مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تربیت در دوره‌ی دوم کودکی (دوره‌ی کودکستانی) (2)

[ad_1]

اصول تربیت حواس- تخیل- شخصیت
کودک چه در خانه باشد و چه در مدرسه، تربیت او در این دوره دارای سه جنبه‌ی اساسی اســت:
1- تربیت حواس؛
2- تربیت تخیلی؛
3- تربیت منشی یا شخصیت.
1- تربیت حواس :
نخستین اصل در تربیت حواس این اســت که مربی کار خود را بر مبنای به هم آمیختگی یا اختلاط ذهنی کودک قرار دهد. آموزش و پرورشی که پیوسته از ساده ترین محسوسات و حرکات آغاز می‌کند و سپس این امور را ترکیب نموده به مراحلی می‌رسد که رفته رفته پیچیده تر می‌شود، بر پایه‌ی منطق قرار دارد نه براساس روان شناسی تکوینی. ایتار (1) و سگن (2) این شیوه را داشتند و اثری از روش ایشان نیز هنوز در روش خانم مونتسوری که پیرو ایشان اســت دیده می‌شود. در واقع، فکر کودک در این دوره از ساده به پیچیده و از تحلیل به ترکیب نمی‌رود. بلکه فکر وی از نامعین به معین و از کل به جزء (تحلیل) و از پراکندگی به وحدت انتقال می‌یابد. فعالیت اعصاب حسی- حرکتی از ادراکات کلی و سطحی که درست تحلیل نشده یا از اجزائی که از کل جدا شده‌اند شروع می‌شود، نه از احساسهای جدا جدا. یکی از مزایای روش دکرولی (3) آشکارا این اســت که تمرین‌هائی را ابداع کرده اســت که براساس حالت کل بین (4) فکر کودکانه قرار دارد.
منظور این نیست که همه وقت باید تربیت احساس را با تربیت ادراک متفاوت پنداشت؛ فلور بیشتر این اســت که تعادلی میان این دو تربیت به وجود آید. در مزرعه، کودک روستائی بسیار زود می‌تواند درست ادراک یعنی محسوسات را درست تفسیر و تعبیر کند. این کودک آواز فلان پرنده یا برگهای فلان درخت و بعداً اثر پای فلان حیوان شکاری را بر روی برف تشخیص می‌دهد اما به زحمت رنگ نخهای پشمی را که مادرش با آن بافندگی می‌کند و یا میزان زبری کاغذ سمباته را تشخیص می‌دهد؛ در حالی که کودک شهری که به کودکستان می‌رود این کار می‌تواند بکند ولی به زحمت اشیاء را از خلال علامات و تعبیر آنها ادراک می‌کند. باری، کودک روستائی خوب ادراک می‌کند اما محسوسات خود را درست تجزیه و تحلیل نمی‌کند. خلاصه، رفتار کودک شهری برعکس کودک روستائی اســت یعنی ادراک کودک شهری درست اســت اما محسوسات خود را خوب تحلیل می‌کند. باید به کودک یاد داد درست ادراک و احساس کند و این حالت در وی عادت شود؛ اما برای این کار، باید از ادراکات کل امور و اشیاء واقعی آغاز کرد و رفته رفته به سوی تحلیل حسی رفت وگرنه تربیت ادراک به یک سلسله نمونه‌های شهودی و تربیت احساس، به تمرین لغاتی مبدل می‌گردد که مانند خود احساس مجرد و انتزاعی اســت. وقتی این احتیاط عمده به عمل آمد احتیاطهای دیگر خود به خود صورت می‌گیرد.
الف- تربیت همه‌ی حواس
- باید همه‌ی حواس، حتی حواسی مانند بویائی و چشائی را که معمولاً بی اهمیت شمرده می‌شوند به کار واداشت و از اینجا مزیت علم الاشیاء نسبت به تمرینهای حسی که به فعالیت حس معینی محدود می‌شود معلوم می‌گردد. زیاده روی در تربیت چشم چنان که امروز غالباً می‌کنند، دارای این خطر اســت که نابهنگام و پیش از موقع کودک را از واقعیت عینی دور می‌کند. زیرا درست اســت که چشم در زندگانی بشر مقام اول را دارد ( و هیچ کس منکر این حقیقیت نمی‌تواند باشد) اما در عین حال، یکی از دستگاههای گیرنده‌ی ماست که وسیله‌ی عالی تجرید به شمار می‌رود. بینائی تنها فعالیت حسی اســت که وقتی ادامه پیدا کند، ناچار تماس مستقیم آدمی با اشیاء را از میان می‌برد: وقتی کودک را در بررسی و تماشای اشیاء از دور، یعنی بدون دست زدن به آنها و حتی بوئیدن آنها، عادت و تمرین دهیم او را از یاری و نظارت فعالیت‌های حواسی که از سایر حواس به عالم محسوسی نزدیک ترند محروم می‌سازیم. به همین دلیل نیز باید تمرینهای حسی و تمرین‌های حرکتی را در فعالیتهای کودک به هم مربوط ساخت. گاهی به امید این که از حواسپرتی و ابهام بپرهیزند می‌کوشند بینائی یا شنوائی را با حداقل تمرین تلطیف کنند. غافل از این که با این کار شاگرد تماشاگر یا شنونده را به موجودی نیمه فعل پذیر تنزل می‌دهند و فقط می‌گذارند از راه راهنمائی و امر و نهی و اجازه‌ی مربی، در زندگانی واقعی شرکت کند؛ در صورتی که کودک مایل اســت با تمام وسائل یا به بیان بهتر، با تمام مسامات خود با این زندگانی تماس مستقیم داشته باشد. امید آن اســت که برای این نوع تربیت، طفل را- چنان که فور (5) خاطرنشان ساخته اســت- در موقعیتهای واقعی قرار دهند و حتی المقدور از شرایط ساختگی در کلاس پرهیز کنند. در این صورت، تمرین حسی صورت تجربه حقیقی از زندگانی را پیدا خواهد کرد.
چند مثال برای روشن ساختن این شیوه‌ی تربیتی کافی اســت.
ب - تربیت دستها
- تربیت دست که از دوره‌ی شیرخوارگی آغاز می‌شود، باید مقام اول را حفظ کند. زیرا دست یا چنان که فوسیون (6) گفته اســت «این خدای پنج شخصیت»، هم وسیله‌ی آفرینش اســت هم وسیله‌ی دانش. وانگهی، حس لامسه‌ی کودکان اطمینان بخش ترین حواس اســت. این حس بر اثر تماس با اشیاء و گرفتن آنها اطلاعات و همی حواس دیگر را اصلاح می‌کند. از این رو، نباید در تشویق کودک به دست زدن به چیزهائی که برای او خطری ندارد، بیم داشت. البته شاید این دست زدن سبب شود که چیزهائی بشکند و یا حتی باعث پیشآمدهای ناگواری گردد، اما در این حال دست کودک وظیفه‌ی خود را انجام داده اســت. تربیت دست از راه تمرینهای اکتشافی (7) متعدد میسر اســت و این تمرینها تنها در صورتی یکنواخت می‌گردد که ما آنها را از رفتار طبیعی جدا کنیم.
کارهای دستی، دستها را در ماموریت دوم خود، یعنی آفرینندگی ورزیده می‌سازند. (8) البته گفتن این که کاردستی سبب ظهور مهارت می‌گردد، مبالغه اســت. در این دوره، یعنی دوره‌ی دلربائی، در جزئیات حرکات و سکنات کودک نوعی عدم مهارت مشاهده می‌شود. کودک هنوز قادر نیست حرکات خود را با نتیجه‌ای که می‌خواهد بگیرد منطبق سازد. گاهی بیش از اندازه نیرو صرف می‌کند به طوری که رنج کار او بیش از نتیجه‌ی آن اســت. مثلاً به جای این که کلون در و دست خود را برای بستن در به کار برد با تمام بدن آن را به عقب می‌راند یا این که لنگه‌های در را به دو طرف پرتاب می‌کند. یعنی برای اعمال ناچیزی نیروهای خود را بسیج می‌کند. از اینجا در می‌یابیم که قدرت حرکتی طفل مانند قدرت حرکتی ما نیست یعنی نه مجازی اســت و نه اجزائی به هم متصل دارد. یعنی ساخت این قدرت نیز به صورت کلی و یک پارچه اســت. تمرین در عین این که سبب صرفه جوئی در کوشش و تلاش کودک می‌شود حرکات و سکناتش را ظریف می‌سازد. البته منظور من تنها تعلیم بافندگی دستی و رنگ آمیزی و چسب کاری و مانند آن نیست که به تربیت ذوقی کودک هم مدد می‌کند، بلکه منظورم همه حرکات و سکنات در زندگی روزانه اســت که مستلزم یادگیریهای طولانی اســت. مثلا در مورد لباس پوشیدن، کودک باید بتواند لباس خود را در بر کند و دکمه‌ی آن را بیندازد و بند کفشها را ببندد و کارهائی مانند اینها. یاد گرفتن شست و شوی بدن خود، کار بس دقیقی اســت که بسیاری از پدران و مادران آموختن آن را به دوره‌ی بعد موکول می‌کنند اما شاید در این دوره بتوان به کودک یاد داد دستهای خود را خوب بشوید و همین کار، کار ساده‌ای نیست؛ چه بسیارند بزرگسالانی که همین کار را هنوز درست انجام نمی‌دهند. برای یاد دادن چنین امور به کودکان بزرگتر شاید بتوان از فیلم نیز استفاده کرد. (9)
باری، تربیت ابتدائی حرکات و سکنات، بیش از شیوه‌ی معمول سزاوار بذل توجه اســت. نمی‌دانید چه بسیار کسان، حتی اشخاص محترمی هستند که نمی‌دانند یا درست نمی‌دانند چگونه باید بینی خود را تمیز یا دندانهای خود را مسواک کرد یا چگونه در را بست یا کفش خود را پاک کرد یا حمام گرفت زیرا در دوره‌ی طفولیت کسی این کارها را به ایشان یاد نداده اســت.
خلاصه، اگر همین یک منظور یعنی یاد دادن امور ناخوشایند ولی لازم را در نظر بگیریم به لزوم تأسیس مدارس مادرانه در جائی که هنوز وجود ندارد پی می‌بریم.
کودک چپ دست
- مسأله‌ی تربیت «کودک چپ دست» نیز یکی از مسائل دقیقی اســت که در ضمن تربیت دستها پیش می‌آید. معمولاً قبل از پایان سال اول، مشاهده می‌شود که کودک در دست زدن به‌ اشیاء و گرفتن آنها و نیز غذا خوردن، دست راست خود را به کار می‌اندازد. اثر تربیت نیز به این پدیده مدد می‌کند. شکل ظروف ما نیز در به کار بردن دست راست مؤثر اســت. اما سؤالی که پیش می‌آید این اســت که وقتی کودک طبعاً دست چپ خود را به کار می‌برد، آیا باید او را مجبور کرد دست راست خود را به کار برد یا نه؟
البته از دیرباز عقیده‌ی عموم بر این بوده اســت که باید کودک چپ دست را مجبور کرد دست راست خود را به کار برد. زیرا چپ دستی را نوعی نقص در خلقت می‌دانستند و سعی می‌کردند کودک را خواه ناخواه از این نقص مبری سازند. اما امروز معتقدند که این اجبار برای تعادل سلسله‌ی اعصاب و حساسیت کودک بی زبان نیست. تحقیق درباره‌ی کودکان و نوجوانان ناسازگاری که در مرکز روانی و تربیتی مورد معاینه قرار گرفته‌اند نشان می‌دهد که غالباً علت ناسازگاری گذشته از «اختلالات تکلم و از شیر بازگرفتن» این اســت که خواسته‌اند که چپ دستی را بزور به راست دستی تبدیل کنند. البته کودکانی هستند که چون غالباً دست چپ خود را به کار می‌برند، تصور می‌شود که چپ دست هستند و حال آن که به کار بردن دست چپ در آنان علامت این اســت که می‌توانند از دو دست خود استفاده کنند (10) و این دسته از کودکان به ظاهر چپ دست از راه تقلید رفته رفته عادت می‌کنند به جای دست چپ، دست راست خود را به کار برند و زیانی از این بابت متوجه آنان نمی‌شود. اما در مورد چپ دستان واقعی وضع بدین منوال نیست. پس، در این موضوع باید بسیار محتاط بود و مخصوصاً به هیچ وجه کودک را مجبور نکرد؛ یعنی باید گذاشت کودک با دست چپ غذا بخورد و نقاشی کند و بنویسد و در ضمن با ملایمت سعی کرد که به کار بردن دست راست مورد علاقه‌ی او واقع شود و این کار را مانند بازی تلقی کند و بداند که اگر این بازی را بکند پاداشی دریافت خواهد داشت. وانگهی، در کودکان راست دست نیز تخصص بیش از حد خشک تأسف انگیز اســت، زیرا تربیت دست چپ نیز تا حدودی در زندگانی آدم بالغ عادی، نتایج گرانبهائی دارد. گذشته از این، هرگاه بر اثر پیشآمدی شخصی از به کار انداختن دست راست محروم شد، تربیت حرکتی مجدد او از این راه آسان تر خواهد بود.
ج- تربیت بینائی
- فعالیت چشم پیش از فعالیت دست پدیدار می‌شود: کودک شیرخوار قبل از این که موجودی لمس کننده باشد نگرنده اســت. میان سالهای 3 و 7، فعالیت چشم شیوه‌ی شناسائی عادی کودک می‌گردد و تربیت آن درخور مواظبتهای خاصی اســت. ممکن اســت گاهی منحصراً به تربیت چشم پرداخت، ولی باید از اصرار درباره‌ی آن اجتناب کرد. البته من اعتراف می‌کنم که همیشه مهارت کودکی که به روش مونتسوری بار آمده اســت و نیز موفقیت او در بازی 66 رنگ (یعنی 8 رنگ با 8 نوع از هر یک) را ستوده ام. اما در نظر من، پرورش به دست خود (11) که کودک به غریزه در تماس با مناظر جالب، انجام می‌دهد از تمرینهای مجزای تجربه‌ی بصری بهتر اســت. همین که کودک در ترن یا در اتوبوس کنار مادر خود می‌نشیند، ناگهان رو به شیشه نشسته می‌گوید: «می خواهم ببینم!» یعنی با این کار، برنامه‌ی خود را اعلام می‌کند و مادرش به خاطر اشخاص مجاور خود نگران می‌شود. اما مربی واقعی از ته دل از این حرکات کودک خوشحال خواهد شد زیرا نه تنها کودک از دیدن اشیاء و صحنه‌هائی که با تعجب به آنها نگاه می‌کند لذت می‌برد بلکه حرکت وسائط نقلیه تصاویری به وجود می‌آورد که او را مدهوش خود می‌سازد. احتیاج کودک بدیدن و لمس کردن به تمام معنی از حد بازی حسی تجاوز می‌کند و کار حافظه و داوری و تخیل را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد و گاهی با تربیت عقلی اشتباه می‌شود. بزودی کودک ترجیح می‌دهد که از راه نقاشی و بطور کلی خط کشیدن افکار و احساسات خود را بیان کند و این وقتی اســت که فعالیت چشم دست را هدایت می‌کند و جنبه‌ی عقلی به خود گرفته به مرحله تجسم تصویری و نموداری واقعیت محسوس می‌رسد. پیشرفت طفل در نقاشی با ترقیات فکر او تقریباً همراه اســت به حدی که با برخی از تستها مانند تست آدمک گودناف (12) می‌توان پیشرفت روانی او را اندازه گرفت. در این دوره از طریق نقاشی و امور لازم دیگر فعالیت ابداعی کودک ظاهر می‌شود. پس باید این کار را تشویق کرد و اجازه داد در کمال آزادی توسعه یابد. این فعالیت ابداعی مسلماً جنبه‌ی هنری دارد؛ به جرأت می‌توان برخی از کارهای هنری کودک را شبیه به برخی از آثار هنری معاصر دانست. وانگهی، این فعالیت باعث نشاط فراوان کودک می‌گردد. علاوه براین، از راه نقاشی آزاد می‌توان تا حدی به تمایلات عمیق کودک پی برد. می‌دانیم که وقتی بخواهند عواطف کودک را مجدداً تربیت کنند، نقاشی یکی از بهترین راه درمان در این سن به شمار می‌رود.
باری، در پایان این مرحله و پس از این که کودک علامات تصویری را با طرح یا نقشی آمیخت و یکی کرد می‌توان از راه کلمات یا به اصطلاح با روش «کل آموزی» (13) او را با نوشتن و خواندن آشنا ساخت. این روش مسلماً با ساخت روانی کودک سازگار اســت. روش هجائی قدیم که به متصل ساختن حروفی که قبلاً یاد داده شده اســت می‌پردازد، بر پایه مکانیسمهای روانی دیگری قرار دارد. حسن روش کل آموزی این اســت که کودک پیش از هنگام یاد می‌گیرد و از این کار لذت می‌برد در صورتی که با روش قدیم یادگیری دیرتر انجام می‌گیرد و مختصرتر و کوتاه تر ولی سخت تر اســت.
د- تربیت شنوائی
- اگرچه در سالهای اخیر برای بهبود تربیت گوش کوشش‌هائی شده اســت لکن هنوز این تربیت حسی مورد توجه کافی قرار نگرفته اســت. این غفلت مایه‌ی تاسف اســت زیرا همه به خوبی می‌دانیم تا چه حد کودک به صداها و صوتهائی که به گوش او می‌رسد یا خود ایجاد می‌کند علاقه‌ی شدید دارد و ظرافت و دقت سمعی و میل او به وزن نغمه‌ها (ملودی) تا چه حد اســت. کوچک شمردن شنوائی بی شک معلول این اســت که‌ اشخاص بزرگسال (به استثنای موسیقیدانان) اطلاعات سمعی خود را به دست فراموشی می‌سپارند و اطلاعات بصری خود را به جای آن قرار می‌دهند. وانگهی ، بعضی از اشخاص بالغ قادر نیستند با رعایت امکانات کودکان به تربیت سامعه‌ی آنان بپردازند. من شخصاً بارها در کلاسهائی که وسایل حسی جدیدی را به کار می‌برند متوجه شده ام که جای وسائل سمعی در میان وسایل دیگر یا اصولاً خالی اســت یا این وسائل در قفسه زیر گرد و غبار پنهان مانده اســت و کسی آنها را به کار نمی‌برد. اما باید اذعان کرد که براثر رواج روز افزون آواز و رقص و ارکستر کودکانه در مدارس مادرانه، ترقیات مهمی در این تربیت روى داده اســت. کودک بسیار زود، یعنی از دوره‌ی شیرین زبانی به آوازهخوانی می‌پردازد. در دوره‌ی کودکستان به شرط آن که در محیط مناسب قرار گیرد معمولاً پیوسته آواز می‌خواند و درست هم می‌خواند. کودک در این دوره نه تنها با شوق و ذوق نغمه‌هائی را که می‌شنود تکرار می‌کند بلکه می‌تواند از برخی از آثار موسیقی لذت ببرد. همچنین قادر اســت اصواتی را پیش خود ابداع کند. در این جا از راه موسیقی و فعالیت‌های ابداعی به بیان افکار و احساسات خود می پردازد. باید این تمایل را تشویق کرد و مانند نقاشی او را به تمرین آن واداشت (14). همچنین باید «درس سکوت» را که یکی از زیباترین اکتشافات روش مونتسوری اســت، بسیار به کار برد. این درس گذشته از ارزش حسی، حائز ارزش عاطفی نیز هست و در عصر ما که با صداهای گوشخراش دست بگریبانیم، سکوت به بهداشت روانی مدد می‌کند. رقص که فعالیت حرکتی و سمعی و بصری کودک را به هم پیوند می‌دهد یکی از کاملترین و بهترین شیوه‌ی بیان شخصیت به شمار می‌رود. پسران و دختران حرکات موزون و رقصهای همراه با آواز و با لباسهای رنگارنگ را دوست می‌دارند و مخصوصاً از حلقه وار رقصیدن که یکی از ساده ترین رقصها و از ذخائر گرانبهای فرهنگ کودکانه اســت و به تعادل بدن و تربیت شنوائی نیز مدد می‌کند خوششان می‌آید. این گونه رقص مخصوصاً در این سن از موارد نادری اســت که احساس گروهی را تقویت می‌کند.
شنا که در واقع رقص در آب اســت یکی از تمرینهای بدنی اســت که از هر چیز برای کودکان مناسب تر اســت. شنا به نیروی عضلانی و بسیار دقیق بودن حرکات و سکنات نیازمند نیست و با حرکت کل آسا و موزون که خاصیت طبیعی دوره‌ی کودکی اســت متناسب اســت. یادگرفتن شنا در این دوره از هر دوره‌ی دیگر آسانتر اســت. رویهمرفته، شنا تنها ورزش مخصوص پیش از دوره‌ی دبستان اســت و از این رو به نظر من استخر شنا مانند پیانو از لوازم کودکستان به شمار می‌رود.
2- تربیت تخیل:
تربیت تخیل که طبعاً با تربیت حسی و حرکتی همراه و در متعادل ساختن آن نیز بسیار مؤثر اســت، جنبه‌ی دیگری از تربیت فکری این دوره به شمار می‌رود. البته برخی معتقدند که «دختر دیوانه‌ی سرای وجود» (15) را به جای تشویق و تحریک باید زنجیر کرد اما به حقیقت فرعی شمردن این تربیت یا آن را نوعی ترمز پنداشتن خطای بزرگی اســت. شعور مبتنی بر خیال درست مانند هشیاری مبتنی بر ادراک حسی، یکی از فعالیت عمده‌ی ذهن اســت. حتی من مانند گیوم (16) می‌گویم که تخیل عالیترین قوه‌ی آدمی اســت و بیش از هوش، انسان را کاملاً از حیوان متمایز می‌سازد. کودک شیرخوار در پایان سال نخستین عمر خود از مرحله‌ای می‌گذرد که یکی از روان شناسان بی آنکه حرمت انسانی را رعایت کند آن را مرحله‌ی «شمپانزه» نامیده اســت زیرا کودک در این سن قادر اســت مانند حیوانی با هوش مسائل کوچک ساده را حل کند. اما شمپانزه مانند طفل به مرحله‌ی تخیل نمی‌رسد و از این رو نیز هست که همیشه شمپانزه می‌ماند.
الف- میل به داستانهای شگفت انگیز
کودک از داستانهای خارق العاده و عجیب خوشش می‌آید و شخصیتهای خیالی را ابداع می‌کند و امور واقعی را با خیال می‌آمیزد. در یک لحظه همه چیز را از عجایب می‌پندارد. گلهای ساده‌ی باغچه ممکن اســت او را در عالم خلسه فرو برند و از خود بی خود کنند (17) من هیچ دلیلی نمی‌بینم که کودک را از این فعالیت محروم سازند و از امکانات این فعالیت استفاده نکنند. من معتقدم که در تربیت تکوینی هماهنگ، استفاده از قصه‌ها و داستانها و افسانه‌ها و خلاصه عجایب همانند بازیهای تربیتی حساب یا تمرینهای حسی، بسیار لازم اســت. ضمناً می‌دانیم که با اظهار این عقیده طرفداران متعصب نویسندگان و دانایان آموزش و پرورش را که بیشتر از خود اینان قشری هستند عاصی می‌کنم و روح روسو و نیز اذهان واقع پرست را که شیفته‌ی عقل محض در ظریف ترین دوره عمر انسانند برضد خود برمی انگیزم. اما دلم به حال کودکانی نیز می‌سوزد که بزرگتران خواسته‌اند آنان را به مدد عقل استدلالی از امور عجیب و شگفت آور جدا کنند.
علاوه براین، تربیت تخیل کودکانه متنوع تر از آن اســت که غالباً گمان می‌کنند. کسی که از استعمال قصه‌ها و حتی استفاده از شاهکارهائی مانند شاهکارهای پرو (18) و گریم (19) و باری (20) برآشفته می‌شود و نمی‌تواند افسانه‌ی بابانوئل را تحمل کند، شاید نمایش خیمه شب بازی یا نقاشی‌های متحرک والت دستی (21) را نیز شدیداً محکوم کند زیرا اینها نیز به ‌اندازه ی قصه‌ها، کودکان را به دنیای امور خیالی سوق می‌دهند. وانگهی ، اگر قرار باشد که آنچه رنگ خیالی دارد محکوم شود باید بازیهای آزادانه مانند عروسک بازی را که در آنها خیالپردازی مقام مهمی دارد مطرود دانست. در هر حال من بیهودگی خیالپردازی را بر بیهودگی فلسفه‌ی تربیتی قشری ترجیح می‌دهم.
ب- زودباوری کودک
- البته باید این نکته را نیز گفت که شیفته شدن در برابر عجایب نیز در نزد کودک حدودی دارد. درست اســت که کودک بسیار زودباور اســت اما زودباوری کودک حدی دارد. کسی که تصور می‌کند طفل فریب داستانهای ما را می‌خورد خود را گول می‌زند. هرچه بیشتر به اطفالی که بازی می‌کنند نگاه می‌کنم بیشتر مایلم فکر کنم که داستان پردازی کودکان لااقل به صور متداول آنها مانند سایر کارهای آنان صورت بازی دارد. دختر بچه با عروسک خود طوری بازی می‌کند که گوئی عروسک موجود زنده‌ای اســت؛ اما اگر از نزدیک به حرکات و سکنات و گفته‌های او دقیق شوید خواهید دید که گاهی عروسک را موجود زنده می‌داند و گاهی مانند شیء و موجود بیجان با آن رفتار می‌کند.
پس جا دارد که در این دوره برای تربیت تخیل مقام مهمی قائل شویم. درست اســت که کودک بسیار ابداع می‌کند و داستان می‌سازد اما این ابداع در طبیعت او چندان مؤثر نیست یعنی در خودسازی او چندان مهم نیست. در اینجا نیز باید راهنمای ما در عمل، طبیعت هر کودک باشد یعنی باید طبایع دمدمی و پراکنده‌اندیش را در خیالپردازی تشویق کرد ولی کسانی را که در بیداری خواب می‌بینند با قصه‌های عاقلانه تر آشنا ساخت. باری، این امر مسأله‌ی انتخاب و اندازه اســت که بدون آن تربیت ممکن نیست.
رویهمرفته، در این مورد نیز رعایت احتیاط ضروری اســت. دنیای عجایب نیز دارای معایبی اســت. از جمله دنیای لولو خرخره و اشباح اســت که در کودکان عصبی تولید وحشت و دلهره می‌کند (22) خوشبختانه این گونه قصه‌های مخوف تا حدی از فهرست قصه‌هائی که در خانواده‌ها گفته می‌شود، حذف شده اســت.
مسأله‌ی اختلال تخیل در کودکان که به بیماری افسانه پرستی منجر می‌شود از آنچه گفته شد دقیق تر و مهمتر اســت. وقتی کودکی اتفاقاً یک بار داستان ساختگی را حقیقی می‌پندارد ممکن اســت این امر حد نهائی داستان سازی طبیعی باشد. ولی باید در این مورد سعی کنیم صحت گفته‌های کودک را زود مورد تحقیق قرار دهیم تا متوجه شود که ما سخن او را باور نمی‌کنیم و خلاصه بداند که نظارتی در کار اســت. معمولاً طفل وقتی چنین دید پس از یکی دو بار از تکرار گفته خود منصرف می‌شود. اما هرگاه در قصه پردازی مبالغه کند و با لجاجت بخواهد که دیگران سخن او را باور کنند و نتواند با واقعیت تماسی مجدد برقرار کند، این انحراف به صورت خطرناکی در می‌آید. گاهی نیز این انحراف نتیجه‌ی مشکلات عاطفی خانوادگی اســت. در این صورت معالجه‌ی آن با پزشک اســت اما تردید میان امر واقعی و خیالی تا اندازهای بین 3 و 7 سالگی در همه‌ی کودکان دیده می‌شود.
به همین دلیل باید در برابر «دروغهای» کوچک محتاط بود و هرگز کودک را «دروغگو» نشمرد. تا حدود پنچ سالگی دروغ حقیقی یعنی دروغگوئی آگاهانه و مغرضانه که مستلزم حسابگری اســت، نادر اســت. اغلب اوقات دروغ در این دوره از دروغهای دروغین اســت که معلول میل به بازی یا میل به شگفت آوردن دیگران و خودستائی کودکانه اســت. بنابراین، مربی معتقد به تربیت تکوینی باید با لبخند این دروغها را ببخشاید.
رویهمرفته، دروغ کودک، بیشتر از مقوله‌ی روان شناسی اســت تا اخلاق.
3- تربیت شخصیت:
تربیت منش تابع بحران شخصیت اســت که در سراسر کودکی دوم توسعه می‌یابد. اما باید در این تربیت به شدت و طغیان حیات انفعالی و بازی دائم طغیانهای غریزی نیز توجه داشت.
فردیت که در این مرحله به تظاهر می‌پردازد نیروی زنده‌ای اســت که ممکن اســت پایه‌ی استوار عمل تربیتی قرار گیرد.
البته بر اثر تکلم یعنی «اثر اجتماعی» که به قول پیاژه «در ذهن فرد نقش می‌بندد» و نیز در سایه‌ی تماسهای مختلفی که کودک با اشخاص پیرامون خود حاصل می‌کند (مخصوصا اگر به کودکستان یا مدرسه مادرانه برود) اجتماعی شدن طفل به ترقیات دائم نائل می‌گردد. اما هنوز زندگانی گروهی واقعی وجود ندارد که بتواند مانند دوره‌ی بعد در منش اثر کند. بنابراین، هر فرد به مواظبت‌های جداگانه‌ای احتیاج دارد و باید او را یاری کرد تا شخصیت خود را تقویت کند و پرورش دهد.
الف- اصل اعتدال
- مخالفت همیشگی و منظم با تشخص طلبی کودک رفتار مطلوب و مقبولی نیست. در مبارزه‌ی میان دو تن نابرابر، لامحاله آن که ضعیف تر اســت یعنی کودک مغلوب می‌گردد! اما این شکست به قیمت عواقب وخیم و خطرناکی تمام می‌شود. متأسفانه این مورد، استثنائی هم نیست و ما بزرگسالان در معاشرت با همگنان خود وقتی با مقاومت مواجه می‌شویم طبعاً برای به کرسی نشاندن فکر و اراده‌ی خود قد علم می‌کنیم و سرسختی نشان می‌دهیم تا چه رسد به این که کودکی بخواهد در برابر ما شدیداً مقاومت کند و انگیزه‌های او نیز بر ما کمابیش نامعلوم باشد. پیداست که در این وضع ما هم مقاومت خواهیم کرد. اما خواهید گفت که محبت و مخصوصاً مهر مادری این کشمکشها را تخفیف می‌دهد. البته؛ لکن تصور این که مهر ما را از هر گونه‌اشتباه برکنار می‌دارد خود خطاست. زیرا مهر ممکن اســت گاهی به صورت عطوفت و زمانی پرخاشگری و گاهی اغماض کاری یا سلطه جوئی و گاهی روشن بینانه یا کورکورانه باشد.
دشواری مخصوصاً در این اســت که کودکی مانند نوجوان برای این که شکل بگیرد غالباً نیازمند آن اســت که در برابر طغیان استیلاجوی خود احساس مقاومت کند. پس باید میان نرمی که سبب تیز شدن هوسهای او می‌شود و درشتی و قدرت نمائی که جهش رشد او را متوقف یا منحرف می‌کند، اندازه و اعتدال را رعایت کرد (23) و این کار مستلزم صبر بسیار و خلق و خوی پایدار و یکنواخت و لطفاً آمیخته به زرنگی و زیرکی اســت و با این صفات اســت که می‌توان با حرکات متلون و متغیر اخلاق کودک سازگار شد.
ب- توجه به نقشها
نقشهائی که کودک به عهده می‌گیرد باید مورد توجه ما باشد زیرا این نقشها در ظهور و بیداری شخصیت سهم مهمی دارد. بازیها و مخصوصاً بازیهای اجتماعی برای کودک فرصتی اســت تا به صورت شخصی‌های نمایشی (24) در آید و از خلال این شخص‌های نمایشی اســت که کودک شخصیت خود را بروز می‌دهد. اما این جنبه نه هوایداست و نه مهمترین عنصر شخصیت؛ آنچه مهمتر اســت شخصی اســت که کودک به عنوان سرمشق انتخاب می‌کند و شیوه‌های رفتار و احساساتی اســت که به او نسبت می‌دهد و اوضاعی که به عقیده‌ی او این شخص با آنها سروکار دارد. این امور تغییر حساسیت و مشکلات خود کودک و تصوری را که وی از خود دارد بر ما هویدا می‌سازد. این نقشها عمیقاً به مکانیسمهای ابتدائی «همانند شدن»(25) انفعالی مربوطند. کودک خود را با یکی از اعضاء خانواده، مثلاً پدر که تصویرش ظاهراً دارای وجهه‌ی خاص و پایداری اســت همرنگ می‌شود. جوش و خروش شخصیت شکوفان کودک نیز گاهی سودمندانه به صورت نقشها ظاهر می‌شود. مربی دقیق می‌تواند از راه آنها به تمایلات و وضع خلقی شاگرد خود پی ببرد و وقتی می‌بیند که این تمایلات دال بر حالت نگرانی و خصومت و بیکسی یا عوارض دیگر اســت و ممکن اســت سبب اختلال رفتار کودک گردد، باید سعی کند مسیر آن تمایلات را تغییر دهد.
ج- ابراز لطف و نوازش
- احتیاط مهم دیگری که باید به عمل آید ارضای نیازهای روزافزون حساسیت کودک اســت. کودک به لطف و نوازش نیازمند اســت. لازم اســت گاهگاه کسی پیش از آن که به خواب رود سر فراروی او آورد. یا وقتی کودک یتیم اســت باید کسی باشد که وی بتواند او را «مادر» خطاب کند، یا وقتی دچار غصه‌های بیهوده و خرد کننده‌ای اســت که او را به سیه روزی می‌اندازد کسی در آغوشش گیرد و او را تسلی دهد. عواطف و محبتهای کودک در این دوره صورت انحصاری و شدید دارد. در این مورد نیز مهارت بسیار لازم اســت تا از ماجراهای پنهانی جلوگیری شود. وقتی در خانه کودکان بسیارند و پدر و مادر نادان یکی از آنان را ظاهراً بر دیگری ترجیح می‌دهند این کار سبب حسادتهای شدید و در عین حال ایجاد حس تنهائی و بیکسی در کودکان دیگر می‌شود. عشق کودک به پدر و مادر خود از خلال اعتمادی که به آنان دارد و تعریف و تحسین از آنان ظاهر می‌شود. باید پدر و مادر شایسته‌ی این اعتماد و تحسین باشند. کودکی که از محیط خانوادگی گریزان اســت برای این که حس می‌کند در آنجا کسی او را دوست نمی‌دارد یا به علت این که مناظر زننده و نفرت انگیزی در آنجا می‌بیند ممکن اســت در بزرگی دچار اختلالات خلقی گردد. چنین کودکی از هم اکنون در معرض خطر اخلاقی اســت. هرگاه برعکس، کودک در خانه و مدرسه گرمی و محبت و سرمشقهای خوبی ببیند که مورد احتیاج اوست، در آینده تربیت اخلاقی او آسانتر خواهد بود.
اما آیا در این دوره می‌توان از اخلاق بحث کرد؟ و اگر اخلاق وجود دارد چه نوع اخلاقی اســت؟ کودک در این دوره فقط از روى شیوه‌ی عکس العمل اشخاص پیرامون خود به خوبی و بدی اعمال خود حکم می‌کند. یا این که طغیان فردیتی که در او دیده می‌شود هنوز به مرحله وجدان اخلاقی نرسیده اســت. وی کارهائی می‌کند و این کارها از زندگانی او جدا نیست، اما درباره‌ی کارهای خود داوری نمی‌کند. خلاصه، محیط اجتماعی اســت که در این دوره، عامل اخلاقی کننده به شمار می‌رود. فرمانبرداری نخستین فضیلت شمرده می‌شود. هرگاه کودک نافرمانی کند دیگران او را «شرور» می‌شمارند. اما این فرمانبرداری به رعایت نظم در اعمال بدنی مانند نظافت چنان که در مرحله‌ی قبل مشاهده شد محدود نمی‌شود. این فرمانبرداری مبتنی بر اطاعت از اوامر و نواهی و نیز احترام و برخی از یعنی عادات خوب اســت.
شبکه‌ی عادات خوب بیش از پیش فشرده می‌شود و رفته رفته فعالیت خود به خودی کودک را در بر می‌گیرد و به رفتار او شکل می‌دهد یا رفتار او را به قالبی در می‌آورد. وانگهی، این عادت صورت فشرده و تقریباً اجتماعی شده اخلاقی اســت که از خلال فرمانها و سفارشها و اخطارهای روزانه‌ی ما حاصل می‌شود. به نظر من ایجاد این عادات در این مرحله ضروری می‌نماید و در عین حال گام مهمی به سوی اخلاقیت به شمار می‌رود.
د- ایجاد عادات اخلاقی
- من اقرار می‌کنم که با عقیده‌ی کسانی که از عواقب عادات بیم دارند، تا جائی که آنها را در راه حیات اخلاقی مانع می‌بیند، موافق نیستم. این وظیفه‌ی ماست که در آینده نیروی جدیدی در برابر عادات قرار دهیم تا کودک بتواند آنها را تحت سلطه‌ی خود در آورد و رفتار را بنابر ضوابط دیگر منظم کند و به اخلاق اختیاری واصل گردد. البته نخستین چین خوردگیها آثار عمیقی در ذهن باقی می‌گذارد. لکن اگر این عادات خوب باشد، معلوم نیست چرا باید از خطر آنها ترسید و اعلام خطر کرد؟ و این که می‌گویند هرگاه ما اراده کنیم، کودک به هیچ چیز عادت نخواهد کرد چه‌اشتباه بزرگی اســت ! زیرا تشکیل عادات جریانی اســت که در هر نوع رفتار انسانی اثر آن دیده می‌شود. اشتباه بزرگ دیگر این اســت که خیال می‌کنند تشکیل عادات بشری و عادات اخلاقی هم مانند عادات دیگر نتیجه‌ی تکرار فعل پذیر اســت، در صورتی که تحصیل عادات مستلزم شرکت فعالانه‌ی فرد اســت و وظیفه‌ی ماست که سعی کنیم کسب عادات حتی الامکان به صورت تشکیل شیوه‌ی ماشینی در نیاید.
این که عمل عادات مطلوب پیوسته خاصیت نرمی و هشیاری عمل انسانی را حفظ کند نیز بسته به اقدام ماست.
دشواری بزرگ کار مربی این اســت که با مجموعه‌ی عادات اخلاقی، میان جنبه‌ی طبیعی و هوسبازانه و طغیانهای غریزی کودک تعادلی ایجاد کند. ممکن اســت بپرسید آیا می‌توان کاملاً به این مقصود نائل شد؟ البته مطمئن نمی‌توان بود. یک انگیزه‌ی فردی نیرومند در میان هست که نظم اجتماعی رفتار کودک را آسان می‌سازد و آن دلبستگی کودک به مربی خویش اســت. بدون به صدا در آوردن دهان خود آش خوردن، روز بخیر یا متشکرم گفتن، در آپارتمان فریاد نزدن، مرتب کردن اسباب بازیها موقعی که بازی تمام شده، همه‌ی این کارها و هزاران کار دیگر «برای خشنود ساختن مادر یا کس دیگری که مورد محبت کودک اســت، ممکن و اغلب آسان اســت. همچنین می‌توان با توسل به قلب پاک و «نیکدلی» کودک و بشرط آن که زیاده از حد از او توقع نداشته باشیم او را به کار بیغرضانه واداشت. اما آیا این کار ما، کار مطلوب و مرغوبی اســت؟ آیا خطر این نیست که ما از حساسیت طفل سوء استفاده کنیم و از طریق نوعی تهدید عاطفی، او را در وضع دشوار و گاهی بن بست قرار دهیم؟ این ایراد، ایراد بزرگ و مهمی اســت. به عقیده‌ی من باید از حساسیت طفل بدون آن که بفهمد یعنی با رارداری و در نهان استفاده کرد.
باید متوجه بود که اخلاق مبتنی بر عادات ولو این که بر اثر محبت تلطیف شده باشد صورت بسیار ابتدائی از اخلاق اجتماعی اســت. این اخلاق را اخلاق پیروی از دیگران و اخلاق غیر اختیاری و خلاصه «رفتار ماقبل اخلاق» می‌توان نامید. با این همه، ظاهراً تنها اخلاق ممکن و بنابراین تنها اخلاق مطلوب در این دوره اســت و با وجود تمام نقائص نباید آن را مورد سرزنش قرار داد زیرا بر اثر آن کودک می‌تواند با ظرافت و ادب در برابر فضیلت نخستین سر فرود آورد. علاوه بر این، اگر از نزدیک به امور بنگریم خواهیم دید که در کنار این اخلاق ساخته از عادات، در ھمین دورہ علائمی چند از حیات اخلاقی دیگری که در نردبان تحول در پله‌ی بالاتری قرار گرفته و مثلاً متوجه امور ذوقی و زیبائی اســت، وجود دارد و این علائم نشانه‌ای اســت که ما را به آینده امیدوار می‌سازد.
***
ظاهراً تمام این اعمال تربیتی چندان حائز اهمیت نیست. در اغلب زمینه‌ها، زندگانی کودک هنوز چندان از قلمرو طغیان درونی و غریزه متمایز نیست. با این همه، این مرحله نسبت به مرحله‌ی قبل ترقی مهمی به شمار می‌رود. در این دوره، شخصیت انسانی ترمیم می‌شود و به هویدا ساختن و بیان خود نائل می‌گردد. طفل شنگول این دوره، می‌تواند گمان کند و ما را نیز به این گمان اندازد که مانند جانور جوانی در گیاهان بلند چمنها جست وخیز می‌کند. اما اندکی گوش فرا دهید: آنچه می‌شنوید صدای پاهای سم دار و خنده بی طنین اوژیپان (26) نیست. این نوای با نشاط روحی اســت که با دنیا آشنا می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- Itard.
2- Séguin.
3- Decroly.
4- Global.
5- Faure.
6- Faucillon.
7- منظور دست زدن به‌ اشیاء برای کشف زبری و نرمی یا پستی و بلندی و . . . آنهاست. مترجم
8- به همین جهت ، یک دوره بازی Colin-maillard شاید از یک جلسه لمس کردن اشکال هندسی سودمندتر باشد.
9- خانم Herbinière – Lebert در فیلم خود به نام LeSMains blanches یا «دستهای سیمین» سعی کرده اســت طرز دست شستن را نشان دهد.
10- Ambidextrie.
11- Auto - éducation.
12- Goodenough.
13- Méthode globale.
14- اما در فرانسه تا کنون به این موضوع توجه کافی نشده اســت.
15- La folle dulogis که مراد از آن قوه خیال در آدمی اســت . مترجم
16- Guillaume.
17- این حالت را Elisabeth Goudge در «کشتی در طوفان» به خوبی وصف کرده اســت .
18- Perrault.
19- Grimm.
20- Barrie.
21- Walt Disney.
22- مثلاً در قسمتی از فیلم «سفید مثل برف» یعنی Blanche - neige مخصوصاً در قسمت تعقیب زن جادوگر همین عیب وجود دارد.
23- یعنی باید دستور سعدی را به کار بست که فرموده اســت :
درشتی نگیرد خردمند پیش *** نه نرمی که ضایع کنید قدر خویش
درشتی و نرمی به هم در به اســت *** چو رگزن که جراح و مرهم نه اســت
- مترجم.
24- Personnage.
25- Identification.
26- Oegipan.

