مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (ع) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان

[ad_1]
برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی

برجام‌زدگی-و-در-برجام‌ماندگیدستمایه این نوشتار، «خطر برجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی» است. با وجود اهمیت برجام، موضوعاتی بسیار مهم‌تر ادامه ...

روغن آووکادو در مقابل روغن زیتون

روغن-آووکادو-در-مقابل-روغن-زیتونروغن آووکادو و زیتون دو نمونه از سالم ترین روغن ها بوده و فواید فراوانی برای پوست و مو دارند. این دو ادامه ...

روش های مؤثر قابل توجه به منظور استفاده از روغن کامفور برای درمان آکنه

روش-های-مؤثر-قابل-توجه-به-منظور-استفاده-از-روغن-کامفور-برای-درمان-آکنهدرخت کافور بومی چین و ژاپن می باشد. این درخت در آرژانتین، برزیل، ماداگاسکار و آمریکا نیز یافت می شود. ادامه ...

روش های منحصر به فرد مراقبت از مو با روغن آوکادو

روش-های-منحصر-به-فرد-مراقبت-از-مو-با-روغن-آوکادوروغن آوکادو دارای مصارف و فواید مختلفی می باشد و یکی از مهم ترین فواید این روغن استفاده از آن در مراقبت ادامه ...

روش های طبیعی کاهش کلسترول

روش-های-طبیعی-کاهش-کلسترولکلسترول ماده ای شبیه چربی بوده که برای تولید سلول های سالم، هورمون های خاص، غشاهای سلولی، ویتامین D و ادامه ...

روش های طبیعی برای بهبود سیستم ایمنی بدن

روش-های-طبیعی-برای-بهبود-سیستم-ایمنی-بدنبا آلودگی روز افزون و گونه های جدید عوامل بیماری زا با گذشت هر ثانیه، مهم ترین سلاح برای زنده ماندن، ادامه ...

روش های درمان طبیعی آکنه

روش-های-درمان-طبیعی-آکنهآکنه، یکی از رایج ترین بیماری های پوستی بوده که بزرگسالان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد، در این ادامه ...

رژیم غذایی افراد مبتلا به دیابت نوع 1

رژیم-غذایی-افراد-مبتلا-به-دیابت-نوع-1برنامه های غذایی خاصی برای بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 وجود دارد. این افراد باید سطوح قند خون خود را ادامه ...

راهنمایی کلی استفاده از روغن آرگان برای درمان آکنه

راهنمایی-کلی-استفاده-از-روغن-آرگان-برای-درمان-آکنهاستفاده ی منظم از روغن آرگان که یک منبع عالی از ویتامین E و آنتی اکسیدان هایی مانند فنول ها و کاروتن ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عداستان غدیر خم سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می‌گشت، گروه انبوهی مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی ع داستان غدیر خم سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می‌گشت، گروه انبوهی که مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

تبیین شیوه‌های تربیتی امام رضا (ع) در راستای ایجاد سبک زندگی اسلامی بر مبنای تحلیل محتوای دعاهای صحیفه‌ی رضویه

[ad_1]
نویسندگان:
محمد جانی‌پور (1) - علی سروری مجد (2)

چکیده

یکی از مهم‌ترین وظایف ائمه اطهار (علیهم السلام) ترویج معارف دین اسلام، بستر سازی برای تعمیق این معارف و تربیت جامعه‌ی اسلامی برای نیل به کمال و سعادت است. بی‌شک این راهبرد از طریق اقدام‌های متعددی انجام می‌شده که یکی از آنها، آموزش دعا و ترویج آن به مناسبت‌های مختلف در راستای ایجاد سبک زندگی اسلامی در میان افراد جامعه است. در این مقاله تلاش بر این است تا با مطالعه‌ی روشمند و تحلیلی گزاره‌های بیان شده در ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام)، نقش و کارکردهای این ابزار دینی و فطری در راستای تربیت افراد جامعه‌ی اسلامی، بازشناسی و استخراج شده و مُدل کلی و شیوه‌های تربیتی مدنظر آن امام (علیه السلام)، برای چگونگی هدایت افراد و جامعه‌ی اسلامی، که همان تحقق سبک زندگی اسلامی است، تبیین شود. بدین‌منظور با استفاده از روش تحلیل محتوا، در ابتدا قالب‌های بیانی و جهت‌گیری‌های هر یک از ادعیه‌ی رضویه استخراج و طبقه‌بندی موضوعی شده و سپس به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته‌ایم تا نظام حاکم بر این ادعیه را شناسایی کرده و به کشف راهکارهای تربیتی و بومی‌سازی آنها در نظام آموزشی جامعه و ترویج سبک زندگی اسلامی نائل شویم.

مقدمه

اگرچه بسیاری از محققان و پژوهشگران حوزه‌ی مطالعات علوم اسلامی کوشیده‌اند به بازشناسی سخنان گهربار ائمه اطهار (علیهم السلام) و بررسی مبانی و اصول دیدگاه ایشان بپردازند، اما آنچه تاکنون مطرح شده، بیشتر شرح و تفسیر احادیث منقول از آنان همراه با غلبه‌ی نگاه شرح حالی و سیره‌نگاری بوده است. این در حالی است که به نظر می‌رسد لازم است برای تبیین دیدگاه‌ها و مبانی نظری و اعتقادی هر شخصیتی، به بررسی و تحلیل محتوای کلام او پرداخت، چرا که به واسطه‌ی فهم گفتمان هر شخص و چینش منطقی سخنان او در کنار همدیگر و تحلیل محتوای آنهاست که می‌توان تا اندازه‌ی زیادی به درکی جامع از دیدگاه‌های آن فرد در رابطه با موضوع مورد مطالعه و اعماق اندیشه‌های او دست یافت. مهم‌ترین ضرورت چنین تحقیقاتی نیز، تبیین دقیق‌تر نقش و کارکردهای «امام معصوم» (علیهم السلام) در جامعه‌ی اسلامی و جایگاه هدایت‌گری و فرهنگ‌سازی ایشان است.
از امام رضا (علیه السلام) احادیث و روایت‌های متعددی نقل شده که بخشی از آنها، ادعیه‌ای است که برای رفع حوائج مردم و دفع بلایای ارضی و سمائی به جامعه‌ی اسلامی آموزش داده‌اند. این ادعیه در کتابی با عنوان الصحیفة الرضویة الجامعة توسط موحد ابطحی اصفهانی جمع‌آوری شده است (ر.ک: موحد ابطحی، 1378: 211-150).
این مقاله قصد دارد تا با بررسی مضامین این ادعیه‌ی گهربار به روش تحلیل محتوا، ابتدا یک جمع‌بندی کلی از فضای حاکم بر این ادعیه ارائه کرده و سپس به تجزیه و تحلیل الگوهای تربیتی آن امام همام (علیه السلام) در راستای ایجاد سبک زندگی اسلامی از طریق ترویج ادعیه به مناسبت‌های مختلف در جامعه‌ی اسلامی بپردازد.
کاربرد عملی این بررسی نیز آن است که چون ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام)، گفتارهای فردی عادی نبوده و از امام معصوم (علیه السلام) صادر شده و کلام ایشان در واقع تبیین کننده‌ی سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و تفسیر آیات قرآن کریم است، لذا می‌توان از تحلیل محتوای آنها به مبانی و اصولی دست یافت که راهگشای جامعه‌ی اسلامی برای نیل به سعادت و کمال بوده و شیوه‌های نوینی را در عرصه‌ی تعلیم و تربیت فراروی متخصصان قرار می‌دهد.
نکته‌ای که نباید از آن غفلت کرد، علت برگزیدن روش تحلیل محتوا برای کشف الگوهای تربیتی به کار رفته در ادعیه‌ی رضویه است. در حقیقت یکی از ویژگی‌های سخنان ائمه اطهار (علیهم السلام) به عنوان حاملان حقیقی دین و مخاطبان اصلی قرآن کریم (3)، این است که کلام ایشان دارای ظاهر و باطن بوده و گاه ممکن است این بواطن تا چندین لایه‌ی درونی ادامه داشته باشد. لذا به نظر می‌رسد یکی از روش‌های تحقیق مناسب و علمی برای کشف لایه‌های درونی ظواهر و بواطن آیات قرآن و سخنان ائمه اطهار (علیهم السلام)، استفاده از روش تحلیل محتوای کمّی و کیفی باشد. یکی از قابلیت‌های روش مذکور این است که مفاهیم، مضامین و مقوله‌های به دست آمده در خلال جداول تحلیل محتوا را به صورت ساختاری بسط داده، طبقه‌بندی کرده و در قالب جدول، نمودار و مدل ارائه دهد. باید گفت که این روش در فضای رشته‌های حوزه‌ی علوم انسانی و به ویژه رشته‌ی الهیات که با بسط تفصیلی دانش مواجه هستند، بسیار اثرگذار و کاربردی است.

مفهوم سبک زندگی

اصطلاح «سبک زندگی» به عنوان یکی از اصطلاح‌های علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه‌ای از مفاهیم مرتبط با گفتمان خود دارد. مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، شکل و محتوا، رفتار و معنا، اخلاق و عقیده و ... . سبک زندگی اموری را شامل می‌شود که به زندگی انسان، اعم از بُعد فردی، اجتماعی، مادی و معنوی او مربوط می‌شود. اموری نظیر بینش‌ها (ادراک‌ها و اعتقادها) و گرایش‌ها (ارزش‌ها، تمایل‌ها و ترجیح‌ها) که اموری ذهنی یا رفتار درونی هستند و رفتارهای بیرونی (اعم از اعمال هوشیارانه و غیرهوشیارانه، حالت‌ها و وضعیت جسمی)، وضعیت‌های اجتماعی و دارایی‌ها که امور عینی هستند.
سبک زندگی به عنوان تجلی عینی اندیشه‌ها و عقاید، تأثیر فراوانی نیز بر عقاید و اندیشه‌ها و به خصوص صفات انسانی دارد و از این رو شکل‌گیری خلق و خو و نگرش‌ها عموماً متأثر از سبک زندگی است (هندی و دیگران، 1383: 228).
برخی، سبک زندگی را تجسم تلاش انسان برای یافتن ارزش‌های بنیادی یا به تعبیری فردیت برتر خود در فرهنگ موجود و شناساندن آن به دیگران تعریف کرده و برخی دیگر آن را به کلیّت زندگی و همه‌ی فرایندهای عمومی و خصوصی آن تطبیق داده‌اند (Adler, 1956: 32).
در این میان آنچه اهمیت پرداختن به سبک زندگی را در پژوهش‌های اجتماعی و اعتقادی مهم می‌سازد، نتایج ناشی از انتخاب سبک‌های مختلف برای زندگی است که در مواردی منجر به ظهور و بروز بسیاری از آسیب‌های اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی در سطح جوامع شده و در مواردی دیگر رشد و پیشرفت‌های علمی، اقتصادی و فرهنگی را برای آنها به ارمغان می‌آورد.
آنچه اندیشمندان مسلمان را به تأمل و تعقل در سبک زندگی اسلامی واداشته، تأثیر سوء و زیانباری است که جوامع اسلامی در قرون اخیر از تمدن و فرهنگ کشورهای غربی که از سبک زندگی غیراسلامی تبعیت می‌کنند، متحمل شده‌اند. در طی سالیان گذشته شاهد آن بوده‌ایم که به گونه‌ای لجام گسیخته و ناهنجار، بعضاً برخی از عناصر و مؤلفه‌های سبک زندگی غربی در میان جوامع اسلامی منتشر شده و در مواردی زمینه‌ی انحراف جوامع را فراهم آورده است که ضرورت پرداختن بیشتر به چنین پژوهش‌هایی را نشان می‌دهد.

مزایای سبک زندگی اسلامی

یکی از راه‌های تبیین الگوی سبک زندگی، شناسایی عناصر و مؤلفه‌هایی است که اندیشمندان مختلف به عنوان ویژگی‌های یک سبک زندگی برشمرده و در تحقیقات خود بدان اشاره کرده‌اند. به عنوان مثال برخی اندیشمندان غربی از آنجا که سبک زندگی را شامل همه‌ی رفتارها، افکار، احساس‌ها و کنش‌های اجتماعی افراد دانسته، لذا مواردی مانند: شیوه‌ی تغذیه، خودآرایی و پوشش، نوع مسکن، وسایل حمل و نقل، شیوه‌های گذران اوقات فراغت و ... را به عنوان بخشی از مؤلفه‌های سبک زندگی برشمرده‌اند (Ibid).
در آثار چاپین (1935) و اسول (1940) نیز بر مواردی همچون محل سکونت و وسایل خانه تأکید شده و کلاکهون (1958) نیز بیشتر بر رفتارهای شخصی و نحوه‌ی استفاده از مواهب طبیعی در زندگی اشاره کرده است (رک: مهدوی کنی، 1387: 230-199).
با این حال در یک جمع‌بندی کلی از آثار و مؤلفه‌های ارائه شده در مورد شاخصه‌های سبک زندگی از منظر اندیشمندان غربی باید گفت که اکثر موارد اشاره شده، تنها در حوزه‌ی فردی یا بخش‌هایی از مسائل اجتماعی بوده و رویکردی کامل و جامع در زمینه‌ی نیازها و اقتضائات نوع بشری را ندارند. به عنوان مثال در موارد مطرح شده توسط این اندیشمندان به مؤلفه‌های زیر اشاره شده است:
نوع اعتقاد و بینش فرد؛
نوع اندیشه و منطق حاکم بر اعمال فرد؛
نوع گرایش و روابط انسانی فرد در خانه و جامعه؛
نوع احساس‌ها و روابط عاطفی فرد در خانه و جامعه؛
کیفیت تأمین نیازهای ثانویه‌ی فرد در محیط‌های مختلف؛
توجه به دوران قبل و بعد از حیات فرد در دنیا؛
توجه به جایگاه دین در زندگی فرد؛
توجه به جایگاه اراده در شکل گیری سبک زندگی؛
توجه به کیفیت اعمال فرد در فرایند سبک زندگی.
بدیهی است نظریه‌پردازانی که در آغاز قرن بیستم از اصطلاح «سبک زندگی» استفاده کردند، مؤلفه‌های آن را با رویکرد انسان‌محوری، منفعت‌طلبی و مصرف‌گرایی تنظیم و تدوین کردند، لذا شایسته است به منظور تبیین مفهوم سبک زندگی در هر جامعه‌ای، مطالعات مستقلی با توجه به فرهنگ و اعتقاد آن جامعه انجام شده و برای استخراج عناصر و مؤلفه‌های سبک زندگی در آن جامعه، رویکردهایی جامع، آینده‌نگرانه و فرااجتماعی نیز مدنظر قرار گیرند. بنابراین لازم است مفهوم و مؤلفه‌های سبک زندگی در مطالعات و تحقیقات علمی توسعه یافته و با استفاده از رویکردهای دینی - مذهبی، مطالعات جدیدی در این حوزه صورت گیرد.
یکی از امتیازهای خاص سبک زندگی اسلامی آن است که در آن به همه‌ی عوامل و عناصر فردی، اجتماعی، عاطفی، اعتقادی، اقتصادی و ... زندگی یک فرد توجه کرده و تلاش دارد تا به صورت آیین‌نامه و دستوری کامل و جامع در همه‌ی زمینه‌ها و بدون ایجاد هیچ‌گونه ابهام و نقصی، زندگی یک فرد را از پیش از تولد تا بعد از حیات، برنامه‌ریزی و هدایت کند. این مطلب بدان معناست که سبک زندگی اسلامی پیوستاری بزرگ است که دارای مراتب مختلفی با توجه به سطح نگرش‌ها، بینش‌ها و قابلیت‌های افراد دارد.
لذا هر چه قابلیت و توانایی افراد در برخورداری و فهم معارف دینی گسترش یافته، سطح سبک زندگی آنان ترقّی پیدا می‌کند و کاهش این سطح بیانگر نداشتن توانایی فرد در فهم معارف و برخورداری از مواهب این نعمت بزرگ است. (4) از همین روی است که در قرآن کریم افراد جامعه‌ی ایمانی، مرتب به افزایش ابعاد ایمانی امر شده (5) و در تعریف منافقان نیز مسئله‌ی نزدیکی و دوری آنان به کفر و ایمان مطرح شده است. (6)
در ادامه‌ی مقاله، به منظور تبیین آنچه به عنوان مزایای سبک زندگی اسلامی گفته شد، به صورت موردی به مطالعه‌ی ادعیه‌ی رضویه پرداخته و تلاش شده از خلال بررسی مضامین مطرح در این ادعیه، شیوه‌های تربیتی به کار رفته توسط امام رضا (علیه السلام) برای توسعه و ترویج سبک زندگی اسلامی و نهادینه کردن آن در جامعه شناسایی و معرفی شوند.

جایگاه دعا در میان مکاتب تربیتی

خداوند به عنوان «ربّ العالمین» تربیت هر موجودی را خود، عهده‌دار شده و تمامی مخلوقات را با طبیعت‌های مختلفشان، به سوی کمال لایق خود پیش می‌برد و فیض خویش را به قدر استعداد و به فراخور حال آنان به سویشان سرازیر می‌کند، اما در خصوص انسان بر او منّت گذاشته و قسمتی از کار خود در تربیت را به او واگذار کرده و انسان را در انتخاب خیر و شرّ، مختار کرده است: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا » (انسان/ 3).
کتاب‌های آسمانی به همراه پیامبران الهی نیز بدین‌منظور نازل شده‌اند، چنان که می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَة ...» (جمعه /2) و «بُعِثتُ لاتمّم مکارمَ الاخلاق» (کلینی، 1377 ق: 6).
پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، جانشینان پاک و معصومش همواره پرچم‌دار راه هدایت و تربیت انسان بوده و بدین‌منظور از الگوها و روش‌های تربیتی مختلفی استفاده کرده اند. به منظور فهم و درک ماهیت روش‌های تربیتی به کار گرفته شده توسط ایشان، در ابتدا لازم است با تعاریف کلی این روش‌ها آشنا شد.

1. روش‌های اخلاقی

در این روش برای دور کردن مردم از صفات بد و نزدیک کردنشان به فضیلت‌ها، صفات نیک و بد، یک به یک بررسی می‌شود و با تکیه بر آیات قرآنی و احادیث اسلامی، محاسن و معایب هر کدام، به خصوص نتایج و عواقبی که بر هر یک از آنها در آخرت (چه عذاب جهنم و چه نعمت‌های بی‌پایان بهشت) بار می‌شود، مورد توجه قرار می‌گیرد و هر کدام به یکی از احکام پنج‌گانه‌ی دین متّصف می‌شود و با این تقسیم‌بندی در دایره‌ی احکام و مسائل فقهی وارد شده و بیشتر حدود عملی آن مورد نظر قرار می‌گیرد، در حالی که جنبه‌ی نفسانی آن چندان مورد اهتمام نبوده و گاه قابل عفو نیز معرفی می‌شود.

2. روش‌های عرفانی

در این مشرب بی‌آنکه بر روی تک تک صفات انگشت گذاشته شود، تکیه‌ی اصلی بر تصفیه‌ی باطن و قطع ریشه‌های صفات بد و ایجاد فضیلت‌های انسانی از طریق معرفت نفس و خدا و انقطاع کامل از غیر اوست. در این شیوه پیش از آنکه توجه به پیامدهای اخروی آن معطوف باشد، به اصل کمال انسان که شناخت واقعی خود و خداست، اهمیت داده شده و بر عنصر محبت و عشق به مبدأ وجود، تکیه می‌شود.

3. روش‌های فلسفی

در این روش، مبارزه با رذیلت‌های اخلاقی و تحقق کرامت‌های انسانی، از طریق ابزار عقل و با تعقل درباره‌ی خوبی و بدی افعال صورت می‌گیرد و نیز تبیین و تأکید این نکته که صفات پسندیده، امور وجودی بوده و از آثار وجود است، در صورتی که صفت‌های بد اموری عدمی هستند. وجود، خیر محض بوده و شایسته است که انسان رو به سوی آن باشد و هر چه شخص بتواند خویش را از عدم دور و به وجود نزدیک کند، کامل‌تر شده است.

4. روش‌های تجربی

این روش، طریقه‌ای نوپا و نوظهور است که روان شناسی جدید و متولّیان امور تعلیم و تربیت در دنیای امروز، مروّج آن هستند. در این روش، بیشتر بر روی ضررهای جسمی، رفاه تن و موفقیت‌ها و شکست‌های اجتماعی تکیه می‌شود و نقش آمار و نمونه‌دهی در آن حائز اهمیت است.
اما در خصوص روش‌های تربیتی به کار گرفته شده توسط ائمه اطهار (علیهم السلام) اگرچه پژوهش‌های گسترده‌ای صورت گرفته، اما به نظر می‌رسد در خصوص ابزار تبلیغی و فرهنگی «دعا» و کارکردهای آن در حوزه‌ی تربیت، پژوهش گسترده‌ای صورت نگرفته و همچنان این روش را در حوزه‌ی مکتب‌های تربیتی وارد نکرده‌اند.
باید گفت که زبان ادعیه دربردارنده‌ی حاصل تمامی این مشرب‌ها و روش‌هاست، چرا که در دعا، هم به نتیجه‌ی اخروی و ثواب و عقاب مترتب بر اخلاق و رفتار اشاره شده و هم به عنصر محبت، انس با خدا، توجه به معرفت نفس و عرفان الهی و نیز به حُسن و قبح افعال و همچنین به آثار اجتماعی و نتایج بار آمده از آن در زندگی دنیا، توجه می‌شود و با این ترکیب، سالک را با قدرتی تمام، به سوی فضیلت‌ها سوق داده و از پلیدی‌ها دور نگه می‌دارد.
امام خمینی (رحمه الله) به عنوان ادامه دهنده‌ی راه و منهج تربیتی ائمه اطهار (علیهم السلام) در جامعه‌ی اسلامی، از دعا به عنوان یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های مؤثر در ایجاد تغییر و تحول در انسان یاد کرده و می‌فرماید: «هر چه مسائل بخواهید در این ادعیه هست. زبان ادعیه با زبان عادی‌ای که احکام می‌خواهند بگویند، دوتاست. زبان ادعیه با زبان فلسفه هم دوتاست. با زبان عرفان علمی هم دو تاست. یک زبان دیگری است، مافوق اینها ... زبان اثرگذار و متحول کننده‌ای است» (1378، ج19: 211).
بر این اساس می‌توان روش دعا را «منهج اسلامی» نام‌گذاری کرد که تلاش دارد با زبانی خاص و اثرگذار و در عین حال ملموس و عینی به تربیت انسان پرداخته و از این رهگذر سبک زندگی اسلامی را در جامعه نهادینه کند که تجلّی عینی آن در ادعیه منقول از امامان معصوم (علیهم السلام) متبلور است.
در ادامه به منظور اثبات ادعای خود، به تحلیل محتوای ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام) پرداخته شده و از خلال نتایج به دست آمده، الگوهای تربیتی به کار گرفته شده توسط ایشان در این روش تربیتی را معرفی خواهیم کرد.

تحلیل محتوای ادعیه رضویه

چنان که مطرح شد، در این مقاله برای تبیین دقیق مؤلفه‌های به کار رفته در ادعیه‌ی رضویه از روش تحلیل محتوا استفاده شده که در ابتدا لازم است به معرفی این روش و انواع فنون آن پرداخته و در نهایت با بیان دلایل خود، روش مناسب برای انجام این بررسی را معرفی کنیم.
برای بررسی محتوای آشکار پیام‌های موجود در یک متن می‌توان از روش تحلیل محتوا استفاده کرد. در این روش محتوای آشکار پیام‌ها به طور نظام‌مند و کمّی توصیف می‌شود.
از این رو این روش را می‌توان روش تبدیل داده‌های کیفی به داده‌های کمّی قلمداد کرد. تحلیل محتوا روشی مناسب برای پاسخ به سؤال‌هایی درباره‌ی محتوای یک پیام است (کریپندورف، 1378: 36).
تحلیل محتوا معمول‌ترین روش تجزیه و تحلیل داده‌های کیفی است و علی‌رغم شباهت‌های کاربردی، از مبنای تحلیلی متفاوتی برخوردار است. مهارت‌های لازم برای انجام چنین تحقیق کیفی عبارت‌اند از: فاصله گرفتن از موضوع و تجزیه و تحلیل انتقادی شرایط، تشخیص پیش داوری و اجتناب از آنها، کسب اطلاعات معتبر و قابل اعتماد و تفکر انتزاعی (استراوس و کوربین، 1384: 18).
تحلیل محتوا را گاهی فن «پرسش‌نامه‌ی معکوس» (7) نیز می‌نامند. پرسش‌نامه نامعلوم است و هدف به طور تلویحاً یافتن این پرسش‌نامه بر اساس پاسخ‌هایی است که پیشاپیش طی خبرها، مقاله‌ها و داستان‌ها داده شده یا به عبارتی در این روش، اسناد گفتاری چنان تحلیل می‌شوند که گویی جواب سؤال‌های پرسش‌نامه هستند (فیروزان، 1360: 211).
برای انجام این بررسی، پس از مطالعه‌ی انواع فنون روش تحلیل محتوا که در منابع مختلف پیرامون آن بحث شده است، فن تحلیل محتوای مضمونی بر مبنای واحد جمله به صورت کمّی و کیفی انتخاب شده و بر اساس آن جداول تحلیل محتوا تشکیل شده و سپس قالب‌های بیانی، جهت‌گیری‌ها و نقاط تمرکز جمله‌های ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام) استخراج شده است. به عبارت دیگر فرایند روش انجام این بررسی به شرح ذیل است:
احصاء و نگارش ادعیه‌ی رضویه در جداول تحلیل محتوا؛
تقطیع جمله‌های ادعیه بر مبنای قالب‌های بیانی استفاده شده؛
استخراج قالب بیانی هر کدام از جمله‌های ادعیه؛
استخراج جهت‌گیری اصلی هر کدام از جمله‌های ادعیه؛
استخراج نقاط تمرکز هر کدام از جمله‌های ادعیه؛
کدگذاری مضامین استخراج شده؛
دسته‌بندی قالب‌های بیانی برای استخراج نمودارهای آماری؛
دسته‌بندی جهت‌گیری‌های ثبت شده در ذیل هر یک از قالب‌های بیانی برای استخراج نمودارهای آماری؛
دسته‌بندی نقاط تمرکز ثبت شده در ذیل هر یک از جهت‌گیری‌ها به منظور استخراج نمودارهای آماری؛
کشف تحلیل‌های کیفی و ارائه‌ی نظریه بر اساس نتایج بررسی؛
جامعه‌ی آماری تعداد 104 دعای موجود در کتاب صحیفه‌ی رضویه است و مراحل 1 تا 6 این بررسی نیز در جداول تحلیل محتوا و در نرم افزار Excel انجام شده که نمونه‌ی آن بدین‌صورت است:
جدول 1. نمونه‌ی جدول تحلیل محتوا
ردیف متن دعا قالب بیانی جهت‌گیری نقطه ی تمرکز کدگذاری

از آنجا که در این مقاله به علت محدودیت، امکان درج همه‌ی جداول وجود ندارد، لذا تنها به ذکر نتایج حاصل از تحلیل محتوای جداول اکتفا می‌شود.

