مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دختری که لنزهای زیبایی جانش را گرفت

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران ، در طی چند سال اخیر استقبال استفاده از لنزهای رنگی برای زیباتر شدن در بین افراد به خصوص قشر جوان افزایش پیدا کرده است اما باید توجه داشت که استفاده از این لنزها به خصوص لنزهایی که در مراکز غیر مجاز همچون آرایشگاه‌ها و مراکز فروش لوازم آرایشی عرضه می‌شود، می‌تواند عواقب سنگینی در پی داشته باشد.

بر اساس این گزارش مریم دختر 32 ساله نمونه‌ بارزی از قربانیان استفاده از این لنزهای زیبایی محسوب می‌شود. به گفته مادر این دختر جوان مریم برای رفتن به یک مهمانی به خاطر سِت کردن رنگ‌ چشمانش با رنگ لباسش لنزی رنگی از یک مرکز فروش لوازم آرایشی خریداری کرد.

خانم لطفی ادامه داد: چند دقیقه بعد از گذاشتن لنز، مریم احساس سوزش شدیدی در چشمانش کرد به طوری که یک مرتبه مایع سفیدی از گوشه چشمانش بیرون ریخت. ما سریعا او را به بیمارستان فارابی رساندیم بعد از معاینه، پزشک بدون اینکه ما حرفی از استفاده از لنز بزنیم از ما سوال کرد که آیا دختر شما از لنز استفاده کرده است؟

وی افزود: به خاطر شدت آسیب چشمان دخترم 2 بار پیوند شد اما جراحی‌ها جوابگو نبود و دخترم بعد از یک سال و نیم زجر جانش را از دست داد.

وی با بیان اینکه نمونه لنز به 3 آزمایشگاه بزرگ برای آزمایش فرستاده شد، عنوان کرد: نتایج هر سه آزمایش نشان داد که علت مشکلی که برای دختر من ایجاد شده ویروسی بوده که در داخل لنز نفوذ کرده بود.

خانم لطفی به دختر خانم‌های جوان توصیه کرد که هرگز از لنزهای رنگی برای زیبایی استفاده نکنید. چرا که عواقب استفاده از این لنزها در برخی از موارد مثل دختر من برگشت‌ناپذیر است؛ اگر به خودشان رحم نمی‌کنند حداقل به مادرشان رحم کنند.


ادامه مطلب ...

شغل عجیب دختری که با خوابیدن در رختخواب دیگران، جای آن ها را گرم می کند!

دختر 21 ساله ای که در ازای گرم کردن رختخواب دیگران، پول دریافت می کند

ویکتوریا دختر 21 ساله ایست که اقدام به راه اندازی یک شغل عجیب کرده است.

ویکتوریا که اهل مسکو می باشد و با دریافت مبلغی, قبل از خوابیدن افراد در هوای سرد مسکو به رختخواب آنها رفته و آنجا را گرم می کند تا افراد زمانی که برای خوابیدن به رختخواب شان می روند احساس گرما و آرامش کنند!

این دختر برای این کار حدود 80 دلار دریافت می کند و اگر کسی ماهانه مایل به انجام این کار باشید باید 1700 دلار پرداخت کند!

ویکتوریا هم اکنون 10 مشتری دارد و بزودی شرکت خود را راه اندازی خواهد کرد.

دختر 21 ساله ای که در ازای گرم کردن رختخواب دیگران، پول دریافت می کنددختر 21 ساله ای که در ازای گرم کردن رختخواب دیگران، پول دریافت می کند

ویکتوریا می گوید که این کار باعث انتقال انرژی و حس خوبی به افراد شده و افراد خواب خوب و راحتی را تجربه می کنند.

ویکتوریا از برخورد خوب و استقبال افراد می گوید و اینکه تاکنون هیچ پیشنهاد غیراخلاقی نیز دریافت نکرده است. / سیمرغ


ادامه مطلب ...

دختری نوجوانی که با پدرش ازدواج کرد و باردار شد + عکس

دختری نوجوانی که با پدرش ازدواج کرد و باردار شد + عکس

پلیس کلکته هند اعلام کرد که یک روستایی در شرق هند با دختر نوجوان خود ازدواج کرده است.

عکس تجاوز جنسی رابطه جنسی با دختر تجاوز جنسی به دختر ازدواج با دختر

به گزارش رویترز، وی گفته که در راستای اجرای الهامات این کار را انجام داده است.

افازالدین علی ۳۶ ساله بعد از این‌که روستاییان منطقه بنگال غربی از او شکایت کردند در دادگاه حاضر شد. وی به ازدواج با دختر خود اعتراف کرده است، ‌دختر این مرد اکنون باردار است.

پلیس اعلام کرده که سعی دارد تا اتهامات جدیدی را علیه وی به اثبات برساند.

یکی از مقامات ارشد پلیس گفت: ‌این یک پرونده بسیار عجیب است چرا که هیچ یک از اعضای خانواده وی به این موضوع اعتراضی نکرده‌اند و ما در تلاشیم تا با آزمایشات دقیق‌تر سن دقیق دختر را به دست آورده و پرونده محکمی را علیه وی مطرح کنیم.

متهم در دادگاه گفت‌: ‌من جرمی مرتکب نشده‌ام‌!

هفته گذشته نیز یک مرد هندی با یک سگ ازدواج کرده بود که علت آن را بخشیده شدن گناهش به خاطر کشتن ۲ سگ دیگر با ضربات سنگ اعلام کرده بود.

ازدواج با دختر تجاوز جنسی به دختر رابطه جنسی با دختر عکس تجاوز جنسی


ادامه مطلب ...

