مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دیدگاه «وزیر رفاه» درباره بیمه «داروهای ایرانی»

[ad_1]

وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده اسـت که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل به جایگاه قابل قبول برسد، با ابزار بیمه به کمک صنعت داروسازی خواهیم آمد.

به گزارش مشرق، علی ربیعی در مراسم اختتامیه دومین نمایشگاه بین المللی دارو و صنایع وابسته ضمن بیان این موضوع که توسعه صنعت داروسازی اولویت اصلی دولت اسـت، از افزایش پوشش بیمه ای داروهای تولید داخل خبر داد.
 
ربیعی ضمن ابراز خرسندی از حضور در جمع بزرگان صنعت و علم داروسازی گفت: من مسئول نهادی هستم که به رفاه اجتماعی می‌پردازد و بخش مهمی از این رفاه شامل دارو اسـت. معتقد هستم حوزه دارو نباید محدود به موضوعات اقتصادی شود. زیرا دارو حوزه‌ای چند ساحتی اسـت که مباحث مهمی از جمله علمی، فرهنگی، حوزه اجتماعی، فقر، نابرابری و حتی سیاست را دربر می‌گیرد.
 
وی  با اشاره به نا‌امنی‌های منطقه خاور‌میانه و ثبات حاکم در ایران در مقایسه با کشور‌های دیگر افزود: ثبات سیاسی و امنیتی در ایران می‌تواند صادرات دارو را تحت تاثیر قرار دهد. چراکه می‌توان از این فاکتور مهم برای جذب فن‌آوری‌ها و همکاری‌های خود در حوزه‌های مختلف استفاده کرد.
 
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با تاکید بر افزایش کیفیت داروهای تولید داخل خاطر نشان کرد: لازمه افزایش تراز صادراتی، کیفیت اسـت و بعنوان فردی که از نزدیک با سیاست‌های دولت در ارتباط اسـت، شاهدم که مباحث مربوط به نظام سلامت و نظام رفاه که بی ارتباط با دارو نیست، اولویت اصلی دولت به حساب می‌آید.
 
ربیعی با تاکید بر این موضوع که بین‌المللی کردن فعالیت شرکت‌های داروسازی باید به عنوان یک راهبرد برای توسعه صادرات مد نظر فعالان قرار بگیرد،  اظهار کرد: سهم 200 میلیون دلاری صادرات داروی ایرانی در برابر سهم یک هزار و صد میلیون دلاری واردات دارو و همچنین حضور 90 شرکت بزرگ دارویی بین‌المللی در این نمایشگاه ، به خوبی استراتژی صنعت داروسازی را مشخص کرده اسـت.
 
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی همچنین بیان کرد: تمام تلاش بر این بوده اسـت که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل به جایگاه قابل قبول برسد، با ابزار بیمه به کمک صنعت داروسازی خواهیم آمد.
 
ربیعی در پایان از همکاری وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سندیکای صاحبان صنایع داروهای انسانی ایران در اخذ تصمیمات مربوط به صنعت داروسازی خبر داد و خاطرنشان کرد حتما از نقطه نظرات فعالان در تصمیم‌گیری‌ها استفاده خواهد شد.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


17 سپتامبر 2016 ... وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده است که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل ...18 سپتامبر 2016 ... دیدگاه وزیر رفاه درباره بیمه داروهای ایرانی. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده است که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش ...وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده است که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل به جایگاه قابل ...دیدگاه وزیر رفاه درباره بیمه داروهای ایرانی. يكشنبه، 28 شهريور ماه ، 1395 01:01:19am. دیدگاه وزیر رفاه درباره بیمه داروهای ایرانی. مشرق علی ربیعی منطقه ...17 سپتامبر 2016 ... ديدگاه وزير رفاه درباره بيمه داروهاي ايراني تسنيم/ وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي گفت: تمام تلاش بر اين بوده است که همه داروهاي توليد داخل ...وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده است که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل به جایگاه قابل ...... بانوان · انتصابات · مد و زیبایی · بیوگرافی · بازار · توریست · بورس · ورزش بانوان · سینما · بازی · نظامی · اجتماعی · جدیدترین ها · زبان خارجی · سبک زندگی · مقالات ...وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده است که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل...17 سپتامبر 2016 ... وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده است که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل ...17 سپتامبر 2016 ... وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: تمام تلاش بر این بوده است که همه داروهای تولید داخل تحت پوشش بیمه قرار بگیرند و هر زمان که داروهای تولید داخل ...


کلماتی برای این موضوع

ارتباط ایثارگران با رییس جمهور خبرگزاری ایثارگران بسم رب الشهدا والصدیقین با سلام وعرض ارادت به همه ایثارگران ورزمندگان حضرت سایت رسیدگی به اعتراض حذف شدگان …سلامخدا قوتچرا یارانه خواهرم که به خارج از ایران رفته قطع شدهمادرم مستمری بگیر هست اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزه پایگاه خبری شفاآنلاین حوزه سلامت و بهداشتجامع ترین مجله سلامت درمان و آموزش پزشکی و بهداشت جسمی و جنسی و زمینه حوزه سلامتپاسخ‌های رییس سازمان تامین اجتماعی به سوالات …نام سوال پاسخ بی نام کار شما و سازمان مربوطه چیست؟ سازمان تامین اجتماعی یک سازمان  …الف متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه منتشر شدمتن کامل لایحه برنامه ششم توسعه که از سوی دولت به مجلس ارسال شده بود منتشر شد به گزارش پول نیوز شاید تا همین چند سال پیش، حتی فکر کردن به تکنولوژی های مدرنی که به طور روزمره در حال خبرگزاری فارس صفحه اصلی ای آمریکا، با تو بازی شده است آیا خسارت محض برجام مایه شرمساری نیست؟ تصاویر صفحه نخست فارس منتشر کرد متن کامل لایحه برنامه ششم توسعهبه گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، متن کامل لایحه برنامه ششم توسعه که از سوی


ادامه مطلب ...

دیدگاه قرآن درباره‌ی نظریه‌ی تکامل انواع

[ad_1]
مفیدستان:

ذهن کنجکاو بشر می‌خواهد بداند که مبداً خلقتش چیست؟ چگونه پا به عرصه هستی گذارده است؟ از نسل کیست؟ فردی که در آغاز خلقت بوده نام و نشانش چیست و از کجا آمده است؟ آیا او نیز مانند همه انسان‌ها پدر و مادری داشته است یا نه و اگر داشته پدر و مادرش چه کسی بوده است؟ و اگر نداشته پس چگونه به وجود آمده است؟ آیا آن موجود خلق‌الساعه به وجود آمده و یا وجود او تدریجی بوده است؟ آیا از نسل حیوان و جانداری بوده و یا از وجودی مستقل برخوردار بوده است؟
اگر چه درباره این مسایل از قدیم‌الایام بشر به تفکر پرداخته و متناسب با فکر و اندیشه و سطح معلومات و ادراکات خود سخن‌هایی بر زبان جاری ساخته است، اما تحقیق علمی و تجربی آن مربوط به قرون اخیر می‌باشد. در این دو سه قرن اخیر است که دانشمندانی چند به تحقیق جدی پیرامون این مسایل پرداخته و نظریاتی را ارائه نموده‌اند. دانشمندان علوم طبیعی در مورد منشأ و مبدأ خلقت موجودات دو نظریه ارائه داده‌اند:

1- نظریه ثبوت انواع Fixisme:

براساس این نظریه خلقت همه موجودات از آغاز مستقل بوده است. یعنی هر گیاه و جانوری از ابتدا همان بوده که اکنون هست و از هیچ گیاه یا حیوانی مشتق نشده است. طرفداران این نظریه می‌گویند: طرح کلی خلقت به گونه‌ای است که هر گیاه و یا جانوری باید از گیاه و یا جانور همنوع خود به وجود آمده باشد، نه گیاه و جانوری مغایر با خود.
بر مبنای این نظریه، انسان نیز طرح مستقلی دارد. یعنی از هیچ موجود دیگری مشتق نشده است.

2- نظریه تحول انواع Transformisme :

طبق این نظریه هر گیاه و یا جانوری از گیاه و یا جانور دیگری به دست آمده است. داروین که از طرفداران این نظریه است چنین می‌گوید:
«به نظر من تمام جانوران حداکثر از چهار یا پنج جانور نخستین اشتقاق یافته‌اند و کلیه گیاهان نیز از همین مقدار یا کمتر نتیجه شده‌اند. شباهت موجود میان سلسله گیاهان و سلسله جانوران مرا به این استنباط هدایت می‌کند که قدمی فراتر نهم. یعنی چنین پندارم که تمام جانوران و گیاهان روی زمین از یک منشأ اولیه اشتقاق یافته‌اند.» (1)
بنابراین نظریه نه تنها هریک از انواع موجودات، خلقت مستقل ندارند، بلکه همه آن‌ها با یکدیگر رابطه خویشاوندی دارند و از جد و یا اجداد مشترکی برخوردارند.
آنچه که در این نظریه بیشتر قابل توجه است، مسئله انسان است. داروین پس از مطالعه و تحقیق پیرامون اصل انواع به بررسی پیرامون منشأ انسان پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که انسان اصل حیوانی دارد. یعنی با انسان ریخت‌ها از اجداد مشترکی نتیجه شده‌اند. اما اینکه اجداد مشترک میان انسان و انسان ریخت‌ها چه کسانی بوده‌اند، نه تنها بر داروین، که امروزه نیز مشخص نشده است و به همین جهت آن را حلقه مفقوده نام نهاده‌اند.
حال ببینیم داروین چه می‌گفت؟
داروین معتقد بود که گیاهان و جانوران تولید مثل بسیار دارند و اگر بنا باشد که همه آن‌ها زنده باقی بمانند و به تولید مثل خود ادامه دهند، دیری نخواهد پایید که آن‌ها سطح زمین را اشغال کنند. اما از آنجا که غذا و مسکن به اندازه کافی برای موجودات وجود ندارد، در نتیجه هر موجودی برای بقای خود باید در کوشش باشد تا به وسیله مقابله با رقبای خود، حیاتش را حفظ کند. داروین این کوشش مستمر را تنازع بقا نام نهاده است. از نظر داروین در این رهگذر افرادی می‌توانند زنده بمانند که دارای صفت مفیدی باشند و آنهایی که از این صفت مفید برخوردار نباشند از میان خواهند رفت. داروین به این اصل که نتیجه تنازع بقاست انتخاب اصلح نام نهاده است. بنابر این طبیعت آنهایی را برای بقا انتخاب می‌کند که واجد صفت ممتاز و مفیدی باشند.
پس از آنکه صفتی باعث بقای یک فرد شد، این صفت از طریق وراثت به افراد دیگر منتقل می‌شود و به این ترتیب نسل موجودات ادامه می‌یابد.
نظریه داروین را می‌توان در چهار اصل زیر خلاصه نمود:
1- اصل قابلیت تغییرپذیری ارگانیسم موجود زنده در برابر عوامل محیطی.
2- اصل تنازع بقاء و کوشش مستمر برای ادامه حیات.
3- اصل بقای اصلح در میدان تنازع بقا و انتخاب طبیعی
4- اصل انتقال صفات اکتسابی به نسل‌های آینده.
نظریه داروین اگرچه در زمان خود بسیار مشهور بود، ولی پس از وی زیست شناسان برخی از قسمت‌های نظریه وی را رد کردند و به جای آن نظریه دیگری به نام جهش یا MUTATION را پذیرفتند. طبق این نظریه گاهی صفات جدیدی به طور ناگهانی در موجودی پیدا می‌شود، بدون آنکه رابطه‌ای با محیط و تنازع بقا و انتخاب طبیعی داروین داشته باشد.
بر طبق این نظریه اگر صفتی به طور ناگهانی در موجودی ظاهر شود و آن صفت در تنازع با همنوعان به کار آید، آن جاندار می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. تجمع جهش‌های مساعد در طول زمان موجب می‌شود تا گروهی از یک نوع جاندار از گروه دیگر جدا شوند و به صورت نوع جدید به حیات خود ادامه دهند.
این نظریه نیز با مشکلات بزرگی روبرو است. از جمله:
«اینکه چگونه عضو جدیدی به وجود می‌آید یا بعضی سازش‌های عجیب حاصل می‌گردد یا چگونه شاخه‌های بزرگ جانوران و گیاهان تشکیل شده‌اند، امری است که گرچه طرح‌هایی برای آن‌ها ریخته شده است، معهذا هنوز بر جهان دانش روشن نیست.» (2)
طرفداران تحول انواع برای اثبات نظریه خود به چند دلیل تمسک جسته‌اند که به اختصار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1- تحقیقات به دست آمده از «دیرینه‌شناسی» یعنی مطالعه روی اسکلت‌هایی که از میلیون‌ها سال پیش به دست آمده نشان می‌دهد که موجودات زنده از صورت‌های ساده به صورت‌های پیچیده‌تر و کامل‌تری تغییر شکل داده‌اند. و توجیه این مسئله یعنی عبور از سادگی به پیچیدگی جز به وسیله نظریه تحول انواع امکان‌پذیر نیست.
2- مطالعاتی که در زمینه «تشریح مقایسه‌ای» انجام شده است، نشان می‌دهد که میان موجودات شباهت‌های زیادی به چشم می‌خورد که نشان دهنده رابطه نزدیکی و خویشاوندی میان گروه‌های مختلف موجودات است. طرفداران نظریه تحول انواع روی دستگاه گردش خون، دستگاه تنفس و دستگاه عصبی بسیاری از موجودات مطالعه کرده‌اند و شباهت‌های میان آن‌ها را به دست آورده‌اند. مطالعه دستگاه‌های فوق نشان می‌دهد که این دستگاه‌ها از سادگی رو به پیچیدگی می‌روند.
3- مدارک مربوط به «جنین‌شناسی» نیز نشان می‌دهد که حالت جنینی بسیاری از موجودات شباهت‌هایی با هم دارند. جنین بسیاری از موجودات در مراحل اولیه رشد آن چنان با یکدیگر شباهت دارند که تشخیص آن‌ها مشکل است و همین امر مؤید آن است که موجودات از اصل واحد، ریشه گرفته‌اند.
صرفنظر از نقد و انتقادهایی که بر نظریه تحول انواع شده، این نکته قابل ذکر است که وجود نوع پیچیده پس از نوع ساده و تشابه بعضی از موجودات با یکدیگر دلیل بر آن نیست که نوعی از نوع دیگر مشتق شده باشد.
دانش زیست‌شناسی فقط توانسته موجودات مشابه با یکدیگر را نشان دهد، نه آنکه با آگاهی صددرصد پیدایش نوعی از نوع دیگر را نشان دهد.
به بیان دیگر نظریه تحول انواع تاکنون با دلایل قطعی و غیر قابل خدشه به اثبات نرسیده است و طرفداران این نظریه نیز نتوانسته‌اند حیوانی را که بر اثر انتخاب طبیعی و با جهش به حیوانی دیگر یا انسان تبدیل شده باشد نشان دهند. زیست شناسان توانسته‌اند که دگرگونی و تحول در صفات و عوارض یک نوع را نشان دهند، نه آن که تبدیل نوعی به نوع دیگر را. (3)