منبع مقاله :
دبس، موریس؛ (1388)، مراحل تربیت، مترجم: علیمحمد کاردان، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

چهره خوانیروانشناسی چهرهزبان حرکات بدنمهارتهای …سرگزمی و جالب نابهنجاری های ناشی از نقیصه های ذهنی نابهنجاری های ناشی از مشکلات بازی و خلاقیت خلاقیت و بازی صفحه کارگروهی …بدون هیچ تردیدی زمین‌های بازی بخشی کامل و جدانشدنی از خاطرات هر کودکی است


ادامه مطلب ...

نام‌های قرآن (2)

[ad_1]

فرقان:

این کلمه در عربی همچون کلمه‌ای اصیل از ریشه‌ی فَرَقَ (باب ضرب) به کار رفته، مثل خَسَرَ و خسران. در این صورت، مصدری اســت به جای اسم فاعل بر سبیل مبالغه. چنانکه گویند: «رجلٌ عدلٌ» یعنی مرد خیلی عادل و معنی فرقان می‌شود «بسیار فرق گذار» که در مورد قرآن مجید مفسّران، آن را فرق گذار میان حق و باطل تفسیر کرده‌اند. گذشته از آن، معانی «نجات-نصرت» و فصل و مخرج را هم برای آن ذکر نموده‌اند. اما به قول طبری هر سه تأویل با اختلاف لفظی که دارند از نظر معنی با هم نزدیکند. کسی که در تنگنائی، گریزگاهی یافته، این محل خروج مایه‌ی نجات او اســت. به هر صورت، اصل فرقان فرق گذاردن میان دو چیز و جدا کردن آنهاست و قرآن را از آن جهت فرقان خوانند که با دلایل و احکامش میان حق و باطل فرق می‌گذارد. (36)
توجه مفسران به معنی «نجات» در این کلمه، موجب شده که بعضی شباهتی میان این کلمه و نظیر آن در ریشه‌ی آرامی- عبری یعنی پُرقان purqān و یا سُریانی پُرقانه purqāna به معنی نجات بیابند. (37) هرچند هم که در لهجه‌ی هذیل، فرقان به معنی مخرج و یا احیاناً «نجات» به کار رفته باشد، اما این شباهتِ مختصر و نظایر آن به هیچ وجه نمی‌تواند دلیل آن باشد که این کلمه از اساس غیرعربی اســت. آری، در یکی از معانی مختلفی که این کلمه به کار رفته شباهتی با مصطلح سریانی و عبری، یعنی زبان اصلی یهود و نصارا، دیده می‌شود، ولی این شباهت دلیل تأثیر مستقیم و نافذ نیست. از این، رایج‌تر و مرسوم‌تر توسل به قاعده‌ی ابدال اســت. نظیر این کلمه را در عربی‌«فلق» داریم که با ریشه‌ی این کلمه قرابت معنوی دارد. هم چنانکه فرقان جدا کننده‌ی حق از باطل اســت، فَلق نیز روشنی روز را از تاریکی شب جدا می‌کند و تبدیل حرف لام به راء در عربی سابقه‌ای قدیم دارد. پروردگار را نیز «فالق الحبّه» گویند. یعنی شکافنده‌ی دانه در زیر خاک. چه بسا که «فلق» به «فرق» تبدیل شده باشد هرچند که فلق به انشقاق باشد و فرق به انفصال. به هر صورت لغت شناسان عرب چون ابن السبکی، ابن درید، ابن حجر و سیوطی این کلمه را عربی اصیل دانسته‌اند و جزء عربی شده ها (معربّات) به حساب نیاورده‌اند. بحث در این زمینه گاهی کار را به تخیلات واهی می‌رساند. مثلاً گفته شود که «استعمالات مختلف این کلمه «فرقان» کوتاه مدتی قبل و بعد از غزوه‌ی بدر بوده اســت» (38) و حال آنکه این کلمه در صدر سوره‌ی فرقان و حدود هشت سال پیش از وقعه‌ی بدر و یا در اوایل سوره‌ی آل عمران (یکی دو سال بعد از آن) به یک معنی نازل شده اســت. و یا اینکه گفته شده: روز بدر «یوم الفرقان» نامیده شده و روزه احتمالاً به عنوان شکرگزاری از این پیروزی مقرر گردیده اســت. (39) در حالی که می‌دانیم روزه حدود پانزدهم شعبان سال دوم هجرت و پیش از آغاز جنگ برقرار شده بود. (40)
برای روشن شدن معنی و بهترین راه شناسائی کلمه، توسل به خود قرآن مجید و ملاحظه‌ی کاربرد این کلمه در قرآن اســت. این کلمه به ترتیب نزول در قرآن مجید بدین سان به کار رفته اســت:
1-در آیه‌ی اول سوره‌ی فرقان خداوند خود کتابش را «فرقان» می‌نامد:
«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً» (25: 1)
برتر اســت آنکه این فرقان بر بنده‌ی خود نازل کرد، تا بر جهانیان «نذیر» باشد.
در این نخستین آیه، فرقان معادل قرآن آمده که به منظور انذار و بیم دادن جهانیان فرو فرستاده‌اند.
2-در سوره‌ی مکی 21 (انبیاء) آیه‌ی 48 فرمود:
وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ‌
و همانا که به موسی و هرون فرقان را دادیم و ضیاء و ذکری برای متقین.
در این آیه فرقان به معنی احکام عشره و الواح آمده و با نور و ذکری برای متقین همراه شده، و یا آن معجزه‌ای اســت که میان حق موسی و باطل فرعون فرق گذاشت و یا نصرت و مخرج و نجات بود.
3-در سوره‌ی مدنی بقره آیه‌ی 53 فرماید:
وَ إِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ الْفُرْقَانَ
و چون به موسی کتاب و فرقان را دادیم. که به همان معنی آیه‌ی پیش اســت.
4-در آیه‌ی 185 همان سوره:
أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ
قرآن در آن نازل شده برای هدایت مردم و نشانه‌های هدایت و فرقان.
در اینجا میان هدایت مردم و بیّنات هدایت و فرقان مقابله‌ای اســت. یعنی فرقان یک مرتبه به هدایت مردم وصف شده و باز شاهد و گواه هدایت قرار گرفته که منظور همان قرآن اســت. هر چند بعضی آن را به معنی مخرج گرفته باشند.
5-در سوره‌ی 8 (انفال)‌آیه‌ی 29 آمده:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً
ای گروندگان اگر خدا ترس و پرهیزگار شوید، خدای به شما فرقان بخشد. بعضی باز فرقان را در اینجا به معنی «مخرج» گرفته‌اند، یعنی مخرجی از ضلالت به هدایت و یا نجات و فصل معنی کرده‌اند. (41) ولی بهتر آن اســت که گفته شود: نور بصیرتی اســت که در اثر تقوا برای مؤمن حاصل می‌شود و وعده‌ای اســت که از پیش به مسلمانان داده شده، چنانکه چند آیه‌ی بعد می‌فرماید:
6-آیه‌ی 41 سوره‌ی 8 (انفال):
وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ
بدانچه روز فرقان، روزی که دو جمع (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، فرو فرستادیم.
در اینجا روز بدر (صبح جمعه‌ی 17 رمضان، به قول امام حسن (علیه السلام)) روز فرقان نامیده شده و اشاره به نصرتی اســت که به مسلمانان داده شد.
7-در سوره‌ی 3 (ال عمران) آیه‌ی 3 و4:
نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ... وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ‌ مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ
فرستاد بر تو کتاب را... و فرستاد تورات و انجیل را پیش از آن، برای هدایت مردم و فرستاد فرقان را.
مرور در آیات قرآنی به خوبی روشن می‌کند که فرقان به تمام آنچه برای هدایت مردم بر انبیاء وحی شده (اعم از کتاب و غیر از آن) اطلاق گردیده اســت. جای تردید نیست که قرآن، همچون وحی‌های پیشین، فرق گذار میان حق و باطل اســت و خود میان خوبی و بدی، زشتی و زیبائی، حق و باطل حکومت می‌کند و مبدأ تشخیص حسنات و سیئات اســت. در همین رابطه اســت که در آیتی دیگر از قرآن بجای فرقان، میزان آمده:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (57 (حدید) 25).
همانا پیامبران را با گواهان و معجزه‌ها فرستادیم و برایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت گرایند.
در اینجا کتاب میزان تشخیص و مبدأ تمیز اســت، هرچند که بدان تصریح نشده باشد. در میان این عقاید مختلف، نظر دقیقی نیز از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: قرآن همه‌‌ی کتاب اســت و فرقان تنها احکامی اســت که عمل بدانها واجب اســت و یا فرقان آیات محکمه‌ی قرآن اســت. (42) بعضی هم می‌گویند: از آن جهت به کتاب خدا قرآن می‌گویند که یک حالت جمعی دارد و از این جهت فرقان گفته می‌شود که حالت فردی و تفصیلی دارد که به همین صورت آیات و کلمات نازل شده اســت.
خلاصه کنیم: این لغت در معنی وحی در آرامی به کار نرفته و اگر شباهتی هم باشد در معنی «نجات» اســت که مصطلح فرقانای آرامی و یِشَعْ عبری اســت. در صورتی که در قرآن مجید معنی وحی موردنظر اســت و بدین جهت نامی برای کتاب خدا قرار گرفته. در استعمالات قرآنی هم نخستین بار در سوره‌ی فرقان (چهل و دومین سوره‌ی نازل شده در حدود سال ششم بعثت) ‌به همین معنی قرآن به کار رفته و در آخرین بار هم در اوایل سوره‌ی آل عمران (حدود سال سوم هجرت) باز به همین معنی وحی نازل شده اســت. این نام از همان آغاز اسلام نیز رایج بوده چنانکه در روز بدر علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:

فَجاءَ بِفُرقانٍ مِنَ اللهِ مُنزلٍ *** مُبِیّنَةُ آیاتُهُ لذَوِی العَقل (43)

کتاب

یکی دیگر از نامهای رایج قرآن کتاب اســت.
کتاب، خواه عربی اصیل و یا مأخوذ (مُعرّب) باشد در اصل مصدری اســت به معنی مکتوب (نوشته شده) و در قرآن مجید معانی وسیعی دارد: به معنی «نامه‌ی نوشته شده» (27: 28)، مصدری به معنی کتابت و حکم و تقدیر (8: 75)، نامه‌ی اعمال (17: 13)، مکاتبه‌ی عبد یا قراری که میان مولا و بنده برای آزادی برده گذاشته می‌شود (24: 33)، قرآن مجید، تورات (11: 17 و 17: 4)، کتب آسمانی (3: 23 و 2: 101) (وقتی اهل کتاب گفته می‌شود (3: 65) منظور معتقدان به تورات و انجیل اســت)، لوح محفوظ (6: 59)، قضا و تقدیر الهی (8: 68)، دلیل واضح مستند به کتب آسمانی (22: 8).
گاهی هم به معنی «مُقدّر» (13: 38)، «نوشته‌ی مدت دار» (3: 145) و یا مفروض و واجب (4: 103) تفسیر شده اســت.
پیش از این که تمام قرآن نازل و جمع شود چندین بار لفظ کتاب بر آن اطلاق گردیده که نخستین بار آن (در نزول) در آیات سوره‌ی مریم دیده می‌شود. مسلماً فرامین الهی به صورت «واذکر فی الکتاب» یادآور در کتاب مریم را... ابراهیم را... موسی را... اسمعیل را... ادریس را (19: 16، 41، 51، 54 و 56) می‌تواند نشانه‌ی آن باشد که در هنگام نزول این آیات، وحی‌ها به تعدادی رسیده بود که عرفاً اطلاق کتاب بدان روا باشد و مهمتر اینکه در این هنگام یعنی حدود سال ششم بعثت و شش هفت سالی پیش از هجرت، نوشتن آیات الهی چنان رایج بوده که بدانها کتاب گفته شده اســت.
اصل قرآن در امّ الکتاب نزد خداوند اســت و بسی بلندپایه اســت که دست کوتاه خرَد بدان نمی‌رسد و پراکندگی و تفرقه بدان راه ندارد (43: 4 و ببینید 3: 7 و 13: 39 و 56: 77و 78). وحی قرآن از این «ام الکتاب» (44) نازل شده و خداوند از آن «نسخ می‌کند و تأیید می‌کند هرچه را که بخواهد» (13: 39).
برای این نسخه‌ی اصلی، نامهای دیگری هم خداوند یاد فرموده، مانند لوح محفوظ (که از تغییر و تبدیل و گزند محفوظ اســت)، کتاب مکنون، کتاب مبین، صحف مکرمه. همه یک دفتر هستند و آن نسخه‌ی اصلی کتاب اســت. همه چیز در آن هست و از آنجا نازل می‌شود (15: 22). امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: «إنَّ اللهَ کتبَ کتاباً فیه ما کانَ و مَا یَکُون... خداوند کتابی نوشت که آنچه بوده و خواهد بود در آن اســت.» قرآن مجید نیز از لوح محفوظ و علم ازلی خداوند آمده (85: 22). قرآن کریم مرتبه‌ای در کتاب مکنون دارد که جز دست پاکان بدان نمی‌رسد (56: 77-79). این کتاب تذکره‌ای اســت برای هر که پند گیرد. در صُحُف مکرّمه‌ای اســت که بسی بلندمرتبه و پاک و منزّه اســت بدست سفیران با کرامت و پاکیزه‌ی الهی (80: 11-16). کتابی اســت نوشته در رَقّ منشور صحیفه‌ی گشوده (52: 2 و3). قرآن به تمامی در لوح محفوظ نوشته شده و این دفتر آسمانی نه تنها شامل تمام قرآن و کتب وحی پیشین اســت، هرچند بعدها تحریف شده باشند، بلکه هیچ ذره‌ای در جهان هستی نیست که خداوند نداند و در کتاب مُبین ثبت نباشد (10: 61).
از جهتی این کتابِ مُبین در رابطه با علم خداوندی اســت. هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست جز اینکه روزیش بر خدا باشد. خداوند قرارگاه و آرامشگاه او را می‌داند و همه چیز در کتاب مبین (دفتر علم ازلی خدا) ‌ثبت اســت (11: 6). حتی سرنوشت اگر کشته شدن باشد، آنها هم که به خانه نشسته‌اند دچار آن خواهند شد (3: 154 و 7: 34). هیچ‌ تر و خشکی نیست که در کتاب مبین نباشد (6: 59، ایضاً 5: 15 و 6: 38 و 22: 70 و 27: 75 و 34: 3، ببینید 20: 51 به بعد و 17: 58 و 35: 11 و 55: 57 و غیره) هیچ رنج و مصیبتی در جهان نیست که از پیش در «کتاب» نوشته نشده باشد (57: 22). هیچ ذره‌ای نیست که خدا نداند و در کتاب مبین نباشد (10: 61).
در این آیات شاید مراد از کتاب علم ازلی خداوند باشد و یا مرکزی در عالم غیب اســت که فقط خدا بدان داناست. اما جالب توجه اســت که تعبیر از آن به کتاب می‌شود. کتاب به معنی نوعی نامه نیز آمده (24: 33 و 27: 29) ولی مهمتر، نامه‌ی اعمال انسانی اســت که در روز رستاخیز که آن هم کتاب خوانده شده اســت.
در روز قیامت، هرکس کتاب اعمال خود را بدست دارد (17: 13، 14، 71 و 18: 49 و 39: 69 و 45: 28، 29 و 69: 19، 25 و84: 7، 10). فرشتگان نگهبان و کاتبان کرام شما هرچه بکنید همه را می‌دانند و بر این نامه‌ها نوشته‌اند (82: 10-12) در روز قیامت این کتاب را پیش می‌نهند (18: 49). نامه‌ی اعمال خلق گشوده اســت (81: 10). هر امتی کتابی دارد (45: 28). کتاب فُجّار در سِجّین اســت (83: 7) و کتاب ابرار در علیّین (83: 18).
چنین اســت که خداوند مجموعه‌ی وحی خود را کتاب می‌خواند تا نشانه‌ای از آن دفتر الهی باشد. بنابراین کتاب پدیده‌ای اســت همچون حیات و همچون طبیعت نظم و ترتیب خاص خود را دارد و راهنمای نظم و ترتیب انسانهاست.
نکته‌ی جالب توجه دیگر اینکه در آغاز تمام 29 سوره‌ای که با حروف مقطعه «فواتح سور» شروع می‌شود (جز در چهار مورد) به تصریح و یا اشاره از کتاب الهی نام برده شده تا عظمت آن بهتر مشخص شود. در مورد آن چهار سوره هم می‌توان گفت که در سوره‌ی ن بلافاصله قلم و ارزش و اهمیت آن یاد می‌شود. در سه مورد دیگر هم (سوره‌های عنکبوت و مریم و روم) مسائل مهم و با عظمتی چون داستان شگفت آور زکریا و اخطار و انذار مؤمنان و یا خبری معجزه سان از آینده برای تنبّه و بیداری مؤمنان یاد می‌گردد.
به هر صورت، در میان این نام‌های مختلف، قرآن و کتاب نام‌های رایج‌تری هستند و به قول نویسنده‌ی معروف عرب: «این که کلام خدا قرآن و کتاب نامیده شده بدان سبب اســت که هم به زبان باید تلاوت شود و هم با قلم نوشته گردد. این نامگذاری اشاره بدین حقیقت اســت که کلام الهی باید هم در میان سینه‌ها حفظ شود و هم در دلِ دفترها. زیرا تکیه بر حافظه‌ی تنها، بدون نوشته‌ای که همه بر آن اتفاق دارند و نسل به نسل بر آن تکیه زده‌اند کافی نیست. هم چنین اعتماد بر نوشتاری بدون عنایت به توافق حفّاظ قرآن که با اسناد صحیح و متواتر نقل شده، اعتباری ندارد. همین اهتمام دو گانه‌ بوده که قرآن را از انقطاع سند و هرگونه تبدیل و تحریف نگهداری نموده اســت.» (45)

ذکر

دیگر از نامهای قرآن «ذکر» اســت که فرمود:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ‌» (15: 9)
این مائیم که ذکر را بر تو نازل کرده‌ایم و خود نگهدار آنیم.» (و نیز 3: 58 و 15: 6 و 16: 44 و 38: 4 و غیره). ذکر یاد کردن اســت خواه به زبان باشد و یا به دل، خواه به ادامه‌ی حضور ذهن باشد و یا یادآوری بعد از فراموشی. و چون قرآن ذکر خداست این نام را نیز یافته اســت.
علاوه بر تسبیح خداوند و یاد کردن نام او، این کلمه به معانی مختلف زیر نیز در قرآن آمده اســت: وحی (54: 25 و 77: 5) تورات (16: 43 و 21: 7) لوح محفوظ (21: 105) طاعت (2: 152) نماز جمعه (62: 9) نمازهای پنجگانه (2: 239) بزرگواری و شرف (21: 10 و 23: 71 و 43: 44) آگاهی (18: 83 و 21: 24) به زبان یاد کردن (2: 20 و 4: 103 و 33: 41)‌به دل یاد کردن (3: 135) حفظ کردن و نگاهداشتن (2: 63 و 3: 103) پند دادن (6: 44 و 7: 165 و 36: 19) اندیشه کردن، تفکر (38: 87 و 81: 27) بیان (7: 63 و 38: 1) توحید (20: 124) پیامبر (21: 2 و 65: 10) و لذکر الله اکبر (29: 45) و یاد خدا بزرگتر اســت.
اگر خدا بنده را ذکر کند همه تفضیل اســت و تشریف، رحمت اســت و مغفرت، نشانه‌ی قبول و لطف. ذکر او از سر استغناء اســت. فضل اســت و کرم و توفیق.
و اگر بنده ذکر خدا کند: همه تعبد اســت و تذلل، دعاء اســت و تضرّع. نشانه‌ی خلوص و صفا. ذکر خدا از هر چیزی مهمتر و بهتر. یاد خدا مشوّق حلال و باز دارنده‌ی از منهیات اســت. فَاذکرونی... اذکُرکُم. اگر قدمی به سوی من آید فرسنگها به سویش روم.
قرآن ذکر اســت و باید همیشه آن را به یاد داشت و بدان عمل کرد. قرآن عزیز اســت و گرامی (41: 41) ذکر اســت و مبین (36: 69) خداوند آن را نازل کرده (15: 6) و خود نگهدارش اســت (15: 9).

