مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

توصیه جنتی به پدر و مادر عروس خانم

جام جم سرا به نقل از شبکه خبر: علی جنتی که در مراسم بیست‌ودومین دوره تکریم مقام کتابداران و ترویج فرهنگ کتابخوانی سخن می‌گفت، تاکید کرد: امید است که روزی برسد که کسانی که به خواستگاری می‌روند به جای اینکه از اموال آن‌ها پرسیده شود از میزان پیوندشان با کتاب و کتاب‌خوانی سوال شود. سستی در مطالعه یکی از پرخسارت‌ترین آفت‌های فرهنگ عمومی است و پیدا کردن ریشه‌های این سستی باید از برنامه‌های مهم توسعه کتاب و کتاب‌خوانی باشد.

او افزود: برای اینکه سنت کتاب‌خوانی کشور نهادینه شود باید شوق مطالعه را در کودکان و نوجوانان برانگیزیم و تجهیز کتابخانه‌های مدارس همراه با ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی با توجه به بومی‌سازی کتاب‌ها می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد. باید شمار کتاب‌های مفید افزایش یابد. کتاب باید به سبد اقتصادی و فرهنگی خانه‌ها برگردد و در خانه‌ها با بومی کردن محصولات فرهنگی اشتیاق به مطالعه افزایش یابد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین گفت: در هر خانه‌ای کتابخانه مقوله‌ای زیباست. خواندن کتاب به انسان اعتماد به نفس می‌دهد و سبب تلطیف دل‌ها می‌شود. هرگز فراموش نکنید این سخن رهبری را که فرمودند کتاب خوب همچون غذای خوب است.


ادامه مطلب ...

مادر روانی دوقلوهایش را کشت

به گزارش جام‌جم، ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه چهارشنبه گذشته مردی با پلیس شهرستان مشهد تماس گرفت و از کشته شدن دوقلوهای پسرش در یکی از محله‌های این شهر خبر داد.

ماموران کلانتری طبرسی جنوبی با اعزام به محل مورد نظر مشاهده کردند مردی وحشتزده مقابل در ساختمانی ایستاده که با مشاهده ماموران گفت: قاتل همسرم است، هنوز باور ندارم او دو فرزند چهارده ماهه‌مان را کشته باشد.

ماموران همراه مرد صاحبخانه وارد خانه‌اش شده و در پذیرایی با اجساد غرق در خون دو کودک در حالی رو‌به‌رو شدند که زن جوانی کنارشان ایستاده بود و چاقویی خون آلود به‌دست داشت. او بشدت می‌گریست و حاضر به جدایی از اجساد فرزندانش نبود.

ماموران با نزدیک شدن به این زن، او را آرام کرده و چاقو را از دستش گرفتند تا به خودش آسیبی وارد نکند. با وقوع این حادثه تلخ، موضوع به قاضی علی موحدی‌راد، کشیک ویژه قتل دادسرای مشهد گزارش شد و دقایقی بعد او همراه کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی در محل جنایت حاضر شد.

با حضور بازپرس و کارآگاهان جنایی، دستور بازداشت زن قاتل در صحنه حادثه صادر شد و او برای تحقیقات به پلیس آگاهی و اجساد دو فرزندش به پزشکی قانونی منتقل شد.

پدر دو کودک در اظهارات اولیه به بازپرس پرونده گفت: من و همسرم هیچ مشکلی نداشتیم و نمی‌دانم او با چه انگیزه‌ای دست به این جنایت زده است. همسرم پس از زایمان دوقلوها از نظر روحی بیمار شده و تحت درمان پزشک بود. عصر روز حادثه همسرم با من تماس گرفت و در حالی که می‌گریست فریاد زد هر دو پسرمان را کشته و تلفن را قطع کرد. چندبار با تلفن همراه وی و خانه‌مان تماس گرفتم، اما کسی پاسخگو نبود. سریع محل کارم را ترک کرده و زمانی که به خانه بازگشتم با پیکر بی‌جان دو قلو‌ها روبه‌رو شدم.

عامل جنایت روز پنجشنبه به شعبه ۸۰۵ دادسرای ناحیه ۸ ویژه شهرستان مشهد منتقل شد و تحت بازجویی قضایی قرار گرفت.

اعتراف مادر به ۲ قتل

زن متهم به قتل در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: من قاتل دو فرزندم هستم. جز دو قلو‌هایم دختری ۹ ساله دارم. چند ماه بعد از به دنیا آمدن دوقلو‌هایم به نام‌های علیرضا و امیر وضع روحی و روانی‌ام بد‌ شده بود. زمانی که دوقلو‌هایم پنج ماهه بودند یک بار تصمیم به کشتن آنها گرفتم و در حال خفه کردن یکی از فرزندانم بودم که مادرم با شنیدن صدای گریه پسر دیگرم از آشپزخانه به اتاق نشیمن آمد و با مشاهده آن صحنه پسرم را نجات داد و مرا چند هفته به خانه‌اش برد تا دور از بچه‌هایم باشم و به آنها آسیبی نرسانم.

زن جوان ادامه داد: بعد از آن حادثه نسبت به دو قلو‌هایم بی‌تفاوت شده بودم. روز حادثه زمانی که شوهرم در خانه نبود و دختر ۹ ساله‌ام به مدرسه رفته بود، وارد آشپزخانه شدم و پس از جستجوی فراوان کارد بزرگی را برداشتم و به سمت پسرانم که با توپ کوچکی در حال بازی کردن بودند، رفتم. با دیدن آنها صدایشان زدم تا شاید حرف بزنند، اما پاسخی ندادند. وقتی به خودم آمدم پسرانم را کشته بودم. یک ساعت کنار اجساد دوقلو‌هایم گریستم و بعد با شوهرم تماس گرفتم.گناهکارم، زود‌تر اعدامم کنید، می‌خواهم پیش پسران دو قلویم بروم.