1. غلبه‌ی رویکرد آموزشی و تربیتی در مناسک عبادی

هر انسانی به جهت بیان مطالب و مقاصد ذهنی خویش، گونه‌ای از قالب‌های بیانی را اخذ کرده و از آنها برای وصول به مطلوب ذهنی خود در کلام استفاده می‌کند. استفاده از قالب‌های بیانی امری کاملاً طبیعی است و در حقیقت همچون بافت متن، در زمینه‌ی هر جمله‌ای وجود داشته و محتوای اصلی آن جمله را بیان می‌کند.
در این مقاله به منظور تحلیل محتوای ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام) ابتدا به تحلیل و استخراج قالب‌های بیانی یا مقوله‌های به کار رفته در این ادعیه پرداخته شده است. نمودار استخراج شده از سنجش فراوانی این قالب‌ها بیانگر این مطلب مهم است که آن امام بزرگوار برای بیان مطالب خود از چه قالب‌های بیانی بیشترین و کمترین استفاده را بردند و چه قالب‌های بیانی نیز در کلام خود ایجاد کردند (برای آشنایی با تعاریف قالب‌های بیانی رک: جانی‌پور، 1391: 114-109).
sahifehe-razavi
نمودار 1. سنجش فراوانی قالب‌های بیانی ادعیه‌ی رضویه
یکی از نکات مهم و قابل توجه در تحلیل محتوای ادعیه‌ی رضویه، فراوانی قالب بیانی «تجلیل» نسبت به دیگر قالب‌های بیانی است. منظور از تجلیل، عبارت‌هایی است که در آن، فرد به همراهی یا دوستی با شخصی یا پیروی از مذهب و مسلکی افتخار می‌کند و آن را بزرگ می‌شمرد. همچنین در بسیاری از موارد مشاهده می‌شود که گوینده یا نویسنده در ابتدای کلام خود به تعداد‌ی از افراد و گروه‌ها درود و سلام فرستاده و با احترام از ایشان یاد می‌کند.
در حقیقت باید گفت که تجلیل از این مقامات و افراد، بعضاً به خاطر جایگاه آن شخصیت یا گروه و اهمیت آن در منویّات متکلم است. در برخی موارد، گوینده‌ی کلام قصد دارد تا با اشاره به آن مقام و جایگاه، آن فرد را به عنوان الگو و اسوه معرفی کند. این مطلب به ویژه در مواقعی که برخی اوصاف و ویژگی‌های آن فرد نیز بیان می‌شود، جلوه‌ی بیشتری پیدا می‌کند (یاوری و جانی‌پور، 1388: 96-78).
منظور از قالب بیانی توصیف نیز، هرگونه مطلب تفصیلی است که به بیان برخی ویژگی‌ها و مشخصات چیزی یا کسی در متن اشاره دارد. توصیف گاه صرفاً بیانگر یک گزاره‌ی خبری و گاهی نشان دهنده‌ی اشتیاق و علاقه‌مندی متکلم به موضوع، پدیده یا فردی خاص است. در تفاوت بین جمله‌های توصیفی و تجلیل باید به این نکته توجه داشت که جمله‌های توصیفی هیچ بار ارزشی ندارند و طی آن صِرفاً وصف یک شیء یا واقعه بیان می‌شود اما در تجلیل، نکوداشت صورت می‌گیرد. در توصیف، ضرورتاً مطلوبیت وجود ندارد؛ اما در تجلیل، مطلوبیت وجود دارد نگاه توصیف، کاملاً خنثی است؛ اما نگاه تجلیل، مثبت دارد. توصیف ممکن است مثبت یا منفی باشد؛ اما تجلیل فقط مثبت است (همان).

2. الگوسازی از اهل بیت (علیهم السلام) با توصیف و معرفی ایشان

بر اساس آنچه از جدول تحلیل محتوای ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام) استخراج شده، در این ادعیه، از افراد، گروه‌ها و مواردی تجلیل شده است که فهرست آنها در نمودار (2) ارائه می‌شود.
sahifehe-razavi2
نمودار 2. سنجش فراوانی تجلیل‌های ادعیه‌ی رضویه
تعجب از کثرت تجلیل‌های صورت گرفته در این متون از آن جهت مهم است که متن تجزیه و تحلیل شده «دعا» بوده و انتظار نیز آن است که در این متون، قالب‌های بیانی دعا، مناجات و درخواست بیشتر باشد، اما به نظر می‌رسد امام رضا (علیه السلام) تلاش دارند تا با استفاده از این ابزار تبلیغاتی (دعا) که از صدر اسلام توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع شده و در طول تاریخ توسط ائمه اطهار (علیهم السلام) ادامه یافته و به ویژه در زمان امام سجاد (علیه السلام) به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای تبلیغاتی مورد استفاده بوده است، اهداف و مقاصد خاص خود را به جامعه‌ی اسلامی انتقال دهند.
نمودار (2) که به سنجش فراوانی تجلیل‌های صورت گرفته در ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام) می‌پردازد، بیانگر آن است که آن امام همام تلاش دارند تا در این متون، بیش از آنکه به رفع حوائج مردم پرداخته و متونی را صرفاً برای برآورده شدن حاجت‌های مادی و معنوی به مردم آموزش دهند، نقش و جایگاه اهل بیت (علیهم السلام)، دین اسلام و قرآن کریم را به مردم جامعه گوشزد کرده و آنان را متوجه این مهم سازند که همه‌ی برکت‌ها و خیرات موجود به واسطه‌ی حضور این افراد و موارد است و همه‌ی نواقص و کمبودها نیز با واسطه‌ی توجه به این افراد و موارد برطرف می‌شود.
نکته‌ی جالب آن است که در بسیاری از ادعیه‌های صادره از امام رضا (علیه السلام) مشاهده می‌شود که پیش از بیان هرگونه مطلب و درخواستی، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) به تجلیل اشاره شده و در برخی موارد به صراحت از آنان نام برده شده است (به عنوان مثال ر.ک: ادعیه‌ی شماره‌ی 4، 8، 9، 10، 11، 18 و ...).
در موارد متعددی نیز به جایگلاه والای اهل بیت (علیهم السلام) در نظام خلقت و همچنین جایگاهشان در نزد خداوند و اینکه همه‌ی امور هستی در دست اهل بیت (علیهم السلام) است، اشاره شده و بدین‌وسیله تلاش شده تا جامعه‌ی اسلامی از خلال قرائت این دعاها در مناسبت‌های زمانی و مکانی مختلف و در هنگام وقوع حوادث و مشکلات متوجه مقام شامخ اهل بیت عصمت و طهارت شده و از این طریق به آنان تقرّب جویند (به عنوان مثال رک: ادعیه‌ی شماره‌ی 21، 23، 32 و ...).
به عنوان نمونه می‌توان به بخشی از دعای شماره‌ی 21 اشاره کرد که در آن به تجلیل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرداخته و می‌فرمایند:
وَ أنَّ عَلِیّاً أمِیرُالمُؤمِنِینَ سَیِّدُ الأوصِیَاءِ وَ وَارِثُ عِلمِ الأنبیاءِ عَلَمُ الدِّینِ وَ مُبِیرُ المُشرِکینَ وَ مُمَیِّزُ المُنَافِقِینَ وَ مُجَاهِدُ المَارِقینَ إِمَامِی وَ حُجَّتِی وَ عُروَتِی و صِرَاطِی وَ دَلِیلِی وَ مَحَجَّتِی وَ مَن لَا أثِقُ بِأعمَالِی وَ لَو زکَت وَ لَا أرَاهَا مُنجَیِةً لِی وَ لَو صَلَحَت إِلَّا بِوَلَایَتِهِ وَ الاِئتِمَامِ بِهِ وَ الإقرَارِ بِفَضَائِلِهِ وَ القَبُولِ مِن حَمَلَتِهَا وَ التَّسلیمِ لِرُوَاتِهَا وَ أقِرُّ بِأوصِیَائِهِ مِن أبنَائِهِ أئِمَّةً وَ حُجَجاً وَ أدِلَّةً وَ سُرُجاً وَ أعلَاماً وَ مَنَاراً وَ سَادَةً وَ أبرارَاً.
مشخص است که استفاده از این قالب بیانی و الفاظ و عبارت‌های تجلیلی، با هدف معرفی اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان الگوهای مطرح در سبک زندگی اسلامی بوده و کاملاً رویکردی تربیتی داشته است.

3. تبیین اصول عقاید و ضرورت‌های دین

تحلیل محتوای ادعیه‌ی رضویه نشان می‌دهد که پس از قالب بیانی تجلیل، بخش عمده‌ای از مطالب در قالب بیانی توصیف هستند که نمودار سنجش فراوانی آنها نشان می‌دهد اکثر توصیف‌های بیان شده در رابطه با بیان صفات و ویژگی‌های خداوند است.
sahifehe-razavi3
توضیح نمودار 3. سنجش فراوانی توصیف‌های ادعیه‌ی رضویه
به عبارت دیگر در ادعیه‌ی رضویه موارد متعددی از عبارت‌ها و جمله‌ها وجود دارد که بر تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر خدای تعالی اشاره دارد. مثلاً در رابطه با تسبیح خداوند می‌فرمایند: «سُبحَانَ اللهِ، وَ الحَمدُلِلهِ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَ اللهُ اکبَر» (دعای 3)، «سُبحَانَ اللهِ کَمَا یَنبَغِی لِلَّهِ، وَ الحَمدُ لِلَّهِ کَمَا یَنبَغی لِلَّهِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ کَمَا یَنبَغِی لِلَّهِ، اللهُ أکبَرُ کَمَا یَنبَغِی لِلَّهِ، لَا حَولَ وَ لَا قُوَّة إِلَّا بِاللهِ کَمَا یَنبَغی لِلَّه ..» (دعای 4).
در دعای شماره‌ی 6 نیز به تحمید الهی پرداخته و می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ لَکَ الحَمدُ عَلَی مَرَدِّ نَوَازِلِ البَلَاءِ وَ مُلِمَّاتِ الضَّرَّاءِ ... وَ لَکَ الحَمدُ رَبِّ عَلَی هَنِیءِ عَطَائِکَ ... وَ لَکَ الحَمدُ عَلَی إِحسَانِکَ الکَثِیرِ ... وَ لَکَ الحَمدُ یَا رَبِّ عَلَی تَثمِیرِکَ قَلِیلَ الشُّکر ...»
در خصوص تهلیل نیز می فرمایند: «لَا ألَهَ إِلَّا اللهُ إِلَّا اللهُ المَلِکُ الحَقُ المُبین» (دعای 19)، «یَا مَن لَا شَبیهَ لَهُ وَ لَا مِثَالَ، أنتَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا انتَ، تُفنِی المَخلُوقِینَ وَ تَبقَی أنتَ، حَلُمتَ عَمَّن عَصَاکَ وَ فِی المَغفِرَة رِضَاک» (دعای 40) و «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ رَبُّنَا وَ رَبُّ آبَائِنَا الأوَّلِینَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ إلِهاً واحِداً وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا الله لَا نَعبُدُ إِلَّا إِیَّاهُ - مُخلِصینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُون» (دعای 74).
در خصوص موضوع تکبیر نیز می‌فرمایند: «اللهُ أکبَرُ، اللهُ أکبَرُ، اللهُ أکبَرُ علی مَا هَدَانَا، اللهُ أکبَرُ عَلَی ما رَزَقَنَا مِن بَهیمَةِ الأنعَام ..» (دعای 62)، «بِسمِ اللهِ العَظیمِ بِسمِ اللهِ العَظیمِ رَبِّ العَرشِ العَظِیمِ إِلَّا ذَهَبَت وَ انقَرَضَت» (دعای 43).
نکته‌ی قابل ذکر در این بخش، تلاش ویژه‌ای است که امام رضا (علیه السلام) برای معرفی خداوند و بیان صفات و ویژگی‌های او دارند و از آنجا که نمی‌توان این عبارت‌ها را در قالب‌های چهارگانه‌ی تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر جای داد لذا عنوان «توحید» برای این بخش از توصیف‌ها به عنوان یک اصطلاح ویژه در این مقاله، اختصاص پیدا کرده است.
برخی از این موارد به شرح ذیل است:
«سُبحَانَ خَالِقِ النُّورِ سُُبحانَ خَالِقِ الظُّلمَةِ سُبحَانَ خَالِقِ المِیَاهِ سُبحَانَّ خَالِقِ السَّمَاوَاتِ سُبحَانَ خَالِقِ الأرَضیِنَ سُبحانَ [خَالِقِ] الرِّیَاحِ وَ النَّبَاتِ سُبحَانَ خَالِقِ الحَیَاةِ وَ المَوتِ سُبحَانَ خَالِقِ الثَّرَی وَ الفَلَوَاتِ سُبحَان اللهِ وَ بِحَمدِه» (دعای 2) که به نظر می‌رسد امام رضا (علیه السلام) در این دعا بیشتر تلاش دارند تا صفت خالقیت خداوند را با ذکر مثال‌هایی تبیین و معرفی کنند.
همچنین در دعایی دیگر آمده است: «یَا اللهُ یَا وَلِیَ العَافِیَة وَ رَازِقَ العَافِیَةِ وَ المُنعِمَ بِالعَافِیَةِ وَ المَنَّانَ بِالعَافِیَةِ وَ المُتَفَضَّلَ بِالعَافِیَةِ عَلَیَّ وَ عَلَی جَمیِعِ خَلقِکَ رَحمَانَ الدُّنیَا وَ الآخِرَة وَ رَحیِمَهُمَا صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارزُقنَا العَافِیَةََ وَ تَمَامَ العَافِیَةَ فِی شُکرِ العَافِیَةِ فِی الدُّنیا و الآخِرَةِ یَا أرحَمَ الرَّاحِمِین» (دعای 15) که در آن تلاش دارند تا به معرفی صفاتی دیگر از خداوند متعال بپردازند. همچنین در این رابطه می‌توان به ادعیه‌ی شماره‌ی 23 و 36 نیز اشاره کرد که کاملاً با این رویکرد از آن حضرت صادر شده است.
بررسی موارد فوق نشان می‌دهد که امام رضا (علیه السلام) تلاش داشتند تا با استفاده از ابزار دعا، به معرفی خداوند معال و تبیین صفات وی پرداخته و از این رهگذر جامعه‌ی اسلامی را با اولین اصل از اصول عقاید دین اسلام آشنا کنند که خود مقدمه‌ی آشنایی با دیگر اصول و ضرورت‌های دین شده و امری تربیتی در راستای تحقق سبک زندگی اسلامی است.

4. تأکید بر اصل تولّی و تبرّی و لزوم رعایت تعادل در آن

در رابطه با موضوع‌های مطرح در ادعیه‌ی امام رضا (علیه السلام) به طور خاص باید گفت که این موضوع‌ها از تحلیل محتوای متن ادعیه استخراج و طبقه‌بندی شده و به هیچ عنوان، عناوین مطرح برای هر کدام از ادعیه در این سنجش ملاک قرار نگرفته‌اند. این مطلب بدان معناست که عناوین مطرح برای ادعیه در کتاب صحیفه‌ی رضویه در این بررسی ملاک قرار نگرفته و محقق خود شخصاً در رابطه با هر کدام از ادعیه، موضوع یا موضوع‌هایی را انتخاب کرده است. فهرستی از این موضوع‌ها به همراه سنجش فراوانی آنها در نمودار (4) ارائه شده است:
sahifehe-razavi4
توضیح نمودار 4. سنجش فراوانی موضوع‌های ادعیه‌ی رضوی
بیشتر در تعریف مفهومی دعا گفته شد که دعا، درخواست چیزی از خداوند به نحوی رسمی‌تر از مناجات است و در عین حال با قالب بیانی «درخواست» نیز متفاوت است، چرا که «دعا» نوعی درخواست عمومی است و «درخواست» یک خواهش و طلب شخصی و فردی (یاوری و جانی‌پور، 1388: 96-78).
به عنوان مثال آن حضرت برای طلب غفران، در دعای شماره‌ی 7 می‌فرمایند: «یَا کَرِیمُ اغفِر لِمَن فِی مَشَارِقِ الأرضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِنَات» که نشان دهنده‌ی آن است که آن حضرت (علیه السلام) این طلب غفران را برای همگان خواسته‌اند.
آنچه در نمودار (4) نشان داده شده است، فهرستی از موضوع‌هایی است که امام رضا (علیه السلام) در ادعیه‌ی خود، آنها را برای مردم جامعه‌ی اسلامی از خداوند متعال طلب کرده‌اند. نکته‌ی قابل توجه در این فهرست، طلب هلاکت دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) و طلب محشور شدن با اهل بیت (علیهم السلام) است. اگرچه در نگاه اول امکان دارد این سؤال پیش آید که به دلیل صدور این ادعیه از طرف امام رضا (علیه السلام) به عنوان یکی از ائمه (علیهم السلام)، این موارد باید در قالب بیانی «درخواست» گنجانده شوند، لکن باید توجه داشت که نوع الفاظ به کار رفته در این ادعیه و فضای غالب بر آن جمله‌ها به گونه‌ای است که هر خواننده و مخاطبی متوجه می‌شود این الفاظ در قالب بیانی «دعا» به کار رفته و کلامی از زبان همگان و توصیه‌ای برای همگان است و نه شخص خاص.
بدین‌ترتیب باید گفت که آن امام همام تلاش داشتند تا در ضمن صدور ادعیه برای رفع حوائج و مشکلات مردم و همچنین طلب مغفرت، رزق و ... از خداوند متعال، به مقام و جایگاه خاص ائمه اطهار (علیهم السلام) در جامعه‌ی اسلامی نیز اشاره کرده و مردم را نسبت به این امر آگاه سازند تا به ایشان تقرّب جسته و از دشمنان ایشان برائت جویند. این مطلب در منظومه‌ی معارف اسلامی، به اصل «تولّی و تبرّی» معروف بوده و به عنوان یکی از فروع دین اسلام شناخته می‌شود که در ادعیه‌ی رضویه آموزش داده شده و خود یکی از الگوهای تربیتی به کار گرفته شده توسط آن حضرت است.

5. آموزش آداب عبادت و بندگی

بخش دیگر از مطالب مطرح شده در ادعیه‌ی رضویه بیانگر قواعد و قوانینی است که می‌توان از آنها به «آداب یا سنن اسلامی» تعبیر کرد. امام رضا (علیه السلام) در خلال مطالبی که در قالب دعا به جامعه‌ی اسلامی آموزش دادند، تلاش کردند تا به معرفی برخی آداب و سنن در راستای توسعه و ترویج سبک زندگی اسلامی نیز پرداخته و از این رهگذر مردم جامعه‌ی اسلامی را تربیت کرده و آموزش دهند.
به عنوان مثال، امام رضا (علیه السلام) در هنگام دعا، بر این مسئله تأکید دارند که در ابتدا بر پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) صلوات و درود فرستاده شود و سپس با توسل به ایشان و شفیع قرار دادن ایشان، از خداوند طلب حاجت شود. باید گفت که این مسئله در اکثر ادعیه‌ی صادر شده از ایشان وجود داشته و در برخی ادعیه نیز به صراحت بدان دستور داده‌اند. به عنوان مثال در دعای شماره‌ی 32 می‌فرمایند: «یَا مَاجِدُ یَا وَاحِدُ یَا کَرِیمُ یَا دَائِمُ أتَوَجَّهُ إِلَیکَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ نَبیِّ الرَّحمَةِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَا مُحَمَّدُ یَا رَسُولَ اللهِ إِنِّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلَی اللهِ رَبِّکَ وَ رَبِّی وَ رَبِّ کُلِّ شَیءٍ أن تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أهلِ بَیتِهِ وَ أسألُکَ نَفحَةً کَرِیمَةً مِن نَفَحَاتِکَ وَ فَتحاً یَسیِراً وَ رِزقاً وَاسِعاً» (دعای 32).
رعایت ادب در طلب دعا، دعا برای همگان، اولویت‌سنجی در دعا، اولویت دعا برای مؤمنین و مؤمنان و مواردی دیگر از این دست، همگی از جمله آداب و قواعد ضمنی استجابت دعا هستند که در ادعیه‌ی رضویه بدان اشاره و آموزش داده شده‌اند.
این آداب و سنن نیز به دو صورت در ادعیه‌ی شریفه‌ی رضویه بیان شده‌اند:

الف. استفاده‌ی تضمنی از غرر آیات قرآن

به عنوان مثال ایشان در دعای شماره‌ی 45 می‌فرمایند: «إِذَا ذَهَبَ لَکَ ضَالَّةُ أو مَتَاعٌ فَقُل وَ عِندَهُ مَفاتِحُ الغَیبِ ... فِی کتابٍ مُبینٍ " ثُمَّ تَقُولُ اللهُمَّ إِنَّکَ تَهدِی مِنَ الضَّالَّةِ وَ تُنَجِّی مِن العَمَی وَ تَرُدُّ الضَّالَّة».
همچنین در دعای شماره‌ی 46 نیز مکرر از آیات قرآن استفاده کرده و می‌فرمایند:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، بِسمِ اللهِ، بِسمِ اللهِ، بِسمِ اللهِ، إنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً یُرِیدُ اللهُ بِکُمُ الیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُم العُسرَ وَ لِتُکمِلُوا العِدَّةَ وَ لِتکَبِّرُوا اللهَ عَلی مَا هَداکُم وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ وَ إِذا سَألَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَریِبٌ أُجیبُ دَعوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلیَستَجِیبُوا لِی وَ لیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُم یَرشُدُونَ وَ یُهَیِّی لَکُم مِن أمرِکُم مِرفَقاً وَ یُهَیِّیُ لَکُم مِن أمرِکُم رُشداً وَ عَلَی اللهِ قَصدُ السَّبیلِ وَ مِنها جائِرٌ وَ لَو شاءَ لَهَداکُم أجمَعِینَ ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ - أوَ لَم یَرَ الَّذیِنَ کَفَرُوا أنَّ السَّماواتِ وَ الأرضَ کانَتا رَتقاً فَقَتَقناهُما وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ أفَلا یُؤمِنُونَ فَانتبذَت بِهِ مَکاناً قَصِیَّا فَأجاءَهَا المَخاضُ إِلی جِذعِ النَّخلَةِ قَالَت یا لَیتَنِی مِتُّ قَبلَ هذا وَ کُنتُ نَسیاً مَنسیَّا فناداها مِن تَحتِها ألَّا تَحزَنِی قَد جَعَلَ ربُّکِ تَحتَکِ سَریًّا وَ هُزِّی إِلَیکِ بِجذعِ النَّحلَةِ تُساقِط عَلَیکِ رُطَباً جَنِیًّا فَکُلِی وَاشرَبی وَ قَرِّی عَیناً فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ البَشَرِ أحَداً فَقُولِی إِنَّی نَذَرتُ لِلرَّحمنِ صَوماً فَلَن أکَلِّمَ الیَومَ إِنسیًّا و ...
در دعای شماره‌ی 90 نیز که در خصوص امر ازدواج است، با اشاره به آیاتی که خداوند در قرآن کریم به واسطه‌ی آنها مردم را به ازدواج و تشکیل خانواده دعوت کرده، تلاش دارند تا امر ازدواج را نوعی اطاعت از دستور الهی تلقی کنند.

