مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

محمود قربانی صاحب کاباره میامی و اولین همسر گوگوش +عکس

محمود قربانی صاحب کاباره میامی و اولین همسر گوگوش +عکس

محمود قربانی قهرمان رشتهٔ بوکس در ایران برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ هتل‌داری عازم آمریکا شد. پس از بازگشت به ایران کاباره «میامی» را که بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کابارهٔ ایران بود تأسیس کرد. این کاباره محل حضور بسیاری از دولت‌مردان ایرانی بود. وی همچنین تعداد زیادی از خوانندگان ایرانی را تربیت کرد و زمینهٔ سفر تعدادی از خوانندگان و هنرمندان معروف خارجی به ایران را مهیا کرد. چند سال همسر گوگوش (خوانندهٔ) بود و در متن فعالیت‌های هنرمندان و خوانندگان ایرانی حضور داشت. از دیگر فعالیت‌های او تولید چند فیلم سینمایی بود. اما مهم‌ترین وجه ناگفتهٔ زندگی او، تشکیل و رهبری دسته‌هایی از اوباش و گروه‌های جاهل مسلک بود که بنا به درخواست ساواک یا شهربانی، در مواقعی که رژیم مایل به دخالت مستقیم نبود، به تجمعات معترضین حمله کرده و آنها را مورد تعرض قرار می‌دادند. قربانی همچنین یکی از مسیرهای اصلی فساد اخلاقی در سطح مدیران ارشد و میانی کشور و نیز دربار شاهنشاهی محسوب می‌شد.

همسر محمود قربانی همسر لیلا فروهر همسر گوگوش همسر شهره صولتی همسر بهروز وثوقی محمود قربانی و شهره کاباره تهران فاضل خداداد عکس قدیمی سریال معمای شاه بیوگرافی محمود قربانی بیوگرافی محمود رضا پهلوی بیوگرافی لیلا فروهر بیوگرافی کامبیز قربانی بیوگرافی فیروز وثوقی بیوگرافی علیرضا امیرقاسمی بیوگرافی شهره صولتی بیوگرافی بهروز وثوقی

گوگوش از همان زمان کودکی خوانندگی و بازیگری را همراه با پدرش آغاز کرد و وارد عرصه به اصطلاح کاباره ای دوران شاهنشاهی شد.

فعالیت در کاباره ها و آشنایی با محمود قربانی
رقاصه گردی های گوگوش در کاباره های تهران و حضور در فیلم های نازل و مبتذل از گوگوش چهره ای در همین تیپ درست کرده بود تا این که با محمود قربانی کاباره دار تهرانی آشنا شد و با او ازدواج کرد.حاصل ازدواج اول گوگوش به دنیا آمدن یک پسر به نام کامبیز بود که در بیست و سوم آذر ماه سال ۱۳۴۷ به دنیا آمد.سال های زندگی خواننده کاباره ای با قربانی زمان زیادی دوام نیاورد و گوگوش در سال ۱۳۵۴ و پس از آشنایی و همکاری با بهروز وثوقی از قربانی طلاق گرفت و با بهروز وثوقی زندگی می کرد.

همسر محمود قربانی همسر لیلا فروهر همسر گوگوش همسر شهره صولتی همسر بهروز وثوقی محمود قربانی و شهره کاباره تهران فاضل خداداد عکس قدیمی سریال معمای شاه بیوگرافی محمود قربانی بیوگرافی محمود رضا پهلوی بیوگرافی لیلا فروهر بیوگرافی کامبیز قربانی بیوگرافی فیروز وثوقی بیوگرافی علیرضا امیرقاسمی بیوگرافی شهره صولتی بیوگرافی بهروز وثوقی

محمود قربانی در جدیدترین مصاحبه خود با امیرقاسمی این چنین گفت

بعد از ازدواجم با گوگوش با وی به فرانسه و پاریس رفتیم یا یک کمپانی خارجی تحت عنوان آر – سی – ای برای اجرای گوگوش در خارج از کشور قرارداد بستیم

گوگوش در اوج محبوبیت خود در خارج و رقابت نزدیک با خوانندگان مشهور آن زمان بود

طی یک برنامه ریزی کاری من در پاریس بودم و گوگوش باید به رم میرفت وقتی به رم رفت در آسانسور با بهروز وثوقی ملاقات می کند و همانجا فکرهایی در ذهن می پروراند!!!؟

بعد از این ملاقات وی به من اصرار می کرد که برگردیم به تهران خلاصه بازگشتیم به تهران و تدارکات یک کنسرت بزرگ را برای گوگوش دیدم

شب کنسرت گوگوش که به پشت صحنه رفته بود تا آماده شود و سالن پر از جعمیت بود پوران به من گفت گوگوش حالش بعد شده و نمی تواند بخواند باید به بیمارستان برود

من فکر کردم شاید غدای مسموم خورده وی را به بیمارستان انتقال دادیم و در آنجا بستری شد

بماند که مردم در آن شب که گوگوش بر روی صحنه نرفت بشقاب ها را خرد کردند !!!؟

خلاصه به گوش من رسید که در بیمارستان روزانه به گوگوش مرفین تزریق می کنند !!!؟ و گویا هر روز بهروز وثوقی به دیدن وی می رود !!!؟

همسر محمود قربانی همسر لیلا فروهر همسر گوگوش همسر شهره صولتی همسر بهروز وثوقی محمود قربانی و شهره کاباره تهران فاضل خداداد عکس قدیمی سریال معمای شاه بیوگرافی محمود قربانی بیوگرافی محمود رضا پهلوی بیوگرافی لیلا فروهر بیوگرافی کامبیز قربانی بیوگرافی فیروز وثوقی بیوگرافی علیرضا امیرقاسمی بیوگرافی شهره صولتی بیوگرافی بهروز وثوقی

عروسی گوگوش و محمود قربانی

وقتی این خبر را شنیدم فوری به آن بیمارستان رفتم و گوگوش را با چک و مشت از آنجا بیرون آوردم و به یک بیمارستان دیگر بردم و یک روز که به بیمارستان برای عیادت وی رفتم وکیل والا حضرت ( خواهر شاه ) در آنجا بود همراه با سرهنگ فرزان  برگه ای را به من دادند تا آنرا امضا کنم

درون آن برگه درخواست طلاق از طرف گوگوش بود

من قبول نکردم و گفتم تا با وکیلم صحبت نکنم هیچ کار نمی کنم

آن شب رفتم خانه و حسابی ویسکی خوردم مست کردم و رفتم خونه پوران و اون را کتک زدم بعد در هتل با وکیلم قرار داشتم اون به من گفت به نفع من است اگر این برگه را امضا کنم و قال قضیه را بکنم اون رو هم کتک زدم و از هتل انداختم بیرون

زنگ زدم به پدرم باهاش درد و دل کردم گفت برو شاه عبدالعظیم استخاره کن اگر خوب آمد انجام بده و اگر بد آمد انجام نده رفتم شاه عبدالعظیم استخاره کردم

فردا صبح دسته گلی خریدم رفتم بیمارستان وکیل ولا حضرت و گوگوش اونجا بودن برگه را امضا کردم به گوگوش گل دادم و بهش گفتم گل وو بهت می دم ولی کامبیزرو  نمی دم !!!؟

 محمود قربانی درباره نقشه از پیش برنامه ریزی شده با کمک دربار شاهنشاهی برای گرفتن همسرش از وی این چنین گفت

همسر محمود قربانی همسر لیلا فروهر همسر گوگوش همسر شهره صولتی همسر بهروز وثوقی محمود قربانی و شهره کاباره تهران فاضل خداداد عکس قدیمی سریال معمای شاه بیوگرافی محمود قربانی بیوگرافی محمود رضا پهلوی بیوگرافی لیلا فروهر بیوگرافی کامبیز قربانی بیوگرافی فیروز وثوقی بیوگرافی علیرضا امیرقاسمی بیوگرافی شهره صولتی بیوگرافی بهروز وثوقی

گوگوش و پسرش کامبیز و مادر محمود قربانی

بهروز وثوقی آن زمان ملیجک اشرف بود و اشرف هم به هویدا گفته بود تا دستور دهد که این حکم صادر و اجرا شود

امیرقاسمی از محمود قربانی پرسید : شایعاتی وجود داشت آن زمان که شما مافیا بود و افرادی داشتی که وقتی به آنها دستور

می دادی خدمت طرف برسند طرف را می کشتند

محمود قربانی این شایع را تکذیب کرد ولی در عین حال گفت

بعد از طلاق رفتم به دنبال انتقام

وی همچنین داستانی را تعریف کرد که یک شب

محمود رضا ( برادر شاه ) با اکیپش به میامی کاباره وی رفته بود که گوگوش آن شب برنامه داشت

قربانی گفت گوگوش هیچ وقت دوست نداشت در کاباره سره میزه کسی برود آن شب محمود رضا مست کرده بود و هی داد میزد که گوگوش باید بره سره میزش

من هم که خیلی از این حرکت بدم می آمد اجازه ندادم

آخره شب که کاباره تعطیل شده بود محمود رضا و دارودستش که داشتن از دره کاباره بیرون میرفتن یکدفعه محمود رضا برگشت به من گفت چیه ترسیدی زنت رو  بخوریم !!!؟

همونجا برگشتم یک مشت خوابوندم تو دهنش افتاد زمین

کاباره منو یک ماه تعطیل کردن

قرار بود یک شب جشن عروسی فیروز وثوقی داداش بهروز برگزار بشه من میخواستم حالا که بهم خیانت شده شب عروسی همه فامیل را بفرستم هوا

عروسی قراربود روز چهارشنبه برگزار بشه چند روز قبل فروق رئیس دفتر والا حضرت ( خواهر شاه ) آمد پیش من و گفت ما می دونیم تو چیکار می خوای بکنی ولی دست نگه دار و این کار را نکن چون به ضررت تموم میشه

خلاصه اینا دیدن گوش ما بدهکار نیست روز سه شنبه فروق آمد پیش من وگفت باید با ما بیای !!! گفتم چرا گفت والا حضرت می خواهند ببیننت !!! گفتم من نمی تونم کار دارم گفت نه این دستوره خلاصه رفتم پیشه خود والاحضرت تا رفتم تو گفت  بادی گاردت کو اسلحت کو چاغو و قمه ات کجاست بعد گفت بیا ویسگی بخوریم و در آخر از من خواهش کرد که شب عروسی به فامیل گوگوش کاری نداشته باشم !!!؟

همسر محمود قربانی همسر لیلا فروهر همسر گوگوش همسر شهره صولتی همسر بهروز وثوقی محمود قربانی و شهره کاباره تهران فاضل خداداد عکس قدیمی سریال معمای شاه بیوگرافی محمود قربانی بیوگرافی محمود رضا پهلوی بیوگرافی لیلا فروهر بیوگرافی کامبیز قربانی بیوگرافی فیروز وثوقی بیوگرافی علیرضا امیرقاسمی بیوگرافی شهره صولتی بیوگرافی بهروز وثوقی

عروسی گوگوش و محمود قربانی

شهره صولتی به محمود قربانی جواب داد !!!؟

محمود قربانی در یکی از مصاحبه های اخیر خود با شبکه لس آنجلسی طپش با امیرقاسمی در مورد شهره و سایر خوانندگان مطالبی را عنوان کرد که شهره صولتی امشب با حضور در یک مصاحبه تلویزیونی با شبکه طپش به وی پاسخ داد !!!؟

محمود قربانی گفته بود که شهره دوست دختر وی بوده در ایران

شهره این حرف وی را تکذیب کرد و گفت در آن زمان دوست پسر من فاضل خداداد بود نه آقای قربانی

محمود قربانی به شهره در مصاحبه خود گفته بود گستاخ که شهره از این حرف وی خیلی ناراحت شده بود

شهره گفت آقای قربانی می گویند آن زمان همه عاشق وی بودند و حتی نام من و لیلا فروهر را هم بردند که اصلا این چنین نبود

قربانی در مصاحبه قبلی خود گفته بود بخاطر گستاخی شهره یک روز یک مشت زدم به استخوان ترقوه او و شهره

می گوید هنوز یادگاری تو برایم مانده

شهره در جواب این سخن وی گفت : آقای قربانی این جای مشت شما یک زخم است الان برای من نه یادگاری !!!؟

شهره گفت شما به مادر وپدر من که از این دنیا رفته اند توهین کردید و هر کس بخواهد به خانواده من توهین کند من در مقابلش می ایستم و اینجا ایران نیست که بترسم وای الان محمود قربانی دمه در می خواهد من را کتک بزند !!!؟

شهره صولتی با اشاره به اینکه آقای قربانی خیلی اعتبار  به خود می دهد گفت : وی تازه از زندان آزاد شده است و زمانی که وی در زندان بود من خیلی به وی کمک میکردم و همیشه حالش را از پسرش کامبیز قربانی می پرسیدم من به وی خیلی محبت کردم و توقع این حرف ها را از وی نداشتم

شهره در جایی به این نکته اشاره می کند که محمود قربانی وقتی مشروب می خورد یک آدم بدی میشد !!!؟

شهره در جواب آقای قربانی که قبلا گفته بودند گوگوش مثل چاه نفت می ماند و اگر من برنامه گذار وی در آمریکا بودم در زمان آمدن وی فرودگاه را می بستم , گفت : مثل اینکه آقای قربانی فکر کرده اند اینجا هم ایران است که بتوانند فرودگاه را ببندند

شهره با خنده و تمسخر ادامه داد : البته آقای قربانی در ایرانش هم نمی توانستند چنین کاری را انجام دهند و اگر در اینجا می خواستند فرودگاه را به خاطر ورود خانم گوگوش ببندند پلیس وی را دستگیر می کرد

شهره باز با تمسخر گفت آقای قربانی که هنوز زبان اینگلیسی بلد نیستند در اینجا و حتی قوانین آمریکا را خوب نمی دانند ادعای بهترین برنامه گزار را می کنند برای خانم گوگوش !!!؟

بیوگرافی بهروز وثوقی بیوگرافی شهره صولتی بیوگرافی علیرضا امیرقاسمی بیوگرافی فیروز وثوقی بیوگرافی کامبیز قربانی بیوگرافی لیلا فروهر بیوگرافی محمود رضا پهلوی بیوگرافی محمود قربانی سریال معمای شاه عکس قدیمی فاضل خداداد کاباره تهران محمود قربانی و شهره همسر بهروز وثوقی همسر شهره صولتی همسر گوگوش همسر لیلا فروهر همسر محمود قربانی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی اکرم محمدی (بازیگر) +عکس همسر سابقش مجید جعفری

بیوگرافی اکرم محمدی (بازیگر) +عکس همسر سابقش مجید جعفری

اکرم محمدی Akram Mohammadi (متولد ۱۳۳۷، تهران)، بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی.

اکرم محمدی دارای مدرک تحصیلی دیپلم است و کلاس‌های آزاد بازیگری را گذرانده است.

همسر اکرم محمدی طلاق بازیگران بیوگرافی مجید جعفری بیوگرافی اکرم محمدی

فعالیتش را از سال ۱۳۶۴ با نمایش خسیس آغاز کرد.

از جمله افتخارات وی می‌توان به نامزدی دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن در هشتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم مادر اشاره کرد.

او همسر سابق مجید جعفری بازیگر میباشد.

همسر اکرم محمدی طلاق بازیگران بیوگرافی مجید جعفری بیوگرافی اکرم محمدی

مجید جعفری در سال ۱۳۳۰ در شیراز متولد شد. او تحصیلات مقطع لیسانس بازیگری و کارگردانی را در دانشگاه تهران گذراند و دوره فوق لیسانس را در دانشگاه فارابی و با اخذ مدرک درجه یک هنری به اتمام رساند. از سال ۱۳۵۸ رئیس اداره ی برنامه های نمایش شد و از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۷ رئیس تئاتر شهر بود.

برخی از تجربه های تئاتری او عبارتند از: کریولاتوس اثر شکسپیر، اکلترا اثر سوفوکل، پرومته در زنجیر اثر اشیل، آنتیگونه اثر سوفوکل، هملت اثر شکسپیر، بکت اثر ژان آنوی، دایره ی گچی چینی امپراطور جونز اثر اونیل، عقابی با دو سراثر ژان کوکتو، خاطره ی دو دوشنبه اثر آرتور میلر، خسیس اثر مولیر، آنشب که تو رو زندانی کرد، صعود مقاومت پذیر آرتور واوئی اثر برشت و … از جمله نوشته های جعفری می توان به آنک وصال، اگر غم لشکر انگیرد، هالو نباش ژنرال، تراژدی کسری، هرچی شما بگید اشاره کرد. او آثاری از قبیل شکستن و رستن، جنبش تنباکو، الموت، عنکبوت، چوبدست های ورزیل، افعی طلائی را نیز که از دیگر نویسندگان ایرانی بوده به اجرا درآورده است.

همسر اکرم محمدی طلاق بازیگران بیوگرافی مجید جعفری بیوگرافی اکرم محمدی

دو حادثه تلخ در زندگی اکرم محمدی از زبان خودش

اکرم محمدی متولد با شرکت در کلاس‌های آزاد بازیگری به هنر روی آورد. شروع فعالیت‌های هنری محمدی با بازی در نمایش «خسیس» در سال ۱۳۶۴ همراه بود. از محمدی سریال خانه سبز به همراه خسرو شکیبایی و رامبدجوان را بخاطر داریم. او در سال‌های ابتدای کارش با کارگردانان بسیار مطرحی از جمله علی حاتمی همکاری کرد. محمدی در جشنواره هشتم فیلم فجر به خاطر بازی در فیلم سینمایی «مادر»، نامزد بهترین بازیگر نقش دوم شد. از جمله فیلم‌های سینمایی که محمدی در آنها حضور داشته می‌توان به «دختری با کفش‌های کتانی»، «ساحره»، «شیدا» و «سام و نرگس» اشاره کرد. او همچنین در سریال «اولین شب آرامش» حضوری متفاوت داشت.

تلخ‌ترین حادثه زندگی اکرم محمدی، شهریور‌ دو سال پیش اتفاق افتاد: «خواهرزاده‌ام جوان بسیار موفق و خوبی بود؛ اما در یک حادثه ناگهانی فوت کرد و شوک بسیار عمیقی به ما وارد کرد و تصویر او همیشه در ذهن من می‌ماند. این اتفاق نه‌تنها برای من تلخ بود؛ بلکه تاثیر عمیقی بر همه اعضای خانواده گذاشت.»

فیلم «سام و نرگس» ساخته ایرج قادری که اولین تجربه سینمایی محمدرضا گلزار و معرفی او به دنیای بازیگری بود‌ آن زمان این فیلم برای خیلی‌ها خاطره‌انگیز شد؛ اما برای محمدی که یکی از بازیگران این فیلم بود، حادثه‌ای به دنبال داشت که هنوز هم اثر آن حادثه بر چهره او مشخص است: «سر یکی از صحنه‌های این فیلم پیشانی‌ام بشدت ضربه خورد و شکست. صحنه‌هایی که متعلق به من بود یک هفته تعطیل شد؛ چون پیشانی‌ام بخیه خورده بود و می‌بایست تا زمان کشیدن بخیه‌ها صبر کنیم.»

جای شکستگی هنوز روی پیشانی اکرم محمدی دیده می‌شود و با این‌که از آن حادثه سال‌ها می‌گذرد؛ اما خاطره فیلم سام و نرگس را به واسطه زخم روی پیشانی از یاد نبرده است./جام جم

همسر اکرم محمدی طلاق بازیگران بیوگرافی مجید جعفری بیوگرافی اکرم محمدی

فیلم‌های اکرم محمدی

سینمایی

  1. ۱۳۹۲ – یکی برای همه (محمد آهنگرانی)
  2. ۱۳۹۰ – زنان ونوسی، مردان مریخی (کاظم راست‌گفتار)
  3. ۱۳۸۶ – دایره زنگی (پریسا بخت‌آور)
  4. ۱۳۸۵ – پای پیاده (فریدون حسن‌پور)
  5. ۱۳۷۹ – سام و نرگس (ایرج قادری)
  6. ۱۳۷۷ – دختری با کفش‌های کتانی (رسول صدرعاملی)
  7. ۱۳۷۷ – شیدا (کمال تبریزی)
  8. ۱۳۷۶ – ساحره (سید داود میرباقری)
  9. ۱۳۷۰ – دره شاپرک‌ها (فریال بهزاد)
  10. ۱۳۶۹ – آوای دریا (رحمان رضایی)
  11. ۱۳۶۹ – همه یک ملت (حسین مختاری)
  12. ۱۳۶۸ – مادر (علی حاتمی)

سریال تلویزیونی

سالنامسمتکارگردانتوضیحات
۱۳۹۲بچه‌های نسبتاً بدبازیگرسیروس مقدم
۱۳۹۱چمدانبازیگرخسرو ملکاندر رمضان ۱۳۹۱ پخش شد.
۱۳۹۱مسیر انحرافیبازیگربهرنگ توفیقیشبکه ۳
۱۳۹۰سایه روشنبازیگرآرش معیریان
۱۳۸۷–۱۳۸۸گلستانبازیگرسیدمحمد مختاری
۱۳۸۷عملیات ۱۲۵بازیگربهروز افخمی
راما قویدل
شبکه تهران
۱۳۸۷تله‌فیلم «یه آسمون آبی سقف اتاق منه»بازیگرمجتبی چراغعلی
۱۳۸۷تله‌فیلم «پسرها سرباز به دنیا نمی‌آیند»بازیگرشاهد احمدلودر نوروز ۱۳۸۸ پخش شد.
۱۳۸۶تله‌فیلم «بعد از روز آخر»بازیگرمجید مظفریدر هفتهٔ ناجا از شبکه ۲ پخش شد.
۱۳۸۶تله‌فیلم «با من حرف بزن»بازیگرآرش معیریان
۱۳۸۶مرد هزارچهرهبازیگرمهران مدیری
۱۳۸۴–۱۳۸۵اولین شب آرامشبازیگراحمد امینیشبکه ۳
۱۳۸۴پای پیادهبازیگراصغر توسلی
۱۳۸۴تله‌فیلم «داشتن»بازیگربیژن میرباقری
۱۳۸۱فرمانبازیگرمسعود رشیدیشبکه ۲
۱۳۸۱زیر آسمان شهر – سری سومبازیگرمهران غفوریانشبکه ۳
۱۳۸۱هزاران چشمبازیگرکیانوش عیاریشبکه ۳
۱۳۷۸–۱۳۸۱روشنتر از خاموشیبازیگرحسن فتحیشبکه ۱
۱۳۸۰شب دهمبازیگرحسن فتحیشبکه ۱
۱۳۷۸پدرخواندهبازیگرحمید قدکچیانشبکه تهران
۱۳۷۸دلبر آهنیبازیگرمهدی صباغ‌زادهدر نوروز ۱۳۷۹ از شبکه تهران پخش شد.
۱۳۷۷فکر پلیدبازیگرمحسن شاه‌محمدیشبکه ۱
۱۳۷۶سرزمین سبزبازیگربیژن بیرنگ
مسعود رسام
در سال ۱۳۸۶ (پس از ده سال از زمان تولید)
پخش شد.
۱۳۷۵خانه سبزبازیگرمسعود رسام
بیژن بیرنگ
۱۳۷۵خانه به خانهبازیگرکیانوش عیاریشبکه ۱
۱۳۷۴–۱۳۷۵وکلای جوانبازیگر مهمانبهرام کاظمیشبکه ۲
۱۳۷۳نیمهٔ پنهان ماهبازیگرمجید جعفریدر ماه رمضان ۱۳۷۳ از شبکه ۱ پخش می‌شد.
۱۳۷۲–۱۳۷۳ضلع ششمبازیگرمسعود فروتنشبکه ۱
۱۳۷۲پدرسالاربازیگراکبر خواجوییشبکه ۲
۱۳۶۶مرغ حقبازیگرحسین مختاری
بیوگرافی اکرم محمدی بیوگرافی مجید جعفری طلاق بازیگران همسر اکرم محمدی


ادامه مطلب ...