رئیس شعبه ۸۰۵ دادسرای ناحیه ۸ ویژه شهرستان مشهد در این باره به جام‌جم گفت: با اعتراف‌های تکان‌دهنده این زن سی و شش ساله و با توجه به تحقیقات اولیه در پرونده که نشان می‌دهد این زن مدتی از بیماری روحی رنج می‌برده و تحت درمان بوده، از کارشناسان پزشکی قانونی خواسته شد بررسی‌های لازم را انجام دهند تا مشخص شود این زن در زمانی که مرتکب جنایت شده دچار جنون آنی شده بوده یا نه؟

بازپرس علی موحدی‌راد افزود: از نظر قضایی اگر مشخص شود که عامل جنایت هنگام ارتکاب قتل فرزندانش مبتلا به جنون شده، مسئولیت کیفری از او سلب می‌شود و او تا روزی که سلامت روانی‌اش را به دست آورد باید در مراکز روان درمانی بستری شود، اما اگر مشخص شود که وی در زمان جنایت جنون نداشته مسئولیت عمل خود را باید به عهده بگیرد و در دادگاه به اتهام قتل‌هایی که انجام داده مجازات می‌شود و از نظر قانون حکم قصاص در انتظار وی است. این حکم در حالی اجرا نمی‌شود که ولی دم قربانیان حادثه که پدر خانواده است از وی گذشت کند و متهم از جنبه عمومی جرم در دادگاه محاکمه و به سه تا ده سال حبس محکوم می‌شود.

هشدار قاضی

وی خاطرنشان کرد: متاسفانه افراد جامعه زمانی که دچار خشونت، وسواس‌های بی‌رویه، پرخاشگری، افسردگی و مشکلات روحی و روانی می‌شوند از مراجعه به مراکز روان‌درمانی خودداری می‌کنند و این باور غلط در ذهنشان وجود دارد که اگر به مراکز روان‌درمانی یا نزد مشاوران و روان‌شناسان بروند آنها را دیوانه خطاب می‌کنند که این باور بسیار غلط است و افراد باید هر‌گاه متوجه شدند دچار مشکلات و بحران‌های روحی شده‌اند پیش از این‌که به خود و دیگران آسیب برسانند و جان دیگران را به خطر بیندازند برای خروج از این بن‌بست‌ها و بهبود روحی به روان‌شناسان مراجعه کنند.

موحدی‌راد خاطرنشان کرد: افسردگی پس از زایمان بر اساس گفته پزشکان امری طبیعی است که اگر به آن توجه شود قبل از هر اقدام خطرناکی قابل درمان است. این افسردگی گاهی مدتی پس از زایمان بروز می‌کند و اطرافیان بیمار با مشاهده آن باید او را نزد پزشکان متخصص ببرند.


ادامه مطلب ...

جزئیاتی از ۱۵ سال زندگی یک مادر و دختر مبتلا به ایدز

جام جم سرا: او تنها دلیل زندگی کردنش را فرزندی می‌دانست که قرار بود تا چند وقت بعد به دنیا بیاید. خودش در اردبیل به دنیا آمده بود. گمان می‌کرد همین که همشهری هستند و در همسایگی هم زندگی می‌کنند کافی است برای اینکه عروس خانه‌اش شود.


شش ماه از عروسی‌شان گذشته بود که پچ‌پچ‌های مادر شوهر و خواهران همسرش او را متوجه مسأله‌ای کرد: شوهرش اعتیاد داشت اما او و پدرش این را نفهمیده بودند.
با گلایه به مادرشوهرش گفت: چرا دلت به حال من نسوخت و به دروغ فرزندت را سالم معرفی کردی. آهی کشید و ادامه داد: حرف‌های سوزناک من که دختری 16 ساله بودم بر قلب مادرشوهرم تأثیر گذاشت و مهر لبانش را شکست و گفت: اگر بعد از شنیدن حرف‌هایم احساس کردی نمی‌توانی در این زندگی دوام بیاوری خودم کمکت می‌کنم تا از پسرم جدا شوی. از همان زمانی که به خواستگاری‌ات آمدیم اعتیاد داشت و بارها به دلایل مختلف راهی زندان شده بود. این چند روز هم که از او خبری نیست دستگیر شده است.
می‌گوید: حرف‌هایش مثل پتکی بود که وجودم را به لرزه درآورد. نمی‌توانستم بپذیرم خانواده همسرم مرا به گودالی از سیاهی دعوت کرده باشند. بهترین راه پناه بردن به خانواده‌ام بود.


بغض بزرگ

خانواده تصمیم به طلاق گرفته بودند که متوجه شد تنها نیست: تا آمدم به خودم بجنبم متوجه بارداری‌ام شدم اما نمی‌خواستم تسلیم بازی روزگار شوم و تن به سختی بدهم. سقط بهترین راهی بود که به ذهنم می‌رسید اما مانعی دیگر جلوی راهم سبز شد. جنین رشد کرده بود و پزشکان اجازه سقط نمی‌دادند.

در میان همهمه بی‌مهری، مهر مادری را تجربه می‌کرد. تصمیم گرفت صبر کند تا فرزندش به دنیا بیاید. بعد از آن طلاق بگیرد. با صدایی گرفته ادامه می‌دهد: در طول دوره بارداری و حتی زمانی که باران به دنیا آمد همسرم در زندان بود هر روز که می‌گذشت بیشتر مطمئن می‌شدم این زندگی به درد من نمی‌خورد. دخترم 2 ساله بود که طلاق گرفتم و برای اینکه سربار پدر کارگرم نشوم به خانه پیرزنی رفتم تا در عوض پرستاری از او اجازه داشته باشم در خانه‌اش زندگی کنم.

