مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

داستان بی آبرو شدن دختر ۱۶ ساله شمالی

زهرا دختری ۱۶ ساله و مجرد است که به مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان گلستان مراجعه کرده و در گفت‌و‌گو با مددکار اجتماعی مرکز مشاوره، داستان زندگی‌اش را این‌گونه به تصویر می‌کشد:

فرزند پنجم خانواده بودم پدر و مادرم کم‌سواد و بیشتر وقت خود را مشغول کشاورزی بودند و هیچ وقتی برای ابراز علاقه نسبت به من نداشتند.

فیلم تجاوز جنسی عکس تجاوز جنسی دوست دختر دوست پسر تجاوز به دوست دختر برنامه تلگرام اخبار تجاوز جنسی آموزش تلگرام

آنها صبح که به منظور کار کشاورزی به بیرون از منزل می‌رفتند شب به خانه باز می‌گشتند و خسته از کار روزانه می‌خوابیدند.

همین موضوع هم باعث شکاف بین من و والدینم شده بود و من در دنیای بیرون از خانه در جستجوی محبت بودم؛ من یک برادر دیگر هم داشتم که تنها فرزند پسر خانواده بود.

وقتی والدینم به او محبت می‌کردند من بیشتر احساس کمبود محبت و تنهایی می‌کردم و وقتی از جانب اطرافیان و بیرون از کانون خانواده محبت می‌دیدم به سمت آنها جذب می‌شدم.

بعد از ازدواج خواهرم، من احساس می‌کردم دیگر برای پدر و مادرم بی‌ارزش شده‌ام، آنان هیچ توجهی به من نمی‌کردند و تمام توجه آنها متوجه برادر کوچک‌تر از من بود، او هر چه می‌خواست برایش آماده می‌کردند، انگار من برای آنها وجود ندارم.

من دوستی به اسم فرزانه داشتم؛ او به من گفت در شبکه اجتماعی تلگرام عضو شوم، او می‌دانست من اهل دوستی با جنس مخالف نیستم برای همین به من گفت گروهی تشکیل شده از آشنایان و اقوام وی می‌باشد و من هم می‌توانم در این گروه عضو شوم.

از این طریق او مرا با فردی به نام هادی آشنا کرد. رفتار هادی نشان می‌داد که او فردی مودب و منطقی است، همچنین در مدتی که با وی در ارتباط بودم متوجه شدم که وی از یک خانواده ثروتمند است.

او به من گفت که به من علاقه دارد و می‌خواهد مرا ببیند. من تشنه محبت بودم. او می‌خواست سیرابم کند. من هم خودم را به جویباری که چشم‌انداز آن پیوستن به دریایی زیبا بود سپردم.

وقتی او را دیدم قلبم به شماره افتاد، این حس را تا به حال به جز هادی با هیچ‌کس دیگر تجربه نکرده بودم. شاید این والدینم بودند که اگر به من محبت می‌کردند من دیگر نیازی به محبت هادی نداشتم.

روز تولدم بود که برای دیدار با هادی به بیرون از منزل رفتم؛ هادی به من گفت که می‌خواهد غافلگیرم کند و یک هدیه بی‌نظیر در این روز به من بدهد، نمی‌دانستم می‌خواهد مرا به کجا ببرد اما با او رفتم.

با خودرویش مقابل منزلی توقف کرد و گفت: زهرا خانوم پیاده شو!

گفتم: اینجا کجاست؟

در پاسخم گفت: خانه آرزوهامون!

من مات و مبهوت نگاهش می‌کردم؛ گفت: نگران نباش؛ مادرم خانه است و از خودرو پیاده شدیم و وارد منزل شدیم اما هیچ‌کس در منزل نبود. من فریب حرف‌های هادی را خوردم.

در این مدت او توانسته بود با دروغ‌های رنگین و خوش رنگ و لعابش قلب مرا به تسخیر خود در آورد. اما سرانجام این اعتماد افراطی چیزی نبود جز…..

زهرا در حالی که قطره‌ای اشک از چشمانش بر روی گونه‌هایش می‌غلتید گفت: هدیه او به من در روز تولدم، بی‌آبرویی بود و سرافکندگی و سرشکستگی و بی‌اعتباری!

معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان گلستان در خصوص عواملی که سبب بروز این مشکل گردید، گفت: پدر و مادر زهرا از نظر وضعیت اقتصادی در حد پایینی بودند به همین دلیل بیشتر اوقات خود را به کشاورزی اختصاص می‌دادند و در منزل نبودند.

علی بهرامی ادامه داد: از آنجایی که فرزند پسرشان بهتر از دختران می‌توانست در کارهای کشاورزی به آنان کمک کند بهتر هم می‌توانستند کمک دست والدین خود باشند، باعث توجه بیشتر والدین به پسر خانواده شده بود و زهرا از توجه بیشتر والدینش به برادرش احساس تنهایی و کمبود محبت می‌کرد.

وی اضافه کرد: به همین دلیل زهرا به دنبال راهی برای پر کردن این خلاء بود؛ او خودش را در خانواده، فردی بی‌ارزش می‌دید و احساس حقارت می‌کرد و هر زمان که از جانب فردی غیر از خانواده محبتی به وی می‌شد به آن سمت جذب می‌شد.

به نقل از پایگاه خبری پلیس گلستان، بهرامی تاکید کرد: عدم آگاهی وی از شیوه استفاده از فناوری‌های ارتباطی نوین منجر به وارد شدن وی در رابطه‌ای شد که عواقب بعدی آن باعث بروز آسیب در مددجو شده است.


ادامه مطلب ...

واکاوی اقدام مرگبار دو دختر جوان تهرانی

 ٣ دختر دبیرستانی برای اعتراف گرفتن از دوست‌شان نقشه‌ای به سبک فیلم‌های ‌هالیوودی طراحی کردند. آنها دخترک را به صندلی بستند، ابروهایش را تراشیدند و با فیلمبرداری از این صحنه‌های عجیب پایشان به دادسرای جنایی باز شد. این حادثه که تنها به‌خاطر حسادت دخترانه به گوشی « اَپل» رقم خورده بود درحالی وارد مرحله تحقیق شد که اعترافات تک تک این دختران تکان‌دهنده بود.

ماجرا از کجا آغاز شد؟
ندا دختر ١٧ ساله‌ای که شاکی این پرونده آدم‌ربایی است با احضار در دادسرای جنایی تهران به بازپرس مدیر روستا گفت: «٢هفته پیش در پارک با دختری به نام لادن آشنا شدم. او ادعا کرد پدر و مادرش سال‌ها پیش فوت کرده‌اند و به همین خاطر تنها زندگی می‌کند. چند دفعه به خانه‌اش رفت‌وآمد کردم تا این‌که عصر روز جمعه وقتی به خانه‌اش رفتم طعمه سناریوی هولناک او و دوستانش شدم. آن روز ٢ دختر دیگر هم که از دوستان لادن بودند در خانه‌اش بودند. هنوز چند دقیقه از ورودم نگذشته بود که ناگهان دوستان لادن به سمتم آمدند و با زور و تهدید چاقو من را به صندلی بستند. شوکه شده بودم که یکی از آنها به نام فرزانه به سمتم حمله کرد و شالم را دور گردنم انداخت، درحال خفه شدن بودم که رهایم کردند. اما همچنان به صندلی بسته شده بودم. مینا نیز با چاقو روی بدنم خط انداخت سپس با کمک یکدیگر ابروهایم را با تیغ تراشیدند. می‌گفتند باید قید خانواده‌ات را بزنی و کلفت خانه ما شوی. برو خانه را تمیز کن و ظرف‌ها را بشوی. بعد از یک ساعت دست و پایم را باز کردند اما در خانه قفل بود و کلیدش را برداشته بودند و من راهی برای فرار نداشتم. آنها حتی سیم‌کارت تلفن همراهم را شکستند و تماس من با خانواده‌ام نیز قطع شده بود. آن شب با هر سختی بود در کنارشان ماندم و فقط گریه کردم تا این‌که ساعت ٧ صبح لادن و دوستانش از خستگی خواب‌شان برد و من در این فرصت با گوشی یکی از آنها به پدرم پیامک فرستادم و ماجرا را برایش تعریف کردم. پدرم که ابتدا تصور می‌کرد من با او شوخی می‌کنم به من گفت اگر تو را گروگان گرفته‌اند چطور می‌توانی تماس برقرار کنی. موضوع را کامل برایش شرح دادم و از او خواستم تا با پلیس به آدرسی که برایش پیامک کرده‌ام بیاید. نیم ساعت بعد پدرم به همراه پلیس به آن‌جا آمد و این دختران را دستگیر کردند.»

زوایای مبهم گروگانگیری دخترانه
در حالی که شاکی پرونده ادعا می‌کرد طعمه انگیزه کور دوستانش شده ٣ دختر دبیرستانی با پذیرفتن اتهاماتشان زوایای دیگری از پرونده را پیش روی قاضی مدیر روستا بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی قرار دادند. در این تحقیقات لادن که صاحبخانه این اسارتگاه بود به بازپرس پرونده گفت: « از طریق دوست نامزدم با ندا آشنا شده بودم. او وقتی متوجه شد من خانه مجردی دارم و تنها زندگی می‌کنم پیشم آمد و ٢ هفته در خانه من ماند. آخرین روزی که آن‌جا بود اتفاقی عجیب رخ داد. صبح وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم روی دیوار پذیرایی با رژ لب قرمز رنگ حرف‌های عجیبی نوشته شده است و نام یکی از دوستانم به نام فرزانه نیز در لابه‌لای این نوشته روی دیوار بود و سپس نیز متوجه به سرقت رفتن گوشی اَپل‌ام شدم. ندا که خودش را از ماجرا بی‌خبر نشان می‌داد ادعا کرد ۵٠‌هزار تومان از کیف او نیز سرقت شده است. چند روز از این ماجرا گذشت و من که به خاطر نوشته شدن اسم فرزانه به او شک کرده بودم موضوع را با او و یکی از دوستانم به نام مینا در میان گذاشتم. درنهایت با یکدیگر به این نتیجه رسیدیم که این سرقت را ندا طراحی کرده و برای رد گم کردن اسم فرزانه را به میان آورده است. همین موضوع باعث شد تا برای اعتراف گرفتن نقشه‌ای طراحی کنیم. عصر روز جمعه وقتی ندا به خانه‌ام آمد فرزانه و مینا او را به صندلی بستند و از او خواستند تا واقعیت را بگوید. من نیز از این صحنه‌ها فیلمبرداری کردم، تا این‌که ندا اعتراف کرد گوشی‌ام را در انباری خانه‌ام مخفی کرده است. وقتی به انباری رفتیم در کمال ناباوری متوجه شدم او با انگیزه‌ای نامعلوم دست به این کار زده است. ما قصد گروگانگیری نداشتیم و به او گفتیم صبح فردا او را به پلیس تحویل خواهیم داد، اما او پیش‌دستی کرد و با پدرش تماس گرفت و ما را بازداشت کردند.»

گفت‌وگوی با ٢ دختر متهم

خودت را معرفی کن؟
نامم فرزانه است،١٧‌سال دارم .

چرا دست به آدم‌ربایی و اختفای دوستت زدی؟
ندا دوست صمیمی من نبود و من فقط چندبار او را در خانه لادن دیده بودم. روزی که گوشی اپل لادن از داخل خانه‌اش به سرقت رفت، سارق روی دیوار با رژلب قرمز نام من را نوشته بود. لادن که ابتدا تصور می‌کرد این موضوع کار من است برخورد بدی با من کرد اما وقتی با یکی دیگر از دوستانمان به نام مینا مشورت کردیم، به ندا مشکوک شدیم. هیچ دزدی با رژلب قرمز روی دیوار خانه چیزی نمی‌نویسد و این کار فقط می‌توانست کار یک دختر باشد. به همین خاطر تصمیم گرفتیم تا از او اعتراف بگیریم.

نقش تو در این سناریو چه بود؟
من دست و پای ندا را به صندلی بستم و یکی از ابروهایش را تراشیدم تا اعتراف کند.

می‌دانی اتهام آدم‌ربایی ١۵‌ سال حبس است و در بهترین حالت امکان دارد به ۵‌سال حبس محکوم شوی؟
پشیمانم. ولی من قصد آدم‌ربایی نداشتم، فقط ندا با نوشتن اسم من روی دیوار آبرویم را برده بود و من می‌خواستم دست خودش را رو کنم. ما هیچ سابقه‌ای نداریم و هنوز بچه‌ایم و تعهد می‌دهیم از این به بعد در برابر چنین اتفاق‌هایی سرخود اقدام نکنیم و پلیس را از همان ابتدا در جریان بگذاریم.

مینا متهم دیگر این پرونده نیز در این سناریو بیشتر از همدستانش ندا  را تهدید کرده بود، خودش می‌گوید ٢ بار به گوش ندا سیلی زد و درنهایت وقتی ابرویش را تراشید دخترک لب به اعتراف گشود و راز سرقتش را برملا کرد.

چند‌سال داری؟
١٧ سال.

وضع زندگیت چطور است؟
پدر و مادرم از هم جدا شده‌اند و من مجبورم با مادربزرگم زندگی کنم، اما بیشتر شب‌ها به خانه خواهر و شوهر خواهرم می‌روم. با این‌که تحصیل می‌کنم اما در یک بوتیک کار می‌کردم تا خرجم را دربیاورم.

چرا وارد این ماجرای گروگانگیری شدی؟
وقتی لادن ماجرای سرقت گوشی‌اش را با من در میان گذاشت خیلی وحشت‌زده شدم از این‌که دزد به این راحتی وارد خانه دوستم شده است، اما بعدا متوجه شدیم دزد آشنا بوده و همان نداست. آن روز وقتی دست و پای ندا را بستیم قصد داشتیم شوخی شوخی از او اعتراف بگیریم اما کم‌کم این ماجرا جدی شد و او اعتراف کرد که گوشی را در انباری خانه لادن پنهان کرده است.

با این حال ندا الان شاکی پرونده شماست! و شما متهم شده‌اید؟
تصور نمی‌کردم با این کار او از ما شکایت کند. قول می‌دهم فیلم‌ها را پاک کنم. فقط نمی‌خواهم زندانی شوم، نمی‌دانستم تاوان یک شوخی دخترانه زندان باشد.


ادامه مطلب ...

عاقبت دختر فراری که مهمان خانه مجردی بود

معاون اجتماعی پلیس خراسان شمالی سرگذشت یک دختر فراری که مهمان خانه مجردی بود را تشریح کرد.

مطلب زیر سرگذشت دختر جوانی است که به دلیل فشارهای روحی و روانی و خلاء عاطفی از خانه فرار کرد و …

دختر فراری دختر جوان

« وقتی مشکلاتم را توضیح دادم او هم با من همدردی می‌کرد انگار سال هاست که همدیگر را می شناختیم.

به دلیل اینکه دیر به مدرسه رسیده بودم صحبت مدیر ته دلم را خالی کرد. او خطاب به من گفت اگر نمی توانم به موقع سر کلاس حاضر شوم بهتر است کلاس درس را فراموش کنم و این حرفی بود که انگیزه من را از ادامه تحصیل گرفت، ضمن اینکه بهانه‌های پدر و مادرم هم در خانه کلافه‌ام کرده بود.

