متنهای نوشتهشده در زیر هر تیتر، صحبتهایی از دنی گارسیاست:
بعد از آن درباره چیزی که مخاطب قرار است از محصول استفاده کند و احساسات او بحث میکنیم. این میتواند تنها لذت بردن از آن باشد یا به تغییر فرهنگ او منجر شود، اما موضوعی که اهمیت دارد این است که پروژه ما حرکتی مردمی ایجاد میکند و سبک زندگی آنها را تغییر میدهد.
به عنوان یک کارآفرین، معتقدیم که تجارت در زندگی تاثیر بسزایی دارد، اما رویکرد بهتر این است که برای بهبود کسب و کار و رشد و بالندگی آن باید به عنوان موضوع مجزایی در زندگی خود به شغلمان توجه داشتهباشیم.
به عنوان مثال، بهترین فیلمها همیشه توسط افرادی ساخته شدهاند که تنها به پول فکر نکردهاند و به طور جدی سرمایهگذاری خود را روی ایدهها و اهداف آن انجام دادهاند.
زمانی که شما به اندازه کافی تلاش و مدیریت خود را بکار بگیرید و به دنبال بهترین روشها برای مسایل خود باشید، جدای از پیشینه کسب و کار خود، نیروی بزرگی را برای آن تامین خواهید کرد.
۲مشتریان ما بازیگرانی هستند که آغاز کار یک فیلم خاص را تعیین میکنند. ما نباید تنها روی پول تمرکز کنیم. فاکتورهای دیگری وجود دارند که برای یک مشتری از اهمیت بالایی برخوردار هستند: یک عملکرد ویژه، ایجاد روابط، ساخت فرصتی برای توسعه فعالیت در فضای مجازی، برنامههایی برای رشد و ارتقای شرکت از جمله آنهاست.
وقتی به ماهیت آنچه که برای مشتری مهم است و به آن بها میدهد پی بردیم، به درک درستی از فعالیت خود رسیدهایم. ما باید به نیازهای مشتریان خود تکیه کنیم و سعی نکنیم برخلاف میل آنها و آنچه صنعت تغییر میدهد، عمل کنیم.
بیش از حد به یک فرآیند خاص متمرکز نشوید چرا که آنها همیشه تغییر میکنند. چیزی که اهمیت دارد توانایی ساخت راهحل برای مشکلات است.
زمانی که به پاسخ مسایل مختلف فکر میکنید، به طور خودکار انعطافپذیری خود را بالا میبرید و به خلاقیت خود میافزایید.
۳اگر ما تنها درباره مشتریان آیندهنگر و کسانی که میخواهند در تلویزیون حضور داشته باشند فکر کنیم، سازگاری با برنامههایمان را از دست میدهیم، زیرا همیشه به دنبال افرادی هستیم که به توسعه روند کاری و تولیدات شرکت کمک میکنند.
این موضوع برای همه ما صدق میکند. زمانی که تصمیم میگیرید تا کار جدیدی را شروع کنید، علاوه بر اینکه نباید آن را در انزوا قرار دهید، میبایست به عنوان قطعهای از یک پازل بزرگ به آن نگاه کنید.
یک روش معمول برای افراد بدون انعطاف این است که تنها در یک اتاق قدم بزنند و با کسی در ارتباط نباشند تا ایدهای به ذهنشان برسد. نکته قابل توجه این است که تنها برخی از این افراد به موفقیت میرسند.
به جای بکارگیری این رویکرد، من سعی میکنم تا وقت خود را صرف نیازهای شبکه و استودیو بنمایم. هدف من این است که همیشه چیزی را ارایه کنم که احساس بهتری را به مشتری منتقل میکند.
بنابراین سعی نکنید تنها به نیازهای خود فکر کنید. پیش از اینکه به اتاقی وارد شوید، اطمینان حاصل کنید که از نیازهای سایر افراد حاضر در آن آگاه هستید.
همیشه تصمیمی را میگیرم که نتیجه آن روی ۱۰۰۰ مورد دیگر مفید واقع شود. همچنین برنامههای خود را به گونهای تنظیم میکنم که ۳ ماه کاری مرا مشخص میکند.
زمانی که شما هدف بزرگی را در زندگی خود تعیین میکنید، بسیاری از اهداف کوچکتر در پی آن محقق میشوند. بدین وسیله مسیر شما و گروهتان مشخص خواهد بود و جای نگرانی برای عواقب پیشرو وجود نخواهد داشت.
میلیونها انسان با استعداد در جهان وجود دارند که هنوز در حال درجا زدن هستند. استعداد مهم است، اما استعدادی که بدون اخلاق کاری باشد تقریبا بیارزش خواهد بود.
نباید تلاش کورکورانهای داشته باشید. سخت کار کردن بدون هدف خاص، مخرب است. شغل شما میبایست تا حدودی دقیق باشد و پویایی کافی در آن دیده شود. در این هنگام است که شما میدانید برای چه منظوری و چه اهدافی سخت کار میکنید.
هرگز کسی نبودهام که بگویم تو میتوانی همه کارها را خودت انجام دهی. با این حال تمایلم بر این است که آنچه را که دوست دارم، انجام دهم. همچنین روز خود را با کاری شروع میکنم که از انجامش لذت میبرم.
زمانی که اهداف شما یکدیگر را پوشش ندهند، همیشه احساس ضعف خواهید کرد. وقتی که فرصتی را بدست میآورید، باید مطمین شوید که آن میتواند در جهت نیازهای شما بکار گرفته شود. بنابراین در غیر این صورت، میبایست از آن بگذرید.
وبسایت دیجی کالا - ساناز حسینی: قبل از اینکه خواندن این مطلب را شروع کنید، باید با شما روراست باشم. ما در دنیایی مدرن زندگی میکنیم، جاییکه افراد به دنبال موفقیت سریع هستند، میخواهند خوش اندام باشند، رابطهی بهتر و پول بیشتری داشته باشند و دنبال سه روش ساده برای به دست آوردن اینها هستند.
