۱-احساس اشتباهی از صمیمیت داشتن
به
گزارش شفاف به همین دلیل است که آرایشگرها اطلاعات خصوصی زندگی
مشتریهایشان را میشنوند. وقتی فرد درحال لمس کردن،کوتاه کردن،رنگ کردن مو
یا ناخن شماست. این حس اشتباه صمیمیت را به افراد میدهد.
ممکن است فرد اصلا اسم فرد مقابل را نداند ولی در فضای خصوصی او قرار دارد.
برای خیلی از افراد تماس فیزیکی علامت و نشانهی "اجازه" به آنهاست تا ارتباطی نزدیک شبیه به دوستانمان با آنها برقرار کنیم.
۲- تسلی گرفتن از غریبه
تا به حال در اتاق انتظار یا سالن هواپیما در کنار فردی غریبه که اطلاعات زیادی دربارهی خودش میدهد نشسته اید؟!
مردم
اغلب از عمیق ترین و تاریکترین رازهایشان با غریبه ها صحبت میکنند،چرا که
غریبهها قضاوت نمیکنند و اگر هم قضاوت کنند چه اهمیتی خواهد داشت؟!
تقریبا غیرممکن است که آن افراد را دوباره در زندگیتان ببینید. برای بعضی
از افراد گفتن رازهای آشفته ساز و خاطرات دردناک به افراد غریبه راهحل کم
خرجتری از مراجعه به یک درمانگر است.
۳-تلاش گمراه کننده برای ورود سریع به یک رابطه
افراد
وقتی فردی جدید را ملاقات میکنند، همکار جدید یا در قرار ملاقات،مقداری
تنش در شروع صحبت وجود دارد. افراد امید دارند که با اشتراک گذاری زندگی
خصوصی خود سریعتر رابطهی آنها به مراحل بالا عروج میکند.
لازم است به نشانهها و سرنخها توجه کنید که آیا طرف مقابل از شما خوشش آمده و حاضر است در مورد شما بیشتر بداند یا نه.
۴-مرزهای ضعیف
در میان گذاشتن زیاد بعضی از اطلاعات،نشانهی مرزبندی ضعیف شخصیتی است.
آنها نمیدانند که چه اطلاعاتی مناسب اینست که با همکاران و یا افراد غریبه در میان بگذارند.
افرادی
که مرزهای ضعیفی دارند گاهی از نبود ارتباط نزدیک با آدم ها رنج میبرند.
بیشتر به این خاطر که آنها افراد را از خودشان دور میکنند. در نتیجه فرد
دلگرم کننده و مطمئنی ندارند که مسائل و مشکلات خصوصی زندگیشان را با آنها
در میان بگذارند.
ما در مقابل این افراد چه کنیم؟!
اگر فردی شروع به دادن اطلاعات خصوصی و زیاد از خود شد، در وهله اول با گفتن چنین جملهای سعی کنیم موضوع را عوض کنیم؟
" متاسفم که اینها را میشنوم، به نظرتون فردا هوا چطور خواهد بود؟ " یا "به نظرتون ترافیک تاکجا ادامه خواهد داشت؟ "
گاهی
افراد متوجه میشوند که در کلامشان زیادهروی کردهاند اما گاهی هم لازم
است که بطور مستقیمتر به آنها گوشزد کنیم. مانند چنین جملهای:
" دارم از مسائل بسیار خصوصی شما مطلع میشوم، ادامه صحبت با شما برام خیلی سخته".
نتیجه اینکه
در میان گذاشتن داستان خصوصی
زندگیمان و درددل کردن میتواند بسیار اثربخش باشد به شرط اینکه در زمان
درست،مکان درست و با فرد درستی باشد.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ آیا همیشه برای گرفتن حق خود از دیگران مشکل دارید؟ حاضرید کارهایی را که دوست ندارید، انجام دهید؟ آیا صرفاً به خاطر جلوگیری از درگیری لفظی یا عاطفی، حاضرید نظرات گستاخانهی دیگران راجع به خودتان را بشنوید و تحمل کنید؟ آیا این قبیل نظرات روی اعتماد به نفستان تأثیر منفی دارد؟
برای این که تصویر خوبی از شخصیت خود و وجههی اجتماعی قابل احترامی داشته باشید، باید برای خودتان حد و مرزهایی تعریف کنید. در این صورت دیگران هم برای شما و خواستههایتان ارزش قائل میشوند و به خودشان اجازه نمیدهند درمورد شخصیت شما قضاوت کنند.
«حریم خصوصی» همان حد و مرزهای فیزیکی، احساسی و ذهنی شما هستند که مانع سوءاستفاده، سودجویی و حتی تجاوز دیگران میشود. این مرزها باعث میشوند به راحتی بتوانید هویت، احساسات و تفکراتتان را از طرز فکر و ذهنیتی که دیگران راجع به شما دارند تفکیک کنید.
بدون حریم خصوصی، داشتن روابط سالم دوستانه، کاری، عاشقانه و حتی خانوادگی ممکن نیست. برای ارتباط برقرار کردن در قالبی سالم و بدون تنش، باید حد و مرزهای خود و دیگران را به رسمیت بشناسید. فراموش نکنید که همهی انسانها (دوست، همکار، همسر و حتی فرزندتان) احساسات، نیازها و علائق خاص خودشان را دارند. تعیین حریم خصوصی مساوی با حفظ عزت نفس، مسئولیت پذیری و هدایت زندگی شما در مسیر درست است.
این مرزها در واقع مثل فیلتری هستند که مشخص میکنند چه رفتاری از جانب شما پذیرفته میشود و چه رفتاری نه. پس اگر به دیگران اجازه میدهید با شما بدرفتاری کنند، مسئولیت آن متوجه شماست. هرچه این مرزها کمرنگتر شوند، ارزشی که برای خودتان قائل هستید – و به تبع آن ارزشی که دیگران برای شما قائل هستند – کمتر میشود. جالب است بدانید کسانی که مرزهای مشخصی برای خودشان تعریف نکردهاند، اهمیتی هم به حریم خصوصی دیگران هم نمیدهند.
عدهی زیادی از زنان، تحت تأثیر باورهای سنتی، نیازهای همسر و فرزندانشان را همیشه به نیازهای خودشان ارجحیت میدهند. این باور اشتباه نه تنها باعث آسیب دیدن آنها میشود، بلکه روی کارکردهای خانواده نیز تأثیر منفی دارد. یک زن که هم از نظر جسمی خسته است و هم از نظر روحی، نه تنها سلامت خودش را به خطر میاندازد، بلکه نمیتواند نقش چندانی در زندگی همسر و فرزندانش داشته باشد. در صورتی که با کمک خواستن از بقیهی اعضای خانواده و تقسیم وظایف، میتواند جسم و روانی سالم داشته و همچنین مادر و همسر بهتری باشد. ناگفته نماند، این رفتار فقط در زنان دیده نمیشود!
خیلی از انسانها برای خوشآمد دیگران حاضرند از منافع و نیازهای خودشان بگذرند. چون نمیخواهند خودخواه باشند، به نیازهای خودشان کمترین اهمیت را میدهند و با انجام کارهایی که مطلقاً سودی برایشان ندارد، هیچ مشکلی ندارند. برای داشتن حریم خصوصی تا حدی باید خودخواه بود! خوشحال کردن دیگران وقتی به قیمت ناراحتی خودتان تمام شود، هیچ سودی برای هیچ کس نخواهد داشت.
همچنین بخوانید: روش نه گفتن
وقتی کسی از خط قرمز شما میگذرد، رفتار نامناسبی با شما دارد و یا به شما بیاحترامی میکند، بیتفاوت نباشید. از تذکر دادن نترسید. این حق شماست که رفتار خاصی را نپذیرید یا نخواهید کسی بیش از اندازه به شما نزدیک شود. بدانید اگر دیگران طبق میلتان با شما رفتار نکنند چه برخوردی باید با آنها داشته باشید.
اختیار شما فقط و فقط دست خودتان است. شما بهتر از هرکسی خودتان را میشناسید. شما میدانید به چه چیزی احتیاج دارید، چه چیزی میخواهید و چه چیزی برایتان مهم است. اجازه ندهید تصمیمات زندگیتان را دیگران برایتان بگیرند. با داشتن حریم خصوصی، میتوانید نقاط قوت، قابلیتها و ویژگیهای شخصیتی خود و دیگران را بهتر بشناسید و به آنها احترام بگذارید. اما وقتی بیش از اندازه از دیگران کمک بخواهید یا بالعکس، بیش از حد به دیگران کمک کنید، عملاً مرزهای خودتان و دیگران را نادیده گرفتهاید. احساس اسیر بودن، یا ناجی بودن یا عمداً نقش قربانی را بازی کردن، میتواند به همین اندازه مضر باشد.
در مورد انتقاد بارها مقالاتی را منتشر کردهایم مثلاً اینکه چگونه انتقاد پذیر باشیم؟ یا اینکه چگونه با انتقاد کنار بیاییم؟ اما تمام این مقالات درمورد انتقاد دیگران از ما بوده اسـت، حال اگر ندای درونی ما از خودمان انتقاد کند تکلیف چیست؟
به گزارش آلامتو و به نقل از آی بانو؛ بیخاصیت. پشت گوش انداز. مردد. اینها القابی هستند که دوستم خودش را مستحق آنها میداند که البته موجب حیرت من میشود. در واقع از نظر من او هم موفق اسـت و هم زیبا که در اوقات فراغتش شیرینیهای فوقالعادهایی برای خانوادهاش میپزد. بله، آشپزی میکند! (گیج شدم چون من نه آشپزی بلدم و نه وقت آن را دارم). اما این روزها زمزمههای منفی درون بر او غالب شده و موفقیتهایش را با خاک یکسان میکند.
