پاسخ مشاور: یکی از محوریترین مسائل در هر ارتباطی بخصوص ارتباط با همسر، اعتماد است؛ به حدی که اگر آسیب ببیند میتواند به از بین رفتن کامل رابطه منجر شود. همه ما ممکن است گاهی دچار شک و بدبینی شویم و نحوه برخورد ما با این شک و بدبینی، میزان آسیب وارد شده به رابطه ما را تعیین خواهد کرد.
با سوءظن، همسرتان را کنترل نکنید!
زمانی که شک در یک رابطه سایه میاندازد، کنترلگری شروع میشود و این موضوع به از میان رفتن احترام و عشق در زندگی مشترک منجر خواهد شد. رفتارهای گذشته یک فرد لزوماً منعکس کننده عملکرد فعلی وی نیست. اگر در حال حاضر مشکل رفتاری بارزی در همسر خود نمیبینید و سوءظن شما بیشتر از افکار شما نشأت میگیرد، ممکن است که این مسئله ناشی از احساس ناامنی درونی شما و نداشتن اعتماد به نفس باشد. در حقیقت بیشتر اوقات پشت رفتارهای کنترل گرانه، ترس از دست دادن وجود دارد.
همه ما دوست داریم که فرد مورد علاقهمان به ما علاقه داشته باشد و برای همیشه با ما بماند؛ اما زمانی که به تواناییها و دوست داشتنی بودن خودمان شک داریم، این تصور در ما به وجود میآید که آن قدر خوب نیستیم تا طرف مقابل حاضر شود با ما بماند. در نتیجه بسیاری از رفتارهای ساده همسرمان را دلیلی بر بیتوجهی وی و دور شدن او از خودمان میانگاریم.
اگر این اطمینان وجود داشته باشد که به اندازه کافی خوب و دوست داشتنی و دارای نکات مثبت هستیم که طرف مقابل با ما بماند، دیگر نیازی احساس نمیشود که با رفتارهای کنترل گر، فرد مورد علاقهمان را مجبور به این کار کنیم.
رفتارهای کنترلگرانه نه تنها باعث نزدیک شدن افراد به هم نمیشود و شک را برطرف نمیکند، بلکه در بیشتر مواقع به صورت معکوس عمل میکند و به بیاعتمادی بیشتر منجر میشود. وقتی فردی دایماً تحت نظر و مراقبت است، احساس فشار میکند و چون این احساس فشار، ناخوشایند است به دنبال راههایی میگردد که از این تنگنا فرار کند. در نتیجه فاصله میگیرد و در نهایت آنچه که باعث ترس و نگرانی میشد، اتفاق میافتد؛ یعنی از دست دادن فرد مورد علاقهمان!
شک صحیح را با خود فرد در میان بگذارید
البته گاهی پیش میآید که شک افراد درست است و دلایل محکمی در این زمینه وجود دارد. در این گونه مواقع بهتر است موضوع را در فضایی آرام و بدون جنجال با همسرتان در میان بگذارید. اگر با همسرتان برای حل مشکل پیش آمده به راه حل مشترکی نرسیدید، موضوع را با فرد متخصصی مثل یک روانشناس یا مشاور خانواده در میان بگذارید و از وی کمک بگیرید. در بیشتر مواقع در میان گذاشتن مسئله با خانواده و دوستان، به دلیل نداشتن تخصص لازم با وجود حسن نیت آنها، به مشکلات اضافه میکند.
دور کردن افکار منفی از خود، توجه به توانمندیهای خود و دوست داشتن خود، افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس و توجه به همسر و داشتن رابطه موثر با وی، نکاتی است که با عملی کردن آنها میتوانید آرامش را به خود باز گردانید. در صورتی که برای دستیابی به هر کدام از موارد بالا مشکلی داشتید، مطالعه کتابهای مربوطه و صحبت با یک روانشناس قطعاً کمک کننده است. (پرک نارویی - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
813
پاسخ مشاور: اختلاف بین عروس و مادرشوهر موضوعی است که متاسفانه به دلیل باورهای اشتباه به مشکل حادی در زندگی بسیاری از زوجین تبدیل شده است؛ در حالی که در حقیقت این موضوع، مشکل نیست و خودبینیها دلیل این معضل است.
