مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تکنیک‌های ساده برای به حرف آوردن همسر کم‌حرف

جام جم سرا: روی کاناپه جلوی تلویزیون‌‌ رها شدم، منتظر اخبار ساعت ۲۲:۳۰ بودم و گفت‌و‌گوی ویژه خبری و سپس یک خواب عمیق به‌ امید رفع خستگی.

همسرم که هنوز داشت آن ماجرا را با آب و تاب تعریف می‌کرد با سینی چای کنارم نشست، حقیقتاً گوش‌هایم چیزی نمی‌شنید و فقط هر از گاهی نگاهم را از تلویزیون می‌گرفتم و لبخندی به همسرم می‌زدم و او صحبت کردنش را از سر می‌گرفت. همین طور در فکر کارهای فردا بودم که یکهو متوجه خاموش شدن تلویزیون شدم. یک لحظه فکر کردم تلویزیون سوخت، اما دیدم همسرم با عصبانیت کنترل تلویزیون را روی میز پرت می‌کند و می‌گوید: محمود! معلوم هست حواست کجاست؟ سه دفعه صدات کردم.

- آخ ببخشید یک لحظه حواسم پرت شد.
- می‌گم به نظرت چه کار کنم؟!
- چی رو چه کار کنی؟!
- کلاس یوگا رو دیگه! سه ساعته دارم برات صحبت می‌کنم، اصلاً گوش نکردی به حرفام؟!
- چرا عزیزم گوش کردم.
- پس چرا هیچی نمی‌گی؟
- خب چی بگم، حرفی واسه گفتن نداشتم، آخه...
- تو همیشه همین جوری هستی اگه منو دوست داشتی، باهام حرف می‌زدی، شوهرای دوستام کلی با زناشون حرف می‌زنن ولی تو همیشه ساکتی...


***


حالا که کار به جاهای باریک کشید بهتر است از زندگی خصوصی این زوج خیالی فاصله بگیریم و به واقعیت بپردازیم. واقعیت این است که بسیاری از آقایان نمی‌توانند پا به پای همسرانشان صحبت کنند و در این مقوله که فوق العاده برای خانم‌ها حیاتی است کم می‌آورند! کم آوردنی که از بی‌مهارتی آنان حکایت دارد.


دلایل کم حرفی همسر

رضا زیبایی، کار‌شناس ارشد روان‌شناسی بالینی، شما را با دلایل احتمالی کم حرفی یکی از همسران بخصوص مردان بیشتر آشنا می‌کند:

نیاز به صحبت کردن و یا به عبارت دیگر توانایی بالا‌تر خانم‌ها در «بیشتر صحبت کردن» و حتی «بهتر گوش کردن» یک خصوصیت زیستی - تکاملی است. به زبان ساده خانم‌ها این گونه متولد شده‌اند و در طول زمان طولانی و به دلیل نقش متفاوت آن‌ها در قیاس با مردان در خصوص خانه و خانواده، این مهارت‌ها در آنان تقویت شده است.
این مقدمه را به این دلیل طرح کردیم تا نگرش برخی مردان در زمینه این تفاوت زیستی - تکاملی زنان تصحیح شود ومتعاقب آن تلاش آگاهانه برای ارتباط کلامی بهتر و در حد توان با همسرشان را مد نظر قرار دهند و همین طور خانم‌ها نیز تلاش کنند همسرانشان را بیشتر به وجد آورند تا به هم کلامی با آن‌ها تشویق شوند.


در باب کم حرفی یکی از زوجین، حال چه مرد و چه زن، دلایل بسیاری وجود دارد که اولین و مهم‌ترین آن‌ها را به خصوص درباره مردان ذکر کردیم و دلایل دیگر عبارت است از:


۱ - وجود اختلافات:
وجود کدورت‌های‌ عیان وبه ویژه پنهان بین زوجین ناخودآگاه تمایل دو طرف را برای هم کلامی به شدت کاهش می‌دهد وحتی‌‌ همان مقدار کم نیز از سر وظیفه و با سردی انجام می‌گیرد. برای مثال مردی که پس از مدتی زندگی با همسرش به دلایل درست یا نادرست به این نتیجه رسیده که انتخاب درستی نکرده است وعلاقه‌ای‌ به همسرش ندارد ممکن است کم حرف شود.


۲ - مشکلات شغلی:
یکی دیگر از دلایل شایع کم حرفی، بی‌حوصلگی، بدخلقی و حتی بی‌میلی‌های عاطفی در مردان، ریشه در موضوع شغل آن‌ها دارد. بیکاری، نارضایتی شغلی، نداشتن امنیت شغلی و اضطراب تعدیل و اخراج شدن، بی‌مهارتی و ورشکستگی مالی، مشکل با شریک و در مجموع نگرانی دائم در باب شغل که انرژی مضاعفی از آن‌ها می‌گیرد، می‌تواند باعث کم حرفی و در خود فرو رفتن و انزوا شود.
لذا تا علل ذکر شده، مشخص و حل و فصل نشود عوارض آن پا برجاست؛ البته ناگفته نماند تغییر شرایط این مردان در بیشتر مواقع کار سختی نیست‌گاه فردی که دچار نارضایتی شغلی است با تغییر نگرش (شناخت درمانی) به سازگاری بیشتر و بهتری با شغل خود می‌رسد و یا با افزایش مهارت‌های‌ حرفه‌ای‌ خود مانع ورشکستگی وترک شغل خود می‌شود.


۳ - مشکلات جسمی - روحی:
علل جسمی مانند پرکاری یا کم کاری تیروئید، وجود یک بیماری مزمن وگاه صعب العلاج، کم خونی شدید وضعف وخستگی پیاپی و این قبیل بیماری‌های جسمی و یا برخی اختلالات روحی مانند افسردگی و... می‌تواند باعث کم حرفی شود که البته با مراجعه به پزشک یا روانپزشک و ارزیابی دقیق، علت بیماری مشخص و درمان‌های متناسب دارویی یا تغذیه‌ای‌ ارائه خواهد شد.


مهارت‌های ارتباطی با شوهر کم حرف

معمولاً نوع گفت‌و‌گوی زنان، گفت‌و‌گوی آزاد است و این موضوع اغلب باعث می‌شود که مردان دنبال حرف را نگیرند. همشهری با این توضیح می‌نویسد: برای اینکه شوهرتان با شما درد دل کند این راهبرد‌ها را به کار گیرید:


* زمان مناسبی را برای گفت‌و‌گو انتخاب کنید:
این مسئله بسیار مهم است. شما ممکن است که بسیار علاقه‌مند باشید که بعد از بازگشت از کار، با شوهرتان صحبت کنید، اما او در آن موقع به آرامش نیاز دارد. پس بهترین راه این است که بعداً گفت‌و‌گو کنید.


* در مقابل سکوت شوهرتان سکوت نکنید:
گاهی اوقات سکوت مرد باعث ایجاد احساس ناکامی و عصبانیت در زن می‌شود. برای اجتناب از این موقعیت، هنگامی که شوهرتان پاسخ نمی‌دهد سکوت نکنید. به او بگویید: «می‌توانی به من بگویی چرا برای تو سخت است که به من بگویی به چه فکر می‌کنی؟» اگر او باز هم پاسخ نداد، راحت از کنار سکوتش رد نشوید. به او بگویید تمایل دارید درباره آینده صحبت کنید. او را متوجه کنید که شما انتظار شنیدن پاسخ دارید.


