مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

وقتی آخرین راهکار، اولین انتخاب زوج‌های جوان است

جام جم سرا: آمار طلاق روز به روز در حال افزایش است. در خصوص دلایل این پدیده پر آسیب و راهکارهای کاهش آن با دکتر حسین محمودیان،‌ دانشیار و مدیر گروه جمعیت شناسی دانشکده علوم اجتماعی تهران، به گفت‌و‌گو نشستیم.


* سن ازدواج در کشور ما و در طی سال‌های اخیر چه روندی را در پیش گرفته است؟
سن ازدواج در ایران از دهه 40 به بعد در میان مردان افزایش چشمگیری نداشته است به این معنا که شاید در آن دهه‌ها مردان در سنین 25 سالگی یا پیش از آن تشکیل خانواده را تجربه می‌کردند و اکنون این تجربه به طور میانگین در سن 27سالگی محقق می‌شود اما سن ازدواج زنان نسبت به دهه 40 تفاوت قابل ملاحظه‌ای داشته است چرا که در سال‌های 1345 و قبل یا بعد آن شاهد ازدواج زنان در سنین 16 تا 19سالگی بوده‌ایم که امروز این بازه سنی تغییر کرده و به 23 سال به بالا افزایش پیدا کرده است. اما با این حال سن ازدواج در کشور ما نسبت به سایر کشورهای غربی به طور کلی افزایش فاحش و چشمگیری نداشته است.


* پس چطور است که آمار طلاق و جدایی زوجین در کشورمان رو به فزونی است؟
با وجود این‌که سن ازدواج در کشور ما به طور قابل توجهی افزایش پیدا نکرده است اما متأسفانه موضوع طلاق در کشور ما همواره در حال افزایش بوده است خصوصاً در سال‌های اخیر که این روند سیر صعودی به خود گرفته است تا جایی که آمارها حاکی از حدود 150 هزار مورد طلاق در کشور در سال 1391 بوده است که بیشترین موارد مربوط به زوج‌های جوان است و از آنجا که در 4 سال اخیر ازدواج‌های زیادی صورت نگرفته نسبت طلاق به ازدواج مدام در حال افزایش بوده است.


* به نظر شما شعاع‌های دایره مشکلات زوج‌ها که در نهایت آن‌ها را به تصمیم طلاق ترغیب می‌کند چیست؟
طیف مشکلاتی که در نهایت منجر به طلاق می‌شود بسیار گسترده است اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیل آن نداشتن آمادگی کافی برای شروع یک زندگی مشترک باشد. از سوی دیگر مردان با اوضاع نامناسب اقتصادی رو‌به‌رو هستند یا مواردی مثل بیکاری، ‌اعتیاد و... دست به دست هم می‌دهند تا فرد شرایط مناسب برای شروع یک زندگی مشترک را نداشته باشد، البته علاوه بر این‌ها ابعاد فرهنگی- اجتماعی هم در قابلیت نداشتن افراد برای پذیرش یک زندگی مشترک دخیل هستند.


* منظور از این ابعاد فرهنگی – اجتماعی چیست؟
مقوله فرد‌گرایی موضوعی است که از دل ابعاد فرهنگی - اجتماعی سر برمی‌آورد. افراد نسبت به گذشته فرد‌گرا‌تر شده‌اند و بر همین اساس نسبت به طرف مقابل خود تعهدی را نمی‌پذیرند و تعهدات اخلاقی مترتب بر ازدواج را رعایت نمی‌کنند. در حالی که بعد از ازدواج تکالیفی بر افراد واجب می‌شود که همسر، جامعه و سایرین از آن‌ها انتظار دارند و دیگر نمی‌توانند در دنیای مجردی شان زندگی کنند.
این افراد فرد‌گرا تعهدات و مسئولیت‌ها را برنمی‌تابند و آنقدر به صورت شخصی کار کرده‌اند و سرگرم تکنولوژی‌های نوین مثل لپ تاپ، آی پد، تلفن همراه و... بوده‌اند که با وارد شدن به یک زندگی مشترک و پذیرفتن برخی مسئولیت‌ها دچار مشکل می‌شوند، در صورتی که با ازدواج باید این فردگرایی‌ها تقلیل و به انتظارات دیگران، همسر و خانواده‌های دو طرف احترام گذاشته و رسیدگی شود.


* پیروی از فرد‌گرایی نتیجه چه کوتاهی‌هایی از سوی خانواده است؟
به راحتی می‌توان گفت در مورد افراد فردگرا، تربیت پذیری خوبی صورت نگرفته است و عمده مشکلات این افراد به نحوه تربیت آن‌ها بازمی‌گردد. در گذشته افراد پیش از پذیرفتن نقش همسری در خانواده خود مسئولیت‌پذیری را می‌آموختند و به نوعی درگیر زندگی و مشکلات آن می‌شدند. بخشی از کارهای خانه، به عهده فرزندان قرار می‌گرفت و در همین فرآیند تربیتی تعهد و مسئولیت را تا حدی آموزش می‌دیدند اما امروزه نگرانی والدین نسبت به فرزندانشان این است که در نهایت رفاه و نپذیرفتن مسئولیت به درس خواندن و گذراندن زندگی بپردازند و این واقعیت است که چنین فرزندانی درگیر تجربیات زندگی نخواهند بود و از پذیرفتن نقش همسری در هراس هستند یا این‌که با پای گذاشتن به مسیر زندگی مشترک با مشکلاتی مواجه می‌شوند که آن‌ها را به سمت و سوی طلاق سوق خواهد داد.


* آیا نداشتن صبر و شکیبایی جوانان امروز عاملی برای انتخاب راه‌حل طلاق از سوی آن‌ها خواهد بود؟
به نظر من علاوه بر فاکتورهای اقتصادی، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی موضوع مهمی که زوج‌ها را به فکر جدایی از یکدیگر می‌اندازد تحمل نکردن یکدیگر است. در واقع جوانان امروز آموزش کافی ندیده‌اند، پختگی لازم را ندارند و در وضعیتی نیستند که بتوانند یکدیگر را تحمل کنند و ازآنجا که نمی‌توانند ارتباط خوبی با یکدیگر برقرار کنند توانایی حضور در جمع و پذیرش مسئولیت‌های زندگی مشترک را ندارند.


* شیوه‌ای که خانواده‌های گذشته برای رشد فرزندان به کار می‌گرفتند با شیوه‌هایی که خانواده‌های امروزی دارند چه تفاوت‌هایی با هم داشته و چه پیامدهایی را در پی خواهد داشت؟
در گذشته خانواده‌ها هزینه چندانی را صرف فرزندان نمی‌کردند و فرزند همراه و همگام با والدین رشد می‌کرد و در تجربیاتی که آن‌ها در مسیر زندگی کسب می‌کردند شریک بودند و البته از این تجربیات برای ساختن یک زندگی جدید استفاده می‌کردند و ازدواج موفقی را رقم می‌زدند. این به این معنا نیست که در گذشته به هیچ عنوان شاهد جدایی زوجین نبودیم اما بدیهی است میزان آن بسیار کمتر از حجمی که امروز با آن رو به رو هستیم بوده است. با این اوصاف در دنیای امروز نمی‌توان فرزندان را رها کرد بلکه باید برای آن‌ها هزینه و وقت صرف کرد تا در آینده زندگی با کیفیتی داشته باشند البته فراموش نشود که گاهی در کنار این هزینه‌ها بخشی از الزامات زندگی از یاد می‌رود و کودکان در این مسیر از برخی تجربیات مهم و مؤثر غافل می‌مانند و اینجا است که خانواده‌ها باید چشم‌انداز وسیع تری داشته باشند تا علاوه بر صرف هزینه‌های مادی برای فرزندان، به هزینه‌های معنوی مورد نیاز آن‌ها نیز رسیدگی کنند.


* بنابراین آیا باید گفت خانواده گذشته نسبت به خانواده امروز بهتر عمل می‌کرده است؟
نمی‌توان به طور صرف این مهر تأیید را بر خانواده‌های گذشته زد زیرا در گذشته بر اساس اقتضائات خاص‌ آن زمان عمل می‌شده است و تربیت پذیری در خانواده‌ای که پشتیبان فرزند بوده است کمک می‌کرد تا فرد زندگی مشترک آرام و بی‌دغدغه تری را تجربه کند اما از آنجا که خانواده‌های امروزی به مفهوم گذشته پشتیبان فرزند نبوده و نمی‌توانند در تصمیمات او برای ازدواج مانند گذشته عمل کنند زیرا فرزند سعی می‌کند زندگی مشترکش را با کسی بسازد که خودش او را انتخاب کرده است بنابراین با کاهش پشتیبانی خانواده‌های امروزی، تجربیات کمتر جوانان و افزایش فردگرایی آن‌ها زمانی دو جوان تصمیم به ازدواج می‌گیرند که تجربه کافی برای شروع یک زندگی مشترک را ندارند و در اثر کوچکترین اتفاق قصد طلاق و جدایی از یکدیگر را خواهند کرد. البته ماهیت زندگی‌های امروزی به گونه‌ای است که برخلاف گذشته که حتی دور‌همی‌ها و شب نشینی‌ها در فضای خانواده خلاصه می‌شد، اکنون افراد وابستگی زیادی نسبت به خانواده خود احساس نمی‌کنند از این رو موارد یاد شده دست به دست هم خواهند داد تا تحمل زوجین نسبت به یکدیگر کمتر و سخت‌تر شود.