سرنوشت شاپور بختیار پس از فرار از ایران +عکس همسر و فرزندان

سرنوشت شاپور بختیار پس از فرار از ایران +عکس همسر و فرزندان

شاپور بختیار Shapour Bakhtiar فرزند محمد رضا خان بختیاری در سال ۱۲۹۳ در بختیاری به دنیا آمد. وی در هفت سالگی مادرش را از دست داد و در اندک مدتی تحصیلات اولیه را در نزد آموزگار در خانه و سپس در شهر کرد و اصفهان گذرانید و بعد از کلاس سوم دبیرستان به بیروت و سپس به پاریس رفت.

ویوین بختیار گودرز بختیار گای بختیار کودتای نوژه قاتل شاپور بختیار فرزندان شاپور بختیار فرانسه بختیار عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب شهین تاج بختیار شاپور بختیار و صدام زندگینامه شاپور بختیار بیوگرافی ثریا اسفندیاری بیوگرافی تیمور بختیار Shapour Bakhtiar

شاپور بختیار و فرزندانش

شاپور بختیار در ۴ تیر ۱۲۹۳ در کنرک (جنوب غربی شهرکرد) و از پدری به نام محمدرضا معروف به سردار فاتح بختیاری و مادری به نام نازبیگم دختر صمصام السلطنه بختیاری صدر اعظم پس از مشروطه به دنیا آمد. خانوادهٔ او از طوایف ایل بختیاری بودند. در آن زمان ایل بختیاری یکی از بانفوذترین قبایل به شمار می‌رفت و بختیاری‌ها توانسته بودند پست‌های بسیار مهم و حساس را در عرصهٔ سیاسی از آن خود کنند. پدربزرگ مادری بختیار، نجف قلی صمصمام‌السلطنه ۲ بار در ۱۲۹۱ و ۱۲۹۷ به نخست‌وزیری احمد شاه قاجار رسیده بود. ایل بختیاری سال‌ها در جهت حفظ مشروطه از گزند یورش استبداد قاجارها کوشش کرده بودند. تیمور بختیار، پسرعموی شاپور، ۴ سال ریاست ساواک را بر عهده داشت. از دیگر خویشاوندان بختیار ثریا اسفندیاری (دخترعموی بختیار)، لوئیز صمصام بختیاری و محمدعلی قطبی هستند.

وی نوجوانی و جوانی خود را در خارج از کشور و مشخصا در فرانسه گذراند. یک دهه و اندی از بخش پایانی عمر ۷۶، ۷۷ و یا احتمالا ۷۸ ساله او نیز در فرانسه گذشت. عمر او نیز در این کشور به سر آمد و همانجا درگذشت و تنها ازدواج او با دختری فرانسوی و در فرانسه بود.در گزارش کتبی بازجویی به تاریخ ۴/۸/۱۳۴۶ وی فرزندان خود را چنین معرفی کرده است: «۱. گای در فرانسه مشغول کار ۲۷ سال؛ ۲. پاتریک دانشجوی پزشکی در فرانسه ۳۲ سال؛ ۳. ویویان ۳۵ ساله، شوهر نموده است؛ ۴. فرانس فعلا در ایران نزد خود من ۱۸ سال» وی که به گفته خود « در دانشگاه پاریس دکتر حقوق شناخته» می شد، به «آخرین مدارج تحصیلی دکترا از دولت فرانسه» دست یافت.

از پذیرش نخست وزیری تا فرار از ایران
بی شک یکی از سرنوشت ساز ترین مراحل زندگی شاپور بختیار اعطای مقام نخست وزیری محمد رضا پهلوی به وی بود به نحوی که محمد حسن صنعتی درباره ی دوران نخست وزیری و چگونگی قتل وی طی مقاله ای می نویسد:
در ۷ دی ۱۳۵۷ بختیار به دربار دعوت شد و پس از دیدار و گفتگو با شاه قرار شد ظرف ده روز کابینه ای تشکیل دهد. بختیار در کتاب یکرنگی می نویسد: «من با شتاب هرچه تمامتر دوازده نفر را دعوت کردم و از آنها خواستم تمام پیشنهادات قطع نامه هایی که ظرف سال گذشته در تجمعات و میتینگها مورد بحث قرار گرفته است برایم گردآورند. پس از مقایسه آنها به این نتیجه رسیدم که از زمان آموزگار تا آن روز از گروه چپیها ی تندرو گرفته تا سلطنت طلبان همه در هفت مورد با هم توافق دارند.»

ویوین بختیار گودرز بختیار گای بختیار کودتای نوژه قاتل شاپور بختیار فرزندان شاپور بختیار فرانسه بختیار عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب شهین تاج بختیار شاپور بختیار و صدام زندگینامه شاپور بختیار بیوگرافی ثریا اسفندیاری بیوگرافی تیمور بختیار Shapour Bakhtiar

بختیارگویا علاوه بر تایید توصیه و تأکید حامیان غربی شاه را نیز پشت سر خود داشت. «آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیده بودند که باید محمدرضا موقتا از کشور خارج شود. در کنفرانس گوادلوپ سران غرب امید خود را به بختیار بستند. شاه می گفت: من با اکراه و تحت فشار خارجیها و آمریکاییها موافقت کردم که او را به نخست وزیری منصوب کنم. من همیشه او را انگلوفیل و عامل نفت انگلیس می دانستم. پایگاه سیاسی او خیلی عمیق نبود. او به من اعتراض کرد که تمامی اعضای جبهه ملی فقط ۲۷ نفر بودند.»

نه شاه می خوایم نه شاپور؛ لعنت به هر دو مزدور!
شاپور بختیار در ۱۱ دی در نطقی رادیو – تلویزیونی از مردم خواست با برقراری آرامش او را در برقراری حکومت «سوسیال دموکراسی» در ایران یاری کنند. کارکنان اداره برق تهران هم همزمان با نطق بختیار، برق سراسر تهران را قطع کردند، اما پس از پایان سخنان بختیار به مناسبت آغاز سال نو میلادی، دوباره برق شهر وصل شد. در همین حال سایروس ونس بار دیگر حمایت را از دولت جدید ایران اعلام داشت و گفت: «دولت آمریکا از نیروهای مسلح ایران خواسته است تا از دولت غیر نظامی جدید حمایت کنند.»

در همین روز بیش از یکصد هزار نفر از مردم تهران به مناسبت هفتمین روز شهادت استاد کامران نجات اللهی در قطعه ۲۴ بهشت زهرا گردهم آمدند و علیه بختیار تظاهرات کردند. مردم در تظاهرات خود شعار می دادند: «نه شاه می خواهیم نه شاپور / لعنت به هر دو مزدور.» درباره بحران ایران دو نظریه در آمریکا وجود داشت؛ گروهی اعتقاد داشتند که شاه را باید رها کرد و با مخالفان رژیم برای آینده منافع آمریکا در ایران تماس گرفت، اما گروهی دیگر معتقد بودند که باید شدیدا از شاه در مقابل مخالفان حمایت کرد. آمریکایی ها در ۱۲ دی ۱۳۵۷ تصمیم گرفتند رابرت هایزر را به ایران اعزام کنند تا ارتش را در حمایت از بختیار تشویق کند و در صورت شکست دولت جدید در ایران دست به کودتا بزنند.

روز شنبه ۱۶ دی ماه ۵۷ وقتی روزنامه ها پس از ۶۰ روز اعتصاب و تعطیل دوباره منتشر شدند، بر پیشانی خود فرمانی به امضای «روح الله الموسوی الخمینی» داشتند که در حقیقت اجازه انتشار مجددمطبوعات از سوی رهبری انقلاب بود. بختیار در نخستین روز تصدی نخست وزیری اش از روی نا علاجی نتوانست به مردم وانمود کند که او شرایط آزادی بیان و قلم را فراهم آورده است،وتا حدودی رو بسوی حرکاتی دیگر ،رود.

ویوین بختیار گودرز بختیار گای بختیار کودتای نوژه قاتل شاپور بختیار فرزندان شاپور بختیار فرانسه بختیار عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب شهین تاج بختیار شاپور بختیار و صدام زندگینامه شاپور بختیار بیوگرافی ثریا اسفندیاری بیوگرافی تیمور بختیار Shapour Bakhtiar

شاپور بختیار و همسری فرانسوی‌اش مادلین و چهار فرزندشان

عوام فریبی شاپور
اولین مواضع بختیار به عنوان نخست وزیر، نشان داد که او بسیار کوچکتر از پستی است که پذیرفته است. وی، هنگامی که در ۱۷/۱۰/۵۷ بر صحنه تلویزیون ظاهر شد، کوشید تا رضایت مخالفان را جلب کند. او اعلام کرد که شاه برای گذران تعطیلات، کشور را ترک خواهد کرد و قول داد حکومت نظامی را لغو و انتخاباتی کاملا آزاد برگزار کند. وی طی هفته بعد چند قرار داد تسلیحاتی به ارزش هفت میلیارد دلار را لغو، فروش نفت به آفریقای جنوبی و اسرائیل را متوقف و اعلام کرد که ایران از سازمان سنتو خارج شده است و دیگر ژاندارم خلیج فارس نخواهد بود. او همچنین برخی وزرای پیشین را دستگیر کرد و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد. او وعده داد ساواک را منحل می کند. دارایی های بنیاد پهلوی را ضبط کرد و اعلام کرد که آیه الله خمینی «گاندی ایران»! می تواند به کشور بازگردد.

اما در واقع بختیار آمده بود تا فرصت لازم را فراهم کند تا آنها که می خواهند بتوانند فرار کنند واز این رو طی دستوری نوشت: «جناب آقای یحیی صادق وزیری، وزیر دادگستری. خواهشمند است دستور فرمایید خروج تیمسار ارتشبد غلامرضا و جناب آقای اردشیر زاهدی از کشور به مراجع مربوط بلامانع اعلام گردد. ۱۹/۱۰/۵۷ نخست وزیر – شاپور بختیار.»

و شاه نیز با انتصاب بختیار به عنوان عضو شورای سلطنت از کشور می گریزد:
«جناب دکتر شاپور بختیار، نخست وزیر
چون عازم خارج از کشور هستیم، بر اساس اصل چهل و دوم،به موجب این فرمان شمار ا به عضویت شورای مزبور منصوب و مقرر می داریم که در جلسات آن حضور به هم رسانیده و به وظایف خود عمل نمایید. کاخ نیاوران، به تاریخ بیست و ششم دیماه ۱۳۵۷ شمسی، محمد رضا پهلوی.»

و این همان تاریخی است که شاه از کشور خارج شد.بختیار پس از کسب رأی اعتماد مجلس در ۲۵ دی ماه ۵۷ از گفتگویی تفاهم آمیز با امام خمینی در گذشته خبر داد. امام خمینی نیز در اعلامیه هفتم بهمن ۵۷ به شدت این شایعه را تکذیب کرد:
«آنچه ذکر شده است که من شاپور بختیار را با سمت نخست وزیری می پذیرم دروغ است. بلکه تا استعفا ندهد او را نمی پذیرم. چون او را قانونی نمی دانم. من با بختیار تفاهمی نکرده ام و آنچه سابق گفته است که گفتگویی بین من و او بوده، دروغ محض است.«

از زمانی که در ۹ دی ۱۳۵۷ نخست وزیری بختیار اعلام شد نه تنها از تظاهرات مردمی کاسته نشد بلکه بر آن افزوده شد. به طوری که در طول یک هفته اول (۹دی تا ۱۵ دی ۱۳۵۷) در سراسر کشور علیه او تظاهرات بود. در مقابل نظامیان نیز به سرکوب شدید مردم پرداختند که در نتیجه صدها نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند. اوج درگیری ها در ۹ و ۱۰ دی ۱۳۵۷ در مشهد بود که طی این دو روز بر اساس گزارش ارتش حدود۳۰۰ نفر شهید شدند. این درگیری ها در طول هفته بعد نیز ادامه داشت. همزمان هایزر جلسات مشترکی با سران ارتش برگزار می کرد تا آنان را در حمایت از دولت بختیار مصمم کند و در صورت شکست دولت نیزآماده کودتا باشند.

فرار از ایران به سوی فرانسه
امام خمینی در ۱۲ بهمن ۵۷ وارد ایران شد و ده روز بعد، در ۲۲ بهمن ۵۷ با اعلام بی طرفی ارتش به عنوان آخرین سد دفاعی رژیم، بختیار در اندیشه جان به در بردن از ورطه ای بود که با آتش خشم ملت به جان آمده از ظلم ستمگران و منافقان برپا گردیده بود. او خود را در نجات از این مهلکه مدیون پونیاتفسکس، وزیر کشور پیشین فرانسه و سفیر ژیسکاردستن، رئیس جمهوری وقت فرانسه در تهران می داند و میگوید: «باید از این بابت از او تشکر کنم. آدم کشان حرفه ای در تعقیب من بودند و او کمکم کرد.»

تشکیل رادیوی ضد انقلاب اسلامی!؟
بختیار در سالهای اقامت در فرانسه، فعالیت های گسترده ای علیه انقلاب اسلامی انجام داد که یکی از آنها راه اندازی یک رادیوی ضد انقلاب اسلامی بود. وی یک بار از عملیاتی تروریستی در صبح روز جمعه ۲۷ تیر ۱۳۵۹ در حومه پاریس جان به در برد. در مورد هویت حمله کنندگان جلال الدین فارسی ضمن خاطرات خود در زوایای تاریخ می نویسد:
« آنان گروهی معتقد به انترناسیونالیسم هستند و پاسداران اسلام در جهان می باشند. کسی که کودتاگر است و می خواهد مراکز تجمع مسلمانان را بمباران کندو ایادیش افرادی از نیرو هوایی و پاسداران ما را می کشند مسلما مورد انتقام قرار خواهد گرفت.»

فارسی که این مطالب را همراه با حمایت از ترور بختیار در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی بازگو کرده بود، در ادمه خاطراتش می نویسد: «شاپور بختیار در دادگستری فرانسه علیه من به عنوان طراح و آمر ترورش اعلام جرم و اقامه دعوا کرد. پرونده ای جنایی تشکیل شد و ورودم به خاک فرانسه به مشکل برخورد.»
بختیار سرانجام در ۱۵ مرداد ماه ۱۳۷۰ در ویلای مسکونی اش در حومه پاریس به قتل رسید؛ بی آنکه معلوم باشد چه کسانی او را به قتل رسانده اند.
به راستی گروهی معتقد به انترناسیونالیسم و شامل پاسداران اسلام در جهان چنان که جلاالدین فارسی به تلویح پنداشته است- قتل بختیار راطراحی کرده بودند؟

قرائنی بر مدخلیت بختیار در توطئه علیه سرزمین اسلامی ایران و طراحی بمباران مراکز تجمع مسلمانان وجود دارد. وی پس از فرار از ایران در همان ماه های نخست به قصد دسیسه علیه انقلاب اسلامی حرکات و اقداماتی حساب شده را آغاز کردو متقابلا اولین ارتباطهای تشکیلاتی با بختیار بر قرار شد. بنا به اعترافات یکی از سران کودتای نوژه، دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب،اولین تماس بین مأموران سیا و یکی از دوستان بنی عامری – از عوامل کودتا – در اروپا برقرار شد و آنها بنی عامری را در خط بختیار قرار دادند.

کودتای نوژه
ناصر رکنی یکی از عوال بختیار و از اعضای اصلی کودتای نوژه نیز می گوید: « در پانزدهم اسفند ۵۸ که قرار بود دکتر بختیار به ایران بیاید، قرار بود که به تبریز یا خوزستان برود. اگر تبریز در جریان اقدامات حزب خلق مسلمان تصرف می شد و نیروی زمینی و پایگاه هوایی آنجا تبعیت می کرد، بختیار به آنجا وارد می شده و آذربایجان را به عنوان ایران آزاد اعلام می نمود. البته آذربایجان به علت نزدیکی با مرز شوروی و حساسیت روسها به آن از لحاظ جمهوری های مسلمان نشین خودش در مرحله دوم بود. مرحله اول خوزستان بود که قرار بود با یک تهاجم گسترده هوایی و زمینی توسط عراق و مصر تصرف شده و به عنوان ایران آزاد اعلام و در اختیار بختیار قرار بگیرد.»

با عقیم ماندن این توطئه، در سال ۵۹ستاد کودتایی در پاریس به سرکردگی بختیار و متشکل از عناصری مانند جواد خادم، لطفعلی صمیمی، حسن نزیه، سرلشکر امیر فضلی و سرهنگ بای احمدی تشکیل شد. طراحی این ستاد و اقدامات آن تا بدان پایه عمیق بود که بنا بر اعتراف سران کودتا موسوم به کودتای نوژه، مدتی بر سر تقدم کودتای نوژه یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شد و سرانجام پس از سفر بنی عامری از عوامل اصلی و داخلی کودتا به پاریس، جنگ تحمیلی در مرتبه دوم قرار گرفت و اولویت به کودتا داده شد.

ویوین بختیار گودرز بختیار گای بختیار کودتای نوژه قاتل شاپور بختیار فرزندان شاپور بختیار فرانسه بختیار عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب شهین تاج بختیار شاپور بختیار و صدام زندگینامه شاپور بختیار بیوگرافی ثریا اسفندیاری بیوگرافی تیمور بختیار Shapour Bakhtiar

ویوین دختر بختیار

تمام هماهنگی های لازم بین کشور های عضو بازارچه مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفت. نماینده سیا مستقر در دفتر دکتر بختیار در پاریس، هماهنگی لازم را بین اسرائیل و کشور های منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق برقرار کرده بود. تأمین هزینه های مادی، چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم نظیر چک دومیلیون دلاری عربستان سعودی، توسظ آمریکا صورت می گرفت. شناسایی افراد مختلف در داخل یا خارج از کشور و معرفی آنها به بختیار و تقویت امکانات آنها انجام شده بود. نیز با در اختیار گذاردن امکانات لازم به آنها، نظیر معرفی پالیزبان که در یکی از دهات عراق مخفی بود و توسط سازمان جاسوسی اسرائیل شناسایی و معرفی شد و هماهنگی لازم بین او و بختیار صورت گرفته بود.

اقدامات بختیار علیه انقلاب اسلامی
از جمله اقدامات توطئه گرانه او علیه انقلاب اسلامی می توان به مواردی اشاره کرد: شاپور بختیار در سفر محرمانه ۲۴ ساعته به مصر با شاه دیدار و گفتگو کرد. در جلسه مذاکره شاپور بختیار و انور سادات، سفرای اسرائیل و عراق در قاهره نیز حضور داشتند. گفته می شود این دیدار به منظور ایجاد هماهنگی در زمینه اقداماتی که علیه انقلاب اسلامی صورت می گیرد، انجام یافته و در این دیدار انور سادات قول همه گونه همکاری را به شاپور بختیار داده است.
شاپور بختیار اعلام کرد: «برای سرنگونی رژیم [امام] خمینی آماده ام.» و هنگامی که صدام جنگ را آغاز کرد ضمن حمایتی تلویحی ازآغاز جنگ در اطلاعیه ای مورخ ۲۵/۷/۵۹ گفت: «رژیم کنونی ایران به هیچ وجه نمی تواند نماینده منافع کشور محسوب شود.» وی صریحا نیز به حمایت از صدام می پرداخت: «چرا باید عراق در خلیج فارس ساحل نداشته باشد اما ایران دارای بیش از دو هزار کیلو متر ساحل در این آبراه باشد.»

