وبسایت چطور - مینا بردبار: آیا من دارم به اندازهی ظرفیتم زندگی میکنم؟ زمانی این سؤال مثل خوره به جانم افتاده بود. من افراد زیادی را میشناسم که این سؤال را از خودشان میپرسند. پاسخ من به این سؤال «نه» بود چون من داشتم در نقش کس دیگری زندگی میکردم. خودم را پشت یک ماسک پنهان کرده بودم و در یک نقش مصنوعی زندگی میکردم.
گاهی، وقتهایی که درد ذهنیام از حد تحملم بیشتر میشود تصمیم میگیرم بخشی از وجودم را خاموش کنم (چیزی شبیه همان کاری که دیمن در خاطرات خونآشام انجام میداد!) تا این درد را آرام کنم. وقتهایی که صادق هستم نگرانیام در مورد اینکه دارم به چه شخصیتی تبدیل میشوم را با دیگران در میان میگذارم.
«اگر راهی که پیش رو دارید واضح است، احتمالا در مسیر شخص دیگری هستید.»
برداشتن ماسک از صورتتان یک عمل شجاعانه است. این کار به معنی انتخاب زندگی واقعی است. ترسهایی که در اینجا میخواهیم در موردشان صحبت کنیم رایجترین دلایلی هستند که باعث میشوند افراد نتوانند مهمترین تصمیم زندگی (یعنی رفتن به دنبال شادیهایشان) را بگیرند.
«هیچکس از ناشناختهها نمیترسد. بلکه از پایان چیزهایی که میشناسد میترسد.:»
۲. ترس از شکست خوردن
«بزرگترین موهبت شما نیازتان به موفقیت است، نیاز به اینکه همیشه خودتان را بالای نمودار ببینید. موفقیت شبیه یک لباس سفید و نو است. وقتی آن را به دست میآورید خیلی ذوقزده هستید، ولی بعد تمام مدت باید مواظب باشید که آن را کثیف نکنید و از دستش ندهید.»
شکست تهدیدی برای هویت تغییرناپذیر ضمیر شما است که به برچسب موفقیت سنجاق شده است. در واقع وقتی شکست در ارتباط با موضوعی باشد که خیلی نسبت به آن تعهد ندارید راحتتر میتوانید با آن کنار بیایید. شکست در کاری که صدای درونیتان از شما خواسته انجام بدهید خیلی وحشتناکتر است.
جیم کری از اتفاقی که برای پدرش افتاد یاد گرفت چه کارهایی را نباید بکند تا بتواند در کارش موفق شود:
«پدرم میتوانست یک کمدین بزرگ شود، اما باور نداشت که این کار ممکن است. به همین دلیل او یک تصمیم محافظهکارانه گرفت . او یک شغل آرام و تضمینشده به عنوان یک حسابدار پیدا کرد و وقتی من ۱۲ ساله بودم آن شغل تضمینشده را رها کرد و خانوادهی ما مجبور بود به سختی تلاش کند تا بتواند به زندگی ادامه دهد. من چیزهای مهم زیادی از پدرم یاد گرفتم. یکی از مهمترین آنها این است که ممکن است در کاری که دوست ندارید هم شکست بخورید پس بهتر است کاری که دوست دارید را امتحان کنید.»
«پول هرگز آدم را خوشحال نکرده و نخواهد کرد. هیچ خاصیت خوشحالکنندهای در ذات آن نیست. هر چه بیشتر پول داشته باشی بیشتر میخواهی.»
وقتی حقوقتان را همان اول ماه تمام میکنید و نمیدانید بقیهی ماه از کجا باید پول به دست بیاورید یک حس عدمامنیت شدید در شما به وجود میآید. وقتی با سرمایهگذاری پساندازتان روی کاری که میخواهید بکنید ریسک میکنید این ترس پیچیدهتر میشود.
جان وودن به ما یادآوری میکند که :
«اجازه ندهید اداره کردن زندگی، فرصت زندگی کردن را از شما بگیرد.»
۴. ترس از زیادهخواه به نظر رسیدن
خانواده و دوستان ممکن است شما را به قدرنشناس یا خودخواه بودن متهم کنند. آنها میگویند: «به چیزی که داری قانع باش.» اما برای شما طبیعی است که از موقعیتهایی که برایتان پیش میآید استفاده کنید تا در زندگیتان به چیزهای بیشتری برسید.
کمبل این موضوع را اینطور توضیح میدهد:
«دنبال کردن کاری که دوست دارید زیادهخواهی نیست بلکه لازم است. ذره ذرهی وجود شما میداند که این راه زندگی کردن در این دنیا است و تنها راهی است که شما میتوانید بهترین هدیهای که میتوانید را به دنیا بدهید.»
۵. ترس از تنها ماندن
«عجیب است که این همه در سراسر دنیا شناخته شده باشی و در عین حال اینقدر تنها باشی.»
۶. ترس از مسئولیت و تعهد
«بیشتر مردم در واقع به دنبال آزادی نیستند، چون آزادی مسئولیت به همراه دارد و بیشتر مردم از مسئولیت میترسند.»
۷. ترس از رشد
«بعضیها از هم پاشیده شدن موقعیت فعلی هر کس را، به ترس از هم پاشیدن ابدی مربوط دانستهاند؛ از هم پاشیدنی که همهی انسانها از قطعیت آن اطلاع دارند. از آنجایی که رشد مستلزم شکسته شدن الگوهای قدیمی است، تمایل به مرگ یکی از پیشنیازهای زندگی است… ترس بیرویه از مرگ معمولا مرتبط با وحشت عصبی از رشد و تغییر است.»
جای تعجب نیست که استیو جابز در سخنرانیاش در دانشگاه استنفورد هیچ محرکی قویتر از «مرگ» برای متمرکز کردن ذهن نمیشناسد. او در ادامهی سخنرانیاش به فارغالتحصیلان توصیه کرد تا از این ابزار استفاده کنند تا به خودشان یادآوری کنند که زندگی کوتاه است.
«زمان شما محدود است، پس آن را با نادیده گرفتن علایقتان تلف نکنید. اسیر تعصب نشوید، که باز هم یعنی با نتیجه تفکر دیگران زندگی میکنید. اجازه ندهید سر و صدای عقیدهی دیگران صدای درونی شما را در خودش غرق کند. و مهمتر از همه، قدرت و جرأت دنبال کردن قلب و بینش خودتان را داشته باشید. آنها میدانند که شما واقعا میخواهید چه کسی باشید.»
دنبال کردن قلبتان یعنی رشد و تبدیل شدن به آدمی که میخواهید باشید.
جام جم سرا: برای رسیدن به موفقیت باید با اصول برنامه ریزی و آسیب شناسیهای آن آشنا شد:
برنامه ریزی فقط مکتوب: قبل از هر گامی برای داشتن یک برنامه منظم، لازم است بدانید که یک برنامه موفق، برنامهای است که نوشته شود. آمارها و پژوهشها نشان میدهد که تعداد بسیار کمی از افراد برنامههایشان را روی کاغذ ثبت میکنند. افراد میتوانند برای برنامه ریزیهای مکتوبشان از یک سالنامه استفاده کنند و برای هر روزشان برنامهای تنظیم کنند.
تعیین هدف: اولین قدم برای نوشتن یک برنامه موفق، دانستن این نکته است که هدفها ۲ نوع است. اهداف هر انسانی شامل هدفهای کلی و هدفهای جزئی است. هدفهای کلی مثل بالا بردن سطح اطلاعات عمومی، تصمیم به بهتر زندگی کردن و هدفهای جزئی هم میتواند موفقیت در یک رشته خاص یا کم کردن ۵ کیلو از وزن و... باشد. برای یک برنامه ریزی موفق، افراد باید هر دو این هدفها را برای خودشان مشخص کنند و برای هر کدام برنامه ریزی جداگانهای داشته باشند.
تبیین هدف: تبیین به معنای مشخص کردن چرایی و چگونگی رسیدن به هدف است. برای رسیدن به هدف دلیل انتخاب آن و همچنین چگونگی اجرای آن باید بررسی شود، این مسئله از اهمیت ویژهای برخوردار است. چرا که تبیین هدف مهمتر از تعیین آن است وقتی فرد چرایی کاری را پذیرفته باشد با چگونگی اجرای آن کنار خواهد آمد. مثلا اگر فردی تصمیم بگیرد که سطح مطالعاتش را بالا ببرد، باید دلیل آن را برای خودش مشخص کند تا احتمال موفقیتش بیشتر شود.
تشخیص نیازها و خواستها: برای داشتن یک برنامه ریزی موفق باید به ملزومات اجرای آن برنامه و امکانات مورد نیاز هم توجه شود. اگر ملزومات اجرای یک برنامه در دسترس نباشد، انجام برنامه دشوار و گاهی غیر ممکن خواهد شد.