موفق شدن اصلا کار آسانی نیست، و یک شبه اتفاق نمیافتد.
میبایست آنرا به دست آورید. باید به سختی کار کنید و عرق بریزید تا به خواستههایتان در زندگی برسید. سفر زندگی خسته کننده است و روزمرگیها کلافهتان میکنند. اگر زندگی افراد موفق را بخوانید متوجه حرفهای من خواهید شد.
نمیتوانید ازآن همه سختکوشی و تلاشی که در ایدهها، پروژهها و استارتآپهایشان از همان روز اول داشتهاند چشمپوشی کنید. سفر آنها به سوی موفقیت حسی یک شبه نبوده است، اما بدون شک سفری تنها و خسته کننده بوده، چون مدت زیادی طول خواهد کشید تا افراد به درجهای از موفقیت که واقعا خواهان آن هستند برسند.
مسیر واقعی به سمت موفقیت مالی، شخصی و حرفه ای، برای افرادی که از یک خاراندن ساده سر شروع میکنند به این صورت است: داشتن یک ایده، روی این ایده بهطور جدی کار کردن و هرروز داشتن انتخابهای درست است ( یا حداقل، انتخابی که آن لحظه فکر میکنید درست است). کاری که انجام میدهید باید آنقدر منحصر بهفرد باشد که هیچ کامپیوتر یا رباتی را نتوانند جایگزین شما کنند.
یادداشتها و راهکارهای موفقیت کسی را با پشتکار و دقت فراوان دنبال نکنید، چون حقیقت این است که موفقیت امری شخصی، فردی و نسبی است. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که یادداشت بردارید، الهام بگیرید و به نصیحت افرادی گوش دهید که قبل از شما به هدفتان رسیدهاند.
افرادی که تاکنون به موفقیتهای بزرگی در زندگی دست یافتهاند، با سختکوشی، خلاقیت و نوآوری به این نقطه رسیدهاند.
شما باید اطلاعات جدید را ازافراد زیر یاد بگیرید و مانند اسفنج این اطلاعات را جذب کنید:
اشخاصی مثل گالیله، مایکل جکسون، جان لنون، ایلان ماسک، جف بزوس، ریچارد برنسون، اوپرا و جی.کی. رولینگ، تنها نمونهی کوچکی از مردان و زنانی هستند که تعصبها را به چالش کشیدند، پنجرههایی را رو به دنیا باز کردند که خودشان از آن اطلاعی نداشتند، علم ندیده را مطالعه کردند، غیرممکن را انجام دادند، در صنعت و رشتهی خود نوآوری کردند و تودهی جامعه را به داشتن چشماندازی بزرگتر از موقعیت خود ترغیب کردند.
هدف افراد رویاگرا به دست آوردن پول بیشتر، تحت تاثیر قرار دادن جامعه، معاشرت با افراد مشهور یا قدرتمند بودن نیست. اینها می خواهند دنیا را تغییر چشمگیری دهند، به داد کرهی زمین برسند و روش زندگی ما را از طریق ایدهها، کالاها و رویاهای نوآورانه تغییر دهند.
افراد رویاگرا احساسات، اشتیاق و چشماندازهایشان را با مردم دنیا به اشتراک میگذارند و اجازه میدهند که سایر ذهنهای با استعداد نیز به تلاشهای عظیم و بیپروای آنها بپیوندند. یک نمونهی فوقالعاده، ایلان ماسک است، مردی که نهتنها به فکر ساخت جامعهای انسانی روی مریخ است، بلکه در تلاش است تا ایدهی سفری سریعتر و سبزتر را با ماشینهای برقی (تسلا موتورز) عملی کند.
۲- نابغههای خلاق
خلاقیت بخشی از چیزیست که وجه تمایز ما انسانها از یکدیگر است. افرادی که افکار و کنجکاویهای خلاقشان را دنبال می کنند، آگاهانه در تلاشند تا زندگیشان را تغییر دهند، و خودشان را در موقعیتهایی قرار میدهند که چیزهایی که انتظار ندارند را تجربه کنند.
افراد خلاق از مواجه شدن با تردید هراسی ندارند و چندین بار شکست میخورند، چون میدانند که همهی اینها بخشی از فرایند خلاقیت است. خلاقیت نیروییست که روح انسان را به جاهای ناشناخته سوق میدهد و به ما اجازه میدهد که به روشهایی نو و منحصر بهفرد تصور کنیم، خلق کننده باشیم و ارتباط برقرار کنیم.
چه بخواهید کتابی بنویسید، یا احساساتتان را روی بوم نقاشی بیاورید، وخانهتان و یا اپلیکیشنهای کاربر-پسند را درآینده طراحی کنید، قطعهای موزیک بسازید، یا معادلهی جدیدی بنویسید که وجود ابعاد متعدد را نشان دهد، میبایست خارج از چارچوب ذهنتان فکر کنید! آنهایی که اینگونه عمل میکنند آینده را میسازند و اتفاقات خارقالعاده را ممکن میسازند.
۳- یادگیرندهی مادام العمرنقطهی اشتراک همهی افراد موفق این است که هرگز دست از یادگیری برنمیدارند. به صورت مداوم در حال حرفهای شدن در مهارتهای جدید هستند، بهخصوص زمانیکه میخواهند تجارتشان را گسترده کنند، یا یک ایده، کالا، یا خدماتی را بهبود دهند.
بسیاری از موفقترین افراد، آنهایی هستند که کالج را نیمهکاره رها کرده و خودشان به دنبال یادگیری راهاندازی تجارتی موفق، نوآوری صنعتهای جدید و خلق تکنولوژیهای دگرگون کننده بودهاند، بدون اینکه آموزش رسمی دیده باشند. نبوغهایی مثل نیکولا تسلا، جان دی. راکفلر، ویلیام شکسپیر، توماس ادیسون، هنری فورد، استیو جابز و تعداد زیادی دیگر، مهر تاییدی بر این موضوع هستند که هر شخصی میتواند ایدهی ذهنیاش را با یادگیری موضوعهای موردنیازش به دنیا معرفی کند.