خوب است بدانید این مشکل بدون هیچ آگاهی و دانش مقبولی، به مرور به حدی پذیرفته شده است که خانواده بعضی دختران قبل از ازدواج با پیش داوری و با کمال جدیت فرزندشان را نسبت به رویارویی با این موضوع آگاه میکنند و برای مقابله با آن یا به عبارت دیگر برای مبارزه با آن، دخترانشان را آماده میکنند. در حالی که در صورت وجود مشکل میتوان با به کارگیری مهارتهای دقیق در مدیریت تعاملات اجتماعی، آن را برطرف کرد.
به جای اینکه صورت مسئله را پاک کنید، به دنبال راه حل باشید. البته درباره دلیل اختلاف با مادرشوهرتان توضیحی ندادهاید ولی بدانید همیشه یک طرف اختلافات خود شما هستید و باید کمی به فکر اصلاح رفتارهای خودتان باشید بعد از دیگران توقع تغییر داشته باشید.
اینکه گفتید سن شما ۲۰ سال است، احتمالا نشاندهنده کمتجربگی شما در مدیریت تعاملاتتان است و نباید بدون کسب آگاهی این گونه زندگیتان را سپری کنید و حتما به دنبال فراگیری مهارتهای همسرداری و دستیابی به زندگی موفق باشید.
مادر شوهر و عروس رقیب نیستند
معمولا در زندگی یک مرد بویژه بعد از تاهل، ۲ زن وجود دارند که جزو بستگان درجه یک او هستند و با او رابطه نزدیکی دارند. این ۲ نفر مادر و همسر او هستند. در این بین، مادر بیشترین زحمت را برای رشد و تربیت پسرش کشیده است و به یک باره میبیند که پسرش بعد از ازدواج، تمام توجه خود را معطوف به زن جوانی میکند که وارد زندگیاش شده و شریک عاطفیاش میباشد و پسرش دیگر به مادر کمتر توجه میکند.
همان پسری که تا دیروز با مادرش رابطهای نزدیک و مهرآمیز داشت، الان هوش و حواسش متوجه همسرش شده است و این امر باعث میشود تا مادر شوهر، عروسش را رقیب عاطفی خود ببیند و در بیشتر موارد در این رقابت که به حسادت منجر میشود و احیانا کینه و دشمنی، خواهر شوهر هم به حمایت از مادرشوهر به جنگ عروس میرود!
به نظر میرسد که تنها راه حل چنین اختلافهایی از خودگذشتگی و خود را به جای دیگران قرار دادن است؛ یعنی شما باید این موضوع را درک کنید که مادر شوهرتان فردی است که تمامی جوانیاش را به پای شوهر شما گذاشته و حق دارد از او توقع داشته باشد که با مادرش به صورت ویژه و قابل احترام برخورد کند.
همچنین با توجه به اختلاف سنی بین عروس و مادر شوهر، شما مستلزم رعایت احترام به بزرگتر هستید. آگاهی از این نکتهها، تا حد زیادی مشکلات شما را حل میکند؛ البته ناگفته نماند در بعضی موارد هم رفتارهای ناپسند از سوی مادرشوهر دیده میشود که واقعا قابل قبول نیست ولی با درک احساسات مادر شوهر قابل تحملتر میشود.
درخواستی که اصلا منطقی نیست
اینکه شما نمیخواهید همسرتان با مادرش در ارتباط باشد و به دیدن او برود، به هیچ وجه منطقی نیست؛ شما حق ندارید مانع ارتباط همسرتان با افراد خانوادهاش شوید. اگر مشکل از شماست، خودتان را اصلاح کنید؛ در غیر این صورت باور کنید که از محبت خارها گل میشود؛ به مادرشوهرتان مهربانی کنید و هرچه زودتر برای او هدیهای تهیه کنید و به دیدار او بروید و از تمام بدیهایش گذشت کنید و بدانید که یقینا بزودی متحول خواهد شد و دیگر رفتاری آزاردهنده از او نخواهید دید. (حجتالاسلام علی فروتن، کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
805
پاسخ مشاور: در مراحل مختلف زندگی هر یک از ما با مسائل و مشکلاتی مواجه میشویم که برای حل آنها باید از روشهای جدید و متفاوتی بهره بگیریم و تغییراتی را در روند زندگی خود ایجاد کنیم. البته پیش از ازدواج و در مراحل اولیه، به خانوادهها توصیه میشود در نظر بگیرند که اختلاف سنی دختر و پسر نباید آن قدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقهها، سرگرمیها، طرز نگرش و بینش و انرژیهای روانی با هم متفاوت و یا احتمالا درگیر شوند. ولیکن در هر صورت امروزه ازدواجهایی بدون در نظر گرفتن این مهم سر میگیرد.
