قیمت، بررسی و خرید انواع ابزار آلات صنعتی همراه با ارسال رایگان به سراسر کشور همراه با ضمانت اصالت کالا
جدیدترین اخبار در حوزه تکنولوژی را در اکستریم آی تی بخوانید
از اساسی ترین و ریشهایترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت ادامه ...
عنصر محبت در فرهنگ رضویعنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشدههای بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعهی زندگی صنعتی و اشتغالهای ادامه ...
ضحاک، افراسیاب، دیو سفید و رستم در شاهنامه- تفکیک شخصیتهای اهورایی و اهریمنی و ایرانی و انیرانی و شخصیتهای نیمه ایرانی و نیمه انیرانی و نیز شخصیتهای ادامه ...
چاپهای معتبر شاهنامه1) چاپ «تورنر ماکان» براساس نسخ متعدد. 2) چاپ «ژول مول» براساس نسخ متعدد. 3) چاپ «ژان اگوست وولرس»: بر ادامه ...
دامنهی تأثیر و نفوذ فردوسی در زبان و ادب فارسیقراین مختلف نشان میدهد که از آغاز نشأت شعر فارسی دری تا روزگار فردوسی دو جریان در شعر فارسی وجود داشت، ادامه ...
ایران در شاهنامهاین قبیل اشعار که از وجود آرمان و سنت تشکیل و تکوین قومیت و ملیت «ایران»، البته با تفاوتهای مشخص و گاهی ادامه ...
آرمان اساسی و جهانبینی فردوسی در شاهنامهآرمان مبارزهی دائم نیکی و بدی بزرگترین رشتهی حکمتآمیز سرتاسر شاهنامه، بخصوص قسمت اساطیری و پهلوانی ادامه ...
تراژدی و حماسه و داستانهای عشقی در شاهنامهدر شاهنامه در چهارچوب حماسهای بزرگ چند تراژدی و چند اثر غنایی و چند حماسهی تمام عیار روایت شده که هر ادامه ...
منابع و مواد شاهنامهتضادهای کلی و غیر قابل اغماض در شاهنامه بزرگترین قرینهی پیروی بیچون و چرای فردوسی از منابع و اسناد ادامه ...
چکیده
سماع موتی از همان ابتدای طرح در آموزههای اسلامی تعجب عدهای را برانگیخته و چیستی و چگونگی آن ابهام گروهی را در پی داشته است. این بحث از موضوعات برجسته و چالش برانگیز اندیشمندان در طی سالهای مختلف و بستر طرح نظرگاههایی متقارب و یا متقابل در مجامع علمی بوده است. آنچه از بررسی متون و مستندات اسلامی مستفاد میگردد این است که جز اندک مخالفانی که در برابر قاطبه موافقان سهم اندکی یافتهاند، بیشتر مباحث به گونههایی که ارتباط عالم پس از مرگ را با جهان مادی تبیین نموده و به سماع موتی پرداختهاند اختصاص یافته است. این نوشتار که با رویکرد ایجابی و با روش توصیفی تحلیلی نگارش یافته است از طریق بازوکاوی متون روایی در منابع اهل تسنن و دسته بندی جدید نظریات این حوزه، درصدد گونه شناسی ادلهای است که در نهایت به اثبات سماع موتی منتهی میگردد.مقدمه
تفکر مبتنی بر عدم سماع موتی کهگفتار اول: کلیات پژوهش
1. تبیین مسئله
یکی از مسائل اخلاقی بین مذاهب اسلامی و وهابیان، حیات برزخی است. مسلمانان به حیات برزخی و زندگی مردگان اعتقاد دارند، به گونهای که امکان ارتباط بین عالم برزخ و عالم ماده وجود دارد؛ بر خلاف وهابیان که میان عالم برزخ و دنیا هیچ ارتباطی قائل نیستند و معتقدند که انسان هنگامی که از دنیا میرود ارتباطش با عالم دنیا قطع میگردد؛ پیامد چنین نگرشی بی فایده بودن خواندن فاتحه برای اموات و به زیارت رفتن و طلب حاجت کردن از آن هاست، زیرا مردگان قادر به شنیدن نیستند. از همین رو وهابیت استعانت از اموات و توسل به آنان را جایز ندانستهاند ، بلکه از مظاهر شرک میدانند؛ به عبارت دیگر میتوان گفت نگاه حسن گرایانه وهابیت تکفیری، علاوه بر آن که در حوزهی خداشناسی نمود دارد، در حیطهی فرجام شناسی و حیات برزخی نیز آشکار است. چنین رویکردی در هستی شناسی، یادآور اندیشهی پوزیتیویسم یا اثبات گرایی در غرب است. اعتقاد به عدم سماع موتی با نگاه ظاهرگرایانه به برخی از آیات قرآن مستند شده است و حتی روایات مؤید سماع موتی نیز رد و در مقابل برای اثبات عدم سماع به سخنان برخی از عالمان استناد میشود؛ حال آن که با تدبر در آیات قرآن و به تصریح روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، نه تنها سخن گفتن با درگذشتگان شرک و ناپسند نیست، بلکه مطابق سنت نبوی و سیره مسلمانان از صدر اسلام تا کنون است. به ویژه بر اساس برخی روایات، آنها علاوه بر شنیدن در عالم برزخ، قدرت دعا کردن برای زندگان را نیز دارند، همان طور که پاسخ سلام را میدهند و این نوعی دعا در حق سلام کننده است. در این مقاله دیدگاه موافقان سماع موتی و مستندات تحلیلی و روایی آنان بررسی میشود.محدوده پژوهش
در رویکرد ایجابی به مسئلهی سماع موتی چندگونه ادله روایی میتواند در نظر قرار گیرد: نخست ادلهای که به صراحت بر سماع موتی تأکید کرده است و بر قدرت شنیدن مردگان دلالت روشن دارد؛ دوم دلایلی که به اثبات حیات پس از مرگ پرداخته است و در نتیجهی آن، قدرت بر شنیدن که یکی از لوازم حیات است مستفاد میگردد؛ گونه سوم ادلهای است که حاکی از احاطه عالم برزخ نسبت به عالم ماده و تفوق رتبی مراتب حیات است که به تبع آن ادراک کلی نسبت به این عالم تا حد عرضه اعمال بر اموات و ... حاصل میشود؛ چهارمین دسته ادلهای است که به اثبات هوشمندی کل نظام هستی اعم از جماد و نبات و موجودات ذی شعور میپردازد. در این دسته، حتی به فرض پذیرش تفکر باطل وهابی مبنی بر جماد انگاشتن انسان پس از مرگ، میتوان ادراک و حتی طبق برخی ادله روایی فریقین سماع را منتج دانست. این نوشتار در نگرش تحلیلی توصیفی خود، به طرح مهم ترین گونههای روایی ادله اول و دوم از میان محورهای یاد شده میپردازد که ارتباط صریح تری با بحث سماع موتی دارد.3. مفهوم شناسی
الف) سماع
سماع از ریشه سمع است. لغت شناسان واژه سمع را در چهار معنا بررسی کردهاند :ب) موتی
واژه موتی به معنی اموات، (11) جمع «میت» و «میّت» است که هر دو به معنی مرده است؛ مثل (أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ (12) لِنُنِحیَ بِهِ بَلدَة مَیتاً) ؛ (13) که مردهی انسان و غیر انسان را شامل میشود و (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ4. سؤالهای پژوهش
در رویکرد مسئلهی نوشتار حاضر، سؤال اصلی و سؤالهای فرعی ذیل بررسی میگردد:سؤال اصلی:
چگونه میتوان سماع موتی را بر اساس ادله روایی ثابت کرد؟سؤالهای فرعی:
1. گونههای روایی که از طریق آن سماع موتی ثابت میشود، در منابع اهل سنت کدام است؟5. اهداف پژوهش
این پژوهش اهداف زیر را در نظر دارد:6. جامعه آماری
این مقاله در تحلیل مسئله سماع موتی در محورهای یاد شده، منابع حدیثی و کلامی مذاهب اهل سنّت را مدنظر قرار داده است و به ویژه بر منابع پیش از قرن دهم هجری تأکید میکند.گفتار دوم: گونههای روایی دال بر سماع موتی و تحلیل اندیشوران اهل تسنن پیرامون آن
در اولین محور از بررسی گونهای روایی سماع موتی، به طرح ادله سماع موتی پرداخته شده است و پس از آن دیدگاه تحلیلی علمای اهل سنت تبیین میگردد. لازم به ذکر است در نگرش اندیشوران به این مسئله، برخی رویکرد نقلی صرف اتخاذ کرده و بعضی علاوه بر آن، به طرح نظر و استدلال خود پیرامون مسئله پرداختهاند .الف) اخبار دال بر سماع موتی
از میان روایتهای متعددی که قدرت شنیدنِ مردگان را ثابت میکند، برخی اخبار به صراحت از سماع موتی سخن به میان آوردهاند که با تکیه بر دلالت منطقی آن، میتوان مخالفان را به شرط عدم تعصب در اعتقادات مجاب کرد، زیرا در فضای تعصب و جدال فکری، هر سخن روشن و نص صریحی قابل تأویل و توجیه است. اولین محور از مباحث به این دسته از روایات اختصاص دارد:1. شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان
بسیاری از منابع اهل سنت روایاتی را ذکر کردهاند که: نبی مکرم اسلام در بیان رخدادهای پس از مرگ و مواجهه انسان با عالم برزخ از شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان خبر دادهاند . این امر بر بطلان پندار کوتاه اندیشانی دلالت میکند که انسان را پس از مرگ چون جماد میدانند. رویکرد نویسندگان در این بحث، یا صرف نقل خبر و بیان روایات است، یا درصدد اثبات تحلیلی مدعای سماع خفق نعلین برآمدهاند و یا متعرض حکم فقهی مرتبط با بحث شدهاند . اولین محور به بیان برخی از روایات که از طریق محدثان و نویسندگان اهل سنت نقل شده است اختصاص مییابد:2. شنیدن سلام
از جمله دلایل بدیهی در سماع موتی، سلام گفتن به شخص نبی مکرم اسلام در نماز میباشد که یکی از واجبات فقهی و بایدهای فکری اسلامی است. چنان که مسلمانان، با هر مذهب و مسلک فکری، سلام و صلوات به آخرین سفیر دین الهی را حداقل در پنج نوبت از نمازهای یومیه خود لازم دانستهاند و پس از حیات ظاهری حضرت نیز به همان منوال پیشین، به نبی مکرم اسلام، سلام و صلوات میفرستند. علاوه بر آن منابع اهل سنت به محورهای متعددی از روایات در باب سلام بر اموات و شنیدن آن اشاره کردهاند که به آن پرداخته میشود.الف) اخبار سلام پیامبر به اموات
