این زن جوان ادامه داد: دیگر از دست این خسیس بازی‌های او خسته شدم. طلاهای من خیلی کم است و این موضوع دارد آزارم می‌دهد. برای همین به دادگاه خانواده آمدم تا برای همیشه از همسرم جدا شوم.
بر اساس این گزارش، قاضی بعد از اعلام درخواست طلاق از سوی این زن، دستور احضار مرد به دادگاه خانواده را صادر کرده تا پس از شنیدن دلایل وی تصمیمگیری کند.


ادامه مطلب ...

زن: شوهرم اصلا حرف نمی‌زند

جام جم سرا به نقل از باشگاه خبرنگاران :چندی پیش زن جوان پس از مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم اصلا با من حرف نمی زند و وقتی شب ها به خانه می آید حتی یک کلمه هم با من صحبت نمی کند.

وی افزود: وقتی هم من با او صحبت می کنم جوابم را در حد یک یا دو کلمه می دهد. 6 ماه است که با او ازدواج کرده ام ولی دیگر خسته شدم. او کلا اهل حرف زدن نیست و حتی وقتی مهمان هم برایمان می آید هیچ صحبتی نمی کند.

زن جوان گفت: گاهی اوقات ما ساعت ها کنار هم می نشینیم اما یک کلمه هم بین ما رد و بدل نمی شود. زندگی ما تکراری و بدون هیجان شده و من دیگر طاقت این رفتارهای شوهرم را ندارم برای همین طلاق می خواهم.

پس از حرف های این زن قاضی دستور احضار شوهر او به دادگاه را صادر کرد تا صحبت های او را هم بشنود.


ادامه مطلب ...

زنی برای شوهرم پیامک احساسی می‌‎فرستد!

جام جم سرا: یکی از دلایلی که افراد تصمیم به ازدواج می‌گیرند، نیاز عاطفی به وجود یک شخص از جنس مقابل در کنار خود به عنوان همراه زندگی است. بنابراین عواطف در عین حال که می‌تواند موتور محرکه خوبی برای حرکت زندگی باشد ندادن پاسخ مناسب به آن می‌تواند دلیل بروز برخی رخدادهای تلخ بین زن و شوهر‌ها شود.


مهم و تاثیرگذار بودن همراهی عاطفی با همسر

در پیامکتان گفته‌اید که احساس کردید همسرتان عصبانی و بی‌اعتنا است و سپس آن را به کارش مربوط دانسته‌اید. شاید شما تحت تاثیر برخی مطالب درباره تفاوت زنان و مردان قرار گرفته‌اید و تلاش کرده‌اید شوهرتان را در مواقع عصبانیت در غار تنهایی خودش‌‌ رها کنید. توجه داشته باشید که اگر این گونه باشد، این اصلیترین اشتباه شما بوده است.جام جم سرا درست است که مردان در هنگام بروز چالش و استرس بتنهایی نیاز دارند تا به ساماندهی افکار خود بپردازند اما این هم در مدت زمان خاصی صورت می‌گیرد و پس از آن این مهر و عاطفه زن است که می‌تواند به او در بازیابی قوای درونی‌اش کمک کند. پس در نظر داشته باشید که هر‌گاه همسر خود را در وضعیتی دیدید که عصبانی است به او اطمینان خاطر بدهید که به توانایی‌اش در حل مشکلات ایمان دارید و این مسئله را به او خاطرنشان کنید که هر لحظه آماده شنیدن حرف‌های او هستید.
هر مردی با داشتن چنین حمایت عاطفی قوی می‌تواند در برابر چالش‌ها، اعتماد به نفس بیشتری از خود نشان دهد و در روابط زناشویی خود موفق‌تر عمل کند.


