خبرگزاری آریا- اگر میخواهید دید چشمشان را تقویت کنید، باید بگویم بهترین راه، خوردن سبزیجات سبزرنگ (همراه با کمی چربی برای کمک به جذب مواد شیمیایی مورد نظر) اســت.
به گزارش خبرگزاری آریا، بینایی بسیاری از مردم با دلیل بالارفتن سن ضعیف میشود، ولی آیا راهی برای بهبود قوه بینایی وجود دارد؟ مثلا بینایی من هیچوقت خوب نبوده. من بیشتر عمرم از عینک استفاده کردهام و انتظار داشتم با بالا رفتن سن دید چشمم کمتر شود. موقعی که گروه تهیه کننده برنامه " من دکتر هستم، به من اعتماد کن" پیشنهاد کرد برای بهبود دید چشمم از مکملها (ساپلیمنت) استفاده کنم کمی تردید داشتم بخصوص این که من طرفدار مصرف آنها نیستم.
به گزارش بی بی سی، با این وجود، برای آزمایش کامل بیناییام به ملاقات پرفسور جان باربور، از دانشگاه لندن رفتم. او بخصوص شبکیه یعنی بخش حساس چشم در مقابل نور را کاملا معاینه کرد. به من گفت که چندین ساعت در تاریکی یک اتاق به یک صفحه کامپیوتر خیره شوم و با نوری که به چشم من می انداخت تشخیص رنگ، دید چشمانم در شب و نیز قدرت تشخیص اشیاء کمنور و کوچک را اندازه گرفت.
علاوه بر این پرفسور باربور، میزان محافظت حساسترین بخش چشم یعنی لکه زرد (ماکولا) را در برابر صدمه ناشی از نور آبی پرانرژی و نیز پرتو فرابنفش، اندازهگیری کرد. این محافظت در حقیقت یک ضد آفتاب طبیعی اســت که سلولهای حساس به نور را می پوشاند و از رنگدانههای زرد ماکولا ساخته شده اســت.
نتیجه آزمایش هم جالب بود و هم نومیدکننده. قوه تشخیص رنگهای زرد و آبی چشمان من بینهایت ضعیف بود که به عقیده پرفسور باربور احتمالا نتیجه دیابت خفیفی بود که چندین سال قبل گرفتار آن شدم. قوه دید چشمم در شب و تشخیص جزئیات نیز در مقایسه با اشخاص جوانتر، ضعیفتر ولی متناسب با سنم بود.
تهیه کنندگان برنامه " من دکتر هستم، به من اعتماد کن" قرصهای مکملی را که تصور می شد به بهبود وضعیت چشمم کمک کند برای مصرف 90 روزه در اختیار من گذاشتند. این قرص ها حاوی ترکیبات غلیظ شده برخی گیاههای رنگی بود. آنها را از گیاه همیشه بهار گرفته بودند اما دو ماده اصلی آن یعنی لوتئین و زیزانتین در بسیاری از چیزهایی که ما هر روز میخوریم یافت میشوند.
در آمریکا نوشیدنی غلیظی تولید شده به این امید که به همان اندازه مکملها، لوتئین و زیزانتین داشته باشد. این نوشدنی سنگین مخلوطی از میوههایی مانند کیوی و سبزیجاتی مثل کِیل (kale) و نیز چربیهایی مانند شیر و روغن جوانه گندم بود که به جذب مواد اصلی کمک میکنند.
دوازده هفته بعد، من به دیدن پرفسور باربور رفتم تا ببینم قرصهای مکملی که مصرف کردهام تغییری در بینایی من داده یا نه. نتیجه به دست آمده حتی پرفسور باربور را هم متعجب کرد. از چند نظر بهبود قابل توجهی در دید من پیدا شده بود - تشخیص رنگهای آبی و زرد به حالت عادی برگشته بود و دید من در شب و تاریکی بمراتب بهتر شده بود. توان محافظت رنگدانههای ماکولا نیز بیشتر شده بود.
ولی این نتایج پرفسور جان نولان را که برای دیدنش به واترفورد، در جنوب شرق ایرلند رفته بودم چندان متعجب نکرد. تیم تحقیقاتی او چند سال اســت که روی رنگدانههای ماکولا تحقیق میکند و اخیرا یک کارآزمایی یک ساله را باشرکت بیش از 100 نفر به پایان برده اســت. نتیجه آن کارآزمایی مشابه نتیجه آزمایش من بود.
گروه تحقیقاتی پرفسور نولان، دریافته بودند که اضافه کردن لوتئین، زیزانتین و مزوزیزانتین به رژیم غذایی، محافظت از ماکولای حساس و نیز قوه بینایی به میزان قابل توجهی بهتر میکند.
همچنین شواهدی وجود دارد مبنی بر این که چنین مکملهایی ممکن اســت روند استحاله ماکولا به علت افزایش سن (AMD) -عامل اصلی نابینایی در بریتانیا- را کند کند هر چند که در باره هنوز بحث و اختلافنظر هست.
به این ترتیب آیا ما باید برای محافظت و بهبود قوه بیناییمان از مکملها کمک بگیریم یا نه؟
شکی نیست که تحقیقات نشان میدهند مکملها موثرند. مکملها حتی برای کسانی مثل من - که تغذیه نسبتا سالم دارم و سبزی و میوه زیاد میخورم- و میزان برخی مواد در خونشان پایین نیست هم مفید بوده اســت. با این وجود شماری از پژوهشگران معتقدند که تغذیه درست به تنهایی کافی اســت.
برای روشن شدن بهترین منبع خوراکی برای سه رنگدانه اصلی ماکولا به تحقیقات بیشتری نیاز اســت.
لوتئین، ماده زرد رنگی اســت که فقط در گیاهان یافت میشود. گیاهان برای فتوستنز و جذب انرژی از نور خورشید، نیاز به جذب نور آبی دارند و به همین دلیل لوتئین تولید میکنند. حیوانات با خوردن گیاهان لوتئین به دست می آورند. کیل سبز و اسفناج و زرده تخم مرغ منابع مهم لوتئین هستند.
از لوتئین به عنوان مکمل برای پرورش مرغهای ماشینی استفاده می شود تا زرده تخممرغ آنها پررنگتر شود.
زیزانتین هم رنگدانه زردی اســت، تقریبا مشابه لوتئین، و گیاهان برای جذب نور آن را تولید میکنند. زیزانتین همان مادهای اســت که باعث رنگ زرد ذرت، زعفران و فلفل دلمهای میشود.
مزوزیزانتین، نوعی زیزانتین اســت که معمولا در گیاهان یافت نمیشود اما بدن ما آن را از لوتئین میسازد اما درباره چگونگی تبدیل لوتئین به مزوزیزانتین باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد.
این ماده در بعضی از ماهیها – بخصوص در پوست آنها- وجود دارد. در مکملهایی که حاوی عصاره گیاه همیشه بهار هستند هم وجود دارد. به نظر میرسد که فرآوری صنعتی این گیاه باعث تولید مزوزیزانتین میشود. از این رو در مکملهای حاوی عصاره همیشهبهار، مزوزیزانتین یافت میشود حتی اگر روی برچسب ان نوشته نشده باشد.
البته در داوطلبانی که برای افزایش لوتئین و زیزانتین، نوشیدنیهای گیاهی مصرف میکردند، میزان لوتئین افزایش یافت ولی میزان زیزانتین تغییری نکرد. روشن اســت که باید تحقیقات بیشتری در باره طرز تهیه این نوشیدنی صورت گیرد اما با توجه به نتایج فعلی، این از موارد نادری اســت که من ممکن اســت استفاده از مکملها را توصیه کنم، بخصوص برای کسانی که مقدار کافی سبزیجات سبزرنگ نمی خورند و نیز افراد مسن که بدنشان مواد مغذی را خوب جذب نمی کند.