* جزئیات را بپرسید:
سؤالات دقیق بپرسید. این گونه سؤال نکنید که «امروز کار چطور بود؟»، زیرا او می‌تواند در یک کلمه جواب بدهد که عالی بود یا افتضاح بود. در مقابل، از جزئیات کارش سؤال کنید. مشخص‌تر شدن سؤال باعث می‌شود که او با احتمال بیشتری به سؤال شما به طور جزئی و با دقت پاسخ بدهد.


* مراقب اشاره‌های غیرکلامیتان باشید:
اگر هنگام صحبت کردن شوهرتان، کتاب ورق بزنید، کار را برای اینکه شوهرتان ساکت بماند آسان کرده‌اید. برای بهتر شدن گفت‌و‌گو سعی کنید حالت چهره‌تان خنثی باشد، بدنتان آرام و لحن صدایتان نه بسیار بلند باشد، نه بسیار آرام. در ضمن تماس چشمی برقرار کنید.


* علایق مشترکتان را توسعه دهید:
زوج‌هایی که همه توجه‌شان را بر بچه‌ها یا کارشان متمرکز می‌کنند اغلب درمی یابند که بسیار کم با همدیگر صحبت می‌کنند. شرکت در فعالیت‌های متفاوت و جدید، از جمله پیاده روی ومسافرت همراه با همسرتان باعث می‌شود که شما به مقدار بسیار بیشتری با همدیگر صحبت کنید.


* با دقت گوش دهید:
هنگامی که شوهرتان صحبت می‌کند، به حرف‌های او توجه کنید و اجازه ندهید ذهنتان منحرف شود. مهارت‌های گوش فرادادن فعال را به کار ببرید. چیزی را که شوهرتان می‌گوید به بیان خودتان بازگو کنید. هنگام صحبت کردن او، مخالفت نکنید و وسط حرف‌هایش نپرید.


* منصفانه بحث کنید:
بسیاری از مردان تلاش می‌کنند به طور کلی از بحث کردن اجتناب کنند؛ زیرا می‌ترسند که این بحث به یک مشاجره توان فرسا تبدیل شود. برای مقابله با این مسئله یاد بگیرید که سازنده بحث کنید. از به کار بردن الفاظ منفی و جملاتی که با «تو هرگز...» یا «تو همیشه...» شروع می‌شوند، ایجاد احساس گناه و دوباره مطرح کردن اشتباهات گذشته اجتناب کنید. در مورد اینکه اکنون چه احساسی دارید صحبت کنید و به نقشتان در بروز مشکل اشاره کنید و همه تقصیر‌ها را به گردن شوهرتان نیندازید. (خراسان)


ادامه مطلب ...

با همسر بی‌مسئولیت خود چگونه رفتار کنیم؟

جام جم سرا: این دسته از افراد عموما خصلت «بی‌مسئولیتی» را از محیط خانواده و در ارتباط مستقیم با آموزش‌های پدر و مادر کسب کرده‌اند و یا در برهه‌ای از زندگی خود از طریق ارتباط با افراد بی‌مسئولیت به این نتیجه رسیده‌اند که چنانچه در مقابل امور مختلف زندگی بی‌مسئولیت باشند، پاداش بهتری دریافت خواهند کرد و زندگی راحت‌تر با دغدغه کمتر را سپری خواهند کرد.
از آنجا که اطرافیان، به مرور زمان فرد بی‌مسئولیت را با تمام اهمال کاری‌هایش می‌پذیرند و دیگر از او انتظار برآوردن خواسته‌ها و نیاز‌هایشان را ندارند، خصیصه بی‌مسئولیتی در وجود فرد بی‌مسئولیت تشدید می‌شود و در نتیجه فرد بی‌مسئولیت در دنیای امنی که برای خود می‌سازد احساس رضایتمندی می‌کند و پاداش می‌گیرد، زیرا هیچ کسی از او توقعی برای انجام امور ندارد و او می‌تواند با فراغ خاطر به نیاز‌ها و خواسته‌های مورد علاقه خویش رسیدگی کند.
از این رو فرد بی‌مسئولیت رفته رفته، به خصلت‌هایی نظیر «خودخواهی»، «متوقع بودن» و همچنین «لجبازی» و «منفعت طلبی» در جهت تحقق خواسته‌های شخصی‌اش نیز آلوده می‌شود. بسیاری از زوجین ناآگاهانه و ناخواسته بر مشکل بی‌مسئولیتی همسرشان دامن می‌زنند و آن را تقویت می‌کنند.


۴ موضعگیری صحیح و غلط در مواجهه با فرد بی‌مسئولیت

۱ – برخی افراد «بی‌مسئولیتی» همسرشان را می‌پذیرند و تلاش می‌کنند تا خودشان آن را جبران کنند (رویکرد غلط).

۲ – برخی افراد «بی‌مسئولیتی» طرف مقابل را نمی‌پذیرند، اما تلاش می‌کنند تا نقاط ضعف خود را که به تشدید حس بی‌مسئولیتی در همسرشان منجر شده شناسایی و با اصلاح این نقاط ضعف، به طور غیرمستقیم، همسر را دعوت به پذیرش مسئولیت در ابعاد مختلف زندگی مشترک کنند (رویکرد صحیح).

۳ – برخی افراد «بی‌مسئولیتی» طرف مقابل را نمی‌پذیرند، اما معتقدند به جای اصلاح خودشان صرفا باید به دنبال راه حلی باشند که همسر بی‌مسئولیت را اصلاح کنند! این دسته از افراد پیوسته فرد بی‌مسئولیت را تحقیر می‌کنند و با استفاده ازحربه بی‌توجهی و بی‌احترامی به او، در صدد تنبیه و تادیب وی و حصول خواسته‌های بجا یا نابجای خود حرکت می‌کنند (رویکرد غلط).

۴ – برخی از افراد در زندگی با همسر بی‌مسئولیت به جدایی قطعی می‌اندیشند (رویکرد غلط).

راهکار منطقی: شما در برخورد با همسر بی‌مسئولیت نباید به دنبال تغییر او باشید بلکه باید این سوال بزرگ را از خود بپرسید که من چه تغییری بکنم تا او تغییر کند؟


راهکار‌هایی برای مواجهه با بی‌مسئولیتی همسر

مقابله به مثل نکنید:
اگر باهمسرتان قطع رابطه کرده‌اید ابتدا از در آشتی کردن با وی وارد شوید و ارتباطتان را از سر بگیرید؛ زیرا انجام راهکارهایی که در ادامه ارائه می‌شود بدون حضور همسرتان میسر نیست. عده‌ای از افراد لجبازی همسر را با لجبازی پاسخ می‌دهند. بدانید کسی که لجبازی می‌ کند معمولا خودش می‌‌داند که حق با او نیست، اما هیچ وقت نمی‌‌خواهد این را به زبان بیاورد.
تجربه عموم روان‌شناسان نشان می‌دهد روابط افرادی که در زندگی مشترک دست به مقابله به مثل می‌زنند روزبروز بد‌تر و بد‌تر می‌‌شود تا آنجا که بازگشت به عقب تقریبا غیر ممکن خواهد شد. انسان‌ها هرگز در فضای تحقیر، سرزنش و لجبازی تغییری حاصل نمی‌کنند.


خانواده‌تان را به قطع فرآیند حمایتگری دعوت کنید:
متاسفانه دسته‌ای از افراد برای حل هر مشکلی همیشه اولین داوطلب هستند و فرصت همکاری و ایفای نقش را از همسر خود می‌گیرند؛ زیرا معتقدند وقتی که با شخصی غیر قابل اتکا درگیر هستند ناگزیرند تا نقش «والد» را برای او ایفا کنند.

برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بی‌مسئولیت، شوهر شماست و بی‌مسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا کنید

این کار باعث می‌شود تمام مسئولیت زندگی مشترک به عهده فرد داوطلب واگذار شود و طرف مقابل طبیعتا به نوعی بی‌مسئولیتی برسد.
بسیاری از خانواده‌ها بدون شناخت خصلت‌های فرد بی‌مسئولیت، بسرعت وارد عمل می‌شوند و برای حمایت از فرزند خود در مقابل فرد بی‌مسئولیت اقدام به حمایت‌های مالی و اقتصادی فراوان می‌کنند. حمایت «والدانه» از فرد بی‌مسئولیت به چرخه بی‌مسئولیتی او دامن خواهد زد و در ‌‌نهایت شما حس فریب خوردگی و عصبانیت را تجربه خواهید کرد.


مصرانه از او انجام وظایفش را تقاضا کنید:
شما درباره مسئولیت پذیر‌تر کردن همسرتان چقدر تلاش کرده‌اید؟ همسرتان نسبت به قبل چقدر تغییر کرده است؟ مسئولیت‌پذیر‌تر شده یا برعکس؟ شاید انجام راهکارهای گفته شده، در ابتدا سخت و زمانبر به نظر برسد، اما مطمئنا نتیجه‌اش بهتر از روشی است که خودتان تاکنون از آن استفاده می‌کردید.
فراموش نکنید که برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بی‌مسئولیت، شوهر شماست و بی‌مسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا کنید.
صبور باشید و فقط روی تقاضایتان محترمانه و بدون پرخاشگری پافشاری کنید. شاید۱۰۰ درصد تقاضای شما برآورده نشود، اما مطمئن باشید ۵۰ درصد آن اجابت خواهد شد و این یعنی موفقیت اولیه در برابر فرد بی‌مسئولیت.


همسرتان را با عواقب بی‌مسئولیتی آشنا کنید:
استفاده از عباراتی نظیر «تو اصلا مسئولیت پذیر نیستی» گرهی از مشکلات شما باز نمی‌کند بلکه کاربرد مکرر همین عبارات باعث می‌شود همسرتان بیشتر در این نقش فرو رود و واقعا قبول کند که بی‌مسئولیت است.
در بسیاری از موارد و در شروع کار مطمئنا همسرتان به‌‌ همان میزانی که شما (به عنوان مثال) انتظار خرید داشته‌اید، هزینه نمی‌کند. مثلا شما فهرستی از ۵ نیاز ضروری منزل را به او داده‌اید، اما او در میان این ۵ نیاز، برخی از اقلام را خریده است و مثلا برنج نخریده است. در اینجا شما برنج را از وعده غذایی خود حذف کنید و یک غذای ساده بپزید. زمانی که او می‌پرسد: «چرا برنج نپخته‌ای؟»، شما فقط پاسخ دهید: «برنجمان تمام شده است».


از جابجایی نقش‌ها پرهیز کنید:
پدیده جابجایی نقش‌های زن و مرد در زندگی مشترک چنانچه با ارتقای «ظرفیت روحی» زوجین همراه نباشد براحتی می‌تواند عامل ایجاد اختلاف و تنش شود.
زمانی که زن نقش شوهر بی‌مسئولیت خود را به عهده می‌گیرد و مثلا بیرون از منزل کار می‌کند یا زمانی که مرد نقش زن بی‌مسئولیت خود را به عهده می‌گیرد و همیشه به شستن لباس‌ها یا جارو زدن منزل مبادرت می‌ورزد، به دلیل بی‌مسئولیتی همسران خود، انجام این کار‌ها را «کمک حمایتگرانه از شریک زندگی» نمی‌دانند و زوجین در این شرایط از یکدیگر طلبکار می‌شوند و انتظار دارند همسرشان هر لحظه به خاطر ایفای نقشی که خلاف جنسیت و یا طبیعتش بوده است، از او قدردانی چند برابر تصور بکند در حالی که طرف مقابل تصور می‌کند همسر من کاری نکرده است، او فقط وظیفه‌اش را انجام داده است. در نتیجه وقتی زنی مسئولیت اصلی تامین مالی را به عهده می‌گیرد، بدیهی است که از نظر شرایط روحی، «خستگی روانی» را تجربه کند. (ملیحه شهرستانی - کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

من همسر می‌خواهم نه مادر

جام جم سرا: خدا می‌داند که چند وقت بود‌ می‌خواست این حرف‌ها را به همسرش بزند، همسری که زیادی مهربان است، خیلی نگران است، خیلی زحمت می‌کشد و آن‌قدر خوب است که هنوز این حرف‌ها از دهانش خارج نشده، احساس گناه تمام وجودش را می‌گیرد. آخر به چه کسی بگوید این آدم خیلی خوب، یک مادر همه چیز تمام است نه یک همسر.

این داستان زنانی است که وقتی ازدواج می‌کنند، به خیال این‌که توجه زیاد به شوهر، محبت را زیاد می‌کند، به جای همسر بودن، مادری کردن را انتخاب می‌کنند. برای همسرانی که مادرند می‌شود یک طومار از پیشنهادها و دلواپسی‌ها و مادرانه‌ای‌ها نوشت.

ـ شوهرجان، ناهارت رو خوردی؟

ـ شوهرجان، قبض برق رو پرداخت نکردی‌ها!

ـ دلت می‌خواد شام برات ماهی درست کنم؟ زرشک پلو چطور؟

ـ هوا سرده لباس گرم بپوش!

ـ حواست باشه بنزین ماشین تموم شده‌ها!

ـ ‌شوهرجان ...

غافل از این‌که این مرد همسر می‌خواهد نه مادر. اگر یک «مادر دوم» می‌خواست اصلا چرا زن گرفت؟! مادری کردن در حق مردان، شاید در ابتدا جواب دهد و پاداش‌های زیادی را نصیب خانم خانه کند، اما در درازمدت تمام این پاداش‌ها، یکی‌یکی‌ تلافی می‌شود زیرا مرد یک همراه می‌خواهد که شانه به شانه‌اش حرکت کند، نه یک همخانه که قرار است مدام بگوید چه چیزی برایش خوب است و چه چیزی بد. مادری کردن در حق مردان، گاهی پایان غم‌انگیزی را رقم می‌زند. بسیاری از زنان به دلیل ذات مراقبت‌کننده‌ای که دارند به این‌سو کشیده می‌شوند، بعضی از زنان هم این الگوی رفتاری را از مادرانشان به ارث برده‌اند. اگر بعضی از این ویژگی‌ها در شما هم وجود دارد، این زنگ خطر را جدی بگیرید و هر چه زودتر دست به کار شوید:

زن خوب صرفا یک مادر خوب نیست

همه چیز از فکر شما آغاز می‌شود. تا زمانی که طرز تفکرتان را اصلاح نکنید، نمی‌توانید در رفتارهای بیرونی هم تغییری ایجاد کنید. اگر تصور شما از زن ایده‌آل کسی است که از همه ‌کس و همه‌ چیز مراقبت می‌کند، یعنی شما همه دنیا را فرزند خود می‌بینید. اگر گمان می‌کنید دیگران برای انجام کارها یا سختی کشیدن توانایی ندارند و در عوض شما می‌توانید آن کارها را انجام دهید یا شرایط سخت را تحمل کنید، دارید خودتان را قربانی این ذهنیت غلط می‌کنید.