قرآن چه می‌گوید؟

از آنجا که قرآن کتاب انسان سازی است نه کتاب طبیعی و زیست‌شناسی، آیه صریحی وجود ندارد که بگوید نظریه ثبوت انواع صحیح است و یا تحول انواع. اما از ظاهر آیات قرآنی می‌توان در این زمینه به نکاتی دست یافت. همان‌گونه که برخی از پژوهشگران به نکاتی چند در این زمینه دست یافته‌اند.
صرفنظر از تحقیقات دانشمندان عرب زبان در این زمینه، در کشور خودمان آقای دکتر یدالله سحابی برای نخستین بار به جمع‌آوری آیات قرآن و بحث پیرامون «خلقت انسان» پرداختند. ایشان در کتابی که به همین نام منتشر ساخته‌اند کوشیده‌اند تا اثبات کنند که قرآن طرفدار نظریه تحول انواع است. البته ایشان هیچ‌گاه نگفته‌اند که انسان از نسل میمون است، آن‌گونه که بسیاری از طرفداران نظریه تحول انواع به آن معتقدند. ایشان در این زمینه چنین می‌نویسند:
«اتصال مستقیم نسلی انسان به بوزینگان فرضیه‌ای بیش نیست و هرگز به ثبوت علمی نرسیده است و ما هم به چین نظریات اعتقادی نداریم.» (4)
ایشان کوشیده‌اند تا نشان دهند که آیات قرآنی دو مسئله زیر را تأیید می‌کند:
1- میان تمام سلسله موجودات پیوستگی و اتصال وجود دارد و «نتایجی که از مطالعات علوم زیست حاصل شده، جز بر قبول پیوستگی نسلی همه جانداران و وجود قوانین کلی و عمومی در ساختمان جسمی آن‌ها تکیه و قرار ندارد.» (5)
2- حضرت آدم نخستین انسان نبوده، یعنی خلقت او مستقل نبوده است، بلکه تدریجی بوده و از میان افراد هم عصر خود برگزیده شده است.
آیاتی را که ایشان برای اثبات دو مسئله فوق مورد تفسیر و تأویل قرار داده‌اند، به اعتقاد برخی از اندیشمندان اسلامی به هیچ وجه مؤید نظریات ایشان نیست. بررسی‌های بزرگ مفسر قرآن یعنی علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان نشانگر این معناست. طبق نظریات تفسیری علامه طباطبایی ظاهر آیات قرآنی اثبات می‌کند که خلقت انسان مستقل بوده است، نه تدریجی و برخاسته از موجودی دیگر. ایشان در این باره چنین می‌گوید:
«آیات کریمه قرآن ظاهر قریب به صریح است در اینکه بشر موجود در امروز که ما افرادی از ایشانیم، از طریق تناسل منتهی می‌شوند به یک زن و شوهر معین که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده، و نیز صریح است در اینکه این اولین فرد بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشده‌اند، بلکه از خاک یا گل یا لایه یا زمین به اختلاف تعبیرات قرآن خلق شده‌اند.» (6)
نظر دیگری که در بحث‌های قرآنی قابل ذکر است نظر آیه‌الله مشکینی است. ایشان جمع میان دو نظر فوق را مطرح ساخته‌اند. به این وجه که می‌گویند آیات قرآنی را در مورد خلقت انسان می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1- آیاتی که «می‌توان از آن‌ها تأیید عقیده به تکامل و منتهی شدن سلسله انواع موجودات زنده تکامل یافته به انسان را برداشت کرد.»
2- آیاتی که می‌توان از آن‌ها استنباط کرد که: «آدم نخستین انسانی است که خداوند او را آفریده و او اوّلین و حواء دومین فرد از افراد نوع انسان می‌باشد و خداوند، سایر افراد انسان را از نسل این دو فرد انسانی به وجود آورده است.»
3- آیاتی که هیچ یک از دو نظریه فوق را نمی‌توان از آن‌ها برداشت کرد، یعنی نه بر خلقت تدریجی انسان می‌توان آن‌ها را حمل کرد و نه بر خلقت مستقل آدم.
4- آیاتی وجود دارند که کیفیت خلقت و آغاز پیدایش انسان را مطرح نمی‌سازند، بلکه فقط سخن از بقای نسل و چگونگی توالد و تناسل به میان آورده‌اند. (7)
چهارمین نظری که در اینجا قابل طرح است نظریه استاد جعفر سبحانی می‌باشد. ایشان معتقدند که اعتقاد به آدم به عنوان «ابوالبشر» به معنای آن نیست که وی نخستین انسانی بوده که گام بر روی کره خاکی نهاده است، چرا که طبق برخی از روایات پیش از آدم ابوالبشر نیز انسان‌های دیگری در روی زمین می‌زیستند و به عللی منقرض شده‌اند.
اِنَ اللهَ لَم یَخلُق بَشَرا غَیرَکُم، بَلی والله لَقَد خَلَقَ اللهَ الفَ ألفِ عالمٍ، و ألفَ أَلفِ آدَمَ انتَ فی آخِرِ تِلکَ اَلعَوالِم وَ اُولئکَ الاَدمِیینَ؛ امام باقر (علیه السّلام) به جابرین یزید می‌گوید: گویا تو گمان می‌کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس، و همچنین گمان می‌کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؟ آری به خدا قسم، خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم‌ها و آدم‌ها هستی. (8)
با این بیان، میان تحقیقات دانشمندان زیست شناس پیرامون سنگواره‌ها و فسیل‌های متعلق به انسان‌های گذشته و وجود آدم ابوالبشر هیچ تضاد و تناقضی نیست، چرا که این فسیل‌ها مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر می‌باشد و اشکالی هم پیش نمی‌آید که فرض کنیم آن‌ها خلقت مستقل نداشته‌اند. داستان آدم را هم که قرآن کریم به عنوان موجودی که طرح مستقل داشته است مطرح می‌کند مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد نه میلیون‌ها سال پیش که مربوط به فسیل‌ها و سنگواره‌ها می‌باشد. بیان استاد چنین است:
«مجموع مطالعات دانشمندان درباره فسیل و سنگواره‌های انسان‌ها می‌تواند مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر باشد و بر فرض صحت آن نظریات و برداشت‌ها نمی‌تواند مایه قضاوت درباره انسان‌های کنونی گردد و خود این سنگواره‌های انسانی برای اثبات یک مطلب خوب است و آن این که موجود زنده‌ای به صورت انسان در زمان‌های بسی دیرینه در این کره خاکی زندگی می‌کرده، و این موجود صدها هزار سال پیش در این پهنه، دارای حیات بوده است، و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» نظر بر اینکه قبل از آدم و حوا انسانی در روی زمین نبوده است به کلی محکوم می‌گردد، بالاخص که تاریخچه آدم و حوا از چند هزار سال پیش تجاوز نمی‌کند.» (9)
خلاصه طبق این نظریه اولاً طبق نصوص و ظواهر آیات قرآنی آدم حقیقت مستقل داشته و از هیچ موجودی بر نیامده است و ثانیاً انسان‌هایی قبل از آدم وجود داشته‌اند که تحقیقات زیست شناسان- به فرض صحت- مربوط به آن‌ها می‌شود و هیچ اشکالی هم ندارد که بگوییم آن‌ها طرح مستقلی نداشته‌اند، چرا که قرآن کریم فقط درباره آدم که مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد سخن گفته است.
اما نظری که در این گفتار مورد پذیرش قرار گرفته به طور خلاصه چنین است: آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که خلقت آدم مستقل بوده، یعنی حضرت آدم از موجود دیگری مشتق نشده است و این سخن نیز منافاتی با آن ندارد که بگوییم خلقت آدم تدریجی بوده است. البته تدریجی بودن نه به این معنا که از نوع دیگری منشأ گرفته باشد.
این اشتباه است که گمان کنیم اگر خلقت آدم مستقل باشد، دیگر تدریجی بودن پیدایش او را نمی‌توانیم بپذیریم. و در واقع این اشتباه از اینجا ریشه می‌گیرد که «پیوستگی تمام سلسله موجودات» را مسلم فرض کرده و گمان کنیم که «هر خلقتی در زمینه موجود قبل آفریده شده» (10) است. یعنی از آن‌ها مشتق شده است.
اساساً تدریجی بودن وجود آدم دو معنا می‌تواند داشته باشد: یکی اینکه حضرت آدم با موجودات دیگر پیوستگی و اتصال داشته و در زمینه موجود قبل از خود آفریده شده، یعنی از آن‌ها برآمده است و دیگر اینکه وجود آدم پیوسته با موجودات دیگر نبوده تا به تدریج از آن‌ها ایجاد شده باشد، بلکه او خلقت مستقل داشته، اما همین خلقت مستقل به طور تدریجی بوده است.
ما در اینجا ابتدا مجموع آیات قرآنی را که پیرامون آفرینش انسان است دسته‌بندی کرده و سپس به جمع آن‌ها می‌پردازیم.
1- دسته‌ای از آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که همه انسان‌ها از نسل یک جفت انسان هستند. خداوند در ابتدا موجودی به نام آدم را خلق کرده و سپس از جنس او همسرش حوا را آفریده است و از ازدواج میان آن دو، نسل انسان‌ها جریان پیدا کرده است.
یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً؛ (نسا 1) اى مردم از پروردگارتان بپرهیزید. خدایی که همه شما را از یک تن آفرید، و همسرش را نیز از او به وجود آورد، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْکُنَ إِلَیهَا (اعراف 189) او کسی است که شما را از یک تن آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا نزد او آرام گیرد.
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛ (زمر 6) شما را از یک فرد آفرید و سپس همسرش را از جنس او قرار داد.
وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ. (انعام 98) او کسی است که شما را از یک نفس آفرید، در حالی که بعضی از (انسان‌ها) پایدارند و بعضی ناپایدار.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا (حجرات 13)‌ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید.
آیات فوق خلقت همه انسان‌ها را از موجودی به نام آدم می‌داند، یعنی در ابتداء نفس واحده‌ای به نام آدم آفریده شده و سپس از جنس او همسرش به وجود آمده و از ازدواج میان آن دو نسل بشر تحقق پیدا کرده است.
2- در یک دسته از آیات آفرینش نوع انسان از نطفه دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (نحل 4) انسان را از نطفه آفرید و او سرکشی آشکار است.
أَوَلَمْ یرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (یس 77) آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفه آفریدیم، در حالی که او آشکارا سرکشی می‌کند.
اِنّا خَلَقنَا الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ اَمشاجٍ نَبتَلیهِ؛ (دهر2) ما انسان را از نطقه‌ای آمیخته آفریدیم.
اَلَم یَکُ نُطفَةٌ مِن مَنِی ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّی؛ (قیامت: 37-38) آیا (انسان) نطفه‌ای از منی که ریخته می‌شود نبود؟ و سپس به صورت علقه در آمد و آن گاه او را آفرید و تسویه نمود.
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا؛ (فرقان 54) او (خدایی است) که از آب بشری را آفرید.
أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (مرسلات 20) آیا شما را از آبی پست نیافریدیم؟
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ (علق 2) انسان را از علق (خون بسته) آفرید.
3- در یک دسته آیات نیز آفرینش نوع انسان از خاک دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن طینٍ، (انعام) او کسی است که شما را از گل آفرید. وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ یعِیدُکُمْ فِیهَا وَیخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا؛ (نوح 17-18) و خدا شما را از زمین رویاند و سپس شما را به آن (زمین) باز می‌گرداند و پس از آن شما را از آن بیرون می‌آورد. وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما را به صورت بشر (در زمین) پراکنده ساخت.
4 -در یک دسته از آیات نیز می‌گوید که آفرینش انسان در ابتدا از خاک بوده است و سپس نطفه و علقه و دیگر مراحل جنینی.
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ مِن عَلَقَة ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً، (مومن 67) او کسی است که شما را از خاک آفرید و سپس از نطفه و از علقه و آن‌گاه شما را به صورت طفل (از رحم مادرتان) خارج ساخت.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ (مؤمنون 12-14) ما انسان را از قسمتی از خاک آفریدیم، سپس آن را به صورت نطفه در جایگاه استواری قرار دادیم، سپس نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوان کرده و استخوان را با گوشت پوشاندیم. سپس به او آفرینش دیگری دادیم.
فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ما شما را از خاک آفریدیم، آن گاه از نطفه و سپس از علقه و پس از آن از مضغه‌ای که بعضی دارای شکل است و بعضی بدون شکل تا برای شما آشکار سازیم (که ما بر هر چیزی قادریم) و در رحم‌ها هرچه بخواهیم تا مدتی معین مستقر می‌کنیم. آن گاه شما را از (رحم‌ها) به صورت طفلی خارج می‌سازیم و سپس به دوران رشد می‌رسید.
5- در یک دسته از آیات نیز آفرینش شخص آدم از خاک دانسته شده است.
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ؛ (ص: 71) هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت، می‌خواهم بشری از خاک بیافرینم. قَالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ (اعراف 12) (شیطان) گفت من بهتر از او (آدم) هستم، (چون) مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا؛ (اسرا 61) (شیطان) گفت آیا بر کسی که او را از خاک آفریدی سجده کنم.
یکی از نکات مهمی که در بحث از آیات فوق باید روشن شود این است که آیا هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده است و هم آفرینش انسان‌های بعدی از خاک یا اینکه تنها آفرینش آدم از خاک بوده و نسل او از نطفه؟ در اینجا دو نظریه مطرح شده است.
یک نظریه این است که بگوییم اشکالی ندارد که هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده باشد و هم آفرینش فرد فرد انسان‌ها از آن. به این معنا که چون آفرینش تک تک انسان‌ها از نطفه است و مواد موجود در نطفه نیز از خاک گرفته شده پس صحیح است که بگوییم هر انسانی از خاک آفریده شده است.
نظریه دوم این است که تنها شخص آدم از خاک آفریده شده است و آفرینش سایر انسان‌ها از استقرار نطفه در رحم مادرانشان می‌باشد. و چون سر سلسله همه موجودات آدم است و آدم هم از خاک آفریده شده، پس صحیح است که بگوییم تک تک انسان‌ها نیز از خاک آفریده شده‌اند.
در میان این دو نظریه، نظریه دوم را به دو دلیل می‌توان ترجیح داد:
دلیل اول اینکه طبق آیه زیر آدم از خاک آفریده شده است، ولی نسل او از نطفه: بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده: 7-8) و خلقت انسان را از گلی آغاز کرد و سپس او را از چکیده‌ای از آب پست قرارداد.
هرچند در آیه فوق لفظ انسان به کار رفته است، نه لفظ آدم ولی در آیات دیگر در مورد شخص «آدم» هم لفظ «انسان» به کار رفته است و هم لفظ «بشر».
چنان که در سوره حجر (آیات 29 و 26) وقتی خداوند از آفرینش آدم با ملائکه سخن می‌گوید لفظ انسان را به کار می‌برد. همچنین در آیه زیر لفظ «بشر» را در مورد آدم به کار برده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بی بوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم.
دلیل دوم این است که اگر منظور از آفرینش انسان از خاک آفرینش تک تک آن‌ها از خاک می‌بود دیگر نمی‌باییست که می‌گفت ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم. «زیرا آنچه از زمین به عمل می‌آید از خود خاک است نه خاکی که سرسبز شده و با آب مخلوط شده و تبدیل به گل شده» (11) است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) ما انسان را از گلی که از خاک (سرند شده درست شده است) آفریدیم.
با این بیان می‌توان آیات دسته سوم و چهارم را که آفرینش انسان را از خاک و خاک و نطفه دانسته است جزو آیات دسته پنجم که آفرینش خود آدم را از خاک می‌داند- به حساب آورد.
اما اینکه آدم چگونه خلق شده است، آیا خلقت او به طور دفعی بوده یا بر اثر طی مراتب و تکامل تدریجی به وجود آمده است؟ و اگر بر اثر تکامل به وجود آمده، آیا از نوع دیگر به وجود آمده است، مثلاً از تحول یکی از حیوانات به وجود آمده و یا آنکه خلقت مستقلی داشته است؟ این‌ها مسایلی است قابل بحث. از میان فرض‌های فوق می‌توان گفت که آیات قرآنی خلقت مستقل آدم را می‌پذیرد. اما نه به این معنا که آدم به صورت دفعی و یکباره به وجود آمده باشد، بلکه مراحل و مراتبی را از آغاز خلقت تا دمیده شدن روح انسانی گذرانده است.
آیاتی از قرآن می‌گوید که انسان را از خاک آفریدیم:
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس که بشری شدید (بر روی زمین) منتشر گشتید. إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ؛ (آل عمرآن 59) همانا مثل (خلقت) عیسى نزد خداوند، مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید.
آیه فوق بر این موضوع دلالت دارد که خلقت آدم از خاک بوده است.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده7-8) آنکه هر چیز را نیکو آفریده است. و خلقت انسان را از «گلی» آغاز کرد، سپس نسل او را «از چکیده‌ای از آب بست» قرار داد.
آیه فوق خلقت آدم را از خاک دانسته است ولی پیدایش نسل او را از چکیده‌ای از آبی پست که همان نطفه باشد می‌داند.
در آیه‌ای دیگر نیز می‌گوید که خداوند آدم را از سلاله‌ای از طین آفریده است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) «انسان را از چکیده‌ای از گلی (که سرند شده درست شده است) خلق کردیم».
آیه فوق مبدأ پیدایش نوع انسان را از سلاله‌ای از طین می‌داند، اما در آیه‌ای دیگر خداوند می‌گوید که انسان را از گل چسبیده‌ای آفریدیم. «إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ»؛ (صافات 11) «ما آن‌ها را از گل چسبنده‌ای آفریدیم».
می‌توان گفت که آیه فوق درباره آدم ابوالبشر است نه نوع انسان- آن گونه که طرفداران تحول انواع پنداشته‌اند- و از این نظر آیه ضمیر جمع را آورده و گفته که خلقت شما از گل چسبنده است، که جد انسان یعنی منشأ و سر سلسله همه انسان‌ها از گل چسبنده آفریده شده است. به بیان دیگر چون آدم از گل چسبنده آفریده شده و آدم نیز سرسلسله همه انسان‌هاست، پس گویی همه افراد از گلی چسبنده آفریده شده‌اند.
در آیات دیگری خداوند خلقت آدم را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است می‌داند. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر 26) «و ما انسان را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی و تیره رنگ گرفته شده بود آفریدیم».
مراد از انسان در آیه فوق همان حضرت آدم است، چرا که قرآن در دنباله این آیه می‌گوید: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»؛ (حجر 29) «پس هنگامی که کار آن را به پایان رسانیده و از روح خود در او دمیدم همگی برای او سجده کنید».
و شکی نیست که فرشتگان بر آدم سجده کردند نه نوع انسان.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم. قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 33) (ابلیس) گفت من بر بشری که از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است سجده نمی‌کنم.
اما اینکه صلصال چیست، قرآن خود آن را معنا کرده است: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ»؛ (الرحمن 14) «انسان را از گلی خشکیده که شبیه سفال است بیافرید».
آیه فوق گل خشکیده را مانند سفال می‌داند.
شاید بتوان گفت که مجموع آیات فوق عبارت است از مراحل وجودی خلقت آدم. یعنی او ابتدا از خاک آفریده شده (طین و تراب) و سپس به صورت گل چسبنده (طین لازب) در آمده است و سپس تبدیل به چکیده‌ای از گل (سلالة من طین) شده و پس از آن به صورت گل خشکیده شبیه سفال (صلصال کالفخار) در آمده است.
«از آنچه تاکنون گفتیم معلوم شد: آفرینش انسان، دارای مراحلی چند بوده تا از صورت «خاک» و «طین» و «طین لازب» به صورت «سلاله»‌ای از «طین» و «صلصال» «کالفخار» و خشکیده‌ای چون «سفال» تبدیل شده است.» (12)
و در واقع پس از طی مراتب فوق و تکمیل اندام او و دمیده شدن روح انسانی در آدم، خداوند به فرشتگان دستور می‌دهد تا بر آدم سجده کنند: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»؛ (أعراف 11) «و به تحقیق ما شما را آفریدیم. سپس تصویرتان کردیم. سپس به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنید».
با این بیان می‌توان مراحل تدریجی خلقت آدم را به صورت زیر خلاصه کرد:
(سلالة من طین) چکیده‌ای از گل (طین لازب) گل چسبنده (طین و تراب) خاک و گل آدم (و نفخت فیه من روحی) دمیده شدن روح (صلصال کالفخار) گل خشکیده شبیه سفال

دلایل طرفداران نظریه تحول انواع

در اینجا لازم است که به بررسی برخی از آیاتی که طرفداران نظریه تحول انواع به آن استشهاد کرده‌اند بپردازیم.
1- یکی از این آیات، آیه زیر است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (آل عمران 33) «همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند: همان گونه که نوح و ابراهیم و آل عمران در میان امتی زندگی می‌کردند و از میان آن‌ها برگزیده شده بودند، پس آدم نیز باید در میان امتی زندگی می‌کرده است و از میان آن‌ها برگزیده شده باشد.
و این مطلب نشانگر آن است که آدم اولین انسان بر روی کره زمین نبوده است، بلکه قبل از او انسان‌های دیگری بوده‌اند. و او به این دلیل از میان آن‌ها برگزیده شد که از نظر فکر و اندیشه بر آن‌ها برتری داشت.
به بیان دیگر طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که انسان در اصطلاح قرآن دو معنا دارد: یکی به معنای انسان‌های قبل از حضرت آدم مانند انسان‌های نئاندرتال و کرومانیون و... و دیگری به معنای انسان‌های بعد از حضرت آدم. به گمان اینان انسان‌های قبل از آدم دارای اراده، اختیار و علم و دانش نبوده‌اند و مدت زمانی طولانی می‌گذشت تا خداوند از میان این انسان‌های غیر مکلف، انسانی به نام «آدم» را که از استعداد و لیاقت بیشتری برخوردار بود، برمی‌گزیند.
«اصطفی به معنای برگزیدن و انتخاب کردن است و چون از باب افتعال است، مفهوم کوشش و دقت هم از آن حاصل می‌شود. برگزیدن هر فرد از میان جمع و جمعیت‌های همسان و همنوع او صورت می‌گیرد. نوح و هریک از برگزیدگان آل ابراهیم و آل عمران، پس از آمادگی‌های روحی و معنوی که در زمینه‌های مساعد نسلی و تربیتی پیدا کردند، از میان قوم خود یعنی مردمی که با آن‌ها زندگی می‌کردند انتخاب شده‌اند. وقتی به نص آیه، نوح (علیه السّلام) و پیغمبران آل ابراهیم (علیه السّلام) از میان مردم زمان خود برگزیده شده‌اند، قطعاً همین وضع برای آدم (علیه السّلام) که شرایط دیگر و مخصوصی برای او در آیه ذکر نشده، فراهم بوده است. او هم از میان همنوعان خویش که از نظر جسمی و وضع زندگی مثل او بودند، برخاسته و برگزیده شده است.» (13)
در پاسخ استنباط فوق از آیه شریفه باید گفت که آیه صراحتی بر این معنا ندارد که نوح و خاندان ابراهیم و عمران از میان امت زمان خود برگزیده شده باشند، بلکه ممکن است خداوند اینان را به جهت عظمت و مقام معنویشان بر همه افراد انسانی تا روز رستاخیز برگزیده باشد. در واقع این آیه می‌خواهد مقام تنی چند از افراد برگزیده بشر را مطرح سازد.
از این گذشته اگر آیه برگزیدگی آدم را در زمان خود مطرح کرده باشد، چه دلیلی وجود دارد که بگوییم وی از میان افراد قبل از خود برگزیده شده باشد نه از میان فرزندان و نوادگانش؟! به ویژه با در نظر گرفتن اینکه حضرت آدم (علیه السّلام) عمر طولانی داشته است، هیچ اشکالی ندارد اگر بخواهیم برگزیدگی او را در زمان حیاتش در نظر بگیریم و در واقع او را برگزیده از میان فرزندان و نوادگان و نسلی که در آن زمان از وی به وجود آمده است بدانیم.
انتقاد دیگری که بر طرفداران نظریه تحول انواع مطرح است این است که کلمه اصطفی را که به معنای برگزیده شدن است بدون قرینه به معنای برآمدن گرفته‌اند؟ مگر می‌توان با انتخاب آدم بر عالمیان به این نتیجه رسید که آدم از نسل موجودات پایین‌تر از خود (از نظر عقل و اراده) بر آمده باشد؟ به بیان دیگر به فرض آنکه بپذیریم که آدم از میان امت خود انتخاب شده است، انتخاب او به هیچ قرینه‌ای دال بر برآمدن او از موجودات پایین‌تر از خود نیست.
2- آیه دیگری که مورد استناد طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته عبارت است از:
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ «(حجر: 28-29) «و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت که من بشری را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده خلق می‌کنم. پس هنگامی که او را ساخته و پرداختم و از روح خود در او دمیدم همگی بر او سجده کنید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که مراد از بشر در آیه فوق نوع انسان است، نه یک فرد خاص از انسان‌ها به نام آدم.
در پاسخ طرفداران نظریه تحول انواع باید گفت که آیه فوق درباره خلقت حضرت آدم است که سر سلسله نوع انسان‌هاست و خداوند که دستور سجده به ملائکه داده، سجده بر آدم بوده است، نه نوع انسان.
این نظر طرفداران تحول انواع که می‌گویند خلقت نوع انسان از صلصال و حماء مسنون بوده است، صحیح به نظر نمی‌رسد، چرا که قرآن خلقت خود آدم را نیز از صلصال و حماء مسنون می‌داند. وقتی خداوند به ابلیس می‌گوید که چرا بر آدم سجده نکردی می‌گوید: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ (حجر 33) «من هرگز برای بشری که او را از خاک خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده‌ای سجده نمی‌کنم».
خلاصه آنکه ظاهر آیات فوق مؤید این معناست که آدم از گل تیره رنگی آفریده شده است و پس از تکمیل اندام، روح الهی در آن دمیده شده و سرانجام خداوند به فرشتگان دستور داده است تا در برابر او سجده کنند.
3- آیه دیگری که مورد استنباط طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته، آیه زیر است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ؛ (اعراف 11) و به تحقیق ما شما را آفریدیم، سپس تصویرتان کردیم، پس از آن به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنند. و همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که آیه فوق چند مرحله را برای خلقت انسان ذکر می‌کند:
1- آغاز خلقت
2- شکل گرفتن انسان (پیش از انتخاب آدم)
3- انتخاب آدم از میان آن انسان‌ها
4- دستور سجده بر آدم
به گمان اینان آیه فوق در شأن حضرت آدم نازل نشده، بلکه درباره نوع انسانی است. و پیش از انتخاب «آدم» انسان‌هایی بوده‌اند و آدم از میان آن‌ها انتخاب شده است. از کلمه «ثم» که در مراحل سه گانه فوق آمده است می‌توان نتیجه گرفت که میان این مراحل فاصله بوده و کلمه «صور ناکم» نیز دلالت بر آن دارد که صورت انسانی به تدریج برای انسان حاصل شده است.
آیه فوق، از جمله بهترین آیات قابل استفاده، برای اثبات این نظریه (تحول انواع) است، زیرا خداوند در این آیه، بیان می‌کند که ابتدا او قبل از شکل دادن به انسان، او را آفریده و بعد از مدت زمان نامعلوم (به قرینه کلمه «ثم»)، او را به شکل انسان فعلی درآورده است، سپس بعد از مدت‌ها، فرشتگان را امر به سجود در برابر یکی از افراد نوع انسان کرده است. بنابراین، «خلق» یا آفرینش نخستین، همان تکوین او از آب و خاک و زندگی دادن (دمیدن روح) به اوست که جز در ضمن وجود به عنوان یک «نوع» یا «انواع»، امکان نمی‌یابد و از این آیه، چنین برمی‌آید که انسان، دوره‌ها و مراحل خاصی را گذرانده است: اول- مرحله بعد از خلقت و پیش از شکل گرفتن به صورت انسان. دوم- مرحله بعد از پیدا کردن شکل «انسان» و پیش از انتخاب آدم از بین افراد نوع. سوم- مرحله انتخاب آدم از بین آن‌ها و بعد از آن، امر کردن فرشتگان به سجود بر آدم.» (14)
آیه فوق نیز نمی‌تواند نظریه تحول انواع را اثبات کند، چرا که اولاً کلمه «ثم» اگرچه دلالت بر ترتیب زمانی دارد، ولی فاصله مشخصی را نمی‌رساند، در حالی که طرفداران تحول انواع میان مراحل مختلف فاصله بسیاری را- گاه چند میلیون سال- ذکر می‌کنند.
در آیه زیر کلمه «ثم» به کار برده شده است، بدون آنکه فاصله زمانی طولانی از ان مراد شود.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ … ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ‌ای مردم اگر در وجود رستاخیز شک و تردیدی دارید (به آفرینش الهی بیاندیشید) که شما را از خاک آفریدیم، سپس نطفه شدید و پس از آن خون بسته شده و به دنبال آن پاره‌ای گوشت... سپس شما را به صورت طفلی خارج می‌سازیم و پس از آن به مرحله بلوغ می‌رسید.
در آیه فوق کلمه «ثم» برای یک فاصله کوتاه به کار آمده است، و هیچ دلیلی ندارد که از آن فاصله طولانی چون چند میلیون سال را مراد کنیم.
صورتگری انسان نیز که در این آیه آمده، دلیل بر آن نیست که فاصله‌ای طولانی در مراحل تکاملی انسان وجود داشته است. چنان که در سوره آل عمران خداوند صورتگری در رحم را مطرح می‌کند و می‌دانیم که صورتگری در رحم یک سال هم طول نمی‌کشد تا چه رسد به فاصله طولانی. «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیفَ یشَاءُ»؛ (آل عمران 6) «او کسی است که شما را هرگونه که بخواهد در رحم‌ها صورتگری می‌کند».
ثانیاً سجده ملائکه بر آدم نیز قبل از آفرینش نوع انسان بوده است.
خلاصه آنکه از این آیه نمی‌توان چنین استنباط کرد که نوع انسان از نوع دیگری چون حیوان مشتق شده، بلکه می‌توان گفت که پیدایش منشأ او که آدم باشد- تدریجی بوده است.

نتیجه بحث

مجموع آیاتی را که طرفداران تحول انواع برای مدعای خود آورده‌اند حداکثر چیزی را که اثبات می‌کند این است که انسان مراحلی را پشت سر گذاشته تا به صورت کامل انسانی درآمده است. به گونه‌ای که آفرینش اصل و منشاءِ انسان از گل و مراحل بعدی آن بوده است. و بقای نسل او به وسیله انعقاد نطفه.
اما این مسئله را که انسان برخاسته از موجود دیگری مثلاً حیوان است، آن گونه که طرفداران تحول انواع ادعا می‌کنند ثابت نمی‌کند. بنابراین اگر تحول و تکاملی هم در کار بوده با تحول انواع داروینیسم که می‌گوید نوعی از نوع دیگر مشتق شده است، فرق‌های بسیار دارد. این تحول را می‌توان در مراتب وجودی یک موجود فرض کرد، یعنی موجودی به نام آدم مراحل تکاملی را طی کرده است، نه آنکه از موجود دیگری مشتق شده باشد.
به بیان دیگر می‌توان از مجموع بحث‌های فوق به این نتیجه رسید که سرسلسله افراد انسانی موجودی به نام حضرت آدم (علیه السّلام) بوده است و افراد نسل او نیز بر اثر نطفه‌هایی که در رحم مادرانشان انعقاد پیدا می‌کنند، ایجاد می‌شوند، اما اینکه خود آدم چگونه پیدا شده، از جمع آیات به این نتیجه می‌رسیم که او از خاک آفریده شده است و پس از طی مراتبی چون گل چسبنده و چکیده‌ای از گل و تبدیل آن به گل خشکیده و تکمیل اندام (و صورناکم) شایستگی دمیده شدن روح را پیدا کرده، به صورت موجودی کامل در آمده است.
از این‌ها گذشته وقتی مجموع آیاتی را که در رابطه با ارزش و مقام انسان مطرح شده بررسی می‌کنیم می‌بینیم که قرآن کریم انسان را یک نوع مجزا از حیوان مطرح می‌کند، به عنوان موجودی که اختلاف ذاتی و ماهوی یا موجودات دیگر دارد، در حالی که در نظریه تحول انواع مسئله اختلاف ذاتی و ماهوی بین انسان و حیوان مطرح نیست، بلکه انسان هم حیوانی است که نظام فیزیولوژی پیچیده‌تری دارد، نه این که نوعی مجزای از حیوان باشد.

پی‌نوشت‌ها

1- آیا به راستی انسان زاده میمون است؟ صص 117-118.
2- همان، ص 129.
3- خواننده گرامی باید توجه داشته باشد که چون بحث ما قرآنی است نه علمی، برای نقد و را بررسی آرای طرفداران نظریه تحول انواع باید به کتاب‌هایی که صاحبنظران علم زیست‌شناسی را در این زمینه نگاشته‌اند رجوع کند.
4- خلقت انسان، صص 182 و 188.
5- خلقت انسان، صص 182 و 188.
6- تفسیرالمیزان، ج 32، صص 92-91. همچنین برای بررسی کتاب خلفت انسان نگاه کنید به: محمدتقی مصباح: خلقت انسان از نظر قرآن/ مرتضی رضوی سلدوزی: خلقت آدم و بحثی در تکامل / میرابوالفتح دعوتی: قرآن و خلقت انسان / مسیح مهاجری، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
7- برای مطالعه بیشتر بنگرید بر کتاب تکامل در قرآن.
8- توحید صدوق، ص 277، خصال، ج 2، ص 450.
9- منشور جاوید، ج 4، ص 94.
10- خلقت انسانی، ص 188.
11- نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، ص 27.
12- قرآن و خلقت انسان، ص 51.
13- خلقت انسان، ص 108.
14- تکامل در قرآن صص 6-25.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاشماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و …مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلامانسانازکجاآمدهچند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا جان دیویی دست نوشته هاجان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصرنقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین …سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش کیهان نهاوندای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا فرهنگستان نگاهی به روش تدریس مبتنی بر بیان فکر رو ش تدریس مبتنی بر بیان فکر ازدهه ۱۹۷۰ به این سو مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها شماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم خاطر خود جان دیویی دست نوشته ها جان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می توان انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلام انسانازکجا چند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا اومدن؟ نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر نقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی نوزدهم مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین و زندگی سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش وپرورش کیهان نهاوند ای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا مکن فرهنگستان با سلام و عرض خیر مقدم به وبسایت فرهنگستان خوش آمدید از بادید شما متشکریمعلی ابراهیم


ادامه مطلب ...

