مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

۴۰ سال نامه‌نویسی هر روزه برای ابراز عشق به همسر

آقای «بیل برسنن» ساکن شهر نیوجرسی تا کنون حدود ۱۰ هزار نامه برای همسرش «کریستین» نوشته است که هرکدام از این نامه‌ها برای یک روز بوده است. این زوج استثنائی به تازگی سوژه رسانه‌های جهان شده‌اند و احتمالا بار‌ها به این سوال پاسخ داده‌اند که چطور توانسته‌اند به این موفقیت و میزان علاقه برسند؟

ملاقات این زوج عاشق برای اولین بار در سال ۱۹۷۴ در کلاس درسی که بیل مشغول تدریس در آن بود اتفاق افتاد. کریستین دانش آموز بیل بود و به گفته بیل با دیدن او رعد و برقی در دلش ایجاد شد. همین دیدار باعث شد بیل و کریستین رفت و آمدشان باهم را بیشتر کنند و برای هم نامه و نقاشی‌هایشان را ارسال کنند.

آن‌ها تمام نامه‌هایشان را نگه داشته‌اند و چند سال پیش به فکر بایگانی و منظم کردن این نامه‌ها افتادند. منظم کردن کارت‌ها و نامه‌های این زن و شوهر برای آن‌ها یک سود دیگر هم داشت. به گفته بیل حالا هر وقت می‌خواهند روز خاصی از زندگیشان را بررسی کنند و سراغ خاطره‌های آن دوران بروند در بایگانی منظم خود نوشته‌های آن دوران را بیرون می‌آورند. به همین سادگی! مثلا یک روز در سال ۱۹۸۲ که بیل با همسرش به یک رستوران رفته و در آنجا بعد از دیدن فیلم نوشیدنی هم خورده است. بیل معتقد است این نامه‌ها در اصل دفتر خاطرات زندگی عاشقانه آنهاست.

بیل می‌گوید کلید یک زندگی عاشقانه این است که هردونفر برای آن تلاش کنند: «هیچوقت با عصبانیت نخوابید و باهم درباره همه چیز حرف بزنید و بحث کنید و هر بحثی را قبل از خواب باهم حل کنید. ما در طول این ۴۰ سال هیچگاه باهم مبارزه نکردیم و اگر در مورد چیزی باهم اختلاف نظر داشتیم با استدلال‌های خود در مورد آن صحبت کردیم. ما هیچوقت در اتاق خوابمان تلویزیون نداشتیم و هر شب با نور شمع و موسیقی ملایم شام خورده‌ایم.»

بیل و کریستین امیدوارند داستان زندگی عاشقانه‌شان الهام بخش زن و شوهرهای جوان باشند. «بسیار پیش آمده که به رستوران بروم و ببینم بسیاری از زوج‌های جوان که باهم آمدند به جای اینکه باهم حرف بزنند و به همدیگر نگاه و توجه کنند حواسشان به چیزهای دیگر است. آن‌ها باید بدانند که لحظات باهم بودنشان گنج است و باید از آن لذت ببرند و به راحتی آن را از دست ندهند.» (سلامت به نقل از مجله مهر)


ادامه مطلب ...

لطفا یک عدد همسر بدهید، قیمتش مهم نیست!

راهکارها و توصیه‌های دکتر فرشاد بهاری (روان‌شناس و مدیر مرکز طلیعه مهر) درباره معیارهای انتخاب همسر ممکن است به شما کمک کند که تصمیمی بهتر بگیرید تا احتمال به جدایی کشیدن کارتان پس از ازدواج کمتر شود:


از میان پنج مرحله مهم زندگی که عبارتند از تولد، تحصیل، شغل، ازدواج و مرگ. ما هیچ کنترلی بر تولد و مرگ نداریم اما امیدواریم که بتوانیم برای سه مرحله دیگر زندگی، یعنی تحصیل، ازدواج و شغل برنامه‌ریزی داشته باشیم.
اعتقاد بر این است که ۹۰ درصد مردم یک بار ازدواج می‌کنند. برای اینکه تصمیم به ازدواج بگیریم، لازم است آمادگی‌هایی داشته باشیم؛ مثلا بسیار مهم است که پسر به استقلال و استطاعت اقتصادی رسیده باشد. استطاعت مالی به معنی بی‌نیازی نیست بلکه کفایت اقتصادی یعنی پسر حداقل‌هایی برای شروع زندگی داشته باشد. شغلی با میزانی از درآمد، یا به‌عبارتی پسر دستش در جیب خودش باشد. داشتن استقلال برای پسر‌ها بسیار مهم است. چون پسر‌ها در ابتدا به‌عنوان همسر و بعد‌ها به‌عنوان پدر نقش ایفا خواهند کرد.


آمادگی بعدی، داشتن پختگی عاطفی و تمایزیافتگی روانی است. به این معنا که پسر بتواند از نظر عاطفی فاصله‌ای را میان خانواده خود و همسر قائل بشود. بار‌ها شنیده‌ایم که خانواده شوهر در زندگی زوجین دخالت می‌کنند که مسلما این نشان دهنده عدم تمایزیافتگی زوجین به‌ویژه پسر است.


آمادگی دیگر برای شروع زندگی، رسیدن به درک متقابل است، درک متقابل به این معنا نیست که کاندیدای ازدواج خودشان را جای یکدیگر بگذارند، بلکه به این معناست که به تفاوت‌هایی که با هم دارند توجه کرده و احترام بگذارند. تفاوت‌ها معمولا زمانی تعارض ایجاد می‌کنند که زوجین توانایی پذیرش این تفاوت‌ها را نداشته باشند، بنابراین با افزایش پذیرش تفاوت‌ها قابل احترام می‌شوند.
قدیمی‌تر‌ها می‌گفتند اگر پسر کف دستش کارگری باشد و دختر بتواند سبزی خرد کند، می‌توانند ازدواج بکنند.
در هر جامعه‌ای انتظار می‌رود که پسر مسئول خانواده باشد، بنابراین اگر بخواهد ریاست کند باید رئیس وظایف باشد، برای کسب این توانایی بدون شک لازم است که همسرش او را به رسمیت بشناسد و به او کمک کند تا از عهده وظایف برآید، این‌‌ همان تفاهم است.


ازدواج معنای ساده‌ای دارد، ازدواج یعنی موقتا مردن و دوباره زنده شدن. یعنی باید از هویت مجردی خود برای همیشه خارج شده و هویت متاهلی را بپذیریم. مسلما وداع با دنیای مجردی برای یک جوان راحت نیست، بنابراین برخی ناخواسته بخشی از دنیای مجردی را بعد از ازدواج حفظ می‌کنند که این نشان‌دهنده پختگی عاطفی کم فرد است.
پسران معمولا در انتخاب همسر به ویژگی‌ها و ملاک‌های خاصی توجه می‌کنند. به‌ عنوان مثال، بعضی از پسران به جذابیت‌های ظاهری اهمیت زیادی می‌دهند، بعضی مکنت و استطاعت اقتصادی خانواده دختر را در نظر می‌گیرند و برای بعضی دیگر عشق مهم‌ترین ملاک انتخاب است.


برای ورود به انتخاب همسر، اول باید معنای ازدواج را خوب درک کرده باشیم، آدم‌ها درک متفاوتی از ازدواج دارند برای کسی ممکن است تولد دوباره و برای دیگری اسارت محض باشد، برای کسی ممکن است ازدواج مسیری برای جلب رضایت خالق هستی باشد، چنین فردی معتقد است که ازدواج سنت الهی است بنابراین ازدواج می‌کند تا رضایت خدا را به‌دست آورد. ازدواج در این شرایط می‌طلبد که خانواده‌های کاندیدای ازدواج نگاه ارزشی یکسانی داشته باشند. اگر دو خانواده از این نظر با هم متفاوت باشند قطعا دچار مشکل خواهند شد.


سن:
تفاوت سنی در هر ازدواجی قابل قبول است اما تفاوت نسلی قابل قبول نیست. اختلاف سنی حدود ۷ و ۸ سال تفاوت نسلی ایجاد می‌کند.‌‌ همان طور که می‌دانید افراد متولد هر دهه شباهت‌های بیشتری با هم دارند. و از دهه‌های قبل و بعد خود متفاوت هستند. بنابراین توصیه نمی‌شود که زوجین اختلاف سنی بیش از ۷ سال داشته باشند. دامنه سنی مناسب بین ۳ تا ۷ سال با میانگین ۵ سال است. علاوه بر این توصیه می‌شود که این اختلاف سنی به نفع آقایان باشد یعنی پسر بزرگ‌تر از دختر باشد. چرا که دختران به دلایل بیولوژیکی زود‌تر از پسران به بلوغ جسمی و عاطفی می‌رسند بنابراین بزرگ‌تر بودن سن پسر این تفاوت را کم می‌کند. دلیل دیگر این است که زن و شوهر با افزایش سن دچار تغییرات هورمونی می‌شوند که در زنان بدلیل یائسگی آثار پیری زود‌تر حس می‌شود. و در آخر اینکه نگاه سنتی و عرفی جامعه ما هنوز در بسیاری از خانواده‌ها بزرگ‌تر بودن سن دختر را نمی‌پسندد.