ولی پیام من برای کسانی که مادرانشان و مادربزرگهایشان به آنها گفتهاند هویج برای بیناییشان را خوب اســت، این اســت- اگر چه لوتئین، زیزانتین و مزوزیزانتین، در گروه مواد موسوم به کاروتنوئیدها قرار میگیرند، یعنی همان مادهای که باعث رنگ زرد هویج میشود اما باید توجه داشت که این مواد عمدتا در قسمتهای سبز رنگ گیاه که بیرون از خاک اســت، وجود دارد.
از این رو اگر میخواهید دید چشمشان را تقویت کنید، باید بگویم بهترین راه، خوردن سبزیجات سبزرنگ (همراه با کمی چربی برای کمک به جذب مواد شیمیایی مورد نظر) اســت./سلامت نیوز
آنفلوآنزا یک بیماری واگیردار اسـت که هر ساله با آغاز فصل پاییز شایعاتی درباره این بیماری و راههای درمان آن شنیده میشود که متاسفانه گاهی دامن زدن برخی افراد غیر متخصص به این اخبار و شایعات موجب تشویش اذهان عمومی و ایجاد استرس در خانوادهها میشود.
واکسن آنفلوآنزا
آنفلوآنزا یک بیماری شایع ویروسی اسـت که در فصول سرد سال شیوع مییابد. تب و لرز، سردرد، دردهای عضلانی، خستگی، سرفه، گلو درد و ... از علائم این بیماری اسـت و چون این بیماری در سالمندان، کودکان، بیماران قلبی، ریوی، کلیوی، تنفسی و زنان باردار شیوع بیشتری دارد بروز علائم در این افراد میتواند خطرناک باشد به همین دلیل پزشکان توصیه میکنند این افراد که تحت عنوان گروههای حساس شناسایی میشوند از اواسط شهریور تا اواخر دیماه نسبت به تزریق واکسن آنفلوآنزا اقدام کنند.
اما هر ساله با آغاز فصل پاییز شاهد انتشار اخباری در خصوص «واکسن آنفلوآنزا و تزریق آن» برای تشویش اذهان عمومی هستیم. خبرهایی مبنی بر «تزریق اشتباه واکسن»، « توزیع واکسنهای تاریخ گذشته در داروخانهها»، «مرگ بر اثر تزریق» و ... هر ساله در فضاهای مجازی منتشر میشود و افراد بدون بررسی دقیق آن این اخبار را دست به دست انتشار میدهند که متاسفانه این امر باعث میشود افراد در معرض خطر نسبت به تزریق واکسن اقدام نکنند.
برای مثال اخیرا پیامی در فضاهای مجازی در حال انتشار اسـت که مادری در این خبر ادعا کرده تزریق واکسن آنفلوآنزا به توصیه پزشکان برای فرزندش موجب بروز علائمی شده که ممکن بوده جان فرزندش را بگیرد.
این مادر گفته اسـت: «پسرم مبتلا به سندرمی بنام «میلرفیشر» شده اسـت و یکباره در ظرف 6 ساعت تمام حرکات ماهیچهای، اعصاب محیطی، بلع، تنفس و ... او دچار اختلال شده اسـت که با بررسی و تحقیق دریافته این علائم ناشی از تزریق واکسن بوده اسـت.»
سندروم «میلر فیشر» چیست؟
دکتر سعید قزوینیان، متخصص مغز و اعصاب درباره تاثیر تزریق واکسن آنفلوآنزا در بروز علائم حیاتی، گفت: بیماری گیلن باره منجر به تخریب اعصاب محیطی میشود و فرد دچار فلجی بالاروند در عضلات میشود و سپس علائم چشمی و اختلال حرکت چشم و شبه مخچهای بروز پیدا میکند. نوع نادر بیماری گیلن باره سندروم «میلر فیشر» اسـت.
وی افزود: سندروم میلر فیشر یک بیماری خود ایمن و عفونی اسـت که در یک سوم موارد علت ابتلا به آن مشخص نمیشود اما در دو سوم موارد علت آن ابتلا به یک بیماری ویروسی مانند آنفلوآنزا یا تزریق واکسن آن اسـت.
آنفلوآنزا و میلر فشر
قزوینیان یادآور شد: زمانی که برای این افراد واکسن تزریق میشود سیستم دفاعی بدن آنها یک عامل بیگانه را شناسایی و علیه آنتی ژنهای آن آنتی بادی ترشح میکند و فرد دچار بیماری خود ایمن «میلرفیشر» و علائم آن میشود.
وی در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه آیا قبل از تزریق واکسن میتوان احتمال بروز این سندروم را شناسایی کرد، گفت: از هر یک میلیون نفر تنها یک نفر پس از تزریق واکسن دچار علائم میشوند که قبل از تزریق به هیچ عنوان قابل تشخیص و شناسایی نیست و علائم پس از دریافت واکسن بروز مییابد.
این متخصص مغز و اعصاب افزود: البته در اغلب موارد این سندروم همزمان با تزریق واکسن بروز مییابد و نمیتوان واکسن را عامل بیماری دانست.
لزوم تزریق واکسن آنفلوآنزا در گروههای حساس
قزوینیان با بیان اینکه احتمال بروز این سندروم بسیار نادر اسـت، عنوان کرد: فواید تزریق واکسن در گروههای حساس بسیار بیشتر از احتمال بروز عوارض آن اسـت به همین دلیل به افرادی که پزشک توصیه میکند نسبت به تزریق واکسن آنفلوآنزا اقدام کنند تاکید میشود برای در امان ماندن از عوارض آنفلوآنزا حتما در زمان مقرر برای دریافت واکسن اقدام کنند.
وی با تاکید بر اینکه تزریق این واکسن تنها به سالمندان، کودکان، زنان باردار، بیماران قلبی، ریوی، کلیوی و دیابت توصیه میشود، خاطرنشان کرد: تزریق این واکسن در افراد دیگر ضرورتی ندارد.
بر اساس این گزارش، به افراد توصیه میشود با دریافت هرگونه پیامی از منبع اطلاعاتی مانند وزارت بهداشت، سازمان غذا و دارو و پزشکان متخصص مشورتهای لازم را دریافت کنند و با انتشار اخبار کذب موجب ایجاد استرس در جامعه نشوند.
آنا
اخبار مرتبط:
واکسن آنفلوآنزا عوارضی هم دارد
چه کسانی باید واکسن آنفلوآنزا بزنند؟
صبح بهترین زمان تزریق واکسن آنفلوآنزا
واکسن آنفلوانزا برای شما لازم اسـت یا نه؟
بهترین زمان تزریق واکسن آنفلوآنزا چه وقت اسـت؟
روزنامه ایران نوشت: اشک از گوشه چشمانش سرازیر میشود. زیر چشمی، نگاهی به مادر میکند و چشم هایش را میبندد. چند ماهی هست که درد امانش را بریده، دلش پر است از این همه آمدنها و رفتنهای بیهوده، از پرستاران، پزشکان، از پورتی که درون سینهاش سنگینی میکند و سوزن، سوزن شدن بدنش.... خسته است از اطرافیان و پزشکش که تمام سؤالهایش را بیجواب گذاشته است.مثل اینکه آنها زودتر از خدا از او قطع امید کردهاند. اصلاً مریض که باشی آن هم از نوع سرطانیاش وقتی به آخر خط میرسی پرستار و پزشک به هر سؤالت جواب سربالا میدهند. دکتر هر روز میآید و میرود، اما نه به نالههای بیمارش توجه دارد و نه به نگاه خسته کم طاقت مادرش. نه حرفی و نه کلامی. انگار پزشک هم با خودش عهد بسته از همان ابتدا حرفی از بیماریات نزند.
