بامداد-با دقت در آیات قرآن کریم به این نکته بر میخوریم که روز قیامت برای سنجش اعمال آدمی از ترازو استفاده میشود و اگر ترازوی اعمال خوب انسان سنگینتر باشد، در آسایش خواهد بود و اگر ترازوی اعمال بد انسان سنگینتر باشد، در فلاکت و بدبختی و عذاب خواهد بود.
قرآن در این رابطه میفرماید: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً[انبیاء-۴۷]؛ ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت نصب میکنیم، لذا به هیچکس کمترین ستمى نمیشود».
همچنین در آیات دیگری فرمود: «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ، فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ، وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ، فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ، وَ ما أَدْراکَ ما هِیَهْ، نارٌ حامِیَةٌ [قارعه-۶-۱۱]؛ (در آن روز) کسى که ترازوهاى اعمالش سنگین است، در یک زندگى خشنود خواهد بود و امّا کسى که ترازوهایش سبک است، جایگاهش «هاویه» (دوزخ) است و تو چه میدانى هاویه چیست؟ آتشى است سوزان».
اما به راستی منظور از این ترازو چیست؟
ترازو در این دنیا و در بین مردم به وسیله سنجش اشیاء گفته میشود؛ همان وسیلهای که دو کفه دارد و با آن مقدار اشیاء را اندازهگیری میکنند؛ امّا آیا در روز قیامت نیز چنین وسیلهای وجود دارد یا نه ، منظور چیز دیگری است؟
درباره چگونگى وزن اعمال در روز رستاخیز، بحث فراوانى در میان مفسران و متکلمان شده است و از آنجا که بعضى چنین تصور کردهاند که وزن و ترازو، در آن جهان، همانند وزن و ترازو در این جهان است و از طرفى اعمال انسان سنگینى و وزنى ندارد که بتوان آن را با ترازو سنجید، ناچار شدهاند از طریق تجسم اعمال و یا اینکه خود اشخاص را به جاى اعمالشان در آن روز وزن میکنند، مشکل را حل کنند.
ولى اگر زندگى آن جهان را با زندگى دنیا مقایسه نکنیم و توجه داشته باشیم که همه چیز در آن جا با این جا متفاوت است، (درست همانند تفاوتى که میان زندگى جنین در عالم رحم، با زندگى انسان در این دنیا وجود دارد) و نیز توجه داشته باشیم که در فهم معانى الفاظ نباید همیشه به دنبال مصداقهاى موجود و معین رفت، بلکه مفاهیم را از نظر نتیجه بررسى کنیم، مسأله «وزن در روز رستاخیز» کاملاً حل خواهد شد؛ آنچه مسلم است این است که در روز رستاخیز، اعمال انسان با وسیله خاصى سنجیده میشود، نه با ترازوهایى همانند ترازوهاى دنیا.[۱]
امّا در رابطه با اینکه به راستی منظور از این وسیله سنجش و ترازو چیست؛ بین مفسرین و علمای شیعه دو نظر وجود دارد؛ برخی منظور از آن را، نهایت و کمال خود اعمال میدانند، مثلاً نماز کامل و عالی ملاک و میزان تمام نمازهاست؛ در تمام اعمال نیز چنین است و ملاک عالیترین عمل از نوع خود همان عمل است.[۲]
برخی دیگر معتقدند ملاک و میزان در روز قیامت، اولیای الهی و عمل آنهاست، به این معنا که عمل و رفتار آنها میزان است و هر اندازه عمل سایر مردم از حیث اجزاء و شرایط و اخلاص و معنویت به عمل آنان نزدیکتر باشد، عمل آن شخص سنگینتر و هر اندازه دورتر باشد، عمل آن شخص سبکتر خواهد بود.[۳]
اگر به روایات معصومین(علیهمالسلام) رجوع کنیم، خواهیم دید آن بزرگواران نظر دوم را تأیید کرده و بیان کردهاند، این ترازو اولیای خاص الهی هستند.
به طور مثال از امام صادق(علیهالسلام) راجع به آیه «و نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ» سوال شد، حضرت در پاسخ فرمودند: «موازین انبیاء الهی و اوصیای آنان هستند و کسانی که بدون هیچ درنگی وارد بهشت میشوند».[۴]
همچنین در روایات بسیاری بیان شده است امیر مۆمنان و امامان از فرزندان او(علیهمالسلام) ترازوهاى سنجشاند؛ به طور مثال ابن دراج میگوید از امام صادق(علیهالسلام) راجع به آیه پرسیدم حضرت فرمودند: «اَلرُّسُلُ وَ الأئِمَّةٌ مِنْ أهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد(صلیاللهعلیهوآله)».[۵]
شیخ مفید(رحمهاللهعلیه) در شرح این روایات مینویسد: منظور از این روایات این است که آنان ملاک و میزان سنجش اعمال هستند، درست مانند کسی که میگوید سخن فلانی در نزد من، سند و ملاک است؛ لذا در روز قیامت نیز ملاک اعمال اهل بیت است و هر کسی باید بکوشد عمل خود را شبیه آنان قرار دهد.[۶]
البته این دو روایت حضرت، قابل جمع است، یعنی میتوان گفت میزان در روز قیامت هم پیامبران الهی هستند و هم ائمه اطهار(علیهمالسلام)؛ در امتهای پیشین یا مستضعفان فکری که اسلام و تشیّع به آنان نرسیده است، همان پیامبر خود آنها ملاک باشد و در اسلام و کسانی که اسلام را دیده و شنیدهاند، نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) ملاک و میزان باشند.
پینوشت ها:
[۱]. تفسیر نمونه، ج۶، ص ۹۲٫
[۲]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص ۱۱٫
[۳]. تفسیر نمونه، همان.
[۴]. الکافی، ج۱، ص ۴۱۹٫
[۵]. المناقب ج : ۲ ص ۱۵۱٫
[۶]. تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص ۱۱۵٫
منبع: رهروان ولایت
نوشته در روز قیامت ترازوی اعمال چگونه است؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-سوره انبیاء آیه «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ». قیامت نزدیک شد … . چه اتفاقی افتاده است که بیانگر نزدیکتر شدن قیامت و باعث ترس و توجه بیشتر مردم به قیامت باشد؟ از روزی که این آیه نازل شده، صدها سال و دهها نسل گذشته است، اما قیامت به وقوع نپیوسته است!)
نفرموده است که قیامت نزدیک شد [اگر چه این مفهوم را نیز میرساند]، و به فرض که مفهوم همین باشد، زمان نداده است و یا مدتی برای تعیین نزدیکی یا دوری بیان نداشته است که بگوییم: چند قرن گذشت، پس چرا نرسید؟
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ»، یعنی: حساب به مردم نزدیک شد، نه این که مردم به آن نزدیک شدند. چرا که مردم طالب و خواهان نیستند و همچنان از آن غافل هستند (فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ)، اما «حساب» طالب مردم است و به آنان نزدیک میشود. مثل مرگ که در سوره جمعه میفرماید: «این مرگی که شما از آن فرار میکنید، او شما را ملاقات خواهد کرد».
دقت شود که اگر فرموده بود: «یوم الحساب» نزدیک شد و یا فرموده بود: «یقترب الساعة – قیامت نزدیک شد یا میشود»، منظور همان قیامت بود و خبر از نزدیک شدن آن میداد، اما در این آیه، مقصود متذکر نمودن مردم، به یادآوری اصل موضوع «حساب» است، لذا حق تعالی آنان را متذکر شد تا در زمان حیات، از حساب غافل نشوند. انسان با مردنش وارد عرصه حساب میشود، هر چند که قیامت هنوز برپا نشده است.
الف – مردم (جنس انسان)، گاهی نمیدانند؛ و انبیاء و اولیاء و دانشمندان به آنان تعلیم میدهند تا بدانند، اما گاهی میدانند، ولی به خاطر اشتغال و علاقه فراوان به امور دیگری، از آنچه میدانند غفلت میکنند و این اشتغال به یک امر و غفلت از امر دیگر، به حدی میشود که حتی اگر ذکر و یاد آن نیز به میان آید، از آن اعراض میکنند.