تحصیلات:
مقطع تحصیلی می‌تواند به‌عنوان نوعی ملاک قلمداد شود. تجربه بالینی در مشاوره نشان داده است که وجود دو مقطع تحصیلی تفاوت، به‌ویژه اگر این اختلاف به نفع دختر باشد، می‌تواند در زندگی مسئله‌ساز باشد. اساسا این دیدگاه عرفی وجود دارد که مرد حامی و تکیه‌گاه زن باشد و خانم‌ها هم دوست دارند که به همسر خود تکیه کنند. بنابراین چه بهتر است که از نظر تحصیلی هم‌سطح باشند یا شوهر تحصیلات بالاتری داشته باشد. باید به این نکته توجه کنیم که حق انتخاب با دختر و پسر است و تایید انتخاب با والدین است. مسئله حائز اهمیت در اینجا این است که دختر و پسر قرار است شوهر و همسری را برای زندگی خود انتخاب کنند. و این در حالی است که والدین آن‌ها، به‌دنبال انتخاب عروس و داماد هستند. یعنی خانواده پسر به‌دنبال دختری هستند که عروس خوبی برایشان باشد. بنابراین نوعی مذاکره شکل خواهد گرفت که اگر دختر و پسر توانایی گفت‌وگو و امکان توافق داشته باشند، این مذاکرات می‌تواند به ازدواج موفقی بینجامد.


پیشنهاد می‌شود خانواده‌ها ضریبی از تشابهات را برای تایید انتخاب فرزند خود در نظر بگیرند، یعنی به‌دنبال پیدا کردن خانواده‌ای ۱۰۰درصد مشابه نباشند بلکه اگر تشابهات و توافقات تا حد مطلوبی بود یعنی اگر به لحاظ اعتقادی، اقتصادی، فرهنگی تشابهی به‌میزان ۵۰ درصد یا ۶۰ درصد داشتند به این میزان راضی شوند.

توصیه مهمی که به دختران و پسران دارم این است که آسیب‌های وارده قبل از ازدواج را بسیار جدی بدانند و پیش از آنکه تصمیم نهایی بگیرند درگیر روابط صمیمانه و عاشقانه نشوند، انتظار می‌رود دختران عاقلانه رفتار کنند و عاشقانه احساس کنند و پسران عاشقانه رفتار کنند و احساسات عاقلانه داشته باشند. (قانون)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

601


ادامه مطلب ...

خواب ابدی شوهر بداخلاق با نقشه شوم همسر

سرهنگ رسول النقی‌پور رییس پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی در تشریح جزییات این خبر گفت: دایره جنایی مرکز استان در پی دریافت خبری مبنی بر اینکه دو فرد شبانه جسدی را با خودرو به اطراف شهر منتقل و در جای نامعلومی دفن نموده‌اند، با تشکیل اکیپی موضوع را به صورت نامحسوس مورد بررسی قرار داده که صحت خبر مورد تائید قرار گرفت.

رییس پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی تصریح کرد: در ادامه هر دو متهم دستگیر و با راهنمایی آنان جنازه در بیرون از شهر کشف شد. متهمان در تحقیقات فنی بیان داشتند همسر مقتول وی را به قتل رسانده که بلافاصله متهمه به هویت «افسانه» در منزل خود دستگیر که وی با ارائه دلایل و مدارک در تحقیقات به عمل آمده به صراحت به قتل همسر خود با انگیزه بد اخلاقی و فحاشی مقتول معترف شد.

وی افزود: متهمه در اعترافات خود بیان کرد با همسرم به علت اینکه وی مریض احوال بود اختلاف داشتیم تا اینکه نقشه قتل وی را کشیدم و چاقویی را از پسر عموی خود گرفته و پس از صرف شام وقتی همسرم خوابید، من با آن چاقو ضربه‌ای به گردن و قسمت‌های مختلف بدن وی زدم.

رییس پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی هشدار داد: در خانواده‌هایی که یکی از اعضا دارای بیماری اعصاب و روان است دیگر اعضا باید کلیه برخورد‌ها با شخص بیمار را بر پایه و اساس رفتارهای روان‌شناختی انجام داده و همیشه از یک روانپزشک مشاوره بگیرند، بیمار را تحت درمان قرار دهند و خود نیز آستانه تحمل را در برخورد با وی بالا ببرند تا شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم. (باشگاه خبرنگاران)


ادامه مطلب ...

هر وقت تنها می‌شوم به یاد همسر سابقم می‌افتم

پاسخ مشاور: کاش بیشتر درباره علت جدایی خود از همسر قبلیتان توضیح می‌دادید تا بهتر می‌توانستم راهنماییتان کنم، اما می‌توان حدس زد که اختلافتان با همسر اولتان آن قدر جدی بوده است که به جداییتان منجر شده است.

اینکه گفته‌اید اکنون خوشبخت هستید خیلی مهم است؛ شما اکنون این احساس خوب را دارید و این نشان می‌دهد که این ۵ سال اخیر سال‌های خوبی برایتان بوده است. باز هم برای اینکه بتوانید لذت بیشتری از زندگی حال حاضرتان ببرید، مواردی را که در ادامه مطرح می‌شود، مد نظر داشته باشید.


فقط به خوشی‌های گذشته فکر نکنید

بهتر است وقتی تنها هستید و به گذشته فکر می‌کنید به دلایلی که به جدایی از همسرتان منجر شده است و هم چنین مشکلاتتان در آن زمان نیز فکر کنید و فقط به خوشی‌های آن دوران فکر نکنید چراکه باعث برانگیخته شدن احساساتتان می‌شود. شما باید بدانید که طی زمان، اگر به اشتباهاتمان در گذشته فکر نکنیم، امکان تکرار آن‌ها وجود دارد. در ضمن نیازی نیست که ما گذشته را فراموش کنیم بلکه باید فقط آن را به عنوان بخشی از زندگیمان‌‌ همان طور که بوده است قبول کنیم و سعی کنیم از اشتباهاتمان درس بگیریم و آن را تکرار نکنیم.


همسر فعلیتان را با قبلی مقایسه نکنید

باید سعی کنید که هرگز همسر کنونیتان را با همسر اولتان مقایسه نکنید. همه انسان‌ها با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند که آن‌ها را از هم متمایز می‌کند و این تفاوت‌ها باعث جذابیت می‌شود. در زندگی مشترک مهم است که ما فقط به ویژگی‌های مثبت همسرمان توجه داشته باشیم و کمک کنیم تا نقاط ضعفش را به نقطه قوت تبدیل کند.


به خوبی‌های امروزتان فکر کنید

سعی کنید در مواقع تنهاییتان به جای فکر کردن به گذشته و همسر قبلیتان، به اکنون و ویژگی‌ها و خوبی‌های همسر و زندگی مشترکتان در زمان حال فکر کنید. این را باید بدانید که ما هستیم که تصمیم می‌گیریم به چه چیزی فکر کنیم یا چه فکری را در ذهنمان ادامه دهیم.


ابراز احساساتتان را بیشتر کنید

این را بدانید که عشق و محبت ساختنی است و ما اگر خواهان به دست آوردن آن هستیم باید در ابراز آن پیش قدم شویم. برای ایجاد کانون خانوادگی گرم‌تر و پر احساستر در خانواده، باید بیشتر به ابراز احساسات به همسرتان بپردازید. محبت بیشتری بکنید و در عین حال گذشت و بخشش بیشتری را در زندگی داشته باشید تا زندگی شیرین تری را تجربه کنید. (حمید شیرازی، کار‌شناس ارشد روان شناسی/خراسان)

507


ادامه مطلب ...

انتخاب همسر و نقش تردید پس از ازدواج

شیوا امینی افزود: با توجه به این مسئله لازم نیست خیلی احساس گناه بکنید و تصور کنید انسان بدی هستید؛ هرچند قطعاً این نکته نمی‌تواند بهانه‌ای برای ادامه این رفتار باشد. البته اگر احساس تردید در شما بسیار قوی است، بهتر است برای یافتن چرایی آن و مقابله‌ای اصولی با این مسئله به متخصص مراجعه کنید و از چنین روش‌های مخربی استفاده نکنید.

این مشاور خانواده در ادامه گفت: بسیاری از ما به رغم اینکه می‌دانیم مقایسه کردن همسرمان با دیگران موجب می‌شود مشکلاتی در زندگی مشترک ما ایجاد شود، اما باز به این کار ادامه می‌دهیم. بهانه‌ها و دلایل زیادی هم برای این کار داریم.

وی اضافه کرد: اگر به‌تازگی ازدواج کرده‌اید، احتمال دارد که خود شما از اینکه همسرتان را با بقیه مقایسه می‌کنید، احساس نامطلوبی داشته و با خود تصور کنید آخر چطور نمی‌توانید جلوی خود را بگیرید و کسی را که خود انتخاب کرده و البته به او نیز علاقه زیادی دارید، آزار ندهید. شاید هم هنوز مقایسه‌هایی را که می‌کنید بیان نمی‌کنید؛ اما این کار را اینقدر در ذهن خود انجام داده‌اید که کم کم دارید به وحشت می‌افتید که چرا دچار این عادت بد شده‌اید.

امینی در ادامه گفت: مقایسه همسر با دیگران درست مانند سایر رفتارهای ما یک انتخاب است، می‌توانیم این رفتار را انتخاب کنیم و ادامه دهیم و یا اینکه تصمیم بگیریم تا از میزان آن کاسته و رفتاری را در طولانی مدت ترک کنیم. اگر شما نیز چنین دیدی در رابطه با این رفتار خود داشته باشید، می‌بینید که داستان اینکه «دست خودم نیست»، «عادت کرده‌ام» و . . . کم کم رنگ می‌بازد. اما شاید با خود فکر کنید خب چطور می‌توانم به این نتیجه برسم؟ کافی است یک بار تلاش کنید و در موقعیتی که تمایل زیادی برای انجام این کار دارید، مقاومت کنید و آن را انجام ندهید.