اگر تنها خودم گرفتار دامی می‌شدم که شوهرم پهن کرده بود آنقدرها از هم نمی‌پاشیدم اما وقتی می‌دیدم باران با وجود گذشت تنها دو سال از عمرش باید داروهای مختلف با عوارض بالا بخورد، برای پایان دادن به کابوس زندگی چاره‌ای جز مرگ پیدا نمی‌کردم

مدتی گذشت که حین انجام کارها حالم بد می‌شد و با ادامه پیدا کردن این وضعیت عروس حاج خانم مرا به درمانگاه برد و پس از بررسی‌های مختلف و انجام آزمایش‌ها به جای اینکه نتیجه را به من بگویند گفتند اگر فرزندی داری باید او را هم برای انجام بررسی‌ها با خود بیاوری. نگران شده بودم و کسی به من پاسخ درست نمی‌داد تا اینکه پاسخ آزمایش‌های باران هم آماده شد و در کمال ناباوری از پزشک شنیدم که هم من و هم باران به ایدز مبتلا هستیم.


زبانه‌های آتش بی‌مهری

زندگی تاریکی که از 16 سالگی او را اسیر خود کرده بود رهایش نمی‌کرد و حالا که گمان می‌کرد تاریکی‌ها به پایان رسیده است و می‌تواند زندگی جدیدی را برای خودش و باران بسازد باز هم برگ دیگری از صفحه تقدیر پیش رویش گشوده شده بود. نمی‌دانست این بیماری چه به روز او و دخترش می‌آورد. می‌گوید: در دنیای به این بزرگی فقط خانواده‌ام و حاج خانم و عروسش از راز دلم باخبر بودند و با وجود اینکه خانواده‌ام براحتی مرا نمی‌پذیرفتند، اما حاج خانم به من اجازه داد باز هم با آنها زندگی کنم. در آن روزهای سیاه حضور آنها برایم کورسویی بود. به نورش دل خوش می‌کردم. اگر تنها خودم گرفتار دامی می‌شدم که شوهرم پهن کرده بود آنقدرها از هم نمی‌پاشیدم اما وقتی می‌دیدم باران با وجود گذشت تنها دو سال از عمرش باید داروهای مختلف با عوارض بالا بخورد، برای پایان دادن به کابوس زندگی چاره‌ای جز مرگ پیدا نمی‌کردم. تصمیم خود را گرفته بودم. آماده شدم تا تمام غصه‌هایمان را تمام کنم اما نشد.
عروس حاج خانم متوجه و مانع کارم شد. به او التماس می‌کردم، این زندگی را نمی‌خواستم. توان ادامه راه را نداشتم و هنوز هم دلم طاقت نمی‌آورد باران را در چنگال این بیماری ببینم. جلسات مشاوره و صحبت کردن با مبتلایان دیگر کمی آرامم می‌کرد اما هر روز که باران بزرگتر می‌شد دلهره‌های من هم بیشتر می‌شد و نمی‌دانستم چطور می‌توانم او را با این واقعیت تلخ روبه‌رو کنم.


غمنامه باران

تا زمانی که در خانه حاج‌خانم زندگی می‌کردیم خیالم آسوده بود. دخترم تغذیه مناسبی داشت و کمبودی احساس نمی‌کرد. هشت سال را در آن خانه گذرانده بودم که حاج خانم، تنها تکیه گاهم از دنیا رفت. زن با یادآوری آن روزها ادامه می‌دهد: دوباره آوارگی‌ام شروع شد و سؤال‌های پی‌درپی باران امانم را بریده بود. او حق داشت از بازی سرنوشتی که هیچ نقشی در آن نداشت باخبر باشد.
حالا دیگر باران 13 ساله غمنامه‌اش را فهمیده و مادر هر روز سوسوی شمعی را به نظاره نشسته است که از خوردن داروهایش سرباز می‌زند و هر لحظه او را در بیم یک اتفاق تلخ دیگر آب می‌کند.


دردهای بزرگ یک قلب کوچک

هر چند روز یک بار با مادر به درمانگاه می‌رفت تا داروها را تحویل بگیرند. کوچک بود و حرف‌های پزشک را که به او می‌گفت باید این داروها را بخوری تا هر روز زیباتر از قبل شوی باور می‌کرد.
باران آن روزهایی را که با دنیای ساده کودکانه‌اش حرف‌های خانم دکتر را می‌پذیرفت هنوز هم خوب به خاطر دارد و می‌گوید: وقتی دکتر به من می‌گفت اگر داروهایت را بموقع بخوری زود بزرگ می‌شوی باور می‌کردم، می‌خواستم زودتر بزرگ شوم تا کمک حال مادرم باشم و دیگر اجازه ندهم در خانه مردم کار کند، اما نمی‌دانستم پدر سرنوشتی برایم ساخته که حتی از بازگو کردن آن برای دوستانم دچار وحشت خواهم شد.
در تمام لحظه‌های کودکی که در خانه حاج خانم زندگی می‌کردیم از دست پدر دلخور بودم زیرا احساس می‌کردم ما را ترک کرده است و وقتی حاج خانم برایم جشن تولد می‌گرفت یا اینکه هر چه می‌خواستم تهیه می‌کرد خوشحال می‌شدم که اگر پدر ندارم او در کنارم است اما حالا از پدر متنفرم، دوست ندارم حتی برای یک بار او را ببینم. اگر او نبود من هم به دنیا نمی‌آمدم و دیگر لازم نبود از کودکی بار سنگین یک بیماری وحشتناک را به دوش بکشم.
پای حرف‌های باران که می‌نشینی باورت نمی‌شود او تنها 13 سال دارد. اگر زمانه با او راه نیامده است اما از دایره سنش پا فراتر گذاشته تا زودتر از آنچه زمانش برسد دستش را به ستاره‌هایی از آسمان زندگی برساند.
می‌گوید: بزرگتر که شدم به خانم دکتر گفتم حالا که من بزرگ شده‌ام و از همسن و سالانم کوچکتر نیستم پس چرا باز هم باید از این داروها بخورم؟ آنقدر سؤالات مختلف پرسیدم که دیگر پاسخ قانع‌کننده‌ای برایم نداشت و مجبور شد بروشورهای مربوط به بیماری را در اختیارم بگذارد تا برای سؤالات ذهنم پاسخی پیدا کنم.
واژه ایدز به گوشم آشنا بود اما چیزی در مورد این بیماری نخوانده بودم برای همین هر بار که از تلویزیون این واژه را می‌شنیدم با صدای بلند به مادرم می‌گفتم بیا می‌خواهد در مورد بیماری ما حرف بزند اما او مدام طفره می‌رفت یا کانال تلویزیون را عوض می‌کرد تا اینکه نوشته‌های روی بروشور داروها همه چیز را روشن کرد.