ب. استفاده‌ی تلویحی از سنن الهی

بسیاری از آدابی که امام رضا (علیه السلام) در ادعیه‌ی خود به آموزش آن پرداخته‌اند، در حقیقت استفاده‌ی تلویحی از سنن الهی است به عنوان مثال، ایشان در دعای شماره‌ی 30 می‌فرمایند: «اللهُمَّ جَدیِرٌ مَن أمَرتَهُ بِالدُّعَاءِ أن یَدعُوکَ وَ مَن وَعَدتَهُ بِالاستِجَابَةِ أن یَرجُوکَ وَ لِیَ اللهُمَّ حاجَةُ قَد عَجَزَت عَنهَا حِیلَتِی وَکَلَّت مِنهَا طَاقَتِی وَ ضَعُفَت عَن مَرَامِهَا قُدرَتِی ...» که در این دعا، امام رضا (علیه السلام) تلاش دارند با بیان این مطلب که دعوت مردم به دعا از جمله اوامر و دستورهای الهی است و خداوند خود وعده داده که دعای بندگان را اجابت کند و این یکی از سنن الهی است. لذا بر طبق آن است که ما حاجت خود را از خداوند طلب می‌کنیم.
به عنوان نمونه‌ای دیگر می‌توان به دعای شماره‌ی 63 اشاره کرد که در آن می‌فرمایند:
«اللهُمَّ کَمَا سَتَرتَ عَلَیَ مَا لَم أعلَم فَاغفِرلِی مَا تَعلَمُ وَ کَمَا وَسِعَنِی عِلمُکَ فَلیَسَعنِی عَفوُکَ وَ کَمَا بَدَأتَتِی بِالإحسَانِ فَأتِمَّ نِعمَتَکَ بِالغُفرَانِ وَ کَمَا أکرَمتَنِی بِمَعرِفَتِکَ فَاشفَعهَا بِمَغفِرَتِکَ وَ کَمَا عَرَّفتَنِی وَحدَانِیَّتَکَ فَأکرِمنِی بِطَاعَتِکَ [لماعیتک] وَ کَمَا عَصَمتنِی مَا لَم أکُن أعتَصِمُ مِنهُ إِلَّا بِعصِمَتِکَ فَاغفِر لِی مَا لَو شئِتَ عَصَمتَنِی مِنهُ یَا جَوَادُ یَا کَرِیمُ یَا ذَا الجَلالِ و الإِکرَام.
در این دعا نیز امام (علیه السلام) تلاش دارند تا با بیان اقدام‌هایی که خداوند آنها را به عنوان وظیفه‌ی خود بیان کرده است، از خداوند طلب انجام برخی امور را کنند.

6. غفلت‌زدایی از افراد و جامعه

یکی دیگر از قالب‌های بیانی به کار گرفته شده در ادعیه‌ی رضویه، استفاده از قالب بیانی «تنبه» است. این قالب بیانی معمولاً به دو شکل زیر بیان می‌شود: بیان جمله‌ای سؤالی که هدفش آگاهی دادن به دیگران یا بیدار کردن آنها باشد و با طرح آن، خواننده به فکر فرو می‌رود یا بیان جمله‌ای مهم که حاوی تذکری به مخاطبان باشد.
در حقیقت کارکرد مهم این قالب بیانی، آگاهی‌بخشی به مخاطبان است، چرا که امکان دارد خواننده‌ی متن یا مخاطب کلام نسبت به مسئله‌ای غافل یا جاهل باشد که با طرح سؤال یا تذکر آگاه شده و نسبت به آن مطلب هوشیار می‌شود. این قالب بیانی معمولاً با عبارتی نظیر بدانید که، آگاه باشید که و ... شروع می‌شود (جانی‌پور، 1391: 114-109).
در ادعیه‌ی رضویه، این قالب بیانی تنها به شکل طرح جمله‌های خبری برای تذکر و با هدف آگاهی‌بخشی و غفلت‌زدایی به کار رفته است. این مطلب نیز بخش دیگری از وظایف اختصاصی ائمه اطهار (علیهم السلام) در راستای تربیت انسان است که به عنوان چراغ راهنمای سعادت و پرچم‌های هدایت در جهان هستی انجام رسالت می‌کنند و بدین‌گونه سبک زندگی اسلامی را نهادینه می‌سازند.
آنچه در این مقاله از آن به عنوان قالب بیانی «تنبه» تعبیر می‌شود، جمله‌هایی است که توسط امام رضا (علیه السلام) برای تذکر به مردم و هوشیار کردن آنان جهت تقرّب به خداوند متعال و افزایش آگاهی مردم برای دین‌داری استعمال شده است. به عنوان نمونه آن حضرت (علیه السلام) در دعای شماره‌ی 8 می‌فرمایند:
إِلَهِیَ بَدَت قُدرتُکَ وَ لَم تَبدُ هَیئَةُ لَکَ فَجَهِلُوکَ وَ قَدَّرُوکَ وَ التَّقدیِرُ عَلَی غَیرِ مَا بِهِ شَبَّهُوکَ فَأنا بَرِیءٌ یَا إِلَهِی مِنَ الَّذینَ بِالتَّشبِیهِ طَلَبُوکَ لَیسَ کَمِثلِکَ شَیءٌ وَ لَن یُدرِکُوکَ ظَاهِرُ مَا بِهِم مِن نِعمَتِکَ دَلَّهُم عَلَیکَ لَو عَرَفُوکَ وَ فِی خَلقِکَ یِا إِلَهِی مَندُوحَةُ أن یَتَنَاوَلُوکَ بَل شَبَّهُوکَ بِخَلقِکَ فَمِن ثَمَّ لَم یَعرِفُوکَ وَ اتَّخَذُوا بَعضَ آیاتِکَ ربَّاً فَبِذَلِکَ وَصَفُوکَ فَتَعَالَیتَ یَا إِلَهِی وَ تَقَدَّسَت عَمَّا بِهِ المُشَبِّهُونَ نَعَتُوکَ یَا سَامِعَ کُلِّ صَوتٍ وَ یَا سَابِقَ کُلِّ فَوتٍ یَا مُحیِیَ العِظَامِ وَ هِیَ رَمِیمٌ وَ مُنشَئِهَا بَعدَ المَوتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجعَل لِی مِن کُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مَخرَجاً وَ جَمیِعِ المُؤمِنِینَ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیِرٌ.
کاملاً مشخص است که بخش اول این دعا در راستای آگاه‌سازی مردم به صفات واقعی خداوند متعال و بیان دقیق معارف الهی با هدف غفلت‌زدایی از جانب آن امام همام صادر شده و تنها در بخش پایانی برای رفع حوائج مؤمنان دعایی ذکر شده است. این‌گونه موارد که در ادعیه‌ی رضویه متعدد هستند بیانگر این مطلب است که آن حضرت تلاش دارند تا از هرگونه موقعیت و فرصتی برای تبلیغ معارف دینی و تربیت جامعه‌ی اسلامی استفاده کرده و این خود مقدمه‌ای در راستای ترویج سبک زندگی اسلامی است.

7. بایدها و نبایدهای مسیر زندگی

بخش دیگری از مطالب مطرح شده در ادعیه‌ی رضویه، بایدها و نبایدهای مسیر زندگی یا به عبارتی توصیه‌ها و تحذیرهایی است که در قالب جمله‌های دعایی تلاش شده تا این موارد را به مردم جامعه‌ی اسلامی تذکر دهند. در ادامه، نمودار توصیه‌های مطرح در ادعیه‌ی رضویه درج شده است:
sahifehe-razavi5
توضیح نمودار 5. سنجش فراوانی توصیه‌های ادعیه‌ی رضویه
مهم‌ترین توصیه‌ای که در این ادعیه بدان پرداخته شده، توصیه به توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است. آن حضرت در ابتدا بیان می‌کنند که توسل به اهل بیت (علیهم السلام)، دستور الهی است به عنوان مثال ایشان در دعای شماره‌ی 18 می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ یا رَبِّ أنتَ عَظَّمتَ حَقَّنَا أهلَ البَیتِ فَتَوسَّلُوا بِنَا کَما أمَرتَ و أَمَّلُوا فَضلَکَ وَ رَحمتَکَ وَ تَوقَّعُوا إحسانَکَ وَ نِعمَتَکَ فَاسِقِهِم سَقیاً نافِعاً عَاماً...» و سپس در ادعیه‌ی دیگری بر توسل

عبارات مرتبط با این موضوع

تبیین شیوه‌های تربیتی امام رضا ع در راستای ایجاد سبک زندگی اسلامی بر مبنای تحلیل محتوای دعاهای صحیفه‌ی رضویه تبیین شیوه‌های تربیتی امام رضا ع در راستای ایجاد سبک زندگی اسلامی بر مبنای تحلیل محتوای دعاهای صحیفه‌ی رضویه


ادامه مطلب ...

سبک زندگی معنوی امام رضا (ع)؛ الگویی برای آرامش روانی

[ad_1]
نویسندگان:
مجتبی اخوان ارمکی (1) - معصومه نعلچی (2)

چکیده

یکی از بارزترین ویژگی‌های شخصیتی امام رضا (علیه السلام) ارتباط عمیق معنوی ایشان با خداست که در کثرت عبادت و خویشتن‌داری حضرت تجلی کرده است. آن حضرت، در زندگی، اصول معنوی خاصی را رعایت کرده‌اند که به یقین با پیروزی از سبک زندگی معنوی آن بزرگوار، انسان به آرامش روحی و روانی خاصی می‌رسد. در این مقاله با بررسی زندگی امام رضا (علیه السلام) سعی شده است، به این سؤال پاسخ داده شود که چگونه امام هشتم (علیه السلام) در نهایت آرامش روانی به سر می‌بردند؟ یافته‌های این نوشتار نشان می‌دهد که انسان با پیروی از سبک زندگی معنوی امام هشتم (علیه السلام) به خدا توکل خواهد کرد و با صبر در برابر مشکلات از آنچه خداوند به او داده است، راضی خواهد بود، زندگی را بر خود آسان خواهد گرفت و به آرامش روانی می‌رسد. روش پژوهش در این نوشتار، کیفی مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی است.

مقدمه

افسردگی، اضطراب، تنش و استرس از بیماری‌های فراگیر دوران معاصر است که ساختار وحدت یافته‌ی شخصیت انسان را درهم می‌ریزد و قدرت سازگاری او را با خود و جامعه به طور عجیبی کاهش می‌دهد و سرانجام موجب اختلال در ساختار تفکر و عواطف می‌شود. این بیماری، دلواپسی مبهمی است که اغلب با تظاهرات محیطی همراه می‌شود. گاهی با تنگی نفس، درد قفسه‌ی سینه، تپش قلب، تعریق مفرط، سردرد، ناراحتی مختصر معده، اسهال، احساس سرگیجه و سبکی در سر، بالا رفتن فشار خون، تکرار ادرار یا کندی دفع ادرار و بی‌قراری، مشخص می‌شود (تودر، 1382: 182).
برای اینکه انسان در معرض چنین بیماری خطرناکی قرار نگیرد، بهترین راه، پیشگیری است. آرامش روانی اصطلاحی است که برای پیشگیری اولیه از ابتلا به این بیماری به کار می‌رود. رسیدن به آرامش روانی آنقدر اهمیت دارد، که در قرآن کریم به طور صریح به آن سفارش شده است؛ «هُوَ الَّذِی انزَلَ السَّکِینَة فِی قُلُوبِ المُؤمِنِینَ لِیزدَادُوا إِیمَاناً مَعَ إِیمانِهِم» (فتح /4).
آرامش روانی مشخصه‌ی مستقلی است که حاکی از توانای انسان در تسلط بر مملکت درونی و فرمانروایی و تدبیر او بر خویشتن است.
در روزگار ما که انسان‌ها راه زندگی حقیقی را گم کرده و بدون آگاهی، یک دنیا رنج و سیه‌روزی را به دوش خود نهاده‌اند، یافتن راه درست زندگی کردن و به دست آوردن آرامش روانی کار بسیار دشواری است . کاری طاقت‌‎فرسا که باعث کوفتگی و خستگی اعصاب و روان می‌شود، از یک طرف و زندگی ماشینی از طرف دیگر، انسان را در چاه مشکلات و سرگردانی گرفتار ساخته است. با وجود این، همه تلاش می‌کنند تا زندگی آرامی داشته باشند و به آرامش روحی و روانی دست یابند.
از آنجا که رسیدن به آرامش روانی، هنری آموختنی است و انسان در رفتار و فعالیت‌های خود جامد، راکد، خشک و محدود نیست، بلکه در او انعطاف کافی و قابلیت تغییر وجود دارد و آنچه تاکنون در مکتب‌های مختلف برای رسیدن به آرامش روانی بیان شده، دارای نقایص و کاستی‌هایی بوده است، این پرسش مطرح می‌شود، امام رضا (علیه السلام) که به ایشان «عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گویند و در نهایتِ آرامش روانی به سر می‌بردند، (مجلسی، 1400، ج 49: 100). سبک زندگی معنویشان چگونه بود، تا برای رسیدن به آرامش روانی افراد، الگو قرار گیرد؟
هدف این نوشتار، ارائه‌ی الگویی کامل از سبک زندگی معنوی امام رضا (علیه السلام) برای ایجاد آرامش روانی است.

پیشینه

صغری فضلی‌نژاد و همکارانش در سال (1389) تحقیقی با عنوان «معنویت و سلامت روان از دیدگاه قرآن» انجام دادند. در این تحقیق، نویسندگان، معنویت را یکی از نیازهای عالی روح انسان معرفی کرده‌اند که سبب می‌شود افق دید انسان منحصر به دنیا نباشد، زیرا این حصر، ملازم با پاره‌ای از حوادث اجتناب‌ناپذیر است که انسان را بیش از گذشته تهدید می‌کند. بنابراین، بازگشت به معنویت، درمان بسیاری از دردهای انسان معاصر است. طبق یافته‌های این تحقیق، سلامت روانی افرادی که دارای تجربه‌های معنوی عمیق هستند، نسبت به سایر افراد در سطح بالاتری قرار دارد.
محسن عباس‌نژاد و همکارانش در سال (1391) تحقیقی با عنوان «نقش معنویت و دین بر سلامت روان» انجام داده و به این نتیجه رسیدند که برای نیل به بهداشت روانی و آرامش، رابطه با خالق هستی، نقش بارزی دارد. لذا، یکی از راه‌های پیشگیری از بروز بیماری‌های روانی و تأمین سلامت روان، بازگشت به دین و معنویت و پیروی از سیره‌ی انبیا و اولیای خداست.
محمدحسین کیانی در سال (1386) در تحقیقی با عنوان «جایگاه آرامش در عرفان و معنویت‌گرایی» معتقد است، بخش عمده‌ی سلامت، از جان و روان سرچشمه می‌گیرد. نگارنده در این تحقیق تلاش می‌کند تا رابطه‌ی معنویت و آرامش را بسنجد، به مقایسه‌ی نقل آرامش در آموزه‌های اسلام و عرفان‌های بی دین بپردازد و در آخر بر ادعای تأمین آرامش روانی در تعالیم اسلام صحه گذارد.

اهمیت موضوع

«یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شیوه‌ی زیستن ما، اگر از منظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان رستگاری، فلاح و نجات است، باید به سبک زندگی اهمیت بدهیم» (خامنه‌ای، 1391). همچنین، معنویت، اطمینان قلبی و آرامش روحی به انسان می‌بخشد، آن‌گونه که خداوند در قرآن می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
، آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. به درستی که دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرد» (رعد/ 28). «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَة فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ؛ خداست که به دل‌های مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده است تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» (فتح / 4). چنین انسانی خود را از دام شهوات نفسانی و مادیات و لذت‌های زودگذر دنیایی می‌رهاند و سعادت را در عفت، پاکدامنی، شرافت و برپایی جامعه‌ای سالم و انسانی می‌داند و کارهایی انجام می‌دهد که به خیر و صلاح خود و جامعه است. بنابراین، بررسی سبک زندگی معنوی امام رضا (علیه السلام) که الگویی از معنویت بودند و پیروی از آن برای رسیدن به آرامش روانی ضروری است، اهمیت ویژه‌ای دارد.

تعاریف واژگان

1. آرامش روانی

آرامش اسم مصدر از آرامیدن به معنای آرامیدگی، وقار، سنگینی، خواب کوتاه و سبک، فراغت، صلح و آشتی و سکون است (معین، 1354، ج 1: 512).
در انگلیسی واژه‌ی (Relexation) را به آرامش و آرامیدگی اعصاب از طریق استراحت بدنی ترجمه کرده‌اند. نزدیک‌ترین مفهوم به آرامش روانی، «بهداشت روانی» است. این اصطلاح از قلمرو پزشکی اقتباس شده و طیفی از مفاهیم ضمنی را در بردارد که نه تنها نشاندهنده‌ی فقدان بیماری روانی است، بلکه بیانگر وجود ویژگی‌های مثبتی چون خویشتن‌پذیری، خودمختاری، انسجام شخصیتی و خودشکوفایی است (وولف، 1386: 350). منظور از آرامش روانی، داشتن خلق یا وضع روانی است که فرد از لحاظ شادمانی، اعتماد به نفس، شور، حرارت و امثال آن در وضعیت آرمیدگی، آسایش‌خاطر و اطمینان‌بخش قرار گیرد.
لازم به ذکر است، آرامش روانی، با نگرش‌های دینی ارتباطی تنگاتنگ دارد، به طوری که با افزایش مرتبه‌ی دین‌داری، آرامش روانی هم افزایش می‌یابد (سی وارد، 1381: 154).

2. سبک زندگی

در جامعه‌شناسی از مفهوم سبک زندگی دو برداشت وجود دارد: یکی مربوط به دهه‌ی 1920، که سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد است و غالباً به عنوان شاخص تعین طبقه‌ی اجتماعی به کار رفته است. دیگری به عنوان شکل اجتماعی نوین که تنها در متن تغییرات مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف‌گرایی معنا می‌یابد. در این معنا، سبک زندگی، راهی برای تعریف ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای افراد است که اهمیت آن برای تحلیل‌های اجتماعی روز به روز افزایش می‌یابد (اباذری، 1381: 14).
در فرهنگ علوم اجتماعی، سبک زندگی، چگونگی جریان حیات و شیوه‌ی زندگی انسان‌ها به صورت فردی و گروهی است که شامل چگونگی استفاده از درآمد، طول زمان کار، شیوه‌ی لباس پوشیدن، تغذیه، نحوه‌ی آرایش، محل سکونت، رفتارهای دینی و فرهنگی و ... می‌شود.
گیدنز، سبک زندگی را مجموعه‌ای نسبتاً منسجم از همه‌ی رفتارها و فعالیت‌های یک فرد معین در جریان زندگی روزمره‌ی خود می‌داند که مستلزم مجموعه‌ای از عادت‌ها و جهت‌گیری‌هایی است که از نوعی وحدت برخوردار است (1378: 64).
سبک زندگی، مفهومی است که با انتخابی شدن زندگی روزمره معنا می‌یابد. در جامعه‌ی معاصر، برخلاف جوامع سنتی، به واسطه‌ی اهمیت خود و مسئولیت شخصی و ظهور جامعه‌ی مصرفی در زندگی، قدرت انتخاب نیز بیشتر شده است. بنابراین، پدیده‌ی اجتماعی سبک‌های زندگی از اجزای سازنده‌ی تحولات مدرنیته تلقی می‌شود، زیرا سبک‌های زندگی، بازنمودی از جستجوی هویت و انتخاب فردی است.
به طور کلی، در بررسی تعاریف موجود درباره‌ی سبک زندگی، با دو رویکرد اصلی مواجه می‌شویم. گروهی که سبک زندگی را مجموعه رفتارهای عملی و آنچه در زندگی اجتماعی افراد به صورت عینیت یافته مشاهده می‌شود، می‌دانند و گروه دوم، ارزش‌ها و نگرش‌ها را نیز در زمره‌ی سبک زندگی به حساب می‌آورند. پس می‌توان گفت: سبک زندگی عبارت است از الگوی هم‌گرا یا مجموعه‌ی منظمی از رفتارهای درونی و بیرونی، وضع‌های اجتماعی و دارایی‌ها که فرد یا گروه بر مبنای پاره‌ای از تمایل‌ها و ترجیح‌هایش و در تعامل با شرایط محیطی خود ابداع یا انتخاب می‌کند.

3. معنویت

معنویت در لغت به معنای معنوی بودن، مربوط و منسوب به معنی حقیقی، راستی، اصلی، ذاتی، مطلق، حقیقی، روحانی در مقابل مادی، ظاهری و صوری آمده است (معین، 1354، ج 4: 763). معنویت آن جنبه از حیات فردی و جمعی بوده که بیانگر رابطه‌ای آگاهانه است که فرد در ارتباط با امور متعالی دارد. پیش‌فرض این مفهوم این باور است که امور متعالی وجود دارند و روح بشر می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند (ترول، 1391: 20). به عبارتی دیگر، معنویت، نحوه‌ای از مواجهه با جهان هستی است که نتیجه‌اش حالت‌های نفسانی نامطلوبی مانند: غم و اندوه، ناامیدی، دلهره و اضطراب، احساس سرگشتگی و سردرگمی، احساس بی‌معنایی و بی‌هدفی و ... تا آنجا که امکان‌پذیر است، در انسان پدید نیاید و موجب رضایت باطن شود.
واژه‌ی معنویت در قرآن و روایت‌ها بدین شکل نیامده، ولی با توجه به معنای لغوی آن می‌توان گفت: منظور از آن، عالم باطن و حقیقت روح جهان مادی و ظاهری است که بهترین واژه‌ی قرآنی نزدیک به آن حیات طبیبه و نور الهی است. در قرآن آمده است:
أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا * کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
؛ آیا کسی که مرده بود و ما زنده اش کردیم و برای او نوری قرار دادیم که به وسیله‌ی آن در میان مردم راه می‌رود، مانند کسی است که در تاریکی‌ها قرار دارد و از آن بیرون آمدنی نیست؟ این‌گونه برای کافران آنچه انجام می‌دهند، زینت داده شده است (انعام / 122).
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد: «به راستی در مؤمن، حقیقت و واقعیتی وجود دارد که در دیگران وجود ندارد و این حقیقت، سزاوارتر است به اینکه اسم حیات و زندگی بر آن گذشته شود، تا بر آن حقیقتی که در دیگر مردم است و آن را در مقابل حیات نباتی، حیات و زندگی حیوانی می‌نامیم» (1374، ج 7: 466).
این آیه در بردارنده‌ی مفاهیم ذیل است:
مشرک، مرده و بی‌بهره از حیات معنوی و روحانی است؛
راهیابی به توحید و ایمان موجب حیات انسان می‌شود؛
ایمان، حیات و مولد نور بوده، اما کفر، مرگ و تاریکی است؛
کافران گمراه، در چنان ظلماتی اسیرند که امیدی به رهایی آنان نیست؛
مؤمن با نور الهی مسیر صحیح حرکت را در جامعه و بین مردم در می‌یابد؛
نور ایمان، روشنگر خطوط و افکار مختلف جامعه برای مؤمنان است؛
توجه دادن مؤمنان به حیات معنوی خود و برخورداری از نور الهی، بازدارنده‌ی آنان از اطاعت مشرکان و گمراهان است؛
مؤمن در جامعه، عنصری پویاست.
با توجه به آیه و تعبیراتی که در آن آمده، می‌توان معنویت را چنین تعریف کرد: برآیندی است که از فرایند معرفت، ایمان و عمل صالح در چارچوب شریعت اسلامی حاصل می‌شود.
بدین‌ترتیب:
اگر حیات طیبه و نورانیت دل به دست نیاید، معنویتی حاصل نشده است؛
بدون معرفت نسبت به حقایق عالم و ملکوت جهان مادی و نیز ایمان به خدا و صفات و افعال او، معنویت مفهومی ندارد؛
بخش عظیمی از معنویت در پرتو کارهای شایسته و نیکو شکل می‌گیرد و عمل صالح، لازمه‌ی ایمان صحیح و مقوم معنویت و شرط لازم آن است و نقیض آن عمل زشت نیز نابود کننده‌ی معنویت است.
آموزه‌های اسلامی، عمق‌ترین و جامع‌ترین معارف الهی را در ابواب گوناگون عرضه می‌دارد و افزون بر آن، اعمال شایسته را به بهترین شکل تبیین کرده است که می‌تواند معنویتی بزرگ را پایه‌گذاری کند.
خداوند، منبع، محور و بخشاینده‌ی معنویت است و بدون ارتباط با او از رهگذر بندگی واقعی و عبودیت، معنویت پوچ و مجازی است. معنویت، منهای خدا چیزی جز فریب و دل مشغولی ظاهری نیست. حیات طیبه و تابش انوار ربوبی بر قلب از سوی خدای تعالی است و ایمان و عمل صالح، زمینه‌ی آن را فراهم می‌سازند. بنابراین، معنویت افاضه‌ای از سوی حق است.
معنویت در نقطه‌ی ثابتی توقف نمی‌کند، بلکه شدت و ضعف و ارتقا و افول دارد. در افراد گوناگون، درجه‌های مختلف دارد و در یک فرد نیز ممکن است کاهش و فزونی یابد، چنان که قرآن مجید می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ
؛ به راستی که انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم، سپس او را به پست‌ترین پستی باز گردانیدیم» (تین/ 4و 5).
ایمان و عمل صالح، جان بنده را برای تابش انوار معنویت آماده می‌سازند. با رشد ایمان و اخلاص در عمل و به تناسب آن، معنویت رو به رشد و فزونی می‌گذارد و آثارش را آشکار می‌سازد.