حکمت

کتاب خدا بنام «حکمت» نیز نامیده شده.
بعضی موارد در این وصف با کتب آسمانی پیشین شرکت دارد.
و بعضی موارد دیگر این وصف خاص قرآن اســت (2: 129 و 151 و 3: 164 و62: 2).
کتاب و حکمت نیز از جانب خداوند نازل شده (2: 231 و 4: 113).
و در خانه‌ها تلاوت می‌شوند (33: 34)

نامهای دیگر قرآن:

آیات (2: 252 و 3: 101 و 45: 5)، احسن الحدیث (39: 23)، امام مبین (36: 12)، ام الکتاب (3: 7)، امر (65:‌ 5)، ایمان‌(3: 193)، برهان (4: 174)، بُشْری (16: 89... )، بشیر (41: 4)، بصائر (7:‌ 203)، بلاغ (14: 52)، بیان (3: 138)، بیّنه (6: 157)، تبصره (50: 8)، تبیان (16: 89)، تذکره (69: 48)، تنزیل (26: 192... )، تفصیل (12: 111)، حبل (3: 103)، حدیث (39: 23)، حکم (13: 37)، حکمة (33: 34... )، حکیم (36: 2)، حق (4: 170 و 28: 48... )، حق الیقین (69: 51)، ذکر الحکیم (3: 58)، ذکر مبارک (21: 50)، ذکری (51: 55)، ذی الذکر (38: 1)، رحمة (16: 89... )، روح (42: 52)، شفاء (10: 57)، صحف مکرمه (80: 13)، صحف مطهره (2:98)، صدق (33:39)، صراط المستقیم (1: 6)، عدل (6: 115)، عربی (39: 28)، عروة الوثقی (31: 22)، عزیز (41: 41)، عَجَب (72: 1)، عِلم (13: 37)، عَلیّ(43: 4)، فصل (86: 13)، القرآن الحکیم (36: 2)، القرآن العظیم (15: 87)، قرآن کریم (56: 77)، قرآن مبین (15: 1... )، القرآن المجید (50: 1... )، القصص (12: 3)، القول (28: 51)، قیّم (18: 2)، کتاب الله (3: 23)، الکتاب الحکیم (10: 1... )، کتاب عزیز (41: 41)، کتاب مبین (5: 15... )، کریم (56: 77)، کلام الله (2: 75... )، کوثر (108: 1)، مبارک (6: 92... )، مبین (6: 59)، متشابه (39: 23)، مَثانی (39: 23)، مجید (85: 21)، مرفوعه (80: 14)، مصدق (2: 89)، مطهرة (80: 14)، مفصّل (6: 114)، مکرمه (80: 13)، مُهَیمِن (5: 48)، موعظة (10: 57)، نبأ (38: 67)، النجوم (56: 75)، نذیر (41: 4)، نعمة (93: 11)، نور (4: 174)، هادی (17: 9)، الهدی (2:2)، وحی (53: 4).

پی‌نوشت‌ها:

36. تفسیر طبری1: 33 بولاق.
37. آرتور جفری: لغات بیگانه‌ی قرآن. نولدکه: تاریخ قرآن1: 34. گیب: مختصر دائره المعارف اسلام: 109.
Bell "s Introduction,145.
Schwally,ZDMG,lii/p. 134sq
J. Horovits:Koranosche Untersuchungen,p. 76sq
38. Bell"s Intr. p. 145
39. K. Wagtendonk,Fasting in the Koran,143.
40. طبقات ابن سعد 1/ 2/ 6 و8. تاریخ یعقوبی1: 400.
مقریزی پس از اینکه آورده اســت که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از یکی دو روز که روزه گرفته بود به قصد جنگ «بدر» از مدینه بیرون رفت اضافه می‌کند: «ثم نادی منادیه: یا معشر العصاة انّی مفطر فافطروا...
41. طبری9: 148.
42. مجمع البیان و المیزان، ذیل آیه‌ی 185 سوره‌ی بقره.
43. ابن هشام 3: 11 قاهره حلبی: 518 گوتینگن.
44. عرفاء عقل اول را از جهت احاطه‌ای که به اشیاء دارد به نحو اجمال «ام الکتاب» گویند (شرح فصوص قیصری 27).
45. النباء العظیم دکتر محمد عبدالله دراز: 12.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

نام های قرآن ـ قرآن به معنى باصداى بلند وخوش خواندن است پطروفشسکى ما تصور مى کنیم که قرآن اسم نامهای قرآن در قرآن فرقان‏ یکی دیگر از نام‏های قرآن‏فرقان‏است که در چندین آیه از قرآن کریم‏ این اسم نام‌های قرآن …این کلمه در عربی همچون کلمه‌ای اصیل از ریشه‌ی فَرَقَ باب ضرب به کار رفته، مثل نام های قرآن قرآن و مصحف نامى که بشر بر قرآن نهاده است بعد از ظهر نمایش مشخصاتاسامی قرآن کدامند؟ گنجینه پاسخ‌ها اسلام کوئست …اسامی زیادی برای قرآن مجید ذکر شده که در میان مسلمانان فقط بعضی از آنها مشهور استفرهنگ نام های قرآنی برای فرزنداندر قرآن کریم بار این کلمه آمده است و زندگانی او توضیح داده دیگر نام‌های خدا در قرآننام دختر و پسر قرآنی انتخاب اسم فرزند، از روی قرآن کریم براساس احمد صف یکی از نام‌های صمد توحید فهرست سوره های قرآن کریم سورة البقرة فهرست ترجمه سوره های قرآن اسامی قرآنی نامقرآنیاسامی قرآنی – اسم قرانی – نام های داخل قرآن – اسامی قشنگ داخل قرآن – انتخاب اسم عناوین و اسامی قرآن کریمعناوینوعناوین مشهور قرآن کریم کلام الهی یعنی قرآن کریم به اسامی و عناوین متعددی نام برده می


ادامه مطلب ...

نقش پویای وقف در حفظ محیط زیست (2)

[ad_1]

3. نقش وقف در محیط زیست

3-1. تعریف وقف

وقف در اصطلاح فقهی به معنی « تحبیس الاصل و اطلاق المنفعة » اســت؛ یعنی اصل مال و ریشه آن را ثابت نگهداشتن و منفعت آن را رها نمودن تا دیگران از آن بهره مند شوند ( مکی العاملی، ج 3: 163). به عبارت دیگر واقف اصل مال را از ملک خود خارج تا دیگرانی که این مال برای آنان وقف شده اســت ( موقوف علیهم ) از منافع آن بهره مند شوند. لذا واقف پس از اجرای عقد وقف، حق هر گونه تصرفی در این مال از قبیل بیع، هبه، وصیت و امثال آن را از خود سلب می نماید و این به معنی ثابت کردن اصل مال اســت.

3-2. وقف در قرآن کریم

در قرآن کریم به طور صریح ذکری از موضوع وقف نشده اســت، بلکه عموم آیاتی که بر صدقه دادن، نیکی به مردم و انجام کارهای خیر وعام المنفعه تأکید می نماید. به عنوان یک عمل صالح وقف را نیز در بر می گیرد. از جمله آیات ذیل:
یک. « هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست. » (1)
دو. « و هر خیری را که برای خود پیشاپیش بفرستید، آن را نزد خدا خواهید یافت و آن را پاداش بهتر اســت و پاداشی بزرگ تر اســت و از خدا آمرزش بخواهید، زیرا خدا آمرزنده و مهربان اســت ». (2)
سه. « نیکو کاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [ یا ] مغرب بگردانید، بلکه نیکی آن اســت که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [ آسمانی ] و پیامبران ایمان آورد، و مال [ خود ] را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و در راه ماندگان و گدایان و در [ راه آزاد کردن ] بندگان بدهد، و نماز را بر پای دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان، و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانی که راست گفته اند، و آنان همان پرهیزگارانند ». (3) در آیه سوم، ایمان به خدا و ارتباط با مردم محروم و مستضعف و تعاون اجتماعی در حوادث و گرفتاری ها در کنار هم مطرح شده اســت. این آیه نیکو کار مؤمن و واقعی را کسی می داند که هم حقوق واجب ( زکات ) خود را بپردازد و هم انفاق مستحب را انجام دهد ( قرائتی 1376 ج 1: 349).
تعبیر دیگری که در قرآن کریم آمده و از آن موضوع وقف هم استنباط می شود تعبیر به « الباقیات الصالحات » اســت. این واژه دو بار در قرآن کریم آمده اســت:
یک. « مال و پسران زیور زندگی دنیایند، و نیکیهای ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [ نیز ] بهتر اســت ». (4)
دو. « و خداوند کسانی را که هدایت یافته اند بر هدایتشان می افزاید، و نیکیهای ماندگار نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش فرجام تر اســت ». (5)
این دو آیه مردم را به انجام کارهایی دعوت می کند که نتیجه و تأثیر خیر آن مستمر و دائمی باشد و وقف به خوبی این ویژگی را در بر دارد. چرا که همچون چشمه جوشانی برای سالهای متمادی فیضان کرده و محرومان و نیازمندان در یک بازه زمانی بلند مدت از آن بهره مند می شوند، در حالی که ویژگی صدقه این گونه نیست و غالباً تأثیر آن مقطعی و در کوتاه مدت اســت.

3-3. وقف در احادیث

روایات و احادیث بسیاری در اهمیت این کار خیر و مردمی وجود دارد که تنها به ذکر یک مورد بسنده می شود:
بعد از مرگ انسان به جز سه خصلت هیچ پاداشی در پی او نخواهد بود:
1.صدقه ای که در زمان حیاتش جاری ساخته اســت که تا روز قیامت جریان دارد.
2. فرزند درستکاری که برای او دعا کند و طلب آمرزش نماید.
3. سنت حسنه ای که او پایه گذاری کرده باشد که بعد از او به آن عمل شود (6) ( محدث نوری 1408، ج 12: 320).
وقف سنت حسنه و صدقه جاریه ای که خیرات و برکات آن برای همیشه یا لااقل تا زمانی که مال موقوفه باقی اســت و مردم از منافع آن بهره مند می شوند و به حساب می رسد و ثواب آن در پرونده وی ثبت می شود. این ویژگی موجب ترغیب دیگران به انجام این کار خیر می شود تا پس از مرگ و کوتاه شدن دست آنان از این دنیا ثوابی به حساب آنان باشد.

3-4. شرایط وقف

در کتب فقهی برای وقف شروطی ذکر شده اســت که به ذکر آن از کتاب تبصره بسنده می شود:
القبول: یعنی اگر موقوف علیهم افراد مشخصی باشند باید وقف را بپذیرند ولی اگر گروه مشخصی نباشد، حاکم شرع باید قبول کند.
التقرب: وقف باید به نیت تقرب به خدا و رضای او انجام شود. ( برخی آن را واجب نمی دانند )
الاقباض: اگر مال وقفی برای مصالح عمومی وقف شده باشد، متولی یا ناظری که از طرف واقف تعیین شده اســت باید مال موقوفه را قبض نموده و در اختیار بگیرد.
و التنجیز: یعنی وقف نباید معلق به شرط یا وصفی باشد، مثل طلوع آفتاب، بلکه از همین الآن که صیغه را جاری می کند، وقف نماید.
الدوام: یعنی وقف باید دائمی باشد. پس اگر مدتی برای وقف قرار دهد دیگر به آن وقف نمی گویند، بلکه حبس خواهد بود.
و اخراجه عن نفسه (7): یعنی برای خود وقف نکند بلکه وقف برای دیگران باشد ( علامه حلی، 1410: 123).

3-5. انواع وقف

وقف از جهات گوناگون قابل تقسیم بندی اســت. از یک نظر وقف به دو دسته تقسیم می شود:
یک. وقف انتفاع: که نظر واقف از وقف تحصیل درآمد مادی نیست. مثل احداث و وقف مسجد، آب انار و امثال آن.
دو. وقف منفعت: که هدف واقف تحصیل درآمد و مصرف درآمد کسب شده در موارد خاص یا عام اســت.
بدیهی اســت آن چه بیشتر از همه در حفظ محیط زیست می تواند راهگشا باشد تشویق نیکوکاران به وقف نمودن اموال خود به شکل وقف منفعت اســت تا از کارآمدی بیشتری برخوردار باشد.

3-6. تأثیر پویایی وقف در اسلام

وقف از دو ویژگی مهم برخوردار اســت که هر دو مورد موجب تقویت این نهاد مردمی و اجتماعی می شود:
اولین وجه اهمیت وقف « دائمی بودن » وقف اســت. به همین جهت اســت که فقهای عظام بر مبنای احادیث شریف، بیع وقف، هبه، وصیت، صلح و هرگونه تصرف دیگری که مال موقوفه را از جایگاه اصلی خود خارج نماید، ممنوع اعلام کرده اند، مگر در موارد استثنایی که وقف از مصلحت اصلی خود خارج شده یا رو به نابودی باشد و اجرای قصد و نیت واقف و رعایت منافع و مصالح موقوف علیهم در فروش مال موقوفه و تبدیل به احسن آن با اجازه حاکم باشد که همین امر نیز تأییدی بر پویایی این نهاد مردمی اســت.
مرحوم امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله باب وقف می فرماید: « ظاهراً وقف ابدی موجب زوال ملکیت واقف اســت و اما وقف منقطع الآخر هم این طور باشد محل تأمل اســت، به خلاف حبس که مالک حابس بر آن محبوسه باقی اســت و اگر حابس از دنیا بعد از تمام شدن مدت آن ملک به ارث می رود، و خود او نیز می تواند در آن ملک تصرفات غیر ناقله و غیر منافی با منافع محبوس علیه بنماید، اما تصرف ناقله ( از قبیل فروختن و بخشیدن ) جائز نیست، بلکه ظاهر این اســت که حتی آن را رهن هم نمی تواند بگذارد، ولی در بعضی از صور حبس بقاء ملک حابس محل منع اســت » ( امام خمینی 1366 ج 3: 5).
به عبارت دیگر، اسلام در این عمل پویایی خود را در یکی از برنامه ریزی های اقتصادی و اجتماعی به منصه ظهور گذاشته اســت. چرا که با یک سرمایه گذاری اولیه مردمی، سود سرشار دائمی را به نفع عموم مردم یا گروه خاصی از آنان تضمین نموده اســت و با طراحی این نوع الگوها افق بلند مدتی در پیش روی مسلمانان گشوده اســت تا خود را در چارچوب زندگی کوتاه مدت دنیوی محصور نکرده باشند، بلکه اهداف متعالی و بلند مدتی را در چشم انداز آخرت برای خود ترسیم نمایند. امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) می فرماید: « اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا و اعمل لاخرتک کانک تموت غذا » ( مجلسی 1403 ج 138: 44). این استراتژی موجب می شود که مؤمنان در زندگی دنیوی خود با تمام توان و نیروی همه جانبه به کار و تلاش و تولید بپردازند و به در آمد اندک و حداقل های زندگی برای خود و خانواده بسنده نکنند. کما اینکه درآمد حاصل از دسترنج امام علی ( علیه السلام ) و دیگر امامان بسیار زیاد بود، ولی در راه خدا صرف می کردند. لکن اسلام هشدار می دهد که مال دنیا انسان را از یاد آخرت غافل نکند و هر لحظه آماده سفر به جهان آخرت باشد و دنیا را گذرگاهی برای زندگی ابدی تلقی نموده و به آن ایمان بیاورند. آنجا که می فرماید: « الدنیا مزرعة الاخرة » ( مجلسی، ج 65: ص 318). بدیهی اســت ایمان و اعتقاد قلبی به چنین امری، به طور خود جوش به عنوان موتور محرکی انسانها را به سوی کارهای خیر و عام المنفعه نیز سوق می دهد و این تفکر، همانند یک ضمانت اجرایی درون سیستمی، عامل تداوم و بقای آن نیز خواهد بود.
از سوی دیگر عدم جواز بیع وقف یا هرگونه تصرف دیگری در آن از این هدف والا نشأت می گیرد که اموال ما به یک تعبیر ملک شخصی ما نیست، بلکه در واقع امانتی الهی اســت که برای مدتی حق تصرف مشروع در آن به ما داده شده اســت، لکن محرومان و درماندگان در آن حق معلومی دارند که باید ادا شود و اصل آن نیز باید به مالک اصلی آن که خداست بازگردانده شود. یعنی در راه هایی که او تعیین نموده اســت مصرف شود. پس با وقف این امانت به صاحبش بازگردانده شده اســت و دیگر ملک ما نیست که حقی تصرفی برای خود قائل باشیم. « خدا به شما فرمان می دهد که سپرده ها را به صاحبان آنها رد کنید ». (8) و امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند: « ولکن المال مال الله یضعه عندالرجل و دایع » ( قمی، ج 1: 615).
دومین وجه اهمیت وقف « استقلال وقف » اســت. مدیریت وقف شرایطی دارد که واقف در وقف نامه ذکر کرده اســت و غالباً برای مال موقوفه متولی خاصی تعیین می کنند تا از منافع مال وقفی در جهتی که وقف شده حمایت و بر مصرف آن نظارت کند، مگر مواردی که متولی خاصی ندارد و تولیت وقف به حاکم واگذار شده اســت. لذا وقف مستقل از چارچوب و مقررات دولتی و حکومتی از جمله مالیات اســت و دولت حق تصرف در منافع یا تغییر محل مصرف آن را ندارد. به عبارت دیگر وقف دارای یک شخصیت حقوقی اســت که همچون نهادی حقوقی دیگر ویژگی ویژگی خاص خود را دارد که می تواند جایگاه خود را در جامعه حفظ نماید. تجربه تاریخی نیز نشان داده اســت که حتی حکومت های غیراسلامی نیز در موقوفات کمتر دخل و تصرف کرده و به این امر احترام گذاشته اند.
مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی به واسطه ای نقل کرده اســت که در دانشگاه سوربن فرانسه بخشی اســت که در آن هیأت بطلمیوس و فلسفه ارسطو تدریس می شود و کشیشی تدریس آن را بر عهده دارد و دو سه تن در درس او حاضر می شوند. کسی از مسئول دانشگاه پرسیده بود: سود این درسی که علم اساس آن را بر هم زده اســت چیست؟ او گفته بود: ما هم متوجه این نکته هستیم، لکن هزینه این کلاس از موقوفه تأمین می شود. اگر ما آن ها را به هم بزنیم واقف هایی که می خواهند موقوفه آنان پایدار باشد دیگر بدین کار رغبت نخواهند کرد ( سروش 1387).

3-7. نمونه هایی از نوآوری در وقف

بررسی وقف نامه های گذشته و حال کشورمان نشان می دهد که بخشی از عایدات حاصل به طور عام وقف امور خیریه شده اســت و بخشی دیگر به موارد خاصی مانند تأسیس یا تعمیر و نگهداری مساجد، مقابر، تکایا و حسینیه ها، پلها و جاده ها، کاروانسراها، مدارس و حوزه های علمیه، تأسیس آب انار و حمام و دیگر اماکن عام المنفعه اختصاص یافته اســت. همچنین موارد دیگری مانند عزاداری حضرت سید الشهداء ( علیه السلام ) و دیگر مراسم مذهبی، اطعام فقرا، تهیه لباس و مسکن، کمک به در راه ماندگان، روشنایی مساجد و معابر و امثال آن در وقف نامه ها به چشم می خورد. لکن همان گونه که ذکر شد، نیازهای جدیدی در جامعه امروزی مشاهده می شود که مساعدت های مالی مردمی از قبیل منافع دائمی وقف می تواند در رفع آنها بسیار راهگشا باشد. برای نیل به این هدف ضروری اســت که در نهاد وقف نوآوری هایی صورت گیرد تا مردم با حفظ اشتیاق در موقوفه های متعارف، نیم نگاهی نیز به معضلات جدید جامعه داشته باشند. گرچه در سالهای اخیر شاهد برخی موقوفه ها با مصارف خاصی هستیم که به چند مورد اشاره می شود:
یکم. مدرسه سازی. خیرین مدرسه ساز در سالهای اخیر کمک شایانی به آموزش و پرورش نموده اند و امروزه به گروه بسیار فعالی تبدیل شده اند ( لطیفی، 1387: 16).
دوم. تعمیم زبان فارسی و تکمیل وحدت ملی. دکتر محمود افشار یزدی املاک و باغات زیادی را وقف نموده اند که از جمله مصارف آن عبارت اســت از: تألیف، ترجمه و چاپ کتاب و رساله مربوط به ادبیات فارسی و تاریخ و جغرافیای ایران.
سوم. کمک به امور متعدد علمی فرهنگی. مؤسسه خیریه فرهنگی علوی زاهدان در سال 1385 املاکی در پاساژ زاهدان را وقف نموده تا در موارد متعددی مصروف شود، از جمله: احداث و راه اندازی مراکز دینی، مذهبی، علمی فرهنگی، خدماتی، درمانی، ورزشی، تجاری، مسکونی، اداری و خیریه، پرداخت وام دانشجویی، ازدواج، مسکن، برگزاری طرح های تابستانی، برگزاری دوره های مربیگری، برپایی اردوهای علمی - فرهنگی، حمایت از مؤلفان و مترجمان برای چاپ و ترجمه و نشر کتاب و مقالات علمی تحقیقی ( رضایی، 1387: 56).
چهارم. کمک به مبتلایان بیماریهای خاص. شخص در سال 1386 ملکی را برای درمان این بیماران وقف کرد.
پنجم. کمک به نمایشنامه نویسی، فیلم و تئاتر دینی. وقفی در فسا برای مصارف مذکور سال 73.
ششم. توسعه هتل های روستایی و جلب توریست. وقفی در فسا برای مصارف مذکور: سال 73.
هفتم. در سالهای اخیر در ارومیه وقفی صورت گرفته که برخی از مصارف آن عبارتند از: سرمایه گذاری در امور کشاورزی و دامداری، ایجاد و توسعه هتل های روستایی برای جلب توریست، ایجاد مراکز صنایع دستی، مساعدت به روستاییان و کشاورزان بی بضاعت و پرداخت وام ضروری به آنان و ... ( رضایی 1387: 56).
هشتم. در سال 1387 در نیشابور ملکی وقف شده اســت تا منافع آن جهت اهداء جوایز به ورزشکاران محل و مسجد صرف شود. ( رضایی 1384: 56).
نهم. همچنین به عنوان نمونه ای جدید در این دوران می توان به بنیاد علمی آموزشی قلم چی اشاره کرد که جهت گسترش دانش و آموزش در سراسر کشور با اولویت دانش آموزان بی بضاعت در سال 1384 وقف شده اســت ( میراث جاودان 1385: 46).
دهم. موارد دیگری از وقف های متفاوت: محافظت از موزه ها و آثار باستانی، تهیه زیور آلات و طلا برای نو عروسانی که توانایی تهیه آن را ندارند، درمان کردن حیوانات و پرندگان و نگهداری و مراقبت از مرغان اهلی، ایجاد بوستان ها و باغهای ویژه رهگذران تا از سایه و میوه های آن بهره مند شوند، ایجاد سرویس های بهداشتی عمومی، تهیه وسایل خنک کننده مانند پنکه برای آسایش بیماران در فصل گرما، تهیه دانه پرندگان در زمستان، وقف درخت گردو تا گردوهای آن به عنوان تشویق به کودکانی داده شود که تازه به مسجد آمده اند، وقف زمین در جهت گسترش فن آوری صلح آمیز هسته ای ( لطیفی 1387: 16).
یازدهم. در لبنان موقوفه ای اســت که از عواید آن باید دو نفره هر روزه در بیمارستان بر سر بالین بیماران حاضر شوند و در حالی که با هم نجوا می کنند، به طوری که بیمار صدای آنها را بشنود ( اما تصور کند آنها به او توجه ندارند ) جملاتی را در مورد بهبودی او رد و بدل کنند و بدین وسیله او را روان درمانی نمایند ( حائری 1380: 431).
مواردی که ذکر شد چند نمونه امیدوار کننده در تاریخ وقف بخصوص در سال های اخیر اســت که می تواند الگویی عملی در کاربرهای جدید وقف برای مصارف زیست محیطی و توسعه آن باشد. گرچه در وقف نامه های گذشته نیز مواردی از این قبیل یافت می شود.

پی نوشت ها :

1. « لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شیء فان الله به علیم » (آل عمران/92).
2. « ... وما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله هو خیرا و اعظم اجرا و استغفروا الله ان الله غفور رحیم » (مزمل/20).
3. « لیس لبر تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن الله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبیین و ءاتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلوه و ءاتی الزکوة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المنقون » (بقره/177).
4. « المال و البنون زینة الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا » (کهف/46).
5. « و یزید الله الذین اهتدوا هدی و الباقیات الصالحات خیر عند ربک و خیر مردا » (مریم/76).
6. عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال: لیس یتبع الرجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال: صدقة اجراها فی حیاته فهی تجری له بعد موته، او ولد صالح یدعو له، او سنة هدی استنها فی بها بعده.
7. ... و شروطه: القبول و التقرب و الاقباض والتنجیز والدوام و اخراجه عن نفسه.
8. « ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها » (نساء/58).

منبع مقاله :
سید امامی، کاووس؛ (1389)، اخلاق و محیط زیست ( رهیافتی اسلامی )، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

هفته سوم آذر بهترین های اجتماعی و فرهنگیبا این همه، وجه اشتراک در حاصل کار فریبنده است؛ رأی برّنده‌ای که آدرونو و فوکو درباره وبلاگ یک مهندس تفکر و اقدام در برنامه ریزی استراتژیک برنامه ریزی استراتژیک


ادامه مطلب ...

استارتاپ هایی که در سال 2017 می ترکانند (2)

[ad_1]
روزنامه هفت صبح - محمدجواد ترابی: «بیزینس اینسایدر» روایت می کند؛ 11 تای آن را در مطلب قبل معرفی کردیم، 11 مورد را هم امروز می خوانید.

استارتاپ ها، با سرعت پرشتابی در حال تبدیل شدن به مدل اصلی شروع کسب و کار در تمام دنیا هستند و به همین سبب است که به تازگی با آغاز هر سال، فهرستی از پدیده های نوظهور که باید منتظر طوفان آن ها در دنیای صنعت و تجارت به ویژه فناوری باشیم، معرفی می شوند. اما به جز زبده های استارتاپ ها، دیگر چه کسی جز سرمایه گذاران خطرپذیر برای تعیین این فهرست مناسب است؟

 

این سرمایه گذاران هستند که این صنعت را رصد می کنند، استارتاپ ها را راهنمایی می کنند، به غرولندهایشان گوش می کنند و روی آن ها سرمایه گذاری می کنند. بیزینس اینسایدر به سراغ همین سرمایه گذاران خطرپذیر (VC) رفته و فهرستی از این استارتاپ های جوان و در حال رشد در سال 2017 را معرفی کرده است.