این روزها تاب و تحمل هیچ کس را ندارد، فقط به خستگی سال های عمرش فکر میکند، به کارهای کرده و نکرده و چقدر دلش میخواهد حالا زندگی کند.این بار اما زندگی را برای خودش میخواهد. اما ته چشم هایش پر از نگرانی است، انگار هم میداند، هم نمیداند که بیماریاش چیست و تا کی باید این درد را تحمل کند و نمیداند چرا پزشک حرفی، کلامی به او نمیگوید.
روزهای آخر زندگی چشم هایش دیگر رمق ندارند، نگاهی خسته و درمانده به مادر و خواهرانش میکند، حال و حوصله هیچ کس را ندارد، نه حرفی میزند ونه درخواستی دارد، هر روز به غدههای شکمش دستی میکشد و صدای آهش بلند میشود. شکمش آنقدر سفت شده که پزشک هم نگوید خودش حس میکند که چیزی به ته کشیدن پیمانه عمرش نمانده و دیگر باید با این دنیا با تمام خوبیها و بدی هایش خداحافظی کند، پرشک میآید و میرود. دست به جیب و بی خیال از آرزوهای این مادر و دختر.... انگار برایش اهمیتی ندارد که مادر صبح را تا شب و شب را تا صبح با صدای نالههای دختر سپری میکند: «قبل از بیماری به ما گفت که خوب میشه، اما امروز میگه غدهها بزرگ شده، دکترش میخواد که ما از بیمارستان ترخیصش کنیم. اولش گفته بود 10 جلسه شیمی درمانی کنه خوب میشه. گفت آخرین شیمی درمانی رو برای بهتر شدن حالش میکنم. اما الان میگه ببر خونه. این یعنی چی؟ الان بعد یک سال شیمی درمانی میگه ببر خونه.»
روزهای اول بیماری بود که دختر پیش هر پزشکی که میرفت جواب درستی نمیگرفت. حالش خوب نبود درد شکم امانش را بریده بود همه به او گفتند که فلان دکتر شهره شهر است و در کارش هم خبره. یک پایش کانادا و پای دیگرش در یکی از همین بیمارستانهای خصوصی بالای شهر است. بیمارستانی معروف. همان روزهای اول بیماری آقای دکتر بعد از دیدن تمامی آزمایشها این قول را به بیمارش داد که بزودی حالش خوب میشود. او تشخیص سرطان خوش خیم رحم و تخمدان را داد و گفت: «رحم و تخمدان را با جراحی در میآوریم و با چند جلسه شیمی درمانی از سرطان پیشگیری میکنیم. شیمی درمانی فقط و فقط برای پیشگیریه. ما هم گفتیم مهم نیست هزینهاش هر چقدر باشه میدیم تا دخترم زنده بمونه.»برای همین، خانواده میلیونها تومان هزینه کردند و بیتوجه به هر چیزی فقط به این فکر میکردند که حال دختر خوب میشود.
بعد از چند ماه اما قصه زندگی دختر عوض شد، دیگر توان راه رفتن نداشت، نه دیگر از امید و حرفهای خوب روزهای اول خبری بود و نه دکتر حاضر بود حرفهای چند ماه قبلش را تکرار کند، حالا دکتر مصر شده بود که جلسات شیمی درمانی باید ادامه پیدا کند. بعد از 10 جلسه شیمی درمانی بیثمر کار به 8 جلسه شیمی درمانی دیگر کشید، هر جلسه یک میلیون تومان: «پزشکش گفت باید ادامه بدیم هر چقدر پرسیدم چرا جواب نمیداد. فقط میگفت نگران نباش مادر خوب میشه. اما نشد که نشد.»
روزهای شیمی درمانی میگذشت و دختر بدنش ضعیف و ضعیفتر میشد. پزشک هم اصلاً حرفی نمیزد سرپایی دو دقیقه بالای سر بیمارش میآمد و میرفت. نگاه های خسته مادر را میدید و به چشمهای درمانده دختر نگاه میکرد و میگفت: «نگران نباش چیزی نیست خوب میشی.» تمام مدت شیمی درمانی جملهای که به دختر و مادر میگفت همین بود. پزشک توجهی به خانواده نداشت .اصلاً برایش مهم نبود که مادر دختر چه حالی دارد: «هر چه از پزشکش پرسیدم، مگه دختر من خوب نشده. میگفت خانم مگه تو پزشکی که میگی دخترم خوب شده یا نشده. توی کار من دخالت میکنی.خیلی سؤال میپرسی.اگر من پزشکم که تشخیصم همین است.» د
دخترش بعد از هر شیمی درمانی روز به روز لاغرتر و بیرمقتر میشد. صدایش در نمیآمد. شیمی درمانی جانش را به لبش آورد. چند باری به مرز کما رفت و باز هم پزشک به مادر بیلطفی میکرد و جواب سؤال هایش را نمیداد. دخترک از حرف زدن افتاد و چشم هایش روزهای آخر عمرش نمیدید. مادر اما فهمیده که این دختر، دختر روزهای اول شیمی درمانی نیست. پزشک اما همچنان همان پزشک روزهای اول. نه حرفی میزد و نه توضیحی میداد: «دستش توی جیبش بود و میآمد و میرفت. انگار نه انگار جون یک انسان در میونه. روزهای اول ما را امیدوارکرد .حتی شیمی درمانی را برای پیشگیری از سرطان اعلام کرد و روزهای آخر اما اصلاً جواب ما را نمیداد .اصلاً حرف نمیزد. توی چشم دخترم نگاه نمیکرد.از این دکترها زیاد توی این یک سال توی بیمارستان دیدم. نمیدونم چرا از اول به ما نگفت که بیماری دخترم وخیمه. ما کلی برنامه میتونستیم داشته باشیم. حتی اگر میدونستیم وضعیتش آنقدر بد شده، شیمی درمانی نمیکردیم. سفر میرفتیم و شاد نگهاش میداشتیم. کارهای ناتمومش رو تموم میکردیم. آرزوهاش رو میشنیدیم و.... این حق ما نبود که از دکتر دروغ بشنویم.»
بغض میکند و اشک هایش سرازیر میشود: «دخترم روزهای آخر عمرش همیشه در بیمارستان بود یک سال تمام در بیمارستان کنارش بودم و با دردش درد کشیدم. پزشکش در حق ما بدی کرد. جوابمون رو نمیداد.با دخترم بدرفتاری میکرد. اصلاً هم براش مهم نبود.»
چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمیگویند
احتمالا اگر گذارتان به بیمارستانها افتاده باشد، شما هم میبینید که برخی پزشکان حقیقت را به بیمارشان نمیگویند و رابطه پزشک و بیمار همیشه برمبنای صداقت نیست. پزشک به صورت معمول حق چندانی برای بیمار از نظر پاسخگویی به سؤال هایش قائل نیست. دیدگاه او این است که پزشک سؤال میپرسد و بیمار باید به سؤالات پاسخ دهد. همین موضوع موجب سردرگمی خیلی از بیماران شده، خیلیها نمیدانند دردشان چیست و پزشک چه درمانی برای او در نظردارد. از سوی دیگر این همراه و خانواده بیمار هستند که در روزهایی که درد عزیزشان را میبینند با نامهربانی پزشک و کادر بیمارستان هم مواجه میشوند.