4. تجلی معنویت در انسان

تجلی معنویت در انسان به شکل‌های زیر است:
الف) روحیه‌ی شهامت، به انسان شجاعت و فداکاری می‌بخشد. زیرا معنویت، نفس را از قید و بند سلطه‌ی دیگران آزاد کرده و به انسان گوشزد می‌کند که بخشنده‌ی عمر خداست و فداکاری و شجاعت چیزی از عمر او نمی‌کاهد؛ «وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله کِتَابًا مُّؤَجَّلاً؛ و هیچ‌کس را نسزد که بمیرد مگر به فرمان خداوند. وقت آن را دقیقاً در مدت مشخص و محدودی ثبت و ضبط کرده است» (آل عمران/ 145).
ب) اعتقاد به رزاقیت حق تعالی؛ انسان معنوی‌گرا، همه چیز را از خدا می‌خواهد، از روزی دهنده‌ای که تحت تأثیر هیچ انسان حریص و ناخشنودی قرار نگرفته و هیچ‌کس او را از کارش منصرف نمی‌کند؛ «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ
؛ هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر انیکه روزی آن بر عهده‌ی خداست و محل زیست و دفن او را می‌داند، همه‌ی اینها در کتاب روشنی است» (هود/ 6).
ج) اطمینان قلبی و آرامش روحی؛ قرآن می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
؛ آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. به درستی که دل ها با یاد خدا آرام می‌گیرند» (رعد / 28). «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَة فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ؛ خداست که به دل‌های مؤمنان، آرامش و اطمینان خاطر داده است، تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» (فتح / 4). چنین انسانی خود را از دام شهوات نفسانی و مادیات و لذت‌های زودگذر دنیایی می‌رهاند و سعادت و خوشبختی را در عفت، پاکدامنی، شرافت و برپایی جامعه‌ای سالم و انسانی می‌داند و خود را متوجه کارهایی می‌کند که به خیر و صلاح خود و جامعه باشد.
د) برخورداری از زندگی پاکیزه؛ زیرا خداوند خواستار آن است که مؤمنان در همین دنیا و پیش از رسیدن به سرای آخرت، هر چه زودتر صاحب زندگی پاکیزه‌ای شوند؛
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاة طَیِّبَة وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
؛ هر کس چه زن و چه مرد کار شایسته‌ای انجام دهد و مؤمن باشد، به او، زندگی پاکیزه و خوشایندی می‌بخشیم و پاداش آنان را طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد (نحل / 97).

سبک زندگی معنوی امام رضا (علیه السلام)؛ الگویی برای آرامش روانی

محمدبن فضل نقل کرده است: از امام رضا (علیه السلام) خواستم تفسیر «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ
» (یونس / 58) را بیان فرمایید. فرمودند: با ولایت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، مردم بهترین خیرها را در دنیا به دست می‌آورند.
امام رضا (علیه السلام) در دوران خود بزرگ‌ترین متفکر اسلامی و داناترین انسان روی زمین بودند. آن حضرت، جهان اسلام را برای پیشرفت و ترقی یاری دادند. امام (علیه السلام) مسجد نبوی را دانشکده‌ای برای تدریس و سخنرانی قرار داده و مانند پدرانش، ائمه معصومین (علیهم السلام)، پیشتاز نهضت علمی و تمدن در دنیای اسلامی بودند. یکی از بارزترین ویژگی‌های امام رضا (علیه السلام)، ارتباط عمیق معنوی ایشان با خداست که در کثرت عبادت و خویشتن‌داری حضرت تجلی کرده است. ابراهیم بن عباس در روایتی بیان کرده است: «امام (علیه السلام) شب‌ها بسیار کم می‌خوابیدند، غالباً شب را از ابتدا تا صبحگاهان به احیاء و عبادت می‌گذراندند، بسیار روزه می‌گرفتند و هیچ ماهی نبود که در آن لااقل سه روز روزه نباشد» (مجلسی، 1400ق، ج 49: 91). همچنین، از امام (علیه السلام) دعاهایی به یادگار مانده که همگی سرشار از روح بندگی و انس آن حضرت با خداوند و توکل بر ذات احدی اوست. از جمله آنکه فرموده‌‌اند: «یا من دلّنی علی نفسه و ذلل قلبی بتصدیقه اسالک الامن و الایمان فی الدنیا و الاخر؛‌ای کسی که مرا به سوی خودت رهنمون گشتی و دلم را به واسطه‌ی تصدیق خود آرام گرداندی، از تو ایمان و امنیت را در دنیا و آخرت خواستارم» (کلینی، 1381، ج 2: 579).
آن حضرت در زندگی، اصولی معنوی خاصی را رعایت کرده‌اند که به یقین با پیروی از سبک زندگی معنوی آن بزرگوار، انسان به آرامش روحی، روانی خاصی خواهد رسید. برخی از این اصول عبارت‌اند از:

1. توکل به خدا

رجاء بن ابی ضحاک به دستور مأمون به مدینه رفت و امام (علیه السلام) را از مدینه به مرو آورد. او در روایتی، به طور کامل تمام جزئیات زندگی امام (علیه السلام) را در یک شبانه‌روز نقل کرده است. در قسمتی از این روایت آورده: «به خدا سوگند ندیدم مردی را که نسبت به خدای تعالی از وی بیشتر پرهیز و خوف داشته و بیشتر از او به یاد خدا باشد» (صدوق، 1404ق، ج 2: 423). او سپس نماز، روزه، دعا و قرآن خواندن آن حضرت را نقل کرده که به راستی شگفت‌آور است. امام رضا (علیه السلام) که از متوکلین درگاه الهی بودند و هر کاری را با توکل به خداوند متعال انجام می‌دادند، درباره‌ی توکل فرموده‌اند:
التوکل درجات: منها ان ثتق به فی امرک کلّه فیما فعل بک، فما فعل بک کنت راضیا و تعلم انه یا لک خیرا و نظرا. و تعلّم انّ الحکم فی ذلک له، فتتوکل علیه بتفویض ذلک الیه و من ذلک ایمان بغیوب الله الّتی لم یحط علمک بها فوکلت علمها الیه و الی امنائه علیها و ثقت به فیها و فی غیرها؛ توکل درجه‌هایی دارد. یکی از آنها این است که در هر کاری که مربوط به توست به او اعتماد کنی. از آنچه که نسبت به تو انجام می‌دهد، خشنود باشی و بدانی که او جز خیر برای تو نمی‌خواهد و بدانی که حکمت در این است که کارت را به او واگذار کنی و به او توکل نمایی. دیگر اینکه به علام‌الغیوبی او که علم تو به آن نمی‌رسد، مؤمن باشی که علم آن مخصوص خداست (حرانی، 1401ق: 804).
توکل، یعنی تسلیم بودن در برابر اوامر الهی و خشنودی، به قضا و فرمان اوست. واژه‌ی توکل و مشتقات آن در 48 آیه از 28 سوره‌ی قرآن 70 بار آمده است. به نظر راغب، کلیه‌ی آیات مذکور در دو معنای ولایت‌پذیری و اعتماد کردن به خداست (1401ق، ماده‌ی توکل).
توکل از نظر «طبرسی» واگذاردن و سپردن امور خویش به خداوند و اعتماد کردن به حُسن تدبیر اوست (طبرسی، 1401ق، ج 3: 562).
شیخ طوسی هم در تفسیرالتبیان، توکل را تفویض امور به حق و وکیل را به معنای حفیظ و ولّی به کار برده است.
توکل، غیر از تفویض است، چنان که ثقه غیر از هر دو است. از این جهت آنها را در مقامات سالکان جداگانه شمرده‌اند، زیرا تفویض آن است که بنده حول و قدرت را از خود نبیند و در تمام امور، خود را بی تصرف داند و حق را متصرف؛ اما در توکل چنان نیست، زیرا متوکل حق را تصرف و جلب خیر و صلاح را قائم مقام خود کند.
از دیدگاه علامه طباطبایی، انسان زمانی که به خداوند توکل می‌کند، در حقیقت به یک سبب و علتی توسل می‌جوید که غیرمغلوب است و همین امر باعث تقویت اراده و قدرت روح وی می‌شود (1374، ج 4: 65).
توکل، اعتماد قلبی به خداوند متعال است، به طوری که انسان در صورت فقدان اسباب ظاهری در عالم، برای رسیدن به هدف دچار اضطراب نمی‌شود. انسانی که بر خدا توکل دارد، چون می‌داند همه‌ی کارها به دست خداوند انجام می‌شود و صلاح و مصلحت به دست اوست، در برابر مشکلات، صبر و شکیبایی پیشه می‌کند و هیچ‌گاه جزع و بی‌تابی نمی‌کند. توکل به خداوند، آثار فراوانی چون قوت قلب، حُسن یقین، آسانی مشکلات، رفع تردیدها، سهولت اسباب، نجات از حرص و آز و کفایت در امور زندگی را به همراه دارد.
انسان باید در کلیه‌ی امور زندگی به خداوند توکل کند و بداند خداوند هر چه برایش مقدر ساخته به مصلحت اوست. پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کل ما اتاکم الله فهو جمیل؛ آنچه از جانب خداوند به انسان می‌رسد، خیر و زیبایی است» (دیلمی، 1415ق: 23). این اصل به انسان می‌فهماند که نگاه ما باید به مسائل و رویدادها مثبت باشد. یعنی، هم خوشی‌ها را خیر و خوبی بدانیم و هم ناملایمات را خیر تلقی کنیم و بدانیم حوادث شیرین زندگی «خیر جلی» است، زیرا ظاهر و باطن آن، هر دو پسندیده بوده و ناملایمات هم خیر است؛ اما آن «خیر خفی» است، زیرا اگرچه ظاهرش ناپسند به نظر می‌رسد، اما در حقیقت به مصلحت ماست و آن هم خیر است. آن‌‌گونه که حضرت زینب (سلام الله علیها) بعد از آن همه مصائب در کربلا کشته شدن برادر و برادرزاده‌هایش وقتی سؤال کردند در قتلگاه چه دیدی؟ فرمودند: «ما رایت الا جمیلا؛ چیزی جز زیبایی و خیر ندیدم» (خوارزمی، 1356: 357).
انسانی که به خدا توکل کند، اگر در زندگی، ناملایماتی هم به وجود آید، آنها را خیر و خوبی تلقی می‌کند، از زندگی راضی است و خود را بدبخت و درمانده احساس نمی‌کند. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «الایمان اربعه ارکان: التوکل علی الله، والرضا بقضاء الله، و التسلیم لامرالله، و التفویض الی الله؛ ایمان چهار رکن دارد: توکل به خدا، راضی بودن به قضای الهی، تسلیم بودن به امر او و واگذاشتن تمام کارها به خداوند» (حرانی، 1401ق: 445).
انسان باید همیشه خدا را مدنظر داشته و پیوسته به یاد او باشد. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: موسی بن عمران وقتی با خدا مناجات می‌کرد، گفت:‌ای خدا آیا تو دوری تا من تو را صدا بزنم یا نزدیکی که با تو نجوا کنم؟ به او وحی رسید:‌‌ای موسی، من همنشین با کسی هستم که مرا یاد کند. لذا، به قول حافظ:

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست *** راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
(حافظ، 1384: 56).

2. تفکر در آیات خداوند

امام رضا (علیه السلام) در عظمت خداوند و آیات آن بسیار می‌اندیشیدند و برای این امر ارزشمند که باعث افزایش معرفت می‌شود، می‌فرمودند: «لیست العباده کثره الصیام و الصلاه، و انما العباده کثره التفکر فی امر الله؛ عبادت، بسیاری روزه و نماز نیست، بلکه بسیار اندیشیدن در امر خداست» (حرانی، 1401ق: 806).
در قرآن، آیات بسیاری وجود دارد که مؤمنان را به تفکر دعوت می‌کند، مانند آیات 219 سوره‌ی بقره، 50 سوره‌ی انعام، 176 و 184 سوره‌ی اعراف، 24 سوره‌ی رعد، 44 و 69 سوره‌ی نحل. موارد دیگری نیز وجود دارد که مؤمنان را به امر تفکر در آیات الهی، تشویق می‌کند. لذا، تفکر، باعث شناخت می‌شود و بر معرفت می‌افزاید و انسان را به سوی معنویات رهنمون می‌سازد.
هنگامی که انسان در نظام آفرینش بیندیشد، به اسرار و دقایق هستی آگاهی پیدا می‌کند و در برابر این همه عظمت خداوند، خاضع و متواضع می‌شود. وقتی انسان با تفکر، حکمت و مصلحتی را که در آفرینش است، درک کرد، می‌فهمد که غایت و نهایتی در انتظار اوست.
لذا، از اعمال و رفتار خود مراقبت می‌کند و این درک و هوشیاری، او را به درجات معرفت که پایه و اساس ایمان است، سوق می‌دهد و به اعمال عبادتش معنویت می‌بخشد. به همین دلیل امام رضا (علیه السلام) عقل را موهبت خداوندی می‌دانستند «کلینی، 1381، ج 1: 22»، زیرا انسان به وسیله‌ی آن با شناخت خداوند از ارتکاب شر و جرم نجات پیدا می‌کند و منبع بخشش و فیض الهی را برای خود و جامعه درمی‌یابد.

3. ذکر و دعا

حسن بن جهم نقل کرده است: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: مرا از دعا فراموش مکن، فرمودند: آیا تو می‌دانی که من فراموشت نمی‌کنم؟ گفت: در فکر فرو رفتم و با خود گفتم: آن حضرت برای شیعیانشان دعا می‌کنند و من هم از شیعیان او هستم، پس برای من هم دعا می‌کنند. عرض کردم: نه شما مرا فراموش نمی‌کنید. امام (علیه السلام) فرمودند: این را از کجا دانستی؟ عرض کردم: چون از شیعیانت هستم. فرمودند: جز این هم دانستی؟ عرض کردم: نه. امام (علیه السلام) فرمودند: «اذا اردت ان تعلم ما لک عندی مانظر الی مالی عندک؛ هرگاه خواستی بدانی نزد ما چگونه هستی، بنگر من نزد تو چگونه هستم» (کلینی، 1381، ج 4: 334).
ذکر و دعا در دین مبین اسلام دارای اهمیت خاصی بوده و به آن بسیار سفارش شده است. امام رضا (علیه السلام) مانند دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) به این امر توجهی خاص داشتند و به شیعیانشان سفارش می‌کردند: «لا تمل من الدعاء فانه من الله بمکان؛ از دعا کردن ملول و خسته نشوید که دعا در نزد خدا جایگاهی دارد» (حر عاملی، 1409، ج 7: 61).
دعا در لغت به معنی صدا زدن و به یاری طلبیدن و در اصطلاح اهل شرع، گفتگو با حق تعالی، به نحو طلب حاجت و درخواست حل مشکلات از درگاه او یا به نحو مناجات و یاد صفات جلال و جمال ذات اقدس اوست. کلمه‌ی دعا و مشتقاتش که بیش از 200 بار در آیات قرآن کریم به کار رفته، از ریشه‌ی «دَعَوَ» و به معنی خواندن، حاجت خواستن و استمداد بوده و گاهی منظور از آن، مطلق خواندن است.
امام رضا (علیه السلام) دعا را سلاح پیامبران می‌دانستند (کلینی، 1381، ج 2: 198). خدای بزرگ در قرآن کریم نتیجه‌ی رویگردانی از دعا را آتش دانسته و از انسان‌ها خواسته که به درگاهش پناه برده و از او درخواست و مسئلت کنند تا بدین‌طریق به آرزوها و اهداف خود برسند؛
وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛ پروردگار شما فرموده است: بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم. همانا کسانی که از عبادت من سرکشی می‌کنند، زود باشد که به حالت ذلت و خواری داخل دوزخ شوند (غافر/ 60).
امام رضا (علیه السلام) بهترین دعا را صلوات بر محمد و آل محمد دانسته‌اند. «ابن فضال» نقل کرده است: امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس قدرت ندارد کفاره‌ی گناهان خود را بدهد، باید بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستد که صلوات، گناهان را از بین می‌برد و همچنین فرمودند: صلوات بر محمد و آلش (صلی الله علیه و آله و سلم) در نزد خداوند، ثواب تکبیر و تهلیل دارد (کلینی، 1381، ج 2: 476).
گاهی دعاهای ما مستجاب نمی‌شود. امام رضا (علیه السلام) در این باره پاسخش را به احمدبن محمد که به ایشان اظهار کرده بود چند سال است حاجتی دارم و آن را از خدا خواسته و دعا می‌کنم، ولی دعایم مستجاب نشده است، فرمودند: «ای احمد، مراقب باش که شیطان بر تو چیره نگردد تا تو را مأیوس و ناامید کند که امام باقر (علیه السلام) می‌فرمودند: «مؤمن نیاز خود را از خدا می‌خواهد، خداوند اجابت آن را به تأخیر می‌اندازد، برای اینکه ناله و گریه و زاری او را دوست می‌دارد». پس امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «سوگند به خدا تأخیر برآوردن نیازهای دنیوی مؤمنان برای آنها بهتر از تعجیل در برآوردن است.» دنیا چه ارزشی دارد؟ امام باقر (علیه السلام) می‌فرمودند: «سزاوار است که دعای مؤمن در حال آسایش مانند دعایش در حال سختی باشد.» بعد امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «باید به گفتار خداوند بیشتر اطمینان داشته باشی، چرا که خداوند به وعده‌ی خود وفا می‌کند و می‌فرماید: «از رحمت خدا مأیوس نشوید.» (زمر/ 53). بنابراین، اعتماد تو به خدا باید بیشتر از دیگران باشد و در خانه‌ی دل را به راه یافتن چیزی جز خوبی نگشایی و همیشه در شما حالت امیدواری باشد که خداوند فرموده است: «هرگاه بندگانم مرا بخوانند، پس من نزدیکم و خواسته‌ی دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند، اجابت می‌کنم» (کلینی، 1381، ج 2: 488).
همچنین، آن حضرت فرمودند: «خداوند اجابت دعای مؤمن را به شوق شنیدن دعایش به تأخیر می‌اندازد و می‌گوید: «این صدایی است که دوست دارم آن را بشنوم». (فقه‌الرضا، 1406ق: 345).

4. مهرورزی

امام رضا (علیه السلام) اسوه‌ی مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بودند. در زیارتش آمده است: «السلام علیک ایها الامام الرئوف» (مجلسی، 1400 ق، ج 120: 57). ایشان بیشترین محبت و مهربانی را نسبت به مردم، اهل خانه و خدمتگزارانشان داشتند. در روزی که آن بزرگوار مسموم شدند و به شهادت رسیدند، بعد از آنکه نماز ظهر را خواندند، به فردی که نزدیکشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده، کارکنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خورده‌اند؟ آن فرد جواب داد: آقای من در چنین وضعیتی کسی می‌تواند غذا بخورد؟ وقتی امام (علیه السلام) متوجه شدند کسی غذا نخورده، نشستند و دستور دادند سفره را بیاورند، همه را بر سر سفره دعوت کردند و آنها را یکی‌یکی مورد محبت قرار دادند (صدوق، 1404ق، ج 2: 498).
درباره‌ی مهرورزی آن حضرت، «معمربن خلاد» نقل کرده است: ابوالحسن الرضا (علیه السلام) هنگامی که بر سفره‌ی غذا می‌نشستند، سینی بزرگی نزد او گذاشته می‌شد. امام (علیه السلام) از بهترین غذاهایی که حاضر بود از هر کدام مقداری برمی‌داشتند، در سینی می‌گذاشتند و دستور می‌دادند که آن را بین بینوایان و درماندگان پخش کنند. سپس این آیات را تلاوت می‌کردند: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَة فَکُّ رَقَبَة أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَة یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَة أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَة» (بلد/ 16-11). امام (علیه السلام) از عقبه به عنوان طعام خوراندن به ایتام یاد می‌کنند. بعد از آن می‌فرمودند: خداوند، دانا بود که همه ی انسان‌ها، توان آزاد کردن بنده را ندارند، با اطعام طعام، راه بهشت را برای آنان گشود (صدوق، 1404ق، ج2: 264).
امام رضا (علیه السلام) به یارانشان می‌فرمودند:
قال رسول الله: لاتزال امتی بخیر ما تحابوا و اداوالامانه و اجتنبوا الحرام و قروا الضیف و اقموا الصلاه و اتو الزکاه و فاذا لم یفعلوا ذالک ابتلوا بالقحط و السنین؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: تا زمانی که امت اسلام همدیگر را دوست بدارند، امانت را بازگردانند، از حرام بپرهیزند و میهمان را تکریم کنند، نماز را بپا داشته و زکات بپردازند، در خیر و سعادت و خوشبختی هستند و اگر چنین نکنند، گرفتار قحطی و خشکسالی می‌شوند (حرعاملی، 1409ق، ج 15: 254).
یکی از اصول معنوی رسیدن به آرامش، مهرورزی و عشق و محبت به دیگران است، همانگونه که پیامبران و مردان الهی به خاطر محبت، بر قلب‌های خود و مردم حاکم شده بودند. حضرت علی (علیه السلام) در این باره فرموده‌اند: «قلوب الرجال وحشیه، فمن تالفها اقبلت علیه؛ دل‌های مردم گریزان است، پس به کسی روی می‌آورند که خوشرویی کند و با محبت باشد» (سیدرضی، 1369: 248).
امام رضا (علیه السلام) مهرورزی را از ابزارهای آرامش و سعادت می‌دانستند و دوستی با مردم را نیمی از عقل به حساب می‌آوردند. لذا، به دوستان و شیعیان خود سفارش می‌کردند تا به هم هدیه بدهند و در این باره فرموده‌اند: «الهدیه تذهیب الفعائنمن الصدر؛ هدیه، کینه‌ها را می‌زداید» (صدوق، 1404ق، ج2: 37). همچنین می‌فرمودند:
صل رحمک ولو بشر به من ماء و افضل ما توصل به الرحم کف الاذی عنها و صله الرحم منساة فی الاجا، محببه فی الاهل؛ به خویشاوندانت بخشش کن، اگرچه به نوشیدن آبی باشد و برترین بخشش به خویشاوندان آن است که به آنها آزار نرسانی. صله‌ی رحم، مرگ را به تأخیر می‌اندازد و مایه‌ی دوستی در خانواده و خویشاوندان می‌شود (محدث نوری، 1407ق، ج 12: 103).
مهرورزی آن حضرت تا آنجا رسیده بود که در یکی از مناظره‌ها در پاسخ شخصی که از ایشان پرسیدند، آیا از خاندان شما کسی هست که به شیخین ناسزا گوید؟ ایشان ضمن پاسخ منفی فرمودند: آن دو را دوست بدار، به آنان مهرورزی کن و برای آنان از خدا آمرزش بخواه.
امام رضا (علیه السلام) بر این عقیده بودند که مهرورزی باعث دفع بلا می‌شود. لذا، سفارش می‌کردند: «به یکدیگر مهر و محبت داشته باشید و با هم مهربانی کنید، زیرا با وجود افراد مؤمن و با محبت در جامعه، خداوند بلاهای آسمانی را از دیگران دفع می‌کند» (مجلسی، 1400ق، ج 74: 390).
برای چگونه مهر ورزیدن امام رضا (علیه السلام) دستورالعمل جامعی بدین شرح ارائه کرده‌اند:
اتق فی جمیع امورک و احسن خلقک و اجمل معاشرتک مع الصغیر و الکبیر و تواضع مع العلماء و اهل الدین و ارفق بما ملکت یمینک و تعاهد اخوانک و تسارع فی قضاء حوائجهم و ایاک و الغیبه و النمیمه و سوء الخلق مع اهلک و عیالک و احسن مجاوره من جاورک، فان الله یسالک عن الجار و قد روی عن رسول الله ان الله تبارک و تعالی اوصانی فی الجار حتی ظننت انه یرثنی و بالله التوفیق؛ در همه جا و جمیع امور تقوا داشته باش؛ خلق و خوی خود را نیکو گردان؛ معاشرت خود را با کوچک و بزرگ نیکو قرار بده؛ در مقابل علما و دانشمندان تواضع کن؛ در مقابل دین‌داران و اهل دیانت متواضع باش؛ با زیردستان خود با نرمی رفتار کن؛ نسبت به برادران دینی متعهد باش؛ در برآوردن حوائج برادران دینیت تسریع نما؛ از غیبت کردن و سخن‌چینی و بدخلقی با اهل و عیال خود پرهیز کن؛ با همسایگان خود به نیکی رفتار کن که خداوند در مورد حق همسایه از تو سؤال خواهد کرد. از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمودند: خدای تبارک و تعالی آنقدر مرا درباره‌ی همسایه توصیه کرد که گمان کردم همسایه از من ارث می‌برد (فقه الرضا، 1406ق: 401).