تعیین زمان لازم: برای انجام هرچه بهتر برنامهها و تحقق اهداف، افراد باید حتما یک فرصتی را در نظر بگیرند تا مشخص شود که چند روز در هفته یا ماه را برای رسیدن به هدفهایشان باید اختصاص دهند. افراد معمولا در تعیین هدف و حتی تبیین آن مشکلی ندارند ولی چون تعیین زمان کافی برای رسیدن به هدفشان را به درستی در نظر نمیگیرند، به موفقیت نمیرسند.
داشتن برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت: برای هر برنامه ریزی موفقی باید ۲ برنامه ریزی کوتاه مدت و بلند مدت انجام شود. وقتی فرد برنامه بلند مدت و کوتاه مدت داشته باشد، با رسیدن به اهداف کوتاه مدت، تقویت روحی و برای رسیدن به اهداف بلند مدت انگیزهاش بیشتر میشود. برای مثال اگر فردی میخواهد برنامه ریزی کند که در سال جدید ۵ کیلو از وزنش کم کند، این یک هدف بلند مدت است. حالا اگر این شخص تصمیم بگیرد که در ماه اول یک کیلو کم کند و به نتیجه برسد، شانس اینکه بتواند وزنش را به میزان ایده آل کاهش دهد، بسیار زیادتر میشود.
طبقه بندی اهداف بر اساس اولویت: هدفها باید بر اساس اضطرار و اهمیتشان طبقه بندی شوند. بنابراین اگر به هر دلیلی قسمتی از برنامه ریزی انجام شود، افراد مطمئن هستند که برنامههای اصلیشان با موفقیت انجام شده است. کارهای ضروری کارهایی است که اگر انجام نشود، ضرری به آینده فرد میرسد.
تناسب با توانمندی: برنامه باید در حد توان افراد باشد و از حد تعادل و توان خارج نباشد وگرنه افراد نمیتوانند برنامه را به پایان برسانند.
تقویت روحیه انعطاف پذیری: افراد باید روحیه انعطاف پذیری را در خودشان تقویت کنند. البته هر فردی باید تمام تلاشش را بکند که کارهایش را طبق برنامه ریزی انجام دهد ولی باید به این نکته هم توجه کند که گاهی ممکن است اتفاقاتی بیفتد که پیشبینی نشده است و کنترل آنها در دست او نیست. در نتیجه باید همیشه، آمادگی تغییر در برنامه را داشته باشد و از ایجاد تغییر در برنامه ریزی، ناامید و ناراحت نشود.
بازخورد گرفتن از برنامه: بعد از اینکه مدتی از اجرای برنامه گذشت، باید با ارزیابی فعالیتهای خودمان ببینیم که چقدر به هدفمان نزدیک شدهایم. این باز خورد گرفتن و بررسی برنامه باعث میشود که ضعفهای برنامهمان زودتر مشخص شود.
آسیبشناسی برنامهها
در ادامه با چند آفت که بیشتر برنامه ریزیها را تحت تاثیر قرار میدهد، آشنا خواهید شد.
* نداشتن پشتکار: یکی از مسائلی که باعث میشود برنامهریزیها به سرانجام مورد نظر نرسد، نداشتن تلاش کافی و پشتکار است. افراد نباید به صرف داشتن برنامه، توقع موفقیت داشته باشند.
هرچند که داشتن یک برنامه مناسب، اولین گام برای موفقیت است ولی تلاش و پشتکار هم لازمه آن است. توصیه من به افرادی که برنامه ریزی اصولی انجام دادند، کار، کار و کار است.
* زود ناامید شدن: ممکن است افراد در روزهای اولیه به خاطر میزان دسترسی پایین به هدفهایشان، دست از ادامه آن بردارند. در روزهای ابتدایی برنامه به کندی پیش میرود ولی باید توجه داشت که افراد به مرور زمان به برنامه عادت میکنند. افراد به هیچ وجه نباید فراموش کنند که سختترین گام برای رسیدن به موفقیت، گام اول یا همان روزهای ابتدایی عمل به برنامه است. افراد به جای اینکه در این مرحله ناامید شوند باید به بررسی برنامهشان بپردازند تا راه حلهای بهتری برای اجرای آن پیدا کنند.
* سازگار نشدن با برنامه: انسان به خاطر کمبود وقت، هیچگاه نخواهد توانست به همه خواستههایش برسد، بنابراین بیتردید لازمه رسیدن به موفقیت چشم پوشی از بعضی تفریحات است. پس افراد اگر نتوانند خودشان را با چنین شرایطی سازگار کنند، موفقیت از آنها دور خواهد شد. اینکه افراد بخواهند بیش از اندازه به تفریحاتشان هم بپردازند و به موفقیت هم برسند، خیالی واهی است. در پایان اگر افراد باز هم در عمل به برنامه ریزیهایشان دچار مشکل شدند و اصلا متوجه شدند که برنامه ریزیهایشان ایراد اساسی دارد، باید به یاد داشته باشند که با بازنگری میتوانند در برنامه ریزیشان تغییراتی ایجاد کنند تا به موفقیت برسند. |خراسان
جام جم سرا: گام نخست برای شروع به کار موفقیت در مصاحبه شغلی است. برای اینکه مدیران یا افرادی که مسئول گزینش هستند نگاه مثبتی به شما و توانایی هایتان داشته باشند باید به چند نکته توجه کنید. شب قبل از انجام مصاحبه از شب زنده داری پرهیزکنید. به موقع به بستر بروید و استراحت کنید تا با انرژی کافی روز خود را آغاز کنید. لباس مناسبی را از شب قبل حاضر و اتو کنید تا صبح وقت تان صرف پیداکردن پوشش مناسب برای حضور در این جلسه مهم که قرار است آینده شما را تعیین کند، نشود. پیش از رسیدن به محل مصاحبه مباحثی را که امکان دارد درباره آنها صحبت کنید را در ذهن مرور کرده و سلول های خاکستری مغزتان را از برنامه های کار قبلی خود خالی کنید تا دچار تضاد فکری و اشتباه در ارائه برنامه های جدیدتان نشوید. اگر در فاصله زمانی اتمام کار قبلی و یافتن شغل جدید به تبع گزینش وقفه ای رخ داده است در این مدت استراحت کنید حتی اگر برای شما مقدور است همراه خانواده به سفر بروید. مهمترین نکته در این مرحله حاضرشدن به موقع در جلسه است. اینکه نشان دهید فردی مسئولیت پذیر هستید و برای کار و همکاران تان ارزش و احترام قائلید.
گام بعدی در نخستین روز شروع به کار شما کلید می خورد. در این جا نیز مانند قدم اول به ظاهر خود توجه کنید. معیارها و بایدها و نبایدهای مربوط به این مقوله را جدی بگیرید. با این وجود فراموش نکنید که داشتن پوشش مناسب نقش مهمی در ارزیابی شما از سوی همکاران و مدیران واحد مربوطه دارد. به همین دلیل توصیه می شود که در ماه اول بیش از ماههای بعدی در نحوه لباس پوشیدن و برخورد خود با اطرافیان دقت کنید. شوخی های بی جا با افراد نکنید و پس از مدتی که ارتباط نزدیکی با آنها برقرار کردید و شناخت شما از یکدیگر کامل شد آنوقت می توانید کمی رفتار خودمانی تری داشته باشید.
به موقع در محل کار خود حاضر شوید. صبحها زودتر از سایر همکاران تان به سرکار بیایید. تا پایان وقت به وظایف محول شده رسیدگی کنید و برای رفتن به خانه چندان عجله ای نداشته باشید. زیرا فردی که دیر به محل کار می آید و زودهنگام نیز آنجا را ترک می کند از نظر مدیر خود فردی قابل اعتماد نیست و علاقه چندانی به انجام دقیق وظایفی که وی محول شده است ندارد. به این نکته نیز به ویژه در چند هفته اول شروع کار خود توجه داشته باشید. حسن دیگری که این رفتار برای شما دارد این است که اگر یک روز برای شما مشکلی پیش بیاید همکاران تان که دیگر با شما دوست شده اند و سابقه ذهنی خوبی هم از همکار خود دارند سعی می کنند به شما کمک کنند.
تلاش کنید تا وارد شبکه اجتماعی در اداره یا شرکتی که در آن کار می کنید شوید. اگر همکاران شما به عنوان مثال برنامه ویژه ای برای مناسبتهای مختلف مذهبی دارند با جمع همراه شوید و کناره گیری نکنید با این کار احساس غربتی که در بدو ورود دارید نیز به زودی برطرف خواهد شد. یادتان باشد قرار است ساعت زیادی را در طی روز با این افراد طی کنید. علاوه براین می توانید با کمک گرفتن از تجارب و نظرات آنها موفقیت شغلی خود را تا حد زیادی تضمین کنید. به این ترتیب هم از سوابق کاری دیگران و دانش آنها بهره مند خواهید شد و هم در زمان هایی مانند صرف نهار تنها نخواهید ماند.