بنابراین اگر می خواهید امروزه در بازار کار رقابت کنید و اساسا پول بیشتری کسب کنید، باید شخصی خود آموخته باشید. هرگز به این دلیل که نمیدانید کاری را چطور انجام دهید رویا یا ایده ای را نابود نکنید! هرگز اینطور فکر نکنید برای یادگیری چیزی باید زیر کوله باری از قرض بروید. علم و دانش همه جا هست، خوشبختانه اینترنت برای همه در دسترس است و میتوانید ساختن هرچیزی را ازآن یاد بگیرید.
درست لحظهای که الگوهایتان را تغییر دهید و این کیفیتها را وارد زندگی روزانهتان کنید، می توانید به زندگیتان معنا و جهت دهید، یک روز از خواب بیدار میشوید و متوجه میشوید که "ایول! بالاخره جایی هستم که باید باشم!”
حالا بلند شوید، بروید و چیزی بسازید!
همیشه مثبت فکر کنید تا موفق باشید
تعریف تفکرمثبت:
افکار مثبت و منفی:
ویژگی های افراد مثبت نگر:
ویژگی های افراد منفی نگر:
وبسایت پنجره خلاقیت: احساس میکنید که قرار اســت روزی به موفقیت برسید. نسبتا خود را قدرتمند احساس میکنید. قرار اســت به زودی کار بزرگی انجام دهید. به نظرتان ارزش کار شما خیلی زیاد اســت. معروف هستید. تنها چیزی که احتیاج دارید کمی زمان بیشتر اســت… اگر زمان بیشتری داشتید تمام این اتفاقات میافتاد.
جمله معروف «هر چیز که در جستن آنی، آنی» اینجا مصداق دارد. به چه دلیل؟ چون بر پایه علم واقعی نوشته شده اســت. روانشناسان به مدت مدیدی رابطه بین مغز و بدن را مطالعه کردند. زمانی که ما احساس مشخصی داریم، به همان شیوه عمل میکنیم. برعکس آن نیز صدق میکند. زمانی که ما به شیوه مشخصی عمل میکنیم، همان احساس مرتبط را خواهیم داشت.
رایجترین مثال ممکن لبخندزدن اســت. لبخندزدن فقط یک پاسخ به یک احساس خوشحالی نیست. عمل لبخندزدن در واقع میتواند کاری کند که شما واقعا احساس شادی کنید. همین اصل در جمله «هر چیز که در جستن آنی، آنی» نیز صدق میکند. زمانی که دنبال انجام کاری باشید، احساسات، عواطف، سطح اعتماد به نفس و رویکرد کلی شما به همان سمت خواهند رفت. نتیجه چیست؟ در نهایت به خواستهتان خواهید رسید.
2. با اعتماد به نفس عمل کنید. مهم نیست چه میشود
یکی از بهترین داراییهای شما اعتماد به نفس شماست. مشکل اینجاست که ذهن سرشار از ترس و دودلی به سختی میتواند اعتماد به نفس از خود بروز دهد. بسیاری از کارآفرینان و افراد موفق آینده دچار شرایطی به نام سندرم ایمپاستر هستند؛ احساس کوچک بودن و نبود اطمینان شخصی از جایگاه و دستاوردهای خود که به خودویرانگری مشهور اســت.
این سندرم در دنیای پر سرعت کارآفرینی بسیار شایع اســت. حتی موفقترین افراد نیز تجربه شک و دودلی نسبت به خود را داشتهاند.شما یا میتوانید تسلیم افکار دروغین مغزتان و در نتیجه دچار سندرم ایمپاستر شوید یا بدون توجه به آن افکار از خودتان اعتماد به نفس نشان دهید.
من اعتماد به نفس را پیشنهاد میکنم. اعتماد به نفس شما را تحت پوشش خود قرار میدهد. حتی اگر خودروی مناسبی ندارید، کت و شلوار ارزانی پوشیدهاید یا حتی دفتر کار شخصی نیز ندارید، باز هم اعتماد به نفس داشته باشید.
3. از دیگران کمک بخواهید
افراد باهوش میدانند که چقدر باهوش نیستند! به خاطر همین اســت که این افراد همیشه از دیگران تقاضای کمک میکنند. تنها دلیلی که من چیزهایی از بازاریابی اینترنتی میدانم به دلیل باهوش بودنم نیست. به خاطر این اســت که از دیگران راجع به آن سوال پرسیدهام.
4. در انتخاب افرادی که با آنها وقت میگذرانید گزینشی عمل کنید.
کارآفرینان ارزش زمان را میدانند. آنها درک کردهاند که «گذراندن زمان» معادل «خرج کردن پول» اســت و تنها این تفاوت وجود دارد که پول منبعی قابل تجدید اســت اما زمان خیر. به همین دلیل، شما باید با افرادی وقت بگذرانید که حال شما را بهتر میکنند. شما نباید وقتتان را در جایی بگذرانید که باهوشترین فرد آنجا هستید؛ بلکه باید در جایی قرار بگیرید که در چالش قرار بگیرید و رشد پیدا کنید. افراد موفق وقتشان را در کنار دیگر افراد موفق میگذرانند. زمانی که بحث سرمایهگذاری زمانی پیش میآید، باید تصمیمات هوشمندانهای اتخاذ کنید.
5.خوب بپوشید
چه دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، مردم شما را از روی آنچه پوشیدهاید،قضاوت میکنند. من قبلا لباسهای مناسبی نمیپوشیدم. زمانی که چند تغییر استراتژیک و کمهزینه در کمد لباسهایم ایجاد کردم، همه چیز تغییر کرد. نرخ مشاورهام بیش از دو برابر شد، مشتریان با ارزشی به دست آوردم و کسب و کارم متحول شد.