12- فروشگاه آنلاین کالاهای لوکس دست دوم


نام شرکت: دِ ریل ریل (The Real Real)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 123 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ این فروشگاه دست دوم، کالاهای لوکس دست دوم را (پس از تایید) با نرخ های پایین به فروش می رساند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ این شرکت از زمان آغاز اجرای آن، سالانه 75 تا 100 درصد رشد داشته است. با افزایش استقبال از این سامانه انتظار می رود در سال 2017، خرده فروشی و جزء فروشی فیزیکی آن نیز راه بیفتد.

 



13- بازار طراحی آنلاین


نام شرکت: مینتد (Minted)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
89 میلیون دلار


چه کاری می کند؟
این شرکت آنلاین، خرید کارت های سفارشی را آسانتر و مقرون به صرفه تر از همیشه کرده است؛ اما کارش محدود به این نماند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ مریم نفیسی که والدینی ایرانی و چینی دارد، مدیرعامل باتجربه ای است که زمان زیادی را صرف توسعه مینتد در سال 2016 کرده است؛ از طراحی دکور خانه ها تا خرده فروشی های فصلی.

 



14- زمان گران فروشی که گذشت، پولت را پس بگیر


نام شرکت: ارنی (Earny)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
1.2 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ ارین، قیمت هر چیزی که شما خریده اید را دنبال می کند و با کاهش و افت قیمت آن، پول تان را بر می گرداند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ این یک نوع مبارزه حقوقی با گران فروشی است، برخی خرده فروشی ها با قیمتی گزاف اقدام به گران فروشی می کنند ولی قیمت واقعی چیز دیگری است. در فضای آنلاین اما همه چیز به سرعت قابل پیگیری است. گویی «ارنی» کارگزار تعزیرات آنلاین است.

 



15- سازنده چمدان های فناوری دوست


نام شرکت: اوی (Away)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 11 میلیون دلار


چه کاری می کند؟
این چمدان ها که از فناوری های به روزی بهره می برند، حتی قابلیت شارژ گوشی و تبلت همراه را به مسافر می دهند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ آن طور که معلوم است، فناوری های به کار رفته در این چمدان ها، جدا از امکان دنبال کردن آن ها و فناوری های خاصی که برای راحتی مسافر یکجا جمع کرده اند، به دنبال سورپرایزهایی در سال 2017 هم هستند، چیزی که شاید بسیاری از مسافران دنبالش باشند.

 



16- جعبه اشتراک لباس های سایز بزرگ


نام شرکت: دیا اند کو (Dia & Co)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
25 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ آن ها با مدل «در خانه امتحان کن»، لباس ها و بدلیجات تزیینی را به در خانه هایی می رسانند که مشترکان «سایز بزرگ» دارند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ آنها بازار هدف خود را محدود به افرادی کردند که کمتر طراحی خاص آنها با اقبال رو به رو می شود. افرادی که به سایزهای بزرگ لباس و بدلیجات نیاز دارند، حق انتخاب زیادی در بازار ندارند؛ اما حالا می توانند در خانه انتخاب های زیادی را امتحان کنند.




17- سبک جدیدی از «اپ» سازی


نام شرکت: آمینو (Amino)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 28 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ آمینو به هر شخصی که سر از اینترنت دربیاورد این امکان را می دهد که اپ خودش را بسازد و آن اپ را در پلتفورم آمینو راه اندازی کند. اگر کارش گرفت، آن را به اپ استور معرفی می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ برخلاف آن که آمارها نشان می دهد تمایل جهانی برای نصب اپ کاهش پیدا کرده است. آن ها بیش از 250 اپ جدید را با موفقیت به اپ استور معرفی کرده اند.

18- یک بیسیم برای نوجوانان


نام شرکت: مارکو پولو (Marco Polo)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 25 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ نیمی شبیه به اسنپ چت و نیمی شبیه به یک بیسیم؛ این اپی است برای گپ و گفت که محبوب نوجوانان شده.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ نه ویدئو چت جدید است و نه فناوری بیسیم، اما ترکیب آن هاست که چیزی متفاوت و پدیده خاص کم سن و سال ها را پدید آورده است.

 



19- برف روبی به سبک برخط

 
نام شرکت: پلوز اند موز (Plowz & Mowz)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 1.5 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ ترکیبی از مشاغل فصلی که برای نگه داری خانه های بزرگ (ویلاها) لازم است را یک جا و آنلاین تقاضا دهید.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ برف روبی، چمن زنی، برگ روبی و... این ها کارهایی است که می توان امید داشت برای تقاضا و انجام درست آن از شبکه اینترنت بهره برد؛ تقاضا، اجرای درست کار و پرداخت همگی به واسطه این اپ ممکن شده است.

 



20- یک سامانه پخش زنده جدید از اخبار کسب و کار


نام شرکت: چددار (Cheddar)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 13 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ یک سامانه پخش زنده و مبتنی بر تقاضا که قرار است اخبار دست اول کسب و کار را به لحظه به دست مخاطب برساند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ پایگاه ها و شبکه های معتبر انتشار اخبار دست اول کسب و کار کم نیستند، اما تفاوت در اینجا است که این سامانه با بهره گیری از تجارب پخش زنده در اینترنت می خواهد اخبار را سریعتر و آسانتر از هر روش دیگری به دست مخاطب برساند.

 



21- کلیپ های ویدئویی به لحظه


نام شرکت: موزیکالی (Musically)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 16 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ مزیکالی با ممکن ساختن تولید به لحظه کلیپ های ویدئویی، محبوب نوجوانان شده است.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ آن ها همین حالا هم نوازندگان و ستاره های  جدید را به دنیا معرفی کرده اند، بی آنکه تهیه کننده ای در کار باشد. موزیکالی از دو سال پیش در صدر اپ های 20 کشور قرار گرفته است و یک میلیون ویدئو روی این سامانه بارگذاری شده است.

 



22- ذخیره عکس ها در فضای ابری


نام شرکت: اور (Ever)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (2)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 13 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ به طور خودکار عکس های گوشی را در فضای ابری (خارج از گوشی در بستری آنلاین) ذخیره می کند و حافظه گوشی را همیشه به اندازه کافی خالی می گذارد.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ جدا از این که شما از ذخیره تصاویرتان همیشه مطمئن خواهید بود، «اور» به شما اجازه می دهد عکس هایتان در فضای مجازی را نیز یکجا ببینید و تجربه متفاوتی را در اختیار شما قرار می دهد.

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

استارتاپ هایی که در سال می ترکانند استارتاپ هایی که در سال می ترکانند


ادامه مطلب ...

فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی (2)

[ad_1]

فصل دوم

مکانت فطرت آدم

شناخت فطرت با شناخت نفس ارتباط مستقیم دارد؛ بلکه همان شناخت نفس است، و به مصداق «من عرف نفسه فقد عرف ربه» شناخت نفس، شناخت رب و معبود انسان است و شناخت مبدأ و معاد یکی است؛ زیرا انسان از همانجا که آمده است، به همانجا می‌رود:
انا لله و انا الیه راجعون (1)
ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم.
امام صادق (علیه ا‌لسلام) فرمود:
ان روح المومن لاشد اتصالا بروح «الله» من اتصال شعاع الشمس بها (2)
اتصال روح مومن به روح خداوند از اتصال شعاع خورشید به خورشید شدیدتر است.
بنابراین شناخت مبدأ و معاد، نتیجه شناخت خود انسان است؛ بلکه حقیقت او است و کسی که به آنها و به او جهل داشته باشد، حقیقت و اصل خود را فراموش کرده است:
نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (3)
خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خودفروشی» گرفتار کرد.
نکته مهم و ظریفی که لازم است به آن توجه شود اینکه منظور از معرفت نفس این نیست که من نبودم و موجود شدم، پس آفریدگاری دارم؛ زیرا این تفکر حصولی است و از راه مفاهیم، استنتاج شده و همانند سایر دانش‌های حصولی و ذهنی است و ممکن است بعد از آن اعتراف به مبدأ و معاد نباشد؛ مثل اثبات خداوند تعالی به وسیله متکلمان از طریق حدوث عالم، یا به روش حکما از طریق برهان امکان و وجوب. بنابراین استدلال بر توحید خداوند تعالی از طریق حدوث نفس، استدلال از طریق آیات آفاقی است نه انفسی؛ زیرا توجه به نفس از این دیدگاه، گوشه‌ای از آیات آفاقی است و نمی‌توان آن را معرفت ناب نفس نامید. ولی اگر خود را با علم حضوری مشاهده کند و بیابد که ذانش عین ربط به موجود مستقل است، حتماً مربوط (خداوند سبحان) را به اندازه شهود خود مشاهده می‌کند.
این شهود، شهود با چشم حسی و ظاهر نیست؛ زیرا «لا تدرکه الابصار» (4) بلکه شهود حقیقت، با دید جان و حقایق ایمانی است:
لاتدر که العیون مشاهده الابصار و لکن راته القلوب بحقایق الایمان. (5)
شناخت خود با علم حضوری، واقعیتی خارجی و شخصی است که نه کاسب است و نه مکتسب. یافتن خود به علم حضوری، عین یافتن وجود خدا و وجود خود، عین ربط به حضرت حق تعالی است؛ پس شهود نفس، عین شهود ربط به حضرت حق تعالی است و با این شهود، هم مبدأ و هم معاد مشاهده می‌شود که «هو الاول والاخر» (6) و اگر خودش را فراموش کند، مبدأ و در نتیجه معاد نیز فراموشی می‌شود.

حقیقت وجود

حقیقت حق که مقام صرافت وجود است، از جهت تحقق و انیت، ظاهرترین و بدیهی‌ترین است؛ بلکه با تعبیر دقیق‌تر، تنها ظاهر و تنها بدیهی است که مخلوقات در کنف برخورداری از نور وجود او ظهور می‌یابند؛ گرچه از لحاظ مفهوم و ماهیت، مخفی‌ترین شیء است. بنابراین حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
ما عرفناک حق معرفتک
ما تو را آن گونه که باید، نشناختیم.

دایما او پادشاه مطلق است *** در مقام عز خود مستغرق است

حقیقت وجود، به اعتبار تجلی در اعیان، عین موجودات است، به اعتبار انبساط شامل همه حقایق می‌شود و با قید وحدت و صرافت، معیت سریانی با حقایق دارد، و احاطه‌اش بر حقایق، احاطه سریانی است؛ ولی معیت و احاطه اصل وجود در مقایسه با موجودات، احاطه قیومی است. بنابراین هر چه هست او است و ظهوراتش حتی مفهوم عدم که در ذهن شکل می‌گیرد، به برکت سوسویی است که از نور وجود به او اضافه می‌شود و کسی که معرفت او نسبت به وجود، کامل می‌شود، این حقیقت را درمی‌یابد؛ از این رو حضرت علی (علیه ا‌لسلام) می‌فرماید:
ما رایت شیئاً الا و رایت الله قبله و بعده ومعه و فیه (7)

دلی کز معرفت نور و صفا دید *** به هر چیزی که دید، اول خدا دید

فقط او است که به صورت مهر یا قهر ظهور می‌یابد:

گر به صلح آییم عکس مهر او است *** ور به جنگ آییم عکس قهر او است

حقیقت حق به اعتبار ذات و حقیقت، در حجاب عزت مستور، و مستغرق در غیب هویت است؛ به نحوی که از این جهت بین آن حقیقت و غیر آن حقیقت، حتی اسما و صفات در مقام احدیت و واحدیت، نسبتی وجود ندارد.
حقیقت حق برای احدی معلوم نیست؛ گرچه بر حسب انیت و تجلی خارجی برای هر موجودی به قدر سعه وجودی آن معلوم است حق همه حقایق را ادراک می‌کند؛ ولی ممکنات، به واسطه محدودیت، ذات حق را ادراک نمی‌کنند.

به کنه ذاتش خرد برد پی *** اگر رسد به قعر دریا خس (8)

مراتب اسما و صفات الهی

نخستین فیض از حضرت فیاض، اسم اعظم الهی یعنی اسم «الله» است که جمیع اسما و صفات الهی و ظهورات حضرتش در تمام مظاهر و آیات را در بردارد و این اسم محیط به تمام اسما و صفات و ظهورات آنها می‌باشد و اولین ظهور آن اسم شریف، اسم ذاتی رحمان و رحیم است که از اسمای جمالی هستند و تمام اسمای دیگر را در برمی‌گیرند و نورشان در تمام اسمای دیگر منعکس است. همان‌گونه که نفس در تمام قوای خود سریان دارد، هر آینه‌ای به حسب ظرفیت و قابلیت خود از فیض ظهور او برخوردار است. با این کثرت اسمایی و صفاتی، نخستین کثرت در دار وجود واقع شد.
افق هر اسمی به فیض اقدس نزدیک‌تر باشد، جهت وحدتش تام‌تر و بطون آن بیشتر و جهات کثرت و ظهور در او کمتر است، و بر عکس هر چه از فیض (9) اقدس و اسم اعظم دورتر باشد، جهت کثرت در او بیشتر و ظهور او بیشتر است. به همین دلیل عارف بالله می‌یابد که اسم اعظم در عین اینکه کل کمالات را دارا است و مشتمل بر تمام اسما و صفات است، افق وحدت او از تمام اسما بیشتر است؛ زیرا به افق فیض اقدس نزدیک‌تر است.
اسم اعظم «الله»، رب تمام اسما و در حد اعتدال و استقامت است؛ به گونه‌ای که برخلاف اسمای دیگر، نه جمال بر جلال غلبه دارد و نه جلال بر جمال غلبه دارد؛ همچنین نه ظاهر بر باطن غلبه دارد و نه باطن بر ظاهر و نیز نه اول بر آخر غلبه دارد و نه آخر بر اول. گرچه هر اسمی جامع جمیع اسما و مشتمل بر همه حقایق است، در عین حال بعضی صفات در آن بر بعضی صفات دیگر غلبه دارد؛ برای مثال جمال بر جلال، یا جلال بر جمال غلبه دارد؛ چنان که در اسم رحیم، رحمت در او ظاهر و سخط در او باطن است. (10) برخی صفات احاطه تامه بر اشیا دارند و هیچ موجودی از حیطه آن صفات خارج نیست؛ اما برخی از صفات این گونه نیستند. صفاتی که بر همه اشیا حکومت دارند و مبدأ سایر اسمای محیط نیز می‌گردند، عبارتند از حیات، علم، اراده، قدرت، سمع، بصر، کلام، که از آنها به امهات صفات، ائمه سبعه و اسمای الهیه تعبیر کرده‌اند و این صفات منشاً اسمای کلیه حقند. (11)

مراتب تعینات وجود

مراتب تعنیات وجود عبارت است از: تعین اول مقام «اوادنی» و مرتبه فیض اقدس، و تعین دوم مقام «قاب قوسین»، مقام اسما و صفات و حضرت علمیه و مرتبه عقول طولیه و عرضیه و عالم مثال و شهادت و ماده.
حقیقت وجود در جمیع مراتب سیر می‌کند و از سیر تجلی وجود، این مراتب پیدا می‌شود. بنابراین جمیع این مراتب مجلای ظهور حق و وجود مطلق است و هیچ یک از این مراتب و تعینات، مظهر تفصیلی وجود حق و اسما و صفات حق نیست؛ یعنی صلاحیت مظهریت کامل حق را ندارد. رتبه تجلی اول که از آن به حضرت جمع و وجود تعبیر کرده‌اند، به دلیل آنکه حقایق در این مقام به نحو کثرت در وحدت موجود است و ظهور تفصیلی ندارد، صلاحیت مظهریت حق را فاقد است.
مرتبه تجلی دوم نیز صلاحیت مظهریت حق را فاقد است. در این مرتبه با آنکه جمیع حقایق به وجود علمی به تبع اسما و صفات حق موجودند، ولی چون این مقام، مقام قضای الهی است، حقایق به وجود خاص خود موجود نیستند؛ بلکه وجود آنها وجود تبعی علمی است و جامع نشئات وجود نمی‌باشد. عقل اول نیز مظهر تام حقیقت وجود نیست؛ چون فاقد نشئات مثالی و عنصری است؛ همچنین سایر مظاهر وجودی. امر الهی اقتضا می‌کند ظهور صورت اعتدالیه‌ای که نه وحدت ذاتیه در آن غلبه داشته باشد و نه کثرت امکانی بر آن حقیقت مسلط باشد، تا اینکه مظهر حقیقت حق باشد و حق به اعتبار اسمای تفصیله واحدیت جمعی ذات در آن تجلی کند. (12)

فطرت الهیه آدم، مرتبه اعظم تجلیات

در عالم وجود صورتی که ابتدای ظهور آن نشئه عنصری است، انسان است. انسان به اعتبار فنای در احدیت، واجد این مرتبه در تعین است و به اعتبار ظهور در واحدیت و نیل به مقام قاب قوسین، مشتمل بر این مرتبه است.
عین ثابت انسان کامل، سمت سیادت بر سایر اعیان دارد و مبدأ تعین جمیع اعیان است و به این اعتبار، مبدأ اعیان ثابته جمیع ممکنات است.
مراتب خلقی به اعتبار آنکه صور اسمائیه با تعینی از تعینات «عقلی، نفسی، مثالی و جسمی» در آن مراتب ظهور کرده است، مظهر تام به شمار نمی‌رود؛ چون جامع جمیع کمالات جلایی و استجلایی و اظهاری نیست.
انسان کامل چون احاطه به مراتب اطلاق الهی و تقیدی عبدی دارد، وجود او دارای نسخه ظاهر و باطن است؛ همچنین از جهتی منسوب به حضرت غیب وجود است و از جهتی جامع مراتب کونیه خلقیه است. به اعتبار آنکه دارای وجود عنصری مادی است، عبد است و به اعتبار آنکه مبدأ جمیع تجلیات خلقی است، رب است؛ به اعتبار فنا در احدیت و مقام «اوادنی»، منشأ جمیع تعینات موجود در واحدیت و جمیع تعینات اسمی و صفتی ناشی از تجلی در احدیت است. به اعتبار آنکه اسم الله، از تعینات حقیقت کلیه محمدیه (صلی الله علیه و آله و سلم) است و در جمیع اسما تجلی کرده است، مبدأ تعینات اعیان ثابته ممکنات است و اعیان ممکنات، صورت و ظاهر باطن انسانند؛ و به اعتبار ظهور در عوالم غیبی و سیر در عقول طولی و عرضی و تجلی در عوالم روحانی در قوس نزول، مظهر اسم الله است. (13)
مرتبه انسان کامل ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)، که از آن به مرتبه عمائیه تعبیر کرده‌اند، جامع جمیع مراتب الهیه و کونیه از عقول و نفوس عالم برزخ و مثال و عالم طبع و ماده است. این حقیقت «انسان کامل»، مضاهی و محاذی مرتبه الهیه است. فرق بین این مرحله و مرحله الهیه به اعتبار ربوبیت و مربوبیت‌ است. حقیقت محمدیه «مربوب» و مرتبه رب الهیه، «رب» این حقیقت است؛ چون این حقیقت مظهر اسم اعظم است و سایر اسما محکوم به حکم اسم اعظم هستند. بنابراین مظهر اسم اعظم، ظاهر در جمیع مظاهر است؛ یعنی حقیقت محمدیه (صلی الله علیه و آله و سلم)، به اعتبار نشئه عنصری متاخر از جمیع انبیا است، ولی چون مظهر اسم «الله» است، متجلی در تمام مظاهر است و به اعتبار مقام کلی ولایت، جمیع انبیا از تعینات آن گوهر پاک هستند.
تحلیل حقیقت فطرت الهیه تجلی اسم اعظم (با محوریت آیه فطرت)
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ (14)
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده است. دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا

منظور از وجه

انسان دارای دو وجه است : 1. ظاهری 2. باطنی
وجه ظاهری عبارت از مقادیم بدن است که در اقامه وجه به طرف جسم، باید مقادیم بدن به طرف آن جسم باشد؛ مثل رو به قبله در نماز، ذبیح و ... که باید مقاویم بدن به طرف مسجدالحرام باشد؛ زیرا تقابل جسم با جسم است.
وجه باطنی عبارت از جهات باطنی و دراکه انسان است که از لحاظ ظاهری، مخفی و ناپیدا است و آنها هفت وجه هستند:
1. حس 2. عقل 3. قلب 4. روح 5. سر 6. خفی 7. اخفی
این هفت مرتبه، مراتب باطنی انسانند و به هفت شهر عشق نیز معروف هستند.

1. حس:

خود به دو قسم تقسیم می‌شود: مقید و مطلق. مقید، قوه‌ای است، که مدرک محسوسات عالم ملک است و مطلق، قوه‌ای است که محسوسات پنج گانه عالم برزخ با آن درک می‌شود.

2. عقل:

قوه‌ای است که معقولات را درک می‌کند و دارای مراتبی است که در مرتبه عقل بالملکه، معقولات را به وسیله برهان درک می‌کند؛ ولی در مرتبه رشد، کمال و شدت، معقولات را با کشف و شهود درک می‌کند و از آن تعبیر به «عقل بالمستفاد» می‌شود.

3. قلب:

مرتبه‌ای از نفس، که با آن، عاشق خود و کمالات خود است و تمام همش، تحصیل کمالات نفس است. حال اگر متوجه کمالات محسوس شود و از کمالات معقول باز ماند، دچار خسران ابدی می‌شود؛ ولی اگر متوجه کمالات معنوی فطری (معرفت و عبودیت) شود و همش را صرف تحصیل آنها کند، رستگار خواهد شد؛ به عنوان مثال اگر انسان به حسب فطرت، متوجه شود که عاشق کمال و جمال غیرمتناهی است و غیر حق، متناهی و محدودند، و تنها موجودی که سزاوار محبوبیت است ذات اقدس پروردگار است که صرف الوجود است و در کمال و جمال، غیرمتناهی است، چنین عبدی به عقل، مدرک مولا و به قلب، محب مولا است و تمام ادراکات و حرکات او برطبق نظر مولا و معشوق حقیقی می‌باشد.

4. روح:

مقامی که سالک با قلب خود، حق را که در مرتبه اسمای ظاهره پروردگار ظاهر است، مشاهده می‌کند؛ یعنی در مرتبه‌ای از مراتب پروردگار که مرتبه «هوالظاهر» است، آیات و جلوات حق را فقط در مرتبه مظاهر خلقیه مشاهده می‌کند؛ ولی به مظاهر امریه و عالم مجردات راهی ندارد.

5. سر:

سِرّ وجودی است که سالک در این مرتبه مورد تجلیات صفات پروردگار واقع می‌شود؛ به گونه‌ای که در اسمای باطنه فانی می‌گردد و به مرتبه احسان و حق الیقین می‌رسد.

6. خفی:

مقامی است که سالک در آن مورد تجلیات اسمای باطنی واقع می‌شود و وحدت حقه حقیقیه را در کثرت اسمای باطنه مشاهده می‌کند؛ به گونه‌ای که مظهر اسم الباطن می‌شود و از خود، صفات و افعال خود غافل می‌شود و جز حق نمی‌بیند، که این، مقام حق الیقین به وجه تام است.

7. اخفی:

مقامی است که سالک مستغرق در تجلیات اسمای باطنه می‌شود؛ به نحوی که از فنای خود نیز غافل است.

منظور از اقامه وجه (15)

اقامه وجه کن، یعنی به صورت کامل توجه کن که کنایه از توجه عمیق و تمام عیار است. همانگونه که انسان مراتب مختلف دارد، اقامه وجه او در مراتب مختلف نیز متفاوت است که به صورت اجمال به آن می‌پردازیم.

اقامه وجه در مرتبه حس: یعنی توجه به رعایت حدود

الهی، که لازمه‌اش شناخت حقوق، حدود و معرفت الهی است که متوقف بر اجتهاد در علم فقه و اصول آن یا تقلید و رجوع به فتوای مجتهد جامع الشرایط است.

اقامه وجه در مرتبه عقل:

یعنی توجه عقل به معارف الهیه توحید، اسما و صفات الهی، معاد، نبوت و... که برای تحصیل آنها، باید به کتاب فطرت و ذات چنگ زنیم؛ همان‌گونه که خداوند تعالی فرمود:
اقراء کتابک (16)
بخوان کتاب خودت را.

اقامه وجه در مرتبه قلب:

عبارت است از تخلق قلب به صفات حسنه و اخلاق پسندیده که عمده آنها، عبودیت و خضوع در برابر ذات مقدس پروردگار است به یقین، کمال جمیع ملکات حسنه، متوقف بر عبودیت است؛ به عنوان مثال صبر اگر برای عبودیت و خضوع در برابر ذات مقدس پروردگار باشد کمال است؛ در غیر این صورت کمال نیست.

اهمیت اقامه وجه:

اگر ارتقا به آسمان معرفت و فطرت ممکن نشود، نفوس در زمین طبیعت فرو می‌روند و در آن مخلد می‌شوند. اگر انسان توجه خود را از طبیعت و ادناس و ارجاس بر ندارد و به مطهرات و اشیای متعالی معطوف نکند، در آن ادناس و ارجاس فرو می‌رود و غبار سنگین غفلت و حجاب غلیظ جهالت بر سر فطرت گسترده می‌شود؛ به صورتی که امکان ظهور نور آن به خارج امکان‌پذیر نیست.

للدین:

در آیه شریفه آمد که رو به دین آور. دین درگاه معشوق است، نه معشوق حقیقی؛ زیرا وصول به معشوق حقیقی وابسته به فنای عاشق است که مقدمه لازم آن، ادراک حضوری معشوق و نیز ادراک علمی است. پس در آغاز باید اقامه به درگاه معشوق کند و از اینجا آشکار می‌شود که طریق وصول به حقیقت، شریعت است. (17)

حنیف:

این کلمه بر وزن فعیل و در مقابل جنیف قرار می‌گیرد. جنیف یعنی کسی که در حال حرکت، پاهایش به سمت حاشیه و بیرون متوجه است و تهدید به سقوط می‌شود. آیه «متجانف الاثم» (18) به این اشاره دارد که آنچه حرام شده را مرتکب شود. یعنی به باطل گرایش دارد و از حق منحرف می‌شود.
بنابراین حنیف یعنی بدون ذره‌ای انحراف، اعوجاج و گرایش به باطل و اینکه انسان معدن اعراض از مخالفت با حقیقت باشد و تمام توجهش به حقیقت و دین باشد.
حقیقت حنافت را در ضمن سه مقدمه بیان می‌کنیم:
الف. انسان دارای یک قلب است؛ همان‌گونه که خداوند تعالی فرمود:
ما جعل لرجل من قلبین فی جوفه (19)
برای هیچ کس، دو قلب در باطن او قرار نداد. بنابراین توجه به دو چیز در آن واحد امکان‌پذیر نیست.
ب. نفس، جسمانیه الحدوث است؛ یعنی بعد از حدوث بدن انشا می‌شود. پس نفس دارای دو نظر است: یک نظر به طبیعت و یک نظر به مجردات. ولی در آغاز خلقت، توجه او به طبیعت است و کم‌کم علاقه مفرطی به بدن و طبیعت پیدا می‌کند؛ به گونه‌ای که نفس و بدن را اشتباه می‌کند و از کمالات و مقتضیات نفس به طور کلی بازمی‌ماند.
ج. در روایات سفارش جدی به صله رحم و نهی از ترک آن شده است. در یک تحلیل منظور از رحم، طبیعت است؛ بلکه مرحوم شاه‌آبادی معنای دقیق آن را طبیعت (20) می‌دانند.

بیان وصل و قطع طبیعت:

چون طبیعت برای انشای روح و حصول ولد روحانی واسطه است، باید وساطت خود را در حضانت ولد روحانی و تکامل آن حفظ کند و این معنا وقتی محقق می‌شود که به طبیعت، نظر آلی (وسیله) داشته باشد نه استقلالی؛ یعنی طبیعت را برای وصول روح به کمالاتش اداره کند، نه برای خود طبیعت. به این وسیله و به این نظر، صله طبیعت محقق و موجب صله پروردگار می‌شود. و قطع طبیعت به این صورت است که به آن نظر استقلالی شود و موجب قطع پروردگار گردد.
پس حقیقت حنافت یعنی؛ اعراض داشتن از طبیعت به نحو استقلال و توجه آلی بدان داشتن.

فطره الله:

فطرت منسوب به فعل محذوف است؛ البته بنا بر اغراء (21) یا مدح. یعنی «الزموا فطره الله» که بیانگر وجوب ملازمه با فطرت است، بدین‌معنا است که طلب ویژه خود را رسیدن به حقیقت فطرت قرار ده و توجه خاص خود را به فطرت معطوف کن؛ زیرا گنبد سبز وجود شما و قله قاف خلقت، فطرت الهیه آدمی است.
همچنین فطره، بر ورزن فِعله آمده است و این هیات در زبان عرب برای هیات و چگونگی فعل آمده است؛ مثل جِلسه که برای هیات جلوس است و مثل قِبله که برای هیات مقابله با چیزی است و در اینجا اشاره به کیفیت خلقت و نوع خاصی از آفرینش است. پس مفاد کلمه فطره الله این است که با کیفیت ایجاد ملازم باش و چون ایجاد و وجود حقیقت واحده است و فرق میان آن دو گفته می‌شود، کیفیت ایجاد، مساوی کیفیت وجود است؛ از این رو فطره الله، یعنی ملازم با کیفیت وجود خود باش یا ملازم با صفات وجود خود برای کشف کمالات سابقه باش. (22)
اضافه شدن فطرت به «الله» در «فطره الله»، حاکی از نکته بسیار مهمی است و آن اینکه کمال حقیقی نوع انسان، رسیدن به «الله» است. «الله» اسمی است که جامع جمیع کمالات است؛ (23) به طوری که هیچ کمالی در آن بر کمال دیگر غلبه و ظهور ندارد؛ به خلاف اسمای دیگر که بعضی از کمالات بر بعضی دیگر غلبه و ظهور دارد. بنابراین فقط انسان کامل است که مظهر تمام کالات حضرت حق بدون غلبه کمالی بر کمال دیگر است؛ یعنی مظهر اسم اعظم الهی به شمار می‌رود. از این رو او آیت کبرا و حجه الله الکبرا است. در واقع آینه تمام قدی است که تمام اسمای الهی در او ظاهر است.
همه مخلوقات، ظهورات عینی اسمای حضرت حق جل و علا هستند. از این جهت تفاوتی بین آنها نیست. تفاوت در این است که ظهور چه اسمی و در چه درجه ظهوری هستند؛ به عنوان مثال آب مظهر اسم «المحی» خداوند تعالی و آتش مظهر اسم «الممیت» حضرت حق است. اسمای الهی از جهت سعه و ضیق با هم تفاوت دارند. تفاوت مخلوقات به تفاوت اسما برمی‌گردد. هر مخلوقی که مظهر اسم محیط باشد، درجه ظهور او بالاتر، و مخلوقی که مظهر اسم محاط باشد، درجه ظهور او پایین‌تر است. اسم شریف «الله» که جامع جمیع کمالات است و نسبت به تمام اسما محیط است، مخلوقی که مظهر او باشد، درجه ظهور و کرامتش از همه مخلوقات بالاتر و مظهر اسم اعظم الهی است.
در آیه بالا، برش و خلقت انسان، برش «الله» معرفی شده است؛ یعنی انسان می‌تواند ظهور اسم «الله» باشد. نشیمنگاه و جایگاه او آنجا است؛ به همین لحاظ اشرف مخلوقات است.
از این رو، انسان کامل به عنوان کون جامع (مخلوقی که جامع تمام ظهورات همه مخلوقات است.) مظهر اسم اعظم حضرت حق معرفی شده است. به عبارتی انسان کامل، میوه عالم است و کل خلقت برای او خلق شده است. در واقع تمام مخلوقات در خدمت او و برای او آفریده شده‌اند. ولی انسان برای خود خداوند تعالی خلق شده است.
یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی (24)
‌ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم.