وی تصریح کرد: درست است که صرف انجام این عمل چه به صورت ذهنی و روانی و چه به صورت گفتاری و عملی می‌تواند عوارض بدی را در زندگی شما ایجاد کند، اما برای کاهش عوارض و در قدمهای اول می‌توانید تلاش کنید تا این کار را به صورت گفتاری و عملی محدود کنید و در ابتدا محدودیتی برای انجام آن در حوزه روان برای خودتان درنظر نگیرید. با کنار گذاشتن این عادت در حوزه گفتاری و موفقیت در این زمینه، متوجه خواهید شد که ترک آن در حوزه روانی نیز کار چندان دشواری برای شما نخواهد بود.

امینی اضافه کرد: در بسیاری از مواقع ما همسرمان را از جنسی متفاوت از خود و حتی متفاوت از سایر افراد در نظر می‌گیریم. ما به خود حق می‌دهیم که انسان کاملی نباشیم و گاهی اوقات مرتکب اشتباهاتی کوچک شویم، اما وقتی نوبت به همسرمان می‌رسد، نمی‌توانیم چشم‌پوشی کنیم. حتی چنین رفتاری را ممکن است در مقابل دوستان، اقوام و یا همکاران خود داشته باشیم اما در مقابل همسرمان همچنان سختگیر هستیم. بیایید کمی در مقابل همسرمان نیز واقع‌بینانه‌تر برخورد کنیم و یادمان نرود که او نیز مانند ما انسان کامل و بی‌عیب و نقصی نیست، به این شکل احتمالاً بهتر می‌توانیم تمایل خود برای مقایسه کردن و پررنگ جلوه دادن اشتباهات او را نادیده بگیریم.

این مشاورخانواده اضافه کرد: گاهی اوقات و زمانی که این عادت شکلی افراطی به خود می‌گیرد، عوارض آن به صورت جدی زندگی مشترک ما را تهدید می‌کند، شاید استفاده از روشهای کنترل رفتار بد نباشد. برای مثال، برای خود سقفی تعیین کنید و متعهد شوید که بیشتر از آن میزان طی یک روز همسر خود را در ذهنتان با دیگران مقایسه نکنید. برای مثال، سقف دو بار طی یک روز را مشخص و موارد مقایسه را در جایی یادداشت کنید تا بیشتر از این حد نشود. با انجام این کار و محدود شدن این رفتار به زودی متوجه خواهید شد که کنترل کردن خودتان آنقدرها هم که تصور می‌کردید دشوار و سخت نبوده است. فقط کافی است برای قدمهای ابتدایی، قول و قرارهایی عملی را برای خود در نظر بگیرید.

وی در ادامه گفت: اگر به صورت دائمی ایرادها و اشتباهات همسرتان به نظر شما می آید و همین باعث می‌شود علاوه بر احساس نارضایتی دست به مقایسه بزنید، بد نیست در فرصتی مناسب و زمانی که حوصله دارید، زمانی را اختصاص دهید و به صورت ویژه تنها ویژگی‌های مثبت همسر خودتان را در جایی یادداشت کنید. داشتن چنین فهرستی و مراجعه گاهگاه به آن، می‌تواند موجب افزایش رضایت در شما و کاهش این رفتار مخرب شود.

امینی اظهارکرد: اگر کمی با خود رو راست باشید و در جایی خلوت و فکر کنید، احتمالاً متوجه خواهید شد که داستان مقایسه کردن همسر با دیگران مسئله‌ای نیست که تنها به حجم ایرادهای او برگردد، بلکه گاهی اوقات این نقطه ضعف‌های ماست که باعث می‌شود برای لاپوشانی آنها دست به این کار بزنیم. اگر متوجه شده‌اید که اعتماد به نفس پایینی دارید، انتخاب‌های خود را قبول ندارید، برای احساس ارزشمندی در شما لازم است همسرتان تغییر کند و. . . بهتر است پیش از اینکه عوارض این رفتار باعث تخریب رابطه‌تان و البته ایجاد احساسات ناخوشایند بیشتری در شما شود، برای حل این مسائل قدمی اصولی برداشته و از یک متخصص برای حل آنها کمک بخواهید. (ایسنا، به نقل از سپیده دانایی)


ادامه مطلب ...

نقش شوهر در اعتیاد همسر

رسول زرگرپور در یازدهمین جلسه شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر استان اصفهان اظهار کرد: جمهوری اسلامی ایران بیش از ٣٥‌سال است که در امر مبارزه با موادمخدر تلاش می‌کند و شهدای زیادی را نیز در این رابطه تقدیم کرده، ولی آنچه مشخص است ایران هنوز نتوانسته به‌طور کامل مبارزه با موادمخدر را دنبال کند.
وی تغییر نوع موادمخدر از سنتی به صنعتی و همچنین تغییر جنسیت و کاهش سن مبتلایان به موادمخدر را نگران‌کننده دانست و گفت: اعتیاد زنان، تبعات بالاتری در جامعه خواهد داشت.


موضوع تغییر جنسیتی در مصرف مواد مخدر نگاه جدیدی است؛ اما آیا زنان خود به پای خود به دام مواد مخدر می‌افتند؟ اعتیاد را چه کسی در خانواده باب می‌کند؟ شاید بد نباشد که آدم سری بزند به مراکز ترک اعتیاد. شاید نقش همسران در اعتیاد زنان پر رنگ باشد!


خوب است قسمت‌هایی از یک گزارش را در این زمینه بخوانیم: در یکی از مراکزی که زنان دچار آسیب‌های اجتماعی، تحت پوشش و درمان قرار می‌گیرند، گروهی در حیاط مرکز درحال گفت‌وگو با یکدیگر هستند، گویا می‌خواهند به خاطر زندگی در خوابگاه و ماندن در تاریکی طولانی‌مدت کمی درون فضای باز قرار گیرند. با این‌که لباس‌های مناسبی بر تن ندارند اما شادی در چهره‌ تعدادی از آنها موج می‌زند. برخی از آنان هم سخت به فکر فرو رفته‌اند. شاید به گذشته سیاه و پردرد و رنج خود فکر می‌کنند.
تعدادی از این زنان توسط فرزندان خود به علت معتاد بودن، طرد شده‌اند و درحال حاضر در گرم‌خانه‌های کوچک مستقر هستند و تعدادی از آنها نیز همراه با فرزندانشان به این مرکز مراجعه می‌کنند.
به نقل از ایسنا، شیوا جلالوند موسس یک مرکز کاهش آسیب در همین راستا درباره نحوه‌ تأسیس مرکز، گفت: این مرکز ابتدا فقط مخصوص مردان دچار آسیب‌های اجتماعی بود اما از آن‌جا که زنان بیشتر از مردان تحت‌تأثیر آسیب‌های اجتماعی هستند و بخش بزرگی از مسئولیت‌های بزرگ جامعه بر دوش آنهاست، دومین مرکز که فقط مخصوص زنان دچار آسیب‌های اجتماعی است ١٥ آذر ٩٣ در منطقه قیام به سمت مولوی با همکاری بهزیستی شروع به فعالیت کرد.
وی اظهار کرد: کسانی‌ که معتاد می‌شوند افرادی سست‌عنصر و بی‌اراده یا از لحاظ اخلاقی فاسد نیستند؛ بنا بر این وجود چنین برداشت نادرستی سبب می‌شود که بسیاری از معتادان نتوانند درخواست کمک کنند و به خاطر اعتیادشان دچار احساس شرمساری می‌شوند.
جلالوند با تأکید بر این‌که معتادان به علت احساس شرمندگی، ترس، خشم و عذابی که دارند به حمایت نیازمندند، نه به چیز دیگری که حال آنها را نسبت به خودشان بدتر می‌کند یا آنان را مقصر جلوه می‌دهد، یادآور شد: اکثر افراد معتاد به سختی حاضر می‌شوند این واقعیت را قبول کنند که اعتیاد نوعی بیماری است و همین امر سبب می‌شود تا فرد معتاد احساس خجالت و شرمندگی و بیماری اعتیاد خود را انکار کند و به سراغ ترک موادمخدر نرود.
وی با اشاره به این‌که تعداد زیادی از این افراد علاوه‌بر مشکلاتی مانند اعتیاد و ایدز دچار مشکلات مالی نیز هستند، خاطرنشان کرد: تعدادی از آنها دارای مهارت‌های خوبی هستند که باید توسط افراد خیر مورد حمایت قرار گیرند تا بتوانند از این طریق بخشی از مخارجشان را تأمین کنند.
جلالوند افزود: این مرکز باید از طریق افراد خیر مورد حمایت واقع شود تا با برگزاری کلاس‌های آموزشی بتواند با حمایت از این افراد موجب تقویت روحیه آنها شود تا بار دیگر به سمت مشکلات اجتماعی و اعتیاد کشیده نشوند.


درد دل‌های چند قربانی اعتیاد

(س.ه) زنی ٥٠ ساله است که برای مصرف متادون وارد مرکز می‌شود و در پاسخ به این‌که چگونه به اعتیاد دچار شده است، می‌گوید: در ١٦سالگی توسط شوهرم معتاد شدم. او زمانی که دچار درد پا شدم به من گفت که مواد مصرف کنم تا درد پایم کم شود و من از روی ناآگاهی حرفش را پذیرفتم.