آیا تمام این تحولات به دلیل کمد لباسهایم بود؟ البته شانس نیز دخیل اســت؛ اما لباسهایم واقعا تاثیرگذار بودند. من اکنون پول زیادی برای لباسهایم خرج میکنم اما به طور کلی تغییر شیوه لباس پوشیدن خرج زیادی در بر ندارد.
فقط لباسهای خوب نیستند که تاثیر خوبی بر جا میگذارند. باید لباس مناسب انتخاب کرد. سیلویا هیولت، یکی از مدیران قدرتمند عرصه تجارت میگوید: «شما باید طوری به نظر برسید که انگار عضوی از گروه هستید و باید طوری به نظر برسید که انگار بهتر از بقیه اعضای گروه هستید.»
6. ریسکپذیر باشید.
کارآفرینان خوب میزان ریسکپذیری خوبی دارند. راز مهم ریسکپذیر بودن این اســت که شروع به ریسکپذیری کنید. به نظر ساده میآید، اما واقعیت همین اســت. با ریسکهای کوچکی شروع کنید که ضرر زیادی را به شما نزند. در نهایت چگونگی محاسبه ریسک یک تصمیم را خواهید آموخت و از همان موقع میزان ریسکپذیریتان افزایش خواهد یافت. با اعتماد به نفس ریسک کنید. این کار به شما میآید.
7. بیوگرافی آنلاین خود را بنویسید
اگر کسی بخواهد اطلاعات بیشتری در مورد شما بداند، چه میکند؟ نام شما را در گوگل جستجو میکند. این کار فضولی نیست. آنها فقط میخواهند بدانند که شما چه کسی هستید، چه میکنید و کارتان چیست. شما باید آنچه را که آنها در اینترنت میبینند و تاثیرگذاریشان را شکل دهید. اگر خودتان حضور خود در اینترنت را شکل دهید، میتوانید هویتی ایجاد کنید که با آنچه میخواهید بشوید تطابق داشته باشد.پروفایل شما در تمام سایتهای اجتماعی باید منسجم و رقابتی باشد. این زندگینامه شماست و رویآیندهتان تاثیر خواهد گذاشت. برای نوشتن آن زمان و توجه کافی را مبذول کنید.
نتیجه
هر شخص موفقی دورهای را پشت سر گذاشته که در آن موفق نبوده اســت. موفقیت پس از رشد و توسعه ایجاد میشود.اکنون زمان آمادهشدن شماست. سخت کار کنید و به آن دل بدهید. اگر میخواهید به آنچه که باید برسید، باید در همان مسیر حرکت کنید. شما به عنوان یک کارآفرین، موفقیت را چگونه نشان میدهید؟
در زیر به ۱۰ کاری اشاره میکنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره میبرند انجام دادهاند.
۱. بهانه نیاوردهاند.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما میگوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونیمان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما میگوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.
ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن اســت ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمیدهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمانهایی هم اتفاق میافتد که با ما با بیعدالتی رفتار میشود. ممکن اســت برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزهدهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا میتوانست به زندان افتادن خود را بهانهای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.
به بهانههایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانهها را دارید و بعد فکر کنید که چطور میتوانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.
۲. فقط به آنها مربوط نبوده اســت.
موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بودهاند به این دلیل بوده اســت که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کردهاند.
اگر چیزی که به شما انگیزه میدهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سختتر، طولانیتر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست اســت، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن اســت از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی اســت اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمیرود.
۳. صبحهای زود و شبهای دیر.
کسانیکه در زندگی خود به موفقیت دست یافتهاند برای آن زحمت کشیدهاند. این ممکن اســت به قیمت از دست دادن بقیه قسمتهای زندگیشان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعیشان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده اســت و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکردهاند بقیه چیزها برایشان بیاهمیت میشود.
مطمئناً سختکوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.
۴. بهترین وسیله.
انرژی وسیلهای بسیار وسیع اســت که معمولاً درمورد آن صحبت نمیشود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت میشود اما منظور ما سطح انرژی انسانهاست.
واقعیت این اســت که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان سادهتر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسباندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردشخون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاریمان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر میبرد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.
۵. اصول.
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این اســت که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند میماند.
شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی از اصول شرکت اپل این بوده اســت که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان میبینیم که بر این اصل پایبند هستند.
برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمانهای سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.
۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.
همه ما زمانهایی درگیر تردید میشویم. حتی بهترین ما شک میکنیم که به آرزویمان میرسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز میکند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت اســت که کاری که میکنند درست اســت.
حتی اگر زمانهایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون میآیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه میکشند.
شما هم میتوانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوشبینیتان درست بوده اســت.
۷. یک دلیل.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشتهاند و میخواستهاند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بیسواد میدیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را میدید، حتی بااینکه فقط با کمک خود میتوانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم میدید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایهای در آن وضعیت میدید و میخواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.
شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.
۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور میتواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته اســت؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن اســت فردا باشد، ممکن اســت ده سال دیگر.
آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا میکند این واقعیت اســت که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمیکشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف میشوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب میدهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سالهای ابتدای زندگیاش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی داشت.
هیچکس نمیداند کی به موفقیت میرسد. پس با ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. میتوانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.
۹. مردم بزرگ به طور خستگیناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند.
تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعتها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه میکرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.
وقتی مردم به تایسون فکر میکنند، به یک حیوان فکر می کنند. چیزی که اصلاً نمیبینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانشآموز بود بعد یک بوکسر.
این ورزشکاران حرفهای فیلم تماشا میکردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟
خودم را مثال میزنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسباندام اســت. به همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه میکنم. کتابهایی درمورد اینکه چطور میتوانم نویسنده بهتری شوم و راههای ارتباط با خواننده مطالعه میکنم و کتابهای نویسندههایی را میخوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان فروش اســت باید کتابهایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه مطالعهتان باید همین باشد.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.
۱۰. خطر کردن.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کردهاند بیشتری از دیگران خطر کردهاند.