احساس دلتنگی می کردم و کلاس های درس را به زور تحمل می کردم. حرف های دخترهای هم‌سن و سالم بیشتر از حرف های معلمم در ذهنم باقی می ماند. این روزهای بحرانی برایم خیلی سخت بود و وقتی نمره های میان ترم را دریافت کردم بیشتر آنها تک بود و علامت قرمز؛ یعنی خواندن درس بی فایده!

از خجالتم نمره هایم را به والدین خود نشان ندادم اما چند روز بعد پدرم از وضعیت درس هایم مطلع شد و وقتی فهمید که من آنها را از او و مادرم مخفی کرده ام آن شب تمام تنم را با کمربند کبود کرد. صورتم از بس سیلی خورده بود قرمز و زیر چشمانم کبود شده بود.

روی رفتن به مدرسه را نداشتم، کیف پشتی را برداشتم و بی هدف از خانه خارج شدم و دیگر دوست نداشتم به خانه بازگردم. وقتی به خودم آمدم که به پارک رسیده بودم. آرام روی صندلی نشستم و کتابم را بی هدف ورق می زدم که ناگهان حضور جوانی را در کنارم احساس کردم.

بدون مقدمه و بی آنکه من را بشناسد علت کبودی صورتم را پرسید و من که تا به حال با پسری در خلوت حرف نزده بودم از خجالت رویم را برگرداندم و به او بی محلی کردم ولی سماجت او خیلی زود من را فریب داد.

او با حرف هایش توانست پس از چند دقیقه اعتماد من را به خود جلب کند. ساعت ها در پارک با او درد و دل کردم وقتی مشکلاتم را توضیح دادم او هم با من همدردی می کرد؛ انگار سال ها همدیگر را می شناختیم.

این حرف ها گویا گذر زمان را سریع تر می کرد و تا به ساعت نگاه کردم دیگر از زمان بازگشت به خانه گذشته بود. از این می ترسیدم اگر مجدد به خانه بازگردم باید کتک های پدرم را تحمل کنم. پسر جوان از این موقعیت استفاده کرد و اصرار داشت برای مدتی مهمان خانه مجردی او باشم.

من که از این وضعیت خسته شده بودم خیلی زود خام حرف های او شدم و با او به سوی خانه اش رهسپار شدیم که ای کاش پاهایم می شکست و این راه را انتخاب نمی کردم.

پس از حضور در آن خانه متوجه حضور چند نفر دیگر هم شدم که به بهانه ای سریع از آن جا فرار کردم و با هزار سختی و به کمک اهالی محل از دست آن پسر شیطان صفت نجات پیدا کردم اما توسط مأموران کلانتری به اتهام شب گردی دستگیر شدم.

وقتی پدرم برای تحویل من به کلانتری آمد خشم تمام وجودش را گرفته بود و احساس می کردم که سرنوشت سختی در انتظارم است ولی با صحبت های مشاور کلانتری با والدینم روش برخورد آنان به طور کامل تغییر کرد و حالا در کنار خانواده ام در محیطی امن و با آرامش مشغول به تحصیل هستم.»

نظریه کارشناسی:

معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان خراسان شمالی در این رابطه ضمن توصیه به والدین، گفت: فشارهای روحی و روانی و خلاء عاطفی علت اصلی فرار از منزل فرزندان به شمار می رود.

سرهنگ حیدر اقبالی مطلق، فرار از منزل را در سنین نوجوانی شایع تر بیان کرد و از خانواده ها خواست که با فرزندان خود در این سنین بیشتر ارتباط برقرار کنند.

این مقام انتظامی فرار از منزل را سرمنشاء ورود به انواع بزه های اجتماعی دانست و خطاب به دختران نوجوان افزود: فرار از منزل نه تنها باعث کاهش مشکلات نمی شود بلکه مشکلات را صد چندان می کند.


ادامه مطلب ...

دختر ۹ ساله‌ “ندا ملکی” مجری صدا و سیما هم چادری است + عکس

دکتر ندا ملکی، مجری تلویزیون، سال ۵۹ در اردبیل در خانواده‌ای فرهنگی و متدین به دنیا آمد. وی از دوران کودکی به فعالیت‌های دینی علاقه‌مند بود و بیشتر اوقات همراه با مادربزرگش به یادگیری قرآن کریم می‌پرداخت. مادربزرگش با وجود اینکه سواد خواندن قرآن داشت اما نمی‌توانست معانی آیات الهی را بخواند به همین جهت ندا پس از مدرسه به خانه مادربزرگش می‌رفت و معانی قرآن را از پارسی به گویش آذری ترجمه می‌کرد. مادربزرگش نیز به او نماز را می‌آموخت.

همسر ندا ملکی دختر مجری بیوگرافی ندا ملکی بیوگرافی مجریانحضور در ویژه‌برنامه نوروز ۷۹ شبکه قرآن سیما به‌عنوان «جوان موفق» به دلیل کسب رتبه سوم مسابقات قرائت قرآن دانشجویان سراسر کشور، سبب راهیابی وی به عرصه اجرا و حضور در رسانه ملی شد‌‌.خانم ملکی در کارنامه فعالیت‌های خود اجرا در برنامه‌هایی همچون آیین‌ زندگی، تا نیایش، اشراق، صبح عالی بخیر، مصیر، روشنا، اشاره، آفتاب شرقی و… را دارد.

وی ابتدا به کار در رسانه ملی علاقه‌مند نبود و زمانی که پیشنهاد اجرای یک برنامه‌ را با او در میان گذاشتند، نپذیرفت اما پس از مشورت و تایید پدرش و همچنین علاقه به تاثیرگذاری در عرصه معارف، وارد رسانه ملی شد.

***
خانم ملکی! درباره خود و دوران کودکی‌تان بگویید.

بسم‌الله‌الرحمن الرحیم. پیش از هر چیز شهادت ۵ هزار نفر از حجاج بویژه حدود ۵۰۰ تن از حاجیان ایرانی بیت‌الله الحرام در فاجعه منا را که تعدادی از همکاران بنده هم در میان این شهدای مظلوم بودند، خدمت امام زمان حضرت مهدی موعود(عج)، نایب آن حضرت رهبر حکیم و بزرگوار انقلاب اسلامی، خانواده آن عزیزان و همه ملت سوگوار ایران تسلیت می‌گویم و علو درجات را برای آن شهدا از خدای متعال مسالت می‌کنم. در دوران کودکی خاطراتی تکرارناپذیر برای همه رقم می‌خورد. اگر ماجراجو هم باشیم این دوران جذاب‌تر و شیرین‌تر می‌شود. پرتحرک و ماجراجو بودم و به مطالعه علاقه زیادی داشتم طوری که در دوران مدرسه تمام کتاب‌های کتابخانه را خوانده بودم حتی برخی کتاب‌ها را چند بار می‌خواندم. علاقه زیادی به داستان‌های «ژول ورن» داشتم و ادبیات هم از حوزه‌های مورد علاقه من برای مطالعه بود. وقتی از کتاب‌های کتابخانه مدرسه خسته می‌شدم، سراغ کتابخانه پدرم می‌رفتم و کتاب‌های تفسیر قرآن، مجموعه آثار آیت‌الله شهید مطهری و برخی کتاب‌های دیگر را که مطالب‌شان را اصلا متوجه نمی‌شدم، مطالعه می‌کردم البته بعدها در دوران دانشگاه تازه متوجه معنای آنچه در گذشته خوانده بودم شدم. خلاصه! در کودکی‌ام قدری ادای انسان‌های فرهیخته را درمی‌آوردم!

خانواده‌ چقدر در حضور شما در عرصه‌های قرآنی و دینی مؤثر بود؟

پدر و مادرم فرهنگی هستند و در عرصه‌های اجتماعی بسیار فعال و من زمان زیادی را با مادربزرگم سپری می‌کردم. مادربزرگی داشتم که می‌توانم بگویم عاشقش بودم. ایشان توانایی خواندن قرآن را داشت و همواره با کلام خدا مأنوس بود. مادربزرگم به زبان فارسی صحبت نمی‌کرد و نمی‌توانست ترجمه فارسی قرآن را بخواند. یک روز از من خواست پس از مدرسه به خانه آنها بروم و ترجمه قرآن را از فارسی به گویش آذری برایش بگویم. از آن به بعد، من هر روز بعد از مدرسه ترجمه قرآن را می‌خواندم و از فارسی به آذری برمی‌گرداندم. مادربزرگم هم به من نماز خواندن یاد می‌داد.

یادم هست بسیاری از نمازهای مستحبی را با اینکه سخت بود به اتفاق ایشان می‌خواندم و گویی این یک توفیق الهی بود که چراغ عشق به قرآن در وجود بنده به فضل الهی روشن شود و امیدوارم تا آخر عمر هم روشن بماند.

بعد از آن انس من با قرآن و اعتماد به نفسم بیشتر شد تا جایی که از دوم ابتدایی در مسابقات قرآن شرکت می‌کردم تا اینکه سال ۷۶ نفر اول مسابقات قرآن دانش‌آموزی استان اردبیل شدم.

برای پیشرفت در امور قرآنی هم، یا کتاب می‌خواندم یا به نوارهای قرآن گوش می‌دادم. البته به یاد دارم تهیه نوار قرآن خیلی سخت بود و امکانات آموزشی مثل الان نبود اما پشتکار زیادی داشتم. ضمن اینکه برای تلاوت بهتر ورزش هم می‌کردم و این امر نشاط بنده را بیشتر می‌کرد. همانطور که می‌دانید ورزش به بحث نفسگیری در تلاوت قرآن بسیار کمک می‌کند.

چه عواملی موجب شد در مسیر یادگیری علوم قرآن و حدیث قدم بگذارید؟

چند مؤلفه در این موضوع تاثیرگذار بود. بخش زیادی به رفتارهای خانواده مربوط می‌شد. اینکه خانواده‌ای بتواند نه با زبان ظاهری که در عمل، به فرزندانش دین را آموزش بدهد خیلی در تربیت فرزند و تصمیم‌گیری او در انتخاب مسیر زندگی مهم و موثر است.

یادم نمی‌آید تا حدود نوجوانی خانواده‌ام درباره دین با من حرف زده باشند اما در رفتارشان نماز خواندن بویژه نماز اول وقت، دروغ نگفتن و خیلی از مسائل دینداری را یاد گرفتم.

پدرم صداقت زیادی داشته و دارند و مهربانی و خوش‌خلقی‌ای که در مادرم می‌دیدم، بی‌نظیر بود. هر دو در عین حال که نماز می‌خواندند رفتارهای صحیحی داشتند و من از آنها کلام دروغی نشنیدم، همین امر باعث شد کم‌کم من هم به خواندن نماز علاقه‌مند شدم و صدق گفتار از همان زمان در من نهادینه شد.

همسر ندا ملکی دختر مجری بیوگرافی ندا ملکی بیوگرافی مجریان

آنها به شما برای رعایت حجاب تذکر هم می‌دادند؟

هیچ‌گاه به یاد ندارم خانواده‌ام به زبان مرا تشویق به اعمال نیکو کرده باشند. هیچ‌وقت پدر یا مادرم به من نگفتند حجابت را رعایت کن یا درس بخوان. من طبق آنچه در زندگی دیدم رفتار می‌کردم یعنی پدر و مادرم الگوی عملی افعال نیکو بودند.

به یادگیری قرآن از طریق گوش دادن به نوارهای قرآن اشاره کردید. آیا اولین نوار قرآنی که گوش دادید، به یاد دارید؟

بله! تلاوت سوره مبارکه «کهف» با صدای مرحوم استاد «عبدالباسط» بود که شاید بیش از ۲۰۰ بار آن نوار را گوش داده باشم و این نوار قرآن را مادرم از یکی از سفرهای زیارتی که داشتند به‌عنوان سوغات برایم خریده بودند.

شما در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته علوم قرآن و حدیث تحصیل کردید؛ دلیل‌تان برای انتخاب این رشته چه بود؟ البته خبر داریم برای دوره دکترای رشته تحصیلی‌تان را تغییر داده‌اید.

در دوران مدرسه معدلم بسیار بالا و خوب بود به همین دلیل والدین و اطرافیان توقع داشتند حتما در رشته‌ پزشکی تحصیل کنم اما بعد از کنکور و کسب رتبه خوب و با وجود اینکه رشته‌ام علوم تجربی بود، اولویت رشته‌ها را کارشناسی علوم قرآنی که یکی از رشته‌های نیمه‌متمرکز بود، زدم. پس از قبولی در رشته کارشناسی علوم قرآنی دانشکده علوم قرآنی تهران، برخی نزدیکان‌مان ناراحت شدند و می‌گفتند تو باید پزشکی بخوانی اما من تصمیمم را گرفته بودم. در مصاحبه هم بین ۸۰ نفر، چهارم شدم.

پس از قبولی در رشته کارشناسی علوم قرآنی والدین‌تان چه عکس‌العملی داشتند؟

آنها هم چندان راضی نبودند اما به مرور زمان وقتی علاقه من به کسب دانش در این رشته را دیدند، متقاعد شدند. آنها به من قدرت عمل و استقلال می‌دادند و مرا برای پیشرفت همراهی می‌کردند.

پس از قبولی در رشته کارشناسی علوم قرآنی والدین‌تان چه عکس‌العملی داشتند؟

تا حدودی! البته بدترین خاطره تحصیلم زمانی بود که مادرم معلمم شدند! آن زمان کلاس دوم بودم و دوست داشتم مادرم به‌عنوان معلم به من توجه بیشتری کنند اما برعکس شد. ایشان به من کم‌محلی می‌کردند و برخوردشان در کلاس با من طوری بود که مجبور شوم درس‌ها را در همان کلاس یاد بگیرم البته این روش باعث شد در یادگیری پیشرفت بهتری داشته باشم. ضمن اینکه در منزل با مهر بی‌پایان مادری جبران می‌کردند.

در دوران مدرسه به انشا هم خیلی علاقه‌مند بودم طوری که مسؤول نوشتن انشاهای اعضای خانواده هم شده بودم(!) به یاد دارم در دوره‌ای یکی از اقوام ما معلم خواهرم بود و می‌دانست من به انشا علاقه زیادی دارم به همین جهت وقتی برای خواهرم انشا می‌نوشتم، نمره ۲۰ به او می‌داد و در پایین برگه می‌نوشت: «آفرین ندا»!
صبح‌ها با صوت تلاوت قرآن پدرم بیدار می‌شدم

چه شد که به تحصیل و یادگیری امور قرآنی علاقه‌مند شدید؟

همسر ندا ملکی دختر مجری بیوگرافی ندا ملکی بیوگرافی مجریاندوران کودکی خیلی وقت‌ها صبح‌ها با نوای تلاوت قرآن پدرم از خواب بیدار می‌شدم و در خانواده به امور دینی توجه زیادی می‌شد به همین جهت از همان زمان انس با قرآن در وجودم نقش بسته بود. به نظر من هر چیزی اگر در دوران کودکی در ذهن افراد نقش ببندد، در بزرگسالی هم دنبال خواهد شد. مهر قرآن به دلم افتاده بود و هر کسی هر چه می‌کرد نمی‌توانست مرا از آیات الهی دور کند. مادربزرگم بهانه‌ای شد تا بتوانم با قرآن انس بگیرم و برای اینکه برای او معنای قرآن را بگویم، خودم هم با آیات الهی و معانی آنها آشنا شدم. همواره در خانواده‌ها بهتر است علاوه بر پدر و مادر نفر سومی که شخصیت ایشان محبوب کودک است و رفتارهایش با معیارهای آن خانواده همخوانی دارد، در کنار او باشد. چون معمولا بچه‌ها حرف‌شنوی‌شان از آن نفر سوم بهتر است.

