مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

عدم ذکر نام علی (علیه السلام) در قرآن

[ad_1]
سربازهای کوچک من!

سربازهای-کوچک-منسربازهای کوچک من!... از جلو نظام آماده باش... ایست، خبردار... احترام دقت کنید... عرش خدا گر گرفته است ادامه ...

سر کوی تو

سر-کوی-توز بس در گلو عقده دارد دلم به زانوی غم سر گذارد دلم چنان داغدار توام روز و شب که خونابه از دیده بارد دلم ادامه ...

سر سلامتی

سر-سلامتیسلام زهرا جان! خون شده چرا جگرت؟ مدینه پر شده از کربلای دور و برت برای مادر عباس چیست بهتر از این خبر ادامه ...

ستاره‌ی تشنه لب

ستاره‌ی-تشنه-لبدست‌های عشق و غیرت می‌چکید از دوش ماه همچو اشک مشک زخمی مانده در آغوش ماه ماه در دامان خورشید ولایت خفته ادامه ...

سایه بان دشت

سایه-بان-دشتپیچیده است عطر حضورت میان دشت وقتی وزید سمت غزل، آسمان دشت هی پیچ و تاب خورده و خود را نشانده است در ادامه ...

سایه‌ی همایون

سایه‌ی-همایونتویی که غلغله افکنده در جهان، خونت هزار بادیه لیلا شده ست مجنونت تو، عاشقانه‌ترین خلقت خداوندی چگونه ادامه ...

سایه‌های سیاه

سایه‌های-سیاهتو آفتابی و روزی قیام خواهی کرد غروب‌های زمین را تمام خواهی کرد روب‌های زمین را که رنگ خون دارند غروب‌ها ادامه ...

زمین درهفت نوبت

زمین-درهفت-نوبتزمین در هفت نوبت بی قراری آسمان خویش را گم کرد مدار مانده در دهلیز هستی کهکشان خویش را گم کرد دلش می‌خواست ادامه ...

زمستان سرد

زمستان-سردخسته‌ای از خنجر سکوت و فریب، زیر باران درد می‌مانم ای سراب سیاه سلطه‌ی ظلم، مثل یاران درد می‌مانم حرمت ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا نام امام علی ع در قرآن نیامده استابوبصیر می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم مردم می گویند چرا نام علی و اهل نقش اهل بیت علیه السلام و صحابه در تفسیر قرآنعنوان مقاله نقش اهل بیت علیه السلام و صحابه در تفسیر قرآنامام علی علیه‌السلام ویکی فقهامامعلیعلیه‌السلامامام علی علیه‌السّلام در روز جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه متولد ذکر و دعا تعویذ عافیت از سحر در دعاهای رازگونه وسرّی که از مولایمان امام باقرعازامیرمؤمنانع مدیریت زمان از دیدگاه امام علی علیه مدیریت زمان از دیدگاه امام علی علیه السلام قسمت دوم بررسی نقش حضرت عیسی علیه السلام در حکومت …بررسی نقش حضرت عیسی علیه السلام در حکومت جهانی اسلامی امام عصرعج آیا امام زمان و حضرت امام جعفر صادق علیه السلامحضرتامامحضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاریعصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه …بی شک علی علیه السلام اولین گرونده به دین مبین اسلام ، جانشین بلا فصل پیامبر اکرم صلی حکمت های امام علی علیه السّلام حدیثحکمت روش برخورد با فتنه ها اخلاقی، سیاسی درود خدا بر او، فرمود در فتنه ها، چونان دعای چهل کلید دقیقا در چه منابعی ذکر شده؟ چون در …دعای چهل کلید دقیقا در چه منابعی ذکر شده؟ چون در کتب ادعیه رایج آورده نشده نام کتاب یا چرا نام امام علی ع در قرآن نیامده است ابوبصیر می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم مردم می گویند چرا نام علی و اهل بیت نقش اهل بیت علیه السلام و صحابه در تفسیر قرآن عنوان مقاله نقش اهل بیت علیه السلام و صحابه در تفسیر قرآن ذکر و دعا تعویذ عافیت از سحر در دعاهای رازگونه وسرّی که از مولایمان امام باقرعازامیرمؤمنانعاز امام علی علیه‌السلام ویکی فقه امامعلیعلیه‌السلام امام علی علیه‌السّلام در روز جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه متولد شد عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه اهل سنت بی شک علی علیه السلام اولین گرونده به دین مبین اسلام ، جانشین بلا فصل پیامبر اکرم صلی الله مدیریت زمان از دیدگاه امام علی علیه مدیریت زمان از دیدگاه امام علی علیه السلام قسمت دوم بررسی نقش حضرت عیسی علیه السلام در حکومت جهانی اسلامی امام بررسی نقش حضرت عیسی علیه السلام در حکومت جهانی اسلامی امام عصرعج آیا امام زمان و حضرت عیسی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاری حکمت های امام علی علیه السّلام حدیث حکمت روش برخورد با فتنه ها اخلاقی، سیاسی درود خدا بر او، فرمود در فتنه ها، چونان شتر دو دعای چهل کلید دقیقا در چه منابعی ذکر شده؟ چون در کتب ادعیه دعای چهل کلید دقیقا در چه منابعی ذکر شده؟ چون در کتب ادعیه رایج آورده نشده نام کتاب یا ادعیه


ادامه مطلب ...

منش امام صادق (علیه السلام) در زندگی!

[ad_1]

یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) می گفت: با ایشان به سفر حج رفتم در بین راه زیر درخت خرماى خشکى نشسته بودیم. حضرت فرمود: اى نخل ما را از آنچه خداوند به عنوان روزى بندگانش در تو قرار داده است، بخوران! دیدم نخل پر از خرما شد و به طرف امام خم شد.

فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

امام ششم

امام جعفر صادق (علیه السلام) صاحب علوم کثیر، عبادت فراوان، اوراد دائم، زهد آشکار و تلاوت بسیار بود. معانى قرآن کریم را به دقت بررسى و از اقیانوس قرآن گوهرهاى ارزنده را استخراج مى کرد و نتایج شگفتى به دست مى آورد و اوقاتش را به انجام طاعات گوناگون تقسیم مى کرد به گونه اى که از خود در آن باره حساب مى کشید. دیدنش انسان را به یاد آخرت مى انداخت و شنیدن سخنش باعث پارسایى در دنیا مى شد. نتیجه پیروى از رهنمودهایش بهشت بود، نور جمالش ٍ گواهى مى داد که او از سلاله نبوت است و پاکیزگى اعمالش روشن مى ساخت که او از دودمان رسالت است.
ما در این نوشتار به اجمال برخی فضائل آن حضرت را بازگو می کنیم:

منش امام صادق (علیه السلام)

غذای داغی را به حضور امام صادق (علیه السلام) آوردند، چندین بار فرمود: نستجیر بالله من النار: پناه می بریم به خدا از آتش ٍ جهنم ، ما قدرت خوردن غذای داغ را نداریم ، پس چگونه قدرت تحمل آتش دوزخ را داشته باشیم . این گفتار را فرمود تا غذا خنک شد و از آن خورد روزی بنده کفشش پاره شد، و کفش از پایش در آمد، با پای برهنه راه رفت ، در حالی که دستهایش ٍ را به سوی آسمان بلند کرده و به خدا عرض می کرد: رب لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا لا اقل من ذلک لااکثر: پروردگارا مرا به اندازه یک چشم بهم زدن و نه کمتر و نه زیادتر به خودم وامگذار(در حالی که) قطرات اشک آنچنان از دیدگانش می ریخت که از اطراف محاسنش سرازیر می شد. جالب اینکه : امام صادق (علیه السلام) همراه خود پارچه سبزی داشت که در آن مقداری تربت (خاک قبر) امام حسین (علیه السلام) گذاشته بود، و هنگامی که وقت نماز می رسید آن تربت را بر سجاده اش می ریخت و بر آن سجده می کرد. آری نمازی که با یاد ایثارگری امام حسین (علیه السلام) باشد، موجب کمال نماز است ، و به نماز روح تازه ای می بخشد.

امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: چون خدا خیر بنده ای را خواهد او را نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به دین دانشمند کند و به دنیا بینایش سازد و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده است. (اصول کافی ، ج 3 ، ص 196)

کسب روزی حلال

فضل بن ابی قره گوید: ما بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم در حالی که او بروی دیواری مشغول کار بود. عرض کردیم : خداوند ما را فدای شماگرداند اجازه دهید مااین کار را برای شما انجام دهیم یااینکه غلامان آن را انجام دهند. امام علیه السلام فرمود: نه ، بگذارید خود آن را انجام دهم زیرا من دوست دارم که خداوند عزوجل مرا ببیند در حالی که بادستهای خود کار می کنیم و و بازحمت دادن به خود در طلب مال حلال هستم . آنگاه فرمود: امیرالمومنین علیه السلام برای تحصیل حاجت خود تلاش می کرد و دوست داشت که خداوند او را ببیند که خود را در طلب حلال به زحمت انداخته است.

گره گشایی

صفوان در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بود، ناگهان مردی از اهل مکه وارد مجلس شد و گرفتاریی که برایش پیش آمده بود شرح داد، معلوم شد موضوع کرایه ای در کار است و کار به اشکال و بن بست کشیده است . امام به صفوان دستور داد:فورا حرکت کن و برادر ایمانی خودت را در کارش مدد کن . صفوان حرکت کرد و رفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل اشکال ، مراجعت کرد. امام سو ال کرد:چطور شد؟. خداوند اصلاح کرد.
بدانکه همین کار به ظاهر کوچک که حاجتی از، کسی برآوردی و وقت کمی از تو گرفت ، از هفت شوط طواف دور کعبه محبوبتر و فاضلتر است . بعد امام صادق به گفته خود چنین ادامه داد:مردی گرفتاری داشت و آمد حضور امام حسن و از آن حضرت استمداد کرد. امام حسن بلافاصله کفشها را پوشیده و راه افتاد. در بین راه به حسین بن علی رسیدند در حالی که مشغول نماز بود. امام حسن به آن مرد گفت :تو چطور از حسین غفلت کردی و پیش او نرفتی گفت :من اول خواستم پیش او بروم و از او در کارم کمک بخواهم، ولی چون گفتند ایشان اعتکاف کرده اند و معذورند، خدمتشان نرفتم . امام حسن فرمود:اما اگر توفیق برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود، از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود.

امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر؟ فرمود: بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد. (اصول کافی ، ج 1 ، ص 32)

سه درس زندگی

عبداللّه بن علی بن اعین گوید: عده ای از شیعیان در ضمن نامه ای از امام صادق علیه السلام سوالاتی کردند و به من امر کردند که از حق مومن از آن حضرت سوال کنم . وقتی به محضر امام رسیدم آن سوال مطرح کردم اما امام علیه السلام جوابم را نداد. وقتی برای وداع به خدمت او رسیدم عرض کردم من سوال کردم اما شما پاسخ آن را ندادید. حضرت فرمود: ترسیدم با عدم رعایت آن کفران ورزید، همانا از سخت ترین واجبات خداوند بر خلقش سه چیز است : 1- رعایت انصاف از خودتان آنجا که جزآنچه برای خود می پسندد برای او نپسندد. 2- کمک مالی به برادر مومن . 3- یاد خدا در هر حال و آن فقط (سبحان الله) و (الحمداللّه) نیست بلکه یاد خداوند ترک کاری است که خداوند بر او حرام کرده است.

و حسن ختامی از سخنان حضرت:

امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: چون خدا خیر بنده ای را خواهد او را نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به دین دانشمند کند و به دنیا بینایش سازد و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده است. (اصول کافی ، ج 3 ، ص 196)
و نیز فرمودند: میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد. (اصول کافی ، ج 1 ، ص 32)


منابع:
سایت اندیشه قم

سایت بیتوته

سایت الف
داستان راستان / استاد مطهری
داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری

هنوز جوانی نکرده ام !

هنوز جوانی نکرده ام !

بهترین نوع صدقه دادن !

بهترین نوع صدقه دادن !

آرزوی شما چیه ؟! اینکه به جهنم نروید؟!

آرزوی شما چیه ؟! اینکه به جهنم نروید؟!

سفارشی ارزنده از امام صادق علیه السلام

سفارشی ارزنده از امام صادق علیه السلام


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلامباسمه تعالی زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مقدمه امام علی ‌بن موسی مشهورترین لقب امام رضا علیه السلام؟اخلاق و منش امام خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان امام زاده مقدس محمد ابن حسن علیه سلام در شهرستان …امام زاده مقدس محمد ابن حسن علیه سلام در شهرستان الیگودرزدانشنامه امام‌ رضا ع امام هشتم، علی بن موسی الرضا علیه السلام همانند دیگر امامان معصوم علیهم السلام کتابخانه الکترونیکی شهید غلامرضا زهره منشدانلود،کتابخانه،موبایل،کتابچه،جاوا،امام،شهید،زهره منش،رستمکلا،بهشهر،تربیت پایگاه دریافت رایگان کتب فارسیفهرست کتب جدید اضافه شده در تاریخ ۲۱ مرداد با تشکر فراوان از کتابخانه معارف دینی تاریخی فرهنگی قرآنی آموزه های امام عسکری ع خدایی …سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی صفات شیعیان از نظر امام حسن عسکری عامام حسن پاسخ به سوالات متداول شما تم دیزاینرپاسخ به سوالات کلی شما ۱ برای جستجو در متن کد های قالب بهتر است از دکمه ی استفاده امام رضا و امام جواد چند همسر داشتند،‌نامشان چه بود؟با سلام توضیح مختصر از زندگی امام جوادع پدر بزرگوار امام جوادع حضرت رضاعهشتمین اتفاقاتی که بعد از ظهور امام زمان روی می دهدظهورامامزمانبا همراهی ما در ادامه مطلب درک خواهید کرد که بعد از ظهور امام زمان چه اتفاقاتی خواهد زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام باسمه تعالی زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مقدمه امام علی ‌بن موسی‌الرضا مشهورترین لقب امام رضا علیه السلام؟ اخلاق و منش امام خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را امام زاده مقدس محمد ابن حسن علیه سلام در شهرستان الیگودرز امام زاده مقدس محمد ابن حسن علیه سلام در شهرستان الیگودرز دانشنامه امام‌ رضا ع امام هشتم، علی بن موسی الرضا علیه السلام همانند دیگر امامان معصوم علیهم السلام دارنده تمام تاریخی فرهنگی قرآنی آموزه های امام عسکری ع خدایی شدن سبک سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی صفات شیعیان از نظر امام حسن عسکری عامام حسن عسگری امام رضا و امام جواد چند همسر داشتند،‌نامشان چه بود؟ با سلام توضیح مختصر از زندگی امام جوادع پدر بزرگوار امام جوادع حضرت رضاعهشتمین امام کتابخانه الکترونیکی شهید غلامرضا زهره منش دانلود،کتابخانه،موبایل،کتابچه،جاوا،امام،شهید،زهره منش،رستمکلا،بهشهر،تربیت،مقاله حکومت ازنگاه امام علی ع دانشگاه علم و صنعت ایران گروه معارف بسم اللّه الرحمن الرحیم» حکومت از نگاه علی علیه السلام نخست باید دانست که حکومت و اتفاقاتی که بعد از ظهور امام زمان روی می دهد ظهورامامزمان با همراهی ما در ادامه مطلب درک خواهید کرد که بعد از ظهور امام زمان چه اتفاقاتی خواهد افتاد سیره رفتاری و اخلاقی پیامبر اعظم ص صفحه مقدّمه موفقیت در زندگی بستگی به میزان بهره گیری از الگوی مناسب دارد تلاش بدون سرمشق


ادامه مطلب ...