به گزارش تاریخ، زیارت مردگان، سلام کردن و گفت و گو با آن ها، از جمله سیره رفتاری پیامبر رحمت است. عنایت به این که در موارد نقل شده غالباً حضرت، ضمیرِ خطاب به کار میبردهاند، در اثبات سماع موتی مفید فایده است، چون سخن گفتن به لحن خطابی در صورتی مفید است که مخاطب قادر بر شنیدن و ادراک گفت وگو باشد؛ در غیر این صورت بیهوده است. مخالفان میکوشند در توجیه این گونه روایات خطابی به مجاز، استعاره و تمثیل در سخن ادیبان و شاعران استناد نموده و مثالهایی را بر شمرند که شاعر یا سخنور اجسام بی جان را به مقاصد مختلف مورد خطاب قرار میدهد، اما روشن است که مقایسه کلام نبی مکرم اسلام با این سنخ سخن باطل است؛ کلام و سیره ایشان بنا بر آیات متعددی از کلام وحی حجیت داشته و لازم الاتباع است؛ (26) هم چنین باز نمودن باب تشکیک در دلالات سخن بزرگترین رهبر آسمانی، نمیتواند به حد خاصی محدود شود و در نهایت به عدم حجیت سنت نبوی منجر میشود که از دید هیچ مسلمانی پذیرش عقلی و نقلی ندارد. پس از این توضیح اجمالی، روایاتی در باب سلام رسول اعظم بیان میگردد. روایات زیر از جمله روایات متعددی است که سلام پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) به اهل قبور را بیان میدارد:ب) پاسخ مردگان به سلام زندهها
گونههایی از اخبار سلام بر اموات در منابع اهل سنت، به بیان احادیثی اختصاص دارد که پاسخ سلام از سوی مردگان است و از طریق اولویت بر سماع سلام دلالت دارد؛ احادیث زیر از این جمله است:ج) جواب پیامبر در قبر به گفتار و سلام
برخی روایات این باب نیز حکایت از پاسخ دادن به سلام زائرانی است که تشرف حضور مرقد نبوی را داشته و یا خواهند داشت:ب) تصریح روایات بر سماع اموات
علاوه بر روایاتی که به برخی مصداقهای سمع از جمله شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان یا شنیدن سلامِ سلام کنندگان و پاسخ به آن اشاره نمودهاند ؛ (44) اخباری نیز به طور کلی بر سماع مردگان تصریح کردهاند . از میان این آثار، منابع متعددی به ذکر حدیث قتیل بدر پرداختهاند . در این روایت صحیح، نبی مکرم اسلام مشرکان کشته شده در نبرد بدر را خطاب قرار داده است و از حق بودن وعده الهی سخن و پرسش مینمایند؛ این رفتار پیامبر اعظم، تعجب برخی را برانگیخت، (45) چه این که بر مبنای فرهنگ جاهلی که تا پیش از اسلام بر آن باور بودند انسان پس از مرگ نابود شده و وجودی ندارد. هم چنان که پروردگار متعال در توصیف منکرین معاد به این تفکر اشاره کرده است؛ (46) رسول اکرم در پاسخ به تبیینی روشن در باور اعتقادی معاد مبادرت فرموده و مرده را شنواتر از آنها معرفی میکند. این خبر با طریق متعدد و مضامینی نزدیک به هم در منابع اسلامی یاد شده است:گفتار سوم: گونههای روایات دال بر استمرار حیات انبیا و اولیای الهی پس از مرگ و تحلیل علمای اهل تسنن
برخی از اندیشمندان نیز در اثبات سماع، به حیات انبیا پس از مرگ استناد کرده و البته رویکردهایی متقاربی را در اثبات امر اتخاذ نمودهاند ؛ برخی تنها به ذکر ادله روایی بسنده کرده، بعضی علاوه بر آن، تحلیل و استدلال علمی خویش را بیان کردهاند، دیگر اندیشوران نیز یا به مسئله به عنوان اصل موضوعی نظر نموده و در بحثهایی چون آداب زیارت، فضیلت زیارت و ... از آن بهره جستهاند و جمعی نیز وجهه اهتمام خویش را بر پاسخ گویی به ادله مخالفان معطوف داشتهاند . در این محور به تفکیک یاد شده، مباحث تبیین میگردد.الف) ادله روایی دال بر حیات پس از مرگ
برخی مستندات خبری که بر استمرار حیات بعد از مرگ دلالت دارد،؛ از این میان روایاتی به طور صریح به حیات پس از مرگ دلالت نمودهاند و برخی به طریق الزامی به اثبات مدعا میانجامد. اخبار زیر از مهم ترین ادله روایی در این خصوص است:1. انبیا در قبرهایشان زنده هستند و نماز میخوانند
اخبار صحیحی که بر حیات انبیا در قبر دلالت میکند و حتی بالاتر از آن تصریح به اقامه نماز کرده، گواه روشنی بر استمرار حیات و لازم آن از جمله سمع و ادراک است. در این مجال اندک در پی تبیین ماهیت این اخبار و بررسی دلالی آن به طور تفصیلی نیستیم و این سؤال که آیا اقامه نماز به شکل ظاهری آن مدنظر میباشد؛ چنان که برخی از تحلیل گران روایی به آن قائل شدهاند، و یا مراد دیگری از تعبیر اقامه نماز اراده شده، بحث تفصیلی دیگری است؛ آنچه در اثبات مدعای نوشتار در سماع موتی با استناد به این روایات حاصل میآید این است که جامعه روایی اهل تسنن به حیات پس از مرگ باورمند بوده و اخبار آن را قبول کردهاند . برخی از روایات این باب به اجمال، عبارتند از:2. شنیده شدن صدا از درون قبر
اخباری که به هر نحو دلالت بر شنیده شدن صدا از درون قبر که حاکی از حیات پس از مرگ میکند متعددند؛ برخی خبرها از شنیده شدن صدای عذاب خبر میدهند، برخی ناظر به شنیده شدن صدای قرآن از درون قبر است:الف) شنیده شدن صدای عذاب از درون قبر
عن أبی أیُّوبَ رضی الله عَنهُم قال خَرَجَ النبی و قد وَجَبَت الشَّمس فسمع صوتا فقال یَهُودُ تَعَذَّبُ فی قُبُورِهَا (61)ب) شنیده شدن صدای خواندن سوره تبارک میت از درون قبر
چنان که بیان شد برخی روایات به شنیده شدن صدای قرآن از قبر تصریح میکند. این اخبار دلیل واضحی بر استمرار حیات انسان پس از زندگی دنیوی است:ب) ادله تحلیلی
برخی از اندیشوران اسلامی به ذکر روایات این باب اکتفا نکرده و به بیان تحلیلی در اثبات مدعای خویش دست یازیدهاند ؛ در این رویکرد چند نظرگاه کلی است:1. بیان اثباتی در سماع و ادراک موتی
برخی از تحلیل گران اسلامی نحوه استنتاج خویش از روایات سماع را به روشهای گوناگون بیان داشتهاند :2. تبیین اجمالی مراد از حیات و کیفیت سماع
برخی از نویسندگان نیز ضمن توجه کلی به اثبات حیات پس از مرگ، به بیانی اجمالی از کیفیت حیات و یا کیفیت سماع مردگان پرداختهاند ؛ خلاصهای از تحلیل بحث در سیره حلبیه بدین صورت است:3. تبیین آثار و لوازم سماع موتی
در برابر اندیشورانی که بدون شرح و بسط خاص، به استمرار حیات و یا به مطلق ادراک مردگان مانند سماع و علم که نمودی از استمرار حیات است اشاره نمودهاند ؛ (84) برخی به اجمال یا تفصیل متذکر آثار و لوازم این باور دینی شدهاند . این طیف از جامعه علمی اسلامی سماع مردگان را به عنوان اصل موضوعه در نظر گرفته و در بیان مشروعیت استغاثه و توسل، (85) آداب زیارت اعم از حضور قلب و رعایت ادب حضور به آن استناد جستهاند ؛ و یا در استنتاج فقهی چون جواز یا عدم جواز نماز در مقبره انبیاء و ...، (86) استحباب صلوات فرستادن بر نبی مکرم اسلام و عدم تفاوت حیات و ممات حضرت (87) و ... به آن متمسک شدهاند . (88)نتیجه بحث
از مجموع مباحث گذشته بدست میآید که مسئله سماع موتی به اعتراف علمای اهل تسنن، دیدگاه غالبی در جامعه اسلامی است. این نگرش با توجه به مبنای فکری مسلمانان در جاودانگی انسان و حیات برزخی وی از مسلمات اعتقادی است و نقطهی مقابل تفکر ظاهرگرایانه وهابیت میباشد. تفکر سماع موتی را اندیشوران متعددی از اهل تسنن با طرح روایات ناظر به سماع موتی و یا اخبار دال بر استمرار حیات مطرح کرده و در مواردی با تصحیح سندی و اطلاق دلالی به نتیجه اثبات مطلق سماع رسیدهاند . در رویکرد تحلیلی چند نکته کلی قابل ذکر است.پینوشتها
1. دکتری عرفان و تصوف، مدیر گروه اخلاق مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
2. دکتری تفسیر تطبیقی، محقق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، کارشناس شبکه ولایت.
3. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج 5، ص 621؛ سمرقندی، تفسیرالسمرقندی المسمی بحرالعلوم، ج 2، ص 318؛ ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 3، ص 468؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح الصحیح البخاری، ج 19، ص 30.
4. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 560؛ ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 422؛ سمهودی، خلاصة الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج 1، ص 59؛ ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج 57، ص 249؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 142.
5. شعراء، آیه 212.
6. بقره، آیه 7.
7. نمل، آیه 80.
8. انفال، آیه 31.
9. بقره، آیه 93.
10. فراهیدی، کتاب العین، ج 1، ص 348؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص 425 و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 4، ص 347 ذیل ماده سمع.
11. (بِقادِرٍ عَلی أن یُحیِی الموتی) ؛ «می تواند مردگان را زنده کند؟» احقاف، آیه 33.
12. انعام، آیه 122.
13. فرقان، آیه 49.
14. زمر، آیه 30.
15. اعراف، آیه 57.
16. فراهیدی، کتاب العین، ج 8، ص 140؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 781؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 11، ص 195؛ علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 7، ص 303؛ نشوان حمیری، شمس العلوم، ج 9، ص 6409، ذیل ماده موت.
