مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

عکس آتلیه ای سعید مدرس و همسرش + مصاحبه

عکس آتلیه ای سعید مدرس و همسرش + مصاحبه

سعید مدرس saeed modarres در ۱ مرداد سال ۱۳۵۶ متولد شد. او در سن ۱۸ سالگی وارد دنیای موسیقی شد و در سال ۱۳۸۶ نخستین آلبوم خود را با نام «زندگی» ارائه کرد که شامل ۸ آهنگ است. آلبوم بعدی او با نام یک اتفاق خوب شامل ۹ آهنگ و با ترانه‌های مونا برزویی در سال ۱۳۸۸ توسط آونگ موزیک در خارج از ایران انتشار یافت که آهنگ دنیای وارونه از این آلبوم با موفقیت زیادی روبرو شد و به نوعی ترانه شناسه او شد. او یکسال پس از انتشار این آلبوم به ایران بازگشت. در اسفند ۱۳۹۲ او آلبوم ساحل چمخاله را که نخستین آلبوم رسمی او محسوب می‌شود ارائه کرد. این آلبوم که تهیه آن در حدود سه سال زمان برده‌است شامل ۱۱ قطعه است که آهنگ‌ها و تنظیم‌های آن را خودش بر عهده داشته‌است.

سعید مدرس پس از دریافت مجوزهای لازم، نخستین کنسرت خود را در ۲۲ خرداد ۱۳۹۳ در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران اجرا کرد.سیروان خسروی، شهرام شکوهی، بابک جهان‌بخش و نسرین مقانلو از جمله میهمانان ویژه این کنسرت بودند.

همسر سعید مدرس همسر خوانندگان بیوگرافی سعید مدرس اهنگ سعید مدرس saeed modarres

حتما ویدئوکلیپ‌های انیمیشنی‌اش را دیده‌اید و در اینترنت متوجه مجبوبیتش شده‌اید. محبوبیتی که امسال به اوج خود رسید و مجاز شدن «سعید مدرس» و فعالیت‌های رسمی‌اش در بازار توانست سر و صداهای زیادی ایجاد کند.

 «سعید مدرس» خواننده خلاق و خوش‌فکری است که بدون شک در سال گذشته، مهم‌ترین چهره جوان و به قولی «پدیده» بازار موسیقی کشور بود؛ پدیده‌ای که بیش از ۱۱سال سابقه کار داشت و نخستین آلبومش سال قبل به بازار آمد و این اواخر، استقبال از کنسرت‌هایش باعث شد نگاه خیلی‌ها به سمتش بچرخد.

 گفت‌وگوی ما یک مهمان ویژه داشت و  همسر سعید مدرس او را در این گفت و گوی جنجالی همراهی می کرد اما او ترجیح می داد سکوت کند و صراحت همسرش را تماشا کند.

همسر سعید مدرس همسر خوانندگان بیوگرافی سعید مدرس اهنگ سعید مدرس saeed modarres

اواخر سال گذشته بود که تو با آلبوم «ساحل چمخاله» توانستی به صورت رسمی وارد بازار موسیقی کشور شوی. باوجود حضور و فعالیت چند ساله‌ات در حوزه موسیقی کشور، بالاخره سال ۹۳ فعالیت‌های رسمی‌ات جدی‌تر شد و آرام‌آرام توانستی ورودی قوی را به بازار رسمی کشور تجربه کنی. درباره این یک سال صحبت کن؛ سالی که به هر حال برای تو سال مهمی بود.

من حدود ۹سال بود که به‌طور رسمی فعالیت‌های اولیه‌ام را در بازار موسیقی کشور آغاز کرده بودم و خوشبختانه از همان سال نخست، با ویدئوکلیپ‌هایی که برای آثارم می‌ساختم، توانسته بودم نظر برخی مخاطبان موسیقی آن دوره را به آثارم جلب کنم. بعد زمانی که تصمیم گرفتم در بازار مجاز فعالیت کنم، دیگر مجبور بودم که چند سالی سکوت کنم و پخش آثارم از ماهواره را هم قطع کردم و سه، چهار سالی در فعالیت‌هایم وقفه ایجاد شد. سعی کردم در این چند سال برای انتشار آلبوم رسمی‌ام بیشتر و بیشتر وقت و انرژی صرف کنم.

همسر سعید مدرس همسر خوانندگان بیوگرافی سعید مدرس اهنگ سعید مدرس saeed modarres

و در همین برهه به یک‌باره قطعه «دنیای وارونه» شنیده شد و تو خیلی زود نامت سر زبان‌ها افتاد.

بعد از اینکه «دنیای وارونه» هیت شد، یک سال بعد به ایران آمدم. البته قطعه دیگری هم در همان سال‌ها داشتم به نام «چیزی بلد نیستم بگم» (گریه نکن) که این اثر هم شنیده شد و همین باعث شد خودم خیلی دلگرم شوم اما این دلگرمی مصادف شد با دوران سکوتی که باید می‌گذراندم تا بتوانم آثار رسمی‌ام را در بازار موسیقی کشور به صورت رسمی منتشر کنم.

تا به حال درباره نوع ورودت به بازار موسیقی کشور حرف نزده‌ای. اصولا هم خیلی کم مصاحبه می‌کنی ولی تا به حال درباره این موضوع اصلا حرف نزده‌ای. می‌خواهم برای اولین بار این موضوع و این روند را توضیح دهی.

من در دانشگاه دوستی داشتم که گیتاریست بود و علاقه زیادی به خواندن داشت. او همسایه خانم «مونا برزویی» بود که البته آن موقع ایشان اسم شناخته‌شده‌ای در حوزه ترانه‌سرایی نبود. این دوست به من گفت یک‌سری ترانه از طریق خواهر خانم برزویی که شاگرد گیتار این دوستم بود به دستش رسیده و از من خواست روی آنها ملودی بسازم و کار کنیم.

 آرام‌آرام به صورت دلی آن کار را باوجود نداشتن تجربه قبلی انجام دادم. آن زمان آلبوم‌ها و آثاری که به صورت بندری یا «شش و هشت» تولید می‌شد خیلی مورد توجه قرار می‌گرفت ولی فضایی که من در آن آلبوم سراغش رفته بودم در آن دوره چندان نمی‌توانست باب میل باشد.

اینترنت هم به معنی امروز وجود نداشت چون ماجرا به ۱۱- ۱۰ سال پیش برمی‌گردد. تنها راه شنیده شدن اثر شرکت پخش‌های آلبوم‌ها و کاست‌ها بود که می‌توانستند اثری را منتشر کنند اما با توجه به اینکه فضای آلبوم کمی نسبت به آن سال‌ها فرق داشت، هیچ شرکتی حاضر نشد روی این آلبوم سرمایه‌گذاری و آن را وارد بازار کند. همین موضوع باعث شد آن اثر روی دست دوستم بماند و بعد از مدتی من تصمیم گرفتم خودم این آثار را که ساخته بودم، بخوانم و منتشر کنم.

چه سالی؟

فکر می‌کنم سال ۸۴ بود.

«دنیای وارونه» چه سالی منتشر شد؟

آن قطعه سال ۸۷ منتشر شد.

همسر سعید مدرس همسر خوانندگان بیوگرافی سعید مدرس اهنگ سعید مدرس saeed modarres

پس به هر حال همین ورود اتفاقی باعث شد تجربه‌های خوبی پیدا کنی و بتوانی آثارت را در سال‌های بعد بهتر و ریزبینانه‌تر منتشر کنی.

بله، به هر حال تاثیر داشت ولی نکته اصلی این بود که آن کار فقط به صورت دست به دست تبلیغ شد و توانست سر و صدا کند و هیچ تبلیغ خاصی نداشت.

شاید ویدئو‌دار بودن آثار تو باعث شده بود نوعی «کاراکتر تصویری» در جامعه آن زمان تولید شود و همین کاراکتر به نوعی به مهر و امضای تو تبدیل شود و بتوانی بر اساس این موضوع کمی نسبت به بقیه فرق‌هایی را در ذهن مخاطبانت داشته باشی.

اتفاقا ادامه داستان من به همین جا می‌رسد. در آن سال‌ها موضوع ویدئوکلیپ در ایران آرام‌آرام داشت جدی می‌شد و حتی چند شبکه هم مثل شبکه «مهاجر» توانسته بودند مجوز یکساله‌ای را از مراجع رسمی اخذ کنند و آرام‌آرام تب ویدئوکلیپ بالا گرفته بود. خواننده‌های آن دوره هم دیگر به ویدئوکلیپ ساختن برای آثارشان روی آورده بودند. من هم به واسطه همان موج سراغ چند شرکت و کارگردان مهم آن زمان که در بحث ویدئوکلیپ فعالیت داشتند رفتم و متاسفانه و شاید هم خوشبختانه، نتوانستم کارشان را بپسندم.

 بعد چون، از سال‌ها قبل من تجربه طراحی و نقاشی داشتم و بر اساس علائق خودم کلاس‌های نقاشی را دنبال می‌کردم، همان‌جا به خودم گفتم چقدر خوب می‌شد که می‌توانستم با نرم‌افزار‌های تدوین آشنا شوم و بتوانم در این حوزه امتحانی کنم. آن موقع دسترسی به دوربین‌های دیجیتال مثل الان نبود و هنوز دوربین‌های معمولی در بورس بودند.

 ما شروع کردیم به نوشتن سناریو برای کار «زندگی ادامه داره» و این کار را ساختم. خودم هم با دانش کمی که داشتم در حوزه تدوین، آن را تدوین کردم و به صورت امتحانی آن رادادم بیرون ولی به یکباره متوجه شدم که استقبال جالبی از آن به عمل آمده و شبکه‌ها هم به خوبی آن را حمایت کردند و کار دیده شد.

 بعد از این حجم استقبال رفتم سمت ساختن اثر بعدی و این تصمیم که المان‌های نقاشی و انیمیشن و طراحی را در آثارم گسترش بدهم، هدف اصلی من در کار شد.

این اتفاق باعث به وجود آمدن نوعی مهر و امضا برای آثار تو شد؟

چون ماجرا مورد استقبال قرار گرفته بود، به هر حال من هم سعی کردم آن را قوی‌تر کنم. همین خط را رفتم جلو و سعی کردم در آثار بعدی این موضوع را بیشتر پرورش دهم و خدا را شکر  این‌ روندتوانست برای من موفقیت‌های خوبی در پی داشته باشد.

اواخر سال قبل نخستین آلبوم رسمی‌ات را به بازار موسیقی فرستادی و آلبوم «ساحل چمخاله» باوجود اینکه آلبوم خوبی بود، نتوانست آن طوری که باید و شاید خودش را نشان دهد. چرا آن اتفاق برای این آلبوم خوب رخ داد؟ تو به هر حال آدم با تجربه‌ای در موسیقی بودی و کمی دور از انتظار بود که آلبومت تا این حد مورد کم لطفی قرار بگیرد.

این برمی‌گردد به اعتماد تهیه‌کننده من به شرکت «سیما شهر». این شرکت به نظر من و خیلی‌ها حتی شرایط اولیه پخش آثار فرهنگی را هم ندارد و خیلی خنده‌دار بود که خیلی از طرفداران من در آن زمان دنبال خریدن آلبومم بودند ولی نمی‌توانستند آن را پیدا کنند! این دیگر خیلی عجیب و خنده‌دار بود و متاسفانه اتفاقی بود که رخ داده بود.

اما من هنوز هم اعتقاد دارم که آن اتفاق کمی دور از ذهنت بود  چون با توجه به تجربه و رزومه‌ای که داشتی و از آنجایی که آن آلبوم هم کار قوی و قابل توجهی از آب در آمده بود، خیلی بیشتر از اینها انتظار می‌رفت مورد توجه و استقبال قرار بگیرد و حتی می‌توانست شخصیت کاری و هنری تو را از این رو به آن رو کند.

بله؛ این حرف خیلی‌هاست ولی به هر حال آن اتفاق افتاد. به قول معروف آن آلبوم «مایه»‌اش را داشت که اتفاقات بهتری برایش بیفتد و ریتم‌هایی داشت که همین الان هم نو است بااینکه یک سال از آن می‌گذرد. البته من این تجربه را روی آثارم داشته‌ام که اگر کارهایم در زمان انتشار چندان مورد توجه قرار نگیرید و شنیده نشوند، چند سال بعد این شانس را دارند که دوباره آن اتفاق‌های خوب برایشان بیفتد چون ویژگی‌های موسیقی‌ در آنهاست که به زمان محدودشان نمی‌کند. ولی اگر دقت بیشتری در آلبوم و انتشارش می‌شد، قطعا اتفاق‌های بهتری هم می‌افتاد.

همسر سعید مدرس همسر خوانندگان بیوگرافی سعید مدرس اهنگ سعید مدرس saeed modarres

برویم سراغ کنسرت‌هایت در سال ۹۳ که باوجود پخش نامناسب آلبومت، مورد توجه قرار گرفت و توانست به خوبی با استقبال دوستدارانت مواجه شود.

من با یک استراتژی وارد بحث‌های کنسرتم شدم. در ابتدا با یک سئانس در تهران داستان‌های کنسرتم را آغاز کردم و برای من هم تجربه جالبی بود. منتها کم کم استقبال باعث شد که دیگر برنامه‌ها را دو سئانس کنیم و خوشبختانه میزان همخوانی مردم با آثارم جوری بود که مشخص بود توانسته‌ام کاری که باید انجام بدهم را درست انجام داده‌ام. در این کنسرت آخر این حس را داشتم که «ساحل چمخاله» توانسته بین مردم جا باز کند و با پرفورمنس‌های «هک» که روی سن داشتیم توانستیم نظرات مثبت حاضران را جلب کنیم و خدا را شکر انرژی‌ها در اجرای آخر خیلی بالا بود و این موضوع برای خودم هم جالب بود.

حتما کلی هم از این اتفاق‌ها انرژی گرفته‌ای؟

صددرصد. تصمیم دارم چند کار تصویری هم داشته باشم و این ویدئوی«ساحل چمخاله» هم در فضای مجازی خوب دیده شد، به مرور اتفاقات خوب بهتری را هم تصمیم دارم داشته باشم.

آیا موفقیت‌های کنونی تو که در سال ۹۳ به شکوفایی رسید، انتهای آرزوهای تو بود یا فکرهای بزرگ‌تری داری؟

یک سری قطعات و تک‌آهنگ‌هایی دارم که با ادغام آثار تصویری جدید می‌خواهم در سال آینده به عنوان آلبوم بعدی‌ام وارد بازار کنم. قطعاتی جدید و آثار قوی‌تری که فکر می‌کنم مورد استقبال هم قرار خواهد گرفت.

همسر سعید مدرس همسر خوانندگان بیوگرافی سعید مدرس اهنگ سعید مدرس saeed modarres

می‌خواهم درباره مخاطب شناسی «سعید مدرس» حرف بزنی. خودت قشر اعظم مخاطبانت را چه کسانی می‌دانی؟

در این‌باره در دو حوزه باید نظر داد؛ من برای دیگران هم ویدئو ساخته‌ام و ویدئو‌های «هیت»‌ای را هم ساخته‌ام. مثل کار «یالا» با صدای «مهدی اسدی» و کاری که برای «زانیار» ساختم.

به‌خاطر همین و به‌واسطه این تجربه‌ها متوجه شده‌ام که چون به موسیقی کمتر به صورت سیستماتیک بها داده می‌شود، چشم‌مان مردم ما قوی‌تر و حرفه‌ای‌تر از گوش‌شان می‌تواند اتفاقات موسیقی را کشف کند؛ مثلا وقتی ویدئویی خوب و قوی را می‌سازی و به‌واسطه آن ویدئو موزیکی را هم ارائه می‌کنی، مردم خیلی بهتر تشخیص می‌دهند و این موضوع در این سال‌ها خیلی مهم شده است.

ولی در رابطه با موسیقی این تشخیص در عموم مردم کمتر است. من فکر می‌کنم زمان می‌برد که مردم ما با مقوله زیباشناسی در خود موسیقی آشنا شوند.

برای سال بعد و سال جدید بزرگ‌ترین ایده‌آلی که در ذهنت هست به من بگو. شاید اواخر سال بعد باز هم با هم حرف زدیم و در مورد این «ایده آل ذهنی تو» بحث کردیم.

همیشه رسیدن به آرزوها یک غم عجیب و غریبی را هم با خودش دارد. یک جور دلتنگی برای سال‌هایی که برای رسیدن به این موفقیت‌ها صرف شده‌اند. هدف من هرگز به دست آوردن موقعیت‌های مالی بهتر از طریق هنر نبوده. من رشته تحصیلی‌ام چیز دیگری بود و اگر یک دهم تلاشی را که برای موسیقی داشتم صرف رشته تحصیلی‌ام می‌کردم، موفقیت‌های اقتصادی و مادی زیادی را به دست می‌آوردم.

قصد انتقاد از بحث‌های کلان فرهنگی در کشور را ندارم ولی اعتقاد دارم در برهه‌ای عدم توجه استعدادهای نو و خلاق حوزه هنر باعث شد برخی از این چهره‌ها مثل خودم، سال‌های خوبی نداشته باشم. آرزوی من این است که فضا جوری باشدکه آدم‌هایی که حرف نو و تازه‌ای دارند، بتوانند حرف شان را بزنند و موسیقی هم در سال‌های آینده بتواند در جامعه به حق‌اش برسد.

درباره فضای جامعه موسیقی در سال ۹۳ هم حرف بزن. آیا آلبومی در سال ۹۳ بود که مد نظرت باشد و نظرت را به خودش جلب کند؟

من جسته و گریخته آلبوم‌ها را  شنیدم، البته بیشتر از خود آلبوم‌ها، بازتاب‌های انتشار هر اثر را رصد می‌کنم. اما اعتقاد دارم فضای شنیداری و سیستمی که مردم انتخاب می‌کنند برای ذائقه این روزهای حوزه موزیک، خیلی با سال‌های قبل فرق کرده است. بیشتر موسیقی در اینترنت جاری است و همه دنبال دانلود و شنیدن آثار در این فضا هستند.

آلبوم کارکرد کلکسیونی پیدا کرده است و درتیراژ‌های پایین فقط برای کسانی منتشر می‌شود که علاقه به جمع کردن و نگه داشتن آلبوم‌ها در اتاق‌شان را دارند. برای همین امسال زیاد اتفاق‌های عجیب و غریبی ندیدم.

مجله زندگی ایده آل

saeed modarres اهنگ سعید مدرس بیوگرافی سعید مدرس همسر خوانندگان همسر سعید مدرس


ادامه مطلب ...

زری خوشکام ، مادر لیلا حاتمی به سینما برگشت + عکس و مصاحبه

زری خوشکام ، مادر لیلا حاتمی به سینما برگشت + عکس و مصاحبه

زری خوشکام در سال ۱۳۲۶ در شهر اصفهان متولد شد. تحصیلات خود را در تهران و لندن گذراند و یک دوره کلاس چهار ساله باله سازمان ملی باله را نیز به اتمام رسانید. اشتیاق و علاقهٔ او نسبت به کارهای هنری نخست پای او را به هنر رقص باز کرد و در این راستا وی یک دوره آموزشی رقص باله را در سازمان ملی باله ایران گذرانید و پس از آن در سال ۱۳۵۰ و در حالیکه تنها ۲۴ سال داشت، جذب سینماگردید.

شروع فعالیت سینمایی وی با فیلم «کلبه‌ای آن سوی رودخانه» (به کارگردانی و فیلمبرداری احمد شیرازی) و تهیه کنندگی محمدعلی جعفری در فرودین فیلم بود. در این فیلم که در سال ۱۳۵۰ ساخته و اکران شد، زری نقش دختری به نام فرانک را ایفا می‌کرد که پس از جدایی از پسر محبوبش، بیژن، توسط یک رانندهٔ کامیون به نام «حسین گابی» به زندگی باز گردانده می‌شد.نقش مردهای مقابل او را در این فیلم ناصر ملک مطیعی و همایون بهادران ایفا می‌کردند.

