وبسایت خلاقیت - محمدرضا محسنی: از من خواسته شده به این موضوع بپردازم که مسیر کارآفرینی چگونه اسـت و چه سختیهایی دارد و در واقع به تجربیاتی اشاره کنم که خودم در مسیر کارآفرینی با آنها روبهرو بودهام. نکتهای که در وهله اول خودنمایی میکند این اسـت که برای ورود هر فردی به بازار کار نمیتوان نسخه واحدی پیچید و گفت هر فردی باید از مسیری که من رفتهام یا دیگری پیموده اسـت، تبعیت کند. در عین حال باید این واقعیت را پذیرفت که الگوبرداری از کسانی که موفق شدهاند، میتواند در مسیر رسیدن به موفقیت بسیار موثر باشد.
الگوبرداری را هم اینگونه تعریف میکنم که اگر عملکردن به برخی نکات برای دیگری به خوبی جواب داده اسـت؛ پس اگر ما هم به این نکات به درستی عمل کنیم، در نهایت، جواب خوبی خواهیم گرفت. شاید خودم جزو کسانی بودهام که اعتقاد زیادی به مقوله الگوبرداری داشتهام.
مثلا زمانی که کتاب همسایه میلیونر نوشته دکتر توماس جی استنلی را خواندم، برایم برخی نکات آن جالب توجه آمد؛ از جمله اینکه این ثروتمندان چه مسیری را رفتهاند و چقدر طول کشیده اهدافشان به ثمر بنشیند و مهمتر اینکه چه سختیهایی را در این مسیر به جان خریدهاند. در مطالعات بعدیام حتی به این موضوع توجه کردم که اینان چگونه سخن میگویند.
این همان نکتهای بود که به خصوص آنتونی رابینز در کتاب توان بیپایان، بسیار به آن توجه کرده اسـت. رابینز در آن کتاب، الگوبرداری را حتی تا نوع نفسکشیدن هم پیش میبرد واین موضوع را به حیطه زبان بدن و نوع تصویرسازی از خود نیز میکشاند. در عین حال باید یادمان باشد که این الگوبرداری میتواند به صورت تیغی دولبه عمل کند و اگر هوشیاری خود را در انتخاب مواردی که برای ما در یک الگو جواب میدهند، به کار نبندیم، آن وقت شاید نتیجهای برعکس چیزی که میخواستهایم به دست آوریم.
بر اساس این دیدگاه معتقدم که شاید مسیر بعضیها برای رشد، مسیر استخدام باشد. چه کسی گفته اسـت که همه افراد یک جامعه میتوانند وارد تجارت شوند و کاروکسبی را برای خود راهاندازی کنند؟ خیلی از افراد طبیعتا لازم اسـت که مسیر استخدام را در پیش بگیرند.
ارزشآفرینی به جای کارآفرینی
در برابرِ چنین ذهنیتی، این دیدگاه را دنبال میکنم که آنچه برای جامعه امروز ما جواب میدهد، نه کارآفرینی، که ارزشآفرینیست. گاهی ممکن اسـت این ارزشآفرینی در قالب استخدام صورت گیرد و زمانی دیگر در حیطه خویشفرمایی و کارآفرینی بروز پیدا کند. ای کاش به جای کارآفرینی، موضوع ارزشآفرینی را دنبال کنیم و نیز این موضوع را پی بگیریم که هر کس در هر بخشی که حضور دارد چگونه اثرگذار باشد و چگونه به بهترین وجه ارزشی ارائه کند.
تور حمایتی
در بحث موفقیت در ارزشآفرینی یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن توجه شود، گرفتن تور حمایتیست. این تور حمایتی اگر توانمندیهای خانواده ماست؛ پس چه بهتر که از آنها تور حمایتی بگیریم. در عین حال این تور حمایتی میتواند شامل عواملی نظیر دوستی موثر، تحصیلات یا بلدبودن تکنولوژی شود.
بر ماست که هر کدام از این عوامل را تبدیل به یک تور حمایتی برای موفقیت کنیم و البته پیش از آن باید بدانیم که قرار نیست این تورهای حمایتی، کار خاصی برای ما انجام دهند و صرفا قرار اسـت حمایتکننده ما باشند. در این بحث نیز همچنان این جمله میدرخشد که در حوزه موفقیت در کار، نباید روی قول هیچکس حساب کرد، اِلا خودمان. هرکدام از ما در طول زندگی کسانی را دیدهایم که پشتوانه حمایتی خوبی در خانواده داشتهاند یا از تحصیلات خوبی برخوردار بودهاند یا رانتی برای استخدام در مسیرشان قرار گرفته، اما موفق نشدهاند و بر عکس، کسانی هم بودهاند که هیچکدام از این عوامل را نداشتهاند و خیلی هم موفق شدهاند.
اینها را نوشتم تا به این نکته برسم که تور حمایتی جزو اصول لازم برای موفقیت نیست؛ ولی اگر ما از هر کدام از این تورهای حمایتی برخوردار باشیم، آن وقت میتوانیم به عنوان یک تسریعکننده در مسیر کامیابیمان از آنها استفاده کنیم. در تور حمایتی، ابتدا بررسی میکنیم تا متوجه شویم برای رسیدنمان به موفقیت به چه نوع حمایتها یا ادوات یا منابعی نیاز داریم. زمانی که من کارم را شروع کردم، نیازمند حمایت خانوادهام بودم.
حمایتهایی از این جنس که همسر، برادر و بقیه اعضای خانواده همدلی کنند و اجازه دهند در ابتدای کارم روزانه ۱۶ساعت کار کنم. اگر این حمایت از طرف آنها صورت نمیگرفت و اینگونه میشد که فقط منافع خودشان را در نظر میگرفتند، آن وقت اتفاقی که من برای موفقیت به آن نیاز داشتم، به وجود نمیآمد.
تور حمایتی خانواده جنبه دیگری هم دارد که با عنوان کمکهای مالی آنها مطرح میشود. من خودم خانوادهای نداشتهام که بتوانند در مسیر کاریام و در جهت رشد کارم به من کمک مالی کنند، ولی اگر شخصی خانوادهای دارد که میتواند برای بودجه ایجاد یک کاروکسب روی آنها حساب کند، لازم اسـت که از آنها حمایت لازم را در زمینه مالی دریافت کند. منتها نه حمایتی را که در آن خانواده تزریقکننده منابع مالی برای شروع یک کاروکسب یا اداره آن باشد.
این کمک میتواند در قالب یک سرمایهگذاری صورت گیرد که در ازای رشد کاروکسب نه تنها اصل سرمایه بازپس داده شود که مبلغی سود هم در مقابل رشد و رونق کاروکسب برای سرمایهگذاران (که اینجا خانواده هستند)، در نظر گرفته شود. در واقع تور حمایتی ما در اغلب موارد باید امری روشن باشد که هم حدود آن مشخص شود، هم تعهد و انگیزهای برای فعالیت بیشتر روی کاروکسب به وجود آورد.
1. چند نوع نوازش داریم؟
نوازش انواع مختلفی دارد که سه دسته از عمدهترین آنها شامل: 1. نوازشهای کلامی مانند ابراز محبت و تشویق و تحسین کودک 2. نوازشهای لمسی مانند بوسیدن، در آغوش گرفتن و لمس کردن کودک 3. نوازشهایی از طریق زبان بدن مانند نگاههای محبتآمیز میشود.