مثل یک قاضی دوباره رفتارتان را قضاوت کنید

چند روزی را بدقت به کارها و رفتارهایتان دقت کنید و رفتارهای مادرانه را بازشناسی کنید؛ ببینید کدام یک از این رفتارها از شما انرژی و توان بیشتری می‌گیرد، دو یا سه تا از آنها را انتخاب کنید و به خودتان قول دهید که تکرارشان نکنید. یادتان باشد به محض این‌که این تصمیم را می‌گیرید اطرافیان بیش از پیش توقع انجام همان کارها را از شما خواهند داشت، صبور باشید و بر وسوسه مادری کردن لااقل در همین دو سه مورد غلبه کنید.

به همسرتان اعتماد کنید

وقتی شما برای مدتی طولانی همه چیز را کنترل کرده‌اید، اولین چیزی که به همسرتان تحمیل شده، حس ناتوانی و بی‌عرضگی است! بعضی از کارهایی را که قبلا خودتان انجام می‌داده‌اید به او بسپارید، مراقب باشید که وقتی یک مسئولیت را به او دادید مثل مادرها نپرسید «می‌تونی انجامش بدی؟ اگه سخته خودم برم دنبالش؛ مراقب باش فلان چیزش رو فراموش نکنی‌ها!» این همان مادری به سبک جدید است. به او اعتماد کنید و به خودتان یادآوری کنید که او مرد زندگی شماست. نگران نباشید لباس نازک در زمستان ممکن است سبب سرماخوردگی اش شود اما مادری‌های نا‌بجای شما سبب نابودی اعتماد به نفسش می شود.

به فعالیت‌های مورد علاقه‌تان بپردازید

وقتی سرویس دادن‌های ناتمام شما جمع می‌شود، شما می‌مانید و کلی وقت اضافه. حالا وقت آن می‌رسد که کمی به خودتان برسید. اگر قبلا از راه خدمت‌رسانی به دیگران مورد توجه قرار می‌گرفتید، بد نیست حالا یک کلاس جدید را تجربه کنید. به باشگاه بروید و ورزش کنید، کتاب بخوانید (بخصوص کتاب‌هایی که شما را در همین زمینه راهنمایی می‌کند)؛ وقتی خودتان را دوست داشته باشید و از توجه کردن به خودتان لذت ببرید، توجه کردن به دیگران مثل قبل مهم نخواهد بود.

مقاومت کردن دیگران شما را خسته نکند

طبیعی است که همسرتان در مقابل تغییرات شما کمی جبهه بگیرد یا قبول مسئولیت و تغییر رفتارتان برایش سخت باشد، بالاخره مادری کردن مزایایی هم برای مردان دارد، پس احتمال این‌که مدتی با لباس‌های نامرتب سرکار برود یا این‌که قرارهایش را فراموش کند، وجود دارد، اما بعد از مدتی یاد می‌گیرد ‌ شما را به چشم همسرش ببیند نه مادرش.

شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

شکوۀ همسر ۱۵ ساله از عصبانیت شوهر ۲۷ ساله

با توجه به اینکه شما و همسرتان ۱۲ سال اختلاف سنی دارید باید توجه داشته باشید که همه زن و شوهر‌ها برای تداوم زندگی مشترکشان به کسب مهارت‌هایی نیازمندند. مخصوصا زمانی که اختلاف سنی آن‌ها زیاد است یا یکی از طرفین هنوز در مرحله کسب هویت است، اهمیت این امر، بیش از پیش احساس می‌شود. بنابراین بهتر است تلاش کنید از طریق مطالعه کتاب‌های مختلف، شرکت در مجالس مذهبی و درس اخلاق، تفکر در زندگی خانواده‌های موفق و رمز توفیق آنان، اطلاعات خود را افزایش دهید و از طریق تقویت اعتماد به نفس و بهره گیری از تجارب ارزنده دیگران، خود را برای برخورد منطقی با مشکلات زندگی آماده سازید.


هنگام عصبانیت شوهرتان غر نزنید

با شوهرتان طوری رفتار کنید که با شما احساس راحتی کند. اگر دیدید شوهرتان عصبانی است، او را مدتی تنها بگذارید. اگر فکر می‌کنید که مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان می‌شود، از طرح آن موضوعات و قرار گرفتن در آن شرایط اجتناب کنید. نباید در زمان عصبانیت شوهرتان، غر بزنید زیرا نتیجه‌ای جز بد‌تر شدن شرایط ندارد. با محبت از او بخواهید آرام‌تر باشد و با عصبانیت خود، باعث کم شدن محبتتان نشود. به او بگویید که دوستش دارید و نکات زیر را نیز رعایت کنید:


رفتارهای کودکانه‌تان را کنار بگذارید

به همسر خود احترام بگذارید و با او محترمانه صحبت کنید. یادآوری می‌کنم که شما همسر او هستید و هرچند ۱۵ ساله هستید، اما لازم است از رفتارهای کودکانه فاصله بگیرید و ارتباطی بزرگسالانه برقرار کنید. از داشتن نگرشهای آرمانگرایانه و شاعرانه در مسئله ازدواج و نیز انتظارات غیر واقع بینانه اجتناب کنید و از بیان سخن‌های نسنجیده پرهیز کنید تا مورد سرزنش شوهرتان قرار نگیرید.


ذهنیت منفی به شوهرتان نداشته باشید

دقت کنید در چه زمان و در رابطه با چه موضوعی همسرتان خشمگین می‌شود و تلاش کنید زمان دیگر و طریقه بیان متفاوت‌تری را جایگزین آن کنید. هنگام عصبانیت شوهرتان از ادامه دادن بحث و مجادله کردن بپرهیزید. همچنین از مسخره کردن و گفتن سخنان طعنه‌آمیز و دوپهلو، رفتارهایی مانند متلک، تحقیر و به رخ کشیدن دیگران که موجب افزایش مقاومتهای روانی در طرف مقابل می‌شود، بپرهیزید. از زدن برچسب های ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، شلخته، کله شق، یکدنده، لجباز و خودخواه به شوهرتان پرهیز کنید چراکه باعث شکل گیری ذهنیت منفی درباره شوهرتان در ذهن خودتان می‌شود و ممکن است همه توصیه‌های شوهرتان را نوعی سرزنش تصور کنید.


علاقه‌تان را ابراز و اثبات کنید

به شوهرتان ابراز محبت کنید و در عمل هم علاقه‌تان را به او ثابت کنید. سعی کنید فهرستی از قابلیت‌ها و صفات مثبت همسر خود را بنویسید و در ارتباطاتی که با او دارید از صفات برجسته و مثبت او تعریف کنید و از این طریق فضای گفت‌و‌گو‌هایتان را به فضایی گرم و صمیمی و آکنده از روحیه مثبت تبدیل کنید.
برای ایجاد تفاهم با همسرتان از هنر خوب شنیدن و خوب گوش دادن استفاده کنید و بدقت به گفتار او توجه کنید، کلامش را قطع نکنید و اجازه دهید که مطالب خود را به طور کامل بیان کند. (منیژه مسگری - کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

توصیه‌هایی برای خوشحال کردن همسر

انجام برخی کارها در زندگی مشترک، باعث احساس خوشحالی بیشتر بین زوجین و داشتن عشقی پایدار‌تر خواهد شد.