این درحالی است که این حق بیمار است که از بیماریاش باخبر باشد و این حق همراه بیمار است که از کادر بیمارستان احترام ببیند. موضوعی که احسان شمسی کوشکی متخصص اخلاق پزشکی در این باره بیشتر توضیح میدهد: «بسیاری از پزشکان هنوز این سؤال را میپرسند که آیا باید حقیقت را به بیمارم بگویم یا خیر؟ حقیقت گویی به بیمار وظیفه اخلاقی پزشک است. در حقیقت نخستین وظیفه پزشک این است که حقیقت را به بیمارش بگوید این موضوع بویژه درباره بیماران ناعلاج اهمیت بیشتری دارد. بیمار باید اطلاعات مربوط به بیماریاش را داشته باشد. برخی از پزشکان فکر میکنند اگر واقعیت را به بیمارشان بگویند وضعیت بیمار بدتر میشود. این درحالی است که اگر بیمار مریضی لاعلاجی داشته باشد. مثلاً مبتلا به بیماری سرطان باشد، حق طبیعیاش است که بداند چقدر تا پایان زندگیاش مانده است تا برای باقی مانده عمرش برنامهریزی کند، بیمار حق دارد کارهای ناتمام زندگی را تمام کند، جامعه پزشکی این حق را نباید از بیمار بگیرد. اتفاقی که حالا در بین برخی از همکارانم میافتد و حقیقت را به بیماران شان نمیگویند تا جایی که بیمار کلافه و سردرگم میشود. پزشکان ما نمیدانند که با نگفتن موضوع خیال بیمار را راحت نمیکنیم بلکه فرد را در فضای غبار آلودی میگذاریم که نمیداند چه اتفاقی قرار است، برایش بیفتد.»
وی با اشاره به اینکه همین پنهان کاری موجب سلب اعتماد مردم از برخی پزشکان شده است، می گوید: «همین پنهانکاری پزشک با بیمار موجب شده تا هم اکنون شاهد این باشیم که مردم نسبت به جامعه پزشکی قدری بیاعتماد شدهاند. البته اغلب پزشکان ایرانی با احساس مسئولیت با بیماران خود مواجه میشوند اما معدودی از آنها به صورت پدرسالارانه با بیماران برخورد میکنند که این رفتار در جامعه امروزی نامناسب است.»اغلب پزشکان جایگاهی برای بیمار در مقام تصمیمگیری قائل نیستند، به اعتقاد برخی پزشکان بیمار فقط باید «بیمار خوبی» باشد و توصیههای پزشک را موبه مو و بدون پرسش اجرا کند. اما به اعتقاد حمیدرضا دهقان منشادی، پزشک، نوع دیگر رابطه در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا اجرا میشود که بیمار برای بیماریاش تصمیمگیری میکند: «پزشک در ابتدا با صرف زمان و حوصله کافی تمامی اطلاعات مرتبط با بیماری را در اختیار بیمار قرار میدهد و تلاش میکند به تمامی سؤالات و دغدغههای او پاسخ دهد.
در مرحله بعد تمامی روشهای درمانی ممکن را برای بیمار توضیح میدهد و فواید٬ مضرات و خطرات اجرای هر کدام از این روشهای درمانی را برای وی بازگو میکند. سپس پزشک و بیمار با کمک یکدیگر بهترین راه ممکن را انتخاب و اجرا میکنند. این اتفاق در کشور ما نمیافتد ما هنوز گروه های تخصصی که متشکل از چند پزشک است تا بیماری فرد را به او اطلاع دهند و راه های درمان را هم توضیح دهند نداریم. همین است که بیمار بعد از تشخیص بیماریاش اغلب به پزشک اعتماد ندارد و با آزمایشهایی که انجام داده به چهار یا پنج پزشک دیگر هم مراجعه میکند که اغلب حرفهای متناقض را میشنود.
وی تأکید میکند: «هم اکنون خیلی از پزشکان این اعتقاد را ندارند و حقیقت را به بیماران نمیگویند این موجب می شود تا بیمار، مریضیاش را ساده ببیند و توجهی به درمانها نداشته باشد و اینکه اگر درمان طولانی شد برآشفته و کلافه شود. پزشکان همیشه بالای سر بیمار میروند و اعلام میکنند که تو حتماً خوب میشوی .
آنها مدعی هستند سطح سواد بیمار آنقدر بالا نرفته که ما حقیقت را به آنها بگوییم. این درحالی است که ما با این کارمان فقط بیمار را خسته و کلافه از درمان میکنیم. رواج حقیقت گویی سبب افزایش اعتماد جامعه به پزشکان میشود. در غیر این صورت، بیماران همواره این تردید را در دل خواهند داشت که نکند خبر بدی هم هست و به او گفته نمیشود. ممکن است بیمار تشخیص خود را به طور تصادفی، برای مثال از گفتوگوهای کارکنان یا دیگربیماران بشنود در این صورت، ضربه روحی وارد به او بسیار سنگینتر خواهد بود.»
کلمات کلیدی: پزشک،بیمار،رابطه پزشک و بیمار،اخلاق پزشکی حقوق بیمار درمان
دانش > دانش - همشهری آنلاین:
مردم اطلاعات زیادی در مورد مس ندارند و اگر بخواهید کمی درباره رشته و فعالیتتان در حوزه مس به آنها توضیح دهید ممکن است حوصلهشان از شنیدن صحبتهای تخصصی سر برود.
اما چیزهای نسبتا جذابتری هم درباره مس وجود دارد که میتوانید در این گزارش بخوانید.
منبع: ماهنامه عصرمس
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
مسئله مهجوریت نهج البلاغه در میان امت اسلامی و حتی شیعیان امام علی علیه السلام بسیار تامل برانگیز و تاسف برانگیز است، گر چه به برکت نظام اسلامی، نهج البلاغه، مورد توجه قرار گرفته، اما این واقعیت تلخ هرگز قابل انکار نیست، که نهج البلاغه مهجور است، همان طور که امیرمومنان، مظلوم و مهجور بود، برخی از بزرگان درباره مهجوریت نهج البلاغه این گونه نالیده اند: «عجیب این است که نهج البلاغه در دیار خودش در میان شیعیان علی علیه السلام، در حوزه های علمیه شیعه غریب و تنهاست هم چنان که خود علی علیه السلام، غریب و تنهاست، بدیهی است که اگر محتویات کتابی و یا اندیشه ها و احساسات و عواطف شخصی با دنیای روحی مردمی سازگار نباشد این کتاب و یا آن شخص عملاً تنها و بیگانه می ماند، هر چند نامشان با هزار تجلیل و تعظیم برده شود، ما باید اعتراف کنیم که با نهج البلاغه بیگانه ایم، دنیای روحی که برای خود ساخته ایم دنیای دیگری است غیر از دنیای نهج البلاغه».
بدون تردید داشتن تعهد و احساس نیاز دردمندانه برای کار، برخورداری از اخلاص و نیت پاک، توکل همه جانبه به خدا، ایمان داشتن به هدف، دارا بودن پشتکار و شکیبایی و بردباری در جریان کار، انسان را وادار می کند که به دنبال پیدا کردن راههای هدایت و نجات و رسیدن به کمال و عزت باشد.
بزرگان از علمای شیعه در قدیم بر اساس عنایت و اهمیّت خاصی که به نهج البلاغه می داده اند آن را جزء متون درسی طلاب قرار داده بوده اند.
در این راستا غنی ترین گنجینه الهی و آسمانی قرآن مجید است، بعد از قرآن، نهج البلاغه، مفسر و متمّم قرآن بوده و به عنوان «اخ القرآن» شهرت گرفته است، روش های متعدد و گوناگونی برای بهره مندی از نهج البلاغه وجود دارد اما دو شیوه تاکنون آزموده شده و کارساز بوده است:
یکی روش فراگیری آزاد که انسان برای اساس عشق و علاقه خود، کتاب نهج البلاغه را تهیه نماید و به صورت منظم از اوّل تا به آخر آن را مطالعه کند، البته این روش وقتی جواب خواهد داد که پیش زمینه هایی برای بهره گیری از نهج البلاغه فراهم شده باشد مثلاً انسان با برخی علوم نظیر ادبیات عرب، فلسفه، کلام، عرفان اسلامی، تاریخ اسلام تا اندازه ای آشنا باشد و در ضمن از شرح هایی که تاکنون برای نهج البلاغه نوشته شده اند و به تفصیل درباره خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار آن حضرت سخن رانده اند، استفاده کند؛ مانند شرح ابن میثم بحرانی، شرح ابن ابی الحدید معتزلی، شرح محمد جواد مغنیه، شرح علّامه شوشتری و شرح علّامه جعفری و... تا بتواند نکات ظریف و نهفته معارف نهج البلاغه را به طور کامل درک کند.
