دستمایه این نوشتار، «خطر برجامزدگی و در برجامماندگی» است. با وجود اهمیت برجام، موضوعاتی بسیار مهمتر ادامه ...
روغن آووکادو در مقابل روغن زیتونروغن آووکادو و زیتون دو نمونه از سالم ترین روغن ها بوده و فواید فراوانی برای پوست و مو دارند. این دو ادامه ...
روش های مؤثر قابل توجه به منظور استفاده از روغن کامفور برای درمان آکنهدرخت کافور بومی چین و ژاپن می باشد. این درخت در آرژانتین، برزیل، ماداگاسکار و آمریکا نیز یافت می شود. ادامه ...
روش های منحصر به فرد مراقبت از مو با روغن آوکادوروغن آوکادو دارای مصارف و فواید مختلفی می باشد و یکی از مهم ترین فواید این روغن استفاده از آن در مراقبت ادامه ...
روش های طبیعی کاهش کلسترولکلسترول ماده ای شبیه چربی بوده که برای تولید سلول های سالم، هورمون های خاص، غشاهای سلولی، ویتامین D و ادامه ...
روش های طبیعی برای بهبود سیستم ایمنی بدنبا آلودگی روز افزون و گونه های جدید عوامل بیماری زا با گذشت هر ثانیه، مهم ترین سلاح برای زنده ماندن، ادامه ...
روش های درمان طبیعی آکنهآکنه، یکی از رایج ترین بیماری های پوستی بوده که بزرگسالان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد، در این ادامه ...
رژیم غذایی افراد مبتلا به دیابت نوع 1برنامه های غذایی خاصی برای بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 وجود دارد. این افراد باید سطوح قند خون خود را ادامه ...
راهنمایی کلی استفاده از روغن آرگان برای درمان آکنهاستفاده ی منظم از روغن آرگان که یک منبع عالی از ویتامین E و آنتی اکسیدان هایی مانند فنول ها و کاروتن ادامه ...
از آنجا که در این مقاله به علت محدودیت، امکان درج همهی جداول وجود ندارد، لذا تنها به ذکر نتایج حاصل از تحلیل محتوای جداول اکتفا میشود.
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست *** راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
(حافظ، 1384: 56).
امامت، استمرار نبوت و لطفی از جانب خدای متعالی است. امامت جز با تصریح خداوندی تحقیق نمیپذیرد و مردم ادامه ...
سازوکارهای حمایتی از تربیت کودک در آموزههای دینی با تأکید بر سیرهی رضویکودکان سرمایههای انسانی هر جامعه، هستند که تربیت و حمایت از آنان ضرورت دارد. از این رو شارع و به تبع ادامه ...
امامت امام رضا (ع)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (ع)شخصیت ابراهیم (علیه السلام) در قرآن با ابعادی همچون «پدر و تبار عالی»، «پدر ذریه و امّت بسیار» و «صاحب ادامه ...
خداشناسی در روایتهای امام رضا (علیه السلام)از اساسی ترین و ریشهایترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت ادامه ...
عنصر محبت در فرهنگ رضویعنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشدههای بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعهی زندگی صنعتی و اشتغالهای ادامه ...
زیرساختهای درونی ارتباط مؤثر در احادیث امام رضا (علیه السلام)معصومان (علیه السلام) به عنوان تبیین کنندگان کلام وحی، در گفتار و رفتار خود با مخاطبان، به شیوهای اثربخش ادامه ...
واکاوی مواضع سیاسی امام رضا (علیه السلام) در بحرانهای اعتقادی – سیاسی دورهی (203-183 ق)این نوشتار میکوشد، با توجه به روایتهای نقل شده از امام رضا (علیه السلام) و با روش توصیفی و تاریخی، ادامه ...
مواد غذایی غنی از پتاسیم، کلسیم و منیزیمهایپرتنشن یا فشار خون بالا شایعترین مشکل بهداشتی است که بسیاری از مردم از آن رنج میبرند. مواد غذایی ادامه ...
مواد غذایی راحت هضم برای ناراحتی معدهچندین مواد غذایی وجود دارد که میتوانید برای رهایی از ناراحتی معده آنها را مصرف کنید. در این مقاله، ادامه ...