نکته‌ای مهم درباره پیامک احساسی در گوشی همسرتان

نگرانی دوم شما، دیدن یک پیامک احساساتی از یک خانم در گوشی همسرتان بوده. قبل از هر اقدامی از صحت اینکه همسر شما مخاطب این پیامک بوده مطمئن شوید و خیلی سریع و یکطرفه به قاضی نروید. با فرض درست بودن ذهنیت شما درباره همسرتان، باید بگویم احساساتی بودن محتوای این پیامک می‌تواند گویای یک نکته مهم باشد؛ به این معنی که جای خالی عواطف در رابطه شما و همسرتان احساس می‌شود. چاره این است که به دنبال بازسازی روابط عاطفی خود با همسرتان باشید. ظاهراً تلاش‌هایی که تاکنون داشته‌اید، کافی نبوده و باید بیشتر به همسرتان توجه کنید.


۳ گام برای بازسازی روابط احساسیتان

توصیه می‌شود برای بازسازی روابط احساسی با همسرتان در اولین اقدام، زبان عشق همسر خود را شناسایی کنید؛ یعنی بفهمید او در چه زمان‌هایی و به چه نوع عواطفی احتیاج دارد.
در گام دوم ببینید چه تلاش‌هایی تاکنون انجام داده‌اید که در این فرآیند موفق عمل نکرده‌اید. به عبارت دیگر، اشتباهات خود را شناسایی کنید.
سومین گام این است که در یک محیط به دور از سهم‌خواهی و مقصریابی، با همسر خود گفت‌و‌گو کنید تا فرآیند بازسازی عاطفی را با کمک هم انجام دهید. (جواد غفوری نسب - کار‌شناس و مشاور خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

سر شوهرم هوو آورده‌ام!

جام جم سرا: روزهای اول فکر می‌کردم به دلیل تغییر شرایط است، اما کم‌کم متوجه شدم حضور فرزند مشترک‌مان باعث حس حسادت همسرم شده است. او حتی چند بار به من گفت از زمانی که مادر شده‌ام دیگر همسر خوبی برای او نیستم. نمی‌دانم چطور رفتار کنم تا همسرم حس نکند که فرزندمان جای او را گرفته. انگار کودکمان برای شوهرم شده است هوو!

پاسخ مشاور: حسادت در زندگی زناشویی یکی از احساسات رایج است؛ هرچند بیشتر به خانم‌ها نسبت داده می‌شود، اما واقعیت این است که مردان هم خیلی درگیر این حس می‌شوند. حس حسادت در مردان همراه با یک انحصارطلبی همراه است که اتفاقا بسیار زیباست و نشان‌دهنده اهمیت طرف مقابل است؛ به شرطی که مثل هر احساس و هیجان دیگری از حد طبیعی خود خارج نشود و آزاردهنده نباشد. حسادت به نوزاد تازه‌وارد یکی از مواردی است که با مدیریت صحیح شما و صحبت‌های موثر می‌توانید خیلی زود آن را از بین ببرید.

تا قبل از آن‌که «مادر» شوید، فقط یک «همسر» بودید. اما با به دنیا آمدن یک موجود کوچک ناگهان بسیاری از شرایط در زندگی‌تان تغییر کرد. در روزهای اول به دنیا آمدن فرزند، مشغله مادر چند برابر می‌شود. تغییرات هورمونی، مشکلات و درد‌های بعد از زایمان، شرایط خاص دوران شیردهی، بی‌خوابی‌های شبانه و... همه اینها از شما یک همسر دیگر ساخته است. ممکن است بگویید این اتفاقات به سبب فرزند مشترکتان اتفاق افتاده و شما دوست دارید که همسرتان کنارتان باشد و شرایط‌تان را درک کند، نه این‌که با حساسیت و نارضایتی‌هایی که گاه‌به‌گاه اعلام می‌کند، باعث دلخوری‌تان شود. من به شما حق می‌دهم، اما خودتان را جای او بگذارید. همسر شما به یکباره در اولویت دوم قرار گرفته، وقت شما بیشتر صرف نوزادی می‌شود که اتفاقا او هم بسیار دوستش دارد، اما نگران جایگاه خود در قلب شما و خانه مشترک‌تان است.