میلیاردها نفر در طول تاریخ بودهاند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشتهاند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشتهاند. چیزی که نداشتهاند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگیشان بوده اســت. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشتهاند.
«بدترین تراژدی زندگی یک استعداد هدررفته اســت.»
آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن اســت ازدواج با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن اســت ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانوادهتان باشد. آرزوی شما ممکن اســت کمک به میلیونها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد. آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.
اگر واقعاً میخواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.
آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.
* باید زودتر از آنچه می خواهید از خواب بیدار شوید.
* همواره باید بیشتر از آنچه در عوض چیزی به دست می آورید بدهید.
* باید بیشتر از آنچه دیگران به شما اهمیت می دهند، شما به آنها اهمیت بدهید.
* باید در حالی که به شدت زخمی، خسته و آسیب دیده اید، مبارزه کنید.
* بایدحس ناامنی و شک در حین انجام کارها و تصمیم گیری ها را تجربه کنید.
* باید رهبری کنید، حتی وقتی که هنوز دنباله رویی ندارید.
* باید بر روی خودتان سرمایه گذاری کنید؛ حتی اگر هیچ کس دیگری شما را حمایت نکند.
* هنگامی که به دنبال پاسخ پرسش هایی هستید که آنها را نمی دانید، باید شبیه افراد نادان به نظر بیایید.
* باید سخت بر روی جزییات کار کنید؛ وقتی که بی اعتنا از کنار آنها گذشتن بسیار آسان اســت.
* باید نتایج را گزارش دهید؛ حتی وقتی که می توانید با آوردن عذر و بهانه ای از زیر آن در بروید.
* باید برای دستیابی به دلایل منطقی خودتان جستجو و پژوهش کنید؛ حتی وقتی که به شما گفته می شود که «واقعیت» را بپذیرید.
* باید اشتباه کنید و مانند فردی نادان به نظر برسید.
* باید تلاش کنید، شکست بخورید و دوباره سعی کنید.
* باید سریع تر بدوید؛ حتی اگر نفستان بند آمده باشد.
* باید با کسانی که به شما بدی کرده اند، مهربان باشید.
* باید حساب کارهایتان را پس بدهید؛ حتی وقتی در شرایط بد و نامساعدی باشید.
* باید بدون توجه به موانع پیش رو، همواره به سویی حرکت کنید که خواهان رسیدن به آن هستید.
شما باید به کارهای سخت تن دهید، کارهایی که هیچ کس دیگری نمی کند. کارهایی که شما را می ترساند. کارهایی که به خودتان می گویید: «وای خدای من! چقدر دیگر دوام خواهم آورد؟»
آن کارها شما را می سازند.معرف شما هستند. آنها کارهایی هستندکه تفاوت بین یک زندگی عادی و پیش پا افتاده را با زندگی موفق و روشن نشان می دهند.
البته می توان خیلی راحت از کنار کارهای سخت گذشت و برای انجام ندادن آنها بهانه ای آورد یا طوری رفتار کرد که گویی آنها هیچ ارتباطی به ما ندارند.
اینکه چرا بعضی افراد معمولی به موفقیت های بزرگ دست می یابند در یک حقیقت ساده نهفته اســت و آن این اســت که آنها کارهای سختی را انجام می دهند که افراد باهوش تر، پولدار و تحصیل کرده تر جرأت یا انگیزه آنها را ندارند.
به کارهای سخت تن ندهید؛ زیرا احتمالا از قابلیت های خودتان شگفت زده خواهید شد.
افکار نگرانکننده باعث حواسپرتی افراد شده و انرژی آنها را تحلیل میبرد
انسان موفق
آیا از این افرادی هستید که صبح پس از بیدار شدن از خواب، به کارهای پیش رو فکر میکنند و دائم این استرس و نگرانی رادارند که همه مسائل بهدرستی و دقیق پیش برود؟ بدون شک اینگونه تفکرات بسیار وقتگیر، غیرکاربردی و خستهکننده هستند و بهویژه هنگام صبح و در ابتدای روز باید از آنها پرهیز نمایید. برای اینکه بدانید چطور از هجوم این افکار رها شوید، توصیه میکنیم ۴ راهکار زیر را خوانده و به آنها عمل کنید.
قبول کنید که انسان از فکر کردن ناگزیر اسـت
زیاد فکر کردن باعث ازکارافتادن مغز و خلاقیت شما نمیشود، بلکه موجب حواسپرتی شده و انسان را به سمت تفکرات منفی سوق میدهد.
جدال دائمی با مشغلههای فکری نیز به ایجاد و رشد احساسات منفی منجر شده، ناامیدی میآورد و در آخر نیز موجب خستگی بیشازحد روحی میشود. بنابراین، این را قبول کنید که فکر کردن امری کاملا طبیعی اسـت و اعتقاد به این مساله نخستین مرحله برای تربیت دوباره ذهن و حواس محسوب میگردد. اگر یاد بگیرید که خود را درگیر فکر کردنهایتان نکنید، میتوانید بر شرایط زندگی خود کنترل بهتری داشته باشید.
ذهن خود را با تکرار دائمی، تربیت کنید
عدم تمرکز، نوعی عادت محسوب میشود. فارغ از اینکه چه نوع شخصیتی دارید و آیا ذاتا انسان مستعدی هستید یا خیر، باید بدانید که با تکرار پیاپی و صحیح میتوانید ذهن خود را دوباره از نو تربیت نمایید. هرزمانی که حواستان پرت شد، فقط کافی اسـت یکنفس عمیق کشیده و دوباره به موضوعی که از آن منحرفشدهاید، برگردید. نفس عمیق و تمرکز را هرروز تمرین کنید.
با نگرانیهایتان کنار بیایید
افکار نگرانکننده باعث حواسپرتی افراد شده و انرژی آنها را تحلیل میبرد. همچنین، شمارا از زمان حال بیرون کشیده و به آینده پرتاب میکند. این در حالی اسـت که تمامی توان و قدرت هر فردی در زمان حال او جاری اسـت. ازاینرو، اگر دائم روی اتفاقهای آینده تمرکز نماید، درواقع زمان و انرژی خود را هدر میدهد.