این روش به طور یقین کارآمدتر و مفیدتر خواهد بود و آن اینست که انسان نهج البلاغه را به عنوان یک متن علمی تخصصی، در محضر فردی که کارشناس معارف نهج البلاغه در محورهای مختلف باشد، به طور دقیق و منظم تحصیل کند و دوره آموزشی و فراگیری برایش تدارک ببیند؛ این روش در صورتی بهتر عمل خواهد شد که در مراکز علمی نظیر حوزه و دانشگاه، نهج البلاغه به عنوان متن درسی دانش پژوهان قرار داده شود. چنان که در گذشته برخی از بزرگان، نه تنها متن نهج البلاغه بلکه بعضی شرح های آن را در محضر بزرگان، تحصیل می کرده اند؛ که از جمله در اجازه نامه ای که فخرالمحققین برای سید حیدر آملی داده، آمده است که سید حیدر آملی از جمله کتاب هایی را که نزد فخرالمحققین فراگرفته است، نهج البلاغه و شرح میثم بحرانی به نهج البلاغه بوده است.
غنی ترین گنجینه الهی و آسمانی قرآن مجید است، بعد از قرآن، نهج البلاغه، مفسر و متمّم قرآن بوده و به عنوان «اخ القرآن» شهرت گرفته است.
این شیوه دو نکته اساسی را می رساند؛ یکی این که بزرگان از علمای شیعه در قدیم بر اساس عنایت و اهمیّت خاصی که به نهج البلاغه می داده اند آن را جزء متون درسی طلاب قرار داده بوده اند. و دیگر این که بهترین روش بهره مندی از نهج البلاغه همان است که نزد متخصصی فن فراگرفته شود.
نهج البلاغه نازله روح بلند امیرمومنان علیه السلام است و در حقیقت نموداری از کمالات وجودی و اوصاف الهی آن حضرت است، که در کلام او تجلی کرده است، لذا انس مداوم با نهج البلاغه گذشته از درک معارف الهی به انسان، روحیه ایثار، فداکاری، عدالت خواهی، آزادمنشی، جوانمردی، شجاعت، سخاوت، ستم ستیزی، گرایشات معنوی، تقواطلبی، و صدها صفت برجسته دیگر می بخشد. چنانکه از برخی از محققان برجسته معاصر نقل شده که گفته اند: ما معتقدیم اندیشه و نظر نهج البلاغه شهامت و مردانگی و عظمتت روح به انسان می دهد، زیرا این کتاب از روح بزرگ و نیرومندی صادر شده که با همه مشکلات و مصائب هم چون شیری پولادین اراده روبه رو گردیده است.
منابع:
- شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه
- دکتر سید محمد مهدی جعفری، آموزش نهج البلاغه
- سید حیدر آملی، تفسیر المحیط الاعظم والبحر الخفم
- دکتر زکی مبارک، نقل از نهج البلاغه و گردآورنده آن، ص166.
پول و حج، آزمون الهی
فکری به حال غربت علی (ع) کنیم
بامداد-بعضی افراد ادعا می کنند می توانند دیگران را به عالم مکاشفه ببرند و چیزهایی را به آنها نشان بدهند آیا چنین چیزهایی حقیقت دارد و اصلا امکان انجام آن وجود دارد؟ اگر ممکن است و حقیقت دارد چه کسانی می توانند این کار را انجام بدهند؟
باید دید مراد از مکاشفه چیست؟ اگر مکاشفه آن باشد که انسان با تهذیب نفس به آن می رسد که به سالها تلاش نیاز دارد پس پاسخ منفی است.
کسی را نمی شود به عالم مکاشفه برد مگر کسانی که مثل ائمه (علیهم السلام) آنقدر قدرت داشته باشند که بتوانند دیگران را هم ، به عالم ملکوت ببرند.
ولی اگر مراد این است که مثلاً هیپنوتیزم می کنند یا کارهایی از این قبیل ممکن است توان این کار را داشته باشند اما آنچه که قابل توجه هست این است که اگر نگوییم صد درصد ، بالای نود درصد از این ادعاها، ادعاهای کاذب است و صحت ندارد و نهایتاً نوعی چشم بندی است. پس درصد بالایی از این ادعاها رانباید قبول کرد.
متأسفانه بعضی افراد مدعی هستند و به دنبال این ادعا، اتاق را تاریک می کنند و افراد را می خواهند ببرند به عوالم دیگر که در واقع همان هیپنوتیزم است .
از نظر علمی در مراحل هیپنوتیزم می توانند بر شخص القاء مطالبی کنند که تصور می کند دارد چیزهایی را می بیند . خیالاتی را که فکر می کند در آن قرار دارد و وقتی که از آن تاریکی بیرون می آید دقیقاً تصور می کند چیزهایی را دیده یا با کسی حرف زده و … . در واقع اصل این فعالیت ها از نظر اسلام پسندیده نیست.
انسان باید با تهذیب نفس به عالم مکاشفه وارد بشود. انسان باید بتواند به طور ارادی وارد شود و هر وقت بخواهد بتواند چشم برزخیش را به کار بیندازد و هر وقت نخواهد به کار نیندازد و از آن استفاده نکند
انسان باید وقت صرف کند، برای احضار روح و وارد شدن به عالم مکاشفه؟ انسان باید با تهذیب نفس به عالم مکاشفه وارد بشود. انسان باید بتواند به طور ارادی وارد شود و هر وقت بخواهد بتواند چشم برزخیش را به کار بیندازد و هر وقت نخواهد به کار نیندازد و از آن استفاده نکند.
بنابراین اصل این تلاش ها پسندیده نیست. اما تهذیب نفس بسیار عالی است. انسان با تقوا و عبادت و خصوصاً با انجام واجبات و مستحبات و اطاعت محض از دستورات خداوند می تواند به این مقام برسد اما نباید به خاطر آن مقام ها این کارها را انجام داد یعنی هدف رسیدن به این درجات و کسب این مقام ها نباشد بلکه صرفا جهت تقرب الهی انجام دهد.
اولاً این تلاش ها پسندیده نیست. ثانیاً کسانی که این ادعاها را می کنند تعداد بسیاری از آنها دروغ می گویند و به قصد فریب مردم هست . ثالثاً در مورد خود این سوال که آیا کسی را می توان به عالم مکاشفه برد؟ بله افرادی مثل ائمه (علیهم السلام) توان این کار را دارند اما دیگران نه. اگر چه کارهایی مثل هیپنوتیزم و از این قبیل کارها امکانش هست.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
به گزارش بلاغ، 11 حقیقت شگفت انگیز پیرامون قلب انسان |
بامداد-امامت در لغت
واژه «امامت» در لغت به معناى رهبرى و پیشوایى، و «امام» به معناى مقتدا و پیشواست، خواه انسان باشد،یا چیز دیگر، چنانکه ابن فارس گفته است: «امام، کسى است که در کارها به او اقتدا میشود، و پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ امام ائمه، و خلیفه، امام رعیت، و قرآن، امام مسلمان است».(۱)
قرآن کریم، همانگونه که برخى از انسانها را امام نامیده، کتاب آسمانى حضرت موسى (ع) را نیز امام خوانده است، آنجا که در مورد حضرت ابراهیم (ع) فرموده است:
«إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً».(۲)
من تو را پیشواى مردم قرار دادم.