* در همین راستا راهکار‌ها و نکاتی که سرانجام خوش را برای جوانان رقم خواهد زد کدامند؟
باید تلاش کرد تا کانون خانواده و پیوند میان افراد تقویت شود و افراد متوجه شوند وجودشان منوط به حضور دیگران است. از این رو خانواده‌هایی که منسجم‌تر هستند فرزندانی تربیت می‌کنند که در آینده با مشکلات کمتری رو به رو می‌شوند در حالی که اگر فرد بهره کمتری از نهاد خانواده ببرد این احتمال وجود دارد که در تجربه‌های بعدی و شکل دادن زندگی مشترک به خوبی عمل نکند و بر این اساس زندگی مشترک او در معرض فروپاشی قرار بگیرد.
از سوی دیگر اجتماعی شدن، زندگی با دیگران، مدارا و برخورد صحیح با آن‌ها به فرد می‌آموزد در پذیرش یک زندگی مشترک و جدید چگونه عمل کند،‌ در مواقع نیاز از موضع خود پایین بیاید و احترام اجتماعی را در زندگی خود به کار گیرد. بنابراین هرچه در جامعه روابط اجتماعی قوی‌تر باشد سرمایه اجتماعی آن جامعه و‌ تعلق افراد نسبت به هم بیشتر خواهد شد. البته نهاد آموزش و پرورش، رسانه‌ها و تبلیغات کلی جامعه و دایره دوستان هم می‌توانند در انتقال مفاهیم و الزامات خاص زندگی متأهلی به جوانان مؤثر باشند و آن‌ها را با تعهدات لازم زندگی مشترک آشنا سازند.


* آیا وجود فاکتورهایی مانند مهریه بالا و شروطی که ضمن عقد تعیین می‌شود عاملی برای استحکام خانواده خواهد بود؟
تا زمانی که بودن با یکدیگر و حضور در هسته خانواده برای افراد مهم نشود نمی‌توان به استحکام یک ارتباط اطمینان داشت چراکه هر لحظه و با رخ دادن هرگونه کاستی امکان گسسته شدن ارتباط مشترک میان افراد وجود دارد. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی هم افراد باید از با هم بودن و حضور در کنار خانواده احساس لذت داشته باشند تا هر زمان امکان خدشه دار شدن ارتباطات آن‌ها وجود نداشته باشد در غیر اینصورت فاکتورهایی که افراد برای خود در نظر می‌گیرند و احساس می‌کنند عواملی هستند که استحکام خانواده را به همراه خواهد داشت مثل درخواست مهریه بالا یا شروطی که ضمن عقد در نظر می‌گیرند هیچ ضمانتی برای ادامه پیدا کردن یک ارتباط یا استحکام آن نخواهد بود چرا که ممکن است مرد احساس کند حضور داشتن در جو نامناسب محیطی مانند زندان با خانه‌ای که در آن عشق و علاقه‌ای وجود ندارد برایش تفاوت خاصی نخواهد داشت.


* سهم دنیای مدرن را در طلاق و جدایی جوانان چقدر می دانید؟
مدرن شدن یکی از دلایلی است که انتخاب طلاق به عنوان یک راه‌حل را تسهیل می‌کند و شاید اگر جامعه ما هم عاری از سنت‌های حاکم باشد و به سمت مدرن شدن پیش برود طلاق راحت‌تر از آنچه انتظار می‌رود مورد انتخاب زوج‌ها قرار گیرد.
باید به این نکته توجه داشت که آستانه تحمل افراد در تمام دنیا کاهش پیدا کرده است و تنها مختص افراد یک جامعه خاص نیست از این رو باید برای بازسازی قدرت تحمل افراد کوشش جدی داشت و مسئولان جامعه ما هم باید به فکر باشند تا مناسبت‌ها بازتعریف شوند، جایگاه و شأن مردان و زنان به خوبی حفظ شود و مساوات میان زن و شوهر مورد توجه قرار گیرد تا رضایت از زندگی فراهم شود و جوانان به فکر داشتن یک زندگی مشترک و پایدار باشند، تعامل و همکاری با یکدیگر را رعایت کنند و بدانند با ازدواج حقی از آن‌ها ضایع نشده است بلکه به شرایط مطلوب تری دست پیدا کرده‌اند.


* با توجه به اینکه در عصر حاضر تفاوت‌های سنی میان زوجین از یک الگوی تعریف شده تبعیت نمی‌کند آیا اختلاف سنی زوجین عاملی برای جدایی آن‌ها خواهد بود؟
زندگی مشترک نیازمند یک بلوغ اجتماعی، اقتصادی و روانی است و البته بلوغ جنسی هم لازمه آغاز زندگی مشترک است اما معمولاً زودتر از نیازمندی‌هایی که مطرح شد به دست می‌آید از این جهت و از دیدگاه سلامت این موضوع مهم است که یک زن در سنین کمتر از 20 سالگی تجربه بارداری نداشته باشد چراکه علاوه بر نداشتن آمادگی لازم از بسیاری فعالیت‌های مربوط به این سنین بازخواهد ماند از این رو بهترین زمان ازدواج برای زنان سنین 23 تا 28 سالگی است اما با وجود این نمی‌توان فرمول خاصی برای تفاوت سنی زن و شوهر یا برگزیدن بهترین زمان برای ازدواج آن‌ها در نظر گرفت.
برای نمونه زمانی که یک مرد تجربه کاری، استقلال مالی و قدرت پذیرفتن مسئولیت‌های یک زندگی مشترک را پیدا کند وقت مناسبی است که به فکر ازدواج بیفتد به همین دلیل معمولاً پس از سن 25سالگی زمان مناسب ازدواج مردان خواهد بود. با این حال باید به این نکته اشاره کرد که اختلاف سنی کم یا زیاد دلیل اصلی جدایی زوجین از یکدیگر نخواهد بود ولی بدیهی است که اختلاف سنی معقول و درک متقابل از یکدیگر جزو فاکتورهای مهمی است که نوید حفظ بنیان یک خانواده را خواهد داد. (سهیلا نوری/ایران)


ادامه مطلب ...