برای پرهیز از چنین مشکلی، هر زمان که نگرانی از آینده به سراغتان آمد از خود بپرسید آیا لازم اسـت الان به آن فکر کنم؟ یا بپرسید که آیا این اتفاق اکنون برای من روی خواهد داد؟ وقتی پاسختان به چنین پرسشهایی منفی اسـت، پس بیخیال شده و روی زمان حال خود تمرکز کنید.
در طول روز و دایما تمرین کنید که افکاری که به اکنون شما مربوط نیستند را از ذهنتان بیرون بریزید. نگرانیهای آینده را به همان آینده موکول کنید. با این تمرینات شبها نیز خواب راحتتری خواهید داشت.
هرروز سه مرتبه سه نفس عمیق بکشید
نفس عمیق آگاهانه به تمرکز نیاز دارد و ازاینرو بهترین روش برای تربیت ذهن برای باقی ماندن در زمان حال محسوب میشود. در صورت نیاز، موبایل خود را کوک کنید تا در ساعتهای ۱۲ ظهر، ۳ و ۷ بعدازظهر این موضوع را به شما یادآوری نماید.
این را به یاد داشته باشید که ذهن شما بهترین دوستتان اسـت با این روشها کنترل حواس خود را به دست بگیرید و باعث خلاقیت، انرژی و موفقیت بیشتر ذهن خود بشوید.
روزیاتو
اخبارمرتبط :
پنج خصوصیت انسان های موفق
۵ عادت انسانهای موفق
رازهای یک زن و شوهر موفق!
راز زندگی زوج های موفق کشف شد !
زندگی انسانهای موفق
جمله "این کار شدنی نیست" اصلاً در دی ان ای آنها وجود ندارد. افراد موفق می دانند که همیشه یک راه حل برای هر مشکلی وجود دارد. گاهی باید خلاق باشید، ولی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد که کاری غیرممکن باشد. و وقتی یک هدف آنقدر بزرگ اسـت که رسیدن به آن دشوار به نظر می رسد، آنها هدف را به تکه های کوچکتر تقسیم می کنند. آنها می دانند که با گام های کوچک می توان به قله بلندترین کوه ها دست پیدا کرد.
برام مهم نیست!
علاقه و اشتیاق در خون افراد موفق اسـت. شما هیچ وقت نمی شنوید که افراد مبتکر بگویند "من از شغلم متنفرم!" یا "برام مهم نیست!" اگر شما اشتیاق و علاقه نداشته باشید هرگز نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید و برای پیشرفت ریسک بپذیرید، ابتکار به خرج دهید و کسب و کار خود را گسترش دهید.
انقدر سوال نپرس!
افراد باهوش می دانند که چیزی به نام "سوال احمقانه" وجود ندارد. آنها می دانند که به محض اینکه جلوی کنجکاوی گرفته شود و دیگر سوالی پرسیده نشود، ابداع و نوآوری بنیادی پایان می یابد. بعضی از متمایزترین و منحصر بفرد ترین رهبران مانند استیو جابز و جیمز دایسون تیم های خود را تشویق می کردند که دائماً نحوه انجام کارها را زیر سوال ببرند و دانش قراردادی را به چالش بکشند. سوالات محبوب آنها این سه سوال بودند: "چرا؟" "چرا نه؟" "چه می شد اگر؟"
چرا من باید این کارو انجام بدم؟
در هر کسب و کاری به خصوص در کسب و کارهای رو به رشد و توسعه، چندین و چند نفر باید چندین و چند کلاه به سر بگذارند. از آن مهمتر افرادی که داوطلبانه فاصله ها را شناسایی می کنند و خودشان این فواصل را پر می کنند اغلب آنهایی هستند که بیشتر شناخته می شوند و مسئولیت ها و تیم های خود را گسترش می دهند و در نهایت چیزی واقعاً شگفت انگیز می سازند. ولی جمله "این کار من نیست که انجامش بدم" جمله ای نیست که آنها بگویند.
من فکر نمی کنم درست باشه که نحوه انجام کارها رو تغییر بدیم.
افراد موفق همیشه نحوه انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روش های بهتر، سریعتر و مؤثرتر برای انجام وظایف و اجرای استراتژی های درست می یابند. آنها خودشان را به سمت حوزه هایی هل می دهند که شاید برایشان راحت نباشد، ولی در آن حوزه ها می توانند به رشد و ترقی ادامه دهند و به تیم های خود کمک کنند تا روی خط پیشرفت بمانند. آنها درک می کنند که این تغییر لازم و ضروری اسـت و اینکه راحت و آسوده به مسیر قبلی ادامه دهند، آنها را به موفقیت ماندگار نمی رساند.
ممنون، ولی من نظر کسی رو نخواستم.
برای آنکه فردی واقعاً موفق شود، باید از تجربه های جدید، ایده های نو و چشم اندازهای جدید استقبال کند. فرد همیشه باید نسبت به بازخورد و نظرات دیگران روی باز نشان دهد. افرادی که دائماً نسبت به بازخورد روی باز نشان می دهند نه تنها از سوی تیم ها و همکاران خود مورد احترام قرار می گیرند، بلکه شانس ارزشمندی برای نگاه کردن به خودشان از دیدگاه دیگران می یابند. هیچیک از ما کامل نیستیم و همیشه می توانیم از بازخوردهایی که می گیریم استفاده کنیم و رشد کنیم. در پایان روز باید خودتان باشید و شاید چیزهایی در شما وجود داشته باشد که بخواهید آنها را عوض کنید.