شرکت وی در این فیلم و درخشش او که با صحنه‌های خاص موجود در این فیلم هم بی ارتباط نبود، توجه بسیاری از سینماگران ایرانی را به سمت او جلب نمود. در واقع استعداد قابل توجه او در بازیگری ، در کنار زیبایی خیره کننده و همینطور بی پرواییش در پذیرش نقش‌های برهنگی و … با توجه به شرایط آن روز سینمای ایران، انبوه پیشنهادها را برای بازی در فیلم های فارسی را به جانب او روان کرد و بدین ترتیب او در همان نخستین سالهای فعالیتش در سینمای ایران علاوه بر شرکت در تعداد زیادی فیلم، موفق شد که بازی در برابر اغلب ستارگان مرد و جوان اول‌های فیلم فارسی را تجربه کند. بدین ترتیب جدای از اولین تجربه اش در بازی در مقابل ناصر ملک مطیعی، بازی در کنار محمدعلی فردین و ایرج رستمی در فیلم مرد هزارلبخند(ساخته سیامک یاسمی ،۱۳۵۰)، بازی در برابر بهروز وثوقی و بهمن مفید در فیلم رشید (ساخته پرویز نوری ، ۱۳۵۰)، بازی در برابر سعید راد و محمدعلی جعفری در فیلم الکلی (ساخته محمدعلی جعفری ، ۱۳۵۰)، بازی در برابر ایرج قادری در فیلم توبه (ساخته اسمعیل پورسعید ، ۱۳۵۱) و بازی در کنار پرویز صیاد در فیلم خواستگار(ساخته علی حاتمی ، ۱۳۵۱)، نمونه‌هایی از فعالیتهای او به عنوان بازیگر دربرابر هنرپیشه‌های درجه یک سینمای ایران در آن روزگاراست. وی در این سالها همچنین در فیلمهای هنری و قابل توجهی نظیر آدمک (ساخته خسرو هریتاش ، ۱۳۵۰) و تپلی (ساخته رضا میرلوحی، ۱۳۵۱ که بر اساس رمان موش‌ها و آدم‌ها، نوشته جان اشتاینبک ساخته شد) نیز ظاهر گردید.

همسر لیلا حاتمی همسر زری خوشکام فیلم فارسی بیوگرافی لیلا حاتمی بیوگرافی زری خوشکام اینستاگرام لیلا حاتمی

با اینکه علی حاتمی در این مصاحبه اعلام کرده بود که :«پس از این زری فقط در فیلم‌های خودم شرکت خواهد کرد»، اما زری خوشکام در طول سال بعد از این مصاحبه علاوه بر شرکت در فیلم خواستگار ساختهٔ همسرش در برخی فیلمهای کارگردانهای دیگری نیز ظاهر شد.

با این وجود زری خوشکام پس از تولد نخستین و تنها فرزندشان لیلا در مهرماه ۵۱ عملاً از سینما کنار کشید و تا قبل از انقلاب تنها در یک نقش یعنی نقش خانم عزت الدوله در سریال سلطان صاحبقران (مجموعه تلویزیونی) به کارگردانی شوهرش ظاهر شد.

زری خوشکام، که پس از ازدواجش با علی حاتمی، اغلب در محافل سینمایی زهرا حاتمی خطاب شده، پس از سال‌ها دوری از پرده نقره‌ای این‌روزها با ایفای نقش حوای فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به‌ کارگردانی صفی یزدانیان، میهمان پرده‌های سینماست. این بازیگر شناخته‌شده سال‌های پیش از انقلاب، در ادامه، از اشتیاقش بابت حضور دوباره در سینما، همین‌طور از عشقش به علی حاتمی گفته که انقلابی در مسیر زندگی‌اش رقم زد و حاصلش تولد لیلا حاتمی شد که جنجال زیادی به خاطر روبوسی با یک نامحرم ایجاد کرد. خوشکام همچنین ماجرای بی‌مهری‌های مدیران سینمایی، در آخرین سال‌های عمر علی حاتمی را بازگو کرده که حاصلش را می‌خوانید:

 چه شد بالاخره بعد از این همه سال، دوباره به سینما برگشتید؟ تقریبا پس از آقای حاتمی هرگز در فیلمی حضور نداشتید. جز یک‌بار که در فیلم «سیمای زنی در دوردست» آقای مصفا نقشی کوتاه ایفا کردید.
حضور دوباره در سینما آرزوی من بود. اصلا نمی‌توانستم از سینما دور باشم. ٣٠ سال اصلا اجازه نداشتم جلو دوربین بیایم. مرا ممنوع‌الچهره کرده بودند. با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم (که چقدر هم پشیمانم در آن پروژه همکاری کردم)، پس‌از‌آن فیلم‌نامه‌ای که مطابق سلیقه‌ام باشد، پیشنهاد نمی‌شد. تا وقتی که آقای یزدانیان مشغول نگارش سناریوی «در دنیای تو ساعت چند است؟» بودند. او را منزل دخترم دیدم، از من خواستند فیلم‌نامه را بخوانم. فیلم‌نامه خوبی بود. بعد که فیلم‌نامه بازنویسی شد، بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشتر پسندیدم. آقای یزدانیان گفتند نقش خوبی در این سناریو هست، حوا که نقش یک مادر است. بازی می‌کنی؟ من هم به شوخی گفتم ببین من نقش مادر بازی نمی‌کنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی. یک روز از من برای تست گریم دعوت شد و به دفتر آقای مصفا رفتم. پس از گریم، از چهره پیشنهادی گریمور خوشم نیامد، قیافه‌ام تلخ شده بود. احساس کردم صفی یزدانیان هم خوشش نیامده. بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم‌برداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. می‌پرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آورده‌ایم و بد هم نیست… خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش می‌کنم شما برای ایفای این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواسته‌اید، حتما می‌آیم ولی هرکس دیگری بود، محال بود بپذیرم. (با خنده)
ماشین گرفتیم و رفتیم و همین که به رشت رسیدم و قرار بود صبح فردایش جلو دوربین باشم، چنان سرماخوردگی و تب‌و‌لرزی گرفتم که کارم به بیمارستان کشید. فیلم‌برداری دو روز تعطیل شد تا بعد از بهبودی شروع به‌کار کردیم. آقای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شخصیت حوا را کاملا برای من تشریح کرد، من هم تمام سعی‌ام را کردم تا آنچه می‌خواهم را به نحو احسن اجرا کنم. گویا خوشبختانه موفق بودم. این موفقیت را از برخورد تماشاگران با خودم احساس کردم.

همسر لیلا حاتمی همسر زری خوشکام فیلم فارسی بیوگرافی لیلا حاتمی بیوگرافی زری خوشکام اینستاگرام لیلا حاتمی

علی حاتمی ، لیلا حاتمی و زری خوشکام

تجربه هم‌بازی‌شدن با آقای مصفا در این فیلم برای شما چه طور بود؟
بسیار عالی. بسیار راحت. بسیار خوب. شانس بزرگ من این بود که با علی مصفا هم‌بازی شدم.
 

معیارهای شما برای پذیرفتن یک نقش چیست؟
فیلم‌نامه خوب، کارگردان کاربلد که بتوانم به او اعتماد کنم و دوستش داشته باشم و گروه خوب؛ چه از نظر اخلاقی و چه از نظر کاری و سایر بازیگرانی که حضور دارند.
 

پس از این به بعد شما را بیشتر در فیلم‌ها خواهیم دید؟ قرار است حضور شما بعد از این مستمر باشد؟
بله حتما، اگر فیلم‌نامه‌های خوبی پیشنهاد شود، با کمال میل در آنها بازی خواهم کرد.

 آقای یزدانیان جایی گفته بودند با عشقی که به «سوته‌دلان» علی حاتمی داشتند، این فیلم را کارگردانی کردند. شما این فیلم را تا چه اندازه به «سوته‌دلان» نزدیک می‌بینید؟
خیلی زیاد. شباهت‌های زیادی دارند. ایشان خیلی لطف دارند و برای علی حاتمی احترام بسیاری قائل هستند که واقعا از ایشان ممنونم. جنس عاشقانه جاری در فیلم آقای یزدانیان، خیلی به عشق مجید «سوته‌دلان» علی حاتمی شباهت دارد. واضح است که آقای یزدانیان عاشق «سوته‌دلان» بوده و این عشق سبب شده چنین فیلمی بسازد.

شما بعد از ازدواج با آقای حاتمی فقط در آثار ایشان به ایفای نقش پرداختید. دلیل اینکه فقط در فیلم‌های همسرتان حضور داشتید و در فیلم دیگران بازی نکردید، چه بود؟
من درواقع قبل از ازدواجم، فقط حدود یک‌سال در سینمای ایران کار کردم. سال ۵٠ که ازدواج کردم، انقلابی در خودم به‌وجود آوردم. شرط ازدواجمان این نبود که کار نکنم، اما هر دو ترجیح دادیم فقط در کارهای علی حضور داشته باشم. ما می‌خواستیم کانون گرم خانواده تشکیل دهیم. به‌خصوص که من سه ماه بعد از ازدواجم هم باردار شدم و دیگر نتوانستم تا مدتی کار کنم. همان زمان که ازدواج کردیم، ١۵ قرارداد ٢٠٠‌ هزار تومانی داشتم که آن زمان قراردادهای واقعا گرانی محسوب می‌شد. با ٢٠٠ تومان می‌شد یک آپارتمان ٢٠٠، ٣٠٠متری در منطقه‌های خوب تهران خرید. ولی با وجود این، همه را پس دادم و پیش‌قسط‌هایی که گرفته بودم را حتی برگرداندم و دیگر کار نکردم. یک‌جور تبادل‌نظر و همفکری و توافق بین من و همسرم بود که نتیجه‌اش این شد که پس از آن، فقط در فیلم‌های او بازی کنم.

از ممنوع‌الچهره‌شدنتان صحبت کردید. چطور در جریان این ممنوعیت قرار گرفتید؟ آیا به شما چیزی ابلاغ شد؟
متأسفانه مسئولان وقت ‌هیچ توجهی به سابقه کاری و شخصیت حرفه‌ای من نداشتند و براساس سلیقه تصمیم گرفتند. چند سال بعد از انقلاب، ما درحال ساخت دکور شهرک سینمایی ایتالیا بودیم و هزینه‌های بسیار کردیم. وقتی برگشتیم، آنجا را کلنگ زدیم و همین‌طورکه علی مشغول ساخت شهرک بود، کار «هزاردستان» را هم در کاخ گلستان پیش می‌برد. دو، سه سال کار کردیم. این وسط وقفه‌هایی هم بود. چون مدیران مدام تغییر می‌کردند و باز تا می‌آمدند و بر مسند می‌نشستند و تا پول بدهند برای پروژه، فیلم‌برداری چند ماه متوقف می‌شد. ما نیمی از کار را فیلم‌برداری کرده بودیم و من نقش مقابل آقای انتظامی را بازی می‌کردم. یک‌دفعه نامه‌ای به دست آقای حاتمی از شبکه رسید که از ممنوع‌بودن نمایش چهره من خبر می‌داد و در آن گفته شده بود دیگر من در ادامه پروژه همکاری نداشته باشم. آقای حاتمی هم جواب داد که نه؛ چون این خانم نسبتی با من دارد، ولی کار از نیمه گذشته و من دیگر نمی‌توانم بازیگر دیگری جای ایشان بگذارم. من تا آخر کار حضور داشتم و یک ریال دستمزد که به من داده نشد هیچ، یک کامیون آجر به ارزش ۵٠ ‌هزار تومان آن زمان، که از زمان ساخت خانه‌مان باقی‌مانده بود را هم برای ساخت شهرک فرستادم و اهالی سازمان هزینه‌ای در قبال آن ندادند. بعد هم تمام بخش‌هایی که من حضور داشتم را قیچی کردند و از سریال بیرون گذاشتند (با خنده). یک‌جورهایی قصه اصلا از بین رفت. طفلک علی اصلا نمی‌دانست چطور سروته قصه را به‌هم وصل کند.

پس روزگار سختی بر علی حاتمی گذشت… .
بله، روزگاری خیلی سخت. چه زحمتی برای ساخت شهرک و این سریال کشید و بعد هم این‌طور با او و اثرش برخورد کردند و حتی حاضر نشدند نام این شهرک را «شهرک سینمایی علی حاتمی» بگذارند! او همیشه می‌گفت من به‌قدری مشغول کار بودم که بزرگ‌شدن و رشد دخترم را ندیدم؛ ١٠سال، ١٢سال بچه‌ام را ندیدم. او به‌خاطر ساخت شهرک از سر صبح سر کار بود و از بیل‌زدن و سنگ‌فرش‌کردن تا مدیریت کلی را برعهده داشت و آخر هم دستمزد کارش تکه‌تکه‌شدن «هزاردستان» بود. سازمان دستمزد مرا که نداد هیچ، دستمزدهای علی حاتمی را هم برای کارگردانی «هزاردستان» درست نداد. آن زمان آقای هاشمی که مدیرعامل بود، به حسابداری نامه نوشت که دستمزد علی حاتمی را پرداخت کنند. حسابداری برای پرداخت، باج می‌خواست و علی هم اهل باج‌دادن و باج‌گرفتن نبود. دائم به او می‌گفتم برو حقمان را بگیر ولی او بابت این طرز برخورد، به‌طورکامل از پیگیری حقوقش صرف‌نظر کرد.

برای ساخت شهرک سینمایی هم به علی حاتمی دستمزدی داده نشد؟
خیلی کم. اندک دستمزدی در حد بخورونمیر. نه‌تنها عهده‌دار اصلی ساخت شهرک، علی حاتمی بود، بلکه حتی خودش آجر روی آجر می‌گذاشت و بیل می‌زد تا این شهرک ساخته شد.

پس این رفتارها، گله‌مندی شما و علی حاتمی را حتما به‌همراه داشته… .
بله، از صداوسیما بسیار گله‌مندم. خیلی زیاد. حتی بعضی‌ وقت‌ها از دست مسئولانش گریه کردم. این همه زحمتی که علی از سال‌های دور، برای صداوسیما کشید را نادیده گرفتند. از زمان آقای قطبی، با ساخت «داستان‌های مثنوی» و بعد «سلطان صاحبقران» و بعد «جاده ابریشم» که شد «هزاردستان»، همه نادیده گرفته شد… و مسئولان همیشه ناسپاسی کردند. هر کدام که عوض می‌شدند، کار ما مدتی تعطیل می‌شد. ‌هزارجور بازی درآوردند. یک روز می‌گفتند سر بازیگران کلاه‌گیس بگذارید، یک روز می‌گفتند بردارید، یک روز می‌گفتند ممنوع است و هر روز یک داستان تازه می‌ساختند.

پس علی حاتمی خیلی اذیت شد… .
بله…، درواقع او را دق دادند. ارشاد که تقریبا بعد از فیلم «دلشدگان» محترمانه کارکردن او را ممنوع کرد. دو سال تمام، علی به ارشاد فیلم‌نامه می‌فرستاد و تصور کنید فیلم‌نامه‌های علی حاتمی را رد می‌کردند! فقط به این دلیل که چرا در فیلم علی حاتمی تمبک هست. خب، حضرت امام موسیقی را آزاد کرده بودند و علی هم به این فکر افتاد که برای موسیقی سنتی ایرانی کاری کند. چقدر هم برای این موضوع سرمایه‌گذاری کرد. بگذریم… برگردیم به همان بی‌مهری‌های صداوسیما. این سازمان یک ریال از طلب‌های علی حاتمی را پرداخت نکرد.
 همسر لیلا حاتمی همسر زری خوشکام فیلم فارسی بیوگرافی لیلا حاتمی بیوگرافی زری خوشکام اینستاگرام لیلا حاتمی

چه سالی؟
تقریبا ۶٣ و ۶۴. پول نمی‌دادند و می‌گفتند بودجه نداریم. یک ریال به من هم دستمزد ندادند جز اینکه هزینه ۵٠ تومان کامیون آجرم را هم پرداخت نکردند. دائم می‌گفتند پول نداریم و مدام جلسه می‌گذاشتند پشت جلسه و هیچ نتیجه‌ای هم حاصل نمی‌شد. طوری رفتار می‌کردند که به همسرم برخورده بود و برای خیلی از جلسات مرا می‌فرستاد. بالاخره قرار شد دو فیلم سینمایی از کل این مجموعه به علی حاتمی بدهند که جبران زحمات و ضرروزیان‌های او شود که آقای محمدمهدی دادگو لابی کرد و این فیلم‌ها را هم گرفت. نوارهای موسیقی‌مان را هم بردند و پس نیاوردند که هیچ، یک سی‌دی هم از این دو فیلم به ما ندادند. خیلی از آقای دادگو دلخورم. زمانی که آقای ضرغامی مسئول صداوسیما شدند خوشحال شدم. چون یکی، دوبار ایشان در دوره بیماری همسرم محبت کرده بود و به عیادت او آمد، گفتم حالا که مدیر شده، پس حتما روی ما را زمین نمی‌اندازد. از دفتر ایشان درخواست وقت ملاقات کردم، حتی یک زنگ نزد بگوید اصلا شما این وقت را برای چه می‌خواهی؟! ما را بی‌جواب گذاشت. هر بار زنگ می‌زدم و خودم را معرفی می‌کردم و می‌گفتم من همسر علی حاتمی‌ام و هیچ جوابی نمی‌گرفتم. آن سال‌ها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینه‌ای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بی‌هیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند.
واکنش علی حاتمی چه بود؟
هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ببینند خانواده علی حاتمی در چه حال است. اما هیچ‌کس تماسی هم نگرفت و واقعا از این بابت دلم گرفت.

چطور متوجه شدید دوره ممنوع‌بودن نمایش چهره شما تمام شده؟
در پروژه «تختی» آقای شایسته به من پیشنهاد کردند نقش همسر علی حاتمی را خودم بازی کنم. من هم پذیرفتم چون بیشتر فیلم‌برداری هم در خانه من بود. بعدا بازی کردم و در تیتراژ هم آمد: با حضور افتخاری زهرا حاتمی. مشکلی هم ایجاد نشد، این طور متوجه شدیم که گویا دیگر ممنوعیتی در کار نیست.

برگردیم به قبل‌تر. اصلا چطور با آقای حاتمی آشنا شدید؟
سر صحنه فیلم «مترسک» با علی حاتمی آشنا شدم و به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و از طرف ایشان پیشنهاد ازدواج گرفتم و جواب مثبت دادم. آن زمان من و آقای فردین و آقای رشیدی و چند بازیگر دیگر، در آن فیلم به ‌کارگردانی آقای حاتمی بازی می‌کردیم. ششم آبان ۵٠ ازدواج کردیم و یک‌سال بعد نهم مهر ۵١ لیلا به‌دنیا آمد.

در زندگی مشترک شما با علی حاتمی، چه اتفاقی افتاد که یکی از بهترین بازیگران زن امروز سینمای ایران، از خانه شما بیرون آمد؟ در منزل شما چه بستری برای رشد لیلا حاتمی فراهم شده بود؟
به قول یکی از منتقدان، خانه ما دانشگاه هنر بود، احتیاجی نبود لیلا سینما بخواند. رشته لیلا مکانیک بود. ولی در خانه ما دائم یا فیلمی در حال تولید بود، یا علی حاتمی مشغول طراحی صحنه و لباس یا تدوین بود. در خانه ما دائم تبادل نظر بین اهالی سینما جریان داشت. هر کاری که علی می‌ساخت، طی مدت فیلم‌برداری، بازیگرانش در خانه ما زندگی می‌کردند. لیلا در چنین محیطی رشد کرد. البته که خودش هم علاقه‌مند بود. یادم هست دو، سه ساله بود که ژیلا سهرابی (خواهرزاده علی حاتمی)، سریال «طلاق» را بازی می‌کرد. یک شب ما در تراس خانه نشسته بودیم و شام می‌خوردیم و لیلا هم کنار ما نشسته بود و بازی می‌کرد. ژیلا زنگ زد که ما در فیلم یک بچه می‌خواهیم، لطفا لیلا را بفرستید. اول من و پدرش گفتیم نه، بعد دیدیم وروجک دو، سه‌ساله خودش می‌گوید می‌خواهم بروم و بازی کنم. علی هم همیشه از لیلا در فیلم‌ها استفاده می‌کرد.

پس هدف‌گذاری شما از ابتدای کودکی ایشان، این نبود که بازیگر شوند؟
نه اصلا، شرایطش مهیا شد. شرایط خانه و خانواده ما طوری بود که لیلا هم علاقه‌مند شد.

در بین نقش‌هایی که خانم حاتمی بازی کردند، کدام‌یک برای شما ویژه‌ترند؟
من همه کارهایش را دوست دارم، مثلا فیلم «لیلا»یش را خیلی دوست دارم. خب، اولین کارش هم بود و خیلی برایم جالب بود.