بر بال قاصدک‌های آرزو

بروشور را که خواندم و به این جمله رسیدم که در مورد بیماری‌تان با کسی صحبت نکنید، شوکه شدم. باران با بیان این جمله ادامه داد: همان لحظه به یاد دوستانم افتادم که از بیماری من باخبر نیستند اما هیچ کدامشان دارویی نمی‌خورند و زندگی آرامی دارند. دفعه بعد که به درمانگاه رفتیم دلیل آن جمله را از پزشک پرسیدم و او گفت: بیماری تو و مادرت درمانی ندارد و این داروها تنها از پیشرفت آن‌ جلوگیری می‌کند.
با شنیدن این جمله تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که دلم می‌خواهد مثل دوستانم زندگی کنم برای همین تصمیم گرفتم داروها را کنار بگذارم. وقتی پزشک فهمید، به او گفتم حالا که برای بیماری من درمانی وجود ندارد و قرار است یک روز بمیرم چه فرقی می‌کند آن روز چه زمانی باشد، 11 سال دارو خورده‌ام و فایده‌ای نداشته است حالا می‌خواهم هیچ دارویی نخورم. وقتی می‌دانم این درخت رشد نمی‌کند پس چرا باید به پایش آب بریزم.

وقتی هر ماه یارانه‌ها با پولی که مادرم از کار کردن به دست می‌آورد فقط به اجاره خانه‌مان می‌رسد و باز هم نمی‌توانم از او بخواهم کفشی را که دوست دارم برایم بخرد دیگر جایی برای گلایه‌های من نیست. دلم که می‌گیرد به سراغ دفتر خاطراتم می‌روم

نمی‌دانم چرا این قدر به درس خواندن علاقه دارم و تمام تلاشم این است که نمره‌های خوبی بگیرم. تا به حال کسی را ندیده‌ام که همسن و سال من باشد و با بیماری ایدز روزگارش را بگذراند اما باز هم ته قلبم امید روزهای روشنی را دارم که حداقل با درس خواندن حرفی برای گفتن داشته باشم.
وقتی می‌خواهد باران 13 ساله را معرفی کند می‌گوید: دختر تنهایی که در سن و سال کم بدون پدر، بزرگ شده و سختی‌های زیادی را تحمل کرده است، دختری که مادرش برای دیگران کار می‌کند اما حتی نمی‌تواند از پس خواسته‌های کوچک دخترش برآید و خواسته‌هایش شده‌اند یک آرزو اما به خودش قول داده تا جایی که زندگی به او امان می‌دهد پیش برود و به آرزویش نزدیک شود.


رد پای شادی

می‌گوید درست است بعضی شب‌ها غر می‌زنم که تا کی باید سیب‌زمینی و تخم مرغ آب‌پز بخوریم، مگر دکتر نگفته حداقل باید هفته‌ای یک مرتبه موز بخوریم اما بعد فکر می‌کنم می‌بینم وقتی هر ماه یارانه‌ها با پولی که مادرم از کار کردن به دست می‌آورد فقط به اجاره خانه‌مان می‌رسد و باز هم نمی‌توانم از او بخواهم کفشی را که دوست دارم برایم بخرد دیگر جایی برای گلایه‌های من نیست. دلم که می‌گیرد به سراغ دفتر خاطراتم می‌روم و اتفاقاتی را که ناراحتم کرده است می‌نویسم و به آرزوهایم فکر می‌کنم تا هیچ وقت در ذهنم کمرنگ نشوند.
به یاد راز دلش که می‌افتد چشمانش نمناک می‌شود از اینکه مجبور است به خاطر آن به همه دروغ بگوید، ناراحت است: «همیشه مراقبم که بدنم زخمی نشود و اگر این طور شد بیشتر مراقبم با دوستانم برخورد نکنم اما ناراحتم از اینکه مجبورم به دروغ بگویم هیچ بیماری‌ای ندارم زیرا اگر کسی متوجه این موضوع شود دیگر با من دوست نخواهد بود. برای همین به خدا می‌گویم خودت می‌دانی اگر سنگ هم جای من بود تا حالا ترک می‌خورد پس فقط به من صبر بده تا بتوانم این درد را تحمل کنم.» (سهیلا نوری/ایران)


ادامه مطلب ...

تلاش مادر چینی برای خوردن نوزادش!

جام جم سرا: بنا بر اعلام مسئولان بیمارستانی در استان «گوانگ دونگ» چین، این زن مدت کوتاهی پس از آنکه فرزند خود را به دنیا آورد تلاش کرد او را بخورد.

این زن از بیماری روانی رنج می‌برد و در حالی که روزهای پایانی بارداری‌اش را می‌گذراند در خیابان شناسایی شد. وی پس از آنکه به بیمارستان منتقل شد و فرزند خود را به دنیا آورد. اما پرستاران در سومین روز از تولد این نوزاد مشاهده کردند مادرش در حال گاز گرفتن دست نوزاد به قصد خوردن اوست.

پلیس چین همچنین در بررسی‌های خود دریافت: به رغم اینکه این زن از بیماری روانی رنج می‌برد، مادر همسرش او را به دلیل رفتارهای عجیبش در خیابان رها کرده بود.

به نقل از سایت نیوز،‌ بررسی‌های پلیس برای روشن شدن انگیزه این زن از اقدام به این کار در حال انجام است. (ایسنا)


ادامه مطلب ...