متاسفانه بعضی زن و شوهر‌ها فکر می‌کنند که هرچه بیشتر کار کنند، باعث خوشحالی بیشتر همسرشان می‌شود.

به طور مثال، بعضی مرد‌ها فکر می‌کنند که هر قدر بیشتر کار کنند همسرشان متوجه خواهد شد که خیلی دوستش دارند، در صورتی که لازم است بیشتر در کنار همسرشان باشند تا احساس صمیمیت بینشان بیشتر شود.


عشق و دوست داشتنتان را به فراوانی ابراز کنید:
آن قدر علاقه خود را به همسرتان بگویید تا وی از علاقه شما به خودش مطمئن شود؛ بنابراین برای خوشحال کردن همسرتان، از هر فرصتی استفاده کنید و به او بگویید: «دوستت دارم».


به همسرتان هدیه بدهید:
لازم نیست همیشه به دنبال هدیه‌های گران قیمت باشید چراکه یک شاخه گل یا یک جفت دستکش هم می‌تواند احساس خوشحالی را در همسرتان به وجود بیاورد.


برای همسرتان یادداشت‌های عاشقانه بنویسید:
این یادداشت‌ها می‌تواند روی کاغذ نوشته یا از طریق پیامک برای همسرتان ارسال شود.


به حرف‌های همسرتان گوش دهید:
توجه داشته باشید که بین شنیدن و گوش کردن تفاوت بسیار است چراکه در گوش کردن احساس همدلی وجود دارد. وقتی زن یا شوهری با دلسوزی و توجه، به مشکلات همسرش گوش می‌سپارد و فقط به دنبال ارائه راه حل نیست، احساس عشق را در طرف مقابل دو چندان می‌کند. در ضمن هیچ‌گاه سخنان همسرتان را بیهوده و مسخره یا پیش پا افتاده تلقی نکنید.


بپرسید برای کمک به او چه کاری می‌توانید انجام دهید:
پرسیدن همین سوال می‌تواند تاثیر بسیار زیادی بر ایجاد همدلی و خوشحال کردن همسرتان داشته باشد.


لبخند بزنید:
بیشتر اوقات بدون دلیل و زمانی که به همسرتان نگاه می‌کنید به جای داشتن چهره‌ای عبوس، لبخند بزنید. همین لبخندهای شما می‌تواند عاملی برای بیشتر خوشحال شدن همسرتان شود.


با یکدیگر به یک مکان‌های خاطره‌انگیز بروید:
به طور مثال، اولین پارک یا رستورانی که بعد از عقد با همسرتان رفته‌اید، می‌تواند پیشنهاد غافلگیرانه و جذابی باشد و باعث خوشحال شدن همسرتان شود. (دکتر مسعود خاکپور- کار‌شناس و مشاور خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

مردی به‌ خاطر همسر دومش، آدم کشت

ماموران پلیس حدود شش‌سال قبل با تماس تلفنی اهالی منطقه‌ای در تهران، در جریان قتل جوانی قرار گرفتند و زمانی که به محل رسیدند، متوجه شدند فردی که به مقتول چاقو زده بود، هنوز در محل حضور دارد. وقتی متهم که سیامک نام‌ دارد، بازداشت شد به قتل اعتراف کرد و گفت: «مقتول را نمی‌شناسم و نمی‌دانم کیست؛ وقتی مزاحم همسرم شد او را زدم. قصد داشتم از زنم حمایت کنم و نمی‌خواستم او را بکشم.»
پزشکی‌ قانونی تایید کرد ضربه وارده به قسمت حساس بدن مقتول باعث خونریزی شدید داخلی و در نهایت مرگ شده است. پرونده با توجه به شکایت اولیای‌دم و درخواست آنها برای قصاص قاتل بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری ‌استان تهران فرستاده ‌شد.
متهم در دادگاه نیز به قتل اعتراف کرد و گفت: «نیمه‌‌شب بود که همسر صیغه‌ای من زنگ زد و گفت در راه‌رفتن به خانه‌ است و مردی مزاحمش شده، من هم بلافاصله از خانه بیرون رفتم. چاقو برداشتم تا اگر درگیری شد، بتوانم از خودم دفاع کنم. وقتی به زنم نزدیک شدم، دیدم مردی قصد دارد او را با خود همراه کند، به سمتش حمله کردم و گفتم؛ او همسر من است. مرد جوان حمله کرد و این‌طور بود که یک‌ضربه به سمت او پرت کردم. بعد زنم را رها کرد و رفت. بعد از چنددقیقه متوجه شدم او فوت شده است.»
هیات قضات بعد از اتمام جلسه محاکمه وارد شور شدند. آنها، متهم را در قتل عمدی مجرم شناختند و او را با توجه به درخواست اولیای‌دم به قصاص محکوم کردند. سیامک سرانجام بعد از گذشت نزدیک به شش‌سال از ماجرا موفق شد با جلب رضایت اولیای‌‌دم از قصاص نجات پیدا کند. او روز گذشته به‌لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد. در جلسه محاکمه بعد از اینکه نماینده دادستان تهران خواستار صدور حکم قانونی به لحاظ جنبه عمومی جرم شد، متهم در جایگاه ایستاد. او زندگی‌‌اش را شرح داد و گفت: «مدتی قبل از حادثه با دختری عقد کردم، دختری که همه می‌گفتند بسیار خوب و متین است. با هم مشکلی نداشتیم اما با زنی دیگر نیز آشنا شدم و تصمیم گرفتم تا زمانی که سر خانه و زندگی خودمان نرفتیم زن جوان را به‌صورت صیغه‌ای عقد کنم. این‌طور بود که من و کتایون به‌صورت موقت ازدواج کردیم و کسی از ماجرا خبر نداشت. برایش آپارتمانی اجاره کردم و خرج زندگی‌اش را هم می‌دادم تا اینکه شب حادثه به من تلفن زد، صدایش می‌لرزید، با ترس خاصی گفت، نزدیک خانه‌ است و مردی او را تعقیب می‌کند.»
وی افزود: « من هم چاقو برداشتم و از خانه بیرون دویدم و به سمت آن مرد رفتم. داشت زنم را به طرف خودش می‌کشید. با او درگیر شدم و چاقو را به سمتش پرت کردم، مرد جوان دوید و سعی کرد از ما دور شود. مرتب پشتش را نگاه می‌کرد فکر کردم در همان منطقه زندگی می‌کند و ممکن است دوستانش را برای دعوا خبر کند. من هم با دوستانم تماس گرفتم وقتی آمدند برای پیداکردن مرد جوان همه جا را گشتیم و او را انتهای خیابان در حالی که گوشه‌ای افتاده‌ بود پیدا کردیم بعد هم به پلیس خبر دادیم.»
متهم گفت: «در این مدت که زندان بودم کتایون رهایم کرد. حتی یک‌بار هم حالم را نپرسید اینکه اعدام شوم برایش مهم نبود اما همسرم ثریا هرکاری از دستش برآمد، برایم انجام داد. او تمام این سال‌ها مقابل خانه اولیای‌‌دم می‌رفت و التماس می‌کرد، حتی یک‌بار هم مرا شماتت نکرد و در تمام این سال‌ها کنارم ماند. خودم می‌دانم خیلی نامرد هستم که با دختری تا این حد معصوم چنین کردم و حالا پشیمان هستم. وقتی اولیای‌‌دم می‌خواستند مرا ببخشند گفتند یادت باشد که فقط به خاطر همسرت این کار را می‌کنیم. هیچ‌وقت تا این حد احساس دین نداشته‌ام حالا هم از شما خواهش می‌کنم به‌خاطر زنم مرا ببخشید. او بسیار جوان است هنوز به خانه بخت نرفته قول می‌دهم بعد از این مرد زندگی باشم و همه محبت‌های زنم را جبران کنم.»
متهم سپس لوح‌هایی را که در زندان گرفته ‌بود به دادگاه ارایه داد و گفت: «در زندان سعی کردم آدم خوبی باشم همه مسوولان زندان هم شاهد هستند که تلاش کردم اصلاح شوم. خواهش می‌کنم مرا ببخشید.» هیات قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند و متهم را به پنج‌سال‌ونیم حبس محکوم کردند و وی به‌زودی از زندان آزاد می‌شود. (شرق)


ادامه مطلب ...