فکر می‌کردم رسانه جایی برای فعالیت‌های دینی نیست

چگونه وارد صداوسیما و عرصه اجرا در رسانه ملی شدید؟

یک سال در دوران مدرسه جهشی خوانده بودم به همین دلیل وقتی ۱۷ ساله بودم وارد دانشگاه شدم. پس از ورود به دانشگاه همواره در مسابقات قرآن شرکت می‌کردم به طوری که سال ۷۸ موفق به کسب رتبه سوم مسابقات کشوری قرآن دانشجویی شدم و از همان زمان زندگی‌ام وارد مسیر جدیدی شد. البته سال ۷۶ هم رتبه اول را در سطح استان اردبیل در مسابقات قرآن دانش‌آموزی کسب کرده بودم.

پس از این موفقیت، در زمان آقای مهندس فرهمند، مدیر وقت شبکه قرآن به‌عنوان «جوان موفق» در یکی از برنامه‌های این شبکه حضور یافتم. بعد از گذشت ۱۵ روز از پخش این برنامه، تهیه‌کننده برنامه با من تماس گرفت و گفت: «می‌توانید برنامه تخصصی قرآنی را اداره کنید؟»

من در آن زمان فکر می‌کردم رسانه جایی برای فعالیت‌های مذهبی و قرآنی نیست و شاید به دلیل روحیات خاصی که دارم برای رسانه و اجرای برنامه تخصصی گزینه مناسبی نباشم.

با این وجود با پدرم مشورت کردم و ایشان با این امر موافقت کردند و من به دلیل تایید پدرم پذیرفتم و فکر کردم اگر از اجرای این برنامه خوشم نیاید، دیگر نمی‌روم. موافقتم را اعلام کردم و قرار شد از من تست بگیرند. در آزمونی که گرفتند باید ۲۰ دقیقه به صورت تخصصی درباره موضوعات قرآنی صحبت می‌کردم. ۱۹ سال داشتم که پیشنهاد حضور در رسانه ملی را پذیرفتم. در آن زمان فضای حاکم متفاوت بود و مثل حالا فوران اطلاعات نبود اما من به پشتوانه مطالعات گذشته و رشته تحصیلی‌ام، وارد عرصه اجرای برنامه‌های تلویزیونی شدم.

برای یک دختر جوان قرار گرفتن در این موقعیت کمی سخت بود و من هم به گویندگی علاقه چندانی نداشتم اما بعد از مدتی که اقبال فراوان مخاطبان را دیدم، متوجه شدم کاری که انجام می‌دهم، کاری قرآنی در رسانه است و می‌تواند اثرگذاری خوبی داشته باشد و همین امر باعث علاقه‌مندی من به اجرا شد.
در آن دوران در کنار اجراهای زنده تلویزیونی، با وجود مشکلات، امکانات کم و… برنامه‌های تولیدی را هم اجرا می‌کردم. بعد، اجرای برنامه‌های آیین زندگی و تا نیایش شبکه تهران را برعهده گرفتم.

پس از گذشت چند سال از اجرای تلویزیونی، سال ۸۲ آزمون گویندگی در سازمان صداوسیما برگزار شد و من موفق به قبول شدن در این آزمون شدم و پس از آن به‌عنوان گوینده رسمی شبکه یک سیما وارد برنامه آفتاب شرقی شدم و از همان زمان کار خود را به صورت رسمی آغاز کردم که تاکنون هم به لطف خدا ادامه دارد.

اولین اجرای تلویزیونی خودتان را به یاد دارید؟ چه حسی داشتید؟

وارد استودیو شده و متن بلندی آماده کرده بودم. وقتی اولین بخش برنامه تمام شد، آقای کلانتری کارگردان برنامه با خوشحالی پایش را زمین کوبید و گفت: «خیلی عالی بود». بعد از ۱۵ سال سابقه اجرا هنوز هم استرس روز اول را برای اجرا دارم که البته فکر می‌کنم این استرس از لوازم کار اجرای تلویزیونی است و باعث بهتر شدن کیفیت اجرا می‌شود.

نظر خانواده درباره اجرای شما چه بود؟

هیچ‌‌وقت ندیدم پدرم درباره برنامه من نظر دهند. ایشان فرد درون‌گرایی هستند و سکوتشان دلالت بر رضایت از کارم دارد البته پدرم در جمع هم از من حرفی نمی‌زنند که مبادا من به خودم مغرور شوم و نتوانم پیشرفت بیشتری کنم. در کنار این رفتار در بیشتر مواقع با من مشورت می‌کنند که این امر برایم بسیار ارزشمند است و باعث می‌شود من بیشتر به مطالعه و کسب دانش روز بپردازم. ضمن اینکه ایشان علاقه فراوانی به پیشرفت بنده در عرصه‌های دانش مانند نوشتن مقاله‌های علمی- پژوهشی یا تدریس در دانشگاه‌های معتبر و… دارند.

در مقابل مادرم خیلی وقت‌ها درباره اجراهایم نظر می‌دهند و می‌گویند: «تو بهترینی» (احتمالا این حس مادرانه است) و همواره از من تعریف می‌کنند که این امر مایه دلگرمی‌ام است.

احساس کردم برای تبلیغ دین اسلام باید در رسانه بمانم

چرا پس از اجرای اول همچنان به حضور در این عرصه علاقه نشان دادید؟ پوشش شما چه تاثیری بر این انتخاب داشت؟

بعد از اولین باری که اجرا داشتم و حتی تا چند برنامه دیگر، هنوز برای اینکه بخواهم رسماً مجری شوم تردید داشتم اما هر‌چه برنامه بیشتر پیش رفت، استقبال مردم مرا به ادامه کار بیشتر تشویق می‌کرد. گویی مردم در حوزه اجرای برنامه‌های دینی روی رفتار بیرونی مجری بسیار حساس هستند و توقع دارند مجری برنامه‌های معارفی گفتار و رفتارش با یکدیگر همخوانی داشته باشد. در هر صورت این علاقه در من بتدریج ایجاد شد و احساس کردم نه به‌عنوان مجری بلکه به فضل الهی به‌عنوان مبلّغ دین خدا و پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت(ع) وظیفه‌ای برای ادامه کار برعهده دارم. البته گاهی هنوز این تردید همراه من است و از خودم می‌پرسم آیا ورودم به این کار درست بود یا نه؟ به هر حال کار بسیار دشواری است و باید در سرای آخرت نسبت به تک‌تک لحظه‌هایی که درست عمل نکردیم پاسخگو باشیم. همه آنهایی که در حوزه تبلیغ دین فعال هستند باید پاسخگو باشند چون ممکن است به خاطر عملکرد نادرست ایشان، شخصی تا آخر عمر نماز نخواند یا سراغ قرآن نرود. چون بسیاری از مواقع اتفاق می‌افتد که رفتار ناصواب افراد به‌ظاهر دیندار موجب دلزدگی انسان‌های تشنه دینداری و خداپرستی می‌شود.

آیا می‌خواهید همچنان به اجرا ادامه دهید و علاقه‌ای به تجربه عرصه‌های دیگر برنامه‌سازی ندارید؟

ترجیح می‌دهم تا آنجا که اجرایم دچار روزمرگی نشود، پشتوانه علمی یاریگرم در اجرا باشد و سخنانم برای مخاطب تازگی و طراوت خود را از دست ندهد، همچنان به اجرا ادامه دهم؛ ضمن اینکه ادامه اجرای یک شخص در همه حوزه‌ها در رسانه به سیاست‌گذاری‌های سازمان و شیوه مدیریتی مدیران و نوع نگاه رسانه به انتخاب مجری در برنامه‌های مختلف و بسیاری از عوامل دیگر بستگی دارد و تا وقتی این زمینه مهیاست، تلاش می‌کنم مجری باقی بمانم. البته بعد از این همه سال علاقه فراوانی به طراحی برنامه‌های معارفی در رسانه دارم که هم‌اکنون چند برنامه با طراحی بنده در حال ساخت است.

رشته تحصیلی شما تا چه حد توانسته در رشد و توانمندی اجرای‌تان تاثیر‌گذار باشد؟

تسلط مجری بر موضوع و محتوای برنامه، یکی از مؤلفه‌های مهم برای یک اجرای خوب و موفق به‌ شمار می‌آید. این مساله خطاهای احتمالی را کاهش می‌دهد و باعث می‌شود یک مجری بتواند به شیوه‌ای مطلوب اجرای یک برنامه را برعهده بگیرد. البته آشنا بودن با فن گویندگی، نوع پوشش، نحوه اجرا و همچنین داشتن اطلاعات عمومی و البته تخصصی در برنامه‌ای که اجرای آن را بر‌عهده دارد، از مولفه‌های ضروری برای ساخت برنامه به‌شمار می‌آید.

درباره تلاش خود برای موفقیت در مصاحبه و آزمون بگویید.

دغدغه من رسمی شدن در سازمان صداوسیما نبود بلکه هدفم از اجرا و حضور در رسانه، تبلیغ فرهنگ اسلامی و قرآنی و ارائه کاری برای رضای خداوند متعال بود به همین جهت فقط به توسعه برنامه‌های قرآنی و تفهیم آیات الهی در جامعه از طریق رسانه ملی که مخاطبان بسیاری داشت، فکر می‌کردم.

وقتی در آزمون موفق شدم، برای مصاحبه رفتم. وارد اتاقی شدم که چند نفر نشسته بودند. اول خیلی ترسیدم تا جایی که فکر می‌کردم قبول نمی‌شوم.
اولین سوالی که پرسیدند این بود که از در اتاق تا اینجا که آمدی را به صورت ادبی توصیف کن. بعد باید یک برنامه صبحگاهی برای آنها اجرا می‌کردم. حتی متن عربی بدون اعراب به من دادند تا درست بخوانم. بعد به من گفتند: «فکر کن در مجلسی هستی که رسول جعفریان میهمان آن است، چگونه اجرا می‌کنی؟» من می‌دانستم ایشان روحانی و استاد تاریخ است اما عنوان حجت‌الاسلام را چون دچار اضطراب شده بودم فراموش کردم البته اساتیدی که آنجا بودند این مساله را متوجه شدند. در نهایت آنها از جرأت من خوششان آمد و من هم متوجه شدم مصاحبه خوبی داشتم. وقتی جواب مصاحبه آمد بسیار خوشحال شدم چرا که توانسته بودم سربلند از آزمون بیرون بیایم.

چادر را خودم برگزیدم

چرا چادر را برای پوشش انتخاب کردید؟

اردبیل پایتخت حسینی ایران است و فرزندان این خطه از ایران اسلامی با مهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل‌العباس علیهما‌السلام رشد می‌کنند و مادران پاکدامن‌شان همواره از صبوری و صلابت، حیا و عفاف حضرت زینب سلام‌الله علیها در گوش‌شان زمزمه می‌کنند. من تا پایان دوره ابتدایی جثه کوچکی داشتم اما وقتی به دوره راهنمایی رفتم به سرعت رشد کردم و قد کشیدم. همان زمان بود که احساس کردم شیوه رفتارم باید تغییر کند. به همین جهت به مادرم گفتم می‌خواهم چادری شوم. مادرم هم برایم چادر مشکی گلداری خرید و من نیز از همان موقع چادری شدم. در حقیقت حیا و یک عفاف درونی انتخاب این پوشش را برایم رقم زد، ضمن اینکه شخصیت اسوه‌های دینی به قدری برایم جذاب و دوست‌داشتنی بود که حاضر بودم سختی بعضی از رفتارها را به خاطر جلب رضایت ایشان، با کمال رغبت بپذیرم.

رفتار خانواده چقدر در انتخاب حجاب شما مؤثر بود؟

من چادر را خودم انتخاب کردم و هیچ اجباری در کار نبود البته والدین هم در انتخابم مرا تشویق و حمایت کردند. به نظر من رفتار خانواده در رفتارهای افراد اثرگذاری بسیاری دارد. والدین من به صورت غیرمستقیم ما را تربیت می‌کردند و آموزش‌های دینی و مذهبی می‌دادند. من به یاد ندارم که پدرم بگوید تو باید این کار را انجام دهی یا اینکه برای من ممانعتی برای انجام کاری در نظر بگیرد. البته باید بگویم در آن دوران همه دوست داشتند چادر سرشان کنند. وقتی من چادری شدم بسیاری از اطرافیان و دوستانم هم به چادر علاقه‌مند شدند تا جایی که حتی خواهرانم نیز از من الگو گرفتند.

خانواده‌ها باید خود را به دانش تربیت فرزند مجهز کنند

به نظر شما رفتار خانواده برای رعایت حجاب اهمیت بسیاری دارد. هم‌اکنون بسیاری از والدین رفتاری دینی دارند و حتی مادران این سرزمین چادری هستند اما فرزندان آنها به رعایت حجاب کم‌توجهی می‌کنند، دلیل این امر چیست؟

فکر می‌کنم الان فرصت مناسبی است که ما درباره برخی نکات مهم تربیتی صحبت کنیم. ببینید! ما زمانی که می‌خواهیم به یک مسافرت کوتاه‌مدت برویم، از قبل سعی می‌کنیم آمادگی‌های لازم را به واسطه آگاهی‌هایی که درباره مقصد کسب می‌کنیم، به دست بیاوریم تا هنگام ورود به آنجا دچار مشکل نشویم یا مثلا درباره سفر حج واجب بیشتر از ۴۸ ساعت آموزش می‌بینیم تا در سرزمین وحی اعمال را به صورت صحیح انجام دهیم. حال شما تصور بفرمایید درباره تشکیل خانواده یا فرزنددار شدن بدون اینکه حتی یک ساعت کتاب بخوانیم یا در محضر استادی قرار بگیریم، تصمیم به این کار گرفته و بدون مجهز شدن به دانش همسرداری یا تربیت فرزند وارد عرصه‌ای به نام خانواده ‌شویم که قرار است آنجا محل آدم‌سازی و مکان پرورش موجودی باشد که غایت او بندگی خدا و رسیدن به لقای الهی است، بنابراین با چنین پیش‌فرضی نگاه ما به تربیت فرزند بسیار جدی و موضع ما فعال است. همه پدر و مادرها دوست دارند فرزندان صالحی داشته باشند اما آیا در مرحله اول خودشان صالح هستند؟ آیا پیش از تصمیم‌گیری به فرزنددار شدن از پاک بودن اموالشان اطمینان دارند؟ آیا از پیچیدگی‌های شخصیت آدمی و از توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و استعدادهای آدمی باخبرند و می‌دانند در فراز و نشیب‌های عالم ماده باید چگونه مواظب سلامت روح او باشند که رنگ دنیا نگیرد و مهم‌تر از همه آیا انگیزه ایشان از تربیت فرزند صالح، حقیقتا جلب رضایت الهی و بنده واقعی پرورش دادن است یا نه، نگران موقعیت خانوادگی و اجتماعی و قضاوت‌های دیگران هستند؟

و در مرحله دوم آیا کودکان خود را به فرموده امیرمومنان حضرت علی بن ابیطالب علیه آلاف التحیه و الثناء، فرزند زمان خویش تربیت می‌کنند؟ به‌عنوان مثال در کشور ما خانواده بر اثر مواجه شدن با دنیای مدرن دچار دگرگونی‌هایی شده و در بعضی موارد به دلیل این تحولات آسیب‌هایی دیده است و دلیل این آسیب‌ها آماده نبودن ما و نداشتن مهارت‌های لازم برای مواجه شدن با ویژگی‌های مدرنیته است. دین اسلام یک اصول مهم تربیتی دارد که بهره‌مندی از آنها در اعصار مختلف کاملا ممکن است و جامعیت دین درباره ارائه راهکارهای تربیتی مشهود و موثر است.