وسایل و ابزار شناخت از دیدگاه قرآن

[ad_1]
مفیدستان:

از دیدگاه قرآن کریم انسان به مدد سه وسیله می‌تواند عالم آفاق و انفس را بشناسد. و به بیان دیگر تمام آگاه‌های انسان از راه‌های سه‌گانه زیر به دست می‌آید:
1- حواس
2- عقل
3- دل و قلب
ما در اینجا بررسی هر یک از این ابزارها یا وسایل شناخت می‌پردازیم:

1- حواس

نخستین وسیله ابزار شناخت انسان حواس پنج‌گانه اوست. یعنی حس بینایی- شنوایی- بویایی- چشایی و بساوایی که به آن‌ها حواس ظاهری نیز می‌گویند.
هر یک از این حواس موجب شناخت خاصی می‌شود. به طوری که فقدان آن موجب فقدان شناخت مربوط به آن حس می‌شود. از باب نمونه اگر کسی از آغاز تولد نابینا باشد قادر به درک رنگ‌ها و شکل‌ها نخواهد بود. از همین جاست که در فلسفه می‌گویند: «مَن فَقد حِسا فَقَدَ عِلما»؛ اگر کسی حسی را از دست بدهد، علم ناشی از آن حس را نیز از دست خواهد داد.
آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که به اهمیت حواس و ضرورت بهره‌گیری از آن‌ها اشاره می‌کند. «وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»؛ «اوست خدایی که برای شما گوش و چشم‌ها و دل به وجود آورده است، اندکی از شما سپاسگزارید» (مومنون 78).
ارزش و اهمیت قوای حسی تا به آنجاست که قرآن کریم به دیدنی‌ها که عظمت آن‌ها به وسیله دیدن روشن می‌شود سوگند یاد می‌کند. «فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لَا تُبْصِرُونَ»؛ «سوگند به آنچه که می‌بینید و آنچه که نمی‌بینید» (حاقه 38-39).
همچنین قرآن کریم تا به آنجا برای گوش و چشم و قلب اهمیت قایل است که آن‌ها را مسئول می‌داند. «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»؛ «همانا گوش و چشم و دل همگی مسئول هستند» (اسرا 36).
این نکته در بحث از حواس قابل ذکر است که آیات قرآنی سمع را بر بصر مقدم می‌دارد. گویی قرآن کریم نقش گوش را بر بینایی در کسب علوم و معارف بیشتر می‌داند. مطالعات تجربی نیز موید همین نظر است، چرا که نابینایان بیش از ناشنوایان می‌توانند از مراتب بالای علم و آگاهی برخوردار شوند.

2- عقل

دومین ابزار شناخت عقل است. به کمک عقل می‌توان آنچه را که با حواس از عالم خارج گرفته می‌شود تجزیه و تحلیل کرده و دلیل و برهان ارائه نمود. عموم فعالیت‌های ذهنی به مدد عقل انجام می‌گیرد. انتراع، تعمیم، استقرا و... همه به وسیله عقل انجام می‌پذیرند. اهمیت به کارگیری قوه عقل تا آنجاست که قرآن کسانی را که از آن استفاده نمی‌کنند از بدترین جنبندگان به حساب می‌آورد. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یعْقِلُونَ»؛ «بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و لال‌هایی هستند که تعقل نمی‌کنند» (انفال 22).
استدلال‌هایی را نیز که قرآن برای اثبات وجود خدا و یگانگی او مطرح می‌کند، نمایشگر اهمیت مسئله عقل در شناسایی حقایق و امور است. به طور نمونه قرآن کریم از عدم فساد در نظام طبیعت حکم به یگانگی وجود خدا می‌کند که این خود یک استدلال منطقی برخاسته از عقل است. «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»؛ «اگر در این دو (آسمان و زمین) خدایانی جز خدای یگانه می‌بود نظام جهان تباه می‌شد» (انبیاء 22).

3- دل

سومین ابزار شناخت از نظر قرآن کریم دل و قلب است که متأسفانه کمتر مورد توجه مکاتب بشری و حتی فیلسوفان قرار گرفته است.
کسانی هم که برای دل و قلب اهمیت قایل شده‌اند بیشتر به جنبه انسان‌سازی آن توجه کرده‌اند تا بعد ادراکی آن. متصوفه که به مسئله پاکسازی درون از آلایش‌های عالم برون سخت توجه دارند، از آنجا که به مسئله شناخت عنایت چندانی نشان نمی‌دهند به ناگزیر به نقشی که دل در ادراک حقایق و امور دارد کمتر توجه می‌کنند.
در حالی که قرآن کریم از یک سوی به ارزش و اهمیت آن از جنبه رستگاری انسان توجه دارد و از سوی دیگر به نقش آن در کسب آگاهی و به بیان بهتر روشن بینی. قرآن در مورد جنبه انسان‌سازی دل می‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»؛ «کسی که (دل خود را) پاک نگهداشت رستگار شد. و کسی که آن را آلوده ساخت زیانکار گردید» (شمس 9-10).
در مورد جنبه ادراکی دل که همان «شهود عرفانی» باشد یعنی انسان به وسیله پاکسازی درون به مرحله‌ای برسد که حقایق را مشاهده کند چنین می‌گوید:
أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا آن‌ها در زمین سیر نکردند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن درک کنند (حج 46). إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا؛ اگر تقوا پیشه کنید خداوند برای شما روشن‌بینی قرار خواهد داد (انفال 29).
بنابر آیه فوق تقوا که همان پاکسازی درون از زنگارها و هوا و هوس‌هاست عاملی برای روشن بینی به شمار آمده است. همچنین جهاد در راه خدا موجب می‌شود تا انسان از هدایت الهی برخوردار گردد.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا؛ آنان که در راه ما جهاد کردند، به راه خویش هدایتشان خواهیم کرد (عنکبوت 69). وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى؛ کسانی که هدایت شده‌اند بر هدایت آن‌ها می‌افزائیم (محمد 17).
علاوه بر آیات فوق که تقوا و حرکت در مسیر خدا را موجب علم و شناخت می‌داند آیاتی نیز در قرآن وجود دارد که می‌گوید خداوند به بندگان خاص خود علم خاصی را عنایت کرده است. علمی که از راه حس و عقل به دست نیامده است. بلکه به طور مستقیم و بی‌واسطه به درون انسان‌ها از طرف خداوند افاضه شده است. چنان که در مورد یکی از اولیای زمان حضرت موسی (علیه السّلام) چنین می‌گوید:
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا؛ (حضرت موسی و همراهش) بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که ما از نزد خود رحمتی به او داده و علمی از نزد خود به او تعلیم داده بودیم (کهف 65).
این نوع علم که قرآن کریم آن را «علم لدنی» نامیده است، تنها با عبودیت به دست می‌آید و بس. آیه فوق نیز از شخص نامبرده با تعبیر بنده‌ای از بندگان ما یاد می‌کند که نشانگر مراتب بالای عبودیت اوست.
پاکسازی درون نه تنها موجب می‌شود که انسان به شهود عرفانی دست یابد. یعنی بسیاری از حقایق را با علم حضوری که در آن خطایی نیست مشاهده کند، بلکه آن چیزهایی را هم که انسان به وسیله عقل می‌تواند درک کند، هرگاه دل صاف و خالص باشد بهتر درک خواهد کرد، چرا که در بسیاری از مواقع عواملی چون حسدها، کینه جویی‌ها، بدبینی‌ها، سوء ظن‌ها و خلاصه انواع و اقسام خودخواهی‌ها موجب می‌شود تا حجاب‌هایی در برابر نیروی اندیشه انسان قرار گرفته، و سد راه شناخت حقایق شود، در حالی که اگر انسان تقوا پیشه کند یعنی درون را از هوا و هوس‌ها پاک نگاه دارد این حجاب‌ها از میان رفته و آدمی به درک حقایق بهتر نایل خواهد آمد.
در میان متفکران فرهنگ بشری گروهی تنها حس را پذیرفته‌اند و سر از «اصالت حس» و «اصالت تجربه» درآوردند. گروهی نیز به طرفداری از عقل پرداخته‌اند و طرفدار «اصالت عقل» شده‌اند. گروهی نیز به حس و عقل با دیده بی‌اعتنایی نگریسته‌اند و تنها «دل» را معتبر شمرده‌اند و پای استدلالیان را چوبین دانسته‌اند. اما قرآن کریم هم حس و عقل را پذیرفته و هم دل و جان را. و هر سه را منبع شناخت به حساب آورده است.
برای آنکه فرق میان ادراک حصولی- که مبتنی بر حس و عقل است- و شهود عرفانی- که مبتنی بر دل و جان است- آشکار گردد، در اینجا مثالی را از مثنوی مولانا نقل می‌کنیم. مولانا می‌گوید میان نقاشان چینی و رومی نزاع درگرفت، به گونه‌ای که هر یک ادعا می‌کرد که در صورتگری ماهرتر و استادتر است. پادشاه برای قضاوت میان آن دو دستور به امتحان داد.

چینیان گفتند ما نقاش تر *** رومیان گفتند ما را کر و فر
گفت سلطان امتحان خواهم درین *** کز شماها کیست در دعوی گزین

چین‌ها پیشنهاد کردند که سلطان به هر کدام خانه‌ای بدهد تا هر یک در آن به هنرنمایی مشغول شود. به دستور سلطان به هریک خانه‌ای داده شد. این دو خانه به گونه‌ای بود که درهای آن مقابل یکدیگر قرار داشت.

چینیان گفتند یک خانه به ما *** خاصه بسپارید و یک آن شما
بود دو خانه مقابل در به در *** آن یکی چینی ستد رومی دگر

چین‌ها انواع رنگ‌ها را از سلطان خواستند و سلطان نیز از خزانه خود به آن‌ها هرآنچه را که می‌خواستند داد، اما رومیان از سلطان هیچ نخواستند و تنها به کار زدودن رنگ‌ها و صیقلی کردن دیوارها پرداختند.

چینیان صدرنگ از شه خواستند *** شه خزینه باز کرد آن تا ستند
هر صباحی از خزانه رنگ‌ها *** چینیان را راتبه بود و عطا
رومیان گفتند نی نقش و نه رنگ *** در خور آید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و صیقل می‌زدند*** همچو گردون ساده و صافی شدند

پس از آنکه کار تمام شد، پادشاه دستور داد تا درها را بگشایند. چون درها باز شد نقش و نگاری که در نگار خانه چینیان بود بهتر و روشن‌تر بر دیوارهای صیقلی شده رومیان افتاد و سرانجام آن‌ها پیروز شدند.

عکس آن تصویر و آن کردارها *** زد بر این صافی شده دیوارها
هرچه آنجا بود اینجا به نمونه *** دیده را از دیده‌خانه می‌ربود

در این داستان منظور از چینی‌ها، اهل علم‌اند و منظور از رومی‌ها، عرفان هستند.

رومیان آن صوفیانند ای پسر *** بی زتکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها *** پاک ز آز و بخل و حرص و کینه‌ها
اهل صیقل رسته‌اند از بو و رنگ *** هر دمی بینند خوبی بی‌درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند *** رایت عین‌الیقین افراشتند

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شناخت روح و نفس در قرآن و تأثیر آنها بر شخصیت …چکیده موضوع شخصیت از مهم‌ترین مباحث حوزة انسان‌شناسی است که در علوم مختلف انسانی و اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری … اصل توازن امور ثابت و امور متغیر انسانها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهریم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع دیگرانامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع چکیده امر به معروف و نهی از منکر رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکامسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکابادمجان از دیدگاه طب سنتی دارای خواص متعددی است که می توان به برخی از آن ها اشاره کردمطالب آموزش قرآن کریم روش تدریس و کلاسداری محورهای بحث در تدریس و روش‌های مربوط به آن، چون در یک طرف معلم نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش اضطراب در قرآن خوف و رجا نظر قرآن درباره قلب قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می‏آید اساسا مخاطب بخش عمده‏ای از پیام شناخت روح و نفس در قرآن و تأثیر آنها بر شخصیت انسان چکیده موضوع شخصیت از مهم‌ترین مباحث حوزة انسان‌شناسی است که در علوم مختلف انسانی و تربیتی اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ره بخش دوم اصل توازن امور ثابت و امور متغیر انسانها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند، برخی تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری م و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت، الهی امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع دیگران امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع چکیده «امر به معروف» و «نهی از منکر» دو نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی می رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکا مسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده فرشتگان بر بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکا بادمجان از دیدگاه طب سنتی دارای خواص متعددی است که می توان به برخی از آن ها اشاره کرد تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی امنیت و اعتماد در قرآن تعریف امنیت امنیت برگرفته مطالب آموزش قرآن کریم روش تدریس و کلاسداری محورهای بحث در تدریس و روش‌های مربوط به آن، چون در یک طرف معلم است و در نظر قرآن درباره قلب قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می‏آید اساسا مخاطب بخش عمده‏ای از پیام قرآن، دل


ادامه مطلب ...

مرور دیدگاه شیخ فضل‌الله نوری در رساله‌ی حرمت مشروطه

[ad_1]

اولاً، تردیدی نیست که شیخ‌فضل‌الله نوری، نویسنده‌ی رساله‌ی حرمت مشروطه بوده است؛ (1) اما درباره‌ی رساله‌ی تذکرة‌الغافل و ارشاد الجاهل، این سؤال مطرح است که آیا نویسنده‌ی آن، شیخ فضل‌الله است یا عبدالحیّ نوری؟ ثانیاً، رساله‌ی حرمت مشروطه قبل از کتاب نائینی نوشته شده و با توجه به طرح برخی از شبهات در کتاب تنبیه‌الامة، این رساله احتمالاً در اختیار مرحوم نائینی بوده و ایشان در کتاب خود، به اشکالات مطرح شده در آن رساله، پاسخ داده است.
ثالثاً، این کتاب زمانی نوشته شد که شیخ، مخالف مشروطه بود و فاصله‌ی بین انتشار کتاب نائینی در بغداد تا شهادت شیخ نیز در حدود چهار ماه بوده است.
این کتاب در پاسخ به موافقت اولیه و مخالفت ثانویه با مشروطه نگاشته شده است. برخی از سؤال‌هایی که از شیخ پرسیده شده، از این قرار است: چرا علی‌رغم مساعدت‌های جدی اولیه حجة‌الاسلام، به مخالفت با مشروطیت و مهاجرت به حضرت عبدالعظیم پیوست؟ آیا این مخالفت موجب شرعی داشت و به این سبب بود که مشروطه را با قوانین شریعت آسمانی مخالف یافتند؟ اگر علت مخالفت با مشروطیت موجب شرعی نداشت، پس به چه دلیل با آن مخالفت کردید؟ (2)
شیخ در رساله‌ی حرمت مشروطه این طور پاسخ می‌گوید:
لکن اجابة للسؤال بعد مقدماتها... بقدر وسعت ورقه و مساعدت الوقت محض زیادی بصیرت و دانستن عموم مسلمین، حکم و فتوا را در این قضیه حادثه به وجه اقتصار اظهار می‌دارد که منشأ فتنه، فِرق جدیده و طبیعی مشرب‌ها بودند که از همسایه‌ها اکتساب نمودند و به صورت بسیار خوشی اظهار داشتند که قهراً هر کس فریفته این عنوان و طالب این مقصد باشد، مجذوب آن خواهد شد. به این سبب که در طلب عدل برآمدند و کلمه‌ی طیبه «العدل» را هر کس استماع نمود، بی‌اختیار در پی تحصیل آن کوشید و به اندازه‌ی وسعت، به بذال مال و جان خودداری نکرد؛ من جمله خود داعی هم اقدام به این امر نموده و متحمل زحمات سفر و حضر شدم و اصحاب هم مساعدت نمودند. (3)
وقتی که شروع به اجرای این مقصد شد، دیدیم دسته‌ای از مردم که همه وقت مَرمِیّ به بعضی از انحراف بودند، وارد برکار شدند. کم کم کلمات موهمه از اینها شنیده شد که حمل بر صحت می‌شد تا اینکه یک درجه پرده از آن برداشتند و بنای انتخاب وکلا و مبعوثین با اعتماد بر اکثریت آرا گذاردند، باز هم اغماض شد که اینها برای انتظام امور و بسط عدالت است تا رفته رفته، بنای نظام نامه و قانون‌نویسی شد. گاهی با بعضی مذاکره می‌شد که این دستگاه چه معنا دارد؟ چنین می‌نماید که جعل بدعتی و احداث ضلالتی می‌خواهند بکنند و الاّ وکالت چه معنا دارد؟ موکِّل کیست؟ و موکَّل فیه چیست؟ اگر مطالب امور عرفیه است، این ترتیبات دینیه لازم نیست و اگر مقصد امور شرعیه‌ی عامه است، این امر راجع به ولایت است، نه وکالت [شیخ قائل به ولایت عامه فقیه بود] و ولایت در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با فقهای مجتهدین است نه فلان بقال و بزاز، و اعتبار به اکثریت آرا در مذهب امامیه غلط است. قانون‌نویسی چه معنا دارد؟
قانون ما مسلمانان همان اسلام است که بحمدالله تعالی، طبقه بعد طبقه روات اخبار و محدثین و مجتهدین متحمل حفظ و ترتیب آن شدند و حال هم حفظه‌ی آن - بحمداله تعالی - بسیارند... .
(چون دیدم این طور است) با مساعدت جمعی ماده نظارت مجتهدین در هر عصر، برای تمییز آرای هیئت مشتمل اظهار شد و چون نتوانستند ظاهراً رد کنند، قبول کردند و فصلی با زحمات زیاد با توافق همه نوشته شد. بعد از تثبیت به اینکه رجوعی نشود علی حدّه به طبع رسانده و به همه‌ی ولایات انتشار داده شد. چون این را دیدند و فهمیدند که با این ترتیب، اگر بدون تغییر واقع شود، فی‌المره از مقاصد فاسده‌ی خود محروم‌اند، کردند آنچه کردند و دیدم آنچه دیدم و کشیدم آنچه کشیدم و متعقب به ناحیه زاویه مقدسه شدم و در ظرف 90 روز تمام، با جمعی کثیر از مجتهدین و اساطین و فقها آنچه گفتنی و نوشتنی بود، گفته شد و نوشته شد و به همه رسانده شد تا عاقبت آن ورقةالتزام به احکام اسلام و عدم تخطی از آن را دادند و داعی و علمای اعلام مراجعت کردیم. بعد تفریق و انکشاف ملحمه جَوّ را صافی و عرصه را خالی دیدند. قانون ملعون را بعد از تصحیح، تحریف و آن ماده نظارت را به امضای بعضی از خوارج نهروان تصرف نموده، بر وجهی که بالمرّه فایده‌ی مقصوده از آن را ببرند و صورتاً ساده‌لوحان تصدیق می‌کردند... بالجمله، این فتنه‌ی عظما از بدو بروز تا یوم انقراض سه مرحله را طی کرده است: مرحله‌ی تقریر و عنوان، مرحله‌ی تحریر و اعلام، و مرحله‌ی عمل و امتحان.
و اما مرحله‌ی اولی؛ و... یکی از مواد آن ضلالت نامه [قانون اساسی] این است که افراد مملکت متساوی الحقوق‌اند. در این طبع آخر این نوشته شد، اهالی مملکت در برابر قانون دولتی متساوی الحقوق‌اند (4) [نگفته است شاه و مردم در برابر قانون مساوی‌اند].
شیخ در ادامه درباره‌ی مساوات سخن گفته و در این خصوص، خاطره‌ای چنین نقل کرده است:
نظرم هست در وقت تصحیح در باب این ماده، یک نفر، که از اصول هیئت معدود بود، گفت به داعی که این ماده چنان اهمیت دارد که اگر این باشد و همه‌ی مواضع را تغییر بدهند، دوّل خارجه ما را به مشروطه می‌شناسند و اگر این ماده نباشد، لکن تمام مواد باقی باشد، ما را به مشروطگی نخواهند شناخت، و در جواب او گفتم: «فَعَلی الإسلام السلام». برخاستم و گفتم: حضرات جالسین بدانید مملکت اسلامیه، مشروطه نخواهد شد، زیرا که محال است با اسلام حکم مساوات. حال ای برادر دینی، تأمل کن به احکام اسلامی که چه مقدارتفاوت گذاشت بین موضوعات مکلفین در عبادات و معاملات و تجارات و سیاسات از بالغ و غیربالغ، ممیز و غیرممیز، عاقل و مجنون، صحیح و مریض، مختار و مضطر، راضی و مکره، اصل و وکیل و ولی، بنده و آزاد، پدر و پسر، زن و شوهر، غنی و فقیر، عالم و جاهل، شاک و متیقن، مقلد و مجتهد، سید و عامی، موسر و معسر، کافر ذمی و حربی، و کافر اصلی و مرتد، مرتد ملی و فطری، و غیرها ممالا یخفی علی الفقیه الماهر. (5)
شیخ فضل الله نوری در ادامه می‌‎گوید:
اگر این قانون دولتی مطابق اسلام است که ممکن نیست در آن مساوات، و اگر مخالف اسلام، است منافی است با آنچه در چند سطر قبل نوشته شده [در قانون اساسی] که آنچه که مخالف اسلام است، قانونیت پیدا نمی‌کند.... واعجب من الکُل اینکه می‌گوید مواد قانونیه قابل تغییر است. آیا این تغییر از اسلام به کفر است یا از کفر به اسلام است؟... . (6)
او سپس به ماده‌ای دیگر از قانون اساسی اشاره کرده، می‌گوید:
ماده‌ای دیگر که در این ضلالت‌نامه است، آزادی قلم و آزادی مطبوعات است. بعد از تغییرات و تبدیلات، عین عبارت این است: «عامه‌ی مطبوعات، غیر از کتب ضلال و مواد مضرّه به دین مبین، آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است. به موجب این ماده بسیاری از محرماتِ ضروری الحرمه، تحلیل شد، زیرا که مستثنا فقط دو امر شد: یکی کتب ضلال و دیگر مواد مضره به دین، و حال آنکه یکی از محرمات ضروریه، افترا است و یکی از محرمات مسلّمه، غیبت از مسلِم است و همچنین قذف مسلم و ایذا و سَبّ و فحش و توهین و تخویف و تهدید و نحو آن، از ممنوعات شرعیه و محرمات الهیه است. و مَن حلّل حراماً، حاله معلوم و حکم آن مبین است والعجب در غیر مورد مستثنا، منع از ممیزی شد و حال آنکه نهی از منکر، از اصول عملیات است و این نویسنده و رأی دهنده نهی از منکر کرده است و... .
ای برادر! تأمل کن، اگر مطلب خوب بود، چرا حامی او مردمان فاسد العقیده و فاسق‌العمل بودند؟ بلی، بعضی ظاهرالصلاح هم بودند که یا از سادهلوحی گول خورده‌اند یا آنکه از سنخ خوارج نهروان بودند. حقیقتاً، امتحان بزرگ الهی بود و به اندازه‌ای شیاطین به تردستی و تندی و چابکی حرکت می‌کردند که در احساس مشتبه به نظر می‌آمد. و العجب من الکل که این حادثه خبیثه را مستند می‌کردند به نصرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و ... . (7)
شیخ در ادامه، دوباره نکته‌ای را بیان می‌کند:
از جمله‌ی آن مواد ضلالت نامه این است: حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمی‌شود، مگر به موجب قانون [که به قانون اشکال می‌کند و می‌گوید:] این حکم مخالف مذهب جعفری (علیه السلام) است که در زمان غیبت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرجع در حوادث، فقهای از شیعه هستند و مجاری امور به ید ایشان است. (8)
سرانجام، جمع‌بندی شیخ چنین است:
فذلکة الکلام و حاصل المرام این است که شبهه و ریبی نماند که قانون مشروطه با دین اسلام حضرت خیرالأنام (صلی الله علیه و آله و سلم) منافی است و ممکن نیست مملکت اسلامی در تحت قانون مشروطگی بیاید، مگر به رفع ید از اسلام، پس اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نماید که ما مسلمانان مشروطه شویم، این سعی و اقدام در اضمحلال دین است و چنین آدمی مرتدّ است و... عندی لااظن مخالف فیه و علیه حَکَمتُ و الزمتُ و رَحمه‌الله من اَعان الاسلام و اهله و... (9)

پی‌نوشت‌ها

1. اندیشه‌های شیخ و علمای مشروطیت را از کتاب رسائل مشروطیت بیان می‌کنیم. برای بررسی بحث مشروطیت از دیدگاه علما، علاوه بر کتاب تنبیه الامه، اثر آیة‌الله نائینی، مطالعه‌ی این کتاب ضروری است. در کتاب مذکور که به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد فراهم آمده، رساله‌های ذیل آمد. این رساله‌ها عبارت است از: «1. کشف المراد من المشروطة و الاستبداد؛ 2. حرمت مشروطه؛ 3. تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل؛ 4. دلایل براهین الفرقان فی بطلان قوانین النواسخ محکمات القرآن؛ 5. مقاله‌ی سؤال وجواب در فوائد مجلس؛ 6. احیاء الملّة؛ 7. بیان معنی سلطنت مشروطه و فواید آن؛ 8. سؤالهای دائر به مشروطیت؛ 9. کلمة حق یُراد بها الباطل؛ 10. قانون مشروطه مشروعه؛ 11. رساله‌ی قانون در اتحاد دولت و ملت؛ 12. مکالمات مقیم و مسافر؛ 13. مراد از سلطنت مشروطه؛ 14. مراد از مشروطیت در سایر ممالک؛ 15. مقصود از مشروطیت در ایران؛ 16. اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه؛ 17. رساله‌ی انصافیه؛ 18. کلمه‌ی جامعه‌ی شمس کاشمری؛ 19. رساله‌ی توضیح مرام».
2. ر. ک: رسائل مشروطیت، به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد، رساله شیخ فضل الله نوری با عنوان رساله‌ی حرمت مشروطه، در صفحات 151 تا 167 این کتاب آمده است. تمام این مطالب شیخ فضل الله نوری از همین قسمت نقل شده است.
3. همان، ص 153.
4. همان، ص 159.
5. همان، ص 160.
6. همان، ص 161.
7. همان، ص 166.
8. همان.
9. همان، ص 167.