لذا در آیه هم به این غفلت از «حساب» اشاره نموده و هم به اعراض از آن؛ و در آیه بعد نیز تکمیل مینماید که هیچ حرف تازهای که برای آنان علم باشد و یا هیچ تذکری که برای آنان یادآوری باشد، از جانب خدا برای آنان نیامد، مگر آن که آن را شنیدند، اما چون مشغول بازی بودند، غفلت و اعراض کردند. لذا میفرماید: هر عملی میکنند، حساب و نتیجه حساب، یعنی بازده عملشان به آنان نزدیک میشود، اما باز غافلند و اعراض میکنند.
ب – اتفاقات بسیاری رخ داد که نشان دهنده نزدیک شدن قیامت نیز بود؛ از جمله ختم نبوت. ختم نبوت یعنی اکمال و اتمام دین، یعنی شریعت نهایی برای همه مردم، یعنی کامل شدن ملزومات هدایت تا آخرالزمان، یعنی نزدیک شدن تحقق تمامی وعدههای الهی و …؛ پس قیامت نیز نزدیک میشود. لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، دو انگشت خود را به هم چسبانده و فرمودند: «بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَة کهَاتَیْن» یعنی: من و قیامت مانند این دو انگشت با هم مبعوث شدیم – ولی آیه مذکور به زمان قیامت یا نزدیکی و دوری آن اشاره ندارد، بلکه به شرح حال مردم و تذکر به آنان تصریح مینماید که حساب و نتیجه اعمال به آنان نزدیک میشود، اما در بازی و غفلت و اعراض به سر میبرند.
وَ هُمْ فى غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ؛ و آنان از نزدیک شدن آن بىخبر و از آن رویگردانند.
آرى، این مردم نه در اندیشه نزدیک شدن هنگامه حسابرسى هستند و نه براى فرارسیدن آن مىاندیشند و آماده مىگردند، بلکه همچنان از اندیشه در مورد آن و آمادگى براى رویارویى با آن رویگردانند و سرباز مىزنند.
آیه شریفه نشانگر این واقعیت است و انسان را به این سو تشویق و ترغیب مىکند که خویشتن را براى رستاخیز و فرا رسیدن آن و حساب و حسابرسى آماده سازد.
فراموش کردن دادگاه عدل قیامت سر چشمه اصلى بدبختی هاى آدمى است، و در این صورت است که آدمی خود را در برابر قانون شکنى ها و مظالم آزاد مى بیند، و این گونه گرفتار مجازات ابدى می شود:
“فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ “؛ سوره ی سجده، آیه ی ۱۴، امروز شما عذاب را، به کیفر فراموشی ملاقات روز قیامت، بچشید؛ زیرا ما هم شما را از یاد بردیم تا عذاب همیشگی را به کیفر کردار زشتی که انجام دادید بچشید.
قرآن تأکید مى کند که حقیقت آخرت در حافظه انسان به طور فطرى منعکس است. آن سان که مى تواند با به کار بردن عقل و تصدیق رسالت پروردگارش از آن نتیجه گیرد ، ولى پرده هاى شهوات که بر روى قلبش افتاده است و افکار باطل او را به فراموشى مى اندازد.
از این رو امروز براى آخرت مهیا نمى شود بلکه همچنان در انحراف و عصیان مى ماند تا مستحق عذاب خدا شود.
منابع:
x-shobhe.com
tahour.net
tebyan.net
نوشته قیامت کی برپا میشود؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-انسان ها به خاطر عوامل متعددی از جمله عدم برنامه ریزی های مناسب برای آینده خود و همچنین عدم وجود نظم در برنامه های خود در مراحل مختلف زندگی با حسرت های بسیار زیادی دست و پنجه نرم می کنند، حسرت هایی که برخی از آنها قابل جبران است و برخی دیگر برای همیشه به عنوان یک غم بزرگ در وجود آدمی جا خوش می کند و هر گز از قلب و فکر انسان بیرون نمی رود.
حسرت هایی چون حسرت احترام و تکریم پدر و مادری که دیگر در میان ما نیستند و یا حسرت و اندوهی که بعد از یک امتحان سخت به سراغ ما می آید که چرا از قبل آمادگی های لازم را کسب نکردم و اکنون با شکستی بزرگ مواجه شدم. و یا حسرت بیداری در دل شب و راز و نیاز با خداوند که روزی به سراغ آدمی می آید چنانچه مولوی می گوید:
جمله شب می رسد از حق خطاب
خیز غنیمت شمر ای بینوا
ور نه پس مرگ تو حسرت خوری
چونک شود جان تو از تن جدا
آیا گناهکاران گمان نمی کنند که در روز جزا برانگیخته خواهند شد.
در آیات الهی به برخی از حسرت هایی که افراد با آنها در دنیا و یا آخرت دست و پنجه نرم می کنند اشاره شده است که از جمله آنها:
۱) حسرت داشتن همنشین خوب در دنیا:
(اى واى، کاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.) (الفرقان: ۲۸)
دوست در زندگی انسان تأثیر بسیاری داشته و نقش مهمی را بازی می کند به همین دلیل اسلام تأکید فراوانی روی شناخت دوست و همنشین دارد.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: سه چیز از نشانه های مۆمن است: ۱-توحید و علم به خدا ۲-علم او به کسانی که آنها را دوست دارد ۳-علم او به کسانی که با آنها دشمن است.
ما در این قسمت، به خصوصیات همنشین خوب و بد، اشاره خواهیم نمود و افرادی را که همنشینی با آنها از نظر اسلام مذموم است، متذکر خواهیم شد.
همنشین خوب چه کسی است؟
درباره همنشین خوب، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) معیارهایی را معرفی می فرماید:
ایشان در پاسخ به این سۆال که همنشین خوب کیست؟ معیارهای زیر را بیان می دارند:
۱٫ دیدارش شما را به یاد خدا بیندازد.
یعنی دوست خوب کسی است که شما با دیدن او، خدا را به یاد آرید؛ یعنی این که رنگ خدایی داشته باشد.
خدا به پیامبرش چنین می فرماید:
«ولا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداوه والعشی یریدون وجهه»
یعنی: از دور خدا پراکنده مکن (ترک معاشرت مکن) با کسانی که به هر صبح و شام، خدا را خالصانه عبادت می کنند.
و در مقابل می فرماید: «واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداوة و العشی یریدون وجهه» یعنی: با کسانی باش که هر صبحگاه و شامگاه، خدا را خالصانه عبادت می کنند.
معاشرت با افرادی که انسان با دیدن آنها یاد خدا می افتد، مایه پیرایش انسان از زشتی ها است. چون انسان در مقابل چنین افرادی، اجازه گناه و معصیت به خود نمی دهد.
۲٫ گفتارش بر علم شما بیافزاید.
معاشرت با عالم، از معاشرت های بسیار ممدوح، و مورد تأکید اسلام است. معاشرت با عالم، در درجه اول، انسان را از ضررهایی که همنشینی با نادان دربر دارد، مصون می دارد و علاوه بر این، مایه آشنایی انسان با علم و ادب است.
امام علی(علیه السلام) در نامه ای به مالک اشتر می نویسد: با دانشمندان زیاد به گفتگو بنشین و با اندیشمندان بسیار به بحث بپرداز.
و امام موسی بن جعفر(علیه السلام) به نقل از پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید: از علما سۆال کن، با حکما آمد و شد داشته باش و با فقرا مجالست نما.
۳٫ عملش، آخرت را به یاد شما آرد.
سومین معیاری که در حدیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده، این است که، می باید با کسی همنشین شد که به واسطه ترس از دوزخ و قیامت، خود را به گناه نمی آلاید؛ و همین امر باعث می شود که انسان با دیدن او و ترسی که از قیامت در وجودش می باشد به یاد آخرت و قیامت افتد. یاد قیامت مهمترین عاملی است که انسان را از گناه باز می دارد.
خداوند در قرآن مجید می فرماید:
آیا (گناهکاران) گمان نمی کنند که در روز جزا برانگیخته خواهند شد. (مطفّفین، ۴ و ۵)
دقت در این آیه شریفه به ما می فهماند که اگر انسان احتمال هم بدهد که قیامتی هست و در حد احتمال به یاد قیامت باشد، دست به گناه نمی زند.