تابه‌حال شده لحظه‌ای که دارید فیلمی با بازی ایشان روی پرده سینما می‌بینید، فراموش کنید او دختر شماست؟
نه، هرگز فراموش نکرده‌ام. همیشه ذهنیتم این است که ببینم دخترم چه‌کار می‌کند.

در بین آثار آقای حاتمی کدام اثر برای شما ویژه‌تر است؟
اکثر فیلم‌هایش را به‌شدت دوست دارم اما شاید «حاجی واشنگتن»، «سوته‌دلان»، «مادر» و «کمال‌الملک» برایم رنگ‌وبویی دیگر دارند.

 با توجه به اینکه فضای سینمای پیش از انقلاب را هم تجربه کرده‌اید و سال‌هاست با توجه به موقعیت خانوادگی‌تان، در جریان جزئیات اتفاقات جاری بوده‌اید، وضعیت امروز سینمای ایران را چطور می‌بینید؟
من نه آن زمان، زیاد در جریان اتفاقات سینما بودم و نه حالا. آن زمان همیشه در جریان سینمای علی حاتمی بودم و نه وضعیت کلی سینما. ولی کلا اگر وضع سینمای ایران را بخواهم ارزیابی کنم، باید بگویم اگر محدودیت‌های موجود را نادیده بگیریم، وضعیت کیفی فیلم‌ها خیلی بهتر از گذشته است.

چه چشم‌اندازی برای سینمای ایران می‌بینید؟
با این همه جوان مستعد و با‌انگیزه‌ای که وارد این حرفه شده‌اند، مسلما روزهای خوبی در راه است. چون ما ایرانی‌ها اهل پس‌رفت نیستیم، پس حتما وضعیت‌ رو به پیشرفت است. اتفاقات بین‌المللی بسیار خوبی که برای سینمای ایران در این سال‌ها مثلا برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» افتاده، خب، امیدوارکننده است. فیلم‌های«چارشنبه سوری» آقای فرهادی یا «درباره الی»شان واقعا شاهکار و امیدوارکننده بودند.

جای علی حاتمی واقعا در سینمای امروز ایران خالی است… .
بله، خیلی‌خیلی. به‌خصوص وقتی فیلم آقای فرهادی رفت اسکار و لیلا هم دعوت شد آنها، نمی‌دانید چه حالی شدم و چقدر جای خالی علی را احساس کردم. چون آرزوی علی حاتمی این بود که سینمای ایران، به اسکار راه پیدا کند و همیشه می‌گفت فیلم ایرانی باید خصوصیات فرهنگی ما را داشته باشد و کپی از روی فیلم‌های خارجی هم نباشد. اگرچه خودش آن زمان نبود تا موفقیت سینمای ایران را ببیند، ولی خوشبختانه دخترش آنجا حضور داشت.

اینستاگرام لیلا حاتمی بیوگرافی زری خوشکام بیوگرافی لیلا حاتمی فیلم فارسی همسر زری خوشکام همسر لیلا حاتمی


ادامه مطلب ...

بازخوانی یک مصاحبه تلخ با هادی نوروزی

بازخوانی یک مصاحبه تلخ با هادی نوروزی

مرحوم هادی نوروزی کاپیتان پرسپولیس در طول دوره حضورش در این تیم، چند بار با اعتراض های هواداران مواجه شد.

اوج این اعتراض ها سال گذشته بود که تعدادی از هواداران به او اعتراض کردند. اتفاقا امید عالیشاه بازیکن ملی پوش پرسپولیسی ها هم در نوشته صفحه اینستاگرام خود به این موضوع اشاره کرده است. او نوشته: «در حیرتم از مرام این مردم پست، این طایفه زنده کش مرده پرست. تا هست به ذلت بکشندش به جفا ،،،، چون مرد به حسرت ببرندش سر دست! اینو واسه اون دسته هوادارنماهایی نوشتم که آنقدر به هادی عزیز فشار اوردن که این اتفاق باورنکردنی بیفته، فقط از خدا عاجزانه می خواهم به خانوادش صبر بده ، تسلیت.»
همسر هادی نوروزی علت فوت هادی نوروزی بیوگرافی هادی نوروزی

به بهانه همین موضوع، یکی از گفت و گو های قدیمی هادی نوروزی که مربوط به ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۳ است را مجددا منتشر می کنیم. در این مصاحبه نوروزی گفته: خودم آخر فصل از پرسپولیس می‌روم، کاش من هم بلد بودم به سکوها خط بدهم.» هادی از تعداد معدودی هوادار نما گلایه داشت؛ همان هایی که وقتی سکوها از هواداران خالی می شود، فرصت جولان دادن و باج خواهی پیدا می کنند.

***

ماجرای توهین چند هوادار پرسپولیس به هادی نوروزی در روز بازی با نفت تهران و در روزی که او کاپیتان تیم بود، این بازیکن را حسابی شاکی کرده بود. این گفت و گو را بخوانید تا بدانید بودن تان به عنوان هوادار در کنار تیم، چقدر اثربخش است و چه مجالی را از فرصت طلبان سودجو می گیرد.

هادی! فکر می‌کردی این بازی را از دست بدهید؟

شما بگویید یک درصد! به خدا اصلاً به این مسائل فکر نمی‌کردیم. ما رفته بودیم سه امتیاز را بگیریم ولی متأسفانه گل‌هایی خوردیم که… باور نمی‌کنید بابت این باخت تا صبح خوابم نبرد. خیلی گل‌های بدی می‌خوریم.

دلیل این اتفاقات چیست؟

نمی‌دانم، واقعاً نمی‌دانم چرا این‌طور می‌شود. کاش یک نفر بود که به ما می‌گفت قضیه چیست. نیلسون و سوشا واقعاً گلرهای خوبی هستند و نمی‌توانیم از شرایط فنی آنها ایراد بگیریم، مسائل روحی و روانی هم منتفی است چون هم دربی را بردیم هم در جام‌حذفی صعود کردیم.

این‌طور مواقع می‌گویند غافلگیر شدیم!

غافلگیری یک‌بار، دو بار، نه در هر بازی. شما بازی‌های ما را آنالیز کنید، یک‌بار نشد گل اول را بزنیم و بازی را ببریم. همیشه گل که زدیم، یک گل بد دریافت کردیم. اینکه فوتبال نیست. البته انصافاً نفت تیم خوبی بود و در زمین چمن افتضاح تختی خیلی خوب بازی می‌کرد اما به عقیده من، پرسپولیس به لحاظ فنی بهتر بود. همین تیم نفت چون جوان است، همه تیم‌ها را به دنبال خودش می‌دواند ولی ببینید ما چه بلایی بر سرشان آورده بودیم که آنها دنبال پرسپولیس می‌دویدند.

چه کسی مقصر این اتفاقات است؟

یک نفر و دو نفر مقصر نیست. ما گل‌های خنده‌دار دریافت می‌کنیم، اصلاً آدم وسط زمین آتش می‌گیرد. من نمی‌توانم به صورت انفرادی، یک نفر را مقصر بدانم، همه‌مان تقصیر داشتیم. به خدا قسم این باخت به اندازه شکست خوردن در دربی به روحیه ما لطمه زد، دقیقه ۲+۹۰ روی آن توپ ساده کدام تیم گل می‌خورد؟! اگر این قدر ساده گل نمی‌خوردیم، حالا با اختلاف زیاد صدرجدول بودیم.

برخی می‌گفتند از روی سکوها، تعدادی از هواداران پرسپولیس به تو توهین کرده‌اند. این موضوع صحت دارد؟

به خدا قسم چیزی نشنیدم. به من توهین کردند؟ علیه من شعار دادند؟ چرا؟ من دیگر باید چه کار کنم که نکردم؟ مگر پاس گل مرا ندیدند؟ من نمی‌فهمم این مسائل از کجا آب می‌خورد، نمی‌دانم موضوع چیست.

ما حتی این را نوشتیم که عده‌ای علیه تو شعار داده‌اند.

آنها چه می‌خواهند؟ مربیان از من رضایت دارند، آمارم هم مشخص است اما به آن تعداد هوادار شاکی بگویید اگر با من مشکل دارند، مطمئن باشند به زودی از پرسپولیس جدا خواهم شد.

جدی؟ چطور؟

من به این فکر می‌کنم که ‌ای کاش من هم خط دادن به سکوها را بلد بودم. کاش مهره مار داشتم. این همه برای پرسپولیس زحمت‌ کشیدم، آخرش هم می‌گویید چند نفر علیه من شعار داده‌اند. چه کار کنم؟ بهتر نیست از این تیم جدا شوم؟ شاید قیافه و مدل بازی من برای برخی هواداران تکراری شده باشد. بیایید پای مرا ببینید، انگار تاکتیک نفتی‌ها این بود که با استوک‌های‌شان روی پای من یادگاری بنویسند! با این حال، می‌گویند هادی بد بوده یا علیه من شعار می‌دهند.

به نظر می‌رسد کمی احساساتی شده‌ای!

من هنوز گیج هستم. ۴ روز یک‌بار برای‌مان بازی گذاشته‌اند و من در تمام بازی‌ها به میدان رفته‌ام. این‌ها را کسی نمی‌بیند ولی یک عده علیه من شعار می‌دهند. این را باور داشته باشید که سال آخر حضور هادی نوروزی در پرسپولیس است. اگر حمید درخشان بگوید، همین امروز از پرسپولیس جدا می‌شوم تا خیال آن هواداران راحت شود. خسته شده‌ام از این همه بی‌مهری.

بیوگرافی هادی نوروزی علت فوت هادی نوروزی همسر هادی نوروزی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی محمودرضا قدیریان مجری “خانه شما” + عکس و مصاحبه

بیوگرافی محمودرضا قدیریان مجری “خانه شما” + عکس و مصاحبه

مجری برنامه خانه شما از شبکه شما ، محمودرضا قدیریان متولد ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ در تهران است. از سال ۱۳۸۲ وارد رادیو شده و به عنوان گوینده، مجری ـ بازیگر و کارگردان نمایش‌های رادیویی فعالیت کرده است. از سن ۲۳ سالگی پا به رادیو گذاشت و حالا مدتی است که تجربه کارهای تصویری را هم به پرونده‌اش اضافه کرده و چند ماهی است که با سریال «به کجا چنین شتابان» و نقش مرتضی مهمان خانه‌های شماست. او ورودش به رادیو را یک اتفاق نمی‌داند، بلکه به پیشنهاد استادش حمید منوچهری به این عرصه وارد شد و امروز حتی اگر در تلویزیون هم حضور دارد، باز رادیو را عشق اول کار هنری‌اش می‌داند و می‌گوید این تجربه رادیویی را راحت از دست نمی‌دهد.

پسر خوش‌صدای نمایش‌های رادیویی با یک دهه سابقه‌ای که در تلویزیون دارد این بار با برنامه‌ای شبانه سر زبان‌ها افتاده که اجرایش در کنار سبک نو برنامه او در واپسین ساعت‌های شب خیلی‌ها را برای دیدن ساعت ۲۵ بیدار نگه می‌دارد. محمودرضا قدیریان که چهره او را پیش ازاین در سریال‌های تلویزیونی هم دیده بودید این بار با تجربه‌ای متفاوت وارد تلویزیون شده است.پای صحبت‌هایش می‌نشینیم تا ماجرای خلق ساعت ۲۵ را خودش برای‌مان بگوید.

همسر محمودرضا قدیریان مجری شبکه شما مادر محمودرضا قدیریان بیوگرافی محمودرضا قدیریان mahmoodreza ghadirian

mahmoodrezaghadirian

به فضای تازه‌تری نیاز داشتم

من پیش از هرچیز، گوینده و بازیگر رادیو هستم و به غیر از فعالیتم در رادیو، در چند فیلم و سریال بازی کرده‌ام. اما در زمینه اجرای تلویزیونی به دلیل اینکه تهیه‌کننده و کارگردان سینما و تلویزیون زیاد دوست ندارند با مجری‌ها کار کنند به همین دلیل این حرفه را دنبال نکردم. اما در رادیو مسئله فرق می‌کند. فعالیت من در رادیو بازیگری است و تقریبا تمام اجراهایی که در رادیو هم داشتم به سبک بازیگری بوده است.

بعد از ۱۱-۱۰ سالی که در رادیو فعالیت داشتم احساس کردم به فضاهای جدیدی نیاز دارم البته با تاکید به این نکته که در رادیو هم با فکرهای جوان و آدم‌های خوشفکری کار می‌کردم اما با این حال تصمیم به اجرا در تلویزیون گرفتم و به‌‌رغم  پیشنهادهای مختلف که برای اجراهای متفاوت داشتم، دنبال برنامه‌ای پرانرژی و در  عین‌حال دلنشین بودم که کارم را با آن شروع کنم و درنهایت این اتفاق هم افتاد.

مثل ساعت ۲۵ نداشتیم

ساعت ۲۵ انتخاب من شد، چون این برنامه‌ای زنده شبانه با محوریت موسیقی با نگاهی تازه و تمی دوست‌داشتنی بود. اگرچه دوست داشتم بنا به حیطه کار خودم با بازیگران و عوامل سینما و تلویزیون برنامه‌ای با همین محوریت داشته باشم اما چون موسیقی هم مثل بازیگری هنری است که محبوبیت ویژه‌ای دارد این تجربه هم برایم جالب بود.ما به آن صورت در تلویزیون برنامه‌ای در باب موسیقی نداریم به غیر از ۲، ۳ برنامه‌ای که در سال‌های مختلف تولید شد اما هدف اصلی آنها باز هم موسیقی نبود. فقدان چنین برنامه‌ای در تلویزیون کاملا احساس می‌شد بنابراین با ایده تهیه‌کننده و عوامل تولید این برنامه راه افتاد که شکر خدا از بازخوردها اینطور به نظر می‌رسد که بسیار موردتوجه قرار گرفته است.

موسیقی هنری است که مستقیما با روح و روان مردم سر و کار دارد و مردم آن را دوست دارند به خصوص اگر به سبک‌‌های مختلف باشد نه فقط سنتی و محلی و این بار پاپ را هم به مردم عرضه کنیم آن هم با شکل و شمایل حقیقی چاپ.

جای خودمان را باز کردیم

از طریق پیامک‌هایی که برای برنامه ارسال می‌شود یا نظراتی که روی سایت شبکه گذاشته می‌شود محسن چاووشی، محسن یگانه، رضا صادقی و بهنام صفوی بیشترین درخواست‌ها را از طرف مردم داشتند و طرفداران آنها تا این جای کار بیشتر بوده‌اند. این اتفاق برای بقیه خواننده‌ها هم افتاده چون ما هر شب آمار زیادی از درخواست‌ها از خوانندگان مختلف داریم مثلا سیروان خسروی و بقیه که همیشه تماس‌های زیادی برای پخش کارهای‌شان داشتیم. خب، برنامه مختص موسیقی است و پر از خوانندگان بااستعداد و پرطرفدار و قطعا هرکسی طرفداران بی‌شمار خودش را دارد. بازتاب برنامه از طرف خواننده‌ها و هنرمندان بسیار خوب بوده چه از طریق پیامک‌هایی که به خود من هرازگاهی می‌زنند و چه از گوشه و کنار که شنیده می‌شود، متوجه این قضیه شده‌ایم خود هنرمندان هم راضی هستند.

کارهایی که هیچ جا پخش نمی شوند

برای کار هر خواننده و ترانه آن برای پخش باید قطعا مجوز گرفته شود که خدا رو شکر مسئولان همکاری‌های لازم را در ساده کردن راه برای این برنامه انجام داده‌اند. خیلی از کارها هستند که تیتراژ پرطرفدار سریال‌‌های محبوبند و بعضی دیگر که از طریق سی‌دی مجوز وزارت ارشاد منتشر شده‌اند اما هیچ‌وقت فرصت پخش تلویزیون پیدا نکرده‌اند. در این برنامه ما تمام تلاش‌مان این است که آهنگ‌های تازه و پرطرفداری که مردم دوست دارند را از طریق خودمان یعنی ساعت ۲۵ برای همه پخش کنیم.

به زودی سایت اختصاصی ساعت ۲۵ راه‌اندازی خواهد شد اما تا آن روز فعلا صفحه‌ای مختص ساعت ۲۵ در باشگاه مخاطبان شبکه ۵ برای برنامه وجود دارد. هر شب حدود ۸-۷ ترانه‌ای که پخش می‌‌شود در برنامه بعد برای انتخاب بهترین و محبوب‌ترین آنها نظرسنجی ۲۴ ساعته‌ای ترتیب داده بودیم که از آن طریق با به دست آوردن سلایق مخاطبان، کارهای متفاوت‌تر و بیشتری از خواننده مورد نظر با طرفدار بیشتر پخش کنیم.

همسر محمودرضا قدیریان مجری شبکه شما مادر محمودرضا قدیریان بیوگرافی محمودرضا قدیریان mahmoodreza ghadirian

خودم موسیقی سنتی را ترجیح می‌دهم

قطعا من هم مثل بقیه مردم موسیقی را دوست دارم با تاکید این موضوع که من موسیقی سنتی را بیشتر دوست دارم ولی خواننده‌های پاپ ما این روزها آنقدر خوب عمل می‌کنند که من و مردم را به سمت شنیدن کارها و رفتن به کنسرت‌های‌شان سوق می‌دهند. من موسیقی را دوست دارم و خوشحالم که چنین برنامه‌ای به من پیشنهاد شد.

به اقتضای کار و برنامه‌هایی که داشتیم هرازگاهی با دعوت از خوانندگان آشنایی دورادوری با آنها داشتم اما اینکه کارها و عوامل آنها برای اطلاع بیشتر زیر ذره‌بین داشته باشم تا به حال اینطور نبوده است. من تجربه موسیقیایی نداشته ام و فقط شنونده موسیقی هستم، بنابراین به اقتضای برنامه مجبورم جزئیات بیشتری از موسیقی بدانم و حتی خود من هم مشغول آزمون و خطا هستم، یعنی من و مردم با هم به بهانه ساعت ۲۵ خواسته‌ها و سبک‌ متفاوت اجراهایی که آنها می‌پسندند را می‌گیریم و بعد از جمع کردن نظرات با هم به نتیجه می‌رسیم و پیش می‌‌رویم.

ساعت ۲۵ خود من را با خیلی از ترانه‌سراها و آهنگسازان مستعد وخوب موسیقی آشنا کرد و بیش از همه متوجه این موضوع شدم که تنها خواننده نیست که یک کار خوب را ارائه می‌کند بلکه تیمی موثر و قوی پشت سر کارش قرار  دارد.

مثل کار خودمان در اجرای تلویزیون که تقریبا ۱۵-۱۰ نفر در پشت دوربین زحمت تولید کار را می‌کشند ولی مجری برنامه به عنوان پیشانی کار دیده می‌شود و اگر یک برنامه دیده می‌شود به این معنی است که تمام عوامل کارشان را درست انجام داده‌اند.

با دوربین سراغ منزل‌هایشان می‌رویم

فکرهای بزرگی برای این برنامه است ولی هدف ما این است که مردم اول باید کار را بطلبند و بعد آرام‌آرام به سمت تزریق ایده‌های خوب برنامه پیش بروند. چون قبل از هر چیز باید میل مخاطب بکشد تا  فکرهای ما عملی شوند. هر شب تقریبا یک خواننده روی خط برنامه می‌آید و گپ کوتاهی با او در رابطه با خودش و کارهایش داریم. همچنین دوربین ساعت ۲۵ به‌زودی به منزل و محل کار ضبط کنسرت‌های هنرمندان خواهد رفت تا مردم با فضایی خارج از فضای آهنگ‌های آنها با خودشان آشنا شوند.صداقت در کلام تحت هر شرایطی در اجرای برنامه از مواردی است که همیشه برایم حائز اهمیت بوده است و بعد از این موضوع همیشه سعی کردم در عوض انرژی‌هایی که از بازخوردهای مردم می‌گیرم به آنها آرامش هدیه کنم. در اجراهای شبانه بنا بر این بوده که لحن قصه‌گویی در کارمان داشته باشیم، لحنی که آن را از برنامه‌های شبانه‌مان در رادیو به ارث بردیم البته شبانه‌ای که کسل‌کننده نباشد.