نوازش و محبت از لحاظ عاطفی روح و روان هر انسانی را میتواند به شدت تحت تاثیر خودش قرار دهد. وقتی صحبت از کودکان به میان میآید این تاثیر بسیار برجستهتر میشود چون رشد عاطفی و هوش هیجانی کودک را میتواند ارتقا دهد. اما در این مورد نمیتوان معیار عددی داد که هر کودک نیاز دارد روزانه x مرتبه بوسیده شود یا در آغوش گرفته شود.
معیارهای مربوط به عواطف و رشد روانی افراد معیارهایی نسبی هستند که در افراد و شرایط مختلف متفاوت هستند و بیشتر مواقع افراط یا کمبود آنها قابل تشخیص اســت و شما به صورت غریزی میتوانید آن را بسنجید.
3. نوازش روی سلامت جسمی کودکان چه تاثیری میگذارد؟
طبق تحقیقات صورت گرفته مشخص شده اســت تاثیر نوازش علاوه بر روح و روان بر روی جسم کودک نیز قابل ملاحظه اســت. اهمیت این مساله تا جایی اســت که مواردی وجود دارد از کسانی که در کودکی نوازش دریافت نکردهاند و در بزرگسالی دچار خشکی در ناحیه نخاع شدهاند.
تحقیق دیگری نیز در مورد کودکان بیسرپرست انجام شده که در آن دو گروه از نوزادان مورد مطالعه قرار گرفتهاند؛ نوزادانی که بغل گرفته میشدند و حرفهای محبتآمیز میشنیدند از لحاظ تغذیه و رشد شرایطی به مراتب بهتر داشتند در مقایسه با گروه دیگری از نوزادان که موقع شیر خوردن پرستارانشان، شیشه شیر را به دست خود نوزاد میدادند و با آنها حرف نمیزدند. این دسته از کودکان آسیب پذیری بیشتری داشتند و حتی از نظر جسمی دچار مشکل میشدند. یعنی سیستم ایمنی آنها در مقابل بیماریها ضعیفتر بود.
بسیاری از افراد در ارتباط عاطفی ضعیف هستند نمیتوانند ابراز احساسات کنند و عواطف خود را به زبان آورد. برای اینکه بچهها از نظر رشد هیجانی و عاطفی بتوانند بهتر رشد کنند، توجه بیشتر والدین به آنها مورد نیاز اســت. خیلی از پدر و مادرها اسباب بازی را جلوی بچهشان میگذارند و فکر میکنند همین که کودک با اسباببازیاش سرگرم باشد، برایش کافی اســت. اما اگر شما موقع بازی کودک همراهش باشید و وقتی که او با اسباببازی چیزی میسازد یا حرکت خلاقانهای انجام میدهد همان موقع او را با تشویق کلامی یا بوسه و بغل حمایت کنید، روی رشد هوش فرزند شما بسیار تاثیرگذار اســت.
5. کودکانی که هوش هیجانی بالاتری دارند، چه ویژگیهایی دارند؟
هوش هیجانی کمتر به صورت موروثی منتقل میشود و بیشتر اکتسابی اســت. یعنی بچهها تحت تاثیر رفتار والدین، محیط اطراف، ارتباط با همسالان و... این مهارتها را کسب میکنند. یکی از محیطهایی که میتوان تفاوت کودکان را در میزان هوش هیجانی مشاهده کرد محیط مدرسه اســت که در آن بعضی از کودکان بسیار عاطفی و حمایت کننده هستند و نسبت به دوستانشان محبت ابراز میکنند و احساس همدلی با دیگر کودکان دارند و در تشخیص غم و ناراحتی دیگران نیز مهارت دارد. اما در مقابل برخی از کودکان دچار ضعف ابراز احساسات یا تشخیص حالات مختلف عاطفی دیگران هستند.
کم کم کلافه میشوید و با کلافگیتان اوضاع از آن چه بود هم بدتر میشود تا جایی که به بنبست واقعی میرسید. موقعیت بد و ناامیدکنندهای اســت اما انگار کاری هم برایش نمیشود کرد. ما این بار با حضوردکترنصیردهقان، پزشک، نویسنده و مدرس مهارتهای زندگی درباره این بنبستها وراههای خلاصی ازآنها حرف میزنیم. ما به شما میگوییم برای اینکه به آن بنبست معروف نرسید، بهتراست ازکدام مسیر بروید؟
درعصرتکنولوژی که انواع متنوع و بیشماری ازاخبار و اطلاعات با ماهواره و اینترنت درکسری از ثانیه درهمه جای دنیا قابل دسترسی اســت، بچهها هم از قافله عقب نمانده و خیلی وقتها درآگاهی از آخرین اطلاعات از پدر و مادرشان هم جلوتر هستند! فرزند شما میداند درکانادا و بلغارستان چه خبراست. از آزادیهای درست و نادرست موجود برای نوجوانان سرزمینهای دیگر هم آگاه اســت و حتی ممکن اســت خواهان امکانات مدارس آنها باشد؛ بنابراین دائما درحال مقایسه وجستوجوست.
آگاهی نسبی بچهها و به خصوص نوجوانان ازوضعیت زندگی درنقاط دیگر جهان، خیلی وقتها به اختلافاتشان با پدر و مادرها دامن میزند و توقعات ویژهای ایجاد میکند که به دلیل موانع اقتصادی، فرهنگی یا شرعی قابل دستیابی نیستند؛ بنابراین خوب اســت قبل ازاینکه در ذهن کودکان و نوجوانان ابرهای زندگی خیالی با الگوی اینترنتی یا ماهوارهای واقعیت را بهطورکامل بپوشاند، درکنارشان باشید و با حرف زدن درباره واقعیات فرهنگی، شرایط اقتصادی و درکل مختصات زندگی درکشورخودشان، ازشکلگیری یک شکاف بزرگ جلوگیری کنید.
این صحبت کردن باید عاری از هر نوع تحمیل عقیده و نصیحت بوده و تنها یک تعامل صمیمانه برای نمایش واقعیت برای فرزندان باشد. نکته مهم دیگر اینکه باید صحبتها تداوم داشته باشد وتوقع نداشته باشید با یک بار گفتوگو نوجوانتان را برای همیشه متحول و سربراه کنید.
ازدنیای بچههایتان جا نمانید
برای اینکه بتوانید به فرزندانتان نزدیک شوید، یک شرط لازم و مهم وجود دارد و آن هم آشنایی با دنیایی اســت که آنها درفضایش زندگی میکنند. دنیای بازیهای پلی استیشن، اپلیکیشنها، گروههای اجتماعی موبایلی و دنیایی که درآن اینترنت نقش مهمی را بازی میکند.
واقعیت این اســت که ما درشرایط گذار از دنیای سنتی به دنیای مدرن هستیم؛ پس لازم اســت پدرو مادرها هم خودشان را دائم بهروزرسانی کنند تا وقتی با فرزندانشان صحبت میکنند،از نظر آنها، بیسواد، سنتی و عقبمانده از دنیای جدید به نظر نرسند؛ بنابراین اگر میخواهید فرزندانتان شما و اظهارنظرهایتان را قبول داشته باشند، باعصرتکنولوژی جلو بیایید و حتی گاهی از خودشان برای این کار کمک بگیرید.
برای نمونه وقتی شما دنیای وسیع اپلیکیشنها را بشناسید،دیگر ساعتها مشغولیت نوجوان یا جوانتان با این ابزار باعث نمیشود فکر کنید که او علاف و بیفکر اســت بلکه احتمالات مثبت دیگری را هم درنظر میگیرید و کلا اظهار نظرهایتان درستتر و سنجیده ترخواهد بود.