کافی است با او در این مورد صحبت کنید، به او بگویید که فرزندتان هر قدر هم عزیز باشد، نمی‌تواند جای پدرش را بگیرد و او همچنان اولویت اول زندگی‌تان است، اما مجبورید وقت بیشتری را صرف فرزند مشترکتان کنید. با تمام مشغله‌ای که دارید، رسیدگی به ظاهر، برنامه‌ریزی برای رابطه زناشویی و ابراز علاقه به همسرتان را فراموش نکنید. بگذارید او احساس امنیت کند تا با قوای بیشتری در کنار شما باشد. گاهی باید به مرد زندگی‌تان فرصت دهید تا احساس پدرانه را کشف کند و آن را در کنار احساس شوهر بودن، مدیریت کرده و شکل جدید خانواده را بپذیرد.

چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

شوهرم هنگام عصبانیت یا خودش را می‌زند یا چیزی را می‌شکند!

مهم‌ترین هدف ازدواج، رسیدن به آرامش است و زوج‌ها باید آرامش دهنده‌های خوبی برای هم باشند و با رفتار‌هایشان به یکدیگر آرامش بدهند. زمانی همسران می‌توانند آرامش دهنده خوبی باشند که خودشان انسان‌های آرامی باشند ضمن اینکه ازدواج و همسرداری، مهارت‌هایی می‌طلبد که زوجین باید آن‌ها را آموزش ببینند.


موانع آرامش در زندگی مشترک

دو دلیل می‌تواند مانع آرامش و خوشبختی در زندگی مشترک شود، اول اینکه خود همسران آرام نیستند و شخصیت آرامی ندارند که در این صورت باید به یک روان‌شناس مراجعه کنند و دوم اینکه مهارت‌های همسرداری را نیاموخته‌اند. در ضمن، اینکه شما شوهرتان را دوست دارید، نکته بسیار مثبتی است. با این حال، مهارت‌هایی که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهد شد می‌تواند به شما در حل مشکلتان کمک کند.


به همسرتان آرامش بدهید

باید سعی کنید با کارهای بزرگ و کوچک به شوهرتان آرامش دهید. این رفتار‌ها می‌تواند شامل محبت، توجه، احترام و... باشد. یادتان باشد که همزمان با انجام رفتارهای آرامش دهنده باید رفتارهایی از قبیل توهین، تحقیر، تهدید، فحاشی، سرزنش و... نداشته باشید چرا که این‌ها نقش آرامشگری شما را از بین می‌برند و شاید سر زدن چنین رفتارهای اشتباهی از سمت شما، باعث شده که همسرتان نتواند عصبانیتش را کنترل کند و دست به کارهای غیر منطقی مانند زدن خود و شکستن اشیا کند.

عصبانی شدن حق همه انسانهاست اما نه با توهین و تحقیر. هرگاه همسرتان عصبانی شد به او کمک کنید تا احساساتش را بیان کند و سعی کنید شنونده خوبی باشید.


انتقاد کنید، اما اصولی

یکی از مهارت‌های زوجین، تفکر انتقادی است و انتقاد بجا، بموقع و به‌اندازه می‌تواند به بهبود روابط بین شما و شوهرتان منجر شود. انتقاد سالم را باید در شرایطی که او سرحال و شاداب است، مطرح کنید و ضمن بیان نکات مثبت شخصیتش، نکته مورد نظرتان را هم مطرح کنید و از او بخواهید درباره رفتارش فکر کند و برای بهبودی روابطش با شما، رفتارهای اشتباهش را اصلاح کند.


احساسی تصمیم نگیرید

زن و شوهرهایی که بلوغ عقلانی دارند، تنش را جزو مسائل طبیعی می‌دانند بنابراین توجه داشته باشید زمانی که مشکلی بین شما و شوهرتان پیش می‌آید، می‌توانید با رفتارهای عقلانی آن را رفع کنید. همچنین با توجه به نکته‌ای که درباره پدرتان گفته‌اید، بهتر است از انتقال این مسائل به پدر، مادر و دیگران تا حد امکان خودداری و تلاش کنید این مشکل را خودتان حل کنید زیرا انتقال این مسائل ممکن است آسیب‌های زیادی برای شما و آینده زندگی مشترکتان به دنبال داشته باشد. (محمدباقر ذبیحی - کار‌شناس ارشد روانشناسی/خراسان)


ادامه مطلب ...