بیائید دربارهی واگویههای منفی درون که همهی ما گاه و بیگاه داریم، صحبت کنیم. چرا باید این واگویهها که فقط بر زخمهای نمک میپاشند، تحمل کنیم؟ این هفته، میخواهم به خودتان در قالب من یا خودتان به عنوان یک مادر، خواهر، بهترین دوست نگاه کنید. قسم میخورم که تلاشتان را میکنید و معرکهتر از آنچه تصور میکنید، هستید. بعلاوه، ازآنجایی که همهی ما به کمک نیاز داریم، ازاین چهار نکته بهره ببرید.
تمرکز بر عواقب ناخوشایند، دستیابی به راه حل را معدوم میکند. به جای آنکه وقت خود را معطوف افکار مغلوبانه نمائید، به اندیشههای برتریجویانه متمایل شوید تا انرژیتان به سوی اقدامات متمایز هدایت شود. گامهای موثق یا دیدگاههای جدید که اکنون یا دفعهی بعد که با موقعیتی مشابه مواجه شدید، میتواند نتیجه را تغییر دهند، چه هستند؟ هدفمند بودن نیروبخش اسـت و تمرکز ما را از ناکامیهای جاری به سمت امیدواری سوق میدهند.
تجسم کنید عزیزترین فرد زندگیتان از آنچه به خودتان نسبت میدهید، چه تصوری خواهد کرد و یا اگر دیگری این حرفها را دربارهی او میزد، شما چه تصوری از او پیدا میکردید. هنگامی که انتقادات درونیام آغاز میشود، از خودم میپرسم که آیا میخواهم دخترم نیز چنین نگرش را نسبت به خودش داشته باشد؟ فقط همین تفکرات مجبورم میکنند تا سناریوی انتقادات درونی را کنار بگذارم.
آیا یک انتقادات از سوی رئیستان حقیقتا بدان معناست که نحوهی عملکرد شما پایینتر از حد متوسط اسـت؟ آیا رفتارهای کودکتان که شما را عصبانی میکند حاکی از آن اسـت که او به مشاوره نیاز دارد؟ از خودتان بپرسید که آیا استنتاجات ناخودآگاه و انتقادی شما صحیح هستند، یا خیر؟ آیا حقیقتا قابل اثبات هستند؟ خودتان قاضی شوید، عدله و حقایق را یکی یکی برشمارید.
تذکر: هنگامی که آشفته و نگران هستید، این امر چندان سهل و آسان نیست. بنابراین برای آنکه روند درستی در پیش گیرید، ابتدا باید آرامش پیدا کنید.
(این نکتهی مورد علاقهی من اسـت). تحقیقات حاکی از آن اسـت که یکی از بهترین شیوههای عدم تمرکز بر نقصها و کبودهای خود، خرسند نمودن دیگران اسـت. پس بیائید شروع کنیم. احساستان در روزهایی که دوستتان اخلاق فوقالعادهی شما را تحسین کرده یا شما از تمجید کرد را به خاطر آورید. همین حالا همین کار را برای دیگران انجام دهید. هنگامی که این مقاله را به اشتراک میگذارید، آن را برای دوستان خود نیز بفرستید و از سه صفت فوقالعادهی او تمجید کنید، زیرا ممکن اسـت او نیز مانند شما، از واگویههای منفی درونش رنج میبرد.
امیدوارم روزی برسد که از شر این زمزمههای منفی خلاص شویم، اما تا آن زمان ما به کمک یکدیگر نیاز داریم. شجاعت به خرج دهید و زمزمههای درونی را با فریادهای عاشقانه و حمایتی بیرون بریزید.
چگونه میتوانیم وقت و تخصص خودمان را مدیریت کنیم تا بیشترین بازدهی را داشته باشیم؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بیزینس ترند؛ کسبوکار یعنی مدیریت کردن افراد اما مهمترین فردی که لازم اسـت مدیریت کنید همیشه خودتان هستید. در ادامه چند قاعده آمده اسـت برای اینکه حداکثر کارایی را از خود نشان دهید، صرفنظر از اینکه در کدام مرحله از مسیر شغلی خود قرار دارید.
هیچکس در همه چیز خوب نیست و این شامل حال شما هم میشود؛ بنابراین، مانند آنچه در مورد فردی که بهتازگی استخدام کردهاید انجام میدهید، لازم اسـت ابتدا زمینههایی را که بهاحتمالزیاد در آنها موفق خواهید بود (نقاط قوتتان) و حوزههایی را که احتمالاً در آنها نیاز به کمک گرفتن از دیگران دارید (نقاط ضعفتان) ارزیابی کنید.
این کار بیش ازآنچه به نظر میرسد چالشبرانگیز خواهد بود، زیرا که دیدی که خودتان نسبت به تواناییهایتان دارید همیشه با سوگیری همراه اسـت. متأسفانه، میلیونها انسان در دنیا پیدا میشوند که بهاشتباه فکر میکنند بزرگترین نقاط ضعفشان بزرگترین نقاط قوتشان هست.
سادهترین راه برای اینکه به شکلی بیطرفانه و واقعبینانه نقاط قوت و ضعف خود را ارزیابی کنید این اسـت که برای این کار از فردی کمک بگیرید که به او اعتماد دارید، شما را در عمل دیده اسـت و مهمتر از همه، حاضر اسـت با شما صادق باشد.
شاید بهترین فرد برای این کار یکی از همکاران سابقتان باشد که هیچ دلیلی برای زیبا جلوه دادن مشاهدات خود ندارد. این فرد احتمالاً میتواند بینشی را نیز برای شما فراهم کند و کمک کند به شناخت بهتری از خود دست پیدا کنید.
زمانی که به یک تصویر واقعبینانه از خود دست پیدا کردید، این سؤال را از خود بپرسید: «اگر قرار بود من این فرد را مدیریت کنم، چگونه از نقاط قوتش بهره میبردم و نقاط ضعفش را پوشش میدادم؟»
پاسخ به این سؤال را بهعنوان مبنایی جهت بهکارگیری آنچه در ادامه متن آمده اسـت، در نظر بگیرید.
همانطور که هر مدیری میداند، مشخص کردن اهداف و مأموریتهایی برای هر یک از کارمندان مطمئناً امری ضروری اسـت. بااینوجود هدفگذاری ممکن اسـت کار سادهای نباشد، زیرا اگر اهدافی که تعیین میکنید بیشازحد ساده باشند، کارکنان حداقل توانشان را به کار خواهند بست، اما اگر بیشازحد هم دشوار باشند، کارکنان دلسرد خواهند شد.
بهترین راه برای حل این معضل این اسـت که دو دسته از اهداف داشته باشید: یک دسته حداقلی که دربرگیرنده چیزهایی اسـت که میتوانید به شکل متعادلی از خود انتظار داشته باشید و اهداف چالشبرانگیز که دشوار اما درعینحال دستیافتنی هستند.
چالش مدیریتی در اینجا تشخیص این دو از هم اسـت. خوشبختانه یک راه ساده وجود دارد تا دریابید آیا اهداف مطمئناً متعادل یا احتمالاً دستیافتنی هستند: گامهای لازم برای تحقق هدف را زمانبندی کنید.
برای اهداف متعادل میتوان گامهایی با بازههای زمانی بلندتری تعریف کرد بهطوریکه این اطمینان را خواهید داشت درهرصورت میتوانید هر گام را کامل کنید. اهداف چالشبرانگیز همیشه نیازمند گامهایی با بازههای زمانی فشردهتر خواهند بود و برای تحققشان لازم اسـت هر چیزی طبق برنامه زمانبندی پیش رود.
بهعبارتدیگر، تفاوت بین اهداف مطمئناً متعادل و احتمالاً دستیافتنی مسئله زمان اسـت. اگر موعد مقرر برای دستیابی به یک هدف متعادل را کاهش دهید آن به یک هدف چالشبرانگیز تبدیل میشود و بالعکس.
بر این اساس اهدافتان را تنظیم کنید.
هیچچیزی سریعتر از مدیری که همیشه بالا سر کارکنان اسـت و به آنها میگوید دقیقاً چه باید بکنند، آنها را به ورطه دیوانگی نمیکشاند. بااینوجود، درحالیکه اغلب افراد از این مسئله آگاه هستند، بسیاری با بیفکری فعالیتهای خودشان را با مدیریت ذرهبینی پیش میبرند.
خود را مدیریت ذرهبینی کردن در قالب فهرست انجام کارهایی ظاهر میشود که روزبهروز بزرگ و بزرگتر میشوند تا جایی که هیچکسی قادر نخواهد بود تمام آن کارها را انجام دهد. چاره کار این اسـت که بهجای فکر کردن به کارهایی که باید انجام دهید به نتایجی فکر کنید که میخواهید به دست آورید.
بهجای یک فهرست انجام کارها، یک فهرست دستاوردهای مورد انتظار داشته باشید. آنگاه همینطور که به هر موردی میرسید میتواند سریعترین و سادهترین راه برای تحقق آن را پیدا کنید. دراینبین، اشکالی ندارد اجازه دهید چیزهایی هم نادیده گرفته شوند.
یک نکته مهم: چیزهایی که نادیده گرفته میشوند درواقع از اول هم آنچنان مهم نبودهاند. زمانی که روی چیزهای واقعاً مهم (بهجای فهرستی از کارها) تمرکز کنید تقریباً تمام موارد واقعاً مهم اولازهمه به انجام میرسند.
دلیلی وجود دارد که اغلب شرکتها ارزیابی عملکرد دارند. این کار هم به مدیران و هم کارکنان کمک میکند دریابند چه چیزهای موفق (و چه چیزهایی ناموفق) بوده اسـت و چه کارهایی لازم اسـت انجام شود تا بتوان در آینده به موفقیت رسید.