نیلوفر بهبودی دختری که ادعا میکنه زیباترین دختر ایرانه + عکس

نیلوفر بهبودی دختری که ادعا میکنه زیباترین دختر ایرانه + عکس

مدل های ایرانی انگشت شماری وجود دارند که جهانی شده اند. حال منظور از جهان کت واک بر روی ویکتوریا سکرت نیست! بلکه توانسته اند در همین کشورهای اطراف از جمله ترکیه و دوبی به شهرت برسند و برندهای منطقه را هوادار خود کنند.

همسر نیلوفر بهبودی دختر مدل ایرانی دختر زیبا ایرانی بیوگرافی نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi

البته اکثر این مدل ها ادا و اطوارهای مخصوص به خود را دارند. ادا و اطوارهایی که واقعا گاهی تحملشان کار سختی است!

نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi از آن هاییست که همانطور که خیلی ها دوستش دارند، خیلی ها هم از اداهایش بدشان میاید. با این وجود نیلوفر بیش از ۲۰۰ هزار دنبال کننده در اینستاگرام خود دارد و توانسته است به یکی از پرطرفداترین های دنیای وب و فشن ایرانی تبدیل شود.

همسر نیلوفر بهبودی دختر مدل ایرانی دختر زیبا ایرانی بیوگرافی نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi

نیلوفر عکس های بسیاری را از زوایای مختلف از خود و لب پروتز شده اش به نمایش می گذارد و حتی روابط احساسی خود از جمله : قهر کردنش با علی جون! را وارد فضای مجازی می کند.

همسر نیلوفر بهبودی دختر مدل ایرانی دختر زیبا ایرانی بیوگرافی نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi

همسر نیلوفر بهبودی دختر مدل ایرانی دختر زیبا ایرانی بیوگرافی نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi

همسر نیلوفر بهبودی دختر مدل ایرانی دختر زیبا ایرانی بیوگرافی نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi

همسر نیلوفر بهبودی دختر مدل ایرانی دختر زیبا ایرانی بیوگرافی نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi همسر نیلوفر بهبودی دختر مدل ایرانی دختر زیبا ایرانی بیوگرافی نیلوفر بهبودی Niloofar Behboudi

Niloofar Behboudi بیوگرافی نیلوفر بهبودی دختر زیبا ایرانی دختر مدل ایرانی همسر نیلوفر بهبودی


ادامه مطلب ...

دختری ۲۳ ساله‌ام و عاشق مردی ۴۰ ساله شده‌ام

دختری ۲۳ ساله‌ام و عاشق مردی ۴۰ ساله شده‌ام

خانمی ۲۳ ساله‌ام که از همسرم جدا شده‌ام و به مردی ۴۰ ساله علاقه دارم. همسر او فوت کرده، ولی چون همسرش را خیلی دوست داشته راضی به ازدواج دوباره نیست. هیچ کس از علاقه من به او خبر ندارد؛ حتی خودش. راهنمایی‌ام کنید که چطور با وی ازدواج کنم؟

مشاوره ازدواج عکس دختر دختر عاشق بهترین ازدواج اخبار ازدواج

پاسخ مشاور: یکی از اتفاقات مهم در زندگی هر انسانی، ازدواج و تشکیل زندگی متاهلی است و فرد باید با دقت لازم بدون وابستگی احساسی شریک زندگی خود را انتخاب کند. شما گفته‌اید از همسرتان جدا شده‌اید، ولی نگفته‌اید که چند وقت پیش طلاق گرفته‌اید. به نظر می‌رسد که مدت زمان زیادی از آن نگذشته باشد چراکه هنوز در سن جوانی هستید. با این حال توجه به نکات زیر به شما کمک می‌کند تا تصمیم بهتری برای آینده زندگی مشترکتان بگیرید.

دلیلتان را برای ازدواج مجدد بررسی کنید

تصمیم گیری برای ازدواج مجدد در افراد مطلقه باید عاقلانه و آگاهانه‌تر انجام شود؛ بنابراین شما باید پیش از ازدواج دوباره به خود‌شناسی و شناسایی نیاز‌هایتان بپردازید و مشکلات و چالش‌های پیش روی خود را در ازدواج پیشین و زندگی آینده شناسایی کنید تا علل فروپاشی زندگی گذشته مانعی بر سر راه آینده نباشد.
بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیازهای عاطفی و مالی و… بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب و فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می‌دهند و به احتمال زیاد باز هم با شکست مواجه خواهند شد.

مرد مورد علاقه‌تان را بیشتر بررسی کنید

اشاره نکرده‌اید که چه مدت از فوت همسر مرد مورد علاقه‌تان گذشته است. اگر این مدت بسیار کم است، باید کمی بیشتر منتظر بمانید چراکه به احتمال زیاد هنوز مرد مورد علاقه‌تان به آمادگی‌های کافی برای ازدواج مجدد نرسیده است. همچنین درخور ذکر است که فاصله سنی شما و مرد مورد علاقه‌تان ۱۷ سال است که زیاد به نظر می‌رسد.

بنابراین در بررسی منطقی درباره اینکه با مرد مورد علاقه‌تان هم کفو هستید، این نکته را حتما در نظر داشته باشید که عشق و علاقه یکطرفه هیچ‌گاه به نتیجه نخواهد رسید، لذا قبل از اینکه اقدامی انجام دهید و فکرتان رابیش از حد به آن مرد مشغول سازید به نحوی از علاقه متقابل او به خودتان نیز آگاه شوید، البته در فرهنگ ما معمولا مرد‌ها اگر قصد ازدواج با فردی را داشته باشند، آن را به نحوی به گوش طرف مقابل می‌رسانند پس سعی کنید احترام خود و استقلال شخصیتی خود را حفظ کنید و نیازهای درونی و خواسته‌هایی را که در روان شما باعث بروز چنین وابستگی‌هایی شده است شناسایی، مدیریت و کنترل کنید.