من بیشتر دوران کودکی‌ام را با مادربزرگم سپری کردم. ما در کنار خواندن قرآن و معانی آیات الهی، تفریح هم می‌کردیم، گل می‌کاشتیم، به گردش می‌رفتیم و گاهی هم دیوان شهریار را با هم می‌خواندیم. مرحوم مادربزرگم که شخصیتی قرآنی بودند، در کنار توجه به قرآن و مفاتیح، روزها هم نان می‌پختند، خیاطی و آشپزی هم می‌کردند یعنی فردی تک‌بعدی نبودند و دین بخشی از زندگی ما بود تا جایی که می‌توانم بگویم دین و قرآن در لحظه‌لحظه زندگی ما جریان داشت و ریشه اصلی دیدگاه و تفکرات قرآنی، همنشینی با مادربزرگم بود چرا که مادرم شاغل بود و من بیشتر با مادربزرگم بودم.

هم‌اکنون هم زمانی که نماز می‌خوانم یا آیاتی از قرآن کریم را تلاوت می‌کنم، ثواب آن را به روح مادربزرگم هدیه می‌کنم، چرا که ایشان اصلی‌ترین معلم و مشوق من برای فعالیت‌های قرآنی بودند و اگر مادربزرگم نبودند، شاید تا این حد قرآن و دین در زندگی من جاری نبود.
من همیشه از مصاحبت و همراهی با مادربزرگم لذت می‌بردم تا جایی که دین و قرآن را با ایشان آموختم و هر وقت اسم دین می‌آید، به یاد مادربزرگم می‌افتم و ناخودآگاه لبخندی بر لبانم نقش می‌بندد و برای شادی روحش دعا می‌کنم و فاتحه‌ای می‌خوانم.

بنابراین یادگیری هنر استفاده از شاخص‌های تربیت دینی به عهده ماست. به‌عنوان نمونه روی مقوله‌ای به نام خویشتنداری در اسلام عزیز تاکید شده است. ما از دوران کودکی درباره آموزش خویشتنداری غفلت می‌ورزیم و در دوران جوانی انتظار داریم فرزند ما عفیف و پاکدامن باشد. در صورتی که نتیجه تحقیقات غربی نشان می‌دهد اگر کودکی یاد بگیرد در مواقعی برای رسیدن به خواسته‌هایش قدری تامل کند و به قوانین مشخص شده از سوی والدین عمل کند در آینده موفق‌تر خواهد بود. یعنی تعمیق باورها از دوران کودکی باید سرفصل اصول تربیتی ما قرار بگیرد. بنابراین فرزند از کودکی باید یاد بگیرد که با انتخاب درست و گذر از امیال سطحی و زودگذر می‌تواند به اهداف عالی دست یابد. درباره دختران این سرزمین نیز باید این اتفاق بیفتد و فرهنگ و هویت اسلامی- ایرانی باید در بین زنان این سرزمین احیا شود تا آنها از بند نیازهای دانی و پست رها شده و به نیازهایی با سطح بالا فکر کنند. از سوی دیگر باید زنان به‌عنوان منبع رویش و زایش و به‌عنوان نماینده صفات جمال خداوند متعال، تکریم شوند. زمانی که زن در خانواده و محیط‌های آموزشی حضور فعالی داشته باشد و افراد با او رفتار صحیح، اسلامی، انسانی و کریمانه‌ای داشته باشند، زن به جایگاه اصلی خود بازمی‌گردد.

ما باید اسلام و حقوق زن را به صورت جامع به بانوان عرضه کنیم و آنها را در معرض انتخاب صحیح قرار دهیم تا آنها نیز با دل و جان، احکام و آموزه‌های دینی را بپذیرند و به آنها عمل کنند، چرا که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های رشد نظام مقدس اسلامی، توجه به حضور بانوان در جامعه و تلاش در جهت تکریم آنهاست و این امر در سیره پیامبر اعظم(ص) و جانشینان برحق ایشان کاملا مشهود است.

ما باید برای لحظه‌لحظه بانوان ایرانی برنامه‌ریزی کنیم و آنها را با جایگاه اصلی و واقعی خودشان در عالم هستی آشنا کنیم یعنی ابتدا باید بانوان عظمت خود را به‌عنوان یک انسان دریابند سپس احیای این عظمت را در سایه ارتباط با حضرت رب‌العالمین بدانند. فکر می‌کنم دلیل انتخابم را با توضیحات بالا متوجه شدید.

حجاب مانعی برای حضور در اجتماع نیست

برخی تصور می‌کنند اجرای برنامه تلویزیونی با پوششی همچون چادر نه‌تنها برای مخاطب جذاب نیست بلکه برای خود مجری نیز سخت است. نظر شما در این باره چیست؟

وقتی وارد رسانه ملی و عرصه اجرا شدم، برخی مرا تحسین می‌کردند، چرا که حجاب و نحوه پوشش من در رسانه با خارج از فضای کاری تفاوتی نداشت یعنی بیرون هم مرا با همان حجاب می‌دیدند تا جایی که حتی در زندگی شخصی، از جلوی دوربین هم حجاب کامل‌تر و بیشتری دارم البته برخی افراد نیز این نوع پوشش را دوست نداشتند و می‌گفتند چرا با این حجاب جلوی دوربین می‌آیی؟ کم‌کم که پیش رفتم بسیاری از مخالفان این نوع پوشش به جمع موافقان پیوستند.

فکر می‌کنم کیفیت اجرا در بسیاری از مواقع حاشیه‌ها را از بین می‌برد و باعث ترویج یک نوع رفتار و نگرش می‌شود. درباره سختی کار اجرا با چادر هم باید بگویم تاکنون نوع حجاب و چادرم هیچ‌گونه سختی‌ای در اجرای تلویزیونی برایم نداشته؛ این حرف، شعار و دروغ نیست بلکه یک واقعیت انکارناپذیر است. چادر مرا در یک حصار امنیتی قرار داده که حین اجرا و حضور در رسانه ملی از هویت و شخصیت من محافظت می‌کند.

براساس آیات الهی حجاب برای زن‌ها واجب شده تا آنها با اندیشه‌های پاکشان شناخته شوند، در حقیقت فلسفه تشریع حکم حجاب برای زنان، کمک به حضور اجتماعی زن و آسیب‌ناپذیری آنهاست. بر همین اساس شخصیت واقعی زن باید جدای جذابیت ظاهری او دیده شود.

برنامه‌های معارفی رسانه ملی باید با هم‌اندیشی نخبگان ارتقا یابد

شما مجری برنامه‌های معارفی هستید. نظرتان درباره کیفیت این نوع برنامه‌ها در رسانه ملی چیست؟

ما همیشه باید وضعیت موجود را با وضعیت مطلوب بسنجیم. در حال حاضر وضعیت برنامه‌های معارفی سازمان با وضعیت مطلوب فاصله دارد و باید با هم‌اندیشی نخبگان کیفیت برنامه‌های معارفی ارتقا یابد البته لازمه‌اش این است که این امر به صورت یک دغدغه در سازمان مورد توجه قرار گیرد. یکی از بدترین خاطراتم در اجرای برنامه‌ها زمانی است که مخاطب حین برنامه پیامک ارسال می‌کند و از ما کمک فکری می‌خواهد اما من نمی‌توانم برایش کاری کنم، چرا که در حد بضاعتم نیست. اینها نشان می‌دهد چقدر مردم ما نیازمند و تشنه معارف اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله هستند اما متاسفانه برای پاسخگویی و سیراب کردن آنها از معارف دینی به درستی برنامه‌ریزی صورت نگرفته و همین امر باعث نفوذ فرهنگ بیگانه می‌شود.

تأثیرپذیری مردم از برنامه‌های معارفی رسانه ملی

این برنامه‌‌ها در ارتقای فرهنگ دینی مردم چقدر مؤثر است؟

من تاکنون چندین بار اهمیت و تأثیر برنامه‌های مذهبی را حس کرده‌ام. یک بار همراه با خانواده به مشهد مقدس می‌رفتیم. دخترم مسافرت با قطار را دوست داشت و چون تا حالا با قطار سفر نکرده بودیم برای اینکه او را خوشحال کنیم با قطار عازم مشهد بودیم. برای رفتن به راه‌آهن آژانس گرفتیم، راننده از شوق دخترم برای سفر آن‌ هم با قطار فهمیده بود ما عازم مشهد هستیم به همین جهت قطعه‌ای از تصنیف بسیار زیبای «آمدم ای شاه پناهم بده» را گذاشت و خطاب به من گفت: «خانم ملکی! یک عمر شما در برنامه‌های تلویزیونی دل ما را به سمت خدا هدایت و دل‌بسته ائمه(ع) کردید، حالا من می‌خواهم دینم را ادا کنم به همین دلیل این قطعه که خیلی هم آن را دوست دارم، می‌گذارم تا شما هم آماده رفتن به زیارت ثامن‌الائمه امام رضا(ع) شوید». بعد از آن ‌هم از ما خواست برای حاجت مهمی که دارد ۲ رکعت نماز زیارت به نیابتش بخوانیم. این خاطره برایم بسیار جالب بود، چرا که حس کردم مردم برنامه آفتاب شرقی را می‌بینند و از آن تأثیر می‌پذیرند که همین امر باعث دلگرمی‌ام شد و مرا ترغیب به ادامه فعالیت و ارتباط صمیمانه با مردم کرد.

به نظر شما هم‌اکنون برنامه‌های تلویزیونی چقدر مردم را به تحقق فرهنگ اسلامی و نهادینه کردن فرهنگ عفاف و حجاب تشویق می‌کنند و چرا پخش این برنامه‌ها منجر به تحقق سبک زندگی اسلامی نمی‌شود؟

اساس فطرت انسان بر‌ مبنای دوستی خدا و رفتن به ‌سمت او بنا شده اما اینکه چرا آدمی که دوست دارد به سمت خدا برود، دین‌گریز و دین‌زده می‌شود، یک بخش آن بازمی‌گردد به اینکه برخی از آنهایی که متولی تبلیغ دین هستند، نتوانسته‌اند دین را به‌خوبی معرفی کنند. همین باعث شده دین با وجود جذابیت، برای مخاطبان به‌گونه‌ای دیگر جلوه داده شود. مردم دین را دوست دارند، خدا را دوست دارند، پس چه شده که برخی به‌ظاهر دین‌گریز شده و به احکام دین پایبند نیستند؟! قطعا اشکال کار در کوتاهی‌هایی است که در عرصه تبلیغ بوده و بخشی از این تبلیغ بر‌عهده رسانه است. ما اگر امکانات لازم برای خوب ارائه دادن یک برنامه دینی را به‌کار نبریم، قطعا در آینده با دین‌گریزی بیشتری مواجه خواهیم شد.

درباره زندگی شخصی خودتان بگویید، چگونه با همسرتان آشنا شدید؟

پس از پایان تحصیلات دوره کارشناسی ازدواج کردم.

همسرتان چقدر با قرآن مأنوس است؟ معیارهای شما برای انتخاب همسر چه بود؟

مهم‌ترین معیار بنده برای انتخاب همسر کفویت در باورها، نگرش‌ها و ارزش‌ها بود چون نگرش، مقدمه عملکرد انسان است. البته اگر نگرش انسان با تکیه بر شاخصه‌های دینداری به شکل صحیحی شکل بگیرد، عمل مطلوب نیز از او سر خواهد زد. ضمن اینکه تحصیلات ایشان نیز برایم اهمیت داشت البته در کنار اینها از همسرم سوال کردم اگر یک هفته خواهرتان را نبینید، دلتان برایش تنگ می‌شود؟ اما نپرسیدم کارتان چیست یا چقدر پس‌انداز دارید؟ چون تربیت عاطفی برایم مهم بود. البته تربیت عاطفی در روانشناسی دایره بسیارگسترده‌تری دارد. درباره انس با قرآن هم باید بگویم هر قدر رفتار آدم‌ها شبیه به معانی و مفاهیم آیات الهی باشد به همان اندازه با قرآن انس دارند.

فرزندم چادر را برای پوشش در اجتماع انتخاب کرد

فرزندتان هم چادری است، در انتخاب پوشش او اجباری در کار بود؟

«فاطمه‌حورا» ۹ ساله است و به سن تکلیف رسیده. در حال حاضر چادر را برای پوشش انتخاب کرده است. اگر شخصیت پدر و مادر برای فرزند محبوب باشد، فرزند حتی در پوشیدن لباس هم از آنها تقلید می‌کند. البته فراهم کردن محیطی پاک برای تحصیل او هم بسیار موثر و خیلی مهم است.

چگونه او را تشویق به فعالیت‌های دینی می‌کنید؟ به نظر شما چرا او چادر را برای پوشش انتخاب کرد؟

بنده معتقدم دین باید در متن زندگی ما جریان داشته باشد یعنی فرزند من در کنار اینکه نماز و قرآن خواندن مرا می‌بیند، باید به همان اندازه خوش‌خلقی، نظم، نظافت، صبوری و مردمداری و… را نیز در رفتارهای من مشاهده کند و این چندبعدی بودن جامعیت دین را برای او ترسیم می‌کند و می‌تواند به دیندار بودنش ببالد. من سعی کردم برای فرزندم قصه‌های قرآنی بگویم و حتی از دوران کودکی او را تشویق به حضور در برنامه‌های دینی می‌کردم حتی بسیاری مواقع شب‌ها او را با خودم مسجد می‌بردم تا با فضای مسجد آشنا شود. برخی اوقات نیز داستان پیامبران و امامان را برایش تعریف می‌کردم. در کنار این موارد ما با هم شاهنامه هم می‌خوانیم. حتی درباره وقایع ورزشی روز هم صحبت می‌کنیم و گاهی وقت‌ها با هم آشپزی می‌کنیم.

گاهی اوقات در خانه نوای آسمانی قرآن می‌گذارم و بسیاری مواقع نیز خودم قرآن می‌خوانم به همین جهت فاطمه‌حورا با قرآن مأنوس شده و رشد کرده است.

وقتی به میهمانی می‌رویم کافی است به ما بگویند اول ناهار یا شام بخوریم بعد نماز بخوانیم. در همان لحظه فاطمه‌حورا اعتراض می‌کند و به همه می‌گوید مامان من در برنامه‌ها همه را به نماز اول وقت سفارش می‌کند پس از او نخواهید نمازش را برا‌ی خوردن غذا کنار بگذارد. در رعایت حجاب هم بدون اینکه من به او بگویم الگوبرداری می‌کند. دقت فاطمه‌حورا در صحبت‌هایی که مقابل دوربین می‌گویم سبب شده بیشتر مراقب حرف‌هایم باشم. به ‌نظر من یکی از مشکلات مادران شاغل، کم وقت گذاشتن برای فرزندانشان است در حالی که دوران کودکی مهم‌ترین دوره زندگی است به همین جهت سعی می‌کنم برنامه‌ام را طوری تنظیم کنم که هنگام برگشت فاطمه‌حورا از مدرسه، حتما در منزل باشم و وقت بیشتری برای بودن در کنار دخترم بگذارم.