منبع مقاله :
لک‌زایی، نجف، (1391)، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه


ادامه مطلب ...

مرگ و آخرت از دیدگاه حکیم شاه‌آبادی

[ad_1]

مقدمه

یکی از معماهای جاودانه زندگی بشر، مسئله مرگ است. کمتر انسانی است که توان اندیشیدن داشته باشد و به مرگ فکر نکرده باشد. تفسیرها و تحلیل‌های ارائه شده از مرگ بسیار متعارض و گوناگون است؛ به گونه‌ای که بعضی مرگ را مساوی با نابودی و عدم می‌دانند و عده‌ای دیگر، به نقطه مقابل آن را معتقدند؛ یعنی مرگ را نوعی حیات و تعالی می‌دانند. عرف جامعه بشری و غالب انسانها مرگ را نابودی می‌دانند و به همین دلیل از مرگ می‌گریزند. ولی متکلمان، فیلسوفان، عارفان و دانشمندان تفسیر دیگری از مرگ دارند.
البته فهم مرگ، مبتنی بر فهم حیات و زندگی است و زندگی در صورتی قابل فهم است که نفس آدمی شناخته شود؛ زیرا مرگ و زندگی اوصاف نفس یا حقیقت وجود آدمی است.

مرگ و حیات

انسانها از همان روزهای ابتدایی که به مطالعه احوال موجودات پرداختند، آنها را دو گونه یافتند: یک نوع موجوداتی که حالت و وضعیت ثابتی دارند و آدمی تغییری ناشی از مرور زمان در آنها احساس نمی‌کند مانند سنگ‌ها و سایر جمادات و قسم دیگر موجوداتی که گذشت زمان تغییراتی محسوس در قوا و افعال آنها پدید می‌آورد مانند انسان‌ها، حیوانات و همچنین نباتات که به مرور زمان قوا و مشاعر و کارهایشان یکی پس از دیگری تعطیل می‌شود و در آخر به تدریج دچار فساد و تباهی می‌گردند.
در نتیجه انسان‌ها این معنا را فهمیدند که در موجودات نوع دوم، علاوه بر اندام و هیکل محسوس و مادی، چیز دیگری هست که مسئله احساسات و ادراکات علمی و کارهایی که با علم و اراده صورت می‌گیرد همه از آن ناشی می‌شود و نام آن را «حیات» و بطلانش را «مرگ» نامیدند، پس حیات یک قسم وجودی است که علم و قدرت از آن ناشی می‌شود. (2)
خداوند سبحان هم در مواردی از کلام خود این تشخیص انسان‌ها را تأیید کرده است:
وَ مَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَ لاَ الْأَمْوَاتُ (3)
البته معارف بعدی که بشر از راه‌های مختلف به دست آورد معلوم ساخت که انسان نیز در آغاز جز یک جسم طبیعی نبوده است و از بدو پیدایش خود صورتهای گوناگونی به خود گرفت تا در نهایت خدای تعالی همین موجود جسمانی و جامد و خمود را خلقتی دیگر کرد که در آن خلقت؛ انسان دارای اراده و شعور شد و کارهایی کرد که کار جسم و ماده نیست؛ چون شعور و اراده و فکر و تصرف و تسخیر موجودات و تدبیر در امور عالم مانند جابه‌جایی و دگرگون کردن و امثال آن از جمله اموری است که از اجسام و جسمانیات سر نمی‌زد.
پس معلوم شد که روح جسمانی نیست؛ چون موضوع و مصدر افعالی است که فعل جسم نیست.
پس نفس نسبت به جسمی که در آغاز مبدأ وجود او بوده به منزله میوه از درخت و به وجهی به منزله روشنایی از نفت است.
با این بیان تا حدی کیفیت تعلق روح به بدن و پیدایش روح از بدن روشن می‌شود و آنگاه با فرارسیدن مرگ، این تعلق و ارتباط قطع می‌شود و دیگر روح با بدن همراه نیست. پس روح در آغاز پیدایش عین بدن است و سپس با اجازه خداوند از بدن متمایز می‌گردد و در پایان با مردن بدن به کلی از بدن جدا و مستقل می‌شود. (4)
فیلسوف و متکلم قطع پیوند نفس و بدن را «مرگ» می‌نامند. (5)
اما مرگ در اصطلاح عرفا به معنی خلع جامه مادی و طرد قیود و علایق دنیوی و توجه به عالم معنا و فناء در صفات و اسماء و ذات است؛ زیرا حجاب مؤمن از حق نفس او است و مرگ، برداشتن آن حجاب است و عارفان را هیچ عطا و تحفه‌ای به آنان نرسد که راه درست برایشان گشوده گردد و حجاب‌ها برداشته شود. (6)
بعضی حکیمان با تلفیق اندیشه فلسفی و عرفانی، تعریف عمیق‌تری از مرگ ارائه داده‌اند و مرگ را اعراض نفس از عالم حس و توجه به ملکوت و خداوند دانسته‌اند که موجب می‌شود آدمی از آنچه بیگانه از حقیقت اوست ‌رهایی یابد. (7)
مرگ، سرنوشت محتوم هر نفسی است؛ چنان که خدای تعالی فرمود:
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (8)
هر موجودی که ذاتاً حیات ندارد و حیاتش را از غیر گرفته است؛ دستخوش مرگ خواهد شد.
گرچه تفسیر مرگ و زندگی به هم وابسته است و نوع تفسیری که از مرگ می‌شود به فهم ما از زندگی متکی است ولی فیلسوفان معتقدند که تعریف حدی از حیات ممکن نیست.
موجود زنده دارای دو عارضه و ویژگی مهم است: ادراک و فعل. اگر موجودی کار خود را بر اساس ادراک انجام داد دارای حیات است. چنین است که موجود زنده را به موجود دراک و فعال تعریف کرده‌اند و روشن است که درک و فعل مبتنی بر آن، باید مستمر و نحوه وجود او باشد؛ یعنی مناط حیات، درک و فعل است و البته فعل جایی امکان دارد که موجود دارای قدرت و توانایی انجام کار باشد. پس قدرت، مبنای وقوع فعل است. (9)
حال اگر موجودی زنده باشد و این زندگی را از غیر کسب کرده باشد دچار مرگ می‌شود. پس مرگ از دست دادن حیات در سطحی از هستی است.
از دیدگاه حکیم شاه‌آبادی، حیات ذاتی روح است؛ یعنی روح آدمی عین حیات و زندگی است و اگر تن آدمی هم دارای حیات است به تبع روح است. بر این اساس سریان روح در بدن موجب زندگی در بدن می‌شود و قبض روح از بدن موجب موت بدن می‌شود.
حکیم شاه‌آبادی در تعریف موت می‌نویسد:
موت بدن عبارت است از قبض روح که اشعه خود را از بدن یا از جهت شدت کمال روح مثل نفوس مطمئنه «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً» (فجر/27-28) یا از جهت روح فعاله قابض الارواح یا اعوان او از ارواح صاعده اهل ایمان وغیره و همین است مراد از خلق موت که مناط آن قبض آن است. پس حیات بدن بسط اشعه روح است در بدن و موت بدن، قبض آن است. (10)
حکیم شاه‌آبادی می‌نویسد:
بدن و روح از نظر مرگ و زندگی و بدن که به ذات خود میت است با تکیه بر روح، حیات می‌یابد. اگر روح شعاع خود را در همه بدن سرایت دهد، این اثر به شکل حس لامسه پدیدار می‌شود که سراپای بدن را فرا می‌گیرد.
اگر شعاع حیات در بخشهایی از بدن پدیدار شود، این اثر به شکل حس چشایی، بویائی، بینائی و شنوایی ظاهر می‌شود که فقط در بخشهایی از بدن پدیدار می‌شوند؛ پس منظور از خلق حیات همین حقیقت پدیدار شدن روح در بدن است و مرگ این است که روح ظهورات خود را از بدن محو کند تا بدن به حقیقت خود که «میت بودن» است برگردد و تقابل حیات و مرگ بدن، تقابل ملکه و عدم است؛ و درک حیات و مرگ از حقایقی نیست که کشف آن وظیفه انبیا باشد بلکه همه حیوانات آن را درک می‌کنند. آنچه انبیاء برای بشر آورده‌اند، ارتقا یافتن روح و بقای آن پس از مرگ ابدان است؛ زیرا روح از عالم امر است که نه فانی می‌شود و نه چیزی می‌تواند آن را فانی کند؛ زیرا مجرد از ماده است. (11)
پس به نظر حکیم ما، یکی از بزرگ‌ترین حقایقی که انبیاء به بشر تعلیم داده‌اند این است که حیات و زندگی، ناشی از روح آدمی است که از جنس عالم خاک نیست؛ یعنی حیات آدمی امری ماورائی و گوهری قدسی است.
به عبارت دیگر «موت» به معنای نداشتن حیات و آثار حیات از شعور و اراده است. البته نداشتن کسی و چیزی که می‌باید داشته باشد و قابلیت داشتن آن را دارا باشد. همچنان که خدای عزوجل فرموده: و کنتم امواتا فاحیاکم ثمّ یمیتکم (12)
آنچه مایه تشخص شخصی انسان است، علم و حیات و قدرت است که قائم به روح آدمی هستند پس همان‌طور که علم و حیات و قدرت و اراده در همه اشخاص انسانی (من جمیع الوجوه) شبیه هم نیست بلکه امری شخصی است، مرگ هم امری شخصی است. پس زندگی و مرگ هیچ دو انسانی شبیه عین هم نیست؛ چون ظرف ظهور حیات که بدن ملکی و برزخی آدمیان است منحصر به فرد است و نه تنها کل بدن که حتی سر انگشتان آنها نیز مشابه هم نمی‌باشد.

جسم و زندگی

در میان اجسام این جهان، جسم نباتی، حیوانی و انسانی به نحوی خلق شده‌اند که می‌توانند متصف به ملکه حیات و عدم آن (موت) شوند. «پس بدن حی دارای ملکه حیات است و بدن میت فاقد آن است». (13) البته همه اجسام، استعداد حیات را ندارند. به نظر حکیم شاه‌آبادی بدن انسان و حیوان استعداد حیات را دارد. (14) بدن به ذاته میت است و روح به ذاته حی است، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:
وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ (15)
وقتی اشعه‌های روح در بدن گسترش می‌یابد بدن دارای حیات می‌شود. اولین شعاع‌های روح در بدن همان حس لامسه است و حواس شنوایی، بینایی، چشایی و بویایی نمودهای دیگری از احاطه روح بر بدن است که در قسمت‌های خاصی از بدن نمودار می‌شوند. (16) پس منظور از خلق حیات، احاطه روح بر بدن و تدبیر آن است و منظور از مرگ بدن، گرفتن روح از بدن و عدم تدبیر بدن از سوی روح است. پس حیات و مرگ هر دو امر وجودی هستند و به همین دلیل است که خداوند می‌فرماید:
الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ (17)، (18) یعنی حیات و مرگ هر دو مخلوق خداوند هستند. پس جسم با افاضه روح حیات می‌یابد و با قبض روح دچار مرگ می‌شود. این جسم است که متصف به حیات و مرگ می‌شود وگرنه روح به ذات خود حی است و بدن به ذات خود میت. و این بدنی که به ذات خود میت است در پرتو روح، بالعرض دارای حیات می‌شود.
به نظر حکیم شاه‌آبادی، موت به این معنا، از امور واضح و روشنی است که نه تنها انسان که حتی حیوانات هم آن را درک می‌کنند و برای درک آن نیازی به کشف انبیاء نیست. (19)
البته گاهی ذهن میان عدمی بودن موت یا وجودی بودن آن مردد می‌شود اما این تردید ناشی از آن است که موت به دو معنای مختلف به کار می‌رود، گاهی موت به بدن نسبت داده می‌شود؛ یعنی از دست دادن حیات، و گاهی موت به روح نسبت داده می‌شود که همان انتقال روح از عالم دنیا به عالم آخرت است. اگر مرگ به جسم نسبت داده شود به عنوان یک امری عدمی معرفی می‌شود اما اگر به روح نسبت داده شود راهی جز تفسیر آن به عنوان یک امر وجودی و انتقال از مرحله‌ای به مرحله دیگر وجود ندارد. (20)

انواع بدن

حکیم ما معتقد است بدن بر دو قسم است: بدن مادی و بدن برزخی.
بدن مادی از امشاج و بسائطی تشکیل شده که به مقام خالقیت آفریده شده و به مقام بارئیت به تناسب ترکیب گردیده و به مقام مصوریت صورت خاص یافته است به گونه‌ای که هیچ دو نفری در جهت خلقت مطابق هم نیستند بلکه به اعتبار اختلاف در ترکیبات مقدار امشاج، صورت‌های مختلف پیدا کرده‌اند، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:
هو الله اخالق الباری المصوّر (همان، ص108)
بدن دوم بدن برزخی است که بعد از تمام شدن بدن مادی از حرکات طبیعیه همان امشاج حاصل می‌شود. بدن برزخی در تمام بدن مادی ساری است و آن را روح بخاری و سحابی گویند: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً (یس، 80)». و در آیه خلقت انسان بعد از فراغ از ساختمان بدن نباتی مادی «ثمّ قال تعالی ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ» (21)، اشاره به فصل طویلی شده مابین تمامیت بدن و انشاء روح و مقصود، ایجاد روح بخاری است در بدن تا بدن بتمامه- مادی و برزخی، برای حصول روح مستعد شود و از اینجا فهمیده می‌شود که بدن مادی و برزخی علت اعدادی روح هستند و بنابراین گفته‌اند نفس جسمانیه الحدوث است. (22)
پس گرچه تعلق روح به بدن موجب زنده شدن بدن می‌شود ولی چون میان روح و بدن دنیوی سنخیت نیست می‌باید پس از بدن ملکی و دنیوی، بدن برزخی یا مثالی در درون بدن ملکی پدید آید تا عالم جسم مستعد دریافت روح از عالم بالا شود.

مراتب حیات و تجرد

گفتیم که وجه تمایز حی از میت، علم و فعل است و اگر علم و فعلی را با هم مقایسه کنیم، فعل، خود مبتنی بر علم و قدرت است. پس بنیان حیات، علم است ولی علم، خود درجات و مراتبی دارد پس متناسب با درجات و مراتب علم، حیات هم درجات و مراتب مختلفی پیدا می‌کند و به تبع آن مرگ هم درجات و مراتب خواهد داشت.
به نظر حکیم شاه‌آبادی مناط علم، حضور است و ماده برای خود حضور ندارد، یعنی مناط علم تجرد از ماده است و بر همین اساس است که نفس ما خود را درک می‌کند و تعلق نفس به ماده موجب احتجاب و غیبت نفس می‌شود. به همین علت ما با بدن ملکی و حواس مقید به ماده نمی‌توانیم محسوسات برزخی را ادراک کنیم ولی با تجرد از این تعلقات، محسوسات برزخیه را ادراک می‌کنیم. البته تعلق نفس به ماده برزخیه، هم مانع ادراک ماوراء محسوسات برزخی می‌شود و تا نفس از تعلقات ماده برزخی مجرد نشود، نمی‌تواند عالم ملکوت مثالی را ادراک کند و همچنین چون عالم مثال دارای مقدار است، این مقدار حجاب نفس می‌شود تا نتواند عالم وهم را ادراک کند و وقتی نفس از مقدار مجرد شد، می‌تواند به واسطه وهم، مدرکات عقلی را به نحوه جزئی ادراک کند.
اما عالم عقول هم محدود به حدود عقلیه هستند و همین حدود موجب احتجاب عقل از مطلقی می‌شود که هیچ حدی ندارد. (23)
حال می‌توان از مجموع سخنان حکیم شاه‌آبادی دریافت که درجات حیات با درجات تجرد و حضور تلازم دارد. پس هر چه یک موجود از درجات بیشتری از تجرد برخوردار باشد زنده‌تر است و حیات گسترده‌تری دارد.
پیدایش حیات در عالم جسم به تدریج است؛ به گونه‌ای که مراتب پایین حیات، شرط پیدایش حیات مراتب بالاتر است. کاربردهای مختلف واژه حیات در قرآن کریم هم مؤید مطالب فوق است چنانکه حیات به معانی؛ قوه نامیه در ‌نبات، قوه حاسه در حیوان، قوه عامله عاقله در انسان، حیات اخروی ابدی و حیات باری تعالی به کار رفته است. البته از دیدگاه دیگر قرآن کریم حیات را به حیات دنیوی و حیات اخروی تقسیم کرده است. (24)
البته کل معارف دینی، اعم از عقاید و اخلاق و احکام به منزله چراغی است که راه ارتقاء در مراتب هستی و رسیدن به توحید را فراهم می‌کند و مادامی که نفس آدمی از علائق بدنیه و دنیویه مجرد نشود، به درجات قابل اعتنایی از معنویت نخواهد رسید. به نظر حکیمان، مسلمان کل اعمال ظاهریه و باطنیه، مقدمه حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است؛ چنانکه امام خمینی (رحمه الله) می‌فرماید:
علم فقه مقدمه عمل است و اعمال عبادی، خود مقدمه حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است اگر به آداب شرعیه قلبیه و قالبیه و ظاهریه و باطنیه آن قیام شود و نقض نتوان نمود که از عبادات چهل، پنجاه ساله ما هیچ معارف و حقایقی حاصل نیامده است؛ چه از علوم ما نیز هیچ کیفیت و حالی حاصل نشده و ما را سرو کاری با توحید و تجرید که قره العین اولیاء (علیه‌السلام) است نبوده و نیست. و آن شعبه از علم فقه که در سیاست مدن و تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عباد است نیز مقدمه آن اعمال است که آنها دخالت تام تمام در حصول توحید و معارف دارند. (25)

موت دنیوی و برزخی

گفتیم که موت، رهایی از تعلقات و رسیدن به درجات بالاتری از تجرد است. قرآن کریم برای انسان دو موت و سه حیات قائل است؛ یعنی زندگی دنیا و سپس مرگ و بعد از آن، زندگی برزخی و سپس مرگ و بعد زندگی آخرت و سپس بازگشت به خدا. (26) قرآن کریم می‌فرماید:
کَیفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یمِیتُکُمْ ثُمَّ یحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ (27) قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ (28)
آیات فوق نشانگر وجود عالمی میان عالم دنیا و عالم قیامت به نام برزخ است. برای اینکه در این آیات، دوبار مرگ برای انسانها بیان شده و اگر یکی از آن دو همان مرگی باشد که آدمی را از دنیا بیرون می‌کند، چاره‌ای جز این نیست که یک اماته دیگر را بعد از این مرگ تصویر کنیم و آن وقتی است که یک زندگی دیگر میان دو مرگ یعنی مردن در دنیا برای بیرون شدن از آن و مردن برای ورود به آخرت فرض کنیم و آن، همان زندگی برزخی است. (29)
البته حیات برزخی همان عالم قبر است؛ عالمی متوسط میان مرگ و قیامت که در آن عالم، افراد یا متنعم هستند و یا معذب تا آنکه قیامت برپا شود. پس آدمیان علاوه بر موت بدن دنیوی، مشمول موت بدن مثالی هم خواهند شد و پس از موت برزخی وارد حیات جاودانه‌ای خواهند شد که دیگر مرگ نخواهد داشت پس فقط یک حیات مرگ ناپذیر وجود دارد و آن حیات اخروی است.

حقیقت برزخ

عالم ملک و عالم برزخ هر دو عالم حس و محسوس است؛ یعنی می‌توان مراتب آنها را با حواس پنجگانه ادراک نمود. ولی نسبت آنها نسبت ظهور و بطون است و تمام این فضا تا تحت مقعر عرش، مخصوص عالم ملک دنیا و عالم برزخ است. ولی آنچه با حس مقید به ماده ملکی ادراک شود، جزء عالم دنیا و عالم ملک است و آنچه با حس مطلق ادراک شود، جزء عالم برزخ است؛ یعنی اگر صوتی با باصره مقید به بصر یا سامعه مقید به صماخ و عصبه آن، یا با لامسه مقید به بدن ملکی یا با شامه مقیده به غددهای انفی، یا با ذائقه مقیده به اجزاء لسانی و غیره ادراک شود، جزء عالم دنیا و عالم ملک است.
و هر چه با قوای پنجگانه آزاد از ملک ادراک شود، جزء عالم برزخ است.
و این عالم مملو از هباء و اثیر است. و مراد از هیولای مجسمه به صورت جسمیه ملازمه با صورت نوعیه عرشیه همان عالم برزخ است. و جمیع ملائکه ساجده و ارواح جن و شیاطین و ارواح صاعده تماماً در این فضا می‌باشند. و از این جهت است که در موقع رؤیا که آزادی حواس است ملاقات پدر و مادر و برادر و دوستان را می‌نماید و مصافحه و معانقه می‌کند و رنگ و شکل و نورانیت آنها را مشاهده می‌کند و صداهای آنها و روایح طیبه آنها را می‌فهمد. چنانچه سؤالاتی از آنها می‌شود که موجب قطع به شهود آنهاست، بلکه استظهار از دفاتر و دفائن و محاسبات و بدهی و طلب آنها شده و گاهی امر کرده‌اند به تصفیه حساب فلان به همان ترتیبی که در دفتر اوست و گاهی کشف اسرار و علوم واجوبه، اشکالات راجع به دین یا دنیا نموده‌اند و گاهی در غیر رؤیا؛ یعنی تجرد اختیاری یا اضطراری ناشی از قواعد علمیه یا ریاضات عملیه این گونه مطالب ظاهر شود.
پس انسان دارای ماده ملکی و برزخی است و دارای صورت جسمیه و نوعیه انسانیه است که نفس و روح، ملازم با صورت جسمیه باشد؛ یعنی روح مجسم و جسم مروح چون از بدن مادی ارتقاء کند به واسطه اشتمال به ماده برزخی، متحول شود به برزخ عالم و بدن مادی در ملک بماند. (30)
نسبت حیات برزخی به قیامت همانند نسبت حیات دنیوی به حیات برزخی است. یعنی درجه آگاهی و خود شناسی نفس و حیات معنوی او به ترتیب از حیات دنیوی به طرف حیات اخروی افزایش می‌یابد. و می‌توان گفت حیات برزخی، باطن حیات دنیوی است. به تعبیر علامه طباطبائی نسبت حیات برزخی به قیامت، نسبت خواب است به بیداری. (31)
شیخ مفید در امالی خود از حضرت صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است:
هنگامی که خدا روحی را قبض می‌نماید آن روح را به شکلی همانند آنچه که در دنیا داشته به بهشت می‌فرستد. این ارواح در آنجا می‌خورند و می‌نوشند و هنگامی که شخصی بر آنان وارد می‌گردد آنها را به همان شکلی که در دنیا داشته‌اند می‌شناسند. (32)
به نظر حکیم شاه‌آبادی حیات برزخی نوعی حیات انفرادی است؛ زیرا آدمی در حیات دنیوی از علم و عمل دیگران بهره می‌برد و به وسیله آنها حوائج خود را رفع می‌کند؛ یعنی از قوه عامله و عالمه دیگران استفاده می‌کند و زندگانی خود را نظم و ترتیب می‌دهد. اما در عالم برزخ و قیامت زندگانی هر فردی به علم و عمل خودش اداره می‌شود و کسی نمی‌تواند زیر سایه علم و عمل دیگری زندگانی خود را نظم و ترتیب دهد حتی باب شفاعت هم تنظیم زندگانی به علم و عمل دیگری نیست بلکه ظهور و بروز معنویت، مکنون در شخص شفاعت شده است. (33)
حکیم شاه‌آبادی معتقد است؛ همان‌طور که زندگی موقت دنیا بدون علم و عمل اداره نمی‌شود زندگانی عالم آخرت که حیات ابدی است هم بدون علم و عمل اداره نمی‌شود بنابراین خداوند می‌فرماید: «قد افلاح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون ای العالمون العالمون» (34)
البته عالم برزخ همان عالم قبر است. خروج انسان از این جهان به هر شکلی که باشد به معنای دخول او در عالم قبر است و عالم قبر همان عالم برزخ است. از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدند قبر چیست؟ فرمود: «القبر هو البرزخ...» و به طور خلاصه واضح است که در اکثر اخبار این گونه آمده: عالم برزخ در قبر متعین است و گفتیم که برزخ همان بقای انس به طبیعت است، وقتی این انس تمام شد و به خاطر بروز و ظهور و غلبه‌ای که عالم غیب دارد، توجهات به دار طبیعت قطع شده و تمام می‌گردد. تمام شدن انس؛ همان بعث و قیامت کبرا است.
پس برزخ هرکس با برزخ سایرین متفاوت است و توقف در عالم قبر نیز، به اندازه انس اشخاص به دار طبیعت مختلف است. (35)