وقتی جامعه به بیمار روانی انگ می‌زند

جام جم سرا: به عبارت دیگر هر کسی که سلامت روانش مشکل دارد برای مثال اگر مبتلا به افسردگی باشد، خطر بیماری قلبی عروقی هم در آن بیشتر می‌شود یا کسی که مشکلاتی مثل اضطراب و استرس دارد بیش از دیگران در معرض ابتلا به دیابت و فشار خون و یا بیماری‌های گوارشی قرار دارد.
درواقع اگر به بیماری‌های روانی توجه شود علاوه بر ارتقای شاخص سلامت روان، شاخص کلی سلامت در جوامع بهبود پیدا می‌کند و بیماری‌های مزمن هم به نسبت کمتر در میان مردم خواهیم داشت.
در مورد شیوع بیماری‌های روانی می‌توان آنها را به دو گروه تقسیم کرد؛ یک گروه آن دسته از بیماری‌های بسیار شدید هستند که درواقع فرد ممکن است در طول بیماری اصول امور زندگی فردی و اجتماعی خود را هم از دست بدهد؛ این افراد به بستری و درمان‌های جدی و متمر‌کزتر نیاز دارند؛ این نوع بیماری‌ها چندان شایع نیست؛ در کل جامعه ما ممکن است از یک تا ٥‌درصد از افراد از اختلالات روانی حاد رنج ببرند.
دسته دوم از بیماری‌های روانی که شدت کمتری دارند و شیوع آنها در سطح جامعه خیلی بیشتر است، بیماری‌هایی است که شاید برای مردم هم شناخته‌شده‌تر باشد، مثل افسردگی و اضطراب؛ که آمارها شیوع این بیماری‌ها را تا ٢٥‌درصد هم گزارش کرده‌اند. یعنی از هر ٤ نفر، یک نفر در طول زندگی‌اش ممکن است دچار این مشکلات شود و این یعنی همه ما در محیط اطرافمان افرادی را می‌شناسیم که با این مشکلات دست به گریبان هستند. بنابراین در حوزه روانپزشکی این نوع اختلالات خفیف به مشکلی فراگیر در سطح جامعه تبدیل شده است و حتی خود ما هم نمی‌توانیم بگوییم از این معضلات مصون هستیم و خود و خانواده‌مان هیچ وقت با این ناراحتی‌ها مواجه نخواهد شد.
این گروه از بیماران روانی به دلیل این‌که شدت مشکلاتشان زیاد نیست، خودشان شاید آگاهی چندانی از نوع بیماری نداشته و قدرت تشخیص مشکلات سلامت روان را نداشته باشند؛ وضع امروز به‌گونه‌ای است که میزان تشخیص صحیح این بیماری‌ها حتی در بین اقشار تحصیلکرده و پزشکان هم بالا نیست، یعنی امروز روانپزشکانی داریم که نمی‌توانند این بیماری‌ها را به خوبی شناسایی کنند. بنابراین نه‌تنها در سطح عامه مردم، بلکه در بین اقشار تحصیلکرده هم ممکن است این آگاهی به بیماری‌های روانی وجود نداشته باشد.
دومین مسأله و مشکلی که درخصوص بیماری‌های روانی و درمان آن در جامعه ما وجود دارد، مسأله مراجعه کردن برای درمان است.
متاسفانه این گونه بیماری‌ها در جامعه ما و در بسیاری از جوامع دیگر با یک نوع انگ همراه است؛ یعنی فرد در مقابل پذیرش بیماری مقاومت می‌کند چون جامعه نسبت به آن نگاه منفی دارد؛ برای مثال بیماری که از افسردگی رنج می‌برد، به دلیل نگاه بدی که در جامعه در مورد اختلال‌های روانی وجود دارد، خود بیمار هم بد می‌داند که قبول کند و بازگو کند که افسرده است. این درحالی است که اگر همین فرد بگوید دلم درد می‌کند، سرم درد می‌کند یا ناراحتی گوارشی دارم، هیچ انگی در این بیماری‌ها نیست و جامعه هیچ دید بدی به این بیماری‌ها پیدا نمی‌کند.
با این حال متاسفانه جامعه ما به افرادی که سلامت روان دارند، نگاه منفی دارد و همین فضای منفی حاکم در جامعه باعث می‌شود این افراد با وجود این‌که مشکل اختلالات روانی دارند، به روانپزشک مراجعه نکنند و از این‌که کسی بفهمد آنها مشکل روان دارند و به روانکاو یا پزشک مراجعه کرده‌اند، بشدت هراس دارند.
این شرایط باعث می‌شود افراد، بیماری روانی‌شان را پنهان کنند که همین می‌تواند شرایط زندگی را برایشان سخت‌تر کند. اختلالات روانپزشکی اغلب چند عاملی هستند یعنی یک عامل مشخص ندارند و دلایل متعددی در ابتلا به این اختلالات نقش دارند.
به‌طورکلی می‌توانیم این دلایل را به سه گروه تقسیم کنیم، دلایل زیستی، روانی و اجتماعی.
از ریشه‌های زیستی می‌توان به مسأله ژنتیک اشاره کرد. مثلا کسی که پدر و مادرش دچار افسردگی بوده‌اند، احتمال ابتلای خودش هم به افسردگی افزایش پیدا می‌کند.
از دلایل زیستی دیگر هم می‌توانیم بگوییم افرادی که بیماری‌های غدد دارند، یا افرادی که بیماری‌های سیستم عصبی مثل صرع دارند؛ هم احتمال بروز علایم اختلالات روانی در آنها بیشتر می‌شود.
بیماری‌های شایع دیگر مثل دیابت و بیماری‌های قلبی هم که پیشتر اشاره شد می‌تواند بر اثر افسردگی و اختلال‌های روانی در فرد ایجاد شود، در عین حال می‌توانند خود عامل بروز افسردگی و دیگر اختلال‌های سلامت روان هم باشند.
غیراز عوامل زیستی، عوامل روانشناختی هم در بروز این بیماری‌ها موثرند؛ این عوامل به ویژگی‌های شخصیتی فرد برمی‌گردد. مثلا اگر فرد شخصیت مضطربی دارد و به خوبی نمی‌تواند با مشکلات کنار بیاید یا با افراد ارتباط برقرار کند و خود را با محیط اطرافش سازگار کند بیشتر در معرض ابتلا به اختلال‌های سلامت روان است. البته این شکل‌گیری شخصیت هم چیزی نیست که فقط دست خود فرد باشد و به تربیت خانواده هم خیلی بستگی دارد. برخورد‌های اجتماعی و رفتارهایی که در محیط‌های بیرون از خانه مثل مدرسه، دانشگاه و محل کار با فرد می‌شود، در شکل‌گیری شخصیت فرد موثر است.
مکانیسم‌های دفاعی که از نظر روانشناختی، فرد در برابر مشکلات دارد و میزان سازگاری‌اش با مشکلات می‌تواند بسیار تعیین‌کننده باشد؛ در این میان نگاهی که هر فرد به زندگی دارد یعنی منفی‌نگری به آینده و کل زندگی نیز در خطر بروز مشکلات سلامت روان تاثیرگذار است.
یک عامل مهم دیگر که در کشور ما هم اهمیت بسیاری دارد، مسأله عوامل اجتماعی و تأثیر آن بر سلامت روان است. این عوامل مثل مشکلات اقتصادی، ناپایداری‌ها و عدم اعتماد به آینده شغلی که زندگی اجتماعی افراد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد تأثیر مستقیم بر بروز بیماری‌های روانی دارد.
شیوع اختلالات روانی از قبیل افسردگی، اضطراب و... در شرایط بیکاری، درآمد کم، تحصیلات محدود، شرایط کاری پرتنش، تبعیض و شیوه‌های زندگی ناسالم بیشتر می‌شود. مثلا امنیت شغلی باعث ایجاد آسودگی نسبی خاطر، رفاه و رضایت از زندگی می‌شود، در عوض نرخ بالای بیکاری موجب بروز اختلال‌های جسمی و روانی است. ناامنی شغلی بر میزان ابتلا به بیماری‌های اضطرابی و افسردگی و نیز قلبی - عروقی و عوامل خطر آنها تأثیر بسزایی دارد. (علی‌اکبر نجاتی‌صفا - روانپزشک/شهروند)


ادامه مطلب ...

وقتی تو می‌مانی و رویاهای نیمه‌کاره‌ات |مجموعه‌عکس|

جام جم سرا: جمعه شیرین‌ترین لحظه‌ام زمانی بود که بابا بعد از کلی انتظار پول توجیبی را می‌گرفت به سمتم. آن وقت با سرعت جت، خودم را می‌رساندم به مغازه و بادبادک را می‌خریدم؛ حتی به قیمت اینکه یک هفته نتوانم آب‌نبات‌چوبی بخرم و به سق بکشم یا اگر لبهای سرخ و زبان رنگی بچه‌ها را دیدم و هوس آلاسکا کردم به خودم امید بدهم: اشکال ندارد، هفتۀ دیگر بادبادک نمی‌خرم و می‌توانم ده تا آلاسکا بخورم!
اما علاقۀ بادبادک قوی‌تر از همۀ این هوس‌ها بود، هرچند می‌دانستم خیلی دوام نمی‌آورد، چون بادبادک خیلی زود پاره می‌شد. یا به آنتن خانه‌ها گیر می‌کرد یا به چراغ برق؛ و کی جرات داشت از بابا دوباره پول بخواهد؟
دوباره انتظار شروع می‌شد تا جمعۀ بعد... و جمعه‌ها آن‌قدر زود گذشتند که حالا بزرگ شده‌ام. آن‌قدری که بتوانم هزار تا بادبادک را با هم بخرم و غصۀ پاره شدنشان را نداشته باشم! اما هنوز هم رویای کودکی من نیمه کاره مانده است. چون دیگر بزرگ شده‌ام و رویا‌هایم رنگ دیگری گرفته‌اند.
یک بار رفتم و کلی بادبادک خریدم و هوا کردم. آسمان آبی بود و بادبادک من تنها اوج گرفت و هیچ رقیبی نداشت. آخر بچه‌های حالا علاقه‌ای به بادبادک هوا کردن و بازی الک دولک ندارند و بازیهای کامپیوتری هیجان بیشتری برایشان دارد! بادبادکم رفت بالا و توی همۀ خانه‌ها سرک کشید، اما نه مثل بچگی‌ها ذوق کردم و نه طاقت حرفهای دیگران را آوردم که «خرس گنده خجالت نمی‌کشد؟ زده به سرش!»

برای همین بادبادکم را سپردم به دست باد و بقیۀ بادبادک‌ها را دادم به اولین بچه‌ای که توی کوچه دیدم. گفتم: من دیگر بزرگ شده‌ام، دیگر جای من پشت میز و کامپیو‌تر است اما تو تا می‌توانی از کودکی‌ات لذت ببر. دیده‌ای توی بعضی از کتاب‌ها و فیلم‌ها می‌گویند: «گاهی خیلی زود دیر می‌شود»؟ تو هم مثل بچگی‌های من به همۀ این حرف‌ها پوزخند نزن. راستی راستی تا چشم‌هایت را باز کنی برای بعضی چیز‌ها دیر شده است و آن وقت تو مانده‌ای و یک رویای نیمه کاره!

(متن: فاطمه نفری/باران | عکس: علی خدایی/تسنیم)


ادامه مطلب ...

وقتی سلامت بوی بنزین می‌گیرد

جام جم سرا: به گفته متخصصان، هوای موجود در جایگاه‌های بنزین پر از بخارات بنزین است که ترکیبات سرطانزایی را تولید می‌کند و بدون شک تنفس چنین هوای مسمومی کارکنان پمپ بنزین را در معرض انواع بیماری‌های ریوی مثل برونشیت، برونشیولیت، آسم، تورم مجاری تنفسی فوقانی و عفونت‌های ریوی قرار می‌دهد.

این در حالی است که درصد بالایی از این سموم از طریق ریه وارد خون می‌شود و احتمال بروز مشکلات خونی بویژه سرطان را بشدت افزایش می‌دهد.

وقتی سیستم بدن به هم می‌ریزد

یکی از تاثیرات منفی استنشاق مداوم بخارات بنزین این است که روال طبیعی بدن تغییر می‌کند و سیستم اندام‌های داخلی مختل می‌شود.

از جمله این مشکلات می‌توان به تصلب شرایین، آسیب مویرگ‌ها، بروز جهش ‌ژنتیکی و تخریب بافت‌ سازنده سلول‌های خون اشاره کرد؛ موضوعی که کاهش تولید سلول‌های مغز استخوان، کم‌خونی شدید و نقص سیستم ایمنی بدن را به همراه دارد.