17. «مرده صدای کفش تشییع کنندگان را در بازگشت میشنود.» ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 2، ص 347؛ احمد بن حنبل در السنه خود، اسناد روایت را صحیح دانسته است: السنه، ج 2، ص 612؛ در جای دیگر این مضمون خبر به صورت مرفوع از ابی هریره یا با سندهای دیگر گزارش شده است: همان، ج 2، ص 445؛ ج 2، ص 596؛ ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج 3، ص 553 و 56؛ حنظلی، مسند إسحاق بن راهویه، ج 1، ص 314؛ هشام ابن عمار، حدیث هشام بن عمار، ج 1، ص 204؛ محمدبن جریر طبری، تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار، ج 2، ص 492، 499، 498، 505؛ همو، جامع البیان عن تأویل أی القرآن، ج 13، ص 215؛ ابی داود سجستانی، البعث، ج 1، ص 7؛ طحاوی، شرح معانی الاثار، ج 1، ص 510؛ احمد دینوری، المجالسة و جواهر العلم، ج 1، ص 13؛ ابوحاتم تمیمی بستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 7، ص 389؛ سلیمان طبرانی، معجم الاوسط، ج 3، ص 106؛ ابوعبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین ج 1، ص 536؛ احمد بیهقی، إثبات عذاب القبر، ج 1، ص 61؛ همو، الاعتقاد و الهدایة إلی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و أصحاب الحدیث، ج 1، ص 221؛ ابن عبدالبر، الدرر، ج 1، ص 106؛ طیوری بن عبدالله صیرفی حنبلی، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی، ج 9، ص 820؛ شمس الدین محمد زرعی دمشقی، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج 1، ص 179؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 535.
18. مرده زمانی که در قبر قرار میگیرد صدای کفش تشییع کنندگان را در هنگام بازگشت میشنود. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 4، ص 2201؛ محمد حمیدی، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، ج 2، ص 576؛ کمال الدین محمد سیواسی، شرح فتح القدیر، ج 5، ص 195؛ طحاوی حنفی، حاشیة علی مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، ج 1، ص 412.
19. مرده زمانی که در قبر قرار میگیرد و اصحابش از وی روی میگردانند صدای کفش آنها (مشایعین) را میشنود، پس آن هنگام دو ملک نزد او میآیند و به او میگویند درباره این مرد یعنی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه میگویی، مؤمن شهادت به عبد و رسول بودن میکند و به او گفته میشود به جایگاهت در آتش نگاه کن، پروردگار جایگاهی در بهشت برای تو مهیا نم
عبارات مرتبط با این موضوع
گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت گونه شناسی ادله روایی سماع موتی؛ با تأکید بر منابع اهل سنت
بامداد- زکات چیست؟
چرا در قرآن بیشتر به زکات تأکید شده تا به خمس؟
زکات به چه معنا است؟ چرا در قرآن بیشتر به زکات تأکید شده تا به خمس که شرایط عمومیتری دارد؟ آیا به این دلیل است که معنای زکات چیزی غیر از آن است که تا به حال میدانستیم؟ آیا دلیل دیگری دارد؟ اگر بگوییم در آن زمان، زکات نسبت به خمس عمومیتر بوده، پس این حقیقت که آیات قرآن برای تمامی دورانها است از بین میرود! آیا اگر در قرآن بیان میشود «مؤمن واقعی کسی است که در حال رکوع زکات میدهد، پس کسانی که در حال رکوع زکات نمیدهند»؛ یعنی همه به جز حضرت علی(ع) مؤمن نیستند؟ از کجا مشخص میشود که آن انگشتر اهدایی همان مالی بوده که زکات نام گرفته در حالیکه زکات به آن معنایی که ما میشناسیم، باید محاسبه و بعد پرداخت شود، پس چطور دقیقاً همان انگشتر، زکات مال شده است؟ چرا خمس یا قسمتی از آن نشده است؟ لطفاً با دلیل و مدرک و مرجع پاسخ دهید.
پاسخ اجمالی
«زکاة» در لغت، به دو معنا آمده است: یکى رشد و نموّ و دیگرى پاکى. کلمه «زکات» به سهمی اطلاق میشود که انسان مؤمن از مال خود خارج میکند و به فقرا میدهد، به این دلیل است که در پرداخت آن، امید رشد و افزایش مال همراه با خیرات و برکات را دارد، و موجب تزکیه و پاکى روح پرداخت کننده میشود.
معناى زکات به کار رفته در آیات کریمه قرآن گسترده است، در حالىکه معناى خمس یک چیز بیشتر نیست. آیاتی که درباره زکات در قرآن کریم آمده است؛ همه مربوط به زکات واجب اصطلاحی فقهی نیست؛ بلکه زکات با معانی متفاوت و همراه با عناوین مختلف ذکر شده است؛ مانند زکات واجب، زکات به معنای انفاق و صدقه مستحبی، زکات به معناى پاکى. اگرچه اکثر آیات مربوط به زکات در مورد زکات مال – اعم از واجب یا مستحب- است. همچنین باید در نظر داشت که در صدر اسلام «زکات» در معناى لغوى (انفاق مال) به کار میرفته، نه در خصوص زکات واجب.
اما باید دانست که هرکدام از ایندو منبع اقتصادی و عبادی جامعه اسلامی، جایگاه ویژه خود را دارند و بر اساس مصلحتها و منفعتهایی در مواردی واجب و در مواردی مستحب قرار داده شدهاند.
پاسخ تفصیلی
اصل کلمه «زکاة» به معناى رشد و نموّى است که از برکت الهى در چیزهاى دنیوى و اخروى حاصل میشود.[۱] کلمه «زکات» به سهم الهى که انسان مؤمن از مال خود خارج میکند و به فقرا میدهد، اطلاق میشود. به این دلیل است که در پرداخت آن، امید رشد و افزایش مال همراه با خیرات و برکات دارد، یا موجب تزکیه و پاکى روح پرداخت کننده میشود و یا از هر دو جنبه است؛ زیرا هر دو فایده در پرداخت زکات وجود دارد.[۲] بنابراین، «زکات» در لغت، به دو معنا آمده است: یکى رشد و نموّ و دیگرى پاکى.[۳] بر اساس معنای لغوی و عام، هر چیزى زکاتى دارد. امام على(ع) میفرماید: «زکات بدن؛ جهاد و روزه گرفتن است. زکات جاه و مقام؛ بذل و بخشش، زکات جمال و زیبایى؛ عفت و عصمت خواهد بود. زکات سلطه و قدرت؛ نجات افراد اندوهگین، زکات شجاعت؛ جهاد فى سبیل اللّه است. زکات صحت و سلامتى؛ کوشش در اطاعت پروردگار و زکات پیروزى؛ احسان خواهد بود. زکات علم آن است که آنرا نشر دهى و خود را به انجام آن وادار کنى … زکات قدرت؛ انصاف است…».[۴] زکات در قرآن
در قرآن کریم؛ آمدن «زکات» در کنار «صلاة» نشان آن است که رابطه با خداوند متعال از طریق نماز حاصل شده و رابطه با مخلوق خداوند از راه اداى زکات برقرار میشود. همراهى ایندو به جهت اهمیت ویژه آنها است؛ زیرا نماز در آیات قرآن کریم و روایات اسلامى از جایگاه خاصى برخوردار است و زکات نیز در دین اسلام در بُعد اقتصادى و اجتماعى و … بسیار اهمیت دارد و ذکر زکات در کنار نماز نشانه جامعیت اسلام و همه جانبهنگرى دین مقدس اسلام است.
اما باید توجه داشت آیاتی که درباره زکات در قرآن کریم آمده، همه مربوط به زکات واجب اصطلاحی فقهی نیست؛ بلکه زکات با معانی متفاوت و همراه با عناوین مختلف ذکر شده است؛ مانند زکات واجب،[۵] زکات به معنای انفاق و صدقه مستحبی،[۶] زکات به معناى پاکى.[۷] اگرچه اکثر آیات مربوط به زکات در مورد زکات مال – اعم از واجب یا مستحب-[۸] است.
همچنین باید در نظر داشت که در صدر اسلام «زکات» در معناى لغوى (انفاق مال) به کار میرفته، نه در خصوص زکات واجب. علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه شریفه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛[۹] (بر اساس روایات متعددى از منابع شیعه و منابع اهل تسنن، این آیه شریفه در شأن امام على(ع) نازل شده است)، میگوید: «اگر مىبینید امروز وقتى زکات گفته میشود ذهن منصرف به زکات واجب شده و صدقه به ذهن نمیآید، نه از این جهت است که بر حسب لغت عرب صدقه، زکات نباشد، بلکه از این جهت است که در مدت هزار و چند سال گذشته از عمر اسلام، متشرعه و مسلمانان زکات را در واجب به کار بردهاند، و گرنه در صدر اسلام زکات به همان معناى لغوى خود بوده است. و معناى لغوى زکات، اعم است از معناى مصطلح آن (زکات واجب فقهی)، و صدقه و انفاق مستحبی.
در حقیقت زکات در لغت، مخصوصاً اگر در کنار نماز قرار گیرد، به معناى انفاق مال در راه خدا و مرادف آن است، همانطور که همین مطلب از آیاتى که احوال پیامبران گذشته را حکایت میکنند به خوبى استفاده میشود، مانند این آیه که در باره حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب میفرماید: «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ»[۱۰] و راجع به حضرت اسماعیل میفرماید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»[۱۱] و درباره حضرت عیسى(ع) در گهواره میفرماید: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا».[۱۲] ناگفته پیداست که در شریعت ابراهیم و یعقوب و اسماعیل و عیسى(ع) زکات به آن معنایى که در اسلام است نبود.[۱۳] همچنین در قرآن میخوانیم: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»،[۱۴] و «الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ»،[۱۵] و «وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ»[۱۶] و آیات دیگرى که در سورههاى مکى و مخصوصاً سورههایى که در اوایل بعثت نازل شده مانند سوره «حم سجده» و امثال آن. چه این سورهها وقتى نازل شدند که اصولاً زکات به معناى معروف و مصطلح فقهی هنوز واجب نشده بود، و لابد مسلمانان آن روز از کلمه زکاتى که در این آیات است، چیزى میفهمیدهاند، بلکه این آیه مربوط به زکات: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»[۱۷] دلالت دارد بر اینکه زکات مصطلح یکى از مصادیق صدقه است، و از این جهت آنرا زکات گفتهاند که صدقه است، و چون صدقه پاک کننده است، زکات هم از تزکیه و به معناى پاک کردن است.[۱۸] در قرآن کریم با اینکه پرداخت زکات به عنوان یک واجب مالى مورد تأکید قرار گرفته، اما به طور مشخص موارد وجوب آن معیّن نشده است و موارد وجوب آن در روایات بیان شده است.
مقایسه زکات با خمس
پرداخت زکات و خمس و دیگر انفاقهاى واجب و مستحب، از تکالیف اقتصادی مسلمانان است. ادای این وظایف مالی، افزون بر آثار سازنده اخلاقى، نقش مهمى در توزیع و تعدیل ثروت میان افراد جامعه و برقرارى عدالت اجتماعى دارند. اما هر کدام از خمس و زکات از جهت موارد تعلّق، شرایط وجوب و مصرف با هم تفاوت دارند.