امام رضا (علیه السلام) و تشیع در ایران

[ad_1]

 

مقدمه

امام رضا (علیه السلام)، هشتمین پیشوای شیعیان، در سال 148 ق در مدینه متولد شد. در 35 سالگی عهده‌دار مقام امامت و رهبری جامعه مسلمانان گردید و پس از بیست سال هدایت و امامت، در سال 203 ق در طوس به شهادت رسید.
«تشیع» در لغت به معنای «مشایعت و یاری کردن» و «شیعه» به معنای «پیروان، یاران و انصار» آمده است که بر مذکر، مؤنث، مفرد و جمع، یکسان اطلاق
می‌گردد. در ارتباط با پیدایش تشیع که برگرفته از عوامل سیاسی، اجتماعی و تاریخی است، نظریات گوناگونی ارائه شده است، اما نکته غیر قابل انکار و اصل اساسی تشیع به عنوان مذهبی که قدمت آن به سده اول هجری قمری بر می‌گردد، امامت حضرت علی (علیه السلام) و جانشینی بلافصل پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط آن حضرت است که اولین شیعیان صدر اسلام، مثل سلمان فارسی، مقداد، عمار یاسر، ابوذر و حذیفة بن یمان به تبلیغ آن در سرزمین‌های اسلامی می‌پرداختند.
ایران جزو اولین مناطقی بود که از سال 12 ق فتوحات اسلامی در آن شروع گشت و هم زمان با گسترش فتوحات در ایران، به خصوص در دوران خلافت علی (علیه السلام)، تشیع و انس گرفتن مردم با خاندان اهل بیت (علیه السلام) نفوذ یافت. مناطقی هم چون مداین، قم و خراسان، اولین مناطقی بودند که در همان سده اول هجری به تشیع گرایش پیدا کردند. تا قرن چهارم و حکومت آل بویه، نهضت‌های متعدد علویان در ایران به وقوع پیوست و تعداد زیادی از سادات علوی از شاخه حسنی و حسینی، برای در امان ماندن از ظلم و جور خلفای اموی و عباسی، به ایران مهاجرت کردند و باعث گسترش هر چه بیشتر تشیع در ایران شدند.
در این مقاله به وضعیت شیعیان ایران در زمان امام رضا (علیه السلام) در قرن سوم هجری پرداخته می‌شود. سؤال اصلی در مقاله حاضر، این است «اوضاع شیعیان ایران، بعد از ورود امام رضا (علیه السلام) چگونه بوده است؟» و فرضیه ارائه شده از این قرار است که «وضعیت شیعیان، بعد از ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران، مطلوب شد و رو به گسترش نهاد.» مفاهیم و متغیرهای به کار رفته در این تحقیق عبارت است:
شیعیان: کسانی هستند که به امامت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از پیامبر اعتقاد دارند.
امام رضا (علیه السلام): از متغیرهای به کار رفته و مستقل در فرضیه، امام رضا (علیه السلام) است که هشتمین پیشوای شیعیان است.
ایران: ایران کنونی، نام کشوری است که در زمان امام رضا (علیه السلام) جزو دولت عباسیان به شمار می‌رفت.
سؤالات فرعی مطرح شده در این تحقیق، شامل موارد زیر است:
1. امام رضا (علیه السلام) چه کسی بود؟
2. تشیع چگونه به ایران نفوذ پیدا کرد؟
3. اوضاع شیعیان ایران در زمان امام (علیه السلام) چگونه بوده است؟
بنابراین، سازمان‌دهی پژوهش این مقاله، شامل مقدمه، زندگی‌نامه امام رضا (علیه السلام)، تشیع در ایران و اوضاع شیعیان ایران در زمان امام رضا (علیه السلام) ونتیجه‌گیری خواهد بود.

1. زندگی‌نامه امام رضا (علیه السلام)

حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در سال 148 ق در مدینه متولد شد. مادرش کنیز فرزندداری به نام «اُمّ البنین» و پدر گرامی‌اش «امام موسی کاظم (علیه السلام)»، هفتمین پیشوای شیعیان بود. (1) اسم آن حضرت «علی»، «کنیه‌اش ابوالحسن» و القابش «رضا، صابر، رضی و وفی» بود که «رضا» از سایر القاب، شهرت بیشتری داشت. (2) حضرت جواد (علیه السلام) در روایتی، ضمن رد شبهه عده‌ای که راضی بودن حضرت رضا (علیه السلام) را به ولی عهدی مأمون را علت انتخاب لقب «رضا» می‌دانستند، فرمود:
قسم به ذات خداوند، دروغ گفتند و فاجر شدند، بلکه حق تعالی او را «رضا» نامید، چرا که او به خدای خدا و به رسول خدا و ائمه بعد از او راضی بود و نیز مخالفان از دشمنانش از او راضی بودند، چنانچه موافقان از دوستانش هم از ایشان رضایت داشتند. و هیچ یک از پدران آن حضرت، این‌گونه نبودند. پس از این جهت او از میان ایشان مسما به «رضا» شد. (3)
ایشان دوران کودکی و نوجوانی خویش را در دامن پدر گرامیش گذرانید و از محضرش کمال استفاده را برد و به رشد و بالندگی رسید. آن حضرت در 35 سالگی، پدر خویش را از دست داد و خود، عهده‌دار امامت و هدایت جامعه مسلمان گردید. حسین بن نعیم صحاف می‌گوید: من و هشام بن حکم و علی بن یقطین در بغداد بودیم. علی بن یقطین گفت: «من نزد عبد صالح نشسته بودم که پسرش رضا (علیه السلام) خدمت او آمد. امام به من فرمود: ای علی بن یقطین! این علی سید اولاد من است، آگاه باش! من کنیه خود را به او بخشیدم.» هشام بن حکم کف دست خود را به پیشانی‌اش کوبید و گفت: «وای بر تو! چه گفتی؟» علی بن یقطین گفت: «به خدا آنچه را گفتم، از او شنیدم.» هشام گفت: «من هم به تو خبر می‌دهم که امر امامت بعد از آن حضرت، با وی است.» (4)
آن حضرت در طول مدت بیست ساله امامت خود (203-183ق)، ده سال با «هارون الرشید»، پنج سال با «محمّد امین» و پنج سال دیگر نیز با «عبدالله مأمون» معاصر بود. (5) در زمان مأمون، حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه به پایتخت احضار شدند. امام و همراهان به سرپرستی جلودی، از مدینه حرکت کردند و به خراسان رسید. هنگامی که این جماعت را نزد مأمون بردند، او دستور داد آن حضرت را در منزلی جدا و بقیه را هم در دیگر منازل جای دهند.
مأمون حضرت را فوق‌العاده تکریم کرد و از وی به طرز باشکوهی، پذیرایی نمود. (6) او در ادامه سیاست‌های فریبنده خویش، تصمیم گرفت ولی عهدی را به امام واگذار کند، ولی حضرت از پذیرش آن امتناع کرد. سرانجام امام رضا (علیه السلام) پس از اصرار و تهدید به قتل، با اکراه و با شرایطی، ولی عهدی را پذیرفت (7) و فرمود:
پروردگارا! تو مرا نهی فرمودی از این که به دست خود، خود را به مهلکه اندازم. مرا اکراه و اجبار کردند و مضطر شدم، چنانچه چون ولایت عهدی را نپذیرفتم، از جانب مأمون، مشرف بر قتل شدم. حال مضطر شدم، چنانچه یوسف و دانیال (علیه السلام) در قبول ولایت از طاغی زمان خود، مضطر شدند.
پروردگارا! عهدی جز عهد تو و ولایتی برای من مگر از جانب تو نیست. پس مرا در اقامه دین تو و زنده گردانیدن سنت پیغمبر تو محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) توفیق بده که تو مولا و ناصر من هستی و خوب مولا و ناصری هستی. (8)
مأمون دستور داد که ولایت عهدی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را به مردم اعلام کنند و امر کرد که مردم از لباس سیاه دست بردارند و لباس سبز بپوشند. او در اولین عید فطر پس از پذیرش ولایت عهدی توسط امام، از آن حضرت خواست که برای مردم، نماز و خطبه بخواند. امام پیغام فرستاد که با تو شرط کردم در این گونه امور دخالت نکنم، اما عاقبت با اصرار مأمون، پذیرفت. با استقبال مردمیِ شدیدی که به هنگام رفتن امام به نماز عید پیش آمد، مأمون و فضل احساس خطر کردند و چاره‌ای جز منصرف نمودن امام از اقامه نماز ندیدند.
امام (علیه السلام) همواره در برابر اقدامات مغرضانه فضل بن سهل، مقاومت می‌کرد و موجب خشم و غضب او می‌شد. اطلاع دادن امام از خراب کاری‌های فضل به مأمون باعث شد که بر اثر بدگویی‌ها و سعایت فضل، مأمون تصمیم بر شهادت حضرت بگیرد. (9)
محمدبن جهم نقل می‌کند: حضرت انگور بسیار دوست داشت. مأمون که نقشه شهادت او را کشیده بود، مقداری انگور را برای آن حضرت آماده کرد و چند روز سوزن‌های زهرآلود را که به زهر آلوده شده بود، در آنها فرو برد و سپس آنها را به محضر امام آورد. حضرت، پس از تناول اجباری از انگور زهرآلود، در ماه صفر، سال 203 در سن 55 سالگی شهید و در خانه «حمیدبن قحطبه» واقع در سناباد طوس از سرزمین خراسان به خاک سپرده شد. (10)
آن حضرت اخلاق بسیار بزرگوارانه و منش کریمانه‌ای داشت. ابراهیم بن عباس می‌گوید: «من ندیدم که حضرت از چیزی بپرسد و یا یکی از خدمت‌گزاران و غلامان خود را فحش دهد و یا بدون علم، درباره دیگران چیزی بگوید. در زمانش آگاه‌تر از وی را ندیدم. مأمون به عنوان آزمایش، همه‌گونه مسائل را می‌پرسید و او هم جواب همه آنها را می‌داد و در همه جواب‌ها به قرآن استشهاد می‌کرد.
هر سه روز یک ختم قرآن انجام می‌داد و می‌فرمود: "اگر بخواهم، در کمتر از سه روز هم می‌توانم یک قرآن ختم کنم، ولی هنگامی که به آیات شریفه می‌رسم، تفکر و تدبّر می‌کنم که این آیه در چه موضوعی و در چه وقتی نازل شده است. لذا قرآن را در هر سه روز یک دور قرائت می‌کنم." من ندیدم که او شخصی را با سخنانش اذیت کند و هرگز کلام کسی را قطع نمی‌کرد، تا آن گاه که سخنش تمام می‌شد. احتیاجات احدی را در صورتی که می‌توانست انجام دهد، رد نمی‌کرد.
نزد هم نشینانش پاهای خود را دراز نمی‌نمود. من او را هرگز در حال دشنام دادن ندیدم. و هرگز مشاهده نکردم آب دهان بر زمین اندازد. در حال خنده هیچ گاه قهقهه نمی‌کرد و همواره تبسم می‌کرد. هنگامی که سفره طعام گسترده می‌شد، غلامان و خدمت‌گزاران، حتی دربانان و نوکران خود را امر می‌کرد تا سر سفره بنشینند و با آن حضرت غذا بخورند. حضرت رضا (علیه السلام)، بسیار کم می‌خوابید و اکثر شب‌ها را تا صبح بیدار بود. بسیار روزه می‌گرفت و روزه اول و وسط و آخر ماهش ترک نمی‌شد. می‌فرمود: "روزه داشتن در این سه روز مثل این است که انسان همیشه روزه داشته است". صدقه و احسان زیادی داشت و در نهان انفاق می‌کرد.» (11)
تاکنون کتاب‌های اختصاصی زیادی با موضوع سخنان و سیره امام رضا (علیه السلام) تدوین شده که برخی از آنها به شرح ذیل است:
1. عیون اخبار الرضا (علیه السلام): شیخ صدوق (رحمه الله) در این کتاب، حدود ششصد روایت را از حضرت گردآورده و همان‌گونه که از اسم کتاب استفاده می‌شود، وی اخبار چشم‌گیر از امام رضا (علیه السلام) را انتخاب کرده و مقصودش جمع‌آوری همه روایات ایشان نبوده است.
2. مفاخر الرضا (علیه السلام): این کتاب از تألیفات حاکم نیشابوری است و از آن را با عنوان مناقب الرضا (علیه السلام) نیز نام برده شده است. از این کتاب اکنون اثری نیست. محمدبن مشهدی در کتاب مزار، از این منبع نقل می‌کند.
3. فقه الرضا (علیه السلام): این کتاب شامل مجموعه‌ای از مسائل و احکام روایت شده از آن حضرت است. مجلسی اول ودوم و نیز حاج میرزا حسین نوری، انتساب این کتاب به حضرت را پذیرفته اند، اما گروهی از اهل علم در صحت آن تردید دارند.
4. صحیفة الرضا (علیه السلام): رسالة صحیفة الرضا یا مسند علی الرضا (علیه السلام) به طور مستقل و جداگانه چاپ شده است. این رساله مختصر، در میان محدثان اهل سنت نیز بسیار مشهور است. سمعانی در التحبیر و رافعی قزوینی در التدوین، چند طریق برای صحیفه نقل کرده اند. میرحامد حسین هندی نیز صحیفه‌ای را در اختیار داشت که از طریق ابوالقاسم قشیری و محمّدبن حمویه جوینی روایت شده و هم چنین عبدالواسع یمانی، آن را از طریق حافظ بن عساکر نقل کرده و در پایان مسند زیدبن علی آورده است.
5. مسند الامام الرضا (علیه السلام): این کتاب در اصل به زبان عربی تنظیم شده، تا علما و دانشمندان به طور مستقیم از سخنان حضرت رضا (علیه السلام) استفاده کنند. این شامل شرح حال حضرت رضا (علیه السلام) و روایات و اخبار وارده از آن حضرت است.

2. تشیع در ایران

الف – تبیین مفاهیم

در ابتدا لازم است به تبیین دو مفهوم «تشیع» و «ایران» بپردازیم.

تشیع:

کلمه تشیع، مصدر و به معنای «دعوی شیعه کردن، خود را شیعه نمودن و ...» آمده است و اگر به عنوان «اسم» به کار برده شود، معنای «مذهب شیعه» می‌دهد. «شیعه» در لغت به معنای «گروه، پیروان، انصار، اتباع، تابع، ناصر، قوم و گروهی علی حده که جمع شوند بر امری» آمده است. (12) برخی منابع از جمله لسان العرب، «شیعه» را این گونه معنا کرده‌اند: «گروهی است که بر چیزی گرد آمده باشند. هر طایفه‌ای که بر چیزی گرد هم آیند، شیعه هستند و هر طایفه‌ای که بر کاری گرد آیند و از نظر یکدیگر پیروی کنند، شیعه خوانده می‌شوند.» (13)
در اصطلاح، شیعیان کسانی‌اند که علی (علیه السلام) را به صورت ویژه همراهی کردند و به امامت و خلافت او به استناد نص و وصیت، خواه روشن و آشکار و خواه پنهان و پوشیده، گرویدند و گفتند: امامت از فرزندان او بیرون نمی‌رود و اگر بیرون رود، یا به ستم از سوی دیگران و یا به تقیه از سوی امام است. (14)
بنابراین شیعه در لغت به معنای یاران و پیروان است و در اصطلاح به حامیان و پیروان امام علی (علیه السلام) و خاندان مطهرش گفته می‌شود که به امامت آنان یکی پس از دیگری اعتقاد دارند.

ایران:

در آغاز هزاره اول قبل از میلاد، هند و اروپاییان به آسیای غربی مهاجرت نمودند. این گروه با ساکنان بومی، درگیر شدند و با زور و حملات متوالی، برای همیشه در نجد ایران، ماندگار شدند. (15) این قبایل مهاجم که به «آریایی» ها شهرت داشتند، کشوری به نام «ایران» یا «فرس» (perse) و به اصطلاح نویسندگان و مورخان، «ایرانشهر» را تشکیل دادند. وسعت این کشور، بسیار گسترده بود و از کنار رود سند در مشرق تا فرات در مغرب، و از جیحون و دامنه کوه‌های قفقاز در شمال تا خلیج فارس در جنوب، امتداد داشت.
شش تاخت و تاز و تهاجم در طول تاریخ سیاسی ایران مشاهده می‌شود: حمله طوایف سکا (150ق.م)، هجوم هیاطله (450 ق.م)، تهاجم قبایل تورانی ترک‌ها و آغوزها (950 م) و یورش مغولان (1250 م) که این چهار تهاجم از طرف شمال شرقی ایران بوده است. دو حمله نیز از سوی مغرب رخ داد که منشأ تغییرات اساسی و مبدأ تحولات شد: حمله یونانیان (اسکندر و جانشینانش، 300 ق.م) و حمله اعراب (مسلمانان، 650 م). (16)

ب- چگونگی ورود اسلام به ایران

قبل از ورود به بحث، ابتدا باید به ورود مسلمانان و اعراب به ایران اشاره کرد و سپس به چگونگی حضور تشیع پرداخت. در زمان خلیفه دوم، عمربن خطاب، سه جنگ مهم «قادسیه»، «جلولاء» و «نهاوند» بین مسلمانان و ایرانیان صورت گرفت که منجر به نابودی امپراتوری بزرگ ساسانیان و ورود اسلام به مناطق ایران گردید.