محمدرضا قدیریان با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت :

همسر محمودرضا قدیریان مجری شبکه شما مادر محمودرضا قدیریان بیوگرافی محمودرضا قدیریان mahmoodreza ghadirian

عزیزترین مهربون ترین با وفاترین عشق دنیای من خیلی حالش بده.
صبح بازم حالش بد شد.
و الان دعا میخوام دعای خیّر ،دعای ارامش .ایرادها هم نگیریم که هیچ حالم خوش نیست.

 

mahmoodreza ghadirian بیوگرافی محمودرضا قدیریان مادر محمودرضا قدیریان مجری شبکه شما همسر محمودرضا قدیریان


ادامه مطلب ...

مصاحبه با زهرا رکوعی مجری اخبار + عکس همسرش علیرضا نادری

مصاحبه با زهرا رکوعی مجری اخبار + عکس همسرش علیرضا نادری

معمولا شب‌ها او را در شبکه ۳ سیما، با شور و انرژی خاصی در بخش اخبار شبانگاهی ساعت ۲۲ می‌بینیم.

 معتقد است در سالیان اخیر سازمان صدا و سیما اعتماد بیشتری نسبت به سالیان گذشته به خانم‌ها پیدا کرده است و از استعدادها و توانایی‌ بانوان ایرانی در بخش‌های خبری به خوبی استفاده می‌کند.زهرا رکوعی نیز تاکنون موفق به کسب مقام‌های درخشانی در حوزه‌های خبری شده است و با اینکه هنوز بسیار جوان است، اما تجربیات گرانبهایی را در طول این سال‌ها در زمینه خبر کسب کرده است.

همسر مجری معروف همسر مجری زن همسر زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری بیوگرافی زهرا رکوعی
چه شد که جذب گویندگی خبر شدید؟
در سال ۷۸ زمانی که ۱۷ سال داشتم، اطلاعیه‌ای را در روزنامه دیدم مبنی بر اینکه باشگاه خبرنگاران جوان تاسیس شده است و از افراد علاقه‌مند ثبت‌نام می‌کند. از آنجا که از کودکی واقعا کار خبرنگاری را دوست داشتم، ضمن اینکه توانایی انجام این کار را هم در خود احساس می‌کردم، در باشگاه ثبت‌نام کردم و دوره‌های مختلف خبری را گذراندم. تا سال ۱۳۸۰ به عنوان خبرنگار سیاسی، اجتماعی، نظامی در باشگاه خبرنگاران جوان فعال بودم، ضمن اینکه در طول این چند سال موفق به کسب چندین مقام در باشگاه خبرنگاران جوان شدم و به عنوان خبرنگار برتر سال ۷۹ و ۸۰، نفر اول جشنواره دفاع مقدس و دومین جشنواره خبر و برنامه‌های سیاسی و رادیو در سال‌های ۸۱ و ۸۲ شناخته شدم و همچنین در سال ۸۰ موفق به دریافت لوح بهترین گزارش انتخاباتی از باشگاه شدم. بعد از آن به رادیو معرفی شدم و به عنوان خبرنگار به مدت ۴-۳ ماه به همراه ۳ نفر دیگر به‌صورت آزمایشی شروع به کار کردیم. از میان ۲ نفر در دوره‌های آزمایشی قبول شدیم و به عنوان گزارشگر تا سال ۸۴ در رادیو مشغول به کار شدم. در سال ۸۴ بخش خبر سیما به من پیشنهاد تست گویندگی داد. با پذیرفته‌شدن در تست گویندگی وارد بخش خبر شبکه ۳ شدم.

اولین خبری که خواندید چه بود؟
سال ۸۴ در تاریخی که «حرمین شریفین» در عراق بمبگذاری شد، آن شب اولین شب اجرای من بود و باید این خبر را می‌خواندم. به شدت دچار استرس شده بودم. یادم است خبرهای بسیار زیادی از عراق به دستمان می‌رسید و شب پرخبری بود. چون شب اول اجرایم بود، این نگرانی و استرس را در بین اعضای تحریریه هم احساس کردم. به هر حال خبر سنگین بود. بعد از اجرا نوار شاهد را که در سازمان موجود است، دیدم و خوشبختانه از آن استرس و نگرانی در چهره‌ام خبری نبود.

همسر مجری معروف همسر مجری زن همسر زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری بیوگرافی زهرا رکوعی

از نوع گویش خبرخوانی اخبار شبانگاهی و علت تفاوت آن با سایر بخش‌های خبری بگویید؟
اخبار شبانگاهی ساعت ۱۰ شب پخش می‌شود. مردم معمولا آن ساعت از کار روزانه به خانه برگشته‌اند و یا در حال صرف شام و استراحت هستند. از طرفی هم دوست دارند که در جریان آخرین اخبار روز قرار بگیرند. به همین علت ما طی ۱۵ دقیقه به‌طور خلاصه و مفید و با نوع ادبیات و کلمات راحت و با ریتم بسیار تند آخرین اخبار را به اطلاع مردم می‌رسانیم.

چرا تند؟!
خواندن هر خبر را برای گوینده ۶ ثانیه در نظر می‌گیرند. به همین علت ما مجبور هستیم خیلی سریع این اخبار را بخوانیم. در عین حال باید طوری خبر را مدیریت کنیم که مخاطب متوجه شود که چه می‌گوییم. به همین علت برخی از دوستان که من را بیرون می‌بینند، می‌گویند که چقدر تند خبر می‌خوانید یا اینکه نفست نمی‌گیرد آنقدر تند اخبار را می‌خوانی و … چاره‌ای نداریم اگر قرار باشد که هر خط را بیشتر از ۶ ثانیه بخوانیم، از تصاویر عقب می‌افتیم.

در مقام گوینده این بخش خبری، چه معایب و مزیت‌هایی را بر این تندخواندن می‌بینید؟
یکی از ایرادات تند خواندن این است که به گوینده فشار می‌آورد باید یاد بگیرد چگونه نفس‌گیری کند و از طرفی هم نگران است، از تصویر عقب نماند یا در حین خواندن خبر تصویر عوض نشود، چون بخش خبری ما به‌گونه‌ای است که همه بخش‌های آن از تصاویر تشکیل شده و اگر گوینده عقب بیفتد بیننده‌‌ای که تازه تلویزیون را روشن کرده تصویری که می‌بیند با خبری که می‌شنود متفاوت می‌شود. بعضی از بینندگان معتقدند یکی دیگر از معایب این نوع خبرخوانی به این است که به مخاطب خیلی فرصت فکر کردن داده نمی‌شود.

گاهی اوقات در خواندن بعضی خبرهای خارجی لحن خواندن خبر بیشتر شبیه متلک‌گویی به آن شخصیت یا خبر است، آیا این سیاست اخبار شبانگاهی است. یا تابع سلیقه اخبارگو است؟
به‌نظر من یک گوینده موفق کسی است که همه اخبار را مثل هم و با یک ریتم نخواند، چون در آن صورت حوصله مخاطب سر می‌رود. مثلاً خواندن خبر فوت «قیصر امین‌پور» مسلماً با خواندن خبر بعدی آن که یک حادثه بود و یا خبر قبلی آن که سیاسی بود باید متفاوت باشد. گاهی اوقات هم پیش می‌آید که من خبرها را متناسب با آنچه که سردبیر برای من نوشته است، می‌خوانم.گاه در بعضی از خبرها از ضرب‌المثل‌ها استفاده می‌شود مثل دست از پا درازتر که به کرّات در اخبار خارجی شنیده می‌شود.به این دلیل است که برایم در آن خبر نوشته شده است.

یعنی نویسنده‌ای برای این قبیل مثل‌ها وجود دارد؟
همان‌طور که یک روزنامه، خبرنگار دارد، سردبیر دارد ما هم سردبیر و دبیر خبر داریم. علاوه بر اینکه گوینده خبر هستم دبیر خبر این بخش هم هستم یعنی در پشت صحنه هم فعالیت می‌کنم. دبیر خبر، وقتی خبرها را تنظیم می‌کند آنها را برای سردبیر از طریق سیستم کامپیوتری ارسال می‌کند سردبیر در واقع خبرها را تنظیم نهایی می‌کند، ویرایش نهایی را انجام می‌دهد در واقع من روی آنتن از خودم نمی‌گویم دست از پا درازتر، بلکه این مثل در خبر برای من نوشته شده است.

چرا این ضرب‌المثل‌ها دایره گسترده‌ای ندارد و محدود هستند. خط قرمزی وجود دارد؟
خیلی وقت‌ها این لفظی که ما در اخبار به‌کار می‌بریم در اصل خبر آمده است و شاید اصلاً سردبیر هم هیچ دخل و تصرفی روی اضافه کردن کلمات نداشته باشد اما اگر قرار باشد خودمان چیزی را به خبر اضافه کنیم چارچوب خاصی را در این موارد داریم.

آیا سازمان صدا و سیما دوره‌هایی برای به روز کردن گویندگان برنامه‌ریزی کرده است؟
بله، معمولاً دانشگاه صدا و سیما دوره‌های آموزشی برای گویندگان می‌گذارد اما یکی دیگر از سیاست‌های سازمان این است که تلاش می‌کند گوینده‌ها به عنوان دبیر خبر هم حضور داشته باشند. اتفاقاً چند وقت پیش با آقای «بابان» که صحبت می‌کردیم، ایشان می‌گفتند یکی از نقاط قوت بخش اخبار شبانگاهی این است که خود شما به عنوان دبیر خبر فعالیت می‌کنید.

طی سال‌های اخیر حضور خانم‌ها در بخش‌های خبری بیشتر شده است و …
اعتماد سازمان نسبت به توانایی‌های بانوان در سال‌های اخیر واقعا بیشتر شده است، همه به این باور رسیده‌اند که خانم‌ها هم دارای توانایی و استعدادهای زیادی برای اجرای خبر هستند.

یک اجرای پرانرژی چقدر از خبرگو انرژی می‌گیرد؟
زمانی که قصد داشتم گویندگی را شروع کنم، تعدادی از گویندگان باسابقه رادیو و حتی تلویزیونی به من گفتند: «رکوعی روی آنتن همیشه سعی کن خودت باشی.»
از دوران کودکی شخصیتی شیطان و پرانرژی داشتم و اصولا انسان شادی هستم و در این مورد واقعا خدا را شکر می‌کنم. از طرفی شبکه سوم، شبکه جوان است و جوان هم پرانرژی و شادابی، می‌طلبد کسی که مجری این شبکه می‌‌شود همان‌قدر جوان و پرانرژی باشد تا بتواند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند، در عین حال یکی دیگر از سیاست‌های اخبار شبانگاهی پرانرژی بودن و شاداب بودن است.

بخش اخبار شبانگاهی به عنوان پربیننده‌ترین بخش خبری بعد از بخش خبری ۲۱ شناخته شده است، در مقام گوینده این بخش خبری فقط سیاست‌هایی که ذکر کردید را عامل موفقیت این برنامه می‌دانید؟
در موفقیت یک برنامه همه عوامل دست به دست هم می‌دهند. مجری، خبرها، شیوه خبرخوانی، ریتم خبر، ساعت پخش و حتی شبکه‌ای که برنامه از آن پخش می‌شود مانند حلقه‌های یک زنجیر است که همه به هم متصل هستند و باعث جذب مخاطب می‌شوند.

آیا در منزل برنامه را برایتان ضبط می‌‌کنند تا…
از سال ۸۴ که گویندگی را شروع کردم تا به امروز، هر شبی که اجرا دارم در خانه فیلم‌ها را برایم ضبط می‌کنند، حتی اگر یک شب هم شرایط فراهم نشود از فیلم شاهد سازمان استفاده می‌کنم. اجرایم را می‌بینم تا ایراداتم را پیدا کنم. حتی خیلی وقت‌ها از پدر و مادر و همسرم می‌پرسم که مثلا امشب چطور بودم، امشب خبرها را خوب خواندم و …

ظاهرا با همسرتان همکار هستید؟
بله، آقای علیرضا نادری نیز تهیه‌کننده و مجری شبکه سه هستند .

ممکن است روزی برسد که گویندگی خبر را کنار بگذارید و به شغل دیگری بپردازید؟
چو فردا شود فکر فردا کنیم.

دوست داشتید به جای اینکه گوینده خبر باشید خودتان سوژه خبری می‌شدید؟
فکر کنم همین الان هم سوژه خبری شده‌ام.

پیش آمده که در حین خواندن خبر توپوق بزنید؟
توپوقی که واقعا توپوق باشد را یادم نمی‌آید.

همسر مجری معروف همسر مجری زن همسر زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری بیوگرافی زهرا رکوعی

از اضطراری‌ترین شرایطی که خبر خواندید بگویید. نامه آقای احمدی‌نژاد به جورج بوش را به خاطر دارید؟
آن شب گوینده خبر من بودم. نامه‌ای که برای ما آمده بود در استودیوی خبر ۲۱ بود و آقای حیدری داشتند آن را می‌خواندند. از نامه هم یک نسخه برای ما فکس شده بود. از آنجایی که تمام استودیوهای خبری در یک استودیو هستند و هر کدام در گوشه‌ای دکور خود را تعبیه کرده‌اند آن شب قرار شد تمام خبرها حذف شود و فقط نامه خوانده شود. من هم استرس این را داشتم که از نامه فقط یک نسخه است و مانده بودم چه‌کار کنم.

در پخش خبر جایی داریم به نام کابین. سردبیر به من گفت داخل کابین بروم و خبر را بخوانم. من به کابین رفتم و شروع به خواندن نامه کردم. با توجه به اینکه نامه طولانی بود و ما در یک‌ربع نمی‌توانستیم تمام آن را بخوانیم در حینی که من نامه را می‌خواندم و عکس آقای احمدی‌نژاد روی آنتن بود سردبیر کنار من ایستاده بود و قسمت‌های مهم نامه را برای من علامت می‌زد که حتما بخوانم،‌یعنی وقتی من یک صفحه را تا آخر می‌خواندم صفحه بعدی را که سردبیر آن را تنظیم خبری کرده بود از دست وی می‌گرفتم و می‌خواندم. گاهی اوقات به دلیل زنده بودن و اهمیت خبرها و مهم‌ترین ارزش خبری آن یعنی تازه بودن، پیش می‌آید که وقتی داخل استودیو می‌رویم تازه صفحه به صفحه خبر به دستمان می‌رسد.

تلخ‌ترین خاطره‌ای که تا به حال در این عرصه تجربه کردید چیست؟
تلخ‌ترین خاطره‌ام مربوط می‌شود به سقوط هواپیمای C-۱۳۰. با اکثر بچه‌هایی که در آن هواپیما بودند، همکار بودم. وقتی خبر سقوط هواپیما را به من دادند اصلا نفهمیدم خودم را چگونه به شهرک توحید رساندم. باور کنید سخت‌ترین روز کاری‌ام از سال ۷۸ تاکنون چه در حیطه خبرنگاری و چه در حیطه گویندگی همان روز بود. در آن زمان هنوز گزارشگر رادیو بودم و باید از این حادثه گزارش زنده تهیه می‌کردم و باور کنید از شدت ناراحتی به‌قدری پاهایم سست شده بود که قادر نبودم روی پا بایستم.

منبع: تهران امروز

بیوگرافی زهرا رکوعی بیوگرافی علیرضا نادری همسر زهرا رکوعی همسر مجری زن همسر مجری معروف


ادامه مطلب ...

آوا و علی ،دختر و پسر حسن جوهرچی +عکس فرزندان و مصاحبه

آوا و علی ،دختر و پسر حسن جوهرچی +عکس فرزندان و مصاحبه

حسن جوهرچی از ۱۲ سالگی تجربه کار تئاتر دارد و اگر کسی با بازگشت به حدود ۲۰ سال پیش تصور میکند او با دو سریال «در پناه تو» و «در قلب من» یک شبه به یک چهره محبوب بدل شده و همه چیز به شکل یک جرقه برایش اتفاق افتاده، سخت در اشتباه است.

در موفقیت آن دو کاروروند کاری موفق و مثبت کارنامه جوهرچی شکی نیست اما وقتی با ثمره های زندگی اش مقابل ما می نشیند تا از زیر و بم زندگی اش بگوید، نسخه تمام عیار کسی است که روی پای خودش با تلاش والبته استعداد ذاتی اش جلو آمده است. همان چیزی که به فرزندانش هم گوشزد کرده و از خودش نه تنها دو نام جوهرچی، بلکه دو استعداد تحصیلکرده به یادگار گذاشته است: نام هایی که در آینده ای نزدیک از آنها بیشتر خواهیم دید، شنید و خواند.

همسر حسن جوهرچی مصاحبه بازیگران فرزندان حسن جوهرچی خانواده بازیگران بیوگرافی حسن جوهرچی

آوا، فرزند اول او و خانم بیات است که هم دانشجوی داروسازی است، هم دوره مهمانداری هواپیما را گذرانده وهم در کلاسهای بازیگری امین تارخ شرکت کرده تا بازیگر شود. البته متاثر از مادرش و علاقه خودش، قصد دارد به صورت کاملا جدی طراحی لباس را هم دنبال کند. فرزند دوم این خانواده هنرمند، علی است که تمام نشانه های یک نابغه را دارد. او هنوز ۱۷ سالش تمام نشده اما دانشجوی رشته فیلمسازی است در یک گروه موسیقی می نوازد و آهنگ می سازد و در کنار اینها بازیگری تئاتر را نیز دنبال می کند. این نخستین بار است که حسن جوهرچی با دو فرزندش در این سن و سال در یک مصاحبه ظاهر شده و در آن حرف هایی را عنوان کرده که تا به حال جایی عنوان نکرده بود. اگر بخت یارمان می بود که نبود، حضور همسر وی، خانم بیات در این مصاحبه جمع ما را جمع تر می کرد. با این حال در جای جای مصاحبه نام ایشان هم که از هنرمندان طراح هنری و چهره پردازی مطرح کشور هستند، حضور دارد. این شما و این هم خانوادہ خوشبخت جوھرچی.

با اینکه هر کدام از شما فعالیت خودتان را دارید،  وقت می کنید همدیگر را ببینید؟
آوا: راستش خیلی کم وقت می کنیم همدیگر را ببینیم. زمانی که برادرم کنکور داشت که به نوعی او را اصلا نمی دیدیم یا در حال درس خواندن بود یا در خانه فیلمهای تاریخ سینمارا تماشا می کرد و بعد هم که خواب بود.

علی: باز حالا که دغدغه کنکور برداشته شده بهتر شده است و یک وقت هایی خانواده می تواند دور هم جمع شود. کنکور به نوعی تمام زندگی مرا تحت شعاع قرارداد.

آوا :علی در حال تحصیل در مدرسه بین الملل بود. یکدفعه در سال آخر تصمیم گرفت تغییر رشته بدهد.

علی: یک موجی از درسهای جدید روبه رویم بود که نمی دانستم چه کار کنم و تمام وقتم را میگرفت.

حسن جوهرچی: در کنار همه اینها کارمن و مادر بچه ها هم سر جای خودش بود. علی علوم مختلف و… می خواند. حقیقتش را بخواهید اینکه یکدفعه در درس تغییر مسیر داد، باعث تعجب من هم شد. این را الان بعد از یک سال و نیم برای نخستین بار جلوی خودش می گویم که انتظار نداشتم. بشخصه در وجود او گرایشی به سمت سینما و تلویزیون نمی دیدم. هرچند گیتاریست بسیار خوبی است. با موسیقی خیلی ملموس است و موزیک را خوب می شناسد و می فهماند تا اینکه یک روز گفت می خواهم هنر بخوانم. اول فکر کردم قصدش تحصیل در رشته موسیقی است اما وقتی گفت قصدش بازی در تئاتر و فیلمسازی و… است کمی شوکه شدم. من هرگز تا همین لحظه چیزی را به آنها اجبار نکرده ام. برای آنکه خودم به نوعی جبران این جبر بودم و پدرم اجازه نداد هنر بخوانم و خیلی اذیت شدم. حتی چهار سال دبیرستان را پنج ساله خواندم. نه اینکه مخصوصا یک سال رد شوم، بلکه واقعا درس هارا درک نمی کردم. شیمی راهرسال تک ماده کردم تا آنکه در سال چهارم رسما رد شدم. شما فکر کنید که پنج سال از عمرم هدر شد. در صورتی که می توانستم در هنرستان تحصیل کنم یعنی چیزی که دوست داشتم سوم راهنمایی که بودم دانش آموز برجسته آموزش و پرورش شدم. وقتی کارنامه هایمان امد، زیرش نوشته شده بود علوم ریاضی، علوم تجربی، علوم انسانی، هنرستان و کارودانش، من یک هفته شبانه روز گریه می کردم و به پدرم می گفتم اجازه بدهد بروم هنر بخوانم ولی او می گفت علوم تجربی، تنها به این تصور که بچه مان باید دکتر یا مهندس شود که متاسفانه این تفکر در بسیاری از ایرانیها وجود دارد. تازه فکرش را بکنید که من چهارمین فرزند بودم و چون فرزندان قبلی نتوانسته بودند خواسته پدرم را براورده کنند، من باید دکتر یا مهندس می شدم به اجبار در رشته علوم تجربی ادامه دادم. نتیجه اش این بود که از همان سال اول تجدید آوردم ودرنهایت هم رد شدم واقعا به زور دیپلم گرفتم. من به شکلی قربانی این سیستم و نگاه بودم. به نظرم بخش زیبایی از زندگی هر فرد دوران دبیرستان اوست و من آن بخشی زیبای عمرم را از دست دادم. به این علت مطلقا نه در مورد علی و نه در مورد آواجباری در رشته تحصیلی نداشتم آوا در رشته ریاضی و فیزیک درس خواند ولی بعد ابراز علاقه کرد که در رشته گروه پزشکی درس بخواند. حتی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت.