بدن برزخی

ماده ملکی و برزخی بدن با صورت جسمیه ملازم است؛ زیرا محال است که ماده بدون صورت باشد و صورت جسمیه نیز با صورت نوعیه تلازم دارد. تلازم ماده با صورت تا زمان موت بدن باقی می‌ماند ولی بعد از موت، روح و بدن از هم جدا می‌شوند و تلازم میان صورت جسمیه و صورت نوعیه‌ی انسان باقی می‌ماند. این دو صورت خود حامل ماده برزخی هستند. روح در عالم برزخ با این صورت جسمیه و صورت نوعیه انسانی زندگی می‌کند و در عالم برزخ ماده ملکی وجود ندارد. و رهایی از ماده ملکی موجب ورود به عالم مثال یا برزخ می‌شود. (36)
عالم برزخ همانند عالم ملک، از عوالم محسوس است ولی حس برزخی مقید به ماده ملکی نیست؛ یعنی حواس آدمی در برزخ بدون نیاز به ابزارهای بدنی حسّی، محسوسات عالم برزخ را حس می‌کند. به عبارت دیگر رویت بدون چشم حاصل می‌شود و سمع بدون گوش اتفاق می‌افتد. بنابراین تمام صوری که در عالم محسوس دنیا بود، در عالم برزخ وجود دارد در حالی که ماده‌ی ملکی ندارند و روح در عالم برزخ نسبت تدبیر و اداره کردن بدن را ندارد؛ یعنی تعلق تدبیری ملکی خود را از دست می‌دهد. (37)
عالم برزخ برخلاف عالم دنیا، عالم اراده و خواست است. آدمی در دار دنیا نمی‌تواند به همه‌ی خواسته‌های خود برسد و هزاران مانع در برابر اراده‌ی وی وجود دارد ولی عالم برزخ عالم اراده است و به گفته حکیم شاه‌آبادی به طورکلی مشیت و اراده در برزخ نافذ و حکم فرما است و آنچه انسان بخواهد به مجرد خواستن، محقق می‌شود و ابداً اباء و امتناع از تحقق و تصرف ندارد. (38)
به نظر حکیم شاه‌آبادی اگر برزخ جزئیه نفس به برزخ عالم متصل شود و قادر بر تصرف در عالم برزخ باشد هرگونه که بخواهد در عالم برزخ تصرف می‌کند و می‌تواند به هر نحو که بخواهد ظاهر شود؛ یعنی برخلاف بدن دنیوی، بدن برزخی کاملاً تابع روح است و روح می‌تواند به هر نحو که بخواهد در آن تصرف کند. به نظر حکیم شاه‌آبادی قاطبه‌ی معجزات انبیاء در عالم برزخ روی داده است.
به نظر حکیم شاه‌آبادی روح می‌تواند در عالم برزخ، بدن خود را چنان متراکم کند که حتی در عالم ملک با حواس ظاهری دیده شود. (39)
به نظر حکیم ما، انسان در طول حیات خود بدن مشخص و معینی ندارد؛ زیرا بدن مدام در حال تحلیل و تبدیل است ولی هویت شخصی بدن به واسطه‌ی روح است؛ یعنی هر جسمی که مورد تدبیر و تصرف نفس ما واقع شود، بدن ما است پس بدن به واسطه‌ی هویت شخصی روح، بدن ما محسوب می‌شود. و این وحدت شخصیه روح در عالم برزخ هم باقی می‌ماند و به واسطه‌ی همین وحدت شخصیه است که ارواح در عالم برزخ همدیگر را می‌شناسند؛ گرچه ابدان آنها بارها مبدل شده باشد. (40)
البته درجات اقتدار ارواح در عالم برزخ مبتنی بر درجات علم و عمل آنها در حیات دنیا است؛ یعنی به مقداری که روح در عقل نظری و عملی کامل شود، قدرت، نفوذ و مراتب تصرف وی در جسم اثیری عالم برزخ بیشتر است. پس علم و عمل دنیا بدن برزخی را شکل می‌دهد.
تصرفات برزخی روح یا از قبیل خلع و لبس صور نوعیه است که به واسطه ملکات رذیله محقق می‌شود؛ مثلاً صورت نوعیه انسان خلع می‌شود و صورت حیوانی از حیوانات پدید می‌آید مانند بعضی از امتهای گذشته که در نتیجه‌ی طغیان در دنیا مسخ شدند و به صورت بعضی از حیوانات درآمدند. چنانکه خداوند می‌فرماید: «کونوا قرده خاسئین» و یا از قبیل قبض و بسط است که به اشکال مختلف پدیدار شود و یا از قبیل تکاتف و تخلخل در جسم برزخی است که ملاک رویت و عدم رویت است و یا از قبیل امتداد و افزایش در ماده است و یا از قبیل ظهور و خفای شخصی است که گاهی هویدا و آشکار و گاه مخفی و پنهان است و یا از قبیل اماته و احیاء اشیاء خارجی است؛ یعنی چیزی را در جایی نابود کند و در جای دیگری ایجاد نماید. و البته چنین کسی مظهر اسم محیی و ممیت است مانند تصرف اَصف بن برخیا در تخت پافیس چنانکه خدای تعالی فرمود: «انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک».
و ممکن است گفته شود که این عمل از قبیل تصرف در جسم تعلیمی است که از آن به «طی الارض» تعبیر می‌کنند: زیرا حقیقت جسم مقید به مقدار معینی از امتداد جوهری نیست بلکه حقیقت جسم آن است که واجد مقداری از امتداد جوهری باشد پس بنابراین در جسم تعلیمی تصرف می‌کند و مکان تخت را متصل به مکان خود کند و تخت بلقیس را بگیرد و به حضرت سلیمان (علیه‌السلام) ارائه دهد. (41)

احتضار

احتضار، قبول حضور و اجابت دعوت حق و حال سوق الى الله است و در این حالت دنیا از دیده پنهان شود و عالم برزخ پدیدار گردد.
در این حالت، روح به نور معرفت خود حضرت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت ولی را می‌بیند و به لقاء آنها شادمان می‌شود و با آنها بیعت می‌کند تا ایمانش تکمیل شود و جان به جان آفرین تحویل دهد. یا آنکه خود را در آئینه نبوت و ولایت مشاهده کند و چون خود را در دنیا مفتخر به نور معرفت آنها نکرده است، پس صورت زشت و سیاه خود را بیند و گمان کند که صورت آنهاست و از آنها متنفر شود و با آنها بیعت نکند و از آنها روی گرداند و در این حال از ملک به برزخ وارد شود در نهایت سختی، چنان که خداوند می‌فرماید:
وَ لَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ‌ (42). (43)
بعد از ارتقاء روح با صورت جسمیه و داشتن بدن برزخی، روح در عالم مطلع واقع شود و آن محضر حق است که بنده مورد یکی از دو تجلی حق واقع می‌شود. بنابراین مطلع شود بر سریره‌ی مولی؛ زیرا که مورد تجلی به رحمت جمالیه شود یا مورد تجلی به نقمت جلالیه گردد، و از آنچه برای مقام حضور تهیه کرده است سوال شود و این حال اعظم احوال است. بنابراین در موقعی که خاتم انبیاء گریه می‌کند برای احوال بعد از موت، اصحاب عرض می‌کنند آیا گریه می‌کنید و حال آنکه خداوند گناهان قبل و بعد شما را آمرزیده است؟ جواب می‌فرماید: «فاین هول المطلع»، و این تجلی در برزخ عالم است. (44)

آخرت و کشف باطن آدمی

انسان به چهار چیز مفطور است: اول حس که به واسطه‌ی آن ملکی باشد. دوم، خیال که به واسطه آن انسان ملکوتی باشد. سوم عقل که به واسطه‌ی آن انسان جبروتی باشد. چهارم عشق که به واسطه‌ی آن انسان لاهوتی و فانی در حق گردد. (45)
یکی از حوادثی که برای روح بعد از موت روی می‌دهد مسئله امتحان و مورد سؤال واقع شدن وی است.
آدمی که در دار دنیا ترکیبی از اعمال، اخلاق و عقاید است، در دار آخرت بطون وجود خود را کشف خواهد کرد؛ یعنی امر ثواب و عقاب مخالف با اعمال نیست بلکه نسبت ما بین آنها نسبت میان ظهور و بطون است، یعنی جزاء ظهور ملکوت اعمال، در آخرت است و ظهور باطن اعمال به حسب عامل برزخ و ملکوت و جبروت مختلف می‌شود. به عنوان مثال احسان و اسائه به اهل دنیا در برزخ نمایش داده شود، مثل سرور و حزن که در قلب انسان ایجاد نماید ولی ظهور صفات و اخلاق و صفت پرستش که سرآمد همه‌ی صفات است و در ملکوت و جنت جسمانی ظاهر می‌شود؛ و معرفت و علم به حقایق در عالم جبروت و جنّت عقلانی ظاهر می‌شود. (46)
چون روح در عالم برزخ وارد شود در حالتی که مورد عطای قوه‌ی عقل، نفس و حس بوده است بنابراین تحت سلطه‌ی سلطان العقل که ملک بشیر و مبشّر و نکیر و منکر است و سلطان النفس که ملک فتّان است و سلطان الحس که ملک رومان است واقع شده و امتحان خواهد شد. (47)
به نظر حکیم شاه‌آبادی سلطان عقل که همان ملک بشیر و نکیر است از عقل آدمی و عقایدی که در دنیا تحصیل کرده است امتحان به عمل می‌آورد تا معلوم شود معرفت به مبدا و معاد و نبوت و ولایت، ملائکه و کتاب، چنانکه شایسته است حاصل شده است یا نه؟ ممتحن دوم، ملک فتّان است که ممتحن نفس است و اخلاق آدمی را مورد محاسبه قرار می‌دهد؛ زیرا وزن انسان در آخرت به کمالات و صفات روحی وی است و ممتحن سوم، ملک رومان است که سلطان الحس و کاشف افعال قوای عامله است. و نمی‌توان انکار نمود؛ زیرا صریحاً به اشاره نمایش دهد و از این جهت رومان گفته شود. (48)

حیات اخروی

قرآن کریم می‌فرماید:
وَ مَا هذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ‌ (49)
این آیه شریفه می‌خواهد حقیقت معنای زندگی یعنی کمال آن را از زندگی دنیا نفی نموده و آن حقیقت و کمال را برای زندگی آخرت اثبات کند؛ چون زندگی آخرت حیاتی است که بعد از آن مرگی نیست چنان که می‌فرماید:
لاَ یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولَى (50)
و می‌فرماید:
لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ (51)
پس اهل آخرت دیگر دچار مرگ نمی‌شوند و هیچ نقص و کدورتی عیش آنها را مکدر نمی‌کند لیکن صفت اول یعنی؛ ایمنی از آثار حقیقی، خاص زندگی آخرت و از ضروریات آن است. پس زندگی اخروی زندگی حقیقی و بر طبق حقیقت است؛ چون ممکن نیست مرگ بر آنها عارض شود پس حیات حقیقی حیاتی است که به ذات خود مرگ پذیر نباشد و عارض شدن مرگ بر آن محال باشد. (52)
پس دار آخرت دار غناء و سعادت است و زندگی آن جاودانه و بی‌مرگ است؛ زندگی که در آن نه فقری است و نه آفتی و نه نیاز و حاجتی و نفس هر به بخواهد برای او مهیاست. (53)
آدمی دارای سه مرتبه از حیات است که به ترتیب حیات دنیوی، حیات برزخی و حیات اخروی است. این حیات‌ها به درجات تجرد روح و بسط درجات احاطه و حضور نفس در مراتب هستی وابسته است. هر چه از عالم ظاهر به عالم باطن نزدیک‌تر می‌شویم، شدت و قوت حیات بیشتر می‌شود. این حیات‌های سه‌گانه در طول هم هستند و می‌توان آنها را حیات دنیوی، برزخی و اخروی نامید.
گفتیم که معیار حیات، فعل و ادراک است ولی این دوگانگی فعل و ادراک با ارتقاء حیات به هم نزدیک می‌شود به گونه‌ای که در عالم آخرت به اتحاد و یگانگی می‌رسند.
در عالم آخرت فعل و ادراک یک چیزند و یک نفس از نفوس انسانی به منزله یک جهان بزرگ نفسانی است که از این عالم و آنچه در آن است بزرگ‌تر می‌باشد. موجودات جهان بزرگ نفسانی به زنده بودن نفس زنده‌اند و نفس با ادراک خود آنها را ایجاد می‌نماید؛ چون‌که ادراک نفس بعینه نوعی ایجاد به شمار می‌آید. پس فعل و ادراک در آخرت یک چیزند و مغایرتی میان آنها دیده نمی‌شود. (54)
از طرف دیگر در حیات آخرت همه حجاب‌ها رفع می‌شود و در حقیقت همه چیز مکشوف می‌شود، زیرا در آن حیات نه تغییری است و نه مکانی و چون تغییر و کثرت نیست، حجابی هم نخواهد بود. چنان که خواجه طوسی می‌گوید:
زمان، علت تغیر است علی الاطلاق و مکان، علت تکثر است علی الاطلاق. و تغیر و تکثر علت محجوب شدن بعضی موجودات از بعضی، چون به قیامت زمان و مکان مرتفع شود حجاب‌ها برخیزد و خلق اولین و آخرین مجتمع شوند. پس قیامت روز جمع است. (55)

پی‌نوشت‌ها

1- استادیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی.
2- طباطبایی، محمدحسین: «المیزان»،ج2، ص501.
3- فاطر/22.
4- طباطبایی، محمدحسین: «المیزان»، ج1، ص530.
5- سمیح دغیم: «موسوعه مصطلحات علم الکلام الاسلامیه»، ج2، ص1374.
6- سجادی، سیدجعفر: «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی»، ص714.
7- ملاصدرا: «الشواهد الربوبیه»، ص334.
8- آل عمران/ 185.
9- شاه‌آبادی: «رشحات البحار»، کتاب الانسان و الفطره، ص50.
10- شذرات المعارف، ص11.
11- رشحات البحار، کتاب الایمان والراجعه، ص29-30.
12- طباطبایی، محمدحسین: «المیزان»، ج14، ص403.
13- شذرات، شاه‌آبادی، ص111.
14- همان، ص111.
15- بقره/ 28.
16- شاه‌آبادی، «شذرات المعارف»، ص111.
17- ملک/ 2.
18- همان، ص111.
19- شاه‌آبادی، شذرات، ص112.
20- سبحانی، جعفر، «معادشناسی، سنت و عقل در پرتو کتاب»، ص71.
21- مؤمنون/14.
22- شذرات، ص109.
23- شاه‌آبادی، رشحات البحار، ص3 و4.
24- الاصفهانی، الراغب: «مفردات الفاظ القرآن»، ماده حیی.
25- امام خمینی (رحمه الله)، «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، ص10.
26- المیزان، ج1، ص171.
28- بقره/ 28.
28- غافر/11.
29- المیزان، ص171.
30- شذرات المعارف، ص113 و 114، رشحات البحار، کتاب الایمان و الرجعه، ص32 و 33 و 34.
31- حیات پس از مرگ، ص41.
32- همان، ص44.
33- رشحات البحار، کتاب الایمان و الراجعه، ص14.
34- شذرات المعارف، ص21 و 22.
35- تقریرات فلسفه امام خمینی (رحمه‌الله‌)، اسفار، ص559 و 600.
36- رشحات البحار، کتاب الایمان و الرجعه، ص32 و 33.
37- همان، ص33.
38- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص125.
39- همان، ص123.
40- رشحات البحار، کتاب الایمان و الرجعه، ص34 و 35.
41- همان، ص37 و 38.
42- انفال/ 50.
43- شذرات المعارف، ص114 و 115.
44- همان، ص116.
45- شذرات المعارف، ص127.
46- همان، ص122 و 123.
47- همان، ص116.
48- همان، ص117 و 121 و 122.
49- عنکبوت/ 64.
50- دخان/ 56.
51- ق/35.
52- المیزان، ج2، ص503.
53- فیض کاشانی، ملامحسن: «المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء»، ج1، ص254.
54- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، «معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی»، ص159.
55- طوسی، خواجه نصیرالدین: «آغاز و انجام»، ص23.

منابع تحقیق :
- طوسی، خواجه نصیرالدین، آغاز و انجام، شرح آیت الله حسن حسن‌زاده آملی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1366.
- طباطبایی، محمدحسین، حیات پس از مرگ، نورفاطمه، تهران، 1361.
- تقریرات فلسفه امام خمینی (رحمه الله)، اسفار، آیت الله سیدعبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر، تهران، 1381.
- شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1360.
- همان، شذرات المعارف، بنیاد علوم، تهران، 1380.
- امام خمینی (رحمه الله)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر، تهران، 1377.
- ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، بنیاد حکمت صدرا، تهران، 1382.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، طهوری، تهران، 1375.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ علوم عقلی، انجمن حکمت، تهران، 1361.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء، مؤسسه الاعلمی، بیروت،1403هـ.
- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی، حکمت، تهران، 1368.
- سبحانی، جعفر، معادشناسی در پرتو کتاب، سنت، عقل، تهران، الزهراء.
- اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم، بیروت، 1416هـ.
- سمیح دغیم، موسوعه مصطلحات علم الاسلام الاسلامیه، مکتبه لبنان ناشرون، 1988م.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1 و 2 و 14، جامعه مدرسین قم.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه علامه سید علی آقا قاضی و به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل شیخ بهایی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادشیخبهائیتولد و خانواده وی از نوادگان حارث همدانی یکی از یاران با وفای امیرالمؤمنین است که در آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام زندگینامه آیت الله العظمی وحید خراسانی مؤسسه …از خداوند، سلامتی و طول عمر وحید عصر، فرید دهر، یگانه دوران و بزرگ زمان، حضرت آیت الله زندگینامه شیخ رجبعلی خیاط آکاایران حتما شما هم در زندگی خود آدمهای بااخلاص و باایمان را دیده اید ، آدمهایی که استعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت، پیامک و …استعلاموپرداختاستعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت ، پیامک و تلفننامه ها محسن کدیورنامه ها یک نامه به علما و مسئولین مملکتی دو نامه به رئیس جمهور در اعتراض شدید به حصر معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه مولی حسینقلی …به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه «علامه سید علی آقا قاضی» و به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در این شیخ بهایی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد شیخبهائی شیخ بهایی آثار برجسته‌ای به نثر و نظم پدید آورده‌است که علاوه بر فارسی و عربی، شامل ترکی هم آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام محمّدعلی زندگینامه آیت الله العظمی وحید خراسانی مؤسسه جهانى سبطین ع از خداوند، سلامتی و طول عمر وحید عصر، فرید دهر، یگانه دوران و بزرگ زمان، حضرت آیت الله وحید زندگینامه شیخ رجبعلی خیاط آکاایران حتما شما هم در زندگی خود آدمهای بااخلاص و باایمان را دیده اید ، آدمهایی که با نامه ها محسن کدیور نامه ها یک نامه به علما و مسئولین مملکتی دو نامه به رئیس جمهور در اعتراض شدید به حصر معرفی‌ مفاخر و بزرگان شیعه «مولی حسینقلی همدانی» عالمی که به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در ادامه معرفی مفاخر و بزرگان شیعه، در این استعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت، پیامک و تلفن استعلامو استعلام و پرداخت خلافی خودرو از طریق اینترنت ، پیامک و تلفن برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک


ادامه مطلب ...

علل شکل گیری تکفیری‌ها از دیدگاه جغرافیای سیاسی

[ad_1]
در سال‌های اخیر گروه‌ها و فرقه‌های تروریستی زیادی در سرزمین‌های اسلامی شکل گرفته‌اند. درباره ی عوامل مؤثر در شکل گیری آن‌ها مطالب زیادی نوشته شده، اما در این پژوهش با نگاهی جدید علل شکل گیری این گروه‌ها ...
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه دولت اسلامی در عراق و شام شرق مدیترانه …اگر از جرم هزاران نفری که قتل و عام شده اند از گروههای کشتارگر مانند بوکو حرام و داعش اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …خوش بینی عربستان از آینده بازار نفت میرسلیم چاره آلودگى هوا فرافکنى نیست دستگیری خلیج فارس خلیج فارساولین مقاله که راهکارهای دفاع از نا نظر به اینکه بعضی افراد با استفاده از نفوذ چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالعزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی دولت اسلامی در عراق و شام شرق مدیترانه محصول و تولید اگر از جرم هزاران نفری که قتل و عام شده اند از گروههای کشتارگر مانند بوکو حرام و داعش بپرسیم اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری خوش بینی عربستان از آینده بازار نفت میرسلیم چاره آلودگى هوا فرافکنى نیست دستگیری سارقان خلیج فارس خلیج فارس اولین مقاله که راهکارهای دفاع از نا نظر به اینکه بعضی افراد با استفاده از نفوذ رسانه ای چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوال عزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی اون


ادامه مطلب ...

دیدگاه های روان شناختی درباره ی دوره ی نوجوانی

[ad_1]
راه‌هایی موثر برای برقراری ارتباط با رئیس خود

راه‌هایی-موثر-برای-برقراری-ارتباط-با-رئیس-خودنگران در مورد چگونگی صحبت با رئیس خود در مورد مرخصی فوری هستید؟ نگران از دست دادن شغل خود بابت یک اشتباه ادامه ...

راه‌حل‌هایی برای رفع مشکلات گوشی Galaxy S7 Edge

راه‌حل‌هایی-برای-رفع-مشکلات-گوشی-Galaxy-S7-Edgeاگر Galaxy S7 Edge دارید و در کار کردن با آن به مشکل برخوردید، حتما این راه حل‌ها را نیز امتحان کنید: ادامه ...

راه‌های طبیعی دفع سموم از بدن

راه‌های-طبیعی-دفع-سموم-از-بدناکنون دیگر نیازی به صرف هزینه جهت پاکسازی طبیعی بدن در کلینیک‌های سلامت و چشمه‌های آب معدنی نیست، سم ادامه ...

ده روش آسان و قدرتمند برای افزایش کارآیی فردی

ده-روش-آسان-و-قدرتمند-برای-افزایش-کارآیی-فردیآموزش کارآیی فردی به طور قابل توجهی در محل کار و مدارس، محبوب شده اســت و به شرکت کننده‌ها کمک می‌کند بهره ادامه ...

ده محصولی که اپل ممکن اســت به زودی بسازد

ده-محصولی-که-اپل-ممکن-است-به-زودی-بسازدهمیشه شایعات زیادی در مورد محصولات اپل وجود دارد. سال‌‌هاست که حدس‌های مسخره‌ی زیادی به گوش‌مان رسیده ادامه ...

دگرگونی شگرف بازی‌های ویدیویی در طول یک دهه گذشته

دگرگونی-شگرف-بازی‌های-ویدیویی-در-طول-یک-دهه-گذشتهاگر یک دهه از بازی‌های ویدیویی دور باشید، وقتی دوباره برگردید چه حسی خواهید داشت؟ هفته گذشته ایمیلی از ادامه ...

دنباله‌دارها و نظریه آشوب

دنباله‌دارها-و-نظریه-آشوبزمانی نظر غالب درباره منشأ دنباله‌دارها این بود که آن‌ها را محصولات فرعی تحول سیاره‌ای می‌شمردند. مثلاً ادامه ...

دست یابی منجمین به جزئیات سیاه‌چاله‌ی وسط کهکشان

دست-یابی-منجمین-به-جزئیات-سیاه‌چاله‌ی-وسط-كهكشانسرانجام مرکز کهکشان ما هم رازهای پنهان خود را بر رادیو اختر شناسان آشکار می‌کند. به تدریج دقایق ساختمان ادامه ...

درمان طبیعی بازگشت اسید معده

درمان-طبیعی-بازگشت-اسید-معدهافراد بسیاری وجود دارند که درمان‌های طبیعی را بجای استفاده از دارو برای بازگشت یا ریفلاکس اسید معده ترجیح ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

گروه روانشناسی ناحیه قم نمونه ی طرح درس در روان …ماه هفته فصل روز و تاریخ موضوع و عنوان درس هدف ویژه درس فعالیت‌های دیگر تارنمای دکتر خدایاری فردمقدمه شناخت ماهیت انسان، انگیزه‌ها، نگرش‌ها و نیازهای او از جمله دغدغه‌های بشر اعتماد مشاوره و روان شناسی اختلال اضطراب جداییاختلالاضطرابجداییاعتماد مشاوره و روان شناسی اختلال اضطراب جدایی برای رسیدن به هر موفقیتی هزار راه میگنا اریک اریکسونمفاهیم اساسی نظریه ی اریکسون اصل اپی ژنتیک رشد و تکامل هر فرد بر اساس یک رشته مراحل میگنا مقایسه نظریه رشد شناختی پیاژه و نظریه …ویگوتسکی وی جنبه های فرهنگی ، تاریخی و اجتماعی را در رشد شناختی با اهمیت می داندخرید کتابهای گل واژه این مجموعه با استفاده از نظرات دبیران با تجربه برای تثبیت آموخته های دانش آموزان مشاوره و روانشناسی خانواده درمانیمقدمه خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی شامل گروهی از افراد است که از طریق ازدواج تحقیقات آموزشی تحقیقات آموزشی سنجش و اندازه گیری آموزش تدریس روش تحقیقمقالات مشاوره و راهنمایی بازی درمانیبازی درمانی بازی فعالیتی طبیعی لذت بخش شگفت انگیز و پررمز ورازاست بازی هدفدارو معراج اصول و روش های تربیتیعنوان هایی که محورهای اصلی این پژوهشنامه را تشکیل می دهد قرار ذیل است اصول تربیت، روش


ادامه مطلب ...