در چنین شرایطی به زوجین توصیه میشود با کسب و استفاده از مهارتهای ارتباطی جدید این شکاف را پر کنند و لحظات شادتری را در زندگی مشترک خود خلق کنند.
تفاوتهای زن و مرد را بشناسید
همواره به یاد داشته باشید زن و مرد با هم تفاوت دارند و برای داشتن یک رابطه خوب باید این تفاوتها را درنظر بگیرید و توقع نداشته باشید رفتار و عکسالعملهای زن و مرد مثل هم باشد. در واقع همین تفاوتهاست که این دو را برای هم جذاب میکند.
برای داشتن زندگی شاد، باید از خودمان بیرون بیاییم و هوشمندانه متوجه تفاوتها باشیم و بیاموزیم که چگونه رفتار کنیم.
همه ما به احترام نیاز داریم و دو دشمن اصلی احترام، انتقاد و پیشداوری هستند. استفاده از کلماتی مثل «تو» و «چرا» افراد را وارد وضعیت تدافعی میکند. بهتر است برای بیان آنچه در ذهنتان میگذرد و روال زندگی شما را با یکنواختی مواجه کرده است «شکوهها» را به «درخواست» تبدیل کنید. به عنوان مثال میتوانید جملات خود را این گونه آغاز کنید: «دوست دارم وقتی که...» یا «خیلی خوشحال میشوم وقتی که...».
این گونه صحبت کردن باعث میشود ضمن حفظ احترام، راهی جدید را پیش روی همسرتان باز کنید بدون اینکه این گفتوگو به شکوه و شکایت ختم شود و سرانجام هم هیچ یک از طرفین به خواسته خود نرسیده باشد.
پیشنهاد میشود برای داشتن یک ارتباط موثر، شفاف صحبت کنید. به این صورت که ابتدا مسئله را بیان نمایید، سپس احساس خود را درباره آن موضوع مطرح و در انتها انتظار خود را عنوان کنید.
انتقاد و پیش داوری ممنوع
همان طور که پیش از این اشاره شد انتقاد و پیش داوری از مخربترین روشهای ارتباطی است؛ بنابراین در استفاده از کلمات و جملات هوشیاری بیشتری به خرج دهید. جملاتی نظیر: «تو همسر لایقی نیستی»، «تو هیچ وقت برای ما وقت نداری»، «من جوانی خود را بیهوده پای تو هدر دادم» و... نه تنها گرهی از مشکلات شما باز نمیکند بلکه دلیلی برای جر و بحثهای بعدی است. فرد برای دفاع از خود شروع به دلیل تراشی و بیان موقعیتهایی میکند که این وظایف را انجام داده است و حتی شما را در این موارد زیر سوال میبرد. علاوه بر آن ناخواسته جایگاه فرد را نیز زیر سوال برده و او را به سمت انفعال سوق دادهاید.
درباره اهمیت جایگاه پدر در رابطه با سلامت روان فرزندان مطالعه کنید و جایگاه همسرتان را دوباره بازسازی و شرایطی را فراهم کنید تا فرزندانتان با پدر خود ارتباط بیشتری داشته باشند. به طور خلاصه پذیرش واقعیت، پذیرش مسئولیت انتخاب خود، برقراری ارتباط موثر و کنار گذاشتن گله و شکایت کلیدهای تغییر شرایط فعلی شما هستند. (سیمین قربانی، کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
729
شوهرم در نگاه اول یک مرد تمیز و مرتب بود، اما وقتی به او نزدیکتر شدم، دقت او روی شستوشوی همه چیز و نظافت و نظم و حتی شمارش کتابها و وسایل به حدی است که مرا خسته کرده است. زمانی که از سر کار میآید، اول مشکلات من شروع میشود. یکراست به حمام میرود و مدت زیادی را در آنجا میماند. وقتی بیرون میآید، به نحوی رفتار میکند که انگار همه چیز کثیف است. گاهی از رفتارهایش با خودم شدیدا ناراحت میشوم. نمیدانم این تمیزی بیش از حد را چگونه تعدیل کنم.