این پدر و مادر اعصاب برایم نگذاشته‌اند

جام جم سرا: نگرانی‌های والدین در رابطه با وضعیت آینده فرزندانشان امری طبیعی است ولی متاسفانه ممکن است در برخی موارد سطح بالای انتظارات و توقعات از فرزندان بدون در نظر گرفتن توانایی‌ها و شرایط آنان باشد که در این صورت با تحت فشار گذاشتن فرزندان و گاهی نیز با مقایسه بیجا و احیانا سرزنش کردن آن‌ها همراه شود.

والدین گرامی باید توجه داشته باشند که چنین رفتارهایی نه تنها اثربخش نخواهد بود بلکه در بیشتر موارد به کاهش اعتماد به نفس، از دست دادن امید به آینده و لجبازی فرزندشان منجر می‌شود.


ذهنیت منفی به والدینتان نداشته باشید

با این حال آنچه مهم است و می‌تواند در کاهش این گونه رفتار‌ها و همچنین رسیدن به موفقیت بیشتر مفید واقع شود، برخورد منطقی و عاقلانه در برابر این رفتارهاست و به نظر می‌رسد که درباره شما وجود یک ذهنیت منفی درباره حرف‌های پدر و مادرتان مزید بر علت شده است به گونه‌ای که حتی اگر والدینتان سخنی در رابطه با مسائل دیگر عنوان کنند شما آن را به قضیه قبول نشدن خود در آن مدرسه ربط می‌دهید در صورتی که ممکن است واقعا آن‌ها چنین قصد و نیتی نداشته‌اند.


شاید دچار افسردگی شده‌اید

گاهی اوقات پیش داوری‌های منفی، زودرنجی و قضاوت‌های منفی درباره رفتار و گفتار دیگران، می‌تواند از علایم افسردگی محسوب شود. با توجه به اینکه شما در سن نوجوانی قرار دارید و این دوره از مراحل رشد به طور طبیعی همراه با تغییراتی در وضعیت روانی و جسمانیتان است، ممکن است به دلیل آشنا نبودن والدینتان با شیوه‌های صحیح برخورد با یک نوجوان، دچار افسردگی شده باشید؛ بنابراین اگر احساس می‌کنید که به هر دلیل برخی علایم افسردگی در شما وجود دارد بهتر است ضمن مراجعه به یک روان‌شناس با تجربه در رابطه با وضعیت روانی خود با وی مشورت کنید و ضمن شروع یک برنامه مناسب سعی کنید اعتماد به نفس خود را بالا ببرید.

البته در صورت امکان والدین خود را نیز در این مشاوره همراه کنید تا آنان نیز نکاتی را در خصوص ویژگی‌های دوره نوجوانی و شیوه‌های صحیح رفتاری با نوجوان دریافت کنند.


گذشته را جبران کنید

از طرف دیگر اگر تفسیر حرف‌های والدینتان را بر پایه میزان تحصیلات و سطح آگاهی آن‌ها از شرایط یک نوجوان قرار دهید و پیش داوری منفی درباره گفتارشان نداشته باشید یقینا مشکل کمتری خواهید داشت.

همان طور که خودتان گفتید، مطمئن باشید که والدینتان شما را دوست دارند و اگر احیانا تذکری به شما می‌دهند صرفا به خاطر همین علاقه و نگرانیشان درباره آینده شماست پس به جای دلخور شدن از حرف‌هایشان سعی کنید اعتمادشان را درباره جبران اشتباهات و کاستی‌های گذشته‌تان جلب کنید.


راهنمایی برای والدین

در بعضی موارد والدین به دلیل نداشتن آگاهی کافی، توقعاتی از فرزندان خود دارند که خارج از توان و استعداد آنهاست. این والدین محترم سعی می‌کنند تمام آرزوهای برآورده نشده‌شان را از طریق فرزندان خود محقق کنند بنابراین لازم می‌دانم به والدین گرامی نیز توصیه کنم که سطح خواسته‌های خود را بر مبنای توانایی و استعداد فرزندانشان قرار دهند و تمام سعیشان بر این باشد که زمینه را برای فعالیت حداکثری آنان فراهم کنند و صرفا به نتیجه کار فکر نکنند. (حسین محرابی - کار‌شناس ارشد روان‌شناسی/خراسان)


ادامه مطلب ...

من همسر می‌خواهم نه مادر

جام جم سرا: خدا می‌داند که چند وقت بود‌ می‌خواست این حرف‌ها را به همسرش بزند، همسری که زیادی مهربان است، خیلی نگران است، خیلی زحمت می‌کشد و آن‌قدر خوب است که هنوز این حرف‌ها از دهانش خارج نشده، احساس گناه تمام وجودش را می‌گیرد. آخر به چه کسی بگوید این آدم خیلی خوب، یک مادر همه چیز تمام است نه یک همسر.

این داستان زنانی است که وقتی ازدواج می‌کنند، به خیال این‌که توجه زیاد به شوهر، محبت را زیاد می‌کند، به جای همسر بودن، مادری کردن را انتخاب می‌کنند. برای همسرانی که مادرند می‌شود یک طومار از پیشنهادها و دلواپسی‌ها و مادرانه‌ای‌ها نوشت.

ـ شوهرجان، ناهارت رو خوردی؟

ـ شوهرجان، قبض برق رو پرداخت نکردی‌ها!

ـ دلت می‌خواد شام برات ماهی درست کنم؟ زرشک پلو چطور؟

ـ هوا سرده لباس گرم بپوش!

ـ حواست باشه بنزین ماشین تموم شده‌ها!

ـ ‌شوهرجان ...