تزاحم حقوق در زاینده رود: دیدگاه حقوق بشری به توسعه

[ad_1]

«کم‌آبی» جایگاه خاصی در جامعه شناسی سیاسی و ادبی ایران دارد، چنانکه برخی معتقدند میان کم آبی و روحیه‌ی استبداد تاریخی ایرانیان رابطه‌ای مستقیم برقرار اسـت و درست برعکس ادبیات اروپا، که خورشید (عامل ناپایدار آفتاب) ‌به مثابه‌ی «مطلوب» توصیف می‌شود، در ادبیات ایران «آب» و مظاهر آن (رود، باران، دریا و...) چنین جایگاهی دارد.
«چو از این کویر وحشت،
به سلامتی گذشتی،
به شکوفه‌ها، به باران، برسان سلام ما را.»
(شفیعی کدکنی)
زاینده رود نه از اصفهان آغاز می‌شود و نه به اصفهان ختم می‌شود، اما بیش از هر شهر دیگری با نام اصفهان پیوند خورده اسـت و همین پیوند به رونقی ادبی، هنری، اجتماعی، سیاسی و به خصوص اقتصادی انجامیده اسـت و از این رو اسـت که تزاحم‌ها و چالش‌هایی برانگیخته اسـت. مردم اصفهان علاقه‌مندند این رونق را در هر فصل گردشگری تجربه کنند و از طریق صنایع وابسته به آب رودخانه، اصفهان را به عنوان قطبی اقتصادی حفظ کنند و این دو خواسته در شرایط کم‌آبی (محدودیت منابع) به تعارض می‌انجامد؛ تثبیت رودخانه در مسیر شهر و حفظ رونق اقتصادی اعم از کارخانه‌ها و مزارع کشاورزی. اگر به این دو خواسته، خواسته‌ی سومی را بیفزاییم چالش جدی‌تر خواهد شد: آبرسانی برای آب شرب شهری اصفهان توسعه یافته از چهار جهت و دیگر شهرهای کم آب حاشیه‌ی کویر. حفظ میراث فرهنگی و جلوت آن نیز در کنار این سه، بی‌اهمیت نیست.
به عبارت دیگر چند مفهوم حقوق بشری در یک نقطه با یکدیگر تلاقی می‌کنند. گرچه امکان تزاحم و تعارض قواعد بنیادین حقوق بین الملل به ویژه حقوق بشر امر بدیعی نیست، اما در این مقاله تلاش می‌شود از زاینده رود به عنوان نمونه و محملی عملی برای طرح ریزی نظریه‌ی رفع تزاحم میان حقوق بشر استفاده شود. بحث و چهارچوب آن گرچه نظری اسـت، اما به نظر می‌رسد در حال حاضر عمل گرایی بدون پشتوانه‌ی نظری و نظریه پردازی بدون توجه به واقعیت‌های عملی در گذشته‌ی نزدیک، منشأ بسیاری چالش‌های اجتماعی و سیاسی ایران بوده اسـت. همچنین این مقاله رویکرد اساسی گرایی حقوقی و برکشیدن «حقوق بنیادین» را نفی‌ نمی‌کند و رابطه‌ی میان طرح این مقاله براساس «نظریه‌ی توسعه» و طرح اساسی گرایی بر مبنای «حقوق بنیادین» موضوع پژوهش و نظریه‌ی دیگری اسـت.
آنچه حوزه‌ی رویکرد این مقاله را تشکیل می‌دهد، عبارت اسـت از چهار مفهوم «حق آب سالم»، «حق محیط زیست سالم»، «میراث فرهنگی» و «حقوق اقتصادی». منظور از حقوق اقتصادی، همان رویکرد اقتصادی به توسعه اسـت که در جای خود توضیح داده می‌شود. پس از پیوند این مفاهیم با وضعیت زاینده رود و توصیف تزاحم میان آنها راهکار نظری جهت رفع تزاحم معرفی می‌گردد.

حقِ برآب سالم

حق نوشیدن آب سالم به طور صریح در اسناد الزام‌آور بین المللی توصیف نشده اسـت، اما رویه و تصمیمات ارکان ملل متحد چنین حقی را ترسیم و تبیین نموده اسـت. شورای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملل متحد در نوامبر 2002 نظریه‌ی عمومی شماره 15 را در خصوص حق برآب تصویب نمود. ماده‌ی یک این سند بیان می‌دارد: «حق بشری» برآب با زندگی همراه با کرامت انسانی ملازمه دارد و آن را برای تحقق حقوق بشر ضروری می‌داند. نظریه‌ی مزبور همچنین بیان می‌کند که حق برآب، شامل حق هرکس برای دسترسی واقعی به آب کافی، سالم و قابل قبول برای مصرف شخصی و خانگی می‌شود. بند یک ماده‌ی 11 میثاق بین الملل حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، جدی‌ترین مبنای این حق توصیف شده اسـت، که به حق هرکس برای داشتن سطح زندگی کافی از جمله «خوراک، پوشاک و مسکن کافی» تصریح دارد. این حق، ارتباط تنگاتنگی نیز با حق بر استاندارد سلامت (ماده 12 میثاق) دارد. کیفیت و دسترسی به آب و دسترسی به اطلاعات موضوعات ذی‌ربط، محتوای هنجاری این حق را تشکیل می‌دهند و دولت‌ها باید این حق را به تدریج تحقق بخشند و از محدود کردن آن بپرهیزند. دولت‌ها باید به حق برآب احترام بگذارند و از آن حمایت کنند. نقض این حق ممکن اسـت با افعال یا ترک فعل‌های متفاوتی به وقوع بپیوندد. قطع خودسرانه یا غیرقابل توجیه خدمات آب، افزایش تبعیض آمیز قیمت آب و آلودگی منابع آبی مؤثر در سلامت انسانی و فقدان سیاست ملی آب برای تضمین حقِ آب، از جمله موارد نقض این حق محسوب می‌شود.
دولت باید حق بهره مندی از آب سالم اعم از مصارف خوراکی، نوشیدنی یا بهداشتی برای همه‌ی افراد و مناطق را از طریق سیاست‌ها و برنامه‌های مشخص تضمین کند. تضمین این حق با استفاده‌ی مناسب و بهینه از تمام منابع آب کشور- و حتی در صورت لزوم با خرید آب از کشورهای دیگر- باید محقق شود. لذا منابع آب به شخص یا منطقه‌ی خاصی تعلق ندارد. رویکرد اسلامی به منابع طبیعی نیز همین رویکرد را تأیید می‌نماید. اصل چهل و هشتم قانون اساسی نیز مقرر نموده اسـت «در بهره برداری از منابع طبیعی... باید تبعیض در کار نباشد، به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد.»
شورای حقوق بشر نیز از ابتدای تأسیس خود تاکنون به مسأله‌ی حق برآب توجه ویژه داشته اسـت. از جمله در سال 2008 طی قطعنامه‌ی 7/22 کارشناس مستقلی در موضوع تعهدات حقوق بشری مرتبط با دسترسی به آب نوشیدنی سالم منصوب نمود و در سال 2011 طی قطعنامه‌ی 16/2 تصمیم گرفت مأموریت وی را برای یک دوره‌ی سه ساله‌ی دیگر تمدید نماید. این شورا طی قطعنامه‌ای در 28 سپتامبر 2011 نیز از دولت‌ها خواست تأمین مالی کافی را برای تحویل پایدار آب تضمین نمایند.
در مجموع باید گفت نهادهای ملل متحد با توسعه‌ی حقوق اقتصادی کلاسیک حق ویژه‌ای به عنوان حق دسترسی به آب سالم را معرفی نموده‌اند و این رویکرد جلوه‌ای از گفتمان اولیه‌ی حق بر توسعه اسـت که نویسندگان اولیه‌ی اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، آن را به مثابه‌ی حق بر توسعه‌ی حقوق بشر و شناسایی مصادیق جدید آن توصیف می‌نمودند.

حق محیط زیست سالم

به رغم حق آب سالم که نماد توسعه‌ی درونی حقوق بشر اسـت، حق محیط زیست سالم مهمترین نماد توسعه‌ی برون زای حقوق بشری اسـت، که نه تنها خارج از چهارچوب کلاسیک حقوق بشر (دسته‌ی حقوق مدنی، سیاسی و دسته‌ی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) به وجود آمده و مقبول واقع شده، بلکه نقش عمده‌ای در معرفی نسل سومی از حقوق بشر (حقوق همبستگی) داشته اسـت. این دسته یا نسل اخیر ظاهری اجتماعی دارند، اما هر فرد بشری مستحق آن اسـت. این جلوه‌ی حقوق بشر که از اعلامیه‌ی استکهلم استحکام یافته، در دهها معاهده‌ی دو یا چندجانبه و قوانین داخلی به تصریح یا تلویح مورد اشاره قرار گرفته اسـت، ‌که از آن جمله می‌توان به کنوانسیون رامسر درباره‌ی تالاب‌ها و کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان اشاره نمود که هر دو به تصویب مجلس رسیده‌اند. علاوه بر این حفاظت محیط زیست به عنوان وظیفه ای عمومی، جایگاهی «اساسی» در نظام حقوقی ایران یافته اسـت و طبق اصل پنجاهم قانون اساسی، «فعالیت‌های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع اسـت.» زاینده رود نیز که در مسیر تاریخی خود زیست بوم‌های متعددی را پدید آورده اسـت، حافظ این زیست بوم‌ها و تنوع زیستی محسوب می‌شود. حتی گذر عادی این رودخانه از میانه‌ی شهر اصفهان بجز حفظ زیست بوم طبیعی، در سلامت محیط روانی مردم این شهر نیز تأثیرگذار اسـت. بنابراین حفظ تمامیت مسیر زاینده رود- در شرایطی که فقدان آن آسیب‌های زیست محیطی برای روان انسانی، زیست شهری، کشاورزی سالم، و صدها گونه‌ی جانوری که به آن وابسته‌اند ایجاد می‌کند- در کنار تکلیف عمومی به حفظ تنوع زیستی، میراث طبیعی و زیست بوم، حق تمامی کسانی اسـت که زندگی‌شان با این مسیر گره خورده اسـت.

میراث فرهنگی: میراث مشترک بشریت

گرچه ادعای گزافی نیست که میراث فرهنگی- تاریخی اصفهان، دستِ کم به طور غیرمستقیم حاصل زاینده رود اسـت، اما کمتر از این، می‌توان ادعا کرد که بخشی از این میراث فرهنگی مستقیماً اثر زاینده رود اسـت و بدون آن معنا و توجیهی ندارد! پل‌های تاریخی که در مسیر رودخانه احداث شده‌اند- به ویژه داخل شهر اصفهان امروزی- هریک نه تنها بدون وجود حداقلی از گذر آب بی‌معنا و مضحک جلوه خواهند کرد، بلکه مصالح برخی از آنها به گونه‌ای تنظیم و پی‌ریزی شده اسـت که پایداری و بقای آنها را به گذر آب وابسته کرده اسـت. یعنی اگر این پل‌ها پای در آب نداشته باشند، به تدریج ریزش خواهند کرد. این همه در حالیست که بخش عمده‌ای از آثار تاریخی اصفهان (از جمله پل‌ها) میراث فرهنگی ملی شناخته شده‌اند و تلاش برای ثبت مجموعه‌ای از این آثار به عنوان میراث جهانی ادامه دارد و البته تمام این میراث احتمالاً بدون گذر آب و حفظ پل ها- که ناخواسته مهم‌ترین نمادهای میراث فرهنگی اصفهان هستند- شکوه و جلالی نخواهند داشت. ثبت جهانی این گونه آثار در زمان صلح، آنها را به میراث جهانی (موضوع ماده 6 کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان) و میراث مشترک بشر تبدیل می‌کند و در زمان جنگ به آنها مصونیت می‌بخشد. گرچه در نظام حقوق بین الملل بشر به صراحت سخنی از حق بر حفظ میراث فرهنگی نیست، اما از نظر کارکردی، لفظ «میراث مشترک بشر» از حیث جهانشمولی و تبدیل تعهد به حفظ آنها به یک تعهد Erga Omnes با مظاهر گوناگون حقوق بشر یکسان اسـت.

توسعه‌ی اقتصادی: رویکرد اقتصادی به حق توسعه

طی پنج دهه‌ی اخیر گفتمان «توسعه» در برنامه ریزی و سیاست گذاری کشورهای «در حال توسعه» جایگاهی خاص داشته اسـت. این گفتمان در نظم حقوقی بین المللی به چالش سیاسی شمال و جنوب رنگ حقوقی زده اسـت؛ آنجا که توسعه به مثابه‌ی حقی برای ملت‌های توسعه نیافته تلقی شده که جز با همکاری و پشتوانه‌ی ملت‌های توسعه یافته محقق نخواهد شد. میزان این همکاری و حمایت و ماهیت حقوقی آن به جدالی میان شمال و جنوب انجامید، تا اینکه در سال 1986 مجمع عمومی ملل متحد با صدور قطعنامه‌ای «حق بر توسعه» را توصیف و تشریح نمود تا حقوق بین الملل توسعه که صبغه‌ای اقتصادی داشت، به سوی تکامل چندوجهی حرکت کند. با وجود این، مفهوم توسعه در کشورهای توسعه نیافته، همچنان بیشتر نمایی اقتصادی داشته اسـت که بر مفاهیم کلاسیک اقتصادی تکیه دارد. در این برداشت، توسعه صرفاً به افزایش قابلیت‌های اقتصادی کشور (در مجموع) محدود می‌شود، بی‌آنکه این کمیت‌ها الزاماً تأثیری در کیفیت بهره مندی آحاد انسانی از زندگی مناسب توأم با رعایت حرمت و کرامت انسانی داشته باشد. البته همین رویکرد نیز به تقویت بهره مندی از برخی حقوق بشر از جمله تأمین حق اشتغال در کشورهای در حال توسعه منجر شده اسـت. گرچه رویکردهای جدید توجه دولت‌ها را به الزامات انسانی و زیست محیطی جلب کرده اسـت، اما دولت‌های مزبور اکثراً ملاحظات انسانی و زیست محیطی را در برابر ابعاد کمّی، مفهوم کیفی توسعه قابل ملاحظه‌ نمی‌دانند. همین رویکرد اسـت که سبب می‌شود صنایع و کارخانجات بزرگ عمده نظیر فولاد مبارکه، ذوب آهن، پلی اکریل و ... در نزدیکی محیط زیست طبیعی زاینده رود پدید آیند و این محیط را دچار دگرگونی کرده و بخش زیادی از منابع آب را جهت مصرف صنعتی به خود اختصاص دهند و حتی کشاورزی در شرق اصفهان را تهدید نمایند و خطری جدی برای محیط زیست پدید آورند. گرچه با توجه به کمبود منابع آبی، تخصیص منابع به صنعت، کشاورزی، بهداشت و مصارف خانگی، میراث فرهنگی و محیط زیست سالم به خودی خود امری چالش برانگیز اسـت.

چالش تزاحم حقوق و پاسخ حقوق بین الملل

پاسخ مناسب به مطالبات نامحدود در قبال منابع محدود، اصولاً وظیفه و تکاپوی علم اقتصاد اسـت؛ اما یک رویکرد حقوقی در جهت عادلانه کردن بهره مندی از منابع می‌تواند بر هرگونه برنامه و سیاست اقتصادی تأثیرگذار باشد. حقیقت آن اسـت که منابع آبی زاینده رود محدود اسـت. با این حال توسعه‌ی صنایع، گلایه‌ی کشاورزان، نگرانی‌های حامیان میراث فرهنگی، رهیافت‌های زیست شناسان و روان شناسان، همه در یک نقطه به هم می‌رسند و آن اینکه باید این منبع در کنار منابع زیرزمینی، سدها و دیگر منابع، همه‌ی این خواسته‌های معقول و مشروع را پاسخ دهد. گفته می‌شود 800 میلیون مترمکعب آورد سالیانه‌ی زاینده رود طبیعی با دو تونل جدید (تونل دوم و سوم کوهرنگ)‌ (1) به دو برابر رسیده، اما باز هم خشکی مسیر زاینده رود مشاهده می‌شود. آمار شرکت آب منطقه‌ای اصفهان نشان می‌دهد سهم محیط زیست از 640 میلیون مترمکعب در سال 1349 به (قبل از ایجاد سد زاینده رود) صفر در سال 1390 رسیده اسـت. سهم شرب (خانگی و شهری) نه برابر شده اسـت (از 50 میلیون متر مکعب به 450 میلیون مترمکعب) و سهم صنعت از 5 به 120 رسیده اسـت، یعنی 24 برابر؛ مشاهدات عینی نیز به وضوح از عدم استمرار وضعیت زیست محیطی در شهر اصفهان حکایت دارد که به مشکلات اقتصادی کشاورزان شرق اصفهان، گسترش افسردگی و تضعیف میراث فرهنگی اصفهان انجامیده اسـت. اما راهکار چیست؟
در دهه‌ی 80 میلادی و پس از آنکه نخست وزیر نروژ خواستار آن شد که «توسعه‌ی پایدار» ‌مبنای هر فعالیت انسانی باشد، تا نگرانی نسبت به وضع محیط زیست کاهش یابد؛ رویکرد جدیدی فراگیر شد. توسعه‌ی پایدار نگرشی اسـت برای گره زدن پیشرفت و دخالت‌های انسان در محیط از یک سو و پیشگیری از آثار نامطلوب زیست محیطی این دخالت‌ها از سوی دیگر. توسعه‌ی پایدار، توسعه‌ای اسـت که نیازهای نسل حاضر را بدون خدشه به توانایی‌های نسل‌های آینده برای تأمین نیازهای خود برآورده سازد. اما در اینکه خود «توسعه» چیست پاسخ کم و بیش ساده بود؛ ارزیابی کیفی نمادهای کمّی رشد اقتصادی. این رویکرد صرفاً رویکردی اقتصادی اسـت که به تدریج به زوایای خاصی از حقوق بین الملل رسوخ کرده اسـت. در سال 1986 مجمع عمومی ملل متحد نیز اعلامیه‌ی حق بر توسعه را به تصویب رساند که توسعه را به یک جایگاه حقوقی جدی‌تر ارتقا داد. در ماده‌ی یک این قطعنامه، مفهومی جامع از توسعه پذیرفته شده و آن را با ابعاد غیراقتصادی درهم آمیخته اسـت. مطابق این ماده، توسعه عبارت اسـت از وضعیتی که در آن تمامی حقوق و آزادی‌های اساسی بشر تحقق یابند. پس از تصویب این اعلامیه رویکرد حقوق بشری به توسعه، به عنوان رویکردی فرااقتصادی با اقبال گسترده‌ای روبه رو شده اسـت. مطابق این رویکرد تمامی حقوق بشر در کنار یکدیگر وضعیت توسعه را پدید می‌آورند و صرف توجه به جنبه‌های پیشرفت اقتصادی، فقط بخشی از فرایند جامع توسعه محسوب می‌شود. در این رویکرد تزاحم احتمالی میان حقوق با تعهد دولت به تحقق حق بر توسعه (ماده‌ی 3 اعلامیه)، به ضرورت برنامه ریزی و سیاست گذاری مؤثر به منظور تحقق همه‌ی حقوق می‌انجامد. به ویژه در بخش اقتصادی در مورد دولت‌هایی که هنوز قسمت عمده‌ی اقتصاد ملی را در دست خود دارند، این برنامه ریزی و سیاست گذاری نقش مهمی در استیفای حق بر توسعه (با مفهوم اخیر) خواهد داشت. علاوه بر این، نگرش کلان به توسعه، آن را به مفهومی فرااقتصادی که گاه جنبه‌ی حقی سیاسی یا حقی مدنی می‌یابد نیز تبدیل می‌کند، که براساس آن فرایند توسعه باید با احترام به تمامی حقوق بشر همراه باشد. این رویکرد حتی به توسعه وجهی سیاسی نیز می‌بخشد. چنانکه مجمع عمومی در قطعنامه 54/36 تصریح دارد: دموکراسی، توسعه و رعایت حقوق بشر و آزادی‌های اساسی به یکدیگر وابسته‌اند و در نتیجه چنین رویکردی، حکمرانی دموکراتیک بخشی از برنامه‌ی توسعه‌ی ملل متحد (UNDP) اسـت.

نتیجه گیری

در مورد نمونه‌ی مذکور در این مقاله و با در نظر گرفتن زاینده رود به عنوان بستری برای کشمکش نظری و عملی میان برخی حقوق، به نظر می‌رسد:
1.گسترش شهرنشینی پیرامون زاینده رود (به ویژه گسترش شهر اصفهان) نیازهای شهری گسترده‌ای را از حیث محیط زیست فیزیکی و روانی مناسب، بهره مندی از آب سالم و... رقم زده اسـت.
2.نیازهای سایر مناطق کم آب نزدیک این حوضه به مصارف خانگی و بهداشتی، غیرقابل انکار اسـت و برخورداری از آب سالم حقی بشری اسـت که دولت باید برای تحقق آن بکوشد.
3.زاینده رود نقش مهمی در وضعیت اقتصادی و توسعه‌ی اقتصادی کشور دارد، به نحوی که برخی صنایع کاملاً به آن وابسته‌اند.
4.صنایع وابسته، محیط زیست را به مخاطره افکنده‌اند، سهم محیط زیست از این رودخانه مستمراً کاهش یافته و به نقض حق شهروندان در بهره مندی از محیط زیست سالم منجر شده اسـت.
5.خشکی مسیر رودخانه در شهر اصفهان، حفاظت از میراث فرهنگی کشور را که ارزشی جهانی دارد با تهدیدی جدی روبه رو کرده اسـت.
6.گردشگری تاریخی و صنعت (به ویژه صنایع وابسته به زاینده رود) هر دو نقش مهمی در بهره مندی تعداد بسیاری از شهروندان از حق شغل دارد.
7.همه‌ی این خواسته‌ها در چهارچوب نظام بین الملل حقوق بشر معقول و مشروع هستند: حق بر آب سالم، حق بر محیط زیست سالم، حفاظت از میراث فرهنگی و بهره مندی از توسعه‌ی اقتصادی.
8. به نظر می‌رسد برنامه‌ها و سیاست‌های ملی و منطقه‌ای نتوانسته اسـت تزاحم میان این حقوق مطلوب را رفع نماید، بلکه گویی بی‌توجهی به وجه پایدار توسعه نگرانی‌های زیست محیطی، فرهنگی، اجتماعی و حتی امنیتی را برانگیخته اسـت.
9.حقوق بین الملل جدید توانسته اسـت پیشنهاد مشخصی را پیش روی قرار دهد که توجه به آن در برنامه ریزی‌ها، تصمیمات و سیاست گذاری‌ها فرصتی برای رفع تزاحم فراهم می‌سازد. وظیفه‌ی حقوق بین الملل و به ویژه حقوق بین الملل بشر، رفع مشکلات اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی، سیاسی، امنیتی و... نیست و اساساً حقوق مشکلی را حل‌ نمی‌کند، بلکه راه حلی برای دستیابی عادلانه به کرامت انسانی پیشنهاد می‌کند. این رویکرد عبارت اسـت از رویکرد حقوق بشری به توسعه، که دولت را مکلف می‌کند در راستای نیل به توسعه- که خود همانا تحقق همه‌ی حقوق بشر اسـت- به حقوق بشر احترام بگذارد. این رویکرد جامع‌تر از نگاه اقتصادی و کمّی به توسعه اسـت و حتی ابزاری برای عقلانیت و شفافیت عملکرد نهادهای دولت در مورد بهره برداری از منابع آب و تحقق حق بر توسعه در مفهوم اخیر آن به دست می‌دهد.
10.خلاصه‌ی گفتار همان اسـت که انجمن حقوق بین الملل در پاراگراف 4 بند 7 «اعلامیه‌ی دهلی نو راجع به اصول حقوق بین الملل مرتبط با توسعه‌ی پایدار» ذیل «اصل پیوستگی و رابطه‌ی متقابل به خصوص در مورد حقوق بشر و واقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی» بیان می‌کند: «دولت‌ها باید بکوشند تعارض‌های پیش آمده میان ملاحظات متناقض اقتصادی، مالی، اجتماعی و زیست محیطی را چه از طریق نهادهای موجود و یا از طریق تأسیس نهادهای مناسب جدید حل نمایند.»

پی‌نوشت‌ها:

1.باید توجه داشت که تونل سوم کوهرنگ، پس از 18 سال از شروع به کار آن، هنوز به بهره برداری نرسیده اسـت ولی در آمارها، آورد آن محاسبه می‌شود!