پاسخ مشاور: به رفتار همسر شما تمیزی بیش از حد گفته نمیشود، نام رفتار ایشان «وسواس» است. وسواس یکی از شایعترین، پیچیدهترین و آزاردهندهترین اختلالات روانی است و زیرمجموعه بیماریهای اضطرابی. وسواس در تعریف کلی، فکر، احساس، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار هم رفتاری آگاهانه و عودکننده را شامل میشود که نام آن O.C.Dیا 0bsessive Compulsive Disorder یا اختلال وسواسی اجباری است.
فرد وسواسی با تکرار یک عمل به طور موقت احساس آرامش میکند، مثلا چند بار بسته شدن در را چک میکند، چند بار دستانش را میشوید و همه چیز را میشمارد. گاهی اوقات وسواس فقط به تظاهرات رفتاری خلاصه نمیشود و فکرهای وسواس گونه هم اضافه میشود. شما باید برای درمان او اقدام کنید که این کار به تنهایی ممکن نیست.
برخی از انواع وسواس باید به کمک دارو و مشاوره برطرف شود. شما با هیچ زبانی نمیتوانید او را متقاعد کنید که با یک بار شستن دستهایش میکروبها از بین میرود. فکری از درون او را آزار میدهد و تکرار میکند که: باز هم بشور، هنوز تمیز نشده!
اما اینکه همسرتان به نزد مشاور بیاید و حاضر به درمان شود، کاری است که شما باید انجام دهید و تنها راه آن، زبان خوش و مهربانی است. شخصی که مبتلا به وسواس است، رفتار و اعمالش جبری است و قادر به کنترل آنها نیست. بنابراین انتقاد، توهین و اعتراض به هیچ وجه جواب نمیدهد و نمیتواند به فرد برای کنار گذاشتن اعمال وسواسگونهاش کمک کند.
فردی که گرفتار وسواس میشود، کنترلی بر رفتارش ندارد و خود او نیز رنج میبرد. خیلی اوقات افراد وسواسی از حمامهای طولانی خود خسته میشوند، اما همان نیروی درونی آنها را وادار میکند تا باز هم در حمام بمانند. وقتی احساس کردید همسرتان خسته شده است، زمان خوبی برای طرح این موضوع است که یک مشاور میتواند به او کمک کند.
از آنجا که وسواس یک اختلال اضطرابی است، سعی کنید محیط خانه آرام باشد، زیرا همسرتان هرچه هیجان بیشتری را تجربه کند، شرایط بیماریاش بدتر میشود. شما باید صبور باشید و او را راضی کنید که نزد مشاور بیاید. از درمانهای خانگی و پیشنهادهای متفرقه هم خودداری کنید، زیرا ممکن است شرایط همسرتان را بدتر کند. (چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
پاسخ مشاور: ۱۳ سال از شروع زندگی مشترک شما گذشته است و به طور طبیعی باید در این مدت به شناخت مناسبی از شوهرتان رسیده باشید. فردی که قهر میکند هدفی دارد و در واقع با قطع ارتباط، میخواهد مطلب خود را با تاکید بیشتری به طرف مقابلش بیان کند. با توجه به اشاراتتان به نظر میرسد که قهر کردن در شوهرتان به صورت یک مکانیزم در آمده است که در مواقع ناراحتی از او سر میزند چراکه از یک بار به ماهی ۳ بار رسیده است. توجه داشته باشید که قهر کردن، یک روش تخلیه ناراحتی است که معمولا شوهرتان قبل از اینکه فکر بهتری به ذهنش برسد که در آن لحظه فایده بهتری داشته باشد، به این روش اقدام میکند.
با این حال، رفتار و عکس العملهای شما و شوهرتان زمانی در بهترین وضعیت ممکن قرار میگیرد که به مواردی که در ادامه مطرح میشود، توجه و آنها را در زندگیتان رعایت کنید.
برای شوهرتان فقط همسر باشید
برای شوهرتان فقط نقش همسر را داشته باشید. رفتارهایی نظیر بگو مگو، کنترل، دعوا راه انداختن، دستور دادن و... القا کننده نقش مادرانه است که مردها به آنها احساس خوبی ندارند و معمولا در مقابل آن موضع میگیرند. کاری بکنید که همسرتان احساس کفایت در امور را از دست ندهد. کار او و درآمد و رفتارش را تحسین کنید و هیچ وقت برای انتقاد از او به جای یک رفتار اشتباه، شخصیتش را زیر سوال نبرید.