5. خوش‌بینی

امام رضا (علیه السلام) که الگو و اسوه‌ی اسلام ناباب محمدی بودند، سفارش می‌کردند تا مؤمنین به یکدیگر خوش‌بین باشند، کینه‌ها را از دل بزدایند و از لغزش های دیگران چشم‌پوشی کنند.
آن حضرت فرمودند:
عقل انسان کامل نمی‌شود تا در او 10 خصلت باشد، امید خیر در او باشد و از شر او ایمن باشند، خوبی کم دیگران را نسبت به خودش زیاد ببیند و خوبی فراوان خودش را نسبت به دیگران کم به حساب آورد و از اینکه از او چیزی بخواهند خسته نشود (حرانی، 1401ق: 443).
آنگاه فرمودند:
هیچ‌کس را نمی‌بیند مگر اینکه با خود می‌گوید: او از من بهتر و پرهیزگارتر است. مردم دو گونه‌اند: کسانی که بهتر و با تقواتر از او هستند و کسانی که بدتر و پست‌تر از او هستند. پس هرگاه شخصی را که بدتر از اوست، ببیند به خودش بگوید: شاید خوبی‌های او مخفی است و بهتر است برای او و خوبی من ظاهر و برای من شر است و وقتی کسی را دید که بهتر و پرهیزگارتر از اوست، برایش تواضع کند تا اینکه به وی ملحق شود و وقتی این کار را کرد، عظمتش بیشتر و شهرتش بهتر و سرآمد اهل زمانش می‌شود (همان: 445).
خوش‌بینی، روشی برای بازگرداندن توجه از ناخشنودی‌ها به خوشی‌های زندگی است. در این روش، امور فرح‌بخش و شادی‌آور بر فضای روح و روان انسان وارد شده و از شدت درد و رنج انسان کاسته می‌شود.
لذا، امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «مؤمن کسی است که وقتی نیکی کرد خوشحال می‌شود و وقتی بدی کرد استغفار می‌کند و مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سلامت باشند و از ما نیست، کسی که همسایگان از آفت او ایمن نباشند» (حر عاملی، 1409ق، ج8: 565). باز فرمودند: «اگر از مردی یاد کردید و او حاضر بود، با کنیه بخوانیدش و اگر غایب بود، او را با نام بخوانید» (حرانی، 1401ق: 450)، زیرا کسی که نسبت به مردم خوش‌گمان باشد، می‌تواند دوستی آنها را به دست آورد.
از فرمایش‌های امام رضا (علیه السلام) چنین برداشت می‌شود که خوش‌بینی، علاوه بر سلامت دنیوی، آرامش روانی و نجات از بیماری‌های روحی، برای انسان، سلامت اخروی نیز به همراه دارد. کسی که دارای حُسن ظن به خداوند باشد، به فوز بهشت نائل می‌شود (صدوق، 1407ق: 430). به طور یقین حُسن ظن و خوش‌بینی، راحتی قلب و سلامتی دین را تضمین می‌کند (آمدی، 1366: 253). در مقابل خوش‌بینی، بدگمانی و سوء‌‌ظن قرار دارد که خداوند در قرآن می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید. همانا بسیاری از گمان‌ها گناه است» (حجرات / 12).
هنگامی که انسان سوء‌ظن پیدا کند، روح او ناتوان و فرسوده می‌شود. آنگاه این بیماری به جسم اثر می‌گذارد. وقتی بیماری به جسم انسان راه پیدا کند، جسم ضعیف شده، پذیرای بیماری‌های دیگر می‌شود. بدگمانی، کارهای انسان را فاسد می‌کند و باعث می‌شود که به خاطر این حالت روانی، دست به هر کاری بزند. لذا، سوء‌ظن، انسان را نه تنها گرفتار بیماری غیبت، تهمت و جاسوسی، ترس، بخل و حرص می‌کند، بلکه در انسان انگیزه‌ی انجام همه‌ی بدی‌ها را به وجود می‌آورد، زیرا سوء‌‌ظن انسان سالم را بیمار و دل‌های آرام را مضطرب و پریشان می‌سازد.

6. صبر در برابر مشکلات

با بررسی زندگی پربرکت امام رضا (علیه السلام) مشاهده می‌شود که ایشان نیز همچون دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) نمونه‌ی کاملی از صفت معنوی صبر و بردباری بودند. یکی از موقعیت‌های دشواری که ایشان با آن روبه‌رو شدند، زمانی بود که مأمون، آن بزرگوار را به خراسان دعوت کرد. حضرت برای وداع خانه‌ی خدا به مکه رفتند. لحظه‌ی جدایی آن حضرت از فرزندش حضرت جواد (علیه السلام) رسیده بود، اما ایشان با دلی استوار و مطمئن به قضا و قدر الهی، این مصیبت را تحمل کردند. شکیبایی و بردباری آن حضرت در دوره‌ی خلافت مأمون در برابر سیاست‌های مرموز و پشت پرده‌ی او به ویژه جریان ولایتعهدی، درجه‌ی صبر و تحمل آن حضرت را برای ما آشکار می‌کند.
امام رضا (علیه السلام) در دوران زندگی‌شان و زندانی بودن پدر بزرگوارشان مکرر سعه‌ی صدر از خود نشان می‌دادند و مراقب اهل و عیال پدر ارجمندشان بودند. ایشان با بردباری و شکیبایی در برابر افرادی که با ایشان ستیزه و نزاع داشتند، مقاومت می‌کردند. در برابر دهن کجی‌های دیگران سعی داشتند سکوت کنند. افرادی بودند که نسبت به ایشان بی‌احترامی می‌کردند، اما آن بزرگوار در برابر آنها خاموشی را برمی‌گزیدند. امام رضا (علیه السلام) می‌فرمودند:
لا یکون المومن مومنا حتی یکون فیه ثلاث خصال: سنه من ربه و سنه من نبیه و سنه من ولیه. فالسنه من ربه کتمان سره. قال الله عزوجل: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احد الا ارتضی من رسول و اما السنه من نبیه فمداراه الناس، فان الله عزوجل امر نبیه (صلی الله علیه و آله و سلم) بمداراه الناس فقال: خذ العفو و امربالعرف مو اعرض عن الجاهلین و اما السنه من ولیه فالصبر فی الباساء و الضراء فان الله عزوجل یقول: و الصابرین فی الباساء و الضراء؛ مؤمن، مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت داشته باشد: سنتی از پروردگارش، از پیامبرش و از ولّیش، اما سنت از پروردگارش کتمان سرّ اوست، که خدای عزوجل فرموده است: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول»، سنت از پیامبر، مدارا کردن با مردم است که خدای عزوجل پیامبرش را به مدارا با مردم امر کرده و فرموده است: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» (الهی قمشه‌ای، 1338، اعراف/ 199) و اما سنت از ولّی، صبر در سختی‌ها و مشکلات است (طبرسی، 1407ق، ج 11: 241).
دنیا محل سختی‌ها و مشکلات است که خداوند فرمودند: «لَقَد خَلَقنا الإنسانَ فِی کَبَدٍ» (بلد. 4). چون ما دنیا را محل راحتی و آسایش می‌دانیم، از مشکلات و سختی‌ها آزرده خاطر می‌شویم. از امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی بهترین بندگان خدا سؤال کردند، آن حضرت فرمودند:
الذین اذا احسنوا استبشروا و اذا اسائوا استغفروا و اذا اعطو شکروا و اذا ابتلوا صبروا و اذا غضبوا عفوا؛ کسانی هستند که چون نیکی کنند، از توفیقی که یافتند، شاد شوند و هرگاه کار بدی انجام دهند، از خدا آمرزش خواهند. هر وقت به آنها عطایی شود، شکرگزارند و چون در بلایی افتند، شکیبایی ورزند و هنگام خشم، از مورد غضب درگذرند. آن حضرت، صبر را از بهترین ویژگی بندگان خدا، ذکر کرده‌اند (صدوق، 1404ق، ج 2: 263).
ما باید این حقیقت را باور کنیم که راحتی برای دنیا آفریده نشده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس چیزی را طلب کند که آفریده نشده است خود را به زحمت انداخته و چیزی نصیبش نمی‌شود. گفتند: یا رسول الله آن چیست که خلق نشده است؟ فرمودند: «الراحه فی الدنیا؛ آسایش در دنیا خلق نشده است» (شعیری، 1414ق: 517) لذا باید بپذیریم که مشکلات قسمتی از زندگی ما هستند.
امام رضا (علیه السلام) صبر و شکیبایی را از ارکان ایمان دانسته و فرموده‌اند:
لا یستکمل عبد حقیقه الایمان حتی تکون فیه، خصال ثلاث، التفقه فی الدین و حسن التقدیر فی المعیشه و الصبر علی الرزایا؛ هیچ بنده‌ای حقیقت ایمان را به کمال نرساند، مگر اینکه در او سه خصلت باشد: در علم دین، بصیرت پیدا کند، در معیشت، اندازه‌ی نیکو نگه دارد و بر بلایا، صبر و شکیبایی کند (حرانی، 1401ق: 179).
سختی‌ها بر اساس تقدیر الهی است و تقدیر الهی به مصلحت انسان‌هاست. آنچه در اختیار ماست، واکنش ما به موقعیت ناخوشایند و ناملایم آن است، هر سختی مدتی دارد که سرانجام به پایان می‌رسد. هنگامی که فرزند معاذبن حبل فوت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تسلیت نامه‌ای برایش فرستاد و این جمله را نوشت:
و اعلم ان الجزع لا یرد میتا و لا یدفع قدرا فأحسن العزاء و تنجز الموعود؛ بی تابی کردن نه مرده را بر می‌گرداند و نه تقدیر را دفع می‌کند، پس به نیکی، عزادار باش، وعده‌ی الهی را قطعی بدان و نسبت به آنچه بر تو و بر همه‌ی مردم حتمی است و به تقدیر الهی نازل شده تأسف نخور (همان: 59).
تجربه نشان داده که سختی‌های فراوان آمده و رفته‌اند و هیچ یک از آنها باقی نمانده است، حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «ان بقیت لم یبق الهم؛ اگر تو باقی بمانی اندوه باقی نخواهد ماند» (ابن ابی حدید، 1385، ج 20: 340). بنابراین، در این دنیای ناپایدار نه خوشی پایدار است و نه ناخوشی باقی می‌ماند.
خداوند در بعضی آیات قرآن، مؤمنان را در برابر حوادث و رویدادهای سخت به

عبارات مرتبط با این موضوع

۴ عامل مؤثر در سبک زندگی دانشگاه علم و صنعت …۴ عامل مؤثر در سبک زندگی شیوه‌نامه آیت‌الله بهجت برای داشتن زندگی بهترزندگینامه سلمان فارسی یکی از اصحاب پیامبرصچند کرامت از امام رضا ع امام هشتم ع و ماجرای تشییع جنازه موسی بن سیار که از یاران مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان دیدنی های ایتالیا، مناطق دیدنی ایتالیادیدنی های ایتالیاایتالیامناطق دیدنی ایتالیاجاذبه های گردشگری ایتالیامراکز خانوووووووومی دوستت دارمخانوووووووومی دوستت دارم یاد باد آن روزگاران یاد باد یادت بخیر گذشته چه خاطراتی حجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایاتقرآن کریم برای عبرت و راهنمایی مردم، داستانهای گوناگونی را نقل کرده که میان همه آنها آیا در زمان حکومت اسلامی پیامبرص و حضرت علیع، …برای روشن شدن جواب، باید به این مطالب توجه کرد حکم پوشش اسلامی با نزول این آیه از قرآن خصوصیات یک مرد خوب برای ازدواج چیست؟ شهر سوالبسمه‌تعالی با عرض سلام وتحیت خواهر گرامی برای تاخیر و یا به سرانجام نرسیدن ازدواج اداره اموربازنشستگان وموظفین آموزش وپرورش …از امام صادق ع که رسول خدا ص فرمود ازتجلیل خدا است احترام کردن به مسلمان سپید مویبررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …در ابتدای این حدیث لفظ مع آمده این یعنی اینکه علامه مجلسیره دارد حدیث را از کتاب ۴ عامل مؤثر در سبک زندگی دانشگاه علم و صنعت ایران مدیریت ۴ عامل مؤثر در سبک زندگی شیوه‌نامه آیت‌الله بهجت برای داشتن زندگی بهتر زندگینامه سلمان فارسی یکی از اصحاب پیامبرص چند کرامت از امام رضا ع امام هشتم ع و ماجرای تشییع جنازه موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا خانوووووووومی دوستت دارم نوجوانی و علاقه به مد آسیب شناسی الگوهای رفتاری در نوجوانی پرونده روی میز نشان می داد که مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به حجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایات قرآن کریم برای عبرت و راهنمایی مردم، داستانهای گوناگونی را نقل کرده که میان همه آنها از دیدنی های ایتالیا، مناطق دیدنی ایتالیا دیدنی های ایتالیاایتالیامناطق دیدنی ایتالیاجاذبه های گردشگری ایتالیامراکز گردشگری آیا در زمان حکومت اسلامی پیامبرص و حضرت علیع، حجاب اجباری آیا در زمان حکومت اسلامی پیامبرص و حضرت علیع، حجاب اجباری بوده و برخوردی می شد؟ فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو روش ها و فنون فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو آشنائی با فن خطابه ، اصول مخاطب شناسی ، مناظره خصوصیات یک مرد خوب برای ازدواج چیست؟ شهر سوال بسمه‌تعالی با عرض سلام وتحیت خواهر گرامی برای تاخیر و یا به سرانجام نرسیدن ازدواج مورد نظر اداره اموربازنشستگان وموظفین آموزش وپرورش استان فارس از امام صادق ع که رسول خدا ص فرمود ازتجلیل خدا است احترام کردن به مسلمان سپید موی


ادامه مطلب ...

تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان

[ad_1]
تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان

تبیین-روایی-نقش-و-جایگاه-امامت-از-دیدگاه-امام-رضا-(علیه‌السّلام)-و-وجوب-ولایت‌پذیری-از-امام-معصوم-و-ولی-امر-زمانامامت، استمرار نبوت و لطفی از جانب خدای متعالی است. امامت جز با تصریح خداوندی تحقیق نمی‌پذیرد و مردم ادامه ...

سازوکارهای حمایتی از تربیت کودک در آموزه‌های دینی با تأکید بر سیره‌ی رضوی

سازوکارهای-حمایتی-از-تربیت-کودک-در-آموزه‌های-دینی-با-تأکید-بر-سیره‌ی-رضویکودکان سرمایه‌های انسانی هر جامعه، هستند که تربیت و حمایت از آنان ضرورت دارد. از این رو شارع و به تبع ادامه ...

امامت امام رضا (ع)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (ع)

امامت-امام-رضا-(ع)-امتدادی-بارز-برای-امامت-حضرت-ابراهیم-(ع)شخصیت ابراهیم (علیه السلام) در قرآن با ابعادی همچون «پدر و تبار عالی»، «پدر ذریه و امّت بسیار» و «صاحب ادامه ...

خداشناسی در روایت‌های امام رضا (علیه السلام)

خداشناسی-در-روایت‌های-امام-رضا-(علیه-السلام)از اساسی ترین و ریشه‌ای‌ترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت ادامه ...

عنصر محبت در فرهنگ رضوی

عنصر-محبت-در-فرهنگ-رضویعنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشده‌های بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعه‌ی زندگی صنعتی و اشتغال‌های ادامه ...

زیرساختهای درونی ارتباط مؤثر در احادیث امام رضا (علیه السلام)

زیرساختهای-درونی-ارتباط-مؤثر-در-احادیث-امام-رضا-(علیه-السلام)معصومان (علیه السلام) به عنوان تبیین کنندگان کلام وحی، در گفتار و رفتار خود با مخاطبان، به شیوه‌ای اثربخش ادامه ...

واکاوی مواضع سیاسی امام رضا (علیه السلام) در بحران‌های اعتقادی – سیاسی دوره‌ی (203-183 ق)

واکاوی-مواضع-سیاسی-امام-رضا-(علیه-السلام)-در-بحران‌های-اعتقادی-–-سیاسی-دوره‌ی-(203-183-ق)این نوشتار می‌کوشد، با توجه به روایت‌های نقل شده از امام رضا (علیه السلام) و با روش توصیفی و تاریخی، ادامه ...

مواد غذایی غنی از پتاسیم، کلسیم و منیزیم

مواد-غذایی-غنی-از-پتاسیم-کلسیم-و-منیزیمهایپرتنشن یا فشار خون بالا شایع‌ترین مشکل بهداشتی است که بسیاری از مردم از آن رنج می‌برند. مواد غذایی ادامه ...

مواد غذایی راحت هضم برای ناراحتی معده

مواد-غذایی-راحت-هضم-برای-ناراحتی-معدهچندین مواد غذایی وجود دارد که می‌توانید برای رهایی از ناراحتی معده آن‌ها را مصرف کنید. در این مقاله، ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عداستان غدیر خم سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می‌گشت، گروه انبوهی مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی ع داستان غدیر خم سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می‌گشت، گروه انبوهی که


ادامه مطلب ...

امامت امام رضا (ع)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (ع)

[ad_1]
 امامت امام رضا (علیه السلام)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام)

 

نویسنده: ابوالفضل خوش منش (1)

 

چکیده

شخصیت ابراهیم (علیه السلام) در قرآن با ابعادی همچون «پدر و تبار عالی»، «پدر ذریه و امّت بسیار» و «صاحب دعا و دعوت‌های سرنوشت ساز» معرفی شده است. او پیامبر احتجاج‌های برهانی و پیشوای خردمند و محترم نزد ملل و نحل مختلف است و از جمله دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام)، داشتن ذریه‌ای مؤمن و مسلم و باقی ماندن زبانی گویا و صادق پس از اوست.
از نگاه قرآن و روایت‌ها، نسل حضرت ابراهیم تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و اهل بیت ایشان امتداد یافته و در نهایت به امام رضا (علیه السلام) و البته چهار امام بعد رسیده است. اما موقعیت امام رضا (علیه السلام) در این بین بارز و میان او و حضرت ابراهیم شباهت‌های متعددی مشهود است: امام رضا (علیه السلام) دارای مقامی شاخص در زمینه‌ی احتجاج‌ها و براهین فطری است و مناظره‌ها و جدال احسن او با دانشمندان ادیان، فصلی شاخص در تاریخ امامت است. دو امام مذکور همچنین در دو نقطه و موقعیت تمدنی زاده شده‌اند و دعوتشان، جنبه‌های سیاسی و تمدنی یافته است. این مقاله در پی بررسی تطبیقی سیره‌ی این دو پیشوای بزرگ و بیان ابعادی از حساب و حکمتی است که در کار آن دو در تاریخ نبوت و امامت تعبیه شده است.
کلید واژه : حضرت ابراهیم (علیه السلام)، تاریخ امامت، امام رضا (علیه السلام)، اهل بیت (علیه السلام)، ذریه‌ی ابراهیم، تمدن اسلامی

مقدمه

میان حضرت ابراهیم و حضرت رضا (علیه السلام)، فاصله‌ی زمانی بسیاری است، اما نگاهی به تاریخ «امامت» به معنای عام آن، حضرت رضا (علیه السلام) را امتدادی بارز - بارزتر از نظایر آن در مورد دیگر ائمه اهل بیت (علیه السلام) - برای امامت ابراهیمی نشان می‌دهد.
این مقاله ابتدا نقش و ابعاد شخصیت حضرت ابراهیم (علیه السلام) را بررسی می‌کند، سپس آنها را با شخصیت امام رضا (علیه السلام) تطبیق می‌دهد. محورهایی که بحث و مقایسه پیرامون آنها صورت می‌گیرد، عبارت‌اند از: حضرت ابراهیم (علیه السلام) به عنوان پدر امت‌های توحیدی و پیامبران و ذریه‌ی اهل بیتی که از او پدید می‌آید و نیز نقشی که از او در زمینه‌ی احتجاج‌های برهانی و توحید فطری پدید می‌آید و قریب به 3 هزار سال بعد، نقش‌های نبوت و امامت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان می‌رسد. تاریخ جانشینان آخرین پیامبر اکرم است را می‌توان تاریخ انسان‌هایی کامل و مطهر با عمری بیش از 1424 سال قمری دانست. حیات جمعی ائمه (علیه السلام) را که از زمان رحلت پیامبر اکرم تا کنون بالغ بر 1424 سال است و 250 سال از آن به صورت حیات ظاهری در میان مردم بوده است، می‌توان عمر یک انسان کامل دانست؛ انسانی که حائز برترین مسئولیت‌های اجتماعی بوده و با صحنه‌های بسیار متنوع و دوره‌های متلاطم عصرها، زمان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون مواجه است. این تنوع فرهنگی در زمان امام رضا (علیه السلام) به اوج خود می‌رسد. حضرت حجت نیز به سبب وضعیت ویژه‌‌ی حیات خود، در این بین حسابی جداگانه دارد.
حیات جمعی ائمه (علیه السلام) را از راه غلبه و تقریب می‌توان در سه گروه قرار داد:
1. کسانی که به خلافت ظاهری رسیدند یا زندگی شان با موضوع خلافت و سیاست و سرانجام نبرد و شهادت پیوند یافت: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، امام حسن مجتبی و حضرت سید الشهدا (علیه السلام) ؛
2. کسانی که در صحنه‌های خلافت و سیاست، حضور ظاهری نداشتند، بلکه تکلیفی که برای خود دیدند، همانا تثبیت بنیان علمی و فرهنگی جامعه‌ی اسلامی بود: امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیه السلام). در این بین نقش علمی و فرهنگی امیرالمؤمنین بی بدیل و ممتاز است؛
3. کسانی که دستگاه طغیان آنان را از مردم دور کرد. چنین حالتی تقریباً از نیمه‌ی دوم تاریخ امامت قابل مشاهده است: امام موسی بن جعفر، امام محمدتقی، امام علی نقی، امام حسن عسگری و حضرت حجّت (علیه السلام) از این شمارند. گویی، دست تقدیر الهی چنین می‌خواست تا ذهن امّت اسلامی به تدریج با موضوع غیبت آشنا شود. گروه اخیر نیز با همه‌ی محدودیت‌های اعمال شده، همچنان نقش هدایتی خود را ایفا کردند و صدها تن از شیعیان نخبه و ممتاز در اقطار اسلامی با آنان مرتبط بودند.
در این بین نقش امام رضا (علیه السلام) آمیزه‌ای از سه حالت فوق است: یعنی حیات ایشان هم به نوعی با سیاست و حکومت ظاهری پیوند خورد، هم صاحب نقشی بارز در تثبیت بنیان علمی و فرهنگی جامعه‌ی اسلامی بود.
حضرت 17 سال از عمر خود را در مدینه گذراند، در حالی که قریب دو قرن از عمر اسلام گذشته بود و در این دو سده، سلسله‌های اموی و عباسی از تختگاه‌های مدینه و سپس دمشق و بغداد بر پشت توسن خلافت نبوی هرچه خواستند کردند و صِرف حضور امام در مدینه به سان شاخص و قطب نمایی، جهت صحیح را برای اهل راه نشان می‌دهد. حضور امام (علیه السلام) برای کسانی که می‌خواهند از شیوه‌ی حکومت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطلع شوند و بدانند چه تفاوتی با حکومت و سلطنت ده‌ها امیر و حاکم سرزمین گسترده‌ی اسلام داشته، بهترین اثر فرهنگی است. سه سال پایانی حیات حضرت، به واسطه‌ی پیوند با دولت و دستگاه ظاهری، مجالی تازه و گسترده برای ایفای نقش علمی و فرهنگی و احتجاج با زعمای ادیان دیگر گشود. این مسئله در تاریخ امامت، پدیده‌ی نوینی است که نمودهای آن را باید در «فقه تمدنی رضوی» جستجو کرد.
نگارنده از جایگاه تمدنی حضرت رضا (علیه السلام) و نیز نقش او در احتجاج‌های فکری و آیینی، در دو مقاله‌ی دیگر سخن گفته است (خوش منش، 1391 و 1392).
در ادامه، نقش‌های هدایتی این دو پیشوا واکاوی می‌شود.