جام جم سرا:
شاید به خاطر زحمات طاقتفرسای مادر در پرورش دوران جنینی و شیردهی اولاد که منحصر به مادر است و در این فراز رساله حقوق، امام سجاد(ع) اولا با کلام خود دلایل توجیهی اهمیت حقوق مادر را ذکر میکنند، ثانیا سپاسگزاری و قدرشناسی از حق مادر را دستور میفرمایند؛ اما امام چه دلایلی را برای توجیه اهمیت حق مادر میفرمایند؟ حق مادر این است که بدانی:
1 ـ تو را حمل کرده در حالی که هیچ کس دیگری را حمل نمیکند.
2 ـ از میوه قلبش تو را اطعام کرده که هیچ کس چنین لطفی نمیکند.
3 ـ تو را با تمام اعضا و اندامش حفاظت و نگهبانی کرده است.
4 ـ باکی نداشته که تو سیر باشی ولی خود گرسنه بماند.
5 ـ او تشنه باشد تو سیراب باشی.
6 ـ خود برهنه باشد تو پوشانده شوی.
7 ـ او در گرمای آفتاب باشد ولی برای تو سایهای از محبت فراهم کند.
8 ـ به خاطر تو بیداری کشیده است.
9 ـ تو را از سرما و گرما نگه داشته است.
پس بدان که نمیتوانی شکر او را بجاآوری مگر این که خداوند مساعدت و کمک کند.
امام(ع) با این توجیهات لطیف میفرمایند که حق مادر را نمیتوان ادا کرد مگر به لطف الهی.
در آیات شریفه قرآن نیز گاه به مادر به تنهایی (با الفاظ ام یا والده) و گاه به والدین اشارت رفته است.
در این آیات به شیردهی اطفال توسط زنان تا حدودی که به مشقت نیفتند دستور فرموده است (آیه 233 بقره) و گاه به بارداری توأم با سختی و زایمان توام با آن مشقت تصریح فرمودهاند (آیه 15 احقاف) و گاه به وحی به زنان صالحه (آیه 38 طه) توجه شده است.
و گاه به والدین و رابطه مؤمنین با والدین برای اساس قاعده احسان (آیه 215 بقره و آیه 14 لقمان) امر فرموده است، همچنین دعا برای والدین دستور داده شده است.
البته معلوم است که اطاعت والدین تا جایی است که به کفر یا شرک یا ارتکاب معصیت فرمان ندهند. کسانی که والدین خود را از دست دادهاند نباید دلخور باشند که آنها نیز نزد پروردگار حیات دارند و برای آنها استغفار کنند، رد دین نمایند یا خیرات کنند. بدیهی است که فرزندان نیز در برابر والدین حقوقی دارند.
نکته اینجاست که والدین بر حسب غریزه و فطرت متوجه اولاد و نگهداری و رشد او هستند ولی توجه به والدین دچار سستی و نقصان است. در آیات شریفه به حق انفاق والدین، ارث بردن والدین در قید حیات از اولاد خود امر فرمودهاند که تفصیل احکام آن در فقه و احکام فقهی آمده است و در قوانین نیز وجود دارد. مراد این است که در روزگار پیری و ناتوانی، پدر و مادری که نیازمند مراقبت، نگهداری و هزینههای ضروری هستند محتاج نباشند و عزت و حرمتشان شکسته نشود.
در قانون مدنی نیز درباره هزینه نزدیکان همین اصول حفظ شده است و لذا بر فرزند مستطیع، انفاق والدین نیازمند و ناتوان فرض است و نباید ترک شود ولی آنچه ضابطه است فراتر از احکام قانونی است و آن نیکی به والدین است.
حقوق همسران
در رساله حقوق امام سجاد(ع) روی حقوق زنان که بر ذمه و عهده شوهر است تاکید شده است. امام(ع) ابتدا به چند دلیل بر رعایت حقوق همسران تاکید میفرمایند. اولا بدانید:
1 ـ خداوند در زنان برای شما آرامش و موأنست (همنشینی توام با انس و علاقه) قرار داده است.
2 ـ زنان نعمتی از خداوند متعال برای شما هستند.
در چند سطر دیگر دلیل دیگری را بر این میافزایند:
3 ـ زیرا که زنان در عقد و قید و بند زندگی خانوادگی هستند.
4 ـ حقوق مردان بر زنان واجبتر است، امام (ع) به دنبال این عبارات حقوق زنان را میفرمایند:
1ـ4ـ اکرام زنان
2ـ4ـ رفق و مدارای با زنان
3ـ4ـ رحمت و مهربانی با ایشان
4ـ4ـ انفاق زنان به اطعام و پوشش آنان
5ـ4ـ بخشیدن زنان در اشتباهاتی که مرتکب میشوند.