جنگ قادسیه:

اولین جنگ مهم و بزرگ، که منجر به فتوحات زیادی برای مسلمانان گشت، جنگ قادسیه و فتح مداین بود. ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح، ماجرای این جنگ را این گونه بیان می‌کند:
«... چنین گویند: که چون خالدبن ولید از دمشق به مدد ابوعبیده متوجّه فلسطین و روم شد و مثنّی بن حارثة الشیبانی را در عراق نایب خویش گردانید، یزدجرد شهریار و سرخیلان فرس، جمعیتی عظیم ساختند و خواستند که مثنّی بن حارثه را از عراق و نواحی آن بیرون کنند. مثنّی صلاح بر این دید. شتری که مرکب او بود، طلب کرده، برنشست و چندتن از معتمدان خویش همراه گشت و رو به مدینه آورد.
چون به خدمت امیرالمؤمنین عمر رسید، امیرالمؤمنین را در مسجد رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) یافت که جمعی از مهاجر و انصار و صحابه کبار در گرد او نشسته بودند. مثنّی پیش آمده، سلام کرد. امیرالمؤمنین جواب سلام باز داد و پرسید: «از کدام جانب می‌آیی و به چه کار رنجه شده‌ای؟» مثنّی گفت: «از جانب عراق می‌آیم. جمعیتی که یزدجرد می‌سازد، آمده‌ام تا کیفیت او در خدمت تو شرح دهم.» امیرالمؤمنین عمر چون سخنان ابوعبید و سلیط انصاری بر این گونه شنید، ایشان را آفرین کرد و میان مردم بستود. پس فرمود: «در این کار سرور و سرخیل این سپاه، تو را شناختم و سلیط را وزیر تو مقرّر کردم.»
مردمان به امارت ابوعبید ثقفی و وزارت سلیط، رضا دادند و روی به ساختگی کار و عدّت آلت آوردند. چهارهزار مرد دلاور کار از مهاجر و انصار و موالی و خدمتکار، جمع آمدند و همراه ابوعبید ثقفی و سلیط انصاری و مثنّی بن حارثه به سوی عراق روان شدند... و در مقابل لشکر کسری که بدان حدود رسیده بود، فرود آمدند... .
ابوعبید از اسب پیاده شد و شمشیر بکشید و روی به پیلی آورد که کفّار را به آن پیل، اعتمادی بود. با شمشیر، خرطوم آن پیل را بینداخت و بازگشت تا به لشکر خویش آمد. اتفاقاً بلغزید و بیفتاد، پیلی دیگر را بدو دوانیدند و او را هلاک کردند... عاقبت به تقدیر ربّانی و خواست یزدانی، لشکر کفر، غالب آمد و لشکر اسلام، هزیمت یافته به طرف پل فرار نمودند و پل را شکسته یافتند. جمعی لشکر عرب خود را در آب افگنده غرقه شدند و جماعتی در جنگ جان بدادند...
آنگاه [خلیفه]، جریر بن عبدالله البجلی را پیش خواند و گفت: «ای جریر! خطبی بزرگ حادث گشت. مثنّی بن حارثه مجروح است و حال آن لشکر از شهادت یافتن اکابر و بیسر ماندن باقی لشکر، توان دانست که چگونه باشد. اکنون تو را به عراق باید رفتن. باشد که خدای سبحانه به واسطه تو، شرّ کفّار دفع گرداند و نایره فتنه ایشان فرو نشاند.»
جریر اجابت نمود و به موجب اشارت امیرالمؤمنین، با ششصد مرد مبارز به جانب عراق روان شد. بر این طریق، میان جریربن عبدالله و مثنّی بن حارثه گفتگوی پدید آمد و مخالفت ظاهر شد. این خبر به امیرالمؤمنین عمر رسید. صواب چنان دید که خود عزیمت عراق کند. صحابه نگذاشتند و مانع آمدند... [خلیفه گفت] سعد وقّاص را بخوان و وی را برای یاری اهل اسلام در این کار، نامزد فرما که او سزاوار این کار است. سعد، فرمان امیرالمؤمنین را امتثال نمود و لشکر را جمع نمود. هفت هزار مرد جمع شدند.
پس سعد با این لشکر روان شد و امیرالمؤمنین عمر هر کس از معارف عرب را که به خدمت او می‌آمد، به مدد سعد وقّاص می‌فرستاد... پس چون سرما بگذشت و محنت زمستان گذشت و راه ها از برف پاک گشتند، سعد وقّاص با لشکر عظیم در شهر قادسیه آمد. چون سعد با آن تعبیه در قادسیه رسید، خبر او به یزدجرد بازگفتند. آن وقت یزدجرد در مداین بود... پس یزدجرد در فکر حرب لشکر عرب شد و وزیر خود را که رستم نام داشت و سپهسالار و پهلوان او بود، بخواند...
آن روز تا شب میان هر دو لشکر جنگی عظیم بود. چون شب افتاد، به وثاق‌های خود بازگشتند. دیگر روز هم بر آن نسق، تعبین لشکرها کرده، میمنه و میسره و قلب و جناح، راست کرده و صف‌ها بسته، به میدان آمدند. کافران آن روز غلبه آوردند و مسلمانان را بسیار مقتول و مجروح می‌کردند. نزدیک بود که مسلمانان منهزم شده، پناه به کوشک و حصار آوردند از آنکه هر روز و هر شب، لشکر کفّار زیادت می‌شد و از مسلمانان می‌کاست و شهادت می‌یافت...
ناگاه گرد بشکافت و لشکر نمودار شد که سردار ایشان هاشم بن عتبه بن ابی وقّاص بود که به موجب فرموده عمر، ابوعبیده جرّاح از جانب شام به مدد سعدبن [ابی] وقّاص فرستاده بود. چون هاشم را چشم بر لشکر عمّ خود، سعد وقّاص افتاد، لشکر او که ده هزار سوار بود، آن را ده فوج کرده هر فوجی هزار سوار و خود در فوج اوّل روان شد و به لشکر اسلام پیوست... پس، مسلمانان از جای خود بجنبیدند و روی به کفّار آورده، ایشان را از صف خویش برداشتند. چنانکه سگان را برانند، ایشان را از پیش می‌دواندند تا به کنار فرات. زیاده از ده هزار مرد در آن حمله بکشتند. هزیمت در لشکر کفّار افتاد. به هر طرفی می‌گریختند. مسلمانان مال و منال بسیار به غنیمت یافته به قادسیه آمدند.
جمعی از لشکر کفّار که زنده ماندند، روی به مداین نهادند. چون به مداین رسیدند، فرود آمدند، به خیال این که ایمن شدیم. سعد وقّاص مصلحت چنان دید که چون لشکر کفّار هزیمت یافتند، لشکری بر عقب ایشان فرستد... لشکر اسلام در طلب ایشان روان شدند. کفّار چون از آن معنی خبر یافتند که مسلمانان در عقب ایشان رسیدند، لاعلاج روبروی مسلمانان شدند... لشکر فرس چون رستم را کشته دیدند، بگریختند و به مداین شده...
القصّه، سعد وقّاص در مداین بنشست و خمس غنایم را به سوی عمر فرستاد و صورت حال را بدو مکتوب و عمروبن معدی کرب را در آن کتاب ستوده، آن مال و مکتوب را به صحبت عمرو روان داشت. چون [عمرو] به مدینه رسید، مکتوب سعد را برسانید. سعد بر حسب حکم خلیفه، در مداین مقام کرد و لشکر شام را بازگردانید.» (7)

جنگ جلولاء:

دومین نبرد مهم ایرانیان با اعراب، «جنگ جلولاء» است. جریان این جنگ از کتاب أخبار الطوال دینوری بیان می‌شود:
«خرزاد چون به جلولاء رسید، همان‌جا ماند و برای یزدگرد که در حلوان بود، نامه نوشت و از او کمک و یاری خواست و او هم او را مدد فرستاد. خرزاد بر گرد اردوگاه خود خندق کند و زن و فرزند و بارهای سنگین خود را به خانقین فرستادند. سعدبن ابی وقاص، گروهی از سواران را به سوی ایشان روانه کرد و عمروبن مالک بن نجبة بن نوفل بن وهب بن عبد مناف بن زهرة را به فرماندهی ایشان گماشت و او حرکت کرد و به جلولاء آمد که ایرانیان آن جا اردو زده و گرد خود خندق کنده بودند. مسلمانان هم نزدیک اردوگاه ایشان اردو زدند و نیروهای امدادی از ناحیه اصفهان و جبل برای ایرانیان می‌رسید.
مسلمانان که چنین دیدند، به امیر خود عمروبن مالک گفتند: «تو منتظر هجوم و حمله ایشان نمان که ایشان روز به روز بیشتر می‌شوند. او برای سعد بن ابی وقاص نامه نوشت و این موضوع را به اطلاع او رساند. و از او برای آغاز جنگ و حمله، اجازه خواست. سعد به او اجازه داد و قیس بن هبیرة را هم با هزار مرد که چهارصد سوار و ششصد پیاده بودند، به یاری او فرستاد.
به ایرانیان خبر رسید که برای اعراب، نیروی امدادی رسیده است. برای جنگ آماده شدند و بیرون آمدند. عمروبن مالک هم با مسلمانان آماده شد. فرماندهی پهلوی راست سپاه او با حجر بن عدی و فرماندهی پهلوی چپ با زهیربن جویة و فرماندهی سواران با عمروبن معدی کرب و فرماندهی پیادگان با طلیحة بن خویلد بود.
دو لشکر به یکدیگر هجوم بردند و هر دو گروه پایداری کردند. نخست یک دیگر را تیر باران کردند تا تیرها تمام شد. آنگاه چندان با نیزه نبرد کردند که نیزه‌ها درهم شکست و سپس به شمشیر و گرزهای آهنی پرداختند و تمام آن روز را تا شب جنگ کردند و مسلمانان در آن روز نتوانستند نماز بگزارند، جز با اشاره و تکبیر گفتن. و چون آفتاب روی به زردی نهاد، خداوند نصرت و پیروزی خود را بر مسلمانان فرو فرستاد و دشمن ایشان را وادار به گریز فرمود و آنان تا شب از ایرانیان می‌کشتند و خداوند متعال اردوگاه و تمام اموال ایشان را غنیمت مسلمانان قرار داد...
ایرانیان همچنان عقب‌نشینی کردند و روی به گریز نهادند، تا در حلوان پیش یزدگرد رسیدند. یزدگرد سخت درمانده شد و با زنان و فرزندان و خدمتکاران و اموال و گنجینه‌هایی که همراه داشت، از آنجا حرکت کرد و در قم و کاشان فرود آمد. مسلمانان در جنگ جلولاء، غنایمی به دست آوردند که نظیر آن به دست نیاورده بودند و گروه زیادی اسیر از دختران آزادگان و بزرگان ایران گرفتند...» (8)

جنگ نهاوند:

سومین نبرد مهم و سرنوشت‌ساز که به «فتح الفتوح» نیز شهرت پیدا کرد، «جنگ نهاوند» بود. این نبرد در سال 19 ق و به فرماندهی «نعمان بن مقرن» اتفاق افتاد و در نهایت به صلح و پرداخت جزیه منجر شد. این واقعه به طور مختصر از فتوح‌البلدان نقل می‌شود:
«گویند: هنگامی که به سال نوزده یزدگرد از حلوان گریخت، مردم فارس و ری و قومس و اصبهان و همدان و ماهان به یکدیگر نامه‌ها نوشتند و کنار یزدگرد جمع شدند و آن به سال بیست بود. یزدگرد مردان شاه ذوالحاجب را امیر ایشان کرد و آنان درفش کابیان رایت خویش را برون آوردند شمار مشرکان در آن روز، شصت هزار و به قولی صدهزار تن بود.
عماربن یاسر از ایشان به عمربن خطاب خبر داده بود و او قصد آن کرد که خود به غزای آنان رود، لکن از آن ترسید که کار اعراب در نجد و جاهای دیگر به تفرقه کشد. او را اشارت کردند که جنگجویان شام و یمن را از آن دو بلد به کار غزا گسیل دارد، ولی خوف آن داشت که اگر چنین کند، رومیان به هنگام ورودش به مدائن با استقبال گرم مردم و کشاورزان مواجه شد. رفتار و سیره‌اش در میان مردم و اطراف و اکناف، به انصاف و عدالت بود. در سال 22 هجری به نهاوند حمله و آنجا را با صلح، متصرف گردید و سپس دینور، ماه سندان، همدان و ری را به زیر اطاعت اسلام در آورد.» (9)
بعد از خروج سعدبن ابی وقاص (اولین حاکم مداین) بنا به حکم خلیفه دوم، حذیفه به عنوان استاندار آن جا منصوب شد. وقتی علی (علیه السلام) به خلافت رسید، نامه‌ای به حذیفه نوشته و او را به رعایت تقوا و انصاف با مردم، دعوت کرد و خواستار گرفتن بیعت از اهالی مداین گردید. بعد از وصول نامه در حالی که حذیفه آخرین لحظات عمرش را می‌گذارند و بیمار بود، مردم را جمع کرد و بعد از اقامه نماز، دستور به قرائت نامه آن حضرت را داد. (20)
سپس او را روی منبر گذاشتند. حمد و ثنای خدا گفت و بر پیامبر خدا و خاندان او صلوات فرستاد. آن گاه گفت: «ایها الناس! مردم با علی بیعت کرده‌اند. از خدا بترسید و علی را یاری کنید که به خدا از اول تا آخر بر حق بوده است و پس از پیامبر شما، از همه کسانی که رفته‌اند و تا روز قیامت خواهند بود، بهتر است. سپس دست راست خود را به دست چپ نهاد و گفت: «خدایا! شاهد باش که من با علی بیعت کردم.» پس از آن گفت: «خدا را شکر که مرا تا چنین روزی زنده داشت». سپس به دو پسر خود صفوان و سعد گفت: «مرا ببرید و شما با علی باشید، زیرا جنگ‌های بسیار خواهد بود که در اثنای آن، مردم بسیار کشته خواهد شد. بکوشید تا در حضور وی شهادت یابید که به خدا او بر حق است و هر که مخالفت او کند، بر باطل است.» (21)
حذیفه یکی از شیعیان راستین مولا علی (علیه السلام) بود، چنانچه وقتی از او درباره علی (علیه السلام) سؤال کردند، گفت: «بهترین این امت است و جز منافق، کسی در او شک ندارد.» (22)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اکثر مجالس و محافل می‌فرمود: «حذیفه و علی (علیه السلام)، داناترین همه مردم به حال منافقان‌اند.» (23) علت این فرمایش حضرت، به حادثه‌ای بر می‌گردد که در آن، عده‌ای قصد توطئه و ترور ایشان را در برگشت از راه تبوک و عبور از تنگه کوهی داشتند، که با عنایت الهی، حذیفه همه آنها را – که 24 نفر بودند – شناسایی کرد و به آن حضرت گزارش نمود. (24)
«نعمان، نخستین کس بود که [در جنگ] به قتل رسید. مرد پارسی نیز از استر خویش به زیر غلطید و اشکمش دریده شد. گوید: بالای سر نعمان آمدم در حالی که هنوز رمقی در او باقی بود و چهره اش را از ظرف آبی که همراهم بود، بشستم. گفت: «تو که هستی؟» گفتم: معقل گفت: مسلمانان چه کردند؟ گفتم: پیروزی خدایی و نصرت او را بر تو مژده می‌دهم. گفت: الحمدالله. به عمر بنویسید...»
ابن کلبی به نقل از ابومخنف حکایت کرد که نعمان بن مقرن در اسبیذهان فرود آمد و اشعث بن قیس را بر میمنه و مغیرة بن شعبه را بر میسره قرار داد و به نبرد پرداختند. نعمان کشته شد و مسلمانان ظفر یافتند و آن فتح را فتح الفتوح نامیدند. گوید: فتح نهاوند به سال نوزده روز چهارشنبه و به قولی سال بیست رخ داد.
گویند: چون سپاه عجمان شکست یافت، مسلمانان پیروز شدند و حذیفه آن روز بر مردمان فرماندهی داشت. وی نهاوند را در حصار گرفت و اهل شهر برون آمده با مسلمانان نبرد می‌کردند. مسلمانان ایشان را شکست دادند و سماک بن عبید عبسی، مردی از ایشان را که هشت سوار به همراه داشت دنبال کرد و هر یک از آنان را که به مقابله با وی آمد، بکشت تا جز آن مرد، کسی نماند. وی تسلیم شد و سلاح خود بر زمین افکند. سماک او را اسیر کرد. وی به پارسی سخن می‌گفت و سماک مردی را بیاورد که سخن او را فهمید و ترجمه کرد که وی گوید: «مرا پیش امیر خود برید تا با او بر سر این سرزمین صلح کنم و به او جزیه دهم و از اینکه تو مرا اسیر کردی، هر چه خواهی بتو خواهم داد، زیرا من منت نهاده و مرا نکشته‌ای.» از او پرسید: نامت چیست؟ گفت: دینار.
پس وی را نزد حذیفه برد و او با حذیفه صلح کرد بر این قرار که خراج و جزیه دهد و اهل شهر وی، نهاوند بر اموال و دیوارها و منازل خویش ایمن باشند. پس نهاوند را ماه دینار نامیدند. از آن پس دینار نزد سماک می‌آمد و برایش هدیه می‌آورد و با وی بر سر الفت بود.
ابومسعود کوفی از مبارک بن سعید و او از پدرش روایت کرد که گفت: نهاوند را اهل کوفه و دینور را اهل بصره فتح کردند و چون شمار مسلمانان در کوفه بسیار شد، نیاز به افزودن بر مناطقی که خراجش میان ایشان تقسیم شود، پدید امد. پس دینور از آنِ اهل کوفه شد و به جای آن، نهاوند به بصریان تعلق گرفت، زیرا که نهاوند جزء اصبهان بود.» (25)
در نتیجه‌ی این سه نبرد مهم و سرنوشت‌ساز بود که مناطق و نواحی ایران یکی پس از دیگری به دست مسلمانان فتح گردید و مردم ایران آیین اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند.