با شوهرتان همدردی کنید
وقتی شوهرتان قهر میکند، ادامه این رفتار از سوی شما فقط وضع را خرابتر میکند؛ بنابراین نگذارید این رفتار کودکانه ادامه یابد. در پیامکتان گفتهاید که قبلا منت کشی میکردم که کارتان اشتباه بوده است و این روزها هم بیتوجه هستم و این هم اشتباه است.
توجه داشته باشید بیشتر آدمهایی که قهر میکنند آدمهای زود رنجی هستند که به دنبال توجه میگردند؛ بنابراین بیشتر به او و مشکلاتش توجه کنید و با او همدردی کنید تا دلیلی برای قهر کردن برایش باقی نماند. همچنین به خواستههای شوهرتان مانند نیاز به تایید، احترام، توجه، آزادی و قدرت توجه کنید و البته در کنار آن، خواستههای خود را نیز صریح با او در میان بگذارید.
راه حل منطقی مشکلات را با کمک یکدیگر بیابید
از روش گفتوگوی مؤثر در مسائلی که پیش میآید استفاده کنید. در این روش هر ۲ نفر به صورت منطقی مینشینند و گفتوگو میکنند و به نظرات یکدیگر توجه و پذیرش دارند. بنابراین از شما میخواهم در یک محیط مناسب و فضای آرام، به گفتوگو با شوهرتان بپردازید و به او بگویید: قهر کردن شیوه مناسبی برای حل مشکلات نیست پس بهتر است با هم صحبت کنیم تا نتیجه درست و منطقی برای حل مشکلات پیدا کنیم. (دکتر مسعود خاکپور، کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
410
پاسخ مشاور: علاقه شما به شوهرتان کمک زیادی خواهد کرد تا بتوانید شرایط زندگی مشترکتان را بهبود ببخشید. اینکه گفتهاید شوهرتان بهانه گیری میکند و به شما کمتر اهمیت میدهد با افزایش صمیمیت بین شما و شوهرتان رفع خواهد شد. با این حال در ادامه نکاتی مطرح میشود که امیدوارم با مطالعه آنها پاسخ سوال خود را دریافت کنید.
رابطه بین نیازهای بنیادی و خشنودی از ازدواج
یکی ازاهداف ازدواج تامین نیازهای اساسی زنان و مردان است و اگر افراد متاهل در زندگی مشترکشان برای تامین نیازهای همسرشان تلاش کنند در بهبود صمیمیت در رابطه زناشوییشان پیشرفت چشمگیری ایجاد خواهد شد؛ بنابراین اگر شما با شناخت شخصیت شوهرتان بتوانید رضایت او را از زندگی مشترک بیشتر کنید، صمیمیت بیشتری در زندگی مشترک احساس خواهید کرد.
معمولاً همه انسانها در طول زندگی برای پاسخ به ۵ نیاز اولیه خود، تلاش میکنند؛ این نیازها عبارت است از: نیاز بقا، نیاز عشق و محبت، نیاز قدرت، نیاز آزادی و نیاز به تفریح.
نیاز بقا، نیاز به تامین مسائل اقتصادی، توجه به بهداشت و سلامت جسمانی و مانند اینهاست. نیاز آزادی، نیاز به انجام کارهای مورد علاقه است. پاسخ به این نیاز در زندگی مشترک بدین گونه است که همسر خود را مدام تحت کنترل شدید و افراطی قرار ندهید. نیاز به قدرت، تمایل به مدیریت و تسلط بر امور مختلف زندگی است. ما برای حفظ مسیر زندگیمان میجنگیم و دیگران را به علت مخالفت با خودمان تنبیه میکنیم؛ بنابراین اگر در زندگی مشترک مورد احترام قرار بگیریم نیاز به قدرتمان بهتر پاسخ داده میشود. نیاز به عشق، محبت و همچنین تفریح نیازهایی است که سهلتر از دیگر نیازها در ازدواج تامین میشود. این نیازها را میتوان با راههای مختلف برآورده ساخت و نباید در پاسخ به این نیاز همسر، بیتوجه بود.
میزان هر نیاز را در همسرتان بسنجید
جالب است بدانید ۵ نیازی که به آنها اشاره شد به میزانهای متفاوتی در افراد مختلف وجود دارد. آگاهی از میزان هر کدام از این نیازها در همسرتان، به شما در تامین و پاسخ به آنها کمک میکند. به عنوان مثال، اگر نیاز به قدرت در همسرتان زیاد است، بهتر است شما در برابر او مطیعتر باشید چراکه احساس بهتری را در همسرتان ایجاد میکند و باعث صمیمیت بیشتر شما میشود.