روال کار در بسیاری از ادارات و شرکت ها به این صورت است که در بدو ورود به افراد کارهای آسان تری سپرده می شود تا فرصت داشته باشند وظایف واگذار شده را مرور و آموزش لازم را در این زمینه ببینند. پس سعی کنید همه موارد را در دفترچه کوچکی که آماده کرده اید بنویسید و در پایان روز مرور کنید تا در ذهن تان نهادینه شود. به این ترتیب می توانید خود را برای انجام کار بیشتر و مطلوب تر آماده کنید.
دل به کار بدهید و در هنگام رسیدگی به مسئولیت های خود ذهن تان را از سایر موارد خالی کنید. اگر بتوانید در زمان کوتاه تری از آنچه که مدیر یا مسئول شما توقع داشته بر کارها تسلط یابید این امر می تواند نخستین سکوی پرش برای پیشرفت و ارتقای شغلی شما باشد. زیرا با این کار با زبان بی زبانی اعلام کرده اید که توانایی و استعداد تقبل مسئولیت های جدید و گرفتن ترفیع شغلی را دارید. هر چه این زمان کوتاه تر از انتظار روسای شما باشد، تاثیر بیشتری روی این افراد خواهد داشت. برای اینکه بتوانید موفقیت چشمگیرتری کسب کنید، پیشنهاد می کنم در انجام برخی کارها خود پیش قدم شوید، البته زمانی براین کار اصرار داشته باشید که مهارت کافی را در این زمینه کسب کرده و بتوانید آنگونه که باید در کنار وظایف خود به این امور نیز رسیدگی کند.
اگر قرار است پروژه ای را پیشنهاد دهید کمک گرفتن از همکاران باسابقه را فراموش نکنید زیرا با این کار هم احترام این افراد را رعایت کرده اید و هم می توانید از تجارب آنها بهره مند شوید. به افراد با سابقه احترام بگذارید. اگر اطلاعات شما به روز تر از آنها است این موضوع را با لحن تند یا برای تخریب آنها بیان نکنید و سعی کنید به آرامی و با تاکید بر اینکه تجارب ارزنده آنها موجب شده تا دانش و مهارت کافی در زمینه حرفه خود را کسب کنید آنها را بیان کنید. توجه داشته باشید که همواره در محیط کار نگاه افراد به اشخاص با سابقه مثبت و همراه با احترام است، بنابراین بروز هرگونه رفتار ناشایست از سوی شما فقط موجب می شود تا در نگاه دیگران فردی خودخواه و بی توجه به موی سفید پیشکسوت ها جلوه کنید. چنین نگاهی به تدریج شما را در جمع منزوی خواهد کرد.
با مدیر خود صادق باشید. با رفتار و کارهایی که انجام می دهید به وی بگویید که تمام تلاش خود را برای پیشرفت کار و دسترسی به اهداف مجموعه مورد نظر خواهید کرد. این امر می تواند یک رابطه دوستانه و مثبت برای شما به همراه داشته باشد.
علاه براین می توانید اعتماد و اطمینان وی را به خود جلب کنید. فراموش نکنید که دلیل انتخاب شما این بوده که در ارزیابی های صورت گرفته از میان افرادی که درخواست جایگاه شغلی را داشته اند که اکنون شما در آن قرار دارید، توانسته اید عنوان مناسب ترین فرد را به خود اختصاص دهید. پس در این زمینه از هیچ اقدامی فروگذار نکنید. افرادی که در هنگام کار با ترفندهایی از زیر بار مسئولیت های محول شده به خود فرار می کنند، اگر چه در مدت کوتاهی شاید موفق باشند اما در دراز مدت رفتار پایگاه و جایگاه خود را از دست می دهند. به خاطر داشته باشید که هر بخشی که اکنون در آن مشغول به کار شده اید، بخشی از رزومه کاری شما است و موفق بودن در آن می تواند به شما برای یافتن شغل مناسبتر یاری رساند|حمایت|بهمن ابراهیمی (روان شناس و عضو انجمن روانشناسی ایران)
جام جم سرا:
این زوجهای موفق که سالها همراه با هم زندگی خوبی را سپری میکنند، معمولا رمز و رازهایی دارند که شاید جوانترها از آن بیخبر باشند. بد نیست اگر شما هم میخواهید زندگیتان را مثل آنها بگذرانید، این مطلب را بخوانید.
• آنها سعی میکنند هر روز شناخت بهتر و دقیقتری از همسرشان به دست بیاورند. در حقیقت آنها پذیرفتهاند انسان تغییر میکند و این تغییرات هم دائمی است. زمانی که تجربههای او بیشتر میشود، نگاهش نسبت به دنیا و زندگی عوض خواهد شد و این تغییر نگرش و نگاه هم میتواند رفتارش را تغییر دهد. بسیاری از زوجهایی که مدتهاست در کنار یکدیگر زندگی میکنند، سالها قبل همدیگر را شناختهاند و نمیتوانند تغییر طرف مقابلشان را بپذیرند یا حتی ممکن است اصلا آن را نبینند و انکار کنند. برای همین هم گاهی پس از گذشت چند سال، وقتی دوباره به ارتباطشان نگاه میکنند، متوجه میشوند همسرشان برای آنها مثل یک غریبه شده است؛ غریبهای که اصلا او را نمیشناسند. بنابراین آنهایی که نمیخواهند زندگی مشترکشان چنین آسیبی ببیند، هر روز باید در پی شناخت همسرشان باشند و سعی کنند آن فرد جدید را بهتر از قبل بشناسند.
• زوجهای موفق، واقعگرا هستند و میدانند هر انسانی ممکن است اشتباه کند. گاهی زندگی بسیار سخت پیش میرود و شرایط طوری میشود که زن و مرد احساس میکنند گیج شدهاند و نمیتوانند راه درست را انتخاب کنند. اگر در این مواقع حواستان نباشد، ممکن است مرتکب اشتباهی شوید که زندگیتان را تهدید میکند. پس هر وقت چنین مشکلاتی سر راهتان قرار گرفت، به خودتان یادآوری کنید هر کسی ممکن است اشتباه کند؛ ولی واکنش شما در برابر اشتباه همسرتان میتواند نتیجه آن را تغییر دهد.
• آنها هرگز به فکر فریب دادن همسرشان نیستند. پس اگر شما میخواهید همسرتان را آزار دهید، حتما به این کار فکر کنید، اما اگر واقعا همسرتان را دوست دارید، هیچ وقت و در هیچ شرایطی به فکر خیانت و تقلب نباشید.
• آنها به یکدیگر این فرصت را میدهند که عدم موافقتشان را اعلام کنند. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که همسران مرتکب میشوند این است که فکر میکنند زن و شوهر موفق در تمام موضوعات زندگی باید با یکدیگر موافق باشند. در حالی که زوجهای موفق طور دیگری رفتار کردهاند و اختلاف نظرهایی را که با همسرشان داشتهاند، پذیرفتهاند. البته درباره موضوعات مهم و اساسی زندگی حتما باید تفاهم و توافقی وجود داشته باشد، اما در مورد مباحث ساده و جزئیتر میتوان به توافق رسید. (جام جم/ضمیمه چاردیواری/ترجمه از: Lifehack. org)
جام جم سرا:
محققان امیدوارند این دستاورد بتواند به آنها در درک بهتر نواحی مغزی که برای بازیابی اطلاعات درباره مکانها به کار میرود، کمک کند.
این توهمات، زمانی که «پیر مگهوند» از «موسسه فاینستاین» در نیویورک الکترودهایی را در درون مغز یک مرد جوان با هدف جستجوی منشا صرع وی کاشت، ظاهر شدند. این امر شامل حفاری روزنههای ریز در جمجمه وی بود که از طریق آن، پزشکان دو الکترود پنج سانتیمتری را وارد کرده و آنها را به نقاط خاصی از بافت مغز هدایت کردند.
دکتر مگهوند نخست با استفاده از امآرآی کاربردی و زمانی که بیمار به تصاویری از اشیا و صحنههای مختلف نگاه میکرد، از مغز وی اسکن گرفت. سپس فعالیت الکترودهای کاشتشده زمانی که وی به مجموعهای مشابه از تصاویر نگاه میکرد، ضبط شد.
تیم علمی دریافت ناحیهای از قشر مغزی در اطراف هیپوکامپ زمانی که سوژه به تصاویری از مکانها نگاه میکرد، فعال میشد. این نقاط ریز بافتهایی بودند که به نظر میرسید به خانهها و مکانها بیش از دیگر اشیا اهمیت میدهند. الکترودهای کاشتهشده برای تحریک مغز در این ناحیه به کار رفتند و مجموعهای از توهمات بصری تولید شدند.