۲ ازدواج، ۲ همسر معتاد، و عاقبتش: باران در چادر [مجموعه عکس]

سه شنبه 7 بهمن 1393 ساعت 11:04

جام جم سرا: خانم «د» با دختر ۹ماهه‌اش به نام «باران» و دو فرزند پسر، چند ماهی‌ست که در چادری در پناه دیواری در یکی از محله‌ها شیراز زندگی می‌کند. او تا به حال دو بار ازدواج کرده است که هر دو به دلیل اعتیاد همسرانش ناموفق بوده است. اکنون او با کمک اهالی محل روزگارش را سپری می‌کند.


ادامه مطلب ...

رعایت فاصله مطمئنه با همسر

با سرعت در حال حرکت هستم که خودروی جلویی کمی‌ از سرعتش کم می‌کند و من نمی‌توانم خودروام را کنترل کنم و به او می‌خورم! همین را کم داشتم! راننده با عصبانیت خارج می‌شود و به عقب خودرواش نگاه می‌کند. چیزهایی می‌گوید که متوجه نمی‌شوم. حتی فراموش کرده‌ام که من نیز باید پیاده شوم. بعد از چند دقیقه از خودرو خارج می‌شوم. راننده می‌گوید: مگر سر می‌بری؟ چرا این‌قدر سرعت داری؟ ببین اول صبحی ما را گرفتار کردی......

می‌خواستم جوابش را به تندی بدهم اما حرف حق جواب ندارد. من از پشت به او زده بودم و خودم مقصر بودم. آن‌قدر نزدیک به او رانندگی می‌کردم که با کم شدن سرعتش تصادف کردیم. تمام کارهای عقب مانده، مثل یک قطار از مقابل ذهنم عبور کرد و من برایش دستی تکان دادم. چون می‌دانستم برای این تصادف چند ساعتی گرفتار خواهم بود‌ ...

همان‌طور که رعایت فاصله با خودروی جلویی می‌تواند تضمین‌کننده رانندگی بی‌خطر باشد و حتی اگر مشکلی پیش بیاید و تصادفی رخ دهد، با کمترین خسارت صورت بگیرد، در زندگی روزمره نیز رعایت فاصله با دیگران لازم و ضروری است. ارتباط با دیگران بسته به نقش‌شان در زندگی ما، باید با فاصله‌های مختلفی تعریف شود. همان‌طور که در یک ترافیک سنگین که خودرو‌ها سرعت ندارند، به فاصله خیلی کمی‌ از هم حرکت می‌کنند و مشکلی پیش نمی‌آید، در خط سرعت یک بزرگراه، باید فاصله چند متری رعایت شود تا خطر تصادف کاهش یابد. این قانون در روابط ما آدم‌ها هم صادق است اما اصل قانون این است: همیشه فاصله‌ای باید رعایت شود، حال چند سانتی‌متر یا چند متر !

ما با همه افراد زندگی مان باید فاصله‌ای را رعایت کنیم. این قانون استثنا ندارد اما میزان این فاصله‌ها خیلی متفاوت است. حتی در خانه و زندگی مشترکمان نیز باید فاصله‌ای وجود داشته باشد، حال فاصله‌ای به اندازه چند میلی‌متر!

حریم شخصی همان فاصله‌ای است که ما با دیگران رعایت می‌کنیم و دلمان نمی‌خواهد وارد آن شوند. اطلاعات، احساسات و چیزهایی که می‌خواهیم برای خودمان بماند و در یک قاب شیشه‌ای به معرض نمایش نگذاریم.

برخی فکر می‌کنند صمیمیت یعنی از بین بردن حریم شخصی یکدیگر. این فکر اشتباه به نابودی مرزها و در نهایت از بین رفتن احترام می‌انجامد و رابطه را آسیب‌پذیر می‌کند. درست است حریم شخصی که با یک دوست یا همکار داریم، زیر یک سقف بی‌معنی است و مرزهای کمتری بین ما و همسرمان وجود دارد اما باید مراقب باشیم همین مرزها را از بین نبریم. این‌که کسی را بی‌نهایت دوست داریم دلیل نمی‌شود نامه‌های شخصی‌اش را بی‌اجازه بخوانیم. این چیزی است که همسران در فرهنگ ما به اشتباه معنی کرده‌اند.

برای آن‌که زندگی زناشویی‌مان به مشکل برنخورد، بهتر است فاصله مطمئن را در زیر یک سقف هم رعایت کنیم. شاید اکنون تعریف مشخصی از حریم خصوصی در مقابل همسر نداشته باشید، به این مثال‌ها توجه کنید:

ایمیل باز همسرم!

ممکن است لپ‌تاپ را باز کنید و ببینید همسرتان از ایمیلش خارج نشده! در چنین حالتی چه کار خواهید کرد؟ با کنجکاوی تمام ایمیل‌ها‌ی آمده و ارسال شده را جستجو می‌کنید تا به محتوای پیام‌های آنلاین همسرتان پی ببرید یا آن صفحه را می‌بندید و به کار خودتان می‌رسید؟ شما اجازه ندارید نامه‌های همسرتان را باز کنید مگر آن‌که خودش در جریان باشد. نامه مجازی و واقعی ندارد!

وقتی تلفن‌ همراهش را جا می‌گذارد

فکر کنید که یک روز همسر شما از خانه خارج می‌شود و تلفن‌ همراهش را جا می‌گذارد و بر فرض محال برای برداشتن آن برنمی‌گردد!! شما چه عکس‌العملی نشان خواهید داد؟ اگر سراغ پیام‌های دریافتی و ارسالی‌اش می‌روید یا تماس‌های گرفته شده و دریافتی‌اش و فهرست تلفن همراهش را بررسی می‌کنید، بهتر است بدانید که مفهوم حریم شخصی در زندگی زناشویی را نمی‌شناسید. شما فاصله مطمئن از همسرتان را رعایت نکرده‌اید!

رازها و حرف‌هایی برای نگفتن

همه ما اتفاقاتی در گذشته‌مان داریم که دلمان نمی‌خواهد بر ملا شود یا موضوعاتی در خانواده‌مان اتفاق می‌افتد که ترجیح می‌دهیم همسرمان چیزی از آن نفهمد مانند اختلاف بر سر ارثیه که مادر و دایی‌مان سال‌هاست برای آن باهم سر سنگین هستند! ممکن است کسی بخواهد برای همسرش توضیح دهد و کسی صلاح نداند، مشکل جایی شروع می‌شود که همسر کسی که ترجیح می‌داده بعضی موضوعات مانند راز در زندگی‌اش بماند، بخواهد به روش کارآگاهی یا اعتراف‌گیری، از آن سر در بیاورد. اگر شما هم چنین عادتی دارید و برای همسرتان این حق را قائل نیستید که رازی داشته باشد، یعنی همسر شما یک فایل باز نشده از زندگی‌اش در خانه مشترک‌تان نمی‌تواند داشته باشد و این موضوع برای خیلی‌ها قابل تحمل نیست.