من واقعاً نمی‌دانم چطور به شوهرم دلداری بدهم

با توجه به اینکه فقط ۲ ماه از شروع زندگی مشترکتان گذشته، بهتر است کمی صبور باشید تا با شناخت بهتر شوهرتان بتوانید ارتباط موثرتری با او برقرار کنید. با این حال باید توجه داشته باشید که دلداری یا همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در شرایط آنان قرار ندارد، درک کند. همدلی با دیگران به افراد کمک می‌کند تا بتوانند نظرات انسان‌های دیگر را حتی وقتی با نظرات آن‌ها متفاوت است، بپذیرند و به آن‌ها احترام بگذارند. بنابراین ما توانایی پاسخ دادن به عواطف دیگران با عواطفی شبیه به خود آن‌ها را همدلی تعریف می‌کنیم.

راهکارهای زیر می‌تواند مهارت شما را در همدلی کردن با شوهرتان بالا ببرد؛ بویژه آن‌که گفته‌اید نمی‌دانم چطور با دلداری دادن باعث آرامش شوهرم شوم.


احساسات خودتان را بشناسید

چون همدلی بر پایه خودآگاهی است، باید هرچه بیشتر از احساسات خودتان آگاهی داشته باشید تا بهتر بتوانید احساسات دیگران را درک کنید. همچنین شما باید در زمان همدلی به حالات چهره و حرکات شوهرتان توجه کنید. چنین رفتارهایی باعث می‌شود که شوهرتان حس همدردی شما را باور کند.


خودتان را جای شوهرتان بگذارید

با درک احساسات شوهرتان به او بفهمانید که برایش اهمیت، ارزش و احترام قائل هستید. برای همدلی و همدردی موثر در ارتباط با شوهرتان یا دیگران قبل از اقدام به هر عملی، لحظه‌ای هم که شده خود را به جای آن‌ها قرار دهید تا واکنش شما منطقی‌تر باشد.


احساس همدلی را از بین نبرید

از رفتارهایی که احساس همدلی را در شوهرتان از بین می‌برد و باعث می‌شود که شوهرتان تمایلی به همدردی و همدلی با شما نداشته باشد، پرهیز کنید. به طور مثال، دستور دادن، قضاوت کردن، نصیحت کردن و سرزنش کردن احساس همدلی را از بین می‌برد که باید از این رفتار‌ها پرهیز کنید. در همدلی با شوهرتان، هیچ‌گاه او را مقصر ندانید و سرزنش نکنید. به طور مثال، گفتن جملاتی مانند تقصیر خودت است یا همیشه از این نوع مشکل‌ها داری، به جای همدردی، آرامش شوهرتان را بر هم می‌زند.


احساسات خود را شمرده بیان کنید

هنگام همدلی و همدردی با شوهرتان، احساسات خود را شمرده بیان کنید تا او احساس آرامش بیشتری از ارتباط با شما داشته باشد. همچنین به سخنان شوهرتان کاملا گوش کنید و به او اطمینان دهید که سعی دارید مانند او به مشکل توجه کنید تا با کمک یکدیگر، بهترین راه حل را بیابید.


فقط راه حل ارائه ندهید

سعی کنید در همدلی، راه حل ارائه ندهید چون شوهرتان دلش می‌خواهد فقط ناراحتی خود را با شما در میان بگذارد و از جانب شما درک شود. همچنین در همدلی برای طرف مقابل دلسوزی یا ترحم بیجا نداشته باشید. برای مثال، نگویید «وای! بیچاره تو، که چقدر مصیبت کشیدی!» یا «فکر نمی‌کردم چنین مشکل بزرگی داشته باشی.»


مشکلات شوهرتان را کوچک نپندارید

برای اینکه شوهرتان با همدردی شما، احساس آرامش بیشتری پیدا کند، نباید مشکلات او را کوچک و بی‌ارزش بپندارید. برای مثال، نگویید «ای بابا اینکه مشکلی نیست» یا «اگر جای من بودی، با این همه مشکل چه می‌کردی؟» چنین جملاتی باعث می‌شود که شوهرتان از درد دل با شما پرهیز کند و تلاش شما برای دلداری او بی‌نتیجه شود. (نسیم احمدی - کار‌شناس ارشد روان‌شناسی بالینی/خراسان)


ادامه مطلب ...