غافل از این‌که این مرد همسر می‌خواهد نه مادر. اگر یک «مادر دوم» می‌خواست اصلا چرا زن گرفت؟! مادری کردن در حق مردان، شاید در ابتدا جواب دهد و پاداش‌های زیادی را نصیب خانم خانه کند، اما در درازمدت تمام این پاداش‌ها، یکی‌یکی‌ تلافی می‌شود زیرا مرد یک همراه می‌خواهد که شانه به شانه‌اش حرکت کند، نه یک همخانه که قرار است مدام بگوید چه چیزی برایش خوب است و چه چیزی بد. مادری کردن در حق مردان، گاهی پایان غم‌انگیزی را رقم می‌زند. بسیاری از زنان به دلیل ذات مراقبت‌کننده‌ای که دارند به این‌سو کشیده می‌شوند، بعضی از زنان هم این الگوی رفتاری را از مادرانشان به ارث برده‌اند. اگر بعضی از این ویژگی‌ها در شما هم وجود دارد، این زنگ خطر را جدی بگیرید و هر چه زودتر دست به کار شوید:

زن خوب صرفا یک مادر خوب نیست

همه چیز از فکر شما آغاز می‌شود. تا زمانی که طرز تفکرتان را اصلاح نکنید، نمی‌توانید در رفتارهای بیرونی هم تغییری ایجاد کنید. اگر تصور شما از زن ایده‌آل کسی است که از همه ‌کس و همه‌ چیز مراقبت می‌کند، یعنی شما همه دنیا را فرزند خود می‌بینید. اگر گمان می‌کنید دیگران برای انجام کارها یا سختی کشیدن توانایی ندارند و در عوض شما می‌توانید آن کارها را انجام دهید یا شرایط سخت را تحمل کنید، دارید خودتان را قربانی این ذهنیت غلط می‌کنید.

مثل یک قاضی دوباره رفتارتان را قضاوت کنید

چند روزی را بدقت به کارها و رفتارهایتان دقت کنید و رفتارهای مادرانه را بازشناسی کنید؛ ببینید کدام یک از این رفتارها از شما انرژی و توان بیشتری می‌گیرد، دو یا سه تا از آنها را انتخاب کنید و به خودتان قول دهید که تکرارشان نکنید. یادتان باشد به محض این‌که این تصمیم را می‌گیرید اطرافیان بیش از پیش توقع انجام همان کارها را از شما خواهند داشت، صبور باشید و بر وسوسه مادری کردن لااقل در همین دو سه مورد غلبه کنید.

به همسرتان اعتماد کنید

وقتی شما برای مدتی طولانی همه چیز را کنترل کرده‌اید، اولین چیزی که به همسرتان تحمیل شده، حس ناتوانی و بی‌عرضگی است! بعضی از کارهایی را که قبلا خودتان انجام می‌داده‌اید به او بسپارید، مراقب باشید که وقتی یک مسئولیت را به او دادید مثل مادرها نپرسید «می‌تونی انجامش بدی؟ اگه سخته خودم برم دنبالش؛ مراقب باش فلان چیزش رو فراموش نکنی‌ها!» این همان مادری به سبک جدید است. به او اعتماد کنید و به خودتان یادآوری کنید که او مرد زندگی شماست. نگران نباشید لباس نازک در زمستان ممکن است سبب سرماخوردگی اش شود اما مادری‌های نا‌بجای شما سبب نابودی اعتماد به نفسش می شود.

به فعالیت‌های مورد علاقه‌تان بپردازید

وقتی سرویس دادن‌های ناتمام شما جمع می‌شود، شما می‌مانید و کلی وقت اضافه. حالا وقت آن می‌رسد که کمی به خودتان برسید. اگر قبلا از راه خدمت‌رسانی به دیگران مورد توجه قرار می‌گرفتید، بد نیست حالا یک کلاس جدید را تجربه کنید. به باشگاه بروید و ورزش کنید، کتاب بخوانید (بخصوص کتاب‌هایی که شما را در همین زمینه راهنمایی می‌کند)؛ وقتی خودتان را دوست داشته باشید و از توجه کردن به خودتان لذت ببرید، توجه کردن به دیگران مثل قبل مهم نخواهد بود.

مقاومت کردن دیگران شما را خسته نکند

طبیعی است که همسرتان در مقابل تغییرات شما کمی جبهه بگیرد یا قبول مسئولیت و تغییر رفتارتان برایش سخت باشد، بالاخره مادری کردن مزایایی هم برای مردان دارد، پس احتمال این‌که مدتی با لباس‌های نامرتب سرکار برود یا این‌که قرارهایش را فراموش کند، وجود دارد، اما بعد از مدتی یاد می‌گیرد ‌ شما را به چشم همسرش ببیند نه مادرش.

شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

عکس سال ۲۰۱۴ «گاردین»: مادر ایرانی پای چوبه دار [عکس]

پیش از این، روزنامه گاردین با وی گفت‌وگویی نیز انجام داده بود که در همان زمان «جام جم سرا» اقدام به بازنشر آن کرده بود. مصاحبه یادشده را با کلیک روی لینک «مصاحبه «گاردین» با مادری که از قصاص گذشت» می‌توانید بخوانید. از طریق اخبار مرتبط در همان لینک نیز می‌توانید مطالبی دیگر درباره ماجرای این قتل و قصاص را پیگیری کنید.

عکس برگزیده را عکاسی شهرستانی به نام آرش خاموشی در لحظه سیلی زدن این مادرشکار کردکه حالا با این عکس جهانی شده است.


عبدالله حسین‌زاده، فرزند سامره، آبان ۸۶ در یک نزاع خیابانی کشته شد. او هنگام مرگ، هجده سال‌ داشت.


ادامه مطلب ...

مادر شیرازی 5 قلو به دنیا آورد

مدیر روابط عمومی بیمارستان حضرت زینب (س) گفت: حال عمومی این بانوی شیرازی و هر پنج قلو اکنون رضایت بخش است و نوزادان در مراقبت قرار دارند.