همچنین نقاط مثبت و خوبی‌های خودتان را شناسایی و مرور کنید، برای خودتان ارزش قائل شوید و سعی کنید شخصیت خودتان را تحقیر نکنید. همچنین و در شرایطی که خواستگارهای دیگری دارید به بررسی آن موارد برای ازدواج بپردازید چراکه سن شما همچنان برای ازدواج مناسب است و نباید شانس خودتان را برای خوشبختی با یک تصمیم کاملا احساسی از خودتان بگیرید. (دکتر مسعود خاکپور، کار‌شناس و مشاور خانواده

اخبار ازدواج بهترین ازدواج دختر عاشق عکس دختر مشاوره ازدواج


ادامه مطلب ...

دختری که در سال ، ۳۶ بار می میرد و زنده می شود + عکس

دختری که در سال ، ۳۶ بار می میرد و زنده می شود + عکس

یک دختر ۲۱ ساله انگلیسی به نام «ساره بروتیگام» که به نوعی بیماری نادر قلبی مبتلاست، هر سال ۳۶ بار می میرد.

 بیماری نادر بیماری قلبی بیماری عجیب

روزنامه «دیلی استار» چاپ لندن نوشت، هر بار قلب و دستگاه های بدن این دختر یکباره از کار می افتد اما پس از آن دوباره احیا می شود گویی از خوب بیدار شده است.

وی از چهار سال قبل به این بیماری بسیار نادر و خطرناک مبتلاست که با افزایش سرعت تپش قلب همراه است.

بیماری نادر بیماری قلبی بیماری عجیب

همچنین در یک سال گذشته گاهی قلب وی به طور کامل از کار افتاده و دچار فشار خون شده که پزشکان آن را مرگ بالینی می نامند و حتی برخی اوقات ۳۰ دقیقه طول می کشد تا اعضای بدن و قلبش احیا شود.

بیماری نادر بیماری قلبی بیماری عجیب

وضع سلامتی ساره سال ۲۰۱۴ به قدری بد بود که ۶۴ بار در بخش مراقبت های ویژه بستری شد.

بیماری عجیب بیماری قلبی بیماری نادر


ادامه مطلب ...

دختری با گرانقیمت ترین لبخند دنیا! + عکس

دختری با گرانقیمت ترین لبخند دنیا! + عکس

این زن به مدت سه ماه در کما بود و بعد از ۲۰۰ عمل جراحی و یک میلیون دلار هزینه توانست به زندگی خود ادامه دهد به طوری که کارکنان بیمارستان نام این دختر را دختری با لبخند یک میلیون دلاری نامیدند.

هزینه جراحی زیبایی لبخند زیبا عکس جراحی زیبایی انواع جراحی زیبایی
کارکنان بیمارستان نام این دختر را دختری با لبخند یک میلیون دلاری نامیدند. این دختر در یک تصادف بسیار وحشتناک زنده ماند اما زنده ماندن او علاوه بر شانس وی هزینه بسیار زیادی را در برداشت.
این دختر داخل اتوبوسی بود که به کوه آلپ سقوط کرد واتوبوس به طور وحشتناک واژگون شد و در آتش سوخت این تصادف به قدری وحشتناک بود که او ۹۶ درصد بدنش سوخت این سوختگی به حدی بود که فقط کف پا و کف سرش نسوخته بود و تمام اعضای بدنش در آتش به طور وحشتناک آسیب دیده بود.
هزینه جراحی زیبایی لبخند زیبا عکس جراحی زیبایی انواع جراحی زیبایی

در آن زمان پزشکان از بهبود این نوجوان نا امید شده بودند و درصد زنده ماندن او یک به هزار بود. او به مدت سه ماه در کما بود و بعد از ۲۰۰ عمل جراحی توانست به زندگی خود ادامه دهد به طوری که کارکنان بیمارستان نام این دختر را دختری با لبخند یک میلیون دلاری نامیدند.

انواع جراحی زیبایی عکس جراحی زیبایی لبخند زیبا هزینه جراحی زیبایی


ادامه مطلب ...

پسری ۲۵ ساله‌ام و عاشق دختری بزرگ‌تر از خودم شده‌ام

پسری ۲۵ ساله‌ام و عاشق دختری بزرگ‌تر از خودم شده‌ام

پسری ۲۵ ساله‌ام و از دو سال پیش نمی‌دانم چرا عاشق دختری شده‌ام که ۶ سال از خودم بزرگ‌تر است. او خانواده محترمی دارد. برای آشنایی چند بار با او حضوری صحبت کرده‌ام و دختر خوبی است اما فکر می‌کنم فاصله سنیمان زیاد است.

پاسخ مشاور: گفته‌اید که محترم بودن خانواده دختری که می‌خواهید برای همسری برگزینید، برای شما اهمیت دارد. برداشت شما از این ویژگی در دختر مورد علاقه‌تان باعث شده او برای شما جاذبه شخصیتی داشته باشد. با این حال دغدغه شما این است که دختر مورد علاقه‌تان ۶ سال بزرگ‌تر از شماست. از این رو، در ادامه عواملی را که می‌تواند برای شما چرایی گرایش و تردید درباره این ازدواج را روشن کند مطرح می‌کنم و امیدوارم پاسخ سوالتان را نیز که نمی‌دانید چرا عاشق دختری بزرگ‌تر از خودم شده‌اید دریافت کنید.