دیوانگی اسـت که به امید کس دیگری باشید (مثلاً یک مدیر دیگر) تا این خدمت اساسی را برای شما فراهم کند. درواقع، تنها چیزی که دیوانهوارتر اسـت این اسـت که اصلاً ارزیابی عملکردی نداشته باشید.
اگر میخواهید خود را بهخوبی مدیریت کنید، حتماً باید فرایندی رسمی تدوین کنید تا اهدافی را که از قبل تعیین کردهاید در نظر بگیرید، آنچه را که به آن دستیافتهاید با آن اهداف مقایسه کنید و سپس اهداف را تطبیق دهید.
اگر این کار را نکنید و برای اینکه دریابید آیا علمکردتان آنگونه دوست دارید هست صرفاً بر شهود خود تکیه کنید، مطمئناً سرانجام (و احتمالاً بهسرعت) از مسیر خارج خواهید شد.
مدیریت کارکنان بیشازحد عاطفی امری دشوار اسـت. آنها به شکلی غیرمنتظره عصبانی میشوند یا برای روزها در وضعیت منفعل و پرخاشگرانه در تبوتاب هستند. وقتی میخواهید خودتان را مدیریت کنید، مطمئناً دوست ندارید که چنین کارمندی باشید.
یک ترفند برای کنترل عواطفتان این اسـت که عواطف خود را بهعنوان آنچه در واکنش به وقایع احساس میکنید نپندارید. در عوض، عواطفتان را بهمنزله رفتارهایی بگیرید که در واکنش به رویدادها از شما سر میزند.
تفاوت این دو امری بسیار مهم اسـت: آنچه احساس میکنید همیشه خارج از کنترل شماست. برای مثال، اگر هوا سرد باشد، احساس سرما خواهید کرد. در مقابل، آنچه انجام میدهید همیشه در کنترل شماست و این امکان را دارید که تصمیم بگیرید آیا واقعاً میخواهید آن رفتار را انجام دهید.
برای مثال، فرض کنید یک مشتری مهم را ازدستدادهاید. هنگامیکه از عینک رفتار به عواطف بنگرید، در خواهید یافت انتخاب با شماست که با ترس و خشم واکنش نشان دهید («لعنت به این اوضاع!») یا با کنجکاوی و فکر مسئله را بررسی کنید («چرا ما آنها را از دست دادیم؟»)
این مسئله در مورد عواطف مثبت نیز صادق اسـت. اگر تنها درنتیجه برخی رویدادهای خارجی و خارج از اختیار شادی را تجربه کنید، خودتان را محدود کردهاید. در مقابل، اگر تصمیم بگیرید هر روز شادی «کنید»، چنین خواهید کرد.
شاید متوجه شده باشید که پنج گام قبلی همه به تصمیمگیری مربوط میشدند. این کار عمدی بود زیرا که اساساً کار هر مدیر خوبی تصمیمگیری اسـت. بااینحال، جنبه دیگر تصمیمگیری پذیرفتن مسئولیت نتایج آن اسـت.
هیچچیزی آزاردهندهتر از این اسـت که کارمندی نتواند چیزی را به انجام رساند و سپس تلاش کند تقصیر را به گردن کسی یا چیز دیگری بیندازد؛ اما با کمال تعجب، بسیاری از افراد این رفتار را در مورد خودشان تحمل میکنند.
درحالیکه شما کنترلی بر وقایع ندارید، تصمیماتی که در واکنش به آن وقایع میگیرید (و گرفتید) در کنترل شماست. آنها تصمیمات شما بودهاند (و هستند) و نتایج آن تصمیمات به شما تعلق دارند و نه کس دیگری.
رهبران فوقالعاده همه از این امر آگاه هستند. آنها هیچگاه انگشت تقصیر بهسوی کسی دراز نمیکنند و در عوض راه آینده را نشان میدهند.
اطبا سنتی دلهره را ناشی از آسیب رسیدن به مراکز عصبی داخل جمجمه می دانند که به دنبال آن قلب نیز ضعیف شده و به آن آسیب می رسد . اما بیماری خطرناک و کشنده ای نیست و گاهی هم مشاهده شده که خود به خود و بدون مصرف دارو و درمان بهبود حاصل شده است .با دلگرم همراه باشید تا با راه های مناسب برای مهار دلهره آشنا شوید.
افسردگی، اضطراب، الکلیسم، خودبیمارانگاری ( hypochondriasis )، بیخوابی و ... همه نامهای مختلفی هستند که به عوارض استرس بیش از حد داده شده است. در گذشته، هر یک از اینها، یک بیماری جداگانه در نظر گرفته میشد ولی اکنون ما میدانیم که همه آنها پیامدهای درست کار نکردن پیامآوران شادی در مغز و تلاش ناکام انسان برای رفع آنها از طریق استفاده از نیروبخشها و آرامبخشها هستند. یکی از دستاوردهای مهم دهه 1990، درک ما از چگونگی کارکرد همه اینهاست. ما اکنون ابزارهایی در اختیار داریم که میتواند به فرد کمک کند تا از دست استرس بیش از حد رهایی یابد و سلامتی خود را بازیابد.
بزرگترین اشتباهی که برای مقابله با استرس خود میتوانید مرتکب شوید، استفاده از نیروبخشها برای تقویت پیامآوران شادی مغزتان است. با این کار، خود را سوار الاّکلنگی میکنید که دائم بالا و پائین میرود و هیچگاه به تعادل نمیرسد. گاهی احساس راحتی و خوبی و بیشتر وقتها احساس مریضی و ناراحتی.کاری که باید انجام دهید، متوقف ساختن استفاده از نیروبخشها، پائین آوردن سطح استرس خود و فرصت دادن به بدنتان برای متعادل ساختن دوباره خود است.
گاهی در اثر فکر وخیال زیاد و گرفتاری های فکر و فشارهای روانی و غم و غصه و اندوه و اضطراب زیادتر از حد توان فرد در او یک بیماری روان تنی مخصوص به نام دلهره یا دلهوله به وجود می اید . فرم ناصحیح غذا خوردن و پری دستگاه گوارش از مواد و بخارات نیز سبب تشدید دلهره می گردد و کلیه کارهایی که انجام آنها با مشقت همراه باشد این مرض را افزایش می دهند و هر قدر که بدن ضعیف تر شود و روحیه فرد تضعیف گردد بیماری بیشتر به فرد غالب می شود .تنهایی هم برای بیماران دچار دلهره مضر است چون فرد را درفکر و خیالات بیهوده می کشاند . گاهی نیز در اثر کثرت مطالعه و بی خوابی در دانشجویان بخصوص ایام امتحانات این ناراحتی پدید می اید .
1- متناسب با شان و مقام خود به عنوان زن و نیز موقعیتی که در آن قرار دارد ، رفتارهای مناسب را بر می گزیند.
2- بطور همسان در رشد عاطفی ، اجتماعی و اقتصادی تلاش و نقش خود را در استقلال و امنیت خانواده ایفا می کند.
3- به منظور ایجاد روابط عمیق و دوستانه با دیگران در فعالیت های شخصی و اجتماعی شرکت می کند.
4- در موفقیت و شکست میزان هیجان خود را کنترل کرده و از تعادل خارج نمی شود.
مشاهده شده است در افرادی که بدهی داشته و قادر به پرداخت آن نیستند گاهی دلهره عارض می شود ، گاهی نیز جنبه ی روانی و مغزی نداشته و تنها در اثر ازدیاد انگل در داخل دستگاه گوارش به وجود می اید که در این حالت با دفع انگل از بدن بهبود حاصل می گردد و نیاز به داروی دیگر نیست .از نظر دارو ابتدا به بیمار منضجی می داده اند که مقوی قلب و دستگاه عصبی باشد مانند سنبل الطیب ، اصل سوس ، رازیانه و صندل سفید یا صندل سرخ از هرکدام دو مثقال را جوشانده و پس از صاف کردن آب صاف شده دارو را همراه با پنج مثقال ترنجبین در دو نوبت و هر نوبت نصف دارو را به طور ناشتا تجویز می کرده اند .
سپس روز سوم دستور خوردن مسهلی متناسب با مزاج بیمار داده می شده به طوری که اگر زبان بیمار بار داشته باشد و بار زبان زرد رنگ باشد مسهل صفرا و اگر سفید رنگ باشد مطهل بلغم و رطوبات بلغمی و اگر جرم یا بار زبان سیاه رنگ باشد از مسهل های سوداوی یا سایر مسهل ها منجمله از سلوفات دوسود نیز می تواند استفاده نماید .اضطراب و استرس را چگونه درمان کنیم؟
البته سیاهی جرم زبان منظور افرادی است که سیگاری یا مغتاد نیستند چون افراد معتاد یا سیگاری بالطبع دارای زبانی سیاه رنگ می باشند . ضمنا جهت تقویت قلب و اعصاب اینگونه افراد اضافه بر دستورات فوق می توان از معجون شیخ برای افراد سرد مزاج و از معجون مفرح برای افراد گرم مزاج استفاده نمود . گاهی اطباء سنتی به این بیماران قرص ارسنیک تجویز می نمودند که روزی یک یا دو قرص میل کنند . این دارو نیز سبب تقویت قلب و تقویتا عمومی بدن می شده است .
علل روانی اضطراب چیست ؟
از جمله نیازهای اساسی و بنیادی انسان ، رشد ادامه دار زمینه های عقلی ، روانی و جسمانی است. وقتی به هر دلیل این رشد متوقف و یا با اخلال روبرو شود ، ناراحتی جسمانی یا عاطفی ایجاد می گردد که به ناخشنودی و عدم رضایت فرد تبدیل می گردد.داشتن رابطه با دیگران و تایید شدن از طرف آنها ، یکی از نیازهای اساسی و اولیه انسانهاست.برای پیشگیری از اختلالات روانی به پیدا کردن واتصال به یک شبکه اجتماعی که شامل افرادی باشد که بتوانید با آنها رابطه برقرار کنید ، احتیاج دارید.