ذالک الدین القیم:

آیه شریفه تأکید می‌کند که این سنت و روشی پایدار است که خلقت از ازل بر آن نهاده شده است و تنها راه رستگاری و مقصود اصلی خلقت (انسان) به این است که این فطرت الهیه در او شکوفا شود و چون در این فطرت اکتساب، انقلاب و اختلاف راه ندارد، متصف به صفت عصمت و مصون از خطا است و احکامش تأیید شده است و از ملتزمات فطرت، دین قیم است (25)، یا دین عبارت است از التزام به آنچه در فطرت است، (26) پس فطرت در کشف حقایق حقیق است؛ از این رو در صدر آیه شریفه، ملازمه و توسل به آن را با عبارت «فطره الله» تأکید کرده است. (27)
اگر اشکال شود که از آیه «لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله» (28)
معلوم می‌شود که خلقت و برش تمام مخلوقات، الله است، جواب داده خواهد شد که «الله» این آیه با «الله» آیه فطرت تفاوت دارد؛ یعنی این گونه نیست که هر کس «الله» می‌گوید، معنای کامل و دقیق آن را اراده کرده باشد؛ بلکه اغلب کمالی از کمالات حضرتش را طلب کنند؛ به عنوان مثال بیماری که «یا الله» می‌گوید و شفا می‌طلبد، گویا می‌گوید: «یا شافی»؛ کسی که طلب علم می‌کند و «یا الله» می‌گوید، گویا می‌گوید یا عالم ...
مخلوقات نیز گرچه همه «الله» می‌گویند، هر کدام به اندازه ظرفیت وجودی و نیاز حقیقی‌شان «الله» می‌گویند. همان‌گونه که همه مخلوقات به یک اندازه از نور خورشید بهره نمی‌گیرند؛ بلکه هر کدام به اندازه ظرفیت خود می‌توانند از نور آن استفاده کنند. طلب و سوال یک اتم، با یک مولکول، و هر دو با یک موجود مادی، و هر سه با یک موجود برزخی و ...، از «الله» متفاوت است. از این رو بهره آنها از «الله» و نطق آنها با «الله» نیز متفاوت است.
اگر سوال شود چه دلیلی وجود دارد بر اینکه «الله» در دو آیه متفاوت است؟ در پاسخ خواهیم گفت: «الله» در آیه فطرت از زبان حضرت حق تعالی نقل شده است و حال آنکه در این آیه از زبان مخلوقات است.
علاوه بر آن آیه، «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» (29) تأکید می‌کند که انسان ظرفیت دارد تمام اسمای الهی به او تعلیم شود؛ تا جایی که فرشتگان که در مقایسه با موجودات مادی و برزخی اشرف هستند، این ظرفیت را نداشتند. از این رو در پاسخ خداوند تعالی که از آنها خواست حضرتش را از اسما خبر دهند، عرض کردند:
لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا (30)
ما هیچ علمی نداریم؛ جز آنچه تو به ما تعلیم کردی.
کریمه فوق بیانگر همین فطرت «الله» در انسان است؛ زیرا حضرت حق تعالی از تمام اسمای خود در خلقت او قرار داد و او می‌تواند مظهر تمام نمای اسمای الهی باشد. در واقع مرآت کاملی باشد که حضرت حق را با تمام اسما، بدون ظهور و غلبه اسمی بر اسم دیگر ظاهر کند. انسان مظهر اسمای جمالی و جلالی است که در قرآن از این دو ظهور، به دو دست تعبیر شده است. به همین سبب خداوند تعالی به ابلیس فرمود:
ما مَنَعَکَ أَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِیدَی (31)
حال آنکه مخلوقات دیگر را با یک دست خلق شده‌اند؛ یعنی یا مظهر جمال حضرت حق یا مظهر جلال او هستند.
در کتاب «نقدالنصوص فی شرح الفصوص» ذیل کریمه «علم آدم الاسما کلها» به این مطلب تأکید شده است:
رکب فی فطرته من کل اسم من اسمائه لطیفه و هیاه بتلک الطائف للتحقق بکل الاسما الجمالیه و الجلالیه، عبرعنهما بیدیه، ... وکل ماسوی الله مخلوق بیده واحده، لانه اما مظهر صفه اجمال کملائکه الحرمه، او اجلال، کملائکه، العذاب و الشیطان
در فطرت آدم از هر اسمی از اسمای لطیفه خود قرار داد و او را با تمام لطایف آماده کرد تا متحقق به تمام اسمای جمالی و جلالی شود. از صفات جمالی و جلالی به دو دست تعبیر کرده، ... همه ماسوی الله با یک دست خلق شده‌اند، زیرا یا مظهر جمال هستند مثل ملائک رحمت یا مظهر جلال هستند مثل ملائک عذاب و شیطان.
فطر الناس علیها، لاتبدیل لخلق الله
فطرت انسان، حقیقت وجود او است که به نفس جعل انسان، منجعل شده است؛ نه اینکه عرض لازم باشد که به جعل ثانوی جعل شده باشد. همان‌گونه که اثبات استقلالی ندارد، قابل نفی استقلالی بعد از جعل انسان هم نیست؛ از این رو فرمود:
لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله (32)
ذالک لدین القیم
فطرت، امر ذاتی است و تخلف و اختلاف در آن راه ندارد. قابل جعل استقلالی نفیاً و اثباتاً نیست. بنابراین مجالی برای تصرف قوه واهمه و خیال در فطرت نیست. با توجه به اینکه خطا از ناحیه این دو قوه واقع می‌شود، بنابراین فطرت در احکام و مقتضیات خود، معصوم از خطا است. (33)
و لکن اکثر الناس لایعلمون
در این کلام توبیخ و سرزنش است برای کسانی که به احکام و مقتضیات فطرت آشنا نیستند و خود را در بدن خلاصه می‌کنند و در کتاب فطرت خود (وجود خود) که مکتوب به دست قدرت پروردگار است، تفکر و تعقل نمی‌کنند و تمیز بین احکام فطرت و طبیعت نمی‌دهند.
اگر آنها تدبیر در کتاب ذات خود نمایند و مدرک «الله» شوند، از خودبینی به خدابینی، از خودخواهی به خداخواهی می‌رسند، حافظ حقوق فطرت می‌شوند، مانع از انحراف و اعواج آن می‌گردند. (34)

نتیجه‌گیری

1. در نگاه دینی، انسان مفطور بر فطرت الهی است. خداوند، فاطر و آفریننده آسمان‌ها و زمین است؛ به همین دلیل عالم و آدم هویتی جز آیت و نشانه بودن ندارند. آیت و نشانه بودن، همه ابعاد و ذرات مخلوقات را فراگرفته است؛ به گونه‌ای که در هر زاویه و بعدی جز چهره الهی مشاهده نمی‌شود.
وجه بیکران الهی، کرانه‌ای در کنار باقی نمی‌گذارد تا در فراسوی آن، پدیده‌ای به طور مستقل فرصت روز و ظهور داشته باشد. (35)
فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (36)
به هر طرف رو کنید، پس آنجا وجه الهی است.
2. تفاوت انسان با سایر مخلوقات در این است که انسان می‌تواند مظهر اسم «الله» باشد؛ اسمی که کمالات تمام اسمای دیگر را در بردارد و جامع تمام ظهورات الهی است؛ به گونه‌ای که هیچ ظهوری از وجود او بیرون نمی‌ماند و همه کمالات را به نحو مطلق ولی ظلی دارا است. او به گونه‌ای است که به خود، کمالات خود، ربط خود به حق تعالی و ظهور بودن خود، علم و آگاهی دارد و علاوه بر آن، به علم خود نیز علم دارد؛ (یعنی علم مرکب دارد.)
3. قوام انسان به پیوند او با خداوند است؛ یعنی ربط به خداوند تعالی در متن واقعیت او نهفته است. توحید مربوط به متن فطرت و آفرینش عالم و آدم است؛ حقیقتی جاودان و همیشگی است و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. توحید، حق است و حق، ثابت و ازلی است.
قرآن کریم به دلیل اتحاد و یگانگی مخلوق و مفطور با خلق و فطرت، حقیقت انسان را فطره الله معرفی می‌کند در این بیان، آفریده شده هویتی ممتاز از آفرینش ندارد و چون آفرینش نفسی نیست، بلکه معنای اضافی است و در پیوند با حضرت حق تعالی، حقیقت و معنای خود را می‌یابد، تعبیر به «فطره الله» در قبال تعابیری است که برای انسان معنای نفسی لحاظ می‌کند؛ مثل حیوان ناطق، حیوان ابزارساز.
همان‌گونه که آفرینش الله، اضافه اشراقی و معنایی ربطی است که بدون پیوند با خداوند تحقق نمی‌پذیرد، انسان نیز معنایی ربطی است که بدون اضافه شدن به خداوند تعالی حقیقتی ندارد.
یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ (37)
‌ای مردم، شما (همگی) نیازمند به خدایید؛ تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.
فقیر در لغت به کسی گفته می‌شود که ستون فقراتش در هم شکسته باشد که جز در پناه اتکا بر غیر، نتوانند قیام کند. انسان نیز بر همین قیاس جز در پناه ارتباط با خداوند نمی‌تواند قوام و قیامی داشته باشد. (38)
4. فطرت در تمام انسان‌ها وجود دارد و معرفت حق تعالی به علم بسیط (39) برای همه حاصل است. (40)
5. دین اسلام فطری و احکام آن مطابق فطرت است و التزام به دین، لازمه فطرت است.
6. انسان، حقیقت فارد و نوع واحد است.
7. انسان نیاز به قانون فارد و دین واحد دارد تا به مقصد فطری خود راه یابد.
8. فطرت خداخواهی مقوم درونی انسان‌ها و در همه آنها یکسان است؛ بنابراین انسان‌ها ذاتاً مختلف نیستند. اگر اختلافی مشاهده می‌شود، خارج از حقیقت انسانی و حریم ذات آنها است.

پی‌نوشت‌ها

1- بقره/156.
2- کافی، ج2، عربی، ص133؛ به نقل از سرح‌العیون فی شرح العیون، ص10.
3- حشر/19.
4- چشمها او را نمی‌بینند. انعام/103.
5- توحید صدوق، ص19، ج6؛ به نقل از فطرت در قرآن، ص87.
6- اول و آخر او است. حدید/3.
7- شرح دعای صباح، ص47، پاورقی.
8- شرح مقدمه قیصری، ص129-150.
9- فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی.
10- مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ص30.
11- شرح مقدمه قیصری، ص249.
12- همان، ص220.
13- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص23.
14- روم/30.
15- رشحات البحار، ص26.
16- اسراء/14.
17- شذرات المعارف، ص144.
18- مائده/3.
19- احزاب/4.
20- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص26.
21- برای هشدار به مطلب مهمی که جذب یا دفع آن دارای اهمیت باشد، از اغراء استفاده می‌شود.
22- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص3.
23- تفسیر القرآن، ص49.
24- شرح فصوص الحکم، فص یونسیه، ص977.
25- شذرات المعارف، ص129.
26- همان، ص138.
27- همان، ص130.
28- اگر از مخلوقات سوال کنی که چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق فرمود، خواهند گفت (الله)، لقمان/24.
29- خداوند همه اسما را به آدم تعلیم داد. بقره/31.
30- همان/32.
31- چه چیز تو را منع کرد از اینکه به آنچه با دو دست خودم خلق کردم، سجده نکنی؟ اعراف/13.
32- رشحات البحار، کتاب الانسان والفطره،4.
33- همان.
34- همان، ص5.
35- هستی و هبوط، ص178.
36-بقره/115.
37- فاطر/15.
38- هستی و هبوط، ص82.
39- علم بسیط برای همه حاصل است؛ ولی علم مرکب که عبارت از علم به علم است، مخصوص مؤمنان است.
40- قیصری: «شرح فصوص الحکم»، ص613 (پاورقی).

منابع تحقیق :
- ابوالمعالی عبدالله بن محمد میانجی همدانی (ملقب به عین القضات)، تمهیدات، با مقدمه، تصحیح و تحشیه و تعلیق عفیف عسیران، منوچهری، چاپ پنجم، 1370.
- مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، تهران.
- حسن‌زاده آملی، حسن، سرح العیون فی شرح العیون، دفترتبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1379.
- پارسانیا، حمیدرضا، هستی و هبوط، معارف، 1385.
- آشتیانی، سیدجلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، چاپ چهارم، بهار، 1375.
- شفیعی، سیدمحمد، پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی در انسان، دفتر انتشارات.
- شرح المصطلحات الفلسفیه، مجمع البحوث الاسلامیه فى الآستانه الرضویه المقدسه، چاپ اول، 1414 هـ.
- عباس، قمی، مفاتیح الجنان.
- جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، تنظیم و ویرایش: محمدرضا مصطفی‌پور، نشر اسراء، چاپ اول، زمستان، 1378.
- فیض کاشانی، اصول المعارف، تصحیح سیدجلال الدین کاشانی، قم، دفتر تبلیغات، چاپ دوم، 1360.
- قیصری رومی، محمدداوود، شرح فصوص الحکم، مقدمه و تصحیح و تعلیق از سیدجلال الدین آشتیانی، علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1375.
- صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن کریم، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ دوم، 1419هـ، 1988م.
- عبدالباقى، محمد فؤاد، المعجم المفهرس للالفاظ القران الکریم، دار الکتب المصریه (قاهره)، اسماعیلیان.
- شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، نهضت زنان مسلمان، بهمن1360.
- محی الدین بن عربی، تفسیر ابن عربی، بیروت، 1424هـ، 2002م.
- مطهری، مرتضی، فطرت، انجمن اسلامی دانشجویان مدرسه عالی ساختمان، چاپ اول، 1361.
- سبزواری، ملاهادی، شرح الاسما و شرح دعای جوشن کبیر، نجف قلی حبیبی، دانشگاه تهران، چاپ دوم، تیرماه، 1375.
- جامی، نورالدین عبدالرحمان بن احمد، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، مقدمه و تصحیح: ویلیام چیتیک، پیشگفتار: سیدجلال الدین آشتیانی، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، 1360.
- سبزواری، ملاهادی، شرح دعای صباح، تحریر: نجفقلی حبیبی، انتشارات دانشگاه تهران، 1375، چاپ دوم.
- شاه‌آبادی، محمدعلی، شذرات المعارف، بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش‌پژوهان، چاپ اول، 1380.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی


ادامه مطلب ...

شعبده با اهل راز (2)

[ad_1]

تبیین پیامدهای گرایش به عرفان‌گرایی‌های ناسالم

انسان هر اندازه نسبت به پیامدهای کاری که انجام می‌دهد یا راهی که می‌خواهد انتخاب کند، آگاهی بیشتری داشته باشد، در گزینش خود دقت و هوشیاری بیشتری به کار خواهد برد و به طور طبیعی از آفت‌ها و خطرات ایمنی بیشتری خواهد یافت. یکی از دلائلی که افراد (به ویژه جوانان) به برخی از گروه‌ها و یا جریان‌های مدعی عرفان و امور رازواره می‌گرایند آن است که از پیامدها و خطرات پیش روی آگاهی چندانی ندارند. این امر وقتی با فریب کاری مدعیان نیز همراه شود بر مشکلات کار می‌افزاید. بنابراین یکی دیگر از وظایف دلسوزان مکتب و جامعه اطلاع‌رسانی با بیان و ابزار مناسب و ارائه هشدارها و آگاهی‌های لازم به جامعه است. در این زمینه گروه‌های مرجع جامعه، خطیبان و سخنرانان و رسانه‌ها وظایفی دو چندان برعهده دارند.

معرفی اسوه‌های عرفانی

طبع آدمی چنان است که اگر تجسم آموزه‌های دینی و عرفانی را در افراد مشاهده کند پذیرش آنها برایش آسان‌تر می‌شود و برای عمل به آنها انگیزه بیشتری می‌یابد. مضاف بر اینکه همواره افراد تازه وارد و کم تجربه این راه سفارش شده که:

طی این مرحله بی‌همرهی خضر مکن *** ظلمات است، بترس از خطر گمراهی

طرح نظریه الگوها یا اسوه‌ها در منابع دینی، و به طورکلی یکی از اهداف نزول پیامبران و پیشوایان دینی، همین نکته بوده است. خوشبختانه علاوه بر پیامبر اسلام (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) و امامان بزرگوار، در بین مذاهب اسلامی، به ویژه تشیع، همواره عارفان نامداری بوده و هستند که می‌توان آنها را به عنوان نمونه‌ها و الگوهای قابل دفاع به جامعه معرفی نمود. آشنایی با این افراد خود به خود معیاری را در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهد تا به راحتی ادعای هر مدعی امور عرفانی را نپذیرند و عنان روح و جان خود را به دست او نسپارند. در این راستا باید برگزاری همایش‌هایی چون بزرگداشت مرحوم شاه‌آبادی را به فال نیک گرفت و بر تداوم آن درباره دیگر چهره‌های عرفان اسلامی تأکید ورزید.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، و بررسی تفصیلی آن را به آینده سپرد آن است که در معرفی اسوه‌های عرفانی و به طور کلی در تبلیغ دین، باید ظرفیت‌ها و ظرافت‌های موضوع و مخاطب را در نظر گرفت و از بیان و ابزار مناسب استفاده کرد. در اینجا استفاده از هنر و ادبیات و ابزارهای جدید اطلاع‌رسانی بسیار کارساز است. نادیده گرفتن این امور تنها کمک به کسانی است که برای زیبا جلوه دادن متاع خود از شیوه‌های جدید و جذاب استفاده می‌کنند.

9. گسترش فضای عقلانیت

در غیاب اندیشه‌گرایی و عقلانیت است که افراد یا جریان‌های مدعی فرصت بیشتری برای عرض‌اندام پیدا می‌کنند. در چنین فضایی آگاهی، شعور به حاشیه رانده می‌شود و کسانی با هر نیتی، ناآگاهی دیگران را نردبان رسیدن به اهداف و آمال خود می‌کنند. در محیطی که افراد اندیشمند و صاحب نظر آگاهانه فعال‌اند و کتاب‌ها و نشریه‌های مناسب نیز در دسترس است، افراد با چراغ بصیرت، آگاهی و پرسش به رویارویی با هر فرد مدعی می‌روند و مسیر خود را انتخاب می‌نمایند. در چنین شرایطی میدان شبه عرفان‌ها و خرافه‌پرستی‌ها محدودتر می‌شود، هر چند نمی‌توان امیدوار بود که به طور کامل از جامعه پاک شوند؛ چرا که به هر حال عوامل و زمینه‌های پیدایش و گرایش به این امور (که به برخی از آنها در ابتدای مقاله اشاره شد) همواره وجود داشته و کم و بیش وجود خواهد داشت. مهم آن است که تا حد امکان شعاع تأثیرشان محدود، و پیامدها و تبعات فعالیتشان کم رنگ‌تر شود.

10. بسط فرهنگ نقادی

یکی از پیامدهای بسط فضای عقلانیت، گرم شدن بازار نقادی است که به راحتی می‌توان گفتار و رفتار مدعیان را به بوته نقد کشانده و به جامعه کمک کند تا خود به تشخیص سره از ناسره بپردازد. از دیگر مزایای این امر آن است که هزینه‌های مواجهه با مدعیان را، نسبت به مواجهه مستقیم، بسیار کاهش می‌دهد و فرصت مظلوم‌نمایی را از آنها می‌گیرد. برای ایجاد چنین فضایی، مجریان امور جامعه و سیاست‌گذاران، همچنین رسانه‌ها و مطبوعات وظیفه‌ای مهم دارند. در فضای انتقادی که همراه با ادب نقد، آگاهی علمی و انصاف و تواضع باشد، می‌توان دیدگاه‌ها یا گرایش‌هایی که نادرست شمرده می‌شوند را به بوته نقد کشاند و سویه‌های مختلف آن را آشکار ساخت تا اگر افرادی از روی ناآگاهی به سوی چنین مواردی گرایش یافتند امکان تصحیح روش و منش خود را پیدا کنند. البته ایجاد فضای نقادی و انجام نقد و بررسی هم شرایط و ضوابطی دارد که از آن جمله میدان دادن به دیدگاه‌های موافق و مخالف یک موضوع است. این امر در کنار رعایت دیگر شرایط نقد، موجب ارتقای آگاهی جامعه، پیدا شدن انتخاب آگاهانه و آشکار شدن فریب فریبکاران و بسته شدن دکان شیادان می‌شود.
نکته قابل ذکر آنکه در فرآیند این نقادی، اندیشمندان جامعه ما باید از نقد و بررسی‌هایی که در جوامع دیگر نیز بر عرفان نمایی‌های موجود در آن جوامع انجام شده آگاهی یابند. (1)

11. مواجهه علمی

همان‌گونه که دل سپردن به هر گرایش عرفانی باید از روی آگاهی و بصیرت صورت پذیرد، مواجهه با جریان‌های شبه عرفانی یا مدعیان عرفان هم باید با پشتوانه علمی و معرفتی انجام شود. بی‌توجهی به این امر نه تنها سبب رفع مانع نمی‌شود بلکه موانعی نیز در کار ایجاد می‌کند. لازمه مواجهه علمی نیز آن است که با تشکیل گروه‌های پژوهشی و مطالعاتی و بهره‌گیری از افراد آگاه و دلسوز در رشته‌ها و زمینه‌های مختلف، هم‌اندیشی‌ها و دیدگاه‌های این افراد و گروه‌ها تجزیه و تحلیل شود، و هم زمینه‌ها و عوامل پیدایش و گسترش آنها، و همچنین نوع مواجهه صحیح با آنها مورد بررسی قرار گیرد. واضح است نیروها و مراکز مسئول و تأثیرگذار جامعه هر چه بیشتر از این پشتوانه علمی استفاده کنند، کارشان با بصیرتی بیشتر همراه شده و در ایفای مسئولیت‌های خود کامیاب‌تر خواهند بود.

12. قضاوت منصفانه و واقع‌بینانه

آموزه‌های دینی بر این نکته تاکید دارند که حتی در مواجهه با دشمنان هم نباید جانب عدالت و انصاف را رها کرد. (2) این دستورالعمل به طور یقین در باب قضاوت افراد، فرقه‌ها و گرایش‌های مدعی عرفان هم صادق است. بی‌توجهی به این امر، نادیده گرفتن جنبه‌ها یا کارکردهای مثبت، مبالغه در بیان خطاها، خروج از دایره ادب و اخلاقی، غفلت از درایت و متانت، انتساب دروغ یا ناروا به افراد (به ویژه به افرادی که نزد طرفداران خود دارای جایگاه و اعتباری هستند)، از طرفی باعث می‌شود که اصل ادعا و استدلال مبلغان دین و مدافعان عرفان اصیل خدشه‌دار شود و از طرفی موجب اصرار و پافشاری هر چه بیشتر آن افراد در عقاید خود می‌شود. رکن عاطفی شاید یکی از مهم‌ترین ارکان گرایش به امور عرفانی و شبه‌عرفانی، باشد، و از آنجا که عرفان و مسائل رازواره بیش و پیش از آنکه با عقل و استدلال سر و کار داشته باشد با دل و جهت‌گیری‌های درونی در ارتباط است، بنابراین افرادی هم که در این عرصه وارد می‌شوند دارای جنبه عاطفی و مودت شدید نسبت به هم‌کیشان (به ویژه نسبت به پیش‌کسوتان) خود هستند. از این رو در برابر آنچه وجهه عاطفی و رابطه درونی‌شان را مورد تهدید قرار دهد هم سریع‌تر و هم عمیق‌تر عکس العمل نشان می‌دهند و گاهی نه تنها از باورهای خود دست برنمی‌دارند بلکه در این راه، استوارتر هم می‌شوند. بنابراین افزون بر منطق و انصاف در عرصه قضاوت، در عرصه عمل نیز باید ضوابط شرعی و قانونی را درباره آنان مراعات نمود.

توجه به تفاوت‌ها و تنوع‌ها

اصطلاحاتی چون «عرفان‌نما» یا «شبه عرفان» مفهوم‌هایی است که مصادیق گوناگونی را در برمی‌گیرد. این مصادیق ممکن است از یک فرد منزوی و گوشه‌گیر تا یک جریانی با صدها هوادار و پیرو را شامل شود. به رغم این اشتراک در عنوان، هر یک از افراد و جریان‌ها و فرقه‌های شبه عرفانی برای خود مبانی، آداب، اصول و روش‌ها و ابزارهایی دارند. گستره وجودی و شعاع تأثیر هر یک از آنان نیز با بقیه متفاوت است. بنابراین، چه هنگام سخن گفتن از آنان، چه هنگام نقد و بررسی و چه هنگام تعیین نوع رویکرد و مواجهه با هر یک از این موارد باید به این تنوع و تفاوت‌ها توجه جدی داشت. حتی نمی‌توان همه افرادی را که به یک فرقه یا گروه و گرایش دلبستگی دارند با یک چوب راند و درباره همه آنها یک حکم واحد اجرا کرد.

مقدم داشتن شیوه ایجابی و کار فرهنگی

در مواجهه با شبه عرفان‌های موجود در جامعه می‌توان دو رویکرد ایجابی و سلبی را پیش گرفت. مقصود از شیوه ایجابی؛ انجام اموری چون معرفی هر چه بهتر میراث عرفانی اسلام، فرهنگ سازی، اطلاع رسانی با استفاده از افراد و روش‌های مناسب است. ورود به این عرصه، پیش و بیش از هر کس، بر عهده افراد و مراکز علمی، فرهنگی و تبلیغی است. از این رو، اولویت با حوزویان، دانشگاهیان و دیگر عناصر و نهادهای فرهنگی و تبلیغی است. البته در مواردی هم که مسئله تضییع حقوق عمومی یا خصوصی در میان باشد باید از شیوه‌های سلبی و قضایی استفاده کرد.

مرحله‌بندی و تعیین اولویت رویکردها

در هر یک از دو عرصه ایجابی و سلبی می‌توان از مرحله بندی‌های گوناگون، از بی‌تفاوتی و نادیده گرفتن یا دادن آزادی به افراد و جریان‌های شبه عرفان تا برخوردهای انتظامی و قضایی سخن به میان آورد. درایت و عقلانیت، اقتضا می‌کند که در مورد هر یک از این افراد و جریان‌ها نوعی اولویت‌بندی در انجام مراحل در نظر گرفته شود. اول اینکه این امر باید برآیند تعامل فکری و هم اندیشی صاحب‌نظران حوزه‌های گوناگون باشد، و دوم اینکه برای هر مرحله از افراد، شیوه‌ها و ابزارهای مناسب استفاده شود.

همراهی نیروهای همگن

بی تردید در جامعه ما میان افراد، نهادها و مراکز گوناگون دولتی و غیردولتی دغدغه مسئله عرفان نمایی و اقتدار یافتن مدعیان وجود دارد، و هر یک از آنها ممکن است درباره عوامل و زمینه‌های پیدایش این نگرش‌ها و نوع مواجهه با آنها، دیدگاه خاص خود را داشته باشند. این دغدغه مشترک وقتی به نتیجه مطلوب می‌رسد که همه این افراد و مراکز با یکدیگر در تعامل بوده و هر کدام وظیفه‌ای مشخص به عهده گرفته و با نوعی هم پوشانی هر کدام کار دیگری را تکمیل نمایند، در غیر این صورت نه تنها کار به سامان لازم خود نمی‌رسد بلکه گاه همین تشتت دیدگاه‌ها و عملکردها به سردرگمی بیشتر مخاطبان یا فرسایش نیروها و امکانات منجر می‌شود. البته در این میان مسئله اولویت‌بندی رویکردها هم جداگانه بررسی می‌شود.

ایجاد یک مرکز هماهنگی

نگارنده در برخی موارد دیگر یادآور شده که انجام کارهای فرهنگی و فرهنگ‌سازی در جامعه اگر به صورت مقطعی و مد باشد، به نتیجه لازم نخواهد رسید. یکی از راه‌های پیشگیری از این امر، در نظر گرفتن یک مرکز یا مؤسسه برای پی‌گیری دائمی مباحث است. درباره موضوع این مقاله نیز چنین پیشنهادی قابل طرح است. چنین مرکزی می‌تواند علاوه بر رصد کردن دائمی موضوع، هماهنگ‌کننده یا پی‌گیر بسیاری از راهکارهایی باشد که در این مقاله به برخی از آنها اشاره شده است. البته برای این کار لزوماً نیازی به پی‌ریزی و تأسیس یک تشکیلات وسیع نیست، بلکه می‌توان بخش یا مرکزی در یکی از نهادها و یا مراکز علمی کشور در نظر گرفت و آن را از هر جهت تجهیز نمود، تا آنجا که بتواند توانایی‌ها و امکانات مادی و معنوی موجود در کشور را شناسایی و از آنها استفاده بهینه نماید. به عنوان مثال، برخی نشریات علمی در کشور وجود دارند که همه یا بخشی از آنها به مباحث عرفانی می‌پردازند، که می‌توان از آنها در راستای دانش‌افزایی و اطلاع‌رسانی کمک گرفت. همچنین چنین مرکزی می‌تواند وظیفه شناسایی و هماهنگی نیروهای همگن (که در جای دیگر به آن اشاره شد) را بر عهده گیرد.