بختیار حامی صدام
بختیار در راستای حمایت از صدام یک بار در سفری به لندن از شرکت های غربی خواست که از ارسال قطعات یدکی به ایران خود داری کنند تا دولت جمهوری اسلامی ایران بدین وسیله شکست بخورد. در اواسط سال ۶۲ که پیروزی های پی در پی نیرو های نظامی جمهوری اسلامی، دشمنان را دچار ترس و سردرگمی ساخته بود، از طرق مختلف عراق را تشویق به زدن جزیره خارک می کرد. وی در مصاحبه ای با پاری مارچ در آذر ۶۲ می گوید: «بهتر بود عراقیها سه سال پیش به جای دون کیشوت بازی و کشتن ده ها هزار ایرانی به ترمینال خارک حمله می کردند که با قطع شاهرگ حیاتی نفت ایرانی ها، زیر پای [امام] خمینی خالی می شد و ایران از درآمده نفت محروم می شد.«

فرضیه هایی درباره ی قتل بختیار
فرض دیگر در قتل بختیار شاید این باشد که وی تاوان نوعی کناره گیری از مدیریت مبارزه با جمهوری اسلامی را پرداخته باشد. خبر گذاری آلمان در تاریخ ۱۸/۵/۷۰ طی مطلبی به قلم بیژن ترابی در پاریس، ضمن اشاره به گونه ای تصفیه گزارش می دهد: «بختیار که رهبری جنبش مقاومت ملی متشکل از گروه های لیبرال ایران سوسیال دموکرات و سلطنت طلب تبعیدی را بر عهده داشت در ماه مارس گذشته بخش عمده ای از قدرت خود را به یک شورا منتقل کرد و خود را برای بازنشستگی آماده ساخت. کناره گیری تدریجی بختیار از صحنه مخالفان دولت ایران در سال ۱۹۸۹ و به دنبال دومین ازدواج وی آغاز شد. پس از سال ۱۹۹۰ اغلب روزنامه های تبعیدیان را تعطیل کرد و به فعالیت دو ایستگاه رادیویی تحت اختیار گروه خود در مصر و عراق خاتمه داد.» حال آنکه تا پیش از آن حتی در مورد بالاترین مقام در تشکل سلطنت طلب ها تصمیم می گرفتو در لابلای سخنانش آمده است که او گفته : «به او [رضا فرزند محمد رضا پهلوی] گفتم که شاه باشد نه نخست وزیر. او باید بر فراز سیاست های حزبی بماند و چون مظهر گروه هایی که با رهبری جمهوری اسلامی می جنگند عمل کند.»

یک ماه از افشای توطئه نوژه نگذشته بود که روزنامه کیهان گزارش داد: روز جمعه ۲۰ تیر ماه در آپارتمانی در بلوار راسی پای پاریس اجتماعی با شرکت شاپور بختیار، هوشنگ نهاوندی، حسن نزیه، علی طباطبایی و دو ژنرال اسرائیلی تشکیل شد. این گروه برای هماهنگی نقشه های آینده علیه انقلاب اسلامی ایران گرد آمده بودند. هم اکنون سی هلی کوپتر شنوک از سوی آمریکا در اختیار توطئه گران قرار گرفته است و بالاخره ۲۶ روز پس از ماجرای نوژه یعنی ۱۴ مرداد ۱۳۵۹، نهضت مقاومت ملی ایران توسط بختیار در پاریس اعلان موجودیت کرد.

همزمان با شکل گیری نهضت مقاومت ملی، سازمان سیا در عراق دو ایستگاه رادیویی علیه انقلاب اسلامی دایر کرد، همراه با شورایی ویژه برای برنامه ریزی عملیات تخریبی علیه انقلاب اسلامی. این ایستگاه های رادیویی یک ماه بعد در اختیار بختیار قرار گرفت و از این طریق ارتباطی تنگاتنگ بین بختیار و عراق به وجود آمدکه آماده حمله به ایران می شد.
نهضت مقاومت ملی در کنار ایستگاه رادیویی، نشریاتی نیز برای مبارزه با انقلاب اسلامی ترتیب داده بود: نشریه نهضت که مدیر مسئول آن شخص بختیار بود و اولین شماره آن در ۲۳ مهرماه ۱۳۶۰ در فرانسه منتشر شد و این هفته نامه بعدا جای خود را به قیام ایران داد که همان اهداف را دنبال می کرد. نشریه پیام ایران نیز وابسته به نهضت بود و از سوی بختیار تأمین مالی می شد. این نشریه از سال ۱۳۶۱ به طور هفتگی و در روزهای یکشنبه در لس آنجلس آمریکا در ده برگ منتشر می شد.

این فعالیت ها با حمایت غربیها امکان می یافت. بختیار گاه به جلسات بحث و گفتگو در مجلس سنای فرانسه که با شرکت نایب رئیس ستاد و روسای فراکسیونهای پارلمانی تشکیل می شد، شرکت می کرد و امکان بیان مواضع می یافت. حمایت آمریکا را نیز بختیار از اولین روزهای فرار از ایران در پیوند با دستگاه جاسوسی این کشور تأمین کرده بود:
«سری – تلگرام غیر فوری ۲۸ مهری ۵۸ از واشنگتن ۵۳۵۵۰۴ به تهران … بعد از اینکه پ/۱ به طرف ما آمد ما به او اطلاع دادیم به بختیار بگوید برای عرضه نظریاتش به سیا از پ/۱ به عنوان رابط استفاده کند. پاسخ بختیار این بود که او از تهیه این کانال ممنون است.» از نظر سیاسی آمریکا پشتیبان نهضت ضد انقلابی مقاومت ملی بود، تا جایی که بارها در کنگره این کشور به عنوان جانشین حکومت ایران مطرح شده اعلامیه های آن خوانده شده بود.

پس از کشته شدن بختیار خبرگزاری فرانسه گفته سخن گوی ریاست جمهوری آمریکا را چنین نقل کرد: «هیچ اطلاعی از عاملان این قتل و موقعیت آن نداریم.»
درباره عاملان و انگیزه های این قتل احتمالات متنوعی داده شده تا جایی که یک روزنامه سعودی اعلام کرد: «رژیم عراق در نقشه قتل بختیار در پاریس دخالت داشته است.»روزنامه الیوم چاپ عربستان در شماره روز دوشنبه خود نوشت: «رژِیم عراق برای برهم زدن روابط ایران و فرانسه و لغو دیدار فرانسوا میتران از تهران از طریق مزدوران خود سعی در ایجاد مانع و جلوگیری از نزدیکی ایران و فرانسه کرده است.»

امیر طاهری سردبیر سابق روزنامه کیهان در رژیم شاه طی مصاحبه ای با کانال دو تلویزیون فرانسه در مورد این احتمال که بختیار قربانی اختلافات درون گروهی و در واقع تسویه حساب داخلی نهضت مقاومت ملی شده باشد می گوید: «در واقع انحلال اخیر نهضت مقاومت ملی توسط شاپور بختیار موجب شده بود تا منبع در آمد بسیاری از افراد بویژه افسران سابق ارتش و ساواک که برای این سازمان فعالیت می کردند، قطع شود.» سخت است که اختلاس های کلان بختیار – همراه با برومند – از بودجه نهضت نیز در ازدیاد خشم بعضی نیروهای نهضت مقاومت ملی، مزید و موثر واقع شده باشد. خبرگزاری آلمان سه روز پس از قتل بختیار در ۱۸/۵/۷۰ به نقل از بیژن ترابی،فعال سیاسی مقیم پاریس گفته بود: افراد ناراضی در درون تشکیلات بختیار، وی و برومند را به بالا کشیدن ۶۰ میلیون دلار کمک های عراق به جنبش مقاومت ملی طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ متهم می کنند. بختیار ضمن رد این اتهامات اعلام کرده بود کمک های عراق در قالب وام بدون بهره ارائه شده و تماماً برای فعالیت های جنبش مقاومت ملی علیه دولت ایران خرج شده است.
و در مجموع سازمان ویا مرکزی عامل اصلی قتل بختیار معرفی نگردید و این ماجرا در هاله ای از ابهام باقی ماند.

ویوین بختیار گودرز بختیار گای بختیار کودتای نوژه قاتل شاپور بختیار فرزندان شاپور بختیار فرانسه بختیار عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب شهین تاج بختیار شاپور بختیار و صدام زندگینامه شاپور بختیار بیوگرافی ثریا اسفندیاری بیوگرافی تیمور بختیار Shapour Bakhtiar

گای پسر شاپور بختیار

ناگفته های زندگی شاپور بختیار پس از پیروزی انقلاب

در روزهای گذشته تلویزیون وابسته به بنگاه خبرپراکنی انگلیس بار دیگر به مویه سر دادن در سالمرگ شاپور بختیار پرداخت. این به خوی خود، نه رویداد مهمی است و نه درخور توجه. داستان هنگامی مطایبه‌آمیز می‌شود که عده‌ای برآن می‌شوند که از ابلیس، قدیس بسازند و مگر حافظه تاریخی یک ملت و اسناد را می‌توان یکجا به بوته فراموشی سپرد.
شاپور بختیار پس از ۳۷ روز نخست‌وزیری و فرار از ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبری گروهی از عناصر ضد انقلاب را به عهده گرفت و در سایه چاپلوسی‌های عده‌ای از عناصر فریبکار، دچار نوعی غرور کاذب شد. این غرور بی‌حد و مرز هنگامی که با سکولاریسم و ولنگاری و بی‌بند و باری درآمیخت، نور علی نور شد و از او موجودی غرق در منجلاب بی‌اخلاقی ساخت.

الکل وتریاک و مهمانی!
بختیار بعد از فرار از ایران و در پاریس به رفتارهای غیراخلاقی خود ادامه داد و مهمانی‌های رسوا و معاشرت وی با زنان روسپی، شهره خاص و عام بود.
بختیار غیر از اعتیاد شدید به الکل، از اواسط دهه ۱۳۲۰ که برای اقامت دائم به ایران آمد، به تریاک نیز اعتیاد پیدا کرد و در دوره نخست‌وزیری هم نتوانست این عادت ناپسند را ترک کند.
ارتشبد فردوست ـ‌که از طریق مأموران نفوذی ساواک در نخست‌وزیری تمام حرکات و رفتار او را زیر نظر داشت- در این باره می‌نویسد: «…بختیار تریاکی و عرق‌خور است و در نخست‌وزیری روزی دو بار، ساعت ۱۰ صبح و ساعت ۵ بعدازظهر برای او بساط برپا می‌شد.‌.‌.‌»(۱)
وی پس از فرار از ایران نیز این آلودگی را با خود داشت و در زمان رهبری نهضت به اصطلاح مقاومت و با استفاده از مصونیت دیپلماتیک مواد مخدر مورد نیاز خود و دوستانش را به این سو و آن سو می‌برد و به هر شهری که می‌رسید، قبل از انجام هر کار، دست به کار «ساختن»! خود می‌شد.

دلقکی به نام امیررضا!
افراط بختیار در بی‌بند و باری موجب شد کادرهای متوسط و پایین نهضت به اصطلاح مقاومت، در مکاتبات و نوشته‌هایشان او را به باد انتقاد بگیرند. نامه سرگشاده یکی از مسئولان نهضت به اصطلاح مقاومت، شاخه لس‌آنجلس ـ‌که مجالس «لهو و لعب» رهبری را زیر ذره‌بین گذاشته بودـ نمونه‌ای از این اعتراضات است.
شاپور بختیار پس از مطرح شدن و پس از اندکی کسب شهرت در محافل بین‌المللی برای خود زندگی شاهانه‌ای ترتیب داد و حتی به سبک شاهان و امیران برای خود دربار درست کرده و برای تلذذ! بیشتر «دلقک» نیز انتخاب کرده بود:
«…دلقک و لوده بختیار امیررضا نام داشت. این عموزاده صمیمی همیشه جزو نزدیکان بختیار محسوب می‌شد. در ایران امیررضا مسئول مأموریت‌های دلچسب! بود. او در پاریس هم به بختیار پیوست. در ویلای سورن نیز اتاقی که در نزدیکی هال ورودی قرار داشت در اختیار او قرار گرفته بود… این دلقک جزو معدود آدم‌هایی بود که بختیار را «تو» خطاب می‌کرد… هنگامی که همه ملاقات‌کنندگان می‌رفتند، بختیار با امیررضا [دلقک] چون کودکان بوکس بازی می‌کرد… بختیار علاقه زیادی به بازی «قایم‌باشک» داشت. آنها هر روز در ویلای وسیع «سورن» ساعت‌ها «قایم‌باشک» بازی می‌کردند و معمولاً همیشه امیررضا [دلقک] بود که باید رو به دیوار می‌ایستاد و می‌شمرد…». (۲)
شاپور بختیار پس از دستیابی به قدرت، شعارهای دموکراتیک خود در باب حقوق زنان و غیرانسانی بودن صیغه را به فراموشی سپرد و برای نسخه‌برداری دقیق از زندگی پادشاهان، در پیری و در حالی که کوچک‌ترین فرزندش حدود ۵۰ سال سن داشت، با دخترعمویش ازدواج کرد. البته همسر اول بختیار که فرانسوی است و‌ نیز چهار فرزندش، این ازدواج را به رسمیت نشناختند.

بازگشت به صیغه!
بختیار به‌سرعت از این زن صاحب فرزند شد. وی این بار و با هدف فریب مردم برای فرزندش نام ایرانی «امیرگودرز» را انتخاب کرد، درحالی که بختیار هیچ علاقه‌ای به فرهنگ ایران و شاهنامه نداشت و بیشتر از این‌که به ایران دلبسته باشد، به فرانسه دلبستگی داشت و دلیل آن اینکه برای چهار فرزند قبلی‌اش اسامی فرانسوی انتخاب کرده بود.
در خانواده بختیار هیچ‌ کس حق نداشت او را با نام کوچک صدا بزند و هیچ ‌یک از افراد فامیل حتی فرزندان بختیار اجازه نداشتند تا در برخورد با وی از لفظ «تو» استفاده کنند. تنها «امیررضا» دلقک او از این قانون مستثنی بود و بختیار را «تو» خطاب می‌کرد. بقیه افراد باید او را حضرت اشرف خطاب می‌کردند. مبتکر و رواج‌دهنده این لقب و عنوان علیرضا نوری‌زاده بود.

حضرت اشرفِ نوری‌زاده
در روزهای اوج‌گیری انقلاب دکتر علی امینی از سوی محمدرضا پهلوی مأمور شد تا یکی از سران جبهه ملی را برای قبول پست نخست‌وزیری راضی کند. در این زمان نوری‌زاده نقش مشاور مطبوعاتی و «کیف‌کش» امینی را بازی می‌کرد. امینی توسط نوری‌زاده، دکتر سنجابی، فروهر و بختیار را به خانه خود دعوت کرد و به هنگام مذاکره با دکتر صدیقی نیز نوری‌زاده را با خود به کرج و خانه او برد. نوری‌زاده وقتی امتناع جدی دکتر صدیقی و مخالفت نیم‌بند دکتر سنجابی را دید، خود را به بختیار نزدیک کرد و چندین بار او را به‌تنهایی به دیدار علی امینی برد. می‌گویند در همین ملاقات‌ها بود که علی امینی فکر نخست‌وزیری را به ذهن شاپور بختیار انداخت. نوری‌زاده که تخصص عجیبی در جلب توجه قدرتمندان دارد، به‌سرعت در شمار نزدیک‌ترین مشاوران بختیار درآمد و به همراه دکتر محمود عنایت مقیم خانه او شد و سرپرستی ستاد تبلیغاتی او را بر عهده گرفت و کوشید تا روابط وی و روزنامه‌نگاران را اصلاح کند. روزی که بختیار از مجلس شورا رأی اعتماد گرفت و پس از بدرقه شاه از فرودگاه به خانه بر‌گشت، علیرضا نوری‌زاده تمام اهالی خانه بختیار را در کنار در ورودی خانه به خط و آنها را آماده استقبال از او کرد. وقتی بختیار به خانه رسید و از اتومبیل پیاده شد، اهالی خانه به افتخار موفقیت او کف زدند و مطابق آموزش‌هایی که نوری‌زاده به آنها داده بود، هورا کشیدند و گفتند: «زنده‌باد حضرت اشرف»! چند روز بعد که نوری‌زاده عده‌ای از خبرنگاران مطبوعات را برای دیدار و مذاکره به خانه بختیار آورد، پس از آمدن بختیار به این جمع، نوری‌زاده او را حضرت اشرف خطاب ‌کرد و انتظار داشت همکاران مطبوعاتی او هم بختیار را حضرت اشرف صدا کنند. یکی از خبرنگاران قدیمی و سپیدموی مطبوعات که در این جمع حضور داشت تعریف می‌کند که اتفاقاً در آن روز هیچ‌ یک از خبرنگاران به وی حضرت اشرف نگفتند و همه او را آقای دکتر خطاب ‌کردند.

خانه لوکس برای شهین خانم!
بختیار پس از ازدواج دوم دستور داد تا از محل بودجه نهضت به اصطلاح مقاومت خانه‌ای بسیار لوکس و اشرافی و مشرف به رود سن در نزدیکی خیابان کلوزوره پاریس برای عروس که شهین‌خانم نام داشت خریداری کردند.
این ازدواج و دیگر هرزگی‌های شاپور بختیار در کاباره‌های پاریس و ولخرجی‌هایش برای فواحش و روسپی‌ها موجب بروز سر و صدا و اعتراض در کادرهای نهضت به اصطلاح مقاومت و هواداران ضد انقلابی آنان شد و دامنه این اعتراضات آن ‌قدر بالا گرفت که سرتیپ هاشمی، رئیس تشکیلات اطلاعاتی و جاسوسی بختیار مجبور شد در این ماجرا دخالت کند. او در دفاع از اربابش گفت: «…عده‌ای از هموطنان در کمال بی‌انصافی در باره زندگی خصوصی جناب آقای دکتر شاپور بختیار با عنوان اینکه چون ایشان ادعای رهبری ملت ایران را دارند، باید مثل مرحوم دکتر مصدق پاک و منزه… باشد، مطالبی در باره می‌خوارگی و زنبارگی ایشان نوشته‌اند و از چند نفر بانوان وجیهه به اسامی «مهری» و «شهین» و… نام برده و درباره روابط خصوصی جناب آقای دکتر شاپور بختیار با این بانوان محترمه مطالبی را ذکر کرده‌اند…». (۳)
او با بحث حول این محور که هیچ‌ یک از ما حق دخالت در زندگی خصوصی افراد دیگر را نداریم، به دفاع از ارباب خود می‌پردازد و مدعی می‌شود که این‌گونه روابط هیچ‌ گونه زیانی به دیگر وظایف و مسئولیت‌های بختیار نمی‌زند:
«…بر فرض که آقای دکتر بختیار هم ساعاتی را با دوستان و آشنایان اناث خود به صرف مشروب و معاشرت با یکی دو نفر از خانم‌های مورد علاقه خود می‌گذرانند، این کار چه ضرر و زیانی به نهضت بزرگ ملت ایران می‌زند؟…»(۴)

ودکای قرمز به جای ویسکی
سرتیپ هاشمی در پایان توضیح می‌دهد که آقای شاپور بختیار در سال ۱۹۷۲ پس از یک عمل جراحی بی‌خطر، مجبور شده است تا مشروب مورد علاقه خود ویسکی را کنار بگذارد و پس از آن و از روی ناچاری (کذا) به نوشیدن ودکای روسی روی آورد! و بنا به توصیه پزشک معالجش ودکای قرمز «تولیچنایا»ی خود را با یک نیمه لیموترش درآمیزد و به صورت خنک مصرف کند.
تیمسار سرتیپ هاشمی در وصف ویژگی‌های ممتاز رهبر عالیقدر! خود می‌گوید: «…جناب دکتر شاپور بختیار به‌راحتی یک بطر از این مشروب را یک‌شبه تمام می‌کند، بدون اینکه دچار سرگیجه شود یا اینکه فردا صبح با زبانی گس از خواب برخیزد…»(۵)
این سخنگوی محترم و مدافع رهبر نهضت به اصطلاح مقاومت این ویژگی را محصول ایلیاتی بودن شاپور بختیار و از کرامات ماست و خیار و چیپس! می‌داند، چون او همیشه این مشروب را با ماست و خیار و چیپس صرف می‌کند. (۶)

خروج ازخاصیت!
بختیار از نخستین روز فرار خود و در تمام سال‌هایی که به عنوان رهبر نهضت به اصطلاح مقاومت فعالیت می‌کرد، همواره از پیشرفت کارها اظهار رضایت می‌کرد و بر این اصل مانور می‌داد که به‌زودی حکومت اسلامی شکست خواهد خورد و او با عزت و اقتدار به ایران باز خواهد گشت، اما واقعیت این بود که به‌‌رغم تمام این تبلیغات و هزینه‌های هنگفت، هیچ‌ گونه پیشرفتی در کارها حاصل نمی‌شد. بر اساس این شکست‌های ملموس بود که امپریالیسم و سازمان سیا کم‌کم تکیه خود را از روی او برداشت و در این اواخر کمتر رغبتی برای سرمایه‌گذاری روی بختیار و اطرافیانش داشت، زیرا شاهد بود که مردم کمترین علاقه‌ای به وی و برنامه‌هایش ندارند و مطلقاً روی او حتی به عنوان ضد انقلاب حساب جدی نمی‌کنند.
نهضت به اصطلاح مقاومت ملی و کار به اصطلاح مبارزه با حکومت اسلامی بهانه‌ای برای بختیار و اطرافیانش بود تا بدین‌وسیله از قدرت‌های استکباری و سازمان‌های جاسوسی اخاذی کرده و این پول‌های بادآورده را خرج عیش و نوش خود در اروپا کنند. بی‌عملی و سردرگمی شاپور بختیار و اطرافیانش موجب بحث و گفت‌وگوی فراوان در مجامع مختلف شد تا جایی که نشریه راه آزادی ارگان حزب دموکراتیک ایران، پیرامون بختیار و نهضت به اصطلاح مقاومت ملی چنین اظهار نظر کرد:
«…در محافل سیاسی در حقیقت نهضت مقاومت ملی بیشتر معادل خود بختیار است و در ۱۰ سال گذشته بختیار و نهضت ملی مقاومت هیچ هویتی نداشته است…»(۷)
ولی بختیار و سرکردگان نهضت به اصطلاح مقاومت گناه این مسئله را به گردن بی‌تفاوتی ایرانیان مقیم خارج و ضد انقلاب می‌انداختند و می‌گفتند: «…وقتی که مخاطب شما یک مشت ایرانی بی‌تفاوت در خارج از کشور هستند که روزنامه شما را به این خاطر می‌خوانند که برایشان مجانی ارسال شود، چه تأثیری در مقابله با نظام می‌توانند داشته باشند؟ این درحالی است که هزینه ماهانه نشریه بالغ بر ۱۵۰ هزار فرانک است».(۸)