در عین حال، افراد شاغل در پمپ بنزین بیش از هشت ساعت در روز در حالت ایستاده کار می‌کنند و همین ایستادن‌های طولانی مدت باعث بروز واریس در آنها می‌شود و احتمال کمردردهای مزمن، انواع آرتروز و دیگر آسیب‌های اسکلتی ـ عضلانی را افزایش می‌دهد.

استفاده از ماسک را جدی بگیرید

بررسی‌های متخصصان نشان می‌دهد افرادی که ساعت‌های طولانی در مجاورت تنفس بخارات بنزین قرار می‌گیرند، دچار مشکلات عصبی می‌شوند. در واقع نوسانات شدید در انتقال‌دهنده‌های عصبی زمینه بروز پرخاشگری افراد را فراهم می‌کند.

همچنین سردردهای مزمن، خواب‌آلودگی در طول روز، تهوع، بی‌خوابی شبانه و سرگیجه از دیگر عوارض اشتغال در پمپ بنزین‌هاست البته برخی پژوهشگران بر این باورند مصرف روزانه لبنیات و از همه مهم‌تر شیر، احتمال بروز این مشکلات را کاهش می‌دهد، اما مهم‌ترین روش برای به حداقل رساندن خطرات ناشی از بنزین، استفاده از ماسک‌های فیلتردار استاندارد است؛ هر چند درصد کمی از کارکنان پمپ بنزین هنگام کار ماسک می‌زنند، چون تنفس‌شان دچار مشکل می‌شود و نمی‌توان در طولانی‌مدت از ماسک استفاده کرد.

بنزین علیه پوست

بنزین یک حلال صنعتی بسیار قوی است و در تماس با پوست آسیب‌های زیادی را ایجاد می‌کند. به عبارتی، کاهش چربی پوست و خشکی و پوسته‌ شدن و سوختگی‌های سطحی از جمله این آسیب‌هاست.

همچنین تماس مداوم با اسکناس‌های آلوده به میکروب‌های مختلف نه‌تنها باعث بروز مشکلاتی مثل قارچ‌های پوستی می‌شود، بلکه انتقال عوامل بیماریزا به بدن (از طریق تماس دست با مخاط چشم، دهان و... ) سلامت افراد را بشدت تهدید می‌کند. به همین دلیل به کارکنان جایگاه‌های سوخت‌رسانی توصیه می‌شود هنگام کار حتما از دستکش استفاده کنند.


ادامه مطلب ...

وقتی دنیا دور سرمان می‌چرخد

جام جم سرا: درواقع سرگیجه اختلالی است که از مغز یا گوش میانی نشات می‌گیرد.

متخصصان مغز و اعصاب، سرگیجه را به دو نوع محیطی یعنی ناشی از اختلال در گوش داخلی و نوع مرکزی که ناشی از اختلال در هسته عصب هشتم مغزی و ارتباطات و مسیرهای مرکزی آن است، تقسیم می‌کنند.

دکتر فهیمه حاجی‌آخوندی، متخصص مغز و اعصاب می‌گوید: سرگیجه یک بیماری نیست، بلکه نشانه‌ای است که پزشک را به سمت بیماری زمینه‌ای و علت سرگیجه هدایت می‌کند. سرگیجه محیطی معمولا خوش‌خیم محسوب می‌شود و ناشی از اختلال در مجاری نیم‌دایره‌ای دهلیز گوش داخلی است. همچنین عفونت گوش داخلی یا عفونت عصب هشتم مغزی نیز در بروز سرگیجه محیطی نقش دارد. خوب است بدانید که معمولا تهوع و استفراغ، وزوز گوش، کاهش شنوایی و اختلال تعادلی با سرگیجه همراه است.

این متخصص در گفت‌و‌گو با جام‌جم درباره دیگر عوامل موثر در بروز سرگیجه محیطی می‌افزاید: علل دارویی، ضربه به سر و دیگر بیماری‌های گوش داخلی نیز به بروز سرگیجه‌های محیطی کمک می‌کند. خوشبختانه سرگیجه محیطی در اغلب موارد، خوش‌خیم و با روش‌های درمانی ساده قابل کنترل است.

سرگیجه ناشی از اختلالات مغزی

به گفته دکتر حاجی‌آخوندی، سرگیجه مرکزی ممکن است ناشی از اختلال در خون‌رسانی به قسمت‌هایی از مغز (ساقه مغز و مخچه)، وجود التهاب یا اثر فشاری در این قسمت‌ها باشد که تشخیص این نوع سرگیجه و افتراق آن از نوع محیطی بسیار اهمیت دارد. بیماری ام‌اس و میگرن هم ازجمله علل سرگیجه مرکزی است. حتی سرگیجه به صورت نه‌چندان شایع، می‌تواند علامت بیماری‌هایی مانند پارکینسون باشد.

وی تاکید می‌کند: سرگیجه مرکزی اغلب همراه با علائمی همچون دوبینی، اختلال بلع، سکسکه، گزگز و مورمور شدن ناحیه دور دهان یا نیمه صورت، ضعف و بی‌حسی اندام‌ها اتفاق می‌افتد. بروز این علائم همراه با سرگیجه حاد و ناگهانی دلالت بر مرکزی بودن سرگیجه دارد و باید بسرعت مورد بررسی‌های دقیق مغزی شامل تصویربرداری با MRI و بررسی عروقی قرار گیرد. وجود فاکتور‌های خطر مثل سن بالا، دیابت،‌ فشار خون، ‌بیماری عروق کرونر و سابقه سکته مغزی نیز احتمال مرکزی بودن سرگیجه را زیاد می‌کند.

تشخیص سریع نوع سرگیجه

به خاطر داشته باشید که همراه بودن سرگیجه با علائمی مانند کاهش شنوایی و وزوز گوش می‌تواند نشانه سرگیجه محیطی باشد، اما وجود این علائم به معنای نفی ابتلا به سرگیجه مرکزی نیز نیست.

دکتر حاجی‌آخوندی در این‌باره توضیح می‌دهد: شدت سرگیجه و تهوع و استفراغ همراه آن در سرگیجه‌های محیطی بسیار وخیم‌تر است، اما این نکته نیز نمی‌تواند با اطمینان بالا، تفکیک‌کننده سرگیجه محیطی از مرکزی باشد. افتراق سرگیجه محیطی از مرکزی حتما باید از سوی پزشک و در صورت نیاز با انجام آزمایش‌ها و تصویربرداری از مغز انجام شود. به یاد داشته باشید که این تشخیص از آن‌رو بسیار اهمیت دارد که سرگیجه‌های مرکزی معمولا خطرناک‌تر است و نیاز به درمان‌های اختصاصی دارد.

بیماری‌هایی که با سرگیجه می‌آید

آیا برخی بیماری‌ها یا مصرف برخی داروها نیز می‌تواند با سرگیجه همراه باشد؟

دکتر حاجی‌آخوندی با اشاره به این که سرگیجه‌های خوش‌خیم که معمولا ناشی از اختلالات یا عفونت گوش داخلی است، به صورت دوره‌های چند ساعته و همراه با وزوز گوش و کاهش شنوایی پیش‌رونده تظاهر می‌کند، در پاسخ می‌گوید: همچنین سرگیجه ممکن است نشانه‌ای از بیماری‌های مهم‌تری نظیر بیماری ام‌اس یا ضایعات التهابی دیگر ساقه مغز باشد. سکته مغزی و اختلال خون‌رسانی به ساقه مغز و مخچه نیز از بیماری‌های بدخیم‌تری است که ممکن است با سرگیجه تظاهر کند.

داروهایی که سرگیجه می‌آورد

به گفته دکتر حاجی‌آخوندی، گاهی نیز سیستم گوش داخلی و عصب هشتم مغزی متصل به آن به مصرف برخی داروها نظیر جنتامایسین حساسیت نشان می‌دهد و با سرگیجه بروز می‌کند. مسمومیت یا مصرف بیش از حد برخی داروها نیز به طور شایع سبب بروز سرگیجه می‌شود که داروهای خواب‌آور و آرامبخش، داروهای ضدافسردگی و داروهای ضدتشنج مهم‌ترین آنهاست. همچنین مصرف همزمان چندین داروی ضد فشار خون با دوز بالا نیز می‌تواند سبب بروز حالت سبکی سر و سنکوپ شود که گاهی با سرگیجه اشتباه گرفته می‌شود.

اولین اقدام در صورت بروز سرگیجه

بی‌شک سالمندان بیشتر در معرض خطر ناشی از عوارض سرگیجه هستند و بر این اساس، در صورت بروز سرگیجه حاد و ناگهانی در آنان و بخصوص در صورت وجود فاکتورهای خطر نظیر دیابت، فشار خون، سابقه سکته مغزی و بیماری عروق کرونر باید فورا به اورژانس انتقال داده شوند.

دکتر حاجی‌آخوندی با اشاره به این مطالب می‌افزاید: در‌ مورد دیگر سرگیجه‌های ناگهانی و بدون سابقه خاص نیز بهتر است بیمار از راه رفتن و ایستادن پرهیز و به اورژانس مراجعه کند. در صورت بروز نوع غیر حاد سرگیجه نیز بیمار باید برای بررسی به صورت سرپایی مراجعه کند.

پیشگیری و درمان سرگیجه

به گفته دکتر حاجی‌آخوندی، سرگیجه‌های خفیف و متوسط با دارودرمانی کنترل می‌شود، اما در مورد سرگیجه‌های شدید از داروهایی که خاصیت آرامبخشی دارد و برای برطرف کردن تهوع نیز از داروهای ضد تهوع و استفراغ استفاده می‌شود. البته درمان واقعی سرگیجه به بیماری زمینه‌ای ایجاد‌کننده آن بستگی دارد.