خداوند درباره پیامبران خود می فرماید:
ما آنان را با موهبت ویژهاى که یادآورى آن سراى بود خالص گردانیدیم (ص، ۴۶)
اگر انسان دوستی را انتخاب نماید که با دیدنش به یاد آخرت افتاده و گناه ننماید، دوست کاملی را اختیار کرده است و از مسیر انسانی منحرف نخواهد شد.
از آنچه گذشت می توان علاوه بر خصوصیات دوست خوب، به آداب دوستی هم رسید، یعنی دوستی می باید بر سه محور: علم، یاد خدا و یاد قیامت استوار باشد.
یاد قیامت مهمترین عاملی است که انسان را از گناه باز می دارد.
۲)حسرت پیروی از پیامبر اکرم:
و روزى است که ستمکار دست هاى خود را مى گَزد [و] مى گوید: «اى کاش با پیامبر راهى برمى گرفتم.( الفرقان : ۲۷)
۳)حسرت کافران در پیروزی بر مومنان که هرگز به آن دست پیدا نمی کنند:
(بىگمان، کسانى که کفر ورزیدند، اموال خود را خرج مى کنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند. پس به زودى [همه] آن را خرج مى کنند، و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت؛ سپس مغلوب مى شوند. و کسانى که کفر ورزیدند، به سوى دوزخ گرد آورده خواهند شد.)( الأنفال : ۳۶)
۴)حسرت کوتاهی از انجام دستورات خداوند:
(تا آنکه [مبادا] کسى بگوید: «دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهى ورزیدم؛ بىتردید من از ریشخند کنندگان بودم.)( الزمر: ۵۶)
به همین جهت است که خداوند متعال در آیه ۳۹ از سوره مریم به همه مردم نسبت به روز حسرت هشدار داده است و فرموده است:
(و آنان را از روز حسرت بیم ده، آنگاه که داورى انجام گیرد، و حال آنکه آنها [اکنون] در غفلتند و سرِ ایمان آوردن ندارند.) (مریم : ۳۹)
اما در این میان و با وجود اینکه افراد فراوانی در قیامت غرق در حسرت و اندوه نسبت به گذشته خودشان هستند، حسرت عده ای زبانزد عام و خاص است، حسرتی که سراسر وجود آنان را فرا گرفته است و با حسرت های دیگر به هیچ وجه قابل مقایسه نخواهد بود که از جمله این افراد دو گروه هستند که به آنها اشاره می شود:
۱)کسی که آخرت خود را برای دنیای دیگران بفروشد:
رسول الله صلی الله علیه و آله: پشیمان تر از همه مردم در روز قیامت، مردى است که آخرت خود را به دنیاى دیگرى فروخته است. (کنز العمال، ج ۳، ص ۵۱۰)
۲)کسی از عدالت بگوید و خود عدالت را رعایت نکند:
امام صادق علیه السلام: پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسى است که براى مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد. (وسائل الشیعه، ج۱، ص ۲۹۵)
۳)کسی که مالی را به ناروا فراهم کرده است:
امام علی علیه السلام فرمود: روز قیامت بزرگترین افسوس،ُ افسوس مردی است که مالی را به ناروا گردآورده به دوزخ رود و آن مال را برای کسی به ارث گذارد که در طاعت خداوند سبحان خرجش نموده به بهشت رود. (نهج البلاغه حکمت ۴۲۹)
به امید اینکه سبک و برنامه زندگی خود را به شیوه ای مدیریت کنیم که هیچ گاه گرفتار حسرت و اندوه در زندگی نشویم و همیشه سربلند و پیروز باشیم.
منبع:tebyan.net
نوشته بیشترین حسرت را چه کسانی در قیامت میخورند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-در قیامت هیچ کس به درد هیچ کس نخواهد خورد، در آنجا هر کس خودش تنها با اعمال خود می ماند و شفاعت نیز در هر حالتی پذیرفته نیست!روز قیامت از جاهایی است که در آن عذرخواهی کردن و توبه و اظهار پشیمانی هیچ فایده ای ندارد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»: اى کسانى که کافر شدهاید، امروز عذر نیاورید، در واقع به آنچه مى کردید کیفر مى یابید.
در قیامت هر کس دعا کند مستجاب نمی شود؛ «وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُوْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ».
در قیامت هیچ کس به درد هیچ کس نخواهد خورد، در آنجا هر کس خودش تنها با اعمال خود می ماند و شفاعت نیز در هر حالتی پذیرفته نیست!
در سوره روم آیه ۵۷ نیز می فرماید: «فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ».
عده ای روز قیامت لب به عذرخواهی برمی دارند اما باید بدانیم که عذرخواهی در روز قیامت سود و فایده ای نخواهد داشت هر چند که عذرخواهی واقعی و با نیت اخلاص و خلوص باشد؛ زیرا در قیامت چشمان همگان به حقیقت چنان که باید و شاید روشن می شود و هیچ مطلب پوشیده ای باقی نمی ماند.
در آن حالت که مجرمان، منافقان، کافران، مستکبران و ظالمان با عذاب های الهی رو به رو می شوند از خداوند می خواهند که عذر ایشان را بپذیرد ولی خداوند بیان می کند که قیامت جای عذر خواهی نیست. (توبه آیات ۶۴ و ۶۶ و جاثیه آیات ۳۴ و ۳۵ و نیز روم آیه ۵۷ و غافر آیه ۵۲ و ۱۱ و ۱۲)
این جا که میدان هست و اجازه داده شده است، این جا که عذر خواهى براى ما درجه مى آفریند، گناهان را مى شوید و ما را پاک و نورانى مى کند، از خداى متعال عذر خواهى کنیم
قیامت جای عذرخواهی نیست!
روزى خواهد آمد که خداى متعال به مجرمین بفرماید: «وَلَا یُۆْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ: و آنها را اذن (سخن) گفتن نمىدهند، پس عذر نتوانند آورد (زیرا که عذر ندارند)». (مرسلات: ۳۶)
در قیامت، به ما اجازهى عذرخواهى نخواهند داد، به مجرمین اجازه نمىدهند که زبان به عذرخواهى باز کنند؛ آنجا جاى عذر خواهى نیست.
این جا که میدان هست و اجازه داده شده است، این جا که عذر خواهى براى ما درجه مى آفریند، گناهان را مى شوید و ما را پاک و نورانى مى کند، از خداى متعال عذر خواهى کنیم.
اینجا که فرصت هست، لطف خدا و نگاه محبّت الهى را متوجّه و شامل حال خود کنیم. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»؛ (بقره: ۱۵۲) مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم.
در همان لحظهاى که شما دلتان را متوجّه خداى متعال و خدا را در دل خودتان حاضر مى کنید و به یاد خدا مى افتید، خداى متعال در همان لحظه، چشم لطف و مهر و عطوفتش متوجّه شماست؛ دست لطف و بذل و بخشش او به سوى شما دراز است.
خدا را به یاد خودمان بیندازیم، و الّا روزى خواهد رسید که خطاب الهى به سمت گناهکاران مىآید که «… إِنَّا نَسِینَاکُمْ … »؛ (سجده: ۱۴) ما شما را فراموش کردیم، ما شما را به دست فراموشى سپردهایم، بروید! عرصهى قیامت این گونه است
منبع:tebyan.net
نوشته در قیامت فرصت عذرخواهی نیست اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-در این مقاله بر آن هستیم که به طور اختصاصی به موضوع مجرمان و چگونگی ورود این دسته از مردم در قیامت را با هم مروری داشته باشیم.
مجرمین چه کسانی هستند؟
مجرمین واقعی کسانی هستند که به دلیل دور بودن از ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، به ویژه امام امیر المومنین علی(علیه السلام) از نماز و روزه و خیرات مقبول درگاه الهی به دور بودهاند.
چنانچه پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) ذیل آیۀ شریفه “فِی جَنّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ..”، در مورد «مجرمین» به مولا امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: «یا علی! … والمجرمون هم المنکرون لولایتک …» یا علی! مجرمین همان منکرین ولایتت می باشند. (تأویل الآیات:۲/۷۳۸)
مجرمین واقعی کسانی هستند که از نماز و روزه و … به دور بودهاند
و چه جرمی بالاتر از مخالفت و انکار ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) است که باعثخلود همیشگی در آتش خواهد بود؟!