و درباره کتاب حضرت موسى (ع) فرموده است:
«وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَهً».(۳)
پیش از قرآن کتاب موسى به عنوان پیشوا و مایه رحمت، نازل گردید.
و در جاى دیگر، لوح محفوظ را نیز «امام مبین» خوانده و میفرماید:
«وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِى إِمامٍ مُبِینٍ».(۴)
هر چیزى را در «امام مبین» (لوح محفوظ) برشمردهایم.
امامت در اصطلاح متکلمان
متکلمان اسلامى براى امامت تعاریف مختلفى ذکر کردهاند، و غالباً امامت را «ریاست و رهبرى عمومى جامعه در زمینه امور دینى و دنیوی» دانستهاند، نمونههایى از این تعاریف را یادآور میشویم:
۱٫ امامت، رهبرى عمومى دینى است که در برگیرنده ترغیب مردم به آن چه مایه حفظ مصالح دینى و دنیوى آنها، و بازداشتن آنان از آن چه مایه زیان آنها است، میباشد.(۵)
۲٫ امامت، رهبرى و بالاصاله در امور دین است.(۶)
۳٫ امامت، جانشینى پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ در برپاداشتن دین است به گونهاى که پیروى او بر همه امت واجب است.(۷)
۴٫ امامت، رهبرى عمومى در امر دین و دنیا به عنوان جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ است.(۸)
توضیحات
۱٫ مقصود از قید «بالاصاله» در تعریف دوم، احتراز از رهبرى به نیابت از امام است،مانند نواب خاصه و عامه امام عصر(عج) .
۲ . مقصود از «امور دینی» در دو تعریف اول و دوم این نیست که وظیفه امام منحصر در اداره امور دینى مردم است، و هیچگونه مسؤولیتى نسبت به امور دنیوى ندارد، بلکه مراد این است که امور دنیوی، منهاى جنبههاى اخلاقى و دینى آنها، از شؤون امامت نیست. مثلاً قضاوت در اینکه کدام اثر هنرى برجستهترین آثار هنرى است، از وظایف ویژه امام به شمار نمیرود، هر چند امام میتواند واجد چنین مهارت علمى باشد، و احیاناً برجستهترین هنرمند را نیز معرفى کند، ولى این کار را به عنوان یک صاحب نظر و هنرشناس انجام میدهد، نه به عنوان امام».(۹)
۳٫ وجه اینکه در تعاریف علماى اهل سنت بر مسئله خلافت و جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ تأکید شده، و در تعاریف علماى شیعه قید «بالاصاله» آمده، این است که علماى شیعه در عین اینکه امام را خلیفه و جانشین پیامبر میدانند، او را خلیفه الهى و منصوب از جانب خداوند میدانند، ولى علماى اهل سنت امام را برگزیده از جانب مردم به عنوان جانشینى پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ میدانند، نه خلیفه خداوند، چنانکه در بحثهاى آینده توضیح داده خواهد شد.
۴٫ خلافت و امامت دو عنوان براى یک حقیقت میباشند که هر یک ناظر به جنبه خاصى از آن است، خلافت ناظر به جنبه ارتباط آن با خدا و پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ و امامت ناظر به جنبه ارتباط آن با امت اسلامى، یعنى قیادت و رهبرى آنها است، بدین جهت در روایات و نیز کلمات متکلمان اسلامى هر دو تعبیر به کار رفته است.
ابعاد مسئله امامت
مسئله امت، ابعاد گوناگونى دارد، مهمترین آنها عبارتند از:
۱٫ بعد اعتقادى
از این نظر که حفظ و بقاى دین به امامت وابسته است، امامت یک مسئله اعتقادى است؛ زیرا اعتقاد به حدوث و بقاى دین بر هر مسلمانى واجب است، بنابراین اعتقاد به آن چه حدوث و بقاى دین در گرو آن است نیز واجب است، حدوث دین وابسته به نبوت، و ادامه آن وابسته به امامت میباشد، بنابراین، همانگونه که اعتقاد به نبوت، اعتقادى دینى و واجب است، اعتقاد به امامت نیز چنین است.
۲٫ بعد سیاسى
سیاست، عبارت است از تدبیر امور جامعه از طریق تدوین قوانین لازم و اجراى آنها، و غایت عقلانى آن اصلاح زندگى مادى و معنوى افراد جامعه است. و چنانکه بحثهاى آینده بیان خواهد شد، اصلاح زندگى مادى و معنوى بشر، از طریق تعلیم معارف الهى و اجراى احکام دینى، فلسفه اصلى امامت را تشکیل میدهد.(۱۰)
۳٫ بعد تاریخى
مسئله امامت در امتداد نبوت و خاتمیت است، از این رو در مرحلهاى از تاریخ اسلام آغاز شده و تا امروز ادامه یافته و از این پس نیز تا آخرین لحظه حیات دنیوى بشر باقى خواهد بود. بنابراین، چگونگى تعیین نخستین امام، و امامان پس از او، و عکسالعمل مسلمانان در اینباره و بالاخره حوادث تاریخى امامت، از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار میرود.
هر یک از ابعاد یاد شده مربوط به علم خاصى است، بعد اعتقادى آن از مسایل علم کلام است. بعد سیاسى آن در علومى مانند فلسفه سیاست و جامعهشناسى مورد بحث واقع میشود، و بعد تاریخى آن بخشى از تاریخ اسلام را تشکیل میدهد، بحث درباره امامت از بعد سیاسى و تاریخى اختصاص به علماى اسلام ندارد، و مبتنى بر داشتن باور اسلامى نیست، ولى بحث درباره آن از جنبه اعتقادى مبتنى بر ایمان اسلامى ومخصوص متکلمان اسلامى است، مگر آن که کسى کلام اسلامى را از جنبه تاریخى مطالعه کند که در این صورت بحثى پیرامون دینى خواهد بود.
فلسفه و ضرورت امامت
فلسفه و ضرورت امامت، همان فلسفه و ضرورت نبوت است جز در ابلاغ وحى تشریعى و آوردن شریعت که با ختم نبوت پایان پذیرفته است. تبیین و توضیح این نکته را طى عناوین زیر یادآور میشویم:
۱٫ تبیین مفاهیم قرآن
یکى از وظایف پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ تبیین معانى و مفاهیم قرآن کریم بود، خداوند خطاب به پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ میفرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ».(۱۱)
ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه براى مردم نازل میشود را براى آنها تبیین نمایى.
پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ نیز در حدیث ثقلین، عترت (ع) خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است:
«اِنّى تارِکُ فیکُمُ الثِّقْلَینْ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی».
من دو شیئى گرانبها را در میان شما میگذارم، این دو عبارتند از: کتاب خدا، و عترت من.
یعنى فهم حقایق قرآن را باید با راهنمایى عترت (ع) آموخت.
هم چنین تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ».(۱۲)
و در روایات آمده است که: ائمه معصومین (ع) راسخان در علم میباشند.(۱۳)
۲٫ داورى در منازعات
در بحث نبوت یادآور شدیم که یکى از اهداف نبوت، داورى در اختلاف و منازعات بوده است، چنانکه خداوند میفرماید:
«فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ».(۱۴)
خدا پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهند برانگیخت، و کتاب را به حق با آنان نازل کرد، تا در اختلافات مردم داورى کند.
نکته جالب توجه در این آیه شریفه آن است که داورى به کتاب نسبت داده شده است، زیرا معیار داورى همان احکام الهى است که کتاب در برگیرنده آنها است.
بدیهى است اختلاف و نزاع به زمان پیامبران اختصاص ندارد، لیکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد برگزیده از جانب خدا نیاز دارد، پس از ختم نبوت نیز این ضرورت وجود دارد، و در نتیجه وجود امام، بسان پیامبر، امرى لازم و ضرورى است.