تربیت نیروهای تبلیغی مناسب

برای نقد افراد و جریان‌های شبه عرفانی و معرفی عرفان صحیح و عارفان اصیل، به وجود کسانی نیاز است که به طور عمیق و علمی هم با عرفان اصیل اسلامی آشنا باشند، هم با باورها و گفتارها و رفتارهای افراد و گروه‌های مدعی؛ و هم با روش‌های صحیح نقد اندیشه‌ها و تبلیغ و اطلاع رسانی. از این رو تربیت چنین کسانی باید وجهه همت مراکز علمی و تبلیغی قرار گیرد و برای این منظور می‌توان دست‌کم در مؤسسات حوزوی یا دانشگاهی رشته‌های همگن با این بحث را تأسیس و یا برخی از رشته‌ها و گرایش‌های مربوط یا نزدیک به عرفان را به سوی چنین هدفی هدایت نمود. اهمیت چنین کاری از آن جهت است که امروزه با توجه به عواملی چون افزایش سطح سواد عمومی جامعه و گسترش ابزارهای اطلاع‌رسانی، دیگر نمی‌توان برای تبلیغ یک آیین یا نقد و بررسی اندیشه‌ها، به شیوه‌ها و ابزارهای گذشته کفایت کرد. افزون بر آن، فضای عمومی جامعه، به ویژه نسل جوان و تحصیل کرده، برای پذیرش یا رد هر ادعایی بیش از دیگر افراد در پی استدلال و منطق هستند و چه بسا ضعف علمی یک فرد به حساب ضعف مبنایی باورهای مورد دفاع او گذاشته شود.

بهره‌گیری از عوامل اجرایی مناسب

به غیر از بررسی‌های علمی، در عرصه مواجهه با افراد و گروه‌ها یا گرایش‌های شبه عرفانی نیز باید از کسانی استفاده کرد که شایستگی این کار را داشته باشند. انتخاب رویکرد در این میان نقشی به سزا دارد. تا زمانی که کار فرهنگی و مواجهه علمی مطرح است باید از اندیشوران عالم، آگاه و زمان شناسی بهره برد و حتی اگر در مراحلی و یا در مورد افرادی نیاز به یاری نهادهای دولتی یا انتظامی باشد، باید از افراد تربیت شده در این کار استفاده کرد. گاهی بی‌توجهی به این موضوع موجب نقض غرض شده و تأثیرات نامناسبی از خود بر جا می‌گذارد.

ایجاد ارتباط و همگرایی بین مذاهب اسلامی

مذاهب اسلامی به خاطر ویژگی‌های مشترکی که دارند معمولاً با فرصت‌ها و تهدیدهای مشترکی هم رو به رو هستند که برخی از آنها داخلی و برخی خارجی است. از جمله تهدیدهای داخلی که گاه ممکن است از پشتیبانی خارجی هم برخوردار باشند؛ ظهور فرقه‌ها، نحله‌ها و گرایش‌های عرفان‌نمایی است که درون این جوامع رشد می‌کنند. از این رو به نظر می‌رسد یکی از وظایف و مسئولیت‌های آگاهان و دلسوزان همه فرقه‌ها و مذاهب اسلامی آن باشد که با تقویت همگرایی و هم‌اندیشی، برای دردهای مشترک خود چاره‌اندیشی نمایند؛ البته این کار فواید و برکات دیگری هم دارد که از آن جمله؛ به حاشیه راندن تفرقه‌افکنان و بدخواهان، ایجاد و افزایش انسجام درون دینی و همداستانی در برابر تهدیدهای برون دینی، و استفاده بهینه از سرمایه‌های مادی و معنوی جهان اسلام است. واضح است که ایجاد یا تقویت این همراهی‌ها و همگرایی‌ها، پیش شرط‌ها، لوازم و ملزوماتی دارد که باید به آنها پابند بود و هزینه‌هایی دارد که باید پرداخت. این موضوعی است که بررسی آن از عهده این نوشتار خارج است.

بهره‌گیری از تجارب دیگر ادیان و جوامع

آنچه مددرسان اندیشوران و سیاستگذاران جامعه ما در انتخاب رویکرد مناسب در برابر شبه عرفان‌ها و مدعیان می‌باشد، آشنایی با تجربه دیگر جوامع و ادیان است؛ چرا که این امر بین دیگر جوامع و ادیان نیز وجود داشته و دارد. جالب آنکه حتی در جوامع غربی که به نوعی عقل‌گرایی مدرن هنوز حاکمیت دارد، حتی در عصر حاضر، هنوز هم شاهد پیدایش فرقه‌های مدعی عرفان و امور عرفانی و رازواره هستیم. این تمایل تا آنجا است که گرایش به خرافات نیز در این گونه جوامع وضعیتی چشم‌گیر دارد. به هر حال ما امروزه از کرده‌ها و ناکرده‌های جوامع و ادیان دیگر نیز در این مورد درس‌های لازم را فرا می‌گیریم. این کار، ضریب تکرار خطا و افزایش هزینه را کاهش می‌دهد. البته در این میان باید تفاوت‌های دینی، فرهنگی و تاریخی موجود بین آن جوامع و ادیان با جامعه ایران و اسلام را نیز در نظر بگیریم.

اطلاع‌رسانی و دانش‌افزایی نخبگان

اگر نخبگان را در جامعه‌ای چون ایران که بیشتر در فضاهای حوزوی و دانشگاهی مستقر هستند، مغز برنامه‌ریزی و اتاق اندیشه برای حرکت‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بدانیم، لازمه فعالیت هر چه بهتر آنان افزایش اطلاعات و آگاهی‌های به روز آنان است و حضور در بطن زمان و در معرکه دیدگاه‌ها و اندیشه‌های عرفانی و شبه عرفانی مطرح در ایران و جهان است که می‌تواند به این افراد کمک نماید تا وظیفه‌ها و مسئولیت‌های خود را به بهترین شکل انجام داده و سیر تحولات آینده را به درستی رصد کنند و برای آن برنامه‌ریزی نمایند. از این رو، اطلاع‌رسانی و دانش‌افزایی نخبگان یکی از اموری است که باید در دستور کار مراکز و مؤسسه‌های مرتبط قرار گیرد. که البته این به معنای سلب مسئولیت اندیشمندان جامعه در رابطه پیگیری مطالب و اخبار مربوط به این موضوعات نیست. به نظر می‌رسد فرآیند اطلاع‌رسانی می‌تواند از راه برگزاری همایش‌ها و هم‌اندیشی‌های گوناگون، انتشارات مجله‌های تخصصی، انتشار منابع چاپی و الکترونیکی و بهره گرفتن از اینترنت انجام پذیرد. از دیگر فایده‌های اطلاع‌رسانی، (به غیر از دانش‌افزایی)، اطلاع از کارهای انجام شده یا در دست اقدام، پرهیز از کارهای تکراری یا غیر مهم و توجه به موضوع‌ها و مباحث مهم‌تر و کمتر کار شده، می‌باشد. بدیهی است که با توجه به شرایط زمان، جای اهم و مهم می‌تواند تغییر کند. برآیند آنچه گفته شد ایفای هر چه بهتر وظایف و استفاده بهینه از سرمایه‌های معنوی و مادی جامعه می‌باشد.

استفاده از مطالعات میان‌رشته‌ای

مسئله عرفان‌نمایی‌های جامعه امروز ما مسئله‌ای چند لایه است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با حوزه‌ها و رشته‌های گوناگون در ارتباط است. حوزه‌هایی چون: عرفان و تصوف، دین، فلسفه و کلام، جامعه شناسی، سیاست، تاریخ، روان شناسی و حتی اقتصاد. حال اگر دلسوزان و سیاستگذاران جامعه در صدد چاره‌جویی برای انتخاب یک رویکرد صحیح در این باره هستند؛ چاره‌ای جز این ندارند که موضوع را به صورت میان رشته‌ای در نظر گرفته و از صاحبان نظر در همه رشته‌ها و حوزه‌های مورد نیاز برای بررسی همه جانبه بحث و رسیدن به نتایجی استوار، قابل دفاع و کم خطا کمک گیرند. به طور یقین آنچه در جامعه مطرح می‌شود و راهکارهایی که ارائه می‌گردد از آنجا که برآیند خرد جمعی و جامع است از تأثیر بیشتری برخوردار است.

تبلیغ عملی

آنچه موجب بدبینی به عرفان؛ و به طور کلی اندیشه اسلامی می‌شود؛ گفتار و رفتار افرادی است که داعیه انتساب به مکتب عرفانی اسلام را دارند. این امر به ویژه درباره کسانی که دارای موقعیت و جایگاه برتری هستند از حساسیت بیشتری برخوردار است. اهمیت این امر تا آنجا است که گاهی گفتار یا رفتاری که برای دیگران مجاز است برای اینان جایز نیست؛ چرا که از دیدگاه دیگران، این افراد جوانانی هستند که کوچک‌ترین کار آنان نه تنها تأثیر منفی دارد، بلکه به مدد ابزارهای اطلاع‌رسانی جدید در گستره‌ای جهانی منتشر و مبنای قضاوت قرار می‌گیرند. از دیگر آسیب‌های گفتار و کردارهای ناصواب آن است که بهترین بهانه را به دست کسانی می‌دهد که با بزرگ‌نمایی این مسائل، افراد را به عرفان و عارفان اسلامی بدبین کرده و آنان را به سوی خود جذب نمایند.

تبارشناسی تاریخی

ممکن است برخی از جریان‌های شبه عرفانی دارای قدمتی تاریخی باشند. بنابراین جهت بررسی و تحلیل وضعیت کنونی آنها باید تاریخچه پیدایش و سیر تحولات و تطورات و بسترهای تاریخی و فرهنگی آنها را نیز مورد مطالعه قرار داد. پس باید تأکید کرد که بررسی جریان‌ها و فرقه‌های مدعی عرفان در عصر حاضر در ایران، بدون آشنایی با تاریخ عرفان و عرفان نمایی در تاریخ ایران و اسلام، کامل نیست.

برنامه‌ریزی

تجربه و تأمل، مؤید آن است که دفاع از یک دیدگاه و نقد یک روش یا منش اگر بر اساس برنامه‌ریزی دقیق نباشد به نتیجه لازم خود نمی‌رسد. این مطلب درباره موضوع مورد بحث این مقاله نیز صادق است. بنابراین باید گفت یکی از شرایط موفقیت افراد و مراکزی که در مرزبانی از عرفان و معنویت اسلامی دغدغه، وظیفه یا مسئولیت دارند آن است که به تدوین برنامه‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت بپردازند. به عنوان مثال، وقوع یک حادثه یا ظهور یک ادعا یا انتشار یک اثر ممکن است نیازمند یک کار فوری در کوتاه‌مدت باشد (مثلاً برگزاری چند جلسه نقد یا انتشار چند مقاله)، ولی تربیت نیروهای مناسب، کاری است که در ذیل برنامه‌ریزی‌های درازمدت جای می‌گیرد.

احیای آیین‌های معنوی و عرفانی

خوشبختانه درون سنت اصیل عرفان اسلامی، علاوه بر مبانی نظری، برنامه‌های عملی هم برای علاقه‌مندان سلوک معنوی و عرفانی وجود دارد. یکی از بهترین راه‌های تبلیغ و جذب افراد به عرفان واقعی، و در پی آن پرهیز آنان از عرفان‌نمایی‌ها و مدعیان؛ آن است که این برنامه‌های عملی و دستورهای سلوک، شناخته و احیا شوند. ادعیه و اذکار اسلامی، همچنین فرصت‌هایی چون ماه رجب، شعبان و به ویژه رمضان، شب‌های قدر، سنت اعتکاف و مواردی از این دست، گنجینه‌هایی معنوی و عرفانی هستند که هر کدام می‌تواند افراد را به خود جذب نموده و تشنگی روحی و معنوی آنان را مرتفع نماید. البته احیای این امور در جامعه نیازمند توجه به اصول و قواعدی مشخص است که باید به طور جدی، دقیق و با بهره‌گیری از کارشناسان و صاحب‌نظران مختلف برای آنها برنامه‌ریزی شود. تأکید بر مردمی بودن این برنامه‌ها و استفاده از شیوه‌های تبلیغی مناسب، همچنین فراهم نمودن زمینه‌ها و شرایط انجام آنها از جمله اصولی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

شناخت جریان‌های عرفانی بدیل

اگر عرفان دینی (در اینجا اسلامی) که مبتنی بر مبانی معقول و مشروع باشد را جریانی قابل دفاع بدانیم، بسیاری از نگرش‌های عرفانی یا نگرش‌های به عرفان را باید در برابر آن جریان اصیل تعریف کنیم که به گونه‌ای رقیب یا بدیل این جریان به شمار می‌آیند. از طرفی، دنیای امروز دنیای رویارویی دیدگاه‌ها و اندیشه‌های گوناگون است و تنها افرادی در این معرکه، سخن خود را به گوش دیگران رسانده و از باورهای خود دفاع می‌نمایند که با گفتمان‌ها و خرده گفتمان‌های عصر حاضر آشنایی داشته باشند.
به همین مناسبت لازم به ذکر است که در حوزه عرفان، نگرش‌های عرفانی دیگری نیز وجود دارد که شناخت و نقد صحیح آنها باید وجهه همت افرادی قرار گیرد که دغدغه پیامدهای گسترش عرفان‌های رقیب را دارند. بنابراین باید، شناخت دیدگاه‌هایی چون نگرش فمینیستی به عرفان، یا بحث عرفان زنانه و ادعاهای آنها بررسی و مورد نقد منصفانه قرار گیرد. (3) همچنین است بررسی عرفان‌های مسیحیی، یهودی، بودایی، یا عرفان‌های غیردینی و سکولار، عرفان موسوم به سرخ‌پوستی و مواردی اینگونه ...

آسیب‌شناسی خرافه‌ها و باورهای عوامانه

یکی از خطرهایی که همواره جریان اصیل عرفانی، و حتی ساحت خود دین را تهدید می‌کند، انجام کارهای خرافی یا بیان مطالب سست و بی‌مایه با نام دین و عرفان است. پیدایش باورهای خرافی و دیدگاه‌های عوامانه در سطح جامعه، هر چند امری است جدی ولی چندان جدید نیست. رشد و گسترش این امور به مرور زمان باعث مخفی شدن چهره دین و عرفان دینی در زیر غبارها و شاخ و برگ‌هایی می‌شود که به اسم دین و عرفان در جامعه گسترش یافته است. گرچه ممکن است ریشه برخی باورهای خرافی در سادگی و صداقت بیش از حد افراد باشد، ولی بی‌تردید پیدایش و افزایش رفتارها و گفتارهایی که هیچ مبنای عقلی و شرعی قابل دفاعی ندارند، از طرفی موجب سستی در دین و عرفان دینی و در نتیجه فرار افراد از آن، می‌شود و از طرف دیگر راه را برای سوء استفاده شیادان و عرض اندام مدعیان فراهم می‌نماید. بنابراین آسیب شناسی باورها و رفتارها و آیین‌های دینی و عرفانی موجود در جامعه یکی از مهم‌ترین وظایف اندیشمندان جامعه است. (4) یادآوری این نکته لازم می‌نماید که نباید از رواج دیدگاه‌های سطحی یا گفتارها و رفتارهای دینی عامیانه در جامعه خشنود شد یا آنها را تشویق کرد؛ چرا که گسترش فضای خرافه‌باوری یا عوام‌زدگی به مرور زمان مشکلاتی پیش می‌آورد که اصلاح آنها اگر هم ممکن باشد بسیار دشوار است. در این مورد گرچه همه اندیشمندان و مؤسسات و نهادهای دینی و تبلیغی مسئول‌اند، ولی رسانه‌های ارتباط جمعی به خاطر تأثیر گسترده و مخاطبان فراوان، مسئولیتی دو چندان دارند.
وجه دیگر امر آسیب شناسی باید به تحلیل و بررسی این معطوف شود که چرا گاهی اندیشه‌ها و آیین‌های عرفانی از همان ابتدا یا در ادامه، از مسیر خود منحرف شده و بیراهه می‌روند و خود یا همراهان را دچار مشکلات فراوان می‌کنند؟

توجه به مسئله تحریف

تحریف یا تفسیر نادرست متون عرفانی (به ویژه آیات و روایات) یا تحریف دیدگاه عارفان اسلامی و ارائه چهره‌ای خلاف واقع از آنها یکی از آفت‌هایی است که همواره به جریان عرفانی اصیل آسیب رسانده است. واضح است چنین امری به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر توسعه و گسترش جریان‌های شبه عرفانی تأثیرگذار می‌باشد. از این رو، شناخت و نقد و بررسی این موضوع باید مورد توجه مدافعان عرفان اصیل قرار گیرد.

پی‌نوشت‌ها

1- ویتال پری در این کتاب از دیدگاه یک سنت‌گرا به نقد جدی جامعه مدرن، و از جمله شبه عرفان‌های ( (pseudo-mysticism می‌پردازد (5: 2005,Perry).
2- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (مائده/8).
3- برای اطلاع بیشتر در زمینه عرفان فمینیستی از جمله نک- : 354-355، 2000 ,July.
4- برای آگاهی از برخی مباحث مربوط به این بحث، بنگرید به: کتاب نقد، 1385، ویژه آسیب شناسی دینداری عامه.

منابع تحقیق :
* قرآن کریم
- آسمانی: شرح زندگانی عارف مکتوم حضرت آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، به کوشش: هیات تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، چاپ پنجم 1385.
- جوادی آملی، عبدالله، عرفان و حماسه، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ اول 1377.
- حافظ، خواجه شمس الدین محمد، دیوان حافظ، به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، به کوشش ع. جربزه‌دار، تهران: اساطیر، چاپ چهارم 1371.
- آیینه‌دار طلعت یار: گذری و نظری بر سیره اخلاقی، علمی و عرفانی آیت الله العظمی میرزا محمد علی شاه‌آبادی (رحمه‌الله‌)، حسینی، علی یار، قم: وثوق، چاپ اول 1383.
- شاه‌آبادی، میرزا محمدعلی، رشحات البحار، تهران: نهضت زنان مسلمان، چاپ اول 1360.
- همان، شذرات المعارف، تصحیح و تحقیق: بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش پژوهان، تهران: ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، چاپ اول 1380.
- کتاب نقد (فصلنامه) پاییز 1385، س8، ش40.
- محمدی، محمدعلی، شاه‌آبادی بزرگ: آسمان عرفان، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ دوم 1384.
- وکیلی، هادی، تجربه‌های عرفانی و شبه عرفانی، کتاب نقد، ش35، تابستان 1384.
- Joy, Morny, “mysticism, feminist", in: Encyclopedia of feminist Theories, ed. by: Lorraine Code, London and New York: Routledge 2000.
- Perry, Whitall N. Challenges to a Secular Society, Pakistan: Suhail Academy Lahure 2005.
- Runzo, Joseph; Martin. Nancy (eds.), The Meaning of Life in the World Religion, Oxford: Oneword 2000.
- Tunt, Harry T., Lives in Spirit: Pre Cursor"s and Dilemmas of a Secular Western Mysticism, New York: State University of New York Press 2005.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری – فلسفه نوشته …علوم غریبه و متافیزیکدر این پست از سایت مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری – فلسفه نوشته های رمز و فهرست غزل ها دیوان حافظ لیست کامل غزل های دیوان حافظ شیرازی به همراه قرائت ، متن کامل و خط نستعلیق تابلودبیر جشنواره وبلاگ نویسی قرآنی با بیان اینکه این جشنواره با هدف گسترش وبلاگ نویسی آرشیو داستان و رمان صفحه از پایگاه دانلود …دانلود کتاب مجموعه داستان کوتاه شعبده اکنون در روزگاری زندگی می کنم که باید درک کنیم از قادسیه تا منی آن روز که رفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمارچرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و … روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ فراموش و به یاد آوری حقی٢ آسودگى وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با …وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با روانشناسان بزرگ جهان وبلاگ روانشناسی شفای درونزندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی …به گزارش فرهنگ نیوز به نقل ازفارس دومین کنگره علمی حماسه حسینی با کلوپ گیتاری اکورد های شادریتم شاد من برعکس همه پشت خنده فریاد العطش شعر آیینی امام حسین عبسم الله الرّحمن الرّحیم کربلا را می ‌سرود این بار روی نیزه‌ ها با دو صد ایهام معنی مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری فلسفه نوشته های رمز و راز مکانیزموعملکردطلسم در این پست از سایت مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری – فلسفه نوشته های رمز و راز آلود تابلو دبیر جشنواره وبلاگ نویسی قرآنی با بیان اینکه این جشنواره با هدف گسترش وبلاگ نویسی قرآنی و پنجره ای رو به خانه پدری سه شنبه دی پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه دی پنجره ای رو به خانه آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی «غم زیبا»، که پیشتر قرار بود با نام «عاشق مشوید» منتشر شود نام آلبومی است با صدای «شهرام وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با روانشناسان بزرگ جهان وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با روانشناسان بزرگ جهان وبلاگ روانشناسی شفای درون سیاست محسن عباسلو، کانون صلح و آزادی دنا، وین، نوزدهم مارس روزی به ژنرال ریموند اودیرنو زندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی موضوعات مذهبی معانی به گزارش فرهنگ نیوز به نقل ازفارس دومین کنگره علمی حماسه حسینی با محوریت فهرست غزل ها « دیوان حافظ لیست کامل غزل های دیوان حافظ شیرازی به همراه قرائت ، متن کامل و خط نستعلیق کلوپ گیتاری اکورد های شاد ریتم شاد من برعکس همه پشت خنده هام غمه فریاد العطش شعر آیینی امام حسین ع بسم الله الرّحمن الرّحیم کربلا را می ‌سرود این بار روی نیزه‌ ها با دو صد ایهام معنی‌دار ازدواج با اهل کتاب برخورد پیامبر با اهل کتاب مناظره با اهل سنت ازدواج با اهل سنت دیداری با اهل قلم افطار با اهل سنت دشمنی با اهل بیت نکاح با اهل کتاب


ادامه مطلب ...

بفرمایید ساندویچ های خوشمزه (2)

[ad_1]

ماهنامه سفره ایرانی: قرار نیست همیشه ساندویچ ها به عنوان یک غذای حاضری و فوری در ذهن ما جا بیفتند، خیلی از ساندویچ ها هستند که حتی بیشتر از غذاهای دیگر زمان بر و حتی پرخرج تر هستند. اما به هرحال، خوب است که دستور تهیه انواع ساندویچ را بلد باشیم. حالا چه ساندویچ های فوری و چه سخت و پر دردسر.

ساندویچ بادنجان


ستایش پاکدل

میزان سرو: یک الی دو نفر

مواد لازم:


  • نان پیتا: 2 عدد
  • بادنجان: یک عدد
  • روغن کانولا: به مقدار لازم
  • گوجه فرنگی (نگینی خردشده): 2 عدد
  • خیار (نگینی خردشده): یک عدد
  • آب لیمو سنگی: یک عدد
  • برگ جعفری (ریز خردشده): 2 ق س
  • تخم مرغ (آب پز): 3 عدد
  • نمک: به مقدار لازم
  • فلفل سیاه (پودرشده): به مقدار لازم

 بفرمایید ساندویچ های خوشمزه(2) (Slideshow- Notif)


طرز تهیه:


1- بادنجان را به ضخامت یک الی یک و نیم سانتی متر حلقه حلقه برش داده و کمی نمک بزنید.


2- آنها را در روغن کانولا کاملا سرخ کنید.


3- خیار و گوجه فرنگی خردشده، آب لیموترش و برگ جعفری ریز خردشده را با هم مخلوط کنید و نمک و فلفل سیاه بزنید.


4- تخم مرغ ها را آب پز کرده و برش دهید.


5- بادنجان سرخ شده، مخلوط خیار و تخم مرغ های آب پز خردشده را در نان های پیتا قرار داده و سرو کنید.

ساندویچ تُن ماهی

بیتا منوچهری

میزان سرو: 2 نفر

مواد لازم:


  • نان ساندویچی: 4 عدد
  • تن ماهی: 185 گرم
  • آب لیمو ترش: یک ق چ
  • ارده: 4 ق س
  • سرکه سیب: یک ق چ
  • نمک: به مقدار لازم
  • فلفل سیاه (پودرشده): به مقدار لازم
  • تخم مرغ (آب پز): 2 عدد
  • زیتون سیاه (اسلایس شده): 3 الی 4 عدد
  • تربچه (حلقه شده): یک عدد
  • فلفل دلمه ای زرد (باریک خردشده): یک چهارم یک عدد
  • گوجه گیلاسی (خردشده): 3 الی 4 عدد
  • خیار (حلقه شده): یک چهارم یک عدد
  • برگ اسفناج (تازه): یک چهارم پیمانه

 

 بفرمایید ساندویچ های خوشمزه(2) (Slideshow- Notif)


طرز تهیه:


1 تن ماهی، آب لیموترش 2 قاشق سوپ خوری ارده و سرکه سیب را در ظرف مناسبی با هم مخلوط کنید. نمک و فلفل زده و در یخچال قرار دهید.


2. نان های ساندویچ را برش داده و مقداری ارده داخل آنها بمالید. ابتدا برگ اسفناج چیده و سپس برش های خیار، تن ماهی، تربچه، زیتون سیاه، گوجه گیلاسی، فلفل دلمه ای زرد و در آخر تخم مرغ آب پز برش داده شده اضافه کنید.

 



همبرگر بوقلمون


غزاله خالدی

مواد لازم:


  • گوشت بوقلمون (چرخ کرده): 560 گرم
  • نان تست: یک عدد
  • روغن زیتون فرابکر: یک و یک دوم ق چ
  • برگ جعفری تازه (ریز خردشده): یک چهارم پیمانه
  • پیاز (ریز خردشده): 2 ق س
  • تخم مرغ: یک عدد
  • پاپریکا: یک و یک دوم ق چ
  • زیره (پودرشده): سه چهارم ق چ
  • پودر سیر: یک دوم ق چ
  • فلفل قرمز (پودرشده): یک چهارم ق چ
  • نمک: یک دوم ق چ
  • فلفل سیاه (پودرشده): به مقدار لازم
  • روغن مایع: به مقدار لازم
  • نان همبرگر: 10 عدد
  • برگ کاهو: برای سرو
  • گوجه فرنگی (خردشده): برای سرو
  • خیارشور: برای سرو
  • مواد لازم سس:
  • سس مایونز: یک دوم پیمانه
  • برگ ریحان تازه (ریز خردشده): 2 ق س
  • برگ جعفری (تازه): یک ق س
  • آب لیمو سنگی (تازه): یک ق س
  • پوست رنده شده لیمو سنگی: یک و یک دوم ق چ

 

 بفرمایید ساندویچ های خوشمزه(2) (Slideshow- Notif)


طرز تهیه:


1- ابتدا قسمت های سفت دور نان تست (کراست) را جدا کنید و روی آن روغن زیتون بریزید تا کاملا خیس بخورد. سپس نان را به ابعاد کوچک برش دهید و در ظرف مناسبی با گوشت بوقلمون چرخ کرده، برگ جعفری ریز خردشده، پیاز ریز خردشده، تخم مرغ، پاپریکا، زیره، پودر سیر، فلفل قرمز پودرشده، نمک و فلفل سیاه پودرشده قرار دهید و به خوبی با چنگال یا دست مخلوط کنید.


2- پس از اینکه مواد را به خوبی مخلوط کردید، گلوله هایی از مواد جداکرده و کف دست خود کمی پهن کنید.


3- برای تهیه سس، تمامی مواد را در ظرف مناسبی با هم به خوبی مخلوط کنید تا یکدست شوند.