خداوند در چندین آیه از آیات سخن از مجرمین به میان آورده و برای آنها عذابی دردناک مقرر فرموده است:
“وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ” (مریم/۸۶) و مجرمین را پیاده به سوی آتش دوزخ برانیم. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) به مولا امیرالمومنین (علیه السلام) در تفسیر این آیۀ شریفه فرمودند: «یا علی! … “وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ” و هم اعدائک یساقون إلى النار بلا حساب» یا علی! [مراد از آیه که می فرماید:] «مجرمین را پیاده به سوی آتش دوزخ می کشانیم» آنان دشمنان تو می باشند که بدون حساب آنها را به سوی آتش می کشانند. (تأویل الأیات/۱/۳۰۷)
تشریفاتی مختص مجرمین!
“کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ” (مرسلات/۱۸) ما با مجرمین این گونه رفتار می کنیم.
در آیات قبل از این آیه، خداوند از عذاب های شدید برزخی نسبت به تکذیب کنندگان پیامبران در مورد اوصیائشان و همچنین هلاکت پیشینیان سخن می گوید، سپس می فرماید: “کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ” «ما با مجرمین این گونه رفتار می کنیم» که امام ابا الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) در ذیل این آیه در مورد «مجرمین» فرمودند: «من أجرم إلى آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ورکب من وصیه ما رکب» یعنی کسانی که جرم و بدی به آل محمد(صلی الله علیه و آله) نمودند و در حق وصی رسول الله(صلی الله علیه و آله) آن ظلم را انجام دادند و حق او را غصب کردند [آنان مجرمین هستند]. (الکافی/۱/۴۳۵)
در سوره «حاقه» مى خوانیم: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ، ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ» (سوره حاقه، آیات ۳۰ و ۳۱) «[گویند] بگیرید او را و در غل کشید، آنگاه میان آتشش اندازید.»
و در سوره «دخان» چنین آمده: «خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِیمِ» (سوره دخان، آیه ۴۷) «او را بگیرید و به میان دوزخش بکشانید»!
در آیات متعددى تعبیر به «سوق» و راندن شده است، مانند: آیه ۸۶ سوره مریم: «وَ نَسُوقُ الْمجْرِمِینَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً»؛ «مجرمان را (همچون شتران تشنه کامى که به سوى آبگاه مى روند) به سوى جهنم مى رانیم.»
سیمای مجرمین در قیامت
«یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُوْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالأقْدَامِ؛ تبهکاران از سیمایشان شناخته مى شوند و از پیشانى و پایشان بگیرند.» (آیه ۴۱ الرحمن)
گروهی را از نواصی می گیرند. ناصیه در زبان عربی موی جلوی سر را می گویند. این که در وضو می گویند مسح سر بر ناصیه باشد یعنی بر قسمت جلوی سر باشد. اینجا که دارد: «فیوخذ بالنواصی و الاقدام» گروهی را از ناصیه شان و گروهی را از پایشان می گیرند، اشاره به این است که افراد که اخذ می شوند یک جور اخذ نمی شوند. چرا یک جور اخذ نمی شوند؟ (چون) هر کدام گناهشان در یک جاست. قلابشان همان مرکز گناهشان است.
کسانی که جرم و بدی به آل محمد(صلی الله علیه و آله) نمودند جزء مجرمین هستند
«هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ؛ این است همان جهنمى که تبهکاران آن را دروغ مى خواندند. (الرحمن/ ۴۳)
در سوره روم آیات ۵۵ تا ۵۷ می فرماید: وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ کَذَلِکَ کَانُوا یُوْفَکُونَ
وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالإیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلَکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ
و روزى که رستاخیز بر پا شود مجرمان سوگند یاد مى کنند که جز ساعتى [بیش] درنگ نکرده اند [در دنیا هم] این گونه به دروغ کشانیده مى شدند.
و[لى] کسانى که دانش و ایمان یافته اند مى گویند قطعاً شما [به موجب آنچه] در کتاب خدا[ست] تا روز رستاخیز مانده اید و این روز رستاخیز است ولى شما خودتان نمى دانستید.
و در چنین روزى [دیگر] پوزش آنان که ستم کرده اند سود نمى بخشد و بازگشت به سوى حق از آنان خواسته نمى شود.
خود را از مجرم شدن دور ندانیم!
خداوند متعال در آیه ۳۰ سوره فرقان، شکایت آن حضرت را مطرح کرده و می فرماید:
“وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛ و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند.”
این شکایت گرچه بر اساس ظاهر آیه شامل حال مسلمانانی که دعوت قرآن و پیامبر اکرم را پاسخ ندادند، می شود؛ ولی کافران و مشرکانی نیز دعوت قرآن را نپذیرفتند، در روز قیامت مورد بازخواست قرار می گیرند.
در آیه ۳۱، سوره فرقان، خداوند متعال برای دلداری و دلجویی پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله می فرماید: “وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ وَکَفَى بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا؛ و این گونه براى هر پیامبرى دشمنى از گناهکاران قرار دادیم و همین بس که پروردگارت راهبر و یاور توست.”
امام ابا الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) در ذیل این آیه در مورد «مجرمین» فرمودند: «من أجرم إلى آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ورکب من وصیه ما رکب» یعنی کسانی که جرم و بدی به آل محمد(صلی الله علیه و آله) نمودند و در حق وصی رسول الله(صلی الله علیه وآله) آن ظلم را انجام دادند و حق او را غصب کردند [آنان مجرمین هستند]
یعنی همان طور که مجرمان را دشمن تو کردیم، برای هر پیامبری دشمنی از قومش وجود داشت و معنای قرار دادن دشمن از مجرمان ـ که همان رد کنندگان دعوت قرآن کریم هستند ـ این است که خداوند متعال بر دل های گناهکاران به جرم گناهشان، مُهر می زند، در نتیجه، دشمن حق شده و دعوت کننده به سوی حق را نیز دشمن می دارند و او را رد می کنند.
بنابراین، مجرمان مسلمانان و امت پیامبر اکرم هستند که دعوت قرآن کریم را رد می کنند و پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله نیز از آن ها به پیشگاه خداوند متعال شکایت می برد. (المیزان، علامه طباطبایی؛ ج ۱۵، ص ۲۰۵ و ۲۰۶، تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج ۱۵، ص ۷۶ـ۷۹)
در سوره حجر آیه ۱۲ می فرماید: «کَذلِکَ نَسْلُکُهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ»؛ همان گونه که ما پیام هاى خود را براى امّت هاى گذشته فرو فرستادیم و مورد تکذیب قرار گرفت، این قرآن را نیز به گونه اى در دل هاى این مجرمان راه مى دهیم که سرانجام مورد انکار آنان قرار گیرد.
کلمه سلوک به معناى نفوذ کردن، و نفوذ دادن است.
معناى آیه این است که: وضع رسالت تو و دعوتت به ذکرى که بر تو نازل شده شبیه به وضع رسالت هاى قبل از تو است، همانطور که در آن رسالت ها عکس العمل مردم این بود که رسالت ما را رد نموده، استهزاء کنند، و ما این چنین ذکر (قرآن) را در دل هاى این مجرمین نفوذ داده و داخل مى کنیم.
خداى تعالى با این جمله رسول گرامیش را خبر مى دهد که مجرمین به ذکر ایمان نمى آورند، و این روش در امت هاى گذشته نیز سابقه داشته است، چون سنت آنها نیز این بود که حق را استهزاء کنند و پیروى ننمایند.
مراقب باشیم با دور شدن از حق و خدایی ناکرده مسخره کردن مسائل حق و درست در دسته مجرمین قرار نگیریم.
منابع:
کتاب: برزخ «پس از مرگ چه میگذرد؟»؛ نوشته مهدی فربودی
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن ۶
تبیان
نوشته سیمای مجرمان در قیامت اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-توجه ویژه داشتن، به ارزش و مقام پدر و مادر و احترام به آنها ، محترم دانستن حق دیگران و ترس از ظلم به طرق مختلف به مردم ، شکرگزار بودن در مقابل پروردگار و صدها مورد دیگر از مواردی هستند که با دیدن خلاف این ها، آهی بلند را از ما بلند می کند و با گفتن جمله ی “یاد قدیم ها بخیر” افسوسمان را دو چندان می کند.