۳٫ ارشاد و هدایت انسانها
ارشاد و هدایت انسانها در زمینه اعتقاد، احکام دینى، و مسایل اخلاقى و اجتماعى، یکى دیگر از اهداف رسالت پیامبران الهى است. این نیز هدف از ویژگیهاى نبوت نیست و به انسانهایى که در عصر پیامبران زندگى میکردند اختصاص نداشته است. بنابراین، اگر بعثت پیامبران به انگیزه ارشاد و هدایت بشر کارى بایسته و لازم بوده است، این بایستگى و لزوم در مورد امامت نیز موجود است.
۴٫ اتمام حجت بر بندگان
یکى از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، قرآن در اینباره میفرماید:
«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ».(۱۵)
پیامبرانى بشارت دهنده و بیم دهنده (را برانگیخت) تا پس از فرستادن رسولان، مردم بر خدا حجت نداشته باشند.
این امر نیز اختصاص به زمان خاصى ندارد، از این روى امام على (ع) فرموده است:
«لا تَخْلُو الأرضُ مِنْ قائِمِ للهِ بِحُجهٍ إما ظاهِراً مَشهوراً و أو خائِفاً مَعموراً، لِئلا تَبْطُلْ حُجَجُ اللهِ وَ بَیناتُه… یَحْفَظُ اللهُ بِهِم حُحَجَهُ و بَیّناتِهِ اُولئکَ خُلَفاءُ الله فى أرضهِ، وَ الدُعاهُ اِلى دینِهِ.»(۱۶)
زمین از حجت خدا خالى نخواهد بود، یا آشکار و مشهور است و یا خائف و پنهان، تا حجتها و دلایل الهى باطل نگردد… خدا به وسیله آنها حجتها و دلایل خود را حفظ میکند… آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او میباشند.
۵٫ برقرارى عدل و امنیت
از اهداف دیگر نبوت برقرارى عدل و امنیت اجتماعى است، چنانکه در آیه ۲۵ سوره حدید آمده است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».
رسولان خود را با دلایل فرستادیم و کتاب و میزان را با آنان نازل کردیم تا مردم به قسط پایدار گردند.
این هدف نیز از ویژگیهاى نبوت نبوده و به انسانهاى گذشته اختصاص ندارد، بلکه از نیازهاى همیشگى بشر میباشد، و در نتیجه تحقق بخشیدن به آن یک آرمان الهى و پایدار است، که پس از نبوت، از طریق امامت تحقق میپذیرد.
امام على (ع) درباره اهداف حکومت دینى، کلامى دارد که بیانگر فلسفه امامت از جنبه سیاسى و حکومتى آن است، آن جا که میفرماید:
«اللّهُمَّ اِنّکَ تَعْلَمُ اَنّهُ لَمْ یَکُنِ الّذى کانَ مِنَّا مَنَافَسَهُ فِى سُلطَانٍ, وَ لا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِن لِنرِدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ، وَ نَظر الْاِصْلاحَ فِى بِلادِکَ، فَیأمَنَ الْمَظلُومُونَ مِنْ عِبَادِکْ، وَ تُقامُ المُعَطَّلَهَ مِنْ حُدودِکْ».(۱۷)
خدایا تو میدانى که آن چه انجام دادیم به انگیزه مسابقه در کسب سلطنت به دست آوردن متاع پست دنیوى نبود، بلکه به خاطر این بود که نشانههاى از بین رفته دینت را بازگردانیم، و اصلاح و آبادى را در شهرها و روستاها آشکار سازیم، تا بندگان مظلومت امنیت یابند، و قوانین و حدود تعطیل شده برپا گردد.
ضرورت امامت و آراء متکلمان
از آنچه درباره فلسفه و اهداف امامت بیان گردید، میتوان ضرورت آن را نیز به دست آورد؛ زیرا اهداف و آرمانهاى یاد شده از ضرورتهاى حیات دنیوى و اخروى انسان میباشند. لزوم وجود رهبر در یک جامعه تا به حدى است که اگر دسترسى به امام عادل امکان نداشته باشد، حتى وجود امام غیرعادل از نبودن آن بهتر است، زیرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعى و سلب امنیت همگانى منجر میشود، که پیآمدهاى تلخ آن به مراتب از پیآمدهاى ناگوار امام و پیشواى غیر عادل بدتر است، از این رو امام على (ع) فرمودهاند:
«لا بُدَ لِلنّاسِ مِنْ أمیرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ».(۱۸)
ضرورت وجود امام تقریباً مورد قبول همه متکلمان اسلامى است، هر چند در اینکه این ضرورت مقتضیات حکم عقل است یا شرع، و بشرى است یا الهی، دیدگاههاى آنان متفاوت است. اشاعره وجوب آن را شرعى، و عدلیه وجوب آن را عقلی، دانستهاند.
عدلیه نیز دو دستهاند:, شیعه وجوب آن را الهى و تعیین امام را فعل خداوند، ولى معتزله وجوب آن را بشرى و تعیین امام را وظیفه مسلمانان میدانند.(۱۹)
امامت و قاعده لطف
مفاد قاعده لطف که یکى از قواعد کلامى مورد قبول متکلمان عدلیه است ـ این است که هر فعلى از جانب خداوند که در سعادتمندى مکلفان مؤثر است، بدون آن که اختیار را از آنان سلب کند، یک ضرورت و واجب عقلى است و مقتضاى عدل و حکمت خداوند میباشد، به گونهاى که ترک آن با عدل و حکمت خداوند سازگار نیست. و نبوت از مصادیق بارز این قاعده است.
از دیدگاه متکلمان امامیه، امامت نیز حکم نبوت را دارد، و از مصادیق دیگر قاعده لطف است. سید مرتضى ـ رحمه الله علیه ـ در توضیح این مطلب مینگارد:
هر عاقلى که از شیوه زندگى اجتماعى و عادات مردم آگاه است، میداند که هرگاه در میان مردم رهبرى با تدبیر و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهى از بین رفته؛ و یا دست کم، مردم به رعایت عدل و انصاف نزدیکتر خواهند بود.
و هرگاه چنین رهبرى وجود نداشته باشد، امر برعکس آن چه گفته شد خواهد شد.
بنابراین، رهبرى، لطف در انجام واجب و ترک قبیح است، پس واجب است که خدا مکلفان را از آن محروم نسازد.(۲۰) ن: ۲۲۹۵ م
منابع :
(۱) . مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۲۸٫
(۲) . بقره/ ۱۲۴٫
(۳) . هود/ ۱۷٫
(۴) . یس/ ۱۲٫
(۵) . این تعریف از خواجه نصیرالدینطوسى در کتاب قواعد العقاید است، ص ۱۰۸، شایان ذکر است کتاب یاد شده همراه با پانوشتهاى نگارنده، توسط مرکز مدیریت حوزه علمیه قم چاپ شده است.
(۶) . این تعریف از سدیدالدین حمصى رازى در کتاب المنقذ من التقلید، است، ج ۲، ص ۲۳۶، این کتاب در دو جلد توسط انتشارات جامعه مدرسین قم چاپ شده است.
(۷) . این تعریف از قاضى عضدالدین ایجى اشعرى است، شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۴٫
(۸) . این تعریف از سعدالدین تفتازانى اشعرى است، شرح مقاصد، ج ۵، ص ۲۳۲٫
(۹) . این توضیح برگرفته از کلام سدیدالدین حمصى است، به کتاب المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۳۸ـ۲۳۶ رجوع نمایید.
(۱۰) . با این بیان روشن میشود که ابعاد فرهنگی،اقتصادى، نظامى و سایر ابعاد اجتماعى امامت، همگى زیر مجموعه بعد سیاسى میباشند، از این رو به ذکر جداگانه آنهانیاز نیست.