ج – چگونگی نفوذ و روند گسترش تشیع در ایران

برخی از عوامل مؤثر بر گسترش تشیع در ایران تا آغاز قرن سوم هجری و ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران را می‌توان به این شرح برشمرد:

1. مداین:

انتخاب سلمان به عنوان حاکم مداین، اهمیت زیادی در این امر دارد. مداین در آن روزگار، پایتخت ساسانیان و مقر پادشاهان ایران محسوب می‌شد. سلمان در آن جا بسیار ساده زندگی می‌کرد و از خود، خانه ای نداشت. (26) شاید همین سیره، موجب گرایش مردم آن دیار به اسلام و تشیع گشته و مداین را به نقطه شروع نفوذ تشیع در ایران مبدّل نموده است.

2. حذیفة بن یمان:

نام اصلی حذیفه «حسیل» بود. او پسر جابر از قبیله عبس و کنیه‌اش «ابوعبدالله» بود و به «صاحب سر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شهرت داشت. (27) حذیفه ابتدا ساکن مدینه و سپس کوفه بود و مدتی هم در حال تردد بین آنها، روزگار خود را سپری کرد.
حذیفه در جنگ احد به همراه پدر و برادرش حضور داشت و در همان جنگ، پدرش شهید شد. او در جنگ خندق و جنگ‌های پس از آن، در رکاب حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. عمر بن خطاب حکم‌رانی مدائن را به حذیفه داد. (28) عادت عمر در ابلاغ احکام به فرمانداران، استفاده از عبارت «و قد بعثت فلاناً و أمرته بکذا» بود، اما در مورد انتصاب حذیفه به مداین، عبارتی به کار برد که بیان‌گر بزرگی و عظمت مقام و شخصیت حذیفه است: «اسمعوا له و أطیعوه و اعطوه ما سألکم؛ گوش به فرمان و مطیع او باشید و هر چیزی که خواست، قبول کنید».
او سرانجام پس از عمری خدمت به اسلام، در سال 36 ق در مداین دار فانی را وداع گفت. هم اکنون از نسل او در مداین، افرادی موجود هستند.

3. سلمان فارسی:

یکی از استانداران و شیعیان علی (علیه السلام) در مداین که نقش مهمی در جذب مردم ایران به تشیع داشت، سلمان فارسی بود. او یکی از اصحاب بزرگ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و نامش در میان یاران پیغمبر، مانند خورشید فروزان و ماه تابان می‌درخشد. علاقه شدید سلمان به پیامبر گرامی و نیز محبت و لطف آن جناب نسبت به او، بر همگان روشن و واضح است.
او از موالیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نخستین فرد از ارکان چهارگانه بود. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
مردم به جز سه نفر، بعد از پیامبر دست از حق کشیدند... و آن سه نفر، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری و سلمان فارسی بودند و بعد از آن، گروهی دیگر هم به آنان پیوستند و حق را شناختند.
این جماعت با ابوبکر بیعت نکردند، تا آن‌گاه که علی (علیه السلام) از روی اکراه و اجبار، با او بیعت فرمود. زراره از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌کند که علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:
چند نفرند که خداوند به خاطر آنها باران می‌فرستد و روزی می‌دهد و یاری می‌کند و آنان سلمان فارسی، مقدادبن اسود، ابوذر غفاری، عمار و حذیفه هستند و من هم امام و رهبر آنها هستم. این جماعت بر جنازه فاطمه نماز گزاردند.
ابوبصیر از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌کند:
مهاجرین و انصار بعد از جریان بیعت ابوبکر، نزد علی (علیه السلام) آمدند و گفتند: «به خداوند سوگند شما از همگان شایسته‌تر به مقام حضرت رسول هستی. دست خود را به طرف بالا بیاور تا با شما بیعت نماییم و ما حاضریم قبل از تو کشته شویم.» علی (علیه السلام) فرمود: «اگر راست می‌گویید، فردا همه با سرهای تراشیده در این جا حضور پیدا کنید.» روز بعد، تنها سلمان، مقداد و ابوذر با سرهای تراشیده در منزل آن جناب حاضر شدند و دیگران به وعده خود وفا نکردند.
سلمان مدتی طولانی حاکم مداین بود و در پایتخت ساسانیان و مقر پادشاهان ایران، حکومت می‌کرد. او در مداین زندگی بسیار ساده‌ای داشت و حتی خانه شخصی برای خود تهیه نکرده بود. سلمان در سال 35 ق جهان را وداع گفت و در مداین مدفون گشت. هم اکنون مزارش زیارت‌گاه مسلمانان و دارای گنبدی مجلل و با شکوه است. زوّار و مسافران زیادی به آنجا می‌روند و قبر مبارکش را زیارت می‌کنند. بین بقعه مبارکه سلمان تا ایوان کسری و کاخ تیسفون، فاصله چندانی وجود ندارد، اما از کاخ‌نشینان ساسانی و خلفای بنی‌عباس خبری نیست. (29)
نام سلمان در تاریخ اسلام، به ویژه در جنگ خیبر (خندق) می‌درخشد. وقتی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد نحوه نبرد با مشرکان، به مشورت با اصحابش پرداخت، سلمان پیشنهاد حفر خندق را داد که مورد موافقت قرار گرفت و در نتیجه به پیروزی مسلمان منجر گردید. (30)
نکته دیگری که در زندگی سلمان وجود دارد، برده و اسیر بودن او در صدر اسلام است که بعدها توسط رسول خدا آزاد شد. او خود در این باره چنین می‌گوید:
من مردی از دهکده‌ای به نام «جی» از توابع اصفهان بودم. پدرم دهقان و سالار سرزمین خود بود. من به جست و جوی آیین حق، از پیش پدر بیرون آمدم. گروهی از قبیله کلب مرا به اسیری گرفتند و به مردی یهودی فروختند و آن مرد مرا به یهودی دیگری از یهودیان بنی قریظه فروخت. او مرا همراه خود به مدینه آورد. چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه هجرت فرمود، من به سبب بردگی از محضر آن حضرت باز ماندم و شرکت در جنگ بدر و احد را از دست دادم. آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: «برای آزادی خود پیمان بنویس» و چون پیمان نوشتم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قطعه زری به اندازه تخم مرغ به من ارزانی فرمود و من تعهد مالی خود را پرداخت کردم و در جنگ خندق و دیگر جنگ‌ها به صورت مسلمانی آزاد، شرکت کردم. (31)
درباره سیره و زهد سلمان گفته‌اند: وی پشمینه می‌پوشید و الاغ جل‌دار سوار می‌شد و نان جو می‌خورد و مردی عابد و زاهد بود. وقتی در مداین مرگ وی در رسید، سعدبن ابی وقاص به او گفت: «ای ابوعبدالله! مرا پندی ده». گفت: «هنگامی که قصدی می‌کنی و هنگامی که حکمی می‌دهی و هنگامی که چیزی تقسیم می‌کنی، خدا را به یاد داشته باش.» آنگاه سلمان گریستن آغاز کرد. به او گفت: «ای ابوعبدالله چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «در آخرت گردنه‌ای هست که فقط مردم سبک‌بار از آن می‌گذرند و من این همه چیز را اطراف خود می‌بینم» و چون نگریستند، جز یک ظرف چرمین و کوزه و آفتابه نبود. (32)
سلمان با عبای کهنه برای مردم خطبه می‌خواند که نیمی از آن را زیر خود پهن می‌کرد و نیمی دیگر را بر روی خود می‌انداخت. هرگاه مقرری او را می‌دادند، همه را انفاق می‌کرد و از دست مزد کار خود، زندگی را می‌گذراند. از خودش در این باره نقل می‌کنند که می‌گفت:
معمولاً مواد حصیری را به یک درهم می‌خرم و آن را می‌سازم و به سه درهم می‌فروشم. با یک درهم، مواد حصیر بعدی را می‌خرم و یک درهم را صرف هزینه خانواده‌ام می‌کنم و یک درهم را صدقه می‌دهم. واگر شخص عمربن خطاب هم از این کار مرا منع کند، از آن دست بر نمی‌دارم.
هم‌چنین در سیره او نقل است که هرگاه پولی به دستش می‌رسید، گوشت می‌خرید و محدثان را دعوت می‌کرد و به همراه آنان غذا می‌خورد. (33)

4. حکومت امام علی (علیه السلام):

اولین تماس ایرانیان با تشیع به زمان حکومت حضرت علی (علیه السلام) برمی گردد. موضع‌گیری‌های عدالت خواهانه آن حضرت در حمایت از اهل ذمه و توصیه به عاملانش در پرهیز از ظلم و ستم به ایشان تأثیر زیادی در گسترش تشیع داشت. حمایت امام (علیه السلام) از موالی و غیر عرب، موضعی موقت در جهت جذب عناصر ناراضی نبود، بلکه از روحیه عدالت‌خواهانه ایشان ناشی می‌شد، هم‌چنان که در قضیه قتل هرمزان، به طور قاطع در مجلس مشورتی عثمانی به کشتن قاتل وی، یعنی عبیدالله بن عمر رأی داد. به سبب همین اصرار حضرت بود که عبیدالله به رغم میل باطنی خود، در دوران حکومت آن حضرت به معاویه پناه برد، اگر چه در نزد وی نیز از ستایش علی (علیه السلام) دریغ نورزید.
موضوع اجرای عدالت مایه ناخرسندی عرب، خصوصاً اشراف از حضرت شد، تا آنجا که آشکارا از وی خواستند اشراف عرب و قریش را بر موالی و عجم، برتری دهد، لکن در دیدگاه وی فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق هیچ‌گونه رجحانی نداشتند و وی هرگز حاضر نبود نصرت و پیروزی را با جور و ستم کسب کند. شواهد موجود، حاکی از میزان پیوستگی ایرانیان به تشیّع، حتی در زمان خلافت علی (علیه السلام) دارد، به ویژه در نقاط خاصی مثل مناطق ایرانی‌نشین کوفه، بخش‌هایی از نواحی ایرانی‌نشین در «سواد» و مناطقی که به طور مستقیم، تحت حاکمیت علی (علیه السلام) قرار داشت. (34)

5. قیام مختار:

مختاربن ابی عبید ثقفی، مکنا به «ابواسحاق» که پدرش از بزرگان و صحابه به شمار می‌آید، در سال اول قمری متولد شد. (35) او از جمله چهره‌های برجسته قیام کننده علیه حکومت بنی‌امیه است که در زمان عمر، از طایف به همراه پدرش به مدینه سفر کرد. پدرش متوجه عراق گردید و در جنگ «جسر» با ایرانیان درگذشت. (36)
مختار مدتی با علی (علیه السلام) همراه بود و در بصره ساکن شد. وقتی که امام حسین (علیه السلام) در کربلا به شهادت رسید، او به دست ابن زیاد دستگیر و روانه زندان گردید. در سال 64 ق وقتی یزید درگذشت و عبدالله زبیر در مدینه قیام کرد، مختار با او بیعت کرد و به نمایندگی از او به کوفه رفت. او بر عبدالله بن مطیع، غالب شد و موصل را نیز به تصرف درآورد و مسببان و قاتلان امام حسین (علیه السلام) را دستگیر کرد و به مجازات رساند. سرانجام خود نیز توسط مصعب بن زبیر سرکوب گردید. (37)
اما اولین ارتباط و هم سویی ایرانیان با تشیع به صورت نسبتاً گسترده، در قیام مختار مطرح است، چرا که در دو قیام شیعی قبل از مختار، یعنی نهضت امام حسین (علیه السلام) و قیام توابین، نشانی از حضور ایرانیان دیده نمی‌شود. تعداد موالی (ایرانیان) در میان لشکریان مختار، چنان چشم‌گیر بود که برخی آن قیام را جنبشی علیه اعراب به شمار آورده‌اند. بنابر بعضی روایات، حامیان ایرانی مختار ابتدا بیست هزار و سپس تا چهل هزار نفر افزایش پیدا کردند. حتی اگر در این عدد نیز اغراق شده باشد، به اتفاق آرای مورخان، تعداد بسیاری از حامیان او را ایرانیان تشکیل می‌دادند.
از جمله انتقادهایی که اشراف کوفه به مختار وارد می‌نمودند، این بود که ایرانیان را برگردن ایشان سوار کرده است. مختار به موالی گفته بود که شما از من هستید و من از شمایم. از همین رو بود که در سپاه وی به عربی سخن گفته نمی‌شد. از روایتی معلوم می‌شود که غیر از موالی، عده‌ای از هواداران مختار از غلامان (احتمالاً ایرانی) بوده‌اند. بنابراین می‌توان از قیام مختار به عنوان عاملی در پیوستن بخشی از جامعه ایرانی به اسلام از نوع شیعی نام برد.
پیروان ایرانی مختار، تنها زمانی به حمایت جدی از وی مصمم شدند که از حمایت‌های سیاسی – اجتماعی او در مقابل اربابان عرب خود، اطمینان یافتند. اگر مختار موفق شد که شیعیان عراق را با شعار خون‌خواهی امام حسین (علیه السلام) بسیج کند، موالی را با شعار حمایت از ایشان به سمت خود جذب کرد. رمز موفقیت مختار این بود که نیازهای ایشان را دریافت و در ارتقای منزلت اجتماعی غیر عرب کوشید. بزرگان عرب می‌گفتند او با شجاعت عرب‌ها و کینه عجمان با ما نبرد می‌کند. نکته حایز اهمیت این است که حتی رئیس شرطه مختار از موالی بود. او می‌گفت ایرانیان از اعراب بر من مطیع‌تر و وفادارترند و هر چه بخواهم، بلافاصله انجام می‌دهند.
در واقع عامل اصلی نزدیکی ایرانیان به مختار و حمایت از وی، مسائل سیاسی – اجتماعی بود و کمتر علایق خاص مذهبی در آن مشاهده می‌شود. این موضوع خصوصاً هنگامی مشخص می‌شود که بدانیم در قیام امام حسین (علیه السلام) و توابین که اندک زمانی قبل از قیام مختار روی داد، از حضور غیر عرب، ذکری به میان نیامده است و اصولاً جریان تشیع تا زمان توابین، هنوز ویژگی عربی محض داشت. بنابراین قیام مختار در روند رشد کمی و کیفی دین اسلام در ایران، مرحله ای مهم شمرده می‌شود، زیرا پس از آن بود که تشیع هر چه بیشتر با اعتراضات و آمال سیاسی غیر عرب (اعم از مسلمان یا غیر مسلمان) ارتباط یافت. قیام مختار، نمایان‌گر اولین تشکل گسترده ایرانیان بر مبنای آیین جدید است که به تدریج، حلقه ارتباط ایشان با گذشته را کمتر نمود. (38)

6. قم:

شهر باستانی قم قبل از ورود اسلام، توسط اسکندر به طور کلی ویران شد، ولی دوباره در زمان حکومت ساسانیان توسط قباد احیا گردید.(39)
بعد از شکست امپراتور ساسانی، برای نخستین بار گروه‌های عرب به فرماندهی ابوموسی اشعری، در سال 23 ق با جنگ و زور، قم را فتح کردند. اعراب بنی‌اسد نیز جزو اولین دسته‌های عرب محسوب می‌شوند که در جمکران قم سکونت گزیدند.
اعراب اشعری هم به قم هجوم گسترده کردند و در این راستا، برای کسب سلطه کامل بر همه منابع مالی و اقتصادی مردم بومی قم، دست به قتل عام سران مجوس زدند. شاید بتوان این تهاجم را که در سال 85 ق رخ داد، فتح دوم این شهر به حساب آورد. اعراب اشعری در طی یک قرن، اقدامات زیادی در جهت تحول قم از پادگان شهری عربی به صورت شهر عربی انجام دادند.
یسع اشعری در سال 189 ق، نظر موافق هارون‌الرشید، در مورد کوره قرار دادن قم را به دست آورد. در حقیقت اعراب اشعری به عنوان اقطاع‌داران دولت عباسی در قم در آمدند. حمزة بن الیسع اشعری در قم منبر نهاد. پسر او یسع بن حمزه با انجام اولین مساحی (نقشه برداری) قم، استقلال جغرافیایی آن جا را محقق ساخت. در این مساحی، همان مرزهای استان ایرانوثارث کواذ دوره ساسانی ملحوظ گردید و قم به بیشترین حد توسعه ارضی خود رسید. این شهر از نمونه‌های بارز توسعه شهری در قرن سوم قمری است. در این قرن، قم به صورت شهری آباد و معتبر شیعی درآمد. (40)