حضور مادر و پدر در عرصه هنر قطع اروی کل خانواده تاثیرگذار بوده است؟!
آوا: ما همیشه از بچگی عاشق کار پدر و مادرمان بودیم چون هردو در حیطه سینما و تلویزیون کار می کردند. اتفاقی که افتاد این بود؛ وقتی اولی دبیرستان بودم و برای ما انتخاب رشته می کردند، در مدرسه به من گفتند که تو هنر را راحت تر می توانی بخوانی، وقتی این را در خانه مطرح کردم، نظرشان این بود که در رشته ای ادامه تحصیل بدهم که به آن علاقه دارم و در کنارش هنر را انجام بدهم؛ مثلاهمان پزشکی خیلی ها در سینما و تلویزیون نیز اینگونه بوده اند و آدمهای موفقی هم بودند. خواستم که همین کار را بکنم اما وقتی در مالزی دو سال اول داروسازی خواندم، با خودم فکر کردم اگر قرار باشد برای باقی عمرم این کار را هر روز انجام بدهم، شاید آنقدر خوشحال نباشم و با این حال باید آن را تمام کنم و بعد تازه بروم از اول دنبال چیزی که علاقه دارم. حسن جوهرچی: در مورد آوا حال هر دوی این رشته ها همزمان دنبال می شود. او به جز بازیگری که برای ان به کلاسیهای اقای تارخ می رود، بحث تحصیل رشته داروسازی اش را هم دارد و در کنارشی فعالیت دیگری نیز دارد که در علوم هوایی، دوره های مهمانداری را گذرانده است. علی هم همین طور. او در حال حاضر کارگردانی سینما می خواند اما موسیقی را هم به شکلی حرفه ای ادامه می دهد و در کنارش بازیگر تئاتر نیز هست. این همزمانی کارها و اهداف، کمی کار سختی است اما معتقدم از نسل امروز چنین چیزی انتظار میرود چون نسبت به دوره ما بچه های امروز خیلی فعال تر هستند.

همسر حسن جوهرچی مصاحبه بازیگران فرزندان حسن جوهرچی خانواده بازیگران بیوگرافی حسن جوهرچی

 حالا اگر پدرتان حسن جوهرچی بازیگر نبود، باز هم به سمت هنر گرایش پیدا می کردید؟
حسن جوهرچی: واقعاسوال خوبی است.

آوا: فکر میکنم این گرایش را پیدا می کردیم چون روحیات ما فرق می کند و متاثر از پدرمان نبود.

حسن جوهرچی: البته بی تاثیر نبود؛ مثلا اگر من کار ساختمانی می کردم، شاید مسیر زندگی ام شکل دیگری داشت و ایضا به طریق اولی، بچه ها نیز همین طور علی و آوا هردودر فضای هنری بزرگ شدند. مادرشان طراح چهره پرداز و آرت دایرکتور است. من هم بازیگری، کارگردانی، تهیه کنندگی و فیلمنامه نویسی کردهام. طبیعتا بچه ها در فضایی بزرگ شدند که فیلم و کتاب همیشه جلوی چشمشان بود؛ ابزار ساختمانی جلوی چشم آنها نبود. یادم هست همسرم آوا را باردار بود و مشغول کار «روز واقعه» بود. حتی در بطن مادرش نیز در یک فضای هنری بود. علی هم همین طور زمانی که همسرم علی را باردار بود، مشغول کار «زن شرقی» بودیم. همسرم، از بهترین شاگردان استاد اسکندری است و در طراحی گریم حرفی برای گفتن دارد و در طراحی پارچه و لباسی نیز همین طور است. به عنوان مدیر هنری کارهای مهمی انجام داده و حتی به من در زمینه فیلمنامه نویسی بسیار کمک کرده است. فرزندان من در این فضا بزرگ شدهاند، پس طبیعی است که به این سمت گرایش داشته باشند اما به عنوان انتخاب رشته تحصیلی و کاری نه من و نه مادرشان اجباری نداشتیم که کدام کار را انجام بدهند یا انجام ندهند. ید در مورد علی این را به شما بگویم که علی با خواندن حدود هفت، هشت ماه دروسی هنری با رتبه ۱۳۰ وارد دانشگاه شد و در ۱۷ سالگی دانشجوی رشته کارگردانی است. او دو بار جهشی خوانده است. بارها به او گفته ام که علی من به تو هیچ کمکی نخواهم کرد. به او گفته ام تو باید مایه اش را داشته باشی و تلاش کنی تا به جایی برسی. اگر جایی بتوانم او را حمایت کنیم، این کار را انجام می دهم اما اگر بخواهد از رانت من استفاده کند، مثل خیلی از دوستان که این کار را کرده اند، این کار را نخواهم کرد چون به آن اصلا اعتقادی ندارم.

آوا: مثلاخیلی ها تحصیل تخصصی در این رشته را هم لازم نمی دانند.

شاید اصلا لازم نبود که دخترتان به کلاس بازیگری برود و راحت از طریق شما و معرفی شما وارد کار می شد؟
آوا: گاهی به من می گویند تو چرا به این کلاس ها می آیی؟ تو که پدرت بازیگر است. جواب من این است که حسن جوهرچی پدرم است اما من شخصیت مستقلی به نام آوا جوهرچی هستم. اگر بخواهم با آن دیدگاه کارکنم شاید مثلا فقط دوسال در کار باشم.

حسن جوهرچی: یک چیز جالب بگویم، علی برای مصاحبه تئاتر نزد یکی از دوستان رفته بود که از بازیگران مطرح است. وقتی مصاحبه تمام شد، از علی پرسیده بود یک حسن جوهرچی هم در بازیگرها داریم، تو پسر حسن جوهرچی هستی؟ علی گفته بود بله این برای من خیلی افتخار است چون می فهمم علی پایش روی زمین است و دارد روی پای خودش بلند می شود.

علی جان شاغل بودن پدر و مادر در این فضا و حالا حضور شما و خواهر تان در ماجرای هنر چقدر باعث شده از هم دور با به هم نزدیک شوید؟
علی: به نظرم هر دوی آنها اتفاق افتاده است. به هر حالی زمانهایی هست که به خاطر مشغله های مان از هم دور هستیم. مثلاصبح بیدار می شدم بابا رفته بود یا یک روز تا او بیدار شود، من صبح زود رفتهام اما از طرفی گاهی سرکار پدر که می رویم و محیط کار را می بینیم، متوجه می شوم که هنر باعث شده است بیشتر به هم نزدیک شویم. شاید اگر پدرم کار دیگری می کرد، امکان نداشت ما سر کارشان برویم.

جاذبه کار بازیگری و سینما را نمی توان کتمان کرد. شما و خواهرتان چقدر متاثر از علاقه درونی به سمت هنر آمدید و چقدر جذب این جاذبه شدید؟ به خصوص با داشتن پدر و مادری معروف که مثلا وقتی به خیابان میروید، سمت پدر می آیند و….
علی: قطعاجاذبه شهرت، محرک است اما علت اصلی حضورم در این عرصه نبود. زمان هایی بود که پدرم را در قاب تصویر میدیدم و در همان لحظه، تصور می کردم که ۱۰ سال دیگر کجا هستم و راستش ان زمان خودم را جای پدرم میدیدم. این برای دوران بچگی است.

آوا: من و علی زیاد کتاب می خواندیم. زمانی که کتاب می خوانم اتفاقی که برای من می افتد، این است که ماجرا و شخصیتهایش را برای خودم تصویرسازی می کنم؛ با جزییات چهره و لباسی، این با خواندن یک کتاب به شکل معمولی فرق دارد. من کتاب را با این دید می خواندم که اگر فیلمشی ساخته شود باید چگونه باشد یا حتی چه بازیگرانی نقش هایش را ایفا کنند. وقتی این را در خودم می دیدم چرا از ان استفاده نکنم؟ بعد از ان شهرت و معروفیت نیز هست و خیلی جذاب است و اتفاق بزرگی است. بعضی ها اصلا برای همین وارد این عرصه میشوند اما به نظرم آن لذتی که در خلق اثر است، در ماجرای شهرتش نیست.

آقای جوهرچی ماجرای شهرت بعد از این سالها هنوز برای شما جذاب است؟ یک مثال ساده اینکه مثلا خانوادگی نمی توانید به رستوران بروید..
حسن جوهرچی: واقعیتش این است که ما اصلا با هم جایی نمی رویم چون نمی شود. من در تمام طول دورانی که بچه ها کوچک تر بودند، هرگز آنها را شهربازی نبردم. هرگز با خیال راحت نتوانستیم رستوران برویم. همه تفریحات خارج از خانه، حتی مسافرت رفتن بچه ها با مادرشان بود. اگر من می رفتم حتما مخل آسایش آنها می شدم. مردم خیلی لطف دارند و خیلی خوب هستند و به طور کلی هنرمندان را دوست دارند اما این شهرت روند عادی زندگی شما را به هم می زند. بسیار مختصر پیش آمده با بچه ها برای خوردن ناهاریاشام به رستوران برویم اما به نظرم شهرت یک بخشی از کاری است که ما انجام می دهیم. متاسفانه بعضی بچه هایی که سمت هنرمی آیند، تنها به خاطر شهرت می آیند و این اصلاخوب نیست. هنر به شکل کلی وسیلهای برای بیان احساس است مانند زبان فارسی یا انگلیسی که یک زبان است. شما با زبان نقاشی، موسیقی، عکاسی و… حرف میزنید. حالا من دارم با زبان بازیگری حرف میزنم. ممکن است فردا با زبان کارگردانی حرف بزنم. آواهم ممکن است با زبان بازیگری و روزی با زبان طراحی حرف بزند. آنها در حال حاضر مشغول یادگیری الفبای زبان هستند. هر زبانی الفبای خودش را دارد. هنر نیز همین است. اگر هنرمند چیزی برای ارائه به همنوع خودش داشته باشد ولو آن سر دنیا، مخاطب آن را می فهمد. شما یک عکس می گیرید که بین المللی میشود و همه دنیا ان را درک می کنند در حالی که شمازبان کشورهای دیگر را بلد نیستید اما عکسی شما کاملا گویاست چون زبان هنری مشترک دارد و شما الفبای آن را مانند نور، کمپوزیسیون و… به خوبی یاد گرفته اید. بازیگری نیز همین است. شما فیلمی از آل پاچینومی بینید که به زبان انگلیسی است اما آن را نمی فهمید چون او با چشم و صورت و زبان بدنشی بازی می کند. ما هم در حالی یاد گرفتن همین هستیم. من بعد از ۲۷ سال هنوز هم در حال آموختن هستم حالا علی و آوا تجربیات کمتری هم دارند. همه ما در حال تجربه کردن هستیم تا چیزهای ملموس تری را به مردم در هر جای دنیا ارائه دهیم. من حدود ۲۳ سال پیش سریال «در پناه تو» را بازی کردم و در این سال ها با ترجمه ها و زبانهای مختلف در شبکه های مختلف پخش شده است. چند وقت پیش مرا برای مصاحبه ای به شبکه الکوثر دعوت کردند. کار با زبان بوسنیایی پخشی شده بود و فردی با زبان بوسنیایی زنگ زده بود و از من تشکر می کرد در حالی که مرا نمی شناخت اما کار را دیده بود و ارتباط گرفته بود. حسی فیزیک و میمیک بازیگر باید بتواند ارتباط بین المللی برقرار کند. به نظرم اگر بخواهیم در دایره مملکت خودمان بگنجیم، قافیه را باختهایم. الان فیلم «محمد رسول الله (ص)» ساخته شد و به دنبال اکران اروپا و آمریکا هستند. این فیلم باید به خارج از مرزها برود و آنجا دیده شود. اگر هدف گذاری شما جهانی باشد، موفق هستید. در آن حالت وقتی شما می خواهید مثلا آدمی از آرژانتین هم کار شما را درک کند، دیگر شهرت محلی از اعراب ندارد. گرچه در کنار موفقیت، شهرت می آید. شهرت اصل نیست. بازیگرهای هم نسلی و هم سن من به هوای شهرت نیامدند. چیزی که از فرزندانم خواسته ام این بوده که به هوای شهرت صرف نیایند. خیلی از جوانها که می آیند، می بینم فقط دنبال آن شهرت هستند و وقتی به آن میرسند، دیگر و تمرینی ندارند و نیازش را نمی بینند. چند وقت پیش تماس گرفتم احوال استادی را بپ ایشان گفتند در حال تمرین است. با تعجب گفتم استاد با ۸۵ سالگی شان هنوز مشغول تمرین است؟ گفت بله ایشان خودشان را طلبه میدانند و فکر می کنند همیشه باید تمرین کنند. متاسفانه برخی بچه های جوان فکر میکنند با بازی در دو فیلم آن اتفاق دیگر برایشان رخ داده و تمام.

آوا:  در این حالت چون آن آدم ها به اصل ماجرا نمی رسند، ماندگار نیستند.

به هر حال وقتی شهرت باشد در این چرخه هراز گاهی نیاز به چهره شدن یک چهره جدید وجود دارد و آدم های قبلی کنار می روند….
حسن جوهرچی: بگذارید برای تان نقل قولی از استاد بزرگم، ثریا قاسمی عزیز داشته باشم. ایشان فرمود سینما اصولا به ستاره نیاز دارد و طبیعی است اما ستاره اسمش رویش هست؛ تا چشمک میزند بعد شی خاموشی می شود. بار اثار فرهنگی سینما بر عهده بازیگران است. همه هنرهای دراماتیک نیازمند سوپراساتارها هستند اما مهم این است شما بازیگرشوی ودر درازمدت بازیگر بمانی اینکه شن کف رودخانه باشی، آب می آید و می رود اما شما پایه آن رودخانه هستید و همیشه حضور دارید. جالب آنکه حضور آن آب باعث صیقلی شما هم می شود. لطیف می شوی و همین می شود که عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، داوود رشیدی، علی نصیریان، خانم قاسمی، خانم شیخی و… شکل میگیرند و برای تمام دوران آثار نمایشی ماندگار میشوند. مهم است که شما دنبال تبعات ماجرا نباشید. شهرت، عکسی و امضا از تبعات هنر است. از بچه ها خواسته ام دنبال اصلی ماجرا باشند وگرنه جوانانی مثل علی و آوا که شرایط بسیار خوب، تیپ و چهره خوبی دارند و اسمش را هم دارند می توانند به سرعت سوپراستار سینما شوند اما سوپراستار بعد از دو تا چشمک خداحافظی می کند. به نظرم باید به جایگاهی برساند که قابلی دفاع باشد من به شما قول می دهم به زودی از علی فیلم خوب و از آوا بازی درخشانی خواهید دید. خدا به من خیلی لطف داشته که کسی مثل امین تارخ در این مملکت کلاسی بازیگری دارد و آوا به کلاسی او می رود و با برند تارخ بازیگری را یاد می گیرد؛ این خیلی مهم است. علی در سیستمی درس میخواند که از ان هزار فیلمساز درامده است. قول می دهم اگر همه چیز طبق برنامه ریزی جلو برود، سال دیگر علی نخستین فیلمش را بسازد و جزء جوانترین کارگردانهای ما خواهد بود که خود من برایش بازی می کنم.

علی جان تصمیم گرفته اید که چه سیک فیلمی بسازید؟
علی راستش هنوز نه. کلی طرح در سرم هست که باید اولی انها را سروسامان بدهم و بعد با یک مغز اماده شروع به کار کنم. علاقه شخصی خودم موج نوی سینمای فرانسه مانند گدار و تروفو است. البته همه سبک کارها را تماشا می کنم ولی علاقهام موج نوی سینمای فرانسه و نئورئال ایتالیاست.

موسیقی چطور؟
علی: تقریبا هر چیزی را که ارزش کار کردن داشته باشد، انجام می دهم. خودمان یک گروه داریم که به نوعی در گروههای دیگر هم هر کدام مان ساز میزنیم. مثلا اجرای فانک یا پاپ راک هم داشته ایم. هم کاور می کنیم و گاهی هم کار می سازیم. حسن جوهرچی: زبان انگلیسی بچهها خیلی خوب است. علی حتی به زبان انگلیسی شعر – .می گوید علی: راستش علاقه موسیقایی من از پدرم آمده است. بچه که بودم، پدرم موسیقی هایی را گوش میداد که من هم به آنها علاقه مند شدم.
حسن جوهرچی: خودمان علاقه زیادی به موسیقی داریم. وقتی علی کوچک بود حتی چند دوست میان خوانندگان مطرح کشور داشتم که با هم در تماس بودیم. علاقه او به موسیقی خالص است. آوا و مادرشان نیز همین طور. من و ایشان هم گیتار می زنیم، آکوستیک.

اوا:من پیانومیزنم.

پس می توانید یک گروه خانوادگی راه بیندازید. اصلا تا به حال به یک کار هنری خانوادگی فکر کرده اید؟
حسن جوهرچی: نه. البته من و همسرم کار مشترک زیادی داشته ایم؛ چه زمانی که ایشان گریمور بود و چه زمانی که طراح هنری شد یا نویسندگی می کرد اما اینکه بنشینیم و یک کار چهارنفره ارائه بدهیم، نه.

آوا: البته اینکه من و علی در فضای هنری هستیم، اتفاق جدیدی است. علی یک سال و خرده ای است که وارد این عرصه شده و من هم خیلی کمتر، هنوز جا برای کار کردن داریم.

حسن جوهرچی: شاید یک روزعلی فیلمی بسازد که خانم بیات طراح هنری اش شود و من و آوا در آن بازی کنیم. شاید حتی من و آوا نقش زن و شوهر را بازی کردیم.

دیدن پدرتان در قاب تصویر چه حسی برای شما ندارد؟
آوا: حسی بسیار خوبی دارد و بسیار بازی پدرم را باورمیکنم،

علاقه فیلمی شما چگونه است؟
آوا: راستش من خیلی اسم نمی شناسم که بگویم از فلان آدم کار می بینم. یکی از مشکلات بزرگ من نیز سرکلاس ها همین است که خیلی سمت نمایشنامه خوانی دیدن فیلم نرفته ام. ورود من به جریان بازیگری اصالا اینطور نبود که بگویم فلان هنرمند را میشناسیم و الگوی من است. صرفا حسی می کنم چون تخیل خوبی دارم، از بازیگر شدن لذت میبرم. گاهی با هم یک فیلم را دو بار می بینیم و هر بار هر کدام از ما چیزی از آن کشف و دریافت کرده است.

یعنی کارهایی بوده که ببینید و همه از آن لذت ببرید؟
آوا:  قطعا زمانی که من و علی بچه تر و به دور از این فضا بودیم، زمانی که فیلم می دیدیم بحث پدر و مادرمان با بحث ما کاملا متفاوت بود. نگاه آنها کارشناسانه بود اماما درگیر اتفاقات بودیم؛ ماجرا را دنبال می کردیم.

علی: یکی از دلایل علاقه من به رشته هنرهمین کنجکاوی و دانستان بود. مثلا اینکه می شنیدم پدر و مادرم درباره سبک، روایت و ساختار کار حرف میزدند، کنجکاو می شدم که اینها چیست. این تحلیلی برایم جالب بود.