و البته زنان باید از خود بپرسند در زندگی خانوادگی نعمتند یا نقمت؟ موجب آرامش هستند یا موجب نگرانی و دلهره و اضطراب؟ زنان باید از خود بپرسند حقوق همسرانشان را انجام میدهند؟ و اگر چنین باشد که غالبا زنان ایرانی و مسلمان و عفیف این مرز و بوم چنین هستند، باید شوهران ایشان در رعایت حقوق آنان هیچ کوتاهی روا ندارند.
در حقوق مدنی ایران نیز زنان دارای حقوق متعددی ازجمله حٌسن معاشرت، نفقه، مهریه، امنیت و آرامش هستند. اگر شرایط موجود به نحوی است که مردان نمیتوانند حقوق زنان را به نحو مطلوب و قانونی و شرعی تأمین کنند باید ادب و مهربانی را سبب جبران آن قرار دهند.
حقوق خانوادگی مادران و زنان این مرز و بوم در متون دینی و ادبی ما در جایگاهی والا، انسانی و نه ابزاری قرار دارد. مردان معاصر ما به نسبت گذشته در رعایت شأن و منزلت زنان از آگاهی بیشتری برخوردار هستند ولی گاه در محاصره مشکلات بهم تنیده اجتماعی، اقتصادی و هیجانات روحی این حقوق رعایت نمیشود و دلخوریهایی پیش میآید که آن گاه نوبت گذشت و عفو و فراموشی غفلتهاست.
برای زنان اندیشیدن به مقام والای زهرای مرضیه واجب است. او که در عفاف، تقوا و دشمن شناسی و شوهرداری و فرزندسازی همه تاریخ و آسمان و زمین را به تصرف خویش درآورده است.
باید از خود بپرسیم آیا آن بانوی بینظیر از رعایت حیا و عفاف از عملکرد ما زنان مسلمان راضی هستند؟ از تربیت اولاد و فرهنگسازی ما قانع هستند؟ آیا در دشمنشناسی و دشمنستیزی به معرفت فاطمی نزدیک شدهایم؟
اگر فرهنگ تقوا و حیا و شرم از تربیت مادران و تصمیم آنان بر توسعه نکاح و عقد ازدواج به یکایک فرزندان ما منتقل شود جوانان ما در برابر هر شبیخون فرهنگی بیمه خواهند بود.
اگر زنان مقاوم و صبور ما توطئههای اقتصادی دشمن را بشناسند و در برابر تهاجمات اقتصادی دشمنان ایستادگی کنند و فرهنگ مصرفگرایی، مدپرستی، اسراف و تبذیر و علاقه به تجملات را کنار بگذارند، ملت ما در برابر جنگ تحمیلی اقتصادی،سربلند خواهد بود.(دکتر فاطمه بداغی - حقوقدان/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
جام جم سرا:
بیت امام خمینی (ره) در خمین مجموعه مسکونی چهار هسته ای است که در محل سر پل خمین واقع شده. بر خلاف معماری خانه های سنتی ایرانی در این عمارت چهار هسته ای که چهار حیاط دارد هیچ کدام از حیاط ها نقش مرکزی ندارند.بر اساس مشاهده مستقیم این اجزا را از عمارت می توان بر شمرد:
1.جلوخان:بخش نسبتا وسیعی است که به صورت فرورفتگی در کنار مسیر و در جلوی در اصلی قرار دارد.
2.فضای ورودی اصلی و پیش طاق: در اصلی این خانه در پیش خان قرار دارد.این در دو لنگه بود ه و هر لنگه متشکل از چند ردیف تخته ضخیم طولی است.
3.هشتی:بعد از عبور از ورودی که در پیش طاق قرار دارد وارد فضایی کاملا سر بسته به نام هشتی می شویم که یک هشت ضلعی کامل است.
4.دالان:بعد از هشتی در راهرو طویل و کم عرض و تاریکی قرار می گیریم که به آن دالان می گویند.این دالان مانع ورود ناگهانی به فضای داخل عمارت است.
5.حیاط:مجموعه بیت دارای چهار حیاط کوچک و بزرگ است که کف حیاط سنگفرش و دارای باغچه و آبنماست:
_حیاط اندرونی حاج سید مصطفی (پدر امام)که بعد ها خانه موروثی آیت الله پسندیده شد.