پدر

قرآن کریم، حضرت ابراهیم (علیه السلام) را «شیعه‌ی نوح» (صافات / 83)، «ابوالانبیاء» (انعام/ 87 - 84) و «پدر» و تبار بزرگ امّت اسلامی (حج/ 78) می‌خواند. پدر، همان گونه که در اسم ابراهیم (علیه السلام) وجود دارد، لقب او نیز می‌شود. معنای لغوی ابراهیم، «پدر عالی قدر» یا «پدر امت بسیار» است (کتاب مقدس، 1994: 91هامش؛‌هاکس، 1377: 4؛ شعرانی، 1398ق: ج1: 6-5). (2) پدر به عنوان لقب نیز در کنار نام او ذکر می‌شود، چنان که در عبارت «مِلَّةَ أبیکُم إبراهِیمَ» (حج/ 78) لفظ «أب» دو بار آمده است. از این پدر، ذریه‌ای بزرگ پدید می‌آید.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) در مواضع حساس تکلم و مناجات با خداوند متعال، از «ذریه‌ی» خود سخن می‌گوید و در خصوص چنین موضوعی،‌اندیشناک و دل نگران است. خداوند متعال، ابتلای ابراهیم (علیه السلام) را نیز در ذریه‌ی او قرار می‌دهد. در زمینه‌ی نسل و ذریه‌ی حضرت، آیاتی از سه سوره به عنوان نمونه ذکر می‌شود. جایگاه و اهمیت موضوع «ذریه‌ی» ابراهیم (علیه السلام) در این سیاق‌ها شاخص است:
وَ إذِ ابتَلَی إِبراهیِمَ ربُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّی جَاعُلِکَ لِلنَّاسِ إِمَامَا قالَ وَ مِن ذُرّیَّتی قالَ لا یَنَالُ عَهدِی الظَّالمِینَ (124)... ربَّنَا وَ اجعَلنَا مُسلِمینِ لَکَ وَ مِن ذُرّیَّتِنا أمَّ^َ مُسلِمَ^ً لَکَ وَ أرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُب عَلَینَا إِنَّک أنتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (128) ربَّنَا وَ ابعَث فِیهِم رَسُولا مِنهُم یَتلُو عَلَیهِم آیَاتِکَ وَ یُعَلّمُهُمُ الکِتَابَ وَ الحِکمَ^َ وَ یُزَکّیِهِم إِنَّکَ انت العَزیزُ الحکَیمُ (بقره/129). وَ وَهبنَا لَهُ إِسحَاقَ وَ یَعقُوبَ کُلا هَدینَا وَ نُوحاً هَدینَا مِن قبلُ وَ مِن ذُرَّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أیُّوبَ و یُوسُفَ وَ مُوسی و هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجزِی المُحسنینَ * وَ زَکرَّیا وَ یَحیی و عیِسَی وَ إلیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ * وَ إسماعِیلَ وَ الیَسَعَ و یُونُسَ وَ لوطاً و کُلا فَضَّلنَا عَلَی العَالَمینَ * وَ مِن آبائِهِم و ذُرَّیَّاتِهِم و إخوانِهِم و اجتَبینَآهُم و هَدَیناهُم إلی صِراطٍ مُستقیمٍ (انعام/87-84). ربَّنا إِنّی اسکَنتُ مِن ذُرّیَّتی بِوَادٍ غَیرِ ذِی زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحرَّمِ ربَّنَا لِیُقیمُوا الصَّلاة فَاجعَل أفئِدَ^ً مِنَ النَّاسِ تَهوی إلَیهِم وَ ارزُقهُم مِنَ الثَّمراتِ لَعَلَّهُم یَشکُرُون (37)... الحَمدُ لِلهِ الَّذی وَهَبَ لِی عَلَی الکِبَرِ إِسماعیلَ وَ اسحاقَ إنَّ ربِّی لَسَمیعُ الدُّعاء (39) رَبّ اجعَلنِی مُقیمَ الصَّلاة وَ مِن ذُریَّتی ربَّنَا وَ تَقَبل دُعاءِ (40).
این بخش‌ها، به خصوص آیات سوره‌ی انعام، سلسله‌ای متراکم و منحصر به فرد از پیامبران را دربر می‌گیرد. این همه از نسل همان مرد سالخورده‌ای برآمدند که به رسم طبیعت از داشتن نسل، ناتوان و همسر وی نازا بود.
بنا بر سخن تورات، خداوند توانا به همین پیر فرتوت، بشارت فرزندان بسیاری می‌دهد که شمار آنان به سان ستارگان آسمان خواهد بود (کتاب مقدس، 1994م: پیدایش، باب 7، بند 6-7).
و خداوند به ابراهیم گفت از ولایت خود، از مولد خویش و از خانه‌ی پدر خود به سوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو. از تو امّتی عظیم پیدا کنم، تو را برکت دهم، نام تو را بزرگ سازم و تو برکت خواهی بود. به آنانی که تو را مبارک خوانند برکت دهم، آن که تو را ملعون خواند لعنت کنم و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت (3) (همان: باب 12، بند 3-1). (4)
«خداوند گفت اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار؛ هرگاه آنها را توانی شمرد پس به وی گفت ذریت تو چنین خواهد بود» (همان: باب 15، بند 16). هر آینه تو را برکت دهم، ذریت تو را کثیر سازم مانند ستارگان آسمان، مثل ریگ‌هایی که بر کناره‌ی دریاست و ذریت تو دروازه‌های دشمنان خود را متصرف خواهند شد و از ذریت تو، جمیع امت‌های زمین برکت خواهند یافت چون که قول مرا شنیدی (همان: باب 22، بند 19 - 15 (تلخیص)).
اطلاق پدر بر ابراهیم (علیه السلام) یا به خاطر آن است که عرب‌ها و مسلمانان آن روز، اغلب از نسل اسماعیل (علیه السلام) بودند یا به خاطر این بود که آنها همگی ابراهیم (علیه السلام) را بزرگ و به عنوان پدری روحانی و معنوی می‌شمردند، هر چند آئین پاک او با انواع خرافه‌ها آلوده شده بود
(مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج14: 183).
از آنجا که عنوان پدر، عنوانی مهم و مقدس است، بعدها در دستگاه دیانت تجملی مسیحی استفاده می‌شود و البته در معرض توسعه و تحریف معنایی نیز قرار می‌گیرد.
این عنوان از یک سو بر ذات مقدس خداوند اطلاق شده، یکی از اقانیم ثلاثه دانسته شده و از سوی دیگر، عنوانی برای پدر روحانی و آبای کلیسا شده است. Abba در روزگاران کهن، واژه‌ای آرامی بوده و در انجیل سه بار به معنای پدر برای استغاثه به درگاه خداوند به کار رفته است. واژه‌ی Abbe در زبان فرانسه و در ادبیات مسیحی به معنای پدر روحانی تعبیر می‌شود.
از این ریشه با همین سمت و سو، واژه‌ی Pape بالاترین مقام دینی مسیحیان کاتولیک رواج یافت. همچنین اشکال واژه‌ی لاتین patricius به عربی متاخر راه پیدا کرد، بطرشیل، بطرشین، بطرک، بطریرک، بطریکا، بطریق، این واژه در فارسی به صورت پتریارک به خصوص در متون مسیحی فارسی آمده است.
مطلب فوق با بیان سخنی از قاموس کتاب مقدس درباره‌ی مقام ابراهیم (علیه السلام) و ابوّت (5) او و سپس انعکاسی از این نگاه در سخن یکی از نویسندگان قرن بیستم فرانسه به پایان می‌رسد.
طبیعت و عادت‌های ابراهیم (علیه السلام) یکی از عجایب نوشته جات کتاب مقدس است. او، پتریارک حقیقی شرقی بود و خدم و حشم بسیار داشت (درباره‌ی این مقام، عنوان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و شرح آن نک: رو، 1390: 244؛ Leon-Dufour, 1974: 6; Vidal et les Autres, 1984: 1280)؛ طوایف آن نواحی از روی میل، وی را تکریم و به فرمانش گوش می‌کردند (هاکس، 1377: 6-5). (6)
تمدن یونانی با گذشت زمانی طولانی، سترون شده و الهام خود را در روم شرقی که سبب امتداد آن تمدن و رسیدن به ما بوده، از دست داده است.
مغرب زمین تنها با سنّت فکر یونانی، نمی‌توانست به صورتی که امروزه هست، درآید. خدایان یونان که تا حد زیادی آلوده به نواقص بشری و تابع فرمان‌های تخلف ناپذیر زمان و منطق بودند و جنبه‌ی قدسیت بسیار کمی داشتند، اکنون در چشم ما، جز اوهام سحرانگیز و جاذب و مایه‌ی تسلیت خیال، چیزی نیستند. ولی خدای ما و خاصه در مذهب پروتستان همچنان همان خدای ابراهیم مانده است. (خدایی) که قدرت او برتر از هر قدرت و برای بعضی، برتر از هر اخلاق است. (او) خدایی غیور و منحصر به فرد است که مؤمن، با ایمان خود، پیمانی (7) با وی منعقد می‌کند. در اینجا دیگر سخن از عقل و استدلال نیست، بلکه همه‌ی سخن از عرفان است. کیست بتواند قربانی کردن اسماعیل را مطابق با عقل بیان کند؟ (زیگفرید، 1343: 200).

«بیت» حضرت ابراهیم (علیه السلام)

سخن قرآن از ابراهیم (علیه السلام) به عنوان پدر، تنها ناظر به داشتن «ذریه» نیست، بلکه «بیت» ابراهیم (علیه السلام) را به صورتی بارز دربر می‌گیرد.
استعمال اهل در قرآن، دارای حالتی ذو مراتب است. از نسبت و ارتباطی ساده و اعتباری آغاز می‌شود و تا ارتباطی معنادار و اثرگذار در امر تربیت و هدایت امّت پیش می‌رود. حالت اخیر، هنگام انتساب فرد یا افرادی به پیامبران الهی دیده می‌شود.
برخی از موارد استعمال «اهل» در آیات قرآنی عبارت‌اند از:
1. انتساب معنوی در ترکیب‌هایی همچون: اهل قریه، اهل الکتاب، اهل الانجیل:
2. «وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌» (مائده/47)؛
«فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَاراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً» (کهف / 77).
3. خانواده و ارتباط نسبی و سببی، نظیر «باهلِکَ» و «مِن أهلِهَا» در:
«وَ اسْتَبَقَا الْبَابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‌ * قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ» (یوسف/ 26 - 25).
4. شایستگی و همان چیزی که در زبان فارسی نیز از آن با عنوان «اهلیت» یاد می‌شود:
«وَ مَا یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» (مدثر/56)؛
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعاً بَصِیراً» (نساء/58).
روشن است که قرآن کریم، گاهی اهل را در معنایی فراتر از ربط و نسبت خانوادگی به کار می‌گیرد. استعمال اهل بیت در خصوص پیامبران، سه بار در قرآن کریم به کار آمده است:
1. در خصوص والدین حضرت موسی (علیه السلام):
«وَ حَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ نَاصِحُونَ‌ * فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ‌» (قصص / 13 -12).
2. درباره‌ی «بیت» حضرت ابراهیم (علیه السلام) :
«قَالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» (هود/ 73)؛
3. در خصوص «بیت» پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله):
«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (أحزاب/33).
دو آیه سوره‌ی قصص، یکی ابتدا از «اهل بیتٍ» (به صورت نکره و همراه تنوین) سخن می‌گوید و آیه‌ی دوم، آن را به مادر موسی برمی گرداند. از میان سه ترکیب بالا، ترکیب نخست به صورت «اهل بیت» و تعبیر دوم و سوم به صورت «اهل البیت» است.
بنا بر آنچه گذشت، تعبیر پراهمیت «اهل البیت» در قرآن کریم تنها دو بار، یکبار از زبان خداوند و خطاب مستقیم او در خصوص اهل بیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و بار دیگر در خصوص حضرت ابراهیم (علیه السلام) و از زبان فرشتگان و خطاب به همان زن و در پی همان بشارت آمده است.
جالب توجه است بدانیم که رسول خاتم و پیامبر رحمت است، خود را میوه‌ی این دعا می‌خوانند: «أنا دعاء ابراهیم». (8) یکی دیگر از دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند متعال، «لسان صدق»ی است که در قالب بعثت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و «اهل البیت» ایشان عینیت می‌یابد و ماندگار می‌شود. «اهل البیت» در قرآن نیز محوری دیگر برای پیوستن این دو پیشوا به یکدیگر است.
از بیت ابراهیم (علیه السلام) در قسمتی از کتاب مقدس (نظیر پیدایش، 23-17) سخن رفته و در قرون بعد اشاره به اهل بیت او نیز در کلام و ادبیات مسیحی آمده است ( Maisonnée d"Abraham)

امام

قرآن کریم برای نخستین بار از ابراهیم (علیه السلام) به عنوان «امام» یاد می‌کند: « » (بقره/ 124) و از «ملت» او یاد می‌کند (حج/ 87؛ نساء/ 125؛ نحل / 123). از سوی دیگر می‌بینیم آخرین کسی که در میان مردم، امام و زعیم «ملت ابراهیم حنیف» و حامل میثاق ملکوتی اوست، امام رضا (علیه السلام) است. دستگاه خلافت، امامان پس از حضرت رضا (علیه السلام) را به تدریج از جامعه و مردم جدا و ساکن لشگرگاه و «عسکر» کرد. حضرت ابراهیم، اولین کسی است که استدلال فطری و برهانی توحیدی را در جمع عمومی مردم و محکمه‌های سرزمینی که مدعی قانون و قضا بودند، با استفاده از آنچه از ملکوت آسمان‌ها و زمین دیده بود، بر زبان آورد و پس از آن از «توجیه وجه» به سوی «فاطر» آسمان‌ها و زمین سخن گفت:
«» (79-75).
فیلسوف ذوالفنون، ابوالحسن شعرانی درباره‌ی ابراهیم (علیه السلام) می‌نویسد:
ابراهیم ، پدر امّت بسیار، نام مشهورترین پیغمبران که همه‌ی ملل وی را حرمت می‌گذارند. خدای یگانه را او شناخت، پرستید و مردم را هدایت کرد. دین توحید از او میان مردم رایج شد، چنان که غیر پیروان او هم به روش او متأثر شدند. می‌توان گفت حکمای موحد نیز با شنیدن رأی او هدایت یافتند و خدای یگانه را به عقل شناختند. [خداوند] ملکوت آسمان‌ها را بدو نمود و استدلال بر اینکه ماه و ستاره و خورشید خدا نیستند (شعرانی، 1398ق: 5).
اظهار توحید به وسیله‌ی حضرت ابراهیم (علیه السلام) و استنتاج یکتاپرستی از مطالعه‌ی سیر کواکب در قرآن کریم مذکور است و در کتاب مدراش اثر سِفر‌هایشار (9) وجود دارد. مدراش بعد از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نوشته شد، اما این داستان را در تاریخ عهدکهن یهودی (10) تألیف فلاویوس جوزفی (11) می‌بینیم. در این کتاب آمده است: «ابراهیم نخستین کسی بود که خدا را خالق جهان دانست و به وسیله‌ی سیر کواکب و مشاهده‌ی آنچه در زمین و دریا می‌گذشت، به این معنا پی برد. دانست که حرکت آنها تابع قدرتی است و خود آنها قدرتی ندارند که به ما نفعی رسانند. همه مطیع فرمان او هستند» (خزائلی، 1387: 62).
ما حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به عنوان پدر بسیاری از پیروان ادیان بزرگ یهودی و مسیحی و نیز شخصیتی محترم در نزد باورمندان ادیان دیگر می‌بینیم. از سوی دیگر، امام رضا (علیه السلام) را به عنوان امامی می‌یابیم که با بزرگان یهودی، نصرانی، صابئی و طرف داران دیگر نحله‌های زمان خود به گفتگو نشسته و آنان به وی به دیده‌ی تعظیم نگریسته‌اند.
خداوند، عنوان پدر را بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) اطلاق کرده و این عنوان که به تناسب، دارای ابعاد مختلف جسمی، معنوی و فکری است، بر شخصیت رسول اکرم است و اهل بیت ایشان نیز اطلاق می‌شود. چنانکه او، خود و علی (علیه السلام) را دو پدر این امت شمرد. حضرت امیرالمؤمنین در این باره نقل مى کند: «سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ أنّا وَ عَلیٌ أبَوا هَذِهِ ألأمَّه، وَ لَحقُّنَا عَلَیهِم أعظَمُ مِن حَقِّ أبَوَی وِلادَتِهِم، فَإنّا نُتقِذُهُم – إن أطاعُونَا – مِنَ النَّارِ إلی دَارِ القَرارِ، وَ نُلحِقُهُم مِنَ العُبودیَّه بِخیارِ الاحرار» (بحرانی، 1374: ج 4: 307: العروسی الحویزی، 1415ق، ج 4: 237؛ مجلسی، 1412ق: ج23: 259).
این عنوان، پس از علی (علیه السلام)، به دیگر ائمه نیز اطلاق می‌شود و آنان نیز چنین مسئولیت و جایگاهی را در قبال امّت اسلامی و بشری دارند. امام رضا نیز «امام» را پدر رئوف امّت می‌شمارد.
چنانکه گذشت، ابراهیم (علیه السلام)، پدر انبیا و امت‌ها است. نسل او، از طریق رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در شمار زیادی از ذریه‌ی نبوی و سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی استمرار می‌یابد. فزونی این ذریه از نیمه‌ی دوم وصایت خاتم الانبیاء است و انتشار آن از امام موسی کاظم (علیه السلام) به بعد مشهود و قابل ملاحظه است.

احتجاج و دعوت

حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند درخواست زبانی صادق و گویا پس از خود دارد تا پیام دعوت او را به مردم جهان برساند: «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین» (شعرا/ 84). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان، شعبه‌های آن زبان گویا هستند و امام رضا (علیه السلام) در این بین، دعوت گری شاخص و صاحب احتجاج‌های فکری و فطری است.
ابراهیم (علیه السلام)، پیامبر زبان آوری و احتجاج است. نام او در قرآن کریم، با این مقوله‌ها گره خورده است. ابراهیم (علیه السلام) بر مسلمات حریف تکیه می‌کند و فضای فکری جامعه را در نظر می‌گیرد. اگر جامعه، جامعه‌ای است که در آن به کواکب و ستارگان توجه می‌شود، او هم با همان شیوه سخن می‌گوید: «» (97-88).
گاهی نیز با آنان همراهی و همگامی می‌کند؛ اما به تدریج فضای فکر و سخن را به سویی می‌برد که طرف مقابل، ناگاه خود را دچار تناقض میان مسلمات احساس کند و ناتوانی و نارسایی‌اندیشه اش را با چشم خود ببیند. البته او از ناتوانی و فروماندگی آنان خوشحال نمی‌شود، او شفیق، اوّاه حلیم و منیب است. از آن سؤال می‌کند، اما داوری را بر عهده‌ی خود آنان می‌گذارد.
در شیوه‌های احتجاج حضرت ابراهیم و امام رضا (علیه السلام) همانندی‌هایی وجود دارد. دعوت توحیدی و تشریع جهانی با نام ابراهیم گره می‌خورد. احتجاج‌های توحیدی و بین ادیانی، با کسانی که ابراهیم (علیه السلام) نزد آنان محترم است، در زمان امام رضا (علیه السلام) به اوج خود می‌رسد. ابراهیم (علیه السلام) پیامبری معتبر و محترم نزد پیروان ادیان الهی و اقوام پاک دین و یگانه گراست.
دعوت ابراهیم و احتجاج‌های او، بر سر توحید و یگانه گرایی است. این درس مهم، در آموزه‌ها و احتجاج‌های امام رضا (علیه السلام) نیز دیده می‌شود. گویی بشر در طول چندین هزار سال آمد و شد پیامبران، همچنان بخش‌هایی از این درس را درست فرا نگرفته و نیازمند تبیین و تشریح آن توسط برگزیدگان الهی با استدلال و احتجاج است.
توحید با دقایق و ظرافت‌های فراوانی که دارد در هر زمانی درس روز است و البته سخنان و مناظره‌های امام رضا (علیه السلام)، چشمه‌ی آبی زلال در پای شجر عقیده‌ی توحیدی است. (12)
امام رضا (علیه السلام) با رؤسای ادیان و مذاهب به گفتگو می‌نشیند و مقام علمی او قرین تأیید و تحسین ایشان قرار می‌گیرد. در واقع موضوع احتجاج و جنبه‌ی بین دینی، سرفصل مهم دیگری از زندگی این دو «امام» است. این دو امام در جایی سفره‌ی خرد و حکمت را می‌گسترانند که زمینه‌های مساعد قبلی و بعدی هر دو فراهم است.
خراسان بزرگ تر، منطقه‌ای مهم و در مقایسه با صحرای سوزان عربستان و بخش‌هایی از بین النهرین و فلات مرکزی ایران، نسبتاً آباد و سرسبز بود. در اینجا آمد و شد بیش از صحرای عربستان بود و تنوع فرهنگی نمود بیشتری داشت. این همه زمینه را برای ارتباطات گسترده‌ی پیشوای بین المللی اسلام و تشیع، حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) تسهیل کرد.
قلمرو پهناور اسلامی در مدتی‌اندک کانون انوار دانش شد. رواج صنعت کاغذ از اسباب عمده‌ی رواج علم و معرفت بود. هنوز قرن اول هجرت تمام نشده بود که مسلمانان صنعت کاغذ را از فرارود به داخل بلاد عرب زبان بردند. از این رهگذر بود که در قرن دوم، در مصر و بغداد کارخانه‌های کاغذسازی پدید آمد (زرین کوب، 41:1384). در شمال شرق ایران نشاط و ابتهاج فرهنگی خاصی پدید آمد.
با آمدن امام رضا (علیه السلام) به ایران، افراد مختلفی با گرایش‌ها و فرهنگ‌های گوناگون پیرامون او را گرفتند. این امر به اصطلاح امروز ضریب نفوذ و تأثیر حضرت را توسعه داد و به حضرت برای رساندن پیام‌های جهانی مکتب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او، موقعیتی ممتاز بخشید.
در میان کسانی که اطراف حضرت هستند، از قبیل افراد خانواده، اصحاب، کارگزاران،
راویان و مخاطبان حاضر در جلسه‌های مباحثه و مناظره، نام‌های متنوعی که هر یک منتسب به شهری و دیاری یا گرایش و خاستگاهی است به چشم می‌خورد.
در میان راویان حضرت نیز انتساب آنان به شهرهای مختلف ایران و سرزمین‌های دیگر دیده می‌شود:
ابوالصلت هروی از خادمان و راویان امام (علیه السلام) است (13) و نیز راوی دیگری به نام عبدالسلام بن صالح هروی از شهر هرات (صدوق، 1373، ج 2: 263)، حسین بن علی دیلمی (نک: همان، ج 531:1) (14) خدمتکار او، محول السجستانی (15) از سیستان (همان، ج 2: 217)، دو فرزند بسطام نیشابوری (ابنابسطام النیسابوریان) (ابن قولویه، 1403 ق: 513)، احمد بن محمد بزنطی که منسوب به ناحیه‌ی بیزانس (16) و روم شرقی ترکیه‌ی فعلی، فریابی از ناحیه‌ی فاریاب در افغانستان کنونی یا منطقه‌ی فرارود و نمونه‌های متعدد دیگری که می‌توان در کتاب‌هایی چون عیون اخبار الرضا و مسند الامام الرضا از آنھا سراغ گرفت. برخی از این نمونه‌ها عبارت‌اند از: جعفی، مکی، مدنی، بغدادی، بصری، کوفی، کرخی، (17) شامی، حلبی، ازدی، کندی، همدانی، ختلی، (18) تفلیسی، رازی، انباری (19)، ارمنی، ملطی (20)، دیلمی، واسطی (21)، مدائنی، نهاوندی، جوباری (جویباری)، مروزی، قمی، بلخی، طالقانی و طبری (نک: عطاردی، 1413 ق، بخش پایانی ج دوم: کتاب الرواة عن الإمام أبی الحسن الرضا:556 - 508).
نام پدر شماری از راویان حضرت یا نام خودشان ایرانی است، از قبیل: مهران، راهویه، بسطام بن سابور (شاهپور)، شاذان (شادان) و مرزبان (همان).