حسن جوهرچی: یک اثر نمایشی زاییده ذهنیتی است که در یک جریان اتفاق می افتد و خط خاصی را در سبکی ویژه دنبال می کند که اگر آن سبک را نشناسید یا فیلم را درک نکنید، ادراک کاملی از آن اثر به دست نمی اورید. این شما را وادار می کند که بروید و درباره ان مطالعه کنید. این کمک می کند رابطه بهتری با کاربرقرار کنید. بچه های من از وقتی چشم باز کردند، جلوی خود کتاب دیدند و تنها اجبار من درباره آنها کتاب خواندن بود. هر دوی آنها از کودکی کتاب خواندن را شروع کردند. من هشت ساله بودم که بینوایان ویکتور هوگو را خواندم و حتی بسیاری از جمله هایش را نمی فهمیدم. بچه ها هم آثار فاخری را در ادبیات و هنرخواندهاند. می گویم یا در هنر قدم نگذار یا اگر میخواهی قدم بگذاری باسواد قدم بگذار.

همسر حسن جوهرچی مصاحبه بازیگران فرزندان حسن جوهرچی خانواده بازیگران بیوگرافی حسن جوهرچی

خارج از متن
اما گفته میشود که بچه های امروز خیلی مسوولیت پذیر نیستند؟
آوا: بحث مسوولیت پذیری نیست. مهم این است شما متوجه شرایطی که در آن هستید، باشید.بعضیها خیلی  بی اعتنا هستند؛ هم به شغل پدرو مادرشان وهم به شرایط زندگی شان، : انگاردر جو دیگری زندگی میکنند در حالی که این زندگی واقعی است و تو فردا قرار است وارد جامعه شوی و باید ببینی می توانی ازپس خودت یانه: این خیلی مساله مهمی است که من وعلی به آن رسیده ایم وقتی به ایران برگشتم خیلی گشتم تا ببینم چه کار کنم. به دانشگاه هایی که داروسازی تدریس میشود، رفتم. بعد هم بحت دوره مهمانداری بود و حالاتصمیم دارم طراحی لباس را  به شکل تخصصی یاد بگیرم چون یکی از علایق دوران بچگی من است. مادرم طراحی لباس انجام می داد و من کمک می کردم. حتی تصمیم دارم برای خودم برندی را در این  زمینه راہ بیندازم به نظرم باید آنقدر آزمون و خطا انجام بدهی که دستت بیاید کاری که قرار است برای ادامه زندگی انجام بدهی، چیست و با آن خوشحال باشی.

 یعنی همه اینها آزمون و خطایی بود تا به این مرحله برسید که کدام تصمیم بهتر است؟
آوا: مثلا الان علی تصمیم نهایی خودش را گرفته است. هدف او موسیقی و کارگردانی تئاتر است و در کنارش بازیگری تئاتر. من هم به اینجا رسیده ام که باید داروسازی را تمام کنم. طراحی مد را واقعا دلم می خواهد به عنوان تفریحی که از آن لذت می برم، انجام بدهم همین طور بازیگری را چون میبینم و می دانم که به ثمر حسن جوهرچی استعداد آن را در خودشان می بینند.

بیوگرافی حسن جوهرچی خانواده بازیگران فرزندان حسن جوهرچی مصاحبه بازیگران همسر حسن جوهرچی


ادامه مطلب ...

کیهان ملکی و دخترش ژرفا ملکی + مصاحبه و عکس

کیهان ملکی و دخترش ژرفا ملکی + مصاحبه و عکس

ارتباط پدرها و دخترها همیشه در فرهنگ ما ارتباطی زیبا و صمیمانه بوده است. تا آنجا که همه مان با جمله معروف «دخترها بابایی هستن» آشناییم.

در گذشته شاید به دلیل برخی رسم و رسومات همیشه فاصله ای بین پدرها و دختران شان وجود داشت اما با عوض شدن زمانه و رفتن جامعه به سمت مدرنیته، ارتباط بین دختران و پدران نیز صمیمانه تر و دوستانه تر شده است. در روزهایی که سریال محبوب «روزگار جوانی» پخش می شد، کیهان ملکی، بازیگر خوب کشورمان صاحب یک دختر شد و نام متفاوت و زیبای ژرفا را برای او انتخاب کرد و حالا ژرفا که به سنین نوجوانی رسیده با اشتیاق همان سریال را همراه پدر تماشا می کند. در یک عصر بارانی میزبان این پدر و دختر دوست داشتنی شدیم و با انها درباره ارتباطشان، خاطراتشان و… گپ و گفت صمیمانه ای داشتیم که خواندنش برای تان خالی از لطف نیست.

کیهان ملکی (متولد ۱۳۴۷ – تهران اصالتا تبریزی) بازیگر ایرانی است.وی فعالیت خود را در سینما از سال ۱۳۷۲ با نقشی کوتاه در فیلم آرزوی بزرگ به کارگردانی خسرو شجاعی آغاز کرده‌است.

ارتباط دوستانه ما
ژرفا ملکی: ارتباط من و بابا ارتباطی دوستانه است و از خیلی از ارتباطهای پدر ودختری که در اطرافم می بینم یا می شنوم صمیمانه تر است. ما به هم اعتماد داریم و بحثهای مان هدف دار است؛ یعنی می دانیم باید در مورد چه چیزهایی باهم صحبت کنیم وچطور به نتیجه برسیم. من همین ارتباط صمیمانه را با مادرم هم دارم ولی معمولا اگر سوالی داشته باشم با پدرم مطرح می کنم. از ارتباطی که با بابا دارم کاملا راضی ام و حس می کنم نیازهایم به عنوان یک فرزند از طرف پدرم کاملا تامین می شود. خیلی خوشحالم که از طرف بابا و مامان درک می شوم.

کیهان ملکی: مهمترین انگیزه ام برای زندگی ژرفاست. به همه وجود دخترم می بالم؛ از بخشهایی که به من مربوط است مانند نام زیبایش و بخش هایی که به من مربوط نیست مانند استعدادهای ویژه و فراوانش.

همسر کیهان ملکی مصاحبه بازیگران ژرفا ملکی خانواده بازیگران بیوگرافی کیهان ملکی

دختر با استعداد من
کیهان ملکی: میدانم همه پدرها و مادرها تصور می کنند فرزندشان خاصی است و من هم از این قاعده مستثنا نیستم اما وقتی از استعدادهای دخترم صحبت می کنم تنها تصور من نیست و خیلی از دوستانی که نظرشان در این مورد معتبر است و به اصطلاح ذیصلاح هستند به من تاکید کردهاند که این استعدادهارا جدی بگیرم ودر جهت رشد انها تلاشی کنم. ژرفا به ادبیات علاقه مند است اما این علاقه صرفا در کتابخوانی خلاصه نمی شود. دخترم کتابخوان است و سواد بالایی در حوزه ادبیات و بخش نوشتن دارد. همین طور قلم بسیار وزین و کارآیی دارد. به دخترم قول دادهام نوشتههایش را ثبت و ضبط کنم و درصدد هستم جایی مناسب برای این کار پیدا کنم. ژرفاسینما و تئاتر را هم به خصوص در بخشهای کارگردانی و نمایشنامه نویسی دوست دارد. کارگردانی تئاتر را تجربه کرده و طبع شعرهم دارد و اتفاقا برخی از دوستان شاعرم، شعرهایش را به لحاظ ادبی تایید کرده و به من گفتهاند که این استعداد را در حد یک ذوق و شوق نوجوانانه نبینم وجدی بگیرم.

به علایق ژرفا احترام می گذارم
کیهان ملکی: دوست داشتم ژرفا تا به سن بلوغ نرسیده کاردر سینما را تجربه نکند و وقتی به سن استقلال فکری رسید، خودش در این زمینه تصمیم بگیرد. عالم سینما به شدت جذاب است و کسی که در کودکی وارد این دنیای گیرا شود، ممکن است تا آخر درگیر این حرفه بماندولی من دوست داشتم دخترم به سنی برسد که خودش تصمیم بگیرد. این موضوع هم توافقی بود و از همان اول با دخترم در این زمینه صحبت کردم و به او گفتم تا زمان رسیدن به دوران بلوغ فکری و زمانی که بتواند خودش در مورد علایقش تصمیم بگیرد، بهتر است به شکل جدی وارد سینما نشود.

دوست داشتم اسم دخترم زیبا و خاص باشد
کیهان ملکی: دوست داشتم اسم دخترم تک باشد اما در عین حال مصر بودم از آن اسمهایی نباشد که برای پیدا کردن معنایش لغتنامه ها رازیرورو کنیم وبعدا بفهمیم اسم یالِ اسب فلان سردار بوده است. (میخندد)ژرفا نامی خوش آهنگ، خوش معنا و از همه مهمتر کاملا پارسی است. این کلمه همه قابلیتهای نام شدن را دارد. اتفاقا برای گرفتن شناسنامه به دردسرهم خوردیم چون اسم ژرفا را قبول نمی کردند اما وقتی اصرار مرا دیدند تصمیم گیری را به مرکز صدور شناسنامه ارجاع دادند و در آن بخش دونفراز مسئولان در مورد این اسم بحث کردند. یکی از آنها معتقد بود باید برای تصمیم گیری جلسه تشکیل داد و دیگری معتقد بود این نام مشکلی ندارد و نباید برای همه تصمیم گیری ها منتظرجواب از روسا باشیم. در نهایت با این اسم موافقت شد واتفاقا سال بعد که فهرست اسامی از طرف ثبت احوال منتشر شد، این اسم هم در بین اسامی بود.

ژرفا ملکی: گاهی اسمم برای اطرافیان عجیب به نظر می رسد؛ مخصوصا اگربه فینگیلیش تایپ کنم که دیگر اصلاسر در نمی آورند و با تعجب میپرسند: «این چه جور اسمی است؟» (میخندد) جالب اینکه بعضی ها حتی معنی اسمم را نمیدانند.

کتابخوانی یکی از لذت های زندگی من است
ژرفا ملکی: کتاب خواندن یکی از لذت های زندگی من است. کتابخانه اتاقم کاملا پر است و دیگر جایی ندارد؛ به طوری که کتاب های جدیدم را گوشه اتاق چیده ام. در خواندن کتاب خودم را محدود نمی کنم و هیچ پیشنهادی را در زمینه کتاب رد نمی کنم، همیشه وقت برای کتاب خواندن کنار میگذارم؛ مگر اینکه در دوره امتحانات باشیم. الان یکی از غصه هایم این است که به خاطر امتحاناتم مدتی است نتوانستهام کتاب بخوانم در شرایط فعلی هم سعی می کنم حداقل شبی دو صفحه کتاب بخوانم؛ البته تا قبل از اینکه از شدت خواب آلودگی بیهوش شوم.(میخندد)

پدر و مادرم به روز هستند
ژرفا ملکی: شاید برخی از نوجوانان یا جوانان حس کنند از طرف پدر یا مادرشان درک نمیشوند اما خدا را شاکر من هرگز چنین مشکلی نداشته ام. بابا و مامان کاملابه روز هستند و مرامی فهمند؛ البته گاهی از اینکه سرم زیادی توی گوشی ام باشد، ناراحت می شوند.(می خندد)

کیهان ملکی: این مشکل همه خانوادههایی است که نوجوان در خانه دارند. (میخندد) مازمان های توافقی داریم که این مشکل را مرتفع کرده است. ژرفاملکی:ازساعت چهار تا ۹ شب گوشی ام خاموش است وبه درس و کارهای روزمرهام می رسم و بعد گوشی ازاد می شود. (می خندد)

کارگردانی در سینما را دوست دارم
ژرفا ملکی: کلاس سوم دبیرستان هستم و ریاضی می خوانم اما علاقه اصلی ام هنر است. نوشتن را خیلی دوستت دارم. در سینما کارگردانی را دوست دارم و در تئاتر نمایشنامه نویسی را بازیگری در تئاتر را تجربه کرده ام و به نظرم کاملا با بازی در سینما متفاوت است. از اینکه تجربه های مختلفی در زمینه های هنری داشته باشیم، لذت می برم ولی اگر قرار باشد یکی از آنها را به شکل کاملا جدی ادامه دهم، قطعا کارگردانی سینماست.

پدر و مادر سختگیری هستیم
کیهان ملکی: دخترم یکی یک دانه است اما واقعا لوسش نکرده ایم، برعکس خیلی هم به طفلک سخت گرفته ایم (می خندد) نمی گویم پدر و مادری ایده الیست هستیم اما همیشه در حد توان بهترینها را برای دخترمان مهیا کرده ایم و در مقابل از او انتظار داشته ایم در جهت بهتر شدن زندگی اش تلاش کند. انصافا در این مسیر خودش هم  با ما همراه بوده و گله و شکایتی نداشته است.

خانواده همدل
ژرفا ملکی: خوشحالم که بابا و مامان به خواسته هاو آرزوهایم اهمیت میدهند و با من همدل هستند. وقتی خواستهای را مطرح می کنم اول حسابی با من در موردش صحبت می کنند ومی پرسند: «مطمئنی این چیزی را که می خواهی، برایش برنامه ریزی داشته ای ویک هوس گذرانیست؟» و بعد از صحبت های مان هر کمکی لازم داشته باشم، انجام میدهند؛ البته منظورم از این خواسته ها نیازهای مادی نیست و اغلب شان معنوی است؛ مانند همان توجه به علایقم، انتخاب رشته ام و …

گاهی ممکن است در خلال این صحبتها نتوانیم یکدیگر را متقاعد کنیم؛ حتی در این مورد هم یکی از ما کاملا و صددرصد حق را به خودش نمی دهد و سعی میکنیم یک راه میانه پیدا کنیم.

کیهان ملکی: خلاصه کلام اینکه سعی می کنیم به حق انتخاب همه احترام بگذاریم. (می خندد)

نقش های ما
ژرفا ملکی: تماشای تئاتر یکی از بهترین و لذت بخش ترین تفریحات مشترک من و باباست. خانه ما به مرکز شهر و سالنهای تئاتر دور است و طبعا خودم تنها نمیتوانم به تماشای تئاتر برم؛ ضمن اینکه صحبت هایمان بعد از تماشای تئاتر به اندازه دیدن آن لذت بخش است. (می خندد) برنامه تماشای فیلم هم داریم. گاهی هم با هم کتاب می خوانیم.

کیهان ملکی: شاید جالب باشد بدانید مادر خانه مان شخصیتهای مختلفی را مانند تئاتر اجرا می کنیم. هر کدام از ماسه نفر چندین تیپ و شخصیت مختلف را به فراخور حال و احوال مان اجرا می کنیم. این هم یکی از سرگرمیهای مادر خانه است. یکی از شخصیتها کرمک است و یکی شان گربه ودیگری یک پیرمرد خسیس (می خندد)

همسر کیهان ملکی مصاحبه بازیگران ژرفا ملکی خانواده بازیگران بیوگرافی کیهان ملکی

نگرانیهای اولین روز تولد ژرفا
کیهان ملکی:من وهمســرم دوست داشتیم جنسیت فرزندمان را تا روز تولدندانیم اما درست شب قبل از تولد ژرفا خوابی دیدم و صبح ان روزبه همسرم گفتم: «برو یک دختر برای من به دنیا بیاور»(می خندد) البته این روز نگرانیهایی هم به همراه داشت. به خاطر ماده بیهوشی که به همسرم تزریق شده بود، ژرفا در ساعات اول تولدش نمی توانست شیربخورد ودکترماهم که خیلی آدم صریحی بود به من گفت احتمال اینکه دخترم مشکل مغزی داشته باشد، زیاد است. من در ان شرایط که همسرم نیاز به مراقبت داشت به شدت نگران دخترم هم بودم. خلاصه یک روز گذشت و حال ژرفا خوب شد ولی نگرانی و دلهره ای که آن روز تجربه کردم را فراموش نمی کنم.

دوست داشتم دخترم بلبل زبانی کند
کیهان ملکی: پیش از اینکه صاحب بچه شوم دوست داشتم دختری داشته باشم آتش پاره که مرتب بلبل زبانی کند و از در ودیوار بالا برود که خوشبختانه دقیقا همین طور هم شد.(می خندد)
ژرفا ملکی: اینقدرها هم بازیگوش نبودم! به نظر خودم بچه ارامی بودم. (میخندد) کیهان ملکی: تو خوب یادت نیست عزیزم (می خندد) اما در عین بازیگوشی، مودب، سرزنده و حرف گوش کن هم بودی،

تولد ژرفا نقطه عطف زندگی ام است
کیهان ملکی: پدرشدن نقطه عطف زندگی ام است؛ به طوری که می توان گفت زندگی ام به دو بخش قبل از تولد دخترم وبعدازان تقسیم می شود. آنچه مسلم است شما با فرزند دار شدن تغییری بزرگ را در زندگی تجربه می کنید. تا پیش از بچه دار شدن شما تنهالیدرزندگی خودتان وهمسرتان هستید ولی پس از ان مکلف می شوید برای کسی که خودش تصمیم نداشته به این دنیا بیاید، هدفمند زندگی کنید و تبدیل به یک انسان دیگرشوید.

«روزگار جوانی» را دوست دارم
ژرفا ملکی: کلا فیلمهای و سریالهایی که بابا در آنها بازی کرده را دوست دارم ولی «روزگار جوانی» برایم سریال محبوب تری است؛ به خصوص اینکه اغلب نقش های بابا جدی بوده ولی در این سریال رگههای کمدی وجود دارد. اتفاقاجدیدا بعضی قسمتهای این سریال را دوباره شیب ها می بینم و کلی هم لذت میبرم. جالب اینکه تولد من همزمان با تولید و پخش این سریال بوده است.

دوست داشتم ژرفا به موسیقی علاقه مند باشد
کیهان ملکی: هر پدر و مادری آرزوها و رویاهایی برای فرزندانشان دارند. من هم مانند همه پدرها رویاهایی داشته و دارم؛ البته این رویاها باعث نمیشوند واقع بین نباشم ودخترم را مجبور به کاری کنم که به آن علاقه ای ندارد. برای مثال دوست داشتم ژرفا موسیقی بیاموزد ولی خودش علاق های به فراگیری موسیقی و نواختن ساز ندارد؛ البته از علاقه مندان پیگیر موسیقی است اما فقط برای شنیدن.

ژرفا ملکی: به نظر من هرکسی می تواند در یکی از حیطههای هنری موفق عمل کند و فعال باشد و با اصرار کسی به چیزی علاقه مند نمی شود. موسیقی هنرمن نبود. من حتی مدتی آموزش گیتار دیدم و تمرین میکردم ولی درنهایت متوجه شدم موسیقی هنرمورد علاقه من نیست ودران نمیتوانم پیشرفت کنم.

کیهان ملکی: ژرفا سازهای دیگر را امتحان کرده ولی خب علاقه چندانی به نواختن ندارد؛ البته در زمینه اواز مستعد است و به خواندن علاقه هم دارد.

علت کم کاری من
کیهان ملکی: متاسفانه در سالهای اخیر من و خیلی از دوستان و همکارانم کم کار شده ایم. دلیلش هم برای مان مشخص نیست. به دلایل نامشخصی برخی از بازیگران مرتب سر کار هستند و گاهی حتی همزمان در چند فیلم و سریال بازی می کنند ولی عده ای جزو حذفی ها هستند. جالب اینکه معمولا علت کم کاری ام را به سمت خودم برمی گردانند و توپ را داخل زمین من می اندازند و می گویند: «تو خیلی سختگیر هستی.» سختگیری هم اگر باشد بین پیشنهادهایی است که به من می شود و می دانم حالا که باید یکی از این فیلمنامهها را انتخاب کنم، طبیعتا سعی می کنم بهترین را انتخاب کنم؛ ضمن اینکه من هم مانند هر بازیگری دوستت دارم در کارهای خوب بازی کنم؛ البته خدا را شکر می کنم چون درنهایت هر سال در یک کار خوب حضور داشته و دارم.

 

با بازی در فیلم آرمانشهر
کیهان ملکی: من دوستی به نام وحید رحمانی دارم که از بچه های تئاتر است. او در فیلم «آرمانشهر» دربخش کستینگ (انتخاب بازیگر)همکاری داشت و مرا برای بازی در یکی از نقشها انتخاب کرد. من به این دوست اعتماد داشتم و خیلی هم دوست داشتم تاجیکستان را ببینم و به همین خاطر بازی در این نقش را قبول کردم. نقش من در این فیلم خیلی کوتاه بود اما برایم بدیع بود و تازگی داشت. شخصیتی که در این فیلم بازی می کنم در جنگ آسیب دیده و خیلی مشخص نیست که درکی از جهان اطرافش دارد یا خیر فیلمنامه این فیلم را امیراقایی نوشته و از طرف کشور
افغانستان برای شرکت در آکادمی اسکار انتخاب وارسال شده است.