در فقه اسلامی؛ «خمس» عبارت است از یک پنجم اموال انسان که باید از درآمد و مازاد بر مخارج خود با شروط خاصى که در فقه بیان شده، پرداخت شود و آن حقّى است که خداوند براى پیامبر اکرم(ص) و امام معصوم(ع) قرار داده تا مستمندان از خاندان آن بزرگواران به جاى زکات مصرف و نیازمندیهاى خود را با آن تأمین کنند. خمس به دو قسم تقسیم میشود: نیمى از آن، سهم امام(ع) است که باید توسط حاکم اسلامى در مصالح اسلام و مسلمانان هزینه گردد و نیم دیگر آن، سهم سادات است.[۱۹] خمس به مواردی با شرایط ویژه تعلّق میگیرد.[۲۰] در فقه اسلامى، زکات عبارت است از: حقّ واجبى که به بخشى از اموال برخی افراد غنیّ و ثروتمند جامعه تعلق میگیرد و باید به نفع فقرا براى صرف در مصالح عمومى پرداخت شود.[۲۱] اغنیا با دادن زکات، از صفات زشتى مانند حرص و بخل (تا اندازهاى) پاک میگردند و اموالشان نیز با خیر و برکت دنیوى و اخروى، رشد و نموّ خواهد کرد. همچنین از دیدگاه فقها، اصل وجوب زکات از ضروریات و ارکان دین مقدس اسلام است.[۲۲] آثار زکات
زکات دارای آثار زیادی است؛ مانند این که امام علی(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «زکات، پُل اسلام است هر کس آنرا بپردازد از پُل عبور کرده و هر کس آنرا نپردازد در زیر آن پُل زندانى میشود، و زکات خشم پروردگار را فرو مینشاند».[۲۳] نتیجه
۱٫ معناى زکات به کار رفته در آیات کریمه قرآن گسترده است، در حالىکه معناى خمس یک چیز بیشتر نیست. اما هرکدام از این دو منبع اقتصادی و عبادی جامعه اسلامی جایگاه خویش را دارند و بر اساس مصلحتها و منفعتهایی در مواردی واجب و در مواردی مستحب هستند.
۲٫ درباره علت کثرت آیات زکات –واجب و مستحب- نسبت به خمس، میتوان گفت: موارد مصرف زکات نسبت به خمس بیشتر است؛ لذا تأکید بیشترى بر مسئله زکات و پرداخت آن شده است؛ زیرا زکات، حکمی است که دایره مصرف آن، شامل تمام افراد جامعه اسلامی (و در برخی از موارد غیر مسلمانان) است و حتی انفاق و صدقات مستحبی شامل سادات هم میشود،[۲۴] ولی دایره شمول مصرف خمس محدودتر است و شامل همه افراد جامعه اسلامی نمیشود، بلکه در مقابل زکات واجب که برای بنیهاشم حرام میباشد و آنها حق استفاده از آنرا ندارند، بخشی از آن برای فقرا و مستمندان آنان اختصاص دارد و نیز سهمی از آن مخصوص امام(ع) است که در عصر غیبت فقیه جامع شرایط در رفع احتیاجات جامعه و هر کمک اقتصادی که رضایت امام مهدی(عج) در آن است، مصرف میکند.
درباره بخش مربوط به زکات دادن امام علی(ع) «زکات دادن حضرت علی(ع) در حال نماز»، سؤال ۹۳۱ را مطالعه کنید.
[۱]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص ۳۸۰، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۲]. همان، ص ۳۸۱٫
[۳]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۴، ص ۳۵۸، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۴]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷، ص ۴۶، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ق؛ ر.ک: لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص ۲۷۵، دار الحدیث، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
[۵]. بقره، ۱۷۷: «نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده و مال (خود) را، با همه علاقهاى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق میکند نماز را برپا میدارد و زکات را میپردازد و (همچنین) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند- وفا میکنند و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج میدهند اینها کسانى هستند که راست میگویند و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و اینها هستند پرهیزکاران!»؛ توبه، ۱۰۳: «از اموال آنها صدقهاى(به عنوان زکات) بگیر، تا به وسیلۀ آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و(به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعاى تو، مایۀ آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!».
[۶]. روم، ۳۹: «آنچه را به عنوان زکات میپردازید و تنها رضاى خدا را میطلبید (مایه برکت است و) کسانى که چنین میکنند داراى پاداش مضاعفند». منظور از زکات در این آیه هر گونه صدقهای را شامل میشود؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۱۸۵، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۷]. کهف، ۸۱: «از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاکتر و بامحبتتر به آن دو بدهد!»؛ مریم، ۱۳: «و رحمت و محبّتى از ناحیه خود به او بخشیدیم، و پاکى (دل و جان)! و او پرهیزگار بود».
[۸]. ر.ک: «موارد تعلّق زکات واجب و مستحب»، سؤال ۹۴۲۲٫
[۹]. مائده، ۵۵: «سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند».
[۱۰]. انبیاء، ۷۳: «ما وحى کردیم به آنان کارهاى نیک و نماز خواندن و زکات دادن را».
[۱۱]. مریم، ۵۵: «اسماعیل چنان بود که همواره اهل خود را به نماز و زکات توصیه میکرد و در نزد خداوند پسندیده بود».
[۱۲]. مریم، ۳۱: «و خداى من به من دستور داد که تا زندهام نماز و زکات را ترک نکنم».
[۱۳]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۱۰، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۱۴]. اعلى، ۱۵: «به تحقیق رستگارى یافت آن که تزکیه کرده و به یاد خدایش افتاده نماز گزارد».
[۱۵]. فصلت، ۷: «آنان که زکات را نمیپردازند، و آخرت را منکرند».
[۱۶]. مؤمنون، ۴: «آنهایى که دستور زکات را انجام میدهند».
[۱۷]. توبه، ۱۰۳٫
[۱۸]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۱۰ – ۱۱٫
[۱۹]. ر.ک: «سهم امام(ع)»، سؤال ۸۴۱۹؛ «پرداخت خمس و اجازۀ مراجع»، سؤال ۶۹۰٫
[۲۰]. ر.ک: «چیستی خمس و موارد تعلق آن»، سؤال ۱۹۶۶۴٫
[۲۱]. ر.ک: مشکینی، میرزا علی، مصطلحات الفقه، ص ۲۸۰ – ۲۸۱، بیجا، بینا، بیتا.
[۲۲]. علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج ۵، ص ۷ – ۸، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، بیتا؛ محدث بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، محقق و مصحح: ایروانی، محمد تقی، مقرم، سید عبد الرزاق، ج ۱۲، ص ۸، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج ۱، ص ۳۱۱، مؤسسه مطبوعات دار العلم، قم، چاپ اول، بیتا؛ حسینی سیستانى، سید على، منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۳۵۱، انتشارات دفتر حضرت آیة الله سیستانى، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۲۳]. «الزَّکاةُ قَنْطَرَةُ الْاسْلامِ فَمَنْ ادَّاها جازَ الْقَنْطَرَةَ وَ مَنْ مَنَعَهَا احْتَبَسَ دُوْنَها وَ هِىَ تُطْفِىءُ غَضَبَ الرَّبِّ»؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۲۲، دار الثقافة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۲۴]. ر.ک: «موارد مصرف صدقه و حرمت دادن صدقه به سید»، سؤال ۲۹۸۱٫
منبع:islamquest.net
نوشته چرا در قرآن بیشتر به زکات تأکید شده تا به خمس اولین بار در بامداد پدیدار شد.
چکیده
وهابیان برای دست یافتن به جایگاه فرماندهی در اسلام و تملک حرم مکه و مدینه، نیاز شدیدی به پشتوانه مالی داشتند. آنها عراق و عتبات مقدسه را بهترین مکان برای به دست آوردن ثروت تشخیص دادند، زیرا شاهان شیعه ایرانی، خصوصاً نادرشاه افشار به این مکانها بسیار توجه داشتند و در آنها سرمایهگذاری فراوان میکردند. بنابراین، با تکیه بر حکمی که از «محمد بن عبدالوهاب» برای تخریب اماکن مقدسه در دست داشتند، حمله به نجف و کربلا و غارتگری این مکانها را در پیش گرفتند که در کربلا، علاوه بر هتک حرمت حرم سبط پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، به غارت اموال حرم و مردم شهر و هتک ناموس زنان و کشتارهای وحشیانهای روی آوردند. آنان در حمله به نجف اشرف - با وجود حملههای متعدد به این شهر - کاری از پیش نبردند. در مقاله حاضر، به شرح جنایتهای وهابیان در این دو شهر مقدس مسلمانان جهان پرداخته میشود.مقدمه
سعودیان وهابی، در پایان مراسم حج در سال 1214 ق، با توجه به درگیریهایی که دامنگیر دولت عثمانی شده و قدرت آنان را تضعیف کرده بود، به فکر افتادند که مسیر فتوحات خود را به خارج از شبه جزیره عربستان گسترش دهند. آنها در این مسیر، عراق را بهترین مکان برای تهاجمها و غارتگری خود یافتند، زیرا در این کشور، عتباتی سرشار از طلاها و اموال گوناگون وجود داشت. عتبات مقدس عراق، علاوه بر کمکهای فراوان مردمی، ثروتهای زیادی نیز داشت که از عهد نادرشاه جهت ساخت و نگهداری این مکانها و طلااندازی گنبد، منارهها و ایوانها هزینه شده بود (2) و در دوره پس از او نیز، هدایای گرانبهای شاهان زندیه (3) و قاجار (4) به این مکانها تعلق یافته بود. این ثروتها توجه سعودیان وهابی را به این مکانهای مقدس جلب کرد تا با غارت آنها، پایههای نوپای حکومت خود را قدرت بخشند. بدین ترتیب، یکی از مورخان مدافع وهابیت نیز در شرح علل حمله وهابیت به عتبات مقدسه (کربلا) نقل کرده است:جنایتهای وهابیان در کربلا
عملیات تهاجم وهابیان به کربلا در دوران حکومت عبدالعزیز با لشکری که وی از نقاط مختلف نجد و نواحی آن پدید آورده بود، (9) به فرماندهی پسرش سعودی (که مادرش دختر محمد بن عبدالوهاب بود) (10) در سال 1216 ق (11) / 1801 (12) یا 1802 م، (13) رخ داد. این حادثه، اوج حضور نظامی وهابیان در عتبات مقدسه عراق بود. (14) برخی از مورخان، این حمله نظامی را در هجده ذی حجه ذکر کردهاند؛ یعنی روز عید غدیر (15) که مردم کربلا برای زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به نجف اشرف رفته بودند و شهر کربلا تقریباً خالی از سکنه بوده است و فقط افراد ضعیف و سال خورده باقی مانده بودند، (16) اما برخی دیگر این حادثه را در ذیقعده (17) همان سال ذکر کردهاند.الف. تخریب مکانهای مقدس مسلمانان