مرد جوان در ابتدا تماشای یک ایستگاه راهآهن آشنا و سپس بخشی از منزلش را گزارش کرد، اما هیچ بو یا صدایی با این صحنهها مرتبط نبود. زمانی که تحریک این نواحی مغزی تکرار شد، همان توهمات اتفاق افتاد. هنگامی که محققان الکترودها را در بخشی اندکی متفاوت و در شکنج گیجگاهی تحتانی تحریک کردند، داوطلب عنوان کرد که چهرهها به ناگاه از ریخت افتادند.
آشش مهتا، یکی از اعضای تیم علمی، در این باره گفت: شاید گروه خاصی از عصبها، خاطره فردی که پیشبند به تن دارد را کدبندی کرده و گروه دیگر اجاق یا یک خیابان را رمزگذاری میکنند و زمانی که آنها به همراه یکدیگر تحریک میشوند، خاطره آشنایی از آن مکان را به همراه تمامی اشیا در آنجا تداعی میکنند.
مهتا معتقد است این آزمایشها شاید در نهایت به افرادی کمک کند که از شرایطی مانند اوتیسم یا بیماری آلزایمر رنج میبرند.(ایسنا)
جام جم سرا:
در ایام پایانی سال تحصیلی و نزدیک شدن به روزهای امتحان، والدین به عنوان افرادی که تأثیر زیادی در آرامش فرزندان و کاهش خستگی آنها و حضور با آمادگی کامل در جلسات امتحان داشته باشند باید نکات روانشناسی مهمی را مد نظر بگیرند.
دکتر محمدرضا کرامتی- استاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران- با تأکید بر اینکه والدین نباید روی نمرات درسی و بخصوص نمرات پایان سال تأکید زیادی داشته باشند میگوید: «نمره ملاک خوبی برای سنجش معلومات کودک نیست مهم یادگیری او است. خوشبختانه در چند سال گذشته با حذف نمرات از پایه ابتدایی و جایگزینی آن با ارزشیابی توصیفی گام مهمی در کاهش استرس دانشآموزان برای امتحانات برداشته شده است.
محبت های بی قید و شرط
نکته بعدی که والدین باید به آن توجه داشته باشند محبت کردن بدون قید و شرط به فرزندان است. یعنی اینکه آنها باید در هر شرایطی عشق و محبت خود را به فرزندان ابراز کنند. نباید این عشق و محبت مشروط به کسب نمرات خوب در امتحانات باشد. متأسفانه بسیاری از والدین زمانی که فرزندشان نمرات عالی کسب میکند محبت و علاقه زیادی به او نشان میدهند و همین امر باعث میشود کودک در زمان امتحانات نگران از دست دادن محبت والدین شود و تصور کند در صورتی که نتواند نمرهای عالی کسب کند محبت پدر و مادر را از دست خواهد داد.»
با اعتقاد به اینکه برای عشق ورزیدن به فرزندانمان باید آنها را بخوبی بشناسیم و بر اساس آن، زبان عشق را پیدا کنیم و حرف بزنیم میگوید: «وعده دادن یکی از رفتارهایی است که والدین در فصل امتحانات به فرزند میدهند و تصورشان این است که با این کار انگیزه او را در کسب نمرات عالی بیشتر خواهند کرد درحالی که این کار استرس زیادی به فرزند وارد می کند. برخی والدین هم متأسفانه علاوه بر وعده دادن به آن عمل نمی کنند و این شدت آسیبپذیری دانشآموز را بیشتر میکند.»
کارنامه والدین در فصل امتحانات
بیاموزیم که بچهها باید در حال زندگی کنند نه در گذشته و نه در آینده. نتیجه زندگی در آینده نگرانی است و زندگی در گذشته نیز افسوس به همراه دارد؛ باید به بچهها بیاموزیم انجام کارهای خود را به تعویق نیندازند و هیچ وقت درس خواندن را به شبهای قبل از امتحان موکول نکنند. خواندن یک کتاب در شب امتحان علاوه بر خستگی مفرط قدرت یادگیری را کاهش میدهد و دانشآموز فقط به حفظ کردن درس بسنده میکند.
دکتر جمشید بیگدلی- روانشناس بالینی نحوه برنامهریزی برای دانشآموزان در فصل امتحانات و همچنین نوع عملکرد والدین در این فصل را با چند فاکتور مهم مرتبط میداند و میگوید: «نخستین فاکتور سن است. یعنی اینکه نوع رفتار والدین باید متناسب با سن کودک باشد. برای دانشآموز مقطع تحصیلی ابتدایی نباید در درس و کسب نمره و همچنین فعالیتهای ورزشی سختگیری کرد. هدف از تحصیل باید یادگیری باشد و نباید از همان ابتدای تحصیل کسب نمره بالا را شرط موفقیت دانست. همچنین باید جنسیت را نیز در نظر گرفت و در نوع برخورد با فرزندان دختر و پسر باید ظرافتهای رفتاری بیشتری به کار برد و در نوع گفتار باید دقت داشت. باید شخصیت فرزند را به خوبی شناخت و از دخالت غیرهوشمندانه پرهیز کرد. این دخالتها روند مطالعه او را مختل میکند. والدین باید بدانند رقابت گاهی تخریبکننده است و این ما هستیم که گاهی به این رقابتها دامن میزنیم. باید به فرزند گوشزد کرد تلاش او است که اهمیت دارد و هر نتیجهای که بهدست بیاید چیزی از ارزش کار او کم نمیکند.
آماده سازی خانه
وی درباره آماده کردن محیط خانه برای امتحانات پایان سال میگوید: «آماده کردن محیط خانه برای فصل امتحانات اهمیت دارد. نوجوانان زیادی برای مشاوره به من مراجعه میکنند و از رفت و آمدها و مهمانیهای والدین در روزهای پایانی سال تحصیلی گلایه دارند. والدین آنها توجهی به اینکه زمان امتحانات باید مهمانیها را کم کنند ندارند. والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که آنها نقشی اساسی در موفقیت فرزند در فصل امتحانات دارند. باید با کاهش دفعات مهمانی از کسانی که میخواهند برای مهمانی به خانه آنها بیایند خواهش کنند تا آن را به زمان دیگری موکول کنند. در این ایام باید با فرزندمان همراهی کنیم و به تغذیه و خواب او نیز توجه ویژهای داشت. همچنین والدین باید ارتباط سازندهای با مدرسه داشته باشند و از برنامه امتحانات او آگاهی پیدا کنند و نیز با آگاهی از برنامه امتحانی برنامهریزی مناسبی برای او انجام دهند.»
اما دنیای اینترنت و بازیهای رایانهای یکی از مهمترین موانع تمرکز دانشآموزان بر دروس است. دکتر محمدرضا کرامتی در این ارتباط میگوید: «تحقیقات نشان داده است به هر میزان که دانشآموز در ایام امتحانات با اینترنت و بازیهای کامپیوتری کمتر سر وکار داشته باشد موفقیت بیشتری در درس و امتحانات کسب میکند. نکته دیگری که والدین باید آن را به فرزندشان بیاموزند تأکید بر اولویتها است، یعنی اینکه فرزندان باید فعالیتهای روزانه خود را اولویت بندی کنند. با این کار فرزندان برنامهریزی در زندگی را آموزش میبینند و برای آینده تحصیلی و زندگی شان برنامهریزی میکنند.
نقش اولیاء مدرسه
در کنار خانواده، مربیان و معلمان نیز نقش زیادی در آمادهسازی دانشآموز برای فصل امتحانات و کاهش استرسهای آنها دارند. نخستین و مهمترین کاری که معلمان و مربیان باید مدنظر داشته باشند این است که نباید بچهها را با هم مقایسه کنند. دهههای قبل این روش برای ترغیب دانشآموزان در مدارس معمول بود و بسیاری از ما خاطرات خوبی از این نوع رفتار نداریم و بررسیهای روانشناسی نشان میدهد این شیوه تربیتی نامناسبترین روش است و رقابت به هرشکلی برای آنها مخرب است. باید روی افزایش قدرت یادگیری دانشآموز تأکید کنیم تا بازخوردهای مناسبی بگیریم.»