اگه شکست خوردیم چی؟
شکست بخشی از کسب و کار اسـت. جیمز دایسون قبل از آنکه جاروبرقی بدون کیسه معروفش را اختراع کند، 5126 بار شکست خورد. توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ 10000 بار شکست خورد. برای آنها شکست فقط پله محکم دیگری برای نزدیک شدن به هدف بود و راهنمایی ضروری دیگری بود تا بدانند که چه کاری را نباید انجام دهند. افراد موفق از شکست خوردن نمی ترسند. آنها می دانند که وقتی شکست می خورند فقط مسئله زمان مطرح اسـت و این مانع از آن نمی شود که آنها دست از ابتکار و امتحان کردن چیزهای جدید بردارند.
من بهتر می دونم!
چیزی به نام مرد خودساخته وجود ندارد. پشت هر فرد موفقی یک تیم باهوش وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی اسـت. درست کردن یک تیم عالی بدان معناست که شما اعتراف می کنید که شما همه چیز را نمی دانید و از افرادی کمک می گیرید تا حفره های خالی دانش، تجربه و دیدگاه شما را پر کنند و به آنها اعتماد می کنید تا به شما در ساختن چیزی فوق العاده کمک کنند.
ولی این کار خیلی سخته.
افرادی که در زندگی خود به بیشترین موفقیت دست می یابند هرگز در موقعیت های مهم راه آسان را نمی روند. آنها علاقه، پشتکار و جسارت شکل دادن به مسیری جدید را دارند. اول شدن و فتح مسیرهای نو هرگز آسان نبوده اسـت. و گاهی شما باید از اشتباهات و موفقیت های دیگران درس بگیرید تا به شکل دهی به مسیر خودتان کمک کنید. ولی در پایان روز وقتی آن لحظه مهم و حیاتی می رسد که باید سرنوشت خود را بسازید، افراد موفق هرگز آسان ترین راه را انتخاب نمی کنند.
هشدار: اگر میخواهید زندگی موفقی داشته باشید، هیچوقت خودتان را درگیر 7 عادت آدمهای ناموفق نکنید. کدام 7 عادت؟! با صفحه «موفقیت» این هفته، همراه شوید....
عادت اول: آنها منفی فکر میکنند، منفی حرف میزنند و منفی عمل میکنند وای!
آنها در هر شرایطی فقط مشکلات را میبینند. همیشه شکایت میکنند که آفتاب خیلی داغ اســت، باران گلهای باغچهشان را خراب کرده، باد موهایشان را به هم ریخته و ... خلاصه، فکر میکنند همه عالم برخلاف میل آنهاست. همیشه مشکل را میبینند و هیچوقت راهحل را نمیبینند. یک ضربه کوچک مشکلات را آنچنان بزرگ میکنند که تبدیل به یک تراژدی اساسی میشود. آنها شکست را عاقبت هر کاری میدانند؛ همچون یک بلای آسمانی که یک دفعه نازل میشود. هیچوقت به جلو حرکت نمیکنند و در زندگیشان تغییر زیادی نمیدهند، چرا که همیشه میترسند حاشیه امنیت و راحتی خودشان را از دست بدهند.
عادت دوم: آنها قبل از اینکه فکر کنند، عمل میکنند!
آنها براساس تصمیمهای غریزی، آنی و تکانهای عمل میکنند! مثلا اگر چیزی را ببینند که خوششان بیاید و چشمشان را در نگاه اول بگیرد بدون لحظهای درنگ آن را میخرند. حتی خیلی چیزهای به درد نخور و بیربط با زندگیشان. بعد یک چیز بهتر را میبینند و شروع میکنند به ناله و نفرین و چانه زدن برای دست آوردن آن. اگر به دستاش بیاورند زود از یادش میبرند و اگر به دستاش نیاورند زمان زیادی را صرف غم و اندوه ناشی از آن میکنند. اکثر وقتها درباره آینده فکر نمیکنند و با این حال فکر میکنند فردا موقعیت بهتری از امروز خواهند داشت. درباره نتایجی که به دست خواهد آمد، نظری ندارند. عمدتا از زندگی زناشوییشان لذت نمیبرند. گاهی دست به اعمال خلاف – چه تخممرغدزدی و چه شترمرغ دزدی- میزنند و جالب اینکه همه این کارها را در تصوراتشان، مطلوب میبینند.
عادت سوم:خیلی بیشتر از آنکه گوش بدهند، حرف میزنند!
انگار میخواهند یک «شومن» باشند و خودشان را مدام توی بحثهایی درباره قهرمانان زندگیشان و گروهها و دستههایی که دوست دارند، میاندازند و در این راه از دروغ گفتن هم ابایی ندارند اما اکثر مواقع حرفهایی که میزنند با توجه و استقبال دیگران روبهرو نمیشود. وقتی کسی به آنها نصیحتی میکند، گوشهایشان را میبندند و چیزی نمیشنوند، چرا که آنقدر مغرورند که نمیخواهند اشتباهشان را قبول کنند. در تصور خودشان، خیلی هم با فهم و کمالات هستند. آنها توصیههای دیگران را رد میکنند چون احساس میکنند اگر به حرف دیگران گوش بدهند، رتبه و منزلتشان پایین میآید.
عادت چهارم: آنها راحت تسلیم میشوند
آدمهای موفق از ناموفقها و شکستخوردهها به عنوان پلههایی برای بالا رفتن استفاده میکنند. اما جواب اینکه چگونه این افراد را شناسایی میکنند و پل موفقیتشان را از ناکامی آنها میسازند این اســت که ناموفقها اکثرا در کاری که انجام میدهند یا صلاحیت ندارند یا استعداد و چه نشانهای واضحتر از نشان آدمی که چیزی در آستین برای رد کردن ندارد؟!
آدمهای ناموفق در شروع هر کاری سعی و تلاش نشان میدهند اما چیزی نمیگذرد که همه شور و شوقشان را از دست میدهند. مخصوصا وقتی با اشتباهی از خودشان روبهرو میشوند. به محض این اتفاق، کارشان را ترک میکنند و دنبال کار دیگری میگردند. البته اتفاقی نمیافتد؛ چون باز همان داستان و همان نتیجه تکرار میشود. آدمهای ناموفق پافشاری خاصی در دنبال کردن رویاها و کارهایی که دوست دارند انجام بدهند، ندارند.