تختهای که معجزه میکند
احتمالا برای اکثر شما پیش آمده که نتوانستهاید همه حرفهایتان را به پدر، مادر، همسر وحتی فرزندان خود بیان کنید و چه بسیار مشاهده شده که نگفتن همین حرفها و حل نشدن کدورتهای به ظاهر کوچک، رفته رفته بزرگ و بزرگتر شده تا اینکه به انبار دینامیتی در آستانه انفجار تبدیل میشود. حالا خبرخوب این اســت که تمرین تخته سفید در بهبود روابط خانوادگی و کمک به حل این مشکل به راحتی معجزه میکند.
دکتردهقان دراین باره میگوید:«در این تمرین هر نفر برای خودش یک تخته سفید دارد و یک تخته سفید نیز در محل اتاق نشیمن خانه گذاشته میشود.در طول هفته، هر کس حرفها، درددلها و نکاتی را که نمیتواند رو در رو بیان کند، داخل آن مینویسد وآنها را به صورت هفتگی در اختیارکسانی که مخاطبش هستند، قرار میدهد؛ مسائل مشترک خانوادگی هم در تخته سفید مشترک در اتاق نشیمن بیان میشود. این تمرین را از همین هفته در خانه اجرا کنید و از تاثیر فوقالعاده آن لذت ببرید.»
نکته طلایی اینکه بهطورکلی نوشتن میتواند راهحل مناسبی برای تبادل احساسات و حتی بیان اسرار باشد. شما میتوانید با گذاشتن یادداشتهای کوچکی برای فرزندانتان و جواب خواستن با همین سبک از آنها دریچه تازهای برای ارتباط با آنها باز کنید که خیلی وقتها بهتر ازصحبت شفاهی جواب میدهد.
این روزها گله و نگرانی عده زیادی از والدین، وقتگذرانی بیش از اندازه فرزندانشان با اینترنت اســت. بهطوری که گفته میشود دربعضی از خانوادهها زمان گفتوگو بین پدرو مادر با فرزندان به سه دقیقه در روز کاهش پیدا کرده اســت. محیط جذاب و متنوع اینترنت به صورتی اســت که گاهی باعث اعتیاد نوجوانان به اینترنت میشود و ناگفته پیداست راهحل این مشکل هم غرزدن و گله کردن از این وضع نیست.
خوب اســت استفاده ازاینترنت و ماهواره و حتی پلیاستیشن درخانه «محدودیت زمانی»داشته باشد؛ یعنی قبل از اینکه فرزندتان به این ابزار وابسته شود، از اعتیادش جلوگیری کنید که البته این به تنهایی کافی نیست وبرای ساعات فراغت ایجاد شده به دلیل جدایی از اینترنت یا موبایل، باید برنامه داشته باشید. کلاس ورزش، کلاسهای هنری یا مهارتی که فرزندتان به آن علاقه دارد وحتی انجام فعالیتی مثل غذا و شیرینی پختن یا ساخت وسایل خلاقانه با استفاده ازسایتهای خلاقیت اینترنتی میتواند جایگزین خوبی برای اینترنت باشد.
وحالا مصائب شیرین. . .
درسنین نوجوانی امکان دارد فرزند شما بهطور طبیعی به جنس مخالف تمایل و علاقه نشان دهد یا حتی بهطورجدی و عمیقی خودش را دریک ماجرای عاطفی غرق کند. درچنین وضعیتی گفتن جملات بازدارنده هیچ کمکی نخواهد کرد و بهترین رویکرد این اســت که قبل از وقوع هرماجرای عاطفی جدی و مهمی به صورت نامحسوس پیامهایتان را درباره عشق واحساساتی ازاین دست به او برسانید.
مهمترین پیام هم این اســت که یک: به جنس مخالف احترام بگذار و دو: به او صدمه نزن. باید به نوجوانان آموخت که اگر دوست دارید عشق واقعی را تجربه کنید، ابتدا باید شناخت درستی از دنیای زنانه و مردانه و تفاوت عمیق آنها داشته باشید وخوب اســت به جای اینکه منتظر بمانید تا فرزندتان درمورد این مسائل، سوالی را مطرح کند،از بهانههای مختلف برای صحبت با او دراین موارد استفاده کرده وتفاوت درک ونیازهای دختران و پسران از عشق را برایش توضیح بدهید.
صحبت از اینکه عشق برای پسرها اغلب خالی از رویاپردازی برای ازدواج اســت اما دختران پسرمورد علاقهشان را مرد رویاها تصور کرده وبهطور جدی به زندگی با آنها فکر میکنند، میتواند نگاه واقعبینانهای نسبت به رابطه با جنس مخالف را به فرزندان شما بدهد. علاوه برهمه اینها خوب اســت ارزش زندگی سالم و رعایت بعضی از چارچوبهای اخلاقی را برای فرزندانتان جا انداخته و به خصوص به پسران این باور را بدهید که احترام گذاشتن به کسی که دوستش دارند،بدون اینکه به او نگاه «صرفا جنسی» داشته باشند، از ضعف یک مرد نیست بلکه نشانه درک درست او از یک رابطه انسانی وعاطفی سالم و قابل احترام اســت.
تولید خشم را متوقف کنید!
یکی ازبزرگترین مشکلات بین والدین و فرزندان درنوجوانی، پرخاشگری و خشم فرزندان اســت که شاید باورنکنید اما جلوگیری ازآن راهحل سادهای دارد؛ راهحل این اســت که دستگاه «تولید خشم »را از برق بیرون بکشید! شاید بگویید این دیگرچه حرفی اســت. خب اجازه بدهید کمی توضیح بدهیم:
مقایسه مداوم فرزندان آن هم ازکودکی با بچههای فامیل، دوستان و حتی همبازیهای مهد کودکشان باعث میشود که آنها درنوجوانی با توجه به سرخوردگی ناشی ازمقایسه و رقابت دائم، بیش ازحد معمول حساس و خشمگین باشند.
خوب اســت بدانید بچهها وقتی نمیتوانند فاصله خودشان را با کسانی که پدرومادر با آنها مورد مقایسه قرار میدهند، پرکنند، احساس شکست و طردشدگی خواهند کرد؛احساس تلخی که مقدمه صدمات روانی زیادی اســت؛ بنابراین به جای مقایسه فرزندانتان با بقیه، به استعدادهای آنها و علایقشان توجه کرده و احترام بگذارید. با این کار اعتماد به نفس فرزندانتان رشد کرده و تقویت آنها درمسیری که دوست دارند، باعث شکوفاییشان میشود؛ درنتیجه با توجه به تواناییها و مهارتهایشان، احساس برتری و سرآمد بودن کرده و در نوجوانی استرس کمتری را تجربه میکنند. همه این مسائل باعث میشود که فرزند شما دیگر پرخاشگر نباشد.