از آنجا که احساس صمیمیت و خوشبختی انسان بیشتر به تایید اشخاص بستگی دارد ، خانواده می تواند نقش برجسته ای در تامین این نیاز ایفا کند. در صورت نداشتن یک خانواده سالم ، امکان بروز مشکلات روحی و روانی واحساس عدم امنیت بیشتر می گردد.داشتن محلی از آن خود فرد ، در نظم بخشیدن به زندگی از اهمیت ویژه برخوردار است.این مکان حتما نباید آپارتمان یا خانه ای شخصی و در ملکیت فرد باشد. منظور جایی است که فرد دمی در آن بیاساید ودر آنجا احساس راحتی کند و مدتی خود را از فشارها و استرس ها دور سازد.
به عنوان یک نیاز اساسی و بنیادی ، هر فعالیتی که فرد را به خود جذب کند، در ایجاد آرامش او موثر خواهد بود. آدمی در هنگام انجام هر کار و فعالیتی که دوست دارد ، سطحی از آرامش و لذت را تجربه می کند.این میتواند حتی شامل هر فعالیت غیر مخرب ، مانند تفریح ، سرگرمی و بویژه ورزش باشد.یک کار لذت بخش و مورد علاقه ، می تواند یک کار داوطلبانه ، یک بازی و یا هر شکلی از آموزش و یادگیری یک مهارت و یا هنر ، باشد. این فعالیت ها به شما کمک می کند ، اعتماد به نفس و رضایت بیشتری بدست آورید.
عامل دیگری که به حفظ تعادل میان احساس راحتی یا ناراحتی شما کمک می کند ، قرار گرفتن در موقعیت ها و شرایط آشنا و فابل پیش بینی بودن است. هر نوع وضعیت نامعلوم و ناشناس و غیر قابل پیش بینی ، معمولا ایجاد دلهره و اضطراب می کند.گرچه بخشی از این امر خارج از توانایی فرد و اجتناب ناپذیر است. طبیعی است که هیچکس نمی تواند همه برنامه ها و شرایط زندگی خود را کاملا کنترل شده و با پیش بینی جلو ببرد. بنابراین همه یک مقداری از دلهره و اضطراب را در موقعیت های گوناگون ، تجربه می کنند.
در میان عناصری که به شما کمک می کند تا در موقعیت آرامی قرار بگیرید ، می توان به عوامل تداوم ، تکرار ، نظم و آشنایی اشاره کرد.تداوم و استمرار یک رابطه و یا شرایط ، یک نیاز اساسی و پایه ای است . تکرار هم می تواند شما را در محدوده امن و راحت قرار دهد و احساس آشنایی با موقعیت ها و یا افراد پیش رو ، آرامش و آسودگی خاطر به همراه دارد.
علائم جسمانی اضطراب
1- افزایش ضربان قلب
2- بی قراری
3- تحریک پذیری و انفعال
4- تهوع ، اسهال
5- ضعف حافظه و فراموشی
6- بد خوابی
7- کاهش قدرت تمرکز فکر
8- تکرر ادرار و احساس دفع
9- تنفس نامنظم و سریع
10- ترس و نگرانی
11- تعریق
1- مشکلات و مسائل خود را تک تک و جداگانه مورد بررسی قرار دهید.
2- موضوع و مسئله ای را که به شما احساس ترس و اضطراب یا گناه می دهد ، در لحظاتی که آرام و به خود مسلط هستید ، انتخاب کنید .
3- برای خود مشخص کنید که این موضوع چگونه شما و یا دیگران را ناراحت و مضطرب می سازد.
4- فکر کنید که آیا سعی کرده اید که این مسئله را نادیده و کم اهمیت بگیرید.
5- مشخص کنید که آیا سعی کرده اید با این موضوع رودر رو بشوید ، یا همیشه از آن فرار کرده اید.
6- مشخص کنید که آیا واقعا می خواهید از ناراحتی شما در ارتباط با این موضوع کاسته شود.
7- به خودتان توضیح دهید که برای روبرو شدن با این موضوع چه کرده اید.
8- توضیح دهید چرا کارو تلاش شما برای رفع این مشکل بی نتیجه بوده است.
9- ببینید در ارتباط با این موضوع حاضر هستید چه تغییراتی بکنید.و برای حل آن چه خطر هایی را بپذیرید.
10- فهرستی از نتایج مثبت و منفی اقدامات احتمالی خود را تهیه کنید.
11- برای حل مشکل ، یک برنامه ریزی کنید.
12- راه حل خود را عملی کنید.
13- از دیگران در باره کارهایی که کرده اید ، راهنمایی و نظرخواهی بکنید.
14- برنامه و اقدامات خود را با توجه به نتایج حاصله ، ارزیابی کنید.
15- اگر درصد موفقیت پایین بود ، راه های دیگری را امتحان کنید.
16- ببینید که برای حل این مشکل خود ، نهایت سعی و تلاش را بکار برده اید.
17- برای حل تک تک مسائل و مشکلات دلهره آور خود این روش را بکار ببرید.
توجه داشته باشید که گاهی به دلیل تنوع و پیچیدگی مشکلات ، رابطه منطقی آنها با احساس اضطراب و نگرانی در هنگام بروز ، قطع می شود ، و همین امر باعث ناشناخته ماندن علت نگرانی فرد و اضطراب مضاعف وی می گردد.
راه های پیشگیری از اضطراب
1- رژیم غذایی: استفاده از غذاهای متنوع و حاوی انواع مواد لازم به میزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارند، کاهش و حذف مواد محرک مثل کافئین و ... ازغذای روزانه (قهوه و چای و ...)
2- فعالیت بدنی بطور منظم: ورزش منظم ، یکی از مفیدترین و موثرترین راه برای پیشگیری و درمان اضطراب است. پیاده روی تند و سریع به مدت 40 دقیقه در روز ، میزان اضطراب را به میزان زیادی کاهش می دهد. انجام یوگا و تمرکز فکر نیز از بروز اضطراب ، جلوگیری می کند.
3- افزایش اعتماد به نفس
4- اجتماعی بودن و عدم انزوا و گوشه گیری
5- داشتن حمایت اجتماعی و خانوادگی
6- اندیشیدن به زمان حال و زیاد در قید بند گذشته و آینده نبودن.
7- افزایش آگاهی و کسب اطلاعات در مورد شرایط بروز تنش و استرس
8- خندیدن و شاد زیستن
9- در صورت لزوم ، هیجانات و نگرانی های خود را حتما بنویسید و اظهار کنید.
درمان دلهره
1- به زندگی خود نظم و ترتیب بدهید
کسانی که از استرس بیش از حد رنج میبرند، «ساعت بدنشان» دچار اختلال شده است. تنظیم مجدد ساعت بدن برای خواب آرام، سرحال بیدار شدن و احساس راحتی و خوبی داشتن ضرورت دارد. زمان مشخصی برای خوابیدن و بیدار شدن خود تعیین کنید. 2 تا 3 هفته طول میکشد تا ساعت بدن شما خود را با آن تنظیم کند. برنامه زمانبندی خود را دقیقاً رعایت کنید. تا وقتی ساعت بدن شما دوباره به کار نیافتد، مشکل خواب شما حل نخواهد شد. اگر 45 دقیقه پس از آن که به بستر رفتید هنوز خوابتان نبرده بود، بلند شوید و کتاب بخوانید یا کارهای خانه را انجام دهید. دیر یا زود خوابتان خواهد گرفت. هر شب در ساعت مقرّر به رختخواب بروید. با کاهش سطح استرس، ساعت بدن شما کارش را آغاز خواهد کرد و به تدریج خود را با زمانبندی خواب شما تطبیق خواهد داد. صبور باشید و فراموش نکنید که این فرایند چند هفتهای طول خواهد کشید.
2- به خودتان فرصت استراحت بدهید
شما باید زمان کافی در اختیار بدنتان برای بازسازی خود و تولید مجدّد پیامآوران شادی قرار دهید. اگر از عوارض استرس بیش از حد مانند خستگی، درد، اضطراب، مشکل خواب، افسردگی و ... رنج میبرید به بدنتان فرصت التیام و بهبودی بدهید.هر روز صبح لیست کارهایی که میخواهید در آن روز انجام دهید را تهیه کنید....
سپس نصفه پائین آن لیست را پاره کنید و دور بریزید!
3- از فشار فعالیتها و درگیریهای اجتماعی خود بکاهید
بگذارید کس دیگری ناهار خانواده در تعطیلات آخر هفته را درست کند. این هفته فقط یکروز از خانه بیرون بروید. به میهمانان شهرستانی خود که همیشه انتظار دارند در منزل شما اقامت کنند بگوئید که «بعد از این که در هتل اتاق گرفتند به شما تلفن کنند.»
بیشتر از گذشته به درخواستهایی که از سوی دیگران برای گرفتن وقت شما به عمل میآید «نه» بگوئید.
4- هر تغییری در محیط زندگی خود را به تعویق بیاندازید
یادتان نرود که تغییر، استرس است. بنابراین آرام بگیرید و هر نوع تغییر بزرگی را به تعویق بیاندازید. مثلاً تغییر دکوراسیون خانه یا اسبابکشی به یک خانه جدید. تغییر در محیط زندگی، حتی اگر آن تغییر برایتان خوشایند باشد، یک استرس عمده است و حداقل 25 نمره به مقدار استرس شما میافزاید و چنانچه دشواریهای مالی هم به همراه داشته باشد میتواند تا 65 نمره افزایش یابد.
وقتی در نظر بگیرید که میخواهید سطح استرس خود را به 150 یا پائینتر از آن برسانید، آنگاه خواهید دید که چقدر به تعویق انداختن یک تغییر در محیط زندگی برای دستیابی به این هدف مفید است.