به هر حال بختیار در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ در سن ۷۶ سالگی و چند ماه پس از کشته شدن معاون خود عبدالرحمن برومند، در منزل خود در پاریس با ضربات چاقوی افراد ناشناسی کشته شد. جنازه بختیار و منشی او، سروش کتیبه ۳۶ ساعت پس از مرگ آنها کشف شد.
گزارش‌های منتشر شده در این باره حاکی از آن است که در شب حادثه، سه مرد به خانه بختیار رفته و او و منشی‌اش را کشته بودند. جنازه آنها پس از تلفن‌های بی‌پاسخ پسر شاپور بختیار به پدرش و ورود محافظین به داخل خانه آنها در صبح پنج‌شنبه کشف شد. جسد بختیار روی کاناپه و جسد منشی‌اش چند متر آن طرف‌تر روی زمین افتاده بود.
پس از اعلام مرگ بختیار، نشریه نهضت مقاومت ملی آن را به دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت داد. علی شاکری، مسئول هیئت اجرایی نهضت مقاومت ملی از سهل‌انگاری پلیس فرانسه در این ماجرا صحبت کرد و گفت: «…رفت و آمدها این‌ طور بود که به‌جز عده‌ معدودی که نام آنها موجود بود، دیگران با بازجویی و بازرسی بدنی وارد می‌شدند… حتی ما هم که از همکاران نزدیک ایشان بودیم اولاً قرار قبلی می‌گرفتیم و نام ما به محافظین داده می‌شد و وقتی وارد می‌شدیم، اول اوراق هویت ما را دریافت می‌کردند و هم با دست و هم با دستگاه بازجویی بدنی می‌شدیم. بعد با ورود ما که موافقت می‌شد، تا دم در با یکی از نگهبان‌ها بدرقه می‌شدیم. پلیس فرانسه بیش از همه در این ماجرا مقصر است که چگونه تروریست‌ها از این موانع عبور کرده‌اند…»)۹)
گی بختیار پسر شاپور بختیار هم پلیس فرانسه را به ضعف متهم کرد و گفت: «محافظین پدرم در چندین مورد کوتاهی کرده‌اند. یکی آن که پنجره‌های آشپزخانه باز بوده است، در حالی که به‌طور معمول شب همه پنجره‌ها بسته می‌شدند. هر بار که ملاقاتی با پدرم می‌شد، رئیس مأموران شخصاً می‌بایست تا وسط خیابان برود و وضع امنیت ویلا را مورد بررسی قرار بدهد، در حالی که اصلاً از جای خود تکان نخورده است….» (۱۰)

ویوین بختیار گودرز بختیار گای بختیار کودتای نوژه قاتل شاپور بختیار فرزندان شاپور بختیار فرانسه بختیار عکس قدیمی عکس قبل از انقلاب شهین تاج بختیار شاپور بختیار و صدام زندگینامه شاپور بختیار بیوگرافی ثریا اسفندیاری بیوگرافی تیمور بختیار Shapour Bakhtiar

پسر بختیار که خود از کارشناسان پلیس فرانسه بود، افزود: «افرادی که نقشه قتل پدرم را اجرا کرده‌اند در حرفه خود بسیار ورزیده بوده‌اند و برای فرار هم از کمک همدستان استفاده کرده‌اند…»(۱۱)
برخی از نشریات فرانسوی هم دولت ایران را در این ماجرا متهم شناختند، از جمله روزنامه اکسپرس و روزنامه لوموند.
به این ترتیب زندگی ۷۶ ساله یکی از سرسپردگان قدرت‌های استعماری و یکی از کارگزاران جریان جهانی سلطه در ایران به نقطه پایان رسید. بدون هیچ تردیدی شاپور بختیار یکی از مهره‌های تربیت شده امریکا بود که برای بهره‌برداری در ایام بحران آماده شده بود، اما هوشیاری حضرت امام این مهره را که تا آخرین لحظه از حمایت جریان سلطه جهانی برخوردار بود، عاطل و باطل و رسوا ساخت.
شکی نیست که تاریخ ایران همواره از شاپور بختیار به عنوان یکی از عوامل و موانع در مقابل انقلاب و تکامل تاریخ ملت مسلمان ایران یاد خواهد کرد.

منبع : قدس انلاین

Shapour Bakhtiar بیوگرافی تیمور بختیار بیوگرافی ثریا اسفندیاری زندگینامه شاپور بختیار شاپور بختیار و صدام شهین تاج بختیار عکس قبل از انقلاب عکس قدیمی فرانسه بختیار فرزندان شاپور بختیار قاتل شاپور بختیار کودتای نوژه گای بختیار گودرز بختیار ویوین بختیار


ادامه مطلب ...

بیوگرافی ایرج طهماسب +عکس همسر و دخترش

بیوگرافی ایرج طهماسب +عکس همسر و دخترش

ایرج طهماسب  Iraj Tahmasb (متولد ۱۳۳۸ در تهران)، مجری تلویزیون، بازیگر، کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی است.
طهماسب فارغ‌التحصیل رشتهٔ تئاتر از دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. وی فعالیت هنری‌اش را با بازی در فیلم آن سوی مه به کارگردانی منوچهر عسگری‌نسب در سینما آغاز کرد.

همسر ایرج طهماسب کلاه قرمزی فرزندان ایرج طهماسب درامد کلاه قرمزی بیوگرافی ناصر طهماسب بیوگرافی مرجان مدرسی بیوگرافی ایرج طهماسب اینستاگرام ایرج طهماسب Iraj Tahmasb

او بازیگری، کارگردانی و نویسندگی فیلم‌هایی چون کلاه‌قرمزی و پسرخاله، یکی بود یکی نبود، دختر شیرینی‌فروش، کلاه‌قرمزی و سروناز، زیر درخت هلو و کلاه‌قرمزی و بچه‌ننه را در کارنامهٔ هنری‌اش دارد. طهماسب همچنین در مجموعه‌های آرایشگاه زیبا، النگ و دولنگ، خانوادهٔ عجیب و کلاه‌قرمزی به نقش‌آفرینی پرداخته و در برنامهٔ صندوق پُست و اولین حضور شخصیت عروسکیِ کلاه‌قرمزی در تلویزیون، به‌عنوان مجری حضور داشته‌است.

همسر ایرج طهماسب کلاه قرمزی فرزندان ایرج طهماسب درامد کلاه قرمزی بیوگرافی ناصر طهماسب بیوگرافی مرجان مدرسی بیوگرافی ایرج طهماسب اینستاگرام ایرج طهماسب Iraj Tahmasb

او همسر مرجان مدرسی و برادر ناصر طهماسب (مدیر دوبلاژ) است. او همکاری خوبی را با حمید جبلی در فیلم‌ها و مجموعه‌های خود دارد.

گفتگو با ایرج طهماسب

▪ به عنوان سوال اول، کمی از خودتان و زندگی خصوصی‌تان بگویید.
ایرج طهماسب : متولد ۱۳۳۸ در تهران هستم و سال‌هاست که ازدواج کرده‌ام. دو دختر به نام‌های یاسمن و گلناز دارم و شکرخدا از زندگی خوبی برخوردار هستم. رشته بازیگری و کارگردانی را در دانشگاه تهران خوانده‌ و در آنجا تدریس هم کرده‌ام.
▪ در طی چند سال فعالیت هنری‌تان اغلب با حمید جبلی کار کردید. دوستی شما چگونه آغاز شد؟
ـ طهماسب: دوستی ما مثل همه دوستی‌ها بود. همکاری و فکر پیشرفت در کارهای هنری، ما را به هم نزدیک کرد.
▪ چرا غیر از زوج شما (طهماسب– جبلی) کمتر زوج موفقی را در سینمای ایران‌سراغ داریم؟
ـ طهماسب: این تقصیر ما نیست. بهتر است از دیگران بپرسید که چرا زوج مناسبی نشده‌اند!
▪ ایرج طهماسب ذاتا بازیگر بوده یا به مرور زمان به این هنر دست یافته است؟
ـ طهماسب:درسش را خوانده‌ام امانمی‌دانم استعداد آن را داشته‌ام یا نه!
▪ بازیگری، نویسندگی، کارگردانی یا مجری‌گری؟ کدام را بیشتر دوست دارید؟
ـ طهماسب: همه را به یک اندازه دوست دارم اما عروسک‌‌گردانی از همه اینها بیشتر برایم جذابیت دارد.
▪ بازیگر مورد علاقه شما کیست؟
ـ طهماسب: مرا با بازیگران در نیندازید. من همه بازیگرها را خوب می‌دانم. به شرطی که فیلمنامه خوب و نقش مناسب برایشان پیدا شود.
▪ ایرج طهماسب چگونه شخصیتی دارد؟
ـ طهماسب: شخصیتی که وقتی زیاد از او سوال می‌کنند حوصله‌اش سر می‌رود. (خنده)
▪ اهل ورزش هم هستید؟
ـ طهماسب: عاشق فوتبالم. ولی خودم ورزشکار نیستم. البته خیلی سالها پیش وقتی جوان بودم عضو تیم کوهنوردی بوده‌ام.

▪ خانواده را به کار ترجیح می‌دهید یا کار را به خانواده؟
ـ طهماسب: برای خانواده باید کار کرد. پس خانواده مهمتر است اما گاهی کار کردن سخت است پس کار مهمتر می‌شود. مثل مرغ و تخم‌مرغ است. آدم واقعا گیج می‌شود.
▪ چه خانواده‌ای را خانواده‌سبز می‌دانید؟
ـ طهماسب: من کمی عروسکی فکر می‌کنم پس خانواده‌ای که اعضایش گل و گیاه باشند (خنده) جدای از شوخی، خانواده‌ای که مهر و محبت در آن حکمفرماست، زندگی خوبی دارند و آن خانواده، ‌سبز است که البته آرزوی همه ماست.
▪ سوال آخر این‌که چه نصیحتی به فرزندانتان می‌کنید تا در زندگی آینده موفق باشند؟
ـ طهماسب: دروغ نگویند، صادق باشند و تا زمانی که زنده‌اند هر کاری را که دوست دارند و مناسب است با جدیت انجام دهند.

همسر ایرج طهماسب کلاه قرمزی فرزندان ایرج طهماسب درامد کلاه قرمزی بیوگرافی ناصر طهماسب بیوگرافی مرجان مدرسی بیوگرافی ایرج طهماسب اینستاگرام ایرج طهماسب Iraj Tahmasb

روزنامه جوان در اسفند ۱۳۹۳ نوشت:

عوامل سازنده سریال کلاه قرمزی راهش را یاد گرفته اند؛ تا ثانیه های آخر ناز می کنند. و مسئولان صدا و سیما هم که روی درآمد آگهی های قبل، بعد و حین سریال کلاه قرمزی حساب ویژه ای باز کرده اند مجبورند مثل سال گذشته که گفته می شود دقیقه ای یک میلیون و دویست هزار تومان قرارداد بسته اند به حرف آنها گوش جان بسپارند. امسال قطعا با توجه به تورم این رقم افزایش یافته همانطور که تعرفه آگهی ها بیشتر شده است. “سری جدید مجموعه «کلاه قرمزی» در ۲۲ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای برای پخش در نوروز و اعیاد سال ۹۴ تولید می‌شود.”

با یک احتساب ساده عوامل کلاه قرمزی ۹۹۰ دقیقه در عید برنامه دارند. و با فرض دقیقه ای یک میلیون و پانصد هزار تومان – با توجه به افزایش تورم- مبلغ یک میلیارد و پانصد میلیون تومان درآمد دارند. مبلغی که با توجه به ندارم ندارم های صدا و سیما کمی عجیب و خیلی زیاد است.یکی از تهیه کنندگان صدا و سیما که در گفتگو با مهام نیوز اعلام کرد: “سازندگان برنامه کلاه قرمزی و پسرخاله هر قسمت از برنامه خود را نیم ساعت قبل از پخش به مسئولان پخش صدا و سیما می رسانند تا امکان سانسور و نظارت از بین برود “صدا و سیما این امتیازات را هم به گفته این تهیه کننده به عوامل سریال کلاه قرمزی می دهد. ساعت پخش مناسب و تبلیغات مناسب دیگر هم که اظهر من الشمس است.

وقتی آن تهیه کننده در گفتگو با مهام اضافه می کند: “بخشی از بودجه کودک و خردسال را هم به این سریال اختصاص می دهند”سوال اینجاست که صدا و سیما از کنار پخش دوستان طهماسب و جبلی چه رقمی به جیب می زند که حاضر است اینهمه خرج کند؟

مجموعه تلویزیونی «کلاه قرمزی» به کارگردانی ایرج طهماسب که بیش از ۲۰ سال است در اعیاد و مناسبتهای خاص میهمان خانواده‌های ایرانی می شود. و ایرج طهماسب هم سالهاست در کانادا زندگی میکند. و در معامله با صدا و سیما اول پولش را می گیرد که این امر، برای بسیاری تهیه کنندگان یک غیرممکن است.

همسر ایرج طهماسب کلاه قرمزی فرزندان ایرج طهماسب درامد کلاه قرمزی بیوگرافی ناصر طهماسب بیوگرافی مرجان مدرسی بیوگرافی ایرج طهماسب اینستاگرام ایرج طهماسب Iraj Tahmasb

فیلم های سینمایی ایرج طهماسب

نامسمتکارگردانسال
خط پایانبازیگرمحمدعلی طالبی۱۳۶۴
آن سوی مهبازیگرمنوچهر عسگری نسب۱۳۶۴
مقاومتبازیگراحمد نیک آذر۱۳۶۵
روزهای انتظاربازیگراصغر هاشمی۱۳۶۵
صعودبازیگرفریدون جیرانی۱۳۶۶
جهیزیه‌ای برای رباببازیگرسیامک شایقی۱۳۶۶
روز باشکوهبازیگرکیانوش عیاری۱۳۶۷
زیر بام‌های شهربازیگراصغر هاشمی۱۳۶۸
راز کوکببازیگرکاظم معصومی۱۳۶۸
اتل متل توتولهنویسندهمحمد جعفری هرندی۱۳۷۰
کلاه‌قرمزی و پسرخالهنویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۷۳
عینک دودیبازیگرمحمدحسین لطیفی۱۳۷۸
یکی بود یکی نبودنویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۷۹
دختر شیرینی‌فروشنویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۸۰
کلاه‌قرمزی و سرونازنویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۸۱
دختر ایرونینویسندهمحمدحسین لطیفی۱۳۸۱
خوابگاه دختراننویسندهمحمدحسین لطیفی۱۳۸۳
زیر درخت هلونویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۸۴
رفیق بدنویسنده/بازیگرعباس احمدی مطلق۱۳۸۶
کلاه‌قرمزی و بچه‌ننهنویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۹۰

سریال های تلویزیون ایرج طهماسب

نامسمتکارگردانسال
سقائک و شانه‌به‌سر داناکارگردانایرج طهماسب
النگ و دولنگکارگردانایرج طهماسب۱۳۶۰
مسابقهٔ تلویزیونی هتل پُرستاره
مدرسهٔ موش‌هاعروسک گردانمرضیه برومند۱۳۶۰–۱۳۶۳
آئینهبازیگرغلامحسین لطفی۱۳۶۴
خونهٔ مادربزرگهعروسک گردانمرضیه برومند۱۳۶۶
خانوادهٔ عجیببازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۶۷
آرایشگاه زیبابازیگرمرضیه برومند۱۳۶۹
صبحگاه خونینبازیگرفرامرز باصری۱۳۶۹
صندوق پُستمجری۱۳۷۰
کلاه‌قرمزی ۲مجری۱۳۸۱
کلاه‌قرمزی ۸۸نویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۸۷
کلاه‌قرمزی ۹۰نویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۸۹
کلاه‌قرمزی ۹۱نویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۹۱–۱۳۹۰
کلاه‌قرمزی ۹۲نویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۹۲–۱۳۹۱
کلاه‌قرمزی ۹۳نویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۹۳–۱۳۹۲
کلاه قرمزی ۹۴نویسنده/بازیگر/کارگردانایرج طهماسب۱۳۹۴–۱۳۹۳

Iraj Tahmasb اینستاگرام ایرج طهماسب بیوگرافی ایرج طهماسب بیوگرافی مرجان مدرسی بیوگرافی ناصر طهماسب درامد کلاه قرمزی فرزندان ایرج طهماسب کلاه قرمزی همسر ایرج طهماسب


ادامه مطلب ...

بیوگرافی سینا حجازی و پدرش صدرالدین حجازی +عکس همسر و اینستاگرام

بیوگرافی سینا حجازی و پدرش صدرالدین حجازی +عکس همسر و اینستاگرام

سینا حجازی متولد ۱۳۶۱ در شهر رضا اصفهان، خواننده است

دانشجوی انصرافی رشته مدیریت دولتی است، می گوید  ترم هشتم درحالی‌ که فقط شش واحد برایم باقی مانده بود، به این نتیجه رسیدم که تنها چیزی که از دانشگاه یاد گرفتم، این است که باید از آن‌جا بزنم بیرون، چون هیچ چیز در دانشگاه یاد نمی‌ گیرید

همسر میترا حجار همسر صدرالدین حجازی همسر سینا حجازی خانواده سینا حجازی خانواده بازیگران بیوگرافی صدرالدین حجازی بیوگرافی سینا حجازی اینستاگرام سینا حجازی اینستاگرام خوانندگانسینا حجازی مهمان برنامه خندوانه و رامبد جوان در شبکه نسیم

شروع موسیقی از رو کتاب !

همه چیز را خودم یاد گرفتم و تئوری موسیقی را از روی کتاب‌ های آموزشی آموختم

البته به‌صورت پراکنده کلاس‌هایی رفتم که تجربه ناموفقی بود  مثلا در جلسه دوم کلاس آواز با استاد دعوا کردم و در جلسه سوم کلاس پیانو به استاد گفتم چیزهایی را که درس می‌ دهید، نمی‌خواهم. شما طبق قواعد و اصولی پیش می‌ روید که به درد من نمی‌ خورد

 

عکس سینا حجازی و میترا حجار

پدر بازیگر پسر خواننده

سینا با قدرت می‌ گوید که فرزند صدرالدین حجازی (بازیگر سینما و تلویزیون) است و هرگز از پارتی و رانت برای به شهرت رسیدن استفاده نکرده جالب است که در این سال‌ها، صدرالدین حجازی هم هرگز برای پسرش متوسل به پارتی‌ بازی نشده و او نیز روش کاری پسرش را می‌ پسندد

همسر میترا حجار همسر صدرالدین حجازی همسر سینا حجازی خانواده سینا حجازی خانواده بازیگران بیوگرافی صدرالدین حجازی بیوگرافی سینا حجازی اینستاگرام سینا حجازی اینستاگرام خوانندگان

بازیگری با پدر

سینا تجربه بازیگری رو نیز دارد و در فیلم از بلور خون بعنوان با پدرش هم بازی بوده است

 

معروف شدن سینا حجازی!

با خواندن تیتراژ سریال مسیر انجرافی بر سر زبان ها افتاد و  با ترانه لیلی وجه یه خواننده رسمی را به خود گرفت و محبوب شد، اولین آلبوم وی در سال ۱۳۹۴ بنام رویا منتشر شد

 

طنز موسیقی سینا حجازی

مشکل طنز است همین که خیلی‌ ها طنز من را درک نمی‌ کنند و به آن می‌ خندند، در حالی‌که ظاهر قضیه خنده‌ آور است و بعضی از کارهای من به‌ شدت غم‌ انگیز است

سبک سینا حجازی

می گوید قالب اصلی برای من رگه است، پاپ رگی بعنوان نوع سبک خوانندگی وی نام برده میشود

او توانایی تخصصی در زدن ساز کوبه ای رو هم دارد، به موزیک های آمریکا جنوبی علاقمند است و باب مارلی و جیسون مراز خواننده های مورد علاقه اش میباشد

 

ازدواج و همسر سینا حجازی

سینا حجازی با میترا حجار بازیگر زن معروف ازدواج کرده و صاحب یک پسر می باشد.

همسر میترا حجار همسر صدرالدین حجازی همسر سینا حجازی خانواده سینا حجازی خانواده بازیگران بیوگرافی صدرالدین حجازی بیوگرافی سینا حجازی اینستاگرام سینا حجازی اینستاگرام خوانندگان

instagram sinahejazi

صدرالدین حجازی (متولد ۱۳۲۷) بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون ایرانی است.