دکترنصیردهقان درباره استقلالطلبی نوجوانان که یکی از پررنگترین نشانههای گذرآنها از دوران کودکی به نوجوانی اســت، میگوید: «در سنین نوجوانی و جوانی، بچهها در خانوادهها بهطور جدی میخواهند به پدر و مادر نشان دهند که دیگر بزرگ شدهاند و میتوانند آزادانه تصمیم بگیرند و رفتار کنند اما در طرف مقابل پدر و مادرها هستند که دوست دارند فکر کنند آنها هنوز کوچک هستند و باید به اصطلاح «استقلال کنترل شده»داشته باشند که اغلب مشاهده میشود که این«استقلال کنترل شده»هم در حد حرف باقی میماند. در واقع منافع هر دو دسته در این اســت که این طور فکر کرده و رفتار کنند؛ بنابراین تضاد شدیدی ایجاد میشود که در پارهای از موارد به دوری فرزندان از خانواده و انجام رفتارهای مخفیانه در آنها میانجامد.
خب حالا راهحل چیست؟ پیشنهاد میشود که خانوادهها با فرزندانشان به صورت دوستانه در خصوص «تمام مسائل»صحبت کنند و تا حدی صمیمی باشند که فرزندان پدر و مادر خود را به عنوان محرمترین دوست و بزرگترین حامی قلمداد کنند. در واقع با این کار، فرزندان دغدغههای پدر و مادر را بهتر درک میکنند و در طرف دیگر، خانواده حس آزادی و استقلال فرزند خود را که یک حس ذاتی و طبیعی در اوست، بیشتر باور کرده و یک تعادل منطقی و عملی بین این دو حالت برقرار میشود.»
با توجه به آنچه گفته شد، توصیه طلایی به والدین این اســت که اگر میخواهید فرزندتان در زندگی خود اشتباهات بزرگی نکند، آزادی منطقی را در تصمیمگیری و رفتار به او بدهید و همیشه از دور در نقش یک حامی مراقبش باشید؛ به بیان دیگر، در مسیر زندگی فرزندانتان، نقش گاردریل و محافظ را در جاده زندگی بازی کنید و نخواهید که یکسره فرمان زندگیشان را در دست داشته باشید.
تا به حال شده احساس کنید برخی از دوستان یا آشنایانتان به سرعت در زندگی شغلی یا کسب و کارشان پیشرفت می کنند اما شما درجا می زنید؟ اگر پاسختان مثبت اسـت احتمالاً یک کار ساده که می تواند شما را در رسیدن به اهدافتان یاری کند از قلم انداخته اید و آن این اسـت که به خودتان اولویت نداده اید.
متخصصین امور مالی شخصی اغلب توصیه می کنند «اول پول خودتان را بپردازید». منظور آنها از این حرف آن اسـت که وقتی حقوق یا طلب خود را دریافت می کنید، اولین کاری که باید انجام دهید این اسـت که بخشی از آن را به پس اندازتان اضافه کنید، سپس به سراغ پرداخت هزینه ها و دیگر تعهدات مالی خود بروید.
این در حالی اسـت که اغلب ما تقریباً به صورت غریزی خلاف این کار را انجام می دهیم، یعنی اول هزینه هایمان را پرداخت و سپس اگر پولی باقی ماند آن را پس انداز می کنیم. اما مشکل اینجاست که به این ترتیب به ندرت پول چندانی برای پس انداز باقی می ماند. درست اسـت که با این شیوه هزینه ها و مخارجمان پرداخت می شوند، اما هیچ گاه موفق نمی شویم به اندازه ی کافی پس انداز کنیم و همین باعث می شود به اهداف مالی خود نرسیم.
متأسفانه اغلب ما با زمان خود نیز همین کار را می کنیم؛ منبعی که حتی از پول نیز با ارزش تر اسـت. ما هر روز با وظایف و مشغله های متعددی مواجه می شویم که برای تحقق تعهدات خود به مشتریانمان، راضی کردن رئیسمان، محقق کردن ضرب الاجل های مختلف و حمایت از کارکنانمان باید آنها را به انجام برسانیم.
اما گذشته از این موارد، کار ها و مشغله هایی هم داریم که معمولاً ضرب الاجل ندارند و مشتری یا همکارمان منتظر انجامشان نیست. در واقع، اغلب این موارد ماهیتی نظری دارند.
گفتگو با مشتریان جدید، تحقیق روی بازار های احتمالی، و یا تلاش برای توسعه ی محصولی جدید می توانند نمونه هایی برای مورد یاد شده باشند. اگر طرح شما با موفقیت پیش برود، به یک قهرمان بدل خواهید شد. اما احتمال عدم موفقیت نیز در چنین پروژه هایی کم نیست.
به همین دلیلی شاید اختصاص بی مهابا و نسنجیده ی زمان و انرژی به پروژه هایی که به وقتش خود به خود با نتایجی ملموس همراه می شوند منطقی نباشد. بنابراین توصیه می شود نیم ساعت ابتدایی روز کاری خود را به روال زیر سپری کنید:
می توانید این زمان را صرف تحقیق یا یادگیری پیرامون صنعت حوزه ی فعالیتتان کنید. اگر چیزی هست که پتانسیل پیش راندن شما را دارد و از انجامش لذت می برید، همان را انتخاب کنید.
اما چرا فقط نیم ساعت؟ یک ساعت بهتر نیست؟ ممکن اسـت باشد، اما صرف یک ساعت زمان به صورت روزانه ممکن اسـت در درازمدت عملی نباشد. برای مثال اگر در آستانه ی مهلت انجام یک پروژه باشید یا رئیستان بیصبرانه منتظر انجام کاری باشد، واقعاً قادر نخواهید بود یک ساعت تمام کارتان را کنار بگذارید و روی پروژه ی رویایی تان کار کنید. از سوی دیگر، کار های کمی وجود دارند که نتوان انجامشان را نیم ساعت به تعویق انداخت.
چرا؟ به این دلیل که باید خودتان را در اولویت قرار دهید. اگر سعی کنید ابتدا به کار های دیگری بپردازید که فکر می کنید اولویت بیشتری دارند، احتمال آنکه در پایان روز زمانی برایتان باقی بماند بسیار پایین خواهد بود.
یک دلیل خوب دیگر نیز برای اولویت دادن به خود در ابتدای روز وجود دارد. دانشمندان علوم عصبی می گویند آغاز روز معمولاً برای کار کردن روی پروژه هایی که به توان ذهنی و خلاقیت نیاز دارند زمان فوق العاده ای اسـت.
برای آنکه موفق به انجام این کار شوید باید نیم ساعت مخصوص خود را بدون وقفه، از هر عامل حواس پرت کنی دور نگه دارید. بستن در اتاق، یا خاموش کردن تلفن همراه از جمله مواردی هستند که در این راه به شما کمک می کنند. اگر لازم اسـت با نصب یک اعلان کوچک روی در اتاقتان، دیگران را از در دسترس بودن خود ظرف نیم ساعت آگاه کنید. هر کاری که می کنید، پیش از این نیم ساعت به سراغ ایمیل هایتان نروید؛ مگر آنکه با کار مورد نظر ارتباطی داشته باشد.
حتی اگر به اصطلاح روی دور افتاده اید و حسابی مشغول کار روی پروژه ی رویایی تان شده اید، سر نیم ساعت کار کردن روی آن را متوقف کنید. این موضوع چه اهمیتی دارد؟ اگر به زمان تعیین شده پایبند نباشید و به جای نیم ساعت، ۲ ساعت وقت خود را صرف آن کنید، احتمال آنکه در روز های آینده به قرار هر روزه تان پایبند بمانید پایین خواهد بود چون می ترسید مزاحم کار اصلی تان شود.
اگر لازم بود می توانید بعداً وقت اضافی خود را به ادامه ی کار روی پروژه ی مورد نظر اختصاص دهید اما باید به ۳۰ دقیقه ی خود پایبند بمانید.