5- ساعت حضور خود در محیط کار یا تحصیل را کاهش دهید
کار یا تحصیل بیش از 40 ساعت در هفته، 40 نمره به مقداراسترس شما میافزاید، به خودتان مرخصی بدهید.
6- رژیم استرس بیش از حد
• مقدار قند خون خود را ثابت نگه دارید.
کسانی که دچار استرس بیش از حد هستند تقریباً همیشه به استفاده از قند به عنوان یک نیروبخش روی میآورند. در نتیجه، قند خون آنها بالا و پائین میشود. بنابراین، مهمترین نکته رژیمی، ثابت نگهداشتن مقدار قند خون و جلوگیری از نوسان آن است. قند مورد نیاز بدن خود را از ترکیبات کربوهیدرات مثل برنج، پاستا، نان، سیبزمینی و غلات تامین کنید. اینگونه مواد غذایی به کندی توسط بدن شکسته میشوند و قند موجود در آنها در مدّت زمانی طولانی آزاد میشود. خوردن وعدههای بیشتر غذای کم به جای یکی دو وعده غذای زیاد نیز به ثابت نگهداشتن میزان قند خون کمک میکند.• سبزیجات بیشتری بخورید.
تولید سروتونین (یکی از پیامآوران شادی) توسط مغز شما، به رژیم غذاییتان وابسته است. خوردن سبزیجات بیشتر، تولید سروتونین توسط مغز شما را میتواند افزایش دهد. این افزایش به دلیل جذب بهتر آمینواسید «اِل تریپتوفان» است. سبزیجات دارای این مادّه به صورت طبیعی هستند. گوشت هم شامل «ال تریپتوفان» هست ولی هنگامی که شما گوشت میخورید، این آمینواسید باید با بسیاری آمینواسیدهای دیگر برای جذب شدن به رقابت بپردازد که غالباً در این رقابت بازنده میشود. در نتیجه، با خوردن سبزیجات، جذب بهتر و مطمئنتری از «ال تریپتوفان» خواهید داشت. به عبارت سادهتر، ناهار سالاد بخورید!• ویتامین و مواد معدنی به قدر کافی به بدنتان برسانید.
میتوانید از جدول زیر استفاده کنید. قرصهایی با این ترکیبات در همه داروخانهها در دسترس است. بهتر است روزی یک قرص مصرف کنید.
ویتامین A |
5000 واحد |
ویتامین B12 |
9 میکروگرم |
منگنز |
5 میلیگرم |
ویتامین E |
30 واحد |
ویتامین D |
400 واحد |
پتاسیم |
30 میلیگرم |
ویتامین C |
تا 250 میلیگرم |
بیوتین |
45 میکروگرم |
کلرید |
2/27 میلیگرم |
اسیدفولیک |
400 میکروگرم |
کلسیم |
162 میلیگرم |
کرومیم |
25 میکروگرم |
ویتامین B1 |
25/2 میلیگرم |
فسفر |
125 میلیگرم |
سِلنیم |
25 میکروگرم |
ویتامین B2 |
6/2 میلیگرم |
آهن |
27 میلیگرم |
مولیبدن |
25 میکروگرم |
نیاسینامید |
20 میلیگرم |
ید |
150 میکروگرم |
روی |
15 میلیگرم |
ویتامین B6 |
3 میلیگرم |
منیزیم |
100 میلیگرم |
||
ویتامین K |
125 میکروگرم |
مس |
2 میلیگرم |
7- استفاده از نیروبخشها را کاهش دهید
نگران واکنشهای نشانهای باشید. توصیه میکنیم نیروبخشها را از خانهتان و هر محل دیگری که به سادگی در دسترس باشند خارج سازید. توجه داشته باشید که حتی موقعی که واقعاً تصمیم گرفتهاید مصرف نیروبخشها را کاهش دهید، دیدن یک شیرینی میتواند به خوردن آن منجر شود، پیش از آن که بتوانید جلوی خود را بگیرید!
8- جلوی حساسیتتان را بگیرید
حساسیت (آلرژی) یک منبع عمده استرس برای بسیاری از افراد است. اگر چیزهایی هست که در شما تولید حساسیت میکند از آنها دوری کنید.
9- به یک ورزش مفرّح بپردازید – به مغز خود استراحت بدهید
یک ورزش مفرّح، ترجیحاً ورزشی که شما را در ارتباط با آدمهای دیگر قرار دهد را شروع کنید. ارزش این ورزش، سه بار در هفته از 20 دقیقه تا 2 ساعت، زایدالوصف است. این کار، پیامآوران شادی در مغز شما را به نحو آرام و مداومی تقویت خواهد کرد. و شما به سرعت بهتر شدن حالتان را حس خواهید کرد. ورزش خاصیت دیگری هم دارد. اغلب مردم به هنگام ورزش کردن، عصبانی نمیشوند. بنابراین، سلولهای عصبی مربوطه در مغز استراحت خواهند کرد و زمان لازم برای تجدید ذخیرهسازی پیامآوران شادی را خواهند یافت.
راههای دیگری نیز برای «استراحت دادن به مغز» وجود دارد. گوش کردن به موسیقی، رقصیدن، کتاب خواندن، کار بر روی صنایع دستی، نواختن یک ساز، مدیتیشن و یوگا نیز استرس را تسکین میدهند. به طور کلی، هر فعالیتی که تمرکز حواس شما را به موضوعی بجز مشکلات زندگی معطوف دارد، در این راه مفید است. با این کارها، بخش «حل مسأله» در مغزتان استراحت میکند و فرصت مییابد تا به تولید مجدد پیامآوران شادی و بازسازی خود بپردازد.
10- آرامبخشها را کنار بگذارید
آرامبخشها بدن شما را از بازسازی پیامآوران شادی باز میدارند. برخلاف نیروبخشها که میتوان مقدار کمی از آنها را بدون آن که مشکل خاصی پیش آید مصرف کرد، آرامبخشها را باید کلاً کنار گذاشت. با انجام 9 توصیه قبلی قاعدتاً نباید دیگر به آرامبخش نیاز داشته باشید. البته قبل از آن که مصرف هر داروی تجویز شدهای را قطع کنید، پزشکتان را در جریان بگذارید. مصرف بسیاری از آرامبخشها باید به تدریج قطع شود، نه یکباره. حتماً با پزشکتان مشورت کنید. اگر کسی به شما آرامبخش، خصوصاً از خانواده والیوم، داده است تا به خوابتان کمک شود، با قطع آن ممکن است دچار مشکل جدّی بشوید.
مصرف آنها را باید به تدریج و تحت نظر پزشک قطع کرد. حتی در این حالت هم عوارض کنار گذاشتن آنها بسیار ناخوشایند است. مهمترین عارضه، بیخوابی و خوابهای آشفته و آزاردهنده دیدن است. اگر سرخود مصرف آنها را قطع کنید ممکن است به بیخوابی، بدتر از همیشه، دچار شوید! و به اشتباه نتیجهگیری کنید که به آرامبخش بیشتری نیاز دارید! افتادن به دام آرامبخشها بسیار ساده است.
گردآوری شده ی مجله اینترنتی دلگرم
مرجان امینی
خبرگزاری آریا -
شاد بودن و لذت بردن از لحظه لحظه زندگی هدف غایی بسیاری از ماست
شاد بودن و لذت بردن از لحظه لحظه زندگی هدف غایی بسیاری از ماست، هدفی که در عین سادگی گاهی مانند فتح یک قله بزرگ و سخت می شود.در واقع، شلوغی ها و دردسرها زندگی امروز آن چنان ما را به خود درگیر می کند که فراموش می کنیم کوچک ترین اتفاقات هم می تواند ما را سرخوش کند.علی رغم تمامی این مسائل رسیدن به چنین نقطه ای کار چندان دشواری هم نیست و می شود با رعایت نکات کوچکی در کسری از ثانیه خودمان را به یک حال خوب مهمان کنیم.
زندگی، برای رسیدن به این نقطه 6 پیشنهاد شگفت انگیزی که در کمترین زمان ممکن خنده را به لب های شما می آورد از دست ندهید.
خوردن شکلات
همه ما در طول روز به مقداری شیرینی برای تأمین قند بدن نیاز داریم و بهترین گزینه برای رفع این میل شکلات است.بنا بر تحقیقات انجام شده، با مصرف شکلات دوپامین موجود در بدن افزایش پیدا می کند و از این طریق فرد احساس نشاط و انرژی بیشتری پیدا می کند. فراموش نکنید، شکلات تلخ در بین انواع بیشماری این خوراکی لذت بخش سالم ترین و مفید ترین انتخابی است که می توانید داشته باشید.
گوش کردن به موسیقی
هر زمان که احساس کرختی و خمودگی کردید به موسیقی با ریتمی شاد و انرژی بخش گوش دهید، اثر معجزه آسای این نواها در کمتر از یک دقیقه حال و هوای شما را عوض می کند.فهرستی از موسیقی های مورد علاقه خودتان را درست کنید و در مواقع بد حالی به سراغشان بروید.
بوسیدن یا بغل کردن عزیزان
تماس فیزیکی با افرادی که دوستشان داریم موجب افزایش اکسی توسین در بدن می شود و به همین واسطه انرژی بی مانند به ما می بخشد. به همین دلیل، بغل کردن یا بوسیدن افرادی که دوستشان داریم تأثیر فوق العاده ای در کاهش استرس، احساس امنیت و در نهایت شادی ما به جای می گذارد.
قدری تمیز کاری کنید
شاید کمی عجیب به نظر برسد؛ ولی نظافت و نظم بخشیدن به اشیا تأثیر شگرفی در بهتر شدن حال بد دارد. این کار به شما نشان می دهد که هم چنان قدرت کنترل بر شرایط و اطراف خود را دارید و از عهده کارها بر می آیید. لازم نیست کار بزرگ یا خاصی انجام بدهید کافی است تخت به هم ریخته خود را جمع کنید تا در کمترین زمان ممکن تأثیر آن بر حالتان را ببینید.