چه توصیه‌ای به افرادی که می‌خواهند وارد عرصه اجرا شوند، دارید؟

مجریان افسران جنگ نرم و در خط مقدم جبهه فرهنگی هستند بنابراین باید با ارتقای دانش و قدرت انتقال مفاهیم اسلامی، اهدافی را که در اتاق فکر سازمان‌ برنامه‌ریزی می‌شود دنبال کنند و به مخاطب نیز انتقال دهند که این امر با جدی گرفته شدن مجریان امکان‌پذیر است. افرادی که می‌خواهند وارد عرصه اجرا در رسانه ملی شوند، اول باید هدف از ورود به این عرصه را مشخص کنند و ببینند آیا اگر در این مسیر قرار بگیرند، به خداوند نزدیک‌تر می‌شوند یا اینکه با هدف شهرت پا به این عرصه می‌گذارند. اگر با هدف قرب الهی باشد موفق می‌شوند در غیر این صورت عمرشان برکت نخواهد داشت.

برای موفقیت نیز مطالعه، نقش مهمی در اجرای خوب دارد البته نقد منصفانه نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است و زمینه رشد افراد را فراهم می‌کند. انسان باید خود را در معرض نقد افراد متخصص و منصف قرار دهد.

بزرگ‌ترین آرزوی شما چیست؟

ظهور حضرت مهدی موعود(عج)، تحقق حکومت جهانی مهدوی و تکامل عقول بشر در سایه زمامداری منجی عالم بشریت.

منبع: وطن امروز


ادامه مطلب ...

ازدواج جنجالی فاطمه پهلوی دختر رضاشاه +عکس

ازدواج جنجالی فاطمه پهلوی دختر رضاشاه +عکس

 یکی از جنجالی‌ترین ازدواج‌های خاندان پهلوی مربوط به ماجرای ازدواج دختر رضاشاه با جوان امریکایی بود که در نهایت نیز به متارکه انجامید.
دو سال پس از آنکه در سال ۱۳۲۷ فاطمه پهلوی کوچکترین دختر رضاشاه پهلوی به درخواست ازدواج نخست وزیر “هژیر” پاسخ منفی داد با جوان ۲۷ ساله امریکایی آشنا شد که در نهایت با وجود مخالفت ها و جنجال‌ها به ازدواج آن دو ختم شد.
همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi
جنجال‌ها پیرامون این ازدواج به این خاطر بود که فاطمه مسلمان به لحاظ شرعی نمی توانست به عقد یک غیرمسلمان درآید و دست کم می بایست مجوز وزارت خارجه را برای این منظور کسب می‌کرد.
به دنبال اعلام خبر این ازدواج نامتعارف که قرار بود در سفارت ایران در پاریس انجام گیرد اعتراضات جراید و افکار عمومی بالاگرفت و دربار به شدت برای محروم کردن فاطمه از حقوق خانواده سلطنتی تحت فشار قرار گرفت. در پی جنجال ها دربار اعلام کرد وینسنت به دین اسلام گرویده و نام خود را نیز به علی تغییر داده است.
رسانه های خارجی نیز ضمن تائید این خبر گزارش دادند، هیلر به خاطر عشق و علاقه زیادی که به شاهدخت ایرانی داشته به مذهب اسلام درآمده و با او ازدواج کرده است.
از سوی دیگر اما دربار چندان راضی به این وصلت نبود چرا که مراسم ازدواج فاطمه درست در سالگرد خاکسپاری رضا شاه که از سوی دولت ایران به عنوان عزای عمومی اعلام کرده شده بود، برگزار شد. این ازدواج باعث شد حتی اخبار مربوط به مراسم سالگرد نیز تحت تاثیر قرار گیرد و جراید تمایل بیشتری به انتشار اخبار و تصاویر دختر رضاشاه نشان دهند.
سرانجام دربار در سال ۱۳۳۲ به فاطمه پهلوی و علی هیلر اجازه بازگشت به کشور را داد و ظاهرا همه جیز برای خاندان سلطنتی به خیر و خوبی به پایان رسید. اما اختلافات زوج جوان با بازگشت به ایران آغاز شد و کار را به جایی رساند که در مرداد ۱۳۳۸ زندگی مشترک آنها به پایان رسید؛ این دو در آن زمان صاحب یک دختر و دو پسر بودند.
عصمت‌الملوک دولتشاهی مادر فاطمه بعدها در مورد اختلافات این زوج جنجالی گفته است: متاسفانه هیلر فردی دیوانه و عصبی بود و فاطمه را بسیار اذیت می‌کرد. رفتار وی براثر افراط در شرب خمر تحمل‌ناپذیر شده بود و در سال آخر ضمن برخورد و مناقشه‌ای شدید با فاطمه، نوزادشان را به هوا پرتاب کرد که منجر به کشته شدن کودک شد. پس از این مسئله و هم‌چنین ضرب و شتم فاطمه دربار به او فشار آورد که فاطمه را طلاق دهد.
به روایت تاریخ هیلر بدون طلاق‌دادن فاطمه، ایران را ترک کرد و به کشورش برگشت؛ فاطمه نیز چند ماه پس از جدایی با ارتشبد خاتمی ازدواج کرد. تصاویری که در زیر می بینید مربوط به مراسم ازدواج شاهدخت پهلوی با هیلر امریکایی است.
همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi
همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi
همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi
همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi
همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi

فاطمه پهلوی Fatimeh Pahlavi (متولد ۸ آبان ۱۳۰۷ تهران، ۱۳۶۶ لندن)، دهمین فرزند رضا شاه پهلوی و همچنین چهارمین فرزند عصمت‌الملوک دولتشاهی است.

همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi

تحصیلات

او تحصیلات مقدماتی را در در سال ۱۳۱۸ و در مدرسه زرتشتیان تهران با نام انوشیروان دادگر آغاز و به صورت نیمه تمام رها کرد و سپس در بیروت، اروپا و آمریکا ادامه تحصیل داد.

زندگی شخصی

در زمان رضا شاه، دربار ایران طرحی برای ازدواج فاطمه با خسرو خان قشقایی در دست داشت که خانواده قشقایی تمایلی نشان ندادند و این طرح با شکست مواجه شد. پس از درگذشت رضا شاه، فاطمه ابتدا در مرداد ۱۳۲۷ با یک روزنامه‌نگار آمریکایی به نام «وینست لی هیلر» ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر به نام رعنا و دو پسر به نامهای کیوان و داریوش پهلوی هیلر شد. این ازدواج موجب اعتراضاتی در ایران گردید. چرا که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان ممنوع و ازدواج زن ایرانی با تبعه سایر کشورها نیاز به کسب اجازه قبلی از دولت ایران داشت. نادیده گرفتن این دو مورد موجب شد تا فاطمه پهلوی از امتیازات خود محروم گردد. با وجود آن‌که هیلر مسلمان گردید و نام خود را علی گذاشت، ولی ورود به ایران می‌توانست موجب دستگیری و محاکمه فاطمه پهلوی شود.

از سوی دیگر دربار نیز نسبت به این ازدواج روی خوشی نشان نداد. چرا که فاطمه پهلوی جشن ازدواج خود با هیلر را در پاریس و درست در روزی برگزار نمود که دربار ایران به مناسبت خاکسپاری رضا شاه عزای عمومی اعلام کرده بود. بر خلاف تمایل سپهبد رزم‌آرا که از مطبوعات خارجی می‌خواست که اخبار مربوط به تشییع جنازه و عزاداری برای رضا شاه را پوشش دهند، اخبار این ازدواج و همزمانی آن با عزاداری به صورت بسیار پر سر و صدا انعکاس یافت. انعکاس این اخبار مطبوعاتی در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران صورت گرفت و موجب شد که موضع شاه تضعیف گردد. سرانجام دربار در سال ۱۳۳۲ به فاطمه پهلوی و علی هیلر اجازه بازگشت به کشور را داد و علی‌رغم پیش‌بینی‌ها، مورد استقبال قرار گرفت. بعدها در مرداد ۱۳۳۸ فاطمه از هیلر طلاق گرفت و در آبان همان سال با ارتشبد محمد خاتمی ازدواج نمود که ثمره آن یک دختر به نام پری و دو پسر به نامهای کامبیز و رامین خاتمی بود. محمد خاتمی در سال ۱۳۵۴ در حال کایت‌سواری در حوالی سد دز با کوه برخورد کرد و کشته شد.

همسران فاطمه پهلوی همسر رضا شاه فرزندان رضا شاه دختر رضا شاه خواهر محمدرضا شاه بیوگرافی فاطمه پهلوی ارتشبد محمد خاتمی Fatemeh Pahlavi
از راست امیر اسدالله علم، فاطمه پهلوی، ایندیرا گاندی و ارتشبد خاتم (همسر فاطمه پهلوی)

فاطمه پهلوی از جمله اعضای خاندان پهلوی بود که به فعالیت‌های اقتصادی روی آورد. فاطمه پهلوی یکی از سهامداران اصلی «شرکت سی.آر.سی» بود که در سال ۱۳۴۳ باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس را راه‌اندازی نمود. اندکی پیش از انقلاب اسلامی، ساختمان بولینگ عبده آتش گرفت و حق بیمه آن به فاطمه پهلوی پرداخت گردید و او روانه خارج از کشور شد. بسیاری همچنان معتقدند که این آتش‌سوزی عمدی و توسط عوامل فاطمه پهلوی رخ داده‌است. خبرگزاری فارس به نقل از گزارشی که در کنگره آمریکا مطرح شده، ادعا دارد که وی دو میلیون دلار از کمک اقتصادی آمریکایی‌ها به ایران را به صورت بلاعوض دریافت نموده‌است. او تا پیش از انقلاب کاخ‌هایی در تهران و شمال کشور داشت.

فاطمه پهلوی گاه در سیاست و روابط خارجی با کشور چین نیز نقشی ایفا نموده‌است. او همچنین نخستین بانوی خلبان ایرانی است.

مرگ فاطمه پهلوی

فاطمه پس از انقلاب اسلامی مدتی ساکن پاریس بود. او در سال ۱۳۶۶ در ۵۸ سالگی در شهر لندن درگذشت.

Fatemeh Pahlavi ارتشبد محمد خاتمی بیوگرافی فاطمه پهلوی خواهر محمدرضا شاه دختر رضا شاه فرزندان رضا شاه همسر رضا شاه همسران فاطمه پهلوی


ادامه مطلب ...

جید جونز ، دختر زیبایی که قهرمان تکواندو المپیک شد +عکس

جید جونز ، دختر زیبایی که قهرمان تکواندو المپیک شد +عکس

جید جونز تکواندو کار افسانه ای (متولد ۱ مارس ۱۹۹۳ ، قد : ۱۵۶ ، وزن : ۵۷ ) رنک یک جهان، که سال گذشته دوبار پیاپی از کیمیای جوان و نابغه ما شکست خورده بود امشب بیشتر از هرکسی از این که کیمیا به فینال نرسید خوشحال بود تا در نبود او براحتی حریف اسپانیایی را ۱۶ بر ۷ شکست دهد و قهرمانی خود را تکرار کند.

قهرمان تکواندو عکس دختر زیبا دختر زیبا تکواندو بانوان بیوگرافی کیمیا علیزاده بیوگرافی جید جونز اینستاگرام کیمیا علیزاده اینستاگرام جید جونز اخبار تکواندو Jade Jones

در پایان مسابقات فینال تکواندو وزن ۵۷ کیلوگرم، جید جونز قهرمان نامدار بریتانیایی با شکست اوا کالو گومز اسپانیایی برای دومین بار متوالی به مدال طلای المپیک رسید.

هر دوی این نام ها برای ما ایرانی هایی که همچنان سرمست از مدال برنز کیمیا علیزاده هستیم آشنا هستند. اوا کالو که اولین المپیک خود را تجربه می کند، از قهرمانان سرشناس اسپانیاست که در مسابقه یک چهارم نهایی با یک امتیاز اختلاف و به سختی کیمیا را شکست داده بود. حضور  او در فینال باعث شد کیمیا شانس دیگری داشته باشد و  تاریخ سازی کند.

قهرمان تکواندو عکس دختر زیبا دختر زیبا تکواندو بانوان بیوگرافی کیمیا علیزاده بیوگرافی جید جونز اینستاگرام کیمیا علیزاده اینستاگرام جید جونز اخبار تکواندو Jade Jones

instagram jadejonestkd

Jade Louise Jones MBE (born 21 March 1993) is a double Olympic champion Welsh taekwondo athlete who represented Team GB at the 2012 Summer Olympics and 2016 Summer Olympics, winning Britain’s first taekwondo gold medal, in the women’s 57 kg category.[2] Jones was at the time the reigning Youth Olympic champion in the girls’ 55 kg category, winning gold for Great Britain in 2010.

قهرمان تکواندو عکس دختر زیبا دختر زیبا تکواندو بانوان بیوگرافی کیمیا علیزاده بیوگرافی جید جونز اینستاگرام کیمیا علیزاده اینستاگرام جید جونز اخبار تکواندو Jade Jones

قهرمان تکواندو عکس دختر زیبا دختر زیبا تکواندو بانوان بیوگرافی کیمیا علیزاده بیوگرافی جید جونز اینستاگرام کیمیا علیزاده اینستاگرام جید جونز اخبار تکواندو Jade Jones

Can’t believe my baby brother is 17 !!! He’s growing into an amazing young man ! Always been so close as kids and still are ! HAPPY BIRTHDAY

Jade Jones اخبار تکواندو اینستاگرام جید جونز اینستاگرام کیمیا علیزاده بیوگرافی جید جونز بیوگرافی کیمیا علیزاده تکواندو بانوان دختر زیبا عکس دختر زیبا قهرمان تکواندو


ادامه مطلب ...

رکوردهای عجیب گینس؛ از ریش‌ بلند دختر جوان تا درازترین گربه خانگی +تصاویر

رکوردهای عجیب گینس؛ از ریش‌ بلند دختر جوان تا درازترین گربه خانگی +تصاویر

جوانترین زن با ریش کامل، درازترین گربه و یک شتر بی‌کوهان که رکورددار بیشترین پرش ارتفاع است، عجیب‌ترین مواردی هستند که به تازگی وارد رکوردهای جهانی گینس شده‌اند. 

بر این اساس، هارنام کور – دختر جوان اهل برکشایر انگلیس – با بیش از ۱۵ سانتی متر ریش اعلام کرد قرار گرفتنش در کتاب رکوردهای گینس بسیار طبیعی است. او با ۲۴ سال و ۲۸۲ روز سن، جوانترین دختری است که به طور کامل ریش دارد. مشکلات هورمونی دلیل اصلی رشد بیش از حد ریش این دختر انگلیسی است. او اولین دختر با ریش است که در فرش قرمز هفته مد لندن راه رفت.