در روایتی پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله، به مواردی که در بالا به عنوان مثال اشاره شد ، متذکر شده اند و در این رابطه فرموده اند:
کیفر سه گناه به قیامت نمی ماند (یعنی در همین دنیا مجازات می شود.)
۱ – عاق پدر و مادر
۲ – ظلم و تجاوز به مردم
۳ – ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی. (بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۷۴)
در ادامه در باب این موضوع با ما همراه باشید
این روزها همه چیز عوض شده، خیلی از چیزها رنگ و بوی سابق را ندارد؛ یکی از آنها هم احترام به پدر و مادر است …
گاهی ما چنان با پدر یا مادر خود صحبت می کنیم که گویی طلبکار هستیم و حق و حقوقمان را خورده اند.
گاه در پاسخ محبت بی حد و حصرشان چنان ناسپاسی می کنیم که قلبشان به درد می آ ید.
جوانانی دیده می شوند که سریعاً به پدر و مادرشان پرخاش می کنند، گاه جواب پرسش هایشان را نمی دهند و گاه با بی اعتنایی از کنارشان رد می شوند و بی مهابا انگار نه انگار که خداوند متعال به صراحت گفته است که حتی یک «اف» هم به ایشان نگو.
به رفتار خودمان و اطرافیانمان نگاه کنید ” اف” که خوب است بعضی ها حتی دست تعرض به سمت ایشان دراز می کنند. چه بسیار افرادی که به راحتی به آنها ناسزا می گویند و حتی کتکشان می زنند. این خیلی دردناک است ولی واقعیتی است که وجود دارد.
به خشم آوردن و آزردن و شکستن دل پدر و مادر موجب عاق شدن می شود
مواظب باشیم که عاق نشویم
عقوق والدین عبارت است از: «به خشم آوردن و آزردن و شکستن خاطر پدر و مادر و البته که آزردن یکى از آنها نیز موجب عاق شدن می شود.» [محدث قمی، شیخ عباس،نزهه النواظر فی ترجمه معدن الجواهر، ص ۱۲۸]
در کنار ایمان به خداوند و عدم شرک به او، فرمان به نیکی در حق پدر و مادر داده شده است و از رنجاندن آنان حتی با کوچک ترین کلمه نهی شده است.
در روایات نیز اگرچه عاق والدین را جزء گناهان کبیره شمرده است، [عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، صحت، باب جهاد با نفس، ص ۱۹۸] ولی مانند آیات قرآنی حدی برای این موضوع تعیین نشده است و جهت بزرگ داشت حق والدین، تنها به صرف رنجیده شدن آنان اشاره شده است. [کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافى، مصطفوى،ج ۴ ، ص ۵۰]
به کلمه ظلم و ظالمین در قرآن مراجعه کنید تا ببینید چه جزای بزرگی برای ستمکاران در نظر گرفته شده است. «لَهمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ کذلِک نَجْزِی الظَّالِمینَ؛ برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم»
پس اذیت شدن آنان و رنجیده خاطر شدن والدین ملاکی است برای در نظر گرفتن حقوق واجب والدین.[۵] اگر فرزند در مواردی مخالفت با نظر والدین داشته باشد که این مخالفت موجب اذیت آنان شود، سبب عاق شدنش را فراهم کرده است.
انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است
ظلم به دیگران را جدی بگیریم
از گناهانی که به حکم عقل و شرع بسیار مذمت شده است؛ ظلم است. انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است. زیرا اگر انسان کار خوبی انجام دهد؛ در اصل به خودش خوبی کرده است.
کسی که مثلا دست فقیری را می گیرد، به خویشتن لطف کرده است. بله فرد کمک کننده به فقیر کمکی رسانده است؛ ولی در واقع، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است.
کسی هم که در حق دیگران بدی می کند؛ در اصل به خودش ستم کرده است؛ زیرا در دنیا و آخرت ضرر می کند.
در قرآن مجید، آیات زیادی در مذمت ظلم وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود: «إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ قطعاً برای ستمگران عذاب دردناکی هست» [ابراهیم، ۲۲]
«وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ : ستمگران در عداوت شدید دور از حق[و در برابر حق] قرار گرفته اند» [حج، ۵۳]
«لاَ لَعْنَة اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ؛ آگاه باشید؛ لعنت خدا بر ستمگران باد.»[هود، ۱۸]
«یَوْمَ لَا یَنفَع الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتهمْ و لَهم اللَّعْنَة و لَهمْ سوء الدَّارِ؛ روز قیامت روزی است که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی بخشد و لعنت خدا بر آن ها، و جایگاه بد نیز برای آنان است.» [غافر، ۵۲]
«وَاللّه لاَ یحِبّ الظَّالِمِینَ؛ خداوند ستمکاران را دوست ندارد» [آل عمران، ۵۷]
به کلمه ظلم و ظالمین در قرآن مراجعه کنید تا ببینید چه جزای بزرگی برای ستمکاران در نظر گرفته شده است. «لَهم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ؛ برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم.» [اعراف، ۴۱]
در روایتی امام باقر علیه السلام ظلم را به سه دسته تقسیم می کنند:
ظلم و ستم سه گونه است: ستمی که خدا می آمرزد، ستمی که خدا نمی آمرزد و ستمی که خدا رها نمی کند. آن که خدا نیامرزد؛ شرک به خداست و آن که می آمرزد؛ ستم بر نفس است و آن که وا نگذارد، حق بندگان است بر یکدیگر. فرمود: آنچه مظلوم از دین ظالم بستاند؛ بیشتر از آن است که ظالم از دنیای مظلوم می ستاند» [بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۱۱]
فردای قیامت، کارهای نیک ظالم را بر می دارند و به مظلوم می دهند و همین طور گناهان مظلوم را به ظالم می دهند.
در سخنان حضرت علی (علیه السلام) برای ستمگر سه نشانه و علامت بیان شده است:
الف- نسبت به کسی که برتر از اوست نافرمانی می کند.
ب- بر آنکه فروتر از اوست به چیرگی ستم می کند که این شیوه بسیاری از حاکمان لاابالی بوده و می باشد.
ج- ستمگران را یاری و پشتیبانی می دهد. [دشتی، محمد؛ حکمت ۳۵۰]
و هر کس شکر کند به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید به زیان خویش نموده است
سپاسگزار باشید
تا به حال چقدر برایتان پیش آمده که در مقابل خیر و نیکی که به دیگران کرده اید، از طرف مقابل ضربه ای خورده اید که تشکر که هیچ، نمای کاملی از ناسپاسی بوده است؟!