عاشق شدن شوهر عاشق جملات عاشقانه پسر عاشق ازدواج عاشقانه
شاید فقط به جذابیت‌های جسمی فکر می‌کنید

شما ۲۵ ساله‌‌اید و باید بدانید که یکی از عوامل گرایش به ازدواج با دختر بزرگ‌تر از خودتان این است که شاید جذابیت‌های جسمی برای شما اهمیت وافری دارد، البته چون مردان بصری هستند، تحریک غریزی آن‌ها بیشتر از طریق دیدن اتفاق می‌افتد؛ بنابراین زنان زیبا‌تر برایشان جاذبه زیادی دارند و اگر در این زمینه، خانم، سن بالاتری داشته باشد ولی از جاذبه جسمی برخوردار باشد، اهمیت پایین‌تر بودن سن پسر نسبت به دختر، کم یا ناپدید می‌شود.

البته احتمالا دیدگاه عامه مردم به موضوع تفاوت سنی دختر و پسر برای ازدواج هم برای شما مهم بوده که شما را بر سر دو راهی قرار داده است.

شاید از طرد شدن می‌ترسید

دوران کودکی و ارتباط عاطفی اولیه با مادر، نقش اساسی در کیفیت رابطه عاطفی در بزرگسالی دارد بدین معنا که کودک در ۳ سال اول بعد از تولد نیازمند توجه کامل از سمت مادر است. اگر در این دوره مادر به دلیل بیماری یا شاغل بودن، نتواند به کودک رسیدگی کافی داشته باشد کودک دچار دلبستگی نا‌ایمن می‌شود و به صورت ناخودآگاه بی‌توجهی یا کم توجهی مادرش را به نزدیک‌ترین رابطه عاطفی‌اش تعمیم می‌دهد. در نتیجه در سنین بزرگسالی ترجیح می‌دهد فردی را برای ازدواج انتخاب کند که بزرگ‌تر باشد تا بتواند نقش مادر را برای وی ایفا کند؛ یا فردی را انتخاب کند که احتمال طرد و‌‌ رهاشدگی از سمت وی کمتر باشد. بنابراین فردی را انتخاب می‌کند که یا جاذبه جسمی ندارد یا سن بالایی دارد. با این انتخاب‌ها، ناخودآگاه احساس امنیت می‌کند که هم احتمال‌‌ رهاشدگی از سمت همسر کمتر می‌شود هم اینکه توجه بیشتری دریافت خواهد کرد.
در این مواقع برای پسر‌ها از طرفی تمایل به ازدواج با خانم بزرگ‌تر هست از طرفی هم تردید و دودلی.

شاید به دنبال جایگاه اقتصادی بهتری هستید

برخی مواقع هم جایگاه اقتصادی و اجتماعی خانم یا خانواده خانم سبب انتخاب دخترهایی بزرگ‌تر از پسر می‌شود که پایداری این نوع ازدواج‌ها با چنین اهدافی زیر سوال می‌رود. با توجه به اینکه گفته‌اید برای آشنایی بیشتر خیلی با او صحبت کرده‌ام، باید بدانید گاهی مواقع برقراری ارتباط‌های خارج از چارچوب با جنس مخالف ولو به قصد ازدواج، سبب وابستگی یا دلبستگی شدید خواهد شد که در صورت ازدواج یا قطع رابطه آسیب‌های جدی برای دو طرف به همراه دارد. پیشنهاد می‌شود اگر تصمیم جدی برای ازدواج دارید، ادامه گفت‌و‌گو‌هایتان تحت جلسات رسمی خواستگاری و با اطلاع خانواده‌های دو طرف انجام شود. (زهرا وفایی جهان، کار‌شناس ارشد روان‌شناسی)

ازدواج عاشقانه پسر عاشق جملات عاشقانه شوهر عاشق عاشق شدن


ادامه مطلب ...

دختری ۲۱ ساله‌ام، شکست عشقی خوردم، حالا دیگر به ازدواج تمایلی ندارم!

دختری ۲۱ ساله‌ام، شکست عشقی خوردم، حالا دیگر به ازدواج تمایلی ندارم!

دختری ۲۱ ساله‌ام. یک شکست عشقی سخت داشتم که منجر به افسردگی‌ام شد. بعد از ۲ سال به هر خواستگاری که می‌آید، بدون تحقیق جواب منفی می‌دهم و به ازدواج تمایلی ندارم. همه فامیل به همین دلیل سرزنشم می‌کنند.

پاسخ مشاور: زندگی حاصل تجربیات مثبت و منفی افراد است. جدایی و پایان یک رابطه، آسیب‌های فراوانی دارد زیرا معمولا با از هم پاشیدن هر رابطه‌ای، اعتماد به نفس و آرامش طرفین به خطر می‌افتد. شکست عشقی نیز آدم را با خودش، عواطفش، فکر‌هایش و واقعیت آنچه که هست روبرو می‌کند که این امر هم می‌تواند فرد را افسرده کند و هم او را بسازد و از سویی به فرد این توانایی را می‌دهد تا مشکل‌های وجودی را حداقل با خودش حل کند و خودخواهی همیشگی‌اش را کنار بگذارد و به این باور برسد که هنوز لازم است از تجربیات دیگران بیاموزد و مهارت‌های برقرار کردن رابطه موفق و سالم را آموزش ببیند و در ‌‌نهایت یک بار دیگر هدف زندگی‌اش و معیارهای مهم‌ترین انتخاب زندگی‌اش یعنی ازدواج را مرور و تصحیح کند.