وقتی کار شما نتایج قابل اندازه گیری داشته باشد، پایبند ماندن به آن آسانتر خواهد بود. به همین دلیل پیشرفت خود در این بازه های نیم ساعته را دنبال کنید. هر کاری که در این زمان موفق به انجامش می شوید یا فرصتش را نمی یابید را روی کاغذ بیاورید و پیشرفت پروژه ی رویایی و اهدافتان را بسنجید. این کار به شما کمک می کند بفهمید کدام بخش از تلاش هایتان نتیجه بخش بوده و کدام نبوده اسـت. این به مدیریت بهتر زمان کمک خواهد کرد.
اگر حس می کنید از زمانی که باید به کار دیگری اختصاص می دادید وقت می گذارید و از این بابت عذاب وجدان می گیرید، با این موضوع کنار بیایید. واقعیت این اسـت که اختصاص این زمان به خودتان، کمک می کند در باقی روز روی کمک به شرکت و مشتریانتان تمرکز بیشتری داشته باشید.
شرکت گوگل یک روز در هفته به مهندسین خود اجازه می داد روی هر پروژه ای که می خواستند کار کنند. جیمیل یکی از محصولاتی اسـت که از دل همین فرصت زاده شد و به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت.
اینکه دائم به فرزندتان بگویید این کار را بکن و آن کار بد اسـت، نمیتواند راه مناسبی برای پرورش یک کودک شاد و سالم باشد. حتما دیدهاید کودکانی را که با هربار امر و نهی والدینشان، رفتار بد خود را تکرار میکنند یا رفتار درست را یاد نمیگیرند
میگویند کودکان دوربین فیلمبرداری هستند یعنی هرچه را «ببینند» انجام میدهند نه آنچه «بشنوند». پس بهترین روش برای اینکه راه و روش درست زندگی را به فرزندتان یاد دهید این اسـت که اول از همه خودتان به آنچه میگویید عمل کنید. مدلسازی از رفتارهایی که میخواهید فرزندتان در بزرگسالی داشته باشد، بهترین راه بزرگ کردن یک فرزند شاد و بالغ اسـت. بسیاری از حرکات و رفتارهای ما بهعنوان پدر و مادر، به درک کودک از پدیده نرمال بودن سمتوسو میدهد.
از این رو، متخصصان بر این باورند که والدین نه وظیفه بزرگ کردن یک کودک که وظیفه بزرگ کردن یک فرد بالغ را برعهده دارند. مواردی که در ادامه این مطلب مطرح میشوند، ازجمله اموری هستند که هر پدر و مادری باید جلوی چشم فرزندشان انجام دهند.
۱. گریه کنید لطفا!
بسیاری از کودکان فکر میکنند گریه کردن آنها را ضعیف و آسیبپذیر جلوه میدهد، از این رو احساسات منفی و غم و اندوه درونی خود را نادیده میگیرند و وقتی این احساسات بروز پیدا میکنند، به شیوههای ناسالمی با آن مقابله میکنند. درحالی که انسان یک ماشین احساسی اسـت. انسانها باید با انواع احساسات خود روبهرو شوند، آنها را بهعنوان بخشی از وجود خود بپذیرند و شیوههای سالمی برای بیان و بروز این احساسات پیدا کنند. مدتهاست روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که سرکوب احساسات و به اصطلاح خودخوری میتواند سببساز مشکلات زیاد دیگری ازجمله مشکلات ارتباطی و عاطفی شود.
این موضوع تا آنجا مهم و ضروری اسـت که راههای زیادی هم برای برونریزی و اصطلاحا تخلیه هیجانی پیشنهاد میشود، بنابراین باید از همین دوران کودکی به فرزندان خود بیاموزید که احساسات مختلف برای همه انسانها عادی و طبیعی محسوب میشود و لازم نیست اگر از چیزی ناراحت هستند یا نیاز دارند اشک بریزند، با آن مقابله کنند. به فرزند خود یاد بدهید که صرفنظر از اینکه دختر اسـت یا پسر، گاهی لازم اسـت برای تخلیه هیجانی خود اشک بریزد. یکی از بهترین راههای یاد دادن این مسئله هم رفتار والدین اسـت. اگر والدین جلوی فرزندان خود اشک بریزند و احساسات درونی خود را بروز دهند، به آنها کمک خواهد کرد که در آینده با غم و اندوه خود بهتر کنار بیایند و آن را بروز دهند.
۲. مبارزه کنید
شاید بارها کودکان اصطلاحا نازک نارنجی را دیده باشید که در برابر کوچکترین سختی و مشکلی، بیتابی میکنند، طاقت ندارند و زمین و زمان را بههم میریزند. کودکانی که زیاد نازپرورده بار میآیند در آینده قادر نخواهند بود از پس حل کردن مشکلات خود برآیند. اینها همان افرادی خواهند بود که در برابر کوچکترین مشکلات ضعیف هستند یا منفعل یا راههای غیرمنطقی برای رفع این مشکلات انتخاب میکنند. اما واقعیت این اسـت که زندگی سرشار از مشکلات مختلف اسـت و در زندگی همه ما اجتنابناپذیر اسـت.
کودکان باید از همان دوران کودکی بیاموزند که قوی و مقاوم باشند و مشکلات را شکست بدهند. کودکان با دیدن تلاش و کشمکشهای پدر و مادرشان یاد میگیرند که اینها جزء لاینفک زندگی هستند. در این شرایط، اگر با سختی و دشواری خاصی مواجه شوند، میدانند که باید در برابر آن ایستادگی کنند. توصیه میشود والدین حین کار کردن کمی منعطفتر باشند تا کودکان از آنها یاد بگیرند. بگذارید فرزندتان شما را حین تلاش و مبارزه با مشکلات ببیند و از واکنشهای شما درس بگیرد.
۳. به همسرتان محبت کنید
برخی ازدواجها پس از تولد فرزند به یک رابطه ساده تبدیل میشوند، اما اگر میخواهید مدل درستی از عشق و دوست داشتن را به فرزندتان بیاموزید، باید راه و روش دوست داشتن را به او نشان دهید. مشاهده رابطه عاشقانه والدین حین خوردن شام، وقت خواباندن بچهها و در طول سفر به کودکان نشان میدهد که عشق و دوست داشتن چیست و چطور باید دیگران را دوست داشته باشند. به فرزندتان بیاموزید که ابراز علاقه و محبت، زشت یا باعث شرمساری نیست. به آنها بیاموزید که ابراز محبت یکی از اصلیترین راههای تحکیم خانواده و روابط و جزء ضروری ارتباط سالم اسـت. فرزندتان باید بیاموزد که میتواند در محیط امن خانواده به همسر و فرزندان خود عشق بورزد و مطمئن باشد که این کار همه چیز را بهتر خواهد کرد.
۴. ورزش کنید
ورزش کردن نه تنها سلامت جسمانی شما را تضمین میکند، بلکه آرامش روحی و روانیتان را نیز تامین میکند. اینکه به فرزندتان بگویید ورزش کن، اما خودتان هر روز تا ظهر بخوابید یا همیشه روی مبل لم بدهید، نتیجهای نخواهید گرفت. از قدیم گفتهاند که کودکان از رفتار شما بیشتر میآموزند تا از صحبتهایتان. بنابراین باید ورزش کردن را در والدین ببینند تا نسبت به آن رغبت پیدا کنند. اگر به بچهها نشان دهیم که ورزش نکردن و عدم جنبوجوش یک امر غیرطبیعی اسـت، میتوانیم فعالیتهای بدنی آنها را به یک عادت همیشگی بدل کنیم.