این متخصص مغز و اعصاب با تاکید بر این‌که اغلب بیماری‌های منجر به سرگیجه اکنون قابل پیشگیری نیست، می‌افزاید: تلاش برای کنترل عوامل خطر بروز سکته مغزی شامل قند و فشار خون و اضافه وزن در کاهش احتمال بروز سرگیجه مرکزی موثر است. همچنین اجتناب از ضربه به سر و گردن نیز در پیشگیری از بروز سرگیجه اهمیت دارد.

پونه شیرازی ‌/‌ گروه سلامت


ادامه مطلب ...

وقتی تیشه به ریشه ثروت همگانی می‌زنیم [مجموعه‌عکس]

جام جم سرا: دردوران حکومت محمد رضا پهلوی، شمس، خواهر وی، در قسمت وسیعی از اراضی مهرشهر کرج، کاخی زیبا و عظیم همراه با باغ‌های میوه واستخر و جنگل احداث کرد. این کاخ در زمینی به وسعت ۱۱۱ هکتار با ۲۵۰۰ متر زیربنا بین سال‌های ۴۷-۱۳۴۵ در مهرشهر کرج-ارم توسط وسلی پیترز و بنیاد فرانک لوید رایت به مبلغ یک میلیون دلار طراحی و ساخته شد.
کاخ مذکور از بناهای مدرن امروزی به حساب می‌آید و درسال ۱۳۴۷ در ۲۵۰۰ متر زیربنا با طرح حلزونی ساخته شده و در میان درختان میوه، جلوه خاصی پیدا کرده است. این اثر در سال ۱۳۸۲ به شماره ثبت ۷۰۶۷ در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفته است.

مسیر دسترسی به کاخ شمس، کرج -خیابان شانزدهم - پارک هامون - کاخ مروارید است.

(عکس: محمد گلستانی/مهر)


ادامه مطلب ...

وقتی ادب در وایبر ​گم می‌شود

اما چهره ناظم مدرسه خانم مرادی را خوب یادم هست که در مراسم صبحگاه با عصبانیت اعلام کردند اگر چنین حرف‌هایی را در مدرسه بگوییم، نمره انضباط‌مان کم خواهد شد. ما هم آن‌روزها باور می‌کردیم دیوارهای مدرسه‌مان هم شنود دارند. یادم نمی‌آید که تکیه کلام‌های باب شده پایش به خانه‌مان هم باز می‌شد یا نه اما هر چه بود حرف‌های خیلی تند و تیز و غیرقابل بیانی نبود،‌ لااقل پیش حرف‌هایی که این روزها باب و آزادانه بیان می‌‌شود، اصلا حرف بدی به حساب نمی‌آمد.

جالب است که همان دختران ماخوذ به حیای دیروز، امروز در یک گروه وایبری دور هم جمع شده‌ایم و گاهی حرف‌هایی در این گروه زده و جوک‌هایی رد و بدل می‌شود و بقیه با شکلک‌های خنده و تائید با آن همراهی می‌کنند که اگر خانم مرادی ناظم مهربان آن روزها در خواب هم می‌دید در آینده ما چه حرف‌هایی با هم خواهیم زد، نمره انضباط همه‌مان را صفر می‌داد.

البته برای این تغییر در ادبیات و نوع گفتار نمی‌توان تنها وایبر را مقصر دانست اما ارتباطات مجازی به‌طور کلی بر تغییر سبک گفتار ما موثر است. انگار افراد به‌دلیل این‌که یکدیگر را نمی‌بینند، همه رفتارهایشان کمی‌ متفاوت می‌شود. این تغییر تا جایی است که در مطلبی جداگانه بیان کردیم خدا در دنیای مجازی هم وجود دارد. در حرف‌ها و چت کردن‌ها همه چیز مجاز نیست. زیاد شدن ارتباطات مجازی به نوع جدیدی از خیانت منجر شده به نام خیانت‌های کلیکی. نکته تلخ قضیه اینجاست که این نوع خیانت‌ها بسیار آهسته اتفاق می‌افتد و فرد گمان می‌کند که تنها چند کلمه تایپ کرده، در صورتی که او علاقه‌مند شده، رابطه احساسی داشته و حتی رابطه جنسی برقرار کرده، اما همه این اتفاقات در دنیای مجازی افتاده!

نوع دیگری از شکستن خط قرمز‌ها این است که افراد حدود ادب را در گفتارتایپ شده رعایت نمی‌کنند. درست مانند همان خیانت‌های کلیکی اینجا هم موضوع بی‌ادبی‌های کلیکی در میان است.

روزهای اول چنین نیست.همه جملات زیبا می‌فرستند و طنز‌های خوب، اما کم کم سر و کله طنز‌هایی که ممکن است توهین به مقدسات بعضی از اعضای گروه در آن باشد هم پیدا می‌شود و البته طنزهایی که ممکن است هیچ‌گاه افراد رو در روی هم نگویند.

همین چند روز قبل یکی از دوستانم تلفن همراهش را به من داد و گفت: این جوک‌ها را بخوان! گفتم: خوب چرا خودت برایم نمی‌خوانی؟ گفت: خیلی زشته! من اهل این حرف‌ها نیستم!

برایم عجیب بود وقتی که خیلی جدی می‌گفت اهل گفتن جوک‌های نامناسب نیست، اما در گروهی که عضو بود بسیاری از این حرف‌ها رد و بدل می‌شد و او هم زیر برخی از آنها شکلک خنده گذاشته بود!

خوب مگر نه این‌که شخصیت همه ما در دیدار حضوری، مکالمه تلفنی و این روزها هم نوشتن‌های وایبری، باید بیانگر یک چیز باشد؟ اما انگار همه ما فکر کرده‌ایم اینجا دنیای دیگری است باقوانین دیگر.

حتی عکس‌های کنار وایبر هم برای خودشان حکایتی دارند. مثلا دوست بزرگوار دیگری دارم که محجبه بوده و روی حجاب حساسیت زیادی دارد اما در عکس کنار وایبرش این حساسیت کمرنگ‌تر شده است. در این مورد هم روزهای اول چنین نبود اما کم کم عکس‌ها تغییر کرد. فکر می‌کنم اولین عکسی که یک فرد متفاوت از اعتقاداتش می‌گذارد کمی ‌برایش سخت باشد اما وقتی می‌گذارد و می‌بیند اتفاق خاصی نیفتاد، ادامه می‌دهد. زیرا ما متوجه نمی‌شویم این عکس را هر کس که شماره تلفن ما را دارد، به شرطی که شماره را ذخیره کرده باشد، می‌تواند ببیند. ممکن است چون ارتباط مربوط به چند سال قبل است، ما شماره او را نداشته باشیم و در فهرست وایبرمان او را نبینیم اما او ما را می‌بیند و خیلی راحت می‌تواند عکسی که به اشتراک می‌گذاریم را ذخیره کرده و نگه دارد.

به نظر می‌رسد در دنیای مجازی مثل شبکه‌های اجتماعی و امکانات ارتباطی مثل وایبر و لاین و... بیشتر باید حواس افرادی که مشتری پر و پا قرصش هستند، به نوع گفت‌وگو ورعایت موازین اخلاقی و ادب باشد، زیرا وقتی حرفی نوشته و ارسال شد، دیگر نمی‌توان آن را از بین برد.یک سند قطعی و عینی است از شخصیت فرد.

در بسیاری از مواقع همین بی‌تامل حرف زدن‌ها باعث دلخوری و از بین رفتن‌ دوستی‌های قدیمی ‌شده است. همین گروه وایبری که برخی دوستی‌ها را بعد از چندین سال در یک جا جمع کرده است، وقتی اعضا حواس‌شان به مهارت گفت‌وگو در یک جمع مثلا سی‌تایی نباشد، می‌تواند به مرور زمان باعث دلخوری شود. در گروه دوستان دوره راهنمایی من، به دلیل فرستاده شدن جوک‌هایی که به مقدسات جامعه توهین شده بود، دو دستگی و دلخوری ایجاد شد تا جایی که یک گروه موازی آن تشکیل شد و برخی از اعضا در آن حضور دارند و حرف‌های بقیه اعضا در گروه اصلی را نقد می‌کنند. به نوعی غیبت وایبری هم سر و کله‌اش پیدا شده.

باید بدانیم وقتی حرفی را در وایبر می‌فرستیم مانند وقتی که صحبت می‌کنیم، تیری است که پرتاب می‌کنیم و دیگر بر روی آن اختیاری نداریم. خیلی راحت می‌توانیم شخصیت چندین و چند ساله مان را خراب کرده و باعث شویم حرمت‌مان خدشه‌دار شود. من این چند روز شاهد این بودم که یکی از قدیمی‌ترین ارتباطات دوستی‌ام به خاطر یک سوءتفاهم کوچک دچار خدشه شد. فردی طنزی را فرستاده بود و دیگری بخاطر حرفی که چند روز قبل در دیدار حضوری به من گفته بودند، آن را به خود گرفته و خود را از گروه پاک کرده و دلخور شده بود.