مشاوره طلاق مشاوره خانواده مشاوره پس از ازدواج مشاوره ازدواج شکست عشقی
رابطه شکست خورده‌تان را بررسی کنید

توجه به گذشته خود و تاثیر آن بر شکل گیری زندگی آینده، نخستین گام‌های آمادگی برای ازدواج است. اگر خواهان برقراری رابطه‌ای سالم و صحیح با خواستگارانتان هستید اجازه ندهید خاطرات منفی گذشته، آینده شما را نیز به خطر بیندازد. رابطه شکست خورده خود را از آغاز تا پایان بررسی کنید و با صداقت کامل تمام اتفاقاتی را که در ‌‌نهایت به تخریب این رابطه منجر شده است مرور کنید.

احساس خشم و غمتان را سرکوب نکنید

در تنهایی و در ‌‌نهایت راستی و درستی سهم خود را در سه بعد رفتاری، احساسی و فکری در نابودی این رابطه ارزیابی کنید. خصوصا شروع رابطه را که آیا تحت نظر خانواده و با حفظ ارزش‌های جامعه و ملاک‌های مشخص و دقیق بوده است یا خیر؟ آیا تنها یک رابطه سراسر احساسی بوده است؟ برای رابطه از دست رفته، یک بار برای همیشه عزاداری کنید و از سرکوب احساس خشم و غم ناشی از رابطه قبلی خودداری کنید.
همچنین احساساتتان را با صحبت با فردی امین و آگاه بیرون بریزید و بروز دهید تا بتوانید دوباره رابطه‌ای سالم و صحیح با فرد دیگری برقرار کنید و برای ازدواج آماده شوید.

ملاک‌های قبلیتان برای ازدواج را منطقی‌تر کنید

روی ملاک‌های قبلی خود برای ازدواج مروری جدی داشته باشید و تلاش کنید این بار ملاک‌های منطقی‌تر و عاقلانه‌تری در انتخاب خود داشته باشید. اینکه تمام ذهن شما درگیر آدمی است که شما را ترک کرده و در ذهنتان با او زندگی می‌کنید، او را محاکمه می‌کنید و در واقع مدام خود را آزار می‌دهید، رفتار عاقلانه‌ای به نظر نمی‌آید. بهتر است آگاه باشید و در زمان حال زندگی کنید و با مدیریت ذهنتان اجازه ندهید افکار شما مدام در گذشته سیر کند یا با ترس‌های آینده درگیر باشد. دیدتان را وسیع کنید چراکه شما هنوز فرصت‌های زیادی برای ازدواج و تشکیل زندگی دارید.

باورکنید که انسان‌ها با هم متفاوتند

شکست عشقیتان را به عنوان یک فرصت خود‌شناسی در نظر بگیرید و خود را قربانی افکار آزاردهنده‌تان نکنید. همچنین اجازه ندهید فرصت‌ها از دست برود. برای رهایی کامل از آنچه در گذشته برای شما اتفاق افتاده، به سراغ کارهایی بروید که مدت‌هاست انجام نداده‌اید و انجام آن‌ها می‌تواند حس‌های جدید و خوبی را در شما ایجاد کند، نفرت و کینه را از شما دور کند، نگاهتان را به آدم‌ها عوض کند و به این باور برساند که انسان‌ها با هم متفاوتند.

مراقب وابستگی احساسی مجدد باشید

اگر تصمیم گرفتید به فرد دیگری برای ازدواج بیندیشید با توکل بر خدا و طلب یاری از او، برای جلوگیری از آسیب مجدد و پیشگیری از وابستگی، از‌‌ همان ابتدا هر روز و هر ساعت با هم صحبت نکنید و اجازه دهید شناختتان جلو‌تر از احساستان حرکت کند. با این حال و زیر سایه نظارت خانواده‌ها و در پی بیشتر شدن شناختتان از یکدیگر، کم کم احساسات را نیز وارد رابطه‌تان کنید و تصمیم نهایی را برای ازدواجتان بگیرید. (منیژه مسگری، کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/ خراسان)

شکست عشقی مشاوره ازدواج مشاوره پس از ازدواج مشاوره خانواده مشاوره طلاق


ادامه مطلب ...

دختری که تیرباران شد، اما زنده ماند!

دختری که تیرباران شد، اما زنده ماند!

او را امروزه به عنوان یکی از زنان مدافع خرمشهر می‌شناسیم. زنی که آن روزها در کسوت نیروهای شهید جهان‌آرا؛ فرمانده سپاه خرمشهر، فعالیت می‌کرد. او در ۲۴ مهر ۱۳۵۹ یعنی روزی که خرمشهر، خونین‌شهر نامیده شد، توسط عراقی‌ها تیرباران شد و به‌طرز معجزه‌آسایی زنده ماند.

متن زیر گفتگوی مهرخانه با این بانوی جانباز مدافع خرمشهر است.

شیرزنان ایران بیوگرافی مژده امباشی

– خانم ام‌باشی عزیز، از روزهای انقلاب بگویید.
سال ۵۷، دختری دبیرستانی و حدوداً ۱۷ ساله بودم که با بچه‌های دبیرستان در تظاهرات‌ها و تحصن‌ها شرکت می‌کردیم. ما سه بردار و دو خواهر بودیم و تازه داشتیم ابعاد انقلاب را می‌شناختیم.

– خانواده با فعالیت‌های شما مخالف نبودند؟
پدرم خیلی موافق نبود، اما این موضوع چیزی از شور و هیجان ما کم نمی‌کرد. ما تشنه آگاهی بودیم. آن زمان حزب جمهوری تازه تأسیس شده بود و ما عضو آن حزب شدیم. هر جا سخنرانی و کلاس بود، سعی می‌کردیم شرکت کنیم تا جریاناتی که در کشور در حال بروز است را بهتر بشناسیم. می‌خواستیم نسبت به تحولات و جریان‌ها آگاهی پیدا کنیم.