سراغ خورشید بروید
نور آفتاب و قرار گرفتن در هوای تازه بیش از آنچه فکرش را بکنید به شما انرژی می دهد. در چنین فضایی شما نه تنها بهتر نفس می کشید بلکه نور طبیعی آفتاب حال خوش تری به شما می دهد.
حرف بزنید
تلفن را بردارید با بهترین دوستی که دارید صحبت کنید، خواهید دید به سرعت حالتان خوب می شود و فراموش می کنید که تا همین چند لحظه پیش توان و حوصله انجام هیچ کاری را نداشتید.حرف زدن با آنهایی که دوستشان داریم کمک قابل توجهی به بهبود حال و هوای ما می کنند.
منبع: سلامت نیوز
خبرگزاری آریا - «شیگرو میاموتو» کسی است که سوپرماریو یا همان قارچ خور را خلق کرده و از 30 سال پیش تاکنون تقریبا هر بچه ای حداقل یک بار تجربه بالا و پایین پریدن به آقای قارچ خور را داشته و توانسته شاهزاده را از دست اژدهای آتش خوار نجات بدهد.
هفته نامه همشهری جوان - محمد تقی حاجی موسی: «شیگرو میاموتو» کسی است که سوپرماریو یا همان قارچ خور را خلق کرده و از 30 سال پیش تاکنون تقریبا هر بچه ای حداقل یک بار تجربه بالا و پایین پریدن به آقای قارچ خور را داشته و توانسته شاهزاده را از دست اژدهای آتش خوار نجات بدهد. حالا بعد از این همه سال بار دیگر نسخه ای جدید از این بازی مخصوص موبایل منتشر شده است و سازندگان آن به ویژه خود میامونو امیدوارند استقبال خوبی از آن صورت بگیرد.
میاموتو در مصاحبه ای اعلام کرده این بازی با نسخه های قبلی تفاوت هایی دارد و مهم ترین آن شیوه خریدش است که تلفیقی از رایگان و پولی است و کاربران برای آن که بتوانند به مراحل بالاتر دست پیدا کنند و قفل ها را باز کنند، باید 10 دلار بپردازند و شاید همین پاشنه آشیل نسخه جدید شود و بسیاری از طرفداران ماریو را دلسرد کند.
آن طور که نینتندو و میاموتو گفته اند، آنها مذاکراتی با اپل داشته اند و کمپانی آمریکایی پیشنهاد داده بازی را رایگان منتشر کنند اما در نهایت مذاکرات به همان پرداخت 10 دلاری ختم شده و باید دید از 15 دسامبر و انتشار نسخه ios و بعد از آن نسخه اندرویدی چه اتفاقی برای قارچ خور و دوستانش می افتد؛ قارچ خوری که برای خیلی از جوان های امروز یادآور دوران کودکی است و هنوز می توانند آهنگ آن را با دهان بزنند.
قارچ خور، سال 1985 به دنیا آمد، وقتی بیشتر کسانی که حالا بازی های کامپیوتری می کنند، هنوز به دنیا نیامده بودند. آن موقع نینتندو اوضاع مالی چندان خوبی نداشت اما پاقدم ماریو بسیار خوب بود و توانست شرکت را از ورشکستگی نجات بدهد و تا سه دهه بعد عنوان پرفروش ترین بازی تاریخ را به نام نینتندو و سوپرماریو سند بزند.
در این نزدیک به 30 سال، بیش از 40 میلیون نسخه از بازی در سراسر دنیا به فروش رفت که قطعا تعداد افرادی که تجربه گذر از سد سوسک های زره پوش و لاک پشت های پرنده را دارند، چندین و چند برابر این عدد است، از وقتی نسخه های اولیه قارچ خور منتشر شدند، همین طور قسمت ها و ورژن های جدید هم به آن اضافه شد اما محبوب ترین ورژن، همانی است که روی میکرو می شد بازی کرد و داستان آن از این قرار است؛ یک روز «پادشاهی قارچ» توسط کوپا یا همان اژدهای آتش خوار که می توانست از جادوی سیاه استفاده کند مورد حمله قرار گرفت.
جادوی او مردم سرزمین قارچ را تبدیل به سنگ و آجر و دار و درخت می کرد و همین باعث شد تا پادشاهی سقوط کند. این وسط تنها کسی که می توانست جادوی سیاه را باطل کند، شاهزاده تادستول بود که توسط کوپا به زنجیر کشیده شده بود. ماریو، قهرمان ماجرا، این قضیه را شنید و چون خیلی سر نترسی داشت، برای آزادی شاهزاده و نهایتا ملت قارچ وارد صحنه شد و توانست با انداختن کوپا به درون مواد مذاب، تادستول را آزاد کند، فقط خرش معلوم نشد وقتی پل از زیر پای کوپا کنار می رفت و اژدها توی مواد مذاب می افتاد، خود ماریو و شاهزاده چه جوری باید از آن عبور می کردند که خب قصه همین جا تمام می شود.
اژدر پشمک به سر و رفقا
گیم پلی بازی بسیار ساده بود و جناب ماریو که در مواقعی تبدیل به لوئیجی می شد (در بازی دو نفره ) باید از روی موانع می پرید و با گرفتن سکه ها و رساندن شان به 100، جان می گرفت. این وسط تعدادی جک و جانور مزاحم هم بودند که با زدن روی سرشان و البته پرتاب گلوله های آتشین که حاصل هضم قارچ و گل در معده قارچ خور بود، به فنا می رفتند.
همچنین لوله هایی در بخش های مختلف تعبیه شده بود که می توانست ماریو را به دنیای زیرزمین ببرد و آن موقع بود که ریتم آهنگ عوض می شد و مو به تن گیمر سیخ می شد.
حالا دوباره برویم سراغ دشمنان ماریو که هر کدام کاراکتر خاص خودشان را داشتند و بیشتر شبیه موجودات تراریخته ای بودند که در اثر آزمایش های اتمی به وجود آمده باشند. اولین دشمن که در بدو ورود به مرحله 1-1 به استقبال ماریو می مد، چیزی شبیه به سوسک بود که به زندگی اجتماعی علاقه داشت و معمولا با دوستش در حال قدم زدن بود. این سوسک قرمز، دفاع خاصی نداشت و کافی بود ماریو بپرد رویش و خلاص.
دشمن بعدی ترکیبی از غاز و لاک پشت بود که با پریدن روی لاکش دچار چالش مانکن می شد و توی لاک می رفت. می شد با پرتاب همین لاک به گودال و چاه از دست آن خلاص شد اما گلوله آتشین اسلحه بهتر و مطمئن تری به حساب می آمد.
در مرحله 2-1 که با رفتن به زیرزمین شروع می شد، سوسک های زره پوش که چهره شان شبیه سربازهای نازی و آن کلاه های معروف شان بود، به سمت ماریو حمله می کردند. این دشمنان هم به چالش مانکن علاقه داشتند اما در برابر گلوله نیز مصونیت عجیبی داشتند و تنها راه نجات، پرتاب آنها به زباله دان تاریخ بود. همچنین می شد با گیر انداختن آنها بین دو ستون و ضربه زدن به آنها به تماشای نوسان ابدی شان نشست.
در مراحل بعد، همان غازهای لاک پشتی به زیور بال هم آراسته می شدند که چون وزن شان سنگین بود، در امر پرواز مشکل داشتند و بیشتر پرپر می زدند تا بال گلوله آتشین بلای جان این پرندگان بود. غیر از این موجودات اما موانعی هم سر راه قارچ خور بلا گرفته بود. غیر از این موجودات اما موانعی هم سر راه قارچ خور بلا گرفته بود که گل های آدم خوار بخشی از آنها بودند، چاله و چاه هم سر راه زیاد بود و در برخی مراحل چکش هایی وجود داشت که از غیب یا توسط لاک پشت ها بر سر ماریو پرتاب و تنها با جاخالی رفع و رجوع می شدند.
در مراحل روبرو شدن با اژدها هم تعدادی میله آتشین گردان وجود داشت که با زمان بندی قابل رد کردن بودند و آخرش هم که خود اژدر پشمک به سر با نفس های آتشینش به استقبال ماریو می آمد که به علت فقر بهره هوشی و این که نمی دانست نباید بیاید روی پل و البته عدم توانایی پرش، حداکثر با چهار پرش قارچ خوری مغلوب می شد و به چاه ویل سقوط می کرد.
برخیز و پرچم را بکوب
از آنجایی که در پادشاهی قارچ هیچ بشری وجود نداشت و همه دچار جادو شده بودند، جناب قارچ خور از هر فرصتی برای روحیه دادن به خودش استفاده می کرد و در این امر استعداد خوبی هم داشت.
یکی از این موارد، اجرای رقص پا روی لوله ها بود. نکته بعد، زمانی بود که یک مرحله را تمام می کرد و از فرط خوشی خودش را به میله پرچم می چسباند و هر چه به بالای میله نزدیک تر می شد، خوشحالی اش افزون می گشت و از مکانی نامعلوم برایش توپ در می کردند اما شادی اصلی وقتی بود که ماریو بعد از مرارت های بسیار و کشتن سوسک ها و لاک پشت های غازنما به وصال یار می رسید و چون همه منتظر این لحظه و انبساط درونی وی بودند، خیلی سرد و خشک کنار شاهزاده می ایستاد و انگار که منتظر باشد از او عکس بگیرند به دوربین خیره می شد.