وی درباره این‌که چه زمانی برای ترک به انجمن مراجعه کرده است، اظهار می‌کند: تا ٢٧سالگی مواد مصرف کردم و از ٢٧ تا ٣٠سالگی تصمیم گرفتم ترک کنم. بارها این تصمیم را می‌گرفتم اما دوباره به سمت مواد می‌رفتم. یک‌بار به خاطر دعواهایی که با فرزندانم داشتم از خانه فرار کردم و کارتن‌خواب شدم اما فرزندانم دوباره مرا به زندگی بازگرداندند.
او می‌گوید: به فرزندانم قول دادم که دیگر به سمت مواد بازنگردم. در ٣٤سالگی از شوهرم طلاق گرفتم و ٢ فرزندم را به تنهایی بزرگ کردم. بچه‌هایم به خاطر اعتیاد من و پدرشان بسیار صدمه دیدند زیرا آدم معتاد خودخواه و بدون درک می‌شود. فردی که معتاد شود، به هر نحوی پول موادش را فراهم می‌کند چرا که مواد برای وی مانند هوا برای زنده ماندن است.
وی با اشاره به این‌که تمام ارثی که از پدرش به او رسیده است را مواد خریده، خاطرنشان می‌کند: بعد از اتمام ارثیه پدرم سعی می‌کردم کمتر غذا بخورم تا پول موادم را تأمین کنم. ١٤‌سال در یک بیمارستان کار کردم اما زمانی که متوجه شدند اعتیاد دارم مرا اخراج کردند. شوهرم زندگی من و فرزندانش را به تباهی کشید، هیچ‌وقت نمی‌توانم او را ببخشم و به زنان دیگر توصیه می‌کنم که هیچ‌وقت دچار منجلاب اعتیاد نشوند چرا که رهایی از آن بسیار دشوار است.


به تشویق شوهرم و برای کاهش درد زایمان معتاد شدم

(ه.غ) زنی ٤٣ساله است که برای مصرف متادون وارد مرکز شده است. او در پاسخ به این پرسش که چگونه دچار اعتیاد شده است، می‌گوید: با تشویق شوهرم و برای کاهش درد زایمان معتاد شدم و ١٠‌سال از زندگی خود را تریاک مصرف کرده‌ام.
وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی برای ترک به انجمن مراجعه کرده است، تصریح می‌کند: زمانی که دچار درد زایمان بودم به تشویق شوهرم تریاک مصرف کردم اما درد زایمانم کم نشد و به بیمارستان برای سزارین منتقل شدم. بعد از زایمان شروع به مصرف تریاک کردم و پس از آن به جای تریاک، شیشه مصرف کردم. ٢٠ روز است که متادون مصرف می‌کنم و تصمیم دارم شوهرم را هم به کمک یک روانپزشک ترک بدهم. به خاطر فرار از خانه، معتاد و کارتن‌خواب شده‌ام.


طلاق از شوهرم باعث آوارگی و اعتیادم شد

(ن.د) زنی روستایی است که برای استفاده از خدمات درمانی وارد مرکز شده است. او می‌گوید: از اهالی شمال کشور هستم و پس از طلاق از شوهرم، به تهران فرار کردم و در تهران معتاد و کارتن‌خواب شدم.
وی در پاسخ به این سوال که پس از مهاجرت به تهران با چه اتفاق‌هایی روبه‌رو شده است، اظهار می‌کند: پس از فرار به تهران آمدم و چون جایی را نداشتم، کارتن‌خواب شدم. در تهران دوست‌های نامناسبی پیدا کردم و آنها مرا تشویق به اعتیاد کردند. دیگر نتوانستم پدر و مادرم را ببینم و درحال حاضر متادون مصرف می‌کنم. اشتباه من در زندگی این بود که به جای مواجهه با مشکلات از آنها فرار کردم. (شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

37


ادامه مطلب ...

مقایسه همسر با مادر در ذهنیت مردان

- مرد من دیگه خسته شدم همش مامانم، مامانم می‌کنی، چپ می‌ری راست می‌آیی می‌گی مامانم این کار را بهتر از تو انجام می‌داد!
- مگر دروغ می‌گویم دیروز بهت می‌گم نوک جورابم سوراخ شده بدوزش اما تو این کار به این سادگی رو انجام ندادی ولی مادرم هر وقت جورابم پاره می‌شد سریع آن را می‌دوخت.
- چرا نمی‌خواهی بفهمی، آن زمان‌ها گذشته، تو باید از نظر ظاهر مرتب باشی؛ جوراب سوراخ شده را باید بندازی دور.
- اینها بهانه است وگرنه جوراب ارزشی نداره. مادرم همیشه در کنارم هست، راحت‌تر از تو به او مشکلاتم را می‌گویم. مادر من یک زن نمونه‌ای است که توی دنیا لنگه نداره.
- واه واه یک جوری حرف می‌زنی انگار آسمان سوراخ شده و مادرت افتاده پایین.
- من هر چی می‌گم تو نمی‌فهمی به مادر من حسودیت می‌شه.
- من؟! با مادر تو حسودی کنم؟


مشکلات مردان

نگاه حامی‌گرایانه به پسر و همراهی پسر با مادر به این شکل، مشکلات زیادی در مسائل خانوادگی به وجود می‌‌آورد که گاه زندگی مشترک زوجین را به تباهی می‌کشاند. خیلی از ماها در زندگی، همیشه در مقام مقایسه کردن هر رویداد در هر زمان با گذشته به وسیله سوال کردن از خود دچار گذشته‌گرایی می‌شویم و با خود می‌گوییم اگر مادر من این‌کار را می‌کرد یا آن کار را برایم انجام می‌داد امروز در چنین حال و روزی نبودم و این مادر سنگ محکی برای تمام تجربه‌های زندگی‌مان تبدیل می‌شود.
بیشتر اوقات پسر همان گونه که مادر می‌خواهد رشد می‌کند، و این مادر است که همه جا به دنبال اوست. حتی مرد در زمانی هم که ازدواج می‌کند گاهی به زنش می‌گوید مادر من فلان غذا را از تو خیلی بهتر درست می‌کرد. این جمله و جملاتی نظایر آن چون پتکی بر سر زن وارد می‌شود.


آلودگی روان

چنین فرآیندی را می‌توان آلودگی روان نامید که مرد مادر خود را با عقده مادر اشتباه می‌گیرد. تجربه‌ای دهشتناک برای بسیاری از مردان است. این مسئله به زبان ساده‌تر یعنی اینکه مرد با مادر واقعی خود روبه‌روست و از طرف دیگر عنصر زنانه درونی در ضمیر ناخودآگاه مرد است، که فشاری از درون از شکست‌ها و گرایش به انحطاط‌هایی که می‌تواند در هر مردی وجود داشته باشد به بیرون از خود فرافکنی می‌کند.
مرد ندانسته این دو عنصر را روی هم می‌اندازد و درواقع آلودگی تصویر مادرخود را با سایر عناصر زنانه درونش به‌صورت ناخودآگاه یکی می‌کند، که بدترین نوع آلودگی‌های روانی به‌شمار می‌آید. در چنین شرایطی مرد مادر خود را مورد نکوهش قرار می‌دهد و ناخواسته این کشمکش‌ها هم به روابط با همسرش نیز کشیده می‌شود.


آیین تشرف

این نیروی درونی عقده‌ مادر نام دارد؛ مرد باید در دوران نوجوانی با آن مبارزه کرده باشد. بسیاری از قبایل آفریقایی یا سرزمین هند یا حتی جوامع ابتدایی مرد جوان را از عقده مادرش جدا می‌کردند. یعنی با برگزاری آیین تشرف، زنان و مادر نوجوان را در این مراسم از پسر دور می‌کردند و در این آیین تشرف نوجوان که وارد دوران بلوغ شد از دنیای مادرانه، به‌ویژه عقده مادر خود جدا می‌شود و به دنیای بزرگسالان وارد می‌شود.
در زندگی امروز که این آیین‌‌ها از بین رفته یا فقط در برخی از نقاط دنیا همچنان به حالت سنتی خود اجرا می‌شود، مرد امروز در زندگی مدرن خود گرفتار آلودگی روانی شدیدی می‌شود که خشم خود را بر سر زن و فرزندانش خالی می‌کند. یک مثال ساده‌تر بیاورم تا این موضوع، خوب جا بیفتد: وقتی مردان در 18 سالگی موفق می‌شوند گواهینامه رانندگی خود را دریافت کنند خود را برای ورود به مرحله‌ای دیگری از زندگی آماده می‌کنند. حال ببینید ما چند آیین و سنت داریم که مرد را برای گذر از مرحله‌ای به مرحله دیگر آماده کند. متاسفانه این آیین‌های تشرف برای آمادگی روانی مرد از بین رفته یا در بوته فراموشی قرار گرفته است.