7. کاشان:

کاشان شهری قدیمی و مشهور است که در مرز کویر قرار دارد. اطراف آن را کشتزارهای فراوان و آباد احاطه کرده و مردم آندیار در ساختن قمقمه مشهوراند. این شهر، مرکز میوه هلو به شمار می‌رفته است. از جمله مسائل شگفت‌انگیز در کاشان، وجود عقرب‌هایی در آن جا بود. حتی در جریان محاصره کاشان، با پرتاب عقرب به داخل شهر، مردم تاب خود را از دست دادند و در نهایت، شهر سقوط کرد.
(41)
ابوموسی اشعری بعد از بازگشت از نهاوند، به اهواز رفت و تمامی آن جا را فتح کرد و سپس به قم آمد. بعد از تصرف قم، احنف بن قیس (ضحاک بن قیس تمیمی) را به کاشان فرستاد و او آن شهر را با قهر و غلبه گشود و بعد خود را به ابوموسی ملحق نمود. (42) مؤلف کتاب النقض با صراحت به شیعه بودن اهالی مردمان عراق و نقاط مختلف ایران پرداخته، از آن جمله به کاشان اشاره می‌کند: «آنگه در ولایت حلب و حران و کوفه و کرخ و بغداد و مشاهد ائمه و مشهد رضا و قم و کاشان و آوه و سبزوار و گرگان و استرآباد و دهستان و جربادقان وهمه بلاد مازندان و بعضی از دیار طبرستان و ری و نواحی بسیار از وی و بعضی از قزوین و نواحی آن و بعضی از خرقان، همه شیعی اصولی و امامتی باشند». (43)
مؤلف آثار البلاد و اخبار العباد – که از اهل تسنن است – نیز درباره آیین این شهر چنین اظهارنظر می‌کند: «شهری است میانه قم و اصفهان. اهلش شیعه امامیه‌اند و بسیار غلو در آن باب دارند. و احمدبن علی بن بابه کتابی نوشته و ذکر فرق شیعه را نموده و چون به ذکر امامیه رسیده و ذکر منتظر محمّدبن مهدی (صلوات الله و سلامه علیه) را نموده، گفته: "عجب آن است که در ولایت کاشان، جمعی می‌باشند از امامیه و من ایشان را دیده ام، در هر صبح، انتظار ظهور امام خود را می‌کشند و یراق پوشیده، به اسب سوار شده، از شهر بیرون می‌روند به انتظار آنکه صاحب و امام ایشان ظاهر شود و چون آفتاب بلند می‌شود، باز به شهر عود می‌کنند و به یکدیگر می‌گویند که امروز هم نشد و همیشه در این انتظار می‌باشند"». (44)

8. آوه:

مؤلف کتاب تاریخ قم، شش راه اصلی را برای قم قدیم ترسیم می‌کند که راه دوم شامل، راه ساوه و آوه است. (45)
او بنای این شهر را به دست شخصی به نام «بیب بن جودرز» می‌داند و از برخی متقدمان نقل می‌کند:
آبه دریایکی بوده است. یکی از پادشاهان عجم ات

عبارات مرتبط با این موضوع

پخش زنده و مستقیم حرم امام رضا علیه السلام روضه …پخشزندهحرمامامرضاروضهمنورهزهره سلام و سپاس السلام علیک یا علی بن مو سی الرضی یا امام رضا سلام میدونم ک جواب سلام پخش زنده و مستقیم حرم امام حسین علیه السلام …پخشزندهحرمامامحسینعلیهبه دلیل اشکالی که در پخش زنده حرم امام حسین علیه السلام به وجود اومده در حال حاضر پخش پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن …آقا جانم ، سلام سلام به اون روی ماهت آقام امام رضا اومدم مثل همیشه برا گدایی آقا توسل بسیار مجرب به امام رضا علیه السلامدرباره توسل به امام رضاع این طور وارد شده است که بهترین راه توسل به امام رضاع طریقه سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیعسیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیعامام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام در رویارویی با عرفان التقاطی امام فرمود آنان دشمنان ما هستند خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاعخانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع تشکیل خانواده در اسلام، مسئله ای حضرت امام جعفر صادق علیه السلامحضرتامامحضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاریمتن زیارتنامه امام حسین علیه السلام به همراه صوت …متن زیارت امام حسین علیه السلام به همراه صوت و ترجمه فارسی متن زیارت پیامبرصلی الله گزارش فارس ۷ مناظره معروف امام رضاع با علمای ادیان و حضرت امام رضاع در مدت اقامت کوتاه خویش در مرو با عالمان ادیان دیگر مناظرات متعددی پخش زنده و مستقیم حرم امام رضا علیه السلام روضه منوره پخشزندهحرمامامرضا زهره سلام و سپاس السلام علیک یا علی بن مو سی الرضی یا امام رضا سلام میدونم ک جواب سلام همه رو پخش زنده و مستقیم حرم امام حسین علیه السلام سایت شیعیان پخشزندهحرمامامحسین به دلیل اشکالی که در پخش زنده حرم امام حسین علیه السلام به وجود اومده در حال حاضر پخش زنده پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن جمهوری اسلامی پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن جمهوری اسلامی توسل بسیار مجرب به امام رضا علیه السلام درباره توسل به امام رضاع این طور وارد شده است که بهترین راه توسل به امام رضاع طریقه اى است علی بن موسی الرضا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد علی بن موسی الرضا ۱۴۸–۲۰۳ ه‍ ق، ملقب به رضا و ابوالحسن هشتمین امام شیعیان دوازده امامی سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیع سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیع امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام در رویارویی با عرفان التقاطی امام فرمود «آنان دشمنان ما هستند پس خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع تشکیل خانواده در اسلام، مسئله ای حیاتی و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاری متن زیارتنامه امام حسین علیه السلام به همراه صوت مؤسسه متن زیارت امام حسین علیه السلام به همراه صوت و ترجمه فارسی متن زیارت پیامبرصلی الله علیه و


ادامه مطلب ...

واکاوی مواضع سیاسی امام رضا (علیه السلام) در بحران‌های اعتقادی – سیاسی دوره‌ی (203-183 ق)

[ad_1]
تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان

تبیین-روایی-نقش-و-جایگاه-امامت-از-دیدگاه-امام-رضا-(علیه‌السّلام)-و-وجوب-ولایت‌پذیری-از-امام-معصوم-و-ولی-امر-زمانامامت، استمرار نبوت و لطفی از جانب خدای متعالی است. امامت جز با تصریح خداوندی تحقیق نمی‌پذیرد و مردم ادامه ...

سازوکارهای حمایتی از تربیت کودک در آموزه‌های دینی با تأکید بر سیره‌ی رضوی

سازوکارهای-حمایتی-از-تربیت-کودک-در-آموزه‌های-دینی-با-تأکید-بر-سیره‌ی-رضویکودکان سرمایه‌های انسانی هر جامعه، هستند که تربیت و حمایت از آنان ضرورت دارد. از این رو شارع و به تبع ادامه ...

امامت امام رضا (ع)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (ع)

امامت-امام-رضا-(ع)-امتدادی-بارز-برای-امامت-حضرت-ابراهیم-(ع)شخصیت ابراهیم (علیه السلام) در قرآن با ابعادی همچون «پدر و تبار عالی»، «پدر ذریه و امّت بسیار» و «صاحب ادامه ...

خداشناسی در روایت‌های امام رضا (علیه السلام)

خداشناسی-در-روایت‌های-امام-رضا-(علیه-السلام)از اساسی ترین و ریشه‌ای‌ترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت ادامه ...

عنصر محبت در فرهنگ رضوی

عنصر-محبت-در-فرهنگ-رضویعنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشده‌های بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعه‌ی زندگی صنعتی و اشتغال‌های ادامه ...

زیرساختهای درونی ارتباط مؤثر در احادیث امام رضا (علیه السلام)

زیرساختهای-درونی-ارتباط-مؤثر-در-احادیث-امام-رضا-(علیه-السلام)معصومان (علیه السلام) به عنوان تبیین کنندگان کلام وحی، در گفتار و رفتار خود با مخاطبان، به شیوه‌ای اثربخش ادامه ...

واکاوی مواضع سیاسی امام رضا (علیه السلام) در بحران‌های اعتقادی – سیاسی دوره‌ی (203-183 ق)

واکاوی-مواضع-سیاسی-امام-رضا-(علیه-السلام)-در-بحران‌های-اعتقادی-–-سیاسی-دوره‌ی-(203-183-ق)این نوشتار می‌کوشد، با توجه به روایت‌های نقل شده از امام رضا (علیه السلام) و با روش توصیفی و تاریخی، ادامه ...

مواد غذایی غنی از پتاسیم، کلسیم و منیزیم

مواد-غذایی-غنی-از-پتاسیم-کلسیم-و-منیزیمهایپرتنشن یا فشار خون بالا شایع‌ترین مشکل بهداشتی است که بسیاری از مردم از آن رنج می‌برند. مواد غذایی ادامه ...

مواد غذایی راحت هضم برای ناراحتی معده

مواد-غذایی-راحت-هضم-برای-ناراحتی-معدهچندین مواد غذایی وجود دارد که می‌توانید برای رهایی از ناراحتی معده آن‌ها را مصرف کنید. در این مقاله، ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

واکاوی مواضع سیاسی امام رضا علیه السلام در بحران‌های اعتقادی – سیاسی دوره‌ی ق واکاوی مواضع سیاسی امام رضا علیه السلام در بحران‌های اعتقادی – سیاسی دوره‌ی ق


ادامه مطلب ...

زیرساختهای درونی ارتباط مؤثر در احادیث امام رضا (علیه السلام)

[ad_1]
تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان

تبیین-روایی-نقش-و-جایگاه-امامت-از-دیدگاه-امام-رضا-(علیه‌السّلام)-و-وجوب-ولایت‌پذیری-از-امام-معصوم-و-ولی-امر-زمانامامت، استمرار نبوت و لطفی از جانب خدای متعالی است. امامت جز با تصریح خداوندی تحقیق نمی‌پذیرد و مردم ادامه ...

سازوکارهای حمایتی از تربیت کودک در آموزه‌های دینی با تأکید بر سیره‌ی رضوی

سازوکارهای-حمایتی-از-تربیت-کودک-در-آموزه‌های-دینی-با-تأکید-بر-سیره‌ی-رضویکودکان سرمایه‌های انسانی هر جامعه، هستند که تربیت و حمایت از آنان ضرورت دارد. از این رو شارع و به تبع ادامه ...

امامت امام رضا (ع)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (ع)

امامت-امام-رضا-(ع)-امتدادی-بارز-برای-امامت-حضرت-ابراهیم-(ع)شخصیت ابراهیم (علیه السلام) در قرآن با ابعادی همچون «پدر و تبار عالی»، «پدر ذریه و امّت بسیار» و «صاحب ادامه ...

خداشناسی در روایت‌های امام رضا (علیه السلام)

خداشناسی-در-روایت‌های-امام-رضا-(علیه-السلام)از اساسی ترین و ریشه‌ای‌ترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت ادامه ...

عنصر محبت در فرهنگ رضوی

عنصر-محبت-در-فرهنگ-رضویعنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشده‌های بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعه‌ی زندگی صنعتی و اشتغال‌های ادامه ...

زیرساختهای درونی ارتباط مؤثر در احادیث امام رضا (علیه السلام)

زیرساختهای-درونی-ارتباط-مؤثر-در-احادیث-امام-رضا-(علیه-السلام)معصومان (علیه السلام) به عنوان تبیین کنندگان کلام وحی، در گفتار و رفتار خود با مخاطبان، به شیوه‌ای اثربخش ادامه ...

واکاوی مواضع سیاسی امام رضا (علیه السلام) در بحران‌های اعتقادی – سیاسی دوره‌ی (203-183 ق)

واکاوی-مواضع-سیاسی-امام-رضا-(علیه-السلام)-در-بحران‌های-اعتقادی-–-سیاسی-دوره‌ی-(203-183-ق)این نوشتار می‌کوشد، با توجه به روایت‌های نقل شده از امام رضا (علیه السلام) و با روش توصیفی و تاریخی، ادامه ...

مواد غذایی غنی از پتاسیم، کلسیم و منیزیم

مواد-غذایی-غنی-از-پتاسیم-کلسیم-و-منیزیمهایپرتنشن یا فشار خون بالا شایع‌ترین مشکل بهداشتی است که بسیاری از مردم از آن رنج می‌برند. مواد غذایی ادامه ...

مواد غذایی راحت هضم برای ناراحتی معده

مواد-غذایی-راحت-هضم-برای-ناراحتی-معدهچندین مواد غذایی وجود دارد که می‌توانید برای رهایی از ناراحتی معده آن‌ها را مصرف کنید. در این مقاله، ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پایگاه مقالات علمی مدیریتبسی دانش که به گمراهیت می انجامد امام علی علیه السلام پایگاه مقالات علمی مدیریت بسی دانش که به گمراهیت می انجامد امام علی علیه السلام


ادامه مطلب ...

خداشناسی در روایت‌های امام رضا (علیه السلام)

[ad_1]

چکیده

از اساسی ترین و ریشه‌ای‌ترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت آن در میان مردمان تلاش می‌کردند و هدف آنها رساندن انسانها به توحید نظری و عملی بوده است. نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و شیوه‌ی جمع آوری اطلاعات کتابخانه‌ای، به چند روایت از امام رضا (علیه السلام) (و نیز معصومان (علیه السلام) دیگر) استناد می‌کند که در آن، عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کج فهمی برخی فرقه‌های اسلامی از توحید را اصلاح کرده‌اند. اگر انسان، به خوبی توحید را در نظر و فکر بفهمد و مطابق آن عمل کند به یقین، به اصول دیگر نیز معتقد است و به تمامی بایدها و نبایدهای شریعت پای بند خواهد بود. مشکل بسیاری از ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی بشر، نادانی یا ضعف در دانایی نسبت به خداوند و صفت‌های اوست که این مسئله منشأ دیگر اشکال‌ها و آفت‌های جهان بینی و ایدئولوژی، یعنی نداشتن شناخت یا شناخت ناقص هست‌ها و نیست‌ها و بایدها و نبایدها می‌شود. سؤال اصلی مقاله‌ی حاضر این است که مهم ترین اوصاف خداوند متعال یعنی ذات حضرت حق چیست؟ و آیا پاره‌ای از اوصاف نقل شده از فرقه‌های مسلمانان نسبت به خداوند متعال صحیح است؟
کلید واژه : امام رضا (علیه السلام) ، خداشناسی، حدیث، روایت، فرق غیر شیعه، صفت‌های خداوند