_حیاط بیرونی حاج سید مصطفی و محل تدریس و جلسه های دینی و پذیرایی از میهمانان .
_حیاط دارای شبستان محل تولد امام خمینی(ره).
_حیاط موروثی امام خمینی(ره).
6.اطاقها: اطاقهای عمارت به صورت سه دری,پنج دری و تالار ساخته شده که به طور پراکنده در چند هسته عمارت استقرار یافته اند.برخی از آنها زمستان نشین و برخی تابستان نشین است.
7.شبستان: در زیر تالار، شبستان عمارت قرار دارد که دارای چهار دالان مستقیم است که از دو طرف به حیاط راه دارند.این مکان به دلیل داشتن سقف دو پوسته و شدت جریان هوا خنک بوده و محل مناسبی برای نگهداری مواد فاسد شدنی و استراحت ساکنین در تابستان است
8.برج:در قسمت شمالی عمارت یک برج سه طبقه قرار دارد.معمولا از طبقات زیر برای استراحت نگهبانان استفاده می شده است.این برج حدود یازده متر ارتفاع دارد که به کل بافت تاریخی شهر مسلط است.این برج علاوه بر کاربرد دفاعی به عنوان شاخص عمارت به کار می رفته است.
وجود چند انبار,اصطبل,آشپزخانه و...از دیگر اجزا و فضاهای کارکردی این عمارت محسوب می شود.
یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 17:22
سید احمد خمینی پسر سید حسن خمینی از مراسم ارتحال امام(ره) عکسی اختصاصی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است که در ادامه میبینید.
جامجمسرا: سولماز از سرآغاز این عاشقانه میگوید: نوزده ساله بودم و در رشته معماری در دانشگاه آزاد مشغول به تحصیل و البته چون دیگر دختران جوان، عاشق خرید لباس. روزی متوجه شدم که چند نفر از همکلاسیهایم کفشهای کتانی زیبایی را به پا کردند. نشانی محلی را که از آن خرید کرده بودند جویا شدم و به آن مغازه در پاساژ سپید واقع در تهرانپارس رفتم تا کفش بخرم. از قضا فروشنده مغازه احسان بود.
پسری که میشد از نگاهش نجابت را خواند. تنها یک ماه پس از این دیدار، احسان با حضور مادرش به من پیشنهاد ازدواج داد و تنها دور روز بعد هم، او و خانوادهاش برای خواستگاری به خانه ما آمدند. البته این ازدواج از طرف دو خانواده که سنتی و مذهبی بودند به راحتی پذیرفته نشد به خصوص برادر من خیلی در این زمینه سختگیر بود و به شدت با این ازدواج مخالفت میکرد. حدود یک ماه تحقیقات دقیق و مفصلی در رابطه با احسان انجام داد و بعد از یک ماه گفت این پسر کوچکترین مشکلی ندارد. به این ترتیب خانواده من با تردید به این ازدواج رضایت دادند.
دوست داشتن دلیل نمیخواهد. تنها باید دلها به هم گره بخورد که در مورد من و سولماز این اتفاق افتاده |
تردیدی که در حدود سه ماه نامزدی ما باعث شد که رفت و آمدهای ما به شدت محدود شود. پدرم که من آخرین فرزند او بودم و من را خیلی دوست داشت، یک روز با احسان به کارگاهش رفت تا بیشتر با او آشنا شود و در این دیدار من را به احسان سپرد و از او قول گرفت که از این امانت به خوبی مراقبت کند تا پس از این خیالش آسوده باشد. پیمانی که همسرم تا امروز به آن پایبند است.
سرانجام احسان که عاشقانه امام رضا (ع) را دوست دارد و برای به دست آوردن دختر مورد علاقهاش به او توسل جسته، با موافقت خانواده همسرش، تاریخ هشت هشت سال هشتاد و هشت (که مصادف با میلاد امام هشتم است) را برای جاری شدن خطبه عقد مشخص میکند و در این روز با سولماز پیمان میبندد که تا پایان عمر در کنار او باشد. و باز هم این جمله معروف سولماز که مدام تکرار میکند «دوسم داره.»
از او میپرسیم که آیا تو هم احسان را دوست داشتی؟
میگوید: «راستش رو بگم، اوایل دوستش نداشتم، فقط او و رفتارش را میپسندیدم. چون از همه جهت ایدهآل بود؛ پسر دست و دل باز و بامعرفتی بود که به من اعتماد داشت. از نگاهش میفهمیدم مرا دوست دارد. بنابراین او را انتخاب کردم. بعد از عقد هم دوستش نداشتم، چون دیگر عاشقش شده بودم.»