آشفتگی روانی مرد

چنین فرآیندی مرد را با گیجی و آشفتگی روانی روبه‌رو می‌کند بی‌آنکه خود بداند روی روابطش با همسرش تاثیرگذار خواهد بود. بسیاری از این سوءتفاهمات مربوط به طی نکردن این آیین‌ها توسط مردان است. اگرچه ریشه دعواها و برخوردهای زوجین موارد بسیاری دارد، اما فقط به یکی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنم. مردان بزرگ می‌شوند بی‌آنکه در جامعه مدرن امروز آداب و رسوم مرد شدن را آموخته باشند؛ در واقع می‌توان گفت آنها در مرحله نرینگی خود باقی مانده‌اند.
رابرت جانسون معتقد است: آمیختن مادر با آنیما، مشکلی بسیار جدی است. ابهام و گنگی معنای آنیما در زندگی مرد، بروز خطاهای متعدد وی در این قلمرو را باعث می‌شود، اما این آنیما چیست که این قدر در زندگی مرد اهمیت دارد؟
از گذشته‌های دور همیشه انسان را موجودی دوجنسیتی می‌پنداشتند. یکی از این روانشناسان که از این موضوع استفاده روانشناسی کرد، کارل گوستاو یونگ بود.
یونگ عنصر زنانه روان مرد (در ضمیر ناخودآگاه) را آنیما نامید. خودآگاهی یکی از علت مغفول ما از روان خود می‌باشد،‌ چراکه مرد یا زن نسبت به روان خودش اطلاعات چندانی ندارد و زمانی به دنبال این خودآگاهی می‌گردیم و از خود می‌پرسیم که ما زندگی را با عشق شروع کردیم چرا چنین شد؟
اگر به راستی عاقل باشیم به دنبال خودشناسی می‌رویم. در صورتی که بسیاری از ما انسان‌ها ترجیح می‌دهیم در همان ورطه‌ای ناآگاهی قدم بگذاریم، باوجود اینکه حتی به دنبال حل مشکل هستیم و‌ به روانشناسان و روانپزشکان متعددی هم رجوع می‌کنیم فقط به دنبال یک گوش می‌گردیم که حرف را بشنود و آن را تایید کند.
زمانی ما می‌توانیم از این زندگی پوچ و بی‌معنی رها شویم که خط بطلانی بر آنچه که تاکنون در تفکر و زندگی و راه و روش‌مان شکل گرفته بکشیم و به دنبال خودشناسی واقعی با هدف پذیرفتن آنچه هستیم قدم برداریم تا به بهبودی کامل برسیم. به‌طور کلی مردان وقتی دچار آلودگی روانی هستند،‌ عوامل درونی خود را فرافکنی می‌کنند (این موضوع درباره زنان هم صدق می‌کند).


فرافکنی

فرافکنی عامل گمراه‌کننده‌ای است که زندگی زناشویی را به خطر می‌‌اندازد. البته باید دانست که مرد از روی آگاهی این فرافکنی را انجام نمی‌دهد بلکه فرافکنی روشی کاملا ناخودآگاه است. سازوکار آن وقتی فعال می‌شود که جنبه‌هایی از شخصیت خودمان را که از آن آگاهی نداریم فعال می‌شود (جنبه‌های منفی) و روی همسر خود فرافکنی می‌کنیم؛ گویی این موضوع از اساس ربطی به ما ندارد و متعلق به همسر ماست و اوست که این عیب و مشکل را دارد.
حال اگر ما نسبت به روان خود و مسائل آن آگاه باشیم این فرافکنی متوقف می‌شود. البته اگر کمی هوشمند باشیم و متوجه این فرافکنی‌ها شویم می‌توانیم ظرفیت روانی خود را مشاهده کنیم. چنین شانسی معمولا به ندرت برای ما فراهم می‌شود چراکه ماهیت آنیما در درون مرد آن‌قدر مبهم است که مانع آگاهی کامل ما به آن می‌شود.


آنیما

آنیما در واقع حامل حالات کاملا متفاوتی از کارکردهای روان‌شناختی مردان به شمار می‌رود. پس اگر آگاهانه بتوانیم این انعکاس را از فرافکنی دریافت کرده‌ایم می‌توانیم به سلامت روان، خود را نزدیک‌تر احساس کنیم. آنیما یاهمان عنصر زنانه درون مرد به قول یونگ تجسم تمامی تمایلات روان‌شناختی زنانه در روان مرد، نظیر احساسات و حالات مبهم است. این آنیما همان روح خلاق و هنرمندانه مردان است، همان معنا و عمق روحانی است که در زندگی مرد شکل می‌گیرد و عنصر اصلی در شادمانی مرد به حساب می‌آید.
در بسیاری از روابط زوجین مرد مادر خودش را با همسرش همسان‌پنداری می‌کند، آنچه که از همسان‌سازی حاصل می‌شود همسری غمگین برای مرد پدیدار می‌شود. بسیاری از اختلافات زوجین بر سر این است که مثلا زیاد خانه مادرشوهر می‌رویم یا مادرشوهر در زندگی ما زیاد دخالت می‌کند در صورتی‌که چنین تصوری چندان واقعی نیست. آنچه که وجود دارد تصویری از مادرشوهر است که مرد با زن خود همسان‌سازی کرده است.
معمولا تفکیک این دو موضوع به خاطر اینکه زوجین دارای خودآگاهی لازم نیستند امکان‌پذیر نیست. اختلاف عروس و مادرشوهر امروزه به بخشی از زندگی ما تبدیل شده است.
مردان گاهی پا را از این هم فراتر می‌گذارند و به دنبال شکل جوان شده مادر خود در همسرشان هستند که می‌تواند تصویر دشوارتری را برای زن در زندگی زناشویی به وجود بیاورد. چنین مردی نمی‌تواند اجازه ظهور وخلاقیت به زنش بدهد یا اگر زن دارای چشمه‌هایی از خلاقیت ‌است توسط مرد آهسته‌آهسته خشک می‌شود.


چشمه‌های عمیق زنانگی

اما اگر مردی از چشمه‌های عمیق زنانگی خود اطلاع پیدا کند و آن را با مادرش آلوده نکند، آنگاه آفرینش واقعی را شاهد خواهیم بود. چنین مردی اجازه خلاق بودن به همسر خود خواهد داد.
مرد چگونه باید از این راه پرپیچ و خم عبور کند؟‌ مرد مجبور است از مادرش عبور کند؛ این عبور به دو گونه رخ خواهد داد. اگر مادر، زنی عاقل باشد مرد را در فرآیند انتقال، یاری خواهد داد، ولی اگر مادری ناآگاه باشد آن مرد واقعا بیچاره خواهد شد چراکه مادرش ملکه زندگی اوست.
باز هم رابرت جانسون می‌گوید: «در هم آمیختن عقده مادر و آنیما ‌به نسبت عام و بسیار جدی است. اگر مردی این ویژگی عقده‌ مادرش را که می‌خواهد هر صدایی را خفه کند یا هر بخشی را از زندگی محروم کند، روی آنیمای خودش فرافکنی کند، زندگانی او تهی از آفریندگی و درخشش و روشنی خواهد بود.»


قهقرای زندگی

چنین مردی در قهقرا زندگی می‌کند. تنها راه شفای او مبارزه با این آلودگی و شناخت کافی از زن درون خودش است. تمام داستان‌های اسطوره‌ای که در اقوام مختلف دیده می‌شود در یک چیز مشترک هستند؛ زن زیبایی که در قلعه یا زندانی گرفتار شده است و مرد باید او را نجات دهد. در واقع با زبانی اسطوره‌ای به ما می‌گوید ای مرد اگر می‌خواهی خوشبخت و خوشحال زندگی کنی زن درونت را بشناس.
وقتی زن زیبارو آزاد شد مرد از آلودگی عقده مادر رهایی می‌یابد و انرژی زنانه در روان او جاری می‌شود و آنیمایی که به او روح می‌بخشد، او را متعالی می‌کند.
در گذشته می‌گفتند زن با لباس سفید به خانه مرد می‌رود و با کفن سفید بیرون می‌آید. اما زن امروز نمی‌تواند به شکل غریزی حمل‌کننده آنیمای مرد باشد و زن به دنبال جایگاه از دست رفته خودش است. زن می‌خواهد به تمامی حقوق خود دسترسی داشته باشد و مرد نیز باید بیاموزد که خودش جنبه زنانه را حمل می‌کند. در چنین شرایطی می‌توان به یک رابطه خوب، استوار و سرشار از احترام و اعتماد دست یافت.
پس مرد کاری سخت و عظیم در پیش روی خود دارد تا بتواند با جداسازی زنانگی درون خود از مادر، همسر،‌ دختر و... سربلند بیرون بیاید آنگاه به این جمله گوته خواهیم رسید که «سرشت جاودانه زن،‌ پیوسته ما را به سوی بالا هدایت می‌کند.»


راه‌حل

بحث‌هایی که تاکنون بیان شد، برای آشنایی و شناخت آلودگی روان بود، اما این شناخت و آگاهی به تنهایی کافی نیست، اگرچه بیان این مطالب می‌تواند مفید باشد ولی به تنهایی کافی نیست. به قول جان.ا.سنفورد به منظور اصلاح وضعیت مخرب درونی با ایجاد یک زندگی جدید، باید چیزی فراتر از این‌ها رخ دهد. چنین امری مستلزم پاره‌ای مفاهیم برای ایجاد و زنده نگه داشتن روابط جاری با دنیای درونی است که زندگی جدید از آن بیرون می‌آید و سرانجام از طریق آن کشمکش‌های درونی حاصل می‌شود. حال باید ابزار عملی فرآیند ارتباط با زنانگی درونی و جداسازی آن از مادر، عقده مادر، همسر، دختر و... معرفی کنیم.
یونگ برای حل این موضوع ابزار ویژه‌ای به نام تخیل فعال را معرفی می‌کند. تخیل فعال یعنی «تعامل با یک تصویر». سنفورد تخیل فعال را این‌گونه معرفی می‌کند: تخیل فعال تمرکز بر یک صدا، تصویر یا شکلی از ناخودآگاه و سپس تعامل با آن تصویر یا شکل است. در تخیل فعال «خود» حضوری نامحدود دارد. ما ناظری منفعل نیستیم، بلکه به صورت فعال در آنچه رخ می‌دهد، شرکت داریم. این امر مستلزم فعال کردن تصاویر ناخودآگاه و هشیار کردن و شرکت دادن «خود» است.
به زبان ساده‌تر اینکه گفت‌وگوهایی به‌طور روزانه در ذهن خودمان داریم می‌تواند نقطه شروع خوبی باشد، یعنی وقتی این مجادله در ذهن‌مان شروع شد شروع به نوشتن افکار خودمان کنیم، آنچه که خود می‌گوید و آنچه که درون‌مان می‌گویید باعث تقویت «خود» می‌شود.
نوشتن به تمرکز و یکپارچه کردن خودآگاهی تاثیر دارد. پس تا می‌توانیم گفت‌وگوهایی درونی‌مان را بنویسیم و سعی کنیم وقتی «خود» چیزی می‌گوید و با واکنش منفی درون‌مان مواجه می‌شود «خود» با دلیل و استدلال سعی کند صحنه مناظره را به دست گیرد. هر چه این مکالمات قوی و با نوشتن زیاد همراه باشد به صورت آهسته، آهسته می‌توانیم بر ناخودآگاه خود نفوذ کنیم و با زن درون‌مان آشنا شویم و به نوعی با او دوست شویم تا از شر وزوزها و مخالفت‌‌هایش رهایی یابیم. (قانون)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

227


ادامه مطلب ...