وهابیان با هدف تخریب قبههای آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و خصوصاً قبه امام حسین (علیهالسلام) و غارت ذخایر آنان وارد کربلا شدند که به این اهداف هم رسیدند. (24) ابنبشر، تاریخنگار مورد احترام وهابیان، در تاریخ نجد خود ذیل حوادث سال 1204 ق، نامهای از محمد بن عبدالوهاب به علمای مکه میدهد که در آن پیشوای وهابیان، رسماً مجوز شرعی تخریب مکانهای متبرکه و قبرهای صالحان را صادر کرده است. (25) وی ذیل حوادث سال 1216 ق، حمله وهابیها را چنین توصیف میکند:ب. قتل و کشتار مردم
مهاجمان وهابی که اکثر مورخان، تعداد سپاهیان آنان را دوازده هزار نفر ذکر کردهاند (36) و در منابع ایرانی، تعدادشان بین 25 (37) تا دویست هزار (38) تن نقل شده است، با لشکری مجهز، بیآنکه مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند. پس از آن، بیپروا و عمداً (39) غالب اهل شهر را که در بازارها و منازل یافتند (40) و حتی اطفال (41) را هم به قتل رساندند، به طوری که نهرهایی از خون جاری گشت. (42) برخی مینویسند: «وهابیان در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل رساندند (43) و افراد کشته شده، انسانهای مهمی بودند.» (44)ج. سرقت و راهزنی اموال
وهابیان بعد از کشتار مردم و هتک حرکت مکانهای متبرک، اموال حرم شریفه و داراییهای مردم را تا حد ممکن غارت کردند، (49) به طوری که در شهر کربلا تا مدتها آثار این غارتها نمایان بود و یکی از گردشگران ایرانی که در سالهای بعد به کربلا رفته، این شهر را «فقیر و غارت زده» توصیف کرده است. (50) ابنبشر در این باره چنین مینویسد:د. هتک ناموس
وهابیها در حمله به کربلای معلا، تنها به هتک حرمت حرم و قتل و غارت شهر و اموال مردم بسنده نکردند، بلکه آنها حتی حرمت زنان مؤمنه را هم شکستند، تا جای که یکی از مستشرقان روسی که به سفارت روسیه اطلاعاتی ارائه داده، بیان کرده است که مهاجمان وهابی برای تکمیل قساوتهای خود، شکمهای زنان باردار کربلا را هم میشکافتند. (56) یکی دیگر از نویسندگان، به اسارت زنان مسلمان اشاره کرده است (57) و حتی منیر عجلانیِ طرفدار وهابیت هم به نقل از «فیلیکس مانجان» بر این مطلب صحه میگذارد که مهاجمان وهابی، زنان و دخترانی را به عنوان جاریه و کنیز همراه خود بردند. (58)جنایتهای وهابیت در نجف
پس از پایان مراسم حج در سال 1214 ق. / 1799 م.، عبدالعزیز بن محمد بن سعود با توجه به خلأ قدرت و درگیریهای دولت عثمانی، بر آن شد تا مسیر فتوحات وهابیان نجد را از شبه جزیره به خارج از آن گسترش دهد. از این رو، نجف به علت اموال و ثرتهای فراوان حرم مولا علی (علیهالسلام) (59) به عنوان هدفی شاخص در نظر گرفته شد (60) و در مدت ده سال، چندین بار حملههای شدیدی به شهر نجف کردند، (61) ولی خوشبختانه در این حملهها به توفیقی دست نیافتند. در زیر به این تهاجمها اشاره میشود:علل پیروزیهای وهابیان در کربلا و علل شکست در نجف
وهابیان که جدای از انگیزههای مذهبی، به سبب اطلاع از ثروت فراوان عتبات مقدس عراق به علت سرمایهگذازیهای فراوان دولتهای افشاریه و زندیه و قاجاریه، انگیزه تهاجم به بقاع شریف در آنها تقویت شده بود، از سال 1214 ق، طی ده سال، تهاجمهای مختلفی به کربلا و نجف کردند. مسئله مهمی که در این تهاجمها دیده میشود این است که چگونه این غارتگران در کربلای معلا موفق شدند که به اهداف خود برسند، اما در نجف اشرف با وجود حملههای متعدد، شکست سنگینی از طرف مقابل خوردند، به نحوی که حتی به درون شهر هم راه نیافتند. در ادامه به این موضوع میپردازیم:الف. علل پیروزی وهابیان در کربلای معلا (71)
1. حمایت حاکم کربلا
بنابر گزارش برخی منابع، «عمر آغا»، حاکم کربلا که فردی متعصب و غیر شیعه بود، احتمالاً با مهاجمان وهابی زد و بندهایی داشت، (72) زیرا برخی از مهاجمان از قبل با کمک حاکم با لباس زوار داخل شهر شده بودند. (73) اگر تبانی حاکم با وهابیان هم به اثبات نرسد، بیکفایتی او آشکار است، زیرا وی هنگام حمله، نه تنها مقاومتی نکرد، (74) بلکه به محلی متواری شد و از حادثه گریخت. (75)2. بیتدبیری عثمانیها یا حمایت آنها
بنابر نقل برخی اخبار، بخشی از سازمان اداری دولت عثمانی در مقاطع زمانی خاص، در تسهیل دسترسی قوای وهابی به مناطق شیعهنشین عراق نقش داشته است؛ مثلاً در دورهای تاریخی، صدراعظم عثمانی خواسته است که از امکان هدایت تعرضات قوای وهابی به سوی مرز ایران بهرهبرداری شود و در مواردی نیز، سلیمان پاشا ابوالممالیک، در برابر قدرت عشایر جنوب عراق و جدال آنها با قوای متعرض وهابی، برخلاف مصلحت، عشایر شیعه در جنوب را سرکوب کرده است. (76)3. غافلگیری مردم کربلا در پیشبینی حمله و عدم مقاومت آنها
مسئله مهم دیگری که در پیروزی وهابیان نقش داشت این بود که مردم کربلا و بزرگانشان نتوانسته بودند که حمله وهابیان را پیشبینی کنند و این باعث غافلگیری و عدم تدبیر در این باره شد، اما نکته اصلی اینجاست که در منابع تاریخی هم اصلاً گزارشی دال بر این که مردم در مقابل مهاجمان مقاومتی جانانه کرده باشند، نیامده است؛ مثلاً لوئیس دوکورانسی در این باره مینویسد: «وهابیان بیآنکه مقاومتی جدی در برابرشان صورت گیرد، به سهولت وارد شهر کربلا شدند.» (80)4. خالی بودن شهر از ساکنان
یکی از علتهای مهمی که بسیاری از گزارشگران جنایت وهابیان در کربلا ذکر کردهاند این بوده است که حادثه در روز عید غدیر و در حالی رخ داده که شهر کربلا خالی از ساکنان بوده است. (81)ب. علل شکست وهابیان در نجف اشرف
1. حصار و خندق شهر نجف
یکی از مسائلی که در شکست وهابیها از مدافعان نجف اشرف نقش داشت، حصاری بود که کار احداث آن به تقاضای اهالی نجف و دستور آغا محمدخان، پادشاه قاجار، زیرنظر صدراعظم او، حاج محمدحسین خان علّاف اصفهانی، از محل اعتبارات دولتی آغاز شده بود و سپس خود صدراعظم، مسئولیت تأمین اعتبار لازم این امر را از منابع شخصی (83) برعهده گرفته و آن را تکمیل کرده بود. همچنین علاوه بر حصار و برجی که به صورت دیواری (84) دور تا دور شهر را فرا گرفته بود، در بیرون نیز خندقی شهر را حفاظت میکرد. (85)2. آمادگی مردم نجف در دفاع از شهر خود
عامل دیگری که عمدتاً پس از واقعه کربلا باعث شکست وهابیان در نجف شد این موضوع بود که مردم نجف به سبب آگاهی از ماجرای کشتار و غارت کربلا با آمادگی دفاعی به مقابله برخاستند و حتی زنها از منزل بیرون آمدند و مردان خود را به دفاع، تشجیع و تحریک کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند و در نتیجه، سپاهیان وهابی نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. (86)3. مبارزه جانانه علما
مسئله مهمی که شهر نجف را در هجوم مقابل وهابیها مقاوم کرده بود، حضور طلاب دینی و علما به رهبری شیخ جعفر کاشف الغطاء (از مراجع اعلم عصر که خود مردی دلیر بود) در خط مقدم مبارزه با آنها بود. (87) خانه شیخ جعفر کاشف الغطاء انبار اسلحه بود و جمعی از مردم و طلاب علوم دینی تحت رهبری ایشان، شبانه روز از شهر دفاع میکردند شیخ جعفر بر هر دروازه نجف و در هر برج، جمعی از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شیخ حسین نجف، شیخ خضر شلال، سید جواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامه) و شیخ مهدی ملاکتاب از جمله علمای مدافع شهر بودند که مردانی بلند آوازه میباشند. (88) در این باره، علامه سید جواد عاملی نقل میکند: «به محض خبردار شدن از قصد حمله سعود به نجف اشرف، همگی به سمت دیوار شهر آمدیم تا این که شب فرارسید و آنها با سلاحهای خود به سمت دیوار شهر آمدند... پس دست خالی بازگشتند.» (89)نتیجه
وهابیان برای مالک شدن اموال گرانبهای حرم کربلا و نجف و نیز تصرف اموال فراوان عتبات عالیات عراق و سرمایههای بینظیر، به این مکانها چشم دوخته بودند. آنان از سال 1214 ق.، تهاجمهای گسترده خود را آغاز کردند و در سال 1216 ق.، با حمله به کربلا و غافلگیری مردم و حمایت یا عدم تدبیر حاکم شهر و دولت عثمانی، جنایتهای بسیاری انجام دادند که مورخان تجاوزهای آنان را نه تنها مورد انزجار شیعه، بلکه مورد نفرت تمام جهان اسلام خواندهاند. آنان سرخوش از این جنایتها و قتل و غارتها، راه حمله به نجف اشرف را هم در پیش گرفتند، ولی به علت ورود علمای بصیر این شهر به خط مقدم مبارزه، شکست سنگینی خوردند و در حملههای متعدد خود به نجف اشرف هیچ توفیقی کسب نکردند. اهانتهای آنان به حرم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حرم امام حسین (علیهالسلام)، موجب شناخته شدن مکتب انحرافی وهابیان و خوی وحشیانهشان گشت. با توجه به این مسائل، باید وهابیت را فرقهای نامید که پیروانش برای رسیدن به اهداف مادی خود، حتی از دستبرد به اماکن مقدس و محترم مسلمانان و هتک ناموس زنان مؤمن هم چشمپوشی نمیکنند.پینوشتها
1. پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهمالسلام) و کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی.
2. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 64.
3. ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ص 658-660؛ پیرزاده نائینی، سفرنامه حاجی پیرزاده، ص 339.
4. عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 6، ص 108.
5. «یقول ابنسند انّ سعود بن عبدالعزیز اراد القوی باموال کربلاء استعداداً لتملک الحرمین» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 128).
6. سید علی موجانی، تقاریر النجد، ص 68-69.
7. ابنبشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 171-172. این مجوز در مکاتبه شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 204 ق / 1789 م با علمای مکه رسماً صادر شد.
8. سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 81.
9. ابنبشر، همان، ص 257-258.
10. ناصر سعید، تاریخ آل سعود، ص 21.
11. ابنبشر، همان، ص 257.
12. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77؛ محمد کامل، الدعوة الوهابیة، ص 53.
13. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142؛ الخلافة فی العربیة السعودیة، ص 40؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة ص 131-133.
14. البته صالح وردانی در کتاب خود به نام مدافع الفقها التطرف بین الفقهاء السلف و فقهاء الخلف (ص 119) این حادثه را در سال 1215 ق ذکر کرده است.
15. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255؛ منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
16. کورانسیز در وصف جنایتهای وهابیها میگوید: «عادت شیعیان این بود که در روز عید غدیر خم، جشنهایی برپا میکردند؛ لذا همگی برای اقامه جشن عید به نجف اشرف میآمدند. به همین دلیل، شهرهای شیعهنشین عراق، به خصوص کربلا، خالی از سکنه میشد. وهابیها از این فرصت استفاده کردند و در غیاب مدافعان، به شهر حمله بردند. افراد ضعیف و سالخورده که در شهر باقی مانده بودند، توسط سپاه دوازده هزار نفری وهابیان به قتل رسیدند به طوری که تعداد کشتگان در یک روز به سه هزار نفر رسید» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127).
17. ابنبشر، عنوان المجد فی تاریخ المجد، ص 257.
18. فاسیلف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131-132.
19. همان، ص 132-133.
20. همان.
21. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
22. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142 و 143.
23. همان، ص 147 و 148.
24. احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 90.
25. «من محمد بن عبدالوهاب الی العلماء الاعلام فی بلد الله الحرام... هدم بنیان فی ارضنا علی قبور الصالحین... و امرناهم باخلاص الدعاء لله...» (ابنبشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 171 و 172).
26. همان، ص 257 و 258.
27. فیلبی، تاریخ نجد، ص 142 و 143.
28. لوییس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
29. بنگرید به «بایگانی سیاست خارجی روسیه»، الدیوان 1803، پرونده 2235، ص 38-40، براساس روایت و فاسیلیف، ص 117 و نیز برای مطابقت روایت این حادثه با منابع غربی نک به:
J. L. Burchardt, Notes on the Bedouins & Wahabys Collected During His Travels the ast, P186. Vo 1 2.
F. Mengin, Histoire de l Egypte sous le Governemet de Mohammad ALY. Vol2, P522-524. 1925.
P.Caire 1860. J. Raymond, Les Wahabys Document Indeir de, J. Rousseau, Description du Pachalike de Bagdad Suivie d une Notice Histtorique sur les Wahabis, P72-75.
روسو، کنسول فرانسه در بغداد، تأکید کرده است که گزارش خود از این حادثه را با استناد به اظهارات سفیر روسیه روایت میکند. او خود نیز این اخبار را مستقیماً از شاهدانی که در کربلا حضور داشتهاند، روایت کرده است.
L.A. Coroncez, Histoire des Wahabis Dupuis Leur Orgine Jusqa la Fin de P 27.
سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 83.
30. همان.
31. سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 20-21.
32. نزهة الغری فی التاریخ النجف الغری السری، ص 52.
33. ایلکسی، فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 132.
34. احمد سالم نفیس، نقض الوهابیة، ص 257.
35. محمد حامد فقهی، اثر دعوة الوهابیة، ص 80.
36. منیز عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131.
37. میرزا ابوطالب طالبی، مسیر طالبی، ص 255.
38. آقا احمد بهبهانی، مرآة الاحوال جهان نما، ج 1، ص 159.
39. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
40. ابنبشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 257؛ صلاحالدین مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، ج 1، ص 73.
41. احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 90.
42. محمد حامد فقی، اثر دعوة الوهابیة، ص 80؛ عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 178؛ ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 132.
43. همایون همتی، الوهابیة، نقد و تحلیل، ص 147-150.
44. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
45. میرزا اعتماد السلطنه، اکسیر التواریخ، ص 100 و سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 83.
46. میرزا ابوطالب طالبی، مسیر طالبی، ص 255.
47. سید جواد عاملی، مفتاح الکرامة، ج 5، ص 512.
48. سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 142.
49. آیا این کار وهابیان برای این بود که خزائن خود را از اموال دزدی پر کنند و این که کتاب اعمالشان از جرایم و گناهان سرشار شود؟! (صفحات من تاریخ الجزیرة العربیة، ص 176).
50. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255.
51. بله حتی کتابها را هم سرقت کردند. اعراب نجد چگونه میخواهند با این کتابها به خدا تقرب پیدا کنند؟ همانا آن کتابهای فقهی خوارج گمراه است! (عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 178).
52. ابنبشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 257 و 258.
53. «و أما السلب، فکان فوق الوصف و یقال آن مائتی بعیر حملت فوق طاقتها بالمنهوبات الثمینة» (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127).
54. «و اخذ خزائن کثیرة، کانت هناک من الذهب و الجواهر النفیسة، قیل انه اخذ مقدار ستة آلاف مائة الف...». (احمد مصطفی ابوحاکمه، لمع الشهاب فی سیرة محمد بن عبدالوهاب، ص 89).
55. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 128.
56. لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
57. سید محمد قزوینی، فرقه وهابی و پاسخ شبهات آنها، ص 43.
58. منیر عجلانی، همان، ج 2، ص 128.
59. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 64؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ص 658-660؛ پیرزاده نائینی، سفرنامه حاجی پیرزاده، ص 339؛ عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج 6، ص 108.
60. سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 68 و 69.
61. ابنعثیمین، تاریخ المملکة السعودیة، ج 1، ص 92.
62. علی اصغیر فقیهی، تاریخ و عقائد وهابیان، ص 337.
63. جعفر باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 325.
64. همان.
65. ابنبشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 288 و 289.
66. سید جواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامة که خود در جنگ مقابل وهابیان در نجف اشرف شرکت داشته است، این تاریخ را ذکر میکند و مینویسد: «در شب نهم از ماه صفر سال 1221 ق قبل از صبح، سعود وهابی بر ما در نجف حمله کرد و ما در غفلت بودیم، تا این که برخی از یارانش نزدیک بود وارد نجف شوند. پس از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) معجزات و کراماتی ظاهر گشت که بسیاری سپاه سعود کشته شدند و شکست خورده بازگشتند.» (سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 20 و 21).
67. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 97 و 98.
68. ابنبشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 288 و 289.
69. سید محسن امین عاملی، همان، ص 20 و 21.
70. صبری پاشا، مقدمه تاریخ وهابیان، ترجمه علی اکبر مهدیپور، ص 2؛ احمد سالم نفیس، نقض الوهابیة، ص 255؛ صفحات من تاریخ الجزیرة، ص 176 و 177؛ عبدالله قحطانی، هولاء هم الخوارج، ص 180.
71. البته در واقع با حمله به کربلا و تخریب حرم مطهر فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، بزرگترین اشتباه خود را دچار شدند و دستشان برای مسلمانان رو شد، به نحوی که حتی موافقان آنها هم این مسئله را خطا و اشتباه نامیدند. و این فی الواقع یعنی شکست. (منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، «عهد سعود الکبیر»، ص 48؛ فیلبی هم در کتاب تاریخ نجد خود مینویسد: «سعود با سپاهی که پدرش فراهم آورده بود به کربلا یورش برد... به راستی این اعمال ننگین او نه تنها شیعیان، بلکه تمام جهانیان را به جنبش درآورد و باعث شد که مردم از هر سو علیه وهابیها قیام کنند و این نوع اعتراضها ضربهای سنگین برای دولت سعودی بود.» (سنت جون فیلبی، تاریخ نجد، ص 147).
72. ایلکسی فاسیلف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 131-134.
73. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255.
74. دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
75. همان.
76. Zekeriyya KURSUN, Necit ve ahsa da osmanli hakimiyeti, P11 and 33.
و سید علی موجانی، تقاریر نجد، ص 40.
77. گزارش 26 شعبان 1218 ق و الی بغداد به باب عالی، بایگانی نخست وزیری جمهوری ترکیه. C/03381/000 82 HAT00001
78. سید علی موجانی، همان، ص 84.
79. همان، ص 85.
80. دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
81. میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 255؛ دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77 و...
82. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج 2، ص 127؛ البته طبق بعضی از گزارشها، وهابیها پنج هزار نفر را کشتند و پانزده هزار نفر را مجروح کردند؛ (موسوعة العتبات، ج 8، ص 273). برخی نیز نوشتهاند. «وهابیون در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل رساندند» تاریخچه نقد و بررسی وهابیها، ص 162؛ همایون همتی، الوهابیة، نقد و تحلیل، ص 147-150.
83. سید علی موجانی، بازسازی تاریخ فراموش شده، ص 97 و 98.
84. سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 21.
85. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 97 و 98.
86. همان.
87. علی اصغر فقیهی، تاریخ و عقائد وهابیان، ص 30.
88. سید محمد حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، ص 98.
89. سید محسن امین عاملی، کشف الارتیاب، ص 21.