– بعد از پیروزی انقلاب، شرایط خرمشهر به عنوان یک بندر مهم مرزی چگونه بود؟

بعد از انقلاب، قضبه خلق عرب پیش آمد. قضبه قومیت‌گرایی در خرمشهر و سوسنگرد و شهرهای مرزنشین وجود داشت که کانون اصلی آن خرمشهر بود و گروهی از عرب‌زبان‌ها با حمایت تعدادی از روحانیون عرب منطقه و با حمایت گروهی از ستون پنجم که از طریق عراق وارد کشور شده بودند، جریان‌های قومی را شکل دادند.

– جوانان خرمشهری چه واکنشی نسبت به این تحولات داشتند؟
در مخالفت با این جریانات گروهی از جوانان خرمشهری بسیار فعالیت کردند و مبارزه‌ای بین این‌ها شروع شده بود. آن زمان، تازه سپاه شکل گرفته بود. این جریانات باعث درگیری‌های خیابانی و انفجارهایی در سطح شهر شد و سپاه لرستان با کمک پاسداران سپاه خرمشهر غائله را خواباندند که به دستگیری آن فرد روحانی و عوامل آن منجر شد. در آن زمان توانستیم در این قضایا وارد شویم و در مهارکردن شورش‌ها و جریان‌های قومی نقش داشته باشیم. این ماجراها حدود یک سال طول کشید تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز شد.

– خرمشهر شهری مرزی بود که می‌توان آن را آسیب‌پذیرترین منطقه از لحاظ نزدیکی به عراق دانست. آغاز جنگ برای مردم خرمشهر چگونه رقم خورد؟
چند ماه قبل از جنگ، عراق تحرکاتی را در مرز آغاز کرد و با استفاده از سازمان استخبارات توانست اطلاعاتی را در مورد منطقه کسب کند. سپاه در حال آماده‌باش قرار داشت و در برخی قسمت‌ها مستقر شده بود. یک سال قبل از جنگ با رهبری شهید جهان‌آرا در کتابخانه عمومی با گروهی از بچه‌های سپاه و یک گروه فرهنگی که از تهران اعزام شده بودند، همکاری می‌کردیم. پس از آن در مرز مستقر شدیم تا هم بین مرزنشینان فرهنگ‌سازی کنیم و هم فعالیت‌های عمرانی و فرهنگی انجام دهیم.

– در کدام مناطق فعالیت های فرهنگی انجام می‌دادید؟
در نزدیکی پاسگاه مؤمنی کتابخانه عمومی دایر کردیم و قرآن آموزش می‌دادیم. عده‌ای از ساکنان آن منطقه سواد خواندن و نوشتن نداشتند. لذا سوادآموزی هم جزو برنامه‌های ما بود. با کمک بچه‌های سپاه توانستیم کارهای عمرانی مانند ساخت حمام و سرویس بهداشتی انجام دهیم.

این روستا به علت واقع شدن در مرز، تردد زیادی داشت. هم از عراق برای کسب اخبار و اطلاعات به خرمشهر می‌آمدند و هم ایرانی‌هایی که ستون پنجم بودند به راحتی از آنجا به عراق می‌رفتند.

– ستون پنجم چگونه فعالیت می‌کردند؟

آن زمان با دادگاه انقلاب همکاری می‌کردم. یکی از روزها متوجه شدم که دو دختر جاسوس را دستگیر کردند که اخبار و اطلاعات را به عراق گزارش می‌‌‌دادند. من از نزدیک شاهد این قضایا بودم که چگونه برخی جاسوس‌های ایرانی به رژیم عراق کمک می‌کردند. قبل از شروع رسمی جنگ این تحرکات وجود داشت. جاسوس‌ها شدیداً مشغول فعالیت بودند و ارتش عراق هم نیروها و تجهیزات جنگی خود را در مرز مستقر کرده بود.

– شهید جهان‌آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر، زنان و دختران مدافع خرمشهر را چگونه ساماندهی کرده بود؟
خواهران خرمشهر اوایل جنگ چند گروه بودند؛ گروهی با سپاه همکاری می‌کردند که از مهمات سپاه نگهداری می‌کردند و در مکان ثابتی مستقر شده بودند. عده‌ای هم امدادگر بودند که در مکان‌های مختلف مستقر شده بودند. عده‌ای هم در مطب دکتر شیبانی بودند. برخی نیز در بیمارستان‌ها بودند، اما روزهای آخر جا و مکان امن و ثابتی وجود نداشت و به مناطق مختلفی که درگیری بود می‌رفتیم. بعد از ۱۵ مهر من در بیمارستان نماندم و به مناطق درگیری رفتم.

ما اسلحه داشتیم و همراه گروه‌های نظامی به محل‌های درگیری می‌رفتیم و کارهای درمانی و امدادگری رزمندگان انجام می‌دهیم و اگر آب و غذا احتیاج داشتند، برایشان تهیه می‌کردیم.

البته روزهای آخر که همه به نوعی درگیر شده بودند، اسلحه به دست گرفتم و تیراندازی کردم. درگیری خیلی شدید بود و ما به سمت ساختمانی مشخص تیراندازی می‌کردیم. تیراندازی‌های ما نقش پشتیبانی برای رزمندگان داشت که در حال پیشروی بودند.