رعایت ادب و نکات اخلاقی همه جا ضروری است اما انگار در وایبر بیشتر باید حواسمان جمع باشد. نباید گرفتار موجی شویم که ایجاد می‌شود. هر چه می‌خواهیم به اشتراک بگذاریم و یا تائید کنیم را نشانه شخصیت خود بدانیم. بزرگ‌تر و کوچک‌تر بودن در این ارتباطات هم وجود دارد. در فرهنگ ما بسیاری از حرف‌ها مقابل بزرگ‌تر‌ها زده نمی‌شود، اما در این گروه‌ها چنین حفظ حرمتی باب نیست. مراقب باشیم که تمام تغییرات نامناسب اخلاقی قدم قدم پیش می‌آید به‌گونه‌ای که به آن عادت می‌کنیم و اصلا متوجه نمی‌شویم، کی و کجا ما تبدیل به یک انسان دیگر شده‌ایم. (ضمیمه چاردیواری)

ندا داوودی


ادامه مطلب ...

وقتی خواندن مشکل می‌شود

چنانچه کودک مراحل رشد و تشکیل نظام عصبی را به‌درستی طی کند احتمال ابتلا به اختلالات کاهش خواهد یافت.

مرحله اول 21 دقیقه و باید حداقل 3 هفته و حداکثر 6 هفته انجام شود:

سینه‌خیز رفتن: این حرکت پنج دقیقه انجام می‌شود و فرد روی سطح صاف روی شکم می‌خوابد و روی هماهنگی خزیدن متمرکز می‌شود.

تغییر الگوی خوابیدن: با کودک تمرین کنید روی شکم بخوابد و شب کنترل کنید که در این وضع قرار گیرد.

تمرینات شنیداری: با انگشت یا پنبه سوراخ گوش را ببندد و فقط با یکی از گوش‌ها بشنود و سپس جابه‌جا کند.

تمرینات بینایی: با دست یکی از چشم‌ها را ببندد و با استفاده از دست دیگر چراغ قوه روشن را در جهات مختلف بچرخاند و نور چراغ قوه را در جهات مختلف تمرین کند.

مرحله دوم 53 دقیقه که باید حداقل 3 هفته و حداکثر 6 هفته انجام شود:

چهار دست و پا رفتن تقاطعی: کودک چهاردست و پا برود و دست و زانوی مخالف را همزمان به زمین نزدیک کند و سر خود را به طرف دست جلویی خود حرکت دهد. کف دست‌ها صاف و انگشتان نیز به سمت جلو باشد.

تمرینات شنیداری: کودک روی صندلی بنشیند و گوینده موقعیت حرف‌زدن خود را تغییر دهد یا برایش کتاب بخوانید و راه بروید و کودک تمرکز کند که شما از کدام جهت با او صحبت می‌کنید.

تمرینات بینایی: کودک چراغ قوه کوچکی را در دست غالب خود بگیرد و گاهی شیء را به بینی خود نزدیک کند و با دو چشم آن را ببیند و گاهی آن را دور بگیرد و نور را با چشم تعقیب کند.

مرحله سوم 76 دقیقه که باید حداقل 3 هفته و حداکثر 6 هفته انجام شود:

راه‌رفتن با الگوی تقاطعی: مانند رژه از کودک بخواهید که با پای چپ راه برود و با دست راست به آن اشاره کند و برعکس و تنه را نیز اندکی به سوی پایی که به آن اشاره می‌کند برگرداند.

تمرینات شنیداری: کودک وسط اتاق با چشم بسته بنشیند و شما از جهات مختلف با او صحبت کنید و او با دستش جهت شنیدن را نشان دهد. در تمرین بعدی چشمان کودک باز است و پشت سر او بایستید و کلماتی را بگویید که شبیه هم هستند و از او بخواهید تکرار کند.

تربیت بینایی: نور چراغ قوه را در فضا بچرخانید و کودک بدون این‌که سرش را حرکت دهد با چشم نور را دنبال کند.

هماهنگی عمومی بدن: کودک را روزانه 30 دقیقه خارج از منزل وادار به پریدن و دویدن، راه‌رفتن و دوچرخه‌سواری کنید.

جهت‌یابی، راست ـ چپ: هنگام دویدن به او فرمان دهید راست، چپ و او باید طبق فرمان شما حرکت کند.

دکتر مهرنوش دارینی - روان‌شناس و مشاور


ادامه مطلب ...

وقتی وسواس بلای​ جانتان ​می‌شود

جام جم سرا: اما این شک‌ها و عادت‌ها بهنجار و دردسرساز نیست و مانعی برای زندگی روزمره به‌وجود نمی‌آورد. فقط زمانی اختلال وسواس تشخیص داده می‌شود که این مشکلات آنقدر شدت یابد که موجب ناراحتی شدید شود و زندگی فرد را با مشکل روبه‌رو کند.

وسواس‌ها نگرانی‌های نسبتا پایداری هستند، افکار یکسان، تخیلات یا تکانه‌های برگشت‌پذیر و لجوج که ناخواسته تکرار و موجب تشویش، ترس و غالبا بروز خجالت در فرد می‌شوند که تلاش‌های او برای فرار از دست آنها در بیشتر موارد با شکست همراه است. اکثر افراد مبتلا به وسواس در رفتارهایشان کند هستند. این افراد برای کارهای ساده وقت زیادی را صرف می‌کنند و تمایل دارند کارها را بدرستی و دقیق انجام دهند و روش انجام کارها نگرانشان می‌کند. آنها به جزئیات اهمیت می‌دهند و درباره آنچه می‌گویند شک و تردید دارند. به طور مکرر پاسخ‌های قبلی خود را با طرف گفت‌وگوی خود مرور می‌کنند تا مطمئن شوند در جزئیات دچار اشتباه نشده‌اند. معمولا وسواسی‌ها بدخلقی و بدقلقی‌های خاص خود را دارند که برای اطرافیانشان گاهی کسل‌کننده بوده و افرادی نچسب به نظر می‌آیند. کار و ازدواج فرد وسواسی نیز ممکن است به دلیل تعلل و ناتوانی او در تصمیم‌گیری به خطر بیفتد. چنین فردی ممکن است به دلیل اصرار در این که همه واژه‌ها و محاسبات را به کامل‌ترین شکل انجام دهد و بنویسد، فرصت زیادی را از دست بدهد و نتواند در زمان مقرر گزارش‌ها یا صورتحساب‌ها را تهیه کند و به همین دلیل در محل کار خود دچار دردسر شود. به نظر می‌رسد مشکلات وسواسی بتدریج کنترل قابل ملاحظه‌ای در زندگی همه افراد خانواده ایجاد می‌کند. روش غذا خوردن، طریقه لباس پوشیدن، روش نظافت و... باید براساس تمایلات فرد وسواسی انجام شود و همسر، فرزندان و پدر و مادر بناچار باید تحمل کنند و غالبا هم هیچ‌کس جرات مخالفت با او را ندارد. در نیمی از این افراد شروع نشانه‌های وسواس در پی یک اتفاق تنش‌زا مانند حاملگی، طلاق، مشکلات شغلی، مرگ یکی از نزدیکان یا حتی ازدواج روی دهد. طبیعی است به دلیل ماهیت مشکل‌ساز و سواس اغلب ما در جستجوی راهی هستیم که بتوانیم نگرانی و وسواس را از خود دور کنیم. محققان در پی مطالعات کنترل‌شده به این نتیجه رسیده‌اند که درمان دارویی و رفتاردرمانی و یاری کردن اطرافیان شخص وسواسی تاثیر قابل ملاحظه‌ای در کاهش و رفع علائم وسواس و درمان وی دارد.

گرفتار کدامیک از علائم وسواس هستید

ـ شویندگان و تمیزکنندگان: این دسته افراد به وسواسی از نوع آلوده شدن به وسیله اشیاء گرفتارند و برای پرهیز از هر نوع آلودگی یک یا چند عمل تشریفاتی برای خود قائل می‌شوند مانند شست​وشوی بیش از حد دست‌ها، دوش گرفتن‌های طولانی یا تمیز کردن منزل در ساعات متوالی. هدف اصلی فرد مبتلا، فقط بازگرداندن احساس آرامشی است که از وی سلب شده است.

ـ وارسی‌کنندگان: کسانی هستند که به منظور پیشگیری از بروز حادثه یا فاجعه‌ای به طور افراطی همه چیز را وارسی و بازبینی می‌‌کنند. اگر شما به وسواس وارسی کردن دچار باشید ممکن است دوازده مرتبه اجاق گاز و قفل درها را وارسی کنید، اما هنگامی که باز به در قفل شده نگاه می‌کنید باز هم از قفل شدن آن مطمئن نیستید و اگر شما دچار آداب وارسی کردن باشید ممکن است در حین صحبت به طور مکرر از دیگران بپرسید که به آنها توهین کرده‌اید یا نه. حتی ممکن است به‌خاطر اطمینان از سلامتشان هر هفته چندبار تلفنی با پزشکان تماس بگیرند یا آن‌که با آنان ملاقات کنند.

ـ تکرارکنندگان: اگر شما به وسواس تکرار مبتلا هستید، احساس می‌کنید ناچارید حرکات ساده‌ای را چند بار انجام دهید، شستن بخشی از بدن خود​ یا شانه کردن موهای سر به دفعات زیاد. ممکن است تا زمانی که این حرکات را به همان تعداد انجام ندهید احساس راحتی نکنید. ممکن است احساس کنید دستخط خوبی ندارید و به همین دلیل نوشته‌هایتان را پاره کنید و دوباره بنویسید و در نتیجه در انجام کارهای ساده‌ای مانند ارسال نامه یا نوشتن تشکر نیز مشکل داشته باشید. فردی با وسواس تکرار گرفتار احساس اجبار در شمارش کاشی‌های زمین، کتاب‌های روی قفسه یا میخ‌های روی دیوار می‌شود.