دکتر بیگدلی نیز با تأکید بر حساس بودن روحیه دانشآموزان مقاطع تحصیلی بعد از دوران ابتدایی میگوید: « در مقاطع مختلف تحصیلی فرزندان والدین باید مراقب رفتار خود باشند. نوجوانان از روحیه بسیار حساسی برخوردارند، بطوری که اگر در زمینه تحصیل آنها سختگیری کنیم باعث میشود که از درس زده شده و با تصور اینکه میتوانند با کار کردن آینده بهتری برای خود دست و پا کنند درس و مدرسه را رها میکنند.. در روزهای امتحان که والدین شاهد تلاش بیشتری از سوی دانشآموز هستند باید بپذیرند که شرایط با چند ماه قبل تفاوت کرده است و در ابتدا باید توکل کردن را به فرزندان یاد داد. پس از آن باید به آنها آموخت هر درس، روش مطالعه خاصی دارد و برای پیدا کردن آن میتوان از مشاوران تحصیلی و معلمان کمک گرفت. مشکل بسیاری از دانشآموزان این است که با روش صحیح مطالعه کتابهای درسی آشنایی ندارند و نمیتوانند برای خواندن کتاب درسی و نحوه استراحت بین ساعتهای مطالعه برنامهریزی داشته باشند.»
درس خواندن در رأس هرم فکری ما قرار دارد، اما باید در آن تنوع نیز وجود داشته باشد و در کنار آن درس، تفریح و ورزش هم باشد. یادمان باشد درس همه چیز نیست و یاد بگیریم که تلاش مهم است. بسیاری از والدین فرزندشان را در روز کنکور همراهی میکنند و متأسفانه با گفتن این جمله که امروز روز مهمی برای تو و ما است عملاً به او استرس وارد میکنند. این دانشآموز با این استرس در جلسه کنکور حاضر میشود و تصور میکند اگر قبول نشود زندگی خود و خانوادهاش را نابود خواهد کرد. والدین باید با آرامش دادن به فرزند به او اطمینان دهند با تلاش زیادی که کرده و زحماتی که آنها شاهد آن بودهاند حتماً در امتحان موفق خواهد شد.
والدین باید بدانند فرزندان ابزاری برای رسیدن به آرزوهای ازدست رفته شان نیستند و اصرار و سخت گیری های آنها اضطراب بچهها را بیشتر میکند.(ایران)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا:
در ایام پایانی سال تحصیلی و نزدیک شدن به روزهای امتحان، والدین به عنوان افرادی که تأثیر زیادی در آرامش فرزندان و کاهش خستگی آنها و حضور با آمادگی کامل در جلسات امتحان داشته باشند باید نکات روانشناسی مهمی را مد نظر بگیرند.
دکتر محمدرضا کرامتی- استاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران- با تأکید بر اینکه والدین نباید روی نمرات درسی و بخصوص نمرات پایان سال تأکید زیادی داشته باشند میگوید: «نمره ملاک خوبی برای سنجش معلومات کودک نیست مهم یادگیری او است. خوشبختانه در چند سال گذشته با حذف نمرات از پایه ابتدایی و جایگزینی آن با ارزشیابی توصیفی گام مهمی در کاهش استرس دانشآموزان برای امتحانات برداشته شده است.
محبت های بی قید و شرط
نکته بعدی که والدین باید به آن توجه داشته باشند محبت کردن بدون قید و شرط به فرزندان است. یعنی اینکه آنها باید در هر شرایطی عشق و محبت خود را به فرزندان ابراز کنند. نباید این عشق و محبت مشروط به کسب نمرات خوب در امتحانات باشد. متأسفانه بسیاری از والدین زمانی که فرزندشان نمرات عالی کسب میکند محبت و علاقه زیادی به او نشان میدهند و همین امر باعث میشود کودک در زمان امتحانات نگران از دست دادن محبت والدین شود و تصور کند در صورتی که نتواند نمرهای عالی کسب کند محبت پدر و مادر را از دست خواهد داد.»
با اعتقاد به اینکه برای عشق ورزیدن به فرزندانمان باید آنها را بخوبی بشناسیم و بر اساس آن، زبان عشق را پیدا کنیم و حرف بزنیم میگوید: «وعده دادن یکی از رفتارهایی است که والدین در فصل امتحانات به فرزند میدهند و تصورشان این است که با این کار انگیزه او را در کسب نمرات عالی بیشتر خواهند کرد درحالی که این کار استرس زیادی به فرزند وارد می کند. برخی والدین هم متأسفانه علاوه بر وعده دادن به آن عمل نمی کنند و این شدت آسیبپذیری دانشآموز را بیشتر میکند.»
کارنامه والدین در فصل امتحانات
بیاموزیم که بچهها باید در حال زندگی کنند نه در گذشته و نه در آینده. نتیجه زندگی در آینده نگرانی است و زندگی در گذشته نیز افسوس به همراه دارد؛ باید به بچهها بیاموزیم انجام کارهای خود را به تعویق نیندازند و هیچ وقت درس خواندن را به شبهای قبل از امتحان موکول نکنند. خواندن یک کتاب در شب امتحان علاوه بر خستگی مفرط قدرت یادگیری را کاهش میدهد و دانشآموز فقط به حفظ کردن درس بسنده میکند.
دکتر جمشید بیگدلی- روانشناس بالینی نحوه برنامهریزی برای دانشآموزان در فصل امتحانات و همچنین نوع عملکرد والدین در این فصل را با چند فاکتور مهم مرتبط میداند و میگوید: «نخستین فاکتور سن است. یعنی اینکه نوع رفتار والدین باید متناسب با سن کودک باشد. برای دانشآموز مقطع تحصیلی ابتدایی نباید در درس و کسب نمره و همچنین فعالیتهای ورزشی سختگیری کرد. هدف از تحصیل باید یادگیری باشد و نباید از همان ابتدای تحصیل کسب نمره بالا را شرط موفقیت دانست. همچنین باید جنسیت را نیز در نظر گرفت و در نوع برخورد با فرزندان دختر و پسر باید ظرافتهای رفتاری بیشتری به کار برد و در نوع گفتار باید دقت داشت. باید شخصیت فرزند را به خوبی شناخت و از دخالت غیرهوشمندانه پرهیز کرد. این دخالتها روند مطالعه او را مختل میکند. والدین باید بدانند رقابت گاهی تخریبکننده است و این ما هستیم که گاهی به این رقابتها دامن میزنیم. باید به فرزند گوشزد کرد تلاش او است که اهمیت دارد و هر نتیجهای که بهدست بیاید چیزی از ارزش کار او کم نمیکند.
آماده سازی خانه
وی درباره آماده کردن محیط خانه برای امتحانات پایان سال میگوید: «آماده کردن محیط خانه برای فصل امتحانات اهمیت دارد. نوجوانان زیادی برای مشاوره به من مراجعه میکنند و از رفت و آمدها و مهمانیهای والدین در روزهای پایانی سال تحصیلی گلایه دارند. والدین آنها توجهی به اینکه زمان امتحانات باید مهمانیها را کم کنند ندارند. والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که آنها نقشی اساسی در موفقیت فرزند در فصل امتحانات دارند. باید با کاهش دفعات مهمانی از کسانی که میخواهند برای مهمانی به خانه آنها بیایند خواهش کنند تا آن را به زمان دیگری موکول کنند. در این ایام باید با فرزندمان همراهی کنیم و به تغذیه و خواب او نیز توجه ویژهای داشت. همچنین والدین باید ارتباط سازندهای با مدرسه داشته باشند و از برنامه امتحانات او آگاهی پیدا کنند و نیز با آگاهی از برنامه امتحانی برنامهریزی مناسبی برای او انجام دهند.»
اما دنیای اینترنت و بازیهای رایانهای یکی از مهمترین موانع تمرکز دانشآموزان بر دروس است. دکتر محمدرضا کرامتی در این ارتباط میگوید: «تحقیقات نشان داده است به هر میزان که دانشآموز در ایام امتحانات با اینترنت و بازیهای کامپیوتری کمتر سر وکار داشته باشد موفقیت بیشتری در درس و امتحانات کسب میکند. نکته دیگری که والدین باید آن را به فرزندشان بیاموزند تأکید بر اولویتها است، یعنی اینکه فرزندان باید فعالیتهای روزانه خود را اولویت بندی کنند. با این کار فرزندان برنامهریزی در زندگی را آموزش میبینند و برای آینده تحصیلی و زندگی شان برنامهریزی میکنند.
نقش اولیاء مدرسه
در کنار خانواده، مربیان و معلمان نیز نقش زیادی در آمادهسازی دانشآموز برای فصل امتحانات و کاهش استرسهای آنها دارند. نخستین و مهمترین کاری که معلمان و مربیان باید مدنظر داشته باشند این است که نباید بچهها را با هم مقایسه کنند. دهههای قبل این روش برای ترغیب دانشآموزان در مدارس معمول بود و بسیاری از ما خاطرات خوبی از این نوع رفتار نداریم و بررسیهای روانشناسی نشان میدهد این شیوه تربیتی نامناسبترین روش است و رقابت به هرشکلی برای آنها مخرب است. باید روی افزایش قدرت یادگیری دانشآموز تأکید کنیم تا بازخوردهای مناسبی بگیریم.»