حال ببینید ما بندگان خدا چقدر از این رفتارها در مقابل خداوند داریم و جا دارد که خدا با ما چه بکند؟
در قرآن آیات بسیاری در نکوهش کفران نعمت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
«…لَئِن شَکَرْتمْ لأَزِیدَنَّکمْ وَلَئِن کَفَرْتمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ: … اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است.» [ابراهیم/۷]
در آیه دیگری، در سوره نمل خداوند، شکر و کفران نعمت را فایده و ضرری برای خود بنده می داند؛ زیرا اگر خداوند، بندگان را از ناسپاسى برحذر مى دارد و به سپاسگزارى دعوت مى نماید به خاطر این نیست که براى او تفاوتى مى کند؛ چرا که خداوند در فرض ناسپاسى نیز در بسیارى از اوقات به لطف و کرم خویش ادامه مى دهد شاید بیدار شوند و خود را از انعام پروردگار، بر اثر ناسپاسى محروم نکنند بلکه این شکرگزاری به سود خود بنده می باشد: «.. أَأَشْکر أَمْ أَکْفر وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکر لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ : … و هر کس شکر کند به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است که) پروردگار من غنی و کریم است.» [نمل /۴۰]
و در آیه ای دیگر برای کسانی که کفران نعمت می کنند مثلی زده و می فرماید: «وَضَرَبَ اللّه مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقهَا رَغَدًا مِّن کلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّه لِبَاسَ الْجوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانواْ یَصْنَعونَ: خداوند (براى آنها که کفران نعمت می کنند) مثلى زده است: منطقه آبادى را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش به طور وافر از هر مکانى فرا می رسید اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند به خاطر اعمالى که انجام می دادند لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانید.» [نحل / ۱۱۲]
منابع:
سبطین
سایت پژوهش
اسلام پدیا
بامداد-آیا بهشت و جهنم در روز قیامت، بر روی کره ی زمین تشکیل می شوند، یا در کره ی جداگانه ای می باشند؟ مردم در آن جا چگونه زندگی می کنند؟ آیا به صورت روح و بدون عضو جسمانی زندگی می کنند، یا این که با همین بدن و اعضای جسمانی؟
این سؤال از دو قسمت تشکیل شده است:
۱ ـ آیا بهشت و جهنم در کره ی زمین تشکیل می شوند یا در کره ای دیگر؟
۲ ـ آیا بهشت و جهنم و معاد فقط روحانی است یا جسمانی هم هست؟
پیش از شروع پاسخ، به چند نکته اشاره می شود:
مراد از بهشت و جهنم چیست؟
از مجموع تعبیراتی که در آیات قرآن و روایات اسلام آمده، بهشت و دوزخ به سه معنای مختلف اطلاق شده است که عبارت اند از:[۱] بهشت دنیا: این بهشت از نظر ظاهر، همان باغ های خرّم و سرسبز این جهان هستند. قرآن درباره ی قوم سبا می فرماید: لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُور); «برای قوم سبا در محل سکونت شان نشانه ای بود، دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید، شهری است پاک و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده.[۲] به احتمال قوی، بهشت آدم(علیه السلام) نیز یکی از همین باغ های خرّم و با طراوت زمین بوده است.[۳] بهشت و دوزخ برزخی: این بهشت و دوزخ، کانونی از نعمت برای نیکوکاران و عذاب برای بدکاران در جهان برزخ است; یعنی عالمی که در میان دنیا و آخرت قرار دارد و آیه ی ۱۶۹، سوره ی آل عمران نیز به این معنا اشاره دارد که می فرماید: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون); «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگان اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».
بهشت و دوزخ رستاخیز: که گاهی از آن تعبیر به «جنه المأوی» می شود.[۴]
در این که بهشت و دوزخ به دو معنای اول، هم اکنون وجود دارند، بحثی نیست: اصل سخن در مورد بهشت به معنای سوم است که آیا این بهشت بر روی کره ی زمین تشکیل می شود یا در جای دیگری.
مقدمه ی دوم که باید روشن شود، این است که آیا بهشت و جهنم هم اکنون وجود دارند یا خیر؟ زیرا اگر معتقد باشیم که بهشت و جهنم هنگام قیامت ایجاد می شوند، دلیلی ندارد که در مورد محل آن ها بحث کنیم که آیا این ها در روی کره ی زمین ایجاد می شوند، یا در جای دیگری; زیرا در روز قیامت، زمین متلاشی می شود: (وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَة); «و زمین و کوه ها از جا برداشته می شوند و یک باره در هم کوبیده و متلاشی می گردند».[۵]و لذا جای این بحث نخواهد بود. به هر حال دو دیدگاه در این رابطه بیان گردیده است:
۱ ـ برخی از دانشمندان شیعه و سنی، مثل سید مرتضی و سید رضی (ره) و هم چنین عبدالجبار و ابوهاشم می گویند: بهشت و جهنم، اکنون وجود ندارند; و بعد ایجاد می شوند.[۶] ۲ ـ اکثریت دانشمندان اسلامی معتقدند که بهشت و جهنم، هم اکنون وجود خارجی دارند، و دلیل هایی از آیات نیز برای این مدعی بیان کرده اند، از جمله: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى); «و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد نزد سدرة المنتهی که جنة المأوی در آن جا است.»[۷]پس جنة المأوی وجود دارد که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)آن را نزد سدرة المنتهی مشاهده کرده است.
(وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین); «شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن، آسمان ها و زمین است، و برای پرهیزگاران آماده شده است.»[۸]
(… فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرین); «از آتشی بترسید که هیزم آن مردم و سنگ ها است و برای کافران آماده شده است».[۹]
(… وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرین); «جهنم کافران را احاطه کرده است».[۱۰]
از این آیات و آیات دیگری شبیه به این ها که کلمه ی «اعدت» یعنی آماده شده است را به کار برده اند، استفاده می شود که بهشت و جهنم هم اکنون وجود دارند. با توجه به این دو مقدمه، حال به اصل سؤال می پردازیم; بهشت و جهنمی که اکنون وجود دارند کجا هستند؟ آیا این ها در روی زمین هستند یا جای دیگر؟
اکثریت دانشمندان اسلامی معتقدند که بهشت و جهنم، هم اکنون وجود دارند
در این جا چند نظریه وجود دارد که عبارت اند از:[۱۱] ۱ ـ بهشت و جهنم در باطن و درون این جهان اند ولی ما نمی توانیم با این چشمان آن ها را ببینیم; همان گونه که موجودات بسیاری هستند که با چشم ما قابل درک نیستند; ولی اگر دید و درک دیگری داشتیم می توانستیم هم اکنون آن ها را ببینیم; کما این که از برخی احادیث نیز استفاده می شود که بعضی از مردان خدا، با توجه به درک و دید واقع بینانه ای که در این جهان داشته اند، بهشت و جهنم را نیز با چشمان حقیقت بین خود می دیدند. برای روشن شدن مطلب مثالی می زنیم:
فرض کنید فرستنده ی نیرومندی در یک نقطه ی زمین وجود داشته باشد که به کمک ماهواره های فضایی، امواج آن به سراسر کره ی زمین پخش می شود; هنگامی که در یک مجلس معمولی نشسته باشیم، صدای گفت و گوی اطرافیان را می شنویم اما صداهایی را که آن فرستنده پخش می کند نمی شنویم; گر چه امواج آن همه ی اطراف ما را احاطه کرده باشد. ولی اگر دستگاه داشته باشیم که آن امواج را بگیرد می توانیم صداهای فرستنده را نیز بشنویم; بهشت و جهنم نیز به همین صورت است; یعنی گر چه در باطن و درون این جهان هستند و همه ی اطراف ما را احاطه کرده اند ولی اگر چشم حقیقت بین وجود نداشته باشد، آن ها دیده نمی شوند.
۲ ـ عالم آخرت و بهشت و جهنم، محیط بر این عالم است و به اصطلاح، این جهان در شکم و درون آن جهان قرار گرفته است; مانند عالم جنین که در درون عالم دنیا است و عالم جنین خود عالم مستقلی است اما جدای از این عالمی که در آن هستیم نیست بلکه در درون آن است. عالم دنیا نیز نسبت به عالم آخرت همین حال را دارد; یعنی در درون آن قرار گرفته است.
۳ ـ بهشت فوق آسمان های هفت گانه است و دوزخ در زمین هفتم می باشد.[۱۲] با توجه به این نظریات، آن چه که به نظر می رسد و می توانیم با استفاده از آیات و روایات آن را ثابت کنیم، دیدگاه سوم می باشد که در میان مفسران شیعه و سنی، طرف داران زیادی دارد. در این باره دلایل گوناگونی از آیات و روایات بیان شده که به دلیل طولانی شدن بحث، شما پرسش گر عزیز را به منابع تحقیق راهنمایی می کنیم. که معاد هم در مرحله ی جسم و هم در مرحله روح، تحقق می پذیرد; وگرنه حورالعین و قصرها و انواع غذاهای بهشتی و لذت های مادی برای روح به تنهایی معنا ندارد.[۱۳]
پی نوشت ها:
[۱] – آیت الله مکارم شیرازی، معاد و جهان پس از مرگ، ص ۳۹۵٫
[۲] ـ سوره ی سبا، آیه ی ۱۵٫
[۳] ـ همان.
[۴] ـ همان.
[۵] ـ سوره ی الحاقه، آیه ی ۱۴٫
[۶] ـ مکارم شیرازی، همان.