کتاب گینس زن ریشو رکورد عجیب رکورد جالب رکودهای گینس دختر سیبیلو بزرگترین سگکتاب گینس زن ریشو رکورد عجیب رکورد جالب رکودهای گینس دختر سیبیلو بزرگترین سگ

کلسی گیل، مالک بزرگترین گربه‌ از نژاد “مین کون” – بزرگترین نژاد گربه خانگی – به نام لودو است. لودو همینک ۱۱۸ سانتی متر طول دارد و رکورددار بزرگترین گربه خانگی گینس است.  گیل گربه‌ خود را آرام و عاشق خواب خوب معرفی می‌کند.

کتاب گینس زن ریشو رکورد عجیب رکورد جالب رکودهای گینس دختر سیبیلو بزرگترین سگ

کاسپا، شتر بی‌کوهان ۹ ساله‌ای است که در مزرعه‌ای در شمال ولز زندگی می‌کند و می‌تواند از حصاری به ارتفاع یک متر و ۱۳ سانتی متر بپرد.

کتاب گینس زن ریشو رکورد عجیب رکورد جالب رکودهای گینس دختر سیبیلو بزرگترین سگ

جوزف تودلینگ، بدل کار ۳۶ ساله اتریشی نیز بدن خود را به مدت ۵ دقیقه و ۴۱ ثانیه بدون اکسیژن به آتش کشید و موفق شد رکورد پیشین جهانی را ۱۶ ثانیه بهبود دهد و نام خود را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کند. تمامی بدن این بدل کار سوخت ولی او برای در امان ماندن صورتش از آتش، ژل ضد حریق به آن مالیده بود.

لیزی، بزرگترین سگ خانگی جهان با بیش از ۹۶ سانتی متر قد در رکوردهای جهانی گینس ثبت شده است.

 کتاب گینس زن ریشو رکورد عجیب رکورد جالب رکودهای گینس دختر سیبیلو بزرگترین سگ
بزرگترین سگ دختر سیبیلو رکودهای گینس رکورد جالب رکورد عجیب زن ریشو کتاب گینس


ادامه مطلب ...

نوید ،نازنین ،نامی و نینا دختر و پسر ناصر عبداللهی +عکس عروس ها

نوید ،نازنین ،نامی و نینا دختر و پسر ناصر عبداللهی +عکس عروس ها

ناصر عبداللهی چهار برادر و یک خواهر دارد. ناصر در هیجده سالگی با «فهیمه غفوری» اهل بندرعباس که سه سال از خودش بزرگتر است ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند (دو پسر و یک دختر) به نام‌های نوید، نازنین و نامی است. نینا فرزند چهارم ناصر حاصل ازدواج او با فاطمه فهیمی است.

instagram nazanin abdollahi

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمینازنین دختر ناصر عبداللهی

نوید عبداللهی با انشتار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

ته تغاری خونه ما ، آبجی عزیزم نینا و پدر . یادش بخیر ، چقدر از اون سالها گذشته ، این عکس ها رو خودم به خواست بابا ازشون گرفتم ، نینا عزیز دل بابا و داداشش
نوید خیلی دوستت داره ❤️پدر جان روحت شاد❤️
همیشه و هر لحظه به یادت هستیم 🌷🌺❤️

instagram navid abdollahioriginal

نازنین عبداللهی با انشتار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

من و داداش عزیزم و زن داداش خوشگلم تو راه جزیره قشم …. خیلی خوش میگذره جای همه خوبان خالی

ناصر عبداللهی خواننده‌ای محبوب با صدایی بم و دوست داشتنی‌ بود که در زمان فعالیت حرفه‌ایش توانست به خواننده‌ای محبوب بدیل شود. اما گویا دست سرنوشت مدت زمان طولانی را برای وی در نظر نگرفت، چرا که ناصر در سوم آذرماه ۱۳۸۵ در بندرعباس به دلایل نامشخصی بی‌هوش شد و به کما رفت. او پس از گذراندن ۲۷ روز در کما سر‌انجام در بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران در روز ۲۹ آذر ۱۳۸۵ و در ۳۶ سالگی درگذشت.

بعد از مرگ خاموش و غریبانه این خواننده، حاشیه‌سازی‌ها و شایعات سال‌های اخیر، همواره زخمی بر بدن خانواده و دوست‌داران وی می‌زد تا جایی که فرزند ارشد این خواننده می‌گوید: هضم مرگ پدر به اندازه دست و پنجه نرم کردن با این شایعات برایش سخت نبوده است.

در سال‌های اخیر با توجه به تداخل سالگرد فوت این خواننده با ماه رمضان، مجوز برگزاری سالگرد برای وی صادر نشد تا حرف و حدیث‌های فراوانی در رسانه‌ها به وجود بیاید.

سال گذشته نیز سه روز مانده به تاریخ برگزاری برنامه و در حالی که تبلیغات فراوانی برای برپایی این یادمان انجام شده بود،‌ برنامه لغو و به تاریخ دیگری موکول شد.

پس از پیگیری‌های فراوان، سرانجام برنامه به مرحله اجرا در نیامد تا علاقمندان این خواننده از تصمیمات گرفته شده مسئولین دلگیر شوند.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

نوید عبداللهی در برنامه خندوانه

به گفته نوید عبداللهی فرزند ارشد ناصر عبدالهی، یادمانی که برای این خواننده، شهریور امسال در کیش برگزار شد بیش از پرداختن به شخصیت این خواننده مردمی، نوعی فستیوال تبلیغاتی بود.

کار کردن در حوزه موسیقی چه میزان بر رفتارهای مرحوم عبداللهی تاثیر داشت؟
اگر بخواهم به عنوان یک سوم شخص راجع به ایشان صحبت کنم، باید بگویم پدرم یک کاراکتر مردمی و یک شخصیت مردم‌دوست بود. در واقع فردی چون ناصر یک هدف روشن با قلبی پاک داشت که طبیعتا این امر روی کار و موسیقی وی تاثیر عمیق و شگرفی داشت.

برای تحلیل شخصیت ناصر در جایگاه یک پدر چه می‌توان گفت؟
پدر یکی از شوخ‌ترین کاراکترهایی بود که تا امروز دیده‌ام. با اینکه رایج است که بیشتر هنرمندان پس از شهرت در کار خود غرق می‌شوند و وقت خود را دور از خانواده می‌گذرانند اما خدا را شکر پدر همیشه در کنار ما حضور داشت.

در واقع با وجود پدر یک جمع کاملا گرم و شوخ را در کنار خود داشتیم. وی بسیار خانواده دوست بود و وقتی را که باید، برای ما صرف کرد و ما نمی‌توانیم بگوییم که از خانواده کم گذاشته است چرا که دین خود را به ما ادا کرده است.

جایگاه موسیقی ناصر عبداللهی در کشور را چگونه می‌دانید؟
زمانی که پدر به سبک خود در خوانندگی رسیده بود در میان مردم ایران شناخته شد. در واقع وی جزو ۱۰ نفری بود که در حوزه پاپ از کسی تقلید نمی‌کرد؛ صدا متعلق به خودش بود و اشعار تاثیرگذار را برای کارهایش انتخاب می‌کرد.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

نوید عبداللهی و همسرش

پدر معتقد بود جایگاه شعر برای بالا بردن کار مهم است به همین خاطرصدایش هنوز هم ماندگار است. در واقع مصاحبه امثال شما نشانگر جایگاه پدر در موسیقی کشور است که در نبود ایشان نیز همچنان ادامه دارد و این ما را بسیار خوشحال می کند که پدرم نیست اما یاد وی هنوز زنده است و مردم با گوش دادن آهنگ‌ها، به ایشان فکر می‌کنند.

در برخی از آهنگ های ایشان نظیر «یا فاطمه» برداشت عرفانی خاصی وجود داشت، آیا ایشان تاکید خاصی روی ائمه داشتند؟
نوشتن و تنظیم این آهنگ را به خوبی یادم می‌آید. پدر سر ناهار یکباره به فکر فرو رفت و برای نوشتن و کار کردن به اتاق خود رفت. شاید هفته‌ها در اتاق بود تا جایی که وقتی از فضای کاری خارج شد، ترانه و آهنگ کار را کاملا ساخته بود.

در واقع به نظر می‌رسید یکباره موج و حسی زیبا و معنوی ایشان را در بر گرفت. البته به طور کلی ایشان برای سادات احترام زیادی قائل بود و همانطور که می‌دانید آهنگ‌هایی درباره حضرت علی(ع) و ائمه خوانده‌اند و هر کدام حس معنوی و عرفانی خاصی دارد که ناشی از ارادت قلبی پدر به ائمه است.

ایدئولوژی ایشان در عرفان چقدر با دیگران تفاوت داشت؟
در مورد عرفان نمی‌توان گفت شبیه دیگران بودند و قطعا شیوه خاصی داشتند که باید تخصصی به آن پرداخت. اما می‌دانم حس و حالی که داشت برای خودش بسیار باارزش بود. آهنگ‌های مربوط به آلبوم «بوی شرجی» نشانگر همین حس عرفانی است که آن را به گونه‌ای متفاوت می‌توان مشاهده کرد.

در واقع ایشان دوست داشتند که عرفانی کار کنند اما با توجه به سلیقه مردم کمی کارها را تغییردادند. در واقع کاری که ایشان دوست داشتند همین آلبوم «بوی شرجی» بود که به لحاظ فضای عرفانی قابل تحسین است.

با توجه به فضای عرفانی کار استقبال مخاطبان در کنسرت‌های خارجی از کارهای ناصر چگونه بود؟
۷۰ درصد از مخاطبان پدرم شیفته حس عرفانی کارهای ایشان شده‌اند تا جایی که می‌توانم بگویم استقبال از کنسرت‌های پدرم در خارج از ایران بسیار زیاد بود.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی
شما کدام آهنگ پدر را بیشتر دوست دارید؟
تقریبا برای من همه آهنگ‌های پدر دوست داشتنی است چرا که می‌دانم پدرم بر کدام کار عشق بیشتری داشت. با این همه آلبوم «بوی شرجی» و اخیرا «بچه‌های خیابان» را بیشتر دوست دارم و با آنها ارتباط بهتری برقرار می کنم.

واکنش مردم به اینکه شما پسر ناصر عبداللهی هستید، چطور است؟
قطعا در چنین شرایطی یک سری سوالات برای افراد پیش می‌آید. البته بایدها و نبایدهایی نیز در این بخش تعریف می‌شود چرا که باید به عنوان خانواده ناصر دور از حواشی باشیم اما قطعا وقتی مردم در نگاه اول متوجه این امر می‌شوند حس خوبی برای من به دنبال دارد چرا که به نحوی خوشحالی در نگاه مردم پیداست و این باعث غرور و افتخار من است.

واکنش شما و خانواده در مقابل شایعاتی که پس از مرگ پدرتان اوج گرفت چه بود؟
نمی خواهم وارد جزئیات شوم اما قطعا پشت سر تمامی مردان بزرگ، شایعاتی وجود دارد. این شایعات کم‌لطفی برخی از افراد را می‌رساند که در سخت‌ترین برهه زمانی این حرف‌ها را زدند. در حقیقت ما در آن شرایط سخت نبودن پدر سعی کردیم که این مسائل را نادیده بگیریم و به نوعی برطرف کنیم اما امیدوارم که خداوند از باعث و بانی این شایعات نگذرد.

چه تاثیری این مسائل بر زندگی شما گذاشته که تا این حد رنجیده خاطر هستید؟
این شایعات در تمام زندگی ما تاثیر داشت. به نحوی که برای مشغول شدن به کار با کنکاش افراد مختلف، حول و حوش این شایعات رو به رو شدم و این امر باعث شد بسیار اذیت شوم و اتهاماتی را پاسخ دهم که از پایه نادرست بود. در واقع دوسال ابتدایی پس از مرگ ناصر به پوشش و بر طرف کردن شایعات گذشت که خود به سختی‌ها افزود.

پس از فوت ناگهانی ایشان چه کسانی از شما و خانواده ناصر حمایت کردند؟
این سوال باعث می‌شود سفره دل ما باز شود. ۵ سال در هیچ سالگردی شرکت نکردم به جز امسال که حاشیه‌های زیادی به همراه داشت. پس از مرگ پدرم افراد زیادی از ارگان‌های دولتی گرفته تا شرکت‌های خصوصی حرف‌هایی در باره حمایت زدند، وعده‌هایی که ما هرگز روی آن‌ها حساب نکردیم و روی پای خودمان ایستادیم تا منت کسی بر بالای سر ما نباشد.

اما به نظر می‌رسید این قول و قرارها بیشتر جنبه تجاری داشت که به آن عمل نشد. در این بین نیز افرادی پدر را پله ترقی خودشان کردند.

در مورد روزهای آخر عمر ناصر برای ما بگویید؟
پدر کارش را در خانه انجام می‌داد. از تهران به بندرعباس آمدیم تا پدر در خانه از شلوغی، کار و حواشی دور باشد و استراحت کند. در واقع این حاشیه‌سازی‌ها در زمان حیات وی نیز به نوعی وجود داشت. تازه ایشان داشتند به یک آرامش نسبی می‌رسیدند که متاسفانه و به صورت ناگهانی به یک آرامش ابدی رسیدند.

درباره آلبوم جدید ناصر عبداللهی بفرمایید؟
آخرین پروژه های ناقص ما در قالب یک آلبوم هفته پیش وارد بازار شد. به لحاظ تنظیم و آهنگسازی تضمینی ندارم اما هنوز صدای ناصر آشناست و مردم آن را می‌شناسند و معتقدم که این صدا روی هر آهنگ یا سازی باشد فرقی ندارد. انشاالله که مورد پسند مردم و هواداران قرار بگیرد.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی نینا ، نوید و نازنین عبداللهی

در مورد چاپ اشعار و ترانه‌های ایشان تا امروز اقدامی انجام داده‌اید؟
یک سری اشعار هستند که هنوز منتشر نشده است و امیدوارم که تا انتهای سال جدید بتوانم این اشعار را که به جز ترانه‌های ایشان بالغ بر ۳۰ قطعه است به چاپ برسانم.

چرا در یادمانی که به نام پدر مرحومتان در کیش برگزار شد، شرکت نکردید؟
می‌خواهم از سالگردی که چند روز پیش در جزیره کیش برگزار شد گله کنم. برای برگزاری این یادمان یا سالگرد تبلیغاتی در فضای مجازی شد که من بنابردلایلی در آن شرکت نکردم.

واقعیت این است که این سالگرد فستیوال از آب درآمد. عده بسیاری مردم را به نام ناصر عبداللهی جذب کردند اما هیچ اقدامی برای وی انجام نشد و این چندان جالب نبود.

در واقع وقتی سالگرد برای کسی گرفته می‌شود، خانواده وی در اولویت قرار دارند اما در این سالگرد هیچکدام از افراد خانواده ناصر حضور نداشتند و کسی پیگیر این مسئله نشد.

البته یک تماس کوتاه با من گرفته شد که این جای سوال دارد. حتی از دوستان نزدیک پدرم آقای کریمی، مدیر برنامه‌های ایشان در این سالگرد حضور داشتند که کم لطفی بزرگی کردند و من این را فراموش نمی‌کنم. این حرکت از رفاقت و همراهی ناصر دور بود.