ـ نظم‌دهندگان: کسانی هستند که علاقه دارند آنچه در اطراف‌شان است به شیوه‌ای مطمئن نظم و ترتیبی استوار و محکم به شکلی قرینه داشته باشد. برای مثال نیاز دارند رختخوابشان بی‌نقص و حتی بدون یک چروک باشد یا مثلا قرص‌های مورد مصرف روزانه‌شان را با طرح و نظمی خاص در قفسه قرار دهند و هر بار که دانه‌ای از آن را برمی‌دارند این نظم و ترتیب را به حالت اولیه بازگردانند. معمولا نظم‌دهندگان هنگام مواجهه با بی‌نظمی با یک احساس ناآرامی همه‌جانبه که به صورت غلیان در وجودشان شعله‌ور می‌شود، خود را ناچار به درگیر شدن به یک عمل وسواسی می‌بینند.

ـ انبارکنندگان: این افراد اشیای بی‌ارزش را جمع‌آوری می‌کنند و ناتوان از دور ریختن اشیای به‌دردنخور هستند. اگر شما دچار وسواس اندوختن هستید، بر اثر ترس و وسواس ممکن است چند اتاق پر از روزنامه‌های قدیمی، یادداشت، انواع قوطی، دستمال، لباس و شیشه‌ای خالی داشته باشید. شما این وسایل به‌دردنخور را دور نمی‌ریزید، زیرا می‌ترسید چیزی را دور بریزید که روزی به کارتان می‌آید. یک انبارکننده ممکن است هنگام قدم زدن در خیابان تکه‌های کوچک کاغذ را به امید این‌که شاید روزی به کار آید، جمع‌آوری و در منزل خود انبار کند. در حالی که دیگران متوجه بی‌ارزش بودن این جمع‌آوری هستند، شخص احتکارکننده آنها را بسیار ارزشمند می‌پندارد. بعضی افراد با وسواس احتکار برای سال‌های متمادی به جمع‌آوری روزنامه می‌پردازند که شاید زمانی به مقاله خاصی نیاز پیدا کنند. در موارد شدید خانه این فرد دیگر جای خالی نخواهد داشت.

ـ وسواس بدون اجبار: شما ممکن است به افکار پرخاشگرایانه‌ای دچار باشید که به نظر می‌رسد به زور به ذهنتان راه می‌یابند. گر چه ممکن است آدابی عملی نداشته باشید، اما این افکار وسواسی می‌توانند آن قدر شدت یابند که فعالیت‌های اجتماعی و کار را برای شما غیرممکن کنند. آنها ممکن است دائم نگران این باشند که مبادا کار غیراخلاقی یا نادرستی از آنان سر زده باشد یا این وسواس را دارند که آیا به دیگران دروغ گفته‌اند یا دیگران را گول زده‌اند.

نه تمسخر نه سرزنش

اطرافیان افراد وسواسی معمولا در برخورد با این افراد دچار مشکل می‌شوند. نزدیکان باید این آگاهی را داشته باشند که تا جای ممکن سر به سر فرد وسواسی نگذارند و سعی کنند ذهن بیمار را به مساله یا فعالیت مورد علاقه‌اش مشغول کنند تا از تکرار رفتار او جلوگیری کنند. به طور مثال اگر فرد وسواسی عادت به رفتار تکراری و حاشیه‌پردازی و جزئی‌نگری و تشریفات وسواسی دارد، ذهنش را معطوف ​چیزی کنند تا تمرکز او ​نسبت به رفتار تکراری از بین برود. باید مانع ورود استرس به این شخص شوند و بسیار با احتیاط با او ارتباط برقرار کنند مثلا خبرها و گزارش‌های ناراحت‌کننده ​به او ندهند، مسخره نکنند و حوصله او را داشته باشند. یکی از اشتباهاتی که اطرافیان وسواسی‌ها مرتکب می‌شوند این است که افراد وسواسی را با شماتت و سرزنش می‌کوبند و از این رهگذر می‌کوشند آنها را از رفتار وسواسی بازدارند. در نارسایی این روش همین بس که افراد وسواسی علاوه بر این‌که رفتارشان را تغییر نمی‌دهند، حالت دفاعی به خود گرفته و بر عمل خود صحه می‌گذارند.از همه مهم‌تر از افراد دیگر فاصله می‌گیرند و این جدایی و فاصله زیاد زمینه وسواس در آنها را بیشتر می‌کند چه در پنهان و به طور آزادانه تسلیم افکار وسواسی خواهند شد و از این گذشته عمل خود را صحیح و اصولی قلمداد خواهند کرد. بهتر است به جای شماتت و سرزنش این‌گونه بیماران به آنها کمک کنیم تا هر چه زودتر به پزشک معالج مراجعه کنند، زیرا هر چه طول مدت وسواسی بودن آنها زیادتر شود، امکان معالجه‌شان کمتر می‌شود.

شیوه‌های خود ـ یاری رهایی از وسواس فکری در تصمیم‌گیری

1ـ هنگام تصمیم‌گیری به خود تردید راه ندهید. اجازه ندهید افکار منفی بر شما مسلط شود وگرنه نمی‌توانید هیچ کاری انجام بدهید. باید همیشه دیدی مثبت نسبت به توانایی‌های خود داشته باشید.

2ـ ا گر از عواقب احتمالی تصمیم خود هراس داشته باشید، قادر به تصمیم‌گیری نخواهید بود، فکر شکست را از خود دور کنید تا بتوانید بر وسواس خویش غلبه کنید.

3ـ تا زمانی که کاملا به اشتباه بودن تصمیمتان پی​نبرده‌اید، آن را تغییر ندهید، تا رسیدن به نتیجه نهایی حوصله به خرج دهید و هیچ​کاری را نیمه‌کاره رها نکنید. از این شاخه به آن شاخه پریدن هیچ حاصلی دربر ندارد.

4ـ اجازه ندهید دیگران در تصمیم‌گیری شما دخالت کنند، مگر این‌که قصد مشورت داشته باشید. در هر حال بکوشید تصمیم نهایی ـ البته در صورت صحیح بودن آن ـ را خود بگیرید.

5ـ هیچ‌گاه عجولانه تصمیم نگیرید، ممکن است شکست بخورید و شکست زمینه وسواس‌تان را بیشتر می‌کند، به طوری که دیگر قادر به تصمیم‌گیری نخواهید بود.

معصومه اسدی / جام‌جم


ادامه مطلب ...

کپسول آتش‌نشانی خودروها، شاید وقتی دیگر

ماجرا، آتش‌سوزی ناگهانی خودرو بود که مرگ دلخراش سرنشینان آن را رقم زده بود. اجساد سوخته‌ای که حتی قابل شناسایی هم نبودند. کارشناس آتش‌نشانی حاضر در صحنه می‌گفت قربانیان این حادثه شاید زنده می‌ماندند اگر فقط یک کپسول آتش‌نشانی کوچک داخل خودرویشان پیدا می‌شد.

آتش با جرقه‌ای کوچک از قسمت جلوی خودرو شروع شده بود و در فاصله چند دقیقه انفجاری مهیب را رقم زده بود. همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاده بود که فرصت هرگونه عکس‌العملی را از راننده و سرنشینان گرفته بود. هرچند اگر امکان عکس‌العملی هم وجود داشت با دست خالی و بدون خاموش‌کننده کاری از دست کسی برنمی‌آمد.

نبود متولی مشخص در امداد و نجات حوادث جاده‌ای از یکسو و کمبودها و ضعف‌هایی که در بحث اطفای حریق سوانح آتش‌سوزی در جاده‌ها وجود دارد از سوی دیگر باعث شد تا سال گذشته 340 نفر از شهروندان در حوادث آتش‌سوزی خودروها در جاده‌ها جانشان را از دست بدهند.

حریق خودروها بخصوص در حوادث جاده‌ای در حالی سالانه تعدادی از شهروندان را به کام مرگی دلخراش می‌کشاند که از ابتدای تیرماه سال 92 تاکنون هنوز درباره نصب کپسول‌های آتش‌نشانی روی خودروها بین پلیس و خودروسازان چالش جدی وجود دارد، آن هم در شرایطی که موضوع نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروهای داخلی از مصوبه دولت برخوردار است، اما هر بار به بهانه‌ای اجرای این مصوبه به تعویق می‌افتد.

سریال مهلت‌گیری خودروسازان

یک وقت‌هایی مسیر برای برداشتن یک گام بلند آماده است و فقط یک مصوبه قانونی نیاز دارد تا این گام بلند محکم و با یک پشتوانه قانونی برداشته شود. یک زمان‌هایی هم مصوبه قانونی وجود دارد، اما نداشتن ضمانت اجرایی باعث می‌شود تا همین مصوبه در اجرا بی‌ارزش شود. مصوبه نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروهای تولید داخل نیز نمونه بارز این شرایط است.

براساس مصوبه سی و یکم تیرماه سال 92 شورای عالی استاندارد و بنا به پیشنهاد سازمان ملی استاندارد ایران، در جهت اجرای استاندارد ملی خودرو، نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروهای تولید داخل از ابتدای مهر 92 اجباری شد. این مصوبه از سوی محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس‌جمهور وقت برای اجرا به سازمان‌های ذیربط و شرکت‌های خودروساز داخلی ابلاغ شد، اما این پایان ماجرا نبود.