نباید به سمت فتح تمام فضاهای شخصی همسرتان پیشروی کنید. هر کسی باید بسنده کند به مقداری که خودش نیز می‌تواند تحمل کند. حواستان باشد، به میزانی که فتح می‌کنید، اجازه فتح شدن هم باید بدهید.

اصرار به فهمیدن تمام عرصه‌های یک نفر باعث می‌شود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش برسد. ضمن این‌که مجاورت زیادی نوعی ندیدن همدیگر هم به دنبال می‌آورد. این اتفاقی است که ناگزیر پیش می‌آید. مقداری دوری برای راحت‌تر و بهتر دیدن همدیگر لازم است، چیزی که بسیار نزدیک باشد، راحت قابل رویت نیست. اگر هم دیده شود، همه جوانبش دیده نمی‌شود.

صمیمیت در جاده زندگی به معنی چسبیدن خودرو‌ها به هم نیست و باید در کنار هم حرکت کنیم اما فاصله لازم را با یکدیگر لحاظ کرده و وارد حریم خصوصی همسرمان نشویم. هر زمانی که لازم باشد چیزی را بدانیم، به ما گفته خواهد شد. زندگی با کسی که گوش‌هایش را تیز کرده و ذره بین دستش گرفته تا ما را واکاوی کند، کار سختی است.

باهم بودن را برای شریک زندگی مان سخت نکنیم....

ندا داوودی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)

890


ادامه مطلب ...

نقش ارتباط کلامی با همسر در تقویت صمیمیت

فرناز امیراصلانی با بیان این‌که مزاح و شوخی، تعریف و تمجید از یکدیگر و با کلمات زیبا یکدیگر را صدا زدن از مصادیق ارتباط کلامی صمیمانه است، ادامه داد: متأسفانه همسران پرمشغله اصولاً از محبت کردن به یکدیگر غافل می‌شوند، در ‌‌نهایت از نظر احساسی فاصله‌ای میان آن‌ها ایجاد می‌شود و پر کردن این خلأ کاری دشوار است. بهترین راه برای جلوگیری از این فاصله، اختصاص روزانه چند دقیقه برای صحبت کردن و زمانی بیشتر در طول هفته است.

وی همچنین افزود: زمانی که مرد وارد خانه می‌شود، اگر زن خانه‌دار باشد بسیار نیاز دارد که شوهرش به حرف‌های او گوش دهد و مرد هم باید به حرف‌های همسرش گوش دهد، چرا که اگر در این هنگام خود را به حل جدول، خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون مشغول کند نوعی بی‎توجهی و بی‎احترامی به همسر تلقی شده و این مسئله به‌ ظاهر کوچک نقش مهمی در از بین رفتن روابط صمیمی زن و شوهر دارد.

امیراصلانی خاطرنشان کرد: زن و مرد باید توجه داشته باشند که اگر یکی از آن‎‌ها رازی را از دیگری مخفی کرد دیگری سراغ سرنخ یا اوراق خصوصی او نرود، چرا که این کار نقض مالکیت و حدود او به ‌حساب می‌‎آید، در واقع فرد باید منتظر بماند تا همسرش زمان مناسب و هر زمانی که خودش تشخیص داد حقیقت را به او بگوید.

وی ادامه داد: محبت بین همسران باعث تداوم زندگی آنان و سلامت روان فرزندانشان می‌شود و زوجین نباید این نکته را فراموش کنند که خود آن‌ها می‌توانند زندگیشان را شیرین کنند. (ایسنا)

278


ادامه مطلب ...

تست روان‌شناسی: چقدر همسر خودتان را می‌شناسید؟

در آن مسابقه زوجی برنده مسابقه می‌شدند که شناخت بیشتری از علایق، وابستگی‌ها، دلتنگی‌ها و خصوصیات اخلاقی یکدیگر داشتند. نکته جالب در آن مسابقه این بود که برخی از زوجین حتی به سخت‌ترین سوالات پاسخ درست می‌دادند اما برخی دیگر با اینکه چندین سال از شروع زندگی مشترکشان گذشته بود حتی در پاسخ دادن به سوالات ساده‌ای همچون «همسرتان چه رنگی را بیشتر دوست دارد» هم عاجز بودند، چه برسد به سوالاتی درباره احساسات عمیق شریک زندگیشان.

روزنامه خراسان با این مقدمات می‌نویسد: به نظر می‌رسد به دست آوردن شناخت از یکدیگر نباید کار بسیار سختی باشد. به همین خاطر باید اندکی در باور‌ها، نگرش‌ها و دیدگاه‌های خود درباره عشق، علاقه، مهر، محبت و دوست داشتن خویش تأمل و تفکر داشته باشید. یکی از اصول اساسی یک ازدواج موفق و زندگی زناشویی ایده‌آل و آرمانی، آن است که زن و شوهر سعی کنند نقشه‌های عاشقانه خود را درباره امور زندگی زناشوییشان گاهگاهی تغییر دهند و اگر به ترمیم و اصلاح نیاز داشته باشد، این کار را انجام دهند تا رابطه زناشوییشان بهبود یابد؛ و یادتان باشد که عشق و علاقه و محبت، آموختنی و خواستنی است.


برای آن‌که میزان شناخت خود را از علایق و ویژگی‌های همسرتان محک بزنید می‌توانید با شرکت در آزمون روان سنجی این هفته بنوعی از وضعیت خود در این باره آگاه شوید. البته برای گرفتن نتیجه بهتر، باید صادقانه به پرسش‌های آزمون پاسخ دهید. می‌توانید از همسرتان نیز بخواهید که در این آزمون شرکت کند تا بدانید او چقدر شما را می‌شناسد.


با «درست است» یا «غلط است» پاسخ دهید


*می‌توانم بهترین دوستان همسرم را نام ببرم.
*می‌توانم بگویم در حال حاضر همسرم چه استرس‌هایی دارد.
*می‌دانم که به تازگی چه کسانی همسرم را ناراحت و پریشان کرده‌اند.
*از آرزو‌ها و رویاهای همسرم خبر دارم.
*از باورهای دینی و اعتقادات مذهبی همسرم آگاهی دارم.
*از فلسفه همسرم درباره زندگی مشترک خبر دارم.
*می‌دانم همسرم کدام یک از بستگانش را بیشتر دوست دارد.
*موسیقی مورد علاقه همسرم را می‌شناسم.
*می‌توانم ۳فیلم مورد علاقه همسرم را نام ببرم.
*همسرم از استرس‌ها و فشارهای روانی فعلی من خبر دارد.
*از ۳خواسته مورد علاقه همسرم در حال حاضر آگاهی دارم.
*می‌دانم بد‌ترین حادثه‌ای که برای همسرم در دوران کودکی‌اش اتفاق افتاده چه بوده است!
*از امید‌ها و آرزوهای همسرم در زندگی اطلاع دارم.
*از نگرانی‌ها و آشفتگی‌های روحی مهم همسرم در زندگی باخبرم.
*همسرم نزدیک‌ترین دوستان مرا می‌شناسد.
*می‌دانم اگر همسرم ناگهان پول زیادی به دست آورد، با آنچه کار خواهد کرد.
*می‌توانم به طور دقیق و روشن، درباره اولین برداشتی که از همسرم داشتم، حرف بزنم.
*گاهگاهی درباره دنیای خصوصی همسرم از او سوال می‌کنم.
*احساس می‌کنم که همسرم به خوبی مرا می‌شناسد.
*همسرم از امید‌ها و آرزوهای من خبر دارد.