«آمنه کاشانی» با بیان اینکه نوزادان در هفته سی‌ام حاملگی این بانوی شیرازی به دنیا آمده‌اند افزود: سه نفر از این نوزادان دختر و دو نفر پسر هستند.
وی افزود: وزن نوزادان به ترتیب یک کیلو و ۶۰۰ گرم، یک کیلو و ۳۵۰ گرم، یک کیلو و ۹۰ گرم، یک کیلو گرم و یک کیلو و ۲۸۰ گرم است.
کاشانی با بیان اینکه مادر پنج قلو‌ها تحت مراقبت قرار دارد گفت: فرزند نخست این مادر شیرازی یک پسر ۱۱ ساله است و درمان‌هایی که برای ناباروری داشته، علت اصلی این پنج قلوزایی است.
مدیر روابط عمومی بیمارستان حضرت زینب (س) افزود: دو نفر از نوزادان به بیمارستان‌های نمازی و مادر و کودک شیراز برای انجام مراقبت‌های بیشتر اعزام شدند و سه نوزاد دیگر در بیمارستان حضرت زینب نگهداری می‌شوند.
اسفندیار ایزد پناه پدر پنج قلو‌ها در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایرنا با شکرگزاری به درگاه خداوند خواستار مساعدت مسوولان برای رفع نیازهای فرزندانش شد.
وی گفت: پنج قلو‌ها را علی اصغر، ابوالفضل، رقیه،فاطمه و زینب نامگذاری کردم.


ادامه مطلب ...

قانون‌های طلایی برای بهبود روابط مادر و دختری

جالب است بدانید که گاهی روابط مادران با دختر نوجوان یا جوان خود پیچیده‌تر از روابط با پسرشان است بنابراین در ادامه این مطلب برای بهتر شدن روابط مادر‌ها و دختر‌ها توصیه‌هایی مطرح خواهیم کرد.


احترام گذاشتن بی‌چون و چرا

مهم‌ترین نکته کلیدی که می‌تواند یک رابطه دوستانه میان مادر‌ها و دختر‌ها ایجاد کند، احترام گذاشتن به یکدیگر است. احترام گذاشتن به یکدیگر از مواردی است که هر مادر و دختری باید در تمام طول زندگیشان رعایت کنند و هیچ وقت احترام قائل شدن برای یکدیگر را فراموش نکنند، چرا که این نکته تا حدود زیادی تضمین کننده رابطه‌ای مناسب بین مادر و دختر است.


آشنایی با افکار غیر منطقی و جایگزینی آن‌ها

بعضی مادر‌ها به دخترشان و دختر‌ها به مادرشان این حس را دارند که طرف مقابلشان باید بی‌عیب و نقص باشد و همین باور غیر منطقی زمینه ساز بسیاری مشکلات برای هر ۲ طرف می‌شود. با توجه به اینکه دختر‌ها و مادرشان ساعت‌های زیادی از روز را در کنار یکدیگر می‌گذرانند، دختر‌ها باید با زیر سوال بردن افکار غیرمعقولشان و جایگزینی آن‌ها با افکار منطقی‌تر، رابطه بهتری را برقرار کنند. به طور مثال این باور که چون مادرم من را دوست دارد باید همیشه من را مورد توجه قرار دهد، باوری غیر منطقی است و باید با این باور که هرچند مادرم من را دوست دارد، اما ممکن است به دلیل گرفتاری در لحظاتی کمتر به من توجه کند جایگزین شود.
همچنین مادرم حق دارد گاهی به خاطر اشتباهات من یا مشکلات شخصی‌اش رابطه خوبی با من برقرار نکند و به هیچ وجه این رفتار‌ها به معنی دوست نداشتن من نیست. همچنین دختر‌ها نیاز زیادی به تایید مادرشان دارند و به همین دلیل فکر می‌کنند چون مادرشان را دوست دارند باید حتما هر کار خوب آن‌ها با تایید و تشکر مادرشان همراه باشد در حالی که ممکن است مادرشان نیازی نبیند که بابت همه رفتارهای خوب دخترش تشکر کند.
مادری که فکر می‌کند دخترش باید دقیقا شبیه به او رفتار کند، سخت در اشتباه است بلکه مادر‌ها باید علاوه بر آموزش عملی رفتار کردن به دخترشان به صورت کلامی هم با او صحبت کنند و نظرشان را به او بگویند و از داشتن توقع‌های بی‌جا خودداری کنند.


اهمیت شناخت شخصیت طرف مقابل

روابط دختر با مادرش می‌تواند تاثیر گذار‌ترین رابطه در تمام زندگی او باشد و تمامی روابط او با دیگران حتی رابطه با همسرش را تحت تاثیر قرار دهد. رابطه بین مادر و دختر همزمان با رشد دختر متحول می‌شود و مادر بلوغ، نوجوانی، جوانی و تبدیل شدن دختر خود را به یک زن مستقل تجربه می‌کند. این تغییرات می‌تواند به اختلاف نظرهای کم یا زیاد بین آن‌ها منتهی شود.
دختر‌ها و مادر‌ها برای شروع یک ارتباط خوب و درست ابتدا باید از خودشان شروع کنند تا متوجه شوند که خودشان از چه شخصیتی برخوردار هستند و چه کارهایی می‌توانند انجام بدهند تا یک ارتباط خوب میان آن‌ها برقرار شود. آیا طرف مقابل شما درونگراست یا برونگرا؟ البته طرف مقابل شما چه درونگرا باشد و چه برونگرا، شما باید به شخصیت او احترام بگذارید و او را‌‌ همان گونه که هست دوست بدارید.
متاسفانه یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث ایجاد خدشه در رابطه برخی مادر‌ها و دختر‌ها می‌شود این است که آن‌ها به لحاظ شخصیتی با هم متفاوت هستند و به این علت مدام با یکدیگر جر و بحث و بگو مگو می‌کنند.
اگر شما اجتماعی و دخترتان کمرو و خجالتی است به این ترتیب شما باید قبول کنید که دخترتان شخص درونگرایی است، اما اگر به این نکته توجه نکنید و مدام با او بگو مگو کنید در نتیجه در ارتباط خوب میان شما خدشه وارد می‌شود. پس به شخصیت او احترام بگذارید و با او رفتار مهرآمیزی داشته باشید.