چکیده
«شاه ولی الله دهلوی» در بین رهبران فکری شبه قاره جایگاه ویژهای دارد. (1) شاه ولی الله دهلوی، شخصی معتدل و میانهرو بود و بین روایات صحیح و منقول و اقوال درست معقول و همچنین اقوال و آرای فقها و محدثان جمع میکرد و اقوال و آرایی را برمیگزید که جمهور علما آنها را میپذیرفتند و در موارد اختلافی، صحیح ترین رأی را انتخاب میکرد. وی در مورد وجود اختلاف بین مسلمانان هشدار میداد و بر مسئله وحدت تأکید داشت. مقوله تکفیر در میان مسلمانان ناشی از عدم توجه به مسئله وحدت و به محاق رفتن سفارشهای مؤکد دین در این باره است. در این مقاله میکوشیم ضمن اشاره به بخشی از اندیشههای شاه ولی الله دهلوی، با نگاهی ویژه، مسئله تکفیر را نیز بررسی کنیم.مقدمه
شاه ولی االله دهلوی، یکی از روشن فکران برجسته مسلمان هند و نویسندهای است که درباره مسائل مختلفی از موضوعات اسلامی به زبان عربی و فارسی مطلب نوشته است و در بین مسلمانان شبه قاره موقعیت ممتازی دارد. اسم رسمی شاه ولی الله، «قطب الدین احمد ابوالفیاض» است. مطالب مربوط به شرح احوال و نیز لطایف مربوط به زندگی او و خانوادهاش را میتوان در شرح احوال مختصر او به نام الجزء اللطیف فى ترجمة العبد الضعیف و نیز در کتاب فارسی او، یعنی النفاس العارفین مشاهده کرد. پدر و راهنمای روحانی شاه ولی االله، «شاه عبدالرحیم» بود که عارف و فقیهی مشهور و مسئول مدرسه خود در دهلی بود. شاه عبدالرحیم، توجه زیادی به آموزش پسر خود مبذول میداشت، چنان که علاوه بر آموزش موضوعات مذهبی، در زمینه نجوم، ریاضیات، عربی، فارسی، دستور زبان و طب نیز به وی آموزش داد که این مفاهیم و نظریات، تأثیر زیادی بر کارهای او باقی گذاشت. پس از تأسیس پاکستان و استقلال آن، شاه ولی الله به قهرمانی ملی و متفکر سیاسی- اجتماعی تبدیل شد و مردم به او همان شأنی را دادند که به عارف مسلمان هندی و مصالح دینی- اجتماعی قرن هفدهم میلادی، یعنی «شیخ احمد سرهندی» داده بودند. امروزه، نهضتهای بزرگ دینی اسلامی در گستره جنوب آسیا، به ویژه «دیوبندیه» که تکثرگرایی و روحیه و پیش زمینه عرفانی دارند، خود را ملهم از آرا و آثار شاه ولی الله و فرزندش شاه عبدالعزیز میدانند.زندگینامه
ابوالفیاض، قطب الدین احمد بن عبدالرحیم بن وجیه الدین، معروف به شاه ولی االله دهلوی و «محدث دهلوی» در چهارم شوال 1114 ه.ق.، دوم مارچ 1703م. و در اواخر سلطنت «اورنگ زیپ» پادشاه مغولی، در «روهتل» هند در خانواده معروف به علم و فضل و تقوا متولد شد. پدر وی، شیخ عبدالرحیم، از علمای معروف عصر خود بود. وی در مراجعه و بازنویسی فتواهای معروف فقه حنفی که به الفتاوی هندیه معروف است و تحت نظر اورنگ زیپ انجام داده شده، نقشی بسزا داشت. (2) شاه ولی الله دهلوی بسیار با استعداد بود. لذا پدرش در تربیت او نهایت توجه و مراقبت را به کار گرفت و از او غافل نشد. کودک در پنج سالگی به مدرسه یا مکتب رفت و در هفت سالگی حافظ قرآن شد. (3) شاه ولی الله در همین سالها زبان عربی و فارسی را فرا گرفت و در پانزده سالگی توانست در زمینه علوم قرآن و حدیث، فقه، فلسفه، کلام، طب، ریاضی و معانی و بیان فارغ التحصیل شود. (4)آثار شاه ولی الله
شاه ولی الله، آثار و کتابهایی در علوم مختلف از خود به جا گذاشت (18) که از جمله آنها میتوان این کتابها را نام برد:توجه به نهادهای اجتماعی همراه با وحدت
شاه ولی الله، در سیصد سال پیش به موضوع نهادهای اجتماعی که خود آنها را در ارتفاعات میداند، توجه داشته است. (23) برخی از تألیفهای وی، صرف نظر از نقدی که به آنها وارد است، در همین فضای فکری به نگارش درآمده است، (24) در حالی که این بحث از مباحث نسبتاً جدید در علوم اجتماعی و جامعه شناسی است و به گفته «محمد مسعود قاسمی»، تا پیش از شاه ولی الله گویا در مدارس اهل سنت، حدیث، مرتبه ثانوی داشته و لذا ذائقه تحقیق و روح اجتهاد پرورش نمی یافته است. (25)نگاهی به جامعه و مسئله وحدت اسلامی
شاه ولی الله، معتقد بود که هر گونه کشمکش، درگیری و کینه توزی سبب از بین رفتن وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی خواهد شد. (26) وی همدلی و وحدت را مسئله مورد تأکید برخی آیات قرآن میدانست. (27) به عقیده وی، جامعه و تاریخ با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. لذا جامعهای میتواند در مسیر درست حرکت کند که آگاهی تاریخی داشته باشد، یعنی تجارب بشری را مد نظر قرار دهد. آنچه بدیهی به نظر میرسد این نکته است که نقش وحدت در پیمودن مسیر درست برای هر جامعهای ضروری است. او تاریخ را همان ایام الله میداند: (وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ). (28)توجه به سبک زندگی
شاه ولی الله در مورد سبک زندگی، مطالبی را تحت عنوان «آداب زندگی» مطرح میکند. وی به کار گرفتن شیوههای صحیح در زندگی، رعایت آداب خوردن و آشامیدن و پوشیدن، پرهیز از چیزهای مضر و روی آوردن به آنچه مفید است و دقت در گفتار و رفتار را از جمله مسائلی میداند که باید در قالب آداب و سبک زندگی دقت شود. وی همچنین در مورد نوع تعاملهای بین افراد خانواده مطالبی را طرح و برنامههایی را ارائه میکند. (30)تمکن در علوم شرعی برای ورود به علم حدیث
شاه ولی الله، توجه ویژهای به علم حدیث داشته، معتقد است برای ورود به مباحث حدیثی، باید تمکن علمی قابل توجهی داشت. وی مبنای فنون دینی و اساس آنها را علم حدیث دانسته است، زیرا علم حدیث حاوى قول، فعل و تقریر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. وی میگوید:کلام و عرفان و ارتباط آن با مسئله وحدت
شاه ولی الله میکوشید از مسائلی بهره ببرد که به تقویت وحدت و اصلاح جامعه حتی در حوزههای خاص منجر میشد. با توجه به برخی اظهارات وی در بخشهایی از تألیفهایش میتوان به دیدگاهها و گرایشهای وی در مورد عرفان و مباحث کلامی پی برد. نکته قابل توجه این است که در عصر شاه ولی الله دهلوی، جهت گیری و حرکت و سمت و سوی مباحث کلامی و عرفانی در کشور هندوستان به گونهای بود که موجب اصلاح امت اسلامی نمی شد. بحثهای عقیدتی و فلسفی، بیشتر جنبه انتزاعی پیدا کرده، به مباحثی خاص در بین علما بدل شده بود. از طرفی، بحثهای عرفانی به سوی تصوف گرایش پیدا کرده و با عقاید و اعمال عجیب و غریب همراه شده بود. با وجود این، شاه ولی الله توانست اندیشه اسلامی را در آن دیار در جهت مقابله با فلسفه زدگی اسلامی و ترویج اندیشههای فرهنگی هدایت کند و رویکرد مباحث فلسفی را به سمت عقاید اسلامی، عبارتها، بیان حکمتها، اسرار، رموز، اخلاق، اجتماع، سیاست و اقتصاد گرایش دهد. وی کوشید از کلیات دین گرفته تا جزئیات همه را با دیده عقلی عرضه کند؛ (33) مثلاً همان گونه که قرآن کریم را معجزه میداند، شریعت اسلام را نیز، که همان نظام اجتماعی اسلام است، معجزه میداند. زیرا معتقد است بنیان گذاری یا ابداع شریعتی مانند اسلام، که از هر جهت کامل است، از توان انسان خارج است. (34) همچنین در زمینه عرفان توانست با تجزیه و تحلیل نحلههای مختلف صوفیه عرفان نما (که شاه ولی الله آنها را صوفیان گمراه کُن مینامید) و شناسایی آنها، همه را مردود اعلام کند، بدون اینکه اصل عرفان و مراقبت را منکر شود. وی عالی ترین مرتبه عرفان را حق کسانی میداند که برای به دست آوردن فنا و بقا علاقه مندی نشان میدهند و میگوید اینها باید در توحیدِ حق مستغرق شوند تا جایی که نفس و روانشان به نور حق متجلی شود. (35)شاه ولی اللّه و تصوف
شاه ولی الله در دورهای زندگی میکرد که به نوعی دوره بحرانی حیات مسلمانان هندی بود. افول قدرت امپراتوری مغول و تجزیه قدرت و حاکمیت سیاسی اقلیت مسلمانان توأم با شورشهای «سیکها» و «هندوها» از یک طرف و با عدم ورحال لت داخلی فرقههای متضاد سنی و شیعی، مکتبهای محدثان، فقها، علما و صوفیه از طرف دیگر، اوضاع نابسامانی به وجود آورده بود. (36) پس از مرگ اورنگ زیپ، امپراتوری مغول به انحطاط گرایید و جامعه اسلامی هند رو به تجزیه پیش میرفت. شاه ولی الله، اوضاع زمانهاش را چنین توصیف میکند:اهل قبله بودن، نقطه اشتراکی وحدت
شاه ولی الله دهلوی، همه مسلمانانی را که به ضروریات دین معتقدند، اهل قبله میداند. از نگاه او، اهل قبله دو گروه اند؛ گروه اول کسانی هستند که به ظاهر کتاب و سنت تمسک میجویند و به عقاید سلف پای بندند. (43) وی معتقد است این گروه توجه نمی کنند که آنچه از سلف رسیده است موافق با اصول عقل است یا خیر و اگر گاهی در زمینه معقولات بحث کرده اند، فقط به علت این است که طرف مقابل و مخاصم خود را قانع کنند یا اینکه اطمینان قلبی بیشتری به دست بیاورند، نه به دلیل اینکه از این معقولات در عقاید استفاده کنند. او این گروه را «اهل سنت» میداند. (44) در طرف مقابل، کسانی هستند که جزء اهل سنت نیستند و عقاید متفاوتی در خصوص اهل سنت دارند که آنها را اهل قبله و در نتیجه مسلمان میداند، هرچند آیات و احادیث را تأویل کنند و عقایدشان نقطه مقابل عقاید اهل سنت باشد. (45)اختلاف در عقاید، مبنای تکفیر و خروج از دایره اسلام نیست
شاه ولی الله معتقد است اختلافاتی که فرقههای مختلف اسلامی در مباحث اعتقادی دارند، موجب نمی شود که مسلمانان را از دایره اسلام خارج کنیم و اینکه در تفصیل و تفسیر کتاب و سنت اختلاف نظر وجود داشته باشد امری بدیهی است، هر چند سنت گویای این مسئله است که مسلمانان وارد بحثهای اختلافی نشوند. وی میگوید:تکفیر