– مشارکت شما در کفن و دفن شهدا در حالی که سن و سال زیادی نداشتید سخت نبود؟

اوایل مهر برای دفن شهدا به جنت‌آباد می‌رفتم. آن‌ روزها چند تا از دوستانم شهید شده بودند. مطمئنم جنت‌آباد هیچ‌گاه روزهایی به آن شلوغی و ازدحام را تجربه نکرده است. تعداد غسال‌ها برای غسل و کفن‌کردن شهدا کم بود و کفاف این همه جنازه را نمی‌داد و احتیاج به نیروی کمکی داشتند. مادر من یکی از کسانی که بود که آن روزها به غسال‌خانه جنت‌آباد رفت تا در شستن جنازه‌ها کمک کند. آنقدر اجساد زیاد بود که همه متحیر شده بودند. عده زیادی از آن‌ها گمنام دفن شدند. اگر سری به جنت‌آباد بزنید روی بعضی قبرها کلمه گمنام نوشته شده است. این‌ها بی‌‌نام‌ونشان دفن شدند و اکثراً شهدای اوایل جنگ هستند. سه روز اول مهر ۶۴ زن و کودک در قبرستان خرمشهر دفن شدند.

حتی بین آن‌ها زن‌های باردار وجود داشتند که با جنینی که در شکم داشتند کشته شدند. آن‌ها اشخاص بی‌دفاعی بودند که در خانه یا در کوچه و خیابان مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند.

– واکنش مردم خرمشهر به جنگ چه بود؟
مردم خرمشهر جنگ را ندیده بودند. صدای انفجار از هر طرف به گوش می‌رسید. اکثر مردم نمی‌دانستند این سروصداها از کجا ناشی می‌شود. عده‌ای خیال می‌کردند صدای انفجار بمب توسط نیروهای خلق عرب است. همه به خیابان‌ها آمده بودند. عده‌ زیادی از مردم بی‌دفاع که حدود ۶۰ نفر بودند در همان چند روز اول، شهید شدند. پناهگاهی هم وجود نداشت که مردم به آن پناه ببرند. همه هاج و واج و سرگردان بودند.

– شما چه‌طور به مجروحان کمک می‌کردید؟
من و خواهرم تصمیم گرفتیم به مراکز درمانی برویم. ابتدا به بیمارستان مهر و سپس به بیمارستان شهیدی رفتیم. آن‌جا مملو از کشته و زخمی بود و دائماً به مردم می‌گفتند بیمارستان باید تخلیه شود. زیرا در مرکز شهر قرار داشت و در معرض مستقیم بمباران‌ها. در واقع هیچ امنیتی برای مراجعان وجود نداشت. من امدادگری را سه ماه قبل از جنگ توسط هلال‌احمر آموزش دیده بودم و با گروهی از دوستان یک ماه در بیمارستان مهر کار کرده بودم. یک ماه قبل از جنگ به خاطر شرایط خاص خرمشهر، سپاه و گروه‌های وابسته به آن دوره‌های نظامی را برای جوانان شهر برپا ‌کردند. من و تعدادی از دوستان دوره آموزش نظامی را نزد آقای حیدری طی کردیم. اسلحه بازکردن، شلیک‌کردن را یاد گرفتیم و با شروع جنگ عملاً وارد میدان شدیم.

– شرایط بیمارستان ها چگونه بود؟
آنقدر در بیمارستان کشته و مجروح زیاد بود که من حتی در فیلم‌ها هم چنین صحنه‌هایی را ندیده بودم و به ذهنم خطور نمی‌کرد روزی در واقعیت چنین صحنه‌هایی را ببینم. یکی دست نداشت، یکی پا نداشت، یکی دل و روده‌اش بیرون ریخته بود، دیگری ترکش در شکمش خورده بود. از روستاهای اطراف هم مجروحان زیادی به بیمارستان می‌آوردند. روزی مجروحی را آوردند که تیر به صورتش اصابت کرده بود. این صحنه آنقدر وحشتناک بود که هنوز پس از گذشت سال‌ها در خاطرم مانده است.

زنی کودکش را در آغوش گرفته بود و نمی‌دانست به کجا برود هراسان به این طرف و آن طرف می‌دوید. پای کودک قطع شده بود و به شدت بی‌تابی می‌کرد.

آن‌هایی که زخم عمیقی نداشتند در راهروها مداوا می‌شدند و یا باندپیچی می‌شدند و به آن‌ها سرم وصل می‌شد. برخی که حالشان وخیم بود هم به اطاق عمل می‌رفتند و پس از مداواهای اولیه سریعاً اعزام می‌شدند. راهروها مملو از کشته‌ها و مجروحان بود. صدای آه و ناله مجروحان از یک سو و صدای شیون و زاری خانواده‌ای بالای سر کشته یا مجروحشان از دیگر سو فضای بیمارستان را پر کرده بود.

– ماجرای مجروحیت شما ماجرای عجیب و در عین حال غم انگیزی است، تیرباران یک دختر ایرانی توسط عراقی ها و رها کردن او به خیال کشته شدن. برایمان کمی از این ماجرا بگویید.
روز بیست‌وچهارم مهر بود. شب قبل را در نخلستان‌ها خوابیده بودیم. همان شب درگیری شدیدی بین نیروهای ایرانی و عراقی پیش آمد. به بیمارستان آمدیم تا استراحت کنیم. دو تا از بچه‌های امدادگر که یکی از جهاد همدان اعزام شده بود؛ به نام محمدرضا مبارز و رضا لیامی؛ که از هلال‌ احمر تهران اعزام شده بود، هم همراه ما بودند.