4- همبرگرها را گریل کنید تا کاملا بپزند. همچنین می توانید آنها را در روغن مایع سرخ کنید و در صورت تمایل می توانید نان ها را نیز گریل کنید. برای سرو همبرگرها را درون نان ها قرار دهید و ساندویچ ها را با گوجه، کاهو و خیارشور پرکنید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

غذاهای فوری و سریع، شش غذای فوری مجردی خوشمزه آکابفرمایید و شروع کنید نان سیـر برای یک نان سیر خوشمزه باید از نان‌های حجیمی استفاده آشپزی رنگین عکس و تزئین انواع دسر شیرینی ژله پودینگ ، بستنی و حلوا عکس و تزئین غذای نوزادان بفرمایید بادمجان شکم‌پر مادر غذاهای ترکیهطرز تهیه کوفته بادمجان طرز تهیه کوفته بادمجان برای این خورش خوشمزه بادمجان را سرخ و انواع کیک و بیسکوئیت و شکلات آموزش شیرینی …انواع کیککیک پخت انواع کیک بیسکوییت شکریشیرینی پزیخمیر کیک خامه ایشیرینیاموزش خبر جنجالی بازیگر مشهور فیلم های مستهجن عکس بازیگر مشهور فیلمهای مستهجن خواستار اجباری شدن مصرف نوعی ابزار جلوگیری از حاملگی در آموزش آشپزی، غذاهای ایرانی، انواع دسر، آشپزی …طرز تهیه کوفته بادمجان طرز تهیه کوفته بادمجان برای این خورش خوشمزه بادمجان را سرخ و ایده های بسیارزیبا ازتزیین کتلتتصاویرایده های بسیارزیبا ازتزیین کتلت تزیین های زیبایی از کتلت تصاویر تزئین کتلت تزئین آشنایی با روش تهیه‌ی فلافل و راز خوشمزه‌تر شدن آنفلافل، غذایی تند است و با ترشی سرو می‌شود، یعنی در ساندویچ آن به جای گوجه‌فرنگی و عکس های کودکی تا بزرگسالی زیباترین زنان مدل در …در مطلب عکس های بهترین و زیباترین سوپر مدل های معروف جهان را از کودکی تا بزرگسالی آنها تست روان شناسی اعتماد به نفسنمره اعصاب شما چند است؟ این یک آزمون استاندارد روان شناسی است شما باید خودتان را در غذاهای فوری و سریع، شش غذای فوری مجردی خوشمزه آکا بفرمایید و شروع کنید نان سیـر برای یک نان سیر خوشمزه باید از نان‌های حجیمی استفاده کنید آشپزی رنگین عکس و تزئین انواع دسر شیرینی ژله پودینگ ، بستنی و حلوا عکس و تزئین غذای نوزادان بفرمایید بادمجان شکم‌پر مادر غذاهای ترکیه طرز تهیه کوفته بادمجان طرز تهیه کوفته بادمجان برای این خورش خوشمزه بادمجان را سرخ و کنار انواع کیک و بیسکوئیت و شکلات آموزش شیرینی پزی انواع کیککیک پخت انواع کیک بیسکوییت شکریشیرینی پزیخمیر کیک خامه ایشیرینیاموزش پخت کیک خبر جنجالی بازیگر مشهور فیلم های مستهجن عکس بازیگر مشهور فیلمهای مستهجن خواستار اجباری شدن مصرف نوعی ابزار جلوگیری از حاملگی در میان آموزش آشپزی، غذاهای ایرانی، انواع دسر، آشپزی آنلاین،آشپزی با طرز تهیه کوفته بادمجان طرز تهیه کوفته بادمجان برای این خورش خوشمزه بادمجان را سرخ و کنار ایده های بسیارزیبا ازتزیین کتلتتصاویر ایده های بسیارزیبا ازتزیین کتلت تزیین های زیبایی از کتلت تصاویر تزئین کتلت تزئین کتلت طرز تهیه باتر کریم سویسی بهترین و خوشمزه ترین کرم برای کیک طرز تهیه باتر کرم کریم شکلاتی فوری و بدون پختمناسب تزیین کیک و کاپ کیک آشنایی با روش تهیه‌ی فلافل و راز خوشمزه‌تر شدن آن آشنایی با روش تهیه‌ی فلافل و راز خوشمزه‌تر شدن آن طرز تهیه ساندویچ های خوشمزه ساندویچ های خوشمزه


ادامه مطلب ...

20 پاستای متنوع با روغن و دانه ذرت (2)

[ad_1]
مجله آشپزی مثبت: ذرت دانه ارزشمندی است، البته روغن دانه ذرت را هم دست کم نگیرید. این روغن همان خواص را دارد و شما می توانید در بسیاری از غذاهای منوی روزانه تان از آن استفاده کنید. ما هم در این مطلب سنگ تمام گذاشته ایم و دستور تهیه 20  پاستا را با دانه و روغن ذرت ارائه کرده ایم. بپزید و لذتش را ببرید.

 

20 پاستا با روغن و دانه ذرت (2) 

11. پاستا بولونیز ذرتی

 

در تابه‌ای یک عدد پیاز و دوحبه سیر ریز شده را در روغن سرخ کردنی تفت دهید. کمی زردچوبه بیفزایید و بعد 300 گرم گوشت چرخ کرده را به تابه اضافه و همراه مواد هم بزنید. مقداری نمک، فلفل سیاه تازه آسیاب شده و پودر آویشن اضافه کنید. رنگ گوشت که عوض شد، 1 پیمانه هویج نگینی خرد شده، نصف پیمانه کرفس نگینی و 1 پیمانه ذرت پخته به تابه بیفزایید. 3 قاشق رب گوجه با 2 پیمانه آب مخلوط  و به مواد اضافه کنید. در تابه را بگذارید تا گوشت بپزد و آبش تمام شود. یک بسته اسپاگتی را در آب جوش بپزید و آبکش کنید. در ته قابلمه‌ای بزرگ کمی روغن بریزید و ته دیگ دلخواه بگذارید. اسپاگتی را با مایه گوشت مخلوط کنید و در قابلمه بریزید. روی غذا کمی روغن ذرت لادن طلایی بریزید و و دم‌کنی بگذارید. بعد از نیم ساعت غذا آماده سرو است.

12. پاستا لوله‌ای با عطر شوید و ذرت

 

3 پیمانه پاستا لوله‌ای را به روش همیشگی بپزید و آبکش کنید. در کاسه‌ای بریزید و به آن 1 پیمانه شوید تازه خرد شده و 2 پیمانه ذرت پخته اضافه کنید. بعد از اضافه کردن 4 قاشق روغن ذرت لادن طلایی و 4 قاشق آب لیموی تازه مواد را مخلوط کنید. کاسه را به مدت 3-2 دقیقه در مایکروفر بگذارید و غذا را گرم کنید. بعد روی آن را یک پیمانه پودر پنیر پارمسان بپاشید و بلافاصله سرو کنید.

13. اسپاگتی با عطر جعفری ، قارچ و ذرت

 

در تابه‌ای کمی روغن بریزید و روی حرارت قرار دهید. 2 پیمانه مرغ را در روغن بریزید و با کمی زردچوبه تفت دهید. 3  پیمانه قارچ ورقه‌ای را هم در تابه بریزید و تفت دهید. بعد از سبک شدن 1 پیمانه ذرت پخته بیفزایید و با نمک و فلفل و کمی پودر کاری مواد را مزه‌دار کنید. 1 پیمانه آب مرغ اضافه کنید و بگذارید تا مرغ بپزد. در این فاصله در یک قابلمه آب و نمک بریزید و روی حرارت بگذارید تا جوش بیاید. 300 گرم اسپاگتی را در آن بریزید و بپزید. بعد از آبکش کردن اسپاگتی، آن را در تابه مرغ و سبزیجات بریزید و هم بزنید. بعد از چند دقیقه از روی حرارت بردارید و در ظرف دلخواه بریزید. روی غذا را با سه چهارم پیمانه جعفری خرد شده تازه تزیین و سرو کنید.

14. پاستا با رست بیف، هویج و گشنیز

 

در تابه‌ای دو عدد پیاز خلالی نازک و یک حبه سیر له شده بریزید و تفت دهید. 1 هویج خلالی نازک را در تابه تفت دهید. بعد از نرم شدن هویج 300 گرم گوشت رست بیف (با سبزیجات فراوان بپزید و بعد از پخت ریش ریش کنید) را به همراه 2 پیمانه گشنیز خرد شده تازه، نمک و فلفل و ادویه دلخواه به تابه اضافه کنید و خوب مخلوط کنید. یک پیمانه آب گوشت را به همراه 4 قاشق روغن ذرت لادن طلایی به مواد اضافه کنید و در ظرف را ببندید تا جا بیفتد. یک بسته پاستای فرمی را به روش معمول بپزید و آبکش کنید. آن را به تابه حاوی سس گوشت افزوده و مخلوط کنید و بلافاصله سرو کنید.

15. سالاد خیار گوجه و پاستا

 

3 پیمانه پاستای پیچ را بپزید و بعد از آبکش کردن در کاسه‌ای بریزید و با 5 قاشق روغن ذرت لادن طلایی مخلوط کنید تا به هم نچسبند. 2 پیمانه خیار و همین مقدار گوجه گیلاسی نصف شده و یک پیمانه دانه ذرت کنسروی را به همراه یک پیمانه ریحان خرد شده و نمک و فلفل اضافه کنید و هم بزنید. با افزودن نصف پیمانه آب لیمو یا نارنج سالاد را مزه‌دار کنید. این سالاد را به صورت خنک سرو کنید.

 

20 پاستا با روغن و دانه ذرت (2) 


16. پاستا پنه، گل کلم و ذرت با طعم پنیر گودا


3 پیمانه پنه را بپزید و در آبکش بریزید. در تابه‌ای کمی روغن بریزید و روی حرارت قرار دهید. 2 پیمانه گل کلم ریز شده را در آن تفت دهید تا نرم شود. یک پیمانه شیر و کمی نمک و فلفل را به همراه 50 گرم کره به آن اضافه کنید و بگذارید گل‌کلم ها بپزند. در آخر 1 پیمانه ذرت پخته را به مواد بیفزایید. پاستا را هم اضافه کنید و هم بزنید تا مزه‌دار و گرم شود. 3 قاشق روغن ذرت لادن طلایی هم بیفزایید و خوب هم بزنید. پاستا و مواد را در ظرف مناسب سرو بریزید و روی آن را با یک پیمانه پنیر گودای رنده شده تزیین کنید.

 

17. پاستا و بامیه با قلقلی

 

200 گرم گوشت چرخ‌ کرده را با پیاز رنده شده و نمک، فلفل و ادویه مخلوط کنید. بعد از کمی ورز دادن،‌ مایه گوشت را به شکل قلقلی‌های ریز درآورید. قلقلی‌ها را در کمی روغن تفت دهید. 2 پیمانه پوره گوجه‌فرنگی را به همراه 2 قاشق رب گوجه‌فرنگی، کمی نمک و فلفل به آنها اضافه کنید. در آخر 1 پیمانه ذرت پخته و 1 پیمانه بامیه تفت داده شده را هم اضافه کنید. بعد از 10 دقیقه این مواد را با 400 گرم پاستای پخته و آبکش شده مخلوط و در قابلمه مناسب بریزید. روی غذا کمی روغن ذرت لادن طلایی بریزید و به مدت نیم ساعت غذا را دم کنید تا آماده شود.

18. اسپاگتی با عطر زیتون و ذرت

 

2 پیمانه فیله مرغ را به اندازه یک سانتی متر خرد کنید و در تابه‌ای با کمی روغن و پیاز و یک عدد سیر له شده سرخ کنید. سپس نمک و فلفل بیفزایید. یک پیمانه زیتون حلقه شده بی‌هسته و یک پیمانه دانه ذرت پخته بیفزایید. پس از افزودن یک پیمانه آب مرغ در ظرف را بگذارید تا مرغ بپزد. 3 پیمانه اسپاگتی را بپزید و پس از آبکش کردن به مایه مرغ اضافه کنید. نصف پیمانه روغن ذرت لادن طلایی هم بیفزایید. خوب مواد را هم بزنیدو در ظرف مناسب بریزید. روی آن را با نصف پیمانه پودر پارمسان تزیین و داغ داغ سرو کنید.

19. خوراک لوبیا، چیلی و ذرت

 

در قابلمه‌ای بزرگ یک عدد پیاز درشت را با کمی روغن سرخ کردنی تفت دهید. مقداری زردچوبه اضافه کنید. 3 پیمانه لوبیا چیتی و 1 پیمانه ذرت را با پیاز داغ و کمی پودر چیلی بپزید. بهتر است لوبیای خام را شب قبل از پخت خیس کنید و چند بار آب آن را خالی کنید. به خوراک لوبیای پخته و جاافتاده پودر آویشن و 4 قاشق روغن ذرت لادن طلایی اضافه کنید و از روی حرارت بردارید. این خوراک را با 4 پیمانه پاستای پخته مخلوط و سرو کنید.

20. سالاد سوسیس، ذرت و پاستا

 

3 عدد سوسیس هات داگ را بخارپز کنید و حلقه حلقه نیم سانتی متری ببرید. 2 پیمانه خیارشور را نازک ورقه‌ای ببرید. 3 پیمانه پاستای فرمی درشت را بپزید و در کاسه‌ای بزرگ با سوسیس و خیارشور مخلوط کنید. سه چهارم پیمانه جعفری خرد شده و 1 پیمانه دانه ذرت کنسروی اضافه کنید. 5 قاشق مایونز کم‌چرب،‌ 3 قاشق ماست کم چرب،‌ 3 قاشق سوپخوری آب لیموی تازه و نمک و فلفل هم بیفزایید و با مواد مخلوط کنید. سالاد را مدتی در یخچال بگذارید و بعد از سرد شدن سرو کنید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آموزش پخت انواع غذا با آکا آموزش آشپزی آکا و طرز …در این بخش شما با انواع درست کردن دسربفرمایید شامغذای خارجیسایت اشپزیآشپزیشام تهیه کوکوی ماکارونیغذایی متفاوتمواد لازم ماکارونی سه چهارم لیوان دانه ذرت پخته یک لیوان فلفل دلمه‌ای قرمز یک عدد غذاهای دریایی، غذا با ماهی، غذای دریایی، آموزش پخت غذای غذای خوشمزه با گوشت ماهی ماهی حلوا با سس گوجه گیلاسی سالمون آب پز با سس گریپ فروت و آموزش آشپزی، غذاهای ایرانی، انواع دسر، آشپزی …بخورید و لاغر شوید بیماری واگیر دار تناسلی زنان و مردان افزایش قد باورنکردنی فقط باپرتال آموزشی تخصصی ســـرآشپـــزبا در یافت و نصب تولبار اختصاصی ســـــــرآشپـــــــــز می توانید از آخرین مطالب مرجع صنایع غذایی ایران بانک اطلاعات …روند تولید گلوکوزان همواره از نظر کیفی وهم از نظرکمی رو به رشد بوده و با گسترش تنوع آموزش پخت انواع غذا با آکا آموزش آشپزی آکا و طرز تهیه در این بخش شما با انواع درست کردن دسربفرمایید شامغذای خارجیسایت اشپزیآشپزیشام ایرانی تهیه کوکوی ماکارونیغذایی متفاوت مواد لازم ماکارونی سه چهارم لیوان دانه ذرت پخته یک لیوان فلفل دلمه‌ای قرمز یک عدد هویج غذاهای دریایی، غذا با ماهی، غذای دریایی، آموزش پخت غذای غذای خوشمزه با گوشت ماهی ماهی حلوا با سس گوجه گیلاسی سالمون آب پز با سس گریپ فروت و ریحان آموزش آشپزی، غذاهای ایرانی، انواع دسر، آشپزی آنلاین،آشپزی با بخورید و لاغر شوید بیماری واگیر دار تناسلی زنان و مردان افزایش قد باورنکردنی فقط با پرتال آموزشی تخصصی ســـرآشپـــز با در یافت و نصب تولبار اختصاصی ســـــــرآشپـــــــــز می توانید از آخرین مطالب ، آموزشها مرجع صنایع غذایی ایران بانک اطلاعات تولیدکنندگان محصولات غذایی روند تولید گلوکوزان همواره از نظر کیفی وهم از نظرکمی رو به رشد بوده و با گسترش تنوع محصولات


ادامه مطلب ...

20 خوردنی هندوانه‌ای مخصوص شب یلدا (2)

[ad_1]
مجله آشپزی مثبت: اگر شما هم از طرفداران هندوانه بر سرسفره‌ یلدایی‌تان هستید، بیایید و امسال خوراکی‌های جدید و خوشمزه‌ای را با هندوانه برای مهمانان عزیزتان رونمایی کنید.
11. ژله هندوانه
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

2 پیمانه آب را با نصف پیمانه شکر روی حرارت ملایم بگذارید و هم بزنید تا شکر در آب حل شود. ظرف را از روی حرارت بردارید و تا داغ است دو بسته ژله هندوانه یا آلوئه‌ورا به آن افزوده و خوب هم بزنید تا ژلاتین در گرمای آب حل شود. حالا 3 پیمانه آب هندوانه به مواد بیفزایید و خوب هم بزنید. مایه ژله را در قالب دلخواه بریزید و داخل در فریزر قرار دهید. بعد از دو سه ساعت دسر را در ظرف دلخواه برگردانید، تزئین و سرو کنید.

12. پودینگ هندوانهبرای این دسر نیم لیتر (معادل 2 پیمانه و 5 قاشق سوپ‌خوری) پوره میوه هندوانه (بدون هسته) و 40 گرم نشاسته (معادل یک‌چهارم پیمانه) لازم دارید. نشاسته را در مقدار کمی پوره هندوانه بریزید و خوب و ملایم هم بزنید تا نشاسته‌ها حل شوند و گلوله نمانند. حالا این مخلوط را با بقیه پوره، سه‌چهارم پیمانه شکر و کمی وانیل و یک تکه چوب دارچین در شیرجوشی بریزید و روی حرارت تند قرار دهید. وقتی‌که مخلوط جوش آمد،‌ حرارت را کم کنید.
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

آن‌قدر مواد را روی حرارت هم بزنید تا کم‌کم غلیظ شود. حدود ده تا پانزده دقیقه طول می‌کشد. دسر را از روی حرارت بردارید. چوب دارچین را از داخل آن بیرون بیاورید و دسر را در قالب دلخواه بریزید. وقتی حرارتش را از دست داد، ‌قالب را یک شب تا صبح در فریزر بگذارید. بعد از برگرداندن در ظرف موردنظر می‌توانید روی آن را با پودر پسته و شکلات چیپسی تزئین کنید.

13. شیرینی برشی هندوانه350 گرم بیسکویت ویفر وانیلی را در ظرفی خرد کنید. 6 قاشق کره آب شده و 2 قاشق آب به آنها اضافه کنید و خوب مخلوط‌کنید. در یک سینی فر 13 در 9 سانتی که لبه‌ای حداقل 2 سانتی متری دارد، فویل آلومینیوم پهن کنید. روی آن را کمی چرب کنید و مخلوط کره و ویفر را در کف سینی پهن کرده، با پشت قاشق فشرده کنید. سینی را در فر از پیش گرم شده با حرارت 175 درجه سانتی گراد به مدت 20 دقیقه حرارت دهید. بعدازاین مدت سینی را بیرون بیاورید تا خنک شود.
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

30 گرم پودر ژلاتین را روی 2 پیمانه آب هندوانه بریزد و دو دقیقه صبر کنید. بعد آن را چنددقیقه‌ای در مایکروفر با حداکثر دما حرارت دهید تا پودر ژلاتین حل شود. 3 پیمانه آب هندوانه را با نصف پیمانه شکر، نصف پیمانه آب‌لیموی تازه، نصف قاشق پوست لیموی رنده شده و نصف پیمانه شیر به این مخلوط اضافه کنید. مواد را روی بیسکویت خنک شده در سینی فر بریزید و سینی را سه چهار ساعتی در فریزر قرار دهید. برای سرو، شیرینی را مربعی برش بزنید با خامه فرم گرفته شیرین تزئین و در ظرف بچینید.

14. کرم هندوانه
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

4 قاشق پودر ژلاتین را با نصف لیوان آب سرد مخلوط‌کنید و بعد از چند دقیقه که پودر خیس خورد، آن را روی حرارت غیرمستقیم بگذارید تا گرما باعث حل شدن ژلاتین در آب شود. مخلوط را هم بزنید تا یکدست شود. 3 پیمانه پوره هندوانه را به همراه 1 پیمانه خامه صبحانه به 1 پیمانه بستنی وانیلی و 1 پیمانه شکر اضافه و همه مواد را در مخلوط‌کن بریزید. دستگاه را روشن کنید تا مواد یکدست شوند. ژلاتین حل شده را به این مواد افزوده، هم بزنید و بعد مواد را در قالب دلخواه بریزید. قالب را به مدت چند ساعت در فریزر بگذارید تا سفت شود، سپس در ظرف دلخواه برگردانده با خامه تزئین و سرو کنید.

15. اسموتی خامه‌ای هندوانه
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

1 پیمانه پوره هندوانه بدون هسته، 1 پیمانه توت‌فرنگی بدون ‌دم،‌ 1 پیمانه خامه و 1 قاشق سوپ‌خوری پودر نارگیل را به همراه 1 تا یک و نیم پیمانه عرق بهارنارنج در مخلوط‌کن بریزید تا کاملا صاف و یکدست شود. برای مدت یک ساعت این مخلوط را در فریزر قرار دهید و طی این مدت آن را چند بار هم بزنید. لیوان‌های نوشیدنی را مدت کمی در فریزر بگذارید تا خنک شود. بعدازاین مدت نوشیدنی را در لیوان‌های بلند بریزید. آنها را با برش‌های هندوانه تزئین و به‌سرعت سرو کنید.

16. موس هندوانه
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

2 قاشق پودر ژلاتین را با یک‌چهارم پیمانه آب سرد روی حرارت غیرمستقیم بگذارید تا‌ ژلاتین در آب حل شود. یک بسته خامه صبحانه را با 60 گرم پودر قند مخلوط‌کنید و داخل فریزر قرار دهید. بعد از مدتی که مواد نیمه یخ زده شدند،‌ ظرف را از فریزر بیرون بیاورید و با همزن برقی با دور تند بزنید تا خامه فرم بگیرد. در یک ظرف جدا، 2 عدد سفیده تخم‌مرغ را با همزن برقی آن‌قدر بزنید تا کف کند (حتما تیغه همزن را بشویید و خوب خشک کنید).

ژلاتین حل شده و خنک شده را به سفیده پف کرده اضافه کنید، سپس 1 قاشق چای‌خوری آب لیمو را به همراه دو و نیم پیمانه پوره هندوانه به مواد بیفزایید و خوب مخلوط‌کنید. مواد آماده را در قالب بریزید و چند ساعتی در یخچال بگذارید تا سرد و سفت شود. بعد از برگرداندن در ظرف موردنظر قابل سرو کردن است.



17. چیز کیک هندوانه1 پیمانه پودر شکر را با 2 پیمانه پنیر خامه‌ای با همزن برقی به مدت 3 دقیقه مخلوط‌کنید. 2 قاشق سوپ‌خوری پودر ژلاتین را با سه قاشق آب روی حرارت غیرمستقیم حل کنید و به مواد بیفزایید، سپس 1 پیمانه پوره هندوانه را به همراه 1 پیمانه خامه فرم گرفته به پنیر خامه‌ای شیرین شده بیفزایید و هم بزنید. اگر می‌خواهید رنگ این لایه قرمزتر شود یک قطره رنگ خوراکی قرمز هم به مواد بیفزایید و خوب هم بزنید تا رنگ قرمز به‌صورت یکدست پخش شود.
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

این مواد را کناری بگذارید. یک و نیم پیمانه بیسکویت سبوس‌دار خرد شده را با نصف پیمانه کره آب شده و یک‌چهارم پیمانه شکر قهوه‌ای مخلوط‌کنید. قالب کمربندی را آماده کنید. مخلوط بیسکویتی را در کف قالب بریزید و با پشت قاشق محکم فشار دهید. روی این مواد مایه پنیری را بریزید و ظرف را به مدت 2 ساعت در فریزر قرار دهید. بعدازاین مدت قالب را به یخچال منتقل کنید تا چند ساعتی هم آنجا بماند و آماده شود.

18. گرانیتای هندوانه2 پیمانه هندوانه خرد شده بی هسته، 6 قاشق سوپ‌خوری عسل، 1 قاشق سوپ‌خوری آب‌لیموی تازه و 2 قاشق سوپ‌خوری زنجبیل تازه‌ رنده شده را در مخلوط‌کن بریزید. دستگاه را روشن کنید و چنددقیقه‌ای صبر کنید. پوره را در ظرفی پلاستیکی و بزرگ بریزید.
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

در ظرف را ببندید و در فریزر بگذارید تا از شب تا صبح بماند. ظرف را بیرون آورده و مواد را با یک چنگال آن‌قدر هم بزنید تا یخ‌ها شکسته و مواد برفکی شکل شوند. دوباره ظرف را 20 دقیقه در فریزر قرار دهید. بعدازاین مدت می‌توانید آن را در ظرف دلخواه ریخته و با برش لیمو تزئین کنید. این دسر باید با قاشق سرو شود.

19. سالاد هندوانه و گوجه و سبزیجاتدو عدد خیار را پوست گرفته و حلقه‌حلقه ببرید. 1 عدد پیاز قرمز کوچک را هم خلال کنید. هندوانه را با قاشق اسکوپ کوچک به شکل توپک درآورید. یک و نیم پیمانه هندوانه توپکی و 2 پیمانه گوجه گیلاسی را با مواد بالا در ظرفی بریزید. نصف پیمانه ریحان خرد شده‌ درشت، نصف پیمانه جعفری خرد شده،1 قاشق سرخالی پودر نعنا خشک را با نصف پیمانه زیتون بی هسته حلقه شده به مواد سالاد بیفزایید.
20 خوردنی هندوانه‌ای شب یلدا (2)

حالا یک‌چهارم پیمانه روغن‌زیتون بودار را با نصف پیمانه سرکه سیب و 3 قاشق عسل مخلوط و با کمی نمک و فلفل به مواد داخل کاسه اضافه کنید. سالاد را می‌توانید بلافاصله سرو کنید.

20. ساندویچ هندوانه و آووکادوبرای درست کردن دو عدد ساندویچ با نان پیتا نصف یک آووکادو را ورقه نازک ببرید و به‌اندازه 1 پیمانه هندوانه را یک سانتی متری خرد کنید. سه چهار عدد فیله مرغ را که از قبل با نمک و فلفل و روغن‌زیتون مژه‌دار کرده‌اید را گریل کنید.

همه این مواد را در دو نان پیتا تقسیم کنید. ساندویچ‌تان را با افزودن کمی جعفری خرد شده و برگ کلم نازک خلال شده و چند قطره آب‌لیموی تازه کامل و نوش جان کنید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدلهای جدید طراحی و آرایش ناخن جذابمدلهای جدید طراحی و آرایش ناخن آرایش فانتزی ناخن آرایش جدید روی ناخن دخترانمدلهای انواع دسر ، پیش غذا،دسرهای خوشمزه آموزش آشپزی آکا …انواع دسرانواع دسر سادهانواع دسرهاانواع دسر با شیرانواع دسر با بستنیانواع دسرهای سفره آرایی ، میوه آرایی ، آموزش سفره آرایی آموزش …در این بخش شما با انواع سفره کم هزینهسفره آراییسفره ارایی قدم به قدمسفره ارایی هندی آموزش طرز تهیه آش رشته خوشمزه فوت و فن و نکات …آش رشته از غذاهای بسیار خوشمزه و پرطرفدار است برای درست کردن یک آش رشته خوشمزه و جا پیامک های سوزدار و غمگین چقد سخته وقتی ازت میپرسه ناراحت شدی ؟ اشک از چشات بریزه و بگی اشکال نداره … می روم مدلهای جدید طراحی و آرایش ناخن جذاب اس ام اس جدید اس ام اس زیبا و عاشقانه شب یلدا مطالب طنز و خنده دار طنز نوشته های انواع دسر ، پیش غذا،دسرهای خوشمزه آموزش آشپزی آکا و طرز انواع دسر سادهانواع دسر با شیرانواع دسر برای ماه رمضانانواع دسرهای ایرانیانواع دسر ژله سفره آرایی ، میوه آرایی ، آموزش سفره آرایی آموزش آشپزی آکا در این بخش شما با انواع سفره کم هزینهسفره آراییسفره ارایی قدم به قدمسفره ارایی هندیتزیین آموزش طرز تهیه آش رشته خوشمزه فوت و فن و نکات مهم شبنم نیوز باسلاماین دستورآش رشته برای چندنفربود؟اگه بخوام برای نفرباشه موادلازم بایدچقدرباشه؟ پیامک های سوزدار و غمگین جدید ترین این بخش سری جدید اس ام اس های پاییز سری جدید اس ام اس غمگین و دلتنگی اس ام اس احساسی


ادامه مطلب ...

دلایل و شبهات ملحدان و نقد آنها در اثبات خدا (2)

[ad_1]

 

 

شبهه هشتم: خدا معلول انگیزه‌های فرد و اجتماعی

گروهی از ملحدان می‌کوشند وجود خداوند را به زعم خود معلول و ساخته حالات ذهنی و روانی انسان وصف نمایند و به تعبیری برای خداوند منشأ و خاستگاه غیرواقعی تبیین کنند. آنان با تقریرات مختلف ذیل درصدد توجیه مدعایشان هستند که در اینجا به تحلیل و نقد بعض آنها می‌پردازیم:

تقریر اول: خدا معلول ترس (روان شناسانه 1)

برخی از منتقدان ملحد با رویکرد روان شناسانه سعی می‌کنند نشان دهند (1) اعتقاد مردم به خداوند خصوصاً در قرون اولیه از ترس و خوف آنان از طبیعت و حوادث آن مثل زلزله و رعد و برق نشأت گرفته است. مردم که در مقابل حوادث ناگوار و ترسناک طبیعت دچار وحشت و هراس می‌شدند، به دنبال پناهگاهی بودند که با آن ترس خود را از بین برده یا در آن تخفیف ایجاد کنند. بهترین گزینه تصور خدای قادر مطلق بود که حوادث جهان به قدرت وی مستند بوده و اوست که توانایی دفع آن بلایا را دارد.

تحلیل و بررسی

1. اولین نکته این که اگر فرضاً بپذیریم که منشأ و علت گرایش انسان‌ها به خداوند ترس از حوادث جهان طبیعت بوده است، لکن باید به کالبدشکافی این گرایش بپردازیم، چرا انسان به جای فرضیه‌های مختلف مثل اتکا به خود و غلبه بر حوادث، نسبت دادن حوادث به علل مادی و پناه‌جویی از آن فرضیه عالم ماورای طبیعت و خداوند را برای خود انتخاب می‌کند؟ آیا این نشانگر فطرت و سرشت خداجویی در انسان‌ها نیست که فطرتاً به سوی خداوند تمایل پیدا می‌کنند؟
پس ترس اولیه انسان‌ها خود دلیل بر وجود سرشت و فطرت خداگرایی در انسان‌هاست، و اگر از این مدعای خود صرف‌نظر کنیم، در نهایت وجود ترس به نفع ادعای ملحدان نیز تمام نمی‌شود، علاوه این که ما در تقریر دلیل فطرت ثابت کردیم که انسان ها فطرتاً به خداوند گرایش دارند.
2. اگر خوف و ترس علت گرایش به خدا باشد، مطابق قاعده عقلی و فلسفی در صورت عدم علت، معلول نیز مفقود می‌شود. لازمه آن این است که انسان‌هایی که از حوادث طبیعی ترس و واهمه‌ای ندارند- مخصوصاً امروزه که علم جدید راز و رمز آنها را کشف کرده است- باید انسان‌هایی بی‌ایمان و منکر خدا باشند، در حالی که این مسأله برخلاف واقعیت‌های ملموس است.
3. نکته آخر، اگر به فرض بپذیریم که ترس عامل و علت گرایش انسان‌های اولیه به خدا بوده است، از این مقدمه و مبنا آیا عقلاً استنتاج می‌شود که خدایی وجود ندارد؟! ممکن است به دلیل عدم رشد معرفت آدمی در دوره‌های اولیه حقیقت خداوند و دلایل و براهین آن برای وی منکشف نشده باشد و به جای آن از ترس به خدا اعتقاد ورزیده باشد، اما به مرور زمان دلایل خداشناسی برای او ظاهر و عیان شده و از راه صحیح به خدا اعتقاد آورده است. پس صرف اشتباه پیمودن راه اولیه نمی‌تواند به سود الحاد و بی‌خدایی تمام شود.