راهکارهایی برای انتخاب آگاهانه همسر

بهتر است قبل از رسیدن به مرحله تصمیم‌گیری، میزان آگاهی‌های خود را بالاتر ببریم و اطلاعات بیشتری در مورد زندگی زناشویی، راهکارهای موفقیت در آن و عوامل تأثیر‌گذار برآن کسب کنیم. محققان در تحقیقات اخیر درخصوص عوامل تأثیرگذار بر ازدواج به نتایج جدیدی در این خصوص دست یافته‌اند.
با دکتر مریم نجابتیان، مشاور خانواده و مدیر گروه روانشناسی وزارت ورزش و جوانان در همین زمینه گفت‌وگویی کرده‌ایم که می‌تواند برای شما هم مفید واقع شود.


کشف انگیزه‌های ازدواج

قبل از اینکه صمیمیت و شور و اشتیاق به‌وجود بیاید بهتر است ابتدا انگیزه‌های ازدواج را در افراد جویا شویم. اگر بخواهیم دلایل ازدواج افراد را بدانیم ممکن است به جواب‌های مختلفی برسیم؛ مثلا شاید بعضی‌ها بگویند که به‌دلیل نیاز به عشق و محبت ازدواج می‌کنند. فرد دیگری ممکن است برای رفع تنهایی، یکی دیگر برای داشتن فرزند و... . به هر حال هر کس می‌تواند دلیل خاصی برای ازدواج داشته باشد اما برای رسیدن به ازدواج موفق ملاک‌ها و معیارهایی داریم.


داشتن پختگی لازم

شما تنها زمانی می‌توانید فرد مناسبی را برای زندگی خود انتخاب کنید که ابتدا خودتان فرد مناسبی شده باشید. منظور از فرد مناسب این است که شخص به درجه‌ای از استقلال لازم برای شروع یک ارتباط رسیده باشد. بنابراین هر چقدردو نفری که می‌خواهند باهم ازدواج کنند پخته‌تر و مستقل‌تر باشند، ارتباط صمیمانه‌تری با هم ایجاد می‌کنند. این ویژگی‌ها هم اغلب در طول زمان، گذر زمان و بالا رفتن سن به‌وجود می‌آید. به همین‌خاطر هم هست که می‌گوییم افرادی که با آگاهی بیشتر زندگی می‌کنند، چون آگاه‌تر هستند بهتر و دقیق‌تر هم می‌دانند ‌که هدفشان از زندگی مشترک چیست و اغلب انتخاب مناسب‌تری خواهند داشت.


برخورداری از عزت نفس کافی

یکی از مهم‌ترین موارد برای برقراری ارتباط سالم این است که هردو نفر به همان اندازه که دیگری را دوست دارند، خودشان را هم دوست داشته باشند. در روابط صمیمانه، عزت‌نفس شخص بسیار مهم است. اگر ما به‌خودمان علاقه نداشته باشیم سخت است که بتوانیم فرد دیگری را دوست داشته باشیم. اگر هم بتوانیم، معمولا این کا را به شیوه درستی انجام نمی‌دهیم؛ یعنی برای اینکه بتوانیم عشق بورزیم باید دریافت‌کننده عشق و مهربانی باشیم و نیاز به احساس امنیت و عزت نفس خودمان قوی شده باشد.


ثبات در شغل و حرفه

شغل و حرفه با ثبات و همراه با امنیت خاطر باعث رضایت می‌شود، در عین حال که امنیت مالی هم به همراه دارد و ایجاد امنیت هیجانی هم می‌کند و فرد خیالش راحت است از اینکه مثلا در شغل خود موفق است، آرامش هم دارد که از لحاظ اقتصادی درمانده نخواهد شد. وقتی کسی در این زمینه احساس امنیت داشته باشد، زمان بیشتری را می‌تواند صرف ارتباط خود با طرف مقابلش بکند و بیشتر برای او وقت بگذارد. البته این به آن معنا نیست که مثلا خانم‌ها برای برخورداری از ازدواج موفق حتما باید بیرون از منزل هم کار داشته باشند بلکه باید خود را به‌گونه‌ای مشغول کنند که احساس ضعف و تنهایی نکند و استفاده درست و بجایی از زمان‌هایی که در اختیار دارند، داشته باشند.


شناخت دوطرف از خود

ارتباط صمیمانه نیاز به این دارد که بین افراد، درستکاری و صداقت جاری و برقرار باشد. فرد باید بتواند توانایی‌های خود را ارزیابی کند، به‌طور واقع‌بینانه ضعف‌های خود را بشناسد و سهم خود را از مشکلات موجود در رابطه بپذیرد و همیشه اشتباهات را به گردن دیگران نیندازد. در ضمن هر کدام از دوطرف رابطه هم باید بدانند از طرف مقابل چه می‌خواهند و چه انتظاراتی از او دارند و در این ارتباط چه کمکی می‌توانند به همدیگر بکنند و چطور می‌توانند انتظارات همدیگر را برآورده کنند. همه اینها هم بستگی به این دارد که ما ازخودمان آگاه باشیم و خود را به درستی بشناسیم.


مطرح کردن صادقانه نظر

یکی از کلیدهای رشد، صمیمیت داشتن، جسارت و شهامت برای مطرح کردن خواسته‌های عاقلانه خود است؛ یعنی باید بتوانیم چیزی را که می‌خواهیم به‌طور شفاف، صریح، مستقیم و به شیوه‌ای صحیح و درست بیان کنیم.
افرادی که جسارت بیان خواسته‌های خود را ندارند، اغلب در روابط خود منفعل یا پرخاشگر هستند. وقتی اشخاص شهامت مطرح کردن شفاف و مستقیم خواسته‌های خود را ندارند، مجبورند نقش بازی کنند و دیگران را فریب بدهند. به این ترتیب، باعث ناراحتی طرف مقابل می‌شود و به رابطه‌شان هم آسیب زیادی وارد می‌کند. البته جسارت و شجاعت را نباید با خشونت و بی‌احترامی اشتباه کرد.
خشونت معمولا به منظور تسلط پیدا کردن بر طرف مقابل است و با این کار می‌خواهیم به او نشان دهیم که توانسته‌ایم حرف خودمان را پیش ببریم. درحالی‌که جسارت یک ابراز ساده خواسته است برای بهبود رابطه و یک بیان شفاف است همراه با رعایت ادب و حقوق دیگران.


دوری کردن از خودخواهی‌ها

هر چه خود‌خواهی‌های ما کمتر باشد به صلاح ماست؛ چون در روابط صمیمانه، سود آن به هر دو طرف می‌رسد و دیگر این نوع رفتار با انحصار‌طلبی همراه نیست. از طرف دیگر هم همسران وظیفه دارند همدیگر را تشویق کنند که به ظرفیت‌های بالقوه خود بیشتر توجه کنند و توانمندی‌های نهفته درونی خود را بشناسند. البته توجه داشته باشیم که علاوه بر جنبه‌های شخصیتی که ذکر شد، در ازدواج ملاک‌های ساده دیگری هم وجود دارد؛ مثلا 2نفر برای انتخاب چقدر برای هم دلنشین هستند که این علاوه بر خصوصیات ظاهری شامل خصوصیات رفتاری آنها هم خواهد شد؛ به این معنا که ابتدا کسی باید به دلمان بنشیند تا بعد بتوانیم بیشتر به‌خصوصیات دیگر او توجه داشته باشیم.


رعایت تناسب‌

وقتی دو نفر می‌خواهند یکدیگر را برای ازدواج انتخاب کنند باید از لحاظ ظاهر برای یکدیگر دلنشین باشند؛ ضمن اینکه داشتن تناسبات رفتاری، فرهنگی و خانوادگی هم در جذب دوطرف بسیار مؤثر است. البته دیدگاه اطرافیان هم می‌تواند تا حدودی بر تصمیم‌گیری افراد مؤثر باشد. بنابراین داشتن تناسب فرهنگی و کسب رضایت خانواده‌ها هنگام ازدواج بسیار مهم است. ضمن اینکه داشتن عقاید مذهبی مشترک هم عامل مهمی است که حتی در تربیت فرزندان هم تأثیر‌گذار خواهد بود. توافق والدین هنگام ازدواج نیز بسیار مهم است. چون همه ما در خانواده‌هایی بزرگ شده‌ایم که علاوه بر اینکه از آنها تأثیر گرفته‌ایم، با روحیات همدیگر نیز آشنایی داریم؛ به همین دلیل هم می‌توانیم هنگام تصمیم‌گیری یکدیگر را کمک کنیم. ضمن اینکه دیدگاه والدین همراه با منطق، آگاهی و تجربه بیشتری است که هنگام ازدواج می‌تواند مؤثر باشد. تناسب سنی هم به‌خصوص تا قبل از 30سالگی عامل مهمی است.