۷ عادت مهرورزی را جایگزین رفتارهای اشتباهتان کنید
گوش سپردن، حمایت، تشویق، احترام، اعتماد، پذیرش و گفتوگوی همیشگی بر سر اختلافات، ۷ عادت مهرورزی هستند. در صورتی که این عادات موثر را جایگزین عادات مخرب از قبیل توهین، تنبیه، تحقیر، سرزنش، باج گرفتن، کتک کاری و بیتوجهی به شوهرتان کنید در افزایش صمیمیت تاثیر بسزایی خواهد داشت. (زهرا وفایی جهان، کارشناس ارشد روانشناسی/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
102
این زن به قاضی دادگاه خانواده درباره علت درخواست طلاق خود گفت: آقای قاضی شوهرم خیلی کم غذا است و هر چه درست میکنم اصلا غذا نمیخورد. هرچه با ذوق و شوق برایش آشپزی میکنم اصلا فایدهای ندارد، هیچ وقت از دستپختم تعریف نمیکند و با اشتها غذا نمیخورد. وقتی هم اعتراض میکنم میگوید اخلاقش همین است و نمیتواند آن را تغییر دهد.
وی افزود: من احساس میکنم که شوهرم اصلا برای من و کاری که برای او انجام میدهم ارزش قائل نمیشود و همین موضوع مرا آزار میدهد. این کارهای او باعث شده که تصمیم به جدایی بگیرم چون دیگر زندگی در کنار این مرد بیاحساس مرا خسته کرده است.
بعد از صحبتهای زن خواستار جدایی، قاضی شوهر وی را به دادگاه احضار کرده است تا صحبتهای او را هم بشنود. (باشگاه خبرنگاران)
873
پاسخ مشاور: معمولاً افراد برای تصمیمهای مهم زندگی خود، اهداف، انگیزهها، راهکارها و بخصوص معیارهای شخصی و خاصی را مدنظر قرار میدهند و سعی میکنند در چارچوب این معیارها، پیش بروند تا انتخاب درستی داشته باشند. ازدواج و تشکیل خانواده، یکی از این تصمیمهای مهم است و حتی بجرئت میتوان گفت که دیگر مسائل مهم زندگی مانند اشتغال، تحصیل، فرزندپروری، پیشرفت و رفع بیشتر نیازها را تحت تأثیر قرار میدهد.
افراد برای ازدواج معیارهایی را در نظر میگیرند و از نظر روانشناسی، باید هر فردی معیارهای شخصی و شخصیتی برای ازدواج و گزینش همسر آیندهاش داشته باشد و انتخاب خود را بر این اصل پایه ریزی کند. نداشتن معیارهای واضح و در دسترس و یا حتی اشتباه و یا معیارهایی که از طرف دیگران توصیه و اجبار شده است، میتواند در آینده زندگی زوجین را با تهدید روبرو کند.
حال مسئله این است که آیا از ابتدا همین رفتارها بین شما و همسرتان وجود داشته است یا خیر؟ در ادامه این مشکل را از دو زاویه بررسی میکنیم.
کشف عوامل، راه مقابله با مشکلات نوظهور
اگر از ابتدا همه چیز خوب شروع شده است؛ اولاً معیارهای فردی شما در همسرتان و معیارهای فردی او در شما وجود داشته است و ثانیاً ارتباط شما با هم از نظر گفتاری و رفتاری و همچنین ارتباط با خانوادهها مخصوصاً رابطه همسرتان با خانواده شما، خوب بوده است و مدتی پس از ازدواج دچار چالش شدهاید، باید به دنبال علت این تغییر رفتار بگردید؛ یعنی باید عوامل بروز این مشکلات را مورد بررسی قرار دهید و در صورت نیاز با مراجعه به مشاور خانواده به حل مسائل بپردازید.
زوج درمانی، راه حل معضلات قدیمی
چنانچه از ابتدای ازدواج این مشکلات وجود داشته است و در واقع معیارهای ازدواج بین شما و همسرتان و یا حتی خانوادهها، خیلی با هم همسانی و تطابق نداشته است؛ با توجه به گذشت ۷ سال از زندگیتان و رفع نشدن این مسائل، توصیه اکید ما مشاوره و زوج درمانی است. حتی پس از رفع اختلافاتتان، حضور خانوادهها برای مشاوره نیز لازم است.