اینکه به اسم ناصر فستیوالی برگزار شد که حواشی بسیاری به همراه داشت و من همواره گفته‌ام که خاک پدرم را به یادمان‌های تجاری وی ترجیح می‌دهم.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

نامی پسر ناصر عبدالهی (متولد ۱۳۷۳) سومین فرزند مرحوم ناصر عبداللهی و از خوانندگان جوان کشور است.

او به تازگی ازدواج کرده است و عکس هایی از خودش و همسرش را منتشر کرده است.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمینامی عبداللهی و همسرش در ماه عسل

نامی عبداللهی، فرزند جوان زنده یاد ناصر عبداللهی به تازگی وارد حوزه موسیقی شده است و همین موضوع استقبال خیلی از مردم به خصوص هواداران ناصر عبداللهی را به دنبال داشته است. او در دومین اجرای زنده اش در فرهنگسرای نیاوران با استقبال خیلی خوبی از سوی حاضران مواجه شد. صدایش مثل پدرش است با همان حجم و همان تحریرهای شنیدینی. وقتی می خواند، همه سورپرایز شده بودند. او به خوبی یاد پدرش را برای مخاطب زنده می کند؛ پدری که فقدان ناگهانی اش شوک بزرگی به جامعه هنری و علاقه مندانش وارد کرد.

هنوز هم سوالات زیادی درباره فوت ناصر عبداللهی برای مردم وجود دارد. با نامی در این باره هم حرف زدیم، نامی می خواهد در موسیقی ایران فعالیت کند اما نمی خواهد توجه مردم را صرفا به خاطر فرزند ناصر عبداللهی بودن جلب کند.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

آهنگ هایم باید مردم پسند باشد

من از زمان ورودم به موسیقی با کمک مهرداد نصرتی، برنامه ریزی خاصی برای فعالیت در چارچوب فعالیت پدر دارم و از لحاظ تنالیته صدا و تحریرها در قالب پدر اجرا خواهم کرد اما با موسیقی روز، چون نسل امروز و نسل آینده ناصر عبداللهی را به آن شکلی که نسل گذشته می شناسد دیگر نمی شناسند و من قصدم این است که کاملا به روز با آهنگسازی های جدید و تنظیم های به روز فعالیت کنم تا مخاطبان جدیدی را جذب کنم و خیلی تلاش می کنم که آثارم مردم پسند باشند.

فرزند ناصر عبداللهی بودن را نمی شود نادیده گرفت. حتی اگر من بخواهم در همان قالب پدر با موسیقی امروزی کار کنم، نام فامیلی «عبداللهی» سایه اش همیشه بالای سر ما هست چون به هر حال نامی عبداللهی فرزند ناصر عبداللهی است و این موضوع را نمی توان نادیده گرفت.

همچنین یاد و نام پدر هم که هیچ گاه برای هیچ نسلی فراموش نمی شود. امروز اگر من می خواهم در موسیقی فعالیت کنم صرفا به خاطر زنده کردن یاد و خاطره پدرم این کار را نمی کنم و یک علاقه شخصی به فعالیت در حوزه موسیقی دارم که احساس می کنم به صورت ژنتیکی به من رسیده است. به هر حال این مسئله باعث نمی شود که مدام نام ناصر عبداللهی تداعی شود و من صرفا یک تجدید خاطره باشم.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

پدر اعتقاد داشت هنرمند همه چیزش را از مردم دارد

اجرای من در فرهنگسرای نیاوران دومین اجرای رسمی زنده ام بود و اجرای اولم با مهدی یراحی در بندرعباس صورت گرفت. انرژی خوبی که من بعد از همین دو اجرا از جمعیت حاضر گرفتم خیلی خوب بود و همین که می بینم مردم از این موضوع استقبال می کنند خیلی خوشحال می شوم.

پدر هم عقیده ای که داشتند این بود که ما هر چیزی که داریم از مردم داریم و اگر من بخواهم بخوانم باید برای مردمی بخوانم که روی صندلی مقابلم نشسته اند و اگر این مردم نباشند، خواندن من معنایی ندارد. در کل از استقبالی که از دو اجرای زنده ای که داشتم شد، خیلی خوشحال هستم.

همسر نوید عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نامی عبداللهی همسر ناصر عبداللهی نینا عبداللهی نوید عبداللهی نامی عبداللهی نازنین عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی بیوگرافی ناصر عبداللهی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی فاطمه فهیمی

اگر می توانستیم، علت فوت پدر را اعلام می کردیم

متاسفانه بعضی افراد هستند که شایعاتی را در فضاهای مطبوعاتی و مجازی منتشر می کنند که تشنج هایی هم ایجاد می شود و ما نباید خیلی به این موضوعات توجه کنیم. قطعا اگر جو باثباتی بر جامعه حاکم بود، ما خودمان علت فوت پدر را به جامعه اعلام می کردیم که همه ابهامات برطرف بشود و در حال حاضر چون نمی توانیم به فرد یا گروه یا کار خاصی اشاره کنیم، طبیعتا در مورد علت فوت پدر هم نمی توانیم پاسخگوی سوالات باشیم.

فوت پدر صرفا یک اتفاق برای صنف موسیقی و یک علامت سوال برای مردم بود و جمله ای هم که از خواهر من (نسرین عبداللهی) در رسانه ها مبنی بر نظر پزشکی قانونی بر شکسته شدن جمجمه در هنگام فوت پدر نقل شده را هم من نه می توانم تایید کنم و نه تکذیب!

بیوگرافی فاطمه فهیمی بیوگرافی فهیمه غفوری بیوگرافی ناصر عبداللهی فرزندان ناصر عبداللهی نازنین عبداللهی نامی عبداللهی نوید عبداللهی نینا عبداللهی همسر ناصر عبداللهی همسر نامی عبداللهی همسر نامی عبدالهی همسر نوید عبداللهی


ادامه مطلب ...

دختر زیبای با حجاب نامزد انتخابات محلی در آلمان شد +تصاویر

دختر زیبای با حجاب نامزد انتخابات محلی در آلمان شد +تصاویر

یک دختر مسلمان کاندیدای انتخابات محلی در برلین آلمان شد.

«بتول بایراک» بتول بیرق متولد ۱۹۹۱ که از پدر و مادری آلمانی برلین به دنیا آمده با نام نویسی در انتخابات محلی برلین تبلیغات خود را نیز آغاز کرده است.

لباس با حجاب عکس زن زیبا عکس دختر زیبا عکس دختر خوشگل و با حجاب دختر عرب دختر زیبای با حجاب دختر دبیرستانی خوشگل حجاب اسلامی اخبار آلمان Betül Bayrak

وی دانشجوی رشته فناوری دانشگاه برلین و مسلط به چهار زبان آلمانی، ترکیه، انگلیسی و فرانسه است که در کنفرانس اسلام برای جوانان که سال ۲۰۱۴ در برلین برگزار شد سخنرانی کرده بود.

لباس با حجاب عکس زن زیبا عکس دختر زیبا عکس دختر خوشگل و با حجاب دختر عرب دختر زیبای با حجاب دختر دبیرستانی خوشگل حجاب اسلامی اخبار آلمان Betül BayrakBetül Bayrak

لباس با حجاب عکس زن زیبا عکس دختر زیبا عکس دختر خوشگل و با حجاب دختر عرب دختر زیبای با حجاب دختر دبیرستانی خوشگل حجاب اسلامی اخبار آلمان Betül Bayrak

لباس با حجاب عکس زن زیبا عکس دختر زیبا عکس دختر خوشگل و با حجاب دختر عرب دختر زیبای با حجاب دختر دبیرستانی خوشگل حجاب اسلامی اخبار آلمان Betül Bayrak

لباس با حجاب عکس زن زیبا عکس دختر زیبا عکس دختر خوشگل و با حجاب دختر عرب دختر زیبای با حجاب دختر دبیرستانی خوشگل حجاب اسلامی اخبار آلمان Betül Bayrak

Betül Bayrak اخبار آلمان حجاب اسلامی دختر دبیرستانی خوشگل دختر زیبای با حجاب دختر عرب عکس دختر خوشگل و با حجاب عکس دختر زیبا عکس زن زیبا لباس با حجاب


ادامه مطلب ...

چهره واقعی دختر پرسپولیسی که به ورزشگاه آزادی می‌رود! +عکس

چهره واقعی دختر پرسپولیسی که به ورزشگاه آزادی می‌رود! +عکس

عکس هانیه شکیبا دختر پرسپولیسی که به ورزشگاه آزادی می‌رود

تصویر زیر که به سرعت در فضای مجازی در حال انتشار است همانگونه که در شبکه های اجتماعی گفته شده مربوط به هانیه شکیبا است. وی همان دختری است که دوبار گریم کرده و برای بازی های پرسپولیس به ورزشگاه رفته است. او آخرین دربی نیز در استادیوم حضور داشت!

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

عکس هانیه شکیبا دختر پرسپولیسی که به ورزشگاه آزادی می‌رود

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

«هانیه شکیبا» همان دختری است که در یک سال اخیر، دوبار به استادیوم رفته و انتشار تصویرش در اینستاگرام، حسابی جنجالی شده است. خودش می گوید به دنبال آزاد کردن حضور بانوان در استادیوم است. هانیه دنبال این است که باز هم به استادیوم برود و البته می گوید این بار با ترفند جدیدی به ورزشگاه خواهد رفت. گفت و گوی هانیه شکیبا را با «قانون» در ادامه می خوانید.

در اینستاگرام نوشته‌اید هانیه شکیبا؛ این اسم واقعی شماست؟

بله، این نام واقعی من است.

نگران نیستید که نام واقعی تان منتشر می شود؟

خیر، چون من کار غیرقانونی نمی کنم. کار من قانونی ولی غیرقانونی است!

یعنی چی؟

یعنی هیچ کجا نوشته نشده که کار غیرقانونی است و جرم محسوب می شود و هیچ مجازاتی هم در پی ندارد. ما فقط محروم هستیم.

این موضوع را از شخصی پرسیده‌اید؟

تحقیق کردم، حتی پس از انقلاب هم حضور ما قانونی بوده!

ولی قبول دارید که عرفی نیست؟

بله ولی این باعث نمی شود که من کارهایی که در عرف نیست را انجام ندهم.

اولین بار در بازی پرسپولیس و راه آهن به ورزشگاه رفتید؟

بله.

قبل از آن سعی هم نکرده بودید که به ورزشگاه بروید؟

خیلی دوست داشتم بروم ولی به دلایلی نمی شد.

یعنی نتوانستید از گیت ورودی رد شوید؟

نه، اصلا سمتش هم نرفتم.

بازی های بعدی هم خواهید رفت؟

بله، قطعا می روم.

در این فصل؟

سعی می کنم که بروم، آنقدر می روم که قانونی شود. البته نمی توانم بگویم کدام بازی ولی بالاخره می روم.

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

یعنی یک نفره می خواهید ورود بانوان را به استادیوم آزاد کنید؟

من این بار که رفته بودم سه خانم دیگر هم آمده بودند که با من و دوستم ۵ نفر شدیم. دفعه بعد هم اگر ۵ نفر دیگر بیایند به مرور این موضوع حل می شود.

سه نفر دیگر هم با شما در ارتباط بودند؟

خیر. دو نفر از آن ها، دهه هشتادی بودند و اصلا اجازه ورود نداشتند، یک نفر دیگر هم مانتو پوشیده و آرایش کرده با نامزدش آمده بود و غرغر می کرد.

چرا غرغر؟

به نامزدش می گفت مگر تو نگفتی که همه را می خرم که بیایی داخل؟ همان ابتدا هم او را گرفته بودند.

چه شد که شناسایی نشدید؟

 این موضوع را من در فضای مجازی اعلام نکردم ولی در دقیقه ۹۴ که پرسپولیس گل زد و آفساید اعلام شد من بلند شدم و جیغ زدم که مشخص شد دختر هستم، یک موج عجیبی از نگاه‌ها به سمت من روانه شد، ماموران آمدند و من و دوستم را بردند.

بعد از اینکه شما را گرفتند چه گفتند؟

گفتند دلیل کارتان چیست؟ مگر نمی دانید که حضورتان جرم محسوب می شود؟ من هم گفتم که جرم محسوب نمی شود. بلکه ناهنجاری است، دلایلش را پرسیدند و فیلمبرداری کردند. بعد هم به دادسرا رفتیم و تعهد دادیم.

به تعهدتان عمل می کنید؟

خیر، قطعا باز هم به استادیوم می روم. پرسیدم که دفعه بعد اگر بیایم چه اتفاقی رخ می دهد؟ گفتند باز هم تعهد می گیریم.

کامنت های زیادی هم برایتان گذاشته بودند، یک گزارش هم در روزنامه «قانون» منتشر شد، آن را خواندید؟

بله، خیلی هم کمکم کرد. من آن زمان خیلی دلهره داشتم، هرکسی یک چیزی می گفت، می‌گفتند دنبالت هستند و این حرف ها، ولی آن مطلب مرا دلگرم کرد.

برخی هم برایتان کامنت می گذارند که دیگر به استادیوم نرو. جرات نداری دوباره بروی، این حرف ها روی شما تاثیر می گذارد؟

اصلا، کامنت هایی مثل «دمت گرم» و «آفرین» روی من تاثیر می گذارد ولی کامنت های منفی نه!

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

فضای استادیوم را دیده‌اید، به نظرتان آماده حضور بانوان هست؟

به نظرم باید آماده سازی صورت بگیرد، اینکه بگویم چون من رفته ام، آماده است که اشتباه است. ولی باید فرهنگ سازی شود. وقتی من رفتم خیلی فحاشی می کردند، سری اول که رفتم چند نفر متوجه شدند که دختر هستم، نه تنها خودشان فحش نمی دادند بلکه به اطرافیان هم می گفتند فحش ندهید، بعد به من اشاره می کردند و می گفتند خانم است. من نمی دانم چرا می گویند خانم ها نیایند، به نظر من حضورشان باعث افزایش فرهنگ هم می شود.

شاید اگر VIP یا CIP را باز کنند برای بانوان، شرایط بهتر می شود.

حتی می توانند دیوار شیشه ای در یک سوم استادیوم بکشند و پارکینگ‌مان را هم جدا کنند.

ورود به استادیوم تنها دغدغه شماست؟

دغدغه من که نیست ولی دوست دارم کارهای خاص و تک را انجام بدهم.

خانواده‌تان از حضورتان در استادیوم اطلاع دارند؟

دورادور می دانند ولی این اخبار فضای مجازی را نشنیده‌اند، فقط می دانند من دوست دارم به استادیوم بروم. اینکه من می روم را نمی دانند.

در اینستاگرام و تلگرام نیستند؟

خیر.

روزنامه هم نمی‌خوانند؟

خیر، حتی فامیل های دور که مرا می بینند نمی شناسند چون عکس های منتشر شده با گریم است.

اطرافیان که می شناسند؟

بله، ولی هر بار که بحثش می شود بحث را منحرف می کنم.

اگر خانواده‌تان متوجه شوند چه کار می کنند؟

هیچ کار، ‌من ار همان ابتدا دختر مستقلی بودم و کله شقی خودم را هم داشتم.

در دانشگاه، دوستان‌تان می دانند شما به استادیوم می روید؟

بله. می خندند و خوشحال می شوند. حتی درخواست می کنند که ما را هم ببر ولی درخواست‌شان قاطعانه نیست.