بسیاری از والدین دوست دارند از فرزندان خود در برابر مسائل مالی محافظت کرده و هرچه میخواهند برایش فراهم کنند. مسلما همه ما دوست داریم فرزندانمان در رفاه بهسر ببرند اما توصیه میشود پدر و مادر به کودک اجازه دهند درگیر مسائل مالی شود تا یاد بگیرد چقدر پول دارد و چطور باید از آن استفاده کند. از همین الان به او برنامهریزی مالی و پسانداز را یاد بدهید.
گاهی اوقات به او پول کمتر از نیاز بدهید و بگویید تنها پولی اسـت که تا مدتی خاص دراختیار او میگذارید. با این کار اگرچه تاحدی به او فشار وارد میکنید اما برای آیندهاش مفید خواهد بود. به این روش او میتواند در همان حد کودکی خود، یاد بگیرد که چطور میتواند با همان میزان اندک پول خود چند روز را سپری کند یا چند کار را انجام دهد و در حقیقت اولویتبندی کند.
۶. به معنویات بپردازید
کودکان ذاتا معنوی هستند؛ آنها دوست دارند زندگی را درک کنند و بدانند برای چه زندگی میکنند. بسیاری از والدین از پاسخ دادن به سوالات کودکان طفره میروند، چون جواب مناسبی برای آنها ندارند. اما گاهی اوقات سادهترین پاسخ همان رفتار والدین اسـت. اجازه دهید کودک با رفتارهای شخصیتان در خلوت آشنا شود. این رفتارها میتوانند شامل نماز خواندن، مراقبه یا سایر فعالیتهای معنوی باشند.
در این صورت او میتواند متوجه شود که دین و معنویات چیست و چطور میتواند زندگی خود را بسازد. لازم اسـت گاهی او را با خود به مراسم مذهبی ببرید یا مثلا درراه سورهای از قرآن با لحنی جذاب برایش بخوانید. او را با داستانهای مذهبی آشنا کنید اما هیچوقت فشاری مبنی بر الزام رعایت اصول مذهبی وارد نکنید تا زمانی که کودکتان به سن بلوغ نرسیده اجازه دهید مشغول کشف ابعاد مختلف دینی باشد تا بعد بتواند از آن پیروی کند.
۷. در امور خیریه داوطلبانه شرکت کنید
کمک کردن به دیگران و مهربانی علاوه بر اینکه یک موضوع ذاتی محسوب میشود اما تا حد زیادی به یادگیریهای فرد نیز مربوط اسـت. باید به فرزندان خود بیاموزیم که دیگران را دوست بدارد، به عقاید و شخصیت دیگران احترام بگذارد و دیگران را آنطور که هستند، بپذیرد. یاد گرفتن مهربانی از همان دوران کودکی آغاز میشود. وقتی فرزندتان با کودک دیگری دعوا کرده و آن را برایتان تعریف میکند به او نگویید که کار خوبی کردی که او را کتک زدی یا تقصیر او بوده و... سعی کنید حقیقت را به او بگویید و اگر در یک مشاجره ناعادلانه رفتار کرده، این موضوع را بدون سرزنش کردن با او مطرح کنید و بخواهید برای رفتارش معذرتخواهی کند.
اگر حق با او بوده هم به او یاد دهید که روشی غیر از دعوا و جنجال و کتککاری برای مشکلش مطرح کند. در حقیقت آن جدل را تحلیل کرده و راههای مختلف برخورد با آن را بررسی کنید. به او بفهمانید که راههای بهتری از کتککاری برای حل مشکلات وجود دارد. بهعلاوه سعی کنید مهربانی را به او نشان دهید. مثلا در کارهای خیر همراه فرزندتان شرکت کنید. وقتی کودکان میبینند که پدر و مادرشان در یک کار داوطلبانه شرکت میکنند، از آن درس میگیرند. این لزوما به این معنی نیست که حتما برای کمکهای آنچنانی به خیریه داوطلب شوید. کمک کردن به پیرزن همسایه هم میتواند سودبخش باشد. مثلا، وقتی حال همسایه خوش نیست، میتوانید سر راه برایش از سوپرمارکت خرید کنید.
8. خلاق باشید
اینکه بچهها ببینند والدین در دنیای سهبعدی امروز چقدر شاد و سرخوش زندگی میکنند، از اهمیت بسیاری برخوردار اسـت. به این منظور، میتوانید از راهبردهایی استفاده کنید که هنرمندانهتر و خلاقانهتر باشند. پیانو زدن، نقاشی کشیدن، طرح زدن، نوشتن، آشپزی کردن و گوش دادن به موسیقی ازجمله رایجترین راهبردهای موجود اسـت. با این حال، لزومی ندارد در این امور استاد باشید.فقط کافی اسـت در این زمینه کارهای خلاقانه انجام دهید.
9. خشمتان را کنترل کنید
اگر کوکتان دائم و در برابر هر موضعی بهشدت خشمگین میشود احتمالا این رفتار را بهعنوان الگو آموخته اسـت. در چنین مواردی گفته میشود که یکی از والدین یا هر دو افراد عصبی و تند مزاج هستند و کودک بارها و بارها چنین رفتاری را مشاهده کرده اسـت. پس قدم اول این اسـت که ببینید چه کسی این رفتار را بروز داده و کودک از چه کسی این را آموخته اسـت. در مرحله بعدی والدی که خشمگین و عصبی اسـت باید تحت درمان قرار گرفته و رفتارهای خود را اصلاح کند. در مرحله بعد اسـت که باید رفتارهای درست را به کمک مشورت با متخصص در فرزندتان ایجاد کنید.
۱۰. با خودتان مهربان باشید
والدین بیشتر از همه به خود سخت میگیرند. آنها در پایان روز خود را مقصر اتفاقات بد میدانند. مثلا ممکن اسـت بگویند: «از اندامم بدم میآید» یا «نمیتوانم باور کنم که تا این حد چاق شدهام» یا اینکه «امروز احمقانهترین حرف ممکن را زدم!» کودکان در مواجهه با این رفتارها یاد میگیرند که چگونه با خود برخورد کنند. آنها به سرعت از این رفتارها تقلید کرده و فکر میکنند همه بزرگسالان با خود چنین برخوردی دارند. سعی کنید خود را برای آنچه هستید دوست داشته باشید، به خود و دیگران احترام بگذارید و این را به فرزندان خود منتقل کنید.
۱۱.منظم باشید
بارها وارد اتاق فرزند خود شده و با حجم زیادی از لباسها و وسایل روبهرو شدهاید که اینجا و آنجا ریختهاند، بارها به او تذکر دادهاید که منظم باشد و هر چیز را سر جای خود بگذارد و... اما به گوش او نمیرود که نمیرود. باید ببینید اشکال کار کجاست که فرزندتان با نظم و انضباط میانه خوبی ندارد. یکی از مسائلی که در این میان وجود دارد این اسـت که کودک منظم بودن را ندیده اسـت. وقتی والدین وسایل خود را منظم سر جای خود نمیگذارند، ساعت خواب و بیداری مشخصی ندارند، همه چیز درهم و برهم اسـت و... مسلما کودک نیاموخته که منظم و برنامهریزی شده زندگی کند. قبل از انواع و اقسام امر و نهی کردن، باید ابتدا خودتان منظم باشید.