از احسان میپرسم: «چه چیزی باعث شد که این اندازه سولماز را دوست داشته باشی؟»
او با قاطعیت میگوید: «به نظرم دوست داشتن دلیل نمیخواهد. تنها باید دلها به هم گره بخورد که در مورد من و سولماز این اتفاق افتاده و واقعا او را دوست داشتم. خیلی تلاش کردم تا خانوادهاش را راضی کنم، به خصوص که اوایل خود سولماز هم مردد بود و بالاخره با او صحبت کردم و به او تعهد دادم که عشق من پایدار است و من تصمیمی نمیگیرم، مگر اینکه درباره آن فکر کرده باشم و پس از آن، به تصمیم خود پایبند خواهم ماند. پس از این گفتوگو سولماز به من اعتماد کرد.
پدر او هم بعد از اینکه از من قول گرفت تا از امانتی که به من سپرده به خوبی مواظبت کنم، دیگر کمتر نگران بود و برای انجام مراسم به ما سخت نگرفتند. امروز که به گذشته نگاه میکنم، میبینم خداوند زندگی ما را مثل یک بازی شطرنج، مرحله به مرحله کنار هم چید و پیش برد.»
-یک ماه قبل از تصادف اتمام حجت کرده بودم
سولماز برایمان تعریف میکند: حدود یک ماه پیش از تصادف، شبی برای احسان پیام فرستادم و از او پرسیدم چقدر مرا دوست داری و اگر اتفاقی برای من بیفتد باز هم حاضری کنار من باشی؟ احسان از من درباره منظور حرفهایم پرسید.
سولماز که برای برگزاری چهلمین روز درگذشت مادربزرگش راهی تبریز است، در مسیر دچار سانحه میشود. در این حادثه او پدر، مادر و دخترعمویش را از دست میدهد و خودش هم راهی بیمارستان میشود. آن هم با هوشیاری سه درصد |
من به او گفتم اگر مشکل بزرگی برای من پیش بیاید، مثلا چهره من به هم بریزد یا زمینگیر شوم، آیا باز هم حاضری مراقب من باشی و کنارم بمانی؟
احسان که نگران شده بود، در پاسخ به من گفت: «به همان امام رضایی که تو را از او خواستم، تا ابد در کنارت خواهم ماند.» من آن روز حتی به ذهنم نمیرسید که چنین اتفاقی برایم بیفتد و فقط میخواستم از عشق همسرم به خودم مطمئن شوم، اما امروز میبینم که او واقعا وفادار است.»
-زندگی برای این دو دلداده به شیرینی سپری میشود.
احسان درکسب و کار خود موفق است و سولماز که در رشته معماری تحصیل میکند، در عرصه ورزشی و در رشته شنا، موفقیتهایی به دست میآورد و از همه مهمتر در زندگی خانوادگی هم عاشقانهای را تجربه میکند که همه اطرافیان اگر چه آن را میستایند، اما در دوام آن تردید میکنند! جهیزیه خود را با ذوق و شوق تهیه میکند و برای برگزاری مراسم عروسی آماده میشود.
اما تقدیر، قصه دیگری را برای او و همسر مهربانش رقم زده. سولماز که برای برگزاری چهلمین روز درگذشت مادربزرگش راهی تبریز است، در مسیر دچار سانحه میشود. در این حادثه او پدر، مادر و دخترعمویش را از دست میدهد و خودش هم راهی بیمارستان میشود. آن هم با هوشیاری سه درصد. شرایط سولماز آنقدر حاد است که پزشکان امید زیادی به بهبود او ندارند.
اما احسان، همسرش را از خدا میخواهد. از آنجا که شرایط جسمی سولماز مناسب نیست و بیمارستان اجازه انتقال او به تهران را نمیدهد. پدر و مادر احسان منزلی را در قزوین اجاره میکنند تا در این شرایط سخت، در کنار تنها پسرشان و همسرش باشند. احسان تمام مدت در بیمارستان است. یا در کنار تخت محبوبش و مشغول صحبت کردن با او و یا در نمازخانه و در حال دعا به درگاه معبودش. او از خدا میخواهد که همسرش را به او برگرداند و بار دیگر به امام هشتم (ع) متوسل میشود و نذر میکند که اگر سولماز به زندگی برگردد، خادم حرم امام رضا (ع) شود. نذری که هنوز شرایط برآورده کردنش مهیا نشده و او از این بابت ناراحت است.