دختر 18 ساله: از شدت عشق، به شوهرم حساس شده‌ام

پاسخ مشاور: مسئله‌ای که شما مطرح کرده‌اید برای بسیاری از زوج‌هایی که تازه ازدواج کرده‌اند رخ می‌دهد.همان طور که خود شما نیز اشاره کردید، آن هنگام که احساس می‌کنیم علاقه و عشقمان به همسرمان بیشتر شده است، حساسیت‌ها و دلبستگی‌هایمان به او نیز افزایش می‌یابد به گونه‌ای که بیش از پیش از رفتارهای مثبت او خشنود و از رفتارهای منفی او ناراحت می‌شویم.

هرچند این اتفاق تا حدودی طبیعی است اما نکته‌ای در اینجا وجود دارد و آن این است که اگر تصور کنیم همسر شما آن چنان که شما انتظار دارید، اعتمادتان را به خودش جلب نمی‌کند، آن‌گاه عشق روز افزون شما به همسرتان زیر سوال می‌رود به گونه‌ای که سوال پیش می‌آید که چگونه روز به روز بیشتر عاشق همسری می‌شوید که قابل اعتماد نیست؟ توصیه می‌کنم که برای پاسخ به این سوال، نکاتی که در ادامه مطرح می‌شود را مطالعه کنید.

حساسیت‌های بیجا نداشته باشید

با توجه به نکاتی که بیان شد و اشاره به طبیعی بودن افزایش حساسیت‌ها به مرور زمان و همین طور افزایش علاقه به دلیل‌شناختی که در طول زمان نسبت به همسرتان به دست آورده‌اید، اگر تصور می‌کنید بی‌اعتمادی شما به همسرتان تنها از روی این حساسیت هاست، توصیه می‌کنم از ذهنی سازی‌های بیهوده خودداری کنید.

با این حال در صورتی که موردی را دیده یا شنیده باشید که باعث بی‌اعتمادی به شوهرتان شده است، داستان متفاوت خواهد بود و اگر این چنین است، توصیه من به شما گفت‌و‌گوی مستقیم با شوهرتان می‌باشد به گونه‌ای که در فضایی امن و به دور از قضاوت و سوگیری، تعهدات و وفاداری که از او انتظار می‌رود را به او یادآوری کرده و درباره درستی یا نادرستی برداشتتان تصمیم بگیرید.

ذهنتان را به عشقتان متمرکز کنید

ذهنی سازی‌ها و تصورات خود مبنی بر وفادار نبودن شوهرتان را به طور روشن و علنی مطرح سازید و تنها در صورتی راجع به آن با همسرتان گفت‌و‌گو کنید که درباره درستی آن اطمینان کامل داشته باشید.

در غیر این صورت تا جایی که می‌توانید، ذهن و فکرتان را به عشقی که نسبت به او دارید، متمرکز کنید.

در ابراز عشق هم تعادل داشته باشید

به یاد داشته باشید که همیشه تعادل و توازن مطلوب است و در یک رابطه زن و شوهری، هرگاه یکی از دو طرف بار عاطفی بیشتری را بر دوش گیرد از باری که بر دوش دیگری است، کاسته است بنابراین به نظر می‌رسد که نفر دوم توجه کمتری نشان خواهد داد. بنابراین مراقب باشید که ابراز علاقه‌تان یک طرفه و بیش از حد نباشد تا شوهرتان احساس نکند که دلیلی برای ابراز محبت به شما وجود ندارد. (پریسا غفوریان - دانشجوی دکترای روان‌شناسی/خراسان)

164


ادامه مطلب ...

من بچه می‌خواهم و شوهرم می‌گوید: می‌خوای چی‌کار؟!