کفر در لغت به معنای پوشاندن و در اصطلاح به معنای ایمان نیاوردن به چیزی است که اولاً، از ضروریات دین بوده (48) و ثانیاً، ایمان به آن لازم است؛ مثل مسئله توحید و نبوت. مفهوم تکفیر، غیر از اشاره به کافر بودن دیگران، ابعاد دینی، سیاسی و ایدئولوژیک نیز دارد. عموماً «گفتمان تکفیر، دست آویزی برای بیرون راندن افراد از عرصههای مختلف، از جمله دین، سیاست و حتی اقتصاد است. (49) عقیده و باور، دو اصل از اصول اساسی اسلام است و دین مبین اسلام بر این دو مسئله تأکید فراوان دارد. برای افرادی که خارج از دایره اسلام بودند، ورود به حیطه اسلام و مسلمانی منوط به پذیرش آن به عنوان دین حق و باور به خدای یگانه و اقرار به پیامبری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، رسول و فرستاده خداست که به محض ادای شهادت به توحید و نبوت، احکام مسلمانی بر شخص اقرار کننده اجرا میشود. از طرفی، فطرتهای مختلف بشری به اختلاف در فهم و ادراک منجر میشود. لذا اختلاف عقیده و تفکر نمی تواند منشأ تکفیر باشد. (50) در منابع روایی مأثور نیز بر این مسئله تأکید شده است که شهادت یه یگانگی خدای متعال و رسالت حضرت ختمی مرتبت، شرط مسلمانی است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که حیطه مأموریت من این است که مردم را به خداپرستی و توحید دعوت کنم. بخاری در صحیح خود، حدیثی نزدیک به این مضمون روایت میکند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «من مأموریت دارم تا جایی با مردم بجنگم که یه یگانگی خدا و رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار کنند و اگر چنین کاری انجام دهند، خون و اموال آنها به سبب اسلام آوردنشان در امان است». (51)نظریات علما درباره تکفیر
علما و بزرگان اسلام در برخورد با پدیده تکفیر، موضع روشن و شفافی اتخاذ کردهاند که به برخی از آنها اشاره میشودضابطههای تکفیر و محدوده کفر
به عقیده متکلمان اسلامی، حکم به کفر مسلمانان کاری خطرناک و بی مبالاتی محض است و به هر دلیل واهی، نمی توان به خروج مسلمان از دایره اسلام حکم کرد. «تفتازانی» در این مورد میگوید:نهی از تکفیر در قرآن و روایات
خداوند در قرآن میفرماید: (وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا)؛ (60) به کسی که اظهار اسلام کند و در برابر شما سر تسلیم فرود آورد، نگویید تو مسلمان نیستی (نسبت کفر ندهید). در این آیه، مسلمانان از نسبت دادن کفر به دیگران نهی شده اند.دهلوی و مسئله وحدت
شاه ولی الله دهلوی، مسئله وحدت را یکی از اصول اساسی و مهم میداند و وجود اختلاف، درگیری و کشمکش را بزرگ ترین آفت و عامل از هم گسیختگی وحدت بین مسلمانان جهان معرفی میکند. وی این اختلافها را از بین برنده و زائل کننده دوستی و اخوتی میداند که خدای متعال مسلمانان را به آن سفارش کرده است. او میگوید:تعصب بی جا، عامل گسیختگی وحدت و ایجاد تفرقه میان مسلمانان
آنچه از دیدگاه شاه ولی الله به عنوان عامل مهم در تفرقه و اختلاف میان مسلمانان مطرح است، تعصب بی جا و بی مورد است. وی این آسیب را کاستی در مدارس و مکتبهای فقهی نمی داند و معتقد است اگر از زاویه مثبت، یعنی قابلیت مدارس علوم دینی برای پژوهش قرآن و سنت به آنها بنگریم، وجود این مدارس، نقطه مثبت و فرخندهای است، اما تعصب در مورد فکر و عقیدهای خاص که گاه در مدرسه یا مکتب فقهی مطرح میشود، موجب شکل گیری مشکلات و خطرهایی فراروی امت اسلامی میشود، و اختلافهایی را شکل میدهد و پایه ریزی میکند. او معتقد است برخی از تفکراتی را که بعضی از صاحبان مکتبهای مختلف بیان کرده اند، نمی توان مبنای صحیحی قلمداد کرد و آن را عاری از خطا و اشتباه دانست. زیرا آنها مانند سایر افراد دیگرند و مانند پیامبران معصوم نیستند که بتوان تمام گفتههای آنها را صحیح دانست. (71)رفتارشناسی صحابه در فتوا دادن و پرهیز از تکفیر
در مورد روش فتوا دادن صحابه، شاه ولی االله معتقد است نهایت دقت صورت میگرفته و در این زمینه، احتیاط فراوانی وجود داشته است. وی میگوید:راهکار حفظ وحدت
رویکرد شاه ولی الله در خصوص کنار گذاشتن اختلاف و حفظ وحدت بین مسلمانان و پرهیز از توهین به آنها در بسیاری از تألیفهایش آشکار است. با رویکرد صحابه در مورد احکام و مسائل شرعی و همچنین مسائل اعتقادی و مقایسه آن با رفتار قائلان به تکفیر مسلمانان، پرسشی اساسی مطرح میشود و آن اینکه آیا رویکرد صحابه با رویکرد تکفیر، قابل جمع است؟ این پرسشی است که تکفیر کنندگان، خود باید به آن پاسخ دهند. به هر حال، از منظر شاه ولی الله دهلوی، اختلاف نظر صحابه در مسائل مختلف، سبب ایجاد تفرقه و نفاق بین مسلمانان، مخصوصاً توده مردم مسلمان نمی شد. وی مثالها و شواهد فراوانی در این خصوص در کتاب الانصاف بیان میکند. (82)نتیجهگیری
موارد زیر را میتوان به عنوان نتایج بحث ذکر کرد:در بحث نبوت و اوصاف پیامبر در نهجالبلاغه عناوینی همچون گزینش پیامبران، بعثت و اهداف، بازتاب بعثت، اوصاف ادامه ...
پیوند توحید با زندگی سالم در نهجالبلاغهیکی از شاخصههای مهم زندگی سالم در نهجالبلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...
بررسی وحیانی بودن الفاظ قرآن کریم با تأکید بر خطبهی 186 نهجالبلاغهقرآن کریم منشور بیبدیل آسمانی است که در پرتو تبیین عترت، کمال و سعادت را برای انسان به ارمغان خواهد ادامه ...
فرابشری بودن ادراک خداوند در نهجالبلاغهدر این مقاله براساس منابع منقول و به طور خاص کلام علی (علیهالسلام) و با استفادهی از آن به تبیین و تنقیح ادامه ...
معناشناسی توحید در نهجالبلاغه«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون میباشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...
پژوهشی در کتاب «الهیات در نهجالبلاغه»یکی از کتابهایی که موضوع الهیات را در نهجالبلاغه مورد بررسی همه جانبه قرار داده، کتاب «الهیات در نهجالبلاغه» ادامه ...
مفهوم تجلی الهی در نهجالبلاغهشناخت منحصر به دین نیست. شناخت حقیقی توسط عقل و اندیشه بدست میآید. شناخت خداوند نیز از راه عقل و اندیشه ادامه ...
حقیقتگویی به قدرتدر اواسط دههی 1960 ، درست کمی قبل از اینکه مخالفت با جنگ ویتنام کاملاً پر طنین و فراگیر شود، با دانشجوی ادامه ...
روشنفکر در تعبید: طرد شدگان و در حاشیه قرار گرفتگانتبعید یکی از غمانگیزترین سرنوشتهاست. تبعید، قبل از دوران مدرن مجازات وحشتناکی به شمار میرفت، زیرا ادامه ...
غلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...
غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...
عوارض جانبی ملوکسیکامملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...
عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAIDداروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...
عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.افرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...
عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبیگلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...
عوارض جانبی کرم کتوپروفنکاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...
عوارض جانبی سیمواستاتیندر صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...
عوارض جانبی پنتوپرازولپنتوپرازول دارویی بوده که توسط تعدادی از پزشکان برای درمان بیماری های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. ادامه ...
ادبیات دوران اسلامی در ایران، که با سرودههای نخستین پارسیسرایان قرن چهارم هجری پا به عرصهی هستی نهاد، ادامه ...
ساختار حمایتهای مالی از زنان در نظام حقوقی اسلاماسلام با تبیین سیمای حقیقی زن و زدودن غبار اوهام و خرافه، حقوق مالی فراوانی را برای وی ثابت کرد و ترسیم ادامه ...
محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (ع)کلام امامان معصوم (علیهم السلام) در کنار معانی والای انسانی که نشان از روحیهی متعالی و اندیشهی اسلامی ادامه ...
علیبن موسیالرضا (ع) و سبک زندگی اسلامی در روابط اجتماعیسبک زندگی، شامل مجموعهای از رفتارها و الگوهای کنش افراد بوده که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی ادامه ...
گرایشهای نوین در ادب فارسیادب سنتگرای فارسی در آستانههای به قدرت رسیدن سلالهی قاجار با مسئلهی چگونگی پیشرفت بعدی خود روبرو شده ادامه ...
ویژگیهای ادب کهن فارسیادبیات دوران اسلامی در ایران، که با سرودههای نخستین پارسیسرایان قرن چهارم هجری پا به عرصهی هستی نهاد، ادامه ...
فرضیههای روششناسی پاسخدهی به شبهات در قرآنتعریف: فرضیه روششناسی پاسخ به شبهات برداشتی قابل تعمیم درباره روش پاسخدهی قرآن کریم است که با تحلیل ادامه ...
شناخت عوامل درونی و بیرونی شکلگیری شبههعوامل درونی شبههگری و نیز عوامل بیرونی ابتلای به آن بخشی از شخصیت شبههگر را تشکیل میدهد. عوامل درونی ادامه ...
شبهه چیست؟«شُبهه» بر وزن فُعلَة است. مصدر در این وزن بر رنگ مانند خُضرة به معنای سبزی، حُمرة به معنای سرخی، دُهمة ادامه ...
در بحث نبوت و اوصاف پیامبر در نهجالبلاغه عناوینی همچون گزینش پیامبران، بعثت و اهداف، بازتاب بعثت، اوصاف ادامه ...
پیوند توحید با زندگی سالم در نهجالبلاغهیکی از شاخصههای مهم زندگی سالم در نهجالبلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...
بررسی وحیانی بودن الفاظ قرآن کریم با تأکید بر خطبهی 186 نهجالبلاغهقرآن کریم منشور بیبدیل آسمانی است که در پرتو تبیین عترت، کمال و سعادت را برای انسان به ارمغان خواهد ادامه ...
فرابشری بودن ادراک خداوند در نهجالبلاغهدر این مقاله براساس منابع منقول و به طور خاص کلام علی (علیهالسلام) و با استفادهی از آن به تبیین و تنقیح ادامه ...
معناشناسی توحید در نهجالبلاغه«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون میباشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...
پژوهشی در کتاب «الهیات در نهجالبلاغه»یکی از کتابهایی که موضوع الهیات را در نهجالبلاغه مورد بررسی همه جانبه قرار داده، کتاب «الهیات در نهجالبلاغه» ادامه ...
مفهوم تجلی الهی در نهجالبلاغهشناخت منحصر به دین نیست. شناخت حقیقی توسط عقل و اندیشه بدست میآید. شناخت خداوند نیز از راه عقل و اندیشه ادامه ...
حقیقتگویی به قدرتدر اواسط دههی 1960 ، درست کمی قبل از اینکه مخالفت با جنگ ویتنام کاملاً پر طنین و فراگیر شود، با دانشجوی ادامه ...
روشنفکر در تعبید: طرد شدگان و در حاشیه قرار گرفتگانتبعید یکی از غمانگیزترین سرنوشتهاست. تبعید، قبل از دوران مدرن مجازات وحشتناکی به شمار میرفت، زیرا ادامه ...