احسان هر صبح به دیدار سولماز میآید و با وجود اینکه به او گفتهاند همسرش نمیتواند غذا بخورد، هر روز برای او ناهاری را که مادرش پخته و میکس کرده، همراه میآورد و ساعتها با سولماز صحبت میکند.
سرانجام عشق معجزه میکند و سولماز با وجود ناباوری پزشکان، به هوش میآید. او در اولین واکنش درباره احسان میپرسد و چون او را بالای تخت خود حاضر میبیند، احساس آرامش میکند و دوباره به خواب فرو میرود.
-۲ سال سکوت
بعد از ترخیص سولماز از بیمارستان، احسان که لحظهای برای همراهی با او مردد نشده، با کمک خانواده خود و سولماز در خانه پدری همسرش از او مراقبت میکند. برای امکان تنفس بهتر لولهای به گلوی سولماز متصل میشود. لولهای که امکان تکلم را از او گرفته و او به کمک اشاراتی که تنها احسان متوجه آن میشود با اطرافیان ارتباط برقرار میکند.
بعد از دو سال، پزشک تصمیم میگیرد از این پس سولماز، بدون کمک گرفتن از این لوله تنفس کند. از بیمارش میخواهد برای صحبت کردن تلاش کند. اما او که شنیده، برای افرادی در شرایط او دیگر امکان تکلم وجود ندارد، برای این کار کوشش نمیکند.
پزشک بار دیگر از سولماز میخواهد سعی خود را بکند و به او میگوید کلمهای که تمام این دو سال در قلبت بود و با تمام وجود میخواستی بگویی اما نمیتوانستی، بگو... سولماز از خدا کمک میخواهد و با تمام توان خود «احسان» را صدا میکند. احسان که در آشپزخانه است و ابدا انتظار شنیدن صدای سولماز را ندارد، در خانه به دنبال صدا میگردد. از طرفی سولماز که دو سال تمام برای صدا کردن همسرش انتظار کشیده، دوباره او را صدا میکند. این بار احسان متوجه او میشود و با چهرهای که از اشک پوشیده شده، خود را به او میرساند تا چهار شب سولماز قرصهای آرام بخشش را نمیخورد و تا صبح بیدار میماند و به اندازه دو سال سکوت، با تنها عشق زندگیش از درد دلهایش میگوید.
-سولماز را به خانهاش میبرد
بعد از این اتفاق، سولماز که عاشقانه همسرش را دوست دارد و دلش نمیخواهد او حتی ذرهای رنج بکشد، از خانوادهاش میخواهد به منزل پدری احسان بروند و از او بخواهند که به دنبال سرنوشتش بدون سولماز برود. درخواستی که احسان را پریشان میکند. او به خانه همسرش میآید و به برادر سولماز میگوید که میخواهد همسرش را به خانه خودش ببرد. با وجود مخالفت سولماز، احسان خانهای را تهیه میکند. جهیزیه سولماز را در آن میچیند و جشن عروسی را با حضور جمعی از اقوام و دوستان برگزار میکند.
او برای ساعاتی که در منزل حضور ندارد، پرستاری استخدام میکند و برای بهبود سولماز و شیرینی روز افزون زندگیش میکوشد.
من یک درصد هم به این مشکلم فکر نمیکنم. تنها به زیباتر شدن زندگیام فکر میکنم. اهل شوخی هستم و مدام میخندم. بیرون میروم و حتی با همسرم به مسافرتهای کوتاه میرویم |
سولماز میگوید: «من هم با وجود شرایط مشکلم هر روز فکر میکنم که چهطور زندگیام قشنگتر بشود. من با وجود اینکه شبها قرص آرامبخش میخورم، هر روز صبح برای راهی کردن همسرم به محل کارش، بیدار میشوم و با او صحبت میکنم. مطمئن میشوم که ناهار خود را همراه میبرد. او را به خدا میسپارم و بعد از خروج او از خانه میخوابم و به نظارت خانهام اهمیت میدهم. روزانه ساعتها تلفنی با همسرم صحبت میکنم و برای شام خوردن با او منتظر میمانم و در هر شرایطی پیش از آمدن او به خانه قرص خوابم را نمیخورم. بدون اطلاع او هیچ کاری نمیکنم و بدون او با هیچکس بیرون نمیروم. او هم متقابلا با من درباره تمام کارهایش، حتی درباره فعالیتهای کاریاش صحبت میکند. با من مهربان است. او حتی در تولیدیاش برایم کفشهای زیبا و مخصوصی تهیه کرده که با وجود شرایط من، برایم قابل استفاده است.»