نکته آخر درباره روحیه ماریو تاثیر قارچ بر فرآیند سوخت و ساز بدنی اش بود که خوردن یک دانه از آن باعث می شد سه برابر اولش قد و هیکل به هم بزند و تازه لباسش هم عوض شود و چهره اش شبیه به استالین شود و وقتی این کنار سوسک های ارتش نازی قرار می گیرد، می تواند نشانه ای از دشمنی میاموتو با نبرد بارباروسا باشد.
سرزنش کردن خودتان بدترین تصمیم ممکن برای مقابله با اشتباه و یا مشکلی اســت که رخ داده اســت. اما چگونه خودمان را سرزنش نکنیم؟
به گزارش آلامتو و به نقل از آی بانو؛ فقط به این دلیل که شما تنها فرد حاضر در محل وقوع اشتباه هستید که نباید منجر به سرزنش خودتان شود. بازی سرزنش از آن بازیهائیست که نباید برای پیروزی در آن تلاش کرد!
چند ساعت اســت که از گاز غافل شدهاید و اکنون غذای شما سوخته اســت. درب خانه را باز گذاشتهاید، گربهی شما فرار کرده و شما نیز دیرتان شده و نمیتوانید بیش از این منتظر بازگشت او بمانید. هنگام عبور از خیابان، روی برگها لیز خوردهاید. هنگامی که بدشانسیهایی از این دست برایتان پیش میآید، اولین فکری که به ذهنتان خطور میکند، چیست؟ آیا سریعا به دنبال مقصر میگردید؟ یا مسؤلیت کارهای خود را میپذیرید و به خود میگوئید این اتفاقات برای همه میافتد و بر این باورید که همه چیز تحت کنترل شماست؟
باور و رفتارهای همه در بازی سرزنش یکسان نیست، اما تحقیقات مختصری که در این زمینه صورت پذیرفته به ما میگوید که چه افرادی بیش از دیگران متحمل آسیب و خطر میشوند. با این وجود، ما میتوانیم ابعاد پذیرش سرزنشها را با چند اصل ساده بیان کنیم. در یک کفهی ترازوی سرزنشهای شدید افرادی قرار دارند که همواره چیزی یا شخصی را برای سرزنش مییابند. فقط به این دلیل که شما تنها فرد حاضر در محل وقوع اشتباه هستید که نباید منجر به سرزنش خودتان شود.
سوختن غذا را میتوان به این واقعیت نسبت داد که شریک زندگیتان به اندازهی کافی در کارهای خانه به شما کمک نمیکند، پس اجبار انجام چندین کار همزمان میتواند شما را از غذای روی گاز غافل کند. احتمالا فرار گربهی شما از خانه باعث نمیشود که گربه را مقصر بدانید، احتمالا همسایهایی که بیموقع با شما احوالپرسی میکند، مقصر اســت. لیز خوردن در پیادهرو که قطعا از ناشیگری و سربه هوایی شما نیست؟ البته که نه، مردم روی برگها لیز میخورند تا با یکدیگر برخورد و ملاقات کنند.
در کفهی دیگر ترازو هم افرادی قرار دارند که در هر موردی فقط و فقط خودشان را سرزنش میکنند، حتی در مواردی که دخالتی در بدشانسی پیش آمده ندارند! این فقط ناشی از تواضع یا قوت قلب دادن به دیگران نیست، برخی افراد حقیقتا خود را عامل همهی اتفاقات بد یا اکثر اتفاقات ناخوشایند قلمداد میکنند.
البته در مواقعی هم که امکان سرزنش دیگران وجود نداشته باشد، این احتمال که سرنوشت یا قدرتهای ماورائی سرزنش شوند، شدت مییابد. قطعا هنگامی که طوفان سهمگین درخت را شکسته و روی بام خانهی شما میاندازد، امکان ندارد که همسر یا خودتان را سرزنش کنید( البته میتوانید همسرتان را برای کوتاه نکردن شاخههای درخت سرزنش کنید). افراد مذهبی اینگونه اتفاقات را امتحانی از جانب قدرتهای ماورائی که یا ایمانشان را محک میزند و یا آنها را به دلیل کاستیهایشان تنبیه میکند، تلقی میکنند.
روانشناسی اجتماعی خصیصههای شخصیتی به مطالعهی موضوعات مرتبط با سرزنش میپردازد. سرزنش خودمان در مواقع بروز خطا یا اشتباه به تمایلات کلی افراد مبنی بر خصیصههای درونی آنها پیوند خورده، اینگونه افراد در مواقع شکست خود را فردی نالایق، احمق و بیمسؤلیت تلقی میکنند. از طرف دیگر، همین تمایلات موفقیتها را به عوامل خارجی از قبیل سرنوشت، شانس یا بخت نسبت میدهد. با این وجود، اینگونه افراد حتی از بار مسؤلیت خطاهای اساسی و رفتارهای منفی خود نیز شانه خالی کرده و آن را بر دوش دیگران میاندازند.
یکی دیگر از حوزههای تحقیق در زمینهی سرزنش به این امر باز میگردد که آیا فقط فردی که مرتکب عمل غیراخلاقی میگردد، سزاوار سرزنش اســت یا خیر. در نظر بگیرید که دو نفر در حال پرتاب آجر به سمت پلی هستند که محل عبور ماشینهاست. آجر یکی از آنها بیآنکه آسیبی به دیگران وارد کند، وسط جاده فرو میآید، اما آجر نفر بعدی به سرنشینان یک خوردو آسیبی جدی وارد کرده و منجر به تصادفی شدید میشود. از نظر تئوری، فردی که آجرش آسیبی به دیگران وارد نکرده نیز به اندازهی فرد دوم مقصر اســت، زیرا هر دو با سوء نیت مرتکب چنین عملی شدند. از یک طرف، شانس اخلاقی بر این باور اســت که چنانچه عمل خطا منجر به آسیب به دیگران شده سزاوار سرزنش اســت، قصد و نیت افراد مهم نیست. بنابراین فردی که آجرش موجب بروز تصادف گشته باید سرزنش گردد و نه فردی که آجرش بدون صدمه به دیگران فرود آمده.
طبق نظر مرکز A&M تگزاس چنانچه با این ادعا که، “اعمال ناشی از بیمبالاتی که منجر به عواقب ناخوشایندی نگردند از مجازات مبرا هستند” و ” مادامی که ارتکاب عمل آسیبی به دیگران وارد نکرده باشد، نباید جرم تلقی شود مگر آنکه واقعا آسیبی در بر داشته باشد.” اگر این نظریه را میپذیرید، برای سرزنش، نتیجه را بر قصد و نیت اخلاقی ارجح میدانید. اما برخی بر این باورند که چنانچه قصد و نیت دو نفر یکسان باشد، هر دو مستوجب سرزنش یکسان هستند. حال آنکه لنچ و تیمش بر این باورند که قضاوت ما همیشه آنقدرها هم منطقی نیست. نکتهی جالب توجه اینکه، مردم به طور ضمنی معتقدند که قصد و نیت بیش از پیامد و نتیجه سزاوار سرزنش اســت، حال آنکه در قضاوت موارد حقیقی، نتیجه و پیامد مد نظر گرفته میشود.
با توجه به این پیشزمینهها، بیائید به چرایی بازی سرزنش بپردازیم:
نامش را هر چه میخواهید بگذارید فرافکنی، انکار یا تغییر موضع. سرزنش به شما کمک میکند تا با اجتناب آگاهانه از نقصها یا کاستیهای خود از عزت نفس خود پاسداری کنید.
مادامی که در گرداب تعارضات مخرب گیر افتادهاید، میتواند از سرزنش به عنوان شگردی قطعی برای آسیب به اطرافیان بهره ببرید.
. خصیصههایی که به آنها چنگ میزنیم، خواه شانس یا تواناییها باشند، میتوانند با تمایلات مبنی بر قضاوتهای غیرمنطقی ما تحریف شده و به گونهایی دیگر جلوه کنند. بدان معنا که گاه بنا بر مصلحت خویش، قصد و نیت و گاه پیامد و نتیجه را مبنای قضاوت قرار میدهیم.
. اقرار به همکاری در یک موقعیت ناخوشایند مستلزم تلاش کمتری نسبت به پذیرش این حقیقت اســت که شما عامل آن بودید، اســت.
. طبق یافتههای همکارم، رابرت فلدمن، همه دروغ میگویند. دروغ گفتن و سرزنش دیگران از پذیرش خطای خود بسیار سادهتر اســت. مطمئنید که هیچکس نخواهد فهمید که چه کسی قهوه را روی زمین ریخته و اتاق را کثیف کرده، پس فردی که حضور ندارد را سرزنش میکنید و به این امید میمانید که سر و کلهی او پیدا نشود.
خلاصه اینکه، بر خلاف بازیهای دیگر، هر چه بیشتر سرزنشبازی کنید، بیشتر میبازید. اگر یاد بگیرید که حتی در مواقع ناخوشایند نیز مسؤلیت کارهای خود را بپذیرید، تجربیاتتان موجب رشد و بالندگی شما میشوند و در نهایت به روابط لذتبخشی دست خواهید یافت.
خبرگزاری آریا - «شیگرو میاموتو» کسی است که سوپرماریو یا همان قارچ خور را خلق کرده و از 30 سال پیش تاکنون تقریبا هر بچه ای حداقل یک بار تجربه بالا و پایین پریدن به آقای قارچ خور را داشته و توانسته شاهزاده را از دست اژدهای آتش خوار نجات بدهد.
هفته نامه همشهری جوان - محمد تقی حاجی موسی: «شیگرو میاموتو» کسی است که سوپرماریو یا همان قارچ خور را خلق کرده و از 30 سال پیش تاکنون تقریبا هر بچه ای حداقل یک بار تجربه بالا و پایین پریدن به آقای قارچ خور را داشته و توانسته شاهزاده را از دست اژدهای آتش خوار نجات بدهد. حالا بعد از این همه سال بار دیگر نسخه ای جدید از این بازی مخصوص موبایل منتشر شده است و سازندگان آن به ویژه خود میامونو امیدوارند استقبال خوبی از آن صورت بگیرد.