مقدمه

خداوند متعال در کتاب محکم خویش فرموده است: «و ماقَدروا اللهَ حقَّ قَدرِه إِذقالُوا مَا أنزَل اللهُ عَلیَ بشرٍ شیٍ...؛ آنها که گفتند خدا بر هیچ کس از بشر، کتابی نفرستاده، خدا را نشناختند» (انعام/91) .
یعنی انکار نبوت ریشه در نشناختن خدای متعال دارد (رک: حج/75 - 74) ، با این توضیح که در مباحث علم کلام به اثبات رسیده که صفت‌هایی از خداوند متعال همانند رحمت، حکمت و لطف او اقتضای فرستادن پیامبران الهی را دارد. حال اگر کسی به این دسته از صفت‌ها توجه نکند، نمی‌تواند به ضرورت بعثت پیامبران و به اینکه خداوند بشر را بدون راهنما رها نمی‌سازد، پی ببرد.
همچنین مى فرماید: «وَ وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ‌؛ و آنان، خدا را به عظمتش نشناختند، خدایی که روز قیامت، زمین در قبضه‌ی قدرت او و آسمانها پیچیده به دست سلطنت اوست، آن ذات پاک یکتا، منزه و متعالی از شرک مشرکان است» (زمر/67) .
یعنی انکار معاد نیز ریشه در نشناختن خدای متعال و صفت‌های او دارد. در علم کلام اسلامی، یکی از ادله‌ی اثبات ضرورت معاد، صفت عدالت عام و فراگیر اوست. دیگری، دلیل رحمت حق و دلیل سوم، قدرت او بر انجام این کار یعنی زنده کردن دوباره و برقراری نظام حیات برای همه به شکل دیگری است. حال، منکران معاد کسانی هستند که یا نسبت به این صفت‌ها منکرند یا غفلت داشته یا نمی‌توانند میان این صفت‌ها و امکان معاد ارتباط برقرار کنند.
بر اساس این آیات، انکار عقاید حق ادیان الهی می‌تواند به خاطر نشناختن خدای متعال و صفت‌های او باشد. در صحنه‌ی عمل نیز همین علت وجود دارد، یعنی کسانی که وجود و حضور خدا و صفت‌های او از جمله سمیع، بصیر، قادر، علیم، حلیم، حکیم و... بودن آن ذات پاک را در عقیده پذیرفته و در صحنه‌ی عمل و زندگی به این مطلب توجه دارند، شیوه‌ای متفاوت نسبت به منکران یا غافلان در زندگی داشته و دارند. خداوند متعال در آیات متفاوتی از قرآن کریم پس از برشماری انواع و اقسام عصیان و سرکشی انسانها، آنها را به حضور، قدرت، علم و دیگر صفت‌های خود یادآوری می‌کند تا شاید روش و منش خود را عوض کنند:
«أرَءَیتَ إِن کَذَّبَ وَ تَوَلیَّ * أ لَم یَعلَم بِأنَّ الله یَرَی؛ آیا شما مردم برای کسی که حق را تکذیب می‌کند و از رسول او رو می‌گرداند چه رأی می‌دهید؟ آیا او ندانست که خدا می‌بیند؟...» (علق/14 - 13) .
یعنی تکذیب حق و روی گردانی از فرامین الهی، ناشی از غفلت نسبت به حضور خداوند متعال است.
همچنین می‌فرماید: «أ یَحسَبُ أن لم یَرَهُ أحَدَ؛ آیا پندارد که احدی او را ندیده؟ (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را خدا نمی‌داند؟) » (بلد/7) .
چنان که ملاحظه می‌شود ریشه‌ی بداندیشی‌ها و بدکاری‌ها در این نهفته که انسان نسبت به حضور خدای متعال و علم او و دیگر صفت‌هایش منکر یا غافل است و به نزدیک بودن حضرت حق یعنی به مفاد آیه‌ی شریفه زیر بی توجه یا نادان: «و نحنُ أقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ؛ و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم» (ق/16) .
شناخت حضرت حق آنقدر مهم و مؤثر است که حتی امام رضا (علیه السلام) ، سند ولیعهدی را که یکی از توطئه‌های مأمون عباسی بر ضد امام (علیه السلام) به شمار می‌رود با جمله‌هایی آغاز می‌کند که هم همگان را به خداوند یادآور می‌شود و هم اشاره به خیانت مأمون دارد؛ ستایش برای خداوندی است که هر چه بخواهد همان کند، هرگز چیزی بر فرمانش نتوان افزود و از تنفیذ مقدراتش نتوان سرباز زد. او از خیانت چشم‌ها و از آنچه که در سینه‌ها پنهان است، آگاهی دارد (جعفر مرتضی، 1365: 178) .
آنچه بیان شد مقدمه‌ای در باب ضرورت توجه به توحید نظری و عملی بود.
در ادامه، به مجموعه‌ای از روایتهای منسوب به امام رضا (علیه السلام) و در خلال آن به انحراف برخی از فرق مسلمان و غیرمسلمان نسبت به شناخت خدا و به تلاش معصومان (علیه السلام) نسبت به رفع این نقصی که ریشه‌ی نقص‌های دیگر در نظر، اندیشه، عمل و رفتار است، پرداخته می‌شود.

منشأ و قدم اول برای عبادت خدا، شناخت اوست.

امام رضا (علیه السلام) در خطبه‌ای مفصل و جامع، بحث معرفت و توحید ذات باری تعالی را مطرح فرمودند که در قسمتی از آن آمده است:
اوّلُ عبادة تعالی معرفُته و أصلُ معرفِة الله توحیدُه و نظامُ توحیدِ الله تعالی نفیُ الصفاتِ عنه لشهادة العُقولِ أنَّ کلَّ صفة و موصوفٍ مخلوقٌ و شهادة کلِّ مخلوقٍ أنَّ له خالقاً لیسَ بصفة و لا موصوفٍ...؛ مرحله‌ی اول در عبادت خدا، شناخت اوست. پایه و اساس شناخت خداوند منحصر به فرد دانستن اوست. قوام و اساس توحید این است که صفت‌های (زائد بر ذات) را از ذات خداوند منتفی بدانیم زیرا عقل انسان خود گواهی می‌دهد که هر چیزی که از صفت و موصوفی ترکیب شده باشد مخلوق است و هر مخلوقی نیز خود شهادت می‌دهد که خالقی دارد که نه صفت است و نه موصوف و هر صفت و موصوفی همیشه باید با هم همراه باشند و همراهی دو چیز با هم نشانه‌ی حادث بودن آنهاست و حادث بودن هم با ازلی بودن منافات دارد... (صدوق، 1373، ج1: 302) .
خداوند متعال در قرآن کریم غایت آفرینش جن و انس یعنی دو موجود مختار مرکب از عقل و شهوت را پرستش خود معرفی می‌کند: «وَ مَا خَلَقتُ الجنَّ و الانسَ إِلاَّ لِیَعبُدُونِ؛ جن و انس را نیافریدم مگر آنکه مرا عبادت کنند» (ذاریات/56) .
معصومان (علیه السلام) در ذیل این آیه فرموده‌اند: «یعنی خداوند جن و انس را برای امر و نهی و تکلیف آفریده اما نه از روی جبر بلکه از روی اختیار تا فرمان بردار و نافرمان شناخته شود» (بحرانی، 1417ق، ج5: 174) .
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که امام حسین (علیه السلام) خطاب به اصحاب خود گفتند: «إِنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ ما خلقَ العباد الّا لیَعرِفوه فإذا عَرَفوه عَبدَوه فإذا عَبَدوه إستَغنَوا بعبادِته عن عبادة مَن سِواه؛
خداوند بندگان را نیافرید مگر آنکه او را بشناسند، پس وقتی او را شناختند او را می‌پرستند و اگر او را پرستیدند از عبادت غیر او بی نیاز می‌شوند» (طباطبایی، 1362، ج 18: 423) .
ملاحظه می‌شود که طبق این حدیث شریف، تا معرفت خدای متعال نباشد عبادت او نیز به خوبی حاصل نمی‌شود.
اما در مورد نفی صفت از خدای متعال و توضیح کلام امام رضا در این مسئله، از خطبه‌ی جد بزرگوارشان حضرت امیرمؤمنان کمک گرفته می‌شود که فرمودند:
اولُ الدّینِ معرفتُه و کمالُ معرفتِه التصدیقُ بِه وکمال اتصدیقِ به توحیدُه و کمالُ توحیدهِ الاخلاصُ له وکمالُ الاخلاصِ له نفیُ الصفاتِ عنه لشهادة کلِ صفة أنّها غیرُ الموصوفِ و شهادة کلِّ موصوفٍ أنّه غیرُ الصفة فَمن وصفَ اللهَ سبحانَه فقد قَرنه و مَن قَرنه فقد ثنّاه و من ثَنّاه فَقَد جَزَّاه و مَن جَزَّاه فقد جَهلِه؛ اساس دین (یعنی چیزی که به سبب آن، خداوند متعال پرستش می‌شود) شناخت اوست، شناخت کامل، تصدیق و گرویدن به اوست، تصدیق و تمام توحید، یگانه دانستن اوست، کمال توحید خالص کردن عمل برای او و کمال اخلاص آن است که صفت زائد بر ذات برای او تصور نشود، زیرا هر صفتی گواهی می‌دهد که آن، غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی می‌دهد که آن، غیر از صفت است (سیدرضی، 1351، خطبه‌ی اول) .
مقصود حضرت در این کلام از اخلاص برای خداوند، نفی جسمیت و عرضیت است، زیرا جسم مرکب بوده و هر مرکبی، ممکن است و واجب الوجود، ممکن نیست. همچنین هر عرضی، نیازمند است و واجب الوجود، نیازمند نیست. پس واجب الوجود، عرضی نخواهد بود. همچنین هر جِرمی، حادث است و واجب الوجود، حادث نیست، پس واجب الوجود، جوهر هم نیست (ابن ابی الحدید، 1385ق، ج1: 74) .
امام رضا (علیه السلام) در گفت و شنودی که با عمران صائبی دارد حقیقت توحید و یکتاپرستی را بیان می‌کند. در پاسخ سؤال عمران که می‌پرسد به من بفرمایید آیا ما یکتایی خداوند را به حقیقت درمی یابیم یا به وصف؟ می‌فرمایند: به درستی آن نور ایجادکننده‌ی یکتا، همان وجودی است که از اول بوده، یگانه است و بی نیاز، بی آنکه چیزی همراهش باشد، تک است و دومی ندارد،... نوری است عاری از نیاز و بی نیاز از همه، نه وقتی موجود شده و نه زمانی معین باقی است و نه بر چیزی استوار و قائم است. نه به چیزی پنهان و نه به چیزی تکیه کرده است... (ابن شعبه حرانی، 1377، ج 274:2) .
خلاصه اینکه لازم است در کلاس‌ها، کتاب‌ها، خطابه‌ها و منبرها قسمتی از وقت و نوشته، به معرفی صحیح خداوند متعال اختصاص داده شود. بهترین معرفی کنندگان در این زمینه، معصومان (علیه السلام) هستند چرا که آن ذوات نورانی، حضرت حق را بهتر از دیگران شناخته بودند.

خداوند متعال مثل و مانندی در میان آفریدگانش ندارد؛ «لیس کمثله شیع» (شوری /11) .

از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «من شبّهَ اللهَ بخلقِه فهو مشرکٌ و مَن نسبَ البه ما نَهَی عنه فهو کافرٌ؛ هرکس خداوند متعال را به آفریده اش تشبیه کند مشرک است و هرکس آنچه را که خود خداوند از آن نهی کرده به خداوند نسبت دهد کافر است» (صدوق، 1373، ج 229:1) ، مثلاً خداوند از ظلم نهی کرده، حال اگر کسی خدا را ظالم بداند کافر است.
یکی از آیات شریفه‌ی قرآن کریم که به خاطر ظاهر و عدم توجه به باطن آن، برخی به شرک گرفتار شده‌اند آیه شریفه‌ی «وُجُوهٌ یَومَئذٍ نَاضِرَة * إِلیَ رَبهَّا نَاظِرَة» (قیامت/23-22) است یعنی صورت‌هایی در آن روز بشاش و درخشان بوده به پروردگارش می‌نگرد. عدم فهم صحیح جمله‌ی «إِلیَ رَبهَّا نَاظِرَة» باعث شده افرادی برای خداوند متعال قائل به جسم شده، او را به بندگانش تشبیه کنند و بر اساس فرمایش امام رضا (علیه السلام) گرفتار شرک شوند.
امام فخر رازی که دانشمندی معتزلی است و عقیده اش در این مسئله با عقیده‌ی شیعه همراهی دارد، از جمهور اهل سنت نقل می‌کند: «بدان که جمهور اهل سنت به این آیه تمسک جسته و می‌گویند مؤمنان در روز قیامت خدا را می‌بینند» (بی تا، ج30: 226) .
اما به برکت علوم اهل بیت (علیه السلام) ، شیعیان قائل به جسم و شباهت برای خداوند متعال نشدند و روایات اهل بیت (علیه السلام) و مفسران آنها این آیه را به وجوهی زیبا و عقلانی تفسیر کرده‌اند. امام رضا (علیه السلام) در این باره فرمودند: «... مُشرقة ینتظرُ ربِّها؛ صورت‌ها تابناک و شادان و در انتظار پاداش‌های پروردگارش است» (صدوق، 1373، ج 1: 229) . معنی کردن کلمه‌ی «ناظرة» به معنای «منتظرة» مورد تأیید کتاب‌های لغت و مفسران شیعه و سنّی است.
ابن منظور می‌نویسد: «التنظّر: توقع الشی، و النَّظرة بکسر الظاء: التأخیر فی الأمر و فی التنزیل العزیز: «فنظرة الی میسرة» و قرأ بعضهم : فناظرة» (1408ق، ج 194:14) .
ملاحظه می‌شود که در معنای آیه‌ی شریفه یادشده در کلام وی که خداوند، طلبکار را امر به انتظار و صبر می‌کند تا بدهکار از عسر و تنگدستی به در آید، قرائت «ناظرة» را هم مطرح می‌کند در حالی که هر دو حال به معنی انتظار است. آنگاه قول کسانی که «ناظرة» با «الی» را به معنای منتظره صحیح ندانسته‌اند رد می‌شود.
پس وجه اول تفسیر آیه، معنا کردن «ناظرة» به «منتظرة» بود که در روایت نورانی حضرت آمد و در تفاسیر شیعی مثل مجمع البیان، المیزان و... و تفاسیر سنی مثل مفاتیح الغیب فخر رازی نیز این معنا آمده است.
نکته‌ی دوم قابل توجه اینکه امام (علیه السلام) کلمه‌ی «ثواب» را در تقدیر گرفته است و این صنعت در کلام عرب و در قرآن کریم وجود دارد مانند: «و جاء ربَّک أی امرُ ربَّک و قوله و أنا أدعو کم إلى العزیز الغفار أى إلى طاعة العزیز الغفار و قوله إن الذین یؤذون الله أى یؤذون أولیاء الله» (طبرسی، 1408 ق، ج 10: 601) .
نکته‌ی سومی که از کلام امام رضا (علیه السلام) استفاده می‌شود این است که بر فرض، کسی کلمه‌ی ثواب را در معنای آیه در تقدیر نگیرد می‌تواند بگوید «الی» در اینجا به معنای حرف جر نیست بلکه به معنای نعمت است و جمع آن، آلاء می‌باشد و این معنا در کتاب‌های لغت، تفسیر و حتی اشعار عرب نیز به کار رفته و سابقه دارد.
«اعشی وائل شاعر عرب می‌گوید:

أبیضٌ لایرهَب الهُزالَ ولا *** یقطعُ رَحِماً و لایَخون إلى

یعنی سفیدرویی که ضعیفان را نمی‌ترساند و نه قطع رحم می‌کند و نه به نعمتی از نعمت‌های الهی خیانت می‌ورزد» (طبرسی، 1408 ق، ج 10: 602؛ فخر رازی، بی تا، ج 228؛ طریحی، 1416 ق، ج 3. 1800) .
اما مفسر بزرگ قرآن، ذریه‌ی اهل بیت (علیه السلام) مرحوم علامه طباطبایی معنای دیگری نیز مطرح می‌کند و می‌نویسد: «مراد از نظر به خدا، نظر حسی که توسط چشم جسمانی انجام می‌شود نیست چرا که دلایل روشنی بر محال بودن جسمانیت خداوند ارائه شده، مراد از آن، نظر قلبی و عقلی است» (1362، ج 20: 198) .
نگارنده می‌گوید در تأیید و تقویت این احتمال و وجه تفسیری نیز مؤیدهایی از سخنان نورانی معصومان (علیه السلام) وجود دارد، از جمله وصیت معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر غفاری که فرمودند: «یا اباذر أعبدالله کانّک تَراه ؛ خدا را به گونه‌ای عبادت کن که او را می‌بینی» (ورام مالکی، بی تا، ج 2: 51) .
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در پاسخ سؤال ذعلب یمانی که پرسید: ‌ای امیرمؤمنان آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمودند: آیا کسی را که ندیده‌ام پرستش کنم؟ پرسید: چگونه او را دیده‌ای؟ فرمودند: «لاتدرکُه العیونُ بمشاهدة العیانِ و لکن تُدرکُه القلوب بحقایق الایمانِ؛ چشم‌ها با مشاهده‌ی مادی خدا را نمی‌بینند؛ اما قلب‌ها با حقایق، ایمان او را درک می‌کنند» (تبویب صبحی الصالح، 1395ق، خ 1 و 179) .
همچنین سید شریف رضی می‌نویسد:
نظر با رؤیت متفاوت است و نظرگاه به معنای انتظار است و گاه به معنی تفکر در ادله، همانند وقتی که می‌گوییم فلانی اهل نظر است و گاه نظر به معنای تدبر و تامل است و قول خداوند متعال که أنظر کیف ضربوا لک الأمثال (اسری/ 48؛ فرقان/9)
یعنی تدبر و تأمل کن که چگونه منکران برای تو مثال می‌زنند. (1406 ق: 373) .
با این گفته، وجه‌ی دیگری بر معنای «ناظرة» اضافه می‌شود و آن عبارت از تأمل و تدبر است. اما طبق برخی از روایت‌ها تأمل در ذات خدا، انسان را به جایی نمی‌رساند بلکه باید در صفت‌ها و اسمای او تفکر و تدبر کرد.

زیارت خداوند متعال در روایتها به معنی زیارت اولیای او یعنی پیامبران، امامان و صالحان است.