استمرار نسل و امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام) تا امام رضا (علیه السلام)

در سفر پیدایش، از برکت خداوند به نسل حضرت ابراهیم (علیه السلام) و ازدیاد ذرّیه‌ی وی سخن گفته شده است. در رأس برکت‌های داده شده به ایشان، پیدایش 12 امیر از نسل اوست که با 12 امام و خلیفه‌ی رسول الله (صلی الله علیه و آله) است منطبق هستند (میرمصطفی، 1994 م: 61).
همچنان که در مقدمه‌ی مقاله گذشت، تاریخ جانشینان آخرین پیامبر الهی (صلی الله علیه و آله)، تاریخ انسان‌های کامل و مطهر با عمری بیش از 1424 سال قمری است. امّت اسلامی و علاقه مندان شریعت نبوی، قریب 250 سال از این مدت را با جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سر بردند و سپس، امر هدایت و سرپرستی امت به صورتی خاص رقم خورد.
حضرت رضا (علیه السلام) را می‌توان موضعی اصلی و حساس در حبل عقیده‌ی اثنی عشری نیز شمرد و به عبارت دیگر، موقع حساس و موضع سرنوشت ساز حبل امامت در پایان سده‌ی دوم هجری و در عهد امامت امام رضا (علیه السلام) است.
عقیده به امامت اهل بیت (علیه السلام) با اتصال به امامت او کامل می‌شود و این اعتقاد تا حضرت ولی عصر (عج) ادامه می‌یابد. انحراف‌های فکری و عقیدتی گروهی از پیروان ائمه تا پیش از ایشان است. در تاریخ، از شیعه‌ی زیدیه به شیعه‌ی هفت امامی یاد شده است. این گروه، امامت را تا امام سجاد (علیه السلام) و فرزند ایشان زیدبن علی پذیرفته‌اند؛ اما شیعه‌ی 9 امامی و 10 امامی وجود ندارد و شیعه‌ی هشت امامی امروز معادل شیعه‌ی 12 امامی است.
بعد از شهادت حضرت رضا (علیه السلام)، اگرچه باز شیعه به فرقه‌هایی چند تقسیم شد و به خصوص بعد از رحلت امام حسن عسگری (علیه السلام) (260-232) 14 و با محاسبه‌ای دیگر، 20 فرقه از میان ایشان به وجود آمد، اما هیچ یک، پیروان قابل توجهی نیافتند، از همین رو همگی از میان رفتند و تمام شهرت و اعتبار از آن شیعیانی شد که بعد از امام هشتم، فرزندش ابوجعفر محمدبن علی الجواد (علیه السلام) (220 - 195) را امام نهم و سپس، فرزندش حضرت ابوالحسن علی بن محمدالهادی (علیه السلام) (254 - 214) را امام یازدهم شناختند (اقبال آشتیانی، 1375: 53). (22)
فخر رازی در تفسیر سوره‌ی کوثر، عطیه‌های فراوان الهی در دنیا و آخرت را از نمودها و مصادیق کوثر و «خیر کثیر» بیان می‌کند و از جمله‌ی این موارد، نسل فراوان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را برمی شمارد. او می‌گوید مقصود این است که خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسلی عطا می‌فرماید که در طول زمان باقی می‌ماند. در طول تاریخ، از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تعداد زیادی کشته شدند، سپس عالم مملو از آنان شد؛ اما از بنی امیه کسی در دنیا نمانده که محل توجه و اعتنایی باشد. همچنین فخر رازی به وجود علمای بزرگی در میان اهل بیت رسول (صلی الله علیه و آله) است اشاره و نام این «اکابر علما»: امام باقر، امام صادق و امام کاظم را ذکر می‌کند تا به امام رضا می‌رسد و در این تسمیه و تعداد خود قید «علیهم السلام» را نیز می‌افزاید (نک : فخر رازی، 1420 ق، ج 32: 313).
نکته‌ی قابل توجه دیگر نیز در تفسیر فخر رازی، علاوه بر ذکر نام حضرت رضا (علیه السلام)، اشاره به دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) ذیل واژه‌ی کوثر است:
وی در وجه جمع بودن اسم و فعل «إِنَّا أعطینَاکَ...» در سوره‌ی کوثر می‌گوید: از آنجا که خداوند واحد است، اسناد فعل جمع به او صحیح نیست؛ مگر برای اشاره به این مطلب که در تحصیل این عطیه، فرشتگان، جبرئیل، میکائیل و انبیای پیشین مشارکت داشتند، همان گونه که حضرت ابراهیم چنین چیزی از خداوند درخواست کرد: « رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌» (بقره/129).
وی سپس این سلسله را ادامه می‌دهد، چنانکه می‌گوید: حضرت موسی نیز از خداوند
درخواست کرد از امّت محمد (صلی الله علیه و آله) باشد و آن مراد این سخن خدای تعالی است:
وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِین‌. وَ لکِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَن‌ َ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِین‌. وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُون‌(46-44). (23)
بشارت به این موضوع در سخن حضرت مسیح (علیه السلام) نیز هست: «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» (صف / 6؛ نک: فخر رازی، 1420 ق، ج 32: 310). با توجه به آنچه گذشت، امام رضا (علیه السلام) از جمیع مسائلی که شمرده شد، شخصیت ممتازی می‌یابد:
او آخرین امامی است که در دسترس مردم است و امکان حضور در ملأ عام می‌یابد. عموم مردم ایشان را با سهولتی نسبی می‌بینند، صدایش را می‌شنوند، گرد او حلقه می‌زنند و حدیث او را می‌نویسند. حضرت، از حرمت و عزتی نزد عموم مسلمانان برخوردار است. عالمان و مورخان یا او را می‌ستایند یا آنکه اگر ناصبی و بدخواهی نیز وجود داشته باشد، بهانه و مجالی برای ذکر نقد و نقص او ندارد. همچنین شیعیانی که قائل به امامت اویند، تا آخرین نسل پیشوایان برگزیده از ذریه‌ی حضرت ابراهیم و سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را پذیرفته‌اند. اسلام، آخرین دین الهی و حضرت محمدبن عبدالله (علیه السلام) است، رسول اکرم و پیامبر اعظم است. او، قرآن و عترت را به مثابه دو ودیعه‌ی گران بها به امّت خود و جامعه بشری سپرد و از این دنیا رخت بربست. عترت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او، عصاره‌ی فضائل پیامبران الهی و فرستادگان پیشین بودند و عصر امام رضا (علیه السلام)، مقطع مهمی برای تجسد و انسجام این فضائل در قالب‌های مکتوب بود. به گفته‌ی علامه عبدالله مامقانی (1350 - 1290ق)، در اواخر دولت بنی مروان، نیروی این دولت رو به ضعف نهاد، منع اخذ و تعلیم و تعلم حدیث و سنت قائمه‌ی نبوی برداشته شد و در پی آن، شماری از انسان‌های آزاده و اصحاب، مانند برید بن معاویه عجلی، ابوبصیر لیث مرادی، محمد بن مسلم ثقفی، زاره بن اعین شیبانی و امثال ایشان از اهل سنت مانند عبدالملک بن جریج، سفیان بن عیینه و سفیان ثوری و دیگران، به حفظ آثار دین و سنت سرور پیامبران اهتمام ورزیدند. آنان به مدینه و دیگر شهرهایی که تابعین در آنجا حضور داشتند، رفتند. راویان امامی، به اخذ حدیث از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) پرداختند و راویان اهل سنت از ایشان و دیگر تابعین، پس از ایشان نیز گروهی از مؤمنان، شروع به یادگیری و دریافت علوم دینی از ائمه اعم از تفسیر قرآن، شرایع اسلام و اصول و فروع دین کردند. آنان احادیث و معلومات اخذ شده را در صحیفه‌هایی ارجمند و کتاب‌هایی باارزش نگاشتند و بر بعضی از ائمه (علیه السلام) عرضه و ایشان نیز آنها را تأیید کردند. شمار این دفترها در عصر امام رضا (علیه السلام) به 400 کتاب رسید که «اصلی» نامیده می‌شدند. این تعداد، جدا از کتاب‌هایی است که اصول نامیده نشدند و شمار آنها البته بالغ بر هزاران دفتر بود. پس از این مقطع، گروهی از یاران فاضل امام رضا (علیه السلام) نظیر احمد بن محمدبن ابی نصر بزنطی، جعفربن بشیر، حسین بن علی بن فضلال، حسن بن محبوب، حمادبن عیسی، صفوان بن یحیی، محمدبن ابی عمیر و احمد بن محمد بن عیسی اشعری به تدوین این کتاب‌ها پرداختند. احمد بن محمدبن عیسی اشعری، شیخ شیعیان قم بود که با امام رضا ملاقات کرد، کتاب نوا در را نگاشت و در سال 221 ق از دنیا رفت.
افراد فوق هر موضوع را ذیل بابی واحد یا در کتابی جداگانه گرد آوردند. سپس شاگردان ایشان مانند حسن بن سعید، حسین بن سعید اهوازی و علی بن مهزیار اهوازی آنچه را نزد مشایخ، متفرق بود جمع کردند و به تهذیب و پیرایش آن پرداختند. این کتاب‌ها، مرجع نگارش کتاب‌های اربعه‌ای شدند که آسیای مکتب شیعی از عصر غیبت تاکنون بر روی آن در حال گردش است (24) (غفاری صفت، 1369: 239 - 237).
امام رضا (علیه السلام) که امام احتجاج و استدلال است، طرف دارانی نیز از همین جنس دارد. یکی از این افراد، ابومحمد هشام بن حکم از موالی کوفه بود که در شهر واسط عراقی نشو و نما یافته و بعدها برای تجارت به بغداد رفته است. او در ابتدا از مرجثه و پیروان جهم بن صفوان رئیس مرجئه‌ی (25) خراسان (مقتول در 128 ق) بود؛ ولی بعدها از این فرقه روی گرداند و از اصحاب شاخص امام صادق (علیه السلام) شد.
او از بزرگترین متکلمان امامیه و اول کسی است که با ادله‌ی کلامی و نظری، موضوع امامت را مورد بحث قرار داد و حجت‌های سهل و روشن بر اثبات آن اقامه کرد. هشام پیشتر در میان مخالفان ائمه (علیه السلام) حضور داشت، از درون آنان و سازمان فکری ایشان مطلع بود و نقاط ضعف آنان را می‌شناخت. وی مردی حاضرجواب و در تکلم و احتجاج حاذق بود و با بزرگان متکلمان مخالف در عصر خود بسیار مناظره و احتجاج کرد. گفته می‌شود به طور دائم در این امر به سر می‌برده و از همین رو، چهره و مثلی در این باب شده است.
هشام از مصنّفان شیعه و دارای تألیف‌های متعدد در موضوع‌های دینی، تاریخی و ادبی و جزء ملازمان خالد بن یحیی برمکی بوده و همیشه در مجالس مناظره‌ی این وزیر در بغداد حضور داشته است. او از شیعه‌ی قطعیه یعنی از کسانی بود که بر خلاف فرقه‌ی واقفه به رحلت امام موسی کاظم (علیه السلام) اعلام قطع و یقین کرد و قائل به امامت امام رضا شد. وی از واسطه‌های اتصال پاره‌ای از علوم ائمه (علیه السلام) به برخی چهره‌های علمی خاندان نوبختی بود. این خاندان، واسطه‌ی بین او و امثال او با متکلمان بزرگ قرن چهارم و پنجم شدند (غفاری صفت، 1369: 80-77).
یکی دیگر از یاران امام رضا (علیه السلام)، ابومحمد یونس بن عبدالرحمان قمی است که از اکابر رجال شیعه و مصنّفان مشهور طایفه به شمار می‌رود. او در عهد خلافت هشام بن عبدالملک (125- 105) به دنیا آمد. از معاصران امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) و وکلا و خواص امام رضا (علیه السلام) است. حدود 30 کتاب در مسائل گوناگون از جمله در موضوع امامات و ردّ غلات تألیف کرد. جایگاه وی را در میان اصحاب حضرت رضا (علیه السلام)، مانند سلمان فارسی در عصر رسول اکرم است شمرده‌اند. ترجمه‌ی وی در متون معتبر رجالی نظیر رجال کشی، رجال نجاشی، فهرست شیخ طوسی و منابع دیگر آمده است. یونس بن عبدالرحمان قمی نیز از حلقه‌های اتصال سخن ائمه (علیه السلام) و از جمله حضرت رضا (علیه السلام) به خاندان ایرانی نوبختی است (نک : اقبال آشتیانی، 1357: 83-82).
رژیس بلاشر در مقدمه‌ی خود بر کتاب التربیه و التعلیم فی الاسلام تألیف اسعد طلس، از رسوخ دو خاندان شیعی بنوالفرات و بنونوبخت و نیل آنان به مقام وزارت در دستگاه خلافت عباسی سخن می‌گوید. حضور و نفوذ این دو تیره در دستگاه عباسی، اثر بزرگی در بیرون راندن عناصر غیرشیعی از دستگاه خلافت داشت. چنان‌که از زمان متوکل تا اواخر عهد مقتدر آن، همه‌ی کوشش‌هایی که برای جلوگیری از دخالت و نفوذ این عناصر مبذول شد، بی نتیجه ماند و دستگاه خلافت گاه با عنف و زمانی با لطف با آنان به سر برد؛ اما نتوانست به نفوذ عمیق آنان خاتمه دهد (نک : کسایی، 1374: 74). حاصل تمامی تلاش‌ها، نفوذ و گسترش تشیع در همه‌ی ارکان دولت عباسی بود. بسیاری از طالبیان، سودای خروج بر خلافت عباسی را داشتند. در دوره‌ی مأمون به نسبت سایر دوره‌ها، بیشترین خیزش‌ها و قیام‌های شیعی انجام شد. فضل بن سهل ذوالریاستین، وزیر مأمون، شیعی بود (رونالدسن، 1410ق، ج 1: 190 به نقل از اللیثی، 1384: 419) و طاهربن حسین، سردار او که به مسئله‌ی برادرش امین خاتمه داد، تمایل شیعی داشت. ابن اثیر روایت می‌کند که طاهریان همگی شیعی بودند. او در روایت خود، آنجا که از جنگ سلیمان بن عبدالله طاهری با حسن بن زیاد که در طبرستان قیام کرده بود، یاد می‌کند، می‌نویسد: «سلیمان از جنگ با حسن بن زید احساس گناه می‌کرد و این از شدت تشیع وی بود» (1410ق، ج 7: 140، حوادث سال 250 ق).
مأمون نیز چاره‌ای نیافت جز آنکه دل ایرانیان را که به خاندان علی بن ابی طالب (علیه السلام) به دیده‌ی احترام می‌نگریستند و به آنان ابراز محبت می‌کردند، به دست آورد. او در برابر نام و یاد امام علی (علیه السلام) احترام می‌کرد و عباسیان را به رفتار خوب با علویان ترغیب می‌کرد.
سیوطی روایت می‌کند که یکی از عباسیان علت نیکی کردن مأمون با علویان را از وی جویا شد و او در پاسخ گفت:
من کاری می‌کنم که آنان قبلاً در حق ما روا داشتند. آن روز که ابوبکر به خلافت رسید هیچ سهمی برای بنی‌هاشمم قائل نشد و پس از او عمر و عثمانی نیز همان شیوه را پیش گرفتند؛ اما چون علی خلیفه شد، عبداللّه بن عباس را به ولایت بصره، عبیدالله بن عباس را به ولایت بصره، عبیدالله را به یمن، سعید را به مکه و قثم را به بحرین فرستاد... این دین بر گردن ما بود، امروز من جزای او را به فرزندانش می‌دهم (سیوطی، 1385ق: 308 به نقل از اللیثی، 1384: 418).

رضای آل محمد (صلی الله علیه و آله)

یکی دیگر از جلوه‌های بارز امتداد «امامت» در طول تاریخ طولانی خود، موضوع «رضای آل محمد (علیه السلام)» است. امروز اگر از بسیاری از مردم ایران و جهان سؤال شود: ابوالحسن علی بن موسی (علیه السلام) نام کدام شخصیت دینی است، به احتمال زیاد برای پاسخ لحظاتی تأمل می‌کنند؛ اما لقب «رضا» که جایگزین نام شده، برای همه مشهور است. چنین مفهومی یعنی تن دادن به کسی که «رضا»، پسندیده و برگزیده از آل نبی (علیه السلام) است. دعوت به «رضای آل محمد (علیه السلام)»، دعوت به آرمانی مقبول در دل شمار زیادی از مردم سرخورده از انواع مظالم خلفا و عمّال آنان بود. اما در این بین چند مشکل وجود داشت:
1. دعوت‌های جوینده‌ی چنین آرمانی، چندین بار در طول دهه‌های پیشین به خاک و خون کشیده شده بودند. نمونه‌ای بارز از آن، دعوت زیدبن علی بود؛
2. در نظر بسیاری از مردم، تعریف قاطعی از مفهوم «اهل البیت» وجود نداشت. نمونه‌ی بارز این ابهام، سوءاستفاده‌ی بنی عباس از فرصت بود. آنان درواقع توانستند با توجه به ابهام مورد اشاره در مفهوم «اهل بیت» و «الرضا من آل محمد» برای بسیاری از مردم، با تلاش برخی ایادی خود، خویشتن را از خاندان بنی‌هاشم و بنی اعمام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قلمداد کنند و بدین ترتیب بر پشت مرکب خلافت و زعامت بنشینند. بهره گیری بنی عباس از این نارضایتی و دعوت به براندازی بنی‌امیه نزد ایرانیان، هواخواهان زیادی پیدا کرد و شعار «الرضا من آل محمد» آرمانی مطلوب و انگیزه بخش شد.
نسبت عباسیان به عباس بن عبدالمطلب بن‌هاشم بن عبدمناف عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌رسید. از پیش از اسلام بین بنی‌هاشم و بنی امیه بر سر تولیت خانه‌ی کعبه اختلاف بود. در اواخر دوره‌ی بنی امیه، کسانی که با آن طایفه دشمنی داشتند طرف خاندان مخالف ایشان یعنی بنی‌هاشم را گرفتند و چون عباسیان نیز از بنی‌هاشم به شمار رفتند به کمک ایرانیان موفق شدند بر حریف و دشمن سابق خود بنی امیه پیروز شوند.
کار گروهی خاندان عباسی از مطالبه‌ی سیاسی صِرف فراتر رفت و شکل دعوت دینی و عقیدتی به خود گرفت. در سال صدم هجری یعنی حدود 100 سال قبل از شهادت امام رضا (علیه السلام)، محمدبن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که در حمیمه از ناحیه‌ی شراه از بلوک بلقای شام (اردن فعلی) می‌زیست با ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفیه نوه‌ی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ملاقات کرد. ابوهاشم که امام کیسانیان بود (26)، وصیت کرد پس از او «امامت» به محمد بن علی بن عبدالله بن عباس برسد، به همین جهت اکثر کیسانیه که طرفدار «امامت» ابوهاشم بودند، پس از او به عهد «امامت» محمد بن علی بن عبدالله درآمدند و از آن تاریخ دعوت «امامت» بنی عباس صورت شرعی و روحانی به خود گرفت. عباسیان به این بهانه که فرزندان علی بن ابیطالب (علیه السلام) از حق خود به نفع آنان صرف نظر کردند، بنای دعوت و پیشرفت را گذاردند و از محبوبیت آل على (علیه السلام) به نفع خود استفاده کردند.
«امام» عباسی در اردن فعلی - که از زمان عبدالملک مروان اقامتگاه خاندان عباسی شده بود - مسکن داشت، 12 «نقیب» (پیشوا و رئیس) (27) برگزید و به نواحی مختلف فرستاد. اعمال داعیان عباسی از طرف این نقیبان و 70 تن از شیوخ جزء، رهبری می‌شد. ائمه‌ی عباسی مرکز تبلیغاتی دیگری نیز در کوفه داشتند. گاهی هم امام با داعیان خود در موسم حج در مکه دیدار می‌کرد تا در ازدحام حاجیان، از سوءظن مأموران حکومت برکنار باشد. دستور امام به دعاة این بود که به ایرانیان و به طوایف یمانی قحطانی عرب اعتماد داشته باشند. روش تبلیغ آنان

عبارات مرتبط با این موضوع

امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم عچکیده شخصیت ابراهیم علیه السلام در قرآن با ابعادی همچون پدر و تبار عالی، پدر ذریه امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم عامامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت ، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم نقش هجرت امام رضا ع در تعمیق و گسترش تشیع …نقش هجرت امام رضا ع ، امتدادی بارز برای امامت حضرت مناظرات تاریخی حضرت رضا ع بررسی نحوه مواجهه امام رضاع با فرقه‌های انحرافی در و امامت امام رضاع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیمع به چاپ رسیده است اهداف ششگانه مامون از دعوت امام رضا ع به خراساناهدافششگانهامامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم امام رضا ع خلاصه ای از زندگانی امام رضا عادبیات و مذهبمدت امامت حضرت رضاع آن حضرت ابراهیم بن از امام حسن عسکری ع برای دیدار تشکل های دانشجویی با رئیس ستاد اجرایی فرمان امام …امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم امامت از دیدگاه امام رضا امام رضا ع عهدی امام رضاع امامت آن حضرت که همزمان امام از هر فرصتی برای تماس با طبق قرآن فقط حضرت ابراهیم ع امام بوده، چگونه به …طبق قرآن فقط حضرت ابراهیم ع امام امامت، آن را برای امام حسن مجتبی و امام رضا خبرگزاری تسنیم سخن امام رضاع درباره امامت …سخنامامسخن امام رضاع درباره امامت فرزندان ابراهیم نبیع شناسه خبر سرویس امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم ع


ادامه مطلب ...

حقوق مادران و همسران از نگاه امام سجاد (ع)

جام جم سرا:

شاید به خاطر زحمات طاقت‌فرسای مادر در پرورش دوران جنینی و شیردهی اولاد که منحصر به مادر است و در این فراز رساله حقوق، امام سجاد(ع) اولا با کلام خود دلایل توجیهی اهمیت حقوق مادر را ذکر می‌کنند، ثانیا سپاسگزاری و قدرشناسی از حق مادر را دستور می‌فرمایند؛ اما امام چه دلایلی را برای توجیه اهمیت حق مادر می‌فرمایند؟ حق مادر این است که بدانی:

1 ـ تو را حمل کرده در حالی که هیچ کس دیگری را حمل نمی‌کند.

2 ـ از میوه قلبش تو را اطعام کرده که هیچ کس چنین لطفی نمی‌کند.

3 ـ تو را با تمام اعضا و اندامش حفاظت و نگهبانی کرده است.

4 ـ‌ باکی نداشته که تو سیر باشی ولی خود گرسنه بماند.

5 ـ او تشنه باشد تو سیراب باشی.

6 ـ خود برهنه باشد تو پوشانده شوی.

7 ـ او در گرمای آفتاب باشد ولی برای تو سایه‌ای از محبت فراهم کند.

8 ـ به خاطر تو بیداری کشیده است.

9 ـ تو را از سرما و گرما نگه داشته است.

پس بدان که نمی‌توانی شکر او را بجاآوری مگر این که خداوند مساعدت و کمک کند.

امام(ع) با این توجیهات لطیف می‌فرمایند که حق مادر را نمی‌توان ادا کرد مگر به لطف الهی.

در آیات شریفه قرآن نیز گاه به مادر به تنهایی (با الفاظ ام یا والده) و گاه به والدین اشارت رفته است.

در این آیات به شیردهی اطفال توسط زنان تا حدودی که به مشقت نیفتند دستور فرموده است (آیه 233 بقره) و گاه به بارداری توأم با سختی و زایمان توام با آن مشقت تصریح فرموده‌اند (آیه 15 احقاف) و گاه به وحی به زنان صالحه (آیه 38 طه) توجه شده است.

و گاه به والدین و رابطه مؤمنین با والدین برای اساس قاعده احسان (آیه 215 بقره و آیه 14 لقمان) امر فرموده است، همچنین دعا برای والدین دستور داده شده است.

البته معلوم است که اطاعت والدین تا جایی است که به کفر یا شرک یا ارتکاب معصیت فرمان ندهند. کسانی که والدین خود را از دست داده‌اند نباید دلخور باشند که آنها نیز نزد پروردگار حیات دارند و برای آنها استغفار کنند، رد دین نمایند یا خیرات کنند. بدیهی است که فرزندان نیز در برابر والدین حقوقی دارند.

نکته اینجاست که والدین بر حسب غریزه و فطرت متوجه اولاد و نگهداری و رشد او هستند ولی توجه به والدین دچار سستی و نقصان است. در آیات شریفه به حق انفاق والدین، ارث بردن والدین در قید حیات از اولاد خود امر فرموده‌اند که تفصیل احکام آن در فقه و احکام فقهی آمده است و در قوانین نیز وجود دارد. مراد این است که در روزگار پیری و ناتوانی، پدر و مادری که نیازمند مراقبت، نگهداری و هزینه‌های ضروری هستند محتاج نباشند و عزت و حرمتشان شکسته نشود.

در قانون مدنی نیز درباره هزینه نزدیکان همین اصول حفظ شده است و لذا بر فرزند مستطیع، انفاق والدین نیازمند و ناتوان فرض است و نباید ترک شود ولی آنچه ضابطه است فراتر از احکام قانونی است و آن نیکی به والدین است.

حقوق همسران

در رساله حقوق امام سجاد(ع) روی حقوق زنان که بر ذمه و عهده شوهر است تاکید شده است. امام(ع) ابتدا به چند دلیل بر رعایت حقوق همسران تاکید می‌فرمایند. اولا بدانید:

1 ـ خداوند در زنان برای شما آرامش و موأنست (همنشینی توام با انس و علاقه) قرار داده است.

2 ـ زنان نعمتی از خداوند متعال برای شما هستند.

در چند سطر دیگر دلیل دیگری را بر این می‌افزایند:

3 ـ زیرا که زنان در عقد و قید و بند زندگی خانوادگی هستند.

4 ـ حقوق مردان بر زنان واجب‌تر است، امام (ع) به دنبال این عبارات حقوق زنان را می‌فرمایند:

1ـ4ـ اکرام زنان

2ـ4ـ رفق و مدارای با زنان

3ـ4ـ رحمت و مهربانی با ایشان

4ـ4ـ انفاق زنان به اطعام و پوشش آنان

5ـ4ـ بخشیدن زنان در اشتباهاتی که مرتکب می‌شوند.

و البته زنان باید از خود بپرسند در زندگی خانوادگی نعمتند یا نقمت؟ موجب آرامش هستند یا موجب نگرانی و دلهره و اضطراب؟ زنان باید از خود بپرسند حقوق همسرانشان را انجام می‌دهند؟ و اگر چنین باشد که غالبا زنان ایرانی و مسلمان و عفیف این مرز و بوم چنین هستند، باید شوهران ایشان در رعایت حقوق آنان هیچ کوتاهی روا ندارند.

در حقوق مدنی ایران نیز زنان دارای حقوق متعددی ازجمله حٌسن معاشرت، نفقه، مهریه، امنیت و آرامش هستند. اگر شرایط موجود به نحوی است که مردان نمی‌توانند حقوق زنان را به نحو مطلوب و قانونی و شرعی تأمین کنند باید ادب و مهربانی را سبب جبران آن قرار دهند.

حقوق خانوادگی مادران و زنان این مرز و بوم در متون دینی و ادبی ما در جایگاهی والا، انسانی و نه ابزاری قرار دارد. مردان معاصر ما به نسبت گذشته در رعایت شأن و منزلت زنان از آگاهی بیشتری برخوردار هستند ولی گاه در محاصره مشکلات بهم تنیده اجتماعی، اقتصادی و هیجانات روحی این حقوق رعایت نمی‌شود و دلخوری‌هایی پیش می‌آید که آن گاه نوبت گذشت و عفو و فراموشی غفلت‌هاست.

برای زنان ​ اندیشیدن به مقام والای زهرای مرضیه واجب است. او که در عفاف، تقوا و دشمن‌ شناسی و شوهرداری و فرزندسازی همه تاریخ و آسمان و زمین را به تصرف خویش درآورده است.

باید از خود بپرسیم آیا آن بانوی بی‌نظیر از رعایت حیا و عفاف از عملکرد ما زنان مسلمان راضی هستند؟ از تربیت اولاد و فرهنگسازی ما قانع هستند؟ آیا در دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی به معرفت فاطمی نزدیک شده‌ایم؟

اگر فرهنگ تقوا و حیا و شرم از تربیت مادران و تصمیم آنان بر توسعه نکاح و عقد ازدواج به یکایک فرزندان ما منتقل شود جوانان ما در برابر هر شبیخون فرهنگی بیمه خواهند بود.