کودکی که در یک محیط منظم رشد یافته، مسلما با همین شیوه بزرگ میشود و زندگی خود را هم بر همین منوال پایهریزی خواهد کرد. اگر فرزندتان ببیند که اتاق شما منظم و مرتب اسـت نسبت به این قضیه مشتاق خواهد شد. برای بهتر شدن اوضاع، کارهای خوب را تشویق کنید و قاطع و استوار باشید.
یاد بگیرید
آموزش یک هدف اصلی و ضروری در زندگی اسـت، بهخصوص اگر میخواهید به شیوهای عملی زندگی کنید. زمانی میرسد که بچهها میخواهند رشته درسی یا کارشان را عوض کنند، پس باید بدانند چطور با آن مواجه شوند و چگونه از پس آن بر بیایند. بهترین روش برای یاد دادن به آنها این اسـت که خودمان دست به کار شویم و عمل کنیم. چیزهای جدید یاد بگیرید و سعی کنید دانش خود را بیشتر کنید.
مجله سیب سبز
به گزارش شفاف: دکتر بهروز جنت اظهار کرد: متاسفانه برخی از مواد مضر موجود در غذا، همان مواد خوشمزه کننده غذا همچون شکر، نمک و چربی هستند که مکررا درباره نقش مخرب آنها در بروز بیماری های واگیردار صحبت شده اسـت.
وی ادامه داد: متاسفانه یکی از چالش هایی که وزارت بهداشت برای مقابله با بیماری های غیرواگیردار مواجه اسـت، اصولا همین مزه غذاها اسـت.
جنت تاکید کرد: کافی اسـت که تولید کننده ای صرفا اندکی از نمک فرآورده غذایی خود را کاهش دهد آن هنگام اسـت که اعتراض مشتریان به سوی او سرازیر خواهد شد.
وی تصریح کرد: به نظر می رسد به صورت جدی باید جایگزین هایی را برای این مواد یافت.
مدیرکل نظارت بر فرآورده های غذایی آرایشی و بهداشتی سازمان غذا و دارو گفت: بی شک یکی از آسان ترین و مهمترین راه های جلوگیری از بسیاری بیماری های بزرگسالی، هدایت ذائقه کودکان به سمت منطق صحیح مصرف مواد غذایی اسـت.
جنت عنوان کرد: نقش ذائقه سازی در فرهنگ سلامت بسیار تعیین کننده اسـت و می بایست از کودکی فرزندانمان را با آموزش تغذیه مطلوب قرار دهیم.
وی ادامه داد: چنانچه طبع فرزندمان به سمت غذاهای شور گرایش پیدا کند و این عادت در او نهادینه شود در بزرگسالی باید هم انتظار پرفشاری خون و بسیاری مشکلات دیگر را از او داشت.
جنت اظهار کرد: از آنجا که در کنار موادی همانند شکر و چربی که مصرف خارج از اندازه آن بسیار برای سلامتی مضر اسـت نمک هم نقش کم رنگی نداشته باشد، کما اینکه بیشتر دریافتی نمک نزد ما ایرانیان از نان و پنیر اسـت که با اندیشیدن راهکارهای مناسب کاهش، برایند مصرف آن را بسیار تقلیل خواهد داد.
وی عنوان کرد: در ابتدا شاید پیشنهاد جایگزینی موادی همچون ترشیجات به جای آن پیشنهاد بدی نباشد اما استفاده از تشدید کننده های نمک به عنوان حربه دیگری اسـت که امروزه در صنعت برای جلوگیری از آسیب های این ماده غذایی مورد استفاده قرار می گیرد.
جنت در ادامه گفت: در این روش به گونه ای عمل می کنند که به رغم مصرف اندک شدت طعم نمک در غذا اتفاق بیافتد و مثلا نمک یک درصد در ذائقه مصرف کننده القای ۲ تا ۲.۵ درصدی کند.
وی اضافه کرد: راهکار دیگری که در دنیا برای کاهش نمک کاربرد یافته اسـت استفاده از تکنولوژی های صنعتی جدید مثل نمک های توخالی اسـت. این نمک ها با کرستال های توخالی و سبکی که دارد اگر چه حس شوری دلخواه را به مصرف کننده می دهد اما عملا از گرماژ و جرم اندکی برخوردار اسـت.
جنت بیان کرد: ایجاد شیب غلظتی به عنوان راهکار دیگری اسـت که می تواند در کاهش مصرف نمک به شدت تاثیر گذار باشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: همه موارد مطروحه در نهایت به خواست مثلث اهالی صنعت، سیاست گذاران سلامت و مهمتر از همه مصرف کنندگان باز می گردد که اگر کیفیت یکی از این عناصر سه گانه بلنگد، آش همین آش خواهد بود و کاسه همان کاسه.
منبع: خبرگذاری مهر
وبسایت آی بازاریابی: تصور اینکه افراد برونگرا لزوماً دارای مزیت طبیعی و ذاتی نسبت به افراد درونگرا در رابطه با بازاریابی هستند، در نگاه اول خیلی ساده اســت. بسیاری از وظایف بازاریابی، از شبکهسازی گرفته تا تعاملات لازم برای فروش، شامل ساخت و جلو بردن روابط بهصورت سریع با افراد و شخصیتهای جدید اســت.
حتی برخی از بازاریابها، با احتساب گروه برونگراها، به داشتن برخی از تمایلات درونگرایی اذعان داشتند. تعداد زیادی از این افراد انجام کارها بهصورت تنها و انفرادی را بهجای انجام دادن آنها در گروه ترجیح میدادند و برخی هم اذعان داشتند که پس از یک ملاقات یا فعالیت اجتماعی نیاز به استراحت و کسب انرژی مجدد داشتند.
در حوزه بازاریابی، ازایندست افراد برونگرا و درونگرا و نیز شخصیتهای بینابین بسیار زیاد هستند، اما سؤال اینجاست که آیا همه اینها نسبت به بقیه دارای مزیتی هستند؟ برخی از پاسخدهندگان به این نظرسنجی اعلام کردند که داشتن شخصیتی اجتماعی و کلاً برونگرا در این فعالیت به آنها کمک کرده اســت.
به اعتقاد یکی از صاحبنظران این رشته، شخصیتهای درونگرا شنوندههای بهتر و البته ناظران بهتری هم هستند. در حوزه بازاریابی، این نکته تفاوتهای بسیار زیادی را ایجاد میکند، اما شرایط همیشه برای افراد درونگرا به این سادگی هم نیست.
آنها عموماً گروههای کوچک را نسبت به گروههای بزرگ ترجیح میدهند و گاهی هم اصلاً صدا و صحبت آنها در گروهها شنیده نمیشود. برخی از افراد درونگرا از بین کسانی که در نظرسنجی ما شرکت کردند نیز مواردی را از غرق شدن در محل و شرایط محیط کار عنوان کرده بودند.
اگر با افرادی درونگرا کار میکنید (که احتمالاً اینگونه هم هست)، به یاد داشته باشید که همیشه فرصتی را برای ابراز نظر و عقیده در اختیار آنها قرار دهید و فضای آرام و بدون تشنج برای کار کردن آنها فراهم کنید.
اگر خودتان فردی باشخصیتی درونگرا هستید، حتماً آن را جدی گرفته و به شخصیت خود توجه داشته باشید و توجه داشته باشید که راههای بسیار زیادی برای موفقیت شما در عرصه بازاریابی بدون داشتن بلندترین و رساترین صدا وجود دارد.