پاسخ مشاور: شما ۸ سال پیش با مردی ۴۶ ساله ازدواج کرده‌اید یعنی در آن زمان ۲۷ سال داشتید با ۱۹ سال اختلاف سنی؟ این اختلاف سنی بسیار زیاد بین زوجین، خودش باعث ایجاد اختلاف در رابطه و تعامل آن‌ها در زندگی مشترک می‌شود. البته احتمال دیگری هم می‌توانم بدهم که همسرتان در ۸ سال پیش ۳۸ سال داشته‌اند که با توجه به ۲۷ ساله بودن شما در آن زمان این اختلاف سنی به ۱۱ سال کاهش می‌یابد که بازهم فاصله سنی شما و همسرتان قابل توجه است و باید دلیل موافقت شما با چنین ازدواجی بررسی شود.

با این حال در بحث بچه دار شدن شما باید به دنبال عامل ایجاد مشکل باشید و آن را برطرف کنید یعنی دلیل علاقه نداشتن همسرتان به فرزندآوری را بیابید. آیا دلیل اصلی همسرتان به خاطر مشکلات مالی است یا از داشتن فرزند به خاطر سختی‌ها و مشکلاتش، ترس و واهمه دارد یا تا به حال به ضرورت آن پی نبرده است.
همه این‌ها می‌تواند دلایل مختلف یک مرد برای علاقه‌مند نبودن به فرزندآوری باشد و ممکن است دلایل دیگری غیر از این‌ها وجود داشته باشد بنابراین شما با‌شناختی که از همسرتان دارید، می‌توانید از دلیل این مشکل آگاه شوید یا اگر نمی‌توانید تشخیص دهید باید با یک گفت‌و‌گوی صمیمی و به دور از تنش و با حفظ احترام متقابل و در فضایی آرام و محبت آمیز، دلایل شوهرتان را در این باره از او بپرسید. پس از شناخت دلیل بی‌علاقگی همسرتان به فرزندآوری باید به دنبال رفع آن باشید تا همسرتان به فرزندآوری تمایل پیدا کند.
مهم‌ترین و قوی‌ترین راهکار برای رسیدن به هدفتان، نوع عکس العمل شما نسبت به این موضوع است که می‌توانید با استدلال‌های منطقی، خواسته‌های خودتان را برای شوهرتان بیان کنید و از او بخواهید که شما را در رسیدن به آرزو‌ها و اهدافتان یاری کند؛ به طور مثال اگر شوهرتان به خاطر مسائل مادی از این امر دوری می‌کند با امید دادن به شوهرتان و بالا بردن روحیه توکل و توجه به رحمت و رزاق بودن خداوند، می‌توانید او را به فرزندآوری ترغیب کنید.


از افراد تاثیرگذار کمک بگیرید

راهکار دیگر، یاری گرفتن از افراد تاثیرگذار بر همسرتان است که آن‌ها را واسطه قرار دهید تا با توصیه و موعظه شوهرتان را به این امر متمایل کنند. همچنین کمک گرفتن از مشاور مورد اعتماد و متخصص هم می‌تواند به شما کمک کند. با این حال و اگر هیچ کدام از راهکارهای ذکر شده موثر واقع نشد، شما می‌توانید به صورت غیر مستقیم شوهرتان را به این امر تشویق و ترغیب کنید؛ به عنوان مثال با هدیه دادن کتابی جذاب و مفید مرتبط با این موضوع، شوهرتان را به تفکر و تامل درباره مشکلتان وادارید و حداقل زمینه تجدید نظر در تصمیم گیری‌هایش را فراهم کنید.
درباره ارتباط همسرتان با خانواده‌اش ممکن است عاملی بازدارنده مانع از تمایل شوهرتان به برقراری ارتباط با خانواده شما باشد که نیاز است، به صورت صحیح، دقیق و به دور از قضاوت‌های زودهنگام در پی رفع آن‌ها باشید. در پایان خوب است بدانید شما می‌توانید با حفظ آرامش، صبر و مهرورزی به شوهرتان این تنش‌ها را تبدیل به سازش کنید. (حجت الاسلام علی فروتن - کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)

714


ادامه مطلب ...