فیلم های سینمایی صدرالدین حجازی

  • گیس بریده (۱۳۸۵)
  • رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳)
  • مزاحم (۱۳۸۰)
  • مثلث آبی (۱۳۷۸)
  • روز شیطان (۱۳۷۳)
  • سه مرد عامی (۱۳۷۲)
  • از بلور خون (۱۳۷۱)
  • جدال بزرگ (۱۳۶۹)
  • تفنگ‌های سحرگاه (۱۳۶۷)
  • شاخه‌های بید (۱۳۶۷)
  • ناخدا خورشید (۱۳۶۵)
  • زنجیرهای ابریشمی (۱۳۶۴)

سریالهای تلوزیونی صدرالدین حجازی

  • ۱۳۹۴- کیمیا به کارگردانی جواد افشار
  • ۱۳۹۲-۱۳۹۳ – هفت‌سنگ به کارگردانی علی‌رضا بذرافشان (بازیگر مهمان)
  • ۱۳۹۰ – نابرده رنج به کارگردانی علی‌رضا بذرافشان
  • ۱۳۸۸-۱۳۸۹ – چاردیواری به کارگردانی سیروس مقدم
  • ۱۳۸۸ – مرد دوهزارچهره به کارگردانی مهران مدیری
  • ۱۳۸۵ – زیر زمین به کارگردانی علیرضا افخمی (در نقش یکی از همسایگان)
  • ۱۳۸۹ – ۱۳۸۳ مختارنامه به کارگردانی سید داود میرباقری (در نقش خولی از عاملین کربلا)
  • ۱۳۷۷-۱۳۸۱ – تفنگ سرپر به کارگردانی امرالله احمدجو
  • ۱۳۷۴-۱۳۷۵ – صید در پی صیاد به کارگردانی صادق هاتفی
  • ۱۳۷۰ – روزی روزگاری به کارگردانی امرالله احمدجو (در نقش «مخور»)
  • ۱۳۶۷ – تهران ۵۳ به کارگردانی هوشنگ توکلی

سینا حجازی که به تازگی به جمع خوانندگان مجاز پیوسته و آلبومش هم روانه بازار شده است، یکی از خوانندگانی است که با ارائه سبکی متفاوت خیلی زود به چهره‌ای محبوب و پرطرفدار تبدیل شده و حالا که به جایگاه قابل‌توجهی دست پیدا کرده، با قدرت می‌گوید که فرزند صدرالدین حجازی است و هرگز از پارتی و رانت برای به شهرت رسیدن استفاده نکرده. جالب است که در این سال‌ها، صدرالدین حجازی هم هرگز برای پسرش متوسل به پارتی‌بازی نشده و او نیز روش کاری پسرش را می‌پسندد. در یکی از روزهای بهاری در استودیوی شخصی سینا حجازی ‌مهمان این پدر و پسر هنرمند شدیم؛ پدر و پسری که با بیش از ۳۰ سال اختلاف سن خیلی خوب یکدیگر را درک می‌کنند و یک‌جور تله‌پاتی جالب میان آنها جریان دارد!

ما از نسل‌های متفاوت هستیم!

     آقای حجازی اگر سینا پسر شما نبود، باز هم کارهای او را گوش می کردید؟

صدرالدین: وقتی از هنر در عرصه‌های مختلف اعم از شعر، نقاشی، موسیقی و. . . صحبت می‌کنیم یعنی خلاقیت، بدعت و به عبارتی نوآوری؛ به همین خاطر هنر و هر شاخه‌ای که آدمی تازگی و بدعت درآن نداشته باشد، ماندگار نیست. این پویایی و به روز بودن هنرمند است که باعث بالندگی او می‌شود. به هر حال من از نسل دیگری هستم و با جاذبه‌های خودش از موسیقی بزرگ شده‌ام اما بی‌تعصب و نگاه به این رابطه پدر و پسری کارهایش را می‌شنوم و دوست دارم. درست است که سبک و سیاق موسیقی سینا در نسل من متعارف نبوده اما وقتی می‌بینم مانند سایرین نیست و به نوعی هویت خاص خودش را دارد و مولف است برایم جذاب می‌شود.

     با همین نگاه بی‌طرفانه این حرکت مستقل او را رو به موفقیت می‌بینید؟

صدرالدین: مهم‌ترین وجه کار سینا این است که روی پای خودش ایستاده و تا اینجای کار پیش آمده است. روزی که تصمیم گرفت مستقل شعر بگوید، کار بسازد و آن را اجرا کند احساس کردم آدم موفقی خواهد شد. چون در این عرصه اگر چشم به راه حس آدم دیگری باشید بخشی از موفقیت شما تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد. ممکن است شاعری شعر بسیار خوبی هم بگوید اما آن شعر خوب با حس سینا همخوان و همسو نباشد. وقتی سینا خودش شعر کارش را می‌گوید و آن را می‌سازد و می‌خواند، در کارش احساس تضاد و غریبگی نمی‌بینید و متوجه می‌شوید چقدر همه عناصر کار همجنس است.

     پس شما شکل متفاوت و تازه کارهای سینا را دوست دارید؟

صدرالدین: بله و به نظرم راهش را درست انتخاب کرده است. وقتی نوآوری درست باشد، خوشایند است؛ چه در عرصه خارجی و چه داخلی ابداعات خلاقانه جالب توجه بوده‌اند؛ مثلا حتی در موسیقی سنتی کشور ما آنها که یکنواخت کار نمی‌کنند و به سمت تلفیق آمده‌اند، بیشتر به موفقیت رسیده‌اند. نمونه‌های خوبی داریم، مثلا ایرج خواننده بزرگی است اما پسر ایشان، احسان با کارهای جدیدش موفق‌تر شد یا آقای شجریان نیز یک نمونه دیگر است اما همایون با کار اخیرش که برای فیلم «آرایش غلیظ» اجرا کرد اتفاق جذاب و خوبی را خلق کرد. این تنوع و تکثر باید باشد.

آدم‌های همفکر جذب هم می‌شوند

     سینا جان شما هنگامی که شروع به این سبک کار کردید چقدر به جنس مخاطب کارهای‌تان فکر می‌کردید؟

سینا:
من اصلا به فکر مخاطب نبودم؛ وگرنه مانند خیلی‌های دیگر کار می‌کردم. این را همیشه گفته‌ام مخاطب انتخاب نکرده‌ام. به نظرم آرتیست باید کاری را که می‌خواهد ارائه بدهد. همیشه یکسری آدم که هم‌عقیده و هم‌احساس تو هستند شما را پیدا می‌کنند. کسانی که شاید اگر قرار بود خواننده شوند به این شکل کار می‌کردند اما شاید به علت‌های مختلف مثلا تامین معیشت زندگی‌‌شان نتوانسته‌اند خواننده شوند. حالا من شرایطش را داشتم که خواننده شوم. همین حس و فکر مشترک باعث می‌شود که آدم‌ها از نوع خودشان را پیدا کنند. همیشه این مخاطب است که آرتیست را پیدا می‌کند. به نظرم اگر قرار باشد به خاطر مارکت دنبال مخاطب باشی هیچ وقت نمی‌توانی مخاطب مناسبی پیدا کنی چون مخاطب تغییر می‌کند اما آرتیست نباید تغییر کند. معتقدم آرتیست باید خط مشی داشته باشد. چون درنهایت آدم‌های همفکر جذب هم می‌شوند.

     شما اصلا نخواستید به سمت کار پدرتان بروید کما اینکه موقعیت آن نیز برای شما مهیا بود؟

سینا:
نه، دوست نداشتم. به نظرم دنیای موسیقی عمیق‌تر است. من بهترین فیلمی را که دوست داشتم شاید درنهایت ۴ بار دیده باشم اما موزیکی را که دوست داشتم یک عمر شنیده‌ام. شاید نظر پدرم برعکس باشد اما به عقیده من موسیقی
ماندگارتر است.

همسر میترا حجار همسر صدرالدین حجازی همسر سینا حجازی خانواده سینا حجازی خانواده بازیگران بیوگرافی صدرالدین حجازی بیوگرافی سینا حجازی اینستاگرام سینا حجازی اینستاگرام خوانندگانسینا حجازی در کنار مادرش (همسر صدرالدین حجازی)

     موسیقی عمیق‌تر است یا شخصی‌تر؟

سینا: خب وقتی شخصی بشود عمیق‌تر هم می‌شود؛ برای مثال من ممکن است با شنیدن یک موسیقی در تنهایی‌ام هزاران خاطره را زنده کنم اما این اتفاق با تماشای یک فیلم نمی‌افتد. در فیلم شما شاهد سرگذشت شخصیتی هستید که همه چیز آن از پیش مشخص شده است. این در حالی است که وقتی مثلا یک موسیقی را از من می‌شنوید ممکن است یاد خاطره یا آدمی بیفتید که ربطی به آن فضای موسیقی ندارد.

     شاید چون انتزاعی‌تر است. . .

سینا:
این ویژگی موسیقی من است که اصلا در کارم به شما تصویری نمی‌دهم. تصویرسازی نمی‌کنم و این شما هستید که روی موسیقی من تصویر می‌گذارید. در واقع کارگردان فیلمی که در ذهن شما با موسیقی من است، خود شما هستید.

     یعنی شما متریال را می‌دهید و باقی‌اش با من شنونده است. . .

سینا: قطعا؛ مثلا من آهنگی را می‌خوانم که در آن به رویاپردازی پرداخته‌ام با یکسری لحن، اشعار و سازهایی که حس عاشقانه می‌دهد و این شما هستید که با معشوق خود در آن آهنگ زندگی می‌کنید. من نمی‌آیم عاشق و معشوقی را در کادر آن موزیک بگذارم و بگویم همین است. به نظر من این حس و حال موسیقی خیلی باحال‌تر است و بیشتر دوستش داشتم تا حضور در سینما و فیلم.

    جهان هستی براساس موسیقی است

     شما تنها پسر خانواده هستید؟

سینا: خیر، یک برادر دارم که سمت کارهای هنری نیامد.

     آقای حجازی شما این نگرانی را نداشتید که تنها یک پسر شما جذب هنر شد و او هم راه شما را ادامه نداد و در بخش دیگری از هنر مشغول شد؟

صدرالدین: اینکه دلم می‌خواست نام حجازی‌ها در بازیگری ادامه پیدا کند این‌طور نبود؛ هرچند شرایط برای سینا سهل‌الوصول بود. اما خب او کششی به این وادی نداشت و یادم هست از همان بچگی هم موسیقی را دوست داشت. ضمن آنکه در تایید حرف سینا که می‌گوید موسیقی ماندگارتر است می‌گویم که موسیقی برای مخاطب سهل‌الوصول‌تر است. شما می‌توانید موسیقی را در هر شرایطی و هر جایی گوش کنید؛ به همین خاطر با آدم‌ها عجین‌تر و نزدیک‌تر است. ضمن آنکه هنر نمایش هم باز نیاز به موسیقی دارد و اگر موسیقی نباشد آن اثر چیزی کم دارد.

موسیقی حسی‌تر و در عین حال عملی‌تر است. نگاه کنید حتی هزینه ساخت یک آلبوم به مراتب بسیار کمتر از تهیه یک فیلم است. حتی به این موضوع دقت کنید که شما می‌توانید در یک آلبوم مثلا ۱۰ موضوع را در ۱۰ ترک عنوان کنید اما در سینما شما فقط می‌توانید یک موضوع و حرف را بیان کنید.

     در واقع موسیقی پیشروتر و پیشگام‌تر از سینماست. . . ؟

صدرالدین: بله، زمانی که سینما نبود، موسیقی وجود داشت. اصلا موسیقی با آفرینش و خلقت درآمیخته است. جهان هستی براساس موسیقی است.  حتی همین راه رفتن ما هم براساس ریتم است. همه اتفاق‌های دنیا هارمونی دارد و به همین علت موسیقی دارای اعتبار ویژه‌ای است.

    پدر برای فرزندش یک الگوست

     جناب حجازی به نظر شما سینا هنرمند است؟

صدرالدین: سینا را منهای کارش در این عرصه اساسا به خاطر منشی که دارد هنرمند می‌دانم. در واقع منش هنرمندانه او برای من جذاب است چون حتی اگر کار موسیقی نمی‌کرد و در حرفه بازیگری حضور داشت آن را هنرمندانه انجام می‌داد. به فرض اگر قرار بود مجتمعی را بسازد آن را هم هنرمندانه می‌ساخت. این حس هنری در وجود اوست.

     این حس را شما در تربیتش به او منتقل کردید؟

صدرالدین: به نظرم اگرچه بحث ژن مطرح است اما بخشی از آن هم اکتسابی است. این خیلی طبیعی است. پدر برای بچه‌اش یکی از الگوهاست. ارتباط پدر با فرزند، دیالوگ‌هایی که بین آنها برقرار می‌شود؛ محیط زندگی و. . . تاثیرگذار هستند. وقتی سینا می‌بیند که پدرش به شعر علاقه دارد ناخودآگاه او هم کنجکاو می‌شود؛ همان‌طور که من علاقه به شعر را از پدرم دارم.

     پدرتان شعر هم می‌گفتند؟

صدرالدین: بله اما ایشان در واقع روحانی بودند. من هم از پدرم تاثیر گرفتم. به یاد دارم ۱۳ ساله بودم که بالای منبر رفتم.

     وقتی با این زمینه خانوادگی وارد هنر شدید مخالفت نکردند؟

صدرالدین: اتفاقا ایشان ذهن روشنی داشتند و بسیار مرا تشویق کردند. یادم نمی‌رود که به من گفتند اگر بتوانی بازیگر خوبی شوی خیلی بهتر از آن است که یک واعظ معمولی باشی. او معتقد بود که من با بازیگری می‌توانستم اثرگذارتر باشم و تشویق‌های ایشان خیلی به من کمک کرد.

     شما هم همین رویه را در رابطه با سینا در پیش گرفتید؟

صدرالدین: حتما همین‌طور بود. این مسیری بود که سینا خودش انتخاب کرد و من هم همیشه حمایتش کردم. البته گاهی مخالفت‌هایی بود اما به شکل منطقی قانع می‌شدم؛ مثلا در مورد شیوه شروع کارش دنبال چیزی بود که من مخالف بودم اما بعد دیدم این از اشراف او بر شرایط ناشی می‌شود و اتفاقا نظرش درست بود و جواب هم داد؛ مثلا من می‌گفتم بهتر است با تیتراژ تلویزیون شروع کنی اما او با تک‌آهنگ‌های اینترنتی موافق بود. البته شیوه او درست بود.

     و پذیرفتید که درست عمل می‌کند؟

صدرالدین: بله. به نظرم رابطه پدر و پسری که در یک مسیر هستند، حالا در شاخه‌های مختلف، می‌تواند به رابطه مرید و مرادی هم بدل شود که گاهی جای آنها می‌تواند تغییر کند. یعنی جایی که می‌بینم که اطلاعات و جهان‌بینی پسرم نسبت به حرفه‌اش از من بیشتر است، مرید او می‌شوم.

     اینکه پسرتان جاهایی اطلاعاتی بیشتر از شما داشته باشد باعث احساس خجالت در شما نمی‌شود؟

صدرالدین: اتفاقا این باعث افتخار من می‌شود. جاهایی بوده که من به سینا تاسی کرده‌ام.

همسر میترا حجار همسر صدرالدین حجازی همسر سینا حجازی خانواده سینا حجازی خانواده بازیگران بیوگرافی صدرالدین حجازی بیوگرافی سینا حجازی اینستاگرام سینا حجازی اینستاگرام خوانندگان

همیشه ریتم را دوست داشتم

     سینا جان چه زمانی بود که خیلی جدی به سمت موسیقی رفتید؟

سینا: دانشجو بودم و درس می‌خواندم که دکتر یا مهندس بشوم. ترم ۸ بودم و ۶ واحد مانده بود که درسم در رشته مدیریت دولتی تمام شود. بعد دیدم دانشگاه به تو یاد می‌دهد که این مدرک به هیچ دردی نمی‌خورد. برای همین درس را رها کردم و آمدم سمت موسیقی گرچه این علاقه همیشه در من بود و یک دفعه ایجاد نشد.

     شما در موسیقی به سبک رگه پرداخته‌اید؛ در ذهن من نخستین چیزی که از این سبک شکل می‌گیرد نام باب مارلی است. شما هم با دیدن تصویر باب مارلی بود که خواستید دنبال این سبک بروید؟

سینا: من همیشه ریتم را دوست داشتم و نخستین‌سازی که شروع کردم تنبک بود. بعد دیدم ‌سازی ایرانی است که من نمی‌توانم در آن کار خاصی انجام بدهم چون تا دلتان بخواهد در این زمینه مشاهیر داریم. برای همین سراغ تومبا رفتم. دوره نوجوانی من با تومبا و پرکاشن و. . . گذشت. نقطه طلایی این سازها در موسیقی رگه و آمریکای لاتین است یعنی از علاقه‌ای که به آن نوع موسیقی داشتم و می‌خواستم ببینم چطور این سازها را می‌نوازند درگیر این سبک موسیقی شدم.

     یعنی سازبندی کارهای‌شان شما را جلب کرد؟

سینا: درواقع اول آن ریتم بود که یقه من را گرفت و ریتم هم ساز شد و ساز هم رسید به موسیقی آمریکای جنوبی. کارهای کارلوس سانتانا را می‌شنیدم که عموما بی‌کلام بودند و بعد از آن پله پله به کارهای وکال مانند باب مارلی رسیدم.

     آن موقع می‌دانستید نام آن سبک رگه است؟

سینا: نه اینکه نشناسم. به هر حال شما وقتی دنبال سبک خاص از موسیقی برای شنیدن هستید اول از هر چیزی می‌خواهید بدانید سبکش چیست اما به شکل دقیق و کامل نمی‌دانستم رگه چیست. یعنی طوری نبود که به راحتی رگه را بین ریتم‌های آمریکای لاتین تشخیص بدهم. این پایه علاقه من به موسیقی به این شکل است.

     این جذابیت باعث شد بخواهید آن را دنبال کنید؟

سینا: عموم ملودی‌هایی که ما شنیده‌ایم شرقی است. برای همین این ملودی‌ها در ذهنم بود. آشنایی با آن سبک موسیقی باعث شد اینها را با هم تلفیق کنم و از دل آن ریتم ها و ضد ضرب‌ها و ملودی آشنای شرق خودمان رسید به این جنس از کار. همین حالا اگر تنظیم را از روی کارهای من ‌بردارید خط ملودی‌اش ایرانی است.

     چرا سراغ کارهای باکلام رفتید که مجبور شوید به آن رنگ و بوی ایرانی بدهید؟

سینا: برای آنکه حرف داشتم. به نظرم و در نگاه من این‌طور است که هرکسی که به سمت موسیقی می‌آید حرفی برای گفتن دارد و می‌خواهد چیزی را بیان کند؛ مثلا من همیشه می‌خواستم درباره فاصله طبقاتی حرف بزنم. خب موسیقی مورد علاقه من هم این سبک است؛ برای همین در ترک «دیدی داری» آنها را با هم تلفیق کردم تا با شکل موسیقی محبوبم حرف دلم را بزنم. اگر حرف داشته باشی با موسیقی بدون کلام نمی‌توانی اغنا شوی و آن را بگویی.

     می‌توانیم بگوییم خواستید متفاوت باشید و کارهای متفاوت انجام بدهید که خودتان را برتر نشان بدهید؟

سینا: این اصلا نگاه و قضاوت صحیحی نیست چون من اصلا نمی‌خواستم بگویم موزیسین متفاوتی هستم. این سبکی بود که دوستش داشتم. اتفاقا الان شما در هر جای دنیا صحبت از رگه کنید می‌گویند خدا بیامرزدت؛ دوران طلایی آن تمام شده تو تازه می‌خواهی رگه کار کنی؟!! اما چون در مملکت ما این سبک نبود به آن انگ متفاوت بودن می‌زنند.

     البته این مساله یکه‌تاز بودن، سودهایی هم دارد. . . !

سینا: بله اما این‌طور نبود که من بخواهم مثلا از یک خط سیری بیرون بروم و بگویم همه مشکی پوشیده‌اند و در یک مسیر هستندپس من لباس قرمز بپوشم و از مسیر مخالف بروم.

    عنوان کرده‌اید که محسن چاووشی الگوی شما بوده اما من حس می‌کنم سبک کار شما بیشتر به کارهای سیروان خسروی نزدیک است. . .

سینا: من این را در مصاحبه‌های قبلی هم گفته‌ام که این شباهت‌ها را که می‌گویید نمی‌فهمم. گاهی انگار ما می‌ترسیم به کسی که ملاقاتش می‌کنیم بگوییم چهره‌ات جدید است، می‌گوییم مثلا پسرعمو یا دوستی دارم که خیلی شبیه شماست. انگار وحشت داریم یک سبک، یک آدم یا یک کار جدید بیاوریم و بپذیریم. این پذیرش در فرهنگ ما کم است. خواننده جدید که می‌آید باید بگوییم شبیه یک نفر قبلی است. نه ریتم آهنگ‌های من شبیه سیروان است و نه نوع خواندنم شبیه محسن چاووشی. به نظرم نه‌تنها شباهتی وجود ندارد بلکه با این شکل نگاه به خصوص در رسانه‌ها باعث می‌شویم آرتیست‌ها شبیه هم شوند.

     اگر شباهتی وجود ندارد پس چرا از سوی افراد مختلف مطرح می‌شود؟

سینا: به همین علت که گفتم. ضمن آنکه برای نخستین بار و از سمت شماست که می‌شنوم کارهایم شبیه کارهای سیروان خسروی است. او کارهایش الکترونیک است. حتی خوانش ما مثل هم نیست. شاید از نظر کاراکتری شبیه باشیم اما کارهای من ریتمیک نیست و برعکس سیروان ضدضرب است.

     در تیپ و ظاهر چقدر سعی کردید متفاوت باشید؟

سینا: راستش این کار را کردم. من به این مساله زیاد دقت می‌کردم که بعضی چهره‌ها هستند وقتی شابلون آنها را روی دیوار می‌زنند بسیار قابل تشخیص هستند یعنی از روی همان تصویر شابلونی می‌توانید آن شخص را بشناسید. انگار حتی شابلون تصویرشان امضای آنهاست. از آنجا که خدا به من موهای فری داده سعی کردم تمرکزم بیشتر روی آنها باشد که مثلا اگر روزی یک نفر شابلونی از من زد از روی موهای فرش مشخص بشود من هستم.