پس از ابلاغ این مصوبه که از مهر 92 باید اجرا می‌شد، شرکت‌های خودروساز داخلی به این بهانه که نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودورها برای شرکت‌های خودروساز هزینه بر است از نصب آن روی محصولات خود طفره رفتند.

احمد نعمت‌بخش، دبیر انجمن خودروسازان مرداد 92 در گفت‌وگو با فارس اعلام کرد که از مسئولان دولتی خواسته شده قانون نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروها از مهر 92 اجرا نشود.

به این ترتیب خودروسازان یک بار دیگر توانستند اجرای یک مصوبه قانونی را یک​سال عقب بیندازند، زمانی که این بار خودروسازان برای خود خریدند مهرماه سال 93 بود با این حال از ابتدای مهر تاکنون هیچ کدام از شرکت‌های خودروساز داخلی نتوانستند استاندارد نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروهای تولیدی خود را اجرایی کنند و همین موضوع نیز با واکنش مسئولان پلیس راهور مواجه شد و باعث شد تا از ابتدای مهر امسال پلیس شماره‌گذاری خودروهای سواری داخلی را متوقف کند.

این موضوع با واکنش شرکت‌های خودروساز داخلی مواجه شد به طوری که داوود میرخانی‌رشتی، مشاور انجمن خودروسازان ایران، این بار با طرح این موضوع که استاندارد اجباری نصب کپسول آتش‌نشانی در خودروهای سواری در حالی به تصویب رسیده است که در هیچ کجای دنیا این کار اجباری نیست و اصلا مشخص نیست به چه دلیل چنین استانداردی تصویب شده است، تاکید کرد: ما به این استاندارد معترض هستیم و اعتراض خود را در شورای سیاستگذاری خودرو نیز مطرح کرده‌ایم و قرار شده این موضوع در شورای عالی استاندارد پیگیری شود.

اجرای مصوبه؛ این بار از ابتدای 94

با متوقف شدن شماره‌گذاری خودروهای داخلی از ابتدای مهر از سوی پلیس راهور، جلسات مشترکی بین خودروسازان، سازمان ملی استاندارد و پلیس راهنمایی و رانندگی برای حل و فصل موضوع برگزار شد، اما طرفین بدون هیچ توافق خاصی میز مذاکره را ترک کردند تا این‌که هفدهم مهر سخنگوی شورای سیاستگذاری خودرو از مهلت 6 ماهه دیگری یعنی تا ابتدای سال 94 برای خودروسازان به منظور اجرای مصوبه نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروها خبر داد.

ساسان قربانی در گفت‌وگو با واحد مرکزی خبر با اشاره به نشست شورای سیاستگذاری خودرو که با حضور وزیر صنعت، معدن و تجارت، مدیران عامل گروه‌های خودرو سازی، قطعه‌ساز و انجمن‌های خودروساز وقطعه ساز برگزار شد اعلام کرد از ابتدای سال 94 خودروسازان موظف به نصب کپسول‌های آتش‌نشانی در خودروهای تولیدی خود هستند و این موضوع نیز به اطلاع خودروسازان داخلی رسیده است تا اقدامات و برنامه‌ریزی‌های لازم را در این زمینه انجام دهند.

مهلت‌گیری‌های چندباره خودروسازان برای نصب کپسول آتش‌نشانی روی تولیدات‌شان که بیشتر به وقت‌کشی شبیه شده است، این بار موجب انتقاد صریح رئیس پلیس راهور ناجا شد به طوری که سردار مومنی پس از اعلام خبر تمدید 6 ماهه مهلت خودروسازان برای نصب کپسول آتش‌نشانی روی محصولات‌شان گفت: امیدوارم روزی سریال مهلت دادن به خودروسازان به پایان برسد چون فکر نمی‌کنم نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروها کمتر از ترمز ضدقفل و کیسه هوا باشد.

به گفته سردار اسکندر مومنی، سال گذشته 340 نفر از هموطنان در آتش‌سوزی خودروها جانشان را از دست دادند که این موضوع نارسایی جدی در ساختار امدادرسانی در حوادث آتش‌سوزی خودروها را نشان می‌دهد.

مومنی از مشخص نبودن متولی اطفاء حریق در جاده‌ها انتقاد کرده و افزود: با توجه به فاصله زیاد اگر خودرویی در جاده دچار حریق شود خودرو تبدیل به خاکستر می‌شود البته برخی آتش‌نشانی‌های شهری بعضی مواقع حوادث ابتدای جاده را پوشش می‌دهند، اما به دلیل فاصله زیاد بین شهرها پاسخگوی همه حوادث نیستند در حالی که اگر درون هر خودرو یک کپسول آتش‌نشانی وجود داشته باشد می‌تواند جان چند نفر را نجات دهد.

رئیس پلیس راهور ناجا تاکید کرد: بهتر است بیش از فکر کردن به منافع خودروسازان به فکر جان مردم باشیم و هنگام تصویب هر طرحی به دقت جوانب آن را بسنجیم تا کار به مهلت دادن‌های پی در پی نکشد چراکه این موضوع باعث می‌شود خیال خودروسازان از دریافت مهلت‌های پی در پی راحت شود و آنها فکر کنند می‌توانند باز هم مهلت بگیرند، اما مسئولان باید بدانند همه سازمان‌های تصمیم گیرنده درباره این موضوع بیش از همه در قبال جان مردم مسئول هستند.

ناجی کوچک در حریق خودروها

واقعیت این است که اجرای این مصوبه با امنیت جانی شهروندان گره خورده است.

جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتش‌نشانی تهران در گفت‌وگو با جام‌جم، با اشاره به حوادث آتش‌سوزی خودروها که نه فقط در راه‌های درون‌شهری بلکه در جاده‌های برون‌شهری نیز رخ می‌دهد، به ضرورت وجود کپسول اطفای حریق داخل هر خودرو اشاره کرده و توضیح می‌دهد: موضوع آتش‌سوزی در خودروها یکی از موارد حساس در بخش امدادرسانی جاده‌ای است چراکه این گونه حوادث علاوه بر خسارات مالی، تلفات جانی جبران‌ناپذیری نیز به همراه دارد.

وی با اشاره به ساختار فنی خودروهای داخلی، آنها را به طور طبیعی مستعد وقوع حوادث آتش‌سوزی دانسته و توضیح می‌دهد: یک خودرو چه از قسمت جلو و چه از قسمت عقب دچار حریق شود به محض این‌که به باک بنزین یا به اتاق حامل سرنشینان برسد، به دلیل مواد قابل اشتعالی که در هر خودرو وجود دارد، ممکن است حوادث مرگباری را رقم بزند.

این کارشناس سازمان آتش‌نشانی توضیح می‌دهد: قسمت جلوی خودرو که حامل بخش موتور و سایر متعلقات شامل باتری، کابل‌های برق، سیم‌ها و شلنگ‌هاست به دلیل آغشته بودن به روغن همگی قابل اشتعال هستند، حتی رنگ روی بدنه نیز می‌تواند به آتش‌سوزی خودرو کمک کند، همچنین دودی که از سوختن صندلی‌ها حاصل می‌شود نیز حاوی مواد مسموم‌کننده است و بدتر از همه این‌که یک خودرو از زمان شروع آتش‌سوزی فقط چهار تا پنج دقیقه زمان نیاز دارد تا شعله‌ور شود.

وی به رانندگان توصیه می‌کند داخل هر خودرو یک خاموش‌کننده کوچک داشته باشند و البته طرز استفاده از آن را نیز آموزش ببینند تا به محض احساس آتش‌سوزی با استفاده از خاموش‌کننده حداقل از شعله‌ور شدن آتش جلوگیری کرده و از بروز یک انفجار که ممکن است جان سرنشینان را به خطر بیندازد جلوگیری کنند.

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی به موضوع اطفای حریق در حوادث جاده‌ای نیز اشاره کرده و با بیان این‌که هنوز در این زمینه ضعف‌ها و کمبودهای اساسی وجود دارد، تصریح می‌کند: قطعا وجود کپسول آتش‌نشانی در خودروها چه در قالب اجرای مصوبه نصب کپسول آتش‌نشانی بر روی خودروهای جدید باشد و چه قرار باشد شهروندانی که خودروهای چند ساله دارند خودشان این کپسول‌ها را خریداری کنند و داخل خودرو بگذارند، قطعا در دو حالت به جلوگیری از مرگ و میر شهروندان در حوادث حریق خودروها در شهر و جاده‌ها کمک شایانی خواهد کرد.

حالا کمتر از 6 ماه دیگر زمان نیاز است تا ببینیم آیا این بار خودروسازان داخلی به قول خود برای نصب کپسول آتش‌نشانی روی خودروهای تولیدی خود پایبند خواهند بود یا این فرصت 6 ماهه نیز صرفا یک وقت‌کشی است تا پس از رسیدن موعد مقرر این بار به بهانه دیگری از اجرای این مصوبه شانه خالی کنند؟

شاید لازم باشد این بار دولت، وزارت صنایع و مجلس در موضوع مهلت 6 ماهه‌ای که خودروسازان برای نصب کپسول آتش‌نشانی روی محصولات خود خریده‌اند، به طور جدی‌تری وارد عمل شوند تا با رسیدن به ابتدای سال 94 ماجرای مسکوت ماندن اجرای مصوبه‌ای که در ارتباط تنگاتنگی با ایمنی جان مردم است باز هم تکرار نشود.

پوران محمدی ‌‌/‌ گروه جامعه


ادامه مطلب ...