نحوه محاسبه نمره آزمون

محاسبه نمره این آزمون بسیار ساده است. کافی است به ازای هر پاسخ «درست» یک امتیاز برای خود در نظر بگیرید و پس از پاسخ به تمام سوالات آزمون، مجموع امتیازات خود را به دست آورید.


وجوه شناخت همسر

شناخت همسر از روی فرق سر!
اگر همسرتان مو‌هایش را فرق وسط باز می‌کند شک نکنید که او یک آدم احساسی است و به محبت بیشتری نیاز دارد.

شناخت همسر از روی شکل بینی!
اگر بینی همسرتان دراز و کشیده است به احتمال قوی فردی است قدرت طلب و عاشق کوکوی سیب زمینی، ولی اگر بینی همسرتان کوچک است او فردی رمانتیک و در عین حال مسئولیت پذیر است!»


از خواندن این مطالب تعجب کردید؟ کافی است یک جست‌و‌جوی مختصر در اینترنت انجام دهید تا با انواع روش‌های کسب شناخت بیشتر از همسر آشنا شوید؛ روش‌هایی که از شدت عجیب بودن، ممکن است تغییر و تحولات اساسی در سر آدمی ایجاد کند! البته کار فقط به شکل بینی و حالت مو خلاصه نمی‌شود و شما می‌توانید از روی شکل چانه، گوش و البته اثنی عشر و دریچه آئورت هم پی به ویژگی‌های اخلاقی همسرتان ببرید! شاید هم از آن دست افرادی هستید که شناختشان از همسرشان به دانستن غذای مورد علاقه او محدود می‌شود و یا می‌توانید ادعا کنید تا حدود زیادی از زندگی، آرزو‌ها، ترس‌ها، نگرانی‌ها و رویاهای همسرتان آگاه هستید؟!

برای شناخت بهتر همسرتان ابتدا بهتر است نتیجه آزمون را تحلیل کنید:


تحلیل آزمون

۲۰ عبارت در آزمون مطرح شد که باید جواب «درست» و موافق یا «غلط» و مخالف به آنها می‌دادید و به ازای هر نظر مثبت یا موافق یک امتیاز برای خود در نظر می‌گرفتید. حالا می‌توانید بر مبنایی که توضیح داده می‌شود نمره خود را تحلیل کنید.


الف) امتیاز ۱۰ و بیشتر:
نمره آزمون شما نشان می‌دهد که ازدواج شما از استحکام خوبی برخوردار است. شما تا حدود زیادی از آرزو‌ها، ترس‌ها، نگرانی‌ها، علائق و رویاهای همسرتان مطلع هستید. می‌دانید که چه مسائلی همسرتان را ناراحت و چه چیزهایی زمینه خوشحالی او را فراهم می‌کند. با توجه به امتیازی که به دست آورده‌اید می‌توان گفت که ارتباط شما و همسرتان صمیمانه است، این مسئله تضمین خوبی برای بقای زندگی مشترکتان خواهد بود.


ب) امتیاز کمتر از ۱۰:
این آزمون نشان می‌دهد که باید وقت بیشتری برای بهبود زندگی زناشویی خود بگذارید. شاید شما فرصت یا ابزار لازم برای شناخت یکدیگر را در اختیار نداشته‌اید با این حال این آزمون می‌تواند زنگ هشداری برای شما باشد، فراموش نکنید که اگر با روحیات همسرتان بیشتر آشنا شوید، درک متقابل شما از یکدیگر افزایش می‌یابد و زندگی لذت بخش تری را تجربه خواهید کرد.


چگونه شخصیت همسرمان را بشناسیم؟

شاید برای شما هم این سوال به وجود آمده باشد که چگونه همسرم را بشناسم. برخی از افراد تصور می‌کنند تفاهم در زندگی زناشویی به معنی اختلاف نداشتن و توافق کامل با همسرشان است، در حالی که تفاهم یعنی فهمیدن و فهماندن.‌‌ همان طور که سوء تفاهم نیز به معنی فهم مطلبی بر خلاف واقعیت است، پس تفاهم یعنی فهم درست واقعیت‌ها. تفاهم بین زوجین یعنی:


۱ - فهم درست شخصیت همسر:
وقتی می‌توانیم شخصیت همسرمان را‌‌ همان طور که هست بشناسیم که شخصیت وی را در مجموعه شرایط محیط زندگی، فرهنگ خانوادگی، وضع شغلی، تفاوت‌های فردی و جنسیتی و ویژگی‌های مهم دیگر نگاه کنیم.
عصر امروز در نوشتاری می‌نویسد: بسیاری از توقعات بی‌جا، سوء تفاهم‌ها، قضاوت‌های منفی، نگرانی‌های بی‌مورد، مقایسه‌های نادرست و مشکلات دیگری که باعث کدورت و مشاجره می‌شود و فضای عاطفی خانه را آلوده می‌کند، برخاسته از شناخت نادرست زن و شوهر از یکدیگر است.
کمترین فایده شناخت درست برای زنان، این است که در فضایی سالم‌تر و آرام‌تر و به دور از ترس و اضطراب می‌توانند درباره رفتارهای خود و همسرشان بیندیشند و به جای اینکه با حالتی عصبی که البته نتیجه‌ای هم در بر ندارد برخورد کنند، در فضایی دوستانه به مذاکره بپردازند. مردان وقتی ببینند توسط همسرشان درست شناخته شده‌اند آرامش بیشتری دارند و بهتر می‌توانند با همسرشان ارتباط برقرار کنند؛ بر عکس وقتی مردی احساس کند که همسرش درباره او اشتباه می‌کند، در مقابل او رفتاری ناهنجار و عصبی خواهد داشت.


۲ - فهماندن و بروز دادن واقعیت درونی خود به همسر:
شناخت روحیات و ویژگی‌های زن نیز به اندازه شناخت مرد از سوی زن با اهمیت است. وظیفه زنان در این مورد آن است که با بروز دادن واقعیت درونی خود و صراحت و صداقت در گفتار و رفتار، به شناخت بهتر و بیشتر کمک کنند.
در سراسر جهان زیادند افرادی که از نبود تفاهم رنج می‌برند، ولی وقتی وضع آن‌ها را از نزدیک بررسی کنیم مشخص می‌شود حداقل تا حدودی خودشان مقصرند؛ یعنی اگر دیگران آن‌ها را درک نمی‌کنند به علت این است که خود را بروز نداده‌اند. بسیار دیده شده است که بعضی افراد احساسات خود را مخفی می‌کنند و علاقه خودشان را به دیگران نشان نمی‌دهند یا از چیزی ناراحتند، اما چیز دیگری را بهانه می‌کنند و خلاصه آنکه دیگران را درباره خود به اشتباه می‌اندازند. بعضی روان‌شناسان این حالت را بیشتر به زنان نسبت می‌دهند. معمولا یکی از مهم‌ترین دلایل شروع مشاجرات از جانب زنان، عدم صراحت در بیان احساساتشان است. زن به جای اینکه مستقیما ناراحتی خود را مطرح سازد، ایرادهای بی‌ربط می‌گیرد تا ناراحتی خود را نشان دهد. (جام جم سرا)

495


ادامه مطلب ...