اگر زنان مقاوم و صبور ما توطئه‌های اقتصادی دشمن را بشناسند و در برابر تهاجمات اقتصادی دشمنان ایستادگی کنند و فرهنگ مصرف‌گرایی، مدپرستی، اسراف و تبذیر و علاقه به تجملات را کنار بگذارند، ملت ما در برابر جنگ تحمیلی اقتصادی،سربلند خواهد بود.(دکتر فاطمه بداغی - حقوقدان/ضمیمه چاردیواری/جام جم)


ادامه مطلب ...

حوض عشق در بیت امام خمینی(ره) |عکس|

جام جم سرا:

بیت امام خمینی (ره) در خمین مجموعه مسکونی چهار هسته ای است که در محل سر پل خمین واقع شده. بر خلاف معماری خانه های سنتی ایرانی در این عمارت چهار هسته ای که چهار حیاط دارد هیچ کدام از حیاط ها نقش مرکزی ندارند.بر اساس مشاهده مستقیم این اجزا را از عمارت می توان بر شمرد:

1.جلوخان:بخش نسبتا وسیعی است که به صورت فرورفتگی در کنار مسیر و در جلوی در اصلی قرار دارد.

2.فضای ورودی اصلی و پیش طاق: در اصلی این خانه در پیش خان قرار دارد.این در دو لنگه بود ه و هر لنگه متشکل از چند ردیف تخته ضخیم طولی است.

3.هشتی:بعد از عبور از ورودی که در پیش طاق قرار دارد وارد فضایی کاملا سر بسته به نام هشتی می شویم که یک هشت ضلعی کامل است.

4.دالان:بعد از هشتی در راهرو طویل و کم عرض و تاریکی قرار می گیریم که به آن دالان می گویند.این دالان مانع ورود ناگهانی به فضای داخل عمارت است.


5.حیاط:مجموعه بیت دارای چهار حیاط کوچک و بزرگ است که کف حیاط سنگفرش و دارای باغچه و آبنماست:
_حیاط اندرونی حاج سید مصطفی (پدر امام)که بعد ها خانه موروثی آیت الله پسندیده شد.
_حیاط بیرونی حاج سید مصطفی و محل تدریس و جلسه های دینی و پذیرایی از میهمانان .
_حیاط دارای شبستان محل تولد امام خمینی(ره).

_حیاط موروثی امام خمینی(ره).

6.اطاقها: اطاقهای عمارت به صورت سه دری,پنج دری و تالار ساخته شده که به طور پراکنده در چند هسته عمارت استقرار یافته اند.برخی از آنها زمستان نشین و برخی تابستان نشین است.

7.شبستان: در زیر تالار، شبستان عمارت قرار دارد که دارای چهار دالان مستقیم است که از دو طرف به حیاط راه دارند.این مکان به دلیل داشتن سقف دو پوسته و شدت جریان هوا خنک بوده و محل مناسبی برای نگهداری مواد فاسد شدنی و استراحت ساکنین در تابستان است

8.برج:در قسمت شمالی عمارت یک برج سه طبقه قرار دارد.معمولا از طبقات زیر برای استراحت نگهبانان استفاده می شده است.این برج حدود یازده متر ارتفاع دارد که به کل بافت تاریخی شهر مسلط است.این برج علاوه بر کاربرد دفاعی به عنوان شاخص عمارت به کار می رفته است.

وجود چند انبار,اصطبل,آشپزخانه و...از دیگر اجزا و فضاهای کارکردی این عمارت محسوب می شود.

Share


ادامه مطلب ...

عکاسیِ نوه امام خمینی(ره) از مراسم ارتحال |عکس|

یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 17:22

سید احمد خمینی پسر سید حسن خمینی از مراسم ارتحال امام(ره) عکسی اختصاصی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است که در ادامه می‌بینید.


ادامه مطلب ...

احسان و سولماز: تاریخ عقدمان ۸۸۸۸، روز تولد امام هشتم بود

جام‌جم‌سرا: سولماز از سرآغاز این عاشقانه می‌گوید: نوزده ساله بودم و در رشته معماری در دانشگاه آزاد مشغول به تحصیل و البته چون دیگر دختران جوان، عاشق خرید لباس. روزی متوجه شدم که چند نفر از همکلاسی‌هایم کفش‌های کتانی زیبایی را به پا کردند. نشانی محلی را که از آن خرید کرده بودند جویا شدم و به آن مغازه در پاساژ سپید واقع در تهرانپارس رفتم تا کفش بخرم. از قضا فروشنده مغازه احسان بود.


پسری که می‌شد از نگاهش نجابت را خواند. تنها یک ماه پس از این دیدار، احسان با حضور مادرش به من پیشنهاد ازدواج داد و تنها دور روز بعد هم، او و خانواده‌اش برای خواستگاری به خانه ما آمدند. البته این ازدواج از طرف دو خانواده که سنتی و مذهبی بودند به راحتی پذیرفته نشد به خصوص برادر من خیلی در این زمینه سخت‌گیر بود و به شدت با این ازدواج مخالفت می‌کرد. حدود یک ماه تحقیقات دقیق و مفصلی در رابطه با احسان انجام داد و بعد از یک ماه گفت این پسر کوچک‌ترین مشکلی ندارد. به این ترتیب خانواده من با تردید به این ازدواج رضایت دادند.

دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد. تنها باید دل‌ها به هم گره بخورد که در مورد من و سولماز این اتفاق افتاده


تردیدی که در حدود سه ماه نامزدی ما باعث شد که رفت و آمد‌های ما به شدت محدود شود. پدرم که من آخرین فرزند او بودم و من را خیلی دوست داشت، یک روز با احسان به کارگاهش رفت تا بیشتر با او آشنا شود و در این دیدار من را به احسان سپرد و از او قول گرفت که از این امانت به خوبی مراقبت کند تا پس از این خیالش آسوده باشد. پیمانی که همسرم تا امروز به آن پایبند است.

سرانجام احسان که عاشقانه امام رضا (ع) را دوست دارد و برای به دست آوردن دختر مورد علاقه‌اش به او توسل جسته، با موافقت خانواده همسرش، تاریخ هشت هشت سال هشتاد و هشت (که مصادف با میلاد امام هشتم است) را برای جاری شدن خطبه عقد مشخص می‌‌کند و در این روز با سولماز پیمان می‌بندد که تا پایان عمر در کنار او باشد. و باز هم این جمله معروف سولماز که مدام تکرار می‌کند «دوسم داره.»

از او می‌پرسیم که آیا تو هم احسان را دوست داشتی؟

می‌گوید: «راستش رو بگم، اوایل دوستش نداشتم، فقط او و رفتارش را می‌پسندیدم. چون از همه جهت ایده‌آل بود؛ پسر دست و دل باز و بامعرفتی بود که به من اعتماد داشت. از نگاهش می‌فهمیدم مرا دوست دارد. بنابراین او را انتخاب کردم. بعد از عقد هم دوستش نداشتم، چون دیگر عاشقش شده بودم.»

از احسان می‌پرسم: «چه چیزی باعث شد که این اندازه سولماز را دوست داشته باشی؟»

او با قاطعیت می‌گوید: «به نظرم دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد. تنها باید دل‌ها به هم گره بخورد که در مورد من و سولماز این اتفاق افتاده و واقعا او را دوست داشتم. خیلی تلاش کردم تا خانواده‌اش را راضی کنم، به خصوص که اوایل خود سولماز هم مردد بود و بالاخره با او صحبت کردم و به او تعهد دادم که عشق من پایدار است و من تصمیمی نمی‌گیرم، مگر اینکه درباره آن فکر کرده باشم و پس از آن، به تصمیم خود پایبند خواهم ماند. پس از این گفت‌وگو سولماز به من اعتماد کرد.

پدر او هم بعد از اینکه از من قول گرفت تا از امانتی که به من سپرده به خوبی مواظبت کنم، دیگر کمتر نگران بود و برای انجام مراسم به ما سخت نگرفتند. امروز که به گذشته نگاه می‌‌کنم، می‌بینم خداوند زندگی ما را مثل یک بازی شطرنج، مرحله به مرحله کنار هم چید و پیش برد.»

-یک ماه قبل از تصادف اتمام حجت کرده بودم

سولماز برایمان تعریف می‌‌کند: حدود یک ماه پیش از تصادف، شبی برای احسان پیام فرستادم و از او پرسیدم چقدر مرا دوست داری و اگر اتفاقی برای من بیفتد باز هم حاضری کنار من باشی؟ احسان از من درباره منظور حرف‌هایم پرسید.

سولماز که برای برگزاری چهلمین روز درگذشت مادربزرگش راهی تبریز است، در مسیر دچار سانحه می‌شود. در این حادثه او پدر، مادر و دخترعمویش را از دست می‌‌دهد و خودش هم راهی بیمارستان می‌شود. آن هم با هوشیاری سه درصد

من به او گفتم اگر مشکل بزرگی برای من پیش بیاید، مثلا چهره من به هم بریزد یا زمین‌گیر شوم، آیا باز هم حاضری مراقب من باشی و کنارم بمانی؟

احسان که نگران شده بود، در پاسخ به من گفت: «به‌‌ همان امام رضایی که تو را از او خواستم، تا ابد در کنارت خواهم ماند.» من آن روز حتی به ذهنم نمی‌رسید که چنین اتفاقی برایم بیفتد و فقط می‌خواستم از عشق همسرم به خودم مطمئن شوم، اما امروز می‌بینم که او واقعا وفادار است.»

-زندگی برای این دو دلداده به شیرینی سپری می‌شود.

احسان درکسب و کار خود موفق است و سولماز که در رشته معماری تحصیل می‌کند، در عرصه ورزشی و در رشته شنا، موفقیت‌هایی به دست می‌آورد و از همه مهم‌تر در زندگی خانوادگی هم عاشقانه‌ای را تجربه می‌کند که همه اطرافیان اگر چه آن را می‌ستایند، اما در دوام آن تردید می‌کنند! جهیزیه خود را با ذوق و شوق تهیه می‌کند و برای برگزاری مراسم عروسی آماده می‌شود.

اما تقدیر، قصه دیگری را برای او و همسر مهربانش رقم زده. سولماز که برای برگزاری چهلمین روز درگذشت مادربزرگش راهی تبریز است، در مسیر دچار سانحه می‌شود. در این حادثه او پدر، مادر و دخترعمویش را از دست می‌‌دهد و خودش هم راهی بیمارستان می‌شود. آن هم با هوشیاری سه درصد. شرایط سولماز آنقدر حاد است که پزشکان امید زیادی به بهبود او ندارند.

اما احسان، همسرش را از خدا می‌خواهد. از آنجا که شرایط جسمی سولماز مناسب نیست و بیمارستان اجازه انتقال او به تهران را نمی‌‌دهد. پدر و مادر احسان منزلی را در قزوین اجاره می‌کنند تا در این شرایط سخت، در کنار تنها پسرشان و همسرش باشند. احسان تمام مدت در بیمارستان است. یا در کنار تخت محبوبش و مشغول صحبت کردن با او و یا در نمازخانه و در حال دعا به درگاه معبودش. او از خدا می‌‌خواهد که همسرش را به او برگرداند و بار دیگر به امام هشتم (ع) متوسل می‌شود و نذر می‌کند که اگر سولماز به زندگی برگردد، خادم حرم امام رضا (ع) شود. نذری که هنوز شرایط برآورده کردنش مهیا نشده و او از این بابت ناراحت است.

احسان هر صبح به دیدار سولماز می‌آید و با وجود اینکه به او گفته‌اند همسرش نمی‌تواند غذا بخورد، هر روز برای او ناهاری را که مادرش پخته و میکس کرده، همراه می‌آورد و ساعت‌ها با سولماز صحبت می‌کند.

سرانجام عشق معجزه می‌کند و سولماز با وجود ناباوری پزشکان، به هوش می‌آید. او در اولین واکنش درباره احسان می‌پرسد و چون او را بالای تخت خود حاضر می‌بیند، احساس آرامش می‌کند و دوباره به خواب فرو می‌رود.

-۲ سال سکوت

بعد از ترخیص سولماز از بیمارستان، احسان که لحظه‌ای برای همراهی با او مردد نشده، با کمک خانواده خود و سولماز در خانه پدری همسرش از او مراقبت می‌کند. برای امکان تنفس بهتر لوله‌ای به گلوی سولماز متصل می‌شود. لوله‌ای که امکان تکلم را از او گرفته و او به کمک اشاراتی که تنها احسان متوجه آن می‌شود با اطرافیان ارتباط برقرار می‌کند.

بعد از دو سال، پزشک تصمیم می‌گیرد از این پس سولماز، بدون کمک گرفتن از این لوله تنفس کند. از بیمارش می‌خواهد برای صحبت کردن تلاش کند. اما او که شنیده، برای افرادی در شرایط او دیگر امکان تکلم وجود ندارد، برای این کار کوشش نمی‌کند.

پزشک بار دیگر از سولماز می‌‌خواهد سعی خود را بکند و به او می‌گوید کلمه‌ای که تمام این دو سال در قلبت بود و با تمام وجود می‌‌خواستی بگویی اما نمی‌توانستی، بگو... سولماز از خدا کمک می‌خواهد و با تمام توان خود «احسان» را صدا می‌کند. احسان که در آشپزخانه است و ابدا انتظار شنیدن صدای سولماز را ندارد، در خانه به دنبال صدا می‌گردد. از طرفی سولماز که دو سال تمام برای صدا کردن همسرش انتظار کشیده، دوباره او را صدا می‌کند. این بار احسان متوجه او می‌شود و با چهره‌ای که از اشک پوشیده شده، خود را به او می‌‌رساند تا چهار شب سولماز قرص‌های آرام‌ بخشش را نمی‌‌خورد و تا صبح بیدار می‌ماند و به اندازه دو سال سکوت، با تنها عشق زندگیش از درد‌ دل‌هایش می‌گوید.

-سولماز را به خانه‌اش می‌برد

بعد از این اتفاق، سولماز که عاشقانه همسرش را دوست دارد و دلش نمی‌خواهد او حتی ذره‌ای رنج بکشد، از خانواده‌اش می‌خواهد به منزل پدری احسان بروند و از او بخواهند که به دنبال سرنوشتش بدون سولماز برود. درخواستی که احسان را پریشان می‌‌کند. او به خانه همسرش می‌آید و به برادر سولماز می‌گوید که می‌‌خواهد همسرش را به خانه خودش ببرد. با وجود مخالفت سولماز، احسان خانه‌ای را تهیه می‌کند. جهیزیه سولماز را در آن می‌چیند و جشن عروسی را با حضور جمعی از اقوام و دوستان برگزار می‌کند.

او برای ساعاتی که در منزل حضور ندارد، پرستاری استخدام می‌کند و برای بهبود سولماز و شیرینی روز افزون زندگیش می‌کوشد.

من یک درصد هم به این مشکلم فکر نمی‌کنم. تنها به زیبا‌تر شدن زندگی‌ام فکر می‌کنم. اهل شوخی هستم و مدام می‌خندم. بیرون می‌روم و حتی با همسرم به مسافرت‌های کوتاه می‌رویم

سولماز می‌گوید: «من هم با وجود شرایط مشکلم هر روز فکر می‌کنم که چه‌طور زندگی‌ام قشنگ‌تر بشود. من با وجود ‌اینکه شب‌ها قرص آرام‌بخش می‌خورم، هر روز صبح برای راهی کردن همسرم به محل کارش، بیدار می‌شوم و با او صحبت می‌کنم. مطمئن می‌شوم که ناهار خود را همراه می‌برد. او را به خدا می‌سپارم و بعد از خروج او از خانه می‌خوابم و به نظارت خانه‌ام اهمیت می‌‌دهم. روزانه ساعت‌ها تلفنی با همسرم صحبت می‌کنم و برای شام خوردن با او منتظر می‌مانم و در هر شرایطی پیش از آمدن او به خانه قرص خوابم را نمی‌خورم. بدون اطلاع او هیچ کاری نمی‌‌کنم و بدون او با هیچ‌کس بیرون نمی‌روم. او هم متقابلا با من درباره تمام کار‌هایش، حتی درباره فعالیت‌های کاری‌اش صحبت می‌کند. با من مهربان است. او حتی در تولیدی‌اش برایم کفش‌های زیبا و مخصوصی تهیه کرده که با وجود شرایط من، برایم قابل استفاده است.»

-زندگیمان را تحسین می‌کنند

از سولماز که عاشقانه همسرش را دوست دارد می‌پرسیم: «اگر به پنج سال پیش و قبل از تصادف برگردد، تو بین بهره‌مندی از سلامتی و زندگی عادی با احسان و عشقش کدام را انتخاب می‌کنی؟»

سولماز به احسان نگاه می‌‌کند و می‌گوید: «بار‌ها به او گفته‌ام حاضرم تا پایان عمر این شرایط را تحمل کنم، اما او را از دست ندهم. حاضر نیستم لحظه‌ای روی پا‌هایم بایستم، اما همسرم از من دور باشد. من بدون او، حتی سلامتی را نمی‌‌خواهم دلم می‌خواهد سلامتی‌ام را به دست آورم تا در کار احسان زندگی بهتر و شیرین‌تری را داشته باشم.»

او اضافه می‌کند «اوایل که این اتفاق برایم افتاده بود از خدا گله می‌کردم که چرا من؟ مگر من چه گناهی کردم که مستوجب این عقوبت هستم؟ اما بعد دیدم که خدا دری را بسته و هزار در دیگر را به رویم باز کرده است. همه، ما را دوست دارند و تمام آشنایان، زندگی مشترکمان را تحسین می‌کنند و همین برای من کفایت می‌کند. من و همسرم درکار هم آرامشی داریم که خیلی از افراد که از سلامتی کامل هم بهره‌مند هستند آن را تجربه نمی‌کنند. شاید اگر این اتفاق برای من نیفتاده بود، من این همه خوشبختی را احساس نمی‌کردم. الان من یک درصد هم به این مشکلم فکر نمی‌کنم. تنها به زیبا‌تر شدن زندگی‌ام فکر می‌کنم. اهل شوخی هستم و مدام می‌خندم. بیرون می‌روم و حتی با همسرم به مسافرت‌های کوتاه می‌رویم و هیچ‌چیز در زندگی‌ام کم ندارم، حتی احساس می‌کنم زندگیمان از گذشته هم زیبا‌تر شده.»

احسان می‌گوید: «من مطمئن هستم که خدا هرگز بد بنده‌اش را نمی‌خواهد و اگر چه شرایط مشکلی داریم اما شاید اگر اینگونه نبود، زندگی ما این اندازه قشنگ نبود. زندگی که اگر چه بعضی بعد از برنامه‌ماه عسل برایش اشک ریختند، اما برای ما سرشار از شادی است.

من آن را دوست دارم و از آن لذت می‌برم و اصلا برای همین به برنامه ماه عسل رفتیم تا به مردم بگوییم با شرایط مشکل هم می‌توان زندگی کرد و خوشبخت بود. فقط باید کمی دیدمان را تغییر دهیم و مقاوم‌تر باشیم.»

من از صبح که همسرم از خانه بیرون می‌رود به ساعت روبرویم نگاه می‌کنم و برای بازگشت او انتظار می‌کشم و اگر حتی پنج دقیقه تاخیر داشته باشد به شدت عصبی می‌شوم. او تنها کسی است که مرا درک می‌کند و شرایط من را می‌فهمد

سولماز می‌گوید: «اگر این اتفاق برای احسان می‌افتاد من نمی‌توانستم چون او رفتار کنم. من نمی‌توانستم عشق زندگی‌ام را این گونه ببینم، نمی‌توانستم ببینم عزیز‌ترین آدم زندگی‌ام که روزی سلامت و سرزنده بوده، امروز نمی‌تواند چون گذشته باشد. همسرم واقعا صبور است و با خدا رفاقت می‌کند. من هر بار احساس خستگی می‌‌کنم به او و آرامشش فکر می‌کنم و دوباره امیدوارم می‌شوم.»

-گاهی دعوا می‌کنیم

از این زوج صمیمی می‌پرسم که آیا با هم دعوا هم می‌کنید؟ احسان می‌گوید: «حقیقت این است که گاهی هم با هم دعوا می‌کنیم که مقصر تمام این مشاجرات هم من هستم. گاه گرفتار مشکلات کاری‌ام می‌شوم اما، دلخوری‌های ما از هم زودگذر است».

سولماز می‌گوید: «نه، من و عشقم به احسان دلیل اصلی تمام مشاجراتمان است. من از صبح که همسرم از خانه بیرون می‌رود به ساعت روبرویم نگاه می‌کنم و برای بازگشت او انتظار می‌کشم و اگر حتی پنج دقیقه تاخیر داشته باشد به شدت عصبی می‌شوم. او تنها کسی است که مرا درک می‌کند و شرایط من را می‌فهمد. حتی گاهی وقتی در خانه به خواب می‌رود آنقدر او را صدا می‌کنم تا به من نگاه کند و با من حرف بزند و همین علاقه من به اوست که باعث دلتنگی‌های من و مشاجرات گاه‌گاه‌مان می‌شود.»

-شایعات بعد از ماه عسل

از احسان درباره بازار داغ شایعات بعد از برنامه ماه عسل می‌پرسم. او برایم خاطره جالبی تعریف می‌کند و می‌گوید: «بعد از برنامه، آقایی به من گفت که شما چه قدر شبیه احسانی هستید که در برنامه ماه عسل شرکت کرده بود و من هم واکنشی نشان ندادم تا بیشتر درباره نظرات مردم بدانم. این آقا در ادامه به من گفت که این برنامه یک شوی تلویزیونی بود و این مساله ممکن نیست. حتما این آقا، همسر دیگری دارد... به او گفتم که من خود احسان هستم و زندگیمان به‌‌ همان اندازه که گفتیم شیرین است. او باور نمی‌کرد و نهایتا مجبور شدم تندیس برنامه را که در محل کارم گذاشته‌ام به او نشان دهم تا صداقت مرا بپذیرد.»

سولماز درباره شایعه‌ای که درباره بهره‌مندی احسان از ارثیه پدری‌اش به وجود آمده می‌گوید: تمام سهم از ارثیه و دیه والدینم را با موافقت همسرم، برای شادی روح پدرم و مادرم هزینه کردم و به ذره‌ای از آن دست نزدم. در صورتی که پس از برنامه ماه عسل، شایعه درست کرده بودند که ارث پدری‌ام را احسان برداشته!

تنها اختلاف ما در زندگی مشترکمان این است که من می‌خواهم فرزندمان دختر باشد و سولماز پسر دوست دارد

احسان اضافه می‌کند «بعد از اتفاقی که برای سولماز افتاد من با مشکل مالی در حدود صد میلیون تومان روبرو شدم. خسارتی که با کل دارایی که پدرم در تمام عمر جمع کرده بود، برابری می‌کرد. اما به پشتوانه امام هشتم و به دلگرمی سولماز، تلاشم را از سر گرفتم و امروز با لطف خدا و به برکت نفس همسرم و تلاش هر دویمان دوباره روی پای خودم ایستادم.»

او تاکید می‌کند «در زندگی‌ام هر چه دارم از دعای سولماز دارم. او امانت خدا پیش من است و خدا
هم هرگز امانتش را به دست هر کسی نمی‌سپارد و من مصمم هستم که از عهده شکر این موهبتی که خدا نصیبم کرده برایم و از این امانت به خوبی نگهداری کنم.»

-احسان دختر دوست دارد و سولماز پسر

از این زوج دوست‌داشتنی می‌خواهم درباره برنامه‌هایی که برای آینده دارند صحبت کنند. احسان می‌گوید که دوست دارد بتواند نذرش را ادا کند و سولماز می‌گوید قصد دارد تحصیلاتش را ادامه دهد و همسرش به او قول داده که در این مسیر با او همراهی کند. سولماز همچنین می‌گوید: «به تازگی با یک دکتر خوب آشنا شدم که البته این هم از لطف خداست. با کمک او سعی می‌کنم که دوباره بتوانم راه بروم. وقتی خوب شدم با همسرم به زیارت امام‌ رضا (ع) خواهیم رفت و بعد از بازگشتمان دوست داریم که صاحب فرزند شویم. چون هر دوی ما و به خصوص احسان عاشق بچه هستیم و دلم می‌خواهد همسرم به ‌آرزویش برسد.»

احسان با لبخند می‌گوید: «تنها اختلاف ما در زندگی مشترکمان این است که من می‌خواهم فرزندمان دختر باشد و سولماز پسر دوست دارد.» (خانواده سبز)


ادامه مطلب ...

با اجازه امام رضا(ع)... بله! |مجموعه‌عکس|

یکشنبه 16 شهریور 1393 ساعت 13:52

شروع زندگی مشترک برای جوانان از نقاط عطف زندگی محسوب می‌شود. «با اجازه پدر و مادرم؛ بله!» این جمله را بار‌ها و بار‌ها سر سفره‌های عقد شنیده‌ایم. دیروز و امروز، تعدادی از جوانانِ در شرف ازدواجِ، مراسم جشن عروسی خود را همزمان با سالروز میلاد امام رضا (ع) برگزار کرده و زندگی مشترکشان را با اجازه سلطان طوس آغاز کردند. تصاویری از این پیوند روحانی را در ادامه به تماشا بنشینید.


ادامه مطلب ...