در دربی، یکی از دوستان‌تان را هم بردید،‌ درست است؟

بله، البته اون سن کمتری دارد و نمی خواهد رسانه ای شود.

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

در دانشگاه هم اعتراضاتی داشتید! مثلا اگر کیفیت غذا خوب نباشد یا سایر موارد.

بله، اگر حقی ناحق شود قطعا اعتراض می کنم ولی خدا را شکر در این دو سال (دوره کاردانی معماری) موردی ندیدم.

از چه زمانی پرسپولیسی شدید؟

از همان زمان که خودم را شناختم، من از همان ابتدا دنبال فیلم های جنگی، فوتبال و والیبال بودم و با خصوصیات روحی پدرم بزرگ شدم.

از چه زمانی خودتان را شناختید؟

حدودا ۱۵-۱۴ ساله بودم.

از همان موقع روحیه مبارزه را داشتید؟

من یاد گرفتم حقم را بگیرم.

اگر به شما بگویند که بانوان استقلالی می توانند به استادیوم بروند ولی پرسپولیسی ها نه، شما با استقلالی ها همراه می شوید؟

همین که گفتید مو به تنم سیخ شد. اصلا امکان پذیر نیست، آن موقع اینجوری ساکت نمی‌نشینم.

چه کار می کنید؟

حالا اگر آزاد شد، می گویم.

به تمرینات هم نمی روید؟

خیر، تمرینات شور و شوقی ندارد که بروم و تماشا کنم.

از گیت بازرسی بگویید، چگونه از آن‌ها رد می شوید؟

بار اول که لباس زیادی پوشیدم و رد شدم ولی بار دوم یک تی شرت پوشیدم و رد شدم.

دفعه اول ۵ لباس روی هم پوشیدید؟

بله، خیلی هم گرم بود ولی چون عشقم بود اذیت نشدم.

وقتی بازی را در استادیوم می بینید استرس ندارید که دستگیر شوید؟

در طول بازی استرس زیادی دارم و هر لحظه که مامور می بینم استرسم بیشتر می شود ولی به نظرم ارزشش را دارد.

دنبال هیجان هستید؟ مثلا دوست دارید از بانچی جامپینگ به پایین بپرید؟

دقیقا ولی خب اجازه نمی دهند ما بپریم.

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

خانواده‌تان فوتبالی هستند؟

بله و همه‌شان هم پرسپولیسی هستند.

شده که در کودکی با آن‌ها به استادیوم بروید؟

خیر.

چه شد که در بازی پرسپولیس راه آهن به ورزشگاه رفتید؟

بازی آخر بود و من به خودم قول داده بودم که قهرمانی را در ورزشگاه جشن بگیرم. در قهرمانی قبلی هم به خیابان رفتم ولی دوست داشتم به ورزشگاه بروم. این بار قرار بود با همه پرسپولیسی‌ها جشن بگیرم که نشد.

گفته بودید که علی کریمی را خیلی دوست دارید، از روحیات او هم الگو می گیرید؟

دقیقا. یعنی آنقدر که روحیات او را دوست دارم، بازی اش را دوست ندارم.

مهدی طارمی هم همینطور است؟

بله ولی از او به خاطر رفتن به ترکیه دلخورم.

وقتی در ورزشگاه فحش می دهند عکس العمل شما چیست؟

ما در همین خیابان هم که راه می رویم این فحش ها را می شنویم، برای ما عادی شده است.

شما که فحش نمی دهید؟

نه اصلا، خب خجالت می کشم فحش بدهم، ممکن است بگویم «اه» یا «لعنتی» ولی فحش های دیگر را نمی دهم.

از استادیوم هم چیزی می خرید؟

خیر، قبلا تهیه می کنم چون می دانم در ورزشگاه گران تر است.

بین دو نیمه ها چه می کنید؟ سکوت؟

بله، خیلی سخت است خصوصا برای من ولی تحمل می کنم. لحظه به لحظه حضور در ورزشگاه برای من لذت بخش است.

در بین دو نیمه دربی، با دوست‌تان هم صحبت نکردید؟ مثلا بازی را تحلیل کنید.

چرا ولی خیلی آرام صحبت می کردم، حتی آب هم که می خواستیم دوستم خرید چون صدایش مردانه‌تر است.

وقتی می خواهید از خانه خارج شوید چه می گویید؟

می گویم می روم خانه دوستم، به سرویس های اطراف ورزشگاه می روم و گریم می کنم، در بازگشت هم دوباره در سرویس ها صورتم را می شویم و به خانه می آیم.

از روزی که می خواهید به استادیوم بروید برایمان بگویید.

شب که نمی توانم بخوابم چون خیلی ذوق دارم. هر نیم ساعت یک بار بیدار می شوم که ببینم ساعت چند است، صبح هم زنگ میزنم به دوستانم که از برادران‌شان لباس قرض بگیرم. این بار هم که می خواستم بروم تصمیم گرفتم لباس سربازی با پوتین بپوشم که درشت‌تر بشوم، تحقیق کردم گفتند خیلی جرم است. ولی باز هم دنبال لباس بودم و از چند سرباز می خواستم لباس بگیرم، می گفتند چه کار داری؟ تو که دختری، حتی از فالوئرهایم هم پرسیدم که لباس دارید یا نه.

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

چرا نخریدی؟

چون فقط یک بار می خواستم از آن ها استفاده کنم. لباس را هم پوشیدم ولی خیلی سرباز کوچکی بودم و لو می رفتم برای همین از این ترفند استفاده نکردم.

در ادامه چه اتفاقی افتاد؟

دوستم خیلی پسرانه خودش را گریم کرد، حتی در مترو و سرویس های بهداشتی، خانم ها اعتراض می کردند که یک آقا سوار واگن بانوان شده ولی صحبت کردیم و گفتیم که او دختر است. در ادامه موهایم را هم می خواستم کوتاه کنم ولی دخترها عشق‌شان مو است و نمی‌خواستم کوتاهش کنم ضمن اینکه بیرون گذاشتن موهایم هم جرم بود. بعد رفتم سرویس بهداشتی، دختر رفتم و پسر آمدم (می خندد). قرار بود برادر دوستم هم بیاید که نتوانست و نیامد، خیلی می ترسیدم که دو نفر دختر داریم به ورزشگاه می رویم، برای همین در ماشین به مردی که کنارمان نشسته بود گفتیم اگر مشکلی نیست همراه ما بیا.

بقیه متوجه نشدند؟

خیر، چون برایش در گوشی نوشتیم و حرف نزدیم. بلیت را هم که برادر دوستم خریده بود، در نهایت هم از گیت ها رد شدیم و به داخل رفتیم.

ماموران گیت شک نکردند؟

چرا یک لحظه یک جوری نگاهم می کردند ولی من سریع رد شدم و رفتم.

از کاری که کردید راضی بودید؟

بله، تا به حال نشده که من از کاری که می کنم ناراضی باشم.

نهایت آرزوی‌تان همین حضور در ورزشگاه است؟ دنبال مسئولیتی نیستید؟

من دنبال پست و مقام نیستم، من مستقل بودم و از زمانی‌که وارد دبیرستان شدم از پدرم پول نگرفتم، در دانشگاه هم کار دانشجویی گرفتم و روی پای خودم ایستادم. من دو رسالت دارم؛ اول اینکه حضور بانوان را در ورزشگاه آزاد کنم و دوم اینکه گواهینامه موتور را برای بانوان بگیرم.

حرف هایتان کمی شبیه «سنگ بزرگ» نیست؟

خیر، من دنبال این کارها هستم، این ها رسالت من است.

چه کسی این رسالت را به شما داده است؟

خودم.

تا به حال عکس یادگاری با بازیکنان نگرفته‌اید؟

خیر، برای چه عکس بگیرم؟ فقط یک بار محسن بنگر را در راه شمال دیدم که هم ماشین ما را گرفتند و هم ماشین بنگر را، ایشان وساطت کرد و ما را آزاد کردند. همان جا عکس گرفتیم.

برای تماشای فوتبال، فوتسال یا والیبال بانوان هم به ورزشگاه نمی روید؟

خیر، به نظرم هیجان ندارد.

وقتی نرفتید چرا فکر می کنید هیجان ندارد؟

احساس می کنم هیجان ندارد ضمن اینکه تیم مورد علاقه من تیم فوتبال پرسپولیس است.

نظرات مردم در این باره چه بوده؟

راستش خیلی دنبال کردم و نظرات را خواندم، یکی از این افراد هم گفته بود که باید مرا در قفس بیندازند و آتش بزنند. گفتم چرا؟ مگر ما انسان نیستیم؟ چرا باید برای هم‌نوع خود چنین آرزویی کنیم؟ حتی یک حیوان هم نمی تواند اینجوری سنگدل باشد.

کامنت ها را که خواندید مردم پشت‌تان بودند؟

بله، ولی من یک عکس گذاشتم و گفتم اگر شما هم می خواهید مرا همراهی کنید شماره‌تان را بفرستید که فقط ۳ نفر فرستادند.

اگر حضورتان در ورزشگاه منجر به آزادی حضور بانوان نشود چه می کنید؟

من اصلا به نشدن فکر نمی کنم.

ولی سن‌تان که بالا می رود محتاط‌تر می شوید.

بله، ولی این حق ماست. شما اگر ۵۰ هزارتومان از یک نفر طلبکار باشید، سال ها هم بگذرد قیدش را می زنید؟ قطعا نمی زنید.

دفعه بعد دوستان تان را هم می برید؟

اگر بخواهند حتما می برمشان!

یعنی اینقدر مطمئن هستید که می توانید از گیت ها رد بشوید؟

ممکن نیست من به کاری فکر کنم و نتوانم آن را انجام بدهم.

این دفعه با یک ترفند جدید خواهید رفت؟

بله.

به لباس‌تان فکر کرده اید؟

بله ولی نمی توانم بگویم چون لو می رود.

آخر فصل می روید یا وسط فصل؟

این را هم نمی توانم بگویم ولی امید دارم که تا آخر همین فصل هم حضور بانوان آزاد شود.

شبکه های بیگانه هم با شما صحبت کرده اند؟

خیر، فقط دایرکت (در اینستاگرام) داده اند.

کدام شبکه ها؟

بی بی سی، من و تو و یک شبکه دیگر که اسمش یادم نیست.

چه گفتند؟

گفتند می خواهیم گزارش تهیه کنیم، شماره‌تان را بدهید یا یک جایی قرار بگذارید که بتوانیم با شما صحبت کنیم. من هم گفتم که نمی توانم صحبت کنم چون عاقبت خوبی ندارد.

قطعا آن ها هم دنبال منافع خودشان هستند.

دقیقا، هیچ کمکی نمی توانند بکنند.

راستی در مصاحبه ای که با یکی از هفته نامه ها از شما منتشر شده، عکس اشتباهی زده اند، درست است؟

بله، آن شخصی که عکسش را زده اند دوستم است، اعتراض کردم که چرا اشتباهی زده اید؟ گفتند پیج اینستاگرامت بسته بود و عکسی پیدا نکردیم. آن دختر که عکسش را منتشر کرده اند حنا نام داشت و در دربی ۸۲ هم می خواست به استادیوم برود که شناسایی شد و این عکس همان جا ثبت شد.

هواداران پرسپولیس هانیه شکیبا زنان تماشاگر ایرانی دختر تماشاگر ایرانی دختر پرسپولیسی

این بار چرا نیامد؟

چون خیلی اصرار نداشت که بیاید، آن نیتی که باید را در چهره اش ندیدم (با خنده).

قبل از دیدار پرسپولیس – راه آهن چند نفر فالوئر داشتید؟

۱۰۰۰ نفر!

بعدش چقدر شد؟

حدود ۲۵ کا که بعد از مدتی آنفالو کردند و ۱۶ کا شد، الان هم ۱۹ کا فالوئر دارم.

خوب بلدید که مخاطب را هم در مصاحبه‌هایتان جلب کنید، مثلا در یکی از مصاحبه ها گفته بودید سوالات تکراری نپرسید.

بله، من معتقدم خلاقیت همیشه نتیجه می دهد.

ماشین شخصی دارید؟

خیر.

وضعیت مالی‌تان خوب است؟

متوسط!

روحیه‌تان مردانه است؟

در کشور ما مردانه محسوب می شود چون روحیه برخی از پسرها هم که در خانه می نشینند زنانه است.

با این روحیه به قول خودتان مردانه، به ازدواج فکر کرده اید؟

با این روحیه خیلی سخت است، من استقلال زیادی دارم و اگر بخواهم ازدواج کنم باید شخص مقابلم دو برابر من مستقل باشد. اتفاقا اولین سوال از خواستگارانی هم که داشتم این بود که از چه سنی کار کرده ای؟ الان چقدر پول داری؟ می گفتند پول پرست هستی ولی من می گویم چه ربطی دارد؟ من خانمم‌ و اینقدر پس انداز دارم، تو چقدر پول جمع کرده ای؟

تحصیلات‌تان را تا کجا می خواهید ادامه بدهید؟

فوق لیسانس می گیرم که در آزمون نظام مهندسی شرکت کنم، ‌تحصیلات برای شادی پدرم است خودم دوست ندارم.

به مادر بودن خودتان فکر کرده اید؟

یک خواهر کوچک‌تر دارم که برایش مادری می کنم.

از چه لقبی بیشتر خوش‌تان می آید؟

وقتی می گویند «دختر غیور پرسپولیسی» خیلی خوشحال می شوم.

جزو فالوئرهای‌تان، آدم های معروف هم هستند؟

نمی دانم، فقط اکسپت می کنم و نمی دانم چه کسی هستند.

خارج از فوتبال، چه کسی را دوست دارید؟

بهرام رادان و یاس را خیلی دوست دارم. یاس همیشه با من است و آهنگ «به خاطر من» او را خیلی دوست دارم.

فیلمی را دیده اید که روی شما خیلی تاثیرگذار باشد؟

آتش بس یک باعث شد رشته ام را معماری انتخاب کنم چون قبل از آن می خواستم پلیس بشوم.

تیم فوتبال خارجی‌تان؟

بارسلونا را خیلی دوست دارم و کریس رونالدو را!

خیلی فوتبال می بینید؟

خیلی نه، همه فکر می کنند ۲۴ ساعت پای تلویزیون هستم ولی اینجوری نیست.

الان پرسپولیس چندم است؟

نمی دانم. تا جایی که یادم است صدر جدول بود.

الان دوم است.

چه جالب، نمی دانستم. خیلی امیدوارم قهرمان شویم، ولی در بازی با استقلال مشخص بود تبانی کرده اند که بازی صفر صفر شود چون اگر استقلال می باخت خیلی بد می شد.

چه کسی به آن ها می گوید که تبانی کنید؟

خودشان با هم صحبت می کنند و تبانی می کنند.

یعنی فکر می کنید بازیکن قبول می کند که از محبوبیت خودش کم و تبانی کند؟

من ۸۰ درصد مطمئنم که تبانی می کنند و می گویند بازی بعدی جبران می کنیم. پرسپولیس بازیکنان خوبی گرفته و امکان نداشت بازی مساوی شود.

 

 

دختر پرسپولیسی دختر تماشاگر ایرانی زنان تماشاگر ایرانی هانیه شکیبا هواداران پرسپولیس


ادامه مطلب ...