راوی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در مورد حدیث روایت شده از اهل حدیث که مؤمنان پروردگارشان را از منازلشان در بهشت زیارت می‌کنند می‌پرسد. امام (علیه السلام) فرمودند:‌ای اباصلت، زیارت خدای متعال یعنی زیارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، پس هرکس در بهشت بتواند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت کند، خدای تبارک و تعالی را زیارت کرده است.
در ادامه‌ی حدیث آمده است: معنی خبری که می‌گوید ثواب «لااله الا الله» نظر به وجه خداست، آن است که وجه خداوند متعال، پیامبران، فرستادگان و حجج او هستند. آنها کسانی هستند که به وسیله‌ی آنها توجه به خدا، دین او و شناخت او حاصل می‌شود (صدوق، 1373، ج 231:1) .
نگارنده می‌گوید وجه عبارت است از چیزی که انسان با آن با غیر خودش مواجه می‌شود. خدای متعال هم برای سخن گفتن با خلق خود از طریق حججش یعنی پیامبران، رسولان و امامان (علیه السلام) با خلق مواجه می‌شود پس آنها وجه خداوند هستند.
در ادامه‌ی روایت آمده است که اگر خداوند فرموده: «کلُّ شیءٍ‌هالکٌ إلا وجهَه» (قصص / 88) یا فرموده «کلُّ مَن علیها فانٍ و یَبقی وجهُ ربِّکَ ذوالجلالِ و الإکرامِ» (رحمن/26) منظور از وجه، انبیای الهی و حجج او هستند. با این توضیح که پیامبران و حجج الهی که تعالیمشان باعث احیای جامعه می‌شود ارواحشان و اجسادشان نیز به معجزه‌ی الهی باقی می‌ماند لذا می‌توان گفت خدای متعال که خود باقی ماندنی است وجه او نیز که پیامبران الهی باشند باقی ماندنی هستند. البته معنای دیگری در تفاسیر ارائه شده که وجه را به معنای ذات خدا دانسته‌اند: إلا وجهه معناه إلا ذاته و قیل معناه کل شیء‌هالک الا ما ارید به وجهه (طوسی، بی تا، ج 8: 184) که معنای دوم به مفاد روایت نقل شده نزدیک تر است.
در ادامه‌ی روایت، امام رضا (علیه السلام) روایتی از قول رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند که: هر کس اهل بیت مرا دشمن دارد در روز قیامت نمی‌تواند مرا ببیند و من نیز نمی‌خواهم او را ببینم. در میان شما کسانی هستند که پس از مرگ من هرگز مرا نخواهند دید (صدوق، 1373، ج1: 231) .

خداوند متعال کیفیت (ماهیت) و مکان خاص ندارد.

در مباحث فلسفه‌ی اسلامی ثابت است که کیفیت یعنی ماهیت داشتن، برای موجودات ناقص است و از آنجا که ماهیت را حد وجود می‌دانند و خدای متعال دارای حدی نیست بلکه او وجود حقیقی و بی نهایت است، بنابراین خداوند متعال، ماهیت یعنی کیفیت ندارد (نک: سبزواری، بی تا: 51، غرر فی أنّ الحق تعالی انّیة صرفه) .
همچنین مکان داشتن به معنی اشغال کردن فضایی مادی برای خداوند قابل تصور نیست. چراکه فضای مادی را تنها شیء مادی اشغال می‌کند و از طرف دیگر برای خداوند محل خاص قائل شدن، مساوی این مطلب است که جای دیگر از وجود او خالی است؛ در حالی که خداوند متعال همه جا حضور دارد... (نک: طباطبایی، بی تا: 105، 129 و ...) .
آنچه بیان شد در خلال روایتی قابل برداشت است:
عده‌ای از ماوراءالنهر خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدند و عرضه داشتند: برای پرسیدن سه مطلب خدمت شما آمده ایم، اگر در این سه مورد به ما جواب دادی خواهیم دانست که تو دانشمند هستی. حضرت فرمودند بپرسید. گفتند: خداوند کجاست؟ چگونه است و تکیه اش بر چیست؟ حضرت در جواب فرمودند: خداوند خود کیفیت و چگونگی را خلق کرده (و فراتر از کیفیت و چگونگی است) پس هستی خدا حد و اندازه و چگونگی ندارد و جا و مکان را خود خلق کرده و فراتر از مکان است، پس خود بی نیاز از مکان است و تکیه اش بر قدرتش بوده و هست. آنان گفتند شهادت می‌دهیم که تو دانشمندی (شیخ صدوق، 1373، ج1: 235) .
مرحوم شیخ صدوق می‌گوید منظور حضرت از اینکه فرمودند: «تکیه اش بر قدرتش بوده و هست» این است که تکیه اش بر ذاتش بوده و هست. زیرا قدرت جزء صفت‌های ذات است.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه‌ی 54 سوره‌ی اعراف (ثم استوی علی العرش) و آیه‌ی پنجم سوره‌ی طه (الرّحمنُ علی العرش إستوی) مطالب ارزشمند عقلی و کلامی مفصل پیرامون معنای عرش و کرسی و استوای خداوند متعال بر عرش عنوان کرده است که خواننده را به تفسیر شریف المیزان ارجاع می‌دهیم و تنها جمله‌هایی به مناسبت نقل می‌کنیم: «منظور از استواء بر عرشی، فرمان تدبیر امور عالم را به دست گرفتن است. یعنی خداوند متعال پس از خلقت و آفرینش نخستین، تدبیر و ربوبیت جهان را نیز به دست خود گرفت» (1362، ذیل آیات اشاره شده) . ایشان در بحث روایی خود حدیثی را نقل می‌کند که مبحث ما را روشن می‌سازد.
شیخ صدوق در کتاب توحید خود از مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمودند:
هر کسی گمان برد که خداوند از چیزی درست شده، خدا را حادث دانسته و هر کسی گمان برد که خدا داخل چیزی است، او را محصور دانسته و هر کسی گمان برد خدا بر چیزی است او را محمول دانسته است. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ سؤال کسی که پرسیده بود معنای «الرّحمنُ علی العرشِ إستوَی» چیست، فرمودند: خداوند با این آیه خود را توصیف کرده، او بر عرش (یعنی عالم وجود) مسلط شده است، بدون اینکه عرش حامل او یا حاوی (دربردارنده) او باشد و بدون اینکه عرش از او جدا باشد بلکه خداوند حامل و نگه دارنده‌ی عرش است و فرموده کرسی او (دامنه‌ی حکمرانی او) آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است. پس ما هم برای عرش و کرسی، آنچه را که خدا برای خود ثابت دانسته، ثابت می‌دانیم و آنچه را که خدا برای خود نفی کرده است نفی می‌کنیم. پس نه عرش حاوی اوست و نه او محتاج به مکانی یا چیزی که خود، آنها را آفریده است بلکه خلق محتاج اویند (1362، ج14: 140-139) .

خداوند صورت و جسم مادی ندارد.

به دنبال اثبات این نکته در فلسفه‌ی الهی که خداوند، عالم امکان را و از جمله جسم و جسمانیت را آفریده به این نکته می‌رسیم که خداوند متعال مثالی در میان مخلوقات خود ندارد، «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» (شوری /11) . بنابراین اگر صحبت از سمیع و بصیر بودن است، شنوا و بینا بودن با آلات جسمانی مثل چشم و گوش انسانی نیست و اگر صحبت از قدرت اوست، قادر بودنش از طریق دستان و بازوان جسمانی نیست.
در ادامه به روایت‌هایی که به کج فهمی در این رابطه اشاره دارد پرداخته می‌شود:
1. حسین بن خالد گوید به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: مردم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: خداوند آدم را به شکل خودش آفرید (إن الله خلق آدم علی صورته) . امام (علیه السلام) در جواب فرمودند : خدا آنھا را بُکشد، اول حدیث را حذف کرده‌اند، اصل حدیث
چنین است: روزی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از مقابل دو تن که به یکدیگر دشنام می‌دادند می‌گذشتند. یکی از آن دو به دیگری می‌گفت: خدا چهره‌ی تو و هر کسی را که به تو شبیه است قبیح و زشت گرداند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند:‌ای بنده‌ی خدا این سخن را به برادرات نسبت مده، زیرا خداوند، آدم (علیه السلام) را به شکل او آفرید (صدوق، 1373، ج 1: 241) .
2. در روایت دیگری در معنای «ید» در این آیه‌ی شریفه «ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدیّ؛‌ای ابلیس چه چیز تو را بر آن داشت که در مقابل آنچه به دست خود آفریدم سجده نکنی؟» (ص /75) ، امام رضا (علیه السلام) فرمودند منظور از دست، قدرت و نیرو است (همان) .
مرحوم شیخ صدوق مؤلف کتاب عیون اخبار الرضا می‌نویسد: از بعضی از بزرگان شیعه شنیده ام که ائمه اطهار (علیه السلام) در این آیه بر سر کلمه‌ی «خلقت» وقف می‌کردند و از کلمه‌ی «بیدیّ» شروع می‌کردند، ادامه‌ی آیه چنین است: «بیدیَّ إستکبرتَ أم کنتَ مِن العالینَ» یعنی آیا با نعمتی که به تو داده ام تکبر و گردن فرازی می‌کنی یا اصلاً طغیانگر و عصیانگری؟
در اینجا «ید» به معنی نعمت و احسان به کار رفته است و این گونه تعبیرها در محاوره‌های مردم نیز دیده می‌شود. مثلاً کسی به دیگری می‌گوید: با شمشیر خودم با من می‌جنگی؟ با نیزه‌ی خودم به من نیزه می‌زنی؟ کانه خدای عزوجل می‌فرماید: با نعمت، احسان و نیکویی من، بر استکبار و عصیان توانا شده‌ای (همان: 242) .
آنچه بیان شد توسط روایت مفصلی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است تأیید و تقویت می‌شود.
یونس بن ظبیان می‌گوید:
برامام صادق (علیه السلام) وارد شدم و گفتم:‌ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، من بر مالک و اصحابش داخل شدم دیدم برخی از آنها می‌گویند: خداوند صورتی دارد مثل صورت‌ها، برخی دیگر می‌گویند: او دو دست دارد و به آیه‌ی «بیدیّ استکبرت»، احتجاج می‌کردند و برخی نیز می‌گفتند: خدا جوان است مثل جوان 30 ساله. حال شما چه نظری دارید؟ امام صادق (علیه السلام) در حالی که تکیه داده بود، مستقیم نشست و گفت: خدایا ببخش، خدایا ببخش. سپس فرمودند:‌ای یونس، کسی که گمان کند خدا صورتی مثل صورت‌ها دارد شرک ورزیده و کسی که فکر کند خدا دست و پایی مثل دست و پای مخلوق دارد او به خداوند کفر ورزیده پس شهادت او را نپذیرید و ذبیحه‌ی او را نخورید. وجه خدا، پیامبران و اولیای او هستند و ید در آیه، قدرت خداست همان طور که می‌فرماید: «أیَّدکم بنصرهٍ؛ شما را با قدرتش پیروز گرداند» (انفال/26) . کسی که گمان کند خدا در چیزی قرار دارد یا بر چیزی جای دارد یا از چیزی به چیز دیگر منتقل شود یا جایی خالی از اوست، خدا را به صفت مخلوق وصف کرده است در حالی که او آفریننده‌ی همه‌ی مخلوقات است. خدا به مردم شبیه نیست، مکانی از او خالی نیست و مکانی را اشغال نکرده، او نزدیک است، در عین دوری و دور است، در عین نزدیکی... کسی که خدا را با این صفت‌ها بشناسد از موحدان است (بحرانی، 1417 ق، ج 4: 684) .
3. در تفسیر آیه‌ی شریفه: «یَومَ یُکشَفُ عَن سَاقٍ وَ یُدعَونَ إِلیَ السُّجُودِ فَلا یَستَطِیعُونَ؛ روزی که ساق نمایان می‌شود و آنها را به سجده می‌خوانند» (قلم/42) تفسیرهای مختلفی نقل شده است. فخر رازی در تفسیر خود، اقوال مختلفی نقل می‌کند که خلاصه‌ی آنها عبارت است از:
1. این عبارت، کنایه از شدت روز قیامت است و به طور کنایی در اشعار عرب هم آمده است؛
2. روزی که از اصل حقایق اشیاء پرده برداشته می‌شود؛
3. روزی که از ساق جهنم یعنی اصل جهنم حجاب برداشته شده و انسانها جهنم را می‌بینند؛
4. و بالاخره قول مشابهه را نقل می‌کند که گفته‌اند منظور، ساق خداست و از قول ابی مسعود روایتی منقول است که خداوند در روز قیامت برای خلق ممثل می‌شود... ناگفته نماند مرحوم فخر رازی این قول را به شدت رد می‌کند زیرا که خداوند از جسم و جسمانی مبّراست. (بی تا، ج30: 95) .
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه‌ی شریفه معنای اول را به نقل از کشاف زمخشری مطرح می‌کند با این بیان که انسان‌ها در هنگام سختی برای مقابله با آن، گویا پاچه‌ی خود را بالا می‌زنند، به هر حال این تعبیر کنایی است مثل وقتی که گفته می‌شود فلانی دستانی بسته دارد که کنایه از بخیل بودن است و.... ایشان در بحث روایی چند روایت از درّالمنثور سیوطی مطرح کرده، آنها را مخالف براهین عقلیه و نص کتاب خدا می‌داند.
در یکی از این روایت‌ها چنین نقل شده است: بخاری، ابن منذر و ابن مردویه از ابن سعید روایت کرده‌اند که نعوذ بالله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: پروردگار ما از ساق خود کشف می‌کند و آنگاه هر زن و مرد مؤمنی سجده می‌کنند... (طباطبایی، 1362، ج 20: 51) .
در پایان این قسمت و در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی مطرح شده، روایتی که حسن بن سعید از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده بیان می‌شود.
حضرت فرمودند: «روز قیامت روزی است که حجابی از نور کنار می‌رود و مؤمنان به سجده می‌افتند؛ ولی پشت منافقان سخت می‌شود و نمی‌توانند سجده کنند» (صدوق، 1373، ج1: 242) .
کنار رفتن حجابی از نور، می‌تواند برای کشف باطن اشیاء یا اعمال انسان‌ها یا ماهیت جهنم و بهشت و... باشد و به هر روی تفسیر نقل شده از امام رضا (علیه السلام) می‌تواند با سه معنای نقل شده از مفسران همراهی داشته باشد و به یقین با معنای تجسیم و تشبیه مخالف بوده به شدت آن را نفی می‌کند، چرا که خداوند متعال تعالی عن ذلک است و آیاتی که ظاهر معنای آنها به نوعی ممکن است تصور این معنا را تقویت کند مورد تأویل و تشریع ائمه اطهار (علیه السلام) قرار گرفته که نمونه‌ی آن آیه‌ی زیر است.
ابراهیم بن ابی محمود می‌گوید:
از امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی این آیه سؤال کردم «و تَرَکَهم فی ظلماتٍ لا یُبصرونَ؛ خداوند، کفار را در حالی که هیچ نمی‌پسندد در تاریکی‌ها رها می‌کند» (بقره/17) . فرمودند: برعکسِ مخلوقات که می‌توان درباره‌ی آنها الفاظ رها کردن و ترک کردن را به کار برد، نمی‌توان با این الفاظ خدا را وصف کرد (و صحیح نیست که بگوییم خداوند فلان کس را رها یا ترک کرد) بلکه (مطلب از این قرار است که) وقتی می‌داند آنها از کفر و ضلالت دست برنمی دارند، لطف و کمک خویش را از آنها دریغ می‌دارد و آنها را به حال خودشان می‌گذارد تا هر کاری بخواهند انجام دهند (صدوق، 1373، ج1: 248) .
پس معنای ترک، ترک مادی و جسمانی نیست بلکه دریغ کردن از افاضه‌ی لطف، هدایت و رحمت است.