همسر میترا حجار همسر صدرالدین حجازی همسر سینا حجازی خانواده سینا حجازی خانواده بازیگران بیوگرافی صدرالدین حجازی بیوگرافی سینا حجازی اینستاگرام سینا حجازی اینستاگرام خوانندگان

     روحیه انتقادی تان به غیر موسیقی انگار دامن خانواده را هم گرفته!؟

سینا: بله. البته انتقاد نبود و تعریف بود؛ مثلا آهنگ ماما که برای مادرم خواندم. شوخی‌هایی هم کردم که مثلا یکی از آنها را پاک کردم. مثلا در آلبومم نوشته بودم این کار را تقدیم می‌کنم به پدر و مادرم که زحمت به دنیا آمدن مرا کشیدند ولی چون حس کردم در ارشاد حذف می‌شود آن را پاک کردم.

    یک فرزند در هر سنی باشد برای پدرش همیشه بچه است!

     آقای حجازی شما این رویه سینا را می‌پسندید؟

صدرالدین: من دوست نداشتم سینا را در حرفه خودمان بیاورم چون خودم هیچ وقت حس خوبی نسبت به دوستانی که بچه‌های خودشان را وارد کار می‌کردند، نداشتم. خدا خسرو شکیبایی را رحمت کند؛ هنگام فیلمبرداری یک کار با هم در شهرستان همخانه بودیم. آن زمان جمعیت ایران حدود ۶۵ میلیون نفر بود. به او گفتم خسرو من ایمان دارم در این جمعیت ۶۵ میلیون نفری دست کم ۱۰ یا ۱۵ میلیون نفر مثل من و تو وجود دارد که استعداد و ذوق بازیگری را دارند اما حالا براساس شانس و تلاش و. . . شرایطی به وجود آمده که ما اینجا هستیم و ۳۰ سال جلوی دوربین رفتیم.

چه بسا اگر این اتفاق برای آنها هم رقم می‌خورد الان یا جای ما بودند یا در کنار ما. برای همین مخالفم کسی بچه خودش را وارد عرصه کند چون همیشه احساس می‌کنم حضور این بچه جای یکی از آن ۱۵ میلیون نفر را می‌گیرد. چون پسر من امکانش را داشت که دست کم در یک کار به خاطر پدرش بازی کند و خودش را نشان دهد اما آن پسر ندارد. راستش بچه من اگر خودش با علم، دانش، استعداد و تلاش خودش هم به این عرصه بیاید مردم باور نمی‌کنند و همیشه این فکر وجود دارد که پدرش او را وارد کرده است. البته سینا هم خودش این اکراه را داشت. حتی یک زمانی اتفاق افتاد که نقش یک داستان را برایش در نظر گرفتند آن هم با کارگردانی اهل نام و مولف اما خودش احساس کرد که این کار را دوست ندارد.

     پس تنها تجربه مشترک بازیگری شما همان کار «از بلور خون» بود که سینا نقش فرزند شما را داشت؟

صدرالدین: بله و چقدر هم تجربه خوبی شد. من و مصطفی طاری در نقش دو خلافکار بودیم. در بخشی از داستان من با همسر و فرزندم که سینا نقش آن را داشت درگیر می‌شوم، فرزندم در آن سکانس خون گریه می‌کرد تا جلوی درگیری من را بگیرد. شاید اگر الان کسی آن فیلم را ببیند بگوید بازیگری در خون سینا بود و باید حتما آن را دنبال می‌کرد و به خاطر همین ذوق ذاتی سیناست که می‌پندارم می‌توانیم ۴۸ ساعت با هم صحبت کنیم و خسته نشویم.

گاهی جای مراد و مرید بین ما عوض می‌شود. شما زمانی کسی را دوست دارید که از او چیزهایی هم یاد می گیرید و من با افتخار می‌گویم از سینا چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. حتی اگر ۶۰ سالش بشود باز هم بچه من است اما این سن یک عدد است مهم دانش اوست.

     آلبوم را پدرتان هم شنیده و نظر داده؟

سینا: بله ما کارها را بارها و بارها با هم شنیده‌ایم اما راستش من در نهایت حرف خودم را می‌زنم و کارم را می‌کنم.

     از آلبوم راضی هستید؟ می‌خواهم بدانم چقدر در آن جبر و مسائل مجاز شدن دخیل بوده و تو را از آن سینا حجازی که خودت دوست داشتی جدا کرده است؟

سینا: به هر حال وقتی مجوز می‌گیرید یعنی باید از فیلترهایی عبور کنید. اما من همه تلاش خودم را کردم که این اتفاق نیفتد که مخاطب بگوید حالا که مجاز شده نمی‌تواند مانند قبل حرف‌هایش را بزند و به همین خاطر کارش جذابیت قبل را ندارد. اما معتقدم خودم نباید نظری درباره آلبوم بدهم چون کار اشتباهی است. درنهایت این آلبوم نتیجه فکر و تلاش و احساس من است یا به عبارتی همان که همه هنرمندان می‌گویند، فرزند من است، اینکه بلند یا کوتاه، زشت یا زیباست مهم نیست؛ من دوستش دارم. مهم این است مردم خوششان بیاید.

     برای تیتراژ برنامه‌ای دارید؟

سینا: فعلا نه و البته رغبتی هم ندارم.

     اما به نظر می‌آید موفق بودید و حتی در جشن دنیای تصویر، نامزد جایزه هم شدید…

سینا: بله کاندیدا شدم اما در واقع من آن آهنگ را چهار سال قبل از سریال «مسیر انحرافی» ساخته بودم و سازندگان آن کار چون دیدند به موضوع کارشان می‌خورد پارت اول آهنگ را برداشتند و استفاده کردند. به نظر کار سفارشی هیچ وقت خوب نمی‌شود. بقالی که نیست بگویند پنیر داری و تو بگویی دارم یا ندارم.

     کدام وجهه سینا و کارش را دوست دارید؟

صدرالدین: به نظرم سینا قائم به خودش است، بعد از خدا و خواست او که در آن شک نداریم سینا خودش حرکت کرد. اگر قرار بود برود دنبال مجوزش منتظر من نمی‌ماند. حتی من بارها زنگ زده‌ام که بخواهم کاری برایش انجام بدهم اما او نپذیرفته و من به این روحیه‌اش خیلی افتخار می‌کنم.

جاهایی بوده که حضور من به سریع‌تر و ساده‌تر انجام شدن کارش کمک می‌کرد اما خودش با سعی و سختی آن را انجام داد و این برای من خیلی لذت‌بخش بود. متکی بودن به خودش بی‌نظیر است. من خودم هم همین‌طور بودم. وقتی از یک جای کوچک برای کار به شهر آمدم کسی حمایتم نکرد و در همه این سال‌ها هم کسی پشتم نبوده است اگرچه خودم بارها دست خیلی‌ها را گرفتم اما شده وقتی چند سال بیکار بودم کسی نپرسیده حالت چطور است. به نظرم مهم است افرادی که در این وادی قدم برمی‌دارند روی پای خودشان بایستند و تلاش کنند چون در این صورت خیلی موفق‌تر هستند تا اینکه روی دیوار کسی یادگاری بنویسند.

همسر میترا حجار همسر صدرالدین حجازی همسر سینا حجازی خانواده سینا حجازی خانواده بازیگران بیوگرافی صدرالدین حجازی بیوگرافی سینا حجازی اینستاگرام سینا حجازی اینستاگرام خوانندگان

رابطه پدر و پسری ما متفاوت است!

     پسرتان با شما روراست است؟

صدرالدین: خیلی زیاد و این رک بودنش را دوست دارم. رابطه ما طوری است که یک ساعت با هم از خنده ریسه می‌رویم و یک دفعه هم اشک هم را درمی‌آوریم. گاهی سینا جلوی جمع حرفی را زده که شاید اگر پدر دیگری بود حالش بد می شد. منظورم بی‌احترامی نیست. منظورم این است که همه چیز حتی اشتباه شما را همانجا مقابل شما عنوان می‌کند. این برای من لذت‌بخش است و نشان می‌دهد پسرم مراقبم است و جایی اگر اشتباهی بکنم حواسش جمع است.

     این نگاه پدر باعث شده با ایشان راحت باشید؟

سینا: اتفاقا من این راحتی را از بابا دارم.

     شما این شکل رابطه را دوست دارید؟

سینا: خیلی زیاد چون من پدر و پسر با این شکل و حد از رفاقت خیلی کم دیده‌ام.

     کدام کار پدر را دوست ندارید؟

سینا: این سوال سختی است چون به هر حال پدرم هستند و کارهای‌شان را دوست دارم اما بوده کارهایی که فکر می‌کنم می‌توانست بهتر باشد و مثلا گفته‌ام این نقش و بازی‌تان آنقدر پررنگ نبود اما طوری نبوده که کل کار را نفی کنم.

     کاری از پدرتان است که ندیده باشید؟

سینا: خیلی زیاد. البته به علل مختلفی؛ مثلا اینکه بعضی کارهای بابا برای زمان قبل از تولد من است و بیشترشان پیدا نمی‌شود؛ مثل همان کاری که در آن بازی هم کردم. پدرم در مدت۵۰ سال نزدیک ۳۰۰ کار بازی کرده است. البته این را می‌گویم که همیشه مراقب بودم کسی رابطه پدر و پسری ما را نداند.

     چرا؟

سینا: شما می‌دانید که نیکلاس کیج، برادرزاده فورد کاپولا است ولی چون نمی‌خواست کسی بگوید از رانت عمویش استفاده می‌کند نامش را عوض کرد. به نظرم اگر ننه صمد هم خاله کاپولا بود الان آنجلینا جولی شده بود. هیچ وقت دوست نداشتم مردم بگویند طرف چون در این کار است پسرش را می‌خواهد وارد کند و. . . از این نگاه و اعتبار قرض کردن بدم می‌آمد. سعی کردم کسی متوجه آن نشود. الان دیگر مرا به شکل مستقل می‌شناسند و آلبومم در مراحل انتشار است. الان دیگر ابایی ندارم بگویم پسر صدرالدین حجازی هستم. چون بیل‌هایم را خودم جای دیگری زدم تا از اعتبار پدرم استفاده نکنم.

اینستاگرام خوانندگان اینستاگرام سینا حجازی بیوگرافی سینا حجازی بیوگرافی صدرالدین حجازی خانواده بازیگران خانواده سینا حجازی همسر سینا حجازی همسر صدرالدین حجازی همسر میترا حجار


ادامه مطلب ...

بیوگرافی پریتی زینتا (بازیگر زیبای هندی) +عکس همسر آمریکایی اش

بیوگرافی پریتی زینتا (بازیگر زیبای هندی) +عکس همسر آمریکایی اش

پریتی زینتا Preity Zinta متولد ۱۹۷۵ (۴۲ ساله)  بازیگر فیلم‌های هندی است. او را میتوان جز تنها کسانی دانست که با مربع قدرت (شاهرخ خان ، سلمان خان ، امیر خان ، ریتیک روشن) بازی کرده اند دانست. او دانش آموخته رشته روانشناسی است اما به دلیل زیبایی و اعتماد به نفس بالا ابتدا کار خود را به عنوان مجری شروع کرده و سپس به بازیگری روی آورد او در بیش از شصت فیلم بازی کرده و برنده چندین جایزه برای بهترین بازیگر نقش اول و بازیگر نقش مکمل را دریافت کرده است . او همچنین در چند آهنگ نیز به همخوانی پرداخته است.

همسر پریتی زینتا نام بازیگران زن هندی با عکس بیوگرافی پریتی زینتا بازیگران هندی و همسرانشان بازیگر زیبای هندی Preity Zinta Gene Goodenough

پریتی زینتا سال ۳۱ ژانویه ۱۹۷۵ در شیملا می‌باشد و در رشته روانشناسی جنایی تحصیل کرده است.

او سنین نوجوانی و جوانی چندین بار در گزینش بازیگری شرکت کرد اما هر بار به دلیلی موفق به انتخاب نشد. پس از ناامید شدن از بازیگری به مانکنی رو آورد و به خاطر چهره جذاب و فیزیک بدنی مناسب ظرف مدت کوتاهی جزو بهترینهای این شغل شد.

همسر پریتی زینتا نام بازیگران زن هندی با عکس بیوگرافی پریتی زینتا بازیگران هندی و همسرانشان بازیگر زیبای هندی Preity Zinta Gene Goodenough

پس از مدتی بازی در فیلم (ازاعماق دل…) Dil Se در کنار هنرمندانی مانند شاهرخ خان به او پیشنهاد شد. او در این فیلم علی‌رغم نداشتن نقشی کلیدی با ارائه بازی زیبا مورد توجه قرار گرفت و بعد از آن با پیشنهادهای متعددی روبرو شد. از آن پس اکثر فیلمهای او با فروش خوبی در گیشه همراه بوده‌است.

 

پریتی روزنامه‌نگار هم هست و در بی‌بی‌سی می‌نویسد.

همسر پریتی زینتا نام بازیگران زن هندی با عکس بیوگرافی پریتی زینتا بازیگران هندی و همسرانشان بازیگر زیبای هندی Preity Zinta Gene Goodenoughپریتی زینتا در سال ۲۰۱۶ با جین گوودنو (Gene Goodenough) ازدواج کرده است.

به سابقه کاری پریتی زینتا یک نگاهی بیندازید.

پریتی تنها بازیگریست که تا به حال دوبار نقش مادر بدون شوهر را بازی کرده است. یکبار در اوایل شروع کارش در فیلم Kya Kehna و بار دوم اواسط کارش در حرفه بازیگری بود .درفیلم Salaam Namaste نقش دختری جسور را ایفا کرد و Jhoom Barabaar Jhoom نیز آخرین فیلمی است که پریتی در آن ایفای نقش کرده است.
پریتی همیشه عنوان کرده است که بعد از ازدواجش دیگر به کارش در سینما ادامه نخواهد داد.

“به یکباره از این کار کناره گیری می کنم.”این جمله را چندین بار تکرار کرد.
مسئله دیگری نیز که بهتر است درباره پریتی بدانید، این است که وی همچنان نسبت به عقاید و باورها و اهدافش ثابت قدم و استوار است و کاملا می داند در زندگی چه هدفی دارد و از اهدافش دور نمی شود. پریتی انسان اجتماعی ای است. وی طور خاصی فکر می کند و حتی حرف می زند. او نیز مثل آبیشک پیشنهاد بازی در هر فیلمی را قبول نمی کند و در انتخاب فیلم هایش خیلی هم سختگیر است.

همسر پریتی زینتا نام بازیگران زن هندی با عکس بیوگرافی پریتی زینتا بازیگران هندی و همسرانشان بازیگر زیبای هندی Preity Zinta Gene Goodenough

آیا پریتی همچنان نس وادیا را ملاقات می کند؟ البته! و مطمئنا این عشق را از روی خجالت پنهان نخواهد کرد. پریتی دوست دارد که همیشه عاشق باشد و نیازی نیست که عشق اش را پنهان کند اما خوب انگار دوست ندارد که کلا درباره زندگی خصوصی اش صحبت کند و رازهای زندگی شخصی اش را بازگو کند .
پریتی می گوید: “این درست نیست که همه دنیا بدانند که من در طول روز چه کارهایی انجام می دهم. هر کسی دوست دارد که زمانی با خودش خلوت کند و در تنهایی به خودش فکر کند و دوست ندارد که کسی خلوت اش را برهم بزند.

فیلم‌های پریتی زینتا

سال ساختنام فیلمبازیگر همراه
۱۹۹۸ازاعماق دل…شاهرخ خان
۱۹۹۸سربازبابی دئول
۲۰۰۱دل میخواهدعامر خان
۲۰۰۱دزدکی – یواشکیسلمان خان و رانی موکرجی
۲۰۰۰هر دلی که عاشق میشهسلمان خان و رانی موکرجی
۲۰۰۰چه بگوییم!!سیف علی خان
۲۰۰۰ماموریت کشمیرهرتیک روشن
۲۰۰۱این راه عشق استآجی دوگان
۲۰۰۲دل مال تو استماهیما
۲۰۰۳آرمانآمیتاب بچن و آنیل کاپور
۲۰۰۳کسی را پیدا کردمهرتیک روشن
۲۰۰۳شاید فردایی نباشد (فیلم)شاهرخ خان
۲۰۰۴ویر-زاراشاهرخ خان
هرپالشاینی آهوجا
Gene Goodenough Preity Zinta بازیگر زیبای هندی بازیگران هندی و همسرانشان بیوگرافی پریتی زینتا نام بازیگران زن هندی با عکس همسر پریتی زینتا


ادامه مطلب ...

بیوگرافی قدرت الله ایزدی (آقا رشید) +عکس همسر و فرزندان

بیوگرافی قدرت الله ایزدی (آقا رشید) +عکس همسر و فرزندان

قدرت‌الله ایزدی معروف به رشید (متولد ۱۳۳۵ در گز) کمدی و هنرپیشه اهل ایران است.

او در سال ۱۳۵۸ به عنوان دبیر و آموزگار در وزارت آموزش و پرورش استخدام شد و مدتی هم ناظم بوده‌است. وی در سال ۱۳۶۴ از طریق صدا و سیما وارد دنیای بازیگری شد و در سال ۱۳۷۵ اولین تئاتر خود را به روی صحنه برد. ایزدی در کنار فعالیت هنری به شغل معلمی نیز ادامه داده‌است.

همسر قدرت الله ایزدی همسر بازیگران فرزندان قدرت الله ایزدی بیوگرافی قدرت الله ایزدی اندازه قد قدرت الله ایزدی

از جمله فیلم‌های او می‌توان به کارآگاه رشید، رشید فراری، الم شنگه، بازگشت لوک خوش شانس، رشید حرفه‌ایی و سریال شمعدانی اشاره نمود.

همسر قدرت الله ایزدی همسر بازیگران فرزندان قدرت الله ایزدی بیوگرافی قدرت الله ایزدی اندازه قد قدرت الله ایزدی

فیلمهای

بازیگری و کارگردانی تئاتر

  • «یک در دو هزار دردسر» اصفهان، تالار فرشچیان
  • «تئاتر در صحنه» اصفهان، شبکه تهران؛ ۱۳۸۰
  • «افسانه» اصفهان، سینما تئاتر چهارباغ؛ ۱۳۷۷
  • «عروس نمایشگاه» اصفهان، تئاتر چهارباغ؛ ۱۳۷۶
  • «رؤیای ژاپن» اصفهان سینما تئاتر چهارباغ؛ ۱۳۷۵
  • «خواستگاری» اصفهان؛ ۱۳۶۵

سینمایی

  • سفر به‌خیر (۱۳۷۳)
  • اتل متل توتوله (۱۳۷۰)
  • بازگشت لوک خوش شانس (۱۳۹۱)

تلویزیون

بازیگری:

  • شمعدونی (کارگردان: سروش صحت)؛ تهران؛ ۱۳۹۴
  • “رشید فراری” (کارگردان: رحیم مرادیان)؛ اصفهان؛ ۱۳۸۷
  • “بخاطر من” (کارگردان: اکبر منصور فلاح)؛ اصفهان ـ تهران، شبکه ۲؛ ۱۳۸۶
  • “سکسکه بی بی” (کارگردان: رنجبر)؛ اصفهان ـ تهران، شبکه دو؛ ۱۳۸۶
  • “کاراگاه رشید” (کارگردان: موسویان)؛ اصفهان، تهران ـ شبکه ۳؛ ۱۳۸۵
  • “اینجا خانه من است” (کارگردان: منصور اکبر فلاح)؛ اصفهان؛ ۱۳۸۵
  • “یکی بود یکی نبود” (کارگردان: محمد روضاتی)؛ اصفهان؛ ۱۳۸۳
  • “ارثیه پدری” (کارگردان: حسین احمدی)؛ اصفهان ـ تهران، شبکه ۱؛ ۱۳۸۱
  • “سفر سبز” (کارگردان: محمود صفایی)؛ اصفهان ـ تهران؛ ۱۳۸۰
  • “خشت اول” (کارگردان: حسین احمدی)؛ اصفهان؛ ۱۳۷۷
  • “گردو (کارگردان: محمد روضاتی)؛ اصفهان؛ ۱۳۷۵
  • سریال “برای آخرین بار” (کارگردان: مرتضی هرندی شبکه اول ۱۳۷۴
  • “دنیای آینده” (کارگردان: جغتایی)؛ تهران؛ ۱۳۷۰

کارگردانی فیلم و سریال

  • «فیلم کوتاه مروارید» اصفهان – ۱۳۸۹
  • «سریال الم شنگه» اصفهان ـ ۱۳۸۸

در طول سالیان اخیر، نمایش‌نامه‌های زیادی از تلویزیون پخش شد، اما باید قبول کرد که هیچ یک از آنان، نتوانست مانند نمایش‌‌نامه‌های رشید با بیننده‌های تلویزیونی ارتباط برقرار کند، کاراکتر شخصیتی او و بازی زیبا و شیرینش در نقش‌های بامزه باعث شد که وی بتواند به راحتی جای خود را در تلویزیون باز کند،

رشید که البته باید او را با نام اصلی‌اش مخاطب قرار دهیم، (قدرت‌ا… ایزدی) نیم قرن از خداوند عمر گرفته است، شاید شما تصور هم نمی‌‌کردید که آقا رشید تلویزیون، دارای عروس و داماد و نوه باشد، اما وی یک خانواده پرجمعیت دارد. دو دختر و دو پسر حاصل ازدواج او می‌‌باشند، او یک نوه پسر شیرین زبان به نام <محمد پارسا> دارد که او را بسیار دوست می‌‌دارد، رشید تلویزیون، انسانی بسیار خاکی از شهر اصفهان است. او می‌‌گوید اصفهان نصف جهان است و بهترین خاطرات زندگی‌ام در این شهر شکل گرفت، به بهانه پخش مجموعه <کارآگاه رشید> که البته چندی پیش پایان یافت با این بازیگر خوب، توانا و مهربان کشور در جمع خانواده پرجمعیتش به گفتگو نشستیم…

همسر قدرت الله ایزدی همسر بازیگران فرزندان قدرت الله ایزدی بیوگرافی قدرت الله ایزدی اندازه قد قدرت الله ایزدی

_ متولد چه سالی هستید و در کجا به دنیا آمدید؟

ایزدی: متولد چهارم تیرماه ۱۳۳۵ هستم و در (گز و برخوار) اصفهان به دنیا آمده و از دو سالگی به همراه پدر و مادرم در محله <پشت باروی> اصفهان ساکن شدیم.