منبع مقاله : فصلنامه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دریچه، سال یازدهم، شماره‌ی 37.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


21 جولای 2016 ... گرچه امكان تزاحم و تعارض قواعد بنیادین حقوق بین الملل به ویژه حقوق بشر امر بدیعی نیست، اما در این مقاله تلاش میشود از زاینده رود به عنوان نمونه و ...تزاحم حقوق در زاینده رود: دیدگاه حقوق بشری به توسعه. متن حاضر گزيده ايست از سخنراني در همايش قانون، آب، زاينده رود كه پنجشنبه گذشته در اصفهان برگزار شد.تزاحم حقوق در زاینده رود: دیدگاه حقوق بشری به توسعه. اسم فایل zenderud.docx; حجم 35 کیلوبایت; تاریخ آپلود 1392/4/12-21:13; آخرین دریافت 1395/7/19-09:23 ...تزاحم حقوق در زاینده رود: دیدگاه حقوق بشری به توسعه. اسم فایل zenderud.docx; حجم 35 کیلوبایت; تاریخ آپلود 1392/4/12-21:13; آخرین دریافت 1395/6/29-08:44 ...تزاحم حقوق در زاینده رود: دیدگاه حقوق بشری به توسعه. كمآبی جایگاه خاصی در جامعه شناسی سیاسی و ادبی ایران دارد، چنانكه برخی معتقدند میان كم آبی و روحیهی ...تازهترین شماره فصلنامه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دریچه به مدیرمسئولی حسین ... ساسانی، تزاحم حقوق در زاینده رود/ دیدگاه حقوق بشری به توسعه/ امیرمقامی، زبان ...تدریس حقوق بین الملل خصوصی، حقوق بشر، بررسی تفصیلی برخی مسائل حقوق بین .... زاینده رود با عنوان تزاحم حقوق در زاینده رود، دیدگاه حقوق بشری به توسعه، ...5 جولای 2013 ... یازده گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هزار باده ناخورده در رگ تاک است چمن خوش است ... تزاحم حقوق در زاینده رود: دیدگاه حقوق بشری به توسعه، 1391.یادداشت های ده سالگی – 6: بازآفرینی حقوق · یادداشت های ده ... یادداشت های ده سالگی – 4: قانون به مثابه اخلاق ... تزاحم حقوق در زاینده رود: دیدگاه حقوق بشری به توسعه20 آگوست 2015 ... فهرست این شماره از فصلنامۀ دریچه به این شرح است: سرمقاله ... تزاحم حقوق در زاینده رود/ دیدگاه حقوق بشری به توسعه/ امیرمقامی. زبان فارسی از آشوب ...


کلماتی برای این موضوع

تزاحم حقوق در زاینده رود دیدگاه حقوق بشری به توسعه


ادامه مطلب ...

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر (ص)

[ad_1]
مفیدستان:

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر(ص)

بهترین زنان و مردان

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر اکرم (ص) چه کسانی هستند؟

بهترین زنان و مردان چه کسانی هستند برای آنکه به این سوالمان پاسخی بدهیم
به سراغ سخنان پیامبر اکرم(ص) می رویم و به این مسئله از دیدگاه ایشان نگاه می کنیم.

یکی از همسران پیامبر(ص) می گوید از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود:
بهترین مردان امت من کسی است که نسبت به همسر خود بهترین رفتار را داشته باشد
و بهترین زنان امت من کسی است که نسبت به شوهرش بهترین کردار را داشته باشد.

همچنین هر زنی که آبستن می شود، هر شب و روزی که بر وی می گذرد
برابر با هزار شهید اجر و پاداش دارد. بهترین زنان امت من زنی است که در آنچه معصیت نباشد
رضای شوهر خود را بدست آورد و بهترین مردان امت من مردی است
که با خانواده اش به لطف و مدارا زندگی کند. چنین مردی هر روزی که بر او بگذرد اجر صد شهید را دارد.

 

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر

 

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر

در این هنگام عمر گفت: یا رسول الله! چگونه می شود زنی که رضایت شوهرش را بدست آورد
اجر هزار شهید و مردی که با خانواده اش مدارا کند اجر صد شهید را داشته باشد؟
پیامبر فرمود: بدان که اجر زنان نزد خداوند بیش از مردان است،
به خدا سوگند که ستم شوهر نسبت به زن بعد از شرک به خدا بزرگترین گناهان است.
نسبت به رفتار با زنان و یتیمان از خدا بترسید که خداوند به خاطر ایشان شما را موأخذه می کند .
هر که به این دو نیکی کند رحمت الهی نصیب او شود و هر که بدی نماید مورد خشم الهی واقع می شود.

پیامبر بزرگوار اسلام آنچنان برای مقام زن اهمیت قائل می شوند که به مردان می فرمایند:
بهترین شما کسی است که با خانواده اش رفتار نیک داشته باشد و من از همه شما نسبت به خانواده ام خوش رفتارترم.

باشگاه خبرنگاران جوان

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر (ص)


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا قرآن به صورت آیه آیه است؟ کدام یک از سوره ها یک …قرآن تفسیر علوم قرآنی چهارده معصوم پیامبر اکرم ص مناقب و ویژگی ها آخرین پیامبر آسیب های خانواده از دیدگاه قرآن و روایات عوامل …وقتی خواستم از روی پل عبور کنم یک توپ اتریشی به کنار پل اصابت کرد و آنجا مجروح شدم و من غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علممقاله انتخابیبسم الله الرحمن الرحیم و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و …منتظران و یاوران حضرت مهدی عج بسمه تعالی مقدمه خالطوا الناس مخالطة إن مُتم معها زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین …با عرض سلام خدمت دوست عزیزم … متاسفانه بعضی از اطلاعاتی که در مورد زادگاه و محل تولد و شاکله و شخصیت انسان از دیدگاه مفسران سماموسبرخی در این باره کتاب و پایان نامه هایی را نگاشته اند که از جمله می توان به پایان نامه عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ …مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و محمد ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادمحمداطلاعات بیشتر عربستان پیش از اسلام و دوران جاهلیت بنابر منابع اسلامی، اسماعیل پسر الف اکبرگنجی حقانیت قرآن و نبوت پیامبرص …الحمدالله این افرادماهیت خود را نشان می دهند و و ما را رو سفید می کنند چهل حدیث در مورد حجاب و عفافپیامبر اکرم ص فرموده‌اند بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش، آرایش و خودنمایی چرا قرآن به صورت آیه آیه است؟ کدام یک از سوره ها یک جا بر قرآن تفسیر علوم قرآنی چهارده معصوم پیامبر اکرم ص مناقب و ویژگی ها آخرین پیامبر پیامبری آسیب های خانواده از دیدگاه قرآن و روایات عوامل تهدیدکننده وقتی خواستم از روی پل عبور کنم یک توپ اتریشی به کنار پل اصابت کرد و آنجا مجروح شدم و من را به غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علممقاله انتخابی بسم الله الرحمن الرحیم و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و شهوت رانی روی « روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ « فراموش» و «به یاد آوری» حقی٢ «آسودگى خاطر»۱ زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت جانان با عرض سلام خدمت دوست عزیزم … متاسفانه بعضی از اطلاعاتی که در مورد زادگاه و محل تولد و تبلیغ شاکله و شخصیت انسان از دیدگاه مفسران سماموس برخی در این باره کتاب و پایان نامه هایی را نگاشته اند که از جمله می توان به پایان نامه ای با عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ شهر سوال مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و جوامع عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه اهل سنت عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه اهل سنت این سایت برای دوستداران خاندان الف اکبرگنجی حقانیت قرآن و نبوت پیامبرص ادعای غیرقابل الحمدالله این افرادماهیت خود را نشان می دهند و و ما را رو سفید می کنند


ادامه مطلب ...

دیدگاه قرآن درباره‌ی نظریه‌ی تکامل انواع

[ad_1]
مفیدستان:

ذهن کنجکاو بشر می‌خواهد بداند که مبداً خلقتش چیست؟ چگونه پا به عرصه هستی گذارده است؟ از نسل کیست؟ فردی که در آغاز خلقت بوده نام و نشانش چیست و از کجا آمده است؟ آیا او نیز مانند همه انسان‌ها پدر و مادری داشته است یا نه و اگر داشته پدر و مادرش چه کسی بوده است؟ و اگر نداشته پس چگونه به وجود آمده است؟ آیا آن موجود خلق‌الساعه به وجود آمده و یا وجود او تدریجی بوده است؟ آیا از نسل حیوان و جانداری بوده و یا از وجودی مستقل برخوردار بوده است؟
اگر چه درباره این مسایل از قدیم‌الایام بشر به تفکر پرداخته و متناسب با فکر و اندیشه و سطح معلومات و ادراکات خود سخن‌هایی بر زبان جاری ساخته است، اما تحقیق علمی و تجربی آن مربوط به قرون اخیر می‌باشد. در این دو سه قرن اخیر است که دانشمندانی چند به تحقیق جدی پیرامون این مسایل پرداخته و نظریاتی را ارائه نموده‌اند. دانشمندان علوم طبیعی در مورد منشأ و مبدأ خلقت موجودات دو نظریه ارائه داده‌اند:

1- نظریه ثبوت انواع Fixisme:

براساس این نظریه خلقت همه موجودات از آغاز مستقل بوده است. یعنی هر گیاه و جانوری از ابتدا همان بوده که اکنون هست و از هیچ گیاه یا حیوانی مشتق نشده است. طرفداران این نظریه می‌گویند: طرح کلی خلقت به گونه‌ای است که هر گیاه و یا جانوری باید از گیاه و یا جانور همنوع خود به وجود آمده باشد، نه گیاه و جانوری مغایر با خود.
بر مبنای این نظریه، انسان نیز طرح مستقلی دارد. یعنی از هیچ موجود دیگری مشتق نشده است.

2- نظریه تحول انواع Transformisme :

طبق این نظریه هر گیاه و یا جانوری از گیاه و یا جانور دیگری به دست آمده است. داروین که از طرفداران این نظریه است چنین می‌گوید:
«به نظر من تمام جانوران حداکثر از چهار یا پنج جانور نخستین اشتقاق یافته‌اند و کلیه گیاهان نیز از همین مقدار یا کمتر نتیجه شده‌اند. شباهت موجود میان سلسله گیاهان و سلسله جانوران مرا به این استنباط هدایت می‌کند که قدمی فراتر نهم. یعنی چنین پندارم که تمام جانوران و گیاهان روی زمین از یک منشأ اولیه اشتقاق یافته‌اند.» (1)
بنابراین نظریه نه تنها هریک از انواع موجودات، خلقت مستقل ندارند، بلکه همه آن‌ها با یکدیگر رابطه خویشاوندی دارند و از جد و یا اجداد مشترکی برخوردارند.
آنچه که در این نظریه بیشتر قابل توجه است، مسئله انسان است. داروین پس از مطالعه و تحقیق پیرامون اصل انواع به بررسی پیرامون منشأ انسان پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که انسان اصل حیوانی دارد. یعنی با انسان ریخت‌ها از اجداد مشترکی نتیجه شده‌اند. اما اینکه اجداد مشترک میان انسان و انسان ریخت‌ها چه کسانی بوده‌اند، نه تنها بر داروین، که امروزه نیز مشخص نشده است و به همین جهت آن را حلقه مفقوده نام نهاده‌اند.
حال ببینیم داروین چه می‌گفت؟
داروین معتقد بود که گیاهان و جانوران تولید مثل بسیار دارند و اگر بنا باشد که همه آن‌ها زنده باقی بمانند و به تولید مثل خود ادامه دهند، دیری نخواهد پایید که آن‌ها سطح زمین را اشغال کنند. اما از آنجا که غذا و مسکن به اندازه کافی برای موجودات وجود ندارد، در نتیجه هر موجودی برای بقای خود باید در کوشش باشد تا به وسیله مقابله با رقبای خود، حیاتش را حفظ کند. داروین این کوشش مستمر را تنازع بقا نام نهاده است. از نظر داروین در این رهگذر افرادی می‌توانند زنده بمانند که دارای صفت مفیدی باشند و آنهایی که از این صفت مفید برخوردار نباشند از میان خواهند رفت. داروین به این اصل که نتیجه تنازع بقاست انتخاب اصلح نام نهاده است. بنابر این طبیعت آنهایی را برای بقا انتخاب می‌کند که واجد صفت ممتاز و مفیدی باشند.
پس از آنکه صفتی باعث بقای یک فرد شد، این صفت از طریق وراثت به افراد دیگر منتقل می‌شود و به این ترتیب نسل موجودات ادامه می‌یابد.
نظریه داروین را می‌توان در چهار اصل زیر خلاصه نمود:
1- اصل قابلیت تغییرپذیری ارگانیسم موجود زنده در برابر عوامل محیطی.
2- اصل تنازع بقاء و کوشش مستمر برای ادامه حیات.
3- اصل بقای اصلح در میدان تنازع بقا و انتخاب طبیعی
4- اصل انتقال صفات اکتسابی به نسل‌های آینده.
نظریه داروین اگرچه در زمان خود بسیار مشهور بود، ولی پس از وی زیست شناسان برخی از قسمت‌های نظریه وی را رد کردند و به جای آن نظریه دیگری به نام جهش یا MUTATION را پذیرفتند. طبق این نظریه گاهی صفات جدیدی به طور ناگهانی در موجودی پیدا می‌شود، بدون آنکه رابطه‌ای با محیط و تنازع بقا و انتخاب طبیعی داروین داشته باشد.
بر طبق این نظریه اگر صفتی به طور ناگهانی در موجودی ظاهر شود و آن صفت در تنازع با همنوعان به کار آید، آن جاندار می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. تجمع جهش‌های مساعد در طول زمان موجب می‌شود تا گروهی از یک نوع جاندار از گروه دیگر جدا شوند و به صورت نوع جدید به حیات خود ادامه دهند.
این نظریه نیز با مشکلات بزرگی روبرو است. از جمله:
«اینکه چگونه عضو جدیدی به وجود می‌آید یا بعضی سازش‌های عجیب حاصل می‌گردد یا چگونه شاخه‌های بزرگ جانوران و گیاهان تشکیل شده‌اند، امری است که گرچه طرح‌هایی برای آن‌ها ریخته شده است، معهذا هنوز بر جهان دانش روشن نیست.» (2)
طرفداران تحول انواع برای اثبات نظریه خود به چند دلیل تمسک جسته‌اند که به اختصار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1- تحقیقات به دست آمده از «دیرینه‌شناسی» یعنی مطالعه روی اسکلت‌هایی که از میلیون‌ها سال پیش به دست آمده نشان می‌دهد که موجودات زنده از صورت‌های ساده به صورت‌های پیچیده‌تر و کامل‌تری تغییر شکل داده‌اند. و توجیه این مسئله یعنی عبور از سادگی به پیچیدگی جز به وسیله نظریه تحول انواع امکان‌پذیر نیست.
2- مطالعاتی که در زمینه «تشریح مقایسه‌ای» انجام شده است، نشان می‌دهد که میان موجودات شباهت‌های زیادی به چشم می‌خورد که نشان دهنده رابطه نزدیکی و خویشاوندی میان گروه‌های مختلف موجودات است. طرفداران نظریه تحول انواع روی دستگاه گردش خون، دستگاه تنفس و دستگاه عصبی بسیاری از موجودات مطالعه کرده‌اند و شباهت‌های میان آن‌ها را به دست آورده‌اند. مطالعه دستگاه‌های فوق نشان می‌دهد که این دستگاه‌ها از سادگی رو به پیچیدگی می‌روند.
3- مدارک مربوط به «جنین‌شناسی» نیز نشان می‌دهد که حالت جنینی بسیاری از موجودات شباهت‌هایی با هم دارند. جنین بسیاری از موجودات در مراحل اولیه رشد آن چنان با یکدیگر شباهت دارند که تشخیص آن‌ها مشکل است و همین امر مؤید آن است که موجودات از اصل واحد، ریشه گرفته‌اند.
صرفنظر از نقد و انتقادهایی که بر نظریه تحول انواع شده، این نکته قابل ذکر است که وجود نوع پیچیده پس از نوع ساده و تشابه بعضی از موجودات با یکدیگر دلیل بر آن نیست که نوعی از نوع دیگر مشتق شده باشد.
دانش زیست‌شناسی فقط توانسته موجودات مشابه با یکدیگر را نشان دهد، نه آنکه با آگاهی صددرصد پیدایش نوعی از نوع دیگر را نشان دهد.
به بیان دیگر نظریه تحول انواع تاکنون با دلایل قطعی و غیر قابل خدشه به اثبات نرسیده است و طرفداران این نظریه نیز نتوانسته‌اند حیوانی را که بر اثر انتخاب طبیعی و با جهش به حیوانی دیگر یا انسان تبدیل شده باشد نشان دهند. زیست شناسان توانسته‌اند که دگرگونی و تحول در صفات و عوارض یک نوع را نشان دهند، نه آن که تبدیل نوعی به نوع دیگر را. (3)