دکتر بیگدلی نیز با تأکید بر حساس بودن روحیه دانشآموزان مقاطع تحصیلی بعد از دوران ابتدایی میگوید: « در مقاطع مختلف تحصیلی فرزندان والدین باید مراقب رفتار خود باشند. نوجوانان از روحیه بسیار حساسی برخوردارند، بطوری که اگر در زمینه تحصیل آنها سختگیری کنیم باعث میشود که از درس زده شده و با تصور اینکه میتوانند با کار کردن آینده بهتری برای خود دست و پا کنند درس و مدرسه را رها میکنند.. در روزهای امتحان که والدین شاهد تلاش بیشتری از سوی دانشآموز هستند باید بپذیرند که شرایط با چند ماه قبل تفاوت کرده است و در ابتدا باید توکل کردن را به فرزندان یاد داد. پس از آن باید به آنها آموخت هر درس، روش مطالعه خاصی دارد و برای پیدا کردن آن میتوان از مشاوران تحصیلی و معلمان کمک گرفت. مشکل بسیاری از دانشآموزان این است که با روش صحیح مطالعه کتابهای درسی آشنایی ندارند و نمیتوانند برای خواندن کتاب درسی و نحوه استراحت بین ساعتهای مطالعه برنامهریزی داشته باشند.»
درس خواندن در رأس هرم فکری ما قرار دارد، اما باید در آن تنوع نیز وجود داشته باشد و در کنار آن درس، تفریح و ورزش هم باشد. یادمان باشد درس همه چیز نیست و یاد بگیریم که تلاش مهم است. بسیاری از والدین فرزندشان را در روز کنکور همراهی میکنند و متأسفانه با گفتن این جمله که امروز روز مهمی برای تو و ما است عملاً به او استرس وارد میکنند. این دانشآموز با این استرس در جلسه کنکور حاضر میشود و تصور میکند اگر قبول نشود زندگی خود و خانوادهاش را نابود خواهد کرد. والدین باید با آرامش دادن به فرزند به او اطمینان دهند با تلاش زیادی که کرده و زحماتی که آنها شاهد آن بودهاند حتماً در امتحان موفق خواهد شد.
والدین باید بدانند فرزندان ابزاری برای رسیدن به آرزوهای ازدست رفته شان نیستند و اصرار و سخت گیری های آنها اضطراب بچهها را بیشتر میکند.(ایران)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا:
این روشها عبارتند از:
اجتناب: این روش به دانشآموز کمک میکند از رویارویی با مسأله پرهیز کند و خود را از شرایط تنش زا دور نگهدارد.
تعویق: بر اساس این روش دانشآموز بدون هیچ کوششی برای حل مسأله، به این امید که مسأله برطرف خواهد شد آن را تا فردا به تعویق میاندازد و با آن روبهرو نمیشود.
حفظ سلامتی و شادابی: سلامتی و تندرستی جسمی، شخص را قادر میسازد بهطور صحیح با فشار روانی کنار آید. پیاده روی، شنا و انواع دیگر تمرینهای قدرتی، نه تنها باعث قوت بخشیدن و شادابی میشود بلکه از لحاظ روحی به دانشآموز نیرو میبخشد.
حمایت خانواده و عشق بدون قید و شرط والدین به فرزندان: والدین باید محبت خود را به فرزندان، صرفنظر از میزان موفقیت تحصیلی آنها طوری نشان دهند که بچهها بتوانند این محبت را احساس کنند. والدین نباید محبت خود را به فرزندان به نوع رفتار بچهها مرتبط سازند و از جوایز مادی برای تقویت رفتار مطلوب در فرزندانشان استفاده نکنند اگر محبت خود را به گرفتن نمره بالاتر توسط فرزندان محدود کنند ضمن اینکه گرفتار محبت مشروط میشوند میزان فشار روانی بچهها را نیز بویژه در ایام امتحانات افزایش میدهند.
پذیرش: فشار روانی حقیقتی از زندگی است. بسیاری از دانشآموزان یا دانشجویان زمانی که برای نخستین بار از خانه دور میشوند دچار اضطراب و تنش میشوند که این حالت کاملاً طبیعی است. ممکن است زمانی که شما دانشجو میشوید برای نخستین بار آن را تجربه کنید. تحریکهای عصبی مربوط به آزمون کاملاً طبیعی است و بیشتر دانشآموزان این تحریکها را در زندگی تحصیلیشان تجربه میکنند.
مدیریت زمان: استفاده مؤثر از زمان، نیازمند برنامهریزی برای اطمینان یافتن از انجام کاری ضروری است. شاید احتیاج داشته باشید هفتهای 40 ساعت مطالعه کنید و این امر نیازمند برنامهریزی است.
در واقع راه رسیدن به اعتدال در فرایند مطالعه در ایام امتحانات، مدیریت مؤثر زمان است. هر شخصی در هفته 168 ساعت در اختیار دارد.
معمولاً 80 درصد بازده کاری از 20 درصد فعالیتی که به کار میگیرید، بهدست میآید. هنگامی که زمان را مورد تحلیل قرار میدهید، باید از قانون 80 به 20 استفاده کنید. اگر در جهت بهبود نسبت 80 به 20 تلاش کنید، این در حکم راهنمایی خواهد بود که میتواند عامل اصلی پیشرفت عادتهای مطالعه باشد.
کارنامه زمان شما، جهت اصلی زندگی را مشخص خواهد کرد. اکنون که فعالیتهایتان را به (باید انجام دهید)، (بهتر است انجام دهید) و (دوست دارید انجام دهید) تقسیم کرده اید، میتوانید زمان را به طور مؤثرتری، تنظیم و فهرستی از کارهایی که انجام دادهاید تهیه کنید.
عوامل فردی اتلاف وقت شامل به تعویق انداختن کار، نگرانیها، بینظمی، تعهد بیش از اندازه و فقدان اولویتهاست و عوامل بیرونی اتلاف وقت عبارتند از: تلفن، اینترنت، آی پد، ایکس باکس، ملاقاتها و مهمانیها، مراجعات، تلویزیون، رفت و آمد و اوقات انتظار.( دکتر محمدرضا کرامتی- دانشیار دانشگاه تهران/ایران)
-اوایل فعالیتتان، آناهیتا نعمتی بودید چه شد که اسمتان را به آنا تغییر دادید؟ این کار قبل از انقلاب خیلی باب بود اما بعد از انقلاب کمتر اتفاق میافتد.
دلیلش تشابه اسمی با خانم آناهیتا همتی بود که قبل از من و در سال ۱۳۷۲ وارد این عرصه شده بود، در حالی که من سال ۷۶ وارد سینما شدم. خب خانم همتی قدیمیتر از من بود. اسمشان هم جا افتاده بود و شناخته شده بودند. سه – چهار سال اولی که وارد این عرصه شدم، اغلب مصاحبه هایی که از من چاپ میشد، اطلاعات غلط داشت! در حقیقت اطلاعات خانم همتی جای من نوشته میشد! از سال تولد بگیرید تا اطلاعات فیلمها و سریالها. و همینطور عکس! حتی گاهی در تیتراژها هم این اشتباه پیش می آمد. به همین خاطر احساس کردم که باید یک تفاوتی ایجاد شود. از فیلم «پارک وی» به بعد بود که تصمیم گرفتم اسمم را به آنا تغییر دهم.
-پس خانواده و دوستانتان همچنان آناهیتا خطابتان میکنند؟
بله. آناهیتا صدایم میکنند.
-کمی از دوران کودکی و نوجوانی و شرایط خانوادگیتان بگویید.
پدر و مادرم هر دو فرهنگی بودند. مادربزرگم هم همینطور. در کودکی بسیار شیطنت میکردم و در فضای ورزش و نقاشی و خطاطی سیر میکردم. چون پدرم همزمان نقاشی و خطاطی هم درس می دادند. ولی زیاد در فضای نمایش و بازیگری و… نبودم. بیشتر علاقه ام سمت موسیقی بود. موسیقیهای مختلف و به خصوص موسیقی های شرقی. کنکور دادم و در حقیقت انتخاب پنجم من هنرهای دراماتیک نوشهر بود و قبولیام در آنجا شاید یک جرقه برای ورود به عالم بازیگری. البته چون شهرستان بود نرفتم و در تهران دورههایی مثل کلاسهای بازیگری استاد سمندریان و… را دیدم. حدودا ۱۸-۱۷ سالم بود که وارد این حوزه شدم و به صورت حرفهای با فیلم «هیوا»ی مرحوم ملاقلی پور به سینما معرفی شدم. وقتی وارد فیلم هیوا شدم، تابلویی را از آقای ملاقلی پور کادو گرفتم که انگیزهام را بیشتر کرد. همینطور منتقدان و اهالی رسانه و مطبوعات که آن سال استقبال خیلی خوبی از من کردند. یادم می آید یک منتقد در گزارش فیلم مطلبی نوشتند و از من به عنوان پدیده جدید سینمای ایران یاد کردند. همه ی اینها انگیزه ای شدند برای علاقه ی بیشتر من به این حرفه.