_ شغل پدر چه بود و چند فرزند بودید؟
ایزدی: پدرم، سنگبری می‌کرد و من هم در طول سال به همراه برادرانم پیش او کار می‌کردیم، ما سه تا برادر و دو تا خواهریم که من فرزند دوم خانواده بودم، به یک نکته جالب هم اشاره کنم، تنها قد من در بین فرزندان کوتاه است.

_ میزان تحصیلات شما؟
ایزدی: تحصیلات خود را تا دیپلم در رشته ادبیات ادامه دادم و سپس، در سال ۱۳۵۸ به خدمت آموزش و پرورش در آمدم البته من دیپلم شبانه گرفتم، چرا که به خاطر مخارج زندگی کار می‌کردم و فرصتی برای تحصیل نداشتم.

_ در آموزش و پرورش معلم بودید یا نه؟
ایزدی: ابتدا به مدت ده سال معلم کلاس اول دبستان بودم، پس از آن مدت، معاون مدرسه شدم، همان زمان‌ها بود که تازه رو به کارهای نمایشی آوردم.

_ و از آن زمان خاطره‌ای هم به یاد دارید؟
ایزدی: به طور حتم، آن زمان نمایشی از تلویزیون اصفهان پخش می‌شد که نامش <ثبت‌نام> بود. فردای آن روز که به مدرسه رفتم، بچه‌ها همه دورم جمع شدند و شروع کردند به سوال کردن و دست گرفتن و از این جور حرف‌ها. سر زنگ تفریح همه را به صف کردم و به حالت جدی گفتم: ببینید، بچه‌ها، ما دو تا برادریم، یکی اهل شوخی و این جور حرف‌هاست، اما من بسیار جدی هستم و از بی‌نظمی هم خوشم نمی‌آید، پس سعی کنید که با من شوخی نکنید، اگر بچه‌های خوبی باشید، برادرم رشید را به مدرسه می‌آورم که البته تا امروز می‌خواهم او را به مدرسه ببرم. البته پس از مدتی بچه‌ها همه متوجه شدند که اصل قصه چیست؟ راستی تا یادم نرفته بگویم که اول مهرماه امسال هم بازنشسته آموزش و پرورش شدم.

_از این‌که قدتان کوتاه است، ناراحت نیستید؟
ایزدی: با قسمت مگر می‌شود مبارزه کرد. تازه این ضرب‌المثل هم درباره ما صدق نمی‌کند که دو برابر قدش توی زمین است، تا قبل از این‌که بپرسی خودم جوابتان را بدهم.

همسر قدرت الله ایزدی همسر بازیگران فرزندان قدرت الله ایزدی بیوگرافی قدرت الله ایزدی اندازه قد قدرت الله ایزدی

_ در چه سالی ازدواج کردید و چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
ایزدی: در سال ۱۳۵۸ ازدواج کردم و همسرم را که با من یک نسبت دور فامیلی دارد، در یکی از مهمانی‌های فامیلی دیدم. البته در آن زمان مثل الان برای شناخت دختر و پسر و آشنایی بیشتر، آزادی وجود نداشت، ولی از آنجا که خصوصیات ایشان را از فامیل شنیده بودم، با یک شناخت نسبی از ایشان، زندگی مشترکمان را آغاز کرده و الحمدا… بسیار هم راضی هستم.

_روز خواستگاری از قد کوتاهتان ایراد نگرفتند، مادر خانمتان، پدر خانمتان چیزی نگفتند؟
ایزدی: راستش را بخواهید از آن جا که پدر خانم من دو متر و پنج سانت قد داشت، مادرخانم بنده ابتدا کمی تعجب کرد، اما از آنجا که عاشق همسرم شده بودم، عزمم را جزم کردم که هر طور شده ازدواج کنم و همین طور هم شد. روز اولی که عقد کردیم، شب را می‌خواستم در خانه پدرخانم سر کنم، اما پیژامه‌ای برای قدم پیدا نمی‌شد، مجبور شدم با همان شلوارم بخوابم.

_ و همسرتان، او ایراد نگرفت؟
ایزدی: نه، برای چه ایراد بگیرد، او هم مرا دوست داشت، پس از ازدواج هم، عشق هر دویمان نسبت به یکدیگر بیشتر شد، تا جایی که او مشوق من برای بازیگری شد. البته در اوایل ازدواج همسرم فکر می‌کرد که من کمی از این وضعیت ناراحت هستم، اما از آن جا که طبع شعر دارد و کمی هم شوخ است، یک روز در همان اوایل ازدواج برایم شعری سرود که من با خواندن آن جا خوردم.
ای رشید، ای رشید که در حسن لطافت ماهی
هر چند کوتاه قدی، اما دلخواهی
بهر کوتهی قد خودت، غصه مخور
تو عمر منی، از این جهت کوتاهی

_ چه فعالیت‌هایی غیر از بازیگری انجام می‌دهید؟
ایزدی: کارگردانی را هم دوست دارم، ولی چون در این زمینه تحصیلاتی ندارم، هرگز به خود اجازه نمی‌دهم کارگردانی یک فیلم یا مجموعه را به عهده بگیرم؛ ولی در اکثر کارها تا جایی که امکان دارد به عوامل پشت صحنه کمک می‌کنم و حتی ایده‌های خوبی را هم ارایه می‌دهم. البته مدتی سهمی از یک پیتزافروشی در اصفهان داشتم که به خاطر مشکلات مالی آن را فروختم، البته در حال حاضر یک تالار پذیرایی در اصفهان به نام تالار رشید باز شده است که البته من سهمی در آن ندارم، ولی از آنجا که از نامم استفاده شده است، درصدی به من می‌دهند.

_ چگونه وارد عرصه بازیگری شدید؟
ایزدی: در کودکی وقتی برنامه‌ای از تلویزیون پخش می‌شد سعی می‌‌کردم مثل بازیگرهای آن فیلم رفتار کنم تا این‌که یک روز در سال ۱۳۶۴ با یک موتور گازی از کنار جمعی که مشغول تصویربرداری بودند رد شدم ناگهان ایستادم و از روی کنجکاوی جلو رفتم، موضوع فیلم در رابطه با مردی بود که دقایق زیادی در تلفن عمومی همه را معطل خود کرده بود. کارگردان از افراد انتخابی می‌خواست که جلو بروند و با مرد مورد نظر دعوا کنند. هیچ‌کس این کار را درست انجام نمی‌داد تا این‌که من رفتم جلو و با حالت جدی گفتم: آقا بیا بیرون همه را معطل کرده‌ای. او بیرون آمد و گفت: تو چی می‌گی. با حالت طنز جواب دادم! آقا بفرمایید بیرون همه معطل شما هستند. در آن لحظه همه خندیدند و کارگردان خیلی خوشش آمد و از من درخواست کرد به صدا و سیما بروم و تست بازیگری بدهم و از آن وقت بود که من وارد عرصه بازیگری شدم.

_ شغل آموزگاری، جدیت و جذبه خاصی را می‌طلبد، از طرفی شما دارای شخصیتی شوخ‌طبع هستید، چگونه با این مسئله کنار آمده‌اید؟
ایزدی: درست است که من شخص شوخ‌طبعی هستم، ولی در محیط کار با جدیت رفتار می‌کنم، کسی که می‌خواهد کار طنز انجام دهد باید در جامعه جدی برخورد کند، تا همه بدانند که آن مسایل مربوط به صحنه نمایش و بازیگری است. من در محیط کار بسیار جدی هستم و همه فکر می‌کنند من و شخصیتی که در تلویزیون ظاهر می‌شود، دو برادر دوقلو هستیم و جالب اینجاست که با دیدن سریال <کارآگاه رشید>، این فکر به باور تبدیل شد.

_ شغل بازیگری را بیشتر دوست دارید یا آموزگاری را؟
ایزدی: من به هر دو حرفه بازیگری و آموزگاری از کودکی علاقه‌مند بودم و هر دو را به خاطر این‌که دو خصیصه در آنها به طور مشترک وجود دارد، دوست دارم. یکی آموزش دیدن و آموزش دادن و دیگری برای دیگران خدمت کردن… من وقتی موفقیت دانش‌آموزانم را می‌بینم، بسیار خوشحال می‌شوم و وقتی با خنداندن مردم، آنها را شاد می‌کنم نیز غرق لذت می‌شوم.

_ کار کدام یک از بازیگرهای طنز ایران را بیشتر می‌پسندید؟
ایزدی: از بازی <سیامک انصاری> خیلی خوشم می‌آید. او به طور حتم در آینده، موفق‌تر از حال خواهد بود و کارهای بهتری را از او شاهد خواهیم بود. در اصفهان هم از کار <محمود شانه‌ای> بسیار لذت می‌برم.

_ بهترین خاطره‌ای که در حال اجرای نقش داشته‌اید چیست؟
ایزدی: بهترین خاطره و بهترین لحظات زمانی بود که با پسرم کمال (در نقش راننده تاکسی) در سریال کارآگاه رشید بازی کردم. ما با یک فهم و درک متقابل بدون این‌که از قبل هماهنگی کنیم، ناخودآگاه می‌دانستیم که چگونه با یکدیگر صحبت کنیم و هماهنگی و ارتباط خوبی میان ما برقرار شد.

_ آیا شما نقش‌هایتان را با هماهنگی قبلی و به صورت از پیش تعیین شده بازی می‌کنید یا آن‌که کارها و به اصطلاح اصفهانی‌ها، تیکه‌های طنز را فی‌البداهه انجام می‌دهید؟
ایزدی: من اکثر کارهایم را فی‌البداهه انجام می‌دهم و اکثر کارگردان‌ها هم با توجه به شناختی که از کار من دارند، مرا در کار آزاد می‌گذارند و اتفاقا همیشه هم صحنه‌ها خوب از آب درمی‌آید. همکارانی که در نمایش‌های ما در پشت صحنه هستند، همیشه از این مسئله متعجب می‌شوند که دیالوگ‌ها و برخی از کارهای ما هر شب با شب قبل تفاوت دارد.

_ از بازی در تئاتر بیشتر لذت می‌برید یا سینما و تلویزیون؟
ایزدی: بازی در تئاتر را بیشتر دوست دارم و آن هم به خاطر همان مسئله فی‌البداهه کار کردن در نمایش است؛ چرا که در تلویزیون وقتی با تمرکز فکر، کاری را انجام می‌دهی و فی‌البداهه جملاتی را می‌گویی که خیلی خوب از آب درمی‌آید، ناگهان به علتی کارگردان کات می‌دهد و با تکرار زیاد آن صحنه، خود به خود روح کار از بین می‌رود.

_ نظرتان راجع به ارحام صدر چیست؟

ایزدی: <ارحام صدر> شخصیت بی‌نظیری است که در تاریخ نمایش اصفهان مانند او نداشته‌ایم. من برای ایشان احترام خاصی قایلم و امیدوارم موقعیتی پیش آید تا جوان‌هایی که به طنز علاقه دارند، تحت نظر ایشان آموزش ببینند.

_ چه چیزی باعث شد که اسم شما در اکثر کارهایتان رشید باشد؟
ایزدی: در اولین کارهای ما در شبکه اصفهان، من خودم نویسنده اکثر برنامه‌ها بودم و هنگامی که با یکی از دوستان داشتیم روی فیلمنامه کار می‌کردیم، به ذهنم رسید که نامی را برای خودم انتخاب کنم که متضاد شکل ظاهری من باشد و آنجا بود که اسم <رشید> به ذهن من خطور کرد.

_ بدترین خاطره و بهترین خاطره‌ای که از آن سال‌ها به یادتان می‌آید چیست؟
ایزدی: خوب، ما هم مانند بسیاری از جوان‌های امروزی عاشق کار کردن بودیم و در این راه تلاش زیادی کردیم. یادم می‌آید زمانی که اولین گروه نمایش را تشکیل داده بودیم به اداره ارشاد مراجعه کردیم و تقاضای مجوز برای اجرا را به آنان ارایه دادیم. قرار بر این شد که گروهی برای بازدید کار ما به سالن نمایش بیایند، در روز نمایش، ما با ذوق فراوان یکی از کارهایی که بعدها مورد توجه بسیاری از مردم قرار گرفت را اجرا کردیم که اتفاقا به خاطر انگیزه فراوانی که داشتیم همه نقش خودشان را خیلی خوب اجرا کردند. زمانی که نمایش تمام شد، برای پذیرایی مدعوین به سالن رفتیم، ولی متاسفانه آنها بدون خداحافظی سالن را ترک کرده بودند و بعد هم مسئولان محترم اداره ارشاد آن زمان به ما گفتند که برای گروه شما مجوز صادر نمی‌شود، این بدترین خاطره من در آن سال‌ها بود. بهترین خاطره من هم زمانی بود که با همان گروه در حال تمرین بودیم و شخصی پیشنهاد داد که روزی از ارحام صدر دعوت کنیم که برای دیدن نمایش ما به سالن بیاید. این پیشنهاد با مخالفت من روبه‌رو شد و من به همه گفتم که ایشان برای دیدن نمایش گروه گمنامی مثل ما به اینجا نمی‌آید و در کمال تعجب ارحام صدر در روز مقرر به آنجا آمد و پس از آن هم با گرمی و ذوق زیادی ما را تشویق و نکاتی را به عنوان راهنمایی به ما گوشزد کرده و تجربیات خود را در اختیار ما قرار داد.

_ رابطه شما با ورزش چطور است؟
ایزدی: من بسکتبال و والیبال زیاد بازی می‌کنم و فکر می‌کنم این را از قدم متوجه شده باشید. (می‌‌خندد)

_ آیا به فوتبال هم علاقه‌مند هستید؟
ایزدی: بله، ما در محله‌مان یک تیم فوتبال تشکیل داده بودیم و یادم می‌آید در اولین روزی که من در این تیم بازی کردم توپ را به درون دروازه خودمان کوبیدم و تیم مقابل شروع به شادمانی کردند و من هم فکر کردم کار درستی انجام داده‌ام، در حالی که داشتم شادمانی می‌کردم، با مشت و لگدهای بازیکنان خودی به خود آمدم.

_ استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟
ایزدی: استقلالی هستم. همه جا آبیته.

_ بزرگ‌ترین آرزو و بزرگ‌ترین حسرت زندگی شما چیست؟
ایزدی: بزرگ‌ترین آرزویم این است که آقا امام زمان(عج) با قدوم مبارکشان حق را از باطل جدا و بدی‌ها را از دنیا پاک کنند و بزرگ‌ترین حسرت زندگیم کوتاهی قدم می‌باشد.

_ جدیدترین خبری که در اختیار خوانندگان قرار می‌دهید چیست؟
ایزدی: متاسفانه دیشب دندان نیشم افتاده است، البته خواهش می‌کنم این را ننویسید چون مردم فکر می‌کنند خدای ناکرده کار مشت‌های خانم عزیزم بوده!

_ آخرین سریالی که بازی کرده‌اید؟
ایزدی: سریالی به نام <غریبه> با بازی رامتین خداپناهی، مهدی امینی‌خواه، پری کربلایی، اکبر کربلایی و پسرم علیرضا که نقش برادرم را در این سریال به عهده دارد.

_ آیا بازی کردن دو نقش جدی و طنز در کنار یکدیگر در سریال رشید مشکل نبود؟
ایزدی: به خدا خیلی مشکل بود و من بعضی وقت‌ها قاطی می‌کردم که باید جدی باشم یا طنز.

_ آیا نقش‌های جدی را راحت‌تر بازی می‌کنید یا طنز را؟
ایزدی: بازی نقش‌های جدی برایم سخت است و برعکس نقش‌های طنز را بسیار راحت بازی می‌کنم. البته در سریال کارآگاه رشید سعی من بر این بوده که نقش جدی من هم خواه ناخواه دارای طنز خاصی باشد.

_ بهترین دوست زندگی شما چه کسی است؟
ایزدی: همسرم، بهترین دوست من است.

_ بهترین سرگرمی شما چیست؟
ایزدی: در حال حاضر بهترین سرگرمی من بازی با نوه عزیزم <پارسا> است. خانه که می‌آیم تا پارسا را نبینم، هیچی نمی‌خورم، کمی با او بازی می‌کنم تا از نفس بیفتم.

_ راستی احساس پیری نمی‌کنید، عروس و داماددار شده‌اید، نوه دارید؟
ایزدی: زمانی که نوه‌ام، مرا <باباچی( >به زبان اصفهانی یعنی بابا کوچولو)، صدا می‌کند، دیگر متوجه می‌شوم که پیر شده‌ام، به هر حال نیم قرن از زندگی‌ام گذشته است، اما زمانی که در نمایشنامه‌هایم به خواستگاری می‌روم، احساس جوانی می‌کنم.

_ آیا به غیر از شما در خانواده‌تان کسی وارد عرصه بازیگری شده است؟
ایزدی: برادران و خواهرانم هیچ‌یک در این زمینه فعالیتی ندارند، ولی کمال و علیرضا پسرانم در امر بازیگری فعالیت دارند.

_ میانه شما با موسیقی چطور است؟
ایزدی: موسیقی اصیل ایرانی را خیلی دوست دارم، به‌خصوص عاشق صدای <علیرضا افتخاری> هستم؛ چون هر وقت ایشان در اصفهان کنسرت دارند من مجانی وارد کنسرت‌هایشان می‌شوم.

_ و در پایان ؟
خاک پای تمام هنرمندان ایران هستم، جا دارد از دوستان عزیزم آقایان فیروز حسن‌خانی و غفور فصوحی که در طی سالیان سال در کنارم بودند، تشکر کنم.

همسر رشید: او در همه سریال‌ها زن می‌گیرد!
_ رفتار دوستان و آشنایان با شما چگونه است؟
حاتمیان: خیلی خوب، ولی همیشه از من می‌پرسند تو ناراحت نمی‌شوی آقای ایزدی در همه تئاترها و سریال‌ها می‌خواهد زن بگیرد.

_ حال ناراحت می‌شوید یا خیر؟
حاتمیان: اصلا، من خودم بودم که به او پیشنهاد دادم با آوردن بازیگر زن در صحنه تئاتر، به آن جنبه خانوادگی بدهند.

_ ایزدی مثل شخصیت رشید، همیشه شوخ‌طبع است؟
حاتمیان: بله، اوایل زندگی خیلی زیاد، ولی الان با مشغله‌های فراوان کم‌تر شوخی می‌کنند، من هم کم‌تر او را می‌بینم.

_ از هنر ایشان راضی هستید؟
حاتمیان: بله، چون معتقدم کسانی که باعث می‌شوند لبخندی بر لبی بنشیند بسیار مورد توجه خداوند قرار می‌گیرند.

_ چگونه خودتان را با کار ایشان وفق داده‌اید؟
حاتمیان: شاید از اخلاق خوب خودشان بوده که من توانسته‌ام با هنر او کنار بیایم.

_ یکی از بهترین برنامه‌های ایزدی که محبوب شماست؟
حاتمیان: ایشان هیچ نمایشی را مثل <رویای ژاپن> بازی نکرد، گرچه سر همان صحنه از روی سن افتاد و پایش شکست.

_ همسرتان از چه غذایی خوششان می‌آید؟
حاتمیان: قورمه سبزی.

_ چه صحبتی با مردم دارید؟
حاتمیان: دوست دارم از مردم خواهش کنم فرزندان یک هنرمند هم می‌خواهند در جامعه زندگی کنند، آنها دوست دارند مانند مردم عادی به گردش یا سینما یا شهربازی و… بروند، ولی با لطفی که همیشه مردم به هنرمندان داشته‌اند فرزندان هنرمندان را از این موهبت محروم می‌کنند، دوست دارم بگویم مراعات حال خانواده یک هنرمند را بکنید تا آنها هم بتوانند در آرامش و راحتی به سر ببرند.

فرزندان کارآگاه رشید را بشناسید

_ کمال فرزند اول (راننده تاکسی در سریال کارآگاه رشید:)
در بسیاری از تئاترها و سریال‌ها در کنار پدر هنرنمایی می‌کند. او معتقد است که پدر الگویی مناسب در زندگی و بازیگری برای اوست و بازی در کنار او را افتخار می‌داند. به موسیقی علاقه‌مند است و در این زمینه فعالیت می‌کند و دوست ندارد بازیگری را به طور جدی دنبال کند تا در زندگی مشترکش مشکلاتی به وجود نیاید، در ضمن او از بازی پرویز پرستویی لذت می‌برد. همسر او از اقوام است، عروس رشید، نوه دایی رشید است.

_ علیرضا پسر دوم (پسر حبیبی در سریال کارآگاه رشید:)
او می‌گوید: با پدرم همیشه دوست و هم عقیده هستم و افکارمان به هم خیلی نزدیک است.
او در رشته کامپیوتر تحصیل می‌کند و به کار مونتاژ آشنایی دارد و تصمیم دارد در آینده تدوینگر شود. رابطه او با همه افراد خانواده خوب است به جز خواهرش، سارا که همیشه با او سر جنگ دارد.