[۷] ـ سوره ی النجم، آیات ۱۵ تا ۱۳٫
[۸] ـ سوره ی آل عمران، آیه ی ۱۳۳٫
[۹] ـ سوره ی بقره، آیه ی ۲۴٫
[۱۰] ـ سوره ی توبه، آیه ی ۴۹٫
[۱۱] ـ تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۹۴٫
[۱۲] ـ تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۹۴٫
[۱۳] ـ تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۴۸۹٫
منبع:andisheqom.com
یکی از آن براهین این بود که خدای سبحان حق محض است و حق صرف هرگز کار باطل نمیکند، پس عالم که فعل خداوند است هدفی دارد. و برهان دیگر این بود که جهان آفرینش بیمقصد، یاوه است، و مبدأ حکیم کار بیهوده نمیکند، پس برای جهان خلقت مقصدی است، و آفرینش عبث نخواهد بود. برهان دیگر این بود که خدای سبحان عادل است، و عادل هرگز ستم نمیکند و اگر به جزا و کیفر مجرمین، و وارستگان، رسیدگی نشود ظلم خواهد شد، پس حتماً معاد که همان روز حساب است، ضروری میباشد که هم به پاداش نیکان رسیدگی شود و هم کیفر بدان مورد توجه قرار گیرد.
و این مضمونی که در سورهی «حم دخان» هست، در سورهی «حم سجده» و «حم احقاف» که آنها هم از «حوامیم سبعه» به شمار میروند آمده.پینوشتها
1. سورهی دخان، آیهی 35.
2. سورهی دخان، آیهی 36.
3. سورهی جاثیه، آیهی 21.
4. سورهی جاثیه، آیهی 22.
5. سورهی بقره، آیهی 147.
6. سورهی جاثیه، آیهی 22.
7. سورهی احقاف آیهی 17.
8. سورهی احقاف آیهی 17.
9. سورهی احقاف آیهی 17.
10. سورهی احقاف آیهی 17.
11. سورهی دخان، آیات 40 و 41.
12. سورهی بقره، آیهی 166.
13. سورهی مؤمنون، آیهی 101.
14. سورهی بقره، آیهی 254.
15. سورهی زخرف، آیهی 86.
16. المیزان ج18 ص 162.
17. سورهی دخان، آیهی 42.
18. سورهی دخان، آیات 43و 44.
19. سورهی صافات، آیهی 64.
20. سورهی جن، آیهی 15.
21. سورهی بقره، آیهی 24.
22. سورهی نحل، آیهی 76.
23. سورهی نساء، آیهی 56.
24. سورهی دخان، آیات 45 و 46.
25. سورهی مدثر، آیهی 31.
26. سورهی دخان، آیهی 47.
27. سورهی ابراهیم، آیهی 17.
28. سورهی اعلی، آیهی 13.
29. سورهی دخان، آیهی 48.
30. سورهی دخان، آیهی 49.
31. سورهی حجرات، آیهی 13.
32. سورهی منافقون، آیهی 8.
33. سورهی دخان، آیهی 50.
34. سورهی دخان، آیهی 9.
35. سورهی دخان، آیهی 51.
36. سورهی انعام، آیهی 82.
37. توحید صدوق، ص 24.
38. توحید صدوق، ص 28.
39. توحید صدوق، ص 28.
40. سورهی بقره، آیهی 25.
41. سورهی فجر، آیات 29 و 30.
42. احتجاج طبرسی، ج1 ص 258.
43. احتجاج طبرسی، ج1 ص 258.
44. احتجاج طبرسی، ج1 ص 258.
45. سورهی قمر، آیات 54 و 55.
46. سورهی دخان، آیهی 53.
47. سورهی الرحمن، آیهی 54.
48. سورهی دخان، آیات 54 و 55.
49. سورهی انسان، آیهی 6.
50. سورهی یس، آیهی 57.
51. سورهی یونس، آیهی 10.
52. سورهی دخان، آیهی 56.
53. سورهی غافر، آیهی 11.
54. سورهی مؤمنون، آیهی 112.
55. سورهی جاثیه، آیهی 24.
56. سورهی جاثیه، آیهی 26.
57. سورهی دخان، آیهی 56.
58. سورهی دخان، آیهی 57.
59. سورهی دخان، آیهی 58.
60. سورهی دخان، آیهی 59.
زقوم نام درختی در جهنم است. زقوم دارای میوه های بسیار بدطعم همانند فلز گداخته است. زقوم تنها طعامی است که در اختیار جهنمیان قرار داده می شود
زقوم نام درختی است که به گفته قرآن در قعر آتش جهنم رشد میکند. بر این درخت میوهای میروید که غذای جهنمیان است. میوه های این درخت به شکل سرهای شیاطین می باشند که دوزخیان از آن ها می خورند و در دل آن ها همچون فلز گداخته قلیان می کند و در پی آن آب جوش می نوشند.
در این سوره ها، قرآن در کنار برشمردن پاداش هایی که برای نیکوکاران در جهان آخرت و بهشت وجود دارد به پذیرایی جهنمیان با زقوم اشاره کرده و آن ها را به ترک گناه دعوت می نماید.
آن طور که از روایات اسلامی برداشت می شود، این درخت در نقطه مقابل و متضاد درخت طوبی که درختی بهشتی است، قرار دارد. از این درخت به درخت شقاوت نیز تعبیر شده است که هر شخص گناه کار به میزان شرک، گناه خود از این درخت در دل خود ریشه دارد و در تعبیر دیگری هر کس با انجام هر گناه، خود را به شاخه ای از این درخت آویزان می کند.
در سه جای قرآن و به طور مشخص در آیه ۶۲ سوره الصافات، در آیه ۴۳ سوره الدخان و آیه ۵۲ سوره الواقعه، از کلمه زقوم یا درخت زقوم استفاده شده است؛
أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِى أَصْلِ الْجَحِیمِ. "سوره صافات آیات ۶۲ تا ۶۴"
آیا آن (نعمتهاى بهشتى) براى پذیرایى بهتر است یا درخت زقوم؟ همانا ما درخت زقوم را وسیله شکنجه و درد و رنج ستمگران (کافران) قرار دادهایم. همانا این درخت از عمق دوزخ می روید.
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّآلُّونَ الْمُکَذِّبُونَ لَأَکِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ."سوره واقعه آیات ۵۱ تا ۵۲"
همانا، اى گمراهان انکار کننده! حتماً از درختى (بد منظر و بد طعم و بد بو) که زقّوم است خواهید خورد.
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِى الْبُطُونِ کَغَلْىِ الْحَمِیمِ خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِیمِ ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ "سوره دخان آیات 43 تا 50"
مسلماً درخت زقوم غذاى گنهکاران است. همانند فلز گداخته در شکم ها مى جوشد. جوششى همچون آب سوزان! (آنگاه به مأموران دوزخ خطاب مى شود:) این کافر مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید. سپس بر سر او از عذاب جوشان بریزید. (به او گفته مى شود:) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى! این همان چیزى است که پیوسته در آن تردید مى کردید!
"شجره" همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید و قرائن نشان می دهد که منظور از آن در اینجا، گیاه است. اما «زقوم»؛ در کتاب لسان العرب آمده است: این ماده در اصل به معنی بلعیدن است. سپس می افزاید: هنگامی که این آیه نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمی روید؛ چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟
در آنجا مردی بود از آفریقا؛ او گفت: زقوم در زبان ما آفریقائیان به معنی «کره و خرما» است. ابوجهل برای تمسخر صدا زد: کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم! آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند: «محمد در آخرت، ما را به اینها می ترساند!» قرآن نازل شد و پاسخ دندان شکنی به آنها داد که در آیات بعد میخوانیم.
در آیات بعد، قرآن
کریم به برخی ویژگیهای این گیاه می پردازد که آنها مایه عذاب و رنج بودن آن برای
ظالمان است (إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ). سپس میافزاید: آن درختی
است که از قعر جهنم می روید (إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ) و
بعد می فرماید: شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است (طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُۆُوسُ الشَّیَاطِینِ).
تشبیه شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد، در ذهن خود برای آن قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن قیافه ای زیبا و دوست داشتنی. |
برای همین در عکسهایی که مردم برای فرشتگان می کشند زیباترین چهره ها را ترسیم می کنند و برای شیاطین و دیوها بدترین چهره ها را، در حالی که نه فرشته را دیده اند و نه دیو را.