-خانواده تان مخالفتی نداشتند؟
نه، پدر و مادرم خیلی حمایت و تشویقم کردند و خیلی خوشحال بودند. حتی تابلویی را که آقای ملاقلی پور برایم امضا کردند به خوبی نگه داشتیم.
-کنار امضایشان، نکته یا یادداشتی هم نوشتند؟
بله… نوشتند: «من قول میدهم ۵ سال آینده آناهیتا نعمتی جزو ۵ بازیگر زن اول ایران خواهد بود.» و امضاء و تاریخی که به یادگار برایم گذاشتند. البته بعد از هیوا و دو فیلم دیگری که بازی کردم، ۴- ۳ سالی بازیگری را به دلیل ازدواج و به دنیا آمدن فرزندم کنار گذاشتم و آن چیزی که ایشان گفت محقق نشد تا اینکه مجدد به طور جدی با «پارکوی» شروعی دوباره داشتم.
-البته سریال مسافر هم خیلی با استقبال مواجه شد.
سریال مسافر را بعد از سه فیلم سینمایی اولم هیوا، دلباخته و زندانی ۷۰۷ کار کردم. بعد از زندانی ۷۰۷ ازدواج کردم و بلافاصله سریال مسافر را بازی کردم و دیگر کار نکردم. زمانی که کار نمیکردم این سریال پخش شد و با استقبال ۹۸ درصدی بیننده ها مواجه شد. طوری که رسانه ها میگفتند پنجشنبه ها و زمان پخش این سریال، ترافیک خیابانها کم میشود.
-چرا بعد از مسافر، چند سالی کار نکردید؟
به دلیل به دنیا آمدن دخترم رایکا و زندگی خانوادگی. می خواستم خودم بالای سر رایکا باشم تا او بزرگتر شود و به نقطه ای برسد که از عهده یکسری از کارهایش بربیاید.
-پس این تصور اشتباهی است که می گویند شما به دلیل ازدواجتان خیلی شناخته شدید؟
دقیقا. خیلی ها ادعا کردند که آناهیتا نعمتی بعد از ازدواجش هنرپیشه شد ولی خب، اصلا اینگونه نبود. من کار می کردم و پیشنهادهای خوبی داشتم و حتی فرصت همکاری با چند کارگردان مشهور را هم از دست دادم. دقیقا زمانی که ازدواج کردم دیگر کار نکردم.
-در آن برهه ای که مشکلاتی بر سر زندگی شخصی تان پیش آمد و از همسرتان جدا شدید، آن اتفاقات به زندگی حرفه ای شما آسیب زدند؟ در حقیقت اگر آن اتفاق ها نمی افتاد الان خودتان را جلوتر می دیدید یا اینکه فرقی نمی کرد؟
من اگر ازدواج نمی کردم الان قطعا مسیر دیگری را در کارم پیش می گرفتم. صددرصد پیشرفت می کردم چون پیشنهادات خیلی خوبی از کارگردان های خوب داشتم، ولی خب آن زمان همسرم دوست نداشت من کار کنم. تنها کاری که فقط در همان اوایل ازدواج انجام دادم سریال مسافر بود که خود ایشان هم حضور داشتند.
-یک مقدار اطلاعات غلط در مورد شما در ویکی پدیا و دیگر منابع اینترنتی وجود دارد. مثلا اینکه در سال ۷۲ و با بازی در نمایشی از آقای مرزبان وارد عرصه ی نمایش شدید یا اولین فیلمتان، یک فیلم به نمایش درنیامده است یا در فیلم کوتاهی از آقای مخملباف شرکت داشتید. کمی در مورد این اشتباهات توضیح می دهد.
بله… متاسفانه این اشتباهات وجود دارد. این اطلاعاتی که گفتید هم مربوط به خانم همتی است که امیدوارم در منابعی که گفتید تصحیح شوند. حتی گاهی سال تولد من را ۱۳۵۲ می زنند که باز هم اشتباه است آنقدر که گاهی می پرسند چرا آناهیتا نعمتی پیر نمی شود؟!! (می خندد) در حالی که من تیرماه ۵۶ به دنیا آمده ام. در ۲۶ سالگی نقش چند سال بزرگتر از خودم را در پارک وی بازی کرده ام، در زن دوم اجازه دادم که پیرترم کنند و فیلم هایی مثل شیش و بش که در سن و سال خودم بازی کردم اغلب تعجب کردند که چرا نقش از سن خودم پایین تر است! الان هم در فیلم های آخرم با گریم های سنگین حاضر شده ام یا در یکی می خواد باهات حرف بزنه که ۸-۷ کیلو اضافه وزن پیدا کردم، برای اینکه بتوانند گریم خوبی روی صورتم اجرا کنند و از این قبیل مسائل.
-اولین بار که جلوی دوربین رفتید و اولین بار که پا روی صحنه ی تئاتر گذاشتید چه حسی داشتید؟
اولین بار که روی صحنه ی تئاتر رفتم مثل یک سقوط آزاد بود! آن هم در سالن چهار سو، در جشنواره تئاتر فجر با آن ازدحام جمعیت، خانم ثمینی، زمانی که می خواستم از پشت صحنه به روی صحنه بیایم. وقتی جمعیت را از پشت پرده دیدم، ناخودآگاه دیگر نتوانستم قدم بردارم. چند بار بلند شدم و نشستم و نفس عمیق کشیدم اما باز هم نشد و دیگر نتوانستم بلند شوم. به قول معروف کُپ کرده بودم. نور صحنه هم داشت می آمد.
به هر حال با کمک دوستان و عوامل بلند شدم و زمانی که می خواستم وارد صحنه شوم احساس یک سقوط آزاد را داشتم. انگار پاهایم روی زمین نبود و هیچ استقامتی نداشتم. وقتی قدم برمی داشتم، خدا خدا می کردم که بتونم استقامتم را حفظ و ضربان قلبم را کنترل کنم تا بتوانم شروع کنم به دیالوگ گفتن. خیلی حس عجیبی بود! هر طور بود توانستم به خودم مسلط بشوم و روی صحنه حاضر شوم. ولی برای سینما، آنقدر سخت نبود و راحت با دوربین و… کنار آمدم. یادم می آید وقتی اولین بار که دوربین را گذاشتند و من قرار بود در یک پلانی از هیوا حاضر شوم، باید یک ری اکشن می دادم به یک پایی که از قبر درآمده بود.
آقای ملاقلی پور جلوی من نشست و دستش را جلو آورد و گفت: «دست من را می بینی، فکر کن همین پایی ست که بعد از سال ها از قبر بیرون کشیده اند؟ چه حسی نسبت به آن داری؟ ری اکشنت به آن چیست؟ خب، من تصور می کردم که الان خیلی باید چندشم بشود و حالم بد. صورتم را به هم ریختم و خلاصه یک ری اکشن دادم. آتیلا پسیانی سریع آمد و گفت: «نه، نه… اصلا اینطوری نیست. دارند از تو کلوزآپ می گیرند و لازم نیست اووراکت بکنی و…»
توضیحاتی از این قبیل داد و تاکید کرد که باید یک برداشت این پلان را بازی کنی. با اینکه کم سن و سال بودم اما خیلی حمایتم می کردند. نمی گذاشتند بترسم. همه در پشت صحنه به من امیدواری می دادند. انرژی می دادند. درهر حال، راهنمایی های درست آقای پسیانی باعث شد راحت تر باشم و از پس نقش بربیایم. با یک برداشت اجرا کردم و بعد همه دست زدند و تشویقم کردند. از آنجا به بعد بود که شور و شوقی درونم ایجاد شد و همش می گفتم پس کی نوبت من می شود (می خندد) خلاصه سعی کردم حرفه ای باشم، حرفه ای برخورد کنم، همیشه اخلاق را مدنظر بگیرم. در سینمای ایران و درکارم همیشه مدیون هیوا و عوامل حرفه ای آن هستم.
-تلاش های شخصی هم داشتید برای ارتقاء سطح بازیگری تان؟ گویا در کلاس های بازیگری در آمریکا شرکت داشتید؟
بله، بعد از فیلم «یکی می خواد باهات حرف بزنه» حالم زیاد مساعد نبود و ۳-۲ ماهی سفری داشتم به آمریکا؛ هم سفر شخصی بود و هم شرکت در فستیوال فیلم نور که برای فیلم های ایرانی است و من به جای آقای میهندوست که آن زمان مادرشان به رحمت خدا رفته بودند، شرکت کردم و به کلاس های هالیوود اکتینگ استلا ادلر معرفی شدم.