-زندگیمان را تحسین میکنند
از سولماز که عاشقانه همسرش را دوست دارد میپرسیم: «اگر به پنج سال پیش و قبل از تصادف برگردد، تو بین بهرهمندی از سلامتی و زندگی عادی با احسان و عشقش کدام را انتخاب میکنی؟»
سولماز به احسان نگاه میکند و میگوید: «بارها به او گفتهام حاضرم تا پایان عمر این شرایط را تحمل کنم، اما او را از دست ندهم. حاضر نیستم لحظهای روی پاهایم بایستم، اما همسرم از من دور باشد. من بدون او، حتی سلامتی را نمیخواهم دلم میخواهد سلامتیام را به دست آورم تا در کار احسان زندگی بهتر و شیرینتری را داشته باشم.»
او اضافه میکند «اوایل که این اتفاق برایم افتاده بود از خدا گله میکردم که چرا من؟ مگر من چه گناهی کردم که مستوجب این عقوبت هستم؟ اما بعد دیدم که خدا دری را بسته و هزار در دیگر را به رویم باز کرده است. همه، ما را دوست دارند و تمام آشنایان، زندگی مشترکمان را تحسین میکنند و همین برای من کفایت میکند. من و همسرم درکار هم آرامشی داریم که خیلی از افراد که از سلامتی کامل هم بهرهمند هستند آن را تجربه نمیکنند. شاید اگر این اتفاق برای من نیفتاده بود، من این همه خوشبختی را احساس نمیکردم. الان من یک درصد هم به این مشکلم فکر نمیکنم. تنها به زیباتر شدن زندگیام فکر میکنم. اهل شوخی هستم و مدام میخندم. بیرون میروم و حتی با همسرم به مسافرتهای کوتاه میرویم و هیچچیز در زندگیام کم ندارم، حتی احساس میکنم زندگیمان از گذشته هم زیباتر شده.»
احسان میگوید: «من مطمئن هستم که خدا هرگز بد بندهاش را نمیخواهد و اگر چه شرایط مشکلی داریم اما شاید اگر اینگونه نبود، زندگی ما این اندازه قشنگ نبود. زندگی که اگر چه بعضی بعد از برنامهماه عسل برایش اشک ریختند، اما برای ما سرشار از شادی است.
من آن را دوست دارم و از آن لذت میبرم و اصلا برای همین به برنامه ماه عسل رفتیم تا به مردم بگوییم با شرایط مشکل هم میتوان زندگی کرد و خوشبخت بود. فقط باید کمی دیدمان را تغییر دهیم و مقاومتر باشیم.»
من از صبح که همسرم از خانه بیرون میرود به ساعت روبرویم نگاه میکنم و برای بازگشت او انتظار میکشم و اگر حتی پنج دقیقه تاخیر داشته باشد به شدت عصبی میشوم. او تنها کسی است که مرا درک میکند و شرایط من را میفهمد |
سولماز میگوید: «اگر این اتفاق برای احسان میافتاد من نمیتوانستم چون او رفتار کنم. من نمیتوانستم عشق زندگیام را این گونه ببینم، نمیتوانستم ببینم عزیزترین آدم زندگیام که روزی سلامت و سرزنده بوده، امروز نمیتواند چون گذشته باشد. همسرم واقعا صبور است و با خدا رفاقت میکند. من هر بار احساس خستگی میکنم به او و آرامشش فکر میکنم و دوباره امیدوارم میشوم.»
-گاهی دعوا میکنیم
از این زوج صمیمی میپرسم که آیا با هم دعوا هم میکنید؟ احسان میگوید: «حقیقت این است که گاهی هم با هم دعوا میکنیم که مقصر تمام این مشاجرات هم من هستم. گاه گرفتار مشکلات کاریام میشوم اما، دلخوریهای ما از هم زودگذر است».