حضور در بالیوود
کیهان ملکی: سال گذشته در سریال «مسافر خورشید» به کارگردانی آقای شاه حاتمی بازی کردم. بخشهای از این سریال در ایران فیلمبرداری شده و بخش هایی در هند، که من در قسمت هند بازی داشتم. برای بازی در این سریال به بمبئی و بالیوود رفتم. در بمبئی استودیوهای بالیوود را دیدم که برایم بسیار جالب بود. با برخی از بازیگران بالیوودی هم گپ و گفت داشتم محیط بالیوودرا بسیار ایده آل دیدم و شرایط سینمای حرفهای را درک کردم. بازی در این سریال تجربه جالبی بود. در این سریال نقش یک روحانی را دارم که هم ظاهرم به نسبت سایر کارهایم متفاوت است و هم نقشم.

خاطرہ جالب ما
ژرفا ملکى:دوره دبستان تحقیق درس علوم داشتم و باید برای درست کردن یک کاردستی یک کره زمین کوچک تهیه می کردم امانصف شب یادم افتاد که کاردستی ام این کره را کم دارد. بابا اصلا ناراحت نشد و به من گفت زودتر آماده شوم تابریم ببینیم می توانیم کره زمین پیدا کنیم یا نه؟ خلاصه با بابا از جردن تا گیشا را به دنبال یک الوازم التحریرفروشی زیر پا گذاشتیم. همه مغازه ها آن وقت شب بسته بودند اما شانس آوردیم و یک مغازه پیدا کردیم و کره زمین را خریدیم. نیمه شب بودوما گرسنه ساعتها به دنبال مغازه گشته بودیم؛ به همین خاطر رفتیم پارک گفت وگو و ساندویچ خوردیم. پارک آن وقت شب خیلی خلوت بودو ما در سکوت شب باهم گپ می زدیم و بابا شروع کرد برایم قصه تعریف کردن ولی من به پایان قصه نرسیدم که خوابم برد. (می خندد)

کیهان ملکی: کلا من در کارهای عملی و کاردستی ها همیشه یار و یاور ژرفا بودم. (می خندد)

منبع : مجله خبری لحظه نما

بیوگرافی کیهان ملکی خانواده بازیگران ژرفا ملکی مصاحبه بازیگران همسر کیهان ملکی


ادامه مطلب ...

گلوریا هاردی در کودکی + عکس و مصاحبه

گلوریا هاردی در کودکی + عکس و مصاحبه

خیلی به فارسی مسلط نیست مثل اکثر کسانی که در کشوری دیگر بزرگ می‌شوند، اما می‌توان از لحن صحبت‌هایش متوجه شد که تا چه اندازه از حضور در ایران و بازی در سریالی که این روزها پرمخاطب شده خوشحال است و توانسته بازی در کشوری دیگر و به زبان فارسی را تجربه کند. گلوریا  هاردی، پدری فرانسوی و مادری ایرانی دارد و در پاریس متولد و بزرگ شده است. هرچند که تا پیش از این تجربه‌هایی در مقابل دوربین داشته اما «کیمیا» سریالی است که با آن معرفی شده.
همسر گلوریا هاردی همسر ساعد سهیلی بیوگرافی گلوریا هاردی بیوگرافی ساعد سهیلی gloria hardiy

ازدواج او با ساعد سهیلی به‌سرعت خبرساز شد و بیش‌از‌پیش توجهات را به سمت بازیگر ایرانی – فرانسوی سریال «کیمیا» جلب کرد.

با گلوریا هاردی از چگونگی انتخابش برای بازی در این سریال و حواشی پخش این مجموعه تلویزیونی صحبت کردیم که چکیده آن را در ادامه می‌خوانید:

با اینکه پیش از بازی در سریال «کیمیا» تجربه بازی نداشتی، اما این سریال باعث شد تا به‌عنوان بازیگر بیشتر شناخته شوی. پیشنهاد بازی در این سریال از طرف چه‌کسی و چطور مطرح شد؟
من در تهران شاگرد خانم حاجیان بودم. البته قبل از آن در فرانسه به دلیل علاقه به بازیگری کلاس می‌رفتم. رشته اصلی من موسیقی است و در کنار کار موسیقی بازیگری را هم دنبال کردم و دوست داشتم این رشته هنری را یاد بگیرم. وقتی به ایران آمدم در کلاس‌های خانم حاجیان شرکت کردم و بیشتر یاد گرفتم.

خانم حاجیان برای بازی در سریال «کیمیا» دعوت شده بود و خبر داشت که کارگردان سریال به‌دنبال یک بازیگر خارجی است که بتواند فارسی صحبت کند و او این پیشنهاد را به من داد. تست دادم و قبول شدم. بازی در سریال «کیمیا» اوایل برایم سخت بود. باید یاد می‌گرفتم چطور به زبان فارسی صحبت و بازی کنم و بازی‌کردن به زبان دیگر برایم پیچیده‌تر می‌شد.

چطور دیالوگ‌ها را حفظ می‌کردی؟
الان به نسبت قسمت‌های اول سریال بهتر فارسی صحبت می‌کنم. خواندن دیالوگ‌های فارسی برایم سخت بود. بنابراین آنها را فینگلیش می‌نوشتم و می‌خواندم و مدام با خودم تکرار می‌کردم. سعی می‌کردم طوری کلماتم را ادا کنم که به‌اصطلاح آنها را برای خودم کنم.

به‌خاطرسپردن کلمات جدید بسیار سخت بود و برای اینکه کاملا متوجه مفهوم کلمه یا جمله‌ای شوم که قرار است به فارسی بگویم و همین‌طور برای اینکه کلمات و جملات به حافظه سپرده شود و بهتر به زبان بیاید، به زمان نیاز داشتیم.

چه شد که تصمیم گرفتی در ایران زندگی کنی و بازیگری را همین‌جا ادامه دهی؟
من در فرانسه به دنیا آمدم و بزرگ شدم و سه‌سال است که به ایران آمده‌ام، درواقع حرفه اصلی من موسیقی است نه بازیگری!

مدتی است که خبری در ارتباط با زندگی شخصی شما توجه بسیاری را جلب کرده و آن ازدواج با یکی از بازیگران خوب سینمای ایران، ساعد سهیلی، است. این ازدواج مدت‌ها پیش اتفاق افتاده بود. اما با حضور در سریال «کیمیا» و توجه مردم به شخصیت‌های این سریال، خبر ازدواج شما و ساعد سهیلی در مرکز توجه قرار گرفت.
ما نمی‌خواستیم شلوغ کنیم و خبر ازدواجمان را پخش کنیم. فکر هم نمی‌کردیم این خبر برای مردم خیلی مهم باشد. اما همان‌طور که شما گفتید بعد از پخش سریال، ازدواج من و ساعد سهیلی برای مردم مهم شد و دوست داشتند که ما را با هم ببینند. ما هم عکس دونفره خودمان را رسانه‌ای کردیم که ما را به‌عنوان زوج معرفی کرد.

ساعد سهیلی پیشنهادی برای بازی در این سریال یا چگونگی ارائه نقش داشت؟
حضور او به‌عنوان یکی از بازیگران خوب سینمای ایران در کنارم بسیار مؤثر است. غیر از اینکه به‌عنوان شریک زندگی در کنارش آرامش دارم، پیشنهادهای خوبی برای بازی در سریال «کیمیا» به من داد. کمک می‌کرد تا بهتر دیالوگ‌ها را طبیعی بگویم، درواقع زندگی ما از سینما جدا نیست. به‌هرحال هرروز با سینما زندگی می‌کنیم.

قصه سریال«کیمیا» بخشی از تاریخ معاصر ایران را روایت می‌کند که برای ما اهمیت بسیاری دارد. تا چه اندازه از تاریخی که سریال «کیمیا» در آن روایت می‌شد باخبر یا راجع به آن شنیده بودید؟
شما نمی‌توانید در ایران زندگی کنید و از این واقعیت‌ها خبر نداشته باشید. به‌ویژه آنهایی که عزیزانی را از دست داده‌اند، هنوز زنده‌اند. مثل مادر‌هایی که فرزندانشان را از دست دادند.

زمانی که پیشنهاد شد نقش آزاده را بازی کنید، این شخصیت چه ویژگی‌های برای شما داشت؟
سعی کردم چیزی از تجربه‌های شخصی خودم به نقش اضافه کنم. نکته‌های مشترکی هم بین خودم و رها پیدا کردم و سعی کردم بیشتر این شخصیت را درک کنم. اینکه او مادری داشته که هیچ‌وقت او را ندیده یا اینکه می‌خواهد تکه‌ای از وجودش را پیدا کند تا کامل شود برایم جالب بود.

از نتیجه کار راضی هستی؟
حدس می‌زدم نتیجه سریال خوب شود. آقای افشار کارگردان باتجربه و مسلطی است. بازیگران خوبی برای بازی در این سریال دعوت شدند. بیشتر از چیزی که فکر می‌کردم سریال دیده شد. ترس من این بود که ‌میلیون‌هانفر من را با تمام اشکالاتی که در زبان دارم می‌بینند و این وحشتناک بود. فکر مردم برایم مهم است. اما خوشحالم که مردم من را دوست دارند و از نتیجه کارم راضی هستند.

همکاری با بازیگران این سریال چطور بود؟
همه بازیگران این سریال به من کمک کردند. وقت زیادی برای تمرین با من می‌گذاشتند که بتوانم راحت‌تر فارسی صحبت کنم. بعضی‌وقت‌ها جمله‌ها را اشتباه می‌کردم و می‌دیدم عوامل سریال می‌خندند و من معنی خنده آنها را نمی‌فهمیدم. بعدا متوجه شدم در فارسی اگر کلمه‌ای را اشتباه بگویم معنی آن کاملا عوض می‌شود.

بعد از پخش سریال واکنش مردم را چطور دیدی؟
چندروز پیش از فرانسه برگشتم و بعد از اینکه وارد فرودگاه ایران شدم برایم جالب بود که مردم به من توجه می‌کنند و فیلم و عکس می‌گیرند. دوست داشتم پاسخ مهربانی آنها را بدهم و درعین‌حال خجالت هم می‌کشیدم. همه این اتفاقات برای من تازگی دارد.

قصد ادامه فعالیت در سینما و تلویزیون ایران را داری؟
بازیگری من به خیلی چیزها بستگی دارد. فیلم‌نامه و نقشی که به من پیشنهاد می‌شود مهم است؛ اینکه به دل من و مردم بنشیند. اگر مردم دوست دارند که باز هم من را ببینند من در خدمت آنها هستم.

یکی از اتفاقاتی که از زمان پخش سریال «کیمیا» خبرساز شد، این بود که در پاریس حجاب نداشتید و این موضوع باعث سوءتفاهم شد و سروصداهایی را در شبکه‌های اجتماعی به راه انداخت. پاسخ شما به این حواشی چیست؟
به‌هرحال قسمت‌هایی که در خارج ضبط کردیم من کلاه‌گیس داشتم و این تصمیم عوامل سازنده سریال بود ولی بشخصه دوست داشتم از یک کلاه‌گیس حرفه‌ای‌تر استفاده می‌شد تا مردم به کیفیت پایین آن اعتراض نکنند.

همسر گلوریا هاردی همسر ساعد سهیلی بیوگرافی گلوریا هاردی بیوگرافی ساعد سهیلی gloria hardiy

حرف ناگفته‌ای درمورد سریال «کیمیا» باقی مانده است؟
لطف مردم نسبت به من این‌قدر زیاد است که سریال را فراموش کردم، از تک‌تک مردم ایران تشکر می‌کنم که تا این حد با من مهربان هستند، امیدوارم که همیشه شاد باشند.
منبع: روزنامه شرق
gloria hardiy بیوگرافی ساعد سهیلی بیوگرافی گلوریا هاردی همسر ساعد سهیلی همسر گلوریا هاردی


ادامه مطلب ...

هرمز شجاعی مهر و دخترش ندا شجاعی مهر + عکس و مصاحبه

هرمز شجاعی مهر و دخترش ندا شجاعی مهر + عکس و مصاحبه

هرمز شجاعی مهر (متولد ۱۳۳۵ شمسی ) مجری تلویزیون، گوینده ی رادیو و صاحب امتیاز مجله ی خانواده سبز و در طول مدت حدود سه دهه مجری یک برنامه ی روزانه و پرمخاطب به نام سیمای خانواده بوده است.این مجری اصالت مازندرانی دارد.

شجاعی مهر دارای فرزند دختری به نام «ندا» می باشد.

همسر هرمز شجاعی مهر ندا شجاعی مهر مجری شبکه یک دختر هرمز شجاعی مهر بیوگرافی هرمز شجاعی مهر

ندا شجاعی مهر ، دختر این مجری مطرح تلویزیونی درباره رابطه خودش و بردارش با هرمز شجاعی مهر گفته است:

ما همیشه درباره مشکلات و مسائلی که در زندگی با آنها مواجه هستیم، با پدرمان مشورت و درد دل می‌کنیم و رابطه‌ای دوستانه با او داریم. هیچ‌وقت از بیان حرف‌هایمان به او نترسیده‌ایم و شاید همیشه اولین نفری بوده که من و برادرم صحبت‌هایمان را با او در میان می‌گذاشتیم، زیرا همیشه راه درستی به ما نشان داده‌اند که دیگر به مشورت با دیگران نیازی نبود. ایشان همیشه راه درست را به ما نشان می‌داده و در کنارمان بوده است. اگرچه ممکن است به دلیل مشغله کاری مدت زمان کمتری را با ما سپری کند، اما در همین زمان کم حضورش توصیه‌هایی کرده که من اکنون در ۲۳ سالگی متوجه نتایج آن می‌شوم. البته ما هم بچه‌های خوبی بودیم.

آقای شجاعی مهر! چرا پیر نمی شوید؟
خیلی ها به من گفته اند و می گویند که ما هر وقت شما را دیده ایم همیشه همینطور بوده اید، اما واقعیت این است که من خیلی عوض شده ام و تغییرات ظاهری و پیر شدن در من آرام اتفاق می افتد، اما چون مردم دائم من را از تلویزیون می بینند، این تغییرات خیلی برایشان مشخص و واضح نیست.
با همه اینها، سرعت پیر شدن شما از متوسط مردم کمتر است، واقعا برای خودتان هم این سوال نشده بود؟
اتفاقا با دکتر مجد، از روانشناسان خوب کشور که مهمان برنامه خانواده شده بود، صحبت می کردم، از ایشان پرسیدم چطور است که کار ما علی رغم سختی و دشواری ولی ما سرحال و پرانرژی هستیم، جواب داد این به دلیل ارتباط شما با مردم است، چون مردم شما را دوست دارند و به خاطر حرف های خوبی که می زنید تحت تاثیر قرار می گیرند و در حق شما دعا می کنند و این انرژی مثبت که برای شما فرستاده می شود، اگر فطرت شما پاک باشد آن را دریافت می کنید.
واقعیت این است که ما مجریان از مردم انرژی می گیریم؛ در جمع بودن همیشه انرژی می دهد، مثلامی توانیم در خانه ناهار بخوریم اما به رستوران می رویم و در جمع قرار می گیریم تا از مردم انرژی بگیریم. این انرژی که مستقیم به سمت ما می آید می تواند در زندگی ما موثر باشد من بخش عمده آن را مطمئن هستم که از دعای خیر مردم است و بعد از آن هم سعی کردم که سالم زندگی کنم.
از جراحی زیبایی و پلاستیک برای جوان ماندن استفاده نکرده اید؟
خیر هرگز.
یعنی استفاده از این روش ها را برای جوان ماندن در تلویزیون درست نمی دانید؟
اگر نیاز شود استفاده می کنم مثل دندانی که کرم خورده می شود و می کشیم برای صورت هم اگر مشکل پیش بیاید قطعا استفاده می کنیم، تا حالاهزاران نفر به من گفتند شما یک رنگی به ریش هایت بزن، اما من فکر می کنم خیلی مصنوعی می شود. به نظر من همین طوری خیلی واقعی تر است.
 همسر هرمز شجاعی مهر ندا شجاعی مهر مجری شبکه یک دختر هرمز شجاعی مهر بیوگرافی هرمز شجاعی مهر
این ظاهر شما دست خودتان است؟ مثلااگر بخواهید موهایتان را کوتاه کنید، مدلش را عوض کنید یا ریشتان را بزنید، امکانش هست؟
تا به حال نخواستم این کار را انجام بدهم ببینم می گذارند یا نه، ولی من فکر می کنم خود مردم خیلی جا بخورند چون ۳۰ سال مرا با این چهره دیدند و خودم هم دوست ندارم تغییری ایجاد کنم.
تا به حال جوک یا متلک های مردمی در رابطه با خودتان را شنیده اید؟
(با خنده) کم و بیش.
مثلا؟
بیشتر جوک ها و متلک ها در مورد پیر نشدن من بوده، چند وقت پیش یک مطلب طنز از یکی از شبکه های اجتماعی را برایم پرینت گرفتند و آوردند که نشان می داد یک نفر از کودکی تا سالمندی پای تلویزیون است، ولی تصویر من ثابت و همیشه جوان روی تلویزیون دیده می شود.
 همسر هرمز شجاعی مهر ندا شجاعی مهر مجری شبکه یک دختر هرمز شجاعی مهر بیوگرافی هرمز شجاعی مهر

آقای شجاعی مهر چرا شما پیر نمی شوید؟!! | گفتگو با هرمز شجاعی مهر مجری با سابقه تلویزیون