یک شیوه ی بازیگری متفاوت که با آنچه در ایران آموخته بودم کاملا فرق می کرد. گرچه در ایران باز هم آنچه را آموخته ای نمی توانی کامل به نمایش بگذاری. به دلیل محدودیت هایی که برای یک زن بازیگر وجود دارد. استاد ادلر نقطه ی مقابل شیوه ی استانیسلاوسکی است که با آقای سمندریان کار می کردیم. در کل باید بگویم خیلی دنیای متفاوتی دارد. نکته اینجاست که اگر بتوانی از هر دو شیوه ی بازیگری بهره ببری، موفق خواهی شد.
-شما در حرفه های مختلف هنری دستی بر آتش دارید. از مزون لباس گرفته تا طراحی دکوراسیون و دیزاین. این کارها را برای درآمدزایی انجام می دهید یا علاقه ی شخصی؟
نمی شود گفت درآمدزایی، چراکه مثلا در دکوراسیون با تعدادی از جوانان تحصیلکرده داخل و خارج کار می کنم و به نوعی درکنار آنها هستم. خب، حرفه ی اصلی من هم نیست و تخصص های لازم را می خواهد و به واسطه ی سفارش هایی که می گیریم، کارها را تقسیم بندی می کنیم و انجام می دهیم. در مورد مزون لباس عروس هم باید بگویم که الان به دلیل وقت کمی که دارم بیشتر کارها را واگذار کرده ام، چراکه طرح ها و لباس ها از آن طرف می آمد و رسیدگی زیادی را می طلبد. در حال حاضر بیشتر تمرکزم را روی سینما گذاشته ام و امیدوارم آن اتفاق و آن نقشی را که دوست دارم برایم پیش بیاید، محقق بشود.
-اهل ورزش هم هستید؟
بله، خیلی زیاد. از کودکی همه اش در حیاط و کوچه بودیم و ورزش می کردیم. دوچرخه سواری و والیبال حتی فوتبال! الان رایکا را هم سعی می کنم همین گونه تربیت کنم. چند رشته همزمان البته نه به صورت تخصصی که حرفه اش بشود. از کودکی دوست داشتم ورزش های مختلف را در حد بلد بودن یاد بگیرم. بعد از فیلم «هدف اصلی» رفتم کیک بوکسینگ کار کردم و…
-در وبسایت تان هم عکس با اتومبیل دارید.
بله، یک دوره ای در رالی شرکت می کردم که به دلیل عدم ایمنی در پیست دیگر ادامه ندادم. البته الان شنیدم که پیست را درست کرده اند. ضمن اینکه هزینه های بالایی داشت. آماده سازی ماشین و تجهیز کردنش با خودت بود و باید می رفتی اسپانسر جذب می کردی.
-گویا خیلی اهل سفر هستید.
بله… زیاد… به قول شاعر: بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی. سفر در ایران و خارج از ایران بسیار به شناخت آدم کمک می کند. مثلا شیراز، یزد، اصفهان و… از چند سال پیش و به خصوص از زمانی که دخترم رایکا بزرگتر شد اعتیاد به سفر پیدا کردم. خوشبختانه الان کیفیت پروازهای داخلی هم بهتر شده و می توان همه جا رفت. کشورهای مختلف هم همینطور. دیدن آدم های مختلف، شکل ها و قیافه های مختلفشان، فرهنگشان، سبک زندگی هایشان، تنوع غذایی شان و… همه ی اینها را بسیار دوست دارم. شاید در ایران دانستن چند زبان به درد آدم نخورد اما در اغلب کشورها حداقل به سه زبان صحبت می کنند.
-به چه زبان هایی مسلط هستید؟
یک مدت فرانسه را به خاطر فیلمی شروع کردم اما چون فیلم لغو شد رهایش کردم، سخت هم بود واقعا. انگلیسی را هم دست و پا شکسته در حدی که امور روزمره ام در سفر بگذرد. متاسفانه نتوانستم زبان را کامل فرا بگیرم.
-معمولا سفرها را تنهایی انجام می دهید یا با دوستان؟
هم تنهایی بوده و هم با رایکا. با دوستان کمتر ولی پیش آمده.
-هیجان انگیزترین سفری که رفته اید؟
سفرهای هیجان انگیز زیادی داشته ام اما… والت دیزنی خیلی خوب بود. هیجان انگیز بود. طوری که از رایکا هم بیشتر هیجان داشتم. (می خندد)
-از رابطه ی مادر و دختریتان با رایکا بگویید.
خیلی خوشحالم که رایکا را دارم و خوشحالم که با سن و سال کم او را به دنیا آورده ام، چون الان خیلی با هم دوست هستیم. همیشه به خودم می گویم ای کاش در ۱۷-۱۸ سالگی به دنیا می آوردمش. رایکا انگیزه ی زندگی، کار کردن، موفقیت، پیشرفت و ساختن من است. بسیار دختر باهوشی است و منتقد کارهای من. یکی از دلایلی که بعضی از فیلم ها را بازی نکردم رایکا بود.
چطور؟
چند تا از کارهای من را دید و گفت خجالت نمی کشی اینها را بازی کرده ای؟ این چه بازی است کردی؟ (می خندد) ولی خیلی جاها آمده و تئاترهایم را دیده و تشویقم هم کرده. خیلی بیشتر از سنش میفهمد.
-شغل بازیگری و این که مجبور است تنها بماند اذیتتان نمی کند؟
تنها که نمی ماند. چون با پدر و مادرم زندگی می کنیم، همه ی خانواده با همیم. (ریتم زندگی)
جام جم سرا:
۱. برای کارهای خود اولویت قائل شوید
برای انجام کارهای خود در روزمره ممکن است با وجود برنامه ریزی مناسب، زمان کافی برای رسیدگی به تمام امور نداشته باشید. بنابر این شما نیازمند یک اولویت بندی در بین فعالیتهای خود در برنامه کاریتان هستید که به موقع قادر باشید وظایف مهم خود را رسیدگی کنید و هر روز کارهای خود را بر حسب اهمیتشان انجام دهید.
۲. «نه» گفتن را یاد بگیرید و به هر جلسهای نروید
برای اینکه در انجام فعالیتهای خود و در برنامه کارییتان دچار مشکل نشوید میبایست به درخواست جلساتی که از اهمیت آنچنانی برخوردار نیستند «نه» بگویید. قبول درخواستهای دیگران که به برنامههای جدی و مهم شما ضربه میزند شما را از رسیدن به اهدافتان باز میدارد.
۳. انجام وظایف در بهترین زمانی که انرژی دارید
برخی از ما سحرخیزیم و برخی عادت داریم شبها تا دیروقت کار کنیم. بهترین زمان برای انجام وظایف و کارهای خود را با توجه به میزان سطح انرژی خود در شبانه روز تعیین کنید و نوع زمان بندی خود را بر حسب آمادگی ذهن و بدنتان برای برنامه روزانهتان قائل شوید.
۴. از آنچه که حواستان را پَرت میکند دوری کنید
هنگام انجام فعالیتهایتان تلفن همراهتان را کنار بگذارید. بهتر است زمانی که دارید کاری را انجام میدهید که دارای اهمیت زیادی است از انجام کارهای غیر ضروری بپرهیزید، پس در جلسات و تصمیم گیریهای مهم، ذهن خود را همزمان درگیر خواندن پیامهای فیسبوکی و یا توییتری نکنید که برای شما هیچ سودی ندارند.
۵. از انجام چند فعالیت به صورت همزمان بپرهیزید
تنها کافی است تصور کنید که نوشتن پیامک به هنگام رانندگی چقدر میتواند خطر آفرین باشد. با انجام چندین عملیات در یک لحظه، دقت و سرعت پردازشگر ذهن شما در گیر چندین عملیت میشود که باعث کاهش راندمان ذهنتان و عدم حصول نتیجهٔ مورد انتظار میگردد.
۶. به خود جایزه بدهید
بعد از اینکه توانستید یک فعالیت بسیار مهم را در لیست خود به پایان برسانید به خود با یک زمان استراحت کوتاه و یا یک فنجان چای یا قهوه و یا یک پیاده روی کوتاه جایزه دهید. این امر به شما کمک میکند که انرژی بگیرید و فعالیتهای بعدی را با انرژی و روحیه بهتر انجام دهید.
زمان خود را صرف انجام کارهایی که شما را به اهداف بزرگتان نزدیک نمیکند، نکنید. در طول روز به گونهای عمل کنید تا به هنگام شب وقت داشته باشید به روز گذشته فکر کنید و از فعالیت خود برای رسیدن به اهدافتان راضی باشید. زمان شما کلید موفقیت شماست؛ پس، از کلید خود عاقلانه استفاده کنید.(تسنیم)