میاموتو در مصاحبه ای اعلام کرده این بازی با نسخه های قبلی تفاوت هایی دارد و مهم ترین آن شیوه خریدش است که تلفیقی از رایگان و پولی است و کاربران برای آن که بتوانند به مراحل بالاتر دست پیدا کنند و قفل ها را باز کنند، باید 10 دلار بپردازند و شاید همین پاشنه آشیل نسخه جدید شود و بسیاری از طرفداران ماریو را دلسرد کند.
آن طور که نینتندو و میاموتو گفته اند، آنها مذاکراتی با اپل داشته اند و کمپانی آمریکایی پیشنهاد داده بازی را رایگان منتشر کنند اما در نهایت مذاکرات به همان پرداخت 10 دلاری ختم شده و باید دید از 15 دسامبر و انتشار نسخه ios و بعد از آن نسخه اندرویدی چه اتفاقی برای قارچ خور و دوستانش می افتد؛ قارچ خوری که برای خیلی از جوان های امروز یادآور دوران کودکی است و هنوز می توانند آهنگ آن را با دهان بزنند.
قارچ خور، سال 1985 به دنیا آمد، وقتی بیشتر کسانی که حالا بازی های کامپیوتری می کنند، هنوز به دنیا نیامده بودند. آن موقع نینتندو اوضاع مالی چندان خوبی نداشت اما پاقدم ماریو بسیار خوب بود و توانست شرکت را از ورشکستگی نجات بدهد و تا سه دهه بعد عنوان پرفروش ترین بازی تاریخ را به نام نینتندو و سوپرماریو سند بزند.
در این نزدیک به 30 سال، بیش از 40 میلیون نسخه از بازی در سراسر دنیا به فروش رفت که قطعا تعداد افرادی که تجربه گذر از سد سوسک های زره پوش و لاک پشت های پرنده را دارند، چندین و چند برابر این عدد است، از وقتی نسخه های اولیه قارچ خور منتشر شدند، همین طور قسمت ها و ورژن های جدید هم به آن اضافه شد اما محبوب ترین ورژن، همانی است که روی میکرو می شد بازی کرد و داستان آن از این قرار است؛ یک روز «پادشاهی قارچ» توسط کوپا یا همان اژدهای آتش خوار که می توانست از جادوی سیاه استفاده کند مورد حمله قرار گرفت.
جادوی او مردم سرزمین قارچ را تبدیل به سنگ و آجر و دار و درخت می کرد و همین باعث شد تا پادشاهی سقوط کند. این وسط تنها کسی که می توانست جادوی سیاه را باطل کند، شاهزاده تادستول بود که توسط کوپا به زنجیر کشیده شده بود. ماریو، قهرمان ماجرا، این قضیه را شنید و چون خیلی سر نترسی داشت، برای آزادی شاهزاده و نهایتا ملت قارچ وارد صحنه شد و توانست با انداختن کوپا به درون مواد مذاب، تادستول را آزاد کند، فقط خرش معلوم نشد وقتی پل از زیر پای کوپا کنار می رفت و اژدها توی مواد مذاب می افتاد، خود ماریو و شاهزاده چه جوری باید از آن عبور می کردند که خب قصه همین جا تمام می شود.
اژدر پشمک به سر و رفقا
گیم پلی بازی بسیار ساده بود و جناب ماریو که در مواقعی تبدیل به لوئیجی می شد (در بازی دو نفره ) باید از روی موانع می پرید و با گرفتن سکه ها و رساندن شان به 100، جان می گرفت. این وسط تعدادی جک و جانور مزاحم هم بودند که با زدن روی سرشان و البته پرتاب گلوله های آتشین که حاصل هضم قارچ و گل در معده قارچ خور بود، به فنا می رفتند.
همچنین لوله هایی در بخش های مختلف تعبیه شده بود که می توانست ماریو را به دنیای زیرزمین ببرد و آن موقع بود که ریتم آهنگ عوض می شد و مو به تن گیمر سیخ می شد.
حالا دوباره برویم سراغ دشمنان ماریو که هر کدام کاراکتر خاص خودشان را داشتند و بیشتر شبیه موجودات تراریخته ای بودند که در اثر آزمایش های اتمی به وجود آمده باشند. اولین دشمن که در بدو ورود به مرحله 1-1 به استقبال ماریو می مد، چیزی شبیه به سوسک بود که به زندگی اجتماعی علاقه داشت و معمولا با دوستش در حال قدم زدن بود. این سوسک قرمز، دفاع خاصی نداشت و کافی بود ماریو بپرد رویش و خلاص.
دشمن بعدی ترکیبی از غاز و لاک پشت بود که با پریدن روی لاکش دچار چالش مانکن می شد و توی لاک می رفت. می شد با پرتاب همین لاک به گودال و چاه از دست آن خلاص شد اما گلوله آتشین اسلحه بهتر و مطمئن تری به حساب می آمد.
در مرحله 2-1 که با رفتن به زیرزمین شروع می شد، سوسک های زره پوش که چهره شان شبیه سربازهای نازی و آن کلاه های معروف شان بود، به سمت ماریو حمله می کردند. این دشمنان هم به چالش مانکن علاقه داشتند اما در برابر گلوله نیز مصونیت عجیبی داشتند و تنها راه نجات، پرتاب آنها به زباله دان تاریخ بود. همچنین می شد با گیر انداختن آنها بین دو ستون و ضربه زدن به آنها به تماشای نوسان ابدی شان نشست.
در مراحل بعد، همان غازهای لاک پشتی به زیور بال هم آراسته می شدند که چون وزن شان سنگین بود، در امر پرواز مشکل داشتند و بیشتر پرپر می زدند تا بال گلوله آتشین بلای جان این پرندگان بود. غیر از این موجودات اما موانعی هم سر راه قارچ خور بلا گرفته بود. غیر از این موجودات اما موانعی هم سر راه قارچ خور بلا گرفته بود که گل های آدم خوار بخشی از آنها بودند، چاله و چاه هم سر راه زیاد بود و در برخی مراحل چکش هایی وجود داشت که از غیب یا توسط لاک پشت ها بر سر ماریو پرتاب و تنها با جاخالی رفع و رجوع می شدند.
در مراحل روبرو شدن با اژدها هم تعدادی میله آتشین گردان وجود داشت که با زمان بندی قابل رد کردن بودند و آخرش هم که خود اژدر پشمک به سر با نفس های آتشینش به استقبال ماریو می آمد که به علت فقر بهره هوشی و این که نمی دانست نباید بیاید روی پل و البته عدم توانایی پرش، حداکثر با چهار پرش قارچ خوری مغلوب می شد و به چاه ویل سقوط می کرد.
برخیز و پرچم را بکوب
از آنجایی که در پادشاهی قارچ هیچ بشری وجود نداشت و همه دچار جادو شده بودند، جناب قارچ خور از هر فرصتی برای روحیه دادن به خودش استفاده می کرد و در این امر استعداد خوبی هم داشت.
یکی از این موارد، اجرای رقص پا روی لوله ها بود. نکته بعد، زمانی بود که یک مرحله را تمام می کرد و از فرط خوشی خودش را به میله پرچم می چسباند و هر چه به بالای میله نزدیک تر می شد، خوشحالی اش افزون می گشت و از مکانی نامعلوم برایش توپ در می کردند اما شادی اصلی وقتی بود که ماریو بعد از مرارت های بسیار و کشتن سوسک ها و لاک پشت های غازنما به وصال یار می رسید و چون همه منتظر این لحظه و انبساط درونی وی بودند، خیلی سرد و خشک کنار شاهزاده می ایستاد و انگار که منتظر باشد از او عکس بگیرند به دوربین خیره می شد.
نکته آخر درباره روحیه ماریو تاثیر قارچ بر فرآیند سوخت و ساز بدنی اش بود که خوردن یک دانه از آن باعث می شد سه برابر اولش قد و هیکل به هم بزند و تازه لباسش هم عوض شود و چهره اش شبیه به استالین شود و وقتی این کنار سوسک های ارتش نازی قرار می گیرد، می تواند نشانه ای از دشمنی میاموتو با نبرد بارباروسا باشد.
اگر یک تلگرام باز حرفهای باشید، حتما زیاد پیش آمده که هنگام گشت و گذار در کانالهای خبری و یا سرگرمی و … به پیامهایی برخورده باشید و بخواهید آن را برای خود ذخیره کنید. یا هنگامی که قصد دارید صدایی را برای دوستتان ارسال کنید، پیش از ارسال به آن گوش داده و با اطمینان آن را ارسال نمایید.
اگر هم اهل استیکر بازی هستید پس حتما شده که دوست داشته باشید استیکرها را قبل از ارسال با سایز واقعی دیده و از آن مطمئن شوید… همه این موارد و هزاران مورد دیگر در تلگرام وجود دارد که شما مجبورید انجام دهید ولی گزینهای برای چت کردن در اختیار ندارید.
خب، وقتی تلگرام به شما اجازه میدهد که با خودتان چت کنید، دیگر نگران چه هستید؟! برای این کار دو قدم بسیار ساده پیش رو دارید!
پیش از این شاید میبایست ID خود را همراه با یک @ نوشته و آن را لمس میکردید تا بتوانید با خود چت کنید؛ اما دیگر به این عمل هم نیازی نیست.
ابتدا تلگرام خود را به آخرین نسخه آپدیت کنید.
در صفحه اصلی تلگرام آیکون سه خط موازی گوشه سمت چپ بالا را لمس نمایید!
با باز شدن منوی پیش روی خود، آیکون یک ابر سفید رنگ را میبینید!
خوب آن را لمس نمایید!
تمام!
شما میتوانید به راحتی با خودتان چت کنید!