در تعبیرات روزمره نیز بسیار دیده می شود که می گویند: فلان کس مانند جن است؛ یا قیافه اش مثل دیو است! اینها همه تشبیهاتی است بر اساس تصورات ذهنی انسانها از مفاهیم مختلف که ادبیات قرآن هم در بیشتر موارد منطبق با همین ادبیات عامیانه است.
آخرین نکته ای که در این آیات درباره گیاه زقوم بیان شده است پر شدن شکم ظالمان مغرور از آن است (فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِۆُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
از قرآن کریم به خوبی استفاده میشود که در روز قیامت، به حساب افراد و نحوه عملکرد آنان در دنیا رسیدگی میشود:
«وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى بِنا حاسِبینَ»[۱]
خداوند متعال میفرماید: ما در روز قیامت، ترازوهاى عادلانه میگذاریم و اعمال نیک و بد انسانها را با آن میسنجیم. در آن روز، به هیچ کس هیچ گونه ظلم و ستمی نمىشود و از استحقاق کسی کاسته نمىگردد و اگر عمل مکلف به وزن دانه خردلى هم باشد، آن را مىآوریم و همین کافى است که ما حسابگر و حسابرس باشیم.
همچنین قرآن کریم در آیه دیگری با عبارت «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۲]، بر سۆال از همه اعمال انسان در قیامت تأکید میورزد و در آیاتی نیز مصادیق سۆالات قیامت را بیان میفرماید.[۳]
حسابرسی نیکوکاران
آیات شریفه قرآن کریم در موضوع معاد و نیز روایاتی که در این زمینه وجود دارد، نشانگر سختی قیامت و دقیق بودن حسابرسی اعمال است، امّا باید دانست که حسابرسی در قیامت با همه سختیها و مشکلات خود، برای مۆمنین و کسانی که با عنایت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» زیر لوای حمد قرار گرفتهاند و از آب کوثر سیراب گشتهاند، لحظهای بیش نخواهد بود. این افراد، با توجه به لیاقتی که در دنیا و در پرتو پیروی از اهل بیت«سلاماللهعلیهم» کسب کردهاند، بنا بر تعبیر روایات، مانند برق جهنده، به بهشت و جایگاه خود خواهند رسید.
به نظر میرسد منظور از اصحاب «اعراف» که قرآن کریم از آنان سخن میگوید نیز شیعیان و پیروان اهل بیت«سلاماللهعلیهم» هستند که در قیامت، زیر لوای حمد قرار میگیرند و در آن جایگاه فرحبخش، به تماشای محشر و محاسبه اعمال و وضعیّت مردمان مینشینند تا حسابرسی تمام شود و از جایگاهی که دارند و از تماشای صحنه محشر، لذّت میبرند.
حسابرسی بدکاران
در مورد بدکاران، وضعیّت بسیار سخت و ناراحت کننده خواهد بود. بر عکس نیکوکاران که با نور ایمان و نور ولایت راه خود را مییابند و در یک لحظه نجات پیدا میکنند، بدکاران در تاریکی و ظلمت مطلق به سر میبرند و باید سختی روزهای متعدّد و بسیار طولانی قیامت را تحمّل کنند و به سۆالاتی که از آنها پرسیده میشود، پاسخ گویند. آنان در ظلمت و تاریکی، همدیگر را نمیبینند و در آن صحرای پرهیاهو به همدیگر تنه میزنند و موجبات ناراحتی یکدیگر را فراهم میکنند. خلاصه به تعبیر قرآن کریم، شومی و بدبختی گریبانگیر بدکاران و گناهکاران است:
«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ، لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ، إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ، وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظیمِ»[۴]
دست چپیها (کسانی که نامه عملشان به دست چپ داده شده است)، بسیار شومند. آنان زیر هرم و دود جهنّم هستند. آتش و دودی که خودشان به واسطه اعمال دنیوی خود، مانند پیروی از هوی و هوس، تجمّلگرایی، اسراف و … به وجود آوردهاند. آنان با اصرار بر گناه و تن دادن به خواهشهای نفسانی و شهوانی، این آتش و درد و رنج را برای خود فراهم ساخته و چارهای از آن ندارند.
قرآن کریم بارها در تشریح مسائل و وقایع قیامت، بر این نکته تأکید میفرماید که قیامت برای بدکاران بسیار سخت و برای نیکوکاران آسان و راحت است. همچنین منشأ این سختی و یا آرامش و راحتی در قیامت را اعمال خود انسانها در دنیا برمیشمرد. کسی که در دنیا خود را در مسیر ولایت و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» قرار داده است، در آخرت نیز از هدایت و نور آنان، از کوثر و لوای حمد ایشان، برخوردار میشود و آنکه در دنیا، راه آن بزرگواران که راه هدایت و رستگاری است را طی نکند و در ظلمت و تاریکی خواهشهای نفسانی قدم بردارد، در قیامت نیز در تاریکی مضاعف خواهد بود و بابد متحمّل سختی و مشقّت فراوانی شود.
مواقف قیامت
از قرآن و روایات معلوم مىشود که در قیامت، مواقف بسیارى برای حسابرسی به حساب بندگان وجود دارد. از جمله مواقف قیامت، می توان به مواقف اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، نماز و حق النّاس اشاره کرد که از بندگان راجع به محبّت و ولایت اهل بیت، اهمیّت آنان به نماز و میزان مراعات حقّ النّاس سۆال میشود و اگر پاسخ قانع کنندهای نداشته باشند، حق عبور از آن مواقف را ندارند.
گذر از مواقف قیامت، به تعبیر قرآن کریم، پنجاه هزار سال طول میکشد. قرآن، هنگام بیان شدّت حسابرسی در قیامت و سختی آن، یکجا میفرماید: قیامت هزار سال است[۵] و در جای دیگر میفرماید: پنجاه هزار سال طول میکشد![۶] امام صادق «سلاماللهعلیه» در توضیح این مطلب فرمودهاند:
«فَإِنَّ فِی الْقِیَامَةِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مِثْلُ أَلْفِ سَنَةٍ- مِمَّا تَعُدُّونَ ثُمَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَة»[۷]
یعنی قیامت پنجاه موقف دارد که هر موقف آن، هزار سال طول میکشد! البته این سختیها و طول کشیدن قیامت، برای مۆمنین و نیکوکاران، لحظهای بیش نیست و بسیار گذراست، چنانکه وقتی به پیامر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» عرض شد که حسابرسی در قیامت چقدر طولانی و سخت است!؟ فرمودند: برای مۆمن یک لحظه است، و کمتر از خواندن یک نماز در دنیا طول میکشد.
«وَ الّذی نَفسِ مُحمَّد بِیَده إنَّه لَیَخِّفُ علَى المُۆمِن حتّى یَکون أخفّ عَلیه مِن صَلاة مَکتوبَة یُصلیها فی الدُّنیا»[۸]
در واقع، صدمات و سختیهای مۆمن حقیقی در دنیا و ریاضتهای دینی او، موجبات آرامش و راحتی او را در قیامت فراهم میسازد. بنابراین هرچه مۆمنین بیشتر در انجام واجبات و عبادات کوشا باشند و از گناه و نافرمانی خداوند اجتناب ورزند، در قیامت، راحتتر و شادتر خواهند بود.
با این وجود، آیا واقعاً ارزش ندارد کسی هشتاد سال یا در نهایت صد سال زندگی دنیا را، در مضیقه و مشقّت باشد و پا روی هوا و هوس و شهوات خود بگذارد تا پنجاه هزار سال در رفاه و آسایش باشد؟ مسلّما ارزش دارد. در حالی که زمان قیامت، فقط پنجاه هزار سال حسابرسی نیست، بلکه برای همیشه و ابدی خواهد بود.
پی نوشت ها :
۱٫ انبیاء / ۴۷
۲٫ نحل / ۹۳
۳٫ زخرف / ۴۴، تکاثر / ۸، زخرف / ۱۹، نمل / ۵۶ و …
۴٫ واقعه / ۴۶-۴۱
۵٫ سجده / ۵ : «کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»
۶٫معارج / ۴: «کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ»
۷٫ أمالیللمفید، صص ۲۷۵-۲۷۴
۸٫ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۳۱
منبع:tebyan.net
almazaheri.com
نوشته برای مومنان شیرین ترین لحظه قیامت چه لحظه ای است؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.