(۱۱) . نحل/ ۴۴٫
(۱۲) . آل عمران/ ۷٫
(۱۳) . اصول کافى، ج ۱، کتاب حجت، باب الراسخین فى العلم.
(۱۴) . بقره/ ۲۱۳٫
(۱۵) . نساء/ ۱۶۵٫
(۱۶) . نهج البلاغه، صبحى صالحى کلمات قصار، شماره ۱۳۹٫
(۱۷) . نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱٫
(۱۸) . نهج البلاغه، خطبه ۴۰٫
(۱۹) . قواعد العقائد، تألیف خواجه نصیرالدین طوسى، تحقیق على ربانى گلپایگانی، ص ۱۱۰٫
(۲۰) . الذخیره فى علم الکلام، ص ۴۱۰٫
منبع:al-shia.org
نوشته آشنایی با حقیقت و فلسفه امامت اولین بار در بامداد پدیدار شد.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران ، محمد اکبری فیزیوتراپیست اظهار داشت: در اصل مفاصل بدن قولنج نمیکنند و صدای ناشی از کشیدن و خم کردن مفاصل که اصطلاحا به آن پاپینگ میگویند، در اثر تجمع گاز بین مفاصل ایجاد میشود.
وی افزود: پاپینگ یا همان صدای مفاصل در اثر فشار وارده به کپسولهای مفصلی و ایجاد فشار منفی به داخل این کپسولها و تبدیل شدن بخشی از مایع مفصلی به گاز به وجود میآید.
این متخصص فیزیوتراپی عنوان کرد: این کار (کشیدن و یا خم کردن مفاصل) تاثیری در رفع خستگی ندارد و لازم است از تکرار این کار پرهیز شود، زیرا تداوم در انجام این کار سبب شل شدن کپسول مفصلی و نهایتا کم ثباتی مفصل می شود، اما نمیتوان گفت قطعا شکستن انگشتان خطرناک بوده و یا سبب بروز آرتروز میشود.
اکبری بیان کرد: افرادی که دچار آرتروز هستند و به ندرت ورزش میکنند، مفاصل مقاومی ندارند که در بدن آنها استخوان سازی جدید صورت گرفته و مداومت در کشیدن و خم کردن مفاصل بدن امکان ایجاد آسیبهای شدید و شکستگی را در این افراد افزایش میدهد.
وی تاکید کرد: افرادی که برای رفع خستگی مفاصل خود را جابهجا میکنند باید بدانند این کار تاثیری در رفع خستگی ندارد و این افراد میتوانند کارهایی مانند چرخاندن تسبیح یا ورزشهای دست و پا را جایگزین آن کنند.
این فیزیوتراپیست در خصوص چرخش و حرکت ناگهانی گردن گفت: مفاصل ستون مهرههای گردن در افراد بالای 50 سال، افرادی که مشکل مهرهای در ناحیه گردن دارند و به ندرت ورزش میکنند و اشخاص مبتلا به آرتروز پیشرفته، آسیبپذیر است و حرکتهای ناگهانی گردن در این افراد سبب ایجاد مشکلات جدی در آنها میشود.
داستان این روز مربوط به یک کشیش جوان رومی به نام "ولنتاین" اســت که به طور کاملاً مخفیانه برای سربازهای "کلودیوس" که ازدواج برای آنها ممنوع بود، مراسم عقد میگرفت.
این قانون از طرف شاه کلودیوس برای این که ممکن اســت سربازان پس از ازدواج نتوانند برامور جنگی و نظامی تمرکز داشته باشند وضع شده بود. "کشیش ولنتاین" در روز چهاردهم فوریه سال ۲۷۰ پس از میلاد مسیح به خاطر این اقداماتش به دار آویخته شد و پس از آن این روز هر ساله جشن گرفته میشود.
زمانی که "کشیش ولنتاین" در زندان نامهای به آخرین معشوقه خود با این امضا «از طرف ولنتاین تو» نوشت، در روم باستان مراسم جشنی با عنوان "لوپرکالیا" به افتخار بزرگداشت ملکه و خدایان رومی در تاریخ پانزدهم فوریه برگزار میشد، در این مراسم زوج های جوان علاقهمند به یکدیگر ازدواج میکردند، "کشیش ولنتاین" با وجود ممنوعیت از جانب شاه همیشه به طور مخفیانه در برگزار کردن مراسم عقد کمک میکرد که البته این تاریخ مقدس نیز به افتخار "کشیش ولنتاین" به چهاردهم فوریه تغییر داده شد وهم چنین از سال ۱۵۷۳ این روز درانگلستان تعطیل رسمی اعلام شد.
احتمالاً تا این لحظه کادوی ولنتاین خود را خریدهاید اما اجازه دهید نکتههایی جالب درمورد این روز را با هم بررسی کنیم:
۱- در قرون وسطی دختران غذاهای عجیب وغریب میخوردند با این اعتقاد که همسر رویاهای خود را پیدا خواهند کرد و همچنین اگر دوستی نزدیکی بین دو طرف وجود داشت همدیگر را ولنتاین صدا میکردند.
۲- بهترین تعطیلات برای گلفروشان در سرتاسر جهان شناخته شده اســت و ارزش مادی برابر ۱۵ میلیارد دلار در این روز صرف تهیه کادو برای ابراز عشق میشود.
۳- سالانه حدود ۱۸۹ میلیون شاخه گل دراین روز درامریکا فروخته میشود که ۱۱۰ میلیون شاخه آن رُز قرمز میباشد، جالب اســت بدانید، امریکا به طور خاص برای روز ولنتاین ازکلمبیا و اکوادور گل رُز وارد میکند.
۴- ۷۳درصد از آقایان وتنها ۲۷درصد از خانمها دراین روز شاخه گل میخرند، جدا از ۱۵ درصد از خانمها که دراین روز برای خودشان، مادر و یا دخترانشان گُل میخرند.
۵- در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی اولین بسته شکلات مخصوص برای روز ولنتاین توسط کمپانی Cadbury به بازار عرضه شد. سالانه حدود ۳۵ میلیون جعبه شکلاتی قلب شکل در این روز خریداری میشود و تنها درامریکا حدوداً یک میلیارد دلار شکلات فروخته میشود.
۶- حدود ۱۰ درصد ازازدواج هایی که درطول سال انجام میشود یعنی حدود ۰۰۰، ۲۲۰ ازدواج تنها دراین روز صورت میگیرد.
۷- جالب اســت بدانید حدود نه میلیون نفر که حیوانات خانگی نگهداری میکنند هم برای حیوانات خود کادو تهیه میکنند.
۸- در تایلند هر دسته گل ۱۲ تایی از گل رُز قرمز با نرخ ۴۸۷ دلار به فروش میرسد و هر تک شاخه قیمتی معادل ۴۵ دلار دارد و در امریکا قیمت هر دسته گل رُز قرمز ۷۵ دلار اســت.
۹- تعداد شاخه گل رُز قرمز در روز ولنتاین معنایی خاص دارد. ۱ شاخه گل به معنی عشق در نگاه اول و ۱۰۸ شاخه پیشنهاد ازدواج را منتقل میکند وهم چنین رنگها معانی خاص خود را دارند برای مثال رُز قرمز به معنای عشق و احترام، شاخه گل صورتی به معنای این اســت که اوقات خوشی را با هم دارید. رُز سفید به معنای قدردانی اســت.
۱۰- حدود ۸ میلیارد عدد شکلات سالانه به مناسبت روز ولنتاین در سرتاسر جهان تولید میشود.
گرچه روز ولنتاین روز شادی و هیجان اســت، تحقیقات نشان میدهد ۴۰ درصد از افراد موضعی منفی نسبت به این روز دارند. طبق تحقیقات ازهر۱۰ فرد تنها یک نفر در این روز احساس افسردگی و تنهایی بیشتر میکند.