شوخی و شوخطبعی بین همسران بسیار توصیه شده است؛ لیکن نوع شوخی و رعایت حد و مرز و حریم آن نیز مورد سفارش قرار گرفته است؛ به عنوان مثال شوخی نامتعارف در حضور فامیل یا حتی فرزندان، حریم شخصی و حریم خانواده را به هم میریزد و قبح برخی مسائل را از بین میبرد و میتواند آسیب روانشناختی، اجتماعی و خانوادگی را به همراه داشته باشد.
همچنین برخی شوخیهای غیر معمول (مانند نوع شوخیهای شوهرتان با شما) بجز مشکلات روانشناختی از نظر بدنی نیز آسیب زننده است.
اختلالات شخصیتی، زمینه ساز پرخاشگری
از آنجا که شوخی با پرخاشگری تضاد دارد؛ بنابراین شوخیهای همراه با عصبانیت یا با پرخاشگری فیزیکی میتواند نوعی اختلال یا ناهنجاری رفتاری محسوب شوند و نشانگر پیش زمینه مشکلات و اختلالات شخصیتی در فرد باشند. فحاشی و نداشتن ارتباط مناسب با خانواده همسر نیز این فرضیه را تأیید میکند.
با فرض اینکه رفتارهای شما درست است و عصبانیت شوهرتان را برنمیانگیزد و شما مهارتهای رفتاری خوبی دارید، این نوع رفتارهای همسرتان قطعاً به علت مشکلات روانشناختی فردی بروز میکند. در این خصوص توصیه میشود برای بهتر شدن تعامل زناشویی و خانوادگی به عنوان ضرورت و اولویت اول، با مشاوره بالینی، برای زوج درمانی و کشف علت اصلی این نوع رفتارهای همسرتان اقدام و آن را کنترل کنید و در قدم بعدی راهکارهای ارتباط بین فردی مؤثر (در قالب رعایت حریم و احترام متقابل) همراه با نشاط زناشویی را فرا گیرید و در زندگی به کار بندید. (علی کاظمی دلویی - کارشناس ارشد روانشناسی/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
114
پاسخ مشاور: گفتهاید که همسرتان تک فرزند است و ارادهای از خودش ندارد. باید بدانید که معمولا پدران و مادران در تربیت تک فرزندان دچار اشتباه میشوند و با فراهم کردن تمام خواستهها و امکانات برای فرزندشان، آنان را افرادی پر توقع و کم اراده تربیت میکنند. توجه داشته باشید که در زندگی با این گونه افراد لازم است واقعیتهای زندگی را برای آنها بیان و اجازه تجربه کردن را برای آنها فراهم کنیم و در عین حال به آنها مشورتهای مناسب بدهیم. البته شما هم نباید اطاعت شوهرتان از حرفهای والدینش را، همیشه پای بیاراده بودن او بگذارید و باید به او هم حق بدهید که میخواهد احترام پدر و مادرش را حفظ کند.
توقع مخالفت شوهرتان با والدینش بیجاست
بیشتر تک فرزندان به والدین خود وابستهاند و نمیتوانند با آنان مخالفت کنند. البته باید این نکته را نیز در نظر داشته باشید که هر نظر متفاوت شوهرتان با شما، نباید به مخالفت شوهرتان با والدینش منجر شود؛ بنابراین توقع مخالفت کردن شوهرتان با والدینش، صحیح به نظر نمیرسد.
فرهنگ خانواده شوهرتان را بررسی کنید
گفتهاید که در حضور والدین همسرتان، نمیتوانید با یکدیگر صحبت کنید ولی دلیل آن را توضیح ندادهاید. لازم است هنگامی که با هم تنها هستید در آرامش کامل درباره دیدگاه خود با همسرتان حرف بزنید تا دلایل او را برای این گونه رفتارهایش بشنوید. بهتر است بدانید که هر خانوادهای رفتارهایی را درست میداند و رفتارهایی را نادرست. ممکن است این رفتار شوهرتان در جمعهای خانوادگی به خاطر فرهنگ حاکم بر خانواده او باشد چراکه در بعضی خانوادهها رفتار صمیمانه همسران در حضور دیگران یا ابراز علاقه آنان به یکدیگر را زیاد مناسب نمیدانند و رفتار همسرتان ممکن است ناشی از این نوع دیدگاه باشد.