_ کتایون دختر اول
متاهل و دارای یک فرزند پسر که برای پدربزرگ بسیار عزیز است. او دوست ندارد فردی مشهور باشد تا بتواند با آرامش و راحتی خیال زندگی کند. همسرش مجتبی خسروی از ازدواج با کتایون راضی است، چون اخلاق خوب پدرش را در همسرش حس می‌کند، آن دو ابتدا در مرکزترولوژی که ارتباط به علوم آزمایشگاهی دارد با یکدیگر همکار بودند و سپس ازدواج کردند.کتایون می‌‌گوید: فرزند دوم خانواده است، متولد ۱۳۶۱ و دیپلم هنر دارم و هرازگاهی دستی به سه‌تار می‌برم. چهار سال است که ازدواج کرده‌ام و پسری دو ساله به نام محمد پارسا دارم. به خاطر تربیتش فعلا از کارم استعفا داده‌ام، پسرم هم مثل ما عاشق برنامه‌های پدر است.
در کودکی وقتی به دیدن برنامه‌های پدر می‌رفتیم مدام در این فکر بودم که کی برنامه تمام می‌شود و پدر به خانه برمی‌گردد و از آن موقعیت کاملا ناراضی بودم ولی بزرگ‌تر که شدم وقتی برای دیدن تئاتر پدر می‌رفتم واقعا لذت می‌بردم، به خاطر داشتن پدری هنرمند افتخار می‌کنم.
در سال ۱۳۷۶ در جشنواره تئاتر دانش‌آموزی ناحیه، بازیگر و طراح صحنه بودم که جایزه بهترین طراح صحنه را گرفتم، در ضمن موسیقی تئاترمان هم کار برادرم کمال بود که در همان سال جایزه بهترین موسیقی را گرفت و وقتی از من دعوت شد که در جشنواره تئاتر استانی شرکت کنم به شدت مخالفت کردند و فعالیت تئاتر من همانجا کات خورد. از آن به بعد فعالیتم را در زمینه طراحی و نقاشی ادامه دادم که جا دارد از حمایت‌های بی‌دریغ و از خودگذشتگی‌های مادرم برای رشد من در این رشته تشکر کنم و بعد از همسرم که همچنان مشوق من هستند.
وی درباره پدرش می‌گوید: با وجود این‌که زمان کمی در کنار ما هستند ولی سعی می‌کنیم در همین زمان کم، از وجود و نظراتشان نهایت استفاده را ببریم.
ایشان برای ما نه تنها پدری مهربان و نمونه بلکه یک دوست هستند که مصاحبت با ایشان برایمان لذت‌بخش است امیدوارم خداوند به ایشان طول عمری همراه با سلامتی عطا بفرماید و داماد رشید می‌گوید: همه بسیار کنجکاو هستند که بدانند من از چه طریق با ایشان آشنا شدم.
برخی می‌پرسند که آیا با آقای ایزدی آشنایی داشتم و بعد از دختر ایشان خواستگاری کرده‌ام و از این قبیل سوال‌ها ولی من به شکلی بسیار عادی و در محیط کار با ایشان آشنا شدم. ما همکار بودیم و پس از مدتی به خواستگاری ایشان رفتم و فکر می‌‌کنم در مراسم خواستگاری و ازدواج هر پسری دچار استرس و نگرانی است و من به خاطر برخوردهای خوب و صمیمانه پدر خانم واقعا این دوره را راحت پشت سر گذاشتم و از این حیث واقعا خوشحالم و حالا هم هر وقت که به منزل ایشان می‌آیم واقعا به من خوش می‌گذرد.

_ سارا دختر دوم
مثل خواهر و برادرهایش دوست ندارد فردی مشهور باشد، به رشته گرافیک علاقه دارد و دوست دارد در این رشته تحصیل کند.

مادر رشید: او بازیگوش بود
مادر ایزدی: قدرت خیلی به مدرسه علاقمند بود او هنوز هفت ساله نشده بود که به مدرسه می‌رفت و ساعت‌ها بچه‌ها را تماشا می‌کرد.
هر روز این کار تکرار می‌شد به حدی که پدرش از دست او خیلی عصبانی می‌شد و هر وقت که او این کار را انجام می‌داد مورد تنبیه و بازخواست پدر قرار می‌گرفت ولی باز هم به کارش ادامه می‌داد.
بازی مورد علاقه قدرت یک چرخ بود که با یک تکه چوب حرکت می‌کرد. یک روز سر همین موضوع کتک مفصلی خورد چون در حال بازی چرخ به پیرمردی برخورد می‌کند و باعث می‌شود او به زمین بیفتد پیرمرد هم با عصا حسابی قدرت را کتک می‌زند.
_ آیا طنز از زمان کودکی هم در پسرتان وجود داشت؟
مادر ایزدی: بله این مسئله به شکل بارزی در او بود و حتی بسیاری از وقت‌ها که ما از مسائل کم‌اهمیت و کوچک ناراحت می‌شدیم با یک شیرین‌کاری ما را می‌خنداند و باعث می‌شد زندگی برایمان شیرین شود.

اندازه قد قدرت الله ایزدی بیوگرافی قدرت الله ایزدی فرزندان قدرت الله ایزدی همسر بازیگران همسر قدرت الله ایزدی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی بهزاد خداویسی +عکس همسر و فرزندانش در فرانسه

بیوگرافی بهزاد خداویسی +عکس همسر و فرزندانش در فرانسه

بهزاد خداویسی Behzad Khodaveisi (متولد ۱۳۴۴ در تهران) هنرپیشه و کارگردان ایرانی سینما و تئاتر وتلویزیون است.

لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر خود را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دریافت کرد و بعدها فوق لیسانس نیز گرفت.

همسر بهزاد خداویسی همسر بازیگران تیده آ خداویسی بیوگرافی سولماز اعتماد بیوگرافی بهزاد خداویسی اینستاگرام بهزاد خداویسی Behzad Khodaveisi

او با فیلم «تحفه ها» به سینمای ایران وارد شد و سپس با بازی در فیلم «ضیافت» به کارگردانی مسعود کیمیایی و در کنار بازیگران بسیار مشهور آن زمان همچون فریبرز عرب‌نیا و پارسا پیروزفر توجه بسیاری را به خود جلب کرد.

او بعدها به تلویزیون راه یافت و با بازی در سریال‌هایی همچون «سرنخ» و «روزگار جوانی» به بازیگری محبوب در تلویزیون بدل شد به طوری که منتقدان اورا عموماً را بازیگری می‌دانند که در تلویزیون موفق تر بوده است.

آخرین اثر او تا به امروز سریال نوروزی «دوباره زندگی» بوده است.

همسر بهزاد خداویسی همسر بازیگران تیده آ خداویسی بیوگرافی سولماز اعتماد بیوگرافی بهزاد خداویسی اینستاگرام بهزاد خداویسی Behzad Khodaveisi

ازدواج و همسر و فرزندان بهزاد خداویسی

در سال ۶۶ همزمان با شروع فعالیت بازیگری اش با استانژا دختری فرانسوی ازدواج کرد، و صاحب یک پسر بنام آریامن ۲۰ ساله و یک دختر بنام تیده آ ۲۷ ساله که در رشته پزشکی تحصیل کرده می باشد.

استانژا خانه دار و همراه فرزندان ساکن فرانسه است.

فیلم‌های بهزاد خداویسی

سینمایی

  • ۱ – پایان راه (۱۳۸۵)
  • ۲ – آشوبگران (۱۳۷۷)
  • ۳ – ایران سرای من است (۱۳۷۷)
  • ۴ – محبوبه (۱۳۷۷)
  • – یاد سبز لک لکها (به نمایش درنیامده، ۱۳۷۶)
  • ۵ – غریبانه (۱۳۷۶)
  • ۶ – قاصدک (۱۳۷۵)
  • ۷ – بانی چاو (۱۳۷۴)
  • ۸ – ضیافت (۱۳۷۴)
  • ۹ – عصیان (۱۳۷۳)
  • ۱۰ – دره هزار فانوس (۱۳۷۲)
  • ۱۱ – من زمین را دوست دارم (۱۳۷۲)
  • ۱۲ – پرواز در پرواز (۱۳۷۱)
  • ۱۳ – مجسمه (۱۳۷۱)
  • ۱۴ – خمره (۱۳۷۰)
  • ۱۵ – در جستجوی قهرمان (۱۳۶۷)
  • ۱۶ – تحفه‌ها (۱۳۶۶)

مجموعه تلویزیونی

  • جوانی (مجموعه تلویزیونی، (۱۳۸۰)
  • آی آدم‌ها (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۹)
  • روزگار جوانی (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۷)
  • تهران ۱۱- ۵۹۵ ج ۴۸ (۱۳۷۶-۱۳۷۵)
  • سرنخ (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۵)
  • مدرسه مادربزرگها (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۵)
  • ناگفته‌ها (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۵)
  • سوخته‌دلان (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۴)
  • علاءالدین و چراغ جادو (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۳)
  • چمدان (۱۳۷۱)
  • یک روز قبل (مجموعه تلویزیونی،۱۳۸۹)

بهزاد خداویسی از همسر و فرزندانش میگوید

بهزاد خداویسی ۹ ساله بود که به سفارش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در فیلم مستند «جستجو» به کارگردانی برادرش بهرام طعم اولین تجربه بازیگری را چشید و بعد تحصیلات دانشگاهی اش را تا مقطع کارشناسی بازیگری و کارشناسی ارشد کارگردانی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ادامه داد و فعالیتش را از سال ها پیش به عنوان بازیگر، کارگردان، نویسنده، چهره پرداز ادامه داد و کارهای خاطره انگیز و ماندگاری از خود به جا گذاشت.

با بهزاد خداویسی درباره برخی جزئیات زندگی اش گپ زده ایم. مشروح گفت وگو را در زیر می خوانید.خداویسی سال هاست خودرویش را فروخته و با دوچرخه یا با پای پیاده این طرف و آن طرف می رود.

چقدر وقتتان را با خانواده سپری می کنید؟ من اگر کاری نداشته باشم با همسرم به تئاتر و سینما می روم. چون بچه ها پیش ما نیستند. این است که مدام با خانواده وقت می گذرانم. من خیلی به این موضوع اهمیت می دهم و فکر می کنم آدم ها باید با خانواده وقت بگذرانند. وقتی آدم تنهاست می فهمد چقدر خانواده مهم است.

برای فرزندانتان چقدر وقت می گذارید؟ فرزندانم ایران نیستند. دختر و پسرم دندانپزشک هستند و در فرانسه زندگی می کنند. وقتی آنجا می روم زیاد با آنها حرف می زنم. وقتی هم که نزدمان می آیند زیاد با آنها وقت می گذرانم.

آشپزی هم می کنید؟

بله گاهی هم در خانه آشپزی می کنم.

چقدر اهل مطالعه هستید؟

روزی یکی دوساعت باید مطالعه کنم. شب ها کتاب می خوانم تا با کتاب خوابم ببرد. رمان خیلی دوست دارم. فیلمنامه و نمایشنامه هم می خوانم.

همسر بهزاد خداویسی همسر بازیگران تیده آ خداویسی بیوگرافی سولماز اعتماد بیوگرافی بهزاد خداویسی اینستاگرام بهزاد خداویسی Behzad Khodaveisi

عکس بهزاد خداویسی و همسر دومش سولماز اعتماد

بجز اینها ، چطور اوقات فراغت خود را سپری می کنید؟

دیدن فیلم. چون کارم فیلم ، سینما و تئاتر است بیشتر فیلم و تئاتر می بینم. گاهی هم موسیقی گوش می دهم.

به ورزش علاقه دارید؟

بله.من سال هاست خودرویم را فروخته ام و با دوچرخه یا پیاده این طرف و آن طرف می روم. می گویند سه شنبه ها خودرو بیرون نیاورید. در اصفهان هم سه شنبه چهارباغ را می بندند و اغلب با دوچرخه تردد می کنند. آنجا سه شنبه های بی خودرو خوب رعایت می شود.

چقدر اهل شبکه هـای اجتماعـی هستید؟

خیلی نیستم. گاهی خبرها را می بینم. تاثیری که کتاب می گذارد شبکه های اجتماعی فاقد آن هستند. خودم هم بیشتر موضوعات فرهنگی را منتشر می کنم. در واقع حضورم در فضای مجازی یک حضور فرهنگی است.

بهزاد خداویسی: فرزندانم ایران نیستند!

همسر بهزاد خداویسی همسر بازیگران تیده آ خداویسی بیوگرافی سولماز اعتماد بیوگرافی بهزاد خداویسی اینستاگرام بهزاد خداویسی Behzad Khodaveisi

سولماز اعتماد متولد ۱۳۶۰ و شاعر است.

بهزاد خداویسی با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:

برای دخترم تیده آ ی گل
بهترین ها رو ارزو دارم
برای فرشته ای که معنی اسمش ملکه گلها و هستی بخش گلهاست وهمه زندگی اش را وقف انسانیت و کمک به مردم کرده.
طبعش لطیف و همه کارهایش ظریف و درست است.
از شلوغی وجنجال خودش را دور می کند
به همین خاطر منزلی در کنار مزارع درروستا کرایه کرده و هر روز به مطبش در شهر کوچک نزدیک خانه اش می رود و از جان و دل برای بیمارانش مایه می گذارد.
تیده آ دخترم
دوستت دارم و همیشه هر کاری بخواهی برایت انجام خواهم داد.

همسر بهزاد خداویسی همسر بازیگران تیده آ خداویسی بیوگرافی سولماز اعتماد بیوگرافی بهزاد خداویسی اینستاگرام بهزاد خداویسی Behzad Khodaveisi

ای ملکه گلهای زمین
تیده آ جان
زندگی را
تو معنای عمیقی بخشیدی
با درس
با کار
با محبت

دخترم
من اگر پاییزم
تو بهاری
تو گلی
فرشته کوچک من
فرزندم
من به عشق تو
زندگی خواهم کرد
عشق خواهم ورزید
وبه گلدانها
هر روز
آب خواهم داد
تا بیایی

وطن ات منتظر است
خانه کاه گلی
حوض بیضی
باغچه ها

وکسی اینجا
چشم براه است هنوز
تا تو در بگشایی
….
من منتظرم.

تهران پاییز ١٣٩۴
جلسه دفاع رساله دکترا
پایین سمت چپ پسرم آریامن که سال سوم دندانپزشکی ست
تیده آ اسم پارسی است بمعنای ملکه گلها

همسر بهزاد خداویسی همسر بازیگران تیده آ خداویسی بیوگرافی سولماز اعتماد بیوگرافی بهزاد خداویسی اینستاگرام بهزاد خداویسی Behzad Khodaveisi

چند روز پیش تیده آ تز دکترای دندانپزشکی را با نمره بسیار عالی از دانشگاه لیل فرانسه اخذ نمود.
تیده آ دختر بسیار بامحبت دلسوز و به همه کمک میکند و در کارش موفق است.

instagram behzadkhodaveisi

Behzad Khodaveisi اینستاگرام بهزاد خداویسی بیوگرافی بهزاد خداویسی بیوگرافی سولماز اعتماد تیده آ خداویسی همسر بازیگران همسر بهزاد خداویسی


ادامه مطلب ...

فوت و فن‌های قهر و آشتی با همسر اگر با همسرتان سازش ندارید، بخوانید!

محققان موفق شده‌اند راهکاری ساده برای حل اختلافات زناشویی به ویژه هنگام جر و بحث ارائه دهند.
یکی از موضوعات مهمی که در رابطه با زندگی مشترک مطرح می‌شود، مسئله جر و بحث زوجین است که در نوع شدید آن ممکن است جدایی زن و شوهر را در پی داشته باشد.
قهر و آشتی زن و شوهر زندگی زناشویی دعوا زن و شوهر آموزش همسر داری آموزش زناشویی
عوامل مختلفی در موفقیت رابطه زناشویی موثرند. برخی از آن‌ها ممکن است بسیار ساده و در عین حال تاثیرگذار باشند؛ مثل کنار گذاشتن تلفن همراه هنگام صحبت کردن با همسر، بهره‌مندی از تفریحات مشترک و استفاده مداوم از واژه‌هایی مثل “لطفاً” و “متشکرم”.
از طرف دیگر، برخی عوامل موفقیت از پیچیدگی‌های بیشتری برخوردارند. به عنوان مثال آگاهی از روحیات همسر مستلزم آزمون و خطا و در نظر گرفتن شرایط و عوامل مختلف است.
روانشناسان می‌گویند به راه‌حل مناسبی جهت رفع اختلافات زناشویی دست یافته‌اند. آنان بر این باورند زن و شوهر باید جر و بحث‌های “امروز” را فراموش کرده و بر روی “آینده” متمرکز شوند تا ذهنشان برای لحظاتی منحرف شده و فرصت آشتی کردن با یکدیگر را پیدا کنند.
آنان طی مطالعه‌ای نشان دادند صحبت کردن در مورد آینده به زوجین کمک می‌کند که در زمانی بسیار کوتاه جر و بحث‌های فعلی‌شان را فراموش کنند. به عقیده آنان، زن و شوهر هنگام جر و بحث در مورد مسائل مالی، عاطفی یا موضوعات دیگر احساساتشان را وارد جریان می‌کنند. در چنین شرایطی زوجین می‌توانند با همفکری و تصویرسازی رویدادهای آتی اختلافات را کاهش داده و احساسات فعلی‌شان را تا حد زیادی کنترل کنند.
روانشناسان همچنین می‌گویند: صحبت کردن در مورد آینده تنها به منزله تلاش برای بررسی اهداف آتی نیست؛ بلکه اقدامی موثر برای پیشی گرفتن از چالش‌های مقابل زن و شوهر (مثل جدال‌های متداول آنان) محسوب می‌شود.
منبع: Medical Daily


ادامه مطلب ...

چگونه بهترین همسر را برای ازدواج انتخاب کنیم؟

ویژگی‌های همسری ایده‌آل را می‌توان در دو قالب بررسی کرد. یکی از دو عامل عمدهٔ تشکیل‌دهندهٔ ویژگی‌های همسر، عامل بافت است و عامل دوم به نظام عقیدتی اشخاص می‌پردازد.

آنچه در این بین ضرورت دارد بررسی هم‌زمان عامل بافتی و نظام عقیدتی است.دکتر عزت‌الله کردمیرزا روان‌شناس در مقاله ای به بیان این دو عامل پرداخته است.

متخصص روانشناسی روانشناسی ازدواج بهترین همسر آموزش همسریابی آموزش ازدواج موفق

 پسر و دختری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، باید چهار مرحله را پشت سر بگذارند. مرحلهٔ اول، انتخاب فرد از میان سایر گزینه‌های در دسترس است. شخص ممکن است فردی را از میان همکاران، هم‌دانشگاهی‌ها، دوستان و سایر آشنایان انتخاب کند. در این مرحله افراد میزان هم‌خوانی خود را با فردی که در نظر دارند، می‌سنجند؛ سپس دست به خوداِفشایی زده و درباره سلایق، علایق و ویژگی‌های خود صحبت می‌کنند. پس از روبه‌رویی با این خودافشایی، در تنهایی خودشان به سبک و سنگین کردن یکدیگر می‌پردازند. در صورتی که طرفین پس از ارزیابی‌های دقیق به این نتیجه برسند که هم‌خوانی‌های لازم میانشان وجود دارد قدم به مرحلهٔ تصمیم‌گیری می‌گذارند. در این مرحله افراد با توجه به برداشت‌های پیشین، میزان موفقیتشان را در ازدواج با یکدیگر تخمین می‌زنند و در صورت رسیدن به قطعیت با یکدیگر ازدواج می‌کنند. این قاعده در مورد تمامی زوج‌ها، به هر شکلی که با هم آشنا شوند و در هر شرایطی که باشند صدق می‌کند.

ویژگی‌های همسری ایده‌آل را می‌توان در دو قالب بررسی کرد. یکی از دو عامل عمدهٔ تشکیل‌دهندهٔ ویژگی‌های همسر، عامل بافت است. در این زمینه، وضعیت شغلی، تحصیلی، جایگاه اجتماعی، سن، ویژگی‌های خانوادگی و عناصری از این دست بررسی می‌شود. عامل دوم به نظام عقیدتی اشخاص می‌پردازد، با این رویکرد که فرد درنظرگرفته‌شده، از لحاظ برخورد و احترام به دیگران دارای چه ویژگی‌هایی است. در واقع افراد از خود می‌پرسند آیا قادرند با فرد درنظرگرفته‌شده تعاملی مثبت و صمیمی داشته باشند یا خیر.

آنچه در این بین ضرورت دارد بررسی هم‌زمان عامل بافتی و نظام عقیدتی است. بر این اساس، کسی که فردی را در محیط کار و از میان همکارانش انتخاب می‌کند هم‌زمان این دو عامل را در نظر می‌گیرد. شغل فرد و میزان درآمدش از جمله مسائلی است که باید بررسی شود. هم‌سانی شغلی یا اطلاع دقیق و مشخص از وضعیت یکدیگر بسیار لازم است. از طرفی، آنکه همسرش را از میان همکاران خود انتخاب میکند باید بداند که وی در محیط کار با چه میزان احترام، تشخص و نحوهٔ برخوردی با دیگران رفتار می‌کند. بدینسان است که اگر انتخاب همسر در محیط کار صورت گیرد، توجه به تمامی عوامل بافتی و عقیدتی امکان‌پذیر خواهد بود.

درباره ازدواج دو همکار، باید به جزئیات دیگری نیز توجه داشت؛ به عنوان مثال، موقعیت کاری و مرتبهٔ شغلی مرد و زن می‌تواند در زندگی آینده‌شان تأثیر مشهودی داشته باشد. بر اساس یک دیدگاه که حتی در حوزهٔ جامعه شناسی نیز مطرح شده است، اگر جایگاه شغلی زن بالاتر از مرد و میزان درآمدش نیز بیش از او باشد این احتمال وجود دارد که خشونت خانوادگی شکل بگیرد. در این خصوص از تعبیر «هویت مردانگی» استفاده می‌شود؛ چنانکه مرد برای ثابت‌کردن توانایی، موفقیت و قدرت خود دست به خشونت زده و زندگی مشترک آنان در معرض خطر قرار می‌گیرد.

سلامت نیوز


ادامه مطلب ...