داشتن اختلاف سنی بیشتر از 3تا 5سال گاهی میزان سازش‌پذیری افراد را کمتر می‌کند چون معمولا علایق و خواسته‌های دوطرف کمی متفاوت خواهند بود. تناسب تحصیلی و نزدیک بودن میزان تحصیلات دوطرف هم عامل مهمی است که حتما هنگام انتخاب همسر باید درنظر گرفته شود. (یکتا فراهانی/همشهری)

220


ادامه مطلب ...

زن همسرکش: مهریه‌ام خون‌بهای همسر شد

فرزانه ۳۷ ساله گفت: دو بار ازدواج کردم ولی زندگی شادی نداشتم. هر دو بار شکست خوردم. در ازدواج سومم باید خوشبخت می‌شدم؛ ولی مهریه‌ام خون‌بهای همسر دومم شد. قاتل نیستم؛ ولی در زندانم آن هم به جرم معاونت در قتل همسر دومم، یعنی طراح قتل نه اجراکننده آن. قاتل هم قرار بود به عنوان همسر سومم پای سفره عقد بنشیند که حالا باید پای چوبه دار برود.
هجده ساله بودم که با داوود ازدواج کردم، خیلی زود فهمیدم الکلی و معتاد است. ادامه زندگی با داوود برایم راحت نبود و با وجود پسرمان سینا از هم جدا شدیم. همه حق و حقوقم را بخشیدم تا سینا را از داوود بگیرم، او هم که آدم بی‌مسئولیتی بود، قبول کرد و سه سال بعد از ازدواج از هم جدا شدیم.
من یک زن جوان بودم با پسری دو ساله. هیچ پشتوانه مالی هم نداشتیم. یکی از دوستانم سعید را به من معرفی کرد. سعید یک آتلیه عکاسی داشت و من برای کار به آنجا رفتم، در مدت کوتاهی عکاسی را یاد گرفتم تا از خانم‌ها عکس بگیرم. سعید که از ماجرای طلاقم باخبر بود، سعی کرد در‌‌ همان روز‌های اول به من نزدیک شود. کم کم با هم صمیمی شدیم و ازدواج کردیم. بعد از مدتی پوریا و دو سال بعد از آن هم کوشا به دنیا آمد.
با گذشت زمان، رفتار سعید هر روز سرد‌تر می‌شد و هیچ پولی برای خرج و مخارج زندگی نمی‌داد. زندگی کردن بدون هیچ عاطفه و پولی با سه بچه خیلی سخت بود، این سختی وقتی غیرقابل تحمل شد که فهمیدم همسر دوم سعید هستم. من و همسر اول سعید هیچ اطلاعی از وجود هم نداشتیم و در مدت کوتاهی همدیگر را دیدیم. بعد از این جریان می‌خواستم طلاق بگیرم چون دیگر نمی‌توانستم با این اوضاع زندگی کنم. از سعید به اتهام ضرب و جرح شکایت کردم و برایش قرار مجرمیت صادر شد، پزشکی قانونی هم تائید کرده بود که مدتهاست کتک می‌خورم، اما سعید به شکایت من توجه نکرد. دعوا‌ها و کتک‌ها بیشتر شده بود.
آخرین بار با هم به خارج از شهر رفته بودیم و او طبق معمول بهانه‌ای پیدا کرد تا جر و بحث را شروع کند، جر و بحث بالا گرفت و ماشین را کنار اتوبان پارک کرد و تا می‌توانست کتکم زد. سر و صورتم خونی شده بود و او همچنان مرا می‌زد تا بالاخره یک ماشین با دیدن ما کنار اتوبان نگه داشت. راننده ماشین پسر جوانی بود که با قفل فرمان سراغ سعید آمد و با هم درگیر شدند.
پلیس از راه رسید و هر سه به پاسگاه رفتیم، من به شرطی به سعید رضایت دادم که او هم برای ضرباتی که پسر جوان با قفل فرمان به او وارد کرده بود، رضایت دهد؛ چون می‌دانستم راننده جوان برای کمک به من با سعید درگیر شده بود.
آشنایی من با فرهاد از‌‌ همان جا شروع شد. شماره‌اش را به من داده بود و طی تماس‌هایی که با هم داشتیم بیشتر آشنا شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. فرهاد این موضوع را با خانواده‌اش در میان گذاشته بود و خانواده‌اش نسبت به من محبت زیادی داشتند؛ ولی مشکل جای دیگری بود. سعید حاضر به طلاق نبود. می‌خواست تمام حق و حقوقم را ببخشم و بچه‌ها را به او بدهم و با سینا از زندگی‌اش خارج شوم، در غیر این صورت بدون طلاق در‌‌ همان وضعیت زندگی کنم و او فقط گاهی به ما سر بزند. موضوع را با فرهاد در میان گذاشتم و به این نتیجه رسیدیم که تنها راه ازدواج ما کشتن سعید است.
فرهاد که تصمیمش برای ازدواج جدی بود، در این مورد با دوستانش حرف زد. قرار گذاشته بودند تا با هم او را بکشند. بعد از قتل سعید و دستگیری در آگاهی، فهمیدم که دو دوست فرهاد دست و پاهای سعید را گرفته و فرهاد با چاقو سه ضربه به سینه و گردنش زده است. در‌‌ همان روزی که سعید کشته شد، به او زنگ زده بودم. بعد از ردیابی سیمکارت به سراغم آمدند و دستگیر شدم. فرهاد را هم به زندان بردند؛ ولی دوستانش فراری هستند. برای من معاونت در قتل نوشته شده، ولی فرهاد خودش قتل را به گردن گرفته و محکوم به قصاص است. (راه مردم)

336


ادامه مطلب ...

فوت و فن‌های انتقاد از همسر

برخی از زوج‌ها از بیم بدتر نشدن شرایط یا ایجاد دلخوری و ناراحتی بیشتر برای خود و همسرشان، ترجیح می‌دهند سکوت کنند و اصلا راجع به آن مشکل، چیزی به زبان نیاورند، به این ترتیب مشکلات حل نشده روی هم انباشته می‌شود و در جایی و زمانی دیگر که شاید چندان هم شایسته و بحق نباشد به صورت آتشفشانی فوران می‌کند.

نارضایتی‌ها کاملا خاموش اما به طور ناخودآگاه به انحای مختلف در کلام، منش و کردار نمایان می‌شود، حتی ممکن است در مسائل نامرتبط با موضوع، دلخوری به وجود بیاید، خود را نشان بدهد و به اختلافات موجود دامن بزند. این درحالی است که هیچ یک از طرفین نمی‌دانند علت شدت گرفتن ناراحتی‌های اخیر چیست و ریشه آن اختلاف‌ به کجا بر می‌گردد؛ به همین دلیل انتقاد همسران از یکدیگر نه تنها لازم و ضروری است، بلکه برای بهینه‌سازی زندگی مشترک و آرامش بیشتر هر یک از زوجین بسیار مفید است. فارغ از ارزش و اهمیت انتقاد سازنده باید بگوییم انتقاد سخت است آن هم در رابطه خصوصی چون رابطه زن و شوهری؛ به دیگر سخن، انتقاد از همسر از دشوارترین نوع انتقادهاست که اگر بدرستی مطرح نشود ممکن است به یک مساله بحرانی و کاملا لاینحل مبدل شده و دودمان یک زندگی را بر باد دهد.

پیش از بیان انتقاد، آن را وارسی کنید

قبل از آن‌که درباره انتظارات، خواسته‌ها و تمایلات خود حرف بزنید یا آن که اعتراض و انتقاد خود را درباره موضوعی به همسرتان ابراز کنید، بهتر است به سوالات زیر پاسخ دهید:

به چه دلیل می‌خواهید انتقاد کنید؟ اصلی‌ترین دلایل از بیان آن چیست؟ صرفا می‌خواهید گله‌گذاری کنید یا این که هدف دیگری هم دارید؟ قصد اصلاح یا تغییر چه مطلبی را دارید؟ اگر این انتقاد مطرح نشود شما متحمل چه آسیب‌هایی خواهید شد و در صورت بیان از چه مسائل باارزشی ممکن است جدا بیفتید یا آن‌که چه چیز مفیدی را به‌دست آورید؟ واکنش‌های همسرتان را هنگام مواجهه با انتقاد، چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ آیا آمادگی لازم را برای مواجهه با رفتارهای احیانا تکانشی و مقابله‌ای همسرتان دارید؟ در مقابل جبهه‌گیری او چگونه عمل خواهید کرد؟ آیا پیش از این در بیان انتقادات خود به همسر موفق بوده‌اید؟ علت موفقیت یا عدم موفقیت‌تان را چه می‌دانید؟ آیا همسرتان شرایط لازم برای شنیدن یا پذیرش انتقاد را دارد؟ چه زمانی را برای بیان انتقادتان در نظر گرفته‌اید؟ بهترین مکان برای بازگو کردن انتقادتان کجاست؟

با پاسخ‌گویی به سوالات فوق و ارزیابی شرایط و جوانب آن، قطعا از انتقادتان نتیجه‌ای را که مساعد حال خود و همسرتان است به‌دست می‌آورید.