یک جراح و متخصص زنان، زایمان و نازایی، باید و نبایدهای مصرف "اسید فولیک" در دوران بارداری را تشریح کرد.
این جراح و متخصص زنان، زایمان و نازایی در اینباره تشریح کرد: مکمل "اسید فولیک" در دو مورد لازم اســت اول آنها که سابقه جنین با مشکلات عصبی دارند به خصوص نقص در ستون فقرات و دوم آنها که سابقه سقط به هر دلیل دارند.
وی ادامه داد: در سایر موارد نیازی به آن نیست اما امروزه از سه ماه قبل از بارداری مکملهای دوران بارداری که شامل تمامی ویتامینها و مواد معدنی اســت مورد نیاز خواهد بود.
این جراح و متخصص زنان، زایمان و نازایی خاطرنشان کرد: توصیه میشود که با شروع حاملگی نیز تا پایان دوره بارداری مصرف این مکملها ادامه یابد و همراه این مکملها ترک سیگار یا اعتیادات دیگر و مشروبات الکلی ... نیز ضروری اســت.
به گزارش جام جم، کربوهیدرات یکی از مهمترین سوختها برای بدن اسـت. خوردن غذا پیش از ورزش باعث میشود بدن دارای سوخت بیشتری باشد و جسم و روح نیز کمتر خسته شوند.
اگر میخواهید کمتر از یک ساعت ورزش کنید، یک میان وعده کوچک قبل از ورزش مصرف کنید، اما اگر بیشتر از یک ساعت ورزش میکنید، میان وعده باید دارای مقدار زیادی کربوهیدرات و مقدار کمی چربی باشد. مانند موز، ماست کمچرب، یک کاسه غلات صبحانه و شیر.
امکانات، بخشی از استراتژی شرکت ها شده اند. برخی شرکت ها ناهار رایگان می دهند؛ برخی کارمندان را با پایم های شرکت مسرور می کنند؛ برخی دیگر روزهای کاری را با میز پینگ پنگ یا زمین والیبال زنده می کنند. من عاشق ایده مزایای محل کار هستم.
آنها قصد مدیریت برای چیزی بیشتر از یک رییس بودن را نشان می دهند و فرق میان یک سازمان و یک بسته را نشان می دهند. من بار قهوه را مثل هر کس دیگری دوست دارم اما این را هم می دانم که استعدادهای برتر زیر کف لاته به دنبال فرهنگ کارمندمحور هستند که به معنای واقعی موجب رضایت آنها می شود. بعضی امکانات خاص باید در هر شرکتی استاندارد باشند. در اینجا پنج مورد هست که تمام سازمان ها به منظور نشان دادن ارزش قائل شدن برای کارمندانشان باید این امکانات را ارائه دهند.
تعجبی ندارد که کارآفرینان ماهر و دلسوز در بالای فهرست من قرار دارند چون همه چیز از رهبری و مدیریت کارآفرینانه اوج می گیرد و نزول می یابد. ده ها سال وقت صرف تدریس مزایای کارآفرینان متعهد و موثر به سازمان ها کردم، اما بسیاری از آنها هنوز هم این نکته را نادیده می گیرند.
کارآفرینان مراقب این عادت ها را دارند:
آنها افراد خود را تک به تک می شناسند.
آنها کارمندان و کارگران کارآمد را شناسایی می کنند و پاداش می دهند.
آنها به اعضای گروه قدرت می دهند تا کار خود را انجام دهند.
آنها افراد را در موقعیتی قرار می دهند که پیشرفت کنند.
آنها تشویق می کنند.
آنها ذهنیتی وافر دارند که خود را با بخشندگی نشان می دهد.
افراد بااستعداد اگر رهبر کسب و کار نباشد، پرسه نمی زنند. این گفته قدیمی حقیقت دارد: مردم مدیران را ترک می کنند، نه شرکت ها را. اگر برای بنای سازمانی برتر جدی هستید، باید با رهبری و کسب و کار آغاز کنید- و آن هم با شما آغاز می شود.
دومین امکاناتی که مهم اســت، موقعیتی برای انجام کاری اســت که اهمیت بیشتری دارد. اگرچه حفظ دنیا ماموریت همه سازمان ها نیست، اما هر یک باید نگاهی به چیزی ورای پول درآوردن و انجام کارها داشته باشند.
وقتی تصویری بزرگ ارائه می دهید، باید جزییاتی را که در آن شرکت دارند هم شرح دهید و اگر نمی توانید توضیح دهید که چرا و چگونه آن موقعیت اهمیت دارد، در این صورت باید به سراغ چارت سازمانی و شرح وظایف بروید. به خاطر دارم که چند سال پیش دولت طی تقسیم بودجه، کار بزرگی در رابطه با تعدیل کارمندان غیرضروری انجام داد. با خودم فکر کردم، اگر آنها غیرضروری هستند، پس چرا کار دارند؟ هر گسی باید بداند بخش مهمی از یک کل بزرگ تر اســت.
به علاوه، شما باید روی قرار دادن افراد درست در شغل مناسب و درست کار کنید. من این را «نقطه شیرین» می نامم که در آن استعداد و علایق شخص، نیاز سازمان را برآورده می کند. وقتی افراد در کاری که انجام می دهند برتری می یابند، کار برایشان معنای بیشتری می یابد.
3- جبران مناسب
این بارزترین راهی استکه نشان می دهد سازمان ها مراقب افراد خود هستند. هر سازمانی که در حقوق خساست به خرج بدهد، برای جذب و نگه داشتم افرادی با استعداد بالا در مشقت خواهد بود. در بسیاری از سازمان ها، بالاترین سطوح، اندوخته گنج دارند. به طور حتم مدیران اجرایی باید دریافتی خوب داشته باشند، اما هیچ شرکتی تنها رییس ندارد. شما باید ثروت را تقسیم کنید. به عنوان یک رهبر کسب و کار، باید مقداری از سهم خود را فدای افراد خود کنید که راهی طولانی برای اثبات وفاداری خود طی کرده اند.
حقوق تنها راه جبران نیست. بهترین مزایایی که می توانید ارائه دهید را فراهم کنید: بیمه درمانی یا پوششی سخاوتمندانه، سرمایه گذاری بازنشستگی که کارمندانتان را حفظ می کند، برنامه های ادامه تحصیل که باعث پیشرفت اعضای گروه یا فرندانشان می شود، و... هر وقت امکان داشت، برنامه های ویژه یا کار در منزل پیشنهاد دهید. این یک کار هوشمندانه اســت که نیاز افراد خود را ارزیابی کنید و گزینه های جذابی برای انجام کار به آنها پیشنهاد دهید.
از میان تمام امکاناتی که یک سازمان می تواند ارائه دهد، این مورد همانی اســت که من بسیار دوستش دارم. من به تمام کارمندانی که برای کار به شرکت های من می آیند می گویم که به محیط رشدی وارد شده اند و من از آنها انتظار دارم به مرور زمان مهارت های خود را توسعه دهند. حتی دو بار در ماه جلسه ای با هدف خاص تقویت رشد داریم.
این امکان در کل شرکت جذب می شود. نه تنها کارمندانتان سرمایه گذاری در آن را مورد قدردانی قرار می دهند، بلکه سازمان هم از کارمندان راضی تر و هوشمندتر سود می برد. بازی برنده- برنده اســت.