قرآن چه می‌گوید؟

از آنجا که قرآن کتاب انسان سازی است نه کتاب طبیعی و زیست‌شناسی، آیه صریحی وجود ندارد که بگوید نظریه ثبوت انواع صحیح است و یا تحول انواع. اما از ظاهر آیات قرآنی می‌توان در این زمینه به نکاتی دست یافت. همان‌گونه که برخی از پژوهشگران به نکاتی چند در این زمینه دست یافته‌اند.
صرفنظر از تحقیقات دانشمندان عرب زبان در این زمینه، در کشور خودمان آقای دکتر یدالله سحابی برای نخستین بار به جمع‌آوری آیات قرآن و بحث پیرامون «خلقت انسان» پرداختند. ایشان در کتابی که به همین نام منتشر ساخته‌اند کوشیده‌اند تا اثبات کنند که قرآن طرفدار نظریه تحول انواع است. البته ایشان هیچ‌گاه نگفته‌اند که انسان از نسل میمون است، آن‌گونه که بسیاری از طرفداران نظریه تحول انواع به آن معتقدند. ایشان در این زمینه چنین می‌نویسند:
«اتصال مستقیم نسلی انسان به بوزینگان فرضیه‌ای بیش نیست و هرگز به ثبوت علمی نرسیده است و ما هم به چین نظریات اعتقادی نداریم.» (4)
ایشان کوشیده‌اند تا نشان دهند که آیات قرآنی دو مسئله زیر را تأیید می‌کند:
1- میان تمام سلسله موجودات پیوستگی و اتصال وجود دارد و «نتایجی که از مطالعات علوم زیست حاصل شده، جز بر قبول پیوستگی نسلی همه جانداران و وجود قوانین کلی و عمومی در ساختمان جسمی آن‌ها تکیه و قرار ندارد.» (5)
2- حضرت آدم نخستین انسان نبوده، یعنی خلقت او مستقل نبوده است، بلکه تدریجی بوده و از میان افراد هم عصر خود برگزیده شده است.
آیاتی را که ایشان برای اثبات دو مسئله فوق مورد تفسیر و تأویل قرار داده‌اند، به اعتقاد برخی از اندیشمندان اسلامی به هیچ وجه مؤید نظریات ایشان نیست. بررسی‌های بزرگ مفسر قرآن یعنی علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان نشانگر این معناست. طبق نظریات تفسیری علامه طباطبایی ظاهر آیات قرآنی اثبات می‌کند که خلقت انسان مستقل بوده است، نه تدریجی و برخاسته از موجودی دیگر. ایشان در این باره چنین می‌گوید:
«آیات کریمه قرآن ظاهر قریب به صریح است در اینکه بشر موجود در امروز که ما افرادی از ایشانیم، از طریق تناسل منتهی می‌شوند به یک زن و شوهر معین که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده، و نیز صریح است در اینکه این اولین فرد بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشده‌اند، بلکه از خاک یا گل یا لایه یا زمین به اختلاف تعبیرات قرآن خلق شده‌اند.» (6)
نظر دیگری که در بحث‌های قرآنی قابل ذکر است نظر آیه‌الله مشکینی است. ایشان جمع میان دو نظر فوق را مطرح ساخته‌اند. به این وجه که می‌گویند آیات قرآنی را در مورد خلقت انسان می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1- آیاتی که «می‌توان از آن‌ها تأیید عقیده به تکامل و منتهی شدن سلسله انواع موجودات زنده تکامل یافته به انسان را برداشت کرد.»
2- آیاتی که می‌توان از آن‌ها استنباط کرد که: «آدم نخستین انسانی است که خداوند او را آفریده و او اوّلین و حواء دومین فرد از افراد نوع انسان می‌باشد و خداوند، سایر افراد انسان را از نسل این دو فرد انسانی به وجود آورده است.»
3- آیاتی که هیچ یک از دو نظریه فوق را نمی‌توان از آن‌ها برداشت کرد، یعنی نه بر خلقت تدریجی انسان می‌توان آن‌ها را حمل کرد و نه بر خلقت مستقل آدم.
4- آیاتی وجود دارند که کیفیت خلقت و آغاز پیدایش انسان را مطرح نمی‌سازند، بلکه فقط سخن از بقای نسل و چگونگی توالد و تناسل به میان آورده‌اند. (7)
چهارمین نظری که در اینجا قابل طرح است نظریه استاد جعفر سبحانی می‌باشد. ایشان معتقدند که اعتقاد به آدم به عنوان «ابوالبشر» به معنای آن نیست که وی نخستین انسانی بوده که گام بر روی کره خاکی نهاده است، چرا که طبق برخی از روایات پیش از آدم ابوالبشر نیز انسان‌های دیگری در روی زمین می‌زیستند و به عللی منقرض شده‌اند.
اِنَ اللهَ لَم یَخلُق بَشَرا غَیرَکُم، بَلی والله لَقَد خَلَقَ اللهَ الفَ ألفِ عالمٍ، و ألفَ أَلفِ آدَمَ انتَ فی آخِرِ تِلکَ اَلعَوالِم وَ اُولئکَ الاَدمِیینَ؛ امام باقر (علیه السّلام) به جابرین یزید می‌گوید: گویا تو گمان می‌کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس، و همچنین گمان می‌کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؟ آری به خدا قسم، خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم‌ها و آدم‌ها هستی. (8)
با این بیان، میان تحقیقات دانشمندان زیست شناس پیرامون سنگواره‌ها و فسیل‌های متعلق به انسان‌های گذشته و وجود آدم ابوالبشر هیچ تضاد و تناقضی نیست، چرا که این فسیل‌ها مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر می‌باشد و اشکالی هم پیش نمی‌آید که فرض کنیم آن‌ها خلقت مستقل نداشته‌اند. داستان آدم را هم که قرآن کریم به عنوان موجودی که طرح مستقل داشته است مطرح می‌کند مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد نه میلیون‌ها سال پیش که مربوط به فسیل‌ها و سنگواره‌ها می‌باشد. بیان استاد چنین است:
«مجموع مطالعات دانشمندان درباره فسیل و سنگواره‌های انسان‌ها می‌تواند مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر باشد و بر فرض صحت آن نظریات و برداشت‌ها نمی‌تواند مایه قضاوت درباره انسان‌های کنونی گردد و خود این سنگواره‌های انسانی برای اثبات یک مطلب خوب است و آن این که موجود زنده‌ای به صورت انسان در زمان‌های بسی دیرینه در این کره خاکی زندگی می‌کرده، و این موجود صدها هزار سال پیش در این پهنه، دارای حیات بوده است، و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» نظر بر اینکه قبل از آدم و حوا انسانی در روی زمین نبوده است به کلی محکوم می‌گردد، بالاخص که تاریخچه آدم و حوا از چند هزار سال پیش تجاوز نمی‌کند.» (9)
خلاصه طبق این نظریه اولاً طبق نصوص و ظواهر آیات قرآنی آدم حقیقت مستقل داشته و از هیچ موجودی بر نیامده است و ثانیاً انسان‌هایی قبل از آدم وجود داشته‌اند که تحقیقات زیست شناسان- به فرض صحت- مربوط به آن‌ها می‌شود و هیچ اشکالی هم ندارد که بگوییم آن‌ها طرح مستقلی نداشته‌اند، چرا که قرآن کریم فقط درباره آدم که مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد سخن گفته است.
اما نظری که در این گفتار مورد پذیرش قرار گرفته به طور خلاصه چنین است: آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که خلقت آدم مستقل بوده، یعنی حضرت آدم از موجود دیگری مشتق نشده است و این سخن نیز منافاتی با آن ندارد که بگوییم خلقت آدم تدریجی بوده است. البته تدریجی بودن نه به این معنا که از نوع دیگری منشأ گرفته باشد.
این اشتباه است که گمان کنیم اگر خلقت آدم مستقل باشد، دیگر تدریجی بودن پیدایش او را نمی‌توانیم بپذیریم. و در واقع این اشتباه از اینجا ریشه می‌گیرد که «پیوستگی تمام سلسله موجودات» را مسلم فرض کرده و گمان کنیم که «هر خلقتی در زمینه موجود قبل آفریده شده» (10) است. یعنی از آن‌ها مشتق شده است.
اساساً تدریجی بودن وجود آدم دو معنا می‌تواند داشته باشد: یکی اینکه حضرت آدم با موجودات دیگر پیوستگی و اتصال داشته و در زمینه موجود قبل از خود آفریده شده، یعنی از آن‌ها برآمده است و دیگر اینکه وجود آدم پیوسته با موجودات دیگر نبوده تا به تدریج از آن‌ها ایجاد شده باشد، بلکه او خلقت مستقل داشته، اما همین خلقت مستقل به طور تدریجی بوده است.
ما در اینجا ابتدا مجموع آیات قرآنی را که پیرامون آفرینش انسان است دسته‌بندی کرده و سپس به جمع آن‌ها می‌پردازیم.
1- دسته‌ای از آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که همه انسان‌ها از نسل یک جفت انسان هستند. خداوند در ابتدا موجودی به نام آدم را خلق کرده و سپس از جنس او همسرش حوا را آفریده است و از ازدواج میان آن دو، نسل انسان‌ها جریان پیدا کرده است.
یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً؛ (نسا 1) اى مردم از پروردگارتان بپرهیزید. خدایی که همه شما را از یک تن آفرید، و همسرش را نیز از او به وجود آورد، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْکُنَ إِلَیهَا (اعراف 189) او کسی است که شما را از یک تن آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا نزد او آرام گیرد.
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛ (زمر 6) شما را از یک فرد آفرید و سپس همسرش را از جنس او قرار داد.
وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ. (انعام 98) او کسی است که شما را از یک نفس آفرید، در حالی که بعضی از (انسان‌ها) پایدارند و بعضی ناپایدار.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا (حجرات 13)‌ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید.
آیات فوق خلقت همه انسان‌ها را از موجودی به نام آدم می‌داند، یعنی در ابتداء نفس واحده‌ای به نام آدم آفریده شده و سپس از جنس او همسرش به وجود آمده و از ازدواج میان آن دو نسل بشر تحقق پیدا کرده است.
2- در یک دسته از آیات آفرینش نوع انسان از نطفه دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (نحل 4) انسان را از نطفه آفرید و او سرکشی آشکار است.
أَوَلَمْ یرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (یس 77) آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفه آفریدیم، در حالی که او آشکارا سرکشی می‌کند.
اِنّا خَلَقنَا الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ اَمشاجٍ نَبتَلیهِ؛ (دهر2) ما انسان را از نطقه‌ای آمیخته آفریدیم.
اَلَم یَکُ نُطفَةٌ مِن مَنِی ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّی؛ (قیامت: 37-38) آیا (انسان) نطفه‌ای از منی که ریخته می‌شود نبود؟ و سپس به صورت علقه در آمد و آن گاه او را آفرید و تسویه نمود.
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا؛ (فرقان 54) او (خدایی است) که از آب بشری را آفرید.
أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (مرسلات 20) آیا شما را از آبی پست نیافریدیم؟
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ (علق 2) انسان را از علق (خون بسته) آفرید.
3- در یک دسته آیات نیز آفرینش نوع انسان از خاک دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن طینٍ، (انعام) او کسی است که شما را از گل آفرید. وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ یعِیدُکُمْ فِیهَا وَیخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا؛ (نوح 17-18) و خدا شما را از زمین رویاند و سپس شما را به آن (زمین) باز می‌گرداند و پس از آن شما را از آن بیرون می‌آورد. وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما را به صورت بشر (در زمین) پراکنده ساخت.
4 -در یک دسته از آیات نیز می‌گوید که آفرینش انسان در ابتدا از خاک بوده است و سپس نطفه و علقه و دیگر مراحل جنینی.
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ مِن عَلَقَة ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً، (مومن 67) او کسی است که شما را از خاک آفرید و سپس از نطفه و از علقه و آن‌گاه شما را به صورت طفل (از رحم مادرتان) خارج ساخت.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ (مؤمنون 12-14) ما انسان را از قسمتی از خاک آفریدیم، سپس آن را به صورت نطفه در جایگاه استواری قرار دادیم، سپس نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوان کرده و استخوان را با گوشت پوشاندیم. سپس به او آفرینش دیگری دادیم.
فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ما شما را از خاک آفریدیم، آن گاه از نطفه و سپس از علقه و پس از آن از مضغه‌ای که بعضی دارای شکل است و بعضی بدون شکل تا برای شما آشکار سازیم (که ما بر هر چیزی قادریم) و در رحم‌ها هرچه بخواهیم تا مدتی معین مستقر می‌کنیم. آن گاه شما را از (رحم‌ها) به صورت طفلی خارج می‌سازیم و سپس به دوران رشد می‌رسید.
5- در یک دسته از آیات نیز آفرینش شخص آدم از خاک دانسته شده است.
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ؛ (ص: 71) هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت، می‌خواهم بشری از خاک بیافرینم. قَالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ (اعراف 12) (شیطان) گفت من بهتر از او (آدم) هستم، (چون) مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا؛ (اسرا 61) (شیطان) گفت آیا بر کسی که او را از خاک آفریدی سجده کنم.
یکی از نکات مهمی که در بحث از آیات فوق باید روشن شود این است که آیا هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده است و هم آفرینش انسان‌های بعدی از خاک یا اینکه تنها آفرینش آدم از خاک بوده و نسل او از نطفه؟ در اینجا دو نظریه مطرح شده است.
یک نظریه این است که بگوییم اشکالی ندارد که هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده باشد و هم آفرینش فرد فرد انسان‌ها از آن. به این معنا که چون آفرینش تک تک انسان‌ها از نطفه است و مواد موجود در نطفه نیز از خاک گرفته شده پس صحیح است که بگوییم هر انسانی از خاک آفریده شده است.
نظریه دوم این است که تنها شخص آدم از خاک آفریده شده است و آفرینش سایر انسان‌ها از استقرار نطفه در رحم مادرانشان می‌باشد. و چون سر سلسله همه موجودات آدم است و آدم هم از خاک آفریده شده، پس صحیح است که بگوییم تک تک انسان‌ها نیز از خاک آفریده شده‌اند.
در میان این دو نظریه، نظریه دوم را به دو دلیل می‌توان ترجیح داد:
دلیل اول اینکه طبق آیه زیر آدم از خاک آفریده شده است، ولی نسل او از نطفه: بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده: 7-8) و خلقت انسان را از گلی آغاز کرد و سپس او را از چکیده‌ای از آب پست قرارداد.
هرچند در آیه فوق لفظ انسان به کار رفته است، نه لفظ آدم ولی در آیات دیگر در مورد شخص «آدم» هم لفظ «انسان» به کار رفته است و هم لفظ «بشر».
چنان که در سوره حجر (آیات 29 و 26) وقتی خداوند از آفرینش آدم با ملائکه سخن می‌گوید لفظ انسان را به کار می‌برد. همچنین در آیه زیر لفظ «بشر» را در مورد آدم به کار برده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بی بوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم.
دلیل دوم این است که اگر منظور از آفرینش انسان از خاک آفرینش تک تک آن‌ها از خاک می‌بود دیگر نمی‌باییست که می‌گفت ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم. «زیرا آنچه از زمین به عمل می‌آید از خود خاک است نه خاکی که سرسبز شده و با آب مخلوط شده و تبدیل به گل شده» (11) است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) ما انسان را از گلی که از خاک (سرند شده درست شده است) آفریدیم.
با این بیان می‌توان آیات دسته سوم و چهارم را که آفرینش انسان را از خاک و خاک و نطفه دانسته است جزو آیات دسته پنجم که آفرینش خود آدم را از خاک می‌داند- به حساب آورد.
اما اینکه آدم چگونه خلق شده است، آیا خلقت او به طور دفعی بوده یا بر اثر طی مراتب و تکامل تدریجی به وجود آمده است؟ و اگر بر اثر تکامل به وجود آمده، آیا از نوع دیگر به وجود آمده است، مثلاً از تحول یکی از حیوانات به وجود آمده و یا آنکه خلقت مستقلی داشته است؟ این‌ها مسایلی است قابل بحث. از میان فرض‌های فوق می‌توان گفت که آیات قرآنی خلقت مستقل آدم را می‌پذیرد. اما نه به این معنا که آدم به صورت دفعی و یکباره به وجود آمده باشد، بلکه مراحل و مراتبی را از آغاز خلقت تا دمیده شدن روح انسانی گذرانده است.
آیاتی از قرآن می‌گوید که انسان را از خاک آفریدیم:
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس که بشری شدید (بر روی زمین) منتشر گشتید. إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ؛ (آل عمرآن 59) همانا مثل (خلقت) عیسى نزد خداوند، مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید.
آیه فوق بر این موضوع دلالت دارد که خلقت آدم از خاک بوده است.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده7-8) آنکه هر چیز را نیکو آفریده است. و خلقت انسان را از «گلی» آغاز کرد، سپس نسل او را «از چکیده‌ای از آب بست» قرار داد.
آیه فوق خلقت آدم را از خاک دانسته است ولی پیدایش نسل او را از چکیده‌ای از آبی پست که همان نطفه باشد می‌داند.
در آیه‌ای دیگر نیز می‌گوید که خداوند آدم را از سلاله‌ای از طین آفریده است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) «انسان را از چکیده‌ای از گلی (که سرند شده درست شده است) خلق کردیم».
آیه فوق مبدأ پیدایش نوع انسان را از سلاله‌ای از طین می‌داند، اما در آیه‌ای دیگر خداوند می‌گوید که انسان را از گل چسبیده‌ای آفریدیم. «إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ»؛ (صافات 11) «ما آن‌ها را از گل چسبنده‌ای آفریدیم».
می‌توان گفت که آیه فوق درباره آدم ابوالبشر است نه نوع انسان- آن گونه که طرفداران تحول انواع پنداشته‌اند- و از این نظر آیه ضمیر جمع را آورده و گفته که خلقت شما از گل چسبنده است، که جد انسان یعنی منشأ و سر سلسله همه انسان‌ها از گل چسبنده آفریده شده است. به بیان دیگر چون آدم از گل چسبنده آفریده شده و آدم نیز سرسلسله همه انسان‌هاست، پس گویی همه افراد از گلی چسبنده آفریده شده‌اند.
در آیات دیگری خداوند خلقت آدم را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است می‌داند. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر 26) «و ما انسان را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی و تیره رنگ گرفته شده بود آفریدیم».
مراد از انسان در آیه فوق همان حضرت آدم است، چرا که قرآن در دنباله این آیه می‌گوید: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»؛ (حجر 29) «پس هنگامی که کار آن را به پایان رسانیده و از روح خود در او دمیدم همگی برای او سجده کنید».
و شکی نیست که فرشتگان بر آدم سجده کردند نه نوع انسان.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم. قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 33) (ابلیس) گفت من بر بشری که از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است سجده نمی‌کنم.
اما اینکه صلصال چیست، قرآن خود آن را معنا کرده است: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ»؛ (الرحمن 14) «انسان را از گلی خشکیده که شبیه سفال است بیافرید».
آیه فوق گل خشکیده را مانند سفال می‌داند.
شاید بتوان گفت که مجموع آیات فوق عبارت است از مراحل وجودی خلقت آدم. یعنی او ابتدا از خاک آفریده شده (طین و تراب) و سپس به صورت گل چسبنده (طین لازب) در آمده است و سپس تبدیل به چکیده‌ای از گل (سلالة من طین) شده و پس از آن به صورت گل خشکیده شبیه سفال (صلصال کالفخار) در آمده است.
«از آنچه تاکنون گفتیم معلوم شد: آفرینش انسان، دارای مراحلی چند بوده تا از صورت «خاک» و «طین» و «طین لازب» به صورت «سلاله»‌ای از «طین» و «صلصال» «کالفخار» و خشکیده‌ای چون «سفال» تبدیل شده است.» (12)
و در واقع پس از طی مراتب فوق و تکمیل اندام او و دمیده شدن روح انسانی در آدم، خداوند به فرشتگان دستور می‌دهد تا بر آدم سجده کنند: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»؛ (أعراف 11) «و به تحقیق ما شما را آفریدیم. سپس تصویرتان کردیم. سپس به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنید».
با این بیان می‌توان مراحل تدریجی خلقت آدم را به صورت زیر خلاصه کرد:
(سلالة من طین) چکیده‌ای از گل (طین لازب) گل چسبنده (طین و تراب) خاک و گل آدم (و نفخت فیه من روحی) دمیده شدن روح (صلصال کالفخار) گل خشکیده شبیه سفال

دلایل طرفداران نظریه تحول انواع

در اینجا لازم است که به بررسی برخی از آیاتی که طرفداران نظریه تحول انواع به آن استشهاد کرده‌اند بپردازیم.
1- یکی از این آیات، آیه زیر است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (آل عمران 33) «همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند: همان گونه که نوح و ابراهیم و آل عمران در میان امتی زندگی می‌کردند و از میان آن‌ها برگزیده شده بودند، پس آدم نیز باید در میان امتی زندگی می‌کرده است و از میان آن‌ها برگزیده شده باشد.
و این مطلب نشانگر آن است که آدم اولین انسان بر روی کره زمین نبوده است، بلکه قبل از او انسان‌های دیگری بوده‌اند. و او به این دلیل از میان آن‌ها برگزیده شد که از نظر فکر و اندیشه بر آن‌ها برتری داشت.
به بیان دیگر طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که انسان در اصطلاح قرآن دو معنا دارد: یکی به معنای انسان‌های قبل از حضرت آدم مانند انسان‌های نئاندرتال و کرومانیون و... و دیگری به معنای انسان‌های بعد از حضرت آدم. به گمان اینان انسان‌های قبل از آدم دارای اراده، اختیار و علم و دانش نبوده‌اند و مدت زمانی طولانی می‌گذشت تا خداوند از میان این انسان‌های غیر مکلف، انسانی به نام «آدم» را که از استعداد و لیاقت بیشتری برخوردار بود، برمی‌گزیند.
«اصطفی به معنای برگزیدن و انتخاب کردن است و چون از باب افتعال است، مفهوم کوشش و دقت هم از آن حاصل می‌شود. برگزیدن هر فرد از میان جمع و جمعیت‌های همسان و همنوع او صورت می‌گیرد. نوح و هریک از برگزیدگان آل ابراهیم و آل عمران، پس از آمادگی‌های روحی و معنوی که در زمینه‌های مساعد نسلی و تربیتی پیدا کردند، از میان قوم خود یعنی مردمی که با آن‌ها زندگی می‌کردند انتخاب شده‌اند. وقتی به نص آیه، نوح (علیه السّلام) و پیغمبران آل ابراهیم (علیه السّلام) از میان مردم زمان خود برگزیده شده‌اند، قطعاً همین وضع برای آدم (علیه السّلام) که شرایط دیگر و مخصوصی برای او در آیه ذکر نشده، فراهم بوده است. او هم از میان همنوعان خویش که از نظر جسمی و وضع زندگی مثل او بودند، برخاسته و برگزیده شده است.» (13)
در پاسخ استنباط فوق از آیه شریفه باید گفت که آیه صراحتی بر این معنا ندارد که نوح و خاندان ابراهیم و عمران از میان امت زمان خود برگزیده شده باشند، بلکه ممکن است خداوند اینان را به جهت عظمت و مقام معنویشان بر همه افراد انسانی تا روز رستاخیز برگزیده باشد. در واقع این آیه می‌خواهد مقام تنی چند از افراد برگزیده بشر را مطرح سازد.
از این گذشته اگر آیه برگزیدگی آدم را در زمان خود مطرح کرده باشد، چه دلیلی وجود دارد که بگوییم وی از میان افراد قبل از خود برگزیده شده باشد نه از میان فرزندان و نوادگانش؟! به ویژه با در نظر گرفتن اینکه حضرت آدم (علیه السّلام) عمر طولانی داشته است، هیچ اشکالی ندارد اگر بخواهیم برگزیدگی او را در زمان حیاتش در نظر بگیریم و در واقع او را برگزیده از میان فرزندان و نوادگان و نسلی که در آن زمان از وی به وجود آمده است بدانیم.
انتقاد دیگری که بر طرفداران نظریه تحول انواع مطرح است این است که کلمه اصطفی را که به معنای برگزیده شدن است بدون قرینه به معنای برآمدن گرفته‌اند؟ مگر می‌توان با انتخاب آدم بر عالمیان به این نتیجه رسید که آدم از نسل موجودات پایین‌تر از خود (از نظر عقل و اراده) بر آمده باشد؟ به بیان دیگر به فرض آنکه بپذیریم که آدم از میان امت خود انتخاب شده است، انتخاب او به هیچ قرینه‌ای دال بر برآمدن او از موجودات پایین‌تر از خود نیست.
2- آیه دیگری که مورد استناد طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته عبارت است از:
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ «(حجر: 28-29) «و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت که من بشری را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده خلق می‌کنم. پس هنگامی که او را ساخته و پرداختم و از روح خود در او دمیدم همگی بر او سجده کنید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که مراد از بشر در آیه فوق نوع انسان است، نه یک فرد خاص از انسان‌ها به نام آدم.
در پاسخ طرفداران نظریه تحول انواع باید گفت که آیه فوق درباره خلقت حضرت آدم است که سر سلسله نوع انسان‌هاست و خداوند که دستور سجده به ملائکه داده، سجده بر آدم بوده است، نه نوع انسان.
این نظر طرفداران تحول انواع که می‌گویند خلقت نوع انسان از صلصال و حماء مسنون بوده است، صحیح به نظر نمی‌رسد، چرا که قرآن خلقت خود آدم را نیز از صلصال و حماء مسنون می‌داند. وقتی خداوند به ابلیس می‌گوید که چرا بر آدم سجده نکردی می‌گوید: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ (حجر 33) «من هرگز برای بشری که او را از خاک خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده‌ای سجده نمی‌کنم».
خلاصه آنکه ظاهر آیات فوق مؤید این معناست که آدم از گل تیره رنگی آفریده شده است و پس از تکمیل اندام، روح الهی در آن دمیده شده و سرانجام خداوند به فرشتگان دستور داده است تا در برابر او سجده کنند.
3- آیه دیگری که مورد استنباط طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته، آیه زیر است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ؛ (اعراف 11) و به تحقیق ما شما را آفریدیم، سپس تصویرتان کردیم، پس از آن به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنند. و همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که آیه فوق چند مرحله را برای خلقت انسان ذکر می‌کند:
1- آغاز خلقت
2- شکل گرفتن انسان (پیش از انتخاب آدم)
3- انتخاب آدم از میان آن انسان‌ها
4- دستور سجده بر آدم
به گمان اینان آیه فوق در شأن حضرت آدم نازل نشده، بلکه درباره نوع انسانی است. و پیش از انتخاب «آدم» انسان‌هایی بوده‌اند و آدم از میان آن‌ها انتخاب شده است. از کلمه «ثم» که در مراحل سه گانه فوق آمده است می‌توان نتیجه گرفت که میان این مراحل فاصله بوده و کلمه «صور ناکم» نیز دلالت بر آن دارد که صورت انسانی به تدریج برای انسان حاصل شده است.
آیه فوق، از جمله بهترین آیات قابل استفاده، برای اثبات این نظریه (تحول انواع) است، زیرا خداوند در این آیه، بیان می‌کند که ابتدا او قبل از شکل دادن به انسان، او را آفریده و بعد از مدت زمان نامعلوم (به قرینه کلمه «ثم»)، او را به شکل انسان فعلی درآورده است، سپس بعد از مدت‌ها، فرشتگان را امر به سجود در برابر یکی از افراد نوع انسان کرده است. بنابراین، «خلق» یا آفرینش نخستین، همان تکوین او از آب و خاک و زندگی دادن (دمیدن روح) به اوست که جز در ضمن وجود به عنوان یک «نوع» یا «انواع»، امکان نمی‌یابد و از این آیه، چنین برمی‌آید که انسان، دوره‌ها و مراحل خاصی را گذرانده است: اول- مرحله بعد از خلقت و پیش از شکل گرفتن به صورت انسان. دوم- مرحله بعد از پیدا کردن شکل «انسان» و پیش از انتخاب آدم از بین افراد نوع. سوم- مرحله انتخاب آدم از بین آن‌ها و بعد از آن، امر کردن فرشتگان به سجود بر آدم.» (14)
آیه فوق نیز نمی‌تواند نظریه تحول انواع را اثبات کند، چرا که اولاً کلمه «ثم» اگرچه دلالت بر ترتیب زمانی دارد، ولی فاصله مشخصی را نمی‌رساند، در حالی که طرفداران تحول انواع میان مراحل مختلف فاصله بسیاری را- گاه چند میلیون سال- ذکر می‌کنند.
در آیه زیر کلمه «ثم» به کار برده شده است، بدون آنکه فاصله زمانی طولانی از ان مراد شود.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ … ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ‌ای مردم اگر در وجود رستاخیز شک و تردیدی دارید (به آفرینش الهی بیاندیشید) که شما را از خاک آفریدیم، سپس نطفه شدید و پس از آن خون بسته شده و به دنبال آن پاره‌ای گوشت... سپس شما را به صورت طفلی خارج می‌سازیم و پس از آن به مرحله بلوغ می‌رسید.
در آیه فوق کلمه «ثم» برای یک فاصله کوتاه به کار آمده است، و هیچ دلیلی ندارد که از آن فاصله طولانی چون چند میلیون سال را مراد کنیم.
صورتگری انسان نیز که در این آیه آمده، دلیل بر آن نیست که فاصله‌ای طولانی در مراحل تکاملی انسان وجود داشته است. چنان که در سوره آل عمران خداوند صورتگری در رحم را مطرح می‌کند و می‌دانیم که صورتگری در رحم یک سال هم طول نمی‌کشد تا چه رسد به فاصله طولانی. «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیفَ یشَاءُ»؛ (آل عمران 6) «او کسی است که شما را هرگونه که بخواهد در رحم‌ها صورتگری می‌کند».
ثانیاً سجده ملائکه بر آدم نیز قبل از آفرینش نوع انسان بوده است.
خلاصه آنکه از این آیه نمی‌توان چنین استنباط کرد که نوع انسان از نوع دیگری چون حیوان مشتق شده، بلکه می‌توان گفت که پیدایش منشأ او که آدم باشد- تدریجی بوده است.

نتیجه بحث

مجموع آیاتی را که طرفداران تحول انواع برای مدعای خود آورده‌اند حداکثر چیزی را که اثبات می‌کند این است که انسان مراحلی را پشت سر گذاشته تا به صورت کامل انسانی درآمده است. به گونه‌ای که آفرینش اصل و منشاءِ انسان از گل و مراحل بعدی آن بوده است. و بقای نسل او به وسیله انعقاد نطفه.
اما این مسئله را که انسان برخاسته از موجود دیگری مثلاً حیوان است، آن گونه که طرفداران تحول انواع ادعا می‌کنند ثابت نمی‌کند. بنابراین اگر تحول و تکاملی هم در کار بوده با تحول انواع داروینیسم که می‌گوید نوعی از نوع دیگر مشتق شده است، فرق‌های بسیار دارد. این تحول را می‌توان در مراتب وجودی یک موجود فرض کرد، یعنی موجودی به نام آدم مراحل تکاملی را طی کرده است، نه آنکه از موجود دیگری مشتق شده باشد.
به بیان دیگر می‌توان از مجموع بحث‌های فوق به این نتیجه رسید که سرسلسله افراد انسانی موجودی به نام حضرت آدم (علیه السّلام) بوده است و افراد نسل او نیز بر اثر نطفه‌هایی که در رحم مادرانشان انعقاد پیدا می‌کنند، ایجاد می‌شوند، اما اینکه خود آدم چگونه پیدا شده، از جمع آیات به این نتیجه می‌رسیم که او از خاک آفریده شده است و پس از طی مراتبی چون گل چسبنده و چکیده‌ای از گل و تبدیل آن به گل خشکیده و تکمیل اندام (و صورناکم) شایستگی دمیده شدن روح را پیدا کرده، به صورت موجودی کامل در آمده است.
از این‌ها گذشته وقتی مجموع آیاتی را که در رابطه با ارزش و مقام انسان مطرح شده بررسی می‌کنیم می‌بینیم که قرآن کریم انسان را یک نوع مجزا از حیوان مطرح می‌کند، به عنوان موجودی که اختلاف ذاتی و ماهوی یا موجودات دیگر دارد، در حالی که در نظریه تحول انواع مسئله اختلاف ذاتی و ماهوی بین انسان و حیوان مطرح نیست، بلکه انسان هم حیوانی است که نظام فیزیولوژی پیچیده‌تری دارد، نه این که نوعی مجزای از حیوان باشد.

پی‌نوشت‌ها

1- آیا به راستی انسان زاده میمون است؟ صص 117-118.
2- همان، ص 129.
3- خواننده گرامی باید توجه داشته باشد که چون بحث ما قرآنی است نه علمی، برای نقد و را بررسی آرای طرفداران نظریه تحول انواع باید به کتاب‌هایی که صاحبنظران علم زیست‌شناسی را در این زمینه نگاشته‌اند رجوع کند.
4- خلقت انسان، صص 182 و 188.
5- خلقت انسان، صص 182 و 188.
6- تفسیرالمیزان، ج 32، صص 92-91. همچنین برای بررسی کتاب خلفت انسان نگاه کنید به: محمدتقی مصباح: خلقت انسان از نظر قرآن/ مرتضی رضوی سلدوزی: خلقت آدم و بحثی در تکامل / میرابوالفتح دعوتی: قرآن و خلقت انسان / مسیح مهاجری، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
7- برای مطالعه بیشتر بنگرید بر کتاب تکامل در قرآن.
8- توحید صدوق، ص 277، خصال، ج 2، ص 450.
9- منشور جاوید، ج 4، ص 94.
10- خلقت انسانی، ص 188.
11- نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، ص 27.
12- قرآن و خلقت انسان، ص 51.
13- خلقت انسان، ص 108.
14- تکامل در قرآن صص 6-25.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاشماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و …مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلامانسانازکجاآمدهچند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا جان دیویی دست نوشته هاجان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصرنقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین …سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش کیهان نهاوندای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا فرهنگستان نگاهی به روش تدریس مبتنی بر بیان فکر رو ش تدریس مبتنی بر بیان فکر ازدهه ۱۹۷۰ به این سو مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها شماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم خاطر خود جان دیویی دست نوشته ها جان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می توان انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلام انسانازکجا چند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا اومدن؟ نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر نقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی نوزدهم مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین و زندگی سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش وپرورش کیهان نهاوند ای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا مکن فرهنگستان با سلام و عرض خیر مقدم به وبسایت فرهنگستان خوش آمدید از بادید شما متشکریمعلی ابراهیم


ادامه مطلب ...