نفی معانی ظاهری آیات قرآن و اثبات معنای باطنی در احادیث رضوی

در قرآن کریم شاهد آیاتی هستیم که اگر معنای ظاهری یعنی کاربردی آن در میان انسان‌ها را مدنظر قرار دهیم آن گاه با مقام متعالی خداوند سازگار نیست. یکی از این آیات در پایان بند قبل بیان شد و اینک آیاتی دیگر:
1. عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید:
از امام هشتم (علیه السلام) درباره‌ی این آیه سوال کردم: «نسوا الله فنسیهم؛ خدا را فراموش کردند، او هم آنها را فراموش کرد» (توبه/67) . حضرت فرمودند: خداوند نه سهو و نه چیزی را فراموش می‌کند بلکه سهو و نسیان مربوط به مخلوقات است که نبودند و خلق شده‌اند، آیا به این آیه برخورد نکردی که: «و ما کانَ ربُّکَ نسیّاً؛ پروردگارت فراموش کار نیست» (مریم/64) ، معنی آیه چنین است: خداوند کسانی را که او و قیامت را فراموش کرده‌اند این گونه جزا می‌دهد که خودشان را از یاد خودشان می‌برد، همان طور که در جای دیگر فرمودند: «و لا تکونوا کالذین نسُواالله فأنسیَهم أنفسَهُم اولئک همُ الفاسقون» (حشر/19) (صدوق، 1373، ج1: 251) .
روایت‌هایی دیگر از ائمه اطهار (علیه السلام) ، وجه دیگری از معنای نسیان ارائه می‌دهد:
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در مورد «نسوا الله فنسیهم» فرمودند: آنها خدا را فراموش کردند و به طاعت او عمل نکردند، پس خدا آنها را در آخرت فراموش کرد یعنی ثوابی از بهشت برایشان قرار ندارد پس گویا از سهم بهشت فراموش شدند. در روایتی امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «ترکوا طاعة الله فترکهم» (بحرانی، 1417 ق، ج 2: 813) .
خلاصه‌ی کلام آنکه، نسیان در مورد ذات خداوند متعال به معنای فراموشی و سهو در آدمیان نیست و در نهایت به معنی بی توجهی و توقف افاضه‌ی رحمت، مغفرت و ثواب است که خداوند متعال با توجه و علم، آنها را نسبت به فرد منافق و امثال او اعمال می‌کند.
2. علی بن حسن فضال از پدرش چنین نقل کرده است که از امام هشتم درباره‌ی این آیه سؤال کردم «کلّا إنَّهم عن ربِّهم یومئذٍ لَمَحجوبونَ؛ آنان در آن روز در پس حجاب و پرده‌ای هستند و پروردگار خود را نمی‌بینند» (مطففین /15) ، حضرت فرمودند: نمی‌توان و صحیح نیست خداوند را این طور وصف کنیم که در جایی قرار می‌گیرد و بندگان در پس حجاب هستند و او را نمی‌بینند، بلکه معنی آیه این است که از ثواب پروردگار خویش محروم هستند (صدوق، 1373، ج 1: 252) .
ملاحظه می‌شود که امام (علیه السلام) کلمه‌ی «ثواب» را قبل از «ربهم» در تقدیر گرفته‌اند و مشابه این معنا یعنی استفاده از صنعت ایجاز حذف در آیات دیگر نیز وجود دارد، مثلاً: «وَ اسئلِ القَریَ^َ الَّتیِ کُنَّا فِیهَا» (یوسف/82) که به معنی و اسئلِ اهل القریة الَّتیِ کُنَّا فِیهَا است.
همچنین در آیات زیر نیز از این صنعت استفاده شده است:
«وَ جَاءَ رَبُّک وَ المَلَکُ صَفَّا صَفَّا» (فجر/22) یعنی و جاء امر ربک ... از آنجا که خداوند متعال به آمد و رفتن و انتقال و جابه جایی توصیف نمی‌شود معنی آیه آن است که فرمان پروردگار آمد و فرشتگان صف به صف بودند.
و آیه‌ی (هَل یَنظُرونَ إلا أن یأتیهم الله فى ظلال مِّن العُمّام و المُلئکة» (بقره/210) «أن یأتیهم الله بالملائکة او بأمره او بعذابِه...؛ آیا منتظرند که خداوند، ملائکه را در میان ابرها به سراغشان بفرستد یا امرش و عذابش را بر آنها نازل کند؟»
ملاحظه می‌شود که در این آیه «واو» به معنای «باء» است و آیه‌ی «هَل یَنظرون أن تأتیهمُ الملائکة او یأتی أمرُ ربّک» (نحل /33) مؤیدی است بر آنچه بیان شد (شبّر، 1412 ق: 70، 248 و 557) .
3. آیا خداوند مکر و خدعه می‌کند؟ آیا خداوند استهزاء و مسخره می‌کند؟
راوی می‌گوید در مورد آیات 79 توبه؛ 15 بقره: 154 آل عمران و 142 نساء از امام رضا (علیه السلام) سؤال کردم (موضع شاهد آیات عبارت‌اند از: سَخِرَاللهُ یستهزیُ بِهم، و مکرُوا و مکرالله، یُخادعونَ اللهَ و هُو خادِعُهم) ، حضرت فرمودند: «خداوند نه مسخره می‌کند، نه استهزاء و نه نیرنگ و فریب به کار می‌برد؛ بلکه مطابق عمل مسخره، استهزاء، نیرنگ و فریب آنان به آنان جزا می‌دهد. خداوند بسیار برتر از آن چیزهایی است که ستمکاران می‌گویند و می‌پندارند» (صدوق، 1373، ج 254:1) .
نگارنده اعتقاد دارد این بیان در آیات دیگر نیز وجود دارد یعنی جزا و مقابله به مثل، تجاوز در کلام خدا، تجاوز دانسته شده در حالی که در حاق واقع تجاوز نیست بلکه مقابله به مثل و تلافی است مثل آیات شریفه‌ی: «فَلَا عُدوَانَ إِلَّا عَلیَ الظَّالِمِینَ؛ دشمنی نیست مگر بر ستمکاران *... فَمَنِ اعتَدَی عَلَیکُم فَاعتَدُوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدَی عَلَیکُم؛ پس کسی که بر شما تجاوز کرد به همان‌اندازه بر او تجاوز کنید» (بقره/194 - 193) .
از آنجا که خداوند در آیات دیگر امر به نهی از تجاوز فرموده مثل آیه‌ی: «وَ قَاتِلُوا فیِ سَبیِلِ اللهِ الَّذینَ یُقَاتِلُونَکُم وَ لا تَعتَدُوا؛ و در راه خدا قتال کنید ولی تجاوز نکنید» (بقره/190) ، پس به ناچار باید آیات آمر به اعتداء (یا حداقل اجازه دهند به اعتداء) را به معنای مقابله به مثل و تلافی معنی کرد.
مرحوم علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: «امر خداوند متعال به اعتداء، با اینکه خداوند معتدین (تجاوز کاران) را دوست ندارد، به معنی مقابله با تجاوزگری است. اگر مقابله با تجاوز دیگران باشد. در واقع دور شدن از ذلت، بردگی و ستم دیگران است و همانند تکبر با متکبر و در مقابل ظالم به بدی سخن گفتن است» (طباطبایی، 1362ق، ج2: 64) .

اصلاح و رفع تحریف از احادیث نبوی توسط احادیث رضوی

ابراهیم بن ابی محمود گوید:
به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم نظر شما درباره‌ی حدیثی که مردم به نقل از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند که خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا (پایین) آید چیست؟ فرمودند: خداوند لعنت کند کسانی را که کلمه‌ها را از محل خود جابه جا و تحریف می‌کنند. به خدا قسم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین سخنی نگفته است بلکه فرموده: خداوند تعالی در ثلث آخر هرشب و هر شب جمعه از اول شب فرشته‌ای را به آسمان دنیا می‌فرستاد و آن فرشته به فرمان خدا ندا می‌کند. آیا درخواست کننده‌ای هست تا خواسته اش را برآورم؟ آیا توبه کننده‌ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده‌ای هست تا او را بیامرزم... (صدوق، 1373، ج1: 255) .
تحریف اقسامی دارد. یکی از انواع آن عبارت است از حذف قسمتی از کلام. در حدیث شریفی که ملاحظه شد، ناقلان، روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به این صورت تحریف کرده بودند که به جاى «إنَّ الله تعالی یُنزلُ مَلَکاً إلی السماء» آورده بودند «إنَّ الله تعالى یَنزل إلى السماء» یعنى به جای فرستادن فرشتگان توسط خداوند، آمدن خود خدا را قرار داده بودند. این نمونه‌ای است از انحراف‌هایی که بسیاری از انسان‌ها به خاطر دور شدن از هدایت و علوم اهل بیت (علیه السلام) گرفتار آن شدند.
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، همانند اجداد طاهرینش در زمان خود پاسخگوی پرسش‌های دانشمندان اهل کتاب نیز بودند. پایان این مقاله به حدیثی اختصاص می‌یابد که اگرچه جریان پرسش و پاسخ به طور مستقیم از حضرت نیست ولی حضرت جریان پرسش و پاسخی را که میان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و یک یهودی بوده روایت می‌کند:
داود بن سلیمان قزوینی از امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدرانشان از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که مردی یهودی از امیرمؤمنان (علیه السلام) سؤال‌هایی به این مضمون پرسید: آن، چه چیز است که خداوند ندارد؟ چه چیز است که نزد خداوند نیست؟ و چیست آن چیزی که خداوند آن را نمی‌داند؟ امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند: اما آن چیزی که خداوند آن را نمی‌داند، گفتار شما یهودیان است که می‌گویید عزیر پسر خداست. اشاره به آیه‌ی شریفه‌ی: «و قالت الیهودُ عُزَیرُ ابنُ اللهِ» (توبه /30) . اما آنچه که نزد خدا نیست ظلم و ستمکاری است نسبت به بندگان. (آیات فراوانی در قرآن کریم از خداوند متعال نفی ظلم می‌کند. رک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ماده‌ی ظلم) و اما آن چیست که خداوند ندارد، آن شریک است (رک: فرقان 2؛ اسراء/11؛ انعام/163) .
یهودى گفت: «اشهدُ أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمداً رسول الله» (صدوق، 1373، ج 1: 285) .

نتیجه گیری

به اهمیت خداشناسی و ارتباط آن با دیگر اصول عقاید یعنی نبوت و معاد اشاره شد و به اینکه ریشه‌ی نابسامانی‌های نظری و عملی در انسان‌ها غفلت از یاد خدا و نشناختن صفت‌های حقیقی حضرت حق است. در ادامه به برخی از روایت‌ها برای معرفی پاره‌ای از اسماء و صفت‌های الهی اشاره شد. خداوند متعال مثل و مانندی در میان آفریدگانش ندارد و ازاین رو اعتقاد کسانی که برای خداوند قائل به تجسیم و تشبیه شده‌اند باطل است و ظواهر برخی از آیات توسط تفسیر مفسران و معلمان حقیقی قرآن یعنی ائمه اطهار (علیه السلام) توضیح و شرح داده شد.
در بخش دیگری با اشاره به روایت‌هایی که در آنها عبارت «زیارت خداوند» در روز قیامت آمده، این زیارت به استناد روایت‌ها به معنای زیارت اولیای او یعنی پیامبران، اوصیا و صالحان دانسته شد و در قسمتی دیگر به نفی کیفیت و ماهیت و حد و جهت و صورت و جسم مادی برای خداوند پرداخته شد و از آنجا که عنوان مقاله، «خداشناسی در روایت‌های رضوی» بود جمعی از روایت‌های حضرت «ثامن الحجج (علیه السلام) » که معانی ظاهری آیات قرآن را تفسیر و تأویل می‌کرد مطرح شد و در ادامه از احادیث آن حضرت در اصلاح و رفع تحریف از احادیث نبوی که بعضاً توسط راویان تحریف و تنقیص شده بود بهره برده شد.
در پایان، از باب «ختامه مسک» گفتاری از امام رضا (علیه السلام) که با آنچه در این مقاله بیان شد همخوانی دارد نقل می‌شود:
مردی از زنادقه خدمت امام (علیه السلام) آمد. زمانی که جمعی حضورش بودند امام (علیه السلام) فرمودند: به من بگو اگر قول حق گفته‌ی شما باشد – با اینکه چنان نیست – مگر نه این است که ما و شما همانند و برابریم، آنچه نماز گزاردیم، روزه گرفتیم، زکات دادیم یا ایمان آوریدیم که به ما زیانی نداد، آن مرد خاموش بود، سپس امام (علیه السلام) فرمودند: و اگر قول حق گفته‌ی ما باشد-که هست - مگرنه این است که شما هلاک شدید و ما نجات یافتیم، گفت: خدایت رحمت کند، به من بفهمان که خدا چگونه و در کجاست. فرمودند: وای بر تو، این راه که رفته‌ای غلط است، او مکان را مکان قرار داد بدون اینکه برای او مکانی باشد و چگونگی را چگونگی قرار داد بدون اینکه برای خود او چگونگی باشد. پس خدا به چگونگی و مکان گرفتن شناخته نشود و به هیچ حسی درک و با چیزی سنجیده نشود.
آن مرد گفت: در صورتی که امر به هیچ حس ادراک نشود پس چیزی نیست. امام (علیه السلام) فرمودند: وای برتو که چون حواست از ادراک او عاجز گشت منکر ربوبیتش شدی، ولی ما چون حواسمان از ادراکش عاجز گشت یقین کردیم او پروردگار ماست که بر خلاف همه چیزهاست.
آن مرد گفت: به من بگو خدا از چه زمانی بوده است. امام (علیه السلام) فرمودند: تو به من بگو چه زمانی بوده که او نبوده تا بگویم از چه زمانی بوده است. آن مرد گفت: دلیل بر وجود او چیست؟ امام (علیه السلام) فرمودند: من چون تن خود را نگریستم که نتوانم در طول و عرض آن زیاد و کم کنم و زیان و بدی‌ها را از او دور و سود و خوبی‌ها را به او برسانم، یقین کردم این ساختمان را سازنده‌ای است و به وجودش اعتراف کردم علاوه بر اینکه می‌بینیم گردش فلک به قدرت اوست و پیدایش ابر و گردش بادها و جریان خورشید، ماه و ستارگان و نشانه‌های شگفت و آشکار دیگر را که دیدم دانستم که این دستگاه را مهندس و مخترعی است (کلینی، بی تا، ج1: 102-101) .

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار فقه و مبانی حقوق دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 4ghane@gmail.com.

منابع تحقیق :
قرآن کریم. ترجمه‌ی مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای.
ابن ابی الحدید، (1385ق) . شرح نهج البلاغه. تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الثانیة، لبنان: دار احیاء التراث العربی.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1377) . تحف العقول العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) . ترجمه‌ی بهزاد جعفری و تصحیح علی اکبر غفاری، چاب اول، تهران: صدوق.
ابن منظور، (1408 ق) . لسان العرب. الطبعة الاولى، لبنان: دار احیاء التراث العربى.
بحرانی، سید‌هاشم، (1417 ق) . البرهان فی تفسیر القران. الطبعة الاولى، قم البعثة.
جعفر مرتضی حسینی، (1365) . زندگی سیاسی هشتمین امام. ترجمه‌ی سید خلیل خلیلیان، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
دشتی، محمد و کاظم محمدی، (1406 ق) . المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه. قم: الاسلامی.
سبزواری، ملاهادی، (بی تا) . شرح المنظومه، حواشی محمدتقی آملی، بی جا: بی نا.
سید رضی، (1351 ش) . نهج البلاغه . ترجمه‌ی فیض الاسلام، بی نا: بی جا.
سید رضی، محمد بن حسین، (1395 ق) . نهج البلاغه (للصبحی صالح) ، قم: هجرت.
سیدشریف رضی، (1406 ق) . حقایقی التأویل فی متشابه التنزیل. تهران، البعثة.
شبّر، سید عبدالله، (1412 ق) ، تفسیر القرآن الکریم چاپ دوم، قم: دارالهجره.
صدوق، محمد بن علی، (1373) . عیون اخبار الرضا (علیه السلام) . ترجمه‌ی حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری، چاپ اول، تهران: صدوق.
طباطبایی، سید محمدحسین، (1362) . المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
طباطبایی، سید محمد حسین، (بی تا) . نهایة الحکمة. قم: الاسلامی.
طبرسی، ابی علی، (1408 ق) ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الطبعة الثانیة، لبنان: دارالمعرفة.
طریحی، فخرالدین، (1416 ق) . مجمع البحرین چاپ اول، قم: البعثة.
طوسی، (بی تا) ، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
عبدالباقی، محمد فؤاد، (1366) ، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم چاپ ششم، تهران: اسماعلیان.
فخر رازی، (بی تا) . التفسیر الکبیر (مفاتیح الغایب) . الطبعة الثالثه، بیروت : دار احیاء التراث العربی.
کلینی رازی، (بی تا) . اصول کافی ترجمه‌ی سیدجواد مصطفوی، چاپ سوم، تهران: علمیه اسلامیه.
ورام بن ابی فراس مالکی، (بی تا) . تنبیه الخواطر و نزهة النواظر بیروت: الاعلمی للمطبوعات.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، فصلنامه فرهنگ رضوی، مشهد: بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شهادت امام سجاد علیه‏السلام مؤسسه جهانى …ولادت پنجم شعبان، زاد روز مسعود امام همام، حضرت زین العابدین است که در سال ق در شهر فارسی العربیةعایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ …مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو …بررسی جایگاه قصه و قصه گویی در انتقال مفاهیم تربیتی در نظام آموزشی قصه گویی در کشور زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسیشماره‌ی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب‏ در ادبیات شهادت امام سجاد علیه‏السلام مؤسسه جهانى سبطین ع ولادت پنجم شعبان، زاد روز مسعود امام همام، حضرت زین العابدین است که در سال ق در شهر مدینه عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ شهر سوال مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و جوامع فارسی العربیة بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتع فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو روش ها و فنون بررسی جایگاه قصه و قصه گویی در انتقال مفاهیم تربیتی در نظام آموزشی قصه گویی در کشور ما زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسی شماره‌ی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب‏ در ادبیات فارسی


ادامه مطلب ...