عادت پنجم: آنها حسودند و سعی میکنند دیگران را پایینتر از خودشان نگه دارند
آنها حسودند! خودشان را در موفقیتهای دیگران سهیم میبینند و دیگران را سهیم در شکستهایشان و به جای اینکه کار و تلاششان را بیشتر کنند شروع میکنند به شایعهسازی و زیرآبزنی دیگران و با این کار سعی میکنند دیگران را از معرکه به در کنند و جای آنها را بگیرند. هر چند گاهی آنها در این کار موفق به نظر میرسند اما چیزی که کاملا واضح اســت ناموفق بودن آنها اســت و احساس غرور کاذبشان! آنها حتی اگر در زمینهای خوب باشند و صاحب استعداد و توانایی، به شما هیچ کمکی نمیکنند.
عادت ششم: آنها وقتشان را زیاد هدر میدهند
آنها نمیدانند فردا چه کاری باید انجام بدهند و گاهی فقط میخورند و مهمانی میروند و میگردند و تلویزیون نگاه میکنند و از آن بدتر، خیلی از آنها هیچ کاری نمیکنند و هیچ فکری هم برای آینده در سرشان ندارند. این شاید برای مدتزمان کوتاهی آزاردهنده نباشد و حتی یکی از روشهای آرامشبخش (ریلکسیشن) به حساب بیاید اما اگر میخواهیم موفق باشیم، باید زمانمان را مدیریت کنیم و به نحو مطلوبی بین کار و سرگرمیهای خودمان تعادل ایجاد کنیم.
عادت هفتم: آنها راحتترین و بیدردسرترین راه را انتخاب میکنند
اگر دو راه برای انتخاب کردن وجود داشته باشد، آدمهای ناموفق راهی را انتخاب میکنند که راحتتر اســت؛ حتی اگر این راه منفعت کمتری داشته باشد. آنها نمیخواهند به هیچ عنوان به خودشان کمی زحمت بدهند؛ در حالی که یک زندگی خوب میخواهند. نکتهای که این آدمها نمیدانند این اســت که هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت! و هیچ چیزی بدون تلاش به دست نمیآید (البته در 99 درصد موارد) و اگر همین آدمها کمی، فقط کمی، برای خودشان و در راه خودشان فداکاری کنند زندگیشان خیلیبهتر میشود. در مقابل، زندگی خوب آدمهای موفق بنا میشود بر استمرار و خطا! آنها ثابتقدم هستند و در راه رسیدن به هدفهایشان تسلیم نمیشوند. آنها خطا میکنند اما آنها را تکرار نمیکنند و از میان خطاهایشان، نکتههای مثبت را بیرون میآورند.
منبع: Qatarliving
منبع : هفته نامه سلامت
هفته نامه شنبه: برای رسیدن به یک طرح بازاریابی موفق، باید به خوبی اجزای این طرح را شناخت و با یک ژرفنگری دقیق به آنها رسید.
همه افرادی که وارد فضای کسب و کار میشوند، به دنبال یافتن راهی برای تأثیرگذاری بیشتر روی مخاطبان هستند و بنابراین داشتن یک طرح تبلیغاتی موفق، میتواند کمک قابل توجهی به پیشبرد اهداف تجاری فعالیتهای اقتصادی در سطح جهان بکند. در ادامه سعی میکنیم اجزای اصلی یک بازاریابی موفق را معرفی کرده و عناصر کلیدی این روند را برشماریم.
برای شروع یک کسبوکار موفق، اولین قدم، شناختن بازار مصرف آن کسبوکار اسـت، هرچه شما بیشتر بتوانید نسبت به شناخت بازار خود اطلاعات کسب کنید، فرآیند تبلیغاتی موفقتری را به اجرا درخواهید آورد. به عنوان مثال، اگر یک رستوران دایر کردهاید، باید بدانید که مخاطبان اصلی شما چه کسانی هستند؛ بیشتر، خانوادهها به رستوران شما میآیند و یا شاغلان و کارمندان؟ یا اینکه حضور کودکان در رستوران شما تا چه اندازهای اسـت؟
تمرکز روی محصول
بعد از شناختن بازار، باید تمرکز اصلی را روی ارائه محصولات خود بگذارید، چراکه مهمترین وسیلهای که میتواند بازار مصرف را به سوی شما جلب کند، ارائه یک محصول خاص و باکیفیت اسـت. وقتی نیازهای مخاطبان خود را شناختید باید سعی کنید محصولی که ارائه میدهید مطابق با علایق آنها و از همه مهمتر، دارای کیفیت عالی نیز باشد.
در نظر گرفتن جزئیات قابل اندازهگیری
یک طرح بازاریابی موفق، طرحی اسـت که قابل اندازهگیری و بررسی باشد، به این معنا که شما بتوانید از میزان موفقیت خود باخبر شوید. به این معنا که باید بدانید تا چه اندازه در شناخت بازار و تمرکز روی محصولات خود موفق بودهاید.
مسئولیت و پاسخگویی
بعد از اندازهگیری سطح رضایتمندی مشتریان، روند بازاریابی شما متوقف نمیشود، احساس مسئولیت یکی از مهمترین قسمتهای یک طرح بازاریابی موفق اسـت. احساس مسئولیتپذیری یکی از ارکان مهم بازاریابی برای هر کسبوکاری اسـت، به این معنا که تمام افرادی که در یک فرآیند بازاریابی دخیل هستند، باید نسبت به فعالیتی که انجام میدهند احساس مسئولیت داشته باشند.
چنین احساسی باعث ارائه یک طرح موفقتر و بهینهتر خواهد شد؛ ضمن اینکه احساس مسئولیتپذیری، وظیفه مهمتری را نیز به دنبال خود دارد و آن هم پاسخگویی اسـت، روند بازاریابی شما باید به گونهای باشد که در مقابل تکتک اجزای آن، قادر به پاسخگویی باشید.