بیشتر شباهتها را ببینید نه تفاوتها را
گفتهاید که وقتی تنها هستید، شوهرتان رفتار خوبی با شما دارد و این میتواند نشان دهنده علاقه او به شما باشد. شما میتوانید از همین علاقه استفاده کنید تا دلایل رفتارهای او را بهتر بشناسید و بیشتر روی شباهتهایتان تمرکز کنید تا تفاوتهایتان. (حمید شیرازی - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
92
پاسخ مشاور: پذیرش مسئولیت زندگی مشترک آن هم در ۱۶ سالگی، یکی از نقشهایی است که شما تاکنون از انجام آن برآمدهاید و این نکته توانمندی شما را در زمینه همسری و مادری نشان میدهد اما به نظر میرسد سهم خود را در این میان نادیده گرفته و خودتان را وقف خدمت رسانی به خانواده کردهاید، تاجایی که نوشتهاید خود را «بیعرضه» میپندارید!
اینکه بتوانید محیطی امن، آرام و سرشار از محبت را برای اعضای خانواده فراهم کنید، قابل تحسین است اما موضوع زمانی پیچیده و حتی آسیب زا میشود که شما به عنوان یک فرد مستقل با احساسات و علایق منحصر به فرد، خود را فراموش کنید. پیش از اینکه انتظار داشته باشید شخص دیگری به شما ابراز عشق کند، به خودتان عشق بورزید.
از همسرتان نخواهید نقش پدر را برای شما ایفا کند
نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن از آن دسته احساساتی است که هیچ کسی از داشتن و خواستن آن دست نمیکشد و اینکه شما از همسرتان انتظار دارید به شما ابراز محبت کند امری کاملا طبیعی است. با این حال به یاد داشته باشید هر چند ماهیت ارتباطات ما در آینده تحت تاثیر رفتار خانواده با ما در دوران کودکی قرار میگیرد، اما نیازها و خواستههای فرد از پدر و همسر متفاوت است. از همسرتان نخواهید نقش پدر را برایتان ایفا کند چرا که با این کار نقش همسری هر دوی شما با تناقضات جدی روبرو خواهد شد.
در گذشته متوقف نشوید
گاه افراد در طول زندگی متحمل زخمهایی میشوند که نه تنها توانایی کنترل آنها را نداشتهاند، بلکه تغییر آنها نیز ناممکن بوده است. خصوصا زمانی که این زخمها در دوران کودکی تجربه شده باشد. با این حال برای درمان این گونه زخمها و آسیبها که همه ما به نوعی با آن آشنایی داریم باید بتوانیم با عبور از آنها و شناسایی موقعیتهای کنونی که توان دستکاری و اعمال نظر روی آن داریم احساس بهتری را تجربه کنیم. با مرور خاطرات تلخ و آسیبهایی که در گذشته متحمل شدهایم، نه تنها حالمان بهتر نخواهد شد که باعث میشود از نظر فکری و احساسی بیشتر در آن غوطه ور شویم. هم اکنون نیز شما فرصتهای بیشماری در اختیار دارید تا بتوانید عشق بورزید، دوست داشته شوید، قابلیتهای خود را نشان دهید و از موفقیتهایتان لذت ببرید.
مادر دوم همسرتان نباشید!
نکته اساسی اینکه برای دریافت عشق متقابل، حمایت متقابل و احساساتی از این قبیل از همسرتان، باید نقش همسری را ایفا کنید. تا زمانی که شما وظایف خود را در حمایت بیحد و حصر از همسرتان بدانید، با فراهم کردن خدمات و مراقبت از او در واقع نقش مادر دوم را برای او ایفا کنید، همسرتان نیز نقش مقابل شما یعنی فرزند را ایفا خواهد کرد: «دریافت محبت و عدم احساس نیاز به ابراز آن به طور متقابل»؛ چرا که عشق بیاندازه شما در هر صورت پایانی ندارد.
زمانی برای خلوت دونفره
بار دیگر درباره نیازها و توقعات خود با همسرتان صحبت کنید و از او بخواهید شرایط را بررسی و تغییر دهد. هرچند فعالیت و تلاش بیشائبه مرد بیرون از خانه برای تامین معاش، خستگی مفرطی به همراه دارد، شما میتوانید با ارج نهادن به این تلاشها، اختصاص دادن زمانهایی برای گفتوگوی دونفره به دور از دغدغه فرزندان و وظایف روزمره و... احساسات جدیدی را با همسرتان تجربه کنید. (سیمین قربانی - کارشناس ارشد مشاوره خانواده/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
158