سولماز میگوید: «نه، من و عشقم به احسان دلیل اصلی تمام مشاجراتمان است. من از صبح که همسرم از خانه بیرون میرود به ساعت روبرویم نگاه میکنم و برای بازگشت او انتظار میکشم و اگر حتی پنج دقیقه تاخیر داشته باشد به شدت عصبی میشوم. او تنها کسی است که مرا درک میکند و شرایط من را میفهمد. حتی گاهی وقتی در خانه به خواب میرود آنقدر او را صدا میکنم تا به من نگاه کند و با من حرف بزند و همین علاقه من به اوست که باعث دلتنگیهای من و مشاجرات گاهگاهمان میشود.»
-شایعات بعد از ماه عسل
از احسان درباره بازار داغ شایعات بعد از برنامه ماه عسل میپرسم. او برایم خاطره جالبی تعریف میکند و میگوید: «بعد از برنامه، آقایی به من گفت که شما چه قدر شبیه احسانی هستید که در برنامه ماه عسل شرکت کرده بود و من هم واکنشی نشان ندادم تا بیشتر درباره نظرات مردم بدانم. این آقا در ادامه به من گفت که این برنامه یک شوی تلویزیونی بود و این مساله ممکن نیست. حتما این آقا، همسر دیگری دارد... به او گفتم که من خود احسان هستم و زندگیمان به همان اندازه که گفتیم شیرین است. او باور نمیکرد و نهایتا مجبور شدم تندیس برنامه را که در محل کارم گذاشتهام به او نشان دهم تا صداقت مرا بپذیرد.»
سولماز درباره شایعهای که درباره بهرهمندی احسان از ارثیه پدریاش به وجود آمده میگوید: تمام سهم از ارثیه و دیه والدینم را با موافقت همسرم، برای شادی روح پدرم و مادرم هزینه کردم و به ذرهای از آن دست نزدم. در صورتی که پس از برنامه ماه عسل، شایعه درست کرده بودند که ارث پدریام را احسان برداشته!
تنها اختلاف ما در زندگی مشترکمان این است که من میخواهم فرزندمان دختر باشد و سولماز پسر دوست دارد |
احسان اضافه میکند «بعد از اتفاقی که برای سولماز افتاد من با مشکل مالی در حدود صد میلیون تومان روبرو شدم. خسارتی که با کل دارایی که پدرم در تمام عمر جمع کرده بود، برابری میکرد. اما به پشتوانه امام هشتم و به دلگرمی سولماز، تلاشم را از سر گرفتم و امروز با لطف خدا و به برکت نفس همسرم و تلاش هر دویمان دوباره روی پای خودم ایستادم.»
او تاکید میکند «در زندگیام هر چه دارم از دعای سولماز دارم. او امانت خدا پیش من است و خدا
هم هرگز امانتش را به دست هر کسی نمیسپارد و من مصمم هستم که از عهده شکر این موهبتی که خدا نصیبم کرده برایم و از این امانت به خوبی نگهداری کنم.»
-احسان دختر دوست دارد و سولماز پسر
از این زوج دوستداشتنی میخواهم درباره برنامههایی که برای آینده دارند صحبت کنند. احسان میگوید که دوست دارد بتواند نذرش را ادا کند و سولماز میگوید قصد دارد تحصیلاتش را ادامه دهد و همسرش به او قول داده که در این مسیر با او همراهی کند. سولماز همچنین میگوید: «به تازگی با یک دکتر خوب آشنا شدم که البته این هم از لطف خداست. با کمک او سعی میکنم که دوباره بتوانم راه بروم. وقتی خوب شدم با همسرم به زیارت امام رضا (ع) خواهیم رفت و بعد از بازگشتمان دوست داریم که صاحب فرزند شویم. چون هر دوی ما و به خصوص احسان عاشق بچه هستیم و دلم میخواهد همسرم به آرزویش برسد.»
احسان با لبخند میگوید: «تنها اختلاف ما در زندگی مشترکمان این است که من میخواهم فرزندمان دختر باشد و سولماز پسر دوست دارد.» (خانواده سبز)
یکشنبه 16 شهریور 1393 ساعت 13:52
شروع زندگی مشترک برای جوانان از نقاط عطف زندگی محسوب میشود. «با اجازه پدر و مادرم؛ بله!» این جمله را بارها و بارها سر سفرههای عقد شنیدهایم. دیروز و امروز، تعدادی از جوانانِ در شرف ازدواجِ، مراسم جشن عروسی خود را همزمان با سالروز میلاد امام رضا (ع) برگزار کرده و زندگی مشترکشان را با اجازه سلطان طوس آغاز کردند. تصاویری از این پیوند روحانی را در ادامه به تماشا بنشینید.