تلویزیون در کشور ما پنجاه وچهار ساله است و هرمز شجاعی مهر، بیش از سه دهه در قاب جادویی تلویزیون مهمان مردم ایران است. در ابتدای تاسیس تلویزیون بسیاری از خانواده های ایرانی با دیدن تصویر مجری در تلویزیون، آن را غریبه تلقی می کردند و حتی گفته شده است که خیلی از بانوان و دختران در آن سال ها با حجاب مقابل تلویزیون می نشستند، اما شجاعی مهر در این حضور سی ساله، طوری با مردم خودمانی شده است که خیلی از مردم او را دیگر عضوی از خانواده خودمان می دانند، طوری که حتی از او بارها دعوت شده است به مراسم خواستگاری همین «بینندگان عزیز» برود. هرمز شجاعی مهر به معنای واقعی و دقیق کلمه «آنکادر» است. گفت وگوی جام جم با این مجری معروف را از نظر می گذرانید:
آقای شجاعی مهر! چرا پیر نمی شوید؟
خیلی ها به من گفته اند و می گویند که ما هر وقت شما را دیده ایم همیشه همینطور بوده اید، اما واقعیت این است که من خیلی عوض شده ام و تغییرات ظاهری و پیر شدن در من آرام اتفاق می افتد، اما چون مردم دائم من را از تلویزیون می بینند، این تغییرات خیلی برایشان مشخص و واضح نیست.
با همه اینها، سرعت پیر شدن شما از متوسط مردم کمتر است، واقعا برای خودتان هم این سوال نشده بود؟
اتفاقا با دکتر مجد، از روانشناسان خوب کشور که مهمان برنامه خانواده شده بود، صحبت می کردم، از ایشان پرسیدم چطور است که کار ما علی رغم سختی و دشواری ولی ما سرحال و پرانرژی هستیم، جواب داد این به دلیل ارتباط شما با مردم است، چون مردم شما را دوست دارند و به خاطر حرف های خوبی که می زنید تحت تاثیر قرار می گیرند و در حق شما دعا می کنند و این انرژی مثبت که برای شما فرستاده می شود، اگر فطرت شما پاک باشد آن را دریافت می کنید.
واقعیت این است که ما مجریان از مردم انرژی می گیریم؛ در جمع بودن همیشه انرژی می دهد، مثلامی توانیم در خانه ناهار بخوریم اما به رستوران می رویم و در جمع قرار می گیریم تا از مردم انرژی بگیریم. این انرژی که مستقیم به سمت ما می آید می تواند در زندگی ما موثر باشد من بخش عمده آن را مطمئن هستم که از دعای خیر مردم است و بعد از آن هم سعی کردم که سالم زندگی کنم.
از جراحی زیبایی و پلاستیک برای جوان ماندن استفاده نکرده اید؟
خیر هرگز.
یعنی استفاده از این روش ها را برای جوان ماندن در تلویزیون درست نمی دانید؟
اگر نیاز شود استفاده می کنم مثل دندانی که کرم خورده می شود و می کشیم برای صورت هم اگر مشکل پیش بیاید قطعا استفاده می کنیم، تا حالاهزاران نفر به من گفتند شما یک رنگی به ریش هایت بزن، اما من فکر می کنم خیلی مصنوعی می شود. به نظر من همین طوری خیلی واقعی تر است.
این ظاهر شما دست خودتان است؟ مثلااگر بخواهید موهایتان را کوتاه کنید، مدلش را عوض کنید یا ریشتان را بزنید، امکانش هست؟
تا به حال نخواستم این کار را انجام بدهم ببینم می گذارند یا نه، ولی من فکر می کنم خود مردم خیلی جا بخورند چون ۳۰ سال مرا با این چهره دیدند و خودم هم دوست ندارم تغییری ایجاد کنم.
تا به حال جوک یا متلک های مردمی در رابطه با خودتان را شنیده اید؟
(با خنده) کم و بیش.
مثلا؟
بیشتر جوک ها و متلک ها در مورد پیر نشدن من بوده، چند وقت پیش یک مطلب طنز از یکی از شبکه های اجتماعی را برایم پرینت گرفتند و آوردند که نشان می داد یک نفر از کودکی تا سالمندی پای تلویزیون است، ولی تصویر من ثابت و همیشه جوان روی تلویزیون دیده می شود.
جالب ترین و عجیب ترین درخواست مردمی از شما چه بوده؟
عجیب نبوده، اما چیزی که از من زیاد خواسته شده این بوده که در مراسم خواستگاری و عروسی آنها شرکت کنم.
در مراسم خواستگاری؟! تا به حال قبول کرده اید؟
بله زیاد رفتم، البته برای من سخت هم بود که کجا می روم، چون با محیط آشنایی نداشته ام و به هر حال غریب بوده ام. این را برای خودنمایی نمی گویم، ولی معمولاکسانی از من خواسته اند که با آنها خواستگاری بروم که از سطح زندگی پایین تری برخوردار بودند و به نوعی می خواستند شجاعی مهر اعتبارشان باشد.
آخرین خواستگاری که برای «بینندگان عزیز» رفتید را تعریف می کنید؟
یکی از بچه های سازمان که آبدارچی و بسیار انسان شریفی است از من خواست مثل برادرش در خواستگاری دخترش حضور داشته باشم. به من گفت فکر کن دختر خودت است و من با اطلاعات کمی که از ایشان داشتم، رفتم. اتفاقا عروسی شان هم بودم که خیلی باصفا برگزار شد.
زندگی خصوصی شما چقدر متاثر از کارتان است؟ مردم چقدر این حریم را رعایت می کنند؟
من حریم خانوادگی ام را از کارم جدا کرده ام. به عنوان نمونه همسر بنده در ۳۱ سالی که در سازمان کار می کنم، حتی حاضر نشده یک ثانیه جلوی دوربینی برود، عکسی بگیرد یا مصاحبه ای انجام دهد و تاکنون نیز هیچ خبرنگاری را به منزل راه نداده است.
این خواست شما بود یا همسرتان؟
صد در صد تدبیر خودش بود و من الان می فهمم که چه کار خوبی کرد ، حریم خانه و زندگی من کاملامجزا از کارم است، من یک کار دیگر هم برای این تفکیک حریم خصوصی از مسائل کاری انجام دادم. سعی کردم خودم را نزدیک کنم به آن شخصیتی که در تلویزیون از من جاافتاد، یعنی آن هرمز شجاعی مهر تلویزیونی. من با خیلی از هنرمندان برخورد کردم که ذهنیت دیگری نسبت به آنها داشتم و وقتی دیدمشان، انگار یک آدم دیگر بودند و آنقدر در ذوق من خورد که با خودم گفتم نکند من هم همین طور باشم و سعی کردم اگر یک درصد احتمال وجود دارد که من هم این طور باشم، خودم را نزدیک شجاعی مهر تلویزیون کنم، و الان همان چیزی که در زندگی روزمره هستم، در تلویزیون هم هستم.

هرمز شجاعی مهر ، بیش از سه دهه در قاب جادویی تلویزیون مهمان مردم ایران است. در ابتدای تاسیس تلویزیون بسیاری از خانواده های ایرانی با دیدن تصویر مجری در تلویزیون، آن را غریبه تلقی می کردند و حتی گفته شده است که خیلی از بانوان و دختران در آن سال ها با حجاب مقابل تلویزیون می نشستند، اما شجاعی مهر در این حضور سی ساله، طوری با مردم خودمانی شده است که خیلی از مردم او را دیگر عضوی از خانواده خودمان می دانند.
این مجری باسابقه، با لیسانس تعاون و تامین اجتماعی در سال ۱۳۶۱ کار در صداوسیما را با گویندگی در رادیو آغاز کرد و بجز سیمای خانواده ، اجرای برنامه هایی چون سلام صبح بخیر ، تهران ساعت ۲۰ ، ساعت خوش و… را در کارنامه دارد.
او آذر ماهی است و اگر مجری نمی شد، دوست داشت خلبان شود. همکاری اش با مرحوم منوچهر نوذری، تاثیر فراوانی در کارش داشت.
یک نکته ی جالب درباره او، حضورش به عنوان صاحب امتیاز نشریه خانواده سبز است که از سال ۷۹ به صورت ۱۵ روز یک بار منتشر می شود.

خانواده خاستگاه مهر و عشق است
این جمله آغازین شجاعی مهر بود و به این گفته باور دارد. او خانواده را واحد بسیار کوچک اجتماعی می داند که بسیاری از مهارت های زندگی و شخصیت و هویتی افراد را شکل می دهد و با الگو قراردادن پدر و مادر بر اساس اصل عشق ورزیدن می توانند فرزندان را تربیت کنند.
شجاعی مهر با گفتن ساده زندگی می کند، به صحبت هایش اینگونه ادامه داد که جلسات خانوادگی با همدیگر برگزار می کنند تا بتوانند با هم فکری و تبادل نظر مسایل خانوادگی را پیش ببرند.
هرمز شجاعی مهر به موضوع تحکیم بنیان های خانواده با توجه به الگوی حسنه اهل بیت (ع) تکیه دارد و گفت: یکی از موثرترین راهکارهای شکل گیری خانواده بر پایه های صحیح توجه به اصل رایزنی مشورت است.
وی ادامه داد: زمانی که در خانواده مسائل به طور مشترک مطرح می شود و افراد و اعضای خانواده نظرات خود را بیان می کنند به طور حتم پذیرش مسائل راحت تر است.
شجاعی مهر با اشاره به آموخته هایش در این چند سال گفت: من در برنامه خانواده با بسیاری از کارشناسان و اساتید مسائل خانوادگی و اجتماعی گفتگو می کنم و آنها بهترین شیوه ها را برای داشتن یک زندگی سالم و بی دغدغه ارائه می کنند، طبیعی است که من هم از این اطلاعات در زندگی ام استفاده می کنم، به همین جهت توانسته ام در زندگی خانوادگی موفق باشم و خانواده خوب و سالم و نازنینی دارم که همه عشق من در دنیا است، فکر می کنم همه آنچه در برنامه گفته می شود قابل اجرا است و من به عنوان کسی که مطالب را گوش داده و آنها را بررسی می کنم، می توانم از قابلیت اجرایی آنها بهره ببرم.
وی در ادامه با اشاره به اهمیت همراهی خانواده ها با فرزندانشان نیز گفت: آرزو می کنم اطلاعات و دانش خانواده های ما زیاد شود، چون خانواده تنها پایگاهی است که ما بسیاری از مهارت ها و آداب زندگی را در آن یاد می گیریم و شخصیت و هویت آنجا شکل می گیرد.
شجاعی مهر با اشاره به ازدواج خود گفت: علاقمند بودم با خانواده ساده وصلت کنم و به برکت پدر و مادر همسرم زندگی ساده و خوب و موفقی دارم. از طرفی داماد خوبی نصیبم شده و به خاطر این موضوع خدا را سپاس می کنم.

هرمزشجاعی مهر درباره توجه به تفاوت ها در ازدواج نیز گفت: در زندگی مشترک زندگی با عشق شروع می شود بعد جذابه های زندگی کمرنگ می شود. در ابتدا همه چیز زیباست و دنبال اصلاح نیستیم ولی بعد از مدتی می خواهیم همدیگر را اصلاح کنیم نباید به دنبال تغییر باشیم باید در کنار آمیزه های شخصیت های هم با آرامش و عشق زندگی کنیم و جاذبه ها ادامه خواهد داشت. نباید شبیه یکدیگر شویم باید با همه تفاوت ها مکمل بود و زندگی کرد.
شجاعی مهر در ادامه به فاصله نسل ها اشاره کرد و گفت: پدیده های نو و انفجار اطلاعات باعث شد فاصله ها بیشتر شود. رسانه ها فرزندان را تربیت می کنند اما والدین آگاه به علم روز مدیریت امور را باید در دست بگیرند و با این آشنایی تربیت را انجام دهند. در چالش موجود در خانواده شاید همان بحث تجربه و گذشت خیلی مهم باشد؛ گذشت یک معنی عام دارد که همان چشم پوشی است ولی معتقدم در خانواده گذشت باید با متنبه شدن همراه باشد؛ به طور مثال اگر فرزندان بدانند از چیزی ناراحتیم ولی همراه آنها شویم تا آنها بدانند با اینکه نخواستیم ولی با آنها همراه شدیم باعث تربیت صحیح می شود.
وی گفت: بخش عمده را مدیون همسرم هستم که در تربیت فرزندان تلاش کرد در بسیاری از موارد با فرزندان همراه می شویم تا خود آنها به نتیجه برسند که تصمیمات اشتباهی گرفته اند و در بازه زمانی اجازه می دهیم تا با اصول منطقی در تصمیم ها و علایق خود تجدید نظر کنند.

هیچ وقت از بیان حرف هایمان به او نترسیده ایم
در ادامه این برنامه ندا شجاعی مهر، دختر این مجری تلویزیونی درباره رابطه خودش و برادرش با پدر بیان کرد: ما همیشه درباره مشکلات و مسائلی که در زندگی با آنها مواجه هستیم، با پدرمان مشورت و درد دل می کنیم و رابطه ای دوستانه با او داریم.
وی ادامه داد: هیچ وقت از بیان حرف هایمان به او نترسیده ایم و شاید همیشه اولین نفری بوده که من و برادرم صحبت هایمان را با او در میان می گذاشتیم، زیرا همیشه راه درستی به ما نشان داده اند که دیگر به مشورت با دیگران نیازی نبود. ایشان همیشه راه درست را به ما نشان می داده و در کنارمان بوده است.
ندا شجاعی مهر در خصوص تصمیم گیری های زندگی خود گفت: در زندگی شخصی خود بحث مشورت بسیار موثر بوده و در بحث و گفتگو به مسائل پرداخته و جایی هم به توافق نمی رسیدیم تلاش می کردیم یکدیگر را قانع کنیم.

دختر هرمز شجاعی مهر افزود: چون والدینم بزرگترین راهنمایان زندگی من هستند پس ترجیح دادم همیشه همه مباحث را با والدین خود مطرح کنم و این حس شاید به دلیل نوع رفتار و عکس العملی است که والدینم داشتند چون در اشتباهات همیشه همراه ما و حامی بودند.
ندا به اهمیت حمایت و گاهی گوشزد موارد از سوی والدین به فرزندان اشاره کرد و گفت: :همسن و سالهایم در مسائل ازدواج باید دقت کنند و چرا که در زندگی مشترک باید صبوری کرد دوست داشتن باعث گذشت می شود همه زندگی ها مشکلاتی دارند ولی باید چشم پوشی کرد و با گذشت به حفظ زندگی توجه کرد و خانواده ها هم باید فرزندان را برای حفظ زندگی مشترک حمایت کنند و با کمک فکری سعی کنند تا فرزندان صحیح ترین تصمیمات را بگیرند حتی گاهی والدین با سلب حمایت باید جلوی تصمیم های اشتباه را بگیرند.
پدرم بهترین دوست من است
امین شجاعی مهر، پسر این مجری برنامه های خانواده گفت: در اشتباهات، انسان به دنبال درددل کردن است وقتی خیال راحت داریم که والدینمان برخورد خوبی دارند ما نیز مسائل را در خانواده مطرح می کنیم.
وی ادامه داد: احترام نقش مهمی در خانواده است بین تجرد و تاهل مرزی وجود دارد که در خانواده ها باید رعایت شود چون مسئولیت ها تفاوت دارد و احترام می تواند در این بخش رفارهای افراد را شکل دهد و از طرفی احترام به اطرافیان موجب احترام به خود است وگرنه هرکس کار خود را کند اختلاف ایجاد می شد و انتظاراتی که پیش می آید توقع و … باعث اختلاف می شود.
امین شجاعی مهر افزود: در هر خانه قوانینی وجود دارد و اعضای خانواده بر اساس این احترام برای حفظ خانواده به نظر جمع احترام می گذارند.
والدین برای شکل گیری زندگی بهتر باید به فرزندان نزدیک شوند.

بیوگرافی هرمز شجاعی مهر دختر هرمز شجاعی مهر مجری شبکه یک ندا شجاعی مهر همسر هرمز شجاعی مهر


ادامه مطلب ...

بیوگرافی شعله رزمجو مجری اخبار تلویزیون + عکس و مصاحبه

بیوگرافی شعله رزمجو مجری اخبار تلویزیون + عکس و مصاحبه

شعله رزمجو مجری جوان خبر تلویزیون

خانم شعله رزمجو متولد ۱۳۶۰ ، کارشناس ارشد کشاورزی رشته خاک شناسی، گوینده سابق شبکه شیراز.

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

در برخی از سایت ها سید دانیال معین آل داوود را به عنوان همسر خانم شعله رزمجو آورده اند که تاکنون نه تایید رسمی و نه تکذیب رسمی شده است.

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

سید دانیال معین آل داوود متولد مازندران

در ۱۲ خردادماه سال ۱۳۶۴ در قائمشهر به دنیا آمدم و فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد فیزیولوژی هستم. دو برادر و یک خواهر بزرگ‌تر از خود دارم و فرزند آخر خانواده می‌باشم، پدرم بازنشسته اداره برق و مادرم خانه‌دار هستند.

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجوحدیث چاووشی و شعله رزمجو

مصاحبه با خانم شعله قطب رزم‌جو ، گوینده خبر

چند دقیقه مانده به پخش خبر، وقت زیادی ندارد، محوطه جام جم و ساختمان معروف شیشه ای، گپی کوتاه با خانم شعله قطب رزمجو گوینده خبر.

خانم رزمجو ، اهل کدام نقطه از کشورعزیزمان هستید؟
رزمجو: متولد چالوس یکی از شهرهای مازندران هستم.متولد ۱۳۶۰

بعضی از هنرمندان و گویندگان و بازیگران از ابتدا عشق ورود به رادیو وتلویزیون را دارند . شما از کدام دسته از رسانه ای ها هستید؟

خانم رزمجو: از بچگی دوست داشتم دکتر بشوم، اونم جراح قلب، با اینکه رشته ی تحصیلی‌ام تجربی بود و خیلی هم درسخوان بودم اما در رشته پزشکی قبول نشدم. تحصیلات مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد خاکشناسی را در اهواز و رشته حقوق را در شیراز گذرانده‌ام. همزمان با تحصیل رشته حقوق نیز به عنوان مدرس در دانشگاه شیراز به دانشجویان رشته کشاورزی دروس پایه و برخی از دروس تخصصی را تدریس می کردم.

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

چگونه خبری شدید؟
خانم رزمجو:خیلی اتفاقی، در یکی از روزهای بهاری سال ۸۶ درحالی‌که برنامه‌های صدا و سیمای مرکز فارس را تماشا می کردم، متوجه فراخوان جذب گوینده این مرکز شدم. به دلیل علاقه وافرم، پیگیری کردم، تست دادم و خدا رو شکر پذیرفته شدم. در ابتدا با برنامه‌های تولیدی و خواندن اطلاعیه در رادیو شروع کردم و در حال حاضر ۵ سال است که به صورت حرفه‌ای گویندگی خبر می کنم.
تفاوت کار در رادیو و تلویزیون؟
خانم رزمجو:کار در رادیو به دلیل اینکه همه مطالب باید از طریق صدا و احساس منتقل بشود، سخت‌تر از تلویزیون است.
اولین خبری که خواندید یادتان هست؟
خانم رزمجو:بله کاملا یادم هست. به خاطر تجربه اول و استرسی که داشتم، شهر إوز در استان فارس را اُوز خواندم و یک ماه از اجرا منع شدم. یکی از شبهای جمعه که در مرکز شیراز گوینده خبر بودم،‌ هنگام خداحافظی از طریق گوشی به من اطلاع دادندکه از مردم دعوت کنم بعد از اتمام خبر، فیلم سینمایی ببینند؛که در زمان اعلام، واژه سینمایی با کلمه آدینه ترکیب شد و گفتم آینه خوبی داشته باشید.

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

استرس و گویندگی خبر چه ارتباطی دارند؟
خانم رزمجو:بعضی خبرها و به خصوص خبرهایی که دقیقه ۹۰ به دست گوینده می‌رسند، استرس زا هستند. هرچه قدر تجربه شما در این حوزه بیشتر باشد بالطبع استرس هم کمتر خواهد بود؛ شمرده خواندن خبر یکی از راههای کاهش میزان استرس است.
گویندگان رادیو همیشه ازتفاوت دستمزدها در رادیو وتلویزیون گلایه داشته اند، دستمزد درآمد گویندگان خبر رضایت بخش هست؟
خانم رزمجو:درآمدگویندگان خبر، چون ما کارمند خبر محسوب می‌شویم، قیمت اجراها بستگی به تحصیلات، تجربه گوینده و اهمیت بخش خبری دارد.
  گوینده خبر چه ویژگیهائی نسبت به بقیه گویندگان دارد ؟
خانم رزمجو:اطلاعات عمومی بالا، تخصص درحوزه خبر، صدا و چهره ای که حداقل استانداردها را داشته باشد و پشتکار بسیار زیاد. حتی پوشش گوینده هم، هر لباسی که گوینده‌‌ها می‌پوشند با هماهنگی و تأیید مسئولان مربوطه انتخاب می‌شود. رنگ لباس هم متناسب با دکور و بخش خبری از طرف مدیران پخش اخبار توصیه می شود.

ایام بیکاری و تنهایی را چگونه سپری می کنید؟
خانم رزمجو:شعر و نقاشی دو همدم و همراه من در زمان تنهایی و بیکاری است. در حوزه ترجمه نیز فعالیت می‌کنم و اخیراً نیز از نشریه “ساینس دیلی” مطلبی ترجمه کردم که بر اساس آن دانشمندان ثابت کرده‌اند، اشعه‌های گوشی‌های همراه منشأ بسیاری از بیماری‌ها به ویژه سرطان است. البته موسیقی سنتی را هم دوست دارم و کارهای همایون شجریان را نسبت به دیگران بیشتر می‌پسندم.
از شیطنت‌های کودکانه‌ خودتان بگویید ؟
خانم رزمجو:خیلی شیطون نبودم ولی سنتور کار می‌کردم؛ بعد همه‌ اعضای خانواده رو مجبور می‌کردم تا صدای سازم رو  بشنوند. اما امروزه مهمترین هدف زندگی من این است که در کنار خانواده، زندگی سالمی داشته باشم، توکل و اعتقاد قوی به خداوند بزرگ نیز آرام‌‌‌‌‌بخش همیشگی من بوده و هست. دوست دارم در حوزه خبر پیشرفت کنم و در رشته تحصیلی نیز مدرک دکتری بگیرم و با احترام به تمامی آبی دوستان؛ قرمز هستم.

مصاحبه گر: هادی اسدی و پارسازند

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

عکس های جدید شعله رزمجو

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

شعله رزمجو مجری شبکه ۴ (چهار)

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

شعله رزمجو مجری تلویزیون

همسر مجری زن همسر شعله رزمجو همسر سید دانیال معین آل داوود مجری اخبار عکس مجری زن دختر مجری بیوگرافی شعله رزمجو

بیوگرافی شعله رزمجو دختر مجری عکس مجری زن مجری اخبار همسر سید دانیال معین آل داوود همسر شعله رزمجو همسر مجری زن


ادامه مطلب ...