مادر‌ها بخوانند: با دخترتان هر روز صحبت کنید

عصر ایران درباره کلیدهای طلایی برای دوستی مادران و دختران می‌نویسد که ممکن است شما طی شبانه روز فقط مشغول انجام کارهای روزانه و خانه داریتان باشید و فرصت نکنید زمانی را با دخترتان سپری کنید و به حرف‌هایش گوش بدهید.

بهتر است به جای این همه کار کردن، کمی به خودتان استراحت و زمانی را هم به دخترتان اختصاص بدهید. با او خیلی دوستانه و صمیمی درباره افکار و اهدافش صحبت کنید. هرگز به او نگویید وقت ندارم زیرا او احتیاج دارد تا شما به حرف‌هایش گوش بدهید. بدین گونه متوجه می‌شود که شما از صمیم قلب دوستش دارید و به او و اهدافش اهمیت می‌دهید.

کمتر از دخترتان انتقاد کنید:
برخی مادر‌ها تصور می‌کنند با انتقاد کردن از دخترشان می‌توانند روی رفتار و کردار او تاثیر بگذارند بنابراین با لحنی تند و خشن از او انتقاد می‌کنند. بهتر است به جای اینکه با لحنی تند از دخترتان انتقاد کنید و کارهای او را مایه خجالت خود بدانید با لحنی دوستانه و نیز رفتارهای معقول و مناسب روی اعمال او تاثیر بگذارید.
شما با انتقاد بیش از حد از او، باعث می‌شوید تا دخترتان اعتماد به نفسش را از دست بدهد و استعداد‌ها و توانایی‌های خویش را نشناسد و برای کسب موفقیت تلاش نکند.
سعی کنید درباره چگونگی کلماتی که به کار می‌برید و کارهایی که می‌تواند روی دخترتان تاثیر گذار باشد فکر کنید.


دختر‌ها بخوانند: سعی کنید مادرتان را خوب بشناسید

برای برقرار کردن یک رابطه خوب و مستحکم با هر یک از افراد خانواده به ویژه مادر، در ابتدا باید او را خوب بشناسید و بدانید چه شخصیتی دارد. آیا مهربان است؟ آیا تندخو و بد اخلاق است؟ و... برای مثال او ممکن است موقع صحبت کردن با شما با لحنی تند حرف بزند و شما را برنجاند و احساسات شما را جریحه دار کند. در این زمان اگر می‌خواهید با مادرتان ارتباط خوب و دوستانه‌ای داشته باشید، باید سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید، چند نفس عمیق بکشید و بعد از اینکه هر دو به آرامش رسیدید، آن وقت درباره موضوعی که باعث کدورت و ناراحتی شما شده است صحبت کنید.
در واقع درباره مشکلات، احساسات، افکار، آرزو‌ها و اهدافی که در زندگی دارید، با هم صحبت کنید اما جر و بحث نکنید.


قوانینی برای یک ارتباط خوب وضع کنید:
با مادرتان صحبت کنید و سعی کنید قوانین خوبی را برای ایجاد یک رابطه خوب و مستحکم بین خودتان در نظر بگیرید و این قوانین را به طور ثابت اجرا کنید. برای مثال، درباره مسائلی که باعث ناراحتی میان شما شده است صحبت کنید، قبل از اینکه آن مسئله‌ها بزرگ و باعث کدورت شما شود.


به مادرتان بگویید دوستت دارم:
این نکته حائز اهمیت است که مادر‌ها دوست دارند جمله «دوستت دارم» را از زبان دخترشان بشنوند. شما باید هم محبت خود را نسبت به مادرتان ابراز کنید و هم به او نشان دهید؛ به طور مثال در کارهای منزل به او کمک کنید. بدانید که وجود مادر در کنارتان می‌تواند نعمت بزرگی در حل مشکلات و چالش‌های زندگیتان باشد. (روزنامه خراسان)

352


ادامه مطلب ...

مادر نابینایی که نوزادش را می‌بیند [+عکس]

خانم «کتی بتیز» از ۱۱ سالگی نابینا بوده‌است. اما او توانست در ۲۹ سالگی برای اولین بار نوزاده تازه متولد شده‌اش را با استفاده از یک عینک ویژه ببیند.

ویدئوی منتشر شده از لحظه دیدار این مادر و فرزند به سرعت در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. خانم بتیز در این ویدئو بعد از دیدن نوزادش می‌گوید: «آه خدای من. انگشتان کشیده‌اش را نگاه کنید. من فکر می‌کنم او خیلی شبیه ماست.»

.

.

خانم بتیز در فاصله ۲ ساعتی شهر تورنتو در کانادا زندگی می‌کند. او از یک بیماری به نام «دژنراسیون ماکولا» رنج می‌برد که باعث شده تا مرز نابینایی دید چشمانش افول کند. اما توانست به کمک یک عینک مخصوص نوزادش را ببیند تا مادر بودن را بیشتر احساس کند.

هزینه این عینک ۱۵۰۰۰ دلاری (حدود ۴۵ میلیون تومان) است که توسط بیمه پوشش داده نمی‌شود و خانم بتیز توانسته این عینک را از طریق کمک‌های مالی دیگران خریداری کند.

«تیلور وست» مدیر اطلاع رسانی شرکت این عینک که «eSight s» نام دارد گفت که این عینک ویژه هم اکنون در سازمان غذا و دارو ایالات متحده ثبت شده و در حال حاضر ۱۴۰ نابینا در شمال آمریکا از این عینک استفاده می‌کنند و از طریق آن می‌توانند ببینند.

خانم بتیز گفته می‌تواند از این به بعد راحت‌تر از قبل از نوزادش مراقبت کند.(مجله مهر)

1195


ادامه مطلب ...