صداقت، رکن اول در انتقاد

روراست بودن و صداقت، اصلی مهم در پذیرش انتقاد است. زمانی که زن و شوهر از تعلق خاطر و علاقه به یکدیگر اطمینان خاطر داشته باشند و به هر دویشان ثابت شده باشد که با همه وجود به زندگی مشترک‌شان پایبندند و برای حفظ و تحکیم آن از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند، و...؛ تنها در این صورت است که دریافت‌کننده انتقادهای جنسی، اخلاقی، شخصیتی، رفتاری و... هستند و دقیقا همان پیامی را دریافت می‌کنند که ارسال‌کننده پیام، مدنظرش بوده است. به دیگر سخن، این نوع انتقاد، از جانب هر دو نفر به معنای تلاش برای تفاهم و رضایت‌مندی بیشتر تعبیر می‌شود. از سوی دیگر، زن و شوهر نباید از بیان انتقادات خود، منظوری جز بهبود کیفیت زندگی مشترک و روابط زناشویی‌شان داشته باشند. انتقاد نباید هرگز به عنوان ابزاری برای انتقام‌جویی، سلطه‌طلبی یا به منظور باج‌گیری از همسر بیان شود.

انتقاد سازنده بر اساس رضایت‌مندی

انتقاد مفید و سازنده انتقادی است که رضایت‌مندی و خشنودی منتقد را در بر می‌گیرد. به هنگام انتقاد بهتر است به جای تمرکز بر آن چه که در همسرتان نمی‌پسندید یا آن که خواهان تغییر و اصلاح آن مورد هستید، بر رضایت خاطری که از بیان آن انتقاد عایدتان می‌شود، تاکید کنید. مثلا به جای آن که بگویید: دوست ندارم سر من داد بزنی و خشونت کنی بگویید زمانی که با مهربانی حرف‌هایت را به من می‌زنی، من هم راغب می‌شوم به تو بیشتر گوش دهم. وقتی به جای مطرح کردن خواسته‌تان، چیزی را بیان می‌کنید که از آن بدتان می‌آید، به این ترتیب به طور تلویحی، خود و همسرتان را مجبور می‌کنید که به جای تمرکز بر احساس و حالت‌های رفتاری، بر جزئیات انجام آن توجه کرده و متمرکز شود.

آسیب انتقادهای کلی و مبهم

حتی‌المقدور از انتقادهای کلی و مبهم خودداری کنید. بیان جملاتی چون احساس می‌کنم روابط ما کسالت بار شده است، من ناراضی‌ام، شدیدا دلخورم بسیار کلی و مبهم است و شنونده آن را در جهات متعددی به فکر وا می‌دارد که حتی گاه ممکن است فرسنگ‌ها با نظر گوینده آن (انتقادکننده) فاصله داشته باشد. این مدل انتقادات مناسب نیستند، به همین دلیل همسران باید سعی کنند مصداق مشکل یا موردی را که منجر به دلخوری و کدورت‌ شده است، به‌صورت بسیار ریز و جزئی بیان کنند؛ چون در این صورت است که فرد مقابل متوجه اصل موضوع شده و می‌فهمد چه چیزی را باید تغییر دهد یا اصلاح کند. مثلا به‌جای این که بگویید: «من ناراحت و دلخورم،» بگویید «من به‌خاطر این که از زحمات من تشکر و قدردانی نمی‌کنی، ناراحت و دلخورم.»

اجتناب از انتقادهای نامعقول

انتقاد بر پایه باورها و تصورات شخصی غلط، شنیده‌ها و دیده‌ها، فیلم‌های مستهجن و غیراخلاقی، تبلیغات ماهواره یا ادعاهای سودجویان مفید به فایده نیست. دیر به خونه میایی من فکر می‌کنم زیر سرت بلند شده، کاش مثل اون مانکن تبلیغات بودی، خیلی مقتصدانه برخورد می‌کنی، نکنه خسیسی و...، همسران باید سعی کنند بر پایه شناخت واقعی که از توانایی‌ها و استعدادهای یکدیگر به‌دست آورده‌اند و بر اساس حقیقت زندگی‌شان، نه آرزوها و خیالبافی‌های آرمانی‌شان، از هم توقع داشته باشند، تنها در این صورت است که می‌توان از زندگی مشترک احساس رضایت واقعی داشت و کم و کاستی‌های آن را اصلاح و برطرف کرد.

پرهیز از انتقاد تغییرناپذیر

از بیان انتقاد راجع به مسائلی که امکان تغییرپذیری محدود یا غیرممکن دارند، جدا خودداری کنید. احساس می‌کنم دماغت کوچکتر بود، زیباتر بودی، اگر سبزه‌تر بودی، بانمک‌تر می‌شدی، کاش اندامت بهتر از این بود و...، طرح انتقاد از حالت چهره، اندام، رنگ پوست و... باعث دلسردی عاطفی در بین همسران شده و ممکن است فرد مورد انتقاد واقع شده را در جهتی پیش ببرد که به جراحی‌های دشوار، پیاپی و گاه پرعارضه تن دهد اگر چه شاید، هرگز نیز نتواند تغییرات دلخواه را به دست آورد.

دوری ازانتقادهای آمرانه

در بیان انتقاد، هرگز از عبارات آمرانه یا جملاتی که با ضمیر دوم شخص مفرد شروع می‌شوند، استفاده نکنید. بیان جملاتی چون «تو باید بفهمی که»...، «تو همیشه می‌خوای، حرف خودت باشه»، «رفتارهای تو، همیشه این مدلیه» و... نه تنها منجر به اصلاح رفتار نمی‌شوند بلکه باعث دوری زوج از یکدیگر شده و اختلافات را تشدید می‌کند.

«من احساس آرامش بیشتری دارم وقتی که»...، «زمانی بیشتر مورد توجه‌ام قرار می‌گیری که»...، و...

بیان جملاتی که پیام‌های دلنشین‌تری داشته و کمتر آسیب زا هستند، بسیار مثمرثمر بوده و انتقاد را بهینه و سازنده می‌کند.

انتقادهای تحقیرکننده و تهدیدکننده، هرگز!

مواظب کلمات و جملات، لحن بیان و حالات چهره خود باشید. پیام‌های کلامی و یا غیر کلامی تحقیر کننده و تهدید کننده نه تنها مسیرهای احتمالی موفقیت را نابود می‌کند، بلکه می‌تواند باقیمانده تفاهم و دلایل بهبود روابط زناشویی را زیر سوال برده و خراب کند. مثلا از گفتن عباراتی چون «این هم زندگی است که ما داریم»، «تو دیگه هیچ وقت تغییر نمی‌کنی»، «زندگی ما به آخر خط رسیده»، «تو اصلا بی منطقی»، «تو اصلا زن‌/‌مرد نیستی»، و... بشدت پرهیز کنید یا از عبوس بودن، دهن کجی، چهره خموده، ابرو در هم کشیدن، شانه بالا انداختن، بی تفاوتی در نگاه و یا هر حالت بدنی طرد کننده و القاگر حس بد که شاید هزاران مرتبه از کلام تلخ دردناک تر است، امتناع کنید.

انتقاد بموقع و بجا

انتقاد سازنده در زمان و مکان مناسب و مساعد اتفاق می‌افتد. هنگام دلخوری و اختلاف، در رابطه زناشویی و یا زمانی که همسرتان آمادگی یا انتظار شنیدن جملات سرد شما را ندارد، هرگز انتقاد نکنید. طرح انتقاد در چنین شرایطی نتایج معکوسی به بار می‌آورد یا حتی می‌تواند بسیار مخرب و آسیب‌زا باشد. مثلا، به جای آن که پیش مادرتان بگویید «خیلی دلخورم، فکر نمی‌کردم این طور رفتار کنی، چرا چنین کردی؟! و...، صبر کنید تا خلوتی پیش بیاید؛ سپس در جمع دونفره کاملا خصوصی، ناراحتی و دلخوری‌تان را ابراز کنید.

انتقاد از نوع مقایسه؛ ممنوع

سرزنش و مقایسه، ازجمله روش‌های مضر در بیان انتقاد یا اظهار خواسته‌هاست. سرزنش همسر یا مقایسه مدام او با همسر سابق یا همسر دیگران، بسان آفتی است که نه‌تنها بتدریج از درون، بطن زندگی‌تان را پوک و شکننده می‌کند، بلکه ثمری نیز جز کاهش اعتماد به نفس، از بین رفتن صمیمیت عاطفی، لجاجت، سوءظن و گاه در شدیدترین حالت کینه و خشم نخواهد داشت. به‌جای مقایسه‌های نابجا و گاه حتی ناعادلانه، که نتیجه‌ای مساعد هم به دنبال ندارد، تلاش کنید همسرتان را بشناسید، پستی بلندی‌های شخصیتش را درک کنید، از علایقش آگاه شوید، زبان گفت‌وگوی مفید با او را شناسایی کنید و... بی‌شک با کسب شناخت کامل، می‌توانید درباره آنچه که به آن متمایلید با او صحبت کنید مثلا، به‌جای آن‌که بگویید همسر فلانی، بسیار مدبر و داناست، اما تو چی؟!... بگویید: من به مدیریت تو اعتماد دارم، اما یقین دارم می‌توانی بهتر از این هم عمل کنی، مثلا اگر برای حل مساله این چنین می‌کردی... بهتر نبود؟

انتقاد عمل‌گرایانه

گاهی لازم است از موضع انتقاد کلامی خود کنار بروید و به جای آن عملا و به صورت کاملا رفتاری، نیازها، انتظارات و تمایلات یا هر آنچه را که می‌خواهید ابراز کنید. مثلا به‌جای این که بگویید «هرشب من باید بگویم ساعت یازده شب بخوابیم»، سعی کنید مقدمات لازم برای ورود به ساعت خواب را فراهم آورید، مثلا دندان‌هایتان را مسواک بزنید، چراغ‌های اضافی را خاموش کنید و... (جام جم سرا/ چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...