هنگامی که از بیمارستان خارج شدیم و به خرمشهر آمدیم، متوجه شدیم صبح در کوی طالقانی درگیری بوده است. به سمت خانه‌های بندر برگشتیم. روبه‌روی ساختمان‌ها نخلستانی بود که ما در آن‌جا مستقر شده بودیم. درگیری تن‌به‌تن بود. نیروهای عراقی در ساختمان‌ها بودند و ما به صورت درازکش در جوی‌های نخلستان‌ها پناه گرفته بودیم. ماشین ما یک سیمرغ آبی بود که صندلی‌های پشت آن را درآورده و برانکارد گذاشته بودیم تا مجروحان را در آن‌جا قرار دهیم. من و محمدرضا مبارز و رضا لیامی، سوار شدیم. من بین این دو نفر نشسته بودم. محمدرضا مبارز چون رانندگی می‌کرد اسلحه‌اش را به من داد. من اسلحه را عمود دستم قرار داده بودم. ماشین می‌خواست حرکت کند که دو تا از دوستان سربازهای مجروح گفتند ما هم با شما می‌آییم تا هم دوستانمان را همراهی کنیم و هم استراحت کنیم و دوباره برگردیم.

آن‌ها عقب ماشین رفتند و در کنار آن سه مجروح قرار گرفتند که در مجموع هشت نفر درون ماشین بودیم که به سمت مسجد جامع آمدیم تا از آن‌جا به چهل متری و از چهل‌ متری به سمت پل و سپس به بیمارستان برویم.

محمدرضا مبارز متوجه نبود که نباید به سمت جلو حرکت کند و به سمت گل‌فروشی محمدی و خیابان چهل‌ متری پیچید و از آن‌جا به چهارراه نسیم رفت. در این هنگام عراقی‌ها شروع به تیراندازی کردند. چند دقیقه به طور مداوم با تیربار به سمت ما تیراندازی می‌کردند. محمدرضا مبارز بلافاصله به شهادت رسید. اول افتاد روی فرمان ماشین و بعد به سمت من که سمت راست او بودم افتاد و مانند سپر شد برای من. من هم مورد اصابت گلوله قرار گرفتم؛ چون دستم عمود بدنم بود و اسلحه را هم گرفته بود. رضا لیامی هم تیر به کتفش اصابت کرد.

از ۵ نفری هم که عقب ماشین بودند فقط یک نفر زنده ماند. آن‌ها در طی چند ساعت و بعد از ساعت‌ها به شهادت رسیدند. ساعت ۲ این اتفاق افتاده بود و ما تا حدود ساعت ۷ بعدازظهر در همان خیابان و درون ماشین بودیم. به‌خاطر درگیری‌های شدید آن روز، خرمشهر، خونین‌شهر نامیده شد.

در همان چند ساعتی که آن‌جا افتاده بودیم خمپاره هم به سمت ما شلیک شد و ترکش آن به سر من خورد و بیهوش شدم. حدود دو ساعت بیهوش بودم. نه راه پس داشتیم نه راه پیش. حلقه محاصره آن‌قدر تنگ بود که ما صدای عراقی‌ها را هم می‌شنیدیم. یعنی اگر کوچک‌ترین تکانی می‌خوردیم یا ماشین را جابه‌جا می‌کردیم، آن‌ها می‌فهمیدند افراد داخل ماشین زنده‌اند و حتماً برای زدن تیر خلاص به سراغ ما می‌آمدند.

آفتاب در حال غروب بود. هنوز گیج بودم که ناگهان متوجه شدم سروصداها خوابیده است و درگیری‌ها قطع شده است. از زدوخوردها خبری نبود. رضا لیامی گفت من از ماشین پیاده می‌شوم و به ساختمان‌های روبه‌رو و مقابل نخلستان می‌روم و تو هم پشت سر من بیا.

هر چه سعی می‌کردم پاهایم را تکان بدهم و از ماشین خارج شوم نمی‌توانستم. تلاش من برای جابه‌جاشدن ‌بی‌فایده بود. فریاد زدم نمی‌توانم. گفت: سعی کن از ماشین خارج شوی. باز هم گفتم: تو برو خودت را نجات بده و او باز تکرار کرد بدون تو نمی‌رومم از من اصرار و از او انکار.

در همین بگومگوها بود که صدای آژیر آمبولانس آمد. انگار جرقه امیدی در دلمان نواخته شد. با هم داد زدیم ما زنده‌ایم ما زنده‌ایم. آمبولانس به سمت ما آمد. البته آن‌ها برای جمع‌آوری اجساد آمده بودند. چون آنقدر درگیری زیاد بود که اصلاً فکر نمی‌کردند کسی زنده باشد. از هشت نفری که در ماشین بودیم سه نفر زنده ماندند.

– وقتی خبر آزادسازی خرمشهر اعلام شد کجا بودید؟
سوم خرداد که مصادف با آزادسازی خرمشهر بود من در تهران بودم. آن روز برای من روز بسیار به‌یادماندنی بود. صحنه‌های بسیار جالبی اتفاق افتاد. مردم به خیابان‌ها آمده بودند و شادمانی می‌کردند من بالای میدان انقلاب بودم، از امیرآباد تا میدان انقلاب تمام قنادی‌ها شیرینی‌های خود را به طور صلواتی بین مردم پخش می‌کردند. دست‌فروش‌ها و مغازه‌دارها میوه‌های خود را به طور صلواتی بین مردم توزیع می‌کردند. بوق ماشین‌ها به طور ممتد به صدا درآمده بود و شور و شوق وصف‌ناپذیری به مناسبت سوم خرداد بین مردم به وجود آمده بود. مردم تهران از آزادسازی خرمشهر بسیار شادمان بودند.

بیوگرافی مژده امباشی شیرزنان ایران


ادامه مطلب ...