تقریر دوم: خدا معلول جهل (روان شناسانه 2)

تقریر دیگر مدعی است که انگیزه اعتقاد به خدا نه ترس بلکه جهل و ناآگاهی انسان از راز و رمز حوادث است، انسان‌های اولیه که از علم و تفسیر جهان طبیعت مخصوصاً حوادث و بلایای آن درمانده بودند، علل آنها را به انواع خدایان نسبت می‌دادند.
آگوست کنت با طرفداری از این فرضیه حرکت تاریخی انسان را به سه مرحله تقسیم می‌کرد. (2)
مرحله ربانی یا تخیلی که در آن انسان‌ها علل و عوامل حوادث را به قوای نامرئی و ماورای طبیعت مانند ارواح و شیاطین نسبت می‌دادند. در این مرحله ایده خدایان ظاهر شد. مرحله دوم، مرحله فلسفی یا تعقلی است که در آن دوره، علل حوادث را در علل مختلف در قالب ارواح و خدایان مختلف نمی‌گشت بلکه با تعقل دریافت که یک خدا باید کارگردان حوادث باشد. مرحله سوم، مرحله ظهور و بالندگی علوم تجربی و تحققی است که بشر در پرتو علوم خود دریافت که خود می‌تواند به تبیین حوادث جهان بپردازد و به خدا نیازی ندارد. (3)
هیوم (4) و اریک فروم (5) و در بعضی جزوات و سایت‌ها (6) افرادی از این تقریر جانب‌داری کرده‌اند.

تحلیل و بررسی

سستی این شبهه از نقد تقریر پیشین روشن می‌شود و این جا به اختصار بسنده می‌شود.
1. اگر بپذیریم که اعتقاد به خدا در سایه ناتوانی بشر از تبیین امور جهان نشأت گرفته است، این سؤال مطرح می‌شود که چرا انسان علت اساسی رویدادهای طبیعی را در خود طبیعت نگشته و علت آن را از خود طبیعت تصویر نکرده، بلکه به دنبال علت اساسی ماورای طبیعت به نام خداوند قادر مطلق بوده است که کارگردان واقعی امور جهان است، آیا نفس این جریان از فطرت خداشناسی حکایت نمی‌کند؟
2. لازمه ادعای ملحدان این است که هرچه بشر در علوم تجربی و تفسیر جهان و حوادث آن به پیشرفت هایی دست می‌یابد، باید به همین اندازه از دین و خداشناسی دورتر گردد، هم‌چنین ایمان و اعتقاد دانشمندان نامی جهان به خداوند نیز باید در حد صفر باشد. اما خوشبختانه واقعیت‌های خارجی خلاف آن را روایت می‌کنند و بزرگان و مخترعان نامی جهان در ردیف خداشناسان قرار دارند که این جا می‌توان به نیوتن، ادیسون، دکارت، ماکس پلانک، داروین، برگسون و انیشتین اشاره کرد که آوازه آنها در علوم بر احدی پوشیده نیست.
3. اگر دانشمندان بتوانند در قلمروهای مختلف علوم تبیین شفافی از جهان طبیعت و حوادث آن ارائه دهند، قلمرو تلاش و اعتبار نظریات آنها تنها در عرصه علم و طبیعت معتبر است، این که آفریننده جهان طبیعت- که جهان ممکنی است- کیست؟ چه خالق و قدرتی بر عناصر اولیه جهان خواص ذاتی آن‌ها را اعطا کرده است؟ جهان ماده- به دلیل امکان خود که دایم به علت فرامادی نیازمند است- با کدام علت فراطبیعی متقوم است؟ و ده‌ها سؤال دیگر که پاسخ آنها از عهده‌ی علوم تجربی خارج و به عهده فلسفه و علوم عقلی است. به تقریر دیگر دانشمندان جهان نهایت روابط علمی حوادث جهان را تبیین می‌کنند که این کار از منظر متألهان یک کار مورد ترغیب دین و خداست و کشف روابط علّی و معلولی بین حوادث جهان بر نفی خدا دلالت نمی‌کند، چرا که در بحث برهان امکان و وجوب و صدیقین به تفصیل ثابت شد که، جهان ماده به دلیل ماهیت امکانی و فقر وجودیش دایم به واجب الوجود نیازمند است.
علاوه این که با کشفیات جدید دانشمندان، مانند منظومه ها و کهکشان‌های دیگر، خود دانشمندان و دیگران به قدرت اعجاب آمیز خداوند پی می‌برند. خواننده فاضل می‌تواند اعترافات دانشمندان درباره رابطه علوم تجربی با اعتقاد به خدا را در کتب مختلف از جمله «اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان» با ترجمه‌ی احمد آرام بیابد.

تقریر سوم: خدا معلول خرافه و سنت‌های اجتماع (جامعه شناسانه)

بعضی ملحدان با رویکرد اجتماعی درصددند نشان دهند که اعتقاد مردم به خدا معلول باورها و اعتقادهای خرافی آنان از جهان است و در جوامع بدوی اجتماعات کوچک دارای فرهنگ و سنن خاصی بوده است که اعتقاد به خدا از آنها ریشه دوانده است.
امیل دورکیم از این فرضیه دفاع کرده است. او بر این باور است که انسان‌های اولیه در اجتماع‌های خود دچار احساسات، شور و هیجان شده و به حال خلسه فرو می‌رفتند و از این جا مفهوم «مانا» به ذهن آنان خطور کرد که به مرور زمان آن به مفهوم «خدا» تغییر یافت.
برخی از جامعه‌شناسان، جزوات (7) و سایت‌ها (8) از این دیدگاه جانب‌داری کرده‌اند.

تحلیل و بررسی

1. ما در این مجال درصدد تحلیل و نقد اصل فرضیه نیستیم که آیا خاستگاه دین و اعتقاد به خدا از قوانین و سنن اجتماعی نشأت گرفته یا انسان‌های پیش از اجتماع نیز به باورهای دینی اعتقاد داشتند؟ ما پاسخ آن را به مورخان و جامعه‌شناسان واگذار می‌کنیم که یادآور شدند دین تنها معلول اجتماع نیست، بلکه از حالات و تجربه‌های فردی نیز نشأت گرفته است. این جا به این نکته اشاره می‌کنیم که مطابق تصریح‌های ادیان آسمانی حضرت آدم (علیه السلام) به عنوان پدر و جدّ انسان‌ها، فردی مؤمن و معتقد به خدا بلکه پیامبر الاهی بوده است، اما این که ظاهر گزارش‌های بعض تاریخ‌پژوهان از عدم اعتقاد به خدا یا شرک انسان‌های ماقبل تاریخ حکایت می‌کند، باید گفت اولاً، صحت این نوع گزارش‌ها محل تأمل است و ثانیاً، ممکن است به علل و دلایلی- که برای ما پوشیده است- اعتقاد دینی مردمان نخستین از بین رفته یا دچار تحریف گردیده و گزارش‌های تاریخ‌پژوهان به مرحله بعدی (عدم اعتقاد دینی یا شرک) ناظر باشد. چون این مسأله دقیقاً اثبات نشده، نمی‌توان به ضرس قاطع عدم اعتقاد دینی انسان‌های اولیه را ثابت کرد و از آن به نفع الحاد استفاده نمود.
2. به فرض که اعتقاد اولیه انسان‌های نخستین الحاد و بی‌دینی بوده و سپس به مرور زمان و تشکیل جامعه‌ها و قوانین آن، اعتقاد به خدا در انسان‌های ماقبل تاریخ رایج شده باشد، سؤال این است که آیا ما حق داریم به صرف این که انسان‌های اولیه از طریق سنن اجتماع خود به خداوند متعال رسیدند- چه به حق و چه ناحق- در وجود آن تردید کنیم؟ آیا منطقاً موجب می‌شود که چون اعتقاد به خدا از طریق انگیزه‌های نادرست مثل سنن اجتماع صورت گرفته، اعتقاد باطل و نادرستی باشد؟ هیچ ملازمه‌ای بین آن دو وجود ندارد و مدعی شبهه باید آن را اثبات نماید.
3. سؤال دیگر این است که چرا سیر تحولات قوانین و سنن اجتماع و هم‌چنین حالات تجربی و خلسه‌ای مردمان اولیه به سوی وجود آفریدگار یا نیروی مابعدالطبیعه به نام «مانا» سوق داده شده است؟ آیا از آن برنمی‌آید که اعتقاد به خدا به عنوان آفریدگار و نیروی مابعدالطبیعه در سرشت انسان‌ها نهفته شده و قوانین و سنن اجتماع نیز با تأثر از این سرشت خود به خود به سوی اعتقاد به خداوند پیش رفته است؟ این که گرایش به سوی مابعدالطبیعه در همه‌‌ی دوران‌ها و تقریباً در بین اکثریت قریب به اتفاق انسان‌ها صورت گرفته، خود گواه دیگر بر فطرت خداشناسی انسان‌هاست.

تقریر چهارم: خدا معلول طبقه بورژوا (رویکرد مارکسیستی)

مادی‌گرایان و در رأس آنها مارکسیسم‌ها، همه‌ی رویدادهای جهان و اجتماع را از منظر مادی و ابزار تولید تحلیل می‌کنند؛ این‌ها با این دید معتقدند که مفهوم دین و خدا محصول تولیدات طبقه سرمایه‌دار و بورژوا است تا از این رهگذر طبقه محروم جامعه به ویژه طبقه‌ی کارگر (پرولتاریا) را استعمار و استثمار نمایند.
لنین می‌گفت:
«مذهب یکی از فرم‌های فشار روحی بر طبقه‌ی رنجبر است که دایم برای دیگری زحمت می‌کشد و محرومیت می‌برد.» (9)
موریس کنفورث نیز می‌گوید:
«وجود مذهب بر این اساس محکوم شده که نظامی از توهماتی است که توسط نمایندگان طبقات حاکم و به منظور گول زدن توده‌ها منتشر می‌گردد.» (10)
خود مارکس نیز تصریح می‌کرد که انسان سازنده دین است (11) و اعتقاد به یک دخدا و یا خدایان محصول نامیمون نزاع طبقاتی است، چیزی که نه تنها باید رها شود، بلکه باید همراه با تحقیر رها شود. (12)

تحلیل و بررسی

1. اصل مدعا یعنی نسبت دین و خداشناسی به طبقه خاص جامعه مانند سرمایه‌دار نه تنها ادعای بدون دلیل است، بلکه دلیل بر مخالف آن وجود دارد. مکرر بیان شد دین و اعتقاد به خداوند در اعماق قلب و وجدان انسان‌ها ریشه دوانده و پیشینه آن به انسان‌های ماقبل تاریخ برمی‌گردد (13)، دورانی که در آن جامعه به طبقات مخالف و متمایز از هم مثل سرمایه‌دار و محروم (کارگر یا دهقان) تقسیم نشده بود. پس اصل دین و اعتقاد به خدا یک واقعیت خارجی پیش از طبقه سرمایه‌دار محسوب می‌شد و هر دو طبقه (سرمایه‌دار و کارگر) در برابر این واقعیت می‌توانستند موضع به تناسب مقام خودشان اتخاذ نمایند.
بر این نکته بعض مارکسیست‌ها و منتقدان توجه داشتند، چنان که موریس کنفورث تصریح می‌کند که مذهب توسط نمایندگان طبقه حاکم نه جعل بلکه منتشر شد که عبارتش پیشتر گزارش شد، وی هم‌چنین تأکید می‌کند که:
«با این وجود مذهب به عنوان وسیله تحمیل بر توده‌ها پیدا نشد، بلکه از میان خود توده‌ها برخاست.» (14)
2. اگر به فرض محال بپذیریم که اعتقاد به خدا نخستین بار توسط طبقه خاصی ایجاد شد، سؤال عقلی و منطقی این است که آیا نسبت اعتقاد خاص به طبقه خاص می‌تواند دلیل منطقی بر بطلان و نادرستی آن تلقی گردد؟! آیا عقل و منطق اقتضا نمی‌کند که ما نفس ادعا یعنی اعتقاد به دین و خدا را با قطع نظر از منشأ و انگیزه آن، مورد مطالعه و تحلیل منطقی قرار دهیم، آنگاه به درستی یا نادرستی آن حکم دهیم؟ پس از نفس ادعای مارکسیست‌ها (دین محصول طبقه سرمایه‌دار) بنابر فرض صحت آن، نادرستی اصل دین اثبات نمی‌شود، حال آنکه دلایل اثبات و حقانیت آن به منصه ظهور رسید.
3. اگر بخواهیم ادعای مارکسیست‌ها را به نفع آنان بررسی کنیم باید بگوییم خود مارکس با توجه به این که در خانواده یهودی متولد شده بود و پدرش به دلایل سیاسی و اجتماعی به مسیحیت روی آورد و خود نیز زندگی زیر خط فقر داشت (15) و از سوی دیگر وی با آیین تحریف شده یهودیت و مسیحیت مواجه بود که قطب‌های دینی آنان با طبقه حکومت همدست بودند، این گمانه بر وی رفت که اصلاً دین محصول طبقه سرمایه‌دار و قطب حکومت است تا با همکاری قطب دین‌داران (روحانیت) توده مردم را استثمار کنند. (16) البته متأسفانه قطب روحانیت در مسیحیت و یهودیت به شؤون و وظایف اصلی خود عمل ننموده‌اند و با رفتار ناشایست خود بستر سکولار و دین‌زدایی را به وجود آورده‌اند. (17)
اما نکته ظریف و مهم این که مارکس و طرفداران او نباید موضع و رفتار سردمداران مسیحیت و یهودیت را به حساب اصل دین بگذارند و به صورت مطلق به نفی دین و اعتقاد به خدا بپردازند. در حالی که آیین مقدس اسلام با طرفداری از طبقه محروم و مستضعف و آزادی و عدالت اجتماعی جامعه را به سوی مدینه فاضله سوق می‌دهد و توانست در سده‌های اولیه خود تمدن بزرگی به نام تمدن اسلامی را پی افکند که تمدن امروزه غرب خود را مدیون آن می‌داند. هم‌چنین آیین پروتستان در مسیحیت تحولات عظیمی را در غرب به جا گذاشت (18). با این شرایط آیا می‌توان باز مدعی شد که دین افیون جامعه و حربه طبقه سرمایه‌دار است؟!

شبهه نهم: عدم نیاز به خدا در تبیین جهان (تحدی علم جدید)

بعضی ملحدان می‌کوشیدند دین و اعتقاد به خدا را معلول جهالت و نادانی انسان در تبیین امور و حوادث جهان وصف نمایند که پاسخ آن داده شد. این دلیل به نوعی تقریر دیگر از آن شبهه است و مدعی است با پیشرفت علوم تجربی، دانشمندان می‌توانند بدون نیاز به وجود خداوند تحلیل علمی از جهان و فعل و انفعال‌های آن ارائه دهند، به گونه‌ای که انجام آن امور با اسباب مادی ممکن گشته و به فرضِ وجودِ علت فراطبیعی به نام خداوند نیازی نیست.
معروف است که وقتی لاپلاس کتاب خود در باب مکانیک آسمانی را به ناپلئون ارائه داد و ناپلئون در آن اثری از خدا مشاهده نکرد، هنگامی که علت آن را از لاپلاس سؤال کرد، وی گفت، به این فرضیه نیازی نداشتم. (19)
این دیدگاه در بین طرفداران سکولاریزم الحادی طرفدارانی دارد که معتقدند پیشرفت و بالندگی عقل و علم موجب طرد آموزه‌های دینی و فراطبیعی شده است.
اخیراً این شبهه در بعض جزوات (20) و سایت‌ها (21) ترویج می‌شود.

تحلیل و بررسی

1. پیش فرض این شبهه بر این اصل بنا نهاده شده است که لازمه‌ی اعتقاد به خداوند نفی و انکار علوم مختلف و روابط علّی و معلولی حاکم بر امور جهان است به گونه‌ای که همه امور و حوادث جهان به طور مستقیم به خداوند نسبت داده شود. چنان که انسان‌های اولیه یا قدیمی عامل مستقیم بعضی جریانات ناگوار مثل زلزله، رعد و برق، کسوف و خسوف را خداوند و خشم و ناراحتی آن از افعال بعض انسان‌ها توصیف می‌کردند.
لکن این مبنا و پیش‌فرض برای ادیان آسمانی مخصوصاً آیین مقدس اسلام- که دین عقل و علم‌گراست- صرف تهمت و انگ است. چهارده قرن پیش آیات قرآن کریم خود از روابط علّی و معلولی بعض رویدادهای زمینی و آسمانی خبر داده است (22)، مثلاً در آیاتی بین نزول باران و رشد و نمو گیاهان، (23) بین باد و حرکت ابرها‌ (24)، بین وجود کوه‌ها و سکون زمین (25) رابطه علّی و معلولی توصیف شده است.
در روایات نیز به این اصل توجه شده است، چنان که امام صادق (علیه السلام) فرموده است:
«أبی الله ان یجری الأشیاء الابأسبابها فجعل لکل شیء سببا و جعل لکل سبب شرحاً» (26).
«خداوند ممتنع گردانده است که اشیاء جریان پیدا کند مگر با اسباب خاص خود، پس خدا برای هر شی‌ای سبب و علتی و برای هر علتی شرح و تبیین خاصی قرار داد».
2. نکته بعدی این که آیا بین کشف روابط علّی و معلولی امور و اشیاء طبیعی و اعتقاد به خدا و دین تعارض و منافاتی وجود دارد؟
پاسخ اجمالی آن از نکته پیشین روشن شد که اگر پاسخ مثبت بود خود خداوند و دین اسلام چهارده سده پیش به ترغیب علوم نظری و تجربی نمی‌پرداخت؛ وانگهی- چنان که گفته شد- خداباوران خود به وجود علل و اسباب تکوینی در اشیاء معترف‌اند و کشف آن‌ها هیچ تهافتی با وجود خدا ندارد.
باری اگر مدعای خداباوران نفی اساس علیت و نسبت دادن هر فعل و انفعال جزئی و کلی طبیعی به صورت مستقیم به خدا بود، با پیشرفت علوم روشن می‌شد که در پشت حوادث جهان علت یا علت‌هایی طبیعی وجود دارد و خدا نقش مستقیمی ندارد و این با مدعیات دینی ناسازگار می‌افتاد.
3. از مطالب پیشین این نکته به دست آمد که جریان امور و حوادث جهان مطابق نظام سببیّت و علیت، خواسته خود خداوند است، خداوند با آفرینش جهان بر چنین سیستمی نوع خاصی از استحکام، هماهنگی و نظم را به آن بخشیده است که با کشف آنها موجب شگفتی و اعجاب خود کاشفین می‌شود. مثلاً عنصر کوچک جسم یعنی اتم و هسته مرکزی آن را تصور کنید که چگونه الکترون‌ها و پروتون‌ها با سرعت سرسام‌آوری به دور هسته مرکزی بدون اختلال گردش می‌کنند! در یک اتم اورانیوم چقدر قدرت وجود دارد! با کشفیات علوم مختلف انسان بیشتر به قدرت و فیاضیت الاهی پی می‌برد. خود دانشمندان تجربی نیز به این نکته اعتراف کردند که مجموع آن را می‌توان در کتابی به نام «اثبات خدا» مشاهده کرد.
4. نکته دیگر این که از کشف روابط علّی و معلولی اشیاء نفی و انکار وجود خداوند استنتاج نمی‌شود، این که حوادث و رویدادهای جهان را بالفرض علم بتواند تبیین کند، بر عدم خدا دلیلی نیست، بلکه تنها از وجود نظام علیت حکایت می‌کند که آیین مقدس اسلام خود بر آن تأکید می‌ورزد. دانشمندان تجربی تنها در حوزه صلاحیت خود یعنی تجربه و طبیعت می‌توانند ابراز نظر کرده و به وجود یا عدم شیء‌ای حکم دهند. آنان می‌توانند مدعی شوند که روابط علّی و معلولی اشیاء را کشف کردند، اما این که علت منحصره تغییر و تحولات، علل مادی کشف شده است، بر آن دلیلی اقامه نشده، چرا که ممکن است علل مادی کشف نشده‌ای یا علل فرامادی در جهان تأثیرگذار باشند.
5. اگر از پیشرفت و کشفیات جدید علوم مختلف انکار خدا و طرد دین استنتاج می‌شد، لازم بود که دانشمندان نامی در شمار منکران خدا باشند، اما بالعکس در میان مخترعین و کاشفین نامی، دانشمندان زیادی مشاهده می‌شود که خداشناس و چه بسا مذهبی متعصب هستند مانند نیوتن و انیشتین؛ توضیح این مطلب در نقد استناد خداشناسی به جهل گذشت.

نقش خداوند در جهان با توجه به نظام علیت

این جا ممکن است این سؤال مطرح شود که با وجود نظام علیت و استناد هر پدیده‌ای به علت طبیعی، جایگاه و نقش خداوند چگونه تصویر می‌شود؟
در پاسخ این سؤال پاسخ‌های متفاوتی مطرح شده است که به دو پاسخ مهم آن اشاره می‌شود:
پاسخ اول خدا را به ساعت‌ساز تشبیه می‌کند که با آفرینش جهان خود از تدبیر و اداره آن دست کشیده و آن را به نظام علیت سپرده است. این پاسخ با وجود خدا منافاتی ندارد، تنها فاعلیت و نقش خدا را به صورت مطلق بعد از خلقت جهان و به تعبیری اصل توحید افعالی را مورد تردید قرار می‌دهد. این پاسخ که از سوی بعضی معتزله و دانشمندان تجربی ابراز شده، نمی‌تواند دلیل بر عدم وجود خدا باشد. (27)
پاسخ دوم به فلاسفه و مکتب شیعه تعلق دارد که با پذیرفتن نظام علیت طبیعی، علیت خداوند را نیز باور دارند، لکن علیت خداوند نه در عرض علیت طبیعی بلکه در طول آن است، به این نحو که، همان‌طوری که در برهان امکان و صدیقین مبرهن شد، وجود امکانی اعم از علت و معلول مادی و مجرد، نه تنها در حدوث و استمرار وجودش به واجب الوجود نیازمند است، بلکه وجود امکانی از جهت ماهیت وجود عین نیاز و ربط به واجب الوجود است و از این منظر همه علت‌های ممکن مادی نیز وجود خود را از خداوند دریافت می‌کنند، در عین حال که افعال و آثار آنها به خودشان مستند است. پس با جمع علیت الاهی و نظام سببیّت نقش و فاعلیت خداوند نیز حفظ می‌شود و مانند ساعت‌ساز نیست که بعد از ساخت ساعت دیگر در حرکت آن نقشی نداشته باشد.
نکته قابل توجه در نظریه فلاسفه که بر علیت طولی معتقدند، این است که در مسأله فعل و اثر نباید دو مطلب را خلط کرد. مطلب اول درباره اصل خلقت و آفرینش وجود ممکن از کتم عدم است که آن به خداوند اختصاص دارد و علل و فواعل واسطه و میانجی از عهده آن بر نمی‌آیند. (28) اما درباره‌ی این که خلقت از کتم عدم چگونه است مطالبی گذشت. مطلب دوم درباره‌ی تأثیر اشیا بر یکدیگر و هم‌چنین افعال حیوان و انسان است که فلاسفه در این جا به علل طولی متوسل شدند. مثلاً درباره علت افعال انسان به وجود دو فاعل یعنی انسان و خدا قایل‌اند، چنان که صدرالمتألهین می‌نویسد:
«لکونها [قدرة العبد] من جملة اسباب الفعل و علله و الوجوب بالأختیار لاینافی الأختیار بل یحققه فکما ان ذاته (تعالی) ‌علة فاعلة لوجود کل موجود و وجوبه، و ذلک لا یبطل توسیط العلل و الشرایط و ربط الاسباب بالمسبّبات» (29)
علامه طباطبایی نیز به فاعلیت انسان و خدا تصریح می‌کند (30) و در جای دیگر عدم تفکیک علیت طولی و عرضی را موجب اشتباه و خلط اشاعره وصف می‌کند. (31)
نکته آخر این که عرفا به جای نظام علیت به نظریه تشأن و تجلی قایل‌اند (32) و صدرالمتألهین نیز می‌کوشد (33) علیت را به تشأن تحلیل نماید که تفصیل آن در این مقال نمی‌گنجد. (34)

پی‌نوشت‌ها:

1. راسل، چرا مسیحی نیستم؟ ص25؛ توضیح و بررسی مصاحبه راسل- وایت، ص175. و نیز: اسلام و مسلمانی، ص320؛ تولدی دیگر، بخش سیری در تاریخ مذهب، ص2؛ الله اکبر، ص23؛ دینداری و خردگرایی، ص8.
2. ر.ک. مراحل اساسی اندیشه در جامعه‌شناسی، ص131-129.
3. همان، ص275.
4. هیوم، تاریخ طبیعی دین، ص9 و 10.
5. اریک فروم، روانکاوی و دین، ص124.
6. دینداری و خردگرایی، ص8؛ الله اکبر، ص23، 43 و 56.
7. ر.ک. ساموئل کینگ، جامعه‌شناسی، ص134؛ فلیسین شاله، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص477 و نیز: دانیل پالس، هفت نظریه در باب دین، فصل سوم؛ اسلام و مسلمانی، ص17 و120.
8. www. farhangshahr. com
9. لنین، ماتریالیسم تاریخی، ص61. برای آشنایی بیشتر ر.ک: سیدرضا صدر، سخنان سران کمونیزم درباره خدا.
10. موریس کنفورث، دانش رهایی و ارزش‌های انسانی، ص28.
11. ر.ک. آندره پی‌یتر، مارکس و مارکسیسم، ص239.
12. ر.ک. دانیل پالس، هفت نظریه در باب دین، ص209 و 210؛ الله اکبر، ص24.
13. ر.ک. فلیسین شاله، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ص12؛ جان برنال، علم در تاریخ، ج1، ص75؛ جان بی‌ناس، تاریخ جامع ادیان، ص23؛ ساموئل کینگ، جامعه‌شناسی، ص126.
14. دانش رهایی و ارزش‌های انسانی، ص28.
15. ر.ک. هفت نظریه در باب دین، ص195.
16. سخنان ذیل مارکس نشان‌گر بدبینی وی از مسیحیت تحریف شده و تأثیر آن بر مدعای وی می‌باشد که: «اصول اجتماعی مسیحیت بردگی باستان را توجیه کرد، رعیتی قرون وسطی را ستود و در موقع لزوم نیز می‌داند چگونه تعدی طبقه پرولتاریا را هر چند با حالتی غمگین تأیید کند. اصول اجتماعی مسیحیت لزوم وجود طبقه حاکم و طبقه محکوم را وعظ می‌کند... اصول اجتماعی مسیحیت جبران تمامی فضاحت‌ها را به آن دنیا موکول می‌کند و بدین ترتیب ادامه آن‌ها را در این دنیا (به عنوان) جزای گناه اولیه... یا (به عنوان) تحمیل شده خداوند برای آزمون بندگان خود توجیه می‌کند». (مارکس و مارکسیسم، ص240، به نقل از خدا در اندیشه بشر، ص79).
17. ر.ک. نگارنده، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، بخش اول.
18. ر.ک: ماکس وبر، اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری.
19. ر.ک: باربور، علم و دین، ص52 و72.
20. الله اکبر، ص43؛ اسلام و مسلمانی، ص255.
21. www. farhangshahr. com,p. 58
22. برای توضیح بیشتر از اصل علیت ر.ک: نگارنده، اصل علیت در فلسفه و کلام.
23. بقره: 22؛ حج: 5؛ سجده: 27.
24. روم: 48.
25. لقمان: 10.
26. بحارالانوار، ج2، ص90.
27. ر.ک. عبدالحسین مشکوة الدینی، نظری به فلسفه صدرالمتألهین، ص60.
28. بوعلی سینا، اشارات، ج2، ص42؛ بهمنیار، التحصیل، ص521؛ اسفار، ج3، ص42.
29. اسفار، ج6، ص385 و نیز: ص374 و 387.
30. «ان افعال الانسانیة لها نسبة الی الفاعل و نسبة الی الواجب واحدی النسبتین لا توجب بطلان الأخری لکونها طولیتین لاعرضیتین»، (المیزان، ج1، ص111 و نیز ص76، 107 و 398).
31. همان، ج7، ص308.
32. الفتوحات المکیة، ج1، باب63؛ فصوص الحکم، فص شیئی.
33. اسفار، ج2، ص299 و 300؛ المشاعر، با شرح علی اکبر حکمی یزدی، ص179 و نیز: مرتضی مطهری، مقالات فلسفی، ج3، ص97 و 129؛ مجموعه آثار، ج13، ص213 و 265؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ص454.
34. ر.ک. نگارنده، اصطیاد معارف عقلی از نصوص دینی، خدا در حکمت و شریعت، بحث توحید خالقی و نظام علیت، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی دیدگاه مونتگمری وات پیرامون افسانه غرانیقساختن خرافات و داستان های موهوم و بی پایه و اساس و وارد ساختن آن در بستر تفاسیر و مهندسی قرآن معجزات قرآنجواب دندان شکن به افکار ملحدان و شک برانگیزان به کانال قرآن، وحی یا وهم بپیوندیدگنجور حافظ غزلیات غزل شمارهٔ ۵ابراهیم نوشته بجای خوبان پارسی گو، در بعضی نسخ ترکان پارسی گو آمده و آن ، به بررسی دیدگاه مونتگمری وات پیرامون افسانه غرانیق ساختن خرافات و داستان های موهوم و بی پایه و اساس و وارد ساختن آن در بستر تفاسیر و روایات مهندسی قرآن معجزات قرآن جواب دندان شکن به افکار ملحدان و شک برانگیزان به کانال قرآن، وحی یا وهم بپیوندید گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵ ابراهیم نوشته بجای خوبان پارسی گو، در بعضی نسخ ترکان پارسی گو آمده و آن ، به نظر من


ادامه مطلب ...